1 00:00:01,001 --> 00:00:06,006 ‏‫ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز ‫.:: DigiMoviez.Com ::. 2 00:00:07,007 --> 00:00:12,012 ‏‫زیرنویسی از ‫ BlackRez 3 00:00:44,086 --> 00:00:45,712 ‏واحد چهارم 4 00:00:46,182 --> 00:00:47,283 ‏صبر کنین 5 00:00:47,569 --> 00:00:50,472 ‏واحد پنجم از منطقه‌ی مائی‌سای 6 00:00:51,213 --> 00:00:54,087 ‏یه داوطلب دیگه می‌خوایم 7 00:00:57,357 --> 00:00:59,351 ‏دوستم رفت دنبال پسرش بگرده 8 00:00:59,703 --> 00:01:01,837 ‏دوچرخه‌اش رو اینجا پیدا کرد 9 00:01:03,910 --> 00:01:06,865 ‏پس پسر ما هم حتما تو غاره 10 00:01:09,570 --> 00:01:11,238 ...‏برای گرفتن جلوی آب 11 00:01:12,114 --> 00:01:15,033 ،‏کیسه ماسه می‌خوایم ...‏و یه ژنراتور هم می‌خوایم 12 00:01:16,285 --> 00:01:17,911 ‏تا آب رو بمکه بیرون 13 00:01:18,662 --> 00:01:20,289 ‏و باید سریع‌ باشیم 14 00:01:20,914 --> 00:01:24,085 ،‏اگه از این طرف رفته باشن، نه ‏از قبل مـُرده‌ان 15 00:01:28,714 --> 00:01:30,299 می‌دونن دیگه باید چیکار کنن، آره؟ 16 00:01:42,468 --> 00:01:45,196 ‏امدادگران بیش از ۲۰ ساعته که ‏مشغول جست‌وجو هستن 17 00:01:45,830 --> 00:01:48,256 ‏ولی هنوز ۱۳ گمشده رو پیدا نکردن 18 00:01:49,110 --> 00:01:51,903 ،‏پسرها بین ۱۱ تا ۱۶ سال سن داشتن 19 00:01:51,987 --> 00:01:53,905 ‏همه‌ی اونها بازیکنان تیم فوتبال تایلند بودن 20 00:01:54,156 --> 00:01:58,160 ‏اونها بعد از اینکه یک بارندگی شدید ‏یکهویی و مداوم تمام خروجی‌ها رو مسدود کرد 21 00:01:58,410 --> 00:01:59,620 ‏داخل تونل‌ها گیر کردند 22 00:01:59,784 --> 00:02:03,538 خیلی از امدادگران مشغول جست‌وجوی تیم فوتبال وایلد بور هستن 23 00:02:03,999 --> 00:02:06,460 ‏این بارون هی داره بدتر و بدتر می‌شه 24 00:02:06,543 --> 00:02:08,670 ،‏حتی ماه‌های آتی بدتر هم می‌شه ‏تا چهار ماه بارش‌های موسمی هست 25 00:02:08,837 --> 00:02:12,549 ،‏سیل کل غار رو برمی‌داره ‏اگه خیلی زود بیرون‌شون نیاریم 26 00:02:12,633 --> 00:02:14,218 ‏هیچ امیدی برای بیرون اومدن‌شون ‏باقی نمی‌مونه 27 00:02:19,942 --> 00:02:23,541 ‏صبح روز شنبه بود که ‏پسرا رفتن فوتبال بازی کنن 28 00:02:24,538 --> 00:02:26,807 ‏با دوچرخه رفتن که غار رو ببینن 29 00:02:28,371 --> 00:02:31,178 ‏اونا بچه‌های روستایی هستن 30 00:02:31,969 --> 00:02:34,916 ‏غار "تام لانگ" زمین بازی‌شونه 31 00:02:41,223 --> 00:02:44,897 ‏اواسط ماه ژوئیه ما غار رو ‏به‌خاطر سیل می‌بندیم 32 00:02:45,287 --> 00:02:47,804 ‏هنوز ماه ژوئن بود، پس ‏غار هنوز باز بود 33 00:02:49,503 --> 00:02:51,672 ،‏قبل از اینکه اونا وارد محوطه‌ی غار بشن 34 00:02:51,797 --> 00:02:54,007 ،‏برنامه داشتن یه جشن تولد بگیرن 35 00:02:54,090 --> 00:02:55,717 ‏و وقتی پسرا فهمیدن بیرون غار 36 00:02:55,801 --> 00:02:59,305 ،‏یهویی بارندگی سنگینی شروع شده ‏مشغول جشن تولد بودن 37 00:02:59,388 --> 00:03:02,349 ‏و اون‌موقع بود که سطح آب داخل ‏غار هم شروع کرد بالا اومدن 38 00:03:28,485 --> 00:03:31,800 نجات 39 00:03:37,827 --> 00:03:40,220 روز دوم 40 00:03:49,521 --> 00:03:52,555 "‏کوهستان "ننگ نان ‏از آهک تشکیل شده 41 00:03:52,684 --> 00:03:54,939 ‏از همه‌جا آب رو به‌ خودش ‏جذب می‌کنه 42 00:03:55,344 --> 00:03:58,656 ،وقتی زمین اشباع بشه آب رسوخ پیدا می‌کنه 43 00:03:59,055 --> 00:04:01,083 یه عالمه آب وارد غار می‌شه 44 00:04:01,597 --> 00:04:03,182 به‌خاطر همینه این‌قدر ترسناکه 45 00:04:04,976 --> 00:04:06,172 ‏خب حالا چیکار کنیم؟ 