1 00:00:00,010 --> 00:00:03,050 توماس مايکل شلبي- امروز، روز عروسي من‌ـه- 2 00:00:03,100 --> 00:00:04,950 عکس رو بگير 3 00:00:05,000 --> 00:00:07,550 روس‌ها ارتباط برقرار کردن- توي شب عروسي‌ـت؟- 4 00:00:07,600 --> 00:00:10,950 ،هرکس که هست اسم اشتباهي رو داده 5 00:00:11,000 --> 00:00:12,950 مي‌توني انجامش بدي؟ مي‌توني کسي رو بکشي؟ 6 00:00:13,000 --> 00:00:14,950 مي‌دوني اون چرا نيومد، نه؟ مرد لعنتي من 7 00:00:15,000 --> 00:00:16,950 توي رستوران‌ـش يه آتش‌سوزي اتفاق افتاد 8 00:00:17,000 --> 00:00:18,950 با خارجي‌ها رابطه برقرار نکن 9 00:00:19,000 --> 00:00:22,950 اون يه افسر سواره‌نظام‌ـه ماه مارس قراره با هم نامزد شيم 10 00:00:23,000 --> 00:00:25,950 ولي تو اول مي‌خواي يه‌چيزهايي رو امتحان کني 11 00:00:26,000 --> 00:00:28,350 «روبن اوليور» هنرمند نقاش 12 00:00:28,400 --> 00:00:29,650 کارت من رو داري 13 00:00:29,700 --> 00:00:32,950 ،چيزي که توي دل تو بود قشنگ بوده 14 00:00:34,000 --> 00:00:36,950 فقط اين کار رو انجام بده و از مسائلي مثل اين، دوري کن 15 00:00:37,000 --> 00:00:38,950 بهم قول بده 16 00:00:39,000 --> 00:00:42,000 قول ميدم کاري کنم که در امنيت باشيم 17 00:00:45,000 --> 00:00:47,900 « شــرکــت مــوتــوری لــنـچـسـتــر » 18 00:00:49,000 --> 00:00:53,000 « شــیفــت شــب » 19 00:09:47,000 --> 00:09:51,000 « خــانــه‌ی وایــلــدرنــس، قــصــر هـمـپــتـون کــورت » 20 00:01:12,000 --> 00:01:15,950 21 00:01:16,000 --> 00:01:19,950 22 00:01:20,000 --> 00:01:22,950 23 00:01:23,000 --> 00:01:25,950 24 00:01:26,000 --> 00:01:29,000 25 00:01:32,000 --> 00:01:36,950 26 00:01:37,000 --> 00:01:42,000 27 00:01:53,000 --> 00:01:55,540 برادرهات به خونه‌ي من اومدن 28 00:01:56,000 --> 00:01:59,000 اونا گفتن که پيکي‌ بلايندرز» با من کار داره» 29 00:02:01,000 --> 00:02:03,200 تو از من نمي‌ترسي؟ 30 00:02:12,000 --> 00:02:16,950 خب، از يه کارگر ساده چي مي‌خواي؟ 31 00:02:17,000 --> 00:02:18,270 ترس 32 00:02:23,000 --> 00:02:25,470 آقاي «ناتلي» بيچاره ،زيادي مشروب خورده بود 33 00:02:27,000 --> 00:02:28,950 ...رفت کنار ريل راه‌آهني 34 00:02:29,000 --> 00:02:30,950 که پشت کارخونه بود، بشاشه 35 00:02:31,000 --> 00:02:32,540 ،قطار مي‌رسه 36 00:02:34,000 --> 00:02:36,950 جنازه‌ش رو پيدا کردن که له و لورده شده بود 37 00:02:37,000 --> 00:02:41,000 مي‌دونم داري چي‌کار مي‌کني بگو چي مي‌خواي 38 00:02:46,000 --> 00:02:47,950 اونجا 39 00:02:48,000 --> 00:02:51,950 اون بخش، کل انبار جايگاه چهار، پنج و شش 40 00:02:52,000 --> 00:02:53,950 کليدها رو داري؟ 41 00:02:54,000 --> 00:02:56,070 آره، کليدها رو دارم 42 00:02:57,000 --> 00:02:58,940 چي توي جايگاه چهار هست؟ 43 00:02:59,000 --> 00:03:03,950 ،مدل 40-اس و مدل 21-اس تکميل‌شده آماده‌ي رنگ‌آميزي هستن [ مدل‌هايي از خودروهاي شرکت پژو ] 44 00:03:04,000 --> 00:03:04,950 جايگاه پنج چي؟ 45 00:03:05,000 --> 00:03:06,950 رنگ‌آميزي و قطعات 46 00:03:07,000 --> 00:03:08,950 آها 47 00:03:09,000 --> 00:03:10,950 پس، جايگاه شش‌ـه 48 00:03:11,000 --> 00:03:12,400 چي؟ 49 00:03:14,000 --> 00:03:16,400 کليدهاي جايگاه شش رو بهم بده 50 00:03:17,000 --> 00:03:19,950 اونجا فقط کالاهاي قديمي توي انبار هست 51 00:03:20,000 --> 00:03:22,400 کليدهاي جايگاه شش رو بهم بده 52 00:03:49,000 --> 00:03:51,000 اين هم براي دردسري که متحمل شدي 53 00:03:52,000 --> 00:03:54,270 بدش به خيريه‌ات 54 00:04:03,000 --> 00:04:06,400 اين‌کار رو فقط براي امنيت خانواده‌ام انجام ميدم 55 00:05:31,000 --> 00:05:33,950 خب، توي موسسه‌ي خيريه‌ات ...فقط پسر هست 56 00:05:34,000 --> 00:05:36,000 يا دختر هم خواهد بود؟ 57 00:05:37,000 --> 00:05:39,000 هر دو 58 00:05:40,000 --> 00:05:41,950 تو بايد اونا رو جدا کني 59 00:05:42,000 --> 00:05:46,950 ،تو که مي‌دوني مخلوقات کوچيک چه‌طور هستن 60 00:05:47,000 --> 00:05:49,950 آدم‌هات کجان؟ گفتي تا ساعت پنج مي‌رسن 61 00:05:50,000 --> 00:05:51,950 اونا يه قانون براي خودشون دارن 62 00:05:52,000 --> 00:05:54,950 هيچ‌وقت نمي‌توني بفهمي که واقعاً کي هستن 63 00:05:55,000 --> 00:05:57,140 مثل موجوديت يه صابون خيس 64 00:05:59,000 --> 00:06:01,070 من تحقيق‌هام رو انجام دادم 65 00:06:04,000 --> 00:06:08,950 شايد اونا رو به‌عنوان «اتحاديه اقتصادي» بشناسي 66 00:06:09,000 --> 00:06:12,950 فقط يه‌بار يه نامه از طرف اونا با عنوان «کميته‌ي احتياط» دريافت کردم 67 00:06:13,000 --> 00:06:14,950 که يه‌مقدار دست‌ـشون رو شد 68 00:06:15,000 --> 00:06:16,950 نه 69 00:06:17,000 --> 00:06:19,670 ،اسمي که من شنيدم بخش دي» بود» 70 00:06:21,000 --> 00:06:22,950 اين اسمي‌ـه که «شاخه‌هاي اصلي» به اونا دادن [ واحد اطلاعاتي و امنيتي بريتانيا ] 71 00:06:23,000 --> 00:06:27,000 تجار، اعضاي پارلمان، افسرهاي ارتش 72 00:06:31,000 --> 00:06:34,000 آره، جالب‌ـه که همچين آدم‌هايي رو به محل‌ اوراق ماشين‌هاي يه کولي بياري 73 00:06:37,000 --> 00:06:39,950 خودت خواستي خلوت باشه 74 00:06:40,000 --> 00:06:44,000 از زمان انتخابات، دولت به این نتیجه رسیده که ما دشمن هستيم 75 00:06:45,000 --> 00:06:48,000 اون هم وقتي‌که همه‌ي ما داريم سعي مي‌کنيم کشور رو از يه انقلاب نجات بديم 76 00:06:51,000 --> 00:06:53,470 شما اهل سياست هستين، آقاي شلبي؟ 77 00:06:54,000 --> 00:06:56,950 چون اين رفيق‌هاي عجيب‌ـمون ...معتقد هستن که به‌زودي زمان‌ـش مي‌رسه که [ https://en.wikipedia.org/wiki/Odd_Fellows ] 78 00:06:57,000 --> 00:06:59,670 هرکسي بايد يه جناح رو انتخاب کنه 79 00:07:01,000 --> 00:07:03,950 آدم‌هات ميان يا نه؟ 80 00:07:04,000 --> 00:07:07,950 آقاي شلبي، شما خواهيد فهميد ...که اين آقايون براي زمان، ارزش زيادي قائل هستن 81 00:07:08,000 --> 00:07:10,470 که بخوان کنترل‌ـش کنن 82 00:07:11,000 --> 00:07:14,950 شما به ملاقات‌هاي اول‌صبح عادت خواهيد کرد 83 00:07:15,000 --> 00:07:16,940 اونا مثل راهبه‌ها هستن 84 00:07:19,000 --> 00:07:22,950 خب، کِي قراره موسسه‌ي خيريه شما باز بشه؟ 85 00:07:23,000 --> 00:07:24,940 هر وقت که من بگم 86 00:07:26,000 --> 00:07:28,950 بسيارخب، هر از گاهي ...بهتون سر مي‌زنم 87 00:07:29,000 --> 00:07:32,000 تا اعترافات اين مخلوقات کوچيک رو بشنوم 88 00:07:34,000 --> 00:07:35,950 ،شما با عضو پارلمان آقاي «پاتريک جارويس» ملاقات خواهيد کرد 89 00:07:36,000 --> 00:07:38,950 اون احتمالاً بخواد مورد اعتماد باشه 90 00:07:39,000 --> 00:07:43,950 خصلت اون‌ـه که شب‌ها بعد از چند پيک مشروب، سر بزنه 91 00:07:44,000 --> 00:07:45,950 اين رو به يه قرار رسمي ...تبديل مي‌کنيم 92 00:07:46,000 --> 00:07:49,000 به‌عنوان بخشي از معامله‌اي بزرگ‌تر بين ما 93 00:07:50,000 --> 00:07:52,400 من اونجا يه دفتر خواهم داشت 94 00:08:02,000 --> 00:08:05,000 خداي من، انگار شيطان به تو نفوذ کرده، درست نيست پسر؟ 95 00:08:08,000 --> 00:08:11,950 آقاي شلبي، اگر بخوام ...اين مشايعت رو در موسسه‌ي خيريه دروغين شما 96 00:08:12,000 --> 00:08:15,950 انجام بدم، انجام‌ـش ميدم 97 00:08:16,000 --> 00:08:18,950 ،جاه‌طلبي براي کسب احترام تو رو به يه قديس تبديل نمي‌کنه 98 00:08:19,000 --> 00:08:21,000 اشتباه مي‌کنم؟ 99 00:08:26,000 --> 00:08:28,400 ،خداي بزرگ ساعت شش شده، درسته؟ 100 00:08:30,000 --> 00:08:32,950 خيلي‌خب، روز خوبي رو برات آرزومندم 101 00:08:33,000 --> 00:08:34,950 کدوم گوري ميري؟ 