1 00:07:09,491 --> 00:07:12,426 انتظار اومدنت رو نداشتم 2 00:07:17,031 --> 00:07:19,761 نمی دونستم قراره بیای 3 00:07:23,905 --> 00:07:26,669 ما خیلی دوستت داریم 4 00:07:29,444 --> 00:07:32,572 خیلی دوستت داریم 5 00:07:44,392 --> 00:07:46,918 دُگمه های پیرهنتو ببند آندره 6 00:07:57,706 --> 00:08:00,072 ! آندره 7 00:08:03,946 --> 00:08:07,074 ! آندره 8 00:08:07,283 --> 00:08:09,114 ! آندره 9 00:08:26,168 --> 00:08:30,332 توی اون بعد از ظهرهای ... حوصله سَربَر و کُند گذر مزرعه 10 00:08:30,539 --> 00:08:32,508 ... من خودمو دور از چشمهای نگران ِ خانواده 11 00:08:32,709 --> 00:08:37,271 توی جنگل پنهان می کردم 12 00:08:37,481 --> 00:08:40,746 تا پاهای تب آلودمو با لمس ِ زمین تسکین بدم 13 00:08:42,452 --> 00:08:45,387 و خودمو با برگ ها بپوشونم 14 00:08:45,589 --> 00:08:51,824 مثل گیاه پژمُرده ای ... که از تحمّل وزن ِ 15 00:08:52,028 --> 00:08:55,361 یه غنچه سرخ سَر خم کرده باشه ... آروم می خوابیدم 16 00:09:00,537 --> 00:09:04,871 یعنی ممکنه که اون ریشه هایی که دور و بَرم .... بودند ، همه شون پَری هایی بوده ن که 17 00:09:05,075 --> 00:09:10,536 صبورانه منو در سنّ نوجوانی و در حال چُرت زدن تماشا می کردند ؟ 18 00:09:12,749 --> 00:09:14,808 ... یا شایدم اون گلدون های قدیمی 19 00:09:15,018 --> 00:09:18,648 روی ایوُون خونه بودن که منو صدا می زدن ؟ 20 00:09:20,992 --> 00:09:23,256 ! آندره 21 00:09:24,829 --> 00:09:26,456 ! آندره 22 00:09:26,664 --> 00:09:29,633 شایدم تنها فایده ی اون صدا زدن ها 23 00:09:30,668 --> 00:09:34,365 مخصوصاً وقتی که پیام رسان شون 24 00:09:34,572 --> 00:09:40,135 چابک سرانه سوار بر باد حرکت می کرد فقط تباه کردن اون فضا بوده ؟ 25 00:09:44,682 --> 00:09:47,378 ... وقتی که چُرت من جا افتاده می شد 26 00:09:47,585 --> 00:09:52,284 عین یه میوه ی رسیده می چیدمش با نگاهی شهوانی و روحانی 27 00:09:57,728 --> 00:10:01,323 موعظه های پدرمو به خاطر می آوُردم 28 00:10:01,532 --> 00:10:04,024 که می گفت : " چشم های ما چراغ بدن های ماست 29 00:10:04,236 --> 00:10:08,070 اگه نگاه ما درست باشه جسم مون حامل نور خواهد بود 30 00:10:08,273 --> 00:10:09,706 ... ولی اگه نگاه تیره و تاری داشته باشیم 31 00:10:10,709 --> 00:10:14,236 نتیجه ش جسمی افسرده حال و پَکَره " 32 00:10:58,257 --> 00:11:00,054 ... پنجره ها 33 00:11:03,196 --> 00:11:05,027 چرا پنجره ها بسته ست؟ 34 00:11:23,983 --> 00:11:28,475 "LAVOURA ARCAICA" "TO THE LEFT OF THE FATHER" .:: سمت چپ پدر ::. 35 00:11:28,687 --> 00:11:32,747 «ترجمه و تطبیق متن زیرنویس با اثر ».:: [ HM.Boottimmar7 ] ::. 36 00:11:33,854 --> 00:11:38,358 "BASED ON THE NOVEL "LAVOURA ARCAICA" " .:: بر اساس رُمان مزرعه کُهن اثر رضوان نصار ::. 37 00:11:40,134 --> 00:11:43,661 ".:: A FILM BY : LUIZ FERNANDO CARVALHO ::. " .:: فیلمی از لوئیز فرناندو کاروالهو ::. 38 00:11:55,749 --> 00:11:58,013 نگران چیزی نباش برادر 39 00:11:58,318 --> 00:12:01,481 با اون لحن صدای جدّی که دنبالشی 40 00:12:02,389 --> 00:12:05,688 ازم بپرس چه خبرا ؟ 41 00:12:05,893 --> 00:12:07,986 ... [ یا مثلاً سر چیزی] با من مخالفت کن 42 00:12:08,195 --> 00:12:11,289 بزن ظروف چینی خونواده رو جلوی چشم های من بشکن 43 00:13:05,187 --> 00:13:09,123 وقتی که برای صرف غذا ... یا شنیدن موعظه ها دور میز می نشستیم 44 00:13:09,325 --> 00:13:13,762 : ترتیب نشستن مون اینطوری بود ... پدرمون ؛ سر میز 45 00:13:13,963 --> 00:13:16,523 و از سمتِ راستش به ترتیب ِسن و سال 46 00:13:16,732 --> 00:13:20,725 اوّل پدرو می نشست و بعدش رُزا زُلیخا و هُدی 47 00:13:21,670 --> 00:13:26,300 ... و در سمتِ چَپِش ، مادرم ، خودم 48 00:13:26,509 --> 00:13:29,205 آنا و لولا که از همه کوچیکتر بود 49 00:13:29,745 --> 00:13:31,178 ... شاخه ی سمتِ راست 50 00:13:31,380 --> 00:13:36,716 خود به خود از روی تَنه رُشد کرده بود 51 00:13:36,919 --> 00:13:41,219 ولی شاخه سمت چپ آسیب دیده بود 52 00:13:41,991 --> 00:13:48,089 انگار سمتِ مادرم ، جایی که شاخه ی سمت چپ شروع می شد ، یه جور ناهنجاری وجود داشت 53 00:13:48,297 --> 00:13:53,258 جوانه ای نو رَسته اما بیمار و خم شده زیر بار سنگین مُحبّت 54 00:14:00,744 --> 00:14:05,113 فکرش هم نمی تونی بُکنی از وقتی که رفتی، ما چی کشیدیم 55 00:14:08,051 --> 00:14:11,782 اگه چهره ی تِکیده ی خانواده رو ببینی بُهت زده می شی 56 00:14:17,093 --> 00:14:19,288 ... برام سخته که اینو بگم برادر 57 00:14:22,432 --> 00:14:26,300 ولی مادرمون دیگه نمی تونه اشک و غصه هاشو پنهان کنه 58 00:14:30,273 --> 00:14:33,003 اون به هیچ کس نگفته بود که تو گذاشتی رفتی 59 00:14:35,279 --> 00:14:40,546 اون روز وقت ناهار 60 00:14:40,751 --> 00:14:44,585 تک تک ِ ما جای خالی تو رو 61 00:14:44,789 --> 00:14:47,622 روی صندلیت حس می کردیم 62 00:15:02,707 --> 00:15:08,168 در همون حالی که همراه پدر مشغول ...کار بودیم ، روز به درازا کشید 63 00:15:08,746 --> 00:15:12,409 ... به خواهرامون توی خونه فکر می کردیم 64 00:15:12,617 --> 00:15:18,078 که یا توی آشپزخونه مشغول بودن ... یا درحال قلابدوزی توی اِیوُون 65 00:15:18,289 --> 00:15:22,056 یا در حال دوختن یا تمیز کردن انبار 66 00:15:23,629 --> 00:15:26,359 ... مهم نیست که دخترها کجا بودند 67 00:15:26,565 --> 00:15:29,227 چون بعد از اون روز دیگه قرار نبود هرگز مثل قبل باشن 68 00:15:29,434 --> 00:15:32,835 خونه دیگه هیچ وقت از شادی اونا لبریز نشد 69 00:15:34,339 --> 00:15:40,005 باید خودت اونجا بودی آندره 70 00:15:41,613 --> 00:15:45,344 باید می دیدی که پدر چه جوری تو سکوت خودش اسیر شده 71 00:15:49,755 --> 00:15:53,555 درست بعد از شام از سر میز بلند شد و رفت بیرون 72 00:15:56,128 --> 00:15:59,154 هیچ کس متوجه کنار کشیدنش نشد 73 00:16:00,599 --> 00:16:03,693 ... بیرون خونه وایستاده بود 74 00:16:05,204 --> 00:16:08,002 و با نگاهی پوچ زل زده بود به تاریکی شب 75 00:16:11,210 --> 00:16:14,043 آخرش هم ، وقت خواب که شد ... من رفتم اتاق تو 76 00:16:14,247 --> 00:16:17,683 در کُمُدتو باز کردم و کِشوهای خالی کُمد رو کشیدم بیرون 77 00:16:18,384 --> 00:16:20,284 ... تازه اون موقع بود که 78 00:16:20,486 --> 00:16:24,547 به عنوان برادر بزرگتر فهمیدم واقعاً چه اتفاقی افتاده 79 00:16:26,926 --> 00:16:29,724 زَوال خانواده مون شروع شده بود 80 00:16:30,897 --> 00:16:34,492 مدّت ها قبل از اونی که فکرشو بُکنی شروع شده بود 81 00:16:40,373 --> 00:16:44,241 اون موقعی شروع شد که ایمان به شکل بدخیمی ... درون من شروع به رُشد کرد 82 00:16:46,879 --> 00:16:50,474 اون موقعی که اشتیاق من بیشتر از هر کس دیگه ای توی خونه بود 83 00:16:54,054 --> 00:16:56,284 ... اونم من 84 00:16:57,024 --> 00:16:59,254 ... بچه ای پرهیزکار 85 00:17:01,028 --> 00:17:05,988 که هر شب مدال مریم مقدّس خودمو ... کنار تختم می ذاشتم 86 00:17:10,237 --> 00:17:15,368 و فکر می کردم که خدا هر روز صبح سر ساعت 5 برای عبادت صبحگاهی 87 00:17:15,576 --> 00:17:18,511 بیدارم می کنه 88 00:18:21,777 --> 00:18:23,836 بلند شو عزیزم 89 00:18:25,881 --> 00:18:28,042 بیدار شو 90 00:19:37,220 --> 00:19:40,383 برادرتو بیدار می کنی عزیزم 91 00:20:09,153 --> 00:20:11,644 - قلب من -دِلَک ِ من 92 00:20:13,291 --> 00:20:15,851 - چشمای من - چشمای من 93 00:20:17,495 --> 00:20:20,123 - بَرّه ی من - بَرّه ی من 94 00:20:22,633 --> 00:20:26,831 ... قلب من ، چِشم های من 95 00:20:27,872 --> 00:20:31,399 ... به محض اینکه بلند می شدم 96 00:20:31,609 --> 00:20:37,606 خدا همونجا پیش روی من بود روی میز کناریم 97 00:20:37,816 --> 00:20:40,148 و اون خدایی بود ... که می تونستم توی دستام بگیرمش 98 00:20:40,352 --> 00:20:44,686 خدایی که سینه ی معصوم من ازش لبریز بود 99 00:20:44,890 --> 00:20:48,553 و عین بادکنی [مشتاق پرواز ] به کلیسا می رفتم.. 100 00:22:15,983 --> 00:22:19,475 نوری که در دوران بچه گی مون توی اون خونه داشتیم ، عالی بود 101 00:22:20,754 --> 00:22:27,159 نونِ پخت خونگی ، شیر گرم ... و قهوه ، ظرف کَرِه 102 00:22:42,943 --> 00:22:45,844 به نظرم می اومد که روشنایی خونه مون 103 00:22:52,486 --> 00:22:56,082 وقتایی که از دهکده برمی گشتیم ... حتّی روشن تر هم می شه 104 00:23:24,819 --> 00:23:27,447 ... اون شفّافیت 105 00:23:30,892 --> 00:23:33,918 کمی بعدتر پریشونم می کرد 106 00:23:37,632 --> 00:23:41,069 باعث می شد در برابر دنیا گُنگُ و غریب باشم 107 00:24:51,975 --> 00:24:55,308 هر چقدر که پیوند خانوادگی عمیق تر باشه اون ضربه شدید تره 108 00:24:56,413 --> 00:25:01,146 تمام شادی و استحکام یه خانواده می تونه با یک ضربه نابود بشه 109 00:25:08,124 --> 00:25:10,184 تو جنگل های ... پشت خونه 110 00:25:10,394 --> 00:25:14,558 زیر درختان بلند وقتی که شُعاع آفتاب 111 00:25:14,765 --> 00:25:17,063 بازی ملایم و لذت بخشی از سایه ها راه می نداخت 112 00:25:21,839 --> 00:25:23,238 ... بعد از اینکه بوی گوشت بریان 113 00:25:23,441 --> 00:25:28,174 دیگه به مشام نمی رسید ، از خلال درختانی که پُر بَرگ تر بودند 114 00:25:28,379 --> 00:25:32,975 لباس هایی که بعد از پهن شدن روی چمن بی حرکت تا خورده بودند 115 00:25:35,720 --> 00:25:39,884 و من کنار کُنده ی درختی تماشا می کردم 116 00:25:40,091 --> 00:25:42,821 مقدّمات دیوانه وار مراسم رقص 117 00:25:43,027 --> 00:25:46,485 مردها و زن های جوانی که با عجله اینور و اونور می رفتن 118 00:25:46,697 --> 00:25:49,791 خواهران من هم به اونها ملحق می شدند ... با رفتاری به سبک و سیاق روستایی 119 00:25:50,001 --> 00:25:51,866 ... با جامه های سبک و رنگ ِ روشن به تن 120 00:25:52,069 --> 00:25:55,801 همراه با وعده های عشق عُشاق 121 00:25:56,008 --> 00:25:59,409 که به شکل دلپذیری می دویدند ... و جنگل مملوّ از صدای خنده هاشون بود 122 00:25:59,611 --> 00:26:03,638 اونها ، سبدهای میوه رو می بردن تا بذارن روی سفره های رومیزی 123 00:26:03,849 --> 00:26:07,512 خربزه ها و هندوانه ها با شادی و سرور قاچ می خوردند 124 00:30:00,657 --> 00:30:06,687 و من تصور می کردم به محض اینکه اثر ِشراب ... هیبت پدرم رو کمرنگ کنه 125 00:30:08,098 --> 00:30:11,067 و اون حس شادی درون چشم هاش ...[ ظاهر بشه ] 126 00:30:12,369 --> 00:30:17,932 دوباره مطمئن می شد که ... هیچ چیز در انبار این کشتی نخواهد پوسید [ کنایه از دوام ِسعادت خانواده ] 127 00:30:28,553 --> 00:30:31,716 و من همونطور اونجا می نشستم ... با ظاهری آرام 128 00:30:31,923 --> 00:30:36,690 و از دور طراوت پوست صورت ... خواهرم رو تصوّر می کردم 129 00:30:36,894 --> 00:30:40,489 رایحه ی اسطوخودوسش رو ... لبانِ تو پُر و لطیفش رو 130 00:30:40,698 --> 00:30:45,260 لبریز از شیرینی ، رمز و راز و و بدجنسی نهفته در اون چشمان خرمایی رنگ 131 00:30:45,469 --> 00:30:51,339 ... دلم می خواست ناخن هامو توی خاک فرو کنم 132 00:30:51,542 --> 00:30:57,777 و پوشیده با خاک اون زمین نمناک توی اون چاله دراز بکشم 133 00:31:47,366 --> 00:31:49,732 بیا عزیز دلم 134 00:31:51,203 --> 00:31:53,535 بیا با خواهر و برادرات بازی کن 135 00:31:53,739 --> 00:31:56,435 ولم کن مامان 136 00:31:56,642 --> 00:31:59,043 داره بهم خوش می گذره 137 00:32:20,633 --> 00:32:25,627 ...[ از میان ] این غبار درخشان ...وقتی که دوباره به گذشته ی دور نگاه می کنم 138 00:32:28,641 --> 00:32:33,078 روزی رو می بینم که پاهام اسیر زنجیر شده بود 139 00:32:33,279 --> 00:32:36,146 ... و برای اینکه نگاهم به صورتش نیفته سر به زیر انداخته بودم 140 00:32:41,487 --> 00:32:45,720 و وقتی که خونه رو ترک می کردم ... کوله پُشتیم که پشتم بسته شده بود 141 00:32:48,062 --> 00:32:54,729 روی شونه هام سنگینی می کرد و هر دو مثل دوقلو گام برمی داشتیم 142 00:32:54,935 --> 00:32:57,563 ... مثل دو زرده از یک تخم مرغ 143 00:32:57,771 --> 00:33:00,706 ... با نگاهی رو به جلو 144 00:33:00,908 --> 00:33:03,240 و چشمانی رو به عقب 145 00:33:22,396 --> 00:33:28,461 همونطور که اونجا نشسته بودم چیزهای زیادی از گذشته دیدم 146 00:33:32,007 --> 00:33:35,238 در اون بعد از ظهر ... از روی نا امیدی تصمیم گرفتم 147 00:33:35,443 --> 00:33:38,776 تا ساکن زُهدان نرم زمان بشم 148 00:33:49,090 --> 00:33:53,151 کی می دونه، می تونستم با ملایمت به برادرم بگم 149 00:33:53,361 --> 00:33:57,923 " ! برو و سلام منو به اهالی خونه برسون" 150 00:33:58,133 --> 00:34:01,034 ... بعدش می تونستم درو ببندم 151 00:34:04,305 --> 00:34:07,832 ... ودر ظلمت خودم تنها باشم 152 00:34:08,043 --> 00:34:13,037 می تونستم خودمو لای پارچه ی نرمی که روی دیوار پهن بود بپیچم 153 00:34:14,216 --> 00:34:20,348 و در لایه ای از محافظت خودمو تسلیم شراب و بخت و اقبالم کنم 154 00:35:07,104 --> 00:35:10,471 مهمانسرای اسکاتنا صبحانه ، غذا و اتاق 155 00:35:20,617 --> 00:35:24,519 از وقتی که از خونه فرار کردم طغیان درونمو خفه کردم 156 00:35:24,721 --> 00:35:28,350 و قدم به قدم از مزرعه دورتر شدم 157 00:35:29,526 --> 00:35:33,986 و اگه از خودم می پرسیدم که " کجا داریم می ریم ؟ " 158 00:35:35,832 --> 00:35:38,801 [ جواب این بود ] : " همیشه در مسیر برگشت به خونه ایم " 159 00:36:18,142 --> 00:36:21,839 وقتی به مامان گفتم که دارم میام تو رو ببینم 160 00:36:22,580 --> 00:36:25,014 ... یه قدم عقب رفت 161 00:36:25,216 --> 00:36:28,117 و چشم هاش از اشک پُر شد 162 00:36:28,319 --> 00:36:30,185 توی چشمهاش حس ترس بود 163 00:36:31,690 --> 00:36:36,389 ای بابا مامان ، خوشحال باش دیگه ... به جای گریه باید بخندی 164 00:36:37,129 --> 00:36:39,757 اونجوری نکن نگران هم نباش 165 00:36:39,965 --> 00:36:43,162 قول می دم با اون فراری جر و بحث نکنم 166 00:36:47,239 --> 00:36:50,640 حالا می بینی چقدر خوشحال می شه خودت بعداً می بینی 167 00:36:51,310 --> 00:36:52,538 مامان ! حالا خودت می بینی که چطور همه چیز 168 00:36:52,744 --> 00:36:57,078 برمی گرده مثل قبل درست ، همونجوری که قبلاً بود !؟ 169 00:37:01,553 --> 00:37:04,317 ! بَرِش گردون خونه پدرو 170 00:37:06,925 --> 00:37:12,989 به برادر و خواهرات هم نگو که داری می ری 171 00:37:14,867 --> 00:37:17,097 ولی بَرش گردون 172 00:37:21,608 --> 00:37:27,069 حالا می خوام از اون نون شیرینی هایی ... که اون دوست داشت بپزم 173 00:37:36,122 --> 00:37:40,821 و وقتی که داشت این حرفو می زد ، اونقدر با ملایمت بغلم کرد که انگار من جای تو بودم آندره 174 00:37:49,402 --> 00:37:52,599 اینجوری به یه برّه غذا می دن 175 00:38:17,064 --> 00:38:19,658 مامان خیلی پیر شده 176 00:38:55,704 --> 00:38:58,639 مادرم رو دیدم که روی صندلی غلطانش نشسته بود 177 00:38:59,708 --> 00:39:04,975 کاملاً تنها و غرق در رؤیاهای خاکستری خودش 178 00:39:05,180 --> 00:39:09,981 داشت توری رو که به درازنای یک عُمر حول محور عشق و پیوندهای خانوادگی 179 00:39:10,185 --> 00:39:12,551 بافته شده بود از هم باز می کرد 180 00:39:13,855 --> 00:39:20,522 دیدمش که نان کُماجش رو با سادگی شاهانه ای ورز می داد 181 00:39:21,162 --> 00:39:27,123 یک لحظه حس کردم که این تصویر هم ارزش ِ کتابی تاریخی بود 182 00:39:58,367 --> 00:40:00,028 ولی هیچ کس توی خونه به اندازه ی آنا عوض نشده 183 00:40:03,873 --> 00:40:07,468 به محض اینکه تو رفتی ، اون خودشو تو نمازخونه حبس کرد که عبادت کنه 184 00:40:08,544 --> 00:40:11,741 به جز وقتهایی که همینطور بی هدف ... مشغول پرسه زدن توی جنگل نباشه 185 00:40:11,947 --> 00:40:14,939 به طرز عجیبی می ره کنار خونه قدیمی مخفی می شه 186 00:40:16,253 --> 00:40:20,019 هیچ کدوم ما نتونسته اون سکوت زاهدانه ش رو بشکنه 187 00:40:21,525 --> 00:40:24,460 هیچ کس بیشتر از این باعث نگرانی مون نمی شه 188 00:41:24,288 --> 00:41:27,348 من دیگه لب به مشروب نمی زنم تو هم دیگه نباید لب به مشروب بزنی 189 00:41:27,558 --> 00:41:29,958 ! فضیلت پدرمون هم ناشی از این شراب نیست 190 00:41:30,161 --> 00:41:32,994 روح این شراب قادر نیست صدماتی که به خونواده ی ما رسیده رو ترمیم کنه 191 00:41:33,431 --> 00:41:36,457 اون بطری رو بذار کنار. جدّی باش ! مساُله ی خانواده ست 192 00:41:41,339 --> 00:41:42,966 مشروب خوردن هیچ مشکلی نداره 193 00:41:44,208 --> 00:41:46,676 ! من صرع دارم ! یه آدم غشی اَم 194 00:41:47,813 --> 00:41:49,644 برادرت یه آدم غشیه حالا دیگه تو هم خبر داری 195 00:41:50,282 --> 00:41:52,273 ! برو خونه به همه بگو 196 00:41:52,484 --> 00:41:55,942 همین الان برگرد خونه ، اونوقت می بینی که ... چطور در و پنجره های خونه 197 00:41:56,154 --> 00:41:58,179 با این خبر طوفانی محکم بسته می شن 198 00:41:58,390 --> 00:42:01,382 ... و شما مردهای خونواده هم 199 00:42:01,593 --> 00:42:07,725 ... با جعبه ابزار پدر دوره میفتین تو خونه 200 00:42:07,933 --> 00:42:12,302 تمام پنجره ها رو با ضرب و زور تخته کوب می کنین 201 00:42:16,108 --> 00:42:17,166 ... و خواهرامون چی 202 00:42:17,442 --> 00:42:20,639 هیچی ! سیاه می پوشن و دور خونه می دوئن و ناله و زاری می کنن 203 00:42:21,580 --> 00:42:26,608 ... عین یه گروه کُر از زوزه و هق هق و ناله 204 00:42:26,818 --> 00:42:29,048 یه رقص خونوادگی توی حبس 205 00:42:29,688 --> 00:42:31,121 ... اون ما رو ول کرد و رفت 206 00:42:31,323 --> 00:42:34,782 ... با یه دسته روسری تا صورت هاشونو بپوشونن 207 00:42:34,994 --> 00:42:40,523 همه شون یه جا جمع می شن و خسته و مستاُصل ... یه گوشه می زنن زیر گریه 208 00:42:40,733 --> 00:42:42,200 ... اون ما رو وِل کرد و رفت 209 00:42:42,402 --> 00:42:43,926 بعدش هم هی بلند تر و بلندتر می ری فریاد می زنی 210 00:42:44,203 --> 00:42:48,367 "برادر ما یه آدم تشنجّیه ! یه آدم غشی جن زده ست " 211 00:42:48,575 --> 00:42:51,408 و به بقیه می گین که من رفتم به خاطر همین غش کردن هام تو یه پانسیون اتاق کرایه کردم 212 00:42:53,880 --> 00:42:55,370 ما باهاش زندگی کردیم ولی خبر نداشتیم 213 00:42:55,582 --> 00:42:57,550 ! حتّی یه بار هم بهش شک نکردیم 214 00:42:57,750 --> 00:43:00,344 ! حتی یه بار شک نکردیم 215 00:43:00,553 --> 00:43:02,544 اون مارو ترک کرد رفت 216 00:43:02,755 --> 00:43:04,120 ما رو وِل کرد و رفت 217 00:43:04,524 --> 00:43:06,924 ! و اونقدر داد می زنید که می خواید خودتونو خفه کنید 218 00:43:07,126 --> 00:43:10,152 ولی باز هم نمی تونید بفهمید که من تو چه تار بد شگونی گرفتار شده م 219 00:43:10,363 --> 00:43:13,696 و خود تو پدرو ! به عنوان پسر بزرگتر خونه ... ممکنه جار بزنی که : آره 220 00:43:13,900 --> 00:43:18,201 " چقدر غم انگیزه که اون از خون ماست " جار بزنین ! ناله کنین 221 00:43:18,405 --> 00:43:22,239 " یه بیماری نفرین شده اونو تسخیر کرده " ! جیغ بزنید 222 00:43:22,476 --> 00:43:24,569 ! وای که چه افتضاحی به خونواده ی ما نازل شده 223 00:43:24,778 --> 00:43:28,043 " مگه فرقش با بقیه چیه ؟ " ... و گروه کُر در جواب افاضه می کنن 224 00:43:28,248 --> 00:43:31,376 ! شیطان تسخیرش کرده ! شیطان تسخیرش کرده 225 00:43:31,585 --> 00:43:33,985 " خود شیطان تسخیرش کرده " 226 00:43:34,188 --> 00:43:35,655 بعدش تو میفتی جلو و می گی 227 00:43:35,956 --> 00:43:37,446 ... چشم های تیره و تاری داره 228 00:43:37,658 --> 00:43:40,627 ! شیطان تسخیرش کرده 229 00:43:46,233 --> 00:43:48,292 بعدش هم انگار که توی مجرای فاضلاب تُف بندازین ، می گین 230 00:43:48,669 --> 00:43:51,502 " مگه چه جنایت بزرگی کرده بوده ؟" 231 00:43:52,940 --> 00:43:55,204 " مگه چه گناه بزرگی ازش سَر زده بوده ؟ " 232 00:43:55,409 --> 00:43:59,175 " شیطان تسخیرش کرده " : بعدش هم می گین 233 00:43:59,380 --> 00:44:01,541 " اون لکّه ی ننگ خانواده ست 234 00:44:01,749 --> 00:44:03,843 به خاطر اون محکومیم که در ! شعله های شرمساری بسوزیم" 235 00:44:04,285 --> 00:44:05,775 دیو زده شده 236 00:44:05,987 --> 00:44:07,818 جِن زده شده 237 00:44:09,591 --> 00:44:12,992 و قراره که تا ابد طنین اون صدا رو که : انگار از داخل غاری تو خالی میاد بشنوید که 238 00:44:14,696 --> 00:44:18,063 " شیطان تسخیرش کرده " 239 00:44:23,705 --> 00:44:27,436 ... و بعد انگار که توهینی به مقدّسات شده باشه 240 00:44:27,642 --> 00:44:31,942 دستاتونو بالا می برین دستهاتونو می برین سمت آسمون 241 00:44:33,248 --> 00:44:35,808 اون ما رو بی حُرمت کرده 242 00:44:37,018 --> 00:44:40,283 اون باعث نابودی ما شده 243 00:44:47,062 --> 00:44:49,896 گوشتو بگیر پدرو گوشتو بگیر 244 00:44:50,099 --> 00:44:52,226 ! انگشتتو بچپون تو اون سوراخی 245 00:45:56,266 --> 00:45:58,359 ... و بعد از اون همه گریه و زاری 246 00:46:00,337 --> 00:46:02,737 تموم اون هق هق زدنها و دندون قروچه ها 247 00:46:03,373 --> 00:46:05,603 ... می تونی بری سراغ کمد حوله ها 248 00:46:06,343 --> 00:46:08,834 ... درشو باز کنی 249 00:46:09,045 --> 00:46:13,106 دنبال اون ملحفه های قدیمی که خیلی با ظرافت ازشون مراقبت شده بگردی 250 00:46:13,850 --> 00:46:17,547 اونوقت می بینی که اون ملحفه ها ... حتّی اونا 251 00:46:19,123 --> 00:46:20,647 ... مثل باقی چیزای دیگه تو خونه مون 252 00:46:20,858 --> 00:46:24,316 حتّی اون لباس هایی که به دقّت شسته و تا شده ن مثل همه چیز 253 00:46:25,496 --> 00:46:28,954 و خلاصه تمام چیزهای دیگه توی خونه مون آلوده به حرف های پدرمونن 254 00:46:30,902 --> 00:46:33,029 ... اون بود 255 00:46:33,237 --> 00:46:35,501 ... اون بود که همیشه می گفت 256 00:46:35,706 --> 00:46:40,439 ما باید با حقیقت شروع کنیم و با حقیقت تمام کنیم 257 00:46:56,761 --> 00:46:59,195 به دستام نگاه کن 258 00:46:59,964 --> 00:47:01,727 نگاه کن 259 00:47:08,473 --> 00:47:10,373 نگاه کن 260 00:47:19,718 --> 00:47:22,710 ...در عین حال ، پدرم 261 00:47:22,921 --> 00:47:27,324 همون کسی بود که احتمالاً بدون اینکه خودش بدونه چی داره می گه 262 00:47:27,526 --> 00:47:32,554 و به طور حتم ، بدون آگاهی از اینکه ، روزی یکی از ما : اون سخنان رو به کار خواهد گرفت ، گفته بود 263 00:47:51,885 --> 00:47:56,049 به استحکام این درخت ... که در انزوا در حال رُشده نگاه کنید 264 00:47:56,256 --> 00:47:59,191 و به سایه ای که روی گلّه می ندازه 265 00:48:02,095 --> 00:48:04,029 ... فرو رفتگی ها 266 00:48:04,597 --> 00:48:09,864 آبشخورهایی که با انشعاب روی این ... مزرعه ی پهناور پدیدار شده 267 00:48:10,069 --> 00:48:14,165 ... و با این زبانه ها درست در جایی که 268 00:48:14,374 --> 00:48:19,107 احشام برای خوردن نمک میان ... صاف و صیقلی شده ن 269 00:48:19,312 --> 00:48:23,373 که همین گوشت و پوستش رو تطهیر می کنه 270 00:49:06,760 --> 00:49:11,322 تا حالا حتّی برای یه لحظه کوتاه ... به ذهنت خطور کرده که 271 00:49:11,532 --> 00:49:15,730 دور پیچ ِلباس کثیف ها رو توی حموم باز کنی 272 00:49:18,339 --> 00:49:21,707 هیچ وقت فکرشو کردی که ... شیرجه بزنی توشون 273 00:49:21,910 --> 00:49:26,779 و با دقّت لباس زیرهای هر کدوم از اعضاء خانواده رو جدا کنی ؟ 274 00:49:28,616 --> 00:49:33,315 من هر وقت که اونجا کند و کاو می کردم یه تیکه پاره از هر کدوم مون بر می داشتم 275 00:49:35,890 --> 00:49:39,451 هیچ وقت کسی صدای گریه دیگرانو اونجور که من می شنیدم نشنید پدرو 276 00:49:44,032 --> 00:49:47,092 ... من از تمام حالات افراد خانواده با خبر بودم 277 00:49:47,302 --> 00:49:50,169 عین کپک های روی سرکه ... با بوی گندیدگی 278 00:49:50,372 --> 00:49:54,331 دیواره های سرد و رگه به رگه زنبیل ِرَخت چرک ها 279 00:49:55,377 --> 00:49:57,868 هیچ کسی عین من دستهاشو اون تو فرو نکرده 280 00:49:59,948 --> 00:50:03,577 هیچ کس تنهایی رو بیشتر از من حس نکرده 281 00:50:27,243 --> 00:50:29,677 ... باید از خواب پا می شدی 282 00:50:36,118 --> 00:50:38,712 و توی راهروها پرسه می زدی 283 00:50:42,425 --> 00:50:46,259 تا بتونی به لرزش ها و آه و ناله های ... پشت اون درها گوش بدی 284 00:50:46,462 --> 00:50:51,833 یا به صدای خاموش نقشه های آدم کشی ما 285 00:50:56,039 --> 00:50:58,371 من با جسم تمام خانواده آشنا بودم 286 00:53:15,949 --> 00:53:19,510 من نوار بهداشتی های آغشته به آلودگی سرخ رنگ رو توی دستم می گرفتم 287 00:53:20,587 --> 00:53:23,249 انگار که لباس پاره پوره ی یه آدم تبهکار باشن 288 00:53:28,695 --> 00:53:31,892 هیچ کس صدای وجود ما رو اونجور که من شنیدم ، نشنید پدرو 289 00:53:33,266 --> 00:53:38,898 هیچ کس ما رو اونطوری که من دوست داشتم ، دوست نداشت هیچ کس جز من از مسیری که ما رو به هم پیوند می داد خبر نداشت 290 00:53:39,105 --> 00:53:41,699 پدر بزرگ ما رو به اون مسیر سوق داد 291 00:53:41,908 --> 00:53:45,071 اون مرد پیر لاغر اندام روی چوب مبلمان ما حکاکی کرد 292 00:53:45,278 --> 00:53:46,870 حقیقت اینه که اون بود ... که ما رو راهنمایی کرد 293 00:53:47,080 --> 00:53:49,446 اون راهنمایی بود که از گچ درست شده بود 294 00:53:50,350 --> 00:53:53,514 پدر بزرگ مون به جز دو تا 295 00:53:56,590 --> 00:54:01,994 گودال تاریک تو خالی روی صورتش هیچ چشمی نداشت پدرو 296 00:54:03,664 --> 00:54:07,259 غیر از اون قلاب ساعت طلایی رنگش هیچ چیز دیگه ای نبود که بدرخشه 297 00:55:36,459 --> 00:55:40,088 ... از این افکار تسلّی بخش خسته شدم 298 00:55:42,198 --> 00:55:46,294 چشم های دردمند انقباض های عضلانی ملایم 299 00:55:47,903 --> 00:55:50,337 می خوام همه چیز بسوزه 300 00:55:51,674 --> 00:55:53,665 ... پاهام 301 00:55:54,410 --> 00:55:56,878 خارهای روی دستهام 302 00:55:57,813 --> 00:56:00,577 ... و برگ هایی که جسم چوبی منو پوشونده ن 303 00:56:01,984 --> 00:56:03,849 ... پیشونیم 304 00:56:06,489 --> 00:56:08,389 ... لب هام 305 00:56:09,292 --> 00:56:13,729 به شرطی که زبان بی مصرفم محفوظ بمونه 306 00:56:15,065 --> 00:56:20,332 برام مهم نیست که فقط ... گریه و زاری باقی بمونه 307 00:56:20,537 --> 00:56:23,995 خانواده مون در حال سوگواری اند 308 00:56:28,044 --> 00:56:30,774 پدرو ، برادر من 309 00:56:41,258 --> 00:56:44,250 اندرزهای پدر ما متناقض بودند 310 