1 00:00:04,550 --> 00:00:06,360 ‫چه شهر بزرگی! 2 00:00:06,750 --> 00:00:07,830 ‫اینجا پاتزیو‌ـه. 3 00:00:08,970 --> 00:00:11,240 ‫پادشاهی هم داره؟ 4 00:00:11,240 --> 00:00:14,570 ‫اینجا شهر اشراف و بازرگان‌هاس. خبری از پادشاه نیست. 5 00:00:17,320 --> 00:00:21,410 ‫باورم نمی‌شه شهری با این همه آدم و بدون پادشاه وجود داشته باشه... 6 00:00:21,410 --> 00:00:24,120 ‫نیاز نیست صورتت رو مخفی کنی؟ 7 00:00:24,420 --> 00:00:25,460 ‫صورتم؟ 8 00:00:25,460 --> 00:00:28,990 ‫مردمِ پاسلوئه ممکنه از اینجا گذر کنن. 9 00:00:29,470 --> 00:00:31,830 ‫نمی‌دونم ممکنه بشناسنت یا نه. 10 00:00:31,830 --> 00:00:34,020 ‫اِه، منظورت این بود. 11 00:00:34,020 --> 00:00:36,130 ‫صدها سال تو اون روستا بودی. 12 00:00:36,130 --> 00:00:38,720 ‫داستان و افسانه‌ای درباره‌ات ندارن؟ 13 00:00:38,720 --> 00:00:39,870 ‫دارن. 14 00:00:40,490 --> 00:00:43,640 ‫«هولو گه‌گاهی به شکل یک دختر زیبا ظاهر می‌شه.» 15 00:00:44,290 --> 00:00:49,150 ‫«به‌نظر میاد در اواسط نوجوانی‌ـه، با موهایی افشان، گوش‌های گرگ مانند، 16 00:00:49,150 --> 00:00:54,150 ‫و دمی به رنگ قهوه‌ای تیره که در انتها سفیده.»‍ 17 00:00:54,530 --> 00:00:56,900 ‫«تا زمانی که ظاهرش رو مخفی نگه دارید، 18 00:00:56,900 --> 00:01:00,070 ‫وعده‌ٔ یک محصول پربار در سال بعدی رو می‌ده.» 19 00:01:00,920 --> 00:01:03,190 ‫اونا که تمام خصوصیاتت رو میدونن! 20 00:01:03,190 --> 00:01:04,030 ‫همم. 21 00:01:05,050 --> 00:01:06,760 ‫کسی متوجه من نمی‌شه. 22 00:01:06,760 --> 00:01:09,420 ‫خیلی وقته که منو فراموش کردن. 23 00:01:10,790 --> 00:01:11,900 ‫که‌اینطور. 24 00:01:14,510 --> 00:01:15,970 ‫هی، میگم. 25 00:01:17,050 --> 00:01:20,620 ‫اونا منو نمی‌شناسن دیگه، آره؟ 26 00:01:20,620 --> 00:01:23,140 ‫منم به همین امیدوارم. 27 00:01:27,460 --> 00:01:29,580 ‫خب، مطمئنم مشکلی پیش نمیاد. 28 00:03:03,420 --> 00:03:06,040 ‫انگار کلی چیز‌های خوشمزه اینجاست! 29 00:03:06,450 --> 00:03:07,660 ‫چه سیب‌های خوبی. 30 00:03:07,660 --> 00:03:10,330 ‫مگه نه؟ انگار دارن می‌گن بیا منو بخور نه؟ 31 00:03:13,590 --> 00:03:14,710 ‫آره. 32 00:03:17,030 --> 00:03:18,350 ‫درسته. 33 00:03:18,350 --> 00:03:21,100 ‫یکی از آشناهام روی معاملهٔ سیب سرمایه‌گذاری کرد. 34 00:03:21,510 --> 00:03:24,360 ‫بیشتر از نصف کل داراییش رو گذاشت وسط. 35 00:03:24,360 --> 00:03:28,410 ‫دارایی کل‌ـش ممکنه الان بیشتر از من باشه. 36 00:03:28,410 --> 00:03:30,060 ‫منم باید سرمایه‌گذاری می‌کردم. 37 00:03:30,060 --> 00:03:33,290 ‫آ-آره، خیلی حیف شد. 38 00:03:33,290 --> 00:03:35,480 ‫ولی قمار خطرناکی بود. 39 00:03:35,860 --> 00:03:37,690 ‫من ترجیح می‌دم روی یه کشتی تجاری سرمایه‌گذاری کنم. 40 00:03:37,690 --> 00:03:39,170 ‫کشتی تجاری؟ 41 00:03:39,170 --> 00:03:42,650 ‫بازرگان‌هایی که باهم قرارداد دارن، پول‌هاشون رو ‫ می‌ذارن وسط تا یکی قرض کنن. 42 00:03:43,070 --> 00:03:47,070 ‫مقدار فضای انباری که می‌تونی استفاده کنی به مقدار ‫پولی که گذاشتی وسط بستگی داره. 43 00:03:48,500 --> 00:03:49,610 ‫چی شده؟ 44 00:03:49,610 --> 00:03:50,580 ‫سیبا... 45 00:03:52,090 --> 00:03:54,580 ‫می‌خوام چندتا سیب بخورم. 46 00:03:54,580 --> 00:03:57,000 ‫عه، مشکل این بود. 47 00:04:02,630 --> 00:04:03,300 ‫بفرما. 48 00:04:03,300 --> 00:04:04,890 ‫هرچندتا که دلت می‌خواد بخر. 49 00:04:08,250 --> 00:04:10,720 ‫آخه کی کل یه سکه‌ٔ نقره رو خرج سیب می‌کنه؟ 50 00:04:12,850 --> 00:04:15,850 ‫خودت گفتی هرچندتا که بخوام می‌تونم بخرم. 51 00:04:15,850 --> 00:04:18,070 ‫حواست باشه خرج خودتو در بیاری. 