1 00:00:25,541 --> 00:00:35,541 ترجمه از آریـن و امیـر .:: Cardinal & H1tmaN ::. 2 00:00:37,542 --> 00:00:41,708 چرا هنوز بیداری؟ وسط روزه 3 00:00:41,792 --> 00:00:43,708 دارم نقشه‌هام رو از نو می‌کشم 4 00:00:45,042 --> 00:00:47,333 کارمیلا ذهنت رو درگیر کرده؟ 5 00:00:47,417 --> 00:00:50,000 ،اگه طرحش قراره عملی بشه باید سریع دست به کار بشیم 6 00:00:50,083 --> 00:00:53,583 قبل اینکه انسان‌ها دوباره کنترل منطقه رو به دست بگیرن 7 00:00:54,125 --> 00:00:56,500 بعید می‌دونم اینطوری بشه 8 00:00:58,208 --> 00:01:01,625 اطلاعاتی از پایتخت والاچیا به دستمون نرسیده 9 00:01:01,708 --> 00:01:04,000 احتمال داره که در حال آماده شدن برای یه حرکت باشن 10 00:01:04,083 --> 00:01:05,958 یا اینکه همشون مُردن 11 00:01:06,042 --> 00:01:07,375 ولی من نمی‌دونم 12 00:01:08,042 --> 00:01:09,708 پس باید این عامل رو در نظر بگیرم 13 00:01:09,792 --> 00:01:12,667 باید بخوابی 14 00:01:13,208 --> 00:01:16,458 ،می‌تونیم قبل اینکه سربازام تموم بشه در جهت شرق و تا دریاچه‌ی بالاتون 15 00:01:16,542 --> 00:01:17,917 ،پیشروی بکنیم 16 00:01:18,000 --> 00:01:20,208 ولی این مرز غربی‌مون رو در معرض خطر قرار میده 17 00:01:20,292 --> 00:01:21,625 بخواب 18 00:01:21,708 --> 00:01:24,250 ،اگه لنور آهنگر روح رو راضی نکنه نمی‌تونیم اینکارو بکنیم و 19 00:01:24,333 --> 00:01:27,000 اون فقط می‌برتش پیاده‌روی 20 00:01:27,542 --> 00:01:29,708 اون قانعش می‌کنه 21 00:01:30,208 --> 00:01:31,917 باید سریع اینکارو بکنه 22 00:01:32,000 --> 00:01:33,542 بیا توی تخت 23 00:01:35,250 --> 00:01:38,625 !و سلاح‌ها! خطوط تأمین 24 00:01:38,708 --> 00:01:42,167 اوه! تمام این مشکلات رو حل کردم 25 00:01:42,250 --> 00:01:45,042 چی؟ - فقط بحث پول و زمانـه - 26 00:01:45,125 --> 00:01:46,750 محاسبات رو انجام دادم 27 00:01:46,833 --> 00:01:48,583 پس این رو محاسبه کن 28 00:01:48,667 --> 00:01:52,333 ،ما جسد نیاز داریم ولی غذا هم می‌خوایم 29 00:01:52,417 --> 00:01:56,042 هکتور می‌تونه تمام انسان‌ها رو از اینجا ،تا بالاتون، تبدیل به موجودات شب‌رو بکنه 30 00:01:56,125 --> 00:01:58,667 ولی اینطوری غذایی برامون نمی‌مونه 31 00:01:59,500 --> 00:02:00,792 ...آره 32 00:02:00,875 --> 00:02:05,792 ولی مطمئناً می‌دونی که مناطق چطوری استیریا رو برای دفاع از مرزهاشون در برابر 33 00:02:05,875 --> 00:02:09,958 چهار زن خون‌آشام وحشتناکِ توی قلعه، محاصره کردن 34 00:02:10,375 --> 00:02:11,417 با سربازها 35 00:02:11,500 --> 00:02:13,833 اونا سربازهای زیادی ندارن 36 00:02:13,917 --> 00:02:15,417 مزدور استخدام می‌کنن 37 00:02:15,917 --> 00:02:18,542 ،آره. سرباز، مزدور 38 00:02:18,625 --> 00:02:21,125 نیروهای محلی...چه فرقی می‌کنه؟ 39 00:02:21,208 --> 00:02:24,458 فرقش اینه که میشه مزدورها رو 40 00:02:24,542 --> 00:02:27,375 !با پول بیشتر دوباره استخدام کرد 41 00:02:28,042 --> 00:02:31,000 ولی...این کار شرافتمندانه‌ای نیست 42 00:02:31,083 --> 00:02:33,833 نه، ولی پول داریم 43 00:02:34,875 --> 00:02:38,500 پس می‌تونیم نیروهای اطرافمون رو مال خودمون بکنیم و 44 00:02:38,583 --> 00:02:41,333 اونا رو هر طور می‌خوای به کار بگیریم 45 00:02:42,125 --> 00:02:43,958 واقعاً می‌تونی اینکارو بکنی؟ 46 00:02:44,042 --> 00:02:48,167 یه مشکل اجرایی بود و من حلش کردم 47 00:02:48,250 --> 00:02:51,042 نمی‌تونید صداتون رو بیارید پایین؟ 