1 00:00:14,582 --> 00:00:17,085 .مرگ به زندگي پايان مي‌دهد 2 00:00:19,153 --> 00:00:21,589 ،اما به رابطه پايان نمي‌بخشد 3 00:00:23,124 --> 00:00:26,127 ... رابطه‌اي که در ذهنِ بازماندگان 4 00:00:27,161 --> 00:00:29,097 ... برايِ رسيدن به نتيجه‌اي تقلا مي‌کُند 5 00:00:29,930 --> 00:00:31,899 نتيجه‌اي که شايد .هرگز به آن دست نيابد 6 00:00:33,900 --> 00:00:40,900 « هـــرگـــز برايِ پـــدرم آواز نـــخوانـدم » 7 00:00:54,155 --> 00:00:57,625 ،شرکتِ هواپيماييِ شمالِ شرقي" "،ورودِ پروازِ شماره‌يِ 4 را اعلام مي‌دارد 8 00:00:57,691 --> 00:01:00,594 سرويسِ هواييِ زردفام" "... «از «ميامي» و «فورت لادردِيل 9 00:01:00,661 --> 00:01:03,131 اکنون در حالِ ورود به" ".گيتِ شماره‌يِ 9 مي‌باشد 10 00:01:06,867 --> 00:01:08,369 .صبح بخير - .صبح بخير - 11 00:01:08,436 --> 00:01:09,870 مي‌شه لطفاً بهم بگين از کجا مي‌تونم يه صندليِ چرخدار گير بيارم؟ 12 00:01:09,937 --> 00:01:11,572 .بله، از کنارِ چرخِ نقاله - .اوه، متشکرم - 13 00:01:11,639 --> 00:01:13,174 .خواهش مي‌کُنم 14 00:01:43,271 --> 00:01:45,038 (صدايِ پچ‌پچِ صحبتِ مردم) 15 00:01:49,410 --> 00:01:50,844 .سلام، پدر 16 00:01:50,911 --> 00:01:55,749 خُب، «جين»، حضورتِ به اندازه‌يِ زنده بودن !و نفس کشيدنِ من، غافلگيرکُننده‌ست 17 00:01:55,816 --> 00:01:57,084 .براتون نوشته بودم که ميام اينجا 18 00:01:57,151 --> 00:01:59,287 نوشته بودي؟ اوه، پس حافظه‌يِ من !ديگه سوراخ‌سوراخ شده 19 00:01:59,353 --> 00:02:01,322 .سلام، مادر 20 00:02:02,956 --> 00:02:04,825 .واست يه صندليِ چرخدار آوردم اينجا .تا از راه‌رفتن معاف بشي 21 00:02:04,892 --> 00:02:06,660 !اوه، جواهرِ خودم 22 00:02:06,727 --> 00:02:09,397 ما بدونِ تو چکار مي‌کرديم؟ 23 00:02:09,463 --> 00:02:11,199 .ظاهرتون عالي به نظر مياد 24 00:02:11,265 --> 00:02:14,535 ،من کاملاً خوبم .ولي به پدرت گوش کُن 25 00:02:14,602 --> 00:02:16,737 اونجا نتونستم وادارش کُنم .بره پيشِ دکتر 26 00:02:16,804 --> 00:02:20,541 ،بهت که گفتم، قصد نداشتم به اون کله‌پوک‌ها اجازه بدم !اندازه‌يِ توريست‌ها ازم پول بسُلفن 27 00:02:20,608 --> 00:02:22,710 بادِ لعنتيِ اونجا .هيچوقت از وزيدن نمي‌ايسته 28 00:02:22,776 --> 00:02:24,312 .پدرت از نگراني مريضم کرده 29 00:02:24,378 --> 00:02:25,946 ،بي‌خيال، بي‌خيال !مامان جون 30 00:02:26,013 --> 00:02:28,782 من الان 80 ساله که دارم .درست و حسابي از خودم مراقبت مي‌کُنم 31 00:02:28,849 --> 00:02:30,618 ... مي‌دونم، ولي آخه - .حواست به مادرت باشه - 32 00:02:30,684 --> 00:02:32,553 .تويِ بخشِ اسباب‌اثاثيه مي‌بينمتون 33 00:02:32,620 --> 00:02:34,222 ولي چمدون‌ها .هنوز اونجا نرسيدن، پدر 34 00:02:34,288 --> 00:02:35,589 ،مي‌خوام وقتي مي‌رسن اونجا .حضور داشته باشم 35 00:02:35,656 --> 00:02:37,558 نمي‌خوام کسي اثاثيه‌مون رو .انگولک کُنه 36 00:02:37,625 --> 00:02:39,126 ماشين کجا پارک شده؟ 37 00:02:39,193 --> 00:02:41,195 .تويِ پارکينگِ فرودگاه‌ست - همون «بيوک»ه‌ست ديگه؟ - 38 00:02:41,262 --> 00:02:43,364 از کاليفرنيا براتون نوشته بودم .که يه «فوردِ موستانگ» خريدم 39 00:02:43,431 --> 00:02:44,998 من فکر مي‌کردم که تو .از «بيوک» خوشت مياد 40 00:02:45,065 --> 00:02:46,800 .نه، خودت از «بيوک» خوشت مياد 41 00:02:46,867 --> 00:02:48,068 .اوه 42 00:02:48,135 --> 00:02:49,503 خُب، بهتره نگرانِ .چيزهايِ ديگه باشيم 43 00:02:49,570 --> 00:02:51,572 ولي آخه قرار نيست کسي .چمدون‌هاتون رو دستمالي کُنه 44 00:02:51,639 --> 00:02:54,141 ،من کُلي بيشتر از تو مسافرت کردم .همقطار 45 00:02:54,208 --> 00:02:55,776 و خوب مي‌دونم که آدم بايد ،چشمش به اثاثيه‌اش باشه 46 00:02:55,843 --> 00:02:58,646 وگرنه يه وحشيِ لعنتي !مياد و دستماليش مي‌کُنه 47 00:03:01,014 --> 00:03:04,918 .تو نمي‌توني عوضش کُني، ملوسکم .سعي کردن هيچ فايده‌اي نداره 48 00:03:04,985 --> 00:03:08,622 .ولي مردِ استثنايي‌ايه !ببين چطور راه ميره 49 00:03:08,689 --> 00:03:10,891 !درست مثلِ يه تيمسار 50 00:03:10,958 --> 00:03:12,926 شايد هميشه فراموشش بشه ،که داره کجا ميره 51 00:03:12,993 --> 00:03:15,963 ولي هميشه با گام‌هايِ استوار !به اونجا ميره 52 00:03:17,531 --> 00:03:19,600 اين عکس رو کي ازت گرفته؟ 53 00:03:19,667 --> 00:03:21,068 .يکي از دوستان 54 00:03:21,134 --> 00:03:22,336 !آها 55 00:03:22,403 --> 00:03:25,673 به گمونم مثلاً قرار بوده !يه عکسِ هنري باشه 56 00:03:25,739 --> 00:03:27,875 .ولي خيلي ضعيف به نظر مياد 57 00:03:27,941 --> 00:03:31,745 !اوه، بي‌خيال، عشقم. اينطوري پيش نرو .خيلي هم عکسِ قشنگيه 58 00:03:31,812 --> 00:03:36,617 ولي من از عکسي خوشم مياد که آدمِ داخلش !بهم نگاه کُنه، مستقيم تويِ چشم‌هام 59 00:03:36,684 --> 00:03:38,886 به گمونم بايد بايستيم .و خريد کُنيم 60 00:03:38,952 --> 00:03:40,421 تويِ خونه .هيچي واسه خوردن نيست 61 00:03:40,488 --> 00:03:41,889 قصد دارم واسه غذا .ببرمتون بيرون 62 00:03:41,955 --> 00:03:43,123 !از طرفِ ما که باريکلا داري 63 00:03:43,190 --> 00:03:44,292 !پس مي‌شه وقت رو تلف نکُني؟ 64 00:03:44,358 --> 00:03:46,360 !بي‌خيال، مامان جون !گفت اين کارو مي‌کُنه ديگه 65 00:03:46,427 --> 00:03:47,728 مي‌خوام در موردِ کاليفرنيا .واستون تعريف کُنم 66 00:03:47,795 --> 00:03:49,162 .اوه، آره، ما هنوز هيچي در موردش نشنيديم - !«اوه، «جين - 67 00:03:49,229 --> 00:03:51,465 مي‌توني تقاطعِ بعدي رو .بپيچي به چپ 68 00:03:51,532 --> 00:03:54,067 «شرط مي‌بندم که «تام .اون باتريِ ماشين رو پس نياورده 69 00:03:54,134 --> 00:03:56,437 براش نامه نوشتي؟ - .آره - 70 00:03:56,504 --> 00:03:59,206 .«و بعدي رو هم بپيچ به راست، «جين 71 00:03:59,273 --> 00:04:01,475 ناراحت که نمي‌شي دارم بهت مسير مي‌دم، مي‌شي؟ 72 00:04:01,542 --> 00:04:02,876 (صدايِ خنديدن) 73 00:04:53,126 --> 00:04:54,862 («نوايِ موسيقيِ آهنگِ «غريبه) 74 00:04:59,166 --> 00:05:01,869 "... در امتدادِ کيلومترها" 75 00:05:03,371 --> 00:05:06,173 "... از قلبي به قلبي" 76 00:05:07,608 --> 00:05:10,210 "... ما زاده شده‌ايم تنها" 77 00:05:12,413 --> 00:05:15,182 "... زندگي مي‌کُنيم جدا" 78 00:05:16,917 --> 00:05:21,054 "... و زمان مي‌گذرد لغزان" 79 00:05:21,121 --> 00:05:25,092 "... همچون ماسه‌هايِ در حالِ بيختن" 80 00:05:25,158 --> 00:05:28,496 "... پس دست دراز کُن، اي غريبه" 81 00:05:29,863 --> 00:05:32,232 "... اگر مي‌تواني" 82 00:05:34,001 --> 00:05:39,306 "... و بگير دستِ غريبي را" 83 00:05:46,246 --> 00:05:51,985 اگر هر کدام از ما" "... مي‌توانست بيابد راهي 84 00:05:53,687 --> 00:05:56,890 "... تا سخن گويد ورايِ" 85 00:05:57,991 --> 00:06:01,395 "... کلماتي که مي‌گوييم" 86 00:06:03,363 --> 00:06:10,237 "... تا لمس کُنيم گشاده‌وار يکديگر را" 87 00:06:11,972 --> 00:06:16,176 "... تا حس کُنيم که ما هستيم" 88 00:06:16,243 --> 00:06:20,280 "... چيزي بيش از غريبگان" 89 00:06:21,281 --> 00:06:27,421 آنگاه اين خواهد بود همان جايي" ".که ممکن است عشق 90 00:06:27,488 --> 00:06:29,389 (صدايِ استارت زدنِ ماشين) 91 00:06:34,261 --> 00:06:35,796 (صدايِ روشن شدنِ موتورِ ماشين) 92 00:06:35,863 --> 00:06:37,631 (صدايِ دورِ موتورِ ماشين) 93 00:06:42,369 --> 00:06:44,337 !آره، پس برش گردونده 94 00:06:44,404 --> 00:06:45,606 .خوبه 95 00:06:45,673 --> 00:06:47,808 آخه اين روزها نمي‌شه !رويِ هيچکس حساب کرد 96 00:06:51,111 --> 00:06:52,345 مادرت کجاست؟ 97 00:06:52,412 --> 00:06:54,715 .رفته تويِ باغش 98 00:06:54,782 --> 00:06:56,216 چي؟ 99 00:06:56,283 --> 00:06:58,385 داره تويِ باغش .قدم مي‌زنه 100 00:06:58,452 --> 00:07:00,688 ،«مي‌دوني، «جين ... قصدِ عيب‌جويي کردن ندارم‌ها 101 00:07:00,754 --> 00:07:03,190 ولي به نظرم مياد که تو خيلي بيش از حد .داري زيرِ لبي حرف مي‌زني 102 00:07:03,256 --> 00:07:05,826 فهميدنِ حرفت .واسم خيلي مشکله 103 00:07:05,893 --> 00:07:07,127 پس فکر کُنم .نياز به سمعک داري، پدر 104 00:07:07,194 --> 00:07:09,096 اوه، من مي‌تونم ... کاملاً خوب بشنوم 105 00:07:09,162 --> 00:07:10,998 ولي به شرطي که مردم !کلمات رو واضح تلفظ کُنن 106 00:07:11,064 --> 00:07:14,434 ،«آقايِ «گاريسون" "!لطفاً کلمات رو واضح تلفظ کُن 107 00:07:14,502 --> 00:07:17,437 پروفسور «آئورليو» تويِ مدرسه‌يِ شبانه .اينطوري مي‌گفت 108 00:07:19,573 --> 00:07:21,241 گفتي مادرت کجاست؟ 109 00:07:21,308 --> 00:07:22,576 (صدايِ خنده) 110 00:07:22,643 --> 00:07:24,144 .تويِ باغش 111 00:07:25,245 --> 00:07:27,080 ... «مي‌دوني، «جين 112 00:07:27,147 --> 00:07:29,416 !لحنِ صحبتت افتضاحه 113 00:07:29,483 --> 00:07:31,819 .مادر خيلي خوب به نظر مي‌رسه 114 00:07:31,885 --> 00:07:33,420 .مي‌دونم 115 00:07:33,487 --> 00:07:36,456 ولي هرگز نمي‌دوني که چه وقت .به يکي از اون حملاتِ لعنتيش دچار مي‌شه 116 00:07:36,524 --> 00:07:39,226 .خيلي ناجوره، مي‌دونم 117 00:07:39,292 --> 00:07:42,395 .ولي ما از پسش برمي‌آييم !اون جنگجويِ ماهريه 118 00:07:42,462 --> 00:07:45,599 ... اما مي‌دوني، اون .خيلي تُند غذا مي‌خوره 119 00:07:45,666 --> 00:07:48,101 دکتر گفت بايد .سرعتش رو پايين بياره 120 00:07:48,869 --> 00:07:51,171 ... خُب 121 00:07:51,238 --> 00:07:53,941 ما تمامِ اون نامه‌هات .«از کاليفرنيا رو دريافت کرديم، «جين 122 00:07:54,007 --> 00:07:55,342 من همينجاها .همراهم دارمشون 123 00:07:55,408 --> 00:07:57,645 شرمنده که موفق نشدم ... هر يکشنبه نامه بنويسم، ولي 124 00:07:57,711 --> 00:08:00,848 ما واقعاً هميشه مشتاقِ .رسيدنِ نامه‌هات بوديم، همقطار 125 00:08:00,914 --> 00:08:04,251 اين روزها، چيزي بيشتر از اين .واسمون باقي نمونده 126 00:08:04,317 --> 00:08:07,420 ... ولي اين ... اين دختره، همون 127 00:08:07,487 --> 00:08:09,089 خانمي که چند بار ... بهش اشاره کردي 128 00:08:09,156 --> 00:08:12,092 موقعِ غذا، همه چيزو راجع به کاليفرنيا براتون تعريف مي‌کُنم، باشه؟ 129 00:08:12,159 --> 00:08:13,861 به نظر مي‌رسه که خيلي زياد .باهاش ملاقات داري 130 00:08:13,927 --> 00:08:16,396 .خُب راستش، داشتم 131 00:08:16,463 --> 00:08:18,966 ،از وقتي «کارول» فوت کرده ... خُب بذار ببينم 132 00:08:19,032 --> 00:08:21,068 .الان بيشتر از يک سال گذشته 133 00:08:21,134 --> 00:08:23,704 پس دليلي نداره که .با يه خانمِ ديگه نري سرِ قرار 134 00:08:23,771 --> 00:08:24,805 .نه 135 00:08:25,906 --> 00:08:28,208 ،منم تويِ کاليفرنيا بودم .خيلي سال پيش 136 00:08:28,275 --> 00:08:30,110 .جايِ زيباييه 137 00:08:30,177 --> 00:08:32,279 ذوق و شوقي که بهش داري رو .مي‌تونم درک کُنم 138 00:08:32,345 --> 00:08:34,114 .واقعاً خيلي دوستش دارم 139 00:08:34,181 --> 00:08:37,751 ولي «جين»، اگه قرار باشه ... بري اونجا زندگي کُني 140 00:08:39,452 --> 00:08:41,454 .اين قضيه مادرت رو مي‌کُشه 141 00:08:42,455 --> 00:08:44,191 !خدايا، آخه تمامِ زندگيش تو هستي 142 00:08:44,257 --> 00:08:46,594 !پدر، بي‌خيال - !آره، هستي - 143 00:08:46,660 --> 00:08:49,930 ،اوه، البته شيفته‌يِ خواهرت هم هست !ولي زندگيش تو هستي 144 00:08:52,399 --> 00:08:54,234 فکر مي‌کُني تويِ تمامِ اين سال‌ها اينو نفهميدم؟ 145 00:08:54,301 --> 00:08:56,837 ... اوه پدر، البته مي‌دونم که ما با هم صميمي هستيم، ولي - .«جين» - 146 00:08:56,904 --> 00:08:58,105 .پدر 147 00:09:00,307 --> 00:09:02,442 فقط چيزي رو که گفتم .يادت باشه 148 00:09:04,812 --> 00:09:07,447 خُب ديگه، بزن بريم .سروقتِ مابقيِ اثاثيه 149 00:09:13,253 --> 00:09:16,690 !اوه، ايناهاشش 150 00:09:16,757 --> 00:09:18,491 .«عصرتون بخير، خانمِ «گاريسون - .«عصرت بخير، «ماري - 151 00:09:18,558 --> 00:09:20,594 .«سلام، آقايِ «گاريسون - !دلمون واست تنگ شده بود - 152 00:09:20,661 --> 00:09:23,030 ما تويِ فلوريدا يه دخترِ پيشخدمت داشتيم !که اصلاً شوخي سرش نمي‌شد 153 00:09:23,096 --> 00:09:24,431 !نمي‌شد سر بسرش گذاشت 154 00:09:24,497 --> 00:09:27,467 !خُب، پس لازم شد با همديگه حسابي شوخي کُنيم مارتيني» مي‌نوشين؟» 155 00:09:27,534 --> 00:09:30,904 !دست رويِ دلم گذاشتي .با ميکسِ شش به يک 156 00:09:30,971 --> 00:09:33,641 !تو با چي حال مي‌کُني، «جين»؟ دوبونه‌ت»؟» 157 00:09:33,707 --> 00:09:35,375 .من هم «مارتيني» مي‌خوام 158 00:09:35,442 --> 00:09:37,144 !ولي نه با ميکسِ شش به يک؟ 159 00:09:37,210 --> 00:09:38,545 !عينِ همين، لطفاً 160 00:09:38,612 --> 00:09:39,713 !عجب 161 00:09:42,182 --> 00:09:43,951 مادر؟ 162 00:09:44,017 --> 00:09:46,820 .نه، هيچي نمي‌خوام .وگرنه مفاصلم عينهو چوب، خُشک مي‌شن 163 00:09:46,887 --> 00:09:48,288 گفتي خُشک مي‌شي؟ 164 00:09:48,355 --> 00:09:50,958 !مفاصلم، مفاصلم 165 00:09:51,024 --> 00:09:52,225 !ما که نمي‌خوايم تو خُشک بشي 166 00:09:52,292 --> 00:09:53,627 (صدايِ خنده) 167 00:10:00,600 --> 00:10:02,302 تا حالا هيچوقت اين انگشتر رو نشونت داده بودم؟ 168 00:10:02,369 --> 00:10:03,871 !اونو که 100 بار نشونش دادي 169 00:10:03,937 --> 00:10:07,941 هيچوقت فکر نمي‌کردم روزي برسه که .يه انگشترِ الماس‌نشان دستم کُنم 170 00:10:08,008 --> 00:10:11,779 ،ولي موقعيکه «تي.جِي.پارکس» داشت فوت مي‌کرد .من همين يه چيزو ازش خواستم 171 00:10:11,845 --> 00:10:13,413 و آخرين باري که دادم ... قيمتش رو برآورد کُنن 172 00:10:13,480 --> 00:10:16,183 .بهم گفتن 4 هزار تا مي‌ارزه 173 00:10:16,249 --> 00:10:19,152 ،هر وقت ميرم ديدنِ يه دکتر .هميشه مي‌چرخونمش اونطرف 174 00:10:19,219 --> 00:10:20,888 آخه نمي‌خوام يارو فکر کُنه !من تويِ پول غلت مي‌زنم 175 00:10:20,954 --> 00:10:22,455 (صدايِ خنده) 176 00:10:22,522 --> 00:10:25,158 ،سرگرميِ محبوبش همينه .که بده انگشتره رو برآوردِ قيمت کُنن 177 00:10:25,225 --> 00:10:27,761 به علاوه‌يِ اينکه بشينه واسه همه !جزئياتِ شنيعِ زندگيش رو تعريف کُنه 178 00:10:27,828 --> 00:10:29,062 !يه دقيقه صبر کُن ببينم 179 00:10:29,129 --> 00:10:30,630 طوريکه نمي‌تونم هيچکسي رو .