00:57:23,100 --> 00:57:29,164 دنیای احساسات و شهوات نامتعادله 311 00:57:32,610 --> 00:57:38,549 افراد پُرشور باید مراقب باشند و ... چشم هاشون رو از دیدن یه چیزهایی محروم کنند 312 00:57:38,749 --> 00:57:42,242 تا بصیرت شون با دیدن چرک قرمز رنگ زنگ زده ای تیره و تار نشه 313 00:57:44,957 --> 00:57:50,224 ایجاد حفاظ ... و در حصار قراردادن جسم به ساده ترین شکل 314 00:57:50,429 --> 00:57:53,694 ... این ها از یک طرف شیوه های 315 00:57:53,899 --> 00:57:56,459 ... مقابله با ظلمت 316 00:57:56,668 --> 00:57:59,694 و از طرف دیگه، راه جلوگیری از تهاجم و آلودگی نور هستن 317 00:58:01,273 --> 00:58:06,142 از طریق انزوا ، می تونیم از خطرات شهوت گریز بزنیم 318 00:58:07,613 --> 00:58:10,343 ... ولی فکر نکنید 319 00:58:11,216 --> 00:58:14,947 که همیشه باید یه جا دست به سینه بشینیم 320 00:58:15,153 --> 00:58:19,817 تا زمانی که زمینی برای کِشت هست کسی توی این خوه نباید استراحت کنه 321 00:58:20,025 --> 00:58:25,089 همینطور تا زمانی که دیوارها باید ساخته بشن 322 00:58:27,600 --> 00:58:33,334 و وقتی به وجود یک برادر نیازی هست 323 00:58:33,540 --> 00:58:37,271 سخن از استراحت گفتن بی معناست 324 00:58:43,816 --> 00:58:48,014 اون موقع هنوز از خونه نرفته بودم پدرو 325 00:58:48,221 --> 00:58:51,418 ولی تو چشم های مادرمون می دیدم که مشکوک شده 326 00:58:55,094 --> 00:58:56,891 : می خواستم بهش بگم 327 00:59:01,601 --> 00:59:04,764 " با من وداع می کنی در حالی که منو نمی شناسی " 328 00:59:09,275 --> 00:59:11,608 : یا می تونستم بگم 329 00:59:13,847 --> 00:59:18,113 " تنها کاری که من کردم این بود که ... نُه ماه در آشیانه ی رحم تو لونه کردم 330 00:59:20,287 --> 00:59:24,815 و سالیانی دراز از موهبت لمس نوازشگر دست ها "و لب های تو برخوردار بودم 331 00:59:26,660 --> 00:59:29,151 " ... برای همینه که دیگه باید برم 332 00:59:30,230 --> 00:59:32,721 برای همینه که باید این خونه رو ترک کنم." 333 00:59:34,335 --> 00:59:37,099 خیلی حرف ها می تونستم به مامان بگم پدرو 334 00:59:40,741 --> 00:59:43,505 ولی فکر کردم که بی فایده ست 335 00:59:45,145 --> 00:59:47,409 ... فکر می کردم " بی معنیه ", 336 00:59:48,983 --> 00:59:52,214 ... که توی اون دست های آرد اندودش 337 00:59:53,187 --> 00:59:55,748 ساقه ی میخکی از خشم جا بذارم 338 00:59:58,860 --> 01:00:01,454 ... با خودم فکر کردم " فایده ش چیه ", 339 01:00:03,698 --> 01:00:05,598 ... که پیش بندشو لکه دار کنم ؟ 340 01:00:08,503 --> 01:00:10,528 ... بند نافمو قطع کنم [ کنایه گسستن پیوند مادری و فرزندی ] 341 01:00:12,007 --> 01:00:14,339 ... و سایر برگ ها ( وابستگی ها) رو 342 01:00:17,112 --> 01:00:19,307 ... برای همین به جای گفتن اینکه 343 01:00:21,716 --> 01:00:24,378 " مامان تو منو نمی شناسی" 344 01:00:26,855 --> 01:00:32,623 در حالی که دَهَنم خشک و شور بود ... ترجیح دادم که 345 01:00:34,663 --> 01:00:37,393 ... جلوی روش دست و پا بسته باقی بمونم پدرو 346 01:00:39,467 --> 01:00:42,369 انگار که اصلاً چیزی نبوده 347 01:00:49,111 --> 01:00:55,516 من نمی خواستم حرفی بزنم و مامان می خواست یه چیزی بگه 348 01:00:55,718 --> 01:00:57,185 : و من فکر کردم 349 01:00:57,386 --> 01:01:01,288 "مامان می خواد چیزی بگه که باید گوش کنم 350 01:01:01,490 --> 01:01:04,982 چیزی که باید با دقّت به گوش جان سپرد" 351 01:01:06,996 --> 01:01:09,658 ولی وقتی چیزی نگفت ... تنها چیزی که شنیدم 352 01:01:09,865 --> 01:01:13,164 ... صدای ترک های محفظه ی ظروف چینی قدیمی ش بود 353 01:01:13,936 --> 01:01:18,202 از خلال چشم هاش فریاد نا امیدی مادری در حال زایمان رو می شنیدم 354 01:01:20,509 --> 01:01:23,808 خشک شدن میوه ی وجودش رو زیر نفس گرم خودم حس کردم 355 01:01:26,550 --> 01:01:29,610 ولی کاری ازم برنمی اومد چشم هام تیره وتار بودند 356 01:01:32,222 --> 01:01:34,452 در حالی که حتّی همون موقع می تونستم بگم 357 01:01:36,426 --> 01:01:39,884 " مامان ، تو و من فرآیند تباهی این خونواده رو آغاز کردیم 358 01:01:41,031 --> 01:01:43,056 و حالا زمانش رسیده که ...تا تمام اون ظرف ها و مگس های 359 01:01:43,266 --> 01:01:46,258 داخل گنجه مون رو از پنجره به بیرون پرتاب کنیم." 360 01:01:48,739 --> 01:01:51,435 ولی من که بهت گفتم پدرو ... چشم هام 361 01:01:51,641 --> 01:01:55,099 بیشتر از همیشه تیره و تار بودند 362 01:02:00,050 --> 01:02:03,645 ... من ، پسر سرکش 363 01:02:09,259 --> 01:02:12,229 این اون مسیری نبود که در نظر من بود 364 01:02:14,432 --> 01:02:17,993 هرگز به فکر این نبودم که خونه رو ترک کنم 365 01:02:20,338 --> 01:02:26,368 هیچ وقت فکر نمی کردم که در جستجوی هیجانات نفسانی تا دور دست ها برم 366 01:02:28,479 --> 01:02:33,143 برادر عزیز من من از اون اوایل بچگی م می دونستم 367 01:02:35,686 --> 01:02:39,884 که در دنیای بیرون اون خونه چه نا امیدی عظیمی در انتظارم بود 368 01:03:43,289 --> 01:03:49,125 ! پدرو الان به سکوت تو نیازی دارم 369 01:03:51,231 --> 01:03:53,756 چشم بندتو بردار 370 01:03:55,101 --> 01:03:59,663 بذار چشم هات حکومت کنند 371 01:03:59,873 --> 01:04:03,240 ملاحظات و دوام خانواده رو فراموش کن 372 01:04:03,443 --> 01:04:05,843 زبون تندت رو به کام بگیر 373 01:04:07,113 --> 01:04:09,343 ... لب ها 374 01:04:09,549 --> 01:04:11,881 دَهَنت 375 01:04:12,085 --> 01:04:14,019 ... و دندون های پوسیده ت رو تَر کن 376 01:04:14,220 --> 01:04:16,814 تا عُمق شکمت کندوکاو کن 377 01:04:17,023 --> 01:04:20,390 این کیف چرمی رو که دور کمرت بستی پُر کن 378 01:04:20,593 --> 01:04:24,654 بذار جرعه های شراب از روزنه های وجودت سرازیر بشه 379 01:04:25,698 --> 01:04:29,362 این تنها راه تحسین زشتی هاست 380 01:04:59,767 --> 01:05:02,327 ... اوه برادر 381 01:05:03,737 --> 01:05:07,138 انگار بالاخره همدیگه رو درک می کنیم 382 01:05:08,709 --> 01:05:13,147 می بینم که التهاب دَهانت برطرف شده 383 01:05:14,549 --> 01:05:17,677 و شیرینی شراب تو چشم هات جاریه 384 01:06:51,415 --> 01:06:55,943 بیا بگیرش تو دستت 385 01:06:56,153 --> 01:06:59,554 این روبان کثیفو لمسش کن 386 01:07:08,532 --> 01:07:11,262 این تیکه پارچه باقی مونده اکستنش ناخن های قرمز 387 01:07:11,468 --> 01:07:13,993 اولین فاحشه ی منه 388 01:07:32,657 --> 01:07:35,125 ... چه شرم عجیبی 389 01:07:36,461 --> 01:07:39,828 پسرک لرزون بیچاره 390 01:07:40,031 --> 01:07:43,296 ... چه چهره ی پاکی داری 391 01:07:43,501 --> 01:07:46,163 و چه بدن تمیزی 392 01:07:54,645 --> 01:07:57,409 ... چقدر حیفه که 393 01:07:58,883 --> 01:08:01,750 که یه پسری با یه هلو اون پائین ِش 394 01:08:02,887 --> 01:08:07,449 با سینه ای صاف و برهنه 395 01:08:08,860 --> 01:08:11,294 ... اینطوری روی تخت داره می سوزه 396 01:08:12,063 --> 01:08:14,089 و انگار که گُر گرفته 397 01:08:25,544 --> 01:08:27,068 اینو بگیر 398 01:08:27,279 --> 01:08:29,406 اینو بگیر 399 01:08:31,150 --> 01:08:34,779 هر چی ازم خواستی ببر 400 01:08:38,123 --> 01:08:41,388 این روبان کثیف کوچولو رو با خودت ببر 401 01:08:47,432 --> 01:08:52,369 ! بعدش برگرد روی طاقچه قدیس کوچولوی من 402 01:08:52,571 --> 01:08:55,039 ! قدیس کوچولوی من 403 01:09:31,044 --> 01:09:34,172 پیش اون زن بود که همدلی رو تجربه کردم پدرو 404 01:09:37,584 --> 01:09:44,251 اوه برادر ! من روی زمینی شعله ور پوشیده از نارنگی دراز کشیدم 405 01:09:44,825 --> 01:09:49,922 یعنی عین یه بچه، تسلیم عیّاشیِ توت های کُشنده شدم 406 01:09:54,068 --> 01:09:58,664 یا شایدم آرامشی چند روزه بود ... که سراغم اومد 407 01:09:58,872 --> 01:10:02,308 تا جسم منو در خوابی طولانی روی تشکی نرم از الیاف دراز کنه ؟ 408 01:10:04,044 --> 01:10:07,343 شاید هم این خواب ِسبک ِمتفاوت، زودگذر بوده ؟ 409 01:10:08,182 --> 01:10:13,017 که باعث شد ناخن هام چرک و پاهام کِرِخت بشه 410 01:10:14,021 --> 01:10:17,479 شپش ها ردِّ خودشون رو لابه لای موهام جا بذارن 411 01:10:17,691 --> 01:10:21,422 و مورچه ها زیر بغلم آشیونه کنن ؟ 412 01:10:23,564 --> 01:10:27,466 یا شایدم این چُرت دوباره ، خوابی زودگذر بوده 413 01:10:29,837 --> 01:10:32,705 تا روی سرم تاجی از پروانه بذارم 414 01:10:33,575 --> 01:10:37,511 و لاروهای چاق وچلّه از روی نافم جوونه بزنن 415 01:10:37,712 --> 01:10:41,011 در حالی که پیشونی سَردم پوشیده از حشرات 416 01:10:41,449 --> 01:10:44,612 و لب های بی رمقم سوسک های شاخک دارو می بوسیدند ؟ 417 01:10:50,492 --> 01:10:53,325 ... اینچنین خواب آلودگی ای 418 01:10:53,528 --> 01:10:56,088 ... اینچنین رِخوتی 419 01:10:56,298 --> 01:10:59,165 ! چنین کابوسی از دوران بلوغ 420 01:10:59,868 --> 01:11:03,634 اون چه جور سنگ و صخره ای بود که روی جسمم سنگینی می کرد ؟ 421 01:11:06,641 --> 01:11:09,940 سرمای مرموزی در این آتیش هست 422 01:11:12,981 --> 01:11:15,815 روزی منو به کجا خواهند بُرد ؟ 423 01:11:16,919 --> 01:11:19,444 ... لوحی سفید رنگ 424 01:11:19,655 --> 01:11:21,885 و گرد وغباری کم رنگ 425 01:11:22,091 --> 01:11:24,423 ... کشتزاری خاموش 426 01:11:25,394 --> 01:11:30,093 ... زنبق ها و درختان سرو بلند 427 01:11:31,400 --> 01:11:37,202 گریه هایی با صدای بلند ! در رثای بدنِ ِجوانِ من 428 01:11:42,511 --> 01:11:46,072 یه خُرده به اینا پناه می برم که لالایی خوابِ منن 429 01:11:48,150 --> 01:11:50,584 چشمهامو با این اُرکید پژمُرده پَروار میکنم 430 01:11:53,389 --> 01:11:57,587 با این دستنبند ... و این جورابهای صورتی 431 01:11:57,793 --> 01:12:02,128 همه ی این خُرده ریزها ... که با پولهایی که از بابا می دزدیدم می خریدمشون 432 01:12:02,332 --> 01:12:04,391 همه شونو توی این جعبه مخفی کردم ... تا یه روزی دوباره درشون بیارم 433 01:12:04,601 --> 01:12:06,865 و روی زمین پهن شون کنم : در حالی که با خودم فکر می کنم 434 01:12:07,070 --> 01:12:12,064 ! چه نوجوانی دراز مدّتی بود 435 01:12:13,810 --> 01:12:17,439 اینارو با خودت ببر پدرو ... تموم این آشغالا رو ببر خونه 436 01:12:17,647 --> 01:12:19,547 و براشون بگو که داستان پسر و برادرش چطور گذشت 437 01:12:19,816 --> 01:12:22,216 بعد ، شبی گرم رو طلب کن با ماهی سَمین در آسمان 438 01:12:22,786 --> 01:12:24,276 خواهرامون رو دور هم جمع کن 439 01:12:24,488 --> 01:12:27,048 ... بگو که لباس هایی از چیت موصلی نازک در بَر کنند 440 01:12:27,257 --> 01:12:29,817 و صندل های بنددار بپوشند 441 01:12:30,026 --> 01:12:33,757 روی گونه های رنگ پریده شون رُژ سرخ بمالن ... با سایه های سبز پُشت پلک ها 442 01:12:33,964 --> 01:12:36,125 و مژه هاشون سیاه به رنگ ذغال 443 01:12:36,333 --> 01:12:38,597 بازوها و گردن برهنه شون رو با زیورآلات آراسته کنن 444 01:12:38,802 --> 01:12:42,431 گوشواره هایی که با مُهره های ارزون با طرح عاجه بندازند 445 01:12:42,639 --> 01:12:45,369 تا لاله گوششون رو زخمی کنه 446 01:12:46,310 --> 01:12:48,175 ... و رفتارهای نفسانی فراموش نشه 447 01:12:48,379 --> 01:12:51,906 اینکه چاک سینه رو بیرون بندازن یا یه قسمتی از روناشون رو 448 01:12:52,116 --> 01:12:55,574 با تصور اینکه جاذبه ی کُشنده ی پابندهاشون 449 01:12:55,787 --> 01:12:58,984 ... چه اثر تحریک کننده ای روی اون لب های سرخ شهوانی داره 450 01:12:59,190 --> 01:13:01,488 و جریانی غلیظ از مایعات کُشنده 451 01:13:01,692 --> 01:13:05,423 ! با خودت ببرشون پدرو ! تمام این خرت و پرت هارو با خودت ببر خونه 452 01:13:06,731 --> 01:13:08,665 و وقتی رسیدی خونه با وقار اعلام کن 453 01:13:08,866 --> 01:13:13,496 " اینا از طرف برادرتونه " ولی در استفاده از اونها دقت کنید 454 01:13:14,639 --> 01:13:17,836 " به جبران موعظه های پدر ... برادر ناجورمون ، همراه با هدایا 455 01:13:18,042 --> 01:13:21,944 چیز دیگری رو هم حواله کرده پوزخندی سنگین همراه با تحقیر و تمسخر " 456 01:13:25,249 --> 01:13:27,740 ! زودباش اینارو بذار تو کیف 457 01:14:06,859 --> 01:14:09,327 ... [ گاهی] همینطور که مشغول وارسی وسایل خونه 458 01:14:10,329 --> 01:14:13,492 ... و لباس های خانوادگی بودم 459 01:14:13,699 --> 01:14:16,999 صداهای پراکنده و خفیف از اون گودال به گوشم می خورد 460 01:14:18,171 --> 01:14:23,939 از جوشیدن آب زلال از عمق زمین حیرت زده نبودم 461 01:14:28,982 --> 01:14:31,917 در حال واماندگی کنار می کشیدم 462 01:14:33,286 --> 01:14:35,379 و پس از تقلایی نفس گیر عقب نشینی می کردم 463 01:14:38,124 --> 01:14:41,821 و از میان انبوه کارهای روزمره ... یکی یکی می کشم 464 01:14:42,595 --> 01:14:45,689 : معیار مقدّس حاکم بر رفتار ما 465 01:14:47,834 --> 01:14:50,826 افراط : ممنوع است 466 01:14:51,037 --> 01:14:54,097 غیرت : از واجبات است 467 01:14:54,307 --> 01:14:56,775 ... و با توجه به محکوم بودن هرگونه شرارت 468 01:14:56,976 --> 01:15:00,537 هر عمل حرامی که تهدیدی برای کار ما تلقّی می شد 469 01:15:00,747 --> 01:15:03,876 به صرف تقیبیح و موعظه های مداوم ممنوع اعلام می شد 470 01:15:08,322 --> 01:15:11,814 و من دوباره از طریق حالت چهره و اخم و تَخم ها پیام نهفته رو درک می کردم 471 01:15:14,828 --> 01:15:18,855 و همچنین از روی آزُردگی های پنهانی که باعث برافروختگی گونه ها می شد 472 01:15:21,769 --> 01:15:25,865 و از روی عذاب جانکاه ناشی از حرف های یک آدم غرغروی بخیل 473 01:15:26,674 --> 01:15:30,474 ... و نظم و انضباطی غالباً خشن 474 01:15:30,678 --> 01:15:33,738 تازه مدرسه ی صنیع دستی کودکان هم بود 475 01:15:33,948 --> 01:15:36,382 ... که ممنوع کرده بودند 476 01:15:36,584 --> 01:15:39,417 چیزی رو که با دست های خود ما ساخته شده بود حق نداریم از جایی دیگه بخریم 477 01:15:40,187 --> 01:15:44,647 و سخت ترین قانون که می گفت ... نون مصرفی خونواده 478 01:15:44,858 --> 01:15:48,454 حتماً باید در مزرعه خودمون خمیرگیری و پخته می شد 479 01:15:53,902 --> 01:15:58,862 هرگز نشد روی میز ما نانی باشه که تو خونه ی خودمون پخته نشده باشه 480 01:16:00,909 --> 01:16:04,072 و وقتی هم نوبت غذا می شد 481 01:16:04,279 --> 01:16:07,680 ... که دست بر قضاء روزی سه بار بود 482 01:16:07,916 --> 01:16:10,976 ما آئین پرهیز مخصوص به خودمون رو داشتیم 483 01:16:12,654 --> 01:16:18,251 و بیشتر از هر جای دیگر دقیقاً روی همون میز غذا بود که 484 01:16:19,461 --> 01:16:24,455 با سرهایی خمیده به سمت پائین !!! درباره عدالت ، چیزی یاد می گرفتیم 485 01:16:35,511 --> 01:16:38,139 بجنب دیگه برادر 486 01:16:38,347 --> 01:16:43,011 ! چشم هاتو باز کن ! ذوق داشته باش 487 01:16:47,056 --> 01:16:49,684 دستای منو بگیر 488 01:16:52,361 --> 01:16:53,692 بیا بریم 489 01:16:56,599 --> 01:17:00,831 روزی روزگاری مَرد گرسنه ای بود 490 01:17:29,666 --> 01:17:32,032 کی اونجاست ؟ 