1
00:00:01,001 --> 00:00:06,006
ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز
.:: DigiMoviez.Com ::.
2
00:00:07,007 --> 00:00:12,012
زیرنویسی از
BlackRez
3
00:00:44,086 --> 00:00:45,712
واحد چهارم
4
00:00:46,182 --> 00:00:47,283
صبر کنین
5
00:00:47,569 --> 00:00:50,472
واحد پنجم از منطقهی مائیسای
6
00:00:51,213 --> 00:00:54,087
یه داوطلب دیگه میخوایم
7
00:00:57,357 --> 00:00:59,351
دوستم رفت دنبال پسرش بگرده
8
00:00:59,703 --> 00:01:01,837
دوچرخهاش رو اینجا پیدا کرد
9
00:01:03,910 --> 00:01:06,865
پس پسر ما هم حتما تو غاره
10
00:01:09,570 --> 00:01:11,238
...برای گرفتن جلوی آب
11
00:01:12,114 --> 00:01:15,033
،کیسه ماسه میخوایم
...و یه ژنراتور هم میخوایم
12
00:01:16,285 --> 00:01:17,911
تا آب رو بمکه بیرون
13
00:01:18,662 --> 00:01:20,289
و باید سریع باشیم
14
00:01:20,914 --> 00:01:24,085
،اگه از این طرف رفته باشن، نه
از قبل مـُردهان
15
00:01:28,714 --> 00:01:30,299
میدونن دیگه باید چیکار کنن، آره؟
16
00:01:42,468 --> 00:01:45,196
امدادگران بیش از ۲۰ ساعته که
مشغول جستوجو هستن
17
00:01:45,830 --> 00:01:48,256
ولی هنوز ۱۳ گمشده رو پیدا نکردن
18
00:01:49,110 --> 00:01:51,903
،پسرها بین ۱۱ تا ۱۶ سال سن داشتن
19
00:01:51,987 --> 00:01:53,905
همهی اونها بازیکنان تیم فوتبال تایلند بودن
20
00:01:54,156 --> 00:01:58,160
اونها بعد از اینکه یک بارندگی شدید
یکهویی و مداوم تمام خروجیها رو مسدود کرد
21
00:01:58,410 --> 00:01:59,620
داخل تونلها گیر کردند
22
00:01:59,784 --> 00:02:03,538
خیلی از امدادگران مشغول
جستوجوی تیم فوتبال وایلد بور هستن
23
00:02:03,999 --> 00:02:06,460
این بارون هی داره بدتر و بدتر میشه
24
00:02:06,543 --> 00:02:08,670
،حتی ماههای آتی بدتر هم میشه
تا چهار ماه بارشهای موسمی هست
25
00:02:08,837 --> 00:02:12,549
،سیل کل غار رو برمیداره
اگه خیلی زود بیرونشون نیاریم
26
00:02:12,633 --> 00:02:14,218
هیچ امیدی برای بیرون اومدنشون
باقی نمیمونه
27
00:02:19,942 --> 00:02:23,541
صبح روز شنبه بود که
پسرا رفتن فوتبال بازی کنن
28
00:02:24,538 --> 00:02:26,807
با دوچرخه رفتن که غار رو ببینن
29
00:02:28,371 --> 00:02:31,178
اونا بچههای روستایی هستن
30
00:02:31,969 --> 00:02:34,916
غار "تام لانگ" زمین بازیشونه
31
00:02:41,223 --> 00:02:44,897
اواسط ماه ژوئیه ما غار رو
بهخاطر سیل میبندیم
32
00:02:45,287 --> 00:02:47,804
هنوز ماه ژوئن بود، پس
غار هنوز باز بود
33
00:02:49,503 --> 00:02:51,672
،قبل از اینکه اونا وارد محوطهی غار بشن
34
00:02:51,797 --> 00:02:54,007
،برنامه داشتن یه جشن تولد بگیرن
35
00:02:54,090 --> 00:02:55,717
و وقتی پسرا فهمیدن بیرون غار
36
00:02:55,801 --> 00:02:59,305
،یهویی بارندگی سنگینی شروع شده
مشغول جشن تولد بودن
37
00:02:59,388 --> 00:03:02,349
و اونموقع بود که سطح آب داخل
غار هم شروع کرد بالا اومدن
38
00:03:28,485 --> 00:03:31,800
نجات
39
00:03:37,827 --> 00:03:40,220
روز دوم
40
00:03:49,521 --> 00:03:52,555
"کوهستان "ننگ نان
از آهک تشکیل شده
41
00:03:52,684 --> 00:03:54,939
از همهجا آب رو به خودش
جذب میکنه
42
00:03:55,344 --> 00:03:58,656
،وقتی زمین اشباع بشه
آب رسوخ پیدا میکنه
43
00:03:59,055 --> 00:04:01,083
یه عالمه آب وارد غار میشه
44
00:04:01,597 --> 00:04:03,182
بهخاطر همینه اینقدر ترسناکه
45
00:04:04,976 --> 00:04:06,172
خب حالا چیکار کنیم؟
46
00:04:07,223 --> 00:04:09,820
،اگه پای آب وسط باشه
ما نیروی دریایی رو صدا میکنیم
47
00:04:25,072 --> 00:04:28,907
یگان اولمون ۱۷ نفر نیرو داشت
48
00:04:29,622 --> 00:04:32,923
،ساعت ۴:۳۰ صبح
49
00:04:33,415 --> 00:04:39,170
تیم سروان "آنن سوراوان" وارد غار شد
50
00:04:39,801 --> 00:04:41,788
فشار زیادی رو حس کردم
51
00:04:42,449 --> 00:04:46,578
،وقتی پای نیروی دریایی وسط باشه
همه انتظاراتشون بالاست
52
00:05:01,843 --> 00:05:06,014
،از بین تمامی کسایی که صدا کرده بودن
"ورن" غار رو بهتر از همه میشناخت
53
00:05:06,897 --> 00:05:08,571
اون غارهای زیادی کشف کرده بود
54
00:05:08,830 --> 00:05:12,774
و نقشههای پارک ملی تایلند رو
بروزرسانی کرده بود
55
00:05:14,105 --> 00:05:15,941
در اکتشاف غار
56
00:05:16,024 --> 00:05:17,859
،من بسیار نقش مهمی داشتم
57
00:05:18,652 --> 00:05:20,987
اینطوری بود توی منطقه
58
00:05:21,405 --> 00:05:23,949
معروف شدم به
غارنورد خارجی دیوانه
59
00:05:24,115 --> 00:05:25,116
انشعاب اینجاست
60
00:05:25,283 --> 00:05:28,203
وقتی اولینبار شروع کردم به
"گشتوگذار در غار "تام لانگ
61
00:05:28,286 --> 00:05:30,872
فقط ۶.۵ کیلومتر طول داشت
62
00:05:31,122 --> 00:05:34,167
طی سالها تا ۱۰ کیلومتر ادامه دادیمش
63
00:05:34,376 --> 00:05:39,255
و امروز چهارمین سیستم غاری طویل تایلنده
64
00:05:39,423 --> 00:05:42,801
غار "تام لانگ" از سه
مسیر اصلی تشکیل شده
65
00:05:42,968 --> 00:05:47,514
"یکیشون از ورودی "سم یک
ملقب به انشعاب تی شکل رد میشه
66
00:05:47,639 --> 00:05:49,850
آب حتما از انشعاب دست راستی اومده
67
00:05:49,933 --> 00:05:51,602
و راهشون رو بسته
68
00:05:52,102 --> 00:05:56,189
،پس بچهها درواقع گم نشده بودن
گیر افتاده بودن
69
00:06:02,278 --> 00:06:04,072
وقتی به انشعاب تی شکل رسیدم
70
00:06:04,766 --> 00:06:07,842
انگار یه وان پر از آب بود
71
00:06:09,014 --> 00:06:12,209
فقط میتونستیم
تا حدود ۲۰۰ متر غواصی کنیم
72
00:06:13,184 --> 00:06:14,932
ولی بچهها اونجا نبودن
73
00:06:15,024 --> 00:06:17,722
مجبور شدیم برگردیم
74
00:06:19,031 --> 00:06:22,483
این مهم و ضروریه
75
00:06:22,508 --> 00:06:25,301
،با احترام به نیروی دریایی
76
00:06:25,386 --> 00:06:28,054
،میدونین، قویان، تجهیزات منظمی دارن
77
00:06:28,179 --> 00:06:34,978
ولی غواصی در غار تجهیزات و
مهارتهای خاص خودشو میخواد
78
00:06:35,693 --> 00:06:37,856
باید اعتراف میکردیم
79
00:06:38,633 --> 00:06:42,844
ما هیچوقت عملیاتی به این
شکل انجام نداده بودیم
80
00:06:46,948 --> 00:06:48,700
"رفتیم به جایی به اسم "اتاق جنگ
81
00:06:48,992 --> 00:06:54,581
.من منتظر فرماندار "نارونگسک" شدم
:و بهروش معمولی بیتعارف خودم بهش گفتم
82
00:06:54,665 --> 00:06:58,001
«قربان، شما برای این عملیات
«.نجات یک شانس دارین
83
00:06:58,334 --> 00:07:02,338
بهش گفتم ما غواصهای
مخصوص غار میخوایم اینجا
84
00:07:03,339 --> 00:07:07,594
اون به وزیر کشور این
...یادداشت رو نشون داد
85
00:07:08,512 --> 00:07:12,057
نوشته بود: اینها بهترین
غواصهای غار جهان هستن
86
00:07:17,117 --> 00:07:19,691
انگلستان
87
00:07:24,055 --> 00:07:26,057
ریک استنتون
آتشنشان بازنشسته / غواص غار
88
00:07:31,309 --> 00:07:33,311
جان والنتین
مشاور حوزه آیتی / غواص غار
89
00:07:36,414 --> 00:07:38,041
لبخند بزن، آقای استنتون
90
00:07:42,212 --> 00:07:46,341
- آره. چندتا؟
- دوتا لطفا، کلفتاش رو بده
91
00:07:47,551 --> 00:07:50,261
خودشه، عالیه. چهار پونده
92
00:07:54,775 --> 00:07:56,777
غارهای ووکی هول
بریتانیا، سومرست
93
00:08:00,396 --> 00:08:04,025
،وقتی یه فضای تاریک توی غار میبینم
منو به حیرت میاندازه
94
00:08:04,275 --> 00:08:06,695
با خودم میگم در
عجبم که چی اونجاست
95
00:08:07,278 --> 00:08:13,284
.برای بیشتر آدمها یه محیط بیگانه ست
تاریکه، ممکنه تنگناهراسانه باشه
96
00:08:14,495 --> 00:08:16,246
برای بیشتر آدمها این فضا مصیبتباره
97
00:08:16,329 --> 00:08:22,085
ولی برای من غواصی در غار
دنیای عجیبیه که ازش لذت میبرم
98
00:08:23,837 --> 00:08:26,590
.از دو منظر میتونی به غار نگاه کنی
،یا میتونی بگی
99
00:08:26,673 --> 00:08:29,510
من صدها متر زیر زمینم
و بالاسرم صدها تن سنگه
100
00:08:29,635 --> 00:08:30,969
زندگیم در خطره
101
00:08:31,469 --> 00:08:36,642
یا میتونی بگی دنیام همین
محل گذر کوچولوئه، اشکالی نداره
102
00:08:38,268 --> 00:08:39,895
...فکر کنم اتفاقا نقشهی هوشمندانهایه
103
00:08:39,978 --> 00:08:42,022
دنیای غواصی در غار برای همنسلهای من
104
00:08:42,105 --> 00:08:44,107
ریک و جان یه جورایی حکمِ
105
00:08:44,190 --> 00:08:46,568
الگو رو برای ما دارن
106
00:08:48,779 --> 00:08:51,489
اولینباری که با ریک غواصی کردم
داخل یه غار توی نیوزیلند بود
107
00:08:51,573 --> 00:08:52,949
،اسم اونجا "پیرز ریسرجنز" بود
108
00:08:53,033 --> 00:08:55,493
که یه مکان بهشدت ترسناکیه
109
00:08:55,577 --> 00:09:00,040
،واقعا عمیقه، بهشدت سرده
تاریکه، توی چراغها آب میره
110
00:09:00,123 --> 00:09:02,250
و البته که منم ریک استنتون
معروف رو از قبل میشناختم
111
00:09:02,333 --> 00:09:06,087
ولی وقتی با لباس غواصیش اومد
که انگار مال ۵۰ سال پیش بود
112
00:09:06,171 --> 00:09:09,507
و از این بندهای سرشونهای داشت
که بین تیغههای سرشونهاش
113
00:09:09,591 --> 00:09:13,637
یه سرکی بزرگ داشت که چسبونکی بود
114
00:09:14,054 --> 00:09:16,389
یه کپسول اکسیژن
پهلو بند دستساز داشت
115
00:09:16,472 --> 00:09:18,767
جفت این کلمات وحشتناک بودن
116
00:09:22,312 --> 00:09:25,231
صفر تا صد کپسول اکسیژن
پهلو بند رو خودم ساختم
117
00:09:25,315 --> 00:09:27,442
چون که همچین چیزی وجود نداشت
118
00:09:28,234 --> 00:09:32,698
تمام اجزاء رو خودم با
دستگاه فرز یا حلبی ساختم
119
00:09:35,617 --> 00:09:39,120
خب پس ریک از این تجهیزات بهخصوصِ
...دستساز استفاده میکرد
120
00:09:39,871 --> 00:09:44,125
میپرید تو غار و تفریحی شنا میکرد
پایین تا رکورد جدید بزنه
121
00:09:46,377 --> 00:09:48,046
،و ما همهمون میگفتیم: «پشمام
122
00:09:48,129 --> 00:09:50,381
امکان نداره هیچوقت
«.بتونم مثل اون یارو بشم
123
00:09:54,553 --> 00:10:00,976
من و جان در غارنوردیهای
خیلی مهمی باهم حضور داشتیم
124
00:10:01,226 --> 00:10:03,770
که میتونست آدم رو تا سر حد مرگ ببره
125
00:10:04,938 --> 00:10:06,857
...و فقط بهخاطر رفتن به اینجاها
126
00:10:08,233 --> 00:10:10,401
باهم رابطه عمیقی داشتیم
127
00:10:13,113 --> 00:10:15,741
جان از اون آدمهاست
،که فعالیتهای زیادی کرده
128
00:10:15,824 --> 00:10:19,661
و بسیاری از فعالیتهاش رو
با موفقیت انجام داده
129
00:10:20,328 --> 00:10:23,749
،اولیش ماراتون بود
بعدش رفت سراغ فوق ماراتون
130
00:10:25,291 --> 00:10:28,920
.کوهنورد شایستهایه
توتین ران خیلی خوبیه
131
00:10:30,797 --> 00:10:32,716
اینکه اون اینهمه کارهای
،خطرناک رو انجام میداد
132
00:10:32,883 --> 00:10:35,636
باعث میشد این رابطه
برات سخت باشه؟
133
00:10:36,011 --> 00:10:37,095
...خب، نمیگم
134
00:10:37,178 --> 00:10:40,015
صرفاً بهخاطر اینکه یه
فعالیتی خطرناک بهنظر میاد
135
00:10:40,265 --> 00:10:42,934
دلیل نمیشه که آدم الزاماً
بهطرز خطرناکی انجامش بده
136
00:10:43,059 --> 00:10:46,312
،ولی در جواب به سؤالت
احتمالا بله
137
00:10:52,155 --> 00:10:56,125
اولینبارم بود انگلستان میرفتم
138
00:10:56,221 --> 00:10:58,594
و یک دوستی منو به ریک معرفی کرد
139
00:11:00,469 --> 00:11:03,475
ریک گفت: «میبرمت
«.قایق پارویی سواری
140
00:11:04,275 --> 00:11:06,898
خوش گذشت و بهیادماندنی بود
141
00:11:07,399 --> 00:11:09,269
،وقتی با ریک شهر "کونتری" بودم
142
00:11:09,363 --> 00:11:11,514
ریک چندتا از ویدیوهاش رو نشونم داد
143
00:11:13,231 --> 00:11:14,706
«گفتم: «زده به سرت؟
144
00:11:15,447 --> 00:11:18,728
«توی غارهای تنگ و تاریکی
«!که نمیبینی میخزی
145
00:11:18,752 --> 00:11:21,332
««اسم اینو گذاشتی سرگرمی؟
146
00:11:23,916 --> 00:11:26,361
!ولی عاشقش بود
147
00:11:28,634 --> 00:11:31,256
!بهنظر میرسید آدم غیرمعمولیه
148
00:11:35,177 --> 00:11:37,657
دو هفته با ریک موندم
149
00:11:38,423 --> 00:11:40,436
خوب باهم کنار میاومدیم
150
00:11:44,746 --> 00:11:46,665
نمیدونم اینو چطوری توضیح بدم
151
00:11:48,124 --> 00:11:49,710
عاشقش شدی؟
152
00:11:50,043 --> 00:11:51,044
بله
153
00:11:53,171 --> 00:11:55,882
ریک ازم خواست بمونم
154
00:11:56,590 --> 00:11:58,326
ولی باید برمیگشتم تایلند
155
00:11:59,069 --> 00:12:02,067
،بعد از اینکه خداحافظی کردیم
:ریک بهم پیام داد
156
00:12:02,140 --> 00:12:04,093
«.«ممنون که به زندگیم اومدی
157
00:12:04,328 --> 00:12:06,313
«.«امیدوارم بازم هم رو ببینیم
158
00:12:10,856 --> 00:12:15,193
"روزی که برگشتم به "چیانگ رای
اخبار رو دیدم
159
00:12:17,487 --> 00:12:21,950
درود، اخبار شبانگاهی ۲۴ ژوئیه از شبکهی
سوم سیما را به سمع و نظر شما میرسانیم
160
00:12:22,255 --> 00:12:27,747
اخبار را با یک بروزرسانی از وضعیت
جستوجوی تیم فوتبال "وایلد بور" آغاز میکنیم
161
00:12:27,789 --> 00:12:30,792
:امپ صدام زد و پرسید
««شنیدی چی شده؟
162
00:12:31,918 --> 00:12:34,629
«.«یه تیم فوتبال توی یه غار گیر کردن
163
00:12:35,046 --> 00:12:39,467
باورم نمیشد تو شهر زادگاهم
این اتفاق داشت میافتاد
164
00:12:39,743 --> 00:12:41,493
تصادف خیلی عجیبی بود
165
00:12:42,038 --> 00:12:45,164
اینقدر عجیب که موهای تنم سیخ شد
166
00:12:45,306 --> 00:12:47,017
با خودم فکر کردم این قضیه
167
00:12:47,100 --> 00:12:48,226
خوراک ماست
168
00:12:48,476 --> 00:12:51,646
،متوجه شدیم اونجا یه رابط داریم
169
00:12:51,938 --> 00:12:56,151
"یه مرد بریتانیایی به اسم "ورن آنسورث
اون غار رو خیلی خیلی خوب میشناخت
170
00:12:56,401 --> 00:13:01,823
"ورن" به وزیر گردشگری و ورزش
تایلند یه نامهی بحرانی داده بود
171
00:13:02,448 --> 00:13:05,035
:ورن بهم زنگ زد و گفت
«قراره بیای تایلند
172
00:13:05,160 --> 00:13:07,370
«.و پروازت امشب ساعت ۹:۳۰ ئه
173
00:13:07,495 --> 00:13:08,830
،برامون پرواز بیزینس کلاس گرفتن
174
00:13:08,914 --> 00:13:12,333
.که تجربهی جالبی بود
خیلی خوشم اومد
175
00:13:13,501 --> 00:13:15,670
،عالی بود، چون که خودمون داوطلب بودیم
176
00:13:15,754 --> 00:13:16,755
بهمون دستمزدی نمیدادن
177
00:13:18,298 --> 00:13:20,633
"رسیدم به فرودگاه "چنگ رای
178
00:13:22,385 --> 00:13:26,514
:یه تابلوی بزرگ بود که روش نوشته بود
«.«بهترین غواصهای غار خوش آمدید
179
00:13:27,057 --> 00:13:29,976
رفتیم بهسمت این تابلو و
مجبور شدیم جلوش عکس بگیریم
180
00:13:30,811 --> 00:13:32,478
خیلی خجالتآور بود
181
00:13:42,322 --> 00:13:45,366
،وقتی به محل غار رفتیم
شلم شوربایی به پا بود
182
00:13:47,577 --> 00:13:49,204
،من مدتها آتشنشان بودم
183
00:13:49,287 --> 00:13:53,374
واقعههایی دیده بودم که شلم شوربا
به پا کنن، ولی نه به این وسعت
184
00:13:56,544 --> 00:14:00,882
،دوربینهای مطبوعات همهجا دنبالمون میکردن
همهجا پر امدادگر بود
