1 00:00:02,333 --> 00:00:22,333 «نکته‌ي ضروري اينکه در ترجمه‌ي اين فيلم، از کتاب «بنال وطن .اثر «آلن پيتون»، ترجمه‌ي «سيمين دانشور»، بهره برده شده است 2 00:00:47,073 --> 00:00:54,666 «« بـنــال، وطــن »» 3 00:01:02,166 --> 00:01:05,833 «جاده‌يِ زيبايي هست که از «ايکوپو .به تپه‌ها مي‌پيوندد 4 00:01:06,541 --> 00:01:08,791 اين تپه‌ها زيباتر از علف ... و موّاج 5 00:01:08,875 --> 00:01:11,250 و زيباتر از هر سرودي است .که درباره‌يِ آنها ساز شود 6 00:01:12,041 --> 00:01:13,958 علف‌ها پُرپشت و ،درهم فرو رفته است 7 00:01:14,041 --> 00:01:15,291 آنچنان که خاک را .نمي‌توان ديد 8 00:01:16,041 --> 00:01:17,208 علفزارها از آسيب ،در امانند 9 00:01:17,291 --> 00:01:19,166 چرا که احشامِ زيادي .روي‌شان به چرا نمي‌آيند 10 00:01:20,541 --> 00:01:21,708 ،آن را حفاظت کُن 11 00:01:21,791 --> 00:01:23,333 و پاس‌دار ،و قدرش را بدان 12 00:01:24,000 --> 00:01:25,500 ،چرا که اين سرزمين ،آدميان را حفاظت مي‌کُند 13 00:01:25,500 --> 00:01:26,666 ... و پاس مي‌دارد 14 00:01:26,750 --> 00:01:27,750 .و قدر مي‌داند 15 00:01:28,875 --> 00:01:30,166 ،ويرانش کُن 16 00:01:30,250 --> 00:01:32,600 ،و در آنصورت .انسان هم معدوم خواهد گشت 17 00:01:32,833 --> 00:01:34,833 اما تپه‌هاي غني و سرسبز ،بُريده مي‌شوند 18 00:01:35,750 --> 00:01:37,416 و به دره‌يِ زيرِ پاي‌شان ،سقوط مي‌کُنند 19 00:01:37,500 --> 00:01:39,583 و سقوط، طبيعتِ دره‌ها را ،دگرگون مي‌سازد 20 00:01:40,125 --> 00:01:42,083 چرا که قرمز مي‌رويند ،و تُنک مي‌شوند 21 00:01:42,166 --> 00:01:44,250 و از نگه‌داشتنِ ،باران و مه عاجزند 22 00:01:44,333 --> 00:01:46,250 و جويبارها در اين دره‌ها .خشک مي‌مانند 23 00:01:47,291 --> 00:01:49,625 احشامِ بسيار در اين قسمت ،چريده‌اند 24 00:01:49,708 --> 00:01:51,791 و آتش‌سوزي‌هاي ِبسيار .روي داده است 25 00:01:51,875 --> 00:01:52,958 [صدايِ ماق‌کشيدنِ گاو] 26 00:01:53,041 --> 00:01:55,958 در آن پايين، زن‌ها در دره‌ها .خاکي را که به‌جاي‌مانده‌است مي‌خراشند 27 00:01:57,208 --> 00:01:59,750 ،اين دره‌ها ... دره‌هايِ پيرزن‌ها و پيرمردها 28 00:01:59,833 --> 00:02:01,458 .مادرها و بچه‌هاست 29 00:02:02,208 --> 00:02:03,375 .مردها رفته‌اند 30 00:02:04,250 --> 00:02:06,333 پسرها و .دخترانِ جوان رفته‌اند 31 00:02:07,166 --> 00:02:09,500 خاک قادر به .نگهداري‌شان نيست 32 00:02:13,250 --> 00:02:19,166 [صدايِ پچ‌پچ و خنده‌يِ کودکان] 33 00:02:22,541 --> 00:02:23,833 داري کجا ميري؟ 34 00:02:23,916 --> 00:02:25,916 .«دارم اين نامه رو مي‌برم واسه «اومفونديسي [عنواني برايِ کشيشان و روحانيون] 35 00:02:26,000 --> 00:02:28,750 .مدرسه‌ات دير ميشه‌ها - .نه، به‌دو ميرم - 36 00:02:31,125 --> 00:02:32,500 [صداهايِ دوردست] 37 00:02:32,583 --> 00:02:34,625 [چکاوکِ پرندگان] 38 00:02:34,791 --> 00:02:36,291 [صدايِ در زدن] 39 00:02:36,375 --> 00:02:37,958 .بيا تو 40 00:02:41,416 --> 00:02:42,750 .بيا تو، فرزندم 41 00:02:45,333 --> 00:02:46,333 [صدايِ بسته‌شدنِ در] 42 00:02:47,875 --> 00:02:49,625 اومفونديسي»، يه نامه» .واستون آوردم 43 00:02:49,708 --> 00:02:51,333 از کجا آورديش، فرزندم؟ 44 00:02:51,416 --> 00:02:52,916 .«از مغازه، «اومفونديسي 45 00:02:53,000 --> 00:02:55,250 مرد سفيدپوسته ازم خواست .واستون بيارمش 46 00:02:55,333 --> 00:02:56,708 .لطف کردي 47 00:02:56,791 --> 00:02:58,125 .برو به سلامت، کوچولو 48 00:03:08,958 --> 00:03:10,500 شايد گرسنه‌اي؟ 49 00:03:10,583 --> 00:03:12,291 ،خيلي گرسنه نيستم .«اومفونديسي» 50 00:03:12,875 --> 00:03:14,166 شايد يه‌کمي گرسنه‌اي؟ 51 00:03:14,916 --> 00:03:16,791 ،آره، يه‌کمي گرسنه‌ام .«اومفونديسي» 52 00:03:17,416 --> 00:03:18,791 .پس برو پيشِ مادر 53 00:03:18,875 --> 00:03:20,500 شايد مقداري غذا .داشته باشه 54 00:03:36,458 --> 00:03:38,500 چيزي درباره‌يِ اين نامه مي‌دوني؟ 55 00:03:38,583 --> 00:03:40,750 .نه - .بيا نگاهش کُن - 56 00:03:44,083 --> 00:03:45,333 [قدقدِ مُرغ‌ها از بيرون] 57 00:03:45,416 --> 00:03:47,166 عاليجناب روحاني .«استيون کومالو» 58 00:03:47,500 --> 00:03:49,625 .کليسايِ «مرقسِ» قديس 59 00:03:49,708 --> 00:03:51,375 .«اندوتشني»، «ناتال» 60 00:03:53,625 --> 00:03:57,041 .از طرفِ پسرمون نيست - .شايد از طرفِ برادرم «جان» باشه - 61 00:03:57,208 --> 00:03:58,208 .از طرفِ «جان» نيست 62 00:03:59,875 --> 00:04:03,375 ،چقدر در آرزويِ همچين نامه‌اي بوديم .و حالا که اومده، مي‌ترسيم بازش‌کُنيم 63 00:04:03,541 --> 00:04:05,333 کي مي‌ترسه؟ .بازش‌کُن 64 00:04:18,458 --> 00:04:20,583 "،برادرِ دينيِ من" 65 00:04:21,208 --> 00:04:25,916 "... اخيراً ملاقاتِ زنِ جواني" 66 00:04:26,000 --> 00:04:28,791 «اينجا در «ژوهانسبورگ" ".دست داد 67 00:04:29,416 --> 00:04:35,833 اينطور که فهميده‌ام، وي همشيره‌يِ عاليجناب روحاني ".استيون کومالو» است» 68 00:04:35,916 --> 00:04:37,208 !«گرترود» 69 00:04:39,166 --> 00:04:40,833 "... اين زنِ جوان" 70 00:04:42,375 --> 00:04:43,500 "،سخت بيمار است" 71 00:04:44,750 --> 00:04:48,583 ".... بنابراين ازتان خواهش مي‌کُنم" 72 00:04:49,375 --> 00:04:51,708 «فوراً به «ژوهانسبورگ" ".عزيمت کُنيد 73 00:04:54,250 --> 00:04:55,458 ژوهانسبورگ»؟» 74 00:04:58,666 --> 00:05:00,375 "... ارادتمندِ شما" 75 00:05:01,041 --> 00:05:02,583 ."«تئوفيلوس مسيمانگو»" 76 00:05:08,750 --> 00:05:10,083 چيزي خوردي، فرزندم؟ 77 00:05:10,166 --> 00:05:11,166 .«بله، «اومفونديسي 78 00:05:11,625 --> 00:05:13,916 از اينکه نامه رو آوردي .متشکرم 79 00:05:14,000 --> 00:05:16,416 از طرفِ من، از مرد سفيدپوستِ تويِ مغازه تشکر مي‌کُني؟ 80 00:05:16,500 --> 00:05:17,708 .«بله، «اومفونديسي 81 00:05:17,791 --> 00:05:18,958 .برو به سلامت، کوچولو 82 00:05:19,041 --> 00:05:24,041 .سلامت باشين، «اومفونديسي». سلامت باشين، مادر - .برو به سلامت، فرزندم - 83 00:05:27,000 --> 00:05:28,833 پول‌هايِ کليسايِ «چادِ مقدس» رو .برام بيار 84 00:05:48,916 --> 00:05:52,250 «اين پول، قرار بود خرجِ تحصيلِ «ابسالوم .در «چادِ مقدس» باشه 85 00:05:52,416 --> 00:05:55,975 .ابسالوم» ديگه حالا اهلِ رفتن به «چادِ مقدس» نيست» - چطور مي‌توني همچين حرفي بزني؟ - 86 00:05:56,041 --> 00:05:57,583 بايد چيزي که .حقيقت داره رو بگم 87 00:05:58,458 --> 00:06:01,083 «آدم‌هايي که مي‌رن «ژوهانسبورگ .ديگه برنمي‌گردن 88 00:06:01,250 --> 00:06:02,250 .بله 89 00:06:03,375 --> 00:06:04,375 .حق با توئه 90 00:06:06,083 --> 00:06:09,041 «آدم‌هايي که مي‌رن «ژوهانسبورگ .ديگه برنمي‌گردن 91 00:06:09,583 --> 00:06:11,458 .حتي ديگه نامه نمي‌نويسن 92 00:06:12,208 --> 00:06:14,916 ،اونها گُم‌و‌گور مي‌شن .و ديگه کسي درباره‌شون چيزي نمي‌شنوه 93 00:06:15,083 --> 00:06:17,666 .داري خودتو آزار ميدي - خودمو آزار ميدم؟ - 94 00:06:18,625 --> 00:06:20,125 خودمو آزار ميدم؟ 95 00:06:21,166 --> 00:06:22,708 .من خودمو آزار نميدم 96 00:06:23,500 --> 00:06:25,291 اونها هستن که منو .آزار ميدن 97 00:06:26,375 --> 00:06:27,375 .... پسرِ خودم 98 00:06:28,000 --> 00:06:29,291 .... خواهرِ خودم 99 00:06:29,708 --> 00:06:30,833 .... برادرِ خودم 100 00:06:31,000 --> 00:06:33,250 پاشو برو از مردِ سفيدپوستِ .تويِ مغازه بپرس 101 00:06:33,750 --> 00:06:35,333 .شايد نامه‌هايِ ديگه‌اي هم باشه 102 00:06:36,291 --> 00:06:40,041 ،شايد زيرِ پيشخوانِ مغازه افتاده باشن .يا لابلايِ خواربار گُم‌و‌گور شدن 103 00:06:40,500 --> 00:06:41,833 .برو تويِ درخت‌ها رو بگرد 104 00:06:41,916 --> 00:06:43,958 شايد باد، اونها رو .بُرده باشه اونجا 105 00:06:44,458 --> 00:06:45,750 داري منو هم .آزار ميدي 106 00:06:49,000 --> 00:06:50,750 .هرگز همچين کاري نمي‌کُنم 107 00:07:04,166 --> 00:07:05,208 [صدايِ در زدن] 108 00:07:19,000 --> 00:07:20,000 .«اومفونديسي» 109 00:07:20,416 --> 00:07:21,458 بله، دوستِ من؟ 110 00:07:21,875 --> 00:07:23,208 .تويِ دردسر افتادم 111 00:07:24,250 --> 00:07:25,541 مشکل‌تون چيه؟ 112 00:07:26,000 --> 00:07:27,375 .«مي‌دونين، «اومفونديسي 113 00:07:27,958 --> 00:07:32,416 تويِ قراردادمون قيد شده که ... تک‌تکِ بچه‌هام بايد چندين و چند ماه 114 00:07:32,583 --> 00:07:34,166 برايِ اون سفيدپوست .جارويس» کار کُنن» 115 00:07:35,291 --> 00:07:36,708 ... و حالا که موعدِ 116 00:07:37,500 --> 00:07:39,208 ... اجرايِ قرارداد رسيده 117 00:07:39,291 --> 00:07:40,666 .پسرم برنگشته 118 00:07:40,750 --> 00:07:41,750 خُب؟ 119 00:07:42,291 --> 00:07:44,208 ... و «جارويس» ميگه که 120 00:07:44,625 --> 00:07:46,041 ما بايد منزلش رو .ترک کُنيم 121 00:07:46,500 --> 00:07:49,208 .صحيح - آخه کجا بريم، «اومفونديسي»؟ - 122 00:07:49,375 --> 00:07:51,958 ،دوستِ من چه کاري از دستم ساخته‌ست؟ 123 00:07:52,125 --> 00:07:54,058 فکر کردم احتمالاً شما بتونين .با «جارويس» صحبت کُنين 124 00:07:54,125 --> 00:07:56,291 من عازمِ سفري به .ژوهانسبورگ» هستم» 125 00:07:57,208 --> 00:07:58,916 چرا از آقايِ معلم درخواست نمي‌کُنيد؟ 126 00:07:59,000 --> 00:08:00,833 ،ازش درخواست کردم .«اومفونديسي» 127 00:08:01,000 --> 00:08:03,583 ولي ميگه نمي‌تونه .همچين کاري بکُنه 128 00:08:03,750 --> 00:08:05,225 چرا فکر مي‌کُنين که من مي‌تونم همچين کاري بکُنم؟ 129 00:08:05,291 --> 00:08:09,125 .شما «اومفونديسي» هستين .فکر‌کردم احتمالاً بتونين باهاش صحبت‌کُنين 130 00:08:09,291 --> 00:08:11,583 آخه «جارويس» حتي نمي‌دونه .من کي هستم 131 00:08:12,333 --> 00:08:14,541 ولي شايد اگه عازمِ ... اين سفر نبودم 132 00:08:14,625 --> 00:08:16,458 ،ما بايد کجا بريم اومفونديسي»؟» 133 00:08:19,875 --> 00:08:21,583 ،سفرتون به خير‌و‌خوشي .«اومفونديسي» 134 00:08:28,625 --> 00:08:30,458 ... شايد اگه پسرمو مي‌ديدين 135 00:08:30,541 --> 00:08:31,541 ... «تويِ «ژوهانسبورگ 136 00:08:31,958 --> 00:08:33,250 ،همين کارو مي‌کنم .دوستِ من 137 00:08:54,708 --> 00:08:55,875 .«سلام، «جيمز 138 00:08:56,416 --> 00:08:57,625 .«سلام، «فرانک 139 00:08:57,708 --> 00:08:58,916 .تو آدمِ خوش‌بيني هستي 140 00:08:59,000 --> 00:09:00,416 .خُب، سعي مي‌کُنم باشم 141 00:09:01,000 --> 00:09:04,166 جيمز»، تو داري وقتتو تلف مي‌کُني» .و فقط تراکتورتو هدر ميدي 142 00:09:04,250 --> 00:09:06,250 ديک» و «باربارا» چطورن؟» - .خوبن، «جيمز»، خوبن - 143 00:09:06,333 --> 00:09:08,791 زندگي‌کردن تويِ «اسپرينگز» رو دوست‌دارن؟ - .آره، همينطوره. کارِ «ديک» داره رونق مي‌گيره - 144 00:09:08,875 --> 00:09:10,958 .تويِ ماه اخير، پيشرفت‌هايي کرده - .خوبه - 145 00:09:11,041 --> 00:09:13,733 .مي‌بينم که کارِ پسرِ تو هم داره رونق مي‌گيره - جدي؟ - 146 00:09:13,916 --> 00:09:16,541 ديک» روزنامه‌يِ «ژوهانسبورگ» رو» .واسم فرستاده 147 00:09:22,291 --> 00:09:24,541 !دست هم ميده .داره خيلي تُند ميره 148 00:09:24,708 --> 00:09:25,916 .آره 149 00:09:26,708 --> 00:09:28,916 مي‌دونم که اونها مجبورن واسه بومي‌ها .تويِ «ژوهانسبورگ» مسکن‌سازي کُنن 150 00:09:29,000 --> 00:09:31,666 ،آخه اين ماجرايِ آلونک‌آبادهايِ شهري .لعنتي خيلي مفتضحانه‌ست 151 00:09:31,750 --> 00:09:33,375 !«ولي، لعنت بهش، «جيمز 152 00:09:34,041 --> 00:09:38,166 ،اوه، من و اون، سرِ اين موضوعات .«با همديگه اتفاقِ‌نظر نداريم، «فرانک 153 00:09:38,583 --> 00:09:39,958 .به‌گمونم نداشته باشيد 154 00:09:41,083 --> 00:09:43,166 «نه، نگهش دار. ممکنه «مارگارت .دوست داشته باشه ببيندش 155 00:09:44,000 --> 00:09:47,100 .احتمالاً دوست داشته باشه ببيندش .از نظرِ مادرش، پسره نمي‌تونه کارِ خطايي بکُنه 156 00:09:47,166 --> 00:09:49,125 جالبه که نميشه .منکرش شد 157 00:09:49,208 --> 00:09:52,250 ما نمي‌تونيم کارگر گير بياريم .چون اونها همه‌شون مي‌خوان برن به شهرها 158 00:09:52,333 --> 00:09:54,875 ،و موقعيکه ميرن اونجا .مسکنِ کافي واسشون وجود نداره 159 00:09:54,958 --> 00:09:59,575 ،واسه همين، «آرتور» سعي داره براشون مسکن‌هايِ بيشتري تأمين‌کُنه .«و اينطوري، تو و من، کارگرهايِ کمتري گيرمون مياد، «جيمز 160 00:09:59,625 --> 00:10:01,416 گاهي‌اوقات با خودم فکر‌مي‌کُنم .کشاورزي رو بي‌خيال بشم 161 00:10:01,500 --> 00:10:02,625 [خنده‌يِ زيرلبي] 162 00:10:03,375 --> 00:10:04,916 جالبه که نميشه .منکرش شد 163 00:10:06,833 --> 00:10:08,208 .خُب، من ديگه ميرم 164 00:10:14,208 --> 00:10:15,208 !مسکن‌سازي 165 00:10:15,666 --> 00:10:19,708 ،خُب، مسکن‌سازي رو مي‌فهمم ولي آخه چرا بايد مجبور باشه دست بده؟ 166 00:10:20,875 --> 00:10:23,416 [چکاوکِ پرندگان] 167 00:10:31,625 --> 00:10:33,916 ،فکر‌کردم نمياي .واسه همين شروع‌کردم 168 00:10:34,000 --> 00:10:35,416 .اشکالي نداره، عزيزم 169 00:10:39,208 --> 00:10:40,208 روزنامه‌ام کجاست؟ 170 00:10:41,250 --> 00:10:42,291 کدوم روزنامه؟ 171 00:10:42,375 --> 00:10:45,041 «جين» تلفن کرد و گفت که «فرانک» .داره واسم يه روزنامه مياره 172 00:10:45,625 --> 00:10:46,833 ... خُب راستش 173 00:10:46,916 --> 00:10:49,375 ،روزنامه رو آورد .ولي انداختمش همونجا تويِ مزرعه 174 00:10:52,833 --> 00:10:54,250 .فرانک» رو که مي‌شناسي» 175 00:10:54,833 --> 00:10:57,708 !تا الان، به کُلِ اين حومه خبر داده - .بهش افتخار مي‌کُنم - 176 00:10:59,500 --> 00:11:01,166 ولي دوست‌داشتم .عکسشو مي‌ديدم 177 00:11:01,333 --> 00:11:02,708 .بله بله، البته 178 00:11:06,416 --> 00:11:08,708 ،آرتور» داره زندگيِ خودشو مي‌کُنه» .اينش واسم مهم نيست 179 00:11:09,125 --> 00:11:11,583 .ولي مي‌بايست ملاحظه‌يِ آدم‌هايِ ديگه رو هم داشته باشه - .داره همين کارو مي‌کُنه ديگه - 180 00:11:12,708 --> 00:11:14,333 خودت خيليم خوب مي‌دوني .منظورم چيه 181 00:11:17,666 --> 00:11:21,208 .همسرِ «ويليام» امروز اينجا بود حقيقت داره که مجبورن مزرعه رو ترک کُنن؟ 182 00:11:21,375 --> 00:11:23,458 !اي بابا، عزيزم - .بله «جيمز»، مي‌دونم - 183 00:11:23,625 --> 00:11:25,541 «ولي آخه بابا «ويليام .سال‌ها واسمون کار کرده 184 00:11:25,625 --> 00:11:27,791 ،اگه پسرش گذاشته رفته .تقصيرِ اون نيست که 185 00:11:27,958 --> 00:11:29,125 .موضوع، بر سرِ قرارداده 186 00:11:29,708 --> 00:11:34,575 ... بله، مي‌دونم. ولي - .من دارم يه مزرعه رو اداره مي‌کُنم. بنگاه خيريه که باز نکردم - 187 00:11:36,166 --> 00:11:37,416 «بابا «ويليام .کارش درسته 188 00:11:38,166 --> 00:11:40,500 ولي تويِ خانواده‌اش .کُلي الدنگِ به‌درد‌نخور وجود داره 189 00:11:41,000 --> 00:11:42,000 .«بسيار خُب، «جيمز 190 00:11:44,458 --> 00:11:45,458 دکتر چي گفت؟ 191 00:11:45,958 --> 00:11:47,750 اوه، فقط همون چيزي که .قبلاً هم گفته بود 192 00:11:47,833 --> 00:11:49,208 ،من بايد مراقب باشم 193 00:11:49,291 --> 00:11:50,666 ،دچارِ هيجاناتِ ناگهاني نشم 194 00:11:50,750 --> 00:11:53,416 ،نبايد بارِ سنگين بردارم ... نبايد نگراني به خودم راه بدم 195 00:11:54,791 --> 00:11:57,883 پس قاعدتاً نبايد بابتِ بابا «ويليام» هم .نگراني به خودم راه بدم 196 00:12:00,791 --> 00:12:04,958 تمامِ حرف‌هايِ دکترو واسم گفتي؟ - .جوش نزن، «جيمز». همه‌چيزو واست گفتم - 197 00:12:07,166 --> 00:12:08,375 .خيله‌خُب 198 00:12:08,458 --> 00:12:09,791 .از خودت مراقبت کُن، عزيزم 199 00:12:12,041 --> 00:12:13,250 ... مي‌دوني 200 00:12:13,333 --> 00:12:14,500 ... «اين موضوعِ «ويليام 201 00:12:15,208 --> 00:12:16,208 خُب، «جيمز»؟ 202 00:12:16,625 --> 00:12:18,625 متوجهي؟ .موضوعِ قرارداده 203 00:12:18,708 --> 00:12:19,875 [صدايِ سوتِ قطار] 204 00:12:19,958 --> 00:12:25,791 [صدايِ موتورِ بخارِ قطار] 205 00:12:29,333 --> 00:12:35,333 [صدايِ قدقدِ مُرغ‌و‌خروس‌ها] 206 00:12:39,208 --> 00:12:40,250 [صدايِ گپ‌زدنِ مسافرين] 207 00:12:40,333 --> 00:12:41,375 !