102 00:08:35,000 --> 00:08:36,950 واضح نگفتم؟ 103 00:08:37,000 --> 00:08:39,950 اونا گفتن که اگر تا موقع ،نيايش صبح‌گاهي نرسيدن 104 00:08:40,000 --> 00:08:42,950 پس ملاقات، کنسل شده 105 00:08:43,000 --> 00:08:46,000 شايد آقاي «جارويس» مجبور شدن که در «مجلس عوام» بمونن 106 00:08:47,000 --> 00:08:50,950 شايد درياسالار «هال» مجبور شدن که در «مجلس سران» بمونن 107 00:08:51,000 --> 00:08:53,950 دارم شما رو تحت‌تاثير قرار ميدم؟ 108 00:08:54,000 --> 00:08:56,950 يا شايد اونا تصميم گرفتن ...کاري که با يه کولي 109 00:08:57,000 --> 00:08:58,950 ،توي محل اوراق ماشين داشتن براشون مهم نيست 110 00:08:59,000 --> 00:09:01,950 که اين، پيامد خوبي براي شما نداره 111 00:09:02,000 --> 00:09:05,000 از طرف من بهشون يه پيغام برسون، کشيش 112 00:09:06,000 --> 00:09:08,950 بهشون بگو که ...من توي کارخونه‌ها بودم 113 00:09:09,000 --> 00:09:12,000 و وسايل‌نقليه نظامي توي وضعيت خوبي هستن 114 00:09:14,000 --> 00:09:15,470 چندتا؟ 115 00:09:18,000 --> 00:09:19,950 27تا 116 00:09:20,000 --> 00:09:22,200 و سرکارگر هم براي ما کار مي‌کنه 117 00:09:24,000 --> 00:09:25,950 اين کسي‌ـه که قراره ملاقات‌ـش کني 118 00:09:26,000 --> 00:09:28,950 «امروز، توي «ريتز [ نام هتلي در لندن ] 119 00:09:29,000 --> 00:09:30,950 من امروز چندتا قرار ملاقات دارم 120 00:09:31,000 --> 00:09:32,950 تو امروز يه قرار ملاقات داري 121 00:09:33,000 --> 00:09:35,000 ،هميني که الان گفتم در لندن 122 00:09:37,000 --> 00:09:39,740 پس بهتره به قطار حمل شير برسي 123 00:10:38,000 --> 00:10:39,950 سرد ـه 124 00:10:40,000 --> 00:10:40,950 ببخشيد قربان 125 00:10:41,000 --> 00:10:42,950 و چندبار تا حالا ازت خواستم ...که بهشون بگي 126 00:10:43,000 --> 00:10:44,950 غذا رو توي ظروف سفالي بفرستن؟ 127 00:10:45,000 --> 00:10:46,950 انتخاب سرويس، دست من نيست، قربان 128 00:10:47,000 --> 00:10:50,950 و تخم‌مرغ ديروز چي؟ و ماهي‌اي که مال سال قبل‌ـه چي؟ 129 00:10:51,000 --> 00:10:52,950 و چايي‌اي که مال يک قرن پيش‌ـه و توي قوري ترک‌خورده ريختن، چي؟ 130 00:10:53,000 --> 00:10:55,950 قربان، ليست فعاليت‌هاي اجتماعي امروز شما توي دست من‌ـه 131 00:10:56,000 --> 00:10:57,950 ...اگر دوست دارين بشنوين- مگه امروز عجله داريم؟- 132 00:10:58,000 --> 00:11:00,950 من وظايفي هم در عمارت اصلي دارم، قربان 133 00:11:01,000 --> 00:11:05,000 «قرار نهار در هتل «ريتز «همراه «دوک ميکائيل ميکائيلوويچ 134 00:11:06,000 --> 00:11:07,950 اون خيلي حوصله‌سربر ـه- کنسل شده- 135 00:11:08,000 --> 00:11:08,950 به چه دليل؟ 136 00:11:09,000 --> 00:11:11,270 ايشون گفتن که حال‌ـشون خوب نيست، قربان 137 00:11:13,000 --> 00:11:17,950 قرار صرف چاي، ساعت سه «همراه با شاهزاده «سوولد ايوانويچ 138 00:11:18,000 --> 00:11:20,540 ...و بانو «مري لوينگتون» ، قربان 139 00:11:21,000 --> 00:11:23,950 خوبه 140 00:11:24,000 --> 00:11:25,950 اون بدقيافه رو نمي‌بينم و به‌جاش، يه زيبارو رو ملاقات مي‌کنم 141 00:11:26,000 --> 00:11:27,950 ...«هر چند، در غياب «دوک 142 00:11:28,000 --> 00:11:32,000 شاهزاده و بانو هم قرار رو کنسل کردن 143 00:11:36,000 --> 00:11:38,870 به‌جز اين‌ها، بقيه‌ي روز در اختيار خودتون‌ـه 144 00:11:40,000 --> 00:11:41,950 ...يه قرار ملاقات کاري هم 145 00:11:42,000 --> 00:11:43,950 ،براي بحث درباره‌ي اتومبيل‌ها دارين 146 00:11:44,000 --> 00:11:47,000 همراه آقاي توماس شلبي، قربان 147 00:12:13,000 --> 00:12:16,000 خواستي يه ملاقات توي فضاي باز داشته باشيم 148 00:12:17,000 --> 00:12:19,870 هواي تازه و بوي خوش گُه 149 00:12:21,000 --> 00:12:23,950 "گفتي: "زمين بي‌طرف 150 00:12:24,000 --> 00:12:25,950 اين‌جا زمين بي‌طرف حساب نميشه 151 00:12:26,000 --> 00:12:28,950 خب، همين گيرت اومده 152 00:12:29,000 --> 00:12:33,950 پس لطفاً، بشين 153 00:12:34,000 --> 00:12:36,950 توماس کجاست؟- مجبور شد بره جايي- 154 00:12:37,000 --> 00:12:38,950 گفت خودش مياد اينجا- آره، ولي سرش شلوغ‌ـه- 155 00:12:39,000 --> 00:12:42,000 ،الان بهت گفتم که مجبور شد بره جايي چي مي‌خواي؟ 156 00:12:48,000 --> 00:12:51,950 «الان دو سال‌ـه که بين «پيکي بلايندرز ...«و خانواده «چانگرتا 157 00:12:52,000 --> 00:12:54,950 ...صلح برقرار بوده 158 00:12:55,000 --> 00:12:57,950 چاي مي‌خواي يا نه؟ 159 00:12:58,000 --> 00:13:01,950 بيا، فين، براي اين ايتاليايي يه ‌مقدار چاي انگليسي بريز، يالا 160 00:13:02,000 --> 00:13:04,270 ما اين چاي لعنتي رو نمي‌خوايم 161 00:13:08,000 --> 00:13:10,950 توضيح مي‌خوايم 162 00:13:11,000 --> 00:13:11,950 خيلي‌خب، من چاي لعنتي رو مي‌خورم 163 00:13:12,000 --> 00:13:14,950 توضيح براي چي؟ 164 00:13:15,000 --> 00:13:18,950 «رستوران «ليتل ونيز» توي خيابان «فورج آتيش زده شده 165 00:13:19,000 --> 00:13:21,950 نه، نه، نمي‌تونسته کار ما باشه ما توي مراسم عروسي بودیم 166 00:13:22,000 --> 00:13:26,950 شما اون رستوران رو آتيش زدين تا جلوي پسر من رو بگيرين که نتونه توي اون مراسم عروسي شرکت کنه 167 00:13:27,000 --> 00:13:29,140 آره، دل کسي براي اون تنگ نشد 168 00:13:33,000 --> 00:13:34,950 حالا ديگه خيلي گُنده شدين 169 00:13:35,000 --> 00:13:39,950 يه‌زماني از ما لباس قرض مي‌گرفتين تا شبيه مردها بشين 170 00:13:40,000 --> 00:13:42,600 چاي چطوره، آرتور؟ اين...؟ 171 00:13:44,000 --> 00:13:45,470 سرد شده 172 00:13:48,000 --> 00:13:49,950 لطفاً به تامي بگين که اون هرچه‌قدر از ما خواسته، پرداخت کرديم 173 00:13:50,000 --> 00:13:52,950 لطفاً به تامي بگين که اون هرچه‌قدر از ما خواسته، پرداخت کرديم 174 00:13:53,000 --> 00:13:55,950 ما خودمون رو از شهر و از مسيرها خارج کرديم 175 00:13:56,000 --> 00:14:00,950 ...ولي از طرف من بهش بگين 176 00:14:01,000 --> 00:14:05,950 که پسر من با هر زني که بخواد توي اين شهر راه ميره 177 00:14:06,000 --> 00:14:07,950 هر زني که انتخاب کنه 178 00:14:08,000 --> 00:14:11,950 ،حتي اگر اون زن براي امپراطور تامي شلبي کار کنه 179 00:14:12,000 --> 00:14:14,000 ...پسر من عاشق شده 180 00:14:15,950 --> 00:14:16,950 ببخشيد 181 00:14:17,000 --> 00:14:19,950 عذر مي‌خوام 182 00:14:20,000 --> 00:14:21,470 ادامه بده 183 00:14:25,000 --> 00:14:26,950 ...و اگر اون بخواد 184 00:14:27,000 --> 00:14:29,950 مي‌تونه با زني که دوست داره، قدم بزنه 185 00:14:30,000 --> 00:14:31,140 باشه 186 00:14:32,950 --> 00:14:33,950 ...مي‌دوني 187 00:14:34,000 --> 00:14:36,950 براي پسرت سخت‌ـه که هرجا دلش بخواد قدم بزنه 188 00:14:37,000 --> 00:14:40,000 اون‌هم وقتي توي هر زانوش يه گلوله باشه، نه؟ 189 00:14:48,000 --> 00:14:49,470 زياده‌روي کردي 190 00:14:51,000 --> 00:14:53,470 زياده‌روي کردي، دوست من 191 00:14:55,000 --> 00:14:59,000 سابيني» ميگه: ليس بزن و قورت‌ـش بده» ولي اين ديگه خيلي زياده‌روي‌ـه [ منظور اين‌ـه که «سابيني» گفته که هرچي بهت گفتن، قبول کن ] 192 00:15:01,000 --> 00:15:03,000 تف به شما 193 00:15:08,000 --> 00:15:11,000 اوه...خيلي قوي هستي 194 00:15:16,000 --> 00:15:17,950 بره به جهنم 195 00:15:18,000 --> 00:15:23,950 عيسايا» ، دو نفر ديگه هم» به مي‌خونه‌‌ـمون توي «نيچلز» اضافه کن 196 00:15:24,000 --> 00:15:24,950 داري چي ميگي، آرتور؟ 