1
00:00:01,070 --> 00:00:04,670
ريچارد سايفر تو جست و جوگر حقيقت هستي
2
00:00:04,671 --> 00:00:16,072
افسانه جست و جوگر
فصل دوم قسمت چهارم
ترجمه و زيرنويس از
Reza.B
Luckyloock09131609@gmail.com
3
00:00:16,073 --> 00:00:19,573
نظرات خود را درباره زيرنويس فيلم حتما
به ايميل ذکر شده ارسال کنيد
با تشکر
Reza.B
4
00:00:37,072 --> 00:00:48,672
صداي سرود
5
00:00:55,673 --> 00:00:58,673
مردم براي سال ها تلاش مي کردن تا دسته هاي شبانه اينها رو در جنگل پيدا کنن
6
00:00:59,174 --> 00:01:00,474
تا به حال شده که به تنهايي بياي اينجا
7
00:01:00,475 --> 00:01:02,175
و اونها هرگز خودشون رو نشون نداده باشن
8
00:01:02,676 --> 00:01:04,876
اونها فقط جلوي کساني که بهشون اعتماد دارن ظاهر مي شن
9
00:01:06,377 --> 00:01:08,477
من براي اين به اينجا اومدم که از شما کمک بخوام
10
00:01:10,778 --> 00:01:12,578
خوابگذار براي من يه پيغام فرستاده
11
00:01:12,579 --> 00:01:14,579
با اين مضمون که من آخريم معترف هستم
12
00:01:16,880 --> 00:01:18,080
لازمه که بدونم
13
00:01:18,081 --> 00:01:20,481
اگه هنوز معترف هايي هستند که زنده باشند
14
00:01:23,282 --> 00:01:24,482
به من کمک مي کنين که اونها رو پيدا کنم؟
15
00:01:30,183 --> 00:01:31,883
ارواح اظ ما ممکنه مراقبت کنن
16
00:01:51,584 --> 00:01:53,284
واقعا معرکه اي
17
00:01:58,285 --> 00:02:00,585
داري سعي مي کني که پيغامي رو به من برسوني؟
18
00:02:01,386 --> 00:02:02,586
( در باز مي شود)
19
00:02:09,088 --> 00:02:10,288
با کي داشتي حرف مي زدي؟
20
00:02:10,889 --> 00:02:11,889
با خودم
21
00:02:12,990 --> 00:02:14,790
مگه با کس ديگه اي هم ميتونم حرف بزنم؟
22
00:02:15,291 --> 00:02:16,691
ديروقته بگير بخواب
23
00:02:16,692 --> 00:02:18,892
پدر من ديگه تقريبا زن بالغي شدم
24
00:02:20,893 --> 00:02:22,893
نمي تونم براي هميشه اينجا بمونم
25
00:02:23,694 --> 00:02:25,594
ميخوام به جزاير دوردست سفر رکنم
26
00:02:25,595 --> 00:02:29,195
عاشق بشم ... ازدواج کنم
27
00:02:29,196 --> 00:02:30,496
اين اتفاق هيچ وقت نميفته آنبل
28
00:02:32,598 --> 00:02:33,898
جاي تو اينجا امنه
29
00:02:34,799 --> 00:02:36,199
اين اون چيزيه که مهمهه
30
00:03:09,300 --> 00:03:10,300
موضوع چيه؟
31
00:03:10,801 --> 00:03:12,201
اين گروه شب پره ها دارن همه جا رو
32
00:03:12,202 --> 00:03:14,902
در ميدلند و اون طرف تر براي معترف ديگه مي گردن
33
00:03:16,103 --> 00:03:17,703
اما اونها فقط يکي رو پيدا کردن
34
00:03:19,004 --> 00:03:19,904
فقط يکي
35
00:03:20,105 --> 00:03:22,405
و اين معترف ديگه کيه؟
36
00:03:22,406 --> 00:03:23,506
اون قويه
37
00:03:24,607 --> 00:03:26,107
شب پره نمي دونه که اون کيه؟
38
00:03:26,108 --> 00:03:27,508
حداقل اون زنده است
39
00:03:27,509 --> 00:03:28,709
اما براي چه مدت؟
40
00:03:30,410 --> 00:03:31,610
اون در يه برجه
41
00:03:31,611 --> 00:03:33,611
در قصر لانويل
در آستريج
42
00:03:34,412 --> 00:03:35,912
به نظر ميرسه که اون زنداني شده
43
00:03:36,113 --> 00:03:37,513
ميتونيم خودمون رو به اونجا برسونيم و سه روزه برگرديم
44
00:03:38,914 --> 00:03:39,614
آستريج؟
45
00:03:39,615 --> 00:03:41,015
من در حوالي ميدلند براي هفته ها
46
00:03:41,016 --> 00:03:42,416
با شما آدم ها مسافرت کردم
47
00:03:42,417 --> 00:03:44,117
به خاطر اينکه شما به من گفتين که بايد من و
48
00:03:44,118 --> 00:03:45,918
اين علامت رو ي دستم رو با خودتون ببريد
49
00:03:45,919 --> 00:03:48,419
تا بتونين سنگ اشک هاي باارزشتون رو پيدا کنين
50
00:03:48,420 --> 00:03:50,820
ولي در عوضش داريم ميريم به آستريج؟
51
00:03:50,821 --> 00:03:53,121
شايد قبل از اينکه خودمون رو به اين معترف برسونيم
52
00:03:53,222 --> 00:03:56,922
لازم باشه که سنگ رو پيدا کنيم و خودمون رو از اين مزاحم خلاص کنيم
53
00:03:57,623 --> 00:03:59,923
من ميرم و شما رو در پامورا مي بينم
54
00:03:59,924 --> 00:04:01,124
تنها جايي نميري
55
00:04:01,125 --> 00:04:02,025
زد
56
00:04:02,126 --> 00:04:03,626
تو کارا مي تونين با هم به پامورا برين
57
00:04:03,627 --> 00:04:05,327
فلين تو با ما مياي
58
00:04:05,428 --> 00:04:06,428
چي؟
59
00:04:06,629 --> 00:04:07,829
چرا؟
60
00:04:07,830 --> 00:04:08,830
دارم به اين فکر مي کنم که
61
00:04:08,831 --> 00:04:09,731
ميدونيم که اين بابا کليد رو داره
62
00:04:09,732 --> 00:04:10,732
ولي نمي دونيم که قراره چي رو باز کنه
63
00:04:10,733 --> 00:04:13,733
و چه چيزي يا چه کسي ميخواد ما رو از رسيدن به اون متوقف کنه
64
00:04:13,934 --> 00:04:15,134
تو و کارا بايد ته و توي اين رو دربيارين
65
00:04:15,135 --> 00:04:18,135
قبل از اينکه ما فلين يا طلسم رو توي راه زيان باري قرار بديم
66
00:04:20,136 --> 00:04:21,436
ما سه روز ديگه برميگرديم اينجا و همديگه رو مي بينيم
67
00:04:37,537 --> 00:04:38,637
ممنون تارلا
68
00:04:56,414 --> 00:04:57,682
پدرجان
69
00:04:57,750 --> 00:05:00,285
بهش کمک کن
اين فقط يه داروي خواب آوره
70
00:05:00,353 --> 00:05:01,687
من بايد تو رو آزاد کنم آنابل
71
00:05:02,155 --> 00:05:02,688
اما
72
00:05:02,756 --> 00:05:04,623
اون تو رو براي هميشه زنداني نگه ميداره
73
00:05:05,391 --> 00:05:07,659
بايد قبل از اينکه آدم هاش ما رو بگيرن عجله کنيم
74
00:05:12,465 --> 00:05:13,632
خيلي دير کردين
75
00:05:14,000 --> 00:05:16,635
خدمتکار تارلا اربابش رو مسموم کرده
76
00:05:16,702 --> 00:05:19,304
اون مرده و اون زن هم آنابل رو با خودش برده
77
00:05:19,772 --> 00:05:20,639
کجا بردتش؟
78
00:05:20,907 --> 00:05:22,340
نمي دونم با اسب فرار کردن
79
