1 00:00:01,298 --> 00:00:02,565 الان بهترین فرصت برای این‌‍ه که 2 00:00:02,566 --> 00:00:05,401 .درباره‌ی زمان وقوع قتل‌ها ازش بپرسین 3 00:00:05,402 --> 00:00:07,269 ،مثل این‌که باید تکرار کنم .روش‌های درمانیِ من زمان‌بَرن 4 00:00:07,270 --> 00:00:09,572 اصلاً انقدر کوری که جلوی .روتُ هم نمی‌تونی ببینی 5 00:00:09,573 --> 00:00:12,341 یعنی نمی‌دونی که نانسی با آقای کنیر می‌خوابه؟ 6 00:00:12,342 --> 00:00:14,076 آقای کنیر می‌دونست که نانسی حامله‌ست؟ 7 00:00:14,077 --> 00:00:15,144 .معلوم بود که نمی‌دونست 8 00:00:15,144 --> 00:00:16,590 ،و تو فکر بودم که اگه می‌فهمید .چی‌کار می‌کرد 9 00:00:16,590 --> 00:00:19,254 .من تصمیم می‌گیرم چی جایزه، چی نیست من ارباب خونه‌ام مگه نه؟ 10 00:00:19,917 --> 00:00:22,385 ،همراهِ من بیا گریس، و دارم جدی بهت میگم 11 00:00:22,386 --> 00:00:24,620 .اینجا خطراتِ زیادی دور و برتُ گرفته 12 00:00:27,668 --> 00:00:35,668 « AbG مترجـم: سـروش » 13 00:00:35,692 --> 00:00:40,692 «« تـک مـووی، سیـنـمای تـک »» WwW.TakMovie.Co 14 00:01:00,372 --> 00:01:06,242 ...مرگِ زنی زیبا، بی‌شک، شاعرانه‌ترین اَمرِ جهان است" [ ادگار اَلن پو ] 15 00:01:13,304 --> 00:01:14,308 ،به مک‌درموت گفتم 16 00:01:14,309 --> 00:01:16,472 ،فکر نمی‌کردم همون‌موقع انجامش بدی 17 00:01:16,473 --> 00:01:19,475 اون‌هم گفت بهتر بود که هومن‌موقع ،کلکشُ می‌کندیم 18 00:01:19,476 --> 00:01:21,010 :چون‌که اومد پیشم و گفت 19 00:01:21,011 --> 00:01:22,378 ،دریچه‌ی زیرزمینُ باز کن" 20 00:01:22,379 --> 00:01:23,947 ".و منم می‌ندازمش اون پایین 21 00:01:23,948 --> 00:01:26,382 منم که خیلی ترسیده‌بودم .جوابِ منفی دادم 22 00:01:26,383 --> 00:01:27,850 ،خیلی‌زود اومد پیشم 23 00:01:27,851 --> 00:01:30,386 ،گفت که نانسی‌رو انداخته توی زیرزمین 24 00:01:31,255 --> 00:01:32,889 ازش پرسیدم، "بخاطر چی"؟ 25 00:01:32,890 --> 00:01:35,058 ".اون‌هم گفت: "مهم نیست، هنوز نمُرده 26 00:01:35,059 --> 00:01:36,926 .یه تیکه لباس سفید بهش دادم 27 00:01:36,927 --> 00:01:38,861 .و تا کنارِ دریچه همراهش رفتم 28 00:01:38,862 --> 00:01:40,863 ،جسدشُ دیدم که پای پله‌ها افتاده بود 29 00:02:00,751 --> 00:02:02,185 ،نانسی درحالی که جونی تو بدنش نمونده بود 30 00:02:02,186 --> 00:02:04,087 .روی زمینِ زیرزمین افتاده بود 31 00:02:04,088 --> 00:02:05,355 ،برگشتم سمتِ گریس 32 00:02:05,356 --> 00:02:06,923 ،حالتِ رنگ‌پریده‌ی صورتش 33 00:02:06,924 --> 00:02:09,305 حتی از صورت اون زن بی‌چاره .هم وحشتناک‌تر بود 34 00:02:11,362 --> 00:02:12,695 ،اشکی به چشماش نیومد 35 00:02:12,696 --> 00:02:14,497 ...ولی دستشُ گذاشت روی سرش، و گفت 36 00:02:14,498 --> 00:02:15,898 .خـدا حتماً به این‌خاطر لعن و مجازاتم می‌کنه 37 00:02:15,899 --> 00:02:18,034 ،خب، پس دیگه چیزی برای ترسیدن نداری 38 00:02:19,636 --> 00:02:21,904 .اون دستمال گردنتُ بده من 39 00:02:25,676 --> 00:02:27,977 بدون این‌که حرفی بزنه دستمالشُ بهم داد 40 00:02:27,978 --> 00:02:31,080 با دستمال گردن‌‍ه یه گره دور گردنش زدم 41 00:02:33,183 --> 00:02:34,684 ،و یه سرشُ دادم دستِ گریس تا بکشه 42 00:02:34,685 --> 00:02:36,219 وقتی‌که خودم اون‌یکی سرشُ به‌حدی محکم می‌کشیدم که 43 00:02:36,220 --> 00:02:37,854 اون کارِ وحشتناکُ یه‌سره کنه 44 00:02:39,089 --> 00:02:42,592 چشم‌هاش رسماً داشت از حدقه در میومد 45 00:02:42,593 --> 00:02:44,794 .یه ناله زد، و کار یه‌سره شد 46 00:03:08,652 --> 00:03:10,420 ،بعدش جسدش رو چهار قسمت کردم 47 00:03:10,421 --> 00:03:12,722 .و یه طشت لباس‌شویی بزرگ گذاشتم روشون 48 00:03:29,606 --> 00:03:31,741 .حس می‌کنم تا الان هیچی دستگیرم نشده 49 00:03:31,742 --> 00:03:34,043 .و به‌جز این حقیقت دیگه چیزی دستگیرم نشده 50 00:03:34,044 --> 00:03:35,244 آره 51 00:03:35,245 --> 00:03:38,314 واقعاً گنجایش ذهنی آدما .رو به چالش می‌کشه 52 00:03:38,315 --> 00:03:40,650 و الان داره کدوم قسمت از داستانشُ برات تعریف می‌کنه؟ 53 00:03:40,651 --> 00:03:42,585 .داریم می‌رسیم به وسط داستان 54 00:03:42,586 --> 00:03:44,587 وسطش؟ - ،داریم خاطراتُ دوباره ردگیری می‌کنیم - 55 00:03:44,588 --> 00:03:46,155 ،هر روز، و هر ساعت 56 00:03:46,156 --> 00:03:48,778 اتفاق‌هایی که سریعاً .بعد از قتل رخ دادن 57 00:03:48,779 --> 00:03:50,813 .هرچیزی که بگه ممکنه یه سرنخ باشه 58 00:03:50,814 --> 00:03:53,015 .هر رفتاری، هر تکونی 59 00:03:54,318 --> 00:03:55,518 .مطمئنم که می‌دونه 60 00:03:55,519 --> 00:03:57,787 شاید خودش ندونه که می‌دونه 61 00:03:58,889 --> 00:04:01,124 ،ولی یه جایی اون زیر زیرا اون اطلاعات نهفته‌ست 62 00:04:01,125 --> 00:04:02,725 پس نمی‌تونی بی‌خیال پیش‌رفت‌هایی 63 00:04:02,726 --> 00:04:05,328 .که تا الان کردی بشی و رهاش کنی 64 00:04:07,298 --> 00:04:09,899 .این وضعیت زندگی‌ایت‌رو تغییر بده 65 00:04:09,900 --> 00:04:11,234 عذر می‌خوام، پدر؟ 66 00:04:11,235 --> 00:04:12,468 اگه مردم بفهمن که 67 00:04:12,469 --> 00:04:14,504 داری تنهایی با صاحب‌خونه‌ت که خانمه .زندگی می‌کنی 68 00:04:14,505 --> 00:04:16,873 ...اعتبار و آبروت 69 00:04:16,874 --> 00:04:21,210 ،وقتی کار به محاکمه‌کردن دشمن‌هاشون می‌رسه .حزب "توری" خیلی بی‌رحم میشه 70 00:04:21,211 --> 00:04:24,247 و ما هم همه موافق .با اعدام‌شدنش‌ایم 71 00:04:24,248 --> 00:04:26,382 اخیراً یکم حواسم پرت شده 72 00:04:27,251 --> 00:04:28,418 دکتر؟ 73 00:04:28,419 --> 00:04:31,487 ...یه‌چیزی اون 74 00:04:31,488 --> 00:04:33,956 ...یه‌چیزی‌‍ه که نوکِ زبونم‌‍ه، ولی 75 00:04:33,957 --> 00:04:37,293 ،یه‌چیزی راجب یه زمزمه گفت 76 00:04:39,463 --> 00:04:40,830 ...و مردی توی شب 77 00:04:40,831 --> 00:04:42,699 .دارم سعی می‌کنم به‌خاطر بیارمش 78 00:04:42,700 --> 00:04:45,034 یکم برو استراحت کن، دکتر جردن 79 00:04:47,471 --> 00:04:48,771 .اهم 80 00:05:02,486 --> 00:05:04,287 چی شده؟ 81 00:05:04,288 --> 00:05:05,822 ،دکتر جردن 82 00:05:05,823 --> 00:05:08,691 ،شرمنده که مزاحم‌تون میشم 83 00:05:08,692 --> 00:05:09,992 .ولی یه صدایی شنیدم 84 00:05:10,627 --> 00:05:12,261 ...من‌که چیزی نشنیدم 85 00:05:16,233 --> 00:05:17,500 باید این داستانُ تمومش کنیم 86 00:05:19,069 --> 00:05:21,938 داستانی وجود نداره، پس چیزی‌هم .برای تموم‌کردن نیست 87 00:05:35,219 --> 00:05:38,988 گریس، میشه لطف کنی و وقتی ارائه‌شون تموم شد، براشون چایی سرو کنی؟ 88 00:05:41,959 --> 00:05:45,595 به گمونم بخوان چایی‌شون رو یه .قاتله‌ی مشهور براشون سرو کنه 89 00:05:45,596 --> 00:05:47,463 حتماً دکترها تا حالا خیلی روت ،آزمایش کردن و بدنتُ بریدن 90 00:05:47,464 --> 00:05:49,866 .مثل قصاب‌هایی که لاشه‌ی حیوون‌هارو می‌کنن 91 00:05:49,867 --> 00:05:52,869 ."