1 00:00:03,586 --> 00:00:13,586 « زیرنویس از آریـن » « Cardinal » 2 00:00:45,587 --> 00:00:48,131 .توی بریلا جمع بشید .منتظر دستور باشید 3 00:00:48,965 --> 00:00:50,967 کار من اینجا تقریبا تمومه 4 00:00:51,676 --> 00:00:54,721 اینجا چیزی جز بچه‌های گم شده و پیرمردهای سردرگم نیست 5 00:00:55,263 --> 00:00:57,932 پایان این ماجرا عملا با رحم و بخشش همراه میشه 6 00:01:05,815 --> 00:01:10,070 جدی؟ مگه پیدا کردن گادبرند چقدر می‌تونه سخت باشه؟ 7 00:01:10,612 --> 00:01:13,156 چیزای زیادی توی این قصر نیست که 8 00:01:13,239 --> 00:01:16,034 ،بتونه بنوشه، زیرشون بخوابه یا باهاشون سکس کنه 9 00:01:16,785 --> 00:01:18,369 باید یه جایی باشه 10 00:01:54,155 --> 00:01:57,700 می‌دونی، با اینکه بخشی از یه فرهنگِ ،زبانیِ براساس خاطرات هستی 11 00:01:58,368 --> 00:01:59,661 کارت با کتاب‌ها خوبه 12 00:02:00,120 --> 00:02:01,996 اگه بهمون خوندن یاد نمی‌دادن تا چیزهای توی 13 00:02:02,080 --> 00:02:05,125 حافظه‌هامون رو افزایش بدیم آموزش خوبی از آب در نمیومد 14 00:02:09,129 --> 00:02:14,008 ولی دارم به این نتیجه می‌رسم که مردم من احمق هستن 15 00:02:14,092 --> 00:02:17,303 باید همه چیز رو می‌نوشتیم - همه چیز؟ - 16 00:02:18,012 --> 00:02:19,389 آره. همه چیز 17 00:02:20,014 --> 00:02:22,475 اینجا رو ببین. اینجا انقدر هست که 18 00:02:22,559 --> 00:02:25,687 یه میلیون سخنران نمی‌تونن دو نسل منتقل کنن 19 00:02:26,187 --> 00:02:27,564 این دیوونگیه 20 00:02:27,647 --> 00:02:31,442 زیاد بودن اطلاعات درباره‌ی قصر سرسام آوره 21 00:02:34,654 --> 00:02:36,114 ولی چقدرش مفیده؟ 22 00:02:37,115 --> 00:02:40,827 خب، من سوالاتی درباره‌ی اجداد ترور دارم 23 00:02:41,578 --> 00:02:45,415 من یه جعبه پر از طلسم برای...کیرها پیدا کردم 24 00:02:46,666 --> 00:02:49,168 مطمئنی کار یکی از اجدادش بوده؟ 25 00:02:49,752 --> 00:02:52,046 زیر تخت دوران بچگیش پیداش نکردی؟ 26 00:02:52,463 --> 00:02:54,048 انقدر امتحانش نکن، آلوکارد 27 00:02:56,634 --> 00:03:00,430 من نگرانم که با یه بچه‌ی دیوونه همکار شده باشم 28 00:03:00,889 --> 00:03:03,433 فکر کنم اونم همچین نگرانی‌هایی درباره‌ی تو داره 29 00:03:04,601 --> 00:03:07,770 همینطور نگرانم که تو زیادی از اون لذت می‌بری 30 00:03:08,605 --> 00:03:10,732 و این یعنی چی؟ 31 00:03:11,149 --> 00:03:13,651 ،اون غیرقابل اتکاست، از لحاظ احساسی آسیب دیده 32 00:03:14,402 --> 00:03:18,281 و مثل اینکه وقتی باید روی موضوع فعلی تمرکز کنی خیلی حواست رو پرت می‌کنه 33 00:03:20,491 --> 00:03:22,285 به قدر کافی سخت کار نمی‌کنم؟ 