1
00:00:00,666 --> 00:00:02,934
.با يک پلک زدن شروع شد
2
00:00:04,150 --> 00:00:05,893
...يه هواپيما سقوط ميکنه
3
00:00:07,798 --> 00:00:09,246
...گروهي از بازماندگان
4
00:00:09,404 --> 00:00:10,557
.من کيت هستم -
.جک -
5
00:00:11,284 --> 00:00:12,838
.جزيره اي از رمز و راز
6
00:00:13,133 --> 00:00:14,886
.اين مکان فرق داره
7
00:00:17,342 --> 00:00:18,470
.اول بنظر ميومد سريال حماسي باشه
8
00:00:18,661 --> 00:00:21,350
.بيخيال کک مکي
ما لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟
9
00:00:21,581 --> 00:00:24,077
.واقعاً تحت تأثيرش قرار گرفته بودم -
!کجايي؟ -
10
00:00:24,302 --> 00:00:26,205
اين چيزي بود که قبلاً
در تاريخ تلويزيون
11
00:00:26,317 --> 00:00:28,918
.اتفاق نيفتاده بود -
.ما تنها نيستيم -
12
00:00:29,317 --> 00:00:31,254
...ميتونستي بگي
.بگي که خيلي خوب بوده
13
00:00:31,518 --> 00:00:34,478
همين که داستان بازماندگان
...پرواز اوشينيک شروع به فاش شدن کرد
14
00:00:34,686 --> 00:00:35,749
!بلند کنيد
15
00:00:35,957 --> 00:00:37,709
.سريال "گمشدگان" تبديل شد به يه اتفاق بزرگ
16
00:00:37,861 --> 00:00:39,469
!واي
.خلبان واقعاً داغون شده بود
17
00:00:41,357 --> 00:00:44,686
و ذهن تمام بينندگان در
.سرتاسر جهان رو تسخير کرد
18
00:00:44,846 --> 00:00:48,134
بچه ها، ما کجاييم؟ -
،وقتي که خيلي از مردم جهان داشتن اين سريال رو تماشا ميکردن -
19
00:00:48,325 --> 00:00:52,165
.فکر ميکردم که مثل بقيه سريال ها جاي خودشو داره
.خيلي منو غافلگير کرد
20
00:00:52,317 --> 00:00:55,821
.ما داشتيم چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم -
.رسيديم -
21
00:00:55,894 --> 00:00:59,718
...بنظر ميرسيد داشتيم از کمترين چيز تلويزيون استفاده ميکرديم -
!فکر ميکنم يه چيزي اون پايينه...آآه -
22
00:01:00,015 --> 00:01:02,942
.از يه راه واقعاً خلاقانه -
!کيت، لعنتي، فرار کن -
23
00:01:03,133 --> 00:01:05,837
نميدونم که سريال ديگه اي
24
00:01:05,949 --> 00:01:08,789
اينطوري و خيلي زياد روي
.فرهنگ تأثير گذاشته باشه
25
00:01:09,022 --> 00:01:10,454
!کمکم کن
!بابا
26
00:01:10,701 --> 00:01:12,238
!والت
27
00:01:12,686 --> 00:01:13,870
،تنوع، راز و رمز
28
00:01:14,054 --> 00:01:16,638
،سؤالات بزرگ
،پخش جهاني و بين المللي
29
00:01:16,838 --> 00:01:19,925
پشت صحنه هاي باورنکردني
.و نابي که داشتيم
30
00:01:20,093 --> 00:01:23,461
...داستاني از
31
00:01:25,566 --> 00:01:29,093
...بازماندگان رستگاريه -
.هيچ چيزي تو عمرم اينقدر درست و راست نبوده -
32
00:01:29,253 --> 00:01:30,181
.بازماندگان ايمان
33
00:01:30,285 --> 00:01:32,302
!چرا اين کار رو کردي؟
!چرا؟
34
00:01:34,037 --> 00:01:34,869
،ولي در درون اين داستان
35
00:01:34,966 --> 00:01:36,870
سريال گمشدگان داستان
...عده اي از انسان هاست
36
00:01:37,949 --> 00:01:40,775
،اگه نتونيم باهم زندگي کنيم
.تنها ميميريم
37
00:01:40,925 --> 00:01:43,414
...کسايي که ديديم اونا رو در طول اين 6 فصل -
.دوست دارم پني -
38
00:01:43,838 --> 00:01:45,277
.ميشناختيم و دوسشون داشتيم
39
00:01:45,381 --> 00:01:48,573
چرا اينقدر برات سخته باور کني؟ -
تو چرا اينقدر برات آسونه که باور کني؟ -
40
00:01:48,686 --> 00:01:50,022
!هيچ وقت آسون نبوده
41
00:01:51,125 --> 00:01:54,077
امشب، قبل از اينکه
...قسمت نهايي نزديک بشه
42
00:01:54,181 --> 00:01:55,934
اون از من چي ميخواد؟ -
!من نميدونم جک -
43
00:01:56,309 --> 00:01:57,541
...نگاهي ميندازيم
44
00:01:59,206 --> 00:02:01,158
...که يادمون بياد اونا چطوري عاشق شدن
45
00:02:01,365 --> 00:02:04,893
.تمام اونا در مورد رازهاي سريال حرف ميزدن -
...و سريال گمشدگان -
46
00:02:05,068 --> 00:02:07,829
,واقعاً روم تأثير گذاشت
.و يه جورايي احساساتي شدم
47
00:02:07,989 --> 00:02:09,941
...اينکه چطوري جنگيدن -
!من اينجا زندگي داشتم -
48
00:02:10,773 --> 00:02:13,029
!چارلي
49
00:02:13,286 --> 00:02:14,286
.و مردند
50
00:02:14,462 --> 00:02:16,878
خيلي بيشتر از اوني که ما انتظار داشتيم
.مردم رو تحت تأثير قرار داد
51
00:02:17,101 --> 00:02:17,966
دست اندرکاران سريال گمشدگان
52
00:02:18,142 --> 00:02:20,886
،بهمراه تهيه کنندگان
،ديمن ليندلوف و کارلتون کيوز
53
00:02:20,973 --> 00:02:23,670
...با ما همراه ميشن تا تجربياتشون رو بگن -
،چيزي که سريال گمشدگان رو خاص کرده بود
54
00:02:23,758 --> 00:02:26,630
.اين بوده که از کالبد اصلي خارج شده بود -
!بذاريد بيام بيرون -
55
00:02:26,726 --> 00:02:29,110
اين فقط براي يه آدم
.در طول زندگيش اتفاق ميفته
56
00:02:29,324 --> 00:02:30,781
.البته اگه خوش شانس باشن -
!برو -
57
00:02:30,902 --> 00:02:35,758
.زندگيم رو عوض کرد -
...و جشن گرفتن سريالي که قلبمون رو تسخير کرد -
58
00:02:35,942 --> 00:02:38,006
.تو بايد بري -
.من ترکت نميکنم -
59
00:02:38,214 --> 00:02:40,413
...ذهن ما رو درگير کرد
60
00:02:41,908 --> 00:02:45,205
.و زندگيمون رو لمس کرد -
!جوليت -
61
00:02:46,149 --> 00:02:48,718
من خودم وارد اين سريال شدم
.و دارم با يه شخصيت ديگه ازش خارج ميشم
62
00:02:48,902 --> 00:02:51,780
.و براي هميشه به اين خاطر خوشحالم -
.تو زندگي بعدي ميبينمت برادر -
63
00:02:52,054 --> 00:02:56,670
.وسعت ديد منو، به اينطورت از اينجا تا اينجا گسترش داد -
...ما به اينجا آورده شديم براي اينکه -
64
00:02:56,821 --> 00:02:59,165
.يه کاري بکنيم جيمز -
!سعيد -
65
00:02:59,927 --> 00:03:02,111
من خيلي خوشحالم که
.بالاخره تمام اينا يه پاياني داره
66
00:03:02,270 --> 00:03:05,326
.و اين...اين خيلي درست و خوبه -
.فقط بايد بهم اعتماد کني -
67
00:03:05,501 --> 00:03:06,453
.ميريم که شروع کنيم
68
00:03:07,222 --> 00:03:09,789
.يه جورايي يه سفره، آره
69
00:03:10,244 --> 00:03:13,429
مــهرزاد تــقــديــم مــيکنـــد
::.www.9movie.ir.::
70
00:03:17,564 --> 00:03:19,605
اين داستان در سيدني، استراليا، شروع شد
71
00:03:20,085 --> 00:03:23,244
جايي که يه سري از مسافران ميخواستن
سوار پرواز 815 اوشينيک بشن
72
00:03:23,405 --> 00:03:24,766
.که به سمت لوس آنجلس حرکت کنن
73
00:03:25,861 --> 00:03:28,900
،به هم غريبه بودن
...ولي يه چيز مشترک داشتن
74
00:03:29,309 --> 00:03:32,749
همشون يه ايرادايي داشتن
.و با خودشون سر اينکه تنها بودن کلنجار ميرفتن
75
00:03:33,733 --> 00:03:35,469
ولي چيزي که ميخواستن با همديگه تجربه کنن
76
00:03:35,821 --> 00:03:37,396
.اونها رو براي هميشه عوض ميکرد
77
00:03:37,884 --> 00:03:40,557
داستان در 6 سال پيش شروع شد
78
00:03:40,741 --> 00:03:44,804
،و امشب ازش نتيجه گيري ميشه
،پس بياييد برگرديم به شروع ماجرا
79
00:03:45,205 --> 00:03:46,404
جايي که يه سريال تلويزيوني
80
00:03:46,525 --> 00:03:49,597
.بعنوان يه اتفاق بزرگ جهاني شروع شد
81
00:03:50,885 --> 00:03:55,349
تصميم گرفتم که توي يه
.فصل از سريال که آزمايشي بود بازي کنم
82
00:03:55,494 --> 00:03:57,845
،فهميدم که، هر چي باشه
،قبول ميکنم، ميدونيد
83
00:03:57,997 --> 00:04:00,789
يه تطيلات کوچيک هاوايي داشت
.توي اون مدتي که فصل آزمايشي پخش ميشد
84
00:04:00,933 --> 00:04:03,268
،بعدش وقتي که متن رو ديدم
.خيلي برام آرماني و آرزومندانه بود
85
00:04:03,461 --> 00:04:03,980
فکر ميکردم که
86
00:04:04,133 --> 00:04:06,268
يکي از بهترين متوني بوده
.که تا اون موقع خونده بودم
87
00:04:06,445 --> 00:04:08,301
ميدونستم يه چيز غيرعاديه
88
00:04:08,396 --> 00:04:10,277
فقط بخاطر افکار اشتراکيِ
89
00:04:10,389 --> 00:04:13,605
.آدمايي بود که توي اونجا بودن -
،اولين چيزي که منو جلب کرد...ابتداش بود -
90
00:04:13,797 --> 00:04:15,253
.ميدونيد، بنظر حماسي ميومد
91
00:04:18,485 --> 00:04:20,301
واقعاً يه احساسي داشتم که فکر ميکردم حاصل اين کار
92
00:04:20,461 --> 00:04:23,549
.پيدا کردن فرصت هاي زيادي براي جستجوي بشريت بود -
.نگران نباش -
93
00:04:28,541 --> 00:04:31,645
يادمه ژانويه سال 2004 بود
.که براي اولين تست بازيگريم رفتم
94
00:04:31,853 --> 00:04:33,477
،و 24 مارس 2004 بود
95
00:04:33,581 --> 00:04:35,926
.که داشتيم قسمت آزمايشي "گمشدگان" رو ميگرفتيم
96
00:04:39,869 --> 00:04:43,444
!کمک
97
00:04:46,060 --> 00:04:48,108
،در 22 سپتامبر 2004
98
00:04:48,940 --> 00:04:50,725
،لاست در آمريکا به روي آنتن رفت
99
00:04:51,148 --> 00:04:54,637
.و بيشتر از 18 ميليون بيننده تسخير اين سريال شدن
100
00:04:55,094 --> 00:04:57,781
!کمکم کنيد
!ميشه لطفاً کمکم کنيد؟
101
00:04:57,957 --> 00:04:58,925
.قسمت آزمايشي فصل اول تجربه ي عالي اي بود
102
00:04:59,076 --> 00:05:01,797
،منظورم اينه که
.اولش برام ديوونگي بود هر روز ميرفتيم ساحل
103
00:05:02,116 --> 00:05:04,557
.احساس گرفتگي ميکنم -
چند ماهه حامله اي؟ -
104
00:05:04,718 --> 00:05:06,949
آشنا شدن با آدما براي اولين بار
105
00:05:07,141 --> 00:05:09,268
و فهميدن ارتباط تمام
آدما به همديگه
106
00:05:09,382 --> 00:05:12,157
.و همچنين شخصيتشون -
هي! اسمت چيه؟ -
107
00:05:12,350 --> 00:05:13,893
!جک
108
00:05:14,125 --> 00:05:16,812
.براي من بنظر يه فيلم ميومد -
،اگه قرار بود يه چيزي بشه -
109
00:05:17,061 --> 00:05:18,557
اين کار قبلاً در حيطه ي تلويزيون
110
00:05:18,677 --> 00:05:22,421
،انجام نشده بود
.راه خيلي خوبي براي شروع بود
111
00:05:22,700 --> 00:05:25,414
.فکر ميکني ديگه تا الان بايد اومده باشن -
.فکر ميکردم خيلي غير عاديه -
112
00:05:25,612 --> 00:05:28,005
کي؟ -
.هر کي -
113
00:05:28,189 --> 00:05:29,437
.خيلي تحت تأثيرش قرار گرفتم
114
00:05:36,397 --> 00:05:38,532
کسي اونو ديد؟ -
.آره -
115
00:05:38,989 --> 00:05:41,180
هممون، همه بازيگرها توسط اين کار
هيجان زده شده بوديم
116
00:05:41,333 --> 00:05:42,845
.و به کاري که ميکرديم و افتخار ميکرديم
117
00:05:43,053 --> 00:05:45,733
احساس ميکرديم کاري که انجام داديم
.يه چيز خاص بوده
118
00:05:50,885 --> 00:05:51,933
.عاليه
119
00:05:52,540 --> 00:05:54,069
روش توليد آرمانيِ اين سريال
120
00:05:54,269 --> 00:05:55,645
.به سرعت جاشو در بين همه باز کرد
121
00:05:56,397 --> 00:05:58,805
وقتي که جک، کيت و چارلي
...رفتند که کابين خلبان رو پيدا کنن
122
00:05:58,964 --> 00:06:01,068
اولين چيزي بود که وقتي رسيديم هاوايي
123
00:06:01,254 --> 00:06:02,582
.فيلمبرداري کرديم
124
00:06:05,821 --> 00:06:08,973
اين آهنگ رو نشنيدي؟ -
...شنيدمش، فقط نميدونم که کجـ -
125
00:06:09,325 --> 00:06:10,381
.گروه ماست
.درايو شَفت
126
00:06:10,525 --> 00:06:12,990
.ببين، اين حلقه مونه. دومين تور توي فنلاند -
چي؟ -
127
00:06:13,133 --> 00:06:13,852
.بايد حرکت کنيم
128
00:06:14,596 --> 00:06:18,701
و اينکه ببينيم اين داره به زندگيمون
.تبديل ميشه خيلي عالي بود
129
00:06:20,469 --> 00:06:21,781
!اوه خداي من
130
00:06:25,429 --> 00:06:27,205
يه دوربين روبروي ما بود
،که داشت دورمون ميچرخيد
131
00:06:27,350 --> 00:06:29,141
و ما هم داشتيم دور ميچرخيديم
،و ترسيده بنظر ميومديم
132
00:06:29,285 --> 00:06:31,900
ولي ما واقعاً داشتيم
،روي يه تردميل ميدويديم
133
00:06:31,997 --> 00:06:34,436
،و اون تردميل
شما...شما اين کار رو انجام ميدين
134
00:06:34,557 --> 00:06:36,900
و احساس ميکنيد که چه کار
مسخره اي داريد ميکنيد ولي وقتي ميبينيد واقعي ميشه
135
00:06:36,997 --> 00:06:39,205
و وقتي ميبينيد چقدر طبيعي بنظر ميرسه و خوب ميشه
.هيجان زده ميشدين
136
00:06:39,740 --> 00:06:41,684
،تمام اون صحنه هاي که من زيرآب بودم
137
00:06:41,780 --> 00:06:43,661
.که در واقع زير شلنگ آب آتيش نشاني بودم
138
00:06:43,845 --> 00:06:47,909
باورنکردنيه که چقدر
.فشارتون ميفته يا سردتون ميشه
139
00:06:48,085 --> 00:06:51,590
تمام اون صحنه هاي وحشتناک و ترسناک؟
.هيچ حرکتي نميکردم
140
00:06:51,726 --> 00:06:52,852
.فقط نشونه ي اين بود که داشتم يخ ميزدم
141
00:06:53,389 --> 00:06:54,718
!جک
142
00:06:56,437 --> 00:06:58,013
،خيلي از بازيگرا بيشتر چيزا رو فهميده بودن، مثل
143
00:06:58,166 --> 00:07:00,109
،بقيه بازيگرها که دوست داشتن باهاشون بازي کنن
144
00:07:00,253 --> 00:07:03,285
.که بجاي اينکه اون نقش ها رو الکي بازي کنن
145
00:07:03,436 --> 00:07:05,604
!من از اين مرتيکه خسته شدم -
!بيشتر هم ميخواي پسر؟ -
146
00:07:05,710 --> 00:07:07,885
!هي
.ما همه تو اين ماجرا همراه همديگه ايم
147
00:07:08,028 --> 00:07:10,276
.بيا با همديگه يه ذره احترام بذاريم -
.خفه شو چاقالو -
148
00:07:10,405 --> 00:07:12,846
،اولش اينطوري بود که، واي
اميدوار بود که تو مرحله اي باشم
149
00:07:12,980 --> 00:07:16,917
و اينکه از کار اخراج نشم
.چونکه همه ي اونا بازيگرهاي عالي اي بودن
150
00:07:17,077 --> 00:07:19,061
...دونستن اينکه تمام ما
151
00:07:19,157 --> 00:07:20,550
بايد همه چيمون رو ميذاشتيم
و ميرفتيم هاوايي
152
00:07:20,725 --> 00:07:23,421
،و بايد هممون تو يه جزيره با هم زندگي ميکرديم
،شبيه اين بود
153
00:07:23,518 --> 00:07:24,949
اونا ميخواستن آدمايي رو پيدا کنن
154
00:07:25,068 --> 00:07:26,845
که با همديگه هم تو سريال هم بيرون سريال
155
00:07:26,957 --> 00:07:29,988
.رابطه خوبي داشته باشن -
.تو آدم خوبي هستي. من ازت خوشم مياد -
156
00:07:30,364 --> 00:07:33,197
.تو هم آدم خوبي اي
157
00:07:33,341 --> 00:07:34,886
داشت کم کم از اين خوشم ميومد که
158
00:07:35,069 --> 00:07:37,437
...تنوع توي
توي اين بازيگرا زياد بود...
