1
00:00:22,387 --> 00:00:25,091
میخوام یه عکس خوب بگیرم
2
00:00:26,763 --> 00:00:29,381
چند تا عکس بیشتر
3
00:00:33,513 --> 00:00:36,545
این اتاق «کری» هست. تختخوابش
4
00:00:37,430 --> 00:00:43,757
این هم تشک دختری که تولدشه
و چیزهای دیگه
5
00:00:43,804 --> 00:00:45,178
حتی یه تلویزیون هم داره
6
00:00:45,220 --> 00:00:46,499
تو اتاقش
7
00:00:46,553 --> 00:00:47,832
خوش شانس نیست؟
8
00:00:49,012 --> 00:00:51,132
خـواهر منه دیگه
9
00:00:53,928 --> 00:00:55,552
دختری که تولدشه
10
00:00:56,430 --> 00:00:58,467
خوشگل نیست؟
11
00:00:59,012 --> 00:01:01,843
.. و اینجا برادرش رو داریم
12
00:01:01,885 --> 00:01:03,295
«نیک»
13
00:01:10,846 --> 00:01:14,846
در سال ۱۹۹۴ ٬ «نیکلاس بارکلی» ۱۳ ساله ٬ در شهر «سنآنتونیو» ٬ ایالت «تگزاس» ناپدید شد
14
00:01:17,636 --> 00:01:21,416
فکر اینکه چه بلایی کسی
.. تونسته سرش بیاره
15
00:01:23,179 --> 00:01:24,837
برات کابوس واره
16
00:01:27,137 --> 00:01:28,675
واقعا اینطوره
17
00:01:33,678 --> 00:01:36,592
ناپدید شدنش هیچوقت خبرساز نشد
18
00:01:36,885 --> 00:01:38,711
از نظر اونها «خبر» نبود
19
00:01:41,262 --> 00:01:43,466
فقط برای ما خبر بود
20
00:01:52,678 --> 00:01:57,961
به جایی میرسه که٬میدونید
دیگه نمیخواید اونو زنده پیدا کنید
21
00:01:58,010 --> 00:02:01,257
اما فقط میخواید بفهمید که چه اتفاقی
براش افتاده
22
00:02:05,310 --> 00:02:09,310
سه سال و چهار ماه بعد از ناپدید شدن
23
00:02:13,120 --> 00:02:15,120
لینارس٬اسپانیا. ۷ اکتبر سال ۱۹۹۷
24
00:02:17,400 --> 00:02:19,400
ادارهٔ پلیس. بفرمایید
25
00:02:21,240 --> 00:02:23,240
من و همسرم اینجا توریست هستیم
26
00:02:26,106 --> 00:02:28,106
ما یه بچه پیدا کردیم
27
00:02:30,100 --> 00:02:32,100
تقریباً ۱۴ ٬ ۱۵ ساله
28
00:02:34,080 --> 00:02:36,080
هیچ سند یا مدرکی همراهش نیست
29
00:02:41,600 --> 00:02:43,600
.. بسیار ترسیده
30
00:02:49,344 --> 00:02:52,756
اونها با محل کارم تماس گرفتند
زمانی که اونجا نبودم
31
00:02:52,802 --> 00:02:58,798
: و یه پیام برام گذاشتند که میگفت
«نیکلاس پیش یه نفر تو اسپانیاست»
32
00:02:59,550 --> 00:03:01,671
او میخواد بیاد خونه
33
00:03:01,717 --> 00:03:03,043
مادرم باهام تماس گرفت
34
00:03:03,091 --> 00:03:04,917
من سرکار بودم
35
00:03:04,967 --> 00:03:06,211
وگفت: «میشینی؟
36
00:03:06,259 --> 00:03:07,800
«حرفمو باور نمیکنی
-----------
«کری گیبسون» ٬خواهر «نیکلاس»
37
00:03:07,843 --> 00:03:11,042
خب معلومه.. مبهم بود
38
00:03:11,092 --> 00:03:13,415
هیجانانگیز بود
39
00:03:13,509 --> 00:03:14,917
نگرانکننده بود
40
00:03:14,967 --> 00:03:18,334
.. مخلوطی از احساسات بود٬میدونید
--------------------
«برایان گیبیون» ٬ شوهر خواهر «نیکلاس»
41
00:03:18,385 --> 00:03:20,043
وجدآور
42
00:03:20,093 --> 00:03:21,835
سردرگم شده
43
00:03:21,885 --> 00:03:23,046
! میدونید٬اسپانیا
44
00:03:23,093 --> 00:03:24,797
به نظر نمیاد در بین ایالتهای
.. کشور باشه
45
00:03:24,841 --> 00:03:27,127
چطور اونجا رفته؟
46
00:03:27,174 --> 00:03:30,257
شما شاید صدها و هزاران سوال دارید
47
00:03:30,342 --> 00:03:32,082
که میخواید بلافاصله جواب داده بشه
48
00:03:32,174 --> 00:03:34,924
احساسم فوقالعاده بود
49
00:03:36,383 --> 00:03:38,541
میدونید٬هیجانزده
---------
«بورلی دالرهاید» ٬ مادر «نیکلاس»
50
00:03:39,010 --> 00:03:42,836
.. میخواید ببینیدش٬لمسش کنید
میدونید منظورم چیه؟
51
00:03:42,883 --> 00:03:45,916
و شما میخواید که همهٔ اینا همین
الان اتفاق بیافته
52
00:03:55,082 --> 00:04:00,082
ترجمه و زیرنویس از: حمـید عـبدالهی
hamid.abdollahi86@gmail.com
53
00:04:05,600 --> 00:04:08,600
لینارس٬اسپانیا. ۷ اکتبر سال ۱۹۹۷
54
00:04:11,653 --> 00:04:13,653
ادارهٔ پلیس. بفرمایید
55
00:04:15,677 --> 00:04:17,677
من و همسرم اینجا توریست هستیم
56
00:04:19,001 --> 00:04:21,001
ما یه بچه پیدا کردیم
57
00:04:28,800 --> 00:04:30,800
تقریباً ۱۴ ٬ ۱۵ ساله
58
00:04:31,824 --> 00:04:33,824
هیچ سند یا مدرکی همراهش نیست
59
00:04:36,000 --> 00:04:38,000
خیلی جوان به نظر میرسه
60
00:04:39,000 --> 00:04:41,000
.. خیلی ترسیده
61
00:04:41,600 --> 00:04:43,600
سعی کردیم بهش مقداری غذا بدیم
ولی او نمیخواست
62
00:04:46,000 --> 00:04:48,000
فکر میکنم باید بیاید و کمکش کنید
63
00:04:51,000 --> 00:04:53,000
بسیار خب. یه ماشین گشت میفرستیم
64
00:04:56,000 --> 00:04:58,000
میدونید چقدر براتون زمان میبره؟
65
00:04:58,700 --> 00:05:00,700
حدود ۱۰ دقیقه
66
00:05:05,966 --> 00:05:10,088
تا اونجایی که به یاد میارم
همیشه میخواستم شخص دیگری باشم
67
00:05:11,464 --> 00:05:13,620
شخصی که پذیرفتنی و قابل قبول باشه
68
00:05:26,797 --> 00:05:30,743
مهمترین چیز برای من و چیزی که
خیلی زود یاد گرفتم «متقاعد کنندهبودن» بود
69
00:05:36,548 --> 00:05:38,088
وقتی که پلیس رسید
70
00:05:38,130 --> 00:05:40,205
من باید فورا در ذهنشون
.. اینو قرار میدادم که
71
00:05:40,256 --> 00:05:42,625
.. در جلوشون یک بچه قرار گرفته
نه یک فرد بزرگسال
72
00:05:42,672 --> 00:05:45,706
بنابراین برام خیلی مهم بود که
اونطور رفتار کنم
73
00:06:09,672 --> 00:06:13,619
.. اونها منو میدیدند با
در یک کت بزرگ با لباسهای مخصوص نوجوانان
74
00:06:14,006 --> 00:06:18,379
و یه بچه رو میدیدند با یه کلاه
که چهرش خیلی کم مشخصه
75
00:06:18,422 --> 00:06:19,700
نمیتونستند چشمهای منو ببینند
76
00:06:25,338 --> 00:06:28,088
میخواستم در اونها احساس گناه رو
.. تحریک کنم
77
00:06:32,547 --> 00:06:37,003
بزرگسال بودن و نزدیک شدن به کودکی
که تا حد مرگ ترسیده
78
00:06:38,087 --> 00:06:41,455
وقتی یک بچه رو میبینید که
واکنشِ (غیرارادیِ) عصبی نشون میده
79
00:06:41,506 --> 00:06:44,337
که تو نمیتونی لمسش کنی
تو نمیتونی بهش نزدیک بشی
80
00:06:44,380 --> 00:06:47,792
.. بعد میفهمی که
یه چیزی اشکال داره
81
00:07:04,463 --> 00:07:08,159
من کسی نبودم که به اونها گفت
من مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته بودم
82
00:07:08,212 --> 00:07:11,460
با رفتارم باعث این در اونها شدم
که اینو بپرسن
83
00:07:11,504 --> 00:07:13,376
با روشم در انجام دادن چیزها
84
00:07:13,421 --> 00:07:16,668
اونها کسانی بودن که در موردش فکر میکردند
و این به من قدرت میداد
85
00:07:19,900 --> 00:07:21,900
اسمت چیه؟
86
00:07:24,759 --> 00:07:26,759
اسمت رو به ما بگو
87
00:07:29,000 --> 00:07:31,000
کجا زندگی میکنی؟
88
00:07:34,300 --> 00:07:36,300
با والدینت زندگی میکنی؟
89
00:07:38,045 --> 00:07:39,787
من زیاد صحبت نکردم
90
00:07:43,836 --> 00:07:50,033
بعضی وقتها خیلی سخته بچهای رو بفهمی
که یک کلمه هم صحبت نمیکنه
91
00:07:59,420 --> 00:08:02,086
.. اگر یک پلیس ندونه یک بچه کی هست
و اینکه اهل کجاست
92
00:08:02,127 --> 00:08:04,414
واقعا نمیتونه در اداره پلیس
نگهش داره
93
00:08:06,044 --> 00:08:10,786
و من میدونستم که سرانجام اونها باید
منو در یک پرورشگاه بگذارند
94
00:08:12,629 --> 00:08:15,375
و این همه چیزی بود که میخواستم
95
00:08:33,753 --> 00:08:36,039
هیچکس هیچوقت اهمیتی به من نداد
96
00:08:36,086 --> 00:08:40,742
و دونستن اینکه اگر من هویتم رو
.. عوض کنم
97
00:08:40,793 --> 00:08:43,365
نتیجش ٬سرانجام؛ قرار گرفتن
در یک جایگاهه
98
00:08:43,420 --> 00:08:45,788
.. جایی که در حقیقت اونها
واقعا اهمیت میدن به من
99
00:08:46,334 --> 00:08:49,831
. پس٬آرره
منظورم اینه که٬من یکباره دیگه متولد شدم
100
00:08:49,876 --> 00:08:51,867
منظورم اینه.. من دوباره متولد شدم
101
00:08:56,126 --> 00:08:57,668
هیچکس به من دوران کودکی نداد
102
00:08:57,711 --> 00:09:01,158
.. چونکه برای دادن دوران کودکی به یک بچه
نیاز هست که به اون بچه عشق بورزی
103
00:09:08,169 --> 00:09:10,160
من یه جورایی احساس میکردم که به
اونجا تعلق دارم
104
00:09:17,083 --> 00:09:21,706
اونها نمیدونستند که من ۲۳ سالهام
105
00:09:23,876 --> 00:09:26,283
من مثل یکی از خودشون در نظر گرفته شده بودم
106
00:09:33,200 --> 00:09:36,200
سنآنتونیو٬ ایالت تگزاس
107
00:09:45,251 --> 00:09:47,158
بهش گفتم وقت شام خونه باشه
108
00:09:47,209 --> 00:09:50,788
و بهش ۵ دلار برای بسکتبال بازی کردن دادم
109
00:09:50,833 --> 00:09:52,990
. و.. رفت
110
00:09:55,751 --> 00:09:59,330
با خونه تماس گرفته و خواسته که با
ماشین بریم دنبالش
111
00:09:59,376 --> 00:10:01,165
.. که احتمالا این طور بوده
من دقیقاً نمیدونم
112
00:10:01,209 --> 00:10:03,661
او در فاصله چند مایلی از خونهاش بوده
113
00:10:03,708 --> 00:10:08,580
و مادرش تا دیروقت کار میکرده
و در طول روز میخوابیده
114
00:10:08,625 --> 00:10:13,994
برادر بزرگترش «جیسون» جواب تلفن رو داده
115
00:10:14,042 --> 00:10:20,038
وقتی که بیدار شدم «جیسون» اونجا بود و گفت
که او تماس گرفته و خواسته با ماشین بریم دنبالش
116
00:10:20,083 --> 00:10:22,239
اما «جیسون» نخواسته منو بیدار کنه
117
00:10:23,208 --> 00:10:25,615
بنابراین بهش گفته بایستی تا خونه پیاده بیای
118
00:10:27,709 --> 00:10:33,871
.. و این.. روزی بود که
آخرین زمانی که ما ازش خبر داشتیم
119
00:10:36,417 --> 00:10:41,571
.. شما ۲۴ ساعت شبانه روز رو گریه میکنی
بیمار هستی ٬نگرانی
120
00:10:42,457 --> 00:10:45,290
بعد عصبانی میشی٬بعد میترسی
121
00:10:45,374 --> 00:10:48,158
و بعد سعی میکنی انرژیت رو بدست بیاری
میدونید٬خب؛ چیکار میتونیم انجام بدیم؟
122
00:10:48,207 --> 00:10:50,281
.. باید آگهی بدیم٬باید این کارو انجام بدیم.. باید
123
00:10:50,374 --> 00:10:51,702
.. میدونید٬پس بجای
124
00:10:51,749 --> 00:10:57,035
گریه نمیکنی و کاری مثبت انجام میدی
125
00:10:57,083 --> 00:11:00,578
.. و سعی میکنی کارو رو به جلو ببری
راه حلی برای پیدا کردنش
126
00:11:03,209 --> 00:11:07,071
فکر کردم که کسی بهش پیشنهاد داده
که برسونتش و او سوار ماشین شده
127
00:11:09,915 --> 00:11:13,577
نمیدونم٬فکر میکنم سوار ماشین شده
ماشین کسی که نمیشناختش
128
00:11:20,456 --> 00:11:22,579
«به چی نگاه میکنی؟»
129
00:11:23,875 --> 00:11:27,488
میتونستم نگرانی و دردی که اونها
میکشیدند رو ببینم
130
00:11:27,540 --> 00:11:31,403
.. پس من همیشه میگفتم٬میدونید
«.. او بیرون همینجاست»
131
00:11:31,457 --> 00:11:33,164
«.. دوباره پیداش میشه»
میدونید
132
00:11:48,163 --> 00:11:54,446
متاسفانه برای من٬اون مکان
یکی از مکانهای نادر در اسپانیا بود
133
00:11:54,540 --> 00:11:59,030
جایی که واقعا نمیتونستند پای داشتن
یک کودک بدون کارت شناسایی بایستند
134
00:11:59,080 --> 00:12:01,238
مدرکی از اینکه اون کیه نیست
135
00:12:08,247 --> 00:12:12,157
اونها میخواستند کاملا بدونند من کیام٬
اهل کجام
136
00:12:12,206 --> 00:12:14,824
یک آگاهی دقیق میخواستند
137
00:12:19,121 --> 00:12:22,370
اگر به ما چیزی نگی٬اگر به ما ثابت»
.. نکنی چه کسی هستی
138
00:12:22,415 --> 00:12:25,198
میخوام که ازت انگشت نگاری بشه
«و عکست گرفته بشه
139
00:12:26,955 --> 00:12:29,111
نمیتونستم اجازه بدم اون اتفاق بیافته
140
00:12:29,163 --> 00:12:31,699
بایستی یه راه حل پیدا میکردم
141
00:12:31,747 --> 00:12:34,994
.. پس تنها راههایی که باقی مونده بود
142
00:12:35,039 --> 00:12:37,194
یک: رفتن به زندان
143
00:12:37,454 --> 00:12:41,580
دو: ثابت کردن به اونها که من کسی هستم
144
00:12:51,372 --> 00:12:53,527
گفتم که آمریکاییام
145
00:12:54,372 --> 00:13:00,203
که.. فرار کردم و حاضرم به خاطر اونها
با خانوادم تماس بگیرم
146
00:13:00,247 --> 00:13:02,487
اما میخوام که این کارو خودم انجام بدم
147
00:13:05,413 --> 00:13:08,993
من نمیخوام خانوادم از طرف پلیس یا
آزاردهندهها (کسانی که منو ربودند) تماس داشته باشند
148
00:13:09,038 --> 00:13:10,744
یا از دادستانی اسپانیا
149
00:13:10,788 --> 00:13:12,245
میخوام خودم انجامش بدم
150
00:13:13,163 --> 00:13:15,911
و گفتم میخوام که برای شب در اداره باشم
151
00:13:15,954 --> 00:13:17,447
چونکه من در آمریکا زندگی میکنم
152
00:13:17,496 --> 00:13:21,193
در آمریکا.. میدونید
ساعت زمانی متفاوته
153
00:13:21,246 --> 00:13:24,612
پس فقط بزارید در اداره بمونم
154
00:13:24,662 --> 00:13:26,654
و فردا همه چیزی که میخواید بدست میارید
155
00:13:47,414 --> 00:13:49,569
تو این اداره هیچکس نمیتونست صدای منو بشنوه
156
00:13:51,454 --> 00:13:55,114
میدونستم که میتونم پشت تلفن خودمو به جای
هر کسی معرفی کنم
157
00:13:55,161 --> 00:13:56,786
میتونستم هر کسی رو متقاعد کنم
158
00:14:08,870 --> 00:14:10,742
پس با پلیس آمریکا تماس گرفتم
159
00:14:12,286 --> 00:14:14,075
«بخش جنوبی٬بازرس «فاولر
160
00:14:14,119 --> 00:14:15,197
پلیس نیویورک
161
00:14:17,121 --> 00:14:18,578
«دفتر ستوان «کاجاک
162
00:14:18,954 --> 00:14:21,405
ادارات پلیس مختلف در آمریکا
163
00:14:21,744 --> 00:14:23,569
دابی» صحبت میکنه» -
لطفا بگید کی هستید؟ -
164
00:14:23,620 --> 00:14:26,287
هر دفعه بهشون گفتم که
من یک پلیسم از اسپانیا
165
00:14:26,370 --> 00:14:28,574
«با نام «جاناتان دوریان
166
00:14:28,620 --> 00:14:30,410
اینکه ما یک کودک پیدا کردیم
167
00:14:31,244 --> 00:14:34,444
ما مطمئنیم او اهل آمریکاست
اما نمیدونیم کجای امریکا
168
00:14:34,494 --> 00:14:35,691
این مسئله برای چند وقته پیشه؟
169
00:14:35,744 --> 00:14:40,366
او احتمالا برای چند سالی هست که گم شده
باید کسی باشه که دنبالش باشه
170
00:14:41,453 --> 00:14:43,989
پس پلیس میگه٬خب٬میدونید
171