185
00:14:02,050 --> 00:14:04,344
اونایی که قرار بود راهنماییمون کنن کجان؟
186
00:14:05,345 --> 00:14:07,305
بألاخره تونستیم ورن رو پیدا کنیم
187
00:14:07,848 --> 00:14:09,515
بهمون گفت
188
00:14:09,724 --> 00:14:12,352
طی سه روز گذشته سیل تو غار
بهطور تصاعدی داره بیشتر میشه
189
00:14:12,936 --> 00:14:15,688
.یه عالمه جریان آب بود
دوران سختی بود
190
00:14:16,397 --> 00:14:17,983
،بعضیها داشتن فکر میکردن
191
00:14:18,066 --> 00:14:21,903
««آیا هنوز بچهها زندهان؟
««یعنی کجا میتونن باشن؟
192
00:14:22,778 --> 00:14:26,074
تصمیم گرفتیم میخوایم تا اونجا که
میشه بریم جلو و ببینیم چه خبره
193
00:14:26,157 --> 00:14:27,533
تا قبل اینکه سیل بیشتر بشه
194
00:14:28,534 --> 00:14:31,872
بهمحض اینکه وارد تالار غار شدیم که
،خیلی هم تالار بزرگی بود
195
00:14:31,955 --> 00:14:36,960
،پر از لامپهای برقی نورانی، شلنگ
پمپ آب و سیم تلفن بود
196
00:14:37,085 --> 00:14:40,046
گرچه که دولت مسئول
رسیدگی به مسئله بود
197
00:14:40,171 --> 00:14:44,467
تمامی مسئولیتهای غواصی رو
،سپرده بودن به نیروی دریایی
198
00:14:44,634 --> 00:14:46,802
و اونا هم خیلی واضح میگفتن
که نمیذارن ما وارد آب بشیم
199
00:14:46,928 --> 00:14:49,848
تخصصهای ما باهم فرق داره
200
00:14:49,931 --> 00:14:53,018
اونموقع واقعا داخل رفتن ایمن نبود
201
00:14:53,143 --> 00:14:57,856
.با این وجود تیم بریتانیایی اصرار داشت
اوضاع حسابی جهنمی شده بود
202
00:14:59,190 --> 00:15:01,359
...متوجه هستی که ۱۳ تا بچه هستن که
203
00:15:01,442 --> 00:15:02,944
برام مهم نیست، باشه؟
204
00:15:04,029 --> 00:15:06,239
جر و بجثها بالا گرفته بود
205
00:15:07,740 --> 00:15:09,575
راستش به اون بریتانیایی گفت که
206
00:15:09,659 --> 00:15:12,996
«اگه اونجا مـُردین، انتظار نداشته باشین که
«.ما بیایم جنازهتون رو پیدا کنیم
207
00:15:13,955 --> 00:15:17,125
،اگه شما هم نیروی دریایی تایلند بودین
،و یهو میدیدین
208
00:15:17,208 --> 00:15:20,336
،دوتا مرد ژولیدهی میانسال پیداشون شده
209
00:15:20,420 --> 00:15:22,755
خودم متوجه هستم که
...این چقدر راه بدی
210
00:15:23,673 --> 00:15:25,466
برای شروع یک رابطه ست
211
00:15:29,971 --> 00:15:33,724
.وقتی بیرون رفتیم، واقعا داشت بارون میبارید
یه بارون موسمی تمامعیار
212
00:15:35,018 --> 00:15:38,354
پشت یه وانت پیکاپ
غیرسرپوشیده ما رو برگردوندن هتل
213
00:15:39,189 --> 00:15:41,942
اون پشت بهمعنای واقعی دولا شدیم
تا سعی کنیم بارون بهمون نخوره
214
00:15:43,276 --> 00:15:45,653
من و جان مجبور شدیم باهم
روی یه تختخواب دونفره بخوابیم
215
00:15:46,487 --> 00:15:47,906
...ما
216
00:15:49,365 --> 00:15:52,285
برعکس هم خوابیدیم
217
00:16:01,752 --> 00:16:05,548
صبح روز بعد، من و جان از
ورودی تالار غار شروع کردیم
218
00:16:05,881 --> 00:16:08,843
با تمام تجهیزاتمون و
کپسولهامون آویزون به بندمون
219
00:16:09,135 --> 00:16:11,012
هیچکس باهامون داخل غار نیومد
220
00:16:15,100 --> 00:16:17,185
فقط ۲۰۰ متر بعد از ورودی
221
00:16:17,685 --> 00:16:20,730
،آب و سنگ باهم برخورد میکردن
و آب خیلی کثیف بود
222
00:16:26,652 --> 00:16:30,240
،از تالار اولی، حالا تا تالار دومی و سومی
223
00:16:30,323 --> 00:16:32,617
،یه رودخونه بود
یه رودخونهی خروشان
224
00:16:48,341 --> 00:16:50,843
پس عبارتی که من استفاده میکنم
««غارنوردی در آب خروشانه
225
00:16:58,851 --> 00:17:00,353
میدان دید یسیار ضعیف بود
226
00:17:01,437 --> 00:17:03,564
خیلی قهوهای بود، قهوهای شکلاتی
227
00:17:04,649 --> 00:17:08,861
.یه عالمه خطرات غیرطبیعی هم بود
...سیم تلفن
228
00:17:09,779 --> 00:17:11,656
کابل. همهجور چیزی بود
229
00:17:35,555 --> 00:17:38,266
«تو جایی که به اسم «تالار سوم
میشناختیم، روی سطح آب اومدیم
230
00:17:44,480 --> 00:17:45,481
!کمک
231
00:17:45,856 --> 00:17:48,833
!کمک! ما اینجائیم
232
00:17:49,152 --> 00:17:52,113
فکر کردیم ۴ نفر از تیم فوتبال رو پیدا کردیم
233
00:17:54,782 --> 00:17:57,637
!گفتم: هی
«!یه چیز زیر آبه
234
00:17:58,191 --> 00:18:00,013
بعد یه نفر اومد روی سطح آب
235
00:18:00,350 --> 00:18:02,105
!اوه، خارجیان
236
00:18:02,915 --> 00:18:06,961
.ولی اونا کارگرهای پمپکار بودن
روی ساحل شنی خوابیده بودن
237
00:18:07,045 --> 00:18:10,590
از تخلیه جا مونده بودن
و توی سیل غار گیر کرده بودن
238
00:18:10,673 --> 00:18:12,258
و هیچکی نمیدونست گم شدن
239
00:18:14,844 --> 00:18:17,138
نمیدونستیم اون تالار قراره
تا چند ساعت یا چند دقیقهی آینده
240
00:18:17,222 --> 00:18:18,723
کامل غرق بشه یا نه
241
00:18:18,889 --> 00:18:21,684
باید فوراً اینا رو با غواصی خارج میکردیم
242
00:18:22,940 --> 00:18:24,594
«!پسرم گفت: «قراره بمیریم
243
00:18:24,624 --> 00:18:25,997
«.فقط یه کپسول دارن»
244
00:18:26,022 --> 00:18:29,234
،وحشتزده بودن
ولی چارهی دیگهای نداشتن
245
00:18:31,986 --> 00:18:35,031
از یکی از کپسولهامون
بهشون یه رگلاتور اکسیژن دادیم
246
00:18:35,115 --> 00:18:36,574
که هنوز بهمون وصل بود
247
00:18:42,997 --> 00:18:45,083
خب مجبور بودیم خیلی
نزدیک به خودمون نگهشون داریم
248
00:18:45,208 --> 00:18:47,210
وگرنه رگلاتور اکسیژنشون درمیاومد
249
00:18:47,293 --> 00:18:48,919
و نمیتونستن نفس بکشن
250
00:18:54,592 --> 00:18:57,720
خیلی گیجکننده ست زیر آب
251
00:18:57,803 --> 00:18:59,597
رسماً کور بکشنت اینور اونور
252
00:19:01,474 --> 00:19:03,559
،خیلی براشون شکنجهآور بود
وقتی ما اینور اونور میکشیدمشون
253
00:19:03,643 --> 00:19:05,686
تا سوراخ درست رو پیدا
کنیم تا ردشون کنیم
254
00:19:05,770 --> 00:19:06,771
سرشون میخورد به صخرهها
255
00:19:12,152 --> 00:19:14,362
،تمام کارگران پمپکار یه جور رفتار کردن
256
00:19:14,820 --> 00:19:16,947
بهمحض اینکه حس کردن
،زیر فضای باز هستن
257
00:19:17,115 --> 00:19:19,409
بدون هیچ فکری
بهسمت بالا جهیدن
258
00:19:26,374 --> 00:19:29,122
از قبل نیمهجون بودم
259
00:19:31,659 --> 00:19:34,103
یه عالمه آب قورت داده بودم
260
00:19:40,596 --> 00:19:43,224
من بهعنوان یه مسابقهی
کُشتی زیرآبی توصیفش میکنم
261
00:19:52,442 --> 00:19:54,277
بعد از اینکه کارگرهای پمپکار رو بیرون آوردیم
262
00:19:54,360 --> 00:19:56,279
برنگشتیم دوباره بریم تو غار
263
00:19:56,362 --> 00:19:57,530
خیلی خطرناک بود
264
00:19:59,782 --> 00:20:01,701
چهارتا کارگر پمپکار
265
00:20:01,784 --> 00:20:04,245
...فقط ۳۰ - ۴۰ ثانیه زیرآب بودن
266
00:20:04,787 --> 00:20:06,997
ولی با اینکه بچه نبودن
بازم وحشت کرده بودن
267
00:20:08,124 --> 00:20:10,960
حالا، صحبت از یه گروه از بچه بود
268
00:20:11,252 --> 00:20:14,380
فکر کردیم برامون امکان نداره که
بچهها با غواص بیرون بیاریم
269
00:20:15,089 --> 00:20:18,218
حتی اگه زنده بودن هم شدنی نبود
270
00:20:19,594 --> 00:20:21,929
حالا چه غلطی باید بکنیم؟
271
00:20:37,237 --> 00:20:39,071
همهی تایلندیها برای
272
00:20:39,155 --> 00:20:41,407
موفقیت در مأموریت داشتن دعا میکردن
273
00:20:41,782 --> 00:20:47,121
اعتقاد داشتن موفقیت
تنها در صورتی ممکنه که
274
00:20:47,205 --> 00:20:48,998
روح نگهبان اجازهاش رو صادر کنه
275
00:20:50,250 --> 00:20:54,044
بهمحض اینکه خودم رفتم اونجا
فهمیدم که باید به اون معبدها احترام بذارم
276
00:20:56,381 --> 00:20:59,425
این جزء رسوم ماست که
به کوهستان ادای احترام کنیم
277
00:21:00,662 --> 00:21:04,908
ما آبنبات و گل خیرات میکنیم
278
00:21:05,794 --> 00:21:09,893
محلیها اعتقاد دارن که الههی
"ننگ نان" یه ربالنوع مقدسه
279
00:21:10,001 --> 00:21:11,415
که از غار مراقبت میکنه
280
00:21:14,382 --> 00:21:17,169
افسانهها میگن
"ننگ نان" شاهدختی بود
281
00:21:18,290 --> 00:21:20,536
که عاشق یه پسر اصطبلدار شد
282
00:21:22,222 --> 00:21:26,731
پدرش نذاشت باهم
رابطه داشته باشن
283
00:21:27,646 --> 00:21:31,402
و عُشاق باهمدیگه پا به فرار گذاشتن
284
00:21:32,444 --> 00:21:35,793
ولی سربازهای
پادشاه اونا رو پیدا کردن
285
00:21:36,913 --> 00:21:39,578
وقتی شاهدخت جنازهی
،معشوقهاش رو پیدا کرد
286
00:21:40,535 --> 00:21:44,090
با یه سنجاق مو خودش رو کُشت
287
00:21:47,833 --> 00:21:51,963
موهاش تبدیل شد به
رودخانهی مائیسای
288
00:21:55,963 --> 00:22:01,303
کوهستان "ننگ نان" نشانگر
بدن حاملهی شاهدخته
289
00:22:05,241 --> 00:22:08,118
۹روز شده است که این تیم ۱۲ پسر تایلندی
290
00:22:08,202 --> 00:22:11,372
و مربی فوتبالشون در این
غار وسیع گم شدن
291
00:22:11,456 --> 00:22:13,541
،سطح آب توی غار بالا اومده
292
00:22:13,624 --> 00:22:16,836
سطح آب شبها
ساعتی ۱۵ سانتیمتر بالا میاد
293
00:22:16,919 --> 00:22:19,255
سطح آب بالا باعث شد جستوجو
،خیلی چالش برانگیز بشه
294
00:22:19,339 --> 00:22:22,342
ولی غواصها از پمپهای بزرگی
استفاده میکردن تا این آب رو کاهش بدن
295
00:22:27,555 --> 00:22:30,641
عملیات نجات فقط در داخل غار نبود
296
00:22:30,957 --> 00:22:33,407
مأموریت کامل مثل
انگشتهای دست بود
297
00:22:33,920 --> 00:22:35,433
باهمدیگه کار میکردن
298
00:22:36,341 --> 00:22:37,755
نیروی دریایی یه انگشت بود
299
00:22:38,387 --> 00:22:40,675
ما ۲.۰۰۰ نفر از
ارتش سلطنتی بودیم
300
00:22:40,762 --> 00:22:41,763
،غیرنظامیها
301
00:22:42,094 --> 00:22:43,095
،دکترها
302
00:22:43,467 --> 00:22:44,511
و داوطلبها
303
00:22:44,822 --> 00:22:46,741
حالا داوطلبان به شمال تایلند سفر کردن
304
00:22:46,824 --> 00:22:49,285
تا به عملیات نجات کمک کنن
305
00:22:49,369 --> 00:22:51,496
این قضیه داشت تبدیل میشد
به عملیات نجات واقعا جهانی
306
00:22:51,579 --> 00:22:55,207
،داوطلبان از اروپا، استرالیا
آسیا و ایالات متحده هستن
307
00:22:55,677 --> 00:23:00,240
بار زدن هواپیما رو تمام کردیم
308
00:23:00,322 --> 00:23:02,734
"الان حاضریم که بریم "چیانگ رای
309
00:23:02,820 --> 00:23:05,908
سم میخواست برای
این مأموریت داوطلب بشه
310
00:23:06,372 --> 00:23:10,994
اون با فرمانده آپوکورن ملاقات کرد
311
00:23:11,623 --> 00:23:16,413
برامون آرزوی موفقیت کنین
که پسرها رو برگردونیم خونه
312
00:23:16,924 --> 00:23:19,208
سم یه نیروی اسبق دریاییه
313
00:23:20,133 --> 00:23:22,461
،علیرغم اینکه از نیروی دریایی استفعاء داد
314
00:23:22,928 --> 00:23:25,626
داوطلب شد که کمکمون کنه
315
00:23:26,155 --> 00:23:30,826
امروز من دارم توی
پارک ملی "کائو یای" تمرین میکنم
316
00:23:31,811 --> 00:23:35,415
سم خیلی در رابطه
با تمرینهاش منضبط بود
317
00:23:37,068 --> 00:23:40,398
بهم اطمینان خاطر داد
که چیزی برای نگرانی نیست
318
00:23:40,422 --> 00:23:41,821
اون تنها نبود
319
00:23:42,111 --> 00:23:45,157
حداقل با یه تیم بود
320
00:23:52,640 --> 00:23:54,975
...گازولین میخوایم برای
321
00:24:00,481 --> 00:24:03,233
،اون شب
ما با نظامیهای آمریکایی آشنا شدیم
322
00:24:03,317 --> 00:24:05,194
که از ژاپن اعزام شده بودن
323
00:24:07,071 --> 00:24:09,949
ریک و جان خیلی
ریلکس بودن، میدونین؟
324
00:24:10,282 --> 00:24:12,785
قطعا آدم توی ارتش عادت نداره
325
00:24:12,868 --> 00:24:16,414
.از اونجور افراد ببینه
شلوارک و دمپایی و تیشرت
326
00:24:17,748 --> 00:24:19,041
ولی بهمحض اینکه شروع
،کردم صحبتکردن باهاشون
327
00:24:19,124 --> 00:24:21,836
فهمیدم خیلی خیلی بامهارت هستن
328
00:24:22,252 --> 00:24:26,006
خودم برا چندتا غواصی مختصر
،مجبور شدم برم تالار سوم
329
00:24:26,173 --> 00:24:29,134
:ولی داشتم با خودم فکر میکردم
«.«مرد، عجب وحشتناکه
330
00:24:29,385 --> 00:24:33,598
،یادمه بعدش جان بهم خندید
چون میدونست سؤال بعدیم اینه که
331
00:24:33,723 --> 00:24:35,516
«چرا باید کسی برای
«خوشگذرانی اینکارو بکنه؟
332
00:24:38,060 --> 00:24:40,438
غواصی در غار برای
من ریلکسکننده ست
333
00:24:41,230 --> 00:24:42,857
...هیچکی بهت دستور نمیده
334
00:24:43,608 --> 00:24:46,611
.وقتت برای خودته
خیلی رهاکننده ست
335
00:24:46,694 --> 00:24:49,989
ولی با وجود این، بیشتر اوقات
کارت پریدن تو یه سوراخ گِلیه
336
00:24:50,072 --> 00:24:51,240
دقیقا درست میگم
337
00:25:01,834 --> 00:25:05,212
واضحه که غارنوردی
بیشتر جنبهی اکتشاف داره
338
00:25:07,548 --> 00:25:09,967
،بعضی از غواصیهایی که ما میکنیم اینطوریه که
،ممکنه ساعتها اونتو باشیم
339
00:25:10,175 --> 00:25:14,388
زندگیمون کاملاً بسته باشه به
یه نور مصنوعی، یه گرمکن مصنوعی
340
00:25:15,556 --> 00:25:17,141
انگار توی فضا هستی
341
00:25:18,058 --> 00:25:20,478
احتمالاً خالصترین ماجراجوییه که
آدم میتونه داشته باشه
342
00:25:24,899 --> 00:25:28,653
آدم برای اینکه یه سیاح غواصی در غار
باشه باید آدم عجیبغریبی باشه
343
00:25:34,742 --> 00:25:37,369
چی باعث میشه یه نفر بخواد سیاح بشه؟
344
00:25:38,370 --> 00:25:42,500
،فکر کنم دو بخشش بهخاطر غرورشه
،یه بخشش بهخاطر کنجکاویشه
345
00:25:43,250 --> 00:25:45,210
...یه بخشش هم
346
00:25:46,546 --> 00:25:52,593
،کمبود اعتماد به خودشه
و بخواد خودش رو اثبات کنه
347
00:25:55,513 --> 00:25:57,682
میدونین، شاید من توی
،کریکت و فوتبال بازیم خوب نبود
348
00:25:57,765 --> 00:26:00,726
ولی حداقل میتونم
خیلی خوب توی غار غواصی کنم
349
00:26:01,811 --> 00:26:04,980
فکر کنم ناعادلانه نباشه اگه بگم
هیچکدوممون اهل تیم نیستیم
350
00:26:05,064 --> 00:26:07,983
هیچکدوممون با توپ مهارت خوبی نداریم
351
00:26:08,400 --> 00:26:09,694
من یه بازنده بودم
352
00:26:10,110 --> 00:26:12,071
من تو بازیهای تیمی افتضاحم
353
00:26:12,530 --> 00:26:16,075
فکر کنم عبارتی که دنبالشید اینه که
«.«با بقیه خوب بازی نمیکنه
354
00:26:17,451 --> 00:26:20,162
خیلی ساکت و خجالتی بودم، و اصلا
جر و بحث کردن دوست نداشته باشم
355
00:26:20,663 --> 00:26:22,081
زیاد خوشمشرب نبودم
356
00:26:22,206 --> 00:26:25,417
،آره، توی نوجوونیم یهکم بهم زورگویی میشد
چون یهکم متفاوت بودم
357
00:26:25,585 --> 00:26:27,587
من چشم چپم تنبلی داره
358
00:26:27,878 --> 00:26:30,506
که راستش بچهتر
که بودم چشمم چپ بود
359
00:26:31,006 --> 00:26:33,050
که نگاه کردن به گذشته خیلی خندهداره
360
00:26:33,133 --> 00:26:36,762
چون بخش خیلی بزرگی از زندگیم بود
361
00:26:36,846 --> 00:26:38,556
...خیلی
362
00:26:40,015 --> 00:26:43,519
،خیلی خجول بودم بهخاطرش
میدونین؟ بچهها مسخره میکردن
363
00:26:46,146 --> 00:26:48,941
شکی نیست که در سنین جوانیم
364
00:26:49,441 --> 00:26:52,361
از لحاظ احساسی با چالش روبرو بودم