159
00:07:37,628 --> 00:07:42,277
چونکه واقعاً اين موضوع
،به سريال زواياي مختلفي ميداد
160
00:07:42,484 --> 00:07:43,365
و احساس ميکردم اين کار
161
00:07:43,485 --> 00:07:45,869
.سريال رو تبديل به چيزي ميکنه که مردم حسش ميکنن
162
00:07:46,094 --> 00:07:48,509
!همونجا! همونجاست
!داره لگد ميزنه
163
00:07:48,693 --> 00:07:49,820
.سلام
164
00:07:50,021 --> 00:07:52,716
تا اون موقع نديده بودم عوامل يه سريالي
،اينطوري بين المللي و جهاني باشن
165
00:07:52,949 --> 00:07:55,477
هم درون واقعيت بازيگران
166
00:07:55,621 --> 00:07:58,149
که داشتن شخصيت ها رو بازي ميکردن
.و حتي خود اون شخصيت هاي سريال هم واقعيت داشتن
167
00:07:58,645 --> 00:08:01,333
ما آدمايي رو داشتيم که از تمام دنيا
.با خودشون مشکل داشتن و داغون بودن
168
00:08:01,469 --> 00:08:04,949
،من از کره اومده بودم
.ناوين اندريوز از عربستان اومده بود
169
00:08:05,141 --> 00:08:07,237
.و البته دومينيک
اميلي از استراليا
170
00:08:07,373 --> 00:08:10,517
.و اوانجلين ليلي هم از کانادا
.خيلي قشنگ بود
171
00:08:10,653 --> 00:08:13,485
احساس کردم که داشتيم
.چهره ي تلويزيون آمريکا رو تغيير ميداديم
172
00:08:13,645 --> 00:08:16,676
.خيلي خب! من جنايتکارم
.تو تروريستي
173
00:08:16,829 --> 00:08:18,852
.هممون ميتونيم يه نقشي بازي کنيم
تو قراره کي باشي؟
174
00:08:18,957 --> 00:08:20,317
...هممون يه حالتي به خودمون ميگرفتيم و ميگفتيم
175
00:08:20,421 --> 00:08:23,117
."اميدوارم...اميدوارم خوششون بياد"
176
00:08:23,269 --> 00:08:27,117
،فکر ميکردم که
،اين هم ميتونه يه موفقيت بزرگ باشه
177
00:08:27,269 --> 00:08:29,045
.يا اينکه موفق نميشيم و سريال کنسل ميشه
178
00:08:29,213 --> 00:08:31,741
.البته اين موضوع تا روز بعد از نمايش قسمت آزمايشي مطرح نبود -
کار ميکنه؟ -
179
00:08:31,940 --> 00:08:35,541
.ميدونستم که قراره تو سريال "گمشدگان" يه مدتي کار کنم -
کار ميکنه؟ -
180
00:08:35,653 --> 00:08:38,597
،بنظر ميرسه
.ولي هيچ سيگنالي دريافت نميکنيم
181
00:08:38,749 --> 00:08:40,573
...البته ميتونيم يه چيزي رو امتحان کنيم
182
00:08:40,692 --> 00:08:42,597
ببينيم ميتونيم سيگنال
.رو از يه ارتفاع بالا بگيريم يا نه
183
00:08:42,845 --> 00:08:44,597
فهميده بودم که اونا ديگه
ميبايستي براي يه مدتي اينو امتحان کنن
184
00:08:44,669 --> 00:08:46,381
چونکه اونا خيلي براي اين تلاش کرده بودن
185
00:08:46,637 --> 00:08:49,269
.که اولين قسمت رو درست کنن
اين در حالي بود که ميليون ها آدم
186
00:08:49,413 --> 00:08:51,429
،اين سريال رو داشتن براي سه هفته متوالي نگاه ميردن
،بنابراين فکر مردم که
187
00:08:51,597 --> 00:08:55,766
اوه، اين...اين مدت ديگه خيلي خوب پيش رفته
.که براي اون مدتي که ميگفتن خوب بود و کافي
188
00:08:55,925 --> 00:08:57,732
!برو! برو -
!ساوير -
189
00:08:57,997 --> 00:09:00,700
کاملاً معلوم بود که "گمشدگان" يه داستان
،معمولي از بازماندگان نبود
190
00:09:00,966 --> 00:09:04,014
.و اين تازه اولش بود
191
00:09:04,908 --> 00:09:06,934
...يه شبي بود که داشتم
192
00:09:07,149 --> 00:09:10,196
.بچه ها اين فقط يه خرس نيست
.يه خرس قطبيه
193
00:09:10,405 --> 00:09:11,900
،داشتم از ورزشگاه ميومدم
،کلي عرق کرده بودم
194
00:09:12,013 --> 00:09:16,958
،و چندتا دختر رد شدن و رفتن و گفتن
"!اوه، اين...اَيي! اَيي"
195
00:09:17,086 --> 00:09:18,620
و فکر کردم که من اينقدر بدم که بهم بگن "اَيي"؟
196
00:09:18,812 --> 00:09:20,805
واي، فکر نميکنم نميتونم مثل اين
برم بين مردم که انگار
197
00:09:20,988 --> 00:09:22,829
.ديگه تر و تازه از ورزشگاه نيام بيرون
198
00:09:23,054 --> 00:09:25,101
.ميدوني، بايد يه حرفي براي گفتن داشته باشي
199
00:09:25,245 --> 00:09:29,350
!هي! سيگنال دريافت کرديم
!پيام اضطراري! پيام اضطراري
200
00:09:29,517 --> 00:09:31,558
خيلي کم پيش مياد که يه چيزي توسط
بيننده ها مورد قبول واقع بشه
201
00:09:31,668 --> 00:09:34,142
،و فکر ميکنم که
.توسط تمام مردم قبول بشه
202
00:09:34,342 --> 00:09:37,148
.اين يه پيام تکراريه
203
00:09:37,333 --> 00:09:39,470
،فکر ميکنم به نقطه اي رسيده بود که فکر ميکردم
204
00:09:39,572 --> 00:09:40,668
خب، اين داره به چيزي تبديل ميشه
205
00:09:40,894 --> 00:09:43,310
.که، آم، من هيچ وقت پيش بينيش نکرده بودم
206
00:09:43,486 --> 00:09:47,812
.اين پيام مدت 16 ساله داره بارها و بارها پخش ميشه
207
00:09:49,142 --> 00:09:50,245
...بچه ها
208
00:09:51,182 --> 00:09:52,605
ما کجاييم؟
209
00:09:54,854 --> 00:09:59,306
خب، بگو ببينم، شوهرت هم توي هواپيما بود؟ -
.اوه، نه، من ازدواج نکردم -
210
00:09:59,506 --> 00:10:03,218
کي به مرد احتياج داره، نه؟
.خيلي بي مصرفه
211
00:10:03,578 --> 00:10:05,970
،درون مايه ي سريال گمشدگان
212
00:10:06,049 --> 00:10:07,162
.مطالعه درباره ي شخصيت هاست
213
00:10:07,297 --> 00:10:09,530
،ما مجذوبش شده بوديم
،بعنوان نويسنده هاي اين داستان
214
00:10:09,713 --> 00:10:12,401
توسط اينکه چه چيزي
.مردم رو تبديل ميکنه به اون چيزي که الان هستن
215
00:10:12,560 --> 00:10:15,392
،بطور کلي
،فصل اول فصل مورد علاقه من بود
216
00:10:15,546 --> 00:10:17,634
جايي که شروع کرديم داشتيم درباره
اين شخصيت ها چيزايي ميفهميديم
217
00:10:17,706 --> 00:10:19,994
و داشتيم کم کم به اين
.شخصيت ها اهميت ميداديم
218
00:10:20,130 --> 00:10:21,866
يه سري راز و رمز بود که حل نشده بود
219
00:10:22,009 --> 00:10:24,618
و اونا ذهن همه رو درگير ميکردن
.چونکه واقعاً جوابي براشون نبود
220
00:10:24,769 --> 00:10:25,994
اسم "گمشدگان" واقعاً درباره ي
221
00:10:26,113 --> 00:10:28,210
اين بود که اين شخصيت ها
.واقعاً چطوري توي زندگي خودشون گمشده بودن
222
00:10:28,320 --> 00:10:29,841
،و براي ما
راز واقعيِ اين سريال
223
00:10:30,002 --> 00:10:32,265
،اين سؤال هميشگي نبود که
جزيره کجاست"؟"
224
00:10:32,768 --> 00:10:34,473
،بلکه راز اين سريال براي ما اين بود که
اين آدما کي هستن"؟"
225
00:10:36,409 --> 00:10:38,921
و اولين شخصيتي که به بيننده ها
معرفي ميشه
226
00:10:39,090 --> 00:10:40,825
.دکتر جک شپرد بود
227
00:10:41,002 --> 00:10:43,825
اين شخصيت ها سقوط هواپيما
رو پذيرفتن
228
00:10:44,002 --> 00:10:46,153
اين مرد رو ميبينن که يه جورايي بوسيله ي
229
00:10:46,265 --> 00:10:50,498
.حسش به اينکه آدما رو نجات بده فعال شده -
.گوش کن -
230
00:10:50,649 --> 00:10:52,689
.منو نگاه کن. تو حالت خوب ميشه
ميفهمي چي ميگم؟
231
00:10:52,833 --> 00:10:55,338
.ولي بايد کاملاً بي حرکت باشي
232
00:10:56,555 --> 00:10:58,882
،اون يه ذره بعنوان رهبر انتخاب ميشه
233
00:10:59,001 --> 00:11:00,073
و اون واقعاً آدم ساکتيه
234
00:11:00,171 --> 00:11:01,882
و لازم نميبينه که زياد حرف بزنه
235
00:11:02,273 --> 00:11:05,121
.چونکه تمام مسائلش به پدرش خلاصه ميشن -
چي داري ميگي؟ -
236
00:11:05,234 --> 00:11:07,281
دارم درباره ي اين حرف ميزنم که
کيس نخاعي اين دختر رو
237
00:11:07,377 --> 00:11:09,977
بخيه بزني که اون بقيه عمرش
.فلج نشه
238
00:11:10,178 --> 00:11:12,858
،جک زير سايه ي پدرش زندگي ميکرده
...کريستين
239
00:11:12,945 --> 00:11:15,417
،ميدونم تو به من اعتماد نداري
.ولي اونا بايد به من اعتماد کنن
240
00:11:15,601 --> 00:11:19,440
مطمئني که من اون کسي هستم
که بهت اعتماد و ايمان نداره جک؟
241
00:11:19,594 --> 00:11:21,793
...اگرچه کريستين توي سيدني مرده بود
242
00:11:21,961 --> 00:11:25,010
.خودشه
243
00:11:25,121 --> 00:11:27,961
مسئه اي که با پدرش داشت
.اونو تا جزيره هم دنبال کرد
244
00:11:32,658 --> 00:11:33,658
پدر؟
245
00:11:35,249 --> 00:11:38,217
اين خيلي کم پيش مياد که فرصت اينو پيدا کني
246
00:11:38,425 --> 00:11:42,139
که در طول 6 سال بتونه به اين راحتي
.و بدون دردسر انعطاف پذير بشه
247
00:11:42,249 --> 00:11:45,002
.من رهبر نيستم -
.و اونا هنوز باهات مثل يه رهبر برخورد ميکنن -
248
00:11:45,177 --> 00:11:46,809
تجربه ي بازي کردن اين آدم
249
00:11:46,897 --> 00:11:48,905
و اينکه ببينم
که اون شخصيت با چه چيزايي دست و پنجه نرم ميکرده
250
00:11:49,018 --> 00:11:51,225
و گفتن اين داستن
به بهترين نحوي که ميتونستم
251
00:11:51,346 --> 00:11:54,585
.خيلي عالي بود. تجربه ي محشري بود -
!عذر ميخوام -
252
00:11:55,010 --> 00:11:57,354
چند لحظه وقت داري؟
.ميخواستم اينجا يه ذره بهم کمک کني
253
00:11:58,353 --> 00:11:59,873
.ببين، من خودم ميتونم انجامش بدم
.من يه دکترم
254
00:12:00,041 --> 00:12:01,922
.ولي دستم به زخمم نميرسه -
ميخواي اونو برات بخيه بزنم؟ -
255
00:12:02,490 --> 00:12:05,793
.اگه اشکالي نداشته باشه -
.البته که اين کار رو ميکنم -
256
00:12:05,970 --> 00:12:06,768
.ممنونم
257
00:12:08,969 --> 00:12:10,257
.هي، دختر
258
00:12:10,600 --> 00:12:12,985
کيت آوستين بنظر دختري ميومد
که همه ميشناختنش
259
00:12:13,377 --> 00:12:16,042
ولي اون داشته از يه گذشته ي
.آشفته فرار ميکرده
260
00:12:16,689 --> 00:12:18,977
.تو زيبايي
261
00:12:19,865 --> 00:12:22,178
...بعد از کشتن ناپدريش که آدم درستي نبود
262
00:12:22,377 --> 00:12:24,194
کاترين...تو چيکار کردي؟
263
00:12:25,017 --> 00:12:26,428
.ازت مراقبت کردم مامان
264
00:12:26,673 --> 00:12:28,537
.کيت تبديل شد به يه آدم فراري
265
00:12:28,738 --> 00:12:30,546
...ايرادايي که کيت داشتن
266
00:12:30,689 --> 00:12:33,601
مثل بقيه آدمايي که اونجا بودن، فکر ميکنم
.قدرتي که داشته
267
00:12:33,761 --> 00:12:36,122
اينکه اون هيچ گناهي نداره
.داشت اونو هميشه ميکشت
268
00:12:36,400 --> 00:12:39,050
.منظورم اينه که قبل از اينکه عمل کنه فکر نميکرد
.فقط عمل ميکرد
269
00:12:39,218 --> 00:12:41,152
.فرار نکن کيت
270
00:12:43,320 --> 00:12:45,320
،کيت يه قاتل بوده
و اين خيلي عجيبه براي مردم
271
00:12:45,466 --> 00:12:47,954
که پشت يه قاتل پنهان بشن
.همونطوري که پشت کيت خودشون رو قايم ميکردن
272
00:12:48,105 --> 00:12:50,498
.من هيچ کاري نکردم -
.اوه، چرا کردي -
273
00:12:50,737 --> 00:12:52,737
.مامانت لوت داده کيت
274
00:12:53,145 --> 00:12:58,458
اون واقعاً به مردم به مقدار خيلي خيلي
،زيادي اهميت ميداده
275
00:12:58,616 --> 00:13:00,825
اونقدر که نميتونسته جلوي خودش رو در برابر اينکه
276
00:13:01,001 --> 00:13:03,112
.اينطور احمقانه رفتار ميکرده بگيره
277
00:13:03,346 --> 00:13:08,122
.اون داشته تعقيبتون ميکرده
.همونطوري که گفتم...حس کنجکاوي
278
00:13:08,665 --> 00:13:11,265
ولي اونا هميشه توسط اين قلب بزرگ اون تحريک ميشدن
279
00:13:11,400 --> 00:13:14,626
ااينکه اون خيلي اصرار داشته که همه چي
280
00:13:14,793 --> 00:13:17,769
.بنظر خوب و درست بياد -
.من فقط ميخواستم کمک کنم جک -
281
00:13:18,082 --> 00:13:20,561
و من فکر ميکنم که مردم با يه همچين فکري
.ميتونن همدردي بکنن و خودشون رو بذارن جاي اون
282
00:13:20,745 --> 00:13:22,249
.ميخوام بهت بگم چيکار کردم
283
00:13:24,441 --> 00:13:25,882
.مهم نيست کيت
284
00:13:26,849 --> 00:13:28,674
.ما هممون بايد بتونيم يه بار ديگه از اول شروع کنيم
285
00:13:29,634 --> 00:13:32,025
.و فکر ميکنم همين باعث شده که شما هم اونو دوست داشته باشيد
286
00:13:32,258 --> 00:13:34,025
براي اينکه اونو بدي چي ميخواي؟
287
00:13:34,466 --> 00:13:37,817
.من چي ميخوام؟ يه بوس شايد بتونه کار رو درست کنه -
چي؟ -
288
00:13:38,258 --> 00:13:39,105
.يه بوسه
289
00:13:39,777 --> 00:13:40,937
.از تو، همين الان
290
00:13:42,729 --> 00:13:43,817
!باحاله، نه؟
291
00:13:45,266 --> 00:13:47,842
...من شخصاً دوست دارم ساوير باشم چونکه -
!همه شوکه شديم -
292
00:13:47,961 --> 00:13:49,657
...خب
"...بخاطر اينکه من عاشق ساويرم"
293
00:13:49,809 --> 00:13:51,113
و دوست دارم پيراهنم رو در بيارم"
294
00:13:51,265 --> 00:13:55,202
."و خودمون تو آينه نگاه کنم -
چطوره يه ذره بيايي نزديک تر و گرمم کني؟ -
295
00:13:55,385 --> 00:13:58,505
.تو ميدوني چکار کني يه دختر احساس خاص بودن بکنه ساوير -
.سايور خيلي باحاله -
296
00:13:58,609 --> 00:14:01,474
.منظورم اينه که، اون خيلي جذابه
.خطرناکه. باهوشه
297
00:14:01,602 --> 00:14:03,377
.تيکه ميندازه -
.چيزاي خوبي هم ميگفتم بعضاً -
298
00:14:03,481 --> 00:14:05,729
مطمئناً ميدوني تو ميدوني چطوري هميشه
.يکي رو به خودت جذب کني، دختر باز بمون
299
00:14:05,914 --> 00:14:06,609
.اين يه هديه ست
300
00:14:06,770 --> 00:14:08,369
.من تيکه ي "دخترباز بمون" رو دوست داشتم
301
00:14:08,505 --> 00:14:11,961
فکر ميکردم يه جورايي توي فصل اول
،اينو به جورج بگم خيلي بامزه ميشه
302
00:14:12,066 --> 00:14:13,513
."و بعدش هم تيکه ي "آقاي تميز
303
00:14:13,626 --> 00:14:15,402
.تو فقط يه آدم حلقه به گوش با يه جارو لازم داري
304
00:14:15,626 --> 00:14:18,065
.فکر ميکنم اين واقعاً تري رو توصيف ميکنه
305
00:14:18,273 --> 00:14:19,233
...لاپيدوس
306
00:14:19,418 --> 00:14:21,178
.سلام کني راجرز -
.اوه، کني راجرز -
307
00:14:21,314 --> 00:14:22,721
مشکلت چيه چاقالو؟
308
00:14:22,914 --> 00:14:26,273
.خفه شو...آدمِ...بي کلاس
309
00:14:26,465 --> 00:14:27,537
.نه خوبه راه افتادي
310
00:14:27,657 --> 00:14:31,129
اين خيلي بامزه بود که به هارلي هي تيکه
...نسبت بديم و اينکه
311
00:14:31,233 --> 00:14:34,129
هميشه بگه "حرومزاده" نه؟ -
."و اينکه هميشه بگه "حرومزاده" ..."حرومزاده -
312
00:14:34,201 --> 00:14:36,065
.بيا. يه امتحاني بکن -
.حرومزاده -
313
00:14:36,162 --> 00:14:38,673
!حرومزاده -
!حرومزاده -
314
00:14:38,768 --> 00:14:41,713
.خوبه
.حالا لباست رو در بيار
315
00:14:41,882 --> 00:14:43,929
اين خوبه که شخصيت يه آدم بانمک رو بازي کني
316
00:14:44,034 --> 00:14:45,905
.که اون خيلي شوخ طبع ياشه
317
00:14:46,065 --> 00:14:48,657
ولي من نگران نجات پيدا کردن اون بودم
318
00:14:49,242 --> 00:14:51,361
.چونکه اون خيلي سرسخت بود -
!خفه شو -
319
00:14:52,145 --> 00:14:56,312
ميخواي بدوني من چه جور آدمي هستم؟
.بيا اينو بخون
320
00:14:56,658 --> 00:14:57,930
،آقاي ساوير عزيز"
321
00:14:58,298 --> 00:15:01,058
،شما نميدونيد من کي هستم
،ولي من ميدونم شما کي هستين
322
00:15:01,218 --> 00:15:02,985
."و ميدونم شما چيکار کردين
323
00:15:03,289 --> 00:15:06,361
.برو زير تخت
.صدات در نياد
324
00:15:06,874 --> 00:15:08,138
!اين در رو باز کن -
...بعنوان يه پسر کوچيک -
325
00:15:08,305 --> 00:15:11,266
جيمز فورد شاهل قتل مادرش توسط پدرش و
...خودکشي پدرش بوده
326
00:15:11,410 --> 00:15:13,786
چيکار داري ميکني؟
...چه غلطي داري
327
00:15:14,130 --> 00:15:14,754
که اين اتفاق وقتي افتاد که يه مردي به اسم ساوير
328
00:15:14,882 --> 00:15:16,201
.همه چيز اونا رو ازشون گرفت
329
00:15:17,873 --> 00:15:19,754
،انتقام هدف زندگيش شد
330
00:15:20,272 --> 00:15:22,649
و اون نام و شناسه ي مردي رو بدنبال داشت
.که دنبالش ميگشت
331
00:15:23,082 --> 00:15:25,986
.اين نامه براي تو نوشته نشده
.تو خودت اينو نوشتي
332
00:15:26,162 --> 00:15:29,466
،من فکر ميکنم اون بحراني ترين لحظه براي اون بود
...که يکي اونو بفهمه
333
00:15:29,625 --> 00:15:31,834
...ميدونيد، فهميدن راز سياه درونش
334
00:15:32,130 --> 00:15:35,352
...اينکه توي اون ظاهر سرسختش رخنه ايجاد بشه
335
00:15:36,426 --> 00:15:39,617
.اجازه ميده که انسانيتش از اون شکاف بيرون بريزه
336
00:15:40,073 --> 00:15:45,409
.من فکر ميکنم تو هيچ وقت واقعاً تو زندگيت يه آدمو شکنجه نکردي -
...متأسفانه براي جفتمون -
337
00:15:46,362 --> 00:15:47,409
.اشتباه ميکني
338
00:15:48,474 --> 00:15:50,401
.من افسر مخابرات ارتش بودم
339
00:15:50,537 --> 00:15:51,666
.توي جنگ خليج فارس بودم
340
00:15:52,010 --> 00:15:53,818
يعني چيکار ميکردي...توي نيرو هوايي بودي؟
341
00:15:55,090 --> 00:15:56,298
.ارتش جمهوري خواه
342
00:15:56,945 --> 00:15:59,616
.سعيد جراه داره با يه گذشته ي سياه ميجنگه
343
00:15:59,785 --> 00:16:02,001
من فکر ميکنم حالا يه توانايي جديد داري
.که ميتوني ازش استفاده کني
344
00:16:02,193 --> 00:16:03,793
،سريعاً علايق شما رو جريحه دار ميکنه
345
00:16:04,024 --> 00:16:05,736
،و بعدش به اين فکر ميکنيد که، ميدوني
اين يه حقه ست؟
346
00:16:05,842 --> 00:16:08,241
چرا دارن اين کار رو ميکنن؟
،آيا اين آدم ميخواد يه نوعي از بشر باشه
347
00:16:08,417 --> 00:16:09,817
با خيلي چيزاي نمادين ميجنگه
348
00:16:10,041 --> 00:16:13,058
،يا يه چيزي تو اين مايه ها، شايد بتونيم بگيم
اين شخصيت رو کمتر محبوب ميکنه؟
349
00:16:14,161 --> 00:16:15,665
.نور عابد جسيم
350
00:16:16,793 --> 00:16:18,178
.ميخوام ازت چندتا سؤال بپرسم
351
00:16:18,306 --> 00:16:20,753
.هيچ کس منو "نور" صدا نميکنه سعيد
352
00:16:20,873 --> 00:16:23,905
چيزي که خيلي غيرعادييه اينه که
.اين آدم خيلي رمانتيک بوده
353
00:16:24,618 --> 00:16:26,201
.اين يه بازي نيست ناديا
354
00:16:26,474 --> 00:16:28,450
.ولي تو هنوز تو اين بازي نقش داري سعيد
355
00:16:28,626 --> 00:16:30,980
يه جايي، درون اون وجود داره
که خالصه
356
00:16:31,337 --> 00:16:34,809
که بهش اجازه ي پيدا کردن
.يه مقدار رستگاري رو ميده
357
00:16:36,777 --> 00:16:38,545
يکي از بهترين چيزها درباره اين سريال
358
00:16:38,713 --> 00:16:40,522
اينه که نويسندگان به اندازه کافي باهوش بودن
359
00:16:40,769 --> 00:16:43,234
اين بود که نشون بدن اين قسمت يه داستان کليشه اي داره
.يهو اين موضوع رو 180 درجه عوضش ميکنن
360
00:16:43,634 --> 00:16:46,857
.هفته ي پيش بيشتر ماها با هم غريبه بوديم -
،آدمايي بوديم که از کشورهاي مختلفي اومده بوديم -
361
00:16:46,993 --> 00:16:49,609
،يا از برهه هاي زماني مختلف به اينجا اومديم
،و بطور واضح از انواع مختلفي بوديم
362
00:16:49,817 --> 00:16:52,657
.و داريم سعي ميکنيم بفهميم چطوري يه جامعه تشکيل بديم
363
00:16:52,849 --> 00:16:54,129
.ولي الان هممون اينجاييم
364
00:16:54,241 --> 00:16:56,001
.و خدا ميدونه چه مدت قراره اينجا باشيم
365
00:16:56,121 --> 00:17:00,410
،درون اين داستان هنوز طوريه که
اين سؤال رو ميپرسه ازمون
366
00:17:00,521 --> 00:17:01,777
ميتونيم همه با هم باشيم؟
367
00:17:02,162 --> 00:17:03,954
...ولي اگه نتونيم با هم زندگي کنيم
368
00:17:07,713 --> 00:17:09,089
.تنها ميميريم
369
00:17:16,283 --> 00:17:19,818
،جزيره رازهاي زيادي رو درونش داره
ولي هيچ کدوم قابل توجه تر از
370
00:17:20,001 --> 00:17:21,753
اون هيولايي که توي جنگل
.ميخزيد نبودن
371
00:17:22,650 --> 00:17:23,898
.دوباره اومد
372
00:17:26,690 --> 00:17:28,850
ولي فقط يکي از بازمانده ها بود که جزيره رو خجالت زده کرد
373
00:17:29,185 --> 00:17:31,921
.و جزيره رو با ايماني جديد جستجو کرد
374
00:17:32,801 --> 00:17:35,330
والت، ميخواي يه رازي رو بدوني؟
375
00:17:35,513 --> 00:17:39,122
فهميدن اينکه لاک روي ويلچر بوده
.خودش خيلي چيز بزرگيه
376
00:17:39,283 --> 00:17:41,729
خب، من توي قسمت هاي اول يا دوم
که فيلمبرداري کرديم نميدونستم
377
00:17:41,907 --> 00:17:43,753
.که لاک، در واقع، روي ويلچر بوده
378
00:17:45,097 --> 00:17:48,098
