1
00:00:00,694 --> 00:00:02,934
.با يک پلک زدن شروع شد
2
00:00:04,136 --> 00:00:05,858
...يه هواپيما سقوط ميکنه
3
00:00:07,739 --> 00:00:09,170
...گروهي از بازماندگان
4
00:00:09,326 --> 00:00:10,465
.من کيت هستم -
.جک -
5
00:00:11,183 --> 00:00:12,718
.جزيره اي از رمز و راز
6
00:00:13,010 --> 00:00:14,741
.اين مکان فرق داره
7
00:00:17,167 --> 00:00:18,282
.اول بنظر ميومد سريال حماسي باشه
8
00:00:18,470 --> 00:00:21,127
.بيخيال کک مکي
ما لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟
9
00:00:21,355 --> 00:00:23,821
.واقعاً تحت تأثيرش قرار گرفته بودم -
!کجايي؟ -
10
00:00:24,043 --> 00:00:25,923
اين چيزي بود که قبلاً
در تاريخ تلويزيون
11
00:00:26,033 --> 00:00:28,603
.اتفاق نيفتاده بود -
.ما تنها نيستيم -
12
00:00:28,997 --> 00:00:30,910
...ميتونستي بگي
.بگي که خيلي خوب بوده
13
00:00:31,171 --> 00:00:34,095
همين که داستان بازماندگان
...پرواز اوشينيک شروع به فاش شدن کرد
14
00:00:34,301 --> 00:00:35,351
!بلند کنيد
15
00:00:35,556 --> 00:00:37,287
.سريال "گمشدگان" تبديل شد به يه اتفاق بزرگ
16
00:00:37,437 --> 00:00:39,026
!واي
.خلبان واقعاً داغون شده بود
17
00:00:40,891 --> 00:00:44,179
و ذهن تمام بينندگان در
.سرتاسر جهان رو تسخير کرد
18
00:00:44,337 --> 00:00:47,585
بچه ها، ما کجاييم؟ -
،وقتي که خيلي از مردم جهان داشتن اين سريال رو تماشا ميکردن -
19
00:00:47,774 --> 00:00:51,567
.فکر ميکردم که مثل بقيه سريال ها جاي خودشو داره
.خيلي منو غافلگير کرد
20
00:00:51,718 --> 00:00:55,179
.ما داشتيم چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم -
.رسيديم -
21
00:00:55,251 --> 00:00:59,029
...بنظر ميرسيد داشتيم از کمترين چيز تلويزيون استفاده ميکرديم -
!فکر ميکنم يه چيزي اون پايينه...آآه -
22
00:00:59,322 --> 00:01:02,214
.از يه راه واقعاً خلاقانه -
!کيت، لعنتي، فرار کن -
23
00:01:02,402 --> 00:01:05,073
نميدونم که سريال ديگه اي
24
00:01:05,184 --> 00:01:07,990
اينطوري و خيلي زياد روي
.فرهنگ تأثير گذاشته باشه
25
00:01:08,220 --> 00:01:08,734
!کمکم کن
!بابا
26
00:01:08,878 --> 00:01:10,397
!والت
27
00:01:10,839 --> 00:01:12,009
،تنوع، راز و رمز
28
00:01:12,191 --> 00:01:14,743
،سؤالات بزرگ
،پخش جهاني و بين المللي
29
00:01:14,941 --> 00:01:17,990
پشت صحنه هاي باورنکردني
.و نابي که داشتيم
30
00:01:18,156 --> 00:01:21,483
...داستاني از
31
00:01:23,563 --> 00:01:27,047
...بازماندگان رستگاريه -
.هيچ چيزي تو عمرم اينقدر درست و راست نبوده -
32
00:01:27,205 --> 00:01:28,122
.بازماندگان ايمان
33
00:01:28,224 --> 00:01:30,217
!چرا اين کار رو کردي؟
!چرا؟
34
00:01:31,931 --> 00:01:32,753
،ولي در درون اين داستان
35
00:01:32,849 --> 00:01:34,729
سريال گمشدگان داستان
...عده اي از انسان هاست
36
00:01:35,795 --> 00:01:38,587
،اگه نتونيم باهم زندگي کنيم
.تنها ميميريم
37
00:01:38,735 --> 00:01:41,194
...کسايي که ديديم اونا رو در طول اين 6 فصل -
.دوست دارم پني -
38
00:01:41,613 --> 00:01:43,034
.ميشناختيم و دوسشون داشتيم
39
00:01:43,137 --> 00:01:46,290
چرا اينقدر برات سخته باور کني؟ -
تو چرا اينقدر برات آسونه که باور کني؟ -
40
00:01:46,402 --> 00:01:47,722
!هيچ وقت آسون نبوده
41
00:01:48,811 --> 00:01:51,728
امشب، قبل از اينکه
...قسمت نهايي نزديک بشه
42
00:01:51,830 --> 00:01:53,562
اون از من چي ميخواد؟ -
!من نميدونم جک -
43
00:01:53,932 --> 00:01:55,149
...نگاهي ميندازيم
44
00:01:56,200 --> 00:01:58,128
...که يادمون بياد اونا چطوري عاشق شدن
45
00:01:58,333 --> 00:02:01,818
.تمام اونا در مورد رازهاي سريال حرف ميزدن -
...و سريال گمشدگان -
46
00:02:01,991 --> 00:02:04,718
,واقعاً روم تأثير گذاشت
.و يه جورايي احساساتي شدم
47
00:02:04,877 --> 00:02:06,805
...اينکه چطوري جنگيدن -
!من اينجا زندگي داشتم -
48
00:02:07,627 --> 00:02:09,855
!چارلي
49
00:02:10,109 --> 00:02:11,097
.و مردند
50
00:02:11,271 --> 00:02:13,658
خيلي بيشتر از اوني که ما انتظار داشتيم
.مردم رو تحت تأثير قرار داد
51
00:02:13,878 --> 00:02:14,732
دست اندرکاران سريال گمشدگان
52
00:02:14,906 --> 00:02:17,617
،بهمراه تهيه کنندگان
،ديمن ليندلوف و کارلتون کيوز
53
00:02:17,703 --> 00:02:20,367
...با ما همراه ميشن تا تجربياتشون رو بگن -
،چيزي که سريال گمشدگان رو خاص کرده بود
54
00:02:20,454 --> 00:02:23,291
.اين بوده که از کالبد اصلي خارج شده بود -
!بذاريد بيام بيرون -
55
00:02:23,386 --> 00:02:25,741
اين فقط براي يه آدم
.در طول زندگيش اتفاق ميفته
56
00:02:25,952 --> 00:02:27,392
.البته اگه خوش شانس باشن -
!برو -
57
00:02:27,511 --> 00:02:32,308
.زندگيم رو عوض کرد -
...و جشن گرفتن سريالي که قلبمون رو تسخير کرد -
58
00:02:32,490 --> 00:02:34,529
.تو بايد بري -
.من ترکت نميکنم -
59
00:02:34,734 --> 00:02:36,907
...ذهن ما رو درگير کرد
60
00:02:38,384 --> 00:02:41,640
.و زندگيمون رو لمس کرد -
!جوليت -
61
00:02:42,000 --> 00:02:44,538
من خودم وارد اين سريال شدم
.و دارم با يه شخصيت ديگه ازش خارج ميشم
62
00:02:44,720 --> 00:02:47,563
.و براي هميشه به اين خاطر خوشحالم -
.تو زندگي بعدي ميبينمت برادر -
63
00:02:47,833 --> 00:02:52,393
.وسعت ديد منو، به اينطورت از اينجا تا اينجا گسترش داد -
...ما به اينجا آورده شديم براي اينکه -
64
00:02:52,542 --> 00:02:54,858
.يه کاري بکنيم جيمز -
!سعيد -
65
00:02:55,611 --> 00:02:57,768
من خيلي خوشحالم که
.بالاخره تمام اينا يه پاياني داره
66
00:02:57,925 --> 00:03:00,944
.و اين...اين خيلي درست و خوبه -
.فقط بايد بهم اعتماد کني -
67
00:03:01,117 --> 00:03:02,057
.ميريم که شروع کنيم
68
00:03:02,817 --> 00:03:05,353
.يه جورايي يه سفره، آره
69
00:03:05,802 --> 00:03:08,949
مــهرزاد تــقــديــم مــيکنـــد
::.www.9movie.ir.::
70
00:03:12,433 --> 00:03:14,450
اين داستان در سيدني، استراليا، شروع شد
71
00:03:14,924 --> 00:03:18,044
جايي که يه سري از مسافران ميخواستن
سوار پرواز 815 اوشينيک بشن
72
00:03:18,204 --> 00:03:19,548
.که به سمت لوس آنجلس حرکت کنن
73
00:03:20,630 --> 00:03:23,632
،به هم غريبه بودن
...ولي يه چيز مشترک داشتن
74
00:03:24,036 --> 00:03:27,434
همشون يه ايرادايي داشتن
.و با خودشون سر اينکه تنها بودن کلنجار ميرفتن
75
00:03:28,406 --> 00:03:30,121
ولي چيزي که ميخواستن با همديگه تجربه کنن
76
00:03:30,469 --> 00:03:32,025
.اونها رو براي هميشه عوض ميکرد
77
00:03:32,507 --> 00:03:35,147
داستان در 6 سال پيش شروع شد
78
00:03:35,329 --> 00:03:39,343
،و امشب ازش نتيجه گيري ميشه
،پس بياييد برگرديم به شروع ماجرا
79
00:03:39,739 --> 00:03:40,923
جايي که يه سريال تلويزيوني
80
00:03:41,043 --> 00:03:44,077
.بعنوان يه اتفاق بزرگ جهاني شروع شد
81
00:03:45,000 --> 00:03:49,410
تصميم گرفتم که توي يه
.فصل از سريال که آزمايشي بود بازي کنم
82
00:03:49,553 --> 00:03:51,875
،فهميدم که، هر چي باشه
،قبول ميکنم، ميدونيد
83
00:03:52,025 --> 00:03:54,783
يه تطيلات کوچيک هاوايي داشت
.توي اون مدتي که فصل آزمايشي پخش ميشد
84
00:03:54,926 --> 00:03:57,232
،بعدش وقتي که متن رو ديدم
.خيلي برام آرماني و آرزومندانه بود
85
00:03:57,423 --> 00:03:57,936
فکر ميکردم که
86
00:03:58,087 --> 00:04:00,196
يکي از بهترين متوني بوده
.که تا اون موقع خونده بودم
87
00:04:00,371 --> 00:04:02,204
ميدونستم يه چيز غيرعاديه
88
00:04:02,298 --> 00:04:04,156
فقط بخاطر افکار اشتراکيِ
89
00:04:04,267 --> 00:04:07,444
.آدمايي بود که توي اونجا بودن -
،اولين چيزي که منو جلب کرد...ابتداش بود -
90
00:04:07,633 --> 00:04:09,072
.ميدونيد، بنظر حماسي ميومد
91
00:04:12,265 --> 00:04:14,058
واقعاً يه احساسي داشتم که فکر ميکردم حاصل اين کار
92
00:04:14,217 --> 00:04:17,267
.پيدا کردن فرصت هاي زيادي براي جستجوي بشريت بود -
.نگران نباش -
93
00:04:22,198 --> 00:04:25,265
يادمه ژانويه سال 2004 بود
.که براي اولين تست بازيگريم رفتم
94
00:04:25,470 --> 00:04:27,074
،و 24 مارس 2004 بود
95
00:04:27,177 --> 00:04:29,494
.که داشتيم قسمت آزمايشي "گمشدگان" رو ميگرفتيم
96
00:04:33,389 --> 00:04:36,920
!کمک
97
00:04:38,600 --> 00:04:40,623
،در 22 سپتامبر 2004
98
00:04:41,445 --> 00:04:43,208
،لاست در آمريکا به روي آنتن رفت
99
00:04:43,626 --> 00:04:47,072
.و بيشتر از 18 ميليون بيننده تسخير اين سريال شدن
100
00:04:47,524 --> 00:04:50,178
!کمکم کنيد
!ميشه لطفاً کمکم کنيد؟
101
00:04:50,352 --> 00:04:51,308
.قسمت آزمايشي فصل اول تجربه ي عالي اي بود
102
00:04:51,457 --> 00:04:54,145
،منظورم اينه که
.اولش برام ديوونگي بود هر روز ميرفتيم ساحل
103
00:04:54,461 --> 00:04:56,872
.احساس گرفتگي ميکنم -
چند ماهه حامله اي؟ -
104
00:04:57,031 --> 00:04:59,235
آشنا شدن با آدما براي اولين بار
105
00:04:59,425 --> 00:05:01,526
و فهميدن ارتباط تمام
آدما به همديگه
106
00:05:01,638 --> 00:05:04,380
.و همچنين شخصيتشون -
هي! اسمت چيه؟ -
107
00:05:04,570 --> 00:05:06,095
!جک
108
00:05:06,324 --> 00:05:08,978
.براي من بنظر يه فيلم ميومد -
،اگه قرار بود يه چيزي بشه -
109
00:05:09,224 --> 00:05:10,702
اين کار قبلاً در حيطه ي تلويزيون
110
00:05:10,820 --> 00:05:14,519
،انجام نشده بود
.راه خيلي خوبي براي شروع بود
111
00:05:14,795 --> 00:05:17,476
.فکر ميکني ديگه تا الان بايد اومده باشن -
.فکر ميکردم خيلي غير عاديه -
112
00:05:17,671 --> 00:05:20,035
کي؟ -
.هر کي -
113
00:05:20,217 --> 00:05:21,450
.خيلي تحت تأثيرش قرار گرفتم
114
00:05:28,325 --> 00:05:30,434
کسي اونو ديد؟ -
.آره -
115
00:05:30,886 --> 00:05:33,050
هممون، همه بازيگرها توسط اين کار
هيجان زده شده بوديم
116
00:05:33,201 --> 00:05:34,695
.و به کاري که ميکرديم و افتخار ميکرديم
117
00:05:34,900 --> 00:05:37,548
احساس ميکرديم کاري که انجام داديم
.يه چيز خاص بوده
118
00:05:42,637 --> 00:05:43,672
.عاليه
119
00:05:44,272 --> 00:05:45,783
روش توليد آرمانيِ اين سريال
120
00:05:45,980 --> 00:05:47,339
.به سرعت جاشو در بين همه باز کرد
121
00:05:48,082 --> 00:05:50,461
وقتي که جک، کيت و چارلي
...رفتند که کابين خلبان رو پيدا کنن
122
00:05:50,618 --> 00:05:52,697
اولين چيزي بود که وقتي رسيديم هاوايي
123
00:05:52,880 --> 00:05:54,192
.فيلمبرداري کرديم
124
00:05:57,392 --> 00:06:00,506
اين آهنگ رو نشنيدي؟ -
...شنيدمش، فقط نميدونم که کجـ -
125
00:06:00,853 --> 00:06:01,896
.گروه ماست
.درايو شَفت
126
00:06:02,039 --> 00:06:04,474
.ببين، اين حلقه مونه. دومين تور توي فنلاند -
چي؟ -
127
00:06:04,615 --> 00:06:05,325
.بايد حرکت کنيم
128
00:06:06,060 --> 00:06:10,115
و اينکه ببينيم اين داره به زندگيمون
.تبديل ميشه خيلي عالي بود
129
00:06:11,862 --> 00:06:13,158
!اوه خداي من
130
00:06:16,120 --> 00:06:17,874
يه دوربين روبروي ما بود
،که داشت دورمون ميچرخيد
131
00:06:18,017 --> 00:06:19,787
و ما هم داشتيم دور ميچرخيديم
،و ترسيده بنظر ميومديم
132
00:06:19,929 --> 00:06:22,512
ولي ما واقعاً داشتيم
،روي يه تردميل ميدويديم
133
00:06:22,608 --> 00:06:25,017
،و اون تردميل
شما...شما اين کار رو انجام ميدين
134
00:06:25,137 --> 00:06:27,451
و احساس ميکنيد که چه کار
مسخره اي داريد ميکنيد ولي وقتي ميبينيد واقعي ميشه
135
00:06:27,547 --> 00:06:29,728
و وقتي ميبينيد چقدر طبيعي بنظر ميرسه و خوب ميشه
.هيجان زده ميشدين
136
00:06:30,257 --> 00:06:32,177
،تمام اون صحنه هاي که من زيرآب بودم
137
00:06:32,272 --> 00:06:34,130
.که در واقع زير شلنگ آب آتيش نشاني بودم
138
00:06:34,312 --> 00:06:38,327
باورنکردنيه که چقدر
.فشارتون ميفته يا سردتون ميشه
139
00:06:38,500 --> 00:06:41,963
تمام اون صحنه هاي وحشتناک و ترسناک؟
.هيچ حرکتي نميکردم
140
00:06:42,097 --> 00:06:43,210
.فقط نشونه ي اين بود که داشتم يخ ميزدم
141
00:06:43,740 --> 00:06:45,053
!جک
142
00:06:45,800 --> 00:06:47,357
،خيلي از بازيگرا بيشتر چيزا رو فهميده بودن، مثل
143
00:06:47,508 --> 00:06:49,427
،بقيه بازيگرها که دوست داشتن باهاشون بازي کنن
144
00:06:49,570 --> 00:06:52,565
.که بجاي اينکه اون نقش ها رو الکي بازي کنن
145
00:06:52,714 --> 00:06:54,856
!من از اين مرتيکه خسته شدم -
!بيشتر هم ميخواي پسر؟ -
146
00:06:54,960 --> 00:06:57,109
!هي
.ما همه تو اين ماجرا همراه همديگه ايم
147
00:06:57,250 --> 00:06:59,471
.بيا با همديگه يه ذره احترام بذاريم -
.خفه شو چاقالو -
148
00:06:59,598 --> 00:07:02,010
،اولش اينطوري بود که، واي
اميدوار بود که تو مرحله اي باشم
149
00:07:02,142 --> 00:07:06,031
و اينکه از کار اخراج نشم
.چونکه همه ي اونا بازيگرهاي عالي اي بودن
150
00:07:06,189 --> 00:07:08,149
...دونستن اينکه تمام ما
151
00:07:08,244 --> 00:07:09,620
بايد همه چيمون رو ميذاشتيم
و ميرفتيم هاوايي
152
00:07:09,793 --> 00:07:12,456
،و بايد هممون تو يه جزيره با هم زندگي ميکرديم
،شبيه اين بود
153
00:07:12,552 --> 00:07:13,966
اونا ميخواستن آدمايي رو پيدا کنن
154
00:07:14,083 --> 00:07:15,839
که با همديگه هم تو سريال هم بيرون سريال
155
00:07:15,949 --> 00:07:18,943
.رابطه خوبي داشته باشن -
.تو آدم خوبي هستي. من ازت خوشم مياد -
156
00:07:19,315 --> 00:07:22,114
.تو هم آدم خوبي اي
157
00:07:22,256 --> 00:07:23,782
داشت کم کم از اين خوشم ميومد که
158
00:07:23,963 --> 00:07:26,302
...تنوع توي
توي اين بازيگرا زياد بود...
