1 00:00:00,694 --> 00:00:02,934 .با يک پلک زدن شروع شد 2 00:00:04,136 --> 00:00:05,858 ...يه هواپيما سقوط ميکنه 3 00:00:07,739 --> 00:00:09,170 ...گروهي از بازماندگان 4 00:00:09,326 --> 00:00:10,465 .من کيت هستم - .جک - 5 00:00:11,183 --> 00:00:12,718 .جزيره اي از رمز و راز 6 00:00:13,010 --> 00:00:14,741 .اين مکان فرق داره 7 00:00:17,167 --> 00:00:18,282 .اول بنظر ميومد سريال حماسي باشه 8 00:00:18,470 --> 00:00:21,127 .بيخيال کک مکي ما لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟ 9 00:00:21,355 --> 00:00:23,821 .واقعاً تحت تأثيرش قرار گرفته بودم - !کجايي؟ - 10 00:00:24,043 --> 00:00:25,923 اين چيزي بود که قبلاً در تاريخ تلويزيون 11 00:00:26,033 --> 00:00:28,603 .اتفاق نيفتاده بود - .ما تنها نيستيم - 12 00:00:28,997 --> 00:00:30,910 ...ميتونستي بگي .بگي که خيلي خوب بوده 13 00:00:31,171 --> 00:00:34,095 همين که داستان بازماندگان ...پرواز اوشينيک شروع به فاش شدن کرد 14 00:00:34,301 --> 00:00:35,351 !بلند کنيد 15 00:00:35,556 --> 00:00:37,287 .سريال "گمشدگان" تبديل شد به يه اتفاق بزرگ 16 00:00:37,437 --> 00:00:39,026 !واي .خلبان واقعاً داغون شده بود 17 00:00:40,891 --> 00:00:44,179 و ذهن تمام بينندگان در .سرتاسر جهان رو تسخير کرد 18 00:00:44,337 --> 00:00:47,585 بچه ها، ما کجاييم؟ - ،وقتي که خيلي از مردم جهان داشتن اين سريال رو تماشا ميکردن - 19 00:00:47,774 --> 00:00:51,567 .فکر ميکردم که مثل بقيه سريال ها جاي خودشو داره .خيلي منو غافلگير کرد 20 00:00:51,718 --> 00:00:55,179 .ما داشتيم چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم - .رسيديم - 21 00:00:55,251 --> 00:00:59,029 ...بنظر ميرسيد داشتيم از کمترين چيز تلويزيون استفاده ميکرديم - !فکر ميکنم يه چيزي اون پايينه...آآه - 22 00:00:59,322 --> 00:01:02,214 .از يه راه واقعاً خلاقانه - !کيت، لعنتي، فرار کن - 23 00:01:02,402 --> 00:01:05,073 نميدونم که سريال ديگه اي 24 00:01:05,184 --> 00:01:07,990 اينطوري و خيلي زياد روي .فرهنگ تأثير گذاشته باشه 25 00:01:08,220 --> 00:01:08,734 !کمکم کن !بابا 26 00:01:08,878 --> 00:01:10,397 !والت 27 00:01:10,839 --> 00:01:12,009 ،تنوع، راز و رمز 28 00:01:12,191 --> 00:01:14,743 ،سؤالات بزرگ ،پخش جهاني و بين المللي 29 00:01:14,941 --> 00:01:17,990 پشت صحنه هاي باورنکردني .و نابي که داشتيم 30 00:01:18,156 --> 00:01:21,483 ...داستاني از 31 00:01:23,563 --> 00:01:27,047 ...بازماندگان رستگاريه - .هيچ چيزي تو عمرم اينقدر درست و راست نبوده - 32 00:01:27,205 --> 00:01:28,122 .بازماندگان ايمان 33 00:01:28,224 --> 00:01:30,217 !چرا اين کار رو کردي؟ !چرا؟ 34 00:01:31,931 --> 00:01:32,753 ،ولي در درون اين داستان 35 00:01:32,849 --> 00:01:34,729 سريال گمشدگان داستان ...عده اي از انسان هاست 36 00:01:35,795 --> 00:01:38,587 ،اگه نتونيم باهم زندگي کنيم .تنها ميميريم 37 00:01:38,735 --> 00:01:41,194 ...کسايي که ديديم اونا رو در طول اين 6 فصل - .دوست دارم پني - 38 00:01:41,613 --> 00:01:43,034 .ميشناختيم و دوسشون داشتيم 39 00:01:43,137 --> 00:01:46,290 چرا اينقدر برات سخته باور کني؟ - تو چرا اينقدر برات آسونه که باور کني؟ - 40 00:01:46,402 --> 00:01:47,722 !هيچ وقت آسون نبوده 41 00:01:48,811 --> 00:01:51,728 امشب، قبل از اينکه ...قسمت نهايي نزديک بشه 42 00:01:51,830 --> 00:01:53,562 اون از من چي ميخواد؟ - !من نميدونم جک - 43 00:01:53,932 --> 00:01:55,149 ...نگاهي ميندازيم 44 00:01:56,200 --> 00:01:58,128 ...که يادمون بياد اونا چطوري عاشق شدن 45 00:01:58,333 --> 00:02:01,818 .تمام اونا در مورد رازهاي سريال حرف ميزدن - ...و سريال گمشدگان - 46 00:02:01,991 --> 00:02:04,718 ,واقعاً روم تأثير گذاشت .و يه جورايي احساساتي شدم 47 00:02:04,877 --> 00:02:06,805 ...اينکه چطوري جنگيدن - !من اينجا زندگي داشتم - 48 00:02:07,627 --> 00:02:09,855 !چارلي 49 00:02:10,109 --> 00:02:11,097 .و مردند 50 00:02:11,271 --> 00:02:13,658 خيلي بيشتر از اوني که ما انتظار داشتيم .مردم رو تحت تأثير قرار داد 51 00:02:13,878 --> 00:02:14,732 دست اندرکاران سريال گمشدگان 52 00:02:14,906 --> 00:02:17,617 ،بهمراه تهيه کنندگان ،ديمن ليندلوف و کارلتون کيوز 53 00:02:17,703 --> 00:02:20,367 ...با ما همراه ميشن تا تجربياتشون رو بگن - ،چيزي که سريال گمشدگان رو خاص کرده بود 54 00:02:20,454 --> 00:02:23,291 .اين بوده که از کالبد اصلي خارج شده بود - !بذاريد بيام بيرون - 55 00:02:23,386 --> 00:02:25,741 اين فقط براي يه آدم .در طول زندگيش اتفاق ميفته 56 00:02:25,952 --> 00:02:27,392 .البته اگه خوش شانس باشن - !برو - 57 00:02:27,511 --> 00:02:32,308 .زندگيم رو عوض کرد - ...و جشن گرفتن سريالي که قلبمون رو تسخير کرد - 58 00:02:32,490 --> 00:02:34,529 .تو بايد بري - .من ترکت نميکنم - 59 00:02:34,734 --> 00:02:36,907 ...ذهن ما رو درگير کرد 60 00:02:38,384 --> 00:02:41,640 .و زندگيمون رو لمس کرد - !جوليت - 61 00:02:42,000 --> 00:02:44,538 من خودم وارد اين سريال شدم .و دارم با يه شخصيت ديگه ازش خارج ميشم 62 00:02:44,720 --> 00:02:47,563 .و براي هميشه به اين خاطر خوشحالم - .تو زندگي بعدي ميبينمت برادر - 63 00:02:47,833 --> 00:02:52,393 .وسعت ديد منو، به اينطورت از اينجا تا اينجا گسترش داد - ...ما به اينجا آورده شديم براي اينکه - 64 00:02:52,542 --> 00:02:54,858 .يه کاري بکنيم جيمز - !سعيد - 65 00:02:55,611 --> 00:02:57,768 من خيلي خوشحالم که .بالاخره تمام اينا يه پاياني داره 66 00:02:57,925 --> 00:03:00,944 .و اين...اين خيلي درست و خوبه - .فقط بايد بهم اعتماد کني - 67 00:03:01,117 --> 00:03:02,057 .ميريم که شروع کنيم 68 00:03:02,817 --> 00:03:05,353 .يه جورايي يه سفره، آره 69 00:03:05,802 --> 00:03:08,949 مــهرزاد تــقــديــم مــيکنـــد ::.www.9movie.ir.:: 70 00:03:12,433 --> 00:03:14,450 اين داستان در سيدني، استراليا، شروع شد 71 00:03:14,924 --> 00:03:18,044 جايي که يه سري از مسافران ميخواستن سوار پرواز 815 اوشينيک بشن 72 00:03:18,204 --> 00:03:19,548 .که به سمت لوس آنجلس حرکت کنن 73 00:03:20,630 --> 00:03:23,632 ،به هم غريبه بودن ...ولي يه چيز مشترک داشتن 74 00:03:24,036 --> 00:03:27,434 همشون يه ايرادايي داشتن .و با خودشون سر اينکه تنها بودن کلنجار ميرفتن 75 00:03:28,406 --> 00:03:30,121 ولي چيزي که ميخواستن با همديگه تجربه کنن 76 00:03:30,469 --> 00:03:32,025 .اونها رو براي هميشه عوض ميکرد 77 00:03:32,507 --> 00:03:35,147 داستان در 6 سال پيش شروع شد 78 00:03:35,329 --> 00:03:39,343 ،و امشب ازش نتيجه گيري ميشه ،پس بياييد برگرديم به شروع ماجرا 79 00:03:39,739 --> 00:03:40,923 جايي که يه سريال تلويزيوني 80 00:03:41,043 --> 00:03:44,077 .بعنوان يه اتفاق بزرگ جهاني شروع شد 81 00:03:45,000 --> 00:03:49,410 تصميم گرفتم که توي يه .فصل از سريال که آزمايشي بود بازي کنم 82 00:03:49,553 --> 00:03:51,875 ،فهميدم که، هر چي باشه ،قبول ميکنم، ميدونيد 83 00:03:52,025 --> 00:03:54,783 يه تطيلات کوچيک هاوايي داشت .توي اون مدتي که فصل آزمايشي پخش ميشد 84 00:03:54,926 --> 00:03:57,232 ،بعدش وقتي که متن رو ديدم .خيلي برام آرماني و آرزومندانه بود 85 00:03:57,423 --> 00:03:57,936 فکر ميکردم که 86 00:03:58,087 --> 00:04:00,196 يکي از بهترين متوني بوده .که تا اون موقع خونده بودم 87 00:04:00,371 --> 00:04:02,204 ميدونستم يه چيز غيرعاديه 88 00:04:02,298 --> 00:04:04,156 فقط بخاطر افکار اشتراکيِ 89 00:04:04,267 --> 00:04:07,444 .آدمايي بود که توي اونجا بودن - ،اولين چيزي که منو جلب کرد...ابتداش بود - 90 00:04:07,633 --> 00:04:09,072 .ميدونيد، بنظر حماسي ميومد 91 00:04:12,265 --> 00:04:14,058 واقعاً يه احساسي داشتم که فکر ميکردم حاصل اين کار 92 00:04:14,217 --> 00:04:17,267 .پيدا کردن فرصت هاي زيادي براي جستجوي بشريت بود - .نگران نباش - 93 00:04:22,198 --> 00:04:25,265 يادمه ژانويه سال 2004 بود .که براي اولين تست بازيگريم رفتم 94 00:04:25,470 --> 00:04:27,074 ،و 24 مارس 2004 بود 95 00:04:27,177 --> 00:04:29,494 .که داشتيم قسمت آزمايشي "گمشدگان" رو ميگرفتيم 96 00:04:33,389 --> 00:04:36,920 !کمک 97 00:04:38,600 --> 00:04:40,623 ،در 22 سپتامبر 2004 98 00:04:41,445 --> 00:04:43,208 ،لاست در آمريکا به روي آنتن رفت 99 00:04:43,626 --> 00:04:47,072 .و بيشتر از 18 ميليون بيننده تسخير اين سريال شدن 100 00:04:47,524 --> 00:04:50,178 !کمکم کنيد !ميشه لطفاً کمکم کنيد؟ 101 00:04:50,352 --> 00:04:51,308 .قسمت آزمايشي فصل اول تجربه ي عالي اي بود 102 00:04:51,457 --> 00:04:54,145 ،منظورم اينه که .اولش برام ديوونگي بود هر روز ميرفتيم ساحل 103 00:04:54,461 --> 00:04:56,872 .احساس گرفتگي ميکنم - چند ماهه حامله اي؟ - 104 00:04:57,031 --> 00:04:59,235 آشنا شدن با آدما براي اولين بار 105 00:04:59,425 --> 00:05:01,526 و فهميدن ارتباط تمام آدما به همديگه 106 00:05:01,638 --> 00:05:04,380 .و همچنين شخصيتشون - هي! اسمت چيه؟ - 107 00:05:04,570 --> 00:05:06,095 !جک 108 00:05:06,324 --> 00:05:08,978 .براي من بنظر يه فيلم ميومد - ،اگه قرار بود يه چيزي بشه - 109 00:05:09,224 --> 00:05:10,702 اين کار قبلاً در حيطه ي تلويزيون 110 00:05:10,820 --> 00:05:14,519 ،انجام نشده بود .راه خيلي خوبي براي شروع بود 111 00:05:14,795 --> 00:05:17,476 .فکر ميکني ديگه تا الان بايد اومده باشن - .فکر ميکردم خيلي غير عاديه - 112 00:05:17,671 --> 00:05:20,035 کي؟ - .هر کي - 113 00:05:20,217 --> 00:05:21,450 .خيلي تحت تأثيرش قرار گرفتم 114 00:05:28,325 --> 00:05:30,434 کسي اونو ديد؟ - .آره - 115 00:05:30,886 --> 00:05:33,050 هممون، همه بازيگرها توسط اين کار هيجان زده شده بوديم 116 00:05:33,201 --> 00:05:34,695 .و به کاري که ميکرديم و افتخار ميکرديم 117 00:05:34,900 --> 00:05:37,548 احساس ميکرديم کاري که انجام داديم .يه چيز خاص بوده 118 00:05:42,637 --> 00:05:43,672 .عاليه 119 00:05:44,272 --> 00:05:45,783 روش توليد آرمانيِ اين سريال 120 00:05:45,980 --> 00:05:47,339 .به سرعت جاشو در بين همه باز کرد 121 00:05:48,082 --> 00:05:50,461 وقتي که جک، کيت و چارلي ...رفتند که کابين خلبان رو پيدا کنن 122 00:05:50,618 --> 00:05:52,697 اولين چيزي بود که وقتي رسيديم هاوايي 123 00:05:52,880 --> 00:05:54,192 .فيلمبرداري کرديم 124 00:05:57,392 --> 00:06:00,506 اين آهنگ رو نشنيدي؟ - ...شنيدمش، فقط نميدونم که کجـ - 125 00:06:00,853 --> 00:06:01,896 .گروه ماست .درايو شَفت 126 00:06:02,039 --> 00:06:04,474 .ببين، اين حلقه مونه. دومين تور توي فنلاند - چي؟ - 127 00:06:04,615 --> 00:06:05,325 .بايد حرکت کنيم 128 00:06:06,060 --> 00:06:10,115 و اينکه ببينيم اين داره به زندگيمون .تبديل ميشه خيلي عالي بود 129 00:06:11,862 --> 00:06:13,158 !اوه خداي من 130 00:06:16,120 --> 00:06:17,874 يه دوربين روبروي ما بود ،که داشت دورمون ميچرخيد 131 00:06:18,017 --> 00:06:19,787 و ما هم داشتيم دور ميچرخيديم ،و ترسيده بنظر ميومديم 132 00:06:19,929 --> 00:06:22,512 ولي ما واقعاً داشتيم ،روي يه تردميل ميدويديم 133 00:06:22,608 --> 00:06:25,017 ،و اون تردميل شما...شما اين کار رو انجام ميدين 134 00:06:25,137 --> 00:06:27,451 و احساس ميکنيد که چه کار مسخره اي داريد ميکنيد ولي وقتي ميبينيد واقعي ميشه 135 00:06:27,547 --> 00:06:29,728 و وقتي ميبينيد چقدر طبيعي بنظر ميرسه و خوب ميشه .هيجان زده ميشدين 136 00:06:30,257 --> 00:06:32,177 ،تمام اون صحنه هاي که من زيرآب بودم 137 00:06:32,272 --> 00:06:34,130 .که در واقع زير شلنگ آب آتيش نشاني بودم 138 00:06:34,312 --> 00:06:38,327 باورنکردنيه که چقدر .فشارتون ميفته يا سردتون ميشه 139 00:06:38,500 --> 00:06:41,963 تمام اون صحنه هاي وحشتناک و ترسناک؟ .هيچ حرکتي نميکردم 140 00:06:42,097 --> 00:06:43,210 .فقط نشونه ي اين بود که داشتم يخ ميزدم 141 00:06:43,740 --> 00:06:45,053 !جک 142 00:06:45,800 --> 00:06:47,357 ،خيلي از بازيگرا بيشتر چيزا رو فهميده بودن، مثل 143 00:06:47,508 --> 00:06:49,427 ،بقيه بازيگرها که دوست داشتن باهاشون بازي کنن 144 00:06:49,570 --> 00:06:52,565 .که بجاي اينکه اون نقش ها رو الکي بازي کنن 145 00:06:52,714 --> 00:06:54,856 !من از اين مرتيکه خسته شدم - !بيشتر هم ميخواي پسر؟ - 146 00:06:54,960 --> 00:06:57,109 !هي .ما همه تو اين ماجرا همراه همديگه ايم 147 00:06:57,250 --> 00:06:59,471 .بيا با همديگه يه ذره احترام بذاريم - .خفه شو چاقالو - 148 00:06:59,598 --> 00:07:02,010 ،اولش اينطوري بود که، واي اميدوار بود که تو مرحله اي باشم 149 00:07:02,142 --> 00:07:06,031 و اينکه از کار اخراج نشم .چونکه همه ي اونا بازيگرهاي عالي اي بودن 150 00:07:06,189 --> 00:07:08,149 ...دونستن اينکه تمام ما 151 00:07:08,244 --> 00:07:09,620 بايد همه چيمون رو ميذاشتيم و ميرفتيم هاوايي 152 00:07:09,793 --> 00:07:12,456 ،و بايد هممون تو يه جزيره با هم زندگي ميکرديم ،شبيه اين بود 153 00:07:12,552 --> 00:07:13,966 اونا ميخواستن آدمايي رو پيدا کنن 154 00:07:14,083 --> 00:07:15,839 که با همديگه هم تو سريال هم بيرون سريال 155 00:07:15,949 --> 00:07:18,943 .رابطه خوبي داشته باشن - .تو آدم خوبي هستي. من ازت خوشم مياد - 156 00:07:19,315 --> 00:07:22,114 .تو هم آدم خوبي اي 157 00:07:22,256 --> 00:07:23,782 داشت کم کم از اين خوشم ميومد که 158 00:07:23,963 --> 00:07:26,302 ...تنوع توي توي اين بازيگرا زياد بود... 159 00:07:26,491 --> 00:07:31,083 چونکه واقعاً اين موضوع ،به سريال زواياي مختلفي ميداد 160 00:07:31,288 --> 00:07:32,158 و احساس ميکردم اين کار 161 00:07:32,277 --> 00:07:34,632 .سريال رو تبديل به چيزي ميکنه که مردم حسش ميکنن 162 00:07:34,854 --> 00:07:37,240 !همونجا! همونجاست !داره لگد ميزنه 163 00:07:37,421 --> 00:07:38,535 .سلام 164 00:07:38,733 --> 00:07:41,395 تا اون موقع نديده بودم عوامل يه سريالي ،اينطوري بين المللي و جهاني باشن 165 00:07:41,626 --> 00:07:44,123 هم درون واقعيت بازيگران 166 00:07:44,265 --> 00:07:46,762 که داشتن شخصيت ها رو بازي ميکردن .و حتي خود اون شخصيت هاي سريال هم واقعيت داشتن 167 00:07:47,252 --> 00:07:49,908 ما آدمايي رو داشتيم که از تمام دنيا .با خودشون مشکل داشتن و داغون بودن 168 00:07:50,042 --> 00:07:53,480 ،من از کره اومده بودم .ناوين اندريوز از عربستان اومده بود 169 00:07:53,670 --> 00:07:55,740 .و البته دومينيک اميلي از استراليا 170 00:07:55,874 --> 00:07:58,980 .و اوانجلين ليلي هم از کانادا .خيلي قشنگ بود 171 00:07:59,115 --> 00:08:01,912 احساس کردم که داشتيم .چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم 172 00:08:02,070 --> 00:08:05,064 .خيلي خب! من جنايتکارم .تو تروريستي 173 00:08:05,216 --> 00:08:07,214 .هممون ميتونيم يه نقشي بازي کنيم تو قراره کي باشي؟ 174 00:08:07,318 --> 00:08:08,661 ...هممون يه حالتي به خودمون ميگرفتيم و ميگفتيم 175 00:08:08,764 --> 00:08:11,427 ."اميدوارم...اميدوارم خوششون بياد" 176 00:08:11,577 --> 00:08:15,379 ،فکر ميکردم که ،اين هم ميتونه يه موفقيت بزرگ باشه 177 00:08:15,529 --> 00:08:17,283 .يا اينکه موفق نميشيم و سريال کنسل ميشه 178 00:08:17,449 --> 00:08:19,946 .البته اين موضوع تا روز بعد از نمايش قسمت آزمايشي مطرح نبود - کار ميکنه؟ - 179 00:08:20,143 --> 00:08:23,700 .ميدونستم که قراره تو سريال "گمشدگان" يه مدتي کار کنم - کار ميکنه؟ - 180 00:08:23,811 --> 00:08:26,719 ،بنظر ميرسه .ولي هيچ سيگنالي دريافت نميکنيم 181 00:08:26,869 --> 00:08:28,671 ...البته ميتونيم يه چيزي رو امتحان کنيم 182 00:08:28,789 --> 00:08:30,671 ببينيم ميتونيم سيگنال .رو از يه ارتفاع بالا بگيريم يا نه 183 00:08:30,916 --> 00:08:32,646 فهميده بودم که اونا ديگه ميبايستي براي يه مدتي اينو امتحان کنن 184 00:08:32,717 --> 00:08:34,409 چونکه اونا خيلي براي اين تلاش کرده بودن 185 00:08:34,662 --> 00:08:37,262 .که اولين قسمت رو درست کنن اين در حالي بود که ميليون ها آدم 186 00:08:37,404 --> 00:08:39,395 ،اين سريال رو داشتن براي سه هفته متوالي نگاه ميردن ،بنابراين فکر مردم که 187 00:08:39,561 --> 00:08:43,680 اوه، اين...اين مدت ديگه خيلي خوب پيش رفته .که براي اون مدتي که ميگفتن خوب بود و کافي 188 00:08:43,837 --> 00:08:45,622 !برو! برو - !ساوير - 189 00:08:45,884 --> 00:08:48,554 کاملاً معلوم بود که "گمشدگان" يه داستان ،معمولي از بازماندگان نبود 190 00:08:48,816 --> 00:08:51,827 .و اين تازه اولش بود 191 00:08:52,711 --> 00:08:54,712 ...يه شبي بود که داشتم 192 00:08:54,924 --> 00:08:57,934 .بچه ها اين فقط يه خرس نيست .يه خرس قطبيه 193 00:08:58,141 --> 00:08:59,618 ،داشتم از ورزشگاه ميومدم ،کلي عرق کرده بودم 194 00:08:59,729 --> 00:09:04,614 ،و چندتا دختر رد شدن و رفتن و گفتن "!اوه، اين...اَيي! اَيي" 195 00:09:04,741 --> 00:09:06,256 و فکر کردم که من اينقدر بدم که بهم بگن "اَيي"؟ 196 00:09:06,446 --> 00:09:08,415 واي، فکر نميکنم نميتونم مثل اين برم بين مردم که انگار 197 00:09:08,595 --> 00:09:10,414 .ديگه تر و تازه از ورزشگاه نيام بيرون 198 00:09:10,636 --> 00:09:12,658 .ميدوني، بايد يه حرفي براي گفتن داشته باشي 199 00:09:12,801 --> 00:09:16,856 !هي! سيگنال دريافت کرديم !پيام اضطراري! پيام اضطراري 200 00:09:17,021 --> 00:09:19,037 خيلي کم پيش مياد که يه چيزي توسط بيننده ها مورد قبول واقع بشه 201 00:09:19,146 --> 00:09:21,590 ،و فکر ميکنم که .توسط تمام مردم قبول بشه 202 00:09:21,787 --> 00:09:24,559 .اين يه پيام تکراريه 203 00:09:24,742 --> 00:09:26,853 ،فکر ميکنم به نقطه اي رسيده بود که فکر ميکردم 204 00:09:26,954 --> 00:09:28,036 خب، اين داره به چيزي تبديل ميشه 205 00:09:28,260 --> 00:09:30,646 .که، آم، من هيچ وقت پيش بينيش نکرده بودم 206 00:09:30,820 --> 00:09:35,093 .اين پيام مدت 16 ساله داره بارها و بارها پخش ميشه 207 00:09:36,407 --> 00:09:37,497 ...بچه ها 208 00:09:38,423 --> 00:09:39,828 ما کجاييم؟ 209 00:09:43,400 --> 00:09:47,798 خب، بگو ببينم، شوهرت هم توي هواپيما بود؟ - .اوه، نه، من ازدواج نکردم - 210 00:09:47,995 --> 00:09:51,662 کي به مرد احتياج داره، نه؟ .خيلي بي مصرفه 211 00:09:52,018 --> 00:09:54,381 ،درون مايه ي سريال گمشدگان 212 00:09:54,459 --> 00:09:55,558 .مطالعه درباره ي شخصيت هاست 213 00:09:55,692 --> 00:09:57,898 ،ما مجذوبش شده بوديم ،بعنوان نويسنده هاي اين داستان 214 00:09:58,078 --> 00:10:00,734 توسط اينکه چه چيزي .