1 00:00:01,490 --> 00:00:04,349 ‫ما به دستان همدیگه عذاب کشیدیم 2 00:00:04,400 --> 00:00:07,474 ‫عزیزانمون رو به دستان همدیگه از دست دادیم 3 00:00:09,990 --> 00:00:14,440 ‫موضوع دیگه خاندان های اشراف زاده نیست ‫موضوع الان مرده ها و زنده هاست 4 00:00:14,530 --> 00:00:16,249 ‫و من قصد دارم که در بین زنده ها بمونم 5 00:00:16,300 --> 00:00:18,374 ‫آنچه در "بازی تاج و تخت" گذشت 6 00:00:18,425 --> 00:00:25,245 ‫من انتخابی به شما میدم ، زانو بزنین و به من ملحق بشین ‫یا اینکه نپذیرین و بمیرین 7 00:00:27,740 --> 00:00:33,816 ‫اون اینجاست که 7 پادشاهی رو پس بگیره ‫شمال یکی از اون 7 پادشاهی هستش 8 00:00:34,240 --> 00:00:38,043 ‫هر روز ارتش پادشاه شب بزرگتر میشه 9 00:00:40,940 --> 00:00:43,957 ‫ما به هم پیمان نیاز داریم ، هم پیمانانی قدرتمند 10 00:00:49,320 --> 00:00:51,174 ‫هیولا ها واقعی هستن 11 00:00:51,801 --> 00:00:56,019 ‫اژدهایان ، وایت واکر ها ، فریاد زن های "دوثراکی" 12 00:00:56,070 --> 00:01:00,614 ‫بذار هیولا ها همدیگه رو بکشن ‫ما هم با اون چیزی که ازشون باقی میمونه مقابله میکنیم 13 00:01:02,990 --> 00:01:08,265 ‫ما پادشاه شب و ارتشش رو نابود میکنیم ‫و این کار رو در کنار هم انجام خواهیم داد 14 00:01:08,360 --> 00:01:12,729 ‫متعهد شده که برای "دنریس تارگرین" مبارزه کنه ، زانو زده 15 00:01:12,780 --> 00:01:15,067 ‫لازمه که حقیقت رو بدونه 16 00:01:17,190 --> 00:01:19,439 ‫"جان" واقعا پسر پدر من نیست 17 00:01:19,490 --> 00:01:24,309 ‫اون پسر "ریگار تارگرین" و عمه من "لیانا استارک" هستش 18 00:01:24,360 --> 00:01:26,970 ‫اون وارث تاج و تخته 19 00:01:27,021 --> 00:01:29,360 ‫باید بهش بگیم 20 00:01:33,150 --> 00:01:36,473 ‫یک چیز داره میاد سراغ همه مون 21 00:01:38,611 --> 00:01:40,707 ‫و الان دیگه اینجاست 22 00:01:55,993 --> 00:03:43,005 ‫هادي فارسي: ترجمه و زمانبندي کاملHadi.Farsi@Yahoo.Comوبلاگ زيرنويس هاي هادي فارسي : www.HFSS.rozblog.com 23 00:03:43,056 --> 00:03:48,880 ‫تقدیم ‫به تمام ‫پارسی زبانان 24 00:06:22,135 --> 00:06:26,049 ‫باید خودت رو خوش شانس در نظر بگیری 25 00:06:26,100 --> 00:06:28,159 ‫حداقلش اینه که بیضه هات یخ نمیزنن ! 26 00:06:28,210 --> 00:06:33,355 ‫تو وقتی درباره کوتوله ها لطیفه میشنوی حس میکنی بهت توهین شده ‫اما دوست داری که درباره خواجه ها لطیفه بگی ، چرا ؟ 27 00:06:33,406 --> 00:06:37,632 ‫چون من بیضه دارم ، و تو نداری 28 00:07:03,530 --> 00:07:09,583 ‫بهت که هشدار دادم ، اهالی شمال ‫خیلی به خارجی ها اعتماد ندارن 29 00:08:29,833 --> 00:08:32,467 ‫نگاش کن 30 00:08:32,830 --> 00:08:34,966 ‫مرد شدی 31 00:08:35,017 --> 00:08:38,055 ‫تقریبا 32 00:08:55,626 --> 00:09:00,402 ‫"آریا" کجاست ؟ ‫یه جایی کمین کرده 33 00:09:05,027 --> 00:09:08,729 ‫ایشون ملکه "دنریس" از خاندان "تارگرین" هستن 34 00:09:08,780 --> 00:09:12,815 ‫ایشونم خواهر من "سانسا استارک" بانوی "وینترفل" هستن 35 00:09:12,866 --> 00:09:15,948 ‫ممنون که ما رو به خونه تون دعوت کردین بانو "استارک" 36 00:09:15,999 --> 00:09:18,987 ‫شمال به همون اندازه ای که برادرتون میگفت زیباست 37 00:09:19,038 --> 00:09:21,785 ‫مثل خود شما 38 00:09:24,033 --> 00:09:27,378 ‫"وینترفل" از آنِ شماست سرورم 39 00:09:27,956 --> 00:09:30,298 ‫ما برای این کار ها وقت نداریم 40 00:09:30,349 --> 00:09:34,723 ‫اژدهای تو الان دست پادشاه شبه ‫الان اون یکی از اونهاست 41 00:09:34,774 --> 00:09:40,098 ‫دیوار سقوط کرده ، مرده ها دارن به جنوب میان 42 00:09:43,744 --> 00:09:49,940 ‫به محض اینکه این خبر رو درباره سقوط دیوار شنیدیم ‫تمام پرچم دارانمون رو فرا خوندم که به "وینترفل" عقب نشینی کنن 43 00:09:49,991 --> 00:09:52,450 ‫ارباب "آمبر" ؟ 44 00:09:52,501 --> 00:09:57,279 ‫کی میتونیم منتظر رسیدن افراد شما باشیم ؟ 45 00:09:59,428 --> 00:10:05,621 ‫ما اگر اشکالی نداشته باشه ‫به اسب ها و ارابه های بیشتری نیاز داریم ، بانوی من 46 00:10:05,672 --> 00:10:08,222 ‫و ارباب 47 00:10:09,688 --> 00:10:13,513 ‫و ملکه ، شرمنده ام 48 00:10:13,564 --> 00:10:15,732 ‫ اون تعدادی که میتونیم ازشون چشم پوشی کنیم رو فرستادیم 49 00:10:15,783 --> 00:10:20,329 ‫سریع به "لاست هارث" برین و افرادتون رو به اینجا بیارین 50 00:10:21,392 --> 00:10:24,433 ‫باید به نگهبان شب هم زاغ بفرستیم 51 00:10:24,513 --> 00:10:27,856 ‫دیگه اداره کردن اون قلعه منطقی نیست ‫ما در اینجا ایستادگی میکنیم 52 00:10:27,913 --> 00:10:29,944 ‫الساعه سرورم 53 00:10:30,025 --> 00:10:32,869 ‫سرورم ؟ 