46 00:04:07,223 --> 00:04:09,820 ،‏اگه پای آب وسط باشه ‏ما نیروی دریایی رو صدا می‌کنیم 47 00:04:25,072 --> 00:04:28,907 ‏یگان اول‌مون ۱۷ نفر نیرو داشت 48 00:04:29,622 --> 00:04:32,923 ،‏ساعت ۴:۳۰ صبح 49 00:04:33,415 --> 00:04:39,170 ‏تیم سروان "آنن سوراوان" وارد غار شد 50 00:04:39,801 --> 00:04:41,788 ‏فشار زیادی رو حس کردم 51 00:04:42,449 --> 00:04:46,578 ،‏وقتی پای نیروی دریایی وسط باشه ‏همه انتظارات‌شون بالاست 52 00:05:01,843 --> 00:05:06,014 ،‏از بین تمامی کسایی که صدا کرده بودن ‏"ورن" غار رو بهتر از همه می‌شناخت 53 00:05:06,897 --> 00:05:08,571 ‏اون غارهای زیادی کشف کرده بود 54 00:05:08,830 --> 00:05:12,774 ‏و نقشه‌های پارک ملی تایلند رو ‏بروزرسانی کرده بود 55 00:05:14,105 --> 00:05:15,941 ‏در اکتشاف غار 56 00:05:16,024 --> 00:05:17,859 ،‏من بسیار نقش مهمی داشتم 57 00:05:18,652 --> 00:05:20,987 ‏اینطوری بود توی منطقه 58 00:05:21,405 --> 00:05:23,949 ‏ معروف شدم به ‏غارنورد خارجی دیوانه 59 00:05:24,115 --> 00:05:25,116 ‏انشعاب اینجاست 60 00:05:25,283 --> 00:05:28,203 ‏وقتی اولین‌بار شروع کردم به "‏گشت‌وگذار در غار "تام لانگ 61 00:05:28,286 --> 00:05:30,872 ‏فقط ۶.۵ کیلومتر طول داشت 62 00:05:31,122 --> 00:05:34,167 ‏طی سالها تا ۱۰ کیلومتر ادامه دادیمش 63 00:05:34,376 --> 00:05:39,255 ‏و امروز چهارمین سیستم غاری طویل تایلنده 64 00:05:39,423 --> 00:05:42,801 ‏غار "تام لانگ" از سه ‏مسیر اصلی تشکیل شده 65 00:05:42,968 --> 00:05:47,514 "‏یکی‌شون از ورودی "سم یک ‏ملقب به انشعاب تی شکل رد می‌شه 66 00:05:47,639 --> 00:05:49,850 ‏آب حتما از انشعاب دست راستی اومده 67 00:05:49,933 --> 00:05:51,602 ‏و راه‌شون رو بسته 68 00:05:52,102 --> 00:05:56,189 ،‏پس بچه‌ها درواقع گم نشده بودن ‏گیر افتاده بودن 69 00:06:02,278 --> 00:06:04,072 ‏وقتی به انشعاب تی شکل رسیدم 70 00:06:04,766 --> 00:06:07,842 ‏انگار یه وان پر از آب بود 71 00:06:09,014 --> 00:06:12,209 ‏فقط می‌تونستیم ‏تا حدود ۲۰۰ متر غواصی کنیم 72 00:06:13,184 --> 00:06:14,932 ‏ولی بچه‌ها اونجا نبودن 73 00:06:15,024 --> 00:06:17,722 مجبور شدیم برگردیم 74 00:06:19,031 --> 00:06:22,483 ‏این مهم و ضروریه 75 00:06:22,508 --> 00:06:25,301 ،‏با احترام به نیروی دریایی 76 00:06:25,386 --> 00:06:28,054 ،‏می‌دونین، قوی‌ان، تجهیزات منظمی دارن 77 00:06:28,179 --> 00:06:34,978 ‏ولی غواصی در غار تجهیزات و ‏مهارت‌های خاص خودشو می‌خواد 78 00:06:35,693 --> 00:06:37,856 ‏باید اعتراف می‌کردیم 79 00:06:38,633 --> 00:06:42,844 ‏ما هیچ‌وقت عملیاتی به این ‏شکل انجام نداده بودیم 80 00:06:46,948 --> 00:06:48,700 "‏رفتیم به جایی به اسم "اتاق جنگ 81 00:06:48,992 --> 00:06:54,581 .‏من منتظر فرماندار "نارونگسک" شدم :‏و به‌روش معمولی بی‌تعارف خودم بهش گفتم 82 00:06:54,665 --> 00:06:58,001 ‏«قربان، شما برای این عملیات «.‏نجات یک شانس دارین 83 00:06:58,334 --> 00:07:02,338 ‏بهش گفتم ما غواص‌های ‏مخصوص غار می‌خوایم اینجا 84 00:07:03,339 --> 00:07:07,594 ‏اون به وزیر کشور این ...