«اومفونديسي» 208 00:12:42,083 --> 00:12:43,416 بله، دوستِ من؟ 209 00:12:44,583 --> 00:12:47,333 .ازتون خواهشي دارم - .پس بفرماييد - 210 00:12:47,500 --> 00:12:48,708 شما «سيبه‌کو» رو مي‌شناسين؟ 211 00:12:48,791 --> 00:12:49,791 .بله 212 00:12:50,208 --> 00:12:52,291 ،«اومفونديسي» .سيبه‌کو» يه دختر داشت» 213 00:12:52,375 --> 00:12:54,750 «دختره کلفَتِ مردِ سفيدپوست «اسميت .تويِ «ايکوپو» بود 214 00:12:55,166 --> 00:12:57,958 ،دخترِ «اسميت» که عروسي کرد ،به «ژوهانسبورگ» نقلِ‌مکان کردن 215 00:12:58,416 --> 00:13:01,166 و دخترِ «سيبه‌کو» هم .واسه خدمتکاري باهاشون رفت 216 00:13:01,333 --> 00:13:03,750 ... «اين آدرسشه، «اومفونديسي 217 00:13:04,291 --> 00:13:06,375 با اسمِ جديدِ .زنِ تازه‌عروس 218 00:13:06,916 --> 00:13:10,583 ،تويِ اين ده‌دوازده ماهه .سيبه‌کو» يک کلام خبر از دخترش نشنيده» 219 00:13:11,166 --> 00:13:14,891 .«ازتون خواهش‌داره پرس‌و‌جو کُنين، «اومفونديسي - .«اسپرينگز» - 220 00:13:15,125 --> 00:13:17,291 ،«اسپرينگز» .اسمشو شنيده‌ام 221 00:13:18,250 --> 00:13:21,791 ،تويِ «ژوهانسبورگ» نيست .هرچند ميگن نزديکه 222 00:13:23,416 --> 00:13:25,458 چرا «سيبه‌کو» خودش پيشِ من نيومد؟ 223 00:13:25,625 --> 00:13:28,500 .اون پيرويِ کليسايِ ما نيست - آيا از مردمِ ما هم نيست؟ - 224 00:13:29,458 --> 00:13:32,666 آيا کسي که به دردسر افتاده، تنها مي‌تونه به پيروانِ کليسايِ خودش رو بياره؟ 225 00:13:33,500 --> 00:13:35,458 .«بهش ميگم، «اومفونديسي 226 00:13:37,416 --> 00:13:39,325 بهش بگو که ميرم .پرس‌و‌جو مي‌کُنم 227 00:13:39,500 --> 00:13:42,166 ،هر کاري از دستم بربياد انجام ميدم، دوستِ من .ولي سرم شلوغ خواهد بود 228 00:13:42,250 --> 00:13:45,125 خيلي کارهاست که بايد .تويِ «ژوهانسبورگ» انجام بدم 229 00:13:45,291 --> 00:13:46,666 [صدايِ سوتِ قطار] 230 00:13:46,750 --> 00:13:47,750 !«اومفونديسي» 231 00:13:48,291 --> 00:13:49,291 .بريد به سلامت 232 00:13:50,083 --> 00:13:51,500 .دوستِ من، سلامت باشيد 233 00:13:51,583 --> 00:13:57,458 [صدايِ موتورِ بخارِ قطار] 234 00:14:02,291 --> 00:14:03,375 [صدايِ سوتِ قطار] 235 00:14:24,250 --> 00:14:30,666 [صدايِ سوتِ قطار] 236 00:14:53,083 --> 00:14:54,208 .«اومفونديسي» 237 00:14:54,625 --> 00:14:55,791 .اونها معدنن 238 00:14:58,916 --> 00:15:00,458 همون تپه‌هايِ سفيدِ .تويِ دوردست 239 00:15:04,291 --> 00:15:05,625 مي‌تونيم طلاها رو ببينيم؟ 240 00:15:05,708 --> 00:15:06,750 [خنده‌يِ مسافرين] 241 00:15:07,375 --> 00:15:09,958 اونها تخته‌سنگ‌هاييه که .از معدن‌ها بيرون‌کِشيدن 242 00:15:12,833 --> 00:15:14,333 چه‌کسي کَنده‌شون؟ 243 00:15:14,500 --> 00:15:15,758 ،ما کَنديم‌شون 244 00:15:15,833 --> 00:15:18,541 ،و موقعيکه کَندن سخت ميشه ... ما کنار ميريم 245 00:15:18,958 --> 00:15:21,625 و مردهايِ سفيدپوست ميان ،و با ديناميت منفجرش مي‌کُنن 246 00:15:21,708 --> 00:15:24,858 بعدش باز ما برمي‌گرديم و اونها رو .بارِ چرخ‌هايِ نقاله مي‌کُنيم 247 00:15:25,875 --> 00:15:27,583 و چطوري بالا ميره؟ 248 00:15:28,250 --> 00:15:29,250 مي‌ريزنش تويِ .يه قفس‌مانندي 249 00:15:29,333 --> 00:15:32,000 و با طنابِ درازي که به يه چرخ وصله .مي‌کِشنش بالا 250 00:15:32,083 --> 00:15:33,666 ،صبر کُنين .يکيشو نشونتون ميدم 251 00:15:35,625 --> 00:15:37,000 !«اوناهاش، «اومفونديسي 252 00:15:37,166 --> 00:15:38,708 .چرخ همونه 253 00:15:42,750 --> 00:15:44,108 [خنده‌يِ کوتاه] 254 00:15:44,750 --> 00:15:47,416 مردهايِ سفيدپوست با طلا چکار مي‌کُنن؟ 255 00:15:47,583 --> 00:15:49,650 مي‌فروشنش به مردهايِ سفيدپوستِ .تويِ آمريکا 256 00:15:49,708 --> 00:15:51,125 و اونها باهاش چکار مي‌کُنن؟ 257 00:15:51,291 --> 00:15:53,333 يه گودالِ بزرگ تويِ زمين ... حفر مي‌کُنن 258 00:15:53,416 --> 00:15:54,875 و دوباره همه‌شو .برمي‌گردونن اونجا 259 00:15:54,958 --> 00:15:56,833 [خنده‌يِ مسافرين] 260 00:15:57,541 --> 00:16:00,500 ميگن همينه که باعث ميشه .کاروبارِ دنيا بچرخه 261 00:16:00,583 --> 00:16:02,083 [خنده‌يِ مسافرين] 262 00:16:02,166 --> 00:16:04,458 ،تويِ معادن دستمزدِ زيادي ميدن؟ 263 00:16:04,541 --> 00:16:06,166 .«نه زياد، «اومفونديسي 264 00:16:06,250 --> 00:16:07,625 .روزي 3 شيلينگ 265 00:16:07,708 --> 00:16:10,166 تويِ «ژوهانسبورگ» ميشه .پولِ بيشتري درآورد 266 00:16:10,708 --> 00:16:14,041 برادرم يه آقايي رو مي‌شناسه .که هفته‌اي 5 پوند درمياره 267 00:16:14,125 --> 00:16:16,000 همچين پولي رو از کجا درمياره؟ 268 00:16:16,083 --> 00:16:17,208 .از تويِ کارخونه 269 00:16:17,375 --> 00:16:20,333 «يه مرد مي‌تونه تويِ «ژوهانسبورگ .«کُلي کار بکُنه، «اومفونديسي 270 00:16:20,416 --> 00:16:23,041 ،مي‌تونه تويِ معادن مشغول بشه ،يا تويِ منازلِ مردهايِ سفيدپوست کار بکُنه 271 00:16:23,125 --> 00:16:25,875 ،يا تويِ گاراژ وردست بشه .يا تويِ مدارسمون تدريس کُنه 272 00:16:26,291 --> 00:16:28,208 حتي مي‌تونه واسه مردمِ خودمون .دکتري بکُنه 273 00:16:28,916 --> 00:16:30,625 و يه زن چکار مي‌تونه بکُنه؟ 274 00:16:30,791 --> 00:16:32,291 [خنده‌يِ مسافرين] 275 00:16:34,833 --> 00:16:36,625 ،اونجا مثلِ روستا نيست .«اومفونديسي» 276 00:16:36,791 --> 00:16:41,416 [صدايِ غرشِ قطار] 277 00:16:43,541 --> 00:16:44,791 اينجا «ژوهانسبورگ»ـه؟ 278 00:16:44,958 --> 00:16:46,458 [خنده‌يِ مسافرين] 279 00:16:46,541 --> 00:16:48,166 .نه، نه .اين‌که چيزي نيست 280 00:16:51,166 --> 00:16:52,958 [صدايِ سوتِ قطار] 281 00:16:54,625 --> 00:17:00,625 [صدايِ سوتِ قطار] 282 00:17:15,166 --> 00:17:16,916 .ژوهانسبورگ» اينجاست» 283 00:17:24,291 --> 00:17:27,625 اين يکي از منازليه که ،بهش ميگن آپارتمان 284 00:17:27,708 --> 00:17:29,625 جايي که سفيدپوست‌ها .زندگي مي‌کُنن 285 00:17:30,208 --> 00:17:31,500 مردمِ ما کجا زندگي مي‌کُنن؟ 286 00:17:32,041 --> 00:17:33,291 .«اينجا نه، «اومفونديسي 287 00:17:34,166 --> 00:17:35,625 اونها اون بيرون .زندگي مي‌کُنن 288 00:17:38,166 --> 00:17:39,958 پس چطوري ميان سرِ کار؟ 289 00:17:40,125 --> 00:17:41,833 ... با اتوبوس، قطار 290 00:17:42,250 --> 00:17:43,250 .دوچرخه 291 00:17:43,791 --> 00:17:44,808 .بعداً خودت مي‌بيني 292 00:17:44,875 --> 00:17:48,083 .اتوبوسِ «اسکندريه» 6 پنس شده .واسه همين، مردم پياده ميرن 293 00:17:48,416 --> 00:17:50,333 دوره؟ - .حدوداً 10 مايله - 294 00:17:50,875 --> 00:17:53,875 [صدايِ ترمزِ قطار] 295 00:17:53,958 --> 00:17:59,958 [صدايِ فرياد کِشيدن] 296 00:18:25,166 --> 00:18:31,083 [صدايِ ترافيک و گپ‌و‌گفت از دوردست] 297 00:18:34,291 --> 00:18:37,833 [صدايِ بوقِ ماشين] 298 00:18:47,875 --> 00:18:49,875 [صدايِ خنده از ميانِ جمعيت] 299 00:18:58,500 --> 00:19:00,291 ،کجا مي‌خواين برين اومفونديسي»؟» 300 00:19:01,541 --> 00:19:03,083 .به «صوفياتاون»، جوون 301 00:19:03,166 --> 00:19:05,500 پس با من بيايين تا ببرمتون .ايستگاه اتوبوس‌ها 302 00:19:08,958 --> 00:19:14,125 [صدايِ آوازخواني در پس‌زمينه] 303 00:19:15,708 --> 00:19:17,500 ،بايد تويِ صف بايستين .«اومفونديسي» 304 00:19:19,208 --> 00:19:20,958 پول واسه بليتتون دارين؟ 305 00:19:24,708 --> 00:19:26,833 ،مي‌خواين واستون بليت بخرم اومفونديسي»؟» 306 00:19:29,208 --> 00:19:31,541 اينطوري تا من ... به دفترِ بليت‌فروشي برم 307 00:19:31,625 --> 00:19:33,458 شما هم تويِ صف .نوبت گرفتين 308 00:19:35,500 --> 00:19:37,916 [صدايِ آوازخواني در پس‌زمينه] 309 00:19:55,250 --> 00:19:56,250 .«پدر «تيسا 310 00:19:56,875 --> 00:19:58,000 .«پدر «گره‌گوري 311 00:19:58,083 --> 00:20:00,125 ،به مرکزِ مبلغينِ مذهبي خوش‌آمديد .«آقايِ «کومالو 312 00:20:01,250 --> 00:20:02,541 ،حالتون چطوره آقايِ «کومالو»؟ 313 00:20:03,208 --> 00:20:04,291 .خوبم، متشکرم 314 00:20:04,375 --> 00:20:05,375 .«پدر «توماس 315 00:20:07,291 --> 00:20:08,333 [صدايِ بسته‌شدنِ در] 316 00:20:08,416 --> 00:20:09,500 پدر «وينسنت»؟ 317 00:20:11,791 --> 00:20:13,791 ايشون آقايِ «کومالو» هستن .«اهلِ «اندوتشني 318 00:20:15,541 --> 00:20:17,791 ،به «ژوهانسبورگ» خوش‌آمديد .«آقايِ «کومالو 319 00:20:17,875 --> 00:20:21,400 «قبلاً از آقايِ «کومالو» بابتِ ورود به «ژوهانسبورگ .خوش‌آمدگويي شده 320 00:20:21,458 --> 00:20:25,100 يه مردِ جوان، ايشونو به ايستگاه اتوبوس‌ها راهنمايي کرده : و به دوستمون اينطور گفته 321 00:20:25,166 --> 00:20:28,625 شما همونجا تويِ صف بمونين" ".تا من بليتِ اتوبوس رو براتون بگيرم 322 00:20:29,583 --> 00:20:31,166 ،پول همراهتون هست" "اومفونديسي»؟» 323 00:20:31,250 --> 00:20:33,416 «اوه بله، «اومفونديسي .يک پوند همراهش داره 324 00:20:33,875 --> 00:20:36,000 مردِ جوان يک پوند رو مي‌گيره ،و ميره سرِ نبش 325 00:20:36,500 --> 00:20:38,458 و دوستمون منتظر مي‌مونه ،و منتظر مي‌مونه 326 00:20:38,541 --> 00:20:42,583 ولي البته اون مردِ جوان رو ديگه نمي‌بينه؛ !و البته اون يک پوند رو هم به‌همچنين 327 00:20:43,250 --> 00:20:45,583 متأسفانه چنين جوانک‌هايي .زياد اين اطراف وجود دارن 328 00:20:45,666 --> 00:20:46,750 [صدايِ زنگ] 329 00:20:47,208 --> 00:20:49,125 شايد مايل باشيد بعد از سفرتون استحمام کُنيد؟ 330 00:20:49,208 --> 00:20:52,150 «براتون يه اتاق دارم، تويِ منزلِ خانمِ «ليتبي .اونطرفِ خيابون 331 00:20:52,208 --> 00:20:54,083 و همگي دوباره سرِ شام .همديگه رو ملاقات خواهيم کرد 332 00:20:54,166 --> 00:20:55,791 [صدايِ خنديدن] 333 00:20:57,875 --> 00:21:00,583 ،«اومفونديسي» ... اگه چيزي کم‌و‌کسر بود 334 00:21:01,458 --> 00:21:02,916 .فقط کافيه بهم بگين 335 00:21:03,000 --> 00:21:04,000 .متشکرم، مادر 336 00:21:07,333 --> 00:21:08,958 ... پوزش مي‌خوام، ولي 337 00:21:09,291 --> 00:21:11,083 مشتاقم که درباره‌يِ خواهرم .خبري بشنوم 338 00:21:15,041 --> 00:21:16,500 .اون خيلي جوون‌تر از شماست 339 00:21:18,541 --> 00:21:21,750 .آخه ته‌تغاريِ پدرم بود 340 00:21:22,916 --> 00:21:25,166 منو مي‌بخشيد اگه .اول ازتون مي‌پرسم 341 00:21:25,250 --> 00:21:27,125 اون چرا به «ژوهانسبورگ» اومد؟ 342 00:21:28,416 --> 00:21:30,958 با يه بچه‌يِ کوچولو اومد ... تا شوهرشو پيدا کُنه 343 00:21:31,375 --> 00:21:33,125 که برايِ معادن .استخدام شده بود 344 00:21:33,583 --> 00:21:34,791 .و هرگز برنگشت 345 00:21:37,708 --> 00:21:38,708 حالا بدجوري مريضه؟ 346 00:21:40,583 --> 00:21:41,583 .بله 347 00:21:43,166 --> 00:21:44,500 ،بدجوري مريضه 348 00:21:46,833 --> 00:21:48,958 ولي مريضيش .از اينجور معمولي‌ها نيست 349 00:21:50,291 --> 00:21:53,458 ،بلکه يه چيزِ ديگه‌ست .يه‌جور مريضيِ بدتر 350 00:21:54,875 --> 00:21:57,291 نمي‌دونم آيا هيچوقت ،شوهرشو پيدا کرده يا نه 351 00:21:58,500 --> 00:22:00,291 ولي فعلاً که .هيچ شوهري نداره 352 00:22:03,041 --> 00:22:05,916 ،يا به عبارتِ صحيح‌تر .شوهرهايِ بسياري داره 353 00:22:08,291 --> 00:22:09,875 قطعاً اين خبرِ وحشتناکي .واسه شماست 354 00:22:13,875 --> 00:22:14,916 سيگار مي‌کِشين؟ 355 00:22:15,583 --> 00:22:16,958 .راستش سيگاري نيستم 356 00:22:18,458 --> 00:22:20,416 گاهي سيگارکِشيدن .آدمو آروم مي‌کُنه 357 00:22:23,250 --> 00:22:26,083 اما وقتي آدم ... خودش آرامش داره 358 00:22:28,250 --> 00:22:30,416 بايد گذاشت واسه لذت‌بردن .سيگاري دود کُنه 359 00:22:35,166 --> 00:22:36,583 .غصه‌يِ بزرگِ ديگه‌اي هم دارم 360 00:22:37,958 --> 00:22:38,958 .مي‌تونيد بهم بگيد 361 00:22:40,625 --> 00:22:41,625 لابد درباره‌يِ يه پسره؟ 362 00:22:42,416 --> 00:22:43,416 يا يه دختر؟ 363 00:22:44,875 --> 00:22:45,875 .درباره‌يِ پسرمه 364 00:22:46,791 --> 00:22:47,958 .اسمش «ابسالوم»ـه 365 00:22:49,458 --> 00:22:52,500 ،فرستاديمش تا خواهرشو پيدا کُنه .ولي اونم ديگه هرگز برنگشت 366 00:22:53,416 --> 00:22:54,458 و حالا ... بعد از حرف‌هاتون 367 00:22:54,541 --> 00:22:55,958 .بيشتر از پيش مي‌ترسم 368 00:22:57,666 --> 00:22:59,458 سعي خواهيم کرد .او رو هم پيدا کُنيم، دوستِ من 369 00:23:01,500 --> 00:23:02,708 .پيداش خواهيم کرد 370 00:23:02,791 --> 00:23:03,791 ترس به خودتون .راه نديد 371 00:23:05,041 --> 00:23:07,416 اين مکاني که خواهرم زندگي مي‌کُنه کجاست؟ 372 00:23:08,291 --> 00:23:09,625 .فردا ميريم اونجا 373 00:23:10,833 --> 00:23:16,833 [صدايِ آوازخوانيِ مردانه] 374 00:23:19,833 --> 00:23:24,750 [صدايِ قهقهه و خنده] 375 00:23:24,833 --> 00:23:26,875 تنها ميريد؟ 376 00:23:27,958 --> 00:23:28,958 .اينطوري بهتره 377 00:23:29,125 --> 00:23:31,333 مي‌تونين منو تويِ منزلِ همسايه .شماره‌يِ 13 پيدا کُنين 378 00:23:31,416 --> 00:23:34,916 .اهاليِ کليسامون اونجا هستن .دخترِ بزرگشون همين تازگي فراري شده 379 00:23:35,833 --> 00:23:37,291 .بيا تو، برادر 380 00:23:38,958 --> 00:23:44,958 [صدايِ آوازخواني از دوردست] 381 00:23:52,625 --> 00:23:53,833 .پس خونه‌ت اينه 382 00:23:56,375 --> 00:23:57,583 شوهرت کجاست؟ 383 00:23:59,833 --> 00:24:01,166 .پيداش نکردم 384 00:24:01,875 --> 00:24:03,416 اما برامون .چيزي هم ننوشتي 385 00:24:05,625 --> 00:24:06,625 .پولي نداشتم 386 00:24:07,083 --> 00:24:09,166 يعني حتي 2 پني واسه پولِ تمبر هم نداشتي؟ 387 00:24:12,125 --> 00:24:13,416 شنيدم به زندان هم .افتاده بودي 388 00:24:15,166 --> 00:24:16,208 بخاطرِ فروشِ مشروب بوده؟ 389 00:24:17,333 --> 00:24:20,666 .من تقصيري نداشتم؛ مقصر يه زنِ ديگه بود - و تو باهاش زندگي مي‌کردي؟ - 390 00:24:21,250 --> 00:24:23,208 .بله - و شريکِ کسب‌و‌کارش شدي؟ - 391 00:24:24,666 --> 00:24:26,416 واسه نگهداريِ بچه .به پول احتياج داشتم 392 00:24:27,791 --> 00:24:29,166 بچه کجاست؟ 393 00:24:32,500 --> 00:24:33,583 .الان ميرم دنبالش 394 00:24:35,833 --> 00:24:40,041 [صدايِ شلوغيِ خيابان] 395 00:24:44,041 --> 00:24:45,166 [صدايِ به‌هم‌خوردنِ بطري‌ها] 396 00:24:53,208 --> 00:24:54,425 !«سِپو» 397 00:25:01,208 --> 00:25:02,791 !يه عرق‌فروش 398 00:25:05,125 --> 00:25:08,166 !فاحشه‌اي با يه بچه 399 00:25:09,708 --> 00:25:11,458 اونم وقتي برادرت !يه کشيشه 400 00:25:12,875 --> 00:25:17,416 [هق‌هقِ گريه] 401 00:25:18,916 --> 00:25:19,916 ... «سِپو» 402 00:25:26,166 --> 00:25:27,458 منو يادت نمياد؟ 403 00:25:29,500 --> 00:25:31,083 .پس منو يادت نمياد 404 00:25:33,500 --> 00:25:35,541 همچين مکاني جايِ مناسبي .برايِ اين بچه نيست 405 00:25:36,541 --> 00:25:38,400 اسباب‌اثاثيه‌ات زيادن؟ 406 00:25:40,125 --> 00:25:41,666 فقط همين چيزهايي .که مي‌بيني 407 00:25:42,708 --> 00:25:44,291 چند تا ظرف و .کتري و ماهيتابه 408 00:25:44,750 --> 00:25:46,250 چرا نرفتي پيشِ برادرمون «جان»؟ 409 00:25:47,000 --> 00:25:48,583 .پيشِ برادرمون «جان» هم رفتم 410 00:25:50,291 --> 00:25:51,875 مي‌دوني بهم چي گفت؟ 411 00:25:52,958 --> 00:25:55,250 گفت : "کاسبيِ تو ."به خوبيِ مالِ منه 412 00:25:55,333 --> 00:26:00,791 [صدايِ ناواضحِ گپ‌و‌گفت] 413 00:26:01,416 --> 00:26:02,458 [صدايِ در زدن] 414 00:26:02,541 --> 00:26:03,833 !بفرمايين 415 00:26:04,750 --> 00:26:06,625 بله، «اومفونديسي»؟ ... چه کمکي از دستِ من 416 00:26:09,666 --> 00:26:12,250 !عجب، عجب !برادرِ خودمه که 417 00:26:12,791 --> 00:26:15,125 کي باورش ميشه؟ - دوستمو مي‌شناسي؟ - 418 00:26:15,208 --> 00:26:16,500 اينجا همه !پدر رو مي‌شناسن 419 00:26:16,583 --> 00:26:20,250 ،بيايين بشينين، آقايون .تا کمي چاي بخوريم 420 00:26:20,333 --> 00:26:21,541 [صدايِ خنديدن] 421 00:26:27,666 --> 00:26:29,250 حالِ همسرت خوبه، برادر؟ 422 00:26:29,333 --> 00:26:32,500 اوه، همسرم الان ده سال ميشه !