.جان -
،قبل از صقوط هواپيما لاک از يه ساختمون -
379
00:17:48,257 --> 00:17:50,634
بلند ميفته و فلج ميشه که اين کار توسط
.پدرش انجام ميشه
380
00:17:53,105 --> 00:17:54,849
اين اتفاق اونو تبديل ميکنه به يه آدم شکسته
381
00:17:55,083 --> 00:17:56,506
.که دنبال هدف ميگرده
382
00:17:56,770 --> 00:17:58,498
که جان لاکي که توي هواپيما بوده
383
00:17:58,658 --> 00:18:01,145
،فقط تو رؤيا زندگي ميکرده
،و هيچ چيز ديگه اي نداشته
384
00:18:01,242 --> 00:18:03,162
.و من فکر ميکردم اون يه مرد نامرئي هم بوده
385
00:18:03,474 --> 00:18:07,065
...وقتي صحنه اي رو ديدم که لاک مي ايسته
386
00:18:07,226 --> 00:18:10,122
و اينکه اون ميتونه کاملاً راه بره...براي من
يه چيزي رو
387
00:18:10,226 --> 00:18:12,410
.که توي سريال ممکنه بوجود بياد رو بهمراه داشت
...اون يه جورايي
388
00:18:12,554 --> 00:18:15,018
،وسعت ديد منو از اينجا تا اينجا تغيير داد
.درست عين همين که گفتم
389
00:18:15,250 --> 00:18:16,481
خيلي چيزا توي جزيره هست
390
00:18:16,578 --> 00:18:17,841
.ميتونيم ازشون تغذيه کنيم
391
00:18:17,969 --> 00:18:21,041
و ميشه بگي چطور دقيقاً بايد اين
منبع تغذيه رو پيدا کنيم؟
392
00:18:22,412 --> 00:18:24,019
،ما شکار ميکنيم، و يهويي
393
00:18:24,132 --> 00:18:26,876
اين امکان بهش داده ميشه که اون
.ميتونه يه آدم مفيد و قابل استفاده اي باشه
394
00:18:27,036 --> 00:18:29,268
و اون ميتونه نتيجه ي تمام اتفاقاتي
،ميفته رو نتيجه شون رو تحت تأثير قرار بده
395
00:18:29,387 --> 00:18:31,115
و اينکه مردم واقعاً
.به حرف اون گوش ميکنن
396
00:18:31,396 --> 00:18:32,987
.اون واقعاً گمراه کننده بود
397
00:18:33,323 --> 00:18:35,580
،من تو چشماي اين جزيره نگاه کردم
398
00:18:35,955 --> 00:18:40,028
.و چيزي که زيبا بود رو ديدم -
،من هيچ وقت اون صدايي که ميگفت -
399
00:18:40,211 --> 00:18:41,292
،اين چشم جزيره ست"
400
00:18:41,626 --> 00:18:43,492
،"و تو داري بهش نگاه ميکني جان
.رو نشنيده بودم
401
00:18:43,643 --> 00:18:46,338
ولي اون از اين اتفاق بعنوان يه رابطه ي خاص
402
00:18:46,492 --> 00:18:48,108
.با جزيره صحبت ميکنه -
.اون موفق شد -
403
00:18:48,461 --> 00:18:50,956
،ما براي يه هدفي به اينجا آورده شديم
...به يه دليلي
404
00:18:51,068 --> 00:18:52,996
.هممون -
و کي ما رو آورده اينجا جان؟ -
405
00:18:53,244 --> 00:18:56,466
.جزيره -
من هميشه اين احساس رو داشتم، ميدوني، که يه جنگي بنيادي -
406
00:18:56,627 --> 00:19:00,516
توي سريال بين جان و جک بوجود مياد که
.باعث ميشه بيننده تحريک بشه
407
00:19:00,700 --> 00:19:01,444
من فکر ميکنم دليلش همينه که
408
00:19:01,604 --> 00:19:03,540
من و تو بعضي وقت ها با هم
.چشم تو چشم نميشيم جک
409
00:19:04,219 --> 00:19:07,188
.چونکه تو مرد علمي -
و تو مرد چي هستي؟ -
410
00:19:07,299 --> 00:19:10,748
.من مرد ايمان و اعتقادم -
.براي من آسون بود که با تمام افکار لاک خودمو تطبيق بدم -
411
00:19:10,892 --> 00:19:12,292
،من فقط ميخواستم تو جزيره بمونم
،تو اون جنگل ها زندگي کنم
412
00:19:12,356 --> 00:19:15,090
.به مردم نصيحتاي خوبي بکنم -
.امروز روز تولدمه -
413
00:19:15,259 --> 00:19:16,635
،جالبيش اينه که لااقل تولد خودت و بچه ات
414
00:19:16,923 --> 00:19:19,483
.به همديگه نزديکه، و اين يه خوش شانسيه -
به اين اعتقاد داري؟ -
415
00:19:19,740 --> 00:19:21,139
.من به خيلي چيزا اعتقاد دارم کلير
416
00:19:24,676 --> 00:19:25,971
.تولدت مبارک کلير
417
00:19:26,715 --> 00:19:27,524
.ممنونم
418
00:19:28,780 --> 00:19:30,876
خب...اولين بارته هواپيمات سقوط ميکنه؟
419
00:19:31,347 --> 00:19:34,404
چي شد که اينطوري فکر کني؟ -
.آه، من هميشه آدماي تازه کار رو ميشناسم -
420
00:19:36,059 --> 00:19:38,364
کلير ليتلتون وقتي هواپيما سقوط کرد
تنها بود
421
00:19:39,068 --> 00:19:40,653
.ولي تونست درون چارلي پِيس براي خودش دوست پيدا کنه
422
00:19:41,003 --> 00:19:43,076
.اونا رابطه ي خيلي خوبي داشتن
423
00:19:43,179 --> 00:19:46,836
،خيلي از لحظه ها خيلي شيرين بودن
.مثل اون موقعي که شيشه ي کره بادوم زميني رو آورد
424
00:19:47,205 --> 00:19:48,475
!کره بادوم زميني؟
425
00:19:48,675 --> 00:19:49,653
.همونطوري که سفارش داده بودي
426
00:19:50,259 --> 00:19:51,515
خدا رو شکر که کره ي بادوم زميني الکي بود
427
00:19:51,651 --> 00:19:53,179
.چونکه آلرژيِ خيلي بدي بهش دارم
428
00:19:53,387 --> 00:19:55,043
.پس فقط بايد اداش رو در بيارم
!و بايد بگم که، واي، خيلي عاليه
429
00:19:55,292 --> 00:19:58,956
.مار از پونه بدش مياد، دم لونه اش سبز ميشه -
.خيلي آرامش بخشه -
430
00:19:59,251 --> 00:20:01,883
اين بهترين کره ي بادوم زمينيه
.که من تا حالا خوردم
431
00:20:02,099 --> 00:20:03,683
،اون دختر خيلي شيرينيه
432
00:20:03,876 --> 00:20:05,403
از اون دسته دختراييه که
کينه اي نيستن
433
00:20:05,611 --> 00:20:09,099
،ولي يه جور توانايي و قدرت دروني داره
434
00:20:09,292 --> 00:20:11,628
که بايد با اين حامله بودنش کنار بياد
435
00:20:11,709 --> 00:20:12,452
و اينکه توي جايي که اصلا راحت نيست
436
00:20:12,636 --> 00:20:15,363
،بخواد بچه دار بشه و اين اتفاق بيفته
437
00:20:15,467 --> 00:20:16,708
.ميتونم تصور کنم
438
00:20:18,251 --> 00:20:20,060
کلير؟
اينجا چيکار ميکني؟
439
00:20:20,147 --> 00:20:21,779
.هيچي
.فقط لطفاً تنهام بذار
440
00:20:22,619 --> 00:20:24,780
يکي از قسمت هايي که من ازش رد شدم و فکر کردم درباره ش
441
00:20:24,883 --> 00:20:29,372
...اوه، لعنتي، اون خيلي قسمت
،بييييب...خوبي بود
442
00:20:29,461 --> 00:20:31,259
همون قسمتي بود که بون ميميره
443
00:20:31,467 --> 00:20:33,387
.و آرون کوچولو بدنيا مياد
444
00:20:39,068 --> 00:20:41,179
آماده اي؟
.زود باش، يکي ديگه
445
00:20:41,387 --> 00:20:43,948
،فشار بده! فشار بده! فشار بده
!فشار بده، فشار بده، فشار بده
446
00:20:47,780 --> 00:20:49,404
ميدونيد، مردن و بدنيا اومدن
447
00:20:49,547 --> 00:20:51,388
و اينکه از يه چيزي دل کندن
448
00:20:51,596 --> 00:20:53,051
...و به يه چيز ديگه زندگي بخشيدن
449
00:20:53,244 --> 00:20:56,124
.خيلي درام و خوب در اومد
450
00:20:56,299 --> 00:20:59,020
.اون واقعاً يه قسمت خاص بود
451
00:20:59,140 --> 00:21:00,331
و چارلي شده بود
452
00:21:00,427 --> 00:21:03,364
.يه جور پدري که جانشين پدر اصلي بود
هر سه تاي اونا
453
00:21:03,468 --> 00:21:05,652
يه جورايي بهم خيلي نزديک بودن
و يه چيز خيلي اساسي توي
454
00:21:05,772 --> 00:21:08,996
.سريال "گمشدگان" بود که وجود داشت -
.دوست دارم -
455
00:21:10,188 --> 00:21:11,259
ميشه دوباره بگي دنبال چي بگرديم؟
456
00:21:11,676 --> 00:21:14,044
آم، هر چيز بلند فلزي يا يه چيزي
.لوله مانند پلاستيکي
457
00:21:14,412 --> 00:21:16,156
،هر چيزي که بتوني باهاش
.آم، يه جور چيز قاب مانند درست کني
458
00:21:16,492 --> 00:21:18,635
اولين لحظه ي عميق داستان
459
00:21:18,732 --> 00:21:20,116
آخر فصل اول بود
460
00:21:20,210 --> 00:21:22,540
.موقعي بود که ميخواستيم قايق دست ساز رو به آب بندازيم -
.اوه، فکر ميکردم که اين خيلي خيلي عاليه -
461
00:21:22,700 --> 00:21:25,875
.ميدوني، خيلي لذت بخش بود
.منظورم اينه، بنظر ميومد که...اوه، اين يه قايقه
462
00:21:26,028 --> 00:21:28,196
اون آدما قايق رو از وسايلي درست کرده بودن
که از لاشه ها پيدا کرده بودن
463
00:21:28,356 --> 00:21:30,236
.و اون چيزايي که ميتونست تو جزيره باشه
464
00:21:30,348 --> 00:21:32,876
اون، آم، واقعاً پايدار تر از
465
00:21:33,044 --> 00:21:36,547
.يه قايق درست و حسابي بود -
.خيلي سريع داره درست ميشه -
466
00:21:36,684 --> 00:21:39,179
...اون قايق واقعاً براي سريال يه روزنه ي اميد بود
467
00:21:39,339 --> 00:21:41,547
فکر اينکه اونا واقعاً ميتونستن
.از جزيره برن
468
00:21:50,476 --> 00:21:52,460
من فکر ميکردم که اين در صدر کاراي بود که
469
00:21:52,580 --> 00:21:55,332
تمام مردم در طول يکسال
،اونجا انجام دادن
470
00:21:55,533 --> 00:21:57,850
و احساس کردم که شبيه يه جشن گرفتن ميمونه
471
00:21:58,036 --> 00:22:01,675
از اولين لحظه اي که سريال شروع شد تا اونجايي
.که اومده بود و ادامه داشت
472
00:22:05,379 --> 00:22:07,540
!هلش بدين
!مستقيم نگهش دارين
473
00:22:07,691 --> 00:22:08,820
اين يکي از اون لحظه هايي بود که واقعاً ميفهميد
474
00:22:08,908 --> 00:22:09,803
که ساختن سريال هاي تلويزيوني
475
00:22:09,939 --> 00:22:12,275
.که واقعاً يه شانسه براي همکاري با همديگه -
!بريد! بريد! بريد -
476
00:22:12,883 --> 00:22:16,596
!خداحافظ وينسنت! خداحافظ وينسنت -
.اين تقريباً کاري بود که حدود 300 تا آدم با همکاري هم انجام ميدادن -
477
00:22:21,253 --> 00:22:23,668
،ميدونيد، ما اون صحنه رو نوشته بوديم
و بعدش
478
00:22:23,804 --> 00:22:24,532
شما فيلم رو ميبينيد
479
00:22:24,683 --> 00:22:26,620
و ميبينيد که "جک بِندِر" چطور
،اون صحنه رو اجرا ميکنه
480
00:22:26,819 --> 00:22:29,332
و بعدش ميبينيد که تمام بازيگرا
.چطوري اون همه احساسات رو به بيننده القا ميکنن
481
00:22:29,533 --> 00:22:31,595
!هي -
بهت چي گفتم، هان؟ -
482
00:22:33,563 --> 00:22:35,732
،و بعدش در صدر تمام اينا
و بعدش با "مايکا گياچينو" رفتيم به
483
00:22:35,876 --> 00:22:38,228
،قسمت ساخت موسيقي سريال
،و اون صفي که اونجا بود خيلي زيبا بود
484
00:22:38,435 --> 00:22:40,763
،اينکه وقتي اون صحنه تموم شد
همه داشتن گريه ميکردن
485
00:22:40,963 --> 00:22:41,852
چونکه داشت پخش ميشد
486
00:22:42,036 --> 00:22:43,363
و اون صحنه اي که اون قايق
،توي آب داشت ميرفت
487
00:22:43,524 --> 00:22:45,268
و همشون شروع کردن به کوبيدن چوبهاشون
488
00:22:45,460 --> 00:22:47,347
به اون وسايل موسيقي که داشتن
،و دست ميزدن
489
00:22:47,515 --> 00:22:49,892
و اون صحنه ي نابي که ديدين
.براي ما پشت صحنه اينطوري بود
490
00:22:50,275 --> 00:22:51,995
براي اينکه جادوي تلويزيون رو بشه ديد
491
00:22:52,179 --> 00:22:55,731
اينکه بتوني يه طوري صحنه رو دربياري
...که يه جورايي بيننده احساس خوب بهش دست بده
492
00:22:55,923 --> 00:22:58,035
.آره -
.ميدوني، يه جوري اسطوره اي بايد باشه -
493
00:22:58,147 --> 00:22:59,964
بيشتر شبيه اين بود که
.هومر داشته داستان اديسه رو اون موقع مينوشته
494
00:23:00,147 --> 00:23:01,124
،يه سفر قهرمانانه ست
495
00:23:01,276 --> 00:23:04,139
.و براي من که شادي دروني زيادي بهمراه داشت
.خيلي راحت بگم عالي بود. آره
496
00:23:11,900 --> 00:23:14,365
داستان سريال گمشدگان ميبايست
که پشت صحنه ي کمياب داشته باشه
497
00:23:14,692 --> 00:23:16,748
جايي که داستان رمانتيک نجات پيدا کردن
و رمز و راز داشتن
498
00:23:16,877 --> 00:23:17,837
.بتونه بيان بشه
499
00:23:18,669 --> 00:23:20,933
جزيره ي اوهايو توي هاوايي تونست اينو ثابت کنه
500
00:23:21,044 --> 00:23:22,349
.ميتونه يه مکان همه چي تموم باشه
501
00:23:22,805 --> 00:23:24,740
،وقتي اين نقش رو قبول کردم، گفتم
."عزيزم، داريم ميريم هاوايي"
502
00:23:24,853 --> 00:23:26,460
"و اون رفت نقشه رو آورد و گفت که : "اونجا کجاست؟
.ما به نقشه نگاه کرديم
503
00:23:26,542 --> 00:23:29,973
و به اقيانوس آرام نگاه کرديم و
پيش خودمون گفتيم، يا عيسي مسيح، اينجا بايد بريم؟
504
00:23:30,173 --> 00:23:32,565
.اونجا که وسط ناکجا آباده -
.هاوايي خيلي شگفت انگيز بود -
505
00:23:32,765 --> 00:23:35,452
.اونجا بهترين، بهترين صحنه براي سريال ما بود
506
00:23:35,580 --> 00:23:38,165
.اون جزيره ي شماست -
.واقعاً ازش لذت بردم -
507
00:23:38,301 --> 00:23:41,372
.بيشتر صحنه هاي فيلم تو فضاي باز فيلمبرداري شده بود -
.کوه هاي باورنکردني اي داشت -
508
00:23:41,533 --> 00:23:43,963
،هوا ميتونست خيلي زيبا باشه
.ولي ميتونه تغيير کنه
509
00:23:44,149 --> 00:23:47,372
.ميتونه بارون خيلي باور نکردني اي ببياد -
.ميخواد يه طوفان بياد هوگو -
510
00:23:47,510 --> 00:23:49,285
.دريا خيلي بدرفتاري ميکرد باهامون
511
00:23:49,476 --> 00:23:52,533
.خيلي خيلي سخت بود
،بايد خودمون رو تو گل و شُل ميماليديم
512
00:23:52,685 --> 00:23:55,141
يا اينکه ميبايست زمان خيلي
.زيادي رو زير آفتاب ميگذروندي
513
00:23:55,301 --> 00:23:57,573
و ميدونيد، گروه واقعاً
.شگفت آور بودن
514
00:23:57,676 --> 00:23:59,164
منظورم اينه که، روزهايي بودن که من نميدونم
515
00:23:59,446 --> 00:24:01,765
اصلاً وسيله ها براي صحنه چطوري
.وارد ميشن، چطوري خارج ميشن
516
00:24:01,876 --> 00:24:06,558
.آسون نيست، ولي ارزشش رو داره -
قشنگه نه؟ مهم نيست چقدر تو اين جزيره بموني -
517
00:24:06,725 --> 00:24:08,332
.هيچ وقت از ديدن اين مناظر خسته نميشي
518
00:24:08,620 --> 00:24:11,132
.اين منظره براي خودش تو داستان يه شخصيت بود
519
00:24:11,278 --> 00:24:13,164
فکر نميکنم تا حالا توي
520
00:24:13,317 --> 00:24:17,620
يه همچين جايي مثل اوهايو
.با اين صحنه هاي معجزه آسا کار کرده باشم
521
00:24:17,828 --> 00:24:22,124
،در طول 121 ساعت سريال
تما صحنه هاغير از 4 تا از اونا
522
00:24:22,349 --> 00:24:23,989
.تماماً توي جزاير هاوايي فيلمبرداري شد
523
00:24:24,229 --> 00:24:26,540
،فقط اگه يه نگاهي به عقب بندازيد
فکر ميکنم کار خيلي جالب و خوبي انجام داد
524
00:24:26,708 --> 00:24:28,646
يه جورايي تمام دنيا بوديم
525
00:24:28,764 --> 00:24:30,742
.و همه رو تو اين يه ذره جا تو هاوايي فيلمبرداري کرديم
526
00:24:31,269 --> 00:24:34,268
اولين باره مياييد تونس؟ -
.نه -
527
00:24:34,669 --> 00:24:36,980
،از ديد يا بازيگر
يه همچين دکور و صحنه سازي اي
528
00:24:37,101 --> 00:24:40,428
.بنظر من 75% کار رو پيش ميبره -
.به آيوا خوش اومدي -
529
00:24:40,566 --> 00:24:42,933
و واقعيت اينکه اونا
،تونستن اين کار رو اينجا انجام بدن، ميدونيد
530
00:24:43,069 --> 00:24:47,212
،گرفتن مرکز شهر توي هانلولو
...که بتونن آلمان رو بگيرن، توي اروپاي شرقي
531
00:24:47,318 --> 00:24:50,676
.واقعاً آدم مو به تنش راست ميشه
خيلي خيره کننده بود
532
00:24:50,900 --> 00:24:53,061
که به شخصيت ها اجازه داده بشه
.بين اون دنياها حرکت کنن
533
00:24:58,788 --> 00:25:00,820
،توي تاريخ تلويزيون آمريکا
534
00:25:00,900 --> 00:25:03,221
هيچ وقت يه سريالي نداشتيم که
535
00:25:03,292 --> 00:25:06,388
تقريبا نصف 42 دقيقه از سريال
.ميدونيد، توي خود سريال زيرنويس بشن
536
00:25:11,309 --> 00:25:13,900
هر آدم کره اي، چندتا کلمه از انگليسي رو ميفهمه
537
00:25:14,261 --> 00:25:16,197
!آخ! آخ
538
00:25:16,276 --> 00:25:17,629
!پامو گذاشتم رو يه ستاره دريايي
539
00:25:18,229 --> 00:25:21,701
،ميدونيد، کار من
کاري که ميکردم، اينو بود که به کوچکترين
540
00:25:21,821 --> 00:25:23,917
کلمه اي که جين ممکن بود متوجه بشه
.دقت کنم
541
00:25:24,124 --> 00:25:25,525
.بايد رو پام بشاشي رفيق
542
00:25:25,981 --> 00:25:27,485
!بشاش رو پام
!بشاش رو پام
543
00:25:27,645 --> 00:25:29,373
!نه! نه
...بشاش به
544
00:25:29,861 --> 00:25:32,541
و اينکه ميتونست اون کلمه ها رو دست و پا شکسته بفهمه
545
00:25:32,725 --> 00:25:36,085
و ين کار باعث ميشد که
.بتونه مکالمه ش رو ادامه بده
546
00:25:37,765 --> 00:25:39,005
فکر کنم بايد حواسمون به اين باشه
547
00:25:39,157 --> 00:25:40,454
وقتي ميگيم
.مراقب چيزي که اميد داري بهش برسي باش" چي ميگيم"
548
00:25:41,580 --> 00:25:42,453
.تو فهميدي چي ميگم
549
00:25:45,237 --> 00:25:47,717
فهميدي مگه نه؟
.تو الان فهميدي من چي گفتم
550
00:25:48,365 --> 00:25:50,165
،سان خيلي مرموز
551
00:25:50,332 --> 00:25:54,243
،خيلي سنتي
،آم...حتي خيلي جاها سر به زير بود
552
00:25:54,389 --> 00:25:57,203
آم، کسي که توي يه ازدواج خيلي
.هولناک گير افتاده
553
00:26:03,124 --> 00:26:05,813
.اين مرد خيلي روي همسرش حساسه
اون فقط کره اي حرف ميزده
554
00:26:05,940 --> 00:26:08,317
و وقتي که اطراف سانه
.خيلي از خودش اخلاق خوب نشون نميده
555
00:26:08,412 --> 00:26:10,796
،و منم فکر کردم، خب
.نميدونم بخوام اين کار رو انجام بدم يا نه
556
00:26:10,933 --> 00:26:13,237
.خيلي خوشحالم که انجامش دادم
557
00:26:13,597 --> 00:26:15,340
...بازي کردن نقش اون خيلي برام جذاب بود
558
00:26:16,445 --> 00:26:19,292
چي شده؟ -
.چيزي که شده اينه که من ازدواج کردم -
559
00:26:19,397 --> 00:26:23,221
و اينکه باهاش بمونم
.و تمام رازهاش رو نگه دارم پيش خودم
560
00:26:23,573 --> 00:26:25,580
غير از مشکل زبان بلد نبودن
،و مشکلات زناشويي
561
00:26:25,773 --> 00:26:28,237
زندگي توي جزيره سان و جين
رو بهم نزديک تر کرد
562
00:26:30,229 --> 00:26:32,388
.و بهشون يه اميد جديد رو براي يه بخش ديگه هديه داد
563
00:26:32,748 --> 00:26:34,701
.تو حامله اي
564
00:26:35,573 --> 00:26:38,109
اون بچه...مال منه؟
565
00:26:40,325 --> 00:26:42,140
تغيير کردن اون قابل توجهه
566
00:26:42,901 --> 00:26:43,924
.و خيلي مهمه
567
00:26:54,636 --> 00:26:56,517
،اونا چه خوشحال بودن چه نبودن
568
00:26:56,653 --> 00:26:58,278
داستان عشقي بود
569
00:26:58,396 --> 00:27:00,668
.که فکر ميکنم خيلي از مردم بهش اهميت ميدادن
570
00:27:00,765 --> 00:27:02,564
.حتي براي يه مدتي هم کمدي بود
571
00:27:02,693 --> 00:27:04,309
،ميدونيد
هر مانعي که شما فکر کنيد
572
00:27:04,446 --> 00:27:05,469
ميشد بين دوتا آدمي که
573
00:27:05,644 --> 00:27:08,684
.ميخواستن دوباره با هم باشن، بوجود ميومد -
نميخواي اون بره، مگه نه؟ -
574
00:27:08,941 --> 00:27:09,916
.نه
575
00:27:10,413 --> 00:27:12,212
،قرار بود که تو جزيره هاي مختلف باشيم
576
00:27:12,453 --> 00:27:15,020
و بعدش يه جورايي بطور ساده تر
.قرار بود سالها و دهه ها از هم دور باشيم
577
00:27:15,245 --> 00:27:19,549
اينکه سان و جين دوتا فصل خوب
از همديگه جدا باشن
578
00:27:19,757 --> 00:27:22,198
،نه حتي در مکان بلکه در زمان
579
00:27:22,396 --> 00:27:24,468
...فکر ميکنم که واقعاً
بيننده رو
580
00:27:24,613 --> 00:27:26,349
به جايي ميرسوند که دوست داشتن
اونا دوباره برگردن پيش همديگه
581
00:27:26,581 --> 00:27:28,669
.و يه پايان خوش داشته باشن
582
00:27:28,853 --> 00:27:31,229
اونا به همديگه و به خودشون
خيلي ايمان داشتن
583
00:27:31,348 --> 00:27:35,309
.که براي پيدا کردن همديگه همه جا رو بگردن -
ولي سان و جين تنها بازماندگاني نبودن -
584
00:27:35,493 --> 00:27:36,972
.که خودشون رو جدا از هم ديده بودن
585
00:27:37,365 --> 00:27:40,589
...در پايان
،تقريباً هر فصل
586
00:27:40,909 --> 00:27:42,893
يه جورايي اونا اين گروه بزرگ
.رو دو دسته ميکردن
587
00:27:43,109 --> 00:27:46,797
.اگه ميخوايد زنده بمونيد بايد با من بياييد -
فکر ميکنم اولين جايي که از هم جدا شديم و قابل توجه بود -
588
00:27:46,973 --> 00:27:49,253
اون موقعي بود که يه عده اي
ميخواستن توي غار زندگي کنن
589
00:27:49,373 --> 00:27:50,757
و يه عده ديگه هم ميخواستن توي
.ساحل زندگي کنن
590
00:27:51,109 --> 00:27:54,542
"و بعدش توي قسمت"مهاجرت
،بود که يه عده اي با قايق رفتن
591
00:27:54,748 --> 00:27:57,532
و يه عده ي ديگه اي از ما
."داشتيم راه پيمايي ميکرديم به سمت "کشتي صخره سياه
592
00:27:57,629 --> 00:28:00,181