‏یادداشت رو نشون داد 85 00:07:08,512 --> 00:07:12,057 ‏نوشته بود: اینها بهترین ‏غواص‌های غار جهان هستن 86 00:07:17,117 --> 00:07:19,691 انگلستان 87 00:07:24,055 --> 00:07:26,057 ‏ریک استنتون ‏آتشنشان بازنشسته / غواص غار 88 00:07:31,309 --> 00:07:33,311 ‏جان والنتین ‏مشاور حوزه آی‌تی / غواص غار 89 00:07:36,414 --> 00:07:38,041 ‏لبخند بزن، آقای استنتون 90 00:07:42,212 --> 00:07:46,341 ‏- آره. چندتا؟ ‏- دوتا لطفا، کلفت‌اش رو بده 91 00:07:47,551 --> 00:07:50,261 ‏خودشه، عالیه. چهار پونده 92 00:07:54,775 --> 00:07:56,777 غارهای ووکی هول بریتانیا، سومرست 93 00:08:00,396 --> 00:08:04,025 ،‏وقتی یه فضای تاریک توی غار می‌بینم ‏منو به حیرت می‌اندازه 94 00:08:04,275 --> 00:08:06,695 ‏با خودم میگم در ‏عجبم که چی اونجاست 95 00:08:07,278 --> 00:08:13,284 .‏برای بیشتر آدم‌ها یه محیط بیگانه ست ‏تاریکه، ممکنه تنگناهراسانه باشه 96 00:08:14,495 --> 00:08:16,246 ‏برای بیشتر آدم‌ها این فضا مصیبت‌باره 97 00:08:16,329 --> 00:08:22,085 ‏ولی برای من غواصی در غار ‏دنیای عجیبیه که ازش لذت می‌برم 98 00:08:23,837 --> 00:08:26,590 .‏از دو منظر می‌تونی به غار نگاه کنی ،‏یا می‌تونی بگی 99 00:08:26,673 --> 00:08:29,510 ‏من صدها متر زیر زمینم ‏و بالاسرم صدها تن سنگه 100 00:08:29,635 --> 00:08:30,969 ‏زندگیم در خطره 101 00:08:31,469 --> 00:08:36,642 ‏یا می‌تونی بگی دنیام همین ‏محل گذر کوچولوئه، اشکالی نداره 102 00:08:38,268 --> 00:08:39,895 ...‏فکر کنم اتفاقا نقشه‌ی هوشمندانه‌ایه 103 00:08:39,978 --> 00:08:42,022 ‏دنیای غواصی در غار ‏برای هم‌نسل‌های من 104 00:08:42,105 --> 00:08:44,107 ‏ریک و جان یه جورایی حکمِ 105 00:08:44,190 --> 00:08:46,568 ‏الگو رو برای ما دارن 106 00:08:48,779 --> 00:08:51,489 ‏اولین‌باری که با ریک غواصی کردم ‏داخل یه غار توی نیوزیلند بود 107 00:08:51,573 --> 00:08:52,949 ،‏اسم اونجا "پیرز ریسرجنز" بود 108 00:08:53,033 --> 00:08:55,493 ‏که یه مکان به‌شدت ترسناکیه 109 00:08:55,577 --> 00:09:00,040 ،‏واقعا عمیقه، به‌شدت سرده ‏تاریکه، توی چراغ‌ها آب میره 110 00:09:00,123 --> 00:09:02,250 ‏و البته که منم ریک استنتون ‏معروف رو از قبل می‌شناختم 111 00:09:02,333 --> 00:09:06,087 ‏ولی وقتی با لباس غواصیش اومد که ‏انگار مال ۵۰ سال پیش بود 112 00:09:06,171 --> 00:09:09,507 ‏و از این بندهای سرشونه‌ای داشت ‏که بین تیغه‌های سرشونه‌اش 113 00:09:09,591 --> 00:09:13,637 ‏یه سرکی‌ بزرگ داشت که چسبونکی بود 114 00:09:14,054 --> 00:09:16,389 ‏یه کپسول اکسیژن پهلو بند دست‌ساز داشت 115 00:09:16,472 --> 00:09:18,767 ‏جفت این کلمات وحشتناک بودن 116 00:09:22,312 --> 00:09:25,231 ‏صفر تا صد کپسول اکسیژن پهلو بند رو خودم ساختم 117 00:09:25,315 --> 00:09:27,442 ‏چون که همچین چیزی وجود نداشت 118 00:09:28,234 --> 00:09:32,698 ‏تمام اجزاء رو خودم با ‏دستگاه فرز یا حلبی ساختم 119 00:09:35,617 --> 00:09:39,120 ‏خب پس ریک از این تجهیزات به‌خصوصِ ...‏دست‌ساز استفاده می‌کرد 120 00:09:39,871 --> 00:09:44,125 ‏می‌پرید تو غار و تفریحی شنا می‌کرد ‏پایین تا رکورد جدید بزنه 121 00:09:46,377 --> 00:09:48,046 ،‏و ما همه‌مون می‌گفتیم: «پشمام 122 00:09:48,129 --> 00:09:50,381 ‏امکان نداره هیچ‌وقت «.