1 00:00:00,911 --> 00:00:01,965 ‫آنچه گذشت... 2 00:00:01,966 --> 00:00:04,622 ‫از امروز صبح با «رابرت زین» ادغام میشیم. 3 00:00:04,648 --> 00:00:06,112 ‫وقتی من اومدم خودت گفتی اسم 4 00:00:06,113 --> 00:00:07,301 ‫من که رسمیت پیدا میکنه. 5 00:00:07,302 --> 00:00:09,289 ‫بهت قول اسم تو رسمیت پیدا میکنه. 6 00:00:09,290 --> 00:00:11,117 ‫من دیافراگم دور انداختم. 7 00:00:11,118 --> 00:00:14,029 ‫- میخوای بچه دار بشی؟ ‫- بله «لوئیس» میخوام. 8 00:00:14,030 --> 00:00:16,330 ‫میخوام بزرگترین موکل «رابرت زین» 9 00:00:16,366 --> 00:00:17,807 ‫رو قانع کنی سهم بخش تولیدشو بفروشه. 10 00:00:17,834 --> 00:00:20,301 ‫این قراره معین کنه مدیر این شرکت کی باشه. 11 00:00:20,336 --> 00:00:21,881 ‫میخوام سر این یه مورد باهام راه بیای. 12 00:00:21,905 --> 00:00:25,139 ‫موکل شما داره سهم بخش تولیدشو رها میکنه، 13 00:00:25,175 --> 00:00:26,685 ‫و حالا میتونیم در مورد اداره این شرکت تحت 14 00:00:26,709 --> 00:00:28,376 ‫نظر «رابرت زین» صحبت کنیم. 15 00:00:28,411 --> 00:00:30,011 ‫فکر کردی نمیتونم از پس ‫«سامانتا ویلر» بر بیام؟ 16 00:00:30,046 --> 00:00:31,673 ‫فکر میکنم خودت گفتی دخالت نمیکنی، 17 00:00:31,674 --> 00:00:33,614 ‫منم قرار نیست بهت کمک کنم به تیم خودت بگی 18 00:00:33,615 --> 00:00:34,593 ‫داری اونارو حذف میکنی 19 00:00:34,594 --> 00:00:36,426 ‫چون فقط میخوای بهتر از ‫«سامانتا ویلر» باشی. 20 00:00:36,462 --> 00:00:38,862 ‫من کاری که خواستیو کردم، و حالا یه درخواست دارم. 21 00:00:38,898 --> 00:00:40,497 ‫- چیه؟ ‫- میدونی چی میخوام. 22 00:00:40,533 --> 00:00:42,399 ‫- «سامانتا». ‫- «رابرت» من میخوام شریک رسمی بشم، 23 00:00:42,434 --> 00:00:44,201 ‫و قبل از آخر سال هم میخوام. 24 00:00:44,236 --> 00:00:45,669 ‫تو گفتی هر وقت آماده بودم اعتراف کنم 25 00:00:45,704 --> 00:00:47,504 ‫حق با تو بوده باید برگردم. 26 00:00:47,540 --> 00:00:50,107 ‫بزرگی یه مردو میرسونه که ‫اعتراف کنه «هاروی». 27 00:00:50,142 --> 00:00:51,608 ‫- دفترم. ‫- چی شده؟ 28 00:00:51,644 --> 00:00:53,510 ‫- میخوامش. ‫- رهبر نترست 29 00:00:53,546 --> 00:00:55,979 ‫با خوشحالی قبول میکنه. 30 00:01:24,643 --> 00:01:28,378 ‫- «شیلا» چه خبر شده؟ ‫- یه صبحانه پرانرژی. 31 00:01:28,413 --> 00:01:30,213 ‫و به نظر خوشمزه میاد، 32 00:01:30,248 --> 00:01:32,327 ‫اما خودت میدونی من عادت ‫دارم صبحانه سبک بخورم. 33 00:01:32,351 --> 00:01:36,553 ‫- فقط یه کاسه شوربا یا... ‫- اه میدونم «لوئیس». 34 00:01:36,588 --> 00:01:39,923 ‫اینم میدونم روزی که تو کنترل ‫تمام شرکتو به عهده بگیری 35 00:01:39,958 --> 00:01:41,491 ‫یه روز عادی نیست. 36 00:01:41,526 --> 00:01:43,526 ‫کنترل چیو به عهده بگیرم؟ 37 00:01:43,562 --> 00:01:46,329 ‫«لوئیس»، شما تازه ادغام شدین، ‫که ینی الان وقتشه 38 00:01:46,365 --> 00:01:48,999 ‫یه پادشاه جدید تاج و تختو بگیره. 39 00:01:49,034 --> 00:01:51,212 ‫خیلی خب «شیلا» اگه داری ‫همون چیزیو میگی که من فکرشو میکنم، 40 00:01:51,236 --> 00:01:53,203 ‫«هاروی» الان قائم مقام شرکته، 41 00:01:53,238 --> 00:01:55,580 ‫و «زین» هم داره برای تصاحب ‫این مقام باهاش میجنگه. 42 00:01:55,581 --> 00:01:59,441 ‫که ینی همه چیز مهیاست تا ‫تو اینو از هردوشون بگیری. 43 00:01:59,442 --> 00:02:02,843 ‫«لوئیس» تو یه پادشاهی. 44 00:02:02,879 --> 00:02:07,281 ‫و همه باید دست تورو ببوسیم. 45 00:02:07,316 --> 00:02:09,650 ‫ولی «شیلا»، این حرفا از کجا میاد؟ 46 00:02:09,686 --> 00:02:12,153 ‫از اونجا که «هاروی» ولت کرد تا 47 00:02:12,188 --> 00:02:15,423 ‫تنهایی با گله بجنگی، و تو اینکارو 48 00:02:15,458 --> 00:02:18,092 ‫با مطیع کردن ارتش «رابرت زین» انجام دادی. 49 00:02:18,127 --> 00:02:19,994 ‫- فکر کنم همینطوره. ‫- فکر نکن «لوئیس». 50 00:02:20,029 --> 00:02:22,963 ‫تو یه اسطوره‌ای، یه اسطوره‌ی وایکینگ. 51 00:02:22,999 --> 00:02:25,399 ‫و یه اسطوره وایکینگ هرچیزی ‫که بخوادو به دست میاره. 52 00:02:25,435 --> 00:02:27,835 ‫حالا برو و چیزی که مال خودته پس بگیر. 53 00:02:27,870 --> 00:02:30,705 ‫حتماً اما قبلش چیزی که مال منه رو اینجا پس میگیرم... 54 00:02:31,324 --> 00:02:32,623 ‫هنوز نه. 55 00:02:32,659 --> 00:02:35,226 ‫بیا عصری انجام بدیم ‫بعداز اینکه تمومش کردی. 56 00:02:35,261 --> 00:02:38,929 ‫بعدش میتونیم "مدیر و منشی" بازی کنیم. 57 00:02:38,965 --> 00:02:40,442 ‫در این مورد بهتره خودتو برای یه عالمه 58 00:02:40,466 --> 00:02:43,167 ‫دستورالعمل آماده کنی. 59 00:02:43,202 --> 00:02:45,436 ‫اه حتماً، حالا برو. 60 00:02:45,471 --> 00:02:48,306 ‫- و به عنوان یه شاه برگرد. ‫- میدونم. 61 00:03:10,002 --> 00:03:13,870 ‫- صبح بخیر «رابرت». ‫- «هاروی» تازه رسیدم. 62 00:03:13,906 --> 00:03:17,641 ‫- چه تابلوئه قشنگی زدی. ‫- خوبه، خوشحالم خوشت اومده. 63 00:03:17,676 --> 00:03:19,810 ‫آماده‌ای تمومش کنیم؟ 64 00:03:19,845 --> 00:03:21,678 ‫اگه منظورت آماده‌ام تا 65 00:03:21,714 --> 00:03:23,647 ‫قائم مقام این شرکت بشم ‫خب معلومه که هستم. 66 00:03:23,682 --> 00:03:25,315 ‫پس یه حرکت جان هنکاکی بزن، ‫"جان هنکاک (یکی از امضا کنندگان اعلامیه ی استقلال امریکا)" 67 00:03:25,351 --> 00:03:27,985 ‫منم میدمش به «لوئیس» و تا آخر امروز 68 00:03:28,020 --> 00:03:30,988 ‫رسماً میشی قائم مقام این شرکت. 69 00:03:32,024 --> 00:03:34,258 ‫«هاروی اسپکتر»؟ 70 00:03:34,293 --> 00:03:36,927 ‫درسته ایشون شریکم «رابرت زین» هستن. 71 00:03:36,962 --> 00:03:38,729 ‫من و شریکم موکل «مایک راس» بودیم. 72 00:03:38,764 --> 00:03:42,132 ‫- ما اتاقک "غلاف فضای آرامُ" اختراع کردیم. ‫- تو باید «مکس لودن» باشی. 73 00:03:42,167 --> 00:03:43,934 ‫از کجا میدونی من «نیک» نیستم؟ 74 00:03:43,969 --> 00:03:46,637 ‫چون «مایک» گفت اگه یکی از ‫شما قراره بیاد منو ببینه، 75 00:03:46,672 --> 00:03:47,672 ‫اون تو هستی. 76 00:03:47,706 --> 00:03:50,507 ‫خب چطوره بهم بگی مشکل چیه، 77 00:03:50,542 --> 00:03:51,808 ‫تا بتونم حلش کنم. 78 00:03:51,844 --> 00:03:54,411 ‫اه، ای کاش به همین سادگی بود. 79 00:03:54,446 --> 00:03:56,680 ‫«نیک» و من یه کسب و کار کوچیک دیگه شروع کردیم. 80 00:03:56,715 --> 00:03:59,716 ‫100 میلیون دلار برای ‫شروع کار جمع کردیم. 81 00:04:00,207 --> 00:04:01,806 ‫اما فقط 50 میلیون تو دستمون هست. 82 00:04:01,842 --> 00:04:03,408 ‫خب، وقتی 50 میلیون دیگه گم میشه، 83 00:04:03,443 --> 00:04:05,310 ‫محاسبات تا اختلاس جلو پیش میره. 84 00:04:05,345 --> 00:04:07,979 ‫میدونم، اما دارم میگم «نیک» همچین کاری نمیکنه. 85 00:04:08,014 --> 00:04:09,581 ‫نه با من و نه با کسب و کارمون. 86 00:04:09,616 --> 00:04:11,182 ‫اگه اون برنداشته پس ازش برداشتن. 87 00:04:11,218 --> 00:04:13,151 ‫ببین، نمیدونم چه اتفاقی افتاده. 88 00:04:13,186 --> 00:04:15,820 ‫اما اینو میدونم اگه نتونیم ‫پولو برگردونیم، 89 00:04:15,856 --> 00:04:18,456 ‫و اگه کسی بفهمه، ما نه تنها تجارتمونُ از دست میدیم؛ 90 00:04:18,492 --> 00:04:20,725 ‫- بلکه میریم زندان. ‫- باور کن «مکس». 91 00:04:20,761 --> 00:04:22,794 ‫نمیذارم همچین اتفاقی بیافته. 92 00:04:22,829 --> 00:04:24,596 ‫متشکرم. 93 00:04:26,909 --> 00:04:28,242 ‫و «مکس»، 94 00:04:28,278 --> 00:04:31,045 ‫به «نیک» نگو اومدی پیشم بهم خبر دادی. 95 00:04:31,080 --> 00:04:34,915 ‫خب همچین قصدی نداشتم ولی ‫میشه بپرسم چرا؟ 96 00:04:34,951 --> 00:04:36,651 ‫نمیخوام بدونه من وارد شدم. 97 00:04:40,414 --> 00:04:42,948 ‫میدونم خودتم میدونی، ولی یا اون خودش 98 00:04:42,983 --> 00:04:44,027 ‫گناهکاره و داره سعی میکنه ‫بندازه 99 00:04:44,051 --> 00:04:44,850 ‫گردن همکارش یا بالعکس. 100 00:04:44,885 --> 00:04:46,385 ‫غیرممکنه اون بچه گناهکار باشه. 101 00:04:46,420 --> 00:04:47,864 ‫من نمیدونم، تو هم نمیدونی. 102 00:04:47,888 --> 00:04:49,388 ‫میدونم تو قائم مقام هستی، 103 00:04:49,423 --> 00:04:51,957 ‫ولی تو به موکلهای خودت برس منم به ‫موکلهای خودم میرسم. 104 00:04:51,992 --> 00:04:55,060 ‫هی، کاملاً درسته ولی فقط محض ‫اطلاعت، ما تازه ادغام شدیم. 105 00:04:55,095 --> 00:04:57,195 ‫باید تمام موکلهایی که داریمو حفظ کنیم. 106 00:04:57,231 --> 00:04:58,864 ‫همونطور که گفتم «رابرت». 107 00:04:58,899 --> 00:05:02,000 ‫ولی تو به موکلهای خودت برس منم به ‫موکلهای خودم. 108 00:05:07,020 --> 00:05:07,878 ‫یه مأمورت برات دارم. 109 00:05:07,879 --> 00:05:09,680 ‫اه صبح بخیر «رابرت» تو ‫هم امروز خوشتیپ شدی. 110 00:05:09,681 --> 00:05:11,414 ‫هی، باید از زمان بهره ببریم، 111 00:05:11,450 --> 00:05:12,627 ‫وگرنه بهت میگفتم اون گردنبندی ‫که زدی خیلی بهت میاد. 112 00:05:12,651 --> 00:05:13,583 ‫درحال حاضر، میخوام یه 113 00:05:13,619 --> 00:05:14,859 ‫نگاهی به یکی از موکلهای «هاروی اسپکتر» بندازی. 114 00:05:14,887 --> 00:05:17,654 ‫بذار روشنش کنم.من تازه با کسی 115 00:05:17,689 --> 00:05:20,023 ‫که پاشو تو کفش یکی از موکلهای من کرد ‫مارو پله بازی کردم، 116 00:05:20,058 --> 00:05:21,491 ‫حالا میخوای خودم پامو تو کفش 117 00:05:21,527 --> 00:05:23,260 ‫یکی دیگه از موکلهای اون بکنم؟ 118 00:05:23,295 --> 00:05:26,196 ‫«سامانتا» اون به کمکت نیاز داره. 119 00:05:26,231 --> 00:05:27,542 ‫و تازه اون، روی بدتو دیده. 120 00:05:27,566 --> 00:05:28,710 ‫وقتشه روی خوبتو نشونش بدی. 121 00:05:28,734 --> 00:05:30,901 ‫یه بار دیگه، دقیقاً ورود به 122 00:05:30,936 --> 00:05:32,369 ‫قلمروی اون چه خوبیی نشون میده؟ 123 00:05:32,404 --> 00:05:34,271 ‫خوبیش برای شرکته. 124 00:05:34,306 --> 00:05:37,007 ‫شاید اون الان متوجه نشه ‫ولی بعداً میشه. 125 00:05:37,042 --> 00:05:40,383 ‫- باشه، چه خبر شده. ‫- دو تا جوون هستند. 