54 00:10:37,202 --> 00:10:40,055 ‫اما این عنوان برای شما نیست ، هست ؟ 55 00:10:40,106 --> 00:10:44,931 ‫زمانی که از "وینترفل" رفتین پادشاه بودین ‫ و حالا که برگشتین ... 56 00:10:45,228 --> 00:10:48,222 ‫دیگه مطمئن نیستم که چی هستین 57 00:10:48,273 --> 00:10:50,293 ‫یک ارباب ؟ 58 00:10:50,344 --> 00:10:52,847 ‫یا هیچی ؟ 59 00:10:52,898 --> 00:10:55,858 ‫_مهم نیست ‫_مهم نیست ؟ 60 00:10:55,909 --> 00:10:59,094 ‫ما نام پادشاه شمال رو روی شما گذاشتیم 61 00:10:59,683 --> 00:11:02,959 ‫پادشاه شمال 62 00:11:06,352 --> 00:11:09,178 ‫بله ، این کار رو کردین 63 00:11:09,616 --> 00:11:15,719 ‫این بزرگترین افتخار زندگی من بود ‫من همیشه سپاسگذار این باورتون خواهم بود 64 00:11:16,650 --> 00:11:21,528 ‫اما زمانی که از "وینترفل" رفتم بهتون گفتم ‫که ما به هم پیمان نیاز داریم یا اینکه خواهیم مرد 65 00:11:21,579 --> 00:11:26,695 ‫من اون همپیمانان رو به خانه آوردم تا در کنار ما مبارزه کنن 66 00:11:26,739 --> 00:11:28,589 ‫من یک انتخاب پیش و روم بود 67 00:11:28,640 --> 00:11:32,489 ‫یا تاجم رو حفظ کنم یا از شمال محافظت کنم 68 00:11:32,540 --> 00:11:35,757 ‫من شمال رو انتخاب کردم 69 00:11:46,901 --> 00:11:49,442 ‫اگر کسی در جنگ آتی زنده بمونه 70 00:11:49,493 --> 00:11:52,641 ‫باید از "جان اسنو" تشکر کنیم 71 00:11:52,712 --> 00:11:55,325 ‫اون جونش رو به خطر انداخت ‫ تا به ما نشون بده این خطر واقعیه 72 00:11:55,376 --> 00:12:00,325 ‫به لطف شجاعت اون ، ما بزرگترین ارتشی رو که دنیا ‫تا به حال به خودش دیده رو به همراه خودمون آوردیم 73 00:12:00,376 --> 00:12:05,554 ‫ما 2 اژدهای بالغ رو به همراه خودمون آوردیم 74 00:12:05,611 --> 00:12:12,634 ‫و به زودی ارتش "لنستر" ها هم به شمال خواهد تاخت ‫تا هم راستای هدف ما قرار بگیره 75 00:12:13,659 --> 00:12:19,382 ‫میدونم ، میدونم ‫مردم ما در گذشته با هم دوست نبودن 76 00:12:20,146 --> 00:12:22,916 ‫اما الان باید در کنار همدیگه مبارزه کنیم 77 00:12:22,967 --> 00:12:25,960 ‫یا بمیریم 78 00:12:26,011 --> 00:12:31,324 ‫میتونم بپرسم که چطور قراره به بزرگترین ارتشی که ‫ دنیا تا به حال به خودش دیده غذا بدیم ؟ 79 00:12:31,375 --> 00:12:40,410 ‫زمانی که داشتم بررسی میکردم که ذخایرمون تا آخر زمستان برامون بمونن ‫"دوثراکی" ها و "پاک" ها و 2 اژدهای بالغ رو در نظر نگرفتم 80 00:12:40,461 --> 00:12:44,536 ‫اصلا اون اژدهایان چی میخورن ؟ 81 00:12:44,587 --> 00:12:48,278 ‫هر چیزی که بخوان 82 00:13:04,439 --> 00:13:08,287 ‫هی ؟ مراقب باشین جوونا ، به ذره ذره اون نیاز داریم 83 00:13:08,338 --> 00:13:10,635 ‫شرمنده 84 00:13:14,049 --> 00:13:16,796 ‫اینا آخرین ارابه ها هستن ؟ ‫بله 85 00:13:16,847 --> 00:13:21,206 ‫خیلی خوب ، بیاین همه اش رو به آهنگری ببریم 86 00:13:27,815 --> 00:13:30,349 ‫ارباب ؟ 87 00:13:30,821 --> 00:13:33,224 ‫بانوی من ؟ 88 00:13:38,185 --> 00:13:41,488 ‫بانوی من 89 00:13:51,317 --> 00:13:54,248 ‫بانوی "وینترفل" 90 00:13:54,835 --> 00:13:56,785 ‫خیلی مناسبه 91 00:13:56,836 --> 00:14:00,060 ‫همینطور دست ملکه! 92 00:14:00,111 --> 00:14:03,552 ‫البته به گمونم بستگی داره به ملکه اش 93 00:14:04,761 --> 00:14:08,583 ‫آخرین باری که با هم صحبت کردیم ‫ تو مراسم عروسی "جافری" بود 94 00:14:08,754 --> 00:14:14,184 ‫اتفاق شومی بود ‫بعضی قسمت هاش هم خوب بود 95 00:14:17,489 --> 00:14:19,536 ‫عذرخواهی میکنم که به اون شکل گذاشتم و رفتم 96 00:14:19,587 --> 00:14:26,513 ‫بله ، یکم توضیحش سخت بود که چرا همسر من ‫لحظاتی پس از قتل پادشاه از اونجا گریخته 97 00:14:26,640 --> 00:14:29,895 ‫هر دومون زنده موندیم 98 00:14:30,621 --> 00:14:33,674 ‫خیلی ها تو رو دسته کم گرفتن 99 00:14:33,725 --> 00:14:37,276 ‫که خیلی هاشون الان مردن 100 00:14:43,504 --> 00:14:49,194 ‫مطمئنم که از شنیدن اینکه ارتش "لنستر" ها ‫داره به شمال میتازه هیجان زده نشدی 101 00:14:49,245 --> 00:14:52,589 ‫کاملا حق داری که از خواهر من ترس داشته باشی 102 00:14:52,640 --> 00:14:54,757 ‫هیچکس بیش از من از اون نمیترسه ‫اما بهت قول میدم که ... 103 00:14:54,808 --> 00:14:59,647 ‫"سرسی" بهت گفت که ارتشش به شمال میاد ‫ تا برای تو مبارزه کنه ؟ 