1 00:00:00,000 --> 00:00:02,800 ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز .:: DigiMoviez.Com ::. 2 00:00:02,828 --> 00:00:04,395 ‫هر شهری یه مکان مخصوص داره 3 00:00:04,438 --> 00:00:06,832 ‫که مردمش اونجا جمع می‌شن. 4 00:00:06,875 --> 00:00:11,010 ‫توی ریوردیل، اون مکان پاپز چاکلیت شاپ هست. ‫خونه‌ی دوم همه دور از خونه‌ی اصلی‌شون. 5 00:00:11,054 --> 00:00:13,273 ‫اما این غذاخوری یه داستان ‫پیش‌زمینه‌ی مرموز هم داره. 6 00:00:13,317 --> 00:00:15,580 ‫سال‌ها پیش اینجا میدون جنگ بوده. 7 00:00:15,623 --> 00:00:19,279 ‫جنگ‌هایی که توی پاپز اتفاق افتادن ‫به هویت شهر شکل دادن. 8 00:00:19,323 --> 00:00:22,021 ‫و منتظر باشید چون یه جنگ دیگه هم تو راهه. 9 00:00:22,065 --> 00:00:23,631 ‫باعث افتخار منه که به شما 10 00:00:23,675 --> 00:00:26,852 ‫یک عضو شورای شهر وفادار و شریف 11 00:00:26,895 --> 00:00:32,292 ‫یک انسان نیکوکار و تاجر موفق رو معرفی کنم. ‫پرسیوال پیکنز. 12 00:00:32,336 --> 00:00:33,946 ‫خوش اومدی پرسیوال. 13 00:00:33,989 --> 00:00:35,295 ‫ممنون آلیس. ‫باعث افتخارمه که اینجام. 14 00:00:37,776 --> 00:00:40,213 ‫تا اونجایی که می‌دونم یه ‫نقشه‌ای برای شهر داری 15 00:00:40,257 --> 00:00:41,954 ‫که کلاً قراره آینده‌اش رو عوض کنه. 16 00:00:41,997 --> 00:00:43,738 ‫درسته آلیس. 17 00:00:43,782 --> 00:00:45,262 ‫اخیرا دارم رو یه پروژه‌ای کار می‌کنم که... 18 00:00:45,305 --> 00:00:47,612 ‫به ریوردیل به تکونِ درست حسابی می‌ده. 19 00:00:47,655 --> 00:00:50,267 ‫یه‌راه آهن جدید تحت مالکیت خصوصی... 20 00:00:50,310 --> 00:00:52,965 ‫که درست از قلبِ ریوردیل عبور میکنه... 21 00:00:53,008 --> 00:00:56,664 ‫و باعث اشتغال‌زایی، پیشرفت گردشگری ‫و درآمد شهر می‌شه 22 00:00:56,708 --> 00:00:59,232 ‫منظورش از " قلب ریوردیل " چی بود؟ 23 00:00:59,276 --> 00:01:02,409 ‫خب، آیا این راه‌آهن قراره ایستگاه رسمی داشته باشه؟ ‫اینجا توی ریوردیل؟ 24 00:01:02,453 --> 00:01:04,107 ‫معلومه که اره، آلیس 25 00:01:04,150 --> 00:01:06,587 ‫همه‌تون غذاخوری پاپـز رو می‌شناسید دیگه؟ 26 00:01:08,807 --> 00:01:11,201 ‫اره، فکر می‌کنم اونجا بهترین مکان ‫برای ایستگاه قطاره! 27 00:01:11,244 --> 00:01:15,553 ‫این یعنی باید با پاپـز خداحافظی کنیم، ولی ‫خب ارزش این پیشرفت رو داره 28 00:01:17,729 --> 00:01:20,819 ‫من عمرا غذاخوری رو به تو بفروشم! عمرا 29 00:01:20,862 --> 00:01:23,038 ‫خب، خیلی نااُمید شدم... 30 00:01:23,082 --> 00:01:25,084 ‫امیدوار بودم به عنوان عضو شورای شهر، 31 00:01:25,128 --> 00:01:27,565 ‫حتما پیشرفت و صلاح ریوردیل رو در اولویت قرار می‌دی 32 00:01:27,608 --> 00:01:30,698 ‫تا سود شخصی و نامردانه خودت... 33 00:01:30,742 --> 00:01:34,963 ‫تو واقعا می‌خوای روی مزایای اقتصادی، اجتماعی.. 34 00:01:35,007 --> 00:01:39,011 ‫و درضمن مزایای اشتغالی‌ای که این پروژه ‫به ارمغان میاره، چشم ببندی 35 00:01:39,054 --> 00:01:41,666 ‫اونم به خاطر یه غذاخوری... 36 00:01:41,709 --> 00:01:44,016 ‫بیا صادقانه حرف بزنیم، گذشته خیلی درخشانی داره 37 00:01:44,059 --> 00:01:47,541 ‫نمی‌دونم هدفت از این قضیه ساختگیِ ‫پروژه قطار چیه... 38 00:01:47,585 --> 00:01:50,370 ‫اما تنها آدمی که این وسط سود می‌بره تویی! 39 00:01:50,414 --> 00:01:53,330 ‫خب، دوستات که اینطوری فکر نمی‌کنن 40 00:01:53,373 --> 00:01:56,942 ‫راستش اونا ازت می‌خوان برای صلاحِ شهر... 41 00:01:58,335 --> 00:02:01,076 ‫اونجا رو به من بفروشی 42 00:02:01,120 --> 00:02:03,688 ‫گفتم که، عمرا! 43 00:02:07,082 --> 00:02:09,433 ‫آرچی، نمی‌تونیم اجازه بدیم ‫پرسیوال اینکارو بکنه! 44 00:02:09,476 --> 00:02:11,609 ‫پاپـز میراث خانوادگی منه! 45 00:02:11,652 --> 00:02:13,915 ‫اولین سیاه‌پوستانی که صاحب ‫مشاغل شدن، باید باهاش بجنگیم! 46 00:02:13,959 --> 00:02:16,962 ‫تبیتا، الان اصلا نمی‌تونم با پرسیوال مخالفت کنم 47 00:02:17,005 --> 00:02:19,356 ‫باشه؟ دیدی که کون‌ـمو پاره کرد 48 00:02:19,399 --> 00:02:22,794 ‫نقطه‌ضعفم رو می‌دونه! ‫پس شرمنده‌ام! 49 00:02:22,837 --> 00:02:25,100 ‫تا وقتی که یه راه‌حل اساسی پیدا کنم، ‫باید آروم بگیرم 50 00:02:28,147 --> 00:02:29,409 ‫نباید با پرسیوال لج کنی، 51 00:02:29,453 --> 00:02:31,237 ‫همه‌مون اینکارو می‌کنیم ‫اون آدم خطرناکی‌ـه! 52 00:02:31,281 --> 00:02:34,806 ‫می‌تونه به مغزـت غلبه کنه و وادارت کنه ‫کاری که می‌خواد رو انجام بدی 53 00:02:34,849 --> 00:02:39,332 ‫و تحت هیچ شرایطی هیچوقت باهاش ‫تنهایی جایی نباش. 54 00:02:45,033 --> 00:02:47,253 ‫شنیدی پرسیوال توی تلوزیون چی‌گفت تونی 55 00:02:47,297 --> 00:02:49,603 ‫می‌خواد پاپـز رو از سر راهش برداره، و اگه ‫اینکارو بکنه... 56 00:02:49,647 --> 00:02:51,257 ‫بزودی سراغ " وایت وارم " هم میاد 57 00:02:51,301 --> 00:02:53,303 ‫نه دقیقا... 58 00:02:53,346 --> 00:02:55,609 ‫خودش گفت ایستگاه‌ـش جدید‌ـش هیچ ‫کاری با " وایت وارم نداره " 59 00:02:55,653 --> 00:02:57,742 ‫راه‌آهن رو بالای اینجا می‌سازه، یعنی جایی که پاپز قرار داره 60 00:02:57,785 --> 00:03:00,571 ‫اما ظاهرا حتی نیاز نیست یه روزم تعطیل کنیم، 61 00:03:02,094 --> 00:03:03,313 ‫اگه حرفشو باور کنم البته. 62 00:03:08,448 --> 00:03:12,887 ‫من تو هرکاری که بخوای کمکت می‌کنم تبیتا ‫اما توی مورد اون شیطان؟ 63 00:03:12,931 --> 00:03:17,501 ‫غرفه پـاپـزی که اینجا زدیم ‫حسابی پول در میاره، 64 00:03:17,544 --> 00:03:19,764 ‫چرا پولی که پرسیوال پیشنهاد می‌ده رو قبول نمیکنی 65 00:03:19,807 --> 00:03:23,942 ‫و یه غذاخوری نو و پیشرفته‌تر توی یه مکان امن‌تر باز نمی‌کنی؟ 66 00:03:25,291 --> 00:03:27,250 ‫تب تب عزیزِ من... 67 00:03:27,293 --> 00:03:29,643 ‫گرچه که تا الان با پرسیوال برخورد آنچنانی‌ای نداشتم، 68 00:03:29,687 --> 00:03:32,994 ‫اما موافقم که اون یه بلای جـدی برای این شهره، ‫همه پکینز ها اینطوری‌ان. 69 00:03:33,038 --> 00:03:34,735 ‫کمکت می‌کنم نابودش کنی! 70 00:03:34,779 --> 00:03:36,955 ‫عالیه 71 00:03:36,998 --> 00:03:41,525 ‫البته به‌محض اینکه یادگرفتم چطوری توانایی‌هایی که ‫اخیرا به دست آوردم رو کنترل کنم، 72 00:03:41,568 --> 00:03:46,051 ‫هنوز دارم روش کار می‌کنم و مونده تا تموم شه ‫ولی تقریبا آخراشه! 73 00:03:57,192 --> 00:03:58,672 ‫کوین؟ 74 00:03:58,716 --> 00:04:00,544 ‫چه‎خبر؟ 75 00:04:00,587 --> 00:04:02,328 ‫همون‌طور که پیش‌بینی کردی، 76 00:04:02,372 --> 00:04:04,591 ‫تبیتا داره تلاش می‌کنه حمایت بقیه رو ‫برای پـاپز جلب کنه، 77 00:04:04,635 --> 00:04:06,506 ‫تا جایی که شنیدم تا الان ‫کسی دست‌ـش رو نگرفته 78 00:04:06,550 --> 00:04:09,509 ‫خب هنوز نه، اما خیلی سمج‌ـه! 79 00:04:09,553 --> 00:04:13,208 ‫اون که نمی‌تونه جلوـم رو بگیره ‫نهایتا بتونه یکم سرعت‌ـم رو کند کنه! 80 00:04:14,297 --> 00:04:15,994 ‫که بازم خیلی رومخه! 