491 01:17:35,272 --> 01:17:38,537 از کجا اومدی ؟ 492 01:17:41,111 --> 01:17:41,873 ... نمی دونستی که 493 01:17:42,079 --> 01:17:48,746 اگه به درگاه خداوند دعا کنی هر چیزی که بخوای به دست میاری ؟ 494 01:17:49,686 --> 01:17:53,247 ! ای ارباب ای صاحب به نام خداوند از شما تقاضای صدقه دارم 495 01:17:53,457 --> 01:17:57,757 اینقدر گرسنه ام که در حال فروپاشی اَم همینجا بمون مَرد بیچاره 496 01:17:57,961 --> 01:18:00,293 می خوام که همراه تو غذا صرف کنم 497 01:18:00,497 --> 01:18:03,364 باشد که نمک سفره ی من باشی 498 01:18:03,568 --> 01:18:05,900 خداوند شما و مادر پرهیزگارتون رو حفظ کنه 499 01:18:07,638 --> 01:18:10,698 ... مرد گرسنه به خود می پیچید 500 01:18:10,908 --> 01:18:16,369 صاحبخانه با خود فکر کرد که ... که لابُد مَرد فقیر باید آدمی بُردبار باشه 501 01:18:16,581 --> 01:18:19,277 با توجه به اینکه در مواجهه با یک فرد صاحب جاه 502 01:18:19,484 --> 01:18:23,215 هیچ نشانی از خشم از خود بروز نداده بود 503 01:18:26,023 --> 01:18:30,619 میهمان عزیز من ... خونه ی من خونه ی خودته 504 01:18:30,828 --> 01:18:35,458 و سفره ی من سفره ی خود توست بنابراین اینجا رو خونه ی خودت بدون 505 01:18:35,666 --> 01:18:39,158 تا زمانی که سیر بشی بخور 506 01:18:57,222 --> 01:18:59,952 نظرت درباره ی این نان چیه ؟ 507 01:19:01,293 --> 01:19:03,818 این نون خیلی مرغوب و باکیفیته 508 01:19:05,564 --> 01:19:08,032 هرگز نانی به این خوبی نخورده بودم 509 01:19:08,700 --> 01:19:12,568 نظرت درباره ی غذاهای لذیذی که سمت چپت هست چیه ؟ 510 01:19:12,771 --> 01:19:16,002 نظرت راجع به این چلو گوشت همراه با خلال بادام چیه ؟ 511 01:19:16,208 --> 01:19:18,802 یا راجع به این کتلت های گوشت برّه 512 01:19:19,311 --> 01:19:22,337 نظرت درباره این رایحه ی معطّر چیه ؟ 513 01:19:30,455 --> 01:19:32,889 ... این رایحه آدمو مست می کنه 514 01:19:33,392 --> 01:19:35,759 همینطور هم نحوه ی ارائه ی اون 515 01:19:38,498 --> 01:19:40,363 و خوشبویی الهی ای که داره 516 01:19:40,567 --> 01:19:46,062 حالا وقتشه که یه چیز عالی از دست خودم بچشی 517 01:19:49,209 --> 01:19:52,007 باید به دقّت بجویی 518 01:20:09,796 --> 01:20:11,923 ! عالیه 519 01:20:12,398 --> 01:20:14,332 دِسر رو بیارین 520 01:20:18,938 --> 01:20:21,840 باید که خودمون رو شیرین کنیم 521 01:20:23,277 --> 01:20:27,270 بخور بخور هیچ آدابی و ترتیبی مجوی 522 01:20:36,490 --> 01:20:41,359 از این انجیرها هم بخور تازه از درخت چیده شده ن 523 01:20:42,062 --> 01:20:44,530 بیا بخور . نوش جان 524 01:20:44,732 --> 01:20:47,394 خداوند نسبت به بندگانش رحمان و رحیمه 525 01:20:47,801 --> 01:20:50,326 دیگه سیر شدم آقا بیش از این نمی تونم بخورم 526 01:20:51,338 --> 01:20:54,398 عجیبه . وقتی از راه رسیده بودی ... خیلی گرسنه بودی 527 01:20:54,608 --> 01:20:58,135 حیرت انگیزه که به این زودی سیر شدی 528 01:21:00,681 --> 01:21:04,982 مهم نیست. برای من افتخاره که میهمان سفره ی من بودی 529 01:21:06,087 --> 01:21:11,320 آه ...ما که هنوز نوشیدنی نخوردیم 530 01:21:50,299 --> 01:21:52,529 چه شراب بی نقصی 531 01:21:55,938 --> 01:22:01,240 ... سرانجام بعد از سال ها جستجو در سراسر جهان 532 01:22:01,444 --> 01:22:06,472 ... مردی با روحی نیرومند پیدا کردم 533 01:22:06,682 --> 01:22:10,311 مردی با شخصیتی محکم ... که بالاتر از همه چیز ثابت کرد 534 01:22:10,519 --> 01:22:15,320 صاحب والاترین فضیلت شناخته شده برای بشره 535 01:22:15,524 --> 01:22:17,822 صبر 536 01:22:18,561 --> 01:22:20,586 از الان به بعد به خاطر شخصیت ملایمت 537 01:22:20,796 --> 01:22:27,463 در این عمارت بزرگ بدون سَکَنه ساکن خواهی شد 538 01:22:28,504 --> 01:22:29,937 .. و می تونی مطمئن باشی 539 01:22:30,139 --> 01:22:34,098 که هرگز سفره ی تو خالی از نان نخواهد بود 540 01:22:36,446 --> 01:22:40,712 ... در اون لحظه، خدمتکاران نان آوُردند 541 01:22:40,917 --> 01:22:46,753 نانی واقعی . و اون مَرد به پاداش صبری که داشت 542 01:22:46,957 --> 01:22:50,415 از اون پس هرگز گرسنه نموند 543 01:23:22,226 --> 01:23:24,956 آخه چطور مردی که ... نانی رو بر میز غذای خود داشت 544 01:23:25,363 --> 01:23:27,593 ... و نمکی که لازمه ی سفره ست 545 01:23:27,799 --> 01:23:31,257 و گوشت و شراب می تونه داستانی درباره ی گرسنگی یک مرد بگه ؟ 546 01:23:33,037 --> 01:23:37,201 چطوریه که پدر هر بار این داستانو می گفت 547 01:23:37,408 --> 01:23:39,899 ... بسیاری از چیزها رو از قلم می نداخت 548 01:23:41,245 --> 01:23:44,271 ...قدرتمند ترین حاکم جهان 549 01:23:44,482 --> 01:23:49,476 اعتراف کرد ... که بعد از این همه سال جستجو 550 01:23:49,687 --> 01:23:52,087 مردی با روحی محکم و استوار 551 01:23:52,290 --> 01:23:54,053 ... و پندار نیک یافته بود 552 01:23:54,258 --> 01:23:58,627 که بالاتر از هرچیز صاحب والاترین فضیلت انسانی بود 553 01:24:04,602 --> 01:24:07,299 بُردباری 554 01:24:09,007 --> 01:24:12,033 ولی پیش از اینکه بتونه تحسینش ... رو نسبت به میهمانش به زبون بیاره 555 01:24:12,478 --> 01:24:16,039 ... پدرمون نگفت که مرد فقیر گرسنه 556 01:24:16,248 --> 01:24:20,207 با اون نیروی حیرت آوری که زاده ی گرسنگی بود 557 01:24:20,552 --> 01:24:24,613 ! ضربه ی شدیدی به اون پیرمرد ریش سفید وارد کرد 558 01:24:35,634 --> 01:24:39,832 ! ای ارباب ظفرمند من 559 01:24:40,105 --> 01:24:42,665 ... می دونید که من بنده ی خدمتگزارم 560 01:24:42,875 --> 01:24:44,672 ... سر سفره ی شما نشستم 561 01:24:44,877 --> 01:24:48,040 و در ضیافتی از غذاهای لذیذ که در شاُن و جایگاه شاهان بود ، میهمان شدم 562 01:24:48,247 --> 01:24:53,515 و به عنوان مزه مقداری از شراب کهنه ی شما رو چشیدم 563 01:24:56,623 --> 01:24:58,750 حالا چه انتظاری می شه از من داشت ارباب ؟ 564 01:24:58,958 --> 01:25:01,654 شراب در سَرم رخنه کرد 565 01:25:01,861 --> 01:25:02,850 بنابراین وقتی که دستمو ، رویِ ولی نعمتم بلند کردم 566 01:25:03,062 --> 01:25:05,895 ... نمی شه منو به خاطر کاری که کردم مسئول دونست 567 01:25:13,106 --> 01:25:15,336 ! ناشکیبایی هم گاهی بجاست 568 01:25:16,676 --> 01:25:19,736 برای بیقراری آدم ها هم حقّی متصورّه 569 01:25:20,079 --> 01:25:24,140 ! بُردبار نبودن هم گاهی بجاست 570 01:26:57,628 --> 01:27:00,096 من 17 ساله ام 571 01:27:00,931 --> 01:27:03,297 ... و در سلامت کامل 572 01:27:03,834 --> 01:27:07,201 می خوام کلیسای خودمو روی این صخره بنا کنم 573 01:27:07,404 --> 01:27:09,100 کلیسایی رو بنا می کنم ...که متناسب با نیازهای خودم باشه 574 01:27:09,307 --> 01:27:14,506 کلیسایی که بتونم پابرهنه واردش بشم لخت و عور مثل روزی که به دنیا اومدم 575 01:27:16,648 --> 01:27:19,981 می خوام که پیامبر تاریخ زندگی خودم باشم 576 01:27:20,184 --> 01:27:23,278 ... به جای چشم دوختن رو به آسمون 577 01:27:24,522 --> 01:27:28,982 می خوام که با اطمینان به میوه های زمین نگاه کنم 578 01:27:29,193 --> 01:27:31,491 ! و از پس این کار هم برمیام 579 01:27:31,696 --> 01:27:33,721 ! می تونم 580 01:27:34,098 --> 01:27:37,192 ! می تونم پیامبر [راویِ] تاریخچه زندگی خودم باشم 581 01:27:37,402 --> 01:27:38,835 ! از پسش برمیام 582 01:27:39,037 --> 01:27:40,470 ! می تونم 583 01:27:40,672 --> 01:27:44,369 ! می تونم پیامبر تاریخ خودم باشم 584 01:27:44,576 --> 01:27:46,544 ! میتونم 585 01:27:47,345 --> 01:27:51,304 توان اینو دارم که پیامبر تاریخ شخصی خودم باشم می دونم که می تونم 586 01:27:51,516 --> 01:27:54,077 ! می تونم 587 01:28:44,371 --> 01:28:46,931 «ترجمه و تطبیق متن زیرنویس با اثر ».:: [ HM.Boottimmar7 ] ::. 588 01:31:45,122 --> 01:31:50,287 ... تا روزی که 589 01:31:50,861 --> 01:31:53,887 ... نَفَسی مرگبار 590 01:31:54,097 --> 01:31:57,760 ... به حد و مرزهای به دقّت مُهر و موم شده ی ما هجوم بیاره 591 01:31:57,968 --> 01:32:01,460 ... و به محیط خونه ی ما رخنه کنه 592 01:32:01,672 --> 01:32:08,202 و حیله گرانه از خلال شکاف ها میانِ ِ ... درها و پنجره های ما سرک بکشه 593 01:32:08,412 --> 01:32:13,349 تا ناغافل، یکی از اعضاء خونواده ی ما رو گرفتار کنه 594 01:32:14,318 --> 01:32:18,345 ... هیچ دستی در خانه ی ما 595 01:32:18,555 --> 01:32:23,083 حق نداره مُشتش رو روی برادر مصیبت زده ی خودش گره بزنه 596 01:32:24,428 --> 01:32:26,897 بیایید هر کدام ما 597 01:32:27,098 --> 01:32:30,329 ... صادقانه تر از همیشه 598 01:32:30,535 --> 01:32:33,936 مراقب برادر گرفتار خودمون باشیم 599 01:32:34,505 --> 01:32:40,933 و محبت هر کدام از ما باید که به این برادر نیازمند تعلّق بگیره 600 01:32:41,145 --> 01:32:45,912 ... هر کدام از ما رایحه ی مُضرّ ِ 601 01:32:46,117 --> 01:32:48,278 ... اون برادر رو استنشاق خواهیم کرد 602 01:32:48,486 --> 01:32:52,718 و دل های مهربان ما مرحم زخم های او خواهند بود 603 01:32:53,691 --> 01:33:00,358 و لب های ما به ملایمت ، موهای ژولیده ی او رو خواهند بوسید 604 01:33:00,698 --> 01:33:06,659 برای اینکه عشق در میان اعضاء خانواده متعالی ترین شکل از بُردباری یه 605 01:33:08,506 --> 01:33:10,566 از طریق همین اتحاد خانوادگیه که ما 606 01:33:10,776 --> 01:33:16,442 می تونیم به اصولی که بهش معتقدیم نائل بشیم 607 01:33:20,619 --> 01:33:23,452 ... و گهگاه 608 01:33:24,023 --> 01:33:27,925 ... از خلالِ نیازهای ضروری که داریم 609 01:33:29,495 --> 01:33:34,694 هر کدام از شما باید وقت بذارید ... و در حالی که یک پای خودتون رو 610 01:33:34,900 --> 01:33:38,734 روی زمین گذاشتید ... روی میزی بنشینید 611 01:33:40,940 --> 01:33:44,034 ... بعدش در حالی که خم شدین 612 01:33:44,777 --> 01:33:48,406 ... آرنجتون روی روی زانو بگذارید 613 01:33:48,681 --> 01:33:51,548 ...بعدش دست روی چونه بذارین 614 01:33:51,750 --> 01:33:54,810 ...و با خمیدن سر به پشت دست 615 01:33:55,087 --> 01:34:00,924 و با چشمانی مهربان حرکت خورشید رو نظاره کنید 616 01:34:01,227 --> 01:34:03,354 ... و بارش ِباران 617 01:34:03,563 --> 01:34:05,997 ... و وزش بادها 618 01:34:06,199 --> 01:34:09,134 ... و با همان چشم های مهربان 619 01:34:09,336 --> 01:34:12,828 ...