1 00:00:00,225 --> 00:00:01,795 ‫آنچه گذشت... 2 00:00:04,655 --> 00:00:06,735 ‫می‌تونی از برادرت مراقبت کنی، هان؟ 3 00:00:13,105 --> 00:00:15,605 ‫از روزی که به دنیا اومدی، قوّت قلب من بودی 4 00:00:17,065 --> 00:00:18,735 ‫من برادرت رو خیلی دوست دارم 5 00:00:19,395 --> 00:00:22,235 ‫نمی‌دونم چرا فکر کردی الان ‫وقتِ مناسبی برای این کاره 6 00:00:25,855 --> 00:00:28,735 ‫من ازت می‌خوام یه بار پای من وایسی 7 00:00:30,815 --> 00:00:32,105 ‫بهم قول بده، دام 8 00:00:33,395 --> 00:00:34,735 ‫تو مددکار اجتماعی هستی؟ 9 00:00:38,985 --> 00:00:42,695 ‫من ازش مراقبت می‌کنم، مامان. ‫ازش مراقبت می‌کنم. 10 00:00:44,960 --> 00:00:55,960 « فیلموژن؛ اکسیژن فیلم و سریال شما » .: FilmoGen.Org :. 11 00:00:56,355 --> 00:00:59,445 ‫توماس و من به سه ایالت ‫مختلف رفته بودیم... 12 00:00:59,525 --> 00:01:02,315 ‫ماساچوست، رودآیلند و نیوهمپشایر 13 00:01:02,395 --> 00:01:04,695 ‫چهارتا، با احتساب کنتیکت 14 00:01:04,775 --> 00:01:08,275 ‫تا کمتر از نیم ساعت دیگه وارد ‫ایالت جدیدی می‌شیم، نیویورک 15 00:01:08,355 --> 00:01:13,065 ‫چون به اردوی تفریحی کلاس سوّم ‫برای دیدن مجسمۀ آزادی میریم 16 00:01:11,196 --> 00:01:13,071 17 00:01:18,235 --> 00:01:20,695 ‫مامان بهمون گفت وقتی سوار کشتی می‌شیم، 18 00:01:20,775 --> 00:01:23,945 ‫دقیقاً همون منظره‌ای رو می‌بینیم ‫که پدربزرگ‌مون وقتی 19 00:01:24,025 --> 00:01:27,655 ‫برای اولین بار در سال 1913 ‫به این کشور اومد دید 20 00:01:28,315 --> 00:01:29,815 ‫اوه، تو نداری؟ 21 00:01:29,905 --> 00:01:31,855 ‫میشه یکی هم به من بدید؟ 22 00:01:31,945 --> 00:01:34,735 ‫مامان همیشه در مورد پدرش حرف می‌زنه 23 00:01:34,815 --> 00:01:38,485 ‫میگه اون مرد بزرگی بود، ‫ولی من هیچوقت نمی‌شناختمش 24 00:01:39,315 --> 00:01:41,355 ‫اون قبل از تولد ما مُرده بود 25 00:01:46,655 --> 00:01:48,065 ‫ما تقریباً نصف راه رو اومده بودیم 26 00:01:48,145 --> 00:01:50,855 ‫که برادرم از جاش پاشد تا بره دستشویی 27 00:01:52,235 --> 00:01:54,275 ‫احتمالاً قراره کاری کنه ‫کل اتوبوس بو گند بگیره 28 00:01:54,355 --> 00:01:56,195 ‫و همه عوق بزنن 29 00:01:58,695 --> 00:02:00,235 ‫چیزی رو خودت نریز! 30 00:02:02,985 --> 00:02:05,315 ‫برادرم همه چی رو خراب می‌کنه 31 00:02:14,485 --> 00:02:16,445 ‫پنج دقیقه گذشت و اون هنوز تو دستشوییه 32 00:02:16,525 --> 00:02:17,945 ‫گیر کرده! 33 00:02:18,025 --> 00:02:19,945 ‫خیلی وقت پیش شنیدم که سیفون رو کشید 34 00:02:20,025 --> 00:02:22,565 ‫دومنیک، کمک، کمک! 35 00:02:23,195 --> 00:02:25,395 ‫احتمالاً ریده همه جا 36 00:02:25,485 --> 00:02:27,445 ‫دلم براش می‌سوزه 37 00:02:27,525 --> 00:02:30,145 ‫و عصبانی و تحقیر شدم 38 00:02:30,235 --> 00:02:33,775 ‫بچه‌ها نه تنها به توماس به منم نگاه می‌کنن 39 00:02:33,855 --> 00:02:37,315 ‫"برادرهای بردزی دوقلوهای کودنِ همسان" 40 00:02:37,395 --> 00:02:39,855 ‫اون تو بوی یه تپه گوه میده 41 00:02:39,945 --> 00:02:42,735 ‫- جریان چیه؟ ‫- از در اومد بیرون 42 00:02:42,815 --> 00:02:44,371 ‫چه خبره؟ خیلی خب، بچه‌ها، بچه‌ها 43 00:02:44,395 --> 00:02:46,445 ‫یالا، بشینید. اینجا چه خبره؟ 44 00:02:46,525 --> 00:02:48,775 ‫توماس تو دستشویی گیر کرده 45 00:02:49,275 --> 00:02:51,815 ‫توماس. هی، هی، هی، هی 46 00:02:51,905 --> 00:02:54,815 ‫آروم باش، به من گوش بده. ‫قفل رو فشار بده، 47 00:02:54,905 --> 00:02:57,355 ‫قفل رو بگیر و بچرخونش سمتِ چپ 48 00:02:58,025 --> 00:02:59,945 ‫- بچرخونش سمتِ چپ ‫- کار نمی‌کنه! 49 00:03:03,315 --> 00:03:04,905 ‫عجب خُل و چلی! 50 00:03:06,025 --> 00:03:08,315 ‫- راننده اتوبوس! ‫- داره اون تو با دودولش بازی می‌کنه 51 00:03:08,395 --> 00:03:11,905 ‫میشه بزنی کنار؟ 52 00:03:13,815 --> 00:03:16,315 ‫فقط باید چفت و دستگیره رو باهم تکون بدی 53 00:03:16,395 --> 00:03:19,315 ‫خیلی خب، همه بشینید سر جاهاتون 54 00:03:19,395 --> 00:03:21,081 ‫- میشه بس کنی؟ ‫- اون اسهال کرد روم 55 00:03:21,105 --> 00:03:23,025 ‫- اسمش چیه؟ ‫- توماس 56 00:03:23,105 --> 00:03:25,485 ‫- توماس؟ توماس ‫- میشه لطفاً بشینی؟ 57 00:03:25,565 --> 00:03:29,485 ‫سعی کن چفت و دستگیره رو ‫باهم بچرخونی به سمتِ چپ 58 00:03:30,945 --> 00:03:33,355 ‫- خواهش می‌کنم! خواهش می‌کنم! ‫- گیر کرده 59 00:03:33,445 --> 00:03:34,791 ‫نمیشه بکشی بازش کنی؟ 60 00:03:34,815 --> 00:03:36,525 ‫نه. از داخل باز میشه 61 00:03:36,605 --> 00:03:38,985 ‫میشه فقط از یه چیزی استفاده کنی... ‫نه، متوجهم. 62 00:03:39,065 --> 00:03:40,695 ‫- متوجهم ‫- اون پسره خُل و چل! 63 00:03:40,775 --> 00:03:42,581 ‫- برادر دو ساله منم می‌تونست درو باز کنه ‫- فکر کنم گیر کرده 64 00:03:42,605 --> 00:03:44,065 ‫من یه اتوبوس پر از بچه دارم 65 00:03:44,145 --> 00:03:46,565 ‫باید تا 10:45 خودمون رو به کشتی ‫برسونیم وگرنه از دستش می‌دیم... 66 00:03:46,655 --> 00:03:48,315 ‫من... من با شرکت اتوبوس تماس می‌گیرم 67 00:03:48,395 --> 00:03:50,211 ‫اونا باید با ابزار بیان اینجا و تعمیرش کنن 68 00:03:50,235 --> 00:03:52,445 ‫شاید دو ساعت یا سه ساعت زمان ببره 69 00:03:52,525 --> 00:03:54,235 ‫بیاریدش بیرون! 70 00:03:54,945 --> 00:03:57,355 ‫آرومش کنید. همه بشینید 71 00:03:57,445 --> 00:03:59,025 ‫اتوبوس راه میوفته. ‫لطفاً بشینید. 72 00:03:59,105 --> 00:04:00,445 ‫- اتوبوس راه میوفته ‫- باشه 73 00:04:00,525 --> 00:04:04,145 ‫یالا. ما کشتی رو از دست می‌دیم 74 00:04:04,235 --> 00:04:05,605 ‫همه ناامید شدن 75 00:04:05,695 --> 00:04:07,251 ‫ما کنار جاده متوقف می‌شیم... 76 00:04:07,275 --> 00:04:08,945 ‫روز خراب شده 77 00:04:11,315 --> 00:04:14,695 ‫- داریم به سمت پمپ بنزین میریم تا کمک خبر کنیم... ‫- لطفاً بشینید 78 00:04:14,775 --> 00:04:17,235 ‫وقتی این پسرۀ همه‌چی‌دون یوجین کاویتسکی، 79 00:04:17,315 --> 00:04:19,775 ‫با یه ایده به سمتِ پشت اتوبوس حرکت می‌کنه 80 00:04:19,855 --> 00:04:21,331 ‫یوجین، باید بشینی 81 00:04:21,355 --> 00:04:25,065 ‫- یوجین، بشین ‫- بهش بگید فشارش بده به سمت راست 82 00:04:25,145 --> 00:04:26,695 ‫آره، ولی قفل به سمتِ چپ باز میشه 83 00:04:26,775 --> 00:04:32,655 ‫آره، ولی شاید اون فرق بین ‫چپ و راست رو نمی‌دونه 84 00:04:30,279 --> 00:04:32,655 85 00:04:32,815 --> 00:04:35,395 ‫چپ و راست. باشه، خیلی خب 86 00:04:35,485 --> 00:04:39,275 ‫هی، توماس، بذار یه چیز دیگه ‫رو امتحان کنیم، باشه؟ 87 00:04:39,355 --> 00:04:41,815 ‫سعی کن قفل رو به سمت راست فشار بدی 88 00:04:41,905 --> 00:04:45,065 ‫به سمتِ راست. جهتِ مخالف قبل 89 00:04:50,145 --> 00:04:51,355 ‫بالأخره! 90 00:04:51,775 --> 00:04:53,485 ‫خوبی؟ 91 00:04:56,855 --> 00:04:58,605 ‫یالا، بیا بریم بیرون 92 00:04:58,695 --> 00:04:59,985 ‫هی! 93 00:05:00,065 --> 00:05:02,355 ‫یوجین، میشه جات رو با دومنیک ‫عوض کنی، لطفاً؟ 94 00:05:02,985 --> 00:05:05,355 ‫ممنون. دومنیک، بجنب 95 00:05:05,445 --> 00:05:07,445 ‫بیا بریم بشینیم پیش برادرت 96 00:05:16,855 --> 00:05:18,655 ‫تو خوبی؟ 97 00:05:18,735 --> 00:05:20,145 ‫توماس، خوبی؟ 98 00:05:22,195 --> 00:05:24,105 ‫خیلی خب. چیزی نمونده برسیم، بچه‌ها 99 00:05:24,195 --> 00:05:27,275 ‫بقیۀ اون روز طولانی، 100 00:05:27,355 --> 00:05:29,815 ‫توماس بدجوری پکَر و ناراحت بود 101 00:05:31,905 --> 00:05:34,121 ‫- فقط بشینید لطفاً ‫- ما کشتی رو از دست می‌دیم! 102 00:05:34,145 --> 00:05:36,195 ‫نه، کشتی رو از دست نمی‌دیم 103 00:05:36,275 --> 00:05:38,485 ‫ما کشتی رو از دست نمی‌دیم. ‫مشکلی نداریم. 104 00:05:38,565 --> 00:05:40,905 ‫لطفاً بشینید. لطفاً بشینید 105 00:05:41,445 --> 00:05:43,485 ‫دیگه هیچکس از دستشویی استفاده نمی‌کنه! 106 00:05:43,565 --> 00:05:46,735 ‫تو بندر، توماس به خانوم هنکر گفت 107 00:05:46,815 --> 00:05:50,565 ‫که زیادی استرس داره و نمی‌تونه برای ‫رفتن کنار مجسمه سوار کشتی بشه 108 00:05:50,655 --> 00:05:54,065 ‫واسه همین خانم مجبورم کرد من ‫پیش اون و راننده اتوبوس بمونم 109 00:05:55,695 --> 00:05:57,315 ‫اون شب، 110 00:05:57,395 --> 00:06:00,565 ‫خواب دیدم تو غارِ کوچیک و تاریکی 111 00:06:00,655 --> 00:06:03,195 ‫تو جنگلی که نمی‌شناسم گیر افتادم 112 00:06:04,145 --> 00:06:06,315 ‫کاملاً تاریکه 113 00:06:06,395 --> 00:06:10,655 ‫من برای کمک به دیوار می‌کوبم ‫و فریاد می‌زنم، و وقتی بالأخره، 114 00:06:10,735 --> 00:06:14,775 ‫یه راه خروج پیدا می‌کنم، متوجه میشم 115 00:06:14,855 --> 00:06:17,445 ‫من اصلاً تو یه غار گیر نیوفتاده بودم 116 00:06:18,605 --> 00:06:21,235 ‫بلکه داخل مجسمۀ آزادی بودم 117 00:06:22,029 --> 00:06:30,574 « زیرنویس از سینا صداقت » .: SinCities :. 118 00:06:30,598 --> 00:06:40,598 دانلود زیرنویس از کانال تلگرام .: T.me/SubSin :. 119 00:07:47,275 --> 00:07:49,395 ‫بیدار شو، خوابالو 120 00:07:53,275 --> 00:07:54,815 ‫سلام 121 00:07:59,605 --> 00:08:01,695 ‫نمی‌تونی حدس بزنی دیروز کی زنگ زده بود 122 00:08:03,025 --> 00:08:04,275 ‫کی؟ 123 00:08:04,355 --> 00:08:05,855 ‫کی زنگ زده بود؟ 124 00:08:06,445 --> 00:08:07,855 ‫کانی چانگ 125 00:08:09,945 --> 00:08:11,775 ‫می‌خواد با توماس مصاحبه کنه 126 00:08:11,855 --> 00:08:13,945 ‫خدای من 127 00:08:14,025 --> 00:08:15,445 ‫چیه؟ چیزِ خیلی باحالیه 128 00:08:15,525 --> 00:08:17,775 ‫اونا دارن یه برنامه ویژه از واکنش آدما 129 00:08:17,855 --> 00:08:19,775 ‫به عملیاتِ سپر صحرا ضبط می‌کنن 130 00:08:19,855 --> 00:08:21,815 ‫اون قطعاً یه واکنشی نسبت بهش داشت 131 00:08:23,945 --> 00:08:26,065 ‫خیلی هیجان داشتم که بهت بگم 132 00:08:28,195 --> 00:08:29,735 ‫بیا اینجا، این رو ببین 133 00:08:31,985 --> 00:08:33,485 ‫- چیه؟ ‫- نگاهش کن 134 00:08:33,565 --> 00:08:34,855 ‫وای، خدای من 135 00:08:36,905 --> 00:08:38,355 ‫وای خدا من، اون چیه؟ 136 00:08:38,445 --> 00:08:41,145 ‫نگهبان عوضیِ با زانو زد تو تُخمام 137 00:08:41,235 --> 00:08:43,315 ‫تو تیمارستانِ جنایی توماس 138 00:08:43,395 --> 00:08:47,105 ‫باورم نمیشه چقدر ورَم کردن. ‫داره من رو می‌کشه. 139 00:08:47,735 --> 00:08:49,855 ‫- خب نظرت چیه؟ ‫- چی؟ 140 00:08:49,945 --> 00:08:52,315 ‫- نظرت چیه؟ ‫- در مورد چی؟ 141 00:08:52,395 --> 00:08:53,695 ‫در مورد تخمام؟ 142 00:08:53,775 --> 00:08:55,605 ‫نه، در مورد کانی چانگ 143 00:08:55,695 --> 00:08:57,525 ‫- در مورد چیش؟ ‫- خب، باید بهش خبر بدم 144 00:08:57,605 --> 00:08:59,565 ‫به هر حال و مجبور شدم شماره کاریم 145 00:08:59,655 --> 00:09:02,235 ‫رو بهش بدم تا اگه نتونست باهات ‫تماس بگیره به من زنگ بزنه 146 00:09:02,315 --> 00:09:04,985 ‫- شماره کاریت رو بهش دادی؟ ‫- آره 147 00:09:05,775 --> 00:09:07,815 ‫بهش بگو نه. نه 148 00:09:10,065 --> 00:09:12,565 ‫- جدی؟ ‫- جدی 149 00:09:13,315 --> 00:09:15,025 ‫باشه، یعنی... 150 00:09:15,605 --> 00:09:17,695 ‫تصمیمش با خودته. فقط فکر می‌کنم... 151 00:09:17,775 --> 00:09:20,445 ‫- چی فکر می‌کنی؟ ‫- من فقط... 152 00:09:20,525 --> 00:09:22,315 ‫فقط فکر می‌کنم باید باهاش حرف بزنی 153 00:09:22,395 --> 00:09:25,815 ‫چون اون خیلی آدم خوبی بود ‫و فکر کنم فقط باید... 154 00:09:25,905 --> 00:09:28,695 ‫قبل از این که تصمیم بگیری ‫تلفنی باهاش حرف بزنی 155 00:09:28,775 --> 00:09:30,355 ‫و تاد هم همین فکرو می‌کرد 156 00:09:30,445 --> 00:09:32,565 ‫تاد؟ این قضیه چه ربطی به اون داره؟ 157 00:09:32,655 --> 00:09:33,961 ‫هیچ ربطی بهش نداره 158 00:09:33,985 --> 00:09:35,171 ‫فقط وقتی زنگ زد اینجا بود 159 00:09:35,195 --> 00:09:36,395 ‫و به تلفن جواب داد 160 00:09:36,485 --> 00:09:38,121 ‫و وقتی تلفن رو قطع کردم با خودمون گفتیم، 161 00:09:38,145 --> 00:09:39,961 ‫"خدایا، الان با کانی چانگ ‫مجری تلویزیون حرف می‌زدیم" 162 00:09:39,985 --> 00:09:43,025 ‫وای، یه هورای خیلی گُنده 163 00:09:43,105 --> 00:09:46,355 ‫کانی چانگ مجریِ تلویزیون. اوه! 164 00:09:47,905 --> 00:09:49,865 ‫من نمی‌خوام اون کثافـ... نمی‌خوام اون عوضی 165 00:09:49,905 --> 00:09:51,315 ‫تلفنِ ما رو جواب بده، باشه؟ 166 00:09:51,395 --> 00:09:52,985 ‫من با اون خط کار می‌کنم 167 00:09:53,605 --> 00:09:56,235 ‫نمی‌خوام صداش نمایندۀ کار من باشه 168 00:09:56,315 --> 00:09:57,815 ‫خب فقط باهاش حرف بزن، دومنیک 169 00:09:57,905 --> 00:10:00,195 ‫اون، اون آدمِ خیلی خوبیه 170 00:10:00,275 --> 00:10:02,235 ‫آره، مطمئنم آدمِ خیلی خیلی خوبیه 171 00:10:02,315 --> 00:10:04,525 ‫چون به شدت یه چیزی ازت می‌خواد 172 00:10:04,605 --> 00:10:06,565 ‫گوش کن، جوی، کانی چانگ قرار نیست 173 00:10:06,655 --> 00:10:08,235 ‫بهترین دوست جدیدت باشه، خب؟ 174 00:10:08,315 --> 00:10:09,815 ‫می‌دونم اون بهترین دوستِ جدیدم نیست 175 00:10:09,905 --> 00:10:12,025 ‫من همچین چیزی نمی‌خوام. ‫من دارم با چندتا مشکل 176 00:10:12,105 --> 00:10:14,105 ‫سر و کله می‌زنم، همونطور که داری می‌بینی 177 00:10:15,605 --> 00:10:18,815 ‫نمی‌خوام سیرکِ رسانه‌ها ‫دور خونه‌مون رو بگیره 178 00:10:17,488 --> 00:10:18,821 179 00:10:19,395 --> 00:10:21,235 ‫خیلی خب، اون داره فریبت میده 180 00:10:21,315 --> 00:10:23,145 ‫من، من احمق نیستم 181 00:10:24,105 --> 00:10:25,815 ‫چه فکر کنی احمقم یا نه 182 00:10:26,355 --> 00:10:28,525 ‫اوه، بیخیال بابا 183 00:10:31,195 --> 00:10:33,025 ‫می‌دونی واقعاً چه آرزویی از ته دل دارم؟ 184 00:10:33,105 --> 00:10:37,735 ‫آرزو می‌کنم ای کاش فقط می‌تونستی جوری که ‫از برادرت مراقبت می‌کنی مراقبِ من باشی 185 00:10:35,946 --> 00:10:37,738 186 00:10:37,815 --> 00:10:39,905 ‫اوه، باورم نمیشه 187 00:10:40,945 --> 00:10:44,775 ‫این سورپرایز خیلی خوبی می‌شد 188 00:10:44,855 --> 00:10:47,855 ‫که دوست پسرم ازم مراقبت کنه 189 00:10:48,655 --> 00:10:51,195 ‫این اتفاق نمیوفته، مگه نه؟ ‫چون من دیوونه نیستم. 190 00:10:52,355 --> 00:10:54,395 ‫خب، این قابل بحثه 191 00:10:55,775 --> 00:10:57,025 ‫- کونِ لقت ‫- بیخیال 192 00:10:57,105 --> 00:10:58,945 ‫فقط این کارو نکن، باشه؟ 193 00:10:59,025 --> 00:11:01,855 ‫الان نه. جلوی خودت رو بگیر، باشه؟ 194 00:11:01,945 --> 00:11:03,735 ‫خودت رو کنترل کن 195 00:11:03,815 --> 00:11:06,025 ‫خب من... معذرت می‌خوام، باشه؟ 196 00:11:06,105 --> 00:11:08,695 ‫من فکر نمی‌کنم تو احمقی 197 00:11:09,525 --> 00:11:12,025 ‫و فکر نمی‌کنم دیوونه‌ای. این شرایط برام سخته 198 00:11:12,105 --> 00:11:13,815 ‫برای تو سخته. برای همه‌مون سخته 199 00:11:13,905 --> 00:11:15,385 ‫ولی مجبورم مراقبِ برادرم باشم 200 00:11:15,445 --> 00:11:16,985 ‫این قابل مذاکره نیست، حله؟ 201 00:11:17,065 --> 00:11:19,355 ‫فقط کاریه که مجبورم انجام بدم 202 00:11:19,445 --> 00:11:20,905 ‫باید انجامش بدم 203 00:11:21,235 --> 00:11:22,445 ‫حله 204 00:11:23,395 --> 00:11:25,985 ‫تو کارت رو بکن. برو سراغش، دومنیک 205 00:11:26,065 --> 00:11:27,315 ‫جوی 206 00:11:27,775 --> 00:11:30,735 ‫جوی، من که حرفِ غیرمنطقی نمی‌زنم 207 00:11:34,735 --> 00:11:37,985 ‫من هنری رود هستم، پلاک 67 خیابون جیلت 208 00:11:38,065 --> 00:11:39,195 ‫این چهارمین تماسِ من... 209 00:11:39,275 --> 00:11:40,371 ‫- لعنتی ‫- در عرض سه روزه 210 00:11:40,395 --> 00:11:41,985 ‫دوست دارم بدونم کِی 211 00:11:42,065 --> 00:11:43,695 ‫قراره برگردی و اینجا کار کنی 212 00:11:43,775 --> 00:11:45,735 ‫اگه اصلاً ممکن باشه، دوست دارم 213 00:11:45,815 --> 00:11:50,145 ‫بتونم وقتی برف شروع میشه از پنجره دفترم ‫بیرون رو نگاه کنم و داربستت رو نبینم 214 00:11:47,488 --> 00:11:50,154 215 00:11:52,315 --> 00:11:54,275 ‫سلام، من بازرس تری ریورز هستم 216 00:11:54,355 --> 00:11:56,291 ‫تماس گرفتم تا درخواست یه مصاحبه با توماس بردزی 217 00:11:56,315 --> 00:11:57,985 ‫در اولین فرصت ممکن رو بکنم 218 00:11:58,065 --> 00:11:59,945 ‫لطفاً با شماره 2921314 تماس بگیرید 219 00:12:00,025 --> 00:12:02,145 ‫برو ته صفِ وامونده عوضی 220 00:12:02,235 --> 00:12:04,105 ‫پشت کانی چانگ 221 00:12:05,485 --> 00:12:07,001 ‫سلام، من لیسا شفر هستم 222 00:12:07,025 --> 00:12:09,105 ‫با دومنیک بردزی کار دارم 223 00:12:09,195 --> 00:12:11,985 ‫من مددکار اجتماعی تیمارستان جنایی هچ هستم 224 00:12:12,065 --> 00:12:14,065 ‫در مورد برادرتون توماس تماس گرفتم 225 00:12:14,145 --> 00:12:17,025 ‫می‌دونم که وقتی برادرتون رو بستری کردید 226 00:12:17,105 --> 00:12:18,355 ‫یکم آشوب به وجود اومد 227 00:12:18,445 --> 00:12:20,355 ‫ولی می‌خواستم بهتون خبر بدم که دیدمش 228 00:12:20,445 --> 00:12:22,065 ‫و اون حالش خیلی خوبه 229 00:12:22,145 --> 00:12:24,735 ‫در شرایط فعلی حالش خوبه 230 00:12:24,815 --> 00:12:27,145 ‫من تا ساعت 11 امشب اینجا هستم 231 00:12:27,235 --> 00:12:29,195 ‫و ساعت 8 صبح هم اینجام 232 00:12:29,275 --> 00:12:33,235 ‫با شماره 6179300 با من تماس بگیرید 233 00:12:33,315 --> 00:12:35,565 ‫اگه سؤالی دارید یا می‌خواید بدونید 234 00:12:35,655 --> 00:12:37,855 ‫برادرتون در هر وقتی حالش چطوره 235 00:12:37,945 --> 00:12:40,905 ‫راستش امشب حالش خیلی خوبه. ‫تازه دیدمش. 236 00:12:40,985 --> 00:12:44,565 ‫و اون رو به بخش مراقبتِ اختصاصی ‫منتقل کردن، که خوبه 237 00:13:05,735 --> 00:13:07,065 ‫سلام 238 00:13:07,145 --> 00:13:09,985 ‫- شما باید برادرش باشی ‫- آره، من دومنیک بردزی هستم 239 00:13:10,065 --> 00:13:13,315 ‫سلام، لیسا شفر. یه پیغام براتون گذاشته بودم 240 00:13:13,395 --> 00:13:15,605 ‫ممنون که خیلی سریع اومدید اینجا 241 00:13:15,695 --> 00:13:17,235 ‫بفرمایید بشینید 242 00:13:19,655 --> 00:13:21,945 ‫آره، خب تا امروز صبح ‫پیغام‌تون به دستم نرسیده بود، 243 00:13:22,025 --> 00:13:23,605 ‫ولی مشخصه که یه جور 244 00:13:23,695 --> 00:13:25,775 ‫سوتفاهمی در مورد 245 00:13:25,855 --> 00:13:27,445 ‫- برادرم پیش اومده ‫- ببخشید 246 00:13:27,525 --> 00:13:28,815 ‫الو، شفر 247 00:13:30,065 --> 00:13:33,195 ‫آره، عزیزم، حالت چطوره؟ 248 00:13:33,275 --> 00:13:35,605 ‫نه عزیزم، الان یه نفر تو دفتر پیشمه 249 00:13:35,695 --> 00:13:38,145 ‫مامانی کار داره. آره 250 00:13:39,315 --> 00:13:41,025 ‫ممنون. دوستت دارم، خدافظ 251 00:13:41,105 --> 00:13:43,275 ‫شرمنده 252 00:13:43,355 --> 00:13:45,395 ‫دخترم خیلی شیطونه 253 00:13:45,485 --> 00:13:48,855 ‫بله، خب اسم واقعیت دومنیکوئه، هان؟ 254 00:13:49,605 --> 00:13:50,905 ‫آره، از کجا این رو می‌دونی؟ 255 00:13:50,985 --> 00:13:53,195 ‫تو سوابق برادرت نوشته شده بود 256 00:13:53,485 --> 00:13:56,395 ‫چیه، یه نام خانوادگیه؟ 257 00:13:56,855 --> 00:13:58,775 ‫اسم پدربزرگم رو روی من گذاشتن 258 00:13:58,855 --> 00:14:00,655 ‫اوه 259 00:14:00,735 --> 00:14:04,025 ‫اسم پدربزرگ منم دومنیکوئه 260 00:14:04,105 --> 00:14:05,815 ‫خنده‌دار نیست؟ 261 00:14:05,905 --> 00:14:07,565 ‫آره، دومنیکو پارلاپیانو 262 00:14:07,655 --> 00:14:09,355 ‫اسم دهن پُر کنیه نه؟ 263 00:14:10,855 --> 00:14:13,525 ‫فقط سعی دارم پرونده برادرت ‫رو به اینجا منتقل کنم 264 00:14:13,605 --> 00:14:16,145 ‫ولی می‌دونی چیکار می‌کنم، ‫همش دکمه شیفت رو می‌زنم 265 00:14:16,235 --> 00:14:18,275 ‫میشه فقط در مورد برادرم حرف بزنیم؟ 266 00:14:18,355 --> 00:14:20,355 ‫من چطور از اینجا میارمش بیرون؟ 267 00:14:20,735 --> 00:14:22,445 ‫خیلی خب، می‌تونیم 268 00:14:22,735 --> 00:14:26,815 ‫برادرت توماس، طی یه حکمِ ‫‏15 روزه به اینجا منتقل شده 269 00:14:25,071 --> 00:14:26,821 270 00:14:26,905 --> 00:14:29,945 ‫این یعنی اون 15 روز اینجا ‫تحتِ مراقبت می‌مونه 271 00:14:30,025 --> 00:14:31,985 ‫وقتی دورۀ مراقبت تموم شه، 272 00:14:32,065 --> 00:14:33,815 ‫پرونده‌ش برای رفتارسنجی ارسال میشه، 273 00:14:33,905 --> 00:14:36,105 ‫و بعدش به احتمال زیاد میره پی.اس.آر.بی 274 00:14:36,195 --> 00:14:38,605 ‫- خیلی خب، گوش کن، من... ببین ‫- بله 275 00:14:38,695 --> 00:14:40,565 ‫من نمی‌خوام بی‌ادبی کنم، باشه؟ 276 00:14:40,655 --> 00:14:43,695 ‫چون تو اولین انسانی هستی ‫که اینجا بهش برخوردم 277 00:14:43,775 --> 00:14:47,195 ‫ولی اول از همه با کلمات مخفف با من حرف نزن 278 00:14:47,275 --> 00:14:50,525 ‫و دوماً با من از حکم 15 روزه حرف نزن، 279 00:14:50,605 --> 00:14:52,695 ‫چون من امروز از اینجا مرخصش می‌کنم 280 00:14:52,945 --> 00:14:55,525 ‫- آره ‫- باشه؟ 