،و براي يه مدت طولاني
،در شروع فصل دوم
593
00:28:00,533 --> 00:28:02,365
طوري شده بود که انگار داشتيم روي
.دوتا سريال مختلف کار ميکرديم
594
00:28:02,605 --> 00:28:04,173
،و بعدش يهويي، ميدونيد
595
00:28:04,348 --> 00:28:06,204
اونا بهمون پيوستن
.و دوباره همه با هم بوديم
596
00:28:06,429 --> 00:28:08,372
،مثل شخصيت هاي ما تو سريال
597
00:28:08,509 --> 00:28:11,620
ما هممون، آم، هممون از تمام
دنيا به اينجا آورده شديم
598
00:28:11,757 --> 00:28:14,164
...به اين جزيره ي زيباي هاوايي، و
599
00:28:14,509 --> 00:28:15,454
بهترين دوستاي همديگه شديم -
600
00:28:15,572 --> 00:28:17,821
چونکه توي يه کشتي همه با هم بوديم
601
00:28:17,997 --> 00:28:20,805
،و همه چي خوب پيش ميرفت
و...و داشتيم کم کم
602
00:28:20,915 --> 00:28:22,757
.همديگه رو ميشناختيم
،همونطور که دوستي هامون عميق تر ميشد
603
00:28:22,964 --> 00:28:25,796
.احساس ميکردم که داريم يه خانواده ميشيم -
،اون صحنه هايي که بعضي وقت ها بهم چسبونده ميشدن -
604
00:28:25,916 --> 00:28:27,628
که خيلي هم تو سريال داشتيم
605
00:28:27,781 --> 00:28:31,412
،همه رو نشون ميداد
،سعيد براي ساوير سيب مينداخت
606
00:28:31,565 --> 00:28:33,741
...من داشتم ماسه از تو کفشم ميريختم بيرون
607
00:28:33,902 --> 00:28:36,836
اون صحنه هايي بودن که باعث ميشدن
."من بگم "خدايا، عاشق اين لحظه هام
608
00:28:46,118 --> 00:28:47,246
.من خيلي حرفا برام سر اين "سرنوشت" دراومد
609
00:28:47,438 --> 00:28:48,350
خيلي دوست دارم تو سريالي بازي کنم
610
00:28:48,462 --> 00:28:50,621
که بخواد به سرنوشت
،و عقيده داشتن بعنوان موضوع اصلي نگاه کنه
611
00:28:50,854 --> 00:28:53,245
،درباره اينکه واقعاً
،واقعاً به يه چيزي ايمان داشته باشه
612
00:28:53,358 --> 00:28:54,894
درباره اينکه عميقاً باور داشته باشه
613
00:28:54,998 --> 00:28:58,678
.که توي سرنوشت بطور فيزيکي پيش بره
614
00:28:58,789 --> 00:29:00,726
چرا اينقدر برات سخته که باور کني؟
615
00:29:00,839 --> 00:29:03,726
تو چرا برات اينقدر آسونه که باور کني؟ -
!هيچ وقت آسون نبوده -
616
00:29:04,070 --> 00:29:05,518
،منظورم اينه که، لاک گفت که
.من مرد ايمانم"
617
00:29:05,669 --> 00:29:06,766
."تو مرد علمي
هميشه فکر ميکردم که
618
00:29:06,885 --> 00:29:09,262
اون آدمي بوده که خيلي با جديت و سرسختانه
،بدنبال سرنوشت ميگرده
619
00:29:09,479 --> 00:29:12,782
.نه اينکه فقط حرفش رو بزنه
620
00:29:14,191 --> 00:29:16,317
منظورم اينه که، چيزي که باعث ميشد دنبال اين سرنوشت بره
.نيازش به اون بوده
621
00:29:16,469 --> 00:29:18,373
،خيلي راحت ميتونست چيزي رو پيدا کنه باهاش ارتباط برقرار کنه
622
00:29:18,558 --> 00:29:19,958
،چيزي که بتونه بهش تکيه کنه
623
00:29:20,133 --> 00:29:21,462
.و من فکر ميکنم اين چيزي بوده که هميشه دنيالش بوده
624
00:29:21,694 --> 00:29:25,037
ميل لاک به ارتباط پيدا کردن با جزيره
موقعي که اون
625
00:29:25,158 --> 00:29:26,343
دريچه رو تو زمين پيدا کرد
کاملاً مشخص شد
626
00:29:26,966 --> 00:29:28,559
.و باور کرده بود که اون دريچه تمام جواب ها رو داره
627
00:29:28,909 --> 00:29:31,038
.هر کاري ميخواستي من انجام دادم
628
00:29:31,270 --> 00:29:34,718
!پس چرا اين کار رو کردي؟
!چرا؟
629
00:29:37,014 --> 00:29:38,814
،وقتي که نور از دريچه زد بيرون
630
00:29:38,990 --> 00:29:41,406
منظورم اينه که، فکر کردم که واقعاً خيلي عاليه
631
00:29:41,590 --> 00:29:43,486
ميدوني، شروع ميکني تو ذهنت سؤال درآوردن
632
00:29:43,630 --> 00:29:45,870
"مثل اينکه"اين دريچه چيه؟
و يهويي يه نور ميبيني
633
00:29:45,998 --> 00:29:48,094
.و اينکه يه آدمي اون تو داره راه ميره
634
00:29:48,221 --> 00:29:48,998
اون مرد کيه؟
635
00:29:51,222 --> 00:29:54,846
اون مردي بوده که جک خيلي سال پيش
.قبل از اينکه هواپيما سقوط کنه باهاش آشنا شده بود
636
00:29:55,054 --> 00:29:55,646
.جک
637
00:29:55,854 --> 00:29:57,693
.منم دزموندم
638
00:29:58,301 --> 00:30:01,102
.موفق باشي برادر
تو زندگي بعدي ميبينمت، نه؟
639
00:30:02,118 --> 00:30:03,485
وقتي اولين بار توي گمشدگان بازي کردم
640
00:30:03,693 --> 00:30:05,494
واقعاً هيچ چيزي درباره
.اين سريال نميدونستم
641
00:30:05,734 --> 00:30:07,166
،و اونا چند قسمت بهم دادن که نگاه کنم
642
00:30:07,285 --> 00:30:09,028
و منم فهميدم که قراره آدمي باشم
.که توي اون دريچه ست
643
00:30:09,493 --> 00:30:12,909
اسلحه ات رو بيار پايين، يا اينکه
!ميزنم کله اش رو ميترکونم برادر
644
00:30:14,254 --> 00:30:17,022
ولي واقعاً نميدونستم که قراره
.چقدر سر و صدا بکنه
645
00:30:17,478 --> 00:30:18,430
تو؟
646
00:30:18,622 --> 00:30:20,942
سريال يه جورايي
.تمام دنيا چرخيده بود
647
00:30:21,102 --> 00:30:24,542
ميخواي حرفش رو قبول کني؟ -
.حف اون تنها چيزيه که داريم جک -
648
00:30:25,502 --> 00:30:26,846
.لازم نيست حرفم رو قبول کنيد
649
00:30:27,135 --> 00:30:28,134
.فيلمو ببينين
650
00:30:30,998 --> 00:30:32,829
اون دريچه يکي از چندين ايستگاهي بود
651
00:30:32,950 --> 00:30:36,117
،که توسط ابتکار دارما ساخته شده بود
گروهي از دانشمندان
652
00:30:36,214 --> 00:30:38,215
در سال 1970 اومده بودن به جزيره
653
00:30:38,414 --> 00:30:41,766
...که به مطالعه ي خواص نادر اين جزيره بپردازن -
.نوسان الکترومغناطيسيِ نادري که وجود داره -
654
00:30:41,901 --> 00:30:44,174
دزموند مسئول فشار دادن دکمه اي شده بود
655
00:30:44,333 --> 00:30:46,735
که هر 108 دقيقه يکبار بايد فشار داده ميشد
که مقدار عظيمي از
656
00:30:47,069 --> 00:30:49,350
انرژي الکترو مغناطيسي که جمع شده بود
.رو زيرزمين نگه داره
657
00:30:51,901 --> 00:30:52,550
.واقعاً خيلي اونو نميبينيد
658
00:30:52,661 --> 00:30:54,094
،ميدونيد
،همه چيز رو درباره ش نميدونيد
659
00:30:54,237 --> 00:30:56,542
که فکر ميکنم که
.همين عامل اونو جذاب تر ميکنه
660
00:30:56,837 --> 00:30:59,710
دزموند يه، آم، يه شخصيت خيلي جالبه
661
00:30:59,877 --> 00:31:03,125
،که در دنياي گمشدگان
.اون نقش ثابتي تو سرياله
662
00:31:03,270 --> 00:31:06,431
همچنين دزموند دليل
.سقوط پرواز 815 اوشينيکه
663
00:31:06,709 --> 00:31:09,333
اون يادش ميره کد رو به کامپيوتر وارد کنه
664
00:31:09,949 --> 00:31:12,718
درست همون موقعي که
.پرواز 815 اوشينيک داره از بالا سر جزيره پرواز ميکنه
665
00:31:14,014 --> 00:31:16,005
بنابراين وقتي لاک تصميم گرفت
،که ديگه اون دکمه رو فشار نده
666
00:31:16,230 --> 00:31:20,358
.دزموند ميدونست که وضعيت جديه -
.هممون رو به کشتن دادي -
667
00:31:20,518 --> 00:31:21,381
چيزي که درباره دزموند دوست دارم
668
00:31:21,606 --> 00:31:25,190
اينه که اون هميشه سعي ميکنه
هر کاري از دستش بر مياد بکنه
669
00:31:25,294 --> 00:31:26,838
.که چيزي که فکر ميکنه درسته رو انجام بده
670
00:31:27,885 --> 00:31:31,861
دزموند کليد "امنيت/از بين رفتن" مربوط به
...اون نيرو رو ميچرخونه که دريچه رو از بين ببره
671
00:31:31,982 --> 00:31:33,662
.و از يه حادثه ي جهاني جلوگيري کنه
672
00:31:35,567 --> 00:31:38,510
.اون از اين اتفاق جون سالم به در ميبره -
.واي، رفيق -
673
00:31:39,294 --> 00:31:40,567
.من اينطوري تو جنگل از خواب بيدار شدم
674
00:31:40,935 --> 00:31:44,358
...انگار که دريچه
لباست رو هم ترکونده؟
675
00:31:45,573 --> 00:31:47,262
آره، بازي کردن تو اون روزاي اول
،خيلي بامزه و جالب بود
676
00:31:47,430 --> 00:31:52,878
.و با شخصيت دزموند خيلي راه اومده بوديم -
!هي! اينجا -
677
00:31:53,798 --> 00:31:56,093
بازمانده ها يه کم بعد با يه مرد ديگه
.تو جنگل آشنا شدن
678
00:31:56,406 --> 00:31:59,677
!اسم من هنري گِيله
!من اهل مينِسوتا هستم
679
00:31:59,806 --> 00:32:03,182
قرار بود که نقش هنري گِيل فقط
.سه قسمت تو سريال بازي کنه
680
00:32:03,350 --> 00:32:04,821
.روسو اونو توي جنگل گير انداخته بود
681
00:32:04,997 --> 00:32:07,278
.اون فکر ميکنه اين مرد از غريبه هاست -
غريبه هاي چي؟ -
682
00:32:07,718 --> 00:32:09,069
اين مرد مرموز
683
00:32:09,206 --> 00:32:11,014
...فکر ميکردن که قراره از تيره ي غيربه ها باشه
684
00:32:11,414 --> 00:32:13,214
ساکنان و صاحبان اصلي جزيره
685
00:32:13,598 --> 00:32:16,054
که معمولاً با بازماندگان سانحه ي
.پرواز اوشينيک برخورد ميکردن
686
00:32:16,974 --> 00:32:19,382
وقتي که بعنوان يه بازيگر مهمان
وارد يه سريال ميشيد نميدونيد که
687
00:32:19,621 --> 00:32:21,325
...واقعاً چطوري بايد بازي کنيد
688
00:32:21,598 --> 00:32:22,750
...البته، اگه من يکي از اونا بودم
689
00:32:22,966 --> 00:32:28,061
...اين آدمايي که شما مطمئنيد دشمناي شما هستن -
.ولي نسبت به اين يکي يه احساسي داشتم -
690
00:32:28,246 --> 00:32:30,798
يه جورايي ميدونستم که بايد با
.اين شخصيت چيکار ميکردم
691
00:32:30,958 --> 00:32:33,334
من نقشه ي يه جايي رو بهشون دادم
.که اونجا رو دارن ميپان
692
00:32:33,861 --> 00:32:35,599
،و وقتي که دوستاتون برسون اونجا
يه سري از آدماي من
693
00:32:35,750 --> 00:32:38,246
،منتظر اونان
و از اونا
694
00:32:38,383 --> 00:32:39,678
.براي مبادله با من استفاده ميکنن
695
00:32:40,127 --> 00:32:42,613
فکر کنم چيز خوبيه که من يکي از اونا
نيستم، نه؟
696
00:32:45,182 --> 00:32:46,878
شماها اينجا شير نداريد؟
697
00:32:47,261 --> 00:32:49,798
،همونطوري که معلوم شد
،هنري يکي از غريبه ها بود
698
00:32:49,926 --> 00:32:53,342
،اسم من بنجامين لاينوسه
و تمام عمرم رو توي اين جزيره
699
00:32:53,518 --> 00:32:54,493
.زندگي کردم
700
00:32:55,190 --> 00:32:57,382
،بنجامين لاينوس رهبر غريبه ها بوده
701
00:32:58,037 --> 00:33:01,621
و هر کاري که در توانش بوده انجام ميداده تا از جزيره
.محافظت کنه
702
00:33:01,821 --> 00:33:04,222
چخب، چيزي که براي بازي کردن بنجامين لاينوس جالب بود
703
00:33:04,423 --> 00:33:06,774
.اين بود که هميشه يه آدم غير قاطع بود
704
00:33:07,430 --> 00:33:08,775
نميخواي دست بدي؟
705
00:33:08,974 --> 00:33:11,614
.من بايد يه...يه شخصيت آسيب پذير باشم
706
00:33:12,573 --> 00:33:14,486
تام، اگه تا 1 دقيقه ديگه صداي منو
،نشنيدي
707
00:33:14,614 --> 00:33:15,606
.به هر سه تاشون شليک کن
708
00:33:15,831 --> 00:33:21,414
ولي در عين حال هم بايد ظالم ميبودم
.و هم خونسرد
709
00:33:21,646 --> 00:33:23,574
.متأسفم جک
710
00:33:28,862 --> 00:33:32,926
من هميشه فکر ميکردم که از کتک زدن بن
وسيله اي بوده براي
711
00:33:33,125 --> 00:33:35,062
بدست آوردن اطلاعات
712
00:33:35,222 --> 00:33:37,118
.درباره ي آدمايي که اونو ميزدن
713
00:33:37,310 --> 00:33:39,949
کسي رو از دست دادي؟ -
!ميدوني من چي از دست دادم -
714
00:33:40,069 --> 00:33:42,373
ميتونم به جرأت بگم که من
تنها شخصيتي بود که در تاريخ تلويزيون
715
00:33:42,510 --> 00:33:43,702
.بيشترين کتک رو خورده
716
00:33:45,446 --> 00:33:48,173
.اين بخشي از کار هر روزمون بود
717
00:33:49,623 --> 00:33:52,270
،من به بازيگراي ديگه حسودي ميکردم
،کسايي که، ميدونيد
718
00:33:52,422 --> 00:33:54,998
که يه ذره کرم ضد آفتاب بهشون ميزدن
،و يه ذره هم موهاشونو بهم ميريختن
719
00:33:55,166 --> 00:33:57,126
.و همين، براي کار اون روز آماده بودن
720
00:34:01,301 --> 00:34:03,063
من هميشه بايد زود ميمومدم تا
721
00:34:03,205 --> 00:34:06,911
.که بتونن اون زخم ها و خون ها و ورم کردگي ها رو روم پياده کنن
722
00:34:07,487 --> 00:34:09,573
،تو ذهن بن
قيمت خيلي کمي وجود داشت
723
00:34:09,895 --> 00:34:12,126
.که از يکي بخواي اطلاعات بگيري
724
00:34:12,399 --> 00:34:13,381
.دوباره سلام
725
00:34:13,597 --> 00:34:15,365
،اگه اون هميشه ساده و واضح بود
726
00:34:15,494 --> 00:34:18,845
بيننده خيلي قبل تر از اين
.بايد از اين شخصيت خسته ميشد
727
00:34:18,982 --> 00:34:21,429
اين قايق رو ميبري و طبق قطب نما مسير
728
00:34:21,574 --> 00:34:23,846
،325درجه رو دنبال ميکني
،و اگه دقيقاً همينکار رو بکني
729
00:34:24,086 --> 00:34:26,558
.تو و پسرت نجات پيدا ميکنين
730
00:34:26,918 --> 00:34:28,750
همين؟ -
.يه قرار هميشه قراره -
731
00:34:28,990 --> 00:34:31,654
اونا هميشه اين شخصيت رو بين دوتا مقياس
732
00:34:31,885 --> 00:34:33,565
.خوب و بد نگه ميداشتن
733
00:34:33,774 --> 00:34:37,638
و درست به محض اينکه ميفهميدن
،بيننده داره فکر ميکنه که نقش کم کم داره ثابت ميشه
734
00:34:37,870 --> 00:34:39,127
.نويسنده ها نقش رو عوض ميکردن
735
00:34:39,318 --> 00:34:40,950
شماها کي هستين؟
736
00:34:43,430 --> 00:34:45,390
.ما آدماي خوبي هستيم مايکل
737
00:34:51,855 --> 00:34:52,688
،غير از داستان شش نفر اوشينيک
738
00:34:52,976 --> 00:34:56,215
گمشدگان تونست ميليون ها طرفدار
...پر و پا قرص براي خودش جمع کنه
739
00:34:56,376 --> 00:34:58,792
،در بين اونا
.خود بازيگران هم بودن
740
00:34:59,016 --> 00:35:00,960
من گمشدگان رو نگاه ميکنم که لذت ببرم
741
00:35:01,071 --> 00:35:02,840
و اينکه تو اين آدما غرق بشم
742
00:35:02,968 --> 00:35:05,286
و با زندگيشون اون چيزايي که
.باهاشون دست و پنجه نرم ميکنن آشنا بشم
743
00:35:05,472 --> 00:35:07,680
،من يه پسر دارم که عاشق اين سرياله
744
00:35:07,792 --> 00:35:10,288
و بنابراين ما...ما اين سريال
.رو خانوادگي ميبينيم
745
00:35:10,407 --> 00:35:12,439
.الان من يکي از تماشاگران متعصب اين سريالم
746
00:35:12,783 --> 00:35:15,327
.بعضي از بازيگرا نميتونن به سريال نگاه کنن
.من...من بايد اين کار رو بکنم
747
00:35:15,512 --> 00:35:17,088
،مثل بقيه آدما
،چه اونا بگن چه نگن
748
00:35:17,192 --> 00:35:20,407
.من عاشق اينم که خودمو ببينم -
،من سريال رو در درجات مختلفي دوست دارم -
749
00:35:20,543 --> 00:35:22,031
.يه جورايي يه طرفدار بدون سر نخم
750
00:35:22,159 --> 00:35:24,064
خيلي از آدما هستن که تو خنه شون اين سريال رو ميبينن
و سرنخ هايي هم دارن
751
00:35:24,216 --> 00:35:27,128
.خيلي بيشتر از اون چيزي که من ميدونم ميدونن -
اين انتظار ميرفت که -
752
00:35:27,248 --> 00:35:29,255
که يه جورايي ميبايست سريال رو
.درست ميکرديم که بيننده خوشش بياد
753
00:35:29,384 --> 00:35:31,648
.ما يه جورايي از يه راه ديگه رفتيم
،يه جورايي احساس ميکرديم
754
00:35:31,777 --> 00:35:34,984
بياييد يه سريالي بسازيم که بعنوان
.بيننده از ساخته شدنش لذت ببريم
755
00:35:35,137 --> 00:35:38,000
،سعي ميکرديم هوشمندانه اين کار رو بکنيم
سعي ميکرديم چيزا رو طوري توصيف کنيم
756
00:35:38,233 --> 00:35:39,489
،که حرفي براي گفتن داشته باشن
757
00:35:39,728 --> 00:35:43,720
.که بر اساس فلسفه و فيزيک هم با عقل جور دربيان -
اگه يکي از نويسنده ها واقعاً عاشق آموختنِ -
758
00:35:43,823 --> 00:35:46,688
،شخصيت هاي بزرگي مثل روسو يا لاک بود، آم
چرا نبايد اسم شخصيت ها رو
759
00:35:46,769 --> 00:35:48,936
طبق اون فلاسفه نميذاشتيم؟ -
شما دنيل فارادي هستين؟ -
760
00:35:49,048 --> 00:35:50,600
جرمي بنتام؟ -
.آنتوني کوپر -
761
00:35:50,704 --> 00:35:52,839
دزموند ديويد هيوم؟ -
اسم منو از کجا ميدونيد؟ -
762
00:35:52,991 --> 00:35:55,711
چيزي که ما دوست داشتيم اين بود که
خيلي چيزا رو تو سريال مخفي کنيم
763
00:35:55,928 --> 00:35:56,776
براي آدمايي که دوست داشتن
764
00:35:56,880 --> 00:36:00,495
.همراه ما بيان تو لونه ي خرگوش و عميق تر بشن -
که يه جورايي به اين دست پيدا کنن که
765
00:36:00,624 --> 00:36:01,679
،اين آدما اصلاً کي هستن
766
00:36:01,823 --> 00:36:05,119
به تمام چيزاي که داشتيم فکر ميکرديم
.به خودمون، به خوندن و مطالعه کردن
767
00:36:05,239 --> 00:36:07,000
."غرق شدن کشتي آبي"
."جادوگر شهر اُز"
768
00:36:07,104 --> 00:36:08,759
."پيچ خوردگي"
."شيشه ي بينا"
769
00:36:08,887 --> 00:36:11,303
.الان وقته خوندن "خرمگس" ئه
770
00:36:11,431 --> 00:36:13,407
يکي از نويسنده هاي مورد علاقه ي کارلتون
.والکر پِرسيه
771
00:36:13,529 --> 00:36:16,495
.خب، ساوير رو داريم که کتابي از والکر پرسي ميخونه -
چطوري ميتوني کتاب بخوني؟ -
772
00:36:16,656 --> 00:36:18,024
.مادرم يادم داده
773
00:36:18,296 --> 00:36:21,296
...اگه کتابي توي پشتي صندلي اي بود
.يه جورايي دوست داشتم بخونمش
774
00:36:21,464 --> 00:36:23,615
و اين خيلي جالبه که بخوايم بين چيزاي مختلف
775
00:36:23,727 --> 00:36:27,511
بخوايم ارتباط برقرار کنيم...ممکنه يه جورايي منو
.خنده دار کنه، ولي من اين آدم بودم
776
00:36:27,663 --> 00:36:30,008
بنابراين چه کتابي از استفن کينگ باشه
...چه کتاب مقدس باشه
777
00:36:30,128 --> 00:36:32,128
..."يا حتي سه گانه ي "جنگ ستارگان
778
00:36:32,529 --> 00:36:34,415
،هر وقت بخواد ظاهر ميشه
.مثل اون يارو شخصيت تو جنگ ستارگان
779
00:36:34,569 --> 00:36:37,048
تمام اين نتايج و تأثير هاي متفاوت
780
00:36:37,216 --> 00:36:39,232
يه جوراي سعي کرديم که
.بياريمشون توي داستان سريال
781
00:36:39,408 --> 00:36:42,632
اينکه بتونم وقتي بعضي از قسمت هاي سريال
...بوجود ميان چيزي بگم
782
00:36:42,855 --> 00:36:45,736
...اون مثل -
.هميشه خيلي حال ميداد -
783
00:36:45,983 --> 00:36:47,015
.لحظه ي جدال "جداي ها" بود
784
00:36:47,199 --> 00:36:49,416
هارلي احتمالاً بايد يکي از
.طرفداراي گمشدگان باشه
785
00:36:49,776 --> 00:36:53,936
اون ممکنه دومين سريال مورد علاقه اش
.بعد از "افشاگري" باشه
786
00:36:54,128 --> 00:36:55,423
افشاگري" ديگه چه کوفتيه؟"
787
00:36:55,648 --> 00:36:57,928
تنها ساعت عاليِ
.تلويزيون که تا حالا وجود داشته
788
00:36:59,320 --> 00:37:02,216
هارلي يه جورايي رهبر
.يه عده از آدماي خوشگذرونه
789
00:37:02,375 --> 00:37:04,552
داشت گروهي رو جمع ميکرد
790
00:37:04,672 --> 00:37:07,367
.که بتونن تا فردا دووم بيارن -
.من سر 4 تا پاپايا شرط ميبندم -
791
00:37:07,512 --> 00:37:10,632
،وقتي از نجات پيدا کردن رد ميشيد
يه نکته اي وجود داره
792
00:37:10,856 --> 00:37:12,976
و به جايي ميرسه که خوب
،مردم ميخوان يه جورايي سرشون گرم بشه
793
00:37:13,088 --> 00:37:14,976
،و منم مطمئن نبودم چطوري ميشه اينکار رو کرد
ولي احساس ميکردم که هارلي ميبايست
794
00:37:15,079 --> 00:37:17,928
کاري بکنه مثل اينکه يه سري
.آدم با قابليت رو دور هم جمع بکنه، يا يه چيزي شبيه اين
795
00:37:18,030 --> 00:37:22,048
.بعدش اون بازي گلف پيش اومد، پس ميشه يه کاري کرد -
،رفيق، گوش کن، اگه اينجا گير افتاديم -
796
00:37:22,192 --> 00:37:24,528
.پس فقط قرار نيست زنده بمونيم
797
00:37:24,632 --> 00:37:28,360
.يه راهي لازم داريم يه بتونيم، ميدوني، خوش بگذرونيم -
،قبل تر هم گفتم، مثل اينکه -
798
00:37:28,488 --> 00:37:30,961
.خيلي خب، ما اينو براي داستان انتخاب ميکنيم
799
00:37:31,079 --> 00:37:34,783
.مثل اينه که اون برنده ي بليط بخت آزماييه -
.با شماره ي طلاييِ 42... -
800
00:37:34,936 --> 00:37:38,143
خيلي خب، عاليه، ولي مشکل من با اين
قضيه چيه؟
801
00:37:38,319 --> 00:37:42,840
مثل اينکه، مگه من چيم پيچيده ست
که باعث بشه مردم بگن "چي"؟
802
00:37:42,967 --> 00:37:44,543
و من اين موضوع رو نتونستم درک کنم
.تا اينکه متن رو خودنم
803
00:37:44,710 --> 00:37:46,743
جايي که اون اعداد
804
00:37:46,904 --> 00:37:49,848
