1 00:00:05,390 --> 00:00:06,360 ‫هی! هی! 2 00:00:06,360 --> 00:00:07,970 ‫امشب چه داستانی‌ می‌خوای برام تعریف کنی؟ 3 00:00:09,010 --> 00:00:12,030 ‫داستان زمانی که یه دریاچه‌ٔ نمکی خیلی بزرگ رو دیدم چطوره؟ 4 00:00:12,030 --> 00:00:13,740 ‫قبلاً اون داستانو برام تعریف کردی. 5 00:00:13,740 --> 00:00:18,370 ‫خب پس، داستانِ وقتی که حق یه اسکلِ پر فیس‌و‌افاده رو گذاشتم کف دستش چی؟ 6 00:00:18,370 --> 00:00:20,080 ‫اونم برام تعریف کردی. 7 00:00:20,080 --> 00:00:21,840 ‫نمی‌خوام اون داستان‌های بچگونه رو بشنوم. 8 00:00:21,840 --> 00:00:24,370 ‫هیچ داستانی که قبلاً نشنیده باشم نیست؟ 9 00:00:24,370 --> 00:00:30,250 ‫خب، یه داستان قدیمی که توی دهکده‌ای در دوردست‌ها اتفاق افتاد، چطوره؟ 10 00:00:30,250 --> 00:00:33,520 ‫داستان راجع‌به یه گرگه که از محصولات یه دهکده‌ محافظت کرد. 11 00:00:33,520 --> 00:00:37,140 ‫توی یه سرزمینی بسیار دورتر از اینجا... 12 00:00:37,140 --> 00:00:38,520 ‫یه گرگ؟ 13 00:00:38,520 --> 00:00:42,490 ‫گرگ به جوون‌های اون دهکده‌ قول داد، 14 00:00:42,490 --> 00:00:45,410 ‫که خرمن‌های پربار گندم به‌ارمغان میاره. 15 00:00:45,410 --> 00:00:47,860 ‫گرگ به قولش عمل کرد. 16 00:00:48,300 --> 00:00:52,530 ‫برای مدت بسیار طولانی‌ای سر قولش موند. 17 00:00:52,850 --> 00:00:54,640 ‫هیچ‌کس نمی‌دونه از کی شروع شد، 18 00:00:54,640 --> 00:00:57,780 ‫اما مردم دهکده‌ زمانی‌که ساقه‌های گندمِ رسیده در باد ‫پیچ‌وتاب می‌خوردن، 19 00:00:57,780 --> 00:01:00,720 ‫از عبارت «گرگ داره می‌دوئه» استفاده می‌کردن. 20 00:01:00,720 --> 00:01:02,740 ‫وقتی خوشه‌های گندم توسط باد به زمین می‌افتادن، 21 00:01:02,740 --> 00:01:04,660 ‫می‌گفتن «گرگ اون‌ها رو لگدکوب کرده». 22 00:01:04,660 --> 00:01:08,290 ‫حتی زمانی که برداشت کم می‌شد می‌گفتن «گرگ اون‌ها رو خورده». 23 00:01:08,290 --> 00:01:11,420 ‫اون دهکده‌ حتماً خیلی گرگ رو عزیز می‌دونسته. 24 00:01:11,420 --> 00:01:12,240 ‫بله... 25 00:01:12,240 --> 00:01:13,520 ‫بله می‌دونستن. 26 00:01:13,520 --> 00:01:15,290 ‫خب پس، به خوبی و خوشی زندگی کردن؟ 27 00:01:15,290 --> 00:01:17,300 ‫آخر داستان این بود؟ 28 00:01:17,300 --> 00:01:18,150 ‫نه... 29 00:01:18,590 --> 00:01:20,820 ‫بعد از گذشت مدت زمان طولانی، 30 00:01:20,820 --> 00:01:24,930 ‫همه‌ی اهالی قراری رو که با گرگ گذاشته بودن فراموش کردن. 31 00:01:25,490 --> 00:01:29,460 ‫داستان‌های گرگ، که عمیقاً حیرت‌آور و گُل و گرم بودن، 32 00:01:29,460 --> 00:01:32,820 ‫سرانجام به داستان‌های منسوخ تبدیل شدن. 33 00:01:33,370 --> 00:01:37,730 ‫انسان‌هایی که خودشون شروع به کاشت، پرورش و ‫برداشت گندم کرده بودن، 34 00:01:37,730 --> 00:01:42,380 ‫دیگه به گرگی که خرمن‌های پربار گندم با خودش می‌آورد باور نداشتن... 35 00:01:42,900 --> 00:01:45,830 ‫خب پس، چی به سر گرگ اومد؟ 