34 00:03:27,790 --> 00:03:29,959 اون مستـه و تمایل به خودکشی داره و 35 00:03:30,043 --> 00:03:33,338 ،هرکسی که سعی می‌کنه پیشش بمونه باهاش به پایین کشیده میشه 36 00:03:34,297 --> 00:03:38,301 تو ترسیدی. نگرانی که شاید انتخاب اشتباهی کردی 37 00:03:38,384 --> 00:03:42,305 پس همش تحریکش می‌کنی تا خودش رو اثبات کنه 38 00:03:44,015 --> 00:03:47,936 .تو فراموش کردی، آلوکارد .ترور نتونسته دوران بچگیش رو تموم کنه 39 00:03:48,811 --> 00:03:51,105 اون مردی نیست که شاید بزرگ نشده باشه 40 00:03:51,981 --> 00:03:53,942 خب، این مسخره‌ست 41 00:03:54,734 --> 00:03:58,363 ،و اگه اینکارو تموم نکنیم پس هممون شکست می‌خوریم 42 00:03:59,280 --> 00:04:00,280 مگه نه؟ 43 00:04:01,491 --> 00:04:02,491 نمی‌تونیم شکست بخوریم 44 00:04:08,498 --> 00:04:12,835 .صبرکن. اون کتاب اونجا رو بهم بده .همونی که کناره‌ی قرمز داره 45 00:04:13,628 --> 00:04:16,422 چی پیدا کردی؟ - مطمئن نیستم - 46 00:04:17,131 --> 00:04:19,217 ،زبانی که بهش نوشته شده 47 00:04:19,300 --> 00:04:21,386 در طول سال‌ها چندین بار مجزا شده 48 00:04:22,053 --> 00:04:24,430 می‌تونی بخونیش؟ - بدون اون کتاب نه - 49 00:04:25,265 --> 00:04:28,017 .براساس زبان آدامیکـه .با ریشه‌هاش آشنایی دارم 50 00:04:28,935 --> 00:04:32,647 گفته شده که اون کتاب به زبونی به اسم "های‌ریممبرنس" نوشته شده 51 00:04:32,730 --> 00:04:33,773 که دربارش شنیدم 52 00:04:34,274 --> 00:04:37,944 این یکی ریشه‌های آدامیک داره و یه سری از ساختار‌های های‌ریممبرنس 53 00:04:38,695 --> 00:04:40,655 بده - تا حالا اسم آدامیک نشنیدم - 54 00:04:40,738 --> 00:04:41,738 یه نگاهی بنداز 55 00:04:43,950 --> 00:04:45,451 جالبه 56 00:04:45,535 --> 00:04:49,622 آثاری از زبان کالدیاک داخلش می‌بینم - تو هم خیلی بااطلاعاتی - 57 00:04:50,873 --> 00:04:54,752 .من کتاب‌های متفاوتی زیر تخت بچگیام داشتم پدرم یه همه چیز دان بود و 58 00:04:54,836 --> 00:04:57,880 ،مادرم یه دکتر و من خیلی سریع بزرگ شدم 59 00:04:58,631 --> 00:05:00,174 این یعنی چی؟ 60 00:05:01,801 --> 00:05:04,429 .عملا میگم .من خیلی سریع سنم بالا رفت 61 00:05:05,805 --> 00:05:07,807 این شاید یه چیزی رو توجیه کنه 62 00:05:08,641 --> 00:05:09,641 چی رو؟ 63 00:05:09,726 --> 00:05:13,062 شاید تو فقط یه نوجوون عصبانی توی بدن یه فرد بالغی 64 00:05:35,209 --> 00:05:39,005 آدم ممکنه انقدر توی قصر بمونه که فراموش کنه خورشید چه حسی داره 65 00:05:40,423 --> 00:05:43,009 اینطور فکر نمی‌کنی؟ - من قصر رو دوست دادم - 66 00:05:43,926 --> 00:05:46,554 یه سنگ سرد می‌مونه، مهم نیست کجا باشه 67 00:05:47,096 --> 00:05:48,181 تو سرما دوست داری؟ 68 00:05:48,639 --> 00:05:51,559 وقتی سردمه می‌تونم گوشت بخورم یا یه چیزی بپوشم 69 00:05:52,101 --> 00:05:56,522 .