1 00:00:04,669 --> 00:00:14,959 « من، تو، او » 2 00:00:15,509 --> 00:00:17,709 .و من اون‌جا رو ترک کردم 3 00:00:19,809 --> 00:00:22,309 ...يک اتاق تنگ و سفيد 4 00:00:23,160 --> 00:00:25,360 ...در طبقه همکف 5 00:00:26,640 --> 00:00:28,840 ...به باريکي راهرو 6 00:00:31,100 --> 00:00:33,600 ...جايي که بي‌حرکت 7 00:00:33,970 --> 00:00:36,000 ...و گوش بزنگ 8 00:00:36,980 --> 00:00:39,480 .روي تشکم دراز ميکشم 9 00:00:53,255 --> 00:00:56,255 روز اول اسباب و .اثاثيه رو آبي کردم 10 00:01:32,505 --> 00:01:35,705 روز دوم .همه رو سبز کردم 11 00:02:15,079 --> 00:02:19,279 ...روز سوم .همه رو گذاشتم تو راهرو 12 00:02:19,668 --> 00:02:23,868 ...روز چهارم .خوابيدم رو تُشک 13 00:02:39,150 --> 00:02:42,150 .به نظرم اتاق خالي بزرگتره 14 00:03:41,805 --> 00:03:46,005 ...روز پنجم .تُشکم رو جمع کردم 15 00:05:18,179 --> 00:05:20,379 ...بعد بلندش کردم 16 00:05:24,829 --> 00:05:27,829 ...تکيه‌ش دادم به پنجره 17 00:05:28,413 --> 00:05:30,913 .بعد تکيه‌ش دادم به ديوار 18 00:08:24,007 --> 00:08:28,527 ...روز شيشم .دراز کشيدم و نامه نوشتم 19 00:09:27,900 --> 00:09:30,600 .خيلي شفاف نوشتم 20 00:09:31,982 --> 00:09:34,982 اول سه صفحه طول کشيد .تا خودمو توضيح بدم 21 00:09:36,054 --> 00:09:40,354 بعدش...همون مطلب رو .تو شيش صفحه نوشتم 22 00:12:57,646 --> 00:12:59,846 ...روز هشتم يا نهم 23 00:13:00,228 --> 00:13:02,428 .نامه دوم رو نوشتم 24 00:13:03,074 --> 00:13:06,574 در حال خوردن يه عالمه شکر .هشت صفحه نوشتم 25 00:13:08,926 --> 00:13:10,926 ...بعد خط زدم 26 00:13:11,830 --> 00:13:13,830 .تصحيح کردم 27 00:13:15,900 --> 00:13:18,100 .چند خط باقي موند 28 00:13:18,601 --> 00:13:21,301 ...خوردن‌و گذاشتم کنار .يه گوشه ساکت نشستم 29 00:13:21,444 --> 00:13:23,944 چند روز بعد دوباره .شروع کردم به نوشتن 30 00:14:22,248 --> 00:14:23,948 ...بعد از چند روز 31 00:14:24,350 --> 00:14:26,850 هر چي رو نوشته .بودم از نو خوندم 32 00:15:26,550 --> 00:15:29,050 روي تُشکم ...دراز کشيدم 33 00:15:29,862 --> 00:15:32,362 بعد بلند شدم که .لباس‌مو در بيارم 34 00:15:34,026 --> 00:15:37,526 ...دوباره .لُخت دراز کشيدم 35 00:16:23,950 --> 00:16:26,150 لباس‌هامو پهن ...کردم رو خودم و 36 00:16:26,577 --> 00:16:28,327 .منتظر موندم 37 00:16:34,734 --> 00:16:37,234 به صداي نفس‌هام .گوش ميدادم 38 00:16:39,700 --> 00:16:42,200 با نفس‌هام .بازي بودم 39 00:17:07,600 --> 00:17:10,400 ...بي خيال بازي کردن شدم و 40 00:17:10,898 --> 00:17:12,648 .