1 00:00:03,580 --> 00:00:04,480 آب 2 00:00:04,581 --> 00:00:04,880 خاک 3 00:00:04,948 --> 00:00:07,016 آتش 4 00:00:07,117 --> 00:00:08,851 باد. 5 00:00:08,952 --> 00:00:13,722 مدت ها پيش، چهار ملت در هماهنگي با يکديگر زندگي مي کردند. 6 00:00:13,823 --> 00:00:17,860 بعد، همه چيز با حمله ملت آتش تغيير کرد. 7 00:00:17,961 --> 00:00:22,131 فقط آواتار، کسي که بر تمام چهار عنصر اصلي تسلط داشت مي تونست اونها رو متوقف کنه. 8 00:00:22,232 --> 00:00:25,634 اما دقيقا وقتي که جهان بيش ترين نياز رو به اون داشت، ناپديد شد. 9 00:00:25,735 --> 00:00:31,106 صد سال گذشت و برادرم و من يک آواتار جديد را پيدا کرديم،کنترل کننده ي بادي به نام آنگ. 10 00:00:31,207 --> 00:00:33,409 و با اينکه مهارت هاي کنترل بادش عاليه 11 00:00:33,510 --> 00:00:36,211 بايد قبل از اينکه آماده نجات مردم بشه چيزهاي زيادي رو ياد بگيره. 12 00:00:37,347 --> 00:00:40,683 اما من باور دارم که آنگ ميتونه جهان رو نجات بده 13 00:00:46,122 --> 00:00:48,557 آنچه گذشت 14 00:00:48,658 --> 00:00:50,192 من بهت نياز دارم، زوکو 15 00:00:50,293 --> 00:00:56,265 من براي انجام کارهاي زيادي نقشه کشيدم، و تنها راه برنده شدن اينه که ما با هم باشيم. 16 00:00:57,300 --> 00:00:59,368 من انجامش داديم،زوکو 17 00:00:59,469 --> 00:01:02,271 ملت آتش با سينگ سه رو تصرف کردند 18 00:01:02,372 --> 00:01:03,439 من به عموم خيانت کردم. 19 00:01:03,540 --> 00:01:06,108 نه، اون به تو خيانت کرد 20 00:01:06,209 --> 00:01:10,813 وقتي به خانه برگردي، پدر به عنوان يک قهرمان جنگ به تو خوش آمد ميگه 21 00:01:10,914 --> 00:01:12,348 اما من آواتار رو نگرفتم. 22 00:01:12,449 --> 00:01:15,984 چي ميشه اگه پدرم افتخارم رو بهم برنگردونه؟ 23 00:01:16,293 --> 00:01:20,893 کتاب سوم:آتش قسمت اول : بيداري 24 00:01:37,440 --> 00:01:43,412 چه اتفاقي افتاده؟ 25 00:01:46,916 --> 00:01:48,417 اه، نه! 26 00:01:58,061 --> 00:02:01,196 تو چيزي شنيدي؟ 27 00:02:05,168 --> 00:02:05,801 اون بيدار شده. 28 00:02:08,204 --> 00:02:09,171 وايسا، صبر کن! 29 00:02:16,413 --> 00:02:17,513 مومو؟ 30 00:02:22,285 --> 00:02:25,120 شصت تو چشمي، بايد تو باشي. 31 00:02:25,221 --> 00:02:27,690 آنگ، تو بيدار شدي. 32 00:02:27,791 --> 00:02:28,824 مطمئني؟ 33 00:02:28,925 --> 00:02:31,326 احساس ميکنم دارم خواب ميبينم. 34 00:02:31,428 --> 00:02:32,061 تو خواب نميبيني. 35 00:02:32,162 --> 00:02:33,896 تو بلاخره بيدار شدي. 36 00:02:33,997 --> 00:02:36,899 آنگ، خوشحالم که ميبينم به زندگي برگشتي، رفيق. 37 00:02:37,000 --> 00:02:38,334 سوکا؟ 38 00:02:39,536 --> 00:02:40,602 اه، اه، يکي اونو بگيره. 39 00:02:40,704 --> 00:02:42,237 اون ميخواد... 40 00:02:54,050 --> 00:02:57,419 سردت نيست؟ 41 00:02:57,520 --> 00:02:59,555 چيزهايي زيادي تو مغزم دارم. 42 00:02:59,656 --> 00:03:01,323 مدت زيادي گذشته. 