104 00:14:59,698 --> 00:15:02,174 ‫گفتش 105 00:15:02,225 --> 00:15:05,122 ‫و تو حرفش رو باور کردی ؟ 106 00:15:05,173 --> 00:15:07,397 ‫اون الان چیزی داره که میخواد براش زنده بمونه 107 00:15:07,448 --> 00:15:12,208 ‫من فکر میکنم که اون میخواد زنده بمونه 108 00:15:12,377 --> 00:15:17,482 ‫من سابقا فکر میکردم که تو ‫باهوش ترین مرد زنده در دنیا هستی 109 00:15:46,494 --> 00:15:50,925 ‫قبلا قدت بلند تر بود 110 00:15:51,103 --> 00:15:52,790 ‫چطوری یهو پیدام کردی ؟ 111 00:15:52,841 --> 00:15:55,411 ‫چطوری از خنجری که تو قلبت خورد جون سالم به در بردی ؟ 112 00:15:55,462 --> 00:15:57,839 ‫جون سالم به در نبردم 113 00:16:15,449 --> 00:16:19,327 ‫هنوز داریش 114 00:16:19,894 --> 00:16:22,678 ‫سوزنه 115 00:16:23,034 --> 00:16:25,916 ‫تا حالا ازش استفاده کردی ؟ 116 00:16:25,967 --> 00:16:29,244 ‫یکی دو بار 117 00:16:43,023 --> 00:16:46,462 ‫فولاد "والریایی" ـه 118 00:16:46,513 --> 00:16:48,642 ‫حسودیت میشه ؟ 119 00:16:48,772 --> 00:16:52,963 ‫برای من خیلی سنگینه 120 00:16:58,821 --> 00:17:05,530 ‫قبلا کجا بودی پس ؟ میتونستم از کمکت جلو "سانسا" استفاده کنم 121 00:17:05,581 --> 00:17:08,004 ‫از ملکه ات خوشش نمیاد ، مگه نه ؟ 122 00:17:08,055 --> 00:17:11,866 ‫"سانسا" فکر میکنه که از همه باهوش تره 123 00:17:11,916 --> 00:17:15,241 ‫اون باهوش ترین فردیه که من تا حالا دیدم 124 00:17:15,376 --> 00:17:19,239 ‫حالا داری ازش دفاع میکنی ؟ اونم تو ؟ 125 00:17:19,290 --> 00:17:22,457 ‫من دارم از خانواده مون دفاع میکنم 126 00:17:22,508 --> 00:17:25,632 ‫_اونم همینطور ‫_آره 127 00:17:26,793 --> 00:17:30,715 ‫من هم خانواده اش هستم 128 00:17:34,368 --> 00:17:38,494 ‫اینو فراموش نکن 129 00:17:53,518 --> 00:17:57,934 ‫سرورم ، متاسفانه حامل خبر بدی هستم 130 00:17:57,995 --> 00:18:02,973 ‫مرده ها از دیوار عبور کردن 131 00:18:03,461 --> 00:18:04,711 ‫خوبه 132 00:18:39,430 --> 00:18:42,998 ‫چرا کار رو تموم نمیکنی و من رو نمیکشی ؟ 133 00:18:43,049 --> 00:18:45,737 ‫خوب ما خانواده ایم 134 00:18:45,788 --> 00:18:48,800 ‫آخرین "گریجوی" هایی که در دنیا موندن 135 00:18:51,298 --> 00:18:55,408 ‫آخرین هایی که هنوز اون پایین یه چیزایی دارن 136 00:18:58,390 --> 00:19:01,197 ‫اگه تو رو بکشم 137 00:19:01,248 --> 00:19:03,728 ‫با کی میتونم حرف بزنم ؟ 138 00:19:03,779 --> 00:19:05,149 ‫ها ؟ 139 00:19:07,697 --> 00:19:11,635 ‫خدمه ام همه شون اهل سکوتن 140 00:19:13,141 --> 00:19:17,284 ‫تو دریا آدم حس تنهایی بهش دست میده 141 00:19:17,625 --> 00:19:21,297 ‫الان ما تو سرزمین پادشاهی هستیم ؟ 142 00:19:25,519 --> 00:19:29,352 ‫تو جناح بازنده رو انتخاب کردی 143 00:19:31,277 --> 00:19:35,489 ‫پس ناوگان آهنین رو برمیدارم میم یه جای دیگه 144 00:19:40,996 --> 00:19:46,310 ‫اما اول یه حالی به ملکه میدم 145 00:19:57,535 --> 00:19:59,285 ‫20 هزار نفر ،درسته ؟ 146 00:19:59,336 --> 00:20:04,019 ‫بله سرورم ، البته چند تاشون در نقل و انتقال مردن 147 00:20:04,525 --> 00:20:08,025 ‫تقلب کردن دیگه 148 00:20:08,076 --> 00:20:13,079 ‫شایدم من خودم تقلب کردم ، یه نفر تقلب کرد 149 00:20:13,266 --> 00:20:16,007 ‫اونها مبارز های خوبی نبودن ‫نگران نباشین دلتون براشون تنگ نمیشه 150 00:20:16,058 --> 00:20:18,173 ‫اسب ها چی ؟ ‫2 هزار تا 151 00:20:18,224 --> 00:20:19,589 ‫و فیل ها ؟ 152 00:20:19,640 --> 00:20:23,006 ‫فیلی وجود نداره سرورم 153 00:20:23,210 --> 00:20:25,857 ‫مایوس کننده است 154 00:20:25,908 --> 00:20:28,241 ‫بهم گفته بودن که ارتش طلایی فیل داره 155 00:20:28,292 --> 00:20:34,048 ‫اون فیل ها هیولا های فوق العاده ای هستن ‫اما مناسب سفر های دریایی نیستن 156 00:20:34,099 --> 00:20:38,122 ‫به هر طریق ، سرزمین پادشاهی ‫خونه خود شماست فرمانده "استریکلند" 157 00:20:38,173 --> 00:20:44,002 ‫مشتاقیم که برای شما مبارزه کنیم ، سرورم 158 00:20:52,174 --> 00:20:55,432 ‫اینجا خونه من هم هست ؟ 159 00:20:55,483 --> 00:20:58,339 ‫شما دوست حقیقی تاج و تخت هستین 160 00:20:58,390 --> 00:21:00,068 ‫و همچنین یک مهمان افتخاری 161 00:21:00,119 --> 00:21:01,590 ‫خوبه 162 00:21:01,641 --> 00:21:06,572 ‫به عنوان یک دوست حقیقی و یک مهمان افتخاری ... 