159
00:07:26,491 --> 00:07:31,083
چونکه واقعاً اين موضوع
،به سريال زواياي مختلفي ميداد
160
00:07:31,288 --> 00:07:32,158
و احساس ميکردم اين کار
161
00:07:32,277 --> 00:07:34,632
.سريال رو تبديل به چيزي ميکنه که مردم حسش ميکنن
162
00:07:34,854 --> 00:07:37,240
!همونجا! همونجاست
!داره لگد ميزنه
163
00:07:37,421 --> 00:07:38,535
.سلام
164
00:07:38,733 --> 00:07:41,395
تا اون موقع نديده بودم عوامل يه سريالي
،اينطوري بين المللي و جهاني باشن
165
00:07:41,626 --> 00:07:44,123
هم درون واقعيت بازيگران
166
00:07:44,265 --> 00:07:46,762
که داشتن شخصيت ها رو بازي ميکردن
.و حتي خود اون شخصيت هاي سريال هم واقعيت داشتن
167
00:07:47,252 --> 00:07:49,908
ما آدمايي رو داشتيم که از تمام دنيا
.با خودشون مشکل داشتن و داغون بودن
168
00:07:50,042 --> 00:07:53,480
،من از کره اومده بودم
.ناوين اندريوز از عربستان اومده بود
169
00:07:53,670 --> 00:07:55,740
.و البته دومينيک
اميلي از استراليا
170
00:07:55,874 --> 00:07:58,980
.و اوانجلين ليلي هم از کانادا
.خيلي قشنگ بود
171
00:07:59,115 --> 00:08:01,912
احساس کردم که داشتيم
.چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم
172
00:08:02,070 --> 00:08:05,064
.خيلي خب! من جنايتکارم
.تو تروريستي
173
00:08:05,216 --> 00:08:07,214
.هممون ميتونيم يه نقشي بازي کنيم
تو قراره کي باشي؟
174
00:08:07,318 --> 00:08:08,661
...هممون يه حالتي به خودمون ميگرفتيم و ميگفتيم
175
00:08:08,764 --> 00:08:11,427
."اميدوارم...اميدوارم خوششون بياد"
176
00:08:11,577 --> 00:08:15,379
،فکر ميکردم که
،اين هم ميتونه يه موفقيت بزرگ باشه
177
00:08:15,529 --> 00:08:17,283
.يا اينکه موفق نميشيم و سريال کنسل ميشه
178
00:08:17,449 --> 00:08:19,946
.البته اين موضوع تا روز بعد از نمايش قسمت آزمايشي مطرح نبود -
کار ميکنه؟ -
179
00:08:20,143 --> 00:08:23,700
.ميدونستم که قراره تو سريال "گمشدگان" يه مدتي کار کنم -
کار ميکنه؟ -
180
00:08:23,811 --> 00:08:26,719
،بنظر ميرسه
.ولي هيچ سيگنالي دريافت نميکنيم
181
00:08:26,869 --> 00:08:28,671
...البته ميتونيم يه چيزي رو امتحان کنيم
182
00:08:28,789 --> 00:08:30,671
ببينيم ميتونيم سيگنال
.رو از يه ارتفاع بالا بگيريم يا نه
183
00:08:30,916 --> 00:08:32,646
فهميده بودم که اونا ديگه
ميبايستي براي يه مدتي اينو امتحان کنن
184
00:08:32,717 --> 00:08:34,409
چونکه اونا خيلي براي اين تلاش کرده بودن
185
00:08:34,662 --> 00:08:37,262
.که اولين قسمت رو درست کنن
اين در حالي بود که ميليون ها آدم
186
00:08:37,404 --> 00:08:39,395
،اين سريال رو داشتن براي سه هفته متوالي نگاه ميردن
،بنابراين فکر مردم که
187
00:08:39,561 --> 00:08:43,680
اوه، اين...اين مدت ديگه خيلي خوب پيش رفته
.که براي اون مدتي که ميگفتن خوب بود و کافي
188
00:08:43,837 --> 00:08:45,622
!برو! برو -
!ساوير -
189
00:08:45,884 --> 00:08:48,554
کاملاً معلوم بود که "گمشدگان" يه داستان
،معمولي از بازماندگان نبود
190
00:08:48,816 --> 00:08:51,827
.و اين تازه اولش بود
191
00:08:52,711 --> 00:08:54,712
...يه شبي بود که داشتم
192
00:08:54,924 --> 00:08:57,934
.بچه ها اين فقط يه خرس نيست
.يه خرس قطبيه
193
00:08:58,141 --> 00:08:59,618
،داشتم از ورزشگاه ميومدم
،کلي عرق کرده بودم
194
00:08:59,729 --> 00:09:04,614
،و چندتا دختر رد شدن و رفتن و گفتن
"!اوه، اين...اَيي! اَيي"
195
00:09:04,741 --> 00:09:06,256
و فکر کردم که من اينقدر بدم که بهم بگن "اَيي"؟
196
00:09:06,446 --> 00:09:08,415
واي، فکر نميکنم نميتونم مثل اين
برم بين مردم که انگار
197
00:09:08,595 --> 00:09:10,414
.ديگه تر و تازه از ورزشگاه نيام بيرون
198
00:09:10,636 --> 00:09:12,658
.ميدوني، بايد يه حرفي براي گفتن داشته باشي
199
00:09:12,801 --> 00:09:16,856
!هي! سيگنال دريافت کرديم
!پيام اضطراري! پيام اضطراري
200
00:09:17,021 --> 00:09:19,037
خيلي کم پيش مياد که يه چيزي توسط
بيننده ها مورد قبول واقع بشه
201
00:09:19,146 --> 00:09:21,590
،و فکر ميکنم که
.توسط تمام مردم قبول بشه
202
00:09:21,787 --> 00:09:24,559
.اين يه پيام تکراريه
203
00:09:24,742 --> 00:09:26,853
،فکر ميکنم به نقطه اي رسيده بود که فکر ميکردم
204
00:09:26,954 --> 00:09:28,036
خب، اين داره به چيزي تبديل ميشه
205
00:09:28,260 --> 00:09:30,646
.که، آم، من هيچ وقت پيش بينيش نکرده بودم
206
00:09:30,820 --> 00:09:35,093
.اين پيام مدت 16 ساله داره بارها و بارها پخش ميشه
207
00:09:36,407 --> 00:09:37,497
...بچه ها
208
00:09:38,423 --> 00:09:39,828
ما کجاييم؟
209
00:09:43,400 --> 00:09:47,798
خب، بگو ببينم، شوهرت هم توي هواپيما بود؟ -
.اوه، نه، من ازدواج نکردم -
210
00:09:47,995 --> 00:09:51,662
کي به مرد احتياج داره، نه؟
.خيلي بي مصرفه
211
00:09:52,018 --> 00:09:54,381
،درون مايه ي سريال گمشدگان
212
00:09:54,459 --> 00:09:55,558
.مطالعه درباره ي شخصيت هاست
213
00:09:55,692 --> 00:09:57,898
،ما مجذوبش شده بوديم
،بعنوان نويسنده هاي اين داستان
214
00:09:58,078 --> 00:10:00,734
توسط اينکه چه چيزي
.مردم رو تبديل ميکنه به اون چيزي که الان هستن
215
00:10:00,891 --> 00:10:03,688
،بطور کلي
،فصل اول فصل مورد علاقه من بود
216
00:10:03,841 --> 00:10:05,903
جايي که شروع کرديم داشتيم درباره
اين شخصيت ها چيزايي ميفهميديم
217
00:10:05,974 --> 00:10:08,235
و داشتيم کم کم به اين
.شخصيت ها اهميت ميداديم
218
00:10:08,369 --> 00:10:10,084
يه سري راز و رمز بود که حل نشده بود
219
00:10:10,225 --> 00:10:12,802
و اونا ذهن همه رو درگير ميکردن
.چونکه واقعاً جوابي براشون نبود
220
00:10:12,952 --> 00:10:14,162
اسم "گمشدگان" واقعاً درباره ي
221
00:10:14,279 --> 00:10:16,351
اين بود که اين شخصيت ها
.واقعاً چطوري توي زندگي خودشون گمشده بودن
222
00:10:16,459 --> 00:10:17,962
،و براي ما
راز واقعيِ اين سريال
223
00:10:18,121 --> 00:10:20,357
،اين سؤال هميشگي نبود که
جزيره کجاست"؟"
224
00:10:20,853 --> 00:10:22,538
،بلکه راز اين سريال براي ما اين بود که
اين آدما کي هستن"؟"
225
00:10:24,450 --> 00:10:26,932
و اولين شخصيتي که به بيننده ها
معرفي ميشه
226
00:10:27,099 --> 00:10:28,813
.دکتر جک شپرد بود
227
00:10:28,987 --> 00:10:31,776
اين شخصيت ها سقوط هواپيما
رو پذيرفتن
228
00:10:31,951 --> 00:10:34,076
اين مرد رو ميبينن که يه جورايي بوسيله ي
229
00:10:34,187 --> 00:10:38,368
.حسش به اينکه آدما رو نجات بده فعال شده -
.گوش کن -
230
00:10:38,517 --> 00:10:40,532
.منو نگاه کن. تو حالت خوب ميشه
ميفهمي چي ميگم؟
231
00:10:40,675 --> 00:10:43,149
.ولي بايد کاملاً بي حرکت باشي
232
00:10:44,352 --> 00:10:46,650
،اون يه ذره بعنوان رهبر انتخاب ميشه
233
00:10:46,768 --> 00:10:47,827
و اون واقعاً آدم ساکتيه
234
00:10:47,924 --> 00:10:49,614
و لازم نميبينه که زياد حرف بزنه
235
00:10:50,000 --> 00:10:52,813
.چونکه تمام مسائلش به پدرش خلاصه ميشن -
چي داري ميگي؟ -
236
00:10:52,925 --> 00:10:54,947
دارم درباره ي اين حرف ميزنم که
کيس نخاعي اين دختر رو
237
00:10:55,042 --> 00:10:57,610
بخيه بزني که اون بقيه عمرش
.فلج نشه
238
00:10:57,809 --> 00:11:00,457
،جک زير سايه ي پدرش زندگي ميکرده
...کريستين
239
00:11:00,542 --> 00:11:02,984
،ميدونم تو به من اعتماد نداري
.ولي اونا بايد به من اعتماد کنن
240
00:11:03,166 --> 00:11:06,959
مطمئني که من اون کسي هستم
که بهت اعتماد و ايمان نداره جک؟
241
00:11:07,111 --> 00:11:09,283
...اگرچه کريستين توي سيدني مرده بود
242
00:11:09,449 --> 00:11:12,461
.خودشه
243
00:11:12,571 --> 00:11:15,376
مسئه اي که با پدرش داشت
.اونو تا جزيره هم دنبال کرد
244
00:11:20,016 --> 00:11:21,004
پدر؟
245
00:11:22,576 --> 00:11:25,507
اين خيلي کم پيش مياد که فرصت اينو پيدا کني
246
00:11:25,713 --> 00:11:29,382
که در طول 6 سال بتونه به اين راحتي
.و بدون دردسر انعطاف پذير بشه
247
00:11:29,491 --> 00:11:32,210
.من رهبر نيستم -
.و اونا هنوز باهات مثل يه رهبر برخورد ميکنن -
248
00:11:32,383 --> 00:11:33,995
تجربه ي بازي کردن اين آدم
249
00:11:34,082 --> 00:11:36,066
و اينکه ببينم
که اون شخصيت با چه چيزايي دست و پنجه نرم ميکرده
250
00:11:36,177 --> 00:11:38,357
و گفتن اين داستن
به بهترين نحوي که ميتونستم
251
00:11:38,477 --> 00:11:41,677
.خيلي عالي بود. تجربه ي محشري بود -
!عذر ميخوام -
252
00:11:42,097 --> 00:11:44,412
چند لحظه وقت داري؟
.ميخواستم اينجا يه ذره بهم کمک کني
253
00:11:45,399 --> 00:11:46,900
.ببين، من خودم ميتونم انجامش بدم
.من يه دکترم
254
00:11:47,066 --> 00:11:48,925
.ولي دستم به زخمم نميرسه -
ميخواي اونو برات بخيه بزنم؟ -
255
00:11:49,486 --> 00:11:52,749
.اگه اشکالي نداشته باشه -
.البته که اين کار رو ميکنم -
256
00:11:52,923 --> 00:11:53,712
.ممنونم
257
00:11:55,886 --> 00:11:57,158
.هي، دختر
258
00:11:57,497 --> 00:11:59,853
کيت آوستين بنظر دختري ميومد
که همه ميشناختنش
259
00:12:00,240 --> 00:12:02,873
ولي اون داشته از يه گذشته ي
.آشفته فرار ميکرده
260
00:12:03,512 --> 00:12:05,772
.تو زيبايي
261
00:12:06,650 --> 00:12:08,935
...بعد از کشتن ناپدريش که آدم درستي نبود
262
00:12:09,131 --> 00:12:10,926
کاترين...تو چيکار کردي؟
263
00:12:11,739 --> 00:12:13,133
.ازت مراقبت کردم مامان
264
00:12:13,375 --> 00:12:15,216
.کيت تبديل شد به يه آدم فراري
265
00:12:15,415 --> 00:12:17,201
...ايرادايي که کيت داشتن
266
00:12:17,342 --> 00:12:20,219
مثل بقيه آدمايي که اونجا بودن، فکر ميکنم
.قدرتي که داشته
267
00:12:20,377 --> 00:12:22,709
اينکه اون هيچ گناهي نداره
.داشت اونو هميشه ميکشت
268
00:12:22,984 --> 00:12:25,602
.منظورم اينه که قبل از اينکه عمل کنه فکر نميکرد
.فقط عمل ميکرد
269
00:12:25,768 --> 00:12:27,678
.فرار نکن کيت
270
00:12:29,820 --> 00:12:31,795
،کيت يه قاتل بوده
و اين خيلي عجيبه براي مردم
271
00:12:31,940 --> 00:12:34,397
که پشت يه قاتل پنهان بشن
.همونطوري که پشت کيت خودشون رو قايم ميکردن
272
00:12:34,547 --> 00:12:36,911
.من هيچ کاري نکردم -
.اوه، چرا کردي -
273
00:12:37,147 --> 00:12:39,122
.مامانت لوت داده کيت
274
00:12:39,525 --> 00:12:44,774
اون واقعاً به مردم به مقدار خيلي خيلي
،زيادي اهميت ميداده
275
00:12:44,930 --> 00:12:47,112
اونقدر که نميتونسته جلوي خودش رو در برابر اينکه
276
00:12:47,286 --> 00:12:49,371
.اينطور احمقانه رفتار ميکرده بگيره
277
00:12:49,603 --> 00:12:54,320
.اون داشته تعقيبتون ميکرده
.همونطوري که گفتم...حس کنجکاوي
278
00:12:54,857 --> 00:12:57,425
ولي اونا هميشه توسط اين قلب بزرگ اون تحريک ميشدن
279
00:12:57,559 --> 00:13:00,745
ااينکه اون خيلي اصرار داشته که همه چي
280
00:13:00,910 --> 00:13:03,850
.بنظر خوب و درست بياد -
.من فقط ميخواستم کمک کنم جک -
281
00:13:04,160 --> 00:13:06,608
و من فکر ميکنم که مردم با يه همچين فکري
.ميتونن همدردي بکنن و خودشون رو بذارن جاي اون
282
00:13:06,790 --> 00:13:08,276
.ميخوام بهت بگم چيکار کردم
283
00:13:10,441 --> 00:13:11,865
.مهم نيست کيت
284
00:13:12,820 --> 00:13:14,623
.ما هممون بايد بتونيم يه بار ديگه از اول شروع کنيم
285
00:13:15,571 --> 00:13:17,933
.و فکر ميکنم همين باعث شده که شما هم اونو دوست داشته باشيد
286
00:13:18,163 --> 00:13:19,909
براي اينکه اونو بدي چي ميخواي؟
287
00:13:20,345 --> 00:13:23,655
.من چي ميخوام؟ يه بوس شايد بتونه کار رو درست کنه -
چي؟ -
288
00:13:24,090 --> 00:13:24,927
.يه بوسه
289
00:13:25,591 --> 00:13:26,737
.از تو، همين الان
290
00:13:28,507 --> 00:13:29,582
!باحاله، نه؟
291
00:13:31,013 --> 00:13:33,558
...من شخصاً دوست دارم ساوير باشم چونکه -
!همه شوکه شديم -
292
00:13:33,676 --> 00:13:35,351
...خب
"...بخاطر اينکه من عاشق ساويرم"
293
00:13:35,501 --> 00:13:36,789
و دوست دارم پيراهنم رو در بيارم"
294
00:13:36,939 --> 00:13:40,829
."و خودمون تو آينه نگاه کنم -
چطوره يه ذره بيايي نزديک تر و گرمم کني؟ -
295
00:13:41,009 --> 00:13:44,092
.تو ميدوني چکار کني يه دختر احساس خاص بودن بکنه ساوير -
.سايور خيلي باحاله -
296
00:13:44,194 --> 00:13:47,024
.منظورم اينه که، اون خيلي جذابه
.خطرناکه. باهوشه
297
00:13:47,151 --> 00:13:48,904
.تيکه ميندازه -
.چيزاي خوبي هم ميگفتم بعضاً -
298
00:13:49,007 --> 00:13:51,228
مطمئناً ميدوني تو ميدوني چطوري هميشه
.يکي رو به خودت جذب کني، دختر باز بمون
299
00:13:51,411 --> 00:13:52,097
.اين يه هديه ست
300
00:13:52,256 --> 00:13:53,836
.من تيکه ي "دخترباز بمون" رو دوست داشتم
301
00:13:53,970 --> 00:13:57,384
فکر ميکردم يه جورايي توي فصل اول
،اينو به جورج بگم خيلي بامزه ميشه
302
00:13:57,488 --> 00:13:58,917
."و بعدش هم تيکه ي "آقاي تميز
303
00:13:59,029 --> 00:14:00,783
.تو فقط يه آدم حلقه به گوش با يه جارو لازم داري
304
00:14:01,005 --> 00:14:03,414
.فکر ميکنم اين واقعاً تري رو توصيف ميکنه
305
00:14:03,619 --> 00:14:04,568
...لاپيدوس
306
00:14:04,751 --> 00:14:06,489
.سلام کني راجرز -
.اوه، کني راجرز -
307
00:14:06,624 --> 00:14:08,013
مشکلت چيه چاقالو؟
308
00:14:08,204 --> 00:14:11,522
.خفه شو...آدمِ...بي کلاس
309
00:14:11,712 --> 00:14:12,771
.نه خوبه راه افتادي
310
00:14:12,889 --> 00:14:16,319
اين خيلي بامزه بود که به هارلي هي تيکه
...نسبت بديم و اينکه
311
00:14:16,422 --> 00:14:19,283
هميشه بگه "حرومزاده" نه؟ -
."و اينکه هميشه بگه "حرومزاده" ..."حرومزاده -
312
00:14:19,354 --> 00:14:21,195
.بيا. يه امتحاني بکن -
.حرومزاده -
313
00:14:21,291 --> 00:14:23,772
!حرومزاده -
!حرومزاده -
314
00:14:23,866 --> 00:14:26,775
.خوبه
.حالا لباست رو در بيار
315
00:14:26,942 --> 00:14:28,964
اين خوبه که شخصيت يه آدم بانمک رو بازي کني
316
00:14:29,068 --> 00:14:30,916
.که اون خيلي شوخ طبع ياشه
317
00:14:31,074 --> 00:14:33,634
ولي من نگران نجات پيدا کردن اون بودم
318
00:14:34,212 --> 00:14:36,306
.چونکه اون خيلي سرسخت بود -
!خفه شو -
319
00:14:37,080 --> 00:14:41,196
ميخواي بدوني من چه جور آدمي هستم؟
.بيا اينو بخون
320
00:14:41,538 --> 00:14:42,795
،آقاي ساوير عزيز"
321
00:14:43,158 --> 00:14:45,885
،شما نميدونيد من کي هستم
،ولي من ميدونم شما کي هستين
322
00:14:46,043 --> 00:14:47,788
."و ميدونم شما چيکار کردين
323
00:14:48,089 --> 00:14:51,123
.برو زير تخت
.صدات در نياد
324
00:14:51,630 --> 00:14:52,879
!اين در رو باز کن -
...بعنوان يه پسر کوچيک -
325
00:14:53,044 --> 00:14:55,969
جيمز فورد شاهل قتل مادرش توسط پدرش و
...خودکشي پدرش بوده
326
00:14:56,111 --> 00:14:58,458
چيکار داري ميکني؟
...چه غلطي داري
327
00:14:58,798 --> 00:14:59,414
که اين اتفاق وقتي افتاد که يه مردي به اسم ساوير
328
00:14:59,541 --> 00:15:00,844
.همه چيز اونا رو ازشون گرفت
329
00:15:02,496 --> 00:15:04,354
،انتقام هدف زندگيش شد
330
00:15:04,865 --> 00:15:07,214
و اون نام و شناسه ي مردي رو بدنبال داشت
.که دنبالش ميگشت
331
00:15:07,641 --> 00:15:10,510
.اين نامه براي تو نوشته نشده
.تو خودت اينو نوشتي
332
00:15:10,684 --> 00:15:13,948
،من فکر ميکنم اون بحراني ترين لحظه براي اون بود
...که يکي اونو بفهمه
333
00:15:14,105 --> 00:15:16,287
...ميدونيد، فهميدن راز سياه درونش
334
00:15:16,579 --> 00:15:19,762
...اينکه توي اون ظاهر سرسختش رخنه ايجاد بشه
335
00:15:20,823 --> 00:15:23,975
.اجازه ميده که انسانيتش از اون شکاف بيرون بريزه
336
00:15:24,426 --> 00:15:29,697
.من فکر ميکنم تو هيچ وقت واقعاً تو زندگيت يه آدمو شکنجه نکردي -
...متأسفانه براي جفتمون -
337
00:15:30,639 --> 00:15:31,673
.اشتباه ميکني
338
00:15:32,725 --> 00:15:34,628
.من افسر مخابرات ارتش بودم
339
00:15:34,763 --> 00:15:35,878
.توي جنگ خليج فارس بودم
340
00:15:36,218 --> 00:15:38,004
يعني چيکار ميکردي...توي نيرو هوايي بودي؟
341
00:15:39,260 --> 00:15:40,454
.ارتش جمهوري خواه
342
00:15:41,093 --> 00:15:43,732
.سعيد جراه داره با يه گذشته ي سياه ميجنگه
343
00:15:43,898 --> 00:15:46,088
من فکر ميکنم حالا يه توانايي جديد داري
.که ميتوني ازش استفاده کني
344
00:15:46,277 --> 00:15:47,858
،سريعاً علايق شما رو جريحه دار ميکنه
345
00:15:48,086 --> 00:15:49,777
،و بعدش به اين فکر ميکنيد که، ميدوني
اين يه حقه ست؟
346
00:15:49,882 --> 00:15:52,252
چرا دارن اين کار رو ميکنن؟
،آيا اين آدم ميخواد يه نوعي از بشر باشه
347
00:15:52,426 --> 00:15:53,809
با خيلي چيزاي نمادين ميجنگه
348
00:15:54,030 --> 00:15:57,010
،يا يه چيزي تو اين مايه ها، شايد بتونيم بگيم
اين شخصيت رو کمتر محبوب ميکنه؟
349
00:15:58,100 --> 00:15:59,586
.نور عابد جسيم
350
00:16:00,700 --> 00:16:02,068
.ميخوام ازت چندتا سؤال بپرسم
351
00:16:02,195 --> 00:16:04,612
.هيچ کس منو "نور" صدا نميکنه سعيد
352
00:16:04,730 --> 00:16:07,726
چيزي که خيلي غيرعادييه اينه که
.اين آدم خيلي رمانتيک بوده
353
00:16:08,430 --> 00:16:09,994
.اين يه بازي نيست ناديا
354
00:16:10,263 --> 00:16:12,215
.ولي تو هنوز تو اين بازي نقش داري سعيد
355
00:16:12,389 --> 00:16:14,715
يه جايي، درون اون وجود داره
که خالصه
356
00:16:15,067 --> 00:16:18,497
که بهش اجازه ي پيدا کردن
.يه مقدار رستگاري رو ميده
357
00:16:20,441 --> 00:16:22,188
يکي از بهترين چيزها درباره اين سريال
358
00:16:22,354 --> 00:16:24,141
اينه که نويسندگان به اندازه کافي باهوش بودن
359
00:16:24,385 --> 00:16:26,820
اين بود که نشون بدن اين قسمت يه داستان کليشه اي داره
.يهو اين موضوع رو 180 درجه عوضش ميکنن
360
00:16:27,215 --> 00:16:30,399
.هفته ي پيش بيشتر ماها با هم غريبه بوديم -
،آدمايي بوديم که از کشورهاي مختلفي اومده بوديم -
361
00:16:30,533 --> 00:16:33,117
،يا از برهه هاي زماني مختلف به اينجا اومديم
،و بطور واضح از انواع مختلفي بوديم
362
00:16:33,323 --> 00:16:36,128
.و داريم سعي ميکنيم بفهميم چطوري يه جامعه تشکيل بديم
363
00:16:36,318 --> 00:16:37,582
.ولي الان هممون اينجاييم
364
00:16:37,693 --> 00:16:39,432
.و خدا ميدونه چه مدت قراره اينجا باشيم
365
00:16:39,550 --> 00:16:43,787
،درون اين داستان هنوز طوريه که
اين سؤال رو ميپرسه ازمون
366
00:16:43,897 --> 00:16:45,138
ميتونيم همه با هم باشيم؟
367
00:16:45,518 --> 00:16:47,288
...ولي اگه نتونيم با هم زندگي کنيم
368
00:16:51,001 --> 00:16:52,361
.تنها ميميريم
369
00:16:59,467 --> 00:17:02,959
،جزيره رازهاي زيادي رو درونش داره
ولي هيچ کدوم قابل توجه تر از
370
00:17:03,140 --> 00:17:04,871
اون هيولايي که توي جنگل
.ميخزيد نبودن
371
00:17:05,757 --> 00:17:06,990
.دوباره اومد
372
00:17:09,748 --> 00:17:11,882
ولي فقط يکي از بازمانده ها بود که جزيره رو خجالت زده کرد
373
00:17:12,213 --> 00:17:14,915
.و جزيره رو با ايماني جديد جستجو کرد
374
00:17:17,000 --> 00:17:19,498
والت، ميخواي يه رازي رو بدوني؟
375
00:17:19,679 --> 00:17:23,244
فهميدن اينکه لاک روي ويلچر بوده
.خودش خيلي چيز بزرگيه
376
00:17:23,403 --> 00:17:25,819
خب، من توي قسمت هاي اول يا دوم
که فيلمبرداري کرديم نميدونستم
377
00:17:25,995 --> 00:17:27,819
.که لاک، در واقع، روي ويلچر بوده
378
00:17:29,146 --> 00:17:32,111
.جان -
،قبل از صقوط هواپيما لاک از يه ساختمون -
379
00:17:32,268 --> 00:17:34,616
بلند ميفته و فلج ميشه که اين کار توسط
.پدرش انجام ميشه
380
00:17:37,057 --> 00:17:38,780