48 00:02:52,708 --> 00:02:56,583 صداتون از پشت چندتا دیوار و چندتا پسرِ در حال خر و پف میاد 49 00:02:56,667 --> 00:02:58,500 دلم نمی‌خواد بدونم 50 00:02:58,583 --> 00:03:01,042 وسط روز چه غلطی می‌کنید؟ 51 00:03:01,125 --> 00:03:03,208 طرحت رو عملی می‌کنیم 52 00:03:03,292 --> 00:03:08,167 .لازم نیست عملیش کنید .لعنتی هوشمندانه بود 53 00:03:08,792 --> 00:03:11,708 صبح بخیر. میرم بخوابم 54 00:03:11,792 --> 00:03:14,792 ،خب، حالا که همه بیداریم بهتره یه نوشیدنی بخوریم 55 00:03:14,875 --> 00:03:18,208 و می‌تونید بگید که چطوری واسه طرحم کمک کردید 56 00:03:18,625 --> 00:03:19,625 صبر کنید 57 00:03:20,375 --> 00:03:22,000 اسمش رو گذاشتید طرح؟ 58 00:03:23,667 --> 00:03:25,292 یه طرحـه خب 59 00:03:25,375 --> 00:03:26,625 چه گستاخانه 60 00:03:27,083 --> 00:03:30,417 ولی اگه اصرار داری...می‌تونیم یه نوشیدنی بخوریم 61 00:03:30,500 --> 00:03:34,750 و بهت بگیم چطوری بعد یه سال می‌تونیم به یه امپراطوری حکومت کنیم 62 00:03:34,833 --> 00:03:36,792 اگه لنور بتونه کارش رو بکنه 63 00:03:36,875 --> 00:03:39,167 خب، حالا صد درصد یه نوشیدنی می‌خوام 64 00:03:39,250 --> 00:03:41,917 فکر کنم اونو به فرزندی قبول کرده 65 00:03:56,583 --> 00:03:58,917 یه چیزایی رو ازمون پنهان می‌کنه، می‌دونی 66 00:03:59,000 --> 00:04:01,708 اون تنهاست. می‌خواد بمونیم 67 00:04:02,250 --> 00:04:04,792 خب، اون پدرش رو کُشته 68 00:04:04,875 --> 00:04:07,000 و کسایی که کمکش کردن هم رفتن 69 00:04:07,583 --> 00:04:11,208 فقط اونـه که توی یه قلعه‌ی مُرده از یه خونه‌ی خراب حفاظت می‌کنه 70 00:04:11,292 --> 00:04:13,208 منصفانه به نظر نمیاد، مگه نه؟ 71 00:04:13,292 --> 00:04:16,875 دنیا رو از شر دراکولا خلاص کرد و جایزه‌اش اینـه 72 00:04:17,750 --> 00:04:19,667 گمونم فکر می‌کنه لایق اینـه 73 00:04:20,792 --> 00:04:22,250 تنهایی؟ 74 00:04:23,250 --> 00:04:25,208 اون پدر خودش رو کُشت 75 00:04:25,292 --> 00:04:27,458 می‌خواد به این خاطر مجازات بشه 76 00:04:27,542 --> 00:04:29,542 حتی با اینکه چاره‌ای نداشت 77 00:04:29,625 --> 00:04:32,417 به نظر میاد اون احتمالاً چو رو هم کُشته باشه 78 00:04:32,500 --> 00:04:36,542 حداقلش اینه که چو به خاطر حمله‌ی اون به دراکولا مُرده 79 00:04:37,625 --> 00:04:40,250 حالا خونه بی‌دفاع‌تر از همیشه‌ست 80 00:04:40,333 --> 00:04:43,250 ولی اون چیزای بی‌نظیر زیادی داره 81 00:04:43,333 --> 00:04:46,375 .می‌تونه کارای زیادی برامون بکنه .می‌تونه بهمون یه آینده بده 82 00:04:47,500 --> 00:04:48,667 ،ولی اون اینجا می‌مونه 83 00:04:48,750 --> 00:04:50,875 چون به قدر کافی برای نکُشتن خودش 84 00:04:50,958 --> 00:04:52,208 به مرگ نزدیکـه 85 00:04:54,042 --> 00:04:56,167 باید یه کاری براش بکنیم 86 00:04:56,250 --> 00:04:57,625 یه جایزه بهش بدیم 87 00:04:59,708 --> 00:05:01,500 میشه بعد اینکه چرت زدم اینکارو بکنیم؟ 88 00:05:01,583 --> 00:05:03,958 انقدر مطالعه کردم که مغزم درد می‌کنه 89 00:05:04,042 --> 00:05:05,958 خیلی تنبلی 90 00:05:06,042 --> 00:05:07,583 من تنبل نیستم 91 00:05:07,667 --> 00:05:10,875 توانایی‌هام رو نگه می‌دارم برای کارای مهم 92 00:05:10,958 --> 00:05:12,333 مثلاً غذا خوردن؟ 93 00:05:12,417 --> 00:05:14,875 خدایا، به ناهار نرسیدیم؟ 94 00:05:14,958 --> 00:05:17,292 شاید آلوکارد بتونه دوباره ناهار درست کنه 95 00:05:17,375 --> 00:05:19,250 و شام - یه شامِ دیگه؟ - 96 00:05:20,333 --> 00:05:24,833 ،خب، دیر یا زود دوباره باید شروع کنم به آماده کردنِ غذای خودم 97 00:05:25,667 --> 00:05:29,083 و غذاها وقتی یکی دیگه درست‌شون می‌کنه، خوشمزه‌ترن 98 00:05:30,417 --> 00:05:32,125 منم همیشه همینو میگم 99 00:05:33,417 --> 00:05:34,583 می‌دونم 100 00:05:34,667 --> 00:05:36,000 خیلی خب، پس 101 00:05:36,083 --> 00:05:37,750 ،ناهار و شام 102 00:05:37,833 --> 00:05:40,583 و ببینیم شب چی میشه 103 00:06:40,083 --> 00:06:41,458 اوه، لعنتی 104 00:06:53,625 --> 00:06:54,625 105 00:06:55,792 --> 00:06:58,417 دوباره داره واسه خودت پرسه می‌زنی؟ 106 00:06:59,000 --> 00:07:01,250 نـ...نه...اصلاً 107 00:07:01,333 --> 00:07:03,333 ،فقط قبل بیرون رفتن یه کِشی به پاهام می‌دادم 108 00:07:03,417 --> 00:07:05,292 می‌دونید، زانوهام دیگه مثل سابق نیستن 109 00:07:05,375 --> 00:07:09,583 زمان زیادی رو نشستم و کتاب‌های معرکه‌ی شما رو خوندم 110 00:07:09,667 --> 00:07:12,042 که اینطور 111 00:07:12,625 --> 00:07:14,917 جدی میگم، معرکه‌ان 112 00:07:15,000 --> 00:07:17,125 خیلی چیزا یاد گرفتم 113 00:07:17,625 --> 00:07:20,375 چیا...یاد گرفتی؟ 114 00:07:23,333 --> 00:07:26,500 خب، فکر کنم خیلی از ساکنان سابق این مکان 115 00:07:26,583 --> 00:07:30,083 واقعاً می‌خواستن با خود جهنم ارتباط برقرار کنن 116 00:07:30,167 --> 00:07:33,125 ...منظورت اینه فقط ما نیستیم که...یعنی 117 00:07:33,208 --> 00:07:35,375 قبلاً هم اینطوری شده؟ 118 00:07:35,458 --> 00:07:36,542 توی گذشته؟ 119 00:07:37,875 --> 00:07:40,917 به وضوح فهمیدم که اینجا تلاش‌هایی برای 120 00:07:41,000 --> 00:07:43,083 باز کردن یه در به جهنم انجام شده 121 00:07:43,583 --> 00:07:47,500 در واقع تمام این سازه می‌تونه آلوده باشه 122 00:07:47,583 --> 00:07:49,500 !من نگران سلامتیت هستم، سالا 123 00:07:49,583 --> 00:07:52,625 ممکنه خودم هم دچار سرفه و یه مقدار لنگی شده باشم 124 00:07:52,708 --> 00:07:54,125 تو نباید اینجا باشی 125 00:07:55,083 --> 00:07:57,667 دو نفر از افرادمون گم شدن 126 00:07:58,500 --> 00:08:01,625 ولی کارمون تقریباً اینجا تموم شده 127 00:08:03,042 --> 00:08:04,667 !به قدر کافی سریع تموم نمیشه، سالا 128 00:08:04,750 --> 00:08:06,958 ممکنه به خاطر سم شیطانی که داره 129 00:08:07,042 --> 00:08:10,500 سنگ‌ها و الوارهای این ساختمون رو آلوده می‌کنه، مُرده باشن 130 00:08:10,917 --> 00:08:12,792 الان نمی‌تونیم بریم 131 00:08:12,875 --> 00:08:15,708 !ولی باید برید! باید فرار کنی، سالا 132 00:08:16,375 --> 00:08:17,375 فرار کنم؟ 133 00:08:18,458 --> 00:08:21,708 !کاملاً درسته، کاهن اعظم! فرار 134 00:08:31,542 --> 00:08:32,667 ...خب 135 00:08:33,167 --> 00:08:36,667 چرا بهم نمیگی که توی اون صومعه چند نفر هستید؟ 136 00:08:37,833 --> 00:08:39,917 یکم دیر کردی 137 00:08:41,333 --> 00:08:44,792 ،نه به اون اندازه که قبلاً بود ولی بیشتر از مقدار کافی 138 00:08:44,875 --> 00:08:48,417 چیه؟ اونجا همدیگه رو می‌خوردید یا همچین چیزی؟ 139 00:08:48,500 --> 00:08:51,625 !داشتیم می‌رفتیم...چند روزه 140 00:08:51,708 --> 00:08:54,417 فقط یه عده‌مون...روزی یه نفر 141 00:08:54,500 --> 00:08:58,417 می‌رفتیم به شهرهای دیگه و کلام رو پخش می‌کردیم 142 00:08:58,500 --> 00:09:02,000 مثل یه بیماری - مثل مبلغ‌ها - 143 00:09:02,708 --> 00:09:05,583 اطلاعات و نقشه رو انتقال می‌دادیم 144 00:09:05,667 --> 00:09:08,417 جهنم رو میاوردیم روی این زمینِ مطرود 145 00:09:09,375 --> 00:09:11,000 این نقشه‌ی سالاست؟ 