1
00:00:01,560 --> 00:00:02,770
. چاره اي نداريم
2
00:00:03,980 --> 00:00:05,770
. اين دنيا بي رحمه
3
00:00:15,120 --> 00:00:17,950
... نابودتـ .... ـون مي کنم
4
00:00:18,500 --> 00:00:19,360
... نه
5
00:00:20,100 --> 00:00:21,370
! مي کشمتون
6
00:00:24,980 --> 00:00:28,340
... اون روز ، بشريت به ياد آورد
7
00:00:31,000 --> 00:00:34,000
. ترسي که از اونا توي جونشون بود
8
00:00:36,990 --> 00:00:41,300
. و حقارتي که با زندگي توي قفسي به اسم ديوار ، تحمل مي کردن
9
00:00:58,000 --> 00:00:58,920
! ارن
10
00:01:00,570 --> 00:01:01,580
... ارن
11
00:01:06,080 --> 00:01:07,440
! نگا کن ، دوست من
12
00:01:07,360 --> 00:01:09,960
حالا واقعا پيروز شديم
13
00:01:10,020 --> 00:01:13,120
اين اولين افتخار ماس
14
00:01:13,160 --> 00:01:14,220
. حالا ، دوست من
15
00:01:14,020 --> 00:01:19,420
بيا اين پيروزي رو جشن بگيريم و آماده ي مبارزه ي بعديمون بشيم
16
00:01:34,060 --> 00:01:39,620
هيچ مرگي بيهوده نيست
17
00:01:39,600 --> 00:01:45,220
تا وقتي فقط يه پيکان باقي بمونه ، مبارزمون ادامه داره
18
00:01:44,860 --> 00:01:47,940
... دشمنمون ديوونس ... اما شکستش مي ديم
19
00:01:47,840 --> 00:01:50,920
... دشمنمون گندس ... پس مي پريم روش
20
00:01:50,880 --> 00:01:54,560
شرافته که توي دستامونه
21
00:01:54,520 --> 00:01:56,860
و به نامِ پيروزي ، مي خونيم
22
00:01:56,800 --> 00:02:01,440
بال هاي آزادي روي پشتامونه
23
00:02:02,760 --> 00:02:08,880
به قلب هامون قسم مي خوريم
24
00:02:08,900 --> 00:02:13,420
به حلقه ي جنون حمله مي کنيم
25
00:02:15,000 --> 00:02:17,320
و توي آسمون فرياد مي کشيم
26
00:02:17,380 --> 00:02:21,580
بال هامون رو باز مي کنيم و فرياد مي زنيم ، آزادي
27
00:02:29,000 --> 00:02:35,000
forums.AnimWorld.net
28
00:02:29,000 --> 00:02:35,000
Sabzchidori & Sfmking کاري از
29
00:02:36,010 --> 00:02:41,010
ديوار
( حمله به محله ي استوهس ( بخش سوم
30
00:02:41,980 --> 00:02:46,850
، بيايد براي سلامت سه الههمون دعا کنيم
31
00:02:46,850 --> 00:02:49,020
، براي ماريا ، رُز و سينا
32
00:02:49,520 --> 00:02:51,770
... براي صلح پايدار و امنيتمون
33
00:02:52,170 --> 00:02:55,450
! ما نبايد به ديوارهاي مقدس شک کنيم
34
00:02:55,880 --> 00:02:58,780
، ديوارهايي از نور که دستاي خداوند اونا رو بالا بُرده
35
00:02:59,190 --> 00:03:04,830
. با ايمان ما قوي تر مي شه
36
00:03:05,620 --> 00:03:08,670
، يه قلب بي گناه که به خدا اعتقاد داره
37
00:03:08,670 --> 00:03:11,790
! تنها محافظ ما در برابر غول هاس
38
00:03:12,210 --> 00:03:15,670
- تنها راه ما براي دور نگه داشتن اونا
39
00:03:24,910 --> 00:03:25,960
يه غول ؟
40
00:03:26,430 --> 00:03:27,850
اينجا چيکار مي کنه ؟
41
00:03:39,760 --> 00:03:40,490
... نه
42
00:03:41,260 --> 00:03:43,170
... از ديوارها دور شو
43
00:03:44,010 --> 00:03:45,030
! نرو سمت ديوار
44
00:04:06,760 --> 00:04:09,720
. اين دفعه ، انگار اون داره کنترل اوضاع رو به دست مي گيره
45
00:04:09,720 --> 00:04:10,640
. آره
46
00:04:10,640 --> 00:04:14,440