‏بتونم مثل اون یارو بشم 123 00:09:54,553 --> 00:10:00,976 ‏من و جان در غارنوردی‌های ‏خیلی مهمی باهم حضور داشتیم 124 00:10:01,226 --> 00:10:03,770 ‏که می‌تونست آدم رو تا سر حد مرگ ببره 125 00:10:04,938 --> 00:10:06,857 ...‏و فقط به‌خاطر رفتن به اینجاها 126 00:10:08,233 --> 00:10:10,401 ‏باهم رابطه عمیقی داشتیم 127 00:10:13,113 --> 00:10:15,741 ‏جان از اون آدم‌هاست ،‏که فعالیت‌های زیادی کرده 128 00:10:15,824 --> 00:10:19,661 ‏و بسیاری از فعالیت‌هاش رو ‏با موفقیت انجام داده 129 00:10:20,328 --> 00:10:23,749 ،‏اولیش ماراتون بود ‏بعدش رفت سراغ فوق ماراتون 130 00:10:25,291 --> 00:10:28,920 .‏کوهنورد شایسته‌ایه ‏توتین ران خیلی خوبیه 131 00:10:30,797 --> 00:10:32,716 ‏اینکه اون این‌همه کارهای ،‏خطرناک رو انجام می‌داد 132 00:10:32,883 --> 00:10:35,636 ‏باعث می‌شد این رابطه ‏برات سخت باشه؟ 133 00:10:36,011 --> 00:10:37,095 ...‏خب، نمیگم 134 00:10:37,178 --> 00:10:40,015 ‏صرفاً به‌خاطر اینکه یه ‏فعالیتی خطرناک به‌نظر میاد 135 00:10:40,265 --> 00:10:42,934 ‏دلیل نمی‌شه که آدم الزاماً ‏به‌طرز خطرناکی انجامش بده 136 00:10:43,059 --> 00:10:46,312 ،‏ولی در جواب به سؤالت ‏احتمالا بله 137 00:10:52,155 --> 00:10:56,125 ‏اولین‌بارم بود انگلستان می‌رفتم 138 00:10:56,221 --> 00:10:58,594 ‏و یک دوستی منو به ریک معرفی کرد 139 00:11:00,469 --> 00:11:03,475 ‏ریک گفت: «می‌برمت «.‏قایق پارویی سواری 140 00:11:04,275 --> 00:11:06,898 ‏خوش گذشت و به‌یادماندنی بود 141 00:11:07,399 --> 00:11:09,269 ،‏وقتی با ریک شهر "کونتری" بودم 142 00:11:09,363 --> 00:11:11,514 ‏ریک چندتا از ویدیوهاش رو نشونم داد 143 00:11:13,231 --> 00:11:14,706 «‏گفتم: «زده به سرت؟ 144 00:11:15,447 --> 00:11:18,728 ‏«توی غارهای تنگ و تاریکی «!‏که نمی‌بینی می‌خزی 145 00:11:18,752 --> 00:11:21,332 «‏«اسم اینو گذاشتی سرگرمی؟ 146 00:11:23,916 --> 00:11:26,361 !‏ولی عاشقش بود 147 00:11:28,634 --> 00:11:31,256 !‏به‌نظر می‌رسید آدم غیرمعمولیه 148 00:11:35,177 --> 00:11:37,657 ‏دو هفته با ریک موندم 149 00:11:38,423 --> 00:11:40,436 ‏خوب باهم کنار می‌اومدیم 150 00:11:44,746 --> 00:11:46,665 نمی‌دونم اینو چطوری توضیح بدم 151 00:11:48,124 --> 00:11:49,710 ‏عاشقش شدی؟ 152 00:11:50,043 --> 00:11:51,044 بله 153 00:11:53,171 --> 00:11:55,882 ‏ریک ازم خواست بمونم 154 00:11:56,590 --> 00:11:58,326 ‏ولی باید برمی‌گشتم تایلند 155 00:11:59,069 --> 00:12:02,067 ،‏بعد از اینکه خداحافظی کردیم :‏ریک بهم پیام داد 156 00:12:02,140 --> 00:12:04,093 «.‏«ممنون که به زندگیم اومدی 157 00:12:04,328 --> 00:12:06,313 «.‏«امیدوارم بازم هم رو ببینیم 158 00:12:10,856 --> 00:12:15,193 "‏روزی که برگشتم به "چیانگ رای ‏اخبار رو دیدم 159 00:12:17,487 --> 00:12:21,950 ‏درود، اخبار شبانگاهی ۲۴ ژوئیه از شبکه‌ی ‏سوم سیما را به سمع و نظر شما می‌رسانیم 160 00:12:22,255 --> 00:12:27,747 ‏اخبار را با یک بروزرسانی از وضعیت ‏جست‌وجوی تیم فوتبال "وایلد بور" آغاز می‌کنیم 161 00:12:27,789 --> 00:12:30,792 :‏امپ صدام زد و پرسید «‏«شنیدی چی شده؟ 162 00:12:31,918 --> 00:12:34,629 «.