1 00:00:00,670 --> 00:00:02,300 اون رانی پراکسین‌ـه 2 00:00:02,380 --> 00:00:03,420 داره زن من رو می‌کنه 3 00:00:03,510 --> 00:00:06,050 کارش رو یه‌سره کنی، بی‌حساب می‌شیم 4 00:00:06,760 --> 00:00:07,800 !چی؟ 5 00:00:09,130 --> 00:00:12,510 من توسط کارآگاه جان لوچ فرستاده شدم اینجا که بکُشم‌ـت 6 00:00:12,590 --> 00:00:14,630 قرار نیست این‌کارو بکنم - آها - 7 00:00:16,630 --> 00:00:17,760 بابا؟ 8 00:00:18,010 --> 00:00:19,630 کار دختر رانی بود 9 00:00:19,720 --> 00:00:22,720 فکر کنم دخترش رو تعلیم می‌ده چون مثل یه خدنگِ وحشی بود 10 00:00:27,760 --> 00:00:29,260 رانی؟ - !لوچ - 11 00:00:34,340 --> 00:00:36,050 !تیراندازی شد! تیراندازی شد 12 00:00:36,550 --> 00:00:37,630 مُرده 13 00:00:38,260 --> 00:00:40,420 !بری، رفیق، باید بریم 14 00:00:48,760 --> 00:00:53,090 کارآگاه جان لوچ نقشی اساسی در تعدادی از پرونده‌های شناخته‌شدۀ مربوط به گنگ‌ها داشت 15 00:00:53,170 --> 00:00:57,720 هرچند، نتیجۀ تحقیقات‌مون این بوده که این یک ،مسئلۀ خانوادگی بین کارآگاه لوچ و یک مرد دیگه بود 16 00:00:57,800 --> 00:01:00,380 غیرمرتبط با کار پلیسی 17 00:01:00,460 --> 00:01:02,550 از هویت مرد دوم خبر دارید؟ 18 00:01:02,630 --> 00:01:04,510 آ... بله، فکر می‌کنم یه عکس داریم 19 00:01:04,590 --> 00:01:05,840 اوه. اوه 20 00:01:05,920 --> 00:01:07,460 اون رانی پراکسین‌ـه 21 00:01:07,550 --> 00:01:11,380 بله. آقای پراکسین برندۀ دو مدال طلای المپیک در تکواندو بود 22 00:01:11,460 --> 00:01:15,130 ،آ... ظاهراً، همسر کارآگاه لوچ، دایانا 23 00:01:15,210 --> 00:01:17,590 اخیراً ترک‌ـش کرده بود که با رانی قرار بذاره 24 00:01:19,550 --> 00:01:21,550 پس، متوجه‌اید 25 00:01:21,630 --> 00:01:23,380 آره، متوجه‌ایم 26 00:01:23,460 --> 00:01:25,630 هاه 27 00:01:25,720 --> 00:01:27,170 لپ‌تاپ‌ـش؟ پرونده‌هاش؟ 28 00:01:27,260 --> 00:01:30,170 چیزی اینجا نیست. کجا گذاشتت‌شون؟ 29 00:01:30,260 --> 00:01:31,840 نمی‌دونم 30 00:01:33,630 --> 00:01:36,670 ...دایانا، آ 31 00:01:36,760 --> 00:01:40,800 ،دوران سختی رو داری پشت سر می‌ذاری ولی پشت سرش می‌ذاری. مطمئنم 32 00:01:40,880 --> 00:01:46,760 و مطمئنم یه سایت برای افرادی که شوهر سابق و دوست‌پسرشون همدیگه رو کشتن وجود داره 33 00:01:46,840 --> 00:01:48,590 و اگه وجود نداره، باید به وجود بیاد 34 00:01:48,670 --> 00:01:51,260 خب، ممنون که گذاشتی یه نگاه به اطراف بندازم 35 00:01:51,340 --> 00:01:53,760 آم... می‌تونم برسونم‌ـت خونه 36 00:01:53,840 --> 00:01:55,300 یا، چرا نریم یه نوشیدنی بخوریم؟ 37 00:01:55,380 --> 00:01:57,300 می‌خوای بریم یه نوشیدنی بخوریم؟ - نه - 38 00:01:57,380 --> 00:01:59,460 باشه. مسئله‌ای نـ... هی، چرا نمیای به تمرین سافت‌بال من؟ 39 00:01:59,550 --> 00:02:02,340 واقعاً دل‌ودماغ‌ـش رو ندارم 40 00:02:10,900 --> 00:02:17,200 « کاری از هومن صمدی و سمیرا » ► Sorrow & Raylan Givens ◄ 41 00:02:26,260 --> 00:02:28,300 ...اه 42 00:02:28,380 --> 00:02:32,130 خوب به نظر می‌رسه، نه؟ سی دلار. هه 43 00:02:32,210 --> 00:02:36,590 .دارم از گشنگی تلف می‌شم، پسر چرا نریم... چرا نریم به «دوپارز»؟ [ رستورانی در لس‌آنجلس ] 44 00:02:36,670 --> 00:02:37,920 پنکیک به حساب من، آره؟ 45 00:02:38,010 --> 00:02:43,260 ،گوش کن... حالا که این قضیۀ لوچ تموم شده آم... دیگه نمی‌تونم باهات کار کنم، پسر 46 00:02:43,340 --> 00:02:45,800 اوه، خدای بزرگ! دوباره شروع نکن. چرا؟ 47 00:02:45,880 --> 00:02:48,260 چرا؟ چی‌کار کردم؟ یکی از کارهایی که کردم رو بگو 48 00:02:49,260 --> 00:02:50,590 به خودت میکروفن وصل کردی 49 00:02:51,590 --> 00:02:53,090 چی‌کار کردم؟ - بیخیال، پسر - 50 00:02:53,170 --> 00:02:54,960 منظورم اینه، می‌دونی چی‌کار کردی، پسر 51 00:02:55,050 --> 00:02:56,800 ببین، می‌دونی، الان فکرت سر جاش نیست 52 00:02:56,880 --> 00:03:00,170 همین تازگی دهن‌مون توسط یه بچۀ 12ساله سرویس شد 53 00:03:00,260 --> 00:03:01,550 ولی من دارم از گشنگی تلف می‌شم 54 00:03:01,630 --> 00:03:08,170 می‌شه بریم «دوپارز»؟ می‌شه غذا بخوریم؟ در موردش - صحبت می‌کنیم - تو من رو به‌خاطر منافع خودت فروختی 55 00:03:08,260 --> 00:03:10,880 من کاری که به صلاح جفت‌مون بود رو کردم... نه به صلاح من، به صلاح جفت‌مون 56 00:03:10,960 --> 00:03:13,260 زر مفته، پسر - زر مـ... فکرت کار نمی‌کنه - 57 00:03:13,340 --> 00:03:16,880 بدون من امکان نداره بتونی سر یه تیکه از هروئین هنک هم به توافق برسی 58 00:03:16,960 --> 00:03:21,720 ،هروئین هنک؟ اون به یه‌ورـمم نیست! می‌بینی !همین رو می‌گم! تو من رو نمی‌شناسی 59 00:03:21,800 --> 00:03:23,210 من رو نمی‌شناسی 60 00:03:23,300 --> 00:03:26,260 آقای کوسـ... آقا کوسنو، اون من رو درک می‌کنه، خیلی‌خب؟ 61 00:03:26,340 --> 00:03:27,510 اون من رو قبول داره 62 00:03:27,590 --> 00:03:32,090 آقای کوسنو؟ می‌دونی، اون درک‌ـت می‌کنه - چون دربارۀ «کورنگال» بهش گفتی - آره 63 00:03:35,800 --> 00:03:37,760 بهش گفتی دوست‌دخترش رو کُشتی؟ 64 00:03:43,630 --> 00:03:45,340 لزومی نداره هیچ‌وقت بحث اون کشیده بشه وسط 65 00:03:45,420 --> 00:03:47,550 آره، بری، توی انکاری 66 00:03:47,630 --> 00:03:50,050 چون ماجرای «کورنگال» مه جنگه مه جنگ: بی‌ثباتی در هوشیاری موقعیتی که برای ] شرکت‌کنندگان در عملیات‌های نظامی اتفاق می‌افتد [ و قدرت تصمیم‌گیری در میانۀ درگیری را مختل می‌کند 67 00:03:50,130 --> 00:03:54,460 ماس رو از روی نفع شخصی خودت کُشتی 68 00:03:54,550 --> 00:03:58,300 ،انتخاب کردی که بکُشی‌ـش چون آدم خشنی هستی، بری 69 00:03:58,380 --> 00:03:59,720 ...ولی من، من یه 70 00:03:59,800 --> 00:04:02,670 من یه دنیا به وجود آوردم که اون توش یه امتیازه 71 00:04:03,590 --> 00:04:05,050 دیگه نمی‌خوام باهات حرف بزنم 72 00:04:05,130 --> 00:04:07,460 اه... می‌خوای اون حرومی رو به من ترجیح بدی؟ 73 00:04:07,550 --> 00:04:10,800 آ... خب، به گمونم همه قهرمان داستان خودشون‌ هستن، درسته؟ 74 00:04:10,880 --> 00:04:13,590 باشه، بدون تو با هنک کار می‌کنم 75 00:04:13,670 --> 00:04:15,050 بدون من با هنک کار می‌کنی؟ - آره - 76 00:04:15,130 --> 00:04:17,380 بدون من؟ بدون من چی واسه عرضه‌کردن داری؟ 77 00:04:19,460 --> 00:04:20,800 چی؟ 78 00:04:21,800 --> 00:04:24,550 بدون من هیچی نداری 79 00:04:24,630 --> 00:04:27,630 !من کسب‌وکار وامونده‌ـتم، ابله 80 00:04:29,010 --> 00:04:30,130 حرکت‌هات ته کشیده 81 00:04:30,210 --> 00:04:32,720 ...من رو ول نکن نرو، بری. ما 82 00:04:32,800 --> 00:04:36,010 حرومی، خیلی چیزها واسه !ازدست‌دادن داریم! بیخیال، پسر 83 00:04:38,170 --> 00:04:39,380 کون لق‌ـت، بری 84 00:04:40,460 --> 00:04:42,210 !کون لق‌ـت، پسرک بازیگر 85 00:04:52,670 --> 00:04:53,840 هنک 86 00:04:53,920 --> 00:04:56,090 اخمال، دارم به لباس‌هات رسیدگی می‌کنم، باشه؟ 87 00:04:56,170 --> 00:04:57,420 ممنون، ولی گوش کن 88 00:04:57,510 --> 00:05:01,800 ،وقتی کار شستن لباس‌های راهب‌ها رو تموم کردی کریستوبال می‌خواد تاشون کنی و ببری‌شون بذاری‌شون توی ماشین 89 00:05:01,880 --> 00:05:04,210 باشه. چرا؟ 90 00:05:04,300 --> 00:05:06,630 استر و افرادش دارن برمی‌گردن به صومعه 91 00:05:06,720 --> 00:05:10,760 می‌خوان موقعی که محموله می‌رسه، اونجا باشن 92 00:05:10,840 --> 00:05:12,380 دارن ترک‌مون می‌کنن؟ 93 00:05:13,840 --> 00:05:14,880 اوه، نه 94 00:05:14,960 --> 00:05:16,050 اوه، آره، بری 95 00:05:16,130 --> 00:05:19,050 دارم از شرّ میانماری‌ها خلاص می‌شم 96 00:05:20,460 --> 00:05:23,010 خوبه. خوبه. اون خیلی بهتر شده. خوبه 97 00:05:23,920 --> 00:05:26,380 ،آ... پس، محمولۀ هروئین تا دو روز دیگه می‌رسه 98 00:05:26,460 --> 00:05:29,880 که یعنی ما قبل از اینکه صومعه کاملاً تقویت ،بشه فرصت کمی واسه تصاحب‌ـش داریم 99 00:05:29,960 --> 00:05:33,010 درست همون‌طور که انبار رو تحصاحب کردیم - هی، منظورت از «ما» چیه؟ - 100 00:05:33,090 --> 00:05:34,460 خب، ما... تو، من 101 00:05:34,550 --> 00:05:37,130 تیم خفن. بیخیال. دهن سرویس می‌کنیم، اسم در می‌کنیم 102 00:05:37,210 --> 00:05:40,170 نه، معامله این بود، هست که من آموزش‌شون بدم، همین 103 00:05:40,260 --> 00:05:41,880 یادته؟ 104 00:05:41,960 --> 00:05:43,460 درسته. درسته 105 00:05:43,550 --> 00:05:46,420 می‌دونی، برنامه اون بود، و من مرد قول‌ـمم 106 00:05:46,510 --> 00:05:48,800 باشه؟ من آدم بی‌شیله‌پیله‌ای هستم 107 00:05:49,880 --> 00:05:52,760 پس، اما نظرت چیه؟ آماده‌ان؟ 108 00:05:59,840 --> 00:06:02,510 اونا آماده‌تر از این نمی‌شن 109 00:06:02,590 --> 00:06:03,880 تُف، پسر 110 00:06:03,960 --> 00:06:06,510 اونا خیلی بابت‌ـش داغون می‌شن 111 00:06:06,590 --> 00:06:10,510 منظورم اینه، می‌خوان ...خداحافظی کنن و ازت تشکر کنن و 112 00:06:10,590 --> 00:06:13,300 اوه 113 00:06:13,380 --> 00:06:16,840 اوه، بری. اوه، پسر، روح‌ـتم خبر نداره 114 00:06:16,920 --> 00:06:18,630 قراره سروصدا به پا شه 115 00:06:22,050 --> 00:06:25,420 ...هی، هی، هی، هی 116 00:06:46,010 --> 00:06:48,760 «اوه، یعنی... «دِین ادا شده 117 00:06:50,300 --> 00:06:51,670 تو هیچ دِینی بهم نداری 118 00:06:51,760 --> 00:06:54,800 و... بی‌حساب شدیم، درسته؟ 119 00:06:58,010 --> 00:07:01,590 ...و حالا چون دیگه با هم کار نمی‌کنیم 120 00:07:03,960 --> 00:07:05,380 شوخی‌ـت گرفته؟ 121 00:07:05,460 --> 00:07:07,210 الان گیر آوردی ما رو؟ 122 00:07:07,300 --> 00:07:12,090 الان کردی توی این لحظه، با آکاردئون‌ـت کردی توی این لحظۀ زیبای مهرآمیز 123 00:07:12,170 --> 00:07:15,340 الان آکاردئون‌ـت رو درآوردی و کردی توش، پسر 124 00:07:16,300 --> 00:07:17,630 !