تمام عمرم رو توی جاهای گرم گذروندم .نمیشه از گرما فرار کرد 70 00:05:57,440 --> 00:06:01,652 ،راه بیا. خون آشام‌ها گوشای تیزی دارن و تو گفتی باید حرف بزنیم 71 00:06:02,153 --> 00:06:06,324 نگرانی بقیه حرفامون رو بشنون؟ - من احمق نیستم، هکتور - 72 00:06:07,366 --> 00:06:12,080 اگه نگران نبودی، نمی‌خواستی بیرون و زیر آفتاب حرف بزنیم 73 00:06:12,163 --> 00:06:14,749 فقط نمی‌خواستم بحث بقیه حرفم رو قطع کنه 74 00:06:15,249 --> 00:06:16,959 اونا توی بحث کردن مهارت دارن 75 00:06:17,627 --> 00:06:19,545 قبلا اونا رو به گرگ‌ها یا خفاش‌ها تشبیه می‌کردم 76 00:06:20,213 --> 00:06:22,882 .یه احساس اجتماعی بودن قوی .عملکرد واحد 77 00:06:24,175 --> 00:06:27,595 ولی اخیرا...به خون آشام‌ها به چشم گربه نگاه می‌کنم 78 00:06:27,970 --> 00:06:30,348 ضربه می‌زنن و شکار می‌کنن و همدیگه رو نادیده می‌گیرن 79 00:06:30,848 --> 00:06:33,935 به خون آشام‌ها به چشم حیوانات نگاه می‌کنی؟ - به نحوی - 80 00:06:34,936 --> 00:06:37,396 .اونا موجودات خالصی هستن .جذابیت دارن 81 00:06:38,314 --> 00:06:42,610 .حیوانات با نفرت رفتار نمی‌کنن - گربه‌ها همیشه با غذاشون بازی می‌کنن - 82 00:06:42,693 --> 00:06:45,863 .درسته. ولی از روی نفرت نیست .این کار لذت داره 83 00:06:46,447 --> 00:06:47,615 نه برای غذا 84 00:06:58,751 --> 00:06:59,751 خب؟ 85 00:07:01,504 --> 00:07:03,256 گربه‌ها باید متحد بشن، آیزاک 86 00:07:03,840 --> 00:07:06,509 این راه خوبی برای از دست دادن چشماته، هکتور 87 00:07:07,135 --> 00:07:11,097 جدی میگم. دراکولا بهمون گفته یه نقشه‌ی جنگ طراحی کنیم 88 00:07:11,639 --> 00:07:14,892 ،ولی بین ژنرال‌هاش، دعواهاشون ...و رفتار خودش 89 00:07:15,560 --> 00:07:18,521 اونوقت چه رفتاری؟ - اون اهمیتی نمیده - 90 00:07:19,188 --> 00:07:20,690 اون خیلی اهمیت میده 91 00:07:21,190 --> 00:07:24,819 .اون می‌خواد تمام انسان‌ها بمیرن .از این بابت کاملا مطمئنـه 92 00:07:25,445 --> 00:07:29,198 .اینو فراموش نکردم .منظورم اینه اهمیتی نمیده چطور 93 00:07:30,992 --> 00:07:31,993 و داریم سرافکنده‌اش می‌کنیم 94 00:07:33,870 --> 00:07:36,038 جدی؟ - آره - 95 00:07:36,122 --> 00:07:38,374 باید یه نظمی به جنگ بدیم 96 00:07:38,708 --> 00:07:41,294 ،ما عوامل خشمش هستیم نه نقاشی‌های روش 97 00:07:41,669 --> 00:07:45,339 نمی‌تونیم همینطوری بی‌برنامه کار کنیم - چی می‌خوای، هکتور؟ - 98 00:07:46,883 --> 00:07:48,468 می‌خوام یه جبهه‌ی متحد حاضر کنم 99 00:07:50,261 --> 00:07:51,262 یه نقشه می‌خوام 100 00:07:52,388 --> 00:07:55,725 می‌خوام پیشرفت کنم و با نظم این کار رو تموم کنم 101 00:07:56,934 --> 00:07:58,895 می‌خوام با رفتن به بریلا موافقت کنی 102 00:08:01,689 --> 00:08:05,067 رک بگم، می‌دونم که ما هرگز دوست نبودیم 103 00:08:05,651 --> 00:08:08,905 ،پیدا کردن دوست انسانی وقتی می‌خوایم 104 00:08:08,988 --> 00:08:12,074 کار نسل بشر رو تموم کنیم به نظر ضد و نقیض میاد 105 00:08:12,783 --> 00:08:14,368 ولی ما توی یه جبهه هستیم 106 00:08:15,786 --> 00:08:18,331 اینجاست که مثل راهب‌های بندیکت از 107 00:08:18,414 --> 00:08:20,082 صومعه‌های مختلف همدیگه رو می‌بوسیم؟ 108 00:08:20,708 --> 00:08:23,503 فکر نکنم تا حالا شنیده باشم جوکی بگی 109 00:08:23,586 --> 00:08:24,670 هنوز هم نشنیدی 110 00:08:27,798 --> 00:08:30,676 دراکولا فقط صداهای داخل تالار جنگ رو می‌شنوه 111 00:08:31,511 --> 00:08:34,430 اون از ما می‌خواد صدای واضح اونها باشیم 112 00:08:34,514 --> 00:08:38,434 از ما می‌خواد با صدای واحد حرف بزنیم - از ما می‌خواد وفادار باشیم - 113 00:08:39,143 --> 00:08:41,812 فراهم کردن هدایتی که خواسته چطوری بی‌وفاییـه؟ 114 00:08:42,438 --> 00:08:44,440 در صورتی که به نفع تو باشه نه اون 115 00:08:44,774 --> 00:08:47,985 کسایی توی بارگاه هستن که نقشه‌های خودشون رو دارن 116 00:08:48,069 --> 00:08:49,445 اهداف خودشون رو دارن 117 00:08:50,029 --> 00:08:51,989 من به اون و قصدش وفادارم 118 00:08:52,949 --> 00:08:54,367 ولی اون یه نقشه خواسته 119 00:08:55,034 --> 00:08:57,036 باید بی‌مضایقه یه نقشه بهش بدیم 120 00:08:58,371 --> 00:09:01,624 ،ما میریم به بریلا ،جلوی پراکندگی با قایق رو می‌گیریم 121 00:09:01,707 --> 00:09:03,668 و بعد از اونجا در راستای ساحل پیشروی می‌کنیم 122 00:09:05,294 --> 00:09:07,296 نظرت چیه؟ - ...خب - 123 00:09:08,339 --> 00:09:10,925 اینکار کارمیلا رو خوشحال می‌کنه، پس اعتماد ندارم 124 00:09:11,842 --> 00:09:16,472 ولی...باعث میشه فعلا نتونه دست به شرارت بزنه 125 00:09:17,348 --> 00:09:21,102 و افراد تالار جنگ رو یکسو می‌کنه 126 00:09:23,813 --> 00:09:27,066 فکر کنم حتی گادبرند رو هم خوشحال می‌کنه 127 00:09:28,109 --> 00:09:30,903 آره، خب، سعی نکن منصرفم کنی 128 00:09:40,496 --> 00:09:41,496 آیزاک موافقت کرد 129 00:09:42,206 --> 00:09:45,293 خوبه. خیلی خوبه 130 00:09:46,627 --> 00:09:49,630 و موجودات شب‌رو به زودی به مقصدشون می‌رسن 131 00:09:50,923 --> 00:09:53,384 هکتور، تو بی‌نظیری 132 00:09:55,469 --> 00:09:56,469 حالا چی؟ 