1 00:00:03,833 --> 00:00:06,399 ‫من وارث برحق ‌ثروت پدرت هستم. 2 00:00:06,400 --> 00:00:08,065 ‫میراث جورجیانا از بین میره. 3 00:00:09,866 --> 00:00:10,865 ‫شما کی هستید؟ 4 00:00:10,866 --> 00:00:13,299 ‫ساموئل کلبورن، وکیل جدید شما. 5 00:00:13,300 --> 00:00:15,132 ‫خانم مارکام، امیدوار ‫بودم باهاتون قدم بزنم. 6 00:00:15,133 --> 00:00:17,032 ‫همین. 7 00:00:17,033 --> 00:00:18,932 ‫من و آقای پرایس برای ساختن یه هتل... 8 00:00:18,933 --> 00:00:20,699 ‫کنار دیوار دریایی به توافق رسیدیم. 9 00:00:20,700 --> 00:00:24,399 ‫اگه آقای استارلینگ مردیه ‫که واقعا خوشحالت می‌کنه، 10 00:00:24,400 --> 00:00:26,765 ‫باید بری پیشش. 11 00:00:26,789 --> 00:00:31,789 ‫«رسانه‌ی بزرگ انیمه لیست» ‫Www.Anime-List.Net 12 00:00:31,813 --> 00:00:36,813 ‫مترجم: میثم موسویان MeysaM.UnicorNt.Me/unicorn025 13 00:01:33,400 --> 00:01:36,699 ‫این نامه‌ها اگه نشانه‌ی عشق ‫پدرم نیستن، پس چی هستن؟ 14 00:01:36,700 --> 00:01:38,665 ‫من می‌دونم کیم. 15 00:01:38,666 --> 00:01:43,565 ‫لاکهارت هر چقدرم تهدید کنه، برنده نمیشه. 16 00:01:43,566 --> 00:01:45,499 ‫من به وکیلت خیلی امید دارم. 17 00:01:45,500 --> 00:01:47,932 ‫آقای کلبورن واقعا تاثیرگذاره. 18 00:01:47,933 --> 00:01:51,866 ‫ما یه تشکر به برادرش بدهکاریم. 19 00:01:53,133 --> 00:01:54,499 ‫پس کار عمو ساموئل.... 20 00:01:54,500 --> 00:01:57,899 ‫اینه که بایسته و بحث کنه؟ 21 00:01:57,900 --> 00:01:59,899 ‫بله، در اصل. 22 00:01:59,900 --> 00:02:02,432 ‫و اگه اون این کارو خوب انجام نده، 23 00:02:02,433 --> 00:02:05,465 ‫اون وقت خانم لمب همه‌ی ‫ثروتش رو از دست میده؟ 24 00:02:05,466 --> 00:02:06,800 ‫بله متاسفانه. 25 00:02:08,433 --> 00:02:10,099 ‫آگوستا، فکرت مشغول چیزیه؟ 26 00:02:10,100 --> 00:02:12,232 ‫تو انگار اینجا نیستی. 27 00:02:12,233 --> 00:02:15,932 ‫من، من فقط نگران خانم لمب بیچاره‌ام. 28 00:02:15,933 --> 00:02:18,199 ‫این لیست مهمانان برای ‫مهمونی تیراندازیه، قربان. 29 00:02:18,200 --> 00:02:20,299 ‫- باید هماهنگی‌های نهایی رو انجام بدیم. ‫- واقعا باید این کارو بکنیم؟ 30 00:02:22,333 --> 00:02:24,099 ‫من ترجیح میدم کاش ‫برادرم این پیشنهادو نداده بود. 31 00:02:24,100 --> 00:02:26,665 ‫به‌هرحال، دعوت‌نامه‌ها فرستاده شده. 32 00:02:26,666 --> 00:02:29,065 ‫پس با این فرض که دادرسی به موقع تموم بشه، 33 00:02:29,066 --> 00:02:31,333 ‫شما به زودی میزبان مهمونا هستین. 34 00:02:32,966 --> 00:02:34,265 ‫آگوستا، فکر می‌کنم حداقل... 35 00:02:34,266 --> 00:02:36,032 ‫چند تا مرد جوون محترم ‫توی مهمونی حضور دارن... 36 00:02:36,033 --> 00:02:38,832 ‫که می‌تونی باهاشون آشنا شی. 37 00:02:38,833 --> 00:02:40,699 ‫خیلی هیجان‌انگیزه. 38 00:02:40,700 --> 00:02:42,865 ‫- خانم هیوود چطور؟ ‫- احتمالا... 39 00:02:42,866 --> 00:02:46,165 ‫ایشون بعد از دادرسی برگردن خونه. 40 00:02:46,166 --> 00:02:47,832 ‫ایشون باید برای عروسیش آماده بشه. 41 00:02:50,666 --> 00:02:51,865 ‫اونا میگن که... 42 00:02:51,866 --> 00:02:55,465 ‫اون همه‌ي ثروتش رو از دست میده. 43 00:02:55,466 --> 00:02:57,432 ‫و شما دلت براش می‌سوزه؟ 44 00:02:57,433 --> 00:02:59,399 ‫من دلم می‌سوزه....من می‌دونم.... 45 00:02:59,400 --> 00:03:02,765 ‫توسط یه فامیل طماع ازت اخاذی بشه چجوریه. 46 00:03:02,766 --> 00:03:04,165 ‫من به لطف مداخلات شما، عمه، 47 00:03:04,166 --> 00:03:06,165 ‫اون آدمی که قبلا بودم نیستم. 48 00:03:06,166 --> 00:03:09,932 ‫بعضی وقتا فکر می‌کنم ‫مردا می‌تونن تغییر کنن یا... 49 00:03:09,933 --> 00:03:12,365 ‫ذاتشون از بدو تولد ثابت شده. 50 00:03:12,366 --> 00:03:13,532 ‫اگه منو ببخشید، 51 00:03:13,533 --> 00:03:14,832 ‫میرم تمرینای روزانه‌ام رو انجام بدم. 52 00:03:14,833 --> 00:03:17,300 ‫یه سوارکاری آروم نشاط‌بخش ‫برای بهبود عملکرد ذهن. 53 00:03:20,666 --> 00:03:22,932 ‫این فاجعه‌ست. 54 00:03:22,933 --> 00:03:24,465 ‫به خدا، ما نفرین شدیم. 55 00:03:24,466 --> 00:03:25,865 ‫کاملا درسته، مادر. 56 00:03:25,866 --> 00:03:29,499 ‫گرفتاری خانم لمب کنار گرفتاری ما چیه؟ 57 00:03:29,500 --> 00:03:32,532 ‫در صورت امکان، ما باید ‫دنبال یه جایگزین باشیم. 58 00:03:32,533 --> 00:03:33,999 ‫چرا؟ 59 00:03:34,000 --> 00:03:35,365 ‫حتی اگه خانم لمب دادرسی رو ببازه، 60 00:03:35,366 --> 00:03:38,599 ‫باورم نمیشه ذره‌ای از ‫اشتیاق هری کم بشه. 61 00:03:38,600 --> 00:03:39,699 ‫برعکس، این اتفاق... 62 00:03:39,700 --> 00:03:41,765 ‫باعث اشتیاق بیشتری در من میشه. 63 00:03:41,766 --> 00:03:44,465 ‫برای من همیشه فقر، یه محرک قوی بوده. 64 00:03:44,466 --> 00:03:47,332 ‫چطور می‌تونین توی همچین ‫وقتی منو دست بندازین؟ 65 00:03:47,333 --> 00:03:48,965 ‫اعصاب من برات اهمیتی نداره؟ 66 00:03:50,433 --> 00:03:56,233 ‫آينده‌ی ما الان کامل ‫به تو بستگی داره، لیدیا. 67 00:04:01,766 --> 00:04:04,699 ‫تام،‌ این خیلی غیرقابل تحمله. 68 00:04:04,700 --> 00:04:07,699 ‫من از فکر جورجیانای ‫طفلک خواب و خوراک ندارم. 69 00:04:07,700 --> 00:04:09,932 ‫ما باید کنارش باشیم. 70 00:04:09,933 --> 00:04:12,999 ‫مری و شارلوت پیششن و ‫ما حضورمون اینجا لازمه. 71 00:04:13,000 --> 00:04:15,232 ‫درضمن، ما باید خوش‌بین باشیم، آرتور. 72 00:04:15,233 --> 00:04:16,399 ‫اینجا انگلیسه! 73 00:04:16,400 --> 00:04:20,199 ‫عدالت حتما پیروز میشه. 74 00:04:23,533 --> 00:04:25,165 ‫متاسفانه تعصب لرد کورنفورث... 75 00:04:25,166 --> 00:04:29,465 ‫باعث میشه که اون نسبت ‫به تو شفقت نداشته باشه. 76 00:04:29,466 --> 00:04:32,965 ‫اعمالت هم به اندازه‌ی کلامت ‫توی قضاوت اون تاثیر داره. 77 00:04:32,966 --> 00:04:34,399 ‫پس این مدرکی که باهاش... 78 00:04:34,400 --> 00:04:36,832 ‫ما رو تهدید کردن هرچی که باشه، 79 00:04:36,833 --> 00:04:39,165 ‫باید تو سعی کنی به خودت مسلط باشی. 80 00:04:39,166 --> 00:04:41,665 ‫من نمیذارم لاکهارت پیروز بشه. 81 00:04:41,666 --> 00:04:43,399 ‫حداقل این دادگاه رو خاتمه میده. 82 00:04:43,400 --> 00:04:46,332 ‫از شایعات در امان می‌مونی. 83 00:04:46,333 --> 00:04:47,332 ‫آقای کلبورن. 84 00:04:47,333 --> 00:04:48,765 ‫خانم لمب. 85 00:04:48,766 --> 00:04:51,299 ‫آقای پریش هستم، نماینده‌ی آقای لاکهارت. 86 00:04:51,300 --> 00:04:53,765 ‫اون ترجیح میده این موضوع الان حل بشه... 87 00:04:53,766 --> 00:04:57,432 ‫و بهتون ۵هزار پوند پیشنهاد میده برای... 88 00:04:57,433 --> 00:04:59,632 ‫نجات پیدا کردن از تحقیر دادرسی که... 89 00:04:59,633 --> 00:05:01,732 ‫احتمالا شما بازنده‌اش هستید. 90 00:05:01,733 --> 00:05:04,333 ‫خجالت نمی‌کشی؟ 91 00:05:25,000 --> 00:05:27,999 ‫آقای پرایس، سرزده اومدن... 92 00:05:28,000 --> 00:05:30,199 ‫خیلی رفتار بدیه. 93 00:05:30,200 --> 00:05:32,165 ‫ببخشید، بانوی من. 94 00:05:32,166 --> 00:05:33,499 ‫به این فکر کردم که شاید بتونم... 95 00:05:33,500 --> 00:05:35,265 ‫دعوتت کنم سوار کالسکه‌ام بشی. 96 00:05:35,266 --> 00:05:36,832 ‫قطعا نه! 97 00:05:36,833 --> 00:05:39,832 ‫مردی به سن و سال تو ‫رو چه به این جنگولک بازیا؟ 98 00:05:39,833 --> 00:05:42,265 ‫شاید تو وقار نداشته باشی، ولی نمی‌تونی... 99 00:05:42,266 --> 00:05:44,632 ‫وقار منو ازم بگیری. 100 00:05:44,633 --> 00:05:48,499 ‫من همیشه فکر می‌کردم که وقار ‫یه ویژگی بیش از حد والاست. 101 00:05:48,500 --> 00:05:50,265 ‫- هوم، قطعا همینطوره. ‫- بهم بگو، 102 00:05:50,266 --> 00:05:51,665 ‫تو توی مهمونی تیراندازی... 103 00:05:51,666 --> 00:05:54,032 ‫آقای کلبورن تو ی هیریک‌پارک حضور داری؟ 104 00:05:54,033 --> 00:05:55,465 ‫بهش فکر می‌کنم. 105 00:05:55,466 --> 00:05:56,965 ‫عالیه! 106 00:05:56,966 --> 00:05:58,599 ‫پس احتمالا یکم قابل تحمل میشه. 107 00:05:58,600 --> 00:06:00,965 ‫شاید ما باید با هم بریم. 108 00:06:00,966 --> 00:06:03,665 ‫مگر اینکه به نظرت خیلی زشت باشه. 109 00:06:03,666 --> 00:06:05,932 ‫احتمالا بتونم تحملش کنم. 110 00:06:05,933 --> 00:06:08,132 ‫ولی با کالسکه‌ی من میریم. 111 00:06:08,133 --> 00:06:10,832 ‫نه با اون کالسکه‌ی مضحک تو. 112 00:06:16,000 --> 00:06:19,365 ‫آگوستا. 113 00:06:19,366 --> 00:06:20,833 ‫کجا میری؟ 114 00:06:22,433 --> 00:06:24,165 ‫روز خوبیه، شوهر خاله. 115 00:06:24,166 --> 00:06:25,999 ‫به نظرم برم یکم هوا بخورم. 116 00:06:26,000 --> 00:06:27,799 ‫- می‌تونم بیام؟ ‫- خیلی ممنون، لئو، 117 00:06:27,800 --> 00:06:31,500 ‫ولی ترجیح میدم یکم خلوت کنم. 118 00:06:36,400 --> 00:06:38,532 ‫پدرم جوون‌مرگ شد، آقای پریش، 119 00:06:38,533 --> 00:06:40,699 ‫به همین دلیل، از خیلی ‫جهات، به عمو فردریک... 