52 00:04:18,420 --> 00:04:22,240 ‫تو که قبلاً وانمود کردی متوجه نشدی. 53 00:04:22,240 --> 00:04:25,820 ‫حتماً حس خوبی داره که انقدر واضح بدونی بقیه دارن به چی فکر می‌کنن. 54 00:04:26,420 --> 00:04:28,020 ‫منم یکی برمی‌دارم... 55 00:04:28,950 --> 00:04:29,700 ‫آخ! 56 00:04:29,700 --> 00:04:31,290 ‫واسه خودمن! 57 00:04:31,290 --> 00:04:33,120 ‫با پول من خریدیشون! 58 00:04:33,120 --> 00:04:37,850 ‫من هولو گرگ خردمندم. انقدر پول رو تو یه چشم‌به‌هم زدن درمیارم. 59 00:04:37,850 --> 00:04:39,420 ‫خب، ببینیم و تعریف کنیم. 60 00:04:40,000 --> 00:04:43,780 ‫اون سکهٔ نقره واسه جای خواب و غذای امشب بود. 61 00:04:48,720 --> 00:04:50,940 ‫سیب‌ها میوه‌ٔ شیطانن. 62 00:04:50,940 --> 00:04:54,530 ‫اونا پر از اغواگری‌های شیرینِ غیر قابل‌مقاومتن. 63 00:04:54,530 --> 00:04:57,020 ‫اگه تو گرگ خردمندی، چرا سعی نمی‌کنی به همچین ‫حرص و طمعی غلبه کنی؟ 64 00:04:57,020 --> 00:05:02,940 ‫ممکنه خیلی چیزا رو به‌خاطر حرص و طمع از دست بدی، ‫ولی از خودداری هیچ سودی گیرت نمیاد. 65 00:05:08,130 --> 00:05:10,990 ‫ما خزها رو در تجارت‌خانه‌ی میلونه که اونجاست می‌فروشیم. 66 00:05:12,540 --> 00:05:16,000 ‫گمونم تو راهمون به اینجا ساختمون‌های بزرگ‌تری بودن. 67 00:05:16,280 --> 00:05:18,540 ‫این سومین تجارت‌خانه‌ی بزرگ اینجاست. 68 00:05:18,540 --> 00:05:21,740 ‫با این حال، این فقط یه شعبه از یه تجارت‌خانه‌ی با سابقهٔ خیلی بزرگه 69 00:05:21,740 --> 00:05:23,260 ‫که تو کشوری در جنوب قرار داره. 70 00:05:23,260 --> 00:05:26,480 ‫به عبارت دیگه، اونا بعضی اوقات اقلام رو با قیمت بالاتری می‌خرن، 71 00:05:26,480 --> 00:05:28,550 ‫تا تو بازار با غیربومی‌ها رقابت کنن. 72 00:05:28,550 --> 00:05:29,380 ‫بعلاوه... 73 00:05:29,380 --> 00:05:35,220 ‫«می‌تونن اطلاعات زیادی از شعب مختلف خودشون جمع کنن»، درسته؟ 74 00:05:35,220 --> 00:05:37,440 ‫از اونجایی که اونا یه تجارت‌خانه‌ی‌ برون‌مرزی رو اداره می‌کنن، 75 00:05:37,720 --> 00:05:41,340 ‫باید نسبت به تغییرات بازار ارز حساس باشن... 76 00:05:41,340 --> 00:05:43,030 ‫د-دقیقا... 77 00:05:44,470 --> 00:05:47,900 ‫می‌خوام اطلاعاتی که اون مرد جوان به اسم زرن بهمون داد رو بررسی کنم. 78 00:05:51,230 --> 00:05:53,410 ‫به تجارت‌خانه‌ی میلونه خوش‌اومدین. 79 00:05:53,410 --> 00:05:55,450 ‫خیلی شلوغه. 80 00:05:55,450 --> 00:05:58,170 ‫تقریباً زمان سفر عظیم ما به شمال رسیده. 81 00:05:58,170 --> 00:06:01,580 ‫تعداد کالاهایی که به رووین‌هایگن برده و آورده شدن خیلی زیاد بوده. 82 00:06:01,580 --> 00:06:03,960 ‫هیچ‌کس نمی‌خواد فرصت‌های پول‌ساز رو هدر بده. 83 00:06:03,960 --> 00:06:05,210 ‫درست می‌گید. 84 00:06:05,520 --> 00:06:07,760 ‫خب، امروز چطور می‌تونیم در خدمتتون باشیم؟ 85 00:06:07,760 --> 00:06:12,890 ‫قبلاً از من گندم خریدید. امروز می‌خوام یه مقدار پوست خز بهتون بفروشم. 86 00:06:12,890 --> 00:06:16,370 ‫درهای ما همیشه به‌روی تجارت بازه. بفرمایید از این طرف. 87 00:06:17,020 --> 00:06:20,460 ‫ممنونم که امروز به تجارت‌خانه‌ی ما سر زدید. 88 00:06:20,460 --> 00:06:22,900 ‫جناب کرفت لارنس هستید، درسته؟ 89 00:06:22,900 --> 00:06:24,460 ‫لطفاً لارنس صدام کنید. 90 00:06:24,460 --> 00:06:28,610 ‫باعث افتخاره که هنوز اسم من رو از سه سال پیش خاطرتون دارید. 91 00:06:28,610 --> 00:06:30,730 ‫نه، نه. نفرمایید. 92 00:06:30,730 --> 00:06:35,450 ‫شنیدم امروز قصد فروش پوست‌های خز رو دارید. 93 00:06:35,450 --> 00:06:39,920 ‫بله. امروز هفتادتا خز سمور اعلاء دارم. 94 00:06:40,180 --> 00:06:42,460 ‫چه خزهای عالی‌ای. 95 00:06:42,460 --> 00:06:46,130 ‫محصولات زراعی امسال پربار بودن، برای همین پوست سمور زیادی گیرمون نیومده. 