مردم رو تبديل ميکنه به اون چيزي که الان هستن 215 00:10:00,891 --> 00:10:03,688 ،بطور کلي ،فصل اول فصل مورد علاقه من بود 216 00:10:03,841 --> 00:10:05,903 جايي که شروع کرديم داشتيم درباره اين شخصيت ها چيزايي ميفهميديم 217 00:10:05,974 --> 00:10:08,235 و داشتيم کم کم به اين .شخصيت ها اهميت ميداديم 218 00:10:08,369 --> 00:10:10,084 يه سري راز و رمز بود که حل نشده بود 219 00:10:10,225 --> 00:10:12,802 و اونا ذهن همه رو درگير ميکردن .چونکه واقعاً جوابي براشون نبود 220 00:10:12,952 --> 00:10:14,162 اسم "گمشدگان" واقعاً درباره ي 221 00:10:14,279 --> 00:10:16,351 اين بود که اين شخصيت ها .واقعاً چطوري توي زندگي خودشون گمشده بودن 222 00:10:16,459 --> 00:10:17,962 ،و براي ما راز واقعيِ اين سريال 223 00:10:18,121 --> 00:10:20,357 ،اين سؤال هميشگي نبود که جزيره کجاست"؟" 224 00:10:20,853 --> 00:10:22,538 ،بلکه راز اين سريال براي ما اين بود که اين آدما کي هستن"؟" 225 00:10:24,450 --> 00:10:26,932 و اولين شخصيتي که به بيننده ها معرفي ميشه 226 00:10:27,099 --> 00:10:28,813 .دکتر جک شپرد بود 227 00:10:28,987 --> 00:10:31,776 اين شخصيت ها سقوط هواپيما رو پذيرفتن 228 00:10:31,951 --> 00:10:34,076 اين مرد رو ميبينن که يه جورايي بوسيله ي 229 00:10:34,187 --> 00:10:38,368 .حسش به اينکه آدما رو نجات بده فعال شده - .گوش کن - 230 00:10:38,517 --> 00:10:40,532 .منو نگاه کن. تو حالت خوب ميشه ميفهمي چي ميگم؟ 231 00:10:40,675 --> 00:10:43,149 .ولي بايد کاملاً بي حرکت باشي 232 00:10:44,352 --> 00:10:46,650 ،اون يه ذره بعنوان رهبر انتخاب ميشه 233 00:10:46,768 --> 00:10:47,827 و اون واقعاً آدم ساکتيه 234 00:10:47,924 --> 00:10:49,614 و لازم نميبينه که زياد حرف بزنه 235 00:10:50,000 --> 00:10:52,813 .چونکه تمام مسائلش به پدرش خلاصه ميشن - چي داري ميگي؟ - 236 00:10:52,925 --> 00:10:54,947 دارم درباره ي اين حرف ميزنم که کيس نخاعي اين دختر رو 237 00:10:55,042 --> 00:10:57,610 بخيه بزني که اون بقيه عمرش .فلج نشه 238 00:10:57,809 --> 00:11:00,457 ،جک زير سايه ي پدرش زندگي ميکرده ...کريستين 239 00:11:00,542 --> 00:11:02,984 ،ميدونم تو به من اعتماد نداري .ولي اونا بايد به من اعتماد کنن 240 00:11:03,166 --> 00:11:06,959 مطمئني که من اون کسي هستم که بهت اعتماد و ايمان نداره جک؟ 241 00:11:07,111 --> 00:11:09,283 ...اگرچه کريستين توي سيدني مرده بود 242 00:11:09,449 --> 00:11:12,461 .خودشه 243 00:11:12,571 --> 00:11:15,376 مسئه اي که با پدرش داشت .اونو تا جزيره هم دنبال کرد 244 00:11:20,016 --> 00:11:21,004 پدر؟ 245 00:11:22,576 --> 00:11:25,507 اين خيلي کم پيش مياد که فرصت اينو پيدا کني 246 00:11:25,713 --> 00:11:29,382 که در طول 6 سال بتونه به اين راحتي .و بدون دردسر انعطاف پذير بشه 247 00:11:29,491 --> 00:11:32,210 .من رهبر نيستم - .و اونا هنوز باهات مثل يه رهبر برخورد ميکنن - 248 00:11:32,383 --> 00:11:33,995 تجربه ي بازي کردن اين آدم 249 00:11:34,082 --> 00:11:36,066 و اينکه ببينم که اون شخصيت با چه چيزايي دست و پنجه نرم ميکرده 250 00:11:36,177 --> 00:11:38,357 و گفتن اين داستن به بهترين نحوي که ميتونستم 251 00:11:38,477 --> 00:11:41,677 .خيلي عالي بود. تجربه ي محشري بود - !عذر ميخوام - 252 00:11:42,097 --> 00:11:44,412 چند لحظه وقت داري؟ .ميخواستم اينجا يه ذره بهم کمک کني 253 00:11:45,399 --> 00:11:46,900 .ببين، من خودم ميتونم انجامش بدم .من يه دکترم 254 00:11:47,066 --> 00:11:48,925 .ولي دستم به زخمم نميرسه - ميخواي اونو برات بخيه بزنم؟ - 255 00:11:49,486 --> 00:11:52,749 .اگه اشکالي نداشته باشه - .البته که اين کار رو ميکنم - 256 00:11:52,923 --> 00:11:53,712 .ممنونم 257 00:11:55,886 --> 00:11:57,158 .هي، دختر 258 00:11:57,497 --> 00:11:59,853 کيت آوستين بنظر دختري ميومد که همه ميشناختنش 259 00:12:00,240 --> 00:12:02,873 ولي اون داشته از يه گذشته ي .آشفته فرار ميکرده 260 00:12:03,512 --> 00:12:05,772 .تو زيبايي 261 00:12:06,650 --> 00:12:08,935 ...بعد از کشتن ناپدريش که آدم درستي نبود 262 00:12:09,131 --> 00:12:10,926 کاترين...تو چيکار کردي؟ 263 00:12:11,739 --> 00:12:13,133 .ازت مراقبت کردم مامان 264 00:12:13,375 --> 00:12:15,216 .کيت تبديل شد به يه آدم فراري 265 00:12:15,415 --> 00:12:17,201 ...ايرادايي که کيت داشتن 266 00:12:17,342 --> 00:12:20,219 مثل بقيه آدمايي که اونجا بودن، فکر ميکنم .قدرتي که داشته 267 00:12:20,377 --> 00:12:22,709 اينکه اون هيچ گناهي نداره .داشت اونو هميشه ميکشت 268 00:12:22,984 --> 00:12:25,602 .منظورم اينه که قبل از اينکه عمل کنه فکر نميکرد .فقط عمل ميکرد 269 00:12:25,768 --> 00:12:27,678 .فرار نکن کيت 270 00:12:29,820 --> 00:12:31,795 ،کيت يه قاتل بوده و اين خيلي عجيبه براي مردم 271 00:12:31,940 --> 00:12:34,397 که پشت يه قاتل پنهان بشن .همونطوري که پشت کيت خودشون رو قايم ميکردن 272 00:12:34,547 --> 00:12:36,911 .من هيچ کاري نکردم - .اوه، چرا کردي - 273 00:12:37,147 --> 00:12:39,122 .مامانت لوت داده کيت 274 00:12:39,525 --> 00:12:44,774 اون واقعاً به مردم به مقدار خيلي خيلي ،زيادي اهميت ميداده 275 00:12:44,930 --> 00:12:47,112 اونقدر که نميتونسته جلوي خودش رو در برابر اينکه 276 00:12:47,286 --> 00:12:49,371 .اينطور احمقانه رفتار ميکرده بگيره 277 00:12:49,603 --> 00:12:54,320 .اون داشته تعقيبتون ميکرده .همونطوري که گفتم...حس کنجکاوي 278 00:12:54,857 --> 00:12:57,425 ولي اونا هميشه توسط اين قلب بزرگ اون تحريک ميشدن 279 00:12:57,559 --> 00:13:00,745 ااينکه اون خيلي اصرار داشته که همه چي 280 00:13:00,910 --> 00:13:03,850 .بنظر خوب و درست بياد - .من فقط ميخواستم کمک کنم جک - 281 00:13:04,160 --> 00:13:06,608 و من فکر ميکنم که مردم با يه همچين فکري .ميتونن همدردي بکنن و خودشون رو بذارن جاي اون 282 00:13:06,790 --> 00:13:08,276 .ميخوام بهت بگم چيکار کردم 283 00:13:10,441 --> 00:13:11,865 .مهم نيست کيت 284 00:13:12,820 --> 00:13:14,623 .ما هممون بايد بتونيم يه بار ديگه از اول شروع کنيم 285 00:13:15,571 --> 00:13:17,933 .و فکر ميکنم همين باعث شده که شما هم اونو دوست داشته باشيد 286 00:13:18,163 --> 00:13:19,909 براي اينکه اونو بدي چي ميخواي؟ 287 00:13:20,345 --> 00:13:23,655 .من چي ميخوام؟ يه بوس شايد بتونه کار رو درست کنه - چي؟ - 288 00:13:24,090 --> 00:13:24,927 .يه بوسه 289 00:13:25,591 --> 00:13:26,737 .از تو، همين الان 290 00:13:28,507 --> 00:13:29,582 !باحاله، نه؟ 291 00:13:31,013 --> 00:13:33,558 ...من شخصاً دوست دارم ساوير باشم چونکه - !همه شوکه شديم - 292 00:13:33,676 --> 00:13:35,351 ...خب "...بخاطر اينکه من عاشق ساويرم" 293 00:13:35,501 --> 00:13:36,789 و دوست دارم پيراهنم رو در بيارم" 294 00:13:36,939 --> 00:13:40,829 ."و خودمون تو آينه نگاه کنم - چطوره يه ذره بيايي نزديک تر و گرمم کني؟ - 295 00:13:41,009 --> 00:13:44,092 .تو ميدوني چکار کني يه دختر احساس خاص بودن بکنه ساوير - .سايور خيلي باحاله - 296 00:13:44,194 --> 00:13:47,024 .منظورم اينه که، اون خيلي جذابه .خطرناکه. باهوشه 297 00:13:47,151 --> 00:13:48,904 .تيکه ميندازه - .چيزاي خوبي هم ميگفتم بعضاً - 298 00:13:49,007 --> 00:13:51,228 مطمئناً ميدوني تو ميدوني چطوري هميشه .يکي رو به خودت جذب کني، دختر باز بمون 299 00:13:51,411 --> 00:13:52,097 .اين يه هديه ست 300 00:13:52,256 --> 00:13:53,836 .من تيکه ي "دخترباز بمون" رو دوست داشتم 301 00:13:53,970 --> 00:13:57,384 فکر ميکردم يه جورايي توي فصل اول ،اينو به جورج بگم خيلي بامزه ميشه 302 00:13:57,488 --> 00:13:58,917 ."و بعدش هم تيکه ي "آقاي تميز 303 00:13:59,029 --> 00:14:00,783 .تو فقط يه آدم حلقه به گوش با يه جارو لازم داري 304 00:14:01,005 --> 00:14:03,414 .فکر ميکنم اين واقعاً تري رو توصيف ميکنه 305 00:14:03,619 --> 00:14:04,568 ...لاپيدوس 306 00:14:04,751 --> 00:14:06,489 .سلام کني راجرز - .اوه، کني راجرز - 307 00:14:06,624 --> 00:14:08,013 مشکلت چيه چاقالو؟ 308 00:14:08,204 --> 00:14:11,522 .خفه شو...آدمِ...بي کلاس 309 00:14:11,712 --> 00:14:12,771 .نه خوبه راه افتادي 310 00:14:12,889 --> 00:14:16,319 اين خيلي بامزه بود که به هارلي هي تيکه ...نسبت بديم و اينکه 311 00:14:16,422 --> 00:14:19,283 هميشه بگه "حرومزاده" نه؟ - ."و اينکه هميشه بگه "حرومزاده" ..."حرومزاده - 312 00:14:19,354 --> 00:14:21,195 .بيا. يه امتحاني بکن - .حرومزاده - 313 00:14:21,291 --> 00:14:23,772 !حرومزاده - !حرومزاده - 314 00:14:23,866 --> 00:14:26,775 .خوبه .حالا لباست رو در بيار 315 00:14:26,942 --> 00:14:28,964 اين خوبه که شخصيت يه آدم بانمک رو بازي کني 316 00:14:29,068 --> 00:14:30,916 .که اون خيلي شوخ طبع ياشه 317 00:14:31,074 --> 00:14:33,634 ولي من نگران نجات پيدا کردن اون بودم 318 00:14:34,212 --> 00:14:36,306 .چونکه اون خيلي سرسخت بود - !خفه شو - 319 00:14:37,080 --> 00:14:41,196 ميخواي بدوني من چه جور آدمي هستم؟ .بيا اينو بخون 320 00:14:41,538 --> 00:14:42,795 ،آقاي ساوير عزيز" 321 00:14:43,158 --> 00:14:45,885 ،شما نميدونيد من کي هستم ،ولي من ميدونم شما کي هستين 322 00:14:46,043 --> 00:14:47,788 ."و ميدونم شما چيکار کردين 323 00:14:48,089 --> 00:14:51,123 .برو زير تخت .صدات در نياد 324 00:14:51,630 --> 00:14:52,879 !اين در رو باز کن - ...بعنوان يه پسر کوچيک - 325 00:14:53,044 --> 00:14:55,969 جيمز فورد شاهل قتل مادرش توسط پدرش و ...خودکشي پدرش بوده 326 00:14:56,111 --> 00:14:58,458 چيکار داري ميکني؟ ...چه غلطي داري 327 00:14:58,798 --> 00:14:59,414 که اين اتفاق وقتي افتاد که يه مردي به اسم ساوير 328 00:14:59,541 --> 00:15:00,844 .همه چيز اونا رو ازشون گرفت 329 00:15:02,496 --> 00:15:04,354 ،انتقام هدف زندگيش شد 330 00:15:04,865 --> 00:15:07,214 و اون نام و شناسه ي مردي رو بدنبال داشت .که دنبالش ميگشت 331 00:15:07,641 --> 00:15:10,510 .اين نامه براي تو نوشته نشده .تو خودت اينو نوشتي 332 00:15:10,684 --> 00:15:13,948 ،من فکر ميکنم اون بحراني ترين لحظه براي اون بود ...که يکي اونو بفهمه 333 00:15:14,105 --> 00:15:16,287 ...ميدونيد، فهميدن راز سياه درونش 334 00:15:16,579 --> 00:15:19,762 ...اينکه توي اون ظاهر سرسختش رخنه ايجاد بشه 335 00:15:20,823 --> 00:15:23,975 .اجازه ميده که انسانيتش از اون شکاف بيرون بريزه 336 00:15:24,426 --> 00:15:29,697 .من فکر ميکنم تو هيچ وقت واقعاً تو زندگيت يه آدمو شکنجه نکردي - ...متأسفانه براي جفتمون - 337 00:15:30,639 --> 00:15:31,673 .اشتباه ميکني 338 00:15:32,725 --> 00:15:34,628 .من افسر مخابرات ارتش بودم 339 00:15:34,763 --> 00:15:35,878 .توي جنگ خليج فارس بودم 340 00:15:36,218 --> 00:15:38,004 يعني چيکار ميکردي...توي نيرو هوايي بودي؟ 341 00:15:39,260 --> 00:15:40,454 .ارتش جمهوري خواه 342 00:15:41,093 --> 00:15:43,732 .سعيد جراه داره با يه گذشته ي سياه ميجنگه 343 00:15:43,898 --> 00:15:46,088 من فکر ميکنم حالا يه توانايي جديد داري .که ميتوني ازش استفاده کني 344 00:15:46,277 --> 00:15:47,858 ،سريعاً علايق شما رو جريحه دار ميکنه 345 00:15:48,086 --> 00:15:49,777 ،و بعدش به اين فکر ميکنيد که، ميدوني اين يه حقه ست؟ 346 00:15:49,882 --> 00:15:52,252 چرا دارن اين کار رو ميکنن؟ ،آيا اين آدم ميخواد يه نوعي از بشر باشه 347 00:15:52,426 --> 00:15:53,809 با خيلي چيزاي نمادين ميجنگه 348 00:15:54,030 --> 00:15:57,010 ،يا يه چيزي تو اين مايه ها، شايد بتونيم بگيم اين شخصيت رو کمتر محبوب ميکنه؟ 349 00:15:58,100 --> 00:15:59,586 .نور عابد جسيم 350 00:16:00,700 --> 00:16:02,068 .ميخوام ازت چندتا سؤال بپرسم 351 00:16:02,195 --> 00:16:04,612 .هيچ کس منو "نور" صدا نميکنه سعيد 352 00:16:04,730 --> 00:16:07,726 چيزي که خيلي غيرعادييه اينه که .اين آدم خيلي رمانتيک بوده 353 00:16:08,430 --> 00:16:09,994 .اين يه بازي نيست ناديا 354 00:16:10,263 --> 00:16:12,215 .ولي تو هنوز تو اين بازي نقش داري سعيد 355 00:16:12,389 --> 00:16:14,715 يه جايي، درون اون وجود داره که خالصه 356 00:16:15,067 --> 00:16:18,497 که بهش اجازه ي پيدا کردن .يه مقدار رستگاري رو ميده 357 00:16:20,441 --> 00:16:22,188 يکي از بهترين چيزها درباره اين سريال 358 00:16:22,354 --> 00:16:24,141 اينه که نويسندگان به اندازه کافي باهوش بودن 359 00:16:24,385 --> 00:16:26,820 اين بود که نشون بدن اين قسمت يه داستان کليشه اي داره .يهو اين موضوع رو 180 درجه عوضش ميکنن 360 00:16:27,215 --> 00:16:30,399 .هفته ي پيش بيشتر ماها با هم غريبه بوديم - ،آدمايي بوديم که از کشورهاي مختلفي اومده بوديم - 361 00:16:30,533 --> 00:16:33,117 ،يا از برهه هاي زماني مختلف به اينجا اومديم ،و بطور واضح از انواع مختلفي بوديم 362 00:16:33,323 --> 00:16:36,128 .و داريم سعي ميکنيم بفهميم چطوري يه جامعه تشکيل بديم 363 00:16:36,318 --> 00:16:37,582 .ولي الان هممون اينجاييم 364 00:16:37,693 --> 00:16:39,432 .و خدا ميدونه چه مدت قراره اينجا باشيم 365 00:16:39,550 --> 00:16:43,787 ،درون اين داستان هنوز طوريه که اين سؤال رو ميپرسه ازمون 366 00:16:43,897 --> 00:16:45,138 ميتونيم همه با هم باشيم؟ 367 00:16:45,518 --> 00:16:47,288 ...ولي اگه نتونيم با هم زندگي کنيم 368 00:16:51,001 --> 00:16:52,361 .تنها ميميريم 369 00:16:59,467 --> 00:17:02,959 ،جزيره رازهاي زيادي رو درونش داره ولي هيچ کدوم قابل توجه تر از 370 00:17:03,140 --> 00:17:04,871 اون هيولايي که توي جنگل .ميخزيد نبودن 371 00:17:05,757 --> 00:17:06,990 .دوباره اومد 372 00:17:09,748 --> 00:17:11,882 ولي فقط يکي از بازمانده ها بود که جزيره رو خجالت زده کرد 373 00:17:12,213 --> 00:17:14,915 .و جزيره رو با ايماني جديد جستجو کرد 374 00:17:17,000 --> 00:17:19,498 والت، ميخواي يه رازي رو بدوني؟ 375 00:17:19,679 --> 00:17:23,244 فهميدن اينکه لاک روي ويلچر بوده .خودش خيلي چيز بزرگيه 376 00:17:23,403 --> 00:17:25,819 خب، من توي قسمت هاي اول يا دوم که فيلمبرداري کرديم نميدونستم 377 00:17:25,995 --> 00:17:27,819 .که لاک، در واقع، روي ويلچر بوده 378 00:17:29,146 --> 00:17:32,111 .جان - ،قبل از صقوط هواپيما لاک از يه ساختمون - 379 00:17:32,268 --> 00:17:34,616 بلند ميفته و فلج ميشه که اين کار توسط .پدرش انجام ميشه 380 00:17:37,057 --> 00:17:38,780 اين اتفاق اونو تبديل ميکنه به يه آدم شکسته 381 00:17:39,011 --> 00:17:40,417 .که دنبال هدف ميگرده 382 00:17:40,678 --> 00:17:42,385 که جان لاکي که توي هواپيما بوده 383 00:17:42,543 --> 00:17:44,999 ،فقط تو رؤيا زندگي ميکرده ،و هيچ چيز ديگه اي نداشته 384 00:17:45,095 --> 00:17:46,992 .و من فکر ميکردم اون يه مرد نامرئي هم بوده 385 00:17:47,300 --> 00:17:50,848 ...وقتي صحنه اي رو ديدم که لاک مي ايسته 386 00:17:51,007 --> 00:17:53,867 و اينکه اون ميتونه کاملاً راه بره...براي من يه چيزي رو 387 00:17:53,970 --> 00:17:56,128 .که توي سريال ممکنه بوجود بياد رو بهمراه داشت ...اون يه جورايي 388 00:17:56,270 --> 00:17:58,704 ،وسعت ديد منو از اينجا تا اينجا تغيير داد .درست عين همين که گفتم 389 00:17:58,933 --> 00:18:00,149 خيلي چيزا توي جزيره هست 390 00:18:00,245 --> 00:18:01,493 .ميتونيم ازشون تغذيه کنيم 391 00:18:01,619 --> 00:18:04,654 و ميشه بگي چطور دقيقاً بايد اين منبع تغذيه رو پيدا کنيم؟ 392 00:18:06,008 --> 00:18:07,596 ،ما شکار ميکنيم، و يهويي 393 00:18:07,707 --> 00:18:10,418 اين امکان بهش داده ميشه که اون .ميتونه يه آدم مفيد و قابل استفاده اي باشه 394 00:18:10,576 --> 00:18:12,781 و اون ميتونه نتيجه ي تمام اتفاقاتي ،ميفته رو نتيجه شون رو تحت تأثير قرار بده 395 00:18:12,898 --> 00:18:14,605 و اينکه مردم واقعاً .به حرف اون گوش ميکنن 396 00:18:14,883 --> 00:18:16,455 .اون واقعاً گمراه کننده بود 397 00:18:16,787 --> 00:18:19,016 ،من تو چشماي اين جزيره نگاه کردم 398 00:18:19,387 --> 00:18:23,410 .و چيزي که زيبا بود رو ديدم - ،من هيچ وقت اون صدايي که ميگفت - 399 00:18:23,591 --> 00:18:24,659 ،اين چشم جزيره ست" 400 00:18:24,989 --> 00:18:26,832 ،"و تو داري بهش نگاه ميکني جان .رو نشنيده بودم 401 00:18:26,981 --> 00:18:29,643 ولي اون از اين اتفاق بعنوان يه رابطه ي خاص 402 00:18:29,796 --> 00:18:31,392 .با جزيره صحبت ميکنه - .اون موفق شد - 403 00:18:31,741 --> 00:18:34,205 ،ما براي يه هدفي به اينجا آورده شديم ...به يه دليلي 404 00:18:34,316 --> 00:18:36,221 .هممون - و کي ما رو آورده اينجا جان؟ - 405 00:18:36,466 --> 00:18:39,648 .جزيره - من هميشه اين احساس رو داشتم، ميدوني، که يه جنگي بنيادي - 406 00:18:39,808 --> 00:18:43,649 توي سريال بين جان و جک بوجود مياد که .باعث ميشه بيننده تحريک بشه 407 00:18:43,831 --> 00:18:44,566 من فکر ميکنم دليلش همينه که 408 00:18:44,724 --> 00:18:46,637 من و تو بعضي وقت ها با هم .چشم تو چشم نميشيم جک 409 00:18:47,307 --> 00:18:50,240 .چونکه تو مرد علمي - و تو مرد چي هستي؟ - 410 00:18:50,350 --> 00:18:53,757 .من مرد ايمان و اعتقادم - .براي من آسون بود که با تمام افکار لاک خودمو تطبيق بدم - 411 00:18:53,899 --> 00:18:55,282 ،من فقط ميخواستم تو جزيره بمونم ،تو اون جنگل ها زندگي کنم 412 00:18:55,345 --> 00:18:58,046 .به مردم نصيحتاي خوبي بکنم - .امروز روز تولدمه - 413 00:18:58,213 --> 00:18:59,573 ،جالبيش اينه که لااقل تولد خودت و بچه ات 414 00:18:59,857 --> 00:19:02,386 .به همديگه نزديکه، و اين يه خوش شانسيه - به اين اعتقاد داري؟ - 415 00:19:02,640 --> 00:19:04,022 .من به خيلي چيزا اعتقاد دارم کلير 416 00:19:07,516 --> 00:19:08,795 .تولدت مبارک کلير 417 00:19:09,530 --> 00:19:10,329 .ممنونم 418 00:19:11,570 --> 00:19:13,641 خب...اولين بارته هواپيمات سقوط ميکنه؟ 419 00:19:14,106 --> 00:19:17,126 چي شد که اينطوري فکر کني؟ - .آه، من هميشه آدماي تازه کار رو ميشناسم - 420 00:19:18,761 --> 00:19:21,038 کلير ليتلتون وقتي هواپيما سقوط کرد تنها بود 421 00:19:21,733 --> 00:19:23,299 .ولي تونست درون چارلي پِيس براي خودش دوست پيدا کنه 422 00:19:23,645 --> 00:19:25,692 .اونا رابطه ي خيلي خوبي داشتن 423 00:19:25,794 --> 00:19:29,407 ،خيلي از لحظه ها خيلي شيرين بودن .مثل اون موقعي که شيشه ي کره بادوم زميني رو آورد 424 00:19:29,771 --> 00:19:31,026 !