43 00:03:01,424 --> 00:03:04,593 بيشتر از سه سال از وقتي که خونه بودم ميگذره. 44 00:03:04,694 --> 00:03:06,895 متعجبم چي تغيير کرده. 45 00:03:06,996 --> 00:03:08,831 متعجبم چطوري تغيير کردم. 46 00:03:09,632 --> 00:03:10,833 من فقط پرسيدم که سردته يا نه. 47 00:03:10,934 --> 00:03:15,938 من درباره زندگينامه کاملت چيزي نپرسيدم. 48 00:03:16,039 --> 00:03:22,011 نگراني رو بس کن. 49 00:03:27,684 --> 00:03:29,618 چرا ما توي کشتي ملت آتش هستيم؟ 50 00:03:29,719 --> 00:03:32,388 چرا همه اينجوري لباس پوشيدن؟ 51 00:03:32,489 --> 00:03:35,491 و چرا فقط من کسيم که کاملا بي خبره؟ 52 00:03:35,592 --> 00:03:37,326 تو بياد بيخيال بشي، باشه؟ 53 00:03:37,427 --> 00:03:40,496 تو خيلي سخت صدمه ديدي. 54 00:03:40,597 --> 00:03:42,464 من موهات رو دوست دارم. 55 00:03:42,565 --> 00:03:45,034 من مو دارم؟ 56 00:03:45,135 --> 00:03:46,168 چه مدت من بيهوش بودم؟ 57 00:03:46,269 --> 00:03:47,936 چندين هفته. 58 00:03:48,038 --> 00:03:49,271 همه چيز خوبه؟ 59 00:03:49,372 --> 00:03:50,305 ما خوبيم، بابا. 60 00:03:50,407 --> 00:03:53,475 من هاکودا هستم، پدر کاتارا و سوکا. 61 00:03:53,576 --> 00:03:54,510 اون ميدونه تو کي هستي. 62 00:03:54,611 --> 00:03:56,145 من بهت گفتم بابا، مگه نه؟ 63 00:03:56,246 --> 00:03:58,113 فکر کنم درست بگي. 64 00:03:58,214 --> 00:04:02,217 خوشحالم که رسما شما رو ميبينم،ناخدا هاکودا 65 00:04:02,318 --> 00:04:03,485 براي من افتخاره که با تو ملاقات ميکنم. 66 00:04:03,586 --> 00:04:05,154 عاليه، عاليه. 67 00:04:05,188 --> 00:04:07,956 حالا که شما بلاخره همديگه رو ديديد، حالا ميشه يه مقدار ما رو تنها بزاري؟ 68 00:04:08,058 --> 00:04:11,493 البته. 69 00:04:11,594 --> 00:04:14,363 تو از دست پدرت عصباني اي چيزي هستي؟ 70 00:04:14,464 --> 00:04:16,031 چي؟ 71 00:04:16,132 --> 00:04:16,765 ابدا 72 00:04:16,866 --> 00:04:17,800 چرا اينو گفتي؟ 73 00:04:17,901 --> 00:04:19,068 ممم-مممم 74 00:04:20,804 --> 00:04:22,037 شايد ما بايد بريم بالا. 75 00:04:22,138 --> 00:04:24,707 تو به يه جلسه شفابخشي نياز داري. 76 00:04:29,179 --> 00:04:31,747 بهم بگو بيشترين درد رو کجا احساس ميکني. 77 00:04:32,749 --> 00:04:34,016 يکم بالاتر. 78 00:04:42,092 --> 00:04:43,092 واو. 79 00:04:43,193 --> 00:04:45,994 .دقيقا به نقطه ي درستي اشاره کردي. 80 00:04:46,096 --> 00:04:49,131 ميتونم مقدار زيادي انرژي رو که اونجا حرکت ميکنن رو حس کنم. 81 00:04:49,232 --> 00:04:55,204 اگه ميشه بزار ببينمش... 82 00:04:59,809 --> 00:05:01,777 من افتادم پايين. 83 00:05:01,878 --> 00:05:03,746 من فقط صدمه نديدم، درسته؟ 84 00:05:03,847 --> 00:05:05,381 بدتر از اين ها بود. 85 00:05:05,482 --> 00:05:08,350 من رفته بودم، اما تو منو برگردوندي. 