خدا 125 00:07:19,130 --> 00:07:21,000 هی، خیلی از اون بابت متأسفم - عیب نداره - 126 00:07:21,001 --> 00:07:23,050 آم... کجا بودم؟ 127 00:07:23,130 --> 00:07:24,960 اه، رفته. رفته 128 00:07:25,050 --> 00:07:26,920 آره. از دست رفت 129 00:07:27,010 --> 00:07:28,340 کجا پارک کردی؟ 130 00:07:30,510 --> 00:07:35,260 آ... بری، هنوز اون گلولۀ ویژۀ چچنی که بهت دادم رو داری؟ 131 00:07:35,340 --> 00:07:37,920 چون به نظرم خیلی برام لذت‌بخشه که ازش برای کشتن استر استفاده کنم 132 00:07:38,010 --> 00:07:39,590 نیاوردم‌ـش 133 00:07:39,670 --> 00:07:42,380 ...اوه. باشه. خب 134 00:07:42,460 --> 00:07:44,670 گلولۀ عادی هم خوبه 135 00:07:49,090 --> 00:07:51,460 می‌خواستم تشکر کنم که در تنگنا قرارم دادید 136 00:07:51,550 --> 00:07:54,050 قبل از شما، من حقیر بودم 137 00:07:54,130 --> 00:07:55,510 هیچی نداشتم 138 00:07:55,590 --> 00:07:59,590 ،می‌دونید، وقتی بهم نگاه می‌کردن هیچ... هیچ‌کس رو نمی‌دیدن 139 00:07:59,670 --> 00:08:01,840 ،ولی حالا 140 00:08:01,920 --> 00:08:04,670 من یه هدف دارم 141 00:08:04,760 --> 00:08:06,050 شما اون رو بهم دادی 142 00:08:07,720 --> 00:08:09,760 - Untranslated Line - 143 00:08:11,380 --> 00:08:14,920 مراقب خودت باش، بری - از بزرگراه 405 دور بمون، پسر - [ بزرگراه میان‌ایالتی کالیفرنیا ] 144 00:08:27,300 --> 00:08:30,920 پس، این یه داستان مطلقاً واقعیه که برای من اتفاق افتاد 145 00:08:31,010 --> 00:08:35,010 ،زمانی که شش یا هفت سال داشتم ،خونه، در آپارتمان مادرم در لندن بودم 146 00:08:35,090 --> 00:08:40,260 ،و از پنجره بیرون رو نگاه کردم، و یه اسب دیدم 147 00:08:40,340 --> 00:08:42,760 درست بیرون آپارتمان‌ـم 148 00:08:48,920 --> 00:08:51,840 و؟ - داستان من همینه - 149 00:08:51,920 --> 00:08:55,590 ،و فکر می‌کنی که اون لحظه لحظه‌ایه که تو رو تعریف می‌کنه؟ 150 00:08:56,630 --> 00:09:00,460 جین، من مثل شماها اطراف حیوون‌های زیادی بزرگ نشدم 151 00:09:00,550 --> 00:09:03,130 خب؟ مثلاً... من اهل یه مکان روستایی نیستم 152 00:09:03,210 --> 00:09:04,840 اینی که می‌گم وسط شهره 153 00:09:04,920 --> 00:09:06,720 خیلی‌خب، ممنون. ممنون، ساشا 154 00:09:07,760 --> 00:09:09,800 !نه، دست... نه، نه، نه! دست نزنید 155 00:09:09,880 --> 00:09:11,670 شماها... باید آخرش تشویق می‌کردید 156 00:09:11,760 --> 00:09:13,340 اگه الان دست بزنید، یه جورایی ترحم‌آمیزه 157 00:09:13,420 --> 00:09:14,720 نمی‌دونستیم تموم شده 158 00:09:14,800 --> 00:09:16,210 خیلی‌خب، ساشا، مردم منتظرن 159 00:09:16,300 --> 00:09:17,920 ...شاید نمی‌دونستید تموم شده، ولی 160 00:09:18,010 --> 00:09:20,170 مشخصه که اون اسب برام چیز مهمی بود؟ 161 00:09:20,260 --> 00:09:23,260 چون بود. منظورم اینه، من وایسادم اینجا و اون داستان رو تعریف کردم 162 00:09:32,300 --> 00:09:34,130 هی، بعدی مائیم. چی شده؟ 163 00:09:35,670 --> 00:09:37,210 صحنه‌ام رو بازنویسی کردم 164 00:09:37,300 --> 00:09:38,460 جداً؟ 165 00:09:39,630 --> 00:09:42,260 بری، ببین، واقعاً متأسفم که ،این رو زودتر بهت نگفتم 166 00:09:42,340 --> 00:09:46,720 ولی، بعد از اینکه با سم شام ...خوردیم، بهم زنگ زد، و 167 00:09:46,800 --> 00:09:48,210 من رفتم به هتل‌ـش 168 00:09:48,300 --> 00:09:51,050 چی؟ - اوه، خدا، نه. اتفاقی نیوفتاد، قول می‌دم - 169 00:09:51,130 --> 00:09:54,010 ...نه، اصلاً اون‌جوری‌ها نبود، نه، راست‌ـش 170 00:09:54,090 --> 00:09:55,420 خیلی بد بود 171 00:09:55,510 --> 00:09:57,210 من... من نتونستم توی روـش وایسم 172 00:09:57,300 --> 00:10:00,420 ،نمی‌دونم، احساس فلجی بهم دست داد جوری که انگار دوباره 19 سال‌ـم بود 173 00:10:00,510 --> 00:10:02,880 ...مثل احمق‌ها وایسادم اونجا، و من 174 00:10:02,960 --> 00:10:04,630 ...نمی‌دونم چی پیش خودم فکر می‌کردم. فکر می‌کردم 175 00:10:04,720 --> 00:10:06,920 فکر می‌کردم یه جور دیگه‌ست، یا ...فکر می‌کردم خودم یه جور دیگه‌ام، یا 176 00:10:07,010 --> 00:10:09,010 ولی فقط... دست‌ـم رو خوند 177 00:10:09,090 --> 00:10:11,170 در نتیجه، این رو نوشتم 178 00:10:11,260 --> 00:10:13,590 حقیقته - آره، نه، متوجه‌ام - 179 00:10:13,670 --> 00:10:16,130 نمی‌دونم، نمی... نمی‌دونم می‌تونم یا نه 180 00:10:16,210 --> 00:10:19,420 منظورم اینه، من به سختی می‌تونم در مورد این چیزها با تو صحبت کنم 181 00:10:19,510 --> 00:10:23,550 اون‌وقت چطوری قراره برم اون بالا و همه‌ـش رو جلوی اون‌ها به زبون بیارم؟ 182 00:10:23,630 --> 00:10:25,010 منظورم اینه، اگه قضاوت‌ـم کنن چی؟ 183 00:10:25,090 --> 00:10:26,510 اگه درک نکنن چی؟ 