1 00:00:00,666 --> 00:00:02,934 .با يک پلک زدن شروع شد 2 00:00:04,150 --> 00:00:05,893 ...يه هواپيما سقوط ميکنه 3 00:00:07,798 --> 00:00:09,246 ...گروهي از بازماندگان 4 00:00:09,404 --> 00:00:10,557 .من کيت هستم - .جک - 5 00:00:11,284 --> 00:00:12,838 .جزيره اي از رمز و راز 6 00:00:13,133 --> 00:00:14,886 .اين مکان فرق داره 7 00:00:17,342 --> 00:00:18,470 .اول بنظر ميومد سريال حماسي باشه 8 00:00:18,661 --> 00:00:21,350 .بيخيال کک مکي ما لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟ 9 00:00:21,581 --> 00:00:24,077 .واقعاً تحت تأثيرش قرار گرفته بودم - !کجايي؟ - 10 00:00:24,302 --> 00:00:26,205 اين چيزي بود که قبلاً در تاريخ تلويزيون 11 00:00:26,317 --> 00:00:28,918 .اتفاق نيفتاده بود - .ما تنها نيستيم - 12 00:00:29,317 --> 00:00:31,254 ...ميتونستي بگي .بگي که خيلي خوب بوده 13 00:00:31,518 --> 00:00:34,478 همين که داستان بازماندگان ...پرواز اوشينيک شروع به فاش شدن کرد 14 00:00:34,686 --> 00:00:35,749 !بلند کنيد 15 00:00:35,957 --> 00:00:37,709 .سريال "گمشدگان" تبديل شد به يه اتفاق بزرگ 16 00:00:37,861 --> 00:00:39,469 !واي .خلبان واقعاً داغون شده بود 17 00:00:41,357 --> 00:00:44,686 و ذهن تمام بينندگان در .سرتاسر جهان رو تسخير کرد 18 00:00:44,846 --> 00:00:48,134 بچه ها، ما کجاييم؟ - ،وقتي که خيلي از مردم جهان داشتن اين سريال رو تماشا ميکردن - 19 00:00:48,325 --> 00:00:52,165 .فکر ميکردم که مثل بقيه سريال ها جاي خودشو داره .خيلي منو غافلگير کرد 20 00:00:52,317 --> 00:00:55,821 .ما داشتيم چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم - .رسيديم - 21 00:00:55,894 --> 00:00:59,718 ...بنظر ميرسيد داشتيم از کمترين چيز تلويزيون استفاده ميکرديم - !فکر ميکنم يه چيزي اون پايينه...آآه - 22 00:01:00,015 --> 00:01:02,942 .از يه راه واقعاً خلاقانه - !کيت، لعنتي، فرار کن - 23 00:01:03,133 --> 00:01:05,837 نميدونم که سريال ديگه اي 24 00:01:05,949 --> 00:01:08,789 اينطوري و خيلي زياد روي .فرهنگ تأثير گذاشته باشه 25 00:01:09,022 --> 00:01:10,454 !کمکم کن !بابا 26 00:01:10,701 --> 00:01:12,238 !والت 27 00:01:12,686 --> 00:01:13,870 ،تنوع، راز و رمز 28 00:01:14,054 --> 00:01:16,638 ،سؤالات بزرگ ،پخش جهاني و بين المللي 29 00:01:16,838 --> 00:01:19,925 پشت صحنه هاي باورنکردني .و نابي که داشتيم 30 00:01:20,093 --> 00:01:23,461 ...داستاني از 31 00:01:25,566 --> 00:01:29,093 ...بازماندگان رستگاريه - .هيچ چيزي تو عمرم اينقدر درست و راست نبوده - 32 00:01:29,253 --> 00:01:30,181 .بازماندگان ايمان 33 00:01:30,285 --> 00:01:32,302 !چرا اين کار رو کردي؟ !چرا؟ 34 00:01:34,037 --> 00:01:34,869 ،ولي در درون اين داستان 35 00:01:34,966 --> 00:01:36,870 سريال گمشدگان داستان ...عده اي از انسان هاست 36 00:01:37,949 --> 00:01:40,775 ،اگه نتونيم باهم زندگي کنيم .تنها ميميريم 37 00:01:40,925 --> 00:01:43,414 ...کسايي که ديديم اونا رو در طول اين 6 فصل - .دوست دارم پني - 38 00:01:43,838 --> 00:01:45,277 .ميشناختيم و دوسشون داشتيم 39 00:01:45,381 --> 00:01:48,573 چرا اينقدر برات سخته باور کني؟ - تو چرا اينقدر برات آسونه که باور کني؟ - 40 00:01:48,686 --> 00:01:50,022 !هيچ وقت آسون نبوده 41 00:01:51,125 --> 00:01:54,077 امشب، قبل از اينکه ...قسمت نهايي نزديک بشه 42 00:01:54,181 --> 00:01:55,934 اون از من چي ميخواد؟ - !من نميدونم جک - 43 00:01:56,309 --> 00:01:57,541 ...نگاهي ميندازيم 44 00:01:59,206 --> 00:02:01,158 ...که يادمون بياد اونا چطوري عاشق شدن 45 00:02:01,365 --> 00:02:04,893 .تمام اونا در مورد رازهاي سريال حرف ميزدن - ...و سريال گمشدگان - 46 00:02:05,068 --> 00:02:07,829 ,واقعاً روم تأثير گذاشت .و يه جورايي احساساتي شدم 47 00:02:07,989 --> 00:02:09,941 ...اينکه چطوري جنگيدن - !من اينجا زندگي داشتم - 48 00:02:10,773 --> 00:02:13,029 !چارلي 49 00:02:13,286 --> 00:02:14,286 .و مردند 50 00:02:14,462 --> 00:02:16,878 خيلي بيشتر از اوني که ما انتظار داشتيم .مردم رو تحت تأثير قرار داد 51 00:02:17,101 --> 00:02:17,966 دست اندرکاران سريال گمشدگان 52 00:02:18,142 --> 00:02:20,886 ،بهمراه تهيه کنندگان ،ديمن ليندلوف و کارلتون کيوز 53 00:02:20,973 --> 00:02:23,670 ...با ما همراه ميشن تا تجربياتشون رو بگن - ،چيزي که سريال گمشدگان رو خاص کرده بود 54 00:02:23,758 --> 00:02:26,630 .اين بوده که از کالبد اصلي خارج شده بود - !بذاريد بيام بيرون - 55 00:02:26,726 --> 00:02:29,110 اين فقط براي يه آدم .در طول زندگيش اتفاق ميفته 56 00:02:29,324 --> 00:02:30,781 .البته اگه خوش شانس باشن - !برو - 57 00:02:30,902 --> 00:02:35,758 .زندگيم رو عوض کرد - ...و جشن گرفتن سريالي که قلبمون رو تسخير کرد - 58 00:02:35,942 --> 00:02:38,006 .تو بايد بري - .من ترکت نميکنم - 59 00:02:38,214 --> 00:02:40,413 ...ذهن ما رو درگير کرد 60 00:02:41,908 --> 00:02:45,205 .و زندگيمون رو لمس کرد - !جوليت - 61 00:02:46,149 --> 00:02:48,718 من خودم وارد اين سريال شدم .و دارم با يه شخصيت ديگه ازش خارج ميشم 62 00:02:48,902 --> 00:02:51,780 .و براي هميشه به اين خاطر خوشحالم - .تو زندگي بعدي ميبينمت برادر - 63 00:02:52,054 --> 00:02:56,670 .وسعت ديد منو، به اينطورت از اينجا تا اينجا گسترش داد - ...ما به اينجا آورده شديم براي اينکه - 64 00:02:56,821 --> 00:02:59,165 .يه کاري بکنيم جيمز - !سعيد - 65 00:02:59,927 --> 00:03:02,111 من خيلي خوشحالم که .بالاخره تمام اينا يه پاياني داره 66 00:03:02,270 --> 00:03:05,326 .و اين...اين خيلي درست و خوبه - .فقط بايد بهم اعتماد کني - 67 00:03:05,501 --> 00:03:06,453 .ميريم که شروع کنيم 68 00:03:07,222 --> 00:03:09,789 .يه جورايي يه سفره، آره 69 00:03:10,244 --> 00:03:13,429 مــهرزاد تــقــديــم مــيکنـــد ::.www.9movie.ir.:: 70 00:03:17,564 --> 00:03:19,605 اين داستان در سيدني، استراليا، شروع شد 71 00:03:20,085 --> 00:03:23,244 جايي که يه سري از مسافران ميخواستن سوار پرواز 815 اوشينيک بشن 72 00:03:23,405 --> 00:03:24,766 .که به سمت لوس آنجلس حرکت کنن 73 00:03:25,861 --> 00:03:28,900 ،به هم غريبه بودن ...ولي يه چيز مشترک داشتن 74 00:03:29,309 --> 00:03:32,749 همشون يه ايرادايي داشتن .و با خودشون سر اينکه تنها بودن کلنجار ميرفتن 75 00:03:33,733 --> 00:03:35,469 ولي چيزي که ميخواستن با همديگه تجربه کنن 76 00:03:35,821 --> 00:03:37,396 .اونها رو براي هميشه عوض ميکرد 77 00:03:37,884 --> 00:03:40,557 داستان در 6 سال پيش شروع شد 78 00:03:40,741 --> 00:03:44,804 ،و امشب ازش نتيجه گيري ميشه ،پس بياييد برگرديم به شروع ماجرا 79 00:03:45,205 --> 00:03:46,404 جايي که يه سريال تلويزيوني 80 00:03:46,525 --> 00:03:49,597 .بعنوان يه اتفاق بزرگ جهاني شروع شد 81 00:03:50,885 --> 00:03:55,349 تصميم گرفتم که توي يه .فصل از سريال که آزمايشي بود بازي کنم 82 00:03:55,494 --> 00:03:57,845 ،فهميدم که، هر چي باشه ،قبول ميکنم، ميدونيد 83 00:03:57,997 --> 00:04:00,789 يه تطيلات کوچيک هاوايي داشت .توي اون مدتي که فصل آزمايشي پخش ميشد 84 00:04:00,933 --> 00:04:03,268 ،بعدش وقتي که متن رو ديدم .خيلي برام آرماني و آرزومندانه بود 85 00:04:03,461 --> 00:04:03,980 فکر ميکردم که 86 00:04:04,133 --> 00:04:06,268 يکي از بهترين متوني بوده .که تا اون موقع خونده بودم 87 00:04:06,445 --> 00:04:08,301 ميدونستم يه چيز غيرعاديه 88 00:04:08,396 --> 00:04:10,277 فقط بخاطر افکار اشتراکيِ 89 00:04:10,389 --> 00:04:13,605 .آدمايي بود که توي اونجا بودن - ،اولين چيزي که منو جلب کرد...ابتداش بود - 90 00:04:13,797 --> 00:04:15,253 .ميدونيد، بنظر حماسي ميومد 91 00:04:18,485 --> 00:04:20,301 واقعاً يه احساسي داشتم که فکر ميکردم حاصل اين کار 92 00:04:20,461 --> 00:04:23,549 .پيدا کردن فرصت هاي زيادي براي جستجوي بشريت بود - .نگران نباش - 93 00:04:28,541 --> 00:04:31,645 يادمه ژانويه سال 2004 بود .که براي اولين تست بازيگريم رفتم 94 00:04:31,853 --> 00:04:33,477 ،و 24 مارس 2004 بود 95 00:04:33,581 --> 00:04:35,926 .که داشتيم قسمت آزمايشي "گمشدگان" رو ميگرفتيم 96 00:04:39,869 --> 00:04:43,444 !کمک 97 00:04:46,060 --> 00:04:48,108 ،در 22 سپتامبر 2004 98 00:04:48,940 --> 00:04:50,725 ،لاست در آمريکا به روي آنتن رفت 99 00:04:51,148 --> 00:04:54,637 .و بيشتر از 18 ميليون بيننده تسخير اين سريال شدن 100 00:04:55,094 --> 00:04:57,781 !کمکم کنيد !ميشه لطفاً کمکم کنيد؟ 101 00:04:57,957 --> 00:04:58,925 .قسمت آزمايشي فصل اول تجربه ي عالي اي بود 102 00:04:59,076 --> 00:05:01,797 ،منظورم اينه که .اولش برام ديوونگي بود هر روز ميرفتيم ساحل 103 00:05:02,116 --> 00:05:04,557 .احساس گرفتگي ميکنم - چند ماهه حامله اي؟ - 104 00:05:04,718 --> 00:05:06,949 آشنا شدن با آدما براي اولين بار 105 00:05:07,141 --> 00:05:09,268 و فهميدن ارتباط تمام آدما به همديگه 106 00:05:09,382 --> 00:05:12,157 .و همچنين شخصيتشون - هي! اسمت چيه؟ - 107 00:05:12,350 --> 00:05:13,893 !جک 108 00:05:14,125 --> 00:05:16,812 .براي من بنظر يه فيلم ميومد - ،اگه قرار بود يه چيزي بشه - 109 00:05:17,061 --> 00:05:18,557 اين کار قبلاً در حيطه ي تلويزيون 110 00:05:18,677 --> 00:05:22,421 ،انجام نشده بود .راه خيلي خوبي براي شروع بود 111 00:05:22,700 --> 00:05:25,414 .فکر ميکني ديگه تا الان بايد اومده باشن - .فکر ميکردم خيلي غير عاديه - 112 00:05:25,612 --> 00:05:28,005 کي؟ - .هر کي - 113 00:05:28,189 --> 00:05:29,437 .خيلي تحت تأثيرش قرار گرفتم 114 00:05:36,397 --> 00:05:38,532 کسي اونو ديد؟ - .آره - 115 00:05:38,989 --> 00:05:41,180 هممون، همه بازيگرها توسط اين کار هيجان زده شده بوديم 116 00:05:41,333 --> 00:05:42,845 .و به کاري که ميکرديم و افتخار ميکرديم 117 00:05:43,053 --> 00:05:45,733 احساس ميکرديم کاري که انجام داديم .يه چيز خاص بوده 118 00:05:50,885 --> 00:05:51,933 .عاليه 119 00:05:52,540 --> 00:05:54,069 روش توليد آرمانيِ اين سريال 120 00:05:54,269 --> 00:05:55,645 .به سرعت جاشو در بين همه باز کرد 121 00:05:56,397 --> 00:05:58,805 وقتي که جک، کيت و چارلي ...رفتند که کابين خلبان رو پيدا کنن 122 00:05:58,964 --> 00:06:01,068 اولين چيزي بود که وقتي رسيديم هاوايي 123 00:06:01,254 --> 00:06:02,582 .فيلمبرداري کرديم 124 00:06:05,821 --> 00:06:08,973 اين آهنگ رو نشنيدي؟ - ...شنيدمش، فقط نميدونم که کجـ - 125 00:06:09,325 --> 00:06:10,381 .گروه ماست .درايو شَفت 126 00:06:10,525 --> 00:06:12,990 .ببين، اين حلقه مونه. دومين تور توي فنلاند - چي؟ - 127 00:06:13,133 --> 00:06:13,852 .بايد حرکت کنيم 128 00:06:14,596 --> 00:06:18,701 و اينکه ببينيم اين داره به زندگيمون .تبديل ميشه خيلي عالي بود 129 00:06:20,469 --> 00:06:21,781 !اوه خداي من 130 00:06:25,429 --> 00:06:27,205 يه دوربين روبروي ما بود ،که داشت دورمون ميچرخيد 131 00:06:27,350 --> 00:06:29,141 و ما هم داشتيم دور ميچرخيديم ،و ترسيده بنظر ميومديم 132 00:06:29,285 --> 00:06:31,900 ولي ما واقعاً داشتيم ،روي يه تردميل ميدويديم 133 00:06:31,997 --> 00:06:34,436 ،و اون تردميل شما...شما اين کار رو انجام ميدين 134 00:06:34,557 --> 00:06:36,900 و احساس ميکنيد که چه کار مسخره اي داريد ميکنيد ولي وقتي ميبينيد واقعي ميشه 135 00:06:36,997 --> 00:06:39,205 و وقتي ميبينيد چقدر طبيعي بنظر ميرسه و خوب ميشه .هيجان زده ميشدين 136 00:06:39,740 --> 00:06:41,684 ،تمام اون صحنه هاي که من زيرآب بودم 137 00:06:41,780 --> 00:06:43,661 .که در واقع زير شلنگ آب آتيش نشاني بودم 138 00:06:43,845 --> 00:06:47,909 باورنکردنيه که چقدر .فشارتون ميفته يا سردتون ميشه 139 00:06:48,085 --> 00:06:51,590 تمام اون صحنه هاي وحشتناک و ترسناک؟ .هيچ حرکتي نميکردم 140 00:06:51,726 --> 00:06:52,852 .فقط نشونه ي اين بود که داشتم يخ ميزدم 141 00:06:53,389 --> 00:06:54,718 !جک 142 00:06:56,437 --> 00:06:58,013 ،خيلي از بازيگرا بيشتر چيزا رو فهميده بودن، مثل 143 00:06:58,166 --> 00:07:00,109 ،بقيه بازيگرها که دوست داشتن باهاشون بازي کنن 144 00:07:00,253 --> 00:07:03,285 .که بجاي اينکه اون نقش ها رو الکي بازي کنن 145 00:07:03,436 --> 00:07:05,604 !من از اين مرتيکه خسته شدم - !بيشتر هم ميخواي پسر؟ - 146 00:07:05,710 --> 00:07:07,885 !هي .ما همه تو اين ماجرا همراه همديگه ايم 147 00:07:08,028 --> 00:07:10,276 .بيا با همديگه يه ذره احترام بذاريم - .خفه شو چاقالو - 148 00:07:10,405 --> 00:07:12,846 ،اولش اينطوري بود که، واي اميدوار بود که تو مرحله اي باشم 149 00:07:12,980 --> 00:07:16,917 و اينکه از کار اخراج نشم .چونکه همه ي اونا بازيگرهاي عالي اي بودن 150 00:07:17,077 --> 00:07:19,061 ...دونستن اينکه تمام ما 151 00:07:19,157 --> 00:07:20,550 بايد همه چيمون رو ميذاشتيم و ميرفتيم هاوايي 152 00:07:20,725 --> 00:07:23,421 ،و بايد هممون تو يه جزيره با هم زندگي ميکرديم ،شبيه اين بود 153 00:07:23,518 --> 00:07:24,949 اونا ميخواستن آدمايي رو پيدا کنن 154 00:07:25,068 --> 00:07:26,845 که با همديگه هم تو سريال هم بيرون سريال 155 00:07:26,957 --> 00:07:29,988 .رابطه خوبي داشته باشن - .تو آدم خوبي هستي. من ازت خوشم مياد - 156 00:07:30,364 --> 00:07:33,197 .تو هم آدم خوبي اي 157 00:07:33,341 --> 00:07:34,886 داشت کم کم از اين خوشم ميومد که 158 00:07:35,069 --> 00:07:37,437 ...تنوع توي توي اين بازيگرا زياد بود... 159 00:07:37,628 --> 00:07:42,277 چونکه واقعاً اين موضوع ،به سريال زواياي مختلفي ميداد 160 00:07:42,484 --> 00:07:43,365 و احساس ميکردم اين کار 161 00:07:43,485 --> 00:07:45,869 .سريال رو تبديل به چيزي ميکنه که مردم حسش ميکنن 162 00:07:46,094 --> 00:07:48,509 !همونجا! همونجاست !داره لگد ميزنه 163 00:07:48,693 --> 00:07:49,820 .سلام 164 00:07:50,021 --> 00:07:52,716 تا اون موقع نديده بودم عوامل يه سريالي ،اينطوري بين المللي و جهاني باشن 165 00:07:52,949 --> 00:07:55,477 هم درون واقعيت بازيگران 166 00:07:55,621 --> 00:07:58,149 که داشتن شخصيت ها رو بازي ميکردن .و حتي خود اون شخصيت هاي سريال هم واقعيت داشتن 167 00:07:58,645 --> 00:08:01,333 ما آدمايي رو داشتيم که از تمام دنيا .با خودشون مشکل داشتن و داغون بودن 168 00:08:01,469 --> 00:08:04,949 ،من از کره اومده بودم .ناوين اندريوز از عربستان اومده بود 169 00:08:05,141 --> 00:08:07,237 .و البته دومينيک اميلي از استراليا 170 00:08:07,373 --> 00:08:10,517 .و اوانجلين ليلي هم از کانادا .خيلي قشنگ بود 171 00:08:10,653 --> 00:08:13,485 احساس کردم که داشتيم .چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم 172 00:08:13,645 --> 00:08:16,676 .خيلي خب! من جنايتکارم .تو تروريستي 173 00:08:16,829 --> 00:08:18,852 .هممون ميتونيم يه نقشي بازي کنيم تو قراره کي باشي؟ 174 00:08:18,957 --> 00:08:20,317 ...هممون يه حالتي به خودمون ميگرفتيم و ميگفتيم 175 00:08:20,421 --> 00:08:23,117 ."اميدوارم...اميدوارم خوششون بياد" 176 00:08:23,269 --> 00:08:27,117 ،فکر ميکردم که ،اين هم ميتونه يه موفقيت بزرگ باشه 177 00:08:27,269 --> 00:08:29,045 .يا اينکه موفق نميشيم و سريال کنسل ميشه 178 00:08:29,213 --> 00:08:31,741 .البته اين موضوع تا روز بعد از نمايش قسمت آزمايشي مطرح نبود - کار ميکنه؟ - 179 00:08:31,940 --> 00:08:35,541 .ميدونستم که قراره تو سريال "گمشدگان" يه مدتي کار کنم - کار ميکنه؟ - 180 00:08:35,653 --> 00:08:38,597 ،بنظر ميرسه .ولي هيچ سيگنالي دريافت نميکنيم 181 00:08:38,749 --> 00:08:40,573 ...البته ميتونيم يه چيزي رو امتحان کنيم 182 00:08:40,692 --> 00:08:42,597 ببينيم ميتونيم سيگنال .رو از يه ارتفاع بالا بگيريم يا نه 183 00:08:42,845 --> 00:08:44,597 فهميده بودم که اونا ديگه ميبايستي براي يه مدتي اينو امتحان کنن 184 00:08:44,669 --> 00:08:46,381 چونکه اونا خيلي براي اين تلاش کرده بودن 185 00:08:46,637 --> 00:08:49,269 .که اولين قسمت رو درست کنن اين در حالي بود که ميليون ها آدم 186 00:08:49,413 --> 00:08:51,429 ،اين سريال رو داشتن براي سه هفته متوالي نگاه ميردن ،بنابراين فکر مردم که 187 00:08:51,597 --> 00:08:55,766 اوه، اين...اين مدت ديگه خيلي خوب پيش رفته .که براي اون مدتي که ميگفتن خوب بود و کافي 188 00:08:55,925 --> 00:08:57,732 !برو! برو - !ساوير - 189 00:08:57,997 --> 00:09:00,700 کاملاً معلوم بود که "گمشدگان" يه داستان ،معمولي از بازماندگان نبود 190 00:09:00,966 --> 00:09:04,014 .و اين تازه اولش بود 191 00:09:04,908 --> 00:09:06,934 ...يه شبي بود که داشتم 192 00:09:07,149 --> 00:09:10,196 .بچه ها اين فقط يه خرس نيست .يه خرس قطبيه 193 00:09:10,405 --> 00:09:11,900 ،داشتم از ورزشگاه ميومدم ،کلي عرق کرده بودم 194 00:09:12,013 --> 00:09:16,958 ،و چندتا دختر رد شدن و رفتن و گفتن "!اوه، اين...اَيي! اَيي" 195 00:09:17,086 --> 00:09:18,620 و فکر کردم که من اينقدر بدم که بهم بگن "اَيي"؟ 196 00:09:18,812 --> 00:09:20,805 واي، فکر نميکنم نميتونم مثل اين برم بين مردم که انگار 197 00:09:20,988 --> 00:09:22,829 .ديگه تر و تازه از ورزشگاه نيام بيرون 198 00:09:23,054 --> 00:09:25,101 .ميدوني، بايد يه حرفي براي گفتن داشته باشي 199 00:09:25,245 --> 00:09:29,350 !هي! سيگنال دريافت کرديم !پيام اضطراري! پيام اضطراري 200 00:09:29,517 --> 00:09:31,558 خيلي کم پيش مياد که يه چيزي توسط بيننده ها مورد قبول واقع بشه 201 00:09:31,668 --> 00:09:34,142 ،و فکر ميکنم که .توسط تمام مردم قبول بشه 202 00:09:34,342 --> 00:09:37,148 .اين يه پيام تکراريه 203 00:09:37,333 --> 00:09:39,470 ،فکر ميکنم به نقطه اي رسيده بود که فکر ميکردم 204 00:09:39,572 --> 00:09:40,668 خب، اين داره به چيزي تبديل ميشه 205 00:09:40,894 --> 00:09:43,310 .که، آم، من هيچ وقت پيش بينيش نکرده بودم 206 00:09:43,486 --> 00:09:47,812 .اين پيام مدت 16 ساله داره بارها و بارها پخش ميشه 207 00:09:49,142 --> 00:09:50,245 ...بچه ها 208 00:09:51,182 --> 00:09:52,605 ما کجاييم؟ 209 00:09:54,854 --> 00:09:59,306 خب، بگو ببينم، شوهرت هم توي هواپيما بود؟ - .اوه، نه، من ازدواج نکردم - 210 00:09:59,506 --> 00:10:03,218 کي به مرد احتياج داره، نه؟ .خيلي بي مصرفه 211 00:10:03,578 --> 00:10:05,970 ،درون مايه ي سريال گمشدگان 212 00:10:06,049 --> 00:10:07,162 .