00:14:44,036 --> 00:14:47,367
ما صدها پوستر از اشخاص گمشده به
به روی دیوار داریم
172
00:14:47,412 --> 00:14:49,697
و ما نمیتونیم مروری بر تک تک اونها داشته باشیم
173
00:14:49,745 --> 00:14:51,486
اما کاری که ما میتونیم برای شما انجام بدیم
174
00:14:51,536 --> 00:14:55,364
اینه که شماره تلفن مرکز
کودکان گمشده و استثمارشده» رو بدیم»
175
00:14:55,411 --> 00:14:56,951
«در «آرلینگتون» ٬ «ویرجینیا
176
00:15:04,285 --> 00:15:08,196
. مرکز کودکان گم و اسثمارشده
لارین» صحبت میکنه. چطور میتونم کمکتون کنم؟»
177
00:15:10,160 --> 00:15:14,108
ما کودکی در یک یتیم خانه داریم
مطمئناً آمریکایی هست
178
00:15:14,162 --> 00:15:16,152
تقریبا ۱۴یا ۱۵ ساله است
179
00:15:16,203 --> 00:15:18,607
.. اما مشکل اینه که ما نمیدونیم او کی هست
180
00:15:18,660 --> 00:15:20,070
من خودمو توصیف کردم
181
00:15:20,119 --> 00:15:23,780
هر جزئیاتی که میدادم
جزئیاتی بود که میدونستم میتونم بر اونها احاطه داشته باشم
182
00:15:24,452 --> 00:15:28,113
میخواستم به اندازه کافی براش مبهم
و سربسته باشم تا در موارد مختلف جستجو داشته باشه
183
00:15:28,160 --> 00:15:30,730
میخواستم که او احتمالات زیادی رو
در برابرش داشته باشه
184
00:15:30,784 --> 00:15:32,063
اجازه بده فقط یه نگاه کوچک بکنم
185
00:15:32,117 --> 00:15:34,026
گفت: «احتمالا یه چیزی پیدا کردم
186
00:15:34,077 --> 00:15:38,236
شاید٬میدونید٬ ما یه کودک از سنآنتونیو داریم
187
00:15:38,285 --> 00:15:41,484
گمشده از روز ۱۳ ٬ماه ژوئن ٬سال ۱۹۹۴
188
00:15:41,534 --> 00:15:43,823
«اسمش هست نیکلاس بارکلی
189
00:15:43,869 --> 00:15:47,031
گفتم: «امکانش هست که تصویری ازش برای
«من فکس کنید
190
00:15:48,826 --> 00:15:54,029
در ذهنم ٬من تنها یک افسر پلیس بودم
با «نیکلاس» که در کنار من نشسته
191
00:15:54,076 --> 00:15:58,864
و سعی میکنه هویت اونو تایید کنه
مثل هر پلیس دیگهای که اینکارو انجام میده
192
00:16:01,450 --> 00:16:03,655
. بزارید ببینم که اونه
193
00:16:04,993 --> 00:16:07,030
فکر کردم٬بزارید ببینم که اونه
194
00:16:15,409 --> 00:16:19,153
به عکس نگاه کردم. عکس سیاه و سفید
یه عکس قدیمی
195
00:16:20,660 --> 00:16:23,859
.. خب؛ گمشده برای سه یا چهار سال
196
00:16:23,909 --> 00:16:27,109
یک چیز رو تضمین میکرد
در فرد گمشده ٬تغییر وجود خواهد داشت
197
00:16:28,034 --> 00:16:29,940
اگر تغییر وجود داشته باشه٬شک وجود خواهد داشت
198
00:16:29,991 --> 00:16:32,563
اگر شک بوجود بیاد٬پس من یه شانس دارم
199
00:16:34,949 --> 00:16:41,114
چیزی توی سرم تصمیم گرفت
من میتونم انجامش بدم؛ بایستی امتحان کنم
200
00:16:47,158 --> 00:16:52,112
تلفن رو برداشتم و بهش گفتم که
این «نیکلاس» هست
201
00:16:52,159 --> 00:16:54,065
. ما داریمش. خودشه
202
00:16:54,116 --> 00:16:56,154
. باورنکردنیه. خودشه
203
00:17:10,243 --> 00:17:13,193
مادرم باهام تماس گرفت
و گفت: «میشینی؟
204
00:17:13,241 --> 00:17:15,278
«.. باور نمیکنی چی شده
205
00:17:15,366 --> 00:17:18,529
«و گفتم: «چی شده مامان؟
گفت: «اداره پلیس با من تماس گرفت
206
00:17:18,574 --> 00:17:21,738
و اونها فکر میکنند که نیکلاس
«در لینارس هست
207
00:17:21,783 --> 00:17:24,900
: یه جورایی اینطور گفتم که
«کجای تگزاس هست لینارس؟»
208
00:17:24,949 --> 00:17:27,153
چونکه «تگزاس» شهرهای کوچک زیادی داره
209
00:17:27,365 --> 00:17:29,236
«و بعد او گفت: «نه؛ اسپانیا
210
00:17:29,281 --> 00:17:30,609
«اسپانیا؟»
211
00:17:34,074 --> 00:17:36,230
اوه؛ خدا٬چطور میشه احساسات اون وقت رو توصیف کرد
212
00:17:37,073 --> 00:17:40,690
مثل همه اینجور احساسات هست
از هیجان تا سردرگمی
213
00:17:40,742 --> 00:17:42,695
تا اینکه چیکار میتونیم بکنیم؟
214
00:17:42,740 --> 00:17:46,686
قدم بعدی چیه؟ چطور میتونیم بگیریمش؟
کی میتونیم باهاش صحبت کنیم؟
215
00:17:48,991 --> 00:17:51,942
من میدونستم بعد از اون ٬ اونها
با من تماس میگیرند
216
00:17:51,992 --> 00:17:56,611
اونها سعی میکنند تحقیق کنند٬تماس بگیرند
ببینند.. واقعیت داره؟ واقعیت نداره؟
217
00:17:56,656 --> 00:17:58,896
میدونید ٬ «کری» ٬خانواده و همه اونها
218
00:18:08,950 --> 00:18:12,029
خب؛ زمانیکه ابتدا با پرورشگاه تماس گرفتم
219
00:18:12,073 --> 00:18:15,154
اونها تماس من رو با «جاناتان دوریان» برقرار کردند
220
00:18:15,199 --> 00:18:18,280
کسی که میگفت برای پرورشگاه کار میکنه
221
00:18:18,366 --> 00:18:21,861
و اینکه او کسی بوده که با «نیکلاس» صحبت
کرده
222
00:18:21,907 --> 00:18:25,602
و اطلاعاتی در مورد «نیکلاس» و اینکه اون
واقعا کیه٬داشت
223
00:18:28,698 --> 00:18:32,609
وقتی که او تماس گرفت٬گفتم که «نیکلاس» کنار
من نشسته
224
00:18:32,657 --> 00:18:36,187
اما خیلی ترسیده٬ و از نظر روانی بسیار اذیت شده
225
00:18:36,240 --> 00:18:37,982
و او نمیخواد با هیچکس صحبت کنه
226
00:18:38,032 --> 00:18:40,697
او خیلی قابل اعتماد به نظر میرسید؛ خیلی دلسوز
227
00:18:40,739 --> 00:18:44,435
او ادعا میکنه که مورد سوءاستفاده قرار گرفته
مورد آزار بوده
228
00:18:44,489 --> 00:18:47,736
اینکه.. او مطمئناً بزور ربوده شده بوده
229
00:18:47,781 --> 00:18:51,561
یه جورایی فکر کردم او مثل یه جور
مددکار اجتماعیه
230
00:18:51,615 --> 00:18:54,185
بسیار قابل اطمینان
231
00:18:54,572 --> 00:18:56,777
گفت: «چیزی هم میگه؟
232
00:18:56,823 --> 00:18:59,027
«در مورد ما صحبت میکنه؟ به یاد میاره؟
233
00:18:59,073 --> 00:19:02,519
خب؛ راستش٬فکر میکنم تقریبا همه چیز
رو فراموش کرده
234
00:19:02,571 --> 00:19:04,443
خیلی چیزی رو به یاد نمیاره
235
00:19:04,488 --> 00:19:06,777
او شما رو یادش میاد اما نه خیلی زیاد
236
00:19:06,824 --> 00:19:12,190
به ما گفته شد او بوسیله یه جور از
دستههای بردهداریه جنسی نگه داشته میشده
237
00:19:12,238 --> 00:19:17,820
و اینکه او از اونجا فرار کرده
و در خیابان سرگردان پیدا شده
238
00:19:17,864 --> 00:19:20,981
او دلآزرده اما در عین حال
خیلی خوشحال بود
239
00:19:21,031 --> 00:19:22,688
خواستم صداشو بشنوم
240
00:19:22,739 --> 00:19:24,111
! نه
241
00:19:24,154 --> 00:19:28,777
مطلقا٬هیچ راهی وجود نداشت که با وانمودکردن
به اینکه من «نیکلاسم» باهاش صحبت کنم
242
00:19:28,822 --> 00:19:32,483
چونکه من «نیکلاس» نبودم٬ و او خواهرش بود
243
00:19:32,529 --> 00:19:36,027
این یه ریسک بود
244
00:19:36,073 --> 00:19:37,944
یه ریسک خیلی بزرگ برای من
245
00:19:37,990 --> 00:19:39,860
.. اما چند کلمهای گفتم
246
00:19:41,071 --> 00:19:44,069
«گفت: «سلام؛ نیکلاس. صدای منو میشنوی؛ نیکلاس؟
247
00:19:46,613 --> 00:19:48,687
. هیـچی
248
00:19:49,238 --> 00:19:52,437
من دوست دارم؛ نیکلاس»
میخوام با خودم برگردونمت خونه
249
00:19:52,488 --> 00:19:53,766
میخوام بیام ببرمت؛ عزیزم
250
00:19:53,820 --> 00:19:55,896
«.. میخوام بیام و بگیرمت و
251
00:19:58,696 --> 00:20:03,685
«و شاید میشنوی که میگه «دوست دارم
شاید هم چیزی شبیه به اون
252
00:20:04,197 --> 00:20:05,738
.. خیلی دور
253
00:20:05,780 --> 00:20:07,734
«و بعد او میگه: «خودش بود؟
254
00:20:07,779 --> 00:20:09,650
«گفتم: «آره. گفت دوست دارم
255
00:20:09,946 --> 00:20:12,067
و بعد شروع کرد به گریهکردن پشت تلفن
256
00:20:13,404 --> 00:20:18,026
گریه میکنی٬بهش میگی
ما میخوایم بیایم بگیریمت ٬بیاریمت خونه
257
00:20:18,071 --> 00:20:21,483
میایم اونجا٬قصد داریم بیاریمت خونه
و منم تو رو دوست دارم
258
00:20:24,487 --> 00:20:27,188
مغـزش رو شستشو دادم
259
00:20:43,237 --> 00:20:47,693
من متوقف نشدم
چونکه به متوقف شدن اصلا فکر نمیکردم
260
00:20:48,986 --> 00:20:52,980
من خودمو تو آینه نگاه نکردم
که بگم٬چه غلطی داری میکنی؟
261
00:20:53,028 --> 00:20:55,102
سریع تمومش کن
262
00:21:03,904 --> 00:21:07,766
من فهمیدم که خط رو رد کردم
263
00:21:09,486 --> 00:21:14,820
دیگه نیاز نبود برای داشتن یه هویت دیگه
. وانمود کنم. یکی دزدیدم
264
00:21:30,277 --> 00:21:34,023
من یه تماس داشتم: ممکنه لطفا با
کری گیبسون تماس بگیرید
265
00:21:36,445 --> 00:21:38,683
خب؛ چیزی که «کری» به من گفت٬ منو متحیر کرد
266
00:21:40,985 --> 00:21:44,646
بنابراین یکی از اولین چیزهایی که بهش گفتم
.. این بود که
267
00:21:44,693 --> 00:21:49,231
«وقتی که «افبیای
و وزارت امور خارجه آمریکا به کارِت رسیدگی کردند
268
00:21:49,275 --> 00:21:54,692
خودت و برادرت برگردین اینجا؛ باید سریعا باهاش مصاحبه کنم
---------------------------
«نانسی فیشر» ٬مامور ویژهٔ سابق «افبیای»
269
00:22:01,904 --> 00:22:04,568
وقتی که آسایش یک کودک
270
00:22:04,610 --> 00:22:06,232
.. در مخاطره هست
271
00:22:06,735 --> 00:22:09,354
واکنش ما میبایستی خیلی سریع باشه
272
00:22:09,402 --> 00:22:11,025
بسیار مسئولانه
273
00:22:11,068 --> 00:22:12,312
ما باید خودمونو رو بزاریم
274
00:22:12,360 --> 00:22:13,603
جای کودک
275
00:22:13,651 --> 00:22:15,725
یا پدر و مادر یا والدین کودک
---------
فیلیپ فرنچ» ٬ سرکُنسول سابق آمریکا در اسپانیا»
276
00:22:16,402 --> 00:22:19,683
به طور کلی زمانیکه کودکی برای سالها گمشده است
277
00:22:19,733 --> 00:22:24,937
یا کودک مرده یا کودک پیدا نشده
278
00:22:24,985 --> 00:22:29,938
و پیدا شدن اون کودک در کشوری دیگر
بسیار نادر است
279
00:22:30,402 --> 00:22:33,517
همین قضیه ما رو بیشتر نیازمند کرد
280
00:22:33,567 --> 00:22:37,396
برای اینکه مطمئن بشیم که ما همه چیز رو درست
.. انجام دادیم در ارتباط با
281
00:22:37,442 --> 00:22:40,607
فهمیدن اینکه او کی بوده
و برگردوندنش به خانوادش
282
00:22:40,652 --> 00:22:42,606
اولویت اصلی برای من برگردوندنش بود
283
00:22:42,650 --> 00:22:46,348
بنابراین نقش من میتونست شروع بشه
.. تحقیق و بازرسی میتونست شروع بشه
284
00:22:46,484 --> 00:22:48,890
ما میتونستیم بفهمیم
چه بر سر این کودک اومده
285
00:22:48,943 --> 00:22:51,098
در سریعترین زمان ممکن
شخصی رو فرستادم اونجا
286
00:23:01,859 --> 00:23:04,429
.. روز بعد
روز بعد٬خارج از کنترل من شد
287
00:23:06,400 --> 00:23:09,931
مرکز «کودکان گمشده» برام یه
آگهی فرستاد
288
00:23:10,735 --> 00:23:14,098
عکسی از «نیکلاس» بود در سن و سال
ناپدید شدنش
289
00:23:18,150 --> 00:23:22,772
و من دیدم که «نیکلاس» واقعا چه شکلیه
با رنگ و همه چیز
290
00:23:25,774 --> 00:23:28,015
خیلی بور بود.. خیلی
291
00:23:28,067 --> 00:23:30,391
چشمهای آبی داشت
292
00:23:30,443 --> 00:23:32,480
! هیچی از چهرش مثل من نبود
293
00:23:33,024 --> 00:23:34,222
! هیچی
294
00:23:34,275 --> 00:23:37,392
میدونید٬تنها چیزیش که با من مشترک بود
295
00:23:37,442 --> 00:23:39,812
این بود که پنج انگشت در هر دستش داشت
296
00:23:41,566 --> 00:23:43,889
پس من گفتم٬لعنت٬بزار خودمو بسوزونم
297
00:23:44,732 --> 00:23:46,638
میدونید٬آگهی رو سوزوندم
298
00:23:46,689 --> 00:23:48,847
اگر میتونستم هویتی که ازش گفته بودم هم
میسوزوندم
299
00:23:48,899 --> 00:23:51,648
و هر حرفی که تو چند روز گذشته از
دهانم بیرون اومد
300
00:23:51,690 --> 00:23:53,432
! اونها رو هم میسوزوندم
301
00:24:00,274 --> 00:24:04,267
وقتیکه همه به من میگفتن که
از سفارت آمریکا دارند میان
302
00:24:04,315 --> 00:24:07,018
.. همه٬مـیدونید
303
00:24:07,066 --> 00:24:09,637
«نگران نباش «نیکلاس
ما ازت مراقبت میکنیم
304
00:24:09,691 --> 00:24:14,927
خب٬آره٬باشه
میدونید٬من.. من نمیتونستم کاری کنم
305
00:24:15,398 --> 00:24:16,725
تنها کاری که میتونستم کنم
306
00:24:16,774 --> 00:24:20,055
.. فکر کردن به اینکه حبس بودن چطوره
جایی که قرار بود باشم
307
00:24:29,857 --> 00:24:31,230
نمیدونستم چیکار کنم
308
00:24:31,273 --> 00:24:33,310
واقعا نمیدونستم چیکار کنم
309
00:24:34,731 --> 00:24:37,516
در ابتدا وقتی که کنسول یار به «لینارس» رسید
310
00:24:37,565 --> 00:24:40,647
«وارد مرکز شد و متوجه شد که «نیکلاس بارکلی
ناپدید شده
311
00:24:46,939 --> 00:24:48,514
گفتم باید پیداش کنی
312
00:24:50,149 --> 00:24:54,224
«پس او ضرورتا با شخصی از مرکز «لینارس
313
00:24:54,273 --> 00:24:56,394
رفتند تا اون اطراف دنبالش بگردند
314
00:24:57,525 --> 00:25:01,897
اولویت ما سلامتش بود و اینکه مطمئن بشیم
دوباره به خانوادش میرسه
315
00:25:05,816 --> 00:25:09,311
من سعی کردم فرار کنم
مثل کاری که هر جای دیگه میکردم
316
00:25:15,647 --> 00:25:17,105
نیکلاس بارکلی»؟»
317
00:25:17,897 --> 00:25:19,971
خدا نمیخواست که این مکان رو ترک کنم
318
00:25:20,439 --> 00:25:24,516
من با کنسول یار صحبت کردم و ازش
درباره تعاملش با «نیکلاس» پرسیدم
319
00:25:24,565 --> 00:25:28,558
او در اون موقع گزارش کرد که او انگلیسی
صحبت کرده
320
00:25:29,106 --> 00:25:33,929
اینکه او٬او حداقل در اون موقع
321
00:25:33,981 --> 00:25:35,722
ثابت کرده که او یک آمریکایی هست
322
00:25:44,314 --> 00:25:47,264
وقتیکه صبح رو بعد بیدار شدم
همه چیز عادی بود
323
00:25:52,397 --> 00:25:55,562
بعدش رئیس پرورشگاه رو دیدم
که گفت
324
00:25:55,607 --> 00:25:59,052
«باید خوشحال باشی٬خواهرت تو راهه»
325
00:25:59,646 --> 00:26:02,017
«بعد من گفتم: «منظورت چیه؟
326
00:26:02,063 --> 00:26:06,555
گفت: «خب٬خواهرت٬میدونی٬از سنآنتونیو
327
00:26:06,605 --> 00:26:09,140
«تو هواپیماست. داره میاد بگیرتت
328
00:26:12,020 --> 00:26:13,514
! لعنت! میدونید. لعنت! لعنت
329
00:26:14,813 --> 00:26:16,435
من هرگز کشور رو ترک نکرده بودم
330
00:26:16,479 --> 00:26:19,050
من حتی نمیدونستم برای خروج چی نیاز هست
331
00:26:23,814 --> 00:26:25,602