184 00:10:26,590 --> 00:10:28,460 نه، نه. هی، گوش کن، سلی 185 00:10:29,670 --> 00:10:34,960 فکر می‌کنم اگه می‌تونی حقیقت رو به زبون بیاری... باید این‌کارو بکنی 186 00:10:35,960 --> 00:10:38,170 گفتن حقیقت چیز خوبیه 187 00:10:40,720 --> 00:10:43,050 همه بهتون خیره شده بودن. خوشم نمیاد 188 00:10:43,130 --> 00:10:45,460 خجالت‌آور بود. عین فاحشه‌ها بودی 189 00:10:45,550 --> 00:10:48,130 سم، کِن فقط یه دوسته. احمق نباش 190 00:10:48,210 --> 00:10:50,510 به من نگو احمق 191 00:10:50,590 --> 00:10:54,630 ،سم، سلی رو از گلو می‌گیره می‌چسبوندش به دیوار 192 00:10:54,720 --> 00:10:59,460 سلی حیرت‌زده بهش زُل می‌زنه، واسه هوا نفس‌نفس می‌زنه. هوایی بهش نمی‌رسه 193 00:10:59,550 --> 00:11:02,630 می‌خواد بکُشدش. سرانجام، سم ول می‌کنه 194 00:11:02,720 --> 00:11:05,840 ،سلی محکم میوفته روی زمین واسه هوا تقلا می‌کنه 195 00:11:05,920 --> 00:11:07,800 ...سم با دستپاچگی این‌ور و اون‌ور می‌ره. بعد 196 00:11:07,880 --> 00:11:11,300 آ... بـ... ببخشید. ببخشید اون‌کارو باهات کردم 197 00:11:11,380 --> 00:11:13,880 ...خیلی متأسفم. آخه دیدن‌ـت با یه نفر دیگه 198 00:11:13,960 --> 00:11:16,210 خیلی حسودی‌ـم شد. و حق با توئه، من یه احمق‌ـم 199 00:11:16,300 --> 00:11:17,590 من یه احمق بی‌مغزم 200 00:11:17,670 --> 00:11:20,380 نه، نیستی. تقصیر منه 201 00:11:20,460 --> 00:11:22,800 ببین، ببخشید احمق صدات کردم 202 00:11:24,420 --> 00:11:26,170 دوست‌ـت دارم 203 00:11:26,260 --> 00:11:27,880 من‌ـم دوست‌ـت دارم 204 00:11:29,380 --> 00:11:31,340 و دیگه هیچ‌وقت این‌کارو نمی‌کنم، قول می‌دم 205 00:11:31,420 --> 00:11:33,380 می‌دونم. نه، می‌دونم 206 00:11:34,590 --> 00:11:37,630 .همدیگه رو در آغوش می‌گیرن سلی رو به حضار می‌کنه 207 00:11:37,720 --> 00:11:39,380 یه نورافکن برمی‌گرده روـش 208 00:11:39,460 --> 00:11:43,130 آره، پس، این بخش بعدی یه جورایی مثل یه خطاب مستقیمه 209 00:11:47,210 --> 00:11:50,510 عذرخواهی می‌کنه، مثل قبل 210 00:11:50,590 --> 00:11:53,460 و من هرگز بیشتر از اون لحظه احساس دوست‌داشته‌شدن نمی‌کنم 211 00:11:53,550 --> 00:11:56,920 در مقابل خشم‌ـم تاب میارم چون می‌دونم نتیجه‌ش چیه 212 00:11:57,010 --> 00:12:01,510 ،چرخه‌ایه که نمی‌تونم بشکنم‌ـش چون می‌خوام و نمی‌خوام 213 00:12:02,670 --> 00:12:05,800 واسه عذرخواهی می‌مونم 214 00:12:20,170 --> 00:12:22,210 واقعاً، اون‌قدرا هم بد نبود 215 00:12:22,300 --> 00:12:23,550 اون‌قدرا هم بد نبود؟ - نه - 216 00:12:23,630 --> 00:12:25,340 عقل توی کلّه‌ت نیست؟ اونجا بودی؟ 217 00:12:25,420 --> 00:12:27,130 یه عن گنده اون بیرون کردم 218 00:12:27,210 --> 00:12:30,300 ،ببین، اونا انتظار روایت قبلیه رو داشتن و این جدیده فقط یه خرده گیج‌شون کرد 219 00:12:30,380 --> 00:12:31,960 همه‌ش همین بود - ...آره، خب - 220 00:12:32,050 --> 00:12:34,920 ،مشخصه که نمی‌تونم این روایت رو اجرا کنم ،و الان دیگه می‌دونن اون‌یکی روایت یه دروغ‌ـه 221 00:12:35,010 --> 00:12:37,444 در نتیجه الان داستانی ندارم. پس، ممنون 222 00:12:37,445 --> 00:12:43,510 گوش کن، به محض اینکه تمرین‌ـش کنیم، و، و... اجراش کنی، متوجه می‌شن که روایت صادقانه‌ـه خیلی قدرتمنده 223 00:12:45,130 --> 00:12:47,010 به محض اینکه تمرین‌ـش کنیم؟ - آره - 224 00:12:47,090 --> 00:12:49,210 تو؟ من و تو؟ 225 00:12:49,300 --> 00:12:51,880 چیه، من و تو قراره انجام‌ـش بدیم و قراره قدرتمند باشه؟ 226 00:12:51,960 --> 00:12:55,130 !آره 227 00:13:03,090 --> 00:13:05,010 به خوک‌ها آموزش می‌دم 228 00:13:06,340 --> 00:13:07,420 هی، آقای کوسنو؟ 229 00:13:07,510 --> 00:13:10,670 هی! سلی چطوره؟ 230 00:13:10,760 --> 00:13:14,420 آ... خیلی خجالت‌زده‌ست - آره، خب، قابل درکه - 231 00:13:14,510 --> 00:13:16,130 ولی بهش افتخار می‌کنم 232 00:13:16,210 --> 00:13:19,800 منظورم اینه، ما همه شوکه شده بودیم که شهامت‌ـش رو داشت توی موقعیت احساسی‌ای که توش قرار داشت قرار بگیره 233 00:13:19,880 --> 00:13:22,880 ...آره، می‌دونم. آم 234 00:13:22,960 --> 00:13:28,670 ببینید، دیگه دل‌ـش نمی‌خواد صحنه رو اجرا کنه، و من فکر می‌کنم باید... حقیقت رو بگه 235 00:13:28,760 --> 00:13:34,960 پس... من می‌خوام انرژی‌ـم رو صرف ایفای نقش سم کنم و صحنۀ خودم رو اجرا نکنم 236 00:13:35,050 --> 00:13:37,590 اشکالی نداره؟ - اشکال؟ - 237 00:13:37,670 --> 00:13:40,170 ...خیلی فراتر از اشکال‌نداشتنه. چون من 238 00:13:40,260 --> 00:13:42,920 ...نمی‌دونم این رو یادته یا نه، ولی تو 239 00:13:43,010 --> 00:13:44,880 یه نفر رو کُشتی و از زیرش قسر در رفتی - یه نفر رو کُشتم و از زیرش قسر در رفتم - 240 00:13:44,960 --> 00:13:46,880 آره، نه، هی یادم می‌ندازیدش 241 00:13:46,960 --> 00:13:49,670 آ... ببینید، می‌خوام توی صحنۀ اون خوب باشم 242 00:13:49,760 --> 00:13:54,960 آم... می‌تونید کمک‌ـم کنید؟ - البته که می‌کنم. من همیشه کنارتم - 243 00:13:55,050 --> 00:13:57,840 تا زمانی که تا هفت دقیقۀ دیگه از اینجا برم 244 00:14:51,170 --> 00:14:52,630 همینه 245 00:14:56,460 --> 00:14:58,170 برو که رفتیم 246 00:15:06,960 --> 00:15:10,510 احساس اساسی این صحنه چیه؟ 