کره بادوم زميني؟ 425 00:19:31,223 --> 00:19:32,189 .همونطوري که سفارش داده بودي 426 00:19:32,788 --> 00:19:34,029 خدا رو شکر که کره ي بادوم زميني الکي بود 427 00:19:34,163 --> 00:19:35,673 .چونکه آلرژيِ خيلي بدي بهش دارم 428 00:19:35,878 --> 00:19:37,514 .پس فقط بايد اداش رو در بيارم !و بايد بگم که، واي، خيلي عاليه 429 00:19:37,760 --> 00:19:41,379 .مار از پونه بدش مياد، دم لونه اش سبز ميشه - .خيلي آرامش بخشه - 430 00:19:41,671 --> 00:19:44,271 اين بهترين کره ي بادوم زمينيه .که من تا حالا خوردم 431 00:19:44,484 --> 00:19:46,049 ،اون دختر خيلي شيرينيه 432 00:19:46,240 --> 00:19:47,748 از اون دسته دختراييه که کينه اي نيستن 433 00:19:47,954 --> 00:19:51,399 ،ولي يه جور توانايي و قدرت دروني داره 434 00:19:51,590 --> 00:19:53,898 که بايد با اين حامله بودنش کنار بياد 435 00:19:53,978 --> 00:19:54,712 و اينکه توي جايي که اصلا راحت نيست 436 00:19:54,893 --> 00:19:57,587 ،بخواد بچه دار بشه و اين اتفاق بيفته 437 00:19:57,690 --> 00:19:58,916 .ميتونم تصور کنم 438 00:20:00,440 --> 00:20:02,227 کلير؟ اينجا چيکار ميکني؟ 439 00:20:02,313 --> 00:20:03,925 .هيچي .فقط لطفاً تنهام بذار 440 00:20:04,755 --> 00:20:06,890 يکي از قسمت هايي که من ازش رد شدم و فکر کردم درباره ش 441 00:20:06,992 --> 00:20:11,426 ...اوه، لعنتي، اون خيلي قسمت ،بييييب...خوبي بود 442 00:20:11,514 --> 00:20:13,290 همون قسمتي بود که بون ميميره 443 00:20:13,496 --> 00:20:15,392 .و آرون کوچولو بدنيا مياد 444 00:20:21,004 --> 00:20:23,090 آماده اي؟ .زود باش، يکي ديگه 445 00:20:23,295 --> 00:20:25,825 ،فشار بده! فشار بده! فشار بده !فشار بده، فشار بده، فشار بده 446 00:20:29,610 --> 00:20:31,215 ميدونيد، مردن و بدنيا اومدن 447 00:20:31,356 --> 00:20:33,175 و اينکه از يه چيزي دل کندن 448 00:20:33,380 --> 00:20:34,817 ...و به يه چيز ديگه زندگي بخشيدن 449 00:20:35,008 --> 00:20:37,853 .خيلي درام و خوب در اومد 450 00:20:38,026 --> 00:20:40,714 .اون واقعاً يه قسمت خاص بود 451 00:20:40,832 --> 00:20:42,009 و چارلي شده بود 452 00:20:42,104 --> 00:20:45,005 .يه جور پدري که جانشين پدر اصلي بود هر سه تاي اونا 453 00:20:45,108 --> 00:20:47,265 يه جورايي بهم خيلي نزديک بودن و يه چيز خيلي اساسي توي 454 00:20:47,384 --> 00:20:50,569 .سريال "گمشدگان" بود که وجود داشت - .دوست دارم - 455 00:20:51,746 --> 00:20:52,804 ميشه دوباره بگي دنبال چي بگرديم؟ 456 00:20:53,216 --> 00:20:55,555 آم، هر چيز بلند فلزي يا يه چيزي .لوله مانند پلاستيکي 457 00:20:55,919 --> 00:20:57,642 ،هر چيزي که بتوني باهاش .آم، يه جور چيز قاب مانند درست کني 458 00:20:57,974 --> 00:21:00,091 اولين لحظه ي عميق داستان 459 00:21:00,187 --> 00:21:01,554 آخر فصل اول بود 460 00:21:01,647 --> 00:21:03,948 .موقعي بود که ميخواستيم قايق دست ساز رو به آب بندازيم - .اوه، فکر ميکردم که اين خيلي خيلي عاليه - 461 00:21:04,106 --> 00:21:07,243 .ميدوني، خيلي لذت بخش بود .منظورم اينه، بنظر ميومد که...اوه، اين يه قايقه 462 00:21:07,394 --> 00:21:09,536 اون آدما قايق رو از وسايلي درست کرده بودن که از لاشه ها پيدا کرده بودن 463 00:21:09,694 --> 00:21:11,551 .و اون چيزايي که ميتونست تو جزيره باشه 464 00:21:11,661 --> 00:21:14,159 اون، آم، واقعاً پايدار تر از 465 00:21:14,325 --> 00:21:17,785 .يه قايق درست و حسابي بود - .خيلي سريع داره درست ميشه - 466 00:21:17,920 --> 00:21:20,385 ...اون قايق واقعاً براي سريال يه روزنه ي اميد بود 467 00:21:20,543 --> 00:21:22,724 فکر اينکه اونا واقعاً ميتونستن .از جزيره برن 468 00:21:22,920 --> 00:21:26,385 .پيش جک بمون. اون ازت مراقبت ميکنه 469 00:21:27,920 --> 00:21:30,385 کي از تو مراقبت ميکنه؟ 470 00:21:31,545 --> 00:21:33,505 من فکر ميکردم که اين در صدر کاراي بود که 471 00:21:33,623 --> 00:21:36,342 تمام مردم در طول يکسال ،اونجا انجام دادن 472 00:21:36,541 --> 00:21:38,829 و احساس کردم که شبيه يه جشن گرفتن ميمونه 473 00:21:39,013 --> 00:21:42,608 از اولين لحظه اي که سريال شروع شد تا اونجايي .که اومده بود و ادامه داشت 474 00:21:46,267 --> 00:21:48,402 !هلش بدين !مستقيم نگهش دارين 475 00:21:48,551 --> 00:21:49,666 اين يکي از اون لحظه هايي بود که واقعاً ميفهميد 476 00:21:49,753 --> 00:21:50,637 که ساختن سريال هاي تلويزيوني 477 00:21:50,772 --> 00:21:53,079 .که واقعاً يه شانسه براي همکاري با همديگه - !بريد! بريد! بريد - 478 00:21:53,680 --> 00:21:57,348 !خداحافظ وينسنت! خداحافظ وينسنت - .اين تقريباً کاري بود که حدود 300 تا آدم با همکاري هم انجام ميدادن - 479 00:22:01,948 --> 00:22:04,334 ،ميدونيد، ما اون صحنه رو نوشته بوديم و بعدش 480 00:22:04,468 --> 00:22:05,187 شما فيلم رو ميبينيد 481 00:22:05,336 --> 00:22:07,250 و ميبينيد که "جک بِندِر" چطور ،اون صحنه رو اجرا ميکنه 482 00:22:07,447 --> 00:22:09,929 و بعدش ميبينيد که تمام بازيگرا .چطوري اون همه احساسات رو به بيننده القا ميکنن 483 00:22:10,128 --> 00:22:12,165 !هي - بهت چي گفتم، هان؟ - 484 00:22:14,109 --> 00:22:16,251 ،و بعدش در صدر تمام اينا و بعدش با "مايکا گياچينو" رفتيم به 485 00:22:16,394 --> 00:22:18,717 ،قسمت ساخت موسيقي سريال ،و اون صفي که اونجا بود خيلي زيبا بود 486 00:22:18,921 --> 00:22:21,221 ،اينکه وقتي اون صحنه تموم شد همه داشتن گريه ميکردن 487 00:22:21,419 --> 00:22:22,297 چونکه داشت پخش ميشد 488 00:22:22,479 --> 00:22:23,790 و اون صحنه اي که اون قايق ،توي آب داشت ميرفت 489 00:22:23,949 --> 00:22:25,671 و همشون شروع کردن به کوبيدن چوبهاشون 490 00:22:25,861 --> 00:22:27,725 به اون وسايل موسيقي که داشتن ،و دست ميزدن 491 00:22:27,891 --> 00:22:30,239 و اون صحنه ي نابي که ديدين .براي ما پشت صحنه اينطوري بود 492 00:22:30,618 --> 00:22:32,317 براي اينکه جادوي تلويزيون رو بشه ديد 493 00:22:32,498 --> 00:22:36,007 اينکه بتوني يه طوري صحنه رو دربياري ...که يه جورايي بيننده احساس خوب بهش دست بده 494 00:22:36,197 --> 00:22:38,283 .آره - .ميدوني، يه جوري اسطوره اي بايد باشه - 495 00:22:38,394 --> 00:22:40,189 بيشتر شبيه اين بود که .هومر داشته داستان اديسه رو اون موقع مينوشته 496 00:22:40,370 --> 00:22:41,335 ،يه سفر قهرمانانه ست 497 00:22:41,485 --> 00:22:44,313 .و براي من که شادي دروني زيادي بهمراه داشت .خيلي راحت بگم عالي بود. آره 498 00:22:51,980 --> 00:22:54,415 داستان سريال گمشدگان ميبايست که پشت صحنه ي کمياب داشته باشه 499 00:22:54,738 --> 00:22:56,769 جايي که داستان رمانتيک نجات پيدا کردن و رمز و راز داشتن 500 00:22:56,897 --> 00:22:57,845 .بتونه بيان بشه 501 00:22:58,667 --> 00:23:00,903 جزيره ي اوهايو توي هاوايي تونست اينو ثابت کنه 502 00:23:01,013 --> 00:23:02,302 .ميتونه يه مکان همه چي تموم باشه 503 00:23:02,753 --> 00:23:04,664 ،وقتي اين نقش رو قبول کردم، گفتم ."عزيزم، داريم ميريم هاوايي" 504 00:23:04,776 --> 00:23:06,363 "و اون رفت نقشه رو آورد و گفت که : "اونجا کجاست؟ .ما به نقشه نگاه کرديم 505 00:23:06,444 --> 00:23:09,833 و به اقيانوس آرام نگاه کرديم و پيش خودمون گفتيم، يا عيسي مسيح، اينجا بايد بريم؟ 506 00:23:10,031 --> 00:23:12,394 .اونجا که وسط ناکجا آباده - .هاوايي خيلي شگفت انگيز بود - 507 00:23:12,592 --> 00:23:15,246 .اونجا بهترين، بهترين صحنه براي سريال ما بود 508 00:23:15,372 --> 00:23:17,926 .اون جزيره ي شماست - .واقعاً ازش لذت بردم - 509 00:23:18,060 --> 00:23:21,094 .بيشتر صحنه هاي فيلم تو فضاي باز فيلمبرداري شده بود - .کوه هاي باورنکردني اي داشت - 510 00:23:21,253 --> 00:23:23,654 ،هوا ميتونست خيلي زيبا باشه .ولي ميتونه تغيير کنه 511 00:23:23,837 --> 00:23:27,021 .ميتونه بارون خيلي باور نکردني اي ببياد - .ميخواد يه طوفان بياد هوگو - 512 00:23:27,157 --> 00:23:28,911 .دريا خيلي بدرفتاري ميکرد باهامون 513 00:23:29,100 --> 00:23:32,119 .خيلي خيلي سخت بود ،بايد خودمون رو تو گل و شُل ميماليديم 514 00:23:32,270 --> 00:23:34,696 يا اينکه ميبايست زمان خيلي .زيادي رو زير آفتاب ميگذروندي 515 00:23:34,854 --> 00:23:37,098 و ميدونيد، گروه واقعاً .شگفت آور بودن 516 00:23:37,200 --> 00:23:38,670 منظورم اينه که، روزهايي بودن که من نميدونم 517 00:23:38,948 --> 00:23:41,239 اصلاً وسيله ها براي صحنه چطوري .وارد ميشن، چطوري خارج ميشن 518 00:23:41,349 --> 00:23:45,974 .آسون نيست، ولي ارزشش رو داره - قشنگه نه؟ مهم نيست چقدر تو اين جزيره بموني - 519 00:23:46,139 --> 00:23:47,727 .هيچ وقت از ديدن اين مناظر خسته نميشي 520 00:23:48,011 --> 00:23:50,493 .اين منظره براي خودش تو داستان يه شخصيت بود 521 00:23:50,637 --> 00:23:52,500 فکر نميکنم تا حالا توي 522 00:23:52,651 --> 00:23:56,902 يه همچين جايي مثل اوهايو .با اين صحنه هاي معجزه آسا کار کرده باشم 523 00:23:57,107 --> 00:24:01,351 ،در طول 121 ساعت سريال تما صحنه هاغير از 4 تا از اونا 524 00:24:01,573 --> 00:24:03,193 .تماماً توي جزاير هاوايي فيلمبرداري شد 525 00:24:03,430 --> 00:24:05,713 ،فقط اگه يه نگاهي به عقب بندازيد فکر ميکنم کار خيلي جالب و خوبي انجام داد 526 00:24:05,879 --> 00:24:07,794 يه جورايي تمام دنيا بوديم 527 00:24:07,910 --> 00:24:09,864 .و همه رو تو اين يه ذره جا تو هاوايي فيلمبرداري کرديم 528 00:24:10,385 --> 00:24:13,348 اولين باره مياييد تونس؟ - .نه - 529 00:24:13,744 --> 00:24:16,027 ،از ديد يا بازيگر يه همچين دکور و صحنه سازي اي 530 00:24:16,146 --> 00:24:19,433 .بنظر من 75% کار رو پيش ميبره - .به آيوا خوش اومدي - 531 00:24:19,569 --> 00:24:21,907 و واقعيت اينکه اونا ،تونستن اين کار رو اينجا انجام بدن، ميدونيد 532 00:24:22,042 --> 00:24:26,134 ،گرفتن مرکز شهر توي هانلولو ...که بتونن آلمان رو بگيرن، توي اروپاي شرقي 533 00:24:26,239 --> 00:24:29,556 .واقعاً آدم مو به تنش راست ميشه خيلي خيره کننده بود 534 00:24:29,777 --> 00:24:31,912 که به شخصيت ها اجازه داده بشه .بين اون دنياها حرکت کنن 535 00:24:32,777 --> 00:24:34,912 .پدرت اجازه داد 536 00:24:37,570 --> 00:24:39,577 ،توي تاريخ تلويزيون آمريکا 537 00:24:39,656 --> 00:24:41,949 هيچ وقت يه سريالي نداشتيم که 538 00:24:42,019 --> 00:24:45,077 تقريبا نصف 42 دقيقه از سريال .ميدونيد، توي خود سريال زيرنويس بشن 539 00:24:44,570 --> 00:24:49,577 .اين براي توئه ...يه ليست از کلمه هاي انگليسيه بهمراه تلفظشون 540 00:24:49,939 --> 00:24:52,498 هر آدم کره اي، چندتا کلمه از انگليسي رو ميفهمه 541 00:24:52,855 --> 00:24:54,767 !آخ! آخ 542 00:24:54,845 --> 00:24:56,182 !پامو گذاشتم رو يه ستاره دريايي 543 00:24:56,775 --> 00:25:00,204 ،ميدونيد، کار من کاري که ميکردم، اينو بود که به کوچکترين 544 00:25:00,323 --> 00:25:02,393 کلمه اي که جين ممکن بود متوجه بشه .دقت کنم 545 00:25:02,598 --> 00:25:03,982 .بايد رو پام بشاشي رفيق 546 00:25:04,432 --> 00:25:05,918 !بشاش رو پام !بشاش رو پام 547 00:25:06,076 --> 00:25:07,783 !نه! نه ...بشاش به 548 00:25:08,265 --> 00:25:10,913 و اينکه ميتونست اون کلمه ها رو دست و پا شکسته بفهمه 549 00:25:11,094 --> 00:25:14,414 و ين کار باعث ميشد که .بتونه مکالمه ش رو ادامه بده 550 00:25:16,073 --> 00:25:17,298 فکر کنم بايد حواسمون به اين باشه 551 00:25:17,448 --> 00:25:18,730 وقتي ميگيم .مراقب چيزي که اميد داري بهش برسي باش" چي ميگيم" 552 00:25:19,842 --> 00:25:20,704 .تو فهميدي چي ميگم 553 00:25:23,455 --> 00:25:25,904 فهميدي مگه نه؟ .تو الان فهميدي من چي گفتم 554 00:25:26,545 --> 00:25:28,323 ،سان خيلي مرموز 555 00:25:28,488 --> 00:25:32,351 ،خيلي سنتي ،آم...حتي خيلي جاها سر به زير بود 556 00:25:32,495 --> 00:25:35,275 آم، کسي که توي يه ازدواج خيلي .هولناک گير افتاده 557 00:25:35,495 --> 00:25:37,275 .من هر جا ميرم بايد دنبالم بيايي 558 00:25:38,495 --> 00:25:40,275 ميفهمي چي ميگم؟ 559 00:25:41,124 --> 00:25:43,781 .اين مرد خيلي روي همسرش حساسه اون فقط کره اي حرف ميزده 560 00:25:43,906 --> 00:25:46,254 و وقتي که اطراف سانه .خيلي از خودش اخلاق خوب نشون نميده 561 00:25:46,348 --> 00:25:48,703 ،و منم فکر کردم، خب .نميدونم بخوام اين کار رو انجام بدم يا نه 562 00:25:48,838 --> 00:25:51,114 .خيلي خوشحالم که انجامش دادم 563 00:25:51,470 --> 00:25:53,192 ...بازي کردن نقش اون خيلي برام جذاب بود 564 00:25:54,283 --> 00:25:57,096 چي شده؟ - .چيزي که شده اينه که من ازدواج کردم - 565 00:25:57,200 --> 00:26:00,977 و اينکه باهاش بمونم .و تمام رازهاش رو نگه دارم پيش خودم 566 00:26:01,325 --> 00:26:03,308 غير از مشکل زبان بلد نبودن ،و مشکلات زناشويي 567 00:26:03,498 --> 00:26:05,932 زندگي توي جزيره سان و جين رو بهم نزديک تر کرد 568 00:26:07,900 --> 00:26:10,033 .و بهشون يه اميد جديد رو براي يه بخش ديگه هديه داد 569 00:26:10,388 --> 00:26:12,318 .تو حامله اي 570 00:26:13,179 --> 00:26:15,684 اون بچه...مال منه؟ 571 00:26:17,873 --> 00:26:19,666 تغيير کردن اون قابل توجهه 572 00:26:20,418 --> 00:26:21,429 .و خيلي مهمه 573 00:26:21,495 --> 00:26:23,275 ...من ميدونم که 574 00:26:23,495 --> 00:26:25,275 .قبلاً چه آدمي بودم 575 00:26:26,495 --> 00:26:28,275 من هر کاري که لازم باشه براي اينکه از تو و از .بچه مراقبت کنم، انجام ميدم 576 00:26:29,495 --> 00:26:31,275 .خيلي دوست دارم 577 00:26:32,011 --> 00:26:33,869 ،اونا چه خوشحال بودن چه نبودن 578 00:26:34,003 --> 00:26:35,608 داستان عشقي بود 579 00:26:35,725 --> 00:26:37,969 .که فکر ميکنم خيلي از مردم بهش اهميت ميدادن 580 00:26:38,065 --> 00:26:39,842 .حتي براي يه مدتي هم کمدي بود 581 00:26:39,970 --> 00:26:41,566 ،ميدونيد هر مانعي که شما فکر کنيد 582 00:26:41,701 --> 00:26:42,712 ميشد بين دوتا آدمي که 583 00:26:42,885 --> 00:26:45,888 .ميخواستن دوباره با هم باشن، بوجود ميومد - نميخواي اون بره، مگه نه؟ - 584 00:26:46,142 --> 00:26:47,105 .نه 585 00:26:47,596 --> 00:26:49,373 ،قرار بود که تو جزيره هاي مختلف باشيم 586 00:26:49,611 --> 00:26:52,147 و بعدش يه جورايي بطور ساده تر .قرار بود سالها و دهه ها از هم دور باشيم 587 00:26:52,369 --> 00:26:56,621 اينکه سان و جين دوتا فصل خوب از همديگه جدا باشن 588 00:26:56,826 --> 00:26:59,238 ،نه حتي در مکان بلکه در زمان 589 00:26:59,433 --> 00:27:01,480 ...فکر ميکنم که واقعاً بيننده رو 590 00:27:01,623 --> 00:27:03,338 به جايي ميرسوند که دوست داشتن اونا دوباره برگردن پيش همديگه 591 00:27:03,568 --> 00:27:05,630 .و يه پايان خوش داشته باشن 592 00:27:05,812 --> 00:27:08,159 اونا به همديگه و به خودشون خيلي ايمان داشتن 593 00:27:08,277 --> 00:27:12,190 .که براي پيدا کردن همديگه همه جا رو بگردن - ولي سان و جين تنها بازماندگاني نبودن - 594 00:27:12,371 --> 00:27:13,832 .که خودشون رو جدا از هم ديده بودن 595 00:27:14,221 --> 00:27:17,405 ...در پايان ،تقريباً هر فصل 596 00:27:17,722 --> 00:27:19,681 يه جورايي اونا اين گروه بزرگ .رو دو دسته ميکردن 597 00:27:19,895 --> 00:27:23,538 .اگه ميخوايد زنده بمونيد بايد با من بياييد - فکر ميکنم اولين جايي که از هم جدا شديم و قابل توجه بود - 598 00:27:23,712 --> 00:27:25,964 اون موقعي بود که يه عده اي ميخواستن توي غار زندگي کنن 599 00:27:26,083 --> 00:27:27,450 و يه عده ديگه هم ميخواستن توي .ساحل زندگي کنن 600 00:27:27,798 --> 00:27:31,189 "و بعدش توي قسمت"مهاجرت ،بود که يه عده اي با قايق رفتن 601 00:27:31,392 --> 00:27:34,143 و يه عده ي ديگه اي از ما ."داشتيم راه پيمايي ميکرديم به سمت "کشتي صخره سياه 602 00:27:34,238 --> 00:27:36,759 ،و براي يه مدت طولاني ،در شروع فصل دوم 603 00:27:37,107 --> 00:27:38,917 طوري شده بود که انگار داشتيم روي .دوتا سريال مختلف کار ميکرديم 604 00:27:39,154 --> 00:27:40,703 ،و بعدش يهويي، ميدونيد 605 00:27:40,876 --> 00:27:42,709 اونا بهمون پيوستن .و دوباره همه با هم بوديم 606 00:27:42,932 --> 00:27:44,851 ،مثل شخصيت هاي ما تو سريال 607 00:27:44,986 --> 00:27:48,060 ما هممون، آم، هممون از تمام دنيا به اينجا آورده شديم 608 00:27:48,195 --> 00:27:50,573 ...به اين جزيره ي زيباي هاوايي، و 609 00:27:50,913 --> 00:27:51,847 بهترين دوستاي همديگه شديم - 610 00:27:51,964 --> 00:27:54,185 چونکه توي يه کشتي همه با هم بوديم 611 00:27:54,359 --> 00:27:57,133 ،و همه چي خوب پيش ميرفت و...و داشتيم کم کم 612 00:27:57,242 --> 00:27:59,061 .همديگه رو ميشناختيم ،همونطور که دوستي هامون عميق تر ميشد 613 00:27:59,266 --> 00:28:02,063 .احساس ميکردم که داريم يه خانواده ميشيم - ،اون صحنه هايي که بعضي وقت ها بهم چسبونده ميشدن - 614 00:28:02,182 --> 00:28:03,873 که خيلي هم تو سريال داشتيم 615 00:28:04,024 --> 00:28:07,611 ،همه رو نشون ميداد ،سعيد براي ساوير سيب مينداخت 616 00:28:07,762 --> 00:28:09,912 ...من داشتم ماسه از تو کفشم ميريختم بيرون 617 00:28:10,071 --> 00:28:12,969 اون صحنه هايي بودن که باعث ميشدن ."من بگم "خدايا، عاشق اين لحظه هام 618 00:28:22,139 --> 00:28:23,253 .من خيلي حرفا برام سر اين "سرنوشت" دراومد 619 00:28:23,442 --> 00:28:24,343 خيلي دوست دارم تو سريالي بازي کنم 620 00:28:24,454 --> 00:28:26,587 که بخواد به سرنوشت ،و عقيده داشتن بعنوان موضوع اصلي نگاه کنه 621 00:28:26,817 --> 00:28:29,179 ،درباره اينکه واقعاً ،واقعاً به يه چيزي ايمان داشته باشه 622 00:28:29,291 --> 00:28:30,808 درباره اينکه عميقاً باور داشته باشه 623 00:28:30,911 --> 00:28:34,546 .که توي سرنوشت بطور فيزيکي پيش بره 624 00:28:34,656 --> 00:28:36,569 چرا اينقدر برات سخته که باور کني؟ 625 00:28:36,681 --> 00:28:39,533 تو چرا برات اينقدر آسونه که باور کني؟ - !هيچ وقت آسون نبوده - 626 00:28:39,872 --> 00:28:41,303 ،منظورم اينه که، لاک گفت که .من مرد ايمانم" 627 00:28:41,452 --> 00:28:42,536 ."تو مرد علمي هميشه فکر ميکردم که 628 00:28:42,653 --> 00:28:45,001 اون آدمي بوده که خيلي با جديت و سرسختانه ،بدنبال سرنوشت ميگرده 629 00:28:45,216 --> 00:28:48,479 .نه اينکه فقط حرفش رو بزنه 630 00:28:49,871 --> 00:28:51,971 منظورم اينه که، چيزي که باعث ميشد دنبال اين سرنوشت بره .