126 00:05:40,384 --> 00:05:41,878 ‫یکیشون قصد یه کار بودار کرده. 127 00:05:41,914 --> 00:05:43,980 ‫نمیدونم کدومیکیشون، ولی اون یه نقطه ضعف داره 128 00:05:44,016 --> 00:05:45,649 ‫یه یارو که اسمش «مکسِ». 129 00:05:46,065 --> 00:05:48,165 ‫اگه اون یارو اشتباه کرده باشه، ‫«هاروی» فرصت نمیکنه بفهمه. 130 00:05:48,200 --> 00:05:50,078 ‫و به هر قیمتی شده نمیتونیم اجازه ‫بدیم این مشتری از دست بره، 131 00:05:50,102 --> 00:05:52,369 ‫- چون تازه ادغام شدیم. ‫- دقیقاً. 132 00:05:52,405 --> 00:05:54,238 ‫میدونستم یه دلیلی داره ‫که نگهت داشتم. 133 00:05:54,273 --> 00:05:55,839 ‫درست گفتی. 134 00:05:55,875 --> 00:05:58,609 ‫حالا بگو بینم این ‫"کار بودار" دقیقاً چیه؟ 135 00:05:58,644 --> 00:06:01,612 ‫- 50 میلیون دلار گم شد. ‫- اوه، چه خوش بگذره. 136 00:06:01,647 --> 00:06:02,880 ‫خب هستی؟ 137 00:06:02,915 --> 00:06:04,059 ‫اه خیلی بیشتر «رابرت». 138 00:06:04,083 --> 00:06:05,432 ‫دقیقاً میدونم چیکار کنم. 139 00:06:06,433 --> 00:06:14,333 .:: ارائه شده توسط وبسایتِ ::. ..::.. 30NAMA.com ..::.. 140 00:06:16,334 --> 00:06:25,334 -| آخرین اخبار دنیای فیلم و سریال در تلگرام و اینستاگرام ما |- .:. @OfficialCinama .:. 141 00:06:29,335 --> 00:06:39,335 «:: مــتـرجـم: مــرتــضـی ::» |^| Godbless |^| 142 00:06:44,726 --> 00:06:48,128 ‫- سلام، شما باید «دانا» باشید من... ‫- بذار حدس بزنم. 143 00:06:48,331 --> 00:06:50,698 ‫- «سامانتا ویلر». ‫- چی لوم داد؟ 144 00:06:50,733 --> 00:06:52,144 ‫چندتا چیز، اولیش که 145 00:06:52,168 --> 00:06:53,734 ‫یواشکی اومدن تو دفتر من. 146 00:06:53,769 --> 00:06:54,980 ‫خب نیازی نیست یواشکی باشه، 147 00:06:55,004 --> 00:06:56,670 ‫به عنوان یه دوست ‫اومده‌ام احوال پرسی کنم. 148 00:06:56,706 --> 00:06:58,383 ‫خب در این مورد بذار کلاه ‫نمدیمو از سرم بردارم، 149 00:06:58,407 --> 00:06:59,874 ‫و برات جبران کنم. 150 00:06:59,909 --> 00:07:01,175 ‫نیاز نیست کلاهتو برداری. 151 00:07:01,210 --> 00:07:03,143 ‫فقط باید اینو برام امضا کنی. 152 00:07:05,047 --> 00:07:06,914 ‫«سامانتا» این یه احوالپرسی نیست. 153 00:07:06,949 --> 00:07:08,093 ‫این یه درخواست صورت هزینه 154 00:07:08,117 --> 00:07:10,217 ‫سه برابر بیشتر از تمام کارمندهای اینجاست. 155 00:07:10,252 --> 00:07:12,052 ‫اینکه فقط دوبرابر 156 00:07:12,088 --> 00:07:13,954 ‫بیشتر از کارمندهای «رند کالدور زین» بود. 157 00:07:13,989 --> 00:07:16,355 ‫- بگو چهار برابر بیشتر. ‫- از کجا میدونی؟ 158 00:07:16,356 --> 00:07:18,423 ‫چون کار من اینه که بدونم. 159 00:07:18,459 --> 00:07:21,259 ‫و چیزی که میدونم اینه که ‫اینو امضا نمیکنم. 160 00:07:21,295 --> 00:07:22,894 ‫بخاطر اینه که نگفتم "لطفاً"؟ 161 00:07:22,930 --> 00:07:24,563 ‫بخاطر اینه که نمیدونم این برای چیه. 162 00:07:24,598 --> 00:07:27,296 ‫- برای اینه که بتونم کارمو انجام بدم. ‫- خیلی دقیق نگفتی. 163 00:07:27,297 --> 00:07:29,185 ‫نه نگفتم. اما قبلاً مجبور بودم اینکارو بکنم، 164 00:07:29,186 --> 00:07:30,104 ‫الان موظف هستم اینکارو بکنم. 165 00:07:30,105 --> 00:07:32,237 ‫اگه دقیقترشو میخوای ‫با «رابرت زین» صحبت کن. 166 00:07:32,272 --> 00:07:33,512 ‫اما اونم خیلی خبر نداره. 167 00:07:33,540 --> 00:07:34,873 ‫که خودشم اینطور ترجیح میده. 168 00:07:34,908 --> 00:07:37,309 ‫خب من «رابرت» نیستم. 169 00:07:37,344 --> 00:07:39,811 ‫ولی از اونجایی منم نمیخوام ‫شروع بدی داشته باشیم، 170 00:07:39,847 --> 00:07:43,732 ‫من نصف این صورتُ تایید میکنم، ‫که ینی بازم بیشتر از اونی که میدیم. 171 00:07:43,733 --> 00:07:45,332 ‫میفهمم. 172 00:07:45,368 --> 00:07:47,112 ‫دختر تازه کار میاد، و میخوای مطمئن بشی 173 00:07:47,136 --> 00:07:49,169 ‫اون بالا پایین کار در ‫اینجارو درک میکنه. 174 00:07:49,205 --> 00:07:51,972 ‫همچین قصدی نداشتم. 175 00:07:52,008 --> 00:07:53,251 ‫اما اگه نگاهت به قضیه اینطوریه، 176 00:07:53,275 --> 00:07:54,386 ‫پس پیشتر از تو این من 177 00:07:54,410 --> 00:07:55,776 ‫هستم که در مورد تو میدونم. 178 00:07:57,947 --> 00:07:59,313 ‫از اینکه بالاخره دیدمت خوشحالم «سامانتا». 179 00:07:59,348 --> 00:08:01,782 ‫از دیدنت تو هم خوشحالم «دانا». 180 00:08:06,785 --> 00:08:09,450 ‫- «هاروی» خوبه اینجایی. ‫- آره ولی زیاد نمیمونم. 181 00:08:09,451 --> 00:08:10,383 ‫باید برم ترتیب یه سری کارهارو 182 00:08:10,418 --> 00:08:11,562 ‫برای یکی از موکلهای «مایک» بدم. 183 00:08:11,586 --> 00:08:13,570 ‫اشکالی نداره، اما باید همین الان باهات حرف بزنم. 184 00:08:13,571 --> 00:08:14,545 ‫شاید از چیزی که میگم خوشت نیاد... 185 00:08:14,546 --> 00:08:16,523 ‫اه داشت یادم میرفت، «رابرت» و من برگه‌های 186 00:08:16,547 --> 00:08:18,355 ‫مربوط به قائم مقای اونُ امضا کردیم. 187 00:08:18,356 --> 00:08:19,722 ‫- الان روی میزم هستن. ‫- چیکار کردی؟ 188 00:08:19,757 --> 00:08:21,490 ‫میدونم، منم فکرشو نمیکردم، 189 00:08:21,525 --> 00:08:23,959 ‫اما مشخص شد ترجیح دیگه میدم قائم مقام نباشم. 190 00:08:23,995 --> 00:08:25,539 ‫- من نمیخواستم این... ‫- هی «لوئیس» یه لطفی بکن. 191 00:08:25,563 --> 00:08:27,341 ‫برگه‌هارو امضا کن و تحویلشون بده به «دانا» میشه؟ 192 00:08:27,365 --> 00:08:29,632 ‫فکر کنم بهتره هرچه زودتر اینکارو انجام بدیم تا 193 00:08:29,667 --> 00:08:31,300 ‫به «زین» حمایتمونُ نشون بدیم 194 00:08:31,335 --> 00:08:32,946 ‫همون حمایتی که اگه من برنده ‫میشدم ازش انتظار داشتم. 195 00:08:32,970 --> 00:08:34,410 ‫البته، اگه تو قائم مقام میبودی. 196 00:08:34,438 --> 00:08:36,739 ‫- ممنون «لوئیس». ‫- مشکلی نیست «هاروی». 197 00:08:36,774 --> 00:08:39,341 ‫هرچه سریعتر میدمشون به «دانا». 198 00:08:43,343 --> 00:08:45,443 ‫- «نیک ترنر»؟ ‫- بله. 199 00:08:45,478 --> 00:08:47,178 ‫- «هاروی اسپکتر». ‫- آقای اسپکتر. 200 00:08:47,213 --> 00:08:48,613 ‫باعث افتخاره شمارو میبینم. 201 00:08:48,648 --> 00:08:49,580 ‫اما نمیدونستم ملاقات داشتیم. 202 00:08:49,616 --> 00:08:51,683 ‫نداشتیم، میدونم قبلاً همو ندیدیم، 203 00:08:51,718 --> 00:08:52,984 ‫اما شما برای «مایک» خیلی مهم بودید، 204 00:08:53,019 --> 00:08:54,752 ‫که ینی برای من هم مهم هستید، 205 00:08:54,788 --> 00:08:56,754 ‫و به نمایندگی از شما یه پیشنهاد بهم رسیده. 206 00:08:56,790 --> 00:08:59,424 ‫«اسمیتی بارنی» میخواد رسماً ‫از شما حمایت کنه. 207 00:08:59,459 --> 00:09:01,659 ‫شوخی میکنید، این فوق العاده‌ست. 208 00:09:01,695 --> 00:09:03,005 ‫نه فقط تجارت اصلی شمارو. 209 00:09:03,029 --> 00:09:05,797 ‫بلکه اونا تجارت کوچک شمارو هم میخوان. 210 00:09:05,832 --> 00:09:09,867 ‫خیلی دوست دارم قبول کنم ولی ‫این تجارت جدید هنوز آماده نشده. 211 00:09:09,903 --> 00:09:12,370 ‫«نیک» خیلی پیش نمیاد 212 00:09:12,405 --> 00:09:15,239 ‫یه سرمایه‌دار بزرگ بانکی ‫بیاد در یه کسب و کار نوکیسه رو بزنه. 213 00:09:15,275 --> 00:09:16,674 ‫اما اگه اینکارو بکنیم، 214 00:09:16,710 --> 00:09:18,443 ‫ما سود خالص سرمایه‌مونُ از دست میدیم. 215 00:09:18,478 --> 00:09:20,411 ‫اگه بهتون بگم اونا قصد داره براتون مبلغ 216 00:09:20,447 --> 00:09:24,048 ‫500هزاردلار نقد به عنوان یه پیشرفت خوب بفرستند تا 217 00:09:24,084 --> 00:09:25,650 ‫هیچ هزینه تراکنشی هم پرداخت نشه چی؟ 218 00:09:25,685 --> 00:09:28,586 ‫- ببخشید، شما کی هستید؟ ‫- من «سامانتا ویلر» هستم. 219 00:09:28,621 --> 00:09:31,022 ‫من با «هاروی» کار میکنم. 220 00:09:31,057 --> 00:09:35,326 ‫همونطور که گفتم نیم میلیون دلار. 221 00:09:35,361 --> 00:09:37,128 ‫تنها کاری که باید بکنید اینه که سوابق مالیُ 222 00:09:37,163 --> 00:09:38,307 ‫بفرستید تا تجارتو شروع کنیم، ‫و ما هم روش کار میکنیم 223 00:09:38,331 --> 00:09:40,465 ‫تا شما و شریکتونُ پولدار کنیم. 224 00:09:40,500 --> 00:09:44,581 ‫خب این واقعاً سخاوتمندانه‌ست ‫اما همونطور که میخواستم 225 00:09:44,582 --> 00:09:46,481 ‫به «هاروی» بگم، ما پولدار هستیم، 226 00:09:46,517 --> 00:09:48,784 ‫و من اصلاً حس خوبی ندارم که ‫بیخیال تمام سود خالص... 227 00:09:48,819 --> 00:09:51,520 ‫«نیک» این چمدون تورو از اون 228 00:09:51,555 --> 00:09:53,155 ‫- فرصت بزرگی که... ‫- ببین 229 00:09:53,190 --> 00:09:54,623 ‫از اینکه شما اومدید اینجا متشکرم، 230 00:09:54,658 --> 00:09:57,125 ‫اما ما وسط یه ساخت و ساز هستیم، 231 00:09:57,161 --> 00:09:59,528 ‫پس خواهش میکنم، درحال حاضر، 232 00:09:59,563 --> 00:10:01,396 ‫من ترجیح میدم اوضاعُ همینطور نگهدارم. 233 00:10:13,539 --> 00:10:16,440 ‫- اون چه کاری بود؟ ‫- اون یه پیشکشی ناقابل بود 234 00:10:16,475 --> 00:10:18,387 ‫که به نظر خیلی خوب میومد ‫ولی نتونست حریف این حقیقت بشه که 235 00:10:18,411 --> 00:10:20,255 ‫طرف حاضر بود دستش قطع بشه ‫ولی سوابقشو تحویلمون نده. 236 00:10:20,279 --> 00:10:22,555 ‫منظورم اینه که اینجا ‫وسط ملاقات من چیکار میکنی؟ 237 00:10:22,556 --> 00:10:23,889 ‫داشتم خودمو معرفی میکردم، 238 00:10:23,924 --> 00:10:25,657 ‫تا بتونیم شروع بهتری داشته باشیم. 239 00:10:25,693 --> 00:10:27,404 ‫فکر کردم گفتی شروع خوبی داشتیم. 240 00:10:27,428 --> 00:10:28,472 ‫خب فکر کنم، اما میتونم بفهمم ‫تو اینطور نبودی. 241 00:10:28,496 --> 00:10:30,029 ‫خب بذار یه چیزی بهت بگم. 242 00:10:30,064 --> 00:10:31,508 ‫از خط خارج کردن ملاقات من درست وقتی 243 00:10:31,532 --> 00:10:32,542 ‫که داشت طبق نقشه پیش میرفت 244 00:10:32,566 --> 00:10:34,435 ‫دقیقاً شروع بهتر حساب نمیشه. 245 00:10:34,436 --> 00:10:36,136 ‫نمیدونم تو چه ملاقاتی بودی، 246 00:10:36,171 --> 00:10:37,849 ‫اما اون قصد نداشت سوابقشو بهت نشون بده. 247 00:10:37,873 --> 00:10:39,806 ‫و پیشنهاد یه رشوه قانعش میکرد؟ 