81 00:04:16,037 --> 00:04:17,387 ‫کاملا 82 00:04:18,779 --> 00:04:19,606 ‫خب... 83 00:04:20,564 --> 00:04:22,827 ‫بهش یه فرصت عادلانه دادم، 84 00:04:22,870 --> 00:04:25,003 ‫پرسیوال واقعا منو توی فکر فرو برده، 85 00:04:25,046 --> 00:04:26,961 ‫تا جایی که کم کم دارم به این فکر می‌کنم که.. 86 00:04:27,005 --> 00:04:31,009 ‫واقعا اون پیشنهاد فقط برای جهت صلاح شهره؟ 87 00:04:31,052 --> 00:04:32,576 ‫نه، امکان نداره 88 00:04:33,707 --> 00:04:36,493 ‫پاپز به یه دلیل تا الان دوام آورده، 89 00:04:36,536 --> 00:04:38,146 ‫چون سـتـون ریوردیله! 90 00:04:38,190 --> 00:04:40,235 ‫مردم شاید این رو فراموش کرده باشن، اما حقیقت محضه 91 00:04:40,279 --> 00:04:42,107 ‫اره اما اگه از همین مردم بپرسی 92 00:04:42,150 --> 00:04:44,588 ‫کدوم بیشتر به صلاح شهره؟ باز موندن پاپز... 93 00:04:44,631 --> 00:04:48,505 ‫یا یه راه‌آهن جدید و جذاب چی می‌گن؟ ‫خیلی پیچیده‌ست 94 00:04:48,548 --> 00:04:50,115 ‫درضمن، وقتی هیچکس نیست تا ازم حمایت کنه 95 00:04:50,158 --> 00:04:51,943 ‫چطوری می‌تونم باهاش مقابله کنم؟ 96 00:04:53,336 --> 00:04:54,859 ‫تو که حمایت یکی رو داری، ‫من حمایت‌ـت می‌کنم 97 00:04:59,037 --> 00:05:00,168 ‫چطوری فهمیدی دارم به ‫چی فکر می‌کنم؟ 98 00:05:02,083 --> 00:05:03,215 ‫من هیچ حرفی نزدم 99 00:05:04,216 --> 00:05:05,870 ‫آه... 100 00:05:05,913 --> 00:05:08,829 ‫دقیقا به سوالی که تو ذهنم داشتم ‫بهش فکر می‌کردم، جواب دادی 101 00:05:10,657 --> 00:05:13,051 ‫جاگهد، چه‌خبر شده؟ 102 00:05:13,094 --> 00:05:16,359 ‫و لطفا نگو " هیچی " ‫چون اخیرا اتفاقای خیلی عجیبی داره دور و ورمون میوفته! 103 00:05:16,402 --> 00:05:17,360 ‫درسته 104 00:05:19,362 --> 00:05:20,363 ‫خیلی‌خب پس... 105 00:05:26,325 --> 00:05:27,631 ‫باید یه چیزایی بهت بگم، 106 00:05:31,330 --> 00:05:32,679 ‫خب، پس می‌تونی ذهن بقیه رو بخونی 107 00:05:32,723 --> 00:05:34,855 ‫بتی می‌تونه خطر رو احساس کنه 108 00:05:34,899 --> 00:05:37,510 ‫آرچی آسیب‌ناپذیر شده، البته به جز ‫وقتایی که پلادیوم بهش نزدیکه... 109 00:05:37,554 --> 00:05:41,035 ‫شرل از دهنش آتش می‌زنه بیرون ‫و پرسیوال می‌تونه ذهن بقیه رو کنترل کنه؟ 110 00:05:41,079 --> 00:05:41,949 ‫اره 111 00:05:43,386 --> 00:05:44,996 ‫اما نتونست ذهن تو رو کنترل کنه، 112 00:05:46,824 --> 00:05:48,739 ‫خیلی جالبه 113 00:05:48,782 --> 00:05:50,871 ‫به‌طرز خیلی پیچیده‌ای با عقل جور در میاد، اما ‫نه فقط تو مورد تو... 114 00:05:50,915 --> 00:05:53,570 ‫ با توجه به همه این اتفاقاتی که اخیرا ‫باهاش سر و کله می‌زدم... 115 00:05:53,613 --> 00:05:55,441 ‫اما... 116 00:05:55,485 --> 00:05:58,618 ‫ببین، یه فکری زده به سرم که چطوری پاپز ‫رو نجات بدیم... 117 00:05:58,662 --> 00:06:01,969 ‫خودم وقتی می‌خواستن " درایـو این " رو خراب کنن امتحانش کردم ‫(مکانی که در فصل اول جاگهد اونجا زندگی می‌کرد) 118 00:06:02,013 --> 00:06:05,799 ‫باید پـاپز رو به عنوان یه مکان تاریخی برجسته ثبت کنیم، باشه؟ 119 00:06:05,843 --> 00:06:07,148 ‫اینطوری نمی‌تونن خراب‌ـش کنن 120 00:06:07,192 --> 00:06:08,367 ‫خب یعنی به نظرت پرسیوال و... 121 00:06:08,411 --> 00:06:10,151 ‫شورای شهر اجازه میدن؟ 122 00:06:10,195 --> 00:06:11,979 ‫نه، ثبت کردن مکان‌های تاریخی ‫در سطح ایالتی انجام میشه 123 00:06:12,023 --> 00:06:14,242 ‫هیچ ربطی به اون نداره 124 00:06:14,286 --> 00:06:17,724 ‫فقط تنها کاری که باید بکنیم اینه که ‫ثابت کنیم پـاپز از اهمیت تاریخی برخورداره 125 00:06:19,334 --> 00:06:20,727 ‫با این می‌تونی شروع کنی، 126 00:06:20,771 --> 00:06:23,251 ‫این یه جعبه از یادگاری های قدیمی‌ـه.... 127 00:06:23,295 --> 00:06:26,211 ‫که نشون می‌ده غذاخوری ‫دهه ها سابقه داره، 128 00:06:26,254 --> 00:06:27,995 ‫اگه یه مدرک محکمی باشه که 129 00:06:28,039 --> 00:06:29,780 ‫ثابت کنه پـاپز یه مکان تاریخی بسیار باارزشه 130 00:06:29,823 --> 00:06:31,564 ‫همه‌ش توی این جعبه‌ست 131 00:06:31,608 --> 00:06:33,740 ‫ فوق العاده‌ست ‫ ممنون، پاپ... 132 00:06:36,613 --> 00:06:38,136 ‫خدای من... 133 00:06:38,179 --> 00:06:40,355 ‫یه جلد از کتاب " گـرین بـوک " 134 00:06:42,706 --> 00:06:45,099 ‫درست مثل الان، قدیم‌ـم همه ‫به اینجا پناه میاوردن... 135 00:06:51,279 --> 00:06:55,501 ‫هی، همینطوری که داریم کار می‌کنیم ‫نظرت با پنیر کبابی و سوپ گوجه برای شام چیه؟ 136 00:06:55,545 --> 00:06:57,372 ‫حتما، عالیه! 137 00:06:57,416 --> 00:07:00,593 ‫تبیتا، این جعبه مثل یه ماشین زمان می‌مونه 138 00:07:00,637 --> 00:07:04,597 ‫همه رویداد های مهمِ ریوردیل اینجا ‫توی پـاپـز اتفاق افتاده‌ان 139 00:07:04,641 --> 00:07:06,730 ‫رویداد های معنوی، ‫فجایع ملی... 140 00:07:06,773 --> 00:07:09,036 ‫همه‌ی اینا اینجا روی ‫این صندلی‌ها اتفاق افتاده 141 00:07:09,080 --> 00:07:12,213 ‫انجمن تاریخی " راکلند کانتی " عمرا ‫درخواست‌مون رو رد کنن! 142 00:07:12,257 --> 00:07:13,388 ‫چه خبر خوبی... 143 00:07:21,761 --> 00:07:24,461 « ریـــوردیـــل » 144 00:07:26,007 --> 00:07:33,340 تـرجمه از « آیــدا و امیـر دلپسند » 145 00:07:34,046 --> 00:07:39,046 جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید @DigiMoviez 146 00:07:40,198 --> 00:07:41,460 ‫هی، تریسا 147 00:07:42,374 --> 00:07:44,028 ‫ما تونستیم! 148 00:07:44,071 --> 00:07:46,160 ‫چرا بهم گفتی تریسا؟ 149 00:07:46,204 --> 00:07:49,773 ‫باورم نمیشه اسم‌مون بلاخره رفت کتاب " گریـن بوک " ‫(کتابی از ویکتور هوگو گرین، جهت دریافت اطلاعات بیشتر نام کتاب را جستجو کنید) 150 00:07:58,042 --> 00:07:59,391 ‫هی، میشه اینا رو ببری نصب کنی؟ 151 00:08:12,622 --> 00:08:13,448 ‫جاگهد! 152 00:08:14,754 --> 00:08:16,669 ‫چه خبر شده اینجا؟ 153 00:08:16,713 --> 00:08:17,670 ‫کجاییم؟ 154 00:08:17,714 --> 00:08:18,628 ‫تو کدوم زمان‌ـیم؟ 155 00:08:18,671 --> 00:08:20,107 ‫اوایل سال 1944؟ 156 00:08:20,151 --> 00:08:24,372 ‫اره تبیتا، اوایل 1944 157 00:08:24,416 --> 00:08:28,159 ‫دنیا درگیر جنگ جهانی‌ـه و تـاتس‌تیت پدربزرگته! 158 00:08:29,160 --> 00:08:30,596 ‫پس چرا بهم گفت تریسا؟ 159 00:08:30,640 --> 00:08:32,598 ‫چرا جوری رفتار می‌کنه که ‫انگار من‌ـو می‌شناسه؟ 160 00:08:32,642 --> 00:08:34,774 ‫ذهن اون حضورناگهانی تو رو ‫اینطوری درک کرده، 161 00:08:34,818 --> 00:08:37,864 ‫و درضمن من جاگهد نیستم، ‫من فرشته‌ام 162 00:08:37,908 --> 00:08:39,518 ‫فرشته نجات‌ تو! 163 00:08:39,562 --> 00:08:43,391 ‫فرشته نجاتی که دقیقا شبیه دوست پسرمه؟ 164 00:08:43,435 --> 00:08:45,219 ‫خب، این ظاهرو انتخاب کردم چون فقط... 165 00:08:45,263 --> 00:08:47,526 ‫با جاگهد صمیمی‌ای و بهش اعتماد داری! 166 00:08:47,570 --> 00:08:51,269 ‫اگه شکل واقعی‌ام رو ببینی مغزت ارور میده ‫و دیوونه میشی. 167 00:08:52,879 --> 00:08:54,098 ‫من آدم خوبی ام... 168 00:08:55,447 --> 00:08:57,275 ‫اسم‌ـم رفائیله! ‫(نام یکی از فرشتگان مقرب) 169 00:08:57,318 --> 00:08:58,711 ‫وایسا ببینم، اسم تو... 170 00:08:58,755 --> 00:08:59,930 ‫اسمت رفائیله؟ 