،زندگيش رو نابود کردن، و آخريش هم اين بود
.اون اعداد روي درِ دريچه نوشته شده بود
805
00:37:50,031 --> 00:37:51,711
!صبر کنيد
!اون عددها بَدَن
806
00:37:51,823 --> 00:37:54,352
،و همه جا هم بودن...روي ساعت ها
807
00:37:54,496 --> 00:37:57,320
،روي پيراهن بازيکناي تيم
.روي کيلومتر شمار ماشين
808
00:37:57,528 --> 00:37:59,864
...که تبديل شده بود به يه چيز جالب که
فقط همه جا بود
809
00:37:59,968 --> 00:38:01,655
.که يهويي تو يه جاي سريال پيداشون ميشد
810
00:38:02,360 --> 00:38:04,296
هارلي هميشه اين ابر
.دورش رو گرفته بوده
811
00:38:06,951 --> 00:38:08,809
و هر چيزي بدي که براي هارلي
اتفاق ميفتاد
812
00:38:08,959 --> 00:38:11,048
يا اينکه...واقعاً براي آدمايي که
...دور و بر هارلي بودن
813
00:38:11,232 --> 00:38:14,495
.که هميشه خودش رو براي اين چيزا سرزنش ميکرد -
.ميتونم ازش واسه يه پيروزي استفاده کنم -
814
00:38:14,703 --> 00:38:17,232
.بيا اين ماشين رو راه بندازيم
.بيا شانسمون رو امتحان کنيم
815
00:38:17,375 --> 00:38:21,481
و اون ماشين وَنِ دارما
.براش يه لحظه ي خيلي جالب بود که نفرين شده نبود
816
00:38:21,688 --> 00:38:24,951
ديگه نميخواست اجازه بده
.که اون نفرين زندگيش رو کنترل کنه
817
00:38:25,065 --> 00:38:26,416
!هارلي -
.شانست رو امتحان کن -
818
00:38:26,671 --> 00:38:28,704
!هيچ نفريني درکار نيست
819
00:38:31,919 --> 00:38:33,273
.حرومزاده
820
00:38:35,481 --> 00:38:35,648
!هارلي! هــي
821
00:38:35,799 --> 00:38:37,599
ميدوني کدوم صحنه اي که با هم بوديم رو دوست دارم؟ -
کدومو؟ -
822
00:38:37,737 --> 00:38:39,064
،هموني که ما توي ون نشستيم
823
00:38:39,264 --> 00:38:40,968
.و داريم آبجو ميخوريم -
!اوه، آره -
824
00:38:41,263 --> 00:38:43,199
.و داري بهم...انگليسي ياد ميدي
825
00:38:43,352 --> 00:38:44,616
.يکي يه صدايي از خودش درآورد
826
00:38:44,719 --> 00:38:47,984
.داشتي بهم مهمترين جملاتي که بايد ميدونستم رو ياد ميدادي -
.آره، خيلي حماسي بود -
827
00:38:48,168 --> 00:38:50,288
...اون...شلوار
828
00:38:50,479 --> 00:38:53,432
.تو رو چاق نشون...نميدن
829
00:38:53,647 --> 00:38:55,529
.فقط 3 تا چيزي که يه زن دوست داره بشنوه
830
00:38:55,720 --> 00:38:58,808
،اينا براي اين بود که يه ذره استراحت کني، ميدوني
831
00:38:58,912 --> 00:39:02,535
به صندليتون تکيه بدين و يه صحنه ي بامزه رو
832
00:39:02,656 --> 00:39:04,039
.که آدمو تازه ميکرد رو ببينيد
833
00:39:11,520 --> 00:39:12,775
اون چيه؟
834
00:39:12,960 --> 00:39:14,479
.يه هليکوپتره
835
00:39:14,912 --> 00:39:15,888
.نجات
836
00:39:16,383 --> 00:39:19,367
!بريد عقب
837
00:39:20,631 --> 00:39:22,696
،بعد از گذروندن 90 روز تو جزيره
838
00:39:22,791 --> 00:39:26,008
بازمانده ها اولين ارتباطشون رو
.با دنياي بيرون برقرار کردن
839
00:39:26,440 --> 00:39:27,335
.دزموند
840
00:39:27,528 --> 00:39:28,720
يه زن از يه کشتي بارکش
841
00:39:28,936 --> 00:39:31,272
که يه ذره دورتر از ساحل
.لنگر انداخته بود ميرسه
842
00:39:31,600 --> 00:39:33,152
مثلاً اون کشتي توسط
843
00:39:33,272 --> 00:39:35,608
،دوست دختر دزموند فرستاده شده بود
.پني ويدمور
844
00:39:35,802 --> 00:39:38,103
.ولي تماس برقرار کردن سخت بود
845
00:39:38,392 --> 00:39:40,736
يه ايستگاه دارما که زير آب بود
846
00:39:40,911 --> 00:39:42,752
تمام سيگنال هاي راديويي
.که از جزيره فرستاده ميشد رو مختل ميکرد
847
00:39:42,959 --> 00:39:45,247
سؤال اينه که چطوري ميتونيم ايستگاه رو از کار بندازيم؟ -
.من انجامش ميدم -
848
00:39:45,495 --> 00:39:48,487
براي من، شوکه کننده ترين قسمت
849
00:39:48,600 --> 00:39:50,822
همون قسمتي بود که توش
.چارلي قرار بود بميره
850
00:39:50,944 --> 00:39:54,079
چارلي قاعدتاً يه شخصيت
.دوست داشتني بود
851
00:39:54,199 --> 00:39:55,672
.من چيزيم نميشه کلير
852
00:39:57,232 --> 00:39:58,600
.نگران من نباش
853
00:40:04,184 --> 00:40:06,615
احساس ميکردن که
.انگار سالهاست همديگه رو ميشناسن
854
00:40:06,728 --> 00:40:09,008
و اين تبديل شد به يه چيزي
،که خيلي عالي و شگفت آور بود
855
00:40:09,295 --> 00:40:11,504
.و حالا، ميدوني، خيلي غم انگيزه
856
00:40:13,407 --> 00:40:15,056
چارلي شنا کرد و رفت به اون ايستگاه زير آب
857
00:40:15,449 --> 00:40:17,688
...و اون مختل کننده ي سيگنال رو از کار انداخت
858
00:40:18,264 --> 00:40:20,640
.به دوستاش يه شانسي براي درخواست کمک داد
859
00:40:21,472 --> 00:40:22,711
.پنلوپه ويدمور هستم
860
00:40:22,856 --> 00:40:25,529
چطوري اين فرکانس رو پيدا کردين؟ -
!دزموند -
861
00:40:26,025 --> 00:40:27,528
شما الان گفتين "دزموند"؟
862
00:40:27,648 --> 00:40:30,760
آره. هي، شما تو کشتي هستين؟ -
.کدوم کشتي؟ نه من تو کشتي نيستم -
863
00:40:30,879 --> 00:40:33,367
يکي از سخت ترين کارها که بايد انجام ميداديم
864
00:40:33,591 --> 00:40:38,087
بعنوان داستان نويسان سريال گمشدگان
...اين بود که يه شخصيت رو بکشيم
865
00:40:38,335 --> 00:40:39,848
سلام؟ دزموند اونجاست؟ -
.چونکه هر جور بخوايد حساب کنيم اين شخصيت ها با هم دوستن -
866
00:40:44,007 --> 00:40:44,719
!چارلي
867
00:40:45,127 --> 00:40:48,303
،وقتي که ما چارلي رو تو پايان فصل سوم کشتيم
868
00:40:48,440 --> 00:40:49,856
يه چيزي بود که خيلي وقت بود
869
00:40:50,007 --> 00:40:51,321
.داشتيم بهش فکر ميکرديم
870
00:40:54,584 --> 00:40:57,992
،اينکه چطوري مرد خيلي تحريک کننده بود
و...و من بايد بگم که
871
00:40:58,095 --> 00:41:01,783
وقتي که ديدم چارلي غرق شد
.اينقدر گريه کردم چشمام درد گرفته بود
872
00:41:02,328 --> 00:41:04,263
،واقعاً به همه ضربه زد
.چونکه همه دوسش داشتن
873
00:41:04,383 --> 00:41:07,272
اون اتفاق همه رو بيشتر از اون چيزي که
.انتظار داشتيم تحت تأثير قرار داد
874
00:41:09,632 --> 00:41:11,287
وقتي که رفتيم توي
،اتاق تدوين
875
00:41:11,569 --> 00:41:13,455
لحظه اي که چارلي واقعاً ميميره
876
00:41:13,600 --> 00:41:15,112
.عميق ترين لحظه و ناراحت کننده ترين لحظه بود
877
00:41:15,232 --> 00:41:18,073
انگار مثل اين بود که يکي رو از دست داده باشي، با اينکه
.فقط وانمود ميکرديم که اون مرده
878
00:41:20,560 --> 00:41:22,840
.آروم آرون
879
00:41:23,040 --> 00:41:23,800
چي شده؟
880
00:41:24,016 --> 00:41:27,672
.چارلي همين الان نجاتمون داد -
سلام؟ -
881
00:41:28,000 --> 00:41:29,528
،وقتي اون منبع مختل کننده قطع شد
882
00:41:29,664 --> 00:41:32,248
.تماس براي کمک بالاخره نتيجه داد
883
00:41:32,384 --> 00:41:35,168
من يکي از بازماندگان
.سانحه ي پرواز 815 اوشينيک هستم
884
00:41:35,360 --> 00:41:38,385
ميتونيد جاي ما رو پيدا کنين؟ -
!لعنتي، آره، ميتونيم -
885
00:41:53,086 --> 00:41:56,094
.داشتم کيک درست ميکردم دستم سوخت
886
00:41:56,214 --> 00:41:59,879
واقعاً به اين علاقه مندم که ارتباطات با همديگه
از يه لحاظي
887
00:42:00,069 --> 00:42:02,478
.توي سريال بهش توجه ميشه
888
00:42:02,701 --> 00:42:04,989
.اين حتي ادبيات هم نيست
.پاپ کورنه
889
00:42:05,109 --> 00:42:05,974
ببخشيد؟
890
00:42:06,069 --> 00:42:09,405
،واقعيت خودش رو از يه زاويه نشون ميده
891
00:42:09,567 --> 00:42:12,799
ولي بعدش اگه يه طرفي بايستيد
،و لنز دوربين رو کنار بذاريد
892
00:42:13,038 --> 00:42:15,317
.اونوقت ناگهان متفاوت ميبينيدش
893
00:42:15,445 --> 00:42:16,983
،من شروع ميکنم
فکر ميکنم که اينکه آدم خودش چيزي بخواد
894
00:42:17,254 --> 00:42:20,126
...هنوز وجود داره و
895
00:42:21,590 --> 00:42:23,215
شش فصل از سريال گمشدگان بهمون ياد داد
896
00:42:23,325 --> 00:42:26,197
که هر چيزي که ميبينيم
.واقعاً اونطوري نيست که بنظر ميرسه
897
00:42:27,134 --> 00:42:29,125
من هميشه به آدمايي که درباره
،سريال ازم سؤال ميکنن ميگم که
898
00:42:29,294 --> 00:42:31,502
چيزي که ميبينيد
.لزوماً چيزي نيست که برداشت ميکنيد
899
00:42:31,789 --> 00:42:33,462
،در طول سه فصل اول
900
00:42:33,758 --> 00:42:35,286
گذشته نگريِ شخصيت ها
901
00:42:35,374 --> 00:42:36,693
درون زندگي 6 نفر اوشينيک
902
00:42:36,830 --> 00:42:38,430
قبل از اينکه هواپيما
.سقوط کنه رو بررسي ميکنه
903
00:42:39,486 --> 00:42:42,334
،ولي همه چي تغيير کرد وقتي که جک
،در اون بحبوحه
904
00:42:42,550 --> 00:42:45,670
چيزي که ديده شد مثل اين بود
.که فکر ميکردي اون يه گذشته نگريِ از زنگي اونه
905
00:42:45,878 --> 00:42:46,831
.منم
906
00:42:47,525 --> 00:42:48,430
.هي، هي، هي
907
00:42:48,574 --> 00:42:50,727
،صبر کن. قطع...قطع نکن
.خواهش ميکنم
908
00:42:50,957 --> 00:42:52,678
.بايد ببينمت
909
00:42:54,374 --> 00:42:55,551
،ولي وقتي کيت ظاهر شد
910
00:42:55,757 --> 00:42:57,901
گمشدگان قدم بزرگي رو به آينده برداشت
911
00:42:58,271 --> 00:42:59,846
و اين توقع بيننده رو درهم شکست
912
00:42:59,958 --> 00:43:01,654
اينکه بازمانده ها
قبل از اينکه سريال تموم بشه
913
00:43:01,807 --> 00:43:03,550
.نبايد از جزيره ميومدن بيرون
914
00:43:03,758 --> 00:43:06,887
.ما...نبايد از اونجا ميومديم
915
00:43:07,182 --> 00:43:08,830
.چرا، بايد ميومديم
916
00:43:09,245 --> 00:43:12,070
اين اولين بار توي آينده نگري سريال ها بود
917
00:43:12,294 --> 00:43:14,750
که تجربيات شش نفر بازمانده رو دنبال ميکرد
918
00:43:14,926 --> 00:43:19,693
که نجات پيدا کرده بودن
.و همه جا بعنوان شش نفر اوشينيک شناخته شده بودن
919
00:43:19,886 --> 00:43:21,775
.ميخواستم ببينم که اگه تو شب تغيير کنم چي ميشه"
920
00:43:21,999 --> 00:43:24,806
بذار فکر کنم. آيا من
"همون چيزي بودم که به اونصورت امروز صبح از خواب بيدار شدم؟
921
00:43:25,046 --> 00:43:27,718
جک و کيت يه زندگي رو با هم شروع کردن
922
00:43:27,934 --> 00:43:31,766
.بچه ي کلير، آرون، رو بزرگ ميکردن -
بعنوان يه بيننده هميشه اين احساس بهمون دست ميداد -
923
00:43:31,910 --> 00:43:33,359
.که اونا با هم باشن خوبن
924
00:43:34,134 --> 00:43:36,734
.خيلي خوشحالم که اينجايي -
،اون قسمت با کيت -
925
00:43:36,854 --> 00:43:39,110
ما يه جورايي توي يه جور زندگي اي بوديم
که اونا تو اون دنيا عاشق شدن
926
00:43:39,238 --> 00:43:43,375
...و ميخواستن ازدواج کنن -
.البته که ازدواج ميکنم. آره -
927
00:43:43,702 --> 00:43:45,222
،همه چي خيلي زيبا نظر ميرسيد
928
00:43:45,342 --> 00:43:47,270
ولي در زير اين لايه زندگي
.يه چيزي بود که به جک داشت فشار مياورد
929
00:43:47,485 --> 00:43:50,285
انگار مثل اين بود که جزيره داره
.از دور جک رو تخريب ميکنه
930
00:43:50,718 --> 00:43:52,773
من فکر ميکنم بخاطر اين بود که جک و کيت
خيلي با هم جر و بحث ميکردن
931
00:43:52,886 --> 00:43:55,807
چونکه مشخص بود که کيت
،هدف جک تو زندگيش نبوده و نيست
932
00:43:55,926 --> 00:43:58,982
.و جک هم هدف کيت نبوده -
.تو نميتوني اين کار رو بکني -
933
00:43:59,214 --> 00:44:00,982
.تو با خودت مشکل داري
.بايد اين مشکلات رو پيدا کني و بفهمي
934
00:44:01,382 --> 00:44:03,150
هيچ چيز غم انگيز تر و ناراحت کننده تر از
935
00:44:03,262 --> 00:44:04,686
که دوتا آدمي که شما احساس ميکنيد
936
00:44:04,822 --> 00:44:05,941
.با هم ديگه ميبايست زندگي عالي اي داشته باشن
937
00:44:06,270 --> 00:44:08,190
ولي اتفاقاتي که اونا خودشون رو توي اون مشکلات ميديدن
938
00:44:08,358 --> 00:44:10,861
اينطور بنظر نميومد که اين فرصت رو بده بهشون
939
00:44:10,974 --> 00:44:13,934
،که با همديگه يه رابطه ي خالص
.و خيلي خوب داشته باشن
940
00:44:14,197 --> 00:44:15,254
و اين اتفاقاتي که
941
00:44:15,358 --> 00:44:17,758
جک و کيت رو دنبال ميکرد از زماني
شروع شد که
942
00:44:17,918 --> 00:44:20,886
يه هليکوپتر از کشتي بارکش اومد و به جزيره
.و باعث رفتنشون از جزيره شد
943
00:44:21,117 --> 00:44:24,046
تو کي هستي؟ -
.من دنيل فارادي هستم -
944
00:44:24,383 --> 00:44:26,006
.اومدم اينجا که نجاتتون بدم
945
00:44:26,829 --> 00:44:29,102
فارادي يه فيزيکدان بود که اومده بود به جزيره
946
00:44:29,191 --> 00:44:31,533
،با يه گروه علمي و دانشمند و بهمراه يک خلبان
.فرانک لاپيدوس
947
00:44:31,766 --> 00:44:34,630
ولي نجات
.مأموريت اصلي اونا نبود
948
00:44:34,830 --> 00:44:38,623
...اين چارلز ويدموره
.مردي که کشتيش يه کم دورتر از ساحل لنگر انداخته...
949
00:44:38,887 --> 00:44:41,582
چارلز ويدمور قبل از اينکه توسط بن از جزيره
950
00:44:41,822 --> 00:44:44,422
تبعيد بشه
.يه زماني رهبر غريبه ها بوده
951
00:44:44,678 --> 00:44:46,215
.ميبينمت پسر
952
00:44:47,142 --> 00:44:48,277
،ويدمور ميخواست انتقام بگيره
953
00:44:48,581 --> 00:44:50,470
،بنابراين کشتي بارکش رو فرستاد به جزيره
954
00:44:50,982 --> 00:44:53,894
کشتي اي که همچنين يه عده سرباز نظامي
.توش بودن تا بن رو دستگير کنن
955
00:44:54,774 --> 00:44:56,766
.بريم کک مکي
.به اندازه کافي از اين جزيره لذت بردم
956
00:44:57,319 --> 00:45:00,894
جک و ساوير عده اي بازمانده ها رو به
...کشتيِ ويدمور راهنمايي کردن
957
00:45:01,566 --> 00:45:03,135
.ولي هليکوپتر داشت سوخت از دست ميداد
958
00:45:04,606 --> 00:45:06,294
خيلي بهتر ميشد اگه
959
00:45:06,399 --> 00:45:07,589
!حدود 100 پوندي از وزنمون کم ميشد
960
00:45:07,997 --> 00:45:08,766
.هي
961
00:45:09,046 --> 00:45:13,829
.بنابراين ساوير يه تصميم پايداري گرفت -
خيلي دوست دارم بدونم چقدر کيت و ساوير -
962
00:45:13,902 --> 00:45:15,558
.قرار بوده با همديگه رابطه داشته باشن
963
00:45:15,885 --> 00:45:19,103
توي قسمت آزمايشي فصل اول
وقتي اسلحه رو ازش گرفتم
964
00:45:19,246 --> 00:45:21,902
..و اونو کشيدمش نزديک تر به سمت خودم -
.من با دخترايي مثل تو بودم -
965
00:45:22,109 --> 00:45:25,063
،همه داشتن درباره اين حرف ميزدن که
.اوه، رابطه شون شروع شد
966
00:45:25,165 --> 00:45:27,014
نميدونم اين بهشون يه همچين فکري رو داده بود
967
00:45:27,126 --> 00:45:30,926
.يا اينکه قبلاً برنامه بود که اين دوتا با هم رابطه داشته باشن -
،بعد از اين همه سختي که تو اين جزيره کشيديم -
968
00:45:31,166 --> 00:45:34,598
لياقت يه چيز خوب رو نداريم؟ -
،من هميشه احساس ميکردم، توي مشکلات زندگيشون -
969
00:45:34,687 --> 00:45:36,142
.همشون خيلي خوب با هم جور بودن
970
00:45:36,246 --> 00:45:38,086
ولي درباره دوتا آدم که ميدونن چطوري
به همديگه باشن
971
00:45:38,319 --> 00:45:40,294
،چيز جالب و شيريني وجود داره
972
00:45:40,485 --> 00:45:43,557
بعناون دوتا آدمي که همديگه رو اصلا نميشناختن
.بخوان به همديگه پرواز کنن
973
00:45:46,054 --> 00:45:46,983
!ساوير
974
00:45:48,822 --> 00:45:52,173
اين براي يه شخصيت چقدر قهرمانانه ست؟ -
.اون کاملاً قهرمانانه بود -
975
00:45:52,278 --> 00:45:53,982
،بعنوان يه آدمي که ميگه
."ميدوني، قرار نيست موفق بشيم"
976
00:45:54,149 --> 00:45:56,062
."خيلي دوسش داشتم. "من ميخوام بپرم -
.درست واقعاً مثل جاش هالووي توي زندگيش -
977
00:45:56,254 --> 00:46:00,079
.آره. من...من اينطوري ام
.من هميشه بخشنده ام
978
00:46:00,854 --> 00:46:02,286
،ساوير راهش رو گرفت به سمت جزيره
979
00:46:04,166 --> 00:46:07,414
...وقتي که بن از دست نظاميا فرار کرده بود -
.از اينکه اومدي ممنون ريچارد -
980
00:46:07,566 --> 00:46:09,398
و در آخرين تلاش هاش براي حفاظت از جزيره
981
00:46:09,614 --> 00:46:12,383
.رفت درون يه تالار و حفره زيرِ زمين
982
00:46:14,270 --> 00:46:15,534
،هليکوپتر رسيد به کشتي بارکش ويدمور
983
00:46:15,678 --> 00:46:17,958
.ولي اون کشتي از مواد منفجره پر بود
984
00:46:18,150 --> 00:46:19,646
.کجا داري ميري؟ ما بايد بريم -
.جين با مايکل اون پايينن -
985
00:46:19,782 --> 00:46:22,197
.نه، نه. وقت نداريم، وقت نداريم. بايد بريم -
!من تنهاش نميذارم -
986
00:46:22,414 --> 00:46:25,448
،هر دفعه که از هم جدا ميشديم
براي من خاطره انگيزه
987
00:46:25,616 --> 00:46:27,936
،چونکه بيشتر وقتا فکر ميکنم که خب
.شايد بايد همينطوري باشه
988
00:46:28,295 --> 00:46:30,127
!نه! اون جينه
989
00:46:30,271 --> 00:46:31,488
فکر ميکنم که
990
00:46:31,632 --> 00:46:33,335
يکي از سخت ترين صحنه هايي بوده
.که بازي کردم
991
00:46:41,616 --> 00:46:43,112
.دستام ميلرزيدن
992
00:46:47,423 --> 00:46:48,879
!نميتونيم
!دور بزن
993
00:46:49,032 --> 00:46:51,383
!سان! سان
.جين مرده
994
00:46:53,631 --> 00:46:55,135
اون ممکن بود آخرين لحظه اي باشه
،که اونا همديگه رو ديدن
995
00:46:55,304 --> 00:46:57,495
،بنابراين مهم بود
و براي سان مهم بود
996
00:46:57,703 --> 00:46:59,759
.اينکه بايد باور ميکرد که جين مرده
997
00:47:00,623 --> 00:47:03,520
!لاپيدوس
!ما رو برگردون به جزيره
998
00:47:04,352 --> 00:47:05,304
،وقتي که کشتي از بين رفت
999
00:47:05,495 --> 00:47:07,160
،هليکوپتر راهش رو کج کرد که برگرده
1000
00:47:08,272 --> 00:47:10,623
درست موقعي که بن داشت يه
،چرخ دنده ي مرموز رو ميچرخوند
1001
00:47:10,768 --> 00:47:12,287
...که باعث ميشد جزيره
1002
00:47:13,591 --> 00:47:14,631
.ناپديد بشه
1003
00:47:15,944 --> 00:47:16,935
!جزيره کدوم گوريه؟
1004
00:47:17,839 --> 00:47:18,440
.نيست
1005
00:47:19,401 --> 00:47:20,840
!بالاخره اتفاق افتاد بچه ها
!سوختمون تموم شد
1006
00:47:30,800 --> 00:47:33,623
اينجا چيکار ميکنيد؟ -
.گفتم يه تني به آب بزنم -
1007
00:47:34,184 --> 00:47:35,928
ولي اميدوارم گمشدگان
کاري کنه اين به ياد همه بمونه که
1008
00:47:36,032 --> 00:47:37,431
...بعنوان يه سريال شخصيت پرداز
1009
00:47:37,600 --> 00:47:40,656
براي چي جشن گرفتي؟ -
.جشن نگرفتم -
1010
00:47:40,897 --> 00:47:43,080
...که با مسائل انساني روبرو ميشه
1011
00:47:43,247 --> 00:47:45,704
اون کشتي ماست؟ -
.بود -
1012
00:47:45,992 --> 00:47:49,631
اين واقعاً ذهنتون رو
به افق هاي مختلفي باز ميکنه
1013
00:47:49,824 --> 00:47:51,271
.که قبلاً اصلاً بهشون فکر نميکردين
1014
00:47:51,392 --> 00:47:52,591
من يه ظن خيلي کوچولو دارم
1015
00:47:52,704 --> 00:47:53,912
.که اين ممکنه به تنهايي به جا بمونه
1016
00:47:54,040 --> 00:47:56,423
تعجب نميکنم که اگه بعداً
،دوباره بهش نگاه کنيد، ميدونيد
1017
00:47:56,568 --> 00:47:57,768
،مثلاً 10 يا 15 يا 20 سال بعد، و بگيد که
1018
00:47:57,904 --> 00:48:02,342
.اين اتفاق فقط يه با افتاده -
.سلام جان. به خونه خوش اومدي -
1019
00:48:02,528 --> 00:48:05,423
بعنوان خلق کردن يه دنيايي که
،يه جورايي بتوني از همه جا فرار کني و بري توي اون دنيا
1020
00:48:05,600 --> 00:48:07,095
...ميدوني، منظروم يه تلويزيونه که بشه بهش پناه برد
1021
00:48:07,208 --> 00:48:08,752
.فکر نميکنم ميتونسته بهتر از اين باشه
1022
00:48:17,321 --> 00:48:19,352
!کسي نيست؟
1023
00:48:22,336 --> 00:48:25,072
وقتي که بنجامي لاينوس اون چرخ دنده رو چرخوند
...که جزيره رو منتقل کنه
1024
00:48:26,616 --> 00:48:28,992
اون حدود نصف دنيا رو طي کرد و منتقل شد
1025
00:48:29,160 --> 00:48:30,224
،به صحراي تونس
1026
00:48:30,767 --> 00:48:33,344
و شروع کرد به ارتباط برقرار
،کردن با شش نفر اوشينيک
1027
00:48:33,551 --> 00:48:35,839
.که قبلاً نجات پيدا کرده بودن -
.سلام هوگو -.