248 00:10:39,842 --> 00:10:42,576 ‫اون یه رشوه نبود، یه پول ‫نقد غیرقابل ردیابی بود، 249 00:10:42,611 --> 00:10:44,651 ‫که اگه اهل اختلاس بود اون قبولش میکرد. 250 00:10:44,680 --> 00:10:46,146 ‫50 میلیون دلار گم شده. 251 00:10:46,181 --> 00:10:48,882 ‫500هزار دلار قرار نیست اونو ‫تحت تأثیر قرار بده. 252 00:10:48,918 --> 00:10:50,584 ‫خب شاید اگه دستیار سابقت 253 00:10:50,619 --> 00:10:51,796 ‫میزان صورت هزینه منو محدود نمیکرد، 254 00:10:51,820 --> 00:10:53,153 ‫میتونست بیشتر باشه. 255 00:10:53,188 --> 00:10:54,688 ‫«سامانتا» اگه پای «دانا»رو به این 256 00:10:54,723 --> 00:10:56,001 ‫قضیه باز کنی منو هیچوقت ‫شروع خوبی نخواهیم داشت. 257 00:10:56,025 --> 00:10:56,990 ‫بیبن منظورم اصلاً این نبود، من... 258 00:10:57,026 --> 00:10:58,492 ‫کافیه! 259 00:10:58,527 --> 00:10:59,638 ‫من تا آخر این قضیه میرم، 260 00:10:59,662 --> 00:11:01,628 ‫و به کمک تو هم نیاز ندارم، پس چطوره 261 00:11:01,664 --> 00:11:03,397 ‫یکم به زنجیره مدیریتی احترام بذاری، 262 00:11:03,432 --> 00:11:04,698 ‫با موکلهای من کاری نداشته باشی. 263 00:11:07,670 --> 00:11:09,236 ‫لعنتی. 264 00:11:11,607 --> 00:11:13,240 ‫ای بابا، این... 265 00:11:19,415 --> 00:11:21,081 ‫میدونی که میدونستم. ‫مگه نه؟ 266 00:11:21,116 --> 00:11:22,594 ‫البته که میدونستی، تو فقط داشتی 267 00:11:22,618 --> 00:11:24,095 ‫میزان استحکام دستگاه و 268 00:11:24,119 --> 00:11:26,320 ‫آب و فنجونُ تست میکردی. 269 00:11:26,355 --> 00:11:28,021 ‫- دقیقاً. ‫- گوش کن «رابرت». 270 00:11:28,057 --> 00:11:29,856 ‫تصادفاً اینجا نیومدم. 271 00:11:30,064 --> 00:11:31,775 ‫میدونم بخاطر قضیه «سامانتا» ما ‫مقابل هم قرار گرفتیم، 272 00:11:31,799 --> 00:11:34,700 ‫اما اینم میدونم که تو گلف بازی میکنی، ‫و فکر کردم شاید بهتر باشه 273 00:11:34,735 --> 00:11:36,492 ‫با هم بریم و همدیگه رو بهتر بشناسیم. 274 00:11:36,493 --> 00:11:37,692 ‫فکر کنم منظور واقعیت اینه که 275 00:11:37,728 --> 00:11:40,061 ‫میخوای قائم مقام جدید رو تحت تأثیر بذاری. 276 00:11:40,097 --> 00:11:41,263 ‫و اگه اینطور بود چی؟ 277 00:11:41,298 --> 00:11:43,198 ‫خب بذار یه چیزی بهت بگم. 278 00:11:43,233 --> 00:11:46,500 ‫اگه بریم وسط میدون، یکی از ‫این دو اتفاق میافته. 279 00:11:46,501 --> 00:11:47,867 ‫یا بخاطر بازی خوبت تو 280 00:11:47,903 --> 00:11:49,803 ‫گلف منو عصبانی میکنی، یا قراره 281 00:11:49,838 --> 00:11:51,371 ‫با بدتر از من بودن منو عصبانی کنی. 282 00:11:51,406 --> 00:11:53,139 ‫منظورتون چیه؟ 283 00:11:53,175 --> 00:11:55,542 ‫میخوای منو تحت تأثیر بذاری، ‫تو میدون گلف اینکارو نکن. 284 00:11:55,577 --> 00:11:58,178 ‫با یه موکل چرب و چیلی اینکارو بکن. 285 00:12:07,804 --> 00:12:10,371 ‫- «هاروی» باید صحبت کنیم. ‫- حتماً همینطوره. 286 00:12:10,407 --> 00:12:11,700 ‫تو به «سامانتا ویلر» کلید 287 00:12:11,701 --> 00:12:13,835 ‫قلعه خزانه‌داریُ دادی تا ‫تو پرونده من ازش استفاده کنه؟ 288 00:12:13,870 --> 00:12:15,970 ‫نه، من نخواستم بهش یه صورت هزینه 289 00:12:16,006 --> 00:12:18,806 ‫بزرگتر از قلعه خزانه داری بدم. ‫چطور، مگه چیکار کرده؟ 290 00:12:18,842 --> 00:12:20,341 ‫اون سعی کرد ملاقات منو با یه 291 00:12:20,377 --> 00:12:21,676 ‫چمدون پر از پول نقد بقاپه. 292 00:12:21,711 --> 00:12:23,411 ‫بذار حدس بزنم، تو از این کار خوشت نیومد. 293 00:12:23,446 --> 00:12:25,091 ‫و همون موقع بود که بهت ‫گفت پولُ از من گرفته. 294 00:12:25,115 --> 00:12:27,326 ‫نه گفت اگه پول بیشتری بهش میدادی ‫اینکارش جواب میداد. 295 00:12:27,350 --> 00:12:28,516 ‫که بخاطر همین اون پشت سرما 296 00:12:28,551 --> 00:12:30,818 ‫رفت به «رابرت» خبرشو داد. 297 00:12:30,854 --> 00:12:33,327 ‫باورم نمیشه، اون صورت هزینه «سامنتا»رو سه برابر کرده. 298 00:12:33,328 --> 00:12:35,782 ‫آره همینطوره. «هاروی» باید یه راهی 299 00:12:35,783 --> 00:12:37,160 ‫پیدا کنیم ببینیم باید با این دختره چیکار کنیم. 300 00:12:37,184 --> 00:12:38,228 ‫خب بهت میگم چیکار میکنم. 301 00:12:38,252 --> 00:12:39,918 ‫میرم به «رابرت» میگم 302 00:12:39,953 --> 00:12:42,087 ‫اگه اون افسارش نکنه، از اینجا میره. 303 00:12:42,122 --> 00:12:44,489 ‫یا اینکه میتونی سفره‌رو پرو پیمون کنی، 304 00:12:44,525 --> 00:12:45,991 ‫و بذاری بهت رو این پرونده کار کنه. 305 00:12:46,026 --> 00:12:47,504 ‫- چرا باید همچین کاری بکنم؟ ‫- چون بعضی وقتها، 306 00:12:47,528 --> 00:12:49,428 ‫بهتره دوستتو نزدیکت نگهداری، 307 00:12:49,463 --> 00:12:52,364 ‫و یه همکار پایین دست که ‫چیزی ازش نمیدونیمُ نزدیکتر. 308 00:12:52,399 --> 00:12:53,476 ‫خب این خیلی هم خوبه، 309 00:12:53,500 --> 00:12:55,667 ‫ولی از اینکه چیزی درموردش نمیدونم خسته شدم. 310 00:12:55,703 --> 00:12:57,169 ‫منم همینطور، درحالی که 311 00:12:57,204 --> 00:12:58,603 ‫تو اونو با کار سرگرم میکنی، 312 00:12:58,639 --> 00:13:00,539 ‫میرم یه سرو گوشی تو کمد ‫داروهاش میزنم. 313 00:13:09,731 --> 00:13:11,532 ‫«شیلا» میخوام باهات حرف بزنم. 314 00:13:11,827 --> 00:13:13,520 ‫«لوئیس» چه زود اومدی. 315 00:13:13,521 --> 00:13:15,254 ‫من هنوز اون حوری بهشتیو در نیاوردم. 316 00:13:15,289 --> 00:13:16,722 ‫- میدونم ولی... ‫- اه خدای من. 317 00:13:16,757 --> 00:13:18,324 ‫با «هاروی» صحبت کردی مگه نه؟ 318 00:13:18,359 --> 00:13:21,527 ‫آره و مشخص شد «هاروی» میخواد کنار بکشه... 319 00:13:21,562 --> 00:13:23,095 ‫و حالا تو قائم مقام هستی. 320 00:13:23,130 --> 00:13:25,998 ‫میدونستم! تو حتی بیشتر از اونی ‫که فکرشو میکردم یه مرد هستی. 321 00:13:26,033 --> 00:13:27,900 ‫- «شیلا»... ‫- اه آقای لیت. 322 00:13:27,935 --> 00:13:30,803 ‫دیگه «شیلا» نیستم، من خانم «سز» هستم. 323 00:13:30,838 --> 00:13:32,771 ‫منشی قائم مقام، 324 00:13:32,807 --> 00:13:35,941 ‫و حالا آماده‌ام تا مدیریت بشم. 325 00:13:36,469 --> 00:13:39,103 ‫«شیلا» همونقدر که علاقه دارم همین ‫الآن مدیریتت کنم، 326 00:13:39,138 --> 00:13:40,938 ‫الان وقت مناسبی نیست. 327 00:13:40,973 --> 00:13:44,208 ‫درست میگی، اصلاً وقت مناسبی نیست. 328 00:13:44,243 --> 00:13:47,978 ‫همونطور که این مناسب نیست، ‫و این، 329 00:13:48,013 --> 00:13:49,913 ‫- واین ... ‫- وای ددم. 330 00:13:49,949 --> 00:13:53,550 ‫منو مدیریت کن «لوئیس»، ‫مث خر مدیریتم کن. 331 00:13:53,586 --> 00:13:54,963 ‫باشه میخوای مث خر مدیریتت کنم؟ 332 00:13:54,987 --> 00:13:56,465 ‫الان مث کره خر مدیرتت میکنم. 333 00:13:56,489 --> 00:13:57,566 ‫و من فقط «لوئیس لیت» نیستم. 334 00:13:57,590 --> 00:13:59,056 ‫من یه... ‫جک هستی. 335 00:13:59,091 --> 00:14:01,024 ‫نگاش کن داره وانمود میکنه ‫یه قائم مقامه. 336 00:14:01,060 --> 00:14:03,293 ‫باورم نمیشه فکر میکرد ما قبول میکنیم. 337 00:14:03,329 --> 00:14:04,161 ‫خبر نداره قائم مقام بودن 338 00:14:04,196 --> 00:14:05,262 ‫مردونگی میخواد 339 00:14:05,297 --> 00:14:08,599 ‫خب حداقل بخش بلوغشو که پایین کشیده. 340 00:14:08,634 --> 00:14:11,402 ‫بحث پایین کشیدن شد، به ‫نظر قائم مقامی 341 00:14:11,437 --> 00:14:13,370 ‫تنها کاری نیست که از ‫پسش بر نمیاد. 342 00:14:13,406 --> 00:14:15,339 ‫«لوئیس»؟ 343 00:14:15,374 --> 00:14:19,009 ‫- چیزی شده؟ ‫- نه، هیچی. 344 00:14:19,044 --> 00:14:22,702 ‫«لوئیس» یه چیزی شده، ‫تو حواست نیست. 345 00:14:22,703 --> 00:14:26,116 ‫- میدونم، فقط، من... ‫- نه البته. 346 00:14:26,527 --> 00:14:27,893 ‫باید میدونستم. 347 00:14:27,928 --> 00:14:29,795 ‫بخاطر استرس شغل جدیدته. 348 00:14:29,830 --> 00:14:31,496 ‫تو تازه قائم مقام شدی، 349 00:14:31,532 --> 00:14:33,899 ‫و حالا وسط روز کاری غیبت زده. 350 00:14:33,934 --> 00:14:36,067 ‫آره. 351 00:14:36,288 --> 00:14:38,755 ‫- دقیقاً، همینه. ‫- پس چیزی نگو. 352 00:14:38,790 --> 00:14:40,557 ‫به قلمروی پادشاهیت برگرد. 353 00:14:40,592 --> 00:14:42,492 ‫بعداً کلی وقت برای این داریم. 354 00:14:53,229 --> 00:14:56,063 ‫اه خوبه، هنوز اینجایی. 355 00:14:56,099 --> 00:14:57,365 ‫قرار نبود باشم. 356 00:14:57,400 --> 00:15:00,902 ‫چطوره وانمود کنیم اینجا نیستم؟ 357 00:15:00,937 --> 00:15:02,770 ‫خیلی خب، چه خبر شده؟ 358 00:15:02,806 --> 00:15:04,331 ‫تا حالا با «سامانتا ویلر» برخوردی داشتی؟ 359 00:15:04,332 --> 00:15:07,033 ‫نه ولی به نظر قراره برخورد داشته باشیم. 360 00:15:07,068 --> 00:15:08,935 ‫طوری که فعالیت میکنه میتونی مطمئن باشی. 361 00:15:08,970 --> 00:15:12,104 ‫- و دقیقاً چطور فعالیت میکنه؟ ‫- هر غلطی که دلش بخواد میکنه. 362 00:15:12,140 --> 00:15:14,874 ‫- اهمم. ‫- منم همین حسو داشتم. 363 00:15:14,909 --> 00:15:16,676 ‫بخاطر همین تصمیم گرفتم در مورد 364 00:15:16,711 --> 00:15:18,978 ‫خانم "من به کسی جواب نمیدم" یه تحقیقی بکنم. 365 00:15:19,013 --> 00:15:20,780 ‫بهم نگو دست خالی اومدی. 366 00:15:20,815 --> 00:15:23,171 ‫بدتر، نصف کسانی که ازشون ‫پرسیدم گفتن اون اهل کانزاسه. 367 00:15:23,172 --> 00:15:24,938 ‫نصف دیگه‌شون گفتن اهل منهتن. 368 00:15:24,974 --> 00:15:26,885 ‫یه جوری تونسته از "آوی لیگ" و مدرسه 369 00:15:26,909 --> 00:15:28,086 ‫ایالتی و دانشگاه سوربون اونم درعرض 370 00:15:28,110 --> 00:15:29,310 ‫دوسال فارق التحصیل بشه. 371 00:15:29,345 --> 00:15:32,313 ‫یه نفر گفت اون مأمور mi6 اما ‫فقط یه حدسه. 372 00:15:32,348 --> 00:15:36,083 ‫پس داری میگی داستان همه فرق میکنه 373 00:15:36,118 --> 00:15:37,851 ‫و ما هم نمیدونیم چی به چیه؟ 