36 00:01:48,750 --> 00:01:52,050 ‫خب، اون زمان، در دهکده‌... 37 00:03:38,300 --> 00:03:40,740 ‫این هوای صاف مطمئناً باز هم تا غروب پابرجاست. 38 00:03:41,420 --> 00:03:43,730 ‫بارون واسه توام دردسر داره، نه؟ 39 00:03:51,190 --> 00:03:52,250 ‫یه تاجر دوره‌گرد؟ 40 00:03:52,830 --> 00:03:56,680 ‫سمت شرق، دهکده‌ی کوچیکی توی کوهستان هست که نصف روز تا اونجا راهه. 41 00:03:56,680 --> 00:03:59,090 ‫مقداری نمک فروختم و تو راه برگشتم. 42 00:03:59,090 --> 00:04:00,670 ‫خب، بارت چیه؟ 43 00:04:03,170 --> 00:04:04,220 ‫پوست‌های خز. 44 00:04:04,220 --> 00:04:05,330 ‫عجب. 45 00:04:05,330 --> 00:04:06,200 ‫این چیه؟ 46 00:04:06,200 --> 00:04:08,180 ‫یه بافه گندم که از اهالی دهکده گرفتم. 47 00:04:08,550 --> 00:04:11,940 ‫شنیدم این گونه‌ای از گندمه که دربرابر سرما و آفات مقاومه. 48 00:04:13,340 --> 00:04:14,770 ‫چیزی شده؟ 49 00:04:14,770 --> 00:04:17,820 ‫معمولاً این‌ طرفا شوالیه‌هایی مثل شماها پیدا نمی‌شه. 50 00:04:17,820 --> 00:04:22,340 ‫اخباری مبنی بر برگزاری یه جشن کافرانه ‫در دهکده‌های اطراف اینجا شنیده شده. 51 00:04:22,340 --> 00:04:23,570 ‫کافرانه؟ 52 00:04:23,570 --> 00:04:28,280 ‫مرتد‌هایی که به خدای بزرگی که دنیای ما رو خلق کرده، باور ندارن. 53 00:04:28,280 --> 00:04:32,370 ‫طرف شمال رو می‌تونم درک کنم، ولی باورم نمی‌شه هنوزم ‫یه‌سری‌هاشون این اطرافن. 54 00:04:32,370 --> 00:04:34,140 ‫چیزی راجع‌بهش می‌دونی؟ 55 00:04:35,460 --> 00:04:36,370 ‫اصلاً. 56 00:04:42,350 --> 00:04:44,180 ‫دهکده‌ی کفار، ها؟ 57 00:04:51,650 --> 00:04:54,230 ‫سلام! مشتاق دیدار! 58 00:04:54,970 --> 00:04:58,900 ‫اوه، تو... 59 00:04:58,900 --> 00:05:01,110 ‫تاجر دوره‌گرد، کرفت لارنس هستم. 60 00:05:01,110 --> 00:05:03,240 ‫انگار امسال محصول‌ پرباری دارید. 61 00:05:03,240 --> 00:05:05,640 ‫درسته. یه نگاه به اینا بنداز! 62 00:05:06,380 --> 00:05:09,200 ‫من اومدم یاره رو ببینم. کجا رفته؟ 63 00:05:09,200 --> 00:05:11,600 ‫یاره تو زمینِ اون‌طرفه. 64 00:05:11,600 --> 00:05:12,870 ‫خیلی ممنونم. 65 00:05:12,870 --> 00:05:15,620 ‫اگه نجنبی ممکنه بهش نرسی. 66 00:05:15,620 --> 00:05:16,570 ‫عه؟ 67 00:05:16,570 --> 00:05:20,210 ‫جوون‌های زیادی اونجا هستن، و هنوز به‌قدر کافی ماهر نیستن. 68 00:05:20,210 --> 00:05:23,810 ‫مطمئنم آخرش امسال یکی‌شون هولو می‌شه. 69 00:05:24,540 --> 00:05:25,670 ‫هولو؟ 70 00:05:25,670 --> 00:05:27,840 ‫یه گرگ اونجاست! یه گرگ اونجاست! 71 00:05:28,160 --> 00:05:30,640 ‫گرگ داره اونجا استراحت می‌کنه! 72 00:05:33,790 --> 00:05:35,520 ‫این آخرین بافه‌س! 73 00:05:35,850 --> 00:05:37,850 ‫مراقب باش زیاد نبُری! 74 00:05:38,480 --> 00:05:41,110 ‫هولو از دست‌های طمع‌کار فرار می‌کنه! 75 00:05:41,110 --> 00:05:44,450 ‫امسال کی قرار گرگ رو بگیره؟! 