نيازش به اون بوده 631 00:28:52,121 --> 00:28:54,002 ،خيلي راحت ميتونست چيزي رو پيدا کنه باهاش ارتباط برقرار کنه 632 00:28:54,185 --> 00:28:55,568 ،چيزي که بتونه بهش تکيه کنه 633 00:28:55,740 --> 00:28:57,053 .و من فکر ميکنم اين چيزي بوده که هميشه دنيالش بوده 634 00:28:57,282 --> 00:29:00,585 ميل لاک به ارتباط پيدا کردن با جزيره موقعي که اون 635 00:29:00,704 --> 00:29:01,875 دريچه رو تو زمين پيدا کرد کاملاً مشخص شد 636 00:29:02,490 --> 00:29:04,064 .و باور کرده بود که اون دريچه تمام جواب ها رو داره 637 00:29:04,410 --> 00:29:06,513 .هر کاري ميخواستي من انجام دادم 638 00:29:06,742 --> 00:29:10,148 !پس چرا اين کار رو کردي؟ !چرا؟ 639 00:29:12,416 --> 00:29:14,194 ،وقتي که نور از دريچه زد بيرون 640 00:29:14,368 --> 00:29:16,755 منظورم اينه که، فکر کردم که واقعاً خيلي عاليه 641 00:29:16,937 --> 00:29:18,810 ميدوني، شروع ميکني تو ذهنت سؤال درآوردن 642 00:29:18,952 --> 00:29:21,165 "مثل اينکه"اين دريچه چيه؟ و يهويي يه نور ميبيني 643 00:29:21,291 --> 00:29:23,362 .و اينکه يه آدمي اون تو داره راه ميره 644 00:29:23,487 --> 00:29:24,255 اون مرد کيه؟ 645 00:29:26,452 --> 00:29:30,032 اون مردي بوده که جک خيلي سال پيش .قبل از اينکه هواپيما سقوط کنه باهاش آشنا شده بود 646 00:29:30,237 --> 00:29:30,822 .جک 647 00:29:31,028 --> 00:29:32,844 .منم دزموندم 648 00:29:33,445 --> 00:29:36,212 .موفق باشي برادر تو زندگي بعدي ميبينمت، نه؟ 649 00:29:37,215 --> 00:29:38,566 وقتي اولين بار توي گمشدگان بازي کردم 650 00:29:38,771 --> 00:29:40,550 واقعاً هيچ چيزي درباره .اين سريال نميدونستم 651 00:29:40,788 --> 00:29:42,202 ،و اونا چند قسمت بهم دادن که نگاه کنم 652 00:29:42,320 --> 00:29:44,041 و منم فهميدم که قراره آدمي باشم .که توي اون دريچه ست 653 00:29:44,501 --> 00:29:47,875 اسلحه ات رو بيار پايين، يا اينکه !ميزنم کله اش رو ميترکونم برادر 654 00:29:49,204 --> 00:29:51,938 ولي واقعاً نميدونستم که قراره .چقدر سر و صدا بکنه 655 00:29:52,389 --> 00:29:53,329 تو؟ 656 00:29:53,519 --> 00:29:55,811 سريال يه جورايي .تمام دنيا چرخيده بود 657 00:29:55,969 --> 00:29:59,367 ميخواي حرفش رو قبول کني؟ - .حف اون تنها چيزيه که داريم جک - 658 00:30:00,315 --> 00:30:01,643 .لازم نيست حرفم رو قبول کنيد 659 00:30:01,929 --> 00:30:02,915 .فيلمو ببينين 660 00:30:05,745 --> 00:30:07,553 اون دريچه يکي از چندين ايستگاهي بود 661 00:30:07,673 --> 00:30:10,801 ،که توسط ابتکار دارما ساخته شده بود گروهي از دانشمندان 662 00:30:10,897 --> 00:30:12,874 در سال 1970 اومده بودن به جزيره 663 00:30:13,071 --> 00:30:16,382 ...که به مطالعه ي خواص نادر اين جزيره بپردازن - .نوسان الکترومغناطيسيِ نادري که وجود داره - 664 00:30:16,515 --> 00:30:18,761 دزموند مسئول فشار دادن دکمه اي شده بود 665 00:30:18,918 --> 00:30:21,290 که هر 108 دقيقه يکبار بايد فشار داده ميشد که مقدار عظيمي از 666 00:30:21,620 --> 00:30:23,874 انرژي الکترو مغناطيسي که جمع شده بود .رو زيرزمين نگه داره 667 00:30:26,394 --> 00:30:27,035 .واقعاً خيلي اونو نميبينيد 668 00:30:27,145 --> 00:30:28,560 ،ميدونيد ،همه چيز رو درباره ش نميدونيد 669 00:30:28,701 --> 00:30:30,978 که فکر ميکنم که .همين عامل اونو جذاب تر ميکنه 670 00:30:31,270 --> 00:30:34,108 دزموند يه، آم، يه شخصيت خيلي جالبه 671 00:30:34,273 --> 00:30:37,481 ،که در دنياي گمشدگان .اون نقش ثابتي تو سرياله 672 00:30:37,625 --> 00:30:40,747 همچنين دزموند دليل .سقوط پرواز 815 اوشينيکه 673 00:30:41,022 --> 00:30:43,614 اون يادش ميره کد رو به کامپيوتر وارد کنه 674 00:30:44,223 --> 00:30:46,958 درست همون موقعي که .پرواز 815 اوشينيک داره از بالا سر جزيره پرواز ميکنه 675 00:30:48,238 --> 00:30:50,205 بنابراين وقتي لاک تصميم گرفت ،که ديگه اون دکمه رو فشار نده 676 00:30:50,427 --> 00:30:54,505 .دزموند ميدونست که وضعيت جديه - .هممون رو به کشتن دادي - 677 00:30:54,663 --> 00:30:55,516 چيزي که درباره دزموند دوست دارم 678 00:30:55,738 --> 00:30:59,278 اينه که اون هميشه سعي ميکنه هر کاري از دستش بر مياد بکنه 679 00:30:59,381 --> 00:31:00,906 .که چيزي که فکر ميکنه درسته رو انجام بده 680 00:31:01,941 --> 00:31:05,868 دزموند کليد "امنيت/از بين رفتن" مربوط به ...اون نيرو رو ميچرخونه که دريچه رو از بين ببره 681 00:31:05,988 --> 00:31:07,648 .و از يه حادثه ي جهاني جلوگيري کنه 682 00:31:09,529 --> 00:31:12,437 .اون از اين اتفاق جون سالم به در ميبره - .واي، رفيق - 683 00:31:13,211 --> 00:31:14,469 .من اينطوري تو جنگل از خواب بيدار شدم 684 00:31:14,832 --> 00:31:18,214 ...انگار که دريچه لباست رو هم ترکونده؟ 685 00:31:19,414 --> 00:31:21,082 آره، بازي کردن تو اون روزاي اول ،خيلي بامزه و جالب بود 686 00:31:21,248 --> 00:31:26,630 .و با شخصيت دزموند خيلي راه اومده بوديم - !هي! اينجا - 687 00:31:27,539 --> 00:31:29,806 بازمانده ها يه کم بعد با يه مرد ديگه .تو جنگل آشنا شدن 688 00:31:30,115 --> 00:31:33,347 !اسم من هنري گِيله !من اهل مينِسوتا هستم 689 00:31:33,474 --> 00:31:36,809 قرار بود که نقش هنري گِيل فقط .سه قسمت تو سريال بازي کنه 690 00:31:36,975 --> 00:31:38,428 .روسو اونو توي جنگل گير انداخته بود 691 00:31:38,602 --> 00:31:40,855 .اون فکر ميکنه اين مرد از غريبه هاست - غريبه هاي چي؟ - 692 00:31:41,290 --> 00:31:42,624 اين مرد مرموز 693 00:31:42,760 --> 00:31:44,546 ...فکر ميکردن که قراره از تيره ي غيربه ها باشه 694 00:31:44,941 --> 00:31:46,719 ساکنان و صاحبان اصلي جزيره 695 00:31:47,098 --> 00:31:49,525 که معمولاً با بازماندگان سانحه ي .پرواز اوشينيک برخورد ميکردن 696 00:31:50,433 --> 00:31:52,812 وقتي که بعنوان يه بازيگر مهمان وارد يه سريال ميشيد نميدونيد که 697 00:31:53,048 --> 00:31:54,732 ...واقعاً چطوري بايد بازي کنيد 698 00:31:55,001 --> 00:31:56,139 ...البته، اگه من يکي از اونا بودم 699 00:31:56,353 --> 00:32:01,386 ...اين آدمايي که شما مطمئنيد دشمناي شما هستن - .ولي نسبت به اين يکي يه احساسي داشتم - 700 00:32:01,569 --> 00:32:04,090 يه جورايي ميدونستم که بايد با .اين شخصيت چيکار ميکردم 701 00:32:04,248 --> 00:32:06,595 من نقشه ي يه جايي رو بهشون دادم .که اونجا رو دارن ميپان 702 00:32:07,115 --> 00:32:08,832 ،و وقتي که دوستاتون برسون اونجا يه سري از آدماي من 703 00:32:08,981 --> 00:32:10,447 ،منتظر اونان و از اونا 704 00:32:10,582 --> 00:32:12,862 .براي مبادله با من استفاده ميکنن 705 00:32:13,305 --> 00:32:15,761 فکر کنم چيز خوبيه که من يکي از اونا نيستم، نه؟ 706 00:32:18,299 --> 00:32:19,974 شماها اينجا شير نداريد؟ 707 00:32:20,353 --> 00:32:22,859 ،همونطوري که معلوم شد ،هنري يکي از غريبه ها بود 708 00:32:22,985 --> 00:32:26,360 ،اسم من بنجامين لاينوسه و تمام عمرم رو توي اين جزيره 709 00:32:26,534 --> 00:32:27,497 .زندگي کردم 710 00:32:28,185 --> 00:32:30,351 ،بنجامين لاينوس رهبر غريبه ها بوده 711 00:32:30,998 --> 00:32:34,538 و هر کاري که در توانش بوده انجام ميداده تا از جزيره .محافظت کنه 712 00:32:34,736 --> 00:32:37,108 چخب، چيزي که براي بازي کردن بنجامين لاينوس جالب بود 713 00:32:37,306 --> 00:32:39,629 .اين بود که هميشه يه آدم غير قاطع بود 714 00:32:40,277 --> 00:32:41,605 نميخواي دست بدي؟ 715 00:32:41,802 --> 00:32:44,410 .من بايد يه...يه شخصيت آسيب پذير باشم 716 00:32:45,357 --> 00:32:47,247 تام، اگه تا 1 دقيقه ديگه صداي منو ،نشنيدي 717 00:32:47,373 --> 00:32:48,353 .به هر سه تاشون شليک کن 718 00:32:48,576 --> 00:32:54,091 ولي در عين حال هم بايد ظالم ميبودم .و هم خونسرد 719 00:32:54,320 --> 00:32:56,225 .متأسفم جک 720 00:33:01,448 --> 00:33:05,463 من هميشه فکر ميکردم که از کتک زدن بن وسيله اي بوده براي 721 00:33:05,660 --> 00:33:07,573 بدست آوردن اطلاعات 722 00:33:07,731 --> 00:33:09,604 .درباره ي آدمايي که اونو ميزدن 723 00:33:09,794 --> 00:33:12,401 کسي رو از دست دادي؟ - !ميدوني من چي از دست دادم - 724 00:33:12,519 --> 00:33:14,795 ميتونم به جرأت بگم که من تنها شخصيتي بود که در تاريخ تلويزيون 725 00:33:14,931 --> 00:33:16,108 .بيشترين کتک رو خورده 726 00:33:17,831 --> 00:33:20,525 .اين بخشي از کار هر روزمون بود 727 00:33:21,957 --> 00:33:24,572 ،من به بازيگراي ديگه حسودي ميکردم ،کسايي که، ميدونيد 728 00:33:24,722 --> 00:33:27,267 که يه ذره کرم ضد آفتاب بهشون ميزدن ،و يه ذره هم موهاشونو بهم ميريختن 729 00:33:27,433 --> 00:33:29,369 .و همين، براي کار اون روز آماده بودن 730 00:33:33,493 --> 00:33:35,234 من هميشه بايد زود ميمومدم تا 731 00:33:35,374 --> 00:33:39,035 .که بتونن اون زخم ها و خون ها و ورم کردگي ها رو روم پياده کنن 732 00:33:39,604 --> 00:33:41,665 ،تو ذهن بن قيمت خيلي کمي وجود داشت 733 00:33:41,983 --> 00:33:44,187 .که از يکي بخواي اطلاعات بگيري 734 00:33:44,456 --> 00:33:45,427 .دوباره سلام 735 00:33:45,640 --> 00:33:47,386 ،اگه اون هميشه ساده و واضح بود 736 00:33:47,514 --> 00:33:50,824 بيننده خيلي قبل تر از اين .بايد از اين شخصيت خسته ميشد 737 00:33:50,960 --> 00:33:53,377 اين قايق رو ميبري و طبق قطب نما مسير 738 00:33:53,520 --> 00:33:55,764 ،325درجه رو دنبال ميکني ،و اگه دقيقاً همينکار رو بکني 739 00:33:56,002 --> 00:33:58,444 .تو و پسرت نجات پيدا ميکنين 740 00:33:58,799 --> 00:34:00,609 همين؟ - .يه قرار هميشه قراره - 741 00:34:00,846 --> 00:34:03,478 اونا هميشه اين شخصيت رو بين دوتا مقياس 742 00:34:03,706 --> 00:34:05,365 .خوب و بد نگه ميداشتن 743 00:34:05,572 --> 00:34:09,389 و درست به محض اينکه ميفهميدن ،بيننده داره فکر ميکنه که نقش کم کم داره ثابت ميشه 744 00:34:09,618 --> 00:34:10,860 .نويسنده ها نقش رو عوض ميکردن 745 00:34:11,049 --> 00:34:12,661 شماها کي هستين؟ 746 00:34:15,111 --> 00:34:17,047 .ما آدماي خوبي هستيم مايکل 747 00:34:23,433 --> 00:34:24,256 ،غير از داستان شش نفر اوشينيک 748 00:34:24,541 --> 00:34:27,740 گمشدگان تونست ميليون ها طرفدار ...پر و پا قرص براي خودش جمع کنه 749 00:34:27,899 --> 00:34:30,286 ،در بين اونا .خود بازيگران هم بودن 750 00:34:30,507 --> 00:34:32,428 من گمشدگان رو نگاه ميکنم که لذت ببرم 751 00:34:32,537 --> 00:34:34,285 و اينکه تو اين آدما غرق بشم 752 00:34:34,411 --> 00:34:36,701 و با زندگيشون اون چيزايي که .باهاشون دست و پنجه نرم ميکنن آشنا بشم 753 00:34:36,885 --> 00:34:39,066 ،من يه پسر دارم که عاشق اين سرياله 754 00:34:39,177 --> 00:34:41,642 و بنابراين ما...ما اين سريال .رو خانوادگي ميبينيم 755 00:34:41,760 --> 00:34:43,767 .الان من يکي از تماشاگران متعصب اين سريالم 756 00:34:44,107 --> 00:34:46,620 .بعضي از بازيگرا نميتونن به سريال نگاه کنن .من...من بايد اين کار رو بکنم 757 00:34:46,803 --> 00:34:48,360 ،مثل بقيه آدما ،چه اونا بگن چه نگن 758 00:34:48,463 --> 00:34:51,638 .من عاشق اينم که خودمو ببينم - ،من سريال رو در درجات مختلفي دوست دارم - 759 00:34:51,773 --> 00:34:53,243 .يه جورايي يه طرفدار بدون سر نخم 760 00:34:53,369 --> 00:34:55,251 خيلي از آدما هستن که تو خنه شون اين سريال رو ميبينن و سرنخ هايي هم دارن 761 00:34:55,401 --> 00:34:58,278 .خيلي بيشتر از اون چيزي که من ميدونم ميدونن - اين انتظار ميرفت که - 762 00:34:58,396 --> 00:35:00,379 که يه جورايي ميبايست سريال رو .درست ميکرديم که بيننده خوشش بياد 763 00:35:00,506 --> 00:35:02,743 .ما يه جورايي از يه راه ديگه رفتيم ،يه جورايي احساس ميکرديم 764 00:35:02,870 --> 00:35:06,038 بياييد يه سريالي بسازيم که بعنوان .بيننده از ساخته شدنش لذت ببريم 765 00:35:06,190 --> 00:35:09,018 ،سعي ميکرديم هوشمندانه اين کار رو بکنيم سعي ميکرديم چيزا رو طوري توصيف کنيم 766 00:35:09,248 --> 00:35:10,489 ،که حرفي براي گفتن داشته باشن 767 00:35:10,725 --> 00:35:14,668 .که بر اساس فلسفه و فيزيک هم با عقل جور دربيان - اگه يکي از نويسنده ها واقعاً عاشق آموختنِ - 768 00:35:14,770 --> 00:35:17,600 ،شخصيت هاي بزرگي مثل روسو يا لاک بود، آم چرا نبايد اسم شخصيت ها رو 769 00:35:17,680 --> 00:35:19,821 طبق اون فلاسفه نميذاشتيم؟ - شما دنيل فارادي هستين؟ - 770 00:35:19,932 --> 00:35:21,465 جرمي بنتام؟ - .آنتوني کوپر - 771 00:35:21,567 --> 00:35:23,677 دزموند ديويد هيوم؟ - اسم منو از کجا ميدونيد؟ - 772 00:35:23,827 --> 00:35:26,514 چيزي که ما دوست داشتيم اين بود که خيلي چيزا رو تو سريال مخفي کنيم 773 00:35:26,728 --> 00:35:27,566 براي آدمايي که دوست داشتن 774 00:35:27,668 --> 00:35:31,240 .همراه ما بيان تو لونه ي خرگوش و عميق تر بشن - که يه جورايي به اين دست پيدا کنن که 775 00:35:31,367 --> 00:35:32,409 ،اين آدما اصلاً کي هستن 776 00:35:32,551 --> 00:35:35,807 به تمام چيزاي که داشتيم فکر ميکرديم .به خودمون، به خوندن و مطالعه کردن 777 00:35:35,926 --> 00:35:37,666 ."غرق شدن کشتي آبي" ."جادوگر شهر اُز" 778 00:35:37,768 --> 00:35:39,403 ."پيچ خوردگي" ."شيشه ي بينا" 779 00:35:39,530 --> 00:35:41,916 .الان وقته خوندن "خرمگس" ئه 780 00:35:42,043 --> 00:35:43,995 يکي از نويسنده هاي مورد علاقه ي کارلتون .والکر پِرسيه 781 00:35:44,115 --> 00:35:47,045 .خب، ساوير رو داريم که کتابي از والکر پرسي ميخونه - چطوري ميتوني کتاب بخوني؟ - 782 00:35:47,204 --> 00:35:48,556 .مادرم يادم داده 783 00:35:48,824 --> 00:35:51,788 ...اگه کتابي توي پشتي صندلي اي بود .يه جورايي دوست داشتم بخونمش 784 00:35:51,954 --> 00:35:54,079 و اين خيلي جالبه که بخوايم بين چيزاي مختلف 785 00:35:54,189 --> 00:35:57,927 بخوايم ارتباط برقرار کنيم...ممکنه يه جورايي منو .خنده دار کنه، ولي من اين آدم بودم 786 00:35:58,078 --> 00:36:00,394 بنابراين چه کتابي از استفن کينگ باشه ...چه کتاب مقدس باشه 787 00:36:00,513 --> 00:36:02,488 ..."يا حتي سه گانه ي "جنگ ستارگان 788 00:36:02,884 --> 00:36:04,748 ،هر وقت بخواد ظاهر ميشه .مثل اون يارو شخصيت تو جنگ ستارگان 789 00:36:04,900 --> 00:36:07,349 تمام اين نتايج و تأثير هاي متفاوت 790 00:36:07,515 --> 00:36:09,506 يه جوراي سعي کرديم که .بياريمشون توي داستان سريال 791 00:36:09,680 --> 00:36:12,865 اينکه بتونم وقتي بعضي از قسمت هاي سريال ...بوجود ميان چيزي بگم 792 00:36:13,085 --> 00:36:15,931 ...اون مثل - .هميشه خيلي حال ميداد - 793 00:36:16,175 --> 00:36:17,195 .لحظه ي جدال "جداي ها" بود 794 00:36:17,376 --> 00:36:19,566 هارلي احتمالاً بايد يکي از .طرفداراي گمشدگان باشه 795 00:36:19,922 --> 00:36:24,031 اون ممکنه دومين سريال مورد علاقه اش .بعد از "افشاگري" باشه 796 00:36:24,221 --> 00:36:25,500 افشاگري" ديگه چه کوفتيه؟" 797 00:36:25,723 --> 00:36:27,975 تنها ساعت عاليِ .تلويزيون که تا حالا وجود داشته 798 00:36:29,350 --> 00:36:32,211 هارلي يه جورايي رهبر .يه عده از آدماي خوشگذرونه 799 00:36:32,368 --> 00:36:34,519 داشت گروهي رو جمع ميکرد 800 00:36:34,637 --> 00:36:37,299 .که بتونن تا فردا دووم بيارن - .من سر 4 تا پاپايا شرط ميبندم - 801 00:36:37,443 --> 00:36:40,525 ،وقتي از نجات پيدا کردن رد ميشيد يه نکته اي وجود داره 802 00:36:40,746 --> 00:36:42,840 و به جايي ميرسه که خوب ،مردم ميخوان يه جورايي سرشون گرم بشه 803 00:36:42,951 --> 00:36:44,816 ،و منم مطمئن نبودم چطوري ميشه اينکار رو کرد ولي احساس ميکردم که هارلي ميبايست 804 00:36:44,918 --> 00:36:47,732 کاري بکنه مثل اينکه يه سري .آدم با قابليت رو دور هم جمع بکنه، يا يه چيزي شبيه اين 805 00:36:47,833 --> 00:36:51,802 .بعدش اون بازي گلف پيش اومد، پس ميشه يه کاري کرد - ،رفيق، گوش کن، اگه اينجا گير افتاديم - 806 00:36:51,944 --> 00:36:54,252 .پس فقط قرار نيست زنده بمونيم 807 00:36:54,355 --> 00:36:58,037 .يه راهي لازم داريم يه بتونيم، ميدوني، خوش بگذرونيم - ،قبل تر هم گفتم، مثل اينکه - 808 00:36:58,164 --> 00:37:00,607 .خيلي خب، ما اينو براي داستان انتخاب ميکنيم 809 00:37:00,723 --> 00:37:04,382 .مثل اينه که اون برنده ي بليط بخت آزماييه - .با شماره ي طلاييِ 42... - 810 00:37:04,533 --> 00:37:07,702 خيلي خب، عاليه، ولي مشکل من با اين قضيه چيه؟ 811 00:37:07,875 --> 00:37:12,341 مثل اينکه، مگه من چيم پيچيده ست که باعث بشه مردم بگن "چي"؟ 812 00:37:12,467 --> 00:37:14,024 و من اين موضوع رو نتونستم درک کنم .تا اينکه متن رو خودنم 813 00:37:14,189 --> 00:37:16,197 جايي که اون اعداد 814 00:37:16,356 --> 00:37:19,264 ،زندگيش رو نابود کردن، و آخريش هم اين بود .اون اعداد روي درِ دريچه نوشته شده بود 815 00:37:19,445 --> 00:37:21,105 !صبر کنيد !اون عددها بَدَن 816 00:37:21,215 --> 00:37:23,714 ،و همه جا هم بودن...روي ساعت ها 817 00:37:23,856 --> 00:37:26,646 ،روي پيراهن بازيکناي تيم .روي کيلومتر شمار ماشين 818 00:37:26,851 --> 00:37:29,159 ...که تبديل شده بود به يه چيز جالب که فقط همه جا بود 819 00:37:29,261 --> 00:37:30,928 .که يهويي تو يه جاي سريال پيداشون ميشد 820 00:37:31,624 --> 00:37:33,537 هارلي هميشه اين ابر .دورش رو گرفته بوده 821 00:37:36,160 --> 00:37:37,995 و هر چيزي بدي که براي هارلي اتفاق ميفتاد 822 00:37:38,143 --> 00:37:40,207 يا اينکه...واقعاً براي آدمايي که ...دور و بر هارلي بودن 823 00:37:40,389 --> 00:37:43,612 .که هميشه خودش رو براي اين چيزا سرزنش ميکرد - .ميتونم ازش واسه يه پيروزي استفاده کنم - 824 00:37:43,817 --> 00:37:46,316 .بيا اين ماشين رو راه بندازيم .بيا شانسمون رو امتحان کنيم 825 00:37:46,457 --> 00:37:50,513 و اون ماشين وَنِ دارما .براش يه لحظه ي خيلي جالب بود که نفرين شده نبود 826 00:37:50,718 --> 00:37:53,941 ديگه نميخواست اجازه بده .که اون نفرين زندگيش رو کنترل کنه 827 00:37:54,054 --> 00:37:55,388 !هارلي - .شانست رو امتحان کن - 828 00:37:55,640 --> 00:37:57,648 !هيچ نفريني درکار نيست 829 00:38:00,824 --> 00:38:02,162 .حرومزاده 830 00:38:04,343 --> 00:38:04,508 !هارلي! هــي 831 00:38:04,657 --> 00:38:06,435 ميدوني کدوم صحنه اي که با هم بوديم رو دوست دارم؟ - کدومو؟ - 832 00:38:06,572 --> 00:38:07,883 ،هموني که ما توي ون نشستيم 833 00:38:08,080 --> 00:38:09,763 .و داريم آبجو ميخوريم - !اوه، آره - 834 00:38:10,055 --> 00:38:11,967 .و داري بهم...انگليسي ياد ميدي 835 00:38:12,118 --> 00:38:13,367 .يکي يه صدايي از خودش درآورد 836 00:38:13,469 --> 00:38:16,694 .