نظاره گر اعمال نفوذ مرموز زمان باشید 620 01:34:13,039 --> 01:34:16,873 که از میان سایر اسباب ... ماهرانه دگرگونی ها 621 01:34:17,077 --> 01:34:19,807 ... رو مدیریت می کنه 622 01:34:20,080 --> 01:34:23,811 و هرگز ... طرح های پرپیچ و خم 623 01:34:24,017 --> 01:34:27,748 و ژرفش رو زیر سؤال نمی بره 624 01:34:27,954 --> 01:34:32,516 همونجور که هرگز دشت های صاف و هموار رو ... زیر سؤال نمی برید 625 01:34:32,726 --> 01:34:38,528 یا همونطوری که ردّ ( دنباله ی) پر پیچ و خمی رو که ... چوپان در چراگاه ترسیم کرده زیر سؤال نمی برید 626 01:34:39,299 --> 01:34:41,768 ... چون که گاوها 627 01:34:42,236 --> 01:34:45,137 همواره به سمت آبشخور در حرکت اند 628 01:34:46,407 --> 01:34:51,310 گاوها همیشه به سمت محل آب می رن 629 01:34:57,585 --> 01:35:03,524 صبر ، فضیلتی ورای تمام فضیلتهاست 630 01:35:04,425 --> 01:35:08,020 ... آنکس که نا اُمید است ، اهل خرد نیست 631 01:35:08,396 --> 01:35:13,163 و آنکه اهل تسلیم نیست، احمقی ست 632 01:36:17,733 --> 01:36:22,067 ... من دیوانه ام و مجنونم 633 01:36:51,467 --> 01:36:53,935 ... خدایاا 634 01:38:07,845 --> 01:38:10,643 ... من به سبب این انگیختگی ( آتش شهوت) خطایی نخواهم کرد 635 01:38:11,049 --> 01:38:13,176 ... در این حال شهوانی 636 01:38:13,785 --> 01:38:16,583 ... در این حال سرسام و آشفتگی 637 01:38:18,289 --> 01:38:19,984 ... باید با حبّه ی انگور براش دام پهن می کردم 638 01:38:20,191 --> 01:38:22,751 دنباله ای پرپیچ و خم از انگورها ... تا بالای پله ها 639 01:38:22,961 --> 01:38:26,624 و باید لبه ی پنجره ها انار تازه می گذاشتم 640 01:38:26,831 --> 01:38:30,233 باید تاج گلی از گُل های رنگارنگ درست می کردم 641 01:38:30,436 --> 01:38:32,768 ... باید روی نرده های قدیمی ایوان می دویدم 642 01:38:39,511 --> 01:38:42,071 ... سفید ، سفید 643 01:38:42,848 --> 01:38:45,874 ... صورت سفیدش 644 01:39:11,143 --> 01:39:13,442 ! آنا 645 01:39:38,538 --> 01:39:41,063 ... زمان 646 01:39:41,274 --> 01:39:43,640 ... زمان 647 01:39:43,843 --> 01:39:46,539 ...گاهی ملایم 648 01:39:46,746 --> 01:39:49,544 و گاهی همچون عذابی بی رحمانه 649 01:39:49,749 --> 01:39:54,015 شیطانی مُستبد که همه چیز رو تحت تاُثیر قرار می ده 650 01:39:55,422 --> 01:39:58,950 این زمانه که همیشه درباره همه چیز تصمیم می گیره چه حالا و چه تا ابد 651 01:40:00,161 --> 01:40:03,324 برای همینه که من از روی ترس در برابر زمان سَر تعظیم فرود می آرم 652 01:40:03,531 --> 01:40:06,694 و اغلب لنگ در هوا ( سرگشته) از خودم می پرسم 653 01:40:06,901 --> 01:40:10,393 دقیقاً در کدامین لحظه ی خاصه که تغییر فرا می رسه ؟ 654 01:40:12,373 --> 01:40:14,238 کدوم لحظه ؟ 655 01:40:15,643 --> 01:40:19,409 کدوم لحظه ی وحشتناکی ، اون خیزِ(جهشِ) تغییر رو نشان خواهد کرد ؟ 656 01:40:19,613 --> 01:40:21,205 کدامین تندباد ؟ 657 01:40:21,415 --> 01:40:25,374 کدامین سرانجام ِ هم پیمان با آسمان ما رو به غایت خودمون خواهد بُرد ؟ 658 01:40:27,021 --> 01:40:30,354 همان حد و مرز نهایی ... که در آن همه ی چیزهای بی ارتعاش 659 01:40:31,726 --> 01:40:35,127 ... که دیگه جزیی از این زندگی روزمره نیستند 660 01:40:36,864 --> 01:40:40,766 در اعماق حافظه ی ( خاطرات ) ما جان می گیرند 661 01:43:55,100 --> 01:43:58,900 معجزه ای کن ای خدااا ! معجزه ای کن 662 01:43:59,104 --> 01:44:01,572 بگذار این دست مثل من نَفَس بکشه. آه خدااا 663 01:44:01,974 --> 01:44:05,842 و در ازای این ، با وجود فقدان ایمان، وجودم رو تسلیمت میکنم 664 01:44:06,045 --> 01:44:08,639 ! به من اجازه بده این حال ِشهوت رو زندگی کنم 665 01:44:10,716 --> 01:44:13,150 ! معجزه ای کن 666 01:44:14,320 --> 01:44:17,448 و به نام تو برّه ای از رَمه ی پدرم قربانی می کنم 667 01:44:17,656 --> 01:44:20,124 یکی از اون برّه هایی که در سپیده دمانِ ِآبی فام مشغول چریدن اند 668 01:44:20,326 --> 01:44:25,389 برّه ای در هنگام شبنم ِ سحرگاهان بره ای چاق و چابک و وحشی 669 01:44:25,598 --> 01:44:28,465 معجزه ای کن ! خدایااااا 670 01:44:28,667 --> 01:44:30,898 ! و من در عوض زندگی خودم رو تقدیم می کنم 671 01:45:09,109 --> 01:45:12,135 چه شراب ها که دو تایی بنوشیم 672 01:45:13,647 --> 01:45:17,448 و مست بشیم مثل بچه ها 673 01:45:17,652 --> 01:45:21,349 ... پابرهنه از تپه های شیب دار بالا می ریم 674 01:45:21,555 --> 01:45:23,489 ... و دست در دست هم 675 01:45:23,691 --> 01:45:27,286 ! دوتایی ، دنیا رو به آتیش می کشیم 676 01:45:44,612 --> 01:45:46,910 ! مال منه 677 01:45:47,114 --> 01:45:49,582 ! مال منه 678 01:46:39,367 --> 01:46:43,804 کبوترهای حیاط خونه ی ما آزاد بودن که پَر بکشند 679 01:46:44,740 --> 01:46:48,074 اونها به سفرهای دور و درازی می رفتند ولی همیشه برمی گشتند 680 01:46:49,445 --> 01:46:55,247 برای اینکه جز عشقی که با هم مبادله می کردیم باقی چیزها مهم نبودند 681 01:46:57,587 --> 01:47:03,355 کبوترها به دوردست ها پرواز میکردند و من می توستم اونها رو روی بام خونه ها ... 682 01:47:04,160 --> 01:47:08,563 در بین کبوترهای بی صاحب تشخیص بدم ... و امیدوار بودم که 683 01:47:08,765 --> 01:47:11,734 روزی اون ها هم به باغ بزرگ من بیان 684 01:47:24,781 --> 01:47:26,248 قضیه ، « آنا » بود ، پدرو 685 01:47:30,052 --> 01:47:32,613 آنا بود 686 01:47:32,990 --> 01:47:36,585 من گرسنه ی وجود آنا بودم 687 01:47:36,994 --> 01:47:40,486 بیماری من آنا بود 688 01:47:40,697 --> 01:47:44,098 جنون من آنا بود 689 01:47:45,302 --> 01:47:48,135 ... نَفسم 690 01:47:49,373 --> 01:47:52,274 ... تیغه ی تیزم 691 01:47:53,010 --> 01:47:55,535 و خُنکای دلم 692 01:47:57,014 --> 01:47:59,642 ... نَفَسم 693 01:48:00,150 --> 01:48:02,675 ... مایه ی عذابم 694 01:48:04,721 --> 01:48:07,690 برادر دیوونه هه من بودم 695 01:48:08,992 --> 01:48:11,927 برادر افسردهه من بودم 696 01:48:12,129 --> 01:48:14,996 من بودم اون برادر فاسد بوگندو 697 01:48:16,767 --> 01:48:21,432 اونی که روی پوستش ردّی از لُعاب ِ( لجنِ) عبور حلزون بود من بودم 698 01:48:23,374 --> 01:48:25,808 منم که پوست تنم از آب دهان(بزاق) شیطان پوشیده شده بود 699 01:48:28,379 --> 01:48:31,246 زود باش پدرو ...لَگن رو برام بیار 700 01:48:31,449 --> 01:48:34,441 همونی که وقتی بچه بودیم توش حموم می کردیم 701 01:48:34,652 --> 01:48:36,847 ... آب گرم بیار 702 01:48:37,055 --> 01:48:39,182 ... گِل ِ سرشور 703 01:48:39,390 --> 01:48:41,415 ... لیف زِبر ِ تَن شور 704 01:48:43,094 --> 01:48:47,690 و حوله ی کُرکی سفید رنگ 705 01:48:49,300 --> 01:48:51,768 ... بپیچونش دورم 706 01:48:54,239 --> 01:48:57,640 منو بگیر توی دستات 707 01:48:59,644 --> 01:49:03,137 و موهای زجر کشیده مو خشک کن 708 01:49:05,718 --> 01:49:10,746 بعدش دستتو بلغزون پشت گردنم 709 01:49:14,560 --> 01:49:17,552 تو باید اینکارو بکنی پدرو 710 01:49:23,002 --> 01:49:26,460 ... تو 711 01:49:26,672 --> 01:49:29,971 تویی که اولین کسی بودی که مادرمون رو باز کرد [ از مادرمون به دنیا اومد ] 712 01:49:32,244 --> 01:49:34,712 ... تو 713 01:49:34,914 --> 01:49:39,078 تو که از هاله ی قداست یک برادر بزرگتر بودن برخورداری 714 01:49:43,689 --> 01:49:45,919 آنا بود 715 01:49:48,495 --> 01:49:50,861 به خاطر آنا بود 716 01:49:56,202 --> 01:49:58,033 مساُله ، آنا بود 717 01:50:02,642 --> 01:50:04,769 قضیه ی من آنا بود 718 01:50:12,152 --> 01:50:14,518 ... آنا 719 01:50:25,031 --> 01:50:28,489 وقتی دیدیم که برادرم ... صورتشو با دستاش پوشونده 720 01:50:29,469 --> 01:50:32,927 برام عین روز روشن بود که دنبال جان پناه می گشت 721 01:50:34,075 --> 01:50:37,340 شک ندارم دنبال ریسمان محکمی بود که بتونه بهش چنگ بزنه 722 01:50:38,412 --> 01:50:41,575 حتماً می تونستم فریادهای کمک خواهی ش رو بشنوم 723 01:50:44,618 --> 01:50:50,386 ولی وقتی که ناگهان به طرز عمیقی ساکت شد دیگه شده بود عین پدرم 724 01:50:50,591 --> 01:50:53,082 در عین حال به این فکر می کردم که شاید ... این یه جور تمرین بُردباری باشه 725 01:50:53,294 --> 01:50:55,387 .. ازاون نوعی که مثلاً در سرگشتگی ها (گمراهی ها) 726 01:50:56,097 --> 01:50:59,362 از راهنمایی خواستن از متون ِ بزرگان [ دین] ... صرفنظر می کنیم 727 01:50:59,567 --> 01:51:02,365 ... همون متون ِ شریف اجدادی 728 01:51:03,971 --> 01:51:07,372 ولی در اون حال خلسه ی من ... درد برادرم دیگه هیچ اهمیتی نداشت 729 01:51:07,575 --> 01:51:09,975 احترامی که برای متون مقدّس کهن داشتم هم دیگه کارساز نبود 730 01:51:10,745 --> 01:51:13,441 باید با خشمی دیوانه وار فریاد می زدم .... که در دیوانگی من 731 01:51:13,647 --> 01:51:15,672 به مراتب، دانایی بیشتری از خِرَد پدرم نهفته بود 732 01:51:16,684 --> 01:51:20,712 فریاد می زدم که بیماری من خیلی بیشتر از سلامت خانواده ، به کارم اومده بود 733 01:51:20,922 --> 01:51:24,380 باید داد می کشیدم که : راه درمان من هرگز در هیچ کتابی ذکر نشده 734 01:51:24,926 --> 01:51:28,054 ولی درمان دیگری هم بود خودم 735 01:51:28,263 --> 01:51:31,289 ... من هیچ علمی جز علم خودم رو به رسمیت نمی شناختم 736 01:51:31,500 --> 01:51:33,730 و همه چیز صرفاً به دیدگاه ها بستگی داشت 737 01:51:33,935 --> 01:51:37,735 از همه چیز گذشته، این فقط دیدگاه خودم [ از ماجرا] بود که معنایی در بَر داشت 738 01:51:37,939 --> 01:51:39,634 می خواستم بهش بگم که این فقط یه آدم سیره که 739 01:51:39,841 --> 01:51:43,470 فضیلت بُردباری رو با حس گرسنگی دیگران به آزمایش ( چالش) می کشه 740 01:51:44,946 --> 01:51:46,937 ... باید تمام اینهارو با کلماتی متناسب می گفتم 741 01:51:47,149 --> 01:51:49,413 و اون میز موعظه گری رو زیرو رو می کردم 742 01:51:49,618 --> 01:51:52,246 تا گیره ها و پیچ ومُهره ها نابود می شدند 743 01:51:52,454 --> 01:51:55,321 و تعادلی متفاوت ایجاد می شد ...که بشه نیروی درون رو جمع کرد 744 01:51:55,524 --> 01:51:57,583 و بشه بالاتر و بالاتر صعود کرد 745 01:51:57,793 --> 01:52:00,728 تا که فقط بتونم عضلات پنهانمو سفت کنم 746 01:52:00,929 --> 01:52:03,796 و دیو درونم رو به یکباره از نو کشف کنم 747 01:52:04,000 --> 01:52:06,434 ...سُم ها ، آراواره ها و شاخهام رو 748 01:52:06,636 --> 01:52:11,266 و اینکه بگذارم تا روغنی چرب تمام تن ... تراش خورده ام رو در بر بگیره در حالیکه به تاخت می رفتم 749 01:52:11,474 --> 01:52:14,034 با یال و کوپال آراسته به پَرَم که مثل پَری در پرواز بودم 750 01:52:14,243 --> 01:52:17,872 در حالی که با پنجه ای به قوس و کمان به شکم نرم جهان قدم می گذاشتم 751 01:52:18,081 --> 01:52:20,015 ... تا از این علفزار ، دانه ای گندم برداشت کنم 752 01:52:20,216 --> 01:52:23,845 و بُرشی ضخیم از خشمی آغشته به شراب 753 01:52:25,321 --> 01:52:27,585 من من ِ مصروع 754 01:52:27,790 --> 01:52:29,951 من ِ مصروع دیوانه ی تسخیر شده 755 01:52:30,159 --> 01:52:33,595 من ِ گرسنه دل که در میان سخنان تشنّج آور خودم غَلت می زنم 756 01:52:33,796 --> 01:52:35,525 من : روح درون شعله 757 01:52:35,731 --> 01:52:38,859 پرده ی ورونیکا ... و فوّاره ای از گِل و لای [ veronica cloth: پرده یا نقاب ورونیکا . از یادگارهای مقدّس مسیحیت در بردارنده چهره عیسی مسیح که بدون ابزار و از طریق معجزه به روی آن نقش بسته است ؛ مشهور به ورنیکل ] 758 01:52:39,502 --> 01:52:42,699 در حال مخلوط کردن ، نام نَمَکین خواهرمون ... در این آبگوشت روان 759 01:52:43,406 --> 01:52:45,636 نام مُنحرف آنا 760 01:52:47,844 --> 01:52:49,938 چه لرز ِ تنی !؟ 761 01:52:50,147 --> 01:52:52,012 ... اون همه خورشید 762 01:52:52,216 --> 01:52:54,377 چه درد و عذابی 763 01:53:24,548 --> 01:53:26,345 و آنا همونجا در کنارم بود 764 01:53:26,550 --> 01:53:29,576 حضورش بی نهایت ضروری بود 765 01:53:29,786 --> 01:53:33,051 فکر می کردم ، هر چند وقت یکبار ... عین دو تا بچه 766 01:53:33,257 --> 01:53:36,091 می تونیم آشوبگرانه دو تایی بخندیم؟ 767 01:53:36,895 --> 01:53:39,557 ...