اين اتفاق اونو تبديل ميکنه به يه آدم شکسته
381
00:17:39,011 --> 00:17:40,417
.که دنبال هدف ميگرده
382
00:17:40,678 --> 00:17:42,385
که جان لاکي که توي هواپيما بوده
383
00:17:42,543 --> 00:17:44,999
،فقط تو رؤيا زندگي ميکرده
،و هيچ چيز ديگه اي نداشته
384
00:17:45,095 --> 00:17:46,992
.و من فکر ميکردم اون يه مرد نامرئي هم بوده
385
00:17:47,300 --> 00:17:50,848
...وقتي صحنه اي رو ديدم که لاک مي ايسته
386
00:17:51,007 --> 00:17:53,867
و اينکه اون ميتونه کاملاً راه بره...براي من
يه چيزي رو
387
00:17:53,970 --> 00:17:56,128
.که توي سريال ممکنه بوجود بياد رو بهمراه داشت
...اون يه جورايي
388
00:17:56,270 --> 00:17:58,704
،وسعت ديد منو از اينجا تا اينجا تغيير داد
.درست عين همين که گفتم
389
00:17:58,933 --> 00:18:00,149
خيلي چيزا توي جزيره هست
390
00:18:00,245 --> 00:18:01,493
.ميتونيم ازشون تغذيه کنيم
391
00:18:01,619 --> 00:18:04,654
و ميشه بگي چطور دقيقاً بايد اين
منبع تغذيه رو پيدا کنيم؟
392
00:18:06,008 --> 00:18:07,596
،ما شکار ميکنيم، و يهويي
393
00:18:07,707 --> 00:18:10,418
اين امکان بهش داده ميشه که اون
.ميتونه يه آدم مفيد و قابل استفاده اي باشه
394
00:18:10,576 --> 00:18:12,781
و اون ميتونه نتيجه ي تمام اتفاقاتي
،ميفته رو نتيجه شون رو تحت تأثير قرار بده
395
00:18:12,898 --> 00:18:14,605
و اينکه مردم واقعاً
.به حرف اون گوش ميکنن
396
00:18:14,883 --> 00:18:16,455
.اون واقعاً گمراه کننده بود
397
00:18:16,787 --> 00:18:19,016
،من تو چشماي اين جزيره نگاه کردم
398
00:18:19,387 --> 00:18:23,410
.و چيزي که زيبا بود رو ديدم -
،من هيچ وقت اون صدايي که ميگفت -
399
00:18:23,591 --> 00:18:24,659
،اين چشم جزيره ست"
400
00:18:24,989 --> 00:18:26,832
،"و تو داري بهش نگاه ميکني جان
.رو نشنيده بودم
401
00:18:26,981 --> 00:18:29,643
ولي اون از اين اتفاق بعنوان يه رابطه ي خاص
402
00:18:29,796 --> 00:18:31,392
.با جزيره صحبت ميکنه -
.اون موفق شد -
403
00:18:31,741 --> 00:18:34,205
،ما براي يه هدفي به اينجا آورده شديم
...به يه دليلي
404
00:18:34,316 --> 00:18:36,221
.هممون -
و کي ما رو آورده اينجا جان؟ -
405
00:18:36,466 --> 00:18:39,648
.جزيره -
من هميشه اين احساس رو داشتم، ميدوني، که يه جنگي بنيادي -
406
00:18:39,808 --> 00:18:43,649
توي سريال بين جان و جک بوجود مياد که
.باعث ميشه بيننده تحريک بشه
407
00:18:43,831 --> 00:18:44,566
من فکر ميکنم دليلش همينه که
408
00:18:44,724 --> 00:18:46,637
من و تو بعضي وقت ها با هم
.چشم تو چشم نميشيم جک
409
00:18:47,307 --> 00:18:50,240
.چونکه تو مرد علمي -
و تو مرد چي هستي؟ -
410
00:18:50,350 --> 00:18:53,757
.من مرد ايمان و اعتقادم -
.براي من آسون بود که با تمام افکار لاک خودمو تطبيق بدم -
411
00:18:53,899 --> 00:18:55,282
،من فقط ميخواستم تو جزيره بمونم
،تو اون جنگل ها زندگي کنم
412
00:18:55,345 --> 00:18:58,046
.به مردم نصيحتاي خوبي بکنم -
.امروز روز تولدمه -
413
00:18:58,213 --> 00:18:59,573
،جالبيش اينه که لااقل تولد خودت و بچه ات
414
00:18:59,857 --> 00:19:02,386
.به همديگه نزديکه، و اين يه خوش شانسيه -
به اين اعتقاد داري؟ -
415
00:19:02,640 --> 00:19:04,022
.من به خيلي چيزا اعتقاد دارم کلير
416
00:19:07,516 --> 00:19:08,795
.تولدت مبارک کلير
417
00:19:09,530 --> 00:19:10,329
.ممنونم
418
00:19:11,570 --> 00:19:13,641
خب...اولين بارته هواپيمات سقوط ميکنه؟
419
00:19:14,106 --> 00:19:17,126
چي شد که اينطوري فکر کني؟ -
.آه، من هميشه آدماي تازه کار رو ميشناسم -
420
00:19:18,761 --> 00:19:21,038
کلير ليتلتون وقتي هواپيما سقوط کرد
تنها بود
421
00:19:21,733 --> 00:19:23,299
.ولي تونست درون چارلي پِيس براي خودش دوست پيدا کنه
422
00:19:23,645 --> 00:19:25,692
.اونا رابطه ي خيلي خوبي داشتن
423
00:19:25,794 --> 00:19:29,407
،خيلي از لحظه ها خيلي شيرين بودن
.مثل اون موقعي که شيشه ي کره بادوم زميني رو آورد
424
00:19:29,771 --> 00:19:31,026
!کره بادوم زميني؟
425
00:19:31,223 --> 00:19:32,189
.همونطوري که سفارش داده بودي
426
00:19:32,788 --> 00:19:34,029
خدا رو شکر که کره ي بادوم زميني الکي بود
427
00:19:34,163 --> 00:19:35,673
.چونکه آلرژيِ خيلي بدي بهش دارم
428
00:19:35,878 --> 00:19:37,514
.پس فقط بايد اداش رو در بيارم
!و بايد بگم که، واي، خيلي عاليه
429
00:19:37,760 --> 00:19:41,379
.مار از پونه بدش مياد، دم لونه اش سبز ميشه -
.خيلي آرامش بخشه -
430
00:19:41,671 --> 00:19:44,271
اين بهترين کره ي بادوم زمينيه
.که من تا حالا خوردم
431
00:19:44,484 --> 00:19:46,049
،اون دختر خيلي شيرينيه
432
00:19:46,240 --> 00:19:47,748
از اون دسته دختراييه که
کينه اي نيستن
433
00:19:47,954 --> 00:19:51,399
،ولي يه جور توانايي و قدرت دروني داره
434
00:19:51,590 --> 00:19:53,898
که بايد با اين حامله بودنش کنار بياد
435
00:19:53,978 --> 00:19:54,712
و اينکه توي جايي که اصلا راحت نيست
436
00:19:54,893 --> 00:19:57,587
،بخواد بچه دار بشه و اين اتفاق بيفته
437
00:19:57,690 --> 00:19:58,916
.ميتونم تصور کنم
438
00:20:00,440 --> 00:20:02,227
کلير؟
اينجا چيکار ميکني؟
439
00:20:02,313 --> 00:20:03,925
.هيچي
.فقط لطفاً تنهام بذار
440
00:20:04,755 --> 00:20:06,890
يکي از قسمت هايي که من ازش رد شدم و فکر کردم درباره ش
441
00:20:06,992 --> 00:20:11,426
...اوه، لعنتي، اون خيلي قسمت
،بييييب...خوبي بود
442
00:20:11,514 --> 00:20:13,290
همون قسمتي بود که بون ميميره
443
00:20:13,496 --> 00:20:15,392
.و آرون کوچولو بدنيا مياد
444
00:20:21,004 --> 00:20:23,090
آماده اي؟
.زود باش، يکي ديگه
445
00:20:23,295 --> 00:20:25,825
،فشار بده! فشار بده! فشار بده
!فشار بده، فشار بده، فشار بده
446
00:20:29,610 --> 00:20:31,215
ميدونيد، مردن و بدنيا اومدن
447
00:20:31,356 --> 00:20:33,175
و اينکه از يه چيزي دل کندن
448
00:20:33,380 --> 00:20:34,817
...و به يه چيز ديگه زندگي بخشيدن
449
00:20:35,008 --> 00:20:37,853
.خيلي درام و خوب در اومد
450
00:20:38,026 --> 00:20:40,714
.اون واقعاً يه قسمت خاص بود
451
00:20:40,832 --> 00:20:42,009
و چارلي شده بود
452
00:20:42,104 --> 00:20:45,005
.يه جور پدري که جانشين پدر اصلي بود
هر سه تاي اونا
453
00:20:45,108 --> 00:20:47,265
يه جورايي بهم خيلي نزديک بودن
و يه چيز خيلي اساسي توي
454
00:20:47,384 --> 00:20:50,569
.سريال "گمشدگان" بود که وجود داشت -
.دوست دارم -
455
00:20:51,746 --> 00:20:52,804
ميشه دوباره بگي دنبال چي بگرديم؟
456
00:20:53,216 --> 00:20:55,555
آم، هر چيز بلند فلزي يا يه چيزي
.لوله مانند پلاستيکي
457
00:20:55,919 --> 00:20:57,642
،هر چيزي که بتوني باهاش
.آم، يه جور چيز قاب مانند درست کني
458
00:20:57,974 --> 00:21:00,091
اولين لحظه ي عميق داستان
459
00:21:00,187 --> 00:21:01,554
آخر فصل اول بود
460
00:21:01,647 --> 00:21:03,948
.موقعي بود که ميخواستيم قايق دست ساز رو به آب بندازيم -
.اوه، فکر ميکردم که اين خيلي خيلي عاليه -
461
00:21:04,106 --> 00:21:07,243
.ميدوني، خيلي لذت بخش بود
.منظورم اينه، بنظر ميومد که...اوه، اين يه قايقه
462
00:21:07,394 --> 00:21:09,536
اون آدما قايق رو از وسايلي درست کرده بودن
که از لاشه ها پيدا کرده بودن
463
00:21:09,694 --> 00:21:11,551
.و اون چيزايي که ميتونست تو جزيره باشه
464
00:21:11,661 --> 00:21:14,159
اون، آم، واقعاً پايدار تر از
465
00:21:14,325 --> 00:21:17,785
.يه قايق درست و حسابي بود -
.خيلي سريع داره درست ميشه -
466
00:21:17,920 --> 00:21:20,385
...اون قايق واقعاً براي سريال يه روزنه ي اميد بود
467
00:21:20,543 --> 00:21:22,724
فکر اينکه اونا واقعاً ميتونستن
.از جزيره برن
468
00:21:22,920 --> 00:21:26,385
.پيش جک بمون. اون ازت مراقبت ميکنه
469
00:21:27,920 --> 00:21:30,385
کي از تو مراقبت ميکنه؟
470
00:21:31,545 --> 00:21:33,505
من فکر ميکردم که اين در صدر کاراي بود که
471
00:21:33,623 --> 00:21:36,342
تمام مردم در طول يکسال
،اونجا انجام دادن
472
00:21:36,541 --> 00:21:38,829
و احساس کردم که شبيه يه جشن گرفتن ميمونه
473
00:21:39,013 --> 00:21:42,608
از اولين لحظه اي که سريال شروع شد تا اونجايي
.که اومده بود و ادامه داشت
474
00:21:46,267 --> 00:21:48,402
!هلش بدين
!مستقيم نگهش دارين
475
00:21:48,551 --> 00:21:49,666
اين يکي از اون لحظه هايي بود که واقعاً ميفهميد
476
00:21:49,753 --> 00:21:50,637
که ساختن سريال هاي تلويزيوني
477
00:21:50,772 --> 00:21:53,079
.که واقعاً يه شانسه براي همکاري با همديگه -
!بريد! بريد! بريد -
478
00:21:53,680 --> 00:21:57,348
!خداحافظ وينسنت! خداحافظ وينسنت -
.اين تقريباً کاري بود که حدود 300 تا آدم با همکاري هم انجام ميدادن -
479
00:22:01,948 --> 00:22:04,334
،ميدونيد، ما اون صحنه رو نوشته بوديم
و بعدش
480
00:22:04,468 --> 00:22:05,187
شما فيلم رو ميبينيد
481
00:22:05,336 --> 00:22:07,250
و ميبينيد که "جک بِندِر" چطور
،اون صحنه رو اجرا ميکنه
482
00:22:07,447 --> 00:22:09,929
و بعدش ميبينيد که تمام بازيگرا
.چطوري اون همه احساسات رو به بيننده القا ميکنن
483
00:22:10,128 --> 00:22:12,165
!هي -
بهت چي گفتم، هان؟ -
484
00:22:14,109 --> 00:22:16,251
،و بعدش در صدر تمام اينا
و بعدش با "مايکا گياچينو" رفتيم به
485
00:22:16,394 --> 00:22:18,717
،قسمت ساخت موسيقي سريال
،و اون صفي که اونجا بود خيلي زيبا بود
486
00:22:18,921 --> 00:22:21,221
،اينکه وقتي اون صحنه تموم شد
همه داشتن گريه ميکردن
487
00:22:21,419 --> 00:22:22,297
چونکه داشت پخش ميشد
488
00:22:22,479 --> 00:22:23,790
و اون صحنه اي که اون قايق
،توي آب داشت ميرفت
489
00:22:23,949 --> 00:22:25,671
و همشون شروع کردن به کوبيدن چوبهاشون
490
00:22:25,861 --> 00:22:27,725
به اون وسايل موسيقي که داشتن
،و دست ميزدن
491
00:22:27,891 --> 00:22:30,239
و اون صحنه ي نابي که ديدين
.براي ما پشت صحنه اينطوري بود
492
00:22:30,618 --> 00:22:32,317
براي اينکه جادوي تلويزيون رو بشه ديد
493
00:22:32,498 --> 00:22:36,007
اينکه بتوني يه طوري صحنه رو دربياري
...که يه جورايي بيننده احساس خوب بهش دست بده
494
00:22:36,197 --> 00:22:38,283
.آره -
.ميدوني، يه جوري اسطوره اي بايد باشه -
495
00:22:38,394 --> 00:22:40,189
بيشتر شبيه اين بود که
.هومر داشته داستان اديسه رو اون موقع مينوشته
496
00:22:40,370 --> 00:22:41,335
،يه سفر قهرمانانه ست
497
00:22:41,485 --> 00:22:44,313
.و براي من که شادي دروني زيادي بهمراه داشت
.خيلي راحت بگم عالي بود. آره
498
00:22:51,980 --> 00:22:54,415
داستان سريال گمشدگان ميبايست
که پشت صحنه ي کمياب داشته باشه
499
00:22:54,738 --> 00:22:56,769
جايي که داستان رمانتيک نجات پيدا کردن
و رمز و راز داشتن
500
00:22:56,897 --> 00:22:57,845
.بتونه بيان بشه
501
00:22:58,667 --> 00:23:00,903
جزيره ي اوهايو توي هاوايي تونست اينو ثابت کنه
502
00:23:01,013 --> 00:23:02,302
.ميتونه يه مکان همه چي تموم باشه
503
00:23:02,753 --> 00:23:04,664
،وقتي اين نقش رو قبول کردم، گفتم
."عزيزم، داريم ميريم هاوايي"
504
00:23:04,776 --> 00:23:06,363
"و اون رفت نقشه رو آورد و گفت که : "اونجا کجاست؟
.ما به نقشه نگاه کرديم
505
00:23:06,444 --> 00:23:09,833
و به اقيانوس آرام نگاه کرديم و
پيش خودمون گفتيم، يا عيسي مسيح، اينجا بايد بريم؟
506
00:23:10,031 --> 00:23:12,394
.اونجا که وسط ناکجا آباده -
.هاوايي خيلي شگفت انگيز بود -
507
00:23:12,592 --> 00:23:15,246
.اونجا بهترين، بهترين صحنه براي سريال ما بود
508
00:23:15,372 --> 00:23:17,926
.اون جزيره ي شماست -
.واقعاً ازش لذت بردم -
509
00:23:18,060 --> 00:23:21,094
.بيشتر صحنه هاي فيلم تو فضاي باز فيلمبرداري شده بود -
.کوه هاي باورنکردني اي داشت -
510
00:23:21,253 --> 00:23:23,654
،هوا ميتونست خيلي زيبا باشه
.ولي ميتونه تغيير کنه
511
00:23:23,837 --> 00:23:27,021
.ميتونه بارون خيلي باور نکردني اي ببياد -
.ميخواد يه طوفان بياد هوگو -
512
00:23:27,157 --> 00:23:28,911
.دريا خيلي بدرفتاري ميکرد باهامون
513
00:23:29,100 --> 00:23:32,119
.خيلي خيلي سخت بود
،بايد خودمون رو تو گل و شُل ميماليديم
514
00:23:32,270 --> 00:23:34,696
يا اينکه ميبايست زمان خيلي
.زيادي رو زير آفتاب ميگذروندي
515
00:23:34,854 --> 00:23:37,098
و ميدونيد، گروه واقعاً
.شگفت آور بودن
516
00:23:37,200 --> 00:23:38,670
منظورم اينه که، روزهايي بودن که من نميدونم
517
00:23:38,948 --> 00:23:41,239
اصلاً وسيله ها براي صحنه چطوري
.وارد ميشن، چطوري خارج ميشن
518
00:23:41,349 --> 00:23:45,974
.آسون نيست، ولي ارزشش رو داره -
قشنگه نه؟ مهم نيست چقدر تو اين جزيره بموني -
519
00:23:46,139 --> 00:23:47,727
.هيچ وقت از ديدن اين مناظر خسته نميشي
520
00:23:48,011 --> 00:23:50,493
.اين منظره براي خودش تو داستان يه شخصيت بود
521
00:23:50,637 --> 00:23:52,500
فکر نميکنم تا حالا توي
522
00:23:52,651 --> 00:23:56,902
يه همچين جايي مثل اوهايو
.با اين صحنه هاي معجزه آسا کار کرده باشم
523
00:23:57,107 --> 00:24:01,351
،در طول 121 ساعت سريال
تما صحنه هاغير از 4 تا از اونا
524
00:24:01,573 --> 00:24:03,193
.تماماً توي جزاير هاوايي فيلمبرداري شد
525
00:24:03,430 --> 00:24:05,713
،فقط اگه يه نگاهي به عقب بندازيد
فکر ميکنم کار خيلي جالب و خوبي انجام داد
526
00:24:05,879 --> 00:24:07,794
يه جورايي تمام دنيا بوديم
527
00:24:07,910 --> 00:24:09,864
.و همه رو تو اين يه ذره جا تو هاوايي فيلمبرداري کرديم
528
00:24:10,385 --> 00:24:13,348
اولين باره مياييد تونس؟ -
.نه -
529
00:24:13,744 --> 00:24:16,027
،از ديد يا بازيگر
يه همچين دکور و صحنه سازي اي
530
00:24:16,146 --> 00:24:19,433
.بنظر من 75% کار رو پيش ميبره -
.به آيوا خوش اومدي -
531
00:24:19,569 --> 00:24:21,907
و واقعيت اينکه اونا
،تونستن اين کار رو اينجا انجام بدن، ميدونيد
532
00:24:22,042 --> 00:24:26,134
،گرفتن مرکز شهر توي هانلولو
...که بتونن آلمان رو بگيرن، توي اروپاي شرقي
533
00:24:26,239 --> 00:24:29,556
.واقعاً آدم مو به تنش راست ميشه
خيلي خيره کننده بود
534
00:24:29,777 --> 00:24:31,912
که به شخصيت ها اجازه داده بشه
.بين اون دنياها حرکت کنن
535
00:24:32,777 --> 00:24:34,912
.پدرت اجازه داد
536
00:24:37,570 --> 00:24:39,577
،توي تاريخ تلويزيون آمريکا
537
00:24:39,656 --> 00:24:41,949
هيچ وقت يه سريالي نداشتيم که
538
00:24:42,019 --> 00:24:45,077
تقريبا نصف 42 دقيقه از سريال
.ميدونيد، توي خود سريال زيرنويس بشن
539
00:24:44,570 --> 00:24:49,577
.اين براي توئه
...يه ليست از کلمه هاي انگليسيه بهمراه تلفظشون
540
00:24:49,939 --> 00:24:52,498
هر آدم کره اي، چندتا کلمه از انگليسي رو ميفهمه
541
00:24:52,855 --> 00:24:54,767
!آخ! آخ
542
00:24:54,845 --> 00:24:56,182
!پامو گذاشتم رو يه ستاره دريايي
543
00:24:56,775 --> 00:25:00,204
،ميدونيد، کار من
کاري که ميکردم، اينو بود که به کوچکترين
544
00:25:00,323 --> 00:25:02,393
کلمه اي که جين ممکن بود متوجه بشه
.دقت کنم
545
00:25:02,598 --> 00:25:03,982
.بايد رو پام بشاشي رفيق
546
00:25:04,432 --> 00:25:05,918
!بشاش رو پام
!بشاش رو پام
547
00:25:06,076 --> 00:25:07,783
!نه! نه
...بشاش به
548
00:25:08,265 --> 00:25:10,913
و اينکه ميتونست اون کلمه ها رو دست و پا شکسته بفهمه
549
00:25:11,094 --> 00:25:14,414
و ين کار باعث ميشد که
.بتونه مکالمه ش رو ادامه بده
550
00:25:16,073 --> 00:25:17,298
فکر کنم بايد حواسمون به اين باشه
551
00:25:17,448 --> 00:25:18,730
وقتي ميگيم
.مراقب چيزي که اميد داري بهش برسي باش" چي ميگيم"
552
00:25:19,842 --> 00:25:20,704
.تو فهميدي چي ميگم
553
00:25:23,455 --> 00:25:25,904
فهميدي مگه نه؟
.تو الان فهميدي من چي گفتم
554
00:25:26,545 --> 00:25:28,323
،سان خيلي مرموز
555
00:25:28,488 --> 00:25:32,351
،خيلي سنتي
،آم...حتي خيلي جاها سر به زير بود
556
00:25:32,495 --> 00:25:35,275
آم، کسي که توي يه ازدواج خيلي
.هولناک گير افتاده
557
00:25:35,495 --> 00:25:37,275
.من هر جا ميرم بايد دنبالم بيايي
558
00:25:38,495 --> 00:25:40,275
ميفهمي چي ميگم؟
559
00:25:41,124 --> 00:25:43,781
.اين مرد خيلي روي همسرش حساسه
اون فقط کره اي حرف ميزده
560
00:25:43,906 --> 00:25:46,254
و وقتي که اطراف سانه
.خيلي از خودش اخلاق خوب نشون نميده
561
00:25:46,348 --> 00:25:48,703
،و منم فکر کردم، خب
.نميدونم بخوام اين کار رو انجام بدم يا نه
562
00:25:48,838 --> 00:25:51,114
.خيلي خوشحالم که انجامش دادم
563
00:25:51,470 --> 00:25:53,192
...بازي کردن نقش اون خيلي برام جذاب بود
564
00:25:54,283 --> 00:25:57,096
چي شده؟ -
.چيزي که شده اينه که من ازدواج کردم -
565
00:25:57,200 --> 00:26:00,977
و اينکه باهاش بمونم
.و تمام رازهاش رو نگه دارم پيش خودم
566
00:26:01,325 --> 00:26:03,308
غير از مشکل زبان بلد نبودن
،و مشکلات زناشويي
567
00:26:03,498 --> 00:26:05,932
زندگي توي جزيره سان و جين
رو بهم نزديک تر کرد
568
00:26:07,900 --> 00:26:10,033
.و بهشون يه اميد جديد رو براي يه بخش ديگه هديه داد
569
00:26:10,388 --> 00:26:12,318
.تو حامله اي
570
00:26:13,179 --> 00:26:15,684
اون بچه...مال منه؟
571
00:26:17,873 --> 00:26:19,666
تغيير کردن اون قابل توجهه
572
00:26:20,418 --> 00:26:21,429
.و خيلي مهمه
573
00:26:21,495 --> 00:26:23,275
...من ميدونم که
574
00:26:23,495 --> 00:26:25,275
.قبلاً چه آدمي بودم
575
00:26:26,495 --> 00:26:28,275
من هر کاري که لازم باشه براي اينکه از تو و از
.بچه مراقبت کنم، انجام ميدم
576
00:26:29,495 --> 00:26:31,275
.خيلي دوست دارم
577
00:26:32,011 --> 00:26:33,869
،اونا چه خوشحال بودن چه نبودن
578
00:26:34,003 --> 00:26:35,608
داستان عشقي بود
579
00:26:35,725 --> 00:26:37,969
.که فکر ميکنم خيلي از مردم بهش اهميت ميدادن
580
00:26:38,065 --> 00:26:39,842
.حتي براي يه مدتي هم کمدي بود
581
00:26:39,970 --> 00:26:41,566
،ميدونيد
هر مانعي که شما فکر کنيد
582
00:26:41,701 --> 00:26:42,712
ميشد بين دوتا آدمي که
583
00:26:42,885 --> 00:26:45,888
.ميخواستن دوباره با هم باشن، بوجود ميومد -
نميخواي اون بره، مگه نه؟ -
584
00:26:46,142 --> 00:26:47,105
.نه
585
00:26:47,596 --> 00:26:49,373
،قرار بود که تو جزيره هاي مختلف باشيم
586
00:26:49,611 --> 00:26:52,147
و بعدش يه جورايي بطور ساده تر
.قرار بود سالها و دهه ها از هم دور باشيم
587
00:26:52,369 --> 00:26:56,621
اينکه سان و جين دوتا فصل خوب
از همديگه جدا باشن
588
00:26:56,826 --> 00:26:59,238
،نه حتي در مکان بلکه در زمان
589
00:26:59,433 --> 00:27:01,480
...فکر ميکنم که واقعاً
بيننده رو
590
00:27:01,623 --> 00:27:03,338
به جايي ميرسوند که دوست داشتن
اونا دوباره برگردن پيش همديگه
591
00:27:03,568 --> 00:27:05,630
.و يه پايان خوش داشته باشن
592
00:27:05,812 --> 00:27:08,159
اونا به همديگه و به خودشون
خيلي ايمان داشتن
593
00:27:08,277 --> 00:27:12,190
.که براي پيدا کردن همديگه همه جا رو بگردن -
ولي سان و جين تنها بازماندگاني نبودن -
594
00:27:12,371 --> 00:27:13,832
.که خودشون رو جدا از هم ديده بودن
595
00:27:14,221 --> 00:27:17,405
...در پايان
،تقريباً هر فصل
596
00:27:17,722 --> 00:27:19,681
يه جورايي اونا اين گروه بزرگ
.رو دو دسته ميکردن
597
00:27:19,895 --> 00:27:23,538
.اگه ميخوايد زنده بمونيد بايد با من بياييد -
فکر ميکنم اولين جايي که از هم جدا شديم و قابل توجه بود -
598
00:27:23,712 --> 00:27:25,964
اون موقعي بود که يه عده اي
ميخواستن توي غار زندگي کنن