‏«یه تیم فوتبال توی یه غار گیر کردن 163 00:12:35,046 --> 00:12:39,467 ‏باورم نمی‌شد تو شهر زادگاهم ‏این اتفاق داشت می‌افتاد 164 00:12:39,743 --> 00:12:41,493 ‏تصادف خیلی عجیبی بود 165 00:12:42,038 --> 00:12:45,164 این‌قدر عجیب که موهای تنم سیخ شد 166 00:12:45,306 --> 00:12:47,017 ‏با خودم فکر کردم این قضیه 167 00:12:47,100 --> 00:12:48,226 ‏خوراک ماست 168 00:12:48,476 --> 00:12:51,646 ،‏متوجه شدیم اونجا یه رابط داریم 169 00:12:51,938 --> 00:12:56,151 "‏یه مرد بریتانیایی به اسم "ورن آنسورث ‏اون غار رو خیلی خیلی خوب می‌شناخت 170 00:12:56,401 --> 00:13:01,823 ‏"ورن" به وزیر گردشگری و ورزش ‏تایلند یه نامه‌ی بحرانی داده بود 171 00:13:02,448 --> 00:13:05,035 :‏ورن بهم زنگ زد و گفت ‏«قراره بیای تایلند 172 00:13:05,160 --> 00:13:07,370 «.‏و پروازت امشب ساعت ۹:۳۰ ئه 173 00:13:07,495 --> 00:13:08,830 ،‏برامون پرواز بیزینس کلاس گرفتن 174 00:13:08,914 --> 00:13:12,333 .‏که تجربه‌ی جالبی بود ‏خیلی خوشم اومد 175 00:13:13,501 --> 00:13:15,670 ،‏عالی بود، چون که خودمون داوطلب بودیم 176 00:13:15,754 --> 00:13:16,755 ‏بهمون دستمزدی نمی‌دادن 177 00:13:18,298 --> 00:13:20,633 "‏رسیدم به فرودگاه "چنگ رای 178 00:13:22,385 --> 00:13:26,514 :‏یه تابلوی بزرگ بود که روش نوشته بود «.‏«بهترین غواص‌های غار خوش آمدید 179 00:13:27,057 --> 00:13:29,976 ‏رفتیم به‌سمت این تابلو و ‏مجبور شدیم جلوش عکس بگیریم 180 00:13:30,811 --> 00:13:32,478 ‏خیلی خجالت‌آور بود 181 00:13:42,322 --> 00:13:45,366 ،‏وقتی به محل غار رفتیم ‏شلم شوربایی به پا بود 182 00:13:47,577 --> 00:13:49,204 ،‏من مدت‌ها آتش‌نشان بودم 183 00:13:49,287 --> 00:13:53,374 ‏واقعه‌هایی دیده بودم که شلم شوربا ‏به پا کنن، ولی نه به این وسعت 184 00:13:56,544 --> 00:14:00,882 ،‏دوربین‌های مطبوعات همه‌جا دنبال‌مون می‌کردن ‏همه‌جا پر امدادگر بود 185 00:14:02,050 --> 00:14:04,344 ‏اونایی که قرار بود راهنمایی‌مون کنن کجان؟ 186 00:14:05,345 --> 00:14:07,305 ‏بألاخره تونستیم ورن رو پیدا کنیم 187 00:14:07,848 --> 00:14:09,515 ‏بهمون گفت 188 00:14:09,724 --> 00:14:12,352 ‏ طی سه روز گذشته سیل تو غار ‏به‌طور تصاعدی داره بیشتر می‌شه 189 00:14:12,936 --> 00:14:15,688 .‏یه عالمه جریان آب بود ‏دوران سختی بود 190 00:14:16,397 --> 00:14:17,983 ،‏بعضی‌ها داشتن فکر می‌کردن 191 00:14:18,066 --> 00:14:21,903 «‏«آیا هنوز بچه‌ها زنده‌ان؟ «‏«یعنی کجا می‌تونن باشن؟ 192 00:14:22,778 --> 00:14:26,074 ‏تصمیم گرفتیم می‌خوایم تا اونجا که ‏می‌شه بریم جلو و ببینیم چه خبره 193 00:14:26,157 --> 00:14:27,533 ‏تا قبل اینکه سیل بیشتر بشه 194 00:14:28,534 --> 00:14:31,872 ‏به‌محض اینکه وارد تالار غار شدیم که ،‏خیلی هم تالار بزرگی بود 195 00:14:31,955 --> 00:14:36,960 ،‏پر از لامپ‌های برقی نورانی، شلنگ ‏پمپ آب و سیم تلفن بود 196 00:14:37,085 --> 00:14:40,046 ‏گرچه که دولت مسئول ‏رسیدگی به مسئله بود 197 00:14:40,171 --> 00:14:44,467 ‏تمامی مسئولیت‌های غواصی رو ،‏سپرده بودن به نیروی دریایی 198 00:14:44,634 --> 00:14:46,802 ‏و اونا هم خیلی واضح می‌گفتن که نمی‌ذارن ما وارد آب بشیم 199 00:14:46,928 --> 00:14:49,848 ‏تخصص‌های ما باهم فرق داره 200 00:14:49,931 --> 00:14:53,018 ‏اون‌موقع واقعا داخل رفتن ایمن نبود 201 00:14:53,143 --> 00:14:57,856 .‏با این وجود تیم بریتانیایی اصرار داشت ‏اوضاع حسابی جهنمی شده بود 202 00:14:59,190 --> 00:15:01,359 ...