1028
00:48:36,032 --> 00:48:39,104
،ولي توي جزيره
لاک، ساوير، جوليت
1029
00:48:39,343 --> 00:48:40,736
و باقي مونده ها از اون گروه علمي
1030
00:48:41,336 --> 00:48:42,744
.شروع کردن به سفر کردن در زمان
1031
00:48:43,072 --> 00:48:45,384
...و در يکي از همين سفر هاي زماني
1032
00:48:45,591 --> 00:48:47,064
جين؟ -
ساوير؟ -
1033
00:48:47,248 --> 00:48:49,687
.جين رو خيلي سالم و سرحال و زنده پيدا کردن
1034
00:48:49,896 --> 00:48:52,215
.بايد برگرديم به ايستگاه ارکيد -
ببخشيد؟ -
1035
00:48:52,424 --> 00:48:54,719
.همه اينا از اونجا شروع شد
.شايد جايي باشه که همش تموم بشه
1036
00:48:54,935 --> 00:48:57,536
،بنابراين لاک دوباره چرخ دنده رو چرخوند
1037
00:48:57,672 --> 00:49:01,776
.و سفر در زمان متوقف شد -
.فکر ميکنم تموم شد -
1038
00:49:01,993 --> 00:49:04,352
.فکر ميکنم جان موفق شد -
حالا چي؟ -
1039
00:49:04,488 --> 00:49:07,927
.حالا منتظرش ميمونيم تا برگرده
1040
00:49:08,056 --> 00:49:09,135
،بعد از اينکه لاک چرخ دنده رو چرخوند
1041
00:49:09,272 --> 00:49:12,625
ساوير و جوليت ساکن توي
.سال 1974 موندن
1042
00:49:12,816 --> 00:49:15,903
،و با جين و مايلز
.به ابتکار دارما پيوستن
1043
00:49:16,249 --> 00:49:19,423
اون گوني هاي سيب زميني واقعاً
.مضحک و خنده دار بودن رفيق
1044
00:49:19,545 --> 00:49:22,607
.هر روز مياييد اونو ميپوشيد
!و ميگيد که خيلي خب، باشه
1045
00:49:22,799 --> 00:49:24,808
.و فکر ميکنم "دَن" ازش راضي بود
1046
00:49:25,007 --> 00:49:28,424
.دوسش داشتم
خيلي باحاله تو دهه 70 باشي، ميدوني؟
1047
00:49:28,527 --> 00:49:29,263
.عصر بخير رئيس
1048
00:49:29,368 --> 00:49:32,199
،ساوير شد سرپرست نگهباني
1049
00:49:32,432 --> 00:49:33,839
...جوليت يه مکانيک بود
1050
00:49:34,215 --> 00:49:35,303
.بوهاي خوب خوب مياد
1051
00:49:35,504 --> 00:49:38,385
.و اون دوتا عاشق هم شدن -
اون برا منه؟ -
1052
00:49:38,784 --> 00:49:42,975
با اينکه من و کيت سه سال با همديگه
،رابطه داشتيم و با هم بوديم
1053
00:49:43,096 --> 00:49:44,264
.اونا دوتا صحنه ي مختلف بهمون دادن
1054
00:49:45,288 --> 00:49:48,191
.دوست دارم -
.منم دوست دارم -
1055
00:49:48,456 --> 00:49:50,456
،ولي نگاش کردم
.و قانعش شدم
1056
00:49:50,600 --> 00:49:54,248
خيلي سريع براي ساوير و جوليت
.توي زندگيشون ريشه پراکني کردم
1057
00:49:54,384 --> 00:49:55,240
...منظورم اينه که، ساوير
1058
00:49:55,352 --> 00:49:57,864
وقتي داشت با جوليت
،بعد از اون شب طوفان حرف ميزد
1059
00:49:58,032 --> 00:49:59,888
ميدونيد، يه جورايي داشت
.قلبش رو از کيت خالي ميکرد
1060
00:50:00,080 --> 00:50:01,855
چرا الان بهم نميگي؟
1061
00:50:02,272 --> 00:50:04,241
،من غير داوطلبانه داشتم پيش خودم فکر ميکردم
1062
00:50:04,416 --> 00:50:07,135
!ببوسش! ببوسش
1063
00:50:11,296 --> 00:50:13,488
،بعد از چرخودن چرخ دنده
لاک منتقل شد
1064
00:50:13,592 --> 00:50:15,928
.به 3 سال در آينده به سال 2007
1065
00:50:16,664 --> 00:50:18,463
اون ظورع کرد دنبال شش نفر اوشينيک گشتن
1066
00:50:18,816 --> 00:50:20,664
که قانعشون کنه
.که برگردن به جزيره
1067
00:50:21,312 --> 00:50:23,312
.من بر نميگردم -
.جواب منفيه -
1068
00:50:23,544 --> 00:50:25,904
!نه، من هيچ جا با تو نميام -
،منو تنهام بذار -
1069
00:50:27,056 --> 00:50:28,976
!بقيه اونا رو هم تنها بذار
1070
00:50:30,712 --> 00:50:34,343
،لاک شکست خورده بود
...و وقتي تمام اميدش رو از دست داده بود
1071
00:50:35,944 --> 00:50:38,024
!صبر کن، خواهش ميکنم
.جان، صبر کن
1072
00:50:39,049 --> 00:50:40,328
بنجامين لاينوس ديد يه شانسي داره
1073
00:50:40,480 --> 00:50:44,567
.که دوباره نقش رهبريت جزيره رو بدست بياره -
کي...اينجا...اينجا چيکار ميکني؟ -
1074
00:50:44,752 --> 00:50:47,336
اون روز توي اتاق
.يه انرژي خاصي وجود داشت
1075
00:50:47,496 --> 00:50:49,303
.جان، فقط آروم باش -
از جون من چي ميخواي؟ -
1076
00:50:49,416 --> 00:50:51,263
.خواهش ميکنم، بذار حرف بزنم -
!جواب سؤالمو بده -
1077
00:50:52,112 --> 00:50:55,536
من هميشه از "تِري" توقع دارم
،که يه صحنه ي فوق العاده رو بازي کنه
1078
00:50:55,816 --> 00:50:59,369
ولي خيلي بيشتر و عميق تر از اون چيزي
.که من انتظار داشتم، اون روز پيش رفت
1079
00:50:59,536 --> 00:51:00,576
،نميدونم از اونجا کجا ميريم
1080
00:51:00,712 --> 00:51:03,248
.ولي يه جوري ميفهميم -
.تمرکز خيلي زياد ميشه -
1081
00:51:03,448 --> 00:51:06,008
و بخاطر همين يه روز خيلي قوي
.و خوب بود اون روز
1082
00:51:06,215 --> 00:51:10,488
.من ميدونم کجا ميريم
...يه زن اينجا توي لوس آنجلس هست
1083
00:51:10,600 --> 00:51:13,343
.الوييز هاوکينگ -
الوييز هاوکينگ؟ مطمئني؟ -
1084
00:51:13,552 --> 00:51:16,888
آره، چرا؟ ميشناسش؟ -
.آره جان. ميشناسمش -
1085
00:51:27,016 --> 00:51:29,943
.دلم برات تنگ ميشه جان
.واقعاً دلم برات تنگ ميشه
1086
00:51:30,081 --> 00:51:33,872
ميتونم بگم اون روز يکي از شديترين
و سخت ترين روزهاي کاري بود
1087
00:51:34,199 --> 00:51:35,352
.که تا به امروز جلوي دوربين بازي کردم
1088
00:51:35,471 --> 00:51:38,055
خبر مرگ جان عميقاً روي جک
تأثير منفي گذاشت
1089
00:51:38,927 --> 00:51:39,784
و روزنه اي بود
1090
00:51:39,880 --> 00:51:41,847
.در تصميم گيريش براي بازگشت به جزيره
1091
00:51:42,215 --> 00:51:43,392
يه اتفاقي داشت ميفتاد
1092
00:51:43,519 --> 00:51:45,687
که حتي هيچ ربطه به
.خود جک هم نداشت
1093
00:51:45,808 --> 00:51:49,135
...به ايمانش ربط داشت
تمام اون جنگ درونيش
1094
00:51:49,289 --> 00:51:52,176
با جک و لاک و اينکه
.کاري که قرار بود انجام بده
1095
00:51:52,504 --> 00:51:55,561
نميتونس بيخيال اين عقيده بشه
،که اون يه وصيت داشت
1096
00:51:55,655 --> 00:51:57,232
،دو در همون موقع
.داشت نابودش ميکرد
1097
00:51:57,383 --> 00:51:59,584
.اون گفت که من بايد برگردم
1098
00:52:01,096 --> 00:52:03,049
.همتون بايد برگرديد
1099
00:52:04,143 --> 00:52:05,472
.بايد اونم با خودمون ببريم
1100
00:52:08,680 --> 00:52:10,896
،جک و بن هر دو ميخواستن برگردن به جزيره
1101
00:52:11,448 --> 00:52:12,759
.بنابراين يه راهي پيدا کردن
1102
00:52:13,089 --> 00:52:15,578
.هواپيمايي آجيرا پرواز شماره 316
1103
00:52:15,751 --> 00:52:19,226
شش نف راوشينيک
.سفر بازگشتشون رو شروع کردن
1104
00:52:20,202 --> 00:52:23,210
براي کيت، اين يه فرصتي بود که
.کلير و آرون رو دوباره به هم برسونه
1105
00:52:23,890 --> 00:52:25,811
آقاي شپرد...رابطه تون با متوفي چيه؟
1106
00:52:25,946 --> 00:52:27,682
.اون، آم، يکي از دوستانم بوده
1107
00:52:28,770 --> 00:52:30,834
،براي اينکه پرواز اصلي دوباره بازسازي بشه
1108
00:52:31,034 --> 00:52:33,426
جسد جان لاک به هواپيما
.آورده شد
1109
00:52:36,506 --> 00:52:39,123
...در بالاي اقيانوس آرام
1110
00:52:39,330 --> 00:52:41,483
.چندين فلاش در هواپيما بوجود اومد
1111
00:52:41,666 --> 00:52:43,626
!اون باند فروده؟
1112
00:52:44,907 --> 00:52:46,994
!تمام قسمتها از کار افتادن
!داريم هواپيما رو ميشونيم
1113
00:52:47,097 --> 00:52:48,915
!آماده ي ضربه باشين
1114
00:52:51,666 --> 00:52:56,466
لاپيدوس، سان و بن در زمان حاضر
.يعني در سال 2007 تو جزيره فرود ميان
1115
00:52:56,715 --> 00:52:58,235
فرانک؟ -
اونا کجا رفتن؟ -
1116
00:52:58,403 --> 00:52:59,266
.رفتن
1117
00:53:01,146 --> 00:53:04,443
...ولي جک، کيت، هارلي و سعيد
1118
00:53:04,554 --> 00:53:08,419
...برگشتن به جزيره ولي 30 سال قبل تو سال 1977
1119
00:53:08,681 --> 00:53:12,066
جين؟ -
.و دوباره به جين و ساوير ملحق شدن -
1120
00:53:12,170 --> 00:53:13,171
!باورم نميشه
1121
00:53:15,875 --> 00:53:17,804
خب، ببينم شماها تو اين لباس کار
دارمايي ها چيکار ميکنيد؟
1122
00:53:18,203 --> 00:53:21,659
.ما تو ابتکار دارماييم
.الان سال 1977 ئه
1123
00:53:22,075 --> 00:53:24,929
."همه بگن "خوش اومدين -
!خوش اومدين -
1124
00:53:25,339 --> 00:53:27,849
ساوير ورود دوستاش به
.ابتکار دارما رو پايه ريزي کرد
1125
00:53:28,005 --> 00:53:29,818
.و يادتون نره از سُس مخصوصش استفاده کنيد
1126
00:53:29,946 --> 00:53:33,379
.واقعاً همبرگر رو خوشمزه ميکنن -
دنيل فارادي هم همچنين يکي از اعضاي -
1127
00:53:33,489 --> 00:53:35,795
...ابتکار دارما در سال 1970 بود
1128
00:53:35,922 --> 00:53:37,914
.سلام جيمز -
،و روزهاش رو
1129
00:53:38,043 --> 00:53:41,305
صرف اين ميکرد که از سقوط
پرواز 815 اوشينيک جلوگيري کنه
1130
00:53:41,427 --> 00:53:45,226
.که اتفاق نيفته -
...آدمايي که تو منطقه ي ايستگاه قو کار ميکنن -
1131
00:53:45,379 --> 00:53:46,578
اونا زمين رو سوراخ ميکنن
1132
00:53:46,707 --> 00:53:50,427
.و بطور اتفاقي به يه منبع عظيم انرژي برخورد ميکنن -
،دنيل فارادي ميگه که -
1133
00:53:50,522 --> 00:53:52,410
،اگه بتونيم يه بمي هيدروژني رو منفجر کنيم
1134
00:53:52,562 --> 00:53:55,555
اين انرژي عظيم از الکترومغناطيس که
1135
00:53:55,675 --> 00:53:59,850
.که اون دريچه براي مطالعه روي اين نيرو ساخته شده هيچ وقت آزاد نميشه
،و اون دريچه هيچ وقت ساخته نميشه
1136
00:54:00,004 --> 00:54:02,763
،و هوايپيماي شما
.طبق برنامه فرود مياد
1137
00:54:03,138 --> 00:54:05,018
.فکر اون جک رو برانگيخت
1138
00:54:05,265 --> 00:54:07,681
...و وقتي که فارادي کشته شد
1139
00:54:07,826 --> 00:54:08,930
.جک اين مأموريت رو بعهده گرفت
1140
00:54:09,314 --> 00:54:11,427
.اونا فکر ميکنن که بمب مثل يه دکمه ي راه اندازي مجدده
1141
00:54:11,555 --> 00:54:14,274
تمام مسافران پرواز 815 اوشينيک
،برميگردن تو هواپيما
1142
00:54:14,427 --> 00:54:17,018
،از سيدني به لوس آنجلس پرواز ميکنن
1143
00:54:17,171 --> 00:54:20,058
و زندگيشون ادامه پيدا ميکنه طوري که
اصلاً يه سانحه ي سقوط هواپيما
1144
00:54:20,154 --> 00:54:21,146
.اتفاق نيفتاده
1145
00:54:22,122 --> 00:54:23,650
...ولي بمب منفجر نشد
1146
00:54:24,595 --> 00:54:26,170
.اينجا بنظر لوس آنجلس نمياد
1147
00:54:28,626 --> 00:54:30,882
...و جريان عظيمي از الکترومغناطيس
1148
00:54:31,114 --> 00:54:33,618
.جوليت رو گير انداخت
1149
00:54:33,722 --> 00:54:35,714
!جوليت! نه
1150
00:54:35,866 --> 00:54:37,674
فکر ميکني داري کجا ميري دختر جون؟
1151
00:54:37,978 --> 00:54:42,106
اين يکي از صحنه هاي خوب
.و تجربه ي خوبي براي فيلم بود
1152
00:54:42,258 --> 00:54:44,266
.منو تنها نذار -
.چيزي نيست -
1153
00:54:44,370 --> 00:54:45,547
!منو ترکم نکن
1154
00:54:45,651 --> 00:54:49,066
...خيلي سخت بود، ولي
.داشت اتفاق ميفتاد
1155
00:54:49,203 --> 00:54:51,378
.دوست دارم جيمز. خيلي دوست دارم -
!نه -
1156
00:54:52,779 --> 00:54:54,947
!نه! خودتو ول نکن
1157
00:54:55,939 --> 00:54:56,930
!جوليت
1158
00:54:57,586 --> 00:54:59,002
احساس ميکردم برام افتخار بود
1159
00:54:59,211 --> 00:55:01,635
و واقعاً به اون رابطه اي که داشتيم
1160
00:55:01,803 --> 00:55:04,331
يا عشقي که بعنوان شخصيت ها يسريال بهم داشتيم
.افتخار ميکنم
1161
00:55:07,466 --> 00:55:09,290
...جوليت اون بمب رو منفجر کرد
1162
00:55:09,675 --> 00:55:11,906
.و کاري رو که شروع کرده بودن تموم کرد
1163
00:55:13,641 --> 00:55:16,618
!زود باش! زود باش
1164
00:55:17,026 --> 00:55:19,371
!زود باش حرومزاده
1165
00:55:25,981 --> 00:55:26,791
سؤال بزرگ
1166
00:55:26,909 --> 00:55:28,543
در حالي که داشتيم به سمت
،فصل آخر پيش ميرفتيم اين بود که
1167
00:55:28,638 --> 00:55:31,382
عواقب ضربه زدن جوليت به اون بمب چيا هستن؟
1168
00:55:33,781 --> 00:55:35,278
،بنابراين در ابتداي فصل 6
1169
00:55:35,422 --> 00:55:37,437
.از پرواز 815 اوشينيک شروع کرديم
1170
00:55:37,631 --> 00:55:41,110
و بنظر ميرسه که اون بمب
،واقعاً جواب داده
1171
00:55:41,383 --> 00:55:43,685
.و مسافران ما دارن به سمت لوس آنجلس پرواز ميکنن
1172
00:55:43,807 --> 00:55:46,229
.انگار موفق شديم -
.البته -
1173
00:55:46,358 --> 00:55:47,998
ولي، کم کم ميفهميم که
1174
00:55:48,102 --> 00:55:49,223
يه سري تفاوت هاي کوچيکي
1175
00:55:49,318 --> 00:55:52,022
بين اين گروه از آدما و اون گروه
از مسافراني که توي
1176
00:55:52,125 --> 00:55:54,246
.قسمت اول سريال ديديم وجود داره -
ميدوني، واقعاً نبايد به مردم بگي که -
1177
00:55:54,358 --> 00:55:56,566
.بليط بخت آزمايي برنده شدي -
،از نصيحتت ممنون رفيق -
1178
00:55:56,670 --> 00:55:58,438
.ولي هيچ اتفاق بدي برام نميفته
1179
00:55:58,606 --> 00:56:02,062
.من خوش شانس ترين آدم رو زمينم -
در گمشدگان ما گذشته نگري هايي داشتيم -
1180
00:56:02,166 --> 00:56:03,830
،و بعد از اون هم آينده نگري هايي داشتيم
1181
00:56:03,934 --> 00:56:05,343
و حالا توي فصل نهايي سريال
1182
00:56:05,454 --> 00:56:07,894
.اين تصاوير رو داريم که بهشون ميگيم حال نگري -
چيزي شده؟ -
1183
00:56:08,022 --> 00:56:11,486
...نه. نه، شما فقط
من شما رو ميشناسم؟
1184
00:56:11,638 --> 00:56:14,069
.خب، مطمئن نيستم -
،براي مدت طولاني -
1185
00:56:14,238 --> 00:56:16,214
اين آدما داشتان هايي ميگفتن از اينکه
جزيره روشون تسلط داره
1186
00:56:16,318 --> 00:56:18,278
.و اين فکر که جزيره داره اونا رو به سمت خودش ميکشونه
1187
00:56:18,807 --> 00:56:19,934
ميخواستيم به دلايل خيلي خاصيم
1188
00:56:20,038 --> 00:56:21,862
امسال داستان رو براتون بگيم
1189
00:56:22,022 --> 00:56:23,838
.جايي که جزيره نقشي نداشته باشه
1190
00:56:24,070 --> 00:56:26,078
،اين دفعه تو اين فصل
.جزيره غرق شده
1191
00:56:26,238 --> 00:56:27,790
.الان اون در تَهِ اقيانوسه
1192
00:56:28,822 --> 00:56:30,590
..و بنابراين مسافران پرواز 815
1193
00:56:30,702 --> 00:56:32,750
دارن از سيدني ميرن سمت لوس آنجلس
1194
00:56:32,886 --> 00:56:34,382
که اين دفعه هيچ
.سانحه ي سقوط هواپيمايي رخ نداده باشه
1195
00:56:36,151 --> 00:56:37,310
وقتي که ديديم واقعاً اون هواپيما
1196
00:56:37,430 --> 00:56:40,446
با آرامش توي "لوس آنجلس" فرود اودم
،احساس ميکردم که
1197
00:56:40,655 --> 00:56:42,382
.خيلي...خيلي احساسي بوده
1198
00:56:43,878 --> 00:56:47,134
.از هواپيما پياده شدن خيلي مهم و قابل توجه بود
1199
00:56:47,246 --> 00:56:49,070
.واي! اونا موفق شدن
1200
00:56:50,303 --> 00:56:51,398
،و ذهنامون دارن بهمون ميگن که
1201
00:56:51,574 --> 00:56:54,150
خيلي خب، اين اتفاق چطوري افتاد؟
به اين خاطر اتفاق افتاد که
1202
00:56:54,374 --> 00:56:57,151
اون بمب هيدروژني واقعاً منفجر شد
و واقعاً جزيره رو غرق کرد؟
1203
00:56:57,222 --> 00:57:00,438
يا اينکه اتفاق ديگه اي اينجا داره ميفته؟ -
!سلام؟ -
1204
00:57:00,574 --> 00:57:02,183
،بعدش خيلي زود بعد از اون صحنه
1205
00:57:02,302 --> 00:57:04,470
،ميبينيم که شخصيت هامون توي جزيره ن
1206
00:57:04,583 --> 00:57:07,814
،و اونا بمب رو منفجر کردن
.ولي اون بمب جواب نداده
1207
00:57:08,229 --> 00:57:11,134
نه. اونا يه جورايي برگشتن به زماني که
،"ما بهش ميگي "زمان حال جزيره
1208
00:57:11,390 --> 00:57:14,517
.ولي اونا هنوز تو جزيره گير افتادن -
!درست برگردونديمون همونجايي که بوديم -
1209
00:57:14,862 --> 00:57:18,014
.متأسفم. فکر ميکردم جواب ميده -
!ولي خب، جواب نداد -
1210
00:57:18,246 --> 00:57:20,277
بنابراين بيننده رو در جايي قرار ميديم
،که قراره اينا رو با هم تطبيق بده
1211
00:57:20,415 --> 00:57:22,199
چطوريه که ميتونيم يه داستان رو ببينيم
1212
00:57:22,342 --> 00:57:24,127
که توش شخصيت هاي ما تو جزيره ن
1213
00:57:24,254 --> 00:57:26,902
...و در يه وضعيت خيلي فلاکت باري قرار گرفته ن -
.تو اين کار رو کردي -
1214
00:57:27,335 --> 00:57:29,326
و در آنِ واحد داريم يه داستان ديگه رو هم ميبينيم
که توش شخصيت هاي ما
1215
00:57:29,486 --> 00:57:32,054
،توي لوس آنجلس فرود ميان
.و دارن از هواپيما پياده ميشن
1216
00:57:32,197 --> 00:57:33,526
،و بنابراين بعنوان يه بيننده ميخوايم بدونيم
1217
00:57:33,639 --> 00:57:36,198
چرا اين دوتا تفاوت وجود داره؟ -
.خيلي ممنونم -
1218
00:57:36,334 --> 00:57:39,030
،در زمان حال
،جک يه دکتره
1219
00:57:39,143 --> 00:57:41,950
.ولي همچنين پدر يه پسر نوجوونه -
.موفق باشي پدر -
1220
00:57:42,095 --> 00:57:46,358
.ممنونم -
،ميت هنوز يه فراريه ولي ادعا ميکنه که بيگناهه -
1221
00:57:46,583 --> 00:57:48,166
.و خيلي سريع فرارش رو برنامه ريزي ميکنه
1222
00:57:50,375 --> 00:57:52,870
.لباساي لعنتيتو بپوش جيم -
.باشه همکار -
1223
00:57:53,118 --> 00:57:56,999
ساوير يه پليسه ولي هنوز داره با
.همون گذشته ي تاريکش دست و پنجه نرم ميکنه
1224
00:57:57,143 --> 00:57:58,847
،هارلي يه برنده بليط بخت آزماييه
1225
00:57:59,055 --> 00:58:01,246
...و شانس خوب هرجا که ميره دنبالش مياد
1226
00:58:01,414 --> 00:58:03,047
.همه هوگو رو دوست دارن
1227
00:58:03,246 --> 00:58:06,471
.ولي توي عشق بدشانسه -
.خيلي سرم شلوغه بخوام به اين چيزا برسم و کسي رو ببينم -
1228
00:58:06,702 --> 00:58:08,887
.ازدواج نکرديم -
،سان و جين ازدواج نکردن -
1229
00:58:09,096 --> 00:58:12,982
.ولي هنوز يه رابطه ي عاشقانه ي مخفي رو به دوش ميکشن
1230
00:58:14,294 --> 00:58:16,685
.سعي کن آروم باشي -
کلير حامله ست و داره با اين کلنجار ميره -
1231
00:58:16,814 --> 00:58:18,471
.که تصميم بگيره بچه اش رو ببخشه يا نه
1232
00:58:19,767 --> 00:58:21,887
.سعيد همونطوري توسط گذشته ش مشکل دارش تعقيب ميشه
1233
00:58:22,278 --> 00:58:24,149
،اون هنوز عاشق نادياست
1234
00:58:24,502 --> 00:58:26,351
.ولي اون با برادر سعيد ازدواج کرده
1235
00:58:27,254 --> 00:58:29,935
لاک شاد و خوشحال با دوست دخترش
.هلن داره نامزد ميکنه
1236
00:58:30,223 --> 00:58:33,110
.تو مرد خيلي شيريني هستي
1237
00:58:34,118 --> 00:58:35,758
.اين داستان ها درباره ي چيزاي ديگه اي هستن
1238
00:58:35,887 --> 00:58:37,382
ميدوني، اونا ميتونن دوباره همديگه رو پيدا کنن؟
1239
00:58:37,582 --> 00:58:39,062
ميتونن رو زندگي همديگه تأثير بذارن؟
1240
00:58:39,206 --> 00:58:40,398
آيا اونا بازم با هم آشنا ميشدن
1241
00:58:40,534 --> 00:58:42,590
در حالي که جزيره هيچ دخالتي نداره؟
1242
00:58:42,767 --> 00:58:46,183
.جک شپرد -
.من جانم. جان لاک -
1243
00:58:47,734 --> 00:58:50,046
.از ديدنت خوشحالم جان -
.منم از ديدنت خوشحالم -
1244
00:58:50,279 --> 00:58:50,966
،تو جزيره
1245
00:58:51,134 --> 00:58:53,670
.لاک هيچ وقت به جک نگفته که اون رو ويلچر بوده
1246
00:58:53,806 --> 00:58:56,062
.جک خيلي اتفاق يه جراح نخاعه
1247
00:58:56,254 --> 00:58:57,949
.جراحي هيچ کاري واسه کمک به من انجام نميده
1248
00:58:58,214 --> 00:59:00,046
.وضعيت من غيرقابل برگشته
1249