00:05:22,508 --> 00:05:23,976
با پرسرعت ترين اسبها رفتن
80
00:05:24,444 --> 00:05:26,244
آنابل؟
اون يه معترفه؟
81
00:05:27,012 --> 00:05:28,080
شما از کجا ميدونين؟
82
00:05:28,147 --> 00:05:29,448
اون اينجا زنداني بوده؟
83
00:05:30,516 --> 00:05:32,017
اون دختر ارباب کالوم بود
84
00:05:33,585 --> 00:05:34,686
سالها پيش ارباب کالوم
85
00:05:34,754 --> 00:05:36,989
يکي از قدرتمندترين ارباب دهاران ها بود
86
00:05:37,657 --> 00:05:39,458
اون به دهکده همسايه حمله کرد
87
00:05:40,926 --> 00:05:43,195
اما روستاييان در کنار خودشون
88
00:05:43,263 --> 00:05:44,630
معترف جوسفيم رو داشتن
89
00:05:45,198 --> 00:05:47,400
اون زا ارباب کالوم در حين نبرد اعتراف گرفت
90
00:05:51,971 --> 00:05:54,273
اون با يه بانوي دوک زيبا نامزد بود
91
00:05:54,341 --> 00:05:56,942
زني که از زمان بچگي اون رو دويت داشت
92
00:05:57,209 --> 00:05:59,177
اما وقتي که از کالوم اعتراف گرفته شد
93
00:05:59,245 --> 00:06:01,947
اون به هيچ کس جز جوسفين فکر نمي کرد
94
00:06:02,314 --> 00:06:04,083
اون مرد رو به عنوان همسرش انتخاب کرد
95
00:06:04,650 --> 00:06:06,318
خيلي زود اون باردار شد
96
00:06:07,320 --> 00:06:09,922
اما زايمان عادي انجام نشد
97
00:06:15,094 --> 00:06:16,295
و وقتي که اون مرد
98
00:06:17,663 --> 00:06:19,831
اون آزاد شد
99
00:06:24,436 --> 00:06:27,239
اون يه دفعه متوجه شد از وقتي که ازش اعتراف گرفته شده
100
00:06:27,406 --> 00:06:29,207
خيلي چيزها رو از دست داده
101
00:06:33,113 --> 00:06:35,214
بهش غذا بدين
102
00:06:35,381 --> 00:06:37,983
ترسيدم که ممکنه بخواد اون بچه رو بکشه
103
00:06:38,551 --> 00:06:39,885
اون خيلي عصباني بود
104
00:06:40,653 --> 00:06:42,921
اما براي ارباب کالوم آسون نبود که
105
00:06:42,989 --> 00:06:44,890
کسي که از گوشت و پوست خودش هست رو به قتل برسونه
106
00:06:45,357 --> 00:06:50,229
اون قسم خورد اجازه نده مثل خودش که اسير مادرش شده بود
107
00:06:51,297 --> 00:06:52,865
کس ديگه در دست هاي اون فرزندش رنج بکشه
108
00:06:54,033 --> 00:06:56,401
اون فرزندش رو در تمام زندگيش پنهان کرد
109
00:06:56,969 --> 00:06:59,872
در بلندترين برج يک قصر
110
00:07:01,439 --> 00:07:03,042
اون هيچ وقت درباره قدرت دخترش باهاش حرف نزده
111
00:07:04,009 --> 00:07:06,044
اين بود نفرين اون همونطور که پدرش مي گفت
112
00:07:08,147 --> 00:07:09,280
ما بايد اون رو پيدا کنيم
113
00:07:09,348 --> 00:07:10,983
نبايد زياد دور شده باشند
114
00:07:17,990 --> 00:07:19,157
داريم کجا ميريم؟
115
00:07:19,525 --> 00:07:21,159
يه جاي امن
116
00:07:30,703 --> 00:07:32,170
براي چي ما اينجا اومديم؟
117
00:07:36,942 --> 00:07:38,977
مي بينم که دختره رو آوردي
118
00:07:39,044 --> 00:07:41,346
صد سکه طلا قرارمون بود
119
00:07:41,714 --> 00:07:43,115
از کدوم قرار حرف مي زني؟
120
00:07:44,183 --> 00:07:45,683
داري چيکار مي کني؟
121
00:07:45,751 --> 00:07:47,986
بايد امتحان کنم ببينم اين هموني هست که تو ميگي
122
00:07:48,054 --> 00:07:49,454
اون نمي دونه که چه قدرتي داره
123
00:07:49,522 --> 00:07:50,989
اون هيچ وقت از قدرت هاش استفاده نکرده
124
00:07:51,257 --> 00:07:52,057
کدوم قدرت ها؟
125
00:07:52,825 --> 00:07:54,360
نيازي به امتحان نيست
126
00:07:54,628 --> 00:07:56,395
من هيچ قدرتي ندارم
127
00:08:11,677 --> 00:08:14,111
داري چه بلايي سر من مياري؟
128
00:08:24,824 --> 00:08:26,492
خوبه بسه ديگه
129
00:08:27,559 --> 00:08:28,560
تا وقتي پولمو ندي بيشترش جايي نيست
130
00:08:30,096 --> 00:08:31,763
يا اينکه اون دختره رو مي کشه
131
00:08:33,999 --> 00:08:35,266
نه ... نه
132
00:08:35,334 --> 00:08:37,269
من به اندازه کافي جنس رو ديدم
133
00:09:22,147 --> 00:09:25,283
ارباب من
چطور مي تونم به شما خدمت کنم؟
134
00:09:29,755 --> 00:09:32,857
اين زن رو بکش
135
00:09:33,025 --> 00:09:33,992
نه
136
00:09:45,738 --> 00:09:48,473
تو براي من خيلي به درد بخوري
137
00:09:48,541 --> 00:09:49,975
بذارين بره
138
00:09:51,043 --> 00:09:52,177
جست و جوگر
139
00:09:52,244 --> 00:09:53,545
و مادر معترف
140
00:09:54,013 --> 00:09:55,647
جست و جوگر رو بکشين و مادر معترف رو بگيرين
141
00:10:03,522 --> 00:10:05,556
اون رو قايم کنين
142
00:10:09,528 --> 00:10:10,795
فرار کن
143
00:10:13,699 --> 00:10:16,433
فرار کن آنبل
اون رو بگيرين
144
00:10:35,320 --> 00:10:38,356
حالت خوبه؟
145
00:10:38,424 --> 00:10:40,058
توديگه از کجا اومدي؟
146
00:10:40,125 --> 00:10:44,095
من فقط پشت اون درخت ها بودم تا دختري به زيبايي شما رو آزاد کنم
147
00:10:44,163 --> 00:10:46,464
فکر مي کني بتوني روي پاهات بايستي؟
148
00:11:04,249 --> 00:11:07,316
ريچارد
149
00:11:11,323 --> 00:11:13,224
آيا تو يه شاهزاده اي؟
150
00:11:13,292 --> 00:11:15,993
ايتطور به نظر مي رسم؟
151
00:11:19,598 --> 00:11:21,365
حالت خوبه؟
152
00:11:23,936 --> 00:11:26,537
بذار برن
ما بايد آنبل رو با خودمون ببريم
153
00:11:47,293 --> 00:11:49,560
آنبل نه
154
00:11:49,628 --> 00:11:51,761
فلين
155
00:11:57,436 --> 00:12:00,103
معترف به من دستور بدين
156
00:12:04,606 --> 00:12:06,907
اون چش شده؟
ازش اعتراف گرفته شده
157
00:12:06,975 --> 00:12:09,243
تقصير تو نيست
تو هنوز روي قدرتت کنترل نداري
158
00:12:09,311 --> 00:12:11,312
چه جور قدرتي؟
تو يک معترف هستي
159
00:12:11,380 --> 00:12:13,780
تو هم مثل من هستي
160
00:12:14,748 --> 00:12:15,682
معترف؟
161
00:12:15,750 --> 00:12:17,283
وقتي تو يک نفر رو با قدرتت لمس مي کني
162
00:12:17,351 --> 00:12:18,618