داخلِ خونه دعوت کُنم 180 00:10:30,698 --> 00:10:33,233 ،آخه پدرت، نه باهاشون «بريج» بازي مي‌کُنه .و نه هيچ کارِ ديگه‌اي مي‌کُنه 181 00:10:33,300 --> 00:10:35,402 فقط مي‌خواد از تلويزيون ... وسترن تماشا کُنه 182 00:10:35,468 --> 00:10:37,237 ،و برايِ همه .از داستانِ زندگيش بگه 183 00:10:37,304 --> 00:10:39,072 ولي خُّب، ظاهراً که .مردم هم علاقه‌مندش هستن 184 00:10:39,139 --> 00:10:40,741 !واي 185 00:10:40,808 --> 00:10:44,211 !اون داستانِ مراسمِ تدفينِ مادرت 186 00:10:44,277 --> 00:10:46,914 .اين يکي رو يادم نمياد - !وادارش نکُن که شروع کُنه - 187 00:10:46,980 --> 00:10:49,817 آخه مدام به همه مي‌گه که ... به پدرش اجازه نداد 188 00:10:49,883 --> 00:10:51,118 .به مراسمِ تدفينِ مادرش بياد 189 00:10:51,184 --> 00:10:52,853 يعني داري مي‌گي بايد بهش اجازه مي‌دادم؟ 190 00:10:52,920 --> 00:10:56,156 .اوه، من همچين چيزي نمي‌گم - .وقتيکه بچه بوديم، پدرم ماها رو قال گذاشت - 191 00:10:56,223 --> 00:10:58,425 مي‌توني تصورش رو بکُني که ... يه نفر راه بيفته و به همه بگه 192 00:10:58,491 --> 00:11:00,894 چطور پدرش رو از ماشينِ نعش‌کِش هُل داد پايين؟ 193 00:11:00,961 --> 00:11:03,096 ،اگه پاش ميفتاد !دوباره هم اين کارو مي‌کردم 194 00:11:03,764 --> 00:11:05,598 .من 10 سالم بود 195 00:11:05,665 --> 00:11:09,436 و بيشتر از يک سال بود که پدرم .طرفِ‌مون نيومده بود تا ما رو ببينه 196 00:11:09,502 --> 00:11:12,672 هر 4 نفرِ ما، با همديگه تويِ يه خونه‌يِ ،اجاره‌ايِ دو اتاقه زندگي مي‌کرديم 197 00:11:12,740 --> 00:11:15,208 و يهويي اون، تويِ مراسمِ تدفين ،سر و کله‌اش پيدا شد 198 00:11:15,275 --> 00:11:18,478 ،در حاليکه گريه مي‌کرد، گدايي مي‌کرد .و مثلِ هميشه مست بود 199 00:11:19,713 --> 00:11:22,249 .منم هُلش دادم پايين 200 00:11:22,315 --> 00:11:23,851 ،ديگه نديدمش ،تا همين چند سال پيش 201 00:11:23,917 --> 00:11:27,755 ،«وقتيکه تويِ «به‌له‌ويو .از مشروب‌خوري در حالِ مرگ بود 202 00:11:27,821 --> 00:11:31,124 کدوم غذا به نظرت خوبه؟ - .هنوز حرفم رو تموم نکردم - 203 00:11:33,727 --> 00:11:37,064 ،من رفتم پيشش و ازش پرسيدم چيزي نمي‌خواد؟ 204 00:11:37,130 --> 00:11:39,199 .گفت يه پرتقال مي‌خواد 205 00:11:39,266 --> 00:11:42,035 بنابراين واسش .پنج‌شيش‌تا پرتقال فرستادم 206 00:11:42,102 --> 00:11:44,071 ،حتي حاضر بودم براش بيشتر هم بفرستم ،ولي مي‌دونستم در حالِ مرگه 207 00:11:44,137 --> 00:11:47,875 و هيچ معني نداشت که اون پرتقال‌ها رو .همينطوري واسه پرستارها بفرستم 208 00:11:49,442 --> 00:11:51,444 و صبحِ روزِ بعدش .فوت کرد 209 00:11:56,416 --> 00:11:59,586 .صورت‌غذا رو نگاه کُن، پدر جان کدوم غذا به نظرت خوبه؟ 210 00:11:59,652 --> 00:12:02,890 .اصلاً حسِ هيچي رو ندارم .اشتهام کور شد 211 00:12:02,956 --> 00:12:03,991 !هميشه همين بساطه 212 00:12:04,057 --> 00:12:06,159 !اوه، اينم از اين 213 00:12:07,594 --> 00:12:08,896 .ميکسِ شش به يک 214 00:12:08,962 --> 00:12:10,363 !اوه، لعنت برش 215 00:12:11,799 --> 00:12:13,433 ولي شما که هميشه .با پوستِ ليمو مي‌خواستينش 216 00:12:13,500 --> 00:12:16,970 ،ولي مي‌خواستم روش چلونده بشه .نه اينکه داخلش چپونده شده باشه 217 00:12:17,037 --> 00:12:20,073 ،اوه، اشکالي نداره !اشکالي نداره، خيلي هم خوب 218 00:12:20,140 --> 00:12:22,009 به سلامتيِ چشم‌هايِ !خندونِ ايرلنديِ شما 219 00:12:22,075 --> 00:12:23,410 !اصلاً عوض نشده، مگه نه؟ 220 00:12:23,476 --> 00:12:24,845 (صدايِ خنده) 221 00:12:26,046 --> 00:12:28,015 خوشم مياد !سر بسرشون بذارم 222 00:12:28,081 --> 00:12:30,283 ،هميشه اگه باهام شوخي کُنن !يه انعامِ حسابي بهشون مي‌دم 223 00:12:30,350 --> 00:12:32,452 !وگرنه، دقيقاً 10 درصدِ حسابِ غذا 224 00:12:35,022 --> 00:12:36,824 خُب، موضوع چيه؟ 225 00:12:36,890 --> 00:12:40,327 ،اگه مي‌خواي خودت رو مچل کُني !راه باز و جاده دراز 226 00:12:53,273 --> 00:12:54,808 (صدايِ نواختنِ شيپور از تلويزيون) 227 00:13:00,447 --> 00:13:02,115 (صدايِ در زدن) 228 00:13:04,918 --> 00:13:06,553 .خيلي دوست‌داشتنيه، عزيزم 229 00:13:06,619 --> 00:13:07,955 .متشکرم 230 00:13:11,825 --> 00:13:13,460 نمي‌دونم چطوري مي‌تونه ... تحمل کُنه 231 00:13:13,526 --> 00:13:15,562 ،ساعت پُشتِ ساعت .بشينه به اين وسترن‌ها گوش کُنه 232 00:13:15,628 --> 00:13:17,597 آخه فکر کُنم هميشه .دوست داشته يه گاوچرون باشه 233 00:13:17,664 --> 00:13:20,467 هيچوقت هم به چيزهايي که من .دوست دارم گوش بدم، گوش نمي‌ده 234 00:13:20,533 --> 00:13:23,503 تويِ فلوريدا، داخلِ اتاق نشيمن ،فقط يه تلويزيون وجود داشت 235 00:13:23,570 --> 00:13:25,672 و کم‌ مونده بود پدرت روش !مثلِ گاوچرون‌ها سواري کُنه 236 00:13:25,738 --> 00:13:29,476 و بعدش در عرضِ 3 دقيقه .خوابش مي‌بُرد 237 00:13:29,542 --> 00:13:32,379 ،با اين وجود .مردِ استثنايي‌ايه 238 00:13:34,514 --> 00:13:37,084 !مامان‌جونِ نازنينِ خودم 239 00:13:37,150 --> 00:13:39,452 چقدر تأسف‌آوره که بچه‌ها نمي‌تونن ... پدر و مادرهاشون رو موقعي ببينن 240 00:13:39,519 --> 00:13:42,555 که جوون هستن و در حالِ نامزدبازي .و عشق و عاشقي کردن 241 00:13:42,622 --> 00:13:44,357 (صدايِ شليکِ گلوله از تلويزيون) 242 00:13:45,658 --> 00:13:47,060 !«جين» 243 00:13:47,127 --> 00:13:50,663 !بيا اين يکي رو تماشا کُن !يه تيراندازيِ حسابيه 244 00:13:50,730 --> 00:13:52,699 .يه دقيقه‌يِ ديگه اونجام، پدر 245 00:13:57,370 --> 00:13:59,572 خُب ديگه، حالا واسم راجع به .کاليفرنيا تعريف کُن 246 00:14:01,774 --> 00:14:03,877 ،خُب راستش .خيلي ازش خوشم اومد 247 00:14:03,944 --> 00:14:07,847 قطعاً برات مفيد بوده که واسه يه مدت ... از منزلت دور بشي 248 00:14:07,915 --> 00:14:10,550 .«و همينطور از خاطراتِ «کارول - .مادر - 249 00:14:10,617 --> 00:14:14,487 واست درباره‌يِ خانمي که تويِ کاليفرنيا .«باهاش آشنا شدم تعريف کرده بودم، به اسمِ «پگي 250 00:14:14,554 --> 00:14:17,257 ،همون که دکتره .و بچه هم داره 251 00:14:17,324 --> 00:14:19,459 .به فکرِ ازدواج کردن باهاش هستم 252 00:14:21,261 --> 00:14:24,531 ،خُب راستش .خانمِ دوست‌داشتني‌اي به نظر مي‌رسه 253 00:14:24,597 --> 00:14:27,968 و در ضمن، مردم هم از مردي به سن و سالِ تو .انتظارِ تجديدِ فراش دارن 254 00:14:29,302 --> 00:14:31,371 .آخه همونجا طبابت مي‌کُنه 255 00:14:31,438 --> 00:14:35,142 ،و بچه‌هاش هم اونجا، دوست‌هايِ خودشون رو دارن .و همينطور مدرسه‌يِ خودشون رو 256 00:14:37,377 --> 00:14:41,881 ،ولي خُب به هر حال قطارها و هواپيماها که هستن؛ 257 00:14:41,949 --> 00:14:46,219 و «آليس» هم سالي يکي دو بار .با بچه‌ها از شيکاگو مياد سر مي‌زنه 258 00:14:49,990 --> 00:14:52,459 ،پدرت و من .مي‌تونيم از همديگه مراقبت کُنيم 259 00:14:52,525 --> 00:14:56,596 ،تختخواب‌ها رو خودش آماده مي‌کُنه .که تنها کاريه که من اجازه‌يِ انجامش رو ندارم 260 00:14:56,663 --> 00:14:59,499 و من هم يادم مي‌مونه !که دسته‌چکش رو کجا ميذاره 261 00:14:59,566 --> 00:15:01,301 (صدايِ خنده) 262 00:15:01,368 --> 00:15:03,636 .متأسفم که اينجوري شد 263 00:15:03,703 --> 00:15:07,140 ما خوش‌شانسيم که اين همه مدت .تو رو نزديکِ خودمون داشتيم 264 00:15:08,375 --> 00:15:10,443 به پدرت گفتي؟ 265 00:15:10,510 --> 00:15:11,544 .نه 266 00:15:13,046 --> 00:15:16,449 ولي فکر کُنم خودش .از نامه‌هام حدس زده باشه 267 00:15:18,385 --> 00:15:20,653 حتي مي‌گه اگه قرار باشه ... برم اونجا زندگي کُنم 268 00:15:20,720 --> 00:15:22,689 .اين قضيه تو رو مي‌کُشه 269 00:15:22,755 --> 00:15:23,991 .اوه 270 00:15:24,057 --> 00:15:26,426 چرا نمي‌تونه بگه !خودش رو مي‌کُشه؟ 271 00:15:28,895 --> 00:15:31,164 چون فکر مي‌کُنه که گفتنش ... جلويِ تو رو نمي‌گيره 272 00:15:31,231 --> 00:15:33,200 .يا واست هيچ معنايي نداره 273 00:15:36,403 --> 00:15:38,871 .من باهاش صحبت مي‌کُنم 274 00:15:38,938 --> 00:15:40,340 هرچند بدجوري ... قشقرق راه ميندازه، ولي 275 00:15:40,407 --> 00:15:43,543 نه، نه، نه. هميشه همچين کارهايي رو .تو واسه من و «آليس» انجام مي‌دي 276 00:15:49,016 --> 00:15:50,383 .خودم انجامش مي‌دم 277 00:15:57,657 --> 00:15:59,592 (صدايِ پخشِ فيلمِ وسترن از تلويزيون) 278 00:16:19,779 --> 00:16:21,548 (کم شدنِ صدايِ تلويزيون) 279 00:16:21,614 --> 00:16:22,982 !چيه؟! چي؟ 280 00:16:24,817 --> 00:16:26,486 !اوه 281 00:16:27,987 --> 00:16:29,389 مادرت کجاست؟ 282 00:16:29,456 --> 00:16:32,759 .طبقه‌يِ بالاست .رفته تويِ تختخواب 283 00:16:32,825 --> 00:16:35,295 ... پدر - !عجب فيلميه - 284 00:16:35,362 --> 00:16:36,796 دست به اسلحه‌يِ !اين يارو، حرف نداره 285 00:16:36,863 --> 00:16:37,930 (بلند شدنِ صدايِ تلويزيون) 286 00:16:37,997 --> 00:16:40,700 .پدر، من مي‌خوام باهات صحبت کُنم - .فقط يه دقيقه صبر کُن - 287 00:16:40,767 --> 00:16:42,535 (صدايِ فريادِ مردانه از تلويزيون) 288 00:16:43,270 --> 00:16:45,305 (صدايِ شليکِ گلوله از تلويزيون) 289 00:16:51,511 --> 00:16:52,979 ،خيله خُب !پس من رفتم 290 00:16:53,046 --> 00:16:56,449 !اوه، به همين زودي؟ .آخه ما خيلي کم تو رو مي‌بينيم 291 00:16:56,516 --> 00:16:57,984 ولي من دستِ‌کم هفته‌اي يه بار .ميام پيشتون 292 00:16:58,051 --> 00:17:00,653 .اوه، منظورم گله و شکايت نيست 293 00:17:00,720 --> 00:17:02,355 ولي آخه هيچوقت به نظر نمي‌رسه ،که همچين فرصتي دست بده 294 00:17:02,422 --> 00:17:05,592 ،چون هر وقت تو پيشِ من هستي !مادرت با وراجي‌هاش، جايِ صحبت باقي نمي‌ذاره 295 00:17:05,658 --> 00:17:09,329 ... خُب "،کامروا گشتن، اما به ناخرسندي" 296 00:17:09,396 --> 00:17:12,699 يعني همه چيز را دادن" ".و هيچ نيافتن 297 00:17:12,765 --> 00:17:14,734 "... دل به مرگ سپردن" 298 00:17:14,801 --> 00:17:18,905 ".بِه که نابود کردن، و در لذتِ پُربيم بسر بُردن ..." ،مکبث، ويليام شکسپير، پرده‌يِ سوم، صحنه‌يِ دوم] [ترجمه‌يِ داريوش آشوري 299 00:17:18,971 --> 00:17:22,242 خيله خُب، بعداً فرصتِ .صحبت کردن رو گير مياريم، پدر 300 00:17:22,309 --> 00:17:25,778 شايد تا يکي دو روزِ ديگه .بشه بياي بريم شهر و با هم ناهار بخوريم 301 00:17:25,845 --> 00:17:27,647 .آخه دوست داشتم باهات صحبت کُنم - !چه فکرِ بکري - 302 00:17:27,714 --> 00:17:31,451 .تاريخش رو خودت مشخص کُن - .تماس مي‌گيرم - 303 00:17:31,518 --> 00:17:34,987 نمي‌تونم واست بگم فقط دونستنِ اينکه .تويِ شهر هستي، چقدر مايه‌يِ آسايشِ خاطره 304 00:17:35,054 --> 00:17:37,590 نمي‌دونم بدونِ تو .«چکار مي‌کرديم، «جين 305 00:17:37,657 --> 00:17:39,159 بدونِ کلاه و پالتو؟ 306 00:17:39,226 --> 00:17:40,627 .نه 307 00:17:40,693 --> 00:17:44,097 !هوا هنوز سرده‌ها .بايد مراقب باشي 308 00:17:44,164 --> 00:17:46,499 برايِ سالگردِ تولدِ مادرت که مياي، مگه نه؟ 309 00:17:46,566 --> 00:17:48,435 .بله - .جشن رو خودم برگزار مي‌کُنم - 310 00:17:49,869 --> 00:17:51,238 ... «و ضمناً، «جين 311 00:17:52,672 --> 00:17:55,275 اون چيزي که درباره‌يِ .کاليفرنيا گفتم رو به خاطر داشته باش 312 00:17:57,444 --> 00:18:00,647 .شب بخير، پدر 313 00:18:00,713 --> 00:18:04,584 مراقب باش. آخه متوجه شدم که تمايل داري .واسه سر و ته کردن، خيلي خودت رو بندازي تويِ تنگنا 314 00:18:04,651 --> 00:18:08,488 فقط کافيه تويِ منتهي‌عليه مسيرِ ماشين‌رو .ايستِ کامل بکُني و بعد بپيچي به چپ 315 00:18:08,555 --> 00:18:10,957 ،اون بيرون .ترافيکِ شديديه 316 00:18:27,874 --> 00:18:30,877 ،تويِ اولين تقاطع، بنداز سمتِ چپ .و بعد تقاطعِ دومي رو بپيچ به راست 317 00:18:36,816 --> 00:18:38,585 !شب بخير، همقطار 318 00:19:07,380 --> 00:19:08,748 (صحبتِ غيرِ قابلِ شنيدن) 319 00:19:16,289 --> 00:19:18,325 (صحبتِ غيرِ قابلِ شنيدن) 320 00:20:06,205 --> 00:20:07,674 الو، «نورما»؟ 321 00:20:08,575 --> 00:20:10,343 .من «جين» هستم 322 00:20:12,612 --> 00:20:15,882 .اوه، همين يکي دو روز قبل 323 00:20:17,617 --> 00:20:19,118 (صدايِ خنده) 324 00:20:19,185 --> 00:20:22,221 گوش کُن ... مي‌شه بريم بيرون يه نوشيدني بخوريم؟ 325 00:20:27,360 --> 00:20:29,128 .اوه، باشه، خوبه 326 00:20:29,195 --> 00:20:30,463 (صدايِ خنده) 327 00:20:30,530 --> 00:20:33,199 ،پس تا 10 دقيقه‌يِ ديگه مي‌بينمت خيله خُب؟ 328 00:20:33,766 --> 00:20:34,834 .خداحافظ 329 00:21:13,573 --> 00:21:14,907 .فقط واسه يه بار 330 00:21:18,478 --> 00:21:21,748 ،دوست داشتم وقتي مياي پيشم ... فقط واسه يه بار هم که شده، بعد از 331 00:21:23,750 --> 00:21:25,452 .بعد از اتمامِ کار بخندي 332 00:21:25,518 --> 00:21:27,119 (صدايِ خنده) 333 00:21:28,187 --> 00:21:29,422 .متشکرم 334 00:21:31,391 --> 00:21:33,426 ،ولي عوضش شروع مي‌کُني به احساسِ گناه کردن ،و اونوقت اين، منو هم پريشون مي‌کُنه 335 00:21:33,493 --> 00:21:35,261 و خيلي زود، کُلِ قضيه .باعثِ عصبي شدنم مي‌شه 336 00:21:35,328 --> 00:21:36,663 .متأسفم 337 00:21:38,631 --> 00:21:40,900 (صدايِ آه کِشيدن) 338 00:21:40,967 --> 00:21:43,703 باز دوباره بابتِ چه چيزي اينقدر احساسِ گناه مي‌کُني؟ 339 00:21:45,705 --> 00:21:49,141 ،بابتِ اينکه داري ازدواج مي‌کُني ولي اينجا پيشِ من هستي؟ 340 00:21:49,208 --> 00:21:50,242 !هوم؟ 341 00:21:50,309 --> 00:21:52,545 ،اوه، نمي‌دونم ... فقط اينکه 342 00:21:52,612 --> 00:21:54,947 هميشه اين احساس رو دارم .که در حالِ سوءاستفاده کردن ازت هستم 343 00:21:56,148 --> 00:21:58,284 ولي من بهش به‌عنوانِ سوءاستفاده .فکر نمي‌کُنم 344 00:22:01,388 --> 00:22:05,558 ،فقط اون زماني که «کارول» در حالِ مرگ بود ... وقتيکه اولش با عجله از اون پله‌ها بالا اومدي 345 00:22:08,227 --> 00:22:11,297 کُلِ اين قضيه‌مون، لعنتي بدجوري .منو تحتِ تأثير قرار داد 346 00:22:13,533 --> 00:22:14,967 تو خيلي عالي .جلوه‌اش مي‌دي 347 00:22:16,436 --> 00:22:18,037 ولي يه جايي در درونت .بايد ازم متنفر باشي 348 00:22:18,104 --> 00:22:20,006 !بدجنس 349 00:22:20,072 --> 00:22:22,609 ... آخه اينطوري پيشِ تو اومدن 350 00:22:22,675 --> 00:22:25,778 سلام، موقعيت واست جوره؟" ".