باقی‌مونده‌تُ هم می‌کنن تو یه بُقچه، درست مثل پودینگِ "پیه [ چربیِ سخت دور کلیه و کمر گوسفند ] 92 00:05:52,870 --> 00:05:55,538 و ولش می‌کنن تو یه قبر ننگین .تا برای خودش بپوسه 93 00:05:55,539 --> 00:05:58,107 دورا، لطفاً اینجوری با گریس‌مون صحبت نکن 94 00:06:06,016 --> 00:06:07,683 به گمونم ازم می‌ترسه 95 00:06:07,684 --> 00:06:11,721 ،وقتی آدم‌ها ازت می‌ترسن .اغلب رفتار ظالمانه‌ای باهات دارن 96 00:06:11,722 --> 00:06:13,389 تو انگاری ازم ترسی نداری، کلاری 97 00:06:13,390 --> 00:06:16,426 بترسم؟ بخاطر اینکه جلوی رئیست در اومدی؟ 98 00:06:16,427 --> 00:06:18,961 گریس خانم، پس فکر کردی من اهلِ کجام؟ 99 00:06:18,962 --> 00:06:22,031 اون دکتر جوون داره چیزایی که می‌دونه .رو بهشون منتقل می‌کنه 100 00:06:22,032 --> 00:06:23,812 .بیشتر از اونی فکر کنی راجبش می‌دونم 101 00:06:24,501 --> 00:06:25,668 منظورت چیه؟ 102 00:06:25,669 --> 00:06:27,036 ،دوست داره چیزاش تمییز و مرتب باشن 103 00:06:27,037 --> 00:06:28,604 و حاضره بخاطرش پول‌هم بده 104 00:06:28,605 --> 00:06:30,873 خب، دیروز یکم توی خونه‌ی .صاحب‌خونه‌اش تمییزکاری کردم 105 00:06:30,874 --> 00:06:32,241 .شوهرش گذاشتدش رفته 106 00:06:32,242 --> 00:06:34,243 و دکترم به‌نظر خوب داره ازش مراقبت می‌کنه 107 00:06:35,446 --> 00:06:37,046 چه‌جور زنی‌‍ه؟ 108 00:06:37,047 --> 00:06:38,948 ،چشم‌هاش زیادی می‌چرخه .و همه‌اش تو فکره 109 00:06:38,949 --> 00:06:42,185 ،این دوتا کنارِ هم همیشه یعنی .کارهای مشکوک پشت درهای بسته 110 00:06:42,186 --> 00:06:44,220 دکتر جردن بهتره حواسش به خودش باشه 111 00:06:44,221 --> 00:06:45,655 چون‌که اگه تا به‌حال یه بارم دیده باشم 112 00:06:45,656 --> 00:06:48,090 که یه زنی این‌قدر مصصم باشه که ،شلوار یه مردی‌رو از پاهاش در بیاره 113 00:06:48,091 --> 00:06:49,592 .توی نگاهِ اون زن دیدمش 114 00:06:51,161 --> 00:06:52,428 .این دیگه خیلی زیاده‌روی‌‍ه 115 00:06:52,429 --> 00:06:53,896 خب، به‌نظر من زیاده‌روی و غیرطبیعی اینه که 116 00:06:53,897 --> 00:06:55,717 الان دیگه صبحونه‌شونُ با هم می‌خورن 117 00:06:56,166 --> 00:06:57,466 واقعاً؟ 118 00:07:06,276 --> 00:07:09,011 که چطور تأثیرات شوک‌رو اندازه‌گیری کنیم؟ 119 00:07:09,012 --> 00:07:13,649 چطور اثرات فراموشی‌رو بدون هیچ جلوه‌ی ،فیزیکیِ قابل‌توجه 120 00:07:13,650 --> 00:07:18,020 ،یا یه بخش‌های لاینحل و بنیادی هویتِ فرد تشخیص بدیم؟ 121 00:07:18,021 --> 00:07:22,658 ،افرادی هستند که زندگی‌شونُ وقفِ تحقیق و مطالعه روی "هیستریک" کردن [ یا "اختلال تبدیلی": حالتی در فرد که اضطراب را به نشانه‌های بیماری تبدیل می‌کند ] 122 00:07:22,659 --> 00:07:26,596 و همین‌طور تحقیق روی خواب‌ها ،برای پیدا کردن راه درمانی 123 00:07:26,597 --> 00:07:28,297 .و ارتباط‌شون با فراموشی 124 00:07:28,298 --> 00:07:32,268 که، خود بنده هم امیدوارم که به‌زودی .یکم کمک‌ام رو در این راستا بکنم 125 00:07:36,073 --> 00:07:41,077 باید اعتراف کنم، که این چند هفته‌ی اخیر 126 00:07:41,078 --> 00:07:43,045 اعتماد به‌نفسم رو درمورد این‌که 127 00:07:44,114 --> 00:07:47,617 حتی باتجربه‌ترین دکترها هم بتونن رابطه‌ی بین 128 00:07:47,618 --> 00:07:50,653 ،خواب‌ها و تشخیصِ راه‌درمانی رو پیدا کنن .رو خیلی پایین آورده 129 00:07:55,959 --> 00:07:58,394 .خیلی ممنونم، دکتر جُردن 130 00:07:59,530 --> 00:08:01,297 .خواهش می‌کنم 131 00:08:04,301 --> 00:08:07,670 توضیحاتِ روشن‌کننده‌ای بود، ولی .یه‌جورایی بحث‌برانگیر هم بود 132 00:08:07,671 --> 00:08:11,908 فکر نمی‌کنم توی این نظریه‌تون ،جایی برای روح باشه 133 00:08:11,909 --> 00:08:13,609 و این می‌تونه خطرناک باشه 134 00:08:20,110 --> 00:08:22,412 .الان بازم چایی می‌خوان 135 00:08:22,413 --> 00:08:23,513 .الان آماده میشه 136 00:08:25,616 --> 00:08:27,183 ...دکتر جردن 137 00:08:27,184 --> 00:08:30,920 "مایلم که شمارو به دکتر "جروم دوپونت .معرفی کنم 138 00:08:30,921 --> 00:08:32,889 .از آشنایی‌تون خوش‌وقتم، دکتر - .خوش‌وقتم - 139 00:08:32,890 --> 00:08:35,324 ،و باید بگم که این سخنرانی‌تون 140 00:08:35,959 --> 00:08:37,560 .خیلی جذاب بود 141 00:08:42,266 --> 00:08:45,535 یه صدایی از تو پذیرایی میاد .که آشنا به‌نظر می‌رسه 142 00:08:45,536 --> 00:08:47,303 صدای اون مردی‌‍ه که دکتر جردن .داره باهاش حرف می‌زنه 143 00:08:47,304 --> 00:08:48,638 تا حالا اینجا اومده؟ 144 00:08:48,639 --> 00:08:50,339 .اولین باره که می‌بینمش 145 00:08:51,241 --> 00:08:52,942 .عجیب‌غریب‌هم هست 146 00:08:56,213 --> 00:08:59,115 ،و حالِ این بیمار نسبتاً خوب‌تون چطوره اگه درست باشه که این‌طور صداش کنم؟ 147 00:08:59,116 --> 00:09:00,516 پیش‌رفتی داشتین؟ 148 00:09:00,517 --> 00:09:02,351 .پیشرفتِ قاطعی، نه 149 00:09:02,352 --> 00:09:05,722 یه‌سری سؤال‌های احتمالی هستن که .امیدوارم بتونم به پاسخ‌شون برسم 150 00:09:05,723 --> 00:09:07,190 خب، باعث افتخارمه اگه 151 00:09:07,191 --> 00:09:10,193 اجازه بدین که منم از شیوه .و متودِ خودم استفاده کنم 152 00:09:10,194 --> 00:09:12,929 مثل یه جور آزمایش، یا .مثلاً یه‌نوع اثبات تجربی 153 00:09:12,930 --> 00:09:14,564 الان به جای حساسی رسیدیم 154 00:09:14,565 --> 00:09:17,633 ممکنه ناراحتش کنه و هفته‌ها آمادگی‌ای .که براش ترتیب دادیم رو هدر بده 155 00:09:19,002 --> 00:09:20,670 .هر موقع که شما بخواین، البته 156 00:09:20,671 --> 00:09:22,472 احتمالاً حداقل برای یک‌ماه دیگه ،من اینجا می‌مونم 157 00:09:22,473 --> 00:09:25,174 و خیلی خوش‌حال میشم .اگه بتونم کمکی باشم 158 00:09:25,175 --> 00:09:27,610 ،ما همگی‌مون، همه‌ی اعضای هئیت مدیره 159 00:09:27,611 --> 00:09:29,245 فکر می‌کنیم که به نفع‌مون‌‍ه که 160 00:09:29,246 --> 00:09:31,914 هرکاری لازمه برای پیشرفتِ .هرچه سریع‌تر انجام بدیم 161 00:09:31,915 --> 00:09:33,950 .من خودم یه "روح‌گرا"ئم اعتقاد به زنده‌بودن ارواح و ] [ .توانایی‌شون بر پیغام‌رسانی به ما 162 00:09:33,951 --> 00:09:36,018 اغلب جلسات احضار روح شبانه می‌گیرم 163 00:09:36,019 --> 00:09:37,253 .شاید مفید باشن 164 00:09:37,254 --> 00:09:39,055 .نه 165 00:09:39,056 --> 00:09:40,490 یکم بیشتر مهلت می‌خوام 166 00:09:40,491 --> 00:09:42,425 دخالت بیش‌از حد ممکنه همه‌چیز رو خراب کنه 167 00:09:42,426 --> 00:09:45,328 ولی دکتر دوپونت نمی‌تونه فقط 168 00:09:45,329 --> 00:09:47,997 "یه جلسه‌ی "هیپنوتیسم اعصاب با خانم مارکس بذاره؟ 169 00:09:47,998 --> 00:09:49,899 از طرفِ هیئت مدیره 170 00:09:49,900 --> 00:09:51,234 ...مطمئناً که شما 171 00:09:51,235 --> 00:09:52,902 خواهش می‌کنم 172 00:09:52,903 --> 00:09:54,237 بهم زمان بیشتری بدین 173 00:10:05,849 --> 00:10:07,283 .