منتظر موندم 41 00:17:18,402 --> 00:17:22,602 ...هر از چند گاهي .يه قاشق پر شکر مي‌خوردم 42 00:17:30,900 --> 00:17:34,400 به نظرم حداقل 28 .روز اون‌جا بوده‌م 43 00:20:50,150 --> 00:20:52,650 ...وقتي يه دفعه نگاه کردم 44 00:20:53,500 --> 00:20:56,200 آدم‌هايي رو ديدم که .تو خيابون قدم ميزدن 45 00:20:59,852 --> 00:21:02,852 تمام شکرها رو ريختم ...کف اتاق رو نامه‌ها 46 00:21:03,953 --> 00:21:06,153 ...دوباره دراز کشيدم 47 00:21:07,478 --> 00:21:09,228 .و منتظر موندم 48 00:21:12,700 --> 00:21:14,400 ...بيشتر منتظر شدم 49 00:21:14,550 --> 00:21:17,550 تا وقت بگذره يا ...يه اتفاقي بيفته 50 00:21:18,700 --> 00:21:22,900 ،يا من به خدا اعتقاد پيدا کنم .يا تو برام دستکش بفرستي 51 00:22:26,478 --> 00:22:30,978 يه مقدار کار برد تا شکر ريخته شده رو .با قاشق از رو زمين جمع کنم 52 00:22:32,000 --> 00:22:35,700 بعد از اون...ديگه به .صداي قدم‌ها گوش ندادم 53 00:22:36,521 --> 00:22:40,521 ...تعدادشون زياد بود و .در طول روز صداشون بلند بود 54 00:22:43,283 --> 00:22:45,983 .بعدش فقط منتظر شدم 55 00:23:18,700 --> 00:23:20,400 .برف ميومد 56 00:23:21,300 --> 00:23:24,500 متوجه شدم که در هر صورت ...زندگي متوقف شده 57 00:23:25,500 --> 00:23:27,700 طوري که اتفاق ...ديگه‌اي نميفته 58 00:23:28,060 --> 00:23:32,560 ...و اينکه بايد منتظر بمونم تا برف .بند بياد و آب بشه 59 00:23:36,709 --> 00:23:38,909 .پشت سر هم برف باريد 60 00:23:39,900 --> 00:23:41,650 .چهار روز 61 00:25:53,103 --> 00:25:57,603 ...بعد...برف .يه روز بند اومد 62 00:26:01,846 --> 00:26:05,846 ...کمي بعد از اون برف‌ها آب شد و .من بلند شدم 63 00:26:13,830 --> 00:26:18,330 لباس‌هام روي شکرهايي که ...کف اتاق ريخته بود ولو بود 64 00:26:20,555 --> 00:26:22,555 .و من برهنه بودم 65 00:28:05,220 --> 00:28:07,520 صداي قدم‌ها .يواش يواش بند مي‌اومد 66 00:28:07,787 --> 00:28:10,287 يه نفر داشت .به من نگاه مي‌کرد 67 00:28:11,100 --> 00:28:15,184 ...همينطور ...بيحرکت موندم...بو رهنه 68 00:28:15,670 --> 00:28:19,170 طوري که بقيه عابرين هم .ميتونستن منو ببينن 69 00:28:21,350 --> 00:28:25,350 ...يه تعدادي رد شدن ...بعدش ديگه هيچکس 70 00:28:25,750 --> 00:28:27,550 .تا اين که شب شد 71 00:28:30,400 --> 00:28:32,160 لباس‌مو پوشبدم 72 00:28:49,970 --> 00:28:51,670 ...بعد از مدتي 73 00:28:52,470 --> 00:28:55,970 بعد از يه مدت طولاني بلند شدم و .خودمو تو پنجره نگاه کردم 74 00:28:58,842 --> 00:29:01,842 پاکتي که توش شکر ...بود خالي شده بود 75 00:29:01,930 --> 00:29:04,430 تعجب کردم .