374 00:15:37,887 --> 00:15:40,688 ‫و از اونجایی که تو تنها فردی ‫هستی که روابط بیشتری نسبت به 375 00:15:40,723 --> 00:15:42,956 ‫من داری، امیدوار بودم 376 00:15:42,992 --> 00:15:44,758 ‫کمکم کنی چندتا جواب پیدا کنم. 377 00:15:44,794 --> 00:15:47,294 ‫پس برگرد و راحت بگیر بخواد، 378 00:15:47,330 --> 00:15:48,929 ‫چون تا فردا بعداز ظهر، 379 00:15:48,964 --> 00:15:50,342 ‫تمام جوابهایی که از خانم جیمز باند 380 00:15:50,366 --> 00:15:53,334 ‫کوچیک میخوای بدست میاری. 381 00:15:53,369 --> 00:15:55,836 ‫به نظرت بهم یه دست پلیسی چیزی بدیم؟ 382 00:15:55,871 --> 00:15:58,339 ‫- فقط برو. ‫- باشه. 383 00:16:01,861 --> 00:16:03,094 ‫«لوئیس» اینجا چیکار میکنی؟ 384 00:16:03,129 --> 00:16:04,896 ‫ما جلسه‌ای نداشتیم. 385 00:16:04,931 --> 00:16:07,131 ‫من واسه جلسه نیومدم. ‫واسه نعوظ اومدم. 386 00:16:07,167 --> 00:16:09,333 ‫- چی شد؟ ‫- یه نسخه لازم دارم «استن». 387 00:16:09,369 --> 00:16:11,035 ‫برام مهم نیست از اون قرص آبیها باشه، 388 00:16:11,070 --> 00:16:12,948 ‫یا از اون قرصهایی باشه که ‫زوجها تو وان حموم استفاده میکنن. 389 00:16:12,972 --> 00:16:14,639 ‫فقط الان میخوام. 390 00:16:14,674 --> 00:16:17,909 ‫خیلی خب «لوئیس» چرا بهم نمیگی چه خبر شده؟ 391 00:16:23,550 --> 00:16:25,049 ‫حالا که ادغام شدیم، 392 00:16:25,084 --> 00:16:27,552 ‫«شیلا» فکر میکنه من باید ‫قائم مقام شرکت باشم. 393 00:16:27,587 --> 00:16:29,587 ‫بهش گفتم به «هاروی» در میون میذارم. 394 00:16:29,622 --> 00:16:32,056 ‫اما قبل از اینکه بتونم اینکارو بکنم 395 00:16:32,091 --> 00:16:34,269 ‫اون بهم گفت قبلاً شرکتو ‫داده دست «زین». 396 00:16:34,270 --> 00:16:36,003 ‫و در نتیجه گفتن این موضوع به «شیلا»، 397 00:16:36,038 --> 00:16:37,538 ‫حالا مشکل برقراری رابطه داری. 398 00:16:37,573 --> 00:16:38,972 ‫در نتیجه اینکه گذاشتم «شیلا» فکر کنه 399 00:16:39,008 --> 00:16:41,642 ‫من قائم مقام هستم الان نمیتونم بلندش کنم. 400 00:16:41,677 --> 00:16:43,878 ‫پس باید بهت بگم یه نسخه 401 00:16:43,879 --> 00:16:45,812 ‫راه حل مشکلت نیست «لوئیس». 402 00:16:45,813 --> 00:16:46,715 ‫چرا نه؟ 403 00:16:46,716 --> 00:16:48,715 ‫چون مشکلت بخاطر گردش خون نیست. 404 00:16:48,750 --> 00:16:50,216 ‫بخاطر اینه که داری به «شیلا» دروغ میگی. 405 00:16:50,251 --> 00:16:52,752 ‫- دکتر. ‫- «لوئیس». 406 00:16:52,787 --> 00:16:55,154 ‫تا کی میخوای این حقیقت که تو واقعاً 407 00:16:55,190 --> 00:16:56,956 ‫قائم مقام نیستی رو پنهان کنی؟ 408 00:16:56,991 --> 00:16:58,069 ‫نمیدونم، دو یا سه سال؟ 409 00:16:58,093 --> 00:16:59,625 ‫پدرم تونست مادرمو قانع بکنه 410 00:16:59,661 --> 00:17:01,038 ‫که ده سال معاون وزیر بوده. 411 00:17:01,062 --> 00:17:02,795 ‫این کار شدنیه. 412 00:17:03,172 --> 00:17:05,064 ‫پس اگه اینطوریه باشه، 413 00:17:05,381 --> 00:17:07,448 ‫تا اونجایی که یادمه تو پذیرفتی که «هاروی» 414 00:17:07,483 --> 00:17:09,083 ‫بعد از رفتن «جسیکا» قائم مقام شرکت بشه. 415 00:17:09,118 --> 00:17:10,162 ‫اون موقع بود که فهمیدم نمیخواستم 416 00:17:10,186 --> 00:17:11,886 ‫قائم مقام باشم. 417 00:17:11,921 --> 00:17:14,889 ‫پس چرا برای گفتن به «شیلا» ‫اینقدر بی‌میل هستی؟ 418 00:17:17,293 --> 00:17:21,495 ‫چون اون همیشه مجذوب قدرت من بوده. 419 00:17:21,531 --> 00:17:22,775 ‫اگه بهش نمیخوام اون چیزی باشم 420 00:17:22,799 --> 00:17:24,131 ‫که اون ازم میخواد... 421 00:17:24,167 --> 00:17:25,933 ‫میترسی اون ممکنه دیگه تورو نخواد. 422 00:17:26,494 --> 00:17:29,495 ‫- نمیتونم دوباره از دستش بدم دکتر. ‫- میدونم دوست من. 423 00:17:29,530 --> 00:17:32,364 ‫ولی قدرت واقعی اون چیزی نیست 424 00:17:32,399 --> 00:17:34,166 ‫که وانمود میکنی نیستی. 425 00:17:34,201 --> 00:17:36,201 ‫پذیرفتن این حقیقته که تو کی هستی. 426 00:17:41,197 --> 00:17:42,797 ‫«کاترینا» یه دقیقه وقت داری؟ 427 00:17:42,832 --> 00:17:44,343 ‫البته، چیکار میتونم برات بکنم «الکس»؟ 428 00:17:44,367 --> 00:17:46,212 ‫امیدوار بودم بتونی در کوتاه کردن 429 00:17:46,236 --> 00:17:47,869 ‫یه لیست بهم کمک کنی. 430 00:17:47,904 --> 00:17:49,215 ‫به نظر این روزا تخحصص من همینه. 431 00:17:49,239 --> 00:17:51,306 ‫چجور لیستی؟ 432 00:17:51,341 --> 00:17:52,985 ‫اینا موکلهایی هستند که بعد از ‫ادغام و تملک 433 00:17:53,009 --> 00:17:54,220 ‫- کنار «رند کالدور» موندن. ‫- درسته. 434 00:17:54,244 --> 00:17:55,843 ‫و میخوام بدونم «رابرت زین» بیشتر 435 00:17:55,879 --> 00:17:57,679 ‫دوست داره کدوم یکیشون دوباره برگرده. 436 00:17:57,714 --> 00:17:59,225 ‫خب اگه واقعاً میخوای بدونی بیشتر دوست ‫داره کدوم یکیشون 437 00:17:59,249 --> 00:18:01,482 ‫برگرده اون خطوط هوایی استار بورنه. 438 00:18:01,518 --> 00:18:04,786 ‫اما اگه میخوای بدونی باید بری ‫سراغ کی، من مطمئن نیستم. 439 00:18:04,821 --> 00:18:06,632 ‫چرا نباید برم سراغ خطوط هوایی استاربورن؟ 440 00:18:06,656 --> 00:18:07,934 ‫چون اونا اول توسط «سامانتا ویلر» 441 00:18:07,958 --> 00:18:10,291 ‫- معرفی شدند. ‫- که اینطور. 442 00:18:10,608 --> 00:18:12,741 ‫ببین «الکس» نمیدونم چقدر در موردش اطلاع داری، 443 00:18:12,776 --> 00:18:14,087 ‫ولی اگه به من بود اصلاً نمیخواستم 444 00:18:14,111 --> 00:18:15,511 ‫با «سامانتا ویلر» درگیر بشم. 445 00:18:15,780 --> 00:18:16,957 ‫خب از هشدارت ممنونم، 446 00:18:16,981 --> 00:18:20,115 ‫اگه استاربورن همون موکلیه که ‫«رابرت» میخواد برگرده، 447 00:18:20,151 --> 00:18:21,817 ‫این همون موکلیه که من میرم سراغش. 448 00:18:21,853 --> 00:18:23,285 ‫چه «سامانتا» خوشش بیاد چه نه. 449 00:18:23,321 --> 00:18:25,688 ‫پس موفق باشی، ولی یه لطفی بکن. 450 00:18:25,723 --> 00:18:27,022 ‫وقتی اون در موردش فهمید، 451 00:18:27,058 --> 00:18:28,657 ‫بهش نگو از من فهمیدی. 452 00:18:34,868 --> 00:18:37,702 ‫ممنون «جو»، حالا فقط ‫یه دین بهم داری. 453 00:18:39,773 --> 00:18:41,706 ‫- «هاروی»... ‫- ببین. 454 00:18:41,742 --> 00:18:44,576 ‫من خیلی عذرخواهی بلد نیستم، ‫برای همین قرار نیست عذرخواهی کنم. 455 00:18:44,611 --> 00:18:47,245 ‫اما در موردش فکر کردم و اگه هنوزم علاقه داری 456 00:18:47,280 --> 00:18:49,258 ‫رو این با من کار کنی، من مشکلی ندارم. 457 00:18:49,282 --> 00:18:50,548 ‫خوبه، چون چیزایی فهمیدم 458 00:18:50,584 --> 00:18:52,250 ‫که شاید بخوای بدونی. 459 00:18:52,285 --> 00:18:53,151 ‫حتی وقتی بهت گفتم دخالت نکن 460 00:18:53,186 --> 00:18:55,120 ‫بازم رفتی روش کار کردی؟ 461 00:18:55,155 --> 00:18:56,521 ‫منم عذرخواهی بلد نیستم. 462 00:18:56,556 --> 00:18:58,423 ‫این بهترین چیزیه که تحویلت میدم. 463 00:18:58,458 --> 00:19:00,303 ‫تا اونجایی که از استعلام بانکی «نیک» پیداست، 464 00:19:00,327 --> 00:19:02,961 ‫اون هیچی و هیچی پرداخت نکرده، ‫اون پاکه پاکه. 465 00:19:02,996 --> 00:19:05,096 ‫خب شاید مخارجش محاسبه شده باشه، 466 00:19:05,132 --> 00:19:07,665 ‫اما اون 50 میلیون اصلی نه. 467 00:19:07,701 --> 00:19:10,201 ‫- در مورد چی حرف میزنی؟ ‫- نمیتونم هیچ سابقه‌ای از سپرده‌ها 468 00:19:10,237 --> 00:19:12,756 ‫اونم قبل از اینکه ‫50 میلیون دوم واریز شد پیدا کنم. 469 00:19:12,757 --> 00:19:14,390 ‫تا اونجایی که من خبر دارم، 470 00:19:14,425 --> 00:19:17,326 ‫اون 50 میلیون هزینه تمام ‫پروژه رو پرداخت کرده. 471 00:19:17,362 --> 00:19:21,097 ‫یه لحظه صبر کن، اون به ‫50 تای اول نیاز نداشته. 472 00:19:21,132 --> 00:19:22,365 ‫اون 50 دوم رو میخواسته. 473 00:19:22,400 --> 00:19:23,299 ‫و نمیتونسته دستش به دومی برسه 474 00:19:23,334 --> 00:19:25,101 ‫بدون اینکه اعتراف کنه اولی دستش بوده. 475 00:19:25,136 --> 00:19:26,635 ‫که یعنی اون برای سرمایه‌گذاراش 476 00:19:26,671 --> 00:19:29,138 ‫تصویر غلط از خودش نشون داده ‫و این قطعاً یه بزهکاری حساب میشه. 477 00:19:29,173 --> 00:19:32,508 ‫لعنتی، باید بریم به «مکس» خبر بدیم ‫و ببینیم چیکار باید بکنه. 478 00:19:32,543 --> 00:19:35,556 ‫«هاروی» من شرایط زیادی مثل اینو حل کردم. 479 00:19:35,557 --> 00:19:36,823 ‫اولین کاری که باید بکنیم 480 00:19:36,858 --> 00:19:38,558 ‫اینه که بریم سراغ طرفی ‫که مشکلو ایجاد کرده. 481 00:19:38,593 --> 00:19:40,593 ‫و بهش این فرصتو بدیم تا ‫شریکشو گرفتار کنه؟ 482 00:19:40,628 --> 00:19:43,062 ‫ابداً، ما میریم سراغ کسی که اومد پیش ما. 483 00:19:43,098 --> 00:19:45,264 ‫- اون موکل ماست. ‫- کسب و کار موکل ماست. 484 00:19:45,300 --> 00:19:47,333 ‫من با اینکه باهام کار کنی مشکلی ندارم، 485 00:19:47,369 --> 00:19:50,903 ‫اما اینکه علیه من فعالیت بکنی اصلاً موافق نیستم. 486 00:19:50,939 --> 00:19:53,973 ‫باشه فردا اول صبح میریم پیش «مکس». 487 00:19:54,008 --> 00:19:55,942 ‫بهم قول میدی تا فردا کاری نمیکنی؟ 488 00:19:55,977 --> 00:19:57,710 ‫بهت قول میدم. 489 00:19:57,746 --> 00:20:00,179 ‫پس بیا بفهمیم چطور میتونیم ‫از شر این مشکل خلاصشون کنیم. 490 00:20:04,049 --> 00:20:06,178 ‫پس داری بهم میگی «نیک» سر ‫سرمایه‌گذارهای ما کلاه گذاشته؟ 491 00:20:06,261 --> 00:20:08,856 ‫نه «مکس» دارم بهت میگم ‫اینطور به نظر میاد. 492 00:20:08,857 --> 00:20:10,048 ‫برام مهم نیست چطور به نظر میاد. 493 00:20:10,049 --> 00:20:12,307 ‫- باید بدونیم ینی چی. ‫- نه نیاز نیست. 494 00:20:12,308 --> 00:20:14,107 ‫چون در حال حاضر این یه حدس و گمانه. 495 00:20:14,143 --> 00:20:16,209 ‫اگه اثباتش کنیم اونموقع باید 496 00:20:16,245 --> 00:20:18,637 ‫- به سرمایه‌گذارهات اطلاع بدیم. ‫- پس اطلاع بده. 497 00:20:18,638 --> 00:20:20,550 ‫اگه اینکارو بکنیم کسب و کار ‫کل شرکتت متوقف میشه. 498 00:20:20,574 --> 00:20:23,008 ‫و اگه منم اینو مخفی نگه دارم ‫اونا فکر میکنن کار من بوده. 499 00:20:23,043 --> 00:20:24,776 ‫این بحث دیگه تمومه، باید... 500 00:20:24,811 --> 00:20:26,711 ‫تو باید آروم باشی، 501 00:20:26,747 --> 00:20:30,715 ‫و الان به ما گوش کنی، چون ‫ما یه راه حل داریم. 