که منو ترک کرده، برادر 423 00:26:32,583 --> 00:26:34,458 و از نو ازدواج کردي؟ - !اوه، ازدواج - 424 00:26:34,541 --> 00:26:39,425 !خُب، ازدواج نه به مفهومِ کليساييش ... نمي‌تونم به کساني که اين ردا رو پوشيدن دروغ بگم 425 00:26:39,500 --> 00:26:40,833 .اما زنِ خوبيه 426 00:26:41,958 --> 00:26:44,166 ،حالا بگو ببينم چي تو رو به «ژوهانسبورگ» کِشونده؟ 427 00:26:44,541 --> 00:26:45,666 .خواهرمون 428 00:26:46,166 --> 00:26:49,583 .دارم همراه خودم برش‌مي‌گردونم - .اوه، خُب، خُب! کارِ خيلي خوبيه - 429 00:26:49,666 --> 00:26:52,666 من بهش پول پيشنهاد کردم تا کمک‌خرجش بشه ... واسه برگشتن به «اندوتشني»، ولي 430 00:26:53,166 --> 00:26:56,166 .ولي بهم اصلاً محل نگذاشت .واسه همين، ديگه همديگه رو نديديم 431 00:26:56,333 --> 00:26:58,916 .بگو ببينم از پسرم چي مي‌دوني؟ 432 00:26:59,583 --> 00:27:01,791 لابد شنيدي که با پسرِ من .روابطِ دوستانه‌اي داشتن 433 00:27:01,875 --> 00:27:02,875 .بله، شنيدم 434 00:27:02,958 --> 00:27:06,250 راستش، پسرِ من با نامادريش ،سازگاري نمي‌کرد 435 00:27:07,000 --> 00:27:09,166 ،واسه همين، اينجا رو ترک کرد .و پسرِ تو هم باهاش رفت 436 00:27:09,583 --> 00:27:10,833 و تو گذاشتي برن؟ 437 00:27:11,208 --> 00:27:12,541 .اونها که بچه نيستن 438 00:27:12,625 --> 00:27:14,208 ،ولي اينجا ... «تويِ «ژوهانسبورگ 439 00:27:14,375 --> 00:27:15,583 چرا که نه؟ 440 00:27:16,500 --> 00:27:18,166 پسر بايد ياد بگيره .که يه مرد باشه 441 00:27:18,250 --> 00:27:19,625 چه‌نوع مردي؟ 442 00:27:20,708 --> 00:27:21,875 .مردي از نوعِ من 443 00:27:23,000 --> 00:27:25,416 همون‌نوع مردي که .من دوست‌دارم پسرم باشه 444 00:27:29,791 --> 00:27:31,333 مي‌تونين تويِ اين خطابه .تمامشو بخونين 445 00:27:32,833 --> 00:27:36,333 کليسا مدام از توبه و فرمانبرداري ،صحبت مي‌کُنه 446 00:27:37,041 --> 00:27:39,500 اما از چيزهايي که شديداً ،نيازمندِ اصلاحاته چيزي نميگه 447 00:27:40,375 --> 00:27:41,750 ... «از «صوفياتاون 448 00:27:41,916 --> 00:27:43,516 !«از «پيم‌ويل - .از اونها هم صحبت مي‌کُنه - 449 00:27:43,583 --> 00:27:48,291 الان ده‌پنجاه ساله که داره !از اينجور صحبت‌ها مي‌کُنه 450 00:27:48,708 --> 00:27:50,625 ولي اصلاً هيچ تغييري مشاهده کردي؟ 451 00:27:51,250 --> 00:27:53,750 ،قوانين، دستمزدها !فقر و فلاکت 452 00:27:54,541 --> 00:27:57,666 !... برادر - اصلاً تابحال خونه‌يِ اسقف رو ديدي؟ - 453 00:27:58,541 --> 00:28:00,666 خيال‌کردي مثلِ خونه‌ات تويِ «اندوتشني»ـه؟ 454 00:28:02,166 --> 00:28:07,083 ،اونوقت مي‌خواي همه‌مون باز برگرديم اونجا .من و خواهرمون، پسرت و پسرم 455 00:28:09,208 --> 00:28:12,125 و خودمونو مطيعِ .کليسا و رؤسا کُنيم 456 00:28:13,208 --> 00:28:15,166 همسرم بهم گفت .که تو تغيير کردي 457 00:28:15,333 --> 00:28:17,125 !البته که تغيير کردم 458 00:28:17,791 --> 00:28:19,541 اينجا چيزِ نويني وجود داره ،که در حالِ رُشده 459 00:28:20,041 --> 00:28:21,875 قوي‌تر از هر !کليسا يا رئيسي 460 00:28:22,041 --> 00:28:24,500 برادر، اون دو تا پسر کجا رفتن؟ 461 00:28:24,666 --> 00:28:26,125 .درست نمي‌دونم 462 00:28:26,666 --> 00:28:27,916 .ولي يه دقيقه صبر کُنين 463 00:28:28,583 --> 00:28:30,458 جفت‌شون تويِ يه کارخونه .کار مي‌کردن 464 00:28:32,416 --> 00:28:34,500 صبر کُنين، الان به دفترِ تلفن .رجوع مي‌کُنم 465 00:28:41,750 --> 00:28:42,958 !ايناهاش 466 00:28:43,625 --> 00:28:45,708 .«شرکتِ بافندگيِ «دورن‌فونتِين 467 00:28:48,541 --> 00:28:51,333 ،شماره‌يِ 14 .«خيابانِ «کراوزر 468 00:28:53,125 --> 00:28:54,375 نميشه بهشون تلفن کرد؟ 469 00:28:54,875 --> 00:28:55,875 برايِ چي؟ 470 00:28:56,375 --> 00:28:58,825 «که بپرسيم آيا «ابسالوم کومالو اونجا کار مي‌کُنه؟ 471 00:28:58,875 --> 00:29:02,041 يا ازشون خواهش کُنيم صداش کُنن بياد پايِ تلفن؟ يا تمنا کُنيم آدرسشو بهمون بدن؟ 472 00:29:02,125 --> 00:29:04,750 اونها برايِ يه سياهپوست !همچين کارهايي نمي‌کُنن، برادرِ من 473 00:29:04,833 --> 00:29:06,375 .عيبي نداره 474 00:29:08,833 --> 00:29:10,375 ،من همراه‌تون ميام .دوستِ عزيز 475 00:29:15,125 --> 00:29:17,458 ايناها! خودتون مي‌تونيد ببينيد .کِي اينجا رو ترک کرده 476 00:29:18,083 --> 00:29:19,600 !«اورپيدي» 477 00:29:20,166 --> 00:29:21,166 !قربان 478 00:29:24,791 --> 00:29:27,041 تو «ابسالوم کومالو» رو يادت مياد؟ - .بله قربان - 479 00:29:27,125 --> 00:29:28,166 مي‌دوني الان کجاست؟ 480 00:29:28,250 --> 00:29:32,041 ،نمي‌دونم الان کجاست .ولي يادمه معمولاً کجا اقامت مي‌کرد 481 00:29:32,916 --> 00:29:36,125 ،تويِ «صوفياتاون» اقامت داشت .«پيشِ خانواده‌اي بنامِ «اندللا 482 00:29:36,666 --> 00:29:39,041 ،«اومفونديسي» .يک سال قبل يا بيشتر 483 00:29:39,125 --> 00:29:41,416 ،اين‌که کجا رفت .يادم نمياد 484 00:29:41,916 --> 00:29:44,250 ،ولي صبر کُنين .يه نامه ازش دريافت کرده بودم 485 00:29:50,333 --> 00:29:52,375 چرا با تأثر و دلسوزي به دوستم نگاه مي‌کردي؟ 486 00:29:53,875 --> 00:29:55,708 ما از دوستانِ اون پسره .خوشمون نميومد 487 00:29:57,791 --> 00:29:59,883 به همين دليل بود .که اينجا رو ترک کرد 488 00:30:00,958 --> 00:30:02,791 ماجرايِ وخيم‌تري در کار نبود؟ 489 00:30:03,291 --> 00:30:05,041 نه، ماجرايِ وخيم‌تري .در کار نبود 490 00:30:06,916 --> 00:30:09,916 ،«نامه همينه، «اومفونديسي .آدرس هم روش نوشته 491 00:30:10,750 --> 00:30:11,875 .متشکرم، مادر 492 00:30:12,625 --> 00:30:13,750 .بذار يادداشتش کُنم 493 00:30:13,833 --> 00:30:18,000 [صدايِ گفتگويِ ناواضح] 494 00:30:18,083 --> 00:30:19,875 .ما دنبالِ يه پسر مي‌گرديم 495 00:30:20,416 --> 00:30:21,500 .«ابسالوم کومالو» 496 00:30:22,083 --> 00:30:23,166 .از اينجا رفته 497 00:30:24,000 --> 00:30:26,641 ،از موقعيکه اينجا رو ترک‌کرده .ماه‌هاي خيلي‌خيلي زيادي مي‌گذره 498 00:30:26,666 --> 00:30:28,000 کجا رفت؟ 499 00:30:28,083 --> 00:30:29,583 .نمي‌دونم کجا رفته 500 00:30:33,958 --> 00:30:37,166 فکرکردي من اينهمه راهو تا اينجا اومدم تا همينطوري عينهو يه احمق جوابم کُنن؟ 501 00:30:37,250 --> 00:30:38,333 !درود بر کليسايِ مقدس 502 00:30:39,125 --> 00:30:40,583 خداوند کليسا را !متبرک گرداند 503 00:30:42,250 --> 00:30:44,000 اين مُخش همينطوري .تاب داره 504 00:30:44,833 --> 00:30:45,875 .خودم دارم مي‌بينم 505 00:30:47,916 --> 00:30:49,458 [صدايِ خنديدن] 506 00:30:49,625 --> 00:30:53,083 !درود بر کليسايِ مقدس !خداوند کليسا را متبرک گرداند 507 00:30:53,875 --> 00:30:55,416 ... اون مردِ جوان 508 00:30:55,500 --> 00:30:57,075 ... «ابسالوم کومالو» 509 00:30:57,958 --> 00:30:59,416 رفتارش چطور بود؟ 510 00:30:59,791 --> 00:31:01,375 .من خطايي ازش نديدم 511 00:31:03,500 --> 00:31:04,750 پس چرا مي‌ترسي؟ 512 00:31:05,250 --> 00:31:07,500 .من نمي‌ترسم - پس چرا داري مي‌لرزي؟ - 513 00:31:07,666 --> 00:31:08,833 .سردمه 514 00:31:10,000 --> 00:31:11,125 .ازتون متشکريم 515 00:31:11,208 --> 00:31:12,208 .سلامت باشيد 516 00:31:14,625 --> 00:31:15,625 .به سلامت 517 00:31:19,833 --> 00:31:23,375 !درود بر کليسايِ مقدس !خداوند کليسا را متبرک گرداند 518 00:31:23,458 --> 00:31:24,666 [صدايِ بسته‌شدنِ در] 519 00:31:24,833 --> 00:31:27,500 دوستِ من، هر دومون با همديگه .زيادي هستيم 520 00:31:29,333 --> 00:31:31,583 ،شما بپيچيد دستِ چپ .و به شاهراه که رسيديد، از تپه بريد بالا 521 00:31:31,666 --> 00:31:34,500 ،اونجا يه دکه‌يِ اغذيه‌فروشي پيدا مي‌کُنيد .همونجا منتظرم باشيد 522 00:31:43,000 --> 00:31:46,833 به اين کتابِ مقدس سوگند مي‌خورم ،که هيچ مزاحمتي از اين بابت متوجهت نشه 523 00:31:47,333 --> 00:31:49,041 چون ما فقط در جستجويِ ،يه پسرِ گُمشده‌ايم 524 00:31:49,583 --> 00:31:52,458 .پس محضِ رضايِ خدا، کمک کُن اونها چه‌جوري زندگي مي‌کردن؟ 525 00:31:53,041 --> 00:31:54,791 اونها يه عالمه چيز .با خودشون مياوردن اينجا 526 00:31:56,208 --> 00:31:57,208 ،لباس 527 00:31:57,625 --> 00:31:58,625 ،ساعت 528 00:31:59,166 --> 00:32:00,625 .پول، غذا 529 00:32:01,291 --> 00:32:02,641 هيچوقت خون رويِ لباس‌هاشون نديدي؟ 530 00:32:02,708 --> 00:32:04,166 هيچوقت خون .رويِ لباس‌هاشون نديدم 531 00:32:09,083 --> 00:32:10,625 بالاخره حرف زد؟ - .آره، حرف زد - 532 00:32:10,708 --> 00:32:12,791 بايد دنبالِ يه راننده‌يِ تاکسي .به اسمِ «کلابه‌ني» بگرديم 533 00:32:12,875 --> 00:32:15,483 به من گفتن که تو مي‌توني .در پيداکردنِ يه مردِ جوون کمکم‌کُني 534 00:32:15,541 --> 00:32:16,791 .«ابسالوم کومالو» 535 00:32:17,708 --> 00:32:19,208 من اينجا نيومدم .که اسبابِ زحمتت بشم 536 00:32:20,416 --> 00:32:21,541 .خودت نگاه کُن 537 00:32:23,041 --> 00:32:24,475 اون داره دنبالِ ،پسرِ گُمشده‌اش مي‌گرده 538 00:32:24,541 --> 00:32:27,750 ،و هر جا که ميريم .به جايِ ديگه حواله‌مون ميدن 539 00:32:28,166 --> 00:32:29,916 .بله، من اين جوونو مي‌شناختم 540 00:32:30,250 --> 00:32:31,583 خُب اون الان کجاست؟ 541 00:32:31,666 --> 00:32:33,041 ،«رفته به «شانتي‌تاون 542 00:32:33,375 --> 00:32:34,750 .ولي الان يک سالي ميشه 543 00:32:35,541 --> 00:32:37,708 مي‌توني ببريمون اونجا؟ - .«سوار بشين، «اومفونديسي - 544 00:32:38,583 --> 00:32:44,583 [صدايِ غرشِ قطار] 545 00:33:09,541 --> 00:33:11,566 منظورت اينه که اينجا زندگي مي‌کُنه؟ 546 00:33:12,083 --> 00:33:13,333 درست تويِ .همين خونه 547 00:33:14,208 --> 00:33:15,625 ولي اين مالِ .مدت‌ها قبل‌ـه 548 00:33:16,208 --> 00:33:17,333 يه‌خُرده همينجا .صبر کُنين 549 00:33:27,458 --> 00:33:31,083 ،«اون اينجا بود، «اومفونديسي .ولي فرستادنش به دارالتأديب 550 00:33:31,250 --> 00:33:32,416 دارالتأديب؟ 551 00:33:32,500 --> 00:33:35,083 .بله، حدوداً 6 يا 9 ماه پيش 552 00:33:35,625 --> 00:33:41,041 [صدايِ غرشِ قطار] 553 00:33:44,208 --> 00:33:45,458 مشکلش چي بود؟ 554 00:33:45,541 --> 00:33:46,666 .آخه قمار مي‌کردن 555 00:33:52,375 --> 00:33:55,375 صدايِ رژه رفتن] [و فريادِ فرمانِ نظامي 556 00:33:58,458 --> 00:34:01,500 .ايشون عاليجناب‌روحاني آقاي «کومالو» هستن - کومالو»؟» - 557 00:34:02,666 --> 00:34:03,708 پدرِ «ابسالوم»؟ 558 00:34:04,291 --> 00:34:06,500 ،بله جناب .«ابسالوم کومالو» 559 00:34:07,625 --> 00:34:10,100 مي‌دونيد، اون بهم گفته بود .که هيچ کس‌و‌کاري نداره 560 00:34:10,791 --> 00:34:12,125 بدونِ شک .خجالت مي‌کِشيده 561 00:34:12,291 --> 00:34:15,958 بايد بهتون بگم، جناب، که پدرش .تازه همين امروز فهميد که اون اينجاست 562 00:34:17,583 --> 00:34:18,708 .متوجهم 563 00:34:20,541 --> 00:34:22,583 ،پسرتون اينجا خوب کار مي‌کرد .«اومفونديسي» 564 00:34:23,041 --> 00:34:25,733 ،اگه بيرون هم خوب کار مي‌کرد .اونوقت ديگه موردي واسه ترسيدن نداشتيد 565 00:34:25,791 --> 00:34:28,416 ،منظورتون اينه، جناب که از اينجا رفته؟ 566 00:34:28,583 --> 00:34:31,500 ،در موردش استثناء قائل شديم ،تا حدي به‌علتِ خوش‌رفتاريش 567 00:34:32,000 --> 00:34:34,000 اما بيشتر به‌علتِ .يه دختر 568 00:34:35,208 --> 00:34:37,416 دختر؟ - .بله، يه دختر - 569 00:34:37,583 --> 00:34:39,166 مي‌دونيد، دختره ازش .آبستن شده بود 570 00:34:40,916 --> 00:34:42,166 حالا باهاش عروسي کرده؟ 571 00:34:42,541 --> 00:34:45,416 نه، عروسي نکرده. ولي داريم مقدماتِ .عروسي‌شونو فراهم مي‌کُنيم 572 00:34:45,500 --> 00:34:47,475 به همين دليله که .واسش يه شغل پيدا کردم 573 00:34:47,500 --> 00:34:49,916 ،«باشه، مي‌برمتون به «پيم‌ويل .جاييکه با همديگه زندگي مي‌کُنن 574 00:35:00,208 --> 00:35:01,208 [صدايِ باز‌شدنِ در] 575 00:35:01,291 --> 00:35:07,083 [صدايِ صحبت‌هايِ نامفهوم] 576 00:35:07,250 --> 00:35:11,958 [نوايِ موسيقيِ غمگين] 577 00:35:12,041 --> 00:35:15,208 .«ما اومديم دنبالِ «ابسالوم .اين جنابِ «اومفونديسي»، پدرشونه 578 00:35:18,250 --> 00:35:21,208 ،از شنبه که رفته سرِ کار .ديگه برنگشته 579 00:35:21,291 --> 00:35:22,291 شنبه؟ 580 00:35:22,708 --> 00:35:24,500 ولي اون که .شنبه‌ها رو تعطيله 581 00:35:25,500 --> 00:35:27,125 ... و ضمناً امروز هم .سه‌شنبه‌ست 582 00:35:28,500 --> 00:35:30,833 هيچ خبري ازش نداري؟ - .نه، هيچي - 583 00:35:32,375 --> 00:35:33,458 کِي برمي‌گرده؟ 584 00:35:34,916 --> 00:35:35,916 .نمي‌دونم 585 00:35:37,208 --> 00:35:38,416 اصلاً برمي‌گرده؟ 586 00:35:39,875 --> 00:35:41,041 .نمي‌دونم 587 00:35:41,208 --> 00:35:42,333 اونوقت تو چکار مي‌کُني؟ 588 00:35:42,916 --> 00:35:44,750 لابد يه مردِ ديگه .پيدا مي‌کُني 589 00:35:45,958 --> 00:35:46,958 .نمي‌دونم 590 00:35:47,125 --> 00:35:49,125 !فرزندم - بله، «اومفونديسي»؟ - 591 00:35:51,625 --> 00:35:52,958 چند سالته؟ 592 00:35:53,541 --> 00:35:54,791 .فکر‌کُنم 16 سالمه 593 00:35:54,958 --> 00:35:56,750 پدر و مادرت کجا هستن؟ 594 00:35:57,291 --> 00:35:58,500 ،پدرم ترک‌مون کرد 595 00:36:00,041 --> 00:36:02,000 چون مادرم اغلب .مست مي‌کرد 596 00:36:02,708 --> 00:36:04,375 به همين دليل بود که تو هم ترکش کردي؟ 597 00:36:04,958 --> 00:36:07,166 نه، با ناپدريم .تفاهم نداشتم 598 00:36:07,250 --> 00:36:09,375 مگه خودتون به‌اندازه‌يِ کافي بدبختي ندارين؟ 599 00:36:10,666 --> 00:36:11,708 ... بذار بهتون بگم 600 00:36:11,791 --> 00:36:15,041 ،اگه پُشتتون به پهنيِ فلک بود ... و کيسه‌تون پُر از طلا 601 00:36:15,541 --> 00:36:18,750 و همدرديتون از اينجا تا ... خودِ جهنم 602 00:36:19,541 --> 00:36:20,958 بازم کاري ازتون .ساخته نبود 603 00:36:21,041 --> 00:36:26,916 شدت‌گرفتنِ نوايِ] [غم‌انگيزِ موسيقي 604 00:36:45,416 --> 00:36:47,125 قصد‌دارم برگردم .باهاش صحبت‌کُنم 605 00:36:47,541 --> 00:36:49,483 ،دارم بهتون ميگم .هيچ کاري ازتون ساخته نيست 606 00:36:49,500 --> 00:36:51,583 هزاران نفر مثلِ اون .اينجا وجود داره 607 00:36:51,666 --> 00:36:53,125 .شما متوجه نيستين 608 00:36:53,875 --> 00:36:56,000 ،اون بچه .نوه‌يِ من خواهد بود 609 00:36:56,875 --> 00:36:58,458 تازه، همينو هم .يقين ندارين 610 00:36:59,000 --> 00:37:01,375 ،و اگرم نوه‌يِ شما باشه چه‌مي‌دونين چند تا از اين نوه‌ها دارين؟ 611 00:37:01,458 --> 00:37:04,833 لازمه دنبالِ همه‌شون بگرديم؟ هر روز؟ هر ساعت؟ 612 00:37:05,541 --> 00:37:06,750 تا کِي؟ 613 00:37:13,208 --> 00:37:14,416 .«کومالو» 614 00:37:14,500 --> 00:37:15,791 .«ابسالوم کومالو» 615 00:37:15,875 --> 00:37:17,375 ... «کومالو» 616 00:37:17,541 --> 00:37:18,875 ... «کومالو» 617 00:37:18,958 --> 00:37:21,166 ،خُب، دوشنبه غيبت داشت .واسه همين اخراجش کرديم 618 00:37:21,250 --> 00:37:22,958 نمي‌تونستيد شغل‌شو نگه‌داريد؟ 619 00:37:23,041 --> 00:37:24,041 مثلاً تا جمعه؟ 620 00:37:24,916 --> 00:37:25,916 .متأسفم 621 00:37:26,833 --> 00:37:28,458 دارم مي‌بينم .که متأسفيد 622 00:37:29,875 --> 00:37:32,250 بابتِ کلماتِ زشتي که بکار بردم .ازتون عذر مي‌خوام 623 00:37:32,791 --> 00:37:34,916 ،من خيلي عمر کردم .و چيزهايي آموخته‌ام 624 00:37:35,541 --> 00:37:36,541 شما عفوشده‌يِ .خدايي هستيد 625 00:37:38,541 --> 00:37:41,125 گاهي فکر مي‌کُنم که .لياقتِ کشيش‌بودن رو ندارم 626 00:37:42,291 --> 00:37:43,500 ... مي‌تونم بهتون بگم که 627 00:37:44,125 --> 00:37:45,291 .عيبي نداره 628 00:37:46,125 --> 00:37:49,708 ،خودتون گفتيد که مردي ضعيف و خودخواه بوديد .اما لطفِ خدا شاملِ حالتون شده 629 00:37:50,333 --> 00:37:51,583 ،راسته .به‌نظر اينطور مياد 630 00:37:52,333 --> 00:37:53,500 شما بهم .تسلا ميديد 631 00:37:55,708 --> 00:37:56,708 ... ولي 632 00:37:57,708 --> 00:37:59,291 .خواهشي ازتون دارم 633 00:38:01,750 --> 00:38:02,750 .