. اما ارن توي مبارزه قبلي نتونسته بود غول زن رو شکست بده
47
00:04:16,630 --> 00:04:20,570
... حالا که غول شده ، حتما عزمش رو براي مبارزه جمع کرده
48
00:04:20,570 --> 00:04:21,570
- به اين راحتي شکست نمي خوره
49
00:04:21,570 --> 00:04:24,750
. روحيه ي مبارزه به تنهايي کافي نيست
50
00:04:25,320 --> 00:04:26,620
! خودتم اينو مي دوني ، جان
51
00:04:28,780 --> 00:04:31,950
... شکست دادن آني چيزي بيشتر از اين مي خواد
52
00:04:34,320 --> 00:04:35,350
! يه محوطه ي باز
53
00:04:36,830 --> 00:04:38,460
! غول زن داره مي ره سمت يه جاي باز
54
00:04:38,460 --> 00:04:40,670
! اونجا نمي تونيم از تجهيزات مانور استفاده کنيم
55
00:04:41,220 --> 00:04:42,970
! پخش شيد و خودتون رو برسونيد به اون طرف
56
00:04:43,170 --> 00:04:43,940
! اطاعت
57
00:04:50,930 --> 00:04:52,640
! زود ، زود ، يالا
58
00:04:52,640 --> 00:04:53,680
... منطقي نيست
59
00:04:53,680 --> 00:04:54,820
يه غول اينجا چيکار مي کنه ؟
60
00:05:14,210 --> 00:05:15,360
... آني
61
00:05:16,290 --> 00:05:21,590
. تو هميشه يه جوري رفتار مي کردي انگار هر چي دور و ورته احمقانس
62
00:05:22,980 --> 00:05:25,630
. هميشه به نظر مي رسيد حوصلت سر رفته
63
00:05:28,100 --> 00:05:31,440
... اما يه وقتايي بود که کاملا زنده بودي
64
00:05:32,250 --> 00:05:35,100
. اونم زماني بود که مهارت هاي رزميت رو نشون مي دادي
65
00:05:36,500 --> 00:05:39,400
... گفتي هيچ کدوم از اينا مهم نيست اما
66
00:05:40,200 --> 00:05:44,900
. از ديد من ، خودتم به اين حرف اعتقاد نداشتي
67
00:05:45,650 --> 00:05:51,410
... فقط فک مي کردم تو دروغگوي تابلويي هستي
68
00:05:52,700 --> 00:05:54,200
... بهم بگو ، آني
69
00:05:54,630 --> 00:05:58,130
تو ... بخاطر چي مي جنگي ؟
70
00:05:58,720 --> 00:06:01,920
چيه که ارزش کشتن اينهمه آدمو داره !؟
71
00:06:25,110 --> 00:06:26,280
... اين وضع
72
00:06:26,990 --> 00:06:27,900
، فرمانده
73
00:06:28,280 --> 00:06:30,050
، حتي اگه بتونيم غول زن رو بگيريم
74
00:06:30,550 --> 00:06:32,280
! ممکنه قبلش کل شهر رو نابود کنن
75
00:06:32,820 --> 00:06:34,680
. به هر حال اينکارو مي کنيم
76
00:06:34,680 --> 00:06:36,450
. اين تصميم ارنه
77
00:06:37,250 --> 00:06:39,000
. آماده باشيد بگيريدش
78
00:06:39,000 --> 00:06:39,960
. بله قربان
79
00:06:43,960 --> 00:06:44,840
... ارن
80
00:06:45,660 --> 00:06:47,840
... کسي نگفته بود اينجا همچين خبراييه
81
00:06:48,470 --> 00:06:51,290
چرا غول ها دارن اينجا مي جنگن ؟
82
00:06:51,620 --> 00:06:53,680
چي شده ؟
83
00:06:54,940 --> 00:06:57,170
غول ها دارن با هم مي جنگن ؟
84
00:06:57,170 --> 00:06:58,110
... بله
85
00:06:58,110 --> 00:07:00,600
! شهر بدجوري نابود شده
86
00:07:01,230 --> 00:07:05,230
. تعداد تلفات ، چه نظامي چه غيرنظامي ، خيلي زياده
87
00:07:06,860 --> 00:07:10,110
اروين ! همه ي اينا بخاطر نقشه ي توئه !؟
88
00:07:11,110 --> 00:07:12,030
. درسته
89
00:07:15,320 --> 00:07:17,580
. همه ي اينا تصميم شخصِ من بود
90
00:07:18,700 --> 00:07:20,290