میدونستم مامان نمیتونه پرواز رو تحمل کنه
332
00:26:25,646 --> 00:26:27,139
نمیتونست٬نمیتونست اینکارو کنه
333
00:26:27,188 --> 00:26:28,597
من باید اینکارو میکردم
334
00:26:28,646 --> 00:26:31,929
فقط میرفتم میگرفتمش و برش میگردوندم اینجا
جایی که او امنه
335
00:26:35,438 --> 00:26:37,309
من باید به صحنههایی که پیش میاومد
فکر میکردم
336
00:26:38,521 --> 00:26:40,806
من باید به صحنهها و پیآمدها
فکر میکردم
337
00:26:40,852 --> 00:26:42,927
اگه اینکارو کنی٬برای یه ثانیه تصور کن
338
00:26:42,978 --> 00:26:47,517
که تو پدر بچهای هستی که برای سه سال
و چهار ماه گم شده بوده
339
00:26:47,562 --> 00:26:50,976
و بعد اونو در «کلمبیا» پیدا میکنند
چیکار میکردی؟
340
00:26:51,105 --> 00:26:53,012
اولین کاری که انجام میدی چیه؟
341
00:26:53,521 --> 00:26:55,595
میپرم روی یک هواپیمای لعنتی
342
00:26:58,188 --> 00:27:01,268
تا دو روز قبل از سوار شدن در
هواپیما نخوابیدم
343
00:27:01,312 --> 00:27:04,428
ترس٬اما همینطور انتظار
344
00:27:04,812 --> 00:27:06,518
چونکه تو میخوای بری اونجا
345
00:27:06,562 --> 00:27:10,307
میخوای ببینیش٬بغلش کنی٬بوش کنی
فقط برسی اونجا
346
00:27:11,020 --> 00:27:15,723
شما نمیتونید برای بازی کردن نقش کسی
که نمیشناسید آماده شید
347
00:27:17,103 --> 00:27:20,766
من نمیتونستم «نیکلاس بارکلی» باشم
چون «نیکلاس بارکلی» رو نمیشناختم
348
00:27:21,438 --> 00:27:24,469
حتی من در اون موقع نمیدونستم
که او راست دست بوده یا چپ دست
349
00:27:25,104 --> 00:27:28,135
بنابراین؛ این یک مشکل بـود
350
00:27:28,894 --> 00:27:32,426
سوار هواپیما شدم و سعی کردم بخوام
351
00:27:32,478 --> 00:27:34,184
جواب نداد
352
00:27:56,187 --> 00:27:58,260
.. کارگردان
353
00:28:01,686 --> 00:28:04,304
این «نیک» هست
354
00:28:10,769 --> 00:28:12,426
فکر میکرد یه بزرگساله
355
00:28:12,476 --> 00:28:15,594
«ما بهش میگفتیم «۱۳به روی ۳۰ رفته
356
00:28:16,435 --> 00:28:18,889
تربیت کردنش خیلی سخت بود
357
00:28:19,686 --> 00:28:22,933
اگر در ذهنش انجام دادن کاری رو
شکل میداد
358
00:28:22,978 --> 00:28:26,057
تقریبا دیگه شما کاری نمیتونستید بکنید
359
00:28:27,477 --> 00:28:29,551
فندک رو بزار کنار
360
00:28:30,936 --> 00:28:33,850
قبلا برای یک یا دو شب فرار کرده بود
از دست مامان عصبانی شده بود
361
00:28:33,894 --> 00:28:36,298
من از اینجا میرم٬یه مامان دیگه پیدا میکنم٬یه خونه دیگه»
362
00:28:36,392 --> 00:28:38,135
کونم رو ببوس..» ٬این جور چیزا
363
00:28:38,185 --> 00:28:42,095
و میدونید٬او میرفت و مادر میرفت جستجوش
364
00:28:42,143 --> 00:28:45,258
و میفهمید که کجاست و روز بعد پیداش میشه
365
00:28:46,269 --> 00:28:52,300
او نبود٬میدونید٬از این بچههای
.. معصوم شیرین کامل نبود
366
00:28:52,393 --> 00:28:55,889
یه پسر شهری «اجتماع دیده» بود
367
00:28:59,018 --> 00:29:04,090
از ملاقات با شما خوشبختم. من کارگردانم -
در اینجا؛ نیـک -
368
00:29:04,143 --> 00:29:06,215
میبینید٬خوشگل نیستم؟
369
00:29:06,601 --> 00:29:09,267
آره. موهای بور زیبایی داشت
370
00:29:09,309 --> 00:29:12,092
یه جورایی شبیه٬یه پری کوچولو
371
00:29:12,642 --> 00:29:15,890
موهای بلند و چشمهای آبی داشت
و یه شکاف کوچیک بین دندونهاش
372
00:29:15,936 --> 00:29:18,008
وقتی که لبخند میزد٬میتونستید ببینید
373
00:29:42,558 --> 00:29:46,471
بالاخره روی زمینم
کی؟ دنبال کی باید باشم؟
374
00:29:46,519 --> 00:29:48,471
.. اونها چه تیپیاند؟ باید در لباس رسمی باشند
375
00:29:48,517 --> 00:29:50,472
اینجا میشه سیگار کشید. خدا رو شکر
376
00:29:52,724 --> 00:29:54,052
هوا یه بوی دیگه میده
377
00:29:54,100 --> 00:29:57,265
جمعیت خیلی کمتر از اونه که فکر میکردم
378
00:30:07,266 --> 00:30:11,508
من هر کاری که میتونستم برای اینکه به خودم
یه شانس بدم٬انجام دادم
379
00:30:15,643 --> 00:30:19,883
یه چیزی برای بلوند کردن کامل موهام خریدم
380
00:30:22,933 --> 00:30:25,055
چند مرد و یه خانم در مورد آدرس راهنماییم کردند
381
00:30:25,100 --> 00:30:27,470
چونکه من مطمئن نبودم کجا برم
382
00:30:27,516 --> 00:30:30,087
و ما مستقیم رفتیم داخل یه ماشین و رانندگی
شروع شد
383
00:30:35,390 --> 00:30:39,087
در آگهیها گفته شده بود که «نیکلاس بارکلی» سه تا
خالکوبی داشت
384
00:30:41,890 --> 00:30:46,264
توی پرورشگاه یه دختری بود که خالکوبیهای
.. کوچیک میکرد. همینجوری کار میکرد
385
00:30:46,308 --> 00:30:48,298
حرفهای نبود. فقط یه بچه بود
386
00:30:48,557 --> 00:30:50,465
و من ازش خواستم که اون خالکوبیهایی
387
00:30:50,516 --> 00:30:52,423
. که در آگهیها بودن رو٬روی دستم بزاره
388
00:31:00,972 --> 00:31:05,761
من ساکت بودم و اون موقع بود که خانمه شروع کرد
به حرف زدن باهام
389
00:31:07,724 --> 00:31:12,299
او ذهنم رو مشغول نگه داشت با توضیح دادن
در مورد حومهٔ شهر
390
00:31:12,391 --> 00:31:14,465
طی تموم راه رانندگی
391
00:31:18,389 --> 00:31:24,885
یه عینک بزرگ گرفتم. یه کلاه. یه شال. یه دستکش
392
00:31:25,391 --> 00:31:27,179
فکر میکردم که اگه نتونه منو ببینه
393
00:31:27,223 --> 00:31:30,005
در نتیجه قادر نخواهد بود که بگه من برادرش نیستم
394
00:31:31,931 --> 00:31:35,262
برای خوردن نوشابه (کوکاکولا) توقف کردیم
.. که فکر کردم واقعا خوب بود
395
00:31:35,306 --> 00:31:39,928
اونا اونجا «کوکاکولا» داشتن و اضطراب برای من وجود
داشت در مورد اینکه این توقف چقدر طول میکشه
396
00:31:41,640 --> 00:31:46,924
دقایقی قبل از اینکه بیاد٬متقاعد شده بودم
که دیگه همه چی تموم شده
397
00:31:47,181 --> 00:31:50,462
که دستگیر میشم و تازه شاید ضرب و شتم
هم بشم
398
00:31:50,514 --> 00:31:52,754
چونکه بعد از فهمیدن قضیه ٬خوشحال نخواهند بود
399
00:31:54,265 --> 00:31:56,800
یادم میاد رفتم به جایی شبیه به مکان انتظار
400
00:31:57,140 --> 00:32:02,010
با چند تا از افرادی که در اونجا بودن صحبت میکردم
و اونا میگفتن که او در اتاقشه
401
00:32:02,055 --> 00:32:04,887
. طی تموم روز تو اتاقش بوده در حالی که در اتاق هم قفله
به هیچکس هم اجازه داخل شدن نمیده
402
00:32:04,929 --> 00:32:08,377
بالاخره شنیدم که یکی در میزنه و میگه
403
00:32:08,429 --> 00:32:12,674
نیکلاس٬خواهرت طبقه پایینه»
404
00:32:12,723 --> 00:32:14,926
«. منتظرته٬اونجاست
405
00:32:16,555 --> 00:32:18,878
رفتم طبقه پایین و بعد یه جایی مثل حیاط
406
00:32:18,930 --> 00:32:21,764
اونجا چند تا بچه داشتن بازی میکردن
«یه بازی مثل «توپ به دیوار
407
00:32:21,805 --> 00:32:24,969
.. و بالا به سمت پنجره نگاه کردم و بهش گفتم
408
00:32:25,014 --> 00:32:27,964
«من اینجام. بیا پایین. میخوام ببینمت. میخوام بغلت کنم»
409
00:32:28,013 --> 00:32:31,674
یادم میاد میدیدمش که داشت از پنجره بیرون رو
نگاه میکرد
410
00:32:32,554 --> 00:32:36,714
مطمئن بودم که به محض اینکه خواهره منو ببینه
411
00:32:37,014 --> 00:32:40,095
«میگه: «این دیگه کدوم خریه؟
412
00:32:40,139 --> 00:32:42,213
این نیست.. این «نیکلاس» نیست
413
00:32:47,138 --> 00:32:49,129
شاید ۱۰ دقیقهای صبر کردم
414
00:32:51,054 --> 00:32:52,761
میدونستم که تقریبا دارم همه چیز رو
از دست میدم
415
00:32:53,304 --> 00:32:55,130
میدونستم که نمیتونم بیشتر از این صبر کنم
416
00:32:55,180 --> 00:32:56,672
که نمیتونم بزنم به چاک
417
00:32:56,721 --> 00:32:58,592
نمیتونم ناپدید بشم
418
00:32:58,637 --> 00:33:01,008
پس درو باز کردم و رفتم پایین
419
00:33:05,929 --> 00:33:09,676
واقعا حسی از نهایت آرامش و آسودگی بود
420
00:33:10,639 --> 00:33:14,880
فقط دیدنش٬لمس کردنش٬بوسیدنش و در آغوش گرفتنش
421
00:33:16,262 --> 00:33:18,300
«گفتم: «چـی شـد؟؟
422
00:33:18,388 --> 00:33:21,171
او اینجاست. ما اینجاییم. من دارمش
423
00:33:21,680 --> 00:33:25,092
حتی یک یا دو ثانیه هم صبر نکرد
424
00:33:25,138 --> 00:33:27,377
پرید روی من٬پرید روی من
425
00:33:27,429 --> 00:33:29,052
منو تو دستاش گرفت
426
00:33:29,095 --> 00:33:33,466
.. و گفت که: «اوه نیکلاس. میترسیدی نشناسمت
427
00:33:33,510 --> 00:33:35,383
«من این بینی رو به یاد میارم
428
00:33:35,427 --> 00:33:40,051
من فقط.. یادم میاد که بینیش رو لمس
.. میکردم و میگفتم
429
00:33:40,096 --> 00:33:43,507
این بینی رو یادم میاد. تو یه جورایی
شبیه دایی «پت» هستی
430
00:33:44,219 --> 00:33:48,925
گفت: «نگران نباش» همونطور که همیشه میگه
همه چی درست میشه»
431
00:33:48,970 --> 00:33:50,796
همه چی عالی میشه
432
00:33:50,846 --> 00:33:52,753
«میدونم که این تویی
433
00:33:53,428 --> 00:33:56,176
او فقط همش بهم میگفت که دوست دارم
434
00:33:56,219 --> 00:34:01,209
و چیز زیادی نگفت تا اینکه همه کسانی
که اونجا بودند٬رفتند
435
00:34:03,845 --> 00:34:06,879
فقط خدا میدونه چرا اونطور رفتار کرد
436
00:34:06,928 --> 00:34:14,749
اما من از دونستن یه چیز مطمئن بودم و اون
این بود که راه دیگهای وجود نداشت
437
00:34:14,802 --> 00:34:17,506
او واسه من اومد و او میخواست که منو برگردونه
438
00:34:20,010 --> 00:34:25,840
رفتیم به اتاق ملاقات و او تعداد زیادی
عکس نشونم داد
439
00:34:26,594 --> 00:34:28,667
عکس٬عکس٬عکس
440
00:34:29,303 --> 00:34:33,248
یادت میاد؛ این با مامانه تو خونهای
که توش زندگی میکردیم
441
00:34:33,303 --> 00:34:35,296
قبل از اینکه تو گم بشی
442
00:34:35,388 --> 00:34:39,001
اینو یادت میاد؛ زمانی که داشتی با «اسکاتی» بازی
میکـردی
443
00:34:39,053 --> 00:34:41,127
.. اینو یادت میاد
444
00:34:42,719 --> 00:34:47,092
میگفت: «جیسون» به نظر تغییر نکرده. «کودی» خیلی
بزرگ شده؛ها؟
445
00:34:47,302 --> 00:34:50,964
. مامان؛ خدایا٬مامان دقیقا مثل قبله
اضـافه وزن داشته؟
446
00:34:52,094 --> 00:34:54,582
میخواست بدونه که آیا پدربزرگ هنوز هم یه عوضیه
447
00:34:54,636 --> 00:34:58,001
بهم میگفت که چقدر مادربزرگ رو دوست داره و
دلش براش تنگ شده
448
00:34:59,384 --> 00:35:02,418
دیدن خالکوبیش رو یادم میاد
صلیب ما بین٬ِمیدونید
449
00:35:02,468 --> 00:35:03,843
درست اینجا روی دستش
450
00:35:03,885 --> 00:35:07,049
من فقط مدام فکر میکردم
که چقدر او شبیه دایی «پت» هست
451
00:35:07,094 --> 00:35:10,423
و چقدر مامان تعجب بکنه از اینکه
چقدر قدبلند شده
452
00:35:13,093 --> 00:35:15,713
او گفت که ظاهرش خیلی فرق کرده
453
00:35:15,760 --> 00:35:17,881
.. که٬میدونید٬رشد کرده
454
00:35:19,677 --> 00:35:22,129
.. و
455
00:35:22,176 --> 00:35:27,959
او خیلی ساکته. میدونید٬یه جورایی گوشهگیر
456
00:35:28,009 --> 00:35:30,841
با یه لهجه جالب صحبت میکرد
457
00:35:30,884 --> 00:35:34,962
اما همیشه خیلی آرام و ساکت صحبت میکرد
مثل اینکه از چیزی خودشو مخفی میکرد
458
00:35:38,884 --> 00:35:41,288
یعنی میگم٬خدایا٬ببین چی بهش گذشته
459
00:35:41,425 --> 00:35:43,500
او آدم قبلی نبود
460
00:35:43,552 --> 00:35:46,549
نیکلاسی» نبود که چهار سال قبل گم شد»
461
00:35:46,593 --> 00:35:49,709
او تحت کنترل و شکنجه بوده و خدا
میدونه دیگه چی سرش اومده
462
00:35:49,759 --> 00:35:51,832
او همون آدم قبلی نبود
463
00:35:58,259 --> 00:36:02,917
دادستانیِ «لینارس» میخواست مطمئن بشه که
.. واقعا زمینههای قانونی وجود داره
464
00:36:02,968 --> 00:36:08,039
در مورد «نیکلاس» ٬که ادعا میکنه برادر
گمشده «کری گیبسون» هست
465
00:36:08,385 --> 00:36:15,673
خب حالا مسئله این بود که اونها خواهر و مقام
.. رسمی سفارت رو داشتند
466
00:36:15,718 --> 00:36:18,750
که قسم میخوردند که من «نیکلاس بارکلی» هستم
467
00:36:18,800 --> 00:36:21,882
و از طرف دیگه پلیس و بازپرس
468
00:36:21,925 --> 00:36:24,875
و دادستان بودند که ابدا قانع نشده بودند
469
00:36:24,925 --> 00:36:27,295
دادستان تاکید داشت به انجام مصاحبههای اختصاصی
470
00:36:27,341 --> 00:36:34,666
و بخشی از مدارکی که در اون مصاحبه وجود داشت یک
آلبوم عکس خانوادگی بود
471
00:36:36,132 --> 00:36:39,380
دادستان گفت: «گوش کن٬تنها راه برای اینکه
ثابت کنی
472
00:36:39,423 --> 00:36:42,542
که تو واقعا «نیکلاس» هستی اینه که
ما اینجا عکسهایی داریم
473
00:36:42,592 --> 00:36:44,463
که تو هرگز قبلا ندیدی
474
00:36:47,758 --> 00:36:49,831
«میخوام پنج تا از اونارو نشونت بدم
475
00:36:51,216 --> 00:36:53,290
اولی؛ درسته
476
00:36:53,799 --> 00:36:55,457
دومی؛ درسته
477
00:36:55,507 --> 00:36:57,130
سومی؛ درسته
478
00:36:57,174 --> 00:36:58,879
چهارمی؛ درسته
479
00:36:58,923 --> 00:37:00,334
روی پنجمی اشتباه کردم
480
00:37:03,258 --> 00:37:04,631
اما دیگه دیر شده بود
481
00:37:04,673 --> 00:37:07,044
قبل از این قانع شده بود که
من «نیکلاس بارکلی» هستم
482
00:37:13,842 --> 00:37:19,588
در اون زمان ٬هیچ راهی نمیدیدم که چطور میتونم اونو
به عنوان یک شهروند آمریکایی ثبت نکنم
483
00:37:24,173 --> 00:37:29,330
هیچ کاری نمیتونستم بکنم
اگه «کری» اون عکسها رو نشونم نمیداد
484
00:37:31,591 --> 00:37:35,749
اونا ازم عکس گرفتند
بدون کلاه٬بدون هیچی
485
00:37:36,006 --> 00:37:38,542
که بود٬میدونید٬اونا چشمهام رو دیدند
486
00:37:39,465 --> 00:37:44,206
قانون اساسی ایالات متحده
برای یک شهروند آمریکایی بودن ٬قسم خوردم
487
00:37:45,132 --> 00:37:47,915
میدونید٬واقعی نبود اما من انجام دادم
488
00:38:12,756 --> 00:38:17,163
شب قبل از سوار شدن تو هواپیما
حرف زیادی با هم نزدیم
489
00:38:18,214 --> 00:38:22,159
نه که ناخوشایند باشه؛ اما فقط سکوت
و تقریبا مثل یه سکوت مسالمتآمیز بود
490
00:38:26,004 --> 00:38:31,706
میدونید٬میتونستم نفس کشیدنش رو بشنوم