من مي‌خوام بيام اونجا 351 00:22:25,845 --> 00:22:27,079 (صدايِ خنده) 352 00:22:28,581 --> 00:22:30,717 ... با اين وجود، وقتي به خواسته‌ام مي‌رسم ... اونوقت 353 00:22:31,350 --> 00:22:32,385 !آه 354 00:22:32,452 --> 00:22:35,788 خُب که چي؟ خُب مردهايِ ديگه هم .ميرن دنبالِ عياشي 355 00:22:37,156 --> 00:22:39,459 .و تو هم مياي پيشِ من 356 00:22:39,526 --> 00:22:42,328 .رُک بگم، شيوه‌يِ تو رو بيشتر دوست دارم .آخه دوستانه‌تره 357 00:22:42,395 --> 00:22:45,131 من ديگه به اينجام رسيده ،از اينکه باهام مثلِ يه بچه رفتار مي‌شه 358 00:22:45,197 --> 00:22:47,767 ،منظورم مثلِ يه بچه‌يِ ناسپاسه 359 00:22:47,834 --> 00:22:50,437 اونم توسطِ اون ... پيرمردِ خرفت، من، من 360 00:22:50,503 --> 00:22:54,641 مي‌شينم اونجا و ساعت‌هايِ متمادي به همراهش .تلويزيون تماشا مي‌کُنم، در حاليکه اون خوابيده 361 00:23:00,279 --> 00:23:04,083 : بعدش وقتي دارم ميرم، برمي‌گرده مي‌گه ".هيچوقت فرصتِ ديدنِ تو بهمون دست نمي‌ده" 362 00:23:07,587 --> 00:23:10,757 چرا خواهرت نمي‌تونه کمي از اينجور بچه‌داري‌ها بکُنه؟ 363 00:23:12,324 --> 00:23:13,926 ،آخه تويِ شيکاگوئه 364 00:23:14,794 --> 00:23:16,463 .و چون طرد شده 365 00:23:18,598 --> 00:23:19,999 .بهت که گفته بودم 366 00:23:21,668 --> 00:23:23,402 .بخاطرِ ازدواج با يه يهودي 367 00:23:27,106 --> 00:23:28,475 .از پدرم متنفرم 368 00:23:31,678 --> 00:23:33,345 .از متنفر بودن ازش، متنفرم 369 00:23:37,950 --> 00:23:40,286 از کاري که اين نفرت ... باهام مي‌کُنه متنفرم، چون 370 00:23:43,055 --> 00:23:45,257 ... وقتي کنارِ پدرم هستم، من 371 00:23:46,459 --> 00:23:49,929 .يه جورايي آب‌ميرم 372 00:23:56,035 --> 00:23:58,337 به هر حال، قراره .به زودي از اينجا بري 373 00:23:59,005 --> 00:24:00,106 .اوهوم 374 00:24:01,608 --> 00:24:02,709 .آره 375 00:24:04,276 --> 00:24:05,377 .آره 376 00:24:07,747 --> 00:24:11,317 ،و ضمناً بخاطرِ يه سري دلايلِ لعنتي .بابتِ ترک‌کردنِ‌شون احساسِ گناه مي‌کُنم 377 00:24:12,652 --> 00:24:14,621 .مثلاً بخاطرِ بحث کردن با همديگه 378 00:24:30,970 --> 00:24:33,172 ،پدرم تويِ اين شهر .آدمِ بزرگي بود 379 00:24:36,442 --> 00:24:38,077 .شهردارِ شهر بود 380 00:24:47,153 --> 00:24:50,690 .رئيسِ اداره‌يِ آموزش و پرورش بود 381 00:24:50,757 --> 00:24:52,625 (صدايِ دسته‌يِ موسيقي) 382 00:24:53,926 --> 00:24:55,628 (صدايِ تشويقِ جمعيت) 383 00:24:55,695 --> 00:24:57,429 .اوه، و خيلي چيزهايِ ديگه 384 00:25:07,506 --> 00:25:09,742 و حالا حتي نمي‌دونن .که اون وجود داره 385 00:25:11,678 --> 00:25:13,713 (صدايِ هلهله و تشويقِ جمعيت) 386 00:25:14,914 --> 00:25:17,216 .تمامِ هم‌دوره‌اي‌هاش فوت کردن 387 00:25:21,020 --> 00:25:24,123 اصلاً کسي لوح‌هايِ يادبودِ برنزيِ منقوش رويِ ساختمون‌هايِ مدرسه رو هم مي‌خونه؟ 388 00:25:28,294 --> 00:25:30,096 (محو شدنِ تدريجيِ صدايِ تشويقِ جمعيت) 389 00:25:32,899 --> 00:25:35,501 يه مردِ فراموش‌شده .تويِ يه شهرِ ناسپاس 390 00:25:44,110 --> 00:25:45,477 (صدايِ آه کِشيدن) 391 00:25:45,544 --> 00:25:49,048 و حالا قراره من هم .با نامردي ولش کُنم 392 00:25:49,115 --> 00:25:52,852 ،بنا به هر دليلي، اين قضيه‌يِ مُرده‌شور بُرده .بدجوري غمگين و افسرده‌ام مي‌کُنه 393 00:25:59,025 --> 00:26:01,227 .دنيايِ نکبتي‌ايه، دوستِ من 394 00:26:02,094 --> 00:26:03,830 (صدايِ خنده) 395 00:26:03,896 --> 00:26:04,997 .آره 396 00:26:06,198 --> 00:26:08,601 فقط اينکه آدم دوست داره .بهش سر و سامون بده 397 00:26:11,403 --> 00:26:13,706 .و مثلِ کتاب قصه‌هاش بکُنه 398 00:26:14,741 --> 00:26:16,776 ،عشقي ابدي .ورايِ مرگ 399 00:26:19,712 --> 00:26:24,751 مامان‌بزرگ و بابابزرگي همراه با .کوچولوهايي که دورشون جمع شدن 400 00:26:24,817 --> 00:26:27,720 و سکسي که هميشه .بيانگرِ عشقي پاياست 401 00:26:34,260 --> 00:26:35,728 بزرگ شدن، ها؟ 402 00:26:39,465 --> 00:26:40,499 .نه 403 00:26:44,236 --> 00:26:45,705 .تغيير نکُن 404 00:27:02,689 --> 00:27:04,223 (صدايِ زنگِ تلفن) 405 00:27:08,060 --> 00:27:10,096 (ادامه‌يِ صدايِ زنگِ تلفن) 406 00:27:15,868 --> 00:27:17,036 الو؟ 407 00:27:19,138 --> 00:27:20,740 چي شده، پدر؟ 408 00:27:22,641 --> 00:27:24,010 !واي، يا پيغمبر 409 00:27:25,411 --> 00:27:27,279 .همين الساعه ميام اونجا 410 00:27:39,792 --> 00:27:41,260 (صدايِ بوقِ ماشين) 411 00:27:45,698 --> 00:27:47,666 .دکتر «فرندز»، به بخشِ 118 لطفاً 412 00:27:50,536 --> 00:27:53,639 ،خيلي ببخشيد .اتاقِ خانمِ «گاريسون» رو مي‌خواستم 413 00:27:53,706 --> 00:27:55,174 .اتاقِ 507 414 00:27:55,241 --> 00:27:56,575 .متشکرم 415 00:28:14,961 --> 00:28:16,362 .من پسرش هستم 416 00:28:20,466 --> 00:28:22,001 دکتر «مِي‌بري» همين طرف‌ها هستن؟ 417 00:28:22,068 --> 00:28:25,037 نه، ولي همين .يک ساعت پيش، ديدنشون 418 00:28:25,104 --> 00:28:26,305 ... ظاهراً از نظرِ ايشون 419 00:28:26,372 --> 00:28:28,674 همه چيز درست به همون .خوبي‌اي مي‌شه که انتظار ميره 420 00:28:37,483 --> 00:28:38,818 .متشکرم 421 00:29:01,040 --> 00:29:02,508 پدر؟ پدر؟ 422 00:29:03,910 --> 00:29:05,011 .«جين» 423 00:29:06,012 --> 00:29:08,447 .چقدر از ديدنت خوشحالم 424 00:29:08,514 --> 00:29:10,149 از مادرت عيادت کردي؟ - .آره، عيادت کردم - 425 00:29:10,216 --> 00:29:12,084 (صدايِ سرفه کردن) 426 00:29:13,886 --> 00:29:15,454 (صدايِ سرفه‌يِ شديد و خس‌خس کردن) 427 00:29:15,521 --> 00:29:17,423 .حالت اصلاً بهتر به نظر نمي‌رسه، پدر 428 00:29:17,489 --> 00:29:18,724 ... راستش من 429 00:29:18,791 --> 00:29:20,793 .يه آمپول زدم 430 00:29:20,860 --> 00:29:22,761 بعد از اينکه مادرت ... اينجا مستقر شد 431 00:29:22,829 --> 00:29:26,799 من رفتم دفترِ دکتر .و يه آمپول زدم 432 00:29:26,866 --> 00:29:29,535 .اصلاً ازش سر در نميارم 433 00:29:29,601 --> 00:29:31,170 .من داشتم صبحانه رو آماده مي‌کردم 434 00:29:31,237 --> 00:29:32,972 آخه مي‌دوني، صبحانه‌ها رو .من آماده مي‌کُنم 435 00:29:33,039 --> 00:29:37,443 : که يهو شنيدم مادرت داره فرياد مي‌زنه "!«تام»، «تام»" 436 00:29:37,509 --> 00:29:40,913 با عجله از پله‌ها رفتم بالا ،و ديدم که اونجاست 437 00:29:40,980 --> 00:29:43,449 .و پهنِ زمين شده 438 00:29:43,515 --> 00:29:45,517 : نجواکُنان گفت "!نيتروگليسيرين، نيتروگليسيرين" 439 00:29:45,584 --> 00:29:47,653 آخه مي‌دوني، ما اين دارو رو .همه جايِ خونه گذاشتيم 440 00:29:47,719 --> 00:29:50,422 ... من «نيتروگليسيرين» رو بهش دادم 441 00:29:50,489 --> 00:29:53,592 .و با دکتر و آمبولانس تماس گرفتم 442 00:29:56,395 --> 00:29:57,796 .و حالا هم که اينجاييم 443 00:29:59,531 --> 00:30:02,969 مادرت تويِ فلوريدا .اوقاتِ خوشي داشت 444 00:30:03,035 --> 00:30:04,837 هرچند نگرانِ ... سرفه‌کردن‌هايِ من بود 445 00:30:04,904 --> 00:30:06,805 .ولي اوقاتِ خوشي داشت 446 00:30:08,174 --> 00:30:10,176 .پدر، از اينجور اتفاقات ميفته ديگه 447 00:30:13,079 --> 00:30:16,215 ،به گمونم اونجا که بوديم .بايد ازش بيشتر مراقبت مي‌کردم 448 00:30:16,282 --> 00:30:18,985 ولي آخه اون فقط مي‌خواست .بريج» بازي کُنه» 449 00:30:19,051 --> 00:30:21,353 البته من با آدم‌هايِ .خيلي جالبي هم آشنا شدم 450 00:30:21,420 --> 00:30:25,624 مي‌دوني، با يه آقايي آشنا شدم .«اهلِ «واتربري»، «کانکتيکات 451 00:30:25,691 --> 00:30:27,927 .اون قبلاً «هلن مافِت» رو مي‌شناخته 452 00:30:27,994 --> 00:30:30,897 «درباره‌يِ «هلن مافِت برات گفته بودم، مگه نه؟ 453 00:30:32,031 --> 00:30:33,900 ... زماني که من بچه بودم 454 00:30:33,966 --> 00:30:37,904 همون زماني که ابرها به نظرم ... به شکلي پَست و تيره از آسمون آويزون بودن 455 00:30:37,970 --> 00:30:41,773 معمولاً پدربزرگم عادت داشت .بعضي از يکشنبه‌ها منو ببره بيرون 456 00:30:42,808 --> 00:30:45,611 يه بچه‌يِ زاغه‌نشينِ شهري .تويِ اون ييلاقِ زيبا 457 00:30:47,679 --> 00:30:49,481 ... و «هلن» و من 458 00:30:49,548 --> 00:30:52,051 اوه، هنوز از آب و گِل درنيومده بوديم؛ 459 00:30:53,585 --> 00:30:55,254 .مي‌رفتيم به کليسا ... 460 00:30:56,422 --> 00:30:58,490 .و بعدش پياده‌روي مي‌کرديم 461 00:30:59,959 --> 00:31:03,595 ،مي‌نشستيم رويِ يه ننو .يا زيرِ يه درختِ سيب 462 00:31:06,632 --> 00:31:08,534 به نظرم از اين کارها .خيلي خوشش مي‌اومد 463 00:31:11,037 --> 00:31:15,041 ،ولي از اونجاييکه من پولي نداشتم .نمي‌تونستم دائماً خودم تنهايي برم اونجا 464 00:31:16,075 --> 00:31:18,377 هيچوقت مادرش .از من خوشش نيومد 465 00:31:18,444 --> 00:31:21,981 ،آخر و عاقبتِ اين مردِ جوون هم" ".درست مثلِ پدرش مي‌شه 466 00:31:22,881 --> 00:31:24,850 و همين، دختره رو .وحشتزده مي‌کرد 467 00:31:27,753 --> 00:31:30,656 ،اون آقايِ اهلِ فلوريدا .اسمش رو همينجا دارم 468 00:31:33,659 --> 00:31:36,195 «اون گفت که «هلن .هيچوقت ازدواج نکرده 469 00:31:37,529 --> 00:31:39,831 ،گفت تويِ بچگيش ،عاشق شده بوده 470 00:31:42,901 --> 00:31:44,770 .و هيچوقت ازدواج نکرده 471 00:31:47,439 --> 00:31:49,408 .دکتر «ويش»، به بخشِ اورژانس، لطفاً 472 00:31:52,144 --> 00:31:56,082 .مي‌دوني، دوست دارم يه پيشنهادي بدم 473 00:31:56,148 --> 00:31:57,349 چه چيزي، پدر؟ 474 00:31:57,416 --> 00:31:58,917 ... اگه همين الان راه بيفتيم 475 00:31:58,985 --> 00:32:02,054 شايد بتونيم خودمون رو واسه شام .به باشگاه «روتاري» برسونيم 476 00:32:02,121 --> 00:32:03,455 .من حدودِ 3 ماهه که دور بودم 477 00:32:03,522 --> 00:32:04,923 و اونها از اين قضيه .چندان خوششون نمياد 478 00:32:04,991 --> 00:32:06,158 اگه خيلي بيش از حد ... غيبت کُني 479 00:32:06,225 --> 00:32:08,260 ،اسمت رو خط مي‌زنن .يا جريمه‌ات مي‌کُنن 480 00:32:08,961 --> 00:32:10,963 نظرت چيه؟ 481 00:32:11,030 --> 00:32:12,965 والا، من فکر کردم همينجا تويِ بيمارستان .يه ته‌بندي مي‌کُنيم 482 00:32:13,032 --> 00:32:17,636 اوه، من قبلاً تويِ کافي‌شاپِ طبقه‌يِ پايين !غذا خوردم، و بايد بگم افتضاحه 483 00:32:17,703 --> 00:32:20,206 اصلاً فقط مي‌ريم به اون ياروها يه سلام مي‌کُنيم .و زودي برمي‌گرديم 484 00:32:20,272 --> 00:32:23,409 .مادرت فعلاً خوابيده !از خداشه که ما بريم 485 00:32:23,475 --> 00:32:24,810 .حتماً، پدر 486 00:32:29,015 --> 00:32:31,117 نمي‌دونم بدونِ تو !چکار مي‌کردم، همقطار 487 00:32:31,183 --> 00:32:32,418 (صدايِ پچ‌پچِ صحبت) 488 00:32:32,484 --> 00:32:33,752 تو هم قبلاً اينجا اومده بودي، درسته؟ 489 00:32:33,819 --> 00:32:34,987 .آره 490 00:32:35,054 --> 00:32:36,855 .«سلام، «تام - .«سلام، «سام - 491 00:32:36,922 --> 00:32:38,490 .چه خوب که مي‌بينم برگشتي سفرِ خوبي داشتي؟ 492 00:32:38,557 --> 00:32:41,727 اوه، عالي بود! به استثنايِ اون !بادهايِ لعنتي که اونجا مي‌وزه 493 00:32:41,793 --> 00:32:43,429 .«لهجه‌يِ فرانسويِ منو ببخش، «سام 494 00:32:43,495 --> 00:32:45,597 .«پسرم رو که مي‌شناسي؟ «جين .«عاليجنابِ روحاني «پِل 495 00:32:45,664 --> 00:32:47,299 .بله، البته - .«سلام، «جين - 496 00:32:47,366 --> 00:32:49,501 .جين» تفنگدارِ دريايي بوده» خودت هم تفنگدارِ دريايي بودي. مگه نه، «سام»؟ 497 00:32:49,568 --> 00:32:50,702 .اوه، نه، من سربازِ نيرويِ دريايي بودم 498 00:32:50,769 --> 00:32:52,138 !اوه، خُب اين که همونه 499 00:32:52,204 --> 00:32:53,539 هيچوقت به يه تفنگدارِ دريايي .اين حرف رو نزن 500 00:32:53,605 --> 00:32:55,774 جين» شاهدِ بالا رفتنِ پرچمِ‌مون» .تويِ جزيره‌يِ «ايووجيما»يِ ژاپن بوده 501 00:32:55,841 --> 00:32:56,875 پدر، بيا نوشيدني سفارش بديم، باشه؟ 502 00:32:56,942 --> 00:32:57,943 .اوهوم 503 00:32:58,010 --> 00:33:00,579 اوه «سام»، مي‌خواستم .باهات صحبت کُنم 504 00:33:00,646 --> 00:33:02,514 ،فعلاً موقعيتِ مناسبي نيست 505 00:33:02,581 --> 00:33:06,052 ولي يه کله‌پوکي، نيمکتِ ما رو .تويِ کليسا واسه خودش گرفته 506 00:33:06,118 --> 00:33:07,586 ،نمي‌خوام نامعقول به نظر بيام‌ها 507 00:33:07,653 --> 00:33:09,955 ،ولي آخه واسه نشستنش .يه کليسايِ کامل جا هست 508 00:33:10,022 --> 00:33:12,824 خُب، حالا ببينيم .«چکار مي‌تونيم بکُنيم، «تام 509 00:33:12,891 --> 00:33:15,494 .«مارتيني» بيار، «جورج» .با ميکسِ شش به يک 510 00:33:16,228 --> 00:33:18,164 دوبونه‌ت»، «جين»؟» 511 00:33:18,230 --> 00:33:19,531 .«مارتيني» 512 00:33:19,598 --> 00:33:22,801 .«اميدوارم زياد از اين جور چيزها ننوشي، «تام !ميکسِ شش به يک؟ 513 00:33:22,868 --> 00:33:24,870 ... معمولاً مادربزرگم عادت داشت 514 00:33:24,936 --> 00:33:26,805 ،هر روز صبح ... قبل از اينکه به مدرسه برم 515 00:33:26,872 --> 00:33:29,208 ... وقتيکه قدم تا زانويِ يه ملخ بود 516 00:33:29,275 --> 00:33:31,343 يه گيلاس عرقِ «جين» به همراه .يه تيکه سير داخلش، بهم بده بنوشم 517 00:33:31,410 --> 00:33:33,945 دليلش اين بود که .از سرماخوردگي دور نگهم داره 518 00:33:34,012 --> 00:33:35,681 واسم جايِ سواله که معلم‌ها !چه فکري مي‌کردن 519 00:33:35,747 --> 00:33:38,150 لابد تا عرشِ اعلي !بويِ گند مي‌دادم 520 00:33:38,217 --> 00:33:40,018 ببين «تام»، نمي‌خوام فکر کُني ،که دارم ازت فرار مي‌کُنم 521 00:33:40,086 --> 00:33:42,621 ولي داشتم مي‌رفتم .به اتاقِ پسرکوچولوها سر بزنم 522 00:33:42,688 --> 00:33:44,123 .سرِ شام، گيرت ميارم 523 00:33:44,190 --> 00:33:45,724 !خيله خُب، بفرما !ما نمي‌خوايم قضا و بلا سرمون بياد 524 00:33:45,791 --> 00:33:47,793 !«پدرِ معرکه‌اي داري‌ها، «جين 525 00:33:47,859 --> 00:33:49,728 .متشکرم 526 00:33:49,795 --> 00:33:52,098 .دکتر «پگي ثاير»، لطفاً 527 00:33:52,164 --> 00:33:53,299 اگه مي‌خوان بدونن ... چه کسي تماس گرفته 528 00:33:53,365 --> 00:33:55,701 .بگيد «جين گاريسون» از نيويورکه 529 00:33:58,870 --> 00:34:00,639 .«سلام، «پگي 530 00:34:00,706 --> 00:34:02,108 حالت چطوره؟ 531 00:34:03,375 --> 00:34:05,977 آره، متأسفم که .زودتر تماس نگرفتم 532 00:34:07,446 --> 00:34:08,714 .من رو به راهم 533 00:34:10,282 --> 00:34:12,684 .