281 00:14:55,605 --> 00:14:57,105 ‫چطوره لحنت رو عوض کنی؟ 282 00:14:57,445 --> 00:15:00,065 ‫باشه، فقط یه نفس عمیق بکش و آروم باش 283 00:15:00,145 --> 00:15:02,815 ‫من وقتی آروم میشم که این طفره رفتنا تموم شه 284 00:15:02,905 --> 00:15:05,565 ‫کاری که باید بکنی اینه که ‫با دکترش تماس بگیری، 285 00:15:05,655 --> 00:15:07,315 ‫دکتر ویلیس الرز 286 00:15:07,395 --> 00:15:09,945 ‫اون بهت میگه، اون... این اشتباه یه نفره 287 00:15:10,025 --> 00:15:13,105 ‫اون جاش اینجا نیست و باید ‫تو مرکز توانبخشی ستل باشه 288 00:15:13,195 --> 00:15:17,275 ‫خب، دکتر الرز دیگه پزشکِ برادرتون نیست 289 00:15:17,355 --> 00:15:20,565 ‫- اون به اینجا منتقل شده ‫- کی منتقلش کرده؟ 290 00:15:20,655 --> 00:15:23,145 ‫دفتر فرمانداری ایالتی تو هارتفورد 291 00:15:23,235 --> 00:15:24,735 ‫ولی همش خبر بد نیست 292 00:15:24,815 --> 00:15:26,525 ‫دکتر پاتل روان‌پزشکِ جدیدشه، 293 00:15:26,605 --> 00:15:28,235 ‫که کارش حرف نداره 294 00:15:28,315 --> 00:15:31,235 ‫خیلی خب، نه، دکتر الرز پزشکِ برادر منه 295 00:15:31,315 --> 00:15:34,775 ‫اون چهار سالِ گذشته پزشک برادر ‫من بوده و درمانش می‌کرده 296 00:15:33,237 --> 00:15:34,780 297 00:15:34,855 --> 00:15:36,655 ‫و اکثراً درمانش موفق بوده 298 00:15:36,735 --> 00:15:39,905 ‫موفق بوده؟ برادرت دستش رو قطع کرد 299 00:15:39,985 --> 00:15:43,235 ‫من... هر دفعه که یه حمله بهش دست داده، 300 00:15:43,315 --> 00:15:44,395 ‫تو مرکز ستل بستری میشه 301 00:15:44,485 --> 00:15:46,275 ‫پس چرا از اینجا سر در آورده، هان؟ 302 00:15:46,355 --> 00:15:48,235 ‫اون عملاً اونجا موندگار شده، 303 00:15:48,315 --> 00:15:50,065 ‫و اگه یه زنگ می‌زدی، 304 00:15:50,145 --> 00:15:53,195 ‫اگه وقت می‌ذاشتی تا به حرفی ‫که بهت می‌زنم گوش بدی... 305 00:15:53,275 --> 00:15:54,541 ‫- و یه زنگ می‌زدی ‫- می‌دونی چیه؟ 306 00:15:54,565 --> 00:15:56,315 ‫- از لحنت خوشم نمیاد ‫- هه. شرمنده! 307 00:15:56,395 --> 00:15:59,235 ‫واقعاً خوشم نمیاد، نه. ‫اگه می‌خوای می‌تونی بری. 308 00:15:59,315 --> 00:16:01,945 ‫.من یه حامیم ‫.برای حمایت از تو و برادرت اینجام 309 00:16:02,025 --> 00:16:04,485 ‫- پس تمومش کن ‫- به من گوش بده 310 00:16:04,565 --> 00:16:08,395 ‫برادرم جاش اینجا نیست. هیچ پشتیبانی نداره 311 00:16:08,485 --> 00:16:11,315 ‫- درک می‌کنم ‫- احتمالاً همین الان وحشت کرده 312 00:16:11,395 --> 00:16:13,855 ‫مثل این می‌مونه که یه خرگوش ‫رو بندازی وسط یه گله گرگ 313 00:16:13,945 --> 00:16:17,235 ‫اون اینجا دوام نمیاره. ‫و مسئولیتش گردنِ توئه. 314 00:16:17,605 --> 00:16:20,671 ‫- خب، مسئولیتش با من نیست، ولی مرسی که گفتی ‫- پس مسئولیتش با کیه؟ 315 00:16:20,695 --> 00:16:22,775 ‫من رُک و راست بهت می‌گم، دومنیک، باشه؟ 316 00:16:22,855 --> 00:16:25,445 ‫برادرت تو یه بیمارستان جنایی بستری شده 317 00:16:25,525 --> 00:16:27,605 ‫چون بیماری روانیِ شدیدی داره 318 00:16:27,695 --> 00:16:29,445 ‫و یه جرم مهم مرتکب شده 319 00:16:29,525 --> 00:16:30,945 ‫چی، چه جرمی؟ 320 00:16:31,025 --> 00:16:32,815 ‫- خودت می‌دونی چیکار کرده ‫- چیکار کرده؟ 321 00:16:32,905 --> 00:16:35,001 ‫- می‌دونی چیکار کرده ‫- چون مطالعه بعد از ظهر 322 00:16:35,025 --> 00:16:38,105 ‫یه پیرزن رو خراب کرده و یه ذره ‫خون ریخته رو فرش کتابخونه؟ 323 00:16:38,195 --> 00:16:41,065 ‫- یه ذره؟ ‫- البته کاری که کرده کاملاً ناجوره، بله 324 00:16:41,145 --> 00:16:43,445 ‫من هیچکدوم از کارهاش رو رد نمی‌کنم 325 00:16:43,525 --> 00:16:45,395 ‫ولی چه جرم مهمی مرتکب شده؟ 326 00:16:45,485 --> 00:16:46,961 ‫یه سلاح خطرناک رو تو هوا تکون می‌داد 327 00:16:46,985 --> 00:16:49,815 ‫آره، اون... اون کار رو با خودش کرد 328 00:16:49,905 --> 00:16:51,905 ‫آره، ولی می‌دونی چیه؟ ‫خودش هم به حساب میاد 329 00:16:51,985 --> 00:16:54,525 ‫از سلاح روی خودش استفاده کرد ‫و خودشم حسابه، دومنیک 330 00:16:55,735 --> 00:16:59,065 ‫گوش کن، من اون رو بهتر از هرکسی می‌شناسم 331 00:16:59,145 --> 00:17:01,315 ‫و احتمالاً من خطرناک‌تر از اونم 332 00:17:01,395 --> 00:17:02,695 ‫این مرد بی‌آزاره 333 00:17:02,775 --> 00:17:04,695 ‫می‌دونی به نظرم مشکلت چیه؟ 334 00:17:04,775 --> 00:17:06,655 ‫اگه بتونی یه دقیقه آروم بگیری، 335 00:17:06,735 --> 00:17:09,105 ‫الان یه چیزی رو بهت توضیح میدم، باشه؟ 336 00:17:09,395 --> 00:17:11,655 ‫تو فرض می‌کنی که این بدترین جای دنیاست 337 00:17:11,735 --> 00:17:14,445 ‫که برادرت توش باشه، و شاید اینطور نباشه 338 00:17:14,525 --> 00:17:19,065 ‫و بعلاوه دومنیک، تو هیچ کاری ‫نمی‌تونی در موردش انجام بدی 339 00:17:20,065 --> 00:17:22,395 ‫هیچی. از دستت خارجه 340 00:17:23,105 --> 00:17:27,445 ‫توماس قراره حداقل 15 روز ‫به دستور دادگاه اینجا بمونه 341 00:17:34,485 --> 00:17:37,275 ‫باشه، خب چی... بعدش چه اتفاقی میوفته؟ 342 00:17:37,355 --> 00:17:39,145 ‫بعد از 15 روز چی میشه؟ 343 00:17:39,235 --> 00:17:42,025 ‫تیم ارزیابی واحد دو یه توصیه نامه 344 00:17:42,105 --> 00:17:44,565 ‫برای قاضیِ رفتارسنجی می‌نویسه ‫که یا مرخصه، 345 00:17:44,655 --> 00:17:47,315 ‫به یه مرکز دیگه منتقل میشه، یا اینجا می‌مونه 346 00:17:47,395 --> 00:17:49,275 ‫تحتِ نظارت هیئت تجدیدنظر 347 00:17:49,355 --> 00:17:51,065 ‫هیئت تجدیدنظر چیکار می‌کنه؟ 348 00:17:51,605 --> 00:17:53,145 ‫اونا بستریش می‌کنن 349 00:17:53,235 --> 00:17:55,565 ‫- برای چه مدت؟ ‫- به مدت یک سال 350 00:17:55,815 --> 00:17:58,355 ‫- یک سال؟! ‫- می‌دونم. باشه، باشه، خشونت 351 00:17:58,445 --> 00:17:59,445 ‫و داد زدن کافیه 352 00:17:59,525 --> 00:18:01,195 ‫شاید بتونی یه ذره آروم بشی 353 00:18:01,275 --> 00:18:02,775 ‫می‌دونم... می‌دونم ناراحت‌کننده‌ست 354 00:18:02,855 --> 00:18:04,945 ‫یه سال؟ چطور قراره بهش نگاه کنم 355 00:18:05,025 --> 00:18:07,815 ‫وقتی، وقتی امروز می‌بینمش ‫و تو چشماش نگاه کنم 356 00:18:07,905 --> 00:18:11,275 ‫و بهش بگم: "هی توماس، ‫ماجرا از این قراره، خب؟" 357 00:18:11,355 --> 00:18:13,025 ‫- آره ‫- "تو 15 روز اینجا می‌مونی 358 00:18:13,105 --> 00:18:16,025 ‫و احتمالاً 365 روز بعدش" 359 00:18:16,105 --> 00:18:18,315 ‫چطور باید این رو بهش بگم؟ 360 00:18:18,905 --> 00:18:20,081 ‫شما امروز نمی‌تونی اون رو ببینی 361 00:18:20,105 --> 00:18:21,541 ‫اوه، تو دیگه واقعاً نوبری 362 00:18:21,565 --> 00:18:23,605 ‫اوه، کافیه دومنیک، جدی می‌گم 363 00:18:24,065 --> 00:18:25,425 ‫- جدی می‌گم ‫- چرا امروز نمی‌تونم 364 00:18:25,485 --> 00:18:27,291 ‫- اون رو ببینم؟ ‫- چون پروتکلش اینه 365 00:18:27,315 --> 00:18:29,485 ‫اون تحتِ یه وضعیت فوق امنیتی اینجاست 366 00:18:29,565 --> 00:18:31,945 ‫توماس و من باید یه فهرست ملاقاتی... 367 00:18:32,025 --> 00:18:34,065 ‫- تا پنج نفر تعیین کنیم ‫- این چقدر طول می‌کشه؟ 368 00:18:34,145 --> 00:18:35,791 ‫معمولاً دو هفته طول می‌کشه تا تأیید شه 369 00:18:35,815 --> 00:18:38,445 ‫دو هفته. اون که دو هفته ‫دیگه از اینجا مرخص میشه 370 00:18:38,525 --> 00:18:40,695 ‫لزوماً اینطور نیست 371 00:18:43,065 --> 00:18:46,275 ‫شرمنده، ولی می‌تونی هر وقت ‫خواستی باهام تماس بگیری 372 00:18:46,355 --> 00:18:47,775 ‫روز یا شب 373 00:18:47,855 --> 00:18:49,495 ‫یه قرار با دکتر پاتل واست میذارم 374 00:18:49,525 --> 00:18:51,815 ‫در واقع، می‌دونی چیه؟ ‫بذار الان بهش زنگ بزنم 375 00:18:51,905 --> 00:18:53,105 ‫و ببینم می‌تونه تو رو ببینه 376 00:18:53,195 --> 00:18:55,155 ‫مطمئنم اون می‌تونه جواب‌های ‫مفیدی به سؤالات بده 377 00:18:55,235 --> 00:18:57,565 ‫ولی بهت می‌گم، تو دفترش داد نزن 378 00:18:57,655 --> 00:18:58,655 ‫اون تحملش نمی‌کنه 379 00:19:00,655 --> 00:19:02,735 ‫آره، سلام، لیسا شفر هستم 380 00:19:03,485 --> 00:19:05,145 ‫خوبم، ممنون. تو چطوری؟ 381 00:19:05,235 --> 00:19:08,655 ‫فکر می‌کنی وقت داری برادر توماس بردزی، ‫دومنیک رو ببینی؟ 382 00:19:06,571 --> 00:19:08,655 383 00:19:08,735 --> 00:19:11,195 ‫اون خیلی مشتاقه که ببینتت 384 00:19:12,945 --> 00:19:14,605 ‫- ساعت 5 عصر چطوره؟ ‫- خوبه 385 00:19:14,695 --> 00:19:16,235 ‫ساعت 5 عصر خوبه 386 00:19:16,855 --> 00:19:18,525 ‫باشه، خیلی ممنون 387 00:19:19,275 --> 00:19:20,945 ‫اینم از این. می‌دونی، سرش خیلی شلوغه، 388 00:19:21,025 --> 00:19:22,525 ‫پس عالیه که امروز وقت گرفتیم 389 00:19:22,605 --> 00:19:24,985 ‫حالا گوش کن، من امروز برادرت رو می‌بینم 390 00:19:25,065 --> 00:19:27,275 ‫بهش می‌گم که تو اینجا بودی ‫و سعی داشتی ببینیش 391 00:19:27,355 --> 00:19:29,371 ‫چیز دیگه‌ای هست که بخوای از طرفت بهش بگم؟ 392 00:19:29,395 --> 00:19:31,905 ‫- نه مرسی ‫- چیزی نیست که بخوای بهش بگم؟ 393 00:19:32,445 --> 00:19:33,985 ‫نه، گمونم کافیه 394 00:19:34,065 --> 00:19:35,735 ‫چطوره بهش بگم دوستش داری 395 00:19:36,525 --> 00:19:39,905 ‫- اون می‌دونه ‫- آره، خب همه دوست دارن بشنونش 396 00:19:41,655 --> 00:19:43,275 ‫باشه، حله. بهش بگو دوستش دارم 397 00:19:43,355 --> 00:19:44,855 ‫باشه، بهش می‌گم 398 00:20:37,605 --> 00:20:39,655 ‫- صبح بخیر، خانم رود ‫- اوه 399 00:20:39,735 --> 00:20:41,735 ‫- صبح بخیر ‫- صبح بخیر 400 00:20:41,815 --> 00:20:44,525 ‫هی، می‌تونم با شوهرتون حرف بزنم؟ 401 00:20:44,605 --> 00:20:46,171 ‫اون چندتا پیغام برام گذاشته 402 00:20:46,195 --> 00:20:48,605 ‫نه، نمی‌تونم مزاحمش بشم. ‫داره می‌نویسه. 403 00:20:48,985 --> 00:20:52,275 ‫یا از مستی الکل بیهوش شده 404 00:20:53,905 --> 00:20:57,655 ‫باشه، خب، میشه از طرفم ‫ازش معذرت خواهی کنید؟ 405 00:20:57,735 --> 00:20:59,985 ‫بابتِ تأخیر. آخه، مشخصه که 406 00:21:00,065 --> 00:21:01,485 ‫نمیشه این بارون رو کاریش کرد 407 00:21:01,565 --> 00:21:03,235 ‫- نه ‫- و من شخصاً... 408 00:21:03,315 --> 00:21:04,905 ‫درگیر یه مشکلاتی بودم... 409 00:21:04,985 --> 00:21:07,775 ‫- آره، فکرش رو می‌کردیم ‫- که از اختیار خودم خارجه 410 00:21:07,855 --> 00:21:09,945 ‫برادرت حالش چطوره؟ 