اونها بنده تو ميشن
163
00:12:18,686 --> 00:12:20,687
اونها آزاديشونرو از دست ميدن
164
00:12:20,755 --> 00:12:22,155
من اين بلا رو سرش آوردم؟
165
00:12:22,223 --> 00:12:23,523
من اون رو اسير کردم؟
166
00:12:23,591 --> 00:12:26,126
من خوشحالم که تو اين کار رو کردي
167
00:12:26,193 --> 00:12:28,461
من ميخوام که به تو خدمت کنم
168
00:12:28,529 --> 00:12:31,331
چطور ميتونم نجاتش بدم؟
نمي توني
169
00:12:31,399 --> 00:12:34,567
تا زمان مرگت اين شخص اعتراف گرفته شده باقي مي مونه
170
00:12:36,070 --> 00:12:37,804
من نمي دونستم
171
00:12:37,872 --> 00:12:38,972
پدرت در اين باره به تو چيزي نگفته
172
00:12:39,039 --> 00:12:40,640
چون که اون نگران قدرت تو بوده
173
00:12:40,708 --> 00:12:42,242
به همين دليل اون تو رو توي برج زنداني کرده بوده
174
00:12:42,309 --> 00:12:43,610
شما با پدر من حرف زدين؟
175
00:12:47,381 --> 00:12:49,015
متاسفم آنبل
176
00:12:50,584 --> 00:12:52,352
پدرت مرده
177
00:12:52,420 --> 00:12:54,554
مرده؟
178
00:12:54,622 --> 00:12:56,222
اون مسموم شده
179
00:12:59,693 --> 00:13:01,928
تارا اون رو کشته
180
00:13:01,996 --> 00:13:03,963
تا بتونه من رو به اون ساحره بفروشه
181
00:13:04,031 --> 00:13:05,498
اون ميخواست جادوي تو رو بگيره
182
00:13:05,566 --> 00:13:06,866
اما نگران نباش
183
00:13:06,934 --> 00:13:08,301
اون ديگه نزديک تو هم نمياد
184
00:13:08,369 --> 00:13:10,437
ما تو رو به جايي ميبريم که تحت آموزش قرار مي گيري
185
00:13:10,504 --> 00:13:11,571
آموزش؟
تا اونها بتونن به تو آموزش بدن
186
00:13:11,639 --> 00:13:12,872
چطور جادوي خودت رو کنترل کني
187
00:13:12,940 --> 00:13:15,008
تا ديگه اتفاقي مثل اين پيش نياد
188
00:13:15,075 --> 00:13:16,543
صبر کنين
شما دارين اون رو مي ترسونين
189
00:13:16,610 --> 00:13:18,912
اون تازه فهميده که پدرش مرده
190
00:13:18,979 --> 00:13:21,614
لازمه که درباره همه چيز بدونه
191
00:13:21,682 --> 00:13:26,119
من هيچ وقت اجازه نميدم که اتفاق بدي براي تو بيفته
هيچ وقت
192
00:13:26,187 --> 00:13:32,025
آنبل تو يک هديه مخصوص و کمياب داري
193
00:13:32,092 --> 00:13:36,763
اگه من بتونم به تو آموزش بدم
اگه تو با ما بياي
194
00:13:36,831 --> 00:13:40,366
همه چيز مرتبه
195
00:13:40,434 --> 00:13:42,202
اونها آدم هاي خوبي هستن
196
00:13:46,474 --> 00:13:47,974
من هرجايي که اون ميره ميرم
197
00:13:49,677 --> 00:13:51,744
بريم
198
00:13:58,652 --> 00:14:00,920
منو ببخشين قربان
199
00:14:00,988 --> 00:14:02,422
عذر منو بپذيرين مادام
200
00:14:02,490 --> 00:14:04,390
تو و اون اژيلت باعث شدين
201
00:14:04,458 --> 00:14:06,459
همه از ما استقبال گرمي بکنن
202
00:14:06,527 --> 00:14:08,661
چيزي که من خوب ياد گرفتم اينه که ترسيدن خيلي از دوست داشتن بهتره
203
00:14:08,729 --> 00:14:09,829
ببخشين آقا
204
00:14:09,897 --> 00:14:11,498
چي ميخواي؟
ميتونين به ما بگين
205
00:14:11,565 --> 00:14:13,566
کجا ميتونيم دير پامورا رو پيدا کنيم؟
206
00:14:13,634 --> 00:14:16,269
در تپه هاي سنتينل
شرق شهر
207
00:14:16,337 --> 00:14:17,670
ولي من الان اونجا نميرم
208
00:14:17,738 --> 00:14:19,606
تو که نميخواي شب هنگام توي تاريکي توي جاده باشي
209
00:14:19,673 --> 00:14:22,408
ص..صبر کنين آقا
چ.. چرا؟
210
00:14:25,946 --> 00:14:28,281
خانوم پريورس از ملاقاتتون با من سپاسگزارم
211
00:14:28,349 --> 00:14:31,518
آيا شما اين علامت رو قبلا هم ديديد؟
212
00:14:31,585 --> 00:14:33,686
نسخه اي که شما دارين زياد خوب نيست
213
00:14:33,754 --> 00:14:35,955
مقبره مي بايست توسط کسي که علامت
214
00:14:36,023 --> 00:14:37,557
اون طلسم روي دستش هست باز بشه
215
00:14:37,625 --> 00:14:38,992
کدوم مقبره؟
216
00:14:39,059 --> 00:14:40,493
در زمان هاي قديم
217
00:14:40,561 --> 00:14:43,129
مقبره يکي از اماکن زيارتي بوده
218
00:14:43,197 --> 00:14:46,165
افسانه سنگ اشک ها ميگه که اون در اونجا دفن شده
219
00:14:46,233 --> 00:14:50,303
دارکن رال افرادش رو به اونجا فرستاد تا اون مقبره رو باز کنند
220
00:14:50,371 --> 00:14:52,505
اونها همه چي رو امتحان کردند
221
00:14:52,573 --> 00:14:54,908
اما هيچ کس نتونست وارد اونجا بشه
222
00:14:54,975 --> 00:14:56,843
بدون طلسم نميشه
223
00:14:56,911 --> 00:14:58,244
رال خيال مي کرد که حمل کننده طلسم
224
00:14:58,312 --> 00:14:59,712
يک روز از راه خواهد رسيد
225
00:14:59,780 --> 00:15:04,551
بنابراين بهترين افرادش رو براي نگهباني از مقبره قرار داد
226
00:15:04,618 --> 00:15:08,154
بعد از سقوط لرد رال
مردم شورش کردند و اونها رو کشتند
227
00:15:08,222 --> 00:15:11,124
تا آخرين نفرات دهاران ها رو
228
00:15:11,191 --> 00:15:14,260
ولي اونها از مرگ دوباره برگشتند
229
00:15:14,328 --> 00:15:17,530
بانلينگ ها
230
00:15:17,598 --> 00:15:20,066
اين اون چيزيه که مردم اين حوالي ازش مي ترسن
231
00:15:20,134 --> 00:15:23,369
اونها معامله با نگهبان دنياي مردگان رو پذيرفتند
232
00:15:23,437 --> 00:15:25,605
کشتن براي زنده موندن
233
00:15:25,673 --> 00:15:27,006
اونها هنوز منتظرن
234
00:15:27,074 --> 00:15:29,375
براي حمل کننده اون طلسم تا روزي از راه برسه
235
00:15:29,443 --> 00:15:32,312
براي اطمينان که دست هيچ احدي به سنگ نمي رسه
236
00:15:32,379 --> 00:15:34,247
اين مقبره کجاست؟
237
00:15:34,315 --> 00:15:37,183
در يه گورستان در ناحيه جنوبي
238
00:15:37,251 --> 00:15:39,352
اما نزديک شدن به اون محل به معناي مرگ حتميه
239
00:15:47,494 --> 00:15:50,029
متعجبم از اينکه خانواده فلين الان کجان؟
240
00:15:50,097 --> 00:15:52,231