گریس 174 00:10:07,885 --> 00:10:09,285 .گریس 175 00:10:09,286 --> 00:10:10,519 .گریس 176 00:10:12,956 --> 00:10:15,158 .یکم آب بیارین، لطفاً 177 00:10:15,159 --> 00:10:16,993 میشه یکم آب بیارین؟ - .گریس - 178 00:10:17,861 --> 00:10:19,228 .هی 179 00:10:23,600 --> 00:10:25,368 .دکتر جردن‌ام 180 00:10:26,603 --> 00:10:28,437 حالت خوبه، گریس؟ 181 00:10:31,475 --> 00:10:33,175 سلام، گریس 182 00:10:37,014 --> 00:10:38,414 .می‌تونستم از تهِ دل بخندم 183 00:10:38,415 --> 00:10:40,716 ،چون‌که جرمیا باز یه تردستیِ جالب کرده بود 184 00:10:40,717 --> 00:10:43,319 درست مثل این‌که یه سکه ،از پشت گوشم در آورده باشه 185 00:10:43,320 --> 00:10:45,054 یا گولم زده باشه که .یه چنگالُ قورت داده 186 00:10:45,055 --> 00:10:46,088 واقعاً شرمنده‌ام 187 00:10:46,089 --> 00:10:47,290 .همه‌ی کیک‌هارو انداختم - .نه، نه، نه - 188 00:10:47,291 --> 00:10:49,592 سعی کن حرکت نکنی، گریس 189 00:10:49,593 --> 00:10:52,395 و درست مثل وقت‌هایی که این‌جور تردستی‌هارو ،توی جمع و دیدِ اذهان می‌کرد 190 00:10:52,396 --> 00:10:55,264 ،وقتی که همه نگاش می‌کردن .ولی متوجهِ چیزی نمی‌شدن 191 00:10:55,265 --> 00:10:57,433 .همون‌کارو هم اینجا تکرار کرده بود - .خانم مارکس - 192 00:10:57,434 --> 00:10:59,135 .و این جماعت هم فرقی نداشتن 193 00:10:59,136 --> 00:11:01,204 حال‌تون چطوره؟ 194 00:11:01,205 --> 00:11:03,706 اغلبِ اوقات از غریبه‌ها می‌ترسه و غافلگیر میشه، مگه نه، گریس؟ 195 00:11:03,707 --> 00:11:05,541 ،دکتر دوپونت دوست‌مون‌‍ه .بهت آسیبی نمی‌زنه 196 00:11:05,542 --> 00:11:08,211 ،جروم دوپونت هستم .طبیب حرفه‌ای 197 00:11:08,212 --> 00:11:09,562 .باید ببینم توی چشم‌هاش چه‌خبره 198 00:11:09,563 --> 00:11:13,914 اصولاً بهترین نشونه برای این‌که مشخص کنه .پروسه‌ی هیپنوتیسم مؤثر هست یا نه، همین‌‍ه 199 00:11:14,318 --> 00:11:15,918 .خوبه 200 00:11:15,919 --> 00:11:18,054 .خوبه، خیلی خوبه گریس تا حالا هیپنوتیسم شدی؟ 201 00:11:18,055 --> 00:11:19,622 خواهش می‌کنم 202 00:11:19,623 --> 00:11:21,424 .بذارین این غش‌کردنش خوب شه 203 00:11:21,425 --> 00:11:23,593 .الهی که نشده باشم، قربان 204 00:11:23,594 --> 00:11:25,695 من حتی دقیق نمی‌دونم این .هیپنوتیسمی که می‌گین چیه 205 00:11:25,696 --> 00:11:27,029 ،بهت اطمینان میدم 206 00:11:27,030 --> 00:11:28,364 یه پروسه‌ی کاملاً علمی‌‍ه 207 00:11:28,365 --> 00:11:30,499 حاضری تا امتحانش کنی؟ 208 00:11:32,836 --> 00:11:35,071 اگه به دوستات، و هیئت مدیره کمک می‌کرد 209 00:11:35,072 --> 00:11:38,174 اگه اون‌ها تصمیم گرفته بودن .که "باید" این‌کارو کنی 210 00:11:38,175 --> 00:11:40,943 .هرکاری از دستم بر میاد رو انجام میدم، جناب .اگه خواسته‌شون همینه 211 00:11:40,944 --> 00:11:42,812 .خوبه، خیلی خوبه 212 00:11:42,813 --> 00:11:45,581 ،ولی اگه بخوایم این پروسه جواب بده .باید بهم اعتماد کنی 213 00:11:45,582 --> 00:11:47,416 فکر می‌کنی از پسِ این‌کار بر میای، گریس؟ 214 00:11:47,918 --> 00:11:49,552 سعیمُ می‌کنم، جناب 215 00:11:49,553 --> 00:11:53,055 فکر می‌کنم دیگه به‌قدر کافی .برای یه‌روز هیجان دیده 216 00:11:53,056 --> 00:11:54,790 باید مراقب اعصابِ گریس بود 217 00:11:54,791 --> 00:11:57,193 .خیلی حساسن، و نباید آسیبی ببینن .لطفاً 218 00:11:57,194 --> 00:11:58,461 .البته، البته 219 00:11:58,462 --> 00:12:00,696 باید یه‌روز دیگه انجامش بدیم 220 00:12:00,697 --> 00:12:02,131 ممنونم 221 00:12:11,808 --> 00:12:13,743 روز بعد قرار بود که راجب روزی که 222 00:12:13,744 --> 00:12:17,246 نانسی مونتگومری و توماس کنیر .به‌قتل رسیدن، بگم 223 00:12:18,348 --> 00:12:21,784 :بلند شدم، و با خودم گفتم 224 00:12:21,785 --> 00:12:25,287 "به دکتر جردن راجب این روز چی بگم؟" 225 00:12:25,989 --> 00:12:27,690 .دیگه داریم می‌رسیم به آخر داستان 226 00:12:29,393 --> 00:12:31,560 ،رفتم سمتِ چاه آب، و تو راه برگشتم 227 00:12:31,561 --> 00:12:33,763 دیدم که مک‌درموت داشت ...نانسی رو روی زمین 228 00:12:33,764 --> 00:12:36,232 ،یادمه که وکیل‌ام، آقای مک‌کنزی .بهم گفت که چی باید بگم 229 00:12:36,233 --> 00:12:37,500 .و چیزی‌که سرِ محاکمه گفتم 230 00:12:37,501 --> 00:12:39,368 ،یکم بعد اومد پیشم و گفت 231 00:12:39,369 --> 00:12:41,989 ،که انداختدش توی زیرزمین .و یه دستمال می‌خواست 232 00:12:45,676 --> 00:12:48,010 ،و چه چیزایی که حتی به خودش‌هم نگم 233 00:12:48,011 --> 00:12:52,081 ،و چیزایی که بعدش بگم .که اون‌ها هم متفاوت بود 234 00:12:52,082 --> 00:12:53,816 .و حرف‌هایی که دیگران گفتن 235 00:12:54,851 --> 00:12:56,319 ...آیا اون گفت 236 00:12:56,320 --> 00:12:58,287 فکر نکن که نمی‌دونم .چه نقشه‌ای تو سرت داری 237 00:12:58,288 --> 00:13:00,122 ،شنبه حق و حقوقتُ بهت میدم 238 00:13:00,123 --> 00:13:01,590 و بعدش دیگه می‌تونی بذاری بری 239 00:13:01,591 --> 00:13:04,260 و دیگه تهش همین‌‍ه و .از شرت خلاص می‌شم 240 00:13:12,336 --> 00:13:13,869 آیا گریه می‌کردم؟ 241 00:13:17,841 --> 00:13:18,941 ...آیا اون گفت 242 00:13:18,942 --> 00:13:22,144 گریس، چرا داری گریه می‌کنی؟ 243 00:13:22,145 --> 00:13:23,612 .اِی کاش اون می‌مُرد 244 00:13:23,613 --> 00:13:25,448 مطمئناً که همچین حرفی نزدم 245 00:13:26,950 --> 00:13:28,751 .و نه بلند گفتمش 246 00:13:31,188 --> 00:13:33,289 آیا هُلش دادم؟ 247 00:13:35,058 --> 00:13:36,392 ...آیا اون گفت 248 00:13:36,393 --> 00:13:38,053 به‌زودی کاری می‌کنم که نظرت درباره‌م عوض شه 249 00:13:43,066 --> 00:13:45,734 ،اگه قول بدی دهن‌لقی نکنی .یکی از رازهامُ بهت می‌گم 250 00:13:47,104 --> 00:13:51,107 ،و اگه رازمُ فاش کنی .یه جو غیرت نداری 251 00:13:51,108 --> 00:13:52,675 .شاید اون اتفاق واقعاً افتاد 252 00:13:54,511 --> 00:13:55,478 ...آیا اون گفت 253 00:13:55,479 --> 00:13:58,014 می‌دونم که داری خودتُ ،ازم مخفی می‌کنی 254 00:13:58,015 --> 00:14:00,516 ،سریع بیا بیرون 255 00:14:00,517 --> 00:14:03,152 ،یا مجبور میشم که پیدات کنم .و گیرت بندازم 256 00:14:03,153 --> 00:14:05,054 ،و وقتی‌که گرفتمت 257 00:14:05,055 --> 00:14:07,490 خدا می‌دونه که چی‌کارا باهات می‌کنم 258 00:14:09,459 --> 00:14:11,594 ،هیچ‌وقت ازم اطاعت نمی‌کنی .اصلاً به حرفام گوش نمی‌دی 259 00:14:11,595 --> 00:14:13,629 ،هیچ‌وقت به دستوراتم عمل نمی‌کنی .دختره‌ی شیطون 260 00:14:24,174 --> 00:14:25,374 ...آیا گفت 261 00:14:25,375 --> 00:14:26,795 .حالا باید تنبیه شی 262 00:14:27,944 --> 00:14:29,879 .احتمالش هست 263 00:14:34,151 --> 00:14:36,252 .باید در رو باز کنی 264 00:14:36,253 --> 00:14:38,521 .باید پنجره رو باز کنی 265 00:14:38,522 --> 00:14:40,890 .باید راهم بدی داخل 266 00:14:40,891 --> 00:14:41,957 .