146 00:09:11,083 --> 00:09:12,917 این نقشه‌ی مهمونِ ماست 147 00:09:13,000 --> 00:09:14,750 اون با ما حرف زد 148 00:09:14,833 --> 00:09:17,208 صداش رو توی سرهامون شنیدیم 149 00:09:18,083 --> 00:09:19,667 ،از همون لحظه 150 00:09:19,750 --> 00:09:21,792 همه چیز واضح بوده 151 00:09:22,792 --> 00:09:25,000 واقعاً دیوونه‌شون کرده 152 00:09:25,083 --> 00:09:27,625 ممکنه کاهن‌ها این وسط قربانی باشن 153 00:09:27,708 --> 00:09:31,542 .موجودات شب‌رو قدرت‌های جادویی دارن .ممکنه ذهن‌هاشون رو منحرف کرده باشه 154 00:09:32,917 --> 00:09:35,333 یه موجود شب‌رو زیر صومعه دارن 155 00:09:35,417 --> 00:09:37,833 اون رو نکُشتن، پنهانش کردن 156 00:09:38,292 --> 00:09:39,375 صبرکن. یه لحظه 157 00:09:45,875 --> 00:09:46,958 ادامه بده 158 00:09:47,042 --> 00:09:48,667 صومعه خراب شده 159 00:09:48,750 --> 00:09:51,083 فکر کنم تقدس‌زدایی شده 160 00:09:51,167 --> 00:09:53,958 یه موجود شب‌رو توی زیرزمین اونجا هست و 161 00:09:54,042 --> 00:09:55,458 یه نمادهای اطرافش رسم شدن 162 00:09:55,542 --> 00:09:58,208 دالان هم توی همون زیرزمینـه 163 00:09:58,292 --> 00:09:59,792 اون پایین زنده‌ست؟ 164 00:09:59,875 --> 00:10:03,375 اوه، آره! اصلاً هم حس نکردم که در عذابـه 165 00:10:03,458 --> 00:10:06,083 و نزدیکی‌اش به دالان هم مشکوکـه 166 00:10:06,167 --> 00:10:08,292 به نظرم منتظره 167 00:10:08,375 --> 00:10:11,792 سالا و افرادش دارن نقشه‌ای رو اجرا می‌کنن که 168 00:10:11,875 --> 00:10:14,292 شامل این نمادهای شیمیایی میشه 169 00:10:14,750 --> 00:10:16,500 همون نمادهایی که دیدیم؟ 170 00:10:16,583 --> 00:10:18,375 !دقیقاً! ترکیب شده 171 00:10:18,458 --> 00:10:22,125 یه صفحه‌هایی از جلدهایی از کتابخونه‌ی قدیمیِ صومعه گم شدن 172 00:10:22,208 --> 00:10:25,917 استفاده از کیمیاگری واقعاً بی‌نظیره 173 00:10:26,000 --> 00:10:29,958 اونا کاملاً بهترین قسمتِ کتاب‌های توی صومعه رو نادیده گرفتن 174 00:10:30,042 --> 00:10:32,583 دو نفر که مرگ رو تجربه کردن و دوباره متولد شدن 175 00:10:32,667 --> 00:10:36,000 ،«می‌تونن تبدیل بشن به «ریبیس 176 00:10:36,083 --> 00:10:37,667 ،هدف نهایی کیمیاگری 177 00:10:37,750 --> 00:10:40,750 ...و اونا اصلاً فکرشم نکردن - سن‌ژرمن. تمرکز کن - 178 00:10:40,833 --> 00:10:43,167 آره، آره، البته 179 00:10:43,250 --> 00:10:47,083 این فقط یه فرصت از دست رفته برای تکمیل کردنِ علم کیمیاگریـه 180 00:10:47,167 --> 00:10:49,708 !می‌تونه دنیا رو نجات بده 181 00:10:50,042 --> 00:10:52,667 بیا فعلاً بچسبیم به نجات این شهر 182 00:10:53,500 --> 00:10:57,208 درسته. حس می‌کنم انگار یه چیزی منو آورده اینجا 183 00:10:57,292 --> 00:10:59,375 ،تا دالان بی‌انتها رو پیدا کنم 184 00:10:59,458 --> 00:11:01,833 تا به هدف نهاییِ فلسفه دست پیدا کنم و 185 00:11:01,917 --> 00:11:04,750 تا...یه قهرمان باشم 186 00:11:07,750 --> 00:11:11,292 از یه فاصله‌ی...