قبول دارم 634 00:38:03,875 --> 00:38:05,000 قبول داريد؟ 635 00:38:05,083 --> 00:38:06,083 چه چيزي رو؟ 636 00:38:06,166 --> 00:38:08,750 اينکه مي‌بايست يک‌بارِ ديگه .به ديدارِ اون دختره ببرم‌تون 637 00:38:11,541 --> 00:38:13,625 به‌نظر مي‌رسه که .تيزهوش هم هستيد 638 00:38:13,708 --> 00:38:15,416 فايده‌يِ اينکه آدم فقط تيزهوش باشه چيه؟ 639 00:38:16,750 --> 00:38:20,983 .دل داشته باش، بابا .ممکنه مريض شده باشه، شايدم تصادف کرده و اينها 640 00:38:21,000 --> 00:38:22,333 .بله، ممکنه 641 00:38:23,250 --> 00:38:24,225 .فعلاً تا بعد 642 00:38:24,291 --> 00:38:30,208 [نوايِ غم‌انگيزِ موسيقي] 643 00:38:37,875 --> 00:38:39,500 به کارخونه .تلفن کردم 644 00:38:39,583 --> 00:38:41,083 اين هفته رو .اونجا نبوده 645 00:38:47,041 --> 00:38:48,875 متأسفم که کارش .اينجوري به پايان رسيد 646 00:38:51,208 --> 00:38:52,583 بله، اون کار ،مالِ منه 647 00:38:53,208 --> 00:38:54,208 .ولي اونم پسرشه 648 00:38:57,750 --> 00:38:59,541 ،اميدتونو از دست نديد .«اومفونديسي» 649 00:39:00,041 --> 00:39:01,500 من دست از جستجو .برنمي‌دارم 650 00:39:03,500 --> 00:39:05,416 ،از اينها گذشته ،ممکنه مريض شده باشه 651 00:39:05,500 --> 00:39:08,166 ،ممکنه تصادف کرده باشه .يا هر چي 652 00:39:09,166 --> 00:39:15,166 [نوايِ موسيقيِ مرموز] 653 00:39:21,375 --> 00:39:26,666 [شدت‌يافتنِ نوايِ موسيقي] 654 00:39:26,750 --> 00:39:27,833 مطمئني همه‌چيز رديفه؟ 655 00:39:27,916 --> 00:39:30,416 ،زنه و بچه‌ها رفتن بيرون .و مرد سفيدپوسته هم مشغولِ کاره 656 00:39:30,500 --> 00:39:32,375 .فقط خدمتکاره اونجاست 657 00:39:35,666 --> 00:39:37,125 ششلول همراهته؟ 658 00:39:57,416 --> 00:39:58,750 چي مي‌خواين؟ 659 00:39:58,833 --> 00:40:01,500 .پول و لباس مي‌خوايم - !شما نمي‌تونين همچين کاري بکُنين - 660 00:40:01,583 --> 00:40:06,250 مگه هوسِ مُردن کردي؟ وقتي من حرف مي‌زنم ملت به خودشون مي‌لرزن. هوسِ مُردن کردي؟ 661 00:40:06,416 --> 00:40:07,583 !ارباب! ارباب 662 00:40:07,750 --> 00:40:13,291 [شدت‌يافتنِ نوايِ موسيقي] 663 00:40:16,916 --> 00:40:19,875 [کُندشدنِ نوايِ موسيقي] 664 00:40:20,291 --> 00:40:24,416 [شدت‌يافتنِ نوايِ موسيقي] 665 00:40:24,583 --> 00:40:25,541 .من ميرم اونجا 666 00:40:25,625 --> 00:40:27,625 .تو زنگ بزن به پليس - .باشه - 667 00:40:31,291 --> 00:40:32,291 [صدايِ ناليدن] 668 00:40:34,375 --> 00:40:35,375 !«آرتور» 669 00:40:37,458 --> 00:40:38,633 !خدايِ من 670 00:40:38,916 --> 00:40:44,000 [شدت‌يافتنِ نوايِ موسيقي] 671 00:40:45,458 --> 00:40:51,458 [صدايِ چهچهه‌يِ پرندگان] 672 00:40:59,708 --> 00:41:01,166 قتل؟ - .بله، قربان - 673 00:41:01,250 --> 00:41:02,458 کيه؟ - .«جارويس» - 674 00:41:03,500 --> 00:41:05,125 آرتور جارويس»؟» - .بله - 675 00:41:06,125 --> 00:41:07,541 کارِ بومي‌هاست؟ - .بله - 676 00:41:17,000 --> 00:41:18,291 جک»، جريان چيه؟» 677 00:41:18,375 --> 00:41:19,458 .«آرتور جارويس» 678 00:41:19,541 --> 00:41:21,958 .به قتل رسيده .توسطِ بومي‌ها 679 00:41:22,875 --> 00:41:24,208 !مصبشو .اين‌که خيلي بد شد 680 00:41:24,750 --> 00:41:26,375 منظورت چيه؟ چه‌چيزِ بخصوصيش بده؟ 681 00:41:26,458 --> 00:41:29,366 البته که بد شده! مگه اون نبود که هميشه بخاطرِ بومي‌ها مي‌جنگيد؟ 682 00:41:29,458 --> 00:41:31,750 آدم مي‌بايست مراقبِ چيزي که .بخاطرش مي‌جنگه باشه 683 00:41:32,083 --> 00:41:33,083 منظورت چيه؟ 684 00:41:33,500 --> 00:41:36,141 منظورِ من چيه؟ نکُنه مي‌خواي واست الفبا رو از بر بگم؟ 685 00:41:36,291 --> 00:41:38,950 ،خودت نگاه‌کُن کارِ اين يارو چي بوده .و ببين چي نصيبش شده 686 00:41:39,041 --> 00:41:40,125 !حرومزاده‌ها 687 00:42:07,666 --> 00:42:09,500 [صدايِ گازِ موتورِ ماشين] 688 00:42:11,541 --> 00:42:12,666 .سلام، جناب سروان 689 00:42:12,750 --> 00:42:14,125 نکُنه با خودتون بارون آوردين؟ 690 00:42:14,208 --> 00:42:17,225 .«من که اثري ازش نمي‌بينم، آقايِ «جارويس - .منم چيزي نمي‌بينم - 691 00:42:17,833 --> 00:42:19,375 خُب، چي شما رو کِشونده اين طرف‌ها؟ 692 00:42:20,083 --> 00:42:21,083 ،«آقايِ «جارويس ... من 693 00:42:22,333 --> 00:42:23,541 خبرهايِ بدي .واستون دارم 694 00:42:23,708 --> 00:42:24,958 خبرهايِ بد؟ 695 00:42:28,666 --> 00:42:30,208 مربوط به پسرمه؟ 696 00:42:30,291 --> 00:42:31,291 .«بله، آقايِ «جارويس 697 00:42:36,416 --> 00:42:38,041 مُرده؟ 698 00:42:38,875 --> 00:42:42,141 ،ايشون ساعتِ يک و نيمِ بعد از ظهرِ همين امروز .تويِ «ژوهانسبورگ» به ضربِ گلوله کُشته شده 699 00:42:42,208 --> 00:42:43,833 به ضربِ گلوله کُشته شده؟ توسطِ چه‌کسي؟ 700 00:42:43,916 --> 00:42:46,000 اين ظن ميره که توسطِ .يه سارقِ بومي 701 00:42:50,250 --> 00:42:52,458 .متأسفم که همچين اخباري واستون ميارم - !اوه، خدايِ من - 702 00:43:01,125 --> 00:43:02,125 !اوه 703 00:43:04,208 --> 00:43:05,708 هنوز که به همسرم نگفتين؟ 704 00:43:05,791 --> 00:43:07,166 .«نه، آقايِ «جارويس 705 00:43:07,541 --> 00:43:08,958 .اون تاب‌شو نداره 706 00:43:12,041 --> 00:43:14,750 ،اگه مي‌خواين به قطار برسين ،بايست ساعتِ 6 راه‌بيفتين 707 00:43:14,833 --> 00:43:18,416 .يا اصلاً مي‌تونين با هواپيما برين .يه هواپيما تويِ «پيترماريتزبرگ» منتظره 708 00:43:18,500 --> 00:43:20,416 بايد تا ساعتِ 4 .بهشون اطلاع بديم 709 00:43:20,500 --> 00:43:21,666 .بله، بله 710 00:43:24,291 --> 00:43:25,708 ،مي‌دونين .من نمي‌تونم 711 00:43:25,875 --> 00:43:27,500 .مي‌تونم درک‌کُنم 712 00:43:29,000 --> 00:43:30,500 کدوم يکي بهتره؟ 713 00:43:30,583 --> 00:43:32,291 ،فکرکُنم هواپيما .«آقايِ «جارويس 714 00:43:33,208 --> 00:43:34,416 .پس با همون ميريم 715 00:43:35,041 --> 00:43:36,750 گفتين بايد بهشون اطلاع بديم؟ 716 00:43:36,833 --> 00:43:39,125 ،به‌محضِ اينکه واردِ خونه شديم .خودم بهشون تلفن مي‌کُنم 717 00:43:39,875 --> 00:43:41,875 ،مي‌تونين بايستين آقايِ «جارويس»؟ 718 00:43:42,041 --> 00:43:45,166 ،دلم نمي‌خواد کمک‌تون کُنم .آخه همسرتون داره تماشامون مي‌کُنه 719 00:43:48,833 --> 00:43:50,375 ،داره کنجکاو ميشه .جناب سروان 720 00:43:51,583 --> 00:43:54,166 ،حتي از اين فاصله‌يِ دور .متوجه‌ميشه که يه جايِ کار داره مي‌لنگه 721 00:43:56,583 --> 00:43:59,541 ،اوه خدايِ من .نمي‌دونم قراره چطور تحملش کُنه 722 00:44:05,166 --> 00:44:06,375 به ضربِ گلوله !کُشته شده 723 00:44:11,875 --> 00:44:13,333 .اون تنها بچه‌يِ ما بود 724 00:44:14,250 --> 00:44:16,083 .«مي‌دونم، آقايِ «جارويس 725 00:44:16,250 --> 00:44:21,083 [صدايِ قارقارِ کلاغ] 726 00:44:21,166 --> 00:44:23,291 !«جيمز» موضوع چيه؟ 727 00:44:23,833 --> 00:44:25,250 ،مشکلي پيش‌اومده .عزيزم 728 00:44:27,166 --> 00:44:29,291 جناب سروان، انگار مي‌خواستين .از تلفن استفاده‌کُنين 729 00:44:29,916 --> 00:44:30,916 .همراهم بيا، عزيزم 730 00:44:31,333 --> 00:44:32,833 [صدايِ قارقارِ کلاغ] 731 00:44:37,958 --> 00:44:38,958 .پليس صحبت مي‌کُنه 732 00:44:40,458 --> 00:44:42,900 اداره‌يِ پليسِ .پيترماريتزبرگ» رو مي‌خوام» 733 00:44:42,916 --> 00:44:44,541 .بله، خيلي فوريه 734 00:44:46,583 --> 00:44:47,666 !نه 735 00:44:47,750 --> 00:44:49,958 !نه! نه! نه - اداره‌يِ پليسِ «پيترماريتزبرگ»؟ - 736 00:44:50,041 --> 00:44:52,041 !نه! نه - .از اداره‌يِ پليسِ «ايکوپو» هستم - 737 00:44:52,125 --> 00:44:53,291 [هق‌هقِ گريه‌يِ زن] 738 00:44:53,375 --> 00:44:54,750 .«بله، اداره‌يِ پليسِ «ايکوپو 739 00:44:55,375 --> 00:44:57,625 بليتِ اون هواپيما به مقصدِ .ژوهانسبورگ» رو مي‌خوام» 740 00:44:59,833 --> 00:45:02,541 ،بله، درسته .«هواپيما به مقصدِ «ژوهانسبورگ 741 00:45:02,625 --> 00:45:04,083 ببينين، اينجا جاييه که .من متولد شدم 742 00:45:04,708 --> 00:45:05,958 .درست همينجا 743 00:45:06,041 --> 00:45:09,625 هميشه گفتم که اونجا .بهترين کشورِ تمامِ دنياست 744 00:45:11,166 --> 00:45:14,916 درباره‌يِ اين کشور، يکي‌دو تا سؤال دارم .که مي‌خوام بپرسم 745 00:45:15,083 --> 00:45:16,416 .«خُب بفرما، «توماس 746 00:45:16,583 --> 00:45:19,000 اول اينکه، شما اونجا شير هم دارين؟ 747 00:45:19,083 --> 00:45:21,083 [خنده‌يِ حضار] 748 00:45:21,416 --> 00:45:23,625 دوم اينکه، شما اونجا تمساح هم دارين؟ 749 00:45:23,708 --> 00:45:25,666 [خنده‌يِ شديدترِ حضار] 750 00:45:25,750 --> 00:45:28,791 سوم اينکه، اصلاً شما اونجا آبشارِ ويکتوريا» هم دارين؟» 751 00:45:28,875 --> 00:45:30,166 [خنده‌يِ شديدترِ حضار] 752 00:45:30,333 --> 00:45:32,750 توماس»، واقعاً که تو» !يه بربر هستي 753 00:45:32,916 --> 00:45:34,833 [خنده‌يِ حضار] 754 00:45:46,250 --> 00:45:47,708 !«آرتور جارويس» 755 00:45:49,458 --> 00:45:50,750 !«آرتور جارويس» 756 00:45:51,333 --> 00:45:52,333 .بله 757 00:45:52,875 --> 00:45:53,875 .«آرتور جارويس» 758 00:45:54,416 --> 00:45:55,416 قضيه چيه؟ 759 00:45:57,083 --> 00:45:58,166 قتل؟ 760 00:45:58,333 --> 00:45:59,791 توسطِ يکي از .مردمانِ ما 761 00:46:01,333 --> 00:46:02,375 آرتور جارويس»؟» 762 00:46:11,250 --> 00:46:12,625 .حتماً مي‌شناختينش 763 00:46:12,666 --> 00:46:14,916 تنها فرزندِ ،«جيمز جارويس» 764 00:46:15,333 --> 00:46:17,166 ،«مالکِ مزرعه‌يِ «هاي‌پلِيس .«در «کاريس‌بروک 765 00:46:18,333 --> 00:46:20,125 ،پسره رو نمي‌شناختم 766 00:46:20,208 --> 00:46:21,541 ولي پدره رو .مي‌شناسم 767 00:46:22,250 --> 00:46:23,416 ... منظورم اينه که 768 00:46:23,500 --> 00:46:25,416 به چهره و اسم ،مي‌شناسمش 769 00:46:26,583 --> 00:46:28,041 ولي هرگز با همديگه .صحبتي نکرديم 770 00:46:28,958 --> 00:46:31,666 گاهي‌اوقات با ماشينش ،از کنارِ کليسام عبور مي‌کرد 771 00:46:32,000 --> 00:46:33,541 ولي پسره رو .نمي‌شناختم 772 00:46:36,166 --> 00:46:37,166 ... با اين حال 773 00:46:41,458 --> 00:46:42,875 ... يادمه که 774 00:46:44,833 --> 00:46:48,041 يه پسرکوچولويِ باهوش .همراهش بود 775 00:46:49,833 --> 00:46:50,833 ،يادم مياد 776 00:46:52,625 --> 00:46:54,583 هرچند زياد خوب .يادم نمياد 777 00:46:55,541 --> 00:46:58,375 .يه پسرکوچولويِ باهوش 778 00:46:58,458 --> 00:46:59,625 ... «آقايِ «کومالو 779 00:47:01,333 --> 00:47:02,875 فکرکُنم بايد .برم به اتاقم 780 00:47:07,833 --> 00:47:08,833 .شب خوش 781 00:47:26,791 --> 00:47:29,458 ترسيدن از اينچنين واقعه‌اي ... تويِ اين شهرِ عظيم 782 00:47:29,541 --> 00:47:31,625 ،با هزاران‌هزار مردمش .اصلاً عاقلانه نيست 783 00:47:35,125 --> 00:47:39,833 صحبت سرِ .عقل و حُمق نيست 784 00:47:41,250 --> 00:47:42,541 .فقط ترسه 785 00:47:43,750 --> 00:47:44,916 ... ترس 786 00:47:45,000 --> 00:47:46,041 !برادر 787 00:47:47,083 --> 00:47:48,400 .بياييد دعا کُنيد 788 00:47:51,166 --> 00:47:52,875 ديگه دعايي .در من نمونده 789 00:47:57,541 --> 00:48:01,166 آخه چرا اين آدم؟ چرا نه يه آدمِ ديگه؟ 790 00:48:02,791 --> 00:48:06,791 اصلاً چرا بايد اتفاق بيفته؟ چرا بايد اجازه داده بشه که اتفاق بيفته؟ 791 00:48:10,208 --> 00:48:11,958 .من آدمِ صلح‌طلبي هستم 792 00:48:13,125 --> 00:48:15,375 صلح بينِ .سفيد و سياه 793 00:48:16,250 --> 00:48:18,500 ،و اونوقت اين حادثه ،مثلِ يه شمشير از راه مي‌رسه 794 00:48:20,208 --> 00:48:22,500 حتي بينِ .شما و من 795 00:48:24,916 --> 00:48:27,000 چيه، «مارتنز»؟ مگه نمي‌ري منزل؟ 796 00:48:28,083 --> 00:48:29,250 .عصر بخير، قربان 797 00:48:29,333 --> 00:48:31,375 .بله، دارم مي‌رم منزل .فقط داشتم کمي کار مي‌کردم 798 00:48:31,458 --> 00:48:32,541 .نه، کار نمي‌کردي 799 00:48:33,291 --> 00:48:34,625 موضوع چيه؟ 800 00:48:34,708 --> 00:48:35,708 آرتور جارويس»؟» 801 00:48:37,000 --> 00:48:38,000 .بله، قربان 802 00:48:38,666 --> 00:48:40,125 ،يالا ديگه .حرفتو بزن 803 00:48:40,291 --> 00:48:44,166 .اون پسره، «ابسالوم کومالو»، غيبش‌زده - .پسرم، داري احمقانه رفتار مي‌کُني - 804 00:48:44,833 --> 00:48:48,375 ،دستِ خودم نيست، قربان. هر وقت از اينجور اتفاقات رُخ‌ميده ... من ... فکر‌مي‌کُنم که 805 00:48:48,458 --> 00:48:49,666 يعني ممکنه اين دفعه ديگه يه بلايي سرم بياد؟ 806 00:48:49,750 --> 00:48:50,916 و يا دفعه‌يِ بعد؟ 807 00:48:51,000 --> 00:48:52,625 مگه اونها سه نفر نبودن؟ 808 00:48:53,208 --> 00:48:55,541 واسه همين فکر‌مي‌کُنم دوميه کي بوده؟ يا سوميه کي بوده؟ 809 00:48:55,625 --> 00:48:56,750 .مي‌دونم چه احساسي داري 810 00:48:56,916 --> 00:48:59,416 .خودمم تمامِ اينها رو از سر گذروندم .ولي آخه احمقانه‌ست 811 00:48:59,500 --> 00:49:00,541 ... مي‌دوني 812 00:49:00,625 --> 00:49:04,583 ،احتمالاً صدها مرتبه ازش وحشت کرده باشم .ولي حتي يک مرتبه هم واسم اتفاق نيفتاده 813 00:49:04,750 --> 00:49:06,041 تصورم اينه که الان ... دارن ميگن 814 00:49:06,916 --> 00:49:08,250 خودتم به‌زودي" ".کلک‌ت کنده‌ست 815 00:49:08,958 --> 00:49:12,500 .اين من بودم که کلک‌شو کندم، نه تو - .ولي به سفارشِ من بود، قربان - 816 00:49:13,041 --> 00:49:16,416 ،البته اگه يه پسرِ سفيدپوست بود .اهميتِ چنداني پيدا نمي‌کرد 817 00:49:16,500 --> 00:49:18,166 .ولي يه پسرِ سفيدپوست نبود 818 00:49:19,000 --> 00:49:20,916 بي‌خيال، ديگه وقتشه که .بري منزل 819 00:49:22,875 --> 00:49:24,291 مايل به يه‌جور تغيير هستي؟ 820 00:49:25,541 --> 00:49:27,166 مي‌تونم جايِ ديگه‌اي .ازت استفاده‌کُنم 821 00:49:28,083 --> 00:49:29,125 .نه، قربان 822 00:49:30,625 --> 00:49:32,125 من به همين شغل .مي‌چسبم 823 00:49:32,208 --> 00:49:37,583 [صدايِ موتورِ هواپيما] 824 00:49:39,916 --> 00:49:41,458 [صدايِ بازشدنِ درِ هواپيما] 825 00:49:52,291 --> 00:49:53,541 !«مري» 826 00:49:54,000 --> 00:49:55,000 .«خُب، «جارويس 827 00:49:58,125 --> 00:49:59,125 .«مارگارت» 828 00:49:59,625 --> 00:50:00,791 اصلاً نمي‌تونم .هيچي بگم 829 00:50:01,791 --> 00:50:03,708 .مي‌دونم چه حسي داره 830 00:50:05,250 --> 00:50:06,875 ،«جارويس» جان» رو خاطرته؟» 831 00:50:06,958 --> 00:50:08,666 بله، ايشون بهترين دوستِ .آرتور» بودن» 832 00:50:08,750 --> 00:50:10,416 اون نازنين‌ترين آدمي بود .که به عمرم ديدم، آقا 833 00:50:10,500 --> 00:50:12,166 و ايشونم .سرگرد «آتيف» هستن 834 00:50:13,125 --> 00:50:14,541 .تسليت عرض‌مي‌کُنم، آقا 835 00:50:14,625 --> 00:50:16,791 .تسليت عرض‌مي‌کُنم، خانم 836 00:50:23,666 --> 00:50:28,308 «حقيقت اينه که ما همه‌مون در حالِ حاضر، تويِ «ژوهانسبورگ .از وحشت، مو به تنمون سيخ شده 837 00:50:28,375 --> 00:50:29,666 چي فرمودين، «هريسون»؟ 838 00:50:29,750 --> 00:50:33,083 «گفتم که ما همه‌مون در حالِ حاضر، تويِ «ژوهانسبورگ .از وحشت، مو به تنمون سيخ شده 839 00:50:33,166 --> 00:50:35,458 از وحشتِ چي؟ - .همين جنايتِ سياهپوستي - 840 00:50:35,958 --> 00:50:39,125 ،همين سرقت‌ها و حمله‌هايِ وحشيانه .که اغلبِ توسطِ پسرهايِ جوون صورت‌مي‌گيره 841 00:50:39,833 --> 00:50:42,541 آرتور» هميشه مي‌گفت که ما» .يه‌جورايي مسئول هستيم 842 00:50:42,625 --> 00:50:44,500 نمي‌تونم بگم که خودم هميشه ،مطابقِ حرف‌هاش عمل‌مي‌کُنم 843 00:50:44,583 --> 00:50:46,083 ولي شما بايد .بهش گوش‌مي‌دادين 844 00:50:46,166 --> 00:50:48,708 ،اون، مي‌دونيد .آدمِ صادقي بود 845 00:50:48,875 --> 00:50:50,000 .و حق هم باهاش بود 846 00:50:50,541 --> 00:50:52,750 مي‌گفت که ما .نسلِ سرگشته هستيم 847 00:50:52,833 --> 00:50:54,308 به همين دليل بود که يه باشگاه .مخصوصِ پسران راه‌انداخت 848 00:50:54,375 --> 00:50:56,541 اوه، من با باشگاه مخصوصِ پسران .مخالف نيستم 849 00:50:57,291 --> 00:51:02,041 .«ولي دادگاه‌هايِ ما بيش از اندازه آسان‌گيرن، «جارويس .