بذار 267 00:14:41,958 --> 00:14:43,059 .بیام 268 00:14:43,060 --> 00:14:44,593 .تو 269 00:14:44,594 --> 00:14:47,730 .بذار بیام تو، پنجره‌رو باز کن، بذار بیام تو 270 00:15:05,782 --> 00:15:07,917 امروز، باید ادامه‌ی داستانمُ تعریف کنم 271 00:15:07,918 --> 00:15:10,853 .یا داستانم باید ادامه‌ی منُ بره 272 00:15:10,854 --> 00:15:12,521 ،منُ داخلش حمل کنه 273 00:15:12,522 --> 00:15:15,591 ،باید تو مسیر حرکت کنه .تا آخرِ آخرش 274 00:15:15,592 --> 00:15:19,929 ،مثل یه قطار گریه‌کنان، کَر و یک‌چشم .و محکم قفل شده 275 00:15:19,930 --> 00:15:22,231 ،البته خودمُ به دیوارهاش می‌کوبونم 276 00:15:22,232 --> 00:15:23,532 ،و جیغ می‌زنم و گریه می‌کنم 277 00:15:23,533 --> 00:15:25,834 .و التماسِ خدا رو می‌کنم که آزادم کنه 278 00:15:28,672 --> 00:15:29,905 ،به مک‌درموت گفتم 279 00:15:29,906 --> 00:15:31,281 ...فکر نمی‌کردم همون‌موقع این‌کارو بکنی 280 00:15:31,282 --> 00:15:33,709 ،رومُ کردم سمتِ گریس اون نگاه و صورت رنگ‌پریده‌ش 281 00:15:33,710 --> 00:15:36,378 حتی از نگاه روی صورت اون زنِ بی‌چاره .هم وحشتناک‌تر بود 282 00:15:36,379 --> 00:15:37,847 ،اشکی به چشماش نیاورد 283 00:15:37,848 --> 00:15:39,708 ...ولی دستشُ گذاشت روی سرش، و گفت 284 00:15:58,851 --> 00:16:00,719 .صبح به‌خیر، گریس 285 00:16:00,720 --> 00:16:02,153 .صبح به‌خیر، دکتر جردن 286 00:16:04,490 --> 00:16:06,591 ،صحبت‌هامونُ از آخرین جایی‌که تموم کردیم از سر بگیریم؟ 287 00:16:08,127 --> 00:16:11,129 ...امروز روزی‌‍ه که باید راجب 288 00:16:12,465 --> 00:16:14,566 باید درباره‌ی کارایی که .کردم یا نکردم بهتون بگم 289 00:16:16,702 --> 00:16:20,205 .گناه‌کار یا بی‌گناه بودنت به من ربطی نداره 290 00:16:20,206 --> 00:16:22,841 .من یه دکترم، نه قاضی 291 00:16:22,842 --> 00:16:24,175 من فقط می‌خوام بدونم که 292 00:16:24,176 --> 00:16:26,144 تو خودت دقیقاً چی به یاد میاری 293 00:16:26,145 --> 00:16:29,080 .تا حالا که این برای کسی مهم نبوده، آقا 294 00:16:29,081 --> 00:16:32,250 .می‌گفتن که حتماً دارم دروغ میگم .همه‌اش می‌خواستن بیشتر بدونن 295 00:16:33,452 --> 00:16:36,321 .بجز وکیلم، کنت مک‌کنزی 296 00:16:36,322 --> 00:16:38,256 ولی مطمئنم که حتی اون‌هم .حرف‌هامُ باور نمی‌کرد 297 00:16:38,257 --> 00:16:39,757 .من باور می‌کنم 298 00:16:46,098 --> 00:16:49,734 آقای کنیِر پنج‌شنبه راهیِ شهر شد، درسته؟ 299 00:16:49,735 --> 00:16:52,337 .بله، آقا - ساعت 3، سوار بر اسب؟ - 300 00:16:53,239 --> 00:16:54,939 .توی ارابه‌ی تک اسبی‌اش 301 00:16:54,940 --> 00:16:57,475 .ولی بله، دقیقاً توی همین ساعت 302 00:16:57,476 --> 00:16:59,210 .جمعه قرار بود برگرده 303 00:16:59,211 --> 00:17:01,112 .اینم از "رفیق صمیمی"‌‌‍ت، گریس [ اصولاً اشاره به مردان، دوست‌پسر ] 304 00:17:01,113 --> 00:17:02,213 .بیا بوس خداحافظیشُ بهش بده 305 00:17:02,214 --> 00:17:04,582 منظورت جیمز مک‌درموت‌‍ه؟ 306 00:17:04,583 --> 00:17:06,417 .ولی مک‌درموت که جایی نمی‌رفت 307 00:17:07,753 --> 00:17:10,055 منظورش اسب‌‍ه بود، جناب 308 00:17:10,056 --> 00:17:12,991 می‌دونست که چقدر به چارلی علاقه داشتم 309 00:17:12,992 --> 00:17:15,860 !گریس، انقدر وقت تلف نکن .برای وقت‌گذرونی با دیگران حقوق نمی‌گیری 310 00:17:30,509 --> 00:17:33,311 آقای کنیر با حرف‌های ناشایستی سراغت نیومد، گریس؟ 311 00:17:35,648 --> 00:17:38,483 منظورتونُ از ناشایست متوجه نمی‌شم، جناب 312 00:17:38,484 --> 00:17:40,085 هیچ‌وقت بهم بی‌ادبی نمی‌کرد 313 00:17:40,086 --> 00:17:41,753 مثلاً لمست می‌کرد؟ 314 00:17:41,754 --> 00:17:43,988 بی‌اجازه کاری می‌کرد؟ - .فقط کارهای معمولی، آقا - 315 00:17:43,989 --> 00:17:45,423 معمولی؟ 316 00:17:45,424 --> 00:17:47,325 معمول با یه خدمتکار، آقا 317 00:17:47,326 --> 00:17:49,627 ،اون ارباب مهربونی بود .و وقت‌هایی که می‌خواست دست‌ودل‌باز هم بود 318 00:17:49,628 --> 00:17:52,130 هیچ‌وقت دستشُ کرد زیر لباس‌هات؟ 319 00:17:52,131 --> 00:17:53,598 وقت‌هایی که دراز کشیده بودی؟ 320 00:17:54,900 --> 00:17:57,168 به‌قدر کافی این‌جور حرف‌هارو شنیدم 321 00:17:57,169 --> 00:17:59,971 ،شما هم فرقی با اون آدمای توی تیمارستان ندارین !با اون افکار کثیف‌شون 322 00:17:59,972 --> 00:18:02,140 مجبور نیستم اینجا بمونم - خیلی شرمنده‌م - 323 00:18:02,141 --> 00:18:03,222 .واقعاً عذر می‌خوام 324 00:18:03,223 --> 00:18:05,210 درست می‌گفتی، نباید همچین سؤالی ...ازت می‌پرسیدم، لطفاً 325 00:18:05,211 --> 00:18:06,945 .لطفاً عذرخواهیِ فروتنانه‌ی منُ بپذیر 326 00:18:08,314 --> 00:18:09,948 لطفاً بشین 327 00:18:11,951 --> 00:18:13,484 لطفاً 328 00:18:27,266 --> 00:18:29,667 ،بذار برگردیم به همون سریِ اتفاقات 329 00:18:31,570 --> 00:18:34,939 آقای کنیر پنج‌شنبه ساعت سه گذاشت رفت 330 00:18:36,175 --> 00:18:37,875 بعدش چی شد؟ 331 00:18:47,653 --> 00:18:49,320 فردا هر دوتون باید وسایل‌تونُ .جمع کنید، برین 332 00:18:49,321 --> 00:18:50,955 حق و حقوق‌تون تا الانُ پرداخت می‌کنم 333 00:18:50,956 --> 00:18:52,190 ...آقای کنیر 334 00:18:52,191 --> 00:18:53,258 ایشون موافقِ این موضوع نیستن 335 00:18:53,259 --> 00:18:54,359 چیزی در این مورد بهم نگفتن 336 00:18:54,360 --> 00:18:56,194 خیلی‌هم موافق‌‍ه 337 00:18:56,195 --> 00:18:58,296 حالا دیگه به قدر کافی اون .ریخت نحستُ تحمل کردم 338 00:18:58,297 --> 00:19:00,298 .تا موقع رفتنت خیلی جلو روم آفتابی نشو 339 00:19:11,177 --> 00:19:13,011 .با خوش‌حالی منتظر رفتنت می‌شینم 340 00:19:14,079 --> 00:19:16,648 .خیلی مشتاقم 341 00:19:16,649 --> 00:19:19,484 فکر نمی‌کنم آقای کنیر .از قضیه خبری داشت 342 00:19:19,485 --> 00:19:22,487 همون‌طور که گفتم نانسی سرِ راه .تشکیل خانواده‌ی آقای کنیر بود 343 00:19:22,488 --> 00:19:24,355 .و این اتفاق‌ها با همچین مردایی مرسومه 344 00:19:24,356 --> 00:19:27,325 زنی که حامله‌ست‌رو با زنی که .همچین شرایطی نداره عوض می‌کنن 345 00:19:27,326 --> 00:19:29,994 .گاوها و اسب‌ها هم همین‌طور 346 00:19:29,995 --> 00:19:31,930 ،و اگه این اتفاق میُفتاد می‌موند توی خیابون‌ها 347 00:19:31,931 --> 00:19:33,865 .خودش و فرزند حروم‌زاده‌اش 348 00:19:33,866 --> 00:19:35,667 واضح بود که قبل از برگشتن آقای کنیر 349 00:19:35,668 --> 00:19:36,968 می‌خواست که منُ از سر راه برداره 350 00:19:36,969 --> 00:19:38,536 اون‌موقع چی‌کار کردی؟ 351 00:19:45,778 --> 00:19:47,378 ،به گمونم نه حقوق‌مونُ بهمون میده 352 00:19:47,379 --> 00:19:49,681 .نه توصیه‌نامه‌ای برامون می‌نویسه که نشونِ خانواده‌ی جدیدی که براشون ] [ .کار می‌کنن بدن تا سریع‌تر استخدام بشن 353 00:19:54,887 --> 00:19:56,087 من یه رازی دارم 354 00:19:57,389 --> 00:19:59,691 .