گوش کُن 534 00:34:12,751 --> 00:34:16,922 مي‌دوني، من پدر و مادرم رو .از فرودگاه سوار کردم و آوردمشون منزل 535 00:34:17,823 --> 00:34:19,024 ... راستش 536 00:34:20,792 --> 00:34:22,894 ... ديروز، مادرم 537 00:34:22,961 --> 00:34:25,063 ... مادرم دچارِ حمله‌يِ قلبي شد 538 00:34:26,565 --> 00:34:29,301 ... و من ديشب رفتم اونجا و 539 00:34:30,636 --> 00:34:32,604 .نه، الان تويِ شهر هستم 540 00:34:33,004 --> 00:34:34,106 .آه 541 00:34:36,475 --> 00:34:38,477 همين تازه .از بيمارستان تماس گرفتن 542 00:34:39,845 --> 00:34:42,181 مادرم چند دقيقه قبل .فوت کرده 543 00:34:47,219 --> 00:34:51,457 .«متأسفم، «جين .هيچ کاريش نمي‌شد کرد 544 00:34:51,523 --> 00:34:54,593 مادرت برايِ يه مدتِ طولاني .با به تعويق انداختنِ اجلش، زندگي مي‌کرد 545 00:34:54,660 --> 00:34:56,528 .ولي حالِ پدرت کاملاً خوبه 546 00:34:56,595 --> 00:34:59,398 مي‌دوني «جين»، پدرت سال‌هاست که .خودش رو آماده‌يِ اين اتفاق کرده بود 547 00:34:59,465 --> 00:35:01,667 ،و شايد اين حادثه، از خيلي جنبه‌ها .براش مايه‌يِ آسايش باشه 548 00:35:01,733 --> 00:35:04,636 پدرت به طرزِ شگفت‌انگيزي .از مادرت مراقبت مي‌کرد 549 00:35:04,703 --> 00:35:07,306 مي‌دونم که دارم رويِ ،مسئله‌يِ حساسي دست ميذارم 550 00:35:07,373 --> 00:35:10,942 اما ... به عنوانِ ... يه دوستِ قديمي بايد بگم 551 00:35:11,009 --> 00:35:13,845 پدرت نبايد تنهايي .تويِ اون خونه زندگي کُنه 552 00:35:32,531 --> 00:35:33,765 .هوم 553 00:35:35,033 --> 00:35:37,068 حالا بايد به تمامِ اين چيزها نگاه بندازم؟ 554 00:35:37,135 --> 00:35:38,704 .«تنها راهش همينه، «تام 555 00:35:38,770 --> 00:35:42,073 بهترين راه فقط همينه که ولت کُنيم .بينِ‌شون بگردي و بهشون نگاه بندازي 556 00:35:42,140 --> 00:35:45,076 قيمت‌هايِ همه‌شون هم .داخلِ تابوت‌ها علامتگذاري شده 557 00:35:47,979 --> 00:35:51,383 مبلغِ 900 دلار؟ برايِ يه تابوت؟ 558 00:35:51,450 --> 00:35:52,951 آخه اين، همه چيز رو .«شامل مي‌شه،«تام 559 00:35:53,018 --> 00:35:55,621 تمامِ خدماتِ‌مون .و همينطور يه ماشين برايِ عزاداران 560 00:35:55,687 --> 00:35:57,823 بابتِ ماشين‌هايِ بيشتر .مبلغ اضافه‌تر مي‌شه 561 00:35:57,889 --> 00:36:00,626 .خُب، ما که ماشينِ تو رو داريم .پس به هيچ ماشينِ ديگه‌اي نياز نداريم 562 00:36:00,692 --> 00:36:01,760 ... اگه کسِ ديگه‌اي مي‌خواد بياد 563 00:36:01,827 --> 00:36:03,929 .بذار از ماشينِ خودش استفاده کُنه 564 00:36:05,331 --> 00:36:06,932 .«اوه عزيزم، «جين 565 00:36:12,338 --> 00:36:14,806 !مبلغِ 2 هزار دلار 566 00:36:14,873 --> 00:36:16,608 مگه اينها از چي ساخته شدن؟ 567 00:36:16,675 --> 00:36:22,180 .«جنس‌هاشون مختلفه، «تام .فولاد، برنز، چوب 568 00:36:22,248 --> 00:36:25,451 چه توجيهي برايِ اين اختلافِ قيمت‌ها وجود داره؟ 569 00:36:25,517 --> 00:36:28,053 ،مصالح، کيفيتِ ساخت .و پرداختِ داخلِ‌شون 570 00:36:28,119 --> 00:36:30,121 .مي‌بيني، مثلاً اين تمامش ابريشمه 571 00:36:32,190 --> 00:36:35,060 به گمونم فولادي‌هاش .بهترين دوام رو داشته باشن 572 00:36:35,126 --> 00:36:38,497 البته تابوت مستقيماً .«رويِ زمين قرار نمي‌گيره، «تام 573 00:36:38,564 --> 00:36:41,099 ما اول يه لايه‌يِ بيرونيِ .بتوني مي‌ريزيم 574 00:36:41,166 --> 00:36:44,303 که جلويِ نفوذِ رطوبت .و اين قبيل چيزها رو مي‌گيره 575 00:36:44,370 --> 00:36:45,504 قيمت، شاملِ اين هم مي‌شه؟ 576 00:36:45,571 --> 00:36:47,606 .اوه، بله 577 00:36:47,673 --> 00:36:49,908 ،به گمونم فولادي‌ها تمامِ درزهاشون کاملاً جوشکاري شده باشه؟ 578 00:36:49,975 --> 00:36:51,042 .بله 579 00:36:53,479 --> 00:36:55,581 قطعه زميني که ما اونجا داريم .رويِ يه شيب‌ه 580 00:36:55,647 --> 00:36:58,584 .پس به گمونم چندان خوب نباشه 581 00:36:58,650 --> 00:37:00,319 وقتي مي‌خريدمش .اصلاً به اينش فکر نکردم 582 00:37:00,386 --> 00:37:03,489 .«فکر نکُنم چندان تفاوتي بکُنه، «تام 583 00:37:09,695 --> 00:37:11,297 اين برايِ بچه‌هاست؟ - .بله - 584 00:37:13,699 --> 00:37:16,134 .مادرِ من داخلش جا مي‌شد 585 00:37:17,669 --> 00:37:20,205 .آخه خيلي ريزه‌ميزه بود 586 00:37:24,242 --> 00:37:26,144 .وقتي من 10 سالم بود، فوت کرد 587 00:37:27,813 --> 00:37:32,551 ،از مراسمِ تدفينش چيزِ زيادي يادم نمياد .غير از قضيه‌يِ پدرم 588 00:37:32,618 --> 00:37:36,221 ،پدرم ماها رو قال گذاشته بود .ولي موقعي که مادرم مُرد، دوباره برگشت 589 00:37:38,357 --> 00:37:41,259 .و من بهش اجازه ندادم بياد به قبرستون 590 00:37:44,195 --> 00:37:46,498 ،خُب، به هر حال .ديگه آب از سر گذشته 591 00:37:50,969 --> 00:37:53,171 ولي اين تابوته .منو يادِ مادرم انداخت 592 00:38:09,988 --> 00:38:11,657 .مبلغِ 500 دلار 593 00:38:11,723 --> 00:38:14,326 نظرت راجع به اين چيه، «جين»؟ 594 00:38:14,393 --> 00:38:16,362 .از رنگِ ابريشمش خوشم مياد 595 00:38:16,428 --> 00:38:18,430 گفتي اين ابريشمه يا دبيته، «ماروين»؟ 596 00:38:18,497 --> 00:38:20,632 .ابريشم 597 00:38:20,699 --> 00:38:23,502 .فکر نکُنم تفاوتي بکُنه، پدر .هر چي خودت بگي 598 00:38:23,569 --> 00:38:26,505 منظورم اينه که اينها همه‌شون .مي‌شينن رويِ اون بتونه ديگه 599 00:38:38,784 --> 00:38:41,587 ،اين يکي 800 دلاريه .ولي هيچ فرقي با قبليه نمي‌بينم 600 00:38:43,622 --> 00:38:47,158 .از فلز خوشم نمياد .چوب گرم‌تر به نظر مي‌رسه 601 00:38:47,225 --> 00:38:49,561 قبول نداري، «جين»؟ - .چرا، قبول دارم - 602 00:38:57,569 --> 00:38:58,637 .مبلغِ 900 دلار 603 00:39:00,038 --> 00:39:01,172 بحثِ ماليات هم هست؟ 604 00:39:01,239 --> 00:39:04,943 اين قيمت‌ها .«شاملِ ماليات هم مي‌شن، «تام 605 00:39:05,010 --> 00:39:07,779 بسيار خُب. بيا قضيه رو با همين يکي فيصله بديم .و از اينجا بزنيم بيرون 606 00:39:07,846 --> 00:39:11,249 عاليه. برداشتِ من اينه که ... «لابد خانمِ «گاريسون 607 00:39:11,316 --> 00:39:13,885 ... يعني، زماني که قراره مردم بيان 608 00:39:13,952 --> 00:39:15,821 ،و بهش ادايِ احترام کُنن بايد فردا ظهر باشه؟ 609 00:39:15,887 --> 00:39:17,789 .همين ساعت عاليه. متشکرم 610 00:39:17,856 --> 00:39:19,257 «مايل نيستي ببيني خانمِ «گاريسون کجا قرار داده شده؟ 611 00:39:19,324 --> 00:39:20,492 .نه، لزومي نداره 612 00:39:20,559 --> 00:39:21,960 خواهرت هم مياد ديگه؟ 613 00:39:22,027 --> 00:39:23,795 .بله، همين امروز بعد از ظهر 614 00:39:35,441 --> 00:39:37,075 بريم، پدر؟ 615 00:39:40,078 --> 00:39:42,614 .اون خيلي ريزه‌ميزه بود 616 00:39:53,058 --> 00:39:54,826 (صدايِ سوتِ قطار) 617 00:40:02,768 --> 00:40:04,436 (صدايِ غرشِ رعد و برق) 618 00:40:27,459 --> 00:40:28,727 .سلام، جونم 619 00:40:28,794 --> 00:40:29,828 .سلام 620 00:40:31,296 --> 00:40:33,999 .خيلي خوشحالم که اينجايي 621 00:40:34,065 --> 00:40:36,968 مجبور نبودي تويِ همچين باروني .بياي به پيشوازم 622 00:40:38,303 --> 00:40:40,572 .مي‌خواستم سريع از خونه بزنم بيرون 623 00:40:40,639 --> 00:40:42,841 .مي‌تونم تصورش رو بکُنم بابا چطوره؟ 624 00:40:44,710 --> 00:40:46,545 .خوبه 625 00:40:46,612 --> 00:40:48,780 واي خدايا، که حالش !چقدر هم خوبه 626 00:40:48,847 --> 00:40:51,316 منظورت چيه؟ 627 00:40:51,382 --> 00:40:55,554 .بدونِ هيچ تغييري .بدونِ هيچ تغييري که من بتونم ببينم 628 00:40:55,621 --> 00:40:57,823 ،امروز عصر، عاليجنابِ روحاني «پِل» اومده بود .و پدر داستانِ زندگيش رو واسش تعريف کرد 629 00:40:57,889 --> 00:41:00,225 ،اينکه در سالِ 1929 چقدر پول درآورده بوده .و غيره و غيره 630 00:41:00,291 --> 00:41:01,527 !اوه، پروردگارا 631 00:41:03,261 --> 00:41:06,798 ،لعنت برش! مي‌دوني ،مادرمون همين تازگي فوت کرده 632 00:41:06,865 --> 00:41:09,735 و من مي‌خوام .درباره‌اش صحبت کُنم 633 00:41:09,801 --> 00:41:12,403 ولي ازش هيچ اسمي .به ميون آورده نمي‌شه 634 00:41:12,470 --> 00:41:16,608 غير از اينکه "منبعِ الهامِ من بود"،که ظاهراً يه جور .سرنخ براي پدره تا باز داستانِ زندگيِ خودش رو تعريف کُنه 635 00:41:16,675 --> 00:41:18,777 متأسفم که مجبوري تمامِ اين چيزها رو .تنهايي تحمل کُني 636 00:41:18,844 --> 00:41:20,946 حرف سرِ اينه که از آدم‌هايي که .ميان پيشم، شديداً سير و بيزار هستم 637 00:41:21,012 --> 00:41:23,849 : همونهايي که مدام مي‌گن ."پدرت يه مردِ استثناييه" 638 00:41:25,917 --> 00:41:27,085 هيچکس درباره‌يِ مادر .صحبتي نمي‌کُنه 639 00:41:27,152 --> 00:41:29,888 يا مسيح، آدم خيال مي‌کُنه !اين پدره که فوت کرده 640 00:41:29,955 --> 00:41:31,156 ... فقط مي‌خوام بهشون بگم 641 00:41:31,222 --> 00:41:32,423 ."ببينيد، شماها پدرِ منو نمي‌شناسيد" 642 00:41:32,490 --> 00:41:34,760 شماها فقط اون آدمِ تويِ" ."روزنامه‌ها رو مي‌شناسيد 643 00:41:34,826 --> 00:41:36,494 ماجرايِ اون شبي که خواهرم رو" "... بابتِ ازدواج با يه يهودي طرد کرد 644 00:41:36,562 --> 00:41:37,663 ".هيچوقت تويِ روزنامه‌ها پخش نشد" 645 00:41:37,729 --> 00:41:38,830 !هيس 646 00:41:38,897 --> 00:41:40,766 !و چه شبي هم بود 647 00:41:42,467 --> 00:41:44,570 مادر داشت شتابان و هق‌هق‌کُنان ،از اتاق بيرون مي‌اومد 648 00:41:44,636 --> 00:41:47,172 تو داشتي سرِ پدر فرياد مي‌کِشيدي ،و طوفان به پا مي‌کردي 649 00:41:49,307 --> 00:41:52,110 ،و ما هر دو نفرمون اونجا نشسته بوديم .پدر و پسر 650 00:41:54,379 --> 00:41:58,116 .غذا مي‌خورديم، در سکوت 651 00:42:02,688 --> 00:42:04,556 .و بعدش بالا آوردم 652 00:42:09,027 --> 00:42:11,062 من فرياد کشيدم .و تو بالا آوردي 653 00:42:12,964 --> 00:42:16,134 روالِ زندگي‌مون .تقريباً هميشه همين بود 654 00:42:16,201 --> 00:42:20,005 ،من تويِ تمامِ مسيرِ اومدنم تا اينجا .مدام بابتِ مادر احساسِ گناه مي‌کردم 655 00:42:20,071 --> 00:42:21,573 ،بايد بيشتر از اينها مي‌ديدمش 656 00:42:21,640 --> 00:42:23,541 .و بچه‌ها رو بيشتر از اينها مي‌آوردم 657 00:42:24,342 --> 00:42:27,078 .ولي در عوض، گُل مي‌فرستادم 658 00:42:27,145 --> 00:42:30,281 .خُب، چنين حسي اجتناب‌ناپذيره .منم همين احساس رو دارم 659 00:42:30,348 --> 00:42:31,416 تو؟ 660 00:42:32,317 --> 00:42:34,219 .تو که زندگيِ مادر بودي 661 00:42:34,285 --> 00:42:37,355 يه پسر هرگز نبايد مجبور بشه .زندگيِ مادرش باشه 662 00:42:38,957 --> 00:42:40,158 مي‌دوني، پدر هميشه مي‌گفت ... که نمي‌دونه 663 00:42:40,225 --> 00:42:41,960 .معنيِ کلمه‌يِ "ترک کردن" چيه 664 00:42:42,027 --> 00:42:43,995 .ولي عملاً مادر رو ترک کرده بود 665 00:42:44,062 --> 00:42:45,296 ... و من 666 00:42:47,265 --> 00:42:50,035 و من فقط همينطوري ... اونجا حضور داشتم 667 00:42:51,036 --> 00:42:52,237 (صدايِ آه کِشيدن) 668 00:42:55,206 --> 00:42:58,009 هر دفعه مي‌بينمش .که همينطوري خوابيده 669 00:42:58,076 --> 00:43:01,279 ،ببرِ پير .پيرمرد جان، پدرم 670 00:43:05,383 --> 00:43:07,052 و بعدش که بيدار مي‌شه ... دوباره تبديل به «تام گاريسون» مي‌شه 671 00:43:07,118 --> 00:43:09,220 .و من تويِ کُلي دردسر مي‌افتم 672 00:43:14,459 --> 00:43:15,694 ... هوم 673 00:43:17,528 --> 00:43:19,097 ... «مارگارت» 674 00:43:19,164 --> 00:43:20,699 .پدر 675 00:43:20,766 --> 00:43:22,367 ... هوم 676 00:43:22,433 --> 00:43:24,302 .لابد چرتم بُرده بود 677 00:43:25,103 --> 00:43:26,872 مادرت کجاست؟ 678 00:43:28,006 --> 00:43:29,741 .پدر، «آليس» اومده اينجا 679 00:43:30,308 --> 00:43:31,910 آليس»؟ واسه چي؟» 680 00:43:35,446 --> 00:43:36,815 .سلام، پدر 681 00:43:44,122 --> 00:43:45,156 ... اوه 682 00:45:06,504 --> 00:45:10,008 همانا اينک از برايِ خشنوديِ ... خداوندگارِ قادرِ مطلق 683 00:45:10,075 --> 00:45:13,511 که روحِ اين خواهرِ مرحومِ‌مان را ... از جهان برگرفته است 684 00:45:14,712 --> 00:45:17,048 .جسمِ وي را به زمين مي‌سپاريم 685 00:45:18,316 --> 00:45:21,319 ،از خاک به خاک .و از خاکستر به خاکستر 686 00:45:23,054 --> 00:45:26,524 پروردگار مي‌بخشد .و پروردگار مي‌گيرد 687 00:45:26,591 --> 00:45:28,894 .متبرک باد نامِ پروردگار 688 00:45:43,574 --> 00:45:45,010 ،نمي‌دونم تو چه احساسي داري 689 00:45:45,076 --> 00:45:48,313 ولي من دوست دارم بعضي از وسايل رو .به عنوانِ يادبود برايِ مادر بردارم 690 00:45:49,614 --> 00:45:52,083 با يه مقدار از پولي که .مادر گذاشته، واسم بفرستشون 691 00:45:52,150 --> 00:45:54,152 .باشه، حتماً 692 00:45:54,219 --> 00:45:58,924 شايد بعضي از کتاب‌هايِ تويِ قفسه‌ها .به دردِ کتابخونه‌يِ بچه‌ها بخوره 693 00:45:58,990 --> 00:46:02,260 کتاب‌هايِ کريسمس، قصه‌هايي بودن که مادر .تعريف کردنِ‌شون رو خيلي دوست داشت 694 00:46:06,431 --> 00:46:08,166 .فکرِ خوبيه 695 00:46:27,085 --> 00:46:29,587 ،«خُب «جين حالا قراره چکار کُنيم؟ 696 00:46:32,824 --> 00:46:34,993 .نمي‌دونم 697 00:46:35,060 --> 00:46:39,130 ،من فکر مي‌کُنم که تو بايد دست بکار بشي ... ازدواج کُني و به کاليفرنيا نقلِ‌مکان کُني، ولي 698 00:46:41,032 --> 00:46:45,103 شايد منم بايد .عقده‌ها رو از دلم بيرون کُنم 699 00:46:45,170 --> 00:46:48,339 ،چون اگه پدر بخواد بياد با ما زندگي کُنه .حُکمِ جنايت رو داره 700 00:46:48,406 --> 00:46:49,407 ،ولي اولاً که چنين کاري نمي‌کُنه 701 00:46:49,474 --> 00:46:52,710 اونم با توجه به حس و عقيده‌ايي که .نسبت به «سيدني» داره 702 00:46:52,777 --> 00:46:57,615 و ثانياً، بچه‌ها هم نمي‌تونن تحمل کُنن که پدر .مدام بهشون بگه چطور بايد فلان کارو انجام بدن 703 00:46:57,682 --> 00:47:00,085 ،مي‌دوني، نمي‌تونم برات بگم که به عنوانِ يه انسان ... چطور احساسي بهم دست مي‌ده 704 00:47:00,151 --> 00:47:03,354 وقتي مي‌بينم ... همچين کسي که سابقاً 705 00:47:03,421 --> 00:47:05,924 ،اونقدر ممتاز و برجسته بوده ... حالا تبديل به 706 00:47:07,625 --> 00:47:12,063 تبديل به يه مايه‌يِ آزارِ .درست و حسابي شده 707 00:47:12,130 --> 00:47:15,033 ،مي‌دونم که حرفم به نظر بي‌رحمانه مياد ... ولي مشروط بر اينکه بتونيم مطمئن باشيم 708 00:47:15,100 --> 00:47:17,768 ... که داره ازش مراقبت مي‌شه 709 00:47:17,835 --> 00:47:20,838 ،اوه، البته که من کمي احساسِ گناه مي‌کُنم ... و تو هم شايد بيشتر، ولي 710 00:47:23,041 --> 00:47:26,444 ،ولي مسئوليتِ من .