من هيچ وقت ازش نپرسيدم
241
00:15:54,101 --> 00:15:56,069
اتفاقي که افتاده تقصير تو نيست
242
00:15:57,705 --> 00:16:00,573
ما اون رو با خودمون آورديم چون بهش نياز داريم
243
00:16:00,641 --> 00:16:03,242
اما حالا اون بقيه عمرش رو با کسي سپري مي کنه
244
00:16:03,310 --> 00:16:06,079
که قبلا هيچ وقت اون رو نديده بوده
245
00:16:07,481 --> 00:16:08,982
خب شايد بعد از پامورا
246
00:16:09,049 --> 00:16:11,250
نه
247
00:16:11,318 --> 00:16:13,586
نه
248
00:16:13,654 --> 00:16:15,922
فلين دچار حواس پرتي ميشه
249
00:16:19,960 --> 00:16:22,695
در تمام طول زندگيم ميخواستم که دنيا رو بگردم
250
00:16:22,763 --> 00:16:25,398
و حالا که من اين بيرون هستم
251
00:16:25,466 --> 00:16:27,934
من هيچ چيز اون رو درک نمي کنم
252
00:16:28,002 --> 00:16:30,336
من بهت ياد ميدم
253
00:16:37,478 --> 00:16:39,579
کيلن به من ميگه بايد به جايي به اسم آيدندريل برم
254
00:16:39,647 --> 00:16:41,114
تا تحت آموزش قرار بگيرم
255
00:16:41,181 --> 00:16:43,516
من هم باهات ميام
اون گفت که تو نمي توني
256
00:16:43,584 --> 00:16:45,284
اينکه تو کارهاي مهم تري در پامورا
257
00:16:45,352 --> 00:16:47,887
به همراه ريچارد براي انجام دادن داري
258
00:16:47,955 --> 00:16:49,689
من دلم نميخواد بدون تو هيچ جايي برم
259
00:16:51,325 --> 00:16:52,592
بنابراين حرف دلت رو بزن
260
00:16:54,261 --> 00:16:55,528
چطوري؟
261
00:16:55,596 --> 00:16:59,098
ديگه ديروقته
262
00:16:59,166 --> 00:17:02,001
ما همه به يه کم خواب احتياج داريم
263
00:17:02,069 --> 00:17:03,736
دلبر من يه ذره سردشه
264
00:17:03,804 --> 00:17:05,872
ميرم که يه مقدار چوب بيشتر براي آتيش بيارم
265
00:17:09,276 --> 00:17:11,811
شايد من و فلين بتونيم با هم ازدواج کنيم
266
00:17:11,879 --> 00:17:15,248
متاسفم آنبل
267
00:17:15,315 --> 00:17:18,151
اين اتفاق هيچ وقت نميفته
268
00:17:18,218 --> 00:17:20,086
اما اون من رو دوست داره
269
00:17:20,154 --> 00:17:21,654
و من هم اون رو دوست دارم
270
00:17:21,722 --> 00:17:22,955
و توي کتابي که من خوندم
271
00:17:23,023 --> 00:17:26,192
براي معترف ها همونطوري نيست
272
00:17:26,260 --> 00:17:28,194
ما در خدمت هدف بزرگ تري هستيم
273
00:17:28,262 --> 00:17:32,799
اما اين هديه ما اگه باعث يه نوع رمانتيک بشه
274
00:17:32,866 --> 00:17:34,901
که تو درموردش خوندي غيرممکنه
275
00:17:34,968 --> 00:17:36,769
بنابراين تو هيچ وقت نمي توني ازدواج کني؟
276
00:17:36,837 --> 00:17:38,471
معترف براي خودش يک همسر انتخاب مي کنه
277
00:17:38,539 --> 00:17:41,674
نه براي عشق ورزيدن
278
00:17:41,742 --> 00:17:43,876
بلکه براي ادامه راهمون
279
00:17:43,944 --> 00:17:48,281
و تعداد زيادي از ما نموندن
280
00:17:48,348 --> 00:17:50,917
فکر مي کنم من و تو تنها بازمانده هاي اين نژاديم
281
00:17:50,984 --> 00:17:54,921
بنابراين يک روزي که تو واقعا آماده بودي
اونوقت يه همسر مناسب براي خودت انتخاب مي کني
282
00:17:54,988 --> 00:17:57,056
چي باعث ميشه يه همسر مناسب باشه؟
283
00:17:57,124 --> 00:18:01,527
خب،آه، اون بايد
284
00:18:01,595 --> 00:18:05,398
قوي ... نجيب و دلاور باشه
285
00:18:07,401 --> 00:18:09,102
يه رهبر
286
00:18:09,169 --> 00:18:11,337
بنابراين ريچارد همسر تو ميشه؟
287
00:18:12,973 --> 00:18:14,407
نه
288
00:18:14,475 --> 00:18:17,343
من ريچار رو دوست دارم اما اگه من و اون
289
00:18:17,411 --> 00:18:19,712
به اون شکل با هم باشيم
290
00:18:19,780 --> 00:18:21,514
باعث ميشه ازش اعتراف گرفته بشه
291
00:18:21,582 --> 00:18:23,449
ولي اون همين حالا هم دوست داره
292
00:18:23,517 --> 00:18:26,986
ريچارد يک ماموريت مهم داره که تنها خودشه که از پس اون برمياد
293
00:18:28,589 --> 00:18:30,857
اگه ازش اعتراف گرفته بشه
294
00:18:30,924 --> 00:18:35,361
عشق اون به من باعث از پا دراومدن اون ميشه
295
00:18:35,429 --> 00:18:38,364
ممکنه باعث غفلت و شيفتگي بيش از حد اون بشه
296
00:18:38,432 --> 00:18:40,867
و اون نمي تونه اون کاري رو که شروع کرده تموم کنه
297
00:18:40,934 --> 00:18:43,369
با اين توضيحات تو هيچ وقت نمي توني با کسي که دوستش داري باشي؟
298
00:18:46,740 --> 00:18:48,574
وقتي که آموزشت رو شروع کردي
299
00:18:48,642 --> 00:18:50,376
و ديدي که کار ما چقدر مهمه
300
00:18:50,444 --> 00:18:51,844
اونوقت مي فهمي که بايد از قيد
301
00:18:51,912 --> 00:18:53,780
چيزهايي که نمي تونيم داشته باشيم بايد گذشت
302
00:18:55,349 --> 00:18:56,616
افراد جادوگر اينجان
303
00:18:56,683 --> 00:18:57,884
دارن ميان
304
00:18:59,153 --> 00:19:00,186
مراقبش باش
305
00:19:02,156 --> 00:19:03,790
بيا بريم
306
00:19:03,857 --> 00:19:05,124
داري چيکار مي کني؟
307
00:19:05,192 --> 00:19:06,893
دارم خواسته ات رو عملي مي کنم
308
00:19:10,864 --> 00:19:13,766
هيچ کس اينجا نيست
309
00:19:13,834 --> 00:19:15,635
فلين
310
00:19:21,642 --> 00:19:22,742
اونها رفتن
311
00:19:22,810 --> 00:19:24,210
و اسب ها رو هم بردن
312
00:19:32,986 --> 00:19:34,954
داره ازت خون ميره
313
00:19:35,022 --> 00:19:36,722
ميبايستي اون رو واقعي جلوه بدم
314
00:19:36,790 --> 00:19:38,558
من اونها رو فريب دادم تا بتونيم فرار کنيم
315
00:19:38,625 --> 00:19:39,959
اين اون چيزي نيست که تو ميخواستي؟
316
00:19:43,030 --> 00:19:45,364
درد داره؟
317
00:19:45,432 --> 00:19:48,334
براي تو هيچ چيزي درد نداره
318
00:19:55,766 --> 00:19:57,367
وقتي که مندر برج بودم
319
00:19:57,435 --> 00:20:00,670
خدمتکارها معمولا پنهاني براي من کتابهايي براي خوندن مي آوردن
320