. نمي خوام بهونه بتراشم
91
00:07:24,570 --> 00:07:27,300
حتما مي دونستي اگه همچين نقشه اي رو
92
00:07:27,300 --> 00:07:29,500
. توي شهر اجرا کني ، اينجوري مي شه
93
00:07:29,810 --> 00:07:32,630
چطور ؟ چرا اينکارو کردي ؟
94
00:07:36,400 --> 00:07:37,570
تا بشريت رو
95
00:07:38,970 --> 00:07:40,520
. پيروز کنم
96
00:07:40,890 --> 00:07:42,560
! مزخرفه
97
00:07:43,020 --> 00:07:44,620
! تو خيانتکاري
98
00:07:44,620 --> 00:07:48,440
! اگه همينجا اعدامت کنم هم هيچ کس ککش هم نمي گزه
99
00:07:49,590 --> 00:07:50,740
. من مشکلي ندارم
100
00:07:51,030 --> 00:07:53,530
. اما بعدش خودت فرماندهي رو به عهده بگير
101
00:07:54,700 --> 00:07:56,580
. نبايد بذاري غول زن فرار کنه
102
00:07:56,880 --> 00:07:58,280
. پائل مسئول آرايشه
103
00:07:58,580 --> 00:08:00,200
. وايل حواسش به تدارکاته
104
00:08:00,870 --> 00:08:05,040
. با اونا همکاري کن تا هر جوري شده به سمت ديوار شرقي بکشيش
105
00:08:02,370 --> 00:08:05,040
! و - وايسا ... وايسا
106
00:08:05,500 --> 00:08:06,380
... تو
107
00:08:06,840 --> 00:08:08,800
واقعا داري مي گي
108
00:08:09,380 --> 00:08:11,090
اين به بشريت کمک مي کنه ؟
109
00:08:11,720 --> 00:08:13,930
. ايمان دارم که قدمي رو به جلوئه
110
00:08:20,310 --> 00:08:22,060
. همگي اسلحه هاتونو بياريد پايين
111
00:08:22,060 --> 00:08:23,560
! بهش دستبند بزنيد
112
00:08:24,020 --> 00:08:24,810
. بله ، قربان
113
00:08:25,850 --> 00:08:27,800
. همه ي نيروهامون رو بسيج کنيد
114
00:08:28,270 --> 00:08:31,360
! اولويت اولتون نجات شهروندا و خالي کردن شهره
115
00:08:31,360 --> 00:08:32,280
! بله
116
00:08:34,200 --> 00:08:38,350
. اروين ، دادگاه مجازات تو رو تعيين مي کنه
117
00:08:39,030 --> 00:08:41,660
. وقتي اين جنگ تموم بشه ، خودم با پاي خودم مي رم دادگاه
118
00:08:42,650 --> 00:08:44,550
. ليواي ، تو همينجا بمون
119
00:08:45,040 --> 00:08:46,420
. تو که از مرگ الکي بدت مياد
120
00:08:47,040 --> 00:08:48,770
. آره ، بدم مياد
121
00:08:49,380 --> 00:08:51,470
. چه خودم کسي رو الکي بکشم چه باعثش بشم
122
00:08:57,710 --> 00:09:00,180
کسي که نمي تونه هيچي رو قرباني کنه
123
00:09:00,760 --> 00:09:03,000
! هيچ وقت نمي تونه هيچي رو عوض کنه
124
00:09:04,240 --> 00:09:06,880
براي اينکه به يه هيولا پيروز بشي ، بايد
125
00:09:09,060 --> 00:09:10,960
. حاضر باشي انسانيتت رو دور بندازي
126
00:09:15,860 --> 00:09:18,410
... مشخصه که آني مي تونه اينکارو بکنه
127
00:09:24,710 --> 00:09:25,580
... آني
128
00:09:27,540 --> 00:09:28,290
! آني
129
00:09:49,260 --> 00:09:49,900
... آني
130
00:09:52,940 --> 00:09:56,650
. پدرت تنها متحد توئه
131
00:10:12,930 --> 00:10:14,260
... من
132
00:10:14,740 --> 00:10:18,300
... غول ها رو
133
00:10:19,970 --> 00:10:22,390
! تا آخرين نفرشون مي کشم
134
00:10:47,410 --> 00:10:48,370
! ارن
135
00:10:51,720 --> 00:10:52,530
... اون
136
00:10:53,540 --> 00:10:54,290
! ارن
137
00:10:54,290 --> 00:10:55,300