در قبالِ شوهرم و بچه‌هامه 711 00:47:26,511 --> 00:47:27,578 .بله 712 00:47:29,647 --> 00:47:31,182 .مسئوليتِ تو همونه 713 00:47:31,249 --> 00:47:33,885 و مسئوليتِ تو هم .در قبالِ خودته 714 00:47:34,953 --> 00:47:36,922 ... دوباره ازدواج کُن 715 00:47:36,988 --> 00:47:41,392 «تا از خاطراتِ «کارول .و تمامِ دنياش دور بشي 716 00:47:41,459 --> 00:47:42,727 ... راستش من 717 00:47:44,963 --> 00:47:47,698 شايد بخاطرِ مرگِ مادر .و مراسمِ تدفين باشه 718 00:47:49,367 --> 00:47:51,602 چون الان به تنها چيزي که .مي‌تونم فکر کُنم، «کارول»-ه 719 00:47:53,871 --> 00:47:55,473 ... «جين» 720 00:47:55,540 --> 00:47:57,408 ... دوستِ من، برادرِ من 721 00:47:58,443 --> 00:48:00,912 .بزن از اينجا برو 722 00:48:00,979 --> 00:48:03,714 مي‌دوني، ما فقط خاطراتِ بد و .وحشتناکِ پدر رو به يادمون داريم 723 00:48:03,781 --> 00:48:10,455 من مدام دارم سعي مي‌کُنم .خاطراتِ ... ديگه‌اي هم به ياد بيارم 724 00:48:10,521 --> 00:48:12,857 .و اينکه برامون چکار کرده - ... خودِ من که دارم برايِ بچه‌هام کُلي زحمت مي‌کِشم - 725 00:48:12,924 --> 00:48:16,194 اصلاً ازشون انتظار ندارم که .به نوبه‌يِ خودشون واسم جبرانش کُنن 726 00:48:20,598 --> 00:48:22,600 مطمئنم که مي‌تونيم ... يه خدمتکارِ تمام‌وقت پيدا کُنيم 727 00:48:22,667 --> 00:48:24,302 و پدر هم مي‌تونه .از پسِ استطاعتِ ماليش بربياد 728 00:48:24,369 --> 00:48:25,670 نه، اون با همچين چيزي .موافقت نمي‌کُنه 729 00:48:25,736 --> 00:48:28,273 ،يا هميني که گفتم .يا اينکه بايد بُردش خونه‌يِ سالمندان 730 00:48:28,339 --> 00:48:30,508 شايد با اين مشکل هم مواجه هستيم .که حافظه‌يِ پدر داره کم‌کم ضعيف مي‌شه 731 00:48:30,575 --> 00:48:33,878 آخرش دير يا زود، مجبور مي‌شيم .به فکرِ تفويضِ اختيار به وکيل هم بيفتيم 732 00:48:33,945 --> 00:48:36,014 حتي شايد مجبور بشيم .به يه آسايشگاه بسپاريمش 733 00:48:36,081 --> 00:48:38,116 واي خدايا، تمامِ اينها !چقدر زشت هستن 734 00:48:38,183 --> 00:48:39,985 .اون منو با لگد بيرون انداخت 735 00:48:40,051 --> 00:48:42,587 گفت ديگه هيچوقت نمي‌خواد .منو ببينه 736 00:48:42,653 --> 00:48:45,890 ،و با همين کارش .سال‌ها قلبِ مادر رو شکست 737 00:48:45,957 --> 00:48:48,426 اون پست‌فطرت و .غيرِقابلِ دوست‌داشتن بود 738 00:48:48,493 --> 00:48:49,827 ،زمانيکه بچه بودي ... پدر هميشه عادت داشت 739 00:48:49,894 --> 00:48:51,696 ،اگه ازش سرپيچي مي‌کردي .دمار از روزگارت دربياره 740 00:48:51,762 --> 00:48:54,265 تو در تمامِ زندگيِ بزرگساليت .تا حالا ازش متنفر بودي و ازش مي‌ترسيدي 741 00:48:54,332 --> 00:48:55,633 ،ولي با اين وجود .اون هنوز پدرمه و يه انسانه 742 00:48:55,700 --> 00:48:59,037 و اين اتفاقاتي که داره براش به عنوانِ .يه انسان رُخ مي‌ده، منو وحشت‌زده مي‌کُنه 743 00:48:59,104 --> 00:49:01,506 نمي‌دوني چقدر .احساسِ شرمندگي مي‌کُنم 744 00:49:03,608 --> 00:49:05,410 منظورم اينه که قادر نيستم : با آغوشِ باز بهش بگم 745 00:49:05,476 --> 00:49:06,644 "،بابايي، بيا با من زندگي کُن" 746 00:49:06,711 --> 00:49:09,114 ،بابايي، من عاشقتم" ".و مي‌خوام ازت مراقبت کُنم 747 00:49:09,180 --> 00:49:12,117 قصد دارم امشب باهاش در موردِ .استخدامِ خدمتکار صحبت کُنم 748 00:49:12,183 --> 00:49:13,718 اين کارِ کثيف رو ،خودم انجام مي‌دم 749 00:49:13,784 --> 00:49:16,687 ،ولي وقتي به تو متوسل مي‌شه .لطفاً جا نزن 750 00:49:22,327 --> 00:49:24,562 .هميشه مي‌خواستم عاشقش باشم 751 00:49:26,597 --> 00:49:28,633 .هميشه نياز داشتم که عاشقش باشم 752 00:50:03,668 --> 00:50:05,636 اوضاع چطور پيش ميره؟ 753 00:50:05,703 --> 00:50:07,172 .«اوه، «آليس 754 00:50:07,238 --> 00:50:10,575 من چندتايي رسيد نوشتم ،که تو بايد امضاءشون کُني 755 00:50:10,641 --> 00:50:12,310 در خصوصِ جواهراتي هستن ... که از مادرت به جا مونده 756 00:50:12,377 --> 00:50:14,979 و همينطور وسايلي که .برايِ «شارلوت» باقي گذاشته 757 00:50:15,546 --> 00:50:17,715 .بسيار خُب 758 00:50:17,782 --> 00:50:21,652 ،مي‌تونست لزومي هم نداشته باشه ... ولي آخه اداره‌يِ اجرائيات 759 00:50:21,719 --> 00:50:24,522 مسئوليتِ رسيدگي به اين چيزها رو .به من محول کرده 760 00:50:28,326 --> 00:50:30,328 ... پدر، مي‌خوام يه کوچولو باهات صحبت کُنم درباره‌يِ - .باشه، بسيار خُب - 761 00:50:30,395 --> 00:50:34,565 ولي اول مي‌خوام «جين» به اين نامه‌اي که .برايِ «هري هال» نوشتم گوش بده 762 00:50:34,632 --> 00:50:37,368 «من و اون سابقاً تويِ «جرسي .با همديگه گلف بازي مي‌کرديم 763 00:50:37,435 --> 00:50:39,637 حالا برام يه نامه‌يِ خيلي قشنگ ،درباره‌يِ مادرتون نوشته 764 00:50:39,704 --> 00:50:41,239 .و من هم اينطوري جوابش رو دادم 765 00:50:41,306 --> 00:50:45,343 .فقط يک دقيقه وقت مي‌گيره !البته اگه بتونم دستخطِ خودم رو بخونم 766 00:50:45,410 --> 00:50:46,577 ... خُب 767 00:50:46,644 --> 00:50:50,581 ،هريِ» عزيز»" "... چقدر دلسوزانه به فکر بودي 768 00:50:50,648 --> 00:50:53,884 «که به مناسبتِ مرگِ «مارگارت" ".برايم نامه نوشتي 769 00:50:55,353 --> 00:50:57,955 ".اين اتفاق، ضربه‌اي مهلک بود" 770 00:50:58,022 --> 00:51:02,059 ،همانگونه که مي‌داني" "،او الهام‌بخشِ من بود 771 00:51:03,461 --> 00:51:07,465 ،و همواره چنين بوده است" "... درست از آن روزِ 55 سال پيش به بعد 772 00:51:08,433 --> 00:51:10,301 هنگامي که برايِ اولين بار" "... با او برخورد نمودم 773 00:51:11,969 --> 00:51:14,772 هنگامي که ابرها در نظرم" ".به شکلي پَست و تيره از آسمان آويزان بودند 774 00:51:16,307 --> 00:51:18,143 "... در آن زمان" 775 00:51:18,209 --> 00:51:22,280 من مراقبت از برادر و خواهرِ کوچکترم را" "... بر عهده داشتم 776 00:51:22,347 --> 00:51:24,915 ... و نيز پدربزرگِ سالخورده‌ام را" 777 00:51:24,982 --> 00:51:27,252 "،در منزلي دواتاقه" 778 00:51:27,318 --> 00:51:30,421 و هر روز به سرِ کارم در" ".يک کارخانه‌يِ الواربُري مي‌رفتم 779 00:51:32,123 --> 00:51:37,462 مشيتِ الهي، که همواره" "... راهنمايِ من بوده است 780 00:51:37,528 --> 00:51:43,368 مرا برانگيخت تا در دوره‌اي شبانه برايِ آموزشِ" "،تُندنويسي و تايپ کردن شرکت نمايم 781 00:51:43,434 --> 00:51:48,906 و همچنين مرا برانگيخت تا به شرکتِ" "... ماشين‌تحرير‌نويسيِ «آندر-وود» بروم 782 00:51:48,973 --> 00:51:51,476 و به طلبِ پُستي" ".به عنوانِ تُندنويس برآيم 783 00:51:52,843 --> 00:51:56,514 ،به لطفِ خداوند" "... آنان مرا 784 00:51:56,581 --> 00:52:02,787 «به دفترِ «تي.جِي.پارکس" "... در شرکتِ «کولونيال براس» فرستادند 785 00:52:02,853 --> 00:52:06,257 بر سرِ شغلي که با" ".هفته‌اي 5 دلار آغاز گرديد 786 00:52:06,324 --> 00:52:10,361 ،و در 1954 به پايان رسيد" "،هنگامي که بازنشسته گشتم 787 00:52:11,196 --> 00:52:12,930 ".با دستمزدِ ساليانه‌يِ 50 هزار دلار" 788 00:52:13,864 --> 00:52:16,267 (صدايِ خنده) 789 00:52:16,334 --> 00:52:18,736 و اين همون حقوقيه که .تا همين الانش هم دارم مي‌گيرم 790 00:52:18,803 --> 00:52:20,605 پدر، فکر نکُنم ... اشاره به مسائلِ مالي 791 00:52:20,671 --> 00:52:23,541 ،مخصوصاً تويِ نامه‌اي برايِ اظهارِ تسليت .مناسب و پسنديده باشه 792 00:52:23,608 --> 00:52:24,675 جداً؟ 793 00:52:24,742 --> 00:52:26,244 .ولي اين حقيقت داره 794 00:52:27,044 --> 00:52:28,513 ،و مي‌دوني .بازم ادامه داره 795 00:52:28,579 --> 00:52:31,081 چون مي‌خوام بگم .مادرت چطور الهام‌بخشِ من بوده 796 00:52:31,148 --> 00:52:34,219 پس توضيح دادنش کاملاً .مناسب و به‌جا به نظر مياد 797 00:52:35,186 --> 00:52:36,487 .نامه مالِ خودته، پدر 798 00:52:36,554 --> 00:52:39,257 .پدر، من فردا دارم ميرم 799 00:52:39,324 --> 00:52:40,791 ... و - چي؟ - 800 00:52:40,858 --> 00:52:44,295 .من دارم فردا برمي‌گردم خونه 801 00:52:44,362 --> 00:52:47,164 ،«خُب به هر حال «آليس .خيلي ازت سپاسگزارم که اومدي 802 00:52:47,232 --> 00:52:48,733 مادرت هم اگه زنده بود .قدردانِ اين کارِت مي‌شد 803 00:52:48,799 --> 00:52:50,801 .اون خيلي شيفته‌يِ تو بود 804 00:52:53,204 --> 00:52:56,807 من فکر مي‌کُنم که ما بايد درباره‌يِ .برنامه‌هايي که در نظر داري صحبت کُنيم 805 00:52:56,874 --> 00:52:58,142 برنامه‌هايِ من؟ 806 00:53:00,077 --> 00:53:02,813 خُب من نامه‌هايِ زيادي دارم ،که بايد جواب بدم 807 00:53:02,880 --> 00:53:05,550 و همينطور کُلي به‌هم‌ريختگي تويِ پرونده‌ها و .حساب‌هام هست، که بايد سر و سامون بدم 808 00:53:05,616 --> 00:53:07,885 تازه اگه يه وقت مأمورهايِ ماليات بر درآمد ... ازم بخوان دفاترِ حسابم رو بهشون ارائه کُنم که ديگه 809 00:53:07,952 --> 00:53:09,520 !چه شود 810 00:53:09,587 --> 00:53:12,257 .منظورم دقيقاً اين نوع برنامه‌ها نبود ... منظورم اين بود که 811 00:53:13,524 --> 00:53:16,561 برنامه‌ات اينه که خونه رو نگه داري؟ 812 00:53:16,627 --> 00:53:18,596 .خُب البته. چرا که نه .تمامِ وسايلم اينجا هستن 813 00:53:18,663 --> 00:53:20,598 ... اين ... اين 814 00:53:23,801 --> 00:53:25,703 آره، من دوباره !رويِ پام مي‌ايستم 815 00:53:25,770 --> 00:53:27,037 ... ذهنم 816 00:53:29,006 --> 00:53:30,508 .ديگه شفافه 817 00:53:31,509 --> 00:53:33,878 .چون حالا فشارها تموم شده 818 00:53:36,213 --> 00:53:39,083 حتم دارم که حالا روز به روز .دوباره رويِ فُرم برمي‌گردم 819 00:53:39,149 --> 00:53:42,052 من نگرانِ تنها گذاشتنت .تويِ اين خونه هستم، پدر 820 00:53:42,987 --> 00:53:45,690 .من کاملاً رو به راهم 821 00:53:45,756 --> 00:53:48,393 ،نگرانِ من نباشيد .با هر دو نفرتون هستم 822 00:53:48,459 --> 00:53:52,697 ،آخه، آخه تويِ اين يک سالِ اخير ... از وقتيکه مادرتون دچارِ اولين حمله‌يِ قلبي شد 823 00:53:53,631 --> 00:53:55,300 ،من خودم صبحونه درست مي‌کردم 824 00:53:55,366 --> 00:53:58,536 ،تختخواب‌ها رو آماده مي‌کردم .و گردگيري مي‌کردم 825 00:53:58,603 --> 00:53:59,970 (صدايِ خنده) 826 00:54:00,037 --> 00:54:02,072 خانمِ رختشور ... هفته‌اي يه بار مياد 827 00:54:02,139 --> 00:54:04,842 ،تا لباس‌هام رو بشوره .و «جين» هم که اينجاست 828 00:54:05,710 --> 00:54:07,211 ،اون چشم از من برنمي‌داره 829 00:54:07,278 --> 00:54:08,679 و هفته‌اي يکي دو بار .مياد سر مي‌زنه 830 00:54:08,746 --> 00:54:10,348 .اصلِ مطلب همينه - .«آليس» - 831 00:54:10,415 --> 00:54:12,850 ما فکر مي‌کُنيم که تو بايد .يه خدمتکارِ تمام‌وقت استخدام کُني 832 00:54:12,917 --> 00:54:13,984 .که همينجام زندگي کُنه 833 00:54:14,051 --> 00:54:16,253 !تنهايي، اينجا با من؟ 834 00:54:16,321 --> 00:54:18,923 ،خُب، اين که کارِ چندان صحيحي نيست !مگه نه؟ 835 00:54:18,989 --> 00:54:23,193 ... با اين وجود - !نخير، ديگه ختمِ کلام - 836 00:54:23,260 --> 00:54:25,363 پدر، «جين» و من ... به مراتب خيالِ‌مون راحت‌تر مي‌شه اگه 837 00:54:25,430 --> 00:54:28,566 ،«ببين «آليس .تو نبايد نگرانِ من باشي 838 00:54:28,633 --> 00:54:30,635 .من کاملاً رو به راهم 839 00:54:30,701 --> 00:54:32,937 .تو راحت برو !اينجا رو با خيالِ تخت ترک کُن 840 00:54:33,003 --> 00:54:34,739 .من رو به راهم 841 00:54:34,805 --> 00:54:36,173 ... البته سپاسگزار مي‌شم اگه 842 00:54:36,240 --> 00:54:38,909 ،هر از گاهي «جين» يه سري بزنه .ولي من رو به راهم 843 00:54:38,976 --> 00:54:42,613 با اين حال، ما هنوزم مايليم .يه خدمتکارِ تمام‌وقت استخدام کُنيم 844 00:54:42,680 --> 00:54:45,182 منظورت چيه که مي‌گي مايلين استخدام کُنين؟ 845 00:54:45,249 --> 00:54:48,953 من در زمانِ خودم، هزاران نفر رو .استخدام و اخراج کردم 846 00:54:49,019 --> 00:54:51,756 و نيازي ندارم که کسي .واسم نفر استخدام کُنه 847 00:54:51,822 --> 00:54:53,290 خُب پس خودت اين کارو مي‌کُني؟ 848 00:54:53,358 --> 00:54:56,093 !نه! بهت که گفتم نه 849 00:54:58,596 --> 00:55:02,099 ،من از زماني که 8 ساله شدم .تا الان دارم از خودم مراقبت مي‌کُنم 850 00:55:02,166 --> 00:55:03,200 اصلاً شما دو نفر ازش چي مي‌دونين؟ 851 00:55:03,267 --> 00:55:05,636 شمايي که هميشه لقمه رو براتون جويدن !و گذاشتن تويِ دهنتون 852 00:55:05,703 --> 00:55:09,306 تويِ همون سن و سالي که تو داشتي ... رويِ اون درختي که بيرونه، تاب‌بازي مي‌کردي 853 00:55:09,374 --> 00:55:11,442 ... و تمامِ شاخه‌هاش رو مي‌شکوندي 854 00:55:11,509 --> 00:55:14,945 ،من روزنامه مي‌فروختم .پنج ساعت در روز 855 00:55:15,012 --> 00:55:19,049 و شب‌ها هم تويِ سالن‌ها، در ازايِ چندرغاز .مي‌رقصيدم و شيرين‌کاري مي‌کردم 856 00:55:19,116 --> 00:55:22,420 پس به من نگيد که نمي‌تونم .از خودم مراقبت کُنم 857 00:55:22,487 --> 00:55:25,390 ،من اگر هم خدمتکار بخوام ... که نمي‌خوام 858 00:55:25,456 --> 00:55:28,459 نفرش رو .خودم استخدام مي‌کُنم 859 00:55:28,526 --> 00:55:32,229 من در زمانِ خودم، هزاران نفر رو .استخدام و اخراج کردم 860 00:55:32,296 --> 00:55:38,536 ،يه زماني من تويِ شرکتِ «کولونيال براس» نايب‌رئيس بودم .با حقوقِ سالي 50 هزار دلار، و 2 هزار نفر کارمند 861 00:55:38,603 --> 00:55:41,772 اونوقت شما مي‌گين ... من عرضه‌يِ استخدامِ يه 862 00:55:41,839 --> 00:55:44,409 .استخدامِ يه خدمتکار رو ندارم 863 00:55:44,475 --> 00:55:46,711 اصلاً شما تا حالا !چند نفرو استخدام کردين؟ 864 00:55:47,978 --> 00:55:50,014 .تو که تدريس مي‌کُني 865 00:55:50,080 --> 00:55:51,516 بسيار خُب، اگه اون کاري که ... دوست داري انجام بدي همينه 866 00:55:51,582 --> 00:55:53,384 .به خودت مربوطه 867 00:55:53,451 --> 00:55:56,387 ولي راجع به استخدام کردن و !اخراج کردن با من صحبت نکُنين 868 00:56:01,258 --> 00:56:03,260 پدر، احتمالش هست .که بخوري زمين 869 00:56:07,398 --> 00:56:08,899 چرا بخورم زمين؟ 870 00:56:10,501 --> 00:56:12,369 تعادلِ من !هيچ عيب و ايرادي نداره 871 00:56:12,437 --> 00:56:13,938 آخه گاهي وقت‌ها که از خواب بيدار مي‌شي .