و واقعا بسیار احساس آرامش میکردم
491
00:38:39,006 --> 00:38:42,502
حتی قبل از اینکه باهاش ملاقات کنم در مورد
فرار کردن فکر کرده بودم
492
00:38:49,547 --> 00:38:54,667
همه کاری که باید میکردم این بود که یه تاکسی
بگیرم و برم به ایستگاه قطار
493
00:38:54,713 --> 00:38:56,622
و برای خودم یک بلیط واسه خارج از «اسپانیا» بگیرم
494
00:38:58,132 --> 00:39:00,252
میتونستم ظرف چند دقیقه انجامش بدم
495
00:39:01,130 --> 00:39:03,582
هیچ چیز متوقفم نمیکرد. هیچ چیز
496
00:39:03,629 --> 00:39:06,298
چند باری رفتم به تالار ورودی
497
00:39:06,340 --> 00:39:10,746
همش تردید داشتم که آیا دارم کار درست رو
انجام میدم؟ کار غلط رو انجام میدم؟
498
00:39:14,339 --> 00:39:17,123
باید برم.. نباید برم
باید برم.. نباید برم؟
499
00:39:26,297 --> 00:39:31,415
وقتی بدنیا اومدم
فکر نمیکنم که عشق زیادی در اونجا وجود داشت
500
00:39:33,962 --> 00:39:39,035
مادرم در اون موقع خیلی خیلی جوان بود
و او فقط ۱۷ سالش بود
501
00:39:39,089 --> 00:39:44,158
مرد سن بالاتر٬که پدرم بود
«اهل «الجزایر
502
00:39:46,670 --> 00:39:50,166
پدربزرگم یه شخص بسیار نژادپرست بود
503
00:39:50,212 --> 00:39:54,836
و دونستن اینکه مردی که مادرم شبها رو
باهاش میگذرونه؛ یک «الجزاریهای» هست
504
00:39:54,881 --> 00:39:58,459
او خواسته که مادرم حتما یک سقط جنین
داشته باشه
505
00:39:58,505 --> 00:40:01,667
برای خلاص شدن از من ٬قبل از اینکه بدنیا بیام
506
00:40:04,004 --> 00:40:07,832
از نظر او یه عرب حتما با سلاح هستهای
سروکار داره
507
00:40:07,879 --> 00:40:09,952
و یه سیاه پوست ٬ میمونه
508
00:40:11,128 --> 00:40:14,458
قبل از اینکه بدنیا بیام٬کاملا
هویتی اشتباه داشتم
509
00:40:14,711 --> 00:40:20,494
از قبل نمیدونستم.. از قبل اینطور ساخته شده
بودم که نمیدونستم واقعا کی هستم
510
00:40:24,005 --> 00:40:28,577
یک هویت جدید با یک پاسپورت واقعی
یه پاسپورت آمریکایی
511
00:40:28,628 --> 00:40:30,831
میتونستم برم آمریکا؛ اونجا برم مدرسه
512
00:40:31,545 --> 00:40:35,124
با اون خانواده زندگی کنم و واقعا کسی باشم
513
00:40:35,170 --> 00:40:39,910
و دیگه هیچوقت نگرانیه شناخته شدنم
رو نداشته باشم
514
00:40:41,045 --> 00:40:43,119
من فرصت رو دیدم
515
00:40:45,211 --> 00:40:51,705
زنی که میتونه راههای زیادی رو رفته باشه
تا منو با خودش به خانوادهای برگردونه
516
00:40:51,752 --> 00:40:55,913
.. که بچه داشتند؛ که به نظر میاد
یه خانواده عاشقانه هستند
517
00:40:56,628 --> 00:40:58,582
.. باید آدم خوبی باشه
518
00:40:59,752 --> 00:41:03,201
میدونید٬من اَحکام متناقصی توی
سرم داشتم
519
00:41:30,501 --> 00:41:33,619
کری» میخواست من «نیکلاس» باشم اما»
در مورد بقیه چی؟
520
00:41:33,669 --> 00:41:35,707
آیا اونا هم میخوان که من «نیکلاس» باشم
521
00:41:37,835 --> 00:41:44,791
.. نمیفهمیدم چرا او خیلی
یجورایی٬عصبی بود. میدونید منظورم چیه؟
522
00:41:44,835 --> 00:41:48,331
او مثل٬ِمیدونید
دائما در حال جنبش و در توالت
523
00:41:48,418 --> 00:41:49,910
و مشغول نگاهکردن مردم
524
00:41:49,959 --> 00:41:52,284
نگاهکردن من. دائم منو نگاه میکرد
525
00:41:52,545 --> 00:41:54,619
او همش منو نگاه میکرد
526
00:41:55,793 --> 00:41:58,329
من اینطور برداشت کردم که خب اون
فقط ترسیده باشه
527
00:41:58,418 --> 00:42:00,410
داره به خونه برمیگرده
528
00:42:01,085 --> 00:42:03,573
و ما نمیدونیم چی به سرش اومده
529
00:42:03,626 --> 00:42:05,534
چطور ذهنش کار میکنه
530
00:42:05,585 --> 00:42:07,871
.. اما او فقط
شاید ترسیده بود
531
00:42:07,918 --> 00:42:12,042
اینکه بقیه نشناسنش یا مامان دیگه
دوستش نداشته باشه
532
00:42:13,417 --> 00:42:15,289
دوست داشتم که بمیرم
533
00:42:15,334 --> 00:42:17,040
.. و میخوام
534
00:42:17,084 --> 00:42:19,835
و با خودم میگم٬ خب٬ بهتره
هواپیما سقوط کنه
535
00:42:19,877 --> 00:42:25,327
وقتی که اونا گفتن زمان سوار شدنه
زدم بهش و گفتم
536
00:42:25,417 --> 00:42:28,415
«آمادهای؟ آمادهای که بری خونه؟»
گفت: «آمادهام که برم خونه
537
00:42:28,458 --> 00:42:31,660
«بیا از اینجای لعنتی بریم. بریم خونه
538
00:42:32,042 --> 00:42:34,116
و ما سوار هواپیما شدیم
539
00:42:54,041 --> 00:42:59,909
. من واقعا عصبی بودم
منتظر و واقعاً خوشحال
540
00:43:01,042 --> 00:43:04,538
میدونید٬ما موفق شدیم
یه چیز خانوادگی بود. داشتیم همه کنار هم جمع میشدیم
541
00:43:09,958 --> 00:43:12,577
اون شب رو یادم میاد. دقیقه به دقیقه
542
00:43:13,582 --> 00:43:15,573
من بودم. مادربزرگم
543
00:43:15,624 --> 00:43:17,996
فکر میکنم٬خواهرم و پدرم
544
00:43:18,044 --> 00:43:20,163
همه سوار ماشین «لینکلن» من شده بودیم
545
00:43:20,209 --> 00:43:21,867
تا بریم مادرم و «نیکلاس» رو بگیریم
---------
«کودی گیبسون» ٬خواهرزادهٔ «نیکلاس»
546
00:43:25,541 --> 00:43:29,156
یک انتظار و دیدن بود
اما همه هیجانزده بودند
547
00:43:29,208 --> 00:43:31,283
ما نمیدونستیم چی انتظار داریم
548
00:43:42,832 --> 00:43:44,906
نمیخواستم از هواپیما خارج بشم
549
00:43:45,915 --> 00:43:47,245
میخواستم صبر کنم
550
00:43:47,293 --> 00:43:48,749
میخواستم خودم رو آماده کنم
551
00:44:02,040 --> 00:44:04,743
هیچ برنامهای نداشتم
هیچ استراتژیای نداشتم
552
00:44:05,207 --> 00:44:07,280
میدونستم هیچ راه خروجی نیست
553
00:44:07,956 --> 00:44:09,829
نمیتونستم برگردم
554
00:44:18,624 --> 00:44:24,572
ما هیچ فکری در مورد اینکه٬ کسی که داریم میریم
سراغش چه نوع شخصیه٬نداشتیم
555
00:44:48,415 --> 00:44:51,034
میخواستم بدوم٬بگیرم و بغلش کنم
اما او نذاشت و مانع شد
556
00:44:51,207 --> 00:44:56,160
پس من برگشتم و دستش رو گرفتم
و بغلش کردم و گفتم بهش دلم براش تنگ شده بود
557
00:45:08,912 --> 00:45:10,490
خیلی تغییر کرده بود
558
00:45:11,079 --> 00:45:13,117
«یه جورایی «بیاحساس
559
00:45:14,082 --> 00:45:15,491
بعد فهمیدم٬میدونید
560
00:45:15,540 --> 00:45:18,869
به خودت میگی٬خب٬او چیزهای وحشتناکی رو گذرونده
561
00:45:18,914 --> 00:45:22,030
پس قطعا متفاوت میشه
562
00:45:24,289 --> 00:45:29,029
فقط بچههام رو به یاد میارم
و مادرم و.. ٬شوهرم
563
00:45:29,080 --> 00:45:31,118
و واقعا٬خدایا٬ما خیلی خوشحال بودیم
564
00:45:35,163 --> 00:45:37,652
او کلاً پوشانیده شده بود
565
00:45:37,705 --> 00:45:42,658
ترسیدم٬با خودم فکر میکردم که این
بچه واقعا آشفته هست
566
00:45:44,581 --> 00:45:46,655
فقط با توجه به ظاهرش
567
00:45:53,122 --> 00:45:59,236
او خیلی ساکت بود و گوشه گیر و غیرصمیمی
568
00:46:04,746 --> 00:46:06,820
هیچوقت دوست نداشتم دیگران لمسم کنند
569
00:46:07,787 --> 00:46:09,861
و من نمیتونستم تغییرش بدم
570
00:46:09,912 --> 00:46:12,663
پس وقتیکه او دستهاش رو به دورم میگیره
571
00:46:12,706 --> 00:46:16,697
باید اینطور احساس میکرد که من ابداً از
اینکار خوشم نمیاد
572
00:46:21,706 --> 00:46:25,864
من خیلی سرد بودم٬خیلی بسته
با مردم صحبت نمیکردم
573
00:46:27,871 --> 00:46:34,151
هر چقدر که خوشحال بودم٬ اونو نشون نمیدادم
574
00:46:42,330 --> 00:46:45,908
در جلوم یک مرز داشتم
575
00:46:45,954 --> 00:46:47,659
نمیخواستم زیادهروی کنم
576
00:46:53,662 --> 00:47:01,909
البته که٬با آغوش باز پذیرفته شد
و بهش میگیم که بیا ببریمت خـونه
577
00:47:03,494 --> 00:47:06,825
صحبت در مورد بقیه چیزها باشه برای بعد
فقط بیا بریم خونه
578
00:47:24,162 --> 00:47:26,993
تموم مسیر تا خونه٬ توی ماشین ٬ فقط داشتم
بهش نگاه میکردم
579
00:47:27,078 --> 00:47:28,983
و اینطور حساب میکنی که او راحت نیست
580
00:47:29,703 --> 00:47:34,490
پس ما ضبط ماشین رو روشن کردیم تا تلاش کنیم
تا حد ممکن احساس راحتی کنه
581
00:47:34,535 --> 00:47:36,940
♫ THE DOOBIE BROTHERS:
Listen To The Music
582
00:47:43,494 --> 00:47:46,408
.. میدونید٬یه «مسیر تا خونهٔ ساکت» بود
583
00:47:46,452 --> 00:47:50,399
و همه٬میدونید٬ساکت اما همچنان هیجانزده بودن
584
00:47:50,453 --> 00:47:54,280
♪ Don't you feel it growin', day by day
585
00:47:54,911 --> 00:47:57,695
♪ People gettin' ready for the news
586
00:47:57,744 --> 00:48:02,235
واقعا در اون لحظات نمیتونستم لبخند
رو از صورتم بردارم
587
00:48:02,952 --> 00:48:05,736
تموم راه خونه فقط پوزخند داشتم
588
00:48:05,785 --> 00:48:10,076
♪ Oh, oh, listen to the music
589
00:48:10,829 --> 00:48:14,690
♪ Oh, oh, listen to the music
590
00:48:16,076 --> 00:48:20,534
.. فقط یه احساس خوب خوشحالی بود از اینکه
591
00:48:21,243 --> 00:48:25,190
نیکلاس» مدتها گمشدمون ٬خونه بود»
592
00:48:28,658 --> 00:48:30,318
من یه خانواده داشتم و حتی بیشتر
593
00:48:30,409 --> 00:48:33,027
من هرگز.. هرگز رویایی چنین چیز زیادی
رو نداشتم
594
00:48:33,618 --> 00:48:40,493
هرگز خیال نمیکردم که نه تنها بتونم در جاییکه
دوستش دارم بمونم
595
00:48:40,535 --> 00:48:42,608
بلکه حتی واقعا یه خانواده داشته باشم
596
00:49:05,993 --> 00:49:10,034
.. وقتی که در ایالت «تگزاس» بیدار شدم
597
00:49:11,908 --> 00:49:15,239
چیزی که دیدم ٬چیزیکه انتظارش رو داشتم
که ببینم٬نبود
598
00:49:22,242 --> 00:49:28,275
ایالات آمریکا در تصورم یه شهر بزرگ بود٬با ساختمانهای
بلند و مردمی که هر جا هستند
599
00:49:30,449 --> 00:49:34,360
اولین چیز بعد از باز کردن
چشمها ٬ «تثبیت هویت» هست
600
00:49:34,407 --> 00:49:36,530
«اسم تو هست «نیکلاس پاتریک بارکلی
601
00:49:36,576 --> 00:49:39,064
اینکه در ۳۱ دسامبر سال ۱۹۸۰ متولد شدی
602
00:49:39,616 --> 00:49:42,235
و اینکه همه اعضای خانواده منو
«صدا میکنند «نیکلاس
603
00:49:42,282 --> 00:49:45,199
«و نه اینکه «نیکلاس؛ اما اسم واقعیت چیه؟
604
00:49:45,242 --> 00:49:47,317
. نه! نیکلاس
605
00:49:47,368 --> 00:49:49,902
«باشه. ما میخوایم بریم خرید؛ نیکلاس»
606
00:49:56,574 --> 00:49:58,648
اونها منو دور و اطراف میگردوندند
607
00:49:59,033 --> 00:50:02,113
و میدونید٬میدونستم میبایستی چیزی رو بشناسم
608
00:50:02,157 --> 00:50:06,614
پس.. و همینطور میدونستم که نمیتونم
برای اینکه من هرگز قبلا اونجا نبودم
609
00:50:07,867 --> 00:50:09,655
«سلام کیرک؛ چطوری؟»
610
00:50:09,699 --> 00:50:13,111
ما افرادی رو دیدیم که «نیکلاس» رو از قبل
از ناپدید شدنش میشناختن
611
00:50:13,156 --> 00:50:17,530
بهشون میگفتم به یاد نمیارمشون. یه چیزهایی
هست اما به یاد نمیارمشون
612
00:50:17,574 --> 00:50:20,737
مثل اینکه حافظم رو از دست داده باشم
چیزیه که به اونها گفتم
613
00:50:22,657 --> 00:50:24,730
از نظر روانی آسیب دیده بود
614
00:50:25,116 --> 00:50:27,106
دلیل اینکه هیچ چیز رو به یاد نمیآورد
همین بود
615
00:50:27,157 --> 00:50:30,771
بخاطر همه چیزهایی که براش اتفاق افتاده بود
616
00:50:33,033 --> 00:50:34,609
یه علامت رو به یاد میآوردم
617
00:50:34,658 --> 00:50:40,071
در عکسی «نیکلاس» رو دیدم که با دستاش
.. اینکار رو کرده؛ میدونید
618
00:50:40,114 --> 00:50:42,188
روشش برای «سلام» گفتن؛ میدونید
619
00:50:42,614 --> 00:50:44,690
وقتی که با اونها بودم ٬ چند باری اینکارو کردم
620
00:50:44,990 --> 00:50:48,154
وقتیکه اونجا بودم. این از تنها چیزهایی بود
میدونستم چیکار کنم
621
00:50:50,449 --> 00:50:52,154
با خودم فکر میکردم
622
00:50:52,197 --> 00:50:55,529
که «نیکلاس بارکلی» میتونه هر روزی به
خونش برگرده
623
00:50:56,239 --> 00:50:57,862
این اولین نگرانیم بود
624
00:50:57,906 --> 00:50:59,980
واقعا در موردش نگران بودم
625
00:51:00,906 --> 00:51:03,858
نمیتونستم کاریش کنم
میگفتم؛ پسر٬اگه پیداش شه چی؟
626
00:51:04,199 --> 00:51:06,569
چی میشه اگه تو درو باز کنی و
«بگی: «سلام؛ من برگشتم
627
00:51:06,616 --> 00:51:08,155
میدونید
628
00:51:10,156 --> 00:51:14,943
ما فکر کردیم بهترین چیز برای او فقط داشتن
یه زندگی روزمرهٔ عادیه
629
00:51:15,741 --> 00:51:18,856
بیدار میشی٬صبحانه میخوری
اینکارو انجام میدی٬ناهار میخوری
630
00:51:18,906 --> 00:51:23,113
شام میخوری٬یه فیلم میبینیم
فقط فضای یک خانواده عادی
631
00:51:23,364 --> 00:51:25,438
من و او با هم وقت میگذروندیم
632
00:51:26,197 --> 00:51:30,060
میبردمش برای رانندگی و صحبت کردن باهاش
... و صدای موسیقی رو بالا میبردم و
633
00:51:31,032 --> 00:51:33,105
♪ I listen to the wind
634
00:51:33,157 --> 00:51:35,444
♪ To the wind of my soul
635
00:51:35,490 --> 00:51:37,479
او با «کودی» و دوستاش ارتباط داشت
636
00:51:37,531 --> 00:51:40,647
و بعد از مدرسه اونها به پارک میرفتند
و بازی میکردند
637
00:51:40,697 --> 00:51:43,613
و منظورم اینه٬اونها کاری رو میکردند که نوجوانها
میکردند
638
00:51:43,906 --> 00:51:47,354
او واقعا یه جورایی علاقمندشده بود به دختری
«که در همسایگیمون بود؛ «امی
639
00:51:47,905 --> 00:51:49,529
با هم ارتباط داشتند٬تلفنی صحبت میکردند
640
00:51:49,573 --> 00:51:52,605
و وقتی که ما در مورد «امی» صحبت میکردیم
یه جورایی سرخ میشد
641
00:51:54,195 --> 00:51:57,774
تنها کسی که در خانواده «بارکلی» ندیده
بودمش
642
00:51:58,500 --> 00:52:02,500
«جیسون» بود. برادر دیگر «نیکلاس» و «کری»
643
00:52:02,991 --> 00:52:05,559
و بالاخره اومد تا منو ببینه
644
00:52:05,613 --> 00:52:11,314
او منو جوری که «نیکلاس» هستم نگاه
نمیکرد و با دیدنش وانمود نمیکرد که من «نیکلاس» هستم
645
00:52:11,364 --> 00:52:14,896
و به من موفق باشی گفت و رفت
646
00:52:15,655 --> 00:52:19,316
♪ I swam upon the Devil's lake
647
00:52:20,196 --> 00:52:23,443
♪ But never, never never never...