‏متوجه هستی که ۱۳ تا بچه هستن که 203 00:15:01,442 --> 00:15:02,944 ‏برام مهم نیست، باشه؟ 204 00:15:04,029 --> 00:15:06,239 ‏جر و بجث‌ها بالا گرفته بود 205 00:15:07,740 --> 00:15:09,575 ‏راستش به اون بریتانیایی گفت که 206 00:15:09,659 --> 00:15:12,996 ‏«اگه اونجا مـُردین، انتظار نداشته باشین که «.‏ما بیایم جنازه‌تون رو پیدا کنیم 207 00:15:13,955 --> 00:15:17,125 ،‏اگه شما هم نیروی دریایی تایلند بودین ،‏و یهو می‌دیدین 208 00:15:17,208 --> 00:15:20,336 ،‏دوتا مرد ژولیده‌ی میان‌سال پیداشون شده 209 00:15:20,420 --> 00:15:22,755 ‏خودم متوجه هستم که ...این چقدر راه بدی 210 00:15:23,673 --> 00:15:25,466 ‏برای شروع یک رابطه ست 211 00:15:29,971 --> 00:15:33,724 .‏وقتی بیرون رفتیم، واقعا داشت بارون می‌بارید ‏یه بارون موسمی تمام‌عیار 212 00:15:35,018 --> 00:15:38,354 ‏پشت یه وانت پیکاپ غیرسرپوشیده ما رو برگردوندن هتل 213 00:15:39,189 --> 00:15:41,942 ‏اون پشت به‌معنای واقعی دولا شدیم ‏تا سعی کنیم بارون بهمون نخوره 214 00:15:43,276 --> 00:15:45,653 ‏من و جان مجبور شدیم باهم ‏روی یه تختخواب دونفره بخوابیم 215 00:15:46,487 --> 00:15:47,906 ...‏ما 216 00:15:49,365 --> 00:15:52,285 ‏برعکس هم خوابیدیم 217 00:16:01,752 --> 00:16:05,548 ‏صبح روز بعد، من و جان از ‏ورودی تالار غار شروع کردیم 218 00:16:05,881 --> 00:16:08,843 ‏با تمام تجهیزات‌مون و ‏کپسول‌هامون آویزون به بندمون 219 00:16:09,135 --> 00:16:11,012 ‏هیچ‌کس باهامون داخل غار نیومد 220 00:16:15,100 --> 00:16:17,185 ‏فقط ۲۰۰ متر بعد از ورودی 221 00:16:17,685 --> 00:16:20,730 ،‏آب و سنگ باهم برخورد می‌کردن ‏و آب خیلی کثیف بود 222 00:16:26,652 --> 00:16:30,240 ،‏از تالار اولی، حالا تا تالار دومی و سومی 223 00:16:30,323 --> 00:16:32,617 ،‏یه رودخونه بود ‏یه رودخونه‌ی خروشان 224 00:16:48,341 --> 00:16:50,843 ‏پس عبارتی که من استفاده می‌کنم «‏«غارنوردی در آب خروشانه 225 00:16:58,851 --> 00:17:00,353 ‏میدان دید یسیار ضعیف بود 226 00:17:01,437 --> 00:17:03,564 ‏خیلی قهوه‌ای بود، قهوه‌ای شکلاتی 227 00:17:04,649 --> 00:17:08,861 .‏یه عالمه خطرات غیرطبیعی هم بود ...‏سیم تلفن 228 00:17:09,779 --> 00:17:11,656 ‏کابل. همه‌جور چیزی بود 229 00:17:35,555 --> 00:17:38,266 «‏تو جایی که به اسم «تالار سوم ‏می‌شناختیم، روی سطح آب اومدیم 230 00:17:44,480 --> 00:17:45,481 !‏کمک 231 00:17:45,856 --> 00:17:48,833 !کمک! ما اینجائیم 232 00:17:49,152 --> 00:17:52,113 ‏فکر کردیم ۴ نفر از تیم فوتبال رو پیدا کردیم 233 00:17:54,782 --> 00:17:57,637 !گفتم: هی «!یه چیز زیر آبه 234 00:17:58,191 --> 00:18:00,013 ‏بعد یه نفر اومد روی سطح آب 235 00:18:00,350 --> 00:18:02,105 !‏اوه، خارجی‌ان 236 00:18:02,915 --> 00:18:06,961 .‏ولی اونا کارگرهای پمپ‌کار بودن ‏روی ساحل شنی خوابیده بودن 237 00:18:07,045 --> 00:18:10,590 ‏از تخلیه جا مونده بودن ‏و توی سیل غار گیر کرده بودن 238 00:18:10,673 --> 00:18:12,258 ‏و هیچکی نمی‌دونست گم شدن 239 00:18:14,844 --> 00:18:17,138 ‏نمی‌دونستیم اون تالار قراره تا چند ساعت یا چند دقیقه‌ی آینده 240 00:18:17,222 --> 00:18:18,723 ‏کامل غرق بشه یا نه 241 00:18:18,889 --> 00:18:21,684 ‏باید فوراً اینا رو با غواصی خارج می‌کردیم 242 00:18:22,940 --> 00:18:24,594 «!