599
00:27:26,083 --> 00:27:27,450
و يه عده ديگه هم ميخواستن توي
.ساحل زندگي کنن
600
00:27:27,798 --> 00:27:31,189
"و بعدش توي قسمت"مهاجرت
،بود که يه عده اي با قايق رفتن
601
00:27:31,392 --> 00:27:34,143
و يه عده ي ديگه اي از ما
."داشتيم راه پيمايي ميکرديم به سمت "کشتي صخره سياه
602
00:27:34,238 --> 00:27:36,759
،و براي يه مدت طولاني
،در شروع فصل دوم
603
00:27:37,107 --> 00:27:38,917
طوري شده بود که انگار داشتيم روي
.دوتا سريال مختلف کار ميکرديم
604
00:27:39,154 --> 00:27:40,703
،و بعدش يهويي، ميدونيد
605
00:27:40,876 --> 00:27:42,709
اونا بهمون پيوستن
.و دوباره همه با هم بوديم
606
00:27:42,932 --> 00:27:44,851
،مثل شخصيت هاي ما تو سريال
607
00:27:44,986 --> 00:27:48,060
ما هممون، آم، هممون از تمام
دنيا به اينجا آورده شديم
608
00:27:48,195 --> 00:27:50,573
...به اين جزيره ي زيباي هاوايي، و
609
00:27:50,913 --> 00:27:51,847
بهترين دوستاي همديگه شديم -
610
00:27:51,964 --> 00:27:54,185
چونکه توي يه کشتي همه با هم بوديم
611
00:27:54,359 --> 00:27:57,133
،و همه چي خوب پيش ميرفت
و...و داشتيم کم کم
612
00:27:57,242 --> 00:27:59,061
.همديگه رو ميشناختيم
،همونطور که دوستي هامون عميق تر ميشد
613
00:27:59,266 --> 00:28:02,063
.احساس ميکردم که داريم يه خانواده ميشيم -
،اون صحنه هايي که بعضي وقت ها بهم چسبونده ميشدن -
614
00:28:02,182 --> 00:28:03,873
که خيلي هم تو سريال داشتيم
615
00:28:04,024 --> 00:28:07,611
،همه رو نشون ميداد
،سعيد براي ساوير سيب مينداخت
616
00:28:07,762 --> 00:28:09,912
...من داشتم ماسه از تو کفشم ميريختم بيرون
617
00:28:10,071 --> 00:28:12,969
اون صحنه هايي بودن که باعث ميشدن
."من بگم "خدايا، عاشق اين لحظه هام
618
00:28:22,139 --> 00:28:23,253
.من خيلي حرفا برام سر اين "سرنوشت" دراومد
619
00:28:23,442 --> 00:28:24,343
خيلي دوست دارم تو سريالي بازي کنم
620
00:28:24,454 --> 00:28:26,587
که بخواد به سرنوشت
،و عقيده داشتن بعنوان موضوع اصلي نگاه کنه
621
00:28:26,817 --> 00:28:29,179
،درباره اينکه واقعاً
،واقعاً به يه چيزي ايمان داشته باشه
622
00:28:29,291 --> 00:28:30,808
درباره اينکه عميقاً باور داشته باشه
623
00:28:30,911 --> 00:28:34,546
.که توي سرنوشت بطور فيزيکي پيش بره
624
00:28:34,656 --> 00:28:36,569
چرا اينقدر برات سخته که باور کني؟
625
00:28:36,681 --> 00:28:39,533
تو چرا برات اينقدر آسونه که باور کني؟ -
!هيچ وقت آسون نبوده -
626
00:28:39,872 --> 00:28:41,303
،منظورم اينه که، لاک گفت که
.من مرد ايمانم"
627
00:28:41,452 --> 00:28:42,536
."تو مرد علمي
هميشه فکر ميکردم که
628
00:28:42,653 --> 00:28:45,001
اون آدمي بوده که خيلي با جديت و سرسختانه
،بدنبال سرنوشت ميگرده
629
00:28:45,216 --> 00:28:48,479
.نه اينکه فقط حرفش رو بزنه
630
00:28:49,871 --> 00:28:51,971
منظورم اينه که، چيزي که باعث ميشد دنبال اين سرنوشت بره
.نيازش به اون بوده
631
00:28:52,121 --> 00:28:54,002
،خيلي راحت ميتونست چيزي رو پيدا کنه باهاش ارتباط برقرار کنه
632
00:28:54,185 --> 00:28:55,568
،چيزي که بتونه بهش تکيه کنه
633
00:28:55,740 --> 00:28:57,053
.و من فکر ميکنم اين چيزي بوده که هميشه دنيالش بوده
634
00:28:57,282 --> 00:29:00,585
ميل لاک به ارتباط پيدا کردن با جزيره
موقعي که اون
635
00:29:00,704 --> 00:29:01,875
دريچه رو تو زمين پيدا کرد
کاملاً مشخص شد
636
00:29:02,490 --> 00:29:04,064
.و باور کرده بود که اون دريچه تمام جواب ها رو داره
637
00:29:04,410 --> 00:29:06,513
.هر کاري ميخواستي من انجام دادم
638
00:29:06,742 --> 00:29:10,148
!پس چرا اين کار رو کردي؟
!چرا؟
639
00:29:12,416 --> 00:29:14,194
،وقتي که نور از دريچه زد بيرون
640
00:29:14,368 --> 00:29:16,755
منظورم اينه که، فکر کردم که واقعاً خيلي عاليه
641
00:29:16,937 --> 00:29:18,810
ميدوني، شروع ميکني تو ذهنت سؤال درآوردن
642
00:29:18,952 --> 00:29:21,165
"مثل اينکه"اين دريچه چيه؟
و يهويي يه نور ميبيني
643
00:29:21,291 --> 00:29:23,362
.و اينکه يه آدمي اون تو داره راه ميره
644
00:29:23,487 --> 00:29:24,255
اون مرد کيه؟
645
00:29:26,452 --> 00:29:30,032
اون مردي بوده که جک خيلي سال پيش
.قبل از اينکه هواپيما سقوط کنه باهاش آشنا شده بود
646
00:29:30,237 --> 00:29:30,822
.جک
647
00:29:31,028 --> 00:29:32,844
.منم دزموندم
648
00:29:33,445 --> 00:29:36,212
.موفق باشي برادر
تو زندگي بعدي ميبينمت، نه؟
649
00:29:37,215 --> 00:29:38,566
وقتي اولين بار توي گمشدگان بازي کردم
650
00:29:38,771 --> 00:29:40,550
واقعاً هيچ چيزي درباره
.اين سريال نميدونستم
651
00:29:40,788 --> 00:29:42,202
،و اونا چند قسمت بهم دادن که نگاه کنم
652
00:29:42,320 --> 00:29:44,041
و منم فهميدم که قراره آدمي باشم
.که توي اون دريچه ست
653
00:29:44,501 --> 00:29:47,875
اسلحه ات رو بيار پايين، يا اينکه
!ميزنم کله اش رو ميترکونم برادر
654
00:29:49,204 --> 00:29:51,938
ولي واقعاً نميدونستم که قراره
.چقدر سر و صدا بکنه
655
00:29:52,389 --> 00:29:53,329
تو؟
656
00:29:53,519 --> 00:29:55,811
سريال يه جورايي
.تمام دنيا چرخيده بود
657
00:29:55,969 --> 00:29:59,367
ميخواي حرفش رو قبول کني؟ -
.حف اون تنها چيزيه که داريم جک -
658
00:30:00,315 --> 00:30:01,643
.لازم نيست حرفم رو قبول کنيد
659
00:30:01,929 --> 00:30:02,915
.فيلمو ببينين
660
00:30:05,745 --> 00:30:07,553
اون دريچه يکي از چندين ايستگاهي بود
661
00:30:07,673 --> 00:30:10,801
،که توسط ابتکار دارما ساخته شده بود
گروهي از دانشمندان
662
00:30:10,897 --> 00:30:12,874
در سال 1970 اومده بودن به جزيره
663
00:30:13,071 --> 00:30:16,382
...که به مطالعه ي خواص نادر اين جزيره بپردازن -
.نوسان الکترومغناطيسيِ نادري که وجود داره -
664
00:30:16,515 --> 00:30:18,761
دزموند مسئول فشار دادن دکمه اي شده بود
665
00:30:18,918 --> 00:30:21,290
که هر 108 دقيقه يکبار بايد فشار داده ميشد
که مقدار عظيمي از
666
00:30:21,620 --> 00:30:23,874
انرژي الکترو مغناطيسي که جمع شده بود
.رو زيرزمين نگه داره
667
00:30:26,394 --> 00:30:27,035
.واقعاً خيلي اونو نميبينيد
668
00:30:27,145 --> 00:30:28,560
،ميدونيد
،همه چيز رو درباره ش نميدونيد
669
00:30:28,701 --> 00:30:30,978
که فکر ميکنم که
.همين عامل اونو جذاب تر ميکنه
670
00:30:31,270 --> 00:30:34,108
دزموند يه، آم، يه شخصيت خيلي جالبه
671
00:30:34,273 --> 00:30:37,481
،که در دنياي گمشدگان
.اون نقش ثابتي تو سرياله
672
00:30:37,625 --> 00:30:40,747
همچنين دزموند دليل
.سقوط پرواز 815 اوشينيکه
673
00:30:41,022 --> 00:30:43,614
اون يادش ميره کد رو به کامپيوتر وارد کنه
674
00:30:44,223 --> 00:30:46,958
درست همون موقعي که
.پرواز 815 اوشينيک داره از بالا سر جزيره پرواز ميکنه
675
00:30:48,238 --> 00:30:50,205
بنابراين وقتي لاک تصميم گرفت
،که ديگه اون دکمه رو فشار نده
676
00:30:50,427 --> 00:30:54,505
.دزموند ميدونست که وضعيت جديه -
.هممون رو به کشتن دادي -
677
00:30:54,663 --> 00:30:55,516
چيزي که درباره دزموند دوست دارم
678
00:30:55,738 --> 00:30:59,278
اينه که اون هميشه سعي ميکنه
هر کاري از دستش بر مياد بکنه
679
00:30:59,381 --> 00:31:00,906
.که چيزي که فکر ميکنه درسته رو انجام بده
680
00:31:01,941 --> 00:31:05,868
دزموند کليد "امنيت/از بين رفتن" مربوط به
...اون نيرو رو ميچرخونه که دريچه رو از بين ببره
681
00:31:05,988 --> 00:31:07,648
.و از يه حادثه ي جهاني جلوگيري کنه
682
00:31:09,529 --> 00:31:12,437
.اون از اين اتفاق جون سالم به در ميبره -
.واي، رفيق -
683
00:31:13,211 --> 00:31:14,469
.من اينطوري تو جنگل از خواب بيدار شدم
684
00:31:14,832 --> 00:31:18,214
...انگار که دريچه
لباست رو هم ترکونده؟
685
00:31:19,414 --> 00:31:21,082
آره، بازي کردن تو اون روزاي اول
،خيلي بامزه و جالب بود
686
00:31:21,248 --> 00:31:26,630
.و با شخصيت دزموند خيلي راه اومده بوديم -
!هي! اينجا -
687
00:31:27,539 --> 00:31:29,806
بازمانده ها يه کم بعد با يه مرد ديگه
.تو جنگل آشنا شدن
688
00:31:30,115 --> 00:31:33,347
!اسم من هنري گِيله
!من اهل مينِسوتا هستم
689
00:31:33,474 --> 00:31:36,809
قرار بود که نقش هنري گِيل فقط
.سه قسمت تو سريال بازي کنه
690
00:31:36,975 --> 00:31:38,428
.روسو اونو توي جنگل گير انداخته بود
691
00:31:38,602 --> 00:31:40,855
.اون فکر ميکنه اين مرد از غريبه هاست -
غريبه هاي چي؟ -
692
00:31:41,290 --> 00:31:42,624
اين مرد مرموز
693
00:31:42,760 --> 00:31:44,546
...فکر ميکردن که قراره از تيره ي غيربه ها باشه
694
00:31:44,941 --> 00:31:46,719
ساکنان و صاحبان اصلي جزيره
695
00:31:47,098 --> 00:31:49,525
که معمولاً با بازماندگان سانحه ي
.پرواز اوشينيک برخورد ميکردن
696
00:31:50,433 --> 00:31:52,812
وقتي که بعنوان يه بازيگر مهمان
وارد يه سريال ميشيد نميدونيد که
697
00:31:53,048 --> 00:31:54,732
...واقعاً چطوري بايد بازي کنيد
698
00:31:55,001 --> 00:31:56,139
...البته، اگه من يکي از اونا بودم
699
00:31:56,353 --> 00:32:01,386
...اين آدمايي که شما مطمئنيد دشمناي شما هستن -
.ولي نسبت به اين يکي يه احساسي داشتم -
700
00:32:01,569 --> 00:32:04,090
يه جورايي ميدونستم که بايد با
.اين شخصيت چيکار ميکردم
701
00:32:04,248 --> 00:32:06,595
من نقشه ي يه جايي رو بهشون دادم
.که اونجا رو دارن ميپان
702
00:32:07,115 --> 00:32:08,832
،و وقتي که دوستاتون برسون اونجا
يه سري از آدماي من
703
00:32:08,981 --> 00:32:10,447
،منتظر اونان
و از اونا
704
00:32:10,582 --> 00:32:12,862
.براي مبادله با من استفاده ميکنن
705
00:32:13,305 --> 00:32:15,761
فکر کنم چيز خوبيه که من يکي از اونا
نيستم، نه؟
706
00:32:18,299 --> 00:32:19,974
شماها اينجا شير نداريد؟
707
00:32:20,353 --> 00:32:22,859
،همونطوري که معلوم شد
،هنري يکي از غريبه ها بود
708
00:32:22,985 --> 00:32:26,360
،اسم من بنجامين لاينوسه
و تمام عمرم رو توي اين جزيره
709
00:32:26,534 --> 00:32:27,497
.زندگي کردم
710
00:32:28,185 --> 00:32:30,351
،بنجامين لاينوس رهبر غريبه ها بوده
711
00:32:30,998 --> 00:32:34,538
و هر کاري که در توانش بوده انجام ميداده تا از جزيره
.محافظت کنه
712
00:32:34,736 --> 00:32:37,108
چخب، چيزي که براي بازي کردن بنجامين لاينوس جالب بود
713
00:32:37,306 --> 00:32:39,629
.اين بود که هميشه يه آدم غير قاطع بود
714
00:32:40,277 --> 00:32:41,605
نميخواي دست بدي؟
715
00:32:41,802 --> 00:32:44,410
.من بايد يه...يه شخصيت آسيب پذير باشم
716
00:32:45,357 --> 00:32:47,247
تام، اگه تا 1 دقيقه ديگه صداي منو
،نشنيدي
717
00:32:47,373 --> 00:32:48,353
.به هر سه تاشون شليک کن
718
00:32:48,576 --> 00:32:54,091
ولي در عين حال هم بايد ظالم ميبودم
.و هم خونسرد
719
00:32:54,320 --> 00:32:56,225
.متأسفم جک
720
00:33:01,448 --> 00:33:05,463
من هميشه فکر ميکردم که از کتک زدن بن
وسيله اي بوده براي
721
00:33:05,660 --> 00:33:07,573
بدست آوردن اطلاعات
722
00:33:07,731 --> 00:33:09,604
.درباره ي آدمايي که اونو ميزدن
723
00:33:09,794 --> 00:33:12,401
کسي رو از دست دادي؟ -
!ميدوني من چي از دست دادم -
724
00:33:12,519 --> 00:33:14,795
ميتونم به جرأت بگم که من
تنها شخصيتي بود که در تاريخ تلويزيون
725
00:33:14,931 --> 00:33:16,108
.بيشترين کتک رو خورده
726
00:33:17,831 --> 00:33:20,525
.اين بخشي از کار هر روزمون بود
727
00:33:21,957 --> 00:33:24,572
،من به بازيگراي ديگه حسودي ميکردم
،کسايي که، ميدونيد
728
00:33:24,722 --> 00:33:27,267
که يه ذره کرم ضد آفتاب بهشون ميزدن
،و يه ذره هم موهاشونو بهم ميريختن
729
00:33:27,433 --> 00:33:29,369
.و همين، براي کار اون روز آماده بودن
730
00:33:33,493 --> 00:33:35,234
من هميشه بايد زود ميمومدم تا
731
00:33:35,374 --> 00:33:39,035
.که بتونن اون زخم ها و خون ها و ورم کردگي ها رو روم پياده کنن
732
00:33:39,604 --> 00:33:41,665
،تو ذهن بن
قيمت خيلي کمي وجود داشت
733
00:33:41,983 --> 00:33:44,187
.که از يکي بخواي اطلاعات بگيري
734
00:33:44,456 --> 00:33:45,427
.دوباره سلام
735
00:33:45,640 --> 00:33:47,386
،اگه اون هميشه ساده و واضح بود
736
00:33:47,514 --> 00:33:50,824
بيننده خيلي قبل تر از اين
.بايد از اين شخصيت خسته ميشد
737
00:33:50,960 --> 00:33:53,377
اين قايق رو ميبري و طبق قطب نما مسير
738
00:33:53,520 --> 00:33:55,764
،325درجه رو دنبال ميکني
،و اگه دقيقاً همينکار رو بکني
739
00:33:56,002 --> 00:33:58,444
.تو و پسرت نجات پيدا ميکنين
740
00:33:58,799 --> 00:34:00,609
همين؟ -
.يه قرار هميشه قراره -
741
00:34:00,846 --> 00:34:03,478
اونا هميشه اين شخصيت رو بين دوتا مقياس
742
00:34:03,706 --> 00:34:05,365
.خوب و بد نگه ميداشتن
743
00:34:05,572 --> 00:34:09,389
و درست به محض اينکه ميفهميدن
،بيننده داره فکر ميکنه که نقش کم کم داره ثابت ميشه
744
00:34:09,618 --> 00:34:10,860
.نويسنده ها نقش رو عوض ميکردن
745
00:34:11,049 --> 00:34:12,661
شماها کي هستين؟
746
00:34:15,111 --> 00:34:17,047
.ما آدماي خوبي هستيم مايکل
747
00:34:23,433 --> 00:34:24,256
،غير از داستان شش نفر اوشينيک
748
00:34:24,541 --> 00:34:27,740
گمشدگان تونست ميليون ها طرفدار
...پر و پا قرص براي خودش جمع کنه
749
00:34:27,899 --> 00:34:30,286
،در بين اونا
.خود بازيگران هم بودن
750
00:34:30,507 --> 00:34:32,428
من گمشدگان رو نگاه ميکنم که لذت ببرم
751
00:34:32,537 --> 00:34:34,285
و اينکه تو اين آدما غرق بشم
752
00:34:34,411 --> 00:34:36,701
و با زندگيشون اون چيزايي که
.باهاشون دست و پنجه نرم ميکنن آشنا بشم
753
00:34:36,885 --> 00:34:39,066
،من يه پسر دارم که عاشق اين سرياله
754
00:34:39,177 --> 00:34:41,642
و بنابراين ما...ما اين سريال
.رو خانوادگي ميبينيم
755
00:34:41,760 --> 00:34:43,767
.الان من يکي از تماشاگران متعصب اين سريالم
756
00:34:44,107 --> 00:34:46,620
.بعضي از بازيگرا نميتونن به سريال نگاه کنن
.من...من بايد اين کار رو بکنم
757
00:34:46,803 --> 00:34:48,360
،مثل بقيه آدما
،چه اونا بگن چه نگن
758
00:34:48,463 --> 00:34:51,638
.من عاشق اينم که خودمو ببينم -
،من سريال رو در درجات مختلفي دوست دارم -
759
00:34:51,773 --> 00:34:53,243
.يه جورايي يه طرفدار بدون سر نخم
760
00:34:53,369 --> 00:34:55,251
خيلي از آدما هستن که تو خنه شون اين سريال رو ميبينن
و سرنخ هايي هم دارن
761
00:34:55,401 --> 00:34:58,278
.خيلي بيشتر از اون چيزي که من ميدونم ميدونن -
اين انتظار ميرفت که -
762
00:34:58,396 --> 00:35:00,379
که يه جورايي ميبايست سريال رو
.درست ميکرديم که بيننده خوشش بياد
763
00:35:00,506 --> 00:35:02,743
.ما يه جورايي از يه راه ديگه رفتيم
،يه جورايي احساس ميکرديم
764
00:35:02,870 --> 00:35:06,038
بياييد يه سريالي بسازيم که بعنوان
.بيننده از ساخته شدنش لذت ببريم
765
00:35:06,190 --> 00:35:09,018
،سعي ميکرديم هوشمندانه اين کار رو بکنيم
سعي ميکرديم چيزا رو طوري توصيف کنيم
766
00:35:09,248 --> 00:35:10,489
،که حرفي براي گفتن داشته باشن
767
00:35:10,725 --> 00:35:14,668
.که بر اساس فلسفه و فيزيک هم با عقل جور دربيان -
اگه يکي از نويسنده ها واقعاً عاشق آموختنِ -
768
00:35:14,770 --> 00:35:17,600
،شخصيت هاي بزرگي مثل روسو يا لاک بود، آم
چرا نبايد اسم شخصيت ها رو
769
00:35:17,680 --> 00:35:19,821
طبق اون فلاسفه نميذاشتيم؟ -
شما دنيل فارادي هستين؟ -
770
00:35:19,932 --> 00:35:21,465
جرمي بنتام؟ -
.آنتوني کوپر -
771
00:35:21,567 --> 00:35:23,677
دزموند ديويد هيوم؟ -
اسم منو از کجا ميدونيد؟ -
772
00:35:23,827 --> 00:35:26,514
چيزي که ما دوست داشتيم اين بود که
خيلي چيزا رو تو سريال مخفي کنيم
773
00:35:26,728 --> 00:35:27,566
براي آدمايي که دوست داشتن
774
00:35:27,668 --> 00:35:31,240
.همراه ما بيان تو لونه ي خرگوش و عميق تر بشن -
که يه جورايي به اين دست پيدا کنن که
775
00:35:31,367 --> 00:35:32,409
،اين آدما اصلاً کي هستن
776
00:35:32,551 --> 00:35:35,807
به تمام چيزاي که داشتيم فکر ميکرديم
.به خودمون، به خوندن و مطالعه کردن
777
00:35:35,926 --> 00:35:37,666
."غرق شدن کشتي آبي"
."جادوگر شهر اُز"
778
00:35:37,768 --> 00:35:39,403
."پيچ خوردگي"
."شيشه ي بينا"
779
00:35:39,530 --> 00:35:41,916
.الان وقته خوندن "خرمگس" ئه
780
00:35:42,043 --> 00:35:43,995
يکي از نويسنده هاي مورد علاقه ي کارلتون
.والکر پِرسيه
781
00:35:44,115 --> 00:35:47,045
.خب، ساوير رو داريم که کتابي از والکر پرسي ميخونه -
چطوري ميتوني کتاب بخوني؟ -
782
00:35:47,204 --> 00:35:48,556
.مادرم يادم داده
783
00:35:48,824 --> 00:35:51,788
...اگه کتابي توي پشتي صندلي اي بود
.يه جورايي دوست داشتم بخونمش
784
00:35:51,954 --> 00:35:54,079
و اين خيلي جالبه که بخوايم بين چيزاي مختلف
785
00:35:54,189 --> 00:35:57,927
بخوايم ارتباط برقرار کنيم...ممکنه يه جورايي منو
.خنده دار کنه، ولي من اين آدم بودم
786
00:35:58,078 --> 00:36:00,394
بنابراين چه کتابي از استفن کينگ باشه
...چه کتاب مقدس باشه
787
00:36:00,513 --> 00:36:02,488
..."يا حتي سه گانه ي "جنگ ستارگان
788
00:36:02,884 --> 00:36:04,748
،هر وقت بخواد ظاهر ميشه
.مثل اون يارو شخصيت تو جنگ ستارگان
789
00:36:04,900 --> 00:36:07,349
تمام اين نتايج و تأثير هاي متفاوت
790
00:36:07,515 --> 00:36:09,506
يه جوراي سعي کرديم که
.بياريمشون توي داستان سريال
791
00:36:09,680 --> 00:36:12,865
اينکه بتونم وقتي بعضي از قسمت هاي سريال
...بوجود ميان چيزي بگم
792
00:36:13,085 --> 00:36:15,931
...اون مثل -
.هميشه خيلي حال ميداد -
793
00:36:16,175 --> 00:36:17,195
.لحظه ي جدال "جداي ها" بود
794
00:36:17,376 --> 00:36:19,566
هارلي احتمالاً بايد يکي از
.طرفداراي گمشدگان باشه
795
00:36:19,922 --> 00:36:24,031
اون ممکنه دومين سريال مورد علاقه اش
.بعد از "افشاگري" باشه
796
00:36:24,221 --> 00:36:25,500
افشاگري" ديگه چه کوفتيه؟"
797
00:36:25,723 --> 00:36:27,975
تنها ساعت عاليِ
.تلويزيون که تا حالا وجود داشته
798
00:36:29,350 --> 00:36:32,211
هارلي يه جورايي رهبر
.يه عده از آدماي خوشگذرونه
799
00:36:32,368 --> 00:36:34,519
داشت گروهي رو جمع ميکرد
800
00:36:34,637 --> 00:36:37,299
.که بتونن تا فردا دووم بيارن -
.من سر 4 تا پاپايا شرط ميبندم -
801
00:36:37,443 --> 00:36:40,525
،وقتي از نجات پيدا کردن رد ميشيد
يه نکته اي وجود داره
802
00:36:40,746 --> 00:36:42,840
و به جايي ميرسه که خوب
،مردم ميخوان يه جورايي سرشون گرم بشه
803
00:36:42,951 --> 00:36:44,816
،و منم مطمئن نبودم چطوري ميشه اينکار رو کرد
ولي احساس ميکردم که هارلي ميبايست
804
00:36:44,918 --> 00:36:47,732
کاري بکنه مثل اينکه يه سري
.آدم با قابليت رو دور هم جمع بکنه، يا يه چيزي شبيه اين
805
00:36:47,833 --> 00:36:51,802
.بعدش اون بازي گلف پيش اومد، پس ميشه يه کاري کرد -
،رفيق، گوش کن، اگه اينجا گير افتاديم -
806
00:36:51,944 --> 00:36:54,252
.پس فقط قرار نيست زنده بمونيم
807
00:36:54,355 --> 00:36:58,037
.يه راهي لازم داريم يه بتونيم، ميدوني، خوش بگذرونيم -
،قبل تر هم گفتم، مثل اينکه -
808
00:36:58,164 --> 00:37:00,607
.خيلي خب، ما اينو براي داستان انتخاب ميکنيم
809
00:37:00,723 --> 00:37:04,382
.مثل اينه که اون برنده ي بليط بخت آزماييه -
.با شماره ي طلاييِ 42... -
810
00:37:04,533 --> 00:37:07,702
خيلي خب، عاليه، ولي مشکل من با اين
قضيه چيه؟
811
00:37:07,875 --> 00:37:12,341
مثل اينکه، مگه من چيم پيچيده ست
که باعث بشه مردم بگن "چي"؟
812
00:37:12,467 --> 00:37:14,024