وقتي يه آدم کسيو مي‌کُشه، خُب خودشم بايد کُشته‌بشه 850 00:51:02,125 --> 00:51:05,083 اميدوارم که به خداونديِ خدا دستگيرشون کُنن .و همه‌شونو حلق‌آويز کُنن 851 00:51:06,625 --> 00:51:07,625 جيمز»؟» 852 00:51:08,416 --> 00:51:14,416 [نوايِ موسيقيِ ملايم] 853 00:51:19,166 --> 00:51:20,708 گمون‌کردم .ديگه هرگز نمياي 854 00:51:22,500 --> 00:51:23,500 .متأسفم، عزيزم 855 00:51:24,375 --> 00:51:25,975 .دارم احمقانه رفتار مي‌کُنم 856 00:51:30,541 --> 00:51:31,833 داشتين چکار مي‌کردين؟ 857 00:51:34,791 --> 00:51:35,791 ... صحبت مي‌کرديم 858 00:51:37,541 --> 00:51:38,541 ... درباره‌يِ پسره 859 00:51:40,500 --> 00:51:41,500 ... يا کاري که انجام‌داد 860 00:51:42,500 --> 00:51:43,958 يا کاري که .سعي‌کرد انجام‌بده 861 00:51:47,208 --> 00:51:48,208 .نگاه کُن 862 00:51:51,166 --> 00:51:52,375 کُلي نامه ... به زبانِ انگليسي 863 00:51:52,708 --> 00:51:56,291 ... از طرفِ آفريکان‌ها، بومي‌ها .انواع و اقسامِ مردم 864 00:52:02,500 --> 00:52:04,458 ... "باشگاه پسرانِ بانتو" 865 00:52:04,875 --> 00:52:05,875 ."اورلاندو" 866 00:52:07,541 --> 00:52:09,041 "،آقايِ «جارويسِ» عزيز" 867 00:52:09,750 --> 00:52:14,083 اينکه آيا اين باشگاه، بدونِ مداخله‌يِ شما" "... چگونه ممکن بود تأسيس گردد 868 00:52:14,708 --> 00:52:17,375 در ميانِ اذهانِ بسياري از ما" ".رازي سر به مُهر مي‌بود 869 00:52:19,500 --> 00:52:21,083 "... به همين حساب است که" 870 00:52:21,583 --> 00:52:24,500 آرزومنديم شما را دوباره" ".به‌عنوانِ رياستِ‌مان برگزينيم 871 00:52:26,666 --> 00:52:29,708 بابتِ نوشتن بر رويِ اين کاغذ" "،از شما پوزش مي‌خواهم 872 00:52:30,541 --> 00:52:32,958 ليکن کاغذهايِ نامه‌نگاري" "... در کمپِ‌مان مفقود شده‌اند 873 00:52:33,875 --> 00:52:37,916 ... به دليلِ" ".شرايطي پيش‌بيني‌نشده 874 00:52:40,500 --> 00:52:42,541 "،خدمتگزارِ فرمانبردارتان هستم" 875 00:52:43,166 --> 00:52:44,541 ".«واشينگتن آفيفي»" 876 00:52:48,875 --> 00:52:49,875 فهميديش؟ 877 00:52:52,041 --> 00:52:53,041 .«بله، «جيمز 878 00:52:54,416 --> 00:52:55,791 .ولي من نفهميدمش 879 00:52:58,750 --> 00:53:00,916 اصلاً نمي‌دونستم اين کارش .مي‌تونه چقدر مهم باشه 880 00:53:01,541 --> 00:53:06,625 [نوايِ موسيقيِ دلهره‌آور] 881 00:53:18,708 --> 00:53:20,083 اينو از کجا آوردي؟ 882 00:53:20,500 --> 00:53:23,125 يه نفر که استطاعتِ پرداخت نداشت .دادش بهم 883 00:53:23,583 --> 00:53:24,750 [صدايِ خنديدن] 884 00:53:26,833 --> 00:53:27,833 .گُمش نکُن 885 00:53:28,166 --> 00:53:29,833 ممکنه بخوايم .دوباره ببينيمش 886 00:53:29,916 --> 00:53:31,208 .يالا، دنبالم بيا 887 00:53:31,291 --> 00:53:33,000 !چَشم، سرکار ... پليسِ آفريقايِ جنوبي 888 00:53:33,083 --> 00:53:34,791 بهترين پليسِ !آفريقاست 889 00:53:42,833 --> 00:53:45,875 !«خانمِ «اندله‌له - .اومفونديسي»، پليس اومد پيشِ من» - 890 00:53:46,041 --> 00:53:49,041 چي مي‌خواستن؟ - .پسره رو. بهشون آدرسو دادم - 891 00:53:49,500 --> 00:53:52,291 اشتباه که نکردم؟ - اشتباه نکردي. خُب ديگه چي گفتن؟ - 892 00:53:52,458 --> 00:53:55,875 ،بينِ خودشون حرف مي‌زدن .ولي مي‌تونستم ببينم که اون زنه رو شناختن 893 00:53:57,333 --> 00:53:58,916 .برو به‌سلامت، مادر .دستت درد نکُنه 894 00:53:59,083 --> 00:54:05,000 [نوايِ موسيقيِ پُرتنش] 895 00:54:27,750 --> 00:54:29,041 «خانمِ «اندله‌له اينجا اومده بود؟ 896 00:54:30,458 --> 00:54:31,458 .بله 897 00:54:34,333 --> 00:54:35,375 .لابد خبرهايي هست 898 00:54:35,541 --> 00:54:37,166 .پليس دنبالِ پسره‌ست 899 00:54:37,333 --> 00:54:39,583 از پسره چي مي‌خوان؟ - .نمي‌دونيم - 900 00:54:43,291 --> 00:54:44,458 داشتيد تنهايي مي‌رفتيد؟ 901 00:54:45,166 --> 00:54:46,583 .داشتم تنهايي مي‌رفتم 902 00:54:46,666 --> 00:54:47,958 ولي حالا شما هم .مي‌تونيد بياييد 903 00:54:49,208 --> 00:54:50,541 هيچکس غير از من .نبايد غرامت بده 904 00:54:51,666 --> 00:54:52,666 .پول اينجاست 905 00:54:54,791 --> 00:54:56,000 ممکنه بعداً .ازش استفاده‌کُنيم 906 00:54:56,083 --> 00:54:57,208 .يالا، بياييد بريم 907 00:54:58,250 --> 00:55:00,458 پليس چي پيدا کرد؟ - .هيچي - 908 00:55:00,625 --> 00:55:02,416 کجا رفتن؟ - من از کجا بايد بدونم؟ - 909 00:55:02,583 --> 00:55:05,250 .من وقتِ بازي ندارم اونها کجا رفتن؟ 910 00:55:05,333 --> 00:55:07,333 .«به دارالتأديب، «اومفونديسي 911 00:55:08,625 --> 00:55:09,791 [قيژقيژِ لاستيکِ ماشين] 912 00:55:09,875 --> 00:55:11,291 [نوايِ موسيقيِ پُرتنش] 913 00:55:11,375 --> 00:55:12,750 اونها کجا رفتن؟ 914 00:55:13,166 --> 00:55:14,208 .به منزلِ دختره 915 00:55:15,125 --> 00:55:16,125 .«پيم‌ويل» 916 00:55:17,250 --> 00:55:20,333 ،شما دخترهايِ جوونِ امروزي ... يه مردِ جوونو انتخاب مي‌کُنين 917 00:55:20,416 --> 00:55:22,791 بدونِ اينکه منزلش .يا اقوامشو بشناسين 918 00:55:23,208 --> 00:55:24,375 ،بعدشم که ... يارو در ميره 919 00:55:24,458 --> 00:55:25,708 و با يه نوزاد .تنهاتون ميذاره 920 00:55:25,791 --> 00:55:27,458 [صدايِ بوقِ ماشين] 921 00:55:27,541 --> 00:55:29,375 فقط دخترهايِ جوون !اينطوري نيستن 922 00:55:30,208 --> 00:55:31,541 !نگاهم کُن 923 00:55:32,458 --> 00:55:38,458 [نوايِ موسيقيِ پُرتنش] 924 00:55:40,291 --> 00:55:43,250 ،اومفونديسي»، پليس اينجا بود» .دنبالِ «ابسالوم» مي‌گشتن 925 00:55:43,333 --> 00:55:44,708 چي مي‌خواستن؟ 926 00:55:44,791 --> 00:55:47,083 .نمي‌دونم - پس چرا نپرسيدي؟ - 927 00:55:47,750 --> 00:55:49,750 .آخه ترسيده بودم - کسي هم بود که بپرسه؟ - 928 00:55:49,833 --> 00:55:51,416 .اين زن‌ها پرسيدن 929 00:55:51,583 --> 00:55:53,291 کدوم يکي‌تون با پليس صحبت کرد؟ 930 00:55:53,375 --> 00:55:54,875 ،من باهاشون صحبت‌کردم .«اومفونديسي» 931 00:55:55,041 --> 00:55:57,125 خُب پسره رو واسه چي مي‌خواستن؟ - .چيزي نگفتن - 932 00:55:57,541 --> 00:56:00,291 نگفتن کجا ميرن؟ - .چيزي نگفتن - 933 00:56:00,750 --> 00:56:02,416 ،اين چه دردسريه اومفونديسي»؟» 934 00:56:03,416 --> 00:56:04,791 .نمي‌دونيم 935 00:56:04,791 --> 00:56:06,625 .دنيا پُره از دردسر 936 00:56:07,125 --> 00:56:13,125 [نوايِ موسيقيِ ملايم] 937 00:56:14,985 --> 00:56:20,875 حقيقت اين است که تمدنِ مسيحيِ ما، بيش از پيش بصورتِ معمايِ معضلي درآمده است. ما به برادريِ انسان‌ها ايمان داريم .اما چنين ايماني را در آفريقايِ جنوبي نمي‌خواهيم 938 00:56:20,886 --> 00:56:26,276 ما مؤمنيم که خداوند مواهبِ گوناگون به افرادِ بشر ارزاني داشته است ... و غنايِ زندگيِ آدمي، به لذتِ همگان و اشتغالِ آنان وابسته است 939 00:56:26,708 --> 00:56:40,383 .ما به ياريِ سگِ ناچيز معتقديم اما به‌شرطي‌که همچنان زيرِ پايِ ما بماند و بناچار برايِ آنکه اعتقادِ مسيحيِ خود را حفظ‌کُنيم ناگزيريم که ،مقاصدِ شخصيِ خود را به خداوندِ قادرِ متعال ... خالقِ زمين و آسمان، نسبت دهيم 940 00:56:50,994 --> 00:57:06,394 ،و بگوييم که چون خداوند خود سياه و سفيد خلق کرده است پس مشيتِ يزدانيِ او بر اين قرار گرفته است که ما نيز .پيشرفتِ سياهپوستان را سد کُنيم 941 00:57:16,958 --> 00:57:18,041 .پس تو هم اومدي 942 00:57:21,416 --> 00:57:27,416 [تشديدِ نوايِ موسيقي] 943 00:57:38,750 --> 00:57:39,750 .بخونش 944 00:57:42,375 --> 00:57:43,583 .ارزشِ خوندنو داره 945 00:57:55,083 --> 00:58:01,083 [نوايِ موسيقيِ عزا] 946 00:58:16,166 --> 00:58:18,791 ما او را به ياد مي‌آوريم ،با غم و اندوه 947 00:58:19,708 --> 00:58:23,916 ليکن اندوه‌مان بايد به‌شکرانه‌يِ آنچه وي ،به ما بخشيده است، مرتفع گردد 948 00:58:25,375 --> 00:58:28,750 و نيز به سببِ مباهات از اينکه .او به‌راستي متعلق به ما بود 949 00:58:30,333 --> 00:58:32,250 خدا نکُند که ... اين مرگ 950 00:58:32,333 --> 00:58:36,041 ،و شيوه‌يِ دهشتناکش .ما را همچنان بيشتر از يکديگر جدا نمايد 951 00:58:38,291 --> 00:58:41,625 ،انسان که از زن زاده مي‌شود ،مگر فرصتي کوتاه برايِ زيستن ندارد 952 00:58:41,708 --> 00:58:43,125 که مملو است از .بينوايي 953 00:58:44,333 --> 00:58:47,625 او مي‌بالد و سپس .چونان گُلي بُريده‌مي‌گردد 954 00:58:48,500 --> 00:58:50,666 .او چونان سايه‌اي مي‌گريزد 955 00:58:51,958 --> 00:58:54,541 و هرگز در يک توقفگاه .باقي نمي‌ماند 956 00:59:09,375 --> 00:59:11,575 دل‌مون مي‌خواد ما رو هم .در اين غم شريک بدونيد 957 00:59:11,666 --> 00:59:12,666 .متشکرم 958 00:59:13,541 --> 00:59:14,916 .تعدادِ زيادي از ما هست 959 00:59:15,333 --> 00:59:16,250 .متشکرم 960 00:59:16,333 --> 00:59:17,333 .خيلي زياد 961 00:59:17,875 --> 00:59:19,166 .متشکرم 962 00:59:19,250 --> 00:59:20,325 .خيلي زياد 963 00:59:20,833 --> 00:59:22,291 ما هرگز .فراموش نمي‌کُنيم 964 00:59:22,375 --> 00:59:23,625 تعدادِ خيلي زيادي .از ما هست 965 00:59:24,166 --> 00:59:25,416 ما هرگز .فراموش نمي‌کُنيم 966 00:59:25,500 --> 00:59:26,500 ... جناب 967 00:59:26,958 --> 00:59:28,666 فرزندِ شما .انسانِ نيکي بود 968 00:59:47,500 --> 00:59:49,333 ،داريد مي‌لرزيد .دوستِ من 969 00:59:50,291 --> 00:59:51,291 .سردمه 970 00:59:51,833 --> 00:59:53,083 .خيلي سردمه 971 00:59:57,375 --> 00:59:59,500 الان آتش روشن مي‌کُنيم .تا دوباره گرم بشيد 972 01:00:10,208 --> 01:00:12,116 خبري که ازش .مي‌ترسيديد رو آوردم 973 01:00:14,500 --> 01:00:15,816 .حقيقت داره 974 01:00:37,416 --> 01:00:38,416 شما از کجا مي‌دونيد؟ 975 01:00:39,333 --> 01:00:40,791 ابسالوم» خودشو» .تسليم کرده 976 01:00:42,416 --> 01:00:45,416 وقتي به کلانتري برگشتيم .منتظرمون بود 977 01:00:46,833 --> 01:00:48,666 اين ماجرا واسه .دارالتأديب بد ميشه 978 01:00:50,916 --> 01:00:52,125 .ولي يه چيزي هست 979 01:00:53,250 --> 01:00:55,458 ،اون دو تا پسرِ ديگه ،از پسرهايِ دارالتأديب نبودن 980 01:00:57,000 --> 01:00:58,625 ولي اين اون بوده که .شليک کرده 981 01:01:03,208 --> 01:01:05,250 ،يکي از اون دو تايِ ديگه .پسربرادرِ ايشونه 982 01:01:18,000 --> 01:01:19,833 ،خُب، پس دوباره ديديمت .برادر 983 01:01:21,708 --> 01:01:22,958 .بشين، بشين 984 01:01:24,125 --> 01:01:25,291 فقط يه لحظه .بهم فرصت بده 985 01:01:28,166 --> 01:01:30,958 از پسرِ نابغه چه خبر؟ پيداش کردي؟ 986 01:01:31,041 --> 01:01:32,100 .بله، برادر 987 01:01:32,166 --> 01:01:34,541 ،پسرِ خودم .و پسرِ تو رو هم 988 01:01:34,708 --> 01:01:35,833 خُب کجاست؟ 989 01:01:36,416 --> 01:01:37,666 .زندان 990 01:01:37,750 --> 01:01:38,750 .توقيفه 991 01:01:42,250 --> 01:01:43,250 توقيفه؟ 992 01:01:44,000 --> 01:01:45,000 واسه چي؟ 993 01:01:45,416 --> 01:01:46,416 .قتل 994 01:01:48,333 --> 01:01:49,333 قتل؟ 995 01:01:49,916 --> 01:01:51,833 چه قتلي؟ - .قتلِ يه مردِ سفيدپوست - 996 01:01:53,875 --> 01:01:54,875 !يه مردِ سفيدپوست 997 01:01:56,625 --> 01:01:58,625 «اون يارو «جارويس تويِ «پارک‌وُرلد» که نيست؟ 998 01:01:59,208 --> 01:02:00,208 .بله 999 01:02:04,916 --> 01:02:06,166 .متأسفم، برادر 1000 01:02:07,500 --> 01:02:08,500 ... منظورت اينه که 1001 01:02:09,666 --> 01:02:10,791 ... منظورت اينه که 1002 01:02:10,875 --> 01:02:12,833 پسرِ تو هم .اونجا بوده 1003 01:02:14,500 --> 01:02:15,500 !خدايِ من 1004 01:02:17,500 --> 01:02:18,791 !خدايِ من 1005 01:02:19,625 --> 01:02:25,083 [آوازِ دسته‌جمعي] 1006 01:03:02,791 --> 01:03:04,833 ... بالاخره پيدات کردم 1007 01:03:07,166 --> 01:03:08,416 ولي ديگه خيلي .دير شده 1008 01:03:09,416 --> 01:03:10,625 مگه خيلي دير نشده؟ 1009 01:03:15,500 --> 01:03:18,333 چرا دست به همچين کارِ وحشتناکي زدي، فرزندم؟ 1010 01:03:21,083 --> 01:03:22,083 .جوابمو بده 1011 01:03:23,958 --> 01:03:25,083 .نمي‌دونم 1012 01:03:28,125 --> 01:03:29,750 اونها مطمئنن که کارِ تو بوده؟ 1013 01:03:30,291 --> 01:03:31,708 .من بهشون گفتم، پدر 1014 01:03:31,875 --> 01:03:33,166 چي بهشون گفتي؟ 1015 01:03:33,833 --> 01:03:36,375 ،بهشون گفتم که وقتي مردسفيدپوسته اومد ،وحشتزده شدم 1016 01:03:36,458 --> 01:03:37,833 واسه همين .بهش شليک‌کردم 1017 01:03:37,916 --> 01:03:40,583 بهشون گفتي که اون دو تايِ ديگه هم باهات بودن؟ 1018 01:03:42,250 --> 01:03:43,958 بهشون گفتم که اونها .همراهم اومده بودن 1019 01:03:45,041 --> 01:03:46,750 ولي من بودم که به .مردسفيدپوسته شليک‌کردم 1020 01:03:47,250 --> 01:03:48,750 برايِ سرقت به اونجا رفته بودين؟ 1021 01:03:52,708 --> 01:03:54,958 آخه تو .تويِ دارالتأديب بودي، پسرم 1022 01:03:56,375 --> 01:03:57,666 .همينطوره، قربان 1023 01:03:57,750 --> 01:03:58,958 باهات خوب رفتار نکرده بودن؟ 1024 01:04:00,750 --> 01:04:01,833 باهام خوب .رفتار کرده بودن 1025 01:04:01,916 --> 01:04:03,625 اونوقت اينجوري تلافي مي‌کُني؟ 1026 01:04:07,416 --> 01:04:08,791 .«سلام، «ابسالوم 1027 01:04:09,833 --> 01:04:11,125 .سلام، قربان 1028 01:04:11,291 --> 01:04:13,500 چرا کاري که من برات جور کرده‌بودم رو ول‌کردي؟ 1029 01:04:15,583 --> 01:04:17,208 چرا ولش‌کردي، «ابسالوم»؟ 1030 01:04:18,666 --> 01:04:19,683 ،و دوست‌دخترت 1031 01:04:19,750 --> 01:04:21,583 ،هموني که گذاشتيم بري پيشش ،همون دختري که اونقدر غمشو مي‌خوردي 1032 01:04:21,666 --> 01:04:23,541 طوريکه دلمون .بحالت سوخت 1033 01:04:27,250 --> 01:04:28,416 .کار‌و‌بارِ دنيا اينجوريه 1034 01:04:32,375 --> 01:04:34,000 ،يه‌چيزيو بهم جواب‌بده .پسرم 1035 01:04:35,958 --> 01:04:37,125 بهم جواب‌ميدي؟ 1036 01:04:38,208 --> 01:04:39,583 .مي‌تونم جواب‌بدم، پدر 1037 01:04:40,291 --> 01:04:41,458 ،تو هيچ نامه‌اي ننوشتي 1038 01:04:41,791 --> 01:04:42,791 .هيچ پيامي نفرستادي 1039 01:04:43,458 --> 01:04:45,608 دزدي مي‌کردي .و به‌زور واردِ منازل مي‌شدي 1040 01:04:45,625 --> 01:04:47,916 بله. تو تمامِ .اين کارها رو کردي 1041 01:04:48,833 --> 01:04:50,291 ولي آخه چرا، پسرم؟ 1042 01:04:51,250 --> 01:04:52,250 آخه چرا؟ 1043 01:04:54,541 --> 01:04:55,791 .بخاطرِ رفيقِ ناباب بود 1044 01:04:56,541 --> 01:04:57,625 .بله 1045 01:04:57,708 --> 01:04:59,500 .اينو متوجهم 1046 01:05:00,166 --> 01:05:01,166 ولي نفسِ خودت چي؟ 1047 01:05:02,416 --> 01:05:04,250 چه‌چيزي وادارت مي‌کرد دست به اين کارها بزني؟ 1048 01:05:06,500 --> 01:05:07,500 .من يه شيطان بودم 1049 01:05:08,125 --> 01:05:10,250 چرا برعليه شيطان نجنگيدي؟ 1050 01:05:14,500 --> 01:05:16,583 مگه بهت آموزش داده نشده بود که برعليهش بجنگي؟ 1051 01:05:18,166 --> 01:05:19,666 هنوز مشتاقِ ازدواج با اون دختره‌ست؟ 1052 01:05:23,541 --> 01:05:25,666 هنوز مشتاقِ ازدواج با اون دختره‌اي، پسرم؟ 1053 01:05:27,666 --> 01:05:28,666 مي‌تونم باهاش .ازدواج‌کُنم 1054 01:05:29,750 --> 01:05:31,208 تا ببينم .چکار مي‌تونم بکُنم 1055 01:05:32,083 --> 01:05:33,625 .ديگه وقتشه که بريم 1056 01:05:36,875 --> 01:05:37,958 ميشه بازم بياييم؟ 1057 01:05:38,041 --> 01:05:41,125 .بله، مي‌تونيد دوباره بياييد .ساعاتِ ملاقاتو دمِ دروازه مي‌پرسيم 1058 01:05:47,416 --> 01:05:49,500 فکرکُنم بتوني اينجا .نامه بنويسي 1059 01:05:50,708 --> 01:05:53,375 ،ولي به مادرت چيزي ننويس .تا وقتيکه دوباره بيام به ملاقاتت 1060 01:05:55,583 --> 01:05:57,375 اول بايد خودم .بهش نامه بنويسم 1061 01:06:01,291 --> 01:06:02,708 هرچي پدرم ميگه .همونه 1062 01:06:06,083 --> 01:06:07,083 [صدايِ ناليدن] 1063 01:06:25,916 --> 01:06:28,375 خُب خُب، بايد فوري بريم .سراغِ يه وکيل 1064 01:06:29,750 --> 01:06:31,041 يه وکيل، برادر؟ 1065 01:06:31,458 --> 01:06:33,541 واسه چي مي‌بايست همچين پولي خرج کُنيم؟ 1066 01:06:35,208 --> 01:06:36,208 .داستان ساده‌ست 1067 01:06:36,666 --> 01:06:38,166 هيچ شک‌و‌ترديدي .