365
00:26:52,945 --> 00:26:56,198
.آره، زیاد تو مدرسه اجتماعی نبودم
یهکم تو مدرسه بهم زورگویی میشد
366
00:26:56,281 --> 00:26:58,784
ولی بدترینهاشون رو
از ذهنم پاک کردم
367
00:27:00,119 --> 00:27:03,455
،ولی بهمحض اینکه میرم زیر زمین
همهش ناپدید میشه
368
00:27:06,083 --> 00:27:09,545
،هیچی نمیتونم ببینم
فقط حبابهای خودم
369
00:27:10,420 --> 00:27:11,506
تنها
370
00:27:11,797 --> 00:27:14,466
اینجا جاییه که یهجورایی راحتم
371
00:27:14,550 --> 00:27:16,135
...و حس میکنم
372
00:27:17,637 --> 00:27:19,639
حس امنیت میکنم
373
00:27:20,389 --> 00:27:21,974
ساکت و آرامشبخش
374
00:27:23,308 --> 00:27:26,521
از همهچیزِ جامعهی معمولی
فرار میکنیم
375
00:27:26,687 --> 00:27:29,064
برمیگردیم به دوران انسانهای غارنشین
376
00:27:37,197 --> 00:27:39,074
برمیگرده به اون تواناییت که
377
00:27:39,241 --> 00:27:41,160
بتونی حاشیهی امن
خودت رو گسترش بدی
378
00:27:42,620 --> 00:27:45,122
ولی احتمالاً برای
بعضیها بدترین کابوسشونه
379
00:27:52,087 --> 00:27:55,215
مربوط میشه به
کنترل احساسات و ترسها
380
00:27:56,717 --> 00:27:59,637
چون توی غار وحشتزدگی مساویه با مرگ
381
00:28:09,647 --> 00:28:14,443
.هنوز برای خوشبینی یک دلیل هست
متخصصان پزشکی میگن امکان داره
382
00:28:14,569 --> 00:28:17,655
بدون غذا بشه تو این مدت زنده موند
383
00:28:18,155 --> 00:28:22,618
ولی در چنین عملیاتی، تکتکِ
...ساعات حائز اهمیته. تکتک ساعات
384
00:28:22,910 --> 00:28:25,955
امدادگران میگن حتی
وقتی بارون هم نمیاد
385
00:28:26,038 --> 00:28:27,456
آب همچنان به غار رسوخ میکنه
386
00:28:27,665 --> 00:28:30,835
امدادگران هماکنون بالای کوه در تلاش
برای منحرفکردن آب هستن
387
00:28:32,127 --> 00:28:36,090
راستش باید پیادهروی کنیم و بگردیم دنبالِ
388
00:28:36,506 --> 00:28:38,467
جاهایی که آب ناپدید میشه
389
00:28:39,802 --> 00:28:43,138
،اگه درز پیدا کنیم
کیسهی پلاستیکی پهن میکنیم
390
00:28:43,305 --> 00:28:46,433
و آب رو با استفاده از کیسهی
شن و لوله منحرف میکنیم
391
00:28:50,062 --> 00:28:52,272
،میدونین، درست پشتسر ما
ماشینهای سنگینی
392
00:28:52,356 --> 00:28:55,818
به اینجا اومدن تا آب رو
از غار به بیرون پمپ کنن
393
00:28:55,901 --> 00:28:57,569
و هاوارد، دیروز دربارهی
394
00:28:57,820 --> 00:29:00,114
غواصهای بریتانیایی که
اونجا رفتن صحبت کردیم
395
00:29:00,322 --> 00:29:04,201
ازشون خبر جدید خواستم، ولی با چهرههای
عبوسی خیلی سریع از کنارم رد شدن
396
00:29:04,409 --> 00:29:05,995
اونا خیلی جلوی
دوربین رسانهها خجول هستن
397
00:29:06,078 --> 00:29:07,955
راستش، سرشون رو پایین انداختن
398
00:29:08,038 --> 00:29:09,581
و کارشون رو انجام میدن
399
00:29:13,002 --> 00:29:16,380
صبح روز بعد تصمیم گرفتیم ببینیم
میتونیم پیشروی کنیم یا نه
400
00:29:17,715 --> 00:29:21,510
،حالا یک مرد دیگه هم وارد ماجرا شده بود
"یه مرد بلژیکی به اسم "بن ریمنتز
401
00:29:25,848 --> 00:29:28,934
وقتی بن داشت از غواصیش بیرون
میاومد باهاش آشنا شدیم
402
00:29:29,810 --> 00:29:32,688
هر سه تامون تو این آبگیر
کوچیک تا سینه زیر آب بودیم
403
00:29:32,855 --> 00:29:35,357
و اون گفت پیشروی کردن غیرممکنه
404
00:29:35,816 --> 00:29:36,859
جریان آب بسیار شدید بود
405
00:29:36,942 --> 00:29:40,195
طوری که اگر سرم رو برمیگردوندم
ماسکم کَنده میشد
406
00:29:40,612 --> 00:29:42,281
ساعتم در برخورد با
صخرهها شکسته بود
407
00:29:42,489 --> 00:29:45,617
.لباس غواصیم داشت چکه میکرد
درست نمیتونستم نفس بکشم
408
00:29:45,910 --> 00:29:47,202
««اینکار خودکشیه. دارم چیکار میکنم؟
409
00:29:55,585 --> 00:29:57,922
نهایتاً توافق کردیم که شرایط غار
410
00:29:58,005 --> 00:30:00,090
کار رو غیرممکن میکرد
411
00:30:01,633 --> 00:30:03,093
باران موسمی زود هنگام اومده بود
412
00:30:03,468 --> 00:30:06,555
و تا ماهها بعد از
شدتش کاسته نمیشد
413
00:30:16,315 --> 00:30:21,361
حس خیلی قویای بود که
بچهها امکان نداره هنوز زنده باشن
414
00:30:21,904 --> 00:30:24,406
واقعاً محتمل بهنظر نمیرسید
415
00:30:25,324 --> 00:30:26,658
امیدمون رو از دست دادیم
416
00:30:27,612 --> 00:30:32,059
پسرم، منتظرتم که ببرمت خونه
417
00:30:31,831 --> 00:30:36,961
418
00:30:32,153 --> 00:30:35,264
.خواهش میکنم بیا بیرون
بیا باهم بریم خونه
419
00:30:36,027 --> 00:30:37,028
!پسرم
420
00:30:37,044 --> 00:30:38,295
421
00:30:37,111 --> 00:30:38,295
!بیا خونه
422
00:30:43,968 --> 00:30:47,554
گروه اعزامی آمریکایی هم
حس کردن بیفایده ست
423
00:30:48,973 --> 00:30:53,185
ما راستش فقط نشسته بودیم
و منتظر بودیم بدنمون جون بگیره
424
00:30:53,728 --> 00:30:55,445
دیروز تکتک دقایق ارزشمند بود
425
00:30:55,544 --> 00:30:59,575
امروز تکتک ثانیهها ارزشمنده
426
00:31:02,694 --> 00:31:05,197
...بلژیک با تنها تیم آسیایی
427
00:31:05,280 --> 00:31:08,700
...باقیمونده توی مسابقه روبرو شد
428
00:31:09,243 --> 00:31:12,162
مردم با گوشیهاشون
جام جهانی رو نگاه میکردن
429
00:31:13,663 --> 00:31:16,625
.ما فقط نشسته بودیم
با فکر اون بچهها
430
00:31:16,708 --> 00:31:19,294
توی سرمون خیلی غمگین بودیم
431
00:31:21,588 --> 00:31:24,174
:کمکم برامون سؤال پیش اومد
««واقعا حضورمون اینجا نیازه؟
432
00:31:24,759 --> 00:31:29,554
:با کنسولگری بریتانیا تماس گرفتیم و پرسیدیم
««میتونه برامون هواپیما بگیره بریم؟
433
00:31:29,889 --> 00:31:31,515
و خیلی خوب پیش نرفت
434
00:31:34,693 --> 00:31:37,687
،بچهها ورزشکار هستن
قوی هستن
435
00:31:38,213 --> 00:31:40,742
نباید تسلیم بشین
436
00:31:46,446 --> 00:31:48,344
سطح آب مدام بالا میاومد
437
00:31:50,617 --> 00:31:53,662
ولی ما به نصبکردن
طناب غواصی ادامه دادیم
438
00:31:58,013 --> 00:31:59,583
داریم بهترین تلاشمون رو میکنیم
439
00:32:00,193 --> 00:32:02,767
تا بچهها رو پیدا نکنیم
دست نمیکشیم
440
00:32:02,862 --> 00:32:03,863
ممنون
441
00:32:10,821 --> 00:32:15,309
طی جریان جستوجو
تعدادی اتفاق افتاد
442
00:32:15,963 --> 00:32:19,579
محلیها باور داشتن
اتفاقات ماوراءالطبیعه بود
443
00:32:19,603 --> 00:32:25,291
خیلی از والدین ازم خواستن
تا با "کروبا بونچوم" تماس بگیرم
444
00:32:29,512 --> 00:32:33,535
"کروبا بونچوم" یه راهب اهل میانماره
445
00:32:36,246 --> 00:32:40,732
مردم شمال تایلند
شدیداً بهش احترام قائلن
446
00:32:45,339 --> 00:32:48,982
"بعضیها معتقدن "کروبا
جسم تناسخیافتهی پدر شاهدخته
447
00:32:50,745 --> 00:32:53,699
شاهدخت و پادشاه هنوز
باید همدیگه رو ببخشن
448
00:32:54,045 --> 00:32:56,366
منتظرن تا صلح برقرار بشه
449
00:32:58,256 --> 00:32:59,832
بهمون گفت نگران نباشین
450
00:32:59,856 --> 00:33:01,583
بچهها هنوز زندهان
451
00:33:02,338 --> 00:33:04,289
تا چند روز دیگه میان بیرون
452
00:33:04,754 --> 00:33:05,920
ولی بهمون هشدار داد
453
00:33:06,469 --> 00:33:09,677
زندگی دو نفر ممکنه قربانی بشه
454
00:33:12,929 --> 00:33:15,043
هر روز در غار باران میبارید
455
00:33:16,392 --> 00:33:17,691
،روزی که اون رسید
456
00:33:17,858 --> 00:33:19,648
بارون یهویی متوقف شد
457
00:33:33,845 --> 00:33:35,639
هر کاری در توانشونه انجام میدن
458
00:33:35,722 --> 00:33:38,600
تا جریان آب به غار رو بند بیارن
459
00:33:38,838 --> 00:33:41,705
کل رودخانه رو به دور از
درزهای غار منحرف کردیم
460
00:33:42,229 --> 00:33:46,441
اگه ۴ روز پیش اینجا ایستاده
بودم تا زانو توی آب بودم
461
00:33:46,942 --> 00:33:48,818
واقعا مهندسها کار بزرگی کردن
462
00:33:51,405 --> 00:33:54,722
وقتی تونستیم آب رو
،از طرف غار منحرف کنیم
463
00:33:55,304 --> 00:33:57,895
به غواصها کمک کرد
464
00:33:58,355 --> 00:34:01,391
تا مأموریت رو ادامه بدن
465
00:34:06,003 --> 00:34:07,922
من و ریک رفتیم سراغ
،آمریکاییها و گفتیم: «ببینین
466
00:34:08,172 --> 00:34:10,132
.«میخوایم برگردیم به بازی
«میتونی کمکمون کنی؟
467
00:34:11,216 --> 00:34:14,219
نهایتاً تایلندیها اجازه دادن برگردیم به غار
468
00:34:15,595 --> 00:34:16,846
اون صبح یکشنبه
469
00:34:16,931 --> 00:34:20,392
بن پیروی نیروی دریایی
زحمات زیادی کشید
470
00:34:20,892 --> 00:34:24,313
بن و نیروی دریایی رو
بهخاطر پشتکارشون تحسین میکنم
471
00:34:24,396 --> 00:34:26,773
وقتی حس میکردیم کاملاً غیرممکنه
472
00:34:28,984 --> 00:34:32,487
...خیلی از خودم ناامید هستم که
473
00:34:33,280 --> 00:34:37,993
.اونموقع یه جورایی تسلیم شدیم
اون اتفاق نباید میافتاد
474
00:34:42,081 --> 00:34:43,873
یکشنبه یک طناب پهن کردیم
475
00:34:45,250 --> 00:34:49,546
روز بعد، من و جان دو کیسه
طناب دیگه برداشتیم تا ادامه بدیم
476
00:34:51,715 --> 00:34:56,178
یکی از قوانین طلایی غواصی در غار
داشتن یک طناب متوالی
477
00:34:56,261 --> 00:34:58,097
بین غواص و مکان امنه
478
00:35:09,774 --> 00:35:12,777
بعد از دو تا سه ساعت رسیدیم به انشعاب
479
00:35:14,321 --> 00:35:17,366
که حدود ۸۰۰ متر بعد از تالار سومه
480
00:35:19,034 --> 00:35:22,621
غار "تام لانگ" یکی
از طویلترین غارها در تایلنده
481
00:35:25,665 --> 00:35:29,794
غار زیر محدودهی
کوهستان "دوی ننگ نان" قرار گرفته
482
00:35:35,759 --> 00:35:39,221
از ورودی، ۸۰۰ متر تا تالار سوم فاصله ست
483
00:35:40,722 --> 00:35:46,020
تالار سوم اونقدری خشکی داشت
که نیروی دریایی بتونه اونجا سکونت کنه
484
00:35:47,771 --> 00:35:51,816
و بعد از اون عمدتاً کل مسیر زیر آبه
485
00:35:52,651 --> 00:35:54,861
محل بعدی انشعاب تی شکله
486
00:35:55,154 --> 00:35:58,448
دو رودخانهی زیرزمینی در
انشعاب تی شکل بهم وصل میشن
487
00:35:58,532 --> 00:36:00,200
و بعد تا ورودی شریان پیدا میکنه
488
00:36:01,576 --> 00:36:06,290
ما فکر کردیم مکانهای احتمالی که
بچهها ممکنه اونجا پناه برده باشن
489
00:36:06,498 --> 00:36:08,542
مکانی بهنام "پتایا بیچ" باشه
490
00:36:10,460 --> 00:36:12,379
"پتایا بیچ" راحتترین ناحیه بود
491
00:36:12,587 --> 00:36:14,423
همینطور مرتفعترین ناحیه هم بود
492
00:36:18,135 --> 00:36:20,762
روی حساب حس و ناوبری برآوردی
پیشروی میکردیم
493
00:36:20,970 --> 00:36:23,432
روحمون خبر نداشت
قراره چی پیدا کنیم
494
00:36:24,349 --> 00:36:27,436
پس فقط داشتم توی
ظلمات اطراف رو لمس میکردم
495
00:36:30,064 --> 00:36:33,650
روحمون هم خبر نداشت که
قراره به جنازه بربخوریم یا نه
496
00:36:34,109 --> 00:36:36,778
خودمون رو از چنین
پایانی بر حذر میداشتیم
497
00:36:37,446 --> 00:36:39,906
میدونستم داشتم آماده
میشدم به چی بربخورم
498
00:36:39,989 --> 00:36:42,367
چون که خیلی خیلی
محتاطانه تجسمش میکردم
499
00:36:43,743 --> 00:36:47,914
من خیلی به تجسمکردن اعتقاد دارم. تلاشم رو کردم
و احساساتم رو ریختم تو یه جعبه
500
00:36:48,707 --> 00:36:50,292
،میتونم یه قفسه تجسم کنم
501
00:36:50,542 --> 00:36:53,628
و جعبه رو بذارم بالای
قفسه و اونجا ولش کنم
502
00:36:53,878 --> 00:36:55,214
و کاری که لازمه رو بکنم
503
00:37:03,472 --> 00:37:07,392
،به هر فضای بازی که میرسیدیم
ماسکم رو درمیآوردم و بو میکشیدم
504
00:37:08,435 --> 00:37:10,354
غارها بوی خیلی خنثایی دارن
505
00:37:10,437 --> 00:37:14,108
بهراحتی میشه بوی آدمهایی
،که ۱۰ روزه اونجان رو حس کرد
506
00:37:14,608 --> 00:37:16,568
بوی مدفوع، بوی کهنگی
507
00:37:19,779 --> 00:37:20,947
من و ریک از قبل صحبت کرده بودیم
508
00:37:21,030 --> 00:37:23,700
که طناب ضخیممون رو
تا جایی که ممکنه پهن کنیم
509
00:37:23,783 --> 00:37:26,703
و من یه قرقرهی ۲۰۰متری نازکتر هم داشتم
510
00:37:26,911 --> 00:37:30,790
ازش استفاده میکردیم تا حداکثر
دسترسی ممکن به غار رو بهمون بده
511
00:37:36,963 --> 00:37:40,049
همه امید داشتن که بچهها تو مکانی
512
00:37:40,134 --> 00:37:41,635
به اسم "پتایا بیچ" باشن
513
00:37:42,719 --> 00:37:45,639
از برآوردمون فهمیدیم که
اونجا تنها جایی از غاره که
514
00:37:45,805 --> 00:37:47,266
بهسمت شرق میشه رفت
515
00:37:50,685 --> 00:37:53,647
پس وقتی قطبنماهامون
...شروع کردن به نشون دادن شرق
516
00:37:56,858 --> 00:37:59,319
ما در "پتایا بیچ" افسانهای بودیم
517
00:38:00,945 --> 00:38:02,322
همهچیز زیر آب بود
518
00:38:04,658 --> 00:38:07,452
راستش چندبار دیگه
مسیرمون رو چک کنم
519
00:38:08,120 --> 00:38:11,873
ولی مطلقاً امکان نداشت یک گروه
از آدم بتونن جون سالم بهدر ببرن
520
00:38:15,335 --> 00:38:17,337
واقعاً تحریک شده بودم که برگردم
521
00:38:17,421 --> 00:38:20,840
چون که مخزن کپسول اکسیژنم
خیلی کم مونده بود
522
00:38:21,966 --> 00:38:25,137
،قانون شماره یک
،یک سوم اکسیژنت رو موقع وارد شدن
523
00:38:25,220 --> 00:38:27,806
،و یک سوم هم موقع خارج شدن
و یک سوم هم یدکی نگه دار
524
00:38:29,391 --> 00:38:32,644
...ولی یه حس قویای داشتم که
525
00:38:34,771 --> 00:38:38,608
.وقتشه ریسک کنم
زمان درستیه که ریسک کنم
526
00:38:46,991 --> 00:38:49,328
پس مسیر مخالف جریان
آب رو ادامه دادیم
527
00:38:51,120 --> 00:38:52,497
سعی کردیم که جریان آب رو دنبال کنیم
528
00:39:27,699 --> 00:39:29,659
یه بوی زننده
529
00:39:29,993 --> 00:39:32,204
آنی بود
530
00:39:32,829 --> 00:39:34,122
سکوت
531
00:39:35,164 --> 00:39:38,543
جفتمون گمان کردیم این بوی
جسد درحال تجزیه ست که داریم استنشاق میکنیم
532
00:39:39,878 --> 00:39:41,713
یه چیز ناخوشآیندی اینجا بود
533
00:39:45,300 --> 00:39:48,512
و یهو یه تلألو چراغ دیدم
534
00:39:56,853 --> 00:39:58,772
جان فوراً دوربین رو درآورد
535
00:40:03,277 --> 00:40:05,487
جان، روشنش کن. آره، بهترین کاره
536
00:40:07,822 --> 00:40:09,658
چند نفرین؟
537
00:40:09,949 --> 00:40:11,368
- ۱۳نفر
- ۱۳نفر؟
538
00:40:11,493 --> 00:40:12,994
- آره، ۱۳نفر
- عالیه
539
00:40:13,119 --> 00:40:14,162
آره، آره
540
00:40:15,872 --> 00:40:18,833
باور کن. باور کن
541
00:40:20,084 --> 00:40:23,129
«توی صدا ضبط شده که دارم میگم: «باور کن
542
00:40:23,880 --> 00:40:26,258
اونجا خودم داشتم به
.خودم میگفتم که «این واقعیه
543
00:40:26,800 --> 00:40:28,343
«.«واقعا پیداشون کردیم
544
00:40:30,720 --> 00:40:32,389
نه. امروز نه
545
00:40:30,720 --> 00:40:32,389
میشه بریم بیرون؟
546
00:40:32,597 --> 00:40:34,266
- خواهش میکنیم؟
- امروز نه
547
00:40:34,516 --> 00:40:35,725
باید غواصی کنیم
548
00:40:36,059 --> 00:40:37,852
داریم میایم. چیزی نیست
549
00:40:37,936 --> 00:40:39,771
- چیزی نیست