سرگيجه داري 872 00:56:14,004 --> 00:56:15,272 !مزخرفه 873 00:56:19,076 --> 00:56:20,144 ... من 874 00:56:21,211 --> 00:56:23,848 .من بابتِ دلواپسي‌تون سپاسگزارم 875 00:56:23,914 --> 00:56:28,352 ولي کاملاً تواناييش رو دارم .که خودم تنهايي زندگيم رو ادامه بدم 876 00:56:28,419 --> 00:56:31,422 ،البته همونطور که گفتم .«با کمکِ گاه‌به‌گاه «جين 877 00:56:33,057 --> 00:56:36,160 گمون کُنم بتونيم هر از چند گاهي .با همديگه شام بخوريم 878 00:56:36,226 --> 00:56:38,929 !نمي‌تونيم، «جين»؟ !هفته‌اي يکي دو بار چطوره؟ 879 00:56:39,664 --> 00:56:41,365 .«مي‌برمت باشگاه «روتاري 880 00:56:41,432 --> 00:56:42,933 بعضي از اون سخنران‌هاشون .خيلي سرگرم‌کُننده هستن 881 00:56:43,000 --> 00:56:44,001 .حتماً، پدر 882 00:56:44,068 --> 00:56:46,504 بهمون اين فرصت رو مي‌ده .که بالاخره با هم باشيم 883 00:56:46,571 --> 00:56:48,405 و شانسِ شناختنِ همديگه رو .پيدا کُنيم 884 00:56:48,473 --> 00:56:49,907 .ولي «جين» مي‌خواد ازدواج کُنه 885 00:56:49,974 --> 00:56:51,175 .«آليس» 886 00:56:51,241 --> 00:56:52,577 چي؟ 887 00:56:52,643 --> 00:56:54,779 جين» مي‌خواد به کاليفرنيا» .نقلِ‌مکان کُنه و اونجا ازدواج کُنه 888 00:56:54,845 --> 00:56:55,913 !آليس»، مي‌شه خفه بشي؟» 889 00:56:55,980 --> 00:56:57,081 ديگه نمي‌تونم .جلويِ خودم رو بگيرم 890 00:56:57,147 --> 00:56:58,483 چون تو هيچوقت .با اون رو در رو نمي‌شي 891 00:56:58,549 --> 00:56:59,750 تو بهش اجازه دادي .زندگيت رو تباه کُنه 892 00:56:59,817 --> 00:57:00,951 من مي‌تونم از پسِ .زندگيِ خودم بربيام 893 00:57:01,018 --> 00:57:02,987 !نمي‌توني - !بچه‌ها - 894 00:57:04,321 --> 00:57:05,590 !بچه‌ها 895 00:57:07,057 --> 00:57:10,995 من نمي‌خوام تويِ زندگيِ .هيچکدومِ‌تون ممانعت ايجاد کُنم 896 00:57:11,061 --> 00:57:13,363 من تويِ سنِ 8 سالگي ،از خودم مراقبت کردم 897 00:57:13,430 --> 00:57:15,900 پس مي‌تونم تويِ سنِ 80 سالگي هم .از خودم مراقبت کُنم 898 00:57:15,966 --> 00:57:18,335 هرگز نمي‌خوام .باري بر دوشِ بچه‌هام باشم 899 00:57:18,402 --> 00:57:19,837 من دارم ميرم بيرون .قدم بزنم، پدر 900 00:57:19,904 --> 00:57:21,772 .نيازي به اين کار نيست 901 00:57:21,839 --> 00:57:24,074 به محضِ اينکه حالِ‌تون شروع به .بهتر شدن بکُنه، من برمي‌گردم اينجا 902 00:57:24,141 --> 00:57:25,576 .من نمي‌خوام زندگيت رو تباه کُنم 903 00:57:25,643 --> 00:57:27,044 .من که همچين حرفي نزدم 904 00:57:27,111 --> 00:57:28,879 مدت‌هايِ طولانيه ... که اين تصور رو دارم 905 00:57:28,946 --> 00:57:31,381 که تنها کارکردِ من ... تويِ اين خانواده 906 00:57:31,448 --> 00:57:33,117 ... تأمينِ پول بوده برايِ - !پدر - 907 00:57:33,183 --> 00:57:34,885 تأمينِ سرمايه بوده !برايِ تحصيلاتِ شما 908 00:57:34,952 --> 00:57:36,821 !پدر، مي‌شه بس کُني؟ 909 00:57:47,665 --> 00:57:51,335 ،تا جايي که به من مربوط مي‌شه .اين مکالمه ديگه تموم شده‌ست 910 00:57:53,103 --> 00:57:55,873 آليس»، ما دو نفر الان چندسالي هست» ... که داريم خيلي خوب با هم پيش مي‌ريم 911 00:57:55,940 --> 00:57:57,474 !اونم بدونِ وجودِ غمخواري‌هايِ تو - !اوه، پدر - 912 00:57:57,542 --> 00:57:59,343 .تو منو بيرون کردي .اينو فراموش نکُن 913 00:57:59,409 --> 00:58:01,679 تو خودت انتخاب کردي که .چه جور زندگي‌اي داشته باشي 914 00:58:01,746 --> 00:58:02,780 خُب، ما حالا هم .تو رو نگهت نمي‌داريم 915 00:58:02,847 --> 00:58:05,115 !پدر، بي‌خيال شو !بس کُن 916 00:58:05,182 --> 00:58:08,318 من اين عرضه رو داشتم که ... سال از پسِ سال، تويِ شهر دوره بگردم 917 00:58:08,385 --> 00:58:09,754 ... تا پولِ لباس‌هاتون 918 00:58:09,820 --> 00:58:12,256 .غذاتون و سقفِ بالايِ سرتون رو دربيارم 919 00:58:14,024 --> 00:58:15,826 !اونوقت حالا بي‌عرضه هستم؟ 920 00:58:18,863 --> 00:58:21,465 اين چيزيه که سعي دارين به من بگين؟ 921 00:58:43,888 --> 00:58:45,723 (صدايِ به هم کوبيدنِ در) 922 00:58:45,790 --> 00:58:47,224 !«محضِ رضايِ خدا، «آليس 923 00:58:47,291 --> 00:58:49,627 من فقط دارم سعي مي‌کُنم .يه کارِ مفيد صورت بدم 924 00:58:49,694 --> 00:58:52,129 ،ولي مجبور نيستي در حينِ انجامش .پدر رو نابود کُني 925 00:58:52,196 --> 00:58:54,131 بحثِ من که بر سرِ ،بي‌عرضگيش نبود 926 00:58:54,198 --> 00:58:56,601 ،هر چند همين هم به زودي .به موضوعِ بحث تبديل مي‌شه 927 00:58:56,667 --> 00:58:59,103 ببين، اصلاً تو مي‌توني .با وجدانِ پاک و آسوده بذاري بري 928 00:58:59,169 --> 00:59:01,505 من دارم اينطوري مي‌کُنم .چون دلم مي‌خواد 929 00:59:14,318 --> 00:59:16,353 تو داري اينطوري مي‌کُني .چون نمي‌توني جلويِ خودت رو بگيري 930 00:59:16,420 --> 00:59:18,522 ببين، من اگه يه وقت بخوام موردِ تجزيه و تحليل .قرار بگيرم، ميرم پيشِ متخصص 931 00:59:18,589 --> 00:59:19,857 اصلاً قيافه‌يِ خودت رو ديدي ... وقتيکه اونجا 932 00:59:19,924 --> 00:59:21,291 شروع به عصباني شدن کردي؟ !آب رفتي 933 00:59:21,358 --> 00:59:24,228 آب رفتم بخاطرِ زشتي و کراهتِ .اتفاقي که داشت رُخ مي‌داد 934 00:59:24,294 --> 00:59:26,964 تو همينجا مي‌موني چون نمي‌توني ... جلويِ غيظ و غضبش بايستي 935 00:59:27,031 --> 00:59:29,800 : تويِ روزِ محالي که قراره بهش بگي ".پدر، من دارم ميرم" 936 00:59:29,867 --> 00:59:32,903 تو هيچوقت نتونستي .جلويِ خشمش قد علم کُني 937 00:59:32,970 --> 00:59:34,338 ... «اوه، ببين «آليس 938 00:59:34,404 --> 00:59:36,573 آخرش بهت مي‌گه نمک‌نشناس .و تو هم حرفش رو باور مي‌کُني 939 00:59:36,641 --> 00:59:38,275 اصلاً تو مي‌خواي ما چکار کُنيم؟ 940 00:59:38,342 --> 00:59:40,645 يه کاغذِ سفيد برداريم، داخلش بنويسيم ... «و پيشِ همه جار بزنيم که ما، «آليس» و «جين 941 00:59:40,711 --> 00:59:43,881 ،هر کاري مي‌تونستيم انجام داديم ... تا به اين پيرمرد، تويِ سالخوردگيش کمک کُنيم 942 00:59:43,948 --> 00:59:47,217 و خوشبختش کُنيم؟ .البته بدونِ معذب کردنِ خودمون 943 00:59:47,284 --> 00:59:48,418 و اينکه اون ،کمکِ‌مون رو رد کرده 944 00:59:48,485 --> 00:59:50,254 پس اگه بخوره زمين ... و سرش رو بشکنه 945 00:59:50,320 --> 00:59:52,056 ،و همونجا بمونه تا بگنده .تقصيرِ ما نيست 946 00:59:52,122 --> 00:59:54,725 فکر نکُنم هيچکسي به غير از خودِ ما دو نفر ... انتظار داشته باشه زندگي‌مون رو تباه کُنيم 947 00:59:54,792 --> 00:59:56,393 .بخاطرِ يه پيرمردِ نامعقول 948 00:59:56,460 --> 00:59:58,629 .چنين چيزي قرار نيست زندگيِ منو تباه کُنه - !چرا، مي‌کُنه - 949 00:59:58,696 --> 00:59:59,930 .فقط برايِ يک هفته يا يک ماهه 950 00:59:59,997 --> 01:00:01,231 !برايِ هميشه‌ست 951 01:00:03,333 --> 01:00:04,669 !«اوه، «آليس 952 01:00:08,005 --> 01:00:10,107 بيا اين بحث رو .متوقف کُنيم 953 01:00:10,174 --> 01:00:11,275 من مي‌دونم .دارم چکار مي‌کُنم 954 01:00:11,341 --> 01:00:13,543 ،و غير از اين هم .اصلاً هيچ کارِ ديگه‌اي نمي‌تونم بکُنم 955 01:00:16,914 --> 01:00:18,015 ... شايد رابطه‌يِ بينِ 956 01:00:18,082 --> 01:00:20,951 ،يه مادر و دختر ... چيزِ کاملاً متفاوتي باشه، ولي 957 01:00:21,018 --> 01:00:24,354 ،ولي پيرمردي که درونِ منه ... مي‌خواد نوعي شفقت رو بسط و تعميم بده 958 01:00:24,421 --> 01:00:26,023 .به اين پيرمرد 959 01:00:27,491 --> 01:00:29,493 .من هرگز پدري نداشتم 960 01:00:29,559 --> 01:00:32,830 ،من از اون فرار مي‌کردم .و اون هم از من فرار مي‌کرد 961 01:00:32,897 --> 01:00:35,365 ... و شايد .شايد حق با اون باشه 962 01:00:35,432 --> 01:00:37,534 شايد وقتش رسيده .که همديگه رو پيدا کُنيم 963 01:00:37,601 --> 01:00:38,769 ،معذرت مي‌خوام که اينطور مي‌گم 964 01:00:38,836 --> 01:00:41,638 ولي مي‌بينم که اينها همه‌اش .يه مُشت چرندياتِ احساسات‌گرايانه‌ست 965 01:00:43,974 --> 01:00:45,976 اميدت به پيدا کردنِ چه چيزيه؟ 966 01:00:47,244 --> 01:00:48,412 اميدت به اينه که عشق رو پيدا کُني؟ 967 01:00:48,478 --> 01:00:49,947 نمي‌توني از اون چيزي ... که همين الان گفت متوجه بشي 968 01:00:50,014 --> 01:00:51,048 قراره چه چيزي رو پيدا کُني؟ 969 01:00:51,115 --> 01:00:53,183 آليس»، کتابچه‌يِ دستورالعمل» !تحويلِ من نده 970 01:00:53,250 --> 01:00:55,019 !اون خايه‌هات رو مي‌خواد 971 01:00:57,587 --> 01:00:59,256 !و دارتشون 972 01:01:16,907 --> 01:01:20,577 متأسفم. فقط مي‌خواستم .بهت يه شوک وارد کُنم 973 01:01:20,644 --> 01:01:26,116 ،اصلاً کِي تا حالا اون بهت به‌عنوانِ يه انسان يه موجودِ برابر، يه مرد نگاه کرده؟ 974 01:01:26,183 --> 01:01:28,418 ،حتي وقتي رفتي تفنگدارِ دريايي شدي .بخاطرِ اون بود که اين کارو کردي 975 01:01:28,485 --> 01:01:30,387 تو خودت که نمي‌خواستي .تفنگدارِ دريايي بشي 976 01:01:30,454 --> 01:01:33,123 ،خُب بابايي" "حالا ديگه منو دوست داري؟ 977 01:01:33,190 --> 01:01:35,826 اصلاً کِي تا حالا اون، به چيزهايي که تو انجام دادي، افتخار کرده؟ 978 01:01:35,893 --> 01:01:38,162 به چيزهايي که برايِ تو ارزش دارن؟ 979 01:01:38,228 --> 01:01:40,097 اصلاً کِي تا حالا به تدريس کردنت اشاره‌اي کرده؟ 980 01:01:40,164 --> 01:01:42,566 ،يا به کتاب‌هات غير از با حالتِ استهزاء و تحقير؟ 981 01:01:42,632 --> 01:01:45,936 من فقط نمي‌خوام بذارم .پدرم مثلِ يه آدمِ بي‌کس و کار بميره 982 01:01:46,003 --> 01:01:48,873 تو دنبالِ چيزي هستي .«که وجودِ خارجي نداره، «جين 983 01:01:48,939 --> 01:01:52,409 تو دنبالِ عشقي مادرانه .در يک پدر هستي 984 01:01:52,476 --> 01:01:54,678 .مادرها نرم‌خو و تسليم هستن 985 01:01:55,880 --> 01:01:58,115 .پدرها سختگير و خشن هستن 986 01:01:59,416 --> 01:02:02,186 تا بهمون راه و رسمِ دنيايي رو ... آموزش بدن 987 01:02:02,252 --> 01:02:05,489 ،که خشنه ،که پَسته 988 01:02:05,555 --> 01:02:08,258 .که خودخواه و غرض‌ورزه 989 01:02:08,325 --> 01:02:10,527 ،خيله خُب .اين تعريفيه که تو مي‌کُني 990 01:02:10,594 --> 01:02:12,797 ،و بخاطرِ کاري که پدر با تو کرد .تويِ گفتنش محق هستي 991 01:02:12,863 --> 01:02:16,400 ،من هميشه قدردانِ کاري هستم که با من کرد .که با لگد انداختم بيرون 992 01:02:16,466 --> 01:02:18,568 ،چون بهم درسِ شگفت‌انگيزي ياد داد 993 01:02:18,635 --> 01:02:21,338 و کاري کرد که قدرتش رو پيدا بکُنم .با کُلي چيزها رو در رو بشم 994 01:02:21,405 --> 01:02:23,740 و کُلي چيزها برايِ .رو در رو شدن، وجود داره 995 01:02:23,808 --> 01:02:26,543 پس من به اندازه‌يِ زهرِ مار !قدردانش هستم 996 01:02:26,610 --> 01:02:29,313 ،چون اگه نمي‌تونستم از يه پدر ... تفاهم و شفقتي نصيب ببرم 997 01:02:29,379 --> 01:02:33,417 پس از چه کسي مي‌تونستم انتظارِ نصيب بُردنش رو داشته باشم؟ 998 01:02:33,483 --> 01:02:38,255 ،بنابراين ياد گرفتم، و از چنين انتظاري دست شُستم .و چيزهايِ خيلي اندکي حاصل کردم 999 01:02:39,323 --> 01:02:42,292 .و بنابراين قدردانش هستم 1000 01:02:42,359 --> 01:02:44,461 به اندازه‌يِ زهرِ مار !قدردانش هستم 1001 01:02:46,931 --> 01:02:48,198 (صدايِ هق‌هقِ گريه) 1002 01:02:59,143 --> 01:03:01,278 بيا ديگه با هم بحث نکُنيم، باشه؟ 1003 01:03:02,813 --> 01:03:04,514 .«من قصدِ موندن دارم، «آليس 1004 01:03:04,581 --> 01:03:06,716 ،حداقل واسه يه مدت .عليرغمِ هر استدلالي هم که مي‌خواد باشه 1005 01:03:06,783 --> 01:03:08,118 پس «پگي» چي؟ 1006 01:03:08,919 --> 01:03:10,220 .خُب، حالا ببينيم چطور مي‌شه 1007 01:03:10,287 --> 01:03:11,822 تا يه هفته‌يِ ديگه، برايِ شرکت تويِ يه جلسه .خودش مياد اينجا 1008 01:03:11,889 --> 01:03:13,690 .«اون دخترو از دستش نده، «جين 1009 01:03:15,960 --> 01:03:18,095 شايد هنوزم در موردِ مسائلِ مربوط به خودم ،دارم خباثت به خرج مي‌دم 1010 01:03:18,162 --> 01:03:21,398 ،ولي فکر مي‌کُنم در موردِ تو .تا اندازه‌اي حقيقت رو گفته باشم 1011 01:03:58,002 --> 01:04:00,037 يهويي چقدر دلم .هوايِ مادر رو کرده 1012 01:04:09,079 --> 01:04:10,447 !سوار بشيد 1013 01:04:53,557 --> 01:04:55,625 اجازه بده تأکيد کُنم ... که مکان‌هايي از اين نوع 1014 01:04:55,692 --> 01:04:57,294 برايِ رسيدگي به پدرت ... کاملاً مجهز هستن 1015 01:04:57,361 --> 01:05:00,564 هر چند که ايشون هنوز هم نسبتاً قادره .کاراييِ صحيحي داشته باشه 1016 01:05:07,471 --> 01:05:09,773 (صحبت‌هايِ غيرِ قابلِ شنيدن) 1017 01:05:14,444 --> 01:05:16,413 (صدايِ زنانه از بلندگويِ عمومي) 1018 01:05:29,293 --> 01:05:31,628 (صحبت‌هايِ غيرِ قابلِ شنيدن) 1019 01:05:41,138 --> 01:05:44,741 (صحبت‌هايِ نامفهوم) 1020 01:05:58,655 --> 01:06:01,358 (صحبت‌هايِ غيرِ قابلِ شنيدن) 1021 01:06:12,036 --> 01:06:13,737 (صحبت‌هايِ غيرِ قابلِ شنيدن) 1022 01:06:36,526 --> 01:06:40,030 البته هميشه موقعِ کريسمس، اينجا رو ،با شمايل‌هايِ مقدس و شمع‌ها سر و سامون مي‌ديم 1023 01:06:40,097 --> 01:06:42,066 .و خيلي جذاب‌ترش مي‌کُنيم 1024 01:07:08,358 --> 01:07:13,797 .اينجا يکي از ممتازترين مکان‌هاست .قيمتش حول و حوشِ روزي 50 دلاره 1025 01:07:13,863 --> 01:07:17,534 ،و خُب، بيمارستانِ ايالتي هم .با ماشين، فقط چند دقيقه از اينجا فاصله داره 1026 01:07:43,026 --> 01:07:44,828 (صحبت‌هايِ غيرِ قابلِ شنيدن) 1027 01:09:03,807 --> 01:09:05,175 !واي، خداوندا 1028 01:09:06,743 --> 01:09:08,345 شايد گفتنش ،ظالمانه به نظر برسه 1029 01:09:08,412 --> 01:09:12,482 ولي اين، سويه‌يِ پنهانِ .داروهايِ معجزآسايِ ماست 1030 01:09:12,549 --> 01:09:17,687 ،هر چند زنده نگهشون مي‌داريم .ولي اين جايگزينِ شوم و دلخراشيه 1031 01:09:35,972 --> 01:09:37,140 ".لطفاً توجه فرماييد" 1032 01:09:37,207 --> 01:09:39,376 پروازِ شماره‌يِ 10" "... «از «لوس آنجلس 1033 01:09:39,443 --> 01:09:41,778 در گيتِ شماره‌يِ 3" ".به زمين نشسته است 1034 01:09:43,680 --> 01:09:45,215 .بيا اينطرف 1035 01:09:53,323 --> 01:09:55,191 .چقدر عاليه که دوباره مي‌بينمت 1036 01:09:59,229 --> 01:10:00,897 .دنيايِ واقعي 1037 01:10:00,964 --> 01:10:03,066 .يه چيزي رو بهم قول بده 1038 01:10:03,132 --> 01:10:05,335 .بيا تويِ جووني بميريم 1039 01:10:05,402 --> 01:10:07,437 !