باید قول بدی که به کسی نگی 355 00:20:00,859 --> 00:20:01,926 قول میدم 356 00:20:01,927 --> 00:20:04,162 ،می‌خوام سرِ نانسی‌رو با تبر قطع کنم 357 00:20:04,163 --> 00:20:08,533 ،و وقتی آقای کنیر هم برگشت، بکشمش .و پول‌ها و جواهرات‌شونُ بردارم 358 00:20:08,534 --> 00:20:10,969 ،تو هم اگه بدونی چی به نفعت‌‍ه .بهم کمک می‌کنی 359 00:20:10,970 --> 00:20:12,737 و گرنه، تقصیر همه‌اش میُفته گردنِ خودت 360 00:20:14,139 --> 00:20:17,008 ،اگه اون‌قدر ناراحت نبودم حتماً بهش می‌خندیدم 361 00:20:17,009 --> 00:20:18,543 ولی نخندیدم 362 00:20:19,211 --> 00:20:20,545 ،و راستشُ هم بخواین 363 00:20:20,546 --> 00:20:22,213 اون موقع، جفت‌مون یکی دو لیوان .از ویسکیِ آقای کنیر خورده بودیم 364 00:20:22,214 --> 00:20:25,016 باور می‌کردی که مک‌درموت واقعاً کارایی که می‌گفتُ بکنه؟ 365 00:20:25,017 --> 00:20:26,284 کاملاً که نه، آقا 366 00:20:26,285 --> 00:20:28,853 از یه طرف، فکر می‌کردم که .فقط داره لاف می‌زنه 367 00:20:28,854 --> 00:20:31,456 .که وقتی مست می‌کرد، همیشه عادتش بود 368 00:20:31,457 --> 00:20:33,658 .پدر خودم‌هم همین‌جوری بود 369 00:20:33,659 --> 00:20:35,727 ،ولی از طرف دیگه، بنظر جدی میومد 370 00:20:35,728 --> 00:20:38,062 .و منم ازش ترسیده بودم 371 00:20:38,063 --> 00:20:40,898 و یه حسِ قوی بهم می‌گفت ،که تقدیر همین بوده 372 00:20:40,899 --> 00:20:42,767 ،و علی‌رغم هرکاری که من می‌کردم .اون اتفاق اجتناب‌ناپذیر بود 373 00:20:42,768 --> 00:20:44,936 به کسی هشدار ندادی؟ 374 00:20:44,937 --> 00:20:46,637 خودِ نانسی؟ 375 00:20:47,673 --> 00:20:50,108 بعد چرا باید حرفامُ باور می‌کرد، آقا؟ 376 00:20:50,109 --> 00:20:53,011 ،اگه بلندبلند همچیت حرفی رو می‌زدم .خیلی احمقانه بنظر می‌رسید 377 00:20:53,012 --> 00:20:56,114 ،فقط حرفِ من بود علیه حرف مک‌درموت .که به‌راحتی می‌تونست انکارش کنه 378 00:20:56,115 --> 00:20:59,651 .و بگه که دیوونه شدم و زده به سرم 379 00:20:59,652 --> 00:21:01,185 و تازه، اگه واقعاً حرفش جدی بود 380 00:21:01,186 --> 00:21:03,588 می‌تونست همون‌جا بزنه دخلِ جفت‌مونُ بیاره 381 00:21:03,589 --> 00:21:06,791 و منم نمی‌خواستم بمیرم 382 00:21:06,792 --> 00:21:11,763 بهترین کاری که از دستم بر میومد این بود که تا .آقای کنیر برمی‌گشت، سعی کنم کارشُ عقب بندازم 383 00:21:11,764 --> 00:21:14,766 اولش گفت که می‌خواد همون‌شب ترتیبشُ بده 384 00:21:14,767 --> 00:21:16,167 .ولی من منصرفش کردم 385 00:21:16,168 --> 00:21:17,602 چطوری تونستی؟ 386 00:21:17,603 --> 00:21:19,570 گفتم که اگه نانسی رو ،تو روز پنج‌شنبه بکشی 387 00:21:19,571 --> 00:21:22,640 باید کلِ روز رو به هرکسی ،که براش سؤال میشد 388 00:21:22,641 --> 00:21:24,776 .توضیح بدی که نانسی کجائه 389 00:21:24,777 --> 00:21:26,110 درعوض، اگه تا بعد منتظر می‌موندیم 390 00:21:26,111 --> 00:21:28,212 .شک و شبهه‌ی کمتری ایجاد می‌کردیم 391 00:21:29,181 --> 00:21:30,615 متوجهم 392 00:21:31,517 --> 00:21:32,917 .چه هوشمندانه 393 00:21:35,587 --> 00:21:37,755 لطفاً مسخره‌ام نکنین، آقا 394 00:21:38,457 --> 00:21:40,258 خیلی برام آزاردهنده‌ست 395 00:21:40,259 --> 00:21:42,327 و باتوجه به این خاطراتی که ازم می‌خواین .به یاد بیارم، به‌مراتب ناراحت‌کننده‌تره 396 00:21:42,328 --> 00:21:43,908 ببخشید، همچین منظوری نداشتم 397 00:21:47,232 --> 00:21:48,666 و بعدش چه اتفاقی افتاد؟ 398 00:21:50,436 --> 00:21:54,672 نانسی یه‌جوری برگشت توی آشپزخونه .که انگار اتفاقی نیفتاده بود 399 00:21:54,673 --> 00:21:57,642 ،همیشه وقتی عصبی بود همین‌کارو می‌کرد 400 00:21:57,643 --> 00:21:59,043 ،تظاهر به اینکه اصلاً اتفاقی نیفتاده 401 00:21:59,044 --> 00:22:00,745 .و انگار همگی با هم دوستیم 402 00:22:00,746 --> 00:22:02,880 ،خب، اینارو باش .بدون من دارین با ویسکی فیض می‌برین 403 00:22:02,881 --> 00:22:04,715 بیاین شامُ هم آماده کنیم 404 00:22:26,071 --> 00:22:28,206 گریس، امشب کنارم می‌خوابی؟ 405 00:22:28,207 --> 00:22:30,808 .می‌ترسم دزد بیاد 406 00:22:30,809 --> 00:22:32,877 بذار لباس‌خوابمُ بیارم 407 00:22:36,115 --> 00:22:37,749 .همین امشب نانسی‌رو می‌کشم 408 00:22:37,750 --> 00:22:39,584 .موقعی‌که خواب‌‍ه 409 00:22:39,585 --> 00:22:41,486 این‌کارو نکن 410 00:22:41,487 --> 00:22:42,887 ممکنه اشتباهی منُ بزنی 411 00:22:42,888 --> 00:22:45,356 ،نمی‌خوام وقتی دارم می‌کشمش .تو چشمام نگاه کنه 412 00:22:54,800 --> 00:22:57,802 .وقتی هوا گرمه، تختش بزرگ‌تر و خنک‌تره 413 00:22:57,803 --> 00:23:00,137 و تو هم تو خواب همه‌ش لگد پرت می‌کنی‌ها 414 00:23:02,307 --> 00:23:03,741 .متوجه نمیشه 415 00:23:03,742 --> 00:23:05,576 ،و حتی اگرم بفهمه 416 00:23:05,577 --> 00:23:08,713 از این‌که جفت خدمتکاراش هم‌زمان .توی تخت باشن، خیلی خوشش میاد 417 00:23:09,748 --> 00:23:11,616 نانسی، مک‌درموت می‌خواد بکشدت 418 00:23:12,785 --> 00:23:14,719 به گمونم همین‌طوره 419 00:23:14,720 --> 00:23:16,187 منم بدم نمیاد دخلشُ بیارم 420 00:23:16,188 --> 00:23:17,288 .خیلی جدی‌‍ه 421 00:23:17,289 --> 00:23:18,523 اون هیچ‌وقت جدی نیست 422 00:23:18,524 --> 00:23:20,758 .همیشه درحالِ لاف‌زدن و اغراق‌کردن‌‍ه 423 00:23:20,759 --> 00:23:22,260 .سرتا پا حرف‌‍ه 424 00:23:38,310 --> 00:23:41,712 پس هیچ‌کاری ازم برای نجات‌دادنت بر نمیاد 425 00:24:08,674 --> 00:24:10,808 پنجره 426 00:24:10,809 --> 00:24:12,376 .از پنجره پرواز کن، برو 427 00:24:24,189 --> 00:24:27,325 یه بارِ دیگه مری رو گم کردم 428 00:24:27,326 --> 00:24:30,227 و هنوزم، روحشُ آزاد نکرده بودم 429 00:25:03,195 --> 00:25:05,363 قبل از اون حادثه این خوابُ دیدی؟ 430 00:25:06,698 --> 00:25:08,766 .بله، قربان .و بارها بعدش 431 00:25:14,640 --> 00:25:16,340 .برای همین‌هم زندانیم کردن 432 00:25:17,442 --> 00:25:18,910 زندانی؟ 433 00:25:18,911 --> 00:25:21,045 .توی تیمارستان، آقا 434 00:25:21,713 --> 00:25:23,147 .بخاطر خواب‌های آشفته‌ام 435 00:25:24,182 --> 00:25:25,383 فقط خواب‌هات؟ 436 00:25:26,885 --> 00:25:29,487 .فقط این‌که، اونا گفتن که اینا اصلاً خواب نبوده، آقا 437 00:25:30,956 --> 00:25:32,790 .گفتن که بیدار بودم 438 00:25:42,701 --> 00:25:44,468 .دیگه نمی‌خوام وارد جزئیات بشم 439 00:25:45,771 --> 00:25:48,606 .خیلی‌خب، گریس .ادامه بده 440 00:25:48,607 --> 00:25:51,042 .شاید بعداً برگشتیم سراغ این خواب‌هات 441 00:26:02,521 --> 00:26:03,588 نانسی کجاست؟ 442 00:26:03,589 --> 00:26:05,022 احتمالاً داره لباس می‌پوشه 443 00:26:05,023 --> 00:26:06,457 امروز صبح می‌خوای بکشیش؟ 444 00:26:06,458 --> 00:26:08,292 .آره، بره بمیره 445 00:26:08,293 --> 00:26:10,428 ،الان میرم تبر رو بر می‌دارم .