247 00:15:11,550 --> 00:15:16,510 خیلی‌خب، سم عصبانیه، چون سلی مضایقه می‌کنه 248 00:15:16,590 --> 00:15:20,510 ،خشن می‌شه، خشم‌ـش رو بروز می‌ده بعدش احساس شرمندگی می‌کنه 249 00:15:20,590 --> 00:15:22,590 آشنا به نظر می‌رسه؟ 250 00:15:24,010 --> 00:15:26,210 کورنگال - دقیقاً - 251 00:15:26,300 --> 00:15:32,380 تو به معنای واقعی کلمه به منظور استفاده از داستان‌ـت مجبور نیستی داستان‌ـت رو تعریف کنی 252 00:15:32,460 --> 00:15:37,260 ،آره، ولی... اون... اون‌موقع کنترل‌ـم رو از دست دادم و دل‌ـم نمی‌خواد روی صحنه اون‌کارو با سلی بکنم 253 00:15:37,340 --> 00:15:39,960 بری، تو بازیگری 254 00:15:40,050 --> 00:15:44,130 .تو به هیچ‌کسی صدمه نمی‌زنی به هیچ‌کسی حمله نمی‌کنی 255 00:15:44,210 --> 00:15:48,840 فقط داری تجارب احساسی‌ـت رو در قالب شخصیت سم درمیاری 256 00:15:48,920 --> 00:15:50,260 خیلی‌خب - ...ببین - 257 00:15:50,340 --> 00:15:54,550 سم به‌طور ذاتی یه مرد خشن‌ـه. تو این‌طور نیستی 258 00:15:54,630 --> 00:15:59,550 اون یه آدم وحشتناک‌ـه. تو این‌طور نیستی 259 00:15:59,630 --> 00:16:05,960 پس، برای اینکه نقش‌ـش رو بازی کنی، باید از بدترین کاری که توی زندگی‌ـت انجام دادی استفاده کنی 260 00:16:08,300 --> 00:16:09,800 ...آره، نه، و اون 261 00:16:09,880 --> 00:16:12,010 بدترین کاری بود که توی زندگی‌ـم انجام دادم 262 00:16:12,090 --> 00:16:13,550 خدا رو شکر 263 00:16:13,630 --> 00:16:16,380 چون، می‌دونی... تو یه‌نفر رو کُشتی و از زیرش قسر در رفتی 264 00:16:16,460 --> 00:16:18,550 خیلی‌خب، پس ازت می‌خوام نهایت تلاش‌ـت رو بکنی 265 00:16:18,630 --> 00:16:23,010 ازت می‌خوام خودت رو به شخصیت‌ـش نزدیک کنی. می‌خوام اون قایق رو پارو بزنی، سرباز 266 00:16:23,090 --> 00:16:25,420 ...و بری 267 00:16:25,510 --> 00:16:28,090 ممنون - واسه چی؟ - 268 00:16:28,170 --> 00:16:30,170 واسه اینکه داستان‌ـت رو واسه‌ـم تعریف کردی 269 00:16:30,260 --> 00:16:33,840 از اینکه تونستم اعتمادت رو جلب کنم خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفتم 270 00:16:35,170 --> 00:16:37,880 خیلی واسه اتاق فرارم دیرم شده 271 00:16:49,880 --> 00:16:52,010 الو؟ - سلام، سلی. تام از «گرش»ـم - 272 00:16:52,090 --> 00:16:54,670 لیندزی کارـت داره - ممنون - 273 00:16:54,760 --> 00:16:56,880 اوه، تو روح‌ـش 274 00:16:58,340 --> 00:17:01,840 هی، افراد مدلین گفتن که واسه ساعت دؤ امروز پیدات نشده. داری میری؟ 275 00:17:01,920 --> 00:17:05,050 ...سلام. سلام، لیندزی. سلام سلام. آره، نه، واقعاً متأسفم 276 00:17:05,130 --> 00:17:11,720 من دارم... رو یه نمایش تئاتر کار می‌کنم، و یه‌جورایی خیلی درگیرش شدم و به کُل فراموش کردم 277 00:17:11,800 --> 00:17:14,420 واقعاً متأسفم، ولی میشه لغوش کنیم؟ 278 00:17:14,510 --> 00:17:15,960 نمایش تئاتر؟ 279 00:17:16,050 --> 00:17:18,510 ،سلی، ببین، می‌دونم یه صحنه‌ست ،و یه نقش همسر دیگه‌ست 280 00:17:18,590 --> 00:17:20,340 ،ولی نقش همسر بنیسیو دل‌تورو‌ئه 281 00:17:20,420 --> 00:17:22,050 پس گمون می‌کنم مشروب می‌خوره 282 00:17:22,130 --> 00:17:25,380 پس، چقدر سریع می‌تونی خودت رو اونجا برسونی؟ 283 00:17:26,550 --> 00:17:29,670 آره، امروز رو نمی‌تونم، لیندزی 284 00:17:29,760 --> 00:17:31,840 واقعاً متأسفم. واقعاً باید روی این نمایش تمرکز کنم 285 00:17:31,920 --> 00:17:34,460 خب؟ ممنون. خداحافظ - ...سلـ - 286 00:17:36,670 --> 00:17:39,300 تُف 287 00:17:54,010 --> 00:17:56,670 خیلی‌خب. برو بریم. برو بریم 288 00:17:58,340 --> 00:18:01,260 ...اوه 289 00:18:01,340 --> 00:18:04,170 صبرکن ببینم، صبرکن ببینم 290 00:18:07,760 --> 00:18:09,380 تو روح‌ـش 291 00:18:29,510 --> 00:18:31,420 ...نمی‌دونم چطور این رو بهتون بگم، ولی 292 00:18:31,510 --> 00:18:34,340 یکی از قُل‌ها اون یکی رو توی رحم خفه کرد 293 00:18:34,420 --> 00:18:36,760 چرا خدا باید اجازه بده این اتفاق بیوفته؟ 294 00:18:36,840 --> 00:18:38,130 نمی‌... نمی‌دونم 295 00:18:38,210 --> 00:18:40,840 باید بریم. می‌تونیم دعوای روی صحنه رو انجام بدیم 296 00:18:40,920 --> 00:18:44,260 چطور این‌کارو انجام بدم؟ - اول دست. آماده‌ای؟ یک، دو، سه - 297 00:18:44,340 --> 00:18:45,840 چی شده؟ 298 00:18:45,920 --> 00:18:47,380 !نمی‌خوام این‌کارو بکنم 299 00:18:47,460 --> 00:18:49,210 ،ببین، آخرین باری که این‌کارو کردم همه بهم خیره شده بودن 300 00:18:49,300 --> 00:18:53,590 اجرای خوبی میشه، خب؟ من شدید با جین کار کردم، و عالی میشه 301 00:18:53,670 --> 00:18:56,210 یه بار دیگه - خیلی‌خب، بیا - 302 00:18:56,300 --> 00:18:58,800 یک، دو، سه 303 00:18:58,880 --> 00:19:00,260 به‌ کار دل بده 304 00:19:00,340 --> 00:19:03,420 !بفرما! عالی بود! آخ 305 00:19:03,510 --> 00:19:05,510 خیلی‌خب. بعدی کیه؟ 