197 00:15:25,000 --> 00:15:27,950 ما ديگه از اين ايتاليايي‌هاي لعنتي نمي‌ترسيم 198 00:15:28,000 --> 00:15:31,000 راجع‌به صندلي چيزي به تامي نگو و اين گند‌کاري رو هم تميز کن 199 00:15:33,000 --> 00:15:34,950 ما از اين ايتاليايي‌هاي لعنتي نمي‌ترسيم 200 00:15:35,000 --> 00:15:36,950 خيلي‌خب، جان 201 00:15:37,000 --> 00:15:38,340 آرتور 202 00:15:44,000 --> 00:15:45,540 سلام، آيدا 203 00:15:48,000 --> 00:15:49,950 تامي شلبي توي يه کتابخونه 204 00:15:50,000 --> 00:15:52,950 اومدم اينجا که يه کتاب درباره‌ي انقلاب روسيه قرض بگيرم 205 00:15:53,000 --> 00:15:54,200 206 00:16:01,000 --> 00:16:03,950 حالا ديگه يه اسکله جديد توي منطقه «ميدا ويل» هم داري؟ 207 00:16:04,000 --> 00:16:05,950 من همه‌جا يه اسکله جديد دارم 208 00:16:06,000 --> 00:16:07,950 گاهي‌اوقات کاميون‌هاـمون رو مي‌بينم که از خيابون رد ميشن 209 00:16:08,000 --> 00:16:10,000 کاميون‌هاـمون؟ 210 00:16:11,000 --> 00:16:12,670 کاميون‌هاي شلبي 211 00:16:13,950 --> 00:16:14,950 براي چي علاقمندي؟ 212 00:16:15,000 --> 00:16:17,950 فقط مي‌خوام معلومات‌ـم رو گسترش بدم 213 00:16:18,000 --> 00:16:20,950 خيلي‌خب، اين ليست حرومزاده‌هايي‌ـه که فرار کردن 214 00:16:21,000 --> 00:16:23,950 و اين از زاويه‌ي ديد مردمي‌ـه که توي درگيري‌ها بودن 215 00:16:24,000 --> 00:16:25,340 آها 216 00:16:28,000 --> 00:16:30,950 يه روسي توي مراسم عروسي‌ـت بود 217 00:16:31,000 --> 00:16:34,000 اون بهم نگفت که چه‌طور دعوت شده 218 00:16:37,000 --> 00:16:40,950 خب، روس‌هاي نجيب‌زاده ،که تبعيد شدن 219 00:16:41,000 --> 00:16:45,950 به مراسم‌هاي اجتماعي دعوت ميشن تا کلاس مهموني رو يه‌مقدار بالا ببرن 220 00:16:46,000 --> 00:16:47,950 اون به اين‌دليل اونجا بود؟ 221 00:16:48,000 --> 00:16:50,950 چرا مي‌خواي بدوني؟ 222 00:16:51,000 --> 00:16:53,950 مرد خوبي بود، شايد دوست داشته باشم دوباره ببينمش 223 00:16:54,000 --> 00:16:55,950 امکان‌ـش هست؟ 224 00:16:56,000 --> 00:16:57,950 نه، امکان‌ـش نيست 225 00:16:58,000 --> 00:17:01,400 تو چه‌کاري با روس‌ها داري، تامي؟ 226 00:17:02,000 --> 00:17:03,950 مي‌تونم اين صفحه رو جدا کنم؟ 227 00:17:04,000 --> 00:17:06,950 نه، نمي‌توني صفحه رو جدا کني اموال مردم‌ـه 228 00:17:07,000 --> 00:17:08,950 تامي، وقتي آرتور اون روس‌ـه رو ...همراه خودش برد، يه تپانچه 229 00:17:09,000 --> 00:17:12,950 زير کت‌ـش بود، و بعد هم جاني يه آتيش توي جنگل روشن کرد 230 00:17:13,000 --> 00:17:16,000 ،تو مي‌خواي همه‌ي جزئيات رو بدوني چون حوصله‌ت سر رفته، آيدا 231 00:17:19,000 --> 00:17:22,950 قبلاً عادت داشتي با هفت‌تير بياُفتي دنبال موش‌ها، آيدا 232 00:17:23,000 --> 00:17:23,950 محض رضاي خدا، ساکت 233 00:17:24,000 --> 00:17:27,000 با اين حال، شايد براي تو يه کار داشته باشم 234 00:17:54,000 --> 00:17:56,950 ديروز مسابقات «کمپتون» رو اداره کرديم يا نه؟ 235 00:17:57,000 --> 00:17:58,950 دني لي» مست شده بود» 236 00:17:59,000 --> 00:18:00,950 ،به‌جاي تزريق کوکائين به اسب‌ها 237 00:18:01,000 --> 00:18:03,950 تصميم گرفت که اون کوکائين رو با پسرعموهاش تقسيم کنه 238 00:18:04,000 --> 00:18:05,950 خداي من 239 00:18:06,000 --> 00:18:06,950 اون برادرزن توئه 240 00:18:07,000 --> 00:18:09,950 به «ازمه» بگو تا راجع‌به اين موضوع باهاش صحبت کنه 241 00:18:10,000 --> 00:18:12,140 ...ببين، قبل از اين‌که شروع کنم 242 00:18:15,000 --> 00:18:18,000 نمي‌خوام تو هيچ‌کاري در اين‌مورد انجام بدي 243 00:18:19,000 --> 00:18:20,540 در چه موردي؟ 244 00:18:22,000 --> 00:18:23,950 «در مورد پسر «وينسنت چنگارا 245 00:18:24,000 --> 00:18:25,950 هموني که «ليزي» باهاش رابطه داشته 246 00:18:26,000 --> 00:18:26,950 چي، آنجل؟ 247 00:18:27,000 --> 00:18:29,950 اون اصلاً ارزش اين‌حرف‌ها رو نداره 248 00:18:30,000 --> 00:18:32,950 اون شنيده که تو تهديد کردي مستقيم به زانوش شليک مي‌کني 249 00:18:33,000 --> 00:18:33,950 ...و حالا اون داره اطراف «نيچلز» مي‌گرده 250 00:18:34,000 --> 00:18:36,950 و به همه ميگه که مي‌خواد تو رو بکشه 251 00:18:37,000 --> 00:18:38,950 اين تقصير «ليزي» بوده که شروع‌ـش کرده 252 00:18:39,000 --> 00:18:39,950 و تقصير تامي هم بوده که اين موضوع رو به تو سپرده 253 00:18:40,000 --> 00:18:42,950 درباره‌ي چي حرف مي‌زني؟ 254 00:18:43,000 --> 00:18:43,950 ما داريم لندن رو اداره مي‌کنيم 255 00:18:44,000 --> 00:18:46,950 ،شمال رو اداره مي‌کنيم کل اين کشور لعنتي رو اداره مي‌کنيم 256 00:18:47,000 --> 00:18:48,950 چرا نگران يه‌مشت ايتاليايـیِ عوضي هستي؟ 257 00:18:49,000 --> 00:18:51,950 ما نبايد خودمون رو قاطي اين مسخره‌بازي‌ها کنيم 258 00:18:52,000 --> 00:18:53,950 آرتور نظرش چيه؟ 259 00:18:54,000 --> 00:18:55,950 به همين دليل‌ـه ...که الان اينجا هستم 260 00:18:56,000 --> 00:18:57,950 و اون نيست 261 00:18:58,000 --> 00:18:59,950 ،اگر اون نظر مي‌داد مي‌گفت بريم باهاشون بجنگيم 262 00:19:00,000 --> 00:19:02,950 ...اون ميگه 263 00:19:03,000 --> 00:19:04,470 معذرت‌خواهي کنيم 264 00:19:08,000 --> 00:19:10,950 آرتور اين رو گفته؟ 265 00:19:11,000 --> 00:19:11,950 ما صاحب اين شهر هستيم 266 00:19:12,000 --> 00:19:14,950 ولي نيازي نيست که توي کار همه دخالت کنيم 267 00:19:15,000 --> 00:19:16,950 اگر اون پيرمرد تصميم بگيره ،که جلوي ما بايسته 268 00:19:17,000 --> 00:19:20,000 ...ممکن‌ـه «سابيني» هم احساساتي بشه- سابيني» که ديگه کارش تموم شده»- 269 00:19:24,000 --> 00:19:25,950 همه‌ي اونا کارشون تموم شده 270 00:19:26,000 --> 00:19:28,000 و همه‌شون هم به ما باج ميدن 271 00:19:30,000 --> 00:19:34,000 ولي ما نمي‌خوايم که کسي شورش کنه 272 00:19:36,000 --> 00:19:38,950 تامي نظرش چيه؟ 273 00:19:39,000 --> 00:19:40,950 تامي سرش شلوغ‌ـه اون، من رو مسئول اينجا کرده 274 00:19:41,000 --> 00:19:43,200 تو نظرت چيه؟ 275 00:19:46,950 --> 00:19:47,950 مصالحه کنيم 276 00:19:48,000 --> 00:19:49,140 277 00:19:50,000 --> 00:19:51,950 از ليزي خواستم که اين‌کار رو براي تو انجام بده 278 00:19:52,000 --> 00:19:54,950 ليزي قراره اون رو ملاقات کنه و براي هميشه، باهاش قطع‌رابطه کنه 279 00:19:55,000 --> 00:19:57,950 براي اين دردسري که به‌وجود اومده، معذرت‌خواهي کنه و بگه که همه‌ي اين‌ها تقصير اون بوده 280 00:19:58,000 --> 00:20:00,950 لعنتي 281 00:20:01,000 --> 00:20:02,950 مي‌دوني همه‌ي اين‌ها به‌خاطر چيه؟ 282 00:20:03,000 --> 00:20:04,950 ...به‌خاطر زن لعنتي آرتور ـه 283 00:20:05,000 --> 00:20:06,950 که مي‌خواد همه‌چي رو عوض کنه 284 00:20:07,000 --> 00:20:09,950 که ما توي زمين مسابقه هم انجيل دست‌به‌دست کنيم 285 00:20:10,000 --> 00:20:11,950 ...همراه پسرعموهاش- جان، تو نيازي نيست هيچ‌کاري بکني- 286 00:20:12,000 --> 00:20:13,950 ديگه انجام شده‌ست- ليزي به‌خاطر تو اين‌کار رو مي‌کنه- 287 00:20:14,000 --> 00:20:17,950 بعد همه‌چي آروم ميشه و صورت کسي هم داغون نميشه 288 00:20:18,000 --> 00:20:19,950 من صورت اون لعنتي رو داغون مي‌کنم، چه‌طوره؟ 289 00:20:20,000 --> 00:20:22,070 جان، کاري انجام نده 290 00:20:30,000 --> 00:20:32,950 ...اينجا يه ميز رزرو شده 291 00:20:33,000 --> 00:20:36,200 براي يه اتاق اختصاصي «به‌نام آقاي «رومانوف 292 00:20:39,000 --> 00:20:41,950 شما براي آقاي «رومانوف» کار مي‌کنين؟ 293 00:20:42,000 --> 00:20:44,950 بله- براي امور مربوط به خونه‌ش يا دفترش؟- 294 00:20:45,000 --> 00:20:45,950 مشکلي هست؟ 295 00:20:46,000 --> 00:20:48,950 متاسفانه به‌دليل حضور نداشتن ... «دوک ميکائيل ميکائيلوويچ» 296 00:20:49,000 --> 00:20:54,950 و بانو «لوينگتون» ، مجبوريم که هزينه رو اول دريافت کنيم 297 00:20:55,000 --> 00:20:55,950 مي‌تونم بپرسم چرا؟ 