171 00:08:59,973 --> 00:09:01,932 ‫اره 172 00:09:01,975 --> 00:09:04,717 ‫جاگهد واقعیِ توی زمان خودت... 173 00:09:04,761 --> 00:09:06,589 ‫الان توی بیمارستان بغل‌ـت نشسته 174 00:09:10,680 --> 00:09:13,683 ‫یادم میاد من و جاگهد اینجا بودیم... 175 00:09:13,726 --> 00:09:17,861 ‫درباره غذاخوری تحقیق می‌کردیم و ‫یهو یه غریبه... 176 00:09:17,904 --> 00:09:19,036 ‫با یه تفنگ اومد داخل و بهم شلیک کرد 177 00:09:19,079 --> 00:09:20,690 ‫جاگهد سریع تو رو به بیمارستان رسوند؛ 178 00:09:20,733 --> 00:09:22,779 ‫الان جون‌ـت در امانه. 179 00:09:22,822 --> 00:09:26,826 ‫اگه تو فرشته نجاتمی، پس تا حالا کجا بودی؟ 180 00:09:26,870 --> 00:09:29,002 ‫نزدیک‌ـت! 181 00:09:29,046 --> 00:09:31,657 ‫ما فقط می‌تونیم توی شرایط های خیلی اضطراری... 182 00:09:31,701 --> 00:09:34,268 ‫یا ضرورت در رویداد های کیهانی ‫خودمون رو نشون بدیم 183 00:09:35,313 --> 00:09:36,967 ‫شرط داره... 184 00:09:37,010 --> 00:09:41,058 ‫خب چرا و چطوری تیر خوردن من رو آورد ‫به سال 1944؟ 185 00:09:41,101 --> 00:09:43,626 ‫چطوری برگردم به زمان حال؟ زمان خودم! 186 00:09:43,669 --> 00:09:45,845 ‫من چیز زیادی نمی‌دونم 187 00:09:45,889 --> 00:09:47,281 ‫فقط خدا می‌دونه! 188 00:09:49,588 --> 00:09:51,068 ‫چرا اینو نمی‌خونی؟ 189 00:10:06,561 --> 00:10:09,173 ‫خیلی‌خب، با توجه به این کتاب... 190 00:10:09,216 --> 00:10:12,132 ‫من ممکنه یه چیزی به اسم " کرونوکنتیک باشم " 191 00:10:12,176 --> 00:10:13,917 ‫یعنی می‌تونی توی زمان سفر کنی 192 00:10:13,960 --> 00:10:16,006 ‫قبل از اینکه بیام اینجا... 193 00:10:16,049 --> 00:10:18,399 ‫انفجاری که توی خونه آرچی رخ داد، 194 00:10:18,443 --> 00:10:25,450 ‫شوکِ اون اتفاق باعث فعال شدن یه سری ‫توانایی ها برای خودش و آرچی و بتی شده 195 00:10:25,493 --> 00:10:31,108 ‫خب، شاید ترس موقع تیر خوردن باعث ‫فعال شدن توانایی مخصوص من شده باشه؟ 196 00:10:31,151 --> 00:10:33,153 ‫نظریه‌ خیلی منطقی‌ای‌ـه. 197 00:10:33,197 --> 00:10:35,329 ‫مگه اینکه به خواست خودم اونکارو نکرده باشم 198 00:10:35,373 --> 00:10:37,157 ‫یعنی یه جورایی یه بازتاب بوده! 199 00:10:37,201 --> 00:10:40,117 ‫گلوله بهم برخورد کرده ‫ و باعث ایجاد پرش زمانی شده باشه 200 00:10:40,160 --> 00:10:42,467 ‫اما چرا سال 1944؟ 201 00:10:44,687 --> 00:10:46,079 ‫شاید باید میومدی اینجا 202 00:10:46,906 --> 00:10:47,820 ‫تا یه ماموریت رو انجام بدی! 203 00:10:49,735 --> 00:10:52,695 ‫خب، توی کتاب چیزی درمورد ماموریت نگفته بود 204 00:10:52,738 --> 00:10:55,349 ‫اما گفت به یه " تـــوتــم " نیاز دارم ‫(شیء جادویی و مقدس) 205 00:10:55,393 --> 00:11:00,093 ‫یه طلسم، یه شیء‌ای چیزی که بتونم برای کنترل کردن و ‫تسلط پیدا کردن به توانایی‌ام روش تمرکز کنم 206 00:11:00,137 --> 00:11:04,794 ‫و با انجام این کار شاید بتونم برگردم به زمان خودم 207 00:11:04,837 --> 00:11:06,143 ‫خب تــوتـم تو چیه؟ 208 00:11:06,186 --> 00:11:08,493 ‫نمی‌دونم! 209 00:11:08,536 --> 00:11:12,149 ‫اما باید یه چیز نمادین و افسانه‌ای و مربوط ‫به قدرت‌های دینی باشه... 210 00:11:12,192 --> 00:11:14,368 ‫برای من یا برای دنیا... 211 00:11:14,412 --> 00:11:17,023 ‫خب مثل اینکه سال‌ها باید تو انبار کاه دنبال سوزن بگردی! 212 00:11:18,111 --> 00:11:19,199 ‫چرا تمرکز نمی‌کنی؟ 213 00:11:20,287 --> 00:11:21,724 ‫روی اینکه چرا اینجایی.. 214 00:11:21,767 --> 00:11:23,769 ‫ماموریتم؟ 215 00:11:23,813 --> 00:11:26,424 ‫فکرکنم تو می‌دونی و نمی‌خوای یا نمی‌تونی ‫بهم بگی... 216 00:11:27,642 --> 00:11:29,688 ‫تریسا، تو هم میای؟ 217 00:11:29,732 --> 00:11:31,124 ‫کجا؟ 218 00:11:31,168 --> 00:11:33,126 ‫به جلسه مردم شهر توی دبیرستان... 219 00:11:33,170 --> 00:11:37,174 ‫تصمیم‌گیری درمورد اجرای قانون تک‌نژادی ساعتی در ریوردیل! 220 00:11:37,217 --> 00:11:38,958 ‫بیا، پای آینده‌مون وسطه! 221 00:11:43,571 --> 00:11:45,443 ‫تایتس تو رو ندید؟ 222 00:11:45,486 --> 00:11:47,010 ‫هیچکس جز تو نمی‌تونه من رو ببینه 223 00:11:47,053 --> 00:11:49,882 ‫و این جلسه... 224 00:11:49,926 --> 00:11:52,276 ‫احتمالا ماموریت منه! نه؟ 225 00:11:52,319 --> 00:11:54,669 ‫به نظر من که حتما همینه، اره. 226 00:11:57,194 --> 00:12:00,284 ‫ممنون که با اینکه نزدیک تعطیلاته، همه‌تون تشریف آوردین 227 00:12:00,327 --> 00:12:02,677 ‫می‌دونم این موضوع خیلی بحث‌برانگیزه... 228 00:12:02,721 --> 00:12:06,420 ‫و می‌خوام قبل از اینکه تصمیم‌گیری کنم، به بقیه... 229 00:12:06,464 --> 00:12:08,118 ‫این فرصت رو بدم تا حرف‌هاشون رو بزنن. 230 00:12:08,161 --> 00:12:11,034 ‫در همین رابطه، دوست‌دارم با کلانتر پرکینز شروع کنم 231 00:12:11,077 --> 00:12:15,865 ‫به‌نظر شما اگه قانون تک‌نژادی ساعتی توی ریوردیل اجرا بشه.. 232 00:12:15,908 --> 00:12:18,128 ‫این امر باعث کاهش جرم و جنایت می‌شه؟ 233 00:12:18,171 --> 00:12:19,869 ‫بله شهردار کلر، همینطوره 234 00:12:19,912 --> 00:12:25,178 ‫یعنی خب...بقیه شهر ها مثل " گرین‌دیل " ‫"سنترویل " و " سی‌ساید " رو ببینید... 235 00:12:25,222 --> 00:12:29,052 ‫از وقتی قانون تک‌نژادی رو اجرا کردن جرم و جنایت ‫توی شهرهاشون 50 درصد کاهش یافته. 236 00:12:29,095 --> 00:12:35,841 ‫کلانتر پرکینز، فکرکنم بد نیست بهمون توضیح بدین ‫این قانون تک‌نژادی مستلزم چه چیزایی هست؟ 237 00:12:35,885 --> 00:12:38,278 ‫خب، خیلی ساده‌ست ‫مدیر کوپر! 238 00:12:38,322 --> 00:12:41,281 ‫همه مردم سیاه‌پوست، شهروندان و غیره... 239 00:12:41,325 --> 00:12:44,415 ‫باید وقتی غروب می‌شه از شهر خارج بشن. 240 00:12:44,458 --> 00:12:47,244 ‫اگه اینکارو نکنن، متخلف در نظر گرفته شده و باهاشون برخورد میشه. 241 00:12:47,287 --> 00:12:49,202 ‫نمی‌تونید اینارو کنید! 242 00:12:52,466 --> 00:12:56,688 ‫علاوه‌بر اینکه کاملا دارین نژادپرستانه عمل می‌کنید... 243 00:12:56,731 --> 00:12:58,995 ‫بلکه فکر می‌کنید فقط سیاه‌پوستان ‫جرم و جنایت می‌کنن. 244 00:12:59,038 --> 00:13:01,127 ‫پس خانواده‌های سیاه‌پوست شهر چی می‌شن؟ 245 00:13:01,171 --> 00:13:03,651 ‫سیاه‌پوستانی که صاحب مشاغل‌ـن؟ ‫اونا چیکار کنن؟ 246 00:13:03,695 --> 00:13:05,653 ‫چطوری خرج زندگی‌شون رو در بیارن؟ 247 00:13:05,697 --> 00:13:08,743 ‫خب، فکرنکنم قبلا با هم آشنا شده باشیم خانم... 248 00:13:08,787 --> 00:13:14,271 ‫ ولی از نظرم اگه بعضی از مردم نمی‌تونن قانون ‫به این سادگی رو رعایت کنن... 249 00:13:17,100 --> 00:13:19,232 ‫شاید بهتره از اینجا برن و یه جای دیگه‌ زندگی کنن! 250 00:13:19,276 --> 00:13:21,495 ‫مثلا قبر بابات! 251 00:13:21,539 --> 00:13:23,889 ‫من با تمام وجودم از این کشور دفاع نکردم... 252 00:13:23,933 --> 00:13:26,892 ‫تا برگردم به شهری که توش مردم مختلف... 