و من اين موضوع رو نتونستم درک کنم
.تا اينکه متن رو خودنم
813
00:37:14,189 --> 00:37:16,197
جايي که اون اعداد
814
00:37:16,356 --> 00:37:19,264
،زندگيش رو نابود کردن، و آخريش هم اين بود
.اون اعداد روي درِ دريچه نوشته شده بود
815
00:37:19,445 --> 00:37:21,105
!صبر کنيد
!اون عددها بَدَن
816
00:37:21,215 --> 00:37:23,714
،و همه جا هم بودن...روي ساعت ها
817
00:37:23,856 --> 00:37:26,646
،روي پيراهن بازيکناي تيم
.روي کيلومتر شمار ماشين
818
00:37:26,851 --> 00:37:29,159
...که تبديل شده بود به يه چيز جالب که
فقط همه جا بود
819
00:37:29,261 --> 00:37:30,928
.که يهويي تو يه جاي سريال پيداشون ميشد
820
00:37:31,624 --> 00:37:33,537
هارلي هميشه اين ابر
.دورش رو گرفته بوده
821
00:37:36,160 --> 00:37:37,995
و هر چيزي بدي که براي هارلي
اتفاق ميفتاد
822
00:37:38,143 --> 00:37:40,207
يا اينکه...واقعاً براي آدمايي که
...دور و بر هارلي بودن
823
00:37:40,389 --> 00:37:43,612
.که هميشه خودش رو براي اين چيزا سرزنش ميکرد -
.ميتونم ازش واسه يه پيروزي استفاده کنم -
824
00:37:43,817 --> 00:37:46,316
.بيا اين ماشين رو راه بندازيم
.بيا شانسمون رو امتحان کنيم
825
00:37:46,457 --> 00:37:50,513
و اون ماشين وَنِ دارما
.براش يه لحظه ي خيلي جالب بود که نفرين شده نبود
826
00:37:50,718 --> 00:37:53,941
ديگه نميخواست اجازه بده
.که اون نفرين زندگيش رو کنترل کنه
827
00:37:54,054 --> 00:37:55,388
!هارلي -
.شانست رو امتحان کن -
828
00:37:55,640 --> 00:37:57,648
!هيچ نفريني درکار نيست
829
00:38:00,824 --> 00:38:02,162
.حرومزاده
830
00:38:04,343 --> 00:38:04,508
!هارلي! هــي
831
00:38:04,657 --> 00:38:06,435
ميدوني کدوم صحنه اي که با هم بوديم رو دوست دارم؟ -
کدومو؟ -
832
00:38:06,572 --> 00:38:07,883
،هموني که ما توي ون نشستيم
833
00:38:08,080 --> 00:38:09,763
.و داريم آبجو ميخوريم -
!اوه، آره -
834
00:38:10,055 --> 00:38:11,967
.و داري بهم...انگليسي ياد ميدي
835
00:38:12,118 --> 00:38:13,367
.يکي يه صدايي از خودش درآورد
836
00:38:13,469 --> 00:38:16,694
.داشتي بهم مهمترين جملاتي که بايد ميدونستم رو ياد ميدادي -
.آره، خيلي حماسي بود -
837
00:38:16,876 --> 00:38:18,970
...اون...شلوار
838
00:38:19,159 --> 00:38:22,076
.تو رو چاق نشون...نميدن
839
00:38:22,288 --> 00:38:24,148
.فقط 3 تا چيزي که يه زن دوست داره بشنوه
840
00:38:24,336 --> 00:38:27,387
،اينا براي اين بود که يه ذره استراحت کني، ميدوني
841
00:38:27,489 --> 00:38:31,068
به صندليتون تکيه بدين و يه صحنه ي بامزه رو
842
00:38:31,188 --> 00:38:32,554
.که آدمو تازه ميکرد رو ببينيد
843
00:38:39,944 --> 00:38:41,184
اون چيه؟
844
00:38:41,367 --> 00:38:42,867
.يه هليکوپتره
845
00:38:43,295 --> 00:38:44,259
.نجات
846
00:38:44,748 --> 00:38:47,696
!بريد عقب
847
00:38:48,945 --> 00:38:50,985
،بعد از گذروندن 90 روز تو جزيره
848
00:38:51,078 --> 00:38:54,256
بازمانده ها اولين ارتباطشون رو
.با دنياي بيرون برقرار کردن
849
00:38:54,683 --> 00:38:55,567
.دزموند
850
00:38:55,758 --> 00:38:56,935
يه زن از يه کشتي بارکش
851
00:38:57,149 --> 00:38:59,456
که يه ذره دورتر از ساحل
.لنگر انداخته بود ميرسه
852
00:38:59,780 --> 00:39:01,314
مثلاً اون کشتي توسط
853
00:39:01,432 --> 00:39:03,740
،دوست دختر دزموند فرستاده شده بود
.پني ويدمور
854
00:39:03,931 --> 00:39:06,204
.ولي تماس برقرار کردن سخت بود
855
00:39:06,490 --> 00:39:08,805
يه ايستگاه دارما که زير آب بود
856
00:39:08,978 --> 00:39:10,797
تمام سيگنال هاي راديويي
.که از جزيره فرستاده ميشد رو مختل ميکرد
857
00:39:11,001 --> 00:39:13,262
سؤال اينه که چطوري ميتونيم ايستگاه رو از کار بندازيم؟ -
.من انجامش ميدم -
858
00:39:13,507 --> 00:39:16,462
براي من، شوکه کننده ترين قسمت
859
00:39:16,574 --> 00:39:18,769
همون قسمتي بود که توش
.چارلي قرار بود بميره
860
00:39:18,889 --> 00:39:21,986
چارلي قاعدتاً يه شخصيت
.دوست داشتني بود
861
00:39:22,105 --> 00:39:23,560
.من چيزيم نميشه کلير
862
00:39:25,101 --> 00:39:26,453
.نگران من نباش
863
00:39:31,969 --> 00:39:34,370
احساس ميکردن که
.انگار سالهاست همديگه رو ميشناسن
864
00:39:34,482 --> 00:39:36,734
و اين تبديل شد به يه چيزي
،که خيلي عالي و شگفت آور بود
865
00:39:37,018 --> 00:39:39,200
.و حالا، ميدوني، خيلي غم انگيزه
866
00:39:41,080 --> 00:39:42,709
چارلي شنا کرد و رفت به اون ايستگاه زير آب
867
00:39:43,097 --> 00:39:45,309
...و اون مختل کننده ي سيگنال رو از کار انداخت
868
00:39:45,878 --> 00:39:48,225
.به دوستاش يه شانسي براي درخواست کمک داد
869
00:39:49,047 --> 00:39:50,271
.پنلوپه ويدمور هستم
870
00:39:50,414 --> 00:39:53,054
چطوري اين فرکانس رو پيدا کردين؟ -
!دزموند -
871
00:39:53,544 --> 00:39:55,029
شما الان گفتين "دزموند"؟
872
00:39:55,148 --> 00:39:58,222
آره. هي، شما تو کشتي هستين؟ -
.کدوم کشتي؟ نه من تو کشتي نيستم -
873
00:39:58,339 --> 00:40:00,797
يکي از سخت ترين کارها که بايد انجام ميداديم
874
00:40:01,019 --> 00:40:05,460
بعنوان داستان نويسان سريال گمشدگان
...اين بود که يه شخصيت رو بکشيم
875
00:40:05,705 --> 00:40:07,200
سلام؟ دزموند اونجاست؟ -
.چونکه هر جور بخوايد حساب کنيم اين شخصيت ها با هم دوستن -
876
00:40:11,308 --> 00:40:12,011
!چارلي
877
00:40:12,414 --> 00:40:15,552
،وقتي که ما چارلي رو تو پايان فصل سوم کشتيم
878
00:40:15,687 --> 00:40:17,086
يه چيزي بود که خيلي وقت بود
879
00:40:17,235 --> 00:40:18,533
.داشتيم بهش فکر ميکرديم
880
00:40:21,757 --> 00:40:25,123
،اينکه چطوري مرد خيلي تحريک کننده بود
و...و من بايد بگم که
881
00:40:25,225 --> 00:40:28,868
وقتي که ديدم چارلي غرق شد
.اينقدر گريه کردم چشمام درد گرفته بود
882
00:40:29,406 --> 00:40:31,318
،واقعاً به همه ضربه زد
.چونکه همه دوسش داشتن
883
00:40:31,436 --> 00:40:34,290
اون اتفاق همه رو بيشتر از اون چيزي که
.انتظار داشتيم تحت تأثير قرار داد
884
00:40:36,622 --> 00:40:38,257
وقتي که رفتيم توي
،اتاق تدوين
885
00:40:38,535 --> 00:40:40,398
لحظه اي که چارلي واقعاً ميميره
886
00:40:40,542 --> 00:40:42,035
.عميق ترين لحظه و ناراحت کننده ترين لحظه بود
887
00:40:42,154 --> 00:40:44,960
انگار مثل اين بود که يکي رو از دست داده باشي، با اينکه
.فقط وانمود ميکرديم که اون مرده
888
00:40:47,417 --> 00:40:49,669
.آروم آرون
889
00:40:49,867 --> 00:40:50,618
چي شده؟
890
00:40:50,831 --> 00:40:54,443
.چارلي همين الان نجاتمون داد -
سلام؟ -
891
00:40:54,767 --> 00:40:56,276
،وقتي اون منبع مختل کننده قطع شد
892
00:40:56,410 --> 00:40:58,963
.تماس براي کمک بالاخره نتيجه داد
893
00:40:59,097 --> 00:41:01,848
من يکي از بازماندگان
.سانحه ي پرواز 815 اوشينيک هستم
894
00:41:02,037 --> 00:41:05,026
ميتونيد جاي ما رو پيدا کنين؟ -
!لعنتي، آره، ميتونيم -
895
00:41:20,320 --> 00:41:23,291
.داشتم کيک درست ميکردم دستم سوخت
896
00:41:23,410 --> 00:41:27,030
واقعاً به اين علاقه مندم که ارتباطات با همديگه
از يه لحاظي
897
00:41:27,218 --> 00:41:29,598
.توي سريال بهش توجه ميشه
898
00:41:29,818 --> 00:41:32,078
.اين حتي ادبيات هم نيست
.پاپ کورنه
899
00:41:32,197 --> 00:41:33,051
ببخشيد؟
900
00:41:33,145 --> 00:41:36,441
،واقعيت خودش رو از يه زاويه نشون ميده
901
00:41:36,601 --> 00:41:39,794
ولي بعدش اگه يه طرفي بايستيد
،و لنز دوربين رو کنار بذاريد
902
00:41:40,030 --> 00:41:42,281
.اونوقت ناگهان متفاوت ميبينيدش
903
00:41:42,407 --> 00:41:43,927
،من شروع ميکنم
فکر ميکنم که اينکه آدم خودش چيزي بخواد
904
00:41:44,194 --> 00:41:47,032
...هنوز وجود داره و
905
00:41:48,478 --> 00:41:50,083
شش فصل از سريال گمشدگان بهمون ياد داد
906
00:41:50,192 --> 00:41:53,029
که هر چيزي که ميبينيم
.واقعاً اونطوري نيست که بنظر ميرسه
907
00:41:53,954 --> 00:41:55,921
من هميشه به آدمايي که درباره
،سريال ازم سؤال ميکنن ميگم که
908
00:41:56,088 --> 00:41:58,269
چيزي که ميبينيد
.لزوماً چيزي نيست که برداشت ميکنيد
909
00:41:58,553 --> 00:42:00,206
،در طول سه فصل اول
910
00:42:00,498 --> 00:42:02,007
گذشته نگريِ شخصيت ها
911
00:42:02,094 --> 00:42:03,397
درون زندگي 6 نفر اوشينيک
912
00:42:03,533 --> 00:42:05,113
قبل از اينکه هواپيما
.سقوط کنه رو بررسي ميکنه
913
00:42:06,156 --> 00:42:08,970
،ولي همه چي تغيير کرد وقتي که جک
،در اون بحبوحه
914
00:42:09,183 --> 00:42:12,265
چيزي که ديده شد مثل اين بود
.که فکر ميکردي اون يه گذشته نگريِ از زنگي اونه
915
00:42:12,471 --> 00:42:13,412
.منم
916
00:42:14,098 --> 00:42:14,992
.هي، هي، هي
917
00:42:15,134 --> 00:42:17,261
،صبر کن. قطع...قطع نکن
.خواهش ميکنم
918
00:42:17,488 --> 00:42:19,188
.بايد ببينمت
919
00:42:20,864 --> 00:42:22,026
،ولي وقتي کيت ظاهر شد
920
00:42:22,230 --> 00:42:24,348
گمشدگان قدم بزرگي رو به آينده برداشت
921
00:42:24,713 --> 00:42:26,269
و اين توقع بيننده رو درهم شکست
922
00:42:26,380 --> 00:42:28,055
اينکه بازمانده ها
قبل از اينکه سريال تموم بشه
923
00:42:28,206 --> 00:42:29,928
.نبايد از جزيره ميومدن بيرون
924
00:42:30,134 --> 00:42:33,225
.ما...نبايد از اونجا ميومديم
925
00:42:33,516 --> 00:42:35,144
.چرا، بايد ميومديم
926
00:42:35,554 --> 00:42:38,345
اين اولين بار توي آينده نگري سريال ها بود
927
00:42:38,566 --> 00:42:40,992
که تجربيات شش نفر بازمانده رو دنبال ميکرد
928
00:42:41,166 --> 00:42:45,875
که نجات پيدا کرده بودن
.و همه جا بعنوان شش نفر اوشينيک شناخته شده بودن
929
00:42:46,066 --> 00:42:47,932
.ميخواستم ببينم که اگه تو شب تغيير کنم چي ميشه"
930
00:42:48,153 --> 00:42:50,926
بذار فکر کنم. آيا من
"همون چيزي بودم که به اونصورت امروز صبح از خواب بيدار شدم؟
931
00:42:51,163 --> 00:42:53,803
جک و کيت يه زندگي رو با هم شروع کردن
932
00:42:54,016 --> 00:42:57,801
.بچه ي کلير، آرون، رو بزرگ ميکردن -
بعنوان يه بيننده هميشه اين احساس بهمون دست ميداد -
933
00:42:57,944 --> 00:42:59,375
.که اونا با هم باشن خوبن
934
00:43:00,141 --> 00:43:02,709
.خيلي خوشحالم که اينجايي -
،اون قسمت با کيت -
935
00:43:02,828 --> 00:43:05,056
ما يه جورايي توي يه جور زندگي اي بوديم
که اونا تو اون دنيا عاشق شدن
936
00:43:05,183 --> 00:43:09,269
...و ميخواستن ازدواج کنن -
.البته که ازدواج ميکنم. آره -
937
00:43:09,592 --> 00:43:11,094
،همه چي خيلي زيبا نظر ميرسيد
938
00:43:11,212 --> 00:43:13,117
ولي در زير اين لايه زندگي
.يه چيزي بود که به جک داشت فشار مياورد
939
00:43:13,329 --> 00:43:16,095
انگار مثل اين بود که جزيره داره
.از دور جک رو تخريب ميکنه
940
00:43:16,523 --> 00:43:18,553
من فکر ميکنم بخاطر اين بود که جک و کيت
خيلي با هم جر و بحث ميکردن
941
00:43:18,665 --> 00:43:21,550
چونکه مشخص بود که کيت
،هدف جک تو زندگيش نبوده و نيست
942
00:43:21,668 --> 00:43:24,687
.و جک هم هدف کيت نبوده -
.تو نميتوني اين کار رو بکني -
943
00:43:24,916 --> 00:43:26,663
.تو با خودت مشکل داري
.بايد اين مشکلات رو پيدا کني و بفهمي
944
00:43:27,058 --> 00:43:28,804
هيچ چيز غم انگيز تر و ناراحت کننده تر از
945
00:43:28,915 --> 00:43:30,322
که دوتا آدمي که شما احساس ميکنيد
946
00:43:30,456 --> 00:43:31,561
.با هم ديگه ميبايست زندگي عالي اي داشته باشن
947
00:43:31,886 --> 00:43:33,783
ولي اتفاقاتي که اونا خودشون رو توي اون مشکلات ميديدن
948
00:43:33,949 --> 00:43:36,422
اينطور بنظر نميومد که اين فرصت رو بده بهشون
949
00:43:36,533 --> 00:43:39,457
،که با همديگه يه رابطه ي خالص
.و خيلي خوب داشته باشن
950
00:43:39,717 --> 00:43:40,761
و اين اتفاقاتي که
951
00:43:40,864 --> 00:43:43,235
جک و کيت رو دنبال ميکرد از زماني
شروع شد که
952
00:43:43,393 --> 00:43:46,325
يه هليکوپتر از کشتي بارکش اومد و به جزيره
.و باعث رفتنشون از جزيره شد
953
00:43:46,553 --> 00:43:49,446
تو کي هستي؟ -
.من دنيل فارادي هستم -
954
00:43:49,779 --> 00:43:51,083
.اومدم اينجا که نجاتتون بدم
955
00:43:51,200 --> 00:43:53,445
فارادي يه فيزيکدان بود که اومده بود به جزيره
956
00:43:53,533 --> 00:43:55,846
،با يه گروه علمي و دانشمند و بهمراه يک خلبان
.فرانک لاپيدوس
957
00:43:56,077 --> 00:43:58,906
ولي نجات
.مأموريت اصلي اونا نبود
958
00:43:59,103 --> 00:44:02,850
...اين چارلز ويدموره
.مردي که کشتيش يه کم دورتر از ساحل لنگر انداخته...
959
00:44:03,111 --> 00:44:05,773
چارلز ويدمور قبل از اينکه توسط بن از جزيره
960
00:44:06,010 --> 00:44:08,579
تبعيد بشه
.يه زماني رهبر غريبه ها بوده
961
00:44:08,832 --> 00:44:10,350
.ميبينمت پسر
962
00:44:11,266 --> 00:44:12,387
،ويدمور ميخواست انتقام بگيره
963
00:44:12,687 --> 00:44:14,553
،بنابراين کشتي بارکش رو فرستاد به جزيره
964
00:44:15,059 --> 00:44:17,936
کشتي اي که همچنين يه عده سرباز نظامي
.توش بودن تا بن رو دستگير کنن
965
00:44:18,805 --> 00:44:20,773
.بريم کک مکي
.به اندازه کافي از اين جزيره لذت بردم
966
00:44:21,319 --> 00:44:24,851
جک و ساوير عده اي بازمانده ها رو به
...کشتيِ ويدمور راهنمايي کردن
967
00:44:25,515 --> 00:44:27,065
.ولي هليکوپتر داشت سوخت از دست ميداد
968
00:44:28,518 --> 00:44:30,185
خيلي بهتر ميشد اگه
969
00:44:30,289 --> 00:44:31,464
!حدود 100 پوندي از وزنمون کم ميشد
970
00:44:31,868 --> 00:44:32,627
.هي
971
00:44:32,904 --> 00:44:37,629
.بنابراين ساوير يه تصميم پايداري گرفت -
خيلي دوست دارم بدونم چقدر کيت و ساوير -
972
00:44:37,701 --> 00:44:39,337
.قرار بوده با همديگه رابطه داشته باشن
973
00:44:39,660 --> 00:44:42,839
توي قسمت آزمايشي فصل اول
وقتي اسلحه رو ازش گرفتم
974
00:44:42,980 --> 00:44:45,604
..و اونو کشيدمش نزديک تر به سمت خودم -
.من با دخترايي مثل تو بودم -
975
00:44:45,808 --> 00:44:48,726
،همه داشتن درباره اين حرف ميزدن که
.اوه، رابطه شون شروع شد
976
00:44:48,827 --> 00:44:50,654
نميدونم اين بهشون يه همچين فکري رو داده بود
977
00:44:50,764 --> 00:44:54,518
.يا اينکه قبلاً برنامه بود که اين دوتا با هم رابطه داشته باشن -
،بعد از اين همه سختي که تو اين جزيره کشيديم -
978
00:44:54,755 --> 00:44:58,145
لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟ -
،من هميشه احساس ميکردم، توي مشکلات زندگيشون -
979
00:44:58,233 --> 00:44:59,671
.همشون خيلي خوب با هم جور بودن
980
00:44:59,773 --> 00:45:01,591
ولي درباره دوتا آدم که ميدونن چطوري
به همديگه باشن
981
00:45:01,821 --> 00:45:03,772
،چيز جالب و شيريني وجود داره
982
00:45:03,961 --> 00:45:06,996
بعناون دوتا آدمي که همديگه رو اصلا نميشناختن
.بخوان به همديگه پرواز کنن
983
00:45:09,462 --> 00:45:10,380
!ساوير
984
00:45:12,197 --> 00:45:15,507
اين براي يه شخصيت چقدر قهرمانانه ست؟ -
.اون کاملاً قهرمانانه بود -
985
00:45:15,611 --> 00:45:17,294
،بعنوان يه آدمي که ميگه
."ميدوني، قرار نيست موفق بشيم"
986
00:45:17,459 --> 00:45:19,349
."خيلي دوسش داشتم. "من ميخوام بپرم -
.درست واقعاً مثل جاش هالووي توي زندگيش -
987
00:45:19,538 --> 00:45:23,317
.آره. من...من اينطوري ام
.من هميشه بخشنده ام
988
00:45:24,083 --> 00:45:25,497
،ساوير راهش رو گرفت به سمت جزيره
989
00:45:27,354 --> 00:45:30,563
...وقتي که بن از دست نظاميا فرار کرده بود -
.از اينکه اومدي ممنون ريچارد -
990
00:45:30,713 --> 00:45:32,523
و در آخرين تلاش هاش براي حفاظت از جزيره
991
00:45:32,736 --> 00:45:35,472
.رفت درون يه تالار و حفره زيرِ زمين
992
00:45:37,336 --> 00:45:38,584
،هليکوپتر رسيد به کشتي بارکش ويدمور
993
00:45:38,726 --> 00:45:40,979
.ولي اون کشتي از مواد منفجره پر بود
994
00:45:41,168 --> 00:45:42,646
.کجا داري ميري؟ ما بايد بريم -
.جين با مايکل اون پايينن -
995
00:45:42,781 --> 00:45:45,166
.نه، نه. وقت نداريم، وقت نداريم. بايد بريم -
!من تنهاش نميذارم -
996
00:45:45,381 --> 00:45:48,378
،هر دفعه که از هم جدا ميشديم
براي من خاطره انگيزه
997
00:45:48,544 --> 00:45:50,836
،چونکه بيشتر وقتا فکر ميکنم که خب
.شايد بايد همينطوري باشه
998
00:45:51,190 --> 00:45:53,000
!نه! اون جينه
999
00:45:53,142 --> 00:45:54,344
فکر ميکنم که
1000
00:45:54,487 --> 00:45:56,169
يکي از سخت ترين صحنه هايي بوده
.که بازي کردم
1001
00:46:04,349 --> 00:46:05,827
.دستام ميلرزيدن
1002
00:46:10,086 --> 00:46:11,524
!نميتونيم
!دور بزن
1003
00:46:11,675 --> 00:46:13,998
!سان! سان
.جين مرده
1004
00:46:16,219 --> 00:46:17,704
اون ممکن بود آخرين لحظه اي باشه
،که اونا همديگه رو ديدن
1005
00:46:17,871 --> 00:46:20,036
،بنابراين مهم بود
و براي سان مهم بود
1006
00:46:20,241 --> 00:46:22,272
.اينکه بايد باور ميکرد که جين مرده
1007
00:46:23,126 --> 00:46:25,987
!لاپيدوس
!ما رو برگردون به جزيره
1008
00:46:26,809 --> 00:46:27,750
،وقتي که کشتي از بين رفت
1009
00:46:27,938 --> 00:46:29,583
،هليکوپتر راهش رو کج کرد که برگرده
1010
00:46:30,682 --> 00:46:33,004
درست موقعي که بن داشت يه
،چرخ دنده ي مرموز رو ميچرخوند
1011
00:46:33,147 --> 00:46:34,648
...که باعث ميشد جزيره
1012
00:46:35,936 --> 00:46:36,963
.ناپديد بشه
1013
00:46:38,260 --> 00:46:39,239
!جزيره کدوم گوريه؟
1014
00:46:40,132 --> 00:46:40,726
.نيست
1015
00:46:41,676 --> 00:46:43,097
!بالاخره اتفاق افتاد بچه ها
!سوختمون تموم شد
1016
00:46:54,576 --> 00:46:57,365
اينجا چيکار ميکنيد؟ -
.گفتم يه تني به آب بزنم -
1017
00:46:57,919 --> 00:46:59,642
ولي اميدوارم گمشدگان
کاري کنه اين به ياد همه بمونه که
1018
00:46:59,744 --> 00:47:01,127
...بعنوان يه سريال شخصيت پرداز
1019
00:47:01,293 --> 00:47:04,312
براي چي جشن گرفتي؟ -
.جشن نگرفتم -
1020
00:47:04,550 --> 00:47:06,707
...که با مسائل انساني روبرو ميشه
1021
00:47:06,872 --> 00:47:09,299
اون کشتي ماست؟ -
.بود -
1022
00:47:09,584 --> 00:47:13,178
اين واقعاً ذهنتون رو
به افق هاي مختلفي باز ميکنه
1023
00:47:13,369 --> 00:47:14,798
.که قبلاً اصلاً بهشون فکر نميکردين
1024
00:47:14,918 --> 00:47:16,102
من يه ظن خيلي کوچولو دارم
1025
00:47:16,214 --> 00:47:17,407
.که اين ممکنه به تنهايي به جا بمونه
1026
00:47:17,534 --> 00:47:19,888
تعجب نميکنم که اگه بعداً
،دوباره بهش نگاه کنيد، ميدونيد
1027
00:47:20,031 --> 00:47:21,216
،مثلاً 10 يا 15 يا 20 سال بعد، و بگيد که
1028
00:47:21,351 --> 00:47:25,735
.اين اتفاق فقط يه با افتاده -
.سلام جان. به خونه خوش اومدي -
1029
00:47:25,919 --> 00:47:28,779
بعنوان خلق کردن يه دنيايي که
،يه جورايي بتوني از همه جا فرار کني و بري توي اون دنيا
1030
00:47:28,953 --> 00:47:30,430
...ميدوني، منظروم يه تلويزيونه که بشه بهش پناه برد
1031
00:47:30,542 --> 00:47:32,067
.فکر نميکنم ميتونسته بهتر از اين باشه
1032
00:47:40,532 --> 00:47:42,538
!کسي نيست؟
1033
00:47:44,600 --> 00:47:47,303
وقتي که بنجامي لاينوس اون چرخ دنده رو چرخوند
...که جزيره رو منتقل کنه
1034
00:47:48,828 --> 00:47:51,175
اون حدود نصف دنيا رو طي کرد و منتقل شد
1035
00:47:51,341 --> 00:47:52,392
،به صحراي تونس
1036
00:47:52,929 --> 00:47:55,474
و شروع کرد به ارتباط برقرار
،کردن با شش نفر اوشينيک
1037
00:47:55,679 --> 00:47:57,939
.که قبلاً نجات پيدا کرده بودن -
.سلام هوگو -.