163 00:21:13,339 --> 00:21:17,214 ‫امیدوار بودم که بتونیم تنهایی با هم صحبت کنیم 164 00:21:17,320 --> 00:21:20,594 ‫بعد از جنگ ، این توافقمون بود 165 00:21:20,645 --> 00:21:24,879 ‫بعضی اوقات جنگ ممکنه سالها طول بکشه 166 00:21:24,930 --> 00:21:29,010 ‫اگر دنبال یک فاحشه هستی ، کرایه کن 167 00:21:29,061 --> 00:21:31,715 ‫اگر به دنبال یک ملکه هستی 168 00:21:31,766 --> 00:21:34,651 ‫با تلاش به دستش بیار 169 00:21:36,244 --> 00:21:38,362 ‫چطور ؟ 170 00:21:38,413 --> 00:21:42,719 ‫من عدالت رو براش فراهم کردم ‫براش ارتش و همچنین ناوگان آهنین رو آوردم 171 00:21:42,799 --> 00:21:46,659 ‫با این حال هیچ نشانی از محبت ‫ به سمت من نشون نمیده 172 00:21:46,710 --> 00:21:50,588 ‫قلبم دیگه داره میشکنه 173 00:21:51,049 --> 00:21:54,221 ‫تو گستاخ هستی 174 00:21:54,272 --> 00:22:01,369 ‫_من برای کمتر از اینها افراد رو اعدام کردم ‫_اونها افراد کم اهمیت تری بودن 175 00:22:37,859 --> 00:22:42,208 ‫_شنیدم که اژدهایان هزاران نفر از افراد "لنستر" ها رو به آتیش کشیدن ‫_چند تا از اون پسرایی که من دوست داشتم آتیش زدن 176 00:22:42,259 --> 00:22:44,231 ‫_اسمش "آرچی" بود ، درسته ؟ ‫_و "ویلیام" 177 00:22:44,282 --> 00:22:47,430 ‫._اون "ویلیام" خوشگل قد بلنده ؟ ‫_آره ، "ویلیام" خوشگل قد بلنده 178 00:22:47,510 --> 00:22:49,630 ‫میگفتن کلا به اندازه 1 لیوان خاکستر ازش مونده بود 179 00:22:49,681 --> 00:22:53,575 ‫من تنها مردی هستم که شما تا حالا دیدین ‫ که به یک اژدها تیر شلیک کرده 180 00:22:53,626 --> 00:22:55,303 ‫_واقعا ؟ ‫_نزدیک بود بکشمش 181 00:22:55,354 --> 00:22:57,729 ‫کار شجاعانه ای کردی 182 00:23:06,619 --> 00:23:09,311 ‫_اون پسره "ادی" ... ‫_ اون مو قرمزه ؟ 183 00:23:09,362 --> 00:23:12,490 ‫خودشه ، وقتی برگشت صورتش کامل سوخته بود 184 00:23:12,541 --> 00:23:14,198 ‫الان دیگه پلک نداره 185 00:23:14,249 --> 00:23:15,561 ‫پلک نداره چطور خوابش میبره ؟ 186 00:23:15,612 --> 00:23:17,750 ‫خیلی خوب بابا ، میشه انقدر در مورد اژدها حرف نزنیم ؟ 187 00:23:17,801 --> 00:23:21,687 ‫جناب "بران" از "بلک واتر" ؟ 188 00:23:22,197 --> 00:23:23,503 ‫شوخیت گرفته ؟ 189 00:23:23,554 --> 00:23:29,533 ‫بابت اینکه بی موقع مزاحم شدم عذر خواهی میکنم ‫اما ملکه ازم خواستن که عجله کنم 190 00:23:29,584 --> 00:23:32,784 ‫شرمنده ، خانوما 191 00:23:32,835 --> 00:23:36,900 ‫میذاریمش برای یه وقت دیگه 192 00:23:42,211 --> 00:23:48,471 ‫هر وقت تنهایی زد به سرت ‫ من آقایون سن بالاتر رو خیلی دوست دارم 193 00:23:48,985 --> 00:23:52,557 ‫دختر بی چاره ، ظرف یک سال آبله بدنش رو میگیره 194 00:23:54,245 --> 00:23:58,621 ‫_کدوم دختره ؟ ‫_برادرای ملکه به شما قول هایی دادن و اونها رو زیر پا گذاشتن 195 00:23:58,672 --> 00:24:02,604 ‫سرورمون میخواد اشتباه اونها رو تصحیح کنه 196 00:24:02,655 --> 00:24:06,705 ‫اون یه بار به من یک قلعه داد با یه زن ‫بعد زد منو تصحیح کرد و اونا رو ازم گرفت 197 00:24:06,756 --> 00:24:09,224 ‫این اقدام جناب "جیمی" بود ، نه ملکه 198 00:24:09,275 --> 00:24:12,904 ‫وقتی که ملکه "سرسی" چیزی رو میخواد ‫از پیش بهاش رو با طلا پرداخت میکنه 199 00:24:12,955 --> 00:24:18,390 ‫البته با چندین صندوق طلا ‫که بیرون از اینجا برای شما آماده هستن 200 00:24:22,735 --> 00:24:27,698 ‫پس میخواد کسی رو بکشه ، اما نمیتونه سربازای خودش رو بفرسته 201 00:24:27,749 --> 00:24:32,481 ‫_اگه دنبال اون ملکه اژدهایانه ... ‫_ایشون برنامه های دیگه ای برای اون دختر "تارگرین" دارن 202 00:24:32,532 --> 00:24:34,110 ‫آره ، خوب موفق باشه 203 00:24:34,161 --> 00:24:38,382 ‫برادرای ملکه مون احتمالش کمه که ‫از ماجراجویی شون در شمال جون سالم به در ببرن 204 00:24:38,433 --> 00:24:43,282 ‫اما اگر یک موقع جون سالم به در بردن ... 205 00:24:47,113 --> 00:24:51,680 ‫ایشون حس عمیقی از عدالت شاعرانه دارن 206 00:24:52,143 --> 00:24:54,379 ‫این خانواده لامصب 207 00:24:54,430 --> 00:24:58,090 ‫وقتی که "سیتادل" من رو اخراج کرد ‫فکر میکردم که در فقر و تنهایی بمیرم 208 00:24:58,180 --> 00:25:02,359 ‫اما ملکه "سرسی" در ازای خدماتم ‫ به من عنوان دست خودشون رو دادن 209 00:25:02,410 --> 00:25:08,961 ‫برای کسی که ایشون رو از شر برادران خائنش ‫ خلاص کنه چی کار میکنه ؟ 210 00:25:22,720 --> 00:25:26,087 ‫من اون فیل ها رو میخواستم 211 00:25:30,726 --> 00:25:33,407 ‫خوب ؟ 212 00:25:33,579 --> 00:25:38,467 ‫منو چطور با اون پادشاه چاقالو مقایسه میکنی ؟ 