داشتي بهم مهمترين جملاتي که بايد ميدونستم رو ياد ميدادي - .آره، خيلي حماسي بود - 837 00:38:16,876 --> 00:38:18,970 ...اون...شلوار 838 00:38:19,159 --> 00:38:22,076 .تو رو چاق نشون...نميدن 839 00:38:22,288 --> 00:38:24,148 .فقط 3 تا چيزي که يه زن دوست داره بشنوه 840 00:38:24,336 --> 00:38:27,387 ،اينا براي اين بود که يه ذره استراحت کني، ميدوني 841 00:38:27,489 --> 00:38:31,068 به صندليتون تکيه بدين و يه صحنه ي بامزه رو 842 00:38:31,188 --> 00:38:32,554 .که آدمو تازه ميکرد رو ببينيد 843 00:38:39,944 --> 00:38:41,184 اون چيه؟ 844 00:38:41,367 --> 00:38:42,867 .يه هليکوپتره 845 00:38:43,295 --> 00:38:44,259 .نجات 846 00:38:44,748 --> 00:38:47,696 !بريد عقب 847 00:38:48,945 --> 00:38:50,985 ،بعد از گذروندن 90 روز تو جزيره 848 00:38:51,078 --> 00:38:54,256 بازمانده ها اولين ارتباطشون رو .با دنياي بيرون برقرار کردن 849 00:38:54,683 --> 00:38:55,567 .دزموند 850 00:38:55,758 --> 00:38:56,935 يه زن از يه کشتي بارکش 851 00:38:57,149 --> 00:38:59,456 که يه ذره دورتر از ساحل .لنگر انداخته بود ميرسه 852 00:38:59,780 --> 00:39:01,314 مثلاً اون کشتي توسط 853 00:39:01,432 --> 00:39:03,740 ،دوست دختر دزموند فرستاده شده بود .پني ويدمور 854 00:39:03,931 --> 00:39:06,204 .ولي تماس برقرار کردن سخت بود 855 00:39:06,490 --> 00:39:08,805 يه ايستگاه دارما که زير آب بود 856 00:39:08,978 --> 00:39:10,797 تمام سيگنال هاي راديويي .که از جزيره فرستاده ميشد رو مختل ميکرد 857 00:39:11,001 --> 00:39:13,262 سؤال اينه که چطوري ميتونيم ايستگاه رو از کار بندازيم؟ - .من انجامش ميدم - 858 00:39:13,507 --> 00:39:16,462 براي من، شوکه کننده ترين قسمت 859 00:39:16,574 --> 00:39:18,769 همون قسمتي بود که توش .چارلي قرار بود بميره 860 00:39:18,889 --> 00:39:21,986 چارلي قاعدتاً يه شخصيت .دوست داشتني بود 861 00:39:22,105 --> 00:39:23,560 .من چيزيم نميشه کلير 862 00:39:25,101 --> 00:39:26,453 .نگران من نباش 863 00:39:31,969 --> 00:39:34,370 احساس ميکردن که .انگار سالهاست همديگه رو ميشناسن 864 00:39:34,482 --> 00:39:36,734 و اين تبديل شد به يه چيزي ،که خيلي عالي و شگفت آور بود 865 00:39:37,018 --> 00:39:39,200 .و حالا، ميدوني، خيلي غم انگيزه 866 00:39:41,080 --> 00:39:42,709 چارلي شنا کرد و رفت به اون ايستگاه زير آب 867 00:39:43,097 --> 00:39:45,309 ...و اون مختل کننده ي سيگنال رو از کار انداخت 868 00:39:45,878 --> 00:39:48,225 .به دوستاش يه شانسي براي درخواست کمک داد 869 00:39:49,047 --> 00:39:50,271 .پنلوپه ويدمور هستم 870 00:39:50,414 --> 00:39:53,054 چطوري اين فرکانس رو پيدا کردين؟ - !دزموند - 871 00:39:53,544 --> 00:39:55,029 شما الان گفتين "دزموند"؟ 872 00:39:55,148 --> 00:39:58,222 آره. هي، شما تو کشتي هستين؟ - .کدوم کشتي؟ نه من تو کشتي نيستم - 873 00:39:58,339 --> 00:40:00,797 يکي از سخت ترين کارها که بايد انجام ميداديم 874 00:40:01,019 --> 00:40:05,460 بعنوان داستان نويسان سريال گمشدگان ...اين بود که يه شخصيت رو بکشيم 875 00:40:05,705 --> 00:40:07,200 سلام؟ دزموند اونجاست؟ - .چونکه هر جور بخوايد حساب کنيم اين شخصيت ها با هم دوستن - 876 00:40:11,308 --> 00:40:12,011 !چارلي 877 00:40:12,414 --> 00:40:15,552 ،وقتي که ما چارلي رو تو پايان فصل سوم کشتيم 878 00:40:15,687 --> 00:40:17,086 يه چيزي بود که خيلي وقت بود 879 00:40:17,235 --> 00:40:18,533 .داشتيم بهش فکر ميکرديم 880 00:40:21,757 --> 00:40:25,123 ،اينکه چطوري مرد خيلي تحريک کننده بود و...و من بايد بگم که 881 00:40:25,225 --> 00:40:28,868 وقتي که ديدم چارلي غرق شد .اينقدر گريه کردم چشمام درد گرفته بود 882 00:40:29,406 --> 00:40:31,318 ،واقعاً به همه ضربه زد .چونکه همه دوسش داشتن 883 00:40:31,436 --> 00:40:34,290 اون اتفاق همه رو بيشتر از اون چيزي که .انتظار داشتيم تحت تأثير قرار داد 884 00:40:36,622 --> 00:40:38,257 وقتي که رفتيم توي ،اتاق تدوين 885 00:40:38,535 --> 00:40:40,398 لحظه اي که چارلي واقعاً ميميره 886 00:40:40,542 --> 00:40:42,035 .عميق ترين لحظه و ناراحت کننده ترين لحظه بود 887 00:40:42,154 --> 00:40:44,960 انگار مثل اين بود که يکي رو از دست داده باشي، با اينکه .فقط وانمود ميکرديم که اون مرده 888 00:40:47,417 --> 00:40:49,669 .آروم آرون 889 00:40:49,867 --> 00:40:50,618 چي شده؟ 890 00:40:50,831 --> 00:40:54,443 .چارلي همين الان نجاتمون داد - سلام؟ - 891 00:40:54,767 --> 00:40:56,276 ،وقتي اون منبع مختل کننده قطع شد 892 00:40:56,410 --> 00:40:58,963 .تماس براي کمک بالاخره نتيجه داد 893 00:40:59,097 --> 00:41:01,848 من يکي از بازماندگان .سانحه ي پرواز 815 اوشينيک هستم 894 00:41:02,037 --> 00:41:05,026 ميتونيد جاي ما رو پيدا کنين؟ - !لعنتي، آره، ميتونيم - 895 00:41:20,320 --> 00:41:23,291 .داشتم کيک درست ميکردم دستم سوخت 896 00:41:23,410 --> 00:41:27,030 واقعاً به اين علاقه مندم که ارتباطات با همديگه از يه لحاظي 897 00:41:27,218 --> 00:41:29,598 .توي سريال بهش توجه ميشه 898 00:41:29,818 --> 00:41:32,078 .اين حتي ادبيات هم نيست .پاپ کورنه 899 00:41:32,197 --> 00:41:33,051 ببخشيد؟ 900 00:41:33,145 --> 00:41:36,441 ،واقعيت خودش رو از يه زاويه نشون ميده 901 00:41:36,601 --> 00:41:39,794 ولي بعدش اگه يه طرفي بايستيد ،و لنز دوربين رو کنار بذاريد 902 00:41:40,030 --> 00:41:42,281 .اونوقت ناگهان متفاوت ميبينيدش 903 00:41:42,407 --> 00:41:43,927 ،من شروع ميکنم فکر ميکنم که اينکه آدم خودش چيزي بخواد 904 00:41:44,194 --> 00:41:47,032 ...هنوز وجود داره و 905 00:41:48,478 --> 00:41:50,083 شش فصل از سريال گمشدگان بهمون ياد داد 906 00:41:50,192 --> 00:41:53,029 که هر چيزي که ميبينيم .واقعاً اونطوري نيست که بنظر ميرسه 907 00:41:53,954 --> 00:41:55,921 من هميشه به آدمايي که درباره ،سريال ازم سؤال ميکنن ميگم که 908 00:41:56,088 --> 00:41:58,269 چيزي که ميبينيد .لزوماً چيزي نيست که برداشت ميکنيد 909 00:41:58,553 --> 00:42:00,206 ،در طول سه فصل اول 910 00:42:00,498 --> 00:42:02,007 گذشته نگريِ شخصيت ها 911 00:42:02,094 --> 00:42:03,397 درون زندگي 6 نفر اوشينيک 912 00:42:03,533 --> 00:42:05,113 قبل از اينکه هواپيما .سقوط کنه رو بررسي ميکنه 913 00:42:06,156 --> 00:42:08,970 ،ولي همه چي تغيير کرد وقتي که جک ،در اون بحبوحه 914 00:42:09,183 --> 00:42:12,265 چيزي که ديده شد مثل اين بود .که فکر ميکردي اون يه گذشته نگريِ از زنگي اونه 915 00:42:12,471 --> 00:42:13,412 .منم 916 00:42:14,098 --> 00:42:14,992 .هي، هي، هي 917 00:42:15,134 --> 00:42:17,261 ،صبر کن. قطع...قطع نکن .خواهش ميکنم 918 00:42:17,488 --> 00:42:19,188 .بايد ببينمت 919 00:42:20,864 --> 00:42:22,026 ،ولي وقتي کيت ظاهر شد 920 00:42:22,230 --> 00:42:24,348 گمشدگان قدم بزرگي رو به آينده برداشت 921 00:42:24,713 --> 00:42:26,269 و اين توقع بيننده رو درهم شکست 922 00:42:26,380 --> 00:42:28,055 اينکه بازمانده ها قبل از اينکه سريال تموم بشه 923 00:42:28,206 --> 00:42:29,928 .نبايد از جزيره ميومدن بيرون 924 00:42:30,134 --> 00:42:33,225 .ما...نبايد از اونجا ميومديم 925 00:42:33,516 --> 00:42:35,144 .چرا، بايد ميومديم 926 00:42:35,554 --> 00:42:38,345 اين اولين بار توي آينده نگري سريال ها بود 927 00:42:38,566 --> 00:42:40,992 که تجربيات شش نفر بازمانده رو دنبال ميکرد 928 00:42:41,166 --> 00:42:45,875 که نجات پيدا کرده بودن .و همه جا بعنوان شش نفر اوشينيک شناخته شده بودن 929 00:42:46,066 --> 00:42:47,932 .ميخواستم ببينم که اگه تو شب تغيير کنم چي ميشه" 930 00:42:48,153 --> 00:42:50,926 بذار فکر کنم. آيا من "همون چيزي بودم که به اونصورت امروز صبح از خواب بيدار شدم؟ 931 00:42:51,163 --> 00:42:53,803 جک و کيت يه زندگي رو با هم شروع کردن 932 00:42:54,016 --> 00:42:57,801 .بچه ي کلير، آرون، رو بزرگ ميکردن - بعنوان يه بيننده هميشه اين احساس بهمون دست ميداد - 933 00:42:57,944 --> 00:42:59,375 .که اونا با هم باشن خوبن 934 00:43:00,141 --> 00:43:02,709 .خيلي خوشحالم که اينجايي - ،اون قسمت با کيت - 935 00:43:02,828 --> 00:43:05,056 ما يه جورايي توي يه جور زندگي اي بوديم که اونا تو اون دنيا عاشق شدن 936 00:43:05,183 --> 00:43:09,269 ...و ميخواستن ازدواج کنن - .البته که ازدواج ميکنم. آره - 937 00:43:09,592 --> 00:43:11,094 ،همه چي خيلي زيبا نظر ميرسيد 938 00:43:11,212 --> 00:43:13,117 ولي در زير اين لايه زندگي .يه چيزي بود که به جک داشت فشار مياورد 939 00:43:13,329 --> 00:43:16,095 انگار مثل اين بود که جزيره داره .از دور جک رو تخريب ميکنه 940 00:43:16,523 --> 00:43:18,553 من فکر ميکنم بخاطر اين بود که جک و کيت خيلي با هم جر و بحث ميکردن 941 00:43:18,665 --> 00:43:21,550 چونکه مشخص بود که کيت ،هدف جک تو زندگيش نبوده و نيست 942 00:43:21,668 --> 00:43:24,687 .و جک هم هدف کيت نبوده - .تو نميتوني اين کار رو بکني - 943 00:43:24,916 --> 00:43:26,663 .تو با خودت مشکل داري .بايد اين مشکلات رو پيدا کني و بفهمي 944 00:43:27,058 --> 00:43:28,804 هيچ چيز غم انگيز تر و ناراحت کننده تر از 945 00:43:28,915 --> 00:43:30,322 که دوتا آدمي که شما احساس ميکنيد 946 00:43:30,456 --> 00:43:31,561 .با هم ديگه ميبايست زندگي عالي اي داشته باشن 947 00:43:31,886 --> 00:43:33,783 ولي اتفاقاتي که اونا خودشون رو توي اون مشکلات ميديدن 948 00:43:33,949 --> 00:43:36,422 اينطور بنظر نميومد که اين فرصت رو بده بهشون 949 00:43:36,533 --> 00:43:39,457 ،که با همديگه يه رابطه ي خالص .و خيلي خوب داشته باشن 950 00:43:39,717 --> 00:43:40,761 و اين اتفاقاتي که 951 00:43:40,864 --> 00:43:43,235 جک و کيت رو دنبال ميکرد از زماني شروع شد که 952 00:43:43,393 --> 00:43:46,325 يه هليکوپتر از کشتي بارکش اومد و به جزيره .و باعث رفتنشون از جزيره شد 953 00:43:46,553 --> 00:43:49,446 تو کي هستي؟ - .من دنيل فارادي هستم - 954 00:43:49,779 --> 00:43:51,083 .اومدم اينجا که نجاتتون بدم 955 00:43:51,200 --> 00:43:53,445 فارادي يه فيزيکدان بود که اومده بود به جزيره 956 00:43:53,533 --> 00:43:55,846 ،با يه گروه علمي و دانشمند و بهمراه يک خلبان .فرانک لاپيدوس 957 00:43:56,077 --> 00:43:58,906 ولي نجات .مأموريت اصلي اونا نبود 958 00:43:59,103 --> 00:44:02,850 ...اين چارلز ويدموره .مردي که کشتيش يه کم دورتر از ساحل لنگر انداخته... 959 00:44:03,111 --> 00:44:05,773 چارلز ويدمور قبل از اينکه توسط بن از جزيره 960 00:44:06,010 --> 00:44:08,579 تبعيد بشه .يه زماني رهبر غريبه ها بوده 961 00:44:08,832 --> 00:44:10,350 .ميبينمت پسر 962 00:44:11,266 --> 00:44:12,387 ،ويدمور ميخواست انتقام بگيره 963 00:44:12,687 --> 00:44:14,553 ،بنابراين کشتي بارکش رو فرستاد به جزيره 964 00:44:15,059 --> 00:44:17,936 کشتي اي که همچنين يه عده سرباز نظامي .توش بودن تا بن رو دستگير کنن 965 00:44:18,805 --> 00:44:20,773 .بريم کک مکي .به اندازه کافي از اين جزيره لذت بردم 966 00:44:21,319 --> 00:44:24,851 جک و ساوير عده اي بازمانده ها رو به ...کشتيِ ويدمور راهنمايي کردن 967 00:44:25,515 --> 00:44:27,065 .ولي هليکوپتر داشت سوخت از دست ميداد 968 00:44:28,518 --> 00:44:30,185 خيلي بهتر ميشد اگه 969 00:44:30,289 --> 00:44:31,464 !حدود 100 پوندي از وزنمون کم ميشد 970 00:44:31,868 --> 00:44:32,627 .هي 971 00:44:32,904 --> 00:44:37,629 .بنابراين ساوير يه تصميم پايداري گرفت - خيلي دوست دارم بدونم چقدر کيت و ساوير - 972 00:44:37,701 --> 00:44:39,337 .قرار بوده با همديگه رابطه داشته باشن 973 00:44:39,660 --> 00:44:42,839 توي قسمت آزمايشي فصل اول وقتي اسلحه رو ازش گرفتم 974 00:44:42,980 --> 00:44:45,604 ..و اونو کشيدمش نزديک تر به سمت خودم - .من با دخترايي مثل تو بودم - 975 00:44:45,808 --> 00:44:48,726 ،همه داشتن درباره اين حرف ميزدن که .اوه، رابطه شون شروع شد 976 00:44:48,827 --> 00:44:50,654 نميدونم اين بهشون يه همچين فکري رو داده بود 977 00:44:50,764 --> 00:44:54,518 .يا اينکه قبلاً برنامه بود که اين دوتا با هم رابطه داشته باشن - ،بعد از اين همه سختي که تو اين جزيره کشيديم - 978 00:44:54,755 --> 00:44:58,145 لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟ - ،من هميشه احساس ميکردم، توي مشکلات زندگيشون - 979 00:44:58,233 --> 00:44:59,671 .همشون خيلي خوب با هم جور بودن 980 00:44:59,773 --> 00:45:01,591 ولي درباره دوتا آدم که ميدونن چطوري به همديگه باشن 981 00:45:01,821 --> 00:45:03,772 ،چيز جالب و شيريني وجود داره 982 00:45:03,961 --> 00:45:06,996 بعناون دوتا آدمي که همديگه رو اصلا نميشناختن .بخوان به همديگه پرواز کنن 983 00:45:09,462 --> 00:45:10,380 !ساوير 984 00:45:12,197 --> 00:45:15,507 اين براي يه شخصيت چقدر قهرمانانه ست؟ - .اون کاملاً قهرمانانه بود - 985 00:45:15,611 --> 00:45:17,294 ،بعنوان يه آدمي که ميگه ."ميدوني، قرار نيست موفق بشيم" 986 00:45:17,459 --> 00:45:19,349 ."خيلي دوسش داشتم. "من ميخوام بپرم - .درست واقعاً مثل جاش هالووي توي زندگيش - 987 00:45:19,538 --> 00:45:23,317 .آره. من...من اينطوري ام .من هميشه بخشنده ام 988 00:45:24,083 --> 00:45:25,497 ،ساوير راهش رو گرفت به سمت جزيره 989 00:45:27,354 --> 00:45:30,563 ...وقتي که بن از دست نظاميا فرار کرده بود - .از اينکه اومدي ممنون ريچارد - 990 00:45:30,713 --> 00:45:32,523 و در آخرين تلاش هاش براي حفاظت از جزيره 991 00:45:32,736 --> 00:45:35,472 .رفت درون يه تالار و حفره زيرِ زمين 992 00:45:37,336 --> 00:45:38,584 ،هليکوپتر رسيد به کشتي بارکش ويدمور 993 00:45:38,726 --> 00:45:40,979 .ولي اون کشتي از مواد منفجره پر بود 994 00:45:41,168 --> 00:45:42,646 .کجا داري ميري؟ ما بايد بريم - .جين با مايکل اون پايينن - 995 00:45:42,781 --> 00:45:45,166 .نه، نه. وقت نداريم، وقت نداريم. بايد بريم - !من تنهاش نميذارم - 996 00:45:45,381 --> 00:45:48,378 ،هر دفعه که از هم جدا ميشديم براي من خاطره انگيزه 997 00:45:48,544 --> 00:45:50,836 ،چونکه بيشتر وقتا فکر ميکنم که خب .شايد بايد همينطوري باشه 998 00:45:51,190 --> 00:45:53,000 !نه! اون جينه 999 00:45:53,142 --> 00:45:54,344 فکر ميکنم که 1000 00:45:54,487 --> 00:45:56,169 يکي از سخت ترين صحنه هايي بوده .که بازي کردم 1001 00:46:04,349 --> 00:46:05,827 .دستام ميلرزيدن 1002 00:46:10,086 --> 00:46:11,524 !نميتونيم !دور بزن 1003 00:46:11,675 --> 00:46:13,998 !سان! سان .جين مرده 1004 00:46:16,219 --> 00:46:17,704 اون ممکن بود آخرين لحظه اي باشه ،که اونا همديگه رو ديدن 1005 00:46:17,871 --> 00:46:20,036 ،بنابراين مهم بود و براي سان مهم بود 1006 00:46:20,241 --> 00:46:22,272 .اينکه بايد باور ميکرد که جين مرده 1007 00:46:23,126 --> 00:46:25,987 !لاپيدوس !ما رو برگردون به جزيره 1008 00:46:26,809 --> 00:46:27,750 ،وقتي که کشتي از بين رفت 1009 00:46:27,938 --> 00:46:29,583 ،هليکوپتر راهش رو کج کرد که برگرده 1010 00:46:30,682 --> 00:46:33,004 درست موقعي که بن داشت يه ،چرخ دنده ي مرموز رو ميچرخوند 1011 00:46:33,147 --> 00:46:34,648 ...که باعث ميشد جزيره 1012 00:46:35,936 --> 00:46:36,963 .ناپديد بشه 1013 00:46:38,260 --> 00:46:39,239 !جزيره کدوم گوريه؟ 1014 00:46:40,132 --> 00:46:40,726 .نيست 1015 00:46:41,676 --> 00:46:43,097 !بالاخره اتفاق افتاد بچه ها !سوختمون تموم شد 1016 00:46:54,576 --> 00:46:57,365 اينجا چيکار ميکنيد؟ - .گفتم يه تني به آب بزنم - 1017 00:46:57,919 --> 00:46:59,642 ولي اميدوارم گمشدگان کاري کنه اين به ياد همه بمونه که 1018 00:46:59,744 --> 00:47:01,127 ...بعنوان يه سريال شخصيت پرداز 1019 00:47:01,293 --> 00:47:04,312 براي چي جشن گرفتي؟ - .جشن نگرفتم - 1020 00:47:04,550 --> 00:47:06,707 ...که با مسائل انساني روبرو ميشه 1021 00:47:06,872 --> 00:47:09,299 اون کشتي ماست؟ - .بود - 1022 00:47:09,584 --> 00:47:13,178 اين واقعاً ذهنتون رو به افق هاي مختلفي باز ميکنه 1023 00:47:13,369 --> 00:47:14,798 .که قبلاً اصلاً بهشون فکر نميکردين 1024 00:47:14,918 --> 00:47:16,102 من يه ظن خيلي کوچولو دارم 1025 00:47:16,214 --> 00:47:17,407 .که اين ممکنه به تنهايي به جا بمونه 1026 00:47:17,534 --> 00:47:19,888 تعجب نميکنم که اگه بعداً ،دوباره بهش نگاه کنيد، ميدونيد 1027 00:47:20,031 --> 00:47:21,216 ،مثلاً 10 يا 15 يا 20 سال بعد، و بگيد که 1028 00:47:21,351 --> 00:47:25,735 .اين اتفاق فقط يه با افتاده - .سلام جان. به خونه خوش اومدي - 1029 00:47:25,919 --> 00:47:28,779 بعنوان خلق کردن يه دنيايي که ،يه جورايي بتوني از همه جا فرار کني و بري توي اون دنيا 1030 00:47:28,953 --> 00:47:30,430 ...ميدوني، منظروم يه تلويزيونه که بشه بهش پناه برد 1031 00:47:30,542 --> 00:47:32,067 .فکر نميکنم ميتونسته بهتر از اين باشه 1032 00:47:40,532 --> 00:47:42,538 !کسي نيست؟ 1033 00:47:44,600 --> 00:47:47,303 وقتي که بنجامي لاينوس اون چرخ دنده رو چرخوند ...که جزيره رو منتقل کنه 1034 00:47:48,828 --> 00:47:51,175 اون حدود نصف دنيا رو طي کرد و منتقل شد 1035 00:47:51,341 --> 00:47:52,392 ،به صحراي تونس 1036 00:47:52,929 --> 00:47:55,474 و شروع کرد به ارتباط برقرار ،کردن با شش نفر اوشينيک 1037 00:47:55,679 --> 00:47:57,939 .که قبلاً نجات پيدا کرده بودن - .سلام هوگو -. 1038 00:47:58,130 --> 00:48:01,164 ،ولي توي جزيره لاک، ساوير، جوليت 1039 00:48:01,401 --> 00:48:02,777 و باقي مونده ها از اون گروه علمي 1040 00:48:03,369 --> 00:48:04,760 .شروع کردن به سفر کردن در زمان 1041 00:48:05,084 --> 00:48:07,368 ...و در يکي از همين سفر هاي زماني 1042 00:48:07,573 --> 00:48:09,028 جين؟ - ساوير؟ - 1043 00:48:09,210 --> 00:48:11,619 .جين رو خيلي سالم و سرحال و زنده پيدا کردن 1044 00:48:11,825 --> 00:48:14,116 .بايد برگرديم به ايستگاه ارکيد - ببخشيد؟ - 1045 00:48:14,323 --> 00:48:16,590 .همه اينا از اونجا شروع شد .شايد جايي باشه که همش تموم بشه 1046 00:48:16,803 --> 00:48:19,373 ،بنابراين لاک دوباره چرخ دنده رو چرخوند 1047 00:48:19,507 --> 00:48:23,561 .و سفر در زمان متوقف شد - .فکر ميکنم تموم شد - 1048 00:48:23,775 --> 00:48:26,106 .فکر ميکنم جان موفق شد - حالا چي؟ - 1049 00:48:26,240 --> 00:48:27,737 .حالا منتظرش ميمونيم تا برگرده 1050 00:48:29,400 --> 00:48:30,466 ،بعد از اينکه لاک چرخ دنده رو چرخوند 1051 00:48:30,601 --> 00:48:33,913 ساوير و جوليت ساکن توي .