253 00:13:26,936 --> 00:13:29,590 ‫نمی‌تونن آزاد باشن و حق خدادادی‌شون ازشون گرفته شده! 254 00:13:29,634 --> 00:13:30,896 ‫ممنون، آرچی 255 00:13:31,723 --> 00:13:32,985 ‫آرتی هستم، خانم! 256 00:13:34,769 --> 00:13:36,597 ‫و درضمن... 257 00:13:36,641 --> 00:13:39,078 ‫پنج‌نفر از کارمندان من تو ایستگاه آتش‌نشانی سیاه‌پوستن! 258 00:13:39,122 --> 00:13:40,775 ‫و الانم دوستان من محسوب می‌شن. 259 00:13:40,819 --> 00:13:42,995 ‫اونا بارها جون‌مون رو نجات دادن. 260 00:13:43,039 --> 00:13:44,997 ‫آقای اندروز و کلانتر پرکینز، به من گوش کنید... 261 00:13:45,041 --> 00:13:47,478 ‫واضحه که الان باید خیلی چیزها رو درنظر بگیرم، 262 00:13:47,521 --> 00:13:51,699 ‫پس، پیشنهاد می‌کنم فعلا بیخیال این موضوع بشیم... 263 00:13:51,743 --> 00:13:55,660 ‫بعد از جشن‌سال نو دوباره دور هم جمع می‌شیم ‫و این مسئله رو حل و فصل می‌کنیم 264 00:13:55,703 --> 00:13:58,445 ‫یه‌بار برای همیشه! ‫چون تصمیم آسونی نیست... 265 00:13:58,489 --> 00:13:59,882 ‫نظرتون چیه؟ 266 00:14:01,492 --> 00:14:03,886 ‫واقعا یه جای کار می‌لنگه! 267 00:14:06,497 --> 00:14:08,891 ‫تا جایی که من می‌دونم، ریوردیل ‫هیچوقت یه شهر تک‌نژادی ساعتی نبوده 268 00:14:08,934 --> 00:14:12,851 ‫انگار یکی داره تاریخ رو از نو می‌نویسه 269 00:14:15,506 --> 00:14:17,073 ‫و فکرکنم بدونم کار کیه... 270 00:14:17,116 --> 00:14:18,770 ‫کلانتر پرکینز... 271 00:14:18,813 --> 00:14:20,815 ‫یه نسخه دیگه‌ش توی زمان خودمم هست، ‫پرسیوال پیکنز! 272 00:14:20,859 --> 00:14:23,035 ‫اون یه شیطانه! 273 00:14:23,079 --> 00:14:27,213 ‫اگه ماموریت‌ـم این باشه که جلوش رو بگیرم چی؟ ‫نا نقشه‌هاش رو نقش‌برآب کنم 274 00:14:27,257 --> 00:14:29,607 ‫شاید به‌خاطر همین اومدی اینجا... 275 00:14:29,650 --> 00:14:31,348 ‫به این لحظه خیلی مهم توی زمان... 276 00:14:32,827 --> 00:14:34,960 ‫کمک! کمک کنید... 277 00:14:35,004 --> 00:14:37,397 ‫لطفا! کمک کنید! اونا دنبال‌مون هستن! ‫ما بچه داریم. 278 00:14:39,486 --> 00:14:40,661 ‫ممنون 279 00:14:48,669 --> 00:14:49,844 ‫واقعا ممنونم 280 00:14:52,021 --> 00:14:54,545 ‫توی " سنترویل " بودیم و یهو بنزین ماشین‌مون تموم شد، 281 00:14:54,588 --> 00:14:56,764 ‫دقیقا وقتی که هوا داشت تاریک می‌شد، 282 00:14:56,808 --> 00:14:59,071 ‫سنترویل یه‌شهر تک‌نژادی ساعتیه! 283 00:14:59,115 --> 00:15:02,161 ‫نزدیک بود پلیس گیرمون بندازه اما به جنگل فرار کردیم... 284 00:15:02,205 --> 00:15:04,772 ‫و بعدش این غذاخوری رو یادمون اومد 285 00:15:04,816 --> 00:15:06,383 ‫اسمش رو توی کتاب " گرین‌بوک " خونده بودیم، 286 00:15:07,297 --> 00:15:08,994 ‫تا اینجا پیاده اومدیم، 287 00:15:09,038 --> 00:15:11,040 ‫نباید تو جاده باشیم... 288 00:15:11,083 --> 00:15:13,520 ‫میشه یه مدت اینجا بمونیم؟ 289 00:15:13,564 --> 00:15:15,479 ‫فقط تا فردا صبح... 290 00:15:15,522 --> 00:15:18,743 ‫بعدش برمی‌گردیم توی ماشین‌مون، البته ‫اگه هنوز اونجا باشه 291 00:15:21,702 --> 00:15:25,532 ‫شب کریسمس‌ـه! معلومه که می‌تونید... 292 00:15:26,881 --> 00:15:27,970 ‫ممنون 293 00:15:33,845 --> 00:15:34,933 ‫خدای من... 294 00:15:38,154 --> 00:15:40,199 ‫طوری نیست، 295 00:15:40,243 --> 00:15:43,202 ‫آروم باشین، اونا رو بسپارید به من. 296 00:15:51,863 --> 00:15:54,039 ‫ببخشید آقای محترم ‫غذاخوری بسته‌ست. 297 00:15:54,083 --> 00:15:56,128 ‫نیومدیم میلک‌شیک بخوریم خانم! 298 00:15:56,172 --> 00:15:59,827 ‫با خودمون گفتیم ممکنه به چندتا ‫جنایت‌کار فراری پناه داده باشین... 299 00:15:59,871 --> 00:16:02,917 ‫همکارانمون توی سنترویل بعد از غروب خورشید 300 00:16:02,961 --> 00:16:05,920 ‫به چندتا متجاوز برخورد کردن و تعقیب‌شون کردن. 301 00:16:05,964 --> 00:16:10,360 ‫و آخرین باری که دیدنشون، تو ‫راه اینجا بودن. 302 00:16:10,403 --> 00:16:12,492 ‫خب، ما اینجا هیچ جنایت‌کاری نداریم! 303 00:16:12,536 --> 00:16:15,452 ‫ولی یه خانواده جوان هستن... 304 00:16:15,495 --> 00:16:18,933 ‫اما آخرین باری که چک کردم ریوردیل یه ‫شهر تک‌نژادی نبود! 305 00:16:18,977 --> 00:16:21,588 ‫درسته اما سنترویل هست و اونا قانون رو زیر پا گذاشتن... 306 00:16:21,632 --> 00:16:25,462 ‫پس اون جنایت‌کاران رو با خودمون می‌بریم 307 00:16:25,505 --> 00:16:27,812 ‫عالی میشه بیایم داخل و ببریم‌شون... 308 00:16:27,855 --> 00:16:29,118 ‫حکم ورود دارین؟ 309 00:16:30,249 --> 00:16:32,077 ‫نه، نداریم 310 00:16:32,121 --> 00:16:36,168 ‫خب پس حق ندارین یه قدم‌ـم به اینجا نزدیک بشین. 311 00:16:36,212 --> 00:16:40,477 ‫چون می‌دونم وقتی مردم رو به‌خاطر زیر پا گذاشتن ‫قانون تک‌نژادی می‌گیرن چه بلایی سرشون میاد! 312 00:16:40,520 --> 00:16:43,610 ‫ناپدید می‌شن و خدامی‌دونه دیگه چی... 313 00:16:43,654 --> 00:16:45,743 ‫خب، می‌خوام با رئیست صحبت کنم 314 00:16:47,353 --> 00:16:48,572 ‫من اینجام! 315 00:16:51,705 --> 00:16:55,579 ‫و بذار روشنت کنم، بدون حکم ورود حق نداری ‫وارد غذاخوری‌ام بشی! 316 00:16:55,622 --> 00:16:57,450 ‫خب حالا که اینطوریه ‫اگه اشکالی نداره.. 317 00:16:57,494 --> 00:16:59,713 ‫من به سنترویل خبر می‌دم و ‫همه‌مون اینجا منتظر می‌مونیم 318 00:16:59,757 --> 00:17:01,367 ‫تا با حکم ورود بیان 319 00:17:01,411 --> 00:17:03,543 ‫باید تا فردا صبح برسن... 320 00:17:03,587 --> 00:17:07,504 ‫بعدش کارمون رو به اتمام می‌رسونیم و ‫عدالت اجرا میشه 321 00:17:07,547 --> 00:17:10,463 ‫به سنترویل خبر بده تا آماده بشن، معاون 322 00:17:12,117 --> 00:17:13,553 ‫قراره شب طولانی‌ای باشه 323 00:17:16,687 --> 00:17:20,082 ‫چند ساعت وقت خریدیم، اما به محض اینکه ‫حکم ورود صادر بشه 324 00:17:20,125 --> 00:17:22,649 ‫هیچکس نمی‌تونه جلوی ورودشون ‫به اینجا و... 325 00:17:22,693 --> 00:17:24,695 ‫دستگیر کردن شما ها رو بگیره. 326 00:17:24,738 --> 00:17:27,045 ‫چطوره از در پشتی فرار کنیم؟ بریم داخل جنگل 327 00:17:27,089 --> 00:17:28,612 ‫فکرنکنم بتونیم اینکارو کنیم، فلن 328 00:17:28,655 --> 00:17:30,527 ‫بیبی‌آنی نفس‌تنگی داره 329 00:17:30,570 --> 00:17:32,920 ‫اگه یهو نفس تنگی‌ـش عود کنه چیکار کنیم؟ 330 00:17:32,964 --> 00:17:35,575 ‫دارو هاش رو توی ماشین جا گذاشتیم. 331 00:17:35,619 --> 00:17:37,534 ‫لعنتی، الان فقط معجزه کریسمس می‌تونه ‫به دادمون برسه! 332 00:17:40,450 --> 00:17:41,538 ‫اره 333 00:17:45,672 --> 00:17:49,894 ‫فقط معجزه کریسمس می‌تونه! 334 00:17:49,937 --> 00:17:52,157 ‫نمی‌تونم مستقیما خودمو دخالت بدم، این یه قانونه! 335 00:17:52,201 --> 00:17:54,899 ‫شب کریسمسه! تو یه فرشته‌ای... 336 00:17:54,942 --> 00:17:58,337 ‫این جزو اون موقعیت هایی نیست که باید ‫خودتو قاطی ماجرا کنی؟ 337 00:17:58,381 --> 00:17:59,686 ‫ازم می‌خوای چیکار کنم؟ 338 00:17:59,730 --> 00:18:01,384 ‫چیزی که یکم پیش خودت گفتی... 339 00:18:01,427 --> 00:18:05,562 ‫اینکه اگه شکل واقعی‌ـت رو ببینم، دیوونه میشم 340 00:18:05,605 --> 00:18:07,041 ‫واقعا گفتی؟ 