! نه
138
00:10:56,130 --> 00:10:58,840
... الان ، نمي دونيم ارن تو رو تشخيص مي ده يا نه
139
00:11:15,690 --> 00:11:17,230
... هـ - هي
140
00:11:34,630 --> 00:11:35,210
! هي
141
00:11:45,390 --> 00:11:46,810
... عوضي ، مي خواد از ديوار
142
00:11:46,810 --> 00:11:47,850
مي خواد از ديوار بالا بره !؟
143
00:12:00,610 --> 00:12:01,570
... نه
144
00:12:02,030 --> 00:12:03,410
! اينجوري فرار مي کنه
145
00:12:06,070 --> 00:12:07,280
! نمي ذارم
146
00:12:22,830 --> 00:12:23,840
... آني
147
00:12:25,860 --> 00:12:26,850
. بيوفت
148
00:12:35,540 --> 00:12:36,550
... آني
149
00:12:38,400 --> 00:12:40,150
. من اشتباه مي کردم
150
00:12:41,620 --> 00:12:44,120
. الان خيلي ديره که ازت بخوام منو ببخشي
151
00:12:45,610 --> 00:12:46,660
... اما
152
00:12:46,660 --> 00:12:47,870
... يه خواهشي هست
153
00:12:48,660 --> 00:12:50,240
. که ازت دارم
154
00:12:54,110 --> 00:12:57,290
... مي خواي کل دنيا رو دشمن خودت کن
155
00:13:02,820 --> 00:13:07,970
! کل اين ديا رو نابود مي کنم
156
00:13:08,700 --> 00:13:12,980
، حتي اگه همه ي دنيا ازت متنفر بشن
157
00:13:13,220 --> 00:13:16,590
! پدرت تنها کسيه که طرف توئه
158
00:13:18,520 --> 00:13:20,570
! لعنتي ... اينجوري دختره رو هم مي خوره
159
00:13:20,570 --> 00:13:22,190
! ارن ، وايسا
160
00:13:22,190 --> 00:13:23,360
! ارن
161
00:13:23,580 --> 00:13:26,340
... من آزادم
162
00:13:27,640 --> 00:13:29,870
... پس بهم قول بده
163
00:13:31,270 --> 00:13:33,020
... که برمي گردي
164
00:13:52,510 --> 00:13:53,180
چي شد ؟
165
00:13:56,650 --> 00:13:57,650
چي ؟
166
00:13:59,550 --> 00:14:01,020
دارن با هم يکي مي شن !؟
167
00:14:10,350 --> 00:14:11,200
! ارن
168
00:14:18,920 --> 00:14:22,860
. شاهد به اين مهمي رو نخور ، اسگل
169
00:14:55,950 --> 00:15:00,960
اطلاعات قابل ارائه ي فعلي: ديوار ( بخش اول) – سال 784 ... در شبي گرم ، يک معدنچي تصميم مي گيره از زير ديوار سينا تونل بزنه به اون طرف تا توي ديوار زندگي کنه . " زندگي توي ديوار سينا حتما خيلي حال مي ده . " اين فکر چند روز پيش وقتي داشت تو معدن کار مي کرد ، يه دفعه به ذهنش زده بود . يه جورايي مي شه اسمشو گذاشت الهام الهي . اينجوري بود که توي روزاي بعد کنار ديوار مي چرخيد تا بالاخره جايي رو پيدا کرد که جنگل انبوه کنار ديوار بود . اينجوري هيچ کس نمي ديدش و بخاطر درختا هم چشماي تيز نگهباناي بالاي سرش ، اونو نمي ديد . شب بعد ، کارش رو شروع کرد . با بيلِ زنگ زدش ، معدنچي کندن رو شروع کرد . سرعتش خوب بود و خيلي زود چاله اي به اندازه ي قدش کند . وقتي ديگه نمي تونست گلِ توي چاله رو با بيل بيرون بريزه ، گِل ها رو توي کيسه مي کرد و از نردبون بالا مي رفت تا خاليش کنه . معدنچي که همه ي فکر و ذهنش شده بود تونل فقط يه وقتايي براي آب خوردن و استراحت کردن ، دست از کار مي کشيد . بعد از بيست سال کارِ بي وقفه توي معدن ، معدنچي مي دونست که حرفه ايِ اين کار شده . توي اين بيست سال ياد گرفته بود بهتر ، سريع تر و راحت تر از بقيه تونل بزنه . تونل هايي که هر معدنچي ديگه اي رو هاج و واج