سال 1974 موندن 1052 00:48:34,102 --> 00:48:37,151 ،و با جين و مايلز .به ابتکار دارما پيوستن 1053 00:48:37,493 --> 00:48:40,629 اون گوني هاي سيب زميني واقعاً .مضحک و خنده دار بودن رفيق 1054 00:48:40,749 --> 00:48:43,774 .هر روز مياييد اونو ميپوشيد !و ميگيد که خيلي خب، باشه 1055 00:48:43,964 --> 00:48:45,948 .و فکر ميکنم "دَن" ازش راضي بود 1056 00:48:46,145 --> 00:48:49,520 .دوسش داشتم خيلي باحاله تو دهه 70 باشي، ميدوني؟ 1057 00:48:49,622 --> 00:48:50,349 .عصر بخير رئيس 1058 00:48:50,453 --> 00:48:53,250 ،ساوير شد سرپرست نگهباني 1059 00:48:53,480 --> 00:48:54,870 ...جوليت يه مکانيک بود 1060 00:48:55,241 --> 00:48:56,316 .بوهاي خوب خوب مياد 1061 00:48:56,514 --> 00:48:59,360 .و اون دوتا عاشق هم شدن - اون برا منه؟ - 1062 00:48:59,755 --> 00:49:03,895 با اينکه من و کيت سه سال با همديگه ،رابطه داشتيم و با هم بوديم 1063 00:49:04,014 --> 00:49:05,168 .اونا دوتا صحنه ي مختلف بهمون دادن 1064 00:49:06,180 --> 00:49:09,047 .دوست دارم - .منم دوست دارم - 1065 00:49:09,309 --> 00:49:11,285 ،ولي نگاش کردم .و قانعش شدم 1066 00:49:11,427 --> 00:49:15,031 خيلي سريع براي ساوير و جوليت .توي زندگيشون ريشه پراکني کردم 1067 00:49:15,165 --> 00:49:16,011 ...منظورم اينه که، ساوير 1068 00:49:16,121 --> 00:49:18,603 وقتي داشت با جوليت ،بعد از اون شب طوفان حرف ميزد 1069 00:49:18,769 --> 00:49:20,602 ميدونيد، يه جورايي داشت .قلبش رو از کيت خالي ميکرد 1070 00:49:20,792 --> 00:49:22,545 چرا الان بهم نميگي؟ 1071 00:49:22,957 --> 00:49:24,902 ،من غير داوطلبانه داشتم پيش خودم فکر ميکردم 1072 00:49:25,075 --> 00:49:27,761 !ببوسش! ببوسش 1073 00:49:31,872 --> 00:49:34,037 ،بعد از چرخودن چرخ دنده لاک منتقل شد 1074 00:49:34,140 --> 00:49:36,447 .به 3 سال در آينده به سال 2007 1075 00:49:37,174 --> 00:49:38,952 اون ظورع کرد دنبال شش نفر اوشينيک گشتن 1076 00:49:39,300 --> 00:49:41,126 که قانعشون کنه .که برگردن به جزيره 1077 00:49:41,766 --> 00:49:43,742 .من بر نميگردم - .جواب منفيه - 1078 00:49:43,971 --> 00:49:46,302 !نه، من هيچ جا با تو نميام - ،منو تنهام بذار - 1079 00:49:47,440 --> 00:49:49,337 !بقيه اونا رو هم تنها بذار 1080 00:49:51,052 --> 00:49:54,639 ،لاک شکست خورده بود ...و وقتي تمام اميدش رو از دست داده بود 1081 00:49:56,220 --> 00:49:58,275 !صبر کن، خواهش ميکنم .جان، صبر کن 1082 00:49:59,288 --> 00:50:00,551 بنجامين لاينوس ديد يه شانسي داره 1083 00:50:00,701 --> 00:50:04,739 .که دوباره نقش رهبريت جزيره رو بدست بياره - کي...اينجا...اينجا چيکار ميکني؟ - 1084 00:50:04,921 --> 00:50:07,474 اون روز توي اتاق .يه انرژي خاصي وجود داشت 1085 00:50:07,632 --> 00:50:09,417 .جان، فقط آروم باش - از جون من چي ميخواي؟ - 1086 00:50:09,529 --> 00:50:11,353 .خواهش ميکنم، بذار حرف بزنم - !جواب سؤالمو بده - 1087 00:50:12,192 --> 00:50:15,574 من هميشه از "تِري" توقع دارم ،که يه صحنه ي فوق العاده رو بازي کنه 1088 00:50:15,851 --> 00:50:19,361 ولي خيلي بيشتر و عميق تر از اون چيزي .که من انتظار داشتم، اون روز پيش رفت 1089 00:50:19,526 --> 00:50:20,553 ،نميدونم از اونجا کجا ميريم 1090 00:50:20,687 --> 00:50:23,193 .ولي يه جوري ميفهميم - .تمرکز خيلي زياد ميشه - 1091 00:50:23,390 --> 00:50:25,919 و بخاطر همين يه روز خيلي قوي .و خوب بود اون روز 1092 00:50:26,124 --> 00:50:30,345 .من ميدونم کجا ميريم ...يه زن اينجا توي لوس آنجلس هست 1093 00:50:30,455 --> 00:50:33,165 .الوييز هاوکينگ - الوييز هاوکينگ؟ مطمئني؟ - 1094 00:50:33,371 --> 00:50:36,667 آره، چرا؟ ميشناسش؟ - .آره جان. ميشناسمش - 1095 00:50:46,672 --> 00:50:49,563 .دلم برات تنگ ميشه جان .واقعاً دلم برات تنگ ميشه 1096 00:50:49,700 --> 00:50:53,445 ميتونم بگم اون روز يکي از شديترين و سخت ترين روزهاي کاري بود 1097 00:50:53,768 --> 00:50:54,907 .که تا به امروز جلوي دوربين بازي کردم 1098 00:50:55,024 --> 00:50:57,577 خبر مرگ جان عميقاً روي جک تأثير منفي گذاشت 1099 00:50:58,438 --> 00:50:59,285 و روزنه اي بود 1100 00:50:59,380 --> 00:51:01,323 .در تصميم گيريش براي بازگشت به جزيره 1101 00:51:01,686 --> 00:51:02,849 يه اتفاقي داشت ميفتاد 1102 00:51:02,975 --> 00:51:05,116 که حتي هيچ ربطه به .خود جک هم نداشت 1103 00:51:05,236 --> 00:51:08,522 ...به ايمانش ربط داشت تمام اون جنگ درونيش 1104 00:51:08,674 --> 00:51:11,526 با جک و لاک و اينکه .کاري که قرار بود انجام بده 1105 00:51:11,850 --> 00:51:14,870 نميتونس بيخيال اين عقيده بشه ،که اون يه وصيت داشت 1106 00:51:14,963 --> 00:51:16,521 ،دو در همون موقع .داشت نابودش ميکرد 1107 00:51:16,670 --> 00:51:18,844 .اون گفت که من بايد برگردم 1108 00:51:20,338 --> 00:51:22,267 .همتون بايد برگرديد 1109 00:51:23,348 --> 00:51:24,661 .بايد اونم با خودمون ببريم 1110 00:51:27,830 --> 00:51:30,019 ،جک و بن هر دو ميخواستن برگردن به جزيره 1111 00:51:30,564 --> 00:51:31,859 .بنابراين يه راهي پيدا کردن 1112 00:51:32,185 --> 00:51:34,644 .هواپيمايي آجيرا پرواز شماره 316 1113 00:51:34,815 --> 00:51:38,248 شش نف راوشينيک .سفر بازگشتشون رو شروع کردن 1114 00:51:39,212 --> 00:51:42,183 براي کيت، اين يه فرصتي بود که .کلير و آرون رو دوباره به هم برسونه 1115 00:51:42,855 --> 00:51:44,753 آقاي شپرد...رابطه تون با متوفي چيه؟ 1116 00:51:44,886 --> 00:51:46,601 .اون، آم، يکي از دوستانم بوده 1117 00:51:47,676 --> 00:51:49,715 ،براي اينکه پرواز اصلي دوباره بازسازي بشه 1118 00:51:49,912 --> 00:51:52,275 جسد جان لاک به هواپيما .آورده شد 1119 00:51:55,318 --> 00:51:57,903 ...در بالاي اقيانوس آرام 1120 00:51:58,108 --> 00:52:00,234 .چندين فلاش در هواپيما بوجود اومد 1121 00:52:00,415 --> 00:52:02,351 !اون باند فروده؟ 1122 00:52:03,617 --> 00:52:05,679 !تمام قسمتها از کار افتادن !داريم هواپيما رو ميشونيم 1123 00:52:05,780 --> 00:52:07,576 !آماده ي ضربه باشين 1124 00:52:10,294 --> 00:52:15,035 لاپيدوس، سان و بن در زمان حاضر .يعني در سال 2007 تو جزيره فرود ميان 1125 00:52:15,281 --> 00:52:16,783 فرانک؟ - اونا کجا رفتن؟ - 1126 00:52:16,949 --> 00:52:17,801 .رفتن 1127 00:52:19,659 --> 00:52:22,916 ...ولي جک، کيت، هارلي و سعيد 1128 00:52:23,025 --> 00:52:26,843 ...برگشتن به جزيره ولي 30 سال قبل تو سال 1977 1129 00:52:27,102 --> 00:52:30,446 جين؟ - .و دوباره به جين و ساوير ملحق شدن - 1130 00:52:30,549 --> 00:52:31,538 !باورم نميشه 1131 00:52:34,209 --> 00:52:36,114 خب، ببينم شماها تو اين لباس کار دارمايي ها چيکار ميکنيد؟ 1132 00:52:36,508 --> 00:52:39,922 .ما تو ابتکار دارماييم .الان سال 1977 ئه 1133 00:52:40,333 --> 00:52:43,153 ."همه بگن "خوش اومدين - !خوش اومدين - 1134 00:52:43,558 --> 00:52:46,037 ساوير ورود دوستاش به .ابتکار دارما رو پايه ريزي کرد 1135 00:52:46,191 --> 00:52:47,982 .و يادتون نره از سُس مخصوصش استفاده کنيد 1136 00:52:48,109 --> 00:52:51,500 .واقعاً همبرگر رو خوشمزه ميکنن - دنيل فارادي هم همچنين يکي از اعضاي - 1137 00:52:51,609 --> 00:52:53,887 ...ابتکار دارما در سال 1970 بود 1138 00:52:54,012 --> 00:52:55,980 .سلام جيمز - ،و روزهاش رو 1139 00:52:56,107 --> 00:52:59,330 صرف اين ميکرد که از سقوط پرواز 815 اوشينيک جلوگيري کنه 1140 00:52:59,450 --> 00:53:03,203 .که اتفاق نيفته - ...آدمايي که تو منطقه ي ايستگاه قو کار ميکنن - 1141 00:53:03,354 --> 00:53:04,539 اونا زمين رو سوراخ ميکنن 1142 00:53:04,666 --> 00:53:08,341 .و بطور اتفاقي به يه منبع عظيم انرژي برخورد ميکنن - ،دنيل فارادي ميگه که - 1143 00:53:08,435 --> 00:53:10,300 ،اگه بتونيم يه بمي هيدروژني رو منفجر کنيم 1144 00:53:10,450 --> 00:53:13,407 اين انرژي عظيم از الکترومغناطيس که 1145 00:53:13,525 --> 00:53:17,650 .که اون دريچه براي مطالعه روي اين نيرو ساخته شده هيچ وقت آزاد نميشه ،و اون دريچه هيچ وقت ساخته نميشه 1146 00:53:17,802 --> 00:53:20,527 ،و هوايپيماي شما .طبق برنامه فرود مياد 1147 00:53:20,898 --> 00:53:22,755 .فکر اون جک رو برانگيخت 1148 00:53:22,999 --> 00:53:25,385 ...و وقتي که فارادي کشته شد 1149 00:53:25,529 --> 00:53:26,619 .جک اين مأموريت رو بعهده گرفت 1150 00:53:26,999 --> 00:53:29,086 .اونا فکر ميکنن که بمب مثل يه دکمه ي راه اندازي مجدده 1151 00:53:29,212 --> 00:53:31,898 تمام مسافران پرواز 815 اوشينيک ،برميگردن تو هواپيما 1152 00:53:32,050 --> 00:53:34,609 ،از سيدني به لوس آنجلس پرواز ميکنن 1153 00:53:34,760 --> 00:53:37,612 و زندگيشون ادامه پيدا ميکنه طوري که اصلاً يه سانحه ي سقوط هواپيما 1154 00:53:37,707 --> 00:53:38,687 .اتفاق نيفتاده 1155 00:53:39,651 --> 00:53:41,161 ...ولي بمب منفجر نشد 1156 00:53:42,094 --> 00:53:43,650 .اينجا بنظر لوس آنجلس نمياد 1157 00:53:46,076 --> 00:53:48,305 ...و جريان عظيمي از الکترومغناطيس 1158 00:53:48,534 --> 00:53:51,007 .جوليت رو گير انداخت 1159 00:53:51,110 --> 00:53:53,078 !جوليت! نه 1160 00:53:53,228 --> 00:53:55,014 فکر ميکني داري کجا ميري دختر جون؟ 1161 00:53:55,315 --> 00:53:59,392 اين يکي از صحنه هاي خوب .و تجربه ي خوبي براي فيلم بود 1162 00:53:59,543 --> 00:54:01,526 .منو تنها نذار - .چيزي نيست - 1163 00:54:01,629 --> 00:54:02,792 !منو ترکم نکن 1164 00:54:02,894 --> 00:54:06,268 ...خيلي سخت بود، ولي .داشت اتفاق ميفتاد 1165 00:54:06,403 --> 00:54:08,552 .دوست دارم جيمز. خيلي دوست دارم - !نه - 1166 00:54:09,936 --> 00:54:12,077 !نه! خودتو ول نکن 1167 00:54:13,057 --> 00:54:14,036 !جوليت 1168 00:54:14,684 --> 00:54:16,083 احساس ميکردم برام افتخار بود 1169 00:54:16,290 --> 00:54:18,684 و واقعاً به اون رابطه اي که داشتيم 1170 00:54:18,850 --> 00:54:21,347 يا عشقي که بعنوان شخصيت ها يسريال بهم داشتيم .افتخار ميکنم 1171 00:54:24,444 --> 00:54:26,246 ...جوليت اون بمب رو منفجر کرد 1172 00:54:26,627 --> 00:54:28,830 .و کاري رو که شروع کرده بودن تموم کرد 1173 00:54:30,544 --> 00:54:33,485 !زود باش! زود باش 1174 00:54:33,888 --> 00:54:36,205 !زود باش حرومزاده 1175 00:54:42,734 --> 00:54:43,535 سؤال بزرگ 1176 00:54:43,651 --> 00:54:45,265 در حالي که داشتيم به سمت ،فصل آخر پيش ميرفتيم اين بود که 1177 00:54:45,359 --> 00:54:48,070 عواقب ضربه زدن جوليت به اون بمب چيا هستن؟ 1178 00:54:50,440 --> 00:54:51,919 ،بنابراين در ابتداي فصل 6 1179 00:54:52,061 --> 00:54:54,051 .از پرواز 815 اوشينيک شروع کرديم 1180 00:54:54,243 --> 00:54:57,680 و بنظر ميرسه که اون بمب ،واقعاً جواب داده 1181 00:54:57,949 --> 00:55:00,223 .و مسافران ما دارن به سمت لوس آنجلس پرواز ميکنن 1182 00:55:00,344 --> 00:55:02,737 .انگار موفق شديم - .البته - 1183 00:55:02,864 --> 00:55:04,484 ولي، کم کم ميفهميم که 1184 00:55:04,587 --> 00:55:05,694 يه سري تفاوت هاي کوچيکي 1185 00:55:05,788 --> 00:55:08,459 بين اين گروه از آدما و اون گروه از مسافراني که توي 1186 00:55:08,561 --> 00:55:10,656 .قسمت اول سريال ديديم وجود داره - ميدوني، واقعاً نبايد به مردم بگي که - 1187 00:55:10,767 --> 00:55:12,948 .بليط بخت آزمايي برنده شدي - ،از نصيحتت ممنون رفيق - 1188 00:55:13,051 --> 00:55:14,797 .ولي هيچ اتفاق بدي برام نميفته 1189 00:55:14,963 --> 00:55:18,377 .من خوش شانس ترين آدم رو زمينم - در گمشدگان ما گذشته نگري هايي داشتيم - 1190 00:55:18,480 --> 00:55:20,124 ،و بعد از اون هم آينده نگري هايي داشتيم 1191 00:55:20,226 --> 00:55:21,618 و حالا توي فصل نهايي سريال 1192 00:55:21,728 --> 00:55:24,138 .اين تصاوير رو داريم که بهشون ميگيم حال نگري - چيزي شده؟ - 1193 00:55:24,265 --> 00:55:27,687 ...نه. نه، شما فقط من شما رو ميشناسم؟ 1194 00:55:27,837 --> 00:55:30,238 .خب، مطمئن نيستم - ،براي مدت طولاني - 1195 00:55:30,405 --> 00:55:32,357 اين آدما داشتان هايي ميگفتن از اينکه جزيره روشون تسلط داره 1196 00:55:32,460 --> 00:55:34,396 .و اين فکر که جزيره داره اونا رو به سمت خودش ميکشونه 1197 00:55:34,919 --> 00:55:36,032 ميخواستيم به دلايل خيلي خاصيم 1198 00:55:36,135 --> 00:55:37,937 امسال داستان رو براتون بگيم 1199 00:55:38,095 --> 00:55:39,889 .جايي که جزيره نقشي نداشته باشه 1200 00:55:40,118 --> 00:55:42,102 ،اين دفعه تو اين فصل .جزيره غرق شده 1201 00:55:42,260 --> 00:55:43,793 .الان اون در تَهِ اقيانوسه 1202 00:55:44,812 --> 00:55:46,559 ..و بنابراين مسافران پرواز 815 1203 00:55:46,669 --> 00:55:48,692 دارن از سيدني ميرن سمت لوس آنجلس 1204 00:55:48,827 --> 00:55:50,305 که اين دفعه هيچ .سانحه ي سقوط هواپيمايي رخ نداده باشه 1205 00:55:52,052 --> 00:55:53,197 وقتي که ديديم واقعاً اون هواپيما 1206 00:55:53,316 --> 00:55:56,295 با آرامش توي "لوس آنجلس" فرود اودم ،احساس ميکردم که 1207 00:55:56,501 --> 00:55:58,207 .خيلي...خيلي احساسي بوده 1208 00:55:59,685 --> 00:56:02,902 .از هواپيما پياده شدن خيلي مهم و قابل توجه بود 1209 00:56:03,012 --> 00:56:04,814 .واي! اونا موفق شدن 1210 00:56:06,032 --> 00:56:07,114 ،و ذهنامون دارن بهمون ميگن که 1211 00:56:07,288 --> 00:56:09,833 خيلي خب، اين اتفاق چطوري افتاد؟ به اين خاطر اتفاق افتاد که 1212 00:56:10,054 --> 00:56:12,797 اون بمب هيدروژني واقعاً منفجر شد و واقعاً جزيره رو غرق کرد؟ 1213 00:56:12,867 --> 00:56:16,044 يا اينکه اتفاق ديگه اي اينجا داره ميفته؟ - !سلام؟ - 1214 00:56:16,179 --> 00:56:17,768 ،بعدش خيلي زود بعد از اون صحنه 1215 00:56:17,886 --> 00:56:20,027 ،ميبينيم که شخصيت هامون توي جزيره ن 1216 00:56:20,139 --> 00:56:23,331 ،و اونا بمب رو منفجر کردن .ولي اون بمب جواب نداده 1217 00:56:23,741 --> 00:56:26,610 نه. اونا يه جورايي برگشتن به زماني که ،"ما بهش ميگي "زمان حال جزيره 1218 00:56:26,863 --> 00:56:29,952 .ولي اونا هنوز تو جزيره گير افتادن - !درست برگردونديمون همونجايي که بوديم - 1219 00:56:30,293 --> 00:56:33,407 .متأسفم. فکر ميکردم جواب ميده - !ولي خب، جواب نداد - 1220 00:56:33,636 --> 00:56:35,642 بنابراين بيننده رو در جايي قرار ميديم ،که قراره اينا رو با هم تطبيق بده 1221 00:56:35,779 --> 00:56:37,541 چطوريه که ميتونيم يه داستان رو ببينيم 1222 00:56:37,682 --> 00:56:39,445 که توش شخصيت هاي ما تو جزيره ن 1223 00:56:39,571 --> 00:56:42,187 ...و در يه وضعيت خيلي فلاکت باري قرار گرفته ن - .تو اين کار رو کردي - 1224 00:56:42,614 --> 00:56:44,581 و در آنِ واحد داريم يه داستان ديگه رو هم ميبينيم که توش شخصيت هاي ما 1225 00:56:44,739 --> 00:56:47,276 ،توي لوس آنجلس فرود ميان .و دارن از هواپيما پياده ميشن 1226 00:56:47,417 --> 00:56:48,730 ،و بنابراين بعنوان يه بيننده ميخوايم بدونيم 1227 00:56:48,842 --> 00:56:51,370 چرا اين دوتا تفاوت وجود داره؟ - .خيلي ممنونم - 1228 00:56:51,504 --> 00:56:54,167 ،در زمان حال ،جک يه دکتره 1229 00:56:54,279 --> 00:56:57,052 .ولي همچنين پدر يه پسر نوجوونه - .موفق باشي پدر - 1230 00:56:57,195 --> 00:57:01,406 .ممنونم - ،ميت هنوز يه فراريه ولي ادعا ميکنه که بيگناهه - 1231 00:57:01,629 --> 00:57:03,192 .و خيلي سريع فرارش رو برنامه ريزي ميکنه 1232 00:57:05,375 --> 00:57:07,839 .لباساي لعنتيتو بپوش جيم - .باشه همکار - 1233 00:57:08,084 --> 00:57:11,918 ساوير يه پليسه ولي هنوز داره با .همون گذشته ي تاريکش دست و پنجه نرم ميکنه 1234 00:57:12,060 --> 00:57:13,744 ،هارلي يه برنده بليط بخت آزماييه 1235 00:57:13,949 --> 00:57:16,114 ...و شانس خوب هرجا که ميره دنبالش مياد 1236 00:57:16,280 --> 00:57:17,893 .همه هوگو رو دوست دارن 1237 00:57:18,089 --> 00:57:21,275 .ولي توي عشق بدشانسه - .خيلي سرم شلوغه بخوام به اين چيزا برسم و کسي رو ببينم - 1238 00:57:21,503 --> 00:57:23,662 .ازدواج نکرديم - ،سان و جين ازدواج نکردن - 1239 00:57:23,868 --> 00:57:27,707 .ولي هنوز يه رابطه ي عاشقانه ي مخفي رو به دوش ميکشن 1240 00:57:29,003 --> 00:57:31,365 .سعي کن آروم باشي - کلير حامله ست و داره با اين کلنجار ميره - 1241 00:57:31,493 --> 00:57:33,129 .که تصميم بگيره بچه اش رو ببخشه يا نه 1242 00:57:34,410 --> 00:57:36,504 .سعيد همونطوري توسط گذشته ش مشکل دارش تعقيب ميشه 1243 00:57:36,890 --> 00:57:38,738 ،اون هنوز عاشق نادياست 1244 00:57:39,087 --> 00:57:40,914 .ولي اون با برادر سعيد ازدواج کرده 1245 00:57:41,806 --> 00:57:44,454 لاک شاد و خوشحال با دوست دخترش .هلن داره نامزد ميکنه 1246 00:57:44,739 --> 00:57:47,591 .تو مرد خيلي شيريني هستي 1247 00:57:48,586 --> 00:57:50,206 .اين داستان ها درباره ي چيزاي ديگه اي هستن 1248 00:57:50,334 --> 00:57:51,811 ميدوني، اونا ميتونن دوباره همديگه رو پيدا کنن؟ 1249 00:57:52,008 --> 00:57:53,470 ميتونن رو زندگي همديگه تأثير بذارن؟ 1250 00:57:53,613 --> 00:57:54,790 آيا اونا بازم با هم آشنا ميشدن 1251 00:57:54,924 --> 00:57:56,955 در حالي که جزيره هيچ دخالتي نداره؟ 1252 00:57:57,130 --> 00:58:00,505 .جک شپرد - .من جانم. جان لاک - 1253 00:58:02,037 --> 00:58:04,321 .از ديدنت خوشحالم جان - .منم از ديدنت خوشحالم - 1254 00:58:04,551 --> 00:58:05,230 ،تو جزيره 1255 00:58:05,396 --> 00:58:07,901 .لاک هيچ وقت به جک نگفته که اون رو ويلچر بوده 1256 00:58:08,035 --> 00:58:10,264 .جک خيلي اتفاق يه جراح نخاعه 1257 00:58:10,453 --> 00:58:12,128 .جراحي هيچ کاري واسه کمک به من انجام نميده 1258 00:58:12,390 --> 00:58:14,199 .وضعيت من غيرقابل برگشته 1259 00:58:14,500 --> 00:58:15,748 .هيچي غيرقابل برگشت نيست 1260 00:58:17,606 --> 00:58:20,672 اين غريبه ها شروع ميکنن به .تأثير گذاشتن رو زندگي همديگه 1261 00:58:20,830 --> 00:58:23,604 ...ما تو يه پرواز بوديم .از سيدني 1262 00:58:23,730 --> 00:58:25,753 با اينکه کيت کاملاً يه فراري بوده ...و قوانين رو شکسته بوده و داشته درميرفته 1263 00:58:25,903 --> 00:58:27,121 .اول خانوما 1264 00:58:27,389 --> 00:58:28,425 .ممنون 1265 00:58:29,224 --> 00:58:30,029 .مراقب خودت باش 1266 00:58:30,472 --> 00:58:31,657 .ساوير اجازه ميده اون فرار کنه 1267 00:58:32,361 --> 00:58:35,150 .برو! گفتم برو - چيکار داري ميکني؟ - 1268 00:58:35,292 --> 00:58:36,754 ،اون با کلير روبرو ميشه 1269 00:58:36,857 --> 00:58:38,777 .