خوب و مناسب 187 00:11:12,500 --> 00:11:13,667 کارمون تمومـه 188 00:11:13,750 --> 00:11:15,792 اصلاً اینطور نیست 189 00:11:15,875 --> 00:11:19,500 سایفا، مزخرفات این احمق رو واسم به زبون آدمیزاد ترجمه کن 190 00:11:19,583 --> 00:11:21,833 هنوز اطلاعات کافی ندارم 191 00:11:21,917 --> 00:11:24,625 ‫تنها چیزی که باید بدونید اینه که صومعه تقدس‌زدایی شده 192 00:11:24,708 --> 00:11:27,667 ‫و اونا به طریقی دارن با یه موجود شب‌روِ زنده کار می‌کنن 193 00:11:27,750 --> 00:11:29,042 ‫که جادو رو بهشون یاد داده 194 00:11:29,875 --> 00:11:32,958 ‫متأسفانه، همه‌ی اینا امکان پذیرـه 195 00:11:33,500 --> 00:11:35,125 ‫ما می‌تونیم از پس موجود شب‌رو بر بیایم، 196 00:11:35,208 --> 00:11:38,417 ‫ولی ترجیح میدم برای رسیدن بهش از وسط یه دسته کاهنِ عصبانی عبور نکنم 197 00:11:38,667 --> 00:11:41,208 ‫سربازانم رو مرحله به مرحله احضار می‌کنم 198 00:11:41,292 --> 00:11:44,125 ‫نمی‌خوام خبرش درز کنه یا سالا خبردار بشه 199 00:11:44,417 --> 00:11:47,667 ‫موقع غروب یورش می‌کنیم، وقتی ‫مردم شهر توی خونه‌هاشون هستن 200 00:11:48,625 --> 00:11:51,750 ‫سایفا و سن‌‌ژرمن باید با من به زیر صومعه بیان 201 00:11:51,833 --> 00:11:53,917 ‫افراد شما نباید اصلاً نزدیکش باشن 202 00:11:54,000 --> 00:11:56,500 ‫برامون یه راه درست کنید و کاهن‌ها رو از سرمون باز کنید 203 00:11:56,583 --> 00:11:59,042 ‫واقعاً وقت داریم تا غروب صبر کنیم؟ 204 00:11:59,875 --> 00:12:02,583 ‫این شهر منه. کاری رو می‌کنید که من میگم 205 00:12:03,458 --> 00:12:05,917 ‫باید استراتژی و برتری عددی داشته باشیم 206 00:12:06,542 --> 00:12:07,622 ‫این کار به درستی انجام میشه 207 00:12:10,000 --> 00:12:11,833 ‫آماده‌سازی‌ها رو شروع می‌کنم 208 00:12:13,500 --> 00:12:15,625 ‫و چرا من باید باهاتون بیام اون پایین؟ 209 00:12:15,708 --> 00:12:18,083 ‫ظاهراً این قسمت از نقشه‌ی حماسیت رو جا انداختم 210 00:12:18,167 --> 00:12:19,601 ‫چون طبق چیزی که تو گفتی، 211 00:12:19,625 --> 00:12:22,500 ‫یه موجود شب‌رو بین تو و دالان بی‌انتها هست 212 00:12:22,583 --> 00:12:23,667 ‫بله...؟ 213 00:12:23,750 --> 00:12:25,625 ‫و ممکنه فقط یه فرصت داشته باشیم 214 00:12:25,708 --> 00:12:28,042 ‫که تو رو ازش عبور بدیم تا بتونی دالان رو باز کنی 215 00:12:28,125 --> 00:12:30,125 ‫متأسفانه متوجه نمیشـ... 216 00:12:30,667 --> 00:12:32,208 ‫اوه! صبر کن! 217 00:12:32,292 --> 00:12:34,417 ‫تو... تو واقعاً... 218 00:12:34,500 --> 00:12:36,417 ‫داری کمکم می‌کنی؟ 219 00:12:36,500 --> 00:12:38,500 ‫داری بهم لطف می‌کنی 220 00:12:38,583 --> 00:12:41,333 ‫خیلی خب، خیلی خب، لازم نیست پیاز داغشو زیاد کنی 221 00:12:41,417 --> 00:12:43,708 ‫خب... خیلی متأسفم 222 00:12:43,792 --> 00:12:47,625 ‫راستش به این عادت نکردم که مردم بی‌دلیل باهام مهربون باشن 223 00:12:47,708 --> 00:12:50,708 ‫کافیه. صداتو بیار پایین 224 00:12:50,792 --> 00:12:52,167 ‫نمی‌خوایم کسی بشنوـه 225 00:12:52,250 --> 00:12:54,292 ‫یه بار یه مرد رو دید که سعی داشت یه گربه رو بزنه، 226 00:12:54,375 --> 00:12:56,958 ‫و پای اون مرد رو از سه جا شکوند! 227 00:12:57,042 --> 00:12:59,333 ‫خب، با گربه‌ها همچین کاری نمی‌کنن، مگه نه؟ 228 00:12:59,417 --> 00:13:01,917 ‫از سه جا. صدای سه تا شکستن شنیدم 229 00:13:02,000 --> 00:13:04,708 ‫گربه‌ی بیچاره به کسی آسیب نمی‌رسوند 230 00:13:04,792 --> 00:13:06,750 ‫گربه‌ها فقط می‌خوان به زندگی‌شون ادامه بدن 231 00:13:09,000 --> 00:13:12,125 ‫تو حقیقت را به ما نشان دادی 232 00:13:12,208 --> 00:13:16,292 ‫ما گوش دادیم. آماده شدیم 233 00:13:16,375 --> 00:13:19,625 ‫همانطور که خواستی، تو را در بند کردیم 234 00:13:20,750 --> 00:13:24,917 ‫همانطور که خواستی، به تو زمان برای اندیشیدن دادیم 235 00:13:26,417 --> 00:13:29,542 ‫خدا زمین را رها کرده 236 00:13:29,625 --> 00:13:32,333 ‫دراکولا باید برگردانده شود 237 00:13:32,417 --> 00:13:34,208 ‫این چیزی‌ست که تو می‌خواهی 238 00:13:34,292 --> 00:13:38,292 ‫آن کسی که زنده‌ات کرد هم همین را می‌خواهد 239 00:13:39,333 --> 00:13:44,000 ‫این کار را به نام میهمان‌مان انجام می‌دهیم، 240 00:13:44,083 --> 00:13:48,125 ‫و آهنگر روحش، آیزاک 241 00:13:52,667 --> 00:13:55,667 ‫هنگامی که خورشید غروب کرد، 242 00:13:55,750 --> 00:13:59,417 ‫ما باید کاری را کنیم که لازم است انجام شود 243 00:14:08,667 --> 00:14:10,792 ‫اسلحه‌خانه‌ی اینجا زیباست 244 00:14:10,875 --> 00:14:14,125 ‫هرچند انتظار داشتم سلاح‌های جادویی بیشتری باشه 245 00:14:14,875 --> 00:14:17,250 ‫پدرم جادوگر ماهری بود 246 00:14:17,333 --> 00:14:19,125 ‫اون داخل خودش به قدری نیرو داشت، 247 00:14:19,208 --> 00:14:22,208 ‫که حس می‌کرد اسلحه‌هایی که با جادو تقویت میشن غیرضروری هستن 248 00:14:22,292 --> 00:14:24,708 ‫ترجیح می‌داد اجسام مادی به همون شکل باشن 249 00:14:25,375 --> 00:14:26,375 ‫تو هم همینطور فکر می‌کنی؟ 250 00:14:27,083 --> 00:14:28,833 ‫من نظر قاطعی ندارم 251 00:14:29,417 --> 00:14:32,292 ‫جادو و علم برای من مثل دو رویِ یه سکه هستن 252 00:14:33,750 --> 00:14:36,083 ‫مطمئنی قلعه قابل جابجایی نیست؟ 253 00:14:36,417 --> 00:14:37,708 ‫مطمئنم 254 00:14:38,125 --> 00:14:40,542 ‫چیزی نیست که بهمون نگفته باشی؟ 255 00:14:41,375 --> 00:14:42,375 ‫نه 256 00:14:43,542 --> 00:14:46,625 ‫اگه چیزی هم بود که بهمون نگفته باشی، بهمون می‌گفتی؟ 257 00:14:46,708 --> 00:14:48,125 ‫ببخشید؟ 258 00:14:49,000 --> 00:14:50,333 ‫فقط... 259 00:14:50,417 --> 00:14:53,375 ‫بخش‌هایی از قلعه هست که تو از نشون دادنشون به ما اجتناب کردی 260 00:14:53,458 --> 00:14:55,167 ‫چیزایی که درموردشون حرف نمی‌زنی 261 00:14:55,250 --> 00:14:56,667 ‫قلعه‌ی بزرگیـه 262 00:14:56,750 --> 00:15:00,042 ‫پر از چیزایی که قرن‌ها قدمت دارن، مثل دژ 263 00:15:00,125 --> 00:15:03,000 ‫یه عالمه وقت با هم داریم، مگه نه؟ 264 00:15:05,875 --> 00:15:06,917 ‫بله، همینطوره 265 00:15:08,583 --> 00:15:09,625 ‫خیلی خب پس... 266 00:15:11,208 --> 00:15:12,250 ‫کی گرسنه‌ست؟ 267 00:15:22,750 --> 00:15:24,417 ‫شب شده؟ 268 00:15:24,958 --> 00:15:27,625 ‫- نشنیدی وارد شدم ‫- نه 269 00:15:27,708 --> 00:15:30,833 ‫یه رایحه‌ای داری 270 00:15:30,917 --> 00:15:34,083 ‫مثل... گل یاس و شراب 271 00:15:35,625 --> 00:15:36,708 ‫کتاب خوبیـه؟ 272 00:15:39,542 --> 00:15:41,375 ‫قبلاً متوجه اون حلقه نشده بودم 273 00:15:41,458 --> 00:15:44,167 ‫واقعاً؟ همه‌مون دست می‌کنیم 274 00:15:44,250 --> 00:15:45,167 ‫همه؟ 275 00:15:45,250 --> 00:15:46,750 ‫چهارتامون 276 00:15:46,833 --> 00:15:49,375 ‫کارمیلا، مورانا، استریگا و من 277 00:15:49,458 --> 00:15:51,917 ‫احتمال میدم یه دلیل رنج‌آور پشتش هست که 278 00:15:52,000 --> 00:15:53,000 ‫بابت پرسیدنش پشیمون میشم 279 00:15:53,042 --> 00:15:54,625 ‫احمق 280 00:15:54,708 --> 00:15:57,625 ‫ببین. سیاه و قرمز 281 00:15:57,708 --> 00:15:59,083 ‫شب و خون 282 00:15:59,167 --> 00:16:01,708 ‫اینا چیزایی هستن که ما رو به هم متصل می‌کنن 283 00:16:01,792 --> 00:16:04,792 ‫حلقه‌ها نشانی از وفاداری به همدیگه هستن 284 00:16:04,875 --> 00:16:08,000 ‫این راستش... خب، 285 00:16:08,083 --> 00:16:10,125 ‫به نظر «خوب» کلمه‌ی اشتباهیـه 286 00:16:10,208 --> 00:16:11,875 ‫خوبـه دیگه 287 00:16:11,958 --> 00:16:14,833 گمونم یه جنبه‌ی متفاوت از همتون باشه 288 00:16:15,875 --> 00:16:17,000 ‫مثل این کتاب 289 00:16:17,083 --> 00:16:18,958 ‫- عه؟ ‫- آره 290 00:16:19,042 --> 00:16:22,208 ‫یه کار جادوییـه، ولی بعلاوه... 291 00:16:22,292 --> 00:16:23,625 ‫چطوری توصیفش می‌کنی؟ 292 00:16:24,458 --> 00:16:27,750 ‫فلسفه‌ی خون‌آشامی. فوق العاده‌ست 293 00:16:28,292 --> 00:16:30,250 ‫پس حالا همه‌مون هیولا نیستیم؟ 294 00:16:30,333 --> 00:16:31,958 ‫من اینو نگفتم 295 00:16:33,625 --> 00:16:34,958 ‫ادامه بده، اعتراف کن 296 00:16:35,042 --> 00:16:37,792 ‫اعتراف می‌کنم به نظر میاد از چیزی که فکرشو می‌کردم، 297 00:16:37,875 --> 00:16:39,333 ‫عمق بیشتری... 298 00:16:40,792 --> 00:16:42,458 ‫چی بهش میگید؟ 299 00:16:42,542 --> 00:16:45,333 ‫در این فرهنگ خون‌آشامی وجود داشته باشه 300 00:16:46,083 --> 00:16:49,708 ‫اینجا طرز تفکرهایی درمورد حضور مادی در دنیا، 301 00:16:49,792 --> 00:16:52,458 ‫اهمیت سرزمین و چشم‌انداز... 302 00:16:52,542 --> 00:16:53,958 ‫و... زیستن هست 303 00:16:54,042 --> 00:16:58,250 ‫یعنی، فلسفه‌ی واقعی. متحیر کننده‌ست 304 00:16:59,458 --> 00:17:00,667 ‫خب، خوبه 305 00:17:02,000 --> 00:17:04,792 ‫پس من یه سؤال فلسفی ازت دارم 306 00:17:06,708 --> 00:17:08,083 ‫خیلی خب 307 00:17:08,167 --> 00:17:13,167 ‫وقتی طرف مقابل داخل زندانـه، به کار بردنِ دیپلماسی کار سختیـه 308 00:17:14,500 --> 00:17:16,125 ‫نمی‌تونم بگم موافق نیستم 309 00:17:16,208 --> 00:17:18,917 ‫دیپلماسی مصالحه‌ست 310 00:17:19,000 --> 00:17:21,250 ‫یه چیزی گیر من میاد، یه چیزی گیر تو میاد 311 00:17:21,333 --> 00:17:24,917 ‫هیچ کدوممون همه‌ی چیزایی که می‌خوایم ‫گیرمون نمیاد، ولی هر دو خوشحال میریم 312 00:17:26,000 --> 00:17:29,167 ‫- توجه‌ـم رو جلب کردی ‫- ولی تو... 313 00:17:29,250 --> 00:17:31,458 ‫تو حتی حق رفتن هم نداری! 314 00:17:31,542 --> 00:17:33,250 ‫هیچی گیرت نیومده! 315 00:17:33,333 --> 00:17:38,375 ‫تمام قدرت دست منه، و تو یه مرد زیبا داخل قفسی 316 00:17:38,458 --> 00:17:40,958 ‫من... من زیبا هستم؟ 317 00:17:41,042 --> 00:17:44,000 ‫این عادلانه به نظر نمیاد 318 00:17:44,500 --> 00:17:45,750 ‫چه اتفاقی داره میفته؟ 319 00:17:45,833 --> 00:17:48,833 ‫تمام روز بیدار بودم و بهش فکر می‌کردم 320 00:17:48,917 --> 00:17:51,458 ‫تو. این پایین 321 00:17:52,000 --> 00:17:53,458 ‫سؤال چیه، لنور؟ 322 00:17:53,542 --> 00:17:55,417 ‫تو چی می‌خوای؟ 323 00:17:55,500 --> 00:17:56,875 ‫می‌خوام آزاد بشم 324 00:17:56,958 --> 00:17:57,958 ‫می‌دونم 325 00:17:58,042 --> 00:17:59,708 ‫تمام چیزی که می‌تونم بهش فکر کنم همینـه 326 00:17:59,792 --> 00:18:01,750 ‫تنها کاریـه که می‌تونم برات بکنم 327 00:18:01,833 --> 00:18:03,792 ‫ولی قرار نیست منو آزاد کنی 328 00:18:03,875 --> 00:18:06,458 ‫خب... نه 329 00:18:06,542 --> 00:18:07,875 ‫من به خواهرانم وفادارم 330 00:18:07,958 --> 00:18:12,583 ‫که همینطوری درو باز کنم و بگم: ‫«پرواز کن، آزاد باش، پسر زیبا»؟ 