مي ذاشت ، براي معدنچي ما و بيلش حريف نبود . اما اون روز فرق مي کرد . روزها بود داشت مي کند ولي به نظر راه به جايي نمي برد . همينطور که مي کَند همه ي جهاتِ چاله اي که کنده بود رو امتحان کرد اما فرقي نداشت . پايه ي ديوار انگار تا ابد ادامه داشت و هيچ راهي براي معدنچي باز نذاشته بود . با اينحال ، معدنچي ادامه داد . ديگه فکر زندگي راحت اون طرف ديوار رو فراموش کرده بود . فقط مي خواست به ديوار پيروز بشه . " از اول عمرم تا حالا هر چندسالي که گذاشتم براي تونل کندن ، مي ذارم پاي شکست دادن اين ديوار . " حرفايي بود که وقتي عرقش رو خشک مي کرد به خودش زد . سوراخي که کنده بود چهار يا پنج برابر قد خودش بود که رسيد به صخره ي سخت . با خودش گفت " سنگِ بستر ؟ " اما به نظر مي رسيد اين سنگ از همون جنسِ خود ديوار باشه . معدنچي بيلش رو روي صخره فرود آورد . بيل خورد شد اما صخره خراش هم بر نداشت . معدنچي قصه ي ما آهي کشيد ، آهي عميق تر از همه ي چاله هايي که توي اين بيست سال کنده بود .
170
00:15:00,970 --> 00:15:05,950
اطلاعات قابل ارائه ي فعلي : ديوار ( بخش دوم ) – رفيقش با اخم پرسيد : " ديوار ؟ " ، معدنچي که مشروبش رو مي خورد گفت : " عجيبه ، نه ؟ " . " کي فکرشو مي کرد ديوار اينقدر تا اعماق زمين ادامه داشته باشه ؟ " ، معدنچي و دوستش دور ميزي پشتِ مهمونخونه اي توي گوشه ي دور افتاده از شهر نشسته بودن . بيشتر روزا ، معدنچي با تنها دوستش بعد از کار مي رفت اونجا . اون روز ، فرداي روزي که سعي کرده بود زير ديوار رو بکنه ، بازم بعد از روز کاري ، رفتن اونجا . و بعد ، معدنچي که مي دونست دوستش رازش رو برملا نمي کنه ، داستان رو براش گفت . " شايد ديوار دورِ ما نيست ، شايد زيرزمين هم دور و ورومون رو گرفته " ، حرفي بود که معدنچي زد. و بعدش گفت " ببين يه چيزي ... اصلا اين ديوارا چي هستن ؟ " که رفيقش يه دفعه سرفه کرد و يه نگاهي به اطراف انداخت. بقيه ي مشتري ها مشغول مشروب خوري ، تيکه انداختن به دخترا يا داد زدن سر همديگه بود . هيچ کس حواسش به اونا نبود . با اينحال ، معدنچي چيز ديگه اي نگفت . اگه کسي يه کلمه از حرفاشو مي شنيد ، ژاندارمري مثل مور و ملخ مي ريخت اونجا . رفيقش پرسيد : " مگه مهمه ؟ " . " همينطوري که تا حالا زندگي کردي ، زندگي کن . فقيري اما کار داري و اينقدري در مياري که بتوني مشروبتم بخوري . همين بس نيست ؟ " . " معدنچي هم گفت " آره والا " . " آره کافيه . فردا بر مي گردم سر کارم . فک کنم همه ي زندگي من همينه ديگه . " اما روز بعد معدنچي نيومد سر کار. فرداش هم نيومد ... و همينطور پس فرداش . رفيقش چند دفعه رفت خونه ي دوستش اما اثري ازش نديد . اون معدنچي نه فاميلي داشت نه دوست نزديکِ ديگه اي براي همين کسي نبود که ازش بشه پرسيد کجا رفته . رفيق معدنچي که ديگه نمي دونست چيکار کنه ، رفت پيش افراد پادگان و همه ي داستان رو براشون تعريف کرد . فرداي اون روز ، ژاندارمري و پادگان گروه جستجوي بزرگي درست کردن . حتي اگه معدنچي مجرمي بود که مي خواست بره اون طرف ديوار ، اينهمه نيرو زيادي بود . دوستش نمي فهميد چرا اينهمه براي پيدا کردنش خودشونو به آب و آتيش مي زنن . اما نه از اون معدنچي اثري پيدا کردن نه از چاله اي که کنده بود . و يه روزي ، دوستش رو هم ديگه کسي نديد .