86 00:05:08,418 --> 00:05:11,553 من فقط از آب ارواح که از قطب شمال گرفتيم استفاده کردم. 87 00:05:11,654 --> 00:05:13,055 من نميدونم دقيقا چيکار کردم. 88 00:05:13,156 --> 00:05:15,591 تو منو نجات دادي. 89 00:05:15,692 --> 00:05:19,094 تو بايد استراحت کني. 90 00:05:19,195 --> 00:05:24,867 پرنسس آزولاي شما، با هوش و زيرکيشان 91 00:05:24,968 --> 00:05:30,739 تغيير قيافه دادند و وارد پايتخت امپراطوري خاک شدند. 92 00:05:30,840 --> 00:05:36,812 در با سينگ سه، برادرشان زوکو را پيدا کردند و با يکديگر با آواتار مقابله کردند. 93 00:05:39,082 --> 00:05:44,586 و آواتار و امپراطوري خاک شکست خوردند. 94 00:05:44,688 --> 00:05:49,158 مأمورين آزولا به سرعت تمام شهر را تصرف کردند 95 00:05:49,259 --> 00:05:52,895 آنها به با سينگ سه با ديوار هاي بزرگش رفتند.... 96 00:05:52,996 --> 00:05:58,967 ... و آنها را نابود کردند. 97 00:06:03,340 --> 00:06:07,776 سربازان ملت آتش ديوار را نابود کردند 98 00:06:07,877 --> 00:06:13,549 و براي پايدار کردن پيروزي مان به با سينگ سه هجوم آوردند. 99 00:06:24,994 --> 00:06:28,697 حالا قهرمانان به خانه بازگشتند. 100 00:06:28,798 --> 00:06:31,300 پرنسس شما، آزولا. 101 00:06:35,972 --> 00:06:40,876 و بعد از سه سال طولاني، پرنس شما برگشته است. 102 00:06:40,977 --> 00:06:42,911 زوکو. 103 00:06:51,488 --> 00:06:55,290 بعد از اتفاقي که تو با سينگ سه افتاد ما بايد تو رو ايمن نگه مي داشتيم. 104 00:06:55,392 --> 00:07:00,929 ما به سمت خليج سوسمار پرواز کرديم، جايي که پدرم و بقيه سربازان قبيله آب رو پيدا کرديم 105 00:07:01,031 --> 00:07:06,268 پادشاه آتش تصميم گرفته بود که با لباس مبدل در جهان سفر کنه، پس به تنهايي از ما جدا شد 106 00:07:06,369 --> 00:07:07,703 البته، نه کاملا تنها. 107 00:07:11,808 --> 00:07:14,543 خيلي زود، خليج توسط کشتي هاي ملت آتش مورد حمله قرار گرفت 108 00:07:14,644 --> 00:07:18,280 ما به جاي جنگ با تمام اونها يک کشتي تنها رو گرفتيم و تغيير قيافه داديم 109 00:07:18,381 --> 00:07:20,616 بعد از اون به سمت غرب مسافرت ميکنيم. 110 00:07:20,717 --> 00:07:22,851 ما چند روز پيش از گذرگاه مار گذشتيم. 111 00:07:22,952 --> 00:07:25,721 چند تا از کشتي هاي ملت آتش رو ديديم ولي هيچکدوم اونها به ما کاري نداشتن. 112 00:07:25,822 --> 00:07:27,690 خب، حالا چي؟ 113 00:07:27,791 --> 00:07:30,826 .ما داريم روي يه نسخه ويرايش شده از نقشه ي هجوم کار ميکنيم. 114 00:07:30,927 --> 00:07:33,295 درواقع نقشه ي هجوم سوکا 115 00:07:33,396 --> 00:07:36,865 بله. نقشه ي سوکا 116 00:07:36,966 --> 00:07:40,336 ما نميتونيم يک هجوم بزرگ رو بدون سربازان امپراطوري خاک رهبري کنيم. 117 00:07:40,437 --> 00:07:43,772 اما کسوف خيلي سريع ميره و در اون موقع ملت آتش آسيب پذير هستند. 118 00:07:43,873 --> 00:07:46,175 بنابراين ما نقشه ي يک هجوم کوچک تر رو کشيديم. 119 00:07:46,276 --> 00:07:49,611 فقط يه تيم کوچولو از دوستانمون و همه کسايي که از امپراطوري خاک هستن 120 00:07:49,713 --> 00:07:51,413 ما با پيپسکوييک و دوک هم برخورد کرديم. 