298 00:20:56,000 --> 00:20:59,950 همين‌الان هم آقاي «رومانوف» چهار صورت‌حساب خيلي سنگين پيش ما دارن که پرداخت نشده 299 00:21:00,000 --> 00:21:01,950 ،يکي براي لوازم راحتي و سه‌تاي ديگه مربوط به صرف شام 300 00:21:02,000 --> 00:21:04,950 و دو ضيافت که ما ازش چشم‌پوشي کرديم 301 00:21:05,000 --> 00:21:07,950 از جانب اعلي‌حضرت از ما خواسته شده ...که دوستان روس‌ـمون رو درک کنيم 302 00:21:08,000 --> 00:21:09,950 ولي الان ديگه خيلي ازش گذشته 303 00:21:10,000 --> 00:21:11,270 ...و 304 00:21:15,000 --> 00:21:17,950 مي‌تونم اسم شما رو بپرسم، قربان؟- شلبي، توماس شلبي- 305 00:21:18,000 --> 00:21:21,950 ،و در آينده براي صرف شام گهگاهي به اينجا خواهم اومد 306 00:21:22,000 --> 00:21:24,950 پس بايد اسم شما رو توي ليست ويژه قرار بدم- همين‌کار رو بکن- 307 00:21:25,000 --> 00:21:26,950 اين از منوي غذا 308 00:21:27,000 --> 00:21:30,950 من مرغابي و گوشت خوک رو پيشنهاد مي‌کنم 309 00:21:31,000 --> 00:21:33,950 اگرچه، مطمئن هستم که مهمان شما خاويار سفارش خواهد داد 310 00:21:34,000 --> 00:21:35,950 من و همسرم و خواهرزاده‌ام با قطار سفر کرديم 311 00:21:36,000 --> 00:21:40,950 بعد با کالسکه، بعد هم با پاي پياده «از سمت «ويلا آي تادور» در شبه‌جزيره‌ي «کريمه 312 00:21:41,000 --> 00:21:43,950 ،در اون سفر من يکي از انگشت‌هام رو از دست دادم 313 00:21:44,000 --> 00:21:46,950 نمي‌دونم، يه‌روز صبح از خواب بيدار شدم و نبودش 314 00:21:47,000 --> 00:21:50,950 بعد ناگهان يه سگ رو ديدم که داشت انگشت‌ـم رو مي‌خورد 315 00:21:51,000 --> 00:21:52,950 اونا گفتن بريتانيايي‌ها ،به ما رحم مي‌کنن 316 00:21:53,000 --> 00:21:54,950 و ما با «اچ‌ام‌اس مارلبورو» به اينجا اومديم ،کشتي‌اي جنگي که در سال 1912 ساخته شد و در زمان خود ] [ جزء بزرگ‌ترين کشتي‌هاي جنگي محسوب مي‌شد 317 00:21:55,000 --> 00:21:58,950 من سريع فلز اسکله رو بوسيدم و لب‌هام يخ زد 318 00:21:59,000 --> 00:22:02,000 و بعدش البته، از خداوند و پادشاه شما تشکر کردم که جون ما رو نجات دادن 319 00:22:03,000 --> 00:22:07,950 ،اگرچه از اون‌موقع تا حالا اون به‌جز تحقير من، هيچ‌کاري انجام نداده 320 00:22:08,000 --> 00:22:09,950 کي؟ خدا يا پادشاه؟ 321 00:22:10,000 --> 00:22:12,270 بعضي وقت‌ها، هردوشون آقاي شلبي 322 00:22:14,000 --> 00:22:17,000 خب، شما قبلاً خواهرزاده‌ام رو ملاقات کردين 323 00:22:19,000 --> 00:22:20,400 «تاتيانا» 324 00:22:21,000 --> 00:22:23,670 هنوز عاشق‌ـش نشدين؟ ها؟ 325 00:22:24,000 --> 00:22:27,950 شما بايد عاقل باشين و عاشق يه زن روس نشين، مي‌دوني 326 00:22:28,000 --> 00:22:30,950 بهتره از زن‌هاي روس صحبت نکنيم 327 00:22:31,000 --> 00:22:32,950 بدترين چيز ـه اينجا بودن، همين‌ـه 328 00:22:33,000 --> 00:22:35,950 زن‌هاي روس بلدن که چه‌طور نگه‌ش دارن 329 00:22:36,000 --> 00:22:40,950 و مهم‌تر اين‌که مي‌دونن کِي اجازه بدن که بره 330 00:22:41,000 --> 00:22:43,000 منظورم آلت ‌تناسلي شماست، مي‌دوني 331 00:22:44,000 --> 00:22:47,000 زن‌هاي انگليسي زياد بلد نيستن، مي‌دوني؟ 332 00:22:52,000 --> 00:22:54,270 اون جاسوس، راحت مُرد؟ 333 00:22:56,000 --> 00:22:58,140 براي جون‌ـش التماس مي‌کرد 334 00:23:01,000 --> 00:23:03,740 شنيدم که شما به برادرتون گفتين که اون رو بکشه 335 00:23:06,000 --> 00:23:09,000 پس شما به خانواده‌تون اعتماد دارين، مثل من 336 00:23:11,000 --> 00:23:13,000 مثل ما، آقاي شلبي 337 00:23:15,000 --> 00:23:18,000 پس بياين راجع‌به اعتماد صحبت کنيم، باشه؟ 338 00:23:19,000 --> 00:23:22,950 شما رابطه‌ي مستقيمي با «رومانوف» ندارين 339 00:23:23,000 --> 00:23:24,870 شما گرجستاني هستين 340 00:23:31,000 --> 00:23:33,950 و قصر «همپتون کورت» که ،اونجا زندگي مي‌کنين 341 00:23:34,000 --> 00:23:35,950 در واقع از سرِ لطف به شما داده شده 342 00:23:36,000 --> 00:23:38,950 و از طرف خانواده‌ي سلطنتي بريتانيا به شما اهدا شده تا بدون دادن اجاره، در اون زندگي کنين 343 00:23:39,000 --> 00:23:43,950 پيش‌خدمتي که اينجا بود به من گفت که شما خيلي بدهي دارين 344 00:23:44,000 --> 00:23:46,950 تصور مي‌کنم هم اينجا بدهي دارين و هم جاهاي ديگه 345 00:23:47,000 --> 00:23:52,000 مي‌بيني، به من ده‌هزار پوند داده شد درحالي‌که بهم قول چهل‌هزارتا داده بودن 346 00:23:54,000 --> 00:23:55,950 تازه مجبور شدم که يه مرد رو هم بکشم 347 00:23:56,000 --> 00:23:58,870 اين‌جور کارها ارزون نيستن 348 00:24:00,000 --> 00:24:01,870 متوجه هستين؟ 349 00:24:27,000 --> 00:24:29,870 بذارين يه‌چيزي بهتون بگم، آقاي شلبي 350 00:24:31,950 --> 00:24:32,950 ،قبل از اين‌که سوار کشتي بشيم 351 00:24:33,000 --> 00:24:36,950 خواهرزاده‌ام شانزده الماس رو داخل لباس مخمل‌ـش جاسازي کرد 352 00:24:37,000 --> 00:24:41,950 و همچنين دو ياقوت رو هم در اندام‌هاي داخلي‌ـش گذاشت 353 00:24:42,000 --> 00:24:47,000 همسرم هم دو ياقوت و پنج الماس همراه خودش آورد 354 00:24:48,000 --> 00:24:51,000 اين، براي کشتن اون جاسوس‌ـه 355 00:24:52,000 --> 00:24:54,800 و دستمزد خدماتي که در آينده انجام خواهيد داد 356 00:24:58,000 --> 00:25:01,950 حالا بهم بگيد، اين‌چيزها رو کجا نگه مي‌دارين؟ داخل بانک؟ 357 00:25:02,000 --> 00:25:04,950 ،اگر اين‌چيزها رو توي بانک بذاريم ...ديگه چه‌طور مي‌تونيم بين مردم لندن 358 00:25:05,000 --> 00:25:07,400 به تنگ‌دستي تظاهر کنيم؟ 359 00:25:09,000 --> 00:25:15,950 خيلي‌خب، بايد بدونين که «هتون گاردنز» امن نيست [ يکي از مشهورترين بانک‌هاي انگلستان، واقع در شهر لندن ] 360 00:25:16,000 --> 00:25:18,870 به‌خاطر همين‌ـه که ما خزانه‌ي شخصي خودمون رو داريم 361 00:25:21,000 --> 00:25:25,000 بسيارخب، بايد اين رو به آدم‌هام بدم تا اعتبارش رو بررسي کنن 362 00:25:31,000 --> 00:25:34,950 ،قبل از اين‌که انقلاب شروع بشه ما سست و ضعيف بوديم 363 00:25:35,000 --> 00:25:37,000 الان توافق کرديم 364 00:25:38,000 --> 00:25:40,000 ،ولي بذارين بهتون بگم 365 00:25:41,000 --> 00:25:43,950 ديگه هرگز سست و ضعيف نخواهيم بود 366 00:25:44,000 --> 00:25:45,870 متوجه هستين؟ 367 00:25:49,000 --> 00:25:51,000 روز خوش، آقاي شلبي 368 00:26:12,000 --> 00:26:14,200 «از اين‌طرف، آقاي «چنگرتا 369 00:26:16,000 --> 00:26:18,140 همين‌جا، قربان، اونجا 370 00:26:55,000 --> 00:26:56,950 شنيدم که مي‌خواي من رو بکشي 371 00:26:57,000 --> 00:27:00,000 پاشو لعنتي به «ليزي» نزديک نشو 372 00:27:11,000 --> 00:27:15,000 به‌دستور «پيکي بلايندرز» لعنتي 373 00:27:31,000 --> 00:27:32,950 نمي‌خواي من رو معرفي کني، مايکل؟ 374 00:27:33,000 --> 00:27:36,000 ،ايشون «شارلوت موري» هستن پدرش ماشين مي‌سازه 375 00:27:39,000 --> 00:27:42,000 من واقعاً از مراسم عروسي‌ـتون لذت بردم، آقاي شلبي 376 00:27:43,000 --> 00:27:45,950 ،پالي» گفت باهاش تماس بگيري» مثل‌اين‌که مشکلي پيش اومده 377 00:27:46,000 --> 00:27:47,670 چه مشکلي؟ 