00:20:00,738 --> 00:20:03,673
چيزي در مورد داستان روزالين و پالومار شنيدي؟
321
00:20:03,741 --> 00:20:05,842
آره همه اين داستان رو مي دونن
322
00:20:05,910 --> 00:20:08,511
پالومار روزالين رو از چنگال اژدها نجات داده
323
00:20:08,579 --> 00:20:10,980
و اونها با هم سفرشون به دريا رو شروع کردند
324
00:20:11,048 --> 00:20:14,617
تو منو ياد پالومار مي اندازي
325
00:20:14,685 --> 00:20:16,586
حداقل اون طوري که من اون رو تصور مي کردم
326
00:20:16,654 --> 00:20:18,288
من تو رو از چنگال اژدها نجات دادم
327
00:20:19,890 --> 00:20:21,324
ميشه منو ببري تا دريا رو ببينم؟
328
00:20:22,860 --> 00:20:25,662
من تو رو هر جا بخواي مي برم
329
00:20:29,633 --> 00:20:30,900
به چي داري فکر مي کني؟
330
00:20:33,704 --> 00:20:36,439
اين طلسم کليد رسيدن به سنگ اشک هاست
331
00:20:36,507 --> 00:20:38,274
اگر ريچارد اون رو نداشته باشه
332
00:20:38,342 --> 00:20:40,343
نگهبان دنياي مردگان تمام زندگي ها رو نابود مي کنه
333
00:20:40,411 --> 00:20:41,778
شامل تو هم ميشه
334
00:20:41,846 --> 00:20:43,646
شايد ما بايد برگرديم
335
00:20:43,714 --> 00:20:46,416
از کجا ميدوني اون چيزي که اونها ميگن حقيقت داره؟
336
00:20:46,484 --> 00:20:49,285
پدرم هميشه ميگفت توي اين دنيا هيچ چيزي غير از
337
00:20:49,353 --> 00:20:50,653
جنگ و شرارت وجود نداره
338
00:20:50,721 --> 00:20:53,490
اين يه دروغه
339
00:20:53,557 --> 00:20:55,859
تو اون رو ثابت کردي
340
00:20:57,895 --> 00:21:00,196
و اگر هم اون چيزي که اونها ميگن راست باشه
341
00:21:00,264 --> 00:21:02,365
من ترجيح ميدم که با تو بميرم
342
00:21:02,433 --> 00:21:07,036
تا توي يه برج ديگه بدون تو زنداني بشم
343
00:21:14,779 --> 00:21:16,446
ميبود همون موقع اون دوتا رو از هم جدا مي کردم
344
00:21:16,514 --> 00:21:18,715
اون به يک دختر ترسيده دلداري داده
اگه اين جرم محسوب ميشه
345
00:21:18,783 --> 00:21:20,283
اون قبلش نجات داده شده بوده
346
00:21:20,351 --> 00:21:21,885
ما اونها رو پيدا مي کنيم
347
00:21:21,952 --> 00:21:24,854
نگاه کن
رد پاها جدا ميشه
348
00:21:24,922 --> 00:21:27,323
يکي از اسب ها به شمال رفته
اون يکي به شرق
349
00:21:27,391 --> 00:21:29,392
اون سعي کرده که پيدا کردنشون براي ما سخت باشه
350
00:21:29,460 --> 00:21:31,528
باهوشه
نه به اندازه کافي باهوش
351
00:21:31,595 --> 00:21:33,496
اين جاي پاها عميق تره
352
00:21:33,564 --> 00:21:35,498
اسبي که از اون طرف رفته هيچ وزني رو حمل نمي کرده
353
00:21:40,438 --> 00:21:41,871
گرسنته؟
354
00:21:41,939 --> 00:21:43,540
اينجا منتظر بمون
355
00:21:56,654 --> 00:21:58,822
ميدوني اين حوالي ما با دزدها چيکار مي کنيم؟
356
00:21:58,889 --> 00:21:59,956
به اونهه رحم و مروت نشون ميدين؟
357
00:22:03,360 --> 00:22:04,260
فلين
358
00:22:07,064 --> 00:22:10,033
خوبه
دو تا دزد
359
00:22:10,100 --> 00:22:12,368
شايد تو يه چيزي براي معامله کردن داشته باشي
360
00:22:12,436 --> 00:22:14,737
از اون دور شو
361
00:22:29,086 --> 00:22:31,454
به من دستور بدين معترف
362
00:22:31,522 --> 00:22:32,922
هي
363
00:22:34,492 --> 00:22:36,292
اونها رو متوقف کن
364
00:23:02,553 --> 00:23:05,188
تنها راه کشتن بانلينگ ها اينه که اونها رو بسوزوني
365
00:23:05,256 --> 00:23:06,623
ما به نفت و مشغل احتياج داريم
366
00:23:06,690 --> 00:23:09,692
چرا از آتيش جادويي استفاده نکنيم؟
367
00:23:09,760 --> 00:23:11,494
فکر نمي کنم که عاقلانه باشه
368
00:23:13,797 --> 00:23:16,032
به اين خاطر که من يک مورد-سيف هستم
آره؟
369
00:23:16,100 --> 00:23:18,635
فکر مي کني که اگه از جادو استفاده کني
370
00:23:18,702 --> 00:23:20,136
من از اون بر عليه خودت استفاده مي کنم
371
00:23:21,572 --> 00:23:23,206
من قبلا هم براي اين کار شانس هايي داشتم
372
00:23:23,274 --> 00:23:25,642
وقتي که نزديک معترف و جيت و جوگر بودي
373
00:23:25,709 --> 00:23:27,810
و حالا تو ميدوني که مقبره کجاست
374
00:23:27,878 --> 00:23:30,280
آيا تو واقعا فکر مي کني به اين دليل
375
00:23:30,347 --> 00:23:32,682
در تمام اين مدت دارم ريچارد رو دنبال مي کنم؟
376
00:23:32,750 --> 00:23:34,918
به اين اميد که اون منو به اينجا بفرسته
377
00:23:34,985 --> 00:23:37,887
با تو تنها تا من بتونم يک راهي پيدا کنم تا
378
00:23:37,955 --> 00:23:40,590
سنگ اشک ها رو براي خودم بدزدم؟
379
00:23:40,658 --> 00:23:42,225
چرا که نه
380
00:23:42,293 --> 00:23:44,294
اما چيزي که براي من خيلي مهم تره
381
00:23:44,361 --> 00:23:46,696
اينه که احتمالا نميشه به تو اطمينان کرد
382
00:23:46,764 --> 00:23:49,499
من اصلا باور ندارم که تو علاقه اي به عيش و نوش داشته باشي
383
00:23:58,008 --> 00:23:59,409
اونها رو بگيريد
384
00:24:24,268 --> 00:24:26,102
فکر مي کردم که همشون همين قدر باشن
385
00:24:27,738 --> 00:24:30,473
الان آره
ولي اينجا در کل محل مرگه
386
00:24:30,541 --> 00:24:34,177
شايد بقيه از دنياي مردگان بيان بيرون تا جايگزين اونها بشن
387
00:24:38,315 --> 00:24:39,749
ما بايد هر چه سريع تر
388
00:24:39,817 --> 00:24:41,851
فلين و طلسم رو به اينجا بياريم
389
00:24:41,919 --> 00:24:43,419
ما؟
390
00:24:43,487 --> 00:24:44,754
مطمئني که مي توني به من اعتماد کني؟
391
00:24:44,822 --> 00:24:47,390
نه اما من هيچ توجهي به عيش و نوش ندارم
392
00:24:58,769 --> 00:25:01,070
فلين آنبل
393
00:25:01,138 --> 00:25:03,906
ميدونم که اين براتون خيلي سخته
ولي ما بايد حرکت کنيم
394
00:25:03,974 --> 00:25:05,308
به اندازه کافي وقت رو از دست داديم
395
00:25:07,277 --> 00:25:09,712
اگه تو اينجا رو ترک نکني
