1 00:00:00,000 --> 00:00:04,720 ‫موضوع این سریال برای برخی از افراد ناراحت‌کننده می‌باشد ‫بیننده بنا به صلاحدید خود نسبت به تماشا تصمیم بگیرید 2 00:00:05,150 --> 00:00:17,683 ‫ارائه شده توسط وبسایت فیلمکیو ‫.:: FilmKio.Com :: 3 00:00:17,708 --> 00:00:31,025 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫فیلمکیو را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ‫@FilmKio 4 00:00:33,098 --> 00:00:37,145 ‫این سریال از رمان «تتوکار آشویتس» الهام گرفته و برگرفته ‫از خاطرات بازمانده هولوکاست، لالی سکالوف می‌باشد 5 00:00:37,169 --> 00:00:39,060 ‫برخی از نام‌ها دستخوش تغییر شده و برخی از عناصر داستانی، ‫در راستای اهداف نمایشی سریال تخیلی می‌باشند 6 00:00:39,085 --> 00:00:41,204 ‫خاطرات لالی سکالوف 7 00:00:41,229 --> 00:00:52,235 ‫کانال زیرنویس‌های فیلمکیو: ‫@SubKio 8 00:01:01,161 --> 00:01:04,660 ‫[اتریش، آوریل ١٩٤٥] 9 00:01:58,261 --> 00:02:03,047 ‫«خالکوب آشویتس» ‫«فصل اول، قسمت ششم» 10 00:02:03,072 --> 00:02:06,271 ‫[لهستان، ژانویه ١٩٤٥] 11 00:02:06,296 --> 00:02:14,596 ‫دانلود فیلم‌وسریال بدون سانسور، با زیرنویس چسبیده و پخش آنلاین ‫.:: FilmKio.Com :: 12 00:02:14,646 --> 00:02:21,779 ‫ترجمه و زیرنویس از: ‫Ali_Master 13 00:02:22,063 --> 00:02:23,246 سلام 14 00:02:23,609 --> 00:02:25,961 ‫من اسیر ارتش روسیه هستم 15 00:02:27,891 --> 00:02:29,389 ‫اسمم لالی‌ـه 16 00:02:30,610 --> 00:02:32,604 ‫اسلواکی‌ام 17 00:02:33,353 --> 00:02:34,835 ‫امشب چه کاره‌ای؟ 18 00:02:36,383 --> 00:02:39,653 ‫روس‌ها می‌خواند چندتا زن محلی رو ‫ به یه مهمونی رقص دعوت کنن 19 00:02:42,483 --> 00:02:44,477 ‫مهمونی رقص؟ واقعاً؟ 20 00:02:47,786 --> 00:02:49,780 ‫شنیدیم که کلی خورد و خوراک دارن اونجا 21 00:02:50,737 --> 00:02:52,001 ‫آره دارن 22 00:02:52,890 --> 00:02:55,182 ‫ساعت هفت تو میدون میان دنبالت 23 00:02:55,282 --> 00:02:57,275 ‫نیمه شب هم برت می‌گردونن اینجا 24 00:02:58,232 --> 00:03:01,781 ‫و اون‌ها می‌خواند زن‌های بیشتری به مهمونی بیان 25 00:03:03,150 --> 00:03:05,143 ‫که اینطور 26 00:03:07,106 --> 00:03:09,100 ‫اگه نریم می‌کشنمون؟ 27 00:03:13,782 --> 00:03:15,775 ‫یه سری... 28 00:03:17,111 --> 00:03:19,424 ‫جوایزی هست، به گفته خودشون 29 00:03:23,824 --> 00:03:26,100 ‫چند تا دوست می‌تونی بیاری؟ 30 00:03:29,324 --> 00:03:31,318 ‫اشکالی نداره زن‌های متاهل باشند؟ 31 00:03:31,909 --> 00:03:33,903 ‫ایرادی توش نمی‌بینم 32 00:03:37,093 --> 00:03:39,086 ‫شاید بتونم پنج نفر یا حتی بیشترم بیارم 33 00:03:40,915 --> 00:03:42,908 ‫ممنونم 34 00:03:43,805 --> 00:03:45,798 ‫تا بعد 35 00:04:03,460 --> 00:04:05,354 ‫قبول کردش 36 00:04:05,454 --> 00:04:07,447 ‫گفت چند نفر دیگه هم میاره 37 00:04:25,809 --> 00:04:27,802 ‫ایوانا؟ 38 00:04:32,786 --> 00:04:35,258 ‫تو خوابش مُرد 39 00:04:37,481 --> 00:04:39,475 ‫خوابید و دیگه بیدار نشد 40 00:04:48,814 --> 00:04:50,807 ‫خیلی متاسفم 41 00:05:04,842 --> 00:05:06,835 ‫متاسفم 42 00:05:10,862 --> 00:05:13,294 ‫یواش بخور. با لقمه‌های کوچولو 43 00:05:15,707 --> 00:05:17,175 ‫متاسفم 44 00:05:18,778 --> 00:05:20,771 ‫تو واسه این کار خیلی جوونید 45 00:05:22,964 --> 00:05:24,957 ‫بهت که گفتم، مامان 46 00:05:27,190 --> 00:05:29,602 ‫برو براشون چند دست لباس گرم و کفش پیدا کن 47 00:05:29,702 --> 00:05:31,696 ‫کفش‌های بندار قهوه‌ایم، هوم؟ 48 00:05:36,121 --> 00:05:38,134 ‫این سوپ خوشمزه‌ترین چیزیه 49 00:05:38,234 --> 00:05:40,228 ‫ که تا به حال خوردم 50 00:05:49,039 --> 00:05:51,033 ‫حالا، خوب گوش بدید 51 00:05:52,747 --> 00:05:54,741 ‫شماها یه مشت دختربچه‌اید... 52 00:05:56,096 --> 00:05:58,449 ‫ولی من باید به عنوان یه زن باهاتون حرف بزنم 53 00:06:00,960 --> 00:06:03,951 ‫روس‌ها روستای ما رو تصرف کردن 54 00:06:06,463 --> 00:06:10,131 ‫و اگه شما رو اینجا پیدا کنند، من و بلا... 55 00:06:13,719 --> 00:06:15,792 ‫تو یه دردسرهایی می‌افتیم 56 00:06:20,537 --> 00:06:22,770 ‫حتی نمی‌خوام بهش فکر کنم... 57 00:06:26,040 --> 00:06:28,033 ‫شما در نظر اون‌ها هیچی نیستین 58 00:06:28,791 --> 00:06:30,784 ‫می‌فهمین؟ 