213 00:25:38,626 --> 00:25:40,432 ‫داری به شوهر مرحوم من توهین میکنی 214 00:25:40,483 --> 00:25:43,655 ‫واقعا حس میکنی بهت توهین شده ؟ 215 00:25:46,259 --> 00:25:49,497 ‫"رابرت" هر شب با یه فاحشه بود 216 00:25:49,548 --> 00:25:53,030 ‫اما هنوز کارش رو در کنار یک زن بلد نبود 217 00:25:53,081 --> 00:25:57,460 ‫و قاتل پادشاه چی ؟ 218 00:25:59,941 --> 00:26:03,364 ‫از به خطر انداختن گردنت لذت میبری ، مگه نه ؟ 219 00:26:03,503 --> 00:26:04,881 ‫زندگی کسالت باره 220 00:26:04,932 --> 00:26:08,841 ‫خود تو اینطور نیستی ، اینو قبول دارم 221 00:26:19,875 --> 00:26:23,168 ‫آیا من باعث خوشنودی ملکه هستم ؟ 222 00:26:23,340 --> 00:26:28,642 ‫تو ممکنه متکبر ترین آدمی باشی که تا به حال دیدم 223 00:26:28,693 --> 00:26:31,892 ‫از این خوشم میاد 224 00:26:32,608 --> 00:26:37,869 ‫اما میخوام تنها باشم 225 00:26:40,971 --> 00:26:45,714 ‫من یه شاهزاده درونت درست میکنم 226 00:28:18,203 --> 00:28:20,823 ‫"یوران" نمیتونه از جزایر آهنین دفاع کنه 227 00:28:20,890 --> 00:28:25,355 ‫وقتی با تمام افرادش و کشتی هاش در سرزمین پادشاهیه نمیتونه 228 00:28:25,406 --> 00:28:27,419 ‫ما میتونیم خونه مون رو پس بگیریم 229 00:28:27,470 --> 00:28:28,970 ‫"دنریس" به شمال رفت 230 00:28:29,050 --> 00:28:32,894 ‫اگر نتونن در شمال مقاومت کنن ‫"دنریس" به جایی نیاز داره که بهش عقب نشینی کنه 231 00:28:32,945 --> 00:28:36,852 ‫یه جایی که مرده ها نتونن برن 232 00:28:40,313 --> 00:28:46,868 ‫تو ملکه من هستی ، من همون جایی میرم که تو دستور بدی 233 00:28:48,694 --> 00:28:55,853 ‫میخوای بری "وینترفل" ، تا برای "استارک" ها مبارزه کنی ؟ 234 00:28:55,904 --> 00:28:59,509 ‫برو 235 00:29:01,647 --> 00:29:05,985 ‫چیزی که مرده دیگر هرگز نخواهد مرد 236 00:29:07,314 --> 00:29:11,477 ‫چیزی که مرده دیگر هرگز نخواهد مرد 237 00:29:14,506 --> 00:29:19,045 ‫اما اون کثافت ها رو بکش 238 00:29:44,203 --> 00:29:48,476 ‫خوش اومدین بانوی من ، لطفا همراه من بیاین 239 00:29:48,527 --> 00:29:53,016 ‫_بیرق "کار استارک" هاست ‫_یکی از بیرق های قشنگه 240 00:29:53,067 --> 00:29:55,875 ‫به هر حال از پیاز که بهتره ! 241 00:29:55,926 --> 00:29:57,999 ‫دفاعیه ای ندارم 242 00:29:58,050 --> 00:30:02,150 ‫تا همین چند وقت پیش ، "استارک" ها و "کار استارک" ها ‫داشتن همدیگه رو در میدان نبرد تیکه تیکه میکردن 243 00:30:02,201 --> 00:30:06,517 ‫"جان اسنو" باعث صلح بین این 2 خاندان شد ‫و ملکه ما از این بابت سپاسگذار هستش 244 00:30:06,568 --> 00:30:09,892 ‫قدردانی ایشون دوست داشتنیه ولی منظور من این نیست 245 00:30:09,943 --> 00:30:12,983 ‫اهالی شمال به "جان اسنو" وفادار هستن ، نه به ملکه 246 00:30:13,042 --> 00:30:16,619 ‫ایشون رو نمیشناسن ، قوم آزاد ایشون رو نمیشناسن 247 00:30:16,670 --> 00:30:21,514 ‫من یه چند وقتی هست که تو شمال هستم و دارم بهت میگم ‫اونا مثل بز کله شق هستن 248 00:30:21,565 --> 00:30:26,402 ‫اگه به دنبال وفاداری اونها هستی ‫ باید به زحمت به دستش بیاری 249 00:30:35,760 --> 00:30:39,240 ‫حس میکنم که داری به یک پیشنهاد نزدیک میشی ! 250 00:30:39,291 --> 00:30:41,920 ‫خود پیشنهاد (ازدواج) چیزیه که دارم پیشنهاد میدم ! 251 00:30:41,971 --> 00:30:45,228 ‫برای وقتی که به احتمال خیلی کم ‫از دست پادشاه شب جون سالم به در ببریم 252 00:30:45,290 --> 00:30:54,649 ‫چی میشد اگه 7 پادشاهی در کل تاریخ مزخرفش ‫ 1 بار توسط یک زن و یک مرد شرافتمند حکمرانی میشد ؟ 253 00:30:55,420 --> 00:30:57,289 ‫زوج مناسبی رو میسازن 254 00:30:57,340 --> 00:30:59,313 ‫تو نفوذ ما رو خیلی دست بالا گرفتی 255 00:30:59,364 --> 00:31:02,431 ‫"جان" و "دنریس" حرف پیر مردای تنها رو گوش نمیکنن 256 00:31:02,482 --> 00:31:05,458 ‫من اونقدر ها هم پیر نیستم 257 00:31:05,509 --> 00:31:08,568 ‫اندازه این که دیگه پیر نیستم 258 00:31:08,840 --> 00:31:11,079 ‫ملکه مون به دانش سن بالا احترام میگذاره 259 00:31:11,130 --> 00:31:15,539 ‫معلومه که احترام میذاره ، احترام وسیله ایه که جوون ها ‫باهاش به ما اجازه نزدیک شدن به خودشون رو نمیدن 260 00:31:15,590 --> 00:31:19,090 ‫تا حقیقت تلخی رو براشون یادآوری نکنیم 261 00:31:19,170 --> 00:31:21,244 ‫اون چیه ؟ 262 00:31:21,295 --> 00:31:23,963 ‫هیچی دوام نداره ؟ 