پسرم گفت: «قراره بمیریم 243 00:18:24,624 --> 00:18:25,997 «.فقط یه کپسول دارن» 244 00:18:26,022 --> 00:18:29,234 ،‏وحشتزده بودن ‏ولی چاره‌ی دیگه‌ای نداشتن 245 00:18:31,986 --> 00:18:35,031 ‏از یکی از کپسول‌هامون ‏بهشون یه رگلاتور اکسیژن دادیم 246 00:18:35,115 --> 00:18:36,574 ‏که هنوز بهمون وصل بود 247 00:18:42,997 --> 00:18:45,083 ‏خب مجبور بودیم خیلی ‏نزدیک به خودمون نگهشون داریم 248 00:18:45,208 --> 00:18:47,210 ‏وگرنه رگلاتور اکسیژن‌شون درمی‌اومد 249 00:18:47,293 --> 00:18:48,919 ‏و نمی‌تونستن نفس بکشن 250 00:18:54,592 --> 00:18:57,720 ‏خیلی گیج‌کننده ست زیر آب 251 00:18:57,803 --> 00:18:59,597 ‏رسماً کور بکشنت این‌ور اون‌ور 252 00:19:01,474 --> 00:19:03,559 ،‏خیلی براشون شکنجه‌آور بود ‏وقتی ما این‌ور اون‌ور می‌کشیدمشون 253 00:19:03,643 --> 00:19:05,686 ‏تا سوراخ درست رو پیدا کنیم تا ردشون کنیم 254 00:19:05,770 --> 00:19:06,771 ‏سرشون می‌خورد به صخره‌ها 255 00:19:12,152 --> 00:19:14,362 ،‏تمام کارگران پمپ‌کار یه جور رفتار کردن 256 00:19:14,820 --> 00:19:16,947 ‏به‌محض اینکه حس کردن ،‏زیر فضای باز هستن 257 00:19:17,115 --> 00:19:19,409 ‏بدون هیچ فکری ‏به‌سمت بالا جهیدن 258 00:19:26,374 --> 00:19:29,122 ‏از قبل نیمه‌جون بودم 259 00:19:31,659 --> 00:19:34,103 یه عالمه آب قورت داده بودم 260 00:19:40,596 --> 00:19:43,224 ‏من به‌عنوان یه مسابقه‌ی ‏کُشتی زیرآبی توصیفش می‌کنم 261 00:19:52,442 --> 00:19:54,277 ‏بعد از اینکه کارگرهای پمپ‌کار رو بیرون آوردیم 262 00:19:54,360 --> 00:19:56,279 ‏برنگشتیم دوباره بریم تو غار 263 00:19:56,362 --> 00:19:57,530 ‏خیلی خطرناک بود 264 00:19:59,782 --> 00:20:01,701 ‏چهارتا کارگر پمپ‌کار 265 00:20:01,784 --> 00:20:04,245 ...‏فقط ۳۰ - ۴۰ ثانیه زیرآب بودن 266 00:20:04,787 --> 00:20:06,997 ‏ولی با اینکه بچه نبودن ‏بازم وحشت کرده بودن 267 00:20:08,124 --> 00:20:10,960 ‏حالا، صحبت از یه گروه از بچه بود 268 00:20:11,252 --> 00:20:14,380 ‏فکر کردیم برامون امکان نداره که ‏بچه‌ها با غواص بیرون بیاریم 269 00:20:15,089 --> 00:20:18,218 ‏حتی اگه زنده بودن هم شدنی نبود 270 00:20:19,594 --> 00:20:21,929 ‏حالا چه غلطی باید بکنیم؟ 271 00:20:37,237 --> 00:20:39,071 ‏همه‌ی تایلندی‌ها برای 272 00:20:39,155 --> 00:20:41,407 ‏موفقیت در مأموریت داشتن دعا می‌کردن 273 00:20:41,782 --> 00:20:47,121 ‏اعتقاد داشتن موفقیت تنها در صورتی ممکنه که 274 00:20:47,205 --> 00:20:48,998 ‏روح نگهبان اجازه‌اش رو صادر کنه 275 00:20:50,250 --> 00:20:54,044 ‏به‌محض اینکه خودم رفتم اونجا ‏فهمیدم که باید به اون معبدها احترام بذارم 276 00:20:56,381 --> 00:20:59,425 این جزء رسوم ماست که به کوهستان ادای احترام کنیم 277 00:21:00,662 --> 00:21:04,908 ما آبنبات و گل خیرات می‌کنیم 278 00:21:05,794 --> 00:21:09,893 ‏محلی‌ها اعتقاد دارن که الهه‌ی ‏"ننگ نان" یه رب‌النوع مقدسه 279 00:21:10,001 --> 00:21:11,415 ‏که از غار مراقبت می‌کنه 280 00:21:14,382 --> 00:21:17,169 ‏افسانه‌ها می‌گن ‏"ننگ نان" شاهدختی بود 281 00:21:18,290 --> 00:21:20,536 ‏که عاشق یه پسر اصطبل‌دار شد 282 00:21:22,222 --> 00:21:26,731 ‏پدرش نذاشت باهم ‏رابطه داشته باشن 283 