76 00:05:52,620 --> 00:05:55,430 ‫یاره شد! یاره! یاره! 77 00:05:58,370 --> 00:05:59,610 ‫هولو پیدا شد! 78 00:05:59,610 --> 00:06:00,420 ‫یاره... 79 00:06:00,420 --> 00:06:02,380 ‫هولو پیدا شد! 80 00:06:02,380 --> 00:06:03,840 ‫بگیریدش! 81 00:06:13,510 --> 00:06:15,560 ‫هولو رو گرفتیم! 82 00:06:15,560 --> 00:06:17,250 ‫دوره‌ش کنید! 83 00:06:20,770 --> 00:06:22,610 ‫نذارید فرار کنه! 84 00:06:22,610 --> 00:06:24,690 ‫سفت بگیریدش! 85 00:06:27,170 --> 00:06:28,320 ‫لارنس! 86 00:06:28,940 --> 00:06:30,100 ‫بعداً می‌بینمت! 87 00:06:32,430 --> 00:06:34,660 ‫بعداً می‌بینمت؟ خدایی؟ 88 00:06:40,170 --> 00:06:42,620 ‫ولی واسه یه هفته نمی‌تونی بیای بیرون... 89 00:06:49,120 --> 00:06:51,560 ‫انگار یه برداشت حسابی دیگه داشتید. 90 00:06:51,560 --> 00:06:56,340 ‫بله. اینا همه‌ش به‌لطف کُنت ارهندوت ‌ـه. 91 00:06:56,340 --> 00:06:58,180 ‫اون ارباب جدید املاکه، مگه نه؟ 92 00:06:58,180 --> 00:07:01,340 ‫انگاری دوره‌ٔ دعا کردن به درگاه خدایان قدیمی سر رسیده. 93 00:07:02,730 --> 00:07:05,620 ‫وقتی گرگ ناراضی‌ـه، برداشت بدی داریم. 94 00:07:05,620 --> 00:07:10,420 ‫ولی با روش‌های جدیدی که ارباب‌مون یادمون داده، دیگه ‫برداشت بدی نداریم. 95 00:07:11,290 --> 00:07:15,280 ‫هیچ فکرشو نمی‌کردم این همه نقره‌ٔ تُرِنی رو ‫توی همچین دهکده‌ای ببینم! غافلگیر شدم! 96 00:07:15,280 --> 00:07:17,900 ‫بازم، همه‌ش به‌لطف ارباب جدیده. 97 00:07:17,900 --> 00:07:20,870 ‫چونه‌زن قیمت‌هاتون کارشو بلده؟ 98 00:07:20,870 --> 00:07:24,210 ‫اگه منظورتون یاره‌ست، داره کارشو عالی انجام می‌ده. 99 00:07:24,210 --> 00:07:28,760 ‫همیشه می‌گه چم‌وخم کارو از شما یاد گرفته. 100 00:07:28,760 --> 00:07:30,760 ‫فقط داره نتیجه زحمات خودش رو می‌بینه. 101 00:07:31,080 --> 00:07:35,100 ‫یاره مشتاق بود دوباره شما رو ببینه، جناب لارنس. 102 00:07:35,100 --> 00:07:36,620 ‫حیف شد. 103 00:07:36,620 --> 00:07:38,720 ‫امشب رو اینجا می‌مونید؟ 104 00:07:40,270 --> 00:07:41,650 ‫خیلی ممنونم. 105 00:07:41,650 --> 00:07:45,020 ‫ولی، اقلامی که خریدم مهلت پرداخت دارن. 106 00:07:45,470 --> 00:07:47,210 ‫شاید یه وقت دیگه. 107 00:07:56,490 --> 00:07:58,630 ‫دلیلی نداره یه غریبه، تنها اینجا بمونه... 108 00:08:12,150 --> 00:08:15,010 ‫سبزیجات تازه‌ن. خوشمزه‌ست؟ 109 00:08:18,950 --> 00:08:20,020 ‫دیگه باید بخوابم. 110 00:08:55,820 --> 00:08:56,680 ‫هوی! 111 00:08:58,980 --> 00:09:00,060 ‫بیدار شو! 112 00:09:00,060 --> 00:09:01,420 ‫آهای تو! 113 00:09:01,420 --> 00:09:03,250 ‫توی گاری یکی دیگه چیکار می‌کنی؟! 114 00:09:03,810 --> 00:09:04,790 ‫هوی! 115 00:09:09,630 --> 00:09:10,750 ‫گـ ـــ گوش؟! 116 00:09:57,730 --> 00:09:59,300 ‫چه ماه زیبایی. 117 00:09:59,300 --> 00:10:00,700 ‫احیاناً ساکه با خودت نداری؟ 