120 00:06:40,700 --> 00:06:42,099 ‫به عنوان پدرم نگاه می‌کردم. 121 00:06:42,100 --> 00:06:44,665 ‫چقدر من اون مرد رو تحسین می‌کردم. 122 00:06:44,666 --> 00:06:47,932 ‫ولی جناب قاضی، در تمام سال‌هایی که ‫اون رو می‌شناختم و دوستش داشتم، 123 00:06:47,933 --> 00:06:51,932 ‫حتی یکبار هم به یه بچه، اشاره‌ای نکرد. 124 00:06:51,933 --> 00:06:54,165 ‫آقای لاکهارت، پس وقتی متوجه ادعای... 125 00:06:54,166 --> 00:06:56,099 ‫دوشیزه لمب شدی... 126 00:06:56,100 --> 00:06:58,965 ‫- باید خیلی شوکه شده باشی. ‫-وای، من گیج شده بودم. 127 00:06:58,966 --> 00:07:02,599 ‫ناگهان، متوجه ادعای توهین‌آمیزی... 128 00:07:02,600 --> 00:07:06,065 ‫که توسط دختر نامشروع ‫عموم ساخته شده بود، شدم. 129 00:07:06,066 --> 00:07:08,132 ‫- دروغ میگه! ‫- جناب قاضی، 130 00:07:08,133 --> 00:07:11,132 ‫خیلی عادلانه نیست که دوشیزه ‫لمب رو نامشروع خطاب کنیم. 131 00:07:11,133 --> 00:07:13,166 ‫ادامه بده، آقای لاکهارت. 132 00:07:14,933 --> 00:07:16,265 ‫ولی بعد من متوجه شدم که... 133 00:07:16,266 --> 00:07:19,365 ‫عموی نگون‌بخت من به خودش اجازه داده... 134 00:07:19,366 --> 00:07:23,599 ‫که فریب یکی از برده‌های خونه‌اش رو بخوره. 135 00:07:23,600 --> 00:07:26,532 ‫جناب قاضی، یه اغواگر از هند ‫غربی به اسم اگنس هارمن، 136 00:07:26,533 --> 00:07:28,432 ‫و همون‌طور که شما متوجه شدید، 137 00:07:28,433 --> 00:07:31,199 ‫آقای لاکهارت، دوشیزه لمب اخلاق... 138 00:07:31,200 --> 00:07:33,865 ‫مادرش رو به ارث برده؟ 139 00:07:33,866 --> 00:07:35,932 ‫خب، من دنبال دوشیزه لمب رفتم که شاید... 140 00:07:35,933 --> 00:07:39,232 ‫بتونیم به توافق برسیم. 141 00:07:39,233 --> 00:07:42,432 ‫ولی در عوض، اون توطئه ‫کرد که با من تنها بشه... 142 00:07:42,433 --> 00:07:44,732 ‫تا بتونه تلاش کنه و... 143 00:07:44,733 --> 00:07:46,832 ‫منو فریب بده. 144 00:07:46,833 --> 00:07:50,366 ‫همون‌طور که از این ‫نقاشی‌ها می‌بینید، جناب قاضی. 145 00:08:04,833 --> 00:08:06,732 ‫مطمئن نبودم که میای. 146 00:08:06,733 --> 00:08:08,832 ‫کنجکاویم باعث شد بیام. 147 00:08:08,833 --> 00:08:11,932 ‫من هنوز دارم تلاش می‌کنم ‫که آقای محترمی رو ... 148 00:08:11,933 --> 00:08:14,199 ‫که می‌بینمش با سر ادوارد بدنام مطابقت بدم. 149 00:08:14,200 --> 00:08:17,599 ‫من دیگه اون مردی که بدنام بود نیستم. 150 00:08:17,600 --> 00:08:20,265 ‫باشه ولی تو کاری کردی ‫که من تنها بیام اینجا. 151 00:08:20,266 --> 00:08:22,299 ‫یه زن جوون معصوم رو. 152 00:08:22,300 --> 00:08:24,899 ‫به کسی گفتی که میای؟ 153 00:08:24,900 --> 00:08:26,665 ‫اگه گفته باشم چی میشه؟ 154 00:08:26,666 --> 00:08:30,999 ‫به نظرم بهتره این دیدارها فعلا ‫بین خودمون بمونه. 155 00:08:31,000 --> 00:08:32,732 ‫فعلا؟ 156 00:08:32,733 --> 00:08:34,165 ‫و بعدش چی؟ 157 00:08:34,166 --> 00:08:37,032 ‫سر ادوارد، می‌تونم بپرسم ‫قصدت از این کارا چیه؟ 158 00:08:37,033 --> 00:08:39,499 ‫قصد من؟ 159 00:08:39,500 --> 00:08:41,832 ‫شوهرخاله‌ام مصممه که من ازدواج کنم. 160 00:08:41,833 --> 00:08:44,832 ‫اون یه مهمونی تیراندازی بزرگ ترتیب داده... 161 00:08:44,833 --> 00:08:49,165 ‫تا مردان جوانی با من آشنا بشن. 162 00:08:49,166 --> 00:08:52,165 ‫من هیچ علاقه‌ای به اونا ندارم. 163 00:08:52,166 --> 00:08:56,232 ‫ولی اگه تو شرکت می‌کردی... 164 00:08:56,233 --> 00:08:57,532 ‫من امید زیادی ندارم که شوهرخاله‌ات... 165 00:08:57,533 --> 00:08:59,499 ‫به عنوان یه فرد شایسته منو در نظر بگیره. 166 00:08:59,500 --> 00:09:01,832 ‫هوم، پس چون ایشون قیم منه، 167 00:09:01,833 --> 00:09:05,532 ‫ظاهرا ادامه دادن ‫دیدارهامون فایده‌ای نداره. 168 00:09:05,533 --> 00:09:08,765 ‫اگرچه، اگر چیزی که میگی درست باشه، 169 00:09:08,766 --> 00:09:12,565 ‫که تو واقعا آدم دیگه‌ای شدی، پس... 170 00:09:12,566 --> 00:09:14,266 ‫اثباتش کن. 171 00:09:15,300 --> 00:09:18,899 ‫هیچ آدمی اصلاح‌ناپذیر نیست، سر ادوارد. 172 00:09:18,900 --> 00:09:22,833 ‫شوهرخاله‌ی منم مثل همه این رو می‌دونه. 173 00:09:25,266 --> 00:09:27,432 ‫آقای لاکهارت، ممکنه بپرسم... 174 00:09:27,433 --> 00:09:29,499 ‫چند بار عموت رو دیدی؟ 175 00:09:29,500 --> 00:09:31,965 ‫متأسفانه ما فقط یکبار فرصت... 176 00:09:31,966 --> 00:09:34,299 ‫ملاقات حضوری داشتیم. 177 00:09:34,300 --> 00:09:37,565 ‫واقعیت اینه که، شما اصلا ‫به عموتون فکر نمی‌کردین... 178 00:09:37,566 --> 00:09:39,032 ‫تا وقتی که متوجه شدید... 179 00:09:39,033 --> 00:09:40,632 ‫یه ثروتی برای دزدیده شدن هست. 180 00:09:40,633 --> 00:09:42,165 ‫من اینجا... 181 00:09:42,166 --> 00:09:46,765 ‫آخرین وصیت‌نامه‌ی آقای لمب رو دارم. 182 00:09:46,766 --> 00:09:48,332 ‫در اون صریحا بیان شده که... 183 00:09:48,333 --> 00:09:52,566 ‫ایشون تعیین کرده که تمام ‫ثروتش به دخترش برسه. 184 00:09:54,100 --> 00:09:57,199 ‫و با این حال، آقای لاکهارت اینجا ایستاده. 185 00:09:57,200 --> 00:10:01,265 ‫یه هنرمند و یه فرصت‌طلب که وقتی... 186 00:10:01,266 --> 00:10:03,565 ‫درخواستش توی آنتیگوا شکست خورد... 187 00:10:03,566 --> 00:10:05,265 ‫در پی فریب دوشیزه لمب ‫بود که باهاش ازدواج کنه. 188 00:10:05,266 --> 00:10:06,632 ‫من فقط تلاش می‌کردم که... 189 00:10:06,633 --> 00:10:08,499 ‫نجابت دوشیزه لمب حفظ بشه. 190 00:10:08,500 --> 00:10:11,399 ‫در مورد این وصیت چی میگید، 191 00:10:11,400 --> 00:10:13,499 ‫آقای پریش؟ 192 00:10:13,500 --> 00:10:14,865 ‫ما از وصیت... 193 00:10:14,866 --> 00:10:16,199 ‫آقای لمب آگاه هستیم. 194 00:10:16,200 --> 00:10:18,399 ‫اما به سختی میشه اون رو در نظر گرفت. 195 00:10:18,400 --> 00:10:20,932 ‫جناب قاضی، من می‌خوام اولین... 196 00:10:20,933 --> 00:10:22,265 ‫شاهدمون رو احضار کنم. 197 00:10:22,266 --> 00:10:24,165 ‫پزشک آقای لمب، 198 00:10:24,166 --> 00:10:26,833 ‫دکتر هاردیمن. 199 00:10:36,666 --> 00:10:38,366 ‫آرتور؟ 200 00:10:41,333 --> 00:10:43,133 ‫تو خیلی پریشان‌حالی. 201 00:10:44,100 --> 00:10:47,032 ‫- همه چی روبه‌راهه؟ ‫- ابدا. 202 00:10:47,033 --> 00:10:50,632 ‫جورجیانا بیچاره میشه. 203 00:10:50,633 --> 00:10:53,999 ‫و من مقصرم. 204 00:10:54,000 --> 00:10:55,432 ‫آقای پرایس! 205 00:10:55,433 --> 00:10:57,665 ‫ممنون که بدون هماهنگی قبلی اومدین. 206 00:10:57,666 --> 00:10:59,399 ‫چکار می‌تونم برات بکنم،‌ پارکر؟ 207 00:10:59,400 --> 00:11:01,365 ‫می‌خوام بدونم ممکنه در مورد پیشنهادتون... 208 00:11:01,366 --> 00:11:02,632 ‫برای اولدتاون کمی جزئی‌تر بحث کنیم. 209 00:11:02,633 --> 00:11:04,199 ‫- من... ‫- بایدم بحث کنیم! 210 00:11:04,200 --> 00:11:07,099 ‫من امروز بعدازظهر با یه ‫مهندس قرار ملاقات دارم. 211 00:11:07,100 --> 00:11:08,765 ‫فردا گزارشش رو بهت میدم. 212 00:11:08,766 --> 00:11:11,332 ‫هیچ چیز نباید پیشرفتمون رو کند کنه! 213 00:11:11,333 --> 00:11:12,865 ‫کالسکه! 214 00:11:16,266 --> 00:11:19,999 ‫خانم لمب از اول کاملا به اون مشکوک بود. 215 00:11:20,000 --> 00:11:22,299 ‫و با این‌حال، به دلایلی، 216 00:11:22,300 --> 00:11:25,666 ‫از همون لحظه‌ای که چشمم ‫بهش افتاد فریبش رو خوردم. 217 00:11:26,666 --> 00:11:29,765 ‫اون به من احساس شوخ‌طبع بودن داد، 218 00:11:29,766 --> 00:11:33,365 ‫انگار واقعا برای نظر من ارزش قائل بود. 219 00:11:33,366 --> 00:11:34,765 ‫من قانع شدم... 220 00:11:34,766 --> 00:11:37,565 ‫که خانم لمب می‌تونه بهش اعتماد کنه. 221 00:11:37,566 --> 00:11:41,065 ‫و نتیجه‌اش شد این. 222 00:11:41,066 --> 00:11:42,065 ‫آرتور عزیزم، 223 00:11:42,066 --> 00:11:43,899 ‫من نمی‌تونم ببینم تو داری این‌طور خودتو سرزنش می‌کنی. 224 00:11:43,900 --> 00:11:46,832 ‫این... آدم مزخرف... 225 00:11:46,833 --> 00:11:49,132 ‫با قصد به چنگ آوردن... 226 00:11:49,133 --> 00:11:52,032 ‫ثروت خانم لمب به سندیتون اومده. 227 00:11:52,033 --> 00:11:54,299 ‫تو باعث وضعیت اون نیستی. 228 00:11:54,300 --> 00:11:56,066 ‫تو خودتم قربانی هستی. 229 00:11:57,333 --> 00:12:00,399 ‫فکر نمی‌کنم که تو تا به‌حال ‫رنج چنین حقارتی رو کشیده باشی. 230 00:12:02,566 --> 00:12:05,032 ‫اینکه تا به‌حال محبتم رو به کسی که... 231 00:12:05,033 --> 00:12:07,499 ‫لایقش نبوده ابراز کرده باشم و ‫بعد اون از ضعفم استفاده کرده؟ 232 00:12:07,500 --> 00:12:09,865 ‫آرتور، اگه لیست اونارو بنویسم، 233 00:12:09,866 --> 00:12:12,532 ‫۲۰ جلد کتاب میشه. 234 00:12:17,766 --> 00:12:19,232 ‫همانطور که از دکتر هاردیمن شنیدیم، 235 00:12:19,233 --> 00:12:21,732 ‫در ۱۸ ماه آخر از... 236 00:12:21,733 --> 00:12:25,932 ‫زندگی اون، آقای لمب ‫بیچاره دچار زوال عقل شده بود 237 00:12:25,933 --> 00:12:28,699 ‫درحدی که اسم خودشم به سختی یادش میومده. 