341 00:18:07,085 --> 00:18:09,174 ‫اره 342 00:18:09,218 --> 00:18:11,437 ‫چشم‌هات شروع به خون‌ریزی می‌کنه و ‫مغز‌ـت از وسط نصف میشه! 343 00:18:11,481 --> 00:18:15,615 ‫خب، این یعنی اگه کلانتر تو رو ببینه ‫مغز اونم از وسط نصف میشه؟ 344 00:18:16,964 --> 00:18:18,227 ‫خیلی‌خب، ببینم چیکار می‌تونم بکم 345 00:18:18,270 --> 00:18:20,707 ‫ممنون رفائل، واقعا ممنونم 346 00:18:20,751 --> 00:18:23,014 ‫اما فقط...چند لحظه صبرکن 347 00:18:23,057 --> 00:18:25,886 ‫اول یه زنگ به رئیس اندروز میزنم و بعدش ‫به همه میگم بیان پشت. 348 00:18:29,803 --> 00:18:31,631 ‫بهشون گفتم از سر جاشون تکون نخورن و ‫به در نزدیک نشن. 349 00:18:31,675 --> 00:18:33,024 ‫خودتم نمی‌تونی ببینی... 350 00:18:33,067 --> 00:18:34,112 ‫قرار هم نیست ببینم. 351 00:18:34,156 --> 00:18:36,158 ‫و مرسی رفائیل. 352 00:18:56,787 --> 00:18:59,006 ‫رئیس آتیشنشانی اندروز قراره ‫بیاد پیش ما و کمکت کنه بری خونه. 353 00:18:59,050 --> 00:19:01,487 ‫ولی اول باید یه‌جایی بریم. 354 00:19:01,531 --> 00:19:02,619 ‫چه اتفاقی برای اینا افتاده؟ 355 00:19:07,406 --> 00:19:08,755 ‫بیاید، باید بریم. 356 00:19:08,799 --> 00:19:12,803 ‫تایتوس خبر میده ببرنشون. 357 00:19:12,846 --> 00:19:16,110 ‫حدس می‌زدم امشب تا ‫دیروقت کار کنید آقای شهردار. 358 00:19:16,154 --> 00:19:19,331 ‫دم کریسمس اصلاً وقت سر خاروندن نداشتم. 359 00:19:19,375 --> 00:19:25,250 ‫حقیقتش اون موقع توی جلسه ‫زیاد نتونستم توجیح کنم. 360 00:19:25,294 --> 00:19:29,123 ‫برای همین گفتم با دوست‌هام برسیم خدمت‌تون. 361 00:19:29,167 --> 00:19:34,259 ‫این تریسی، فلین و دخترشون آنی‌ـه. 362 00:19:36,130 --> 00:19:38,872 ‫همین چند ساعت قبل ‫مثل مجرم‌ها دنبال‌شون بودن 363 00:19:38,916 --> 00:19:41,092 ‫اون هم به‌خاطر این که بعد از خاموشی ‫توی سنترویل دیدن‌شون. 364 00:19:42,528 --> 00:19:45,139 ‫اینا دلیلی هست که نباید بذارید کلانتر پیکنز 365 00:19:45,183 --> 00:19:48,230 ‫ریوردیل رو به یه شهر تک نژادی تبدیل کنه. 366 00:19:48,273 --> 00:19:52,234 ‫با اینکار ریوردیل روحش رو ‫از دست میده جناب شهردار. 367 00:19:59,893 --> 00:20:01,634 ‫تریسی بود. 368 00:20:01,678 --> 00:20:05,290 ‫با فلین و آنی کوچولو ‫صحیح و سالم رسیدن خونه. 369 00:20:05,334 --> 00:20:07,510 ‫پس ظاهراً ‫نیک آن باشد که انجامش نکوست. 370 00:20:07,553 --> 00:20:09,860 ‫ولی یه‌چیزی باید بهتون بگم. 371 00:20:11,644 --> 00:20:15,344 ‫اسم من تریسا نیست. ‫تبتاست. 372 00:20:16,170 --> 00:20:18,347 ‫و شما... 373 00:20:19,957 --> 00:20:21,437 ‫حقیقتش... 374 00:20:26,529 --> 00:20:29,923 ‫تو نمی‌تونی منو شکست بدی ‫پس بیخیالش شو! 375 00:20:34,798 --> 00:20:37,191 ‫و می‌دونید، اگه بنده 376 00:20:39,672 --> 00:20:45,939 ‫زمانی که احتمال ژنرال شدن با چشم‌اندازی... 377 00:20:45,983 --> 00:20:53,033 ‫وسیع از کل تاریخ انسان بهم پیشنهاد شد ‫قبول می‌کردم... 378 00:20:53,077 --> 00:20:56,341 ‫این دکتر کینگ‌ـه. ‫سخنرانی قله‌ی کوهشه. 379 00:20:56,385 --> 00:20:58,604 ‫...و پروردگار به من گفت... 380 00:20:58,648 --> 00:21:04,480 ‫و این یعنی امروز سوم آپریل 1968ـه ‫و فردا دکتر کینگ... 381 00:21:04,523 --> 00:21:06,743 ‫دکتر کینگ چی، تینا؟ 382 00:21:06,786 --> 00:21:08,658 ‫اگـ...اگه میشه یه‌کم پول ‫واسه اتوبوس قرض بده پاپ. 383 00:21:08,701 --> 00:21:10,921 ‫باید جلوی یه اتفاقی رو بگیرم. 384 00:21:15,273 --> 00:21:17,406 ‫خبری از مکانیک نشد؟ 385 00:21:17,449 --> 00:21:21,888 ‫نه، این هم درست شدنش دو سه ساعت طول می‌کشه. ‫یعنی... 386 00:21:21,932 --> 00:21:24,674 ‫حالا حالاها به ممفیس نمی‌رسیم. 387 00:21:24,717 --> 00:21:26,371 ‫اتوبوس دیگه‌ای هست سوار بشم؟ 388 00:21:26,415 --> 00:21:29,200 ‫واسه ممفیس؟ ‫نه، همین یکی بود خانم. 389 00:21:33,900 --> 00:21:35,467 ‫می‌دونم می‌خوای چیکار کنی. 390 00:21:36,599 --> 00:21:39,776 ‫می‌خوای جون دکتر کینگ رو نجات بدی. 391 00:21:39,819 --> 00:21:43,693 ‫می‌دونم خیلی ناراحت‌کننده‌ست، ‫ولی کاری از دستت بر نمیاد. 392 00:21:43,736 --> 00:21:46,173 ‫من تو کتم نمیره رفائیل. 393 00:21:46,217 --> 00:21:49,873 ‫یادمه بتی گفت اولین دفتر اف‌بی‌آی ‫ریوردیل سال 1950 باز شد. 394 00:21:49,916 --> 00:21:50,917 ‫شاید اونا بتونن کمک کنن. 395 00:22:00,927 --> 00:22:02,581 ‫کمکی از دست‌مون بر میاد خانم؟ 396 00:22:08,239 --> 00:22:10,502 ‫و اگه بخوام به مسافرخونه‌ی ‫لورین زنگ بزنم چی؟ 397 00:22:10,546 --> 00:22:13,723 ‫همون‌جایی که امشب دکتر کینگ قراره بمونه. 398 00:22:13,766 --> 00:22:18,641 ‫منشی حرفت رو باور نمی‌کنه. ‫شاید خط تلفن هم قطع کردن. 399 00:22:18,684 --> 00:22:20,120 ‫این وضع درست نیست. 400 00:22:20,164 --> 00:22:22,471 ‫- منصفانه نیست. ‫- می‌دونم. 401 00:22:22,514 --> 00:22:26,997 ‫اما یه‌سری اتفاق‌ها توی ‫تاریخ غیرقابل تغییرن. 402 00:22:27,040 --> 00:22:30,957 ‫و متأسفانه این هم یکی از همون‌هاست. 403 00:22:31,001 --> 00:22:36,180 ‫بعضی اتفاق‌های خاص توی گذشته انقدر ‫توی ساختار دنیا تأثیر گذارن 404 00:22:36,223 --> 00:22:38,965 ‫که جهان نمی‌ذاره چیزی تغییرش بده. 405 00:22:39,792 --> 00:22:42,273 ‫خب حالا چیکار کنم؟ 406 00:22:42,316 --> 00:22:44,928 ‫باز هم تکلیفم مربوط به پرسیوال‌ـه؟ 407 00:22:44,971 --> 00:22:47,234 ‫می‌تونی بری دنبال طلسمت بگردی. 408 00:22:47,278 --> 00:22:48,888 ‫هنوز هم سر جاشه. 409 00:22:48,932 --> 00:22:52,152 ‫نمی‌تونم تصور کنم که ‫بتونم روی چیزی به‌غیر از 410 00:22:52,196 --> 00:22:56,026 ‫اتفاقی که قراره امشب بیوفته تمرکز کنم. 411 00:22:56,069 --> 00:22:57,549 ‫پس منم باهات منتظر می‌مونم. 412 00:23:05,339 --> 00:23:07,777 ‫شب بخیر، هم‌اکنون با پیامی ‫فوری از سناتور رابرت کندی 413 00:23:07,820 --> 00:23:12,738 ‫از ایندیاناپولیس خدمت شما هستیم. 414 00:23:12,782 --> 00:23:16,176 ‫با سلام خدمت شنونگان عزیز ‫متأسفانه خبر بدی دارم 415 00:23:16,220 --> 00:23:21,138 ‫و فکر می‌کنم این خبر برای شهروندهامون 416 00:23:21,181 --> 00:23:25,098 ‫و کسانی که در دنیا به دنبال صلح هستن ‫ناراحت‌کننده‌ست 417 00:23:25,142 --> 00:23:29,494 ‫متأسفانه امشب مارتین ‫لوتر کینگ در ممفیس، تنسی 418 00:23:29,538 --> 00:23:31,322 ‫به ضرب گلوله به قتل رسید. 419 00:23:34,281 --> 00:23:35,544 ‫بابابزرگ. 420 00:23:36,806 --> 00:23:39,461 ‫مارتین لوتر کینگ... 421 00:23:39,504 --> 00:23:44,988 ‫زندگی خود را وقف عشق‌ورزی... 422 00:23:48,818 --> 00:23:50,472 ‫حالا چیکار کنیم؟ 423 00:23:50,515 --> 00:23:52,517 ‫برای ادای احترام غذاخوری رو تعطیل کنیم؟ 424 00:23:52,561 --> 00:23:56,129 ‫به‌نظرم باز باشه بهتره. 425 00:23:56,173 --> 00:24:00,743 ‫فکر کنم مردم الان نیاز ‫دارن که حس کنن تنها نیستن. 426 00:24:00,786 --> 00:24:03,310 ‫که حس کنن جزئی از جامعه هستن. 427 00:24:12,406 --> 00:24:14,670 ‫و شاید فردا اوضاع بهتر شد. 428 00:24:22,242 --> 00:24:23,853 ‫کمکی از دستم بر میاد؟ 