و هر دوشون خيلي غير قابل پيش بيني با هم دوست ميشن 1270 00:58:39,023 --> 00:58:41,354 خيلي باحاله که يه همچين لحظه هايي رو با کسي داشته باشي 1271 00:58:41,472 --> 00:58:43,021 که واقعاً هيچي درباره ش نميدوني 1272 00:58:43,172 --> 00:58:48,166 .ولي خيلي سريع اعتماد ميکني و حتي نميدوني چرا - ،در اين زمان حال - 1273 00:58:48,339 --> 00:58:51,216 ،کيت يه رابطه ي خيلي غريبي با اين زن احساس ميکنه 1274 00:58:51,374 --> 00:58:53,159 .اين زن حامله .ميخواد که کمکش کنه 1275 00:58:53,295 --> 00:58:54,180 .همه چي مرتبه 1276 00:58:54,363 --> 00:58:56,930 .پسرت داره تکون ميخوره 1277 00:58:57,088 --> 00:58:58,139 ،اين درونام 1278 00:58:58,250 --> 00:58:59,973 .براي من، خيلي جالب توجه بود 1279 00:59:00,124 --> 00:59:03,925 خيلي دوست داشتم اين فکر رو دنبال کنم که "اگه اينطوري بشه..."؟ 1280 00:59:04,327 --> 00:59:06,279 ...جان لاک شغلش رو از دست داده - !رفيق - 1281 00:59:06,491 --> 00:59:07,812 .که به يه ارتباط ديگه منتهي ميشه 1282 00:59:08,018 --> 00:59:10,010 هارلي، کاملاً اينطور بنظر ميرسه که 1283 00:59:10,144 --> 00:59:14,356 .صاحب همون شرکتيه که لاک براش کار ميکرده - .من صاحب يه بنگاه کاريابي هم هستم - 1284 00:59:14,483 --> 00:59:16,522 ،و هارلي، در ازاش براي جان لاک يه کار پيدا ميکنه 1285 00:59:16,654 --> 00:59:19,517 .بعنوان يه استاد جايگزين توي اين مدرسه 1286 00:59:19,635 --> 00:59:21,667 بعضي از اون استاداي اونجا ...چهره هاي آشنايي دارن 1287 00:59:21,841 --> 00:59:24,670 .که از بين اونا بنجامين لاينوس قابل توجهه - .فکر نميکنم قبلاً با همديگه آشنا شده باشيم - 1288 00:59:24,906 --> 00:59:27,293 .جان لاک هستم، استاد جايگزين - .خب، خوش اومدي - 1289 00:59:27,562 --> 00:59:30,083 لحظه هاي خيلي نافذي اونجا 1290 00:59:30,439 --> 00:59:33,204 .بين واقعيات وجود داره - .شايد بايد تو مدير باشي - 1291 00:59:34,343 --> 00:59:36,611 زمان هايي بوده که بن فکر ميکنه 1292 00:59:36,743 --> 00:59:40,577 .اين مرد رو از يه جايي ميشناسه اين چيه؟ 1293 00:59:40,759 --> 00:59:42,822 منو يادت نمياد، مياد؟ 1294 00:59:42,965 --> 00:59:44,489 بايد يادم بياد؟ 1295 00:59:44,742 --> 00:59:47,042 اين يه جورايي يه چيز جديدي بهمون ميده 1296 00:59:47,303 --> 00:59:48,536 که اين فصل رو بازي کنيم 1297 00:59:48,662 --> 00:59:51,610 که يه جورايي اون روي آدما رو هم ببينيم 1298 00:59:51,760 --> 00:59:52,844 .همينطوري که داريم اونا رو بازي ميکنيم 1299 00:59:52,969 --> 00:59:54,574 براي سان، بستن دکمه هاي 1300 00:59:54,725 --> 00:59:56,951 ...لباسش و باز کردن دکمه هاش 1301 00:59:57,087 --> 00:59:59,054 يه جورايي دايره ي 1302 00:59:59,174 --> 01:00:01,441 ...زمان حال سان و جين رو تشکيل ميده 1303 01:00:01,544 --> 01:00:03,812 ميدونيد، در آوردن اون لباس درست جلوي جين 1304 01:00:03,930 --> 01:00:05,717 .براي از راه بدر کردنشه 1305 01:00:05,882 --> 01:00:07,567 ،ولي وقتي پدر سان داستانش رو فهميد 1306 01:00:07,716 --> 01:00:09,984 .دوتا مرد استخدام کرد که جين رو بکشن 1307 01:00:12,908 --> 01:00:13,145 .جين اونا رو شکست داد 1308 01:00:16,647 --> 01:00:17,926 .ولي صدمه اش رو اين وسط سان ديد 1309 01:00:18,036 --> 01:00:21,964 ...با اينکه سان تير خورده 1310 01:00:22,154 --> 01:00:24,754 ،همه چي بنظر ميرسه مرتبه ،و در حال حاظر 1311 01:00:24,904 --> 01:00:26,984 براي اينکه درمان بشه تو همون بيمارستاني بستري ميشه 1312 01:00:27,204 --> 01:00:29,441 که اونجا تعدا زيادي از شخصيت هامون .توش ظاهر ميشن 1313 01:00:29,607 --> 01:00:32,855 مشکلت چيه جيم؟ - خيلي خب، ببين. من با اون برم بيرون دست از سرم برميداري؟ - 1314 01:00:33,044 --> 01:00:35,976 ،در اين زمان حال ساوير تو زندگيش 1315 01:00:36,071 --> 01:00:38,466 از لحاظ علايق رمانتيکيش ،يه جورايي فقدان داره 1316 01:00:38,608 --> 01:00:40,607 ،و مايلز، همکارش داره سعي ميکنه با آدماي متفاوت 1317 01:00:40,789 --> 01:00:43,043 ،اونو درستش کنه ،که شامل شارلوت هم ميشه 1318 01:00:43,160 --> 01:00:44,661 .که تو جزيره باهاش آشنا شديم 1319 01:00:44,836 --> 01:00:46,187 .از ديدنتون خوشحالم خانوم 1320 01:00:46,385 --> 01:00:47,870 .ولي بعدش ساوير يه جورايي اين رابطه رو بهم ميزنه 1321 01:00:48,226 --> 01:00:50,872 ...و به زندگي و مسئوليتش بعنوان يه پليس ادامه ميده 1322 01:00:52,778 --> 01:00:55,480 .هيچ کس غير از کيت آوستين بهش برخورد نميکنه 1323 01:00:57,290 --> 01:00:59,203 و اونم کيت آوستين رو دستگير ميکنه ،و ميندازدش زندون 1324 01:00:59,312 --> 01:01:01,518 ولي اينکه اون هنوز ،يه رابطه ي غريبي با اون داره 1325 01:01:01,929 --> 01:01:03,652 .و واقعاً يه جورايي اين رابطه رو نميفهمه 1326 01:01:03,764 --> 01:01:05,976 ،از بين تمام ماشيناي توي لوس آنجلس .ميزني ماشين منو داغون ميکني 1327 01:01:06,126 --> 01:01:10,077 .مثل اينکه يکي ميخواد ما با همديگه باشيم - به من نظر داري؟ - 1328 01:01:11,253 --> 01:01:13,704 ولي کيت تنها آدمي نيست که .توجه ساوير بهش جلب شدهه 1329 01:01:13,846 --> 01:01:15,972 يه دوربين مداربسته ي خروجي 1330 01:01:16,092 --> 01:01:18,201 .از اين آدم وقتي داشته در ميرفته فيلم ميگرفته 1331 01:01:18,407 --> 01:01:20,667 .خيلي خب و اسم اين آدم چيه؟ 1332 01:01:20,785 --> 01:01:22,730 سعيد خودشو توي دايره اي اتفاقات ميبينه 1333 01:01:22,935 --> 01:01:24,848 جايي که توي يه فعاليت .جنايي دست پيدا ميکنه 1334 01:01:26,815 --> 01:01:30,096 ،هنوزم يه شخصيتيه که .آم، نزديک به جرم و جنايته 1335 01:01:30,189 --> 01:01:32,237 يه جورايي همون سرنوشتي که .اونو گير انداخته 1336 01:01:32,474 --> 01:01:34,599 ،در نتيجه اون تصميم به فرار ميگيره 1337 01:01:34,774 --> 01:01:37,018 .که توسط ساوير و مايلز تحت تعقيبه 1338 01:01:37,231 --> 01:01:39,794 .خانوم جراح، من بازرس استرام هستم - ،پس از يه راه ديگه - 1339 01:01:39,926 --> 01:01:43,918 .ميفهميم که تمام شخصيت هامون با هم ارتباط دارن - بنظر ميرسه اتفاقايي که قراره واسمون بيفته - 1340 01:01:44,123 --> 01:01:46,384 .يه مقدار به انتخابايي که ميکني بستگي دارن - .تو بازداشتي - 1341 01:01:46,611 --> 01:01:50,294 انتخاب هاي قاطعانه غير قابل تغييرن ،و پر از نتايج و عواقبن 1342 01:01:50,445 --> 01:01:53,154 و بعضي از اون عواقب .ميتونن مقداري تخريب کننده باشن 1343 01:01:53,290 --> 01:01:54,238 آقا، شما دکتريد؟ 1344 01:01:54,326 --> 01:01:55,725 .بله - ميشه لطفاً کمکم کنيد؟ - 1345 01:01:55,890 --> 01:02:00,355 ...يه شخصيت تو اين زمان حال وجود داره...چارلي پيِس - .اون نفس نميکشه - 1346 01:02:00,474 --> 01:02:03,200 که خيلي ساده با بسته هروئيني که توي راه تنفسش گير کرده 1347 01:02:03,334 --> 01:02:05,627 .براي اينکه ميخواسته از بين ببردش خفه ميشه اون ميگه که 1348 01:02:05,723 --> 01:02:08,874 ،يه تجربه ي نزديک به مرگ داشته .و اين تصوير از عشق رو ميبينه 1349 01:02:09,048 --> 01:02:14,272 ،يه زن...مو بلوند ،بطور اعجاب انگيزي زيبا 1350 01:02:14,382 --> 01:02:15,686 .ميدونيم که چارلي کلير رو دوست داشته 1351 01:02:15,813 --> 01:02:17,545 ،توي زمان حال ،اونا اصلاً به هم برخورد نکردن 1352 01:02:17,679 --> 01:02:19,606 .و لي اونو داره به راحتي توصيفش ميکنه 1353 01:02:19,725 --> 01:02:23,691 .خب، اون فقط خيلي...شاعرانه ست برادر 1354 01:02:23,842 --> 01:02:25,367 ...دزموند براي چارلز ويدمور کار ميکنه 1355 01:02:25,495 --> 01:02:27,295 .به لوس آنجلس خوش اومدي دوست من - .ممنونم - 1356 01:02:27,470 --> 01:02:29,809 و به کار رگفته ميشه که .بعنواني مراقب چارلي باشه 1357 01:02:29,910 --> 01:02:31,911 تا حالا اسم گروهي بنام درايو شفت به گوشت خورده؟ 1358 01:02:32,038 --> 01:02:33,586 .نه. نميتونم بگم اسمشو شنيدم 1359 01:02:33,799 --> 01:02:36,527 .اون داشت يه زندگي پوچ رو پيش ميبرد ،اون افسرده نبوده 1360 01:02:36,708 --> 01:02:38,028 ...ولي اون فقط ،يه چيزي گم شده بود 1361 01:02:38,193 --> 01:02:39,640 و اون ميدونست که يه چيزي هست که گم شده، ولي نميتونست 1362 01:02:39,790 --> 01:02:43,188 .انگشت بذاره رو چيزي که گم شده - .چارلي اين شانس رو امتحان ميکنه که به دزموند نشون بده چي ديده - 1363 01:02:43,322 --> 01:02:45,290 .بنابراين چارلي فرمون رو ميگيره 1364 01:02:45,401 --> 01:02:47,021 ،ماشين دزموند رو منحرف ميکنه 1365 01:02:47,139 --> 01:02:48,325 ،و با هم ميرن تو آب 1366 01:02:48,516 --> 01:02:51,786 و همينطور که دزموند داره سعي ميکنه ،چارلي رو از ماشين بياره بيرون 1367 01:02:51,921 --> 01:02:53,857 ،چارلي دستش رو ميذاره رو شيشه 1368 01:02:54,292 --> 01:02:57,303 و دزموند اين صحنه رو وقتي که چارلي مرد ،يادش مياد 1369 01:02:57,461 --> 01:02:59,603 و چيزي که رو دست چارلي نوشته ."اون کشتي مال پني نيست" 1370 01:02:59,746 --> 01:03:01,357 ،دزموند البته ،هيچ وقت پني رو نديده 1371 01:03:01,467 --> 01:03:03,277 ،اون اسم رو نميدونه ولي يه جورايي 1372 01:03:03,325 --> 01:03:06,471 اين احساس عميق رو پيدا ميکنه که انگار شباهتي بوده 1373 01:03:06,604 --> 01:03:08,912 .و اون اينو تجربه کرده .اين براي اون معني اي داره 1374 01:03:09,038 --> 01:03:10,572 .دزموند 1375 01:03:10,706 --> 01:03:13,338 .و من فکر کردم که، آه، يه چيزي ديدم .من نور رو ديدم 1376 01:03:13,464 --> 01:03:14,626 .ولي فکر ميکنم اين فراتر از اونه 1377 01:03:14,744 --> 01:03:16,538 .فکر ميکنم اون بيشتر روشن شده - پني کيه؟ - 1378 01:03:16,886 --> 01:03:18,427 هوشياري دزموند 1379 01:03:18,577 --> 01:03:20,750 .يه سري اتفاقات کليدي تو داستان بوجود مياره 1380 01:03:20,966 --> 01:03:22,655 اين دو دنيا شروع ميکنن به حرکت کردن 1381 01:03:22,796 --> 01:03:24,544 ،يه مقدار نزديک تر به هم . دليلش هم اينه که 1382 01:03:24,686 --> 01:03:27,079 دزموند هيوم يه لحظه .اون هوشياري رو بدست مياره 1383 01:03:27,191 --> 01:03:30,243 بنظر ميرسه يه خاطره ي واضح .و کامل از جزيره يادش مياد 1384 01:03:30,335 --> 01:03:32,304 ميتوني ليست مسافراي پرواز از سيدني رو برام پيدا کني؟ 1385 01:03:32,423 --> 01:03:37,031 .پرواز 815 اوشينيک - ميتونم بپرسم براي چي لازمش داريد؟ - 1386 01:03:37,149 --> 01:03:40,310 .فقط بايد يه چيزي نشونشون بدم 1387 01:03:45,400 --> 01:03:49,526 ...در طول فصل پاياني گمشدگان - !بدو! بدو - 1388 01:03:52,149 --> 01:03:54,583 داستان درون يه قالب اسطوره اي فرو ميره 1389 01:03:54,718 --> 01:03:59,301 .و رازهاي بزرگش رو کشف ميکنه - ميخواي يه رازي رو بدوني جک؟ - 1390 01:03:59,404 --> 01:04:01,277 يه چيزي که من خيلي خيلي وقته ميدونم؟ 1391 01:04:01,475 --> 01:04:03,339 .ما هيچ وقت تو جزيره نيستيم .هيچ وقت نبوديم 1392 01:04:03,482 --> 01:04:05,545 .ما تو جهنميم 1393 01:04:07,125 --> 01:04:09,331 .من از وقتي 12 سالم بود اونو ميشناختم 1394 01:04:09,457 --> 01:04:11,416 .ريچارد درست مثل همين الانش بوده 1395 01:04:11,622 --> 01:04:12,760 داشتم کم کم به اين فکر ميکردم که 1396 01:04:12,949 --> 01:04:15,763 ...يه مقدار با اون چيزي که تصور ميکردم ،با اوني که تصور ميکردم فرق داره... 1397 01:04:15,883 --> 01:04:19,280 .آم...فکر ميکنم موقعي بود که فهميدم اون پير نميشه 1398 01:04:19,390 --> 01:04:23,254 و فکر ميکني اين اتفاق چطوري ميفته؟ - ،براي مدت خيلي طولاني مردم ميخواستن بدونن - 1399 01:04:23,365 --> 01:04:25,113 داستان اين آدم، ريچارد آلپرت، چيه؟ 1400 01:04:25,214 --> 01:04:26,543 .اين آدم بنظر نمياد پير بشه 1401 01:04:26,676 --> 01:04:30,659 .انگار که مثلاً ريمل يا خط چشمي چيزي ميکشيده - اين دوتا به هم ربطي دارن؟ - 1402 01:04:30,747 --> 01:04:31,663 اونا به هم ربطي دارن؟ - .درسته - 1403 01:04:31,775 --> 01:04:33,695 ،و کاملاً فهيديم که ،اولاً 1404 01:04:33,813 --> 01:04:35,228 .اون خط چشم نميکشه 1405 01:04:36,643 --> 01:04:40,340 .گذشته نگري ريچارد آلپرت عالي بود 1406 01:04:40,428 --> 01:04:43,227 ،فکر ميکنم همه اونو دوست داشتن .و اينو از تو جمعيت فهميدم 1407 01:04:43,367 --> 01:04:46,402 آلپرت يه کارگر فقير توي جزاير قناري بوده 1408 01:04:46,505 --> 01:04:49,762 .در سال 1860 1409 01:04:49,816 --> 01:04:52,551 .واقعاً طولانيه منظورم اينه که ميشه ازش يه فيلم کوتاه ساخت 1410 01:04:52,637 --> 01:04:54,195 .در بين سريال گمشدگان 1411 01:04:54,393 --> 01:04:56,392 .اون يه جورايي يه پيش زمينه ها و خواص کلاسيکي داشته 1412 01:04:57,505 --> 01:05:00,233 .يه سري اتفاقات ناگوار باعث ميشه آلپرت دستگير بشه 1413 01:05:00,864 --> 01:05:02,326 بعنوان يه برده فروخته ميشه 1414 01:05:03,291 --> 01:05:05,662 .و ميره تو يه کشتي که پا بذاره تو يه دنياي جديد 1415 01:05:07,282 --> 01:05:08,760 اين رشته به جزيره کشيده ميشه 1416 01:05:09,170 --> 01:05:12,466 .و در اثر يه طوفان سهمگين کشتي از بين ميره 1417 01:05:12,743 --> 01:05:14,337 ،سالهاي سال بيننده ،ميخواسته بدونه 1418 01:05:14,457 --> 01:05:16,702 چطوري اون کشتي به اون گندگي اومده وسط اون جنگل؟ 1419 01:05:16,820 --> 01:05:19,476 ،و تو اين قسمت .واقعاً ميفهميم چه اتفاقي افتاده 1420 01:05:20,566 --> 01:05:22,424 ،بعد از 6 روز شکنجه ي متوالي 1421 01:05:22,550 --> 01:05:24,684 ...آلپرت توسط مرد سياهپوش آزاد ميشه 1422 01:05:24,866 --> 01:05:26,818 .خوبه ميبينم تو زنجير نيستي 1423 01:05:26,984 --> 01:05:29,898 ولي بزودي اون پير نشدنش رو در ازاي .اينکه با جيکوب باشه مبادله ميکنه 1424 01:05:30,041 --> 01:05:32,152 نميدونستم که اونا واقعاً 1425 01:05:32,270 --> 01:05:34,452 ،به اين عمق از اين...از اين قسمت فرو ميرن 1426 01:05:34,554 --> 01:05:35,519 و واقعاً نميدونستم که 1427 01:05:35,607 --> 01:05:39,138 .اون قسمت قراره به اسطوره وصل بشه - .اسم من جيکوبه - 1428 01:05:39,273 --> 01:05:43,713 آلپرت ميشه مشاور جيکوب .در ازاي زندگي جاودانه 1429 01:05:43,816 --> 01:05:46,440 وقتي رسيدم به اون قسمت ترسيدم، نه تنها که توي اون قسمت سهيم بودم 1430 01:05:46,692 --> 01:05:48,842 بلکه بعنوان يه بيننده ديدم که اين همه مدت توي اين جزيره 1431 01:05:48,945 --> 01:05:52,786 .چي جريان داشته - .فرض کن اين شراب چيزيه که هي بهش ميگي چهنم - 1432 01:05:52,912 --> 01:05:54,429 .شرارت .بدي 1433 01:05:54,548 --> 01:05:55,813 ...چوب پنبه 1434 01:05:56,769 --> 01:05:59,219 ،اين جزيره ست و اين تنها چيزيه که 1435 01:05:59,321 --> 01:06:01,558 .تاريکي رو جايي نگه ميداره که بهش تعلق داره 1436 01:06:01,763 --> 01:06:04,420 وقتي اولين بار جيکوب ،و مرد سياهپوش بهتون معرفي ميشن 1437 01:06:04,513 --> 01:06:06,862 ،اين فرض بوجود مياد که .اينا ممکنه خدا و شيطان باشن 1438 01:06:07,027 --> 01:06:09,240 .شايد اونا خوبي و بدي هستن اين آدما دقيقاً کي هستين؟ 1439 01:06:09,334 --> 01:06:11,223 ،و اخيراً فهميديم که .خب، اونا آدمن 1440 01:06:11,318 --> 01:06:12,615 ميدونيد، اونا تاريخچه اي دارن 1441 01:06:12,724 --> 01:06:14,237 .درست مثل بقيه شخصيت هاي توي سريال 1442 01:06:14,600 --> 01:06:17,167 ،جيکوب و مرد سياهپوش برادر بودن 1443 01:06:17,524 --> 01:06:19,617 .خيلي وقت پيش تو جزيره بدنيا اومدن 1444 01:06:20,906 --> 01:06:22,297 توسط زني بزرگ شدن 1445 01:06:22,430 --> 01:06:25,441 .که محافظ جزيره بوده - اينجا کجاست؟ - 1446 01:06:25,670 --> 01:06:27,219 .دليل اينکه اينجاييم اينه 1447 01:06:27,536 --> 01:06:30,737 اون بچه ها بزرگ شدن و تبديل شدن به آدمايي که 1448 01:06:30,847 --> 01:06:33,677 .فکر ميکردن اونور جزيره هيچي نيست - .من دارم ميرم جيکوب 1449 01:06:33,818 --> 01:06:35,937 .نه، اين غيرممکنه .هيچ راه خروجي به بيرون از جزيره نيست 1450 01:06:36,221 --> 01:06:39,579 ...بالاخره، جيکوب بعنوان محافظ جديد انتخاب ميشه 1451 01:06:39,810 --> 01:06:42,669 .حالا من و تو مثل همديگه هستيم 1452 01:06:42,851 --> 01:06:45,547 و بعدش اينکه مرد سياهپوش .ميفهمه که فريب خورده 1453 01:06:45,657 --> 01:06:46,835 و بالاخره، اين اتفاق از اون 1454 01:06:46,937 --> 01:06:49,103 آدمي ميسازه که ميشه شبيه تراژدي غمناک شکسپير 1455 01:06:49,260 --> 01:06:50,526 ...که به اينجا ميرسه که 1456 01:06:50,636 --> 01:06:52,233 .مرد سياهپوش مادر خودشو ميکشه 1457 01:06:52,343 --> 01:06:54,880 !ميخواي از اينجا بري برادر؟ !پس برو 1458 01:06:56,975 --> 01:06:58,309 و جيکوب مرد سياهپوش رو ميبره 1459 01:06:58,412 --> 01:07:01,036 و ميندازدش توي اين ،غار زيرزميني مرموز 1460 01:07:01,155 --> 01:07:02,885 .و بعدش هيولا بيرون مياد 1461 01:07:03,131 --> 01:07:05,873 اين سرچشمه اي اينو بوده 1462 01:07:05,967 --> 01:07:08,370 که چطوري اون مرد سياهپوش .تبديل شده به دود سياه 1463 01:07:08,552 --> 01:07:10,876 ،وقتي اون ميشه هيولاي دودي تنها ميتونه بره تو جسم 1464 01:07:11,000 --> 01:07:12,471 .افراد مرده ي توي جزيره 1465 01:07:12,631 --> 01:07:15,419 .مرد سايهپوش بعنوان کريستين شپرد ظاهر ميشه 1466 01:07:15,577 --> 01:07:19,022 .و قابل توجه تر اينکه جسم حان لاک رو ميگيره 1467 01:07:19,189 --> 01:07:21,118 .خوبه که ميبينم تو زنجير نيستي 1468 01:07:21,662 --> 01:07:23,093 ولي مرد سياهپوش همچنين ميتونه 1469 01:07:23,227 --> 01:07:26,190 .تو بدن مرده خودش باشه ،براي اينکه از جزيره بره 1470 01:07:26,341 --> 01:07:28,135 ،مرد سياهپوش ميبايست جيکوب رو بکشه 1471 01:07:28,261 --> 01:07:31,327 ولي قوانين اونو .از اين کار توسط خودش باز ميدارن 1472 01:07:31,469 --> 01:07:34,907 .فقط بذار من برم جيکوب - .تا وقتي من زنده ام، تو هيچ جا نميري - 1473 01:07:35,065 --> 01:07:38,946 .ميکشمت جيکوب - .حتي اگه اين کار رو بکني، يکي جاي منو ميگيره - 1474 01:07:39,057 --> 01:07:40,914 .خب پس اونا رو هم ميکشم 1475 01:07:43,000 --> 01:07:45,030 ديگه دزدي نميکني، نه؟ 1476 01:07:45,174 --> 01:07:46,643 .دختر خوبي باش کيتي 1477 01:07:46,919 --> 01:07:48,617 توي گذشته نگري ها ميبينيم که 1478 01:07:48,730 --> 01:07:51,296 رسيدن جيکوب به اين بازماندگان ما و دست زدن به اونا 1479 01:07:51,512 --> 01:07:53,890 .ريشه در زندگي گذشته شون داره - .انتخاب با خودته هوگو - 1480 01:07:54,025 --> 01:07:56,521 وقتي جيکوب به اونا دست ميزنه اين کارش جلوي کشته شدن اونا رو ميگيره 1481 01:07:56,664 --> 01:07:59,476 و اين کار اونا رو تبديل ميکنه به .