121 00:07:51,514 --> 00:07:53,749 حوشحالم که دوباره ميبينمت، آنگ. 122 00:07:53,850 --> 00:07:57,619 و بهترين قسمت اينه که کسوف بزرگترين برتري ما نيست. 123 00:07:57,721 --> 00:08:00,689 ما يه راز داريم. 124 00:08:00,790 --> 00:08:01,290 تو. 125 00:08:01,391 --> 00:08:02,324 من؟ 126 00:08:02,359 --> 00:08:04,893 بله، تمام جهان فکر ميکنن تو مردي. 127 00:08:04,994 --> 00:08:07,863 عالي نيست؟ 128 00:08:10,533 --> 00:08:12,067 جهان فکر ميکنه من مردم؟ 129 00:08:12,168 --> 00:08:14,336 چطور ميتونه خبر خوبي باشه. 130 00:08:14,437 --> 00:08:15,270 اين وحشتناکه. 131 00:08:15,372 --> 00:08:16,672 نه، اين عاليه. 132 00:08:16,773 --> 00:08:18,907 اين به اين معني که ملت آتش ديگه ما رو تعقيب نميکنند. 133 00:08:19,009 --> 00:08:22,277 و بهتر اين که در روز سياهي خورشيد اونها انتظار تو رو ندارن 134 00:08:22,379 --> 00:08:23,612 نه،نه،نه،نه،نه. 135 00:08:23,713 --> 00:08:25,547 تو نمي فهمي 136 00:08:25,648 --> 00:08:27,282 اين کار خيلي اشتباهه. 137 00:08:30,053 --> 00:08:31,787 من درستش ميکنم. 138 00:08:31,888 --> 00:08:33,422 آواتار برگشته. 139 00:08:34,891 --> 00:08:35,924 آنگ، صبر کن. 140 00:08:36,026 --> 00:08:41,830 يادت باشه که اونها نميدونن ما از ملت آتش نيستيم. 141 00:08:41,931 --> 00:08:44,500 همگي، آرام بمانيد. 142 00:08:44,601 --> 00:08:50,572 باتو و من اين قضيه رو درستش ميکنيم. 143 00:08:51,775 --> 00:08:54,810 من از اينکه نميتونم هيچکاري بکنم متنفرم. 144 00:08:54,911 --> 00:09:00,883 اميدوارم مجبور نباشي که بکني. 145 00:09:07,757 --> 00:09:10,959 فرمانده، چرا در اين مسير حرکت ميکنيد؟ 146 00:09:11,061 --> 00:09:13,595 تمام کشتي هاي ناوگان شرقي بايد به سمت 147 00:09:13,697 --> 00:09:16,265 با سينگ سه حرکت کنند تا تصرف ما رو پشتيباني کنند. 148 00:09:16,366 --> 00:09:19,301 درواقع، ما از ناوگان شرقي هستيم. 149 00:09:19,402 --> 00:09:21,036 ما دستور داريم چند تا بار رو برسونيم. 150 00:09:21,137 --> 00:09:23,906 آه، ناوگان شرقي. 151 00:09:24,007 --> 00:09:27,810 خب،جالبه که درياسالار چائو يکي از کشتي هاش رو توي مسير ما ارسال کرده. 152 00:09:27,911 --> 00:09:30,846 مطمئنم درياسالار چان قصد هيچ بي احترامي رو نداشته، قربان. 153 00:09:30,947 --> 00:09:34,383 منظورم اينه که، چقدر نوشتن يه نامه سريع و فرستادنش با شاهين به سمت ما سخته؟ 154 00:09:34,484 --> 00:09:40,289 دفعه بعد، ما دوتا شاهين ميفرستيم تا مطمئن بشيم پيام رو ميگيريد. 155 00:09:40,390 --> 00:09:44,159 قربان،درياسالار چان به مدت دو ماه در جزيره سوخته در مرخصي به سر ميبرند. 156 00:09:44,260 --> 00:09:45,194 چي؟ 157 00:09:45,228 --> 00:09:47,262 چرا هيچکس چيزي به من نگفت؟ 158 00:09:47,364 --> 00:09:48,664 چيزي درست نيست. 159 00:09:48,765 --> 00:09:50,065 اونها بايد اين رو ميدونستن. 