1 00:00:17,809 --> 00:00:19,561 آنچه در شاهزاده اژدها گذشت... 2 00:00:21,604 --> 00:00:22,604 یک نامه ؟ 3 00:00:24,524 --> 00:00:28,653 به مرور زمان خواهی فهمید. ازت میخوام وقتی مهرو بشکنی که... 4 00:00:29,946 --> 00:00:32,490 خب، خودت میفهمی کِی. 5 00:00:49,382 --> 00:00:51,176 این جا کجاست ؟ 6 00:00:57,098 --> 00:00:57,974 صبرکن. 7 00:00:58,057 --> 00:01:01,227 کالوم، باید یه چیزی بهت بگم. 8 00:01:03,772 --> 00:01:06,524 میدونم چه اتفاقی افتاده. اون مرده. 9 00:01:07,609 --> 00:01:08,610 اوه، نه. 10 00:01:11,785 --> 00:01:25,365 « ترجـــمه از Erfan_Ugmid » 11 00:01:40,750 --> 00:01:45,352 « کتاب دوم : آسمان » « بخش سوم : دود و آینه‌ها » 12 00:02:30,316 --> 00:02:31,985 کالوم، معذرت میخوام. 13 00:02:32,735 --> 00:02:35,029 من تلاش کردم که بهت بگم که شاه مرده. 14 00:02:35,113 --> 00:02:38,575 پدرخونده‌ام. اون برای من بیشتر از یه شاه بود. 15 00:02:38,658 --> 00:02:40,451 پدرخونده‌ات. میدونم. 16 00:02:40,535 --> 00:02:43,288 واقعا تلاش کردم. ولی هیچوقت نمیتونستم راه درستشو پیدا کنم. 17 00:02:43,371 --> 00:02:46,583 و هروقت که تلاش میکردم، گند میزدم، و دفعه‌ی بعدش سختتر میشد، تاوقتیکه... 18 00:02:46,666 --> 00:02:49,961 رایلا، تمومش کن. الان نمیتونم دراین مورد حرف بزنم. 19 00:02:50,044 --> 00:02:52,714 به تنها چیزی که میتونم فکر کنم اینه که چطور به ازران بگم 20 00:02:52,797 --> 00:02:53,965 که پدرمون مرده. 21 00:02:54,757 --> 00:02:59,387 معذرت میخوام کالوم. واقعا معذرت میخوام. 22 00:03:50,897 --> 00:03:53,983 خب، تو قراره کوچیکت خوش گذروندی ؟ 23 00:03:58,112 --> 00:04:00,907 چه اتفاقی افتاد ؟ باهات چکار کرد ؟ 24 00:04:00,990 --> 00:04:04,827 چیزی نشده. کالوم هیچوقت بهم صدمه نمیزنه. 25 00:04:05,828 --> 00:04:06,829 اوه. 26 00:04:07,914 --> 00:04:10,959 پس چرا گریه زده اومدی ؟ 27 00:04:11,042 --> 00:04:13,419 این یه احساس نیست سورن. 28 00:04:13,503 --> 00:04:15,713 منظورم اینه که، حالت خوبه ؟ 29 00:04:15,797 --> 00:04:18,758 آره، خوب میشم. 30 00:04:18,841 --> 00:04:22,720 چون تو خواهرمی. از قرار معلوم. 31 00:04:22,804 --> 00:04:29,269 من همیشه برای تو اینجام... که به هرکس یا هرچیزی که مدنظرته مشت بزنم. 32 00:04:30,061 --> 00:04:31,813 - میدونم. - خوبه‌. 33 00:04:31,896 --> 00:04:34,482 ما هنوز باید شاهزاده‌هارو متقاعد کنیم که باهامون برگردن. 34 00:04:34,565 --> 00:04:36,776 به هر دلیلی که شده،‌ هرچیزی که اتفاق بیافته. 35 00:04:37,443 --> 00:04:39,612 ازت میخوام بدونی که همه‌ی اینا 36 00:04:39,696 --> 00:04:41,906 جوری که ما براش به اینجا اومدیم به دست نمیآن. 37 00:04:41,990 --> 00:04:44,200 اینطور نمیشه، میتونم انجامش بدم. 38 00:05:00,258 --> 00:05:01,259 کالوم ؟ 