411 00:21:10,025 --> 00:21:11,331 ‫آره، حالش خوبه. بهتره 412 00:21:11,355 --> 00:21:13,315 ‫ولی گوش کن، بسته به آب و هوا، 413 00:21:13,395 --> 00:21:16,235 ‫نهایتش تا 6 هفته این کار رو تموم می‌کنم 414 00:21:16,315 --> 00:21:19,485 ‫این جبهه هوا تا 24 ساعت آینده رد میشه 415 00:21:19,565 --> 00:21:21,081 ‫و بعدش با نهایت توان کارم رو ادامه میدم 416 00:21:21,105 --> 00:21:23,025 ‫پس لازم نیست مدام بهم زنگ بزنه، باشه؟ 417 00:21:23,105 --> 00:21:27,235 ‫خیلی خب، اشکالی نداره. ‫جدی می‌گم، اشکالی نداره. 418 00:21:27,315 --> 00:21:28,485 ‫خیلی خب 419 00:21:29,145 --> 00:21:30,655 ‫خب به هر حال اون بالا داره چی می‌نویسه؟ 420 00:21:30,735 --> 00:21:32,065 ‫رُمانِ عالی آمریکایی؟ 421 00:21:33,945 --> 00:21:37,195 ‫اوه، یه روایتِ غیرداستانیه 422 00:21:37,275 --> 00:21:39,655 ‫یه جور افشاگریه. نمی‌دونم 423 00:21:39,735 --> 00:21:42,445 ‫افشاگری؟ دستِ کیو رو می‌کنه؟ ‫نقّاش‌های خونه؟ 424 00:21:46,775 --> 00:21:49,945 ‫خیلی خب، پس سعی می‌کنم ‫فردا یه سر بیام اینجا 425 00:21:50,025 --> 00:21:51,605 ‫اوه، حتماً بیا، آره 426 00:21:51,695 --> 00:21:54,275 ‫تا وقتی که کارم اینجا تموم شه تو و شوهرت 427 00:21:54,355 --> 00:21:55,775 ‫حالتون از دیدنم بهم می‌خوره 428 00:21:55,855 --> 00:21:58,855 ‫اینطور فکر می‌کنی، واقعاً؟ ‫من که فکر نمی‌کنم. 429 00:21:59,525 --> 00:22:01,355 ‫ممنون، خانم رود 430 00:22:26,145 --> 00:22:28,025 ‫هیچ جا خونۀ آدم نمیشه 431 00:22:29,235 --> 00:22:30,525 ‫تنها کسی که تو خونه‌ای مونده بود 432 00:22:30,605 --> 00:22:32,855 ‫که پدربزرگم برای خانوادش ساخته بود 433 00:22:32,945 --> 00:22:34,695 ‫ری بردزی بود 434 00:22:34,775 --> 00:22:37,565 ‫یه "واسپ" از یانگزتاونِ اوهایو ‫(طبقۀ بانفوذ آمریکاییان سفیدپوست) 435 00:22:39,815 --> 00:22:42,275 ‫هیچکس با خونِ تمپستا توش ساکن نبود 436 00:22:43,525 --> 00:22:45,445 ‫حتی کسی با خونِ ایتالیایی هم نبود 437 00:22:53,605 --> 00:22:54,905 ‫ری؟ 438 00:22:56,315 --> 00:22:59,025 ‫برگشتن به پلاک 68 خیابون هالی‌هاک 439 00:22:59,105 --> 00:23:02,355 ‫همیشه باعث می‌شد احساس ‫عصبانیت و کوچیک بودن کنم 440 00:23:02,445 --> 00:23:06,025 ‫دوباره ده ساله و ناتوان می‌شدم 441 00:23:12,605 --> 00:23:16,855 ‫وقتی داشتم بزرگ می‌شدم، مدام ‫آرزوی مرگِ پدرخونده‌م رو می‌کردم 442 00:23:16,945 --> 00:23:18,775 ‫عملاً برام یه سرگرمی شده بود 443 00:23:22,275 --> 00:23:25,655 ‫من چندین و چند بار تو ذهنم کشته بودمش 444 00:23:28,105 --> 00:23:32,815 ‫از رو صخره‌هایی انداخته بودمش پایین، ‫تو وانِ حموم با برق کشته بودمش 445 00:23:32,905 --> 00:23:35,605 ‫تو حادثه‌های شکار با تیر کشته بودمش 446 00:23:36,905 --> 00:23:39,735 ‫تابستونی که پدربزرگم مُرد همون تابستونی بود 447 00:23:39,815 --> 00:23:42,525 ‫که مادرم توماس و من رو حامله بود 448 00:23:43,775 --> 00:23:45,605 ‫از مردی حامله بود که احتمالاً 449 00:23:45,695 --> 00:23:47,985 ‫هرگز قرار نبود اسمش رو بدونم 450 00:23:50,445 --> 00:23:52,525 ‫اون از ما خبر داشت؟ 451 00:23:54,655 --> 00:23:56,655 ‫چرا اون رو ازمون پنهون می‌کرد؟ 452 00:23:58,105 --> 00:24:00,525 ‫یعنی حقیقت واقعاً انقدر بد بود؟ 453 00:24:02,655 --> 00:24:04,695 ‫خیلی شرمنده که جور در نیومد 454 00:24:06,985 --> 00:24:09,695 ‫خیلی خب دیگه. مراقب خودت باش، جنت 455 00:24:11,315 --> 00:24:12,815 ‫دروغگو 456 00:24:13,655 --> 00:24:15,145 ‫چی شد؟ 457 00:24:15,655 --> 00:24:17,025 ‫رفیق 458 00:24:18,985 --> 00:24:20,275 ‫نتونستی بفروشی 459 00:24:21,775 --> 00:24:24,735 ‫فقط یه روز مرخصی گرفتم ‫برم شهر و اون چیکار کرد؟ 460 00:24:25,605 --> 00:24:29,395 ‫نظرش عوض شد و رفت یه فورد تورس ‫از اون سر شهر خرید 461 00:24:32,695 --> 00:24:35,195 ‫پس فقط به پنج نفر اجازه ‫ملاقات باهاش رو میدن؟ 462 00:24:35,945 --> 00:24:38,195 ‫باید یه تأیید صلاحیت امنیتی ‫رو پشت سر بذاری، 463 00:24:38,275 --> 00:24:39,985 ‫بعدش باید بری جستجوی بدنی بشی، 464 00:24:40,065 --> 00:24:43,315 ‫و بعدش باید از یه دستگاه فلزیاب رد بشی 465 00:24:43,395 --> 00:24:45,855 ‫کاری که باهات کردن جستجوی بدنی نیست، مرد 466 00:24:45,945 --> 00:24:47,195 ‫این تقریباً... 467 00:24:48,395 --> 00:24:49,945 ‫خشونتِ پلیسه 468 00:24:51,735 --> 00:24:54,145 ‫- ازش عکس گرفتی؟ ‫- نه 469 00:24:54,235 --> 00:24:56,945 ‫پس باید بری ازش عکس بندازی، ‫قبل از این که خوب بشه 470 00:24:57,025 --> 00:24:59,105 ‫باید اون لعنتی رو مستندسازی کنی 471 00:24:59,195 --> 00:25:01,485 ‫باید امروز بری پیش یه دکتر 472 00:25:01,565 --> 00:25:04,235 ‫و ازش عکس بگیری، منظورم عکس‌های واقعیه 473 00:25:04,315 --> 00:25:06,815 ‫عکس‌های جذاب از تخم‌هات 474 00:25:06,905 --> 00:25:08,985 ‫تا مدارکِ مستند داشته باشی 475 00:25:09,065 --> 00:25:12,815 ‫می‌تونی ازش برای معامله کردن با این ‫حروم زاده ها استفاده کنی، مرد 476 00:25:12,905 --> 00:25:14,605 ‫عکس‌ها رو بهشون نشون بده و بگو، 477 00:25:14,695 --> 00:25:17,445 ‫"تو دادگاه می‌بینم‌تون مگر این‌که..." 478 00:25:18,065 --> 00:25:19,775 ‫"مگر این‌که چی؟" 479 00:25:20,695 --> 00:25:23,485 ‫"مگر این‌که برادرم رو برگردونید به مرکز ستل" 480 00:25:23,905 --> 00:25:25,945 ‫- فکرِ بدی نیست ‫- درسته؟ 481 00:25:26,695 --> 00:25:28,235 ‫و بعدش وقتی آوردیش بیرون، 482 00:25:28,315 --> 00:25:31,235 ‫دور بزن و به هر حال ازشون شکایت کن 483 00:25:32,275 --> 00:25:34,075 ‫تو این کارو می‌کردی، مگه نه، مرد؟ 484 00:25:34,145 --> 00:25:35,815 ‫- تو یه چشم بهم زدن ‫- تو خیلی... 485 00:25:35,905 --> 00:25:38,485 ‫تو یه چشم بهم زدن، مرد. ‫این یه فرصتِ عالیه. 486 00:25:38,565 --> 00:25:40,815 ‫دارم بهت می‌گم، از فرصت استفاده می‌کردم... 487 00:25:40,905 --> 00:25:42,855 ‫عاشقِ پولِ غرامتش می‌شدم. ‫پولیه که آسون در میاد. 488 00:25:42,945 --> 00:25:45,985 ‫- تلفنت ‫- این، این پول در آوردن از راه سخته 489 00:25:46,065 --> 00:25:48,065 ‫- تلفنت زنگ می‌زنه ‫- اون پول آسون در میاد 490 00:25:48,145 --> 00:25:49,905 ‫- باشه، تلفن رو بردار ‫- صدای تلفن رو می‌شنوم 491 00:25:50,145 --> 00:25:52,815 ‫کنستانتین موتورز، لیئو هستم 492 00:25:52,905 --> 00:25:54,525 ‫فروش رو خراب کردی؟ 493 00:25:54,605 --> 00:25:58,195 ‫نه قربان، اون، اون نظرش عوض شد برای همین... 494 00:25:58,275 --> 00:26:02,655 ‫- چی شد؟ ‫- اون فورد تورس رو تو تری ریورز انتخاب کرد 495 00:26:02,735 --> 00:26:05,905 ‫چی؟ اون عاشقِ اون ماشین بود کِی رفت؟ 496 00:26:05,985 --> 00:26:08,525 ‫فکر کنم لحظۀ آخر نظرش عوض شد 497 00:26:08,605 --> 00:26:10,565 ‫واسه همین... 498 00:26:10,655 --> 00:26:11,655 ‫چی شد؟ 499 00:26:11,735 --> 00:26:13,195 ‫من یه روز واسه تست ‫بازیگری رفتم مرخصی... 500 00:26:13,275 --> 00:26:16,355 ‫- و برای همین، اون فکر کرد... ‫- تو چیکار کردی؟ 501 00:26:16,445 --> 00:26:19,025 ‫باید اولویت‌هات رو مرتب کنی 502 00:26:19,105 --> 00:26:20,671 ‫یه روز رفتی مرخصی ‫و فروش رو خراب کردی 503 00:26:20,695 --> 00:26:22,025 ‫پیام بازرگانی نبود 504 00:26:22,105 --> 00:26:24,355 ‫این دفعه یه فیلم بلند بود 505 00:26:24,445 --> 00:26:27,025 ‫- که چی؟ ‫- یه فیلم ترسناک بود 506 00:26:29,395 --> 00:26:31,355 ‫برای نقش کارآگاه اصلی 507 00:26:31,445 --> 00:26:34,355 ‫یه سری نوجوانِ مسیحی هستن که دارن... 508 00:26:35,395 --> 00:26:37,855 ‫- حالا هرچی ‫- کشته میشن 509 00:26:39,065 --> 00:26:40,395 ‫قطع کن 510 00:26:40,485 --> 00:26:42,815 ‫نه... فقط قطع کن 511 00:26:44,195 --> 00:26:46,605 ‫- اون قطع کرد ‫- اون قطع کرد 512 00:26:48,195 --> 00:26:49,905 ‫باید برم 513 00:26:49,985 --> 00:26:52,315 ‫- یه فیلم ترسناک؟ ‫- چرا باید برگردم اونجا؟ 514 00:26:52,395 --> 00:26:53,501 ‫چرا خودش نمیاد اینجا؟ 515 00:26:53,525 --> 00:26:54,945 ‫اون نمی‌خواد من رو ببینه 516 00:26:55,025 --> 00:26:57,081 ‫بیخیال بابا، تو همیشه دامادِ موردعلاقش بودی 517 00:26:57,105 --> 00:26:58,565 ‫این مزخرفه 518 00:26:58,655 --> 00:27:00,445 ‫- اون ازم متنفره ‫- اینجا بمون 519 00:27:00,525 --> 00:27:02,105 ‫کجا دارم برم؟ 520 00:27:11,065 --> 00:27:12,235 ‫چطوری جین 521 00:27:23,025 --> 00:27:26,783 ‫« جین کنستانتین » 522 00:27:39,235 --> 00:27:41,905 ‫هی، بیدار شو مرد 523 00:27:45,945 --> 00:27:47,355 ‫بیدار شو 524 00:27:48,195 --> 00:27:50,985 ‫- ساعت چنده؟ ‫- ‏2:15‌ست 525 00:27:51,235 --> 00:27:53,195 ‫بعد از ظهر، اگه برات سؤال باشه 526 00:27:54,735 --> 00:27:57,605 ‫پسر، تو خیلی وضعت داغونه، رفیق 527 00:27:57,695 --> 00:28:00,355 ‫- مرسی مرد ‫- اصلاً می‌خوابی؟ 528 00:28:01,655 --> 00:28:03,985 ‫شبیه یکی از اون... 529 00:28:04,065 --> 00:28:06,355 ‫اون سگی که قیافۀ پژمرده داره چیه؟ 530 00:28:07,065 --> 00:28:08,905 ‫- و دندون‌هاش درب و داغونه؟ ‫- سگِ باست 531 00:28:08,985 --> 00:28:10,815 ‫سگِ باست. شبیه اون شدی 532 00:28:10,905 --> 00:28:12,485 ‫- گمشو ‫- فقط دارم بهت می‌گم، مرد 533 00:28:12,565 --> 00:28:14,395 ‫چون هیچکس دیگه قرار نیست بهت بگه 534 00:28:14,775 --> 00:28:16,485 ‫ماشینت خیلی درب و داغون شده 535 00:28:16,565 --> 00:28:18,041 ‫- آره، نگرانش نباش ‫- فقط دارم می‌گم 536 00:28:18,065 --> 00:28:19,605 ‫می‌تونم یه وانتِ ایسوزوی عالی واست جور کنم 537 00:28:19,695 --> 00:28:20,905 ‫یه قربانی دیگه پیدا کن 538 00:28:20,985 --> 00:28:22,735 ‫- جدی می‌گم، مرد ‫- نه 539 00:28:22,815 --> 00:28:24,525 ‫می‌تونم یه معامله خوب واست جور کنم 540 00:28:26,235 --> 00:28:27,065 ‫هی 541 00:28:27,145 --> 00:28:30,355 ‫آخرین باری که ماشین بهم فروختی، ‫جعبه دندۀ کوفتیش افتاد بیرون 542 00:28:28,363 --> 00:28:30,363 543 00:28:30,445 --> 00:28:32,905 ‫اون، من که اینجوری یادم نمیاد 544 00:28:33,445 --> 00:28:35,195 ‫- گوش کن ‫- الان حوصله ندارم، مرد 545 00:28:35,275 --> 00:28:36,695 ‫رسماً داغونم 546 00:28:36,775 --> 00:28:39,095 ‫گفتی برادرت می‌تونه تو اون فهرست ‫چندتا ملاقاتی داشته باشه؟ 