160 00:09:50,166 --> 00:09:52,601 فکر کنم اين يه کشتي تسخير شده است. 161 00:09:52,702 --> 00:09:55,337 تا وقتي که ايمن از تخته عبور کرديم ساکت بمونيد. 162 00:09:55,438 --> 00:09:57,740 بعد اين کشتي رو غرق ميکنيم. 163 00:09:57,841 --> 00:10:01,844 اونها ميدونن! 164 00:10:33,410 --> 00:10:35,444 خيلي غمگين به نظر مياي. 165 00:10:35,545 --> 00:10:37,112 مي به تو چيزي گفته؟ 166 00:10:37,213 --> 00:10:40,816 درواقع، مي بصورت عجيبي جديدا خيلي خوش اخلاق شده. 167 00:10:40,917 --> 00:10:42,718 من هنوز پدر رو نديدم. 168 00:10:42,819 --> 00:10:46,455 من اونو در اين سه سال از وقتي که تبعيد شدم نديدم. 169 00:10:46,556 --> 00:10:47,589 خب که چي؟ 170 00:10:47,691 --> 00:10:49,958 خب، من آواتار رو دستگير نکردم. 171 00:10:50,060 --> 00:10:51,193 کي نگرانه؟ 172 00:10:51,294 --> 00:10:54,930 آواتار مرده. 173 00:10:55,031 --> 00:10:59,868 مگراينکه تو فکر کني اون بطور معجزه آسايي نجات پيدا کرده. 174 00:10:59,969 --> 00:11:03,972 اين آب متعلق آبادي ارواح در قطب شماله. 175 00:11:04,074 --> 00:11:08,644 خصوصيات ويژه اي داره بنابراين من اون رو براي چيزهاي مهم نگه داشتم. 176 00:11:08,745 --> 00:11:10,779 نه. 177 00:11:10,880 --> 00:11:15,851 امکان نداره که اون نجات پيدا کرده باشه. 178 00:11:17,387 --> 00:11:23,359 خب، پس مطمئنم که تو چيزي براي نگراني نداري. 179 00:12:17,547 --> 00:12:23,519 ميخوام دور خودمون يه پوشش درست کنم. 180 00:12:38,635 --> 00:12:43,872 من نميتونم فقط وايسم و هيچکاري نکنم. 181 00:12:43,973 --> 00:12:45,574 آنگ،نه! 182 00:12:45,675 --> 00:12:48,610 تو هنوز زخمي هستي، و ضمنا بايد يه راز باقي بموني. 183 00:12:48,712 --> 00:12:51,013 بزار ما اينکارو انجام بديم. 184 00:12:51,114 --> 00:12:54,016 باشه 185 00:13:02,592 --> 00:13:04,293 چيکار کنيم؟ 186 00:13:04,394 --> 00:13:07,262 نميتونه بدتر از اين ها بشه. 187 00:13:09,065 --> 00:13:12,601 هيولا فقط دوست داشت که اثبات کنه من اشتباه ميکنم، مگه نه؟ 188 00:13:12,702 --> 00:13:14,403 خيلي ساده اش گرفتي. 189 00:13:26,449 --> 00:13:32,421 ممنونم، هيولا. 190 00:13:39,562 --> 00:13:41,897 هي، آنگ. 191 00:13:41,998 --> 00:13:43,766 ما داريم به شهر ميريم تا يه مقدار غذا پيدا کنيم. 192 00:13:45,301 --> 00:13:47,569 خب، من خيلي گرسنمه. 193 00:13:47,671 --> 00:13:49,238 احتمالا غذا ايده ي خوبي باشه. 194 00:13:49,339 --> 00:13:51,040 بيا، اينو ببند دور سرت. 195 00:13:51,141 --> 00:13:53,242 اين پيکانت رو ميپوشونه 196 00:13:53,343 --> 00:13:56,412 اگه نتونم با افتخار پيکانم رو نشون بدم بيرون نميرم. 197 00:13:56,513 --> 00:13:57,579 آنگ، جدي باش. 198 00:13:57,681 --> 00:13:58,614 اينکارو بکن. 199 00:13:58,715 --> 00:14:00,816 شما بدون ما جلو تر بريد. 200 00:14:00,917 --> 00:14:03,152 ما خودمونو به شما ميرسونيم. 201 00:14:03,253 --> 00:14:08,424 فکر کنم ميدونم چرا وجود يه راز انقدر تو رو نگران ميکنه. 