59 00:06:35,808 --> 00:06:38,519 ‫می‌تونید اینجا تو اتاق زیر شیروونی من بمونید... 60 00:06:42,865 --> 00:06:45,257 ‫ولی باید اون تو قایم بشین 61 00:06:46,732 --> 00:06:50,600 ‫- نباید دیده یا شنیده بشید ‫- ممنونم 62 00:06:52,314 --> 00:06:54,308 ‫بابت همه چیز 63 00:06:57,737 --> 00:06:59,730 ‫ولی ما می‌خوایم به خونه‌مون برگردیم 64 00:07:06,030 --> 00:07:08,900 ‫جربزه‌ی زیادی دارید که از اینجا سر در آوردید 65 00:07:14,034 --> 00:07:16,466 ‫آب گر میارم تا حموم کنید 66 00:07:20,702 --> 00:07:22,695 ‫ممنونم 67 00:07:45,901 --> 00:07:50,207 ‫- میای رقص؟ ‫- نه. اون‌ها منو تو اتاقم حبس می‌کنن 68 00:07:51,522 --> 00:07:54,632 ‫خب، برای گیر آوردن اون جوایز کجا باید رفت؟ 69 00:07:56,147 --> 00:07:58,859 ‫پدر و برادرهام هرگز از این جنگ برنمی‌گردن 70 00:08:00,015 --> 00:08:02,008 ‫دست و پای مادرمم که غم فلج کرده، و... 71 00:08:03,205 --> 00:08:05,198 ‫من دوتا خواهر کوچیکتر دارم 72 00:08:08,069 --> 00:08:09,763 ‫پتروف 73 00:08:09,863 --> 00:08:11,956 ‫سروان پتروف 74 00:08:12,056 --> 00:08:14,049 ‫همونی که اونجا وایستاده و سبیل داره 75 00:08:15,126 --> 00:08:17,119 ‫جوایز دست اونه 76 00:08:17,837 --> 00:08:19,990 ‫ممنونم. رقصیدنم رو خوب نگاه کن 77 00:08:23,499 --> 00:08:24,674 ‫خوبه. حالتون چطوره؟ 78 00:08:24,774 --> 00:08:26,768 ‫خوبم 79 00:08:41,759 --> 00:08:43,753 ‫دیر وقته 80 00:08:46,779 --> 00:08:48,773 ‫از این وضع خوشم نمیادش 81 00:08:50,900 --> 00:08:52,894 ‫رقص؟ 82 00:08:55,365 --> 00:08:57,358 ‫رقصی بودش؟ 83 00:08:58,123 --> 00:09:00,116 ‫شب‌های زیادی ادامه داشت 84 00:09:02,648 --> 00:09:04,642 ‫من حبس شده بودم 85 00:09:07,417 --> 00:09:09,410 ‫اون دختر... 86 00:09:10,965 --> 00:09:12,423 ‫لالی؟ 87 00:09:17,105 --> 00:09:20,813 ‫من اونجا نبودم. فقط می‌تونستم بشنومش 88 00:09:26,336 --> 00:09:28,329 ‫لالی؟ 89 00:09:30,841 --> 00:09:32,835 ‫من حبس می‌شدم... 90 00:09:34,788 --> 00:09:36,782 ‫هر شب 91 00:09:42,443 --> 00:09:44,437 ‫اشکالی نداره 92 00:09:45,155 --> 00:09:47,148 ‫می‌تونید بهم بگین 93 00:09:51,653 --> 00:09:53,647 ‫عه، گمون نکنم امن باشه 94 00:09:55,920 --> 00:09:57,913 ‫ این اتفاق برای خیلی وقت پیشه 95 00:10:31,723 --> 00:10:33,717 ‫دخترخوب 96 00:10:45,041 --> 00:10:47,114 ‫چه جور مَردی... 97 00:10:51,021 --> 00:10:56,444 ‫این دخترها هیچی نداشتن. ‫شوهرها، پدرهاشون مُرده بودن 98 00:10:57,998 --> 00:11:00,231 ‫خونواده‌هاشون گرسنه بودند 99 00:11:04,327 --> 00:11:06,919 ‫اون‌ها منو برای چندین هفته اونجا نگه داشتن 100 00:11:11,455 --> 00:11:14,445 ‫همونقدر طول کشید تا روس‌ها بهم اعتماد کنن 101 00:11:15,781 --> 00:11:17,774 ‫- اسلواک ‫- بله، قربان 102 00:11:19,489 --> 00:11:21,483 ‫باید چندتا افسر رو سوار کنیم 103 00:11:22,360 --> 00:11:24,353 ‫٣٠ دقیقه دیگه برمی‌گردیم 104 00:11:27,065 --> 00:11:28,571 ‫ردیفیم؟ 105 00:11:29,058 --> 00:11:31,131 ‫بله قربان. البته که 106 00:11:47,877 --> 00:11:51,146 ‫هی، هی، می‌توام دوچرخه‌ات رو بخرم؟ ‫بیا. بگیرش، بگیرش 107 00:11:55,652 --> 00:11:58,443 ‫- اسلواکی؟ ‫- تقریباً یه روز با اینجا فاصله داره 108 00:11:59,998 --> 00:12:02,749 ‫وقتی به یه جنگل رسیدی، میان بُر بزن برو سمت شرق 109 00:12:04,383 --> 00:12:07,533 ‫بگیرش. منم می‌خوام زنده بمونم. مثل خودت 110 00:12:08,591 --> 00:12:09,849 ‫برو 111 00:12:10,547 --> 00:12:11,649 ‫ممنونم 112 00:12:25,979 --> 00:12:27,973 ‫گیتا! گیتا! 113 00:12:28,887 --> 00:12:30,723 ‫گیتا، بیا! 114 00:12:38,533 --> 00:12:40,527 ‫کجا؟ اینجا آب هست 115 00:12:41,005 --> 00:12:42,022 ‫آب 116 00:12:42,122 --> 00:12:44,115 ‫- اینجا ‫- جای خوبی‌ـه 117 00:12:47,863 --> 00:12:49,198 ‫آره، اینوری 118 00:12:49,298 --> 00:12:51,890 ‫- هی، اینجا یه قابلمه هست ‫- بیارش 119 00:12:52,608 --> 00:12:55,040 ‫ولی تند باش. باید عجله کنیم 120 00:13:03,652 --> 00:13:05,645 قابلمه کوفتی‌مون رو برداشتش 121 00:13:11,905 --> 00:13:13,898 ‫از اینجا متنفرم 122 00:13:20,876 --> 00:13:23,906 ‫گیتا این چیزها رو خیلی خیلی بعدتر بهم گفتش 123 00:13:24,663 --> 00:13:26,657 ‫چه چیزهایی که اون دخترها از سر نگذروندن 124 00:13:27,096 --> 00:13:30,564 ‫اون‌ها واسه زندگی تو دنیایی عاری از ‌گناه بزرگ شده بودند 125 00:13:32,308 --> 00:13:34,541 ‫اما چنین دنیایی رو ازشون گرفتن 126 00:14:19,347 --> 00:14:21,500 ‫قطار به سمت شهر کورومپا داره حرکت می‌کنه 127 00:14:27,680 --> 00:14:30,152 ‫همه مسافرها لطفاً سوار قطار بشند 128 00:15:29,400 --> 00:15:31,394 ‫می‌تونم کمکتون کنم؟ 129 00:16:13,032 --> 00:16:14,992 ‫کِی رفتن؟ 130 00:16:15,431 --> 00:16:17,424 ‫چند روز بعد از رفتنت 131 00:16:18,900 --> 00:16:20,893 ‫خیابون‌ها پر از سرباز بودش 132 00:16:22,807 --> 00:16:25,179 ‫مامان زود بیدارم کرد و بسته‌ای بهم دادش 133 00:16:25,279 --> 00:16:27,272 ‫تا ببرم برای مولنار‌ها 134 00:16:28,229 --> 00:16:30,223 ‫خانم مولنار... 135 00:16:30,582 --> 00:16:32,575 ‫نمی‌ذاشت که برگردم خونه 136 00:16:33,652 --> 00:16:35,585 ‫قایمم کردش 137 00:16:35,685 --> 00:16:37,698 ‫بسته‌ای که مامان بهم داده بود ‫حاوی جواهراتش بود 138 00:16:37,798 --> 00:16:41,825 ‫- و چندتا عکس ‫- فقط چند روز بعد از رفتنم؟ 139 00:16:43,250 --> 00:16:44,798 ‫هرج و مرج محض بودش 140 00:16:45,533 --> 00:16:47,646 ‫وقتی من برگشتم همه‌شون رفته بودند 141 00:16:50,454 --> 00:16:52,447 ‫‌من پیش خانم مولنار موندم... 142 00:16:53,148 --> 00:16:54,965 ‫قایم شدم 143 00:17:02,435 --> 00:17:04,432 ‫- گلدی، اون‌ها... ‫- می‌دونی 144 00:17:06,823 --> 00:17:08,817 ‫ببین، می‌دونم 145 00:17:10,253 --> 00:17:12,245 ‫اما فکر می‌کردم تو مُردی... 146 00:17:13,485 --> 00:17:16,276 ‫و ببین، الان سُر و مُر گُنده اینجایی 147 00:17:19,583 --> 00:17:21,577 ‫اون‌ها دیگه پیر بودند 148 00:17:23,710 --> 00:17:26,541 ‫و مکس و ماریا پیش پسرها می‌موندن 149 00:17:28,634 --> 00:17:30,626 ‫فکر می‌کردم خودم تنهای تنهام 150 00:17:39,757 --> 00:17:41,189 ‫لالی... 151 00:17:51,081 --> 00:17:53,074 ‫ای عزیزم 152 00:17:54,789 --> 00:17:56,417 ‫ای عزیزم 153 00:18:03,112 --> 00:18:04,700 ‫یه دختری هست 154 00:18:10,617 --> 00:18:12,611 ‫تو اوردوگاه دیدمش 155 00:18:13,489 --> 00:18:15,482 ‫اسمش... 156 00:18:18,790 --> 00:18:21,104 ‫اسمش گیتاست 157 00:18:56,627 --> 00:18:58,622 ‫می‌تونم ازش واسه پول در آوردن استفاده کنم 158 00:18:59,379 --> 00:19:03,685 ‫- من چیزی ندارم ‫- آره. مخصوصاً تو مسیرت به براتیسلاوا 159 00:19:06,596 --> 00:19:08,589 ‫گلدی، من... 160 00:19:10,025 --> 00:19:12,018 ‫دیگه نمی‌خوام تنهات بذارم 161 00:19:12,799 --> 00:19:14,773 ‫فقط برو 162 00:19:14,990 --> 00:19:17,063 ‫چیز دیگه‌ای مهم‌تر از این نیست 163 00:19:29,222 --> 00:19:30,923 ‫مال مامانه؟ 164 00:19:32,174 --> 00:19:33,574 ‫مال گیتا‌ـه 165 00:20:46,173 --> 00:20:50,918 ‫[گیتا، من اینجام، پیدات می‌کنم. لالی آیزنبرگ از کرمپاخی] 166 00:21:15,060 --> 00:21:16,593 ‫سلام 167 00:21:17,292 --> 00:21:20,582 ‫از لهستان، از بیرکنائو اومدید؟ 168 00:21:20,682 --> 00:21:21,579 ‫- بله ‫- بله 169 00:21:21,678 --> 00:21:25,606 ‫دوستای من، گیتا فورمانوا رو می‌شناسید؟ هانا؟ ایوانا؟ 170 00:21:25,688 --> 00:21:27,760 ‫- اون‌ها رو می‌شناسید؟ ‫- شرمنده 171 00:22:30,296 --> 00:22:32,289 ‫بله 172 00:23:04,385 --> 00:23:07,315 ‫خیلی‌خب، باشه، به این ‫ معنی نیست که اون مرده، باشه؟ 173 00:23:07,415 --> 00:23:09,508 ‫ولی کجاست؟ 