39 00:05:02,260 --> 00:05:03,260 صبح بخیر از. 40 00:05:03,761 --> 00:05:05,638 یه رویای عجیب دیگه داشتم. 41 00:05:05,722 --> 00:05:09,934 داشتم از دست اسب دریایی فرار میکردم. اونی که از آبنبات درست شده بود، یادته ؟ 42 00:05:10,018 --> 00:05:11,728 آه، گمون کنم ؟ 43 00:05:11,811 --> 00:05:14,814 فقط ایندفه، یه چیزی داشت از پشتش بالا میرفت. 44 00:05:14,897 --> 00:05:17,650 نونوا بود. کسی که ازم خوشش نمیاد. 45 00:05:17,734 --> 00:05:20,695 اون ازت خوشش میومد اگه از دزدیدن ژله ترشاش دست میکشیدی. 46 00:05:20,778 --> 00:05:23,156 اون گفتش برای جرم‌هام دربرابر دسر پاسخگو هستم. 47 00:05:23,239 --> 00:05:26,784 و برای اینکه اسب آبی دنبالم بیافته، نونوا بهش گفت که من ژله دزدم. 48 00:05:26,868 --> 00:05:29,620 - اِز... - من یه شیرینی دزد فراری بودم کالوم. 49 00:05:29,704 --> 00:05:30,872 وحشتناک بود. 50 00:05:31,998 --> 00:05:36,669 و بدترین بخشش اینه که حق با اون بود. من لذیذ بودم. 51 00:05:37,879 --> 00:05:39,088 بیا بریم قدم بزنیم. 52 00:05:40,548 --> 00:05:45,344 خب اِزران، میخواستم باهات درمورد... 53 00:05:46,220 --> 00:05:48,306 زندگی، و بزرگ شدن حرف بزنم 54 00:05:48,389 --> 00:05:54,103 و اینکه چطور بعضی‌اوقات تغییراتی وجود داره که انتظارشو نداری. 55 00:05:54,187 --> 00:05:56,314 این یه صحبت درمورد ساندویچ‌هاست ؟ 56 00:05:56,397 --> 00:05:59,317 نه، نه، نه، نه ،نه، اون نه. نه، قطعا اون نه. 57 00:05:59,400 --> 00:06:01,652 اوهوم. 58 00:06:01,736 --> 00:06:06,199 ازران، برای یه مدت طولانی، باهات مثل یه بچه رفتار کردم. 59 00:06:06,282 --> 00:06:08,326 و این منصفانه نبود. 60 00:06:09,202 --> 00:06:12,497 تو به اندازه‌ی کافی بزرگ شدی، و من واقعا بهت افتخار میکنم. 61 00:06:13,122 --> 00:06:15,458 اوه، آره. 62 00:06:15,541 --> 00:06:16,741 ولی وقتی بزرگ میشی، 63 00:06:16,793 --> 00:06:20,421 باید با یه چیزایی روبه‌رو شی که انتظارشو نداری. 64 00:06:20,505 --> 00:06:21,547 میدونم. 65 00:06:22,757 --> 00:06:24,550 میدونی ؟ 66 00:06:25,551 --> 00:06:28,930 میدونم همه رو من حساب میکنن تا به زیم یاد بدم که چجور پرواز کنه. 67 00:06:29,013 --> 00:06:30,556 ولی این تازه شروعشه‌. 68 00:06:30,640 --> 00:06:33,768 یه‌نفر باید همه‌چیزی رو که باید یاد بگیره رو بهش یاد بده. 69 00:06:33,851 --> 00:06:35,603 هرچیزی که قراره باشه. 70 00:06:35,686 --> 00:06:40,108 و اون قرار بوده که همه‌ی اینارو از یک شاه اژدهای ، قوی ، و بزرگ یاد بگیره. 71 00:06:43,486 --> 00:06:47,907 ولی اون اونارو نداره. همه‌ی کسی که داره منم. 72 00:06:48,533 --> 00:06:50,576 هِی، خیلی به خودت سخت نگیر از. 73 00:06:51,452 --> 00:06:54,163 میدونم سخته، ولی اهمیتی نداره، تو مارو داری. 74 00:06:54,247 --> 00:06:58,459 من و رایلا،‌ شایدم بِیت. ما همگی برای تو اینجاییم. 