مطالعه درباره ي شخصيت هاست 213 00:10:07,297 --> 00:10:09,530 ،ما مجذوبش شده بوديم ،بعنوان نويسنده هاي اين داستان 214 00:10:09,713 --> 00:10:12,401 توسط اينکه چه چيزي .مردم رو تبديل ميکنه به اون چيزي که الان هستن 215 00:10:12,560 --> 00:10:15,392 ،بطور کلي ،فصل اول فصل مورد علاقه من بود 216 00:10:15,546 --> 00:10:17,634 جايي که شروع کرديم داشتيم درباره اين شخصيت ها چيزايي ميفهميديم 217 00:10:17,706 --> 00:10:19,994 و داشتيم کم کم به اين .شخصيت ها اهميت ميداديم 218 00:10:20,130 --> 00:10:21,866 يه سري راز و رمز بود که حل نشده بود 219 00:10:22,009 --> 00:10:24,618 و اونا ذهن همه رو درگير ميکردن .چونکه واقعاً جوابي براشون نبود 220 00:10:24,769 --> 00:10:25,994 اسم "گمشدگان" واقعاً درباره ي 221 00:10:26,113 --> 00:10:28,210 اين بود که اين شخصيت ها .واقعاً چطوري توي زندگي خودشون گمشده بودن 222 00:10:28,320 --> 00:10:29,841 ،و براي ما راز واقعيِ اين سريال 223 00:10:30,002 --> 00:10:32,265 ،اين سؤال هميشگي نبود که جزيره کجاست"؟" 224 00:10:32,768 --> 00:10:34,473 ،بلکه راز اين سريال براي ما اين بود که اين آدما کي هستن"؟" 225 00:10:36,409 --> 00:10:38,921 و اولين شخصيتي که به بيننده ها معرفي ميشه 226 00:10:39,090 --> 00:10:40,825 .دکتر جک شپرد بود 227 00:10:41,002 --> 00:10:43,825 اين شخصيت ها سقوط هواپيما رو پذيرفتن 228 00:10:44,002 --> 00:10:46,153 اين مرد رو ميبينن که يه جورايي بوسيله ي 229 00:10:46,265 --> 00:10:50,498 .حسش به اينکه آدما رو نجات بده فعال شده - .گوش کن - 230 00:10:50,649 --> 00:10:52,689 .منو نگاه کن. تو حالت خوب ميشه ميفهمي چي ميگم؟ 231 00:10:52,833 --> 00:10:55,338 .ولي بايد کاملاً بي حرکت باشي 232 00:10:56,555 --> 00:10:58,882 ،اون يه ذره بعنوان رهبر انتخاب ميشه 233 00:10:59,001 --> 00:11:00,073 و اون واقعاً آدم ساکتيه 234 00:11:00,171 --> 00:11:01,882 و لازم نميبينه که زياد حرف بزنه 235 00:11:02,273 --> 00:11:05,121 .چونکه تمام مسائلش به پدرش خلاصه ميشن - چي داري ميگي؟ - 236 00:11:05,234 --> 00:11:07,281 دارم درباره ي اين حرف ميزنم که کيس نخاعي اين دختر رو 237 00:11:07,377 --> 00:11:09,977 بخيه بزني که اون بقيه عمرش .فلج نشه 238 00:11:10,178 --> 00:11:12,858 ،جک زير سايه ي پدرش زندگي ميکرده ...کريستين 239 00:11:12,945 --> 00:11:15,417 ،ميدونم تو به من اعتماد نداري .ولي اونا بايد به من اعتماد کنن 240 00:11:15,601 --> 00:11:19,440 مطمئني که من اون کسي هستم که بهت اعتماد و ايمان نداره جک؟ 241 00:11:19,594 --> 00:11:21,793 ...اگرچه کريستين توي سيدني مرده بود 242 00:11:21,961 --> 00:11:25,010 .خودشه 243 00:11:25,121 --> 00:11:27,961 مسئه اي که با پدرش داشت .اونو تا جزيره هم دنبال کرد 244 00:11:32,658 --> 00:11:33,658 پدر؟ 245 00:11:35,249 --> 00:11:38,217 اين خيلي کم پيش مياد که فرصت اينو پيدا کني 246 00:11:38,425 --> 00:11:42,139 که در طول 6 سال بتونه به اين راحتي .و بدون دردسر انعطاف پذير بشه 247 00:11:42,249 --> 00:11:45,002 .من رهبر نيستم - .و اونا هنوز باهات مثل يه رهبر برخورد ميکنن - 248 00:11:45,177 --> 00:11:46,809 تجربه ي بازي کردن اين آدم 249 00:11:46,897 --> 00:11:48,905 و اينکه ببينم که اون شخصيت با چه چيزايي دست و پنجه نرم ميکرده 250 00:11:49,018 --> 00:11:51,225 و گفتن اين داستن به بهترين نحوي که ميتونستم 251 00:11:51,346 --> 00:11:54,585 .خيلي عالي بود. تجربه ي محشري بود - !عذر ميخوام - 252 00:11:55,010 --> 00:11:57,354 چند لحظه وقت داري؟ .ميخواستم اينجا يه ذره بهم کمک کني 253 00:11:58,353 --> 00:11:59,873 .ببين، من خودم ميتونم انجامش بدم .من يه دکترم 254 00:12:00,041 --> 00:12:01,922 .ولي دستم به زخمم نميرسه - ميخواي اونو برات بخيه بزنم؟ - 255 00:12:02,490 --> 00:12:05,793 .اگه اشکالي نداشته باشه - .البته که اين کار رو ميکنم - 256 00:12:05,970 --> 00:12:06,768 .ممنونم 257 00:12:08,969 --> 00:12:10,257 .هي، دختر 258 00:12:10,600 --> 00:12:12,985 کيت آوستين بنظر دختري ميومد که همه ميشناختنش 259 00:12:13,377 --> 00:12:16,042 ولي اون داشته از يه گذشته ي .آشفته فرار ميکرده 260 00:12:16,689 --> 00:12:18,977 .تو زيبايي 261 00:12:19,865 --> 00:12:22,178 ...بعد از کشتن ناپدريش که آدم درستي نبود 262 00:12:22,377 --> 00:12:24,194 کاترين...تو چيکار کردي؟ 263 00:12:25,017 --> 00:12:26,428 .ازت مراقبت کردم مامان 264 00:12:26,673 --> 00:12:28,537 .کيت تبديل شد به يه آدم فراري 265 00:12:28,738 --> 00:12:30,546 ...ايرادايي که کيت داشتن 266 00:12:30,689 --> 00:12:33,601 مثل بقيه آدمايي که اونجا بودن، فکر ميکنم .قدرتي که داشته 267 00:12:33,761 --> 00:12:36,122 اينکه اون هيچ گناهي نداره .داشت اونو هميشه ميکشت 268 00:12:36,400 --> 00:12:39,050 .منظورم اينه که قبل از اينکه عمل کنه فکر نميکرد .فقط عمل ميکرد 269 00:12:39,218 --> 00:12:41,152 .فرار نکن کيت 270 00:12:43,320 --> 00:12:45,320 ،کيت يه قاتل بوده و اين خيلي عجيبه براي مردم 271 00:12:45,466 --> 00:12:47,954 که پشت يه قاتل پنهان بشن .همونطوري که پشت کيت خودشون رو قايم ميکردن 272 00:12:48,105 --> 00:12:50,498 .من هيچ کاري نکردم - .اوه، چرا کردي - 273 00:12:50,737 --> 00:12:52,737 .مامانت لوت داده کيت 274 00:12:53,145 --> 00:12:58,458 اون واقعاً به مردم به مقدار خيلي خيلي ،زيادي اهميت ميداده 275 00:12:58,616 --> 00:13:00,825 اونقدر که نميتونسته جلوي خودش رو در برابر اينکه 276 00:13:01,001 --> 00:13:03,112 .اينطور احمقانه رفتار ميکرده بگيره 277 00:13:03,346 --> 00:13:08,122 .اون داشته تعقيبتون ميکرده .همونطوري که گفتم...حس کنجکاوي 278 00:13:08,665 --> 00:13:11,265 ولي اونا هميشه توسط اين قلب بزرگ اون تحريک ميشدن 279 00:13:11,400 --> 00:13:14,626 ااينکه اون خيلي اصرار داشته که همه چي 280 00:13:14,793 --> 00:13:17,769 .بنظر خوب و درست بياد - .من فقط ميخواستم کمک کنم جک - 281 00:13:18,082 --> 00:13:20,561 و من فکر ميکنم که مردم با يه همچين فکري .ميتونن همدردي بکنن و خودشون رو بذارن جاي اون 282 00:13:20,745 --> 00:13:22,249 .ميخوام بهت بگم چيکار کردم 283 00:13:24,441 --> 00:13:25,882 .مهم نيست کيت 284 00:13:26,849 --> 00:13:28,674 .ما هممون بايد بتونيم يه بار ديگه از اول شروع کنيم 285 00:13:29,634 --> 00:13:32,025 .و فکر ميکنم همين باعث شده که شما هم اونو دوست داشته باشيد 286 00:13:32,258 --> 00:13:34,025 براي اينکه اونو بدي چي ميخواي؟ 287 00:13:34,466 --> 00:13:37,817 .من چي ميخوام؟ يه بوس شايد بتونه کار رو درست کنه - چي؟ - 288 00:13:38,258 --> 00:13:39,105 .يه بوسه 289 00:13:39,777 --> 00:13:40,937 .از تو، همين الان 290 00:13:42,729 --> 00:13:43,817 !باحاله، نه؟ 291 00:13:45,266 --> 00:13:47,842 ...من شخصاً دوست دارم ساوير باشم چونکه - !همه شوکه شديم - 292 00:13:47,961 --> 00:13:49,657 ...خب "...بخاطر اينکه من عاشق ساويرم" 293 00:13:49,809 --> 00:13:51,113 و دوست دارم پيراهنم رو در بيارم" 294 00:13:51,265 --> 00:13:55,202 ."و خودمون تو آينه نگاه کنم - چطوره يه ذره بيايي نزديک تر و گرمم کني؟ - 295 00:13:55,385 --> 00:13:58,505 .تو ميدوني چکار کني يه دختر احساس خاص بودن بکنه ساوير - .سايور خيلي باحاله - 296 00:13:58,609 --> 00:14:01,474 .منظورم اينه که، اون خيلي جذابه .خطرناکه. باهوشه 297 00:14:01,602 --> 00:14:03,377 .تيکه ميندازه - .چيزاي خوبي هم ميگفتم بعضاً - 298 00:14:03,481 --> 00:14:05,729 مطمئناً ميدوني تو ميدوني چطوري هميشه .يکي رو به خودت جذب کني، دختر باز بمون 299 00:14:05,914 --> 00:14:06,609 .اين يه هديه ست 300 00:14:06,770 --> 00:14:08,369 .من تيکه ي "دخترباز بمون" رو دوست داشتم 301 00:14:08,505 --> 00:14:11,961 فکر ميکردم يه جورايي توي فصل اول ،اينو به جورج بگم خيلي بامزه ميشه 302 00:14:12,066 --> 00:14:13,513 ."و بعدش هم تيکه ي "آقاي تميز 303 00:14:13,626 --> 00:14:15,402 .تو فقط يه آدم حلقه به گوش با يه جارو لازم داري 304 00:14:15,626 --> 00:14:18,065 .فکر ميکنم اين واقعاً تري رو توصيف ميکنه 305 00:14:18,273 --> 00:14:19,233 ...لاپيدوس 306 00:14:19,418 --> 00:14:21,178 .سلام کني راجرز - .اوه، کني راجرز - 307 00:14:21,314 --> 00:14:22,721 مشکلت چيه چاقالو؟ 308 00:14:22,914 --> 00:14:26,273 .خفه شو...آدمِ...بي کلاس 309 00:14:26,465 --> 00:14:27,537 .نه خوبه راه افتادي 310 00:14:27,657 --> 00:14:31,129 اين خيلي بامزه بود که به هارلي هي تيکه ...نسبت بديم و اينکه 311 00:14:31,233 --> 00:14:34,129 هميشه بگه "حرومزاده" نه؟ - ."و اينکه هميشه بگه "حرومزاده" ..."حرومزاده - 312 00:14:34,201 --> 00:14:36,065 .بيا. يه امتحاني بکن - .حرومزاده - 313 00:14:36,162 --> 00:14:38,673 !حرومزاده - !حرومزاده - 314 00:14:38,768 --> 00:14:41,713 .خوبه .حالا لباست رو در بيار 315 00:14:41,882 --> 00:14:43,929 اين خوبه که شخصيت يه آدم بانمک رو بازي کني 316 00:14:44,034 --> 00:14:45,905 .که اون خيلي شوخ طبع ياشه 317 00:14:46,065 --> 00:14:48,657 ولي من نگران نجات پيدا کردن اون بودم 318 00:14:49,242 --> 00:14:51,361 .چونکه اون خيلي سرسخت بود - !خفه شو - 319 00:14:52,145 --> 00:14:56,312 ميخواي بدوني من چه جور آدمي هستم؟ .بيا اينو بخون 320 00:14:56,658 --> 00:14:57,930 ،آقاي ساوير عزيز" 321 00:14:58,298 --> 00:15:01,058 ،شما نميدونيد من کي هستم ،ولي من ميدونم شما کي هستين 322 00:15:01,218 --> 00:15:02,985 ."و ميدونم شما چيکار کردين 323 00:15:03,289 --> 00:15:06,361 .برو زير تخت .صدات در نياد 324 00:15:06,874 --> 00:15:08,138 !اين در رو باز کن - ...بعنوان يه پسر کوچيک - 325 00:15:08,305 --> 00:15:11,266 جيمز فورد شاهل قتل مادرش توسط پدرش و ...خودکشي پدرش بوده 326 00:15:11,410 --> 00:15:13,786 چيکار داري ميکني؟ ...چه غلطي داري 327 00:15:14,130 --> 00:15:14,754 که اين اتفاق وقتي افتاد که يه مردي به اسم ساوير 328 00:15:14,882 --> 00:15:16,201 .همه چيز اونا رو ازشون گرفت 329 00:15:17,873 --> 00:15:19,754 ،انتقام هدف زندگيش شد 330 00:15:20,272 --> 00:15:22,649 و اون نام و شناسه ي مردي رو بدنبال داشت .که دنبالش ميگشت 331 00:15:23,082 --> 00:15:25,986 .اين نامه براي تو نوشته نشده .تو خودت اينو نوشتي 332 00:15:26,162 --> 00:15:29,466 ،من فکر ميکنم اون بحراني ترين لحظه براي اون بود ...که يکي اونو بفهمه 333 00:15:29,625 --> 00:15:31,834 ...ميدونيد، فهميدن راز سياه درونش 334 00:15:32,130 --> 00:15:35,352 ...اينکه توي اون ظاهر سرسختش رخنه ايجاد بشه 335 00:15:36,426 --> 00:15:39,617 .اجازه ميده که انسانيتش از اون شکاف بيرون بريزه 336 00:15:40,073 --> 00:15:45,409 .من فکر ميکنم تو هيچ وقت واقعاً تو زندگيت يه آدمو شکنجه نکردي - ...متأسفانه براي جفتمون - 337 00:15:46,362 --> 00:15:47,409 .اشتباه ميکني 338 00:15:48,474 --> 00:15:50,401 .من افسر مخابرات ارتش بودم 339 00:15:50,537 --> 00:15:51,666 .توي جنگ خليج فارس بودم 340 00:15:52,010 --> 00:15:53,818 يعني چيکار ميکردي...توي نيرو هوايي بودي؟ 341 00:15:55,090 --> 00:15:56,298 .ارتش جمهوري خواه 342 00:15:56,945 --> 00:15:59,616 .سعيد جراه داره با يه گذشته ي سياه ميجنگه 343 00:15:59,785 --> 00:16:02,001 من فکر ميکنم حالا يه توانايي جديد داري .که ميتوني ازش استفاده کني 344 00:16:02,193 --> 00:16:03,793 ،سريعاً علايق شما رو جريحه دار ميکنه 345 00:16:04,024 --> 00:16:05,736 ،و بعدش به اين فکر ميکنيد که، ميدوني اين يه حقه ست؟ 346 00:16:05,842 --> 00:16:08,241 چرا دارن اين کار رو ميکنن؟ ،آيا اين آدم ميخواد يه نوعي از بشر باشه 347 00:16:08,417 --> 00:16:09,817 با خيلي چيزاي نمادين ميجنگه 348 00:16:10,041 --> 00:16:13,058 ،يا يه چيزي تو اين مايه ها، شايد بتونيم بگيم اين شخصيت رو کمتر محبوب ميکنه؟ 349 00:16:14,161 --> 00:16:15,665 .نور عابد جسيم 350 00:16:16,793 --> 00:16:18,178 .ميخوام ازت چندتا سؤال بپرسم 351 00:16:18,306 --> 00:16:20,753 .هيچ کس منو "نور" صدا نميکنه سعيد 352 00:16:20,873 --> 00:16:23,905 چيزي که خيلي غيرعادييه اينه که .اين آدم خيلي رمانتيک بوده 353 00:16:24,618 --> 00:16:26,201 .اين يه بازي نيست ناديا 354 00:16:26,474 --> 00:16:28,450 .ولي تو هنوز تو اين بازي نقش داري سعيد 355 00:16:28,626 --> 00:16:30,980 يه جايي، درون اون وجود داره که خالصه 356 00:16:31,337 --> 00:16:34,809 که بهش اجازه ي پيدا کردن .يه مقدار رستگاري رو ميده 357 00:16:36,777 --> 00:16:38,545 يکي از بهترين چيزها درباره اين سريال 358 00:16:38,713 --> 00:16:40,522 اينه که نويسندگان به اندازه کافي باهوش بودن 359 00:16:40,769 --> 00:16:43,234 اين بود که نشون بدن اين قسمت يه داستان کليشه اي داره .يهو اين موضوع رو 180 درجه عوضش ميکنن 360 00:16:43,634 --> 00:16:46,857 .هفته ي پيش بيشتر ماها با هم غريبه بوديم - ،آدمايي بوديم که از کشورهاي مختلفي اومده بوديم - 361 00:16:46,993 --> 00:16:49,609 ،يا از برهه هاي زماني مختلف به اينجا اومديم ،و بطور واضح از انواع مختلفي بوديم 362 00:16:49,817 --> 00:16:52,657 .و داريم سعي ميکنيم بفهميم چطوري يه جامعه تشکيل بديم 363 00:16:52,849 --> 00:16:54,129 .ولي الان هممون اينجاييم 364 00:16:54,241 --> 00:16:56,001 .و خدا ميدونه چه مدت قراره اينجا باشيم 365 00:16:56,121 --> 00:17:00,410 ،درون اين داستان هنوز طوريه که اين سؤال رو ميپرسه ازمون 366 00:17:00,521 --> 00:17:01,777 ميتونيم همه با هم باشيم؟ 367 00:17:02,162 --> 00:17:03,954 ...ولي اگه نتونيم با هم زندگي کنيم 368 00:17:07,713 --> 00:17:09,089 .تنها ميميريم 369 00:17:16,283 --> 00:17:19,818 ،جزيره رازهاي زيادي رو درونش داره ولي هيچ کدوم قابل توجه تر از 370 00:17:20,001 --> 00:17:21,753 اون هيولايي که توي جنگل .ميخزيد نبودن 371 00:17:22,650 --> 00:17:23,898 .دوباره اومد 372 00:17:26,690 --> 00:17:28,850 ولي فقط يکي از بازمانده ها بود که جزيره رو خجالت زده کرد 373 00:17:29,185 --> 00:17:31,921 .و جزيره رو با ايماني جديد جستجو کرد 374 00:17:32,801 --> 00:17:35,330 والت، ميخواي يه رازي رو بدوني؟ 375 00:17:35,513 --> 00:17:39,122 فهميدن اينکه لاک روي ويلچر بوده .خودش خيلي چيز بزرگيه 376 00:17:39,283 --> 00:17:41,729 خب، من توي قسمت هاي اول يا دوم که فيلمبرداري کرديم نميدونستم 377 00:17:41,907 --> 00:17:43,753 .که لاک، در واقع، روي ويلچر بوده 378 00:17:45,097 --> 00:17:48,098 .جان - ،قبل از صقوط هواپيما لاک از يه ساختمون - 379 00:17:48,257 --> 00:17:50,634 بلند ميفته و فلج ميشه که اين کار توسط .پدرش انجام ميشه 380 00:17:53,105 --> 00:17:54,849 اين اتفاق اونو تبديل ميکنه به يه آدم شکسته 381 00:17:55,083 --> 00:17:56,506 .که دنبال هدف ميگرده 382 00:17:56,770 --> 00:17:58,498 که جان لاکي که توي هواپيما بوده 383 00:17:58,658 --> 00:18:01,145 ،فقط تو رؤيا زندگي ميکرده ،و هيچ چيز ديگه اي نداشته 384 00:18:01,242 --> 00:18:03,162 .و من فکر ميکردم اون يه مرد نامرئي هم بوده 385 00:18:03,474 --> 00:18:07,065 ...وقتي صحنه اي رو ديدم که لاک مي ايسته 386 00:18:07,226 --> 00:18:10,122 و اينکه اون ميتونه کاملاً راه بره...براي من يه چيزي رو 387 00:18:10,226 --> 00:18:12,410 .که توي سريال ممکنه بوجود بياد رو بهمراه داشت ...اون يه جورايي 388 00:18:12,554 --> 00:18:15,018 ،وسعت ديد منو از اينجا تا اينجا تغيير داد .درست عين همين که گفتم 389 00:18:15,250 --> 00:18:16,481 خيلي چيزا توي جزيره هست 390 00:18:16,578 --> 00:18:17,841 .ميتونيم ازشون تغذيه کنيم 391 00:18:17,969 --> 00:18:21,041 و ميشه بگي چطور دقيقاً بايد اين منبع تغذيه رو پيدا کنيم؟ 392 00:18:22,412 --> 00:18:24,019 ،ما شکار ميکنيم، و يهويي 393 00:18:24,132 --> 00:18:26,876 اين امکان بهش داده ميشه که اون .ميتونه يه آدم مفيد و قابل استفاده اي باشه 394 00:18:27,036 --> 00:18:29,268 و اون ميتونه نتيجه ي تمام اتفاقاتي ،ميفته رو نتيجه شون رو تحت تأثير قرار بده 395 00:18:29,387 --> 00:18:31,115 و اينکه مردم واقعاً .به حرف اون گوش ميکنن 396 00:18:31,396 --> 00:18:32,987 .اون واقعاً گمراه کننده بود 397 00:18:33,323 --> 00:18:35,580 ،من تو چشماي اين جزيره نگاه کردم 398 00:18:35,955 --> 00:18:40,028 .و چيزي که زيبا بود رو ديدم - ،من هيچ وقت اون صدايي که ميگفت - 399 00:18:40,211 --> 00:18:41,292 ،اين چشم جزيره ست" 400 00:18:41,626 --> 00:18:43,492 ،"و تو داري بهش نگاه ميکني جان .رو نشنيده بودم 401 00:18:43,643 --> 00:18:46,338 ولي اون از اين اتفاق بعنوان يه رابطه ي خاص 402 00:18:46,492 --> 00:18:48,108 .با جزيره صحبت ميکنه - .اون موفق شد - 403 00:18:48,461 --> 00:18:50,956 ،ما براي يه هدفي به اينجا آورده شديم ...به يه دليلي 404 00:18:51,068 --> 00:18:52,996 .هممون - و کي ما رو آورده اينجا جان؟ - 405 00:18:53,244 --> 00:18:56,466 .جزيره - من هميشه اين احساس رو داشتم، ميدوني، که يه جنگي بنيادي - 406 00:18:56,627 --> 00:19:00,516 توي سريال بين جان و جک بوجود مياد که .باعث ميشه بيننده تحريک بشه 407 00:19:00,700 --> 00:19:01,444 من فکر ميکنم دليلش همينه که 408 00:19:01,604 --> 00:19:03,540 من و تو بعضي وقت ها با هم .چشم تو چشم نميشيم جک 409 00:19:04,219 --> 00:19:07,188 .چونکه تو مرد علمي - و تو مرد چي هستي؟ - 410 00:19:07,299 --> 00:19:10,748 .من مرد ايمان و اعتقادم - .براي من آسون بود که با تمام افکار لاک خودمو تطبيق بدم - 411 00:19:10,892 --> 00:19:12,292 ،من فقط ميخواستم تو جزيره بمونم ،تو اون جنگل ها زندگي کنم 412 00:19:12,356 --> 00:19:15,090 .به مردم نصيحتاي خوبي بکنم - .امروز روز تولدمه - 413 00:19:15,259 --> 00:19:16,635 ،جالبيش اينه که لااقل تولد خودت و بچه ات 414 00:19:16,923 --> 00:19:19,483 .به همديگه نزديکه، و اين يه خوش شانسيه - به اين اعتقاد داري؟ - 415 00:19:19,740 --> 00:19:21,139 .من به خيلي چيزا اعتقاد دارم کلير 416 00:19:24,676 --> 00:19:25,971 .تولدت مبارک کلير 417 00:19:26,715 --> 00:19:27,524 .ممنونم 418 00:19:28,780 --> 00:19:30,876 خب...اولين بارته هواپيمات سقوط ميکنه؟ 419 00:19:31,347 --> 00:19:34,404 چي شد که اينطوري فکر کني؟ - .آه، من هميشه آدماي تازه کار رو ميشناسم - 420 00:19:36,059 --> 00:19:38,364 کلير ليتلتون وقتي هواپيما سقوط کرد تنها بود 421 00:19:39,068 --> 00:19:40,653 .ولي تونست درون چارلي پِيس براي خودش دوست پيدا کنه 422 00:19:41,003 --> 00:19:43,076 .