174 00:23:10,008 --> 00:23:12,560 ‫فکر می‌کنی اون اینجا زندگی می‌کرده و تو خیابون می‌خوابیده؟ 175 00:23:14,793 --> 00:23:17,942 ‫نه. میریم و پیداش می‌کنیم 176 00:23:20,116 --> 00:23:22,109 ‫ببین، ما الان تو کشور خودمون هستیم 177 00:23:22,926 --> 00:23:24,919 ‫اول، غذا پیدا می‌کنیم... 178 00:23:25,517 --> 00:23:28,069 ‫بعدش یه حمومی کرده و کمک پیدا می‌کنیم 179 00:23:31,339 --> 00:23:33,331 ‫تو هم بو میدی 180 00:24:21,296 --> 00:24:25,643 ‫دیگه کافیه. بسمه. اون زنده نیستش 181 00:24:29,270 --> 00:24:31,263 ‫تسلیم نشو 182 00:24:32,021 --> 00:24:34,015 ‫من منتظرت می‌مونم 183 00:24:54,109 --> 00:24:57,299 ‫ببخشید. شرمنده. دارم رد میشم 184 00:25:14,045 --> 00:25:16,039 ‫لالی! 185 00:25:30,112 --> 00:25:32,106 ‫خودشه. خودشه 186 00:25:49,490 --> 00:25:51,483 ‫تویی. خودتی 187 00:26:17,002 --> 00:26:20,311 ‫اینک، تو با این انگشتر 188 00:26:21,468 --> 00:26:23,461 ‫ بر اساس شریعت موسی 189 00:26:23,964 --> 00:26:26,994 ‫و قوم اسرائیل برای من تقدیس شده‌ای 190 00:26:40,683 --> 00:26:43,157 ‫من اینو هزاران بار تو ذهنم تکرار کردم 191 00:26:45,688 --> 00:26:47,682 ‫لالی... 192 00:26:48,878 --> 00:26:50,870 ‫دوستت دارم 193 00:27:04,427 --> 00:27:06,421 ‫همه بدترین روزهای زندگی‌مون رو پشت سر گذاشتیم 194 00:27:07,877 --> 00:27:09,870 ‫و بهترین‌ روزها‌مونو پیش رو داریم 195 00:27:27,453 --> 00:27:29,447 ‫خوشگله 196 00:27:30,962 --> 00:27:32,956 ‫عه منو ببین چه آبغوره‌ای گرفتم 197 00:27:49,420 --> 00:27:51,435 ‫یه ساندویچ تو یخچال هست 198 00:27:51,534 --> 00:27:54,524 ‫لالی من داره دیرم میشه. خداحافظ! 199 00:27:55,842 --> 00:27:58,790 ‫- کجا میری؟ ‫- هیچ‌جا 200 00:27:59,549 --> 00:28:02,578 ‫فقط داشتم لیوان‌ها رو می‌شستم. حالت خوبه؟ 201 00:28:05,727 --> 00:28:08,717 ‫- آره ‫- خب، تو فکرش بودم، 202 00:28:09,398 --> 00:28:13,382 ‫داستان پسا جنگ رو می‌تونیم ‫در قالب یه فصل کوچیک تو پایان کتاب بیاریم 203 00:28:14,458 --> 00:28:16,194 ‫یه خلاصه 204 00:28:16,294 --> 00:28:18,688 ‫تو به استرالیا نقل مکان کردی، و غیره 205 00:28:19,372 --> 00:28:21,682 ‫و بعدش اون‌ها شاد و خرم زندگی کردند 206 00:28:23,552 --> 00:28:26,043 ‫واقعاً هیچ‌وقت اینطوریام هم نیستش، مگه نه؟ 207 00:28:26,141 --> 00:28:29,572 ‫آره، منظورم اینه که اغلب یه پایانی وجود داره 208 00:28:31,086 --> 00:28:33,294 ‫می‌دونی، داستان تموم شده و متوجه میشی که 209 00:28:33,319 --> 00:28:35,352 ‫تو و گیتا یه زندگی رو با همدیگه ساختید 210 00:28:37,224 --> 00:28:41,767 ‫ما یه پایان خوش می‌خواستیم. ‫همیشه دنبالش بودیم 211 00:28:49,622 --> 00:28:51,616 ‫چی شده، لالی؟ 212 00:28:53,667 --> 00:28:56,100 ‫دیگه نمی‌خوام حرف بزنم 213 00:29:00,298 --> 00:29:02,292 ‫کسی دم دره 214 00:29:10,200 --> 00:29:11,854 ‫عصر بخیر 215 00:29:11,955 --> 00:29:14,186 ‫ما به دنبال آقای لودویگ آیزنبرگ هستیم 216 00:29:21,361 --> 00:29:23,397 ‫لالی، منو ببین 217 00:29:26,147 --> 00:29:28,502 ‫بیا، لطفاً 218 00:29:32,487 --> 00:29:36,674 ‫حالم خوبه، حالم خوبه. بگیر بشین 219 00:29:51,704 --> 00:29:53,978 ‫اینجا خونه ما بودش 220 00:29:57,607 --> 00:29:59,598 ‫با غذای خوب 221 00:30:01,873 --> 00:30:03,867 ‫هوای پاک 222 00:30:04,703 --> 00:30:08,452 ‫گیتا هم نانوایی و کنیسه‌اش رو داشت 223 00:30:09,290 --> 00:30:11,281 ‫با دوستای خوبش 224 00:30:13,275 --> 00:30:15,269 ‫نمی‌دونم 225 00:30:18,020 --> 00:30:20,012 ‫داری میری سرکار؟ 226 00:30:23,265 --> 00:30:24,509 ‫اگه بخوای 227 00:30:24,533 --> 00:30:27,370 ‫می‌تونم یه‌کم بیشتر بمونم 228 00:30:27,890 --> 00:30:29,881 ‫نه، نه 229 00:30:30,322 --> 00:30:32,313 ‫من مشکلی ندارم 230 00:30:34,348 --> 00:30:36,342 ‫باشه 231 00:30:39,928 --> 00:30:41,923 ‫خب، تو یخچال سوپ داری 232 00:30:42,400 --> 00:30:44,632 ‫من پیش نویس جدید رو فردا برات میارم 233 00:30:45,511 --> 00:30:50,375 ‫چطور بری یه هواخوری، یه‌ذره اون ‫استخون‌های پیرت رو تکون بدی. باشه؟ 