00:59:00,350 --> 00:59:01,614
.هيچي غيرقابل برگشت نيست
1250
00:59:03,494 --> 00:59:06,598
اين غريبه ها شروع ميکنن به
.تأثير گذاشتن رو زندگي همديگه
1251
00:59:06,758 --> 00:59:09,566
...ما تو يه پرواز بوديم
.از سيدني
1252
00:59:09,694 --> 00:59:11,742
با اينکه کيت کاملاً يه فراري بوده
...و قوانين رو شکسته بوده و داشته درميرفته
1253
00:59:11,893 --> 00:59:13,126
.اول خانوما
1254
00:59:13,398 --> 00:59:14,446
.ممنون
1255
00:59:15,255 --> 00:59:16,070
.مراقب خودت باش
1256
00:59:16,519 --> 00:59:17,718
.ساوير اجازه ميده اون فرار کنه
1257
00:59:18,431 --> 00:59:21,254
.برو! گفتم برو -
چيکار داري ميکني؟ -
1258
00:59:21,398 --> 00:59:22,878
،اون با کلير روبرو ميشه
1259
00:59:22,982 --> 00:59:24,926
.و هر دوشون خيلي غير قابل پيش بيني با هم دوست ميشن
1260
00:59:25,175 --> 00:59:27,534
خيلي باحاله که يه همچين
لحظه هايي رو با کسي داشته باشي
1261
00:59:27,654 --> 00:59:29,222
که واقعاً هيچي درباره ش نميدوني
1262
00:59:29,375 --> 00:59:34,430
.ولي خيلي سريع اعتماد ميکني و حتي نميدوني چرا -
،در اين زمان حال -
1263
00:59:34,605 --> 00:59:37,518
،کيت يه رابطه ي خيلي غريبي با اين زن احساس ميکنه
1264
00:59:37,678 --> 00:59:39,485
.اين زن حامله
.ميخواد که کمکش کنه
1265
00:59:39,622 --> 00:59:40,518
.همه چي مرتبه
1266
00:59:40,703 --> 00:59:43,302
.پسرت داره تکون ميخوره
1267
00:59:43,462 --> 00:59:44,526
،اين درونام
1268
00:59:44,638 --> 00:59:46,382
.براي من، خيلي جالب توجه بود
1269
00:59:46,535 --> 00:59:50,383
خيلي دوست داشتم اين
فکر رو دنبال کنم که "اگه اينطوري بشه..."؟
1270
00:59:50,790 --> 00:59:52,766
...جان لاک شغلش رو از دست داده -
!رفيق -
1271
00:59:52,981 --> 00:59:54,318
.که به يه ارتباط ديگه منتهي ميشه
1272
00:59:54,526 --> 00:59:56,543
هارلي، کاملاً اينطور بنظر ميرسه که
1273
00:59:56,678 --> 01:00:00,942
.صاحب همون شرکتيه که لاک براش کار ميکرده -
.من صاحب يه بنگاه کاريابي هم هستم -
1274
01:00:01,071 --> 01:00:03,135
،و هارلي، در ازاش
براي جان لاک يه کار پيدا ميکنه
1275
01:00:03,269 --> 01:00:06,167
.بعنوان يه استاد جايگزين توي اين مدرسه
1276
01:00:06,286 --> 01:00:08,343
بعضي از اون استاداي اونجا
...چهره هاي آشنايي دارن
1277
01:00:08,519 --> 01:00:11,383
.که از بين اونا بنجامين لاينوس قابل توجهه -
.فکر نميکنم قبلاً با همديگه آشنا شده باشيم -
1278
01:00:11,622 --> 01:00:14,038
.جان لاک هستم، استاد جايگزين -
.خب، خوش اومدي -
1279
01:00:14,311 --> 01:00:16,863
لحظه هاي خيلي نافذي اونجا
1280
01:00:17,223 --> 01:00:20,022
.بين واقعيات وجود داره -
.شايد بايد تو مدير باشي -
1281
01:00:21,175 --> 01:00:23,471
زمان هايي بوده که بن فکر ميکنه
1282
01:00:23,605 --> 01:00:27,486
.اين مرد رو از يه جايي ميشناسه
اين چيه؟
1283
01:00:27,670 --> 01:00:29,758
منو يادت نمياد، مياد؟
1284
01:00:29,903 --> 01:00:31,446
بايد يادم بياد؟
1285
01:00:31,702 --> 01:00:34,030
اين يه جورايي يه چيز جديدي بهمون ميده
1286
01:00:34,294 --> 01:00:35,542
که اين فصل رو بازي کنيم
1287
01:00:35,670 --> 01:00:38,654
که يه جورايي اون روي آدما رو هم ببينيم
1288
01:00:38,806 --> 01:00:39,903
.همينطوري که داريم اونا رو بازي ميکنيم
1289
01:00:40,030 --> 01:00:41,655
براي سان، بستن دکمه هاي
1290
01:00:41,808 --> 01:00:44,061
...لباسش و باز کردن دکمه هاش
1291
01:00:44,199 --> 01:00:46,190
يه جورايي دايره ي
1292
01:00:46,311 --> 01:00:48,606
...زمان حال سان و جين رو تشکيل ميده
1293
01:00:48,710 --> 01:00:51,006
ميدونيد، در آوردن اون لباس درست
جلوي جين
1294
01:00:51,126 --> 01:00:52,935
.براي از راه بدر کردنشه
1295
01:00:53,102 --> 01:00:54,807
،ولي وقتي پدر سان داستانش رو فهميد
1296
01:00:54,958 --> 01:00:57,254
.دوتا مرد استخدام کرد که جين رو بکشن
1297
01:01:00,214 --> 01:01:00,454
.جين اونا رو شکست داد
1298
01:01:03,999 --> 01:01:05,294
.ولي صدمه اش رو اين وسط سان ديد
1299
01:01:05,405 --> 01:01:09,382
...با اينکه سان تير خورده
1300
01:01:09,574 --> 01:01:12,206
،همه چي بنظر ميرسه مرتبه
،و در حال حاظر
1301
01:01:12,358 --> 01:01:14,463
براي اينکه درمان بشه
تو همون بيمارستاني بستري ميشه
1302
01:01:14,686 --> 01:01:16,950
که اونجا تعدا زيادي از شخصيت هامون
.توش ظاهر ميشن
1303
01:01:17,118 --> 01:01:20,406
مشکلت چيه جيم؟ -
خيلي خب، ببين. من با اون برم بيرون دست از سرم برميداري؟ -
1304
01:01:20,598 --> 01:01:23,566
،در اين زمان حال
ساوير تو زندگيش
1305
01:01:23,662 --> 01:01:26,086
از لحاظ علايق رمانتيکيش
،يه جورايي فقدان داره
1306
01:01:26,230 --> 01:01:28,254
،و مايلز، همکارش
داره سعي ميکنه با آدماي متفاوت
1307
01:01:28,438 --> 01:01:30,720
،اونو درستش کنه
،که شامل شارلوت هم ميشه
1308
01:01:30,838 --> 01:01:32,358
.که تو جزيره باهاش آشنا شديم
1309
01:01:32,535 --> 01:01:33,902
.از ديدنتون خوشحالم خانوم
1310
01:01:34,103 --> 01:01:35,606
.ولي بعدش ساوير يه جورايي اين رابطه رو بهم ميزنه
1311
01:01:35,966 --> 01:01:38,645
...و به زندگي و مسئوليتش بعنوان يه پليس ادامه ميده
1312
01:01:40,574 --> 01:01:43,310
.هيچ کس غير از کيت آوستين بهش برخورد نميکنه
1313
01:01:45,142 --> 01:01:47,078
و اونم کيت آوستين رو دستگير ميکنه
،و ميندازدش زندون
1314
01:01:47,189 --> 01:01:49,422
ولي اينکه اون هنوز
،يه رابطه ي غريبي با اون داره
1315
01:01:49,838 --> 01:01:51,582
.و واقعاً يه جورايي اين رابطه رو نميفهمه
1316
01:01:51,695 --> 01:01:53,935
،از بين تمام ماشيناي توي لوس آنجلس
.ميزني ماشين منو داغون ميکني
1317
01:01:54,086 --> 01:01:58,086
.مثل اينکه يکي ميخواد ما با همديگه باشيم -
به من نظر داري؟ -
1318
01:01:59,277 --> 01:02:01,758
ولي کيت تنها آدمي نيست که
.توجه ساوير بهش جلب شدهه
1319
01:02:01,901 --> 01:02:04,054
يه دوربين مداربسته ي خروجي
1320
01:02:04,175 --> 01:02:06,310
.از اين آدم وقتي داشته در ميرفته فيلم ميگرفته
1321
01:02:06,518 --> 01:02:08,806
.خيلي خب
و اسم اين آدم چيه؟
1322
01:02:08,926 --> 01:02:10,895
سعيد خودشو توي دايره اي اتفاقات ميبينه
1323
01:02:11,102 --> 01:02:13,039
جايي که توي يه فعاليت
.جنايي دست پيدا ميکنه
1324
01:02:15,030 --> 01:02:18,351
،هنوزم يه شخصيتيه که
.آم، نزديک به جرم و جنايته
1325
01:02:18,445 --> 01:02:20,519
يه جورايي همون سرنوشتي که
.اونو گير انداخته
1326
01:02:20,758 --> 01:02:22,910
،در نتيجه
اون تصميم به فرار ميگيره
1327
01:02:23,087 --> 01:02:25,358
.که توسط ساوير و مايلز تحت تعقيبه
1328
01:02:25,574 --> 01:02:28,168
.خانوم جراح، من بازرس استرام هستم -
،پس از يه راه ديگه -
1329
01:02:28,302 --> 01:02:32,343
.ميفهميم که تمام شخصيت هامون با هم ارتباط دارن -
بنظر ميرسه اتفاقايي که قراره واسمون بيفته -
1330
01:02:32,551 --> 01:02:34,839
.يه مقدار به انتخابايي که ميکني بستگي دارن -
.تو بازداشتي -
1331
01:02:35,069 --> 01:02:38,798
انتخاب هاي قاطعانه غير قابل تغييرن
،و پر از نتايج و عواقبن
1332
01:02:38,950 --> 01:02:41,693
و بعضي از اون عواقب
.ميتونن مقداري تخريب کننده باشن
1333
01:02:41,830 --> 01:02:42,790
آقا، شما دکتريد؟
1334
01:02:42,879 --> 01:02:44,295
.بله -
ميشه لطفاً کمکم کنيد؟ -
1335
01:02:44,462 --> 01:02:48,982
...يه شخصيت تو اين زمان حال وجود داره...چارلي پيِس -
.اون نفس نميکشه -
1336
01:02:49,103 --> 01:02:51,862
که خيلي ساده با بسته هروئيني که
توي راه تنفسش گير کرده
1337
01:02:51,998 --> 01:02:54,319
.براي اينکه ميخواسته از بين ببردش خفه ميشه
اون ميگه که
1338
01:02:54,416 --> 01:02:57,606
،يه تجربه ي نزديک به مرگ داشته
.و اين تصوير از عشق رو ميبينه
1339
01:02:57,782 --> 01:03:03,070
،يه زن...مو بلوند
،بطور اعجاب انگيزي زيبا
1340
01:03:03,182 --> 01:03:04,502
.ميدونيم که چارلي کلير رو دوست داشته
1341
01:03:04,630 --> 01:03:06,384
،توي زمان حال
،اونا اصلاً به هم برخورد نکردن
1342
01:03:06,519 --> 01:03:08,470
.و لي اونو داره به راحتي توصيفش ميکنه
1343
01:03:08,590 --> 01:03:12,605
.خب، اون فقط خيلي...شاعرانه ست برادر
1344
01:03:12,758 --> 01:03:14,302
...دزموند براي چارلز ويدمور کار ميکنه
1345
01:03:14,431 --> 01:03:16,254
.به لوس آنجلس خوش اومدي دوست من -
.ممنونم -
1346
01:03:16,431 --> 01:03:18,798
و به کار رگفته ميشه که
.بعنواني مراقب چارلي باشه
1347
01:03:18,901 --> 01:03:20,926
تا حالا اسم گروهي
بنام درايو شفت به گوشت خورده؟
1348
01:03:21,055 --> 01:03:22,622
.نه. نميتونم بگم اسمشو شنيدم
1349
01:03:22,837 --> 01:03:25,599
.اون داشت يه زندگي پوچ رو پيش ميبرد
،اون افسرده نبوده
1350
01:03:25,782 --> 01:03:27,118
...ولي اون فقط
،يه چيزي گم شده بود
1351
01:03:27,286 --> 01:03:28,750
و اون ميدونست که
يه چيزي هست که گم شده، ولي نميتونست
1352
01:03:28,902 --> 01:03:32,342
.انگشت بذاره رو چيزي که گم شده -
.چارلي اين شانس رو امتحان ميکنه که به دزموند نشون بده چي ديده -
1353
01:03:32,478 --> 01:03:34,470
.بنابراين چارلي فرمون رو ميگيره
1354
01:03:34,582 --> 01:03:36,222
،ماشين دزموند رو منحرف ميکنه
1355
01:03:36,342 --> 01:03:37,542
،و با هم ميرن تو آب
1356
01:03:37,735 --> 01:03:41,046
و همينطور که دزموند داره سعي ميکنه
،چارلي رو از ماشين بياره بيرون
1357
01:03:41,182 --> 01:03:43,142
،چارلي دستش رو ميذاره رو شيشه
1358
01:03:43,582 --> 01:03:46,630
و دزموند اين صحنه رو وقتي که چارلي مرد
،يادش مياد
1359
01:03:46,790 --> 01:03:48,959
و چيزي که رو دست چارلي نوشته
."اون کشتي مال پني نيست"
1360
01:03:49,103 --> 01:03:50,734
،دزموند البته
،هيچ وقت پني رو نديده
1361
01:03:50,846 --> 01:03:52,678
،اون اسم رو نميدونه
ولي يه جورايي
1362
01:03:52,727 --> 01:03:55,911
اين احساس عميق رو پيدا ميکنه
که انگار شباهتي بوده
1363
01:03:56,046 --> 01:03:58,382
.و اون اينو تجربه کرده
.اين براي اون معني اي داره
1364
01:03:58,510 --> 01:04:00,063
.دزموند
1365
01:04:00,198 --> 01:04:02,863
.و من فکر کردم که، آه، يه چيزي ديدم
.من نور رو ديدم
1366
01:04:02,990 --> 01:04:04,166
.ولي فکر ميکنم اين فراتر از اونه
1367
01:04:04,286 --> 01:04:06,102
.فکر ميکنم اون بيشتر روشن شده -
پني کيه؟ -
1368
01:04:06,454 --> 01:04:08,014
هوشياري دزموند
1369
01:04:08,166 --> 01:04:10,366
.يه سري اتفاقات کليدي تو داستان بوجود مياره
1370
01:04:10,584 --> 01:04:12,294
اين دو دنيا شروع ميکنن به حرکت کردن
1371
01:04:12,437 --> 01:04:14,206
،يه مقدار نزديک تر به هم
. دليلش هم اينه که
1372
01:04:14,350 --> 01:04:16,773
دزموند هيوم يه لحظه
.اون هوشياري رو بدست مياره
1373
01:04:16,886 --> 01:04:19,975
بنظر ميرسه يه خاطره ي واضح
.و کامل از جزيره يادش مياد
1374
01:04:20,069 --> 01:04:22,062
ميتوني ليست مسافراي پرواز
از سيدني رو برام پيدا کني؟
1375
01:04:22,182 --> 01:04:26,847
.پرواز 815 اوشينيک -
ميتونم بپرسم براي چي لازمش داريد؟ -
1376
01:04:26,966 --> 01:04:30,166
.فقط بايد يه چيزي نشونشون بدم
1377
01:04:34,848 --> 01:04:39,025
...در طول فصل پاياني گمشدگان -
!بدو! بدو -
1378
01:04:41,680 --> 01:04:44,144
داستان درون يه قالب اسطوره اي فرو ميره
1379
01:04:44,281 --> 01:04:48,920
.و رازهاي بزرگش رو کشف ميکنه -
ميخواي يه رازي رو بدوني جک؟ -
1380
01:04:49,024 --> 01:04:50,920
يه چيزي که من خيلي خيلي وقته ميدونم؟
1381
01:04:51,121 --> 01:04:53,008
.ما هيچ وقت تو جزيره نيستيم
.هيچ وقت نبوديم
1382
01:04:53,152 --> 01:04:55,241
.ما تو جهنميم
1383
01:04:56,840 --> 01:04:59,073
.من از وقتي 12 سالم بود اونو ميشناختم
1384
01:04:59,201 --> 01:05:01,184
.ريچارد درست مثل همين الانش بوده
1385
01:05:01,393 --> 01:05:02,545
داشتم کم کم به اين فکر ميکردم که
1386
01:05:02,736 --> 01:05:05,584
...يه مقدار با اون چيزي که تصور ميکردم
،با اوني که تصور ميکردم فرق داره...
1387
01:05:05,706 --> 01:05:09,145
.آم...فکر ميکنم موقعي بود که فهميدم اون پير نميشه
1388
01:05:09,256 --> 01:05:13,168
و فکر ميکني اين اتفاق چطوري ميفته؟ -
،براي مدت خيلي طولاني مردم ميخواستن بدونن -
1389
01:05:13,280 --> 01:05:15,049
داستان اين آدم، ريچارد آلپرت، چيه؟
1390
01:05:15,152 --> 01:05:16,497
.اين آدم بنظر نمياد پير بشه
1391
01:05:16,632 --> 01:05:20,664
.انگار که مثلاً ريمل يا خط چشمي چيزي ميکشيده -
اين دوتا به هم ربطي دارن؟ -
1392
01:05:20,753 --> 01:05:21,680
اونا به هم ربطي دارن؟ -
.درسته -
1393
01:05:21,793 --> 01:05:23,737
،و کاملاً فهيديم که
،اولاً
1394
01:05:23,856 --> 01:05:25,289
.اون خط چشم نميکشه
1395
01:05:26,721 --> 01:05:30,464
.گذشته نگري ريچارد آلپرت عالي بود
1396
01:05:30,553 --> 01:05:33,386
،فکر ميکنم همه اونو دوست داشتن
.و اينو از تو جمعيت فهميدم
1397
01:05:33,528 --> 01:05:36,600
آلپرت يه کارگر فقير
توي جزاير قناري بوده
1398
01:05:36,704 --> 01:05:40,001
.در سال 1860
1399
01:05:40,056 --> 01:05:42,825
.واقعاً طولانيه
منظورم اينه که ميشه ازش يه فيلم کوتاه ساخت
1400
01:05:42,912 --> 01:05:44,489
.در بين سريال گمشدگان
1401
01:05:44,689 --> 01:05:46,713
.اون يه جورايي يه پيش زمينه ها و خواص کلاسيکي داشته
1402
01:05:47,840 --> 01:05:50,601
.يه سري اتفاقات ناگوار باعث ميشه آلپرت دستگير بشه
1403
01:05:51,240 --> 01:05:52,720
بعنوان يه برده فروخته ميشه
1404
01:05:53,697 --> 01:05:56,097
.و ميره تو يه کشتي که پا بذاره تو يه دنياي جديد
1405
01:05:57,737 --> 01:05:59,233
اين رشته به جزيره کشيده ميشه
1406
01:05:59,648 --> 01:06:02,985
.و در اثر يه طوفان سهمگين کشتي از بين ميره
1407
01:06:03,265 --> 01:06:04,879
،سالهاي سال بيننده
،ميخواسته بدونه
1408
01:06:05,000 --> 01:06:07,273
چطوري اون کشتي به اون گندگي
اومده وسط اون جنگل؟
1409
01:06:07,392 --> 01:06:10,081
،و تو اين قسمت
.واقعاً ميفهميم چه اتفاقي افتاده
1410
01:06:11,184 --> 01:06:13,065
،بعد از 6 روز شکنجه ي متوالي
1411
01:06:13,193 --> 01:06:15,353
...آلپرت توسط مرد سياهپوش آزاد ميشه
1412
01:06:15,537 --> 01:06:17,513
.خوبه ميبينم تو زنجير نيستي
1413
01:06:17,681 --> 01:06:20,631
ولي بزودي اون پير نشدنش رو در ازاي
.اينکه با جيکوب باشه مبادله ميکنه
1414
01:06:20,776 --> 01:06:22,913
نميدونستم که اونا واقعاً
1415
01:06:23,032 --> 01:06:25,241
،به اين عمق از اين...از اين قسمت فرو ميرن
1416
01:06:25,344 --> 01:06:26,321
و واقعاً نميدونستم که
1417
01:06:26,410 --> 01:06:29,985
.اون قسمت قراره به اسطوره وصل بشه -
.اسم من جيکوبه -
1418
01:06:30,121 --> 01:06:34,616
آلپرت ميشه مشاور جيکوب
.در ازاي زندگي جاودانه
1419
01:06:34,720 --> 01:06:37,376
وقتي رسيدم به اون قسمت
ترسيدم، نه تنها که توي اون قسمت سهيم بودم
1420
01:06:37,631 --> 01:06:39,808
بلکه بعنوان يه بيننده ديدم که
اين همه مدت توي اين جزيره
1421
01:06:39,912 --> 01:06:43,800
.چي جريان داشته -
.فرض کن اين شراب چيزيه که هي بهش ميگي چهنم -
1422
01:06:43,928 --> 01:06:45,464
.شرارت
.بدي
1423
01:06:45,584 --> 01:06:46,865
...چوب پنبه
1424
01:06:47,832 --> 01:06:50,312
،اين جزيره ست
و اين تنها چيزيه که
1425
01:06:50,416 --> 01:06:52,680
.تاريکي رو جايي نگه ميداره که بهش تعلق داره
1426
01:06:52,888 --> 01:06:55,577
وقتي اولين بار جيکوب
،و مرد سياهپوش بهتون معرفي ميشن
1427
01:06:55,672 --> 01:06:58,049
،اين فرض بوجود مياد که
.اينا ممکنه خدا و شيطان باشن
1428
01:06:58,216 --> 01:07:00,457
.شايد اونا خوبي و بدي هستن
اين آدما دقيقاً کي هستين؟
1429
01:07:00,552 --> 01:07:02,464
،و اخيراً فهميديم که
.خب، اونا آدمن
1430
01:07:02,560 --> 01:07:03,873
ميدونيد، اونا تاريخچه اي دارن
1431
01:07:03,984 --> 01:07:05,920
.درست مثل بقيه شخصيت هاي توي سريال
1432
01:07:06,113 --> 01:07:08,712
،جيکوب و مرد سياهپوش برادر بودن
1433
01:07:09,073 --> 01:07:11,192
.خيلي وقت پيش تو جزيره بدنيا اومدن
1434
01:07:12,497 --> 01:07:13,905
توسط زني بزرگ شدن
1435
01:07:14,040 --> 01:07:17,088
.که محافظ جزيره بوده -
اينجا کجاست؟ -
1436
01:07:17,320 --> 01:07:18,888
.دليل اينکه اينجاييم اينه
1437
01:07:19,208 --> 01:07:22,449
اون بچه ها بزرگ شدن
و تبديل شدن به آدمايي که
1438
01:07:22,560 --> 01:07:25,425
.فکر ميکردن اونور جزيره هيچي نيست -
.من دارم ميرم جيکوب
1439
01:07:25,568 --> 01:07:27,713
.نه، اين غيرممکنه
.هيچ راه خروجي به بيرون از جزيره نيست
1440
01:07:28,000 --> 01:07:31,400
...بالاخره، جيکوب بعنوان محافظ جديد انتخاب ميشه
1441
01:07:31,633 --> 01:07:34,528
.حالا من و تو مثل همديگه هستيم
1442
01:07:34,712 --> 01:07:37,441
و بعدش اينکه مرد سياهپوش
.ميفهمه که فريب خورده
1443
01:07:37,552 --> 01:07:38,745
و بالاخره، اين اتفاق از اون
1444
01:07:38,848 --> 01:07:41,041
آدمي ميسازه که ميشه شبيه
تراژدي غمناک شکسپير
1445
01:07:41,200 --> 01:07:42,481
...که به اينجا ميرسه که
1446
01:07:42,592 --> 01:07:44,209
.مرد سياهپوش مادر خودشو ميکشه
1447
01:07:44,320 --> 01:07:46,889
!ميخواي از اينجا بري برادر؟
!پس برو
1448
01:07:49,009 --> 01:07:50,360
و جيکوب مرد سياهپوش رو ميبره
1449
01:07:50,464 --> 01:07:53,120
و ميندازدش توي اين
،غار زيرزميني مرموز
1450
01:07:53,241 --> 01:07:54,992
.و بعدش هيولا بيرون مياد
1451
01:07:55,241 --> 01:07:58,017
اين سرچشمه اي اينو بوده
1452
01:07:58,112 --> 01:08:00,545
که چطوري اون مرد سياهپوش
.تبديل شده به دود سياه
1453
01:08:00,729 --> 01:08:03,081
،وقتي اون ميشه هيولاي دودي
تنها ميتونه بره تو جسم
1454
01:08:03,207 --> 01:08:04,696
.افراد مرده ي توي جزيره
1455
01:08:04,858 --> 01:08:07,680
.مرد سايهپوش بعنوان کريستين شپرد ظاهر ميشه
1456
01:08:07,840 --> 01:08:11,328
.و قابل توجه تر اينکه جسم حان لاک رو ميگيره
1457
01:08:11,497 --> 01:08:13,449
.خوبه که ميبينم تو زنجير نيستي
1458
01:08:14,000 --> 01:08:15,449
ولي مرد سياهپوش همچنين ميتونه
1459
01:08:15,584 --> 01:08:18,584
.تو بدن مرده خودش باشه
،براي اينکه از جزيره بره
1460
01:08:18,736 --> 01:08:20,553
،مرد سياهپوش ميبايست جيکوب رو بکشه
1461
01:08:20,680 --> 01:08:23,784
ولي قوانين اونو
.از اين کار توسط خودش باز ميدارن
1462
01:08:23,928 --> 01:08:27,408
.فقط بذار من برم جيکوب -
.تا وقتي من زنده ام، تو هيچ جا نميري -
1463
01:08:27,568 --> 01:08:31,496
.ميکشمت جيکوب -
.حتي اگه اين کار رو بکني، يکي جاي منو ميگيره -
1464
01:08:31,609 --> 01:08:33,489
.خب پس اونا رو هم ميکشم
1465
01:08:36,529 --> 01:08:38,584
ديگه دزدي نميکني، نه؟
1466
01:08:38,729 --> 01:08:40,216
.دختر خوبي باش کيتي
1467
01:08:40,496 --> 01:08:42,215
توي گذشته نگري ها ميبينيم که