118 00:10:02,340 --> 00:10:03,690 ‫ا ـــ از این چیزا ندارم! 119 00:10:03,690 --> 00:10:04,770 ‫بعدم تو دیگه ــــــ 120 00:10:04,770 --> 00:10:07,250 ‫پس، یه‌چیزی واسه خوردن... 121 00:10:08,700 --> 00:10:11,540 ‫عه‌وا؟ اون گوشت خشک‌شده‌ست؟ 122 00:10:11,540 --> 00:10:12,940 ‫حیفه. 123 00:10:14,760 --> 00:10:16,880 ‫تو، از اون‌هایی هستی که شیطان تسخیرشون کرده؟! 124 00:10:17,660 --> 00:10:20,640 ‫تو هم باید یه ناسپاس بدبخت باشی که شمشیرتو روی من کشیدی. 125 00:10:20,640 --> 00:10:21,880 ‫چی گفتی؟ 126 00:10:21,880 --> 00:10:26,180 ‫آهان. تو اهل دهکده‌ نیستی. 127 00:10:26,180 --> 00:10:28,750 ‫شرمنده. فراموشم شد. 128 00:10:30,020 --> 00:10:33,700 ‫خزیدم تو گاری‌ت چون می‌خواستم از دهکده‌ برم... 129 00:10:34,900 --> 00:10:36,930 ‫انگار همین الانشم از اونجا رفتیم. 130 00:10:38,130 --> 00:10:39,910 ‫اسم من هولو‌ـه. 131 00:10:40,650 --> 00:10:43,700 ‫خیلی‌وقته که توی این حالت نبودم. 132 00:10:43,700 --> 00:10:45,940 ‫هوم، به‌نظر نمیاد مشکلی باشه. 133 00:10:45,940 --> 00:10:46,700 ‫هولو؟ 134 00:10:46,700 --> 00:10:49,790 ‫هوم، هولو. اسم فوق‌العاده‌ای نیست؟ 135 00:10:53,170 --> 00:10:54,420 ‫چه تصادفی! 136 00:10:55,170 --> 00:10:57,670 ‫اتفاقاً منم یه‌نفر رو می‌شناسم که به این اسم صداش می‌کنن. 137 00:10:57,670 --> 00:10:58,970 ‫اوه؟ 138 00:10:58,970 --> 00:11:02,690 ‫من هیچ موجود دیگه‌ای غیر از خودم رو به اسم هولو نمی‌شناسم. 139 00:11:02,690 --> 00:11:04,050 ‫لطف می‌کنی بگی، کی این اسمو داره؟ 140 00:11:04,360 --> 00:11:07,010 ‫اسم پروردگار خرمن تو این نواحی‌ـه. 141 00:11:07,010 --> 00:11:08,380 ‫تو یه خدایی؟ 142 00:11:08,380 --> 00:11:09,430 ‫همم. 143 00:11:09,760 --> 00:11:14,120 ‫گرچه مدت‌هاست که بهم می‌گن خدا و گیر این زمین افتادم، 144 00:11:14,120 --> 00:11:16,690 ‫اونقدرا هم والا نیستم. 145 00:11:16,690 --> 00:11:19,610 ‫من فقط هولو‌ام و بس. 146 00:11:20,540 --> 00:11:26,740 ‫از نظر تو، من صرفاً یه دختر عجیب‌وغریبم که از بدو تولد توی خونه ‫حبس شده بوده، مگه نه؟ 147 00:11:26,740 --> 00:11:31,000 ‫من اینجا متولد نشدم، جایی در شمال دور به‌دنیا اومدم. 148 00:11:31,000 --> 00:11:31,960 ‫شمال؟ 149 00:11:31,960 --> 00:11:35,360 ‫هوم. تابستون‌ها کوتاهن و زمستون‌ها بلند. 150 00:11:35,360 --> 00:11:37,050 ‫دنیایی که از برف نقره‌ای پوشیده شده. 151 00:11:37,690 --> 00:11:40,090 ‫من در جایی به‌نام یوئیتسو به‌دنیا اومدم... 152 00:11:40,090 --> 00:11:43,130 ‫منظور از گرگ خردمندِ هولو از یوئیتسو، منم. 153 00:11:43,870 --> 00:11:45,970 ‫تاحالا اونجا رفتی؟ 154 00:11:45,970 --> 00:11:46,930 ‫یوئیتسو؟ 155 00:11:47,340 --> 00:11:49,850 ‫نه، اسمش به گوشم نخورده بود... 156 00:11:52,400 --> 00:11:53,220 ‫دیگه چی؟ 