648
00:52:23,488 --> 00:52:26,900
ما حتی در مورد اینکه چه اتفاقاتی در اونجا براش
افتاد٬صحبت نکردیم
649
00:52:27,779 --> 00:52:32,437
چونکه یجورایی احساس کردیم وقتی که زمانش برسه
خودش به ما میگه
650
00:52:36,987 --> 00:52:41,277
من هیچ تماس تلفنی از طرف خانواده
دریافت نکردم
651
00:52:41,321 --> 00:52:44,235
که بگن ٬میدونید٬نیکلاس برگشته
652
00:52:44,279 --> 00:52:46,685
لطفا بیاید و با ما صحبت کنید. ما نیاز به کمک داریم
653
00:52:47,738 --> 00:52:49,609
و من یجورایی احساس کردم ضروریه
654
00:52:49,654 --> 00:52:51,063
که سریعا با او مصاحبه بشه
655
00:52:52,903 --> 00:52:57,644
پس من با ملاقات «نیکلاس» در
مرکز «کودکان گمشده سن آنتونیو» موافقت کردم
656
00:52:57,695 --> 00:52:59,568
برای انجام اولین مصاحبمون با او
657
00:53:00,447 --> 00:53:04,060
خودمو به «نیکلاس» معرفی کردم و بعد بهش
دلیل اینکه چرا اونجا هستم رو گفتم
658
00:53:04,112 --> 00:53:09,149
و اینکه هدف از مصاحبه دریافت شرح او از
ربودنش
659
00:53:09,196 --> 00:53:12,277
و با همکاری او پیدا کردن مکان ربایندگانش بود
660
00:53:13,695 --> 00:53:14,940
همه چیزیکه من درباره «نیکلاس» میدونستم
661
00:53:14,988 --> 00:53:17,771
چیزی بود که بر روی پوسترهای مربوط به گمشدن
او خونده بودم
662
00:53:18,820 --> 00:53:21,604
نه اینکه یک انسان نمیتونه در سه سال
تغییری پیدا کنه
663
00:53:21,653 --> 00:53:24,983
اما این شخص به طور کلی ظاهر یک
فرد ۱۶ ساله رو نداشت
664
00:53:25,944 --> 00:53:29,359
او ته ریش داشت. یه ریش تیره
665
00:53:29,613 --> 00:53:34,944
که من بعید میدونم که «نیکلاس» در ۱۶ سالگی
یه ته ریش تیره رنگ داشته باشه
666
00:53:34,986 --> 00:53:36,812
از اونجاییکه که او موهای بوری داشت
667
00:53:36,862 --> 00:53:38,983
به نظر میرسید کاملا عصبی بود
668
00:53:39,028 --> 00:53:43,188
و واقعا به نظر بسیار ناراحت بود در تمام
اون مدت
669
00:53:48,444 --> 00:53:53,942
من به اونها گفتم که ٬توسط
نیروهای نظامی خارج از کشور گرفته شدم
670
00:53:53,984 --> 00:53:56,310
و ربوده و در یه اتومبیل «وَن» قرار گرفتم
671
00:53:56,362 --> 00:53:59,941
بعد پرواز به سمت جاهایی که هرگز
نمیدونستم کجا بودند
672
00:54:00,696 --> 00:54:05,564
اینکه٬ما همراه کودکان مختلف در یک اتاق نگه
داشته میشدیم
673
00:54:05,610 --> 00:54:06,808
اونها با ماده «کلروفرم» بیهوش میشدند
674
00:54:06,861 --> 00:54:10,227
.. و بیدار میشدند و اونها
675
00:54:10,278 --> 00:54:14,057
میدونید٬در جاییکه
اونها نمیدونستند در کجا هستند
676
00:54:14,527 --> 00:54:21,898
اونها متحمل سوءاستفاده جنسی توسط
مقانات عالیرتبه نظامی میشدند
677
00:54:22,319 --> 00:54:25,318
هر شب همه بچهها توسط مردان٬مورد تجاوز و
آزار جنسی قرار میگرفتند
678
00:54:25,695 --> 00:54:28,314
این مردها آمریکایی٬مکزیکی و اروپایی بودند
679
00:54:28,362 --> 00:54:34,026
اونها دستهای منو شکستند؛ مخصوصا دست
راستم رو با یه چوب بیسبال
680
00:54:34,069 --> 00:54:36,901
مُدام میسوزوندنش و برای خوردن به او
حشرات میدادند
681
00:54:36,944 --> 00:54:39,148
ما شکنجه میشدیم -
اونها انگشتهاش رو شکستند -
682
00:54:39,194 --> 00:54:42,062
پای چپش با یک اهرم شکسته شده -
به من تجاوز شد -
683
00:54:42,111 --> 00:54:47,775
اونها بوسیله «تاکتیکهای هراساندن نظامی» ٬کودکان
رو مطیع نگه میداشتند
684
00:54:47,819 --> 00:54:49,192
.. ما آزمایش میشدیم روی
685
00:54:49,235 --> 00:54:51,475
اونها در چشماش با سوزن تزریق میکردند
686
00:54:51,527 --> 00:54:56,860
هدفونهایی در گوششون با صداهای جیغ
و فریاد؛ زبانهای مختلف
687
00:54:56,902 --> 00:55:01,061
اسپانیولی داشت مُدام و مُدام پخش میشد
«و یه صدایی که همش میگفت: «تو خودت نیستی
688
00:55:01,110 --> 00:55:03,148
اگه انگلیسی صحبت میکرد٬کتک میخورد
689
00:55:03,193 --> 00:55:07,436
اونها بچهها رو با هواپیماهای نظامی
به اطراف میبردند
690
00:55:07,484 --> 00:55:09,522
ما هرگز ندیدیم که کجا میرفتیم
691
00:55:09,568 --> 00:55:13,182
هویت پسرها عوض
میشدند؛ یا از طریق رنگ موهاشون
692
00:55:13,234 --> 00:55:15,521
رنگ چشمها یا راههای دیگه
693
00:55:15,567 --> 00:55:16,977
اونها همیشه یونیفرم به تن داشتند
694
00:55:17,026 --> 00:55:18,768
محلولی تزریق شده در چشمهاش
695
00:55:18,818 --> 00:55:20,808
اونها او رو برای سکس ٬ برای پول معامله میکنند
696
00:55:20,859 --> 00:55:24,688
به خاطر استفاده از این محلول
رنگ چشمهاش از آبی به قهوهای تغییر کرد
697
00:55:24,735 --> 00:55:27,687
در بسته نشد و من از طریق اون در خارج شدم
698
00:55:27,735 --> 00:55:30,814
دویدم به سمت تالار ورودی و اونجا
در دیگهای بود
699
00:55:31,733 --> 00:55:33,725
به هر صورت موفق شدم بیرون برم
700
00:55:33,776 --> 00:55:36,146
و در بیرون ٬دویدم٬دویدم٬دویدم
701
00:55:36,193 --> 00:55:40,269
و ساعتها بعد فهمیدم که در «اسپانیا» هستم
702
00:56:12,233 --> 00:56:15,764
ما اینجا یه بچه داریم
که تقریبا ۱۵٬۱۴ ساله هست
703
00:56:15,816 --> 00:56:17,190
هیچ نوع کارت شناسایی نداره
704
00:56:17,232 --> 00:56:20,183
هیچ مدرکی باهاش نیست
اما شما میتونید ببینید که او خیلی جوانه
705
00:56:20,232 --> 00:56:22,225
و بسیار ترسیده
706
00:56:26,440 --> 00:56:30,897
او حرفهای بود
اما شما میتونستید ببینید که وحشت زده شده
707
00:56:31,567 --> 00:56:36,023
این یک مصاحبه وحشت آور بود
و وقتی که رفتم٬منو تحت تاثیر قرار داده بود
708
00:56:36,066 --> 00:56:40,012
چونکه همه جور ترس و عوارض
احساسی همراه داشت
709
00:56:40,066 --> 00:56:42,554
در پیِ گوشکردن به همچین داستانی
710
00:56:42,607 --> 00:56:46,222
او در مورد این نوع فعالیتها آگاهی داشت
711
00:56:46,274 --> 00:56:49,639
منظورم اینه٬یه فرد عادی نمیشینه
با یه داستان
712
00:56:49,691 --> 00:56:51,765
.. و سرهم کردن ترس و وحشت
713
00:56:52,316 --> 00:56:53,938
این چیزی نیست که در موردش دروغ بگید
714
00:56:53,982 --> 00:56:58,769
شما به سمت دادن جزییات در مورد شکنجه
. و کشتن بچهها یا چیزهایی دیگه نمیرید
715
00:56:58,815 --> 00:57:00,095
هیچ کدام از اونا عادی به نظر نمیرسید
716
00:57:00,149 --> 00:57:01,890
او شکنجه شده بود
717
00:57:01,940 --> 00:57:03,730
.. منظورم اینه٬او آثار شکنجه رو در همه جای بدنش
718
00:57:03,773 --> 00:57:08,230
او یه دست شکسته داشت
که هرگز بهش رسیدگی نشده بود
719
00:57:08,273 --> 00:57:09,931
او با لنگیدن راه میرفت
720
00:57:09,981 --> 00:57:16,096
از پشت سرش تا قوزک
پاهاش آثار سوختگی با سیگار داشت
721
00:57:16,148 --> 00:57:21,351
این آدم یا خودش یه قربانی بوده
722
00:57:21,441 --> 00:57:25,054
یا اینکه او یک بازیگر فوقالعاده بود
723
00:57:25,106 --> 00:57:28,139
و من نمیدونستم که کدوم یک
از این عناوین رو برای او به کار ببرم
724
00:57:29,691 --> 00:57:32,688
خواستم بدونند که من بسیار متاسفم
از آنچه اتفاق افتاده
725
00:57:32,731 --> 00:57:35,266
و ما بدنبال این هستیم تا افرادی که این اعمال رو
انجام دادند رو مکانیابی کنیم
726
00:57:35,314 --> 00:57:38,266
و یک پایان قرار بدیم به
آسیبهای روحی که او از سر گذرانده
727
00:57:42,856 --> 00:57:45,309
این آخرین حد بود
728
00:57:45,773 --> 00:57:48,475
.. مثل اینه که
729
00:57:48,524 --> 00:57:50,977
من بردم. میدونید؛ بازی تمومه
730
00:57:52,441 --> 00:57:56,136
من پاسپورت داشتم؛ همه افراد خانواده
میگن که من «نیکلاس بارکلی» هستم
731
00:57:56,689 --> 00:57:58,764
هیچکس بازجوییم نمیکرد
732
00:58:00,064 --> 00:58:02,813
هیچکس مشکوک نبود که من میدونم
733
00:58:06,189 --> 00:58:08,559
جـان! خوشحال بودم
734
00:58:08,605 --> 00:58:11,225
.. من ٬میدونید
نمیتونستم شانسم رو باور کنم
735
00:58:17,731 --> 00:58:20,813
اسم من «چارلی پارکر» هست
من یک کاراگاه خصوصی هستم
736
00:58:20,857 --> 00:58:22,977
سلام؛ چطوری؟»
737
00:58:23,021 --> 00:58:25,593
.. میگم؛ میخواستم شما
«میخواستم شما برام یه کاری انجام بدید
738
00:58:26,937 --> 00:58:30,932
♪ I know dark clouds are gonna gather around me
739
00:58:30,980 --> 00:58:35,223
♪ I know my way'll be rough and steep
740
00:58:35,272 --> 00:58:39,099
♪ Yet beautiful fields lie just before me...
741
00:58:39,146 --> 00:58:45,854
من یه تماس تلفنی داشتم در ماه نوامبر
از یه تهیهکننده تلویزیونی ٬ برنامهٔ
«Hard Copy»
742
00:58:45,897 --> 00:58:47,971
و او گفت پسری که
743
00:58:48,023 --> 00:58:52,061
که قبلا برای ۴ سال گمشده بوده
پیداش شده
744
00:58:52,104 --> 00:58:56,015
و ازم خواست که بدنبالش باشم
در نتیجه اونا میتونند یه مصاحبه باهاش داشته باشند
745
00:58:57,773 --> 00:59:01,303
ابتدا میبایستی میفهمیدم که مادرش
کجا زندگی میکرد
746
00:59:01,356 --> 00:59:07,138
پیداش میکردیم و بعد میبردیمشون به
شمال «سن آنتونیو» برای انجام مصاحبه
747
00:59:13,770 --> 00:59:18,228
من مکرراً ازش خواستم که لطفا با
رسانهها تماس نداشته باشید
748
00:59:18,272 --> 00:59:21,303
اگر هر آنچه که «نیکلاس» به ما گفته بود
درست بود
749
00:59:21,353 --> 00:59:23,474
اگر هر کدوم از اونا ذرهای صحّت داشت
750
00:59:23,520 --> 00:59:26,603
و اگر هر افسر نظامی بود که
احتمالا با قضیه ارتباط داشت
751
00:59:26,646 --> 00:59:29,217
.. آخرین چیزیکه که میخواستیم قرار گرفتن
752
00:59:29,271 --> 00:59:31,938
بر روی صفحه اول روزنامهها یا در تلویزیون بود
753
00:59:31,979 --> 00:59:35,759
در نتیجه آدمرباها در مورد تحقیقات ما
اطلاع پیدا میکردند
754
00:59:38,146 --> 00:59:40,432
این برنامهٔ «شاهد عینیِ» اخبار ساعت ۱۰ است
755
00:59:41,019 --> 00:59:43,722
او سه سال قبل بدون هیچ ردی٬ناپدید شد
756
00:59:43,770 --> 00:59:46,226
امشب یک پسر «سن آنتونیونی» به خونش برگشته
757
00:59:46,272 --> 00:59:48,973
نیکلاس بارکلی» حالا ۱۶ سالشه»
758
00:59:49,022 --> 00:59:50,596
او وقتیکه ۱۳ ساله بود٬ناپدید شد
759
00:59:50,645 --> 00:59:52,101
نیکلاس» میگه او ربوده شده بود»
760
00:59:52,145 --> 00:59:53,342
«و برده شده به «اسپانیا
761
00:59:53,437 --> 00:59:56,932
او میگه برای ۳ سال به صورت مداوم
تحت مواد مخدر٬ضرب و شتم و تجاوز بوده
762
00:59:56,979 --> 01:00:00,889
همه بخشی از یک دستگاه بردهداری جنسی
که شامل تعداد زیادی از کودکان گمشده٬میشه
763
01:00:00,937 --> 01:00:03,768
.. خب باب٬ «افبیآی» این پرونده رو سَبُک قلمداد نمیکنه
764
01:00:03,811 --> 01:00:04,889
علت؟
765
01:00:04,936 --> 01:00:07,602
«به طریقی یک پسر ۱۳ ساله از «سن آنتونیو
766
01:00:07,643 --> 01:00:10,677
سرانجام رسیده به «اسپانیا» بدون پاسپورت
767
01:00:10,727 --> 01:00:14,640
در ۱۹ ژوئن سال ۱۹۹۴
نیکلاس» درگیر یک جدال میشه با خانوادش»
768
01:00:14,688 --> 01:00:17,638
«بعد او میاد اینجا در پایگاه «سام هیوستون
برای بسکتبال بازی کردن
769
01:00:17,687 --> 01:00:20,174
دو پسر جوان همراهش بودند
اونها مشغول حرفزدن شدند
770
01:00:20,228 --> 01:00:24,269
چیز بعدی که میدونه٬پارچهای بوده بر روی دهانش
و «نیکلاس» بیهوش میشه
771
01:00:25,478 --> 01:00:27,516
او ادعا میکنه ربایندگانش ظاهرش رو تغییر دادند
772
01:00:27,562 --> 01:00:29,350
تا او غیرقابل شناسایی بشه
773
01:00:29,435 --> 01:00:31,722
او بعد مدتی اجازه انگلیسی صحبت کردن٬ نداشته
774
01:00:31,769 --> 01:00:33,843
آیا اونها هر شب بهت تجاوز میکردند؟
775
01:00:34,686 --> 01:00:36,060
.. من؟ نه
776
01:00:36,102 --> 01:00:39,681
چونکه.. اونها هر شب بهم تجاوز نمیکردند
777
01:00:39,727 --> 01:00:41,883
تعداد دیگهای بودن٬ که اونها بیشتر خوششون میومد
778
01:00:41,935 --> 01:00:43,478
تعدادی از کودکان بودند که اونها بیشتر
خوششون میومد
779
01:00:43,521 --> 01:00:47,726
اونها معمولا هفتهای ۲ تا ۳ بار
بهشون تجاوز میکردند
780
01:00:47,936 --> 01:00:52,926
من توجه رسانهها رو میخواستم تا در نتیجه
نیکلاس» رو حتی بیشتر واقعی کنم»
781
01:00:52,978 --> 01:00:56,508
«تا مردم واقعا باور کنند که من «نیکلاسم
782
01:00:57,185 --> 01:01:00,136
و در نتیجه اونها منو حتی بیشتر از این
دوست میداشتند
783
01:01:01,811 --> 01:01:05,755
اونها آمادش کردند؛ یه میکروفون بهش وصل کردند
و دوربینها رو در برابرش گذاشتند
784
01:01:05,809 --> 01:01:08,677
و من رفتم به قسمت عقب یک اتاقک
785
01:01:08,726 --> 01:01:10,800
و این تقریبا سرنوشت بود
786
01:01:11,185 --> 01:01:13,971
پشت او اتاقک یک عکس بود
787
01:01:14,019 --> 01:01:16,093
از «نیکلاس بارکلیِ» واقعی
788
01:01:16,811 --> 01:01:20,934
و من میتونستم همزمان به اون عکس نگاه کنم
و او رو ببینم
789
01:01:21,226 --> 01:01:26,216
و همونطور که به عکس نگاه میکردم٬متوجه شدم
پسره چشمهای آبی مایل به خاکستری رنگ٬ داشته
790
01:01:26,268 --> 01:01:28,259
و این مرد چشمهای قهوهای داشت
791
01:01:30,435 --> 01:01:33,432
و اینجا لحظهای بود که موها بر پشت
.. گردن شما سیخ میشه
792
01:01:33,475 --> 01:01:36,510
و.. واقعا یه چیزی در مورد این قضیه
اشکال داشت
793
01:01:36,975 --> 01:01:39,096
من کاری رو کردم که اونا ازم میخواستم
794
01:01:39,142 --> 01:01:42,556
.. یه چیزی اشکال داشت
گفتم: «میتونید یه عکس از گوشهاش بهم بدید؟
795
01:01:42,602 --> 01:01:44,308
«.. من نیاز دارم که داشته باشمش
796
01:01:44,352 --> 01:01:51,509
و من خونده بودم که «اسکاتلندیارد» از این روش
.. برای ردیابی مردی استفاده کرده
797
01:01:51,977 --> 01:01:55,009
جیمز ارل ری» کسی که»
مارتین لوتر کینگ» رو کشته بود»
798
01:01:55,059 --> 01:01:58,472
اونها در فرودگاه «هیترو» گرفتنش
با استفاده از شناسایی گوشهاش
799
01:01:58,517 --> 01:02:05,047
و من میدونستم که گوشها یه مبنای تشخیص
هویتاند٬تقریبا مثل اثر انگشت
800
01:02:07,100 --> 01:02:09,554
عکس رو گذاشتم تو جیبم و از اونجا خارج شدم
801
01:02:11,436 --> 01:02:12,810
وقتی که برگشتم به دفتر
802
01:02:12,852 --> 01:02:15,256
عکسها رو تو برنامه «فتوشاپ» گذاشتم
803
01:02:24,350 --> 01:02:26,057
اونها گوشهای متفاوتی بودند
804
01:02:26,101 --> 01:02:27,758
.. پس فوراً فهمیدم که
805
01:02:27,808 --> 01:02:31,304
قطعاً او «نیکلاس بارکلی» نبود
806
01:02:32,434 --> 01:02:34,803
فکر کردم که با یه جاسوس طرفم
807
01:02:34,849 --> 01:02:37,468
خدا شاهده فکر کردم که یه جاسوس واقعی دارم
808
01:02:37,891 --> 01:02:42,764
چه دلیلی دیگهای داره که یکی بیاد اینجا
و جای شخص دیگهای رو بگیره؟
809
01:02:42,809 --> 01:02:44,183
چه قصدی داره؟
810
01:02:46,599 --> 01:02:48,673
با «نانسی فیشر» تماس گرفتم
811
01:02:49,517 --> 01:02:52,384
«گفتم: «این ادم جعلیه. این٬اون نیست
812
01:02:52,433 --> 01:02:54,092
«گفتم: «گوشها یکی نیستند
813
01:02:54,142 --> 01:02:55,682
و نظرم بهش این بود که
814
01:02:57,558 --> 01:02:58,837
لازمه بسیار مراقب باشید»
815
01:02:58,891 --> 01:03:01,427
«که در تحقیقات فدرال دخالتی نکنید
816
01:03:01,724 --> 01:03:05,090
مردم عادت ندارند بشنوند که
شما در مورد گوش کسی صحبت میکنید
817
01:03:05,141 --> 01:03:08,637
و من فکر میکنم او حرفای منو رد کرد
او نمیدونست در مورد چی صحبت میکردم
818
01:03:08,684 --> 01:03:11,302
فکر کردم حقی برای سوال کردن نداشتم
819
01:03:11,350 --> 01:03:14,181
میدونید٬وضعیت اونها
اینکه اون عضوی از خانوادشون بود
820
01:03:14,224 --> 01:03:17,175
چونکه٬چطور میتونستند در اشتباه باشند؟
821
01:03:17,224 --> 01:03:19,926
منظورم اینه که٬هیچکس در مورد همچین
چیزی اشتباه نمیکنه
822
01:03:19,974 --> 01:03:23,553
اونها چی میخواستند؟ من از قبل این
مدرک رو داشتم که او گوشهای مشابهی نداره
823
01:03:24,016 --> 01:03:27,298
اصلاً چرا شما بخواید یه غربیه رو بپذیرید؟
824
01:03:27,349 --> 01:03:29,339
اونم نه یه غریبه از این کشور
825
01:03:29,390 --> 01:03:32,886
بلکه یه غریبه از کشور دیگهای
که با یه لهجه فرانسوی صحبت میکنه
826
01:03:32,931 --> 01:03:35,088
این باید «نیکلاس بارکلی» باشه
827
01:03:37,475 --> 01:03:39,881
این یه چیز ظالمانه بود
828
01:03:40,642 --> 01:03:44,929
من نمیتونم با هرکسی که در مورد این قضیه
نخونده باشه ٬ صحبت کنم
829
01:03:44,973 --> 01:03:50,388
که میگه: «صبر کن ببینم. من بچه خودم رو میشناسم
من پسر خودم رو میشناسم
830
01:03:50,474 --> 01:03:52,594
«.. میتونم به چشمهاش نگاه کنم و اینو بگم
831
01:03:52,639 --> 01:03:56,681
مثل اینه که شما
به یک «کلاس تجدید دیدار» برید
832
01:03:56,723 --> 01:03:59,508
و شما بچههایی رو
.. میبینید که باهاشون به مدرسه رفتید در ۱۹
833
01:04:10,474 --> 01:04:12,546
♫ DAVID BOWIE:
Queen Bitch
834
01:04:20,849 --> 01:04:25,055
رویای آمریکایی ٬واقعا برام شروع شد
وقتی که سوار اون اتوبوس بزرگ زرد شدم
835
01:04:25,099 --> 01:04:28,427
برای رفتن به مدرسه
همرا با بقیه٬با بقیه دانشآموزها
836
01:04:28,472 --> 01:04:33,011
♪ I'm up on the 11th floor
and I'm watching the cruisers below
837
01:04:34,348 --> 01:04:39,586
چند تا آدم بالغ فرانسوی به مدارس
.. آمریکایی میرند
838
01:04:39,640 --> 01:04:40,966
.. با یه اتوبوس زرد رنگ
839
01:04:42,598 --> 01:04:44,635
♪ My heart's in the basement
840
01:04:44,681 --> 01:04:48,046
♪ My weekend's at an all-time low
841
01:04:48,097 --> 01:04:51,925
این غیرممکن بود. اینو میتونید در یه فیلم
.. انجام بدید٬میتونید در یه
842
01:04:51,972 --> 01:04:53,631
اما نمیتونید این کار رو در واقعیت
انجام بدید
843
01:04:53,930 --> 01:04:55,423
♪ Letting him go
844
01:04:55,472 --> 01:04:56,965
♪ Walk out of her heart
845
01:04:57,014 --> 01:04:58,671
♪ Walk out of her mind...