238 00:12:28,700 --> 00:12:30,165 ‫خیلی غم‌انگیز بود. 239 00:12:30,166 --> 00:12:31,965 ‫و با این‌حال، اون هنوز توانایی لازم... 240 00:12:31,966 --> 00:12:33,565 ‫برای نوشتن وصیتش رو داشته، 241 00:12:33,566 --> 00:12:35,265 ‫و آینده‌ی دخترش رو با سپردن قیومیتش، 242 00:12:35,266 --> 00:12:37,099 ‫به آقای سیدنی پارکر، 243 00:12:37,100 --> 00:12:38,199 ‫تامین کرده. 244 00:12:38,200 --> 00:12:40,599 ‫اوه، بله. 245 00:12:40,600 --> 00:12:42,432 ‫آقای سیدنی پارکر. 246 00:12:42,433 --> 00:12:45,699 ‫افسوس، که اون هم مرد محترمی نبود. 247 00:12:45,700 --> 00:12:49,465 ‫به نظرم شما با ایشون در ‫آنتیگوا دیدار کردید، آقای لاکهارت. 248 00:12:49,466 --> 00:12:52,799 ‫مردی که من دیدم، کاملا بی اخلاق بود. 249 00:12:52,800 --> 00:12:55,765 ‫تصور من اینه که همین آقای پارکر... 250 00:12:55,766 --> 00:12:57,832 ‫قلم رو توی دست لرزان عموم گذاشته... 251 00:12:57,833 --> 00:13:01,999 ‫وقتی اون چیزی که بهش ‫وصیت‌نامه گفته میشه رو نوشته بود. 252 00:13:02,000 --> 00:13:04,565 ‫جناب قاضی، من برای شما بیان می‌کنم، 253 00:13:04,566 --> 00:13:08,199 ‫که این دو نفر حیله‌گر، ‫آقای پارکر و دوشیزه لمب، 254 00:13:08,200 --> 00:13:12,665 ‫توطئه کردند که آقای لاکهارت بیچاره رو... 255 00:13:12,666 --> 00:13:15,299 ‫از ارث قانونیش محروم کنن. 256 00:13:15,300 --> 00:13:18,165 ‫آقای لمب یه پدر فداکار نبود. 257 00:13:18,166 --> 00:13:19,499 ‫اون یه پیرمرد سردرگم بوده... 258 00:13:19,500 --> 00:13:22,399 ‫که بهش ظلم کردن. 259 00:13:27,433 --> 00:13:30,332 ‫چقدر شنیدن اون‌طور بدنام ‫کردن پدر و مادر عزیزم، 260 00:13:30,333 --> 00:13:32,665 ‫وقتی حتی اونجا نبودن که از ‫خودشون دفاع کنن، سخت بود. 261 00:13:32,666 --> 00:13:34,965 ‫و همین‌طور سیدنی. 262 00:13:34,966 --> 00:13:38,799 ‫قانون چه ارزشی داره وقتی اونا ‫این‌طور می‌تونن دروغ بگن؟ 263 00:13:38,800 --> 00:13:41,165 ‫حقیقت الان مهم نیست، خانم هیوود. 264 00:13:41,166 --> 00:13:42,665 ‫مهم اینه که قاضی تصمیم بگیره 265 00:13:42,666 --> 00:13:43,699 ‫چیو باور کنه. 266 00:13:43,700 --> 00:13:46,266 ‫بانوی من، یه مهمون دارین. 267 00:13:52,066 --> 00:13:53,965 ‫ببخشید که سرزده اومدم. 268 00:13:53,966 --> 00:13:56,199 ‫اوتیس. 269 00:13:56,200 --> 00:13:58,365 ‫به محض اینکه موقعیت جور شد اومدم. 270 00:14:01,333 --> 00:14:04,932 ‫بانوی من، یادمه که در ‫مورد آقای پرایس نگران بودید، 271 00:14:04,933 --> 00:14:07,099 ‫و به نظرم اومد عادلانه‌ست ‫که قبل از اینکه... 272 00:14:07,100 --> 00:14:08,932 ‫کار بیشتر پیش بره باهاتون مشورت کنم. 273 00:14:08,933 --> 00:14:11,965 ‫آقای پرایس، قبلا نقشه‌هاش رو به من گفته. 274 00:14:11,966 --> 00:14:14,732 ‫ولی شاید همه‌ی جوانب رو واضح نگفته بشه. 275 00:14:14,733 --> 00:14:18,432 ‫برای مثال، این کار باعث ‫تخریب اولدتاون میشه. 276 00:14:18,433 --> 00:14:20,999 ‫من می‌دونم که شما برای ‫سندیتون ارزش قائل هستید، 277 00:14:21,000 --> 00:14:24,132 ‫و بنابراین اگه شما موافق ‫نباشید، ما مجبوریم... 278 00:14:24,133 --> 00:14:25,999 ‫اقدامات دیگه‌ای انجام بدیم. 279 00:14:26,000 --> 00:14:28,665 ‫موافق نباشم؟ نه، برعکس! 280 00:14:28,666 --> 00:14:32,032 ‫من می‌دونم که آقای پرایس کمی بی‌محاباست، 281 00:14:32,033 --> 00:14:36,632 ‫ولی، شاید ما کمی در ‫مقابل تغییر مقاومت می‌کنیم. 282 00:14:36,633 --> 00:14:39,365 ‫بنابراین من یکی سد راهش نمیشم. 283 00:14:39,366 --> 00:14:41,765 ‫و اگه توام می‌خوای... 284 00:14:41,766 --> 00:14:43,932 ‫بالاخره سندیتونی که دوست داری محقق بشه، 285 00:14:43,933 --> 00:14:47,166 ‫پس پیشنهاد می‌کنم توام مانعش نشی! 286 00:14:52,966 --> 00:14:56,332 ‫چند ماه پیش به، آقای پارکر طی نامه‌ای... 287 00:14:56,333 --> 00:14:59,565 ‫پیشنهاد پرداخت پولی که ‫بهم قرض داده بودن رو دادم. 288 00:14:59,566 --> 00:15:03,399 ‫بیوه‌اش جوابمو داد و بهم ‫گفت توی آنتیگوا از دنیا رفته. 289 00:15:03,400 --> 00:15:07,865 ‫بعد تعجب کردم که اون، اونجا چکار می‌کرده. 290 00:15:07,866 --> 00:15:10,699 ‫می‌تونستی نامه بدی و از من بپرسی. 291 00:15:10,700 --> 00:15:13,366 ‫فکر نمی‌کردم بخوای با ‫من ارتباطی داشته باشی . 292 00:15:14,500 --> 00:15:15,532 ‫ولی وقتی در مورد این دادرسی خوندم، 293 00:15:15,533 --> 00:15:19,499 ‫می‌دونستم باید همین الان کمک کنم. 294 00:15:19,500 --> 00:15:22,799 ‫اوتیس، چطور می‌تونی بهم کمک کنی؟ 295 00:15:22,800 --> 00:15:24,532 ‫من می‌تونم حمایتت کنم. 296 00:15:24,533 --> 00:15:26,999 ‫اگر ذره‌ای ارزش داشته باشه. 297 00:15:27,000 --> 00:15:29,966 ‫ضامن برگشت ثروتم نمیشه. 298 00:15:33,800 --> 00:15:35,165 ‫روزنامه نوشته بود که... 299 00:15:35,166 --> 00:15:36,765 ‫تو و آقای لاکهارت نامزد بودین. 300 00:15:36,766 --> 00:15:39,899 ‫من از نیت واقعیش خبر نداشتم. 301 00:15:39,900 --> 00:15:42,533 ‫دوستش داشتی؟ 302 00:15:43,866 --> 00:15:46,133 ‫ببخشید. 303 00:15:47,433 --> 00:15:49,266 ‫من حق ندارم بپرسم. 304 00:15:50,533 --> 00:15:52,333 ‫نه اون‌طوری که تو رو دوست داشتم. 305 00:15:54,666 --> 00:15:59,899 ‫اگه این چیزیه که می‌خوای بدونی. 306 00:15:59,900 --> 00:16:03,632 ‫من هیچ‌وقت خودمو به‌خاطر ‫چیزی که بهت گذشت نمی‌بخشم. 307 00:16:03,633 --> 00:16:08,732 ‫روزی نیست که جای خالیت رو... 308 00:16:08,733 --> 00:16:11,265 ‫احساس نکنم. 309 00:16:11,266 --> 00:16:14,465 ‫تو تا حالا شده... 310 00:16:14,466 --> 00:16:17,232 ‫فکر کنی به... 311 00:16:17,233 --> 00:16:20,266 ‫هر روز. 312 00:16:23,800 --> 00:16:26,165 ‫مطمئنی که باید اونارو با هم تنها میذاشتیم؟ 313 00:16:26,166 --> 00:16:30,932 ‫علی‌رغم گذشته‌ی اونا، شاید آقای ‫مولینیک بتونه به جورجیانا کمک کنه. 314 00:16:30,933 --> 00:16:33,932 ‫اون وضعیت جورجیانا ‫رو به نحوی درک می‌کنه... 315 00:16:33,933 --> 00:16:38,033 ‫که ما نمی‌تونیم، هرچقدرم تلاش کنیم. 316 00:16:41,066 --> 00:16:42,465 ‫خب، آقای کلبورن؟ 317 00:16:42,466 --> 00:16:43,699 ‫برای دفاع از پروند‌ی جورجیانا... 318 00:16:43,700 --> 00:16:46,065 ‫ توی دادگاه فردا، فکری دارین؟ 319 00:16:46,066 --> 00:16:48,633 ‫تا این لحظه فکری ندارم. 320 00:16:50,166 --> 00:16:52,765 ‫این مرحله توی یه دادرسی معموله؟ 321 00:16:52,766 --> 00:16:56,299 ‫باید روراست باشم، خانم هیوود. 322 00:16:56,300 --> 00:17:00,999 ‫من هیچ‌وقت از پرونده‌ای به ‫این بزرگی دفاع نکرده بودم. 323 00:17:01,000 --> 00:17:03,932 ‫شما به من گفتین تا حالا پرونده‌ای ‫نبوده که قبولش کنید و برنده نشید. 324 00:17:03,933 --> 00:17:05,099 ‫درسته. 325 00:17:05,100 --> 00:17:07,465 ‫همین‌طور بوده. 326 00:17:07,466 --> 00:17:10,199 ‫واقعیت اینه که، ده سال گذشته، 327 00:17:10,200 --> 00:17:13,465 ‫من فقط خودمو درگیر ‫پرونده‌های پیش پا افتاده کردم. 328 00:17:13,466 --> 00:17:17,500 ‫پول خوب برای کار آسون. 329 00:17:19,033 --> 00:17:21,332 ‫من هیچ‌وقت این پرونده رو ‫قبول نمی‌کردم اگر... 330 00:17:21,333 --> 00:17:22,966 ‫اگه چی ؟ 331 00:17:25,733 --> 00:17:29,399 ‫برادرم اون‌طور به دیدنم نمیومد. 332 00:17:29,400 --> 00:17:32,632 ‫اولین کلامی که تقریبا بعد از ‫ده سال بینمون رد و بدل شد این بود که... 333 00:17:32,633 --> 00:17:34,732 ‫اون منو ملزم کرد که ‫این پرونده رو قبول کنم. 334 00:17:34,733 --> 00:17:37,165 ‫خیلی پافشاری کرد. 335 00:17:37,166 --> 00:17:40,800 ‫حتی پیشنهاد کرد اگه ما ‫ببازیم، کل پول منو پرداخت کنه. 336 00:17:43,233 --> 00:17:45,899 ‫من فکر می‌کردم شما این پرونده رو... 337 00:17:45,900 --> 00:17:47,799 ‫صادقانه از سر اعتقاد به عدالت قبول کردین. 338 00:17:47,800 --> 00:17:50,465 ‫این زاندره که باید تجلیل کنی نه من. 339 00:17:50,466 --> 00:17:53,299 ‫اما چرا باید پرونده‌ی جورجیانا... 340 00:17:53,300 --> 00:17:56,032 ‫انقدر برای ایشون اهمیت داشته باشه؟ 341 00:17:56,033 --> 00:17:58,900 ‫امیدوار بودم خانم هیوود ‫بتونه جواب این سوالو بده. 342 00:18:02,100 --> 00:18:05,332 ‫تنها چیزی که الان مهمه دادرسیه. 343 00:18:05,333 --> 00:18:08,065 ‫پس باید شما هرکاری که لازمه انجام بدین. 344 00:18:08,066 --> 00:18:11,666 ‫ما نمی‌تونیم بذاریم اون شکست بخوره. 345 00:18:13,033 --> 00:18:15,666 ‫ممکنه یه برگ برنده وجود ‫داشته باشه که بتونم خرجش کنم. 346 00:18:18,433 --> 00:18:20,600 ‫شب بخیر به هردوتون. 347 00:18:24,033 --> 00:18:27,032 ‫فردا نوبت منه که شهادت بدم. 348 00:18:27,033 --> 00:18:29,865 ‫قراره من دوباره یه صحنه‌ی نمایش بشم. 349 00:18:29,866 --> 00:18:32,965 ‫یه ردیف چهره‌ی بدگمان... 