157 00:11:55,130 --> 00:11:58,440 ‫گرچه بدم نمیاد حالت انسانی بگیرم، ولی همیشه خیلی سردم می‌شه. 158 00:12:07,090 --> 00:12:12,580 ‫هوی، اگه واقعاً هولو گرگ خردمندی، بهم اثباتش کن. 159 00:12:12,580 --> 00:12:15,240 ‫گوش‌ها و دمم برای قانع کردنت کافی نیستن، 160 00:12:15,240 --> 00:12:18,080 ‫پس ازم می‌خوای حالت گرگی‌م رو نشونت بدم؟ 161 00:12:18,080 --> 00:12:18,850 ‫درسته. 162 00:12:20,420 --> 00:12:21,590 ‫نمی‌خوام. 163 00:12:22,490 --> 00:12:23,410 ‫چرا؟ 164 00:12:24,840 --> 00:12:26,620 ‫همین سؤال رو منم باید از تو بپرسم! 165 00:12:27,010 --> 00:12:31,600 ‫ا ــ اگه آدم باشی، می‌برمت کلیسا. 166 00:12:31,600 --> 00:12:33,940 ‫افرادی که توسط شیطان تسخیر شدن، برای دیگران مصیبت به بار میارن. 167 00:12:33,940 --> 00:12:35,770 ‫از کلیسا متنفرم! 168 00:12:35,770 --> 00:12:38,650 ‫پس، بیا برگردیم دهکده تا کدخدا خودش مشخص کنه... 169 00:12:39,990 --> 00:12:42,490 ‫اینم... نمی‌خوام. 170 00:12:44,180 --> 00:12:49,080 ‫ولی اگه واقعاً هولو، پروردگار خرمن باشی، می‌تونی پیشم بمونی. 171 00:12:49,850 --> 00:12:51,280 ‫واقعاً؟ 172 00:12:51,280 --> 00:12:52,160 ‫واقعاً. 173 00:12:52,610 --> 00:12:56,710 ‫اگه واقعاً هولو گرگ خردمند باشی، ‫وجودت ممکنه برای منم مبارک باشه. 174 00:12:56,710 --> 00:12:58,710 ‫جداً می‌خوای ببینی؟ 175 00:12:58,710 --> 00:12:59,580 ‫آره. 176 00:12:59,580 --> 00:13:00,700 ‫هرطور شده؟ 177 00:13:00,700 --> 00:13:01,820 ‫هرطور شده! 178 00:13:05,150 --> 00:13:09,510 ‫بلااستثناء هر موجودی باید یه بهایی برای تبدیل شدن بپردازه. 179 00:13:09,510 --> 00:13:12,280 ‫من، به خون یه موجود زنده... 180 00:13:12,280 --> 00:13:14,850 ‫یا یکم گندم نیاز دارم. 181 00:13:15,940 --> 00:13:16,890 ‫گندم. 182 00:13:29,660 --> 00:13:32,110 ‫هــ ــ هی، حالت خوبه؟! 183 00:14:05,050 --> 00:14:07,060 ‫اوه، جناب لارنس. 184 00:14:07,060 --> 00:14:08,460 ‫ببخشید مزاحم‌تون شدم. 185 00:14:08,460 --> 00:14:10,410 ‫می‌تونم امشب رو اینجا بمونم؟ 186 00:14:10,410 --> 00:14:14,370 ‫مشکلی نیست، ولی چرا نظرتون یهو عوض شد؟ 187 00:14:14,700 --> 00:14:15,690 ‫یاره؟ 188 00:14:17,900 --> 00:14:19,910 ‫دوباره همو دیدیم، لارنس. 189 00:14:21,420 --> 00:14:25,590 ‫تخت‌خواب اونجاست. ‫می‌تونین وسایل‌تون هم اون گوشه بذارین. 190 00:14:25,590 --> 00:14:27,200 ‫خیلی ممنونم. 191 00:14:27,200 --> 00:14:30,010 ‫پس، اینجا رو می‌سپرم به شما. 192 00:14:32,650 --> 00:14:34,440 ‫چه ریخت‌وپاشی کردین. 193 00:14:34,440 --> 00:14:35,930 ‫همه‌شون پیشکش‌های اهالی برای هولو اَن. 194 00:14:35,930 --> 00:14:40,900 ‫ولی حیفه کل‌شو دودستی به یه گرگ تقدیم کنی، ‫برای همین آوردمشون اینجا. می‌خوری؟ 195 00:14:40,900 --> 00:14:43,590 عیب نیست یه غریبه از پیشکش‌ها بخوره؟ 