- خیلیها دارن میان
550
00:40:39,938 --> 00:40:43,400
.خیلی خیلی آدم
ما اولینهائیم. خیلیها میان
551
00:40:46,235 --> 00:40:48,488
فردا. نه، نه، نه. الان چه روزیه؟
552
00:40:49,989 --> 00:40:52,241
گفت کِی میتونیم بریم؟
553
00:40:52,367 --> 00:40:54,494
...- نمیدونم
- دوشنبه، دوشنبه
554
00:40:54,619 --> 00:40:59,833
.باشه ولی یک هفته و دوشنبه
شما ۱۰ روزه اینجائین
555
00:41:00,875 --> 00:41:03,462
ده روز. شما خیلی قوی هستین
556
00:41:05,046 --> 00:41:06,255
خیلی قوی هستین
557
00:41:07,341 --> 00:41:12,240
کسی انگلیسی متوجه میشه؟
!یه مترجم میخوام
558
00:41:11,511 --> 00:41:14,848
.نمیدونم
خیلیخب، برگرد. میایم. میایم
559
00:41:14,994 --> 00:41:17,123
ما گرسنهایم
560
00:41:16,516 --> 00:41:18,310
میدونم. میدونم. میفهمم
561
00:41:18,977 --> 00:41:21,646
میایم. خیلیخب. میایم
562
00:41:23,565 --> 00:41:25,254
بهشون بگو گرسنهایم
563
00:41:25,348 --> 00:41:26,675
دوبار بهشون گفتم
564
00:41:26,759 --> 00:41:28,256
گفتن خودشون میدونن
565
00:41:31,573 --> 00:41:32,949
تجهیزاتمون رو اونطرفِ
566
00:41:33,032 --> 00:41:36,119
گذرگاه گذاشتیم زمین و رفتیم کنار اونا
567
00:41:39,288 --> 00:41:43,084
.جان یه پسر داره
و من بچه ندارم
568
00:41:43,377 --> 00:41:46,463
زندگیم رو طوری بنا کردم تا جای
ممکن از بچهها دوری کنم
569
00:41:47,213 --> 00:41:48,882
ولی جان متخصص بچههاست
570
00:41:49,007 --> 00:41:50,884
عادت داره با گروه بچهها سروکله بزنه
571
00:41:50,967 --> 00:41:52,802
«!شستها بالا. بگین: «ایول
572
00:41:52,886 --> 00:41:54,012
!- ایول
!- ایول
573
00:41:54,095 --> 00:41:56,640
مجبورشون کرد یه تمرین انگیزشی بکنن
574
00:41:56,723 --> 00:41:57,974
«!همگی بگین: «ایول
575
00:41:58,057 --> 00:41:59,142
!- ایول
!- ایول
576
00:41:59,267 --> 00:42:02,354
«.عالیه. بگین: «سلام، آمریکاییها
577
00:42:02,646 --> 00:42:04,105
- سلام، آمریکاییها
- سلام، آمریکاییها
578
00:42:04,188 --> 00:42:05,732
سلام، نیروی دریایی تایلند
579
00:42:05,940 --> 00:42:07,692
- سلام، نیروی دریایی تایلند
- سلام، نیروی دریایی تایلند
580
00:42:08,067 --> 00:42:09,903
«.بگین: «سلام، استرالیاییها
581
00:42:10,028 --> 00:42:11,821
- سلام، استرالیاییها
- سلام، استرالیاییها
582
00:42:12,071 --> 00:42:13,448
سلام، چینیها
583
00:42:13,532 --> 00:42:14,741
- سلام، چینیها
- سلام، چینیها
584
00:42:14,824 --> 00:42:16,410
و ممنون از بقیه
585
00:42:16,493 --> 00:42:18,495
- و ممنون از همگی
- و ممنون از همگی
586
00:42:18,578 --> 00:42:20,329
خیلیخب. بهزودی میبینمـتون
587
00:42:21,247 --> 00:42:24,668
وقتی داشتیم میرفتیم، تقریبا
همگی تکتک اومدن بغلمون کردن
588
00:42:26,545 --> 00:42:28,797
بهشون قول دادم که برمیگردم
589
00:42:30,214 --> 00:42:32,133
خیلی خوشحالم که اینجائین
590
00:42:32,216 --> 00:42:33,927
ما هم خوشحالیم
591
00:42:34,177 --> 00:42:36,680
- بله. خیلی ممنون
- خیلی ممنون
592
00:42:36,805 --> 00:42:38,807
- خیلیخب
- خب، شما اهل کجائین؟
593
00:42:39,766 --> 00:42:41,976
- انگلستان، بریتانیایی
- اوه
594
00:42:44,020 --> 00:42:46,272
بهمحض اینکه رفتیم گوشه و
،تجهیزاتمون رو بر تن کردیم
595
00:42:46,606 --> 00:42:49,401
،بین من و جان سکوت مطلق بود
...فقط
596
00:42:49,484 --> 00:42:51,778
...به صورتهای همدیگه
،نگاه میکردیم و فکر میکردیم
597
00:42:51,986 --> 00:42:54,531
«ما ممکنه تنها کسایی
«.باشیم که اونا رو دیده
598
00:42:56,408 --> 00:42:58,577
اینم یه احتمال بود
599
00:43:04,624 --> 00:43:07,752
توی مسیر برگشتمون، تنها چیزی که
:بهش فکر میکردم این بود که
600
00:43:07,961 --> 00:43:10,213
««حالا قراره چیکار کنیم؟
601
00:43:19,347 --> 00:43:23,727
من در تالار سوم، جایی که نیروی دریایی تایلند
پایگاه تشکیل داده بودن زودتر روی سطح آب اومدم
602
00:43:23,977 --> 00:43:25,895
سیزده نفر زندهان
603
00:43:26,020 --> 00:43:27,313
حالشون خوبه. آره
604
00:43:31,067 --> 00:43:32,360
نزدیک شدین
605
00:43:32,527 --> 00:43:33,528
!کارتون خوب بود
606
00:43:33,653 --> 00:43:35,113
...یه پیغام داریم. این
607
00:43:35,196 --> 00:43:36,448
!ببینین! یه یادداشت برامون نوشتن
608
00:43:36,656 --> 00:43:37,699
کارت خوب بود، مرد
609
00:43:37,949 --> 00:43:40,702
درحال حاضر واقعا به غذا احتیاج داریم
610
00:43:40,809 --> 00:43:45,354
هیچی نداشتیم
بخوریم بجز آب از غار
611
00:43:46,148 --> 00:43:47,380
اینم دوربین
612
00:43:48,752 --> 00:43:51,129
نیروی دریایی فیالفور خبر رو
613
00:43:51,212 --> 00:43:52,464
به دنیای بیرون داد
614
00:43:53,381 --> 00:43:55,008
،مدت کمی بعد از اینکه خارج شدیم
615
00:43:55,216 --> 00:43:58,094
فیلم در سراسر جهان پخش شده بود
616
00:43:58,762 --> 00:44:00,722
تصاویر زنده از تایلند بیرون اومدن
617
00:44:02,474 --> 00:44:03,933
خبر فوری دراماتیک
618
00:44:04,100 --> 00:44:05,435
خیلی قوی هستین
619
00:44:06,645 --> 00:44:08,062
یک معجزهی حقیقی
620
00:44:08,229 --> 00:44:10,023
لحظهاش
621
00:44:10,565 --> 00:44:12,901
هر ۱۳ نفرشون صحیح و سالم پیدا شدن
622
00:44:21,660 --> 00:44:23,244
دعای تایلندیها مستجاب شد
623
00:44:31,377 --> 00:44:33,004
- ممنون
- خیلی ممنون
624
00:44:33,087 --> 00:44:35,173
نیروهاتون کارشون عالیه
625
00:44:35,256 --> 00:44:36,591
شما هم همینطور
626
00:44:37,133 --> 00:44:38,802
عجب چرخش روزگار بهیادماندنیای
627
00:44:39,385 --> 00:44:41,367
،شبی که "نایت" گیر کرد
628
00:44:41,461 --> 00:44:43,242
مامان و بابا یه کیک خریدن
629
00:44:43,266 --> 00:44:44,455
بهعنوان سورپرایز
630
00:44:45,918 --> 00:44:48,714
،باید برگرده
غافلگیرش میکنیم
631
00:44:55,026 --> 00:44:58,863
میخواستم از همگی تشکر کنم
632
00:45:03,910 --> 00:45:05,328
- ما تیم هستیم
- خانواده
633
00:45:05,411 --> 00:45:06,913
بله، تیم، بله
634
00:45:07,330 --> 00:45:11,626
اون شب توی اردوگاه آمریکا با نیروی
دریایی تایلند یه جلسهی جنگی بود
635
00:45:12,335 --> 00:45:15,880
این یه جلسهی رسمی
با دریاسالار اپکورن بود
636
00:45:16,548 --> 00:45:20,969
ریک و جان به تایلندیها گفتن
،پیدا کردن بچهها بخش آسونش بود
637
00:45:21,052 --> 00:45:24,973
و هیچ راهکاری نداشتن که
چطور بچهها رو بیرون بیارن
638
00:45:26,516 --> 00:45:30,645
دریاسالار اپکورن بابت اینکه مسیر رو
شناسایی کردیم ازمون تشکر کرد
639
00:45:31,312 --> 00:45:35,316
و بعد گفت: «نیروی دریایی تایلندی
سلسلهمراتب رو بهدست میگیره
640
00:45:35,399 --> 00:45:38,194
«و شما دیگه فقط
«.نقش مشاوره رو ایفا کنین
641
00:45:40,446 --> 00:45:43,088
ریک خیالش راحت شده بود
642
00:45:43,112 --> 00:45:48,312
حالا فشار روی نیروی دریایی بود
643
00:45:48,747 --> 00:45:51,583
یهویی، انگار نیروی دریایی
داشت به جنگ میرفت
644
00:46:03,637 --> 00:46:07,390
مشکل اصلی عمق آبه
645
00:46:08,040 --> 00:46:09,912
میتونه خیلی خطرناک باشه
646
00:46:10,750 --> 00:46:12,125
،از اینجا
647
00:46:12,417 --> 00:46:16,252
باید حدود ۲۰ متر غواصی
کنیم تا بریم اون طرف
648
00:46:17,651 --> 00:46:22,196
سم بهم گفت
جریان آب قوی و سرده
649
00:46:23,826 --> 00:46:28,343
،نگران بود
ولی تمرکزش روی بچهها بود
650
00:46:30,997 --> 00:46:34,375
نیروی دریایی تایلند حجم زیادی
،از تجهیزات رو با خودشون آوردن
651
00:46:34,458 --> 00:46:36,544
یه عالمه کپسولهای غواصی
652
00:46:36,711 --> 00:46:39,463
مأموریت بسیار عظیم و سخت بود
653
00:46:55,146 --> 00:46:58,524
یه عالمه تجیهزات و آدم اونجا داشتن
654
00:46:58,900 --> 00:47:01,945
ولی کمکم به گوشمون خورد
اولین دستهی غواصهاشون
655
00:47:02,028 --> 00:47:03,697
به مشکل برخوردن
656
00:47:07,575 --> 00:47:12,038
قدم بعدی مراقبت از بچهها بود
657
00:47:12,484 --> 00:47:16,022
پس چند نفر از نیروی دریایی
فرستادیم تا باهاشون باشن
658
00:47:16,654 --> 00:47:18,525
تا روحیهشون بالا بره
659
00:47:25,593 --> 00:47:30,613
سروان "آنن" ۴ غواص
نیروی دریایی فرستاد
660
00:47:31,627 --> 00:47:38,043
نقشهاش این بود که ۲ نفر
پیش بچهها بمونن
661
00:47:40,420 --> 00:47:42,340
ده ساعت گذشت. هنوز برنگشتن
662
00:47:44,021 --> 00:47:47,550
پس یه تیم دیگه فرستادیم
663
00:47:54,153 --> 00:47:56,687
دکتر بک اینجاست
664
00:47:59,753 --> 00:48:04,528
،اولین تیم مکمل غذایی
شکلات انرژیزا و پتوهای آلمینیومی آوردن
665
00:48:05,199 --> 00:48:06,235
خوشمزه ست؟
666
00:48:06,325 --> 00:48:07,371
آره، خوشمزه ست
667
00:48:07,551 --> 00:48:09,053
خوردی؟
668
00:48:09,819 --> 00:48:12,075
شما دوتا اون پشت غذا گرفتین؟
669
00:48:12,164 --> 00:48:14,205
نه، من نگرفتم
670
00:48:14,229 --> 00:48:15,999
هنوز نگرفتی؟ باشه
671
00:48:16,310 --> 00:48:19,022
هفت نیروی دریایی بودن
672
00:48:19,551 --> 00:48:26,555
برنامه این بود من و یه بهیار
نیروی دریایی پیش بچهها بمونن
673
00:48:27,011 --> 00:48:29,932
ولی شرایط غواصی افتضاح بود
674
00:48:30,394 --> 00:48:33,385
و من تاحالا غواصی در غار نکرده بودم
675
00:48:33,479 --> 00:48:36,645
بیشتر هوای مخزنهامون رو مصرف کردیم
676
00:48:38,853 --> 00:48:42,196
فقط اونقدری هوا داشتیم که
سه نفرمون غواصی کنن و برن
677
00:48:43,296 --> 00:48:44,588
چهارنفرشون که رفته بودن
678
00:48:44,714 --> 00:48:46,925
رسماً با بچهها گیر افتاده بودن
679
00:48:47,926 --> 00:48:52,221
،اگه مشکلی پیش میاومد
680
00:48:52,245 --> 00:48:56,577
ما تا پایان تلخش
پیش بچهها میموندیم
681
00:49:07,111 --> 00:49:08,279
،در همین حین
682
00:49:09,853 --> 00:49:14,350
تیمهای زیادی سعی داشتن
راهی پیدا کنن تا نجاتشون بدن
683
00:49:14,493 --> 00:49:17,621
،مقامات دارن تمام گزینهها رو بررسی میکنن
684
00:49:17,705 --> 00:49:18,664
هیچکدام آنها آسان نیست
685
00:49:18,748 --> 00:49:22,335
درحال حاضر، گزینهی قابل اجرا
اینه که اونا رو همونجا نگه دارن
686
00:49:22,418 --> 00:49:25,004
ممکنه ماهها طول بکشه تا اون
بچهها رو صحیح و سالم بیرون بیارن
687
00:49:25,254 --> 00:49:27,298
فرستادن آذوغه براشون و منتظر موندن
688
00:49:27,423 --> 00:49:30,844
،برای پایان فصل بارانهای موسمی و سیل
که میگن ممکنه تا اکتبر طول بکشه
689
00:49:31,052 --> 00:49:33,346
جستوجو همینطور
در تپهها و جنگلهای
690
00:49:33,429 --> 00:49:36,307
. بالای سر غار هم ادامه داره
کارگرها دنبال راهیان
691
00:49:36,390 --> 00:49:38,852
تا بشه بعد از قسمتهای
سیل گرفتهشده وارد غار بشن
692
00:49:39,602 --> 00:49:41,479
یک گزینهی دیگه که دارن بررسی میکنن
693
00:49:41,604 --> 00:49:45,316
اینه که ورودیهای جدید حفر کنن
تا بتونن بکشنشون بیرون
694
00:49:45,733 --> 00:49:47,318
ساختن یک استوانه به اون بزرگی
695
00:49:47,610 --> 00:49:50,989
میتونه بهشدت پیچیده باشه
و میتونه مدتها طول بکشه
696
00:49:51,072 --> 00:49:54,784
یه گزینهی واقعی اینه که
آب رو پمپ کنن بیرون
697
00:49:55,034 --> 00:49:59,163
دارن چیزی در حدود ۱.۶ میلیون لیتر
آب رو به بیرون پمپ میکنن
698
00:49:59,247 --> 00:50:00,999
و فقط ۱ سانتیمتر از سطح آب کم شده
699
00:50:02,416 --> 00:50:04,002
ما تضمین میکنیم
700
00:50:04,234 --> 00:50:07,940
راهی که بچهها ازش
میان بیرون ۱۰۰٪ ایمن باشه
701
00:50:09,340 --> 00:50:12,260
قطعا یک شانس یک در میلیارد هست که
702
00:50:12,510 --> 00:50:14,762
هرکدوم از این کارا جواب بدن
703
00:50:16,305 --> 00:50:18,474
و برای همین آمریکاییها
داشتن نگران میشدن
704
00:50:18,641 --> 00:50:21,895
:و ازمون پرسیدن
««کاری هست بتونیم انجام بدیم؟
705
00:50:22,228 --> 00:50:26,024
ما گفتیم ما فکر کردیم امکان نداره که
بتونیم بچهها رو با غواصی خارج کنیم
706
00:50:26,107 --> 00:50:28,567
تجربهی بیرون آوردن کارگرهای پمپکار
707
00:50:28,776 --> 00:50:31,445
،به همین امر دلالت داشت
اونا حتی نتونستن ۳۰ ثانیه دووم بیارن
708
00:50:31,529 --> 00:50:34,740
چه برسه به
دو ساعت و نیم ساعت غواصی
709
00:50:35,449 --> 00:50:36,993
گفتیم شدنی نیست
710
00:50:38,702 --> 00:50:40,746
:من با خودم گفتم
««خب، اگه شدنی بود چی؟
711
00:50:41,915 --> 00:50:44,042
مگه میشه غیرممکن باشه؟
712
00:50:49,005 --> 00:50:51,090
،وقتی اون شب به اقامتگاهمون برگشتیم
713
00:50:51,382 --> 00:50:53,176
به فکرکردن دربارهاش ادامه دادیم
714
00:51:01,267 --> 00:51:04,770
،به یکی از دوستان قدیمیم پیام دادم
دکتر ریچارد هریس از استرالیا
715
00:51:09,358 --> 00:51:11,527
پنجم جولای روز پنجشنبه بود
716
00:51:11,610 --> 00:51:14,780
وقتی شروع به تبادلنظر با ریک کردم
717
00:51:16,740 --> 00:51:19,911
پرسیدم: «آیا ممکنه که
«بچهها رو بیهوش کنیم؟
718
00:51:21,329 --> 00:51:25,499
پاسخ آنیام به ریک
«این بود که: «به هیچوجه نه. امکان نداره
719
00:51:26,792 --> 00:51:29,253
،یه روز صبح
گوشی هری
720
00:51:29,378 --> 00:51:32,631
،تمام شب داشت زنگ میخورد، و مجبور شدم نگاه کنم
،و یه پیام از ریک دیدم که نوشته
721
00:51:32,715 --> 00:51:37,261
«نظرت چیه به بچهها مُسکن بدیم
«و با غواصی بکشیمشون بیرون؟
722
00:51:37,345 --> 00:51:43,267
.و راستش من خندهام افتاد
خندیدم. خندهدار بهنظر میاومد
723
00:51:43,851 --> 00:51:47,271
۱۰۰راه بهنظرم میرسه که
یه بچه میتونه فوری بمیره
724
00:51:48,064 --> 00:51:52,568
برای مثال، برای تداوم هوارسی
باید چونهات رو بالا بگیری
725
00:51:52,693 --> 00:51:55,488
هر زمانی حین غواصی
ممکن بود راه هوارسی بچه مسدود بشه
726
00:51:55,905 --> 00:51:58,867
خفه میشدن. سینوسهاشون
مممکن بود پر خون بشه
727
00:51:58,950 --> 00:52:00,743
ممکن بود از بزاقشون خفه بشن
728
00:52:00,910 --> 00:52:03,204
جدی میتونم یه ساعت راههایی که
729
00:52:03,287 --> 00:52:05,123
این بچهها میتونن بمیرن رو بگم
730
00:52:08,042 --> 00:52:11,754
،پس صبح روز بعد
،یه مکالمهی صوتی مناسب داشتیم
731
00:52:11,880 --> 00:52:15,841
و گفت راجعبهش فکر میکنه
732
00:52:22,556 --> 00:52:26,519
در همون حین متوجه شدیم
دو روز شده که پیداشون کردیم
733
00:52:26,602 --> 00:52:28,396
و هیچ غذای مناسبی بهشون نرسیده
734
00:52:31,024 --> 00:52:35,694
برعهدهی خودمون میدونستیم که براشون
چندتا بستههای جیرهی غذایی آمریکایی ببریم
735
00:52:38,072 --> 00:52:41,492
،حین اینکه ریک و جان داشتن آماده میشدن
یه نفر اومد پرسید
736
00:52:41,516 --> 00:52:48,066
میشه به اون بچهها دستبندهایی که توسط
"کروبا بونچوم" متبرک شده بدن
737
00:52:49,073 --> 00:52:50,476
:ریک گفت
738
00:52:50,668 --> 00:52:52,066