846
01:05:01,388 --> 01:05:05,963
من بالاخره موفق شدم دوباره یه بچه
بشم؛ رسماً؛ با یه پاسپورت
847
01:05:06,014 --> 01:05:07,555
.. با داشتن یه فرصت دوباره
848
01:05:07,597 --> 01:05:11,638
که این دفعه میتونم به مدرسه برم
و به موفقیت برسم
849
01:05:13,680 --> 01:05:15,754
♪ Oh, yeah
850
01:05:17,389 --> 01:05:19,462
♪ She's an old-time ambassador
851
01:05:19,513 --> 01:05:22,262
♪ Of sweet-talking, night-walking games
852
01:05:24,930 --> 01:05:27,465
خب؛ او شروع کرد برگرده به دبیرستان
853
01:05:27,513 --> 01:05:28,674
من واقعا نگران بودم
854
01:05:28,721 --> 01:05:31,256
نمیدونستم او قصد داره چیکار کنه
855
01:05:31,304 --> 01:05:33,925
این یه پرونده بود. منظورم اینه که٬ یه پرونده واقعی
856
01:05:34,723 --> 01:05:37,803
این آدم داشت دروغ میگفت در مورد شخصی
که میگفت او بوده
857
01:05:37,847 --> 01:05:39,920
و از طرف دیگه خانوادهای که او رو پذیرفته بود
858
01:05:39,971 --> 01:05:44,132
هر روز انتظار اینو داشتم که
جایی رو در پایگاه هوایی منفجر کنه
859
01:05:44,181 --> 01:05:46,633
یا در پایگاه نظامی کاری کنه
860
01:05:49,762 --> 01:05:53,591
من بسیار سخت در تلاش برای بررسی
این بودم که چه کسی «نیکلاس» رو دزدیده بود
861
01:05:53,637 --> 01:05:55,960
کی٬کجا و تحت چه شرایطی
862
01:05:56,762 --> 01:05:58,717
من تقریبا هیچ اطلاعاتی نداشتم
863
01:05:58,762 --> 01:06:02,010
چونکه همه اطلاعاتی که او به ما داده بود
خیلی خیلی کلی بود
864
01:06:02,055 --> 01:06:04,508
او نمیتونست به ما اسم بده. نمیتونست به ما
مکانها رو بده
865
01:06:04,555 --> 01:06:06,924
نمیتونست زمانها رو بده. او نمیتونست هیچ چیزی
به ما بده
866
01:06:08,470 --> 01:06:12,927
به خانواده گفته شد دلیلی که ما «نیکلاس» رو
به «هوستون» میبریم
867
01:06:12,970 --> 01:06:14,878
این بود که ٬ او تحت آسیبهای روحی بوده
868
01:06:14,929 --> 01:06:19,302
پس حقش هست که برای مقابله با این آسیبها
یک متخصص پزشکی قانونی رو ببینه
869
01:06:24,137 --> 01:06:28,379
در ابتدا فکر کردم این میره که یه
مصاحبه باشه
870
01:06:28,428 --> 01:06:32,470
به منظور پیدا کردن اطلاعات بیشتری
871
01:06:32,513 --> 01:06:34,468
درباره کسانی که او رو ربودند
--------
«دکتر «بروس پری» ٬بیمارستان اطفال «تگزاس
872
01:06:38,011 --> 01:06:44,754
اینجا این بچه سفید رنگ پریده رو داشتیم
و من خودم رو معرفی کردم
873
01:06:44,803 --> 01:06:49,127
و تا شروع به صحبت کرد بلافاصله
874
01:06:49,177 --> 01:06:51,417
چیزی در درونم گفت که؛ این درست نیست
875
01:06:51,469 --> 01:06:53,045
یه چیزی اینجا اشکال داره
876
01:06:53,095 --> 01:06:55,334
مدت زیادی باهاش صحبت کردم
877
01:06:55,386 --> 01:06:59,249
ازم خواست که دوباره همه داستانهایی که
به همه گفته بودم رو بگم
878
01:06:59,302 --> 01:07:02,669
یادم میاد کسانی منو گرفتند و گذاشتند
در یک وَن
879
01:07:02,720 --> 01:07:07,340
من به خواب رفتم و در یه اتاق بیدار شدم
... بچههای دیگهای هم بودند
880
01:07:07,385 --> 01:07:10,586
من تغییرات فیزیولوژیکى مشخص رو در او نمیدیدم
881
01:07:10,636 --> 01:07:17,592
در حالت بدنش
در اندازهٔ مردمک چشمش؛ در ضربان قلبش
882
01:07:17,635 --> 01:07:19,093
که من معمولا مشابهش رو میبینم
883
01:07:19,136 --> 01:07:22,252
در کسی که داره از تجربه آسیبزایی
که گذرونده٬ صحبت میکنه
884
01:07:27,593 --> 01:07:31,718
او نمیتونست بدون لهجه انگلیسی صحبت کنه
885
01:07:31,761 --> 01:07:36,714
با توجه به چیزی که من میدونم در مورد
.. تکامل ذهنش و تکامل زبان
886
01:07:38,845 --> 01:07:44,260
واقعا نمیشه که در شش٬هفت سال
اول زندگیت
887
01:07:44,302 --> 01:07:48,674
در یک خانه انگلیسی زبان رشد کرده باشی
888
01:07:48,719 --> 01:07:53,292
و بعد از آن٬میدونید٬هشت یا نُه سال بعد
889
01:07:53,343 --> 01:07:56,295
حتی ده سال بعد
890
01:07:56,343 --> 01:07:59,010
قادر نباشی که بدون لهجه انگلیسی صحبت کنی
891
01:08:01,469 --> 01:08:06,752
من میتونم به شما تضمین کنم که این بچه
در خانه انگلیسی زبان رشد نکرده
892
01:08:08,468 --> 01:08:11,880
میدونید٬من نمیدونم او کی هست اما
کسی که.. داشتم باهاش مصاحبه میکردم
893
01:08:11,926 --> 01:08:14,046
نمیتونست «نیکلاس بارکلی» بوده باشه
894
01:08:16,383 --> 01:08:20,044
بسیار خب٬ بدترین روی سناریو الان معلوم شد
و من ازش خوشم نمیاومد
895
01:08:21,385 --> 01:08:23,789
این بازجویی یه چرخش ۹۰ درجهای کرد
896
01:08:23,843 --> 01:08:27,459
حالا از یک جایگاه رفت و کاملا به
جایی دیگر رسید
897
01:08:28,051 --> 01:08:30,919
فوراً با «کری گیبسون» تماس گرفتم
وبهش گفتم
898
01:08:30,968 --> 01:08:35,092
کری؛ دکتر پری همین الان اظهار کرد که»
این شخص نمیتونه برادر تو باشه
899
01:08:35,133 --> 01:08:37,623
با این وجه مسلم که او نمیتونه
یه آمریکایی باشه
900
01:08:39,009 --> 01:08:41,675
«این میتونه یه شخص بسیار خطرناک باشه
901
01:08:43,426 --> 01:08:48,415
او داد زد یا جیغ کشید
«و گفت: «اوه؛ خدای من
902
01:08:50,675 --> 01:08:53,045
.. بعد گفتم: «توی فرودگاه نباش» میدونید
903
01:08:53,092 --> 01:08:55,925
خودم رسیدگی میکنم. خودم شخصا در این مورد»
«اقدام میکنم
904
01:08:55,967 --> 01:08:58,372
و اینکه نبایست او رو به خونه ببره
905
01:08:58,425 --> 01:09:00,546
میدونید٬برگرداندن او به خونش برای زندگی با اونها
906
01:09:00,592 --> 01:09:02,997
«و او گفت: «باشه٬باشه
907
01:09:07,884 --> 01:09:14,294
ما با پرواز برگشتیم به «سن آنتونیو» و
اونجا «کری» هست که ایستاده
908
01:09:15,717 --> 01:09:16,795
چی شد؟
909
01:09:21,091 --> 01:09:23,957
طوری رفتار کرد که انگار ما اصلا اون
گفتگو رو با هم نداشتیم
910
01:09:24,007 --> 01:09:28,251
و او خودشو هیجانزده از دیدنش
.. نشون داد. ازش پرسید سفرش چطور بود
911
01:09:29,135 --> 01:09:31,289
فکر کنم یه دقیقه فقط خیره شده
.. بودم به اونها
912
01:09:32,674 --> 01:09:35,957
و تماس گرفتم با دفتر دادستانی
آمریکا؛ همون موقع و همون جا
913
01:09:36,008 --> 01:09:37,999
«و گفتم: «چیکار کنم؟
914
01:09:39,174 --> 01:09:44,294
و معاونت دادستانی آمریکا
«گفت: «بزار موقتاً برگرده پیشش
915
01:09:45,799 --> 01:09:49,081
او طوری از این شخص برای رفتن به خونه
استقبال کرد٬درست مثل اینکه برادرش بود
916
01:09:49,132 --> 01:09:53,077
من هیچ دلیلی نداشتم در مورد اینکه چرا
او به این صورت برخورد کرد
917
01:09:53,465 --> 01:09:55,754
چونکه در گفتگوم با او
918
01:09:55,800 --> 01:09:58,548
گفته بودم
«این شخص برادر تو نیست»
919
01:09:59,550 --> 01:10:03,542
فکر نمیکنم.. به یاد نمیارم که او
دقیقاً این کلمات رو بیان کرده باشه
920
01:10:03,590 --> 01:10:07,039
خب شاید هم اونها شدیداً و سخت میخواستند
که او پسرشان باشه
921
01:10:07,091 --> 01:10:08,879
از اونجا که گفتند او پسرشان بوده
922
01:10:08,923 --> 01:10:11,626
اما دیگه قضیه داشت مسخره میشد
923
01:10:15,799 --> 01:10:19,495
نمیتونستم رهاش کنم. هیچ جوری نمیتوستم
ولش کنم
924
01:10:21,173 --> 01:10:23,580
شروع کردم به سرزدن به خونههای مجاور اونها
925
01:10:23,633 --> 01:10:25,706
و یافتن اطلاعات در مورد «نیکلاس بارکلی» واقعی
926
01:10:25,757 --> 01:10:27,464
مصاحبه کردن با همسایهها
927
01:10:27,507 --> 01:10:30,873
تلاش برای اینکه ببینم چی میتونم بدست بیارم
در مورد اون پسر
928
01:10:30,924 --> 01:10:32,665
و در مورد اون خانواده
929
01:10:32,714 --> 01:10:34,541
و چطور اتقاق افتاد؟
930
01:10:34,591 --> 01:10:36,794
میدونید٬چرا «نیکلاس» خونه رو ترک میکنه؟
931
01:10:36,840 --> 01:10:39,838
عادت شده بود که پلیس معمولا بیاد
932
01:10:39,881 --> 01:10:44,373
شاید مثلا دو تا سه بار در ماه
933
01:10:45,798 --> 01:10:47,455
موضوع یا بحث و جدل با بچههاشون بود
934
01:10:47,506 --> 01:10:50,835
.. یا با دوستپسرهاشون یا پسر دیگشون و
935
01:10:50,880 --> 01:10:57,757
من با همه صحبت کردم و همه اونها گفتند
که «نیکلاس» مشکل ایجاد کرده بود
936
01:10:57,799 --> 01:10:59,587
شبها دیروقت به خونه میاومد
937
01:10:59,630 --> 01:11:01,954
ما همه در خانوادمون بحث و جدل داشتهایم
938
01:11:02,006 --> 01:11:03,879
اما این نادِره که با پلیس تماس بگیریم
939
01:11:03,923 --> 01:11:06,044
یعنی کار به جایی برسه که
اونها باید بیان
940
01:11:06,797 --> 01:11:09,666
اینا باعث شد به این فکر کنم که اونجا
941
01:11:09,715 --> 01:11:11,919
چیزهایی بیشتر از اینکه به چشم بیان
اتفاق افته. البته که اتفاق افتاده
942
01:11:17,297 --> 01:11:21,126
من میدونستم که نمونههای «دیانای» ثابت میکنه
که او «نیکلاس بارکلی» نیست
943
01:11:26,048 --> 01:11:28,417
خانم «دالرهاید» گفت: «این پسر منه
944
01:11:28,463 --> 01:11:31,664
من مجبور نیستم بخاطر دیانای به شما
«نمونه خون بدم
945
01:11:31,714 --> 01:11:33,337
و روی زمین دراز کشید
946
01:11:33,380 --> 01:11:35,455
دقیقاً روی زمین دراز کشید
947
01:11:36,130 --> 01:11:38,915
و گفت: «نه. شما نمیتونید منو ببرید
«و شما نمیتونید مجبورم کنید
948
01:11:39,338 --> 01:11:44,624
من نمیخواستم هیج جا با «افبیای» برم اما
امتناع کردن رو به یاد نمیارم
949
01:11:45,129 --> 01:11:47,582
من خُشکم زده بود
قبلا اصلا با همچین واکنشی برخورد نداشتم
950
01:11:47,629 --> 01:11:50,119
رفتارش نه تنها خالی از احساس٬بلکه
خصومتآمیز هم بود
951
01:11:51,923 --> 01:11:56,625
صادقانه بخوام به شما بگم؛ من واقعا
نمیدونم در اون موقع چی فکر میکردم
952
01:11:56,670 --> 01:12:01,375
هدف اصلی من در زندگی «فکر نکردن» نیست
953
01:12:03,755 --> 01:12:06,670
ما نیاز نداشتیم که ثابت بشه او کیه
ما میدونستیم او کیه
954
01:12:09,504 --> 01:12:14,920
دیگه نگاهم به اونها به عنوان یه خانواده غُصهدار
یه خانواده قربانیشده ٬نبود
955
01:12:14,963 --> 01:12:17,959
من اونها رو به عنوان یه خانواده بسیار
مشکوک میدیدم
956
01:12:18,504 --> 01:12:23,292
هیچ دلیلی برای اونها وجود نداشت که بپذیرند
یک غریبه رو وارد زندگیشون کنند
957
01:12:24,755 --> 01:12:27,041
مگر اینکه چیزی برای مخفی کردن
... بوده باشه
958
01:12:27,088 --> 01:12:28,913
این میتونست تنها دلیل باشه
959
01:12:28,963 --> 01:12:32,045
چیزی در حال مخفیشدن بود و من
نمیدونستم که اون چیه
960
01:12:41,712 --> 01:12:45,373
وقتی «بورلی» از دادن نمونه خونش
امتناع کرد
961
01:12:45,420 --> 01:12:48,503
کمکم مشکوک شدم
962
01:12:48,546 --> 01:12:51,497
اونها میدونستند که من «نیکلاس» نبودم!؟
963
01:12:53,337 --> 01:12:55,457
هر چیزی که بهشون گفته بودم
964
01:12:57,628 --> 01:12:59,583
یک کلمهاش رو هم باور نکردند
965
01:12:59,630 --> 01:13:01,418
اما در آشکار نکردن٬خوب بودند
966
01:13:03,504 --> 01:13:07,664
منظورم اینه٬کیه که متوجه نشد؟
967
01:13:09,962 --> 01:13:12,959
.. این واسه حدود ۴ یا ۵ سال پیش از الانه
968
01:13:13,045 --> 01:13:16,540
یادم میاد در «اسپانیا»؛ «کری» همه کار
برای من کرد
969
01:13:18,920 --> 01:13:20,828
وقتی که من چیزی نمیدونستم٬او به من گفت
970
01:13:22,045 --> 01:13:24,793
تو همه چیز رو فراموش کردی اما الان میری»
«که همه چیز رو به یاد میاری
971
01:13:24,835 --> 01:13:29,991
و٬میدونید٬این مامانه در جایی که داریم زندگی
میکنیم با... یادت میاد؟
972
01:13:30,044 --> 01:13:34,452
این «شانتا» هست. «شانتا» رو یادت میاد
خواهرزادته؛ دخترِ من
973
01:13:34,503 --> 01:13:37,832
اینو یادت میاد؟ اینو یادت میاد؟ اینو یادت میاد؟
974
01:13:37,877 --> 01:13:39,785
مُدام و مُدام و مُدام دوباره
975
01:13:41,087 --> 01:13:43,834
میخواست که توی سرم جا کنه
976
01:13:43,876 --> 01:13:46,746
میخواست توی سرم جاشون کنه
تا هرگز فراموشم نشه
977
01:13:47,837 --> 01:13:50,917
او واقعا نمیتونست بگه که این «نیکلاس» نیست
978
01:13:50,961 --> 01:13:52,868
آیا باور کرد یا نه؟
979
01:13:52,919 --> 01:13:54,247
اگه از من بپرسید؛ میگم که نه
980
01:13:54,294 --> 01:13:56,960
نه حتی برای یک ثانیه هم باور نکرد
که من برادرش هستم
981
01:13:58,045 --> 01:14:00,284
او تصمیم گرفت که من برادرش باشم
982
01:14:02,044 --> 01:14:04,367
.. مثل اینه که من در جایی بیدار شدم
983
01:14:06,003 --> 01:14:08,324
که دروغها حتی بزرگتر بودند از کاری که من کردم
984
01:14:08,376 --> 01:14:09,953
.. میدونید
985
01:14:10,793 --> 01:14:15,701
اونها وانمود کردند به همون اندازه که من کردم
و حتی بیشتر
986
01:14:23,876 --> 01:14:27,243
«همچنان به اون پسر فکر میکردم؛ «نیکلاس بارکلی
987
01:14:37,710 --> 01:14:39,120
در زمان ناپدید شدنش
988
01:14:39,169 --> 01:14:42,663
او با «بورلی» زندگی میکرد
«در خانهای در خیابان «سوالو
989
01:14:42,709 --> 01:14:45,744
و برادرش «جیسون» هم اونجا زندگی میکرد
990
01:14:52,042 --> 01:14:53,369
«جیسون»؛ برادر بزرگ «نیکلاس»
991
01:14:53,417 --> 01:14:55,124
وقتی او اومد به خونهٔ اونها
992
01:14:55,168 --> 01:14:56,412
اون خونه تغییر کرد
993
01:14:56,459 --> 01:14:57,833
چونکه قبل از اینکه او بیاد اونجا
994
01:14:57,876 --> 01:14:59,119
نیک» و مادرش»
995
01:14:59,167 --> 01:15:00,910
به نظر میرسید بسیار نزدیک به من هستند
-----------
«کوین هندریکس» ٬دوست دوران کودکی «نیکلاس»
996
01:15:02,251 --> 01:15:03,875
مادرش تا حد مرگ دوستش داشت