196 00:14:44,230 --> 00:14:47,570 ‫مهم‌تر از اون، تو اصولاً نباید یه هفته‌ی تمام ‫خودتو توی انبار غله حبس کنی، 197 00:14:47,570 --> 00:14:51,370 ‫تا هولو از آخرین بافه‌ی گندم که برداشت کردی، فرار نکنه؟ 198 00:14:51,370 --> 00:14:52,780 ‫این‌ها یه‌مشت خرافه‌ن. 199 00:14:52,780 --> 00:14:55,740 ‫دراصل هیچ گرگی توی گندم‌زارها زندگی نمی‌کنه. 200 00:14:55,740 --> 00:14:59,710 ‫این صرفاً بهانه‌ی اهالی دهکده‌ برای جشن گرفتن و پایکوبی‌ـه. 201 00:15:00,400 --> 00:15:03,530 ‫مهمون من. برو بالا. 202 00:15:03,530 --> 00:15:04,790 ‫به سلامتی یه یار دیرینه! 203 00:15:04,790 --> 00:15:08,340 ‫و تجدید دیدار با لارنس، تاجر دوره‌گرد ناقلا! 204 00:15:08,970 --> 00:15:09,970 ‫به سلامتی یه یار دیرینه. 205 00:15:09,970 --> 00:15:11,640 ‫و آینده‌ی دهکده‌ی پاسلو! 206 00:15:15,030 --> 00:15:16,930 ‫کدخدا، نقره‌ی دهکده رو نشونم داد. 207 00:15:17,280 --> 00:15:20,140 ‫مثل اینکه، خوب بلدی سر قیمت چونه بزنی. 208 00:15:20,500 --> 00:15:23,490 ‫تمام فوت‌وفن‌هاشو از تو یاد گرفتم! 209 00:15:23,490 --> 00:15:24,710 ‫که اینطور؟ 210 00:15:25,510 --> 00:15:26,730 ‫بله که اینطوره! 211 00:15:30,650 --> 00:15:34,610 ‫چند وقته دارم از این دهکده گندم می‌خرم؟ 212 00:15:35,310 --> 00:15:36,990 ‫بذار ببینم... 213 00:15:36,990 --> 00:15:40,750 ‫قبل از این بود که کُنت ارهندوت ارباب‌مون شه. 214 00:15:41,670 --> 00:15:46,070 ‫ارباب قبلی همه‌ی فکر و ذکرش فقط این بود ‫که ازمون بیشتر مالیات بگیره. 215 00:15:47,920 --> 00:15:53,340 ‫هیچ تاجری حاضر نبود گندم گرون و مشمول مالیات ما رو بخره. 216 00:15:53,620 --> 00:15:57,050 ‫اون زمان، تو درکمال تعجب ازمون گندم خریدی. 217 00:15:57,430 --> 00:16:01,850 ‫خیلی از شهرها حاضر نبودن با یه تاجر دوره‌گرد ناآشنا مثل من کار کنن. 218 00:16:01,850 --> 00:16:05,160 ‫دهکده و من از اون‌موقع تاحالا حسابی آب زیر پوستمون رفته. 219 00:16:05,160 --> 00:16:06,560 ‫خداوکیلی باورت می‌شه؟ 220 00:16:06,560 --> 00:16:10,960 ‫حالا، حتی تاجرهای کلان‌شهرها هم برای خرید گندم به دهکده‌ی ما میان. 221 00:16:10,960 --> 00:16:14,030 ‫من با همچین کله‌گنده‌هایی سر قیمت چک و چونه می‌زنم! 222 00:16:14,330 --> 00:16:16,210 ‫آره، باورم می‌شه. 223 00:16:16,210 --> 00:16:21,650 ‫می‌خوام دوباره سر قیمت گندم‌ها باهات چونه بزنم. درست مثل اون قدیم ندیم‌ها! 224 00:16:21,650 --> 00:16:22,830 ‫آره. 225 00:16:23,290 --> 00:16:25,330 ‫منم همین‌طور، یاره. 226 00:16:27,710 --> 00:16:28,500 ‫آه! 227 00:16:28,500 --> 00:16:32,360 ‫مطمئنم سال آینده و سال بعدش هم کلی برداشت می‌کنیم! 228 00:16:32,360 --> 00:16:34,900 ‫آره، امیدوارم شادی هولو مستدام باشه. 229 00:16:34,900 --> 00:16:37,060 ‫هیچ دخلی به گرگ‌ها نداره! 230 00:16:37,060 --> 00:16:39,140 ‫همچون چیزی وجود نداره! 231 00:16:39,140 --> 00:16:40,850 ‫ما نیازی به یه خدای باستانی نداریم! 