اونا رابطه ي خيلي خوبي داشتن 423 00:19:43,179 --> 00:19:46,836 ،خيلي از لحظه ها خيلي شيرين بودن .مثل اون موقعي که شيشه ي کره بادوم زميني رو آورد 424 00:19:47,205 --> 00:19:48,475 !کره بادوم زميني؟ 425 00:19:48,675 --> 00:19:49,653 .همونطوري که سفارش داده بودي 426 00:19:50,259 --> 00:19:51,515 خدا رو شکر که کره ي بادوم زميني الکي بود 427 00:19:51,651 --> 00:19:53,179 .چونکه آلرژيِ خيلي بدي بهش دارم 428 00:19:53,387 --> 00:19:55,043 .پس فقط بايد اداش رو در بيارم !و بايد بگم که، واي، خيلي عاليه 429 00:19:55,292 --> 00:19:58,956 .مار از پونه بدش مياد، دم لونه اش سبز ميشه - .خيلي آرامش بخشه - 430 00:19:59,251 --> 00:20:01,883 اين بهترين کره ي بادوم زمينيه .که من تا حالا خوردم 431 00:20:02,099 --> 00:20:03,683 ،اون دختر خيلي شيرينيه 432 00:20:03,876 --> 00:20:05,403 از اون دسته دختراييه که کينه اي نيستن 433 00:20:05,611 --> 00:20:09,099 ،ولي يه جور توانايي و قدرت دروني داره 434 00:20:09,292 --> 00:20:11,628 که بايد با اين حامله بودنش کنار بياد 435 00:20:11,709 --> 00:20:12,452 و اينکه توي جايي که اصلا راحت نيست 436 00:20:12,636 --> 00:20:15,363 ،بخواد بچه دار بشه و اين اتفاق بيفته 437 00:20:15,467 --> 00:20:16,708 .ميتونم تصور کنم 438 00:20:18,251 --> 00:20:20,060 کلير؟ اينجا چيکار ميکني؟ 439 00:20:20,147 --> 00:20:21,779 .هيچي .فقط لطفاً تنهام بذار 440 00:20:22,619 --> 00:20:24,780 يکي از قسمت هايي که من ازش رد شدم و فکر کردم درباره ش 441 00:20:24,883 --> 00:20:29,372 ...اوه، لعنتي، اون خيلي قسمت ،بييييب...خوبي بود 442 00:20:29,461 --> 00:20:31,259 همون قسمتي بود که بون ميميره 443 00:20:31,467 --> 00:20:33,387 .و آرون کوچولو بدنيا مياد 444 00:20:39,068 --> 00:20:41,179 آماده اي؟ .زود باش، يکي ديگه 445 00:20:41,387 --> 00:20:43,948 ،فشار بده! فشار بده! فشار بده !فشار بده، فشار بده، فشار بده 446 00:20:47,780 --> 00:20:49,404 ميدونيد، مردن و بدنيا اومدن 447 00:20:49,547 --> 00:20:51,388 و اينکه از يه چيزي دل کندن 448 00:20:51,596 --> 00:20:53,051 ...و به يه چيز ديگه زندگي بخشيدن 449 00:20:53,244 --> 00:20:56,124 .خيلي درام و خوب در اومد 450 00:20:56,299 --> 00:20:59,020 .اون واقعاً يه قسمت خاص بود 451 00:20:59,140 --> 00:21:00,331 و چارلي شده بود 452 00:21:00,427 --> 00:21:03,364 .يه جور پدري که جانشين پدر اصلي بود هر سه تاي اونا 453 00:21:03,468 --> 00:21:05,652 يه جورايي بهم خيلي نزديک بودن و يه چيز خيلي اساسي توي 454 00:21:05,772 --> 00:21:08,996 .سريال "گمشدگان" بود که وجود داشت - .دوست دارم - 455 00:21:10,188 --> 00:21:11,259 ميشه دوباره بگي دنبال چي بگرديم؟ 456 00:21:11,676 --> 00:21:14,044 آم، هر چيز بلند فلزي يا يه چيزي .لوله مانند پلاستيکي 457 00:21:14,412 --> 00:21:16,156 ،هر چيزي که بتوني باهاش .آم، يه جور چيز قاب مانند درست کني 458 00:21:16,492 --> 00:21:18,635 اولين لحظه ي عميق داستان 459 00:21:18,732 --> 00:21:20,116 آخر فصل اول بود 460 00:21:20,210 --> 00:21:22,540 .موقعي بود که ميخواستيم قايق دست ساز رو به آب بندازيم - .اوه، فکر ميکردم که اين خيلي خيلي عاليه - 461 00:21:22,700 --> 00:21:25,875 .ميدوني، خيلي لذت بخش بود .منظورم اينه، بنظر ميومد که...اوه، اين يه قايقه 462 00:21:26,028 --> 00:21:28,196 اون آدما قايق رو از وسايلي درست کرده بودن که از لاشه ها پيدا کرده بودن 463 00:21:28,356 --> 00:21:30,236 .و اون چيزايي که ميتونست تو جزيره باشه 464 00:21:30,348 --> 00:21:32,876 اون، آم، واقعاً پايدار تر از 465 00:21:33,044 --> 00:21:36,547 .يه قايق درست و حسابي بود - .خيلي سريع داره درست ميشه - 466 00:21:36,684 --> 00:21:39,179 ...اون قايق واقعاً براي سريال يه روزنه ي اميد بود 467 00:21:39,339 --> 00:21:41,547 فکر اينکه اونا واقعاً ميتونستن .از جزيره برن 468 00:21:50,476 --> 00:21:52,460 من فکر ميکردم که اين در صدر کاراي بود که 469 00:21:52,580 --> 00:21:55,332 تمام مردم در طول يکسال ،اونجا انجام دادن 470 00:21:55,533 --> 00:21:57,850 و احساس کردم که شبيه يه جشن گرفتن ميمونه 471 00:21:58,036 --> 00:22:01,675 از اولين لحظه اي که سريال شروع شد تا اونجايي .که اومده بود و ادامه داشت 472 00:22:05,379 --> 00:22:07,540 !هلش بدين !مستقيم نگهش دارين 473 00:22:07,691 --> 00:22:08,820 اين يکي از اون لحظه هايي بود که واقعاً ميفهميد 474 00:22:08,908 --> 00:22:09,803 که ساختن سريال هاي تلويزيوني 475 00:22:09,939 --> 00:22:12,275 .که واقعاً يه شانسه براي همکاري با همديگه - !بريد! بريد! بريد - 476 00:22:12,883 --> 00:22:16,596 !خداحافظ وينسنت! خداحافظ وينسنت - .اين تقريباً کاري بود که حدود 300 تا آدم با همکاري هم انجام ميدادن - 477 00:22:21,253 --> 00:22:23,668 ،ميدونيد، ما اون صحنه رو نوشته بوديم و بعدش 478 00:22:23,804 --> 00:22:24,532 شما فيلم رو ميبينيد 479 00:22:24,683 --> 00:22:26,620 و ميبينيد که "جک بِندِر" چطور ،اون صحنه رو اجرا ميکنه 480 00:22:26,819 --> 00:22:29,332 و بعدش ميبينيد که تمام بازيگرا .چطوري اون همه احساسات رو به بيننده القا ميکنن 481 00:22:29,533 --> 00:22:31,595 !هي - بهت چي گفتم، هان؟ - 482 00:22:33,563 --> 00:22:35,732 ،و بعدش در صدر تمام اينا و بعدش با "مايکا گياچينو" رفتيم به 483 00:22:35,876 --> 00:22:38,228 ،قسمت ساخت موسيقي سريال ،و اون صفي که اونجا بود خيلي زيبا بود 484 00:22:38,435 --> 00:22:40,763 ،اينکه وقتي اون صحنه تموم شد همه داشتن گريه ميکردن 485 00:22:40,963 --> 00:22:41,852 چونکه داشت پخش ميشد 486 00:22:42,036 --> 00:22:43,363 و اون صحنه اي که اون قايق ،توي آب داشت ميرفت 487 00:22:43,524 --> 00:22:45,268 و همشون شروع کردن به کوبيدن چوبهاشون 488 00:22:45,460 --> 00:22:47,347 به اون وسايل موسيقي که داشتن ،و دست ميزدن 489 00:22:47,515 --> 00:22:49,892 و اون صحنه ي نابي که ديدين .براي ما پشت صحنه اينطوري بود 490 00:22:50,275 --> 00:22:51,995 براي اينکه جادوي تلويزيون رو بشه ديد 491 00:22:52,179 --> 00:22:55,731 اينکه بتوني يه طوري صحنه رو دربياري ...که يه جورايي بيننده احساس خوب بهش دست بده 492 00:22:55,923 --> 00:22:58,035 .آره - .ميدوني، يه جوري اسطوره اي بايد باشه - 493 00:22:58,147 --> 00:22:59,964 بيشتر شبيه اين بود که .هومر داشته داستان اديسه رو اون موقع مينوشته 494 00:23:00,147 --> 00:23:01,124 ،يه سفر قهرمانانه ست 495 00:23:01,276 --> 00:23:04,139 .و براي من که شادي دروني زيادي بهمراه داشت .خيلي راحت بگم عالي بود. آره 496 00:23:11,900 --> 00:23:14,365 داستان سريال گمشدگان ميبايست که پشت صحنه ي کمياب داشته باشه 497 00:23:14,692 --> 00:23:16,748 جايي که داستان رمانتيک نجات پيدا کردن و رمز و راز داشتن 498 00:23:16,877 --> 00:23:17,837 .بتونه بيان بشه 499 00:23:18,669 --> 00:23:20,933 جزيره ي اوهايو توي هاوايي تونست اينو ثابت کنه 500 00:23:21,044 --> 00:23:22,349 .ميتونه يه مکان همه چي تموم باشه 501 00:23:22,805 --> 00:23:24,740 ،وقتي اين نقش رو قبول کردم، گفتم ."عزيزم، داريم ميريم هاوايي" 502 00:23:24,853 --> 00:23:26,460 "و اون رفت نقشه رو آورد و گفت که : "اونجا کجاست؟ .ما به نقشه نگاه کرديم 503 00:23:26,542 --> 00:23:29,973 و به اقيانوس آرام نگاه کرديم و پيش خودمون گفتيم، يا عيسي مسيح، اينجا بايد بريم؟ 504 00:23:30,173 --> 00:23:32,565 .اونجا که وسط ناکجا آباده - .هاوايي خيلي شگفت انگيز بود - 505 00:23:32,765 --> 00:23:35,452 .اونجا بهترين، بهترين صحنه براي سريال ما بود 506 00:23:35,580 --> 00:23:38,165 .اون جزيره ي شماست - .واقعاً ازش لذت بردم - 507 00:23:38,301 --> 00:23:41,372 .بيشتر صحنه هاي فيلم تو فضاي باز فيلمبرداري شده بود - .کوه هاي باورنکردني اي داشت - 508 00:23:41,533 --> 00:23:43,963 ،هوا ميتونست خيلي زيبا باشه .ولي ميتونه تغيير کنه 509 00:23:44,149 --> 00:23:47,372 .ميتونه بارون خيلي باور نکردني اي ببياد - .ميخواد يه طوفان بياد هوگو - 510 00:23:47,510 --> 00:23:49,285 .دريا خيلي بدرفتاري ميکرد باهامون 511 00:23:49,476 --> 00:23:52,533 .خيلي خيلي سخت بود ،بايد خودمون رو تو گل و شُل ميماليديم 512 00:23:52,685 --> 00:23:55,141 يا اينکه ميبايست زمان خيلي .زيادي رو زير آفتاب ميگذروندي 513 00:23:55,301 --> 00:23:57,573 و ميدونيد، گروه واقعاً .شگفت آور بودن 514 00:23:57,676 --> 00:23:59,164 منظورم اينه که، روزهايي بودن که من نميدونم 515 00:23:59,446 --> 00:24:01,765 اصلاً وسيله ها براي صحنه چطوري .وارد ميشن، چطوري خارج ميشن 516 00:24:01,876 --> 00:24:06,558 .آسون نيست، ولي ارزشش رو داره - قشنگه نه؟ مهم نيست چقدر تو اين جزيره بموني - 517 00:24:06,725 --> 00:24:08,332 .هيچ وقت از ديدن اين مناظر خسته نميشي 518 00:24:08,620 --> 00:24:11,132 .اين منظره براي خودش تو داستان يه شخصيت بود 519 00:24:11,278 --> 00:24:13,164 فکر نميکنم تا حالا توي 520 00:24:13,317 --> 00:24:17,620 يه همچين جايي مثل اوهايو .با اين صحنه هاي معجزه آسا کار کرده باشم 521 00:24:17,828 --> 00:24:22,124 ،در طول 121 ساعت سريال تما صحنه هاغير از 4 تا از اونا 522 00:24:22,349 --> 00:24:23,989 .تماماً توي جزاير هاوايي فيلمبرداري شد 523 00:24:24,229 --> 00:24:26,540 ،فقط اگه يه نگاهي به عقب بندازيد فکر ميکنم کار خيلي جالب و خوبي انجام داد 524 00:24:26,708 --> 00:24:28,646 يه جورايي تمام دنيا بوديم 525 00:24:28,764 --> 00:24:30,742 .و همه رو تو اين يه ذره جا تو هاوايي فيلمبرداري کرديم 526 00:24:31,269 --> 00:24:34,268 اولين باره مياييد تونس؟ - .نه - 527 00:24:34,669 --> 00:24:36,980 ،از ديد يا بازيگر يه همچين دکور و صحنه سازي اي 528 00:24:37,101 --> 00:24:40,428 .بنظر من 75% کار رو پيش ميبره - .به آيوا خوش اومدي - 529 00:24:40,566 --> 00:24:42,933 و واقعيت اينکه اونا ،تونستن اين کار رو اينجا انجام بدن، ميدونيد 530 00:24:43,069 --> 00:24:47,212 ،گرفتن مرکز شهر توي هانلولو ...که بتونن آلمان رو بگيرن، توي اروپاي شرقي 531 00:24:47,318 --> 00:24:50,676 .واقعاً آدم مو به تنش راست ميشه خيلي خيره کننده بود 532 00:24:50,900 --> 00:24:53,061 که به شخصيت ها اجازه داده بشه .بين اون دنياها حرکت کنن 533 00:24:58,788 --> 00:25:00,820 ،توي تاريخ تلويزيون آمريکا 534 00:25:00,900 --> 00:25:03,221 هيچ وقت يه سريالي نداشتيم که 535 00:25:03,292 --> 00:25:06,388 تقريبا نصف 42 دقيقه از سريال .ميدونيد، توي خود سريال زيرنويس بشن 536 00:25:11,309 --> 00:25:13,900 هر آدم کره اي، چندتا کلمه از انگليسي رو ميفهمه 537 00:25:14,261 --> 00:25:16,197 !آخ! آخ 538 00:25:16,276 --> 00:25:17,629 !پامو گذاشتم رو يه ستاره دريايي 539 00:25:18,229 --> 00:25:21,701 ،ميدونيد، کار من کاري که ميکردم، اينو بود که به کوچکترين 540 00:25:21,821 --> 00:25:23,917 کلمه اي که جين ممکن بود متوجه بشه .دقت کنم 541 00:25:24,124 --> 00:25:25,525 .بايد رو پام بشاشي رفيق 542 00:25:25,981 --> 00:25:27,485 !بشاش رو پام !بشاش رو پام 543 00:25:27,645 --> 00:25:29,373 !نه! نه ...بشاش به 544 00:25:29,861 --> 00:25:32,541 و اينکه ميتونست اون کلمه ها رو دست و پا شکسته بفهمه 545 00:25:32,725 --> 00:25:36,085 و ين کار باعث ميشد که .بتونه مکالمه ش رو ادامه بده 546 00:25:37,765 --> 00:25:39,005 فکر کنم بايد حواسمون به اين باشه 547 00:25:39,157 --> 00:25:40,454 وقتي ميگيم .مراقب چيزي که اميد داري بهش برسي باش" چي ميگيم" 548 00:25:41,580 --> 00:25:42,453 .تو فهميدي چي ميگم 549 00:25:45,237 --> 00:25:47,717 فهميدي مگه نه؟ .تو الان فهميدي من چي گفتم 550 00:25:48,365 --> 00:25:50,165 ،سان خيلي مرموز 551 00:25:50,332 --> 00:25:54,243 ،خيلي سنتي ،آم...حتي خيلي جاها سر به زير بود 552 00:25:54,389 --> 00:25:57,203 آم، کسي که توي يه ازدواج خيلي .هولناک گير افتاده 553 00:26:03,124 --> 00:26:05,813 .اين مرد خيلي روي همسرش حساسه اون فقط کره اي حرف ميزده 554 00:26:05,940 --> 00:26:08,317 و وقتي که اطراف سانه .خيلي از خودش اخلاق خوب نشون نميده 555 00:26:08,412 --> 00:26:10,796 ،و منم فکر کردم، خب .نميدونم بخوام اين کار رو انجام بدم يا نه 556 00:26:10,933 --> 00:26:13,237 .خيلي خوشحالم که انجامش دادم 557 00:26:13,597 --> 00:26:15,340 ...بازي کردن نقش اون خيلي برام جذاب بود 558 00:26:16,445 --> 00:26:19,292 چي شده؟ - .چيزي که شده اينه که من ازدواج کردم - 559 00:26:19,397 --> 00:26:23,221 و اينکه باهاش بمونم .و تمام رازهاش رو نگه دارم پيش خودم 560 00:26:23,573 --> 00:26:25,580 غير از مشکل زبان بلد نبودن ،و مشکلات زناشويي 561 00:26:25,773 --> 00:26:28,237 زندگي توي جزيره سان و جين رو بهم نزديک تر کرد 562 00:26:30,229 --> 00:26:32,388 .و بهشون يه اميد جديد رو براي يه بخش ديگه هديه داد 563 00:26:32,748 --> 00:26:34,701 .تو حامله اي 564 00:26:35,573 --> 00:26:38,109 اون بچه...مال منه؟ 565 00:26:40,325 --> 00:26:42,140 تغيير کردن اون قابل توجهه 566 00:26:42,901 --> 00:26:43,924 .و خيلي مهمه 567 00:26:54,636 --> 00:26:56,517 ،اونا چه خوشحال بودن چه نبودن 568 00:26:56,653 --> 00:26:58,278 داستان عشقي بود 569 00:26:58,396 --> 00:27:00,668 .که فکر ميکنم خيلي از مردم بهش اهميت ميدادن 570 00:27:00,765 --> 00:27:02,564 .حتي براي يه مدتي هم کمدي بود 571 00:27:02,693 --> 00:27:04,309 ،ميدونيد هر مانعي که شما فکر کنيد 572 00:27:04,446 --> 00:27:05,469 ميشد بين دوتا آدمي که 573 00:27:05,644 --> 00:27:08,684 .ميخواستن دوباره با هم باشن، بوجود ميومد - نميخواي اون بره، مگه نه؟ - 574 00:27:08,941 --> 00:27:09,916 .نه 575 00:27:10,413 --> 00:27:12,212 ،قرار بود که تو جزيره هاي مختلف باشيم 576 00:27:12,453 --> 00:27:15,020 و بعدش يه جورايي بطور ساده تر .قرار بود سالها و دهه ها از هم دور باشيم 577 00:27:15,245 --> 00:27:19,549 اينکه سان و جين دوتا فصل خوب از همديگه جدا باشن 578 00:27:19,757 --> 00:27:22,198 ،نه حتي در مکان بلکه در زمان 579 00:27:22,396 --> 00:27:24,468 ...فکر ميکنم که واقعاً بيننده رو 580 00:27:24,613 --> 00:27:26,349 به جايي ميرسوند که دوست داشتن اونا دوباره برگردن پيش همديگه 581 00:27:26,581 --> 00:27:28,669 .و يه پايان خوش داشته باشن 582 00:27:28,853 --> 00:27:31,229 اونا به همديگه و به خودشون خيلي ايمان داشتن 583 00:27:31,348 --> 00:27:35,309 .که براي پيدا کردن همديگه همه جا رو بگردن - ولي سان و جين تنها بازماندگاني نبودن - 584 00:27:35,493 --> 00:27:36,972 .که خودشون رو جدا از هم ديده بودن 585 00:27:37,365 --> 00:27:40,589 ...در پايان ،تقريباً هر فصل 586 00:27:40,909 --> 00:27:42,893 يه جورايي اونا اين گروه بزرگ .رو دو دسته ميکردن 587 00:27:43,109 --> 00:27:46,797 .اگه ميخوايد زنده بمونيد بايد با من بياييد - فکر ميکنم اولين جايي که از هم جدا شديم و قابل توجه بود - 588 00:27:46,973 --> 00:27:49,253 اون موقعي بود که يه عده اي ميخواستن توي غار زندگي کنن 589 00:27:49,373 --> 00:27:50,757 و يه عده ديگه هم ميخواستن توي .ساحل زندگي کنن 590 00:27:51,109 --> 00:27:54,542 "و بعدش توي قسمت"مهاجرت ،بود که يه عده اي با قايق رفتن 591 00:27:54,748 --> 00:27:57,532 و يه عده ي ديگه اي از ما ."داشتيم راه پيمايي ميکرديم به سمت "کشتي صخره سياه 592 00:27:57,629 --> 00:28:00,181 ،و براي يه مدت طولاني ،در شروع فصل دوم 593 00:28:00,533 --> 00:28:02,365 طوري شده بود که انگار داشتيم روي .دوتا سريال مختلف کار ميکرديم 594 00:28:02,605 --> 00:28:04,173 ،و بعدش يهويي، ميدونيد 595 00:28:04,348 --> 00:28:06,204 اونا بهمون پيوستن .و دوباره همه با هم بوديم 596 00:28:06,429 --> 00:28:08,372 ،مثل شخصيت هاي ما تو سريال 597 00:28:08,509 --> 00:28:11,620 ما هممون، آم، هممون از تمام دنيا به اينجا آورده شديم 598 00:28:11,757 --> 00:28:14,164 ...به اين جزيره ي زيباي هاوايي، و 599 00:28:14,509 --> 00:28:15,454 بهترين دوستاي همديگه شديم - 600 00:28:15,572 --> 00:28:17,821 چونکه توي يه کشتي همه با هم بوديم 601 00:28:17,997 --> 00:28:20,805 ،و همه چي خوب پيش ميرفت و...و داشتيم کم کم 602 00:28:20,915 --> 00:28:22,757 .همديگه رو ميشناختيم ،همونطور که دوستي هامون عميق تر ميشد 603 00:28:22,964 --> 00:28:25,796 .احساس ميکردم که داريم يه خانواده ميشيم - ،اون صحنه هايي که بعضي وقت ها بهم چسبونده ميشدن - 604 00:28:25,916 --> 00:28:27,628 که خيلي هم تو سريال داشتيم 605 00:28:27,781 --> 00:28:31,412 ،همه رو نشون ميداد ،سعيد براي ساوير سيب مينداخت 606 00:28:31,565 --> 00:28:33,741 ...من داشتم ماسه از تو کفشم ميريختم بيرون 607 00:28:33,902 --> 00:28:36,836 اون صحنه هايي بودن که باعث ميشدن ."من بگم "خدايا، عاشق اين لحظه هام 608 00:28:46,118 --> 00:28:47,246 .من خيلي حرفا برام سر اين "سرنوشت" دراومد 609 00:28:47,438 --> 00:28:48,350 خيلي دوست دارم تو سريالي بازي کنم 610 00:28:48,462 --> 00:28:50,621 که بخواد به سرنوشت ،و عقيده داشتن بعنوان موضوع اصلي نگاه کنه 611 00:28:50,854 --> 00:28:53,245 ،درباره اينکه واقعاً ،واقعاً به يه چيزي ايمان داشته باشه 612 00:28:53,358 --> 00:28:54,894 درباره اينکه عميقاً باور داشته باشه 613 00:28:54,998 --> 00:28:58,678 .که توي سرنوشت بطور فيزيکي پيش بره 614 00:28:58,789 --> 00:29:00,726 چرا اينقدر برات سخته که باور کني؟ 615 00:29:00,839 --> 00:29:03,726 تو چرا برات اينقدر آسونه که باور کني؟ - !هيچ وقت آسون نبوده - 616 00:29:04,070 --> 00:29:05,518 ،منظورم اينه که، لاک گفت که .من مرد ايمانم" 617 00:29:05,669 --> 00:29:06,766 ."تو مرد علمي هميشه فکر ميکردم که 618 00:29:06,885 --> 00:29:09,262 اون آدمي بوده که خيلي با جديت و سرسختانه ،بدنبال سرنوشت ميگرده 619 00:29:09,479 --> 00:29:12,782 .نه اينکه فقط حرفش رو بزنه 620 00:29:14,191 --> 00:29:16,317 منظورم اينه که، چيزي که باعث ميشد دنبال اين سرنوشت بره .نيازش به اون بوده 621 00:29:16,469 --> 00:29:18,373 ،خيلي راحت ميتونست چيزي رو پيدا کنه باهاش ارتباط برقرار کنه 622 00:29:18,558 --> 00:29:19,958 ،چيزي که بتونه بهش تکيه کنه 623 00:29:20,133 --> 00:29:21,462 .و من فکر ميکنم اين چيزي بوده که هميشه دنيالش بوده 624 00:29:21,694 --> 00:29:25,037 ميل لاک به ارتباط پيدا کردن با جزيره موقعي که اون 625 00:29:25,158 --> 00:29:26,343 دريچه رو تو زمين پيدا کرد کاملاً مشخص شد 626 00:29:26,966 --> 00:29:28,559 .و باور کرده بود که اون دريچه تمام جواب ها رو داره 627 00:29:28,909 --> 00:29:31,038 .