133 00:09:56,846 --> 00:09:59,807 حالا یکم صبر می‌کنیم آیزاک وفق پیدا کنه 134 00:10:00,182 --> 00:10:04,854 ،و بعد کاری می‌کنیم پیش دراکولا همراهی‌مون کنه تا یه جبهه‌ی متحد ارائه بدیم 135 00:10:05,730 --> 00:10:10,443 دراکولا چاره‌ای براش نمی‌مونه جز اینه با درخواست هر دو آهنگر روحش موافقت کنه 136 00:10:11,027 --> 00:10:12,361 هوشمندانه‌ست، هکتور 137 00:10:15,156 --> 00:10:17,575 یه جنگ سریع و منظم و با رحم و شفقت 138 00:10:19,035 --> 00:10:23,205 .همونطور که می‌خواستی، هکتور .تو باعث شدی این اتفاق بیفته 139 00:10:23,914 --> 00:10:24,914 به خودت افتخار کن 140 00:10:25,791 --> 00:10:27,793 من راه حلت رو تحسین می‌کنم 141 00:10:35,343 --> 00:10:36,510 واقعا عالیه 142 00:10:37,845 --> 00:10:39,930 مال کارپات ـه؟ - دقیقا - 143 00:10:41,015 --> 00:10:44,894 آخرین آینه‌ی ساخته شده توسط راهب‌های گریان کارپاتی 144 00:10:44,977 --> 00:10:46,270 400سال پیش 145 00:10:46,979 --> 00:10:50,066 باید یه روز بیشتر درباره‌ی آینه‌های انتقال یاد بگیرم 146 00:10:50,733 --> 00:10:54,403 .به قدر کافی زمان هست .به زودی دنیا ساکت میشه 147 00:10:55,154 --> 00:10:56,280 خدایا، آره 148 00:10:57,114 --> 00:11:01,202 فقط گوش دادن به حرفای هکتور باعث شد آرزوی یه دنیای بدون زندگی رو بکنم 149 00:11:03,913 --> 00:11:06,624 کاش شما دوستای بهتری بودید 150 00:11:06,999 --> 00:11:08,292 ،همونطور که بهش گفتم 151 00:11:08,918 --> 00:11:11,587 ایجاد دوستی انسانی ،به نظر بی‌فایده میاد 152 00:11:11,837 --> 00:11:13,381 با توجه به جنگ فعلی 153 00:11:14,131 --> 00:11:19,220 درسته. ولی در آخر، فقط تو و اون باقی می‌مونید 154 00:11:20,471 --> 00:11:21,471 احتمالا 155 00:11:22,598 --> 00:11:25,726 اون میاد اینجا و ازتون می‌خواد انتقال به بریلا رو تایید کنید 156 00:11:26,811 --> 00:11:27,811 چرا؟ 157 00:11:28,020 --> 00:11:30,689 وقتی حیوانات می‌جنگن، هکتور خوشش نمیاد 158 00:11:31,023 --> 00:11:34,527 .کارمیلا بارگاه رو تشدید کرده .اختلاف بیداد می‌کنه 159 00:11:35,236 --> 00:11:36,236 این اونو اذیت می‌کنه 160 00:11:37,113 --> 00:11:38,239 اون هنوز وفاداره؟ 161 00:11:39,198 --> 00:11:40,533 فکر کنم 162 00:11:41,325 --> 00:11:43,536 ،در سراسر بارگاه پر از خیانتـه 163 00:11:43,619 --> 00:11:46,122 ولی هکتور موجودی ساده‌تر از این حرفاست 164 00:11:46,622 --> 00:11:48,374 اون فقط از بحث خوشش نمیاد 165 00:11:49,417 --> 00:11:52,378 پس ژنرال‌ها قراره بهم خیانت کنن؟ - نه - 166 00:11:53,170 --> 00:11:55,631 ،اگه هرکس حتی فکر اینکار به سرش بزنه 167 00:11:55,714 --> 00:11:58,968 بدون اینکه بفهمید ترتیبش داده میشه، سرورم 168 00:11:59,677 --> 00:12:02,763 ،این فقط احساس میشه چون اونا ناامید شدن 169 00:12:03,305 --> 00:12:07,601 ،پس اگه بذارم برن به بریلا دست از توطئه و گریه و زاری برمی‌دارن؟ 