306 00:19:07,590 --> 00:19:10,550 صبر کنید 307 00:19:10,630 --> 00:19:13,130 این یه باره 308 00:19:13,210 --> 00:19:15,300 ...آم 309 00:19:15,380 --> 00:19:18,010 ...میز و 310 00:19:18,090 --> 00:19:20,010 ...دارم شام می‌خورم 311 00:19:21,050 --> 00:19:22,920 آره. خب 312 00:19:23,920 --> 00:19:25,720 اوه، لعنتی 313 00:19:38,050 --> 00:19:40,130 چرا امشب داشتی با اون یارو می‌رقصیدی؟ 314 00:19:41,460 --> 00:19:44,720 کِن؟ اون فقط یه دوسته، سم 315 00:19:46,260 --> 00:19:48,590 همه بهتون خیره شده بودن. خوشم نمیاد 316 00:19:48,670 --> 00:19:51,760 خجالت‌آور بود. عین فاحشه‌ها بودی 317 00:19:51,840 --> 00:19:55,800 سم، کِن فقط یه دوسته. احمق نباش 318 00:20:00,670 --> 00:20:03,130 هی، می‌تونم دوباره شروع کنم؟ ...ایرادی نداره؟ میشه از اول 319 00:20:03,210 --> 00:20:05,460 آره. عجله نکن 320 00:20:22,010 --> 00:20:24,800 چون من یه پلیس‌ـم و تو یه قاتل کثیفی 321 00:20:45,550 --> 00:20:48,090 تموم شده 322 00:21:08,460 --> 00:21:10,670 چرا امشب داشتی با اون یارو می‌رقصیدی؟ 323 00:21:12,210 --> 00:21:14,420 ...کِن؟ اون 324 00:21:14,510 --> 00:21:17,670 اوه فقط یه دوسته، سم - همه بهتون خیره شده بودن - 325 00:21:17,760 --> 00:21:20,380 خجالت‌آور بود. خوشم نمیاد. عین فاحشه‌ها بودی 326 00:21:21,760 --> 00:21:24,380 سم، نگران‌ـش نباش. خب؟ کِن فقط یه دوسته 327 00:21:24,460 --> 00:21:26,420 فقط یه دوسته؟ از کی تا حالا؟ از کی تا حالا؟ کِن کدوم خری‌ـه؟ 328 00:21:26,510 --> 00:21:28,590 می‌شناسی‌ـش - کی با کِن آشنا شدم؟ - 329 00:21:28,670 --> 00:21:31,380 نمی‌دونم، اون فقط یه دوسته. تو مستی 330 00:21:31,460 --> 00:21:33,210 من چی‌ام؟ - مستی - 331 00:21:33,300 --> 00:21:35,720 ،اگه کِن این‌قدر دوست خوبیه بهم بگو کِی باهاش آشنا شدم 332 00:21:35,800 --> 00:21:38,510 روزش رو بهم بگو، زمانی که با کِن آشنا شدم رو بهم بگو 333 00:21:38,590 --> 00:21:40,840 سم، احمق نباش - ...تو - 334 00:21:40,920 --> 00:21:43,340 به من نگو احمق 335 00:21:44,670 --> 00:21:46,760 چی داری صدام می‌کنی؟ داری احمق صدام می‌کنی؟ 336 00:21:46,840 --> 00:21:49,340 !هان؟ 337 00:21:50,550 --> 00:21:53,760 من رو احمق صدا می‌کنی؟ همین رو می‌خوای؟ 338 00:21:58,050 --> 00:21:59,090 !لعنتی 339 00:22:26,590 --> 00:22:28,510 ببخشید 340 00:22:28,590 --> 00:22:30,760 واقعاً متأسفم 341 00:22:30,840 --> 00:22:33,420 ،دیدم با یکی دیگه می‌رقصی واسه همین حسودی‌ـم شد 342 00:22:34,460 --> 00:22:35,800 حق با توئه. من یه احمق بی‌مغزم 343 00:22:35,880 --> 00:22:38,960 نه - من لیاقت تو رو ندارم - 344 00:22:41,460 --> 00:22:43,090 معذرت می‌خوام 345 00:22:46,550 --> 00:22:48,670 تقصیر منه 346 00:22:48,760 --> 00:22:51,550 نباید بهت می‌گفتم احمق - نه، من معذرت می‌خوام - 347 00:22:53,210 --> 00:22:56,170 دوست‌ـت دارم - من‌ـم دوست‌ـت دارم - 348 00:22:56,260 --> 00:22:59,590 و دیگه هیچ‌وقت این‌کارو نمی‌کنم. قول می‌دم - می‌دونم - 349 00:23:03,590 --> 00:23:05,590 ،بغل‌ـش می‌کنم 350 00:23:05,670 --> 00:23:09,340 و شرمندگی سوزان‌ـش رو حس می‌کنم 351 00:23:11,090 --> 00:23:13,300 ،ازش مراقب‌ـت می‌کنم 352 00:23:13,380 --> 00:23:15,510 در نتیجه شرمندگی خودم زیاد می‌شه 353 00:23:17,960 --> 00:23:20,090 واسه عذرخواهی می‌مونم 354 00:23:22,340 --> 00:23:24,260 و پایان 355 00:23:25,670 --> 00:23:27,444 حال‌ـت خوبه؟ - !هی! عالی بود - 356 00:23:27,445 --> 00:23:29,380 آره - !اوه، خدای من! عالی بودی - 357 00:23:29,460 --> 00:23:30,840 !آره، خوبم 358 00:23:30,920 --> 00:23:32,510 اوه، خدای من، سر جریان میز یه‌خرده جا خوردم 359 00:23:32,590 --> 00:23:35,670 آره، نمی‌دونستم کار احمقانه‌ایه یا نه - خوب بود. فکر می‌کنم به داستان اضافه‌ـش کنم - 360 00:23:35,760 --> 00:23:38,880 هی، بری، میشه یه لحظه بیای اینجا؟ - آره - 361 00:23:40,960 --> 00:23:42,340 چندتا ایدۀ تازه دارم 362 00:23:42,420 --> 00:23:45,260 آره. هی، ردیف بود؟ 363 00:23:46,460 --> 00:23:47,880 کارـت اصلاً حرف نداشت 364 00:23:47,960 --> 00:23:51,050 حالا که کوتاه‌تره، انگار خیلی بهتره 365 00:23:51,130 --> 00:23:53,130 یعنی احساس می‌کنم صحنه‌های کوتاه‌تر محتواش بیشتره 366 00:23:53,210 --> 00:23:54,590 مگه نه؟ - درسته - 367 00:23:54,670 --> 00:23:57,050 پس زیادش نکنم؟ - آره، نمی‌خواد دیگه بنویسی - 368 00:23:57,130 --> 00:23:59,420 ...همین‌قدر کافیه. کم و زیادش نکن فقط 369 00:23:59,510 --> 00:24:01,920 ممنون - واقعیت‌ـت رو نشون بده - 370 00:24:02,010 --> 00:24:03,210 سلام 371 00:24:05,170 --> 00:24:07,550 پس، واسه این اجرا آزمون رو نرفتی؟ 372 00:24:07,630 --> 00:24:10,720 آره. اوه، خدای من. واقعاً واسه اون قضیه متأسفم 373 00:24:10,800 --> 00:24:14,510 نه، نه، نه، نه. نمی‌خواد. حرف نداره 374 00:24:14,590 --> 00:24:16,510 واقعاً؟ ممنون 375 00:24:16,590 --> 00:24:19,260 پس، این داستان واقعی‌ـته؟ 376 00:24:19,340 --> 00:24:21,130 آره - آره - 377 00:24:21,210 --> 00:24:22,670 فردا بیکاری؟ 378 00:24:22,760 --> 00:24:24,760 وقت داری بیای با من و مایک صحبت کنی؟ 379 00:24:24,840 --> 00:24:27,760 آره، حتماً - ببخشید، شما کی هستید؟ - 380 00:24:27,840 --> 00:24:29,840 این یه تمرین خصوصی‌ـه. نمی‌تونید توی این کلاس مستمع آزاد باشید 381 00:24:29,920 --> 00:24:33,090 من واقعاً متأسفم. بنده لیندزی مندل هستم 382 00:24:33,170 --> 00:24:34,960 «مدیربرنامۀ سلی. از «گرش 383 00:24:35,050 --> 00:24:36,960 خوش‌وقت‌ـم 384 00:25:54,550 --> 00:25:56,420 هاه 385 00:26:05,300 --> 00:26:07,130 !آره 386 00:26:09,420 --> 00:26:10,880 !گیرت انداختم 387 00:26:10,960 --> 00:26:12,720 !گیرت انداختم، بری !مرتیکۀ مادربه‌خطا 388 00:26:24,090 --> 00:26:26,130 هنک، وقت رفتنه 389 00:26:39,550 --> 00:26:41,340 ماشین‌ها رو پُر کردید؟ - آره - 390 00:26:42,260 --> 00:26:44,260 و به بچه‌ها یادآور شدی که بند کفش‌شون رو محکم ببندن، آره؟ 391 00:26:44,340 --> 00:26:45,760 چون نمی‌‌خوام کسی پاش گیر کنه بخوره زمین 392 00:26:45,840 --> 00:26:47,590 ،خطرناکه، ولی می‌دونی خجالت‌آور‌ هم هست 393 00:26:47,670 --> 00:26:48,760 بهشون گفتم - عالیه - 394 00:26:48,840 --> 00:26:50,920 خیلی‌خب، فقط یه فرصت داریم 395 00:26:51,010 --> 00:26:56,670 باید قبل از رسیدن هروئین‌ها صومعه رو بگیریم، وگرنه کارمون... ساخته‌ست 396 00:27:02,130 --> 00:27:03,340 استر؟ 397 00:27:07,010 --> 00:27:08,510 کریستوبال؟ 398 00:27:10,670 --> 00:27:14,590 کاظم؟ آکاردئون‌زن وامونده ما رو فروخت؟ 399 00:27:14,670 --> 00:27:18,260 خیلی ازت نا‌اُمید شدیم هنک - ...خیلی‌خب، در دفاع از خودم - 400 00:27:26,210 --> 00:27:27,880 چیکن آلاکینگ‌تون [ خوراک مرغی که در فصل اول با جنیس ماس خورد ] 401 00:27:27,960 --> 00:27:30,510 ممنون - اوهوم - 402 00:27:32,210 --> 00:27:34,880 جفری؟ - بله - 403 00:27:36,300 --> 00:27:37,720 اون رو ببر 404 00:27:39,880 --> 00:27:42,880 حتماً جین. باشه 405 00:28:08,260 --> 00:28:11,010 شام‌ـتون رو انتخاب کردید، قربان؟ 406 00:28:11,090 --> 00:28:12,630 آره، فکر می‌کنم 407 00:28:13,960 --> 00:28:15,630 همون غذایی که اون آقا سفارش داد 408 00:28:16,590 --> 00:28:17,920 باشه 409 00:28:23,000 --> 00:28:26,000 « بعد از تیتراژ ادامه دارد » 410 00:28:26,001 --> 00:28:31,001 « کاری از هومن صمدی و سمیرا » ► Sorrow & Raylan Givens ◄ 411 00:28:31,500 --> 00:28:35,500 دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم www.DibaMoviez.Com 412 00:28:35,501 --> 00:28:39,500 @Dibasub :کانال تلگرام تیم ترجمۀ دیباموویز 413 00:28:39,520 --> 00:28:43,520 ♪ BADBADNOTGOOD - Time Moves Slow (Feat. Sam Herring) ♪ 414 00:29:46,340 --> 00:29:48,010 بیخیال، دوست من. کریستوبال؟ 415 00:29:48,210 --> 00:29:49,920 شاید یه شروع تازه؟ می‌دونی؟ 416 00:29:50,010 --> 00:29:51,920 یه فرصت دوباره؟ مولیگان؟ مولیگان: ضربه‌ای اضافه در مسابقۀ غیررسمی گُلف که ] [ بعد از یک ضربۀ ضعیف اجازه داده می‌شود زده شود 417 00:29:52,340 --> 00:29:53,590 کارت آزادی از زندان؟ 418 00:29:54,800 --> 00:29:57,590 می‌خوایم تو رو با «آرون رایان» بذاریم توی یه اتاق 419 00:29:57,670 --> 00:29:58,880 تهیه‌کنندۀ تلویزیون؟ 420 00:29:58,960 --> 00:30:03,333 سه تا زن هستن. وقتی باهاشون آشنا می‌شیم، همه‌شون توی روابط بدرفتارانه‌ان 421 00:30:03,380 --> 00:30:05,340 از دست رفته‌ان - عالیه. عاشق‌ـشم - 422 00:30:05,420 --> 00:30:07,130 بنابراین یه گروه تشکیل میدن که شوهرهاشون رو بکُشن 423 00:30:07,210 --> 00:30:08,170 یا پیغمبر 424 00:30:08,550 --> 00:30:10,260 یه امتحان بازیگری؟ - اوهوم - 425 00:30:10,340 --> 00:30:11,460 تو؟ - آره - 426 00:30:11,550 --> 00:30:13,340 امتحان بازیگری داری؟ - آره - 427 00:30:13,420 --> 00:30:14,960 چیه، حالا دیگه دنبال سیاهی‌لشکرن؟ 428 00:30:15,050 --> 00:30:16,880 پسر، خیلی عجیبه. سلی هم همین رو گفت 429 00:30:21,800 --> 00:30:23,090 دیگه نمی‌خوام باهات حرف بزنم 430 00:30:23,380 --> 00:30:26,590 خب، به گمونم همه قهرمان داستان خودشون‌ هستن، درسته؟ 431 00:30:26,920 --> 00:30:29,170 باشه، بدون تو با هنک کار می‌کنم 432 00:30:29,380 --> 00:30:30,670 بدون من با هنک کار می‌کنی؟ - آره - 433 00:30:30,760 --> 00:30:33,170 بدون من؟ بدون من چی واسه عرضه‌کردن داری؟ 