و سرشُ از بدنش جدا می‌کنم 446 00:26:10,429 --> 00:26:12,029 .معلومه که نمی‌کنی 447 00:26:12,030 --> 00:26:14,799 معلومه که همچین کار خبیثانه‌ای نمی‌کنی 448 00:26:14,800 --> 00:26:16,200 فکر می‌کنی من یه بزدل‌ام؟ 449 00:26:16,201 --> 00:26:18,436 یه دقیقه دیگه می‌فهمی که .چه کارایی از پسم بر میاد 450 00:26:18,437 --> 00:26:20,705 .محض رضای خدا، توی اتاق خواب نکشش 451 00:26:20,706 --> 00:26:22,339 .زمین‌هارو خونین و مالی می‌کنی 452 00:26:24,876 --> 00:26:26,444 چی گفتی؟ 453 00:26:28,046 --> 00:26:30,381 ،حرف احمقانه‌ای بود 454 00:26:30,382 --> 00:26:32,783 ،ولی همین به ذهنم رسید 455 00:26:32,784 --> 00:26:34,185 و همون‌طور که گفتم، آقا 456 00:26:34,186 --> 00:26:35,953 تمییزکردنِ زمین‌های اون خونه ،وظیفه‌ی من بود 457 00:26:35,954 --> 00:26:38,189 ،و توی اتاق نانسی یه فرش بود 458 00:26:38,190 --> 00:26:39,957 من تا اون موقع خونی از روی فرش .پاک نکرده بودم 459 00:26:39,958 --> 00:26:41,792 ،ولی از چیزای دیگه پاک کرده بودم 460 00:26:41,793 --> 00:26:43,794 و همچین کار خواستنی و .دوست‌داشتنی‌ای نبود 461 00:27:33,045 --> 00:27:35,646 .از بعد از اون، دیگه یه مدتی رو یادم نمیاد 462 00:27:35,647 --> 00:27:37,548 هیچی درباره‌ی زیرزمین؟ 463 00:27:37,549 --> 00:27:40,351 هیچی درباره‌ی دیدن اینکه مک‌درموت ،نانسی رو روی زمین می‌کشیده 464 00:27:40,352 --> 00:27:42,820 و بعد می‌نداختدش طبقه‌ی پایین؟ 465 00:27:43,488 --> 00:27:44,855 توی اعتراف‌نامه‌ات هست که 466 00:28:19,691 --> 00:28:21,358 ،اونا ازم خواستن که این‌چیزا رو بگم 467 00:28:22,194 --> 00:28:23,761 ،وکیلم 468 00:28:23,762 --> 00:28:26,731 آقای مک‌کنزی، گفت که باید .بخاطر نجات‌دادن جونم اینارو بگم 469 00:28:26,732 --> 00:28:28,332 .گفت که همچین دروغ هم نبوده 470 00:28:28,333 --> 00:28:29,967 ،که حتماً هم اون اتفاق‌ها افتاده 471 00:28:29,968 --> 00:28:32,102 .حالا چه من یادم میومد، چه نمیومد 472 00:28:35,140 --> 00:28:36,474 تو به جیمز مک‌درموت 473 00:28:36,475 --> 00:28:38,442 دستمال‌گردنتُ دادی؟ 474 00:28:40,078 --> 00:28:42,213 همونی‌که برای خفه‌کردنِ نانسی طفلک استفاده شده بود؟ 475 00:28:45,016 --> 00:28:47,318 .برای من بود، مطمئنم 476 00:28:49,488 --> 00:28:51,381 ولی اصلاً خاطره‌ای از وقتی .که بهش دادم، ندارم 477 00:28:51,382 --> 00:28:53,524 و نه توی زیرزمین بودنت؟ 478 00:28:53,525 --> 00:28:54,859 نه همکاری‌ای که تو قتلش داشتی؟ 479 00:28:54,860 --> 00:28:56,560 و نه خاطره‌ای از وقتی‌که کنار ،جسدش منتظر موندی 480 00:28:56,561 --> 00:28:57,695 ،تا گوشواره‌های طلاشُ برداری 481 00:28:57,696 --> 00:28:58,796 همونایی مک‌درموت گفت که می‌خواستی برداری؟ 482 00:28:58,797 --> 00:29:00,464 هیچ خاطره‌ای از اون زمان ندارم 483 00:29:04,269 --> 00:29:08,372 در هر صورت، کسی گوشواره‌ای برنداشت 484 00:29:08,373 --> 00:29:11,175 البته نمی‌گم بعداً که داشتیم جمع‌وجور .می‌کردیم، از ذهنم خطور نکرد 485 00:29:12,377 --> 00:29:16,247 ولی فکرکردن به چیزی با انجام‌دادنش .زمین یا آسمون فرق داره 486 00:29:16,248 --> 00:29:19,016 اگه همه‌مونُ به خاطر افکارمون ،محاکمه می‌کردن 487 00:29:19,017 --> 00:29:20,885 .همه‌مون اعدام می‌شدیم 488 00:29:23,855 --> 00:29:25,189 .خب، باشه 489 00:29:25,190 --> 00:29:27,191 چیز بعدی‌ای که یادت میاد، چیه؟ 490 00:29:35,233 --> 00:29:37,134 .می‌دونم که می‌خوای بهش بگی 491 00:29:37,135 --> 00:29:39,169 .و اگه بگی، یه جو غیرت نداری 492 00:29:40,172 --> 00:29:41,639 چی‌کار کردی؟ 493 00:29:41,640 --> 00:29:43,240 خودت خوب می‌دونی 494 00:29:45,343 --> 00:29:47,244 الان بهم کمک می‌کنی .که کنیرُ هم بکشم 495 00:29:47,245 --> 00:29:49,547 ،خدای من، مک‌درموت .هنوز خیلی زوده 496 00:29:49,548 --> 00:29:51,482 باید بهم کمک کنی 497 00:29:58,390 --> 00:29:59,957 سلام، گریس 498 00:29:59,958 --> 00:30:01,492 نانسی کجاست؟ 499 00:30:01,493 --> 00:30:03,494 .با ارابه رفت سمت شهر 500 00:30:03,495 --> 00:30:05,896 عجیب‌‍ه، تو راهم از شهر رد شدم ولی ندیدمش 501 00:30:05,897 --> 00:30:07,398 یه‌چیزی براتون بیارم بخورین؟ 502 00:30:07,399 --> 00:30:08,632 می‌خواستم زینِ جدیدی که داشتم براتون 503 00:30:08,633 --> 00:30:10,668 برق می‌نداختمُ نشون‌تون بدم، آقای کنیر 504 00:30:10,669 --> 00:30:12,036 .توی اصطبل‌‍ه 505 00:30:32,123 --> 00:30:33,357 .در مخفی‌رو باز کن 506 00:30:33,358 --> 00:30:34,792 !نمی‌کنم - .خیلی‌هم می‌کنی - 507 00:30:35,627 --> 00:30:37,061 !گریس 508 00:30:52,277 --> 00:30:54,278 حتماً از ترس غش کردم 509 00:30:54,279 --> 00:30:55,579 چون‌که دیگه تا شبِ همون روز 510 00:30:55,580 --> 00:30:57,615 چیز خاصی یادم نمیاد 511 00:30:57,616 --> 00:31:01,218 جیمی والش شهادت داده که طرفای ،ساعت 8 اومده توی محوطه‌ی خونه 512 00:31:01,219 --> 00:31:03,020 که لابد بعد از غش‌کردنِ تو بوده 513 00:31:03,021 --> 00:31:05,289 ،گفته که اسلحه هنوز دستِ مک‌درموت بوده 514 00:31:05,290 --> 00:31:07,624 و ادعا کرده بوده که .داشته پرنده شکار می‌کرده 515 00:31:08,493 --> 00:31:10,427 می‌دونم، قربان 516 00:31:10,428 --> 00:31:12,696 ،شهادت داده که تو کنار چاه‌آب وایساده بودی 517 00:31:12,697 --> 00:31:15,633 گفته که تو بهش گفتی آقای کنیر هنوز برنگشته 518 00:31:15,634 --> 00:31:18,102 و نانسی رفته دیدنِ چندتا از دوستانش 519 00:31:19,037 --> 00:31:20,671 توضیحی براش ندارم، آقا 520 00:31:22,073 --> 00:31:24,341 .گفته که همچین شاداب بودی 521 00:31:24,342 --> 00:31:26,010 ،گفته که از همیشه خوش‌لباس‌تر بودی 522 00:31:26,011 --> 00:31:28,712 .و جوراب زنونه‌ی سفید پات بوده 523 00:31:28,713 --> 00:31:30,881 .اشاره کرده که جوراب‌های نانسی بودن 524 00:31:30,882 --> 00:31:32,316 ،جیمز والش 525 00:31:32,317 --> 00:31:35,286 ،شاهدی که با مُتوفی آشنا بوده 526 00:31:35,287 --> 00:31:38,656 اظهار داره که آخرین باری ،که توماس کنیر رو زنده دیده 527 00:31:38,657 --> 00:31:43,494 ،پنج‌شنبه صبح، 27اُم ژوئیه .حدود ساعت 11 بوده 528 00:31:43,495 --> 00:31:46,130 ،در فاصله‌ی دو متریِ خونه‌اش 529 00:31:46,131 --> 00:31:48,332 .و تو راه برگشت از شهر 530 00:31:48,333 --> 00:31:52,136 تا اون‌موقع دیگه هر حسی که .بهم داشت رو فراموش کرده بود 531 00:31:53,305 --> 00:31:54,972 و فقط می‌خواست که بهم آسیب بزنه 532 00:31:54,973 --> 00:31:56,840 و در صورت امکان یه‌کاری کنه اعدام شم 533 00:31:59,477 --> 00:32:02,679 ولی من نمی‌تونم درمورد .حرف‌های دیگران کاری کنم 534 00:32:13,325 --> 00:32:15,325 .شهادت جیمی دیگه ترتیبمُ داد 535 00:32:27,772 --> 00:32:29,907 ...حکم 536 00:32:29,908 --> 00:32:32,543 .