شکرها کجا رفته‌ن 76 00:29:08,736 --> 00:29:10,736 .فهميدم گرسنه بودم 77 00:29:14,500 --> 00:29:16,300 ...بلند شدم 78 00:29:18,270 --> 00:29:20,470 .خودمو برانداز کردم 79 00:29:26,684 --> 00:29:29,884 زيرپوش‌مو درآوردم .تا بهتر خودمو ببينم 80 00:29:52,964 --> 00:29:54,464 ...بعد از اون 81 00:29:55,314 --> 00:29:58,314 ...لخت شدم و .خودم رو برانداز کردم 82 00:32:20,243 --> 00:32:22,043 .جلوي يه کاميون‌و گرفتم 83 00:32:26,320 --> 00:32:28,020 .سوار شدم 84 00:32:29,940 --> 00:32:32,170 .راننده کاميون حرفي نميزد 85 00:32:33,240 --> 00:32:35,940 بعد گفت برو ...رو تخت دراز بکش 86 00:32:36,100 --> 00:32:38,300 .ديد که خسته بودم 87 00:36:43,170 --> 00:36:45,670 گردن ستبرش رو ...نگاه کردم 88 00:36:46,483 --> 00:36:48,683 .کله‌ي بزرگ با موهاي قرمز 89 00:37:30,300 --> 00:37:32,800 حس کردم .دلم مي‌خواد ببوسمش 90 00:45:35,825 --> 00:45:38,025 ...ميدوني .برام اين اهميت داره 91 00:45:42,600 --> 00:45:44,600 .دستت‌و حرکت بده 92 00:45:45,606 --> 00:45:47,106 .آروم 93 00:45:50,800 --> 00:45:52,800 .تند تند نه 94 00:45:55,800 --> 00:45:57,800 .بالا و پايين 95 00:46:00,050 --> 00:46:03,050 ...اولش آهسته .بعد يه کم تندتر 96 00:46:12,603 --> 00:46:14,603 .حسش ميکنم 97 00:46:17,700 --> 00:46:20,200 .داره گرم ميشه 98 00:46:22,719 --> 00:46:24,719 .سفت تر ميشه 99 00:46:33,452 --> 00:46:35,452 .داره پر ميشه 100 00:46:39,200 --> 00:46:41,900 ...الآن حرارتم ميزنه بالا 101 00:46:43,500 --> 00:46:45,700 .جلو...عقب 102 00:46:48,400 --> 00:46:50,400 .آهسته 103 00:46:55,500 --> 00:46:58,700 واقعاً داره بزرگ ميشه و .پوستش ميزنه بيرون 104 00:47:05,540 --> 00:47:08,070 .گوش ميکني ولي مي‌ترسي 105 00:47:10,500 --> 00:47:12,500 .فکر ميکني اشتباهه 106 00:47:16,750 --> 00:47:18,750 .تندتر نوازش کن 107 00:47:19,650 --> 00:47:21,350 .تندتر 108 00:47:22,228 --> 00:47:24,228 .ادامه بده 109 00:47:29,200 --> 00:47:31,400 .ميفهمي داره مياد 110 00:47:37,796 --> 00:47:39,796 .ادامه بده 111 00:47:43,222 --> 00:47:45,222 .آهسته 112 00:47:47,550 --> 00:47:50,050 .خوبه...بالا و پايين 113 00:48:04,200 --> 00:48:06,700 .با چند تا لرزش مياد 114 00:48:11,200 --> 00:48:15,200 ...ميخوام سرمو بذارم .روي فرمون 115 00:48:54,488 --> 00:48:57,988 با زنم بيرون دهکده .آشنا شدم 116 00:49:00,400 --> 00:49:02,400 .داشتم پياده ميرفتم 117 00:49:03,400 --> 00:49:06,900 ...ن اميد بودم .آخه گم شده بودم 118 00:49:07,550 --> 00:49:11,050 .يهو ديدمش .خيلي تند راه ميرفت 119 00:49:12,600 --> 00:49:17,308 .