171
00:15:11,680 --> 00:15:12,600
... ارن
172
00:15:13,680 --> 00:15:14,700
ميکاسا ؟
173
00:15:15,460 --> 00:15:16,520
آني کجاس ؟
174
00:15:29,160 --> 00:15:30,530
... لعنتي
175
00:15:30,530 --> 00:15:32,080
اين چيه !؟
176
00:15:32,080 --> 00:15:35,280
تا اينجا اومديم و هنوز چيزي نمي گي ، آني !؟
177
00:15:35,620 --> 00:15:37,040
! بيا بيرون
178
00:15:37,040 --> 00:15:39,040
! بيا بيرون و کاري که شروع کردي رو تموم کن
179
00:15:39,330 --> 00:15:43,290
! هي ، نامرديه ... آني ! آني
180
00:15:45,340 --> 00:15:45,970
. بسه ديگه
181
00:15:48,260 --> 00:15:49,260
. فايده نداره
182
00:15:54,110 --> 00:15:56,010
! با سيم ها تور درست کنيد
183
00:15:56,520 --> 00:15:58,770
. مي بنديمش و مي بريمش زير زمين
184
00:15:58,770 --> 00:15:59,730
. بله قربان
185
00:16:01,550 --> 00:16:07,780
اگه نتونيم از آني اطلاعات بکشيم ، چجوري مي خوايم اين بلبشو رو توجيه کنيم ؟
186
00:16:08,450 --> 00:16:10,070
. اينهمه آدم بخاطر اين ماجرا مردن
187
00:16:10,070 --> 00:16:13,530
. با اينحال ، با وجود اينهمه کشته ، هنوز هيچي نفهميديم
188
00:16:14,770 --> 00:16:16,290
چي بدست آورديم ؟
189
00:16:27,110 --> 00:16:30,430
... فک نکنم بشه اسم اين عمليات رو موفقيت آميز گذاشت
190
00:16:30,430 --> 00:16:31,170
. نه
191
00:16:32,470 --> 00:16:34,950
، ما کاري کرديم که گروه شناسايي بتونه به بقاش ادامه بده
192
00:16:35,430 --> 00:16:37,680
. البته نزديک بود به قيمت جونمون بشه
193
00:16:40,280 --> 00:16:41,680
. اميدوارم همينطور باشه
194
00:16:51,710 --> 00:16:53,030
... اروين
195
00:16:53,030 --> 00:16:56,120
. چندتا سوال درباره ي اين عمليات داشتم
196
00:16:56,870 --> 00:16:59,890
، اگه به کسي مظنون بودي
197
00:16:59,890 --> 00:17:02,710
چرا از ژاندارمري نخواستي کمکت کنن ؟
198
00:17:02,960 --> 00:17:05,130
... شهردار ، چون
199
00:17:05,130 --> 00:17:07,960
، احتمالش بود غول زن متحدايي داشته باشه
200
00:17:08,590 --> 00:17:12,460
. مجبور بودم عمليات رو به اونايي که مي شناختم ، محدود کنم
201
00:17:12,840 --> 00:17:17,440
اما صدمه اي که بخاطر اين عمليات به استوهس خورده چي ؟
202
00:17:17,890 --> 00:17:20,260
. ايني که مي بينيد حاصل حداکثر تلاشمونه
203
00:17:20,850 --> 00:17:22,470
. واقعا معذرت مي خوايم
204
00:17:22,470 --> 00:17:24,560
فک کردي معذرت خواهي خشک و خالي کافيه !؟
205
00:17:24,560 --> 00:17:26,650
، اگه ولش کرده بوديم
206
00:17:26,650 --> 00:17:30,830
. ديوارها نابود مي شد و آدماي خيلي بيشتري مي مردن
207
00:17:31,200 --> 00:17:32,480
. که اينطور
208
00:17:32,990 --> 00:17:36,830
، و بعد از اونهمه آدمي که بخاطر اين عمليات مردن