واسه من، يه کمي دير شده 1040 01:10:10,540 --> 01:10:12,876 ... منظورم قبل از اينکه 1041 01:10:12,942 --> 01:10:15,345 قبل از اينکه تبديل به .مايه‌يِ آزارِ ملت بشيم 1042 01:10:16,613 --> 01:10:20,250 ،اوه عشقم لابد وضعيتِ خيلي ناگواريه، هوم؟ 1043 01:10:21,285 --> 01:10:23,620 ... آخه اون پيرمرد - .مي‌دونم - 1044 01:10:23,687 --> 01:10:26,823 .کاملاً متوجهش هستم 1045 01:10:26,890 --> 01:10:29,092 موفق شدي واسش يه خدمتکار پيدا کُني؟ 1046 01:10:29,158 --> 01:10:31,928 اون روز رفتم ،تويِ خانه‌هايِ سالمندان گشتم 1047 01:10:31,995 --> 01:10:33,997 .تويِ آسايشگاه‌ها ... و خيلي 1048 01:10:34,831 --> 01:10:37,501 ،ما همه‌مون مي‌تونيم بياييم شرق .مي‌دوني 1049 01:10:37,567 --> 01:10:41,338 .من و بچه‌ها .اگه تو اينطوري بخواي 1050 01:10:41,405 --> 01:10:43,540 .من اينطوري نمي‌خوام 1051 01:10:43,607 --> 01:10:45,642 .اصلاً نمي‌دونم چي مي‌خوام 1052 01:10:47,544 --> 01:10:49,413 .فقط مي‌دونم که تو رو مي‌خوام 1053 01:11:31,254 --> 01:11:32,989 (صدايِ زنگِ در) 1054 01:11:39,228 --> 01:11:42,298 واي، اينو مي‌گن !غافلگيريِ دلپذير 1055 01:11:42,366 --> 01:11:44,568 خُب، ديروز وقتي داشتم مي‌رفتم .بهت گفتم که امشب سر مي‌زنم 1056 01:11:44,634 --> 01:11:45,769 گفتي؟ - .بله - 1057 01:11:45,835 --> 01:11:49,005 اوه، پس حافظه‌يِ من !بکُلي سوراخ‌سوراخ شده 1058 01:11:49,072 --> 01:11:52,041 .پدر، ايشون «پگي ثاير» هستن .«دکتر «پگي ثاير 1059 01:11:52,108 --> 01:11:54,444 اوه دکتر، من يه دردِ خفيف !درست همينجام دارم 1060 01:11:54,511 --> 01:11:55,745 (صدايِ خنده) 1061 01:11:55,812 --> 01:11:56,813 حالت چطوره، عزيزم؟ 1062 01:11:56,880 --> 01:11:58,982 ،حالِ شما چطوره آقايِ «گاريسون»؟ 1063 01:11:59,048 --> 01:12:02,085 .پدر، فکر نکُنم «پگي» بتونه کمکِ چنداني بهت بکُنه .آخه اون متخصصِ بيماري‌هايِ زنانه‌ست 1064 01:12:02,151 --> 01:12:04,454 !چي‌چيه؟ - .من دکترِ خانم‌ها هستم - 1065 01:12:04,521 --> 01:12:08,458 اوه، بله، بله! «مارگارت» هم هميشه !شتابون مي‌دويد پيشِ يکي از همين‌ها 1066 01:12:08,525 --> 01:12:11,895 خُب، پس با اين حساب مجبورم !بده‌بستونم رو ببرم پيشِ کسِ ديگه‌اي 1067 01:12:13,797 --> 01:12:18,201 اوه، بايد ... بايد بابتِ وضعيتِ اين منزل .معذرت‌خواهي کُنم 1068 01:12:18,267 --> 01:12:21,337 «لابد مي‌دوني که خانمِ «گاريسون .همين اخيراً فوت شده 1069 01:12:22,506 --> 01:12:24,140 .بله 1070 01:12:24,207 --> 01:12:26,976 و از شنيدنش .خيلي متأثر شدم 1071 01:12:27,043 --> 01:12:28,645 هزاران نامه برايِ .جواب دادن اينجاست 1072 01:12:28,712 --> 01:12:31,848 .«خودت اينجا رو نگاه کُن، «جين .لازمه که حتماً يه فکري به حالش بکُنيم 1073 01:12:31,915 --> 01:12:34,117 اينها مجله‌هايي هستن .که مادرت مشترکِ‌شون بود 1074 01:12:34,183 --> 01:12:36,520 و اين کتاب هم .از کتابخونه قرض گرفته شده 1075 01:12:36,586 --> 01:12:38,555 .دارم يه مقداري ازش رو مي‌خونم 1076 01:12:38,622 --> 01:12:42,826 ،مطلقاً حال به‌هم زن هستن !چيزهايي که اين روزها به خوردِ ملت مي‌دن 1077 01:12:42,892 --> 01:12:44,160 !هه 1078 01:12:44,227 --> 01:12:46,229 مطمئنم که تو .از اينجور چيزها نمي‌خوني 1079 01:12:46,295 --> 01:12:48,698 منظورت چيه : "از اينجور چيزها"، پدر؟ 1080 01:12:48,765 --> 01:12:50,667 ... قرار نيست که توصيفشون کُنم 1081 01:12:50,734 --> 01:12:52,969 !اونم جلويِ اين دخترخانمِ جذاب 1082 01:12:54,303 --> 01:12:57,040 ... شما هم اهلِ همين ناحيه هستي، خانمِ 1083 01:12:58,207 --> 01:12:59,342 اسمت رو به من گفتي؟ 1084 01:12:59,409 --> 01:13:02,211 پدر، ايشون «پگي» هستن .از کاليفرنيا 1085 01:13:03,179 --> 01:13:04,213 !اوه 1086 01:13:05,949 --> 01:13:07,183 !اوه، بله 1087 01:13:09,052 --> 01:13:10,920 قصدِ اقامتِ طولاني‌مدت داري، خانمِ ...؟ 1088 01:13:10,987 --> 01:13:13,289 !اوه، خواهش مي‌کُنم .منو «پگي» صدا کُنيد 1089 01:13:13,356 --> 01:13:15,191 اجازه دارم؟ .متشکرم 1090 01:13:17,126 --> 01:13:19,963 ،حالا اين اسمِ واقعيته يا مخففِ «مارگارت»-ه؟ 1091 01:13:20,029 --> 01:13:21,531 .اسمِ واقعيِ من «مارگارت»-ه 1092 01:13:21,598 --> 01:13:23,600 .اسمِ همسرِ منم «مارگارت» بود 1093 01:13:23,667 --> 01:13:26,736 «ولي هيچوقت «پگي» يا «مگي .صداش نزدن 1094 01:13:26,803 --> 01:13:28,938 .«هميشه «مارگارت 1095 01:13:29,005 --> 01:13:32,609 بله، هيچوقت هم به ذهنم خطور نکرد .که «پگي» صداش کُنم 1096 01:13:33,443 --> 01:13:35,178 .اون «مارگارت» بود 1097 01:13:35,244 --> 01:13:37,280 «ولي «پگي .کاملاً به تو مياد 1098 01:13:41,350 --> 01:13:42,819 (صدايِ خنده) 1099 01:13:47,591 --> 01:13:48,925 !اوه 1100 01:13:50,359 --> 01:13:53,897 مي‌خوام برم بذارمش تويِ تختخوابش .و بهش شب بخير بگم 1101 01:13:53,963 --> 01:13:56,032 .«جين» - چيه؟ - .عصباني نشي‌ها - 1102 01:13:56,099 --> 01:13:57,934 چي؟ 1103 01:13:58,001 --> 01:13:59,869 .ولي به نظرم اون جذابه 1104 01:14:01,070 --> 01:14:02,606 .اکثرِ مردم همين نظرو دارن 1105 01:14:04,140 --> 01:14:05,441 .فقط چند دقيقه‌يِ ديگه برمي‌گردم 1106 01:14:07,977 --> 01:14:09,646 (صدايِ در زدن) 1107 01:14:13,683 --> 01:14:14,784 واسه رفتن تويِ تختخواب آماده‌اي؟ 1108 01:14:14,851 --> 01:14:15,919 .بله 1109 01:14:20,456 --> 01:14:22,759 !ببين چقدر وزن کم کردم 1110 01:14:22,826 --> 01:14:24,360 ولي اينجايِ شکمت !يه کمي خيلي گنده‌ست، پدر 1111 01:14:24,427 --> 01:14:27,430 ،آره، ولي اينجاهام .و سينه‌ام لاغر شده 1112 01:14:27,497 --> 01:14:29,298 ما قصد داريم تمامِ اون چربي‌ها رو !واست برگردونيم سرِ جاشون 1113 01:14:29,365 --> 01:14:30,967 !هه 1114 01:14:31,034 --> 01:14:34,103 مي‌دوني، من هيچوقت رويِ سينه‌ام .هيچ مويي نداشتم 1115 01:14:34,170 --> 01:14:35,404 (صدايِ خنده) 1116 01:14:35,471 --> 01:14:36,540 .ازش سر در نميارم 1117 01:14:36,606 --> 01:14:37,907 آخه تو رويِ سينه‌ات .مو داري 1118 01:14:37,974 --> 01:14:39,776 ولي من اصلاً هيچوقت !هيچي نداشتم 1119 01:14:41,210 --> 01:14:46,315 !اوه، خُب ديگه ... حتم دارم اگه بتونم کمي ورزش کُنم 1120 01:14:46,382 --> 01:14:48,885 يادته يه زماني عادت داشتم ... صبح‌ها از خواب بيدارت کُنم 1121 01:14:48,952 --> 01:14:51,588 و راه ميفتاديم همراه راديو حرکاتِ نرمشي انجام دادن؟ 1122 01:14:51,655 --> 01:14:53,056 !اوه، آره 1123 01:14:53,122 --> 01:14:55,391 !يک، دو، سه، چهار 1124 01:14:55,458 --> 01:14:57,393 !يک، دو، سه، چهار 1125 01:14:57,460 --> 01:14:58,562 !حالا ديگه سخت نگير 1126 01:14:58,628 --> 01:15:01,197 ،اگه مي‌خواي .بايد تا صبح منتظر بموني 1127 01:15:01,264 --> 01:15:04,500 و بعدش ... بعدش دستکش دستِ‌مون مي‌کرديم .و به ستونِ ايوان مُشت مي‌کوبيديم 1128 01:15:04,568 --> 01:15:05,735 !اوه، آره 1129 01:15:05,802 --> 01:15:08,004 !هنرِ مردونه‌يِ دفاعِ شخصي 1130 01:15:08,071 --> 01:15:09,939 !«جنابِ «جيم کوربه‌ت 1131 01:15:11,240 --> 01:15:12,576 (صدايِ خنده) 1132 01:15:16,980 --> 01:15:18,047 !هي 1133 01:15:25,488 --> 01:15:31,427 خُب، بايد يه سري به باشگاه بزنم .و کمي گلف بازي کُنم 1134 01:15:31,494 --> 01:15:34,330 ،تو هم اون دور و برها بشين !و با پسرها، داستان تيکه‌پاره کُن 1135 01:15:34,397 --> 01:15:36,633 چه بد که تو هيچوقت .جذبِ گلف نشدي 1136 01:15:38,434 --> 01:15:41,738 من همين تازه داشتم .کشوهايِ اين ميزه رو، زير و رو مي‌کردم 1137 01:15:41,805 --> 01:15:44,808 نمي‌دونم، فقط داشتم .اين چيزها رو مرور مي‌کردم 1138 01:15:46,275 --> 01:15:47,543 .عکس‌ها رو 1139 01:15:49,378 --> 01:15:51,681 فکر کُنم خيلي‌هاشون رو .ديده باشي 1140 01:15:51,748 --> 01:15:53,116 .عکس‌هايِ خانوادگين 1141 01:15:54,217 --> 01:15:55,551 (صدايِ خنده) 1142 01:16:05,061 --> 01:16:07,396 ... مي‌دوني، پدر 1143 01:16:07,463 --> 01:16:10,834 فکر نکُنم هيچوقت تا حالا .عکسي از پدرت ديده باشم 1144 01:16:41,097 --> 01:16:44,033 .اين که خيلي بچه‌ست 1145 01:16:44,100 --> 01:16:46,302 اين عکس درست همون زماني گرفته شده .که در شُرفِ ازدواج بوده 1146 01:16:46,369 --> 01:16:48,504 ... اوه، اون مردِ خوش‌قيافه‌اي بود 1147 01:16:49,238 --> 01:16:51,340 قبل از اينکه شروع به .ميخوارگي بکُنه 1148 01:16:51,407 --> 01:16:53,376 ،تنومند، چهارشونه .و با گردنِ استوار 1149 01:16:55,879 --> 01:16:58,081 .ولي تبديل به دشمنِ خونيِ من شد 1150 01:17:01,851 --> 01:17:03,619 تا حالا هيچوقت اينو نشونت دادم؟ 1151 01:17:03,687 --> 01:17:04,921 .مراقب باش 1152 01:17:07,824 --> 01:17:10,626 من برايِ برادر و خواهرم .يه کانونِ گرمِ خانوادگي بوجود آوردم 1153 01:17:11,861 --> 01:17:14,698 ،يه روز وقتي که ما خونه نبوديم ... اون پيداش شد 1154 01:17:14,764 --> 01:17:17,834 و تمامِ کفش و لباس‌هايِ خواهرم رو .تيکه‌تيکه کرد 1155 01:17:18,567 --> 01:17:20,003 !هه 1156 01:17:20,069 --> 01:17:23,172 .و البته مست بود 1157 01:17:23,239 --> 01:17:25,241 چند روز بعدش، دوباره برايِ ... معذرت‌خواهي پيداش شد 1158 01:17:25,308 --> 01:17:27,777 .و درخواستِ مقداري پول کرد 1159 01:17:27,844 --> 01:17:29,445 .منم پرتش کردم بيرون 1160 01:17:31,881 --> 01:17:34,117 ،روزِ بعدش .اون يادداشت رو گذاشت 1161 01:17:35,084 --> 01:17:37,420 ".بارِ عذابِ خودتان را پذيرا گرديد" 1162 01:17:39,689 --> 01:17:41,290 .و تو اينو نگهش داشتي 1163 01:17:45,995 --> 01:17:47,831 ديگه نديدمش ،تا خيلي سال بعد 1164 01:17:47,897 --> 01:17:51,000 ،وقتيکه در حالِ مرگ بود .«تويِ «به‌له‌ويو 1165 01:17:51,067 --> 01:17:55,839 ،يه نفر خبرش رو بهم داد .و من هم رفتم ببينم به چيزي احتياج داره يا نه 1166 01:17:55,905 --> 01:17:58,574 .گفت کمي ميوه مي‌خواد 1167 01:17:58,641 --> 01:18:00,844 بنابراين واسش .مقداري پرتقال فرستام 1168 01:18:02,578 --> 01:18:04,380 .روزِ بعدش فوت کرد 1169 01:18:08,251 --> 01:18:11,554 ولي لابد درونش چيزي براي .عشق و تفاهم وجود داشته 1170 01:18:11,620 --> 01:18:13,089 تويِ پدرِ من؟ 1171 01:18:13,656 --> 01:18:14,891 (صدايِ خنده) 1172 01:18:19,428 --> 01:18:21,965 اينو يادت هست، «جين»؟ 1173 01:18:22,031 --> 01:18:25,501 ،تقديم به بهترين پدرِ دنيا" ".به مناسبتِ روزِ پدر 1174 01:18:25,568 --> 01:18:26,669 .سالِ 1946 1175 01:18:31,207 --> 01:18:34,377 .«قدرش رو مي‌دونم، «جين .هديه‌يِ دوست‌داشتني‌ايه 1176 01:18:36,479 --> 01:18:39,682 فکر کُنم تمامِ کارت‌پستال‌هايي که .روزِ پدر مي‌فرستادي رو اينجا دارم 1177 01:18:41,717 --> 01:18:44,788 ،مي‌دوني .من هيچوقت بچه نمي‌خواستم 1178 01:18:44,854 --> 01:18:48,024 بخاطرِ اون پيشينه و .ذهنيتي که سابقاً داشتم 1179 01:18:48,091 --> 01:18:51,394 مدتِ خيلي طولاني‌اي گذشته بود و .ما هنوز «آليس» رو نداشتيم 1180 01:18:51,460 --> 01:18:54,597 «ولي نهايتاً «مارگارت .منو ترغيب کرد 1181 01:18:54,663 --> 01:18:57,566 گفت تويِ سن و سالِ پيري‌مون .مايه‌يِ تسلايِ خاطرمون مي‌شن 1182 01:18:59,135 --> 01:19:00,870 .«و تو دقيقاً همين هستي، «جين 1183 01:19:00,937 --> 01:19:02,271 ... خُب راستش من 1184 01:19:03,272 --> 01:19:04,540 (صدايِ خنده) 1185 01:19:04,607 --> 01:19:07,877 ،اين يکي از برنامه‌هايِ دانشگاهته .که مربوط مي‌شه به يه باشگاه ساز و آواز 1186 01:19:09,312 --> 01:19:12,315 ،من اينجا همه چيز دارم !غير از اجاقِ آشپزخونه 1187 01:19:12,381 --> 01:19:13,449 تو هنوزم آواز مي‌خوني؟ 1188 01:19:13,516 --> 01:19:15,484 .نه، پدر، نه .سال‌هاست که نخوندم 1189 01:19:15,551 --> 01:19:17,854 .اوه، اين که خيلي بده .آخه صدايِ خوبي داشتي 1190 01:19:17,921 --> 01:19:18,988 (صدايِ خنده) 1191 01:19:19,055 --> 01:19:21,190 ولي خُب، نمي‌شه .همه‌يِ کارها رو با هم انجام داد 1192 01:19:22,291 --> 01:19:23,860 ... اوه، يادم مياد که 1193 01:19:23,927 --> 01:19:27,396 ،مادرت مي‌نشست پُشتِ پيانو ... ساعت از پسِ ساعت 1194 01:19:27,463 --> 01:19:29,365 و منم همينجا ... پُشتِ ميزم مستقر مي‌شدم 1195 01:19:29,432 --> 01:19:31,300 .و به آوازِ تو گوش مي‌داديم 1196 01:19:35,839 --> 01:19:38,041 تو ... تو هميشه عادت داشتي : ازم بخواي اين آواز رو بخونم 1197 01:19:38,107 --> 01:19:40,209 "آن هنگام که پيرتر از آن گردم که رويا ببينم" 1198 01:19:40,643 --> 01:19:42,578 جداً؟ 1199 01:19:42,645 --> 01:19:45,281 ولي اصلاً يادم نمياد هيچوقت .اون آهنگ رو خونده باشي 1200 01:19:47,050 --> 01:19:48,484 به نظر مي‌رسيد که هميشه ... آوازت رو پايان مي‌دي 1201 01:19:48,551 --> 01:19:51,287 به محضِ اينکه من .واردِ اتاق مي‌شدم 1202 01:19:51,354 --> 01:19:53,689 واقعاً عادت داشتي اون آهنگ رو واسم بخوني؟ 1203 01:19:57,593 --> 01:19:58,627 .نه 1204 01:20:00,129 --> 01:20:02,966 ولي تو هميشه ازم مي‌خواستي .اونو واست بخونم 1205 01:20:04,233 --> 01:20:05,268 !اوه 1206 01:20:07,103 --> 01:20:10,840 ولي خُب، قطعاً از اينجا نشستن .و گوش دادن، لذت مي‌بردم 1207 01:20:28,291 --> 01:20:29,592 .اين مادرم بود 1208 01:20:29,658 --> 01:20:31,961 .اوه بله، اينو ديدمش، پدر 1209 01:20:33,262 --> 01:20:34,864 .دوست‌داشتنيه 1210 01:20:34,931 --> 01:20:37,433 وقتي اين عکس رو ازش گرفتن .فقط 25 سالش بوده 1211 01:20:38,634 --> 01:20:40,536 .و سالِ بعدش فوت کرد 1212 01:20:42,638 --> 01:20:45,574 قبلاً عادت داشتم هميشه اين عکس رو .تويِ کيفِ جيبيم همراهم داشته باشم 1213 01:20:45,641 --> 01:20:48,844 ،ولي بعد احساس کردم دارم چروکيده‌اش مي‌کُنم .پس عادتم رو گذاشتم کنار 1214 01:20:51,814 --> 01:20:53,950 .اون خيلي ريزه‌ميزه بود 1215 01:21:01,090 --> 01:21:02,358 (صدايِ هق‌هقِ گريه) 1216 01:21:09,665 --> 01:21:12,568 !هي، هي 1217 01:21:13,903 --> 01:21:15,171 !هي، پدر 1218 01:21:22,211 --> 01:21:24,813 هيچوقت فکر نمي‌کردم .اينطوري بشه 1219 01:21:26,282 --> 01:21:28,484 هميشه فکر مي‌کردم .من اول مي‌ميرم 1220 01:21:36,359 --> 01:21:37,693 (صدايِ سرفه کردن) 1221 01:21:46,902 --> 01:21:48,237 .متأسفم 1222 01:21:51,340 --> 01:21:53,309 .