هر کاري ميخواستي من انجام دادم 628 00:29:31,270 --> 00:29:34,718 !پس چرا اين کار رو کردي؟ !چرا؟ 629 00:29:37,014 --> 00:29:38,814 ،وقتي که نور از دريچه زد بيرون 630 00:29:38,990 --> 00:29:41,406 منظورم اينه که، فکر کردم که واقعاً خيلي عاليه 631 00:29:41,590 --> 00:29:43,486 ميدوني، شروع ميکني تو ذهنت سؤال درآوردن 632 00:29:43,630 --> 00:29:45,870 "مثل اينکه"اين دريچه چيه؟ و يهويي يه نور ميبيني 633 00:29:45,998 --> 00:29:48,094 .و اينکه يه آدمي اون تو داره راه ميره 634 00:29:48,221 --> 00:29:48,998 اون مرد کيه؟ 635 00:29:51,222 --> 00:29:54,846 اون مردي بوده که جک خيلي سال پيش .قبل از اينکه هواپيما سقوط کنه باهاش آشنا شده بود 636 00:29:55,054 --> 00:29:55,646 .جک 637 00:29:55,854 --> 00:29:57,693 .منم دزموندم 638 00:29:58,301 --> 00:30:01,102 .موفق باشي برادر تو زندگي بعدي ميبينمت، نه؟ 639 00:30:02,118 --> 00:30:03,485 وقتي اولين بار توي گمشدگان بازي کردم 640 00:30:03,693 --> 00:30:05,494 واقعاً هيچ چيزي درباره .اين سريال نميدونستم 641 00:30:05,734 --> 00:30:07,166 ،و اونا چند قسمت بهم دادن که نگاه کنم 642 00:30:07,285 --> 00:30:09,028 و منم فهميدم که قراره آدمي باشم .که توي اون دريچه ست 643 00:30:09,493 --> 00:30:12,909 اسلحه ات رو بيار پايين، يا اينکه !ميزنم کله اش رو ميترکونم برادر 644 00:30:14,254 --> 00:30:17,022 ولي واقعاً نميدونستم که قراره .چقدر سر و صدا بکنه 645 00:30:17,478 --> 00:30:18,430 تو؟ 646 00:30:18,622 --> 00:30:20,942 سريال يه جورايي .تمام دنيا چرخيده بود 647 00:30:21,102 --> 00:30:24,542 ميخواي حرفش رو قبول کني؟ - .حف اون تنها چيزيه که داريم جک - 648 00:30:25,502 --> 00:30:26,846 .لازم نيست حرفم رو قبول کنيد 649 00:30:27,135 --> 00:30:28,134 .فيلمو ببينين 650 00:30:30,998 --> 00:30:32,829 اون دريچه يکي از چندين ايستگاهي بود 651 00:30:32,950 --> 00:30:36,117 ،که توسط ابتکار دارما ساخته شده بود گروهي از دانشمندان 652 00:30:36,214 --> 00:30:38,215 در سال 1970 اومده بودن به جزيره 653 00:30:38,414 --> 00:30:41,766 ...که به مطالعه ي خواص نادر اين جزيره بپردازن - .نوسان الکترومغناطيسيِ نادري که وجود داره - 654 00:30:41,901 --> 00:30:44,174 دزموند مسئول فشار دادن دکمه اي شده بود 655 00:30:44,333 --> 00:30:46,735 که هر 108 دقيقه يکبار بايد فشار داده ميشد که مقدار عظيمي از 656 00:30:47,069 --> 00:30:49,350 انرژي الکترو مغناطيسي که جمع شده بود .رو زيرزمين نگه داره 657 00:30:51,901 --> 00:30:52,550 .واقعاً خيلي اونو نميبينيد 658 00:30:52,661 --> 00:30:54,094 ،ميدونيد ،همه چيز رو درباره ش نميدونيد 659 00:30:54,237 --> 00:30:56,542 که فکر ميکنم که .همين عامل اونو جذاب تر ميکنه 660 00:30:56,837 --> 00:30:59,710 دزموند يه، آم، يه شخصيت خيلي جالبه 661 00:30:59,877 --> 00:31:03,125 ،که در دنياي گمشدگان .اون نقش ثابتي تو سرياله 662 00:31:03,270 --> 00:31:06,431 همچنين دزموند دليل .سقوط پرواز 815 اوشينيکه 663 00:31:06,709 --> 00:31:09,333 اون يادش ميره کد رو به کامپيوتر وارد کنه 664 00:31:09,949 --> 00:31:12,718 درست همون موقعي که .پرواز 815 اوشينيک داره از بالا سر جزيره پرواز ميکنه 665 00:31:14,014 --> 00:31:16,005 بنابراين وقتي لاک تصميم گرفت ،که ديگه اون دکمه رو فشار نده 666 00:31:16,230 --> 00:31:20,358 .دزموند ميدونست که وضعيت جديه - .هممون رو به کشتن دادي - 667 00:31:20,518 --> 00:31:21,381 چيزي که درباره دزموند دوست دارم 668 00:31:21,606 --> 00:31:25,190 اينه که اون هميشه سعي ميکنه هر کاري از دستش بر مياد بکنه 669 00:31:25,294 --> 00:31:26,838 .که چيزي که فکر ميکنه درسته رو انجام بده 670 00:31:27,885 --> 00:31:31,861 دزموند کليد "امنيت/از بين رفتن" مربوط به ...اون نيرو رو ميچرخونه که دريچه رو از بين ببره 671 00:31:31,982 --> 00:31:33,662 .و از يه حادثه ي جهاني جلوگيري کنه 672 00:31:35,567 --> 00:31:38,510 .اون از اين اتفاق جون سالم به در ميبره - .واي، رفيق - 673 00:31:39,294 --> 00:31:40,567 .من اينطوري تو جنگل از خواب بيدار شدم 674 00:31:40,935 --> 00:31:44,358 ...انگار که دريچه لباست رو هم ترکونده؟ 675 00:31:45,573 --> 00:31:47,262 آره، بازي کردن تو اون روزاي اول ،خيلي بامزه و جالب بود 676 00:31:47,430 --> 00:31:52,878 .و با شخصيت دزموند خيلي راه اومده بوديم - !هي! اينجا - 677 00:31:53,798 --> 00:31:56,093 بازمانده ها يه کم بعد با يه مرد ديگه .تو جنگل آشنا شدن 678 00:31:56,406 --> 00:31:59,677 !اسم من هنري گِيله !من اهل مينِسوتا هستم 679 00:31:59,806 --> 00:32:03,182 قرار بود که نقش هنري گِيل فقط .سه قسمت تو سريال بازي کنه 680 00:32:03,350 --> 00:32:04,821 .روسو اونو توي جنگل گير انداخته بود 681 00:32:04,997 --> 00:32:07,278 .اون فکر ميکنه اين مرد از غريبه هاست - غريبه هاي چي؟ - 682 00:32:07,718 --> 00:32:09,069 اين مرد مرموز 683 00:32:09,206 --> 00:32:11,014 ...فکر ميکردن که قراره از تيره ي غيربه ها باشه 684 00:32:11,414 --> 00:32:13,214 ساکنان و صاحبان اصلي جزيره 685 00:32:13,598 --> 00:32:16,054 که معمولاً با بازماندگان سانحه ي .پرواز اوشينيک برخورد ميکردن 686 00:32:16,974 --> 00:32:19,382 وقتي که بعنوان يه بازيگر مهمان وارد يه سريال ميشيد نميدونيد که 687 00:32:19,621 --> 00:32:21,325 ...واقعاً چطوري بايد بازي کنيد 688 00:32:21,598 --> 00:32:22,750 ...البته، اگه من يکي از اونا بودم 689 00:32:22,966 --> 00:32:28,061 ...اين آدمايي که شما مطمئنيد دشمناي شما هستن - .ولي نسبت به اين يکي يه احساسي داشتم - 690 00:32:28,246 --> 00:32:30,798 يه جورايي ميدونستم که بايد با .اين شخصيت چيکار ميکردم 691 00:32:30,958 --> 00:32:33,334 من نقشه ي يه جايي رو بهشون دادم .که اونجا رو دارن ميپان 692 00:32:33,861 --> 00:32:35,599 ،و وقتي که دوستاتون برسون اونجا يه سري از آدماي من 693 00:32:35,750 --> 00:32:38,246 ،منتظر اونان و از اونا 694 00:32:38,383 --> 00:32:39,678 .براي مبادله با من استفاده ميکنن 695 00:32:40,127 --> 00:32:42,613 فکر کنم چيز خوبيه که من يکي از اونا نيستم، نه؟ 696 00:32:45,182 --> 00:32:46,878 شماها اينجا شير نداريد؟ 697 00:32:47,261 --> 00:32:49,798 ،همونطوري که معلوم شد ،هنري يکي از غريبه ها بود 698 00:32:49,926 --> 00:32:53,342 ،اسم من بنجامين لاينوسه و تمام عمرم رو توي اين جزيره 699 00:32:53,518 --> 00:32:54,493 .زندگي کردم 700 00:32:55,190 --> 00:32:57,382 ،بنجامين لاينوس رهبر غريبه ها بوده 701 00:32:58,037 --> 00:33:01,621 و هر کاري که در توانش بوده انجام ميداده تا از جزيره .محافظت کنه 702 00:33:01,821 --> 00:33:04,222 چخب، چيزي که براي بازي کردن بنجامين لاينوس جالب بود 703 00:33:04,423 --> 00:33:06,774 .اين بود که هميشه يه آدم غير قاطع بود 704 00:33:07,430 --> 00:33:08,775 نميخواي دست بدي؟ 705 00:33:08,974 --> 00:33:11,614 .من بايد يه...يه شخصيت آسيب پذير باشم 706 00:33:12,573 --> 00:33:14,486 تام، اگه تا 1 دقيقه ديگه صداي منو ،نشنيدي 707 00:33:14,614 --> 00:33:15,606 .به هر سه تاشون شليک کن 708 00:33:15,831 --> 00:33:21,414 ولي در عين حال هم بايد ظالم ميبودم .و هم خونسرد 709 00:33:21,646 --> 00:33:23,574 .متأسفم جک 710 00:33:28,862 --> 00:33:32,926 من هميشه فکر ميکردم که از کتک زدن بن وسيله اي بوده براي 711 00:33:33,125 --> 00:33:35,062 بدست آوردن اطلاعات 712 00:33:35,222 --> 00:33:37,118 .درباره ي آدمايي که اونو ميزدن 713 00:33:37,310 --> 00:33:39,949 کسي رو از دست دادي؟ - !ميدوني من چي از دست دادم - 714 00:33:40,069 --> 00:33:42,373 ميتونم به جرأت بگم که من تنها شخصيتي بود که در تاريخ تلويزيون 715 00:33:42,510 --> 00:33:43,702 .بيشترين کتک رو خورده 716 00:33:45,446 --> 00:33:48,173 .اين بخشي از کار هر روزمون بود 717 00:33:49,623 --> 00:33:52,270 ،من به بازيگراي ديگه حسودي ميکردم ،کسايي که، ميدونيد 718 00:33:52,422 --> 00:33:54,998 که يه ذره کرم ضد آفتاب بهشون ميزدن ،و يه ذره هم موهاشونو بهم ميريختن 719 00:33:55,166 --> 00:33:57,126 .و همين، براي کار اون روز آماده بودن 720 00:34:01,301 --> 00:34:03,063 من هميشه بايد زود ميمومدم تا 721 00:34:03,205 --> 00:34:06,911 .که بتونن اون زخم ها و خون ها و ورم کردگي ها رو روم پياده کنن 722 00:34:07,487 --> 00:34:09,573 ،تو ذهن بن قيمت خيلي کمي وجود داشت 723 00:34:09,895 --> 00:34:12,126 .که از يکي بخواي اطلاعات بگيري 724 00:34:12,399 --> 00:34:13,381 .دوباره سلام 725 00:34:13,597 --> 00:34:15,365 ،اگه اون هميشه ساده و واضح بود 726 00:34:15,494 --> 00:34:18,845 بيننده خيلي قبل تر از اين .بايد از اين شخصيت خسته ميشد 727 00:34:18,982 --> 00:34:21,429 اين قايق رو ميبري و طبق قطب نما مسير 728 00:34:21,574 --> 00:34:23,846 ،325درجه رو دنبال ميکني ،و اگه دقيقاً همينکار رو بکني 729 00:34:24,086 --> 00:34:26,558 .تو و پسرت نجات پيدا ميکنين 730 00:34:26,918 --> 00:34:28,750 همين؟ - .يه قرار هميشه قراره - 731 00:34:28,990 --> 00:34:31,654 اونا هميشه اين شخصيت رو بين دوتا مقياس 732 00:34:31,885 --> 00:34:33,565 .خوب و بد نگه ميداشتن 733 00:34:33,774 --> 00:34:37,638 و درست به محض اينکه ميفهميدن ،بيننده داره فکر ميکنه که نقش کم کم داره ثابت ميشه 734 00:34:37,870 --> 00:34:39,127 .نويسنده ها نقش رو عوض ميکردن 735 00:34:39,318 --> 00:34:40,950 شماها کي هستين؟ 736 00:34:43,430 --> 00:34:45,390 .ما آدماي خوبي هستيم مايکل 737 00:34:51,855 --> 00:34:52,688 ،غير از داستان شش نفر اوشينيک 738 00:34:52,976 --> 00:34:56,215 گمشدگان تونست ميليون ها طرفدار ...پر و پا قرص براي خودش جمع کنه 739 00:34:56,376 --> 00:34:58,792 ،در بين اونا .خود بازيگران هم بودن 740 00:34:59,016 --> 00:35:00,960 من گمشدگان رو نگاه ميکنم که لذت ببرم 741 00:35:01,071 --> 00:35:02,840 و اينکه تو اين آدما غرق بشم 742 00:35:02,968 --> 00:35:05,286 و با زندگيشون اون چيزايي که .باهاشون دست و پنجه نرم ميکنن آشنا بشم 743 00:35:05,472 --> 00:35:07,680 ،من يه پسر دارم که عاشق اين سرياله 744 00:35:07,792 --> 00:35:10,288 و بنابراين ما...ما اين سريال .رو خانوادگي ميبينيم 745 00:35:10,407 --> 00:35:12,439 .الان من يکي از تماشاگران متعصب اين سريالم 746 00:35:12,783 --> 00:35:15,327 .بعضي از بازيگرا نميتونن به سريال نگاه کنن .من...من بايد اين کار رو بکنم 747 00:35:15,512 --> 00:35:17,088 ،مثل بقيه آدما ،چه اونا بگن چه نگن 748 00:35:17,192 --> 00:35:20,407 .من عاشق اينم که خودمو ببينم - ،من سريال رو در درجات مختلفي دوست دارم - 749 00:35:20,543 --> 00:35:22,031 .يه جورايي يه طرفدار بدون سر نخم 750 00:35:22,159 --> 00:35:24,064 خيلي از آدما هستن که تو خنه شون اين سريال رو ميبينن و سرنخ هايي هم دارن 751 00:35:24,216 --> 00:35:27,128 .خيلي بيشتر از اون چيزي که من ميدونم ميدونن - اين انتظار ميرفت که - 752 00:35:27,248 --> 00:35:29,255 که يه جورايي ميبايست سريال رو .درست ميکرديم که بيننده خوشش بياد 753 00:35:29,384 --> 00:35:31,648 .ما يه جورايي از يه راه ديگه رفتيم ،يه جورايي احساس ميکرديم 754 00:35:31,777 --> 00:35:34,984 بياييد يه سريالي بسازيم که بعنوان .بيننده از ساخته شدنش لذت ببريم 755 00:35:35,137 --> 00:35:38,000 ،سعي ميکرديم هوشمندانه اين کار رو بکنيم سعي ميکرديم چيزا رو طوري توصيف کنيم 756 00:35:38,233 --> 00:35:39,489 ،که حرفي براي گفتن داشته باشن 757 00:35:39,728 --> 00:35:43,720 .که بر اساس فلسفه و فيزيک هم با عقل جور دربيان - اگه يکي از نويسنده ها واقعاً عاشق آموختنِ - 758 00:35:43,823 --> 00:35:46,688 ،شخصيت هاي بزرگي مثل روسو يا لاک بود، آم چرا نبايد اسم شخصيت ها رو 759 00:35:46,769 --> 00:35:48,936 طبق اون فلاسفه نميذاشتيم؟ - شما دنيل فارادي هستين؟ - 760 00:35:49,048 --> 00:35:50,600 جرمي بنتام؟ - .آنتوني کوپر - 761 00:35:50,704 --> 00:35:52,839 دزموند ديويد هيوم؟ - اسم منو از کجا ميدونيد؟ - 762 00:35:52,991 --> 00:35:55,711 چيزي که ما دوست داشتيم اين بود که خيلي چيزا رو تو سريال مخفي کنيم 763 00:35:55,928 --> 00:35:56,776 براي آدمايي که دوست داشتن 764 00:35:56,880 --> 00:36:00,495 .همراه ما بيان تو لونه ي خرگوش و عميق تر بشن - که يه جورايي به اين دست پيدا کنن که 765 00:36:00,624 --> 00:36:01,679 ،اين آدما اصلاً کي هستن 766 00:36:01,823 --> 00:36:05,119 به تمام چيزاي که داشتيم فکر ميکرديم .به خودمون، به خوندن و مطالعه کردن 767 00:36:05,239 --> 00:36:07,000 ."غرق شدن کشتي آبي" ."جادوگر شهر اُز" 768 00:36:07,104 --> 00:36:08,759 ."پيچ خوردگي" ."شيشه ي بينا" 769 00:36:08,887 --> 00:36:11,303 .الان وقته خوندن "خرمگس" ئه 770 00:36:11,431 --> 00:36:13,407 يکي از نويسنده هاي مورد علاقه ي کارلتون .والکر پِرسيه 771 00:36:13,529 --> 00:36:16,495 .خب، ساوير رو داريم که کتابي از والکر پرسي ميخونه - چطوري ميتوني کتاب بخوني؟ - 772 00:36:16,656 --> 00:36:18,024 .مادرم يادم داده 773 00:36:18,296 --> 00:36:21,296 ...اگه کتابي توي پشتي صندلي اي بود .يه جورايي دوست داشتم بخونمش 774 00:36:21,464 --> 00:36:23,615 و اين خيلي جالبه که بخوايم بين چيزاي مختلف 775 00:36:23,727 --> 00:36:27,511 بخوايم ارتباط برقرار کنيم...ممکنه يه جورايي منو .خنده دار کنه، ولي من اين آدم بودم 776 00:36:27,663 --> 00:36:30,008 بنابراين چه کتابي از استفن کينگ باشه ...چه کتاب مقدس باشه 777 00:36:30,128 --> 00:36:32,128 ..."يا حتي سه گانه ي "جنگ ستارگان 778 00:36:32,529 --> 00:36:34,415 ،هر وقت بخواد ظاهر ميشه .مثل اون يارو شخصيت تو جنگ ستارگان 779 00:36:34,569 --> 00:36:37,048 تمام اين نتايج و تأثير هاي متفاوت 780 00:36:37,216 --> 00:36:39,232 يه جوراي سعي کرديم که .بياريمشون توي داستان سريال 781 00:36:39,408 --> 00:36:42,632 اينکه بتونم وقتي بعضي از قسمت هاي سريال ...بوجود ميان چيزي بگم 782 00:36:42,855 --> 00:36:45,736 ...اون مثل - .هميشه خيلي حال ميداد - 783 00:36:45,983 --> 00:36:47,015 .لحظه ي جدال "جداي ها" بود 784 00:36:47,199 --> 00:36:49,416 هارلي احتمالاً بايد يکي از .طرفداراي گمشدگان باشه 785 00:36:49,776 --> 00:36:53,936 اون ممکنه دومين سريال مورد علاقه اش .بعد از "افشاگري" باشه 786 00:36:54,128 --> 00:36:55,423 افشاگري" ديگه چه کوفتيه؟" 787 00:36:55,648 --> 00:36:57,928 تنها ساعت عاليِ .تلويزيون که تا حالا وجود داشته 788 00:36:59,320 --> 00:37:02,216 هارلي يه جورايي رهبر .يه عده از آدماي خوشگذرونه 789 00:37:02,375 --> 00:37:04,552 داشت گروهي رو جمع ميکرد 790 00:37:04,672 --> 00:37:07,367 .که بتونن تا فردا دووم بيارن - .من سر 4 تا پاپايا شرط ميبندم - 791 00:37:07,512 --> 00:37:10,632 ،وقتي از نجات پيدا کردن رد ميشيد يه نکته اي وجود داره 792 00:37:10,856 --> 00:37:12,976 و به جايي ميرسه که خوب ،مردم ميخوان يه جورايي سرشون گرم بشه 793 00:37:13,088 --> 00:37:14,976 ،و منم مطمئن نبودم چطوري ميشه اينکار رو کرد ولي احساس ميکردم که هارلي ميبايست 794 00:37:15,079 --> 00:37:17,928 کاري بکنه مثل اينکه يه سري .آدم با قابليت رو دور هم جمع بکنه، يا يه چيزي شبيه اين 795 00:37:18,030 --> 00:37:22,048 .بعدش اون بازي گلف پيش اومد، پس ميشه يه کاري کرد - ،رفيق، گوش کن، اگه اينجا گير افتاديم - 796 00:37:22,192 --> 00:37:24,528 .پس فقط قرار نيست زنده بمونيم 797 00:37:24,632 --> 00:37:28,360 .يه راهي لازم داريم يه بتونيم، ميدوني، خوش بگذرونيم - ،قبل تر هم گفتم، مثل اينکه - 798 00:37:28,488 --> 00:37:30,961 .خيلي خب، ما اينو براي داستان انتخاب ميکنيم 799 00:37:31,079 --> 00:37:34,783 .مثل اينه که اون برنده ي بليط بخت آزماييه - .با شماره ي طلاييِ 42... - 800 00:37:34,936 --> 00:37:38,143 خيلي خب، عاليه، ولي مشکل من با اين قضيه چيه؟ 801 00:37:38,319 --> 00:37:42,840 مثل اينکه، مگه من چيم پيچيده ست که باعث بشه مردم بگن "چي"؟ 802 00:37:42,967 --> 00:37:44,543 و من اين موضوع رو نتونستم درک کنم .تا اينکه متن رو خودنم 803 00:37:44,710 --> 00:37:46,743 جايي که اون اعداد 804 00:37:46,904 --> 00:37:49,848 ،زندگيش رو نابود کردن، و آخريش هم اين بود .اون اعداد روي درِ دريچه نوشته شده بود 805 00:37:50,031 --> 00:37:51,711 !صبر کنيد !اون عددها بَدَن 806 00:37:51,823 --> 00:37:54,352 ،و همه جا هم بودن...روي ساعت ها 807 00:37:54,496 --> 00:37:57,320 ،روي پيراهن بازيکناي تيم .روي کيلومتر شمار ماشين 808 00:37:57,528 --> 00:37:59,864 ...که تبديل شده بود به يه چيز جالب که فقط همه جا بود 809 00:37:59,968 --> 00:38:01,655 .که يهويي تو يه جاي سريال پيداشون ميشد 810 00:38:02,360 --> 00:38:04,296 هارلي هميشه اين ابر .دورش رو گرفته بوده 811 00:38:06,951 --> 00:38:08,809 و هر چيزي بدي که براي هارلي اتفاق ميفتاد 812 00:38:08,959 --> 00:38:11,048 يا اينکه...واقعاً براي آدمايي که ...دور و بر هارلي بودن 813 00:38:11,232 --> 00:38:14,495 .که هميشه خودش رو براي اين چيزا سرزنش ميکرد - .ميتونم ازش واسه يه پيروزي استفاده کنم - 814 00:38:14,703 --> 00:38:17,232 .بيا اين ماشين رو راه بندازيم .بيا شانسمون رو امتحان کنيم 815 00:38:17,375 --> 00:38:21,481 و اون ماشين وَنِ دارما .براش يه لحظه ي خيلي جالب بود که نفرين شده نبود 816 00:38:21,688 --> 00:38:24,951 ديگه نميخواست اجازه بده .که اون نفرين زندگيش رو کنترل کنه 817 00:38:25,065 --> 00:38:26,416 !هارلي - .شانست رو امتحان کن - 818 00:38:26,671 --> 00:38:28,704 !هيچ نفريني درکار نيست 819 00:38:31,919 --> 00:38:33,273 .حرومزاده 820 00:38:35,481 --> 00:38:35,648 !هارلي! هــي 821 00:38:35,799 --> 00:38:37,599 ميدوني کدوم صحنه اي که با هم بوديم رو دوست دارم؟ - کدومو؟ - 822 00:38:37,737 --> 00:38:39,064 ،هموني که ما توي ون نشستيم 823 00:38:39,264 --> 00:38:40,968 .و داريم آبجو ميخوريم - !اوه، آره - 824 00:38:41,263 --> 00:38:43,199 .و داري بهم...انگليسي ياد ميدي 825 00:38:43,352 --> 00:38:44,616 .يکي يه صدايي از خودش درآورد 826 00:38:44,719 --> 00:38:47,984 .داشتي بهم مهمترين جملاتي که بايد ميدونستم رو ياد ميدادي - .آره، خيلي حماسي بود - 827 00:38:48,168 --> 00:38:50,288 ...اون...شلوار 828 00:38:50,479 --> 00:38:53,432 .تو رو چاق نشون...نميدن 829 00:38:53,647 --> 00:38:55,529 .