75 00:06:58,543 --> 00:07:00,795 ممنون کالوم، برام یه عالمه معنی داشت. 76 00:07:01,629 --> 00:07:04,006 ولی واقعا آرزو میکردم که پدر اینجا باشه. 77 00:07:04,090 --> 00:07:07,927 درتعجبم که اون چکار میکرد. چی به زیم میگفت. 78 00:07:08,845 --> 00:07:11,472 وقتی کوچولو بودم و بهش گوش نمیدادم، 79 00:07:11,556 --> 00:07:14,517 پدر میگفت، ازران تو خیلی غیرقابل کنترلی. 80 00:07:14,600 --> 00:07:18,771 پس، من تلاش کردم که اونکارو با زیم انجام بدم. آزیموندیاس، تو غیرقابل کنترل هستی. 81 00:07:18,855 --> 00:07:21,858 ولی اون نمیفهمه. اون حتی دستم نداره. 82 00:07:22,733 --> 00:07:27,071 حدس میزنم فقط دلم برای پدر تنگ شده. اون میدونست چکار کنه، میدونی ؟ 83 00:07:28,114 --> 00:07:30,825 کالوم، چی شده ؟ 84 00:07:32,243 --> 00:07:35,204 هیچی اِز، منم واقعا دلم براش تنگ شده‌‌. 85 00:07:47,425 --> 00:07:48,634 نتونستم اینکارو انجام بدم. 86 00:07:49,594 --> 00:07:50,678 نتونستم بهش بگم. 87 00:07:51,596 --> 00:07:52,513 کالوم... 88 00:07:52,597 --> 00:07:55,308 و حالا میفهمم که چرا نمیتونستی بهم بگی. 89 00:07:57,101 --> 00:07:59,437 وقتی به یه نفر اهمیّت میدی، سخته که بهش صدمه بزنی. 90 00:08:00,021 --> 00:08:02,356 حتی وقتی چیزی که بهش میگی حقیقت داشته باشه. 91 00:08:02,440 --> 00:08:06,152 هنوزم باید بهت میگفتم. حق داشتی که بدونی. 92 00:08:07,528 --> 00:08:09,697 گمون میکنم شاید میدونستم. دروجودم، میدونستم. 93 00:08:09,780 --> 00:08:13,784 فقط امیدوار بودم، اگه درموردش فکر نمیکردم. شاید به نحوی، حقیقت نداشته باشه. 94 00:08:15,620 --> 00:08:18,831 ولی اون مرده، واقعا مرده. 95 00:08:42,980 --> 00:08:44,148 آتیش. 96 00:08:50,321 --> 00:08:51,322 هاه. 97 00:09:16,055 --> 00:09:17,098 نه، نه، نه ! 98 00:09:23,271 --> 00:09:24,522 تو کی هستی ؟ 99 00:09:26,315 --> 00:09:28,067 وقتی سورن گفتش که پدر میخواسته برگردیم خونه، 100 00:09:28,150 --> 00:09:29,902 - تو میدونستی داره دروغ میگه. - آره. 101 00:09:29,986 --> 00:09:33,322 مگه اینکه، شاید سورن همچنین میخواسته که از احساساتمون مواظبت کنه. 102 00:09:33,406 --> 00:09:35,741 اوه، درسته، اون واقعا بنظر میرسه 103 00:09:35,825 --> 00:09:39,412 از این آدمای متفکر، حساس، احساساتی و بپا میمونه. 104 00:09:39,495 --> 00:09:42,164 آره، حق با توعه. این واقعا سبکش نیست. 105 00:09:42,248 --> 00:09:44,750 ما دیگه انتخابی نداریم. باید بریم. 106 00:09:44,834 --> 00:09:46,419 و همین الانم باید بریم. 107 00:09:46,502 --> 00:09:50,131 تا میتونیم از اونا دور شیم قبل اینکه بفهمن حتی ما رفتیم. 