درباره‌اش وجود نداره 1068 01:06:38,916 --> 01:06:40,083 مگه داستان چيه؟ 1069 01:06:40,541 --> 01:06:41,541 داستان؟ 1070 01:06:42,250 --> 01:06:45,458 اون سه تا پسر، رفتن به يه منزلي .که فکرمي‌کردن خاليه 1071 01:06:46,583 --> 01:06:48,208 يه خدمتکار رو ،از پا درميارن 1072 01:06:49,250 --> 01:06:52,500 و مردسفيدپوسته سروصدا رو مي‌شنوه ... و پايين مياد تا ببينه چه خبره و 1073 01:06:53,791 --> 01:06:55,041 ... بعدش پسرم 1074 01:06:55,708 --> 01:06:57,125 ،پسرِ من ،نه پسرِ تو 1075 01:06:57,750 --> 01:06:58,750 .بهش شليک مي‌کُنه 1076 01:06:59,958 --> 01:07:01,125 خودش مي‌گه .ترسيده بوده 1077 01:07:02,416 --> 01:07:04,750 اينو جلويِ بقيه بهت گفت؟ 1078 01:07:06,125 --> 01:07:07,708 ،چرا که نه .وقتي حقيقت داره 1079 01:07:09,500 --> 01:07:11,458 شايد تو نياز به وکيل .نداشته باشي 1080 01:07:13,041 --> 01:07:14,583 اگه خودش قبول‌داره که به ... مردسفيدپوسته شليک‌کرده 1081 01:07:14,666 --> 01:07:16,458 چيزِ بيشتري واسه گفتن .باقي نمي‌مونه 1082 01:07:18,500 --> 01:07:20,208 اونوقت خودت مي‌خواي وکيل بگيري؟ 1083 01:07:23,375 --> 01:07:24,375 .شايد 1084 01:07:26,000 --> 01:07:27,541 ،مي‌دوني، برادر 1085 01:07:27,708 --> 01:07:31,733 هيچ مدرکي وجود نداره مبني بر اينکه .پسرِ من و اون يکي پسر جوونه، اصلاً اونجا بودن 1086 01:07:32,666 --> 01:07:33,958 اصلاً مدرکي وجود نداره؟ 1087 01:07:34,708 --> 01:07:38,333 ... ولي پسرِ من - بله، بله. ولي کي حرفِ پسرتو باور مي‌کُنه؟ - 1088 01:07:48,208 --> 01:07:50,250 فکر‌مي‌کُنيد که منم مي‌بايست وکيل بگيرم؟ 1089 01:07:50,333 --> 01:07:51,916 کارِ من .وکيل جورکردن نيست 1090 01:07:52,666 --> 01:07:55,458 «اگه مي‌خوايد برگرديد به «صوفياتاون .مي‌رسونمتون 1091 01:07:55,541 --> 01:07:56,800 [روشن و خاموش شدنِ موتورِ ماشين] 1092 01:07:56,875 --> 01:07:58,916 کارِ من !وکيل جورکردن نيست 1093 01:07:59,250 --> 01:08:01,833 ،کارِ من کمک‌کردنه !اصلاح‌کردنه، روحيه‌دادنه 1094 01:08:01,916 --> 01:08:04,708 ،کارِ شگفت‌انگيزيه، کارِ شگفت‌انگيزيه .کارِ شرافتمندانه‌ايه 1095 01:08:04,791 --> 01:08:06,958 نبايد فکرکُنيد که کارِ کشيش‌ها .شرافتمندانه‌تره 1096 01:08:07,916 --> 01:08:09,083 شما جان‌ها رو .نجات مي‌ديد 1097 01:08:09,500 --> 01:08:11,583 .من هم جان‌ها رو نجات مي‌دم ولي چه فايده؟ 1098 01:08:11,666 --> 01:08:14,333 شما مي‌بينيد که اونها به اين جهان .وارد‌ميشن و ازش خارج‌ميشن 1099 01:08:14,416 --> 01:08:18,041 شما ديديد که پسرتون به اين جهان وارد‌شد .و خواهيد ديد که ازش خارج هم ميشه 1100 01:08:18,125 --> 01:08:19,833 [روشن‌شدنِ موتورِ ماشين] 1101 01:08:20,500 --> 01:08:22,833 «به «صوفياتاون مياييد يا نه؟ 1102 01:08:25,708 --> 01:08:27,083 .شما آدمِ زرنگي هستيد 1103 01:08:28,083 --> 01:08:29,875 فقط خدا رو شکر کُنيد .که برادرِ من نيستيد 1104 01:08:29,958 --> 01:08:35,958 [صدايِ گاز دادنِ ماشين] 1105 01:08:40,250 --> 01:08:41,250 [صدايِ بوقِ ماشين] 1106 01:08:45,250 --> 01:08:46,625 ... مسيمانگو» بهم گفت» 1107 01:08:47,458 --> 01:08:49,000 چرا از اين چيزِ خاص" "... مي‌ترسي 1108 01:08:49,083 --> 01:08:52,416 اونم در شهري که هزاران نفر" "بر سرِ هزاران نفرِ ديگه ريخته‌ان؟ 1109 01:08:53,375 --> 01:08:54,583 .همين تسکينم داد 1110 01:08:55,166 --> 01:08:56,416 .همين تسکينم داد 1111 01:08:57,500 --> 01:09:02,250 ولي کاش کسي به آدم مي‌گفت که ،چنين قدمي برداشته‌شده 1112 01:09:02,666 --> 01:09:04,833 و چنين قدمي .در حالِ برداشته‌شدنه 1113 01:09:06,500 --> 01:09:08,750 .کاش کسي به آدم مي‌گفت 1114 01:09:10,416 --> 01:09:13,000 ،اما ديگراني اونو مي‌ديدن .که اعتنايي بهش نداشتن 1115 01:09:13,083 --> 01:09:14,708 اونها قدم به قدمش رو .مي‌ديدن 1116 01:09:15,958 --> 01:09:20,416 اونها مي‌گفتن : "اين «ژوهانسبورگ»ـه "... و اين پسر فاسد شده 1117 01:09:20,500 --> 01:09:23,166 همونطور که پسرهايِ ديگه" ".تويِ «ژوهانسبورگ» فاسد مي‌شن 1118 01:09:24,000 --> 01:09:25,000 ،ولي برايِ ما 1119 01:09:25,791 --> 01:09:27,875 که مسئله‌يِ مرگ و زندگي ... مطرح بود 1120 01:09:29,083 --> 01:09:30,416 .فاش نشده بود 1121 01:09:32,750 --> 01:09:35,625 ،مردي در علفزار خوابيده 1122 01:09:37,125 --> 01:09:40,583 ،سيلابي عظيم که به عمرش نديده .رو بهش داره پيش مياد 1123 01:09:41,541 --> 01:09:45,583 چنان برقي خواهد زد و رعدي خواهد غريد .که کسي هرگز قبل از اون نديده 1124 01:09:46,458 --> 01:09:51,525 مردم به‌شتاب از کنارش مي‌گذرن تا خودشونو ،به خونه و به جاهايِ امن و دور از خطر برسونن 1125 01:09:51,750 --> 01:09:54,000 شايد اون مرد رو مي‌بينن ،يا شايد نمي‌بينن 1126 01:09:54,083 --> 01:09:56,541 اما مي‌ترسن که حتي يک لحظه ،معطل بشن 1127 01:09:57,958 --> 01:09:59,166 ،به هر جهت .بيدارش نمي‌کُنن 1128 01:10:00,250 --> 01:10:01,458 همونطور مي‌گذارنش .و مي‌رن 1129 01:10:08,375 --> 01:10:09,375 .چاي‌تونو بخوريد 1130 01:10:10,791 --> 01:10:12,250 .الانه که سرد بشه 1131 01:10:15,416 --> 01:10:17,625 ،دوستِ من ... وقتي‌که سيل تهديد مي‌کُنه 1132 01:10:19,333 --> 01:10:21,375 آدم در نگراني برايِ .خونه‌اش به‌سر مي‌بره 1133 01:10:22,750 --> 01:10:24,625 در برابرِ سيل .کاري ازش ساخته نيست 1134 01:10:25,583 --> 01:10:28,250 ،اما خونه‌يِ ويران رو .مي‌توان از نو ساخت 1135 01:10:28,416 --> 01:10:29,583 آدمي به سنِ من؟ 1136 01:10:30,458 --> 01:10:33,291 ببينيد بر سرِ خونه‌اي که در جواني !و در عينِ قدرتِ‌بدني ساختم چه اومده 1137 01:10:33,916 --> 01:10:36,041 حالا سرِ پيري، چه‌جور خونه‌اي مي‌تونم بسازم؟ 1138 01:10:36,375 --> 01:10:38,458 مشيتِ الهي رو .هيچکس نمي‌تونه دربيابه 1139 01:10:38,625 --> 01:10:40,375 ظاهراً خداوند .از من رو بر تافته 1140 01:10:40,541 --> 01:10:43,041 ،گاهي به‌نظرِ آدم اينطور مياد .اما چنين چيزي رُخ‌نميده 1141 01:10:43,666 --> 01:10:45,041 ،هرگز .هرگز رُخ‌نميده 1142 01:10:46,291 --> 01:10:47,791 از شنيدنِ حرف‌هاتون .خوشحالم 1143 01:10:47,958 --> 01:10:49,583 و چون شما ... کشيش هستيد 1144 01:10:50,708 --> 01:10:54,208 اين مسئله بيش از هر مسئله‌يِ ديگه‌اي .بايد براتون اهميت داشته باشه 1145 01:10:54,708 --> 01:10:55,833 .راسته 1146 01:10:56,333 --> 01:10:58,891 با اين حال، از فهمِ اينکه اينچنين زندگي رو .چطور ميشه جبران کرد عاجزم 1147 01:10:58,958 --> 01:11:00,416 .نمي‌تونيد شک‌کُنيد 1148 01:11:02,000 --> 01:11:05,166 .دزدي هم بود که بر بالايِ صليب رفت - !پسرِ من دزد نبود - 1149 01:11:05,791 --> 01:11:08,166 مردِ سفيدپوستي بوده که ،به مردمِ ما عشق مي‌ورزيده 1150 01:11:08,833 --> 01:11:12,333 و زن و بچه‌هاش .بدستِ پسرِ من محروم شده‌ان 1151 01:11:13,625 --> 01:11:16,750 نمي‌تونم گناهي بزرگ‌تر از اين .تصور کُنم 1152 01:11:16,916 --> 01:11:19,000 ميشه از اين گناه .به توبه واداشتش 1153 01:11:19,166 --> 01:11:20,541 !توبه خواهد کرد 1154 01:11:21,500 --> 01:11:22,500 ... اگه من بهش بگم 1155 01:11:22,916 --> 01:11:24,416 "توبه مي‌کُني؟" 1156 01:11:24,500 --> 01:11:25,500 : خواهد گفت 1157 01:11:26,000 --> 01:11:27,750 ".هرچي پدرم بگه" 1158 01:11:28,750 --> 01:11:29,750 : اگه بهش بگم 1159 01:11:30,583 --> 01:11:31,833 "اين معصيت نبود؟" 1160 01:11:32,333 --> 01:11:33,333 : خواهد گفت 1161 01:11:33,958 --> 01:11:34,958 ".چرا، معصيته" 1162 01:11:36,375 --> 01:11:39,291 اما اگه جورِ ديگه‌اي حرف‌بزنم ... و کلمات رو در دهانش نگذارم 1163 01:11:39,375 --> 01:11:40,708 : مثلاً بهش بگم 1164 01:11:41,333 --> 01:11:42,708 "حالا چه خواهي کرد؟" 1165 01:11:44,083 --> 01:11:45,083 : جواب خواهد داد 1166 01:11:46,041 --> 01:11:47,041 ".نمي‌دونم" 1167 01:11:47,583 --> 01:11:49,000 : يا خواهد گفت 1168 01:11:49,083 --> 01:11:50,708 ".هرجور پدرم بگه" 1169 01:11:50,875 --> 01:11:53,541 ،اون يه بيگانه‌ست !نمي‌تونم متأثرش کُنم 1170 01:11:54,250 --> 01:11:55,958 انگار فقط برايِ خودش ،گريه مي‌کُنه 1171 01:11:56,041 --> 01:11:57,458 نه برايِ کارِ خلافي ،که کرده 1172 01:11:57,541 --> 01:11:59,000 بلکه برايِ خطري که !تهديدش مي‌کُنه 1173 01:11:59,166 --> 01:12:01,625 آيا آدمي هست که بتونه احساسش نسبت به بدي رو بکُلي از دست بده؟ 1174 01:12:02,291 --> 01:12:04,416 اون‌هم پسري که مثلِ او بار اومده باشه؟ 1175 01:12:04,875 --> 01:12:07,250 مي‌بينم که دلش فقط ،برايِ خودش مي‌سوزه 1176 01:12:08,208 --> 01:12:10,500 اويي که دو تا بچه رو .يتيم کرده 1177 01:12:10,666 --> 01:12:11,791 ... صريحاً ميگم 1178 01:12:11,958 --> 01:12:14,833 اگه کسي يک مو از سرِ اين ... يتيم‌چه‌ها کم‌بکُنه، همون بهتر که 1179 01:12:14,916 --> 01:12:15,916 !بسّه 1180 01:12:16,708 --> 01:12:18,325 .شما از خودبيخود شده‌اين 1181 01:12:20,583 --> 01:12:21,583 .بريد دعا بخونيد 1182 01:12:23,166 --> 01:12:24,166 .بريد استراحت کُنيد 1183 01:12:25,541 --> 01:12:29,166 .و به اين زودي پسرتون رو قضاوت نکُنيد .شايد هولِ واقعه، او رو هم به سکوت واداشته 1184 01:12:30,416 --> 01:12:33,208 : و به همين علته که بهتون ميگه ... "هرطور پدرم بخواد" 1185 01:12:33,916 --> 01:12:36,000 "و "بله، اينطوره ."و "نمي‌دونم 1186 01:12:37,958 --> 01:12:39,166 .اميدوارم اينطور باشه 1187 01:12:42,041 --> 01:12:43,583 هرچند در من .ديگه اميدي نمونده 1188 01:12:47,166 --> 01:12:48,750 گفتيد چه بايد بکُنم؟ 1189 01:12:51,125 --> 01:12:52,125 .بله 1190 01:12:52,625 --> 01:12:53,625 ... دعا بخونم 1191 01:12:54,500 --> 01:12:55,833 .و استراحت کُنم 1192 01:12:56,000 --> 01:12:57,166 !بشينيد 1193 01:12:59,791 --> 01:13:01,416 بايد مثلِ يک کشيش .باهاتون حرف بزنم 1194 01:13:02,750 --> 01:13:03,750 .بله 1195 01:13:04,208 --> 01:13:05,625 گفتم که دعا بخونيد .و استراحت کُنيد 1196 01:13:06,500 --> 01:13:08,333 حتي اگر فقط ... دعايِ زباني باشه 1197 01:13:08,416 --> 01:13:10,750 ،و اگر استراحت‌تون .فقط رويِ تخت درازکِشيدن باشه 1198 01:13:11,791 --> 01:13:13,416 برايِ خودتون هم ،دعا نکُنيد 1199 01:13:13,958 --> 01:13:17,416 ،و دعا هم نکُنيد که از مشيتِ الهي سردربياريد .چرا که مشيتِ الهي از اسراره 1200 01:13:17,500 --> 01:13:18,625 کسي چه مي‌دونه زندگي چيه؟ 1201 01:13:19,875 --> 01:13:21,250 ،زندگي رازي‌ست 1202 01:13:22,208 --> 01:13:25,958 ،و چرا نسبت به دختري همدردي مي‌کُنيد درحالي‌که هيچکس در حقِ شما همدردي نکرده؟ 1203 01:13:26,041 --> 01:13:27,041 .اين هم رازي‌ست 1204 01:13:28,000 --> 01:13:32,416 و چرا به زندگي ادامه مي‌ديد، درحالي‌که مرگ رو .ترجيح مي‌ديد؟ اين هم رازي‌ست 1205 01:13:33,250 --> 01:13:37,491 .فعلاً درباره‌يِ اين موضوعات دعا نکُنيد، و به فکرشون هم نباشيد .اونها رو به وقتِ ديگه‌اي موکول کُنيد 1206 01:13:37,583 --> 01:13:39,708 در حقِ «گرترود» و بچه‌اش ،دعا بکُنيد 1207 01:13:40,750 --> 01:13:43,208 برايِ دختري که همسرِ پسرتون خواهد شد ،دعا بکُنيد 1208 01:13:43,291 --> 01:13:45,666 و برايِ بچه‌اي که .نوه‌يِ شما خواهد بود 1209 01:13:45,750 --> 01:13:48,208 در حقِ اون بيوه‌زن .و بچه‌هايِ محروم دعا بکُنيد 1210 01:13:48,291 --> 01:13:49,916 برايِ تمامِ سفيدپوستان ،دعا بکُنيد 1211 01:13:50,708 --> 01:13:52,083 چه اونها که ... عدالت‌گر هستن 1212 01:13:52,958 --> 01:13:56,041 و چه اونها که اگر نمي‌ترسيدن ،به عدالت روي مي‌آوردن 1213 01:13:57,416 --> 01:13:59,416 و نترسيد از اينکه ... در حقِ پسرتون 1214 01:14:00,458 --> 01:14:01,500 و اصلاحِ او هم .دعا بکُنيد 1215 01:14:06,125 --> 01:14:07,583 .به چَشم 1216 01:14:12,875 --> 01:14:14,208 گويا کسي اومده .که شما رو ببينه 1217 01:14:16,541 --> 01:14:20,575 .وقتي کارِتون تمام شد، به اتاقتون خواهم اومد - !نه، نه! لطفاً نريد - 1218 01:14:28,041 --> 01:14:29,041 ... «اومفونديسي» 1219 01:14:33,541 --> 01:14:34,541 ... جناب 1220 01:14:36,000 --> 01:14:38,041 متأسفم که با اون لحنِ خشمگينانه .صحبت کردم 1221 01:14:38,791 --> 01:14:41,625 اومدم تا درباره‌يِ موضوعِ وکيل .باهاتون صحبت کُنم 1222 01:14:41,708 --> 01:14:42,708 ... جناب 1223 01:14:45,166 --> 01:14:46,625 ،«اومفونديسي» .مي‌دونم که چطوريه 1224 01:14:46,708 --> 01:14:47,833 نمي‌شينيد؟ 1225 01:14:53,708 --> 01:14:58,566 ،وقتي کارم به مشکل مي‌خوره .خودمو ... آزار ميدم، و ديگرانو هم آزار ميدم 1226 01:14:59,125 --> 01:15:00,333 و بعدش کم‌کم .شرمنده ميشم 1227 01:15:00,958 --> 01:15:02,458 و به همين دليله .که اينجام 1228 01:15:04,458 --> 01:15:05,458 متوجهيد؟ 1229 01:15:07,041 --> 01:15:08,041 .متوجهم 1230 01:15:13,750 --> 01:15:15,166 .کاملاً متوجهم 1231 01:15:17,041 --> 01:15:18,250 ... در خصوصِ وکيل 1232 01:15:19,166 --> 01:15:20,250 .من يه آقايي رو مي‌شناسم 1233 01:15:21,333 --> 01:15:24,333 ،حاضرم کمک‌تون کُنم .هرجايي که به کمکم نياز باشه 1234 01:15:24,416 --> 01:15:27,458 [صدايِ هياهويِ خيابان] 1235 01:15:27,625 --> 01:15:29,625 ،ازش خبري ندارم .«اومفونديسي» 1236 01:15:31,541 --> 01:15:32,958 اونچه که مي‌خوام بگم .سخت و سنگينه 1237 01:15:34,583 --> 01:15:35,916 .عمراً بشه باورش کرد 1238 01:15:36,833 --> 01:15:37,916 .اون تويِ زندانه 1239 01:15:38,000 --> 01:15:39,000 تويِ زندان؟ 1240 01:15:39,625 --> 01:15:42,416 تويِ زندانه، به جرمِ وحشتناک‌ترين کاري .که يه آدم مي‌تونه بکُنه 1241 01:15:43,416 --> 01:15:44,666 .مردِ سفيدپوستي رو کُشته 1242 01:15:45,750 --> 01:15:46,750 !اوه 1243 01:15:51,625 --> 01:15:52,791 سواد داري، فرزندم؟ 1244 01:15:53,625 --> 01:15:55,725 مي‌توني روزنامه‌يِ سفيدپوست‌ها رو بخوني؟ 1245 01:15:56,125 --> 01:15:58,500 .يه‌خُرده - .برات همينجا مي‌گذارمش - 1246 01:16:00,458 --> 01:16:02,041 ولي به ديگران .نشونش نده 1247 01:16:02,625 --> 01:16:04,250 .شرمساري کافيه 1248 01:16:05,125 --> 01:16:07,666 ،به ديگران نشونش نميدم .«اومفونديسي» 1249 01:16:11,041 --> 01:16:12,333 دلت مي‌خواد با پسرم ازدواج کُني؟ 1250 01:16:14,625 --> 01:16:16,083 «هرطور «اومفونديسي .صلاح بدونن 1251 01:16:16,250 --> 01:16:17,750 ،دارم ازت مي‌پرسم .دخترم 1252 01:16:20,416 --> 01:16:21,416 .من راضي هستم 1253 01:16:23,666 --> 01:16:26,416 ،نمي‌خوام تو رو به‌زور داخلِ فاميلِ خودم بکُنم .درحالي‌که تمايلي نداري 1254 01:16:26,458 --> 01:16:27,750 !من مايلم 1255 01:16:32,833 --> 01:16:36,500 ،بعد از اينکه از پيشِ مادرت فرار کردي چطور زندگيتو مي‌گذروندي؟ 1256 01:16:39,791 --> 01:16:41,408 تنها زندگي مي‌کردي؟ 1257 01:16:43,625 --> 01:16:44,625 .نه، تنها نه 1258 01:16:45,583 --> 01:16:48,000 با شوهرِ ... اولت؟ 1259 01:16:51,291 --> 01:16:52,291 .بله 1260 01:16:54,041 --> 01:16:56,025 چند تا از اين شوهرها داشته‌اي؟ 1261 01:16:57,125 --> 01:16:58,250 .فقط سه تا 1262 01:16:58,416 --> 01:16:59,916 بر سرِ اولي چي اومد؟ 1263 01:17:01,208 --> 01:17:02,458 .«گرفتنش، «اومفونديسي 1264 01:17:03,125 --> 01:17:04,125 دومي چي؟ 1265 01:17:04,958 --> 01:17:07,666 .اونو هم گرفتن - .و حالا سومي رو هم گرفته‌ان - 1266 01:17:08,166 --> 01:17:09,708 اما اين بار !به جرمِ قتل 1267 01:17:09,875 --> 01:17:12,333 پيش از اين، شوهرِ قاتل هم داشتي؟ - !نه! نه - 1268 01:17:12,500 --> 01:17:15,208 حالا حاضري شوهرِ چهارم بگيري؟ - !نه، ديگه شوهر نمي‌خوام - 1269 01:17:15,375 --> 01:17:16,750 حتي اگه من تو رو بخوام؟ 1270 01:17:17,625 --> 01:17:19,458 شما؟ - .بله، من - 1271 01:17:21,125 --> 01:17:22,541 !نه، اين درست نيست 1272 01:17:22,916 --> 01:17:24,250 قبلاً درست بود؟ 1273 01:17:25,125 --> 01:17:26,541 .نه، درست نبود 1274 01:17:27,000 --> 01:17:28,500 پس حالا راضي هستي که ازدواج کُني؟ 