429 00:24:23,896 --> 00:24:26,508 ‫صبح بخیر. ‫وضعیت شما چطوره؟ 430 00:24:26,551 --> 00:24:27,552 ‫خوبه، بد نیست. 431 00:24:27,596 --> 00:24:29,206 ‫خیلی هم خوب. 432 00:24:29,249 --> 00:24:30,860 ‫انگار خیلی مشتری دارید. 433 00:24:30,903 --> 00:24:34,951 ‫خب، راستش توی گرین‌دیل مردم بدجور شورش کردن 434 00:24:34,994 --> 00:24:37,127 ‫همینطور سنترویل و سی‌ساید. ‫دیشب اتفاق افتاد. 435 00:24:37,170 --> 00:24:40,783 ‫برای همین از حالا ‫شهردار وضعیت اضطراری اعلام کرده 436 00:24:40,826 --> 00:24:45,527 ‫و تا اطلاع ثانوی تمام گردهمایی‌های ‫ریوردیل رو ممنوع کرده. 437 00:24:45,570 --> 00:24:48,312 ‫باید کسایی که توی غذاخوری ‫هستن تا ساعت 6 متفرق بشن. 438 00:24:48,355 --> 00:24:50,444 ‫اینجا کسی دنبال شورش نیست. 439 00:24:50,488 --> 00:24:55,014 ‫مردم فقط می‌خوان پیش هم ‫دعا بخونن و سوگواری کنن. 440 00:24:55,058 --> 00:24:58,148 ‫و از کِی تا حالا شهردار ‫به اف‌بی‌آی دستور میده؟ 441 00:24:58,191 --> 00:25:01,020 ‫شهردار از رئیس اداره کمک خواست. ‫ما هم از خدمت بهشون خوشحالیم. 442 00:25:01,064 --> 00:25:02,848 ‫ساعت 6 برمی‌گردیم. 443 00:25:02,892 --> 00:25:04,981 ‫تا اون موقع به همه بگید از اینجا برن. 444 00:25:05,024 --> 00:25:06,417 ‫وگرنه؟ 445 00:25:06,460 --> 00:25:09,028 ‫وگرنه مجبوریم دستگیرشون کنیم. 446 00:25:12,118 --> 00:25:13,250 ‫میشه یه‌چیزی بپرسم؟ 447 00:25:16,862 --> 00:25:19,648 ‫تو مشکلت چیه؟ 448 00:25:19,691 --> 00:25:23,042 ‫کسی که این همه برامون عزیز بوده ‫با بی‌رحمی کُشته شده 449 00:25:23,086 --> 00:25:28,439 ‫ما هم که آروم و ساکت ‫نشستیم رادیو گوش می‌دیم. 450 00:25:28,482 --> 00:25:30,789 ‫چه فرقی به حال شما می‌کنه؟ 451 00:25:30,833 --> 00:25:36,012 ‫متوجهم که شما و دوست‌هاتون ‫الان خیلی ناراحت هستید. 452 00:25:36,055 --> 00:25:40,451 ‫ما فقط می‌خوایم مطمئن بشیم که ‫این احساسات از کنترل خارج نشن. 453 00:25:41,539 --> 00:25:44,020 ‫و منجر به خشونت و خونریزی بشن. 454 00:25:45,804 --> 00:25:47,458 ‫غذاخوری مثل یه بشکه‌ی باروته. 455 00:25:48,546 --> 00:25:49,721 ‫حیفه اگه منفجرش کنم. 456 00:25:58,730 --> 00:25:59,818 ‫اون حرومزاده چی می‌خواست؟ 457 00:26:01,037 --> 00:26:01,994 ‫می‌خواست... 458 00:26:02,908 --> 00:26:04,214 ‫ما رو متفرق کنه. 459 00:26:05,084 --> 00:26:07,130 ‫می‌خوان با قانون حکومت ‫نظامی جلومون رو بگیرن. 460 00:26:07,173 --> 00:26:10,263 ‫باید تا ساعت 6 از اینجا بریم ‫وگرنه می‌گیرن‌مون. 461 00:26:10,307 --> 00:26:12,788 ‫شنیدم پلیس دیشب توی ‫سی‌ساید یه معترض رو کتک زده. 462 00:26:13,745 --> 00:26:15,529 ‫باید یه‌کاری بکنیم. 463 00:26:15,573 --> 00:26:18,358 ‫آره، بریزیم تو خیابون شلوغش کنیم... 464 00:26:18,402 --> 00:26:20,752 ‫اصلاً اونا چه حقی دارن که بهمون ‫بگن می‌تونیم پیش هم باشیم یا نه؟ 465 00:26:20,796 --> 00:26:21,884 ‫هیچ حقی ندارن. 466 00:26:23,407 --> 00:26:25,888 ‫اما نباید بازیچه‌شون بشیم. 467 00:26:25,931 --> 00:26:29,065 ‫چون مطمئن باشید که دنبال ‫بهونه‌ان تا یه بلایی سرمون بیارن. 468 00:26:29,108 --> 00:26:30,675 ‫پس به‌نظرت چیکار کنیم؟ 469 00:26:30,719 --> 00:26:32,634 ‫من اون مأمور اف‌بی‌آی رو می‌شناسم. 470 00:26:32,677 --> 00:26:36,899 ‫اون دنبال خشونت و خونریزیه. ‫می‌خواد خون ما رو بریزه. 471 00:26:36,942 --> 00:26:38,770 ‫اون می‌خواد ما متفرق بشیم 472 00:26:38,814 --> 00:26:41,730 ‫تا از هم جدا باشیم و استرس داشته باشیم 473 00:26:41,773 --> 00:26:44,471 ‫تا تک و تنها دنبال دردسر باشیم 474 00:26:44,515 --> 00:26:47,387 ‫تا واسه خودش و رفیق‌هاش ‫یه طعمه‌ی آسون باشیم. 475 00:26:48,911 --> 00:26:52,044 ‫ولی ما بازیچه‌شون نمی‌شیم. 476 00:26:52,088 --> 00:26:55,657 ‫وقتی غروب شد همه همین‌جا می‌مونیم. 477 00:26:56,658 --> 00:26:58,572 ‫با هم. 478 00:26:58,616 --> 00:27:02,489 ‫آواز می‌خونیم و دعا می‌کنیم ‫و کنار هم می‌مونیم. 479 00:27:02,533 --> 00:27:04,317 ‫مگه نگفتی دستگیر می‌شیم؟ 480 00:27:04,361 --> 00:27:08,234 ‫نه، اون این حرف رو زد. 481 00:27:08,278 --> 00:27:11,281 ‫من یه فکری دارم تا جلوی اتفاق رو بگیرم. 482 00:27:11,324 --> 00:27:15,067 ‫فکری که خود مأمور پیرس انداخت تو کله‌ام. 483 00:27:17,069 --> 00:27:20,029 ‫خانم تیت هستم با رئیس هوور کار داشتم. 484 00:27:21,987 --> 00:27:24,076 ‫و تأیید می‌کنم که شما به آقای هوور گفتید 485 00:27:24,120 --> 00:27:26,775 ‫من از تمام پرونده‌های سرّی‌شون با خبرم. 486 00:27:26,818 --> 00:27:28,602 ‫لطفاً گوشی دست‌تون. 487 00:27:28,646 --> 00:27:30,343 ‫جی ادگار هوور. 488 00:27:30,387 --> 00:27:34,043 ‫رئیس اف‌بی‌آی؟ ‫شماره‌اش رو از کجا آوردی؟ 489 00:27:34,086 --> 00:27:37,524 ‫به تلفن‌خونه اصلی زنگ زدم ‫و حدوداً 10 بار اینور اونورم کردن. 490 00:27:39,875 --> 00:27:42,399 ‫هوور هستم. ‫شما؟ 491 00:27:42,442 --> 00:27:43,922 ‫آقای هوور. 492 00:27:43,966 --> 00:27:47,491 ‫شما منو نمی‌شناسید. ‫ولی من خیلی خوب شما رو می‌شناسم. 493 00:27:47,534 --> 00:27:50,059 ‫برای مثال، می‌دونم که مدارک غیرقانونی سرّی 494 00:27:50,102 --> 00:27:52,365 ‫از یه‌سری مثلاً "تهدیدات" ‫مردم آمریکا نگه می‌دارید. 495 00:27:52,409 --> 00:27:54,803 ‫شما کاملاً در اشتباهید خانم جوان. 496 00:27:54,846 --> 00:27:56,805 ‫یکیش همون پرونده‌ی رابطه‌ی کندی مونرو. 497 00:27:56,848 --> 00:27:58,241 ‫مزخرفه. 498 00:27:58,284 --> 00:27:59,982 ‫و البته مخصوصاً پرونده‌ای که راجع‌به 499 00:28:00,025 --> 00:28:03,463 ‫رئیس‌تونه، ‫رئیس جمهور لیندن جانسن. 500 00:28:03,507 --> 00:28:06,423 ‫یه سؤال، از پرونده‌های ‫سرّی‌تون خبر نداره، نه؟ 501 00:28:06,466 --> 00:28:09,992 ‫ناجور میشه اگه بفهمه. ‫احتمالاً از دست‌تون ناراحت میشه. 502 00:28:10,035 --> 00:28:12,124 ‫عمراً بتونی با رئیس جمهور حرف بزنی. 503 00:28:12,168 --> 00:28:13,299 ‫با تو که تونستم، نه؟ 504 00:28:14,213 --> 00:28:15,388 ‫چی می‌خوای؟ 505 00:28:15,432 --> 00:28:17,521 ‫چیز زیادی نمی‌خوام. 506 00:28:17,564 --> 00:28:21,133 ‫می‌خوام یکی از مأمورهای دردسر ‫سازت رو توی ریوردیل بشونی سر جاش. 507 00:28:21,177 --> 00:28:23,440 ‫مأمور پری پیرس. 508 00:28:26,835 --> 00:28:28,271 ‫بله، خودم هستم. 509 00:28:29,228 --> 00:28:30,055 ‫سلام جناب رئیس. 510 00:28:31,927 --> 00:28:34,320 ‫بله قربان. 511 00:28:34,364 --> 00:28:37,062 ‫همین الان داشتیم می‌رفتیم ‫یه گردهمایی غیرقانونی رو متفرق کنـ... 512 00:28:40,849 --> 00:28:43,329 ‫مطمئنید قربان؟ 513 00:28:43,373 --> 00:28:44,548 ‫بله قربان، متوجهم. 514 00:28:48,770 --> 00:28:50,249 ‫چی گفت؟ 515 00:28:52,861 --> 00:28:54,906 ‫کنسلش کرد. 516 00:28:54,950 --> 00:28:57,953 ‫عملیات مهمونی تیراندازی کنسل شد. 517 00:28:59,476 --> 00:29:00,956 ‫و اینکه، اخراجم هم کرد. 518 00:29:01,870 --> 00:29:03,001 ‫اخراجت کرد؟ 519 00:29:03,915 --> 00:29:05,787 ‫چرا؟ 