کانديد که بعداً جاي اونو بگيرن 1482 01:07:59,596 --> 01:08:01,863 ،پس مرد سياهپوش ميدونه جايگزين ها کيا هستن 1483 01:08:02,015 --> 01:08:04,196 و ميدونه وقتي پرواز 815 اوشينيک سقوط ميکنه 1484 01:08:04,330 --> 01:08:06,464 چندتا از کانديدهاي باارزش جيکوب 1485 01:08:06,558 --> 01:08:09,143 ،در واقعا، توي اون هواپيما هستن .بنابراين شروع ميکنه به بررسي اونا 1486 01:08:09,388 --> 01:08:11,656 ممکنه که، آم، يه جورايي همون اول سريال 1487 01:08:11,783 --> 01:08:15,118 .اون مرد سياهپوش بهمون معرفي شده باشه 1488 01:08:15,219 --> 01:08:17,400 ...اونا صداي هيولا رو ميشنون - !آآآآآر... - 1489 01:08:17,504 --> 01:08:20,973 .آره. درست صداش همينطوريه - .يه چيزي تو همين مايه ها. آره - 1490 01:08:21,131 --> 01:08:22,973 و يکي از اولين آدمايي که .بررسيشون ميکنه جان لاکه 1491 01:08:23,067 --> 01:08:24,901 ،در اوايل سريال 1492 01:08:25,019 --> 01:08:26,441 ،زواياي مختلف هيولا روي لاک 1493 01:08:26,577 --> 01:08:29,713 و لاک ميگه که .اين چيز زيبا رو ديده 1494 01:08:30,891 --> 01:08:33,081 شايد همون موقع بوده که ،مرد سياهپوش تصميم ميگيره که 1495 01:08:33,215 --> 01:08:35,736 .اين آدميه که من ميخوام" ."من ميخوام اين آدم بشم 1496 01:08:35,894 --> 01:08:38,241 تو زنده اي؟ - .آره، زنده ام - 1497 01:08:38,455 --> 01:08:40,003 من تمام مدتي که فصل 5 رو بازي ميکردم 1498 01:08:40,500 --> 01:08:41,955 .راستش، واقعاً نميدونستم که اين شخصيت هيولام 1499 01:08:42,280 --> 01:08:44,848 ،فقط جان لاک بودم .که الان ديگه از چيزي نميترسه 1500 01:08:44,981 --> 01:08:47,431 چيه جان؟ نکنه بهم اعتماد نداري با آدماي خودم تنها باشم؟ 1501 01:08:47,582 --> 01:08:49,922 من ديگه از کارايي که تو ميتوني .انجام بدي نميترسم بن 1502 01:08:50,064 --> 01:08:51,731 .مرد سياهپوش تبديل شده بود 1503 01:08:51,857 --> 01:08:53,935 اين آدمي بود که اون خيلي ساده .ميخواست که اون باشه 1504 01:08:54,135 --> 01:08:57,595 ...مرد سياهپوش تمام تيکه رو جمع کرده بود 1505 01:08:57,736 --> 01:08:59,056 .سلام جيکوب 1506 01:08:59,240 --> 01:09:02,969 و بن رو وادار کرد .که بالاخره دشمن رو از بين ببره 1507 01:09:08,240 --> 01:09:09,891 .خب، الان اون اولين برنامه رو اجرا کرده 1508 01:09:10,011 --> 01:09:11,686 ،الان نوبت برنامه دومه ،که اين برنامه 1509 01:09:11,788 --> 01:09:14,040 ،براي اينکه مرد سياهپوش از جزيره بره 1510 01:09:14,152 --> 01:09:16,609 .تمام کانديدهاي جيکوب بايد بميرن 1511 01:09:16,743 --> 01:09:19,510 .فورد. تو يه کانديدي 1512 01:09:19,707 --> 01:09:21,145 کانديد براي چي؟ 1513 01:09:21,248 --> 01:09:24,764 اينکه بشي جيکوب جديد .و از جزيره محافظت کني 1514 01:09:24,875 --> 01:09:26,575 ،و ميفهميم که جک يه کانديده 1515 01:09:26,708 --> 01:09:28,780 ،هارلي يه کانديد بوده جان لاک قبل از اينکه بميره 1516 01:09:28,905 --> 01:09:32,880 .يه کانديد بوده - ...درسته، وقتي بميري ديگه کانديد نيستي - 1517 01:09:32,968 --> 01:09:35,198 .تو ديگه کانديد نيستي - .و بايد شروع کني به مصاحبه با مردم و همه جا بگي - 1518 01:09:35,300 --> 01:09:38,665 .کوان يکي از اوناست - اين يعني من يا سان؟ - 1519 01:09:38,769 --> 01:09:42,784 .خب، جين، مطمئن نيستم ولي چيزي که معلومه اينه که 1520 01:09:42,909 --> 01:09:45,336 تنها راهي که ميتونيم از اين جزيره بريم اينه که 1521 01:09:45,423 --> 01:09:49,398 تمام اسامي اي که خط نخوردن .همه با هم باشن و از اينجا برن 1522 01:09:49,493 --> 01:09:52,868 مرد سياهپوش داره سعي ميکنه ،کانديدهاي ما رو مجبور کنه 1523 01:09:53,001 --> 01:09:54,447 و سعي ميکنه 1524 01:09:54,583 --> 01:09:56,945 که اونا رو تو يه وضعيتي بذاره .که بتونه بکشدشون 1525 01:09:57,056 --> 01:10:00,795 .مرد سياهپوش با کلير و سعيد همراه ميشه 1526 01:10:00,984 --> 01:10:02,879 ...سعي کرد دزموند رو بکشه 1527 01:10:05,236 --> 01:10:07,551 .و از خودش خرابي هايي به جا گذاشت 1528 01:10:09,004 --> 01:10:11,343 مرد سياهپوش مجموعه اي از حرکات برنامه ريزي شده رو چيده بود 1529 01:10:11,446 --> 01:10:12,688 .که تمام کانديدها رو پيش هم جمع کنه 1530 01:10:13,343 --> 01:10:15,722 !نه !اونا دارن ما رو ترک ميکنن 1531 01:10:15,801 --> 01:10:18,859 .نه، باور کن .نميخواي تو اون زيردريايي باشي 1532 01:10:19,121 --> 01:10:20,061 ،اونا رفتن تو زيردريايي 1533 01:10:20,188 --> 01:10:21,768 ،و فکر ميکنن که آزاد شدن ،ولي يهو 1534 01:10:21,894 --> 01:10:25,103 .ميفهمن که تو اين کوله پشتي يه بمبه - ،اگه اين سيم ها رو نَکِشَم - 1535 01:10:25,174 --> 01:10:26,676 .لاک ما رو منفجر ميکنه که به خواسته اش برسه - !نه، اون اين کار رو نميکنه - 1536 01:10:27,742 --> 01:10:31,141 .لاک نميتونه ما رو بکشه - آم...چي؟ - 1537 01:10:31,267 --> 01:10:32,872 .اون داره سعي ميکنه کاري کنيم همديگه رو بکشيم 1538 01:10:33,092 --> 01:10:34,910 .از سر راهم برو کنار دُکي 1539 01:10:36,902 --> 01:10:40,995 ،ثانيه شمار سرعت ميگيره .بنابراين سعيد خودشو فدا ميکنه 1540 01:10:44,402 --> 01:10:47,358 .ولي اون انفجار سان رو گير ميندازه 1541 01:10:47,507 --> 01:10:49,673 !جين، برو 1542 01:10:50,194 --> 01:10:52,517 !نه! برو! من آزادش ميکنم 1543 01:10:52,605 --> 01:10:54,129 !نه! با هم آزادش ميکنيم 1544 01:10:54,216 --> 01:10:55,647 !يالا برو !ساوير رو نجات بده 1545 01:10:55,829 --> 01:10:58,302 ...حقيقت اينکه جين تصميم ميگيره با سان بمونه 1546 01:10:58,398 --> 01:11:02,262 ،خيلي حرکت قهرمانانه ،رمانتيک 1547 01:11:02,404 --> 01:11:04,506 .ميدونيد، يه جور پايان براي جين و سان بود 1548 01:11:04,632 --> 01:11:06,102 .تو بايد بري 1549 01:11:06,205 --> 01:11:08,191 .من تنهات نميذارم 1550 01:11:08,347 --> 01:11:11,983 من اصلاً از اونا توقع نداشتم ،که ما رو اينهمه دور از هم نگه دارن 1551 01:11:12,243 --> 01:11:14,455 و به محض اينکه همديگه رو پيدا کرديم 1552 01:11:14,629 --> 01:11:16,976 .يه جورايي براي مردن همديگه رو پيدا کرديم 1553 01:11:17,119 --> 01:11:19,104 .دوست دارم سان 1554 01:11:19,230 --> 01:11:20,502 .دوست دارم 1555 01:11:20,896 --> 01:11:24,050 .اولين اولويت اون تو زندگي زنش بود 1556 01:11:24,152 --> 01:11:26,887 ،براي اون، کاملاً ،خودش رو فدا ميکنه 1557 01:11:26,998 --> 01:11:28,072 ،و اين براي من 1558 01:11:28,285 --> 01:11:31,771 يه پايان خوش براي .هر آدميه که اميد داشت خوب تموم بشه 1559 01:11:31,960 --> 01:11:33,889 جين و سان چي؟ 1560 01:11:51,311 --> 01:11:52,662 همينطور که قسمت هاي پاياني گمشدگان پخش ميشد 1561 01:11:52,780 --> 01:11:56,511 دو خط موازي و دو داستان .در حال نزديک شدن به همديگه هستن 1562 01:11:56,835 --> 01:11:59,665 شما تو پرواز 815 اوشينيک بودين؟ - .بله - 1563 01:11:59,807 --> 01:12:02,478 .منم بودم - .واي. چه تصادفي - 1564 01:12:02,598 --> 01:12:04,952 ،در اين زمان حال دزموند تصميمي ميگيره مأموريتش چي باشه 1565 01:12:05,070 --> 01:12:08,168 اينه که بره بيرون دنبال شخصيت هاي ديگه و سرعت پيش رفتن اونا رو سريعتر کنه 1566 01:12:08,279 --> 01:12:10,927 .که بتونن هوشياريشون رو بدست بيارن - .من با يه دختر ديشب قرار داشتم که اصلاً نديده بودمش - 1567 01:12:10,997 --> 01:12:13,510 .اون بهم گفت که ما همديگه رو ميشناختيم 1568 01:12:13,605 --> 01:12:15,501 و چي؟ .اينکه من يادم مياد يا نه 1569 01:12:16,489 --> 01:12:18,371 وقتي که گفت تو رو ميشناخته حرفش رو باور کردي؟ 1570 01:12:19,304 --> 01:12:19,943 .آره 1571 01:12:21,562 --> 01:12:23,278 .پس من ميگم دنبالش رو بگير 1572 01:12:24,141 --> 01:12:26,005 ،بالاخره اون دوباره برميگرده پيش ليبي 1573 01:12:26,130 --> 01:12:27,752 ،و با هم ميرن بيرون 1574 01:12:27,894 --> 01:12:29,806 .و اون اين احساس عجيب شباهت پنداري رو تجربه ميکنه 1575 01:12:29,901 --> 01:12:32,019 .نميتونه دقيقاً اينو نشون بده ،ولي وقتي اونا همديگه رو ميبوسن 1576 01:12:32,136 --> 01:12:34,815 .هارلي يهو يادش مياد تو جزيره بوده 1577 01:12:36,611 --> 01:12:38,041 ...رفيق - چيه؟ - 1578 01:12:38,262 --> 01:12:39,780 .فکر کنم يه چيزايي داره يادم مياد 1579 01:12:40,302 --> 01:12:42,544 و الان اون ميشه .دقيقاً مثل دزموند 1580 01:12:42,782 --> 01:12:43,928 ،نميدونيم دقيقاً اون چي ميدونه 1581 01:12:44,071 --> 01:12:48,956 .ولي قاعدتاً خيلي ميدونه - ،با وجود هارلي تو جاده ي هوشياري، دزموند ادامه ميده - 1582 01:12:49,056 --> 01:12:51,846 .ميره پيش يه آدم ديگه اي که بايد روشن بشه 1583 01:12:51,959 --> 01:12:54,732 .اون ميره سمت جان لاک که رو ويلچره و با ماشين بهش ميزنه 1584 01:12:58,358 --> 01:13:00,098 ...اون براي من خيلي شوک برانگيز بود و 1585 01:13:00,294 --> 01:13:03,906 ."قربان، من همين الان يه هوشياري رو تسريع کردم" 1586 01:13:04,033 --> 01:13:05,408 .ممنونم - .خواهش ميکنم - 1587 01:13:05,614 --> 01:13:07,077 دزموند ميره خودش رو به ساوير معرفي ميکنه 1588 01:13:07,210 --> 01:13:09,937 .و به سعيد و کيت توي زندان ميپيونده 1589 01:13:10,710 --> 01:13:13,777 ،و يه ذره بعد از اون .هارلي ترتيب آزاديشون رو ميده 1590 01:13:13,975 --> 01:13:15,217 .ببخشيد دير کردم رفيق - .نگران نباش - 1591 01:13:15,366 --> 01:13:18,021 دزموند و هارلي يه جورايي با هم همکاري ميکنن 1592 01:13:18,148 --> 01:13:21,080 که...که با همديگه کمک کنن خيلي از .اين شخصيت ها رو هوشيار کنن 1593 01:13:21,205 --> 01:13:23,695 ،خيلي خب، تو با اون برو .تو ام با من ميايي 1594 01:13:23,814 --> 01:13:24,771 منظورت چيه منم با تو ميام؟ 1595 01:13:24,905 --> 01:13:27,094 ...ما 1596 01:13:27,851 --> 01:13:29,416 .ميريم به يه کنسرت 1597 01:13:29,528 --> 01:13:32,635 من فکر ميکنم نکته اينه که ما الان هر چيزي رو که 1598 01:13:32,744 --> 01:13:36,008 لازم بوده درباره خودمون بدونيم .ميدونيم 1599 01:13:36,158 --> 01:13:39,002 .فقط بايد چشمامون رو باز کنيم و ببينيمش 1600 01:13:39,375 --> 01:13:42,053 .شما حالتون خوب ميشه آقاي لاک - اينجا چي داريم؟ - 1601 01:13:42,164 --> 01:13:45,065 ...وقتي جک فهميد که لاک بيمارشه 1602 01:13:45,215 --> 01:13:46,637 .فکر کنم اين آدم رو ميشناسم 1603 01:13:47,071 --> 01:13:49,348 .ديگه چيزي نبوده که اتفاقي باشه 1604 01:13:49,735 --> 01:13:50,849 ،براي دلايلي 1605 01:13:51,016 --> 01:13:54,975 جک اين احساس خيلي زياد ،رو براي درمان کردن جک داره 1606 01:13:55,101 --> 01:13:57,250 .که کاري کنه دوباره راه بره - وقتي داشم عملتون ميکردم، يه نگاهي انداختم - 1607 01:13:57,354 --> 01:13:58,808 .به ميزان تلفات اوليه ي ستون فقراتتون 1608 01:13:58,918 --> 01:14:01,415 .فکر کنم ميتونم درمانتون کنم 1609 01:14:01,636 --> 01:14:05,130 ،بعد از کلي فکر کردن .لاک پيشنهاد جک رو قبول ميکنه. 1610 01:14:05,288 --> 01:14:07,935 .شايد اين داره براي يه دليلي اتفاق ميفته 1611 01:14:08,102 --> 01:14:09,524 .شايد شما بايد منو درمان کنيد 1612 01:14:09,753 --> 01:14:11,633 يه چيزي که واقعاً توي سريال هست 1613 01:14:11,737 --> 01:14:14,209 .ايده ي اينه که شخصيت ها از هم کمک ميخوان 1614 01:14:14,479 --> 01:14:16,684 .فکر ميکنم آماده ام از رو اين صندلي بلند شم 1615 01:14:16,858 --> 01:14:19,363 واقعيت اينکه اونا قادرن که بهم کمک کنن 1616 01:14:19,481 --> 01:14:22,138 ،بنظر ميرسه تفاوت ها تو زندگيشون رو ميسازه 1617 01:14:22,247 --> 01:14:25,053 .و اين تفاوت بزرگي بين دو دنياست 1618 01:14:26,096 --> 01:14:27,156 ،توي جزيره 1619 01:14:27,257 --> 01:14:29,896 بقيه بازمانده هايي که موندن .براي دوستاشون که از دست دادن ناراحتن و غصه ميخورن 1620 01:14:30,095 --> 01:14:31,604 .اونا يه دختر کوچيک داشتن، ميدوني 1621 01:14:34,680 --> 01:14:36,253 .جين هنوز نديده بودش 1622 01:14:39,532 --> 01:14:41,184 .لاک اين کار رو باهاشون کرد 1623 01:14:43,753 --> 01:14:45,214 .بايد بکشيمش جک 1624 01:14:48,408 --> 01:14:49,476 .ميدونم 1625 01:14:49,664 --> 01:14:52,295 ميخوان بخاطر اتفاقي که براي دوستاشون افتاده .انتقام بگيرن 1626 01:14:52,461 --> 01:14:54,367 ،آم، ميخوان که قادر باشن که لاک رو بکشن 1627 01:14:54,469 --> 01:14:55,987 .ولي نميدونن چطوري اين کار رو بکنن 1628 01:14:56,105 --> 01:14:58,746 جک و کيت و هارلي و ساوير توسط يه آدمي کسي نميتونسته باشه 1629 01:14:58,840 --> 01:15:00,792 غير از خود جيکوب .راهنمايي ميشن 1630 01:15:01,282 --> 01:15:03,597 .من شما رو انتخاب کردم چون مثل من بودين 1631 01:15:03,770 --> 01:15:05,969 .تنها بودين 1632 01:15:07,462 --> 01:15:08,804 همتون دنبال چيزي ميگشتين 1633 01:15:08,923 --> 01:15:10,678 ...که نميتونستين اون بيرون پيداش کنين 1634 01:15:11,959 --> 01:15:14,810 چونکه شما به اندازه اي که اينجا بهتون نياز .داشت، بهش نياز داشتين 1635 01:15:15,546 --> 01:15:17,514 زمان اون رسيده بود که محافظين جديد جزيره 1636 01:15:17,704 --> 01:15:18,817 .پا پيش بذارن 1637 01:15:19,000 --> 01:15:21,387 ،خيلي وقت بود که جک دنبال دليل ميگشت که 1638 01:15:21,506 --> 01:15:23,994 چرا اون به اين جزيه آورده شده و دليل اينکه 1639 01:15:24,113 --> 01:15:26,406 چرا بعد از رفتن از اينجا .دوباهر به اينجا برگشته 1640 01:15:26,997 --> 01:15:27,835 .من انجامش ميدم 1641 01:15:28,342 --> 01:15:31,061 الان اينو به راحتي قبول کرده که اودمه به اين جزيره 1642 01:15:31,179 --> 01:15:33,287 .چونکه اين کار اونه که از جزيره محافظت کنه 1643 01:15:33,659 --> 01:15:35,152 .اين کاريه که من بايد بکنم 1644 01:15:35,880 --> 01:15:36,868 .پس وقتشه 1645 01:15:37,564 --> 01:15:39,459 ،جک خودخواسته اين مأموريت رو قبول ميکنه 1646 01:15:39,595 --> 01:15:42,622 ،و در حقيقت، براي جک تکميل يه سفريه 1647 01:15:42,723 --> 01:15:44,510 .که توي تمام سريال گسترده شده 1648 01:15:45,727 --> 01:15:48,099 من خيلي خوشحالم که ،اينطوري داره اين سريال تموم ميشه 1649 01:15:48,200 --> 01:15:50,366 .و اين...اين خيلي احساس درست و خوبيه 1650 01:15:50,572 --> 01:15:51,710 .اينو بخور 1651 01:15:53,400 --> 01:15:55,289 ميخوايم که آخرين صحنه از آخرين سريال 1652 01:15:55,423 --> 01:15:56,807 درباره اين آدما باشه 1653 01:15:56,909 --> 01:15:58,957 که 6 سال پيش اونا رو بهتون معرفي کرديم 1654 01:15:59,083 --> 01:16:02,489 که شما رو با اين داستان ها کشونديم و جاهايي گذشاتيم اونا رو دنبال کنيد، جاهايي رهاش کنيد 1655 01:16:02,600 --> 01:16:03,738 .و شما رو با داستان اونا تنها گذاشتيم 1656 01:16:04,379 --> 01:16:05,927 چقدر قراره اين کار رو انجام بدم؟ 1657 01:16:06,173 --> 01:16:08,929 .هر چقدر که بتوني 1658 01:16:09,080 --> 01:16:13,063 براي اينکه سريال رو ببينيم و به ريشه ي اصلي داستان جايي که شروع شد روي بياريم 1659 01:16:13,229 --> 01:16:16,896 و همونطوري داستان رو تموم کنيم .که مانند يه پيروزي شروعش کرديم 1660 01:16:18,137 --> 01:16:19,393 ،شما دوست نداريد کتابي تموم بشه 1661 01:16:19,535 --> 01:16:21,416 ،ولي کتاب رو ميبندين و ميريد ."خدايا، عالي بود" 1662 01:16:23,661 --> 01:16:25,494 .حالا تو مثل مني 1663 01:16:26,419 --> 01:16:27,865 ،اميد يه ارثيه رو داريم که براي مردم بجا ميذاريم که اونا بگن 1664 01:16:28,023 --> 01:16:29,580 من 6 سال از زندگيم رو" 1665 01:16:29,699 --> 01:16:31,943 ،صرف عميق شدن توي اين سريال کردم 1666 01:16:32,047 --> 01:16:34,314 و احساس ميکنم که طوري که تموم شد 1667 01:16:34,401 --> 01:16:36,337 يه جورايي يه مقدار...يه مقدار مناسبي از احترام 1668 01:16:36,400 --> 01:16:38,897 براي اونايي که سريال رو ميديدن و بعنوان ."نويسندگان داستان بهمراه داشت 1669 01:16:39,498 --> 01:16:40,510 .رسيديم 1670 01:16:41,466 --> 01:16:43,938 احساس کرديم سريال رو طوري ساختيم ،که دوست داشتيم ساخته بشه 1671 01:16:44,050 --> 01:16:45,030 .از ابتدا تا انتها 1672 01:16:46,089 --> 01:16:47,251 هر چقدر ميخواستيم که 1673 01:16:47,352 --> 01:16:49,313 ،بيننده پيام هاي بزرگتري دريافت کنه 1674 01:16:49,424 --> 01:16:51,945 فکر ميکنيم که تمام اون پيام ها .توي قسمت آخر گنجونده شده 1675 01:16:53,800 --> 01:16:55,563 فکر کردن به اينکه الان ما اينجاييم و داريم به نتيجه ي کارمون نگاه ميکنيم 1676 01:16:55,681 --> 01:16:58,582 احساس ميکنيم که اين پايان .يه تجربه توي تمام مدت زندگيه 1677 01:16:58,834 --> 01:17:01,031 کلمات نميتونن احساساتي که داريم رو بيان کنن 1678 01:17:01,134 --> 01:17:05,623 .اينکه...اينکه بتونيم بخشي از اون کلمات باشيم سخته - .انگار يکي کمکش کرده بره بيرون - 1679 01:17:06,412 --> 01:17:07,400 گمشدگان، گمشدگان نميشد 1680 01:17:07,504 --> 01:17:10,010 اگه قرار بود خيلي چيزا رو .به مردم گفته بشه و اونا همه چي رو بدونن 1681 01:17:10,309 --> 01:17:11,953 ...نه، بن، يکي به من کمک کرده من برم بيرون 1682 01:17:13,913 --> 01:17:15,398 .چونکه من ميخوام دزموند رو پيدا کنم 1683 01:17:16,846 --> 01:17:18,922 و وقتي اين کار رو بکن اون کمکم ميکنه 1684 01:17:19,057 --> 01:17:21,871 کاري رو انجام بدم .که نميتونستم اين همه مدت خودم انجام بدم 1685 01:17:23,484 --> 01:17:25,308 .ميخوام جزيره رو نابود کنم 1686 01:17:25,484 --> 01:17:28,308 ترجمه و زيرنويس : مـــــهرزاد lostmehrzad@yahoo.com 1687 01:17:29,000 --> 01:17:31,527 ما واقعاً فکر نميکنيم ميتونستيم تا اينجا دووم بياريم 1688 01:17:31,662 --> 01:17:33,575 ،اگه واقعاً ميدونيد، اين پايه ي طرفداراي 1689 01:17:33,669 --> 01:17:35,796 .سريال نبود خيلي خوب و جذابه 1690 01:17:35,922 --> 01:17:38,142 .و واقعاً عاليه - ...عاليترين چيز اينه که - 1691 01:17:38,633 --> 01:17:40,451 که هميشه ميتونستيم اينو تصور بکنيم 1692 01:17:40,536 --> 01:17:42,458 .که ميتونستيم و قادر بوديم بخشي از اون جامعه باشيم 1693 01:17:42,576 --> 01:17:45,453 اين سريال مثل اين چيزي نبوده که ما اونو ساختيم 1694 01:17:45,681 --> 01:17:48,329 ،احساس ميکنيم که يه جورايي 1695 01:17:48,425 --> 01:17:50,733 آم، ميدونيد، يه چيزي بوده که وجود داشته .و ما فقط بهش يه تلنگر زديم 1696 01:17:51,032 --> 01:17:53,783 ...ما واقعاً خوشحاليم که اين شانس رو داشتيم 1697 01:17:53,876 --> 01:17:56,975 که نه تنها اين دنيا رو ساختيم 1698 01:17:57,085 --> 01:17:58,484 .بلکه بخشي از اون هم بوديم