202 00:14:08,525 --> 00:14:09,958 تو نميخواي مردم فکر کنن شکست خوردي. 203 00:14:10,060 --> 00:14:11,694 درست ميگي، نميخوام. 204 00:14:11,795 --> 00:14:14,096 اما مشکل اينجاست که، من واقعا شکست خوردم. 205 00:14:14,164 --> 00:14:16,498 آنگ، واقعيت نداره. 206 00:14:16,599 --> 00:14:18,067 واقعيت داره 207 00:14:18,168 --> 00:14:19,702 من در با سينگ سه بودم. 208 00:14:19,803 --> 00:14:22,738 اونجا بودم اما شکست خوردم. 209 00:14:22,839 --> 00:14:25,374 و حالا، امپراطوري خاک براي هميشه شکست خورده. 210 00:14:25,475 --> 00:14:27,343 نه براي هميشه 211 00:14:27,444 --> 00:14:29,111 يادت باشه، هنوز نقشه اي وجود داره. 212 00:14:29,212 --> 00:14:30,045 هجوم. 213 00:14:30,080 --> 00:14:31,780 و من از نقشه هجوم هم متنفرم. 214 00:14:31,881 --> 00:14:36,785 نميخوام تو يا هرکس ديگه اي زندگيتون رو براي حل کردن اشتباهات من به خطر بندازيد. 215 00:14:36,886 --> 00:14:39,922 هميشه ميدونستم بايد با ارباب آتش روبرو بشم 216 00:14:40,023 --> 00:14:41,990 اما حالا، ميدونم که بايد تنهايي اينکارو انجام بدم. 217 00:14:42,092 --> 00:14:44,026 آنگ. 218 00:14:44,127 --> 00:14:45,194 کاتارا،خواهش ميکنم. 219 00:14:45,295 --> 00:14:50,199 فقط برو، خواهش ميکنم. 220 00:14:50,300 --> 00:14:53,435 چيز ديگه اي هست که نياز داشته باشي؟ 221 00:14:53,536 --> 00:14:55,871 من بايد اشتباهاتم رو جبران کنم. 222 00:14:55,972 --> 00:14:58,474 بايد افتخارم رو پس بگيرم. 223 00:15:24,634 --> 00:15:28,537 برات کمي غذا آوردم. 224 00:15:28,638 --> 00:15:34,610 اه، نه. 225 00:15:45,755 --> 00:15:49,124 تو مدت زيادي در سفر بودي. 226 00:15:49,225 --> 00:15:52,094 ميبينم که سنگيني مسافرت هات تو رو تغيير داده 227 00:15:52,162 --> 00:15:58,167 تو اشتباهات خودت رو جبران کردي، پسرم. 228 00:16:00,003 --> 00:16:04,206 به خونه خوش اومدي. 229 00:16:20,090 --> 00:16:24,126 من شما دو نفر رو تنها ميزارم. 230 00:16:24,227 --> 00:16:25,627 مشکل چيه، کاتارا؟ 231 00:16:25,729 --> 00:16:27,029 اون رفته. 232 00:16:27,130 --> 00:16:27,463 چي؟ 233 00:16:27,564 --> 00:16:28,664 آنگ 234 00:16:28,765 --> 00:16:31,166 اون فقط گلايدرش رو برده و ناپديد شده. 235 00:16:31,267 --> 00:16:35,170 اون به شکل مسخره اي فکر ميکنم که بايد به تنهايي جهان رو نجات بده 236 00:16:35,271 --> 00:16:37,106 که همه اين کار وظيفه ي اونه. 237 00:16:37,207 --> 00:16:39,708 شايد اين روش اونه که شجاع باشه. 238 00:16:39,809 --> 00:16:40,442 اين شجاعت نيست. 239 00:16:40,543 --> 00:16:42,544 اين خودخواهي و نادانيه. 240 00:16:42,645 --> 00:16:45,147 ما ميتونيم بهش کمک کنيم، ميدونم که جهان بهش نياز داره 241 00:16:45,248 --> 00:16:48,117 اما اون نميدونه که ما چقدر بهش نياز داريم؟ 242 00:16:48,218 --> 00:16:49,551 چطور ميتونه ما رو پشت سر بزاره و ترکمون کنه؟. 243 00:16:49,652 --> 00:16:53,856 تو داري درباره منم حرف ميزني، درسته؟ 