1038
00:47:58,130 --> 00:48:01,164
،ولي توي جزيره
لاک، ساوير، جوليت
1039
00:48:01,401 --> 00:48:02,777
و باقي مونده ها از اون گروه علمي
1040
00:48:03,369 --> 00:48:04,760
.شروع کردن به سفر کردن در زمان
1041
00:48:05,084 --> 00:48:07,368
...و در يکي از همين سفر هاي زماني
1042
00:48:07,573 --> 00:48:09,028
جين؟ -
ساوير؟ -
1043
00:48:09,210 --> 00:48:11,619
.جين رو خيلي سالم و سرحال و زنده پيدا کردن
1044
00:48:11,825 --> 00:48:14,116
.بايد برگرديم به ايستگاه ارکيد -
ببخشيد؟ -
1045
00:48:14,323 --> 00:48:16,590
.همه اينا از اونجا شروع شد
.شايد جايي باشه که همش تموم بشه
1046
00:48:16,803 --> 00:48:19,373
،بنابراين لاک دوباره چرخ دنده رو چرخوند
1047
00:48:19,507 --> 00:48:23,561
.و سفر در زمان متوقف شد -
.فکر ميکنم تموم شد -
1048
00:48:23,775 --> 00:48:26,106
.فکر ميکنم جان موفق شد -
حالا چي؟ -
1049
00:48:26,240 --> 00:48:27,737
.حالا منتظرش ميمونيم تا برگرده
1050
00:48:29,400 --> 00:48:30,466
،بعد از اينکه لاک چرخ دنده رو چرخوند
1051
00:48:30,601 --> 00:48:33,913
ساوير و جوليت ساکن توي
.سال 1974 موندن
1052
00:48:34,102 --> 00:48:37,151
،و با جين و مايلز
.به ابتکار دارما پيوستن
1053
00:48:37,493 --> 00:48:40,629
اون گوني هاي سيب زميني واقعاً
.مضحک و خنده دار بودن رفيق
1054
00:48:40,749 --> 00:48:43,774
.هر روز مياييد اونو ميپوشيد
!و ميگيد که خيلي خب، باشه
1055
00:48:43,964 --> 00:48:45,948
.و فکر ميکنم "دَن" ازش راضي بود
1056
00:48:46,145 --> 00:48:49,520
.دوسش داشتم
خيلي باحاله تو دهه 70 باشي، ميدوني؟
1057
00:48:49,622 --> 00:48:50,349
.عصر بخير رئيس
1058
00:48:50,453 --> 00:48:53,250
،ساوير شد سرپرست نگهباني
1059
00:48:53,480 --> 00:48:54,870
...جوليت يه مکانيک بود
1060
00:48:55,241 --> 00:48:56,316
.بوهاي خوب خوب مياد
1061
00:48:56,514 --> 00:48:59,360
.و اون دوتا عاشق هم شدن -
اون برا منه؟ -
1062
00:48:59,755 --> 00:49:03,895
با اينکه من و کيت سه سال با همديگه
،رابطه داشتيم و با هم بوديم
1063
00:49:04,014 --> 00:49:05,168
.اونا دوتا صحنه ي مختلف بهمون دادن
1064
00:49:06,180 --> 00:49:09,047
.دوست دارم -
.منم دوست دارم -
1065
00:49:09,309 --> 00:49:11,285
،ولي نگاش کردم
.و قانعش شدم
1066
00:49:11,427 --> 00:49:15,031
خيلي سريع براي ساوير و جوليت
.توي زندگيشون ريشه پراکني کردم
1067
00:49:15,165 --> 00:49:16,011
...منظورم اينه که، ساوير
1068
00:49:16,121 --> 00:49:18,603
وقتي داشت با جوليت
،بعد از اون شب طوفان حرف ميزد
1069
00:49:18,769 --> 00:49:20,602
ميدونيد، يه جورايي داشت
.قلبش رو از کيت خالي ميکرد
1070
00:49:20,792 --> 00:49:22,545
چرا الان بهم نميگي؟
1071
00:49:22,957 --> 00:49:24,902
،من غير داوطلبانه داشتم پيش خودم فکر ميکردم
1072
00:49:25,075 --> 00:49:27,761
!ببوسش! ببوسش
1073
00:49:31,872 --> 00:49:34,037
،بعد از چرخودن چرخ دنده
لاک منتقل شد
1074
00:49:34,140 --> 00:49:36,447
.به 3 سال در آينده به سال 2007
1075
00:49:37,174 --> 00:49:38,952
اون ظورع کرد دنبال شش نفر اوشينيک گشتن
1076
00:49:39,300 --> 00:49:41,126
که قانعشون کنه
.که برگردن به جزيره
1077
00:49:41,766 --> 00:49:43,742
.من بر نميگردم -
.جواب منفيه -
1078
00:49:43,971 --> 00:49:46,302
!نه، من هيچ جا با تو نميام -
،منو تنهام بذار -
1079
00:49:47,440 --> 00:49:49,337
!بقيه اونا رو هم تنها بذار
1080
00:49:51,052 --> 00:49:54,639
،لاک شکست خورده بود
...و وقتي تمام اميدش رو از دست داده بود
1081
00:49:56,220 --> 00:49:58,275
!صبر کن، خواهش ميکنم
.جان، صبر کن
1082
00:49:59,288 --> 00:50:00,551
بنجامين لاينوس ديد يه شانسي داره
1083
00:50:00,701 --> 00:50:04,739
.که دوباره نقش رهبريت جزيره رو بدست بياره -
کي...اينجا...اينجا چيکار ميکني؟ -
1084
00:50:04,921 --> 00:50:07,474
اون روز توي اتاق
.يه انرژي خاصي وجود داشت
1085
00:50:07,632 --> 00:50:09,417
.جان، فقط آروم باش -
از جون من چي ميخواي؟ -
1086
00:50:09,529 --> 00:50:11,353
.خواهش ميکنم، بذار حرف بزنم -
!جواب سؤالمو بده -
1087
00:50:12,192 --> 00:50:15,574
من هميشه از "تِري" توقع دارم
،که يه صحنه ي فوق العاده رو بازي کنه
1088
00:50:15,851 --> 00:50:19,361
ولي خيلي بيشتر و عميق تر از اون چيزي
.که من انتظار داشتم، اون روز پيش رفت
1089
00:50:19,526 --> 00:50:20,553
،نميدونم از اونجا کجا ميريم
1090
00:50:20,687 --> 00:50:23,193
.ولي يه جوري ميفهميم -
.تمرکز خيلي زياد ميشه -
1091
00:50:23,390 --> 00:50:25,919
و بخاطر همين يه روز خيلي قوي
.و خوب بود اون روز
1092
00:50:26,124 --> 00:50:30,345
.من ميدونم کجا ميريم
...يه زن اينجا توي لوس آنجلس هست
1093
00:50:30,455 --> 00:50:33,165
.الوييز هاوکينگ -
الوييز هاوکينگ؟ مطمئني؟ -
1094
00:50:33,371 --> 00:50:36,667
آره، چرا؟ ميشناسش؟ -
.آره جان. ميشناسمش -
1095
00:50:46,672 --> 00:50:49,563
.دلم برات تنگ ميشه جان
.واقعاً دلم برات تنگ ميشه
1096
00:50:49,700 --> 00:50:53,445
ميتونم بگم اون روز يکي از شديترين
و سخت ترين روزهاي کاري بود
1097
00:50:53,768 --> 00:50:54,907
.که تا به امروز جلوي دوربين بازي کردم
1098
00:50:55,024 --> 00:50:57,577
خبر مرگ جان عميقاً روي جک
تأثير منفي گذاشت
1099
00:50:58,438 --> 00:50:59,285
و روزنه اي بود
1100
00:50:59,380 --> 00:51:01,323
.در تصميم گيريش براي بازگشت به جزيره
1101
00:51:01,686 --> 00:51:02,849
يه اتفاقي داشت ميفتاد
1102
00:51:02,975 --> 00:51:05,116
که حتي هيچ ربطه به
.خود جک هم نداشت
1103
00:51:05,236 --> 00:51:08,522
...به ايمانش ربط داشت
تمام اون جنگ درونيش
1104
00:51:08,674 --> 00:51:11,526
با جک و لاک و اينکه
.کاري که قرار بود انجام بده
1105
00:51:11,850 --> 00:51:14,870
نميتونس بيخيال اين عقيده بشه
،که اون يه وصيت داشت
1106
00:51:14,963 --> 00:51:16,521
،دو در همون موقع
.داشت نابودش ميکرد
1107
00:51:16,670 --> 00:51:18,844
.اون گفت که من بايد برگردم
1108
00:51:20,338 --> 00:51:22,267
.همتون بايد برگرديد
1109
00:51:23,348 --> 00:51:24,661
.بايد اونم با خودمون ببريم
1110
00:51:27,830 --> 00:51:30,019
،جک و بن هر دو ميخواستن برگردن به جزيره
1111
00:51:30,564 --> 00:51:31,859
.بنابراين يه راهي پيدا کردن
1112
00:51:32,185 --> 00:51:34,644
.هواپيمايي آجيرا پرواز شماره 316
1113
00:51:34,815 --> 00:51:38,248
شش نف راوشينيک
.سفر بازگشتشون رو شروع کردن
1114
00:51:39,212 --> 00:51:42,183
براي کيت، اين يه فرصتي بود که
.کلير و آرون رو دوباره به هم برسونه
1115
00:51:42,855 --> 00:51:44,753
آقاي شپرد...رابطه تون با متوفي چيه؟
1116
00:51:44,886 --> 00:51:46,601
.اون، آم، يکي از دوستانم بوده
1117
00:51:47,676 --> 00:51:49,715
،براي اينکه پرواز اصلي دوباره بازسازي بشه
1118
00:51:49,912 --> 00:51:52,275
جسد جان لاک به هواپيما
.آورده شد
1119
00:51:55,318 --> 00:51:57,903
...در بالاي اقيانوس آرام
1120
00:51:58,108 --> 00:52:00,234
.چندين فلاش در هواپيما بوجود اومد
1121
00:52:00,415 --> 00:52:02,351
!اون باند فروده؟
1122
00:52:03,617 --> 00:52:05,679
!تمام قسمتها از کار افتادن
!داريم هواپيما رو ميشونيم
1123
00:52:05,780 --> 00:52:07,576
!آماده ي ضربه باشين
1124
00:52:10,294 --> 00:52:15,035
لاپيدوس، سان و بن در زمان حاضر
.يعني در سال 2007 تو جزيره فرود ميان
1125
00:52:15,281 --> 00:52:16,783
فرانک؟ -
اونا کجا رفتن؟ -
1126
00:52:16,949 --> 00:52:17,801
.رفتن
1127
00:52:19,659 --> 00:52:22,916
...ولي جک، کيت، هارلي و سعيد
1128
00:52:23,025 --> 00:52:26,843
...برگشتن به جزيره ولي 30 سال قبل تو سال 1977
1129
00:52:27,102 --> 00:52:30,446
جين؟ -
.و دوباره به جين و ساوير ملحق شدن -
1130
00:52:30,549 --> 00:52:31,538
!باورم نميشه
1131
00:52:34,209 --> 00:52:36,114
خب، ببينم شماها تو اين لباس کار
دارمايي ها چيکار ميکنيد؟
1132
00:52:36,508 --> 00:52:39,922
.ما تو ابتکار دارماييم
.الان سال 1977 ئه
1133
00:52:40,333 --> 00:52:43,153
."همه بگن "خوش اومدين -
!خوش اومدين -
1134
00:52:43,558 --> 00:52:46,037
ساوير ورود دوستاش به
.ابتکار دارما رو پايه ريزي کرد
1135
00:52:46,191 --> 00:52:47,982
.و يادتون نره از سُس مخصوصش استفاده کنيد
1136
00:52:48,109 --> 00:52:51,500
.واقعاً همبرگر رو خوشمزه ميکنن -
دنيل فارادي هم همچنين يکي از اعضاي -
1137
00:52:51,609 --> 00:52:53,887
...ابتکار دارما در سال 1970 بود
1138
00:52:54,012 --> 00:52:55,980
.سلام جيمز -
،و روزهاش رو
1139
00:52:56,107 --> 00:52:59,330
صرف اين ميکرد که از سقوط
پرواز 815 اوشينيک جلوگيري کنه
1140
00:52:59,450 --> 00:53:03,203
.که اتفاق نيفته -
...آدمايي که تو منطقه ي ايستگاه قو کار ميکنن -
1141
00:53:03,354 --> 00:53:04,539
اونا زمين رو سوراخ ميکنن
1142
00:53:04,666 --> 00:53:08,341
.و بطور اتفاقي به يه منبع عظيم انرژي برخورد ميکنن -
،دنيل فارادي ميگه که -
1143
00:53:08,435 --> 00:53:10,300
،اگه بتونيم يه بمي هيدروژني رو منفجر کنيم
1144
00:53:10,450 --> 00:53:13,407
اين انرژي عظيم از الکترومغناطيس که
1145
00:53:13,525 --> 00:53:17,650
.که اون دريچه براي مطالعه روي اين نيرو ساخته شده هيچ وقت آزاد نميشه
،و اون دريچه هيچ وقت ساخته نميشه
1146
00:53:17,802 --> 00:53:20,527
،و هوايپيماي شما
.طبق برنامه فرود مياد
1147
00:53:20,898 --> 00:53:22,755
.فکر اون جک رو برانگيخت
1148
00:53:22,999 --> 00:53:25,385
...و وقتي که فارادي کشته شد
1149
00:53:25,529 --> 00:53:26,619
.جک اين مأموريت رو بعهده گرفت
1150
00:53:26,999 --> 00:53:29,086
.اونا فکر ميکنن که بمب مثل يه دکمه ي راه اندازي مجدده
1151
00:53:29,212 --> 00:53:31,898
تمام مسافران پرواز 815 اوشينيک
،برميگردن تو هواپيما
1152
00:53:32,050 --> 00:53:34,609
،از سيدني به لوس آنجلس پرواز ميکنن
1153
00:53:34,760 --> 00:53:37,612
و زندگيشون ادامه پيدا ميکنه طوري که
اصلاً يه سانحه ي سقوط هواپيما
1154
00:53:37,707 --> 00:53:38,687
.اتفاق نيفتاده
1155
00:53:39,651 --> 00:53:41,161
...ولي بمب منفجر نشد
1156
00:53:42,094 --> 00:53:43,650
.اينجا بنظر لوس آنجلس نمياد
1157
00:53:46,076 --> 00:53:48,305
...و جريان عظيمي از الکترومغناطيس
1158
00:53:48,534 --> 00:53:51,007
.جوليت رو گير انداخت
1159
00:53:51,110 --> 00:53:53,078
!جوليت! نه
1160
00:53:53,228 --> 00:53:55,014
فکر ميکني داري کجا ميري دختر جون؟
1161
00:53:55,315 --> 00:53:59,392
اين يکي از صحنه هاي خوب
.و تجربه ي خوبي براي فيلم بود
1162
00:53:59,543 --> 00:54:01,526
.منو تنها نذار -
.چيزي نيست -
1163
00:54:01,629 --> 00:54:02,792
!منو ترکم نکن
1164
00:54:02,894 --> 00:54:06,268
...خيلي سخت بود، ولي
.داشت اتفاق ميفتاد
1165
00:54:06,403 --> 00:54:08,552
.دوست دارم جيمز. خيلي دوست دارم -
!نه -
1166
00:54:09,936 --> 00:54:12,077
!نه! خودتو ول نکن
1167
00:54:13,057 --> 00:54:14,036
!جوليت
1168
00:54:14,684 --> 00:54:16,083
احساس ميکردم برام افتخار بود
1169
00:54:16,290 --> 00:54:18,684
و واقعاً به اون رابطه اي که داشتيم
1170
00:54:18,850 --> 00:54:21,347
يا عشقي که بعنوان شخصيت ها يسريال بهم داشتيم
.افتخار ميکنم
1171
00:54:24,444 --> 00:54:26,246
...جوليت اون بمب رو منفجر کرد
1172
00:54:26,627 --> 00:54:28,830
.و کاري رو که شروع کرده بودن تموم کرد
1173
00:54:30,544 --> 00:54:33,485
!زود باش! زود باش
1174
00:54:33,888 --> 00:54:36,205
!زود باش حرومزاده
1175
00:54:42,734 --> 00:54:43,535
سؤال بزرگ
1176
00:54:43,651 --> 00:54:45,265
در حالي که داشتيم به سمت
،فصل آخر پيش ميرفتيم اين بود که
1177
00:54:45,359 --> 00:54:48,070
عواقب ضربه زدن جوليت به اون بمب چيا هستن؟
1178
00:54:50,440 --> 00:54:51,919
،بنابراين در ابتداي فصل 6
1179
00:54:52,061 --> 00:54:54,051
.از پرواز 815 اوشينيک شروع کرديم
1180
00:54:54,243 --> 00:54:57,680
و بنظر ميرسه که اون بمب
،واقعاً جواب داده
1181
00:54:57,949 --> 00:55:00,223
.و مسافران ما دارن به سمت لوس آنجلس پرواز ميکنن
1182
00:55:00,344 --> 00:55:02,737
.انگار موفق شديم -
.البته -
1183
00:55:02,864 --> 00:55:04,484
ولي، کم کم ميفهميم که
1184
00:55:04,587 --> 00:55:05,694
يه سري تفاوت هاي کوچيکي
1185
00:55:05,788 --> 00:55:08,459
بين اين گروه از آدما و اون گروه
از مسافراني که توي
1186
00:55:08,561 --> 00:55:10,656
.قسمت اول سريال ديديم وجود داره -
ميدوني، واقعاً نبايد به مردم بگي که -
1187
00:55:10,767 --> 00:55:12,948
.بليط بخت آزمايي برنده شدي -
،از نصيحتت ممنون رفيق -
1188
00:55:13,051 --> 00:55:14,797
.ولي هيچ اتفاق بدي برام نميفته
1189
00:55:14,963 --> 00:55:18,377
.من خوش شانس ترين آدم رو زمينم -
در گمشدگان ما گذشته نگري هايي داشتيم -
1190
00:55:18,480 --> 00:55:20,124
،و بعد از اون هم آينده نگري هايي داشتيم
1191
00:55:20,226 --> 00:55:21,618
و حالا توي فصل نهايي سريال
1192
00:55:21,728 --> 00:55:24,138
.اين تصاوير رو داريم که بهشون ميگيم حال نگري -
چيزي شده؟ -
1193
00:55:24,265 --> 00:55:27,687
...نه. نه، شما فقط
من شما رو ميشناسم؟
1194
00:55:27,837 --> 00:55:30,238
.خب، مطمئن نيستم -
،براي مدت طولاني -
1195
00:55:30,405 --> 00:55:32,357
اين آدما داشتان هايي ميگفتن از اينکه
جزيره روشون تسلط داره
1196
00:55:32,460 --> 00:55:34,396
.و اين فکر که جزيره داره اونا رو به سمت خودش ميکشونه
1197
00:55:34,919 --> 00:55:36,032
ميخواستيم به دلايل خيلي خاصيم
1198
00:55:36,135 --> 00:55:37,937
امسال داستان رو براتون بگيم
1199
00:55:38,095 --> 00:55:39,889
.جايي که جزيره نقشي نداشته باشه
1200
00:55:40,118 --> 00:55:42,102
،اين دفعه تو اين فصل
.جزيره غرق شده
1201
00:55:42,260 --> 00:55:43,793
.الان اون در تَهِ اقيانوسه
1202
00:55:44,812 --> 00:55:46,559
..و بنابراين مسافران پرواز 815
1203
00:55:46,669 --> 00:55:48,692
دارن از سيدني ميرن سمت لوس آنجلس
1204
00:55:48,827 --> 00:55:50,305
که اين دفعه هيچ
.سانحه ي سقوط هواپيمايي رخ نداده باشه
1205
00:55:52,052 --> 00:55:53,197
وقتي که ديديم واقعاً اون هواپيما
1206
00:55:53,316 --> 00:55:56,295
با آرامش توي "لوس آنجلس" فرود اودم
،احساس ميکردم که
1207
00:55:56,501 --> 00:55:58,207
.خيلي...خيلي احساسي بوده
1208
00:55:59,685 --> 00:56:02,902
.از هواپيما پياده شدن خيلي مهم و قابل توجه بود
1209
00:56:03,012 --> 00:56:04,814
.واي! اونا موفق شدن
1210
00:56:06,032 --> 00:56:07,114
،و ذهنامون دارن بهمون ميگن که
1211
00:56:07,288 --> 00:56:09,833
خيلي خب، اين اتفاق چطوري افتاد؟
به اين خاطر اتفاق افتاد که
1212
00:56:10,054 --> 00:56:12,797
اون بمب هيدروژني واقعاً منفجر شد
و واقعاً جزيره رو غرق کرد؟
1213
00:56:12,867 --> 00:56:16,044
يا اينکه اتفاق ديگه اي اينجا داره ميفته؟ -
!سلام؟ -
1214
00:56:16,179 --> 00:56:17,768
،بعدش خيلي زود بعد از اون صحنه
1215
00:56:17,886 --> 00:56:20,027
،ميبينيم که شخصيت هامون توي جزيره ن
1216
00:56:20,139 --> 00:56:23,331
،و اونا بمب رو منفجر کردن
.ولي اون بمب جواب نداده
1217
00:56:23,741 --> 00:56:26,610
نه. اونا يه جورايي برگشتن به زماني که
،"ما بهش ميگي "زمان حال جزيره
1218
00:56:26,863 --> 00:56:29,952
.ولي اونا هنوز تو جزيره گير افتادن -
!درست برگردونديمون همونجايي که بوديم -
1219
00:56:30,293 --> 00:56:33,407
.متأسفم. فکر ميکردم جواب ميده -
!ولي خب، جواب نداد -
1220
00:56:33,636 --> 00:56:35,642
بنابراين بيننده رو در جايي قرار ميديم
،که قراره اينا رو با هم تطبيق بده
1221
00:56:35,779 --> 00:56:37,541
چطوريه که ميتونيم يه داستان رو ببينيم
1222
00:56:37,682 --> 00:56:39,445
که توش شخصيت هاي ما تو جزيره ن
1223
00:56:39,571 --> 00:56:42,187
...و در يه وضعيت خيلي فلاکت باري قرار گرفته ن -
.تو اين کار رو کردي -
1224
00:56:42,614 --> 00:56:44,581
و در آنِ واحد داريم يه داستان ديگه رو هم ميبينيم
که توش شخصيت هاي ما
1225
00:56:44,739 --> 00:56:47,276
،توي لوس آنجلس فرود ميان
.و دارن از هواپيما پياده ميشن
1226
00:56:47,417 --> 00:56:48,730
،و بنابراين بعنوان يه بيننده ميخوايم بدونيم
1227
00:56:48,842 --> 00:56:51,370
چرا اين دوتا تفاوت وجود داره؟ -
.خيلي ممنونم -
1228
00:56:51,504 --> 00:56:54,167
،در زمان حال
،جک يه دکتره
1229
00:56:54,279 --> 00:56:57,052
.ولي همچنين پدر يه پسر نوجوونه -
.موفق باشي پدر -
1230
00:56:57,195 --> 00:57:01,406
.ممنونم -
،ميت هنوز يه فراريه ولي ادعا ميکنه که بيگناهه -
1231
00:57:01,629 --> 00:57:03,192
.و خيلي سريع فرارش رو برنامه ريزي ميکنه
1232
00:57:05,375 --> 00:57:07,839
.لباساي لعنتيتو بپوش جيم -
.باشه همکار -
1233
00:57:08,084 --> 00:57:11,918
ساوير يه پليسه ولي هنوز داره با
.همون گذشته ي تاريکش دست و پنجه نرم ميکنه
1234
00:57:12,060 --> 00:57:13,744
،هارلي يه برنده بليط بخت آزماييه
1235
00:57:13,949 --> 00:57:16,114
...و شانس خوب هرجا که ميره دنبالش مياد
1236
00:57:16,280 --> 00:57:17,893
.همه هوگو رو دوست دارن
1237
00:57:18,089 --> 00:57:21,275
.ولي توي عشق بدشانسه -
.خيلي سرم شلوغه بخوام به اين چيزا برسم و کسي رو ببينم -
1238
00:57:21,503 --> 00:57:23,662
.ازدواج نکرديم -
،سان و جين ازدواج نکردن -
1239
00:57:23,868 --> 00:57:27,707
.ولي هنوز يه رابطه ي عاشقانه ي مخفي رو به دوش ميکشن
1240
00:57:29,003 --> 00:57:31,365
.سعي کن آروم باشي -
کلير حامله ست و داره با اين کلنجار ميره -
1241
00:57:31,493 --> 00:57:33,129
.که تصميم بگيره بچه اش رو ببخشه يا نه
1242
00:57:34,410 --> 00:57:36,504
.سعيد همونطوري توسط گذشته ش مشکل دارش تعقيب ميشه
1243
00:57:36,890 --> 00:57:38,738
،اون هنوز عاشق نادياست
1244
00:57:39,087 --> 00:57:40,914
.ولي اون با برادر سعيد ازدواج کرده
1245
00:57:41,806 --> 00:57:44,454
لاک شاد و خوشحال با دوست دخترش
.هلن داره نامزد ميکنه
1246
00:57:44,739 --> 00:57:47,591
.تو مرد خيلي شيريني هستي
1247
00:57:48,586 --> 00:57:50,206
.اين داستان ها درباره ي چيزاي ديگه اي هستن
1248
00:57:50,334 --> 00:57:51,811
ميدوني، اونا ميتونن دوباره همديگه رو پيدا کنن؟
1249
00:57:52,008 --> 00:57:53,470
ميتونن رو زندگي همديگه تأثير بذارن؟
1250
00:57:53,613 --> 00:57:54,790
آيا اونا بازم با هم آشنا ميشدن
1251
00:57:54,924 --> 00:57:56,955
در حالي که جزيره هيچ دخالتي نداره؟
1252
00:57:57,130 --> 00:58:00,505
.جک شپرد -
.من جانم. جان لاک -
1253
00:58:02,037 --> 00:58:04,321
.از ديدنت خوشحالم جان -
.منم از ديدنت خوشحالم -
1254
00:58:04,551 --> 00:58:05,230
،تو جزيره
1255
00:58:05,396 --> 00:58:07,901
.لاک هيچ وقت به جک نگفته که اون رو ويلچر بوده
1256
00:58:08,035 --> 00:58:10,264
.جک خيلي اتفاق يه جراح نخاعه
1257
00:58:10,453 --> 00:58:12,128
.جراحي هيچ کاري واسه کمک به من انجام نميده
1258
00:58:12,390 --> 00:58:14,199
.وضعيت من غيرقابل برگشته
1259