فصل زمستون بود .ماه نوامبر فکر ميکنم 120 00:49:19,277 --> 00:49:21,777 جلوشو گرفتمو .ازش آدرس پرسيدم 121 00:49:23,300 --> 00:49:27,800 .تقريباً هيجده سالم بود .اون هم خيلي جوون بود. درست مثل تو 122 00:49:30,900 --> 00:49:32,900 .بهش نگاه کردم 123 00:49:33,800 --> 00:49:38,000 مي‌خواستم لباس‌شو در بيارم .ولي ترجيح داد خودش اين کارو بکنه 124 00:49:39,244 --> 00:49:43,244 .همون جا کارمونو کرديم .خيلي حال داد 125 00:49:48,454 --> 00:49:51,454 از اون روز به بعد ...چند بار اين کارو کرديم 126 00:49:52,455 --> 00:49:55,655 تا اين که حامله .شد و بچه‌دار شد 127 00:49:58,300 --> 00:50:02,500 مجبور شدم همه جور .خر حمالي کنم تا پول در بيارم 128 00:50:06,200 --> 00:50:08,400 از اون به بعد ديگه .کمتر وقت داشتم 129 00:50:09,443 --> 00:50:12,443 تمام انرژي‌مو .رو کار ميذاشتم 130 00:50:15,747 --> 00:50:20,880 ...وقتي جنازه‌م...ميرسيد خونه .با شکم و پستون‌هاي گنده منتظرم بود 131 00:50:23,250 --> 00:50:26,750 شنبه‌ها و يکشنبه‌ها .ترتيب همديگه رو ميداديم 132 00:50:29,450 --> 00:50:34,150 ...رابطه‌مون مثل اوايل نبود و .بعدش هم که بچه اومد وسط 133 00:50:37,205 --> 00:50:41,205 ...ديگه مثل سابق طالبش نبودم .اون هم من‌و نميخواست 134 00:50:43,150 --> 00:50:46,650 عجيبه. انگار بچه مانع ...عشقبازي ما بود و شايدم 135 00:50:48,369 --> 00:50:53,569 شايدم من از فرط کار زياد خيلي .خسته بودم و توان‌شو نداشتم 136 00:50:56,000 --> 00:50:58,500 خُب اون يه بچه داشت .که ازش مراقبت کنه 137 00:51:03,800 --> 00:51:06,100 ...بنابراين گاه و بي‌گاه 138 00:51:06,191 --> 00:51:10,191 .وظايف زناشويي‌مون رو انجام ميديم 139 00:51:14,179 --> 00:51:16,946 ...واقعاً عجيب‌هِ .ولي هر دوش يه حسي داره 140 00:51:17,304 --> 00:51:20,304 حس پول در آوردن و با بچه ...کوچيک بازي کردن. حس 141 00:51:20,679 --> 00:51:23,679 .حس تکون دادن بچه روي پاهام 142 00:51:26,400 --> 00:51:27,900 .نميدونم 143 00:51:30,905 --> 00:51:33,105 .راستي چند تا عکس دارم 144 00:51:33,750 --> 00:51:37,250 ...من و بچه روي پام .که داره گريه ميکنه 145 00:51:45,022 --> 00:51:47,022 .الآن 2 تا بچه دارم 146 00:51:48,000 --> 00:51:53,700 ...يه دختر که 11 سالشه .و يه کوچولوي 1 سال و نيمه 147 00:51:59,250 --> 00:52:01,750 .الآنم که راننده کاميونم 148 00:52:12,400 --> 00:52:15,900 گاهي وقت‌ها تو جاده .دخترها رو بلند ميکنم 149 00:52:19,484 --> 00:52:21,184 ...ولي ميدونم که 150 00:52:21,400 --> 00:52:25,400 ...تَهش هيچي نيست .هيچي...بجز همون لحظه 151 00:52:27,726 --> 00:52:33,226 براي همين ازشون ميپرسم و...