108 00:09:50,214 --> 00:09:52,883 واو، صبرکن یه لحظه. اونا هنوز دوستام هستن. 109 00:09:52,967 --> 00:09:54,176 ولی اونا بهت دروغ گفتن. 110 00:09:54,260 --> 00:09:56,846 سورن بهم دروغ گفت. کلادیا حقیقتو بهم گفت. 111 00:09:56,929 --> 00:09:58,529 - ما نمیتونیم همینحوری بریم. - بریم ؟ 112 00:10:00,391 --> 00:10:04,937 آره، معذرت میخوام، ولی ما تصمیممونو گرفتیم. امروز میریم. 113 00:10:05,021 --> 00:10:07,982 این ماموریت، بردن شاهزاده اژدها به زیدیا 114 00:10:08,065 --> 00:10:10,526 مهمترین چیزیه که تاحالا انجامش دادیم. 115 00:10:10,610 --> 00:10:12,903 - ما نمیتونیم باهاتون به خونه بیایم. - اوه. 116 00:10:15,323 --> 00:10:18,701 مطمئنی ؟ منظورم اینه که پدرت قراره حسابی از دستت نا امید شه. 117 00:10:18,784 --> 00:10:22,413 - سورن، مشکلت چیه ؟ - من فقط سعی دارم که... 118 00:10:22,496 --> 00:10:24,457 نکن ! تمومش کن ! سورن. 119 00:10:26,000 --> 00:10:28,586 اوه، باشه. هرکاری میخوای بکن. 120 00:10:35,926 --> 00:10:37,345 پروانه‌ های احمق. 121 00:10:38,638 --> 00:10:40,097 درمورد اون معذرت میخوام. 122 00:10:40,181 --> 00:10:42,725 ولی قبل اینکه بری،‌ کالوم 123 00:10:42,808 --> 00:10:46,562 باید یه چیزی بهت تو خلوت بدم. 124 00:10:46,646 --> 00:10:49,607 اوه، اوه، خیلی خب. 125 00:10:55,112 --> 00:10:58,240 خب، در بسته باشه ؟ باز باشه ؟ چیکار...داری چیکار... 126 00:10:58,324 --> 00:11:00,117 آه، بسته باشه خوبه.‌ 127 00:11:00,201 --> 00:11:02,745 بسته، خیلی‌خب، باشه‌. 128 00:11:04,664 --> 00:11:09,001 یه‌چیزی برات دارم. چیزی که انداختیش. 129 00:11:09,752 --> 00:11:13,047 اون نامه‌ی منه. از طرف اون. 130 00:11:14,256 --> 00:11:15,091 بازش نکردی ؟ 131 00:11:15,174 --> 00:11:18,135 چرا باید اینکارو بکنم ؟ برای توعه. 132 00:11:19,303 --> 00:11:22,139 فکرمیکردم، منظورم اینه که، محض اطلاع، میتونستم بازش کنم 133 00:11:22,223 --> 00:11:24,141 و به آسونی دوباره با جادو مهرش کنم. 134 00:11:24,225 --> 00:11:25,518 صبرکن، اینکارو کردی ؟ 135 00:11:25,601 --> 00:11:27,770 کردم ؟ شاید هیچوقت نفهمیم. 136 00:11:27,853 --> 00:11:28,979 ولی، نه. نه. 137 00:11:30,398 --> 00:11:34,068 خب، بازش میکنی ؟ 138 00:11:34,610 --> 00:11:36,654 نه، فک نکنم هنوز حاظر باشم. 139 00:11:37,655 --> 00:11:38,948 ولی ممنونم، کلادیا. 140 00:11:40,366 --> 00:11:41,492 قابلتو نداشت. 141 00:11:42,410 --> 00:11:45,621 خب، حدس میزنم این یه خداحافظی باشه. 142 00:11:52,711 --> 00:11:55,673 زیم، زودباش. تو بعنوان یه تخم خیلی دوستش داشتی. 143 00:11:56,924 --> 00:11:57,924 رایلا، نگاه کن. 144 00:11:59,093 --> 00:12:02,221 اون هنوز نمیتونه پرواز کنه، ولی اون باید امن باشه تو... 145 00:12:04,890 --> 00:12:07,560 هِی، چطوری تو... 146 00:12:08,769 --> 00:12:10,813 بِیت، کمک نمیکنی. 