350 00:18:32,966 --> 00:18:35,665 ‫به این آدم غیرمعمولی زل می‌زنن. 351 00:18:35,666 --> 00:18:37,165 ‫تو همچین چیزی نیستی. 352 00:18:37,166 --> 00:18:41,399 ‫اوتیس، اگه ببازم چی؟ 353 00:18:41,400 --> 00:18:43,965 ‫یه زن سیاهپوست جوون بی‌پول میشم. 354 00:18:43,966 --> 00:18:46,432 ‫باید چکار کنم؟ 355 00:18:46,433 --> 00:18:48,832 ‫- اون موقع کی میشم؟ ‫- تو همون ... 356 00:18:48,833 --> 00:18:51,132 ‫جورجیانا میشی. 357 00:18:51,133 --> 00:18:54,399 ‫تو می‌تونی زندگیتو خودت ‫انتخاب کنی، رها از... 358 00:18:54,400 --> 00:18:56,833 ‫شکارچیان ثروت و شایعه‌پراکنا. 359 00:18:58,133 --> 00:18:59,232 ‫آزادانه با کسی ازدواج کنی که... 360 00:18:59,233 --> 00:19:01,566 ‫اون خود واقعیت رو دوست داشته باشه. 361 00:19:05,300 --> 00:19:07,199 ‫فقط حقیقت رو بگو. 362 00:19:07,200 --> 00:19:09,932 ‫این تنها کاریه که می تونی انجام بدی. 363 00:19:14,300 --> 00:19:16,132 ‫اونا نوشتن... 364 00:19:16,133 --> 00:19:17,732 ‫که سیدنی و جورجیانا برای به چنگ آوردن... 365 00:19:17,733 --> 00:19:19,599 ‫ثروت آقای لاکهارت توطئه کردن. 366 00:19:19,600 --> 00:19:21,465 ‫این تهمت شرم آوره! 367 00:19:21,466 --> 00:19:23,599 ‫" و دوشیزه لمب نشان داده که... 368 00:19:23,600 --> 00:19:25,199 ‫زن جوان جوشی و هوس رانیه... 369 00:19:25,200 --> 00:19:26,232 ‫بسه! 370 00:19:26,233 --> 00:19:27,599 ‫خواهش میکنم ازت. 371 00:19:27,600 --> 00:19:30,132 ‫تحمل ندارم دیگه بشنوم. 372 00:19:30,133 --> 00:19:33,133 ‫ظاهرا اون نقل محافل لندنه. 373 00:19:35,333 --> 00:19:36,499 ‫آرتور، من از طوری که این ماجرا... 374 00:19:36,500 --> 00:19:40,765 ‫داره پیش میره خوشم نمیاد، حتی یه ذره. 375 00:19:40,766 --> 00:19:43,265 ‫چطور تونستیم بذاریم این اتفاق بیفته؟ 376 00:19:47,900 --> 00:19:49,399 ‫آقای کلبورن کجاست؟ 377 00:19:49,400 --> 00:19:52,065 ‫شاید پذیرفته که امیدی به ‫برنده شدنم نیست و فرار کرده. 378 00:19:52,066 --> 00:19:54,732 ‫من مطمئنم که اینطور نیست. 379 00:19:54,733 --> 00:19:56,432 ‫تو روزنامه‌ها رو خوندی. 380 00:19:56,433 --> 00:19:58,232 ‫می‌دونی چی میگن. 381 00:19:58,233 --> 00:20:01,233 ‫پرونده‌ی من دیگه امیدی بهش نیست. 382 00:20:02,133 --> 00:20:03,399 ‫چیزهایی که در مورد دوشیزه لمب میگن رو... 383 00:20:03,400 --> 00:20:04,699 ‫باورت نمیشه. 384 00:20:04,700 --> 00:20:07,499 ‫به نظرم من بتونم باور کنم، قربان. 385 00:20:07,500 --> 00:20:09,999 ‫ببخشید. 386 00:20:10,000 --> 00:20:13,832 ‫خانم ویتلی، اگه درگیر کردن برادرم ‫توی این موضوع اشتباه باشه چی؟ 387 00:20:13,833 --> 00:20:15,532 ‫اگه شاید وکیل دیگه‌ای بهتر ‫می‌تونست ازش دفاع کنه چی؟ 388 00:20:15,533 --> 00:20:17,999 ‫ولی کس دیگه‌ای این پرونده ‫رو قبول نمی‌کرد، قربان. 389 00:20:18,000 --> 00:20:21,532 ‫ایشون بهترین و تنها شانس اونه. 390 00:20:21,533 --> 00:20:24,599 ‫خدا کمکش کنه. 391 00:20:26,166 --> 00:20:28,432 ‫اگه پیداش نشه چی؟ 392 00:20:28,433 --> 00:20:31,066 ‫اگه مجبور بشم خودم نماینده‌ی خودم باشم؟ 393 00:20:42,233 --> 00:20:43,799 ‫کجا بودین؟ 394 00:20:43,800 --> 00:20:46,032 ‫- انگار نخوابیدین. ‫- آره نخوابیدم. 395 00:20:46,033 --> 00:20:50,399 ‫کل شب رو توی قمارخونه‌ها و بارها گذروندم. 396 00:20:50,400 --> 00:20:52,199 ‫خوش گذشت. 397 00:20:52,200 --> 00:20:56,933 ‫دادگاه رسمیه! 398 00:20:59,866 --> 00:21:01,599 ‫از این یارو کلبورن چی می‌دونین؟ 399 00:21:01,600 --> 00:21:03,465 ‫اون منو به مهمونی تیراندازیش دعوت کرده. 400 00:21:03,466 --> 00:21:05,532 ‫تو فکرم بود با بانو دنهام شرکت کنم. 401 00:21:05,533 --> 00:21:06,832 ‫بله، ما هم دعوتیم... 402 00:21:06,833 --> 00:21:08,332 ‫اوه، عالیه! 403 00:21:08,333 --> 00:21:11,899 ‫طبق تجربه‌ی من،دو تا مکان ‫خوب برای پیدا کردن سرمایه‌گذار... 404 00:21:11,900 --> 00:21:15,899 ‫یا وقتیه که تیراندازی می‌کنن ‫یا اسب‌هارو نگاه می‌کنن. 405 00:21:15,900 --> 00:21:18,865 ‫طرز فکر ورزشکار و سرمایه‌گذار مثل همه. 406 00:21:18,866 --> 00:21:21,366 ‫- درست نمیگم،‌آقای پارکر؟ ‫- بله،‌کاملا درست میگین. 407 00:21:23,966 --> 00:21:25,432 ‫خب، آقای پرایس، 408 00:21:25,433 --> 00:21:28,265 ‫باید بهتون بگم من هنوز در مورد... 409 00:21:28,266 --> 00:21:30,965 ‫- مکان پیشنهادی هتل تردید دارم. ‫- چرا؟ 410 00:21:30,966 --> 00:21:32,865 ‫اونجا چیزی به‌جز محله‌ی فقیرنشین نیست. 411 00:21:32,866 --> 00:21:34,299 ‫و مردمی که اونجا زندگی می‌کنن چی؟ 412 00:21:34,300 --> 00:21:37,099 ‫من مطمئنم که می‌تونیم جای ‫دیگه‌ای رو برای سکونت اونا پیدا کنیم. 413 00:21:37,100 --> 00:21:38,699 ‫یا می‌تونیم توی محل ‫ساخت هتل تجدیدنظر کنیم. 414 00:21:38,700 --> 00:21:41,865 ‫شاید به نقشه‌ی ساده و اصلیم برگردیم. 415 00:21:41,866 --> 00:21:43,265 ‫چرا این کارو بکنیم؟ 416 00:21:43,266 --> 00:21:45,632 ‫من فکر کردم تو برای این ‫شهر آرزوها داری، پارکر! 417 00:21:45,633 --> 00:21:49,365 ‫ما یه هتلل مجلل می‌خوایم نه یه مسافرخونه! 418 00:21:49,366 --> 00:21:50,632 ‫حالا، این فقط یه ماکته، 419 00:21:50,633 --> 00:21:54,399 ‫ولی به نظرم با این دستت بیاد که چی به چیه. 420 00:21:54,400 --> 00:21:56,132 ‫حالا، با محاسبات تقریبی من، 421 00:21:56,133 --> 00:21:58,232 ‫افزایش ظرفیت مهمونا... 422 00:21:58,233 --> 00:22:03,300 ‫سود روزانه رو پنج برابر بیشتر می‌کنه! 423 00:22:04,600 --> 00:22:05,866 ‫پنج برابر. 424 00:22:07,233 --> 00:22:08,832 ‫شنیدی آرتور؟ 425 00:22:08,833 --> 00:22:11,799 ‫ولی قطعا،‌آقای پارکر، اگه تو بخوای، 426 00:22:11,800 --> 00:22:14,599 ‫می‌تونیم... همین‌طوری ولش کنیم. 427 00:22:14,600 --> 00:22:16,599 ‫ما... 428 00:22:16,600 --> 00:22:18,732 ‫تام... 429 00:22:18,733 --> 00:22:20,099 ‫مری چی میشه؟ 430 00:22:20,100 --> 00:22:22,765 ‫دوشیزه لمب، 431 00:22:22,766 --> 00:22:26,799 ‫می‌تونی به دادگاه یادآوری کنی ‫که پدرت چه زمانی از دنیا رفت؟ 432 00:22:26,800 --> 00:22:30,199 ‫تابستون سال ۱۸۱۶. 433 00:22:30,200 --> 00:22:33,099 ‫تابستان ۱۸۱۶. 434 00:22:33,100 --> 00:22:36,465 ‫من متوجه شدم که دکتر هاردیمن... 435 00:22:36,466 --> 00:22:40,699 ‫مطبش در لندن رو دوسال قبل تاسیس کرده، 436 00:22:40,700 --> 00:22:44,232 ‫پس نمی‌تونسته شاهد مرگ آقای لمب باشه، 437 00:22:44,233 --> 00:22:45,565 ‫همون‌طور که ادعا کرد. 438 00:22:45,566 --> 00:22:47,365 ‫من متوجه نمی‌شدم که چرا... 439 00:22:47,366 --> 00:22:49,899 ‫یه دکتر خوب، باید سوگند ‫دروغ بخوره، تا اینکه... 440 00:22:49,900 --> 00:22:52,065 ‫تازه بعد از تحقیقات زیاد فهمیدم... 441 00:22:52,066 --> 00:22:54,932 ‫ایشون در سراسر لندن... 442 00:22:54,933 --> 00:22:56,465 ‫بدهی‌های قمار زیادی بالا آورده! 443 00:22:56,466 --> 00:22:57,799 ‫جناب قاضی، بر اساس شنیده‌ها که نمیشه! 444 00:22:57,800 --> 00:22:59,766 ‫این هم مدرک، جناب قاضی. 445 00:23:00,900 --> 00:23:02,832 ‫جناب قاضی، من همچنین نامه‌های آقای لمب، 446 00:23:02,833 --> 00:23:07,465 ‫به دخترش رو به عنوان مدرک ارائه می‌کنم. 447 00:23:07,466 --> 00:23:10,265 ‫اونا مردی رو نشون میدن که ‫کاملا به مشاعرش تسلط داره. 448 00:23:10,266 --> 00:23:12,299 ‫یک پدر وفادار و عاشق، 449 00:23:12,300 --> 00:23:15,132 ‫که به وضوح دخترش رو ... 450 00:23:15,133 --> 00:23:16,432 ‫وارث قانونی خودش در نظر گرفته. 451 00:23:16,433 --> 00:23:19,599 ‫من پیشنهاد می‌کنم که وصیت‌نامه اجرا بشه. 452 00:23:25,133 --> 00:23:28,032 ‫به من بگو، دوشیزه لمب، 453 00:23:28,033 --> 00:23:29,899 ‫چه خاطره‌ای از مادرت داری؟ 454 00:23:29,900 --> 00:23:33,165 ‫من چیزی ازش یادم نمیاد. 455 00:23:33,166 --> 00:23:35,832 ‫پدرت بهت گفته بود که ‫اون در حین زایمان مرده. 456 00:23:35,833 --> 00:23:39,765 ‫اما اخیرا متوجه شدی ‫که اون ممکنه زنده باشه؟ 457 00:23:39,766 --> 00:23:43,499 ‫من تلاش کردم پیداش ‫کنم، ولی هنوز موفق نشدم. 458 00:23:43,500 --> 00:23:45,632 ‫آقای لاکهارت، 459 00:23:45,633 --> 00:23:48,133 ‫چیزی که توی آنتیگوا ‫فهمیدی رو به دادگاه میگی؟ 460 00:23:50,200 --> 00:23:54,765 ‫حقیقت اینه که، خانم ‫لمب، وقتی شش ماهه بودی، 461 00:23:54,766 --> 00:24:00,165 ‫پدرت مادرت رو به یه مزرعه‌دار دیگه فروخته. 462 00:24:00,166 --> 00:24:03,432 ‫دروغه. 463 00:24:03,433 --> 00:24:06,733 ‫اگه شک دارید، من سند فروش رو دارم. 464 00:24:10,700 --> 00:24:12,132 ‫از شما می‌پرسم، 465 00:24:12,133 --> 00:24:17,299 ‫جناب قاضی، اگر ایشون ‫چنین پدر وفادار و عاشقی بودن، 466 00:24:17,300 --> 00:24:21,732 ‫با مادر فرزندش چنین ‫رفتار تحقیرآمیزی می‌کرد؟ 467 00:24:21,733 --> 00:24:24,165 ‫یا درواقع اونو فقط به عنوان... 