997
01:15:03,919 --> 01:15:08,704
یعنی٬او دوستش داشت
میتونستی بگی.. «نیکلاس» نور زندگیش بود
998
01:15:09,709 --> 01:15:13,156
این آدم اومد. یه ولگرد بود٬یه معتاد به مواد
999
01:15:13,250 --> 01:15:14,792
و فقط به فکر خودش بود
1000
01:15:14,876 --> 01:15:18,573
و وقتی او به اون خونه اومد
فقط باعث شد اوضاع بسیار بدتر بشه
1001
01:15:18,626 --> 01:15:22,785
در حقیقت٬من فکر میکنم حتی مادرش
رو مجبور کرد به سمت مصرف مواد
1002
01:15:22,834 --> 01:15:24,457
وقتی که او اومد به اون خونه
1003
01:15:24,500 --> 01:15:27,617
اون خونه به کلی یک وضعیت
خطرناک پیدا کرد
1004
01:15:31,459 --> 01:15:33,082
من از پروندههای پلیس پی بردم
1005
01:15:33,126 --> 01:15:35,695
که چند ماه بعد از ناپدید شدن
1006
01:15:36,291 --> 01:15:38,662
جیسون» تماس گرفته بوده با پلیس»
1007
01:15:38,708 --> 01:15:42,455
و گفته برادرش تلاش
کرده به نحوی وارد خونه بشه
1008
01:15:45,667 --> 01:15:47,954
خب ما همیشه با این جور چیزها برخورد داشتیم
1009
01:15:48,001 --> 01:15:51,246
.. افراد اغلب این جور کارها رو انجام میدند
1010
01:15:51,290 --> 01:15:54,538
تا باعث بشه بقیه فکر کنند که اون
شخص ربوده شده ٬زنده است
1011
01:15:58,041 --> 01:15:59,617
شروع کردم به کنار هم قرار دادن اطلاعات تا به
یک راه حل برسم
1012
01:15:59,665 --> 01:16:02,618
و فکر کردم که چیزی اتفاق افتاده در اون خونه
و برای اون پسر
1013
01:16:10,539 --> 01:16:13,576
نیازی نبود «ستوان کُلُمبو» باشم تا همه
قطعات رو کنار هم قرار بدم
1014
01:16:15,834 --> 01:16:17,907
اونها کُشتنش
1015
01:16:18,582 --> 01:16:22,576
بعضیهاشون این کار رو کردند٬بعضیهاشون از قضیه آگاه بودند
و بعضیهاشون ترجیح دادند که نادیده بگیرنش
1016
01:16:29,332 --> 01:16:32,081
دیگه نگران برگشتن «نیکلاس» نبودم
1017
01:16:36,290 --> 01:16:39,655
نه «نیکلاس بارکلی» و نه مادرش
همکاری نمیکردند
1018
01:16:39,706 --> 01:16:43,038
پس ما تصمیم گرفتیم برای گرفتن حکم
.. بازرسی٬مراحل رو پیگیری کنیم
1019
01:16:43,083 --> 01:16:45,749
به منظور بدست آوردن اون نمونههای خون
1020
01:16:47,707 --> 01:16:52,282
دیگه نمیتونستم وانمود کنم که «نیکلاس» باشم
و مثل «نیکلاس» رفتار کنم
1021
01:16:53,541 --> 01:16:56,987
به همراه دو یا سه مامور دیگه رفتم
برای گرفتنش
1022
01:16:58,624 --> 01:17:04,820
بنابراین از درونم٬میدونید٬بیشتر و بیشتر
روحیهٔ تهاجمی پیدا کردم
1023
01:17:05,415 --> 01:17:06,693
غیرعادی
1024
01:17:07,206 --> 01:17:08,829
نمیتونستم ادامه بدم
1025
01:17:09,624 --> 01:17:12,539
ما اثر انگشتها و اثر کف دستها
رو گرفتیم
1026
01:17:12,582 --> 01:17:16,444
در عرض چند هفته٬ اونها رو به
پلیس بینالملل٬ به سفارتخانهها ٬فرستادیم
1027
01:17:16,497 --> 01:17:18,453
تا ببینیم آیا هیچکدام از این اثرانگشتها
1028
01:17:18,498 --> 01:17:21,366
با چیزی در بایگانی اونها
مطابقت میکنه
1029
01:17:21,415 --> 01:17:23,204
سعی میکردم یه راه فرار پیدا کنم
1030
01:17:23,291 --> 01:17:26,287
«نه فقط راه فرار از «سن آنتونیو - تگزاس
1031
01:17:26,331 --> 01:17:28,535
بلکه یه راه فرار برای خروج از ذهنم
1032
01:17:29,082 --> 01:17:32,446
نیکلاس» خیلی بیشتر تحریک»
و عصبانی میشد
1033
01:17:32,497 --> 01:17:35,329
و من واقعا یه جورایی احساس کردم که
قصد داره فرار کنه
1034
01:17:35,372 --> 01:17:38,490
و اگه فرار کنه ممکنه ما زمان زیادی رو
صرف پیدا کردنش کنیم
1035
01:17:39,333 --> 01:17:41,998
شروع کردم به تعقیب کردنش٬شروع کردم به
دنبال کردنش
1036
01:17:42,039 --> 01:17:45,569
شروع کردم به مراقب ایستادن در
خونهٔ «بورلی» ٬ جایی که زندگی میکرد
1037
01:17:45,621 --> 01:17:49,781
و نوشتن شمارهٔ پلاک ماشینهایی که میاومدند
سراغش برای دیدنش
1038
01:17:51,706 --> 01:17:55,781
پس یه تیغ ریش تراش برداشتم و صورتم
رو شکافتم
1039
01:17:55,830 --> 01:17:58,994
هر چی قضیه جلوتر میرفت ابعادش بزرگتر
(و خطرناکتر میشد و کنترلش سختتر (مثل پایین اومدن یه گلولهٔ برفی
1040
01:17:59,039 --> 01:18:02,699
.. نشونشون دادم که
1041
01:18:02,746 --> 01:18:05,282
تحت فشار زیادی بودم
1042
01:18:05,330 --> 01:18:07,367
در سوم مارس سال ۱۹۹۸
1043
01:18:07,412 --> 01:18:11,159
نمایندهای در مادرید٬اسپانیا
باهام تماس گرفت
1044
01:18:11,206 --> 01:18:13,990
«و گفت: «همین الان او رو شناسایی کردیم
1045
01:18:14,039 --> 01:18:15,532
«و من گفتم: «شوخی میکنید؟
1046
01:18:15,580 --> 01:18:20,700
میدونستم که ظرف چند هفته
همه چیز معلوم میشه
1047
01:18:20,747 --> 01:18:25,700
گفت: «کاری که من میخوام الان
«انجام بدم اینه که مدارکی که دارم رو برات فکس کنم
1048
01:18:27,706 --> 01:18:29,363
قبول کرد که باهام ملاقات کنه
1049
01:18:29,413 --> 01:18:31,285
ما «هات کیک» سفارش دادیم
1050
01:18:31,745 --> 01:18:34,032
و شروع کردیم به خوردن
1051
01:18:34,079 --> 01:18:35,986
.. و گفت
1052
01:18:36,037 --> 01:18:38,409
«من گفتم: «تو واقعا مادرت رو عصبانی کردی
1053
01:18:38,456 --> 01:18:41,571
و او گفت: «اون مادر من نیست و تو اینو
«میدونی
1054
01:18:42,539 --> 01:18:44,363
و من با خودم گفتم٬دارم از تعجب
شاخ در میارم
1055
01:18:44,746 --> 01:18:46,987
و خب ایستاده بودم پای دستگاه فکس
1056
01:18:48,746 --> 01:18:51,281
در انتظارِ مدارک٬ مطمئناً٬تا برسند
1057
01:18:51,329 --> 01:18:53,568
از اونجا که من در حال جیغ کشیدن و بالا و پایین
پریدن بودم
1058
01:18:55,746 --> 01:18:57,737
واقعا گفتم از حرفت شاخ درآوردم
1059
01:18:57,788 --> 01:19:00,276
«بالاخره به من میگی که کی هستی؟»
1060
01:19:02,537 --> 01:19:06,780
من یه جورایی داشتم میرقصیدم و همه
در حال خوشحالی کردن بودند
1061
01:19:06,829 --> 01:19:10,326
مثل این بود که٬میدونید٬٬ما بالاخره
میفهمیم که این شخص کیه
1062
01:19:12,537 --> 01:19:16,910
و قلبم تند میزد٬ درست مثل الان که دارم
بهش فکر میکنم
1063
01:19:16,953 --> 01:19:20,366
«و گفتم: «تو کی هستی؟
1064
01:19:20,412 --> 01:19:23,575
گفت: «من فردریک بوردین هستم و
«تحت تعقیب پلیس بینالمللم
1065
01:19:26,536 --> 01:19:28,326
مدارک اثرانگشت نشون میداد
1066
01:19:28,370 --> 01:19:31,701
که او نه ۱۶ ساله٬بلکه ۲۳ ساله بود
1067
01:19:32,327 --> 01:19:34,735
اینکه او آمریکایی نبود٬فرانسوی بود
1068
01:19:34,996 --> 01:19:37,994
اینکه او «نیکلاس بارکلی» نبود
فردریک بوردین» بود»
1069
01:19:38,704 --> 01:19:41,653
ما که در آمریکا بزرگ شدیم
.. در مورد «پلیس بینالملل» اینطور فکر میکنیم
1070
01:19:41,702 --> 01:19:45,283
. که یه جورایی خدای پلیسهاست
متوجه منظورم میشید؟
1071
01:19:45,328 --> 01:19:47,899
بالاترین مقامی که میتونید
در قلمرو پلیسها بدست بیارید
1072
01:19:47,953 --> 01:19:50,157
.. و من فکردم٬ یا مسیح
1073
01:19:50,203 --> 01:19:53,569
. اگه او تحت تعقیب پلیس بینالملله
.. چی کار کرده؟ میدونید
1074
01:19:53,620 --> 01:19:55,609
هیچ حدی نمیشد برای کاری که کرده
در نظر بگیری
1075
01:19:55,661 --> 01:19:57,202
بنابراین شروع کرد به گفتن برام
1076
01:20:00,661 --> 01:20:02,780
.. فردریک بوردین» یک بزهکاره»
1077
01:20:02,826 --> 01:20:04,902
.. فعالیتها و شیوهٔ کار
1078
01:20:06,850 --> 01:20:09,850
[در سابقهاش نمونههای مشابهی از هویتهای نادرست وجود دارد]
1079
01:20:12,000 --> 01:20:13,700
[خودش را به عنوان یک نوجوان جا زده است]
1080
01:20:13,787 --> 01:20:15,445
.. او به سراسر اروپا سفر کرده است
1081
01:20:15,495 --> 01:20:16,987
.. حضور در پرورشگاههای مخصوص کودکان
1082
01:20:17,036 --> 01:20:18,493
تحت نامهای فرضیِ مختلف
1083
01:20:19,327 --> 01:20:21,118
فردریک بِرد» ٬اسپانیا٬ ۱۹۹۲»
1084
01:20:21,800 --> 01:20:24,122
بنجامین دیاناسون» ٬اسپانیا٬سپتامبر ۱۹۹۳»
1085
01:20:25,800 --> 01:20:27,800
جیمی پیتر منفرد» ٬ لوکزامبورگ٬ ۱۹۹۲»
1086
01:20:28,993 --> 01:20:30,023
.. بارسلونا
1087
01:20:30,076 --> 01:20:33,194
اظهار کرده که از منزل...
پدر و مادرخواندهاش فرار کرده
1088
01:20:33,287 --> 01:20:35,360
بروکسل (بلژیک) ٬ ۱۹۹۵
1089
01:20:37,619 --> 01:20:39,409
... (پیرنه (آندورا
1090
01:20:39,453 --> 01:20:41,443
میلان٬ ۱۹۹۳
1091
01:20:42,743 --> 01:20:43,940
.. (گلاسگو (اسکاتلند
1092
01:20:43,993 --> 01:20:46,909
نشسته بودم اونجا. به سختی میتونستم
بخورم. به سختی میتونستم غذام رو قورت بدم
1093
01:20:52,703 --> 01:20:53,863
.. او همیشه عینک به چشم داشته
1094
01:21:04,800 --> 01:21:07,800
[داستانهای ساختگی از ربودن و سوءاستفادهٔ جنسی]
1095
01:21:17,800 --> 01:21:19,800
[تمایل به خودکشی... ایجاد شرایط جسمی و روانی احتمالاً لازم است... فوری یا مراقبت حرفهای]
1096
01:21:20,283 --> 01:21:22,653
امکان داره که او احتمالا به کمک روانپزشکی
نیاز داشته باشه
1097
01:21:27,450 --> 01:21:28,777
امشب رو تا انتها با ما باشید
1098
01:21:28,825 --> 01:21:30,783
چون که میخوایم داستانی رو برای
شما پخش کنیم
1099
01:21:30,827 --> 01:21:32,403
که بسیار عجیب و غریبه
1100
01:21:32,451 --> 01:21:34,526
سخت هست که باور کنید واقعیه
1101
01:21:34,577 --> 01:21:37,112
این داستان یک شیاد خبره است
1102
01:21:37,159 --> 01:21:40,525
کسی که موفق شده با دروغ گفتن ٬در جریان
پیشرویش به ایالت متحده برسه
1103
01:21:40,576 --> 01:21:43,942
و آسیبپذیرترین افراد رو مورد
طعمه خودش قرار بده
1104
01:21:43,993 --> 01:21:46,067
او تابحال تنها کسیِ هست که در
تاریخ ایالت متحده
1105
01:21:46,118 --> 01:21:49,649
هویت پسری گمشده را
تظاهر کرده
1106
01:21:49,867 --> 01:21:52,652
او حتی مادر کودک گمشده رو هم
فریب داده
1107
01:21:52,700 --> 01:21:55,401
سخته که تصور کنی
چطور او تونسته قِسِر در بره
1108
01:22:18,365 --> 01:22:22,312
ما میدونستیم قضیه
.. میره که بشه٬میدونید٬ دردناک و
1109
01:22:23,616 --> 01:22:24,778
... میدونید
1110
01:22:24,824 --> 01:22:26,814
اما ما هرگر فکر نکردیم این
اون نباشه
1111
01:22:27,658 --> 01:22:30,028
میدونید٬چرا اصلا این فکر رو کنید؟
1112
01:22:30,075 --> 01:22:32,315
احساس اولیه ناراحتیِ کامل بود
1113
01:22:32,534 --> 01:22:35,022
چونکه این «نیکلاس» نبود
1114
01:22:35,075 --> 01:22:37,065
که ما رو برگردوند به خونهٔ اول
1115
01:22:37,116 --> 01:22:39,440
نیکلاس» کجاست؟»
1116
01:22:39,492 --> 01:22:41,566
اون اولی بود
1117
01:22:43,158 --> 01:22:45,941
.. احساس دوم این بود که
1118
01:22:48,742 --> 01:22:51,573
چطور میتونستم اینقدر احمق باشم؟
1119
01:22:51,615 --> 01:22:53,439
یعنی.. جداً میگم
1120
01:22:57,407 --> 01:23:01,105
تماس گرفتم با
«ادارهٔ پلیس سن آنتونیو»
1121
01:23:01,158 --> 01:23:05,316
و بهشون گفتم٬تصمیم گرفتم که بهشون بگم
که٬ آهای.. اونها کُشتنش
1122
01:23:09,283 --> 01:23:11,772
«براساس اظهارات «فردریک بوردین
1123
01:23:12,573 --> 01:23:16,153
یک پرونده بررسیِ قتل باز شد
1124
01:23:16,199 --> 01:23:19,895
و اظهارات علیه اعضای اون
خانواده بود
1125
01:23:19,948 --> 01:23:24,486
به عنوان.. مشارکت در
ناپدیدشدن اون کودک
1126
01:23:24,530 --> 01:23:29,024
.. موضوع نسبت داده شد به ما
در حالیکه «فردریک» در زندان بود
1127
01:23:29,074 --> 01:23:31,776
اینکه او گفته مادرم به او
اعتراف کرده
1128
01:23:31,824 --> 01:23:34,774
«که خودش و «جیسون
نیکلاس» رو کُشتند و جسد رو مخفی کردند»
1129
01:23:36,990 --> 01:23:38,532
اونها اول منو متهم کردند
1130
01:23:40,949 --> 01:23:43,022
و این کاملاً منو عصبانی کرد
1131
01:23:44,698 --> 01:23:50,065
چونکه من... دیوونه میشدم
اما خشونت هرگز
1132
01:23:52,323 --> 01:23:56,946
این خیابونیه که اون پسر در
اون زندگی میکرده٬وقتی که گم شد
1133
01:24:03,781 --> 01:24:05,855
اون خونه درست اینجاست
1134
01:24:09,948 --> 01:24:11,854
من فکر میکنم اون پسر
اینجا دفن شده
1135
01:24:14,406 --> 01:24:17,487
میخوام با «داریل» داخل
خونه صحبت کنم
1136
01:24:17,530 --> 01:24:23,941
او اجازهٔ کَندَن زمین رو بهم داد
و ببینیم که آیا «نیکلاس بارکلی» اینجاست
1137
01:24:26,157 --> 01:24:28,940
اگر «بورلی» میدونست که این شخص
پسرش نبوده
1138
01:24:28,989 --> 01:24:31,821
پس او میبایست
چند نوع انگیزهٔ پنهان داشته باشه
1139
01:24:31,864 --> 01:24:35,857
و بایست چیز خیلی ترسناکی بوده
.. باشه
1140
01:24:35,906 --> 01:24:39,603
برای او٬ قبول کردن یک غربیه به
درون خانهٔ خودش
1141
01:24:39,656 --> 01:24:41,113
به عنوان پسر خودش
1142
01:24:41,155 --> 01:24:43,276
من با گرفتن آزمایش دستگاه
دروغسنج موافقت کردم
1143
01:24:44,489 --> 01:24:46,562
او در آزمایش دروغسنج قبول شد
1144
01:24:47,530 --> 01:24:50,729
.. و من به مسئول دستگاه گفتم که
1145
01:24:50,779 --> 01:24:52,438
من متوجه نمیشم
1146
01:24:52,487 --> 01:24:55,192
ابداً متوجه نمیشم. امکان دوباره
روی او آزمایش کنید؟
1147
01:25:02,155 --> 01:25:05,567
پس او دوباره آزمایش شد
و قبول شد
1148
01:25:05,613 --> 01:25:08,647
گفتم٬نه. یه چیزی اینجا مشکل داره
1149
01:25:11,071 --> 01:25:13,145
سومین باری که او مورد آزمایش
قرار گرفت
1150
01:25:14,365 --> 01:25:15,689
در جواب همهٔ سوالها رد شد
1151
01:25:15,737 --> 01:25:17,111
منظورم اینه که٬با بدترین میزان در جوابها
1152
01:25:17,153 --> 01:25:21,017