234 00:30:53,324 --> 00:30:55,957 ‫- فردا می‌بینمت ‫- فردا می‌بینمت 235 00:31:08,515 --> 00:31:10,510 ‫هرجا میری... 236 00:31:12,104 --> 00:31:13,648 ‫من اینجام 237 00:31:26,178 --> 00:31:27,832 ‫عصر بخیر 238 00:31:27,935 --> 00:31:30,127 ‫ما به دنبال آقای لودویگ آیزنبرگ هستیم 239 00:31:31,600 --> 00:31:33,595 ‫این اسم قبلی من بودش 240 00:31:38,139 --> 00:31:40,133 ‫آیزنبرگ، خودمم 241 00:31:44,957 --> 00:31:47,071 ‫لطفا، بفرمایید تو 242 00:31:51,216 --> 00:31:53,211 ‫ممنونم 243 00:31:54,926 --> 00:31:56,999 ‫از ما خواسته شده که هویت ‫شما رو تأیید کنیم، آقا 244 00:31:58,215 --> 00:32:00,369 ‫کی ازتون خواسته؟ برای چی؟ 245 00:32:02,441 --> 00:32:04,614 ‫ما شهروندان استرالیا هستیم 246 00:32:04,715 --> 00:32:06,569 ‫بعد از جنگ اسمتون رو عوض کردین؟ 247 00:32:06,669 --> 00:32:10,056 ‫- بله، به «سکالوف» ‫- همه چیز تو مدارکمون ذکر شده 248 00:32:11,294 --> 00:32:13,425 ‫از ما خواسته شده که... 249 00:32:13,526 --> 00:32:15,639 ‫کنسول‌گری آلمان خواسته که نامه‌ای رو بهتون برسونیم 250 00:32:16,355 --> 00:32:18,352 ‫چیه؟ 251 00:32:22,218 --> 00:32:25,008 ‫- باز شده ‫- این یه درخواسته... 252 00:32:26,444 --> 00:32:28,099 ‫از طرف یه شرکت حقوقی آلمانی که 253 00:32:28,199 --> 00:32:31,169 ‫وکیل یه افسر سابق اس‌اس‌ـه 254 00:32:31,267 --> 00:32:33,382 به دنبال صدور اظهارنامه‌ای در حمایت از موکل‌شون هستن 255 00:32:34,401 --> 00:32:38,151 ‫برای موکل‌شون؟ یه افسر نازی؟ 256 00:32:39,065 --> 00:32:40,462 ‫درسته 257 00:32:41,456 --> 00:32:45,044 ‫یه افسر نازی که به جرم جنایات جنگی در حال محاکمه‌ست 258 00:32:46,719 --> 00:32:48,712 ‫اون ازتون درخواست کمک داره 259 00:32:52,120 --> 00:32:54,473 ‫افسر اس‌اس استفن بارتزکی 260 00:32:59,140 --> 00:33:01,572 ‫اینجا جزئیاتی مربوط به شرکت حقوقی 261 00:33:02,369 --> 00:33:04,361 ‫و کنسولگری آلمان نوشته شده 262 00:33:11,299 --> 00:33:13,293 ‫و با این دیگه رفع زحمت می‌کنیم 263 00:33:26,521 --> 00:33:34,471 فیــلــ مــکیو رو ســرچ کـن 264 00:33:36,372 --> 00:33:39,537 ‫- سلام ‫- سلام 265 00:33:40,390 --> 00:33:44,580 ‫- امروز چه روزیه؟ ‫- پنج شنبه. دیروز حرف زدیم 266 00:33:45,815 --> 00:33:47,807 ‫آره؟ 267 00:33:48,724 --> 00:33:49,817 ‫بیا تو 268 00:33:58,095 --> 00:34:01,283 ‫- واسه خوندن تو آوردم ‫- بله، می‌خونمش 269 00:34:02,042 --> 00:34:04,633 ‫این بار، روی تو و گیتا تمرکز کردم 270 00:34:05,190 --> 00:34:08,261 ‫راستش خیلی هیجان دارم که بخونیش 271 00:34:10,293 --> 00:34:12,605 ‫شاید بالاخره فهمیدم که چطور این داستان رو تعریف کنم 272 00:34:13,083 --> 00:34:15,078 ‫خوبه 273 00:34:16,195 --> 00:34:18,186 ‫و داری لبخند می‌زنی 274 00:34:19,025 --> 00:34:21,020 ‫آره 275 00:34:24,995 --> 00:34:26,986 ‫ولی خودت چطوری؟ 276 00:34:28,436 --> 00:34:30,868 ‫زیاد نخوابیده‌م 277 00:34:36,972 --> 00:34:40,361 ‫گذشته الان اینجا پیش ماست 278 00:34:43,266 --> 00:34:48,690 ‫می‌دونی، ما اردوگاه رو ترک کردیم، ‫اسلواکی رو ترک کردیم... 279 00:34:49,914 --> 00:34:51,979 ‫و بعدش از اینجا سر در آوردیم 280 00:34:52,327 --> 00:34:56,274 ‫گذشته‌مون مثل یه سگ هار دنبالمون کرد 281 00:34:57,742 --> 00:35:02,206 ‫گفتی «شاد و خرم»، اما پر مشقت بودش 282 00:35:03,202 --> 00:35:10,062 ‫گیتا برای سال‌ها خیلی غمگین بود. ‫همراه با تمام اون کابوس‌ها 283 00:35:19,312 --> 00:35:21,304 ‫- برات آب میارم ‫- نه 284 00:35:22,340 --> 00:35:25,532 ‫چطوره تو بشینی؟ من برامون آب میارم 285 00:35:31,791 --> 00:35:34,322 ‫- گیتا... ‫- باید این کارت‌ها رو امضا کنی 286 00:35:34,420 --> 00:35:36,237 ‫این یکی واسه دومین تولد لوئیزـه، 287 00:35:36,336 --> 00:35:38,849 ‫و دوقلوهای جینا و جوئل پنج ساله شدند 288 00:35:47,617 --> 00:35:49,612 ‫لالی... 289 00:35:52,483 --> 00:35:54,496 ‫بیا 290 00:35:54,595 --> 00:35:56,590 ‫ممنونم 291 00:36:04,126 --> 00:36:06,117 ‫به گیتا فکر می‌کردی؟ 