1275 01:17:30,750 --> 01:17:32,166 .مي‌تونم راضي باشم 1276 01:17:34,125 --> 01:17:35,666 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1277 01:17:49,541 --> 01:17:50,833 .متأسفم، فرزندم 1278 01:17:52,375 --> 01:17:54,583 نمي‌بايست چنين سؤالي .ازت مي‌کردم 1279 01:17:55,041 --> 01:17:56,625 خودم هم نمي‌دونستم .چي بگم 1280 01:17:57,625 --> 01:17:59,375 .مي‌دونستم که نمي‌دوني 1281 01:18:02,916 --> 01:18:04,291 ... بگو ببينم 1282 01:18:08,208 --> 01:18:10,166 واقعاً مايل هستي زنِ پسرِ من بشي؟ 1283 01:18:11,333 --> 01:18:12,458 .مايلم 1284 01:18:12,541 --> 01:18:13,666 خيلي زياد؟ 1285 01:18:13,750 --> 01:18:15,041 .خيلي زياد 1286 01:18:16,916 --> 01:18:19,125 يه حرفِ سختِ ديگه هم .بايد بهت بزنم 1287 01:18:19,833 --> 01:18:21,791 ،دارم گوش ميدم .«اومفونديسي» 1288 01:18:22,625 --> 01:18:24,291 ما در مکانِ ساکتي .زندگي مي‌کُنيم 1289 01:18:25,416 --> 01:18:28,666 ،اگه ميل و آرزو بر تو غالب شد در چنان جايِ ساکتي چه خواهي کرد؟ 1290 01:18:30,791 --> 01:18:32,333 احتياجي نيست .نگرانِ من باشين 1291 01:18:33,000 --> 01:18:34,583 آرامش چيزيه که .آرزوشو مي‌کُنم 1292 01:18:36,791 --> 01:18:38,041 .مي‌فهمم 1293 01:18:40,208 --> 01:18:41,791 يه قولِ ديگه هم .بايد بهم بدي 1294 01:18:42,375 --> 01:18:43,916 بله، «اومفونديسي»؟ 1295 01:18:44,000 --> 01:18:46,125 اگه روزي از اين نقشه ... پشيمان شدي 1296 01:18:46,958 --> 01:18:51,083 ،مبادا در دلت نگه‌داري، يا ول‌کُني و بري .همونطور که از پيشِ مادرت رفتي 1297 01:18:52,375 --> 01:18:54,291 قول بده به من ميگي .که پشيمون شده‌اي 1298 01:18:54,458 --> 01:18:55,541 .قول ميدم 1299 01:18:56,500 --> 01:18:57,916 .هرگز پشيمان نميشم 1300 01:18:59,916 --> 01:19:01,166 تو نبايد اينجا .زندگي کُني 1301 01:19:05,208 --> 01:19:07,416 مي‌خواي جايي نزديکِ خودم برات پيدا کُنم؟ 1302 01:19:07,916 --> 01:19:09,750 ،از ته دل مي‌خوام .«اومفونديسي» 1303 01:19:09,833 --> 01:19:11,041 .هرچه زودتر، بهتر 1304 01:19:12,791 --> 01:19:14,041 ،مراقبِ خودت باش .فرزندم 1305 01:19:19,416 --> 01:19:21,791 اما اين دو نفر مي‌گويند .که در آنجا نبوده‌اند 1306 01:19:21,875 --> 01:19:22,933 .دروغ مي‌گن 1307 01:19:23,000 --> 01:19:25,916 اما شنيديد که ديگران مي‌گويند .ايشان آنجا نبوده‌اند 1308 01:19:26,000 --> 01:19:27,250 اونها هم .دروغ مي‌گن 1309 01:19:28,125 --> 01:19:30,433 با اين وجود، خانمِ «مکيز» مي‌گويد .که آنها با وي بوده‌اند 1310 01:19:30,500 --> 01:19:31,833 اونم داره .دروغ مي‌گه 1311 01:19:43,250 --> 01:19:45,041 وقتي اين تپانچه را خريديد پُر بود؟ 1312 01:19:45,541 --> 01:19:46,541 دو تا گلوله .داخلش داشت 1313 01:19:46,708 --> 01:19:49,083 هنگامي که به آن خانه رفتيد چه تعداد گلوله داشت؟ 1314 01:19:49,166 --> 01:19:51,416 .فقط يه گلوله داخلش داشت - آن گلوله‌يِ ديگر چه شده بود؟ - 1315 01:19:51,958 --> 01:19:53,975 «تويِ يکي از مزارعِ اطرافِ «آلکساندرا .شليکش کردم 1316 01:19:54,041 --> 01:19:55,416 به چه‌چيز تير انداختيد؟ 1317 01:19:55,916 --> 01:19:56,916 .به يه درخت 1318 01:19:57,000 --> 01:19:58,250 به هدف زديد؟ 1319 01:19:58,791 --> 01:20:00,166 .بله، زدم 1320 01:20:00,208 --> 01:20:03,575 : بعد فکر کرديد حالا مي‌توانم با اين تپانچه تيراندازي‌کُنم"؟" 1321 01:20:03,666 --> 01:20:05,000 .بله، همين فکرو کردم 1322 01:20:05,166 --> 01:20:07,875 : و فکر کرديد حالا مي‌توانم يک انسان را بکُشم"؟" 1323 01:20:08,041 --> 01:20:10,500 نه! نه! من نمي‌خواستم !هيچ انسانيو بکُشم 1324 01:20:11,958 --> 01:20:14,458 .قصدم کُشتن نبود - .ولي شما او را کُشتيد - 1325 01:20:15,458 --> 01:20:16,458 .بله 1326 01:20:16,791 --> 01:20:17,875 .کُشتمش 1327 01:20:17,948 --> 01:20:22,893 از ميانِ بوميانِ امروزيِ ما، جنايتکاران و فاحشگان ... و دائم‌الخمرها برمي‌خيزند، نه به اين علت که 1328 01:20:22,924 --> 01:20:29,434 خميره‌يِ آنان را چنين سرشته‌اند، بلکه به اين علت که .سيستمِ قراردادي و نظم و سنتِ آنها در‌هم‌شکسته است 1329 01:20:31,975 --> 01:20:37,835 ،اما آدمي بزرگ مي‌شود و تازه مي‌آموزد که در اينجا .ورايِ آفتاب و طلا و مرکبات، چيزهايِ ديگري هم هست 1330 01:20:37,856 --> 01:20:42,836 در اين موقع است که متوجه ترس‌ها و نفرت‌هايِ .موجود در سرزمينِ خود مي‌شود 1331 01:20:46,837 --> 01:20:58,837 ،من در يک مزرعه متولد گشتم و در دامانِ پدر و مادري شريف پرورش يافتم و از ايشان آنچه را که طفلي از شرف و خير و سخاوت بايستي بياموزد .آموختم، اما از کشورم مطلقاً چيزي نياموختم 1332 01:21:20,625 --> 01:21:22,041 ارباب اينجاست؟ 1333 01:21:22,416 --> 01:21:23,708 .تويِ اتاق مطالعه‌ان، خانم 1334 01:21:43,791 --> 01:21:44,791 جيمز»؟» 1335 01:21:45,291 --> 01:21:46,291 بله، عزيزم؟ 1336 01:21:46,666 --> 01:21:49,291 .«نميشه اينطور ادامه داد، «جيمز .اونم هر روز و هر روز 1337 01:21:49,375 --> 01:21:50,833 چه‌چيزيو نميشه ادامه داد، عزيزم؟ 1338 01:21:51,750 --> 01:21:53,458 ،همين مطالعه‌کردن ... فکرکردن 1339 01:21:58,291 --> 01:21:59,375 .و رنج‌کِشيدن 1340 01:22:02,000 --> 01:22:04,416 عزيزم، من که در حالِ .رنج‌کِشيدن نبودم 1341 01:22:05,291 --> 01:22:07,625 فقط غرورم بود که .باعثِ رنج‌مي‌شد 1342 01:22:08,666 --> 01:22:09,875 .الان دارم مي‌آموزم 1343 01:22:09,958 --> 01:22:11,375 .من اربابِ سختگيري هستم 1344 01:22:13,208 --> 01:22:15,208 ،قضيه مربوط به نوشته‌هايِ پسرمونه جيمز»؟» 1345 01:22:17,333 --> 01:22:18,333 نقاطِ ضعفمو .عيان کرد 1346 01:22:19,708 --> 01:22:22,083 مي‌دوني، من تدريجاً .خودرأي شده‌ام 1347 01:22:24,791 --> 01:22:25,791 مي‌خواي نشونت بدم؟ 1348 01:22:26,291 --> 01:22:27,541 .اوهوم - .بيا، عزيزم - 1349 01:22:28,750 --> 01:22:31,666 [صدايِ هياهو و ترافيکِ خيابان] 1350 01:22:31,833 --> 01:22:37,791 [صدايِ خنديدن] 1351 01:22:44,416 --> 01:22:45,625 [صدايِ بسته‌شدنِ در] 1352 01:22:46,416 --> 01:22:48,625 [توقفِ صدايِ خنديدن] 1353 01:22:52,833 --> 01:22:56,033 اين بچه اينجاست، اونوقت تو اونجا .عينهو زن‌هايِ توخالي داري مي‌خندي 1354 01:22:56,125 --> 01:22:58,250 خوشحال ميشم که .ژوهانسبورگ» رو ترک‌کُنم» 1355 01:22:58,791 --> 01:23:00,500 نمي‌دونم تويِ همچين مکاني .چکار بايد بکُنم 1356 01:23:00,666 --> 01:23:02,166 مسئله فقط مربوط به .اين مکان نيست 1357 01:23:02,750 --> 01:23:04,791 ميشه تويِ هر مکانِ ديگه‌اي هم !به همينجا رسيد 1358 01:23:04,916 --> 01:23:06,258 ولي مسئله مربوط به .همين مکانه 1359 01:23:06,333 --> 01:23:07,958 خوشحال ميشم که .از اينجا برم 1360 01:23:14,416 --> 01:23:17,416 به خواهرانِ روحانيِ سياهپوست ... که گوش مي‌دادم، ناگهان 1361 01:23:17,583 --> 01:23:19,416 به فکرم رسيد که .منم يه راهبه بشم 1362 01:23:20,625 --> 01:23:22,166 .اوه، کارِ سختيه 1363 01:23:23,083 --> 01:23:24,416 .هنوز تصميم نگرفتم 1364 01:23:26,000 --> 01:23:27,000 ولي اگه ... اينطور شد 1365 01:23:27,958 --> 01:23:30,458 تو از بچه‌ام مواظبت مي‌کُني؟ - .البته که مي‌کُنم - 1366 01:23:30,541 --> 01:23:31,750 جوري که انگار بچه‌يِ خودته؟ 1367 01:23:32,291 --> 01:23:34,791 عيناً. درست مثلِ .بچه‌يِ خودم 1368 01:23:38,583 --> 01:23:44,583 [صدايِ آوازِ پرندگان] 1369 01:24:14,041 --> 01:24:15,791 ،چي مي‌خوايد اومفونديسي»؟» 1370 01:24:29,333 --> 01:24:30,833 ،بيماريد اومفونديسي»؟» 1371 01:24:34,250 --> 01:24:35,708 ،بيماريد اومفونديسي»؟» 1372 01:24:37,083 --> 01:24:38,375 آب مي‌خوايد؟ 1373 01:24:38,833 --> 01:24:40,166 يا غذا؟ 1374 01:24:40,250 --> 01:24:41,266 گرسنه هستيد؟ 1375 01:24:41,333 --> 01:24:42,875 .نه، صاحب 1376 01:24:43,666 --> 01:24:44,666 ... من 1377 01:24:45,583 --> 01:24:46,958 .الان حالم جا مياد 1378 01:24:54,000 --> 01:24:55,875 [صدايِ اصابتِ عصا به زمين] 1379 01:25:07,500 --> 01:25:09,083 .متشکرم، صاحب 1380 01:25:17,291 --> 01:25:18,291 .متأسفم 1381 01:25:29,041 --> 01:25:31,083 ،متأسفم که معطلتون کردم .صاحب 1382 01:25:31,166 --> 01:25:32,541 .عيبي نداره 1383 01:25:41,000 --> 01:25:42,333 .بله، همينجاست 1384 01:25:43,833 --> 01:25:44,833 ... صاحب 1385 01:25:46,166 --> 01:25:49,625 آقايي به اسمِ «سيبه‌کو» هست .که تويِ «اندوتشني» اقامت داره 1386 01:25:50,541 --> 01:25:53,958 اين مرد دختري داشت که در «ايپوکو» خدمتِ همسرِ .«مردِ سفيدپوستي رو مي‌کرد به اسمِ «اسميت 1387 01:25:54,041 --> 01:25:55,216 بله، بله؟ 1388 01:25:55,375 --> 01:25:58,333 ،وقتي دخترِ «اسميت» عروسي کرد ... اونها به «اسپرينگز» اومدن 1389 01:25:59,041 --> 01:26:01,500 .و دخترِ «سيبه‌کو» هم باهاشون اومد - .بله - 1390 01:26:01,583 --> 01:26:02,666 ... حالا 1391 01:26:02,750 --> 01:26:06,916 «ده‌دوازده ماهي ميشه که «سيبه‌کو .از دخترش خبري نداره 1392 01:26:07,000 --> 01:26:08,000 .آها 1393 01:26:09,125 --> 01:26:10,125 .بايد پرس‌و‌جو کُنم 1394 01:26:17,208 --> 01:26:18,708 ،من شما رو مي‌شناسم .«اومفونديسي» 1395 01:26:28,750 --> 01:26:33,766 ،«چيزي ميانِ شما و من وجود داره، «اومفونديسي .اما نمي‌دونم چيه 1396 01:26:34,291 --> 01:26:36,458 ،نمي‌دونم .اما مايلم بدونم 1397 01:26:37,833 --> 01:26:39,541 لزومي نداره .از من بترسيد 1398 01:26:42,500 --> 01:26:44,708 شک‌دارم توانِ گفتنش رو .داشته باشم، صاحب 1399 01:26:45,083 --> 01:26:46,500 .«بايد بگيد، «اومفونديسي 1400 01:26:48,416 --> 01:26:49,416 سخته؟ 1401 01:26:51,125 --> 01:26:53,875 .سخت‌ترين چيزِ عمرم 1402 01:26:54,458 --> 01:26:55,458 .پس بگيدش 1403 01:26:56,458 --> 01:26:57,458 .شايد آروم‌تون کُنه 1404 01:27:00,625 --> 01:27:01,916 .مي‌ترسم 1405 01:27:02,083 --> 01:27:03,666 .مي‌بينم که مي‌ترسيد 1406 01:27:03,833 --> 01:27:07,333 ،اگه چيزي که ازش مي‌ترسيد، خشمِ منه .لزومي نداريد بابتش بترسيد 1407 01:27:07,833 --> 01:27:09,500 قول ميدم در برابرِ شما .خشمي به دل راه ندم 1408 01:27:10,583 --> 01:27:11,583 ... در اينصورت 1409 01:27:12,250 --> 01:27:15,000 اين چيزي که سخت‌ترين حادثه‌يِ ... تمامِ عمرِ منه 1410 01:27:15,958 --> 01:27:18,250 سخت‌ترين حادثه‌يِ .تمامِ عمرِ شما هم هست 1411 01:27:22,208 --> 01:27:24,000 مقصودتون فقط يک چيز .مي‌تونه باشه 1412 01:27:28,208 --> 01:27:31,750 پسرِ من بود که .پسرِ شما رو کُشت 1413 01:27:32,125 --> 01:27:33,125 !اوه 1414 01:28:09,666 --> 01:28:10,916 .شنيدم چي گفتيد 1415 01:28:11,416 --> 01:28:12,416 .حالا مي‌فهمم 1416 01:28:13,500 --> 01:28:14,666 .و خشمي در من نيست 1417 01:28:16,791 --> 01:28:20,583 ،شما تصورشو نمي‌کرديد که من اينجا باشم .«در خونه‌يِ دخترِ «اسميت 1418 01:28:22,708 --> 01:28:23,958 منو از کجا شناختيد؟ 1419 01:28:24,500 --> 01:28:26,875 «بارها در «اندوتشني ... ديده بودمتون 1420 01:28:27,333 --> 01:28:29,500 که از بغلِ کليسايي که محلِ کارمه .سواره مي‌گذشتيد 1421 01:28:29,500 --> 01:28:31,375 پس شايد پسرم رو هم .ديده بوديد 1422 01:28:32,208 --> 01:28:34,333 او هم معمولاً سوار بر اسب .از «اندوتشني» مي‌گذشت 1423 01:28:36,625 --> 01:28:37,625 .يادم هست 1424 01:28:38,750 --> 01:28:40,583 هوشياريِ خاصي .درونش وجود داشت 1425 01:28:40,666 --> 01:28:41,666 .بله 1426 01:28:42,291 --> 01:28:43,750 هوشياريِ خاصي .درونش وجود داشت 1427 01:28:45,500 --> 01:28:46,500 ... صاحب 1428 01:28:48,000 --> 01:28:49,541 .گفتنش سخته 1429 01:28:51,250 --> 01:28:53,333 اما در قلبم ... احساسِ تأسفِ عميقي مي‌کُنم 1430 01:28:53,416 --> 01:28:55,250 ،برايِ شما ... برايِ خانم 1431 01:28:56,250 --> 01:28:58,250 برايِ اون زنِ جوان .و فرزندانِ اون مرحوم 1432 01:28:58,333 --> 01:28:59,666 .بله، بله 1433 01:29:01,291 --> 01:29:02,750 .بله، بله ... به‌گمونم 1434 01:29:05,500 --> 01:29:07,291 [صدايِ گفتگويِ ناواضح] 1435 01:29:22,583 --> 01:29:24,541 ،«اومفونديسي» .خانم ميگه که اطلاعي نداره 1436 01:29:27,166 --> 01:29:28,208 .متشکرم، صاحب 1437 01:29:30,375 --> 01:29:31,750 .سلامت باشيد، صاحب 1438 01:29:31,833 --> 01:29:33,041 .«به سلامت، «اومفونديسي 1439 01:29:40,208 --> 01:29:41,333 .روز خوش، صاحب 1440 01:29:41,500 --> 01:29:42,750 .«به سلامت، «اومفونديسي 1441 01:29:43,250 --> 01:29:44,250 .به سلامت 1442 01:29:56,208 --> 01:29:58,166 ،چه‌چيزي اينقدر آشفته‌ات کرده جيمز»؟» 1443 01:29:59,000 --> 01:30:01,750 چرا وقتي به خونه اومدي اونقدر آشفته بودي؟ 1444 01:30:02,583 --> 01:30:04,750 خاطره‌اي از گذشته .به يادم اومد 1445 01:30:05,416 --> 01:30:08,083 مي‌دوني که چطور .ناگهاني به ذهنِ آدم مياد 1446 01:30:10,541 --> 01:30:11,541 .مي‌دونم 1447 01:30:14,083 --> 01:30:15,458 باربارا» مي‌خواد» .بريم سرِ ناهار 1448 01:30:21,291 --> 01:30:23,833 ... پس از بررسي‌هايِ ساعيانه 1449 01:30:23,916 --> 01:30:26,750 و پس از سنجش ... و بازسنجشِ مدارک 1450 01:30:27,916 --> 01:30:32,916 جرمِ متهمينِ رديفِ دو و سه را .محرز نيافتم 1451 01:30:34,500 --> 01:30:36,166 ،بنابراين ... بدين‌وسيله شما 1452 01:30:36,250 --> 01:30:37,291 ... «ماتيو کومالو» 1453 01:30:37,916 --> 01:30:40,833 ،گناهکار نبوده و از همين قرار .بري‌الذمه مي‌باشيد 1454 01:30:41,000 --> 01:30:42,583 عينهو يه مرد !شواهدتو رو کردي 1455 01:30:47,791 --> 01:30:50,500 ... و شما «جوهانس پافوري» نيز 1456 01:30:50,583 --> 01:30:53,333 ،گناهکار نبوده و از همين قرار .بري‌الذمه مي‌باشيد 1457 01:31:01,125 --> 01:31:03,375 ليکن شما «ابسالوم کومالو» را ... مجرم مي‌دانم 1458 01:31:03,791 --> 01:31:06,750 از بابتِ قتلِ ... «آرتور تره‌وه‌ليان جارويس» 1459 01:31:07,375 --> 01:31:08,708 در محلِ اقامتش ... «واقع در «پارک‌وود 1460 01:31:08,791 --> 01:31:11,291 در بعد از ظهرِ .مورخِ هشتمِ اکتبر 1461 01:31:13,208 --> 01:31:15,500 ،آيا پيش از اعلامِ حکمِ مجازات حرفي برايِ گفتن داريد؟ 1462 01:31:17,666 --> 01:31:19,000 .من اون مرد رو کُشتم 1463 01:31:19,750 --> 01:31:21,375 .اما قصدِ کُشتنشو نداشتم 1464 01:31:22,833 --> 01:31:24,416 !فقط ترسيده بودم 1465 01:31:25,791 --> 01:31:26,875 !سکوت 1466 01:31:30,541 --> 01:31:31,750 من شما ... ابسالوم کومالو» را» 1467 01:31:31,833 --> 01:31:33,041 ... محکوم مي‌نمايم 1468 01:31:33,500 --> 01:31:35,041 ... که به زندان بازگرديد 1469 01:31:35,541 --> 01:31:37,500 و در موقعِ معين، طنابِ دار به گردن‌تان .آويخته خواهد شد تا جان بسپاريد 1470 01:31:37,583 --> 01:31:39,166 !اوه - !خدايا - 1471 01:31:39,333 --> 01:31:41,125 باشد که پروردگار روح‌تان را .غريقِ رحمت کُناد 1472 01:31:41,291 --> 01:31:42,541 !اوه 1473 01:31:44,375 --> 01:31:45,416 [صدايِ ناليدن] 1474 01:31:45,500 --> 01:31:46,833 سکوت را در محکمه !رعايت کُنيد 1475 01:31:52,416 --> 01:31:53,416 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1476 01:32:05,375 --> 01:32:07,125 !متشکرم، دوستِ من - .تبريک ميگم - 1477 01:32:07,208 --> 01:32:08,416 !متشکرم، دوستِ من 1478 01:32:08,500 --> 01:32:09,833 ،دوستِ من .بهتون تبريک ميگم 1479 01:32:09,916 --> 01:32:11,791 !متشکرم، دوستِ من !عدالت برقرار شد 1480 01:32:11,958 --> 01:32:14,375 عدالت؟ چيزي که شنيدم گفتي، همينه؟ 1481 01:32:15,791 --> 01:32:17,666 اين يه پرونده بود .با يه قاضي 1482 01:32:18,833 --> 01:32:21,208 قضاوت درباره‌يِ چنين چيزهايي ... نه کارِ شماست و نه من 1483 01:32:21,666 --> 01:32:22,958 و نه هيچ .شخصِ ديگه‌اي 1484 01:32:23,791 --> 01:32:25,750 حرفتو تويِ دهنت ،نگه‌دار 1485 01:32:27,291 --> 01:32:30,358 يا موقعي‌که تويِ جلساتِ باشکوهِ سخنرانيت ... دوباره دهنتو باز مي‌کُني 1486 01:32:30,375 --> 01:32:35,766 ،تا اون صدايِ نخراشيده‌تو بيرون بدي .