مسئول دستگاه گفت که دستگاه دروغسنج
تقربیاً داشت از روی میز میافتاد
1153
01:25:21,821 --> 01:25:25,602
جوابهاش در همهٔ موارد نادرست
به نظر میرسید
1154
01:25:29,280 --> 01:25:30,902
.. و مسئول به او میگه که
1155
01:25:30,945 --> 01:25:35,354
خانم دالرهاید. به نظر مییاد که شما»
میدونید پسرتون کجاست
1156
01:25:35,405 --> 01:25:39,729
به نظر مییاد که شما میدونید چه اتفاقی
براش افتاده» و چند سوال دیگه
1157
01:25:39,987 --> 01:25:43,070
و این زمانی بود که او بسیار خمشگین
و تحریک میشه
1158
01:25:43,113 --> 01:25:44,937
بلند میشه و از اونجا میره
در حالی که جیغ میکشیده
1159
01:25:48,278 --> 01:25:52,522
من در موردِ «ممانعت در روند بازرسی » پرونده
دروغ گفتم
1160
01:25:54,696 --> 01:25:57,694
و من.. بنابراین این دلیل
رد شدنم بود
1161
01:25:58,529 --> 01:26:02,107
من در مورد چیزهایی که مربوط
به «نیکلاس» میشد دروغ نگفتم
1162
01:26:02,153 --> 01:26:04,061
.. سوالهای دیگه بود
1163
01:26:05,487 --> 01:26:07,359
داریل»؟ «چارلی پارکر» هستم» -
«آقای پارکر» -
1164
01:26:07,404 --> 01:26:09,476
حالتون چطوره؟
1165
01:26:09,945 --> 01:26:11,142
خوبه که اینجام
1166
01:26:11,195 --> 01:26:12,654
پس این همون خونه است.ها؟
1167
01:26:12,696 --> 01:26:14,069
بله٬آقا
1168
01:26:14,111 --> 01:26:19,444
دستگاه دروغسنج باعث شد
.. که قبول کنیم که او اطلاعاتی داشته
1169
01:26:21,570 --> 01:26:25,695
.. که او میتونسته شرایط رو فراهم کرده باشه؛که او سرباز زده
و ما احساس کردیم «جیسون» اطلاعات داشته
1170
01:26:26,362 --> 01:26:30,935
اگر «جیسون» کاری با «نیکلاس» کرده باشه
من در موردش نمیدونستم
1171
01:26:30,986 --> 01:26:35,691
و من نمیتونم حتی تصور
کنم که «جیسون» این کار رو کنه
1172
01:26:35,737 --> 01:26:38,105
واقعاً در مَرامش نبود
1173
01:26:41,279 --> 01:26:44,144
اما.. نمیدونم
1174
01:26:45,111 --> 01:26:52,021
من میدونم برادرم یا مادرم «نیکلاس» رو
نکشتند. چه تصادفی.. چه عمداً
1175
01:26:52,070 --> 01:26:54,606
هر چیزی که «فردریک» گفته٬ هرگز
اتفاق نیافتاده
1176
01:26:55,403 --> 01:27:00,143
اولا که سگم رو گرفته بودم٬همیشه در اون گوشهٔ
.. پشتی مشغول کَندن میشد. اونجا
1177
01:27:00,194 --> 01:27:01,568
جایی که اون درخت هست
1178
01:27:01,611 --> 01:27:06,352
و یک روز در حال چمن زنی
.. بودم٬و دیدم٬تکههایی از.. چیزی مثل پلاستیک
1179
01:27:06,403 --> 01:27:08,808
تا حدودی مثل یه مادهٔ برزنت مانند -
درسته -
1180
01:27:08,861 --> 01:27:11,728
از زمین زده بیرون
سعی کردم با کشیدن از زمین دَرش بیارم
1181
01:27:11,776 --> 01:27:14,690
ولی همش تکه تکه میشد
انگار که گیر کرده باشه توی زمین
1182
01:27:14,734 --> 01:27:17,306
بنابراین هرگز بهش توجه نکردم
یا اینکه بهش فکر کنم
1183
01:27:17,360 --> 01:27:19,767
تا دیشب که با هم تلفنی
صحبت کردیم
1184
01:27:20,819 --> 01:27:23,023
و درخت مدتیه که اونجا بوده
1185
01:27:26,110 --> 01:27:30,152
من در ابتدا تلاش کرده بودم تا گفتگویی
«با «جیسون» داشته باشم؛ قبل از دستگیری «فردریک
1186
01:27:30,193 --> 01:27:31,437
و نتونستم
1187
01:27:32,527 --> 01:27:35,442
و بعد وقتی که بالاخره باهاش گفتگو کردم
1188
01:27:35,486 --> 01:27:38,152
در مورد ناپدید شدن برادرش ازش پرسیدم
1189
01:27:39,111 --> 01:27:44,346
او واقعا به نظر میرسید کاملاً
بیتفاوته نسبت به ناپدید شدن برادر کوچکترش
1190
01:27:44,400 --> 01:27:45,774
بشدت بیتفاوت
1191
01:27:45,817 --> 01:27:49,020
و براش اهمیت نداشت که او برگشته بود
1192
01:27:49,070 --> 01:27:50,396
اما وقتی که او رو دید
1193
01:27:50,444 --> 01:27:52,066
نه٬اون برادرش نبود
1194
01:27:52,110 --> 01:27:54,978
اما به نظر نمیرسیده اونقدرها علاقمند
و هیجانزده باشه
1195
01:27:55,027 --> 01:27:58,024
تا به مادر و خواهرش بگه
که٬ این برادر من نیست
1196
01:27:58,068 --> 01:28:00,687
نه. نه. اونها فقط خواستند که باور کنند
1197
01:28:01,275 --> 01:28:03,978
.. آره. جای خوبیه. بیا ببینیم
1198
01:28:04,026 --> 01:28:06,100
.. به فرض اگه اول اینجا رهاش کرده باشه
1199
01:28:07,776 --> 01:28:10,608
.. و بعد٬اگه گَشته باشه
1200
01:28:12,150 --> 01:28:15,017
آره. آره. اینجا خوبه
1201
01:28:15,066 --> 01:28:18,932
رفتارش بسیار خصومتآمیز بود. در هیچ
حالتی حاضر به همکاری نشد
1202
01:28:18,985 --> 01:28:22,978
و بعد از مدتی هم «مرکز ترک اعتیاد» رو
ترک میکنه
1203
01:28:23,026 --> 01:28:26,520
و در حالی پیدا میشه که بخاطر
اووردوز (مصرف بیش از حد مواد) ٬مُرده
1204
01:28:26,942 --> 01:28:30,805
خب فکر میکنم که «جیسون» یک
قربانیِ عالی شده٬چون که اینجا نیست
1205
01:28:32,026 --> 01:28:34,644
او مُرد
1206
01:28:34,692 --> 01:28:39,728
پس نمیتونه مورد سوال قرار بگیره
یا٬میدونید٬هر چیزی
1207
01:28:41,899 --> 01:28:44,814
منظورم اینه که٬او حتی نمیتونه
از خودش دفاع کنه
1208
01:28:53,940 --> 01:28:57,059
یه جورایی مثل یه کابوسه
1209
01:28:57,358 --> 01:29:02,514
همهٔ این حرفهای احمقانه به سمت تو میان و
هیچکدومش درست نیست اما هیچکس هم باورت نمیکنه
1210
01:29:02,567 --> 01:29:05,268
یا اینطور فکر میکنند که تو نقشی
در قضیه داشتی
1211
01:29:06,442 --> 01:29:11,264
و این مثل اینه که برای کاری که نکردی
تو دردسر بیافتی
1212
01:29:13,815 --> 01:29:17,811
میدونید٬وقتی بچهها به شما میگن
«من او کار رو نکردم»
1213
01:29:17,859 --> 01:29:19,933
«شما میگید: «آره. درست میگی
1214
01:29:22,191 --> 01:29:24,265
اما من اون کار رو نکردم
1215
01:29:26,858 --> 01:29:30,554
من واقعا اینطور احساس میکنم که اون
خانواده از مکان تقریبی «نیکلاس بارکلی» اطلاع دارند
1216
01:29:30,607 --> 01:29:34,767
«فکر میکنم که «بورلی دالرهاید» و «جیسون دالرهاید
.. همزمان میدانستند که
1217
01:29:34,816 --> 01:29:37,304
چه اتفاقی برای «نیکلاس بارکلی» افتاده
1218
01:29:37,357 --> 01:29:39,063
فقط یک قطعه مدرک به من نشون بدید
1219
01:29:39,107 --> 01:29:42,768
یه چیز به من نشون بدید که باعث بشه یه کدوم
از اعضای خانوادهٔ ما در این قضیه گیر بیافته
1220
01:29:42,815 --> 01:29:46,596
فقط یک تکه مدرک واقعی
1221
01:29:46,733 --> 01:29:48,854
عقب اینجا. بیا بریم سراغ عقب اینجا
1222
01:29:53,606 --> 01:29:56,974
.. بزرگترین٬مسخرهترین چیز برای من٬ مضحکترین
1223
01:29:57,524 --> 01:30:00,307
اینه که ما رفتیم و یک آدم کاملاً
غریبه رو برداشتیم و آوردیم
1224
01:30:00,356 --> 01:30:03,390
برای مخفی کردن این حقیقت که
ما «نیکلاس» رو کشتیم
1225
01:30:03,440 --> 01:30:06,010
یا یکی در خانوادهٔ ما او رو کشته
1226
01:30:06,064 --> 01:30:09,311
وقتیکه طی چهار
.. سالی که «نیکلاس» ناپدید شد
1227
01:30:09,356 --> 01:30:11,642
ما تنها کسانی بودیم که دنبال
.. او میگشتیم
1228
01:30:11,689 --> 01:30:17,142
چرا بریم یک غریبه رو بیاریم برای مخفیکردن
چیزیکه نیازی نبوده مخفی باشه؟
1229
01:30:26,856 --> 01:30:28,930
فقط یکی دیگه از دروغهاش
1230
01:30:32,523 --> 01:30:34,064
حتی پشت میلههای زندان
1231
01:30:34,107 --> 01:30:37,472
او به دروغ گفتن به خانوادههای کودکان
گمشدهٔ دیگر ادامه داد
1232
01:30:38,355 --> 01:30:40,096
از طریق این تلفن (از نوع پرداخت با گیرنده) در
سلول خودش
1233
01:30:40,146 --> 01:30:42,137
بوردین» صدها تماس تلفنی گرفته»
1234
01:30:42,188 --> 01:30:45,223
با این ادعا که در مورد کودکان
گمشده اطلاعات داره
1235
01:30:45,856 --> 01:30:47,397
.. او حتی گفته میتونه برای حل
1236
01:30:47,440 --> 01:30:50,141
پروندهٔ بسیار معروف «سابرینا آیزنبرگ» کمک کنه
1237
01:30:50,189 --> 01:30:53,934
طفلی که از خونهٔ خودش ربوده
شد. در «تامپا» ٬ «فلوریدا» ٬ در سال قبل
1238
01:30:54,900 --> 01:30:57,400
چرا اونکارو کردی؟
تو هیچ اطلاعاتی نداشتی؛ داشتی؟
1239
01:30:57,688 --> 01:30:59,762
نه
1240
01:30:59,786 --> 01:31:04,286
اما تو میای پای این تلفن
و با همه جای دنیا تماس میگیری
1241
01:31:04,397 --> 01:31:05,806
بله
1242
01:31:06,700 --> 01:31:09,700
داری چیکار میکنی؟
1243
01:31:11,356 --> 01:31:12,897
او یه معتاد به دروغ هست
1244
01:31:12,939 --> 01:31:14,682
.. و این منو بُهتزده میکنه که
1245
01:31:14,732 --> 01:31:20,679
همه هر چیزی که او از دهانش
میگه رو به عنوان حقیقت برداشت میکنند
1246
01:31:24,439 --> 01:31:26,808
چی؟ این بچه میاد و میگه
که او «نیکلاس» هست
1247
01:31:26,855 --> 01:31:28,182
.. و بعد برمیگرده و میگه
1248
01:31:28,230 --> 01:31:31,182
شما.. این آدما که مراقبم بودن»
«او رو کشتن
1249
01:31:31,230 --> 01:31:33,896
با این نتیجهگیری چطور برخورد میکنید؟
1250
01:31:33,938 --> 01:31:36,473
او تا حالا هم برای ما به اندازهٔ کافی
ناراحتی درست کرده
1251
01:31:36,521 --> 01:31:40,300
و بعد با همهٔ این کارها
.. در حالی که برای کارهاش در زندانه
1252
01:31:40,355 --> 01:31:42,559
باعث میشه درد بیشتری برای خانوادهٔ
.. ما ایجاد کنه
1253
01:31:43,565 --> 01:31:44,807
...
1254
01:31:46,439 --> 01:31:48,511
♫ 16 HORSEPOWER:
Wayfaring Stranger
1255
01:31:49,697 --> 01:31:54,697
بازرسی قتل مربوط به ناپدید شدن «نیکلاس بارکلی» بدلیل عدم وجود شواهد٬بسته شد
1256
01:32:01,796 --> 01:32:04,296
فردریک بوردین» مجرم شد به شهادت کذب و گرفتن پاسپورت با فریبکاری»
1257
01:32:04,764 --> 01:32:06,764
او محکوم به ۶ سال در زندان شد
1258
01:32:08,103 --> 01:32:12,347
برای من پشیزی اهمیت نداشت که بقیه
افراد چی فکر میکردند٬یا چطور احساس میکردند
1259
01:32:12,397 --> 01:32:15,560
من فقط به خودم فکر میکردم٬فقط خودم
1260
01:32:17,812 --> 01:32:20,136
... و گور بابای بقیه چیزها
1261
01:32:22,450 --> 01:32:24,950
بوردین» در اُکتبر ۲۰۰۳ به «فرانسه» دیپورت شد»
1262
01:32:25,394 --> 01:32:28,894
سه ماه بعد اقدام به دزدیدن هویت گمشدهای ۱۴ ساله به نام «لئو بالی» کرد
1263
01:32:37,533 --> 01:32:39,533
او اکنون در «فرانسه» زندگی میکند
-
1264
01:32:39,534 --> 01:32:43,534
او اکنون در «فرانسه» زندگی میکند
همسر و سه فرزند دارد
1265
01:33:17,080 --> 01:33:21,080
نیکلاس بارکلی» هنوز به عنوان یک فرد گمشده محسوب میشود»
1266
01:33:23,944 --> 01:33:27,644
ترجمه و زیرنویس از: حمـید عـبدالهی
hamid.abdollahi86@gmail.com
1267
01:33:27,687 --> 01:33:31,726
♪ Yet beautiful fields lie just before me
1268
01:33:31,935 --> 01:33:35,763
♪ Where God's redeemed their vigils keep
1269
01:33:36,186 --> 01:33:40,559
♪ I'm goin' there to see my loved ones
1270
01:33:40,770 --> 01:33:44,596
♪ Gone before me one by one
1271
01:33:44,852 --> 01:33:49,059
♪ I'm only goin' over Jordan
1272
01:33:49,353 --> 01:33:53,346
♪ I'm only goin' over home
1273
01:33:57,894 --> 01:34:02,431
♪ I'll soon be free from earthly trials
1274
01:34:02,601 --> 01:34:06,549
♪ This body rest in the old churchyard
1275
01:34:06,770 --> 01:34:10,977
♪ I'll drop this cross of self-denial
1276
01:34:11,185 --> 01:34:15,428
♪ And go singing home to God
1277
01:34:15,643 --> 01:34:19,886
♪ I'm goin' there to see my saviour
1278
01:34:19,935 --> 01:34:24,225
♪ To dwell with Him، no more to roam
1279
01:34:24,310 --> 01:34:28,598
♪ I'm only goin' over Jordan
1280
01:34:28,642 --> 01:34:32,634
♪ I'm only goin' over home
1281
01:34:33,059 --> 01:34:37,303
♪ I'm only goin' over home
1282
01:34:53,476 --> 01:34:55,681
♫ JIMMY DRIFTWOOD:
He Had A Long Chain On
1283
01:35:01,059 --> 01:35:04,093
♪ One night as I lay on my pillow
1284
01:35:05,393 --> 01:35:08,095
♪ Moonlight as bright as the dawn
1285
01:35:09,475 --> 01:35:12,307
♪ I saw a man a-walkin'
1286
01:35:13,475 --> 01:35:16,391
♪ He had a long chain on
1287
01:35:17,391 --> 01:35:20,059
♪ I heard his chain a-clankin'
1288
01:35:21,641 --> 01:35:24,510
♪ It made a mournful sound
1289
01:35:25,516 --> 01:35:28,182
♪ Welded around his body
1290
01:35:29,432 --> 01:35:32,348
♪ Dragging along on the ground
1291
01:35:33,559 --> 01:35:36,343
♪ He had a long chain on
1292
01:35:37,434 --> 01:35:40,134
♪ He had a long chain on
1293
01:35:41,598 --> 01:35:44,467
♪ He had a long chain on
1294
01:35:53,434 --> 01:35:56,098
♪ He stood beside my window
1295
01:35:57,474 --> 01:36:00,044
♪ He looked at me and he said
1296
01:36:01,015 --> 01:36:04,049
♪ "I am so tired and hungry
1297
01:36:05,350 --> 01:36:07,755
♪ Give me a bite of your bread"
1298
01:36:09,306 --> 01:36:11,795
♪ He didn't look like a robber
1299
01:36:13,224 --> 01:36:16,092
♪ He didn't look like a thief
1300
01:36:16,850 --> 01:36:19,799
♪ His voice was as soft as the moonlight
1301
01:36:20,974 --> 01:36:24,220
♪ His face full of sorrow and grief
1302
01:36:24,931 --> 01:36:27,799
♪ He had a long chain on
1303
01:36:29,015 --> 01:36:31,766
♪ He had a long chain on
1304
01:36:32,974 --> 01:36:36,387
♪ He had a long chain on
1305
01:36:37,099 --> 01:36:39,668
♪ He had a long chain on
1306
01:36:40,890 --> 01:36:44,172
♪ He had a long chain on
1307
01:36:45,140 --> 01:36:47,807
♪ He had a long chain on