547 00:28:39,145 --> 00:28:40,315 ‫پنج 548 00:28:40,735 --> 00:28:43,445 ‫باشه، خب، بهش بگو می‌تونه ‫اسم من رو توش بنویسه 549 00:28:43,855 --> 00:28:45,945 ‫یعنی اگه می‌خواد 550 00:28:47,855 --> 00:28:50,985 ‫آره، خوشحال میشم برم اونجا و فقط 551 00:28:52,145 --> 00:28:53,605 ‫مطمئن شم که اوضاعش روبراهه 552 00:28:53,695 --> 00:28:56,275 ‫آخه من و اونم چند سالی میشه ‫باهم رفاقت داریم، مگه نه؟ 553 00:28:57,145 --> 00:28:58,855 ‫آره، بهش می‌گم، مرسی 554 00:28:58,945 --> 00:29:00,395 ‫خیلی خب، داداش 555 00:29:36,485 --> 00:29:38,235 ‫بله؟ 556 00:29:39,525 --> 00:29:41,565 ‫- دومنیک؟ ‫- اوهوم 557 00:29:41,655 --> 00:29:43,235 ‫سلام مرد، من دیل هستم 558 00:29:43,655 --> 00:29:46,525 ‫اگه از نظرت اشکالی نداره ‫چندتا عکس ازت می‌گیرم 559 00:29:47,605 --> 00:29:49,905 ‫مشکلت کبودی و تورّم بیضه‌هاست، درسته؟ 560 00:29:49,985 --> 00:29:51,735 ‫- آره، مرد ‫- باشه 561 00:29:51,815 --> 00:29:53,355 ‫میشه بشینی جلوم؟ 562 00:29:54,735 --> 00:29:57,315 ‫فقط چندتا عکس از آسیب‌دیدگیت می‌گیرم 563 00:29:57,775 --> 00:30:00,525 ‫- باید آسیب‌دیدگی رو ببینم ‫- لعنتی. آره 564 00:30:02,025 --> 00:30:03,695 ‫خیلی خب، صبح بخیر عزیزم 565 00:30:03,775 --> 00:30:05,065 ‫برو که رفتیم 566 00:30:06,695 --> 00:30:08,315 ‫دو، سه 567 00:30:11,025 --> 00:30:12,235 ‫پلیس‌ها این‌کارو باهات کردن؟ 568 00:30:12,315 --> 00:30:14,145 ‫آره، مرد. یه نگهبان زندان 569 00:30:14,235 --> 00:30:16,105 ‫امان از این پلیس‌های لعنتی، مگه نه؟ 570 00:30:16,195 --> 00:30:18,445 ‫کاری که می‌کنی خیلی زیرکانه‌ست، مرد 571 00:30:18,525 --> 00:30:21,065 ‫جدی می‌گم، منم یه بار از پلیس‌ها کتک خوردم 572 00:30:21,525 --> 00:30:23,275 ‫باید یه کاری می‌کردم 573 00:30:23,355 --> 00:30:25,395 ‫داشتم از کنسرت اروسمیث برمی‌گشتم 574 00:30:25,485 --> 00:30:28,445 ‫اروسمیث رو می‌شناسی؟ ‫بهترین گروه موسیقی دنیاست 575 00:30:28,525 --> 00:30:31,775 ‫برادرم و من مثلِ چی نئشه بودیم 576 00:30:31,855 --> 00:30:34,605 ‫پلیس‌ها ما رو کشیدن کنار، ‫بهمون گفتن از ماشین پیاده شیم 577 00:30:34,695 --> 00:30:36,775 ‫برادرم بهشون گفت بیان این طرف 578 00:30:36,855 --> 00:30:38,815 ‫اونا زدن آش و لاشمون کردن 579 00:30:38,905 --> 00:30:42,145 ‫یعنی آش و لاشمون کردنا، مرد! 580 00:30:42,235 --> 00:30:46,025 ‫اگه مدرکی داشتم، الان آدمِ ثروتمندتری بودم 581 00:30:46,105 --> 00:30:49,025 ‫می‌دونی، ای کاش مغزِ تو رو داشتم، مرد... 582 00:31:58,905 --> 00:32:01,154 583 00:32:02,695 --> 00:32:04,315 ‫ساعت چنده؟ 584 00:32:10,855 --> 00:32:12,945 ‫عزیزم، از لحظه استفاده کن 585 00:32:13,025 --> 00:32:14,735 ‫باشه، باید... 586 00:32:14,815 --> 00:32:16,735 ‫- فقط... ‫- من به بچه رسیدگی می‌کنم 587 00:32:16,815 --> 00:32:18,815 ‫باشه، بیارش اینجا 588 00:32:20,985 --> 00:32:22,445 ‫عزیزم! 589 00:32:42,605 --> 00:32:43,905 ‫اوه! 590 00:32:48,195 --> 00:32:49,525 ‫دومنیک 591 00:32:51,815 --> 00:32:53,695 ‫- نه ‫- یه مشکلی پیش اومده 592 00:32:53,775 --> 00:32:55,461 ‫- نه ‫- نمی‌دونم چیکار کنم! 593 00:32:55,485 --> 00:32:58,235 ‫نه، نه، دومنیک. ‫چرا اون... 594 00:32:58,315 --> 00:33:01,775 ‫نه، نه، نه، نه، نه! ‫نفس می‌کشه؟ 595 00:33:34,275 --> 00:33:37,105 ‫تو بدترین سالگردها، 596 00:33:37,195 --> 00:33:41,065 ‫روز تولد آنجلا، یا روز مرگش... 597 00:33:42,105 --> 00:33:44,985 ‫هنوز دسا رو می‌بینم که خم شده بود 598 00:33:45,065 --> 00:33:48,445 ‫و ناله می‌کرد وقتی آمبولانس ‫از ورودی خونه‌مون بیرون می‌رفت 599 00:33:50,105 --> 00:33:52,105 ‫و بعدش برادرم اونجا بود 600 00:33:52,195 --> 00:33:54,735 ‫و اونا می‌دونستن که من گاهی اونجا می‌موندم، 601 00:33:54,815 --> 00:33:56,985 ‫و اینجوری بود که آنجلا کشته شد 602 00:33:57,065 --> 00:33:59,775 ‫هنوز دندونام رو بهم فشار میدم ‫وقتی یادم میاد توماس 603 00:33:59,855 --> 00:34:02,195 ‫به همه می‌گفت که احتمالش خیلی زیاده 604 00:34:02,275 --> 00:34:06,855 ‫که مرگِ آنجلا توسط دشمن‌هاش به عنوان ‫هشداری براش ترتیب داده شده بود 605 00:34:05,529 --> 00:34:06,863 606 00:34:06,945 --> 00:34:09,945 ‫- اف‌بی‌آی، سی‌آی‌ای... دومنیک ‫- هی، هی، تمومش کن 607 00:34:10,025 --> 00:34:11,791 ‫- اونا دنبالِ من بودن و متأسفم... ‫- تمومش کن 608 00:34:11,815 --> 00:34:13,065 ‫این هیچ ربطی به تو نداره 609 00:34:13,145 --> 00:34:14,695 ‫کارِ پابلو اسکوبار بود... 610 00:34:16,945 --> 00:34:18,275 ‫بیخیال، بیخیال، بیخیال! 611 00:34:18,355 --> 00:34:19,695 ‫- به خدا قسم! ‫- بیخیال، مرد! 612 00:34:19,775 --> 00:34:21,275 ‫هیچ ربطی به تو نداره! 613 00:34:21,355 --> 00:34:24,195 ‫هیچ ربطی به تو نداره! 614 00:34:24,275 --> 00:34:25,695 ‫خیلی خب، دخترِ منه! 615 00:34:25,775 --> 00:34:27,695 ‫یادم رفته کار آیت‌الله بود 616 00:34:27,775 --> 00:34:29,275 ‫یا کارتل‌های مواد مخدر کلمبیا 617 00:34:29,355 --> 00:34:31,395 ‫که اون ماه توماس رو تعقیب می‌کردن 618 00:34:33,105 --> 00:34:35,695 ‫ولی می‌تونستم سرش رو به دیوار بکوبم 619 00:34:35,775 --> 00:34:37,525 ‫وقتی اون حرف رو ازش شنیدم، 620 00:34:37,605 --> 00:34:39,695 ‫که مرگِ دخترمون رو هم به خودش ربط می‌داد 621 00:34:39,775 --> 00:34:42,815 ‫تو چه مرگته؟ 622 00:34:42,905 --> 00:34:46,855 ‫به مدت یه ماه یا بیشتر ‫دسا مثل یه زامبی شده بود 623 00:34:46,985 --> 00:34:49,145 ‫و من مدیریتِ مرکزی بودم 624 00:34:51,815 --> 00:34:55,235 ‫کسی که با پزشک قانونی ‫و پلیس‌ها سر و کله می‌زد 625 00:34:55,315 --> 00:34:59,065 ‫و تمام اون تاس‌کباب‌هایی که ‫مردم میاوردن در خونه‌مون 626 00:34:59,145 --> 00:35:01,855 ‫کلی ظرف غذا که رو دستمون می‌موند 627 00:35:01,945 --> 00:35:04,815 ‫یه هفته یا بیشتر بعد همه چی رو انداختم دور، 628 00:35:04,905 --> 00:35:06,565 ‫ظرف‌های همه رو شستم، 629 00:35:06,655 --> 00:35:10,145 ‫و با ماشین شهر رو دور زدم و برشون گردوندم 630 00:35:11,025 --> 00:35:13,905 ‫این می‌گذره. می‌گذره 631 00:35:13,985 --> 00:35:15,775 ‫پدرِ دسا بهم اطمینان داد 632 00:35:15,855 --> 00:35:18,395 ‫که ما دوتا با غم از دست دادن بچه کنار میایم 633 00:35:18,485 --> 00:35:20,105 ‫این اتفاقات میوفتن 634 00:35:20,195 --> 00:35:22,445 ‫بهم اطمینان داد همین که ‫صاحب یه بچه دیگه بشیم 635 00:35:22,525 --> 00:35:23,905 ‫نمی‌تونید همش اخم کنید 636 00:35:23,985 --> 00:35:26,105 ‫باید در اولین فرصت ممکن شروع کنیم 637 00:35:26,525 --> 00:35:28,775 ‫باید زندگی رو در آغوش بگیرید 638 00:35:28,855 --> 00:35:31,105 ‫آدمای زیادی این‌کارو می‌کردن 639 00:35:31,195 --> 00:35:34,355 ‫حاملگی رو به عنوان چارۀ ‫سوگورای ما تجویز می‌کردن 640 00:35:34,855 --> 00:35:36,815 ‫همه چی درست میشه 641 00:35:36,905 --> 00:35:39,605 ‫مردم فرض می‌کردن حس و صدا 642 00:35:39,695 --> 00:35:42,275 ‫و بوش یه چیز دمِ دسته 643 00:35:42,355 --> 00:35:44,605 ‫- قابل جایگزینیه ‫- من میرم یه قدمی بزنم 644 00:35:44,695 --> 00:35:46,775 ‫انگار تنها کاری که باید من و دسا می‌کردیم 645 00:35:46,855 --> 00:35:49,655 ‫پاک کردنِ دخترمون مثل نوار ویدیو بود 646 00:35:49,735 --> 00:35:51,815 ‫سیدی، یالا، بیا 647 00:35:52,565 --> 00:35:53,815 ‫می‌خوای بیای؟ 648 00:35:56,355 --> 00:35:58,065 ‫نه، راحتم 649 00:36:02,445 --> 00:36:04,395 ‫خیلی خب، بجنب. بیا بریم 650 00:36:04,485 --> 00:36:07,395 ‫ما کمی بیشتر از یه سال دوام آوردیم 651 00:36:07,485 --> 00:36:09,065 ‫دسا و من 652 00:36:12,145 --> 00:36:16,065 ‫هرگز دعوا نمی‌کردیم. ‫دعوا کردن انرژی زیادی می‌برد. 653 00:36:42,855 --> 00:36:45,395 ‫بعد از یه مدت، اون شروع به شرکت تو 654 00:36:45,485 --> 00:36:50,065 ‫جلساتِ گروه حمایتی والدینی کرد که ‫نوزادشون دچار مرگ ناگهانی شده بود 655 00:36:50,145 --> 00:36:52,025 ‫به منم فشار آورد که برم 656 00:36:52,105 --> 00:36:54,525 ‫اسمش کایل بود 657 00:36:54,605 --> 00:36:58,025 ‫من دو بار رفتم، بعدش نتونستم برگردم 658 00:36:58,105 --> 00:37:00,525 ‫فقط نمی‌تونستم انجامش بدم 659 00:37:00,605 --> 00:37:02,655 ‫چون اون گروه عصبانیم می‌کرد، 660 00:37:02,735 --> 00:37:04,275 ‫اگه می‌خواید حقیقت رو بدونید 661 00:37:04,355 --> 00:37:08,065 ‫تمام اون آدمای نازک نارنجی که با اندوه ‫خودشون ارتباط برقرار می‌کردن، 662 00:37:09,235 --> 00:37:10,655 ‫توش غوطه‌ور می‌شدن 663 00:37:12,605 --> 00:37:14,445 ‫کلوب بچه‌های مُرده 664 00:37:15,565 --> 00:37:17,445 ‫مهمونی هفتگی ترحّم 665 00:37:20,605 --> 00:37:24,275 ‫دومنیک، ازت می‌خوام حرفِ دلت رو بهم بزنی 666 00:37:25,025 --> 00:37:27,485 ‫من نمی‌تونم تنهایی از پسش بربیام 667 00:37:29,315 --> 00:37:31,105 ‫خواهش می‌کنم 668 00:37:32,315 --> 00:37:34,355 ‫آخه چه فایده‌ای داره؟ 669 00:37:37,905 --> 00:37:40,985 ‫حرف می‌زنیم و گریه می‌کنیم و بازم حرف می‌زنیم 670 00:37:45,315 --> 00:37:47,445 ‫اون بازم مُرده می‌مونه 671 00:37:47,985 --> 00:37:49,445 ‫دومنیک 672 00:37:52,235 --> 00:37:53,985 ‫خواهش می‌کنم 673 00:38:08,655 --> 00:38:10,565 ‫لازم نبود زندگی معنی داشته باشه 674 00:38:10,655 --> 00:38:12,605 ‫این یه شوخی بزرگ بود، متوجهی؟ 