263 00:31:31,848 --> 00:31:36,792 ‫خواهرت از من خوشش نمیاد 264 00:31:38,880 --> 00:31:41,845 ‫اون تو رو نمیشناسه 265 00:31:42,470 --> 00:31:45,564 ‫شاید گفتن این باعث بشه که حس بهتری پیدا کنی ‫وقتی که ما هم با هم بزرگ میشدیم از من خوشش نمیومد 266 00:31:45,615 --> 00:31:48,962 ‫لازم نیست که دوست من باشه 267 00:31:49,130 --> 00:31:53,079 ‫اما من ملکه اش هستم 268 00:31:54,446 --> 00:31:58,713 ‫اگه نتونه به من احترام بذاره ... 269 00:32:07,952 --> 00:32:09,412 ‫امروز چند تا شد ؟ 270 00:32:09,506 --> 00:32:13,850 ‫فقط 18 تا بز و 11 تا گوسفند 271 00:32:15,380 --> 00:32:22,111 ‫موضوع چیه ؟ ‫اژدهایان به سختی غذا میخورن 272 00:32:36,473 --> 00:32:42,288 ‫اونا چشونه ؟ ‫از شمال خوششون نمیاد 273 00:32:55,656 --> 00:32:58,145 ‫بفرما 274 00:33:02,920 --> 00:33:05,628 ‫من بلد نیستم چطوری سوار اژدها بشم 275 00:33:05,679 --> 00:33:10,186 ‫هیچکس بلد نیست ، تا زمانی که سوار میشه 276 00:33:10,256 --> 00:33:12,676 ‫اگه نخواد من سوارش بشم چی ؟ 277 00:33:12,727 --> 00:33:17,650 ‫پس از همراهیت خوشحال شدم "جان اسو" 278 00:33:34,334 --> 00:33:37,275 ‫چی رو بگیرم نیفتم ؟ 279 00:33:37,391 --> 00:33:41,307 ‫هرچی رو که میتونی 280 00:35:35,317 --> 00:35:40,280 ‫دیگه کاملا لذت اسب سواری رو برام از بین بردی 281 00:35:46,539 --> 00:35:50,524 ‫میتونیم هزاران سال اینجا بمونیم 282 00:35:50,942 --> 00:35:54,461 ‫هیچکس اینجا پیدامون نمیکنه 283 00:35:54,842 --> 00:35:57,727 ‫خیلی پیر میشیم 284 00:36:04,359 --> 00:36:07,399 ‫اینجا برای یه دختر اهل جنوب جای سردیه 285 00:36:07,504 --> 00:36:10,919 ‫پس ملکه ات رو گرم کن 286 00:36:23,734 --> 00:36:26,029 ‫نترس 287 00:36:38,670 --> 00:36:39,840 ‫خوبه 288 00:36:48,751 --> 00:36:52,213 ‫_"گندری" ؟ ‫_اینجاست 289 00:36:56,670 --> 00:37:01,283 ‫ساختن یه تیغه به این بزرگی کار آسونی نیست 290 00:37:01,710 --> 00:37:04,420 ‫داری مثلا میگی کارت خوبه ، مگه نه ؟ 291 00:37:04,471 --> 00:37:06,090 ‫فقط دارم میگم که کار با این نوع جنس یکم ... 292 00:37:06,170 --> 00:37:09,210 ‫میدونی برای وحشی ها کی اسلحه میسازه ؟ 293 00:37:09,290 --> 00:37:11,776 ‫افلیج ها و عوضی ها 294 00:37:11,827 --> 00:37:15,498 ‫تو کدومشی ؟ ‫ولش کن 295 00:37:21,438 --> 00:37:25,248 ‫شنیده بودم اینجایی 296 00:37:25,662 --> 00:37:28,048 ‫تو منو ول کردی بمیرم 297 00:37:28,210 --> 00:37:32,329 ‫اول بهت دستبرد زدم 298 00:37:41,340 --> 00:37:46,131 ‫تو یه کثافت بی احساس هستی ، مگه نه ؟ 299 00:37:47,210 --> 00:37:51,967 ‫حدس میزنم به همین خاطره که هنوز زنده ای 300 00:37:57,130 --> 00:38:01,000 ‫تبره که براش ساختی چیز خوبی بود ، کارت بهتر شده 301 00:38:01,090 --> 00:38:04,535 ‫آره ممنون ، تو هم همینطور 302 00:38:04,586 --> 00:38:08,443 ‫منظورم اینه که به نظر خوب میای 303 00:38:08,496 --> 00:38:12,489 ‫ممنون ، تو هم همینطور 304 00:38:14,155 --> 00:38:18,221 ‫اینجا اگه خیلی سرد نبود ، جای بدی نبود برای بزرگ شدن 305 00:38:18,420 --> 00:38:20,159 ‫پس نزدیک اون کوره بمون 306 00:38:20,210 --> 00:38:24,220 ‫این یک دستوره ، بانو "استارک" ؟ ‫منو اونطوری صدا نکن 307 00:38:24,271 --> 00:38:28,569 ‫هر طور میل شماست بانوی من 308 00:38:33,208 --> 00:38:36,202 ‫میل من اینه 309 00:38:36,920 --> 00:38:40,290 ‫_میتونی درستش کنی ؟ ‫_چنین چیزی به چه کارت میاد ؟ 310 00:38:40,357 --> 00:38:48,792 ‫میتونی درستش کنی یا نه ؟ ‫تو که خودت شمشیر داری ، اون چیه ؟ 311 00:38:51,210 --> 00:38:56,721 ‫فولاد "والریایی" ـه ، همیشه میدونستم ‫ که تو هم یه دختر ثروتمند دیگه ای 312 00:38:56,772 --> 00:39:01,744 ‫تو دختر ثروتمند دیگه ای رو نمیشناسی 313 00:39:09,883 --> 00:39:12,840 ‫بیا تو 314 00:39:18,540 --> 00:39:26,169 ‫ارباب "گلاور" برامون آرزوی خوش اقبالی داره ‫اما با افرادش در "دیپوود مات" میمونه 315 00:39:26,290 --> 00:39:32,074 ‫خاندان "گلاور" پشت خاندان "استارک" خواهد ایستاد ‫همانگونه که هزاران سال ایستادیم 316 00:39:32,170 --> 00:39:37,769 ‫_مگه همینو نگفت ؟ ‫_گفت من پشت "جان اسنو" می ایستم 317 00:39:37,859 --> 00:39:40,827 ‫پادشاه شمال 318 00:39:40,934 --> 00:39:42,239 ‫بهت که گفتم ما به هم پیمان نیاز داریم 319 00:39:42,290 --> 00:39:45,425 ‫اما این رو بهم نگفتی که میخوای تاجت رو رها کنی 320 00:39:45,476 --> 00:39:50,590 ‫من هیچوقت دنبال تاج نبودم ‫ تنها چیزی که میخواستم این بود که از شمال محافظت کنم 321 00:39:50,670 --> 00:39:53,299 ‫من 2 تا ارتش به همراه خودم به خونه آوردم به همراه 2 اژدها 322 00:39:53,350 --> 00:39:56,184 ‫و یک ملکه از خاندان "تارگرین" 323 00:39:56,264 --> 00:39:59,314 ‫فکر میکنی که بدون اون میتونیم ارتش مردگان رو شکست بدیم ؟ 