502 00:20:30,751 --> 00:20:32,851 ‫- خب چیه؟ ‫- بر اساس قراردادت، 503 00:20:32,886 --> 00:20:34,753 ‫میتونی سرمایه‌هاشون با سود 504 00:20:34,788 --> 00:20:36,654 ‫30% خریداری کنی. 505 00:20:36,810 --> 00:20:40,730 ‫اونا راضی میرن، و ما خودمون ‫اینو با هم حلش میکنیم. 506 00:20:40,731 --> 00:20:43,365 ‫حتی اگه فرضاً بتونیم همچین پولی جور کنیم، 507 00:20:43,401 --> 00:20:45,345 ‫اگه یه نفر قبل از ما بفهمه چی؟ 508 00:20:45,346 --> 00:20:47,224 ‫- کسی نمیفهمه. ‫- این نشد جواب. 509 00:20:47,248 --> 00:20:49,115 ‫- «مکس»... ‫- نه. 510 00:20:49,150 --> 00:20:51,217 ‫این اشتباه «نیکِ» نه من، 511 00:20:51,252 --> 00:20:52,819 ‫و فرد بیگناهه که میره پیش پلیس. 512 00:20:52,854 --> 00:20:54,821 ‫به من گوش کن، اگه تحویلش بدی، 513 00:20:54,856 --> 00:20:56,823 ‫میشی مثل یه آدم گناهکار ‫که ترسیده. 514 00:20:56,858 --> 00:20:58,958 ‫- خب ترسیدم. ‫- «مکس». 515 00:20:58,993 --> 00:21:03,596 ‫تو قبلاً به «مایک» اعتماد داشتی ‫حالا میخوام به من اعتماد کنی. 516 00:21:03,780 --> 00:21:06,781 ‫اگه پول این آدمارو بدیم؛ ‫فقط سه روز طول میکشه. 517 00:21:06,817 --> 00:21:08,750 ‫بعدش هیچ مشکلی برات پیش نمیاد. 518 00:21:11,895 --> 00:21:15,964 ‫باشه «هاروی» بهت اعتماد دارم. 519 00:21:19,770 --> 00:21:21,870 ‫خب طبق روش تو پیش رفتیم. 520 00:21:21,905 --> 00:21:25,173 ‫با «مکس» صحبت کردیم و ‫اتحادمونُ نشون دادیم. 521 00:21:25,209 --> 00:21:27,776 ‫بهتره نگی الان میخوای این ‫اتحادو از بین ببری. 522 00:21:27,811 --> 00:21:30,512 ‫فقط دارم میگم یه راه دیگه هم هست. 523 00:21:30,547 --> 00:21:33,279 ‫ما اون 50 میلیون ساختگیُ با ‫یه 50 میلیون واقعی 524 00:21:33,280 --> 00:21:35,811 ‫از جیب یه سرمایه‌دار واقعی ‫جایگزین میکنیم و کسی هم نمیفهمه. 525 00:21:35,812 --> 00:21:37,232 ‫خب تنها کاری که باید بکنیم 526 00:21:37,233 --> 00:21:39,247 ‫برای فرار از جرم، مرتکب جرم بشیم؟ 527 00:21:39,282 --> 00:21:40,316 ‫و دقیقاً این با کاری که تو داری 528 00:21:40,317 --> 00:21:40,839 ‫میکنی چه تفاوتی داره؟ 529 00:21:40,840 --> 00:21:42,772 ‫چون روش من توسط 530 00:21:42,808 --> 00:21:44,374 ‫متن قانون حمایت میشه. 531 00:21:44,409 --> 00:21:45,875 ‫باید 30 درصد سود روی چیزی 532 00:21:45,911 --> 00:21:47,610 ‫که ارزششو نداره هزینه کنیم. 533 00:21:47,646 --> 00:21:50,146 ‫اینکه نذاریم «مکس» به زندان ‫بره برای من ارزششو داره. 534 00:21:50,182 --> 00:21:51,581 ‫پس به جای اینکه با من مخالفت کنی، 535 00:21:51,616 --> 00:21:52,927 ‫چطوره فکر کنی از کجا 536 00:21:52,951 --> 00:21:54,228 ‫میتونیم اون پولُ جور کنیم؟ 537 00:22:02,134 --> 00:22:04,267 ‫«گوین اندروز». 538 00:22:04,303 --> 00:22:06,803 ‫تو باید همون یارویی باشی که ‫میخواد وکیل من بشه. 539 00:22:06,838 --> 00:22:08,238 ‫میبینم دوست دارین برین سر اصل مطلب. 540 00:22:08,449 --> 00:22:09,593 ‫تا حالا شنیدی میگن ‫زمان پوله؟ 541 00:22:09,617 --> 00:22:10,950 ‫خب من کلی ازش دارم. 542 00:22:10,985 --> 00:22:12,251 ‫چون اون یکیو هدر نمیدم. 543 00:22:12,286 --> 00:22:13,886 ‫پس دقیقاً چرا داری وقتتو 544 00:22:13,921 --> 00:22:15,955 ‫رو شرکتی به اسم «رند کالدور» هدر میدی؟ 545 00:22:15,990 --> 00:22:17,768 ‫میخوای در حالی که خودت ‫ناکار شدی اونارو ناکار کنی مگه نه؟ 546 00:22:17,792 --> 00:22:19,959 ‫این در مورد اونا نیست، ‫در مورد توئه. 547 00:22:19,994 --> 00:22:22,862 ‫مسیرهاتو تحت محاصره در آوردن. ‫دروازه‌های ورود به "لاگواردیا" رو از دادی. 548 00:22:22,897 --> 00:22:24,675 ‫و اگه فکر میکنی ایده «کالدور» که ادغام با 549 00:22:24,699 --> 00:22:26,132 ‫«دلتا» ست راه حل مشکلاتته، 550 00:22:26,167 --> 00:22:28,267 ‫پس تو آدمی نیستی که فکرشو میکردم. 551 00:22:28,302 --> 00:22:29,802 ‫باشه. 552 00:22:30,008 --> 00:22:31,452 ‫یه مورد بردار و درست حلش کن، 553 00:22:31,476 --> 00:22:33,176 ‫اونموقع بیا تو کسب و کار من. 554 00:22:33,211 --> 00:22:35,056 ‫من عادت ندارم سرپرستی ‫موکلهامو به کسی بگم. 555 00:22:35,080 --> 00:22:36,880 ‫تو قرار نیست تحویل بدی چون تو 556 00:22:36,915 --> 00:22:39,883 ‫رسماً وکیل من نیستی و این ‫هم تجارت نیست؛ موضوع شخصیه. 557 00:22:40,249 --> 00:22:42,261 ‫داری بهم میگی یه مشکل شخصیتو حل کنم، 558 00:22:42,285 --> 00:22:45,019 ‫اونم غیر رسمی، میشم شریک کسب و کارت؟ 559 00:22:45,054 --> 00:22:47,087 ‫- چرا باید همچین کاری بکنی؟ ‫- چون به کسی احتیاج دارم 560 00:22:47,123 --> 00:22:48,956 ‫که بتونه از پس هردو کار بر بیاد. 561 00:22:48,991 --> 00:22:50,769 ‫قبل از اینکه چیزی بگی، ‫اگه قبول کنی، 562 00:22:50,793 --> 00:22:53,227 ‫تو میشی طرف حساب من، نه ‫فقط یه دستیار یا یه همکار دیگه. 563 00:22:53,262 --> 00:22:55,296 ‫تو. 564 00:22:55,331 --> 00:22:58,265 ‫باشه، قبوله. 565 00:22:58,301 --> 00:23:00,801 ‫حالا تنها کاری که باید بکنید اینه ‫که بهم بگید چی نیاز دارید. 566 00:23:01,033 --> 00:23:03,167 ‫حقیقتش من وسط یه طلاق کثیف گیر کردم، 567 00:23:03,202 --> 00:23:05,903 ‫که حالا خیلی کثیف تر از ‫نبرد سرپرستی هم شده. 568 00:23:05,938 --> 00:23:07,705 ‫چندتا بچه و چند سالشونه؟ 569 00:23:07,740 --> 00:23:09,240 ‫فقط یکی. 570 00:23:09,275 --> 00:23:11,108 ‫و 185 سال سنشه. 571 00:23:19,321 --> 00:23:20,765 ‫«هاروی» میدونم داری میری بیرون، 572 00:23:20,789 --> 00:23:24,023 ‫- اما باید اینو ببینی. ‫- چیه؟ 573 00:23:24,059 --> 00:23:26,025 ‫- باورم نمیشه. ‫- میخوای چیکار کنی؟ 574 00:23:26,061 --> 00:23:27,794 ‫همون کاری که باید اول کار میکردم. 575 00:23:27,829 --> 00:23:32,532 ‫پای «سامانتا ویلر» از این پرونده بکشم بیرون. 576 00:23:33,196 --> 00:23:35,330 ‫چه غلطی کردی تو؟ 577 00:23:35,365 --> 00:23:38,599 ‫- فکر کنم «مکس» بهت زنگ زد؟ ‫- نه، اون یه نامه فرستاد به «دانا» 578 00:23:38,635 --> 00:23:41,803 ‫که قراره «نیک ترنر» رسماً ‫به عنوان مدیر اجرایی شرکت منصوب میشه 579 00:23:41,838 --> 00:23:43,416 ‫از اونجایی که «مکس» یه دفعه تصمیم گرفت ‫از شرکت بره. 580 00:23:43,440 --> 00:23:45,440 ‫در واقع، اون داره کنار میکشه 581 00:23:45,475 --> 00:23:46,975 ‫که وقت بیشتری با خانواده‌اش بگذرونه. 582 00:23:47,010 --> 00:23:48,910 ‫برام مهم نیست اون داره چیکار میکنه. 583 00:23:48,945 --> 00:23:51,312 ‫- میخوام بدونم تو چیکار کردی؟ ‫- کاری که تو نمیکردی و کردم. 584 00:23:51,348 --> 00:23:53,281 ‫- از موکل محافظت کردم. ‫- مزخرف نگو. 585 00:23:53,316 --> 00:23:55,984 ‫«مکس» قبول کرد که شرط بازخریدُ عمل کنیم. 586 00:23:56,019 --> 00:23:59,620 ‫و با این حال، با یه وکیل مدافع جنایی تماس گرفت. 587 00:23:59,656 --> 00:24:01,489 ‫- چی؟ ‫- اون وحشت کرد، 588 00:24:01,524 --> 00:24:02,702 ‫و قرار نبود دهنشو بسته نگهداره، 589 00:24:02,726 --> 00:24:05,026 ‫و موکل ما قرار بود از کار بیکار بشه. 590 00:24:05,061 --> 00:24:07,628 ‫و فکر کردی راه حل اینه که ‫خودت بندازیش بیرون؟ 591 00:24:07,664 --> 00:24:10,798 ‫جواب مثل همیشه محافظت از شرکت بوده و هست. 592 00:24:11,254 --> 00:24:13,854 ‫و این حقیقت که تمرکز تو بیشتر ‫روی محافظت از «مکس» به جای 593 00:24:13,890 --> 00:24:15,689 ‫موکل ما بوده دقیقاً به همین خاطر «رابرت» 594 00:24:15,725 --> 00:24:17,169 ‫ازم خواست به این قضیه ورود پیدا کنم. 595 00:24:17,193 --> 00:24:18,826 ‫چی؟ 596 00:24:18,861 --> 00:24:21,162 ‫من قصد نداشتم برای بهتر شدن ‫اوضاع بهت کمک کنم. 597 00:24:21,197 --> 00:24:25,065 ‫اون ازم خواست حواسم بهت باشه. 598 00:24:25,872 --> 00:24:27,605 ‫تو حق نداشتی 599 00:24:27,640 --> 00:24:29,240 ‫اون بچه‌رو مجبور کنی از ‫شرکت خودش خارج بشه. 600 00:24:29,275 --> 00:24:32,176 ‫- من مجبورش نکردم. ‫- مزخرفاتتو واسه خودت نگهدار. 601 00:24:32,212 --> 00:24:33,389 ‫تو بهم قول دادی دست به همچین 602 00:24:33,413 --> 00:24:34,779 ‫کاری نمیزنی، 603 00:24:34,814 --> 00:24:36,614 ‫از موکل من فاصله بگیر، 604 00:24:36,649 --> 00:24:39,417 ‫وگرنه دفعه بعد که خواستی ‫پشت سر من کاری بکنی، 605 00:24:39,452 --> 00:24:42,186 ‫اونوقت باید دنبال یه شغل دیگه بگردی. 606 00:24:47,001 --> 00:24:51,671 ‫اه ایناهاش، روز شما چطور بود شاه من؟ 607 00:24:51,706 --> 00:24:53,606 ‫راستش خیلی خوب نبود. 608 00:24:53,641 --> 00:24:56,442 ‫خب شاید من بتونم اضطرابتُ کم کنم. 609 00:24:56,478 --> 00:24:59,479 ‫«شیلا» وایسا، ‫باید با هم حرف بزنیم. 610 00:24:59,514 --> 00:25:01,147 ‫ای بابا، روز سختی داشتی. 611 00:25:01,182 --> 00:25:03,316 ‫میتونیم بعداً حرف بزنیم، الان... 612 00:25:03,351 --> 00:25:05,351 ‫من قائم مقام نیستم. 613 00:25:08,256 --> 00:25:09,689 ‫چی؟ 614 00:25:09,724 --> 00:25:11,224 ‫همونطور که گفتم رفتم پیش «هاروی». 615 00:25:11,259 --> 00:25:13,025 ‫قبلاً از اینکه بتونم حرفی بزنم، 616 00:25:13,061 --> 00:25:14,939 ‫اون گفت که این پستُ ‫به «رابرت» پیشنهاد کرده. 617 00:25:14,963 --> 00:25:17,897 ‫خب مگه بهش نگفتی این پستُ تو میخوای؟ 618 00:25:17,932 --> 00:25:20,633 ‫نگفتم این پستُ میخوام. 619 00:25:20,668 --> 00:25:24,771 ‫وایسا، پس به جای اینکه ‫برای حقت بجنگی، 620 00:25:24,806 --> 00:25:27,552 ‫تصمیم گرفتی در مورد گرفتنش ‫به من دروغ بگی؟ 621 00:25:27,553 --> 00:25:30,187 ‫- اه «شیلا» این منصفانه نیست. ‫- چطور تونستی بهم دروغ بگی؟ 622 00:25:30,222 --> 00:25:32,489 ‫نگفتم، اومدم اینجا حقیقتُ بهت بگم. 623 00:25:32,524 --> 00:25:34,002 ‫اما تو فکر کردی پستُ گرفتم، 624 00:25:34,026 --> 00:25:35,203 ‫و به نظر هم خیلی خوشحال میومدی. 