292 00:36:09,028 --> 00:36:12,099 ‫همه اینها همان زمان اتفاق اُفتادن 293 00:36:12,898 --> 00:36:14,889 ‫همه چی، لالی؟ 294 00:36:18,996 --> 00:36:21,550 ‫دوباره و دوباره 295 00:36:47,585 --> 00:36:49,778 ‫دکتر شگفت‌انگیز خیابان کوهن 296 00:36:52,090 --> 00:36:54,081 ‫ما همه چیز رو امتحان کردیم 297 00:36:54,690 --> 00:36:56,681 ‫هیچ‌چیز جواب نمیده 298 00:37:00,045 --> 00:37:02,879 ‫فکر می‌کردم به مرور زمان خوب میشم 299 00:37:04,728 --> 00:37:07,161 ‫ زن‌های دیگه‌ای که اونجا بودند، حالشون خوب شده 300 00:37:09,473 --> 00:37:11,468 ‫حتماً ازم متنفری 301 00:37:12,062 --> 00:37:13,560 ‫نه 302 00:37:14,219 --> 00:37:16,213 ‫نه، هرگز 303 00:37:17,712 --> 00:37:19,708 ‫من خیلی واسه‌ت خوشحالم 304 00:37:46,753 --> 00:37:47,919 ‫بیا 305 00:37:51,057 --> 00:37:53,053 ‫ممکنه سرد بشه 306 00:37:53,490 --> 00:37:56,642 ‫- شب بخیر ‫- گیتا... 307 00:38:09,919 --> 00:38:11,913 ‫بفرما 308 00:38:13,428 --> 00:38:15,820 ‫پنیر و ترشی 309 00:38:16,298 --> 00:38:19,445 ‫لالی، بفرما. بیا یه چیزی بخور 310 00:38:22,477 --> 00:38:26,106 ‫- ممنونم ‫- اوه، نوش جانت 311 00:38:36,070 --> 00:38:38,584 ‫لالی، باید باهام حرف بزنی 312 00:38:39,503 --> 00:38:41,495 ‫من کم کم دارم نگران میشم 313 00:38:42,771 --> 00:38:46,919 ‫- حالت خوش نیستش؟ ‫- نه، من مریض نیستم 314 00:38:50,186 --> 00:38:52,936 ‫- هدر... ‫- بله، دوست من، چی شده؟ 315 00:38:58,223 --> 00:39:00,295 ‫این واسه کتاب نیستش 316 00:39:05,759 --> 00:39:07,167 ‫باشه 317 00:39:16,322 --> 00:39:18,474 ‫پلیس، انگار که ما جنایتکاریم! 318 00:39:19,830 --> 00:39:23,102 ‫- بارتزکی ‫- اون یه هیولا بودش 319 00:39:25,214 --> 00:39:27,205 ‫می‌دونم اون کی بودش 320 00:39:31,428 --> 00:39:33,424 ‫یادته برامون چیکار کردش؟ 321 00:39:37,335 --> 00:39:38,918 ‫چی؟ 322 00:39:45,886 --> 00:39:47,881 ‫جدی‌ای؟ 323 00:39:52,662 --> 00:39:54,658 ‫کاری که برامون کرد؟ 324 00:39:58,487 --> 00:40:00,661 ‫حاضری جلوی کل وایستی بگی که 325 00:40:00,760 --> 00:40:03,219 ‫- اون آدم خوبی بوده؟ ‫- نمی‌دونم 326 00:40:04,469 --> 00:40:06,461 ‫عقل‌ات رو از دست دادی؟ 327 00:40:07,317 --> 00:40:10,009 ‫- نمیشه فقط در موردش حرف بزنیم؟ ‫- راجع به چیش حرف بزنیم؟ 328 00:40:10,107 --> 00:40:12,661 ‫- خیلی چیزهاش! ‫- چه چیزهایی؟ 329 00:40:16,009 --> 00:40:18,004 ‫چرا... 330 00:40:19,009 --> 00:40:21,004 ‫چرا همیشه خدا اینقدر عصبانی؟ 331 00:40:25,672 --> 00:40:27,663 ‫نمی‌دونم چیکار کنم 332 00:40:29,288 --> 00:40:31,739 ‫- بگو چیکار کنم ‫- من نمی‌تونم بهت بگم چیکار کنی 333 00:40:31,837 --> 00:40:34,351 ‫البته که می‌تونی. من واسه تو هر کاری می‌کنم 334 00:40:38,297 --> 00:40:40,293 ‫لالی، من بسمه 335 00:40:44,007 --> 00:40:46,520 ‫من نمی‌تونم اینجوری ادامه بدم 336 00:40:48,346 --> 00:40:50,337 ‫- تو هم نمی‌تونی ‫- چی؟ 337 00:40:51,534 --> 00:40:53,529 ‫من نمی‌تونم چیزی رو که می‌خوای بهت بدم 338 00:40:55,802 --> 00:40:59,051 ‫- خونواده‌ای که می‌خوای ‫- گیتا، تو تنها چیزی هستی که من می‌خوام 339 00:40:59,150 --> 00:41:02,659 ‫- ما همه‌ش در حال بدو بدوییم و پیرتر میشیم ‫- گیتا، بس کن! 340 00:41:09,877 --> 00:41:11,869 ‫من دارم مجازات میشم؟ 341 00:41:12,945 --> 00:41:14,593 ‫یا تو؟ 342 00:41:20,561 --> 00:41:22,552 ‫من می‌خوام برم اروپا... 343 00:41:26,936 --> 00:41:28,931 ‫خونه‌ام رو ببینم 344 00:41:30,186 --> 00:41:31,866 ‫سیلکا... 345 00:41:33,259 --> 00:41:37,844 ‫دختر استر، میمی، الان شونزده سالشه. ‫می‌خوام ببینمش 346 00:41:43,826 --> 00:41:46,536 ‫- من برای این وضعیت کاری از دستم برنمیادش ‫- برنمیادش 347 00:41:52,437 --> 00:41:54,469 ‫نمی‌دونستم که برمی‌گرده یا نه 348 00:41:58,897 --> 00:42:01,927 ‫پس، حالا، باید اون اظهارنامه رو می‌نوشتم 349 00:42:06,513 --> 00:42:09,344 ‫من می‌خوام حقیقت رو بگم، می‌دونی؟ 