324 00:39:59,365 --> 00:40:02,228 ‫من باهاشون مبارزه کردم "سانسا" ، اونم 2 بار 325 00:40:02,279 --> 00:40:06,977 ‫میخوای نگران این باشی که چه کسی چه عنوانی رو حفظ میکنه ‫دارم بهت میگم که اهمیتی نداره 326 00:40:07,028 --> 00:40:12,357 ‫بدون اون ، هیچ شانسی نداریم 327 00:40:18,209 --> 00:40:22,505 ‫اصلا ذره ای منو باور داری ؟ 328 00:40:22,556 --> 00:40:26,857 ‫میدونی که دارم 329 00:40:28,247 --> 00:40:30,946 ‫اون ملکه خوبی میشه 330 00:40:30,997 --> 00:40:33,645 ‫برای همه مون 331 00:40:33,696 --> 00:40:36,965 ‫اون مثل پدرش نیست 332 00:40:41,880 --> 00:40:45,850 ‫نه ، خیلی خوشگل تره 333 00:40:48,930 --> 00:40:54,850 ‫برای این زانو زدی که شمال رو نجات بدی ؟ ‫ یا برای اینکه دوستش داری ؟ 334 00:41:21,554 --> 00:41:24,440 ‫پس اون مرد تویی 335 00:41:24,491 --> 00:41:27,175 ‫کدوم مرد منم ، سرورم ؟ 336 00:41:27,226 --> 00:41:30,040 ‫مردی که جناب "جورا" رو نجات داد ‫ اونم زمانی که هیچکس دیگه نمیتونست 337 00:41:30,091 --> 00:41:34,178 ‫میتونستن ، این کار رو انجام نمیدادن 338 00:41:34,335 --> 00:41:37,747 ‫پس مجبورم زمانی که تاج و تختم رو بدست آوردم ‫ تغییراتی رو در "سیتادل" ایجاد کنم 339 00:41:37,827 --> 00:41:40,079 ‫یک خدمت بزرگ لایق یک پاداش بزرگ هستش 340 00:41:40,130 --> 00:41:43,135 ‫باعث افتخار منه که به شما خدمت کنم ، سرورم 341 00:41:43,186 --> 00:41:47,131 ‫خوب ، حتما چیزی هست که من بتونم بهت بدم 342 00:41:47,290 --> 00:41:50,002 ‫اگر براتون زیادی دردسر نمیشه 343 00:41:50,053 --> 00:41:52,501 ‫نیاز به عفور دارم 344 00:41:52,552 --> 00:41:55,091 ‫برای چه جرمی ؟ 345 00:41:55,142 --> 00:42:00,080 ‫من چند تا کتاب از "سیتادل" قرض گرفتم 346 00:42:00,164 --> 00:42:02,380 ‫همچنین یک شمشیر 347 00:42:02,460 --> 00:42:06,286 ‫_اونم از "سیتادل" ؟ ‫_از خانواده ام 348 00:42:06,460 --> 00:42:11,500 ‫نسل هاست که این شمشیر در خاندان "تارلی" بوده ‫پس نهایتا هم به خود من میرسیده 349 00:42:11,551 --> 00:42:16,292 ‫اما پدرم نظرات دیگه ای داشت 350 00:42:16,786 --> 00:42:19,910 ‫پدرت "رندل تارلی" که نیست ؟ 351 00:42:20,117 --> 00:42:23,871 ‫میشناسینش ؟ 352 00:42:25,540 --> 00:42:32,255 ‫بهش پیشنهاد کردم در صورتی که زانو بزنه ‫میتونه تمام سرزمین و عنوان هاش رو حفظ کنه 353 00:42:32,477 --> 00:42:36,325 ‫نپذیرفت 354 00:42:43,301 --> 00:42:46,553 ‫خوب 355 00:42:46,840 --> 00:42:53,442 ‫حداقش اینه که الان دیگه میتونم دوباره برم خونه ‫حالا که برادرم اربابه 356 00:42:54,508 --> 00:43:00,059 ‫برادرت هم در کنار پدرت ایستادگی کرد 357 00:43:13,789 --> 00:43:17,331 ‫ممنون سرورم ، بابت اینکه بهم گفتین 358 00:43:17,382 --> 00:43:19,290 ‫و 359 00:43:19,341 --> 00:43:23,437 ‫_اجازه هست ؟ ‫_البته 360 00:44:05,296 --> 00:44:07,652 ‫این بیرون چی کار میکنی ؟ 361 00:44:07,703 --> 00:44:11,226 ‫منتظر یک دوست قدیمی هستم 362 00:44:11,420 --> 00:44:14,312 ‫وقتشه که حقیقت رو به "جان" بگی 363 00:44:14,363 --> 00:44:16,363 ‫نه ، نه 364 00:44:16,630 --> 00:44:20,403 ‫برادرش تویی ، بهتر نیست خودت بهش بگی ؟ 365 00:44:20,493 --> 00:44:22,710 ‫من برادرش نیستم 366 00:44:22,790 --> 00:44:25,961 ‫اون بیش از هر کسی به تو اعتماد داره 367 00:44:26,060 --> 00:44:29,399 ‫حالا وقتشه 368 00:45:02,999 --> 00:45:04,699 ‫"سم" ؟ 369 00:45:04,750 --> 00:45:10,888 ‫شرمنده ام ، میدونم که نباید بیام اینجا 370 00:45:11,790 --> 00:45:15,289 ‫قایم شده بودی واسه من ؟ ‫معلومه که نه 371 00:45:15,340 --> 00:45:17,420 ‫تو "وینترفل" چی کار میکنی ؟ 372 00:45:17,500 --> 00:45:22,849 ‫تمام کتابای "سیتادل" رو خوندی تموم کردی ؟ 373 00:45:23,458 --> 00:45:25,362 ‫چی شده ؟ 374 00:45:25,413 --> 00:45:27,948 ‫_باز درمورد "گیلی" ـه ؟ حالش خوبه ؟ ‫_اون خوبه 375 00:45:27,999 --> 00:45:30,341 ‫"سم" کوچولو چی ؟ 376 00:45:30,827 --> 00:45:33,146 ‫تو نمیدونی ؟ 377 00:45:33,197 --> 00:45:35,735 ‫چی رو ؟ 378 00:45:35,786 --> 00:45:40,965 ‫"دنریس" ، پدر و برادر من رو اعدام کرده 379 00:45:41,016 --> 00:45:44,688 ‫اونها زندانی هاش بودن 380 00:45:46,606 --> 00:45:51,223 ‫بهت نگفته ؟ 