625 00:25:35,227 --> 00:25:37,027 ‫اه خدای من. 626 00:25:37,062 --> 00:25:39,229 ‫واسه همین نمیتونستی سکس کنی، مگه نه؟ 627 00:25:39,264 --> 00:25:41,765 ‫آره. 628 00:25:42,415 --> 00:25:44,649 ‫آره، برای همین رفتم پیش ‫دکتر «لیپ شتز» تا در موردش حرف بزنم، 629 00:25:44,684 --> 00:25:46,317 ‫و میدونی چی بهم گفت؟ 630 00:25:46,353 --> 00:25:49,320 ‫اون بهم گفت که باید بپذیرم که تو منو دوست داری 631 00:25:49,356 --> 00:25:51,122 ‫و اینکه میتونم حقیقتُ بهت بگم. 632 00:25:51,157 --> 00:25:53,324 ‫من فکر میکنم به جای اینکه بذاری مشاورت 633 00:25:53,360 --> 00:25:55,093 ‫بهت بگه دنبال رؤیاهات نری، 634 00:25:55,128 --> 00:25:57,528 ‫شاید بهتر بود بری سمت دفتر «هاروی» 635 00:25:57,564 --> 00:25:58,941 ‫- وچیزی که مال تو بود و بگیری. ‫- «شیلا»، خواهش میکنم. 636 00:25:58,965 --> 00:26:00,231 ‫من تسلیم چیزی نشدم. 637 00:26:00,266 --> 00:26:02,333 ‫نمیخوام قائم مقام باشم. 638 00:26:02,369 --> 00:26:05,069 ‫حالا نه تنها داری به من دروغ میگی، 639 00:26:05,105 --> 00:26:09,040 ‫- بلکه داری به خودت دروغ میگی. ‫- نه، نمیگم. 640 00:26:09,075 --> 00:26:13,144 ‫نمیخوام قائم مقام باشم، و تو ‫بهم گفتی دوستم داری. 641 00:26:13,753 --> 00:26:15,653 ‫خب من همچین کسی هستم. 642 00:26:15,689 --> 00:26:18,723 ‫میتونی قبولش کنی میتونی قبول ‫نکنی اما چیزیو عوض نمیکنه. 643 00:26:29,478 --> 00:26:31,874 ‫و کاملاً قابل درکه که شما 644 00:26:31,875 --> 00:26:33,684 ‫نگران برادرتون باشید. 645 00:26:34,053 --> 00:26:35,786 ‫ولی... 646 00:26:35,822 --> 00:26:39,557 ‫چرا فکر میکنید اون داره به خودش دروغ میگه؟ 647 00:26:40,144 --> 00:26:42,211 ‫چون من برادرمو میشناسم، 648 00:26:42,246 --> 00:26:44,446 ‫و میدونم اون ترفیع مقامُ میخواست. 649 00:26:44,482 --> 00:26:47,016 ‫و نمیتونم تحمل کنم نمیره سراغش، 650 00:26:47,051 --> 00:26:50,486 ‫چون فقط یه کله کدو باعث ‫شد اعتماد به نفسش از بین بره. 651 00:26:50,521 --> 00:26:53,489 ‫و این کله کدو دقیقاً کی باشن؟ 652 00:26:53,524 --> 00:26:58,260 ‫بهت میگم کیه، مادرشه. 653 00:26:58,484 --> 00:27:00,884 ‫اه منو ببخشید، اما به نظر شما 654 00:27:00,919 --> 00:27:02,185 ‫مادر اون، مادر شما نمیشه؟ 655 00:27:02,221 --> 00:27:05,856 ‫خب آره ولی... 656 00:27:05,891 --> 00:27:07,168 ‫خب این درمورد من نیست ‫من فقط میخوام... 657 00:27:07,192 --> 00:27:09,726 ‫اه خدای من شما «شیلا» هستید. 658 00:27:09,762 --> 00:27:11,239 ‫باورم نمیشه متوجه نشدم. 659 00:27:11,263 --> 00:27:13,130 ‫متأسفم، اما پشت تلفن بهتون گفتم. 660 00:27:13,165 --> 00:27:15,143 ‫اصلاً درست نیست بدون ‫اجازه «لوئیس» شمارو ببینم. 661 00:27:15,167 --> 00:27:17,100 ‫اصلاً اخلاقیات شما برام مهم نیست. 662 00:27:17,136 --> 00:27:19,970 ‫- معذرت میخوام؟ ‫- مزخرفاتو بس کن «لیپ شتز». 663 00:27:20,005 --> 00:27:22,773 ‫بعد از اینکه «زین» شد قائم مقام ‫«لوئیس» اومد پیش تو، 664 00:27:22,808 --> 00:27:25,570 ‫و به جای اینکه اونو تشویق کنی ‫تا مقامو پس بگیره، 665 00:27:25,571 --> 00:27:28,205 ‫- تو اعتماد به نفسشو از بین بردی. ‫- همــ. 666 00:27:31,544 --> 00:27:34,044 ‫جالبه که تصور میکنید من هستم که 667 00:27:34,080 --> 00:27:36,747 ‫دارم اعتماد به نفسشو میگیرم، چون ‫تنها دورانی که 668 00:27:36,782 --> 00:27:39,016 ‫«لوئیس» در زندگیش ‫شکستی خورده زمانی بوده 669 00:27:39,051 --> 00:27:42,052 ‫که در کنار شما بوده، ‫که شامل همین مورد 670 00:27:42,088 --> 00:27:43,853 ‫زمانی که سعی کرد حقیقتو به شما بگه ولی نتونست 671 00:27:43,854 --> 00:27:46,355 ‫چون میترسید شما چطور بهش نگاه میکنید. 672 00:27:46,390 --> 00:27:47,910 ‫اصلاً اینا ینی چی؟ 673 00:27:48,379 --> 00:27:51,480 ‫ینی، همونقدری که فکر میکنید ‫اونو میشناسید، 674 00:27:51,516 --> 00:27:53,115 ‫شاید اون شمارو بهتر بشناسه. 675 00:27:53,151 --> 00:27:56,185 ‫چون «لوئیس» نمیخواد قائم مقام باشه. 676 00:27:56,221 --> 00:27:57,520 ‫و به جای اینکه باورش کنید، 677 00:27:57,555 --> 00:28:01,357 ‫فقط میتونید این اعتراف رو ‫به عنوان بزدلی ببینید. 678 00:28:03,795 --> 00:28:07,230 ‫اما من نمیفهمم. 679 00:28:07,265 --> 00:28:08,764 ‫یه زمانی میخواست قائم مقام بشه. 680 00:28:08,800 --> 00:28:09,877 ‫حالا چرا باید نظرشو عوض کنه؟ 681 00:28:09,901 --> 00:28:14,270 ‫چون مردم از سنگ ساخته نشدن. 682 00:28:14,305 --> 00:28:18,774 ‫و حدس میزنم یه چیزی جای 683 00:28:18,810 --> 00:28:21,344 ‫قائم مقامیو در خواسته‌های قلبیش گرفته. 684 00:28:21,379 --> 00:28:23,412 ‫- یه بچه. ‫- نه «شیلا». 685 00:28:23,448 --> 00:28:25,181 ‫عشق. 686 00:28:25,216 --> 00:28:27,884 ‫و فکر نکنم نیاز داشته باشید بهتون بگم 687 00:28:27,919 --> 00:28:31,821 ‫«لوئیس لیت» هرکاری از دستش ‫برمیاد میکنه تا عشقشو از دست نده. 688 00:28:36,981 --> 00:28:39,615 ‫میدونی من در مورد «دانا پالسن» افسانه‌ای شنیده بودم 689 00:28:39,650 --> 00:28:42,251 ‫- خیلی قبلتر از زمانی که به اینجا برسم. ‫- خب چه جالب. 690 00:28:42,286 --> 00:28:44,119 ‫چون من از تو چیزی نشنیده بودم. 691 00:28:44,155 --> 00:28:46,099 ‫چون من اینطوری میخوام، اما تو ‫میخوای مشهور باشی. 692 00:28:46,123 --> 00:28:47,956 ‫و باید بهت بگم. 693 00:28:47,992 --> 00:28:51,660 ‫واقعیت خیلی مأیوس کننده‌تر از افسانه‌ست. 694 00:28:51,696 --> 00:28:53,862 ‫- معذرت میخوام؟ ‫- من با «هاروی» به مشکل خوردم 695 00:28:53,898 --> 00:28:55,798 ‫چون تو میخواستی اون با «مکس» به مشکل بخوره. 696 00:28:55,833 --> 00:28:57,210 ‫دقیقاً همینطوره، اون باید بدونه 697 00:28:57,234 --> 00:28:59,001 ‫کی پشت سرش داره فعالیت میکنه. 698 00:28:59,036 --> 00:29:00,002 ‫و من هم باید بهش بگم دقیقاً 699 00:29:00,037 --> 00:29:02,037 ‫جلوی روش چه اتفاقاتی داره میافته. 700 00:29:02,073 --> 00:29:03,417 ‫اه پس ناراحتی چون من ‫تورو زدمت زمین؟ 701 00:29:03,441 --> 00:29:06,075 ‫ناراحتم چون اگه با من مشکلی داری، 702 00:29:06,110 --> 00:29:08,243 ‫باید بیای پیش من نه ‫اینکه منو دور بزنی. 703 00:29:08,279 --> 00:29:08,977 ‫مثل وقتی که تو در مورد صورت 704 00:29:09,013 --> 00:29:10,746 ‫هزینه‌هات منو بوسیله «رابرت» پیچوندی؟ 705 00:29:10,781 --> 00:29:12,554 ‫پس قضیه از این قراره. 706 00:29:12,555 --> 00:29:15,122 ‫نه، این درمورد رفتار تو با «هاروی» 707 00:29:15,158 --> 00:29:17,491 ‫و «الکس» و من و تقریباً صدتا چیز دیگه 708 00:29:17,527 --> 00:29:18,570 ‫که بهم میگه تو به هیچ کس 709 00:29:18,594 --> 00:29:20,361 ‫به غیر از خودت اهمیت نمیدی. 710 00:29:20,396 --> 00:29:22,107 ‫اگه واقعاً اینطور فکر میکنی پس ‫هیچی در مورد من نمیدونی، 711 00:29:22,131 --> 00:29:24,031 ‫و یه چیز دیگه هم بگم. 712 00:29:24,067 --> 00:29:28,002 ‫اینکه یواشکی در موردم تحقیق ‫کنی قرار نیست جواب سؤالاتتو بده. 713 00:29:28,037 --> 00:29:30,378 ‫آره، میدونستم داشتی اینکارو میکردی. 714 00:29:30,379 --> 00:29:31,711 ‫و اگه تو در مورد 715 00:29:31,747 --> 00:29:33,258 ‫اینکه کی هستی صادق بودی ‫مجبور نمیشدم. 716 00:29:33,282 --> 00:29:34,659 ‫میخوای در موردم چیزی بدونی؟ 717 00:29:34,683 --> 00:29:36,461 ‫- پس زودباش بپرس. ‫- و از کجا بدونم 718 00:29:36,485 --> 00:29:37,918 ‫چیزی که میگی جواب صادقانه توئه؟ 719 00:29:37,953 --> 00:29:40,253 ‫چون من الان بخشی از این تیم هستم، 720 00:29:40,289 --> 00:29:41,599 ‫چه باور کن چه نکنی، 721 00:29:41,623 --> 00:29:44,124 ‫منافع این تیم هدف اصلی منه. 722 00:29:44,159 --> 00:29:46,192 ‫خب، روش جالبی برای اثبات این در پیش گرفتی. 723 00:29:46,228 --> 00:29:48,428 ‫چون تا اونجایی که من میدونم ‫«هاروی» شرکته، 724 00:29:48,463 --> 00:29:50,997 ‫و به نظر نمیاد اصلاً هواشو داشته باشی. 725 00:30:03,355 --> 00:30:05,022 ‫از مراسم لذت میبرین؟ 726 00:30:05,057 --> 00:30:07,324 ‫کاملاً همینطوره شما چطور؟ 727 00:30:07,359 --> 00:30:08,892 ‫صادقانه بگم خانم «اندروز»، 728 00:30:08,928 --> 00:30:09,938 ‫اگه این یه مراسم موزیکال 729 00:30:09,962 --> 00:30:11,895 ‫درجه دوم هم بود بازم لذت میبردم. 730 00:30:11,931 --> 00:30:13,664 ‫شما کی هستید و اینجا چیکار دارید؟ 731 00:30:13,699 --> 00:30:15,165 ‫من از طرف همسر شما اینجام. 732 00:30:15,201 --> 00:30:17,000 ‫پس میتونید برگردید و مستقیم برید بیرون 733 00:30:17,036 --> 00:30:19,603 ‫چون نمیتونید بدون حضور وکیلم ‫با من صحبت کنید. 734 00:30:19,638 --> 00:30:22,673 ‫و اگه من وکیلشون بودم درست بود، ‫ولی نیستم. 735 00:30:23,004 --> 00:30:26,409 ‫و این شوهر بزودی سابقم ‫چی بهتون گفته؟ 736 00:30:26,410 --> 00:30:28,043 ‫که هر مشکلی داشتید 737 00:30:28,078 --> 00:30:30,278 ‫باعث شد فقط برای عصبانی کردن همسرتون 738 00:30:30,314 --> 00:30:33,115 ‫نقاشی با ارزش "رنوار" رو به کاخ ‫متروپولیتان اوپرا اجاره بدید. 739 00:30:33,150 --> 00:30:35,017 ‫شانس آورد آتیشش نزدم. 740 00:30:35,052 --> 00:30:38,020 ‫در هر صورت، من اینجام تا قانعتون ‫کنم پسش بگیرید. 741 00:30:38,055 --> 00:30:40,989 ‫حالا، چی لازم هست تا شما ‫دوباره برگردید به تیم؟ 742 00:30:43,334 --> 00:30:45,634 ‫یه ویلا در بوردو، تمیز و یک دست. 743 00:30:45,669 --> 00:30:48,203 ‫و اصلاً نمیخوام نگران پرداخت مالیاتش باشم. 744 00:30:48,239 --> 00:30:50,372 ‫- این درخواست بزرگیه. ‫- و یه نقاشی گرونقیمت 745 00:30:50,408 --> 00:30:52,174 ‫هست که هیچ علاقه‌ای بهش ندارم، 746 00:30:52,209 --> 00:30:54,254 ‫و‌ نمیتونه بدون اینکه در چشم کسایی که 747 00:30:54,278 --> 00:30:57,379 ‫باهاشون تجارت میکنه یه عوضی به نظر بیاد، برگرده. 748 00:30:57,819 --> 00:30:59,218 ‫چیه؟ 