170 00:12:08,394 --> 00:12:09,394 فکر می‌کنم 171 00:12:09,854 --> 00:12:13,399 ،اینکار به کارمیلا یکم قدرت میده ولی این چیز بدی نیست 172 00:12:13,941 --> 00:12:14,941 نه 173 00:12:15,484 --> 00:12:19,905 اونوقت تالار جنگ با یک صدای واحد با تو و هکتور حرف می‌زنه 174 00:12:20,698 --> 00:12:21,698 دقیقا 175 00:12:22,324 --> 00:12:25,703 و در نهایت، شما اهمیتی نمیدید 176 00:12:26,745 --> 00:12:28,622 تا وقتی جنگ ادامه پیدا کنه 177 00:12:32,460 --> 00:12:33,460 باشه پس 178 00:12:34,712 --> 00:12:35,838 من خسته‌ام، آیزاک 179 00:12:37,506 --> 00:12:40,342 زمانی بود که از جزئیات لذت می‌بردم 180 00:12:41,260 --> 00:12:43,512 ...یه زمانی بود 181 00:12:45,556 --> 00:12:50,144 زمانی که ریزترین جزئیات مرگ باعث لذت من می‌شدن 182 00:12:51,896 --> 00:12:55,649 یادمه یه بار تاجرای کرونشتات بهم بی‌احترامی کردن 183 00:12:57,776 --> 00:13:02,198 چندین روز رو صرف جمع آوری ،اطلاعات درباره‌ی شهر 184 00:13:02,781 --> 00:13:04,408 و کشیدن نقشه‌هام کردم 185 00:13:05,117 --> 00:13:06,994 ،شب بی‌سر و صدا توی رودخونه حرکت کردم 186 00:13:07,786 --> 00:13:09,497 ،شهر رو به آتیش کشیدم 187 00:13:09,580 --> 00:13:14,126 و می‌دونستم که تاجرها زن و بچه‌هاشون رو می‌فرستن بیرون 188 00:13:17,338 --> 00:13:19,882 ولی قبل از فرار برمی‌گردن تا کالاهای 189 00:13:19,965 --> 00:13:21,592 باارزششون رو بردارن 190 00:15:15,789 --> 00:15:17,917 چهل تا از اونا بهم توهین کردن 191 00:15:18,000 --> 00:15:22,379 اونموقع دلیلی نمی‌دیدم که به کسی غیر از اون 40 نفر صدمه بزنم 192 00:15:25,633 --> 00:15:28,052 و همینطوری وجهه‌ی خودم رو جلوه دادم 193 00:16:25,192 --> 00:16:26,986 ولی اون زمان‌ها خیلی وقته تموم شدن 194 00:16:27,736 --> 00:16:29,655 بذار فقط اینو تموم کنیم 195 00:16:39,498 --> 00:16:40,498 آیزاک 196 00:16:40,958 --> 00:16:42,876 دنبالت بودیم 197 00:16:42,960 --> 00:16:44,837 داشتم آینه رو تحسین می‌کردم 198 00:16:47,339 --> 00:16:48,924 سرورم، دارکولا 199 00:16:49,550 --> 00:16:52,094 سرورم - آره، آره، همدیگه رو می‌شناسیم - 200 00:16:52,177 --> 00:16:53,637 چی می‌خواید؟ 201 00:16:55,681 --> 00:16:57,307 خیلی خب. هکتور؟ 202 00:16:59,018 --> 00:17:01,854 ازتون می‌خوایم انتقال قصر ،به بریلا رو در نظر بگیرید 203 00:17:01,937 --> 00:17:05,149 تا یه حمله‌ی تمام عیار و مخرب به بندر انجام بدیم 204 00:17:05,357 --> 00:17:06,692 برای چی؟ 205 00:17:07,109 --> 00:17:10,529 تا ببندیمش و جلوی فرار از طریق رودخونه به دریا رو بگیریم 206 00:17:10,904 --> 00:17:13,282 ،بعد برمی‌گردیم به بخش‌های مرکزی انسان‌ها رو بین زمین‌ها گیر میندازیم و 207 00:17:13,365 --> 00:17:15,701 کشورشون رو به یه زندان تبدیل می‌کنیم 208 00:17:17,161 --> 00:17:19,580 موافقم. مورد خوبی رو بیان می‌کنن 209 00:17:19,663 --> 00:17:22,291 .