00:58:14,500 --> 00:58:15,748
.هيچي غيرقابل برگشت نيست
1260
00:58:17,606 --> 00:58:20,672
اين غريبه ها شروع ميکنن به
.تأثير گذاشتن رو زندگي همديگه
1261
00:58:20,830 --> 00:58:23,604
...ما تو يه پرواز بوديم
.از سيدني
1262
00:58:23,730 --> 00:58:25,753
با اينکه کيت کاملاً يه فراري بوده
...و قوانين رو شکسته بوده و داشته درميرفته
1263
00:58:25,903 --> 00:58:27,121
.اول خانوما
1264
00:58:27,389 --> 00:58:28,425
.ممنون
1265
00:58:29,224 --> 00:58:30,029
.مراقب خودت باش
1266
00:58:30,472 --> 00:58:31,657
.ساوير اجازه ميده اون فرار کنه
1267
00:58:32,361 --> 00:58:35,150
.برو! گفتم برو -
چيکار داري ميکني؟ -
1268
00:58:35,292 --> 00:58:36,754
،اون با کلير روبرو ميشه
1269
00:58:36,857 --> 00:58:38,777
.و هر دوشون خيلي غير قابل پيش بيني با هم دوست ميشن
1270
00:58:39,023 --> 00:58:41,354
خيلي باحاله که يه همچين
لحظه هايي رو با کسي داشته باشي
1271
00:58:41,472 --> 00:58:43,021
که واقعاً هيچي درباره ش نميدوني
1272
00:58:43,172 --> 00:58:48,166
.ولي خيلي سريع اعتماد ميکني و حتي نميدوني چرا -
،در اين زمان حال -
1273
00:58:48,339 --> 00:58:51,216
،کيت يه رابطه ي خيلي غريبي با اين زن احساس ميکنه
1274
00:58:51,374 --> 00:58:53,159
.اين زن حامله
.ميخواد که کمکش کنه
1275
00:58:53,295 --> 00:58:54,180
.همه چي مرتبه
1276
00:58:54,363 --> 00:58:56,930
.پسرت داره تکون ميخوره
1277
00:58:57,088 --> 00:58:58,139
،اين درونام
1278
00:58:58,250 --> 00:58:59,973
.براي من، خيلي جالب توجه بود
1279
00:59:00,124 --> 00:59:03,925
خيلي دوست داشتم اين
فکر رو دنبال کنم که "اگه اينطوري بشه..."؟
1280
00:59:04,327 --> 00:59:06,279
...جان لاک شغلش رو از دست داده -
!رفيق -
1281
00:59:06,491 --> 00:59:07,812
.که به يه ارتباط ديگه منتهي ميشه
1282
00:59:08,018 --> 00:59:10,010
هارلي، کاملاً اينطور بنظر ميرسه که
1283
00:59:10,144 --> 00:59:14,356
.صاحب همون شرکتيه که لاک براش کار ميکرده -
.من صاحب يه بنگاه کاريابي هم هستم -
1284
00:59:14,483 --> 00:59:16,522
،و هارلي، در ازاش
براي جان لاک يه کار پيدا ميکنه
1285
00:59:16,654 --> 00:59:19,517
.بعنوان يه استاد جايگزين توي اين مدرسه
1286
00:59:19,635 --> 00:59:21,667
بعضي از اون استاداي اونجا
...چهره هاي آشنايي دارن
1287
00:59:21,841 --> 00:59:24,670
.که از بين اونا بنجامين لاينوس قابل توجهه -
.فکر نميکنم قبلاً با همديگه آشنا شده باشيم -
1288
00:59:24,906 --> 00:59:27,293
.جان لاک هستم، استاد جايگزين -
.خب، خوش اومدي -
1289
00:59:27,562 --> 00:59:30,083
لحظه هاي خيلي نافذي اونجا
1290
00:59:30,439 --> 00:59:33,204
.بين واقعيات وجود داره -
.شايد بايد تو مدير باشي -
1291
00:59:34,343 --> 00:59:36,611
زمان هايي بوده که بن فکر ميکنه
1292
00:59:36,743 --> 00:59:40,577
.اين مرد رو از يه جايي ميشناسه
اين چيه؟
1293
00:59:40,759 --> 00:59:42,822
منو يادت نمياد، مياد؟
1294
00:59:42,965 --> 00:59:44,489
بايد يادم بياد؟
1295
00:59:44,742 --> 00:59:47,042
اين يه جورايي يه چيز جديدي بهمون ميده
1296
00:59:47,303 --> 00:59:48,536
که اين فصل رو بازي کنيم
1297
00:59:48,662 --> 00:59:51,610
که يه جورايي اون روي آدما رو هم ببينيم
1298
00:59:51,760 --> 00:59:52,844
.همينطوري که داريم اونا رو بازي ميکنيم
1299
00:59:52,969 --> 00:59:54,574
براي سان، بستن دکمه هاي
1300
00:59:54,725 --> 00:59:56,951
...لباسش و باز کردن دکمه هاش
1301
00:59:57,087 --> 00:59:59,054
يه جورايي دايره ي
1302
00:59:59,174 --> 01:00:01,441
...زمان حال سان و جين رو تشکيل ميده
1303
01:00:01,544 --> 01:00:03,812
ميدونيد، در آوردن اون لباس درست
جلوي جين
1304
01:00:03,930 --> 01:00:05,717
.براي از راه بدر کردنشه
1305
01:00:05,882 --> 01:00:07,567
،ولي وقتي پدر سان داستانش رو فهميد
1306
01:00:07,716 --> 01:00:09,984
.دوتا مرد استخدام کرد که جين رو بکشن
1307
01:00:12,908 --> 01:00:13,145
.جين اونا رو شکست داد
1308
01:00:16,647 --> 01:00:17,926
.ولي صدمه اش رو اين وسط سان ديد
1309
01:00:18,036 --> 01:00:21,964
...با اينکه سان تير خورده
1310
01:00:22,154 --> 01:00:24,754
،همه چي بنظر ميرسه مرتبه
،و در حال حاظر
1311
01:00:24,904 --> 01:00:26,984
براي اينکه درمان بشه
تو همون بيمارستاني بستري ميشه
1312
01:00:27,204 --> 01:00:29,441
که اونجا تعدا زيادي از شخصيت هامون
.توش ظاهر ميشن
1313
01:00:29,607 --> 01:00:32,855
مشکلت چيه جيم؟ -
خيلي خب، ببين. من با اون برم بيرون دست از سرم برميداري؟ -
1314
01:00:33,044 --> 01:00:35,976
،در اين زمان حال
ساوير تو زندگيش
1315
01:00:36,071 --> 01:00:38,466
از لحاظ علايق رمانتيکيش
،يه جورايي فقدان داره
1316
01:00:38,608 --> 01:00:40,607
،و مايلز، همکارش
داره سعي ميکنه با آدماي متفاوت
1317
01:00:40,789 --> 01:00:43,043
،اونو درستش کنه
،که شامل شارلوت هم ميشه
1318
01:00:43,160 --> 01:00:44,661
.که تو جزيره باهاش آشنا شديم
1319
01:00:44,836 --> 01:00:46,187
.از ديدنتون خوشحالم خانوم
1320
01:00:46,385 --> 01:00:47,870
.ولي بعدش ساوير يه جورايي اين رابطه رو بهم ميزنه
1321
01:00:48,226 --> 01:00:50,872
...و به زندگي و مسئوليتش بعنوان يه پليس ادامه ميده
1322
01:00:52,778 --> 01:00:55,480
.هيچ کس غير از کيت آوستين بهش برخورد نميکنه
1323
01:00:57,290 --> 01:00:59,203
و اونم کيت آوستين رو دستگير ميکنه
،و ميندازدش زندون
1324
01:00:59,312 --> 01:01:01,518
ولي اينکه اون هنوز
،يه رابطه ي غريبي با اون داره
1325
01:01:01,929 --> 01:01:03,652
.و واقعاً يه جورايي اين رابطه رو نميفهمه
1326
01:01:03,764 --> 01:01:05,976
،از بين تمام ماشيناي توي لوس آنجلس
.ميزني ماشين منو داغون ميکني
1327
01:01:06,126 --> 01:01:10,077
.مثل اينکه يکي ميخواد ما با همديگه باشيم -
به من نظر داري؟ -
1328
01:01:11,253 --> 01:01:13,704
ولي کيت تنها آدمي نيست که
.توجه ساوير بهش جلب شدهه
1329
01:01:13,846 --> 01:01:15,972
يه دوربين مداربسته ي خروجي
1330
01:01:16,092 --> 01:01:18,201
.از اين آدم وقتي داشته در ميرفته فيلم ميگرفته
1331
01:01:18,407 --> 01:01:20,667
.خيلي خب
و اسم اين آدم چيه؟
1332
01:01:20,785 --> 01:01:22,730
سعيد خودشو توي دايره اي اتفاقات ميبينه
1333
01:01:22,935 --> 01:01:24,848
جايي که توي يه فعاليت
.جنايي دست پيدا ميکنه
1334
01:01:26,815 --> 01:01:30,096
،هنوزم يه شخصيتيه که
.آم، نزديک به جرم و جنايته
1335
01:01:30,189 --> 01:01:32,237
يه جورايي همون سرنوشتي که
.اونو گير انداخته
1336
01:01:32,474 --> 01:01:34,599
،در نتيجه
اون تصميم به فرار ميگيره
1337
01:01:34,774 --> 01:01:37,018
.که توسط ساوير و مايلز تحت تعقيبه
1338
01:01:37,231 --> 01:01:39,794
.خانوم جراح، من بازرس استرام هستم -
،پس از يه راه ديگه -
1339
01:01:39,926 --> 01:01:43,918
.ميفهميم که تمام شخصيت هامون با هم ارتباط دارن -
بنظر ميرسه اتفاقايي که قراره واسمون بيفته -
1340
01:01:44,123 --> 01:01:46,384
.يه مقدار به انتخابايي که ميکني بستگي دارن -
.تو بازداشتي -
1341
01:01:46,611 --> 01:01:50,294
انتخاب هاي قاطعانه غير قابل تغييرن
،و پر از نتايج و عواقبن
1342
01:01:50,445 --> 01:01:53,154
و بعضي از اون عواقب
.ميتونن مقداري تخريب کننده باشن
1343
01:01:53,290 --> 01:01:54,238
آقا، شما دکتريد؟
1344
01:01:54,326 --> 01:01:55,725
.بله -
ميشه لطفاً کمکم کنيد؟ -
1345
01:01:55,890 --> 01:02:00,355
...يه شخصيت تو اين زمان حال وجود داره...چارلي پيِس -
.اون نفس نميکشه -
1346
01:02:00,474 --> 01:02:03,200
که خيلي ساده با بسته هروئيني که
توي راه تنفسش گير کرده
1347
01:02:03,334 --> 01:02:05,627
.براي اينکه ميخواسته از بين ببردش خفه ميشه
اون ميگه که
1348
01:02:05,723 --> 01:02:08,874
،يه تجربه ي نزديک به مرگ داشته
.و اين تصوير از عشق رو ميبينه
1349
01:02:09,048 --> 01:02:14,272
،يه زن...مو بلوند
،بطور اعجاب انگيزي زيبا
1350
01:02:14,382 --> 01:02:15,686
.ميدونيم که چارلي کلير رو دوست داشته
1351
01:02:15,813 --> 01:02:17,545
،توي زمان حال
،اونا اصلاً به هم برخورد نکردن
1352
01:02:17,679 --> 01:02:19,606
.و لي اونو داره به راحتي توصيفش ميکنه
1353
01:02:19,725 --> 01:02:23,691
.خب، اون فقط خيلي...شاعرانه ست برادر
1354
01:02:23,842 --> 01:02:25,367
...دزموند براي چارلز ويدمور کار ميکنه
1355
01:02:25,495 --> 01:02:27,295
.به لوس آنجلس خوش اومدي دوست من -
.ممنونم -
1356
01:02:27,470 --> 01:02:29,809
و به کار رگفته ميشه که
.بعنواني مراقب چارلي باشه
1357
01:02:29,910 --> 01:02:31,911
تا حالا اسم گروهي
بنام درايو شفت به گوشت خورده؟
1358
01:02:32,038 --> 01:02:33,586
.نه. نميتونم بگم اسمشو شنيدم
1359
01:02:33,799 --> 01:02:36,527
.اون داشت يه زندگي پوچ رو پيش ميبرد
،اون افسرده نبوده
1360
01:02:36,708 --> 01:02:38,028
...ولي اون فقط
،يه چيزي گم شده بود
1361
01:02:38,193 --> 01:02:39,640
و اون ميدونست که
يه چيزي هست که گم شده، ولي نميتونست
1362
01:02:39,790 --> 01:02:43,188
.انگشت بذاره رو چيزي که گم شده -
.چارلي اين شانس رو امتحان ميکنه که به دزموند نشون بده چي ديده -
1363
01:02:43,322 --> 01:02:45,290
.بنابراين چارلي فرمون رو ميگيره
1364
01:02:45,401 --> 01:02:47,021
،ماشين دزموند رو منحرف ميکنه
1365
01:02:47,139 --> 01:02:48,325
،و با هم ميرن تو آب
1366
01:02:48,516 --> 01:02:51,786
و همينطور که دزموند داره سعي ميکنه
،چارلي رو از ماشين بياره بيرون
1367
01:02:51,921 --> 01:02:53,857
،چارلي دستش رو ميذاره رو شيشه
1368
01:02:54,292 --> 01:02:57,303
و دزموند اين صحنه رو وقتي که چارلي مرد
،يادش مياد
1369
01:02:57,461 --> 01:02:59,603
و چيزي که رو دست چارلي نوشته
."اون کشتي مال پني نيست"
1370
01:02:59,746 --> 01:03:01,357
،دزموند البته
،هيچ وقت پني رو نديده
1371
01:03:01,467 --> 01:03:03,277
،اون اسم رو نميدونه
ولي يه جورايي
1372
01:03:03,325 --> 01:03:06,471
اين احساس عميق رو پيدا ميکنه
که انگار شباهتي بوده
1373
01:03:06,604 --> 01:03:08,912
.و اون اينو تجربه کرده
.اين براي اون معني اي داره
1374
01:03:09,038 --> 01:03:10,572
.دزموند
1375
01:03:10,706 --> 01:03:13,338
.و من فکر کردم که، آه، يه چيزي ديدم
.من نور رو ديدم
1376
01:03:13,464 --> 01:03:14,626
.ولي فکر ميکنم اين فراتر از اونه
1377
01:03:14,744 --> 01:03:16,538
.فکر ميکنم اون بيشتر روشن شده -
پني کيه؟ -
1378
01:03:16,886 --> 01:03:18,427
هوشياري دزموند
1379
01:03:18,577 --> 01:03:20,750
.يه سري اتفاقات کليدي تو داستان بوجود مياره
1380
01:03:20,966 --> 01:03:22,655
اين دو دنيا شروع ميکنن به حرکت کردن
1381
01:03:22,796 --> 01:03:24,544
،يه مقدار نزديک تر به هم
. دليلش هم اينه که
1382
01:03:24,686 --> 01:03:27,079
دزموند هيوم يه لحظه
.اون هوشياري رو بدست مياره
1383
01:03:27,191 --> 01:03:30,243
بنظر ميرسه يه خاطره ي واضح
.و کامل از جزيره يادش مياد
1384
01:03:30,335 --> 01:03:32,304
ميتوني ليست مسافراي پرواز
از سيدني رو برام پيدا کني؟
1385
01:03:32,423 --> 01:03:37,031
.پرواز 815 اوشينيک -
ميتونم بپرسم براي چي لازمش داريد؟ -
1386
01:03:37,149 --> 01:03:40,310
.فقط بايد يه چيزي نشونشون بدم
1387
01:03:45,400 --> 01:03:49,526
...در طول فصل پاياني گمشدگان -
!بدو! بدو -
1388
01:03:52,149 --> 01:03:54,583
داستان درون يه قالب اسطوره اي فرو ميره
1389
01:03:54,718 --> 01:03:59,301
.و رازهاي بزرگش رو کشف ميکنه -
ميخواي يه رازي رو بدوني جک؟ -
1390
01:03:59,404 --> 01:04:01,277
يه چيزي که من خيلي خيلي وقته ميدونم؟
1391
01:04:01,475 --> 01:04:03,339
.ما هيچ وقت تو جزيره نيستيم
.هيچ وقت نبوديم
1392
01:04:03,482 --> 01:04:05,545
.ما تو جهنميم
1393
01:04:07,125 --> 01:04:09,331
.من از وقتي 12 سالم بود اونو ميشناختم
1394
01:04:09,457 --> 01:04:11,416
.ريچارد درست مثل همين الانش بوده
1395
01:04:11,622 --> 01:04:12,760
داشتم کم کم به اين فکر ميکردم که
1396
01:04:12,949 --> 01:04:15,763
...يه مقدار با اون چيزي که تصور ميکردم
،با اوني که تصور ميکردم فرق داره...
1397
01:04:15,883 --> 01:04:19,280
.آم...فکر ميکنم موقعي بود که فهميدم اون پير نميشه
1398
01:04:19,390 --> 01:04:23,254
و فکر ميکني اين اتفاق چطوري ميفته؟ -
،براي مدت خيلي طولاني مردم ميخواستن بدونن -
1399
01:04:23,365 --> 01:04:25,113
داستان اين آدم، ريچارد آلپرت، چيه؟
1400
01:04:25,214 --> 01:04:26,543
.اين آدم بنظر نمياد پير بشه
1401
01:04:26,676 --> 01:04:30,659
.انگار که مثلاً ريمل يا خط چشمي چيزي ميکشيده -
اين دوتا به هم ربطي دارن؟ -
1402
01:04:30,747 --> 01:04:31,663
اونا به هم ربطي دارن؟ -
.درسته -
1403
01:04:31,775 --> 01:04:33,695
،و کاملاً فهيديم که
،اولاً
1404
01:04:33,813 --> 01:04:35,228
.اون خط چشم نميکشه
1405
01:04:36,643 --> 01:04:40,340
.گذشته نگري ريچارد آلپرت عالي بود
1406
01:04:40,428 --> 01:04:43,227
،فکر ميکنم همه اونو دوست داشتن
.و اينو از تو جمعيت فهميدم
1407
01:04:43,367 --> 01:04:46,402
آلپرت يه کارگر فقير
توي جزاير قناري بوده
1408
01:04:46,505 --> 01:04:49,762
.در سال 1860
1409
01:04:49,816 --> 01:04:52,551
.واقعاً طولانيه
منظورم اينه که ميشه ازش يه فيلم کوتاه ساخت
1410
01:04:52,637 --> 01:04:54,195
.در بين سريال گمشدگان
1411
01:04:54,393 --> 01:04:56,392
.اون يه جورايي يه پيش زمينه ها و خواص کلاسيکي داشته
1412
01:04:57,505 --> 01:05:00,233
.يه سري اتفاقات ناگوار باعث ميشه آلپرت دستگير بشه
1413
01:05:00,864 --> 01:05:02,326
بعنوان يه برده فروخته ميشه
1414
01:05:03,291 --> 01:05:05,662
.و ميره تو يه کشتي که پا بذاره تو يه دنياي جديد
1415
01:05:07,282 --> 01:05:08,760
اين رشته به جزيره کشيده ميشه
1416
01:05:09,170 --> 01:05:12,466
.و در اثر يه طوفان سهمگين کشتي از بين ميره
1417
01:05:12,743 --> 01:05:14,337
،سالهاي سال بيننده
،ميخواسته بدونه
1418
01:05:14,457 --> 01:05:16,702
چطوري اون کشتي به اون گندگي
اومده وسط اون جنگل؟
1419
01:05:16,820 --> 01:05:19,476
،و تو اين قسمت
.واقعاً ميفهميم چه اتفاقي افتاده
1420
01:05:20,566 --> 01:05:22,424
،بعد از 6 روز شکنجه ي متوالي
1421
01:05:22,550 --> 01:05:24,684
...آلپرت توسط مرد سياهپوش آزاد ميشه
1422
01:05:24,866 --> 01:05:26,818
.خوبه ميبينم تو زنجير نيستي
1423
01:05:26,984 --> 01:05:29,898
ولي بزودي اون پير نشدنش رو در ازاي
.اينکه با جيکوب باشه مبادله ميکنه
1424
01:05:30,041 --> 01:05:32,152
نميدونستم که اونا واقعاً
1425
01:05:32,270 --> 01:05:34,452
،به اين عمق از اين...از اين قسمت فرو ميرن
1426
01:05:34,554 --> 01:05:35,519
و واقعاً نميدونستم که
1427
01:05:35,607 --> 01:05:39,138
.اون قسمت قراره به اسطوره وصل بشه -
.اسم من جيکوبه -
1428
01:05:39,273 --> 01:05:43,713
آلپرت ميشه مشاور جيکوب
.در ازاي زندگي جاودانه
1429
01:05:43,816 --> 01:05:46,440
وقتي رسيدم به اون قسمت
ترسيدم، نه تنها که توي اون قسمت سهيم بودم
1430
01:05:46,692 --> 01:05:48,842
بلکه بعنوان يه بيننده ديدم که
اين همه مدت توي اين جزيره
1431
01:05:48,945 --> 01:05:52,786
.چي جريان داشته -
.فرض کن اين شراب چيزيه که هي بهش ميگي چهنم -
1432
01:05:52,912 --> 01:05:54,429
.شرارت
.بدي
1433
01:05:54,548 --> 01:05:55,813
...چوب پنبه
1434
01:05:56,769 --> 01:05:59,219
،اين جزيره ست
و اين تنها چيزيه که
1435
01:05:59,321 --> 01:06:01,558
.تاريکي رو جايي نگه ميداره که بهش تعلق داره
1436
01:06:01,763 --> 01:06:04,420
وقتي اولين بار جيکوب
،و مرد سياهپوش بهتون معرفي ميشن
1437
01:06:04,513 --> 01:06:06,862
،اين فرض بوجود مياد که
.اينا ممکنه خدا و شيطان باشن
1438
01:06:07,027 --> 01:06:09,240
.شايد اونا خوبي و بدي هستن
اين آدما دقيقاً کي هستين؟
1439
01:06:09,334 --> 01:06:11,223
،و اخيراً فهميديم که
.خب، اونا آدمن
1440
01:06:11,318 --> 01:06:12,615
ميدونيد، اونا تاريخچه اي دارن
1441
01:06:12,724 --> 01:06:14,237
.درست مثل بقيه شخصيت هاي توي سريال
1442
01:06:14,600 --> 01:06:17,167
،جيکوب و مرد سياهپوش برادر بودن
1443
01:06:17,524 --> 01:06:19,617
.خيلي وقت پيش تو جزيره بدنيا اومدن
1444
01:06:20,906 --> 01:06:22,297
توسط زني بزرگ شدن
1445
01:06:22,430 --> 01:06:25,441
.که محافظ جزيره بوده -
اينجا کجاست؟ -
1446
01:06:25,670 --> 01:06:27,219
.دليل اينکه اينجاييم اينه
1447
01:06:27,536 --> 01:06:30,737
اون بچه ها بزرگ شدن
و تبديل شدن به آدمايي که
1448
01:06:30,847 --> 01:06:33,677
.فکر ميکردن اونور جزيره هيچي نيست -
.من دارم ميرم جيکوب
1449
01:06:33,818 --> 01:06:35,937
.نه، اين غيرممکنه
.هيچ راه خروجي به بيرون از جزيره نيست
1450
01:06:36,221 --> 01:06:39,579
...بالاخره، جيکوب بعنوان محافظ جديد انتخاب ميشه
1451
01:06:39,810 --> 01:06:42,669
.حالا من و تو مثل همديگه هستيم
1452
01:06:42,851 --> 01:06:45,547
و بعدش اينکه مرد سياهپوش
.ميفهمه که فريب خورده
1453
01:06:45,657 --> 01:06:46,835
و بالاخره، اين اتفاق از اون
1454
01:06:46,937 --> 01:06:49,103
آدمي ميسازه که ميشه شبيه
تراژدي غمناک شکسپير
1455
01:06:49,260 --> 01:06:50,526
...که به اينجا ميرسه که
1456
01:06:50,636 --> 01:06:52,233
.مرد سياهپوش مادر خودشو ميکشه
1457
01:06:52,343 --> 01:06:54,880
!ميخواي از اينجا بري برادر؟
!پس برو
1458
01:06:56,975 --> 01:06:58,309
و جيکوب مرد سياهپوش رو ميبره
1459
01:06:58,412 --> 01:07:01,036
و ميندازدش توي اين
،غار زيرزميني مرموز
1460
01:07:01,155 --> 01:07:02,885
.و بعدش هيولا بيرون مياد
1461
01:07:03,131 --> 01:07:05,873
اين سرچشمه اي اينو بوده
1462
01:07:05,967 --> 01:07:08,370
که چطوري اون مرد سياهپوش
.تبديل شده به دود سياه
1463
01:07:08,552 --> 01:07:10,876
،وقتي اون ميشه هيولاي دودي
تنها ميتونه بره تو جسم
1464
01:07:11,000 --> 01:07:12,471
.افراد مرده ي توي جزيره
1465
01:07:12,631 --> 01:07:15,419
.مرد سايهپوش بعنوان کريستين شپرد ظاهر ميشه
1466
01:07:15,577 --> 01:07:19,022
.و قابل توجه تر اينکه جسم حان لاک رو ميگيره
1467
01:07:19,189 --> 01:07:21,118
.خوبه که ميبينم تو زنجير نيستي
1468
01:07:21,662 --> 01:07:23,093
ولي مرد سياهپوش همچنين ميتونه
1469
01:07:23,227 --> 01:07:26,190
.تو بدن مرده خودش باشه
،براي اينکه از جزيره بره
1470
01:07:26,341 --> 01:07:28,135
،مرد سياهپوش ميبايست جيکوب رو بکشه
1471
01:07:28,261 --> 01:07:31,327
ولي قوانين اونو
.از اين کار توسط خودش باز ميدارن
1472
01:07:31,469 --> 01:07:34,907
.فقط بذار من برم جيکوب -
.تا وقتي من زنده ام، تو هيچ جا نميري -
1473
01:07:35,065 --> 01:07:38,946
.ميکشمت جيکوب -
.حتي اگه اين کار رو بکني، يکي جاي منو ميگيره -
1474
01:07:39,057 --> 01:07:40,914
.خب پس اونا رو هم ميکشم
1475
01:07:43,000 --> 01:07:45,030
ديگه دزدي نميکني، نه؟
1476
01:07:45,174 --> 01:07:46,643
.دختر خوبي باش کيتي
1477
01:07:46,919 --> 01:07:48,617
توي گذشته نگري ها ميبينيم که