749 00:30:59,253 --> 00:31:00,564 ‫حالا میفهمم چرا اهمیتی نمیدین 750 00:31:00,588 --> 00:31:02,154 ‫وکیلتون اینجا باشه یا نباشه. 751 00:31:02,190 --> 00:31:03,956 ‫پس قبوله؟ 752 00:31:09,211 --> 00:31:11,311 ‫باید صحبت کنیم. 753 00:31:11,347 --> 00:31:12,946 ‫بهم نگو «هاروی» اومد پیشت. 754 00:31:12,982 --> 00:31:15,511 ‫- البته که اومد. ‫- دقیقاً چی بهت گفت؟ 755 00:31:16,880 --> 00:31:18,446 ‫نیومدم در مورد چیزی که گفت حرف بزنم. 756 00:31:18,481 --> 00:31:20,381 ‫اومدم در مورد کاری که تو میکنی صحبت کنم. 757 00:31:20,417 --> 00:31:22,450 ‫دقیقاً همون کاریو میکنم که تو ازم خواستی. 758 00:31:22,485 --> 00:31:25,219 ‫ازت خواستم بهش کمک کنی نه ‫اینکه عصبانیش کنی. 759 00:31:25,255 --> 00:31:26,688 ‫ازم خواستی موکلشو نجات بدم. 760 00:31:26,723 --> 00:31:27,989 ‫بهای کار همینه، 761 00:31:28,024 --> 00:31:30,258 ‫و از کی تا حالا برات ‫مهمه کسیو عصبانی کردم یا نه؟ 762 00:31:30,293 --> 00:31:31,871 ‫از وقتی که ازم قول گرفتی ‫اسمتو بزنم 763 00:31:31,895 --> 00:31:32,895 ‫رو اون دیوار کناری. 764 00:31:32,929 --> 00:31:34,228 ‫چون اگه اینکارو بکنی، 765 00:31:34,264 --> 00:31:35,964 ‫«هاروی» هر کاری از دستش برمیاد 766 00:31:35,999 --> 00:31:38,297 ‫انجام میده تا نذاره اسمت ‫هرگز روی هیچ دیواری بره. 767 00:31:38,298 --> 00:31:40,097 ‫تو ازم خواستی انجامش بدم «رابرت». 768 00:31:40,133 --> 00:31:43,334 ‫نمیتونم جبرانش کنم حالا ‫میخوای چیکار کنم؟ 769 00:31:43,369 --> 00:31:46,203 ‫به «هاروی» نشون بده ‫در تو چی دیدم. 770 00:31:46,239 --> 00:31:49,807 ‫هر اتفاقی که توی مسیر بیافته، ‫وقتی مجبور میشی تصمیمی بگیری، 771 00:31:49,842 --> 00:31:52,176 ‫هرگز نباید اونو ناامید بکنی. 772 00:32:03,736 --> 00:32:05,402 ‫من مزاحم شدم؟ 773 00:32:05,437 --> 00:32:07,104 ‫«شیلا» اینجا چیکار میکنی؟ 774 00:32:07,139 --> 00:32:10,007 ‫خب متوجه شدم که ، ام... 775 00:32:10,042 --> 00:32:13,443 ‫اخیراً خیلی به دفتر من ‫میومدی، 776 00:32:13,479 --> 00:32:17,114 ‫اما من خیلی وقته به دفتر تو نیومدم. 777 00:32:17,149 --> 00:32:20,450 ‫خب، میدونم این دفتری نیست که تو، اه... 778 00:32:20,486 --> 00:32:21,852 ‫برای من میخواستی. 779 00:32:21,887 --> 00:32:24,888 ‫این دفتر بی نقصیه «لوئیس». 780 00:32:24,924 --> 00:32:29,293 ‫و تو یه آدم بی نظیری هستی. 781 00:32:29,817 --> 00:32:31,550 ‫و متأسفم اگه کاری کردم که باعث شد 782 00:32:31,585 --> 00:32:34,019 ‫احساس متفاوتی داشته باشی. 783 00:32:34,054 --> 00:32:35,487 ‫پس فکر نمیکنی ضعیف هستم 784 00:32:35,523 --> 00:32:37,222 ‫اینکه نمیخوام قائم مقام باشم؟ 785 00:32:37,258 --> 00:32:39,892 ‫نه فکر نمیکنم. 786 00:32:39,927 --> 00:32:41,260 ‫و دلیل اینکه خیلی ناراحت شدم 787 00:32:41,295 --> 00:32:43,162 ‫این نبود که فکر میکردم تو ضعیف هستی. 788 00:32:43,197 --> 00:32:46,031 ‫به این خاطر بود که «هاروی و رابرت زین» 789 00:32:46,066 --> 00:32:49,802 ‫اینقدر برات ارزش قائل نبودن ‫که نظر تورو بشنون. 790 00:32:50,281 --> 00:32:51,458 ‫- نه قائل نبودن. ‫- و مهمتر از اون، 791 00:32:51,482 --> 00:32:53,649 ‫خیلی خوشحال بودی که بری ‫و نظرتو بگی. 792 00:32:53,684 --> 00:32:57,253 ‫- بله، همینطوره. ‫- خب چه اتفاقی افتاد؟ 793 00:32:57,288 --> 00:33:01,490 ‫- رفتم «هاروی» ببینم. ‫- و بعدش؟ 794 00:33:01,525 --> 00:33:04,026 ‫اون حتی یه دقیقه از وقت ‫روزشو بهم نداد. 795 00:33:04,061 --> 00:33:06,028 ‫خب «لوئیس»، قصد ندارم ‫تو رو تحریک کنم. 796 00:33:06,226 --> 00:33:07,504 ‫چون دارم بهت میگم، اصلاً نمیخوام 797 00:33:07,528 --> 00:33:09,194 ‫تو قائم مقام باشی. 798 00:33:09,229 --> 00:33:10,340 ‫نه منم نمیخوامش ولی چیزی که لازم دارم 799 00:33:10,364 --> 00:33:12,297 ‫این حق مشترک که با من 800 00:33:12,332 --> 00:33:14,032 ‫مثل خودشون رفتار کنند. 801 00:33:14,068 --> 00:33:17,102 ‫پس میخوای چیکار کنی؟ 802 00:33:17,137 --> 00:33:18,415 ‫خب اولین کاری که باید بکنیم 803 00:33:18,439 --> 00:33:19,171 ‫اینه که الان بریم خونه و 804 00:33:19,206 --> 00:33:21,339 ‫کاری که دیروز نشد انجام بدیم. 805 00:33:21,375 --> 00:33:23,942 ‫بعد فردا، اول وقت میرم به «رابرت زین» و 806 00:33:23,977 --> 00:33:26,812 ‫«هاروی اسپکتر» میگم که سه تا ‫اسم روی اون دیوار هست. 807 00:33:26,847 --> 00:33:29,614 ‫و یکیشون سزوارا یکم احترامه. 808 00:33:31,552 --> 00:33:33,218 ‫باشه. 809 00:33:33,253 --> 00:33:36,621 ‫پیام مرموزتو دریافت کردم. 810 00:33:37,443 --> 00:33:38,557 ‫چه خبر شده؟ 811 00:33:39,163 --> 00:33:41,130 ‫در مورد «سامانتا» چیزی فهمیدی؟ 812 00:33:41,165 --> 00:33:43,098 ‫- فهمید. ‫- تو اینجا چیکار میکنی؟ 813 00:33:43,134 --> 00:33:44,582 ‫اون اینجاست چون مثل تو، 814 00:33:44,583 --> 00:33:47,350 ‫منم کلی اطلاعات متضاد دارم. 815 00:33:47,386 --> 00:33:48,429 ‫اون تنها کسیه که میدونم 816 00:33:48,453 --> 00:33:52,422 ‫با «سامانتا» برخورد مستقیم داشته. 817 00:33:52,457 --> 00:33:54,057 ‫خب؟ 818 00:33:54,092 --> 00:33:56,493 ‫مردم یا دوستش دارن ‫یا ازش میترسن. 819 00:33:56,528 --> 00:33:58,473 ‫اما هرکسی که ازش استفاده کرده ‫یه چیزیو گفته. 820 00:33:58,497 --> 00:34:00,463 ‫کارش به شدت عالیه. 821 00:34:00,499 --> 00:34:03,199 ‫و زمانی که شرایط بحرانی شد ‫تو اونو طرف خودت لازم داری. 822 00:34:03,235 --> 00:34:05,468 ‫به نظرت اون طرف ماست؟ 823 00:34:05,504 --> 00:34:07,370 ‫فکر کنم این بستگی داره که 824 00:34:07,406 --> 00:34:09,672 ‫«رابرت و هاروی» طرف هم باشن یا نه. 825 00:34:24,535 --> 00:34:25,696 ‫میدونم حوصله نداری. 826 00:34:26,104 --> 00:34:28,185 ‫میخواستم توضیح بدم ‫چه اتفاقی برای «مکس لادن» افتاد. 827 00:34:28,311 --> 00:34:29,947 ‫میدونم چه اتفاقی افتاد، تو ازش اخاذی کردی. 828 00:34:29,948 --> 00:34:33,383 ‫- ازش اخاذی نکردم. ‫- پس چیکار کردی؟ 829 00:34:33,419 --> 00:34:36,186 ‫از خودم پرسیدم اصلاً چرا «نیک» 830 00:34:36,221 --> 00:34:38,822 ‫همچین کاریو با «مکس» کرده؟ ‫اون احمق نیست. 831 00:34:39,204 --> 00:34:40,437 ‫حتماً باید حواسش پرت شده باشه. 832 00:34:40,472 --> 00:34:41,972 ‫چه فرقی میکنه؟ 833 00:34:42,007 --> 00:34:43,940 ‫فرقش اینجاست که «مکس» 834 00:34:43,976 --> 00:34:46,176 ‫سرش گرم خواهرش بود که سرطان داره. 835 00:34:46,211 --> 00:34:48,345 ‫پس یکم پارتی بازی کردم و براش آزمایش ‫دست و پا کردم، 836 00:34:48,380 --> 00:34:50,714 ‫و اون کاملاً راضی بود تا کنار بکشه. 837 00:34:50,749 --> 00:34:53,884 ‫باشه، پس تو اونطور که فکر میکردم ‫از اونجا پرتش نکردی بیرون. 838 00:34:53,919 --> 00:34:55,252 ‫چی باعث میشه «نیک ترنر» دوباره 839 00:34:55,287 --> 00:34:57,120 ‫مارو تو همچین شرایطی قرار نده؟ 840 00:34:57,156 --> 00:34:58,366 ‫با روش تو چی جلوشُ میگرفت؟ 841 00:34:58,390 --> 00:35:00,023 ‫«مکس» جلوشُ میگرفت. 842 00:35:00,058 --> 00:35:02,592 ‫برای همین میخواستم ازش حمایت کنم. 843 00:35:02,628 --> 00:35:06,062 ‫خب، این «مکس» نیست ‫اما شاید کارو راه بندازه. 844 00:35:12,694 --> 00:35:14,627 ‫بذار حدس بزنم، میخوای خودت اینکارو بکنی. 845 00:35:14,662 --> 00:35:17,697 ‫نه نمیخوام، اون موکل توئه، تو انجامش بده. 846 00:35:17,732 --> 00:35:19,765 ‫مگه اینکه بخوای دستاتو بگیرم. 847 00:35:21,502 --> 00:35:23,569 ‫کاملاً مطمئنم میتونم از پس این بربیام. 848 00:35:26,541 --> 00:35:28,341 ‫کارت خوب بود «سامانتا». 849 00:35:30,511 --> 00:35:32,511 ‫فقط میخوام بخشی از تیم باشم. 850 00:35:35,917 --> 00:35:38,784 ‫میدونی اینجا واقعاً داره جمع و جور میشه. 851 00:35:38,820 --> 00:35:41,287 ‫از آخرین باری که دیدش ‫خیلی تفاوتی نکرده. 852 00:35:41,322 --> 00:35:43,923 ‫میدونم، فقط فکر کردم تو یه هنرمند بدرد نخور باشی، 853 00:35:43,958 --> 00:35:45,725 ‫و شاید ازم سپاسگذار بشی که 854 00:35:45,760 --> 00:35:47,827 ‫یکم از تعریف و تمجید کنم. 855 00:35:48,454 --> 00:35:50,654 ‫- معذرت میخوام؟ ‫- باشه، هرطور میلته. 856 00:35:50,690 --> 00:35:52,568 ‫مزخرفاتو خلاصه میکنیم در مورد بخشی صحبت 857 00:35:52,592 --> 00:35:55,125 ‫میکنیم که سعی کردی برای ‫هزینه‌های اینجا سر سهامدارانت کلاه بذاری. 858 00:35:55,161 --> 00:35:56,471 ‫- من... ‫- و قبل از اینکه بخوای 859 00:35:56,495 --> 00:35:58,429 ‫در موردش بهم دروغ بگی، 860 00:35:58,464 --> 00:36:01,165 ‫چطوره ازم تشکر کنی که تورو ‫از این قضیه خلاص کردم؟ 861 00:36:01,200 --> 00:36:03,300 ‫- برام بودجه جدید پیدا کردی؟ ‫- آره. 862 00:36:03,336 --> 00:36:05,369 ‫البته برای اینکه اینکارو بکنم، ‫مجبور شدم به بانک 863 00:36:05,404 --> 00:36:08,405 ‫اجازه بدم طرح IPO تو ورود پیدا کنه. ‫- من طرح IPO ندارم. ‫(عرضه سهام اولیه: فرآیند ورود شرکت های سهامی خاص به بازار سرمایه) 864 00:36:08,441 --> 00:36:10,908 ‫الان که داری. 865 00:36:10,943 --> 00:36:13,077 ‫میفهمم. 866 00:36:13,112 --> 00:36:14,690 ‫به محض اینکه سهام ما در معرض ‫عموم قرار گرفت، یه هیئت تصمیم گیری میان، 867 00:36:14,714 --> 00:36:17,014 ‫و به تمام سوابق من دسترسی پیدا میکنن. 868 00:36:17,049 --> 00:36:19,127 ‫که امیدوارم از شکستن قانون لذت برده باشی، 869 00:36:19,151 --> 00:36:21,719 ‫چون قرار نیست دوباره اتفاق بیافته. 870 00:36:21,754 --> 00:36:24,154 ‫و اگه بگم نه یا اخراجت کنم چی؟ 871 00:36:24,190 --> 00:36:25,990 ‫خب اونوقت سر از زندون در میاری، 872 00:36:26,025 --> 00:36:29,817 ‫و که تو 99% پرونده‌های اینچنینی اتفاق میافته. 873 00:36:29,818 --> 00:36:31,159 ‫چه اتفاقی برای اون ‫1 درصد باقی مونده میافته؟ 874 00:36:31,160 --> 00:36:34,095 ‫داری بهش نگاه میکنی، و باور کن «نیک». 