331 00:18:12,667 --> 00:18:15,875 ‫این... این میشه یه خیانت مستقیم 332 00:18:18,375 --> 00:18:19,500 ‫بیا و بشین 333 00:18:32,667 --> 00:18:36,042 ‫بعلاوه، خودت به تنهایی ‫کمتر از یه روز زنده می‌موندی 334 00:18:36,125 --> 00:18:37,375 ‫این درست نیست 335 00:18:38,042 --> 00:18:40,333 ‫خب، باشه، این کاملاً درسته 336 00:18:40,417 --> 00:18:42,292 ‫و من تقریباً بلافاصله می‌میرم 337 00:18:46,458 --> 00:18:49,750 ‫تو توی تمام این مذاکره فقط یه برگ برنده داری 338 00:18:49,833 --> 00:18:51,208 ‫مطمئن نیستم برگ برنده باشه 339 00:18:52,917 --> 00:18:54,583 ‫ازت خوشم میاد 340 00:18:54,667 --> 00:18:57,750 ‫آه، این چیزی نبود که انتظار داشتم بشنوم 341 00:18:57,833 --> 00:19:00,708 ‫خب، فکر می‌کردی برگ برنده‌ات چیه؟ 342 00:19:00,792 --> 00:19:03,208 ‫ازم می‌خوای جادوی انسانیم رو پیاده کنم، 343 00:19:03,292 --> 00:19:05,000 ‫تا به کارمیلا ارتشی از هیولاها بدم 344 00:19:05,667 --> 00:19:07,167 ‫اوه، اون 345 00:19:07,250 --> 00:19:10,000 ‫در طول روز موقع صحبت کردن مورانا ‫و استریگا فال گوش وایستاده بودم 346 00:19:10,083 --> 00:19:12,083 ‫اونا می‌تونن برای پر کردن ارتش مزدور بخرن 347 00:19:12,750 --> 00:19:15,667 متوجه نمیشم. کارمیلا بیخیال شده؟ 348 00:19:15,750 --> 00:19:17,750 ‫خیلی حواسش پرت میشه 349 00:19:17,833 --> 00:19:19,917 ‫بهش میگه «بار نبوغ» 350 00:19:20,000 --> 00:19:23,208 ‫می‌تونیم امروز صبح فرار کنیم ‫و اون تا چندین روز متوجه نمیشه 351 00:19:26,042 --> 00:19:28,458 ‫من به خواهرام وفادارم... 352 00:19:28,542 --> 00:19:30,542 ‫ولی کاری که ما داریم می‌کنیم غلطـه 353 00:19:30,625 --> 00:19:32,750 ‫می‌تونیم همینطوری بذاریم و بریم، هکتور 354 00:19:34,083 --> 00:19:35,542 ‫اگه می‌خوای با من باشی 355 00:20:00,833 --> 00:20:02,083 ‫داشتم به این فکر می‌کردم... 356 00:20:02,167 --> 00:20:04,792 ‫چطور میشه دالان بی‌انتها رو باز کرد؟ 357 00:20:04,875 --> 00:20:07,167 ‫این یه عمل ارادیِ وحشتناکـه 358 00:20:07,250 --> 00:20:11,750 ‫ترکیبی از دانش باستانی و قربانی کردن بخشی از روحت 359 00:20:11,833 --> 00:20:15,292 ‫و با این حال کنترل کردنش با دقت، غیرممکنـه 360 00:20:15,875 --> 00:20:17,625 ‫ولی تو می‌تونی انجامش بدی 361 00:20:17,708 --> 00:20:20,333 ‫یه سال طول کشید تا از دفعه‌ی قبلی که ‫اینکارو کردم، بهبود پیدا کنم 362 00:20:21,292 --> 00:20:24,708 ‫و مطمئنیم که کاهن‌ها نمی‌دونن ورودی دالان اون پایینـه؟ 363 00:20:24,792 --> 00:20:27,375 ‫قطعاً. برای چشم انسان نامرئیـه 364 00:20:27,458 --> 00:20:28,875 ‫به همین دلیل به اون سنگ نیاز دارم 365 00:20:31,375 --> 00:20:33,667 ‫فکر می‌کنم اشتباه وحشتناکی مرتکب شدیم 366 00:20:45,292 --> 00:20:46,292 ‫سالا! 367 00:20:47,667 --> 00:20:48,917 ‫کاهن اعظم سالا! 368 00:20:49,000 --> 00:20:51,500 ‫وقتی خدمتگزار ساده‌ی کلیسا بودی، 369 00:20:51,583 --> 00:20:54,083 ‫کنترلت رو روی مردمم تحمل کردم 370 00:20:54,625 --> 00:20:58,542 ‫وقتی یه راهب دیوانه شدی که مردمم رو ‫نادیده گرفتی، بازم تحملت کردم 371 00:21:00,375 --> 00:21:01,583 ‫دیگه کافیه 372 00:21:02,458 --> 00:21:05,792 ‫صومعه رو خالی می‌کنید. موقع خروج ‫اسلحه‌هاتون رو می‌ذارید زمین 373 00:21:09,333 --> 00:21:12,958 ‫سالا! می‌دونم که تو صومعه رو تقدس‌زدایی کردی 374 00:21:13,042 --> 00:21:15,167 ‫دیگه خدا داخل اون خونه نیست 375 00:21:15,250 --> 00:21:17,542 ‫دیگه ازش محافظت نمیشه 376 00:21:18,417 --> 00:21:21,750 ‫بیرون! همه‌تون! همین الان! 377 00:21:22,792 --> 00:21:25,083 ‫وگرنه میایم سراغت، سالا! 378 00:21:53,375 --> 00:21:55,000 وقتش فرا رسیده 379 00:21:55,024 --> 00:22:03,024 ترجمه از آریـن و امیـر .:: Cardinal & H1tmaN ::.