396
00:25:09,780 --> 00:25:11,147
دوستان من تو رو مجبور به اين کار مي کنن
397
00:25:19,490 --> 00:25:21,324
ريچارد از همه اونها اعتراف گرفته شده
398
00:25:21,392 --> 00:25:22,959
بيا بريم
399
00:25:37,141 --> 00:25:38,775
مشکل چيه؟
400
00:25:38,842 --> 00:25:41,177
من ريچارد و کيلن رو ميشناسم
401
00:25:41,245 --> 00:25:44,781
دير يا زود اونها ما رو مي گيرن
402
00:25:56,827 --> 00:25:58,594
کيلن
403
00:26:14,011 --> 00:26:15,478
نه
404
00:26:23,620 --> 00:26:26,789
ريچارد
405
00:26:29,460 --> 00:26:31,461
ريچارد؟
406
00:26:32,963 --> 00:26:34,697
ريچارد
407
00:26:46,777 --> 00:26:48,678
بانوي من
408
00:26:50,948 --> 00:26:52,982
چطور مي تونم به شما خدمت کنم؟
409
00:26:59,334 --> 00:27:00,701
صدمه اي که نديدي؟
410
00:27:00,769 --> 00:27:02,837
من خوبم بياين بريم
411
00:27:02,904 --> 00:27:05,039
من با شما ميام بانوي من
412
00:27:05,107 --> 00:27:08,309
هر کاري که اون مي کرد نجات زندگي ها بود
413
00:27:08,376 --> 00:27:10,578
اون مال شما رو نجات داد
414
00:27:10,645 --> 00:27:13,714
و شما اون رو نابود کردين
415
00:27:13,782 --> 00:27:15,583
متاسفم کيلن
416
00:27:15,650 --> 00:27:17,118
اما تو هيچ راه انتخابي براي من نگذاشتي
417
00:27:18,653 --> 00:27:20,588
و تو هم براي من حق انتخابي نگذاشتي
418
00:27:23,959 --> 00:27:26,494
بهت اجازه نميدم که اون رو بکشي
منو بکشه؟
419
00:27:26,561 --> 00:27:28,529
اين تنها راه آزاد کردن من از اعترافه
420
00:27:28,597 --> 00:27:30,030
اما بانوي من شما نگران نباشين
من از شما محافظت مي کنم
421
00:27:30,098 --> 00:27:31,465
ريچارد من نميخوام با تو مبارزه کنم
422
00:27:31,533 --> 00:27:33,501
پس سلاحت رو بذار زمين
423
00:27:40,842 --> 00:27:43,377
من اسب ها رو ميارم
424
00:27:46,114 --> 00:27:47,848
اري چيکار مي کني؟
بهش صدمه نزن
425
00:27:47,916 --> 00:27:48,949
بذار اون بره
426
00:27:49,017 --> 00:27:50,384
تو به هر دوي اينها دستور مي دي
427
00:27:50,452 --> 00:27:52,386
که همين حالا با من به پامورا بيان
428
00:27:52,454 --> 00:27:53,854
يا من اين رو مي کشم
429
00:27:53,922 --> 00:27:56,690
تو به اون صدمه اي نمي زني
تو به علامت رو دستش احتياج داري
430
00:27:56,758 --> 00:27:57,958
من در پامورا به اون نياز دارم
431
00:27:58,026 --> 00:28:00,194
اگه اون نخواد با من بايد
ديگه براي من استفاده اي نداره
432
00:28:01,797 --> 00:28:06,200
اگه ما با تو و فلين بياييم تا تو سنگت رو پيدا کني
433
00:28:06,268 --> 00:28:08,769
اجازه ميدي که ما دو تا با هم باشيم؟
434
00:28:08,837 --> 00:28:10,304
بهت قول ميدم
435
00:28:10,372 --> 00:28:11,906
اين يه تله است
436
00:28:11,973 --> 00:28:13,908
اون در اولين فرصتي که بتونه تو رو مي کشه
437
00:28:13,975 --> 00:28:16,811
ريچارد ميدونم که ازت اعتراف گرفته شده ولي تو که من رو ميشناسي
438
00:28:16,878 --> 00:28:19,847
من دروغگو نيستم
439
00:28:22,317 --> 00:28:24,552
نه اون دروغگو نيست
440
00:28:27,489 --> 00:28:29,690
شمشيرت رو بيار پايين
441
00:28:29,758 --> 00:28:31,425
ما با اون ميريم
442
00:28:41,870 --> 00:28:43,470
اون گفت که به فلين دستور داده
443
00:28:43,538 --> 00:28:45,206
تا با ما به پامورا بياد اگه اجازه بدم که اون زنده بمونه
444
00:28:45,273 --> 00:28:46,473
و تو با اين موافقت کردي؟
445
00:28:46,541 --> 00:28:48,576
مجبور بودم
446
00:28:48,643 --> 00:28:50,878
ريچارد هم ميخواست من رو بکشه
447
00:28:50,946 --> 00:28:52,379
يا اينکه من بايد اون رو بکشم
448
00:28:54,149 --> 00:28:56,350
من به زد احتياج دارم
449
00:29:03,458 --> 00:29:05,593
نه
450
00:29:05,660 --> 00:29:07,728
فلين
451
00:29:07,796 --> 00:29:09,530
تو قول دادي
تو به من دروغ گفتي
452
00:29:09,598 --> 00:29:10,931
مجبور بودم
453
00:29:10,999 --> 00:29:13,634
اگر نگهبان دنياي مرده ها برنده بشه
همه مي ميرن
454
00:29:13,702 --> 00:29:16,203
من به جست و جوگر احتياج دارم تا با اون بجنگه
455
00:29:16,271 --> 00:29:17,771
و شکاف دنياي مردگان رو برطرف کنه
456
00:29:17,839 --> 00:29:21,609
ريچارد من به تو احتياج دارم که خودت باشي
457
00:29:24,312 --> 00:29:27,047
آنبل
اون رو نکش من اون رو دوست دارم
458
00:29:31,586 --> 00:29:33,454
من اون رو به اندازه تو دوست دارم
459
00:29:36,725 --> 00:29:39,226
کيلن من تو رو مشناسم
460
00:29:39,294 --> 00:29:42,263
تو نميخواي آخرين معترف رو بکشي
461
00:29:44,399 --> 00:29:45,566
من هيچ وقت نميخواستم که يک معترف باشم
462
00:29:45,634 --> 00:29:47,501
من هيچ وقت نميخواستم که در برج زنداني بشم
463
00:29:49,504 --> 00:29:51,105
من فقط ميخواستم مثل بقيه باشم
464
00:29:52,741 --> 00:29:54,108
اگه راه ديگه اي بود
465
00:29:54,175 --> 00:29:55,276
شايد راه ديگه اي باشه
466
00:29:56,945 --> 00:29:58,512
داروي جادوگر
467
00:29:58,580 --> 00:30:03,017
اگه ما بتونيم اون رو بدست بياريم ميتونيم جادوي آنبل رو از بين ببريم
468
00:30:03,084 --> 00:30:04,985
امکانش هست که ريچارد و فلين آزاد بشن؟
469
00:30:05,053 --> 00:30:06,720
به به اينکه اصلا امتحان شده باشه شک دارم
470
00:30:06,788 --> 00:30:09,323
اما از نظر تئوري اونها ديگه در محدوديت جادو نبايد باشن
471
00:30:09,391 --> 00:30:12,226
اون خودش هم ديگه تصرفي نخواهد داشت
472
00:30:12,294 --> 00:30:13,961
کيلن اگه تو واقعا من رو دوست داري بايد بذاري امتحان کنيم
473
00:30:14,029 --> 00:30:16,697
اون اين حرف رو ميزنه چون ازش اعتراف گرفته شده
474
00:30:19,935 --> 00:30:22,937
اعتراف گرفته شده يا نه
475
00:30:23,004 --> 00:30:25,239