244 00:16:53,957 --> 00:16:56,859 چطور تونستيد ما رو ترک کنيد،پدر؟ 245 00:16:56,960 --> 00:17:01,930 منظورم اينه که، ميدونم ما مادربزرگ رو داشتيم و اون ما رو دوست داشت، اما...اما ما بدون تو خيلي تنها بوديم 246 00:17:04,934 --> 00:17:08,737 من خيلي متأسفم،کاتارا. 247 00:17:08,838 --> 00:17:11,473 ميفهمم چرا تو رفتي. 248 00:17:11,574 --> 00:17:17,546 من واقعا ميفهمم و ميدونم بايد ميرفتي، اما پس چرا هنوز اينطوري رفتار ميکنم؟ 249 00:17:19,516 --> 00:17:23,118 من خيلي غمگين و عصباني و صدمه ديده هستم 250 00:17:23,219 --> 00:17:26,255 من تو رو بيشتر از هرچيز ديگه اي دوست دارم. 251 00:17:26,356 --> 00:17:28,757 تو و برادرت تمام دنياي من هستيد. 252 00:17:28,858 --> 00:17:34,096 من هر روز و هر شب وقتي که ميخوابيدم درباره شما فکر ميکردم 253 00:17:34,197 --> 00:17:39,168 ميخواستم از دست دادن شما يه دروغ باشه، آزاردهنده بود. 254 00:17:40,904 --> 00:17:44,306 من به تو افتخار ميکنم، پرنس زوکو. 255 00:17:44,407 --> 00:17:48,477 افتخار ميکنم چون تو و خواهرت با سينگ سه رو فتح کرديد. 256 00:17:48,578 --> 00:17:53,982 افتخار ميکنم چون وقتي وفاداريت توسط عموي خائنت آزمايش شد 257 00:17:54,084 --> 00:17:57,786 تو کار درست رو انجام دادي و خائن رو دستگير کردي. 258 00:17:57,887 --> 00:18:02,591 و بيشتر از همه به عمل افسانه اي تو افتخار ميکنم. 259 00:18:02,692 --> 00:18:06,161 تو آواتار را کشتي. 260 00:18:06,262 --> 00:18:07,062 از کجا شنيديد؟ 261 00:18:07,163 --> 00:18:10,099 آزولا همه چيز رو به من گفته. 262 00:18:10,200 --> 00:18:12,267 اون گفت که توسط قدرت و وحشيگري تو در زمان درست 263 00:18:12,369 --> 00:18:18,340 شگفت زده شده و تحت تأثير قرار گرفته 264 00:18:24,080 --> 00:18:26,949 صد. 265 00:19:13,630 --> 00:19:16,165 چرا اينکارو کردي؟ 266 00:19:16,266 --> 00:19:20,369 تو ميخواستي کمي منحصر به فردتر بشي. 267 00:19:20,470 --> 00:19:24,306 چرا به پدر گفتي کسي که آواتار رو کشت من بودم؟ 268 00:19:24,407 --> 00:19:26,008 نميتوني تا صبح صبر کني؟ 269 00:19:26,076 --> 00:19:27,343 نه. 270 00:19:28,611 --> 00:19:29,745 باشه. 271 00:19:29,779 --> 00:19:33,248 تو درباره اينکه پدر چطور با تو رفتار ميکنه خيلي نگران بودي 272 00:19:33,350 --> 00:19:35,184 بخاطر اينکه تو آواتار رو نگرفته بودي. 273 00:19:35,285 --> 00:19:39,021 حدس زدم، اگه من اين اعتبار رو به تو بدم، تو ديگه هيچ چيزي نداري تا درباره اش نگران باشي. 274 00:19:39,122 --> 00:19:40,255 اما چرا؟ 275 00:19:40,357 --> 00:19:42,157 ميتوني نماد بخشندگي صداش کني 276 00:19:42,258 --> 00:19:46,462 من ميخواستم به خاطر کمکت ازت تشکر کنم، و خوشحال مي شدم که افتخار رو تقسيم کنم 277 00:19:46,563 --> 00:19:48,297 داري دروغ ميگي. 278 00:19:48,398 --> 00:19:50,599 اگه تو ميگي خب باشه. 279 00:19:50,700 --> 00:19:52,334 تو انگيزه ي ديگه اي براي اينکار داشتي. 