350 00:42:12,531 --> 00:42:14,527 ‫اما حقیقت چیه؟ 351 00:42:19,192 --> 00:42:21,619 ‫چطوره می‌تونم بدونم چه چیزی درسته؟ 352 00:42:38,406 --> 00:42:40,402 ‫تو برام مثل یه برادر بودی 353 00:43:15,647 --> 00:43:17,638 ‫من اظهارنامه رو نوشتم، 354 00:43:18,259 --> 00:43:20,810 ‫و بردم سفارت آلمان... 355 00:43:22,005 --> 00:43:24,200 ‫و اون‌ها هم به دفتر حقوقی فرستادنش... 356 00:43:25,554 --> 00:43:27,785 ‫و من دیگه هرگز ازشون خبری نشنیدم 357 00:43:29,224 --> 00:43:31,376 ‫یادته چی نوشتی؟ 358 00:43:38,871 --> 00:43:41,862 ‫اینکه در گزینش‌ها حضور داشت... 359 00:43:44,095 --> 00:43:47,166 ‫که من شاهد قتل عده زیادی به دست اون بودم... 360 00:43:50,237 --> 00:43:54,264 ‫گاهی اوقات صرفاً به این دلیل ‫که حالش گرفته بود 361 00:43:57,371 --> 00:43:59,367 ‫اون به زندان افتادش 362 00:44:04,309 --> 00:44:07,061 ‫من راجع به این محاکمه‌ها خوندم، لالی 363 00:44:09,175 --> 00:44:11,166 ‫بارتزکی... 364 00:44:11,804 --> 00:44:13,800 ‫خودش رو کشت 365 00:44:16,393 --> 00:44:19,345 ‫اون یه روانی بی‌رحم بودش 366 00:44:24,272 --> 00:44:28,299 ‫و اگه بخاطر اون نبود من امروز زنده نبودم 367 00:44:35,841 --> 00:44:38,631 ‫و من باید تمام عمرم رو ‫با دونستن این زندگی کنم 368 00:45:25,767 --> 00:45:27,758 ‫خیلی خوشگل شدی 369 00:45:30,711 --> 00:45:32,704 ‫خودتم همین‌طور 370 00:45:39,319 --> 00:45:43,111 ‫دلم برات تنگ شده بود ‫- منم دلم برات تنگ شده بود 371 00:45:48,414 --> 00:45:50,486 ‫عه، داری غذا می‌پزی؟ 372 00:45:52,521 --> 00:45:54,414 ‫بوی خیلی خوبی میده 373 00:45:54,512 --> 00:45:56,704 ‫- گرسنه‌ای؟ ‫- خیلی گشنمه 374 00:46:00,691 --> 00:46:02,685 ‫صبرکن 375 00:46:03,722 --> 00:46:05,718 ‫باید باهات حرف بزنم 376 00:46:26,425 --> 00:46:29,019 ‫من به آپارتمان قدیمی‌مون در براتیسلاوا رفتم 377 00:46:30,379 --> 00:46:32,469 ‫داشتم به این که چون میز نداشتیم 378 00:46:32,571 --> 00:46:34,562 ‫رو زمین می‌نشستیم، فکر می‌کردم 379 00:46:38,152 --> 00:46:40,147 ‫اینکه چه امیدهایی تو ذهن داشتیم 380 00:46:42,177 --> 00:46:44,174 ‫اینکه چقدر شاد بودیم 381 00:47:02,393 --> 00:47:04,388 ‫لالی... 382 00:47:05,504 --> 00:47:07,696 ‫چیزی نمونده بود که هواپیما رو از دست بدم 383 00:47:12,402 --> 00:47:14,395 ‫خیلی مریض بودم 384 00:47:14,953 --> 00:47:16,520 ‫مریض؟ 385 00:47:18,243 --> 00:47:20,236 ‫چرا بهم نگفتی؟ 386 00:47:21,591 --> 00:47:26,335 ‫رفتم دکتر، و گفتش مریضم... 387 00:47:31,002 --> 00:47:32,993 ‫چون باردار بودم 388 00:47:35,585 --> 00:47:37,578 ‫تو... چی؟ 389 00:47:38,895 --> 00:47:41,488 ‫گیتا... نه... 390 00:47:42,841 --> 00:47:47,386 ‫- نه، اوه، گیتا ‫- قراره بچه‌دار بشیم 391 00:48:21,555 --> 00:48:24,109 ‫گمونم دوست دارم که به اونجا برگردم 392 00:48:26,819 --> 00:48:29,011 ‫آره، به بیرکنائو، به اردوگاه 393 00:48:32,323 --> 00:48:36,149 ‫فکر می‌کردم دیگه هرگز به اروپا برنمی‌گردی 394 00:48:38,024 --> 00:48:42,287 ‫می‌دونم، هیچ‌وقت نمی‌خواستم، ولی الان... 395 00:48:44,342 --> 00:48:46,337 ‫قبول می‌کنی باهام بیای؟ 396 00:48:48,489 --> 00:48:50,603 ‫لالی، عه، این... 397 00:48:56,031 --> 00:48:58,303 ‫بهتر نیست با پسرت این کار رو انجام بدی؟ 398 00:49:02,502 --> 00:49:04,975 ‫ما هرگز راجع به گذشته باهاش صحبت نکردیم 399 00:49:10,598 --> 00:49:12,214 ‫البته اون می‌دونست 400 00:49:12,312 --> 00:49:15,580 ‫اون کابوس‌های مادرش رو می‌دید 401 00:49:16,299 --> 00:49:18,491 ‫آدم هیچ‌وقت نمی‌خواد بچه‌هاش دردش رو ببینند 402 00:49:19,531 --> 00:49:21,522 ‫اما اون دیدش 403 00:49:23,875 --> 00:49:26,187 ‫هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم اینقدر چیز بهت بگم 404 00:49:27,103 --> 00:49:30,174 ‫و حالا که می‌دونی، پس باهام بیا 405 00:49:31,728 --> 00:49:33,763 ‫مردم احتمالاً فکر کنند که تو دختر منی 406 00:49:34,677 --> 00:49:38,786 ‫- یا پرستارت ‫- هی، بسه دیگه، شا! 407 00:49:45,004 --> 00:49:47,000 ‫لالی خیلی خوشحال میشم... 408 00:49:48,955 --> 00:49:50,687 ‫اگر که مطمئنی 409 00:49:50,786 --> 00:49:53,299 ‫من می‌خوام برگردم به اردوگاه... 