675 00:38:18,655 --> 00:38:21,775 ‫می‌تونستی برادری داشته باشی که ‫گیره‌های فلزی تو موهاش می‌کرد 676 00:38:21,855 --> 00:38:24,775 ‫تا سیگنال‌های دشمن از کوبا رو منحرف کنه 677 00:38:24,855 --> 00:38:28,025 ‫یه پدر واقعی که در 33 سال، 678 00:38:28,105 --> 00:38:29,945 ‫هیچوقت خودش رو نشون نداده بود، 679 00:38:30,025 --> 00:38:32,395 ‫و یه بچه که تو گهواره خودش مُرده بود 680 00:38:32,485 --> 00:38:34,985 ‫و هیچکدومش هیچ معنایی نداشت 681 00:38:40,525 --> 00:38:45,105 ‫دسا از قبل پیش بینی می‌کرد که تولد ‫آنجلا قراره چه ضربۀ روحی بهمون وارد کنه 682 00:38:43,237 --> 00:38:45,112 683 00:38:45,195 --> 00:38:47,775 ‫و متناسب باهاش برنامه‌ریزی کرد 684 00:38:47,855 --> 00:38:49,655 ‫می‌خواست هردومون یه سفر بریم 685 00:38:49,735 --> 00:38:51,525 ‫یونان و سیسیل 686 00:38:53,065 --> 00:38:55,275 ‫می‌خواست از پول بیمۀ عمری که گرفته بودیم 687 00:38:55,355 --> 00:38:58,655 ‫برای رفتن به این سفر استفاده کنیم 688 00:38:58,735 --> 00:39:01,565 ‫گمونم می‌تونستم از کارم مرخصی بگیرم 689 00:39:02,775 --> 00:39:04,065 ‫ولی گفتم نه 690 00:39:05,655 --> 00:39:10,355 ‫بهش گفتم به نظرم سفر کردن با پولی ‫که از مرگ تأمین شده نفرت انگیزه 691 00:39:08,071 --> 00:39:10,363 692 00:39:10,445 --> 00:39:13,395 ‫ولی حقیقتِ ناگفته ای که نمی‌تونستم بگم، 693 00:39:13,485 --> 00:39:16,315 ‫این بود که می‌ترسیدم 694 00:39:16,395 --> 00:39:20,065 ‫می‌ترسیدم خودم رو باهاش تو ‫اتاقکِ یه کشتی محصور کنم 695 00:39:21,445 --> 00:39:25,655 ‫رو یه کشتی نمی‌تونستی سوئیچ ‫ماشین رو برداری و بزنی به جاده 696 00:39:25,735 --> 00:39:28,855 ‫رو یه کشتی، می‌تونستیم یه بچه دیگه بیاریم 697 00:39:30,065 --> 00:39:32,985 ‫تو سالِ بعد از مرگِ بچه 698 00:39:33,065 --> 00:39:35,485 ‫شاید فقط ده دوازده بار عشق بازی کردیم 699 00:39:35,565 --> 00:39:37,655 ‫اون همیشه دیافراگم ضدبارداری داشت، 700 00:39:37,735 --> 00:39:40,605 ‫و با این حال، من هر دفعه زود بیرون می‌کشیدم 701 00:39:43,445 --> 00:39:46,985 ‫فکرِ اون سفر من رو می‌ترسوند 702 00:39:48,315 --> 00:39:50,945 ‫تشویقش کردم که "بدونِ من برو،" 703 00:39:52,065 --> 00:39:54,565 ‫و اینطوری دستم رو خوند و رفت 704 00:39:55,985 --> 00:39:59,945 ‫من برنامه‌های خودم رو داشتم، مأموریتِ خودم، 705 00:40:00,025 --> 00:40:01,905 ‫برای بهبود خودم 706 00:40:03,985 --> 00:40:05,525 ‫دومنیک بردزی؟ 707 00:40:05,775 --> 00:40:07,945 ‫اوه، شرمنده 708 00:40:09,855 --> 00:40:11,855 ‫- سلام ‫- خیلی ببخشید که ترسوندم‌تون 709 00:40:11,945 --> 00:40:13,605 ‫خواب بودید، مگه نه؟ 710 00:40:13,855 --> 00:40:16,525 ‫- آه، شما؟ ‫- من دکتر پاتل هستم 711 00:40:16,605 --> 00:40:18,525 ‫اوه، شرمنده. نه، نه، فقط... 712 00:40:18,605 --> 00:40:20,065 ‫ببخشید، داشتم چُرت می‌زدم 713 00:40:20,145 --> 00:40:22,355 ‫چرا نمیاید بالا، آقای خسته و ساکن! 714 00:40:22,445 --> 00:40:23,815 ‫خیلی خب 715 00:40:35,025 --> 00:40:37,315 ‫- اوه! ‫- ببخشید 716 00:40:37,905 --> 00:40:40,145 ‫یالا! بیا بریم! 717 00:40:44,315 --> 00:40:45,815 ‫بشینید لطفاً 718 00:41:01,565 --> 00:41:04,985 ‫می‌خواستم قبل از شروع یه قوری چای بذارم. ‫شمام میل دارید؟ 719 00:41:03,112 --> 00:41:04,987 720 00:41:05,065 --> 00:41:06,355 ‫آره، البته 721 00:41:11,525 --> 00:41:13,695 ‫به اندازۀ کافی می‌خوابید، آقای بردزی؟ 722 00:41:14,105 --> 00:41:15,985 ‫فقط روزِ درازی داشتم 723 00:41:16,065 --> 00:41:18,695 ‫- خب می‌تونم بهتون بابونه پیشنهاد کنم... ‫- می‌تونید درک کنید 724 00:41:18,775 --> 00:41:20,525 ‫نعناع و چاشنی توتِ وحشی 725 00:41:20,605 --> 00:41:22,775 ‫- هرچی ‫- آه، هرچی 726 00:41:22,855 --> 00:41:25,445 ‫کلمۀ موردعلاقۀ مردهای مردد آمریکایی 727 00:41:25,525 --> 00:41:27,395 ‫فکر نمی‌کنید این یه جور پرخاشگریِ منفعله؟ 728 00:41:28,655 --> 00:41:30,565 ‫چاشنی رو می‌خورم، مرسی 729 00:41:35,485 --> 00:41:37,195 ‫خب جریانِ برادرم چیه؟ 730 00:41:38,395 --> 00:41:40,275 ‫اون رو دیدید؟ 731 00:41:40,355 --> 00:41:42,355 ‫بله، در واقع همین امروز دیدمش 732 00:41:45,235 --> 00:41:48,695 ‫- یه... یه حادثه‌ای اتفاق افتاد ‫- یه حادثه 733 00:41:49,735 --> 00:41:53,565 ‫به نظر میاد برادرتون روی دوربین‌های ‫نظارتی وسواسِ فکری داره؟ 734 00:41:51,863 --> 00:41:53,571 735 00:41:53,655 --> 00:41:55,695 ‫و امروز بعد از ظهر، سرِ ناهار، ‫شروع به داد زدن 736 00:41:55,775 --> 00:41:58,905 ‫و پرتاب غذا به سمت دوربین ‫روی دیوار اتاق غذاخوری کرد 737 00:41:58,985 --> 00:42:01,235 ‫و بعدش، وقتی یه افسر ‫سعی کرد جلوش رو بگیره، 738 00:42:01,315 --> 00:42:02,815 ‫میز چپه شد 739 00:42:02,905 --> 00:42:04,655 ‫توماس میز رو چپه کرد؟ 740 00:42:04,735 --> 00:42:06,855 ‫و تا جایی که من در جریانم، غذای چند 741 00:42:06,945 --> 00:42:09,655 ‫بیمار دیگه روی زمین ریخت 742 00:42:09,735 --> 00:42:11,565 ‫و یه زد و خورد پیش اومد 743 00:42:11,655 --> 00:42:13,371 ‫ولی نگهبان‌ها خبر شدن و وضعیت 744 00:42:13,395 --> 00:42:15,395 ‫به سرعت تحتِ کنترل در اومد، 745 00:42:15,485 --> 00:42:17,105 ‫ولی مجبور شدیم برادرتون رو به بند بکشیم 746 00:42:17,195 --> 00:42:19,945 ‫شوخیت گرفته؟ اون، اون هنوز اینجوریه؟ 747 00:42:20,025 --> 00:42:22,855 ‫نه، نه، اون تا ساعت 4 برگشت تو اتاقش 748 00:42:23,395 --> 00:42:25,235 ‫این رو بهتون نگفتم که بترسونم‌تون 749 00:42:25,315 --> 00:42:28,775 ‫برای بیمارنِ دارای پارانویا غیرعادی نیست ‫که هر از گاهی تخلیه هیجانی داشته باشن 750 00:42:27,154 --> 00:42:28,780 751 00:42:28,855 --> 00:42:31,025 ‫این رو بهتون می‌گم چون به 752 00:42:31,105 --> 00:42:33,445 ‫لیسا شفر گفته بودید که می‌خواید ‫در جریان اوضاعش باشید 753 00:42:33,525 --> 00:42:36,445 ‫- الان حالش چطوره؟ ‫- اون منزوی و دلخوره 754 00:42:37,395 --> 00:42:39,695 ‫با روانپزشکش دکتر چیس حرف زدم، 755 00:42:39,775 --> 00:42:42,735 ‫و خب، اون داره به عنوان یکی ‫از گزینه‌ها به این فکر می‌کنه 756 00:42:42,815 --> 00:42:45,025 ‫که دوز داروی هالوپریدول ‫برادرتون رو افزایش بده 757 00:42:45,105 --> 00:42:48,195 ‫خدای من، باز شروع شد. ‫می‌دونی، دست و پاش رو باز می‌کنید 758 00:42:48,275 --> 00:42:52,145 ‫و بعدش کلی داروی بازدارنده به خوردش میدید 759 00:42:52,235 --> 00:42:55,355 ‫آخرین باری که دکترهاش دوز داروهاش ‫رو بعد از یه حمله افزایش دادن، 760 00:42:55,445 --> 00:42:56,905 ‫رسماً مثل این بود که یه نفر 761 00:42:56,985 --> 00:42:59,695 ‫اون رو به یه بادروم لامپ وصل کرده بود 762 00:42:59,775 --> 00:43:02,605 ‫اون مثل یه تیکه بیکنِ اینور و اونور می‌رفت 763 00:43:02,905 --> 00:43:05,985 ‫خب، آقای بردزی می‌دونید، ‫داروهای اعصاب و روان 764 00:43:06,065 --> 00:43:09,395 ‫تأثیر خیلی زیادی در کاهش ‫خیالات و توهمّات دارن 765 00:43:09,485 --> 00:43:11,525 ‫ولی متأسفانه، 766 00:43:11,605 --> 00:43:13,735 ‫همچنین علائم منفی رو افزایش میدن 767 00:43:13,815 --> 00:43:15,195 ‫می‌دونم، همه چی رو راجع بهش می‌دونم. 768 00:43:15,275 --> 00:43:18,065 ‫من همه چی رو در مورد ‫فلوفنازین و تری‌فلوپرازین، ‫(نام دو داروی اعصاب و روان) 769 00:43:18,145 --> 00:43:19,565 ‫و تمام داروهای دیگه می‌دونم، باشه؟ 770 00:43:19,655 --> 00:43:21,485 ‫نمی‌تونی برادری داشته باشی 771 00:43:21,565 --> 00:43:24,775 ‫که 20 سال یه پاش تو تیمارستان بوده 772 00:43:24,855 --> 00:43:27,695 ‫و تأثیراتِ شیمیایی داروهاش رو ندونی 773 00:43:28,275 --> 00:43:29,985 ‫اون از هالوپریدول متنفره ‫(داروی درمان روان‌پریشی) 774 00:43:30,315 --> 00:43:32,235 ‫حالش رو خراب می‌کنه 775 00:43:32,565 --> 00:43:35,235 ‫و من به شماها اجازه نمیدم 776 00:43:35,315 --> 00:43:37,275 ‫که اون رو تبدیل به زامبی کنید 777 00:43:37,355 --> 00:43:40,395 ‫فقط چون کنترلش رو از دست داده ‫و یه میز رو چپه کرده 778 00:43:40,485 --> 00:43:41,985 ‫فقط چون اتفاقاً این کار 779 00:43:42,065 --> 00:43:43,905 ‫برای کادرِ اونجا راحته، باشه؟ 780 00:43:43,985 --> 00:43:45,395 ‫برای من غیرقابل قبوله 781 00:43:45,485 --> 00:43:48,565 ‫و برای من هم غیرقابل قبوله، آقای بردزی 782 00:43:49,355 --> 00:43:52,655 ‫لطفاً یکم اخلاق حرفه‌ای برای من قائل باشید 783 00:43:54,025 --> 00:43:57,395 ‫من حامی برادرتون هستم. دشمنش نیستم 784 00:43:58,025 --> 00:44:00,025 ‫من یه دانشمند دیوانه نیستم 785 00:44:01,815 --> 00:44:06,565 ‫من با دکتر چیس حرف زدم ‫و بهش گفتم که به نظر من، 786 00:44:06,655 --> 00:44:10,025 ‫افزایش دوز داروی هالوپریدول ‫برادرتون احتمالاً نسنجیده‌ست 787 00:44:10,105 --> 00:44:11,655 ‫و قطعاً زودهنگامه 788 00:44:11,735 --> 00:44:14,525 ‫و من خیلی خوشحال میشم ‫که نگرانی‌های شما رو... 789 00:44:14,605 --> 00:44:17,105 ‫- به دکتر هم انتقال بدم ‫- خب تهش چه ارزشی داره؟ 790 00:44:17,355 --> 00:44:21,655 ‫یکی از خدایانِ مقدس روانپزشکی چیکار می‌کنه؟ 791 00:44:21,905 --> 00:44:24,315 ‫فقط مؤدبانه گوش میده و بعدش ادامه میده 792 00:44:24,395 --> 00:44:26,355 ‫و به هر حال هر غلطی دلش می‌خواد می‌کنه؟ 793 00:44:26,445 --> 00:44:28,065 ‫آخه بیخیال 794 00:44:29,735 --> 00:44:30,985 ‫من اینجا بودم 795 00:44:31,275 --> 00:44:33,355 ‫شما خیلی خسته‌اید، مگه نه آقای بردزی؟ 796 00:44:33,445 --> 00:44:35,025 ‫آره، خستم 797 00:44:35,815 --> 00:44:38,195 ‫خستم. 40 سالِ خیلی درازی بوده، خانم 798 00:44:43,565 --> 00:44:45,235 ‫الان یکم چای میل دارید؟ 799 00:44:49,315 --> 00:44:50,525 ‫البته 800 00:44:54,235 --> 00:44:56,775 ‫برادرتون بهم میگه شما خواننده مشتاقی هستید 801 00:44:56,855 --> 00:44:59,195 ‫که خونه‌تون پر از کتابه 802 00:44:59,905 --> 00:45:03,395 ‫وقتی از شما برام تعریف می‌کرد ‫خیلی سرزنده بود، می‌دونید؟ 803 00:45:03,485 --> 00:45:04,855 ‫ظاهراً خیلی به ذهن‌تون افتخار می‌کنه 804 00:45:04,945 --> 00:45:06,905 ‫درسته 805 00:45:08,655 --> 00:45:10,195 ‫شما نظر دیگه‌ای دارید؟ 806 00:45:10,275 --> 00:45:12,945 ‫فکر می‌کنم که توماس... 807 00:45:13,775 --> 00:45:16,905 ‫نمی‌تونه روی چیزی یا کسی جز توماس تمرکز کنه 808 00:45:16,985 --> 00:45:19,815 ‫و به خاطر بیماریش، نمی‌تونه 809 00:45:19,905 --> 00:45:21,775 ‫به کسی جز خودش فکر کنه 810 00:45:22,735 --> 00:45:24,485 ‫تو بچگی هم همینطور بود؟ 811 00:45:25,105 --> 00:45:26,275 ‫نه 812 00:45:28,445 --> 00:45:30,105 ‫نگرانیش بیشتر بود 813 00:45:30,355 --> 00:45:31,695 ‫در مورد چی؟ 814 00:45:31,945 --> 00:45:33,815 ‫در مورد آدما 815 00:45:36,775 --> 00:45:37,815 ‫در مورد من 816 00:45:38,605 --> 00:45:41,275 ‫یعنی، حتی از اونم دلواپس‌تر بود 817 00:45:41,355 --> 00:45:44,275 ‫- و اون کیه؟ ‫- مادرم 818 00:45:44,905 --> 00:45:46,565 ‫مادرم اون رو خرگوش کوچولو صدا می‌کرد 819 00:45:46,655 --> 00:45:48,065 ‫و من رو میمونِ عنکبوتی 820 00:45:48,145 --> 00:45:51,145 ‫هی، به هر حال چه فرقی می‌کنه؟ 