96 00:06:46,130 --> 00:06:48,630 ‫مطمئنم سر همهٔ کشاورزان امسال با کار مزرعه گرم بوده. 97 00:06:48,630 --> 00:06:51,350 ‫با این حال، من تونستم این مقدار پوست خز اعلاء رو جمع کنم. 98 00:06:51,350 --> 00:06:53,140 ‫فوق‌العاده‌ان. 99 00:06:53,660 --> 00:06:57,770 ‫پس، از اونجایی که ما قبلا با شما معامله داشتیم، 100 00:06:58,490 --> 00:07:02,350 ‫۱۳۲ سکهٔ نقره ترنی چطوره؟ 101 00:07:05,610 --> 00:07:08,490 ‫خب، سخت می‌شه خزهایی با این کیفیت پیدا کرد. 102 00:07:09,050 --> 00:07:15,410 ‫امیدوار بودم روابط‌مون رو از طریق این معامله محکم‌تر کنیم... 103 00:07:15,410 --> 00:07:18,950 ‫تجارت‌خانه‌ی ما هم به‌دنبال همین امره. 104 00:07:18,950 --> 00:07:21,750 ‫پس، با درنظر گرفتن روابط آیندهٔ ما... 105 00:07:21,750 --> 00:07:25,210 ‫نظرتون درباره ۱۴۰ سکهٔ نقره چیه؟ 106 00:07:25,520 --> 00:07:27,550 ‫بله، پس بیاید... 107 00:07:29,730 --> 00:07:30,910 ‫لطفاً یه لحظه من رو ببخشید. 108 00:07:32,420 --> 00:07:33,330 ‫چی شده؟ 109 00:07:33,330 --> 00:07:36,330 ‫من چیزی راجع‌به بازار نمی‌دونم. قیمت چجوریاس؟ 110 00:07:36,330 --> 00:07:37,220 ‫خیلی خوبه. 111 00:07:40,890 --> 00:07:43,940 ‫پس، قیمت براتون قابل‌قبوله؟ 112 00:07:43,940 --> 00:07:46,820 ‫۱۴۰ سکهٔ نقره ترنی! 113 00:07:46,820 --> 00:07:49,080 ‫همین رو فرمودین؟ 114 00:07:49,080 --> 00:07:50,370 ‫عا، بله. 115 00:07:50,370 --> 00:07:52,860 ‫عرض کردم ۱۴۰ سکهٔ نقره ترنی. 116 00:07:53,170 --> 00:07:56,490 ‫الحق که شما تاجری با استعدادهای استثنایی هستید. 117 00:07:56,490 --> 00:08:00,290 ‫ببینم، برای همینه که جوری وانمود می‌کنید انگار متوجه نشدین؟ 118 00:08:00,710 --> 00:08:03,170 ‫در این صورت، نمی‌تونیم انقدر راحت شما رو دست‌کم بگیریم. 119 00:08:03,170 --> 00:08:08,050 ‫مـ-معذرت می‌خوام. من چیزی رو از قلم انداختم؟ 120 00:08:08,820 --> 00:08:12,010 ‫ارباب، لطفاً از این زورگویی‌ها اجتناب کنید. 121 00:08:12,010 --> 00:08:14,550 ‫هـ-همچین قصدی نداشتم. 122 00:08:14,550 --> 00:08:16,740 ‫بی‌زحمت بهشون بگو. 123 00:08:17,300 --> 00:08:18,930 ‫حتماً، ارباب. 124 00:08:19,770 --> 00:08:22,660 ‫قربان، لطفاً این خزها رو بو بکشید. 125 00:08:26,790 --> 00:08:27,560 ‫خب؟ 126 00:08:27,560 --> 00:08:29,860 ‫این بوی میوه‌است؟ 127 00:08:30,470 --> 00:08:35,030 ‫بله، جنگل‌ها هم امسال بار میوه‌ٔ زیادی داشتن. 128 00:08:35,030 --> 00:08:38,530 ‫این‌ها خزهای سمورهایی هستن که تو همچین جنگلی زندگی کردن. 129 00:08:38,530 --> 00:08:40,780 ‫اونقدر شکم‌هاشون رو با غذاهای خوب پر کردن 130 00:08:40,780 --> 00:08:43,620 ‫که بدنشون شروع به تراوش بوی شرین کرد. 131 00:08:43,620 --> 00:08:44,960 ‫درسته! 132 00:08:44,960 --> 00:08:47,290 ‫این پوست‌های سمور از اعلاء‌ترین‌های بازارن. 133 00:08:47,290 --> 00:08:53,090 ‫بدن‌ـشون اونقدر سفت و محکم بود که دو مرد هیکلی نیاز شد تا ‫پوستشون رو جدا و آماده‌شون کنن. 134 00:08:53,370 --> 00:08:54,740 ‫سعی کنید خز رو بکشید. 135 00:08:55,730 --> 00:08:56,740 ‫محکم‌تر! 136 00:08:57,540 --> 00:08:58,550 ‫نظرتون چیه؟ 137 00:08:59,290 --> 00:09:01,890 ‫مثل یه جونور درنده مقاومه. 138 00:09:01,890 --> 00:09:07,600 ‫می‌تونه مثل آفتاب بهاری شما رو گرم کنه، و از رطوبت بارون جلوگیری کنه. 139 00:09:07,600 --> 00:09:10,520 ‫از اینا مهم‌تر، این رایحه. 140 00:09:10,520 --> 00:09:14,530 ‫تصور کنید این در بین لباس‌های دیگه‌ای که 141 00:09:14,530 --> 00:09:20,080 ‫از پوست سمور معمولی که بو می‌ده دوخته شدن چقدر می‌درخشه. 142 00:09:20,080 --> 00:09:24,460 ‫مطمئنم می‌تونید اون‌ها رو با قیمت بی‌نظیری بفروشید. 