«.«عجب کسشعری
739
00:52:52,234 --> 00:52:55,193
،گفتم: «اینا که سنگین نیستن
«!خواهش میکنم ببرشون
740
00:52:55,278 --> 00:52:58,153
ولی انداختشون زمین
741
00:52:58,177 --> 00:53:00,001
براش مهم نبود
742
00:53:00,080 --> 00:53:02,322
!من شوکه شده بودم
743
00:53:04,473 --> 00:53:06,684
بهنظرم مقداری خندهدار میاومد
744
00:53:07,101 --> 00:53:08,894
که دلمون به دستبند خوش باشه
745
00:53:09,645 --> 00:53:14,275
من گفتم: «ریک، اون بچهها
واقعا به ارواح اعتقاد دارن
746
00:53:14,567 --> 00:53:18,779
.«روحیهشون رو بالا میبره
«.واقعا مهمه
747
00:53:18,988 --> 00:53:20,614
:بعد آروم شد. گفت
748
00:53:20,781 --> 00:53:24,368
«باشه بابا... بذارشون
«.اونجا. میبرمشون
749
00:53:32,585 --> 00:53:34,337
واقعا جون کّندیم تا
750
00:53:34,670 --> 00:53:38,049
این دوتا کیسهی بزرگ غذا رو
خلاف جریان آب حمل کنیم
751
00:53:40,926 --> 00:53:42,803
سختترین غواصیم تابهحال
752
00:53:48,726 --> 00:53:51,937
وقتی به بچهها رسیدیم از
دیدنمون خیلی ذوق کردن
753
00:53:52,105 --> 00:53:53,397
روحیهشون خوب بود
754
00:53:54,315 --> 00:53:57,318
دستبندها رو یکییکی
بین پسرا پخش کردیم
755
00:53:57,568 --> 00:54:00,613
،و اونا که میدونستن اونا چیه
دستشونو دراز میکردن تا بگیرنش
756
00:54:01,572 --> 00:54:04,742
دکتر بک دو پسرها رو
مسئول کرد تا غذاها رو
757
00:54:04,825 --> 00:54:07,411
،مرتب و منظم نگه دارن
بستهها رو پارهپوره نکردن
758
00:54:09,791 --> 00:54:12,978
تماشای غذا خوردن بچهها
مایهی تسلیخاطر بود
759
00:54:13,003 --> 00:54:16,617
خیلی با اشتهاء میخوردن
760
00:54:16,776 --> 00:54:22,783
.ما شوکه شده بودیم
پکهای جیره غذایی زیاد خوشمزه نیستن
761
00:54:24,012 --> 00:54:25,804
،مادامی که درحال خوردن بودن
762
00:54:25,888 --> 00:54:29,517
من و جان جفتمون حس کردیم
هوا کمکم داره بوی نا میگیره
763
00:54:30,393 --> 00:54:31,727
فکر کنم داره ضبط میشه
764
00:54:31,894 --> 00:54:36,107
تلاشی که برای سربالایی رفتن کردم
نفسنفسهایی که زدم
765
00:54:38,067 --> 00:54:39,735
بذار یه شمارش معکوس بگیریم. وایسا
766
00:54:43,072 --> 00:54:47,326
پس مانتور اکسیژن رو روشن کردم
...و فوراً زنگ هشدار زد
767
00:54:48,702 --> 00:54:50,788
و نوشت ۱۵ درصد مانده
768
00:54:51,664 --> 00:54:54,708
برای اکسیژن، زیر ۱۸ درصد
769
00:54:54,792 --> 00:54:57,045
برای طولانی مدت قابلتحمل نیست
770
00:54:59,172 --> 00:55:01,715
نمیتونستم به چشمهای بچهها نگاه کنم
771
00:55:08,847 --> 00:55:11,100
هماکنون خبر فوری از تایلند
772
00:55:11,184 --> 00:55:14,270
هماکنون خبردار شدیم
یکی از افراد نیروی دریایی تایلند که برای
773
00:55:14,353 --> 00:55:18,357
نجات جون پسرها توی اون
غار عمیق و تاریک کار میکرد فوت شده
774
00:55:19,817 --> 00:55:22,986
،مردی که فوت کرد، جوان بود، تندرست بود
یه نیروی اسبق دریایی بود
775
00:55:23,071 --> 00:55:26,782
مقامات میگویند: «سامان گونن، ۳۸ ساله
که صرفاً برای کمک در جستوجو
776
00:55:27,032 --> 00:55:30,328
دوباره به خدمت برگشته بود
«.بهعلت کمبود اکسیژن فوت کرد
777
00:55:33,122 --> 00:55:37,460
سم و دوستش
لباس غواصی برده بودن
778
00:55:37,611 --> 00:55:41,940
تا نیروی دریایی بتونه به
پسرها یاد بده چطور غواصی کنن
779
00:55:45,468 --> 00:55:47,178
بافت لباس غواصی جنس نئوپرینی
780
00:55:47,261 --> 00:55:48,512
واقعا سبک بود
781
00:55:48,679 --> 00:55:51,099
و پوشیدنش
اضافه وزن خیلی زیادی بود
782
00:55:52,225 --> 00:55:56,520
در راه برگشتش که خیلی به تالار سوم
نزدیک بود اکسیژنش تموم شد
783
00:55:58,856 --> 00:56:00,671
سامان جواب نمیداد
784
00:56:01,425 --> 00:56:03,834
همکار غواصیاش
اونو تا تالار سوم کِشید
785
00:56:04,679 --> 00:56:07,509
،جایی که سعی کردیم احیاش کنیم
786
00:56:08,011 --> 00:56:09,012
ولی فوت شده بود
787
00:56:15,789 --> 00:56:18,876
سخاوت آغاز همهچیزه
788
00:56:25,873 --> 00:56:29,111
بدون سخاوت آدم نمیره داوطلب بشه
789
00:56:31,468 --> 00:56:33,778
افتخار میکنم که
790
00:56:34,757 --> 00:56:37,041
همسر یه قهرمان هستم
791
00:56:53,452 --> 00:56:54,953
ما افتخار میکنیم
792
00:56:55,938 --> 00:56:57,940
ما به برادرمون افتخار میکنیم
793
00:56:58,233 --> 00:57:02,156
برادرمون خودش رو
برای مأموریت فدا کرد
794
00:57:03,403 --> 00:57:06,654
!مأموریت باید به انجام برسه
795
00:57:07,497 --> 00:57:11,371
نذارید از دست رفتن
جون برادرمون بیهوده بشه
796
00:57:19,270 --> 00:57:20,771
متأسفانه، ایندفعه سامان بود
797
00:57:20,854 --> 00:57:22,815
میتونست قبل از اون هم
کس دیگهای باشه
798
00:57:23,774 --> 00:57:25,443
سامان توی نیروی دریایی بود
799
00:57:25,609 --> 00:57:28,696
داشتن در محیطی عملیات
اجرا میکردن که عادت نداشتن
800
00:57:30,281 --> 00:57:32,032
هیچکدومشون توی غار غواصی نکرده بودن
801
00:57:32,115 --> 00:57:34,577
و تجیهزات که داشتن کاملا نامناسب بود
802
00:57:36,119 --> 00:57:38,331
بهطرز باورنکردنیای شجاع بودن
803
00:57:48,549 --> 00:57:52,553
،لحظهای که سامان گونن فوت کرد
:دریاسالار گفت
804
00:57:52,678 --> 00:57:54,763
«دیگه بهطرف بچهها
«.غواصی نمیکنیم
805
00:57:54,972 --> 00:57:58,226
و از اون زمان
بهبعد نیروی دریایی تایلند دیگه
806
00:57:58,309 --> 00:58:00,519
به فراتر از تالار سوم غواصی نکرد
807
00:58:01,687 --> 00:58:06,149
نیروی دریایی تایلند هرآنچه
در توان داشتن گذاشتن
808
00:58:06,442 --> 00:58:09,111
،جونشون رو به خطر انداختن
من که میگم حتی بیشتر از بریتانیاییها
809
00:58:09,612 --> 00:58:14,533
،ولی مهارتهای لازم رو نداشتن
و نمیتونستن بفهمن که چرا
810
00:58:14,742 --> 00:58:18,329
این پیرمردها خیلی بهتر
از اونا اینکارو انجام میدن
811
00:58:19,538 --> 00:58:23,834
ولی هیچ نیروی ویژهای تو جهان
این مهارتها رو نداره
812
00:58:24,042 --> 00:58:27,838
فقط یه گروه کوچیک هستن که بهعنوان
تفریح آخرهفته انجامش میدن
813
00:58:30,758 --> 00:58:35,554
،لحظهای که پسرها رو پیدا کردم
امپ گفت کلاً تغییر کردم
814
00:58:35,888 --> 00:58:39,850
علیرغم اینکه از لحاظ قانونی
هیچ مسئولیتی بر دوشم نبود
815
00:58:39,975 --> 00:58:41,935
از لحاظ اخلاقی بر دوشم بود
816
00:58:43,687 --> 00:58:45,147
کار کارِ خودمون بود
817
00:58:51,987 --> 00:58:55,741
،صبح، با هری یه گپی زدم
راستش رو بهش گفتم
818
00:58:55,824 --> 00:58:58,494
گفتم آرامبخشدادن بهشون تنها راهه
819
00:58:59,328 --> 00:59:03,123
،گفت میاد کمکمون میکنه
ولی نه برای آرامبخشدادن
820
00:59:04,207 --> 00:59:07,420
شاید از نگاه ریک اینطور
بهنظر رسیدم که
821
00:59:07,503 --> 00:59:11,131
.فکر میکنم این تفریح جالبیه
...چون پای تلفن بهم گفت
822
00:59:11,507 --> 00:59:14,302
،«اگه بیای اینجا
،و با بچهها غواصی کنی
823
00:59:14,510 --> 00:59:16,094
،و آماده نباشی که بهشون آرامبخش بدی
824
00:59:16,178 --> 00:59:18,514
«بچهها رو میبینی
«.و بعد میمیرن
825
00:59:24,102 --> 00:59:28,941
.این نقشه هنوز نامعقول بهنظر میرسید
مطمئناً جواب نمیده
826
00:59:29,483 --> 00:59:32,235
و فکرِ اینکه فقط جسد
بچهها رو از اونجا بیرون بیاریم
827
00:59:32,320 --> 00:59:34,029
برام خیلی سنگین بود
828
00:59:35,781 --> 00:59:39,242
...تاحالا چندبار جسد جابجا کردی
829
00:59:39,785 --> 00:59:41,412
که توی غارها مونده باشه؟
830
00:59:44,415 --> 00:59:48,336
،تعدادش زیاد دو رقمی نیست
ولی فکر کنم حدود ۹ بار
831
00:59:50,671 --> 00:59:53,757
سال ۱۹۹۴ رفتم مکزیک
832
00:59:54,132 --> 00:59:56,719
،توی یه غار خیلی عمیق
غار به عمق ۱.۰۰۰ متری
833
00:59:57,135 --> 01:00:00,138
دوست صمیمیم بهعنوان یه غواص
توی اون پروژه عملیات داشت
834
01:00:00,389 --> 01:00:02,766
و یه تصادفی پیش اومد و فوت کرد
835
01:00:05,686 --> 01:00:10,816
ضربهی سنگینی بود، چون دوست
خیلی نزدیکم بود، و خیلی تجربهی مستقیمی بود
836
01:00:10,899 --> 01:00:13,819
،روی برانکارد نبود
و کفنپوش هم نبود
837
01:00:17,573 --> 01:00:22,953
علیرغم تردیدهای هری، من بیشتر و
بیشتر متقاعد میشدم که این تنها راهه
838
01:00:24,079 --> 01:00:26,832
پس روز بعد، طرحم رو
به درک توضیح دادم
839
01:00:27,916 --> 01:00:30,503
.من گفتم ایدهی افتضاحیه
:و ریک گفت
840
01:00:30,586 --> 01:00:32,087
««اگه تنها راه همین باشه چی؟
841
01:00:33,171 --> 01:00:34,632
من خیلی تردید داشتم
842
01:00:35,090 --> 01:00:37,843
ولی به استعدادها و
تواناییهاشون باور داشتم
843
01:00:41,764 --> 01:00:43,580
ریک گفت
844
01:00:43,751 --> 01:00:46,208
یه تیم از غواصهای حرفهای
از سراسر دنیا میخواد
845
01:00:47,227 --> 01:00:48,228
،پرسیدم
846
01:00:48,311 --> 01:00:49,980
«اگر بتونی بهترین تیم
در جهان رو تشکیل بدی
847
01:00:50,063 --> 01:00:53,651
،که بتونی اینکارو کنی
«کیا رو انتخاب میکنی؟
848
01:00:56,069 --> 01:00:57,405
:از جان یه پیام گرفتم که نوشته بود
849
01:00:57,571 --> 01:01:00,658
«فکر میکنیم زمان برای
تخلیه بتونه حیاتی باشه
850
01:01:00,741 --> 01:01:02,451
«.«یعنی به تو و جیسون نیاز داریم
851
01:01:03,452 --> 01:01:06,288
داشتم از سازههای داخلی
،یه ساختمان بالا میرفتم که
852
01:01:06,455 --> 01:01:08,916
:گوشیم رو چک کردم و دیدم کریس نوشته
«.«امشب پرواز داریم
853
01:01:12,335 --> 01:01:15,005
،تا پایان تعطیلاتم یکی دو روز مونده بود
854
01:01:15,088 --> 01:01:16,924
تا بالا رفتن از یه کوه
توی ایتالیا رو شروع کنم
855
01:01:17,340 --> 01:01:19,968
:یه پیام گرفتم که نوشته بود
«چقدر فوری میتونی حاضر شی؟»
856
01:01:20,135 --> 01:01:22,638
داشتم به رئیسم زنگ
میزدم تا مرخصی بگیرم
857
01:01:26,099 --> 01:01:29,186
راستش میخواستم شنبهاش
برم مهمونی دوستم
858
01:01:32,440 --> 01:01:36,151
،وقتی متوجه شدم قراره برم تایلند
859
01:01:36,402 --> 01:01:38,821
رفتم ملاقات پدرم تو خانه سالمندان
860
01:01:40,698 --> 01:01:45,243
باباش، غواصی در غار
رو درک نمیکرد
861
01:01:45,994 --> 01:01:49,665
،قطعاً کمتر از من
و اونا یه جوک بین خودشون داشتن
862
01:01:49,832 --> 01:01:52,793
مدام ازم میپرسید
،کِی بیخیال غواصی در غار میشم
863
01:01:52,876 --> 01:01:56,379
چون که مشخصه که نگرانش میکرد. و منم همیشه
:باهاش شوخی میکردم میگفتم
864
01:01:56,464 --> 01:01:59,800
،«اوه، راستش این آخرین غواصیم بود
«.دیگه تموم کردم
865
01:01:59,925 --> 01:02:01,635
:و میگفت
«.«چقدر عالی، خیالم راحت شد
866
01:02:01,719 --> 01:02:03,596
و بعد به من نگاه میکرد
و وقتی میفهمید
867
01:02:03,679 --> 01:02:05,556
دارم سرکارش میذارم خنده سر میداد
868
01:02:05,639 --> 01:02:08,809
،پس یه گپی باهم زدیم
و روز بعد رفتم
869
01:02:23,281 --> 01:02:25,283
،وقتی به غار رسیدیم
870
01:02:25,367 --> 01:02:29,788
از ون که پیاده شدیم جلوی دریایی از
دوربینها که به ما خیره بودن سبز شدیم
871
01:02:31,164 --> 01:02:33,542
یه مقدار برام ترسناک بود راستش
872
01:02:34,793 --> 01:02:39,214
،جان و ریک رو پیدا کردیم
و اونا یهکم ژولیده بودن
873
01:02:40,883 --> 01:02:42,593
:اولین چیزی که گفتم این بود
874
01:02:42,676 --> 01:02:46,096
«ببینین، اول باید توی غار غواصی
،کنم و تا تهش برم، خودم بچهها رو ببینم
875
01:02:46,263 --> 01:02:48,807
«خودم رو متقاعد کنم که هیچ راه دیگهای
«.برای بیرون کشیدنشون نیست
876
01:02:50,559 --> 01:02:53,896
من و همکارم کریگ
بهسمت بچهها شنا کردیم
877
01:02:55,272 --> 01:02:57,232
راستش فقط یه سوراخ گِلآلود بود
878
01:03:02,780 --> 01:03:05,824
،بهمحض اینکه روی سطح آب اومدم
کثافتها روی آب شناور بودن
879
01:03:06,033 --> 01:03:08,619
یعنی در آخرین تالار بودیم
جایی که بچهها بودن
880
01:03:10,370 --> 01:03:12,873
وقتی متوجه شدم که قراره واقعا
،این بچهها رو ملاقات کنم
881
01:03:12,956 --> 01:03:15,751
البته که به بچههای خودم فکر کردم
882
01:03:17,210 --> 01:03:19,922
،از اینکه چقدر لاغر بودن
یهکم ترسیدم
883
01:03:20,506 --> 01:03:23,926
،و شنیدم چندتاشون سرفه میکردن
سرفههای خیلی خیس
884
01:03:25,302 --> 01:03:28,514
،بهنظرم ضعیف میاومدن
ولی برام باورنکردنی بود که هنوز
885
01:03:28,597 --> 01:03:33,811
،هیچکدومشون اثری از ترس
گریه و نگرانی توشون دیده نمیشد
886
01:03:36,316 --> 01:03:39,986
مربی ایک به بچهها
میگفت مراقبه کنن
887
01:03:40,010 --> 01:03:44,548
گفت: «بیاین تنفسمون رو زیرنظر بگیریم
«.و ذهنمون رو آروم کنیم
888
01:03:45,016 --> 01:03:47,345
پس میتونستن انرژیشون رو ذخیره کنن
889
01:03:56,917 --> 01:03:58,919
تمام مدت که شنا میکردم
890
01:03:59,002 --> 01:04:02,089
فکر میکردم قراره چیکار کنیم
891
01:04:02,464 --> 01:04:05,175
،و گمونم همونموقع بود که تصمیم گرفتم
892
01:04:05,300 --> 01:04:08,846
«آره، مجبورم با همین
«.نقشه موافقت کنم
893
01:04:15,603 --> 01:04:18,606
،در اون مقطع، نیرو لازم داشتیم
کسایی که بتونن
894
01:04:18,689 --> 01:04:21,567
یه مقدار از کار رو از
دوش جان و ریک کم کنن
895
01:04:23,235 --> 01:04:26,739
ما یه جورایی تیمی بودیم که از
قبل توی تایلند زندگی میکردیم
896
01:04:27,239 --> 01:04:32,452
.یه جورایی مربی غواصی بودیم
بیشترمون از اروپا بودیم
897
01:04:33,161 --> 01:04:35,372
فوراً توی تیممون آوردیمشون
898
01:04:36,456 --> 01:04:39,835
،تیم آماده بود
ولی مقامات تایلندی
899
01:04:40,043 --> 01:04:45,966
هنوز تمایلی نداشتن این
تصمیم رو بگیرن و اجازه رو صادر کنن
900
01:04:47,326 --> 01:04:52,389
،اگه کامل آماده نباشیم، یا ریسکی توی کار باشه
اونا رو جابجا نمیکنیم
901
01:04:54,266 --> 01:04:57,394
،وضعیت درحال بدتر شدنه
ذخایر هوا داره تموم میشه
902
01:04:57,477 --> 01:05:01,649
و مشکل دیگهای که داره بهوجود
میاد پیشبینی بارانهای موسمیه
903
01:05:03,150 --> 01:05:06,737
،حالا دوتا ثانیهشمار داشتیم
یکی اکسیژن یکی آبوهوا
904
01:05:06,820 --> 01:05:08,906
...بعد از ظهر باران همراه با
،رعدوبرق داره شکل میگیره
905
01:05:08,989 --> 01:05:11,659
این نشانه شروع بارانهای موسمیه
906
01:05:18,874 --> 01:05:23,045
نیروهای دریایی تایلند میخوان ریسکشون
صفر باشه. چنین چیزی شدنی نیست
907
01:05:24,630 --> 01:05:28,175
ولی ظاهراً چیزی که ورق رو برگردوند
آقایی بهنام "جاش موریس" بود
908
01:05:29,551 --> 01:05:32,638
:وقتی من رسیدم، گفتم
،«من یه آموزشگاه صخرهنوردی و غارنوردی دارم
909
01:05:32,721 --> 01:05:35,808
«.«و زبان تایلندی هم بلدم
من و تنیت با همدیگه کار میکردیم
910
01:05:35,891 --> 01:05:41,354
بعدش به ورن برخوردم، که بهم خبر داد
اوضاع آنچنان هم «هلو برو تو گلو» نیستن