فقط 3 تا چيزي که يه زن دوست داره بشنوه 830 00:38:55,720 --> 00:38:58,808 ،اينا براي اين بود که يه ذره استراحت کني، ميدوني 831 00:38:58,912 --> 00:39:02,535 به صندليتون تکيه بدين و يه صحنه ي بامزه رو 832 00:39:02,656 --> 00:39:04,039 .که آدمو تازه ميکرد رو ببينيد 833 00:39:11,520 --> 00:39:12,775 اون چيه؟ 834 00:39:12,960 --> 00:39:14,479 .يه هليکوپتره 835 00:39:14,912 --> 00:39:15,888 .نجات 836 00:39:16,383 --> 00:39:19,367 !بريد عقب 837 00:39:20,631 --> 00:39:22,696 ،بعد از گذروندن 90 روز تو جزيره 838 00:39:22,791 --> 00:39:26,008 بازمانده ها اولين ارتباطشون رو .با دنياي بيرون برقرار کردن 839 00:39:26,440 --> 00:39:27,335 .دزموند 840 00:39:27,528 --> 00:39:28,720 يه زن از يه کشتي بارکش 841 00:39:28,936 --> 00:39:31,272 که يه ذره دورتر از ساحل .لنگر انداخته بود ميرسه 842 00:39:31,600 --> 00:39:33,152 مثلاً اون کشتي توسط 843 00:39:33,272 --> 00:39:35,608 ،دوست دختر دزموند فرستاده شده بود .پني ويدمور 844 00:39:35,802 --> 00:39:38,103 .ولي تماس برقرار کردن سخت بود 845 00:39:38,392 --> 00:39:40,736 يه ايستگاه دارما که زير آب بود 846 00:39:40,911 --> 00:39:42,752 تمام سيگنال هاي راديويي .که از جزيره فرستاده ميشد رو مختل ميکرد 847 00:39:42,959 --> 00:39:45,247 سؤال اينه که چطوري ميتونيم ايستگاه رو از کار بندازيم؟ - .من انجامش ميدم - 848 00:39:45,495 --> 00:39:48,487 براي من، شوکه کننده ترين قسمت 849 00:39:48,600 --> 00:39:50,822 همون قسمتي بود که توش .چارلي قرار بود بميره 850 00:39:50,944 --> 00:39:54,079 چارلي قاعدتاً يه شخصيت .دوست داشتني بود 851 00:39:54,199 --> 00:39:55,672 .من چيزيم نميشه کلير 852 00:39:57,232 --> 00:39:58,600 .نگران من نباش 853 00:40:04,184 --> 00:40:06,615 احساس ميکردن که .انگار سالهاست همديگه رو ميشناسن 854 00:40:06,728 --> 00:40:09,008 و اين تبديل شد به يه چيزي ،که خيلي عالي و شگفت آور بود 855 00:40:09,295 --> 00:40:11,504 .و حالا، ميدوني، خيلي غم انگيزه 856 00:40:13,407 --> 00:40:15,056 چارلي شنا کرد و رفت به اون ايستگاه زير آب 857 00:40:15,449 --> 00:40:17,688 ...و اون مختل کننده ي سيگنال رو از کار انداخت 858 00:40:18,264 --> 00:40:20,640 .به دوستاش يه شانسي براي درخواست کمک داد 859 00:40:21,472 --> 00:40:22,711 .پنلوپه ويدمور هستم 860 00:40:22,856 --> 00:40:25,529 چطوري اين فرکانس رو پيدا کردين؟ - !دزموند - 861 00:40:26,025 --> 00:40:27,528 شما الان گفتين "دزموند"؟ 862 00:40:27,648 --> 00:40:30,760 آره. هي، شما تو کشتي هستين؟ - .کدوم کشتي؟ نه من تو کشتي نيستم - 863 00:40:30,879 --> 00:40:33,367 يکي از سخت ترين کارها که بايد انجام ميداديم 864 00:40:33,591 --> 00:40:38,087 بعنوان داستان نويسان سريال گمشدگان ...اين بود که يه شخصيت رو بکشيم 865 00:40:38,335 --> 00:40:39,848 سلام؟ دزموند اونجاست؟ - .چونکه هر جور بخوايد حساب کنيم اين شخصيت ها با هم دوستن - 866 00:40:44,007 --> 00:40:44,719 !چارلي 867 00:40:45,127 --> 00:40:48,303 ،وقتي که ما چارلي رو تو پايان فصل سوم کشتيم 868 00:40:48,440 --> 00:40:49,856 يه چيزي بود که خيلي وقت بود 869 00:40:50,007 --> 00:40:51,321 .داشتيم بهش فکر ميکرديم 870 00:40:54,584 --> 00:40:57,992 ،اينکه چطوري مرد خيلي تحريک کننده بود و...و من بايد بگم که 871 00:40:58,095 --> 00:41:01,783 وقتي که ديدم چارلي غرق شد .اينقدر گريه کردم چشمام درد گرفته بود 872 00:41:02,328 --> 00:41:04,263 ،واقعاً به همه ضربه زد .چونکه همه دوسش داشتن 873 00:41:04,383 --> 00:41:07,272 اون اتفاق همه رو بيشتر از اون چيزي که .انتظار داشتيم تحت تأثير قرار داد 874 00:41:09,632 --> 00:41:11,287 وقتي که رفتيم توي ،اتاق تدوين 875 00:41:11,569 --> 00:41:13,455 لحظه اي که چارلي واقعاً ميميره 876 00:41:13,600 --> 00:41:15,112 .عميق ترين لحظه و ناراحت کننده ترين لحظه بود 877 00:41:15,232 --> 00:41:18,073 انگار مثل اين بود که يکي رو از دست داده باشي، با اينکه .فقط وانمود ميکرديم که اون مرده 878 00:41:20,560 --> 00:41:22,840 .آروم آرون 879 00:41:23,040 --> 00:41:23,800 چي شده؟ 880 00:41:24,016 --> 00:41:27,672 .چارلي همين الان نجاتمون داد - سلام؟ - 881 00:41:28,000 --> 00:41:29,528 ،وقتي اون منبع مختل کننده قطع شد 882 00:41:29,664 --> 00:41:32,248 .تماس براي کمک بالاخره نتيجه داد 883 00:41:32,384 --> 00:41:35,168 من يکي از بازماندگان .سانحه ي پرواز 815 اوشينيک هستم 884 00:41:35,360 --> 00:41:38,385 ميتونيد جاي ما رو پيدا کنين؟ - !لعنتي، آره، ميتونيم - 885 00:41:53,086 --> 00:41:56,094 .داشتم کيک درست ميکردم دستم سوخت 886 00:41:56,214 --> 00:41:59,879 واقعاً به اين علاقه مندم که ارتباطات با همديگه از يه لحاظي 887 00:42:00,069 --> 00:42:02,478 .توي سريال بهش توجه ميشه 888 00:42:02,701 --> 00:42:04,989 .اين حتي ادبيات هم نيست .پاپ کورنه 889 00:42:05,109 --> 00:42:05,974 ببخشيد؟ 890 00:42:06,069 --> 00:42:09,405 ،واقعيت خودش رو از يه زاويه نشون ميده 891 00:42:09,567 --> 00:42:12,799 ولي بعدش اگه يه طرفي بايستيد ،و لنز دوربين رو کنار بذاريد 892 00:42:13,038 --> 00:42:15,317 .اونوقت ناگهان متفاوت ميبينيدش 893 00:42:15,445 --> 00:42:16,983 ،من شروع ميکنم فکر ميکنم که اينکه آدم خودش چيزي بخواد 894 00:42:17,254 --> 00:42:20,126 ...هنوز وجود داره و 895 00:42:21,590 --> 00:42:23,215 شش فصل از سريال گمشدگان بهمون ياد داد 896 00:42:23,325 --> 00:42:26,197 که هر چيزي که ميبينيم .واقعاً اونطوري نيست که بنظر ميرسه 897 00:42:27,134 --> 00:42:29,125 من هميشه به آدمايي که درباره ،سريال ازم سؤال ميکنن ميگم که 898 00:42:29,294 --> 00:42:31,502 چيزي که ميبينيد .لزوماً چيزي نيست که برداشت ميکنيد 899 00:42:31,789 --> 00:42:33,462 ،در طول سه فصل اول 900 00:42:33,758 --> 00:42:35,286 گذشته نگريِ شخصيت ها 901 00:42:35,374 --> 00:42:36,693 درون زندگي 6 نفر اوشينيک 902 00:42:36,830 --> 00:42:38,430 قبل از اينکه هواپيما .سقوط کنه رو بررسي ميکنه 903 00:42:39,486 --> 00:42:42,334 ،ولي همه چي تغيير کرد وقتي که جک ،در اون بحبوحه 904 00:42:42,550 --> 00:42:45,670 چيزي که ديده شد مثل اين بود .که فکر ميکردي اون يه گذشته نگريِ از زنگي اونه 905 00:42:45,878 --> 00:42:46,831 .منم 906 00:42:47,525 --> 00:42:48,430 .هي، هي، هي 907 00:42:48,574 --> 00:42:50,727 ،صبر کن. قطع...قطع نکن .خواهش ميکنم 908 00:42:50,957 --> 00:42:52,678 .بايد ببينمت 909 00:42:54,374 --> 00:42:55,551 ،ولي وقتي کيت ظاهر شد 910 00:42:55,757 --> 00:42:57,901 گمشدگان قدم بزرگي رو به آينده برداشت 911 00:42:58,271 --> 00:42:59,846 و اين توقع بيننده رو درهم شکست 912 00:42:59,958 --> 00:43:01,654 اينکه بازمانده ها قبل از اينکه سريال تموم بشه 913 00:43:01,807 --> 00:43:03,550 .نبايد از جزيره ميومدن بيرون 914 00:43:03,758 --> 00:43:06,887 .ما...نبايد از اونجا ميومديم 915 00:43:07,182 --> 00:43:08,830 .چرا، بايد ميومديم 916 00:43:09,245 --> 00:43:12,070 اين اولين بار توي آينده نگري سريال ها بود 917 00:43:12,294 --> 00:43:14,750 که تجربيات شش نفر بازمانده رو دنبال ميکرد 918 00:43:14,926 --> 00:43:19,693 که نجات پيدا کرده بودن .و همه جا بعنوان شش نفر اوشينيک شناخته شده بودن 919 00:43:19,886 --> 00:43:21,775 .ميخواستم ببينم که اگه تو شب تغيير کنم چي ميشه" 920 00:43:21,999 --> 00:43:24,806 بذار فکر کنم. آيا من "همون چيزي بودم که به اونصورت امروز صبح از خواب بيدار شدم؟ 921 00:43:25,046 --> 00:43:27,718 جک و کيت يه زندگي رو با هم شروع کردن 922 00:43:27,934 --> 00:43:31,766 .بچه ي کلير، آرون، رو بزرگ ميکردن - بعنوان يه بيننده هميشه اين احساس بهمون دست ميداد - 923 00:43:31,910 --> 00:43:33,359 .که اونا با هم باشن خوبن 924 00:43:34,134 --> 00:43:36,734 .خيلي خوشحالم که اينجايي - ،اون قسمت با کيت - 925 00:43:36,854 --> 00:43:39,110 ما يه جورايي توي يه جور زندگي اي بوديم که اونا تو اون دنيا عاشق شدن 926 00:43:39,238 --> 00:43:43,375 ...و ميخواستن ازدواج کنن - .البته که ازدواج ميکنم. آره - 927 00:43:43,702 --> 00:43:45,222 ،همه چي خيلي زيبا نظر ميرسيد 928 00:43:45,342 --> 00:43:47,270 ولي در زير اين لايه زندگي .يه چيزي بود که به جک داشت فشار مياورد 929 00:43:47,485 --> 00:43:50,285 انگار مثل اين بود که جزيره داره .از دور جک رو تخريب ميکنه 930 00:43:50,718 --> 00:43:52,773 من فکر ميکنم بخاطر اين بود که جک و کيت خيلي با هم جر و بحث ميکردن 931 00:43:52,886 --> 00:43:55,807 چونکه مشخص بود که کيت ،هدف جک تو زندگيش نبوده و نيست 932 00:43:55,926 --> 00:43:58,982 .و جک هم هدف کيت نبوده - .تو نميتوني اين کار رو بکني - 933 00:43:59,214 --> 00:44:00,982 .تو با خودت مشکل داري .بايد اين مشکلات رو پيدا کني و بفهمي 934 00:44:01,382 --> 00:44:03,150 هيچ چيز غم انگيز تر و ناراحت کننده تر از 935 00:44:03,262 --> 00:44:04,686 که دوتا آدمي که شما احساس ميکنيد 936 00:44:04,822 --> 00:44:05,941 .با هم ديگه ميبايست زندگي عالي اي داشته باشن 937 00:44:06,270 --> 00:44:08,190 ولي اتفاقاتي که اونا خودشون رو توي اون مشکلات ميديدن 938 00:44:08,358 --> 00:44:10,861 اينطور بنظر نميومد که اين فرصت رو بده بهشون 939 00:44:10,974 --> 00:44:13,934 ،که با همديگه يه رابطه ي خالص .و خيلي خوب داشته باشن 940 00:44:14,197 --> 00:44:15,254 و اين اتفاقاتي که 941 00:44:15,358 --> 00:44:17,758 جک و کيت رو دنبال ميکرد از زماني شروع شد که 942 00:44:17,918 --> 00:44:20,886 يه هليکوپتر از کشتي بارکش اومد و به جزيره .و باعث رفتنشون از جزيره شد 943 00:44:21,117 --> 00:44:24,046 تو کي هستي؟ - .من دنيل فارادي هستم - 944 00:44:24,383 --> 00:44:26,006 .اومدم اينجا که نجاتتون بدم 945 00:44:26,829 --> 00:44:29,102 فارادي يه فيزيکدان بود که اومده بود به جزيره 946 00:44:29,191 --> 00:44:31,533 ،با يه گروه علمي و دانشمند و بهمراه يک خلبان .فرانک لاپيدوس 947 00:44:31,766 --> 00:44:34,630 ولي نجات .مأموريت اصلي اونا نبود 948 00:44:34,830 --> 00:44:38,623 ...اين چارلز ويدموره .مردي که کشتيش يه کم دورتر از ساحل لنگر انداخته... 949 00:44:38,887 --> 00:44:41,582 چارلز ويدمور قبل از اينکه توسط بن از جزيره 950 00:44:41,822 --> 00:44:44,422 تبعيد بشه .يه زماني رهبر غريبه ها بوده 951 00:44:44,678 --> 00:44:46,215 .ميبينمت پسر 952 00:44:47,142 --> 00:44:48,277 ،ويدمور ميخواست انتقام بگيره 953 00:44:48,581 --> 00:44:50,470 ،بنابراين کشتي بارکش رو فرستاد به جزيره 954 00:44:50,982 --> 00:44:53,894 کشتي اي که همچنين يه عده سرباز نظامي .توش بودن تا بن رو دستگير کنن 955 00:44:54,774 --> 00:44:56,766 .بريم کک مکي .به اندازه کافي از اين جزيره لذت بردم 956 00:44:57,319 --> 00:45:00,894 جک و ساوير عده اي بازمانده ها رو به ...کشتيِ ويدمور راهنمايي کردن 957 00:45:01,566 --> 00:45:03,135 .ولي هليکوپتر داشت سوخت از دست ميداد 958 00:45:04,606 --> 00:45:06,294 خيلي بهتر ميشد اگه 959 00:45:06,399 --> 00:45:07,589 !حدود 100 پوندي از وزنمون کم ميشد 960 00:45:07,997 --> 00:45:08,766 .هي 961 00:45:09,046 --> 00:45:13,829 .بنابراين ساوير يه تصميم پايداري گرفت - خيلي دوست دارم بدونم چقدر کيت و ساوير - 962 00:45:13,902 --> 00:45:15,558 .قرار بوده با همديگه رابطه داشته باشن 963 00:45:15,885 --> 00:45:19,103 توي قسمت آزمايشي فصل اول وقتي اسلحه رو ازش گرفتم 964 00:45:19,246 --> 00:45:21,902 ..و اونو کشيدمش نزديک تر به سمت خودم - .من با دخترايي مثل تو بودم - 965 00:45:22,109 --> 00:45:25,063 ،همه داشتن درباره اين حرف ميزدن که .اوه، رابطه شون شروع شد 966 00:45:25,165 --> 00:45:27,014 نميدونم اين بهشون يه همچين فکري رو داده بود 967 00:45:27,126 --> 00:45:30,926 .يا اينکه قبلاً برنامه بود که اين دوتا با هم رابطه داشته باشن - ،بعد از اين همه سختي که تو اين جزيره کشيديم - 968 00:45:31,166 --> 00:45:34,598 لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟ - ،من هميشه احساس ميکردم، توي مشکلات زندگيشون - 969 00:45:34,687 --> 00:45:36,142 .همشون خيلي خوب با هم جور بودن 970 00:45:36,246 --> 00:45:38,086 ولي درباره دوتا آدم که ميدونن چطوري به همديگه باشن 971 00:45:38,319 --> 00:45:40,294 ،چيز جالب و شيريني وجود داره 972 00:45:40,485 --> 00:45:43,557 بعناون دوتا آدمي که همديگه رو اصلا نميشناختن .بخوان به همديگه پرواز کنن 973 00:45:46,054 --> 00:45:46,983 !ساوير 974 00:45:48,822 --> 00:45:52,173 اين براي يه شخصيت چقدر قهرمانانه ست؟ - .اون کاملاً قهرمانانه بود - 975 00:45:52,278 --> 00:45:53,982 ،بعنوان يه آدمي که ميگه ."ميدوني، قرار نيست موفق بشيم" 976 00:45:54,149 --> 00:45:56,062 ."خيلي دوسش داشتم. "من ميخوام بپرم - .درست واقعاً مثل جاش هالووي توي زندگيش - 977 00:45:56,254 --> 00:46:00,079 .آره. من...من اينطوري ام .من هميشه بخشنده ام 978 00:46:00,854 --> 00:46:02,286 ،ساوير راهش رو گرفت به سمت جزيره 979 00:46:04,166 --> 00:46:07,414 ...وقتي که بن از دست نظاميا فرار کرده بود - .از اينکه اومدي ممنون ريچارد - 980 00:46:07,566 --> 00:46:09,398 و در آخرين تلاش هاش براي حفاظت از جزيره 981 00:46:09,614 --> 00:46:12,383 .رفت درون يه تالار و حفره زيرِ زمين 982 00:46:14,270 --> 00:46:15,534 ،هليکوپتر رسيد به کشتي بارکش ويدمور 983 00:46:15,678 --> 00:46:17,958 .ولي اون کشتي از مواد منفجره پر بود 984 00:46:18,150 --> 00:46:19,646 .کجا داري ميري؟ ما بايد بريم - .جين با مايکل اون پايينن - 985 00:46:19,782 --> 00:46:22,197 .نه، نه. وقت نداريم، وقت نداريم. بايد بريم - !من تنهاش نميذارم - 986 00:46:22,414 --> 00:46:25,448 ،هر دفعه که از هم جدا ميشديم براي من خاطره انگيزه 987 00:46:25,616 --> 00:46:27,936 ،چونکه بيشتر وقتا فکر ميکنم که خب .شايد بايد همينطوري باشه 988 00:46:28,295 --> 00:46:30,127 !نه! اون جينه 989 00:46:30,271 --> 00:46:31,488 فکر ميکنم که 990 00:46:31,632 --> 00:46:33,335 يکي از سخت ترين صحنه هايي بوده .که بازي کردم 991 00:46:41,616 --> 00:46:43,112 .دستام ميلرزيدن 992 00:46:47,423 --> 00:46:48,879 !نميتونيم !دور بزن 993 00:46:49,032 --> 00:46:51,383 !سان! سان .جين مرده 994 00:46:53,631 --> 00:46:55,135 اون ممکن بود آخرين لحظه اي باشه ،که اونا همديگه رو ديدن 995 00:46:55,304 --> 00:46:57,495 ،بنابراين مهم بود و براي سان مهم بود 996 00:46:57,703 --> 00:46:59,759 .اينکه بايد باور ميکرد که جين مرده 997 00:47:00,623 --> 00:47:03,520 !لاپيدوس !ما رو برگردون به جزيره 998 00:47:04,352 --> 00:47:05,304 ،وقتي که کشتي از بين رفت 999 00:47:05,495 --> 00:47:07,160 ،هليکوپتر راهش رو کج کرد که برگرده 1000 00:47:08,272 --> 00:47:10,623 درست موقعي که بن داشت يه ،چرخ دنده ي مرموز رو ميچرخوند 1001 00:47:10,768 --> 00:47:12,287 ...که باعث ميشد جزيره 1002 00:47:13,591 --> 00:47:14,631 .ناپديد بشه 1003 00:47:15,944 --> 00:47:16,935 !جزيره کدوم گوريه؟ 1004 00:47:17,839 --> 00:47:18,440 .نيست 1005 00:47:19,401 --> 00:47:20,840 !بالاخره اتفاق افتاد بچه ها !سوختمون تموم شد 1006 00:47:30,800 --> 00:47:33,623 اينجا چيکار ميکنيد؟ - .گفتم يه تني به آب بزنم - 1007 00:47:34,184 --> 00:47:35,928 ولي اميدوارم گمشدگان کاري کنه اين به ياد همه بمونه که 1008 00:47:36,032 --> 00:47:37,431 ...بعنوان يه سريال شخصيت پرداز 1009 00:47:37,600 --> 00:47:40,656 براي چي جشن گرفتي؟ - .جشن نگرفتم - 1010 00:47:40,897 --> 00:47:43,080 ...که با مسائل انساني روبرو ميشه 1011 00:47:43,247 --> 00:47:45,704 اون کشتي ماست؟ - .بود - 1012 00:47:45,992 --> 00:47:49,631 اين واقعاً ذهنتون رو به افق هاي مختلفي باز ميکنه 1013 00:47:49,824 --> 00:47:51,271 .که قبلاً اصلاً بهشون فکر نميکردين 1014 00:47:51,392 --> 00:47:52,591 من يه ظن خيلي کوچولو دارم 1015 00:47:52,704 --> 00:47:53,912 .که اين ممکنه به تنهايي به جا بمونه 1016 00:47:54,040 --> 00:47:56,423 تعجب نميکنم که اگه بعداً ،دوباره بهش نگاه کنيد، ميدونيد 1017 00:47:56,568 --> 00:47:57,768 ،مثلاً 10 يا 15 يا 20 سال بعد، و بگيد که 1018 00:47:57,904 --> 00:48:02,342 .اين اتفاق فقط يه با افتاده - .سلام جان. به خونه خوش اومدي - 1019 00:48:02,528 --> 00:48:05,423 بعنوان خلق کردن يه دنيايي که ،يه جورايي بتوني از همه جا فرار کني و بري توي اون دنيا 1020 00:48:05,600 --> 00:48:07,095 ...ميدوني، منظروم يه تلويزيونه که بشه بهش پناه برد 1021 00:48:07,208 --> 00:48:08,752 .فکر نميکنم ميتونسته بهتر از اين باشه 1022 00:48:17,321 --> 00:48:19,352 !کسي نيست؟ 1023 00:48:22,336 --> 00:48:25,072 وقتي که بنجامي لاينوس اون چرخ دنده رو چرخوند ...که جزيره رو منتقل کنه 1024 00:48:26,616 --> 00:48:28,992 اون حدود نصف دنيا رو طي کرد و منتقل شد 1025 00:48:29,160 --> 00:48:30,224 ،به صحراي تونس 1026 00:48:30,767 --> 00:48:33,344 و شروع کرد به ارتباط برقرار ،کردن با شش نفر اوشينيک 1027 00:48:33,551 --> 00:48:35,839 .که قبلاً نجات پيدا کرده بودن - .سلام هوگو -. 1028 00:48:36,032 --> 00:48:39,104 ،ولي توي جزيره لاک، ساوير، جوليت 1029 00:48:39,343 --> 00:48:40,736 و باقي مونده ها از اون گروه علمي 1030 00:48:41,336 --> 00:48:42,744 .شروع کردن به سفر کردن در زمان 1031 00:48:43,072 --> 00:48:45,384 ...و در يکي از همين سفر هاي زماني 1032 00:48:45,591 --> 00:48:47,064 جين؟ - ساوير؟ - 1033 00:48:47,248 --> 00:48:49,687 .جين رو خيلي سالم و سرحال و زنده پيدا کردن 1034 00:48:49,896 --> 00:48:52,215 .بايد برگرديم به ايستگاه ارکيد - ببخشيد؟ - 1035 00:48:52,424 --> 00:48:54,719 .همه اينا از اونجا شروع شد .شايد جايي باشه که همش تموم بشه 1036 00:48:54,935 --> 00:48:57,536 ،بنابراين لاک دوباره چرخ دنده رو چرخوند 1037 00:48:57,672 --> 00:49:01,776 .و سفر در زمان متوقف شد - .فکر ميکنم تموم شد - 1038 00:49:01,993 --> 00:49:04,352 .فکر ميکنم جان موفق شد - حالا چي؟ - 1039 00:49:04,488 --> 00:49:07,927 .حالا منتظرش ميمونيم تا برگرده 1040 00:49:08,056 --> 00:49:09,135 ،بعد از اينکه لاک چرخ دنده رو چرخوند 1041 00:49:09,272 --> 00:49:12,625 ساوير و جوليت ساکن توي .سال 1974 موندن 1042 00:49:12,816 --> 00:49:15,903 ،و با جين و مايلز .به ابتکار دارما پيوستن 1043 00:49:16,249 --> 00:49:19,423 اون گوني هاي سيب زميني واقعاً .مضحک و خنده دار بودن رفيق 1044 00:49:19,545 --> 00:49:22,607 .هر روز مياييد اونو ميپوشيد !