821 00:45:52,315 --> 00:45:55,525 ‫منظورم این حرف زدن از گذشته، ‫کاملاً بی‌ربطه 822 00:45:55,605 --> 00:45:59,065 ‫یعنی، این همون کاریه که 20 سال قبل می‌کردن 823 00:45:59,145 --> 00:46:02,445 ‫وقتی کل این ماجرا، وقتی این کابوس ‫برای اولین بار شروع شد 824 00:46:02,695 --> 00:46:06,105 ‫خیلی خب، این بیماری ژنتیکیه. ‫هیچ ربطی به تربیتش نداره. 825 00:46:06,195 --> 00:46:08,445 ‫بررسی اسرار گذشته هیچ فایده‌ای نداره 826 00:46:08,525 --> 00:46:11,105 ‫می‌دونی، بیا فقط... ‫بیا روی زمانِ حال تمرکز کنیم 827 00:46:11,195 --> 00:46:13,525 ‫بیا، بیا داروهای مناسب رو بهش بدیم 828 00:46:13,605 --> 00:46:15,905 ‫تا بتونه رفتارش رو کنترل کنه 829 00:46:15,985 --> 00:46:19,695 ‫و بیا سعی کنیم بهش یکم خودمدیریتی یاد بدیم 830 00:46:20,985 --> 00:46:23,195 ‫یادآوری گذشته شما رو ناراحت می‌کنه؟ 831 00:46:23,275 --> 00:46:25,025 ‫ناراحتم می‌کنه؟ نه ناراحت نیستم 832 00:46:25,105 --> 00:46:26,315 ‫چرا، چرا، هی گوش کن 833 00:46:26,395 --> 00:46:28,525 ‫چرا اصرار داری این بحث رو حول من پیش ببری؟ 834 00:46:28,605 --> 00:46:30,695 ‫خب، چون تو برادر دوقلوی اونی، مگه نه؟ 835 00:46:30,775 --> 00:46:32,735 ‫به اصطلاح بازتابِ وارونۀ اونی 836 00:46:32,815 --> 00:46:34,695 ‫نسخۀ سالم اون 837 00:46:34,775 --> 00:46:37,235 ‫به اصطلاح علمی تو معادل یه 838 00:46:37,315 --> 00:46:38,485 ‫گروه کنترلی هستی 839 00:46:38,985 --> 00:46:40,105 ‫خیلی خب، باشه 840 00:46:40,195 --> 00:46:44,855 ‫بخشی از اون که از بار بیماریش آزاده 841 00:46:42,571 --> 00:46:44,863 842 00:46:45,195 --> 00:46:47,605 ‫به عبارتی، به عنوانِ دوقلوی همسانش، 843 00:46:47,695 --> 00:46:49,445 ‫خب، تو اونی و اون توئه 844 00:46:49,525 --> 00:46:50,945 ‫بیشتر از اکثرِ برادرها... 845 00:46:51,025 --> 00:46:53,195 ‫- شما همدیگه هستید ‫- نمی‌دونم والا 846 00:46:55,355 --> 00:46:57,985 ‫می‌خوام یه فایل صوتی از جلسه‌ای که 847 00:46:58,065 --> 00:47:01,065 ‫امروز بعد از حادثه با برادرتون داشتم ‫براتون پخش کنم 848 00:47:01,525 --> 00:47:03,485 ‫خیلی از پیشرفت‌مون خوشحال بودم و... 849 00:47:03,565 --> 00:47:06,235 ‫فکر کردم شاید شنیدنِ ‫واکنش‌های شما مفید باشه 850 00:47:06,315 --> 00:47:11,195 ‫این منصفانه‌ست؟ ‫منظورم از نظر حفظ اسرارِ بیماره؟ 851 00:47:11,985 --> 00:47:14,105 ‫دوباره شروع کردید، آقای بردزی 852 00:47:14,195 --> 00:47:17,025 ‫نگران قصد و نیتِ اخلاقی من هستید 853 00:47:24,945 --> 00:47:26,065 ‫گوش کنید 854 00:47:28,735 --> 00:47:31,775 ‫جلسه با توماس بردزی، 2:30 بعد از ظهر 855 00:47:31,855 --> 00:47:35,065 ‫شانزدهم اکتبر 1990 856 00:47:35,145 --> 00:47:37,565 ‫آقای بردزی، شما می‌دونید ‫که این گفتگو ضبط میشه؟ 857 00:47:37,655 --> 00:47:40,315 ‫بله، می‌دونم. کاملاً در جریانم 858 00:47:40,395 --> 00:47:41,835 ‫و به من اجازه می‌دید 859 00:47:41,905 --> 00:47:44,445 ‫که این نوار رو برای افرادی که در موردشون ‫حرف زدیم پخش کنم؟ 860 00:47:44,525 --> 00:47:46,485 ‫برادرتون، خانم شفر، دکتر چیس 861 00:47:46,565 --> 00:47:48,815 ‫نه، دکتر چیس نه، نظرم در موردش عوض شد 862 00:47:48,905 --> 00:47:51,041 ‫- برای چی؟ ‫- چون خیلی خطرناکه 863 00:47:51,065 --> 00:47:53,985 ‫از کجا بدونم اون برای عراقی‌ها کار نمی‌کنه؟ 864 00:47:54,065 --> 00:47:56,905 ‫تو حرفۀ کاری من، نمیشه هیچ ریسکی کرد 865 00:47:56,985 --> 00:47:58,985 ‫حرفۀ کاری شما، آقای بردزی؟ 866 00:47:59,065 --> 00:48:00,655 ‫حرفۀ کاریتون چیه؟ 867 00:48:00,735 --> 00:48:02,605 ‫نظری ندارم 868 00:48:02,695 --> 00:48:04,751 ‫فقط سعی دارم بفهمم، آقای بردزی 869 00:48:04,775 --> 00:48:07,655 ‫منظورتون روزنامه و قهوه فروشی‌تونه یا چیز دیگه؟ 870 00:48:07,735 --> 00:48:10,855 ‫فضولی گربه رو به کشتن داد، مگه نه؟ 871 00:48:10,945 --> 00:48:13,445 ‫آقای بردزی، می‌خوام بدونم ‫می‌تونم شما رو توماس صدا کنم 872 00:48:13,525 --> 00:48:16,065 ‫- نه، نمی‌تونید ‫- برای چی؟ 873 00:48:16,145 --> 00:48:17,855 ‫من سایمون پیتر هستم 874 00:48:17,945 --> 00:48:19,445 ‫شمعون پطرس حواری؟ ‫(یکی از دوازده حواری عیسی مسیح) 875 00:48:19,525 --> 00:48:21,105 ‫آفرین، خانم گاندی 876 00:48:21,195 --> 00:48:23,195 ‫چرا من رو خانم گاندی صدا می‌کنی؟ 877 00:48:23,275 --> 00:48:27,235 ‫چون لباس این نقش رو پوشیدی، سوزی کیو 878 00:48:27,315 --> 00:48:29,355 ‫سوزی کیو. چرا من سوزی کیو هستم؟ 879 00:48:29,445 --> 00:48:31,235 ‫من از کجا باید بدونم چرا سوزی کیو هستی؟ 880 00:48:31,315 --> 00:48:33,025 ‫نمی‌دونم این معنایی داره یا نه، 881 00:48:33,105 --> 00:48:35,655 ‫ولی این اسمی بود که پدرخوندم ‫مادرم رو باهاش صدا می‌کرد، 882 00:48:35,735 --> 00:48:38,855 ‫سوزی کیو، و اینجا درست مثل اون میگه 883 00:48:39,145 --> 00:48:41,145 ‫سوزی کیو لقبِ مادرتون بود؟ 884 00:48:41,235 --> 00:48:42,525 ‫اسمش سوزان بود؟ 885 00:48:42,605 --> 00:48:44,655 ‫نه، کانستینا کانی 886 00:48:45,105 --> 00:48:48,815 ‫ولی پدرخوندم به این اسم ‫صداش می‌کرد وقتی که... 887 00:48:52,195 --> 00:48:53,695 ‫بله؟ 888 00:48:55,695 --> 00:48:57,985 ‫وقتی از دستش عصبانی بود، ‫وقتی مسخرش می‌کرد 889 00:49:00,655 --> 00:49:03,655 ‫به این اسم صداش می‌کرد 890 00:49:03,735 --> 00:49:06,985 ‫من اطلاعاتِ کمی از خانوادت دارم 891 00:49:07,065 --> 00:49:08,605 ‫از اونا برام بگو 892 00:49:11,355 --> 00:49:13,485 ‫مادرت فوت شده، درسته؟ 893 00:49:14,029 --> 00:49:15,404 894 00:49:15,485 --> 00:49:17,315 ‫و یه پدرخونده داری؟ 895 00:49:19,145 --> 00:49:20,565 ‫و یه برادر؟ 896 00:49:20,655 --> 00:49:22,985 ‫یه برادر دوقلو. ما همسانیم 897 00:49:23,855 --> 00:49:25,275 ‫اون خوندن دوست داره 898 00:49:25,355 --> 00:49:27,331 ‫اوه، باید خونه‌ش رو ببینی. ‫پر از کتابه. 899 00:49:27,355 --> 00:49:30,195 ‫اون خیلی خیلی باهوشه 900 00:49:30,275 --> 00:49:32,275 ‫و خودت چی، آقای بردزی 901 00:49:32,355 --> 00:49:35,655 ‫به من الهام شده. توسط خدا برگزیده شدم 902 00:49:35,735 --> 00:49:38,105 ‫و اونا تقریباً بلافاصله شروع، 903 00:49:38,195 --> 00:49:39,905 ‫شروع به تعقیبم کردن 904 00:49:41,025 --> 00:49:43,775 ‫ولی برادرم، اون معلم خوبی بود 905 00:49:43,855 --> 00:49:46,695 ‫معلم‌ها دوستش داشتن و ‫برای مغزش احترام قائل بودن 906 00:49:47,905 --> 00:49:49,355 ‫ولی اون استعفا داد 907 00:49:50,025 --> 00:49:51,445 ‫چرا؟ 908 00:49:51,525 --> 00:49:53,065 ‫نمی‌دونم 909 00:49:53,145 --> 00:49:55,525 ‫یه اتفاقی افتاد. نمی‌خوام راجع بهش حرف بزنم 910 00:49:57,315 --> 00:49:58,671 ‫الان شغلش چیه؟ 911 00:49:58,695 --> 00:50:02,315 ‫خونه‌های مردم رو رنگ می‌کنه 912 00:50:02,395 --> 00:50:06,105 ‫بهش می‌گم، مراقب رنگِ ‫رادیواکتیو باشه، دومنیک 913 00:50:07,815 --> 00:50:09,275 ‫به حرفم گوش نمیده 914 00:50:11,025 --> 00:50:13,275 ‫می‌شنوی، دومنیک؟ 915 00:50:13,355 --> 00:50:16,695 ‫توماس هنوز به روش خودش نگرانِ سلامتی توئه 916 00:50:19,485 --> 00:50:22,735 ‫می‌بینم که برادرم سعی می‌کنه ‫رنگ رو از انگشتاش پاک کنه 917 00:50:22,815 --> 00:50:25,565 ‫پدرخوندم هم همون مشکل رو داره 918 00:50:25,655 --> 00:50:27,195 ‫ولی اون دیگه به دیدنم نمیاد 919 00:50:27,275 --> 00:50:29,655 ‫برای همین لازم نیست نگرانش باشم 920 00:50:29,735 --> 00:50:31,195 ‫می‌تونی از اون برام بگی؟ 921 00:50:31,275 --> 00:50:33,815 ‫پدرخوندم، اون... ما رو کتک می‌زد 922 00:50:33,905 --> 00:50:36,235 ‫- شما رو می‌زد؟ ‫- وقتی بچه بودیم، آره 923 00:50:36,315 --> 00:50:37,945 ‫مکرر یا نامکرر؟ 924 00:50:38,025 --> 00:50:39,735 ‫- مکرر ‫- نامکرر 925 00:50:39,815 --> 00:50:42,315 ‫اون کمربندش رو در میاورد ‫و من رو باهاش کتک می‌زد 926 00:50:42,395 --> 00:50:44,395 ‫- کجا؟ ‫- دست‌هام 927 00:50:44,905 --> 00:50:47,525 ‫پشتم 928 00:50:47,605 --> 00:50:50,735 ‫یه بار، با کمربندش زد تو صورتم... 929 00:50:50,815 --> 00:50:52,581 ‫- و سگکِ کمربندش دندونم رو شکست ‫- نوار رو قطع کن 930 00:50:52,605 --> 00:50:54,445 ‫بسه. اینجاش مزخرفه 931 00:50:54,525 --> 00:50:55,945 ‫چون این اتفاق نیوفتاده 932 00:50:56,025 --> 00:50:58,565 ‫اون دندونش رو تو یه حادثۀ سورتمه سواری شکست 933 00:50:58,655 --> 00:51:01,735 ‫ما رفته بودیم تپۀ کاو بارن، ‫داشتیم از تپه پایین میومدیم، 934 00:51:01,815 --> 00:51:04,985 ‫اون کله پا شد و دهنش رو ‫کوبید به یه تیغۀ فلزی 935 00:51:09,105 --> 00:51:10,905 ‫- می‌خوای بس کنم؟ ‫- نه، ادامه بده 936 00:51:12,655 --> 00:51:14,581 ‫نه، نه. اون هیچوقت دومنیک رو مثل من نمی‌زد 937 00:51:14,605 --> 00:51:17,605 ‫- نه؟ ‫- نه 938 00:51:17,695 --> 00:51:20,195 ‫همیشه حرصش رو سرِ توماس کثافت خالی می‌کرد 939 00:51:20,275 --> 00:51:21,775 ‫توماس کثافت؟ 940 00:51:21,855 --> 00:51:24,485 ‫چرا اینجوری به خودت اشاره می‌کنی؟ 941 00:51:26,105 --> 00:51:28,485 ‫این درسته، دومنیک؟ 942 00:51:28,565 --> 00:51:31,485 ‫- چی؟ ‫- تو معمولاً بخشیده می‌شدی؟ 943 00:51:31,695 --> 00:51:33,315 ‫آره، گاهی اوقات بخشیده می‌شدم، آره 944 00:51:33,395 --> 00:51:36,485 ‫چون مثل اون نمی‌رفتم رو اعصابِ ری، باشه؟ 945 00:51:35,154 --> 00:51:36,488 946 00:51:36,565 --> 00:51:39,235 ‫یعنی، من به قدری باهوش بودم ‫که بدونم کِی باید خفه شم، 947 00:51:39,315 --> 00:51:40,855 ‫که برم تو لاک دفاعی، اون بلد نبود 948 00:51:40,945 --> 00:51:42,815 ‫فقط نوار رو پخش کن. یالا 949 00:51:42,905 --> 00:51:45,235 ‫آقای بردزی، 950 00:51:45,315 --> 00:51:49,275 ‫فکر می‌کنی چرا پدرخونده‌تون با تو ‫خشن‌تر از برادرت برخورد می‌کرد؟ 951 00:51:47,863 --> 00:51:49,279 952 00:51:49,355 --> 00:51:50,945 ‫فکر نمی‌کنم چرا. می‌دونم چرا 953 00:51:51,025 --> 00:51:53,315 ‫چون اون بهم حسودیش می‌شد 954 00:51:53,395 --> 00:51:55,105 ‫چی باعث حسادتش می‌شد؟ 955 00:51:55,195 --> 00:51:58,145 ‫چون فهمیده بود که خدا ‫برنامه‌های ویژه‌ای برام داره 956 00:51:59,485 --> 00:52:01,235 ‫اون کمدم رو باز می‌کرد و ادرار می‌کرد 957 00:52:01,315 --> 00:52:03,695 ‫روی لباس‌هام ادرار می‌کرد 958 00:52:03,775 --> 00:52:05,905 ‫رو کفش‌هامم همینطور. همیشه این‌کارو می‌کرد 959 00:52:05,985 --> 00:52:07,525 ‫تو کفشام می‌شاشید 960 00:52:07,605 --> 00:52:10,145 ‫فکر می‌کنی چرا روی لباس‌هات ادرار می‌کرد؟ 