اگه .قبول کنن اون پشت...کارمونو ميکنيم 152 00:52:33,870 --> 00:52:35,570 .روي تختخواب 153 00:52:41,415 --> 00:52:46,071 .تهش هيچي نيست با اين کار خونواده تشکيل .نميشه و...از کسي حمايت نميشه 154 00:52:46,072 --> 00:52:48,072 .فقط بغل خوابي‌هِ 155 00:52:50,950 --> 00:52:53,191 ...يه رابطه جنسي .فقط همين 156 00:53:04,491 --> 00:53:06,491 .ميدوني، يه پسرعمو دارم 157 00:53:08,340 --> 00:53:10,540 پسرعموي من ...کارهاش خنده داره 158 00:53:11,050 --> 00:53:14,550 فقط بخاطر مال همسرش .باهاش ازدواج کرد 159 00:53:16,250 --> 00:53:21,750 تنها لذتش تو زندگي اينه که .هي پول در بياره و پس‌انداز کنه 160 00:53:24,300 --> 00:53:27,800 ...آدم احمقي‌هِ ولي همه‌شون راضي‌َن 161 00:53:28,250 --> 00:53:32,200 .زندگي‌ش تغيير نکرده .کارشو ميکنه و پول در مياره 162 00:53:39,849 --> 00:53:41,599 .يه برادر هم دارم 163 00:53:42,300 --> 00:53:44,300 .تو يه کارخونه کار ميکنه 164 00:53:48,015 --> 00:53:52,515 ...خيلي خنده‌داره. برادر من .يه بازنده‌ي واقعي‌هِ 165 00:53:52,650 --> 00:53:58,088 ...هميشه از آخر اول‌هِ .نميتونه پول در بياره 166 00:53:59,875 --> 00:54:01,875 زندگي‌ش به گند .کشيده شده 167 00:54:04,089 --> 00:54:06,110 .هميشه ميرينه تو شغل‌ش ....ولي...ولي 168 00:54:06,270 --> 00:54:08,270 ...نميدونم چه جوري بگم .يه بار اخراج شد 169 00:54:08,689 --> 00:54:15,757 ...منظورم اينه که...يه دختر پيدا کرد و .شروع کرد باهاش زندگي کردن 170 00:54:16,250 --> 00:54:19,450 بنابراين تونست روي آينده‌ش .تمرکز کنه و جلو بره 171 00:54:20,661 --> 00:54:24,161 .حالا براي خودش رييس‌هِ .عاشق اينه که سر ديگران فرياد بکشه 172 00:54:27,631 --> 00:54:34,331 خنده داره. واقعاً دوست داره .عصباني بشه و سر مردم فرياد بکشه 173 00:54:34,538 --> 00:54:37,238 درست مثل اينکه از .نفسش آتيش بيرون بياد 174 00:54:48,700 --> 00:54:51,200 بعضي وقت‌ها ...وقتي ميرم خونه 175 00:54:51,705 --> 00:54:55,705 .مي‌بينم که زنم منتظره ..با اون کوچولوئه 176 00:54:56,368 --> 00:55:00,421 ...قنداق‌شو عوض ميکنه ...آروم ميزنه رو باسنش و 177 00:55:00,422 --> 00:55:03,112 ...با احتياط کون بچه رو ميشوره 178 00:55:03,655 --> 00:55:07,075 و شونبول‌شو با پارچه .نخي تميز ميکنه 179 00:55:08,578 --> 00:55:11,578 بعدش هم اون پماد .بدبو رو به پاهاش ميماله 180 00:55:12,029 --> 00:55:14,229 .خم ميشه روش 181 00:55:16,500 --> 00:55:19,000 با مزه‌س بچه .خوشو خيس ميکنه 182 00:55:20,695 --> 00:55:25,195 وقتي ميرسم خونه از خستگي ...