378 00:27:49,000 --> 00:27:52,000 حدس مي‌زنم از اون مشکلاتي که اون دوست نداره راجع‌بهشون با من صحبت کنه 379 00:27:54,000 --> 00:27:55,870 از ديدن‌ـتون خوشحال شدم 380 00:28:11,000 --> 00:28:14,000 ،خيلي‌خب، فين ممنون که اومدي، حالا برو گمشو 381 00:28:16,000 --> 00:28:17,940 فین، می‌تونی بمونی 382 00:28:21,000 --> 00:28:23,270 بشین، جان. بشین 383 00:28:30,000 --> 00:28:32,540 جان، تو «انجل چنگرتا» رو زخمی کردی 384 00:28:34,000 --> 00:28:35,950 با وجود اینکه، آرتور بهت گفت که معذرت خواهی کنی 385 00:28:36,000 --> 00:28:37,950 اوهوم 386 00:28:38,000 --> 00:28:39,950 پالی بهت گفت مصالحه کنی - اوهوم - 387 00:28:40,000 --> 00:28:44,000 تو ترجيح دادی نه معذرت‌خواهی کنی، نه مصالحه کنی 388 00:28:45,000 --> 00:28:47,950 و حالا یه ایتالیایی روی دستـم دارم که داره توی حیات پشتی خونه ـم قدم می‌زنه 389 00:28:48,000 --> 00:28:51,000 و میگه که برادرمو می‌کشه 390 00:28:52,000 --> 00:28:56,000 پس، چی کار کنیم، جان؟ معذرت‌خواهی کنیم، یا مصالحه کنیم؟ 391 00:29:02,000 --> 00:29:05,300 اوه، جان فقط به شوخی اون حرف رو زد 392 00:29:07,000 --> 00:29:08,950 آره، ولی اون برادر تو هم هست، آرتور 393 00:29:09,000 --> 00:29:10,950 آره 394 00:29:11,000 --> 00:29:12,950 و من نمی‌خواستم سر یه حرفی که جان ازش منظوری نداشت 395 00:29:13,000 --> 00:29:15,470 دعوا درست کنم 396 00:29:19,000 --> 00:29:22,000 . . . پس، باید به زبان ایتالیایی معذرت‌خواهی کنه یا به زبان انگلیسی؟ 397 00:29:26,000 --> 00:29:28,950 یا باید ازشون بپرسیم کدوم زبان رو ترجیح میدن؟ 398 00:29:29,000 --> 00:29:30,670 متوجه نمیشم 399 00:29:33,000 --> 00:29:36,950 تو گفتی تا زمانی‌که کاسبی در لندن برقرارـه می‌خوای توی شهر خودمون، صلح باشه 400 00:29:37,000 --> 00:29:37,950 و تنها راه ضمانت کردن صلح 401 00:29:38,000 --> 00:29:40,950 اینه که کاری کنیم که دورنمای پیروزی در جنگ امکان‌پذیر به‌نظر نرسه 402 00:29:41,000 --> 00:29:45,950 اگه یه بار معذرت‌خواهی کنی باید هـِی معذرت‌خواهی کنی 403 00:29:46,000 --> 00:29:48,950 مثل این می‌مونه که آجرهای خونه‌ی خودتو هـی بکشی بیرون 404 00:29:49,000 --> 00:29:50,950 دلـت می‌خواد خونه رو خراب کنی، آرتور؟ - . . . اه - 405 00:29:51,000 --> 00:29:52,950 اگه به شورش بی‌توجهی کنی، گسترش پیدا می‌کنه 406 00:29:53,000 --> 00:29:54,950 « به شورش بی‌توجهی کنی، گسترش پیدا می‌کنه » 407 00:29:55,000 --> 00:29:56,950 کار خوبی انجام دادی، جان 408 00:29:57,000 --> 00:29:58,950 حالا ما در حالـت تهاجمی قرار می‌گیریم 409 00:29:59,000 --> 00:30:01,950 ما دوتا از میخونه‌های چنگرتا رو می‌گیریم همین امشب هم این‌کارو می‌کنیم. تموم شد رفت 410 00:30:02,000 --> 00:30:03,950 اوه، درسته. محض رضای خدا، چرا آخه؟ 411 00:30:04,000 --> 00:30:07,950 !چرا؟! - چرا؟ - هان؟! - چرا؟! چون زورمون می‌رسه - 412 00:30:08,000 --> 00:30:10,950 چون زورمون می‌رسه و اگه زورمون می‌رسه، انجامـش می‌دیم 413 00:30:11,000 --> 00:30:15,000 و اگه الان فشار رو از روشون برداریم فوراً میان سراغ ـمون 414 00:30:17,000 --> 00:30:21,000 یادتون باشه، اینا همون حرومزاده‌هایی هستن که می‌خواستن «دنی ویزبنگ» بمیره 415 00:30:26,000 --> 00:30:27,950 دلنازک شدی، برادر 416 00:30:28,000 --> 00:30:29,950 دلنازک و ضعیف 417 00:30:30,000 --> 00:30:32,540 انجیل رو نگه‌دار واسه یک‌شنبه‌ها [ روز انجیل‌خوانی در کلیساها ] 418 00:30:36,000 --> 00:30:39,950 فین. ازت می‌خوام بری سراغ هاکلی بعدش بری خونه 419 00:30:40,000 --> 00:30:42,070 روز خسته‌کننده‌ای بوده 420 00:30:46,000 --> 00:30:49,950 «تو برو سراغ «رکسام «تو برو سراغ «فایوبلز 421 00:30:50,000 --> 00:30:51,950 مجبورشون کنید صبح بیان با ما قرارداد امضا کنن 422 00:30:52,000 --> 00:30:55,000 مطمئن شید پاسبان‌ها نزدیکـمون نشن 423 00:30:57,000 --> 00:30:59,950 از اون تلفن‌های کوفتی استفاده نکنید، باشه؟ 424 00:31:00,000 --> 00:31:02,270 یه نفر وجود داره که حرف‌ها رو می‌شنوه 425 00:31:09,000 --> 00:31:10,470 آفرین 426 00:33:07,000 --> 00:33:08,950 گرسنه نیستین، خانم شلبی؟ 427 00:33:09,000 --> 00:33:12,950 گرسنه؟ اوه، نه شرمنده، مری 428 00:33:13,000 --> 00:33:15,070 چشم‌هاتونو از بین می‌برید 429 00:33:19,000 --> 00:33:20,270 تامی 430 00:33:27,950 --> 00:33:28,950 سلام 431 00:33:29,000 --> 00:33:30,270 سلام 432 00:33:33,000 --> 00:33:34,470 بشین 433 00:33:39,000 --> 00:33:41,140 حدس بزن - در مورد چی؟ - 434 00:33:46,000 --> 00:33:48,950 اون قبول کرد - کی؟ - 435 00:33:49,000 --> 00:33:51,950 رهبر انجمن شورای شهر بیرمنگام 436 00:33:52,000 --> 00:33:54,950 قراره در شام، حضور داشته باشه 437 00:33:55,000 --> 00:33:57,950 همه گفتن، آره. همه - اوه - 438 00:33:58,000 --> 00:34:01,950 هـی باید غذای مهمونی رو تغییر بدم 439 00:34:02,000 --> 00:34:03,950 و اون دستی که باهاش می‌نویسم تقریباً داره از جا، کنده میشه 440 00:34:04,000 --> 00:34:06,950 واسه چی با دست می‌نویسی؟ برات که ماشین تحریر خریده بودم 441 00:34:07,000 --> 00:34:09,950 آدم، نامه‌ی رخدادهای مهم اشرافی رو با ماشین تحریر نمی‌نویسه 442 00:34:10,000 --> 00:34:12,000 اوه، منو ببخش 443 00:34:14,000 --> 00:34:17,950 من تصویر کاری که برنامه دارن با 444 00:34:18,000 --> 00:34:19,950 حیاط خونه انجام بدن رو دارم 445 00:34:20,000 --> 00:34:23,950 یه ناحیه برای بازی بچه‌هاست. ببین - اوهوم - 446 00:34:24,000 --> 00:34:26,950 و هیئت مؤسسه‌ی خیریه‌ی بیرمنگام با سه‌تا تخته‌ی 447 00:34:27,000 --> 00:34:28,950 کـف نرم طبقه‌ی بالا، توافق کرد 448 00:34:29,000 --> 00:34:32,000 و یه جواز یک ماهِ به ما اعطا کرد 449 00:34:34,000 --> 00:34:37,950 گوش نمیدی چی میگم - چرا، گوش میدم، گوش میدم - 450 00:34:38,000 --> 00:34:40,800 به نظرت دارم وسواس ذهنی پیدا می‌کنم؟ 451 00:34:42,000 --> 00:34:43,200 آره 452 00:34:44,000 --> 00:34:47,950 باید مثل یه همسر خوب، ازت بپرسم که روزت چطور بوده؟ 453 00:34:48,000 --> 00:34:49,140 نه 454 00:34:51,000 --> 00:34:54,950 حدس می‌زنم که روز تو به اندازه‌ی روز من موفقیت‌آمیز نبوده 455 00:34:55,000 --> 00:34:58,000 خب، بستگی به این داره که موفقیت رو با چی بسنجی 456 00:34:59,000 --> 00:35:01,000 ببین، شخصاً 457 00:35:03,000 --> 00:35:04,950 من با ياقوت كبود، می‌سنجمـش 458 00:35:05,000 --> 00:35:06,950 . . . اوه 459 00:35:07,000 --> 00:35:09,000 یاقوت کبود؟ - اوهوم - 460 00:35:11,000 --> 00:35:12,800 چشم‌هاتو ببند 461 00:35:16,000 --> 00:35:17,870 [ چشم‌هاتو ببند ] 462 00:35:34,000 --> 00:35:36,470 بسیارخب، می‌تونی بازشون کنی 463 00:35:38,000 --> 00:35:40,600 اونو از کجا آوردی؟ 464 00:35:42,000 --> 00:35:43,740 قشنگه 465 00:35:46,000 --> 00:35:49,000 می‌تونی سر مراسم شام مؤسسه، بندازی گردنـت 466 00:35:50,000 --> 00:35:52,950 به‌نظرت واسه یه مراسم شام مؤسسه‌ی خیریه یه‌کمی زیادی نیست؟ 467 00:35:53,000 --> 00:35:57,000 گریس، قضیه بیرمنگام کوفتیـه 468 00:35:58,000 --> 00:36:01,000 تجربه‌ی خوبی واسه افرادی ـه که وسع مالی خریدن یاقوت کبود رو ندارن 469 00:36:03,000 --> 00:36:05,000 !اوه، آقای شلبی 470 00:36:33,000 --> 00:36:35,540 ساعت رو کوک کردی، آرتور؟ 471 00:36:39,000 --> 00:36:41,000 باید بریم بخوابیم 472 00:36:46,000 --> 00:36:48,950 . . . من باید 473 00:36:49,000 --> 00:36:50,870 من باید برم بیرون 474 00:36:52,000 --> 00:36:54,340 یه سری کار باید انجام بدم 475 00:37:00,000 --> 00:37:01,470 کار؟ 