1478
01:07:48,730 --> 01:07:51,296
رسيدن جيکوب به اين بازماندگان ما
و دست زدن به اونا
1479
01:07:51,512 --> 01:07:53,890
.ريشه در زندگي گذشته شون داره -
.انتخاب با خودته هوگو -
1480
01:07:54,025 --> 01:07:56,521
وقتي جيکوب به اونا دست ميزنه
اين کارش جلوي کشته شدن اونا رو ميگيره
1481
01:07:56,664 --> 01:07:59,476
و اين کار اونا رو تبديل ميکنه به
.کانديد که بعداً جاي اونو بگيرن
1482
01:07:59,596 --> 01:08:01,863
،پس مرد سياهپوش ميدونه جايگزين ها کيا هستن
1483
01:08:02,015 --> 01:08:04,196
و ميدونه وقتي پرواز 815 اوشينيک سقوط ميکنه
1484
01:08:04,330 --> 01:08:06,464
چندتا از کانديدهاي باارزش جيکوب
1485
01:08:06,558 --> 01:08:09,143
،در واقعا، توي اون هواپيما هستن
.بنابراين شروع ميکنه به بررسي اونا
1486
01:08:09,388 --> 01:08:11,656
ممکنه که، آم، يه جورايي همون اول سريال
1487
01:08:11,783 --> 01:08:15,118
.اون مرد سياهپوش بهمون معرفي شده باشه
1488
01:08:15,219 --> 01:08:17,400
...اونا صداي هيولا رو ميشنون -
!آآآآآر... -
1489
01:08:17,504 --> 01:08:20,973
.آره. درست صداش همينطوريه -
.يه چيزي تو همين مايه ها. آره -
1490
01:08:21,131 --> 01:08:22,973
و يکي از اولين آدمايي که
.بررسيشون ميکنه جان لاکه
1491
01:08:23,067 --> 01:08:24,901
،در اوايل سريال
1492
01:08:25,019 --> 01:08:26,441
،زواياي مختلف هيولا روي لاک
1493
01:08:26,577 --> 01:08:29,713
و لاک ميگه که
.اين چيز زيبا رو ديده
1494
01:08:30,891 --> 01:08:33,081
شايد همون موقع بوده که
،مرد سياهپوش تصميم ميگيره که
1495
01:08:33,215 --> 01:08:35,736
.اين آدميه که من ميخوام"
."من ميخوام اين آدم بشم
1496
01:08:35,894 --> 01:08:38,241
تو زنده اي؟ -
.آره، زنده ام -
1497
01:08:38,455 --> 01:08:40,003
من تمام مدتي که فصل 5 رو بازي ميکردم
1498
01:08:40,500 --> 01:08:41,955
.راستش، واقعاً نميدونستم که اين شخصيت هيولام
1499
01:08:42,280 --> 01:08:44,848
،فقط جان لاک بودم
.که الان ديگه از چيزي نميترسه
1500
01:08:44,981 --> 01:08:47,431
چيه جان؟
نکنه بهم اعتماد نداري با آدماي خودم تنها باشم؟
1501
01:08:47,582 --> 01:08:49,922
من ديگه از کارايي که تو ميتوني
.انجام بدي نميترسم بن
1502
01:08:50,064 --> 01:08:51,731
.مرد سياهپوش تبديل شده بود
1503
01:08:51,857 --> 01:08:53,935
اين آدمي بود که اون خيلي ساده
.ميخواست که اون باشه
1504
01:08:54,135 --> 01:08:57,595
...مرد سياهپوش تمام تيکه رو جمع کرده بود
1505
01:08:57,736 --> 01:08:59,056
.سلام جيکوب
1506
01:08:59,240 --> 01:09:02,969
و بن رو وادار کرد
.که بالاخره دشمن رو از بين ببره
1507
01:09:08,240 --> 01:09:09,891
.خب، الان اون اولين برنامه رو اجرا کرده
1508
01:09:10,011 --> 01:09:11,686
،الان نوبت برنامه دومه
،که اين برنامه
1509
01:09:11,788 --> 01:09:14,040
،براي اينکه مرد سياهپوش از جزيره بره
1510
01:09:14,152 --> 01:09:16,609
.تمام کانديدهاي جيکوب بايد بميرن
1511
01:09:16,743 --> 01:09:19,510
.فورد. تو يه کانديدي
1512
01:09:19,707 --> 01:09:21,145
کانديد براي چي؟
1513
01:09:21,248 --> 01:09:24,764
اينکه بشي جيکوب جديد
.و از جزيره محافظت کني
1514
01:09:24,875 --> 01:09:26,575
،و ميفهميم که جک يه کانديده
1515
01:09:26,708 --> 01:09:28,780
،هارلي يه کانديد بوده
جان لاک قبل از اينکه بميره
1516
01:09:28,905 --> 01:09:32,880
.يه کانديد بوده -
...درسته، وقتي بميري ديگه کانديد نيستي -
1517
01:09:32,968 --> 01:09:35,198
.تو ديگه کانديد نيستي -
.و بايد شروع کني به مصاحبه با مردم و همه جا بگي -
1518
01:09:35,300 --> 01:09:38,665
.کوان يکي از اوناست -
اين يعني من يا سان؟ -
1519
01:09:38,769 --> 01:09:42,784
.خب، جين، مطمئن نيستم
ولي چيزي که معلومه اينه که
1520
01:09:42,909 --> 01:09:45,336
تنها راهي که ميتونيم از اين جزيره بريم
اينه که
1521
01:09:45,423 --> 01:09:49,398
تمام اسامي اي که خط نخوردن
.همه با هم باشن و از اينجا برن
1522
01:09:49,493 --> 01:09:52,868
مرد سياهپوش داره سعي ميکنه
،کانديدهاي ما رو مجبور کنه
1523
01:09:53,001 --> 01:09:54,447
و سعي ميکنه
1524
01:09:54,583 --> 01:09:56,945
که اونا رو تو يه وضعيتي بذاره
.که بتونه بکشدشون
1525
01:09:57,056 --> 01:10:00,795
.مرد سياهپوش با کلير و سعيد همراه ميشه
1526
01:10:00,984 --> 01:10:02,879
...سعي کرد دزموند رو بکشه
1527
01:10:05,236 --> 01:10:07,551
.و از خودش خرابي هايي به جا گذاشت
1528
01:10:09,004 --> 01:10:11,343
مرد سياهپوش مجموعه اي از حرکات
برنامه ريزي شده رو چيده بود
1529
01:10:11,446 --> 01:10:12,688
.که تمام کانديدها رو پيش هم جمع کنه
1530
01:10:13,343 --> 01:10:15,722
!نه
!اونا دارن ما رو ترک ميکنن
1531
01:10:15,801 --> 01:10:18,859
.نه، باور کن
.نميخواي تو اون زيردريايي باشي
1532
01:10:19,121 --> 01:10:20,061
،اونا رفتن تو زيردريايي
1533
01:10:20,188 --> 01:10:21,768
،و فکر ميکنن که آزاد شدن
،ولي يهو
1534
01:10:21,894 --> 01:10:25,103
.ميفهمن که تو اين کوله پشتي يه بمبه -
،اگه اين سيم ها رو نَکِشَم -
1535
01:10:25,174 --> 01:10:26,676
.لاک ما رو منفجر ميکنه که به خواسته اش برسه -
!نه، اون اين کار رو نميکنه -
1536
01:10:27,742 --> 01:10:31,141
.لاک نميتونه ما رو بکشه -
آم...چي؟ -
1537
01:10:31,267 --> 01:10:32,872
.اون داره سعي ميکنه کاري کنيم همديگه رو بکشيم
1538
01:10:33,092 --> 01:10:34,910
.از سر راهم برو کنار دُکي
1539
01:10:36,902 --> 01:10:40,995
،ثانيه شمار سرعت ميگيره
.بنابراين سعيد خودشو فدا ميکنه
1540
01:10:44,402 --> 01:10:47,358
.ولي اون انفجار سان رو گير ميندازه
1541
01:10:47,507 --> 01:10:49,673
!جين، برو
1542
01:10:50,194 --> 01:10:52,517
!نه! برو! من آزادش ميکنم
1543
01:10:52,605 --> 01:10:54,129
!نه! با هم آزادش ميکنيم
1544
01:10:54,216 --> 01:10:55,647
!يالا برو
!ساوير رو نجات بده
1545
01:10:55,829 --> 01:10:58,302
...حقيقت اينکه جين تصميم ميگيره با سان بمونه
1546
01:10:58,398 --> 01:11:02,262
،خيلي حرکت قهرمانانه
،رمانتيک
1547
01:11:02,404 --> 01:11:04,506
.ميدونيد، يه جور پايان براي جين و سان بود
1548
01:11:04,632 --> 01:11:06,102
.تو بايد بري
1549
01:11:06,205 --> 01:11:08,191
.من تنهات نميذارم
1550
01:11:08,347 --> 01:11:11,983
من اصلاً از اونا توقع نداشتم
،که ما رو اينهمه دور از هم نگه دارن
1551
01:11:12,243 --> 01:11:14,455
و به محض اينکه همديگه رو پيدا کرديم
1552
01:11:14,629 --> 01:11:16,976
.يه جورايي براي مردن همديگه رو پيدا کرديم
1553
01:11:17,119 --> 01:11:19,104
.دوست دارم سان
1554
01:11:19,230 --> 01:11:20,502
.دوست دارم
1555
01:11:20,896 --> 01:11:24,050
.اولين اولويت اون تو زندگي زنش بود
1556
01:11:24,152 --> 01:11:26,887
،براي اون، کاملاً
،خودش رو فدا ميکنه
1557
01:11:26,998 --> 01:11:28,072
،و اين براي من
1558
01:11:28,285 --> 01:11:31,771
يه پايان خوش براي
.هر آدميه که اميد داشت خوب تموم بشه
1559
01:11:31,960 --> 01:11:33,889
جين و سان چي؟
1560
01:11:51,311 --> 01:11:52,662
همينطور که قسمت هاي پاياني گمشدگان پخش ميشد
1561
01:11:52,780 --> 01:11:56,511
دو خط موازي و دو داستان
.در حال نزديک شدن به همديگه هستن
1562
01:11:56,835 --> 01:11:59,665
شما تو پرواز 815 اوشينيک بودين؟ -
.بله -
1563
01:11:59,807 --> 01:12:02,478
.منم بودم -
.واي. چه تصادفي -
1564
01:12:02,598 --> 01:12:04,952
،در اين زمان حال
دزموند تصميمي ميگيره مأموريتش چي باشه
1565
01:12:05,070 --> 01:12:08,168
اينه که بره بيرون دنبال شخصيت هاي ديگه
و سرعت پيش رفتن اونا رو سريعتر کنه
1566
01:12:08,279 --> 01:12:10,927
.که بتونن هوشياريشون رو بدست بيارن -
.من با يه دختر ديشب قرار داشتم که اصلاً نديده بودمش -
1567
01:12:10,997 --> 01:12:13,510
.اون بهم گفت که ما همديگه رو ميشناختيم
1568
01:12:13,605 --> 01:12:15,501
و چي؟
.اينکه من يادم مياد يا نه
1569
01:12:16,489 --> 01:12:18,371
وقتي که گفت تو رو ميشناخته
حرفش رو باور کردي؟
1570
01:12:19,304 --> 01:12:19,943
.آره
1571
01:12:21,562 --> 01:12:23,278
.پس من ميگم دنبالش رو بگير
1572
01:12:24,141 --> 01:12:26,005
،بالاخره اون دوباره برميگرده پيش ليبي
1573
01:12:26,130 --> 01:12:27,752
،و با هم ميرن بيرون
1574
01:12:27,894 --> 01:12:29,806
.و اون اين احساس عجيب شباهت پنداري رو تجربه ميکنه
1575
01:12:29,901 --> 01:12:32,019
.نميتونه دقيقاً اينو نشون بده
،ولي وقتي اونا همديگه رو ميبوسن
1576
01:12:32,136 --> 01:12:34,815
.هارلي يهو يادش مياد تو جزيره بوده
1577
01:12:36,611 --> 01:12:38,041
...رفيق -
چيه؟ -
1578
01:12:38,262 --> 01:12:39,780
.فکر کنم يه چيزايي داره يادم مياد
1579
01:12:40,302 --> 01:12:42,544
و الان اون ميشه
.دقيقاً مثل دزموند
1580
01:12:42,782 --> 01:12:43,928
،نميدونيم دقيقاً اون چي ميدونه
1581
01:12:44,071 --> 01:12:48,956
.ولي قاعدتاً خيلي ميدونه -
،با وجود هارلي تو جاده ي هوشياري، دزموند ادامه ميده -
1582
01:12:49,056 --> 01:12:51,846
.ميره پيش يه آدم ديگه اي که بايد روشن بشه
1583
01:12:51,959 --> 01:12:54,732
.اون ميره سمت جان لاک که رو ويلچره و با ماشين بهش ميزنه
1584
01:12:58,358 --> 01:13:00,098
...اون براي من خيلي شوک برانگيز بود و
1585
01:13:00,294 --> 01:13:03,906
."قربان، من همين الان يه هوشياري رو تسريع کردم"
1586
01:13:04,033 --> 01:13:05,408
.ممنونم -
.خواهش ميکنم -
1587
01:13:05,614 --> 01:13:07,077
دزموند ميره خودش رو به ساوير معرفي ميکنه
1588
01:13:07,210 --> 01:13:09,937
.و به سعيد و کيت توي زندان ميپيونده
1589
01:13:10,710 --> 01:13:13,777
،و يه ذره بعد از اون
.هارلي ترتيب آزاديشون رو ميده
1590
01:13:13,975 --> 01:13:15,217
.ببخشيد دير کردم رفيق -
.نگران نباش -
1591
01:13:15,366 --> 01:13:18,021
دزموند و هارلي يه جورايي با هم همکاري ميکنن
1592
01:13:18,148 --> 01:13:21,080
که...که با همديگه کمک کنن خيلي از
.اين شخصيت ها رو هوشيار کنن
1593
01:13:21,205 --> 01:13:23,695
،خيلي خب، تو با اون برو
.تو ام با من ميايي
1594
01:13:23,814 --> 01:13:24,771
منظورت چيه منم با تو ميام؟
1595
01:13:24,905 --> 01:13:27,094
...ما
1596
01:13:27,851 --> 01:13:29,416
.ميريم به يه کنسرت
1597
01:13:29,528 --> 01:13:32,635
من فکر ميکنم نکته اينه که ما الان
هر چيزي رو که
1598
01:13:32,744 --> 01:13:36,008
لازم بوده درباره خودمون بدونيم
.ميدونيم
1599
01:13:36,158 --> 01:13:39,002
.فقط بايد چشمامون رو باز کنيم و ببينيمش
1600
01:13:39,375 --> 01:13:42,053
.شما حالتون خوب ميشه آقاي لاک -
اينجا چي داريم؟ -
1601
01:13:42,164 --> 01:13:45,065
...وقتي جک فهميد که لاک بيمارشه
1602
01:13:45,215 --> 01:13:46,637
.فکر کنم اين آدم رو ميشناسم
1603
01:13:47,071 --> 01:13:49,348
.ديگه چيزي نبوده که اتفاقي باشه
1604
01:13:49,735 --> 01:13:50,849
،براي دلايلي
1605
01:13:51,016 --> 01:13:54,975
جک اين احساس خيلي زياد
،رو براي درمان کردن جک داره
1606
01:13:55,101 --> 01:13:57,250
.که کاري کنه دوباره راه بره -
وقتي داشم عملتون ميکردم، يه نگاهي انداختم -
1607
01:13:57,354 --> 01:13:58,808
.به ميزان تلفات اوليه ي ستون فقراتتون
1608
01:13:58,918 --> 01:14:01,415
.فکر کنم ميتونم درمانتون کنم
1609
01:14:01,636 --> 01:14:05,130
،بعد از کلي فکر کردن
.لاک پيشنهاد جک رو قبول ميکنه.
1610
01:14:05,288 --> 01:14:07,935
.شايد اين داره براي يه دليلي اتفاق ميفته
1611
01:14:08,102 --> 01:14:09,524
.شايد شما بايد منو درمان کنيد
1612
01:14:09,753 --> 01:14:11,633
يه چيزي که واقعاً توي سريال هست
1613
01:14:11,737 --> 01:14:14,209
.ايده ي اينه که شخصيت ها از هم کمک ميخوان
1614
01:14:14,479 --> 01:14:16,684
.فکر ميکنم آماده ام از رو اين صندلي بلند شم
1615
01:14:16,858 --> 01:14:19,363
واقعيت اينکه اونا قادرن که بهم کمک کنن
1616
01:14:19,481 --> 01:14:22,138
،بنظر ميرسه تفاوت ها تو زندگيشون رو ميسازه
1617
01:14:22,247 --> 01:14:25,053
.و اين تفاوت بزرگي بين دو دنياست
1618
01:14:26,096 --> 01:14:27,156
،توي جزيره
1619
01:14:27,257 --> 01:14:29,896
بقيه بازمانده هايي که موندن
.براي دوستاشون که از دست دادن ناراحتن و غصه ميخورن
1620
01:14:30,095 --> 01:14:31,604
.اونا يه دختر کوچيک داشتن، ميدوني
1621
01:14:34,680 --> 01:14:36,253
.جين هنوز نديده بودش
1622
01:14:39,532 --> 01:14:41,184
.لاک اين کار رو باهاشون کرد
1623
01:14:43,753 --> 01:14:45,214
.بايد بکشيمش جک
1624
01:14:48,408 --> 01:14:49,476
.ميدونم
1625
01:14:49,664 --> 01:14:52,295
ميخوان بخاطر اتفاقي که براي دوستاشون افتاده
.انتقام بگيرن
1626
01:14:52,461 --> 01:14:54,367
،آم، ميخوان که قادر باشن که لاک رو بکشن
1627
01:14:54,469 --> 01:14:55,987
.ولي نميدونن چطوري اين کار رو بکنن
1628
01:14:56,105 --> 01:14:58,746
جک و کيت و هارلي و ساوير توسط يه آدمي
کسي نميتونسته باشه
1629
01:14:58,840 --> 01:15:00,792
غير از خود جيکوب
.راهنمايي ميشن
1630
01:15:01,282 --> 01:15:03,597
.من شما رو انتخاب کردم چون مثل من بودين
1631
01:15:03,770 --> 01:15:05,969
.تنها بودين
1632
01:15:07,462 --> 01:15:08,804
همتون دنبال چيزي ميگشتين
1633
01:15:08,923 --> 01:15:10,678
...که نميتونستين اون بيرون پيداش کنين
1634
01:15:11,959 --> 01:15:14,810
چونکه شما به اندازه اي که اينجا بهتون نياز
.داشت، بهش نياز داشتين
1635
01:15:15,546 --> 01:15:17,514
زمان اون رسيده بود که
محافظين جديد جزيره
1636
01:15:17,704 --> 01:15:18,817
.پا پيش بذارن
1637
01:15:19,000 --> 01:15:21,387
،خيلي وقت بود
که جک دنبال دليل ميگشت که
1638
01:15:21,506 --> 01:15:23,994
چرا اون به اين جزيه آورده شده و دليل اينکه
1639
01:15:24,113 --> 01:15:26,406
چرا بعد از رفتن از اينجا
.دوباهر به اينجا برگشته
1640
01:15:26,997 --> 01:15:27,835
.من انجامش ميدم
1641
01:15:28,342 --> 01:15:31,061
الان اينو به راحتي قبول کرده که اودمه به اين جزيره
1642
01:15:31,179 --> 01:15:33,287
.چونکه اين کار اونه که از جزيره محافظت کنه
1643
01:15:33,659 --> 01:15:35,152
.اين کاريه که من بايد بکنم
1644
01:15:35,880 --> 01:15:36,868
.پس وقتشه
1645
01:15:37,564 --> 01:15:39,459
،جک خودخواسته اين مأموريت رو قبول ميکنه
1646
01:15:39,595 --> 01:15:42,622
،و در حقيقت، براي جک
تکميل يه سفريه
1647
01:15:42,723 --> 01:15:44,510
.که توي تمام سريال گسترده شده
1648
01:15:45,727 --> 01:15:48,099
من خيلي خوشحالم که
،اينطوري داره اين سريال تموم ميشه
1649
01:15:48,200 --> 01:15:50,366
.و اين...اين خيلي احساس درست و خوبيه
1650
01:15:50,572 --> 01:15:51,710
.اينو بخور
1651
01:15:53,400 --> 01:15:55,289
ميخوايم که آخرين صحنه از آخرين سريال
1652
01:15:55,423 --> 01:15:56,807
درباره اين آدما باشه
1653
01:15:56,909 --> 01:15:58,957
که 6 سال پيش اونا رو بهتون معرفي کرديم
1654
01:15:59,083 --> 01:16:02,489
که شما رو با اين داستان ها کشونديم
و جاهايي گذشاتيم اونا رو دنبال کنيد، جاهايي رهاش کنيد
1655
01:16:02,600 --> 01:16:03,738
.و شما رو با داستان اونا تنها گذاشتيم
1656
01:16:04,379 --> 01:16:05,927
چقدر قراره اين کار رو انجام بدم؟
1657
01:16:06,173 --> 01:16:08,929
.هر چقدر که بتوني
1658
01:16:09,080 --> 01:16:13,063
براي اينکه سريال رو ببينيم
و به ريشه ي اصلي داستان جايي که شروع شد روي بياريم
1659
01:16:13,229 --> 01:16:16,896
و همونطوري داستان رو تموم کنيم
.که مانند يه پيروزي شروعش کرديم
1660
01:16:18,137 --> 01:16:19,393
،شما دوست نداريد کتابي تموم بشه
1661
01:16:19,535 --> 01:16:21,416
،ولي کتاب رو ميبندين و ميريد
."خدايا، عالي بود"
1662
01:16:23,661 --> 01:16:25,494
.حالا تو مثل مني
1663
01:16:26,419 --> 01:16:27,865
،اميد يه ارثيه رو داريم که براي مردم بجا ميذاريم که اونا بگن
1664
01:16:28,023 --> 01:16:29,580
من 6 سال از زندگيم رو"
1665
01:16:29,699 --> 01:16:31,943
،صرف عميق شدن توي اين سريال کردم
1666
01:16:32,047 --> 01:16:34,314
و احساس ميکنم که طوري که تموم شد
1667
01:16:34,401 --> 01:16:36,337
يه جورايي يه مقدار...يه مقدار مناسبي از احترام
1668
01:16:36,400 --> 01:16:38,897
براي اونايي که سريال رو ميديدن و بعنوان
."نويسندگان داستان بهمراه داشت
1669
01:16:39,498 --> 01:16:40,510
.رسيديم
1670
01:16:41,466 --> 01:16:43,938
احساس کرديم سريال رو طوري ساختيم
،که دوست داشتيم ساخته بشه
1671
01:16:44,050 --> 01:16:45,030
.از ابتدا تا انتها
1672
01:16:46,089 --> 01:16:47,251
هر چقدر ميخواستيم که
1673
01:16:47,352 --> 01:16:49,313
،بيننده پيام هاي بزرگتري دريافت کنه
1674
01:16:49,424 --> 01:16:51,945
فکر ميکنيم که تمام اون پيام ها
.توي قسمت آخر گنجونده شده
1675
01:16:53,800 --> 01:16:55,563
فکر کردن به اينکه الان ما اينجاييم
و داريم به نتيجه ي کارمون نگاه ميکنيم
1676
01:16:55,681 --> 01:16:58,582
احساس ميکنيم که اين پايان
.يه تجربه توي تمام مدت زندگيه
1677
01:16:58,834 --> 01:17:01,031
کلمات نميتونن احساساتي که داريم رو بيان کنن
1678
01:17:01,134 --> 01:17:05,623
.اينکه...اينکه بتونيم بخشي از اون کلمات باشيم سخته -
.انگار يکي کمکش کرده بره بيرون -
1679
01:17:06,412 --> 01:17:07,400
گمشدگان، گمشدگان نميشد
1680
01:17:07,504 --> 01:17:10,010
اگه قرار بود خيلي چيزا رو
.به مردم گفته بشه و اونا همه چي رو بدونن
1681
01:17:10,309 --> 01:17:11,953
...نه، بن، يکي به من کمک کرده من برم بيرون
1682
01:17:13,913 --> 01:17:15,398
.چونکه من ميخوام دزموند رو پيدا کنم
1683
01:17:16,846 --> 01:17:18,922
و وقتي اين کار رو بکن
اون کمکم ميکنه
1684
01:17:19,057 --> 01:17:21,871
کاري رو انجام بدم
.که نميتونستم اين همه مدت خودم انجام بدم
1685
01:17:23,484 --> 01:17:25,308
.ميخوام جزيره رو نابود کنم
1686
01:17:25,484 --> 01:17:28,308
ترجمه و زيرنويس : مـــــهرزاد
lostmehrzad@yahoo.com
1687
01:17:29,000 --> 01:17:31,527
ما واقعاً فکر نميکنيم ميتونستيم
تا اينجا دووم بياريم
1688
01:17:31,662 --> 01:17:33,575
،اگه واقعاً ميدونيد، اين پايه ي طرفداراي
1689
01:17:33,669 --> 01:17:35,796
.سريال نبود
خيلي خوب و جذابه
1690
01:17:35,922 --> 01:17:38,142
.و واقعاً عاليه -
...عاليترين چيز اينه که -
1691
01:17:38,633 --> 01:17:40,451
که هميشه ميتونستيم اينو تصور بکنيم
1692
01:17:40,536 --> 01:17:42,458
.که ميتونستيم و قادر بوديم بخشي از اون جامعه باشيم
1693
01:17:42,576 --> 01:17:45,453
اين سريال مثل اين چيزي نبوده که ما اونو ساختيم
1694
01:17:45,681 --> 01:17:48,329
،احساس ميکنيم که يه جورايي
1695
01:17:48,425 --> 01:17:50,733
آم، ميدونيد، يه چيزي بوده که وجود داشته
.و ما فقط بهش يه تلنگر زديم
1696
01:17:51,032 --> 01:17:53,783
...ما واقعاً خوشحاليم که اين شانس رو داشتيم
1697
01:17:53,876 --> 01:17:56,975
که نه تنها اين دنيا رو ساختيم
1698
01:17:57,085 --> 01:17:58,484
.بلکه بخشي از اون هم بوديم