875 00:36:34,130 --> 00:36:37,198 ‫کسی که میتونه کار منو بکنه، ‫تو اونو طرف خودت لازمش داری. 876 00:36:41,771 --> 00:36:43,804 ‫باهات تماس میگیرم. 877 00:36:49,288 --> 00:36:52,623 ‫«هاروی»، شبیه گربه‌ای شدی که ‫قناریُ لقمه چپ کرده. 878 00:36:52,658 --> 00:36:54,825 ‫بیشتر شبیه مردی که ‫ترتیب کارهارو داد. 879 00:36:54,861 --> 00:36:57,294 ‫- پس تمومش کردی؟ ‫- «سامانتا» تمومش کرد. 880 00:36:57,330 --> 00:36:59,730 ‫- این یعنی مشکلی نداریم. ‫- یعنی دفعه بعد که 881 00:36:59,765 --> 00:37:01,376 ‫خواستی نگران حل مشکل موکلهام باشی، 882 00:37:01,400 --> 00:37:03,534 ‫بیا تو روی خودم بگو. 883 00:37:03,569 --> 00:37:05,169 ‫منصفانه‌ست. 884 00:37:05,204 --> 00:37:07,271 ‫و «سامانتا» چطوره؟ ‫باهاش مشکلی نداری؟ 885 00:37:07,306 --> 00:37:09,940 ‫هنوز علاقه ندارم باهاش ‫به جشن تولد برم، 886 00:37:09,976 --> 00:37:14,011 ‫ولی آره اعتراف میکنم، دارم متوجه ‫میشم تو در موردش چی دیدی. 887 00:37:14,046 --> 00:37:16,280 ‫خب من به همین امیدوار بودم. 888 00:37:16,315 --> 00:37:19,283 ‫که یعنی میتونم بهت بگم ‫به چی امیدوارم. 889 00:37:19,318 --> 00:37:23,883 ‫چی شده؟ چی بهم نگفتی؟ 890 00:37:23,884 --> 00:37:26,218 ‫که اسم اون میره روی دیوار. 891 00:37:26,253 --> 00:37:29,221 ‫و قبل از اینکه چیزی بگی ‫من بهش قول دادم. 892 00:37:29,256 --> 00:37:30,722 ‫- گوش کن «رابرت»... ‫- هرچی که 893 00:37:30,758 --> 00:37:32,569 ‫شما قراره بهم بگید بهتره بذارید برای بعد، 894 00:37:32,593 --> 00:37:34,037 ‫چون سه نفر ما قراره همین ‫الآن درمورد 895 00:37:34,061 --> 00:37:35,627 ‫یه مسئله‌ای با هم صحبت کنیم. 896 00:37:35,662 --> 00:37:37,507 ‫- چه خبر شده «لوئیس»؟ ‫- بهت میگم چه خبر شده. 897 00:37:37,531 --> 00:37:40,209 ‫شما دو نفر تصمیم گرفتید کی این شرکتو اداره کنه 898 00:37:40,210 --> 00:37:41,843 ‫بدون اینکه منو توی مکالمه دخیل کنید. 899 00:37:41,879 --> 00:37:44,112 ‫درمورد چی حرف میزنی؟ تو توافق امضا کردی. 900 00:37:44,148 --> 00:37:45,080 ‫توافقی که شما طراحی کردید، 901 00:37:45,115 --> 00:37:47,115 ‫و فقط انتظار داشتید من باهاش موافق باشم. 902 00:37:47,151 --> 00:37:48,662 ‫داری میگی میخوای قائم مقام باشی؟ 903 00:37:48,686 --> 00:37:50,052 ‫نه «رابی». 904 00:37:50,087 --> 00:37:53,021 ‫اما تو اینو نمیتونی بفهمی چون ‫هیچوقت ازم نپرسیدی، 905 00:37:53,057 --> 00:37:54,890 ‫و من قرار نیست چون اسمم 906 00:37:54,925 --> 00:37:56,825 ‫آخر میاد نقش یه مزاحم ایفا کنم. 907 00:37:56,826 --> 00:37:58,902 ‫کسی به تو به چشم ‫مزاحم نگاه نمیکنه «لوئیس». 908 00:37:58,903 --> 00:38:00,569 ‫اه جدی؟ 909 00:38:00,605 --> 00:38:02,449 ‫چون اگه بخاطر من نبود تو اینجا نبودی، 910 00:38:02,473 --> 00:38:06,108 ‫و اگه بخاطر من نبود اصلاً ‫شرکتی هم نداشتی. 911 00:38:06,144 --> 00:38:08,177 ‫من تن لش جفتتونُ نجات دادم، 912 00:38:08,212 --> 00:38:10,012 ‫و نه تنها به این فکر نکردید از ‫من تشکر کنید، 913 00:38:10,048 --> 00:38:13,949 ‫تا اونجایی که میدونم، حتی ‫کاری که کردمو حسابم نکردید. 914 00:38:13,985 --> 00:38:15,885 ‫حالا منم به اندازه شما شریک هستم، 915 00:38:15,920 --> 00:38:18,521 ‫و اصلاً نمیخوام دیگه اینو بهتون یادآوری کنم. 916 00:38:18,556 --> 00:38:21,123 ‫پس دفعه بعد اگه خواستید تصمیمی بگیرید آقایون، 917 00:38:21,159 --> 00:38:23,359 ‫بهتره یه صندلی روی اون میز واسه من عقب بکشید، 918 00:38:23,394 --> 00:38:27,196 ‫یا به خدا قسم میخورم، همه‌چیزو ‫به دو نیم تقسیم میکنم. 919 00:38:27,231 --> 00:38:29,432 ‫سؤالی هست؟ 920 00:38:30,389 --> 00:38:32,322 ‫نه «لوئیس» سؤالی نیست. 921 00:38:33,679 --> 00:38:35,926 ‫خوبه. 922 00:38:40,899 --> 00:38:42,177 ‫به نظر فقط تو نیستی که باید 923 00:38:42,201 --> 00:38:43,900 ‫باهاش خوب بشم. 924 00:38:43,936 --> 00:38:45,335 ‫قبل از اینکه اینطوری بیاد 925 00:38:45,371 --> 00:38:47,004 ‫اینجا شما در مورد چی حرف میزدید؟ 926 00:38:47,039 --> 00:38:49,639 ‫مهم نیست، چیزی که مهمه 927 00:38:49,675 --> 00:38:52,709 ‫اینه که حالا «لوئیسُ» چیکارش کنیم؟ 928 00:38:59,196 --> 00:39:01,964 ‫- دخترای قشنگین. ‫- اونا با مادرشون رفتن. 929 00:39:01,999 --> 00:39:03,365 ‫خب پدرشون که 930 00:39:03,401 --> 00:39:05,067 ‫رفته دنبال خطوط هوایی استاربورن. 931 00:39:05,102 --> 00:39:07,970 ‫- از کجا شنیدی؟ ‫- فرض میکنم گفتی بله. 932 00:39:08,005 --> 00:39:11,907 ‫- و اگه بگم بله؟ ‫- اگه جای تو بودم، دست برمیداشتم. 933 00:39:11,942 --> 00:39:14,343 ‫و اگه جای خودم بودم میگفتم ‫تو فقط داری اینو میگی 934 00:39:14,378 --> 00:39:15,778 ‫چون اونا قبلاً موکلای تو بودن، 935 00:39:15,813 --> 00:39:17,044 ‫از اینکه قراره موکل من بشن 936 00:39:17,045 --> 00:39:18,511 ‫اصلاً خوشت نمیاد. 937 00:39:18,546 --> 00:39:21,013 ‫اینو میگم چون «گوین اندروز» 938 00:39:21,049 --> 00:39:22,726 ‫خیلی بیشتر از اونیه که دیدی، 939 00:39:22,750 --> 00:39:24,450 ‫طرف ارزش دردسرشو نداره. 940 00:39:24,485 --> 00:39:26,419 ‫چجور دردسری؟ 941 00:39:26,454 --> 00:39:29,889 ‫بذار فقط بگم، آدمی با سابقه تو 942 00:39:29,924 --> 00:39:31,357 ‫باید خیلی مراقب باشه با کی 943 00:39:31,392 --> 00:39:33,492 ‫رخت خوابشو شریک میشه. 944 00:39:33,528 --> 00:39:35,272 ‫واسه چه کوفتی داشتی سوابق منو بررسی میکردی؟ 945 00:39:35,296 --> 00:39:37,496 ‫من کاریو کردم که تو باید با اون میکردی. 946 00:39:37,532 --> 00:39:39,198 ‫پس بهم بگو در مورد چی حرف میزنی، 947 00:39:39,233 --> 00:39:41,333 ‫یا از دفتر من گورتو گم کن 948 00:39:41,369 --> 00:39:43,569 ‫چون یه موکل هست که باید ‫باهاش کار کنم. 949 00:39:43,604 --> 00:39:47,273 ‫ببخشید مزاحمت شدم «الکس». ‫با اون موکل موفق باشی. 950 00:40:04,590 --> 00:40:08,925 ‫- اینم از شیر من. ‫- زیر اون چیزی نپوشیدی؟ 951 00:40:08,961 --> 00:40:10,894 ‫این ردای سکس منه، مگه نه؟ 952 00:40:10,929 --> 00:40:12,540 ‫آره البته، هرجایی اینو میشناسم، 953 00:40:12,564 --> 00:40:14,231 ‫ولی «شیلا» این حرفا ‫از کجا نشأت میگیره؟ 954 00:40:14,266 --> 00:40:16,533 ‫از اونجا. 955 00:40:24,109 --> 00:40:27,411 ‫- اه خدای من، صدای منو شنیدن. ‫- صدای نعره تورو شنیدن. 956 00:40:27,446 --> 00:40:31,047 ‫- چون تو یه شیر هستی. ‫- هستم، نه؟ 957 00:40:31,083 --> 00:40:33,116 ‫اره هستی. 958 00:40:33,152 --> 00:40:36,920 ‫و باید بدونی تو تنها کسی نیستی ‫که یه ساعت داره. 959 00:40:36,955 --> 00:40:38,422 ‫رئیس امروز به تو هم ساعت داد؟ 960 00:40:38,457 --> 00:40:42,225 ‫نه از اون ساعتها، یه ساعت درونی دارم. 961 00:40:42,661 --> 00:40:44,605 ‫«شیلا» داری همونیُ میگی که فکر میکنم؟ 962 00:40:44,629 --> 00:40:47,831 ‫آره همینطوره، چون وقتی بهت گفتم 963 00:40:47,866 --> 00:40:52,535 ‫تو یه مرد بی نظیر هستی «لوئیس لیت»، ‫جدی گفتم. 964 00:40:53,262 --> 00:40:55,996 ‫و میخوام با تو یه بچه بی نظیر بسازم. 965 00:41:00,736 --> 00:41:03,603 ‫- مطمئنی؟ ‫- البته. 966 00:41:03,639 --> 00:41:06,840 ‫نمیخوام فقط کاندوم حذف کنم. 967 00:41:06,875 --> 00:41:08,942 ‫میخوام تلاش کنیم. 968 00:41:08,977 --> 00:41:12,112 ‫و میخوام همین الآن تلاش کنیم. 969 00:41:12,147 --> 00:41:13,880 ‫این باورنکردنیه. 970 00:41:15,784 --> 00:41:18,318 ‫- هنوزم میتونیم چرک انجامش بدیم؟ ‫- معلومه. 971 00:41:18,353 --> 00:41:19,886 ‫چرا نباید چرک انجامش بدیم؟ 972 00:41:19,922 --> 00:41:21,666 ‫چون نمیخوام پسرمون اینطوری ‫مارو به یاد بیاره. 973 00:41:21,690 --> 00:41:24,858 ‫«لوئیس» پسر زاده نشده ما، ‫یه «لیت» خواهد بود. 974 00:41:25,314 --> 00:41:27,581 ‫اون بخاطر چرک بودن بهمون احترام میذاره. 975 00:41:27,616 --> 00:41:29,883 ‫صد درصد درست میگی، میتونیم ‫هرچقدر دلمون بخواد کثافت کاری کنیم. 976 00:41:29,919 --> 00:41:31,952 ‫- من میرم موز میارم. ‫- چیکار میکنی دیوونه شدی؟ 977 00:41:31,988 --> 00:41:33,498 ‫تو قراره مادر بچه‌ام باشی. 978 00:41:33,522 --> 00:41:34,822 ‫من میرم موز بیارم. 979 00:41:36,823 --> 00:41:42,823 ‫-| آخرین اخبار دنیای فیلم و سریال در اینستاگرام ما |- ‫.:. @30nama_com .:. 980 00:41:44,934 --> 00:41:46,700 ‫میدونی آسانسور خیلی سریعتر میاد 981 00:41:46,736 --> 00:41:48,969 ‫اگه فقط دکمه‌شو فشار بدی. 982 00:41:49,005 --> 00:41:51,205 ‫فقط داشتم فکر میکردم. 983 00:41:51,240 --> 00:41:53,173 ‫خب میخواستم بهت بگم که من 984 00:41:53,209 --> 00:41:55,042 ‫در مورد «سامانتا» تحقیق کردم. 985 00:41:55,077 --> 00:41:56,844 ‫و؟ 986 00:41:56,879 --> 00:41:59,480 ‫تا اونجایی که خبر دارم، اون ‫شاید مادر ترزا نباشه، 987 00:41:59,515 --> 00:42:01,348 ‫اما یه مهره با ارزش برای تیمه. 988 00:42:01,384 --> 00:42:03,484 ‫فکر کنم بستگی داره تو چه تیمی باشه. 989 00:42:03,519 --> 00:42:05,552 ‫- منظورت چیه؟ ‫- «زین» به «سامانتا» 990 00:42:05,588 --> 00:42:08,322 ‫قول شریک رسمی بعدی رو داده. 991 00:42:08,555 --> 00:42:11,089 ‫و بهش گفتی همین قولُ به ‫«الکس» دادی؟ 992 00:42:11,455 --> 00:42:12,988 ‫نه نگفتم. 993 00:42:13,024 --> 00:42:15,438 ‫«هاروی» نمیتونی هردوشونُ ‫با هم رسمی کنی. 994 00:42:15,439 --> 00:42:17,764 ‫این موقعیت هردوشونُ تضعیف میکنه. 995 00:42:17,765 --> 00:42:18,964 ‫میدونم. 996 00:42:21,235 --> 00:42:23,035 ‫خب میخوای چیکار کنی؟ 997 00:42:23,070 --> 00:42:25,104 ‫کاری که «جسیکا» میکرد و میکنم. 998 00:42:25,139 --> 00:42:27,740 ‫میرم خونه، یه نوشیدنی درست میکنم، 999 00:42:27,775 --> 00:42:29,975 ‫و بفهمم چطور خواسته ‫خودمو تلقین کنم. 1000 00:42:30,838 --> 00:42:35,738 .:: ارائه شده توسط وبسایتِ ::. ‫..::.. 30NAMA.com ..::.. 1001 00:42:35,739 --> 00:42:46,739 «: مـتـرجـم: مـــرتـــضــی :».:: GodBless ::.