468 00:24:24,166 --> 00:24:25,365 ‫یه دارایی می‌دیده؟ 469 00:24:25,366 --> 00:24:26,532 ‫درواقع، جناب قاضی، 470 00:24:26,533 --> 00:24:27,799 ‫ممکنه که تا به امروز... 471 00:24:27,800 --> 00:24:31,532 ‫مادر ایشون یه برده باقی مونده باشه، 472 00:24:31,533 --> 00:24:34,232 ‫و به همین ترتیب دخترش هم. 473 00:24:34,233 --> 00:24:37,399 ‫که مطمئنا اونو برای مالکیت... 474 00:24:37,400 --> 00:24:39,065 ‫فاقد صلاحیت می‌کنه. 475 00:24:50,133 --> 00:24:52,300 ‫جناب قاضی... 476 00:24:54,766 --> 00:24:57,366 ‫اگر چیزی که آقای لاکهارت ‫میگن حقیقت داشته باشه... 477 00:25:01,733 --> 00:25:04,432 ‫من از پدرم شرمسارم. 478 00:25:10,000 --> 00:25:15,232 ‫من...من به تازگی ۲۱ ساله شدم. 479 00:25:15,233 --> 00:25:19,699 ‫اما به اندازه‌ی یک عمر... 480 00:25:19,700 --> 00:25:22,299 ‫قضاوت شدم و خیانت دیدم. 481 00:25:22,300 --> 00:25:26,065 ‫با این حال، چرا من و مادرم... 482 00:25:26,066 --> 00:25:29,299 ‫کسانی هستیم که زیر سوال میرن؟ 483 00:25:29,300 --> 00:25:31,733 ‫و نه مردانی که با ما رفتار بدی داشتن؟ 484 00:25:33,366 --> 00:25:34,699 ‫من فقط می‌تونم فکر کنم... 485 00:25:34,700 --> 00:25:38,733 ‫ارث من یه تلاش برای بخشیده شدن بوده. 486 00:25:39,733 --> 00:25:41,232 ‫پس مطمئنا، جناب قاضی، 487 00:25:41,233 --> 00:25:44,933 ‫دادن ثروت من به اون مرد ‫فقط گناه رو بزرگ‌تر می‌کنه. 488 00:25:49,966 --> 00:25:51,432 ‫من حاضرم تمام ثروتم رو بدم... 489 00:25:51,433 --> 00:25:54,900 ‫اگه میشد مادرم پیشم برگرده. 490 00:26:00,133 --> 00:26:01,532 ‫من فقط به قانون جوابگو هستم، 491 00:26:01,533 --> 00:26:05,432 ‫دوشیزه لمب، 492 00:26:05,433 --> 00:26:10,633 ‫نه به خواسته‌های یک زن جوان. 493 00:26:11,966 --> 00:26:13,399 ‫با این حال، 494 00:26:13,400 --> 00:26:18,099 ‫به نظرم مجبورم بپذیرم که ‫طبق قوانین انگلستان، 495 00:26:18,100 --> 00:26:24,099 ‫در اینجا هیچ‌کسی رو ‫نمی‌توان برده در نظر گرفت. 496 00:26:24,100 --> 00:26:28,799 ‫در مورد این ادعا که پدرت در زمان تنظیم... 497 00:26:28,800 --> 00:26:31,899 ‫وصیت‌نامه‌اش عقل سلیمی نداشته، 498 00:26:31,900 --> 00:26:35,399 ‫این ادعا توسط مدارکی که به من ارائه شده... 499 00:26:35,400 --> 00:26:38,265 ‫به طور کامل رد میشه. 500 00:26:38,266 --> 00:26:42,032 ‫درنتیجه، چاره‌ای برام باقی نمونده... 501 00:26:42,033 --> 00:26:44,899 ‫جز اینکه برعلیه خواهان... 502 00:26:44,900 --> 00:26:46,899 ‫چارلز لاکهارت حکم بدم. 503 00:26:51,800 --> 00:26:53,832 ‫خیلی مسخره‌ست! 504 00:26:53,833 --> 00:26:56,799 ‫این پرونده مختومه‌ست. 505 00:27:11,766 --> 00:27:13,132 ‫جورجیانای عزیزم، 506 00:27:13,133 --> 00:27:16,266 ‫خیلی بهت افتخار می‌کنم. 507 00:27:18,800 --> 00:27:24,099 ‫حداقل هنوز یکم عدالت توی دنیا وجود داره. 508 00:27:24,100 --> 00:27:26,265 ‫اگه هرموقع به من نیاز داشتی، 509 00:27:26,266 --> 00:27:29,432 ‫فقط کافیه یه خبر بدی. 510 00:27:29,433 --> 00:27:31,300 ‫و من زمین و زمان رو ‫بهم می‌دوزم تا پیشت باشم. 511 00:27:32,900 --> 00:27:36,232 ‫یادم می‌مونه. 512 00:27:46,700 --> 00:27:48,499 ‫ممنونم. 513 00:27:48,500 --> 00:27:51,032 ‫بابت تمام کارایی که انجام دادین. 514 00:27:51,033 --> 00:27:54,166 ‫این زاندر هست که باید ازش تشکر کنی. 515 00:27:56,300 --> 00:27:58,865 ‫شما گفتی ده ساله که با هم حرف نزدین؟ 516 00:27:58,866 --> 00:28:03,932 ‫وقتی پدرمون از دنیا رفت، مسئولیت ‫اموال و بدهی‌هاشو انداخت رو دوش من. 517 00:28:03,933 --> 00:28:05,132 ‫اما فکر به دام افتادن توی مکانی که... 518 00:28:05,133 --> 00:28:07,765 ‫بزرگ شده بودم برام قابل تحمل نبود. 519 00:28:07,766 --> 00:28:10,332 ‫من دنبال یه فرصتی بودم که راه خودمو برم. 520 00:28:10,333 --> 00:28:12,632 ‫درک می‌کنم. 521 00:28:12,633 --> 00:28:16,765 ‫ولی افسوس، آينده‌ی شغلی ‫من برای زاندر گرون تموم شد. 522 00:28:16,766 --> 00:28:18,199 ‫اون انتخاب کرد که ‫بار خانواده رو که باید... 523 00:28:18,200 --> 00:28:20,499 ‫روی دوش من باشه به دوش بکشه. 524 00:28:20,500 --> 00:28:22,000 ‫و متاسفانه به قیمت ازدواجش تموم شد. 525 00:28:24,000 --> 00:28:27,565 ‫ولی حالا شما فرصت برای آشتی دارین. 526 00:28:27,566 --> 00:28:30,699 ‫شاید این‌طور باشه. 527 00:28:30,700 --> 00:28:32,699 ‫جسارت نباشه، 528 00:28:32,700 --> 00:28:35,532 ‫حس می‌کنم تو و زاندر یه داستانی داشتین. 529 00:28:35,533 --> 00:28:39,565 ‫استخدامتون به عنوان معلم عمر کوتاهی داشته. 530 00:28:39,566 --> 00:28:42,832 ‫برادرتون به این نتیجه رسیدن که ‫من برای این شغل مناسب نیستم. 531 00:28:42,833 --> 00:28:45,299 ‫خب، امیدوارم توی مهمونی ‫تیراندازیمون شرکت کنید. 532 00:28:45,300 --> 00:28:47,399 ‫من باید برگردم خونه. 533 00:28:47,400 --> 00:28:49,965 ‫به اندازه‌ی کافی نامزدم رو منتظر گذاشتم. 534 00:28:49,966 --> 00:28:51,699 ‫چند روز بیشتر چه مشکلی پیش میاد؟ 535 00:28:51,700 --> 00:28:53,199 ‫به‌علاوه، 536 00:28:53,200 --> 00:28:55,900 ‫این فرصت رو پیدا می‌کنی ‫که شخصا ازش تشکر کنی. 537 00:29:06,500 --> 00:29:08,565 ‫دارن میان، می‌بینیشون؟ 538 00:29:08,566 --> 00:29:10,433 ‫مامانو می‌بینید؟ 539 00:29:13,000 --> 00:29:15,132 ‫قهرمان پیروزمون برگشت! 540 00:29:15,133 --> 00:29:18,099 ‫خیالمون خیلی راحت شده. 541 00:29:18,100 --> 00:29:20,532 ‫شارلوت! 542 00:29:32,200 --> 00:29:33,932 ‫خوش برگشتی عمو! 543 00:29:33,933 --> 00:29:35,732 ‫ممنون، لئو. 544 00:29:35,733 --> 00:29:37,632 ‫من به همچین استقبال گرمی عادت ندارم. 545 00:29:37,633 --> 00:29:39,632 ‫ما دورادور کارتون رو دنبال می‌کردیم. 546 00:29:39,633 --> 00:29:42,765 ‫کارتون خوب بود، قربان. 547 00:29:42,766 --> 00:29:44,465 ‫دختر طفلکی. 548 00:29:44,466 --> 00:29:45,566 ‫خانم ویتلی. 549 00:29:46,466 --> 00:29:47,899 ‫منو ببخش. 550 00:29:47,900 --> 00:29:51,765 ‫فکر نمی‌کنم تا حالا در مورد ‫پدر و مادرت ازت پرسیده باشم؟ 551 00:29:51,766 --> 00:29:54,032 ‫برده بودند، مثل مادر اون دختر. 552 00:29:54,033 --> 00:29:55,032 ‫ولی وقتی اونا به انگلستان اومدن... 553 00:29:55,033 --> 00:29:56,032 ‫آزادشون کردن. 554 00:29:56,033 --> 00:29:57,865 ‫قبل از اینکه تو به دنیا بیای. 555 00:29:57,866 --> 00:30:01,165 ‫من تا ۱۴ سالگی برای پدرت کار نمی‌کردم. 556 00:30:01,166 --> 00:30:02,899 ‫قبل از اون، خیالم راحت ‫شده بود از دونستن اینکه... 557 00:30:02,900 --> 00:30:07,999 ‫پدر و مادرم همدیگه رو دوست ‫داشتن و به هم احترام میذاشتن. 558 00:30:08,000 --> 00:30:11,233 ‫دلم به خاطر دوشیزه لمب شکست. 559 00:30:18,366 --> 00:30:19,665 ‫خب، ظاهرا تو خیلی هم... 560 00:30:19,666 --> 00:30:21,465 ‫خانواده‌مون رو بدنام نکردی. 561 00:30:21,466 --> 00:30:22,765 ‫این اولین باره. 562 00:30:22,766 --> 00:30:25,365 ‫خوش‌حالم ناامیدت نکردم، برادر. 563 00:30:25,366 --> 00:30:28,365 ‫برعکس. 564 00:30:28,366 --> 00:30:30,399 ‫می‌خواستم بپرسم، 565 00:30:30,400 --> 00:30:31,965 ‫در مورد خانم هیوود... 566 00:30:31,966 --> 00:30:33,765 ‫- در مورد چیش؟ ‫- خب، توی لندن، 567 00:30:33,766 --> 00:30:36,299 ‫من تحت تاثیر متانت و ... 568 00:30:36,300 --> 00:30:37,599 ‫هوش اون قرار گرفتم؛ برام سوال شد چرا... 569 00:30:37,600 --> 00:30:39,399 ‫تو اونو به عنوان معلم نگه نداشته بودی. 570 00:30:39,400 --> 00:30:42,499 ‫خب، اون نتیجه گرفت که این موقعیت... 571 00:30:42,500 --> 00:30:44,299 ‫مناسب اون نیست. 572 00:30:46,700 --> 00:30:48,832 ‫من ایشونو به مهمونی تیراندازی دعوت کردم. 573 00:30:48,833 --> 00:30:50,200 ‫امیدوارم مشکلی نداشته باشه. 574 00:30:51,233 --> 00:30:52,933 ‫چرا مشکل داشته باشم؟ 575 00:30:55,033 --> 00:30:57,699 ‫خیالم راحت شده که ‫دادرسی جورجیانا تموم شد. 576 00:30:57,700 --> 00:30:59,132 ‫ولی اعتراف می‌کنم، 577 00:30:59,133 --> 00:31:03,432 ‫من توی کمک کردن به اون برای ‫گرفتن حقش احساس هدفمند بودن کردم. 578 00:31:03,433 --> 00:31:05,032 ‫این حس هدفمندی توی ازدواج... 579 00:31:05,033 --> 00:31:07,199 ‫و مادرشدن هم هست، عزیزم. 580 00:31:07,200 --> 00:31:09,165 ‫اگه کافی نباشه چی؟ 581 00:31:09,166 --> 00:31:11,799 ‫اینکه شک کنی کاملا طبیعیه. 582 00:31:11,800 --> 00:31:15,032 ‫من وقتی با تام ازدواج ‫کردم تقریبا ۳۰ سالم بود. 583 00:31:15,033 --> 00:31:17,865 ‫سه بار می‌خواستم نامزدی رو بهم بزنم. 584 00:31:17,866 --> 00:31:19,533 ‫چرا؟ 585 00:31:20,566 --> 00:31:23,865 ‫فکر کنم از این ترسیده ‫بودم که با همسر، تام پارکر شدن، 586 00:31:23,866 --> 00:31:27,699 ‫یادم بره که مری هریسون کی بوده. 587 00:31:27,700 --> 00:31:31,065 ‫می‌ترسیدم دیگه خودم نباشم. 