209
00:17:36,830 --> 00:17:40,240
مدرک محکم داريد که انقراض بشريت عقب افتاده ؟
210
00:17:40,940 --> 00:17:43,570
فک نمي کنم الان بتونيم حرفي از
211
00:17:43,570 --> 00:17:45,750
. آني لئون هارت بکشيم
212
00:17:46,680 --> 00:17:48,920
. نه ، منم فک نمي کنم
213
00:17:49,680 --> 00:17:52,800
که يعني ... همه ي اينا بخاطر هيچ و پوچ بود ؟
214
00:17:59,060 --> 00:17:59,970
... ارن
215
00:18:09,170 --> 00:18:10,620
وضع بدنت خوبه ؟
216
00:18:12,990 --> 00:18:14,030
... آره
217
00:18:15,360 --> 00:18:17,620
. اينقدر زود خوب شدم که يه جورايي خوف کردم
218
00:18:19,850 --> 00:18:23,030
. شنيدم آني هنوز يخ بسته
219
00:18:23,710 --> 00:18:24,580
. آره
220
00:18:25,460 --> 00:18:26,420
! لعنتي
221
00:18:26,920 --> 00:18:30,000
! از همچين عمليات بزرگي هيچي عايدمون نشد
222
00:18:30,460 --> 00:18:34,130
. آني حاضر بود همه کاري بکنه تا دست ما به اطلاعات نرسه
223
00:18:34,390 --> 00:18:37,180
. آره ، از دستمون فرار کرد
224
00:18:37,870 --> 00:18:39,640
. ارن بود که گذاشت فرار کنه
225
00:18:44,140 --> 00:18:45,920
مگه نه ، ارن ؟
226
00:18:47,020 --> 00:18:48,710
... اگه اون يه لحظه نبود
227
00:18:50,180 --> 00:18:51,280
، آره
228
00:18:52,070 --> 00:18:53,690
. راس مي گي آرمين
229
00:18:55,330 --> 00:18:56,780
. من نتونستم
230
00:18:58,230 --> 00:19:01,440
. وقتي آني رو ديدم ، يخ بستم
231
00:19:04,980 --> 00:19:06,540
... آرمين آرلت
232
00:19:06,940 --> 00:19:08,500
. جان کرسشتِين
233
00:19:08,500 --> 00:19:09,590
. وقت سوال از شماس
234
00:19:09,880 --> 00:19:10,500
. بله قربان
235
00:19:10,930 --> 00:19:12,380
با ما شروع مي کنن ؟
236
00:19:12,380 --> 00:19:14,190
. بعدا مي بينمتون
237
00:19:14,190 --> 00:19:15,130
. آره
238
00:19:27,620 --> 00:19:31,190
... اون لحظه خيلي حال داد ، مي دوني
239
00:19:33,320 --> 00:19:36,150
. اونهمه هيجان خيلي حال داد
240
00:19:38,200 --> 00:19:41,700
. حتي با خودم مي گفتم بميرم هم عيبي نداره
241
00:19:41,860 --> 00:19:42,530
! ارن
242
00:19:46,660 --> 00:19:48,460
. الان همچين حسي ندارم
243
00:19:59,340 --> 00:20:00,750
خوشحالم که
244
00:20:02,600 --> 00:20:03,850
. برگشتي
245
00:20:09,350 --> 00:20:11,360
. نمي تونم درک کنم
246
00:20:12,020 --> 00:20:15,570
. انسانيتم رو دور بندازم تا به يه هيولا غلبه کنم
247
00:20:16,320 --> 00:20:18,200
اين تنها راهه ؟
248
00:20:18,940 --> 00:20:22,530
. اين فقط يه راه بين راه هاي ديگس که انسان ها مي تونن غول ها رو شکست بدن
249
00:20:23,620 --> 00:20:25,530
. من فک مي کنم ارن مي تونه
250