اعدام توسط چوبه‌ی دار است 537 00:32:42,120 --> 00:32:43,921 .می‌تونم زخمشُ نشون‌تون بدم 538 00:33:01,639 --> 00:33:04,141 .خب، گریس، می‌بینم که خسته‌ای 539 00:33:04,142 --> 00:33:06,577 فردا ادامه‌ی داستانتُ می‌ریم جلو 540 00:33:07,812 --> 00:33:09,279 بله، آقا 541 00:33:09,280 --> 00:33:10,848 امیدوارم توانشُ داشته باشم 542 00:33:12,017 --> 00:33:14,918 .دیر یا زود، بالاخره ته‌توشُ در میاریم 543 00:33:14,919 --> 00:33:17,454 امیدوارم، جناب 544 00:33:17,455 --> 00:33:20,357 واقعاً، آقا اگه بالاخره حقیقتِ ماجرا 545 00:33:20,358 --> 00:33:22,593 .رو بفهمم، برام خیلی تسکین خاطره 546 00:34:03,835 --> 00:34:06,336 امروز چه انتظارایی داشتی که بهشون نرسیدی؟ 547 00:34:06,337 --> 00:34:08,372 .البته که اون تیکه خاطره‌ی فراموش‌شده 548 00:34:09,107 --> 00:34:10,941 اون چند ساعتِ حیاتی 549 00:34:10,942 --> 00:34:13,110 حرف نمی‌زنه؟ 550 00:34:13,111 --> 00:34:15,446 خیلی چیزا بهم گفته 551 00:34:15,447 --> 00:34:16,780 ولی فقط چیزایی که می‌خواد بگه 552 00:34:16,781 --> 00:34:18,749 چیزی که می‌خوام اون خاطراتی‌‍ه .که نمی‌خواد تکرارشون کنه 553 00:34:18,750 --> 00:34:21,085 .یا خاطراتی که می‌خواد حتی ندوندشون 554 00:34:21,086 --> 00:34:23,353 منظورتون اعتراف به گناه‌‍ه؟ 555 00:34:23,354 --> 00:34:24,421 یا بی‌گناهی؟ 556 00:34:24,422 --> 00:34:26,423 ممکنه هرکدومُ مخفی کرده باشه 557 00:34:26,424 --> 00:34:27,825 ممکنه واقعاً مبتلا به فراموشی شده باشه 558 00:34:27,826 --> 00:34:30,394 ،این بیشترین احتمالی‌‍ه که می‌دیم 559 00:34:32,597 --> 00:34:35,299 یا که واقعاً می‌تونه گناه‌کار باشه 560 00:34:36,801 --> 00:34:38,802 ،یا که ممکنه دیوونه شده باشه 561 00:34:38,803 --> 00:34:41,705 با احتمال این‌که دچار جنون .و اسکیزوفرنی شده باشه 562 00:34:44,242 --> 00:34:46,143 ،شاید 563 00:34:46,144 --> 00:34:48,412 ،و قصد بی‌احترامی هم ندارم 564 00:34:48,413 --> 00:34:52,950 شاید بد نباشه آزمایش هیپنوتیسم اعصاب .جروم دوپونتُ هم در نظر بگیریم 565 00:34:52,951 --> 00:34:54,218 نه، به متودش اعتماد ندارم 566 00:34:54,219 --> 00:34:55,786 .البته که تحتِ هدایت شما 567 00:34:55,787 --> 00:34:58,589 واضحه که شما هم به اندازه‌ی ما .دوست دارین که گریس عفو بخوره 568 00:35:01,126 --> 00:35:05,362 ،اگه می‌خوام به گریس عفو بخوره نیاز داریم که 569 00:35:05,363 --> 00:35:07,365 .این گزارش به نفع گریس باشه 570 00:35:15,865 --> 00:35:17,232 .تاریک 571 00:35:25,608 --> 00:35:27,175 بعدش شروع به جمع‌کردن چیزای باارزشی 572 00:35:27,176 --> 00:35:29,110 که می‌تونستیم پیدا کنیم، کردیم 573 00:35:51,534 --> 00:35:53,568 هر دومون رفتیم توی زیرزمین 574 00:35:57,439 --> 00:36:00,041 .آقای کنیر به پشت توی زیرزمین خوابیده بود 575 00:36:00,042 --> 00:36:01,709 من شمعُ نگه داشتم 576 00:36:01,710 --> 00:36:04,779 مک‌درموت هم کلیدا و یه‌مقدار پولی .که توی جیب‌هاش بود رو برداشت 577 00:36:04,780 --> 00:36:06,447 .اشاره‌ای به نانسی نشد 578 00:36:08,350 --> 00:36:11,753 .طرفای ساعت 11، راهیِ تورنتو شدیم 579 00:36:11,754 --> 00:36:14,155 می‌ریم آمریکا، و بعدش عقدت می‌کنم 580 00:37:47,883 --> 00:37:49,317 .وای، نه 581 00:37:50,319 --> 00:37:52,153 .نه، نه، نه 582 00:37:57,660 --> 00:37:59,861 باید برای مسائل کاری برم تورنتو 583 00:37:59,862 --> 00:38:01,029 .لطفاً 584 00:38:01,030 --> 00:38:02,630 .لطفاً نرین - .خواهش می‌کنم، باید برم - 585 00:38:12,341 --> 00:38:14,642 .امروز نیومدین، دکتر جردن 586 00:38:14,643 --> 00:38:17,478 پس باید بدون شما به داستانم ادامه بدم 587 00:38:17,479 --> 00:38:21,182 ،باید برای وقتی‌که برگشتین .خودمُ آماده کنم که بهتون چی بگم 588 00:38:22,751 --> 00:38:25,453 خب البته که، نسخه‌ی جیمز مک‌درموت‌هم هست 589 00:38:36,765 --> 00:38:39,600 ،گفته بود که از دیدنش خوشحال شده بودم 590 00:38:41,470 --> 00:38:43,971 گفت که یه شات ویسکی زدیم تا آروم‌مون کنه 591 00:38:43,972 --> 00:38:45,306 ،و گیلاس‌هامونُ زدیم به هم 592 00:38:45,307 --> 00:38:48,443 و به سلامتیِ موفقت سفر .در پیش‌رومون نوشیدیم 593 00:38:48,444 --> 00:38:50,278 ولی امکان نداشت که من بتونم با وجود 594 00:38:50,279 --> 00:38:52,380 جسد مُرده‌ی آقای کنیر توی زیرزمین ،انقدر بی‌خیال و بی‌رگ بشینم 595 00:38:52,381 --> 00:38:53,948 .دیگه نانسی‌رو هم که نگم 596 00:38:53,949 --> 00:38:56,484 .که لابد اون‌هم مُرده بود 597 00:38:56,485 --> 00:38:59,587 ولی مک‌درموت دروغ‌گوی قهاری بود 598 00:38:59,588 --> 00:39:02,523 اتفاقی که خودم یادمه وقتی بود که .وسط یه شب قشنگ بیدار شدم 599 00:39:03,592 --> 00:39:06,461 لباس‌های نانسی تنم بود 600 00:39:06,462 --> 00:39:11,032 و نگاهم خورد به آسمونی که نزدیک بود که .حس می‌کردم می‌تونم لمسش کنم 601 00:39:11,033 --> 00:39:15,002 فکر می‌کردم که آسمون فقط ،یه سطح نازک‌‍ه، مثل کاغذ 602 00:39:15,003 --> 00:39:17,205 که داشت می‌سوخت .و از بین می‌رفت 603 00:39:17,206 --> 00:39:19,173 .و پشتش، یه ظلمات سرد بود 604 00:39:19,174 --> 00:39:22,477 و اونی‌که داشتم بهش نگاه می‌کردم .نه بهشت بود، و نه حتی جهنم 605 00:39:22,478 --> 00:39:25,046 .بلکه پوچیِ بی‌نهایت 606 00:39:25,047 --> 00:39:27,949 این ترسناک‌تر از هرچیز دیگه‌ای .که بود به ذهنم می‌رسید 607 00:39:27,950 --> 00:39:31,018 و توی قلبم به درگاه خداوند دعا می‌کردم .که گناهانمُ بیامرزه 608 00:39:40,112 --> 00:39:42,880 ولی اگه اصلاً خدایی نبود که گناهانمُ ببخش‌‍ه، چی؟ 609 00:39:44,716 --> 00:39:46,050 ،و بعدش این فکر به سرم زد 610 00:39:46,051 --> 00:39:47,752 ،که شاید توی اون ظلمات خارجی بوده 611 00:39:47,753 --> 00:39:50,388 .با اون ناله‌ها و دندون قرچه‌ها 612 00:39:50,389 --> 00:39:51,589 .که خدایی وجود نداشته 613 00:39:54,993 --> 00:39:57,461 چته آخه، با این همه سر و صدا؟ 614 00:39:57,462 --> 00:39:58,963 مگه می‌خوای پیدامون کنن؟ 615 00:40:00,832 --> 00:40:02,767 .برو اون‌ور، همین‌الان بذار بلند شم 616 00:40:02,768 --> 00:40:04,936 مگه خودت نبودی که خواستی ارابه‌رو نگه دارم؟ 617 00:40:04,937 --> 00:40:06,771 ،ببین، خودت بودی که بهم نخ دادی 618 00:40:06,772 --> 00:40:08,472 .مثل همین هرزه‌ی حشری‌ای که هستی 619 00:40:08,473 --> 00:40:10,174 !من کِی همچین کاری کردم .تو خوابِ ناز بودم 620 00:40:10,175 --> 00:40:12,643 نمی‌ذارم کسی مسخره‌ام کنه، دختره‌ی فاحشه 621 00:40:12,644 --> 00:40:14,011 .خودت بهم نخ دادی 622 00:40:14,780 --> 00:40:17,715 .خودت، اغوام کردی 623 00:40:17,716 --> 00:40:20,918 و باعث شدی که در عوض .روحمُ به کثافت بکشم 624 00:40:20,919 --> 00:40:22,520 .مجبورم کردی که اون دوتا رو بکشم 625 00:40:27,626 --> 00:40:29,760 اشک تمساح این‌دفعه دیگه .