در حالی که هر کدوم شاش ِمون رو 768 01:53:39,764 --> 01:53:42,062 می پاشیم روی بدن همدیگه 769 01:53:42,267 --> 01:53:44,861 و حسابی خودمون رو خیس می کنیم درست عین کاری که چند لحظه قبل کردیم 770 01:53:45,069 --> 01:53:48,971 ... و با زبونامون می ریم تو کار هم 771 01:53:49,174 --> 01:53:52,837 و بزاق مون رو با هم مخلوط می کنیم 772 01:53:54,045 --> 01:53:57,344 و صورتامون رو که از اشک چشامون خیس شده ... به هم دیگه می چسبونیم 773 01:53:58,650 --> 01:54:03,178 گونه به گونه 774 01:54:04,389 --> 01:54:08,086 ... با این فکر که از گرد و خاک ساخته شده بودیم 775 01:54:08,927 --> 01:54:13,387 و هر چیزی در وجود هر کدوم مون ... توی اون یکی مون جوونه می زد 776 01:54:13,598 --> 01:54:16,032 با آبی که یکی مون از اون یکی دریافت می کرد 777 01:54:17,468 --> 01:54:21,838 و عرق تنِ یکی مون به جای اون یکی 778 01:55:01,380 --> 01:55:04,144 ... وقتی که دوباره دستم به علف های خشک خورد 779 01:55:04,350 --> 01:55:07,115 چشمهام هنوز بسته بودند 780 01:55:08,388 --> 01:55:10,686 آنا رفته بود 781 01:55:12,125 --> 01:55:15,219 اونموقع ها هنوز نمی دونستم که عشق ... به مراقبت ( حمایت) نیاز داره 782 01:55:16,863 --> 01:55:19,491 نمی دونستم که چیزی به عنوان آرامش ابدی وجود نداره 783 01:55:19,699 --> 01:55:22,259 همونطور که هیچ جامی هرگز بدون ردّی از زهر نبوده 784 01:55:29,876 --> 01:55:31,867 آنا 785 01:55:41,921 --> 01:55:44,048 ! آنا 786 01:55:54,502 --> 01:55:57,835 آنا اگه تو اینجایی ! لطفاً جواب بده 787 01:56:00,141 --> 01:56:02,302 ! جوابمو بده 788 01:57:52,488 --> 01:57:54,149 عاشقتم آنا 789 01:57:55,091 --> 01:57:57,457 من عاشقتم آنا 790 01:57:57,660 --> 01:58:00,652 گوش کن آنا من فقط دنبال همین عشقم 791 01:58:05,301 --> 01:58:08,738 اتفاقی که بین ما افتاد ، یه معجزه بود خواهر نازم 792 01:58:08,939 --> 01:58:12,568 تازه کشف کردیم که بدن هامون چقدر خوب با هم جورن 793 01:58:13,343 --> 01:58:17,143 از طریق همین وصال ... کودکی مون می تونه رُشد صحیحی داشته باشه 794 01:58:17,347 --> 01:58:20,316 بدون اینکه لازم باشه غم و غصّه ... بازیچه هامونو بخوریم 795 01:58:20,517 --> 01:58:23,486 و جای هیچ حسرتی برای گذشته مشترکمون نمی مونه 796 01:58:25,155 --> 01:58:28,124 ولی مهم ترین چیز اینه که فهمیدیم 797 01:58:28,325 --> 01:58:31,954 ... که ما تو خونه ی خودمون به این کمال رسیدیم 798 01:58:33,530 --> 01:58:35,896 ... همونطور که پدر می گفت 799 01:58:36,099 --> 01:58:40,035 خوشبختی فقط از طریق خانواده امکان پذیره 800 01:58:43,373 --> 01:58:46,035 ! این معجزه بود آنا 801 01:58:48,011 --> 01:58:52,038 این موهبتی که سرنوشت برامون مقدّر کرده نباید از بین بره 802 01:58:55,787 --> 01:58:58,255 چون من می خوام احساس خوشبختی کنم 803 01:59:00,825 --> 01:59:02,588 ... من 804 01:59:04,062 --> 01:59:05,962 ... پسر عجیبه 805 01:59:08,700 --> 01:59:11,794 بچه ناخلف خانواده ... که کسی دلش نمی خواد به زبون بیاره 806 01:59:13,638 --> 01:59:16,368 ... بچه به درد نخور خانواده 807 01:59:17,308 --> 01:59:19,970 ولی در عین حال، بچه ای که عاشق خونشه 808 01:59:20,678 --> 01:59:22,441 ... من عاشق این زمینم 809 01:59:22,647 --> 01:59:26,344 و بر خلاف چیزی که بقیه فکر می کنن من کار کردن رو خیلی دوست دارم 810 01:59:33,725 --> 01:59:36,956 انگار دستام برای کشت و زرع برکت داده شده ن 811 01:59:37,963 --> 01:59:41,956 من ، همیشه و در همه حال می تونم ندای این زمین رو بشنوم 812 01:59:44,336 --> 01:59:47,635 ... از حیوونامون خیلی خوب مراقبت می کنم 813 01:59:47,840 --> 01:59:50,638 گاوهامون رو از بادهای طوفان زا در امان نگه می دارم 814 01:59:50,843 --> 01:59:55,871 و وقتایی که طوفان سختی میاد زیر درخت ها پناه شون می دم 815 01:59:58,350 --> 02:00:01,012 من از روح یک چوپان برخوردارم ! خواهر عزیزم 816 02:00:02,087 --> 02:00:03,577 من همه فن حریفم 817 02:00:03,789 --> 02:00:07,350 کاری تو مزرعه نیست که من از پسش برنیام 818 02:00:09,428 --> 02:00:13,023 ...و یه روز وقتی که پدرمون 819 02:00:13,232 --> 02:00:18,534 توی افکار خودش غرق شده ... من به سمتش می رم 820 02:00:18,737 --> 02:00:21,934 کنارش می شینم ... و خیلی طبیعی 821 02:00:22,141 --> 02:00:24,940 گفتگویی رو که هیچ وقت با هم نداشتیم باهاش آغاز می کنم 822 02:00:26,479 --> 02:00:30,506 قراره که آینده اینجوری بشه و همه اتفاقای عالی که به دنبالش میان 823 02:00:30,717 --> 02:00:34,016 آنا ! به من کمک کن که از طریق عشق تو خودمو در حس عشق نسبت به این خانواده غرق کنم 824 02:00:34,220 --> 02:00:37,678 من نمی تونم توی این تاریکی ! قدم دیگه ای بردارم 825 02:00:53,773 --> 02:00:55,900 ! دستتو بده به من آنا 826 02:00:57,344 --> 02:01:00,074 ... خیلی چیزا در انتظار ماست 827 02:01:03,016 --> 02:01:07,009 کافیه یه اشاره کنی تا بفهمم که نظرت با طرز فکر من یکیه 828 02:01:08,956 --> 02:01:11,049 ... رفتارم 829 02:01:12,326 --> 02:01:13,953 ... خصلت های خوبم 830 02:01:15,596 --> 02:01:20,090 آنا ، همه چیز من با عشق تو شروع می شه 831 02:01:20,901 --> 02:01:23,335 عشق تو بَذره 832 02:01:30,611 --> 02:01:32,806 ... عشق تو برای من 833 02:01:33,781 --> 02:01:35,646 سرآغاز دنیاست 834 02:01:44,592 --> 02:01:46,560 کمکم کن آنا 835 02:01:46,894 --> 02:01:49,192 جوابمو بده 836 02:01:52,099 --> 02:01:54,500 ! کافیه فقط یه کلمه بگی 837 02:01:55,303 --> 02:01:58,329 حداقل سرتو کمی تکون بده ... همین برام کافیه 838 02:01:58,540 --> 02:02:01,475 ... یا آروم موهاتو تکون بده 839 02:02:02,044 --> 02:02:04,171 یا کف پاتو 840 02:02:04,379 --> 02:02:06,472 ! با من مهربون باش آنا 841 02:02:18,927 --> 02:02:21,794 قبل از اینکه خیلی دیر بشه با من مهربون باش آنا 842 02:02:21,997 --> 02:02:25,592 منو از خودت نرون ! نگو که بذارم برم 843 02:02:28,103 --> 02:02:30,867 من که قبلاً هم گفته م . خسته ام 844 02:02:32,307 --> 02:02:35,640 من جایگاه خودمو روی میز خانوادگی می خوام 845 02:02:36,478 --> 02:02:38,811 خانواده می تونه از راز ما بی خبر بمونه 846 02:02:42,585 --> 02:02:46,817 به سهم خودم. قید بچه هایی رو که می تونستیم داشته باشیم می زنم 847 02:02:47,790 --> 02:02:50,759 همون خونه قدیمیه برامون کافیه 848 02:02:53,262 --> 02:02:57,961 دلم می خواد دوباره ارضاء بشم و لذت شدید حاصل عشقمونو حس کنم 849 02:02:59,368 --> 02:03:03,566 پس ازت می خوام که این شور و اشتیاقو ... از همون منشاُیی که آغاز شده تائید کنی 850 02:03:05,575 --> 02:03:10,808 اگه پدر سخت گیر ما ... از خونه مون یه معبد ساخته 851 02:03:11,848 --> 02:03:13,543 ... یا مادرمون 852 02:03:14,517 --> 02:03:17,077 ... با اون محبت بی حد و حسابش 853 02:03:17,286 --> 02:03:21,154 فقط این خونه رو به خونه ی نفرین شدگان تبدیل کرده ن 854 02:03:30,734 --> 02:03:34,727 تشنه ام آنا ! دنبال آبم 855 02:03:34,938 --> 02:03:41,605 این زخم ، این چِرک ، تقصیر من نیست ... این خار هم همینطور 856 02:03:42,146 --> 02:03:44,774 این مخاطی هم که از منافذ من بیرون می زنه تقصیر من نیست 857 02:03:44,982 --> 02:03:47,143 کسی حق نداره منو به خاطر این لجن نفرین شده سرزنش کنه 858 02:03:47,351 --> 02:03:49,080 ... یا به خاطر این خورشید در حال طلوع 859 02:03:49,286 --> 02:03:52,813 ...این تب و تابِ دیوونه وارم کسی حق نداره منو به خاطر هذیونایی که میگم سرزنش کنه 860 02:03:53,023 --> 02:03:55,184 یه دونه ی تسبیح تو واسه شور و شهوت من 861 02:03:55,392 --> 02:03:57,417 ! دو دونه ی تسبیح هم واسه خایه های من 862 02:03:57,628 --> 02:04:00,722 تمام دونه های تسبیحت هم فدای چشام 863 02:04:00,931 --> 02:04:04,025 بگیم ده تا تسبیح هم فدای برادری که کلاً دیوونه شده 864 02:04:07,971 --> 02:04:10,600 ... منو غسل بدخُلقی دادن آنا 865 02:04:11,075 --> 02:04:14,101 ولی اگه جواب رد بدی می تونم باهاش کنار بیام 866 02:04:28,059 --> 02:04:30,687 ... لبخندمو پنهان نمی کنم 867 02:04:30,895 --> 02:04:35,798 اگه مریضی و آفت بزنه به گلّه ها و محصولاتمون 868 02:04:36,301 --> 02:04:38,895 هر چقدرم که بقیه مستاُصل بشن من پشتمو می کنم [ انگار نه انگار] 869 02:04:39,103 --> 02:04:41,936 ... وقتی ازم تقاضای کمک کنن دست به سینه یه جا وایمیستم 870 02:04:42,140 --> 02:04:44,131 ... چشامو می بندم تا دردهاشونو نبینم 871 02:04:44,375 --> 02:04:47,003 ... گوشامو نسبت به فریادهاشون کَر می کنم 872 02:04:47,212 --> 02:04:51,012 حتّی اگه خونه فرو بپاشه روی زمین شونه هامو بالا می ندازم 873 02:04:52,884 --> 02:04:57,879 اگه قرار باشه به چیزی که می خوام نرسم به هیچ کس تو این دنیا رحم نمی کنم 874 02:04:58,591 --> 02:05:02,493 دوست داشتن و دوست داشته شدن ... تمام چیزی بود که من خواستم 875 02:05:02,695 --> 02:05:05,562 اما با بی انصافی دور انداخته شدم 876 02:05:05,764 --> 02:05:07,288 انگار که مُثله م کرده باشن 877 02:05:07,499 --> 02:05:11,492 حالا دیگه عضوی از حلقه برادری پَس خورده هام 878 02:05:11,704 --> 02:05:14,366 جزیی از گروه حرومی ها ... منفورها 879 02:05:14,573 --> 02:05:16,871 مصیبت زده ها ... مضطرب ها 880 02:05:17,076 --> 02:05:19,943 ... بی قرارها ، آزُردگان 881 02:05:20,145 --> 02:05:22,079 عضو حلقه ی برادری شده م که لکّه ننگ رو پیشونی شونه 882 02:05:22,281 --> 02:05:24,579 و حامل زخمی از خاکستر... از حسادت مقدّس 883 02:05:24,783 --> 02:05:27,047 عضو گروهی شده م که تشنه ی برابری و عدالتند 884 02:05:27,253 --> 02:05:30,780 همونایی که به تریج در برابر شیطان تعظیم می کنند 885 02:05:30,990 --> 02:05:34,858 نجواهای او مجبورمون می کنه ... برخلاف جریان رفتار کنیم 886 02:05:35,060 --> 02:05:38,757 نفسِ تندش گوش هامون رو می خراشه 887 02:05:38,964 --> 02:05:41,934 و فریب مون می ده تا زمانی که استحکام شکننده ی نظم رو پَس بزنیم 888 02:05:42,135 --> 02:05:43,534 همون ساختمون های سنگی 889 02:05:43,737 --> 02:05:45,932 ! که روی شونه های گریان بنا شده ن 890 02:05:46,139 --> 02:05:49,939 شیطان ، اوّلین و آخرینه ! پادشاهه 891 02:05:53,380 --> 02:05:57,874 خدای بخشنده ی تو خدمتکاری بیش نیست 892 02:05:58,084 --> 02:06:04,751 خدایی که متوجه نیست قوانین بر ساخته ی خودش ! سوخت ِ آتشی ابدیه 893 02:06:25,846 --> 02:06:28,337 احساس می کنم موج جدیدی تو راهه 894 02:06:32,820 --> 02:06:35,846 دلم می خواد قدیس های تو رو سوراخ کنم 895 02:06:37,291 --> 02:06:39,657 ... فرشته های مهربونتو 896 02:06:40,895 --> 02:06:43,329 دلم می خواد قلبِ مسیح تو رو به دندون بِکِشَم 897 02:07:30,545 --> 02:07:32,672 ... دارم می میرم 898 02:07:34,750 --> 02:07:37,048 دارم می میرم 899 02:07:55,804 --> 02:07:59,400 هر چه صدف ( پوسته ی محافظ) ضخیم تر و سنگین تر 900 02:07:59,609 --> 02:08:03,136 رنج و عذاب ِ آوارِ وزنش بیشتر 901 02:08:03,913 --> 02:08:08,316 به جای اینکه در امنیت باشند از ترس از پا در آمده اند 902 02:08:09,852 --> 02:08:11,843 ... از همه کس پنهان می شوند 903 02:08:12,055 --> 02:08:14,819 بی خبر از اینکه این پژمُردگی حاصل بینشِ خود اونهاست 904 02:08:15,892 --> 02:08:20,795 و بدین سان ، بی گمان زندانی خود می شوند 905 02:08:20,997 --> 02:08:25,161 کلید در دستشان است بی آنکه بدانند به چه کار آید 906 02:08:26,235 --> 02:08:30,695 ... به سوگ ِ مصیبتهای شخصی خود ضجّه می زنند 907 02:08:30,907 --> 02:08:34,570 بی آنکه ، درمان را دریابند چرا که ، داروی دردشان را پس زده اند 908 02:08:37,313 --> 02:08:40,805 ... حکمت ، آنجا که 909 02:08:41,017 --> 02:08:43,748 فردی به دنیای درونش در قفس است به وضوح یافت می نشود 910 02:08:44,521 --> 02:08:48,013 فروتنی ، مایه ی آن است که ... انسان ، دست از منیّت خویش بشوید 911 02:08:48,559 --> 02:08:51,255 ... تا جزیی از یک کل یکپارچه گردد 912 02:08:52,262 --> 02:08:55,493 و اگر منشاُ تعالی آدمی را در نظر بگیریم 913 02:08:58,001 --> 02:09:00,765 تنها از طریق خانواده است 914 02:09:01,672 --> 02:09:05,836 که هر کدام ما ، وجودی متعالی تر خواهد داشت 915 02:09:06,977 --> 02:09:12,882 تنها از راه تسلیم به خانواده است که ... هر کدام ما ، مشکلات شخصی اش را 916 02:09:13,083 --> 02:09:14,778 فراموش خواهد کرد 917 02:09:14,985 --> 02:09:17,977 ... و از طریق حفظ این اتحاد 918 02:09:18,188 --> 02:09:24,149 هر کدام از ما عالی ترین پاداش ها را درو خواهد کرد 919 02:09:28,366 --> 02:09:30,391 ... قانون ما 920 02:09:32,070 --> 02:09:37,269 کنار کشیدن نیست ... بلکه ، مُلحق شدن است 921 02:09:39,377 --> 02:09:42,210 ... جدایی نیست 922 02:09:43,047 --> 02:09:45,174 بلکه ؛ یکی شدن است 923 02:09:46,217 --> 02:09:49,414 آدمی هر کجا باشد 924 02:09:51,356 --> 02:09:55,087 ... برادرش نیز آنجا خواهد بود 925 02:13:15,698 --> 02:13:18,189 اون برگشته 926 02:13:20,269 --> 02:13:22,897 تو اتاقشه 927 02:13:48,030 --> 02:13:50,658 ... کسی که گمگشته بود 928 02:13:53,102 --> 02:13:55,696 به خونه برگشته 929 02:13:57,140 --> 02:14:00,133 ... کسی که در فراقش اشک ریختیم 930 02:14:02,446 --> 02:14:05,506 به ما بازگردانده شده 931 02:14:09,153 --> 02:14:11,280 ! رُزا 932 02:14:42,319 --> 02:14:44,720 ... آندره مریضه 933 02:14:52,530 --> 02:14:55,192 به مراقبت نیاز داره 934 02:14:58,803 --> 02:15:02,534 بهتره که بذاریم یه مدّت استراحت کنه 935 02:15:09,681 --> 02:15:11,808 پدرو درست می گه 936 02:15:12,016 --> 02:15:16,578 توی همین ایّام هم می تونیم خودمونو برای ضیافت بازگشتش آماده کنیم 937 02:16:10,843 --> 02:16:13,744 رحمت خدا بر روز بازگشت تو پسرم 938 02:16:17,450 --> 02:16:20,817 خانه ی ما تباه شده بود پسرم 939 02:16:23,256 --> 02:16:28,455 ولی حالا یه بار دیگه از سرور لبریز شده 940 02:16:33,733 --> 02:16:36,793 می خوام باهات حرف بزنم 941 02:16:39,072 --> 02:16:41,905 ... بعداً 942 02:16:43,777 --> 02:16:47,577 بعد از اینکه استراحت کردی 943 02:16:50,750 --> 02:16:52,809 ... فعلاً 944 02:16:56,256 --> 02:17:00,090 حمامی کن و گرد و خاک رو بشور 945 02:17:02,096 --> 02:17:08,092 قبل از نشستن روی میزی که مادرت برای تو آماده کرده 946 02:17:42,169 --> 02:17:45,502 آندره ، برادر جون خدا حفظت کنه 947 02:17:46,975 --> 02:17:50,001 آنا فوراً رفته به محراب ... تا خدا رو شکر کنه 948 02:17:52,147 --> 02:17:56,413 مادر داره مهمونی بازگشتت رو تدارک می بینه ما هم بهش کمک می کنیم 949 02:17:56,618 --> 02:17:57,880 قراره همه رو دعوت کنیم 950 02:17:58,220 --> 02:18:00,381 - اقوام - ... همسایه ها 951 02:18:00,589 --> 02:18:04,150 ... دوستان ، عموزاده ها غ همه رو 952 02:18:09,097 --> 02:18:10,325 ... ولی برای اعضاء خونواده خودمون 953 02:18:10,532 --> 02:18:12,898 بالاترین سرور ، برگشتن ِ توئه 954 02:18:14,569 --> 02:18:18,505 تو اون لذّتی رو که از دست داده بودیم دو برابر به ما برگردوندی 955 02:18:23,578 --> 02:18:26,945 حالا دیگه بیا حموم کن مامان نمی تونه اینجوری تو رو ببینه که 956 02:19:35,586 --> 02:19:39,113 ... قلبم 957 02:19:39,323 --> 02:19:42,486 از دیدن صورت زخمی تو درد گرفته پسرم 958 02:19:44,027 --> 02:19:47,360 هیچ چیز رو از پدرت پنهان نکن ! صریح باش 959 02:19:50,167 --> 02:19:55,070 برای اینکه درکتت کنند باید از افکارت باخبر باشیم 960 02:19:55,272 --> 02:19:59,333 کلمه به کلمه 961 02:20:00,577 --> 02:20:03,342 در این همه نظم ... بذر بی نظمی نهفته ست 962 02:20:04,783 --> 02:20:08,719 همچنانکه در صراحت کلام هم ، بذری از ابهام نهفته ست برای همین هم هست که من اینطوری حرف می زنم 963 02:20:09,120 --> 02:20:10,712 مثلاً ... من می تونستم خیلی رُک بگم 964 02:20:10,922 --> 02:20:12,685 که هرگز و هرگز به .. فکر نکرده بودم ... تا وقتی که نظرم عوض شد 965 02:20:12,891 --> 02:20:15,018 هیچ وقت به فکر رفتن از خونه نبودم 966 02:20:15,226 --> 02:20:17,353 می تونم رُک باشم و بگم که ... هرگز فکر نکردم 967 02:20:17,562 --> 02:20:20,030 نه قبل از رفتنم ... و نه بعد از اینکه رفتم 968 02:20:20,231 --> 02:20:22,791 که شاید بتونم جایی دیگه ، چیزی رو که اینجا بهم ندادند، پیدا کنم 969 02:20:23,368 --> 02:20:26,235 و چی بود که بهت ندادیم ؟ 