اینکار بارگاه رو متحد می‌کنه .باعث میشه بتونیم پیشرفت می‌کنیم 210 00:17:23,792 --> 00:17:25,669 .باشه، بریلا .مشکلی نداره 211 00:17:26,211 --> 00:17:29,131 من دیگه قدرت این تصمیمات رو ندارم 212 00:17:29,214 --> 00:17:31,925 .خودتون رو سرگرم کنید ،تا وقتی قرار باشه همشون بمیرن 213 00:17:32,009 --> 00:17:34,428 خودمون به بریلا میریم 214 00:17:36,305 --> 00:17:39,099 .فقط همین مهمه .همشون باید بمیرن 215 00:17:42,644 --> 00:17:43,644 ممنون 216 00:17:44,271 --> 00:17:46,815 پیروزی بزرگی در انتظاره - آره، آره - 217 00:17:47,816 --> 00:17:48,816 من خسته‌ام 218 00:17:49,777 --> 00:17:53,322 هر وقت حاضر بودید بگید قصر رو به بریلا منتقل بکنم 219 00:18:01,914 --> 00:18:06,085 تا وقتی این ماجرا تموم بشه، من می‌مونم، دراکولا 220 00:18:07,044 --> 00:18:08,295 مهم نیست 221 00:18:09,838 --> 00:18:12,883 .تا وقتی همشون بمیرن .فقط همین 222 00:18:14,676 --> 00:18:15,969 همشون باید بمیرن 223 00:18:21,475 --> 00:18:22,475 الان چی؟ 224 00:18:22,643 --> 00:18:25,104 حالا مطمئن میشم نیروهام آماده باشن 225 00:18:25,187 --> 00:18:27,523 بعد به شورای جنگ خبر میدیم و قانعشون می‌کنیم که 226 00:18:27,606 --> 00:18:30,150 تمام مدت این نقشه‌ی اونا بوده 227 00:18:30,484 --> 00:18:32,861 بعضی‌ها می‌خوان بدونن که ،چرا به اینکار علاقه داری 228 00:18:33,362 --> 00:18:36,698 بعد از اینکه خیلی پر سر و صدا بحث بلمونت و آلوکارد رو پیش کشیدی 229 00:18:36,782 --> 00:18:39,743 تو الانش هم راه حل این مشکل رو برام فراهم کردی 230 00:18:40,285 --> 00:18:42,579 من کنترل رو به دست دارم، هکتور 231 00:18:43,080 --> 00:18:44,080 جدی؟ 232 00:18:46,792 --> 00:18:50,462 .آره. اون می‌تونست اینکارو بکنه .تو می‌تونستی اینکارو بکنی 233 00:18:50,546 --> 00:18:53,215 هرکدوم از ژنرال‌ها می‌تونستن اینکارو بکنن 234 00:18:53,632 --> 00:18:54,925 ولی من مجبور بودم 235 00:18:56,009 --> 00:18:57,886 می‌دونی چرا مجبور بودم اینکارو بکنم؟ 236 00:18:58,428 --> 00:19:02,641 چون اطرافم پر از بچه‌ها و حیوانات و پیرمردهای رو به مرگـه 237 00:19:02,975 --> 00:19:07,479 ،چهارتا زن دیگه توی این قصر هستن ،و همه‌ی اونا در عذابن 238 00:19:07,563 --> 00:19:10,315 یا بچه‌های مردنمای خودنما ،اونا رو خلع قدرت کردن 239 00:19:10,399 --> 00:19:13,610 یا انقدر عصبانی‌ان که نمی‌تونن کاری بکنن 240 00:19:14,027 --> 00:19:15,946 و من کدومم؟ بچه یا حیوون؟ 241 00:19:16,738 --> 00:19:19,616 توله سگ. یه جایی بین جفتشون 242 00:19:20,617 --> 00:19:23,120 فکر می‌کردم می‌خوای باور کنم برام احترام قائلی 243 00:19:23,203 --> 00:19:27,207 همینطور بود. الان دیگه توی ماجرا دخیلی، پس مجبور نیستم 244 00:19:27,749 --> 00:19:31,837 ،الان دیگه تا کمر توی گل فرو رفتی، توله سگ و تنها راه خروج رو به جلوئه 245 00:19:32,462 --> 00:19:33,547 باهام بیا 246 00:20:03,243 --> 00:20:04,703 !این...ترور 247 00:20:05,787 --> 00:20:07,748 چیه؟ - یه چیزی پیدا کردم - 248 00:20:08,332 --> 00:20:12,211 وقتی می‌پرسم چیه، به این معنی نیست که می‌خوام سوالای بیشتری بپرسم 249 00:20:12,628 --> 00:20:15,589 میشه لطفا...؟ ...تو خیلی رو اعصابی 250 00:20:15,672 --> 00:20:16,757 فقط بس کن 251 00:20:19,343 --> 00:20:20,344 دارم میام بالا 252 00:20:21,428 --> 00:20:23,513 فکر کنم یه طلسم قفل سازی پیدا کردم 253 00:20:24,014 --> 00:20:25,057 صبرکن، گوش کن 254 00:20:25,140 --> 00:20:28,143 خانوادت اینجا اطلاعات کاملی درباره‌ی قصر دارن 255 00:20:28,727 --> 00:20:31,313 اونا سال‌ها تلاش کردن برتری اصلیش رو از بین ببرن 256 00:20:31,396 --> 00:20:34,107 اون از راه جادو خودش رو منتقل می‌کنه 257 00:20:34,524 --> 00:20:38,862 درسته. پس اگه همینطوری بپره یه جای دیگه، نمیشه بهش حمله کرد 258 00:20:39,279 --> 00:20:44,284 آره. پس یه سری بلمونت باهوش بالاخره بیشتر یه طلسم قفل سازی رو حاضر کردن 259 00:20:44,368 --> 00:20:48,205 روشی برای گرفتن قصر و نگه داشتنش در یه نقطه تا 260 00:20:48,288 --> 00:20:49,831 بشه بهش حمله کرد 261 00:20:50,415 --> 00:20:51,416 بیشترش؟ 262 00:20:51,500 --> 00:20:54,169 خودم می‌تونم آخراش رو تموم کنم 263 00:20:54,628 --> 00:20:56,713 همش براساس ساختار‌های آدامیکـه 264 00:20:57,172 --> 00:20:58,715 همش همینو میگی 265 00:21:00,008 --> 00:21:02,427 آدامیک زبون اصلی انسان‌هاست 266 00:21:02,511 --> 00:21:05,347 زبونی که آدم و حوا توی بهشت باهاش حرف می‌زدن 267 00:21:05,430 --> 00:21:08,141 همونی که توسط خدا در برج بابل به تمام 268 00:21:08,225 --> 00:21:11,603 زبان‌های دیگه تقسیم شد تا جلوی همکاری انسان‌ها گرفته بشه 269 00:21:14,106 --> 00:21:16,984 تو این داستان رو اینطوری درک کردی؟ 270 00:21:17,609 --> 00:21:20,696 آره. سخنران‌ها دشمنای خدا هستن 271 00:21:20,779 --> 00:21:23,824 ما با هم همکاری می‌کنیم و داستان‌هامون رو ،برای خودمون نگه می‌داریم 272 00:21:23,907 --> 00:21:26,118 تا نتونه از روی حسادت بهشون لطمه بزنه 273 00:21:31,498 --> 00:21:33,375 دیدید؟ خدا ازم متنفره 274 00:21:45,512 --> 00:21:47,097 اون احتمالا خدا نیست 275 00:21:47,121 --> 00:21:55,121 « زیرنویس از آریـن » « Cardinal »