00:20:27,750 --> 00:20:28,750
... بهم بگو
251
00:20:29,410 --> 00:20:32,540
... اگه ارن واقعا هيولا مي شد و همه ي غول ها رو نابود مي کرد
252
00:20:33,460 --> 00:20:35,550
مي شد اسمشو گذاشت پيروزي بشريت ؟
253
00:20:46,770 --> 00:20:47,810
. بخور
254
00:21:05,990 --> 00:21:09,410
... به اين راحتيا نمي شه ازشون گذشت
255
00:21:10,910 --> 00:21:14,850
اما فک مي کنم ما فرصت فوق العاده خوبي بدست آورديم
256
00:21:15,380 --> 00:21:17,880
. تا بقاي بشريت رو تضمين کنيم
257
00:21:20,970 --> 00:21:25,760
، در مقايسه با زماني که حتي تصورش رو هم نمي کرديم آدما بتونن تبديل به غول بشن
258
00:21:26,470 --> 00:21:30,060
. همين که تونستيم يکي از افراد دشمن رو دستگير کنيم قدم بزرگي رو به جلوئه
259
00:21:30,390 --> 00:21:33,210
. آره ، اونا اون بيرونن
260
00:21:33,930 --> 00:21:35,690
. و همشون رو پيدا مي کنيم
261
00:21:36,360 --> 00:21:39,550
. همه ي غول هايي که توي ديوارهان
262
00:21:41,400 --> 00:21:44,030
! حالا نوبت حمله ي ماس
263
00:21:48,330 --> 00:21:52,980
. درخواست فراخوانِ ارن يائگر و گروه شناسايي لغو شد
264
00:21:49,300 --> 00:21:54,620
، اگه فرض کنيم که من ، من نيستم
265
00:21:53,950 --> 00:21:58,290
، اختيار آني لئون هارت به واحد شناسايي داده شد
266
00:21:54,620 --> 00:21:59,630
مي توني با اطمينان بگي که تو ، تويي ؟
267
00:21:58,820 --> 00:22:00,760
. و اونا زير زمين حبسش کردن
268
00:21:59,630 --> 00:22:05,160
مي توني خودت رو جمع و جور کني
269
00:22:02,490 --> 00:22:03,510
، اما
270
00:22:04,200 --> 00:22:05,440
هنوز خيلي
271
00:22:05,160 --> 00:22:10,310
بعد از اينکه پوسته ي شنيت مي شکنه و قلبت مي لرزه ؟
272
00:22:06,260 --> 00:22:09,660
بيشتر از اينا قرباني و زمان لازم بود تا
273
00:22:10,310 --> 00:22:15,520
صداي يه نفرو مي شنيدم که منو صدا مي زد
274
00:22:10,820 --> 00:22:13,980
... انسان ها بفهمن چي اونا رو توي ديوارا محبوس کرده
275
00:22:15,520 --> 00:22:19,420
اما الان ديگه گوشام فقط زنگ مي زنه
276
00:22:19,420 --> 00:22:24,580
حس مي کنم زمان منجمد شد
277
00:22:24,580 --> 00:22:27,490
حالا ، بيدار شو
278
00:22:27,490 --> 00:22:32,460
دارم توي جهنمي تاريک و عميق قدم مي زنم
279
00:22:32,460 --> 00:22:37,760
به سرعت باد ، جونمو برداشتم و فرار کردم
280
00:22:37,760 --> 00:22:42,330
حس کردم يه مرده ي متحرکم
281
00:22:42,330 --> 00:22:47,460
ما از ديوارهامون فرار کرديم
282
00:22:47,460 --> 00:22:53,850
تا توي دنيايي که هيچ جاييش رو نمي شناسيم ، همديگه رو ببينيم
283
00:22:55,000 --> 00:23:51,000
forums.AnimWorld.net
284
00:22:55,000 --> 00:23:51,000
Sabzchidori & Sfmking کاري از