911
01:05:42,272 --> 01:05:45,483
...من به [بوق] دسترسی دارم... پس
912
01:05:45,734 --> 01:05:48,528
- پس الان به حرفمون گوش میدن
- همین امروز صبح بهش برخوردم
913
01:05:48,611 --> 01:05:51,782
.و خوشحال میشم بهخاطر شما صحبت کنم
باید یادداشتبرداری کنم؟
914
01:05:51,990 --> 01:05:56,494
.جان بهطرز آشکاری مضطرب بود
،و گفت: «اگه بارون بباره
915
01:05:56,704 --> 01:05:59,164
،«و آب بالا بیاد
هیچکی نباید بره تو اون غار
916
01:05:59,289 --> 01:06:01,458
.«وضعیت اونجا افتضاحه
917
01:06:01,541 --> 01:06:03,251
«بهشون پتو دادیم
،و همهشون خوشحال بهنظر میان
918
01:06:03,335 --> 01:06:05,503
،ولی محوطه بوی گند میده
919
01:06:06,004 --> 01:06:09,216
،غذا ندارن، بدنشون زخمه
«.بهزودی مریض میشن
920
01:06:09,466 --> 01:06:12,469
گفتم: «چی داری میگی؟
.هیچکدوم اینا رو نشنیده بودم
921
01:06:12,635 --> 01:06:14,512
««چقدر غذا دارن؟
:و گفت
922
01:06:14,722 --> 01:06:16,056
«.«حدود ۱۰۰ وعده دارن
923
01:06:17,140 --> 01:06:20,185
- اکسیژن در چه سطیه؟ خبر داریم؟
- اندازه گرفتیم ۱۵ درصده
924
01:06:20,268 --> 01:06:23,438
ولی... میتونه ۱۶ درصد هم باشه
925
01:06:24,356 --> 01:06:26,149
میدونی که ما
با ایمنی کار میکنیم
926
01:06:26,524 --> 01:06:29,903
غواصی چطور؟
حستون دربارهی اون چیه؟
927
01:06:30,112 --> 01:06:34,032
.بینهایت، بینهایت ریسک داره
ولی هیچ شانس دیگهای نداریم
928
01:06:34,157 --> 01:06:35,325
فکر میکنی هیچ شانسی نیست؟
929
01:06:35,408 --> 01:06:36,994
...- اگه غواصی نکنن
- داری ضبط میکنی؟
930
01:06:46,211 --> 01:06:49,089
نهایتاً، اون شب حضاری که
میخواستیم رو گیر آوردیم
931
01:06:49,715 --> 01:06:52,384
،وزیر کشور اومد
و باهمدیگه اومدن
932
01:06:52,467 --> 01:06:55,262
،توی اتاق
و من در ترجمه کمک کردم
933
01:06:56,138 --> 01:06:57,973
ما نقشه رو قدمبهقدم
براشون توضیح دادیم
934
01:06:59,016 --> 01:07:01,143
فکر کنم بزرگترین سؤالی
که هنوز مردم داشتن
935
01:07:01,226 --> 01:07:06,023
این بود که چقدر ریسک داره؟ و
«.منم گفتم: «بینهایت ریسک داره
936
01:07:06,106 --> 01:07:08,566
ولی اگه بتونیم یه بچه رو زنده
،برگردونیم پیش پدرمادرش
937
01:07:08,691 --> 01:07:10,360
«.«این برای من موفقیت محسوب میشه
938
01:07:12,738 --> 01:07:14,406
یه عالمه سؤال پرسیدن
939
01:07:14,614 --> 01:07:17,367
«چرا این دارو رو انتخاب کردم؟
«چرا این دوز رو انتخاب کردم؟
940
01:07:17,450 --> 01:07:21,246
و همهش مجبور بودم براشون تأکید کنم که
،«ببینید، این بهترین حدس منه
941
01:07:21,371 --> 01:07:26,084
،«هیچکس قبلاً تاحالا اینکارو نکرده
«.کاملاً پذیرای پیشنهادات بهتر هستم
942
01:07:26,584 --> 01:07:29,254
حس یه دلال
ماشین دست دوم بهم دست داده بود
943
01:07:29,379 --> 01:07:33,341
که سعی داره یه بمب قدیمی رو
....به چندتا آدم از همهجا بیخبر بفروشه
944
01:07:33,633 --> 01:07:37,179
و فقط... فقط حس کردم یه دروغگوئم
945
01:07:37,888 --> 01:07:40,182
:همهش میپرسیدن
««نمیشه همونجا ولشون کنیم؟
946
01:07:40,265 --> 01:07:42,142
هی این گزینه میاومد روی میز
947
01:07:42,267 --> 01:07:44,144
و گفتم: «خب، اونجا
«.اکسیژن داره تموم میشه
948
01:07:44,227 --> 01:07:47,439
و محاسبه کردم
باید ۲.۰۰۰ وعده غذا اونجا ببریم
949
01:07:47,605 --> 01:07:51,026
و بهمحض اینکه بارون دوباره شروع بشه
نمیشه از اون جریانهای آب شنا کرد
950
01:07:53,111 --> 01:07:56,239
و بعد من و تنیت برگشتیم سر یه جلسهی دیگه
951
01:07:56,406 --> 01:07:58,491
،و یه جا به وزیر کشور گفتم
952
01:07:58,700 --> 01:08:01,244
تنها ضمانتی که میتونم بهتون
بدم اینه که اگه غواصی نکنن
953
01:08:01,328 --> 01:08:02,454
،«همه میمیرن
954
01:08:03,371 --> 01:08:07,084
.«بهتون حق میدم، قربان
،جفت گزینهها افتضاح هستن
955
01:08:07,334 --> 01:08:09,086
«.«ولی یکیش بدتر از اون یکیه
956
01:08:18,720 --> 01:08:21,598
صبح روز بعدش، هنوز
،بهمون اجازه نداده بودن
957
01:08:21,681 --> 01:08:24,810
ولی یه نقشهی واقعی و
،راهبردی چیده بودیم
958
01:08:24,893 --> 01:08:28,313
همراه ریز به ریز جزئیات
که چطوری کار میکنه
959
01:08:30,565 --> 01:08:34,945
،از اینکه چطور حملشون میکنیم
تا اینکه بستهبندیشون میکنیم
960
01:08:35,904 --> 01:08:38,656
کپسول هوا قرار بود بیاد
جلوی بچه، نه پشتش
961
01:08:39,782 --> 01:08:43,203
،پس وقتی با صورت رو به پایین شناور هستن
اون مخزن براشون حکم قایق رو داره
962
01:08:44,496 --> 01:08:47,582
فهمیدیم که ماسکهای
...فشار مثبت لازم هست
963
01:08:48,291 --> 01:08:51,336
،اینطوری اگه نشت میکرد
بهطرف بیرون میرفت نه داخل
964
01:08:51,962 --> 01:08:54,589
و برحسب اتفاق آمریکاییها
چهارتا از این ماسکها داشتن
965
01:08:55,757 --> 01:09:00,678
.پس این یعنی حالا باید چندینبار میرفتیم
باید ظرف سه روز هر روز میرفتیم اونتو
966
01:09:01,429 --> 01:09:03,181
یه مانوری صورت گرفته بود
967
01:09:03,556 --> 01:09:05,683
آمریکاییها بهش میگفتن مانور سنگ
968
01:09:05,767 --> 01:09:08,603
برای تمرین یه ایده
یه مانور بزرگ لازمه
969
01:09:09,437 --> 01:09:12,649
یهجورایی تخلیه رو به بهترین شکلی
که میتونستیم شبیهسازی کردیم
970
01:09:12,941 --> 01:09:16,904
971
01:09:17,320 --> 01:09:18,696
972
01:09:18,906 --> 01:09:20,115
...اگه آب بالا اومد
973
01:09:20,240 --> 01:09:23,535
مفید بود، ولی بیشتر
برای مقامات مفید بود
974
01:09:23,618 --> 01:09:26,579
،یهویی متوجه شدن
ایدهمون اونقدر هم هردمبیل نیست
975
01:09:27,164 --> 01:09:29,332
و شاید میتونستیم اجراییاش کنیم
976
01:09:31,709 --> 01:09:35,047
یکی از مسئولین روابط خارجه
:از استرالیا اومد پیشم و گفت
977
01:09:35,130 --> 01:09:38,800
،«ببین، برای شفافسازی کامل
978
01:09:38,884 --> 01:09:41,219
«باید بهت بگم اگه مشکلی پیش بیاد
979
01:09:41,428 --> 01:09:43,931
در طی عملیات نجات، بعید نیست که
980
01:09:44,014 --> 01:09:46,808
عاقبتت به سیستم قضایی
«.تایلند سپرده بشه
981
01:09:46,892 --> 01:09:48,393
«و گفتم: «چی؟ یعنی زندانیم میکنن؟
982
01:09:48,476 --> 01:09:50,520
و گفت: «آره، این یه جورایی
،بدترین سناریوئه
983
01:09:50,645 --> 01:09:51,980
«.«و قوانین اینجا زیادی خشن هستن
984
01:09:53,899 --> 01:09:55,442
،اگه مشکلی پیش میاومد
985
01:09:55,650 --> 01:09:59,529
نظرات عموم خیلی سریع
بر ضدّشون میشدن
986
01:10:01,156 --> 01:10:03,491
یه نقشهی تخلیه چیده شده بود
987
01:10:04,659 --> 01:10:07,579
،ما رو سوار ون کنن
ما رو از راههای فرعی ببرن
988
01:10:07,662 --> 01:10:11,083
.به ساختمان سفارت
خیلی جیمز باندطور
989
01:10:12,375 --> 01:10:14,336
یک پردهی سبز برای
990
01:10:14,419 --> 01:10:17,130
،حفظ حریم خصوصی کشیدن
ورودی غار رو سد میکنه
991
01:10:17,214 --> 01:10:21,885
این شاید یه نشانهی دیگه باشه که نشون میده این
عملیات نجات میتونه بهطرز باورنکردنیای خطیر باشه
992
01:10:26,098 --> 01:10:29,142
:حوالی ۲ صبح بود که وزیر کشور گفت
993
01:10:29,226 --> 01:10:32,020
«خیلیخب، فرض رو بر این بگیرین که
،فردا نقشه عملی میشه
994
01:10:32,437 --> 01:10:34,689
«.«و صبح بهتون چراغ سبز میدیم
995
01:10:36,566 --> 01:10:38,776
،هرشب باهم صحبت میکردیم
996
01:10:38,860 --> 01:10:42,655
،و شب قبل از اولین روز نجات
997
01:10:43,240 --> 01:10:47,160
...که تصادفاً ۲۸اُمین سالگرد ازدواجمون بود
998
01:10:47,702 --> 01:10:51,123
،ولی اون شب باهاش صحبت کردم
و گفت که میخوان چیکار بکنن
999
01:10:51,289 --> 01:10:53,166
،گفتوگوی افتضاحی بود
،چون که گفت: «ببین
1000
01:10:53,375 --> 01:10:55,127
...«فکر نمیکنم
1001
01:10:55,835 --> 01:10:58,755
جواب بده، فکر میکنم احتمالا
«.تحتتأثیر داروی بیهوشی غرق بشن
1002
01:11:00,757 --> 01:11:04,802
.اون شب خیلی بد خوابیدم
،دراز کشیده بودم و فکر میکردم
1003
01:11:04,928 --> 01:11:08,848
«من کی باشم که ریسک کنم و
«بچهها رو به این شکل بکِشونم بیرون؟
1004
01:11:10,558 --> 01:11:15,522
ولی اینکه برم پی کارم و اونا رو ول کنم
غیرممکن بود، نمیتونستم انجام بدم
1005
01:11:16,564 --> 01:11:19,651
یه چیز دیگه هم که بهم
جرأت داد اینکارو بکنم
1006
01:11:19,817 --> 01:11:21,319
پدرم بود
1007
01:11:21,903 --> 01:11:24,447
،پدرم دکتر بود
متخصص عروق بود
1008
01:11:24,948 --> 01:11:27,325
چیزی که بیشتر از هرچی از پدرم یاد گرفتم
1009
01:11:27,409 --> 01:11:29,202
طرز رفتار کردن با بقیه بود
1010
01:11:29,786 --> 01:11:32,039
میدونین، مرد خیلی دستودلبازیه
1011
01:11:33,248 --> 01:11:38,128
برای من درس خوبی بود که سعی کنم
همون شکلی که اون با دیگران رفتار میکرد رفتار کنم
1012
01:11:45,869 --> 01:11:48,077
لطفا نزدیک محوطه نشوید
1013
01:11:49,287 --> 01:11:50,828
پخش زنده نکنید
1014
01:11:51,332 --> 01:11:52,854
لطفا همهچی رو جابجا کنید
1015
01:11:53,060 --> 01:11:55,228
خبرنگاران اذعان دارند به آنها
دستور داده شده عقب بیایستند
1016
01:11:55,312 --> 01:11:57,272
شایعاتی در اردوگاه
دهانبهدهان میشن
1017
01:11:57,355 --> 01:12:00,733
مبنی براینکه عملیات نجات
قراره امروز اجرا بشه
1018
01:12:00,858 --> 01:12:03,611
بستگان بچهها فقط میتونن نگاه
کنن و با اضطراب صبر کنن
1019
01:12:03,695 --> 01:12:05,780
،برای عملیات نجات نهایی
تیمهای پزشکی تایلند
1020
01:12:05,863 --> 01:12:07,115
...مشغول اجرای مانورهای نجات هستن
1021
01:12:07,699 --> 01:12:10,410
طی شب تونستم به
پزشکهای تایلندی بگم که
1022
01:12:10,493 --> 01:12:13,746
داروها رو در سرنگهای
از قبل پرشده آماده کنن
1023
01:12:14,164 --> 01:12:16,499
اساساً مجبور شدم به
بقیه غواصها یاد بدم
1024
01:12:16,666 --> 01:12:19,419
به بچهها یه بار دیگه تزریق کنن
1025
01:12:20,628 --> 01:12:22,672
قراره در تالار نهایی به
،بچهها آرامبخش داده بشه
1026
01:12:22,755 --> 01:12:25,883
ولی بیشتر از ۲ ساعت طول میکشه
تا با غواصی بیاریمشون بیرون
1027
01:12:26,051 --> 01:12:28,178
بنابراین اون آرامبخش اثرش میرفت
1028
01:12:28,553 --> 01:12:32,515
برای ما [غواصها] ضروری بود
تا دوباره آرامبخش تزریق کنیم
1029
01:12:33,433 --> 01:12:35,685
پس یه کلاس نکات ابتدایی
بیهوشی داشتیم
1030
01:12:35,977 --> 01:12:38,355
:اساساً فقط گفتم
،«فرو کنین توی پاشون
1031
01:12:38,438 --> 01:12:41,816
،ترجیحاً بیرون رانشون
یهو فرو کنین به لباس غواصیشون
1032
01:12:41,941 --> 01:12:43,693
«و مهم نیست اگه
به استخوان بزنین
1033
01:12:44,652 --> 01:12:48,740
«.«هیچی مشکلی ممکن نیست پیش بیاد
یه بار دیگه، بهشون دروغ گفتم
1034
01:12:49,074 --> 01:12:51,326
واقعا فقط بهشون جرأت
دادم که اینکارو بکنن
1035
01:13:02,583 --> 01:13:04,151
دیروز ما
1036
01:13:04,324 --> 01:13:07,228
نقش همه افراد و پروتکلها رو بررسی کردیم
1037
01:13:07,252 --> 01:13:10,866
امروز راجعبه رفتن
به داخل صحبت میکنیم
1038
01:13:11,096 --> 01:13:15,975
تا ۳۰ دقیقهی آینده
ده غواص دارم که آمادهی رفتنن
1039
01:13:21,356 --> 01:13:24,817
،تیم طناب شامل شش آمریکایی
1040
01:13:24,942 --> 01:13:29,781
پنج استرالیایی، پنج چینی، و شش
غیرنظامی متخصص طنابه
1041
01:13:30,948 --> 01:13:32,784
تالار سوم، محل هماهنگی
1042
01:13:32,867 --> 01:13:35,287
بینالمللی تایلند خواهد بود
1043
01:13:41,084 --> 01:13:44,337
قسمتمون توی تالار سوم رو
،حصارکشی کردیم
1044
01:13:44,504 --> 01:13:48,133
ما ۱۵ تا کفن آوردیم محض
احتیاط اگه اوضاع خراب شد
1045
01:14:02,897 --> 01:14:08,861
،من مستقیم رفتم انتهای غار
همراه جیسون و جان و هری
1046
01:14:10,322 --> 01:14:14,826
همهمون موقعیتمون رو توی غار میدونستیم
و تقریباً به همون ترتیب رفتیم
1047
01:14:52,197 --> 01:14:55,617
با کمک نیروی دریایی من
اولین پسر رو آماده کردم
1048
01:14:57,535 --> 01:15:00,872
،باید کلاه مخصوص رو سرش میکردیم
...این جلیقه شناوری رو تنش میکردیم
1049
01:15:01,873 --> 01:15:05,502
این طنابها رو وصل میکردیم و آمادهی
کپسول اکسیژن میشدیم
1050
01:15:13,718 --> 01:15:17,347
یه ترکیب خیلی ساده از
داروها رو پیشنهاد داده بودم
1051
01:15:20,392 --> 01:15:25,230
قرص زنکس، که یه تأثیر
ضد اضطراب خیلی قوی داره
1052
01:15:26,063 --> 01:15:29,567
دکتر بک اولین قرص رو
به اولین بچه داد
1053
01:15:30,818 --> 01:15:36,032
پسرا تصمیم گرفتن کسایی که
مکان دورتری زندگی میکنن اول برن
1054
01:15:36,056 --> 01:15:38,843
تا بتونن خبر رو
1055
01:15:38,867 --> 01:15:41,678
بین والدین بقیهی بچهها
پخش کنن که اونا هم تو راهـن
1056
01:15:43,748 --> 01:15:46,709
پس اول آتروپین رو به
یه پاش تزریق کردم
1057
01:15:46,793 --> 01:15:49,837
،که یه عوارض جانبی ضد ایجاد بزاق داره
1058
01:15:49,921 --> 01:15:52,715
چون که بهطور بالقوهای میتونن
توسط بزاقشون خفه بشن
1059
01:15:53,841 --> 01:15:55,510
و بعد، تقریبا فوراً
1060
01:15:55,593 --> 01:15:58,596
پشتبندش به اون یکی
پاش کتامین تزریق کردیم
1061
01:15:58,680 --> 01:16:00,973
که داروی بیهوشی اصلی بود
1062
01:16:01,933 --> 01:16:05,978
،سرنگ رو جلوشون نگه داشتم
و پاشون رو مالش دادم تا بگم که
1063
01:16:06,062 --> 01:16:07,689
قراره بهشون تزریق کنم
1064
01:16:08,981 --> 01:16:12,360
بچهها حس راحتی کردن
1065
01:16:12,384 --> 01:16:14,386
حس کردن انگار
1066
01:16:14,951 --> 01:16:18,425
مثل خانوادهشون به دکتر هریس اعتماد دارن
1067
01:16:20,117 --> 01:16:21,661
بهمحض اینکه بیهوش شدن
1068
01:16:21,744 --> 01:16:24,372
مثل این بود که ماسک رو
به یه عروسک بزنی
1069
01:16:26,833 --> 01:16:31,963
دربارهی ظاهر و باطن کارمون به هیچوجه
احساس خوشایندی نداشتم
1070
01:16:32,422 --> 01:16:34,382
منظورم اینه، دو چیز بودن
،که خیلی قدرتمند بودن
1071
01:16:34,466 --> 01:16:36,343
و اون هل دادن یکی که بیهوشه
1072
01:16:36,759 --> 01:16:38,135
زیر آبه
1073
01:16:39,346 --> 01:16:41,306
و بعدش بستن
دستهاشون پشتشونه
1074
01:16:41,431 --> 01:16:44,309
جفت این چیزا حس
خیلی خیلی بدی میدادن
1075
01:16:46,894 --> 01:16:48,646
حس میکردم دارم
خلاصشون میکنم
1076
01:16:55,695 --> 01:16:58,030
،تو اولین سفرمون
:جیسون سرم داد زد و گفت
1077
01:16:58,114 --> 01:17:00,116
«.«اوه، هری، زیاد نفس نمیکشه
1078
01:17:01,075 --> 01:17:04,496
:و من به بچهها گفتم
،«این یه راه یه طرفه ست
1079
01:17:04,579 --> 01:17:06,331
«بهمحض اینکه شروع کردی
دیگه نمیتونی دست نگه داری
1080
01:17:06,414 --> 01:17:09,208
،«نمیتونی برگردی سراغ من
هیچکاری از دستم برنمیاد
1081
01:17:09,834 --> 01:17:12,128
اگر سرِ آخر یه جنازه
رو از غار بیرون آوردی
1082
01:17:12,211 --> 01:17:14,171