381 00:45:57,008 --> 00:45:59,645 ‫متاسفم 382 00:46:01,876 --> 00:46:05,193 ‫ما باید این جنگ رو به پایان ببریم 383 00:46:05,383 --> 00:46:08,739 ‫تو بودی این کار رو میکردی ؟ 384 00:46:09,170 --> 00:46:11,067 ‫خوب منم افرادی رو که ازم نافرمانی کردن اعدام کردم 385 00:46:11,118 --> 00:46:15,767 ‫اما جون خیلی از افراد رو هم بخشیدی ‫هزاران نفر از وحشی ها رو ، زمانی که از زانو زدن امتناع کردن 386 00:46:15,818 --> 00:46:19,134 ‫من پادشاه نبودم 387 00:46:19,185 --> 00:46:21,854 ‫اما بودی 388 00:46:22,133 --> 00:46:24,869 ‫همیشه پادشاه بودی 389 00:46:25,454 --> 00:46:28,334 ‫من تاجم رو رها کردم ، "سم" 390 00:46:28,385 --> 00:46:30,699 ‫زانو زدم ، من دیگه پادشاه شمال نیستم 391 00:46:30,750 --> 00:46:39,393 ‫من درمورد پادشاه شمال صحبت نمیکنم ‫دارم درمورد پادشاه 7 پادشاهی صحبت میکنم 392 00:46:43,218 --> 00:46:48,797 ‫من و "برن" این رو متوجه شدیم ، من دست نوشته ی یکی از ‫"سپتون" های ارشد دستم بود ، "برن" هم چیز داشت ... 393 00:46:48,859 --> 00:46:50,369 ‫همون چیزی که "برن" داره ، حالا هر چی که هست 394 00:46:50,420 --> 00:46:53,641 ‫داری درمورد چی حرف میزنی ؟ 395 00:46:55,468 --> 00:47:00,573 ‫مادرت ، "لیانا استارک" بوده 396 00:47:00,624 --> 00:47:03,096 ‫و پدرت ... 397 00:47:03,147 --> 00:47:05,107 ‫پدر واقعیت ... 398 00:47:05,158 --> 00:47:08,561 ‫"ریگار تارگرین" بوده 399 00:47:09,075 --> 00:47:11,695 ‫تو هیچوقت یک نامشروع زاده نبودی 400 00:47:11,746 --> 00:47:18,597 ‫تو "ایگون تارگرین" هستی ، وارث حقیقی تاج و تخت 401 00:47:19,840 --> 00:47:26,299 ‫شرمنده ام ، میدونم چیزای زیادیه واسه درک کردن 402 00:47:31,840 --> 00:47:37,893 ‫پدر من شرافتمند ترین آدمیه که تا به حال دیدم 403 00:47:38,710 --> 00:47:42,949 ‫_داری میگی که تمام عمرم بهم دروغ گفته ؟ ‫_نه 404 00:47:43,000 --> 00:47:45,171 ‫پدرت ، خوب ... 405 00:47:45,222 --> 00:47:46,991 ‫"ند استارک" ... 406 00:47:47,042 --> 00:47:50,052 ‫به مادرت قول داد که همیشه از تو محافظت کنه 407 00:47:50,103 --> 00:47:54,789 ‫و این کار رو هم کرد ‫ اگه "رابرت" میفهمید تو رو کشته بود 408 00:47:54,840 --> 00:47:57,435 ‫تو پادشاه حقیقی هستی 409 00:47:57,500 --> 00:48:05,638 ‫"ایگون تارگرین" ، ششمین ِنامش ‫محافظ پادشاهی و تمام این عناوین 410 00:48:16,000 --> 00:48:20,714 ‫_"دنریس" ملکه ماست ‫_نباید باشه 411 00:48:20,832 --> 00:48:24,477 ‫_این خیانته ‫_این حقیقته 412 00:48:24,630 --> 00:48:28,625 ‫تو برای نجات مردمت تاجت رو رها کردی 413 00:48:28,676 --> 00:48:32,367 ‫اونم بود همین کار رو میکرد ؟ 414 00:50:38,556 --> 00:50:40,326 ‫عقب وایسین ، چشماش آبیه 415 00:50:40,377 --> 00:50:43,720 ‫من همیشه چشمام آبی بوده ! 416 00:50:51,779 --> 00:50:55,857 ‫کسی رو پیدا کردین ؟ 417 00:51:26,710 --> 00:51:28,880 ‫اون پسره است از خاندان "آمبر" 418 00:51:28,960 --> 00:51:32,790 ‫این یک پیامه ، از پادشاه شب 419 00:51:32,880 --> 00:51:36,540 ‫ارتش اون الان بین ما و "وینترفل" ـه ، ما هم پیاده ایم 420 00:51:36,615 --> 00:51:40,790 ‫ما از قلعه سیاه با اسب به اینجا اومدیم ‫میتونیم دو تایی سوار اسب ها بشیم 421 00:51:40,880 --> 00:51:45,220 ‫اگه اسب ها دووم بیارن ‫ قبل از مرده ها میرسیم اونجا 422 00:51:45,271 --> 00:51:48,588 ‫فقط باید امیدوار باشیم که پادشاه شب اول نرسه به اونجا 423 00:52:39,044 --> 00:52:43,396 ‫به حرکت ادامه بدین 424 00:52:43,716 --> 00:52:48,485 ‫کنار هم بمونین ، جا نمونین 425 00:53:39,174 --> 00:54:59,704 ‫هادي فارسي: ترجمه و زمانبندي کاملHadi.Farsi@Yahoo.Comوبلاگ زيرنويس هاي هادي فارسي : www.HFSS.rozblog.com 426 00:55:01,798 --> 00:55:08,483 ‫وقتی که بچه بودم ، برادرم قبل خواب برام قصه میگفت ‫درباره مردی که پدرمون رو به قتل رسوند 427 00:55:08,552 --> 00:55:10,918 ‫و تمام کارهایی که با اون مرد میخواستیم بکنیم 428 00:55:10,969 --> 00:55:13,636 ‫در قسمت بعدی "بازی تاج و تخت" خواهید دید 429 00:55:13,687 --> 00:55:17,554 ‫_تو هیچوقت نباید به "سرسی" اعتماد میکردی ‫_تو هم نباید اعتماد میکردی 430 00:55:18,061 --> 00:55:19,898 ‫مرگ ... 431 00:55:19,960 --> 00:55:24,032 ‫چهره های زیادی داره ‫مشتاق دیدن این بودم 432 00:55:24,710 --> 00:55:26,438 ‫چقدر وقت داریم ؟ 433 00:55:30,630 --> 00:55:33,587 ‫تا قبل از اینکه فردا خورشید بیاد بالا