143 00:09:25,370 --> 00:09:26,540 ‫حالا. 144 00:09:26,540 --> 00:09:30,050 ‫لطفاً دوباره بفرمایید با چه قیمتی خریدارشون هستین؟ 145 00:09:30,910 --> 00:09:32,210 ‫خب، در این صورت... 146 00:09:35,310 --> 00:09:37,970 ‫۲۰۰ سکهٔ نقره ترنی چطوره؟ 147 00:09:40,660 --> 00:09:44,140 ‫سه سکهٔ نقره در عوض هر پوست چطوره؟ 148 00:09:44,140 --> 00:09:46,270 ‫که می‌شه ۲۱۰ سکه. 149 00:09:48,220 --> 00:09:50,400 ‫ارباب، تجارت‌خانه‌های دیگه چطور؟ 150 00:09:50,910 --> 00:09:54,650 ‫قـ-قبول می‌کنم! لطفاً با ۲۱۰ سکه به من بفروشیدشون! 151 00:09:55,750 --> 00:09:58,070 ‫قیمت‌شون اینه، ارباب. 152 00:09:58,070 --> 00:10:00,410 ‫بـ-باشه. 153 00:10:09,580 --> 00:10:11,700 ‫شراب واقعاً حرف نداره! 154 00:10:12,380 --> 00:10:15,800 ‫نمی‌خوای بری بالا؟ مهمونه منه. 155 00:10:15,800 --> 00:10:18,340 ‫تو قبلاً بازرگان بودی؟ 156 00:10:18,980 --> 00:10:23,140 ‫چیه؟ با اون نمایشم غرورتو جریحه‌دار کردم؟ 157 00:10:23,910 --> 00:10:29,230 ‫فقط از همون روشی استفاده کردم که بازرگان زیرکی که اومده بود ‫روستا ازش استفاده کرد. 158 00:10:29,230 --> 00:10:31,900 ‫از خودم درنیاوردمش. 159 00:10:41,340 --> 00:10:44,320 ‫ولی من هیچ وقت متوجه‌اش نشدم. 160 00:10:44,320 --> 00:10:48,330 ‫چندین‌بار بهشون دست زدم و اصلاً متوجه بوی میوه نشدم. 161 00:10:48,330 --> 00:10:52,540 ‫خب، اون به‌خاطر سیب‌هایی بود که من قبلاً خریدم. 162 00:10:53,670 --> 00:10:54,890 ‫این که یعنی...! 163 00:10:54,890 --> 00:10:56,970 ‫«تقصیر خودشه که گول حقه رو خورده». 164 00:10:56,970 --> 00:10:58,520 ‫خب، دیگه انقدرم نامردی نمی‌کنم... 165 00:10:58,520 --> 00:11:01,890 ‫ولی مطمئنم وقتی از وجود همچین روشی خبردار بشه ‫تحت‌تاثیر قرار می‌گیره. 166 00:11:01,890 --> 00:11:03,690 ‫خب، احتمالاً حق با توـه. 167 00:11:03,690 --> 00:11:07,180 ‫کسایی که به‌خاطر گول خوردن راحت عصبی می‌شن هیچ‌وقت به جایی نمی‌رسن. 168 00:11:07,180 --> 00:11:09,490 ‫یه حرفه‌ای واقعی از شکست خوردن تحت‌تاثیر قرار می‌گیره. 169 00:11:10,390 --> 00:11:14,410 ‫اینا به کنار، کاری که می‌خواستی رو انجام دادی؟ 170 00:11:15,690 --> 00:11:16,890 ‫فعلاً. 171 00:11:17,670 --> 00:11:21,490 ‫ولی به‌نظر می‌اومد هیچ اطلاعی از کشوری که 172 00:11:21,490 --> 00:11:23,820 ‫سکه‌های نقره‌اش تازه ضرب شده باشه ندارن. 173 00:11:23,820 --> 00:11:27,660 ‫تجارت‌خانه‌ی میلونه هم به‌نظر نمی‌اومد چیزی رو مخفی کنه... 174 00:11:28,700 --> 00:11:32,120 ‫خب، مهم‌ نیست چه کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه داستان زرن باشه، 175 00:11:32,700 --> 00:11:35,570 ‫من تا زمانی که پولم نپره و پیش برم مشکلی ندارم. 176 00:11:37,730 --> 00:11:40,290 ‫به‌سلامتی دیدار دوباره‌مون! 177 00:11:44,260 --> 00:11:46,050 ‫ساکهٔ خوبی‌ـه. 178 00:11:46,050 --> 00:11:49,880 ‫حتماً روی پوست‌های خزتون حسابی سود کردین. 179 00:11:49,880 --> 00:11:50,820 ‫بگی نگی. 180 00:11:50,820 --> 00:11:52,310 ‫خوشحالم که اینو می‌شنوم. 181 00:11:52,640 --> 00:11:56,610 ‫شما هرچی بیشتر پول بذارید، من سود بیشتری می‌کنم. 182 00:11:56,610 --> 00:11:57,900 ‫این حرفا بسه. 183 00:11:58,550 --> 00:12:03,370 ‫تو گفتی در ازای اطلاعات، که کدوم سکه قراره با درصد نقره بیشتر ضرب بشه، 184 00:12:03,370 --> 00:12:06,600 ‫سهمی از سود من می‌خوای. 185 00:12:06,600 --> 00:12:08,300 ‫درست می‌گم؟ 186 00:12:08,300 --> 00:12:08,910 ‫بله. 187 00:12:08,910 --> 00:12:11,080 ‫مطمئنی این اطلاعات صحت دارن؟ 188 00:12:11,080 --> 00:12:13,080 ‫خب، اولاً... 