و ميگيد که خيلي خب، باشه 1045 00:49:22,799 --> 00:49:24,808 .و فکر ميکنم "دَن" ازش راضي بود 1046 00:49:25,007 --> 00:49:28,424 .دوسش داشتم خيلي باحاله تو دهه 70 باشي، ميدوني؟ 1047 00:49:28,527 --> 00:49:29,263 .عصر بخير رئيس 1048 00:49:29,368 --> 00:49:32,199 ،ساوير شد سرپرست نگهباني 1049 00:49:32,432 --> 00:49:33,839 ...جوليت يه مکانيک بود 1050 00:49:34,215 --> 00:49:35,303 .بوهاي خوب خوب مياد 1051 00:49:35,504 --> 00:49:38,385 .و اون دوتا عاشق هم شدن - اون برا منه؟ - 1052 00:49:38,784 --> 00:49:42,975 با اينکه من و کيت سه سال با همديگه ،رابطه داشتيم و با هم بوديم 1053 00:49:43,096 --> 00:49:44,264 .اونا دوتا صحنه ي مختلف بهمون دادن 1054 00:49:45,288 --> 00:49:48,191 .دوست دارم - .منم دوست دارم - 1055 00:49:48,456 --> 00:49:50,456 ،ولي نگاش کردم .و قانعش شدم 1056 00:49:50,600 --> 00:49:54,248 خيلي سريع براي ساوير و جوليت .توي زندگيشون ريشه پراکني کردم 1057 00:49:54,384 --> 00:49:55,240 ...منظورم اينه که، ساوير 1058 00:49:55,352 --> 00:49:57,864 وقتي داشت با جوليت ،بعد از اون شب طوفان حرف ميزد 1059 00:49:58,032 --> 00:49:59,888 ميدونيد، يه جورايي داشت .قلبش رو از کيت خالي ميکرد 1060 00:50:00,080 --> 00:50:01,855 چرا الان بهم نميگي؟ 1061 00:50:02,272 --> 00:50:04,241 ،من غير داوطلبانه داشتم پيش خودم فکر ميکردم 1062 00:50:04,416 --> 00:50:07,135 !ببوسش! ببوسش 1063 00:50:11,296 --> 00:50:13,488 ،بعد از چرخودن چرخ دنده لاک منتقل شد 1064 00:50:13,592 --> 00:50:15,928 .به 3 سال در آينده به سال 2007 1065 00:50:16,664 --> 00:50:18,463 اون ظورع کرد دنبال شش نفر اوشينيک گشتن 1066 00:50:18,816 --> 00:50:20,664 که قانعشون کنه .که برگردن به جزيره 1067 00:50:21,312 --> 00:50:23,312 .من بر نميگردم - .جواب منفيه - 1068 00:50:23,544 --> 00:50:25,904 !نه، من هيچ جا با تو نميام - ،منو تنهام بذار - 1069 00:50:27,056 --> 00:50:28,976 !بقيه اونا رو هم تنها بذار 1070 00:50:30,712 --> 00:50:34,343 ،لاک شکست خورده بود ...و وقتي تمام اميدش رو از دست داده بود 1071 00:50:35,944 --> 00:50:38,024 !صبر کن، خواهش ميکنم .جان، صبر کن 1072 00:50:39,049 --> 00:50:40,328 بنجامين لاينوس ديد يه شانسي داره 1073 00:50:40,480 --> 00:50:44,567 .که دوباره نقش رهبريت جزيره رو بدست بياره - کي...اينجا...اينجا چيکار ميکني؟ - 1074 00:50:44,752 --> 00:50:47,336 اون روز توي اتاق .يه انرژي خاصي وجود داشت 1075 00:50:47,496 --> 00:50:49,303 .جان، فقط آروم باش - از جون من چي ميخواي؟ - 1076 00:50:49,416 --> 00:50:51,263 .خواهش ميکنم، بذار حرف بزنم - !جواب سؤالمو بده - 1077 00:50:52,112 --> 00:50:55,536 من هميشه از "تِري" توقع دارم ،که يه صحنه ي فوق العاده رو بازي کنه 1078 00:50:55,816 --> 00:50:59,369 ولي خيلي بيشتر و عميق تر از اون چيزي .که من انتظار داشتم، اون روز پيش رفت 1079 00:50:59,536 --> 00:51:00,576 ،نميدونم از اونجا کجا ميريم 1080 00:51:00,712 --> 00:51:03,248 .ولي يه جوري ميفهميم - .تمرکز خيلي زياد ميشه - 1081 00:51:03,448 --> 00:51:06,008 و بخاطر همين يه روز خيلي قوي .و خوب بود اون روز 1082 00:51:06,215 --> 00:51:10,488 .من ميدونم کجا ميريم ...يه زن اينجا توي لوس آنجلس هست 1083 00:51:10,600 --> 00:51:13,343 .الوييز هاوکينگ - الوييز هاوکينگ؟ مطمئني؟ - 1084 00:51:13,552 --> 00:51:16,888 آره، چرا؟ ميشناسش؟ - .آره جان. ميشناسمش - 1085 00:51:27,016 --> 00:51:29,943 .دلم برات تنگ ميشه جان .واقعاً دلم برات تنگ ميشه 1086 00:51:30,081 --> 00:51:33,872 ميتونم بگم اون روز يکي از شديترين و سخت ترين روزهاي کاري بود 1087 00:51:34,199 --> 00:51:35,352 .که تا به امروز جلوي دوربين بازي کردم 1088 00:51:35,471 --> 00:51:38,055 خبر مرگ جان عميقاً روي جک تأثير منفي گذاشت 1089 00:51:38,927 --> 00:51:39,784 و روزنه اي بود 1090 00:51:39,880 --> 00:51:41,847 .در تصميم گيريش براي بازگشت به جزيره 1091 00:51:42,215 --> 00:51:43,392 يه اتفاقي داشت ميفتاد 1092 00:51:43,519 --> 00:51:45,687 که حتي هيچ ربطه به .خود جک هم نداشت 1093 00:51:45,808 --> 00:51:49,135 ...به ايمانش ربط داشت تمام اون جنگ درونيش 1094 00:51:49,289 --> 00:51:52,176 با جک و لاک و اينکه .کاري که قرار بود انجام بده 1095 00:51:52,504 --> 00:51:55,561 نميتونس بيخيال اين عقيده بشه ،که اون يه وصيت داشت 1096 00:51:55,655 --> 00:51:57,232 ،دو در همون موقع .داشت نابودش ميکرد 1097 00:51:57,383 --> 00:51:59,584 .اون گفت که من بايد برگردم 1098 00:52:01,096 --> 00:52:03,049 .همتون بايد برگرديد 1099 00:52:04,143 --> 00:52:05,472 .بايد اونم با خودمون ببريم 1100 00:52:08,680 --> 00:52:10,896 ،جک و بن هر دو ميخواستن برگردن به جزيره 1101 00:52:11,448 --> 00:52:12,759 .بنابراين يه راهي پيدا کردن 1102 00:52:13,089 --> 00:52:15,578 .هواپيمايي آجيرا پرواز شماره 316 1103 00:52:15,751 --> 00:52:19,226 شش نف راوشينيک .سفر بازگشتشون رو شروع کردن 1104 00:52:20,202 --> 00:52:23,210 براي کيت، اين يه فرصتي بود که .کلير و آرون رو دوباره به هم برسونه 1105 00:52:23,890 --> 00:52:25,811 آقاي شپرد...رابطه تون با متوفي چيه؟ 1106 00:52:25,946 --> 00:52:27,682 .اون، آم، يکي از دوستانم بوده 1107 00:52:28,770 --> 00:52:30,834 ،براي اينکه پرواز اصلي دوباره بازسازي بشه 1108 00:52:31,034 --> 00:52:33,426 جسد جان لاک به هواپيما .آورده شد 1109 00:52:36,506 --> 00:52:39,123 ...در بالاي اقيانوس آرام 1110 00:52:39,330 --> 00:52:41,483 .چندين فلاش در هواپيما بوجود اومد 1111 00:52:41,666 --> 00:52:43,626 !اون باند فروده؟ 1112 00:52:44,907 --> 00:52:46,994 !تمام قسمتها از کار افتادن !داريم هواپيما رو ميشونيم 1113 00:52:47,097 --> 00:52:48,915 !آماده ي ضربه باشين 1114 00:52:51,666 --> 00:52:56,466 لاپيدوس، سان و بن در زمان حاضر .يعني در سال 2007 تو جزيره فرود ميان 1115 00:52:56,715 --> 00:52:58,235 فرانک؟ - اونا کجا رفتن؟ - 1116 00:52:58,403 --> 00:52:59,266 .رفتن 1117 00:53:01,146 --> 00:53:04,443 ...ولي جک، کيت، هارلي و سعيد 1118 00:53:04,554 --> 00:53:08,419 ...برگشتن به جزيره ولي 30 سال قبل تو سال 1977 1119 00:53:08,681 --> 00:53:12,066 جين؟ - .و دوباره به جين و ساوير ملحق شدن - 1120 00:53:12,170 --> 00:53:13,171 !باورم نميشه 1121 00:53:15,875 --> 00:53:17,804 خب، ببينم شماها تو اين لباس کار دارمايي ها چيکار ميکنيد؟ 1122 00:53:18,203 --> 00:53:21,659 .ما تو ابتکار دارماييم .الان سال 1977 ئه 1123 00:53:22,075 --> 00:53:24,929 ."همه بگن "خوش اومدين - !خوش اومدين - 1124 00:53:25,339 --> 00:53:27,849 ساوير ورود دوستاش به .ابتکار دارما رو پايه ريزي کرد 1125 00:53:28,005 --> 00:53:29,818 .و يادتون نره از سُس مخصوصش استفاده کنيد 1126 00:53:29,946 --> 00:53:33,379 .واقعاً همبرگر رو خوشمزه ميکنن - دنيل فارادي هم همچنين يکي از اعضاي - 1127 00:53:33,489 --> 00:53:35,795 ...ابتکار دارما در سال 1970 بود 1128 00:53:35,922 --> 00:53:37,914 .سلام جيمز - ،و روزهاش رو 1129 00:53:38,043 --> 00:53:41,305 صرف اين ميکرد که از سقوط پرواز 815 اوشينيک جلوگيري کنه 1130 00:53:41,427 --> 00:53:45,226 .که اتفاق نيفته - ...آدمايي که تو منطقه ي ايستگاه قو کار ميکنن - 1131 00:53:45,379 --> 00:53:46,578 اونا زمين رو سوراخ ميکنن 1132 00:53:46,707 --> 00:53:50,427 .و بطور اتفاقي به يه منبع عظيم انرژي برخورد ميکنن - ،دنيل فارادي ميگه که - 1133 00:53:50,522 --> 00:53:52,410 ،اگه بتونيم يه بمي هيدروژني رو منفجر کنيم 1134 00:53:52,562 --> 00:53:55,555 اين انرژي عظيم از الکترومغناطيس که 1135 00:53:55,675 --> 00:53:59,850 .که اون دريچه براي مطالعه روي اين نيرو ساخته شده هيچ وقت آزاد نميشه ،و اون دريچه هيچ وقت ساخته نميشه 1136 00:54:00,004 --> 00:54:02,763 ،و هوايپيماي شما .طبق برنامه فرود مياد 1137 00:54:03,138 --> 00:54:05,018 .فکر اون جک رو برانگيخت 1138 00:54:05,265 --> 00:54:07,681 ...و وقتي که فارادي کشته شد 1139 00:54:07,826 --> 00:54:08,930 .جک اين مأموريت رو بعهده گرفت 1140 00:54:09,314 --> 00:54:11,427 .اونا فکر ميکنن که بمب مثل يه دکمه ي راه اندازي مجدده 1141 00:54:11,555 --> 00:54:14,274 تمام مسافران پرواز 815 اوشينيک ،برميگردن تو هواپيما 1142 00:54:14,427 --> 00:54:17,018 ،از سيدني به لوس آنجلس پرواز ميکنن 1143 00:54:17,171 --> 00:54:20,058 و زندگيشون ادامه پيدا ميکنه طوري که اصلاً يه سانحه ي سقوط هواپيما 1144 00:54:20,154 --> 00:54:21,146 .اتفاق نيفتاده 1145 00:54:22,122 --> 00:54:23,650 ...ولي بمب منفجر نشد 1146 00:54:24,595 --> 00:54:26,170 .اينجا بنظر لوس آنجلس نمياد 1147 00:54:28,626 --> 00:54:30,882 ...و جريان عظيمي از الکترومغناطيس 1148 00:54:31,114 --> 00:54:33,618 .جوليت رو گير انداخت 1149 00:54:33,722 --> 00:54:35,714 !جوليت! نه 1150 00:54:35,866 --> 00:54:37,674 فکر ميکني داري کجا ميري دختر جون؟ 1151 00:54:37,978 --> 00:54:42,106 اين يکي از صحنه هاي خوب .و تجربه ي خوبي براي فيلم بود 1152 00:54:42,258 --> 00:54:44,266 .منو تنها نذار - .چيزي نيست - 1153 00:54:44,370 --> 00:54:45,547 !منو ترکم نکن 1154 00:54:45,651 --> 00:54:49,066 ...خيلي سخت بود، ولي .داشت اتفاق ميفتاد 1155 00:54:49,203 --> 00:54:51,378 .دوست دارم جيمز. خيلي دوست دارم - !نه - 1156 00:54:52,779 --> 00:54:54,947 !نه! خودتو ول نکن 1157 00:54:55,939 --> 00:54:56,930 !جوليت 1158 00:54:57,586 --> 00:54:59,002 احساس ميکردم برام افتخار بود 1159 00:54:59,211 --> 00:55:01,635 و واقعاً به اون رابطه اي که داشتيم 1160 00:55:01,803 --> 00:55:04,331 يا عشقي که بعنوان شخصيت ها يسريال بهم داشتيم .افتخار ميکنم 1161 00:55:07,466 --> 00:55:09,290 ...جوليت اون بمب رو منفجر کرد 1162 00:55:09,675 --> 00:55:11,906 .و کاري رو که شروع کرده بودن تموم کرد 1163 00:55:13,641 --> 00:55:16,618 !زود باش! زود باش 1164 00:55:17,026 --> 00:55:19,371 !زود باش حرومزاده 1165 00:55:25,981 --> 00:55:26,791 سؤال بزرگ 1166 00:55:26,909 --> 00:55:28,543 در حالي که داشتيم به سمت ،فصل آخر پيش ميرفتيم اين بود که 1167 00:55:28,638 --> 00:55:31,382 عواقب ضربه زدن جوليت به اون بمب چيا هستن؟ 1168 00:55:33,781 --> 00:55:35,278 ،بنابراين در ابتداي فصل 6 1169 00:55:35,422 --> 00:55:37,437 .از پرواز 815 اوشينيک شروع کرديم 1170 00:55:37,631 --> 00:55:41,110 و بنظر ميرسه که اون بمب ،واقعاً جواب داده 1171 00:55:41,383 --> 00:55:43,685 .و مسافران ما دارن به سمت لوس آنجلس پرواز ميکنن 1172 00:55:43,807 --> 00:55:46,229 .انگار موفق شديم - .البته - 1173 00:55:46,358 --> 00:55:47,998 ولي، کم کم ميفهميم که 1174 00:55:48,102 --> 00:55:49,223 يه سري تفاوت هاي کوچيکي 1175 00:55:49,318 --> 00:55:52,022 بين اين گروه از آدما و اون گروه از مسافراني که توي 1176 00:55:52,125 --> 00:55:54,246 .قسمت اول سريال ديديم وجود داره - ميدوني، واقعاً نبايد به مردم بگي که - 1177 00:55:54,358 --> 00:55:56,566 .بليط بخت آزمايي برنده شدي - ،از نصيحتت ممنون رفيق - 1178 00:55:56,670 --> 00:55:58,438 .ولي هيچ اتفاق بدي برام نميفته 1179 00:55:58,606 --> 00:56:02,062 .من خوش شانس ترين آدم رو زمينم - در گمشدگان ما گذشته نگري هايي داشتيم - 1180 00:56:02,166 --> 00:56:03,830 ،و بعد از اون هم آينده نگري هايي داشتيم 1181 00:56:03,934 --> 00:56:05,343 و حالا توي فصل نهايي سريال 1182 00:56:05,454 --> 00:56:07,894 .اين تصاوير رو داريم که بهشون ميگيم حال نگري - چيزي شده؟ - 1183 00:56:08,022 --> 00:56:11,486 ...نه. نه، شما فقط من شما رو ميشناسم؟ 1184 00:56:11,638 --> 00:56:14,069 .خب، مطمئن نيستم - ،براي مدت طولاني - 1185 00:56:14,238 --> 00:56:16,214 اين آدما داشتان هايي ميگفتن از اينکه جزيره روشون تسلط داره 1186 00:56:16,318 --> 00:56:18,278 .و اين فکر که جزيره داره اونا رو به سمت خودش ميکشونه 1187 00:56:18,807 --> 00:56:19,934 ميخواستيم به دلايل خيلي خاصيم 1188 00:56:20,038 --> 00:56:21,862 امسال داستان رو براتون بگيم 1189 00:56:22,022 --> 00:56:23,838 .جايي که جزيره نقشي نداشته باشه 1190 00:56:24,070 --> 00:56:26,078 ،اين دفعه تو اين فصل .جزيره غرق شده 1191 00:56:26,238 --> 00:56:27,790 .الان اون در تَهِ اقيانوسه 1192 00:56:28,822 --> 00:56:30,590 ..و بنابراين مسافران پرواز 815 1193 00:56:30,702 --> 00:56:32,750 دارن از سيدني ميرن سمت لوس آنجلس 1194 00:56:32,886 --> 00:56:34,382 که اين دفعه هيچ .سانحه ي سقوط هواپيمايي رخ نداده باشه 1195 00:56:36,151 --> 00:56:37,310 وقتي که ديديم واقعاً اون هواپيما 1196 00:56:37,430 --> 00:56:40,446 با آرامش توي "لوس آنجلس" فرود اودم ،احساس ميکردم که 1197 00:56:40,655 --> 00:56:42,382 .خيلي...خيلي احساسي بوده 1198 00:56:43,878 --> 00:56:47,134 .از هواپيما پياده شدن خيلي مهم و قابل توجه بود 1199 00:56:47,246 --> 00:56:49,070 .واي! اونا موفق شدن 1200 00:56:50,303 --> 00:56:51,398 ،و ذهنامون دارن بهمون ميگن که 1201 00:56:51,574 --> 00:56:54,150 خيلي خب، اين اتفاق چطوري افتاد؟ به اين خاطر اتفاق افتاد که 1202 00:56:54,374 --> 00:56:57,151 اون بمب هيدروژني واقعاً منفجر شد و واقعاً جزيره رو غرق کرد؟ 1203 00:56:57,222 --> 00:57:00,438 يا اينکه اتفاق ديگه اي اينجا داره ميفته؟ - !سلام؟ - 1204 00:57:00,574 --> 00:57:02,183 ،بعدش خيلي زود بعد از اون صحنه 1205 00:57:02,302 --> 00:57:04,470 ،ميبينيم که شخصيت هامون توي جزيره ن 1206 00:57:04,583 --> 00:57:07,814 ،و اونا بمب رو منفجر کردن .ولي اون بمب جواب نداده 1207 00:57:08,229 --> 00:57:11,134 نه. اونا يه جورايي برگشتن به زماني که ،"ما بهش ميگي "زمان حال جزيره 1208 00:57:11,390 --> 00:57:14,517 .ولي اونا هنوز تو جزيره گير افتادن - !درست برگردونديمون همونجايي که بوديم - 1209 00:57:14,862 --> 00:57:18,014 .متأسفم. فکر ميکردم جواب ميده - !ولي خب، جواب نداد - 1210 00:57:18,246 --> 00:57:20,277 بنابراين بيننده رو در جايي قرار ميديم ،که قراره اينا رو با هم تطبيق بده 1211 00:57:20,415 --> 00:57:22,199 چطوريه که ميتونيم يه داستان رو ببينيم 1212 00:57:22,342 --> 00:57:24,127 که توش شخصيت هاي ما تو جزيره ن 1213 00:57:24,254 --> 00:57:26,902 ...و در يه وضعيت خيلي فلاکت باري قرار گرفته ن - .تو اين کار رو کردي - 1214 00:57:27,335 --> 00:57:29,326 و در آنِ واحد داريم يه داستان ديگه رو هم ميبينيم که توش شخصيت هاي ما 1215 00:57:29,486 --> 00:57:32,054 ،توي لوس آنجلس فرود ميان .و دارن از هواپيما پياده ميشن 1216 00:57:32,197 --> 00:57:33,526 ،و بنابراين بعنوان يه بيننده ميخوايم بدونيم 1217 00:57:33,639 --> 00:57:36,198 چرا اين دوتا تفاوت وجود داره؟ - .خيلي ممنونم - 1218 00:57:36,334 --> 00:57:39,030 ،در زمان حال ،جک يه دکتره 1219 00:57:39,143 --> 00:57:41,950 .ولي همچنين پدر يه پسر نوجوونه - .موفق باشي پدر - 1220 00:57:42,095 --> 00:57:46,358 .ممنونم - ،ميت هنوز يه فراريه ولي ادعا ميکنه که بيگناهه - 1221 00:57:46,583 --> 00:57:48,166 .و خيلي سريع فرارش رو برنامه ريزي ميکنه 1222 00:57:50,375 --> 00:57:52,870 .لباساي لعنتيتو بپوش جيم - .باشه همکار - 1223 00:57:53,118 --> 00:57:56,999 ساوير يه پليسه ولي هنوز داره با .همون گذشته ي تاريکش دست و پنجه نرم ميکنه 1224 00:57:57,143 --> 00:57:58,847 ،هارلي يه برنده بليط بخت آزماييه 1225 00:57:59,055 --> 00:58:01,246 ...و شانس خوب هرجا که ميره دنبالش مياد 1226 00:58:01,414 --> 00:58:03,047 .همه هوگو رو دوست دارن 1227 00:58:03,246 --> 00:58:06,471 .ولي توي عشق بدشانسه - .خيلي سرم شلوغه بخوام به اين چيزا برسم و کسي رو ببينم - 1228 00:58:06,702 --> 00:58:08,887 .ازدواج نکرديم - ،سان و جين ازدواج نکردن - 1229 00:58:09,096 --> 00:58:12,982 .ولي هنوز يه رابطه ي عاشقانه ي مخفي رو به دوش ميکشن 1230 00:58:14,294 --> 00:58:16,685 .سعي کن آروم باشي - کلير حامله ست و داره با اين کلنجار ميره - 1231 00:58:16,814 --> 00:58:18,471 .که تصميم بگيره بچه اش رو ببخشه يا نه 1232 00:58:19,767 --> 00:58:21,887 .سعيد همونطوري توسط گذشته ش مشکل دارش تعقيب ميشه 1233 00:58:22,278 --> 00:58:24,149 ،اون هنوز عاشق نادياست 1234 00:58:24,502 --> 00:58:26,351 .ولي اون با برادر سعيد ازدواج کرده 1235 00:58:27,254 --> 00:58:29,935 لاک شاد و خوشحال با دوست دخترش .هلن داره نامزد ميکنه 1236 00:58:30,223 --> 00:58:33,110 .تو مرد خيلي شيريني هستي 1237 00:58:34,118 --> 00:58:35,758 .اين داستان ها درباره ي چيزاي ديگه اي هستن 1238 00:58:35,887 --> 00:58:37,382 ميدوني، اونا ميتونن دوباره همديگه رو پيدا کنن؟ 1239 00:58:37,582 --> 00:58:39,062 ميتونن رو زندگي همديگه تأثير بذارن؟ 1240 00:58:39,206 --> 00:58:40,398 آيا اونا بازم با هم آشنا ميشدن 1241 00:58:40,534 --> 00:58:42,590 در حالي که جزيره هيچ دخالتي نداره؟ 1242 00:58:42,767 --> 00:58:46,183 .جک شپرد - .من جانم. جان لاک - 1243 00:58:47,734 --> 00:58:50,046 .از ديدنت خوشحالم جان - .منم از ديدنت خوشحالم - 1244 00:58:50,279 --> 00:58:50,966 ،تو جزيره 1245 00:58:51,134 --> 00:58:53,670 .لاک هيچ وقت به جک نگفته که اون رو ويلچر بوده 1246 00:58:53,806 --> 00:58:56,062 .جک خيلي اتفاق يه جراح نخاعه 1247 00:58:56,254 --> 00:58:57,949 .جراحي هيچ کاري واسه کمک به من انجام نميده 1248 00:58:58,214 --> 00:59:00,046 .وضعيت من غيرقابل برگشته 1249 00:59:00,350 --> 00:59:01,614 .هيچي غيرقابل برگشت نيست 1250 00:59:03,494 --> 00:59:06,598 اين غريبه ها شروع ميکنن به .تأثير گذاشتن رو زندگي همديگه 1251 00:59:06,758 --> 00:59:09,566 ...ما تو يه پرواز بوديم .از سيدني 1252 00:59:09,694 --> 00:59:11,742 با اينکه کيت کاملاً يه فراري بوده ...و قوانين رو شکسته بوده و داشته درميرفته 1253 00:59:11,893 --> 00:59:13,126 .اول خانوما 1254 00:59:13,398 --> 00:59:14,446 .ممنون 1255 00:59:15,255 --> 00:59:16,070 .مراقب خودت باش 1256 00:59:16,519 --> 00:59:17,718 .ساوير اجازه ميده اون فرار کنه 1257 00:59:18,431 --> 00:59:21,254 .برو! گفتم برو - چيکار داري ميکني؟ - 1258 00:59:21,398 --> 00:59:22,878 ،اون با کلير روبرو ميشه 1259 00:59:22,982 --> 00:59:24,926 .و هر دوشون خيلي غير قابل پيش بيني با هم دوست ميشن 1260 00:59:25,175 --> 00:59:27,534 خيلي باحاله که يه همچين لحظه هايي رو با کسي داشته باشي 1261 00:59:27,654 --> 00:59:29,222 که واقعاً هيچي درباره ش نميدوني 1262 00:59:29,375 --> 00:59:34,430 .