در حال مرگم، زنم هم همينطور 183 00:55:26,133 --> 00:55:28,133 .حتماً دارم پير ميشم 184 00:55:36,300 --> 00:55:38,000 ...و دخترم 185 00:55:39,451 --> 00:55:41,201 ...وقتي مي‌خواييم شام بخوريم 186 00:55:41,800 --> 00:55:44,000 .با لباس خواب سر ميز ميشينه 187 00:55:45,709 --> 00:55:49,209 يه باز زدم به پشتش و ."گفتم : "برو لباس بپوش 188 00:55:49,700 --> 00:55:51,658 نشون بده به پدرت .احترام ميذاري 189 00:55:51,945 --> 00:55:57,645 .ميدوني آخه منو تحريک ميکنه .مهم نيست چند سالشه. يه زن کامل‌هِ 190 00:56:04,906 --> 00:56:09,906 :يه چيزي بهت بگم وقتي ساعت‌ها اينطوري .رانندگي ميکنم...هيچي نميبينم 191 00:56:10,594 --> 00:56:14,314 ...فقط تيرک‌هاي تلفن و .صداي موتور 192 00:56:16,172 --> 00:56:18,672 خنده‌داره...آخه شروع .ميکنم به خيال‌پردازي 193 00:56:19,941 --> 00:56:23,141 .اون وقت راست ميکنم 194 00:56:25,200 --> 00:56:27,400 بعضي وقت‌ها حتي .متوجه نميشم 195 00:56:29,751 --> 00:56:33,751 گاهي وقت‌ها هم با فکر کردن به يه .مورد خاص خودم باعث ميشم راست بمونه 196 00:56:34,953 --> 00:56:38,953 ...مثلاً به ناناز خوشگل و ...خيس يه زن 197 00:56:39,550 --> 00:56:41,550 .با پاهاي باز 198 00:56:42,526 --> 00:56:45,026 .يا زني که آه و ناله ميکنه 199 00:56:46,618 --> 00:56:48,118 .زني که يه گوشه آه و ناله ميکنه 200 00:56:48,350 --> 00:56:51,850 زني که آه و ناله ميکنه .هميشه کارسازه 201 00:56:52,691 --> 00:56:56,691 حتي بعضي وقت‌ها چيزهاي .بي معني هم کمک ميکنه 202 00:57:02,450 --> 00:57:06,950 ،خنده‌داره. اولين بار که رانندگي مي‌کردم .جرأت نداشتم به اين چيزها فکر کنم 203 00:57:07,700 --> 00:57:10,200 ...فقط سريعتر ميروندم 204 00:57:10,645 --> 00:57:14,145 ...وقتي گرماشو حس ميکردم .با صداي بلند آواز ميخوندم 205 00:57:16,901 --> 00:57:19,901 .گرماشو تو شکمم حس مي‌کردم 206 00:57:20,419 --> 00:57:23,919 ...از سينه‌م بالا مي‌اومد و .از دهنم ميزد بيرون 207 00:57:25,600 --> 00:57:30,600 يا گاهي وقت‌ها با راننده کاميون‌هاي .ديگه کورس ميذاشتم 208 00:57:32,418 --> 00:57:36,918 .کار احمقانه‌اي بود ...گاهي وقت‌ها تو سفرهاي طولاني .يه راننده کمکي همراهم مي‌بردم 209 00:57:37,889 --> 00:57:42,389 انقدر بهش سختي ميدادم .که آخر سر دعوامون ميشد 210 01:00:33,417 --> 01:00:35,117 .منم 211 01:01:44,403 --> 01:01:46,603 .دوست ندارم اينجا بموني 212 01:03:57,065 --> 01:03:59,068 .گرسنمه 213 01:05:27,100 --> 01:05:28,800 .باز هم ميخوام 214 01:06:41,944 --> 01:06:43,644 .تشنمه 215 01:20:47,000 --> 01:21:02,000 « HR_A - ترجمه و تنظیم : حمید رضا » hra_sub@yahoo.com