588 00:31:31,066 --> 00:31:33,565 ‫و برای شما این‌طور نبود؟ 589 00:31:33,566 --> 00:31:36,433 ‫ازدواج کردن سازش کردنه، شارلوت. 590 00:31:37,566 --> 00:31:40,200 ‫مطمئنم که یاد می‌گیری. 591 00:31:41,133 --> 00:31:43,865 ‫خانم پارکر، شما خیلی مهربونید. 592 00:31:43,866 --> 00:31:45,132 ‫مثل همیشه. 593 00:31:45,133 --> 00:31:46,599 ‫خوشحال میشم چیزایی که ‫دارم رو با بقیه شریک بشم. 594 00:31:46,600 --> 00:31:48,699 ‫و من می‌دونم سیر کردن گرسنه‌ها... 595 00:31:48,700 --> 00:31:50,099 ‫چه حسی داره. 596 00:31:50,100 --> 00:31:51,432 ‫اونا اشتهاشونم زیاده. 597 00:31:51,433 --> 00:31:52,765 ‫مخصوصا تس کوچولو. 598 00:31:52,766 --> 00:31:54,999 ‫من برات چند تا کتاب آوردم، تس. 599 00:31:55,000 --> 00:31:56,499 ‫همون‌طور که قول داده بودم. 600 00:31:56,500 --> 00:31:59,065 ‫مرسی، خانم هیوود! اونا واقعا مال منن؟ 601 00:31:59,066 --> 00:32:01,199 ‫- نگهشون دارم؟ ‫- تا همیشه برای خودت نگهشون دار. 602 00:32:01,200 --> 00:32:03,799 ‫من واقعا متاسفم که نمی‌تونم... 603 00:32:03,800 --> 00:32:05,432 ‫توی سندیتون بمونم و خوندنشون رو یادت بدم. 604 00:32:05,433 --> 00:32:07,132 ‫من با کمال میل بهت یاد میدم، تس. 605 00:32:07,133 --> 00:32:09,132 ‫ممنون، خانم پارکر. 606 00:32:09,133 --> 00:32:11,465 ‫امیدوارم از پرسشم ناراحت نشید، خانم پارکر. 607 00:32:11,466 --> 00:32:13,999 ‫جان گفت یه آقای پرایس نامی دیروز... 608 00:32:14,000 --> 00:32:14,999 ‫با یه مهندس این اطراف بوده. 609 00:32:15,000 --> 00:32:17,032 ‫گفته اون و آقای پارکر... 610 00:32:17,033 --> 00:32:18,599 ‫قصد دارن کلبه‌های اینجا رو خراب کنن... 611 00:32:18,600 --> 00:32:20,166 ‫که هتل جدیدش رو بسازن. 612 00:32:21,533 --> 00:32:22,866 ‫به جان گفتم نمی‌تونه درست باشه. 613 00:32:27,766 --> 00:32:29,865 ‫خانم هنکینز. 614 00:32:29,866 --> 00:32:31,799 ‫من منتظر آقای هنکینز بودم. 615 00:32:31,800 --> 00:32:33,432 ‫می‌دونم من جانشین ضعیفی هستم، 616 00:32:33,433 --> 00:32:36,099 ‫ولی خیلی هم از دانش معنوی بی‌بهره نیستم، 617 00:32:36,100 --> 00:32:38,632 ‫و حس می‌کنم روحت پریشانه. 618 00:32:38,633 --> 00:32:40,999 ‫دقیقا همین‌طوره، خانم هنکینز. 619 00:32:41,000 --> 00:32:43,332 ‫توی چند روز گذشته، من متوجه شدم که... 620 00:32:43,333 --> 00:32:46,365 ‫فکرم درگیر شخص خاصی شده. 621 00:32:46,366 --> 00:32:47,632 ‫که اینطور. 622 00:32:47,633 --> 00:32:49,032 ‫اعتراف می‌کنم، اولش، می‌خواستم... 623 00:32:49,033 --> 00:32:51,632 ‫فقط به چنگش بیارم، ولی... 624 00:32:51,633 --> 00:32:55,665 ‫حالا، در حضورش، کاملا بی‌دفاع میشم. 625 00:32:55,666 --> 00:32:57,532 ‫و همه‌ی تلاشتو می‌کنی ... 626 00:32:57,533 --> 00:33:00,532 ‫به هرچیزی غیر از اون فکر کنی. 627 00:33:00,533 --> 00:33:03,099 ‫شاید زندگی رو که می‌تونی ‫باهاش داشته باشی تصور می‌کنی، 628 00:33:03,100 --> 00:33:06,399 ‫با وجود همه‌ی موانعی که سر راهت قرار داره. 629 00:33:06,400 --> 00:33:08,599 ‫حتی اگه من بخوام قلبش رو ‫شرافتمندانه به دست بیارم، 630 00:33:08,600 --> 00:33:10,233 ‫کی به من اعتماد می‌کنه؟ 631 00:33:14,033 --> 00:33:17,965 ‫سر ادوارد، من همیشه یه ‫خوبی ذاتی رو در تو حس کردم. 632 00:33:17,966 --> 00:33:20,865 ‫انجیل متی ۷:۱۶ ... 633 00:33:20,866 --> 00:33:23,632 ‫آنها را از میوه‌هایشان خواهید شناخت. 634 00:33:33,600 --> 00:33:36,332 ‫چرا من با برگزاری این مهمونی موافقت کردم. 635 00:33:36,333 --> 00:33:39,699 ‫از هر لحظه‌اش لذت می‌بری. 636 00:33:39,700 --> 00:33:41,899 ‫به غیر از وقتی که من دو ‫برابر تو پرنده شکار می‌کنم. 637 00:33:41,900 --> 00:33:44,565 ‫یه ژیگول لندنی مثل تو؟ تو هیچ شانسی نداری. 638 00:33:44,566 --> 00:33:47,299 ‫باشه می‌پذیرم، هرچند، 639 00:33:47,300 --> 00:33:50,199 ‫خوشحالم که می‌بینم دوباره ‫زندگی به خونه برگشته. 640 00:33:53,633 --> 00:33:54,765 ‫آقایون، 641 00:33:54,766 --> 00:33:56,932 ‫من متوجه هستم که ما به هردوی شما... 642 00:33:56,933 --> 00:33:58,399 ‫تا ابد مدیون و سپاسگزاریم بابت... 643 00:33:58,400 --> 00:33:59,632 ‫نجات ثروت دوشیزه لمب. 644 00:33:59,633 --> 00:34:01,365 ‫مطمئن باشید من دخالت چندانی... 645 00:34:01,366 --> 00:34:03,132 ‫در این مورد نداشتم. 646 00:34:03,133 --> 00:34:05,365 ‫خانم هیوود! شما اینجایید! 647 00:34:05,366 --> 00:34:07,565 ‫همه چیز رو در مورد دادرسی بهم میگین؟ 648 00:34:12,100 --> 00:34:14,199 ‫آقای کلبورن! این غیر منتظره‌ست. 649 00:34:14,200 --> 00:34:17,365 ‫فکر کردم تو از میزبانی کردن بیزاری. 650 00:34:17,366 --> 00:34:19,332 ‫معرفی می‌کنم... 651 00:34:19,333 --> 00:34:20,599 ‫آقای پرایس. 652 00:34:20,600 --> 00:34:22,399 ‫- خوشوقتم؟ ‫- برادر من، 653 00:34:22,400 --> 00:34:24,632 ‫آقای ساموئل کلبورن، ‫خواهرزاده‌ی همسرم، دوشیزه مارکام. 654 00:34:24,633 --> 00:34:26,332 ‫خوشوقتم، قربان. 655 00:34:26,333 --> 00:34:30,032 ‫عه، و شما برادرزاده‌ی من، ‫سر ادوارد دنهام رو می‌شناسید. 656 00:34:30,033 --> 00:34:31,700 ‫با شهرتشون، بله. 657 00:34:34,233 --> 00:34:36,199 ‫همه دارن تحسینت می‌کنن، 658 00:34:36,200 --> 00:34:38,399 ‫دوشیزه لمب. 659 00:34:38,400 --> 00:34:40,765 ‫امیدوارم این توجه ‫برات غیرقابل تحمل نباشه. 660 00:34:40,766 --> 00:34:43,332 ‫شما خودتون هم با شایعه‌ها ‫غریبه نیستید، بانوی من. 661 00:34:43,333 --> 00:34:44,899 ‫به خاطر همینه که از روی تجربه... 662 00:34:44,900 --> 00:34:47,365 ‫بهت هشدار میدم که ‫جامعه می‌تونه بی‌رحم باشه. 663 00:34:47,366 --> 00:34:50,565 ‫تو باید هر کاری که می‌تونی ‫برای محافظت از خودت انجام بدی. 664 00:34:50,566 --> 00:34:54,132 ‫اوه، بانو مونتروز. 665 00:34:54,133 --> 00:34:56,399 ‫بانو لیدیا، عالی‌جناب. 666 00:34:56,400 --> 00:34:58,799 ‫خیلی امید داشتم شما هم اینجا باشی. 667 00:34:58,800 --> 00:35:00,732 ‫مثل همیشه دیدنتون خوشاینده، بانو دی کلمنت. 668 00:35:00,733 --> 00:35:04,932 ‫وای، دوشیزه لمب، خدا ‫رو شکر که عدالت پیروز شد. 669 00:35:04,933 --> 00:35:08,865 ‫من شب و روز زانو زدم و برات دعا می‌کردم. 670 00:35:08,866 --> 00:35:11,232 ‫مطمئنم این از تاثیر دعای شما بوده. 671 00:35:13,533 --> 00:35:17,065 ‫شک ندارم تو و معشوقت صحبت‌های زیادی دارین. 672 00:35:17,066 --> 00:35:19,699 ‫خانم لمب، دلم برات تنگ شده بود. 673 00:35:19,700 --> 00:35:22,932 ‫همون‌طور که من دلم برات ‫تنگ شده بود، عزیز دل. 674 00:35:24,500 --> 00:35:27,232 ‫بیا، لیدیا، 675 00:35:27,233 --> 00:35:28,832 ‫کسی کنار آقای کلبورن نیست. 676 00:35:28,833 --> 00:35:31,999 ‫ما از فرصت استفاده می‌کنیم. 677 00:35:32,000 --> 00:35:34,399 ‫این بایرون نبود که یه شب خوابید و... 678 00:35:34,400 --> 00:35:36,465 ‫و از خواب که پا شد معروف شده بود؟ 679 00:35:36,466 --> 00:35:38,765 ‫به نظرم در مورد توام بشه ‫همین رو گفت، جورجیانا. 680 00:35:40,133 --> 00:35:43,232 ‫کاملا درسته، آرتور! 681 00:35:43,233 --> 00:35:45,365 ‫حسم درسته که شما با هم دوست شدین؟ 682 00:35:45,366 --> 00:35:48,199 ‫ما دوستای جون جونی شدیم، 683 00:35:48,200 --> 00:35:49,432 ‫مخصوصا حالا که متوجه... 684 00:35:49,433 --> 00:35:53,999 ‫نیت واقعی قول و قرار شما شدم. 685 00:35:54,000 --> 00:35:56,299 ‫حالا که شما خیلی مشهور شدی، 686 00:35:56,300 --> 00:35:59,032 ‫شاید بخوای ارتباطمون رو بهم بزنی. 687 00:35:59,033 --> 00:36:00,532 ‫چرا؟ 688 00:36:00,533 --> 00:36:01,932 ‫می‌ترسی به خاطر ارتباط با من... 689 00:36:01,933 --> 00:36:03,900 ‫نام نیکت لکه‌دار بشه؟ 690 00:36:05,066 --> 00:36:07,299 ‫ابدا. 691 00:36:07,300 --> 00:36:11,265 ‫اوه، قهرمان پیروزمونه. 692 00:36:11,266 --> 00:36:12,432 ‫بانوی من. 693 00:36:12,433 --> 00:36:14,099 ‫اونجور که شایسته‌ست احساس پیروزی می‌کنید؟ 694 00:36:14,100 --> 00:36:16,399 ‫پیروزی مال من نیست. 695 00:36:16,400 --> 00:36:19,099 ‫من یه مرد متواضع به ندرت دیدم، 696 00:36:19,100 --> 00:36:21,099 ‫چه برسه به اینکه یه وکیل باشه. 697 00:36:21,100 --> 00:36:23,699 ‫در حقیقت، این اخلاق رو اخیرا کسب کردم. 698 00:36:23,700 --> 00:36:26,432 ‫برازندتون هست. 699 00:36:26,433 --> 00:36:29,132 ‫گمان می‌کنم خانم هیوود هم ‫برای دادرسی توی لندن بود؟ 700 00:36:29,133 --> 00:36:30,532 ‫بله. 701 00:36:30,533 --> 00:36:32,865 ‫من متوجه شدم که دوران معلمیش در اینجا... 702 00:36:32,866 --> 00:36:34,499 ‫نسبتا کوتاه بوده. 703 00:36:34,500 --> 00:36:36,665 ‫نمی‌تونم کامل دلیلش رو تشخیص بدم. 704 00:36:36,666 --> 00:36:39,532 ‫برادرم در مورد این موضوع جواب درستی نمیده. 