«.«دیگه نمیشه کاریش کرد
1083
01:17:27,184 --> 01:17:31,314
توی تالار هشتم، من حس
کردم زمان داره تا ابد طول میکشه
1084
01:17:34,066 --> 01:17:35,943
یهویی طناب پیچ خورد
1085
01:17:38,195 --> 01:17:40,282
...و جیسون با یه بچه اومد بالا
1086
01:17:41,908 --> 01:17:43,200
نفسهاش رو چک کرد
1087
01:17:45,202 --> 01:17:49,791
فقط میتونم بگم
تنش خیلی زیادی توی محیط بود
1088
01:17:52,794 --> 01:17:55,463
،اینکه هنوز زنده بود
مثل این بود که
1089
01:17:55,547 --> 01:17:58,341
یه وزنه از روی دوشم برداشته شده
1090
01:17:59,008 --> 01:18:00,427
،ولی هنوز ۳۰۰ متر بود
1091
01:18:00,510 --> 01:18:03,262
هنوز باید ۱.۵ کیلومتر دیگه میرفتم
تا از غار دربیام
1092
01:18:04,889 --> 01:18:08,476
و بعد یهو شروع کرد خم کردن
و تکون دادن انگشتهاش
1093
01:18:08,726 --> 01:18:12,021
.شبیه زامبی شده بود
چشممون ترسید
1094
01:18:13,440 --> 01:18:16,651
اونجا بهش یه تزریق دیگه کردیم
و منتقلش کردیم
1095
01:18:16,734 --> 01:18:18,986
به تالار خشک تا ببریمش
قسمت بعدی زیر سیل
1096
01:18:24,992 --> 01:18:27,203
جان بچهی دوم رو برداشت
1097
01:18:28,996 --> 01:18:32,249
یادمه، جان نگاهم کرد
«و پرسید: «اسمش چیه؟
1098
01:18:33,250 --> 01:18:34,586
«.«نمیدونم، جان
1099
01:18:35,252 --> 01:18:37,672
.عصبی بودم
اگه بخوام بیادبانه بگم
1100
01:18:37,755 --> 01:18:39,424
میگم داشتم به خودم میریدم
1101
01:18:42,051 --> 01:18:47,807
،درحالیکه توی آب میکشوندمش بیرون
فقط یادمه حس مالکیت و تعیین تکلیف دارم
1102
01:18:48,265 --> 01:18:50,977
که خاطرجمع میشم که
بچهی من زنده بمونه
1103
01:18:54,522 --> 01:18:56,023
کریس بچهی سوم رو برداشت
1104
01:18:58,360 --> 01:19:01,488
نمیتونستی دستت
جلوی صورتت رو ببینی
1105
01:19:02,071 --> 01:19:05,074
گهگاهی، میشد یه چیزی رو
توی تاریکی دید زد
1106
01:19:06,283 --> 01:19:09,954
یادمه سعی میکردم توی
سوراخهایی که رد نمیشم رد بشم
1107
01:19:10,204 --> 01:19:13,916
،یه فضای بزرگتر پیدا میکردم
و دوباره و دوباره همین تکرار میشد
1108
01:19:16,461 --> 01:19:20,882
،بعد از اولین قسمت زیر آب
من با پسربچهای که داشتم ادامه دادم
1109
01:19:22,800 --> 01:19:26,929
،توی یه کانال عمیق آب روی سطح آب اومدم
و هیچ خشکیای نبود
1110
01:19:28,390 --> 01:19:30,349
و پسرک دوباره شروع کرد
تکوندادن انگشتهاش
1111
01:19:35,062 --> 01:19:37,565
پس من ویالهای
کتامین رو بیرون آوردم
1112
01:19:41,611 --> 01:19:44,489
،دستهام داشت میلرزید
چون تاحالا تزریق نکرده بودم
1113
01:19:45,990 --> 01:19:49,118
،تونستم یکی ویالها رو بیرون بیارم
،یه سوزن اضافی برداشتم
1114
01:19:49,201 --> 01:19:51,788
،از محفظهاش بیرونش آوردم
اشتباهاً] زدم توی انگشتم]
1115
01:19:51,913 --> 01:19:54,416
خوششانس بودم
به ویال کتامین وصل نبود
1116
01:19:54,499 --> 01:19:57,126
وگرنه دوتا جنازه روی سطح آب میبود
1117
01:19:58,753 --> 01:20:00,129
بهش تزریق کردم
1118
01:20:01,506 --> 01:20:03,382
دیگه انگشتهاش رو خم نکرد
1119
01:20:15,895 --> 01:20:18,523
،جان به تالار رسید
و بهنظر رسید بچه
1120
01:20:18,606 --> 01:20:19,857
درست تنفس نمیکنه
1121
01:20:21,818 --> 01:20:25,572
مجبور شدم کپسولهای
اکسیژن بچهها رو عوض کنم
1122
01:20:25,780 --> 01:20:29,075
و دیگه نمیتونست
با ماسک نفس بکشه
1123
01:20:29,742 --> 01:20:30,827
ماسک رو بردار
1124
01:20:32,244 --> 01:20:34,371
،ماسک رو برداشتیم
و حالش بهتر شد
1125
01:20:34,456 --> 01:20:37,917
و دوباره ماسک رو سرش گذاشتیم
و دوباره حالش بد شد
1126
01:20:38,250 --> 01:20:40,670
و این چندبار تکرار شد
1127
01:20:42,547 --> 01:20:44,006
جان واقعا نگران بود
1128
01:20:44,507 --> 01:20:47,844
میخواستم سریع بهسمت خروجی برم
و اونطوری کار تموم میشد
1129
01:20:47,927 --> 01:20:49,178
ماسک مشکلی نداره
1130
01:20:49,428 --> 01:20:51,681
واقعا حس یه ارادهی محض داشت
1131
01:20:51,764 --> 01:20:54,476
چونکه تکتک بافتهای
بدنم میخواستن برن بیرون
1132
01:20:55,101 --> 01:20:56,936
ولی میدونستم نمیتونم اینکارو بکنم
1133
01:20:57,103 --> 01:21:00,064
چون میدونستم اینطوری سرِ آخر
بجای بچه با یه جنازه میرفتم بیرون
1134
01:21:03,359 --> 01:21:06,738
،تا وقتی جان با بچه رفت
بهنظر میاومد درستش کردیم
1135
01:21:18,708 --> 01:21:21,377
وقتی برمیگردیم
به بخش نهایی زیر سیل
1136
01:21:21,460 --> 01:21:24,213
اونجا همیشه
سختترین چاه برای رد شدن بود
1137
01:21:24,296 --> 01:21:26,758
با بچه از هیچ طرفی جا نمیشدیم
1138
01:21:31,220 --> 01:21:34,140
باید اول اونو هل میدادیم تو
و بعد خودمون بعدش میرفتیم
1139
01:21:35,975 --> 01:21:40,146
،و بعد درحالیکه به تالار سوم نزدیک میشدیم
صدای وزوز پمپها رو میشنیدیم
1140
01:21:45,192 --> 01:21:46,819
با بچه روی سطح آب اومدم
1141
01:21:47,361 --> 01:21:50,281
دوجین دست آماده بودن تا
بچه رو از دستم بگیرن
1142
01:21:50,615 --> 01:21:52,241
مستقیم بذارنش روی برانکارد
1143
01:21:59,916 --> 01:22:02,251
- سی کیلو
- سی کیلو
1144
01:22:02,960 --> 01:22:06,631
.بچهی شماره یک زنده بود، نفس میکشید
...فکر کنم این
1145
01:22:07,381 --> 01:22:08,424
مشوق بزرگ روحیهمون بود
1146
01:22:09,175 --> 01:22:11,010
یک، دو، سه
1147
01:22:18,069 --> 01:22:19,727
ما مسئول بردنِ
1148
01:22:20,457 --> 01:22:23,052
بچهها از تالار سوم به ورودی غار بودیم
1149
01:22:23,463 --> 01:22:26,288
دویست نفر نیرو میخواستیم
1150
01:22:32,615 --> 01:22:35,534
من در تالار سوم با بچهام
روی سطح آب اومدم
1151
01:22:36,493 --> 01:22:37,662
خیالم راحت شد
1152
01:22:38,537 --> 01:22:40,331
!یک، دو، سه، بکشین
1153
01:22:42,249 --> 01:22:43,334
!بکشین
1154
01:22:44,168 --> 01:22:45,252
!بکشین
1155
01:22:46,503 --> 01:22:47,504
!بکشین
1156
01:22:49,090 --> 01:22:50,382
!بکشین
1157
01:23:25,376 --> 01:23:28,921
گزارشهایی هست که
باید بگم تأییدنشده هستن
1158
01:23:29,171 --> 01:23:32,133
مبنی بر اینکه الان ۲ پسر
از غار بیرون آورده شدن
1159
01:23:32,299 --> 01:23:35,136
لحظاتی پیش دیدم که
یه آمبولانس دیگه داره میره داخل
1160
01:23:35,302 --> 01:23:37,388
شاید پسر سوم هم
داره بیرون میاد
1161
01:23:39,682 --> 01:23:41,017
...منم با پسرم رسیدم
1162
01:23:42,143 --> 01:23:43,560
این محمولهی ارزشمند رو تقدیم کردم
1163
01:23:48,524 --> 01:23:50,943
یادمه جان بهم گفت؛
.«هر سه تاشون رو بیرون آوردیم
1164
01:23:51,110 --> 01:23:52,779
«.«فوقالعاده ست، سه از سه
1165
01:23:53,154 --> 01:23:54,571
:بعد بهم نگاه کرد و گفت
1166
01:23:54,656 --> 01:23:56,824
.«بجنب، استنتون، گند نزن توش
«.باید چهارمی هم بیاریم
1167
01:23:59,035 --> 01:24:02,246
ریک آخرین بچه رو برداشت
و رفت بیرون غار
1168
01:24:02,872 --> 01:24:07,293
.به دکتر بک گفتم: «خودشه
«.بیا فردا چهارتا بیرون بیاریم
1169
01:24:09,045 --> 01:24:12,631
نیروهای دریایی پیش
من همهشون نگران بودن
1170
01:24:13,247 --> 01:24:14,700
امیدوار بودیم اون بچهها
1171
01:24:14,724 --> 01:24:18,365
جان سالم بدر ببرن
و برگردن پیش والدینشون
1172
01:24:20,530 --> 01:24:22,870
فقط میتونستیم دعا کنیم
1173
01:24:28,355 --> 01:24:30,692
درحالیکه بهسمت
،تالار هشتم شنا میکردم
1174
01:24:31,025 --> 01:24:32,735
میدان دیدم صفر بود
1175
01:24:33,360 --> 01:24:34,779
...دستهام روی طناب میکشیدم
1176
01:24:36,322 --> 01:24:39,992
یهویی دستم به یه چیز خورد
که حس کردم یه ماهی مُرده ست
1177
01:24:42,078 --> 01:24:46,665
،کریگ و ریک بهشدت مضطرب بهنظر میرسیدن
«.و داشتن میگفتن: «زودباش، بیا بیرون
1178
01:24:46,916 --> 01:24:47,959
بجنب، نفس نمیکشه
1179
01:24:48,084 --> 01:24:51,128
«.«فکر میکنیم این بچه نفس نمیکشه
فوراً تجهیزاتم رو درآوردم
1180
01:24:51,212 --> 01:24:53,840
،فکر کردم: «خب، میدونین
«.خودشه، اولیشون مُرد
1181
01:24:55,466 --> 01:24:56,926
خیلی آبی بهنظر میرسید
1182
01:24:57,844 --> 01:24:59,386
خیلی سرد و عاری از زندگی
1183
01:25:00,137 --> 01:25:03,307
و منم نتونستم خودم رو
متقاعد کنم که نفس میکشیده
1184
01:25:04,976 --> 01:25:06,811
،کمکم میخواستم دهانبهدهان رو شروع کنم
1185
01:25:06,936 --> 01:25:09,772
ولی درست قبل اینکه شروع کنم
آروارهاش رو محکم فشار دادم
1186
01:25:09,856 --> 01:25:13,192
تا راه هوا رو باز کنم، و با همین
شروع کرد به نفس کشیدن
1187
01:25:14,693 --> 01:25:16,320
ولی من هنوز خیلی نگران بودم
1188
01:25:16,403 --> 01:25:18,990
هنوز نمیتونستم خودم رو
متقاعد کنم این بچه بتونه زنده بمونه
1189
01:25:22,659 --> 01:25:26,580
،کل مسیر همین همین شکلی بود
بین ۲.۵ تا ۳ ساعت
1190
01:25:29,000 --> 01:25:31,418
،فقط برای رفع نگرانی خودم
روش رو برگردوندم
1191
01:25:31,502 --> 01:25:32,920
تا بتونم صورتش رو ببینم
1192
01:25:33,838 --> 01:25:34,881
خواب بهنظر میرسید
1193
01:25:36,048 --> 01:25:37,925
منتها بر حسب اتفاق
زیر آب خوابیده بود
1194
01:25:42,847 --> 01:25:44,431
بهمحض اینکه روی سطح آب میاومدیم
1195
01:25:44,515 --> 01:25:47,601
یه حس پیروزی و شادی
فوقالعاده به آدم دست میداد
1196
01:25:52,819 --> 01:25:56,074
عملیات امروز موفقیت باورنکردنیای بود
1197
01:25:57,932 --> 01:25:59,934
و پس از ۱۶ روز انتظار
1198
01:26:00,564 --> 01:26:02,566
حالا میتونیم چهرهی
وایلد بور رو ببینیم
1199
01:26:07,038 --> 01:26:09,874
یه حس بیایمانی بود که
این تکنیک جواب بده یا نه
1200
01:26:11,000 --> 01:26:15,296
چهار نفر از بازیکنان فوتبالی که توی اون غار
در تایلند گیر افتاده بودن بیرون اومدن
1201
01:26:15,421 --> 01:26:18,925
پس ۸ پسر و مربیشون
همچنان گیر کردهاند
1202
01:26:19,008 --> 01:26:23,220
.جانشون هنوز در خطره
ماجرا تمام نشده
1203
01:26:23,470 --> 01:26:26,515
کاری رو انجام داده بودیم
که فکر میکردیم باورنکردنی و نشدنیه
1204
01:26:27,433 --> 01:26:29,101
حالا باید ۲ بار دیگه هم
انجامش میدادیم
1205
01:26:39,862 --> 01:26:41,530
خبر فوری از تایلند
1206
01:26:41,781 --> 01:26:44,283
یه پسر دیده شد که روی
...برانکارد منتقل شد
1207
01:26:44,450 --> 01:26:45,910
...پسر پنجم باید نجات پیدا کنه
1208
01:26:45,993 --> 01:26:48,329
امروز صبح یک پسر
...از غار بیرون آورده شد
1209
01:26:48,412 --> 01:26:51,958
اونجا آمبولانسی رو میبینیم که
اعتقاد داریم حامل ۶اُمین پسره
1210
01:26:52,124 --> 01:26:55,294
این عملیات بینهایت
بدون مشکل اجرا شد
1211
01:26:55,377 --> 01:26:57,671
و اون بهنظر میاد حامل ۷امین پسر باشه
1212
01:26:57,754 --> 01:26:59,465
بچهها دارن بیرون میان
1213
01:26:59,673 --> 01:27:02,634
،بچهی هفتمی نیست
بلکه بچهی هشتمیه
1214
01:27:02,844 --> 01:27:05,012
هشتمین وایلد بوری بیرون اومد
1215
01:27:05,137 --> 01:27:07,598
.از لحاظ آبوهوایی یه روز دیگه فرصت هست
،چندین روز گذشته
1216
01:27:07,681 --> 01:27:09,141
خوششانسی بزرگی داشتن
1217
01:27:09,308 --> 01:27:11,853
این بارانهای موسمی
بهنظر میاد متوقف شدن
1218
01:27:13,562 --> 01:27:17,108
ولی پیشبینیای که مدام میشنیدیم
این بود که قراره حتما بارون بیاد
1219
01:27:19,068 --> 01:27:20,319
و اومد
1220
01:27:23,447 --> 01:27:24,781
بارون سنگینی بود
1221
01:27:25,699 --> 01:27:26,993
و بند نمیاومد
1222
01:27:27,201 --> 01:27:30,454
این بارون خیلی سریع
غار رو زیر سیل میبره
1223
01:27:33,290 --> 01:27:35,167
ما شب رو با گوشدادن
به بارون گذروندیم
1224
01:27:35,376 --> 01:27:37,711
،خیلی خیلی شدید بود
1225
01:27:38,254 --> 01:27:40,714
در عجب بودیم توی غار
چی قراره بشه
1226
01:27:42,967 --> 01:27:47,554
تنها موقعی بود که
،ریک و جان رو مضطرب دیدم
1227
01:27:47,847 --> 01:27:50,474
که کمکم داشت من و
کریگ هم نگران میکرد
1228
01:28:00,609 --> 01:28:01,818
صبح از خواب بیدار شدیم
1229
01:28:01,903 --> 01:28:04,446
و دیدیم کل اونجا لبریز آبه
1230
01:28:06,323 --> 01:28:08,993
نگران بودیم که سدهایی که
آب رو منحرف میکردن
1231
01:28:09,076 --> 01:28:10,369
کنار رفته باشن
1232
01:28:11,245 --> 01:28:12,746
تا ابد نمیتونستن نگهش دارن
1233
01:28:14,040 --> 01:28:16,292
سدهای آب دوومی ندارن
1234
01:28:17,168 --> 01:28:18,627
این همهچی رو نابود میکنه
1235
01:28:22,256 --> 01:28:25,259
صبح وقتی به جلسهی
،قبل غواصیمون رفتیم
1236
01:28:25,342 --> 01:28:27,011
،بعضی از بچهها میگفتن
،میدونین
1237
01:28:27,094 --> 01:28:30,681
«با این اوضاع باید بریم تو غار؟
«باید جونمون رو بهخطر بندازیم؟
1238
01:28:30,847 --> 01:28:32,558
:و بعضیهامون هم میگفتن
1239
01:28:32,641 --> 01:28:33,935
،«اگه امروز نریم
1240
01:28:34,143 --> 01:28:37,188
«و فردا دیگه هیچ فرصتی نباشه چی؟
1241
01:28:37,646 --> 01:28:40,149
و من حس کردم باید فوراً
عملیات رو تموم کنیم
1242
01:28:40,774 --> 01:28:42,985
پا شدیم و مستقیم
رفتیم تو غار
1243
01:28:43,152 --> 01:28:46,863
.و بقیه هم دنبالمون اومدن
پس این تصمیم رو گرفتیم
1244
01:28:49,325 --> 01:28:54,163
پس متوجه شدیم در روز آخر
قراره ۵ نفر رو بیرون بیاریم
1245
01:28:58,334 --> 01:29:01,045
،قبل از اینکه بریم تو غار
تصمیمی که گرفته شد
1246
01:29:01,128 --> 01:29:06,258
این بود که من اولین
...بچه رو بیرون بیارم
1247
01:29:07,426 --> 01:29:10,179
درحالیکه شنا میکردم
ذهنم مغشوش بود
1248
01:29:10,972 --> 01:29:12,764
«یا خدا، یعنی به اندازهی
کافی مهارت دارم؟
1249
01:29:13,849 --> 01:29:16,560
«پدر مادرا چی؟
«دوستان توی غار چی؟
1250
01:29:16,978 --> 01:29:18,520
بار سنگینی بود بر دوشم
1251
01:29:19,021 --> 01:29:22,108
.«اگه بمیرن، نابود میشم
«قراره دائمالخمر بشم؟
1252
01:29:22,733 --> 01:29:24,276
«میدونین، «عقلم رو از دست میدم؟
1253
01:29:25,819 --> 01:29:27,196
مربی رو به من سپردن
1254
01:29:27,529 --> 01:29:32,576
،بهمحض اینکه نگهش داشتم
رفتم روی حالت انجام دادن کارم
1255
01:29:41,002 --> 01:29:43,045
همهچی داشت خوب پیش میرفت
1256
01:29:45,089 --> 01:29:46,882
،اون دقایق پایانی رو یادمه
1257
01:29:47,133 --> 01:29:50,970
.با خودم فکر میکردم: «تقریبا رسیدم
«قراره چیکار کنم؟
1258
01:29:51,387 --> 01:29:54,098
چون خیلی اشکم دم مشکم بود
1259
01:29:54,306 --> 01:29:56,600
««وقتی رسوندمش قراره گریهام بگیره؟
1260
01:30:37,808 --> 01:30:40,561
،جان بعد از من رسید
بعدش ریک رسید
1261
01:30:40,644 --> 01:30:43,147
و بعدی نوبت کریس بود که برسه
1262
01:30:43,605 --> 01:30:47,776
،مدام منتظر موندم و منتظر موندم
ولی اون نیومد
1263
01:30:50,612 --> 01:30:53,615