147 00:12:14,984 --> 00:12:17,278 بزار حدس بزنم، وقتی که رفته بودم 148 00:12:17,361 --> 00:12:21,073 اون سعی کرد که راضیت کنه و متقاعدت کنه که برگردی خونه دوباره. 149 00:12:21,157 --> 00:12:22,408 نه، اینطور نبود. 150 00:12:22,491 --> 00:12:24,160 درواقع، کلادیا واقعا درک میکنه 151 00:12:24,243 --> 00:12:26,495 که چقدر این مهمه که زیم رو به زیدیا برگردونیم. 152 00:12:26,579 --> 00:12:29,415 اوه، غافلگیرانه‌ست. 153 00:12:29,498 --> 00:12:30,708 - اوهوم. - ولی خوبه. 154 00:12:30,791 --> 00:12:36,630 آره، درواقع، اون متوجه این هستش که چقدر خوب میشه که اون و سورن باهامون بیان. 155 00:12:37,339 --> 00:12:40,176 چی ؟ این بدترین نقشه‌ی ممکنه. 156 00:12:40,259 --> 00:12:42,595 چرا ؟ کجاش بده ؟ اونا پیشنهاد کمک دادن. 157 00:12:42,678 --> 00:12:44,472 یا، این یه تله‌ست. 158 00:12:46,640 --> 00:12:50,019 کالوم، میدونم بهشون اعتماد داری. 159 00:12:50,519 --> 00:12:52,229 ولی اگه بزاریم باهامون بیان، 160 00:12:52,313 --> 00:12:55,149 تا وقتیکه حقیقتو بفهمیم، خیلی تا اونموقع دیر میشه.‌ 161 00:12:56,192 --> 00:12:59,528 متوجهی ؟ همه‌چیزو از دست میدیم. 162 00:13:00,112 --> 00:13:01,947 خب، پس قراره چکار کنیم ؟ 163 00:13:02,031 --> 00:13:05,159 از کجا میتونیم بفهمیم اگه این یه کمک یا تله باشه ؟ 164 00:13:14,919 --> 00:13:18,047 میتونم کمکت کنم ؟ 165 00:13:20,799 --> 00:13:23,260 معذرت میخوام. مدیتیشن یا همچین کاری میکردی ؟ 166 00:13:23,344 --> 00:13:24,344 میکردم‌. 167 00:13:25,971 --> 00:13:27,681 پس کارت تموم شد، خوبه‌. 168 00:13:29,475 --> 00:13:34,522 ما داریم میریم، و بقیه‌ی انسان‌ها، دارن باهامون میان. 169 00:13:35,105 --> 00:13:38,067 و تو از این قضیه ناراحتی. 170 00:13:38,150 --> 00:13:41,987 کالوم بهشون اعتماد داره، ولی من میدونم که اونا یه چیزی رو مخفی میکنن. 171 00:13:42,738 --> 00:13:47,826 میدونی، برای هر حقیقتی، یه طرف تاریک وجود داره. 172 00:13:48,577 --> 00:13:51,539 - نیمه‌ی ماه‌رو در نظر بگیر... - تو قبلا اینو گفتی. 173 00:13:51,622 --> 00:13:55,584 اوه، واقعا ؟ همم. خب، این تنها چیزیه که میدونم. 174 00:13:55,668 --> 00:14:00,130 مگه اینکه به یه هیولای شبح‌وار یا غذای خیالی نیاز داشته باشی، هوم ؟ 175 00:14:00,214 --> 00:14:04,301 درواقع، یه کاری هستش که میتونی برام انجام بدی. 176 00:14:06,345 --> 00:14:07,388 اوه، باشه. 177 00:14:11,308 --> 00:14:13,018 کالوم و ازران کجا هستن ؟ 178 00:14:13,102 --> 00:14:16,981 اوه، اونا به زودی اینجا خواهند بود. ازران هنوز داره اژدهاشو میاره. 179 00:14:17,064 --> 00:14:20,150 این یک لطف بوده که همگیِ‌ شمارو اینجا دارم. 180 00:14:20,943 --> 00:14:24,655 من واقعا لذت بردم که شما دفاع‌های منو دور زدید 181 00:14:24,738 --> 00:14:28,534 و این چندروز گذشته به این مکان مقدّس بی حرمتی کردید. 