189 00:12:13,080 --> 00:12:17,160 ‫من از روی اطلاعاتی که از یه شهر معدنی ‫که قبلاً ساکنش بودم به دستم رسیده، این حدس رو زدم. 190 00:12:17,160 --> 00:12:20,240 ‫به‌نظرم این اطلاعات تاحدودی قابل‌اطمینان هستن. 191 00:12:20,240 --> 00:12:22,880 ‫اما، خب... 192 00:12:22,880 --> 00:12:25,720 ‫دادوستد هیچ‌وقت مسجل نبوده و نیست. 193 00:12:27,270 --> 00:12:28,390 ‫درسته. 194 00:12:28,690 --> 00:12:31,970 ‫تصمیم داشتم اگه با اطمینان حرف زدی، دست رد به سینه‌ت بزنم. 195 00:12:31,970 --> 00:12:34,130 ‫همچین معامله‌ی شیرینی، برام شک‌برانگیز می‌بود. 196 00:12:35,010 --> 00:12:37,110 ‫خب، چقدر سهم می‌خوای؟ 197 00:12:37,110 --> 00:12:40,840 ‫آه بله، ده سکه‌ی نقره‌ی ترنی بابت اطلاعات... 198 00:12:40,840 --> 00:12:43,860 ‫و ده درصد از سودتون رو می‌خوام. 199 00:12:44,140 --> 00:12:45,700 ‫چه محافظه‌کارانه. 200 00:12:45,700 --> 00:12:50,580 ‫والا اگه خدای نکرده آخرسر ضرر کردین، من مسئولیتی گردن نمی‌گیرم. 201 00:12:50,580 --> 00:12:52,830 ‫در ازای نگه داشتن ده درصد، 202 00:12:52,830 --> 00:12:56,980 ‫امیدوارم احیاناً اگه ضرر کردین، ‫برای فسخ قرارداد، 203 00:12:56,980 --> 00:12:59,770 ‫پس دادنِ ده‌ سکه‌ی نقره‌تون کافی باشه. 204 00:12:59,770 --> 00:13:00,960 ‫که اینطور. 205 00:13:00,960 --> 00:13:06,000 ‫تاریخ تسویه، سه‌روز قبل از بازار بهاره‌ی بزرگ سال آینده باشه. 206 00:13:06,000 --> 00:13:10,390 ‫به‌نظرم این پیش از پایان امسال عملی می‌شه. 207 00:13:10,390 --> 00:13:13,480 ‫ظرف شیش ماه؟ خوبه. 208 00:13:13,480 --> 00:13:17,540 ‫پس، بی‌زحمت اگه می‌شه فردا ‫ توی دفتر اسناد عمومی، قرارداد ببندیم. 209 00:13:17,540 --> 00:13:18,670 ‫خیلی‌خب. 210 00:13:18,670 --> 00:13:20,460 ‫خب، به امید سود کلان! 211 00:13:20,460 --> 00:13:22,860 ‫به امید سود کلان! 212 00:13:25,110 --> 00:13:26,420 ‫سکه‌ی نقره‌ی فاروم! 213 00:13:26,420 --> 00:13:29,380 ‫اشتباهه. اون یه سکه‌ی نقره‌ی مارین تقلبی‌ــه. 214 00:13:29,380 --> 00:13:30,870 ‫مگه این‌یکی نیست؟ 215 00:13:30,870 --> 00:13:33,740 ‫اون یه سکه‌ی نقره‌ی جشن میلاد مقدس میتزفینگ ــه. 216 00:13:35,110 --> 00:13:37,290 ‫وقتی ازشون استفاده کردی، یاد می‌گیری چطوری تشخیص‌شون بدی. 217 00:13:37,290 --> 00:13:39,340 ‫بعد از برطرف شدن خماری‌ت، ادامه می‌دیم. 218 00:13:39,340 --> 00:13:41,590 ‫نه! یه‌بار دیگه! 219 00:13:42,850 --> 00:13:45,260 ‫چاره‌ای نیست. به‌دقت گوش کن. 220 00:13:45,720 --> 00:13:49,260 ‫سکه‌ی نقره‌ی ترنی، سکه‌ی نقره‌ی فیلینگ، سکه‌ی نقره‌ی ایلید، 221 00:13:49,730 --> 00:13:52,510 ‫سکه‌ی نقره‌ی لوته، سکه‌ی نقره‌ی مارین تقلبی، 222 00:13:52,900 --> 00:13:56,180 ‫سکه‌ی نقره‌ی فاروم، سکه‌ی نقره‌ی پادشاه کچلی لامباردو، 223 00:13:56,630 --> 00:14:01,440 ‫سکه‌ی نقره‌ی کلیسای میتزفینگ، ‫سکه‌ی نقره‌ی کلیسای میتزفینگ تقلبی، 224 00:14:01,440 --> 00:14:03,320 ‫سکه‌ی نقره‌ی میتزفینگ مقدس، 225 00:14:03,320 --> 00:14:05,650 ‫و سکه‌ی نقره‌ی جشن میلاد... 226 00:14:05,650 --> 00:14:08,060 ‫خوابم... میاد. 227 00:14:08,450 --> 00:14:09,990 ‫تصمیم عاقلانه‌ای گرفتی. 228 00:14:09,990 --> 00:14:14,040 ‫هوم. چرا انقدر انواع مختلف ازش هست؟ 229 00:14:14,040 --> 00:14:16,840 ‫همون‌طور که پادشاهی‌های جدید پدید میان و سقوط می‌کنن، 230 00:14:16,840 --> 00:14:21,670 ‫اشخاص بانفوذ و کلیسا دائم انواع جدیدی از سکه می‌زنن. 231 00:14:21,670 --> 00:14:23,820 ‫علاوه‌بر اون، قلب سکه هرگز متوقف نمی‌شه. 232 00:14:24,350 --> 00:14:28,140 ‫سکه‌های نقره‌ی لوته، دراصل ‫سکه‌های نقره‌ی ترنی تقلبی نامیده می‌شدن... 233 00:14:45,320 --> 00:14:46,900 ‫اطلاعات مفیدی بود. 234 00:14:46,900 --> 00:14:48,900 ‫خیلی ممنونم. 235 00:14:48,900 --> 00:14:51,820 ‫جناب، امیدوارم کلی پول و پله به جیب بزنین. 