1468
01:08:42,329 --> 01:08:44,927
رسيدن جيکوب به اين بازماندگان ما
و دست زدن به اونا
1469
01:08:45,145 --> 01:08:47,552
.ريشه در زندگي گذشته شون داره -
.انتخاب با خودته هوگو -
1470
01:08:47,689 --> 01:08:50,216
وقتي جيکوب به اونا دست ميزنه
اين کارش جلوي کشته شدن اونا رو ميگيره
1471
01:08:50,361 --> 01:08:53,207
و اين کار اونا رو تبديل ميکنه به
.کانديد که بعداً جاي اونو بگيرن
1472
01:08:53,329 --> 01:08:55,624
،پس مرد سياهپوش ميدونه جايگزين ها کيا هستن
1473
01:08:55,777 --> 01:08:57,985
و ميدونه وقتي پرواز 815 اوشينيک سقوط ميکنه
1474
01:08:58,121 --> 01:09:00,281
چندتا از کانديدهاي باارزش جيکوب
1475
01:09:00,376 --> 01:09:02,993
،در واقعا، توي اون هواپيما هستن
.بنابراين شروع ميکنه به بررسي اونا
1476
01:09:03,241 --> 01:09:05,537
ممکنه که، آم، يه جورايي همون اول سريال
1477
01:09:05,665 --> 01:09:09,041
.اون مرد سياهپوش بهمون معرفي شده باشه
1478
01:09:09,144 --> 01:09:11,352
...اونا صداي هيولا رو ميشنون -
!آآآآآر... -
1479
01:09:11,457 --> 01:09:14,968
.آره. درست صداش همينطوريه -
.يه چيزي تو همين مايه ها. آره -
1480
01:09:15,128 --> 01:09:16,993
و يکي از اولين آدمايي که
.بررسيشون ميکنه جان لاکه
1481
01:09:17,088 --> 01:09:18,945
،در اوايل سريال
1482
01:09:19,064 --> 01:09:20,504
،زواياي مختلف هيولا روي لاک
1483
01:09:20,641 --> 01:09:23,816
و لاک ميگه که
.اين چيز زيبا رو ديده
1484
01:09:25,008 --> 01:09:27,225
شايد همون موقع بوده که
،مرد سياهپوش تصميم ميگيره که
1485
01:09:27,361 --> 01:09:29,913
.اين آدميه که من ميخوام"
."من ميخوام اين آدم بشم
1486
01:09:30,073 --> 01:09:32,449
تو زنده اي؟ -
.آره، زنده ام -
1487
01:09:32,665 --> 01:09:34,232
من تمام مدتي که فصل 5 رو بازي ميکردم
1488
01:09:34,736 --> 01:09:36,208
.راستش، واقعاً نميدونستم که اين شخصيت هيولام
1489
01:09:36,537 --> 01:09:39,137
،فقط جان لاک بودم
.که الان ديگه از چيزي نميترسه
1490
01:09:39,272 --> 01:09:41,752
چيه جان؟
نکنه بهم اعتماد نداري با آدماي خودم تنها باشم؟
1491
01:09:41,905 --> 01:09:44,273
من ديگه از کارايي که تو ميتوني
.انجام بدي نميترسم بن
1492
01:09:44,417 --> 01:09:46,105
.مرد سياهپوش تبديل شده بود
1493
01:09:46,232 --> 01:09:48,336
اين آدمي بود که اون خيلي ساده
.ميخواست که اون باشه
1494
01:09:48,538 --> 01:09:52,041
...مرد سياهپوش تمام تيکه رو جمع کرده بود
1495
01:09:52,184 --> 01:09:53,520
.سلام جيکوب
1496
01:09:53,706 --> 01:09:57,481
و بن رو وادار کرد
.که بالاخره دشمن رو از بين ببره
1497
01:10:02,817 --> 01:10:04,488
.خب، الان اون اولين برنامه رو اجرا کرده
1498
01:10:04,609 --> 01:10:06,305
،الان نوبت برنامه دومه
،که اين برنامه
1499
01:10:06,408 --> 01:10:08,688
،براي اينکه مرد سياهپوش از جزيره بره
1500
01:10:08,801 --> 01:10:11,289
.تمام کانديدهاي جيکوب بايد بميرن
1501
01:10:11,424 --> 01:10:14,225
.فورد. تو يه کانديدي
1502
01:10:14,425 --> 01:10:15,880
کانديد براي چي؟
1503
01:10:15,985 --> 01:10:19,544
اينکه بشي جيکوب جديد
.و از جزيره محافظت کني
1504
01:10:19,656 --> 01:10:21,377
،و ميفهميم که جک يه کانديده
1505
01:10:21,512 --> 01:10:23,609
،هارلي يه کانديد بوده
جان لاک قبل از اينکه بميره
1506
01:10:23,736 --> 01:10:27,760
.يه کانديد بوده -
...درسته، وقتي بميري ديگه کانديد نيستي -
1507
01:10:27,849 --> 01:10:30,106
.تو ديگه کانديد نيستي -
.و بايد شروع کني به مصاحبه با مردم و همه جا بگي -
1508
01:10:30,209 --> 01:10:33,616
.کوان يکي از اوناست -
اين يعني من يا سان؟ -
1509
01:10:33,721 --> 01:10:37,785
.خب، جين، مطمئن نيستم
ولي چيزي که معلومه اينه که
1510
01:10:37,912 --> 01:10:40,369
تنها راهي که ميتونيم از اين جزيره بريم
اينه که
1511
01:10:40,457 --> 01:10:44,481
تمام اسامي اي که خط نخوردن
.همه با هم باشن و از اينجا برن
1512
01:10:44,577 --> 01:10:47,993
مرد سياهپوش داره سعي ميکنه
،کانديدهاي ما رو مجبور کنه
1513
01:10:48,128 --> 01:10:49,592
و سعي ميکنه
1514
01:10:49,729 --> 01:10:52,121
که اونا رو تو يه وضعيتي بذاره
.که بتونه بکشدشون
1515
01:10:52,233 --> 01:10:56,018
.مرد سياهپوش با کلير و سعيد همراه ميشه
1516
01:10:56,209 --> 01:10:58,127
...سعي کرد دزموند رو بکشه
1517
01:11:00,513 --> 01:11:02,857
.و از خودش خرابي هايي به جا گذاشت
1518
01:11:04,328 --> 01:11:06,696
مرد سياهپوش مجموعه اي از حرکات
برنامه ريزي شده رو چيده بود
1519
01:11:06,800 --> 01:11:08,057
.که تمام کانديدها رو پيش هم جمع کنه
1520
01:11:08,720 --> 01:11:11,128
!نه
!اونا دارن ما رو ترک ميکنن
1521
01:11:11,208 --> 01:11:14,304
.نه، باور کن
.نميخواي تو اون زيردريايي باشي
1522
01:11:14,569 --> 01:11:15,521
،اونا رفتن تو زيردريايي
1523
01:11:15,649 --> 01:11:17,249
،و فکر ميکنن که آزاد شدن
،ولي يهو
1524
01:11:17,376 --> 01:11:20,625
.ميفهمن که تو اين کوله پشتي يه بمبه -
،اگه اين سيم ها رو نَکِشَم -
1525
01:11:20,697 --> 01:11:22,217
.لاک ما رو منفجر ميکنه که به خواسته اش برسه -
!نه، اون اين کار رو نميکنه -
1526
01:11:23,296 --> 01:11:26,737
.لاک نميتونه ما رو بکشه -
آم...چي؟ -
1527
01:11:26,865 --> 01:11:28,489
.اون داره سعي ميکنه کاري کنيم همديگه رو بکشيم
1528
01:11:28,712 --> 01:11:30,552
.از سر راهم برو کنار دُکي
1529
01:11:32,569 --> 01:11:36,712
،ثانيه شمار سرعت ميگيره
.بنابراين سعيد خودشو فدا ميکنه
1530
01:11:40,161 --> 01:11:43,153
.ولي اون انفجار سان رو گير ميندازه
1531
01:11:43,304 --> 01:11:45,497
!جين، برو
1532
01:11:46,024 --> 01:11:48,376
!نه! برو! من آزادش ميکنم
1533
01:11:48,465 --> 01:11:50,008
!نه! با هم آزادش ميکنيم
1534
01:11:50,096 --> 01:11:51,544
!يالا برو
!ساوير رو نجات بده
1535
01:11:51,728 --> 01:11:54,232
...حقيقت اينکه جين تصميم ميگيره با سان بمونه
1536
01:11:54,329 --> 01:11:58,241
،خيلي حرکت قهرمانانه
،رمانتيک
1537
01:11:58,384 --> 01:12:00,512
.ميدونيد، يه جور پايان براي جين و سان بود
1538
01:12:00,640 --> 01:12:02,128
.تو بايد بري
1539
01:12:02,232 --> 01:12:04,242
.من تنهات نميذارم
1540
01:12:04,400 --> 01:12:08,081
من اصلاً از اونا توقع نداشتم
،که ما رو اينهمه دور از هم نگه دارن
1541
01:12:08,344 --> 01:12:10,584
و به محض اينکه همديگه رو پيدا کرديم
1542
01:12:10,760 --> 01:12:13,136
.يه جورايي براي مردن همديگه رو پيدا کرديم
1543
01:12:13,280 --> 01:12:15,290
.دوست دارم سان
1544
01:12:15,417 --> 01:12:16,705
.دوست دارم
1545
01:12:17,104 --> 01:12:20,296
.اولين اولويت اون تو زندگي زنش بود
1546
01:12:20,400 --> 01:12:23,168
،براي اون، کاملاً
،خودش رو فدا ميکنه
1547
01:12:23,281 --> 01:12:24,368
،و اين براي من
1548
01:12:24,584 --> 01:12:28,112
يه پايان خوش براي
.هر آدميه که اميد داشت خوب تموم بشه
1549
01:12:28,304 --> 01:12:30,256
جين و سان چي؟
1550
01:12:47,893 --> 01:12:49,260
همينطور که قسمت هاي پاياني گمشدگان پخش ميشد
1551
01:12:49,380 --> 01:12:53,157
دو خط موازي و دو داستان
.در حال نزديک شدن به همديگه هستن
1552
01:12:53,485 --> 01:12:56,349
شما تو پرواز 815 اوشينيک بودين؟ -
.بله -
1553
01:12:56,493 --> 01:12:59,197
.منم بودم -
.واي. چه تصادفي -
1554
01:12:59,318 --> 01:13:01,701
،در اين زمان حال
دزموند تصميمي ميگيره مأموريتش چي باشه
1555
01:13:01,821 --> 01:13:04,957
اينه که بره بيرون دنبال شخصيت هاي ديگه
و سرعت پيش رفتن اونا رو سريعتر کنه
1556
01:13:05,069 --> 01:13:07,750
.که بتونن هوشياريشون رو بدست بيارن -
.من با يه دختر ديشب قرار داشتم که اصلاً نديده بودمش -
1557
01:13:07,821 --> 01:13:10,365
.اون بهم گفت که ما همديگه رو ميشناختيم
1558
01:13:10,461 --> 01:13:12,380
و چي؟
.اينکه من يادم مياد يا نه
1559
01:13:13,380 --> 01:13:15,285
وقتي که گفت تو رو ميشناخته
حرفش رو باور کردي؟
1560
01:13:16,230 --> 01:13:16,877
.آره
1561
01:13:18,516 --> 01:13:20,253
.پس من ميگم دنبالش رو بگير
1562
01:13:21,126 --> 01:13:23,013
،بالاخره اون دوباره برميگرده پيش ليبي
1563
01:13:23,140 --> 01:13:24,782
،و با هم ميرن بيرون
1564
01:13:24,925 --> 01:13:26,861
.و اون اين احساس عجيب شباهت پنداري رو تجربه ميکنه
1565
01:13:26,957 --> 01:13:29,101
.نميتونه دقيقاً اينو نشون بده
،ولي وقتي اونا همديگه رو ميبوسن
1566
01:13:29,220 --> 01:13:31,932
.هارلي يهو يادش مياد تو جزيره بوده
1567
01:13:33,750 --> 01:13:35,197
...رفيق -
چيه؟ -
1568
01:13:35,421 --> 01:13:36,958
.فکر کنم يه چيزايي داره يادم مياد
1569
01:13:37,486 --> 01:13:39,756
و الان اون ميشه
.دقيقاً مثل دزموند
1570
01:13:39,997 --> 01:13:41,157
،نميدونيم دقيقاً اون چي ميدونه
1571
01:13:41,301 --> 01:13:46,246
.ولي قاعدتاً خيلي ميدونه -
،با وجود هارلي تو جاده ي هوشياري، دزموند ادامه ميده -
1572
01:13:46,348 --> 01:13:49,172
.ميره پيش يه آدم ديگه اي که بايد روشن بشه
1573
01:13:49,286 --> 01:13:52,093
.اون ميره سمت جان لاک که رو ويلچره و با ماشين بهش ميزنه
1574
01:13:55,764 --> 01:13:57,525
...اون براي من خيلي شوک برانگيز بود و
1575
01:13:57,724 --> 01:14:01,380
."قربان، من همين الان يه هوشياري رو تسريع کردم"
1576
01:14:01,509 --> 01:14:02,901
.ممنونم -
.خواهش ميکنم -
1577
01:14:03,109 --> 01:14:04,590
دزموند ميره خودش رو به ساوير معرفي ميکنه
1578
01:14:04,725 --> 01:14:07,485
.و به سعيد و کيت توي زندان ميپيونده
1579
01:14:08,268 --> 01:14:11,373
،و يه ذره بعد از اون
.هارلي ترتيب آزاديشون رو ميده
1580
01:14:11,573 --> 01:14:12,830
.ببخشيد دير کردم رفيق -
.نگران نباش -
1581
01:14:12,981 --> 01:14:15,669
دزموند و هارلي يه جورايي با هم همکاري ميکنن
1582
01:14:15,797 --> 01:14:18,765
که...که با همديگه کمک کنن خيلي از
.اين شخصيت ها رو هوشيار کنن
1583
01:14:18,892 --> 01:14:21,413
،خيلي خب، تو با اون برو
.تو ام با من ميايي
1584
01:14:21,533 --> 01:14:22,502
منظورت چيه منم با تو ميام؟
1585
01:14:22,637 --> 01:14:24,853
...ما
1586
01:14:25,620 --> 01:14:27,204
.ميريم به يه کنسرت
1587
01:14:27,317 --> 01:14:30,462
من فکر ميکنم نکته اينه که ما الان
هر چيزي رو که
1588
01:14:30,573 --> 01:14:33,877
لازم بوده درباره خودمون بدونيم
.ميدونيم
1589
01:14:34,029 --> 01:14:36,908
.فقط بايد چشمامون رو باز کنيم و ببينيمش
1590
01:14:37,285 --> 01:14:39,996
.شما حالتون خوب ميشه آقاي لاک -
اينجا چي داريم؟ -
1591
01:14:40,109 --> 01:14:43,045
...وقتي جک فهميد که لاک بيمارشه
1592
01:14:43,197 --> 01:14:44,637
.فکر کنم اين آدم رو ميشناسم
1593
01:14:45,076 --> 01:14:47,381
.ديگه چيزي نبوده که اتفاقي باشه
1594
01:14:47,773 --> 01:14:48,900
،براي دلايلي
1595
01:14:49,069 --> 01:14:53,077
جک اين احساس خيلي زياد
،رو براي درمان کردن جک داره
1596
01:14:53,205 --> 01:14:55,380
.که کاري کنه دوباره راه بره -
وقتي داشم عملتون ميکردم، يه نگاهي انداختم -
1597
01:14:55,485 --> 01:14:56,957
.به ميزان تلفات اوليه ي ستون فقراتتون
1598
01:14:57,069 --> 01:14:59,596
.فکر کنم ميتونم درمانتون کنم
1599
01:14:59,820 --> 01:15:03,357
،بعد از کلي فکر کردن
.لاک پيشنهاد جک رو قبول ميکنه.
1600
01:15:03,517 --> 01:15:06,197
.شايد اين داره براي يه دليلي اتفاق ميفته
1601
01:15:06,366 --> 01:15:07,805
.شايد شما بايد منو درمان کنيد
1602
01:15:08,037 --> 01:15:09,940
يه چيزي که واقعاً توي سريال هست
1603
01:15:10,045 --> 01:15:12,548
.ايده ي اينه که شخصيت ها از هم کمک ميخوان
1604
01:15:12,821 --> 01:15:15,053
.فکر ميکنم آماده ام از رو اين صندلي بلند شم
1605
01:15:15,229 --> 01:15:17,765
واقعيت اينکه اونا قادرن که بهم کمک کنن
1606
01:15:17,884 --> 01:15:20,574
،بنظر ميرسه تفاوت ها تو زندگيشون رو ميسازه
1607
01:15:20,685 --> 01:15:23,525
.و اين تفاوت بزرگي بين دو دنياست
1608
01:15:24,581 --> 01:15:25,654
،توي جزيره
1609
01:15:25,756 --> 01:15:28,428
بقيه بازمانده هايي که موندن
.براي دوستاشون که از دست دادن ناراحتن و غصه ميخورن
1610
01:15:28,629 --> 01:15:30,157
.اونا يه دختر کوچيک داشتن، ميدوني
1611
01:15:32,100 --> 01:15:33,693
.جين هنوز نديده بودش
1612
01:15:37,012 --> 01:15:38,684
.لاک اين کار رو باهاشون کرد
1613
01:15:41,285 --> 01:15:42,764
.بايد بکشيمش جک
1614
01:15:45,997 --> 01:15:47,078
.ميدونم
1615
01:15:47,268 --> 01:15:49,932
ميخوان بخاطر اتفاقي که براي دوستاشون افتاده
.انتقام بگيرن
1616
01:15:50,100 --> 01:15:52,029
،آم، ميخوان که قادر باشن که لاک رو بکشن
1617
01:15:52,132 --> 01:15:53,669
.ولي نميدونن چطوري اين کار رو بکنن
1618
01:15:53,789 --> 01:15:56,462
جک و کيت و هارلي و ساوير توسط يه آدمي
کسي نميتونسته باشه
1619
01:15:56,557 --> 01:15:58,533
غير از خود جيکوب
.راهنمايي ميشن
1620
01:15:59,029 --> 01:16:01,373
.من شما رو انتخاب کردم چون مثل من بودين
1621
01:16:01,548 --> 01:16:03,774
.تنها بودين
1622
01:16:05,285 --> 01:16:06,644
همتون دنبال چيزي ميگشتين
1623
01:16:06,764 --> 01:16:08,541
...که نميتونستين اون بيرون پيداش کنين
1624
01:16:09,838 --> 01:16:12,724
چونکه شما به اندازه اي که اينجا بهتون نياز
.داشت، بهش نياز داشتين
1625
01:16:13,469 --> 01:16:15,461
زمان اون رسيده بود که
محافظين جديد جزيره
1626
01:16:15,653 --> 01:16:16,780
.پا پيش بذارن
1627
01:16:16,965 --> 01:16:19,381
،خيلي وقت بود
که جک دنبال دليل ميگشت که
1628
01:16:19,502 --> 01:16:22,021
چرا اون به اين جزيه آورده شده و دليل اينکه
1629
01:16:22,141 --> 01:16:24,462
چرا بعد از رفتن از اينجا
.دوباهر به اينجا برگشته
1630
01:16:25,060 --> 01:16:25,909
.من انجامش ميدم
1631
01:16:26,422 --> 01:16:29,174
الان اينو به راحتي قبول کرده که اودمه به اين جزيره
1632
01:16:29,294 --> 01:16:31,428
.چونکه اين کار اونه که از جزيره محافظت کنه
1633
01:16:31,804 --> 01:16:33,316
.اين کاريه که من بايد بکنم
1634
01:16:34,053 --> 01:16:35,053
.پس وقتشه
1635
01:16:35,757 --> 01:16:37,676
،جک خودخواسته اين مأموريت رو قبول ميکنه
1636
01:16:37,813 --> 01:16:40,878
،و در حقيقت، براي جک
تکميل يه سفريه
1637
01:16:40,980 --> 01:16:42,789
.که توي تمام سريال گسترده شده
1638
01:16:44,021 --> 01:16:46,422
من خيلي خوشحالم که
،اينطوري داره اين سريال تموم ميشه
1639
01:16:46,524 --> 01:16:48,717
.و اين...اين خيلي احساس درست و خوبيه
1640
01:16:48,925 --> 01:16:50,077
.اينو بخور
1641
01:16:50,892 --> 01:16:52,804
ميخوايم که آخرين صحنه از آخرين سريال
1642
01:16:52,940 --> 01:16:54,341
درباره اين آدما باشه
1643
01:16:54,444 --> 01:16:56,517
که 6 سال پيش اونا رو بهتون معرفي کرديم
1644
01:16:56,645 --> 01:17:00,093
که شما رو با اين داستان ها کشونديم
و جاهايي گذشاتيم اونا رو دنبال کنيد، جاهايي رهاش کنيد
1645
01:17:00,205 --> 01:17:01,357
.و شما رو با داستان اونا تنها گذاشتيم
1646
01:17:02,006 --> 01:17:03,573
چقدر قراره اين کار رو انجام بدم؟
1647
01:17:03,822 --> 01:17:06,612
.هر چقدر که بتوني
1648
01:17:06,765 --> 01:17:10,797
براي اينکه سريال رو ببينيم
و به ريشه ي اصلي داستان جايي که شروع شد روي بياريم
1649
01:17:10,965 --> 01:17:14,677
و همونطوري داستان رو تموم کنيم
.که مانند يه پيروزي شروعش کرديم
1650
01:17:15,933 --> 01:17:17,205
،شما دوست نداريد کتابي تموم بشه
1651
01:17:17,349 --> 01:17:19,253
،ولي کتاب رو ميبندين و ميريد
."خدايا، عالي بود"
1652
01:17:21,525 --> 01:17:23,381
.حالا تو مثل مني
1653
01:17:24,317 --> 01:17:25,781
،اميد يه ارثيه رو داريم که براي مردم بجا ميذاريم که اونا بگن
1654
01:17:25,941 --> 01:17:27,517
من 6 سال از زندگيم رو"
1655
01:17:27,637 --> 01:17:29,909
،صرف عميق شدن توي اين سريال کردم
1656
01:17:30,014 --> 01:17:32,309
و احساس ميکنم که طوري که تموم شد
1657
01:17:32,397 --> 01:17:34,357
يه جورايي يه مقدار...يه مقدار مناسبي از احترام
1658
01:17:34,421 --> 01:17:36,949
براي اونايي که سريال رو ميديدن و بعنوان
."نويسندگان داستان بهمراه داشت
1659
01:17:37,557 --> 01:17:38,581
.رسيديم
1660
01:17:39,549 --> 01:17:42,052
احساس کرديم سريال رو طوري ساختيم
،که دوست داشتيم ساخته بشه
1661
01:17:42,165 --> 01:17:43,157
.از ابتدا تا انتها
1662
01:17:44,229 --> 01:17:45,405
هر چقدر ميخواستيم که
1663
01:17:45,508 --> 01:17:47,493
،بيننده پيام هاي بزرگتري دريافت کنه
1664
01:17:47,605 --> 01:17:50,157
فکر ميکنيم که تمام اون پيام ها
.توي قسمت آخر گنجونده شده
1665
01:17:51,285 --> 01:17:53,069
فکر کردن به اينکه الان ما اينجاييم
و داريم به نتيجه ي کارمون نگاه ميکنيم
1666
01:17:53,189 --> 01:17:56,126
احساس ميکنيم که اين پايان
.يه تجربه توي تمام مدت زندگيه
1667
01:17:56,381 --> 01:17:58,605
کلمات نميتونن احساساتي که داريم رو بيان کنن
1668
01:17:58,709 --> 01:18:03,253
.اينکه...اينکه بتونيم بخشي از اون کلمات باشيم سخته -
.انگار يکي کمکش کرده بره بيرون -
1669
01:18:04,052 --> 01:18:05,052
گمشدگان، گمشدگان نميشد
1670
01:18:05,157 --> 01:18:07,694
اگه قرار بود خيلي چيزا رو
.به مردم گفته بشه و اونا همه چي رو بدونن
1671
01:18:07,997 --> 01:18:09,661
...نه، بن، يکي به من کمک کرده من برم بيرون
1672
01:18:11,645 --> 01:18:13,148
.چونکه من ميخوام دزموند رو پيدا کنم
1673
01:18:14,614 --> 01:18:16,716
و وقتي اين کار رو بکن
اون کمکم ميکنه
1674
01:18:16,852 --> 01:18:19,701
کاري رو انجام بدم
.که نميتونستم اين همه مدت خودم انجام بدم
1675
01:18:21,334 --> 01:18:23,180
.ميخوام جزيره رو نابود کنم
1676
01:18:23,484 --> 01:18:26,308
ترجمه و زيرنويس : مـــــهرزاد
lostmehrzad@yahoo.com
1677
01:18:26,521 --> 01:18:29,079
ما واقعاً فکر نميکنيم ميتونستيم
تا اينجا دووم بياريم
1678
01:18:29,215 --> 01:18:31,152
،اگه واقعاً ميدونيد، اين پايه ي طرفداراي
1679
01:18:31,247 --> 01:18:33,400
.سريال نبود
خيلي خوب و جذابه
1680
01:18:33,528 --> 01:18:35,775
.و واقعاً عاليه -
...عاليترين چيز اينه که -
1681
01:18:36,272 --> 01:18:38,112
که هميشه ميتونستيم اينو تصور بکنيم
1682
01:18:38,199 --> 01:18:40,144
.که ميتونستيم و قادر بوديم بخشي از اون جامعه باشيم
1683
01:18:40,264 --> 01:18:43,176
اين سريال مثل اين چيزي نبوده که ما اونو ساختيم
1684
01:18:43,407 --> 01:18:46,087
،احساس ميکنيم که يه جورايي
1685
01:18:46,185 --> 01:18:48,521
آم، ميدونيد، يه چيزي بوده که وجود داشته
.و ما فقط بهش يه تلنگر زديم
1686
01:18:48,824 --> 01:18:51,608
...ما واقعاً خوشحاليم که اين شانس رو داشتيم
1687
01:18:51,703 --> 01:18:54,840
که نه تنها اين دنيا رو ساختيم
1688
01:18:54,951 --> 01:18:56,367
.بلکه بخشي از اون هم بوديم