،من تمام راه تا بخش نهایی رو رفتم
1264
01:30:54,116 --> 01:30:57,369
.سختترین بخش
،بچه رو با خودم تا اینجا آورده بودم
1265
01:30:57,536 --> 01:30:59,121
میدونین، محمولهی ارزشمندم
1266
01:31:01,915 --> 01:31:04,793
جایی معمولیای نیست که
اونجا طناب به اون شکل بالاسرت باشه
1267
01:31:05,336 --> 01:31:07,003
،باید یه دستت اینطوری باشه
بچه هم اون یکی دستت
1268
01:31:07,088 --> 01:31:09,798
.طناب هم بالا سرت
خیلی موقعیت سختیه
1269
01:31:10,466 --> 01:31:13,385
،و بعد یه چیزی تو اون روز آخر تغییر کرد
1270
01:31:13,469 --> 01:31:15,596
و همهمون تو اون بخش مشکل داشتیم
1271
01:31:17,056 --> 01:31:19,183
درست لحظهای که داشتم از
،یکی از گوشهها رد میشدم
1272
01:31:19,350 --> 01:31:22,561
باید طناب رو از این دستم به
اون یکی دستم میدادم
1273
01:31:23,395 --> 01:31:25,772
ولی از دستم پرید اونور
1274
01:31:31,445 --> 01:31:32,946
این طناب عزیز
1275
01:31:33,029 --> 01:31:36,325
اطمینان میداد که صحیح و سالم
،از آب بیرون میآیم
1276
01:31:36,617 --> 01:31:39,911
،چیزی که آدم نمیخواد گمش کنه
،چیزی که آدم هیچوقت نمیخواد ولش کنه
1277
01:31:40,537 --> 01:31:41,955
من ولش کردم
1278
01:31:44,333 --> 01:31:47,043
و نمیدونستم اکسیژن بچه
،ممکنه تموم بشه یا نه
1279
01:31:58,639 --> 01:32:01,683
فقط من و دکتر هریس
توی تالار نهم بودیم
1280
01:32:01,767 --> 01:32:03,269
همه تاالان باید بیرون رفته باشن
1281
01:32:04,728 --> 01:32:07,273
،فکر میکردم کوچکترین بچه از قبل رفته
1282
01:32:07,439 --> 01:32:14,196
ولی آخرین بچه که پایین اومد
پسری به اسم مارک بود که ۲۹ کیلو بود
1283
01:32:15,071 --> 01:32:19,160
مارک با اختلافترین
ریز اندامترین بچه از بینشون بود
1284
01:32:20,661 --> 01:32:23,079
:به همدیگه نگاه کردیم و فکر کردیم
.«اون ماسک اندازهاش نمیشه
1285
01:32:24,498 --> 01:32:26,583
«نمیتونیم اینجا ولش کنیم و
فردا برگردیم
1286
01:32:26,667 --> 01:32:28,294
«چون فکر نمیکنم
«.فردا فرصتی باشه
1287
01:32:31,087 --> 01:32:32,464
ما ماسک رو امتحان کردیم
1288
01:32:33,174 --> 01:32:36,760
،سعی کردیم دور و برش چیزمیز بچپونیم
سعی کردیم زیرش کلاه بذاریم
1289
01:32:38,387 --> 01:32:40,306
سعی کردیم تا جایی که
میشه تنگش کنیم
1290
01:32:40,389 --> 01:32:43,058
پس به معنای واقعی داشتیم
دماغ بچه رو له میکردیم
1291
01:32:43,642 --> 01:32:45,811
ولی هیچ راهی نبود بشه
جلوی ورود آب رو گرفت
1292
01:32:46,895 --> 01:32:50,399
بنا به دلایلی ما
یه یدکی آورده بودیم
1293
01:32:50,482 --> 01:32:51,858
همینطور یه ماسک صورت کامل
1294
01:32:52,401 --> 01:32:55,446
درمقایسه با اونیکی ماسکها، اینیکی
شبیه یه اسباببازی صورتی کوچیک بود
1295
01:32:56,071 --> 01:32:59,115
و وقتی سعی کردیم تا بندهای
این ماسک یدکی رو محکم کنیم
1296
01:32:59,200 --> 01:33:00,367
ضامنش شکست
1297
01:33:01,368 --> 01:33:02,869
و آب وارد شد
1298
01:33:04,163 --> 01:33:07,541
،پس عقب بردیمش، یه بار دیگه امتحان کردیم
بعد دوباره شکست
1299
01:33:07,791 --> 01:33:10,961
فقط روی صورتش بود و میدونستیم
،اگه یه طرفش جایی بخوره
1300
01:33:11,044 --> 01:33:12,421
کار بچه تمومه
1301
01:33:15,716 --> 01:33:18,760
میتونستم ببینم که
جیسون خیلی ناراضی بود
1302
01:33:22,598 --> 01:33:24,516
،آخرین بچه بود و فکر میکردم
1303
01:33:24,683 --> 01:33:27,769
«بیچاره جیسون،» میدونین؟ «آخرین بچه
«.قراره اونی باشه که غرق میشه
1304
01:33:27,936 --> 01:33:30,439
«و جیسون مجبوره
«.باهاش سروکار داشته باشه
1305
01:33:32,524 --> 01:33:34,985
باید خیلی آهسته و آروم میرفتم
1306
01:33:43,118 --> 01:33:44,370
منتظر موندیم و منتظر موندیم
1307
01:33:44,453 --> 01:33:47,873
،و کریس نیومد
پس خیلی دلواپس شدیم
1308
01:33:51,543 --> 01:33:55,631
علیرغم وول خوردن توی آب
،سعی میکردم طناب رو پیدا کنم
1309
01:33:56,382 --> 01:34:00,344
.نمیتونستم پیداش کنم
مدام کابل برق پیدا میکردم
1310
01:34:02,763 --> 01:34:05,432
اون کابل برق احتمالا
برمیگشت به تالار سوم
1311
01:34:06,558 --> 01:34:08,059
پس شروع کردم دنبال کردنش
1312
01:34:11,480 --> 01:34:15,317
،بعداز فکر کنم ۱۰ دقیقه
از یه تالاری سر درآوردم
1313
01:34:16,151 --> 01:34:17,486
گیج شده بودم
1314
01:34:20,656 --> 01:34:22,991
انتظار داشتم سر از
،تالار سوم دربیارم
1315
01:34:23,074 --> 01:34:27,162
جایی که امدادگرها بودن. توی تالاری
روی سطح آب اومدم که خالی بود
1316
01:34:27,663 --> 01:34:28,705
!آهای
1317
01:34:30,457 --> 01:34:31,667
!آهای
1318
01:34:32,751 --> 01:34:33,960
!آهای
1319
01:34:39,383 --> 01:34:42,553
اگه تونستم یه تالارِ
،ناشناخته پیدا کنم
1320
01:34:42,636 --> 01:34:44,179
،کاملاً خارج از مسیر اصلی
1321
01:34:44,763 --> 01:34:46,307
هیچکسی پیدامون نمیکنه
1322
01:34:56,400 --> 01:34:59,570
من با بچه توی آخرین تالار هوادار
،روی سطح آب اومدم
1323
01:34:59,695 --> 01:35:02,698
و فوراً جلوم هیئت کریس
1324
01:35:02,781 --> 01:35:04,325
و یه بچه روی پاهاش بود
1325
01:35:04,408 --> 01:35:06,618
:و فوراً فکر کردم
«.«یکیشون رو از دست دادیم
1326
01:35:06,952 --> 01:35:11,582
،وقتی جیسون رو دیدم
متوجه شدم توی غار برعکس رفتم
1327
01:35:11,748 --> 01:35:13,375
فهمیدم برگشتم تالار چهارم
1328
01:35:15,043 --> 01:35:18,922
،جیسون رفت بهسمت تالار نهایی
و بعد هری پیداش شد
1329
01:35:20,966 --> 01:35:23,844
،گفتم: «ببین، رفیق
،تو فقط اینجا بمون، ذهنت رو آروم کن
1330
01:35:23,927 --> 01:35:26,722
.«من بچه رو آخرسر میبرم بیرون
«.تو هروقت آماده بودی بیا
1331
01:35:32,769 --> 01:35:34,688
وقتی صدای وزوز پمپ رو
شنیدم، فهمیدم
1332
01:35:34,771 --> 01:35:37,649
.نزدیک تالار سوم هستم
،درست قبل از اینکه بچه رو تحویل بدم
1333
01:35:37,733 --> 01:35:40,444
،بغض کردم
چون میدونستم زنده میره بیرون
1334
01:35:42,112 --> 01:35:45,282
خیلیخب، سه، دو، یک
1335
01:35:50,245 --> 01:35:52,789
وقتی شنیدیم هری داره
،بچهی کریس رو میاره
1336
01:35:52,998 --> 01:35:54,082
برای هری دلگرم شدم
1337
01:35:54,207 --> 01:35:56,918
و خوشحال شدم که
اونم تونسته اینو تجربه کنه
1338
01:35:59,671 --> 01:36:01,965
آدمهای درشتاندامی از
،نیروی هوایی آمریکا اونجا بودن
1339
01:36:02,299 --> 01:36:03,717
بچه رو ازم گرفتن
1340
01:36:04,593 --> 01:36:07,429
بردنش روی یه برانکارد
و از تپه بالا بردنش
1341
01:36:07,638 --> 01:36:09,014
و دیگه رفت
1342
01:36:13,101 --> 01:36:15,896
یهویی حسوحال فوقالعاده شد
1343
01:36:17,898 --> 01:36:19,775
...یه بطری جک دنیلز باز کردیم
1344
01:36:21,067 --> 01:36:22,444
راستش کار مجازی نبود
1345
01:36:23,737 --> 01:36:25,113
،از پسش بر اومدیم
باورم نمیشه
1346
01:36:27,908 --> 01:36:31,537
میدونستم نیروهای دریایی تایلند
و دکتر بک هنوز باید بیرون میاومدن
1347
01:36:31,620 --> 01:36:35,123
و هنوز براشون نگران بودیم. آخه هنوز
یه غواصی چالشبرانگیز پیشرو داشتن
1348
01:36:36,082 --> 01:36:39,169
و یهویی یه ناله شروع شد که
یه مشکلی پیش اومده
1349
01:36:39,420 --> 01:36:42,464
یکی از پمپهای اصلی تالار سوم ترکید
1350
01:36:42,589 --> 01:36:44,841
و شروع کرد آب پاشیدن
1351
01:36:47,469 --> 01:36:49,513
اوه، خدای من، سطح آب
خیلی سریع داره بالا میاد
1352
01:36:49,596 --> 01:36:52,098
،و رگولاتور اکسیژن نداریم
باید از اینجا بزنیم به چاک
1353
01:36:54,059 --> 01:36:55,852
منتظر دوتا نیروی دریایی دیگه بودیم
1354
01:36:55,936 --> 01:36:58,397
و در همین حین که آب
شروع کرد پر شدن
1355
01:36:58,480 --> 01:37:01,608
.- اون دوتا نیروی دریایی پیداشون شد
- بعد کل تالار رفت زیر سیل
1356
01:37:01,817 --> 01:37:04,319
ما با زور با نگه داشتم
نفسمون بیرون اومدیم
1357
01:37:06,905 --> 01:37:09,575
با خودمون میگفتیم حتما اینکار
:کارِ بانوی غاره که میگه
1358
01:37:09,658 --> 01:37:13,244
،«به چیزی که میخواستین رسیدین
«.حالا وقت رفتنه
1359
01:37:15,706 --> 01:37:17,248
!ممنون
1360
01:37:17,499 --> 01:37:20,502
و بعد نیروهای دریایی
آخرین نفر بیرون میاومدن
1361
01:37:22,623 --> 01:37:25,523
،بهمحض اینکه اومدم بیرون
پسرم رو صدا زدم
1362
01:37:26,048 --> 01:37:29,364
«گفت: «بابا، کجا بودی؟
1363
01:37:31,373 --> 01:37:32,455
««مأموریت غیرممکن
1364
01:37:33,468 --> 01:37:34,549
«شد «مأموریت ممکن
1365
01:37:36,296 --> 01:37:39,813
قلب آدم باید از سنگ
باشه که احساساتی نشه
1366
01:37:45,611 --> 01:37:47,404
گرچه که تو این عملیات
1367
01:37:47,488 --> 01:37:48,530
ما پیشگام بودیم
1368
01:37:48,739 --> 01:37:51,658
ولی صدها و صدها
نفر آدم تو اون غار بود
1369
01:37:53,890 --> 01:37:55,412
مردم اومدن کمک
1370
01:37:56,064 --> 01:38:00,355
،از کشورهای مختلف، زبانهای مختلف
فرهنگهای مختلف
1371
01:38:01,166 --> 01:38:02,566
باهم جمع شده بودن
1372
01:38:02,590 --> 01:38:06,782
ممکنه سوءتعبیر باشه ولی
1373
01:38:07,533 --> 01:38:11,660
تنها چیزی که لازمه سخاوته
1374
01:38:11,684 --> 01:38:15,161
،و یک تلاش متحد
1375
01:38:15,188 --> 01:38:16,912
و حتما موفق میشید
1376
01:38:20,937 --> 01:38:22,773
بهنظر میاومد خانمی که جلوم اومد
1377
01:38:22,898 --> 01:38:24,107
...مادر تایتان بود
1378
01:38:24,900 --> 01:38:27,861
کمسنترین پسری که
تو اون روز آخر با خودم آوردم
1379
01:38:30,363 --> 01:38:33,450
:مامان تایتان گفت
،«از طرف همهی والدین
1380
01:38:33,617 --> 01:38:35,952
میخوایم از همهی شما بهخاطر
.کاری که کردین تشکر کنیم
1381
01:38:36,036 --> 01:38:39,540
«انگار که بچههامون مُردن و بهشون
...یه زندگی دیگه بخشیده شد. و
1382
01:38:41,041 --> 01:38:44,545
«میدونین، نمیدونیم به
«.چه زبونی تشکر کنیم
1383
01:38:50,574 --> 01:38:52,533
همه داشتن گریه میکردن
1384
01:38:52,557 --> 01:38:55,409
خیلی لذتبخش بود
1385
01:38:55,806 --> 01:38:58,433
با خودمون این خاطرات
رو خونه آوردیم
1386
01:38:58,809 --> 01:39:00,936
پدر و مادر و خانواده داشتن
1387
01:39:01,877 --> 01:39:06,380
:ریک زیاد نموند گفت
«.«نمیخوام گریه کنم
1388
01:39:06,879 --> 01:39:09,084
احتمالاً از احساساتی شدن میترسه
1389
01:39:09,235 --> 01:39:12,823
.فراموش نکنین
تایلند خونهی دوم شماست
1390
01:39:14,658 --> 01:39:18,411
حس فوقالعادهی خلاصشدن
و سرخوشی و شادی
1391
01:39:18,579 --> 01:39:21,164
:یه پیام معمولی گرفتم که نوشته بود
1392
01:39:22,332 --> 01:39:24,960
«بیرون اومدم، وقتی برگشتم
«.هتل بهت زنگ میزنم
1393
01:39:28,589 --> 01:39:30,465
پس نهایتاً زنگ زد
1394
01:39:32,258 --> 01:39:34,469
،و فقط داشتم ور ور میکردم، میدونین
1395
01:39:34,553 --> 01:39:37,973
اونموقع بدنم پر آدرنالین بود
1396
01:39:38,056 --> 01:39:40,767
و حتما باید حداقل
،ده دقیقه حرف زده باشم
1397
01:39:40,851 --> 01:39:46,982
و آخرسر بألاخره یه نفسی چاق کردم و
همسرم یهویی اشکش سرازیر شد
1398
01:39:52,112 --> 01:39:56,324
،و آره، بهم گفت بابام فوت شده
همین چند ساعت پیش
1399
01:39:58,994 --> 01:40:04,124
،پس نمیدونستم چه حسی داشته باشم. میدونین
،یه نوسان تمامعیار احساسات بود
1400
01:40:04,207 --> 01:40:06,209
...از اینجا بودن یهویی رسیدم به
1401
01:40:06,292 --> 01:40:10,797
چی... «آخه چطوری امروز این اتفاق
«افتاد، میدونین، از بین اینهمه روز؟
1402
01:40:16,052 --> 01:40:18,471
همه باهام همدردی کردن
و همه فرض کردن
1403
01:40:18,555 --> 01:40:21,266
،که مستقیم برمیگردم خونه
که بهش فکر کردم
1404
01:40:22,559 --> 01:40:25,937
:ولی فکر کردم
«.«راستش این کمکی به حالم نمیکنه
1405
01:40:26,021 --> 01:40:27,856
و حتی بعد از پایان
،همون اولین روز
1406
01:40:27,939 --> 01:40:30,316
یه جورایی حس کردم از
،همین حالا حالم بهتر شده
1407
01:40:30,483 --> 01:40:35,614
،چون بابام زندگی فوقالعادهای داشت
و میدونین، به همین راحتی فوت کرد
1408
01:40:35,739 --> 01:40:41,286
و فکر کردم: «خب، از این بهتر
«.نمیشد از صحنهی روزگار بره
1409
01:40:43,204 --> 01:40:46,041
و یهجورایی کمکم شروع
کردم دیدن نیمهی پر لیوان
1410
01:40:46,166 --> 01:40:49,460
:و کمکم فکر کردم
«خب، این یه دلیل دیگه
1411
01:40:49,544 --> 01:40:50,671
«« جشنگرفتنه
1412
01:40:51,379 --> 01:40:54,925
میدونین، داشتم بهخاطر این بچهها
جشن میگرفتم و همینطور پدرم
1413
01:41:03,308 --> 01:41:04,392
خیلی ممنون
1414
01:41:10,774 --> 01:41:13,026
معجزه پشت معجزه
1415
01:41:45,809 --> 01:41:47,728
یه وقتی تو آینده، میبینمشون
1416
01:41:48,269 --> 01:41:51,564
خب، فکر کنم
خیلی افتخار میکنم
1417
01:41:52,565 --> 01:41:53,692
به کاری که کردیم
1418
01:41:54,192 --> 01:41:59,698
میتونین بگین داره تعهدش
به یه ورزش مسخرهی اقلیتی که
1419
01:42:00,073 --> 01:42:05,787
هیچوقت هیچکی جدی
نمیگیرهاش رو داره توجیح میکنه
1420
01:42:05,912 --> 01:42:07,914
بله، قطعا زندگیم رو عوض کرد
1421
01:42:08,164 --> 01:42:11,209
و منو آدم پراعتماد بهنفستری کرد
1422
01:42:11,459 --> 01:42:15,005
،آخرین نفری بودم که برای تیم کریکت انتخابش کردن
اولین نفری بودم که برای عملیات نجات غار انتخابش کردن
1423
01:42:16,047 --> 01:42:19,009
:من قدیمها نگران بودم
«آیا زیادی بیعاطفهام؟
1424
01:42:19,217 --> 01:42:20,677
««آیا زیادی بیاحساسم؟
1425
01:42:21,177 --> 01:42:24,765
برای این سطح از وابستگی
یه کارایی و یه هدف پیدا کردم
1426
01:42:25,140 --> 01:42:27,183
میتونی برای کارهای
خوب ازش استفاده کنی
1427
01:42:28,143 --> 01:42:30,646
""وایلد بور
1428
01:43:04,054 --> 01:43:07,663
ازش پرسیدم: «با شاهزاده ویلیام
«دربارهی چی صحبت کردین؟
1429
01:43:07,688 --> 01:43:09,042
:ریک گفت
1430
01:43:10,143 --> 01:43:14,314
«.گفت: «باید با امپ ازدواج کنی
1431
01:43:29,206 --> 01:43:31,688
تقریبا ۵.۰۰۰ نفر تایلندی در عملیات نجات همکاری کردند
1432
01:43:31,700 --> 01:43:34,495
همینطور صدها نفر از سراسر جهان شرکت کردند
1433
01:43:37,272 --> 01:43:39,514
چند روز بعد از نجات غار کاملاً زیر آب فرو رفت
1434
01:43:40,262 --> 01:43:42,454
چند هفته بعد شهرهای همسایه زیر سیل رفتن
1435
01:43:43,463 --> 01:43:45,705
هشت ماه طول کشید تا غار دوباره قابلدسترسی شود
1436
01:43:48,799 --> 01:43:53,804
زیرنویسی از
BlackRez
1437
01:43:53,786 --> 01:43:58,791
ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز
.:: DigiMoviez.Com ::.
1438
01:43:58,803 --> 01:44:03,808
جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت
دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
@DigiMoviez