705 00:36:39,533 --> 00:36:41,365 ‫هرچند من فرضیه‌ی خودمو دارم. 706 00:36:41,366 --> 00:36:42,965 ‫منم همین‌طور. 707 00:36:42,966 --> 00:36:47,800 ‫کنجکاوم بدونم جفتشون یکیه یا نه. 708 00:36:50,766 --> 00:36:52,833 ‫یه لحظه منو ببخشید. 709 00:36:54,200 --> 00:36:58,065 ‫- آقای کلبورن. ‫- خانم هیوود. 710 00:36:58,066 --> 00:37:02,499 ‫فکر می‌کردم تا الان به ‫ویلینگدن برگشته باشی. 711 00:37:02,500 --> 00:37:03,899 ‫یه فرصتی می‌خواستم که ازتون تشکر کنم. 712 00:37:03,900 --> 00:37:05,800 ‫چیزی نیست که شما بابتش تشکر کنین. 713 00:37:07,100 --> 00:37:08,732 ‫شما با اسب به لندن رفتین و ‫دنبال برادری گشتین که... 714 00:37:08,733 --> 00:37:11,766 ‫ده ساله ندیدینش. 715 00:37:13,200 --> 00:37:16,665 ‫نمی‌تونستم خودمو بکشم کنار و کاری نکنم. 716 00:37:16,666 --> 00:37:18,132 ‫در اون صورت چطور مردی بودم؟ 717 00:37:18,133 --> 00:37:21,699 ‫شما به دوستم لطف بزرگی کردین. 718 00:37:21,700 --> 00:37:24,065 ‫تا همیشه ازتون سپاس‌گزارم. 719 00:37:30,566 --> 00:37:32,265 ‫زاندر! بیا! 720 00:37:32,266 --> 00:37:33,732 ‫تیراندازا آماده‌ان! 721 00:37:33,733 --> 00:37:35,733 ‫معذرت می‌خوام. 722 00:37:40,766 --> 00:37:44,732 ‫ظاهرا دوشیزه هیوود و آقای ‫کلبورن ارتباط نزدیکی دارن. 723 00:37:44,733 --> 00:37:46,699 ‫اون خطری نداره. 724 00:37:46,700 --> 00:37:48,832 ‫معلم سرخونه‌ی آقای کلبورن بوده. 725 00:37:48,833 --> 00:37:50,299 ‫داره با یه کشاورز ازدواج می‌کنه. 726 00:37:52,700 --> 00:37:55,299 ‫خانم هیوود، می‌تونم در یه ‫مورد نظرتون رو بپرسم؟ 727 00:37:55,300 --> 00:37:57,165 ‫بله. 728 00:37:57,166 --> 00:37:59,999 ‫متوجه شدم شما اینجا معلم بودی. 729 00:38:00,000 --> 00:38:02,799 ‫بله، یه مدت کوتاه. 730 00:38:02,800 --> 00:38:04,365 ‫مادرم اصرار داره که ... 731 00:38:04,366 --> 00:38:06,999 ‫من و آقای کلبورن برای هم مناسبیم. 732 00:38:07,000 --> 00:38:09,832 ‫با این حال، اگه راستشو بخوای، 733 00:38:09,833 --> 00:38:12,832 ‫ایشون به نظر من سخت‌گیر و جدیه. 734 00:38:12,833 --> 00:38:16,432 ‫آقای کلبورن ذاتاً توداره. 735 00:38:16,433 --> 00:38:19,265 ‫با این حال خیلی بهتر از چیزی ‫هستن که در نگاه اول به نظر میان. 736 00:38:19,266 --> 00:38:21,732 ‫اگه بتونی با مسائل ‫اسبا و سگا باهاش ارتباط برقرار کنی، 737 00:38:21,733 --> 00:38:24,565 ‫می‌تونی سرحال شدنش رو ببینی. 738 00:38:24,566 --> 00:38:25,900 ‫ممنون خانم هیوود. 739 00:38:27,133 --> 00:38:29,900 ‫شاید من خیلی بیشتر از چیزی که فکر ‫کردم با میزبانمون نقاط مشترک داشته باشم. 740 00:38:39,133 --> 00:38:41,399 ‫شما تیرانداز ماهری هستید، سر ادوارد. 741 00:38:41,400 --> 00:38:43,065 ‫ممنون، آقا. 742 00:38:43,066 --> 00:38:44,465 ‫پدرم وقتی بچه بودم بهم یاد داد. 743 00:38:44,466 --> 00:38:47,899 ‫و هدف‌گیریم وقتی توی ارتش بودم بهتر شد. 744 00:38:47,900 --> 00:38:50,932 ‫برادرم، همون‌طور که از ‫مهارت تیراندازیش معلومه، 745 00:38:50,933 --> 00:38:52,299 ‫مدت زیادی توی شهر بوده. 746 00:38:58,733 --> 00:39:00,599 ‫آقای کلبورن! 747 00:39:00,600 --> 00:39:02,565 ‫- عصر فوق‌العاده‌ایه. ‫- آقای پرایس الان بهم درمورد... 748 00:39:02,566 --> 00:39:04,165 ‫طرحتون برای اولدتاون گفت. 749 00:39:04,166 --> 00:39:05,399 ‫عه، واقعا؟ 750 00:39:05,400 --> 00:39:06,965 ‫متوجهید که اگر اولدتاون رو خراب کنید، 751 00:39:06,966 --> 00:39:08,832 ‫آخرین بقایای اجتماعی که همیشه... 752 00:39:08,833 --> 00:39:10,865 ‫قلب سندیتون بوده رو از بین می‌برید. 753 00:39:10,866 --> 00:39:12,432 ‫خب من، اوم... 754 00:39:12,433 --> 00:39:13,965 ‫باید بگم من با شما موافقم آقای کلبورن. 755 00:39:13,966 --> 00:39:15,232 ‫به نظر من ما باید دنبال... 756 00:39:15,233 --> 00:39:16,465 ‫بهبود زندگی افرادی که ‫اونجا زندگی می‌کنن باشیم، 757 00:39:16,466 --> 00:39:18,533 ‫نه تخریب خونه‌های اونا. 758 00:39:20,333 --> 00:39:23,032 ‫همسرت خیلی بی‌پروا... 759 00:39:23,033 --> 00:39:24,799 ‫نظراتش رو میگه، پارکر! 760 00:39:28,733 --> 00:39:30,700 ‫سر ادوارد. 761 00:39:31,800 --> 00:39:34,065 ‫روز خوبی داشتین؟ 762 00:39:34,066 --> 00:39:35,465 ‫خیلی زیاد. 763 00:39:35,466 --> 00:39:36,899 ‫و شما چطور؟ 764 00:39:36,900 --> 00:39:38,732 ‫راستش، مجبور بودم گپ زدن... 765 00:39:38,733 --> 00:39:42,299 ‫مردای جوونی که می‌خواستن منو ‫تحت تاثیر قرار بدن رو تحمل کنم. 766 00:39:42,300 --> 00:39:44,832 ‫درک می‌کنم چقدر مشتاق بودن. 767 00:39:44,833 --> 00:39:47,632 ‫اما هیچ کدوم هنوز تحت تاثیر قرارت نداده؟ 768 00:39:47,633 --> 00:39:48,965 ‫یکیشون. 769 00:39:48,966 --> 00:39:52,699 ‫اون از نظر سنی کمی بزرگتر از بقیه‌ست. 770 00:39:52,700 --> 00:39:54,132 ‫از نظر تربیت خانوادگی و شخصیت چی؟ 771 00:39:54,133 --> 00:39:56,999 ‫قطعا... اون یه عنوان داره. 772 00:39:57,000 --> 00:40:00,632 ‫و در مورد شخصیتش، نظرهای مختلفی وجود داره. 773 00:40:00,633 --> 00:40:02,999 ‫نظر شوهرخاله‌ات درموردش چیه؟ 774 00:40:03,000 --> 00:40:07,365 ‫احساس می‌کنم داره ازش خوشش میاد. 775 00:40:07,366 --> 00:40:09,965 ‫پس این مرد با شوهرخاله‌ات صحبت کنه؟ 776 00:40:09,966 --> 00:40:11,965 ‫بهش اطمینان بده که نیت خوبی داره؟ 777 00:40:11,966 --> 00:40:13,865 ‫که هیچ چیزی رو بیشتر از این نمی‌خواد... 778 00:40:13,866 --> 00:40:16,966 ‫که لیاقت خودش رو برای داشتن تو ثابت کنه؟ 779 00:40:21,466 --> 00:40:22,799 ‫به نظرم باید این کارو بکنه. 780 00:40:32,233 --> 00:40:34,399 ‫به نظرم از قصد پرنده‌ها رو نزدی، 781 00:40:34,400 --> 00:40:37,032 ‫تا میزبانمون خجالت نکشه. 782 00:40:37,033 --> 00:40:39,365 ‫افسوس، ظاهرا پرنده‌ها پرواز رو ... 783 00:40:39,366 --> 00:40:41,165 ‫خیلی سریع‌تر از قبل یاد گرفتن. 784 00:40:41,166 --> 00:40:42,965 ‫حتما همینه. 785 00:40:42,966 --> 00:40:46,699 ‫ربطی هم به این حقیقت ‫نداره که پیر و فرتوت شدی. 786 00:40:46,700 --> 00:40:48,399 ‫بانو جان، به خودت بگو . 787 00:40:48,400 --> 00:40:50,332 ‫من هنوز اول چلچلیمه. 788 00:40:50,333 --> 00:40:52,065 ‫یا شاید دومش. 789 00:40:52,066 --> 00:40:53,832 ‫احتمالا پنجمش! 790 00:40:55,366 --> 00:40:58,765 ‫خانم هیوود. 791 00:40:58,766 --> 00:41:01,465 ‫می‌تونم یه سوال ازت بپرسم؟ 792 00:41:01,466 --> 00:41:06,165 ‫کی فهمیدی عاشق آقای استارلینگ هستی؟ 793 00:41:06,166 --> 00:41:08,232 ‫چرا اینو می‌پرسی؟ 794 00:41:08,233 --> 00:41:10,299 ‫دلیل خاصی نداره. 795 00:41:13,333 --> 00:41:15,632 ‫چیه؟ چیه؟ 796 00:41:15,633 --> 00:41:18,965 ‫ظاهرا شما رو با یه قرقاول اشتباه گرفتن. 797 00:41:18,966 --> 00:41:21,165 ‫می‌دونستم زدن پرهای ‫پرنده توی تیراندازی اشتباهه. 798 00:41:22,400 --> 00:41:24,265 ‫بریم داخل؟ 799 00:41:24,266 --> 00:41:26,299 ‫حداقل سگا رو دوست داره. 800 00:41:26,300 --> 00:41:28,699 ‫این شد یه چیزی. 801 00:41:28,700 --> 00:41:32,432 ‫ما نباید بذاریم این ‫مسخره بازی اتفاق بیفته. 802 00:41:32,433 --> 00:41:34,032 ‫چی باید انجام بشه؟ 803 00:41:34,033 --> 00:41:35,999 ‫خانم هیوود قراره چند ‫هفته‌ی دیگه ازدواج کنه. 804 00:41:36,000 --> 00:41:37,032 ‫آره. 805 00:41:37,033 --> 00:41:40,500 ‫ولی اون هنوز ازدواج نکرده. 806 00:41:44,800 --> 00:41:46,065 ‫میشه بپرسم... 807 00:41:46,066 --> 00:41:50,032 ‫چرا انقدر خانم هیوود رو دوست دارین؟ 808 00:41:50,033 --> 00:41:53,632 ‫من جوونی خودم رو در اون می‌بینم. 809 00:41:53,633 --> 00:41:55,999 ‫و از وقتی که تمایلی به ازدواج مجدد ندارم، 810 00:41:56,000 --> 00:41:58,599 ‫قرار دادن اون توی مسیر درست، 811 00:41:58,600 --> 00:42:00,865 ‫یه لذت غیرمستقیم برای من داره. 812 00:42:00,866 --> 00:42:02,765 ‫منم همین‌طورم. 813 00:42:02,766 --> 00:42:06,432 ‫پیرتر و خودخواه‌تر از اونم که ‫برای خودم به ازدواج فکر کنم. 814 00:42:06,433 --> 00:42:08,699 ‫ولی در گذشته خیلی در حق برادرم ظلم کردم. 815 00:42:08,700 --> 00:42:12,065 ‫پس اگه بتونم کاری کنم ‫که جبران بشه، انجام میدم. 816 00:42:13,833 --> 00:42:15,399 ‫طوری نیست که دلم بخواد دخالت کنم. 817 00:42:15,400 --> 00:42:18,199 ‫البته، منم همین‌طور. 818 00:42:18,200 --> 00:42:21,266 ‫ولی یکم به آرومی ترغیبشون کنیم؟ 819 00:42:29,333 --> 00:42:30,865 ‫فکر کردن بهش عجیبه که مدت کوتاهیه... 820 00:42:30,866 --> 00:42:32,365 ‫همدیگه رو می‌شناسیم، آرتور، 821 00:42:32,366 --> 00:42:35,065 ‫با توجه به اینکه چقدر بهت علاقه پیدا کردم. 822 00:42:35,066 --> 00:42:37,065 ‫منم درست همین‌طورم. 823 00:42:37,066 --> 00:42:38,965 ‫ولی پس من، به نظرم کاملا شبیه هم هستیم. 824 00:42:38,966 --> 00:42:42,132 ‫هردومون به انتخاب خودمون مجرد هستیم. 825 00:42:42,133 --> 00:42:43,633 ‫کاملا همینطوره. 