ريچارد هر کاري براي نجات زندگي آدم ها ميکنه
476
00:30:25,307 --> 00:30:27,741
ما اول بايد سنگ رو بدست بياريم
477
00:30:27,809 --> 00:30:29,643
و بعد به غار اون جادوگر ميريم
478
00:30:29,711 --> 00:30:32,613
و دارو رو ازش ميگيريم
479
00:30:32,681 --> 00:30:34,715
من اون چيزي رو که شنيدم رو باور ندارم
480
00:30:34,783 --> 00:30:38,252
تو از ما ميخواي که به خاطر نجات اون
481
00:30:38,320 --> 00:30:41,055
همه چيز مثل زندگي ريچارد و زندگي خودمون ريسک کنيم؟
482
00:30:41,122 --> 00:30:44,024
اگه تو اينقدر دلش رو نداري که اون رو بکشي
پس من ميکشمش
483
00:30:46,361 --> 00:30:48,796
خاطرم هست که ريچارد راه درازي رو
484
00:30:48,863 --> 00:30:50,698
براي نجات جون تو اومد
485
00:30:55,670 --> 00:30:57,771
و اگه اين دارو اون رو آزاد نکرد چي؟
486
00:30:57,839 --> 00:31:00,307
اون موقع من اون کاري رو که لازمه انجام ميدم
487
00:31:48,490 --> 00:31:50,591
يک گردنبد ديگه هم هست
488
00:31:50,658 --> 00:31:53,027
شايد يک طلسم ديگه داخل اون باشه
489
00:31:53,094 --> 00:31:56,530
شايد هم سنگ اشک ها اون تو باشه
490
00:31:56,598 --> 00:31:58,198
جست و جوگر بايد اوني باشه که اون رو باز ميکنه
491
00:31:58,266 --> 00:32:00,267
وقتي که اون از بند اعتراف نجات آزاد شد
492
00:32:00,335 --> 00:32:02,669
نه مثل الان که اصلا فابل پيش بيني نيست
493
00:32:02,737 --> 00:32:04,671
تو اون چيزي که براش اومدي رو بدست آوردي
494
00:32:04,739 --> 00:32:05,939
ما بايد براي اون دارو بريم
495
00:32:08,076 --> 00:32:09,443
اون هووز ميتونه مبارزه کنه
496
00:32:09,511 --> 00:32:11,278
اون هر کاري رو براي نجات جون اون انجام ميده
497
00:32:11,346 --> 00:32:14,948
هر دوي ما ميدونيم که ريچارد در حال حاضر قابل اعتماد نيست
498
00:32:21,022 --> 00:32:22,656
پس من و کارا بايد خودمون
499
00:32:22,724 --> 00:32:24,024
از جادوگر مراقبت کنيم
500
00:32:35,503 --> 00:32:37,805
تو مطمئني؟
501
00:32:37,872 --> 00:32:40,240
هر جادوگري به توانايي لارکوس قادره
502
00:32:40,308 --> 00:32:42,109
تا حقيقت درون ما رو ببينه
503
00:32:42,177 --> 00:32:43,477
اگر نتونيم اون رو متقاعد کنيم
504
00:32:43,545 --> 00:32:44,678
اگه تو اصرار مي کني
505
00:32:47,649 --> 00:32:48,916
اين فقط اذيت ميکنه
506
00:32:48,983 --> 00:32:50,617
فقط انجامش بده
507
00:33:05,540 --> 00:33:07,307
من يه چيزي براي جادوگر دارم
508
00:33:07,375 --> 00:33:09,576
ميتونه خيلي براش جالب باشه
509
00:33:12,914 --> 00:33:15,249
سلاحت رو تحويل بده
510
00:33:15,316 --> 00:33:17,484
بيا جلو برش دار
511
00:33:17,552 --> 00:33:18,752
من ميدونم که اون اژيل چه قدرتي داره
512
00:33:18,820 --> 00:33:21,255
خودت بندازش روي زمين
513
00:33:24,025 --> 00:33:25,259
اون يکي رو هم بنداز
514
00:33:30,498 --> 00:33:31,932
حالا برو به اربابت بگو بياد
515
00:33:32,000 --> 00:33:34,868
يا اينکه من اين پيشکشي رو يه جاي ديگه مي برم
516
00:33:34,936 --> 00:33:37,237
و اين مورد-سيف در ازاي اين پيشکش
517
00:33:37,305 --> 00:33:39,339
از ما چه انتظاري داره
518
00:33:39,407 --> 00:33:42,242
هزار سکه طلا
519
00:33:42,310 --> 00:33:44,912
چرا بايد همچين پولي رو بدم؟
520
00:33:44,979 --> 00:33:48,215
تا اونجايي که شنيدم تو داري قدرت معترف ها رو کلکسيون مي کني
521
00:33:48,283 --> 00:33:51,151
اين مادر معترفه
522
00:33:51,219 --> 00:33:53,620
صادقانه بگم فکر مي کردم تو پيشنهاد بهتري براش بدي
523
00:33:53,688 --> 00:33:55,689
مرده اون به درد من نميخوره
524
00:33:55,757 --> 00:33:57,324
اون نمرده
525
00:33:57,392 --> 00:34:00,894
فقط مطيع شده
526
00:34:05,466 --> 00:34:07,434
از کجا بدونم تو راست ميگي؟
527
00:34:07,502 --> 00:34:09,169
خودت امتحانش کن
528
00:34:26,688 --> 00:34:27,754
معترف به من دستور بده
529
00:34:30,391 --> 00:34:31,758
به افرادت بگو دست نگه دارن
530
00:34:31,826 --> 00:34:33,560
دست نگه دارين
531
00:34:33,628 --> 00:34:34,795
اونها رو اذيت نکنين
532
00:34:36,564 --> 00:34:39,366
دارو رو به من بده
533
00:34:39,434 --> 00:34:40,801
تو از زندگي من چشم پوشي کردي
534
00:34:40,868 --> 00:34:44,238
حتي وقتي همه دوست هات بهت گفتن اين کار رو نکن
535
00:34:44,305 --> 00:34:46,807
اگه يان جواب داد ميتوني از من تشکر کني
536
00:34:46,874 --> 00:34:49,276
اگه اين جواب بده تو آخرين معترف خواهي بود
537
00:34:51,446 --> 00:34:53,480
تو بايد براي خودت يک همسر انتخاب کني
538
00:34:53,548 --> 00:34:55,816
آره خب
539
00:34:55,883 --> 00:34:57,284
شايد يه روزي اين کار رو بکنم
540
00:34:57,352 --> 00:34:59,152
ريچارد ميتونه يه پدر خوب
541
00:34:59,220 --> 00:35:01,221
براي يک معترف باشه مگه نه؟
542
00:35:01,289 --> 00:35:02,489
آنبل
543
00:35:02,557 --> 00:35:04,458
تمام مدتي که اون توسط من اعتراف گرفته شده بوده
544
00:35:04,525 --> 00:35:06,760
تو نتونستي بهش آسيب بزني
545
00:35:06,828 --> 00:35:09,496
و اون ميتونه به تو يک بچه بده
546
00:35:09,564 --> 00:35:13,066
و وقتي که تو قدرت من رو گرفتي اون ازد ميشه مگه نه؟
547
00:35:13,134 --> 00:35:16,837
آره ولي اين راهش نيست که
548
00:35:16,904 --> 00:35:18,605
کيلن
549
00:35:18,673 --> 00:35:23,310
شايد تو بايد به اون چيزي که اون ميگه يه کم فکر کني
550
00:35:23,378 --> 00:35:25,245
اگه خدايي نکرده يه اتفاقي براي تو بيفته
551
00:35:25,313 --> 00:35:29,449
اونوقت ديگه راه معترف ها تموم ميشه
552
00:35:29,517 --> 00:35:32,986
من ميخوام برات يه کاري بکنم
553
00:35:33,054 --> 00:35:35,989
در مدتي که هنوز معترف هستم
554
00:35:36,057 --> 00:35:37,524