280 00:19:52,435 --> 00:19:54,870 فقط نميتونم بفهمم اون چيه. 281 00:19:54,971 --> 00:19:56,271 خواهش ميکنم،زوکو. 282 00:19:56,373 --> 00:19:58,774 چه دليل مخفي ميتونم داشته باشم؟ 283 00:19:58,875 --> 00:20:03,645 چطور ميتونم با دادن تمام افتخار به تو براي شکست دادن آواتار سود ببرم؟ 284 00:20:03,747 --> 00:20:07,883 مگر اينکه، به شکلي، آواتار درواقع زنده باشه. 285 00:20:07,984 --> 00:20:13,255 .اونوقت تمام افتخار ناگهان تبديل به شرمساري و ناشايستگي ميشه. 286 00:20:13,356 --> 00:20:18,560 اما خودت گفتي که اين غير ممکنه. 287 00:20:18,661 --> 00:20:24,633 خوب بخوابي،زوزو 288 00:20:46,690 --> 00:20:48,924 من نميخوام اينکارو بکنم. 289 00:20:49,025 --> 00:20:49,825 من شکست خوردم. 290 00:20:51,061 --> 00:20:53,595 روکو؟ 291 00:20:53,697 --> 00:20:55,597 تو شکست نخوردي، آنگ. 292 00:20:55,699 --> 00:20:58,233 اما همه فکر ميکنن من دوباره مردم. 293 00:20:58,335 --> 00:21:03,005 اونها فکر ميکنن من اونها رو رها کردم و اين جنگ رو باختم. 294 00:21:03,073 --> 00:21:04,973 من اجازه دادم تمام جهان سقوط کنه. 295 00:21:05,075 --> 00:21:10,212 اگه کسي به خاطر موقعيت فعلي جهان مقصر باشه، اون منم. 296 00:21:10,313 --> 00:21:13,449 من بايد وقوع اين جنگ رو پيش بيني مي کردم و جلوش رو ميگرفتم. 297 00:21:13,550 --> 00:21:18,654 تو اشتباهات و مشکلات من رو به ارث بردي. 298 00:21:18,755 --> 00:21:24,026 اما من باور دارم سرنوشت تو اينه که کارهاي منو جبران کني و جهان رو نجات بدي. 299 00:21:24,127 --> 00:21:26,528 نميدونم. 300 00:21:26,629 --> 00:21:31,767 تو قبلا جهان رو نجات دادي. 301 00:21:31,868 --> 00:21:33,635 و دوباره هم جهان رو نجات خواهي داد. 302 00:21:33,737 --> 00:21:38,707 اما تو نميتوني تسليم بشي. 303 00:21:40,043 --> 00:21:41,977 درست ميگي. 304 00:21:42,078 --> 00:21:48,050 من تسليم نميشم. 305 00:22:32,362 --> 00:22:38,334 تو خوبي. 306 00:22:42,505 --> 00:22:46,141 من کارهاي زيادي دارم که انجام بدم. 307 00:22:46,242 --> 00:22:48,310 ميدونم، اما تو کمک ما رو هم داري. 308 00:22:48,411 --> 00:22:49,945 تو که فکر نميکني بتوني فقط با اومدن به 309 00:22:50,046 --> 00:22:51,947 سرزمين ملت آتش از تمرين کردن فرار کني، مگه نه؟ 310 00:22:52,048 --> 00:22:54,917 درباره هجوم چي؟ 311 00:22:55,018 --> 00:22:58,987 ما در روز کسوف به پدرم و تيم هجوم مي پيونديم. 312 00:22:59,089 --> 00:23:01,156 هي، اين چي....؟ 313 00:23:01,257 --> 00:23:05,094 اه، اين گلايدر توئه. 314 00:23:05,195 --> 00:23:06,295 خوبه 315 00:23:06,329 --> 00:23:11,367 اگه کسي اينو ميديد، هويت من آشکار ميشد. 316 00:23:11,468 --> 00:23:17,439 الان بهتره که هيچ کس ندونه من زنده ام. 317 00:23:17,569 --> 00:24:17,569 www.free-offline.com کاري از تيم ترجمه remuslup ترجمه شده توسط