961 00:52:10,235 --> 00:52:12,735 ‫این هیچی نبود 962 00:52:12,815 --> 00:52:14,945 ‫این حداقل کارش بود 963 00:52:15,025 --> 00:52:16,395 ‫کارهای بدتری هم می‌کرد؟ 964 00:52:16,485 --> 00:52:18,775 ‫خیلی بدتر 965 00:52:18,855 --> 00:52:20,525 ‫چه کاری می‌کرد که بدتر بود؟ 966 00:52:20,605 --> 00:52:22,815 ‫اون به مادرم تجاوز می‌کرد ‫و مجبورمون می‌کرد نگاه کنیم 967 00:52:24,235 --> 00:52:27,195 ‫- و اون، و اون... ‫- بیخیال 968 00:52:27,275 --> 00:52:30,195 ‫من رو می‌بست و یه چیزهایی تو پشتم فرو می‌کرد 969 00:52:31,355 --> 00:52:33,275 ‫چجور چیزهایی؟ 970 00:52:33,355 --> 00:52:36,355 ‫- اگه ری می‌دونست اون این حرفا رو می‌زده ‫- چیزهای تیز 971 00:52:36,445 --> 00:52:40,485 ‫مداد و پیچ‌گوشتی 972 00:52:40,565 --> 00:52:42,905 ‫می‌دونی، یه بار دستۀ یه چاقوی بزرگ رو برداشت 973 00:52:42,985 --> 00:52:45,855 ‫نمی‌تونم، نمی‌تونم. قطعش کن، قطعش کن 974 00:52:45,945 --> 00:52:47,655 ‫کرد توش... 975 00:52:49,445 --> 00:52:51,105 ‫لعنتی 976 00:52:51,565 --> 00:52:54,195 ‫حرفی که برادرت زد خیلی ناراحتت کرد، مگه نه؟ 977 00:52:54,275 --> 00:52:56,855 ‫چی، نه. معلومه که نه، دکتر 978 00:52:56,945 --> 00:52:58,815 ‫آخه چرا باید ناراحتم کنه؟ ‫به مادرم تجاوز می‌شد 979 00:52:58,905 --> 00:53:00,275 ‫و ما می‌نشستیم کنارشون و نگاه می‌کردیم 980 00:53:00,355 --> 00:53:03,315 ‫پدرخوندم پیچ‌گوشتی می‌کرد تو کونش 981 00:53:03,395 --> 00:53:05,065 ‫آخه بیخیال بابا، این آسونه 982 00:53:05,145 --> 00:53:07,355 ‫این، این... گوش کردن بهش فوق‌العاده بود 983 00:53:07,775 --> 00:53:11,655 ‫خدای من، فکر می‌کردم داری ‫باهاش پیشرفت می‌کنی. لعنتی! 984 00:53:11,735 --> 00:53:13,251 ‫بهم بگو الان چه احساسی داری، دومنیک 985 00:53:13,275 --> 00:53:14,921 ‫چه اهمیتی داره من چه احساسی دارم؟ 986 00:53:14,945 --> 00:53:17,525 ‫من کسی نیستم که این افکار ‫مریض و منحرف تو سرشه... 987 00:53:17,605 --> 00:53:19,695 ‫به نظر خیلی عصبانی میای، دومنیک. ‫بهم بگو چرا. 988 00:53:19,775 --> 00:53:23,145 ‫می‌خوای بدونی چرا عصبانیم؟ ‫بهت می‌گم چرا عصبانیم. 989 00:53:23,235 --> 00:53:25,985 ‫من الان باید تو خیابون جیلت باشم 990 00:53:26,065 --> 00:53:28,655 ‫یه کار رنگ آمیزی رو تموم کنم که قرار بود 991 00:53:28,735 --> 00:53:30,565 ‫سه هفته پیش تموم کنم، 992 00:53:30,655 --> 00:53:33,445 ‫و الان تو یه بازارچه نشستم، 993 00:53:33,525 --> 00:53:36,025 ‫به برادرم گوش میدم که از چیزهایی حرف می‌زنه 994 00:53:36,105 --> 00:53:38,235 ‫که هرگز و هیچوقت اتفاق نیوفتادن 995 00:53:39,025 --> 00:53:41,525 ‫خب، آره، اوضاع تو خونه‌مون بد بود 996 00:53:42,235 --> 00:53:45,195 ‫ری همیشه عصبانی بود، انگار آتیشش زده بودن 997 00:53:45,275 --> 00:53:48,195 ‫ولی هیچوقت با یه پیچ‌گوشتی بهش تجاوز نکرد 998 00:53:48,275 --> 00:53:49,945 ‫دومنیک، لطفاً صدات رو بیار پایین 999 00:53:54,315 --> 00:53:56,855 ‫- چرا نمی‌شینی؟ ‫- من نمی‌خوام بشینم 1000 00:53:56,945 --> 00:53:58,395 ‫چندتا نفسِ عمیق بکش 1001 00:53:58,485 --> 00:54:01,235 ‫می‌خوای بدونی، می‌خوای بدونی برای من چجوریه؟ 1002 00:54:01,735 --> 00:54:03,105 ‫می‌خوای؟ 1003 00:54:03,945 --> 00:54:05,355 ‫مثل اینه که... 1004 00:54:05,445 --> 00:54:07,905 ‫مثل اینه که برادرم لنگری 1005 00:54:07,985 --> 00:54:10,655 ‫حول کل زندگیم بوده 1006 00:54:12,945 --> 00:54:14,315 ‫حتی قبل از این‌که مریض شه 1007 00:54:14,395 --> 00:54:16,735 ‫حتی قبل از این‌که بره و دستِ ‫کوفتیش رو قطع کنه 1008 00:54:16,815 --> 00:54:19,525 ‫لنگری که من رو پایین می‌کشید. ‫می‌دونی چی گیرم میاد؟ 1009 00:54:19,605 --> 00:54:22,195 ‫فقط طنابِ کافی گیرم میاد که به سطح آب برسم 1010 00:54:22,275 --> 00:54:23,485 ‫که بتونم نفس بکشم 1011 00:54:25,315 --> 00:54:27,195 ‫یه زمانی فکر می‌کردم که یه روزی واقعاً 1012 00:54:27,275 --> 00:54:28,855 ‫ازش دور بشم، می‌دونی؟ 1013 00:54:28,945 --> 00:54:30,655 ‫که اون طناب رو ببرم 1014 00:54:30,735 --> 00:54:32,735 ‫ولی الان اینجام، 40 سالمه، 1015 00:54:32,815 --> 00:54:35,905 ‫و هنوز تو تیمارستانِ کوفتیم 1016 00:54:35,985 --> 00:54:38,195 ‫و همراهیش می‌کنم و الان متوجه میشم 1017 00:54:38,275 --> 00:54:39,695 ‫واقعاً. متوجه میشم 1018 00:54:39,775 --> 00:54:41,275 ‫کاملاً متوجه میشم 1019 00:54:41,355 --> 00:54:43,655 ‫- چی رو متوجه میشی، دومنیک؟ ‫- که من... 1020 00:54:44,655 --> 00:54:46,815 ‫که... که اون مایۀ بدبختیِ منه 1021 00:54:58,065 --> 00:54:59,855 ‫من فقط... 1022 00:55:04,855 --> 00:55:07,355 ‫ببخشید... معذرت می‌خوام 1023 00:55:09,485 --> 00:55:11,195 ‫نمی‌دونم چیکار کنم 1024 00:55:11,275 --> 00:55:13,985 ‫واکنش‌هات، دومنیک، اونا... 1025 00:55:15,775 --> 00:55:17,815 ‫اونا چیزهای زیادی رو برام روشن کردن 1026 00:55:19,025 --> 00:55:21,485 ‫ولی فکر کنم دیگه نباید عادتِ 1027 00:55:21,565 --> 00:55:24,355 ‫گوش دادنت به جلسات ضبط شده ‫برادرت رو ادامه بدیم 1028 00:55:24,445 --> 00:55:26,145 ‫خودت بودی که گفتی کمک می‌کنه 1029 00:55:26,235 --> 00:55:27,945 ‫خب، شاید فکرِ بدی بود 1030 00:55:28,025 --> 00:55:30,985 ‫می‌تونه کمک کنه، ولی... 1031 00:55:31,065 --> 00:55:34,315 ‫درمانِ یه برادر نباید برادرِ ‫دیگه رو به خطر بندازه 1032 00:55:37,355 --> 00:55:39,235 ‫من امروز یه چیزی یاد گرفتم 1033 00:55:41,235 --> 00:55:44,355 ‫یاد گرفتم که دو مرد جوان تو جنگل گُم شدن 1034 00:55:44,565 --> 00:55:47,195 ‫نه یکی، دو تا 1035 00:55:48,065 --> 00:55:50,945 ‫و شاید هرگز نتونم یکی از اون ‫مردهای جوان رو پیدا کنم 1036 00:55:51,025 --> 00:55:53,195 ‫اون خیلی وقته که از دست رفته، متأسفانه شانس 1037 00:55:53,275 --> 00:55:54,985 ‫شاید علیه من باشه، ولی... 1038 00:55:55,065 --> 00:55:58,065 ‫در مورد اون یکی، شاید شانسِ بیشتری داشته باشم 1039 00:56:00,065 --> 00:56:02,395 ‫شاید اون یکی مرد جوان داره صدام می‌کنه 1040 00:56:40,315 --> 00:56:41,985 ‫اوه، لعنتی 1041 00:56:42,065 --> 00:56:44,565 ‫- حدس بزن کی خونه‌ست! ‫- سلام، دومنیک 1042 00:56:44,655 --> 00:56:46,945 ‫می‌خوای بیای اینجا و یه کدو تنبل بخوری... 1043 00:56:47,025 --> 00:56:49,315 ‫بیا یه تیکه ماهی مکنده بخور 1044 00:56:49,395 --> 00:56:50,985 ‫اوه نه، بهتر از ماهی مکنده 1045 00:56:51,065 --> 00:56:53,395 ‫من تخم کدو تنبل برشته دارم 1046 00:56:53,485 --> 00:56:55,251 ‫- یه ذره تخم کدو تنبل می‌خوری؟ ‫- نوچ 1047 00:56:55,275 --> 00:56:56,945 ‫من هیچ... تخم کدو تنبلی نمی‌خوام 1048 00:56:57,025 --> 00:56:58,105 ‫امتحانشون کن! 1049 00:56:58,195 --> 00:57:00,235 ‫دومنیک، ما تخم کدو تنبل برشته کردیم 1050 00:57:00,315 --> 00:57:02,235 ‫دومنیک، بیا و بخور... 1051 00:57:02,315 --> 00:57:03,905 ‫چی گفت؟ 1052 00:57:04,655 --> 00:57:07,235 ‫اون همیشه انقدر عصبانیه؟ 1053 00:57:11,275 --> 00:57:13,291 ‫می‌دونم که الان فکرت خیلی درگیره، 1054 00:57:13,315 --> 00:57:14,985 ‫ولی این اصلاً بهونه نمیشه 1055 00:57:15,065 --> 00:57:16,565 ‫که اونجوری به دوستم بی‌ادبی کنی 1056 00:57:16,655 --> 00:57:19,065 ‫- خدای من ‫- اینجا خونۀ منم هست و اگه می‌خوام بعد کار 1057 00:57:19,145 --> 00:57:22,355 ‫بیام خونه و استراحت کنم و تاد رو دعوت کنم، 1058 00:57:22,445 --> 00:57:23,905 ‫به خودم مربوطه 1059 00:57:23,985 --> 00:57:25,815 ‫در رو به روی من نبند! 1060 00:57:26,775 --> 00:57:30,355 ‫در رو... به روی من نبند! 1061 00:57:31,485 --> 00:57:33,355 ‫تو فقط همه چی رو خراب می‌کنی، مگه نه؟ 1062 00:57:33,445 --> 00:57:34,711 ‫میای و می‌رینی به همه چی 1063 00:57:34,735 --> 00:57:36,905 ‫گوش کن، من روزِ درازی داشتم، 1064 00:57:36,985 --> 00:57:39,775 ‫و وقتی میام خونه، می‌خوام یه چیزی ‫برای خوردن داشته باشم 1065 00:57:39,855 --> 00:57:40,985 ‫یه چیزِ واقعی 1066 00:57:41,065 --> 00:57:43,395 ‫نه تخم برشتۀ کدو تنبل 1067 00:57:43,485 --> 00:57:45,315 ‫و بعدش می‌خوام تو تختم دراز بکشم، 1068 00:57:45,395 --> 00:57:46,655 ‫چون باید یکم بخوابم 1069 00:57:46,735 --> 00:57:48,445 ‫این تقاضای زیادیه؟ 1070 00:57:48,525 --> 00:57:49,695 ‫- آره، آره! ‫- اینطوره؟ 1071 00:57:49,775 --> 00:57:51,331 ‫چون تو هرگز به نیازهای من فکر نمی‌کنی! 1072 00:57:51,355 --> 00:57:52,945 ‫- اوه، باورم نمیشه ‫- نه حتی یه بار! 1073 00:57:53,025 --> 00:57:54,671 ‫چرا اون دوست پسر یا دوست دختر کوچولوت 1074 00:57:54,695 --> 00:57:57,195 ‫یا هر خری که هست رو برنمی‌داری ‫گورت رو از اینجا گم کنی بیرون؟ 1075 00:57:57,275 --> 00:57:59,105 ‫اوه، کونِ لقت! 1076 00:57:59,445 --> 00:58:01,605 ‫تاد، یالا، بیا بریم 1077 00:58:07,275 --> 00:58:09,695 ‫کونِ لقت! 1078 00:58:14,715 --> 00:58:19,715 « زیرنویس از سینا صداقت » .: SinCities :. 1079 00:58:19,739 --> 00:58:23,739 دانلود زیرنویس از کانال تلگرام .: T.me/SubSin :. 1080 00:58:23,739 --> 00:58:35,739 « فیلموژن؛ اکسیژن فیلم و سریال شما » .: FilmoGen.Org :. 1081 00:59:42,525 --> 00:59:44,856 ‫باید تو جلسۀ رسیدگی، آروم، ‫خونسرد و حواس جمع باشی 1082 00:59:43,738 --> 00:59:46,154 1083 00:59:45,181 --> 00:59:46,381 ‫یه سناریو می‌نویسیم 1084 00:59:46,985 --> 00:59:48,105 ‫چی بگم؟ 1085 00:59:48,778 --> 00:59:50,878 ‫آنچه در قسمت بعد خواهید دید... 1086 00:59:50,905 --> 00:59:53,145 ‫با احساساتت در مورد برادرت شروع کن 1087 00:59:52,154 --> 00:59:53,154 1088 00:59:53,565 --> 00:59:55,485 ‫چرا باید مقاله‌ت رو برات تایپ کنم؟ 1089 00:59:55,905 --> 00:59:57,315 ‫به خاطر دستام 1090 00:59:58,855 --> 01:00:00,275 ‫شناختی که ازش داری 1091 01:00:00,985 --> 01:00:02,355 ‫من از اینجا می‌برمت بیرون 1092 01:00:02,985 --> 01:00:04,275 ‫حرفِ دلت رو بنویس 1093 01:00:04,655 --> 01:00:07,355 ‫آخرین چیزی که می‌خواستم ‫این بود که امشب دعوا کنیم 1094 01:00:06,112 --> 01:00:07,363 1095 01:00:08,775 --> 01:00:09,945 ‫بنویسش 1096 01:00:10,195 --> 01:00:11,525 ‫- من دسا هستم ‫- دومنیک