گاهي يهو اينطوري مي‌شم 1223 01:21:55,578 --> 01:21:56,946 .الان مي‌گذره 1224 01:21:57,813 --> 01:21:59,848 .الان خودم رو جمع و جور مي‌کُنم 1225 01:21:59,915 --> 01:22:02,785 .لازم نيست سعي کُني، پدر .حرفم رو باور کُن، همين بهترين چيزه 1226 01:22:02,851 --> 01:22:04,320 ... نه، نه، اين 1227 01:22:05,588 --> 01:22:07,223 ... اين فقط بخاطرِ اينه که 1228 01:22:08,024 --> 01:22:09,858 .الان رو به راه مي‌شم 1229 01:22:09,925 --> 01:22:12,161 .نه، خيلي سخته، پدر .بدونِ شک، خيلي سخته 1230 01:22:12,228 --> 01:22:13,596 .الان مي‌گذره 1231 01:22:15,131 --> 01:22:16,499 .الان مي‌گذره 1232 01:22:20,903 --> 01:22:22,972 پدر، مي‌خواي بهت کمک کُنم اين چيزها رو بذاري سرِ جاشون؟ 1233 01:22:23,039 --> 01:22:24,673 ... نه، خودم .خودم مي‌تونم 1234 01:22:33,416 --> 01:22:35,384 ... باشه، اگه .اگه محبت کُني ممنونت مي‌شم 1235 01:22:49,832 --> 01:22:52,668 نمي‌دونم بدونِ تو .«چکار مي‌کرديم، «جين 1236 01:23:04,980 --> 01:23:06,382 .پدر - هوم؟ - 1237 01:23:06,449 --> 01:23:08,617 پگي» رو چطور ديدي؟» 1238 01:23:08,684 --> 01:23:09,752 کي؟ 1239 01:23:10,453 --> 01:23:12,655 .اوه، بله 1240 01:23:12,721 --> 01:23:14,957 ،اوه، خيلي نازنين .خيلي دلفريب 1241 01:23:18,627 --> 01:23:20,263 ... پدر، من 1242 01:23:20,329 --> 01:23:23,399 ... من جداً به فکرِ ازدواج باهاش 1243 01:23:23,466 --> 01:23:25,968 و رفتن و زندگي کردن .در کاليفرنيا هستم 1244 01:23:33,276 --> 01:23:35,944 .پدر، مي ... مي‌دونم که اينجا خونه‌يِ توئه .و خُب، چيزيه که بهش عادت کردي 1245 01:23:36,011 --> 01:23:40,749 ولي، راستش ... دوست دارم .تو هم همراه من بياي اونجا، پدر 1246 01:23:40,816 --> 01:23:42,218 ،اونجا خيلي دوست‌داشتنيه 1247 01:23:42,285 --> 01:23:45,188 و ما نزديکِ منزلِ خودمون ... واست يه آپارتمان مي‌گيريم و 1248 01:23:47,490 --> 01:23:49,525 ... مي‌دوني 1249 01:23:49,592 --> 01:23:51,260 .منم دوست داشتم يه پيشنهاد بدم 1250 01:23:51,327 --> 01:23:52,361 .بسيار خُب 1251 01:23:52,428 --> 01:23:54,930 چرا شما همه‌تون نياين اينجا زندگي کُنين؟ 1252 01:23:56,065 --> 01:23:58,000 «خُب آخه «پگي .اونجا طبابت مي‌کُنه، پدر 1253 01:23:58,067 --> 01:23:59,202 چي؟ 1254 01:23:59,268 --> 01:24:00,569 .اون يه دکتره .بهت که گفته بودم 1255 01:24:00,636 --> 01:24:01,704 ... و بچه هم داره 1256 01:24:01,770 --> 01:24:03,339 ،و بچه‌هاش اونجا .مدرسه و دوست‌هايِ خودشون رو دارن 1257 01:24:03,406 --> 01:24:05,374 اوه، ولي آخه ما اينجا .خونه‌يِ بزرگي داريم 1258 01:24:05,441 --> 01:24:07,576 و تو هم که هميشه .اين خونه رو دوست داشتي 1259 01:24:07,643 --> 01:24:09,312 واسه بچه‌ها هم .جايِ شگفت‌انگيزيه 1260 01:24:09,378 --> 01:24:11,614 تو معمولاً عادت داشتي اون پُشت ،بيسبال بازي کُني 1261 01:24:11,680 --> 01:24:15,151 .و تازه، از اون سبدهايِ بسکتبال هم داره 1262 01:24:15,218 --> 01:24:19,888 والا ... پدر، من دوست دارم واسه يه مدت .از اين ايالت بزنم بيرون 1263 01:24:19,955 --> 01:24:21,557 ،آخه از وقتيکه «کارول» فوت کرده .واسم جايِ نامطبوعي شده 1264 01:24:21,624 --> 01:24:24,460 واسه تو هم خوبه .که از اينجا بزني بيرون 1265 01:24:24,527 --> 01:24:25,928 ... مادرت خيلي خوشحال مي‌شد 1266 01:24:25,994 --> 01:24:28,564 اگه اين خونه دوباره .پُر از بچه بشه 1267 01:24:28,631 --> 01:24:32,101 ... حضورِ من اين دور و برها که ديگه زياد طول نمي‌کِشه، و .و بعدش همه‌اش مالِ تو مي‌شه 1268 01:24:34,002 --> 01:24:36,139 .پدر، خيلي لطف داري 1269 01:24:37,206 --> 01:24:40,476 ولي فکر نمي‌کُنم .همچين چيزي جور بشه 1270 01:24:40,543 --> 01:24:43,812 چون گذشته از مسئله‌يِ ... شغلِ «پگي» و بچه‌هاش 1271 01:24:43,879 --> 01:24:45,914 .تمامِ خانواده‌اش اونجا هستن 1272 01:24:46,849 --> 01:24:48,584 .خانواده‌يِ تو هم اينجا هستن 1273 01:24:49,685 --> 01:24:51,086 .بله، مي‌دونم 1274 01:24:53,756 --> 01:24:59,562 مي‌دوني «جين»، من اينو فقط .بخاطرِ صلاحِ خودت مي‌گم 1275 01:24:59,628 --> 01:25:02,598 «ولي تو مدتِ کوتاهي بعد از فوتِ «کارول ،به کاليفرنيا رفتي 1276 01:25:02,665 --> 01:25:06,101 و اون زمان، بخاطرِ بيماريِ طولاني‌مدتش ،از پا دراومده بودي 1277 01:25:06,169 --> 01:25:12,040 و خُب، طبيعتاً بسيار حساس .و مستعدِ پذيرش بودي 1278 01:25:12,107 --> 01:25:15,010 برام جايِ سواله که آيا تو به اندازه‌يِ کافي صبر کردي .که بدوني واقعاً چي مي‌خواي يا نه 1279 01:25:15,077 --> 01:25:16,145 .من مي‌دونم چي مي‌خوام 1280 01:25:16,212 --> 01:25:18,947 منظورم به فرزندي پذيرفتنِ .بچه‌هايِ يه مردِ ديگه‌ست 1281 01:25:24,653 --> 01:25:26,755 در موردِ اين قضيه‌يِ کاليفرنيا پيشِ مادرت هيچ اشاره‌اي هم کردي؟ 1282 01:25:26,822 --> 01:25:28,857 ،بله، و با رضا و رغبت .بهم گفت برو 1283 01:25:28,924 --> 01:25:31,294 واضحه که اون .همچين حرفي مي‌زد، البته 1284 01:25:31,360 --> 01:25:34,230 .ولي من ديگه هشدارم رو بهت دادم - !اوه، محضِ رضايِ خدا - 1285 01:25:37,933 --> 01:25:40,035 .بسيار خُب، بفرما 1286 01:25:40,102 --> 01:25:41,670 .من مي‌تونم از پسش بربيام 1287 01:25:41,737 --> 01:25:43,706 ،اگه يادت بمونه !واسم کارت‌پستالِ کريسمس رو بفرست 1288 01:25:43,772 --> 01:25:45,073 !پدر - چيه؟ - 1289 01:25:45,140 --> 01:25:46,342 من ازت درخواست کردم .همراهم بياي 1290 01:25:46,409 --> 01:25:47,543 .و من بهت گفتم که نميام 1291 01:25:47,610 --> 01:25:48,911 .خُب، اينش رو مي‌تونم بفهمم 1292 01:25:48,977 --> 01:25:51,079 : ولي اين يکي رو نه !"اگه يادت بمونه، واسم کارت‌پستالِ کريسمس رو بفرست" 1293 01:25:51,146 --> 01:25:53,249 .متأسفم اگه دلخورت کردم 1294 01:25:53,316 --> 01:25:56,619 مادرت هميشه مي‌گفت .من نبايد صدام رو رويِ تو بلند کُنم 1295 01:25:56,685 --> 01:25:59,488 ،تو ازم مي‌خواي موضوع رو برات راحت و آسون کُنم همونطوري که مادرت کرد؟ 1296 01:25:59,555 --> 01:26:01,757 !ولي من اين کارو نمي‌کُنم !اگه مي‌خواي بري، برو 1297 01:26:01,824 --> 01:26:03,559 !اوه، لعنتِ خدا برش 1298 01:26:03,626 --> 01:26:05,027 خودم هميشه مي‌دونستم ... که بعد از فوتِ مادرت 1299 01:26:05,093 --> 01:26:06,962 .آخرش اينطوري مي‌شه 1300 01:26:07,029 --> 01:26:09,832 اصلاً حضور تويِ اين خونه رو تحمل مي‌کردم .فقط بخاطرِ اينکه صورتحساب‌ها رو من پرداخت مي‌کردم 1301 01:26:09,898 --> 01:26:11,300 !اوه، خفه شو 1302 01:26:11,367 --> 01:26:12,768 !به من نگو خفه شو 1303 01:26:12,835 --> 01:26:14,069 !خفه شو 1304 01:26:16,104 --> 01:26:18,307 من ازت درخواست کردم .همراهم بياي 1305 01:26:18,374 --> 01:26:21,277 تو واقعاً چي مي‌خواي؟ !اصلاً تو چه زهرِ ماري مي‌خواي؟ 1306 01:26:23,612 --> 01:26:24,913 حتي اگرم بقيه‌يِ عمرم رو ... اينجا زندگي مي‌کردم 1307 01:26:24,980 --> 01:26:27,216 .بازم برايِ تو کافي نبود 1308 01:26:27,283 --> 01:26:30,886 !من سعيم رو کردم، لعنتِ خدا برش !من سعيم رو کردم که پسرِ وظيفه‌شناسي باشم 1309 01:26:30,953 --> 01:26:32,020 هميشه تحتِ فرمانت ... حاضر بودم 1310 01:26:32,087 --> 01:26:33,656 تويِ هر مناسبتِ مقتضي .که تصورش رو بشه کرد 1311 01:26:33,722 --> 01:26:36,559 ،عيدهايِ پاک، جشنِ تولدها .کريسمس‌ها، سالروزهايِ شکرگذاري 1312 01:26:36,625 --> 01:26:38,227 حتي تويِ اون روزِ شکرگذاري ... که «کارول» در حالِ مرگ بود 1313 01:26:38,294 --> 01:26:40,463 و من بايد تويِ بيمارستان .پيشش مي‌موندم 1314 01:26:40,529 --> 01:26:42,398 .ما خيلي دلمون برات تنگ شده" ".اين روز واسمون بدونِ تو، روز نمي‌شه 1315 01:26:42,465 --> 01:26:45,000 ،نمي‌توني يکي دو ساعت برداري بياي اينجا" "بعد از اينکه از پيشِ «کارول» رفتي؟ 1316 01:26:45,067 --> 01:26:47,069 اصلاً مراعاتِ اتفاقي که واقعاً .در حالِ رُخ دادن بود رو نکردي 1317 01:26:47,135 --> 01:26:48,304 !همسرِ من در حالِ مرگ بود 1318 01:26:48,371 --> 01:26:50,373 يعني اگه کسي بخواد پسرِ خودش رو ببينه اينقدر کارش وحشتناکه؟ 1319 01:26:50,439 --> 01:26:54,443 کارِ وحشتناک اينه که کسي بخواد پسرش رو !مطلقاً و کاملاً تصاحب کُنه. بله 1320 01:26:58,314 --> 01:27:01,384 مقداري اسناد و مدارک مربوط به .دارايي‌هايِ مادرت هست که بايد امضاء بشن 1321 01:27:01,450 --> 01:27:03,319 حواست باشه آدرسي‌چيزي .پيشِ وکيلت بذاري 1322 01:27:03,386 --> 01:27:04,920 !اوه، پدر 1323 01:27:04,987 --> 01:27:07,790 از امشب به بعد، مي‌توني منو .ديگه مُرده فرض کُني 1324 01:27:08,991 --> 01:27:10,726 .من همه چيز بهتون بخشيدم 1325 01:27:10,793 --> 01:27:12,395 از همون زماني که ... يه بچه‌يِ عَن‌دماغي بودم 1326 01:27:12,461 --> 01:27:14,697 تا مغزِ استخون از اين انگشت‌هام .کار کِشيدم، بخاطرِ شماها 1327 01:27:14,763 --> 01:27:17,433 ،شما همه چيز هستين .و من هيچ چيز نيستم 1328 01:27:17,500 --> 01:27:20,068 ،من سقفي بالايِ سرتون درست کردم .و به تنِ‌تون لباس پوشوندم 1329 01:27:20,135 --> 01:27:21,236 !و غذا گذاشتي رويِ ميزمون 1330 01:27:21,304 --> 01:27:23,005 !اي حرومزاده‌يِ نمک‌نشناس 1331 01:27:23,071 --> 01:27:24,973 حالا به عنوانِ قدرداني !چي مي‌خواي؟ 1332 01:27:25,040 --> 01:27:28,076 هيچي! هيچي نمي‌تونه .واسه تو کافي باشه 1333 01:27:28,143 --> 01:27:30,879 ،اصلاً هميشه بابتِ هر چيزِ لعنتي‌اي که بخشيدي !سرکوفتش رو هم بهم زدي 1334 01:27:30,946 --> 01:27:34,283 ،اون پسربچه‌يِ يتيمِ درونت .به همه چيز سرکوفت مي‌زنه 1335 01:27:34,350 --> 01:27:37,653 من به اندازه‌يِ زهرِ مار !بابتِ دورانِ فلاکت‌بارِ بچگيت متأسفم 1336 01:27:37,720 --> 01:27:39,288 وقتيکه بچه بودم و تو عادت داشتي ... اون داستان‌هاش رو واسم تعريف کُني 1337 01:27:39,355 --> 01:27:41,089 ،شب‌ها که برمي‌گشتم اتاقم .مي‌زدم زيرِ گريه 1338 01:27:41,156 --> 01:27:43,726 ولي الان هيچ کاري از دستِ من .واسش ساخته نيست 1339 01:27:45,428 --> 01:27:48,096 و اين هيچکدوم از رفتارهات رو .توجيه نمي‌کُنه 1340 01:27:48,163 --> 01:27:49,698 .ولي من قدردانت هستم 1341 01:27:49,765 --> 01:27:51,500 و تحسينت مي‌کُنم و ستايشت مي‌کُنم ... و سرِ تعظيم فرود ميارم 1342 01:27:51,567 --> 01:27:52,701 در برابرِ عظمتِ کاري که .با زندگيت کردي 1343 01:27:52,768 --> 01:27:55,137 که من هيچوقت حتي .به گردش هم نمي‌رسم 1344 01:27:58,407 --> 01:28:02,578 .ولي اين باعث نمي‌شه که دوستت داشته باشم .ولي من مي‌خوام دوستت داشته باشم 1345 01:28:02,645 --> 01:28:05,113 تو از پدرت متنفر بودي و من مي‌ديدم ،که اين تنفر باهات چکار کرده 1346 01:28:05,180 --> 01:28:07,282 .پس نمي‌خواستم ازت متنفر باشم 1347 01:28:07,350 --> 01:28:11,286 .واسم مهم نيست که چه احساسي نسبت بهم داري - !ولي واسه من مهمه - 1348 01:28:11,354 --> 01:28:13,155 چقدر امشب به دوست داشتنت !نزديک شده بودم 1349 01:28:13,221 --> 01:28:15,558 هيچوقت خودم رو در برابرت .اينقدر رها احساس نکرده بودم 1350 01:28:15,624 --> 01:28:18,594 نمي‌دوني واسم چقدر گرون تموم مي‌شه ،که ازت درخواست مي‌کُنم همراهم بياي 1351 01:28:18,661 --> 01:28:22,498 اونم وقتيکه هيچوقت حتي توانش رو نداشتم .که تويِ يه اتاق تنها کنارت بشينم 1352 01:28:22,565 --> 01:28:24,467 واقعاً فکر مي‌کُني که درِ اتاقت هميشه به رويِ من باز بوده؟ 1353 01:28:24,533 --> 01:28:27,536 تقصيرِ من نبوده اگه تو هيچوقت .ازش رد نشدي 1354 01:28:36,912 --> 01:28:38,714 .خداحافظ، پدر 1355 01:28:38,781 --> 01:28:39,748 ترتيبش رو مي‌دم .که يه نفر بياد پيشت بمونه 1356 01:28:39,815 --> 01:28:41,216 .نمي‌خوام هيچکسي بياد اينجا 1357 01:28:41,283 --> 01:28:43,051 خودم مي‌تونم .از خودم مواظبت کُنم 1358 01:28:43,118 --> 01:28:45,020 هميشه مجبور بودم .خودم از خودم مواظبت کُنم 1359 01:28:46,021 --> 01:28:47,756 !اصلاً کي به تو احتياج داره؟ !بيرون 1360 01:28:50,426 --> 01:28:52,327 من تويِ تمامِ عمرم ... طوري زندگي کردم 1361 01:28:52,395 --> 01:28:56,365 که بتونم راحت تويِ چشم‌هاي هر کسي !نگاه کُنم و بهش بگم بره به جهنم 1362 01:29:03,238 --> 01:29:07,109 آن شب، خانه‌يِ پدرم را .برايِ هميشه ترک کردم 1363 01:29:09,645 --> 01:29:13,081 ،اولين تقاطع را به راست پيچيدم ،و دومين تقاطعِ را به چپ 1364 01:29:13,148 --> 01:29:16,885 ،و اين بار .تا کاليفرنيا رفتم 1365 01:29:16,952 --> 01:29:20,255 ،پس از آن ماجرا .همديگر را چندين بار ديديم 1366 01:29:20,322 --> 01:29:23,191 ما به ديدارش رفتيم .و او به ديدارِ ما آمد 1367 01:29:24,693 --> 01:29:27,430 اما بعد، شريان‌هايِ قلبش .شروع به انسداد کردند 1368 01:29:27,496 --> 01:29:29,131 ... او را در بيمارستاني بستري کرديم 1369 01:29:29,197 --> 01:29:31,500 و تدريجاً به خمودگي‌اي .گنگ و خاموش فرو لغزيد 1370 01:29:32,801 --> 01:29:34,603 ... مدتِ نه چندان زيادي پس از آن 1371 01:29:34,670 --> 01:29:38,373 هنگامي که در برابرِ تلويزيون ... بدونِ هيچ ادراکي نشسته و خيره مانده بود 1372 01:29:39,007 --> 01:29:41,577 .فوت نمود، در تنهايي 1373 01:29:43,879 --> 01:29:46,314 .بدونِ حتي يک پرتقال در دستش 1374 01:29:47,983 --> 01:29:50,486 .مرگ به زندگي پايان مي‌دهد 1375 01:29:52,621 --> 01:29:55,057 ،اما به رابطه پايان نمي‌بخشد 1376 01:29:56,525 --> 01:29:59,528 ... رابطه‌اي که در ذهنِ بازماندگان 1377 01:30:00,596 --> 01:30:02,565 ... برايِ رسيدن به نتيجه‌اي تقلا مي‌کُند 1378 01:30:03,365 --> 01:30:05,333 نتيجه‌اي که شايد .هرگز به آن دست نيابد 1379 01:30:06,635 --> 01:30:08,904 ... «آليس» 1380 01:30:08,971 --> 01:30:12,508 آليس» مي‌گفت من اندوه» .اين جهان را نمي‌پذيرم 1381 01:30:14,477 --> 01:30:18,447 چه اهميتي دارد اگر من هرگز پدر را دوست نداشتم يا او هرگز مرا دوست نداشت؟ 1382 01:30:20,883 --> 01:30:22,751 .شايد حق با «آليس» بود 1383 01:30:23,686 --> 01:30:25,921 ... اما با اين وجود 1384 01:30:25,988 --> 01:30:28,123 هنوز هنگامي که کلمه‌يِ ... پدر" را مي‌شنوم" 1385 01:30:29,858 --> 01:30:31,159 در نظرم .حرمت برمي‌انگيزد 1386 01:30:33,160 --> 01:30:43,160 hamlethamletian : ترجمه زيرنويس aranman : ويرايش نهايي