ترا خدا
555
00:35:41,829 --> 00:35:44,731
ولي من اون رو دوست ندارم
من تو رو دوست دارم
556
00:35:44,799 --> 00:35:47,134
اين کار من رو خيلي خوشحال ميکنه
557
00:35:47,201 --> 00:35:49,569
برو پيشش
558
00:35:49,637 --> 00:35:52,239
و هخمونقدر که من رو دوست داري
اون رو دوست بدار
559
00:36:33,815 --> 00:36:36,083
کيلن
560
00:36:36,150 --> 00:36:38,018
همه چي مرتبه
561
00:36:38,086 --> 00:36:40,620
همه چي مرتبه
562
00:37:29,714 --> 00:37:32,149
ريچارد... ريچارد
563
00:37:32,217 --> 00:37:33,317
داري راجع به چي فکر مي کني؟
564
00:37:35,987 --> 00:37:37,321
تو رو ارضاء کنم
565
00:37:40,492 --> 00:37:43,527
به اين خاطر که بانوي تو به تو دستور داده؟
566
00:37:44,963 --> 00:37:46,564
بله
567
00:37:53,805 --> 00:37:56,106
تو واقعا اون رو دوست داري
مگه نه؟
568
00:37:58,310 --> 00:37:59,977
با تمام وجود
569
00:38:12,190 --> 00:38:14,258
از من اشتباهي سر زد؟
570
00:38:14,326 --> 00:38:15,960
نه
571
00:38:16,027 --> 00:38:17,194
تو هيچ کار اشتباهي انجام ندادي
572
00:38:18,697 --> 00:38:19,930
اما بانوي من به من دستور داده بود که
573
00:38:19,998 --> 00:38:21,498
ميدونم
574
00:38:32,978 --> 00:38:35,746
حس مي کنم نميخوام اينجوري خودم رو به فلين تحميل کنم
575
00:38:35,814 --> 00:38:37,948
اگه حتي اون به يک نفر ديگه فکر ميکنه
576
00:38:39,584 --> 00:38:41,785
موضوع فقط اين نيست
577
00:38:41,853 --> 00:38:43,587
ريچارد هيچ وقت از جادو استفاده نمي کرد
578
00:38:43,655 --> 00:38:45,990
تا کسي رو مجبور به کاري بکنه
579
00:38:46,057 --> 00:38:48,926
اما اين واقعا بر خلاف اون چيزي که اون ميخواست نيست
580
00:38:48,994 --> 00:38:51,195
اگه ازش اعتراف نگرفته بودم
شيد اون همين رو ميخواست
581
00:38:51,262 --> 00:38:55,165
اما حالا که اعتراف گرفتي
582
00:38:55,233 --> 00:38:58,669
و من هم آماده نيستم که هيچ تصميمي راجع به اون بگيرم
583
00:38:58,737 --> 00:39:00,704
يا اينکه بدون خواست خودش اون رو پدر کنم
584
00:39:00,772 --> 00:39:04,441
اما براي معترفين
585
00:39:04,509 --> 00:39:06,644
هميشه اينطوري نيست؟
586
00:39:06,711 --> 00:39:10,347
به همين دليله که ما هيچ وقت يک نفر رو براي عاشق شدن به عنوان همسر انتخاب نمي کنيم
587
00:39:14,019 --> 00:39:17,588
يه جور زنداني شدن در برجه مگه نه؟
588
00:39:22,494 --> 00:39:24,361
ما بايد شروع کنيم
589
00:39:25,897 --> 00:39:28,065
اگه اين جواب داد
590
00:39:28,133 --> 00:39:30,768
من ميتونم يک روزي ازدواج کنم
591
00:39:30,835 --> 00:39:32,369
اميدوارم که همينطور بشه
592
00:39:33,872 --> 00:39:36,573
اما فلين ديگه من رو دوست نخواهد داشت
593
00:39:36,641 --> 00:39:40,110
اون اولين کسي هست که تو ملاقاتش کردي
بعدها مردهاي ديگه اي هم ميان
594
00:39:40,178 --> 00:39:41,845
اما اگه اون تنها کسي باشه که من عاشقش شده باشم چي؟
595
00:39:53,625 --> 00:39:54,858
آنبل حالت خوبه؟
596
00:39:54,926 --> 00:39:56,994
مثل اينکه جواب نداده
597
00:39:57,062 --> 00:39:59,096
من ديگه اعتراف گرفته شده نيستم
598
00:39:59,164 --> 00:40:00,564
من فقط دارم مطمئن ميشم که حالش خوب هست يا نه
599
00:40:00,632 --> 00:40:02,032
ريچارد؟
600
00:40:21,786 --> 00:40:24,254
ما شما رو تا خونتون همراهي مي کنيم
601
00:40:24,322 --> 00:40:27,524
قصر پدرت حالا تماما مال توه
602
00:40:27,592 --> 00:40:29,026
ازت ممنونم اما ... آه
603
00:40:29,094 --> 00:40:30,594
فکر مي کنم که به اندازه کافي در اونجا زندگي کردم
604
00:40:31,930 --> 00:40:33,363
من ميخوام که دنيا رو ببينم
605
00:40:33,431 --> 00:40:34,698
جايي که ما داريم ميريم امن نيست
606
00:40:34,766 --> 00:40:36,166
من خودم تنها ميرم
607
00:40:36,234 --> 00:40:38,035
من هميشه ميخواستم که دريا رو ببينم
608
00:40:38,103 --> 00:40:40,170
فکر نمي کنم براي يک دختر خوب باشه که تنها سفر کنه
609
00:40:40,238 --> 00:40:43,140
من اونو مي برم
610
00:40:43,208 --> 00:40:46,777
منظورم اينه که من اون دور و برها رو ميشناسم
611
00:40:46,845 --> 00:40:48,946
اونجا يک پسردايي دارم
612
00:40:49,013 --> 00:40:50,547
اون کنار درياست
613
00:40:52,183 --> 00:40:54,051
چيه؟
شما که ديگه به من احتياج ندارين
614
00:40:54,119 --> 00:40:56,620
بنابراين ميتونيم با هم بريم
البته اگه تو بخواي
615
00:40:59,791 --> 00:41:02,226
خب من نمي تونم بگم با شما بودن بامزه بوده
616
00:41:03,528 --> 00:41:05,262
ولي جالب بوده
617
00:41:23,414 --> 00:41:25,682
حالا فقط من موندم
618
00:41:25,750 --> 00:41:27,351
نه
619
00:41:27,418 --> 00:41:28,986
تو هر دومون رو داري
620
00:41:32,891 --> 00:41:34,591
کيلن
621
00:41:34,659 --> 00:41:36,894
ميفهمم که تو چرا نمي توني با اين قضيه کنار بياي
622
00:41:39,731 --> 00:41:41,598
اما يک بخشي از من خواهان توه
623
00:41:44,169 --> 00:41:45,269
من هم همينطور
624
00:41:47,972 --> 00:41:50,641
و حالا که ما دوباره جست و جوگرمون رو داريم
625
00:41:52,010 --> 00:41:55,045
وقتشه که اون رو باز کنيم
626
00:42:05,456 --> 00:42:07,758
اين سنگ اشک هاست؟
627
00:42:07,826 --> 00:42:09,726
نه فکر مي کنم که اين يه قطب نماست
628
00:42:13,431 --> 00:42:17,601
اين جسم کروي جست و جوگر را راهنمايي خواهد کرد
629
00:42:17,669 --> 00:42:19,369
راهنمايي به چي؟
630
00:42:21,639 --> 00:42:24,675
اميدوارم که سنگ اشک ها باشه
631
00:42:24,742 --> 00:42:27,377
پس بياين ديگه بيشتر از اين وقت رو تلف نکنيم
632
00:42:27,445 --> 00:42:30,747
بايد به شمال بريم
633
00:42:30,815 --> 00:42:40,584
ترجمه و زيرنويس از
Reza.B
Luckyloock09131609@gmail.com