236 00:14:51,820 --> 00:14:54,770 ‫امیدوارم تا ابد زیبا بمونین،‌ خانم! 237 00:14:54,770 --> 00:14:57,370 ‫تا تهش پرسروصدا بود... 238 00:14:58,100 --> 00:15:00,330 ‫خب، سکه‌ی نقره‌ی مدنظر کدومه؟ 239 00:15:00,330 --> 00:15:02,430 ‫این‌یکی. سکه‌ی نقره‌ی ترنی. 240 00:15:03,670 --> 00:15:07,000 ‫سکه‌ای کاملاً معتبر توی این منطقه‌ست. 241 00:15:07,000 --> 00:15:08,130 ‫معتبر؟ 242 00:15:08,450 --> 00:15:11,400 ‫آره. چند صد نوع ارز وجود داره، 243 00:15:11,400 --> 00:15:14,350 ‫و مقدار نقره و طلاشون اغلب اوقات تغییر می‌کنه. 244 00:15:14,830 --> 00:15:20,010 ‫ارزش یه سکه خیلی بیشتر از نقره یا طلای درونشه. 245 00:15:20,500 --> 00:15:23,340 ‫از این رو، برای دادوستد کردن، لازمه که بهشون اعتماد داشت. 246 00:15:23,340 --> 00:15:24,420 ‫که اینطور. 247 00:15:24,850 --> 00:15:27,110 ‫خب، برداشتت ازش چیه؟ 248 00:15:27,410 --> 00:15:31,310 ‫مطمئن نیستم، ولی یه فکرهایی درموردش دارم. 249 00:15:32,390 --> 00:15:34,220 ‫می‌خوام از اون بخورم. 250 00:15:39,250 --> 00:15:42,000 ‫خب، چی متوجه شدی؟ 251 00:15:42,000 --> 00:15:45,250 ‫داستانش اگه در رابطه با سکه‌های نقره‌ی ترنی ‫باشه، ممکنه حقیقت داشته باشه. 252 00:15:47,070 --> 00:15:48,550 ‫این یه سکه‌ی نقره‌ی فیلینگ ــه. 253 00:15:49,010 --> 00:15:52,260 ‫درصد بالایی نقره داره و توی بازار محبوبه. 254 00:15:52,580 --> 00:15:54,890 ‫می‌شه سکه‌ی رقیب ترنی درنظر گرفتش. 255 00:15:56,170 --> 00:15:58,810 ‫در هر دوره‌ای، ارزش یه سکه، 256 00:15:58,810 --> 00:16:01,220 ‫همیشه به قدرت اون کشور بستگی داره. 257 00:16:01,220 --> 00:16:04,650 ‫اگه ارزهای خارجی، بازار یه کشور رو قبضه کنن، 258 00:16:05,130 --> 00:16:07,520 ‫کشور از حیث اقتصادی، گرفتار می‌شه. 259 00:16:07,520 --> 00:16:09,740 ‫حکم شکست خوردن توی جنگ رو داره. 260 00:16:10,180 --> 00:16:11,380 ‫به عبارتی، 261 00:16:11,380 --> 00:16:16,240 ‫احتمالش می‌ره که برای شکست دادن رقیب‌شون، ‫دارن مقدار نقره‌ی توی سکه‌هاشون رو افزایش می‌دن. 262 00:16:16,240 --> 00:16:17,330 ‫آره. 263 00:16:18,810 --> 00:16:23,830 ‫برای همین، برخلاف تصور تو، شاید زرن لزوماً دروغ نمی‌گه. 264 00:16:23,830 --> 00:16:27,690 ‫خب، گوش‌های منم اشتباه می‌کنن. 265 00:16:29,370 --> 00:16:32,590 ‫چیه؟ خیال کردی دلخور می‌شم؟ 266 00:16:33,660 --> 00:16:35,100 ‫آره. 267 00:16:35,100 --> 00:16:38,740 ‫البته، ممکنه عقیده‌ای که نسبت بهم داری، ناراحتم کنه. 268 00:16:41,380 --> 00:16:42,810 ‫کجا داری می‌ری؟ 269 00:16:42,810 --> 00:16:43,980 ‫پل. 270 00:16:44,680 --> 00:16:47,520 ‫اونجا یه آشنا دارم که صراف ــه. 271 00:16:47,800 --> 00:16:51,900 ‫راستش، تشخیص صحیح خلوص یه ارز، کار سختیه. 272 00:16:52,350 --> 00:16:54,900 ‫با این‌حال، علت افزایش و کاهش محبوبیت ارزهای به‌خصوص، 273 00:16:54,900 --> 00:16:58,490 ‫اینه که مردم نسبت به تغییرات خلوص نقره و طلا حساسن. 274 00:16:59,120 --> 00:17:02,790 ‫انقدری که یه تغییر جزئی به‌نظرشون خیلی بزرگ میاد. 275 00:17:03,410 --> 00:17:06,840 ‫برای همین، همیشه وقتی یه ارز دستخوش تغییر بزرگی می‌شه، 276 00:17:06,840 --> 00:17:08,990 ‫یه‌جور شاخص وجود داره. 277 00:17:10,040 --> 00:17:11,550 ‫لازم نیست همه‌ی این‌ها رو الان حفظ کنی. 278 00:17:11,850 --> 00:17:14,680 ‫طی ماه‌ پیش‌رو، کم کم بهت توضیح‌شون می‌دم. 279 00:17:14,680 --> 00:17:15,700 ‫به عبارت دیگه... 280 00:17:16,090 --> 00:17:20,500 ‫وقتی‌که ضراب قصد داره تغییر بزرگی ‫توی خلوص یه سکه ایجاد کنه، 281 00:17:20,500 --> 00:17:27,230 ‫با تغییرات جزئی شروع می‌کنه تا ببینه واکنش بازار چیه، درسته؟ 