برات فایده‌ای نداره 626 00:40:31,396 --> 00:40:32,830 .به قدر کافی تحمل‌شون کردم 627 00:40:39,605 --> 00:40:41,672 !گازم گرفتی، هرزه‌ی آشغال 628 00:40:50,048 --> 00:40:52,817 .پس، انگاری که واقعاً یه دختر پاک‌دامنی 629 00:40:57,923 --> 00:40:59,623 تا وقتی‌که باهات ازدواج کنم صبر می‌کنم، باشه؟ 630 00:41:00,225 --> 00:41:01,625 .اون‌طوری درست‌تره 631 00:41:04,162 --> 00:41:06,131 .فقط داشتم امتحانت می‌کردم 632 00:41:19,607 --> 00:41:21,875 قبلِ حرکت قایقريال یه صبحونه می‌زنیم 633 00:41:21,876 --> 00:41:23,309 دارم از گشنگی می‌میرم 634 00:41:23,310 --> 00:41:25,311 ،ساعت پنج صبح‌‍ه .الان خوابن 635 00:41:25,312 --> 00:41:27,747 بیدارشون می‌کنیم، و مجبورشون می‌کنیم .که برامون صبحونه حاضر کنن 636 00:41:27,748 --> 00:41:29,249 باید تا وقتی‌که مردم جمع شن صبر کنیم 637 00:41:29,250 --> 00:41:32,318 .و گرنه، معلوم و ضایه می‌شیم 638 00:41:32,319 --> 00:41:34,721 چرا همیشه با من بحث می‌کنی؟ 639 00:41:34,722 --> 00:41:38,358 منم به‌قدر یه آدم دیگه که قراره اینجا .صبحونه بخوره، پول تو جیبم دارم دیگه 640 00:41:38,359 --> 00:41:41,294 اگه صبحونه بخوام، و پولش‌هم داشته باشم 641 00:41:41,295 --> 00:41:43,329 .پس حتماً می‌گیرمش 642 00:41:49,303 --> 00:41:51,404 ،واقعاً عجیب‌‍ه، از اون‌موقع تو فکرشم 643 00:41:51,405 --> 00:41:54,574 ،که چطور یه مردی که یه‌زمانی بی‌پول بوده ،و به هر صورتی‌هم که حالا پول‌دار شده 644 00:41:54,575 --> 00:41:58,211 ،سریعاً حس می‌کنه که اون پول‌ها و همین‌طور هرچیزی که باهاشون می‌خره، حقشن 645 00:41:58,212 --> 00:42:00,747 و فکر می‌کنه که دیگه صاحب و رئیس همه‌کس‌‍ه 646 00:42:01,515 --> 00:42:03,383 !تخم‌مرغ‌هام خوب آپ‌پز نشدن 647 00:42:05,152 --> 00:42:08,254 برش گردون آشپزخونه، و یکی دیگه برام بپز 648 00:42:12,092 --> 00:42:14,193 اونا چکمه‌های آقای کنیرن؟ 649 00:42:14,194 --> 00:42:15,862 از پاهای جسد درشون آوردی؟ 650 00:42:16,230 --> 00:42:17,397 آره 651 00:42:18,666 --> 00:42:20,266 چطور تونستی همچین کاری کنی؟ 652 00:42:21,502 --> 00:42:23,102 منظورت چیه؟ 653 00:42:23,103 --> 00:42:25,104 خودت لباس‌های نانسی‌رو تنت کردی 654 00:42:27,708 --> 00:42:29,275 این فرق داره 655 00:42:33,847 --> 00:42:36,649 حتماً دستما‌گردن سفیده‌امُ جا گذاشتم 656 00:42:36,650 --> 00:42:37,903 همونی که گل‌های آبی روش داشت؟ 657 00:42:37,904 --> 00:42:38,985 آره 658 00:42:38,986 --> 00:42:41,588 .نمی‌دونم کجا جاش گذاشتم 659 00:42:41,589 --> 00:42:43,690 ،برای قایق نیازش داشتم .تا جلوی نور آفتابُ بگیره که نخوره به گردنم 660 00:42:43,691 --> 00:42:46,192 فعلاً که داره از گردن نانسی .محافظت می‌کنه 661 00:42:46,193 --> 00:42:48,194 ،حتماً یادت میاد دیگه چون‌که خودت بودی که 662 00:42:48,195 --> 00:42:50,063 دور گردنش گره زدی .و محکمش کردی 663 00:42:51,231 --> 00:42:52,899 نمی‌خواستم باهاش دعوایی راه بندازم 664 00:42:52,900 --> 00:42:55,301 چونکه دعوا راه‌انداختن با .افراد عصبانی خیلی خطرناک‌‍ه 665 00:42:55,302 --> 00:42:57,604 .یادم رفت 666 00:42:57,605 --> 00:42:59,439 می‌رم لباس‌هامُ عوض کنم 667 00:42:59,440 --> 00:43:02,008 ،چون‌که اگه ملت بیان سراغ‌مونُ بگیرن شاید این‌طوری از شرشون خلاص شیم 668 00:43:02,009 --> 00:43:04,177 همه‌ی این‌کارا رو برای تو کردم 669 00:43:04,912 --> 00:43:06,746 چون‌که تو ازم خواستی 670 00:43:07,681 --> 00:43:10,016 .چون‌که بهم گفتی که برای من میشی 671 00:43:11,285 --> 00:43:12,986 ،باید کنار هم و متحد باشیم 672 00:43:12,987 --> 00:43:14,754 .و گرنه جدا از هم دستگیر و اعدام می‌شیم [ جمله‌ای معروف از بنجامین فرانکلین ] 673 00:43:23,397 --> 00:43:25,665 ،فکر کردم برم به یکی بگم 674 00:43:25,666 --> 00:43:28,301 .ولی خیانت یه پَستی‌ای داره 675 00:43:28,302 --> 00:43:31,671 صدای تپیدن قلب مک‌درموت ،رو صدای قلب خودم می‌شنیدم 676 00:43:31,672 --> 00:43:33,539 ،و اگر چه ناخواسته بود 677 00:43:33,540 --> 00:43:35,308 .هنوزم قلبِ یه انسان بود 678 00:43:35,309 --> 00:43:37,910 نمی‌خواستم که هیچ نقشی توی .از کار افتادنش داشته باشم 679 00:43:37,911 --> 00:43:40,146 .مگه این‌که چاره‌ای نداشتم 680 00:43:40,147 --> 00:43:43,416 :انجیل میگه ".پروردگار می‌گوید، انتقام از آنِ من‌است" 681 00:43:43,417 --> 00:43:46,285 فکر نمی‌کردم که من تو جایگاهی باشم که 682 00:43:46,286 --> 00:43:48,488 چیز جدی‌ای مثلِ انتقام رو .با دست‌های خودم بگیرم 683 00:43:48,489 --> 00:43:51,924 .پس تا وقتی‌که برگرده از جام تکون نخوردم 684 00:44:06,540 --> 00:44:07,774 .ببخشید، خانم 685 00:44:07,775 --> 00:44:09,475 اسم‌تون چیه؟ 686 00:44:09,476 --> 00:44:11,010 .مری ویتنی 687 00:44:13,013 --> 00:44:14,280 .بس کن، نباید شک و شبهه ایجاد کنیم 688 00:44:14,281 --> 00:44:15,815 .الان دیگه تو کشور خارجی‌ایم 689 00:44:15,816 --> 00:44:17,950 .جامون امن‌‍ه 690 00:44:17,951 --> 00:44:21,487 ولی این‌که هیچ‌وقت جلوی برده‌دارها رو از گرفتنِ .برده‌های فراری‌ای که می‌‌گفتن مالک‌شونن، نگرفت 691 00:44:24,024 --> 00:44:26,392 .تقریباً رأس ساعت 3 رسیدیم لوئیستون 692 00:44:27,428 --> 00:44:29,295 به‌هرحال که یکم دیگه ازدواج می‌کنیم 693 00:44:29,296 --> 00:44:30,430 .نه خیرم، نمی‌کنیم 694 00:44:30,431 --> 00:44:32,031 ،قبلِ این‌که با تو ازوداج کنم .میرم با خودِ شیطان وصلت می‌کنم 695 00:44:32,032 --> 00:44:33,866 بالأخره اون قولی که .دادی رو ازت می‌گیرم 696 00:44:33,867 --> 00:44:34,943 .جیغ می‌زنم 697 00:44:34,944 --> 00:44:37,370 که وقتی توی مِی‌خونه‌ای پر از آدمیم 698 00:44:37,371 --> 00:44:38,938 با وقتی‌که توی یه خونه با دو تا .جسد مُرده‌ایم، خیلی فرق می‌کنه 699 00:44:38,939 --> 00:44:40,940 ،محض رضای خدا، اون دهنتُ ببند .زنیکه‌ی فاحشه 700 00:44:40,941 --> 00:44:42,308 !هرزه‌ی آشغال 701 00:44:42,309 --> 00:44:44,143 ،باید بری چندتا کلمه‌ی جدید یاد بگیری 702 00:44:44,144 --> 00:44:46,179 چون‌که دیگه بدجوری از .این حرفات خسته شدم 703 00:45:24,718 --> 00:45:26,118 !باز کن ببینم 704 00:45:31,226 --> 00:45:34,872 با خودم گفتم حتماً اگه کلِ ماجرا رو براشون .تعریف کنم، آزادم می‌کنن که برم 705 00:45:37,431 --> 00:45:39,599 .یا حداقل اون‌قدریش که یادم میومد 706 00:45:40,365 --> 00:45:48,365 « AbG مترجـم: سـروش » 707 00:45:48,389 --> 00:45:53,389 «« تـک مـووی، سیـنـمای تـک »» WwW.TakMovie.Co 708 00:45:53,413 --> 00:45:58,413 « دانلود زیرنویس و نکات ریز مترجمی در کانال تلگرامیِ ما » ::. @AbG_Sub .:: 709 00:45:58,437 --> 00:46:02,437 « T.Me/Soroush_abg » «« Soroushabg@Yahoo.Com »» 710 00:46:02,461 --> 00:46:05,461 « ☺ .امیدوارم از تماشای این قسمت لذت برده‌باشید »