970 02:20:28,106 --> 02:20:30,574 جایگاه خودمو روی میز خانوادگی می خواستم 971 02:20:31,442 --> 02:20:35,503 خب پس برای همین ما رو ترک کرده بودی ؟ 972 02:20:35,713 --> 02:20:40,514 فقط برای اینکه یه صندلی روی میز نداشتی ؟ 973 02:20:40,718 --> 02:20:43,152 من هرگز شما رو رها نکردم پدر 974 02:20:44,022 --> 02:20:46,616 تنها کاری که کردم این بود که ... شما رو از زحمت مراقبت از خودم خلاص کردم 975 02:20:46,825 --> 02:20:49,021 تا بتونم با جُربزه ی خودم زندگی کنم 976 02:20:49,228 --> 02:20:50,388 ولی روی میز خونه ی ما همیشه نانی بود 977 02:20:50,596 --> 02:20:52,530 هیچ وقت هم کسی تو رو از نشستن در کنار خانواده ممنوع نکرد 978 02:20:52,731 --> 02:20:53,663 ... برعکس 979 02:20:53,866 --> 02:20:58,929 تنها چیزی که ما همیشه می خواستیم این بود که تو هم کنار ما بشینی 980 02:20:59,138 --> 02:21:00,605 من درباره ی اونجور غذا حرف نمی زنم 981 02:21:00,806 --> 02:21:05,072 اگه منظور فقط ، تقسیم کردن همین نونی که می خوریم بود ... انوقت ممکنه از بعضی لحاظ بی رحمانه بوده باشه 982 02:21:05,277 --> 02:21:07,404 چون اونجور غذا خوردن فقط باعث گرسنگی بیشتر می شه 983 02:21:07,613 --> 02:21:08,671 درباره ی چی حرف می زنی ؟ 984 02:21:08,881 --> 02:21:10,246 - مهم نیست - این حرف کُفره 985 02:21:10,449 --> 02:21:12,781 نه پدر ! این حرف کفر نبود 986 02:21:13,252 --> 02:21:15,618 برای اوّلین بار تو زندگیم مثل یه قدّیس حرف زدم 987 02:21:19,458 --> 02:21:21,983 تو حالت خوب نیست پسرم 988 02:21:24,463 --> 02:21:28,399 چند روز کار با برادرات غرورت رو آروم می کنه 989 02:21:28,868 --> 02:21:31,860 خیلی زود سلامتیت رو به دست میاری 990 02:21:32,071 --> 02:21:33,505 من به اون نوع سلامتی که مد نظر شماست هیچ اهمیتی نمی دم 991 02:21:33,707 --> 02:21:35,368 ... چون همیشه بذری از بیماری درونش هست 992 02:21:35,575 --> 02:21:38,043 همونطور که تُخم نیرومدی از سلامتی ... در بیماری من نهفته ست 993 02:21:38,245 --> 02:21:40,076 هوی و هوست رو فراموش کن پسرم 994 02:21:40,280 --> 02:21:42,510 مغشوش کردن نظراتمون بی معنیه 995 02:21:42,716 --> 02:21:46,208 سعی نکن منو از مشکلات خودت دور نگه داری 996 02:21:46,419 --> 02:21:48,944 من علاقه ای ندارم درباره مشکلاتم بحث کنم 997 02:21:49,522 --> 02:21:52,082 به تبادل افکار هم اعتقادی ندارم 998 02:21:52,292 --> 02:21:54,487 هیچ کس نمی تونه از حال دیگری باخبر باشه 999 02:21:54,694 --> 02:21:56,958 گفتگو خیلی مهمه پسرم 1000 02:21:57,163 --> 02:22:00,394 هر کلمه ای در حقیقت مثل یه بذره 1001 02:22:00,800 --> 02:22:03,360 اگه ده بار دیگه هم زندگی کنم ... باز هم فکر می کنم این حرفها 1002 02:22:03,570 --> 02:22:05,970 عین یه میوه ی بیش از حد رسیده ست [ کنایه از گندیده بودن یا غرور کاذبِ ادّعای فهم ِ ناشی از سن و سال ] 1003 02:22:07,040 --> 02:22:09,474 ... تو جوانی و طبیعیه که مغروری 1004 02:22:09,676 --> 02:22:12,270 وقتی که می کاری فقط به محصول فکر می کنی 1005 02:22:12,846 --> 02:22:16,009 ... در حالی که وقتی ما می کاریم این خود محصول نیست که پاداش عملِ ماست 1006 02:22:16,216 --> 02:22:20,278 سپاسگزاری ما برای اینه که از پیش ، می دونیم زندگی مون معنایی داره 1007 02:22:20,488 --> 02:22:24,652 ... در زراعت بلند مدّت شکوهی هست 1008 02:22:24,859 --> 02:22:26,486 افتخاری ارزشمند که ما اون رو [ به زمین] اعطاء می کنیم 1009 02:22:26,694 --> 02:22:29,322 البته اگر در حقیقت این همون میراثی باشه که می بخشیم 1010 02:22:29,530 --> 02:22:32,556 - پدر ! کاشتن کافی نیست - البته که نیست ، پسرم 1011 02:22:32,767 --> 02:22:35,634 اگه مقدر باشه که دیگران چیزی رو درو کنن که ما امروز می کاریم 1012 02:22:35,836 --> 02:22:38,498 ما هم چیزی رو درو می کنیم که دیگران پیش از ما کاشته ن 1013 02:22:38,706 --> 02:22:42,142 زندگی همینه جریان زندگی به همین منواله 1014 02:22:42,343 --> 02:22:44,573 من از جریان زندگی راضی نیستم 1015 02:22:46,013 --> 02:22:49,540 حتّی کسانی که می کارند و درو نمی کنند چیزی رو درو می کنند که خود نکاشته اند 1016 02:22:49,750 --> 02:22:52,275 من سهم خودمو از این میراثی که میگی نگرفتم پدر 1017 02:22:53,287 --> 02:22:55,482 چرا خودمونو گول بزنیم ؟ 1018 02:22:55,690 --> 02:22:59,023 دستهای من همین الانش هم بسته ست دیگه لازم نیست پاهام هم ببندم 1019 02:22:59,226 --> 02:23:01,126 بنابراین ، برام مهم نیست که باد از کدوم طرف می وزه 1020 02:23:01,329 --> 02:23:02,318 چون نمی فهمم فرقش چیه ؟ 1021 02:23:02,530 --> 02:23:05,227 اینکه چیزی جلو یا عقب بره به من چه آخه؟ 1022 02:23:09,805 --> 02:23:13,605 اگه منظورت اون چیزی باشه که من می فهم باورم نمی شه 1023 02:23:13,809 --> 02:23:17,267 شما نمی تونید از یه زندانی انتظار داشته باشید که تو خونه ی زندانبانش حبسشو بگذرونه 1024 02:23:18,380 --> 02:23:19,938 ... درخواست آغوشی محبت آمیز از کسی که 1025 02:23:20,148 --> 02:23:22,343 دستان ما از آغوش او قطع شده پوچه 1026 02:23:23,385 --> 02:23:25,319 یا بدتر طلب آغوش از کسی که دستانی معلول داره 1027 02:23:25,520 --> 02:23:28,250 و پاهاشو می زنه به شکنجه گرش 1028 02:23:30,225 --> 02:23:33,319 اگر زشت رو در مقابل زیبارو تعظیم کنه زشتی اون بیشتر جلوه خواهد کرد 1029 02:23:34,396 --> 02:23:36,364 - ادامه بده - ... مرد فقیری که به تحسین ثروتمند بربیاد 1030 02:23:36,565 --> 02:23:37,827 فقیر تر از قبل جلوه خواهد کرد 1031 02:23:38,033 --> 02:23:40,194 و مرد حقیر برای تمجید از مرد والا ، حقیر تر به نظر می رسه 1032 02:23:40,402 --> 02:23:43,030 و مرد کوتاه قد به خاطر تمجید بلند قد ، کوتاهتر جلوه می کنه 1033 02:23:44,272 --> 02:23:47,173 من نمی تونم به استقبال ارزش هایی برم که منو پایمال می کنند 1034 02:23:47,809 --> 02:23:50,904 بازی غم انگیزیه که سعی کنیم در جایگاه دیگران زندگی کنیم 1035 02:23:51,314 --> 02:23:56,115 اگر یک ستم دیده در برابر ستمکار عجز و ناله کنه ستمِ ستمکار افزون خواهد شد 1036 02:24:01,357 --> 02:24:05,020 چیزی که تو میگی خیلی عجیبه 1037 02:24:07,063 --> 02:24:09,361 ... دنیا خیلی عجیبه پدر 1038 02:24:10,366 --> 02:24:12,095 دنیایی که تنها از طریق جدایی به اتحّاد می رسه 1039 02:24:14,270 --> 02:24:17,433 در این دنیایی که بر حسب تصادف به وجود اومده هیچ نظم خود بنیادی وجود نداره 1040 02:24:19,008 --> 02:24:20,498 شایستگی امری غیر واقعیه پدر 1041 02:24:20,710 --> 02:24:23,235 اون کسی که اون بذر رو کاشت من نبودم 1042 02:24:23,980 --> 02:24:26,278 منظورت چیه ؟ 1043 02:24:27,984 --> 02:24:30,350 منظور خاصی نداشتم 1044 02:24:34,558 --> 02:24:38,654 - پسرم تو بدجوری پیشون حالی - نه پدر . من پریشون نیستم 1045 02:24:38,862 --> 02:24:43,731 - پس منظورت به کی بود ؟ - شخص خاصی مد نظرم نبود 1046 02:24:45,803 --> 02:24:49,000 فقط داشتم به موارد نا امید کننده فکر می کردم 1047 02:24:50,207 --> 02:24:52,869 ... به اون کسانی که با توسل به استدلال ضجّه می زنند 1048 02:24:54,545 --> 02:24:59,448 یا کسانی که عَطش و شهوت شون رو فریاد می زنن 1049 02:25:00,184 --> 02:25:02,482 ... و تنهایی 1050 02:25:06,123 --> 02:25:08,785 داشتم به اونها فکر می کردم 1051 02:25:16,800 --> 02:25:19,895 دلم می خواد درکت کنم پسرم 1052 02:25:20,472 --> 02:25:22,633 ولی دیگه نمیفهمم 1053 02:25:23,408 --> 02:25:27,401 شاید وقتی که حرف می زنم همه چی رو با هم قاطی کنم چون ، کلمات ، هجوم میارن ولی عقلم سرجاشه( هوشیارم) 1054 02:25:27,612 --> 02:25:29,910 اگه پوسته ی سبوس رو میبینی ، پس در اون چیزی که به زبون میارم گندم های بسیار هم هست [ کنایه از اینکه ؛ ظاهر وجود هر چیزی دلیل بر ظهور ماهیتش هم هست منظور : آنچه می خواهم بگویم ، پنهان در پَس و ظاهر کلماتم هست ] 1055 02:25:30,115 --> 02:25:31,480 ولی تو منظور واقعیت رو پنهان می کنی 1056 02:25:31,683 --> 02:25:34,208 من که گفتم از مشکلات خودم حرفی نمی زنم 1057 02:25:35,019 --> 02:25:37,510 رد شدن از حد و مرزها خطرناکه 1058 02:25:37,722 --> 02:25:39,747 ... مواجه شدن با واقعیت خودش تاب و توان می خواد 1059 02:25:39,958 --> 02:25:43,587 دیوونگیه که آدم خانواده ی خودشو به شکلِ « دُشمن » ببینه 1060 02:25:43,795 --> 02:25:46,662 واقعیت برای همه یکسان نیست 1061 02:25:46,865 --> 02:25:49,993 من فقط میدونم تا زمانی که حق زندگی از آدم سلب بشه هر جایی می تونه خصمانه تلقّی بشه 1062 02:25:50,201 --> 02:25:53,193 هیچ خصومتی در این خانه وجود نداره ... حق تو هم برای زندگی ازت سلب نشده 1063 02:25:53,404 --> 02:25:55,838 چنین افکاری قابل تصدیق نیست 1064 02:25:56,040 --> 02:25:58,668 - این فقط نظر شماست - ! نه ، فقط نظر من نیست 1065 02:25:58,877 --> 02:26:00,708 ما به خاطر شما بچه ها زندگی کردیم 1066 02:26:00,912 --> 02:26:04,713 حمایت ، از هیچ فرد محتاجی در این خانواده دریغ نشده 1067 02:26:04,917 --> 02:26:07,317 -پدر ! آقا ! شما منظور منو اشتباه فهمیدین -چطور می تونم درکت کنم آندره ؟ 1068 02:26:07,520 --> 02:26:11,012 تو کلّه شقی من اینو درک نمی کنم 1069 02:26:11,223 --> 02:26:15,057 دیگه کجا می تونی مشکلات خودتو در میون بذاری ؟ 1070 02:26:15,261 --> 02:26:17,855 ! هیچ جا ولی اینجا ، کمتر از همه جا 1071 02:26:19,598 --> 02:26:22,294 زندگی خانوادگی ما همیشه مُتزلزل بوده 1072 02:26:23,435 --> 02:26:26,404 ! چون شما محدودیت های ناممکن وضع می کنید 1073 02:26:29,041 --> 02:26:32,374 پدر ! مگه خودت نگفتی که ... هر کلامی مثل بذره 1074 02:26:32,578 --> 02:26:34,569 ... بذری که حامل زندگی و انرژیه 1075 02:26:35,381 --> 02:26:37,679 و حتی ممکنه حامل نیرویی انفجاری باشه 1076 02:26:37,883 --> 02:26:39,475 وقتی که ما حرف می زنیم خطرات بزرگی رو به جون می خریم 1077 02:26:39,852 --> 02:26:42,480 حرفهای منو با بدگمانی و سَبکسری تعبیر نکن 1078 02:26:42,688 --> 02:26:45,156 خودت می دونی که میتونی به عشق ما پشت گرم باشی 1079 02:26:45,357 --> 02:26:47,552 ... عشقی که ما تو این خونه شناختیم 1080 02:26:47,760 --> 02:26:50,559 بعداً فهمیدم که [این عشق] خودش هم نمی دونه چی میخواد؟ 1081 02:26:50,764 --> 02:26:53,198 این عشق حالا دیگه خودش یه مانع بازدارنده ست 1082 02:26:54,301 --> 02:26:56,929 عشق همیشه هم به وصال نمی رسه گاهی می تونه در جدایی سیر کنه 1083 02:26:57,137 --> 02:27:01,096 بذار اینطوری بگم که شاید عشق درون خانواده به اون بزرگی ها هم که ما میگیم نباشه 1084 02:27:01,308 --> 02:27:03,367 ! ساکت شو 1085 02:27:07,047 --> 02:27:11,040 دیگه این رفتار عجیب و غریبت رو تموم کن 1086 02:27:11,251 --> 02:27:12,582 من که فکر نمی کنم آدمی غیر عادی باشم 1087 02:27:13,520 --> 02:27:16,284 با این حال مهم نیست که من چی می گم 1088 02:27:16,489 --> 02:27:20,892 وقتی شما فکر میکنید من غیر عادی ام، دیگه کی براش مهمه که شاید من عین کبوترها صاف و صادق باشم ؟ 1089 02:27:22,996 --> 02:27:25,931 ... اگه من یه شاخه ی زیتون هم روی این میز بذارم 1090 02:27:26,132 --> 02:27:27,929 ! شما اونو یه بوته ی خار می بینید 1091 02:27:29,202 --> 02:27:33,229 ! من هیچ فتنه ای رو روی این میز تحمّل نمی کنم 1092 02:27:33,440 --> 02:27:35,169 غرورت رو کنار بگذار 1093 02:27:35,376 --> 02:27:37,367 ماری رو که در زیر زبانت پنهان شده کنترل کن 1094 02:27:37,578 --> 02:27:39,512 ! به نجوای شیطان بغل گوشت اعتنایی نکن 1095 02:27:39,714 --> 02:27:44,174 در رفتارت فروتن باش آندره ! انطوری که یک فرزند باید جواب بده جوابمو بده 1096 02:27:44,852 --> 02:27:48,788 - مثل یک مرد باش! رُک و صریح - اگه من سردرگُمم 1097 02:27:48,990 --> 02:27:52,118 یه بار برای همیشه ! این سردرگمی رو کنار بذار 1098 02:27:52,326 --> 02:27:56,160 - ... اگه من از صراحت اجتناب می کنم - ! ساکت شو ! خفه شو 1099 02:28:01,235 --> 02:28:04,636 ... آب ما از چشمه ای [ که تو میگی] جاری نمی شه 1100 02:28:06,474 --> 02:28:09,910 منشاُ نور ما هم این ظلمت نیست 1101 02:28:10,111 --> 02:28:12,579 این حرفهای از سر تکبر تو هم قرار نیست ، چیزی رو که 1102 02:28:12,780 --> 02:28:16,147 هزاران سال صرف ساختنش شده ویران کنند 1103 02:28:17,018 --> 02:28:19,953 هیچ کس تو خونواده ی ما به وقت حرف زدن ، کلمات رو اینجوری نمی پیچونه 1104 02:28:20,154 --> 02:28:23,921 عقاید در هم تنیده ( مغشوش) همه چیز رو به خاکستر بدل می کنه 1105 02:28:24,126 --> 02:28:27,994 چون اگه چشمهاتو زیادی باز کنی آخرش کور می شی 1106 02:28:28,196 --> 02:28:34,135 علاوه بر این ، ...