282 00:17:28,690 --> 00:17:31,170 ‫آ ــ آره، یـ ــ یه‌چیزی توی همین مایه‌ها. 283 00:17:32,510 --> 00:17:34,620 ‫مشتاق دیدار، وایز. 284 00:17:34,620 --> 00:17:35,780 ‫لورنس! 285 00:17:36,220 --> 00:17:39,540 ‫از آشنایی‌تون خوش‌وقتم. اسم شریف‌تون چیه؟ 286 00:17:39,540 --> 00:17:41,370 ‫اسم من هولوــه... 287 00:17:41,370 --> 00:17:43,900 ‫هولو. چه اسم زیبایی! 288 00:17:43,900 --> 00:17:45,000 ‫هی... 289 00:17:45,000 --> 00:17:49,710 ‫نظرتون چیه توی مغازه‌ی من مشغول به کار شین؟ ‫و چه بسا خانم خونه‌م بشید... 290 00:17:49,710 --> 00:17:53,980 ‫یه صراف با ارزهای مختلف زیادی سروکار داره، درسته؟ 291 00:17:53,980 --> 00:17:55,840 ‫شناخت چندانی ازشون ندارم. 292 00:17:55,840 --> 00:18:00,350 ‫فدای سرتون! می‌تونم یادتون بدم! ‫اوقات شیرینی باهم سپری می‌کنیم! 293 00:18:00,720 --> 00:18:03,010 ‫وایز، می‌خواستم راجع‌به موضوعی باهات صحبت کنم. 294 00:18:03,260 --> 00:18:04,520 ‫چی می‌خوای؟ 295 00:18:04,520 --> 00:18:07,970 ‫می‌خوام یه سکه‌ی نقره‌ی ترنی جدیداً ضرب‌شده ببینم. 296 00:18:09,550 --> 00:18:11,230 ‫قدیمی‌ترین تا جدیدترین. 297 00:18:11,710 --> 00:18:13,460 ‫هیچ فرقی نکرده. 298 00:18:13,460 --> 00:18:17,400 ‫حتی کسایی مثل من که هر روز سروکارشون ‫با پوله، هیچ تغییری رو متوجه نشدن. 299 00:18:18,250 --> 00:18:20,340 ‫نظرت چیه ذوبش کنیم و بعد بررسی‌ش کنیم؟ 300 00:18:20,340 --> 00:18:23,080 ‫زده به سرت. نمی‌تونم همچین کاری بکنم! 301 00:18:23,080 --> 00:18:25,410 ‫می‌شه منم ببینمشون؟ 302 00:18:25,410 --> 00:18:26,450 ‫متوجه چیزی شدی؟ 303 00:18:26,450 --> 00:18:27,660 ‫البته، بفرمایین! 304 00:18:30,250 --> 00:18:32,540 ‫چه مرد نابکاری هستین. 305 00:18:33,690 --> 00:18:36,550 ‫انقدر زیبایید که دست خودم نبود. 306 00:18:36,840 --> 00:18:38,970 ‫خب، لطفاً ببینید. 307 00:18:41,760 --> 00:18:43,600 ‫راه نداره. 308 00:18:43,600 --> 00:18:48,230 ‫من ده‌ها ساله که صرافم و با این‌حال ‫نمی‌تونم صرفاً ازطریق صدا خلوص سکه رو تشخیص بدم. 309 00:18:48,230 --> 00:18:52,560 ‫شنیدم بعضی‌ آدم‌ها می‌تونن تشخیص بدن، ‫ولی حتی اون داستان‌ها هم افسانه‌ن. 310 00:18:55,370 --> 00:18:56,830 ‫خب؟ فهمیدی؟ 311 00:18:57,390 --> 00:18:58,950 ‫اصلاً نفهمیدم. 312 00:18:58,950 --> 00:19:01,240 ‫کاریش نمی‌شه کرد. کاریش نمی‌شه کرد. 313 00:19:01,240 --> 00:19:03,620 ‫نقره رو بی‌خیال شو و به‌جاش یه شام مهمونم باش. 314 00:19:04,290 --> 00:19:05,970 ‫چه مرد جالبی بود. 315 00:19:05,970 --> 00:19:08,010 ‫اون یه زن‌باز تمام‌عیاره. 316 00:19:08,700 --> 00:19:12,920 ‫خب؟ خلوصش بیشتر شده بود؟ یا کمتر؟ 317 00:19:12,920 --> 00:19:16,420 ‫می‌بینم خوب یاد گرفتی با گول زدن ملت ازشون جواب بگیری. 318 00:19:16,420 --> 00:19:18,350 ‫دیدم گوش‌هات تکون خوردن. 319 00:19:18,860 --> 00:19:20,410 ‫کنار تو نمی‌تونم بی‌احتیاطی کنم. 320 00:19:20,410 --> 00:19:23,640 ‫تعجب کردم که چیزی نگفتی. 321 00:19:23,640 --> 00:19:26,600 ‫خب، به این طریق خواستم ازت تشکر کنم. 322 00:19:26,930 --> 00:19:27,700 ‫از من؟ 323 00:19:27,700 --> 00:19:30,250 ‫یکم قبل حسودیت شده بود، مگه نه؟ 324 00:19:30,250 --> 00:19:31,520 ‫بابت این تشکر کردم. 325 00:19:32,150 --> 00:19:33,810 ‫لازم نیست نگرانش باشی. 326 00:19:33,810 --> 00:19:37,480 ‫مردا همه یه‌مشت نادون حسودن. 327 00:19:37,480 --> 00:19:42,290 ‫و زنا نادون‌هایی‌ان که با این چیزها خوشحال می‌شن. 328 00:19:42,290 --> 00:19:44,660 ‫دنیا مملو از احمق‌هاست. 329 00:19:46,570 --> 00:19:49,160 ‫سکه‌های نقره چطور بودن؟ 330 00:19:50,660 --> 00:19:55,340 ‫تغییرشون خیلی تدریجی بود، ‫ولی صدای سکه‌های جدید خفیف‌تر بود. 331 00:19:55,340 --> 00:19:59,710 ‫خفیف؟ پس خلوص‌شون داره پایین میاد... 332 00:19:59,710 --> 00:20:02,060 ‫که یعنی زرن دروغ می‌گفت. 333 00:20:03,270 --> 00:20:07,560 ‫اگه خلوص نقره یا طلا افزایش پیدا می‌کرد، مثل آب خوردن می‌شد سود کرد. 334 00:20:07,820 --> 00:20:11,540 ‫فقط کافی بود همه‌ی سکه‌های قدیمی رو بخری و ‫با سکه‌های جدید طاق‌شون بزنی. 335 00:20:11,540 --> 00:20:14,060 ‫ولی اگه خلوص پایین اومده، 336 00:20:14,060 --> 00:20:16,730 ‫حتی اگه از قبل خبردار باشی، به این راحتی‌ها نمی‌تونی پول دربیاری... 337 00:20:17,340 --> 00:20:21,620 ‫می‌تونی وقتی ارزش‌شون کمتر شد، همه‌شونو بخری، 338 00:20:21,620 --> 00:20:24,100 ‫ولی برای همچین کاری، نیاز به سرمایه‌ی اولیه داری، 339 00:20:24,100 --> 00:20:27,780 ‫و بعیده بشه ظرف شش‌ماه سودی کرد... 340 00:20:28,740 --> 00:20:33,050 ‫عقلم به جایی قد نمی‌ده. زرن قصد داره ‫چطوری از این ماجرا منفعت کنه؟ 341 00:20:35,500 --> 00:20:38,460 ‫شاید گول خوردی. 342 00:20:38,460 --> 00:20:42,670 ‫گول خوردم؟ منظورت اینه که ده سکه‌ی نقره‌م رو بالا کشید؟ 343 00:20:42,670 --> 00:20:46,280 ‫نه. اگه ارزش نقره‌ی ترنی کاهش پیدا کنه، 344 00:20:46,280 --> 00:20:49,210 ‫اون وروجک ده سکه‌ی نقره رو بهت پس می‌ده. 345 00:20:49,210 --> 00:20:51,770 ‫در بدترین حالت، هیچ پولی کاسب نمی‌شه. 346 00:20:51,770 --> 00:20:53,530 ‫از طرفی، اگه ارزشش افزایش پیدا کنه، 347 00:20:53,530 --> 00:20:57,980 ‫ده درصد از سود، بدون ریسک کردن پولی، نصیبش می‌شه. 348 00:20:58,260 --> 00:21:01,190 ‫حتی اگه سودی نکنه، ضرری هم نمی‌کنه. 349 00:21:01,190 --> 00:21:02,940 ‫متوجه منظورت شدم. 350 00:21:02,940 --> 00:21:05,130 ‫سه‌سوته می‌شه به افکار انسان‌ها پی برد. 351 00:21:05,130 --> 00:21:07,910 ‫باورم نمی‌شه. همچین اشتباه بچگونه‌ای کردم... 352 00:21:08,460 --> 00:21:09,630 ‫منتها... 353 00:21:10,660 --> 00:21:14,540 ‫عادیه که خلوص نقره افت کنه؟ 354 00:21:14,540 --> 00:21:17,200 ‫نه، معمولاً توجه ویژه‌ای برای حفظِ... 355 00:21:17,200 --> 00:21:19,000 ‫سطح خلوص یه سکه‌ی نقره ‌می‌شه. 356 00:21:20,060 --> 00:21:24,980 ‫ما به یک‌باره توی همچین زمانی، اطلاعاتی ‫درمورد خلوص یه سکه به دستمون رسید. 357 00:21:24,980 --> 00:21:26,310 ‫واقعاً یه تصادفه؟ 358 00:21:29,460 --> 00:21:33,600 ‫ما گرگ‌ها گاهی اوقات موقع شکار طعمه، از یه درخت بالا می‌ریم. 359 00:21:33,600 --> 00:21:38,650 ‫چشم‌اندازمون رو تغییر می‌دیم. ‫جنگل از بالای یه درخت متفاوت به‌نظر می‌رسه. 360 00:21:38,650 --> 00:21:41,110 ‫باید چشم‌اندازمو تغییر بدم؟ 361 00:21:41,110 --> 00:21:46,030 ‫شاید این وسط،‌ اون وروجک شیاد واقعی نباشه؟ 362 00:21:47,280 --> 00:21:53,140 ‫اون وروجک ممکنه نیازی برای دریافت مستقیم سود از ما نداشته باشه. 363 00:21:53,140 --> 00:22:00,210 ‫ممکنه کسی ازش خواسته باشه که ‫با این معامله سراغ بقیه بره. 364 00:22:00,700 --> 00:22:01,540 ‫که اینطور! 365 00:22:01,800 --> 00:22:03,000 ‫فهمیدم. 366 00:22:03,000 --> 00:22:06,510 ‫چطوری می‌شه با سکه‌ی نقره‌ای که ‫ارزشش روبه‌کاهشه، پول درآورد! 367 00:22:06,510 --> 00:22:08,840 ‫مثل اینکه چیزی فهمیدی. 368 00:22:08,840 --> 00:22:09,590 ‫بیا بریم! 369 00:22:10,480 --> 00:22:11,490 ‫کجا؟ 370 00:22:12,100 --> 00:22:13,710 ‫به تجارت‌خانه‌ی میلونه! 371 00:23:45,700 --> 00:23:49,820 ‫قسمت بعدی: ‫تاجر عاشق‌پیشه و وداع مهتابی. 372 00:01:31,360 --> 00:01:35,580 ادویه و گرگ 373 00:01:35,580 --> 00:01:36,700 ادویه و گرگ 374 00:01:36,700 --> 00:01:42,040 ادویه و گرگ 375 00:23:45,110 --> 00:23:50,110 قسمت چهارم 376 00:23:45,110 --> 00:23:50,110 تاجر عاشق‌پیشه و وداع مهتابی