ما رو از نطقت درباره‌يِ حقيقت و عدالت معاف‌کُن 1487 01:32:40,500 --> 01:32:42,591 کجا مي‌تونم دستمو بشورم؟ 1488 01:32:47,875 --> 01:32:48,875 .بياييد 1489 01:32:49,875 --> 01:32:50,875 .بياييد بريم 1490 01:32:53,750 --> 01:32:54,833 .بله، بياييد بريم 1491 01:33:02,583 --> 01:33:04,833 مي‌خوام درباره‌يِ حکم .نکته‌اي رو بگم 1492 01:33:04,916 --> 01:33:08,958 ،البته ممکن نيست مُرده رو زنده کُنه .اما درست بود، مطلقاً درست 1493 01:33:09,041 --> 01:33:11,083 ،فقط متأسفم که اون دو تايِ ديگه .قسر در رفتن 1494 01:33:11,625 --> 01:33:13,125 دادستان به پرونده .گند زد 1495 01:33:13,208 --> 01:33:15,416 ،وگرنه مي‌بايست اون زنک، «مکيز» رو .چکش‌کاري مي‌کردن 1496 01:33:15,500 --> 01:33:16,500 .بله 1497 01:33:17,000 --> 01:33:18,208 احساسِ من هم .همينجوري بود 1498 01:33:19,458 --> 01:33:20,666 ،خُب ديگه .«خداحافظ، «هريسون 1499 01:33:21,375 --> 01:33:22,583 .«خداحافظ، «جارويس - .«خداحافظ، «جان - 1500 01:33:22,666 --> 01:33:26,333 .خداحافظ، جناب - .اوه، «جان». اين واسه شماست - 1501 01:33:26,416 --> 01:33:28,333 نه، وقتي من رفتم .بخونش 1502 01:33:31,458 --> 01:33:32,875 ،بازم ازت متشکرم .«هريسون» 1503 01:33:32,958 --> 01:33:34,000 .قابلي نداشت 1504 01:33:34,166 --> 01:33:40,083 [صدايِ گفتگو و موتورِ قطار] 1505 01:33:42,084 --> 01:33:45,084 ... برايِ باشگاهت ج.ج 1506 01:33:46,791 --> 01:33:48,458 !يک هزار پوند 1507 01:33:49,125 --> 01:33:51,250 !«يا «هلنِ تروايي !يک هزار پوند 1508 01:33:52,583 --> 01:33:54,125 ... به نامِ پدر 1509 01:33:54,208 --> 01:33:56,541 ... به نامِ پدر - ... و پسر - 1510 01:33:56,625 --> 01:33:58,708 ... و پسر - .و روح‌القدس - 1511 01:33:58,791 --> 01:34:00,666 .و روح‌القدس - .آمين - 1512 01:34:01,208 --> 01:34:02,208 .آمين 1513 01:34:03,166 --> 01:34:04,458 .حالا زانو بزنيد 1514 01:34:06,250 --> 01:34:07,941 دست‌هاتون رو به همديگه .پيوند بزنيد 1515 01:34:09,000 --> 01:34:11,458 آنان را که خداوند ... به يکديگر پيوند داده است 1516 01:34:11,541 --> 01:34:13,141 هرگز مباد که آدمي .جدايشان سازد 1517 01:34:13,208 --> 01:34:15,541 بدينوسيله شما را .زن و شوهر اعلام مي‌دارم 1518 01:34:16,250 --> 01:34:17,666 ... به نامِ پدر 1519 01:34:17,750 --> 01:34:18,750 ... پسر 1520 01:34:19,291 --> 01:34:20,666 .و روح‌القدس 1521 01:34:21,083 --> 01:34:22,083 .آمين 1522 01:34:59,291 --> 01:35:01,125 ،خوشحالم که ازدواج کردي .پسرم 1523 01:35:02,416 --> 01:35:04,000 .منم خوشحالم، پدر 1524 01:35:04,958 --> 01:35:07,250 ،از بچه‌ات نگهداري مي‌کُنم ،پسرم 1525 01:35:07,333 --> 01:35:09,000 طوريکه انگار .فرزندِ خودم باشه 1526 01:35:10,541 --> 01:35:12,750 «پدر، کِي به «اندوتشني برمي‌گردي؟ 1527 01:35:14,666 --> 01:35:15,666 .فردا، پسرم 1528 01:35:16,791 --> 01:35:17,791 فردا؟ 1529 01:35:18,208 --> 01:35:19,208 .بله، فردا 1530 01:35:20,125 --> 01:35:22,500 و به مادرم ميگي که به يادش هستم؟ 1531 01:35:24,125 --> 01:35:25,125 ... راستي، پدر 1532 01:35:25,500 --> 01:35:26,500 بله، پسرم؟ 1533 01:35:26,958 --> 01:35:30,250 .تويِ دفترِ پس‌اندازِ پُستي، پولي دارم .حدودِ 4 پوند ميشه 1534 01:35:30,666 --> 01:35:31,875 اين پول .برايِ بچه‌ست 1535 01:35:32,666 --> 01:35:36,083 .اين پولو به پدرم خواهند داد .ترتيب‌شو داده‌ام 1536 01:35:37,583 --> 01:35:38,583 ... و پدر 1537 01:35:39,458 --> 01:35:40,458 بله، پسرم؟ 1538 01:35:41,416 --> 01:35:42,916 ... اگه بچه‌ام پسر بود 1539 01:35:44,125 --> 01:35:46,083 دلم مي‌خواد اسمش .پيتر» باشه» 1540 01:35:46,166 --> 01:35:47,166 پيتر»؟» 1541 01:35:47,500 --> 01:35:49,416 بله، دلم مي‌خواد اسمش .پيتر» باشه» 1542 01:35:49,791 --> 01:35:51,333 و اگه دختر بود؟ 1543 01:35:53,208 --> 01:35:54,916 ... اوه، اگه دختر بود 1544 01:35:56,333 --> 01:35:58,208 .براش اسمي در نظر نگرفتم 1545 01:36:01,791 --> 01:36:04,750 ،اگه به «اندوتشني» برمي‌گشتم .ديگه هرگز اونجا رو ترک نمي‌کردم 1546 01:36:04,833 --> 01:36:06,250 .شجاع باش، پسرم 1547 01:36:07,666 --> 01:36:08,958 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1548 01:36:13,500 --> 01:36:15,458 من از حلقه‌يِ دار !مي‌ترسم 1549 01:36:16,041 --> 01:36:17,500 من از حلقه‌يِ دار !مي‌ترسم 1550 01:36:19,166 --> 01:36:21,125 ،پيرمرد .ديگه بايد بري 1551 01:36:21,291 --> 01:36:22,583 .دارم ميرم، آقا 1552 01:36:24,208 --> 01:36:26,666 .دارم ميرم، آقا .اما يه‌کمِ ديگه مهلت‌مون بديد 1553 01:36:26,833 --> 01:36:29,750 .خُب، فقط يه‌کمِ ديگه 1554 01:36:31,000 --> 01:36:32,250 من از حلقه‌يِ دار !مي‌ترسم 1555 01:36:32,416 --> 01:36:38,208 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1556 01:36:38,708 --> 01:36:39,750 .اشک‌هاتو پاک‌کُن 1557 01:36:41,083 --> 01:36:45,791 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1558 01:36:52,166 --> 01:36:55,125 ،من ديگه بايد برم .پسرم 1559 01:36:56,208 --> 01:36:57,458 !پسرم 1560 01:36:58,250 --> 01:37:00,583 !من ديگه بايد برم 1561 01:37:01,916 --> 01:37:03,875 تو نبايد !منو ترک کُني 1562 01:37:03,958 --> 01:37:06,083 !تو نبايد منو ترک کُني !نه 1563 01:37:06,875 --> 01:37:08,083 !نه 1564 01:37:08,166 --> 01:37:09,291 !نه 1565 01:37:09,458 --> 01:37:10,633 !نه 1566 01:37:10,791 --> 01:37:12,041 تو نبايد !منو ترک کُني 1567 01:37:14,750 --> 01:37:16,166 تو نبايد !منو ترک کُني 1568 01:37:16,708 --> 01:37:17,833 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1569 01:37:50,250 --> 01:37:56,250 [صدايِ رعد] 1570 01:38:01,666 --> 01:38:03,250 بالاخره داره مياد، آره؟ 1571 01:38:03,333 --> 01:38:04,333 .«اميدوارم، «فرانک 1572 01:38:05,416 --> 01:38:06,541 «حالِ «مارگارت امروز چطوره؟ 1573 01:38:07,250 --> 01:38:08,375 .«خوب نيست، «فرانک 1574 01:38:09,291 --> 01:38:10,666 ... و با اين وجود 1575 01:38:10,750 --> 01:38:13,000 به اون کشيشِ پير اجازه داده شده .که برگرده اينجا 1576 01:38:13,083 --> 01:38:17,041 ،بله، مي‌دونم که اسقف باهاش دمخوره ولي اصلاً چرا بهش اجازه داده شده برگرده؟ 1577 01:38:17,458 --> 01:38:21,083 ،اونم وقتيکه تمامِ اهاليِ منطقه، از مرد و زن و بچه مي‌دونن چه اتفاقي افتاده؟ 1578 01:38:21,166 --> 01:38:22,583 اين توهينيه به !اين زخم 1579 01:38:22,750 --> 01:38:25,416 .«اون زخم به ما وارد شده، «فرانک - !اون زخم فقط به شما وارد نشده - 1580 01:38:26,166 --> 01:38:27,750 اون زخم به همه‌مون .وارد شده 1581 01:38:28,125 --> 01:38:31,091 انگار اين ماجرا کافي نبوده، که داره اون يارو دختره رو هم برمي‌گردونه؛ 1582 01:38:31,125 --> 01:38:33,291 .همسرِ پسرشو .دختره قراره بچه‌دار بشه 1583 01:38:33,875 --> 01:38:35,516 آخه چرا؟ تا قتل و جنايت ادامه پيدا کُنه؟ 1584 01:38:35,583 --> 01:38:38,458 چطور مي‌توني همچين حرفي بزني، «فرانک»؟ اصلاً مي‌دوني اون مرد چي کِشيده؟ 1585 01:38:38,625 --> 01:38:40,208 همچين سعادتي .نصيبم نشده 1586 01:38:40,291 --> 01:38:44,100 !ولي همين حالاش مي‌دونم چه کثافتي به بار آورده - !«فرانک» - 1587 01:38:45,333 --> 01:38:48,333 .«نمي‌تونم به حرف‌هات گوش بدم، «فرانک - .هنوز صحبتم کاملاً تموم نشده - 1588 01:38:50,500 --> 01:38:54,616 باربارا» ميگه که تو به يه باشگاه پسرانِ سياهپوست» .يک هزار پوند بخشيدي 1589 01:38:54,625 --> 01:38:56,683 اونم وقتي‌که نصفِ وقت‌تو .تويِ «اندوتشني» مي‌گذروني 1590 01:38:56,750 --> 01:38:59,000 شنيدم که نوه‌ات هم هميشه .اونجا پلاسه 1591 01:38:59,166 --> 01:39:01,750 شنيدم که قراره يه بهشتِ .سياهپوستي بسازي 1592 01:39:02,208 --> 01:39:05,166 يادته که هميشه عادت داشتي درباره‌يِ «اندوتشني» چي بگي؟ 1593 01:39:05,250 --> 01:39:06,500 .يادمه 1594 01:39:07,750 --> 01:39:09,583 «تو و «مارگارت ... پسرتونو از دست مي‌دين 1595 01:39:09,916 --> 01:39:11,000 ... به «ژوهانسبورگ» مي‌رين 1596 01:39:11,083 --> 01:39:14,958 تمامِ اون ماجرايِ لعنتي رو از سر مي‌گذرونين !و بعد موقعِ برگشتن، پول هم پخش مي‌کُنين 1597 01:39:15,666 --> 01:39:17,250 مي‌دوني اين شبيه چي مي‌مونه؟ 1598 01:39:18,291 --> 01:39:20,041 يه‌جور پول .از بابتِ عذاب‌وجدان 1599 01:39:20,708 --> 01:39:23,875 ،خُب، من اونطوري بهش نگاه نمي‌کُنم .ولي قبول دارم 1600 01:39:23,958 --> 01:39:25,583 و اونوقت چه‌چيزي اين فکرو به ذهنت انداخت؟ 1601 01:39:26,208 --> 01:39:27,208 .پسرم 1602 01:39:28,291 --> 01:39:29,291 آرتور»؟» 1603 01:39:29,666 --> 01:39:30,666 .بله 1604 01:39:31,125 --> 01:39:32,125 ... منظورت اينه که 1605 01:39:33,166 --> 01:39:34,375 بعد از اينکه فوت شد؟ 1606 01:39:35,500 --> 01:39:36,500 .بله 1607 01:39:37,500 --> 01:39:38,500 !خدايِ من 1608 01:39:40,250 --> 01:39:41,250 ... «مي‌دوني، «فرانک 1609 01:39:41,875 --> 01:39:44,416 ،من هرگز پسره رو درک‌نکردم ... و موقعي‌که اين اتفاق رُخ‌داد 1610 01:39:45,250 --> 01:39:47,000 فکر‌کردم ديگه هرگز .درکش نمي‌کُنم 1611 01:39:47,916 --> 01:39:50,416 .پس، اون کارو کردم 1612 01:39:53,666 --> 01:39:55,500 ميگن که من دارم .ديوونه ميشم 1613 01:39:55,916 --> 01:39:57,125 .بله، اينطور ميگن 1614 01:39:58,958 --> 01:40:01,458 اين همون چيزيه که تو هم فکر‌مي‌کُني، «فرانک»؟ 1615 01:40:02,625 --> 01:40:04,041 ،«جيمز» .من ديگه ميرم 1616 01:40:11,083 --> 01:40:14,000 [صدايِ رعد] 1617 01:40:17,083 --> 01:40:18,208 مري»؟» 1618 01:40:23,041 --> 01:40:24,208 .پنجره رو باز کُن 1619 01:40:32,291 --> 01:40:36,333 صدايِ باران] [و قارقارِ پرنده 1620 01:40:36,500 --> 01:40:37,916 !دکتر «جکسون» رو خبر کُن 1621 01:40:38,000 --> 01:40:40,208 گرِيس»، ارباب کجاست؟» - .نمي‌دونم - 1622 01:40:40,291 --> 01:40:41,833 !پدر! پدر 1623 01:40:46,125 --> 01:40:47,125 !«جيمز» 1624 01:40:49,416 --> 01:40:50,458 !«جيمز» 1625 01:40:51,083 --> 01:40:52,750 بله، مادر؟ - بابابزرگ کجاست؟ - 1626 01:40:52,833 --> 01:40:53,958 موضوع چيه؟ 1627 01:40:54,041 --> 01:40:55,458 ،مربوط به مامان‌بزرگه .«جيمز» 1628 01:40:56,208 --> 01:41:02,041 [صدايِ رعد] 1629 01:41:18,625 --> 01:41:21,791 ،بله دکتر. داره بارونِ سنگيني مي‌باره .ولي من خيلي نگرانم 1630 01:41:23,875 --> 01:41:29,875 [صدايِ قارقارِ پرنده] 1631 01:41:37,458 --> 01:41:43,458 [صدايِ رعد] 1632 01:41:45,500 --> 01:41:46,750 خيلي دير کردم؟ 1633 01:41:46,833 --> 01:41:48,583 [صدايِ هق‌هقِ گريه] 1634 01:41:51,750 --> 01:41:55,250 [صدايِ فرياد] 1635 01:41:56,083 --> 01:42:02,041 [صدايِ رعد] 1636 01:42:18,041 --> 01:42:19,416 اومفونديسي» کجاست؟» 1637 01:42:19,500 --> 01:42:21,333 ،اونجاست .تويِ کليسا 1638 01:42:23,791 --> 01:42:28,041 [صدايِ رعد] 1639 01:42:34,958 --> 01:42:37,541 ،«اومفونديسي» .خانمه مُرده 1640 01:42:49,583 --> 01:42:51,791 هيچکدوم از ماها نبايد .از تاوانش بگريزه 1641 01:42:53,166 --> 01:42:55,416 ... من ... و همسرم 1642 01:42:56,916 --> 01:42:59,083 ،بچه‌يِ خواهرم ... عروسم 1643 01:43:00,416 --> 01:43:01,958 و حتي طفلي که .در راهه 1644 01:43:04,791 --> 01:43:06,000 مگه غير از اين ممکنه؟ 1645 01:43:07,833 --> 01:43:09,583 پسرم .پسرش رو کُشت 1646 01:43:11,875 --> 01:43:15,041 ... و حالا .مادره رو هم کُشته 1647 01:43:15,208 --> 01:43:16,333 !«اومفونديسي» 1648 01:43:18,291 --> 01:43:19,708 شايد بتونم باهاتون .صحبت کُنم 1649 01:43:21,291 --> 01:43:22,291 من اون مرد رو .مي‌شناسم 1650 01:43:23,375 --> 01:43:26,725 اون هر کاري که ميلش بکِشه، انجام ميده .و هيچ آدمي نمي‌تونه جلوشو بگيره 1651 01:43:27,166 --> 01:43:28,416 مگه چه‌کسي براتون شير مي‌فرستاد؟ 1652 01:43:30,000 --> 01:43:31,875 مگه چه‌کسي امروز اينجا تويِ کليساتون بود؟ 1653 01:43:35,375 --> 01:43:36,375 .حق با شماست 1654 01:43:38,625 --> 01:43:39,625 .حق با شماست 1655 01:43:42,125 --> 01:43:43,541 مي‌دونيد چه سؤالي پرسيد؟ 1656 01:43:46,125 --> 01:43:47,375 "آيا مغفرتي هست؟" 1657 01:43:50,416 --> 01:43:52,291 کاش فقط مي‌تونستم ،برم اونجا 1658 01:43:54,166 --> 01:43:57,166 ولي مردمِ سفيدپوستي اونجا هستن ... که اطرافِ خونه مي‌پلکن 1659 01:43:58,500 --> 01:44:00,833 : و حتماً مي‌پرسن "چي مي‌خواي، پيرمرد؟" 1660 01:44:02,000 --> 01:44:06,375 چه‌کسي فکرمي‌کُنه که اين پيرمرد هم الان آرزوشه اطرافِ اون خونه بپلکه؟ 1661 01:44:07,583 --> 01:44:09,125 درحالي‌که رسم و عرف .اين نيست 1662 01:44:09,875 --> 01:44:11,416 .مي‌تونين يه نامه بنويسين 1663 01:44:12,458 --> 01:44:14,000 ،مي‌تونين گُل درست‌کُنين 1664 01:44:14,083 --> 01:44:15,791 همونجوري که سفيدپوست‌ها .درست‌مي‌کُنن 1665 01:44:17,083 --> 01:44:18,250 گُل؟ 1666 01:44:18,333 --> 01:44:20,416 ،اونها گُلِ سفيد بکار مي‌برن .«اومفونديسي» 1667 01:44:21,125 --> 01:44:22,416 .زنبقِ شيپوري 1668 01:44:23,041 --> 01:44:24,208 مي‌دونم کجا .رُشد مي‌کُنن 1669 01:44:34,000 --> 01:44:35,000 !«اومفونديسي» 1670 01:44:38,000 --> 01:44:40,041 گُل‌هاتون زيباييِ .فراواني داشتند 1671 01:44:53,208 --> 01:44:54,208 .صاحب 1672 01:44:56,791 --> 01:44:58,625 يه چيزي هست .که بايد بدونيد 1673 01:44:59,875 --> 01:45:02,791 «همسرم پيش از رفتن‌مون به «ژوهانسبورگ .از درد عذاب مي‌کِشيد 1674 01:45:06,000 --> 01:45:07,791 اين يکي از آخرين ... آرزوهاش بود 1675 01:45:07,958 --> 01:45:10,166 که کليسايِ جديدي .در «اندوتشني» ساخته بشه 1676 01:45:11,958 --> 01:45:14,541 ،من با اسقف ملاقات کردم .و شما لازم نيست از اينجا بريد 1677 01:45:18,625 --> 01:45:20,225 اصلاً چطور مي‌تونستيد بريد؟ 1678 01:45:20,833 --> 01:45:23,708 ،اگه شما مي‌رفتيد پس پسرم برايِ چي مُرد؟ 1679 01:45:30,791 --> 01:45:32,508 امشب شبشه؟ 1680 01:45:35,458 --> 01:45:37,416 .بله - چه وقتي؟ - 1681 01:45:39,750 --> 01:45:41,166 وقتي‌که خورشيد .طلوع مي‌کُنه 1682 01:45:42,166 --> 01:45:44,000 ... حادثه‌اي در شُرفِ پايانه 1683 01:45:46,583 --> 01:45:48,666 اما واقعه‌اي هم هست که ،تازه آغاز شده 1684 01:45:49,083 --> 01:45:50,850 ،و مادامي که من زنده هستم .اين واقعه ادامه خواهد يافت 1685 01:45:50,916 --> 01:45:52,275 !صاحب 1686 01:45:52,416 --> 01:45:54,725 لطفاً نريد قبل از اينکه ... ازتون تشکر نکردم 1687 01:45:54,750 --> 01:45:57,308 ،بابتِ تمامِ کارهايي که انجام داديد ... بابتِ 1688 01:45:57,375 --> 01:45:59,808 ،مردي رو مي‌شناسم که در ظلمات مي‌زيست .تا هنگامي‌که شما بهش دست يافتيد 1689 01:45:59,875 --> 01:46:01,725 راستش از تمامِ مردهايِ سفيدپوستي ... که به عمرم شناخته‌ام 1690 01:46:01,791 --> 01:46:03,041 !من مردِ مقدسي نيستم 1691 01:46:03,208 --> 01:46:04,458 ،در اون باره ،نمي‌تونم حرفي بزنم 1692 01:46:05,375 --> 01:46:07,125 اما خدا دستِ خودش رو .بر شما نهاده 1693 01:46:07,708 --> 01:46:08,708 .ممکنه 1694 01:46:10,875 --> 01:46:11,933 .ممکنه 1695 01:46:12,500 --> 01:46:15,091 ،اومفونديسي»، به سلامت» .و در تمامِ اين شب، خدا به همراه‌تون 1696 01:46:15,208 --> 01:46:16,208 !به سلامت 1697 01:46:17,125 --> 01:46:18,375 !به سلامت 1698 01:46:20,166 --> 01:46:26,166 [نوايِ سرودخوانيِ کليسايي] 1699 01:47:38,583 --> 01:47:39,583 .«ابسالوم» 1700 01:47:43,584 --> 01:47:49,584 آري، اين سحرگاه است که فرا رسيده، چنانکه هزاران قرن است .که فرا رسيده است، و هرگز نبوده است که نيايد 1701 01:47:49,615 --> 01:47:57,325 ،ليکن سحرگاه رستگاريِ ما کدامين هنگام فرا خواهد رسيد .رستگاري از ترسِ بندگي و بندگيِ ترس. آري، اين ديگر رازي‌ست 1702 01:47:57,586 --> 01:48:03,586 : ترجمه زيرنويس hamlethamletian