182 00:14:28,617 --> 00:14:33,622 اینجا ساکت خواهد بود، ساکت... ولی سوت و کور بدون شما. 183 00:14:33,706 --> 00:14:35,499 دلم برات خیلی تنگ میشه. 184 00:14:35,583 --> 00:14:39,670 الیس، تو همیشه قدمت اینجا روی چشمه. 185 00:14:39,753 --> 00:14:42,339 و توعم همینطور، کوچولو. 186 00:14:43,132 --> 00:14:47,303 تو دیگه به توهم احتیاج پیدا نمیکنی، ولی امیدوارم این بعنوان یه یادآور باشه 187 00:14:47,386 --> 00:14:50,306 که یه‌نفر همیشه بدنبالته. 188 00:14:54,268 --> 00:14:57,730 خیلی‌خب، همگی اینجان. وقتشه به جاده بزنیم. 189 00:14:58,898 --> 00:15:02,568 خیلی‌خب، وقت رفتن به سرزمین جادویی و هرکاری که امکانش وجود داره هستش. 190 00:15:16,832 --> 00:15:19,919 خب، آماده‌ای که اینکارو با روش سورن انجام بدی، درسته ؟ 191 00:15:20,961 --> 00:15:22,755 آره، راه دیگه‌ای وجود نداره. 192 00:15:23,422 --> 00:15:26,759 خوبه، پس، وقتی موقع خرابی باشه، بهت علامت میدم. 193 00:15:26,842 --> 00:15:28,010 علامت چیه ؟ 194 00:15:28,093 --> 00:15:31,847 علامت اینه که من به الف حمله میکنم. 195 00:15:37,645 --> 00:15:39,605 قراره یه سفر طولانی باشه‌. 196 00:15:40,189 --> 00:15:42,399 بزارید برم اطراف این بوته ها 197 00:15:42,483 --> 00:15:45,319 و ببینم که میتونم تمشک یا همچین چیزی پیدا کنم. 198 00:16:03,837 --> 00:16:06,507 - اوه، نه، این یه تله‌ست. - آره. 199 00:16:06,590 --> 00:16:08,968 ولی چرا ؟ فکر میکردم باهم دوستیم. 200 00:16:09,051 --> 00:16:10,678 معذرت‌ میخوام، ولی نه. 201 00:16:10,761 --> 00:16:14,264 من فقط یه مرد خوبم و مردم بعضی وقتا ایده اشتباهی به سرشون میزنه. 202 00:16:14,932 --> 00:16:18,644 تو خیلی خوب طعنه‌دار حرف نمیرنی، درسته ؟ 203 00:16:18,727 --> 00:16:20,270 نه، نمیزنم. 204 00:16:38,872 --> 00:16:41,583 صبرکن ایوا ! برگرد. 205 00:17:01,770 --> 00:17:04,565 معذرت میخوام، کوچولو. باید باهام بیای. 206 00:17:47,483 --> 00:17:50,402 تو نمیتونی منو ببینی. تو طرف تو... 207 00:17:51,737 --> 00:17:53,947 فقط یک آینه‌ی معمولیه. 208 00:18:06,502 --> 00:18:08,003 چی ؟ داری قصر در میری ؟ 209 00:18:10,380 --> 00:18:13,300 هِی ! هیچکدوم از شاهزاده کوچولوها نمیخوان مبارزه کنن ؟ 210 00:18:13,383 --> 00:18:15,052 الف یه ترسوعه. 211 00:18:19,473 --> 00:18:23,936 معذرت میخوام،‌ میدونم این شبیه خیانت میمونه، ولی نمیتونم بزارم که بری. 212 00:18:24,019 --> 00:18:27,815 من باید کار درستو انجام بدم. باید برگردونمت خونه. 213 00:18:29,900 --> 00:18:32,736 لطفا این رفتارخاموش رو تحویلم نده، کالوم. 214 00:18:32,820 --> 00:18:36,740 یه‌چیزی بگو ! بگو ازم متنفری. هرچیزی خواستی بگو. 215 00:18:47,417 --> 00:18:51,255 سورن، یه چیزی اشتباهه ! این یه حقّه‌ست ! 216 00:18:51,338 --> 00:18:54,633 یه حقّه ؟ ما ؟ نه. 217 00:18:57,469 --> 00:18:59,388 - طعنه دارِ ! - درسته. 218 00:19:00,514 --> 00:19:01,890 چکار کردی، الف ؟ 219 00:19:01,974 --> 00:19:05,144 نمیتونم منتظر دیدن قیافه‌ی احمقانه‌ت بمونم 220 00:19:05,227 --> 00:19:06,311 وقتی متوجه این شی. 221 00:19:07,104 --> 00:19:09,857 الیس، نشونشون بده. 222 00:19:11,150 --> 00:19:13,735 این لحظه‌ی توعه ایوا. حقّه‌ی گردن بند سنگ ماه. 223 00:19:24,997 --> 00:19:28,292 - اونا خیالین. - چی ؟ 224 00:19:29,168 --> 00:19:30,544 داری میگی اونا واقعی نیستن ؟ 225 00:19:31,128 --> 00:19:34,131 توهم به همین معنیه، سورن. 226 00:19:40,846 --> 00:19:44,016 حتی نزدیکم نبود ! 227 00:19:44,099 --> 00:19:46,894 شاهزاده‌های واقعی کجان ؟ 228 00:19:55,903 --> 00:19:58,143 کلادیا،‌ اونا دارن فرار میکنن. 229 00:19:58,614 --> 00:20:00,908 نه، نمیکنن. 230 00:20:19,968 --> 00:20:22,262 کلادیا،‌ خواهش میکنم ! اینکارو نکن. 231 00:20:28,310 --> 00:20:30,729 تمومش کن ! بزار برن. 232 00:20:36,985 --> 00:20:38,320 داری چکار میکنی ؟ 233 00:20:38,403 --> 00:20:40,572 در برابر تو ازشون مواظبت میکنم ! 234 00:20:41,740 --> 00:20:43,951 اشتباه بزرگی میکنی، مرد زنجیری 235 00:21:01,760 --> 00:21:04,638 خدافظ ! دلم براتون تنگ میشه بچه‌ها. 236 00:21:04,721 --> 00:21:08,100 منو فراموش نکنید. نکنید، نکنید، نکنید، نکنید. 237 00:21:12,020 --> 00:21:13,689 ما تونستیم ! حق با من بود. 238 00:21:14,273 --> 00:21:16,441 آره، حق با تو بود. 239 00:21:18,110 --> 00:21:20,570 کاشکی نبود، معذرت میخوام. 240 00:22:15,542 --> 00:22:17,228 میدونی تو سزای اینکارتو پرداخت میکنی، خائن. 241 00:22:17,252 --> 00:22:21,965 خائن ؟ ژنرال آمایا منو فرستاد که از شاهزاده‌های کاتولیس مراقبت کنم، 242 00:22:22,049 --> 00:22:23,675 و شما سعی داشتید که بدزدینشون. 243 00:22:23,759 --> 00:22:27,763 هر کی میگه اینکار خیانته، دستشو بلند کنه. 244 00:22:30,974 --> 00:22:33,185 دو درمقابل یک، خیانتکار. 245 00:22:37,355 --> 00:22:38,690 چکار کنیم ؟ 246 00:22:38,774 --> 00:22:41,693 ما به دوستامون خیانت کردیم، و همه‌ی اینا بخاطر هیچی بود. 247 00:22:42,903 --> 00:22:45,030 بخاطر هیچی نبود، نگاه کن. 248 00:22:45,947 --> 00:22:50,869 اژدها ! ما هنوز اژدهارو داریم. 249 00:22:52,412 --> 00:22:53,789 بیا بیرون، ای... 250 00:22:53,872 --> 00:22:57,751 از ماه متنفرم. اوه ! 251 00:23:07,385 --> 00:23:09,763 چیزی نیست زیم. حالا امنه که بیای بیرون. 252 00:23:23,318 --> 00:23:24,438 ما تو آسمان هستیم. 253 00:23:27,572 --> 00:23:29,741 میخوای ببینی پرواز کردن چه حسی داره ؟ 254 00:23:31,493 --> 00:23:33,370 زودباش، بالهاتو دربیار. 255 00:23:52,139 --> 00:23:53,807 آره ! 256 00:23:56,921 --> 00:24:15,325 Sub By : Erfan_Ugmid