410 00:49:54,576 --> 00:49:56,567 ‫به بیرکنائو... 411 00:49:57,802 --> 00:49:59,799 ‫تا با این چشمای پیر ببینمش 412 00:50:01,433 --> 00:50:03,427 ‫و با تو در کنارم... 413 00:50:04,504 --> 00:50:06,494 ‫خیلی خوشحال میشم 414 00:51:08,291 --> 00:51:09,524 ‫بیا 415 00:51:10,497 --> 00:51:12,041 ‫تو سزاوار استراحتی 416 00:51:12,297 --> 00:51:20,680 ‫ترجمه و زیرنویس از: ‫Ali_Master 417 00:52:02,335 --> 00:52:10,215 لالی سکالوف در سوم اکتبر در ٢٠٠٦ در آرامش فوت کرد 418 00:52:12,566 --> 00:52:17,798 و به اشترک گذاشن داستان لالی با دنیا تبدیل به ماموریت هدر شد 419 00:52:17,920 --> 00:52:21,598 یازده سال طول کشید تا او ناشری برای کتابش پیدا کند 420 00:52:44,083 --> 00:53:36,769 {\an1}[منبع: موزه و یادبود آشویتس بیرکنائو] 421 00:52:44,093 --> 00:52:48,976 ‫شش میلیون یهودی در هولوکاست جان خود را از دست دادند. ‫که تنها یک میلیون از آن‌ها در آشویتس از بین رفتند 422 00:52:49,010 --> 00:52:53,709 اکثریت آن‌ها به محض رسیدن به اردوگاه در اتاق‌های گاز پس از گزینش کشته شدند 423 00:52:53,810 --> 00:52:59,076 آشویتس بزرگترین اردوگاه کار اجباری آلمان و مرکز کشتار جمعی یهودیان بود 424 00:52:59,101 --> 00:53:06,363 ‫قریب به ٨٢٠٠ پرسنل اس‌اس در آشویتس خدمت کردند. ‫تنها حدود ده درصد از آن‌ها برای جرایمشان محاکمه شدند 425 00:53:06,651 --> 00:53:11,067 ‫مابین سال‌های ١٩٤٠ و ١٩٤٥، آلمان نازی ‫حداقل ١.٣ میلیون یهودی را به آشویتس دیپورت کرد 426 00:53:11,151 --> 00:53:14,984 ‫١.١٠٠.٠٠٠ میلیون نفر یهودی ‫١٤٠.٠٠٠ هزار نفر لهستانی ‫٢٣.٠٠٠ هزار نفر رومانیایی 427 00:53:15,008 --> 00:53:19,558 ‫١٥.٠٠٠ هزار نفر اسیر جنگی روسی ‫٢٥٠٠٠ هزار نفر از سایر ملل، اقوام و گروه‌ها 428 00:53:19,708 --> 00:53:25,758 ‫٢٣٢.٠٠٠ هزار نفر از دیپورتی‌ها از کودکان بودند که تنها ‫٧٠٠ نفر از آن‌ها در روز ٢٧ ژانویه سال ١٩٤٥ آزاد شدند 429 00:53:25,841 --> 00:53:36,758 ‫١.١ میلیون نفر از کسانی که به ‫آشویتس دیورت شده بودند به قتل رسیدند 430 00:53:36,881 --> 00:53:48,647 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫فیلمکیو را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید ‫@FilmKio 431 00:53:48,797 --> 00:53:51,010 ‫- آماده‌ای؟ ‫- آره 432 00:53:51,110 --> 00:53:53,422 ‫- هر زمان خواستیم می‌تونیم دست نگه‌دایم، باشه؟ ‫- باشه 433 00:53:53,860 --> 00:53:55,117 ‫خوبه 434 00:53:55,217 --> 00:53:59,519 ‫مصاحبه با لو سکالوف، ٢١ فوریه ٢٠٠٤ 435 00:54:00,279 --> 00:54:01,695 ‫اسمت رو میگی، لطفاً؟ 436 00:54:01,795 --> 00:54:03,927 ‫اسم من لو ساکالوف‌ـه 437 00:54:04,029 --> 00:54:05,561 ‫این اسمی که باهاش به دنیا اومدید؟ 438 00:54:05,663 --> 00:54:08,931 ‫نه، من با اسم لودویگ آیزنبرگ به دنیا اومدم 439 00:54:09,570 --> 00:54:13,556 ‫- به چه اسمی معروف هستی؟ ‫-لالی. بهم می‌گفتند لالی 440 00:54:14,114 --> 00:54:17,422 ‫- ازدواج کردی، لالی؟ ‫- نه، من متاهل بودم 441 00:54:17,943 --> 00:54:21,690 ‫- اسم همسرت چی بود؟ ‫- گیتا. گیتا ساکالوف 442 00:54:22,806 --> 00:54:26,712 ‫- تو و گیتا کجا با هم آشنا شدید؟ ‫- تو آشویتس بیرکنائو همو دیدیم 443 00:54:28,309 --> 00:54:31,556 ‫منو از خونه پدر و مادرم بردند 444 00:54:31,659 --> 00:54:34,806 ‫و مثل یه حیوون منتقلم کردن... 445 00:54:38,117 --> 00:54:40,110 ‫به یه مکان نامعلوم 446 00:54:47,565 --> 00:54:48,862 ‫من یه خالکوب بودم، 447 00:54:48,962 --> 00:54:51,793 ‫یه تاتویرر تو آشویتس بیرکنائو بودم