ولي خيلي سريع اعتماد ميکني و حتي نميدوني چرا - ،در اين زمان حال - 1263 00:59:34,605 --> 00:59:37,518 ،کيت يه رابطه ي خيلي غريبي با اين زن احساس ميکنه 1264 00:59:37,678 --> 00:59:39,485 .اين زن حامله .ميخواد که کمکش کنه 1265 00:59:39,622 --> 00:59:40,518 .همه چي مرتبه 1266 00:59:40,703 --> 00:59:43,302 .پسرت داره تکون ميخوره 1267 00:59:43,462 --> 00:59:44,526 ،اين درونام 1268 00:59:44,638 --> 00:59:46,382 .براي من، خيلي جالب توجه بود 1269 00:59:46,535 --> 00:59:50,383 خيلي دوست داشتم اين فکر رو دنبال کنم که "اگه اينطوري بشه..."؟ 1270 00:59:50,790 --> 00:59:52,766 ...جان لاک شغلش رو از دست داده - !رفيق - 1271 00:59:52,981 --> 00:59:54,318 .که به يه ارتباط ديگه منتهي ميشه 1272 00:59:54,526 --> 00:59:56,543 هارلي، کاملاً اينطور بنظر ميرسه که 1273 00:59:56,678 --> 01:00:00,942 .صاحب همون شرکتيه که لاک براش کار ميکرده - .من صاحب يه بنگاه کاريابي هم هستم - 1274 01:00:01,071 --> 01:00:03,135 ،و هارلي، در ازاش براي جان لاک يه کار پيدا ميکنه 1275 01:00:03,269 --> 01:00:06,167 .بعنوان يه استاد جايگزين توي اين مدرسه 1276 01:00:06,286 --> 01:00:08,343 بعضي از اون استاداي اونجا ...چهره هاي آشنايي دارن 1277 01:00:08,519 --> 01:00:11,383 .که از بين اونا بنجامين لاينوس قابل توجهه - .فکر نميکنم قبلاً با همديگه آشنا شده باشيم - 1278 01:00:11,622 --> 01:00:14,038 .جان لاک هستم، استاد جايگزين - .خب، خوش اومدي - 1279 01:00:14,311 --> 01:00:16,863 لحظه هاي خيلي نافذي اونجا 1280 01:00:17,223 --> 01:00:20,022 .بين واقعيات وجود داره - .شايد بايد تو مدير باشي - 1281 01:00:21,175 --> 01:00:23,471 زمان هايي بوده که بن فکر ميکنه 1282 01:00:23,605 --> 01:00:27,486 .اين مرد رو از يه جايي ميشناسه اين چيه؟ 1283 01:00:27,670 --> 01:00:29,758 منو يادت نمياد، مياد؟ 1284 01:00:29,903 --> 01:00:31,446 بايد يادم بياد؟ 1285 01:00:31,702 --> 01:00:34,030 اين يه جورايي يه چيز جديدي بهمون ميده 1286 01:00:34,294 --> 01:00:35,542 که اين فصل رو بازي کنيم 1287 01:00:35,670 --> 01:00:38,654 که يه جورايي اون روي آدما رو هم ببينيم 1288 01:00:38,806 --> 01:00:39,903 .همينطوري که داريم اونا رو بازي ميکنيم 1289 01:00:40,030 --> 01:00:41,655 براي سان، بستن دکمه هاي 1290 01:00:41,808 --> 01:00:44,061 ...لباسش و باز کردن دکمه هاش 1291 01:00:44,199 --> 01:00:46,190 يه جورايي دايره ي 1292 01:00:46,311 --> 01:00:48,606 ...زمان حال سان و جين رو تشکيل ميده 1293 01:00:48,710 --> 01:00:51,006 ميدونيد، در آوردن اون لباس درست جلوي جين 1294 01:00:51,126 --> 01:00:52,935 .براي از راه بدر کردنشه 1295 01:00:53,102 --> 01:00:54,807 ،ولي وقتي پدر سان داستانش رو فهميد 1296 01:00:54,958 --> 01:00:57,254 .دوتا مرد استخدام کرد که جين رو بکشن 1297 01:01:00,214 --> 01:01:00,454 .جين اونا رو شکست داد 1298 01:01:03,999 --> 01:01:05,294 .ولي صدمه اش رو اين وسط سان ديد 1299 01:01:05,405 --> 01:01:09,382 ...با اينکه سان تير خورده 1300 01:01:09,574 --> 01:01:12,206 ،همه چي بنظر ميرسه مرتبه ،و در حال حاظر 1301 01:01:12,358 --> 01:01:14,463 براي اينکه درمان بشه تو همون بيمارستاني بستري ميشه 1302 01:01:14,686 --> 01:01:16,950 که اونجا تعدا زيادي از شخصيت هامون .توش ظاهر ميشن 1303 01:01:17,118 --> 01:01:20,406 مشکلت چيه جيم؟ - خيلي خب، ببين. من با اون برم بيرون دست از سرم برميداري؟ - 1304 01:01:20,598 --> 01:01:23,566 ،در اين زمان حال ساوير تو زندگيش 1305 01:01:23,662 --> 01:01:26,086 از لحاظ علايق رمانتيکيش ،يه جورايي فقدان داره 1306 01:01:26,230 --> 01:01:28,254 ،و مايلز، همکارش داره سعي ميکنه با آدماي متفاوت 1307 01:01:28,438 --> 01:01:30,720 ،اونو درستش کنه ،که شامل شارلوت هم ميشه 1308 01:01:30,838 --> 01:01:32,358 .که تو جزيره باهاش آشنا شديم 1309 01:01:32,535 --> 01:01:33,902 .از ديدنتون خوشحالم خانوم 1310 01:01:34,103 --> 01:01:35,606 .ولي بعدش ساوير يه جورايي اين رابطه رو بهم ميزنه 1311 01:01:35,966 --> 01:01:38,645 ...و به زندگي و مسئوليتش بعنوان يه پليس ادامه ميده 1312 01:01:40,574 --> 01:01:43,310 .هيچ کس غير از کيت آوستين بهش برخورد نميکنه 1313 01:01:45,142 --> 01:01:47,078 و اونم کيت آوستين رو دستگير ميکنه ،و ميندازدش زندون 1314 01:01:47,189 --> 01:01:49,422 ولي اينکه اون هنوز ،يه رابطه ي غريبي با اون داره 1315 01:01:49,838 --> 01:01:51,582 .و واقعاً يه جورايي اين رابطه رو نميفهمه 1316 01:01:51,695 --> 01:01:53,935 ،از بين تمام ماشيناي توي لوس آنجلس .ميزني ماشين منو داغون ميکني 1317 01:01:54,086 --> 01:01:58,086 .مثل اينکه يکي ميخواد ما با همديگه باشيم - به من نظر داري؟ - 1318 01:01:59,277 --> 01:02:01,758 ولي کيت تنها آدمي نيست که .توجه ساوير بهش جلب شدهه 1319 01:02:01,901 --> 01:02:04,054 يه دوربين مداربسته ي خروجي 1320 01:02:04,175 --> 01:02:06,310 .از اين آدم وقتي داشته در ميرفته فيلم ميگرفته 1321 01:02:06,518 --> 01:02:08,806 .خيلي خب و اسم اين آدم چيه؟ 1322 01:02:08,926 --> 01:02:10,895 سعيد خودشو توي دايره اي اتفاقات ميبينه 1323 01:02:11,102 --> 01:02:13,039 جايي که توي يه فعاليت .جنايي دست پيدا ميکنه 1324 01:02:15,030 --> 01:02:18,351 ،هنوزم يه شخصيتيه که .آم، نزديک به جرم و جنايته 1325 01:02:18,445 --> 01:02:20,519 يه جورايي همون سرنوشتي که .اونو گير انداخته 1326 01:02:20,758 --> 01:02:22,910 ،در نتيجه اون تصميم به فرار ميگيره 1327 01:02:23,087 --> 01:02:25,358 .که توسط ساوير و مايلز تحت تعقيبه 1328 01:02:25,574 --> 01:02:28,168 .خانوم جراح، من بازرس استرام هستم - ،پس از يه راه ديگه - 1329 01:02:28,302 --> 01:02:32,343 .ميفهميم که تمام شخصيت هامون با هم ارتباط دارن - بنظر ميرسه اتفاقايي که قراره واسمون بيفته - 1330 01:02:32,551 --> 01:02:34,839 .يه مقدار به انتخابايي که ميکني بستگي دارن - .تو بازداشتي - 1331 01:02:35,069 --> 01:02:38,798 انتخاب هاي قاطعانه غير قابل تغييرن ،و پر از نتايج و عواقبن 1332 01:02:38,950 --> 01:02:41,693 و بعضي از اون عواقب .ميتونن مقداري تخريب کننده باشن 1333 01:02:41,830 --> 01:02:42,790 آقا، شما دکتريد؟ 1334 01:02:42,879 --> 01:02:44,295 .بله - ميشه لطفاً کمکم کنيد؟ - 1335 01:02:44,462 --> 01:02:48,982 ...يه شخصيت تو اين زمان حال وجود داره...چارلي پيِس - .اون نفس نميکشه - 1336 01:02:49,103 --> 01:02:51,862 که خيلي ساده با بسته هروئيني که توي راه تنفسش گير کرده 1337 01:02:51,998 --> 01:02:54,319 .براي اينکه ميخواسته از بين ببردش خفه ميشه اون ميگه که 1338 01:02:54,416 --> 01:02:57,606 ،يه تجربه ي نزديک به مرگ داشته .و اين تصوير از عشق رو ميبينه 1339 01:02:57,782 --> 01:03:03,070 ،يه زن...مو بلوند ،بطور اعجاب انگيزي زيبا 1340 01:03:03,182 --> 01:03:04,502 .ميدونيم که چارلي کلير رو دوست داشته 1341 01:03:04,630 --> 01:03:06,384 ،توي زمان حال ،اونا اصلاً به هم برخورد نکردن 1342 01:03:06,519 --> 01:03:08,470 .و لي اونو داره به راحتي توصيفش ميکنه 1343 01:03:08,590 --> 01:03:12,605 .خب، اون فقط خيلي...شاعرانه ست برادر 1344 01:03:12,758 --> 01:03:14,302 ...دزموند براي چارلز ويدمور کار ميکنه 1345 01:03:14,431 --> 01:03:16,254 .به لوس آنجلس خوش اومدي دوست من - .ممنونم - 1346 01:03:16,431 --> 01:03:18,798 و به کار رگفته ميشه که .بعنواني مراقب چارلي باشه 1347 01:03:18,901 --> 01:03:20,926 تا حالا اسم گروهي بنام درايو شفت به گوشت خورده؟ 1348 01:03:21,055 --> 01:03:22,622 .نه. نميتونم بگم اسمشو شنيدم 1349 01:03:22,837 --> 01:03:25,599 .اون داشت يه زندگي پوچ رو پيش ميبرد ،اون افسرده نبوده 1350 01:03:25,782 --> 01:03:27,118 ...ولي اون فقط ،يه چيزي گم شده بود 1351 01:03:27,286 --> 01:03:28,750 و اون ميدونست که يه چيزي هست که گم شده، ولي نميتونست 1352 01:03:28,902 --> 01:03:32,342 .انگشت بذاره رو چيزي که گم شده - .چارلي اين شانس رو امتحان ميکنه که به دزموند نشون بده چي ديده - 1353 01:03:32,478 --> 01:03:34,470 .بنابراين چارلي فرمون رو ميگيره 1354 01:03:34,582 --> 01:03:36,222 ،ماشين دزموند رو منحرف ميکنه 1355 01:03:36,342 --> 01:03:37,542 ،و با هم ميرن تو آب 1356 01:03:37,735 --> 01:03:41,046 و همينطور که دزموند داره سعي ميکنه ،چارلي رو از ماشين بياره بيرون 1357 01:03:41,182 --> 01:03:43,142 ،چارلي دستش رو ميذاره رو شيشه 1358 01:03:43,582 --> 01:03:46,630 و دزموند اين صحنه رو وقتي که چارلي مرد ،يادش مياد 1359 01:03:46,790 --> 01:03:48,959 و چيزي که رو دست چارلي نوشته ."اون کشتي مال پني نيست" 1360 01:03:49,103 --> 01:03:50,734 ،دزموند البته ،هيچ وقت پني رو نديده 1361 01:03:50,846 --> 01:03:52,678 ،اون اسم رو نميدونه ولي يه جورايي 1362 01:03:52,727 --> 01:03:55,911 اين احساس عميق رو پيدا ميکنه که انگار شباهتي بوده 1363 01:03:56,046 --> 01:03:58,382 .و اون اينو تجربه کرده .اين براي اون معني اي داره 1364 01:03:58,510 --> 01:04:00,063 .دزموند 1365 01:04:00,198 --> 01:04:02,863 .و من فکر کردم که، آه، يه چيزي ديدم .من نور رو ديدم 1366 01:04:02,990 --> 01:04:04,166 .ولي فکر ميکنم اين فراتر از اونه 1367 01:04:04,286 --> 01:04:06,102 .فکر ميکنم اون بيشتر روشن شده - پني کيه؟ - 1368 01:04:06,454 --> 01:04:08,014 هوشياري دزموند 1369 01:04:08,166 --> 01:04:10,366 .يه سري اتفاقات کليدي تو داستان بوجود مياره 1370 01:04:10,584 --> 01:04:12,294 اين دو دنيا شروع ميکنن به حرکت کردن 1371 01:04:12,437 --> 01:04:14,206 ،يه مقدار نزديک تر به هم . دليلش هم اينه که 1372 01:04:14,350 --> 01:04:16,773 دزموند هيوم يه لحظه .اون هوشياري رو بدست مياره 1373 01:04:16,886 --> 01:04:19,975 بنظر ميرسه يه خاطره ي واضح .و کامل از جزيره يادش مياد 1374 01:04:20,069 --> 01:04:22,062 ميتوني ليست مسافراي پرواز از سيدني رو برام پيدا کني؟ 1375 01:04:22,182 --> 01:04:26,847 .پرواز 815 اوشينيک - ميتونم بپرسم براي چي لازمش داريد؟ - 1376 01:04:26,966 --> 01:04:30,166 .فقط بايد يه چيزي نشونشون بدم 1377 01:04:34,848 --> 01:04:39,025 ...در طول فصل پاياني گمشدگان - !بدو! بدو - 1378 01:04:41,680 --> 01:04:44,144 داستان درون يه قالب اسطوره اي فرو ميره 1379 01:04:44,281 --> 01:04:48,920 .و رازهاي بزرگش رو کشف ميکنه - ميخواي يه رازي رو بدوني جک؟ - 1380 01:04:49,024 --> 01:04:50,920 يه چيزي که من خيلي خيلي وقته ميدونم؟ 1381 01:04:51,121 --> 01:04:53,008 .ما هيچ وقت تو جزيره نيستيم .هيچ وقت نبوديم 1382 01:04:53,152 --> 01:04:55,241 .ما تو جهنميم 1383 01:04:56,840 --> 01:04:59,073 .من از وقتي 12 سالم بود اونو ميشناختم 1384 01:04:59,201 --> 01:05:01,184 .ريچارد درست مثل همين الانش بوده 1385 01:05:01,393 --> 01:05:02,545 داشتم کم کم به اين فکر ميکردم که 1386 01:05:02,736 --> 01:05:05,584 ...يه مقدار با اون چيزي که تصور ميکردم ،با اوني که تصور ميکردم فرق داره... 1387 01:05:05,706 --> 01:05:09,145 .آم...فکر ميکنم موقعي بود که فهميدم اون پير نميشه 1388 01:05:09,256 --> 01:05:13,168 و فکر ميکني اين اتفاق چطوري ميفته؟ - ،براي مدت خيلي طولاني مردم ميخواستن بدونن - 1389 01:05:13,280 --> 01:05:15,049 داستان اين آدم، ريچارد آلپرت، چيه؟ 1390 01:05:15,152 --> 01:05:16,497 .اين آدم بنظر نمياد پير بشه 1391 01:05:16,632 --> 01:05:20,664 .انگار که مثلاً ريمل يا خط چشمي چيزي ميکشيده - اين دوتا به هم ربطي دارن؟ - 1392 01:05:20,753 --> 01:05:21,680 اونا به هم ربطي دارن؟ - .درسته - 1393 01:05:21,793 --> 01:05:23,737 ،و کاملاً فهيديم که ،اولاً 1394 01:05:23,856 --> 01:05:25,289 .اون خط چشم نميکشه 1395 01:05:26,721 --> 01:05:30,464 .گذشته نگري ريچارد آلپرت عالي بود 1396 01:05:30,553 --> 01:05:33,386 ،فکر ميکنم همه اونو دوست داشتن .و اينو از تو جمعيت فهميدم 1397 01:05:33,528 --> 01:05:36,600 آلپرت يه کارگر فقير توي جزاير قناري بوده 1398 01:05:36,704 --> 01:05:40,001 .در سال 1860 1399 01:05:40,056 --> 01:05:42,825 .واقعاً طولانيه منظورم اينه که ميشه ازش يه فيلم کوتاه ساخت 1400 01:05:42,912 --> 01:05:44,489 .در بين سريال گمشدگان 1401 01:05:44,689 --> 01:05:46,713 .اون يه جورايي يه پيش زمينه ها و خواص کلاسيکي داشته 1402 01:05:47,840 --> 01:05:50,601 .يه سري اتفاقات ناگوار باعث ميشه آلپرت دستگير بشه 1403 01:05:51,240 --> 01:05:52,720 بعنوان يه برده فروخته ميشه 1404 01:05:53,697 --> 01:05:56,097 .و ميره تو يه کشتي که پا بذاره تو يه دنياي جديد 1405 01:05:57,737 --> 01:05:59,233 اين رشته به جزيره کشيده ميشه 1406 01:05:59,648 --> 01:06:02,985 .و در اثر يه طوفان سهمگين کشتي از بين ميره 1407 01:06:03,265 --> 01:06:04,879 ،سالهاي سال بيننده ،ميخواسته بدونه 1408 01:06:05,000 --> 01:06:07,273 چطوري اون کشتي به اون گندگي اومده وسط اون جنگل؟ 1409 01:06:07,392 --> 01:06:10,081 ،و تو اين قسمت .واقعاً ميفهميم چه اتفاقي افتاده 1410 01:06:11,184 --> 01:06:13,065 ،بعد از 6 روز شکنجه ي متوالي 1411 01:06:13,193 --> 01:06:15,353 ...آلپرت توسط مرد سياهپوش آزاد ميشه 1412 01:06:15,537 --> 01:06:17,513 .خوبه ميبينم تو زنجير نيستي 1413 01:06:17,681 --> 01:06:20,631 ولي بزودي اون پير نشدنش رو در ازاي .اينکه با جيکوب باشه مبادله ميکنه 1414 01:06:20,776 --> 01:06:22,913 نميدونستم که اونا واقعاً 1415 01:06:23,032 --> 01:06:25,241 ،به اين عمق از اين...از اين قسمت فرو ميرن 1416 01:06:25,344 --> 01:06:26,321 و واقعاً نميدونستم که 1417 01:06:26,410 --> 01:06:29,985 .اون قسمت قراره به اسطوره وصل بشه - .اسم من جيکوبه - 1418 01:06:30,121 --> 01:06:34,616 آلپرت ميشه مشاور جيکوب .در ازاي زندگي جاودانه 1419 01:06:34,720 --> 01:06:37,376 وقتي رسيدم به اون قسمت ترسيدم، نه تنها که توي اون قسمت سهيم بودم 1420 01:06:37,631 --> 01:06:39,808 بلکه بعنوان يه بيننده ديدم که اين همه مدت توي اين جزيره 1421 01:06:39,912 --> 01:06:43,800 .چي جريان داشته - .فرض کن اين شراب چيزيه که هي بهش ميگي چهنم - 1422 01:06:43,928 --> 01:06:45,464 .شرارت .بدي 1423 01:06:45,584 --> 01:06:46,865 ...چوب پنبه 1424 01:06:47,832 --> 01:06:50,312 ،اين جزيره ست و اين تنها چيزيه که 1425 01:06:50,416 --> 01:06:52,680 .تاريکي رو جايي نگه ميداره که بهش تعلق داره 1426 01:06:52,888 --> 01:06:55,577 وقتي اولين بار جيکوب ،و مرد سياهپوش بهتون معرفي ميشن 1427 01:06:55,672 --> 01:06:58,049 ،اين فرض بوجود مياد که .اينا ممکنه خدا و شيطان باشن 1428 01:06:58,216 --> 01:07:00,457 .شايد اونا خوبي و بدي هستن اين آدما دقيقاً کي هستين؟ 1429 01:07:00,552 --> 01:07:02,464 ،و اخيراً فهميديم که .خب، اونا آدمن 1430 01:07:02,560 --> 01:07:03,873 ميدونيد، اونا تاريخچه اي دارن 1431 01:07:03,984 --> 01:07:05,920 .درست مثل بقيه شخصيت هاي توي سريال 1432 01:07:06,113 --> 01:07:08,712 ،جيکوب و مرد سياهپوش برادر بودن 1433 01:07:09,073 --> 01:07:11,192 .خيلي وقت پيش تو جزيره بدنيا اومدن 1434 01:07:12,497 --> 01:07:13,905 توسط زني بزرگ شدن 1435 01:07:14,040 --> 01:07:17,088 .که محافظ جزيره بوده - اينجا کجاست؟ - 1436 01:07:17,320 --> 01:07:18,888 .دليل اينکه اينجاييم اينه 1437 01:07:19,208 --> 01:07:22,449 اون بچه ها بزرگ شدن و تبديل شدن به آدمايي که 1438 01:07:22,560 --> 01:07:25,425 .فکر ميکردن اونور جزيره هيچي نيست - .من دارم ميرم جيکوب 1439 01:07:25,568 --> 01:07:27,713 .نه، اين غيرممکنه .هيچ راه خروجي به بيرون از جزيره نيست 1440 01:07:28,000 --> 01:07:31,400 ...بالاخره، جيکوب بعنوان محافظ جديد انتخاب ميشه 1441 01:07:31,633 --> 01:07:34,528 .حالا من و تو مثل همديگه هستيم 1442 01:07:34,712 --> 01:07:37,441 و بعدش اينکه مرد سياهپوش .ميفهمه که فريب خورده 1443 01:07:37,552 --> 01:07:38,745 و بالاخره، اين اتفاق از اون 1444 01:07:38,848 --> 01:07:41,041 آدمي ميسازه که ميشه شبيه تراژدي غمناک شکسپير 1445 01:07:41,200 --> 01:07:42,481 ...که به اينجا ميرسه که 1446 01:07:42,592 --> 01:07:44,209 .مرد سياهپوش مادر خودشو ميکشه 1447 01:07:44,320 --> 01:07:46,889 !ميخواي از اينجا بري برادر؟ !پس برو 1448 01:07:49,009 --> 01:07:50,360 و جيکوب مرد سياهپوش رو ميبره 1449 01:07:50,464 --> 01:07:53,120 و ميندازدش توي اين ،غار زيرزميني مرموز 1450 01:07:53,241 --> 01:07:54,992 .و بعدش هيولا بيرون مياد 1451 01:07:55,241 --> 01:07:58,017 اين سرچشمه اي اينو بوده 1452 01:07:58,112 --> 01:08:00,545 که چطوري اون مرد سياهپوش .تبديل شده به دود سياه 1453 01:08:00,729 --> 01:08:03,081 ،وقتي اون ميشه هيولاي دودي تنها ميتونه بره تو جسم 1454 01:08:03,207 --> 01:08:04,696 .افراد مرده ي توي جزيره 1455 01:08:04,858 --> 01:08:07,680 .مرد سايهپوش بعنوان کريستين شپرد ظاهر ميشه 1456 01:08:07,840 --> 01:08:11,328 .و قابل توجه تر اينکه جسم حان لاک رو ميگيره 1457 01:08:11,497 --> 01:08:13,449 .خوبه که ميبينم تو زنجير نيستي 1458 01:08:14,000 --> 01:08:15,449 ولي مرد سياهپوش همچنين ميتونه 1459 01:08:15,584 --> 01:08:18,584 .تو بدن مرده خودش باشه ،براي اينکه از جزيره بره 1460 01:08:18,736 --> 01:08:20,553 ،مرد سياهپوش ميبايست جيکوب رو بکشه 1461 01:08:20,680 --> 01:08:23,784 ولي قوانين اونو .از اين کار توسط خودش باز ميدارن 1462 01:08:23,928 --> 01:08:27,408 .فقط بذار من برم جيکوب - .تا وقتي من زنده ام، تو هيچ جا نميري - 1463 01:08:27,568 --> 01:08:31,496 .ميکشمت جيکوب - .حتي اگه اين کار رو بکني، يکي جاي منو ميگيره - 1464 01:08:31,609 --> 01:08:33,489 .خب پس اونا رو هم ميکشم 1465 01:08:36,529 --> 01:08:38,584 ديگه دزدي نميکني، نه؟ 1466 01:08:38,729 --> 01:08:40,216 .دختر خوبي باش کيتي 1467 01:08:40,496 --> 01:08:42,215 توي گذشته نگري ها ميبينيم که 1468 01:08:42,329 --> 01:08:44,927 رسيدن جيکوب به اين بازماندگان ما و دست زدن به اونا 1469 01:08:45,145 --> 01:08:47,552 .ريشه در زندگي گذشته شون داره - .انتخاب با خودته هوگو - 1470 01:08:47,689 --> 01:08:50,216 وقتي جيکوب به اونا دست ميزنه اين کارش جلوي کشته شدن اونا رو ميگيره 1471 01:08:50,361 --> 01:08:53,207 و اين کار اونا رو تبديل ميکنه به .