روشنفکری متظاهرانه 1107 02:28:34,336 --> 02:28:36,531 خودش مثل تاریکی ، کور کننده ست 1108 02:28:36,738 --> 02:28:40,606 برای اجتناب از چیزی که گریزناپذیره هیچ وقت مسیر(اصول) جدیدی تعیین نکن 1109 02:28:40,809 --> 02:28:43,835 اجازه نده دیگران درباره چیزی که نباید در موردش سردرگُم شد ، گیج بشن 1110 02:28:44,046 --> 02:28:47,504 نه درختی پُر ثمر ... حامل ِ[ بذر ] بی حاصلی باش 1111 02:28:47,716 --> 02:28:50,583 ! و نه خوشه ی گندمی که از بذری خشکیده تکثیر شده 1112 02:28:50,786 --> 02:28:54,381 این همون زندگی ساده ی روزمره ی ماست همراه با افکاری بی حاصل 1113 02:28:54,589 --> 02:28:57,319 دارم بهت می گم جلوی زبونت رو بگیر 1114 02:28:58,026 --> 02:29:01,621 اجازه نمی دم عقلی فاسد خانواده مون رو آلوده کنه 1115 02:29:03,899 --> 02:29:07,233 ...هر چی نباشه ، به خاطر عشق نبوده 1116 02:29:09,772 --> 02:29:11,865 ... بلکه به خاطر غرور 1117 02:29:12,075 --> 02:29:13,872 ... حس تحقیر 1118 02:29:14,077 --> 02:29:16,545 ... و خودخواهی بوده 1119 02:29:17,080 --> 02:29:20,379 تو برگشتی به خونه 1120 02:29:20,583 --> 02:29:23,017 دیگه بسه یوحنّا 1121 02:29:25,088 --> 02:29:27,886 از پسرمون بگذر 1122 02:29:33,229 --> 02:29:36,562 من خسته ام پدر 1123 02:29:36,766 --> 02:29:39,132 ! منو ببخش 1124 02:29:48,344 --> 02:29:51,610 ... من با قلبی مغرور به خونه نیومدم 1125 02:29:53,317 --> 02:29:56,718 بلکه با تواضع و تسلیم برگشتم 1126 02:29:58,088 --> 02:30:00,249 ... دیگه خیال باطلی ندارم 1127 02:30:02,426 --> 02:30:05,418 ... حالا همه چیزو در مورد تنهایی میدونم 1128 02:30:06,363 --> 02:30:08,854 ... از حس بیچارگی باخبرم 1129 02:30:10,267 --> 02:30:13,964 و حالا دیگه می دونم که هرگز نباید حتّی یه قدم از خونه دور می شدم 1130 02:30:15,339 --> 02:30:17,933 از این به بعد می خوام مثل برادرام باشم 1131 02:30:18,742 --> 02:30:21,905 می خوام خودمو وقف وظایفم کنم 1132 02:30:24,047 --> 02:30:27,483 قبل از طلوع خورشید به مزرعه می رم 1133 02:30:27,684 --> 02:30:30,585 و تا بعد از غروب آفتاب تو مزرعه می مونم 1134 02:30:34,458 --> 02:30:36,859 .. کارم تبدیل به دینم می شه 1135 02:30:38,596 --> 02:30:41,326 و خستگیم بدل به سرخوشی 1136 02:30:44,002 --> 02:30:46,732 به حفظ اتّحاد خانوادگی کمک می کنم 1137 02:30:53,878 --> 02:31:00,340 از ته قلبم می خوام که ... لایق ِ 1138 02:31:03,755 --> 02:31:05,279 عشق تون باشم 1139 02:31:24,043 --> 02:31:26,477 ... حرفهات 1140 02:31:28,314 --> 02:31:32,580 قلبمو متاُثر کرده پسر عزیزم 1141 02:31:37,223 --> 02:31:39,714 ... اشک شوق 1142 02:31:43,762 --> 02:31:48,199 تلخکامی نبودنت رو پاک می کنه 1143 02:31:49,034 --> 02:31:53,698 حالا سر این میز نوری تازه حس میکنم 1144 02:31:55,541 --> 02:32:00,171 برای یه لحظه با خودم فکر کردم که شاید 1145 02:32:01,380 --> 02:32:06,113 بذرم روی زمینی عقیم کاشته بودم 1146 02:32:06,318 --> 02:32:11,916 روی شنزار یا روی خارزار 1147 02:32:18,698 --> 02:32:20,962 ولی نه 1148 02:32:22,969 --> 02:32:29,431 فردا قراره که حضور ... فرزندی رو که قبلاً کور بود 1149 02:32:30,010 --> 02:32:32,808 ولی حالا بینا شده جشن بگیریم 1150 02:32:37,384 --> 02:32:41,377 خب دیگه برو استراحت کن 1151 02:32:44,124 --> 02:32:46,115 پسرم 1152 02:32:52,633 --> 02:32:55,261 پسر دلبندم 1153 02:33:18,125 --> 02:33:20,184 قلبم 1154 02:33:24,465 --> 02:33:26,763 نور چشام 1155 02:33:29,937 --> 02:33:32,462 بره کوچولوی من 1156 02:34:22,290 --> 02:34:23,918 ... جعبه 1157 02:34:24,127 --> 02:34:26,254 جعبه م 1158 02:34:40,276 --> 02:34:42,210 ! ... لولا 1159 02:34:48,117 --> 02:34:50,108 !... لولا 1160 02:34:56,626 --> 02:34:59,060 !...لولا 1161 02:35:08,772 --> 02:35:11,263 -خواب بودی ؟ -معلومه 1162 02:35:11,475 --> 02:35:14,376 یعنی خودت نفهمیدی ؟ 1163 02:35:14,578 --> 02:35:16,205 می خواستم کمی باهات حرف بزنم 1164 02:35:16,413 --> 02:35:19,177 - برای همین بیدارت کردم - درباره چی حرف بزنیم ؟ 1165 02:35:20,551 --> 02:35:22,985 - لولا من تازه برگشتم خونه - خب که چی ؟ 1166 02:35:25,856 --> 02:35:27,721 ... فکر می کردم خوشحال می شی 1167 02:35:27,925 --> 02:35:30,223 چرا ؟ 1168 02:35:31,628 --> 02:35:34,495 - نمی دونم . همینطوری فکر کردم - خب ، فکرت غلط بوده 1169 02:35:37,201 --> 02:35:39,328 اگه قراره اینجوری حرف بزنی پس بهتره فراموشش کنیم 1170 02:35:39,536 --> 02:35:42,903 از اولش هم نباید بیدارم می کردی شب به خیر 1171 02:35:50,013 --> 02:35:52,311 تو چته لولا ؟ 1172 02:35:54,486 --> 02:35:58,582 - من فقط می خواستم عین دو تا دوست حرف بزنیم - چی شده ؟ 1173 02:35:58,790 --> 02:36:01,350 خوشم میاد که با چه جراُتی هم می پرسی چی شده ؟ 1174 02:36:01,559 --> 02:36:04,619 الان یکساعته که اینجا منتظرتم آندره 1175 02:36:04,829 --> 02:36:06,387 یکساعت تمام آندره 1176 02:36:06,598 --> 02:36:08,657 حالا اومدی واسه من از دوستی میگی 1177 02:36:08,867 --> 02:36:10,391 - نمی دونستم لولا - نمی دونستی ؟ 1178 02:36:10,602 --> 02:36:12,797 مگه کجا قرار بود باشم ؟ 1179 02:36:13,004 --> 02:36:15,837 من که تو چراگاه ، همراه گوسفندها نبودم 1180 02:36:22,313 --> 02:36:24,508 ... باشه لولا شب به خیر 1181 02:36:27,685 --> 02:36:29,846 ! منم می خوام فرار کنم آندره 1182 02:36:30,054 --> 02:36:33,046 فردا موقع مهمونی می رم 1183 02:36:36,694 --> 02:36:38,855 دیگه نمی تونم این زندانو تحمّل کنم 1184 02:36:39,297 --> 02:36:42,756 دیگه تحمّل موعظه های پدرو ندارم ... یا خود کار 1185 02:36:42,968 --> 02:36:45,232 یا تحمّل پدرو که مدام به من نظارت می کنه 1186 02:36:45,437 --> 02:36:47,735 می خوام مسؤل زندگی خودم باشم آندره 1187 02:36:48,741 --> 02:36:51,972 من برای زندگی در اینجا زاده نشدم ... از کار کشاورزی خوشم نمیاد 1188 02:36:52,178 --> 02:36:54,908 نه زیر آفتاب سوزان نه زیر بارون 1189 02:36:55,114 --> 02:36:58,345 دیگه نمی تونم زندگی کسالت بار تو این مزرعه ی کثافتو تحمل کنم 1190 02:36:58,551 --> 02:37:00,951 ! گفتم صداتو بیار پائین 1191 02:37:07,493 --> 02:37:09,484 ... آندره ! به محض اینکه تو رفتی 1192 02:37:11,297 --> 02:37:14,391 من بیشتر اوقات جلوی در می نشستم 1193 02:37:16,335 --> 02:37:18,803 ... و نظر به جادّه که تا جایی که چشام کار می کرد 1194 02:37:20,639 --> 02:37:23,574 باز و بی انتها بود ، خیالبافی می کردم 1195 02:37:24,711 --> 02:37:27,680 نمی تونستم به ماجراهایی که تو گذروندی فکر نکنم 1196 02:37:30,450 --> 02:37:34,819 می خوام شهرهای زیادی رو ببینم و دور دنیا سفر کنم 1197 02:37:35,021 --> 02:37:36,716 می خوام سبد غذاخوری اسبمو با یه کوله پشتی تاخت بزنم 1198 02:37:36,923 --> 02:37:40,984 و مثل یه ولگرد از جایی به جای دیگه برم 1199 02:37:43,763 --> 02:37:46,163 من میرم و هرگز برنمی گردم 1200 02:37:46,933 --> 02:37:49,163 قرار نیست که برگردم و التماس کنم آندره 1201 02:37:49,369 --> 02:37:52,668 من شجاعم. امکان نداره مثل تو شکست بخورم 1202 02:38:07,687 --> 02:38:10,020 چی کار میکنی آندره !؟ 1203 02:38:13,027 --> 02:38:14,392 داری چی کار میکنی آندره ؟ 1204 02:38:27,748 --> 02:38:29,375 ...زمان 1205 02:38:31,418 --> 02:38:34,854 زمان و آب های قابل اشتعالش 1206 02:38:36,156 --> 02:38:42,152 رودخانه یی عریض و جاری و خستگی ناپذیر 1207 02:38:45,966 --> 02:38:48,560 پدرم همیشه می گفت : " وای بر او " 1208 02:38:48,769 --> 02:38:51,465 وای بر کسی که تلاش می کنه ... جلوی حرکت زمان رو بگیره 1209 02:38:52,706 --> 02:38:55,972 چون توسط آبهای رودخانه زمان از پا در خواهد آمد 1210 02:38:56,778 --> 02:39:00,179 وای بر او ... آن شاگرد جادوگر 1211 02:39:00,382 --> 02:39:02,873 که پیراهنش را می درد تا مقابل زمان بایستد 1212 02:39:03,084 --> 02:39:06,076 چون تسلیم شعله های آن خواهد شد 1213 02:39:08,490 --> 02:39:10,981 ... زمان و تغییراتش 1214 02:39:11,192 --> 02:39:16,061 در همه چیز حضور داره در هر سانتیمتری در هر دانه و بذری 1215 02:39:17,132 --> 02:39:19,692 زمان حتّی ، همراه با ثانیه هاش 1216 02:39:19,901 --> 02:39:23,428 در تک تک ِ حروف این داستان پرشور من حضور داره 1217 02:39:24,139 --> 02:39:27,336 و در حال تبدیل شب تاریک بازگشت من به خونه 1218 02:39:27,542 --> 02:39:31,273 به صبحی روشنه 1219 02:41:57,129 --> 02:41:59,188 ... اینجوری بود که آنا 1220 02:41:59,398 --> 02:42:02,856 خُرده ریزهای مبتذلی رو که در جعبه من بود ... با پارچه پوشونده بود 1221 02:42:03,068 --> 02:42:05,161 ... در میهمانی من طوفان به پا کرد 1222 02:42:16,415 --> 02:42:19,976 با بدن بیمارش حلقه ی رقص رو جارو کشید [ جسم بیمارش رو در حلقه ی رقص از این سو به آن سو به حرکت درآوُرد] 1223 02:42:20,185 --> 02:42:25,088 آنا با اون روح سرکشش روی همه مسلّط بود 1224 02:42:41,540 --> 02:42:44,374 ... می دونست که داره چی کار میکنه 1225 02:42:44,577 --> 02:42:49,241 با اون رقص گریان و بدن نمناکش 1226 02:42:50,383 --> 02:42:51,850 ... به شدت منو پرت کرد 1227 02:42:52,051 --> 02:42:57,887 به درون خلسه ای از هوس 1228 02:42:58,091 --> 02:43:02,892 ... تا وقتی که پاهای خودم رو در یک سو 1229 02:43:03,096 --> 02:43:05,428 و دستانم رو در سویی دیگر دیدم 1230 02:43:05,632 --> 02:43:07,600 ... دست و پاهای قطع شده ی من 1231 02:43:07,800 --> 02:43:10,394 تا دوباره اون اتحّاد قدیمی شون رو بازیابی کنند 1232 02:43:16,843 --> 02:43:18,538 ! اوه ای شیطان زیرک 1233 02:44:32,520 --> 02:44:34,283 ! نه پدر 1234 02:44:34,756 --> 02:44:36,690 ! نه . چه مصیبت وحشتناکی ! نه 1235 02:44:42,530 --> 02:44:44,361 !خدایا چه مصیبتی ؟ نه 1236 02:44:44,733 --> 02:44:47,099 پس اون اتحّاد خاناودگی کجا رفت ؟ 1237 02:44:49,270 --> 02:44:50,862 ! پدر 1238 02:45:28,411 --> 02:45:32,711 زمان ، بزرگترین گنج شناخته شده برای بشره 1239 02:45:35,684 --> 02:45:37,845 ... و اگرچه مصرف کردنی نیست 1240 02:45:38,354 --> 02:45:42,814 ولی با ارزش ترین خوراک ماست 1241 02:45:44,261 --> 02:45:50,598 زمان قابل ارزیابی نیست با این حال بزرگترین موهبت ماست 1242 02:45:52,702 --> 02:45:56,763 نه آغازی دارد و نه فرجامی 1243 02:46:00,544 --> 02:46:07,211 بخیلی که ارزش خودش رو با ثروتش می سنجه ، فقیره 1244 02:46:08,452 --> 02:46:13,082 مردی هم که وجود خودش رو از طریق تملّک سرزمین های وسیع گسترش میده ، فقیره 1245 02:46:13,557 --> 02:46:15,525 تنها انسان ثروتمند کسی ست که آموخته 1246 02:46:15,725 --> 02:46:20,753 با تقوا و فروتنی همراه با جریان زمان زندگی رو سپری کنه 1247 02:46:21,698 --> 02:46:27,034 انسانی که به آرامی بهش نزدیک می شه ... و هرگز جریانش رو مختل نمی کنه 1248 02:46:27,237 --> 02:46:33,234 و همواره با آغوش باز به استقبالش می ره تا الطافش رو دریافت کنه نه غضبش رو 1249 02:46:35,580 --> 02:46:40,882 زندگی اساساً از طریق این موهبت متعالی ( زمان) در توازن قرار گرفته 1250 02:46:42,386 --> 02:46:46,914 به هنگام جُستجو اگه بدونیم که چه وقت صبوری کنیم 1251 02:46:47,125 --> 02:46:50,026 یا چقدر برای هر چیزی وقت بگذاریم 1252 02:46:51,062 --> 02:46:56,557 اسیر لغزش و خطا نخواهیم شد 1253 02:46:57,568 --> 02:47:04,064 این فقط معیار سنجش زمان هست که ماهیت حقیقی چیزها رو آشکار خواهد کرد 1254 02:47:08,246 --> 02:47:14,246 «ترجمه و تطبیق متن زیرنویس با اثر ».:: [ HM.Boottimmar7 ] ::. 1255 02:47:15,830 --> 02:47:22,125 LAVOURA ARCAICA فرهنگ کُهن / کشت سنتی / زراعت به روش کُهن / مزرعه کُهن 1256 02:47:25,456 --> 02:47:32,148 باوجود وسواس من در ترجمه ی این اثر شاعرانه ی سورئال ؛ و با توجّه به اینکه 70 درصد اثر شعرگونه هست که ظرافت های زبانی اون فقط در زبان پرتقالی قابل درک هست و برگردان انگلیسی هم خیلی موفّق نبوده در انتقال این ظرافت های زبانی؛ لذا ، برگردان پارسی سره و بی اشکال از این اثر دست کم برای بنده امکان پذیر نبوده و نیست . 1257 02:47:33,256 --> 02:47:38,128 به اعتقاد مردم برزیل ، این فیلم ، دومین فیلم بزرگ سینمای این کشور در هزاره جدید هست. و کتاب منشاُ این فیلم؛ یعنی ،« کشتزار کُهن » اثر رضوان نصار از شاهکارهای بزرگ ادبیات لاتین در زبان پرتغالی به شمار می رود