476 00:37:08,000 --> 00:37:09,950 ولی تو که تازه اومدی 477 00:37:10,000 --> 00:37:10,950 زیاد طولـش نمیدم 478 00:37:11,000 --> 00:37:13,950 ساعت ده شب ـه 479 00:37:14,000 --> 00:37:16,140 شرشر داره بارون میاد 480 00:37:18,000 --> 00:37:20,800 میرم. میرم و زود برمی‌گردم 481 00:37:22,000 --> 00:37:24,000 آرتور 482 00:37:26,000 --> 00:37:31,000 ما گفتیم، کار در تاریکی مختص شیطان ـه 483 00:37:32,000 --> 00:37:34,950 کارـتو در روشنی آغاز کن 484 00:37:35,000 --> 00:37:40,000 تو روشنی خودت رو داری داخل ذهن ـت 485 00:37:43,000 --> 00:37:45,000 کار دفتری ـه 486 00:37:55,000 --> 00:37:59,000 ازت می‌خوام امشب افرادت رو از «نیچلز» ببری بیرون 487 00:38:03,000 --> 00:38:09,950 فکر می‌کردم شما پسرا این‌روزا از اینجور مسائل، فاصله گرفتید - ماس - 488 00:38:10,000 --> 00:38:13,000 فقط محض اطلاع، به نظرم تام از تفریح لذت می‌بره 489 00:38:17,000 --> 00:38:19,950 یه همچین چیزی 490 00:38:20,000 --> 00:38:22,540 شب‌بخیر، آرتور - شب‌بخیر - 491 00:39:01,000 --> 00:39:03,340 آرتور، چی کار داری می‌کنی؟ 492 00:39:08,000 --> 00:39:09,340 آرتور؟ 493 00:39:12,000 --> 00:39:13,950 داریم می‌ریم به قرارگاه 494 00:39:14,000 --> 00:39:17,000 نه. من میرم خونه، جان 495 00:39:20,000 --> 00:39:22,270 برو بمیر، آرتور 496 00:39:23,000 --> 00:39:24,740 !آره. گورتو گم کن 497 00:40:14,000 --> 00:40:16,400 بیا اینجا، چارلی. چارلی 498 00:40:17,000 --> 00:40:20,950 این مرد بزرگ و برادرش قراره یا واسه ما کلی پول به دست بیارن 499 00:40:21,000 --> 00:40:21,950 یا اینکه کلی پول بهمون ضرر بزنن 500 00:40:22,000 --> 00:40:26,000 وقتی چنین حیوون‌های زیبایی هستن، مگه اهمیتی داره، هان؟ 501 00:40:58,000 --> 00:40:59,950 خونه که داری، جان 502 00:41:00,000 --> 00:41:01,540 . . . اوه، تـُف 503 00:41:02,950 --> 00:41:03,950 خونه پر از بچه ـست 504 00:41:04,000 --> 00:41:05,950 خب، یه خدمتکار دارید که مراقب بچه‌ها باشه 505 00:41:06,000 --> 00:41:07,870 آره، اونم حرف گوش می‌کنه 506 00:41:11,000 --> 00:41:12,950 نسبت شرط‌بندی‌های فردا رو اصلاً انجام دادی؟ 507 00:41:13,000 --> 00:41:14,950 یه کار اضطراری پیش اومد 508 00:41:15,000 --> 00:41:18,950 وقتی حامله باشن، بدتر میشن، تام 509 00:41:19,000 --> 00:41:19,950 جان 510 00:41:20,000 --> 00:41:22,950 ازمه، ازت می‌خوام همین الان بری برو بیرون 511 00:41:23,000 --> 00:41:25,070 و در رو هم پشت سرـت قفل کن 512 00:41:27,000 --> 00:41:28,950 . . . وقتی از دفتر رفتم بیرون 513 00:41:29,000 --> 00:41:32,950 دو تا کامیون پر از پاسبان اون بیرون بود، جان 514 00:41:33,000 --> 00:41:33,950 آرتور کدوم گوری ـه؟ 515 00:41:34,000 --> 00:41:36,950 داره میره خونه تا سر ساعت پنج، پیش خانم مازلی باشه [ منظور از خانم مازلی، لینداست ] 516 00:41:37,000 --> 00:41:37,950 باید باهاش صحبت کنی، تام 517 00:41:38,000 --> 00:41:41,950 ازمه، لطفاً برو، لطفاً 518 00:41:42,000 --> 00:41:42,950 این قضیه خیلی غیرعادی ـه 519 00:41:43,000 --> 00:41:43,950 خب، با ماس تماس بگیر 520 00:41:44,000 --> 00:41:44,950 اینا مأموهای خارج از شهرـن 521 00:41:45,000 --> 00:41:47,950 طبق پوتین‌هاشون، واسه لندن ـن 522 00:41:48,000 --> 00:41:49,950 از کی تا حالا ما از پاسبان‌ها می‌ترسیم، تام؟ 523 00:41:50,000 --> 00:41:52,070 از موقعی که اوضاع تغییر کرده 524 00:41:54,000 --> 00:41:55,950 !اسکاتلند یارد [ اداره‌ی مركزی پليس لندن ] 525 00:41:56,000 --> 00:41:57,670 گروه ضربت 526 00:42:00,000 --> 00:42:01,950 جان، پليس لندن ـه، پلیس لندن ـه - بذارش زمین، بذارش زمین - 527 00:42:02,000 --> 00:42:03,950 بشین روی زانوهات 528 00:42:04,000 --> 00:42:06,950 !دستا روی سرـت !بشین روی زانوهات 529 00:42:07,000 --> 00:42:09,950 !ولـش کنید اون حامله ـست 530 00:42:10,000 --> 00:42:12,950 !ولـش کنید - چه اتفاقی داره میوفته، تام؟ - 531 00:42:13,000 --> 00:42:14,950 !بریم 532 00:42:15,000 --> 00:42:16,950 !منو بذارید زمین 533 00:42:17,000 --> 00:42:18,950 به پالی بگو قضیه‌ی کار با روس‌هاست، جان 534 00:42:19,000 --> 00:42:20,950 باشه 535 00:42:21,000 --> 00:42:23,600 پیکی بلایندرهای وامونده، بیان برن توی کون من 536 00:42:26,000 --> 00:42:27,950 ترسیده؟ 537 00:42:28,000 --> 00:42:29,140 نه 538 00:42:39,000 --> 00:42:40,200 بشین 539 00:42:44,000 --> 00:42:46,470 دارم با شما صحبت می‌کنم، آقای شلبی 540 00:42:58,000 --> 00:43:00,950 پس، رفیق‌های عجیب‌مون، می‌خوان بدونی که 541 00:43:01,000 --> 00:43:04,950 هر کج‌روی از دستوراتی که به شما داده شده عواقبی خواهد داشت 542 00:43:05,000 --> 00:43:07,140 اسم سگـت چیه؟ 543 00:43:09,000 --> 00:43:10,950 تو به دیدن خواهرت رفتی 544 00:43:11,000 --> 00:43:13,270 هان؟ اسمـت چیه، پسر؟ 545 00:43:15,000 --> 00:43:17,950 خواهرت یک رخنه‌ی امنیتی بالقوه ـست 546 00:43:18,000 --> 00:43:20,950 اون با بلشویک‌ها در لندن، ارتباط داره عضو گروه اكثريت در حزب سوسيال دموكرات كارگران روسی ] [ كه پس از انقلاب 1917 حزب كمونيست راتشكيل داد 547 00:43:21,000 --> 00:43:23,950 که اونها هم با سفارت‌خانه‌ی شوروی، ارتباط دارن 548 00:43:24,000 --> 00:43:26,940 به نظرم سگ ـتو «پسر» صدا کنم 549 00:43:28,000 --> 00:43:30,470 تو عاشق پسرتی، مگه نه؟ 550 00:43:32,000 --> 00:43:34,000 اینو درک کن 551 00:43:35,000 --> 00:43:37,950 تو پلیس محلی رو در اختیار داری 552 00:43:38,000 --> 00:43:40,070 ما اداره‌ی مركزى پليس لندن رو 553 00:43:42,000 --> 00:43:45,950 اونا کاری که ما می‌گیم رو انجام میدن یقیناً مثل این سگ 554 00:43:46,000 --> 00:43:48,070 افسارشو رها کن 555 00:43:49,000 --> 00:43:51,950 متوجه حرف من هستی، آقای شلبی؟ 556 00:43:52,000 --> 00:43:53,870 من می‌‍تونم سگ‌ها رو خشنود کنم 557 00:43:55,000 --> 00:43:56,870 فریبندگی کولی‌ها 558 00:43:57,000 --> 00:44:00,000 و اونایی رو که نمی‌تونم خشنود کنم با همین دست‌های خودم، می‌کشمـشون 559 00:44:03,000 --> 00:44:05,950 وقتی یه سگ رو بذاری داخل یه قایق، متوجه میشی 560 00:44:06,000 --> 00:44:08,950 توی تونل، بدجوری هار میشن 561 00:44:09,000 --> 00:44:11,600 من الان حس می‌کنم داخل یه تونل ـم 562 00:44:13,000 --> 00:44:16,000 وقتی توی موقعیت «یا بکش، یا کشته میشی» قرار بگیری متوجه این حس میشی 563 00:44:22,000 --> 00:44:27,950 افسار سگ رو رها کن و اون دستوری که به زبان گی‌لیک میدی رو بده زبان اصلی ایرلند و بخشی از اسكاتلند ] [ كه به خانواده‌ی زبان‌های سلتي تعلق دارد 564 00:44:28,000 --> 00:44:30,950 مثل موقعی که یه نفر باعث رنجشـت میشه 565 00:44:31,000 --> 00:44:33,950 وقتی یه نفر چغلی ـتو می‌کنه 566 00:44:34,000 --> 00:44:37,000 یه بار دیگه به دیدن خواهرت بری سر تقاطع جاده، می‌میره 567 00:44:41,000 --> 00:44:43,000 بشین! 568 00:44:45,000 --> 00:44:47,000 یالا، تو بگو 569 00:44:53,000 --> 00:44:56,400 اگه می‌خواستید من بمیرم، می‌مردم مگه نه؟ 570 00:44:59,000 --> 00:45:00,470 همینطوره 571 00:45:01,000 --> 00:45:03,950 همینطوره، ما به زنده‌ی تو احتیاج داریم 572 00:45:04,000 --> 00:45:07,950 ولی امروز وقتی میری خونه، آقای شلبی 573 00:45:08,000 --> 00:45:11,950 مطمئن شو که زیر متکای پسر کوچولوت رو، چک می‌کنی 574 00:45:12,000 --> 00:45:14,270 پری دندان بوده موجود خيالی كه دندان افتاده‌ی كودک را ] [ از زير بالش او برمی‌دارد و جای آن سكه می‌گذارد 575 00:45:16,000 --> 00:45:18,070 . . . ما می‌تونیم به هر کسی دسترسی پیدا کنیم 576 00:45:19,000 --> 00:45:20,600 به هرجایی 577 00:46:00,000 --> 00:46:01,950 همه‌چیز مرتبـه؟ 