کانديد که بعداً جاي اونو بگيرن 1472 01:08:53,329 --> 01:08:55,624 ،پس مرد سياهپوش ميدونه جايگزين ها کيا هستن 1473 01:08:55,777 --> 01:08:57,985 و ميدونه وقتي پرواز 815 اوشينيک سقوط ميکنه 1474 01:08:58,121 --> 01:09:00,281 چندتا از کانديدهاي باارزش جيکوب 1475 01:09:00,376 --> 01:09:02,993 ،در واقعا، توي اون هواپيما هستن .بنابراين شروع ميکنه به بررسي اونا 1476 01:09:03,241 --> 01:09:05,537 ممکنه که، آم، يه جورايي همون اول سريال 1477 01:09:05,665 --> 01:09:09,041 .اون مرد سياهپوش بهمون معرفي شده باشه 1478 01:09:09,144 --> 01:09:11,352 ...اونا صداي هيولا رو ميشنون - !آآآآآر... - 1479 01:09:11,457 --> 01:09:14,968 .آره. درست صداش همينطوريه - .يه چيزي تو همين مايه ها. آره - 1480 01:09:15,128 --> 01:09:16,993 و يکي از اولين آدمايي که .بررسيشون ميکنه جان لاکه 1481 01:09:17,088 --> 01:09:18,945 ،در اوايل سريال 1482 01:09:19,064 --> 01:09:20,504 ،زواياي مختلف هيولا روي لاک 1483 01:09:20,641 --> 01:09:23,816 و لاک ميگه که .اين چيز زيبا رو ديده 1484 01:09:25,008 --> 01:09:27,225 شايد همون موقع بوده که ،مرد سياهپوش تصميم ميگيره که 1485 01:09:27,361 --> 01:09:29,913 .اين آدميه که من ميخوام" ."من ميخوام اين آدم بشم 1486 01:09:30,073 --> 01:09:32,449 تو زنده اي؟ - .آره، زنده ام - 1487 01:09:32,665 --> 01:09:34,232 من تمام مدتي که فصل 5 رو بازي ميکردم 1488 01:09:34,736 --> 01:09:36,208 .راستش، واقعاً نميدونستم که اين شخصيت هيولام 1489 01:09:36,537 --> 01:09:39,137 ،فقط جان لاک بودم .که الان ديگه از چيزي نميترسه 1490 01:09:39,272 --> 01:09:41,752 چيه جان؟ نکنه بهم اعتماد نداري با آدماي خودم تنها باشم؟ 1491 01:09:41,905 --> 01:09:44,273 من ديگه از کارايي که تو ميتوني .انجام بدي نميترسم بن 1492 01:09:44,417 --> 01:09:46,105 .مرد سياهپوش تبديل شده بود 1493 01:09:46,232 --> 01:09:48,336 اين آدمي بود که اون خيلي ساده .ميخواست که اون باشه 1494 01:09:48,538 --> 01:09:52,041 ...مرد سياهپوش تمام تيکه رو جمع کرده بود 1495 01:09:52,184 --> 01:09:53,520 .سلام جيکوب 1496 01:09:53,706 --> 01:09:57,481 و بن رو وادار کرد .که بالاخره دشمن رو از بين ببره 1497 01:10:02,817 --> 01:10:04,488 .خب، الان اون اولين برنامه رو اجرا کرده 1498 01:10:04,609 --> 01:10:06,305 ،الان نوبت برنامه دومه ،که اين برنامه 1499 01:10:06,408 --> 01:10:08,688 ،براي اينکه مرد سياهپوش از جزيره بره 1500 01:10:08,801 --> 01:10:11,289 .تمام کانديدهاي جيکوب بايد بميرن 1501 01:10:11,424 --> 01:10:14,225 .فورد. تو يه کانديدي 1502 01:10:14,425 --> 01:10:15,880 کانديد براي چي؟ 1503 01:10:15,985 --> 01:10:19,544 اينکه بشي جيکوب جديد .و از جزيره محافظت کني 1504 01:10:19,656 --> 01:10:21,377 ،و ميفهميم که جک يه کانديده 1505 01:10:21,512 --> 01:10:23,609 ،هارلي يه کانديد بوده جان لاک قبل از اينکه بميره 1506 01:10:23,736 --> 01:10:27,760 .يه کانديد بوده - ...درسته، وقتي بميري ديگه کانديد نيستي - 1507 01:10:27,849 --> 01:10:30,106 .تو ديگه کانديد نيستي - .و بايد شروع کني به مصاحبه با مردم و همه جا بگي - 1508 01:10:30,209 --> 01:10:33,616 .کوان يکي از اوناست - اين يعني من يا سان؟ - 1509 01:10:33,721 --> 01:10:37,785 .خب، جين، مطمئن نيستم ولي چيزي که معلومه اينه که 1510 01:10:37,912 --> 01:10:40,369 تنها راهي که ميتونيم از اين جزيره بريم اينه که 1511 01:10:40,457 --> 01:10:44,481 تمام اسامي اي که خط نخوردن .همه با هم باشن و از اينجا برن 1512 01:10:44,577 --> 01:10:47,993 مرد سياهپوش داره سعي ميکنه ،کانديدهاي ما رو مجبور کنه 1513 01:10:48,128 --> 01:10:49,592 و سعي ميکنه 1514 01:10:49,729 --> 01:10:52,121 که اونا رو تو يه وضعيتي بذاره .که بتونه بکشدشون 1515 01:10:52,233 --> 01:10:56,018 .مرد سياهپوش با کلير و سعيد همراه ميشه 1516 01:10:56,209 --> 01:10:58,127 ...سعي کرد دزموند رو بکشه 1517 01:11:00,513 --> 01:11:02,857 .و از خودش خرابي هايي به جا گذاشت 1518 01:11:04,328 --> 01:11:06,696 مرد سياهپوش مجموعه اي از حرکات برنامه ريزي شده رو چيده بود 1519 01:11:06,800 --> 01:11:08,057 .که تمام کانديدها رو پيش هم جمع کنه 1520 01:11:08,720 --> 01:11:11,128 !نه !اونا دارن ما رو ترک ميکنن 1521 01:11:11,208 --> 01:11:14,304 .نه، باور کن .نميخواي تو اون زيردريايي باشي 1522 01:11:14,569 --> 01:11:15,521 ،اونا رفتن تو زيردريايي 1523 01:11:15,649 --> 01:11:17,249 ،و فکر ميکنن که آزاد شدن ،ولي يهو 1524 01:11:17,376 --> 01:11:20,625 .ميفهمن که تو اين کوله پشتي يه بمبه - ،اگه اين سيم ها رو نَکِشَم - 1525 01:11:20,697 --> 01:11:22,217 .لاک ما رو منفجر ميکنه که به خواسته اش برسه - !نه، اون اين کار رو نميکنه - 1526 01:11:23,296 --> 01:11:26,737 .لاک نميتونه ما رو بکشه - آم...چي؟ - 1527 01:11:26,865 --> 01:11:28,489 .اون داره سعي ميکنه کاري کنيم همديگه رو بکشيم 1528 01:11:28,712 --> 01:11:30,552 .از سر راهم برو کنار دُکي 1529 01:11:32,569 --> 01:11:36,712 ،ثانيه شمار سرعت ميگيره .بنابراين سعيد خودشو فدا ميکنه 1530 01:11:40,161 --> 01:11:43,153 .ولي اون انفجار سان رو گير ميندازه 1531 01:11:43,304 --> 01:11:45,497 !جين، برو 1532 01:11:46,024 --> 01:11:48,376 !نه! برو! من آزادش ميکنم 1533 01:11:48,465 --> 01:11:50,008 !نه! با هم آزادش ميکنيم 1534 01:11:50,096 --> 01:11:51,544 !يالا برو !ساوير رو نجات بده 1535 01:11:51,728 --> 01:11:54,232 ...حقيقت اينکه جين تصميم ميگيره با سان بمونه 1536 01:11:54,329 --> 01:11:58,241 ،خيلي حرکت قهرمانانه ،رمانتيک 1537 01:11:58,384 --> 01:12:00,512 .ميدونيد، يه جور پايان براي جين و سان بود 1538 01:12:00,640 --> 01:12:02,128 .تو بايد بري 1539 01:12:02,232 --> 01:12:04,242 .من تنهات نميذارم 1540 01:12:04,400 --> 01:12:08,081 من اصلاً از اونا توقع نداشتم ،که ما رو اينهمه دور از هم نگه دارن 1541 01:12:08,344 --> 01:12:10,584 و به محض اينکه همديگه رو پيدا کرديم 1542 01:12:10,760 --> 01:12:13,136 .يه جورايي براي مردن همديگه رو پيدا کرديم 1543 01:12:13,280 --> 01:12:15,290 .دوست دارم سان 1544 01:12:15,417 --> 01:12:16,705 .دوست دارم 1545 01:12:17,104 --> 01:12:20,296 .اولين اولويت اون تو زندگي زنش بود 1546 01:12:20,400 --> 01:12:23,168 ،براي اون، کاملاً ،خودش رو فدا ميکنه 1547 01:12:23,281 --> 01:12:24,368 ،و اين براي من 1548 01:12:24,584 --> 01:12:28,112 يه پايان خوش براي .هر آدميه که اميد داشت خوب تموم بشه 1549 01:12:28,304 --> 01:12:30,256 جين و سان چي؟ 1550 01:12:47,893 --> 01:12:49,260 همينطور که قسمت هاي پاياني گمشدگان پخش ميشد 1551 01:12:49,380 --> 01:12:53,157 دو خط موازي و دو داستان .در حال نزديک شدن به همديگه هستن 1552 01:12:53,485 --> 01:12:56,349 شما تو پرواز 815 اوشينيک بودين؟ - .بله - 1553 01:12:56,493 --> 01:12:59,197 .منم بودم - .واي. چه تصادفي - 1554 01:12:59,318 --> 01:13:01,701 ،در اين زمان حال دزموند تصميمي ميگيره مأموريتش چي باشه 1555 01:13:01,821 --> 01:13:04,957 اينه که بره بيرون دنبال شخصيت هاي ديگه و سرعت پيش رفتن اونا رو سريعتر کنه 1556 01:13:05,069 --> 01:13:07,750 .که بتونن هوشياريشون رو بدست بيارن - .من با يه دختر ديشب قرار داشتم که اصلاً نديده بودمش - 1557 01:13:07,821 --> 01:13:10,365 .اون بهم گفت که ما همديگه رو ميشناختيم 1558 01:13:10,461 --> 01:13:12,380 و چي؟ .اينکه من يادم مياد يا نه 1559 01:13:13,380 --> 01:13:15,285 وقتي که گفت تو رو ميشناخته حرفش رو باور کردي؟ 1560 01:13:16,230 --> 01:13:16,877 .آره 1561 01:13:18,516 --> 01:13:20,253 .پس من ميگم دنبالش رو بگير 1562 01:13:21,126 --> 01:13:23,013 ،بالاخره اون دوباره برميگرده پيش ليبي 1563 01:13:23,140 --> 01:13:24,782 ،و با هم ميرن بيرون 1564 01:13:24,925 --> 01:13:26,861 .و اون اين احساس عجيب شباهت پنداري رو تجربه ميکنه 1565 01:13:26,957 --> 01:13:29,101 .نميتونه دقيقاً اينو نشون بده ،ولي وقتي اونا همديگه رو ميبوسن 1566 01:13:29,220 --> 01:13:31,932 .هارلي يهو يادش مياد تو جزيره بوده 1567 01:13:33,750 --> 01:13:35,197 ...رفيق - چيه؟ - 1568 01:13:35,421 --> 01:13:36,958 .فکر کنم يه چيزايي داره يادم مياد 1569 01:13:37,486 --> 01:13:39,756 و الان اون ميشه .دقيقاً مثل دزموند 1570 01:13:39,997 --> 01:13:41,157 ،نميدونيم دقيقاً اون چي ميدونه 1571 01:13:41,301 --> 01:13:46,246 .ولي قاعدتاً خيلي ميدونه - ،با وجود هارلي تو جاده ي هوشياري، دزموند ادامه ميده - 1572 01:13:46,348 --> 01:13:49,172 .ميره پيش يه آدم ديگه اي که بايد روشن بشه 1573 01:13:49,286 --> 01:13:52,093 .اون ميره سمت جان لاک که رو ويلچره و با ماشين بهش ميزنه 1574 01:13:55,764 --> 01:13:57,525 ...اون براي من خيلي شوک برانگيز بود و 1575 01:13:57,724 --> 01:14:01,380 ."قربان، من همين الان يه هوشياري رو تسريع کردم" 1576 01:14:01,509 --> 01:14:02,901 .ممنونم - .خواهش ميکنم - 1577 01:14:03,109 --> 01:14:04,590 دزموند ميره خودش رو به ساوير معرفي ميکنه 1578 01:14:04,725 --> 01:14:07,485 .و به سعيد و کيت توي زندان ميپيونده 1579 01:14:08,268 --> 01:14:11,373 ،و يه ذره بعد از اون .هارلي ترتيب آزاديشون رو ميده 1580 01:14:11,573 --> 01:14:12,830 .ببخشيد دير کردم رفيق - .نگران نباش - 1581 01:14:12,981 --> 01:14:15,669 دزموند و هارلي يه جورايي با هم همکاري ميکنن 1582 01:14:15,797 --> 01:14:18,765 که...که با همديگه کمک کنن خيلي از .اين شخصيت ها رو هوشيار کنن 1583 01:14:18,892 --> 01:14:21,413 ،خيلي خب، تو با اون برو .تو ام با من ميايي 1584 01:14:21,533 --> 01:14:22,502 منظورت چيه منم با تو ميام؟ 1585 01:14:22,637 --> 01:14:24,853 ...ما 1586 01:14:25,620 --> 01:14:27,204 .ميريم به يه کنسرت 1587 01:14:27,317 --> 01:14:30,462 من فکر ميکنم نکته اينه که ما الان هر چيزي رو که 1588 01:14:30,573 --> 01:14:33,877 لازم بوده درباره خودمون بدونيم .ميدونيم 1589 01:14:34,029 --> 01:14:36,908 .فقط بايد چشمامون رو باز کنيم و ببينيمش 1590 01:14:37,285 --> 01:14:39,996 .شما حالتون خوب ميشه آقاي لاک - اينجا چي داريم؟ - 1591 01:14:40,109 --> 01:14:43,045 ...وقتي جک فهميد که لاک بيمارشه 1592 01:14:43,197 --> 01:14:44,637 .فکر کنم اين آدم رو ميشناسم 1593 01:14:45,076 --> 01:14:47,381 .ديگه چيزي نبوده که اتفاقي باشه 1594 01:14:47,773 --> 01:14:48,900 ،براي دلايلي 1595 01:14:49,069 --> 01:14:53,077 جک اين احساس خيلي زياد ،رو براي درمان کردن جک داره 1596 01:14:53,205 --> 01:14:55,380 .که کاري کنه دوباره راه بره - وقتي داشم عملتون ميکردم، يه نگاهي انداختم - 1597 01:14:55,485 --> 01:14:56,957 .به ميزان تلفات اوليه ي ستون فقراتتون 1598 01:14:57,069 --> 01:14:59,596 .فکر کنم ميتونم درمانتون کنم 1599 01:14:59,820 --> 01:15:03,357 ،بعد از کلي فکر کردن .لاک پيشنهاد جک رو قبول ميکنه. 1600 01:15:03,517 --> 01:15:06,197 .شايد اين داره براي يه دليلي اتفاق ميفته 1601 01:15:06,366 --> 01:15:07,805 .شايد شما بايد منو درمان کنيد 1602 01:15:08,037 --> 01:15:09,940 يه چيزي که واقعاً توي سريال هست 1603 01:15:10,045 --> 01:15:12,548 .ايده ي اينه که شخصيت ها از هم کمک ميخوان 1604 01:15:12,821 --> 01:15:15,053 .فکر ميکنم آماده ام از رو اين صندلي بلند شم 1605 01:15:15,229 --> 01:15:17,765 واقعيت اينکه اونا قادرن که بهم کمک کنن 1606 01:15:17,884 --> 01:15:20,574 ،بنظر ميرسه تفاوت ها تو زندگيشون رو ميسازه 1607 01:15:20,685 --> 01:15:23,525 .و اين تفاوت بزرگي بين دو دنياست 1608 01:15:24,581 --> 01:15:25,654 ،توي جزيره 1609 01:15:25,756 --> 01:15:28,428 بقيه بازمانده هايي که موندن .براي دوستاشون که از دست دادن ناراحتن و غصه ميخورن 1610 01:15:28,629 --> 01:15:30,157 .اونا يه دختر کوچيک داشتن، ميدوني 1611 01:15:32,100 --> 01:15:33,693 .جين هنوز نديده بودش 1612 01:15:37,012 --> 01:15:38,684 .لاک اين کار رو باهاشون کرد 1613 01:15:41,285 --> 01:15:42,764 .بايد بکشيمش جک 1614 01:15:45,997 --> 01:15:47,078 .ميدونم 1615 01:15:47,268 --> 01:15:49,932 ميخوان بخاطر اتفاقي که براي دوستاشون افتاده .انتقام بگيرن 1616 01:15:50,100 --> 01:15:52,029 ،آم، ميخوان که قادر باشن که لاک رو بکشن 1617 01:15:52,132 --> 01:15:53,669 .ولي نميدونن چطوري اين کار رو بکنن 1618 01:15:53,789 --> 01:15:56,462 جک و کيت و هارلي و ساوير توسط يه آدمي کسي نميتونسته باشه 1619 01:15:56,557 --> 01:15:58,533 غير از خود جيکوب .راهنمايي ميشن 1620 01:15:59,029 --> 01:16:01,373 .من شما رو انتخاب کردم چون مثل من بودين 1621 01:16:01,548 --> 01:16:03,774 .تنها بودين 1622 01:16:05,285 --> 01:16:06,644 همتون دنبال چيزي ميگشتين 1623 01:16:06,764 --> 01:16:08,541 ...که نميتونستين اون بيرون پيداش کنين 1624 01:16:09,838 --> 01:16:12,724 چونکه شما به اندازه اي که اينجا بهتون نياز .داشت، بهش نياز داشتين 1625 01:16:13,469 --> 01:16:15,461 زمان اون رسيده بود که محافظين جديد جزيره 1626 01:16:15,653 --> 01:16:16,780 .پا پيش بذارن 1627 01:16:16,965 --> 01:16:19,381 ،خيلي وقت بود که جک دنبال دليل ميگشت که 1628 01:16:19,502 --> 01:16:22,021 چرا اون به اين جزيه آورده شده و دليل اينکه 1629 01:16:22,141 --> 01:16:24,462 چرا بعد از رفتن از اينجا .دوباهر به اينجا برگشته 1630 01:16:25,060 --> 01:16:25,909 .من انجامش ميدم 1631 01:16:26,422 --> 01:16:29,174 الان اينو به راحتي قبول کرده که اودمه به اين جزيره 1632 01:16:29,294 --> 01:16:31,428 .چونکه اين کار اونه که از جزيره محافظت کنه 1633 01:16:31,804 --> 01:16:33,316 .اين کاريه که من بايد بکنم 1634 01:16:34,053 --> 01:16:35,053 .پس وقتشه 1635 01:16:35,757 --> 01:16:37,676 ،جک خودخواسته اين مأموريت رو قبول ميکنه 1636 01:16:37,813 --> 01:16:40,878 ،و در حقيقت، براي جک تکميل يه سفريه 1637 01:16:40,980 --> 01:16:42,789 .که توي تمام سريال گسترده شده 1638 01:16:44,021 --> 01:16:46,422 من خيلي خوشحالم که ،اينطوري داره اين سريال تموم ميشه 1639 01:16:46,524 --> 01:16:48,717 .و اين...اين خيلي احساس درست و خوبيه 1640 01:16:48,925 --> 01:16:50,077 .اينو بخور 1641 01:16:50,892 --> 01:16:52,804 ميخوايم که آخرين صحنه از آخرين سريال 1642 01:16:52,940 --> 01:16:54,341 درباره اين آدما باشه 1643 01:16:54,444 --> 01:16:56,517 که 6 سال پيش اونا رو بهتون معرفي کرديم 1644 01:16:56,645 --> 01:17:00,093 که شما رو با اين داستان ها کشونديم و جاهايي گذشاتيم اونا رو دنبال کنيد، جاهايي رهاش کنيد 1645 01:17:00,205 --> 01:17:01,357 .و شما رو با داستان اونا تنها گذاشتيم 1646 01:17:02,006 --> 01:17:03,573 چقدر قراره اين کار رو انجام بدم؟ 1647 01:17:03,822 --> 01:17:06,612 .هر چقدر که بتوني 1648 01:17:06,765 --> 01:17:10,797 براي اينکه سريال رو ببينيم و به ريشه ي اصلي داستان جايي که شروع شد روي بياريم 1649 01:17:10,965 --> 01:17:14,677 و همونطوري داستان رو تموم کنيم .که مانند يه پيروزي شروعش کرديم 1650 01:17:15,933 --> 01:17:17,205 ،شما دوست نداريد کتابي تموم بشه 1651 01:17:17,349 --> 01:17:19,253 ،ولي کتاب رو ميبندين و ميريد ."خدايا، عالي بود" 1652 01:17:21,525 --> 01:17:23,381 .حالا تو مثل مني 1653 01:17:24,317 --> 01:17:25,781 ،اميد يه ارثيه رو داريم که براي مردم بجا ميذاريم که اونا بگن 1654 01:17:25,941 --> 01:17:27,517 من 6 سال از زندگيم رو" 1655 01:17:27,637 --> 01:17:29,909 ،صرف عميق شدن توي اين سريال کردم 1656 01:17:30,014 --> 01:17:32,309 و احساس ميکنم که طوري که تموم شد 1657 01:17:32,397 --> 01:17:34,357 يه جورايي يه مقدار...يه مقدار مناسبي از احترام 1658 01:17:34,421 --> 01:17:36,949 براي اونايي که سريال رو ميديدن و بعنوان ."نويسندگان داستان بهمراه داشت 1659 01:17:37,557 --> 01:17:38,581 .رسيديم 1660 01:17:39,549 --> 01:17:42,052 احساس کرديم سريال رو طوري ساختيم ،که دوست داشتيم ساخته بشه 1661 01:17:42,165 --> 01:17:43,157 .از ابتدا تا انتها 1662 01:17:44,229 --> 01:17:45,405 هر چقدر ميخواستيم که 1663 01:17:45,508 --> 01:17:47,493 ،بيننده پيام هاي بزرگتري دريافت کنه 1664 01:17:47,605 --> 01:17:50,157 فکر ميکنيم که تمام اون پيام ها .توي قسمت آخر گنجونده شده 1665 01:17:51,285 --> 01:17:53,069 فکر کردن به اينکه الان ما اينجاييم و داريم به نتيجه ي کارمون نگاه ميکنيم 1666 01:17:53,189 --> 01:17:56,126 احساس ميکنيم که اين پايان .يه تجربه توي تمام مدت زندگيه 1667 01:17:56,381 --> 01:17:58,605 کلمات نميتونن احساساتي که داريم رو بيان کنن 1668 01:17:58,709 --> 01:18:03,253 .اينکه...اينکه بتونيم بخشي از اون کلمات باشيم سخته - .انگار يکي کمکش کرده بره بيرون - 1669 01:18:04,052 --> 01:18:05,052 گمشدگان، گمشدگان نميشد 1670 01:18:05,157 --> 01:18:07,694 اگه قرار بود خيلي چيزا رو .به مردم گفته بشه و اونا همه چي رو بدونن 1671 01:18:07,997 --> 01:18:09,661 ...نه، بن، يکي به من کمک کرده من برم بيرون 1672 01:18:11,645 --> 01:18:13,148 .چونکه من ميخوام دزموند رو پيدا کنم 1673 01:18:14,614 --> 01:18:16,716 و وقتي اين کار رو بکن اون کمکم ميکنه 1674 01:18:16,852 --> 01:18:19,701 کاري رو انجام بدم .که نميتونستم اين همه مدت خودم انجام بدم 1675 01:18:21,334 --> 01:18:23,180 .ميخوام جزيره رو نابود کنم 1676 01:18:23,484 --> 01:18:26,308 ترجمه و زيرنويس : مـــــهرزاد lostmehrzad@yahoo.com 1677 01:18:26,521 --> 01:18:29,079 ما واقعاً فکر نميکنيم ميتونستيم تا اينجا دووم بياريم 1678 01:18:29,215 --> 01:18:31,152 ،اگه واقعاً ميدونيد، اين پايه ي طرفداراي 1679 01:18:31,247 --> 01:18:33,400 .سريال نبود خيلي خوب و جذابه 1680 01:18:33,528 --> 01:18:35,775 .و واقعاً عاليه - ...عاليترين چيز اينه که - 1681 01:18:36,272 --> 01:18:38,112 که هميشه ميتونستيم اينو تصور بکنيم 1682 01:18:38,199 --> 01:18:40,144 .که ميتونستيم و قادر بوديم بخشي از اون جامعه باشيم 1683 01:18:40,264 --> 01:18:43,176 اين سريال مثل اين چيزي نبوده که ما اونو ساختيم 1684 01:18:43,407 --> 01:18:46,087 ،احساس ميکنيم که يه جورايي 1685 01:18:46,185 --> 01:18:48,521 آم، ميدونيد، يه چيزي بوده که وجود داشته .و ما فقط بهش يه تلنگر زديم 1686 01:18:48,824 --> 01:18:51,608 ...ما واقعاً خوشحاليم که اين شانس رو داشتيم 1687 01:18:51,703 --> 01:18:54,840 که نه تنها اين دنيا رو ساختيم 1688 01:18:54,951 --> 01:18:56,367 .بلکه بخشي از اون هم بوديم