232 00:16:40,850 --> 00:16:43,640 ‫توی این منطقه، نمی‌تونیم با کلیسا ساز مخالف بزنیم. 233 00:16:43,640 --> 00:16:46,550 ‫دیگه به هولو نیاز نداریم! 234 00:17:17,570 --> 00:17:20,680 ‫دیگه به هولو نیاز ندارن، ها؟ 235 00:17:20,680 --> 00:17:22,350 ‫بهم چی ندارن؟ 236 00:17:23,990 --> 00:17:26,230 ‫نمی‌خواد غافلگیر شی. 237 00:17:26,230 --> 00:17:27,240 ‫تــ ــ تو! 238 00:17:27,240 --> 00:17:29,650 ‫می‌دونستم توی این حالت بدجور سردم می‌شه. 239 00:17:31,610 --> 00:17:33,400 ‫پس تو واقعاً‌ توی دهکده بودی. 240 00:17:33,400 --> 00:17:34,940 ‫کجا قایم شده بودی؟ 241 00:17:35,730 --> 00:17:39,320 ‫بخوام دقیق بگم، من توی گندم زندگی می‌کنم. 242 00:17:39,780 --> 00:17:43,360 ‫درطول برداشت، من توی آخرین بافه‌ی گندمم. 243 00:17:43,360 --> 00:17:45,460 ‫برای همین، فرار کردن از اونجا کار حضرت فیله. 244 00:17:45,870 --> 00:17:47,580 ‫البته، موارد استثناء هم هست. 245 00:17:47,580 --> 00:17:51,560 ‫اگه در نزدیکی، گندم بیشتری از آخرین بافه موجود باشه، 246 00:17:51,560 --> 00:17:54,960 ‫می‌تونم بدون دیده شدن توسط انسان‌ها، به اون گندم منتقل شم. 247 00:17:55,260 --> 00:17:56,930 ‫دلیلش اینه. 248 00:17:56,930 --> 00:18:01,100 ‫می‌شه گفت، خیلی بهت مدیونم. 249 00:18:03,930 --> 00:18:05,810 ‫ازم می‌ترسی؟ 250 00:18:08,790 --> 00:18:09,690 ‫من... 251 00:18:16,530 --> 00:18:19,490 ‫گرچه خودم بودم که ازت خواستم حالت واقعی‌ت رو نشونم بدی... 252 00:18:31,350 --> 00:18:34,420 ‫ولی ازت ترسیدم. 253 00:18:37,660 --> 00:18:42,330 ‫برای همین، خیال کردم از جلوی چشمم ناپدید شدی. 254 00:18:45,510 --> 00:18:50,690 ‫آدم‌ها با دیدن حالت واقعی‌م، وحشت‌زده می‌شن. 255 00:18:50,950 --> 00:18:53,700 ‫افراد انگشت‌شماری عکس‌العمل دیگه‌ای داشتن. 256 00:18:54,070 --> 00:18:57,440 ‫یه‌زمانی، همچین آدمی توی این دهکده بود. 257 00:18:58,010 --> 00:19:04,030 ‫ازم خواست محصولات این دهکده‌ رو تأمین کنم. 258 00:19:05,010 --> 00:19:08,040 ‫برای همین، سر قولم موندم. 259 00:19:08,040 --> 00:19:13,100 ‫اما، فراهم آوردن محصولات پربار به دفعات مکرر روی این زمین سخته. 260 00:19:13,710 --> 00:19:15,800 ‫درنتیجه، گاهی اوقات مجبور می‌شدم به محصولات ناچیز بسنده کنم. 261 00:19:16,850 --> 00:19:21,140 ‫اهالی دهکده‌، این رو به حساب هردم‌خیالی من می‌ذاشتن. 262 00:19:21,860 --> 00:19:24,500 ‫سال‌های اخیر، عقایدشون نسبت بهم خیلی ضعیف شده. 263 00:19:26,010 --> 00:19:27,980 ‫سال آینده و سال بعدش، 264 00:19:27,980 --> 00:19:31,530 ‫مطمئنم برداشت‌هاشون بدون منم پربار می‌شه. 265 00:19:32,370 --> 00:19:35,400 ‫دیگه کسی بهم نیاز نداره. 266 00:19:36,860 --> 00:19:39,990 ‫فرض کنیم که حرفتو باور کردم. 267 00:19:40,690 --> 00:19:42,710 ‫عجب آدم شکاکی هستی. 268 00:19:42,710 --> 00:19:46,140 ‫بعد از ترک دهکده، دلت می‌خواد کجا بری؟ 