826 00:42:46,066 --> 00:42:48,300 ‫این نادرتر از چیزیه که بشه تصور کرد. 827 00:42:49,600 --> 00:42:52,500 ‫طبق تجربه‌ی من، اکثر مردا... 828 00:42:54,633 --> 00:42:56,100 ‫... از قرقاول لذت می‌برن. 829 00:43:00,566 --> 00:43:03,666 ‫ولی من همیشه سیاه‌خروس رو ترجیح دادم. 830 00:43:06,600 --> 00:43:07,765 ‫درست فکر می‌کنم ... 831 00:43:07,766 --> 00:43:10,966 ‫که توام با من موافقی، آرتور؟ 832 00:43:16,900 --> 00:43:18,432 ‫مهم نیست. 833 00:43:21,166 --> 00:43:23,432 ‫یه لطفی بکن فراموش کن ‫این صحبتا بینمون ردوبدل شده. 834 00:43:30,733 --> 00:43:32,132 ‫دوشیزه لمب. 835 00:43:32,133 --> 00:43:34,632 ‫می‌خواستم بگم چقدر متاسف هستم. 836 00:43:34,633 --> 00:43:36,599 ‫نشنیدین چی شد؟ 837 00:43:36,600 --> 00:43:38,132 ‫من پرونده رو بردم. 838 00:43:38,133 --> 00:43:39,799 ‫ثروتم برای خودم می‌مونه. 839 00:43:39,800 --> 00:43:41,165 ‫می‌دونم، خانم. 840 00:43:41,166 --> 00:43:43,132 ‫ولی می‌دونمم که شما چی رو از دست دادین. 841 00:44:07,666 --> 00:44:09,865 ‫من آماده‌ام که برم. 842 00:44:09,866 --> 00:44:13,000 ‫منم همین‌طور. 843 00:44:18,233 --> 00:44:19,532 ‫نمی‌تونم بهت بگم... 844 00:44:19,533 --> 00:44:22,132 ‫چقدر خیالم راحته که اینجا هستی. 845 00:44:22,133 --> 00:44:25,199 ‫من خیلی از تنها بودنم خسته شدم. 846 00:44:25,200 --> 00:44:27,232 ‫حتی حضور تو... 847 00:44:27,233 --> 00:44:30,665 ‫از تنها بودنم بهتره. 848 00:44:30,666 --> 00:44:31,865 ‫برو بابا. 849 00:44:31,866 --> 00:44:35,132 ‫پاچه‌خواریت دیگه غیرقابل تحمله. 850 00:44:35,133 --> 00:44:37,399 ‫من فقط رک حرفامو می‌زنم. 851 00:44:37,400 --> 00:44:39,365 ‫من اغلب اوقات به تو فکر کردم، 852 00:44:39,366 --> 00:44:42,099 ‫با یه پشیمونی شدید. 853 00:44:42,100 --> 00:44:45,632 ‫به همه‌ی سالایی که از کفمون رفت فکر کن. 854 00:44:45,633 --> 00:44:47,265 ‫من اعتقادی به پشیمونی ندارم. 855 00:44:47,266 --> 00:44:49,066 ‫هیچ فایده‌ای نداره. 856 00:44:50,533 --> 00:44:54,432 ‫ولی اگه پیشنهاد کالسکه ‫سواریت همچنان سرجاشه، 857 00:44:54,433 --> 00:44:58,665 ‫به نظرم ایرادی نداشته باشه ‫فردا یه دور کوچیک بزنیم. 858 00:45:03,033 --> 00:45:04,399 ‫سروران، خانم‌ها و آقایون، 859 00:45:04,400 --> 00:45:06,965 ‫بابت قطع صحبت‌هاتون عذر می‌خوام، 860 00:45:06,966 --> 00:45:09,799 ‫شکاربان من بهم اطلاع داده که تفنگ روز، 861 00:45:09,800 --> 00:45:14,365 ‫با ۱۳ پرنده، متعلق به سر ادوارد دنهام هست. 862 00:45:21,033 --> 00:45:22,565 ‫آفرین. 863 00:45:22,566 --> 00:45:25,099 ‫آقای کلبورن، قربان، یه چیزی ‫هست که باید ازتون بپرسم. 864 00:45:25,100 --> 00:45:26,665 ‫من بیشتر از هر کسی از آوازه‌ام آگاهم... 865 00:45:26,666 --> 00:45:29,465 ‫ولی ازتون خواهش می‌کنم... 866 00:45:29,466 --> 00:45:31,265 ‫باور کنید که من تغییر کردم. 867 00:45:31,266 --> 00:45:33,832 ‫و اینو گفتم که شما به من اجازه بدید... 868 00:45:33,833 --> 00:45:36,732 ‫که خواهرزاده‌ی همسرتون رو از ‫شما خواستگاری کنم، دوشیزه مارکام. 869 00:45:41,066 --> 00:45:43,032 ‫تو آخرین نفر روی زمین هستی... 870 00:45:43,033 --> 00:45:45,899 ‫که من اجازه میدم به آگوستا اظهار عشق کنه. 871 00:45:52,566 --> 00:45:55,865 ‫ببخشید... 872 00:46:06,100 --> 00:46:08,065 ‫دیگه وقتشه برگردم پیش رالف. 873 00:46:08,066 --> 00:46:12,599 ‫با خودش فکر می‌کنه ‫چه اتفاقی برای من افتاده. 874 00:46:12,600 --> 00:46:15,665 ‫کاش می‌تونستی بمونی. 875 00:46:15,666 --> 00:46:18,732 ‫تو یکی از معدود آدمایی توی این ‫دنیا هستی که می‌تونم بهش اعتماد کنم. 876 00:46:18,733 --> 00:46:20,766 ‫منم نسبت به تو همین‌طورم. 877 00:46:23,200 --> 00:46:25,432 ‫جورجیانا، تو خیلی دوست داشتنی هستی. 878 00:46:25,433 --> 00:46:29,765 ‫برای من، برای پارکرها. 879 00:46:29,766 --> 00:46:33,400 ‫و برای اوتیس، که به وضوح تو ‫رو خیلی دوست داره. 880 00:46:34,566 --> 00:46:36,965 ‫و این به چه درد من می‌خوره؟ 881 00:46:36,966 --> 00:46:39,599 ‫به نظرت اون می‌تونه از من در ‫مقابل شکارچیان ثروت محافظت کنه؟ 882 00:46:39,600 --> 00:46:41,065 ‫از قضاوت جامعه چطور؟ 883 00:46:41,066 --> 00:46:43,933 ‫اون چه تاثیری داره؟ چه ‫نقشی می‌تونه داشته باشه؟ 884 00:46:46,166 --> 00:46:48,399 ‫بانو دی کلمنت درست می‌گفت. 885 00:46:48,400 --> 00:46:51,865 ‫من باید هرکاری می‌تونم ‫برای محافظت از خودم بکنم. 886 00:46:54,400 --> 00:46:56,532 ‫بهتره به ارتباطم با دوک ادامه بدم. 887 00:46:56,533 --> 00:46:57,966 ‫این واقعی نیست. 888 00:47:01,300 --> 00:47:03,100 ‫چی هست؟ 889 00:47:12,566 --> 00:47:15,699 ‫کاش با من خصوصی صحبت می‌کردی، عزیزم. 890 00:47:15,700 --> 00:47:17,865 ‫فقط به این دلیل که من ‫همسر تام پارکر هستم... 891 00:47:17,866 --> 00:47:19,699 ‫معنیش این نیست که من حق ندارم نظرم رو بگم. 892 00:47:19,700 --> 00:47:21,632 ‫با این کار جلوی میزبانمون من رو ضایع کردی. 893 00:47:21,633 --> 00:47:24,399 ‫- و من اجازه دارم نظرم رو بلند بگم! ‫- و آقای پرایس! 894 00:47:24,400 --> 00:47:26,499 ‫این کسب و کاره، مری! 895 00:47:26,500 --> 00:47:28,432 ‫از کی تا حالا تو فقط به سود اهمیت میدی؟ 896 00:47:28,433 --> 00:47:33,000 ‫من نمی‌تونم احساساتی بشم. 897 00:47:34,000 --> 00:47:35,700 ‫روز خوبیه. 898 00:47:36,733 --> 00:47:38,999 ‫حتی اگه بیشتر از من پرنده‌ها رو زده باشی. 899 00:47:39,000 --> 00:47:40,365 ‫می‌بخشمت. 900 00:47:40,366 --> 00:47:41,833 ‫خیلی لطف می‌کنی. 901 00:47:46,700 --> 00:47:49,132 ‫عجیب نیست که با ‫احساساتت درگیر باشی، برادر. 902 00:47:49,133 --> 00:47:53,299 ‫اون محشره. 903 00:47:53,300 --> 00:47:54,833 ‫کیو میگی؟ 904 00:47:57,533 --> 00:47:59,099 ‫من یه وکیلم، زاندر، 905 00:47:59,100 --> 00:48:02,432 ‫و می‌دونم کی مردم حقیقت رو بهم نمیگن. 906 00:48:02,433 --> 00:48:05,465 ‫و گاهی، به خودشون هم نمیگن. 907 00:48:05,466 --> 00:48:07,332 ‫و من شک ندارم که تو... 908 00:48:07,333 --> 00:48:11,265 ‫ناامیدانه عاشق خانم هیوود هستی.. 909 00:48:11,266 --> 00:48:15,999 ‫و من می‌تونم با یکم اطمینان بگم... 910 00:48:16,000 --> 00:48:17,599 ‫او هم احساس تو رو داره. 911 00:48:20,966 --> 00:48:22,965 ‫قراره ازدواج کنه. 912 00:48:22,966 --> 00:48:26,333 ‫هنوز ازدواج نکرده. 913 00:49:08,228 --> 00:49:11,222 ‫[آقای اوتیس مولینکس، خیابان اولیکس ‫پلاک ۸، با ارادت فراوان، اوتیس] 914 00:49:44,660 --> 00:49:49,257 ‫[برای شارلوت عزیز، با ‫عشق فراوان،‌ از طرف رالف] 915 00:49:49,511 --> 00:49:51,138 ‫[شب آنیزه‌ی مقدس - شاعر: جان کیتس] 916 00:50:41,633 --> 00:50:43,199 ‫خانم هیوود. 917 00:50:43,200 --> 00:50:45,499 ‫دنبالت می‌گشتم. 918 00:50:45,500 --> 00:50:47,499 ‫چرا؟ 919 00:50:47,500 --> 00:50:50,865 ‫چون نمی‌تونم بذارم دوباره ‫سندیتون رو ترک کنی... 920 00:50:50,866 --> 00:50:55,132 ‫بدون اینکه صریح بهت بگم ‫چقدر خالصانه دوست دارم. 921 00:50:55,133 --> 00:50:57,532 ‫هر روز از زندگی من... 922 00:50:57,533 --> 00:51:02,399 ‫که بدون حضور تو سپری بشه یه روز بیهوده‌ست. 923 00:51:02,400 --> 00:51:04,232 ‫و من بیهوده برای انکارش جنگیدم، 924 00:51:04,233 --> 00:51:06,066 ‫ولی من عاشقت هستم، خانم هیوود. 925 00:51:19,966 --> 00:51:21,600 ‫نه! 926 00:51:23,466 --> 00:51:26,965 ‫ما نباید این کارو می‌کردیم. 927 00:51:26,966 --> 00:51:29,199 ‫- نباید اینو می‌گفتی! ‫- تنها حسرتم اینه که زودتر نگفتم. 928 00:51:29,200 --> 00:51:31,200 ‫پس چرا نگفتی؟! 929 00:51:35,600 --> 00:51:38,500 ‫من قراره ازدواج کنم. 930 00:51:39,533 --> 00:51:41,600 ‫بمون. 931 00:51:43,700 --> 00:51:46,333 ‫با من یه زندگی بساز. 932 00:51:50,066 --> 00:51:52,899 ‫من قول دادم. 933 00:51:52,900 --> 00:51:54,166 ‫به رالف. 934 00:51:56,366 --> 00:51:58,999 ‫به پدر و مادرم. 935 00:51:59,000 --> 00:52:00,666 ‫دیگه خیلی دیر شده! 936 00:52:00,690 --> 00:52:05,690 ‫مترجم: میثم موسویان ‫t.me/MeysamUnicorn 937 00:52:05,690 --> 00:52:10,690 ‫ارائه‌شده توسط وب‌سایت انیمه لیست ‫Www.Anime-List.Net 938 00:52:10,691 --> 00:52:15,691 ‫کانال ترجمه‌ و آخرین زیرنویس‌ها: ‫t.me/AnimeListTeam 939 00:52:16,833 --> 00:52:19,165 ‫تنها راه برای تموم شدن این ادعاها... 940 00:52:19,166 --> 00:52:22,032 ‫اینه که تو یه شوهر پیدا کنی. 941 00:52:22,033 --> 00:52:24,399 ‫از مهمونی تیراندازی ‫داری از من رو برمی‌گردونی؟ 942 00:52:24,400 --> 00:52:26,699 ‫خانم جورجیانا لمب! 943 00:52:26,700 --> 00:52:28,432 ‫خوشحالم که فردا به ‫آرامش ویلینگدن برمی‌گردم. 944 00:52:28,433 --> 00:52:30,800 ‫شما هم این نظرو دارید، خانم هیوود؟