578 00:46:02,000 --> 00:46:02,950 آره 579 00:46:03,000 --> 00:46:05,950 همه‌چیز مرتبـه همه‌چیز مرتبـه 580 00:46:06,000 --> 00:46:06,950 آره 581 00:46:07,000 --> 00:46:09,000 تو بهم قول دادی، تامی 582 00:46:11,000 --> 00:46:12,600 من بهت اعتماد کردم 583 00:46:15,000 --> 00:46:17,950 من بهت اعتماد دارم، تامی 584 00:46:18,000 --> 00:46:19,200 آره 585 00:46:20,000 --> 00:46:22,950 حالـش خوبه حالـش خوبه 586 00:46:33,000 --> 00:46:35,000 گریس . . . گریس 587 00:46:36,000 --> 00:46:38,000 یالا. آره 588 00:46:51,000 --> 00:46:53,950 تو که یکی از اون امپرسيونيست‌ها نیستی، هستی؟ 589 00:46:54,000 --> 00:46:55,950 اونا به‌طور وحشتناکی اهل سیاست هستن، مگه نه؟ 590 00:46:56,000 --> 00:46:58,950 تو نیستی؟ - خدا رو شکر، نه - 591 00:46:59,000 --> 00:47:01,950 افرادی که من براشون کار می‌کنم فقط می‌خوان چیزی که هست رو بکـِشم 592 00:47:02,000 --> 00:47:05,950 از نظر من، سیاست آگاهانه با خراب کردن اوضاع بعضی از افراد 593 00:47:06,000 --> 00:47:09,200 اوضاع بعضی افراد دیگه رو بهتر می‌کنه 594 00:47:15,000 --> 00:47:17,670 خب، پیش خودم گفتم شاید اینو بپوشم 595 00:47:21,000 --> 00:47:22,950 اوه، خدا. زیادی ـه یه چیز ساده‌تر رو امتحان می‌کنم 596 00:47:23,000 --> 00:47:24,470 نه، نکن 597 00:47:27,000 --> 00:47:28,950 به یک‌باره احساس می‌کنم، بی‌كفايت ـم 598 00:47:29,000 --> 00:47:30,950 دوست دارم تصویرم در دفتر، آویخته بشه 599 00:47:31,000 --> 00:47:32,950 بنابراین می‌خوام رسمی به‌نظر برسه 600 00:47:33,000 --> 00:47:36,000 رسمی نیست زیباست 601 00:47:38,000 --> 00:47:39,950 در پاریس دوخته شده 602 00:47:40,000 --> 00:47:41,950 از بیرمنگام، دزدیده شده 603 00:47:42,000 --> 00:47:45,950 مادرم از داخل یه خونه که در سال 1901نظافتـش می‌کرد، دزدیدش 604 00:47:46,000 --> 00:47:49,950 نه، نه. مال شماست به شما تعلق داره 605 00:47:50,000 --> 00:47:52,950 زنی ثروتمند و باوقار 606 00:47:53,000 --> 00:47:54,950 باور کنید، من از زن‌های زیادی نگارگری کردم که 607 00:47:55,000 --> 00:47:58,200 به لباس‌های گران‌قیمت ـشون، تعلق نداشتن 608 00:47:59,000 --> 00:48:00,950 هزینه‌ای وجود نخواهد داشت 609 00:48:01,000 --> 00:48:03,950 نرخ متعارفـتون. پافشاری می‌کنم 610 00:48:04,000 --> 00:48:06,000 اولین بارـه 611 00:48:07,000 --> 00:48:08,950 پس، کی شروع کنیم؟ 612 00:48:09,000 --> 00:48:10,950 من از همین الان ـش، شروع کردم 613 00:48:11,000 --> 00:48:12,950 امروز عصر به آتلیه‌ی من بیاید 614 00:48:13,000 --> 00:48:14,950 امروز عصری، کار دارم 615 00:48:15,000 --> 00:48:16,950 پالی، دعوتـش کن 616 00:48:17,000 --> 00:48:17,950 به چی دعوتـم کنه؟ 617 00:48:18,000 --> 00:48:19,950 ایدا. این یه داد و ستد شغلی ـه 618 00:48:20,000 --> 00:48:20,950 به چی دعوتـم کنه؟ 619 00:48:21,000 --> 00:48:22,950 مراسم شام مؤسسه‌ی شلبی پالی تنها میره 620 00:48:23,000 --> 00:48:25,270 تو هم دعوتی - !ایدا - 621 00:48:28,000 --> 00:48:30,740 یکشنبه میام به آتلیه‌تون 622 00:48:31,000 --> 00:48:33,200 و اونموقع کار رو شروع می‌کنیم 623 00:49:36,000 --> 00:49:40,000 زنی ثروتمند و باوقار 624 00:50:19,000 --> 00:50:20,270 تامی؟ 625 00:50:22,000 --> 00:50:23,950 ایشون رهبر شورای شهر بیرمنگام ـه 626 00:50:24,000 --> 00:50:26,950 سلام، تامی - کار و بار چطوره؟ - خوبی دنی؟ - 627 00:50:27,000 --> 00:50:29,950 خوبه، موفقیت‌آمیزه، موفقیت‌آمیزه شما چطوری؟ 628 00:50:30,000 --> 00:50:30,950 شما همدیگه رو می‌شناسید؟ 629 00:50:31,000 --> 00:50:34,950 من منافعی در کارخونه‌ی فولادسازی در «کریدلی‌هیـث» دارم 630 00:50:35,000 --> 00:50:37,950 تامی بهم کمک می‌کنه تا کالاهام رو به ماشین‌سازها برسونم 631 00:50:38,000 --> 00:50:40,950 خانم شلبی، برای ازدواج ـتون تبریک میگم 632 00:50:41,000 --> 00:50:42,950 ممنون. تعجب کردم که شما دعوت نشده بودی 633 00:50:43,000 --> 00:50:45,470 حالا، در اونصورت چطور میشد، هان؟ 634 00:50:47,000 --> 00:50:49,950 حالا مهمونی حقيقتاً شروع شد 635 00:50:50,000 --> 00:50:50,950 اونا کی هستن؟ 636 00:50:51,000 --> 00:50:54,950 «کشیش جان هیوز از كانون اصلاح و تربيت برادران «مریم مقدس 637 00:50:55,000 --> 00:50:58,950 و همراهـش، پاتریک جارویس عضو پارلمان 638 00:50:59,000 --> 00:51:03,950 اونا عضوی از یک سازمان به نام «اتحادیه‌ی اقتصادی» هستن 639 00:51:04,000 --> 00:51:04,950 تو دعوتـشون کردی، گریس؟ 640 00:51:05,000 --> 00:51:07,950 اسم‌ـشون آشنا به‌نظر میاد 641 00:51:08,000 --> 00:51:09,950 توسط شهردار لندن، سفارش شدن 642 00:51:10,000 --> 00:51:12,950 اوه جزو لیست «بهترین افراد شهر»ـن، نه؟ 643 00:51:13,000 --> 00:51:15,950 می‌شناسیـشون؟ - بهشون معرفیـت می‌کنم، تامی - 644 00:51:16,000 --> 00:51:19,000 نه، مشکلی نیست، دنی خودم میرم خودمو معرفی می‌کنم 645 00:51:33,000 --> 00:51:35,950 به‌نظر میاد، غافلگیرـت کردیم 646 00:51:36,000 --> 00:51:37,800 عادت کردم 647 00:51:39,000 --> 00:51:40,950 از موقعی‌که سوسیالیست‌ها وارد دولت انگلستان شدن 648 00:51:41,000 --> 00:51:42,950 همه‌مون تحت تعقیب قرار داریم 649 00:51:43,000 --> 00:51:44,950 باید در مکان‌هایی همدیگه رو ببینیم که به دیدن بقیه می‌ریم 650 00:51:45,000 --> 00:51:46,950 «باید یه سر می‌رفتید به «اسمال‌هیـث 651 00:51:47,000 --> 00:51:48,950 اونطوری می‌تونستم خوش‌آمدگویی عرفی بهتری براتون ترتیب بدم 652 00:51:49,000 --> 00:51:51,950 اونا می‌خوان در مورد تجهیزات نظامی بدونن - و زنجیرچرخ‌ها - 653 00:51:52,000 --> 00:51:54,950 وقتی حذب ضدانقلاب برن سراغ تفلیس [ شهر تفليس: پايتخت جمهوری گرجستان ] 654 00:51:55,000 --> 00:51:56,950 آشفته‌بازار میشه 655 00:51:57,000 --> 00:51:59,950 زنجیرها برای زمین‌های خیس و برفی، مناسب ـن 656 00:52:00,000 --> 00:52:01,950 همین الان ـش توی وسایل نقلیه، انبار شدن 657 00:52:02,000 --> 00:52:03,950 یه دسته از سلاح‌ها در شرکت سلاح‌های سبک بریتانیا کنار گذاشته شده 658 00:52:04,000 --> 00:52:05,950 که در صدد فرستاده شدن برای ارتش ترک ـه 659 00:52:06,000 --> 00:52:07,950 و چطور می‌خوای همه‌شو سوار قطار لندن بکنی؟ 660 00:52:08,000 --> 00:52:11,950 اون شب در حوالی شهر، یه یورش صورت می‌گیره 661 00:52:12,000 --> 00:52:14,950 مجبور میشی دوبار قطار رو نگه داری. چطور این‌کارو می‌کنی؟ 662 00:52:15,000 --> 00:52:18,000 دو راننده در مکان‌های مختلف به یورش خواهند پیوست 663 00:52:19,000 --> 00:52:22,950 خیلی کیف میده که از اتحاد کمونیست 664 00:52:23,000 --> 00:52:24,950 برای کمک به رسوندن سلاح به ضدانقلابی‌ها استفاده بشه 665 00:52:25,000 --> 00:52:27,000 آره، خیلی حال میده، نه؟ 666 00:52:28,000 --> 00:52:29,950 من دارم به آینده فکر می‌کنم تمام احتمالات رو در نظر می‌گیرم 667 00:52:30,000 --> 00:52:33,000 تمام اتفاقات در حال وقوع رو به‌خاطر می‌سپرم 668 00:52:35,000 --> 00:52:37,950 روس‌ها می‌خوان که وسایل نقلیه رو تفتیش کنن 669 00:52:38,000 --> 00:52:39,950 ازشون عکس‌برداری می‌کنم 670 00:52:40,000 --> 00:52:40,950 اوهوم 671 00:52:41,000 --> 00:52:44,950 دوک، خواهرزاده ـشو فرستاده. اون اینجاست 672 00:52:45,000 --> 00:52:47,950 فردا، اونو می‌بری به کارخونه و نشونـش میدی 673 00:52:48,000 --> 00:52:48,950 نه 674 00:52:49,000 --> 00:52:52,950 مأمورین اتحادیه، کارخونه رو زیر نظر دارن [ صاحب منصب ارشدِ اتحادیه‌ی صنفی یک کارخانه ] 675 00:52:53,000 --> 00:52:54,670 امکانـش نیست 676 00:52:55,000 --> 00:52:58,950 همه‌چیز امکان‌پذیرـه، آقای شلبی 677 00:52:59,000 --> 00:53:00,950 می‌بریـش 678 00:53:01,000 --> 00:53:04,950 سر ساعت ده، میری هتل دنبالـش 679 00:53:05,000 --> 00:53:05,950 حالا، ببین 680 00:53:06,000 --> 00:53:08,950 یه کشیش با یه لیوان خالی اینجاست 681 00:53:09,000 --> 00:53:11,400 بیاید برگردیم به مهمونی 682 00:53:14,000 --> 00:53:15,950 . . . می‌دونید، آقایون، یه جهنم وجود داره 683 00:53:16,000 --> 00:53:18,870 و یه مکان دیگه هم زیر جهنم وجود داره 684 00:53:20,000 --> 00:53:24,000 . . . من همه‌چیز رو به‌خاطر می‌سپرم و هیچ‌چیز رو فراموش نمی‌کنم 685 00:53:34,950 --> 00:53:35,950 . . . تامی 686 00:53:36,000 --> 00:53:38,670 ایشون دوشس تاتیانا پترووا هستن [ دوشس: هم‌مقام دوک ] 687 00:53:40,000 --> 00:53:41,950 یالا، تامی. از دیدن یه دوشس واقعی تحت تأثیر قرار نگرفتی؟ 