269 00:19:58,770 --> 00:19:59,940 ‫شمال... 270 00:20:02,560 --> 00:20:05,090 ‫می‌خوام به شمال برگردم... 271 00:20:24,300 --> 00:20:25,370 ‫الان دیگه امنه. 272 00:20:25,370 --> 00:20:27,050 ‫بالأخره! 273 00:20:28,930 --> 00:20:32,040 ‫اینجا انقدر تنگ و تاریک بود که ‫به‌زور لباس‌هامو عوض کردم. 274 00:20:33,070 --> 00:20:34,460 ‫تــ ـــ تو! 275 00:20:37,380 --> 00:20:39,420 ‫نظرت چیه؟ بهم میاد؟ 276 00:20:39,420 --> 00:20:41,480 ‫وایسا! اون‌ لباس منه! 277 00:20:41,480 --> 00:20:43,420 ‫حدس می‌زدم. 278 00:20:44,510 --> 00:20:46,660 ‫اون‌ بهترین لباسمه. ده‌سال تموم براش وقت گذاشتم! 279 00:20:46,660 --> 00:20:50,390 ‫آره واقعاً. دوختش عالیه و جنس پارچه‌ش درجه یکه. کاملاً برازنده‌ی منه. 280 00:20:50,690 --> 00:20:53,010 ‫مثل اینکه تاجر بااستعدادی هستی. 281 00:20:53,010 --> 00:20:54,610 ‫اون‌ لباس منه! 282 00:20:54,610 --> 00:20:58,230 ‫آره، ولی من که می‌دونم تو مرد مهربونی هستی. 283 00:20:58,650 --> 00:21:00,900 ‫ازم نمی‌خوای که درشون بیارم، مگه نه؟ 284 00:21:02,250 --> 00:21:04,280 ‫می‌خوام باهات سفر کنم. 285 00:21:05,780 --> 00:21:07,050 ‫نمی‌شه؟ 286 00:21:12,540 --> 00:21:13,620 ‫خیلی‌خب. 287 00:21:14,540 --> 00:21:16,260 ‫حتماً دست تقدیر ما رو سر راه هم قرار داده. 288 00:21:17,580 --> 00:21:20,380 ‫خب، لطفاً از الان مراقبم باش، ام... 289 00:21:20,380 --> 00:21:23,020 ‫لارنس. کرفت لارنس. 290 00:21:23,020 --> 00:21:24,650 ‫هوم. لارنس. 291 00:21:24,650 --> 00:21:29,730 ‫من از الان تا قیام قیامت، از جلال و جبروت تو حرف می‌زنم. 292 00:21:29,730 --> 00:21:32,270 ‫شغل من چندان آسون نیست. 293 00:21:32,270 --> 00:21:34,460 ‫باید در ازای آب و غذا و جای خواب، کار کنی. 294 00:21:40,460 --> 00:21:44,990 ‫من اون‌قدری چشم‌سفید نیستم که سر سفره‌ت ‫نون و نمک بخورم و کاری برای جبران محبتت نکنم. 295 00:21:44,990 --> 00:21:48,970 ‫من هولو گرگ خردمند، یه گرگ شریفم! 296 00:21:56,380 --> 00:21:57,210 ‫راستی. 297 00:21:59,630 --> 00:22:02,960 ‫جا برای نشستن دوتامون نیست. 298 00:22:03,910 --> 00:22:05,490 ‫هی... 299 00:22:05,490 --> 00:22:07,000 ‫هـــا؟! هـــی! 300 00:22:07,000 --> 00:22:08,580 ‫هی! انقدر خودتو بهم نچسبون! 301 00:22:08,580 --> 00:22:11,070 ‫یه مرد باید از خداشم باشه که من لمسش کنم. 302 00:22:11,070 --> 00:22:12,180 ‫نه‌خیر، کی گفته... 303 00:22:12,180 --> 00:22:14,190 ‫اوه؟ انگار لپ‌هات گل انداختن... 304 00:23:45,750 --> 00:23:49,350 ‫قسمت بعدی: «گرگ موذی و موضوع جدی» 305 00:01:54,340 --> 00:01:58,560 چاشنی و گرگ 306 00:01:58,560 --> 00:01:59,680 چاشنی و گرگ 307 00:01:59,680 --> 00:02:05,020 چاشنی و گرگ 308 00:23:44,980 --> 00:23:49,990 قسمت دوم 309 00:23:44,980 --> 00:23:49,990 گرگ موذی و موضوع جدی