434 00:30:35,150 --> 00:30:36,900 « درون این قسمت بَری » 435 00:30:36,901 --> 00:30:38,800 این قسمت، ما همیشه می‌خواستیم - رابطۀ بری رو با فیوکس تموم کنیم « بیل هدر، «بَری» / تهیه‌کنندۀ اجرایی » - 436 00:30:38,880 --> 00:30:40,670 اون کارش رو با چچن‌ها تموم می‌کنه 437 00:30:40,880 --> 00:30:43,300 «یعنی... «دِین ادا شده 438 00:30:43,380 --> 00:30:44,300 تو هیچ دِینی بهم نداری 439 00:30:44,380 --> 00:30:48,880 :حالا، اون بالأخره می‌تونه بگه که «آزاد شدم. حالا می‌تونم یه بازیگر باشم» 440 00:30:48,960 --> 00:30:52,380 اون ایدۀ اولیه بود، و بعد این قضیۀ سلی مطرح شد 441 00:30:52,590 --> 00:30:54,590 اون دارتش. می‌دونی، حقیقت رو می‌نویسه 442 00:30:54,670 --> 00:30:58,170 ،چرخه‌ایه که نمی‌تونم بشکنم‌ـش چون می‌خوام و نمی‌خوام 443 00:30:58,260 --> 00:31:01,090 همه‌شون مبهوت‌ـن که اون‌قدر عمیق شد 444 00:31:01,170 --> 00:31:04,130 ...احساس می‌کنه دیگه نمی‌تونه دروغ بگه، ولی همچنین - « الک برگ، تهیه‌کنندۀ اجرایی » - 445 00:31:04,340 --> 00:31:06,510 نمی‌دونه آیا قدرت‌ـش رو داره حقیقت رو بگه 446 00:31:06,920 --> 00:31:10,000 من می‌خوام انرژی‌ـم رو صرف ایفای نقش سم کنم و صحنۀ خودم رو اجرا نکنم 447 00:31:10,001 --> 00:31:13,999 خیلی فراتر از اشکال‌نداشتنه. چون من ...نمی‌دونم این رو یادته یا نه، ولی تو 448 00:31:14,000 --> 00:31:16,759 یه نفر رو کُشتی و از زیرش قسر در رفتی - یه نفر رو کُشتم و از زیرش قسر در رفتم - 449 00:31:16,760 --> 00:31:18,670 آره، نه، هی یادم می‌ندازیدش 450 00:31:18,760 --> 00:31:23,340 برای کمک به سلی برای گفتن حقیقت‌ـش باید دست به دامن چیزهایی بشه که دل‌ـش نمی‌خواد چشم‌ـش بهشون بیوفته 451 00:31:23,630 --> 00:31:28,800 تو به معنای واقعی کلمه به منظور استفاده از داستان‌ـت مجبور نیستی داستان‌ـت رو تعریف کنی 452 00:31:28,920 --> 00:31:35,050 بری از چیزهایی از گذشته‌ش که درباره‌شون به کوسنو ،نگفته استفاده می‌کنه تا این صحنه رو اجرا کنه 453 00:31:35,130 --> 00:31:37,510 و واکنش کوسنو به اجراست 454 00:31:37,720 --> 00:31:38,880 کارـت اصلاً حرف نداشت 455 00:31:39,300 --> 00:31:46,550 پس کوسنو رو داری که به‌خاطر شهامتی که بری داشت که عمیق بشه ،و دست به دامن تجربیات‌ـش بشه به‌طور کنایه‌آمیزی بهش تبریک می‌گه 456 00:31:46,630 --> 00:31:50,920 که یکی از این تجربیات ممکنه کشتن دوست‌دختر خود کوسنو باشه، ممکن هم هست نباشه 457 00:31:51,010 --> 00:31:53,840 ،آقا کوسنو، اون من رو درک می‌کنه خیلی‌خب؟ اون من رو قبول داره 458 00:31:53,920 --> 00:31:55,130 چون دربارۀ «کورنگال» بهش گفتی 459 00:31:55,210 --> 00:31:59,550 بری این اعتراف مهم رو می‌کنه که ماجرای کورنگال» بدترین کاریه که تابحال انجام داده» 460 00:31:59,630 --> 00:32:00,670 خیلی بابت‌ـش احساس شرمندگی می‌کنه 461 00:32:00,880 --> 00:32:04,420 ما توی اتاق نویسندگان‌ـیم و مردم می‌گن، ولی ،اون بدترین کاری که انجام داده نیست. منظورم اینه 462 00:32:04,510 --> 00:32:06,300 اون کریس رو کشت - درسته. آره - 463 00:32:06,380 --> 00:32:08,920 می‌دونی، ماس - ما کارهای خیلی بدتری دیدیم - 464 00:32:09,010 --> 00:32:11,550 آره، اینجا چه خبره، پسر؟ می‌دونی؟ 465 00:32:11,630 --> 00:32:13,340 بنابراین اون دیالوگ رو دادیم به فیوکس 466 00:32:13,420 --> 00:32:15,130 بهش گفتی دوست‌دخترش رو کُشتی؟ 467 00:32:15,420 --> 00:32:17,920 به نظرم فیوکس به دست بری طرد شده 468 00:32:18,170 --> 00:32:22,590 مثل اون قضیه‌ست که می‌گی اگه نمی‌تونیم با هم باشیم، پس زندگی‌ـت رو نابود می‌کنم 469 00:32:22,840 --> 00:32:29,510 این ایده که بره توی جنگل و سعی کنه ماشین رو پیدا کنه همیشه یه چیزی بود که باهاش ور رفته بودیم یا راجع بهش حرف زده بودیم 470 00:32:29,590 --> 00:32:35,260 فیوکس همیشه خودش رو یه جورایی این آدم نظامی - ...خیال می‌کرد، ولی فقط یه ژست‌گیره - آره، و اینکه 471 00:32:35,340 --> 00:32:40,380 می‌ره اون بیرون، و فکر می‌کنی قراره پیداش کنه، و یه جورایی «توی دل‌ـت می‌گی: «اوه، پسر، واقعاً قراره حلش کنه 472 00:32:40,460 --> 00:32:41,720 و بعد بلافاصله گم می‌شه 473 00:32:44,510 --> 00:32:49,460 بنابراین هنک می‌فهمه که استر و بقیه همه رفتن، در نتیجه «توی دل‌ـش می‌گه: «اوه، عالیه. حالا می‌تونیم حمله کنیم 474 00:32:49,550 --> 00:32:50,720 قراره سروصدا به پا شه 475 00:32:50,800 --> 00:32:57,800 ...یکی از این تکبرات طنزآمیزه که خیلی دوست دارم، که که هنک با این... آکاردئون‌زن جعلق درگیری پیدا می‌کنه 476 00:32:57,801 --> 00:33:00,010 شوخی‌ـت گرفته؟ 477 00:33:00,760 --> 00:33:05,510 ،اگه به بیل نگاه کنید، هر دفعه که با آنتونی توی یه قابه - ،یا داره پایین رو نگاه می‌کنه... - پایین رو نگاه می‌کنم 478 00:33:05,590 --> 00:33:07,090 یا چشم‌هام رو می‌بندم 479 00:33:07,170 --> 00:33:08,630 الان گیر آوردی ما رو؟ 480 00:33:08,720 --> 00:33:10,050 بدجور من رو به خنده می‌نداخت 481 00:33:10,130 --> 00:33:13,960 و عاقبت همون یارو دلیل خیانت‌شدن به هنک‌ـه 482 00:33:14,050 --> 00:33:17,050 کاظم؟ آکاردئون‌زن وامونده ما رو فروخت؟ 483 00:33:17,130 --> 00:33:21,170 اگه هرگز سر آکاردئون‌زنه داد نزده بود... همه‌چیز عالی پیش می‌رفت