520 00:29:05,830 --> 00:29:07,484 ‫حتماً یکی باهاش حرف زده 521 00:29:09,921 --> 00:29:14,708 ‫همون زن فتنه‌گر که توی ‫غذاخوری کار می‌کرد. 522 00:29:50,135 --> 00:29:54,052 ‫برو، برو. 523 00:29:55,401 --> 00:29:57,055 ‫برو. 524 00:29:58,013 --> 00:29:59,362 ‫ول کن برو. 525 00:30:08,588 --> 00:30:11,504 ‫تکلیفم این بود؟ 526 00:30:11,548 --> 00:30:15,030 ‫طرد کردن پرسیوال؟ ‫باز نگه داشتن غذاخوری؟ 527 00:30:15,073 --> 00:30:16,858 ‫به‌نظر من که آره. 528 00:30:16,901 --> 00:30:19,904 ‫ممکن بود یه اتفاق وحشتناک ‫امشب توی ریوردیل بیوفته. 529 00:30:19,948 --> 00:30:21,819 ‫و تو جلوش رو گرفتی. 530 00:30:21,863 --> 00:30:23,299 ‫کاش کار بیشتری از دستم بر میومد. 531 00:30:23,342 --> 00:30:26,084 ‫خب، شاید هنوز تکلیفت تموم نشده. 532 00:30:26,128 --> 00:30:28,260 ‫تینا، سس کچاپ‌مون داره تموم میشه. 533 00:30:28,304 --> 00:30:30,088 ‫میشه بری چندتا شیشه بیاری؟ 534 00:30:30,132 --> 00:30:30,959 ‫آره. 535 00:30:45,756 --> 00:30:47,540 ‫پرسیوال. 536 00:30:58,900 --> 00:31:01,946 ‫عه، اینجایی تسا؟ ‫یالا، نیازت دارم. 537 00:31:01,990 --> 00:31:03,687 ‫چرا؟ چی شد؟ 538 00:31:03,730 --> 00:31:06,081 ‫یکی روی دیوار یه‌چیز خیلی بد نوشته. 539 00:31:08,735 --> 00:31:10,607 ‫آخه نمی‌فهمم. 540 00:31:10,650 --> 00:31:14,002 ‫- 88 چیه؟ ‫- علامت تنفر. 541 00:31:14,045 --> 00:31:17,701 ‫88 شماره‌ای هست که ‫سفیدپوست‌های نژادپرست استفاده می‌کنن. 542 00:31:17,744 --> 00:31:19,921 ‫آخه چرا باید کسی بیاد همچین ‫چیزی روی غذاخوری‌مون... 543 00:31:19,964 --> 00:31:21,444 ‫غذاخوریت بنویسه؟ 544 00:31:21,487 --> 00:31:23,272 ‫سر بزنگاه مُچ‌شون رو گرفتم. 545 00:31:23,315 --> 00:31:25,709 ‫الان با کلانتر کلر داخل نشسته. 546 00:31:41,116 --> 00:31:43,553 ‫متأسفانه از دیشب داریم ‫تماس‌ها رو اولویت‌بندی می‌کنیم 547 00:31:43,596 --> 00:31:46,817 ‫ولی از دیشب یه موج ‫وحشی‌گری توی شهر راه افتاده. 548 00:31:46,860 --> 00:31:48,993 ‫وارد هزاره‌ی جدید شدیم ‫اونوقت مردم هنوز آدم نشدن. 549 00:31:52,170 --> 00:31:53,824 ‫همه‌شون بچه بودن؟ 550 00:31:53,867 --> 00:31:56,000 ‫آره، همه‌شون مثل وقتی که 551 00:31:56,044 --> 00:31:59,177 ‫پاپ مُچ برایان تالبوت رو گرفتم ‫واکنش نشون دادن. 552 00:31:59,221 --> 00:32:01,614 ‫چطوری بوده واکنش‌شون؟ 553 00:32:01,658 --> 00:32:04,878 ‫وقتی مُچش رو گرفتم ‫انگار گیج شده بود. 554 00:32:04,922 --> 00:32:07,881 ‫گفت اسپری زدن روی دیوار رو یادش نمیاد. 555 00:32:07,925 --> 00:32:09,666 ‫انگار هیپنوتیزم شده بود. 556 00:32:12,103 --> 00:32:14,801 ‫نظرتون چیه من برسونمش ‫خونه‌شون و با خونواده‌اش حرف بزنم 557 00:32:14,845 --> 00:32:16,847 ‫ببینم چیزی می‌دونن یا نه؟ 558 00:32:16,890 --> 00:32:18,283 ‫فردا می‌تونی درمورد شکایت ‫کردن ازش صحبت کنیم. 559 00:32:18,980 --> 00:32:20,546 ‫خوبه. 560 00:32:20,590 --> 00:32:22,809 ‫اشکال نداره چند دقیقه باهاش حرف بزنم؟ 561 00:32:22,853 --> 00:32:23,985 ‫نه. 562 00:32:27,510 --> 00:32:28,990 ‫برایان بودی، درسته؟ 563 00:32:29,033 --> 00:32:31,253 ‫آره. 564 00:32:31,296 --> 00:32:34,430 ‫واقعاً بابت کاری که با ‫دیوار پشتی کردم متأسفم. 565 00:32:35,692 --> 00:32:37,128 ‫حتی یادم نمیاد که انجامش داده باشم. 566 00:32:38,521 --> 00:32:39,913 ‫گفته بودی. 567 00:32:44,048 --> 00:32:47,486 ‫اینو بیرون پیدا کردم. ‫گفتم شاید مال تو باشه. 568 00:32:48,531 --> 00:32:51,012 ‫آ...آره. 569 00:32:51,055 --> 00:32:54,754 ‫امبروز پیپز با لقب «موشک» ‫مثل کارت «جام مقدس» کارت‌های بیسباله. 570 00:32:54,798 --> 00:32:57,496 ‫اون تنها بازیکن لیگ ‫بزرگ بیسبال از ریوردیل‌ـه. 571 00:32:57,540 --> 00:33:00,064 ‫تازه خریدمش. 572 00:33:00,108 --> 00:33:03,024 ‫از کجا؟ 573 00:33:03,067 --> 00:33:07,028 ‫از عتیقه فروشی‌ای که توی شهر باز شده. 574 00:33:07,071 --> 00:33:08,681 ‫صاحب مغازه خیلی خوب بهم فروخت. 575 00:33:08,725 --> 00:33:10,596 ‫فقط باید با یه... 576 00:33:15,819 --> 00:33:16,863 ‫برایان؟ 577 00:33:18,778 --> 00:33:19,823 ‫یادم نمیاد. 578 00:33:20,780 --> 00:33:23,305 ‫صحیح. 579 00:33:23,348 --> 00:33:26,308 ‫و اسم صاحب مغازه چی بود؟ 580 00:33:26,351 --> 00:33:27,265 ‫اونو یادته؟ 581 00:33:30,007 --> 00:33:31,530 ‫اسمش پال یا همچین چیزی بود. 582 00:33:33,141 --> 00:33:35,752 ‫فکر کنم پال پرینس. 583 00:33:39,451 --> 00:33:41,497 ‫و گفتی مغازه‌اش کجا بود؟ 584 00:33:50,767 --> 00:33:51,637 ‫ببخشید دیر اومدم. 585 00:33:53,204 --> 00:33:55,163 ‫برام سؤال بود کِی خودت رونشون میدی رفائیل. 586 00:33:55,206 --> 00:33:59,254 ‫توی سفر در زمان کارِت خوب شده. 587 00:33:59,297 --> 00:34:00,994 ‫باز هم توی زمان سفر کردی. 588 00:34:01,038 --> 00:34:03,693 ‫فقط یک ثانیه قبل از انفجار منتقل شدی. 589 00:34:06,261 --> 00:34:09,307 ‫اما هنوز دارم با پرسیوال ‫قایم باشک بازی می‌کنم. 590 00:34:17,750 --> 00:34:19,578 ‫تو برو. ‫من حواسم هست. 591 00:35:22,511 --> 00:35:25,905 ‫چرا پرسیوال همیشه موقع ‫اتفاق‌های ناجور پیداش میشه؟ 592 00:35:25,949 --> 00:35:29,170 ‫توی دهه 40 می‌خواست ‫ریوردیل رو تک‌نژادی بکنه. 593 00:35:29,213 --> 00:35:32,129 ‫سال 68 هم که می‌خواست شهر رو به آشوب بکشه. 594 00:35:32,173 --> 00:35:36,438 ‫و حالا سال 1999 هم که داره ‫شهر رو با نفرت مسموم می‌کنه. 595 00:35:36,481 --> 00:35:38,222 ‫آدم‌هایی هستن که انقدر بی‌رحم و قلب سردن 596 00:35:38,266 --> 00:35:40,877 ‫که یه روستا رو فقط برای ‫گرم شدن خودشون آتیش می‌زنن. 597 00:35:40,920 --> 00:35:43,445 ‫آره، اما چطوری همچین کاری می‌کنه؟ 598 00:35:43,488 --> 00:35:47,405 ‫داره همینطوری توی بقیه بدن‌ها ظهور می‌کنه؟ ‫یا یه مسافر زمان نامیراست؟ یا شیطانه؟ 599 00:35:52,280 --> 00:35:53,933 ‫وایسا. 600 00:35:53,977 --> 00:35:56,762 ‫این نیزه‌ی لونگینوس‌ـه. ‫میگن که موقع مرگ مسیح 601 00:35:56,806 --> 00:35:59,852 ‫کنار صلیبش بوده. 602 00:35:59,896 --> 00:36:02,464 ‫این یکی از قوی‌ترین اشیای تاریخه. 603 00:36:04,205 --> 00:36:05,684 ‫و این هم جام مقدس‌ـه. 604 00:36:05,728 --> 00:36:09,949 ‫جامی که توی شام آخر استفاده شد. 605 00:36:09,993 --> 00:36:12,604 ‫تبتا، این ممکنه همونی باشه که دنبالش بودی. 606 00:36:12,648 --> 00:36:14,911 ‫این ممکنه همون جام مقدست باشه. 607 00:36:14,954 --> 00:36:18,697 ‫می‌تونی ازش برای برگشتن به ‫قبل از تیر خوردنت استفاده کنی. 608 00:36:18,741 --> 00:36:22,179 ‫و پال پرینس چی؟ ‫همون پرسیوال خودمون. 609 00:36:22,223 --> 00:36:24,747 ‫برو جام رو پیدا کن. ‫بعداً حساب اون هم می‌رسیم. 610 00:36:35,627 --> 00:36:40,589 ‫باز هم گذرمون به‌هم خورد. 611 00:36:41,720 --> 00:36:43,853 ‫اما امشب آخرین باریه ‫که هم‌دیگه رو می‌بینیم. 612 00:36:50,338 --> 00:36:52,253 ‫تو کی هستی؟ 