688 00:53:42,000 --> 00:53:43,950 خب، می‌دونم که حق‌الزحمه می‌گیرن 689 00:53:44,000 --> 00:53:46,950 آقای شلبی، شما خیلی رک صحبت می‌کنی 690 00:53:47,000 --> 00:53:47,950 بیش‌از حد رک 691 00:53:48,000 --> 00:53:52,950 ولی حقیقت داره. من برای شامپاین در این مکان‌ها حضور پیدا می‌کنم 692 00:53:53,000 --> 00:53:55,950 و همچنین برای احتمال اینکه مثل یک دوشس باهام رفتار بشه 693 00:53:56,000 --> 00:53:59,000 شما باید دست من رو ببوسی، آقای شلبی 694 00:54:00,000 --> 00:54:02,000 پوزش می‌خوام 695 00:54:04,000 --> 00:54:05,950 داشتن در مورد یاقوت کبود من می‌پرسیدن 696 00:54:06,000 --> 00:54:07,950 فکر کردم می‌شناسمـش 697 00:54:08,000 --> 00:54:08,950 اون گفت روسی ـه 698 00:54:09,000 --> 00:54:11,950 شوهر من با روس‌ها داد و ستد داره شاید شما در موردش خبر داشته باشی، تاتیانا 699 00:54:12,000 --> 00:54:13,950 خب، امشب شبِ داد و ستد نیست، نه؟ 700 00:54:14,000 --> 00:54:16,950 به همین خاطر به مدت ده دقیقه توی تالار هماهنگی بودی؟ 701 00:54:17,000 --> 00:54:18,950 فکر کنم دیگه مردم آماده‌ی شام ـن، گریس 702 00:54:19,000 --> 00:54:20,950 نه، نه، من هنوز کارم در مورد پول‌کـِشی از مردم تموم نشده 703 00:54:21,000 --> 00:54:23,950 این «پول‌کشی» یعنی چی؟ - کار هر روز منه - 704 00:54:24,000 --> 00:54:26,950 شما . . . شما همدیگه رو می‌شناسید، آره؟ 705 00:54:27,000 --> 00:54:28,950 می‌دونید، من مسئول تألیف کردن لیسـتِ مهمون‌ها هستم 706 00:54:29,000 --> 00:54:30,950 ولی این شوهرم ـه که به‌نظر میاد همه‌شون رو می‌شناسه 707 00:54:31,000 --> 00:54:32,950 شنیدم مرد بسیار بانفوذی ـه 708 00:54:33,000 --> 00:54:34,950 و یک دوشس از کجا اینا رو می‌شنوه؟ 709 00:54:35,000 --> 00:54:35,950 از محافل به‌خصوص 710 00:54:36,000 --> 00:54:37,950 بسیارخب، کافیه، ایدا 711 00:54:38,000 --> 00:54:39,950 گریس، یک زن سالخورده و پولدارهست که می‌خواد در مورد قهوه‌ی صبحانه 712 00:54:40,000 --> 00:54:40,950 با تو صحبت کنه 713 00:54:41,000 --> 00:54:43,950 اون به یک مبلغ اهدایی دویست‌هزار پوندی نقد، اشاره کرد 714 00:54:44,000 --> 00:54:45,950 تاتیانا، من و تو بعداً با هم صحبت می‌کنیم 715 00:54:46,000 --> 00:54:47,870 خوشحال میشم 716 00:54:50,000 --> 00:54:52,950 فردا رفتن به کارخونه، اشتباهـه 717 00:54:53,000 --> 00:54:55,270 با اين وجود، می‌ریم 718 00:54:56,000 --> 00:54:58,950 همچنین، دایی من بهم دستور داد که تو رو اغوا کنم تا برتری رو به دست بگیریم 719 00:54:59,000 --> 00:55:01,950 ولی با وجود همسر به اون زیبایی، این‌کار دشوار میشه، نه؟ 720 00:55:02,000 --> 00:55:03,950 فردا رفتن به کارخونه، اشتباهـه 721 00:55:04,000 --> 00:55:05,950 مگه نشنیدی؟ ما اصول اخلاقی نداریم ما روس هستیم 722 00:55:06,000 --> 00:55:06,950 و درک هم ندارید 723 00:55:07,000 --> 00:55:08,950 و حق انتخابی هم وجود نداره 724 00:55:09,000 --> 00:55:11,950 به خاطر علت‌هاش، کونـت می‌ذارم 725 00:55:12,000 --> 00:55:13,950 نظرت در این مورد چیه؟ 726 00:55:14,000 --> 00:55:16,950 نظرم اینه که نباید به همراه شامپاین، ودکا نوشید 727 00:55:17,000 --> 00:55:19,950 همسرت می‌دونه که اون یاقوت کبودی که انداخته گردنش 728 00:55:20,000 --> 00:55:22,340 توسط یک کولی، نفرین شده؟ 729 00:55:25,950 --> 00:55:26,950 چی گفتی؟ 730 00:55:27,000 --> 00:55:30,000 هیچ چیزی باعث نمیشه من مجبور بشم اونو بندازم گردنـم 731 00:55:45,000 --> 00:55:48,500 گریس . . . گریس، بیا اینجا . . . ببین، می‌تونم توضیح بدم 732 00:55:49,000 --> 00:55:50,950 خانم‌ها و آقایان 733 00:55:51,000 --> 00:55:54,950 . . . برای یک‌بار، مجبور نیستی توضیح بدی - نـوشِ وفاداری: به سلامتی اعليحضرت پادشاه - 734 00:55:55,000 --> 00:55:56,950 به سلامتی پادشاه 735 00:55:57,000 --> 00:55:57,950 شام سرو میشه 736 00:55:58,000 --> 00:55:59,950 زیبا به‌نظر می‌رسی زیبا به‌نظر می‌رسی 737 00:56:00,000 --> 00:56:01,950 باید اینو در بیاری - چرا؟ - 738 00:56:02,000 --> 00:56:03,950 چون فکر می‌کنی اگه گردن اون باشه، قشنگتر به‌نظر میاد؟ 739 00:56:04,000 --> 00:56:05,950 گریس، به من نگاه کن. گور بابای این افراد گور باباشون 740 00:56:06,000 --> 00:56:08,950 ازت می‌خوام که صحیح و سلامت باشی 741 00:56:09,000 --> 00:56:10,870 ازت می‌خوام، گریس 742 00:56:11,000 --> 00:56:12,540 ازت می‌خوام 743 00:56:19,000 --> 00:56:21,140 لعنت بهت، تامی شلبی 744 00:56:35,000 --> 00:56:37,470 بریم داخل؟ - آره - 745 00:56:39,000 --> 00:56:41,000 !به‌خاطر انجل 746 00:56:54,000 --> 00:56:58,000 !همین الان یه آمبولانس کوفتی خبر کنیـد 747 00:31:44,000 --> 00:31:45,999 همه‌ی اینها، امشب تایپ میشن 748 00:31:46,000 --> 00:31:52,000 توسط تو امضا میشن و فردا با اولین پست، فرستاده میشن 749 00:31:53,000 --> 00:31:57,500 این برای دوک میکائیل میکائیلوویچ ـه 750 00:31:58,000 --> 00:32:00,000 در مورد جویای احوال شدن ـشون و 751 00:32:00,001 --> 00:32:04,000 پیشنهاد یک تاریخ دیگه برای ناهارـه 752 00:32:05,000 --> 00:32:07,000 این برای بانو لوئینگتون ـه 753 00:32:07,500 --> 00:32:09,500 خیلی عشوه‌گرانه ـست 754 00:32:10,000 --> 00:32:11,000 ولی شنیدم که اون یه فاحشه ـست 755 00:32:11,010 --> 00:32:15,000 و واکنش نشون میده 756 00:32:16,000 --> 00:32:18,500 و این برای آقای شلبی ـه 757 00:32:18,900 --> 00:32:22,000 گستاخی کرده که یاقوت‌های کبود ما رو بررسی کنه 758 00:32:22,300 --> 00:32:27,300 به مدرک احتیاج داریم تا مطمئن بشیم، اون چیزی که می‌خوایم رو در اختیار داره یا نه 758 00:32:27,400 --> 00:32:33,000 طبق زمانی که ما تعیین می‌کنیم 758 00:32:34,000 --> 00:32:36,000 چقدر نوشیدی؟ 758 00:32:36,010 --> 00:32:40,000 شراب نوشیدم، نه ودکا 758 00:32:42,000 --> 00:32:46,000 در آخر این داد و ستد 758 00:32:46,010 --> 00:32:52,000 ممکنه مجبور بشی خودت آقای شلبی رو بکشی 758 00:32:52,100 --> 00:32:56,000 می‌تونی انجامـش بدی؟ 758 00:32:57,000 --> 00:32:59,900 البته 758 00:39:41,000 --> 00:39:44,000 سوار قطار ناپل به مقصد پاریس میشه 758 00:39:44,010 --> 00:39:48,000 بعدش با قطار میاد به لندن [ قطاری که کارش رساندن مسافران به بندرگاه و یا انتقال آنها از آنجا به جای دیگر است ] 758 00:39:51,000 --> 00:39:56,000 و تا یکشنبه می‌تونه خودشو برسونه به اینجا، آره؟ 759 00:00:53,500 --> 00:00:59,500 تـي وـي وُرلـد » با افـتـخـار تـقـديـم مـي‌کـنـد » [ TvWorld.iNFO ] 759 00:01:00,000 --> 00:01:10,000 دنـيـاي فـيـلـم و سـريـال، بـا يـک کـلـيـک :.:.: TvWorld.iNFO :.:.: 759 00:01:30,000 --> 00:01:46,000 تــرجــمــه از: هــومــن و ارســلـان Arsalan.H & Raylan Givens 759 00:57:05,000 --> 00:57:20,000 ترجمه و زيرنويس از Arsalan.H & Raylan Givens :.:.: TvWorld.iNFO :.:.: