1 00:00:00,525 --> 00:00:05,125 تیم ترجــمه‌ی شـــوتایـــم تقــــــدیم می‌کند « WwW.Show-Time.iN » 2 00:00:05,137 --> 00:00:11,043 زیرنویس از H1tmaN امیر و آقای سیَه چُرده 3 00:00:11,992 --> 00:00:13,119 4 00:00:13,120 --> 00:00:14,770 5 00:00:17,600 --> 00:00:21,910 6 00:00:48,150 --> 00:00:49,630 ‏باز داشتی تو خواب راه می‌رفتی؟ 7 00:00:49,800 --> 00:00:51,280 ‏وایسا، چی؟ 8 00:00:51,460 --> 00:00:53,680 ‏ 9 00:00:53,850 --> 00:00:57,680 ‏- ‏باز داشتی تو خواب راه می‌رفتی؟ ‏- اوه، آره فکر کنم 10 00:00:57,860 --> 00:00:59,990 ‏ 11 00:01:04,950 --> 00:01:06,730 ‏ 12 00:01:06,910 --> 00:01:08,130 ‏چیکار می‌کنی؟ 13 00:01:08,300 --> 00:01:11,000 ‏دنبال عینکم می‌گردم 14 00:01:11,170 --> 00:01:13,310 ‏تو که عینک نمی‌زنی 15 00:01:13,480 --> 00:01:16,920 مطمئنی؟ 16 00:01:17,090 --> 00:01:20,310 ‏سازدهنی منو ندیدی؟ 17 00:01:20,490 --> 00:01:22,100 !‏اه! اه! بس کن 18 00:01:22,270 --> 00:01:24,190 ‏نه؟ اینجا چطور؟ 19 00:01:24,360 --> 00:01:27,890 ‏داری نزدیک‌تر میشی 20 00:01:28,060 --> 00:01:30,580 ‏عکس‌های توی راهرو رو جابجا کردی؟ 21 00:01:31,930 --> 00:01:34,460 ‏- چی؟ ‏- ترتیب عکس‌های توی راهرو عوض شدن 22 00:01:34,630 --> 00:01:36,550 ‏وقتی من بیمارستان بودم جابجاشون کردی؟ 23 00:01:37,590 --> 00:01:40,030 ‏- فکر نکنم ...‏- هومم 24 00:01:44,160 --> 00:01:46,690 ‏حس می‌کنم عقلم داره پاره‌سنگ برمی‌داره 25 00:01:46,860 --> 00:01:48,470 ‏ 26 00:01:48,650 --> 00:01:50,130 ‏ 27 00:01:52,220 --> 00:01:54,780 ‏ 28 00:01:59,090 --> 00:02:01,660 ‏می‌دونم دو هفته زمان زیادی بود که پیش‌تون نبودم 29 00:02:01,830 --> 00:02:04,880 ‏نزدیک یک هفتادوهشتم زندگی آدمـه 30 00:02:05,050 --> 00:02:07,010 ‏ولی منم حس کردم زمان زیادی بود 31 00:02:07,190 --> 00:02:10,890 ‏یعنی، خیال کنید تولدتون ،‏هر شیش سال یه‌بار می‌بود 32 00:02:11,060 --> 00:02:13,280 ‏اون‌وقت هیج‌کدومـتون تا الان تولد نداشتید 33 00:02:13,450 --> 00:02:16,590 ‏و مجبور بودید برای کیک و شمع ‏قدر یه عمر دیگه صبر کنید 34 00:02:16,760 --> 00:02:18,680 ‏منم حس کردم این‌قدر زمان ازتون دور بودم 35 00:02:18,850 --> 00:02:21,370 ‏- چه مدل کیکی؟ ‏- ربطی به موضوع نداره. اصل حرف رو بچسب، کسی 36 00:02:21,550 --> 00:02:23,290 ‏بله، زبت؟ 37 00:02:23,460 --> 00:02:25,070 ترسیدی؟ 38 00:02:25,250 --> 00:02:28,080 ...من 39 00:02:28,250 --> 00:02:29,640 ‏یادم نمیاد 40 00:02:29,820 --> 00:02:31,690 واقعاً هیچی یادت نمیاد؟ 41 00:02:31,860 --> 00:02:34,000 ‏دکتر گفت موقع ضربه‌ی روحی عادیه 42 00:02:34,170 --> 00:02:36,300 .‏فقط روزهای دم تصادف اینطوریه ‏ولی بعداً برمی‌گرده 43 00:02:36,480 --> 00:02:39,570 ‏جای زخم هم داری؟ ‏از تصادف؟ ‏جای زخم داری؟ 44 00:02:39,740 --> 00:02:42,700 ‏- خب... اینو دارم !‏- اَییییییی 45 00:02:42,870 --> 00:02:45,440 ...‏- شاید لازم نباشه پیرهنت رو بدی بالا ‏- اون چی؟ 46 00:02:45,620 --> 00:02:47,530 ‏اوه، اون مال قدیمه 47 00:02:47,710 --> 00:02:50,320 ،‏بابام فوت کرد ‏و فکر کردم تقصیر منه 48 00:02:50,490 --> 00:02:52,710 ‏ولی مال خیلی وقت پیشه 49 00:02:52,880 --> 00:02:54,840 ‏«فوت کرد» یعنی چی؟ 50 00:02:55,020 --> 00:02:56,320 ‏ 51 00:03:01,370 --> 00:03:03,370 ‏ 52 00:03:03,550 --> 00:03:07,330 ،‏خیلی‌خب، خیلی‌خب. هی !‏چطوره همه‌مون بریم بازی؟ هورا 53 00:03:07,510 --> 00:03:08,380 ‏ 54 00:03:08,550 --> 00:03:10,160 ‏حالا، هی 55 00:03:10,340 --> 00:03:12,600 .‏من حواسم هست ‏چطوره بری یه استراحتی کنی؟ 56 00:03:12,770 --> 00:03:15,730 ‏ 57 00:03:15,910 --> 00:03:20,040 ‏- خیلی‌خب ‏- و اگه خواستی می‌تونی مرخصی بیشتری داشته باشی 58 00:03:20,220 --> 00:03:22,350 ‏- عجله‌ای نیست ..‏- می‌دونم، ولی 59 00:03:22,520 --> 00:03:24,960 ‏اگه اوضاع برگرده به ‏روال سابق برام بهتره 60 00:03:25,130 --> 00:03:28,010 !‏آره، البته ‏یا حتی بهتر از روال سابق 61 00:03:28,180 --> 00:03:30,840 مثلاً جلو بچه‌ها لخت نشی و اینا 62 00:03:31,010 --> 00:03:32,230 63 00:03:34,670 --> 00:03:36,280 64 00:03:38,410 --> 00:03:41,800 .‏چیزی نیست. چیزی نیست ‏من اینجام. بابات اینجاست 65 00:03:41,980 --> 00:03:44,810 !‏می‌دونم «!‏پس فکر کردی برای چی گفتم «آه 66 00:03:44,980 --> 00:03:46,460 کجا بودی؟ جریان چیه؟ 67 00:03:46,630 --> 00:03:48,290 کِی اوضاع دوباره عادی میشه؟ 68 00:03:48,460 --> 00:03:49,980 اوضاع قرار نیست عادی بشه 69 00:03:50,160 --> 00:03:52,160 .‏درباره‌اش حرف زدیم ‏یادت نیست؟ 70 00:03:52,340 --> 00:03:54,770 .‏نـ... نمی‌تونم این‌کارو بکنم ...‏نمی‌تونم مدام 71 00:03:54,950 --> 00:03:57,820 ‏سر از جاهای مختلف دربیارم ‏و چیزمیز ببینم و از چیزها جا بمونم 72 00:03:57,990 --> 00:03:59,430 ‏نه، می‌تونی این‌کارو بکنی، باشه؟ 73 00:03:59,600 --> 00:04:03,080 ،‏مطمئنم که می‌تونی ‏چون‌ از پسش برمیای 74 00:04:03,260 --> 00:04:05,220 ،‏چون به‌ نحوی ‏همین‌الانش هم از پسش براومدی 75 00:04:05,390 --> 00:04:08,440 ،‏چون‌که زمان یه شکل محدود از تجربه‌اس ‏می‌دونی منظورم چیه؟ 76 00:04:08,610 --> 00:04:12,440 .‏نه، نمی‌دونم ‏هیچ‌کدوم اینا رو متوجه نمیشم 77 00:04:12,620 --> 00:04:15,660 ...‏خیلی‌خب. فقط 78 00:04:15,840 --> 00:04:17,970 ،‏بیا اینجا ‏می‌خوام یه چیزی نشونت بدم 79 00:04:18,140 --> 00:04:19,710 ‏- این مکعب‌ها رو می‌بینی؟ ‏- آره 80 00:04:19,880 --> 00:04:21,800 ‏تصور کن کل جهان این مکعب‌ها هستن 81 00:04:21,970 --> 00:04:24,720 ،‏منظورم اینه، همه‌ی چیزهای توی جهان هستن ‏درواقع، همه‌ی چیزهای تو کائنات 82 00:04:24,890 --> 00:04:29,330 ،‏مثلاً، این مکعب اهرامـه ،‏و این مکعب جولیا رابرتزه 83 00:04:29,500 --> 00:04:32,110 ‏و این مکعب یه ساندویچِ ‏پنیر گریل‌شده‌اس 84 00:04:32,290 --> 00:04:34,680 ...‏خب، این آقای کارگر ساخت‌وسازه 85 00:04:34,860 --> 00:04:37,510 ‏اوه، ما دوست‌ داریم وانمود کنیم ‏اون یه مادر همجنسگراست 86 00:04:38,950 --> 00:04:43,860 ،‏البته، یه مادر همجنسگراست ...‏و داره قدم می‌زنه، و دوروبر رو نگاه می‌کنه، و 87 00:04:44,040 --> 00:04:47,480 ‏و از دید اون، خب، همه‌چیز این مکعب‌ها هستن 88 00:04:47,650 --> 00:04:49,260 ،‏ولی من و تو، این بالا هستیم 89 00:04:49,440 --> 00:04:52,610 ،‏می‌تونیم ببیـنیم که، نه ‏اونا فقط مکعب هستن. متوجهی؟ 90 00:04:52,790 --> 00:04:55,960 ...‏- صحیح، ولی ‏- ببین، تو واقعاً این بالا نیستی 91 00:04:56,140 --> 00:04:57,840 ،‏خب، تو یه پات این بالاست 92 00:04:58,010 --> 00:05:01,190 ‏و یه پات اون پایین ‏هنوز میون مکعب‌هاست 93 00:05:01,360 --> 00:05:05,100 ‏- آره ...‏- همیشه اینطوری نمی‌مونه. ببین 94 00:05:05,280 --> 00:05:07,450 ‏یه جورایی مثل روندن ماشین دنده‌ای 95 00:05:07,630 --> 00:05:09,280 ‏در مقابل ‏یه ماشین اتوماتـه 96 00:05:09,460 --> 00:05:11,460 ،‏منظورم اینه، ماشین اتومات راحت‌تره 97 00:05:11,630 --> 00:05:13,020 ‏ولی آدم واقعاً رانندگی نمی‌کنه، مگه نه؟ 98 00:05:13,200 --> 00:05:16,160 .‏این ماشینه که داره آدم رو می‌رونه ...‏پس، ازت می‌خوام که 99 00:05:17,460 --> 00:05:21,510 ‏ازت می‌خوام چشم‌هات رو ببندی ‏و یه نفس عمیق بکِشی 100 00:05:21,690 --> 00:05:26,910 ‏و اون حسی که اولین‌بار که ‏ماشین دنده‌ای روندی رو به یاد بیاری 101 00:05:27,080 --> 00:05:32,390 ‏- من هیچ‌وقت ماشین دنده‌ای نروندم ‏- واقعاً؟ 102 00:05:32,570 --> 00:05:34,050 ‏ماشین دنده‌ای روندن بلد نیستم 103 00:05:34,220 --> 00:05:36,400 ‏- هیچ‌کس ماشین دنده‌ای روندن بهت یاد نداده؟ ‏- نه 104 00:05:36,570 --> 00:05:38,010 ‏- واقعاً؟ ‏- آره 105 00:05:38,180 --> 00:05:40,440 ‏- ماشین دنده‌ای روندن بلد نیستی؟ ‏- نه 106 00:05:40,620 --> 00:05:42,270 ‏- مامانت هیچ‌وقت ماشین دنده‌ای روندن یادت نداده؟ ‏- چیه، تو یه چرخه گیر کردیم؟ 107 00:05:42,450 --> 00:05:44,230 !‏- ‏نه، مرد ‏‏- آخه واقعاً باورم نمیشه یکی بگه 108 00:05:44,400 --> 00:05:45,750 ‏ماشین روندن بهت یاد داده، و هیچ‌وقت ‏ماشین دنده‌ای روندن رو بهت یاد نده 109 00:05:45,930 --> 00:05:47,800 !‏- این پایه‌شه ‏- خب، این چطوره 110 00:05:47,970 --> 00:05:49,320 ‏اگه می‌خوای به دخترت ماشین !‏دنده‌ای روندن یاد بدی، نمیر 111 00:05:49,500 --> 00:05:51,720 ...‏خب، اگه می‌خوای اینو بکوبی سرم 112 00:05:51,890 --> 00:05:53,150 ‏و راستی، ‏تو مگه عنوانِ مختصص ماشین‌روندن» رو» 113 00:05:53,330 --> 00:05:56,850 ‏وقتی توی تصادف مُردی از دست ندادی؟ 114 00:05:57,020 --> 00:05:59,640 ،‏وایسا، وایسا، وایسا! بهت که گفتم ‏تصادف نبود 115 00:05:59,810 --> 00:06:01,510 ‏یکی داشت سعی می‌کرد منو بکُشه 116 00:06:01,680 --> 00:06:04,080 ‏قکر کردی این‌قدر بی‌محابا ‏رانندگی می‌کنم که بیفتم تو درّه؟ 117 00:06:04,250 --> 00:06:06,770 ‏و اینجا ولت کنم؟ ‏هیچ‌وقت همچین کاری نمی‌کنم 118 00:06:06,950 --> 00:06:10,430 ‏- آخه کی می‌خواسته تو رو بکُشه؟ .به ضرس قاطع نمی‌دونم - برای همین کمک تو رو می‌خوام 119 00:06:11,560 --> 00:06:15,700 ‏- ولی چرا من؟ ‏- چون‌که تو در لحظه نمیگنجی. و می‌تونی 120 00:06:15,870 --> 00:06:18,000 ‏منظورم اینه، خودم هردفعه سعی کردم ،‏به مرگ خودم نزدیک بشم 121 00:06:18,180 --> 00:06:20,270 ‏ضربه‌ی روحی نمی‌ذاره هولم میده عقب 122 00:06:20,440 --> 00:06:23,140 ،‏سعی می‌کنم تمرکز کنم ...‏ولی سر از یه جای دیگه درمیارم 123 00:06:23,310 --> 00:06:25,310 ‏ 124 00:06:26,710 --> 00:06:29,360 !‏هی، هی! مواظب باش، مواظب باش ‏ممکنه بهش آسیب بزنی 125 00:06:30,880 --> 00:06:32,580 ‏- خوبی؟ معذرت‌خواهی کن ‏- هومم 126 00:06:32,760 --> 00:06:34,190 ‏- معذرت می‌خوام ‏- اشکال نداره 127 00:06:34,370 --> 00:06:36,020 ‏خیلی‌خب، برو بازی کن 128 00:06:37,890 --> 00:06:38,890 ‏داشتی چیکار می‌کردی؟ 129 00:06:44,550 --> 00:06:47,290 ‏ 130 00:06:49,510 --> 00:06:52,780 ‏"چیچیمکا" یک قبیله‌ی عشایری ...‏تندخو بود که در شمال درّه‌ی 131 00:06:52,950 --> 00:06:56,080 ‏آهان. البته 132 00:06:56,260 --> 00:06:58,650 ‏آره، می‌دونی، فکر کنم اگه یه‌کم بیشتر وقت بذاریم 133 00:06:58,830 --> 00:07:00,040 ‏اوضاع خودبه‌خود درست بشه 134 00:07:01,870 --> 00:07:06,790 ‏آهان. باشه. حله. خداحافظ 135 00:07:08,750 --> 00:07:11,360 ‏"تونده" بود. نگرانـته 136 00:07:11,530 --> 00:07:15,060 ‏- فکر می‌کنه شاید باید یه‌کم بیشتر مرخصی داشته باشی ‏- و به تو زنگ زد؟ 137 00:07:15,230 --> 00:07:17,710 ‏مگه تو بابامی؟ ‏گوشیم کو؟ 138 00:07:17,890 --> 00:07:20,670 ،‏منم فکر کردم عجیبه. منظورم اینه ‏احتمالاً خودت بهتر از حال خودت خبر داری 139 00:07:20,850 --> 00:07:22,630 ‏و تو حالت خوبه، مگه نه؟ 140 00:07:23,720 --> 00:07:26,030 ‏بیا، می‌خوام یه چیزی نشونت بدم 141 00:07:27,420 --> 00:07:30,070 ‏بابا، اگه اینطوری بودن ‏برام خطرناک داشته باشه چی؟ 142 00:07:30,250 --> 00:07:31,950 ‏اگه یکی آسیب ببینه چی؟ 143 00:07:32,120 --> 00:07:34,170 ‏اگه توی جهان همه‌چی از ،قبل مقرر شده باشی چی 144 00:07:34,340 --> 00:07:35,780 ‏و ملت باید آروم بگیرن 145 00:07:35,950 --> 00:07:37,300 ‏چون کنترل هیچی دست اونا نیست 146 00:07:37,470 --> 00:07:39,300 ‏- این حرف حقیقت داره؟ ‏- ببین، تو به آدم‌ها آسیب نمی‌زنی 147 00:07:39,480 --> 00:07:41,610 .‏تو به آدم‌ها کمک می‌کنی ‏شخصیت تو اینجوریه 148 00:07:41,780 --> 00:07:43,650 ‏یادته وقتی ۸ سالت بود ،‏رفتی اون مدرسه جدیده 149 00:07:43,830 --> 00:07:46,310 ،‏و همه دستت می‌انداختن ‏حتی اون دختر بوگندوئه ریتا؟ 150 00:07:46,480 --> 00:07:50,090 ‏آره. عجب دخترهای مزخرفی بودن 151 00:07:50,270 --> 00:07:53,920 ‏آره، از طرف مدیر مدرسه به ‏من و مامانت زنگ زدن 152 00:07:54,100 --> 00:07:57,490 ‏چون‌که تو هِی بدون یونیفورم می‌رفتی کلاس ورزش 153 00:07:57,670 --> 00:08:01,370 ‏آخرش معلوم شد هروقت ریتا خودشو خیس می‌کرد ‏تو شرت‌های خشکـت رو به ریتا قرض می‌دادی 154 00:08:01,540 --> 00:08:04,370 ‏احتمالاً فقط می‌خواستم ‏بالا رفتن از طناب رو بپیچونم 155 00:08:04,540 --> 00:08:09,240 .‏نه، تو یه بچه‌ی باملاحظه‌ای ‏مهربون و خوب و خاصی 156 00:08:09,420 --> 00:08:12,810 .‏بابا، کاش می‌دیدی چه گندهایی که نزدم ‏اون‌وقت این چیزها رو نمی‌گفتی 157 00:08:12,990 --> 00:08:15,690 ،‏جان‌مایه‌ی تو هنوز همونه ‏می‌دونی؟ 158 00:08:15,860 --> 00:08:17,770 ‏- من باباتم. این چیزا رو می‌دونم ‏- البته 159 00:08:17,950 --> 00:08:20,170 ‏تنها کسی که تو خانواده‌ام ‏بهم باور داره اونیـه که مُرده 160 00:08:20,340 --> 00:08:23,820 ‏البته فعلاً. می‌دونی من چیکار کردم؟ ‏و کی بودم؟ 161 00:08:24,000 --> 00:08:26,650 .‏تو یه استاد دانشگاه بودی ‏یه استاد دانشگاه علوم 162 00:08:26,830 --> 00:08:30,400 ‏- علوم؟ لااقل بگو فیزیک نظری ‏- گفتم علوم دیگه 163 00:08:30,570 --> 00:08:32,220 ‏به فیزیک نظری «علوم» گفتن 164 00:08:32,400 --> 00:08:34,050 ‏مثل این می‌مونه بگیم ‏جان لنون یه خواننده بود 165 00:08:34,230 --> 00:08:37,100 ‏خب، خواننده بود دیگه 166 00:08:38,230 --> 00:08:39,750 ‏خب، بیاید راجع به ‏سفر در زمان حرف بزنیم 167 00:08:39,930 --> 00:08:43,540 ،‏از لحاظ نظری ‏چرا سفر در زمان غیرممکنه؟ 168 00:08:43,710 --> 00:08:47,060 ،‏بجنبید دیگه، بچه‌ها .‏هفته‌ی پیش درباره‌اش حرف زدیم ‏مانع راه کجاست؟ 169 00:08:47,240 --> 00:08:48,890 ‏مانع سرعت نور؟ 170 00:08:49,070 --> 00:08:52,550 .‏مانع سرعت نور ‏ممنون، فرناز 171 00:08:52,720 --> 00:08:54,850 ‏خب، چیزی هست که از ‏سرعت نور سریع‌تر باشه؟ 172 00:08:55,030 --> 00:08:57,120 !‏- نه ‏- سوپرمن؟ 173 00:08:57,290 --> 00:09:01,860 ‏- درهم‌تنیدگی کوانتومی سریع‌تره ‏- درهم‌تنیدگی کوانتومی سریع‌تره. خیلی خوبه 174 00:09:02,040 --> 00:09:06,520 ‏حالا، این چطور توی ‏سفر در زمان بهمون کمک می‌کنه. کسی می‌دونه؟ 175 00:09:07,780 --> 00:09:11,520 ‏بجنبید دیگه. هیچکی نمی‌دونه؟ 176 00:09:11,700 --> 00:09:14,350 ‏خب، مایه‌ی شرمـه. چون ‏امیدوار بودم شما بهم بگید 177 00:09:14,530 --> 00:09:16,090 ‏چون منم نمی‌دونم 178 00:09:16,270 --> 00:09:17,880 ‏من دروغ گفتم. می‌دونم 179 00:09:18,050 --> 00:09:21,490 ‏- چی رو؟ ‏- درهم‌تنیدگی کوانتومی. سفر در زمان. همه‌شو 180 00:09:21,660 --> 00:09:24,280 ‏اون تحقیقی که با شمن‌ها ‏انجام می‌دادم رو یادته؟ 181 00:09:24,450 --> 00:09:27,760 ‏یکی از دوست‌هامون رو راضی کردم ‏توی دستگاه اِم.‌آر.‌آی یه دوری بزنه 182 00:09:27,930 --> 00:09:31,200 ‏اوه، خدای من. این مغز یه شمنـه؟ ‏شگفت‌انگیزه 183 00:09:31,370 --> 00:09:35,420 ...‏- اگه این مسیر رو ادامه بدیم ‏- دانشگاه عمراً برای فاز دوم بودجه بده 184 00:09:35,590 --> 00:09:39,680 ‏کاشکی می‌تونستیم یه ‏کمک‌هزینه‌ی مستقل بگیریم 185 00:09:39,860 --> 00:09:43,640 ،‏اوه، می‌دونی چیه، یادم رفت بهت بگم ‏یه کمک‌هزینه‌ی مستقل گرفتیم 186 00:09:43,820 --> 00:09:46,250 !‏یا خدا 187 00:09:46,430 --> 00:09:48,210 ...‏باورم نمیشه 188 00:09:48,390 --> 00:09:50,560 ‏جریان تو و این خایه‌مالت چیه؟ 189 00:09:50,740 --> 00:09:52,870 ‏حس می‌کنم داری به قسمت ‏غیرمهم ماجرا دقت می‌کنی 190 00:09:53,040 --> 00:09:56,390 ‏ما داریم درباره‌ی بازآرایی ‏مبانی زمان حرف می‌زنیم 191 00:09:56,570 --> 00:09:58,000 ‏بازآرایی؟ 192 00:10:08,150 --> 00:10:09,360 سم؟ 193 00:10:11,100 --> 00:10:13,540 ‏- بله؟ ‏- باز عکس‌ها رو عوض کردی 194 00:10:13,720 --> 00:10:16,590 ،‏خب، آره. گفتی ترتیبش غلطه ‏منم عوضش کردم 195 00:10:16,760 --> 00:10:18,760 ‏هنوز فکر می‌کنم ترتیب‌شون ‏درست نیست 196 00:10:18,940 --> 00:10:21,380 ‏راستش، خودم حتی نمی‌دونستم ‏ترتیب خاصی دارن 197 00:10:21,550 --> 00:10:23,990 ولی از اولش چطوری از ترتیب در اومدن؟ 198 00:10:24,160 --> 00:10:27,120 ‏می‌دونی، شرط می‌بندم ‏کارْ کارِ یکی از اون دزدهاست که میان خونه‌ی آدم 199 00:10:27,290 --> 00:10:30,600 ‏و هیچی رو نمی‌دزدن، ولی فقط ‏چیزمیزها رو این‌ور اون‌ور می‌کنن که گیج بشی 200 00:10:30,780 --> 00:10:34,690 .‏صحیح، یکی از اون دزدهای شوخ ‏البته، البته، البته، البته 201 00:10:34,870 --> 00:10:37,130 ‏همه‌چی یه معمای بزرگ نیست، باشه؟ 202 00:10:37,300 --> 00:10:40,050 ‏احتمالاً فقط افتادن زمین ‏و من برگردوندمـشون بالا 203 00:10:40,220 --> 00:10:43,090 واقعاً افتادن زمین و برگردوندی‌شون بالا؟ - آره. شاید. احتمالاً - 204 00:10:43,270 --> 00:10:45,010 ‫- مطمئن نیستی؟ ‫- متأسفم، باشه؟ 205 00:10:45,180 --> 00:10:47,880 ‌‫تو تنها کسی نیستی که این چند هفته‌ی ‫اخیر بهش بد گذشته 206 00:10:48,930 --> 00:10:51,670 ‫باشه. متأسفم. 207 00:10:52,840 --> 00:10:54,320 ‫ 208 00:11:03,070 --> 00:11:04,460 ‫ببین، لازم نیست نگران من باشی 209 00:11:04,640 --> 00:11:07,160 ‫- چون من تقریبا حالم خوبه ‫- تقریبا؟ 210 00:11:07,330 --> 00:11:09,950 بیشتر حواسم رو جمع می‌کنم. قول میدم. 211 00:11:10,990 --> 00:11:15,520 ،‫آلما، من تو رو به چشم یه دوست می‌بینم ‫ولی در کنارش از نظر فنی، رئیست هم هستم. 212 00:11:15,690 --> 00:11:19,480 ‫و باید کاری رو که برای امنیت بچه‌ها ‫درست هستش انجام بدم 213 00:11:19,650 --> 00:11:21,700 ‫همون‌قدر که گاهی آرزو می‌کنم ‫کاش این داستان زمان 214 00:11:21,870 --> 00:11:24,130 ‫وارد یه سیاه چاله بشه و همه‌شونو با خودش ببره 215 00:11:24,310 --> 00:11:25,740 ‫یعنی، اینطوری میشد که خیلی باحال بود. 216 00:11:27,700 --> 00:11:32,490 ‫و همچنین، یه فاجعه! ‫و اصلا هم باحال نیست! 217 00:11:32,660 --> 00:11:36,190 ‫باشه، یه‌بار دیگه امتحان می‌کنیم 218 00:11:36,360 --> 00:11:38,150 ‫ولی اگه نسبت به هرچی حس عجیبی داشتی 219 00:11:38,320 --> 00:11:39,890 ‫فقط بیا با من حرف بزن تا حلش کنیم. 220 00:11:40,060 --> 00:11:41,630 ‫باشه و... 221 00:11:41,800 --> 00:11:43,760 ‫اگه تو هم نسبت به هرچی حس عجیبی داشتی 222 00:11:43,940 --> 00:11:45,590 ‫نگرانیت رو مستقیم با خودم مطرح کن ‫و سراغ دوست‌پسرم نرو. 223 00:11:45,760 --> 00:11:48,850 ‫چون این کار عجیبه 224 00:11:49,030 --> 00:11:50,510 ‫مطمئن نیستم برای بهبود احساساتت 225 00:11:50,680 --> 00:11:52,080 ‫بهترین قضاوت‌کننده باشی 226 00:11:52,250 --> 00:11:53,950 ‫پس به یه نظر خارجی نیاز داشتم. 227 00:11:54,120 --> 00:11:56,690 ‫خب، لازم نیست اون کارو بکنی. 228 00:11:56,860 --> 00:11:59,080 ‫خب، من کاری رو که صلاح بدونم ‫برای امنیت بچه‌ها انجام میدم. 229 00:11:59,260 --> 00:12:00,260 ‫ 230 00:12:03,430 --> 00:12:05,220 ‫این رقت‌انگیز بود 231 00:12:05,390 --> 00:12:08,660 ‫کجا بودیم؟ اینجا... خب... 232 00:12:08,830 --> 00:12:12,660 ،‫همه دو تا... نمیشه طور دیگه گفت ‫دو تا خود دارن 233 00:12:12,840 --> 00:12:15,010 ‫- بابا... ‫- پس وقتی خودها جدا میشن 234 00:12:15,190 --> 00:12:17,710 ‫- این جواب نمیده، باشه؟ از پسش برنمیام ‫- خیلی‌خب. از پسش برمیای 235 00:12:17,880 --> 00:12:20,450 ‫- می‌خوام کمکت کنم ولی نمی‌تونم ‫- خواهی کرد 236 00:12:20,630 --> 00:12:24,980 ،‫نه، نه، نه، نه. گوش کن ‫داری خیلی سریع پیش میری و من هلت میدم. 237 00:12:25,150 --> 00:12:28,370 ‫اینجا داریم هردومون یاد می‌گیریم. ‫می‌تونیم باهم انجامش بدیم 238 00:12:28,550 --> 00:12:30,810 ‫باشه، ولی... 239 00:12:30,980 --> 00:12:36,600 ‫باید بتونم کارامو انجام بدم. ‫می‌دونی، توی دنیای واقعی. 240 00:12:36,770 --> 00:12:38,950 ‫می‌دونم به چی نیاز داری. ‫به یه لنگر نیاز داری. 241 00:12:39,120 --> 00:12:42,430 ‫به یه چیز مادی نیاز داری که تو ‫رو توی سطح مادی نگهت داره. 242 00:12:42,600 --> 00:12:45,080 ‫یه چیزی مثل تسبیح، یا چرخ دعا ‫(در آیین بودایی استفاده می‌گردد) 243 00:12:45,260 --> 00:12:48,830 ‫می‌دونی چیه؟ 244 00:12:50,350 --> 00:12:53,960 ‫- کجاست؟ ‫- رفتیم داخل زیر شیروانی خونه‌ی مامان؟ 245 00:12:54,140 --> 00:12:56,230 ‫آره، خب، یه چیزی هست که فکر و ذکرم بود 246 00:12:56,400 --> 00:12:58,320 ‫مادرت می‌خواست بندازمش دور 247 00:12:58,490 --> 00:13:00,970 ‫ولی می‌دونستم یه روز به درد می‌خوره ‫پس اینجا قایمش کردم 248 00:13:01,140 --> 00:13:03,100 ‫دلم برای زیرشیروانی تنگ شده بود 249 00:13:03,280 --> 00:13:05,320 ‫وقتی نوجووان بودم، چِت می‌کردم 250 00:13:05,500 --> 00:13:09,810 ‫بابت نمرات امتحانام میومدم این بالا و مطالعه می‌کردم 251 00:13:16,810 --> 00:13:19,510 ‫بیخیال ‫[نوشته روزنامه: پروفسور محلی و ‫دانشجویش در یک حادثه کشته شدند.] 252 00:13:21,210 --> 00:13:22,910 ‫هی! اینو نگاه! 253 00:13:23,080 --> 00:13:24,470 ‫ 254 00:13:24,650 --> 00:13:26,780 ‫- هنوز کار می‌کنه! ‫- وایستا 255 00:13:26,950 --> 00:13:29,260 ‫این چیزیه که قراره لنگرگاه من به دنیای مادی باشه؟ 256 00:13:29,430 --> 00:13:31,910 ‫- آتاری؟ ‫- جسمش مهم نیست 257 00:13:32,090 --> 00:13:34,920 ‫عملِ بازی‌کردنه که مهمه ‫عملی که قابل تکرار هستش. 258 00:13:35,090 --> 00:13:37,310 ‫به قدری پیچیده هستش که متمرکز نگهت داره 259 00:13:37,480 --> 00:13:39,840 ‫در عین حال اون‌قدر ساده است ‫که زیاد فکرتو مشغول نکنه 260 00:13:40,010 --> 00:13:43,270 ‫فقط روی الگوی بازی تمرکز کن ‫و این تو رو به 261 00:13:43,450 --> 00:13:47,490 ‫بازه زمانی همگانی که در جریان ‫هست، متصل نگه می‌داره. 262 00:13:47,670 --> 00:13:50,150 ‫- خب، می‌دونی، در جریان... ‫- الان تو جدی هستی خدایی؟ 263 00:13:50,320 --> 00:13:52,980 ‫آهان، ۱۹ امتیاز... باید نگهش دارم ولی... 264 00:13:53,150 --> 00:13:55,370 ‫بوم! هنوزم بهترینم 265 00:13:55,550 --> 00:13:57,640 ‫آلما! بیا بریم! 266 00:13:57,810 --> 00:14:01,470 ‫- کجایی؟ باید بریم! ‫- می‌خوان کجا برم؟ 267 00:14:01,640 --> 00:14:05,340 ‫- بهت نگفتم که الان شنبه است ‫- چـی!؟ 268 00:14:05,510 --> 00:14:06,950 ‫چه بلایی سر پنجشنبه و جمعه اومد؟ 269 00:14:07,120 --> 00:14:09,340 ‫نگران نباش. اون روزا به درد بخور نیستن! 270 00:14:09,520 --> 00:14:10,430 ‫- چی؟ ‫- به علاوه، هر وقت دلت خواست 271 00:14:10,600 --> 00:14:11,950 ‫می‌تونی برگردی به اون روزا 272 00:14:12,130 --> 00:14:13,740 ‫مخصوصا پنجشنبه رو باید یه نگاهی بندازی 273 00:14:13,910 --> 00:14:16,390 ‫چون یه رستوران تایلندی خوب ‫پیدا کردی که خوشت اومد 274 00:14:16,570 --> 00:14:19,350 ‫- آلما! اون بالا داری چیکار می‌کنی؟ ‫- باشه 275 00:14:19,530 --> 00:14:21,750 ‫بیا بگیرش، وایستا یه دور دیگه هم بزنم 276 00:14:21,920 --> 00:14:24,400 ‫خیلی خب، بیا مال خودت. برو 277 00:14:27,100 --> 00:14:29,060 ‫- بکا! ‫- بله؟ 278 00:14:29,230 --> 00:14:30,670 ‫قراره عروسیت مثل یهودی‌ها باشه؟ ‫چون می‌خوام به سبک «حورا» برقصم 279 00:14:30,840 --> 00:14:32,240 ‫ما یهودی نیستیم، آلما 280 00:14:32,410 --> 00:14:35,410 ‫ولی بابا هستش. بود 281 00:14:36,500 --> 00:14:40,200 ‫حرف از بابا شد، اون شب یه شخص دیگه ‫هم همراهش داخل ماشین بود؟ 282 00:14:40,370 --> 00:14:42,640 ‫فرناز، درسته؟ 283 00:14:42,810 --> 00:14:46,030 ‫- خب تو که می‌دونستی نه، نمی‌دونستم، هیچ‌وقت بهم نگفته بودی - 284 00:14:46,210 --> 00:14:48,030 ‫خب، پس حتما فکر نمی‌کردم مهم باشه 285 00:14:48,210 --> 00:14:49,860 ‫وگرنه بهش اشاره می‌کردم 286 00:14:50,040 --> 00:14:51,340 ‫یا اگه مهم نبود، ،اون‌وقت بهم می‌گفتی 287 00:14:51,520 --> 00:14:52,600 ‫چون یه راز حساب نمی‌شد. 288 00:14:52,780 --> 00:14:54,000 ‫فکر ‌کردم گفتم 289 00:14:57,260 --> 00:15:00,870 ‫- فکر می‌کنی باهم رابطه داشتن؟ ‫- آلما! نه! 290 00:15:01,050 --> 00:15:04,180 .‫اون دانشجوش بود ‫فقط همینو می‌دونم 291 00:15:04,350 --> 00:15:06,050 ‫لعنت بهش! 292 00:15:07,230 --> 00:15:08,620 ‫اگه می‌خوای باهام صحبت کنی 293 00:15:08,790 --> 00:15:10,270 ‫از اون بازی بکش بیرون 294 00:15:10,450 --> 00:15:12,670 .‫آره، خیلی رو مخه ‫این یکی چطوره؟ 295 00:15:12,840 --> 00:15:14,760 ‫اون یکی رو ترجیح میدم 296 00:15:14,930 --> 00:15:17,150 ‫- من یقه توری نمی‌پوشم، مامان ‫- آره، مامان، بیخیال 297 00:15:17,320 --> 00:15:19,110 ‫خب، من از کجا بدونم؟ 298 00:15:19,280 --> 00:15:21,150 ‫من از جفتتون روی هم رفته ‫عروسی‌های بیشتری دیدم 299 00:15:21,330 --> 00:15:24,370 ‫- آره، توی دهه 80 ‫- زدی تو خال! پیر شدی مامان! 300 00:15:24,550 --> 00:15:26,550 ‫وای خدای من 301 00:15:26,720 --> 00:15:28,770 ‫میشه بیخیال بازی کردن بشی ‫و یه لحظه کمکم کنی؟ 302 00:15:28,940 --> 00:15:31,690 ‫فقط یکی رو بردار که کمرش باز باشه ‫تا موقع غذا خوردن اذیت نشی 303 00:15:31,860 --> 00:15:33,640 ‫اینکارو نکن ‫همه فکر می‌کنن حامله هستی 304 00:15:33,820 --> 00:15:36,260 ‫خیلی کمک کننده بود! ‫حالا اگه منو ببخشید 305 00:15:36,430 --> 00:15:39,350 ‫میرم یه بالش تزئینی انگشتر ‫بردارم که داخلش جیغ بزنم! 306 00:15:39,520 --> 00:15:41,480 ‫- قابلی نداشت ‫- بکا 307 00:15:45,790 --> 00:15:48,350 ‫فکر می‌کنی امکانش هست که یکی می‌خواسته بکشتش؟ 308 00:15:48,530 --> 00:15:49,750 ‫آلما! 309 00:15:49,920 --> 00:15:51,530 ‫آخه، چرا باید بابا همینطوری ماشین رو 310 00:15:51,710 --> 00:15:53,660 ‫- برونه سمت درّه؟ ‫- آلما، بس کن! 311 00:15:53,840 --> 00:15:56,150 ‫- نمی‌خوام درموردش حرف بزنم ‫- خیلی خب، این یکی چطوره؟ 312 00:15:56,320 --> 00:15:58,230 ‫- زیباست ‫- برش دار 313 00:15:58,410 --> 00:16:01,760 ‫- چرا اصلا اومدی؟ ‫- بیخیال، می‌دونی که من توی ‫این چیزا خوب نیستم 314 00:16:01,930 --> 00:16:03,760 ‫بعدش می‌خوای بری بار؟ ‫توی اون مورد خیلی خوبم 315 00:16:03,940 --> 00:16:07,110 ‫- کدوم بار؟ ‫- همون باری که همیشه میریم 316 00:16:07,290 --> 00:16:09,550 ‫- این حرفا چیه؟ چیکار داری می‌کنی؟ ‫- چی؟ 317 00:16:10,860 --> 00:16:12,990 ‫واقعا «سم» رو میاری به عروسی من؟ 318 00:16:13,160 --> 00:16:15,160 ‫چرا نباید این‌کارو بکنم؟ 319 00:16:15,340 --> 00:16:17,300 ‫- واقعا هیچی یادت نمیاد؟ ‫- درمورد چی هیچی یادم نمیاد؟ 320 00:16:17,470 --> 00:16:19,950 ‫خیلی خب، می‌دونی چیه آلما؟ ‫از این بازی خسته شدم! ‫متأسفم، مامان... 321 00:16:20,130 --> 00:16:22,560 ‫ 322 00:16:26,960 --> 00:16:29,740 ‫چی شد... 323 00:16:31,180 --> 00:16:33,310 ‫ 324 00:16:33,490 --> 00:16:36,580 ‫ 325 00:16:36,750 --> 00:16:37,930 ‫چون اگه می‌خوای اینطوری زندگی کنی 326 00:16:38,100 --> 00:16:39,540 ‫پس می‌خوای اینطوری زندگی کنی! 327 00:16:43,710 --> 00:16:45,320 ‫اون بازی رو از کجا آوردی؟ 328 00:16:46,890 --> 00:16:49,200 ‫ 329 00:16:51,980 --> 00:16:54,510 ‫اوه! 330 00:16:54,680 --> 00:16:56,290 ‫تو خوبی؟ 331 00:16:56,470 --> 00:16:59,250 ‫- این مبل همیشه اینقدر جلو بوده؟ ‫- آره 332 00:17:00,690 --> 00:17:02,430 ‫نه! نبوده! 333 00:17:02,600 --> 00:17:05,210 ‌‫ببین! می‌تونی جای پایه‌ی مبل رو روی فرش ببینی 334 00:17:05,390 --> 00:17:07,610 ‫عجیبه 335 00:17:08,960 --> 00:17:11,440 ‫به خدا قسم می‌خورم وقتی من توی بیمارستان بودم ‫جای همه‌چیز رو عوض کردی 336 00:17:11,610 --> 00:17:12,790 ‫تا فقط سر به سرم بذاری. 337 00:17:12,960 --> 00:17:14,790 ‫- چرا باید همچین کاری کنم؟ ‫- نمی‌دونم 338 00:17:14,960 --> 00:17:16,620 ‫فقط حس می‌کنم همه دارن سر به سرم میذارن 339 00:17:16,790 --> 00:17:20,140 ‫آلما، به خدا قسم من اینکارو نمی‌کنم 340 00:17:20,320 --> 00:17:22,930 ‫ 341 00:17:25,540 --> 00:17:26,710 ‫اونجا چی داری؟ 342 00:17:28,020 --> 00:17:31,200 ‫وقتی من توی بیمارستان بودم ‫اتفاقی بین تو و بکا افتاد؟ 343 00:17:31,370 --> 00:17:33,630 ‫- اینطور فکر نمی‌کنم ‫- اون فکر می‌کنه که تو به عروسی نمیای 344 00:17:33,810 --> 00:17:37,680 ‫خب، خواهرتو می‌شناسی. اون درمورد همه چیز ‫عجیب رفتار می‌کنه. اون یه خانوم عجیبه. 345 00:17:37,860 --> 00:17:40,680 ‫اتفاقاً اصلا و ابداً عجیب نیست. ‫یه جورایی مشکل خودشه 346 00:17:40,860 --> 00:17:43,120 ‫عروسی همیشه باعث میشه همه تحت فشار باشن 347 00:17:44,730 --> 00:17:46,780 ‫گمونم همینطوره 348 00:17:46,950 --> 00:17:48,520 ‫لعنت بهش 349 00:17:49,560 --> 00:17:51,090 ‫ 350 00:17:57,480 --> 00:18:00,270 ‫متئو! چه خبرا؟ 351 00:18:00,440 --> 00:18:04,190 ‫اولیور، دوست من! 352 00:18:04,360 --> 00:18:07,840 ‫روسا سلیا! روی دماغت رنگ پاشیده ‫چیکار می‌‌کنی دختر! 353 00:18:08,020 --> 00:18:09,970 ‫- کسی! ‫- داری چی بازی می‌کنی؟ 354 00:18:10,150 --> 00:18:11,720 ‫- یه بازی ‫- منم می‌خوام بازی کنم! 355 00:18:11,890 --> 00:18:13,850 ‫کسی! الان نوبت آلماست 356 00:18:14,020 --> 00:18:15,980 ‫- شاید دفعه بعدی نوبت تو بشه ‫- نه، نه، نه، نه 357 00:18:16,150 --> 00:18:19,460 ‫این بازی برای افراد بالغه. اگه اجازه بدم ‫بازی کنه، یه کار غیرمسئولانه انجام دادم. 358 00:18:19,640 --> 00:18:20,720 ‫عادلانه نیست! 359 00:18:27,470 --> 00:18:29,560 ‫هی، آلما، یه سوال! 360 00:18:29,730 --> 00:18:34,220 ‫آیا واقعاً ضروریه که اون بازی رو به‌طور مداوم بازی کنی؟ 361 00:18:34,390 --> 00:18:36,350 ‫راستش یه جورایی هست 362 00:18:36,520 --> 00:18:39,440 ‫خب، سوالی که بعدش پیش میاد: ‫واقعا؟ 363 00:18:39,610 --> 00:18:44,140 ‫دستور دکترـه. کمکم می‌کنه ‫تمرکز کنم و تو هم همینو می‌خوای 364 00:18:44,310 --> 00:18:45,840 ‫تو اینو می‌خواستی 365 00:18:46,010 --> 00:18:49,490 ‫پس یه دکتر برات تجویز کرده که تمام مدت 366 00:18:49,670 --> 00:18:51,710 ‫آتاری بازی کنی تا بهتر شی؟ 367 00:18:51,890 --> 00:18:53,370 ‫چیه نکنه نسخه‌شو می‌خوای ببینی یا چیزی؟ 368 00:18:53,540 --> 00:18:55,890 ‫آره، راستش خیلی علاقه مندم ببینم. 369 00:18:56,060 --> 00:18:58,330 ‫تونده، واقعا ای کاش به حقوق مراقبت‌های درمانی 370 00:18:58,500 --> 00:19:00,890 ‫و مداوای یک زن دخالت نمی‌کردی. 371 00:19:01,070 --> 00:19:03,420 ‫ 372 00:19:03,590 --> 00:19:08,900 ‫- باشه، خیلی خب. از بازیت لذت ببر ‫- ممنونم 373 00:19:13,470 --> 00:19:14,950 ‫- خدا نگهدار ‫- خدا نگهدار! 374 00:19:15,130 --> 00:19:17,080 ‫- مراقب خودت باش ‫- سخت نگیرید 375 00:19:18,300 --> 00:19:19,480 ‫خداحافظ، اولیور! 376 00:19:19,650 --> 00:19:21,480 ‫- بگو خداحافظ، اولیور! ‫- خداحافظ 377 00:19:21,650 --> 00:19:23,090 ‫- خدانگهدار ‫- خدانگهدار 378 00:19:25,400 --> 00:19:27,490 ‫چقدر زود دارید میرید. 379 00:19:34,490 --> 00:19:35,490 ‫صبر کنید! 380 00:19:36,760 --> 00:19:38,630 ‫وا... 381 00:19:38,800 --> 00:19:42,630 ‫فقط... از آب دور نگهش دارید، لطفا 382 00:19:42,810 --> 00:19:44,370 ‫- متوجه نمیشم. ‫- آلما... 383 00:19:44,550 --> 00:19:46,030 ‫- داخل آب چی هست؟ ‫- هیچی 384 00:19:46,200 --> 00:19:47,640 ‫- هیچی، آلما فقط داره... ‫- به من گوش کن! 385 00:19:47,810 --> 00:19:49,160 ‫- همین الان ‫- هی 386 00:19:49,330 --> 00:19:51,470 ‫باید ببریش کلاس شنا، باشه؟ 387 00:19:51,640 --> 00:19:53,950 ‫می‌دونم به نظر احمقانه میاد ‫ولی فقط سعی دارم کمک کنم 388 00:19:54,120 --> 00:19:57,730 ‫باشه! مشکلی نیست آلما ‫ما ثبت نامش می‌کنیم 389 00:19:59,520 --> 00:20:00,520 ‫ممنونم 390 00:20:05,000 --> 00:20:06,050 ‫ممنونم 391 00:20:22,980 --> 00:20:24,720 ‫ 392 00:20:24,890 --> 00:20:27,500 ‫- هی ‫- سلام 393 00:20:27,680 --> 00:20:29,030 ‫اینا چی هستن؟ 394 00:20:29,200 --> 00:20:32,810 ‫از زیر شیروانی مادرم دزدیمشون ‫بهش نگو! 395 00:20:32,990 --> 00:20:34,900 ‫ 396 00:20:35,080 --> 00:20:37,690 ‫دارم سر در میارم کی بابامو کشت. 397 00:20:37,860 --> 00:20:40,170 ‫نمی‌دونستم همچین اتفاقی افتاده. ‫واقعا همینطور بوده؟ 398 00:20:40,340 --> 00:20:43,300 ‫آره. تقریبا مطمئنم. 399 00:20:45,170 --> 00:20:49,130 ‫- خب، امروز مدرسه چطور بود؟ ‫- خوب بود. 400 00:20:49,310 --> 00:20:52,830 ‫خوبه. برمی‌گردی به رخت خواب؟ 401 00:20:53,010 --> 00:20:54,310 ‫آره، یه ذره دیگه. 402 00:20:54,490 --> 00:20:57,100 ‫ 403 00:21:03,886 --> 00:21:11,260 ‫زیرنویس از H1tmaN امیر و آقای سیَه چُرده 404 00:21:11,272 --> 00:21:19,420 ارائه شده توسط انجمن فيلم و سريال شوتايم « WwW.Show-Time.iN »