613 00:36:53,166 --> 00:36:55,299 ‫اسم‌های من زیاد هستن. 614 00:36:55,343 --> 00:36:59,216 ‫اما شمع رو خاموش کن ‫تا ببینی من خود تاریکی هستم. 615 00:37:07,180 --> 00:37:10,140 ‫یه‌چیزی که خیلی‌ها راجع‌به ‫من نمی‌دونن اینه که... 616 00:37:10,183 --> 00:37:13,230 ‫که توی دانشگاه من توی ‫تیم اول شمشیرزنی بودم. 617 00:37:13,274 --> 00:37:14,449 ‫و همینطور تیم مناظره. 618 00:37:16,146 --> 00:37:18,148 ‫بحث فلسفی مورد علاقه‌ام این بود: 619 00:37:18,191 --> 00:37:20,716 ‫اگه می‌تونستی توی زمان سفر ‫کنی و هیتلر رو بکُشی، می‌کُشتی؟ 620 00:37:22,457 --> 00:37:24,285 ‫جوابم همیشه مثبت بود. 621 00:37:27,679 --> 00:37:30,508 ‫بعد از غیب زدنش چیکار کردی؟ 622 00:37:30,552 --> 00:37:35,774 ‫مغازه رو آتیش زدم و جام رو برداشتم. 623 00:37:35,818 --> 00:37:38,081 ‫پرسیوال چندین بار سعی کرد توی این شهر 624 00:37:38,124 --> 00:37:42,694 ‫ریشه‌اش رو رشد بده ‫اما تو جلوش رو گرفتی. 625 00:37:42,738 --> 00:37:46,655 ‫ولی الان دیگه به‌نظرم وقتشه ‫روی برگشتن به خونه تمرکز کنی. 626 00:37:46,698 --> 00:37:47,569 ‫خونه‌ی واقعیت. 627 00:37:49,397 --> 00:37:52,313 ‫با گفتن این حرف احساس ‫مسخره‌ای بهم دست میده اما... 628 00:37:52,356 --> 00:37:54,706 ‫اگه جام طلسم من نباشه چی؟ ‫اونوقت چیکار کنم؟ 629 00:37:54,750 --> 00:37:56,578 ‫اگه نباشه ‫پس باید به گشتن ادامه بدی. 630 00:37:57,883 --> 00:37:58,971 ‫به مبارزه کردن ادامه بده. 631 00:38:00,495 --> 00:38:01,583 ‫ولی نترس، من امیدوارم. 632 00:38:06,109 --> 00:38:07,023 ‫بخور ببینیم چی میشه. 633 00:38:10,461 --> 00:38:11,375 ‫به افتخار آینده. 634 00:38:36,705 --> 00:38:38,663 ‫چی شد یهو؟ 635 00:38:38,707 --> 00:38:41,057 ‫این یارو یکی از نوچه‌های پرسیوال‌ـه. 636 00:38:41,100 --> 00:38:43,494 ‫هرچند ممکنه وقتی بهوش بیاد ‫خودش یادش نباشه. 637 00:38:43,538 --> 00:38:45,844 ‫ولی اومده بود ما رو بکُشه. 638 00:38:45,888 --> 00:38:48,586 ‫خب، هدفش کُشتن من بوده. 639 00:38:49,805 --> 00:38:51,328 ‫چی شده؟ از چی خبر ندارم؟ 640 00:38:51,372 --> 00:38:53,243 ‫از خیلی چیزها. 641 00:38:53,286 --> 00:38:55,680 ‫فکر کنم نوبت منه توضیح بدم. 642 00:38:57,682 --> 00:39:00,141 ‫البته بعد از اینکه با طناب ‫بستیمش و انداختیمش توی فریزر. 643 00:39:03,122 --> 00:39:04,472 ‫تو مسافر زمانی؟ 644 00:39:04,515 --> 00:39:06,430 ‫من یه کرونوکینِتیک هستم. ‫(کسی که قدرت کنترل زمان را دارد) 645 00:39:06,474 --> 00:39:12,001 ‫- آره. ‫- با کمک یه فرشته؟ 646 00:39:12,044 --> 00:39:16,135 ‫خب چرا این فرشته گیر من ‫یا بتی، آرچی و شرل نیومد؟ 647 00:39:16,179 --> 00:39:20,009 ‫فکر کنم داشت بهم آموزش داده می‌شد جاگ. 648 00:39:20,052 --> 00:39:23,055 ‫برای جنگی که چندین دهه یا ‫حتی چندین قرنه که ادامه داره. 649 00:39:23,099 --> 00:39:25,493 ‫و جنگ‌های بزرگش هنوز نرسیدن. 650 00:39:25,536 --> 00:39:27,451 ‫جنگ؟ 651 00:39:27,495 --> 00:39:30,367 ‫- یعنی... ‫- توی هر دوره زمانی یه آدم شرور بوده 652 00:39:30,411 --> 00:39:32,456 ‫که می‌خواسته هرچی توی ریوردیل خوب و عادلانه 653 00:39:32,500 --> 00:39:35,154 ‫و شریف بوده از بین ببره. 654 00:39:35,198 --> 00:39:36,721 ‫پرسیوال؟ 655 00:39:36,765 --> 00:39:40,116 ‫هِی همیشه مثل جن ظاهر می‌شد. 656 00:39:40,159 --> 00:39:44,599 ‫نمی‌دونم چیه ‫ولی فکر نکنم آدمیزاد باشه. 657 00:39:44,642 --> 00:39:47,515 ‫پرسیوال مثل مظهر شیطانه ‫و قراره همه‌مون رو نابود کنه 658 00:39:47,558 --> 00:39:51,867 ‫همه‌ی ماهایی که قدرت داریم و ‫می‌خوایم با هم جلوش رو بگیریم. 659 00:39:54,826 --> 00:39:56,741 ‫گیجم کردی. 660 00:39:56,785 --> 00:39:59,178 ‫اگه توی گذشته این پرسیوال مزاحم ‫می‌خواسته ریوردیل رو نابود کنه 661 00:39:59,222 --> 00:40:01,920 ‫پس چرا داره راه‌آهن می‌کشه به شهر؟ 662 00:40:01,964 --> 00:40:03,879 ‫خب، فکر نکنیم آخرین هدفش اون باشه. 663 00:40:03,922 --> 00:40:05,881 ‫هرچند داره عملیش می‌کنه. 664 00:40:05,924 --> 00:40:07,535 ‫شنیدم که عمو فرنک داشت با یکی حرف می‌زد. 665 00:40:07,578 --> 00:40:09,624 ‫شاید با مامان تو بوده بتی. 666 00:40:09,667 --> 00:40:12,844 ‫پرسیوال می‌خواد فرماندار دولی رو ‫متقاعد کنه تا موافق نقشه‌ی قطارش باشه 667 00:40:12,888 --> 00:40:14,846 ‫هرکاری می‌کنه تا جلوی ‫موندگار شدن پاپز رو بگیره. 668 00:40:14,890 --> 00:40:17,240 ‫چون پاپز مظهر مقاومته. 669 00:40:17,283 --> 00:40:19,547 ‫جایی که تمام خوبی‌ها ارتش می‌شن 670 00:40:19,590 --> 00:40:22,201 ‫جایی که جنگ آخر اتفاق میوفته ‫و اون هم می‌خواد از نقشه پاکش کنه. 671 00:40:22,245 --> 00:40:24,334 ‫تبتا، اینا رو از کجا می‌دونی؟ 672 00:40:24,377 --> 00:40:28,469 ‫خب، وقتی فهمیدم طلسم زمانم واقعاً چی بوده 673 00:40:28,512 --> 00:40:30,035 ‫کارم توی سفر در زمان خوب شد. 674 00:40:30,079 --> 00:40:33,169 ‫وایسا ببینم، طلسمت جام نبود؟ 675 00:40:33,212 --> 00:40:36,433 ‫نه، طلسمم پاپز بود، همیشه پاپز بوده. 676 00:40:36,477 --> 00:40:38,609 ‫مثل دوروتی و کفش‌های ‫جادوییش توی جادوگر شهر اُز بود. 677 00:40:38,653 --> 00:40:41,743 ‫غذاخوری منبع انرژی محدود سفر در زمانمه. 678 00:40:41,786 --> 00:40:43,919 ‫منطقیه. 679 00:40:43,962 --> 00:40:45,921 ‫ما همه منبع انرژی‌ای داریم که بهش وصلیم و ‫اجازه میده روی قدرت‌مون کنترل داشته باشیم. 680 00:40:45,964 --> 00:40:47,792 ‫پاپز هم ممکنه مال تو باشه. 681 00:40:47,836 --> 00:40:50,708 ‫درسته، ولی... ‫تبتا ادامه بده صحبتت رو. 682 00:40:50,752 --> 00:40:53,450 ‫راست میگی. چند دقیقه طول ‫کشید تا قلق سفر در زمان دستم بیاد. 683 00:40:53,494 --> 00:40:58,847 ‫اما وقتی قلقش دستم اومد ‫سعی کردم به‌جای سفر به گذشته به آینده برم. 684 00:40:58,890 --> 00:41:02,198 ‫توی آینده غذاخوری کاملاً خالی بود. 685 00:41:02,241 --> 00:41:05,636 ‫بدتر از داخل، بیرون بود ‫که آسمون پُر از خاکستر بود. 686 00:41:05,680 --> 00:41:09,901 ‫و تا جایی که چشمم می‌دید، ‫ریوردیلی وجود نداشت. 687 00:41:09,945 --> 00:41:11,250 ‫به یه برهوت تبدیل شده بود. 688 00:41:13,296 --> 00:41:15,385 ‫این آینده‌ای که دیدی صد درصد اتفاق میوفته؟ 689 00:41:15,428 --> 00:41:17,387 ‫یا میشه جلوش رو گرفت یا تغییرش داد؟ 690 00:41:18,693 --> 00:41:21,173 ‫نمی‌دونم. 691 00:41:21,217 --> 00:41:23,045 ‫یه‌سری رخدادها توی تاریخ ‫غیرقابل تغییر هستن 692 00:41:23,088 --> 00:41:26,265 ‫و آینده‌ای که دیدم ممکن یکی از همونا باشه. 693 00:41:26,309 --> 00:41:30,574 ‫اما سعی کنید هیچ اشتباهی نکنید ‫چون قضیه آخرالزمانه. 694 00:41:30,618 --> 00:41:34,317 ‫آخرالزمانِ ریوردیل. ‫و الان هم تازه شروع شده. 695 00:41:34,341 --> 00:41:38,341 ‫تـرجمه از « آیـــدا و امــیر دلپسند » 696 00:41:38,365 --> 00:41:45,365 ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز .:: DigiMoviez.Com ::. 697 00:41:45,389 --> 00:41:52,389 جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید @DigiMoviez