00:21:27,646 --> 00:21:31,402 ‏و عُشاق باهمدیگه پا به فرار گذاشتن 284 00:21:32,444 --> 00:21:35,793 ‏ولی سربازهای ‏پادشاه اونا رو پیدا کردن 285 00:21:36,913 --> 00:21:39,578 ‏وقتی شاهدخت جنازه‌ی ،‏معشوقه‌اش رو پیدا کرد 286 00:21:40,535 --> 00:21:44,090 ‏با یه سنجاق مو خودش رو کُشت 287 00:21:47,833 --> 00:21:51,963 ‏موهاش تبدیل شد به ‏رودخانه‌ی مائی‌سای 288 00:21:55,963 --> 00:22:01,303 ‏کوهستان "ننگ نان" نشانگر ‏بدن حامله‌ی شاهدخته 289 00:22:05,241 --> 00:22:08,118 ‏۹روز شده است که این تیم ۱۲ پسر تایلندی 290 00:22:08,202 --> 00:22:11,372 ‏و مربی فوتبال‌شون در این ‏غار وسیع گم شدن 291 00:22:11,456 --> 00:22:13,541 ،‏سطح آب توی غار بالا اومده 292 00:22:13,624 --> 00:22:16,836 ‏سطح آب شب‌ها ‏ساعتی ۱۵ سانتی‌متر بالا میاد 293 00:22:16,919 --> 00:22:19,255 ‏سطح آب بالا باعث شد جست‌وجو ،‏خیلی چالش برانگیز بشه 294 00:22:19,339 --> 00:22:22,342 ‏ولی غواص‌ها از پمپ‌های بزرگی ‏استفاده می‌کردن تا این آب رو کاهش بدن 295 00:22:27,555 --> 00:22:30,641 ‏عملیات نجات فقط در داخل غار نبود 296 00:22:30,957 --> 00:22:33,407 ‏مأموریت کامل مثل ‏انگشت‌های دست بود 297 00:22:33,920 --> 00:22:35,433 ‏باهمدیگه کار می‌کردن 298 00:22:36,341 --> 00:22:37,755 ‏نیروی دریایی یه انگشت بود 299 00:22:38,387 --> 00:22:40,675 ‏ما ۲.۰۰۰ نفر از ‏ارتش سلطنتی بودیم 300 00:22:40,762 --> 00:22:41,763 ،‏غیرنظامی‌ها 301 00:22:42,094 --> 00:22:43,095 ،‏دکترها 302 00:22:43,467 --> 00:22:44,511 ‏و داوطلب‌ها 303 00:22:44,822 --> 00:22:46,741 ‏حالا داوطلبان به شمال تایلند سفر کردن 304 00:22:46,824 --> 00:22:49,285 ‏تا به عملیات نجات کمک کنن 305 00:22:49,369 --> 00:22:51,496 ‏این قضیه داشت تبدیل می‌شد ‏به عملیات نجات واقعا جهانی 306 00:22:51,579 --> 00:22:55,207 ،‏داوطلبان از اروپا، استرالیا ‏آسیا و ایالات متحده هستن 307 00:22:55,677 --> 00:23:00,240 ‏بار زدن هواپیما رو تمام کردیم 308 00:23:00,322 --> 00:23:02,734 "‏الان حاضریم که بریم "چیانگ رای 309 00:23:02,820 --> 00:23:05,908 ‏سم می‌خواست برای ‏این مأموریت داوطلب بشه 310 00:23:06,372 --> 00:23:10,994 ‏اون با فرمانده آپوکورن ملاقات کرد 311 00:23:11,623 --> 00:23:16,413 ‏برامون آرزوی موفقیت کنین ‏که پسرها رو برگردونیم خونه 312 00:23:16,924 --> 00:23:19,208 ‏سم یه نیروی اسبق دریاییه 313 00:23:20,133 --> 00:23:22,461 ،‏علی‌رغم اینکه از نیروی دریایی استفعاء داد 314 00:23:22,928 --> 00:23:25,626 ‏داوطلب شد که کمک‌مون کنه 315 00:23:26,155 --> 00:23:30,826 ‏امروز من دارم توی ‏پارک ملی "کائو یای" تمرین می‌کنم 316 00:23:31,811 --> 00:23:35,415 ‏سم خیلی در رابطه ‏با تمرین‌هاش منضبط بود 317 00:23:37,068 --> 00:23:40,398 بهم اطمینان ‌خاطر داد که چیزی برای نگرانی نیست 318 00:23:40,422 --> 00:23:41,821 ‏اون تنها نبود 319 00:23:42,111 --> 00:23:45,157 ‏حداقل با یه تیم بود 320 00:23:52,640 --> 00:23:54,975 ...‏گازولین می‌خوایم برای 321 00:24:00,481 --> 00:24:03,233 ،‏اون شب ‏ما با نظامی‌های آمریکایی آشنا شدیم 322 00:24:03,317 --> 00:24:05,194 ‏که از ژاپن اعزام شده بودن 323 00:24:07,071 --> 00:24:09,949 ‏ریک و جان خیلی ‏ریلکس بودن، می‌دونین؟ 324 00:24:10,282 --> 00:24:12,785 ‏ قطعا ‏آدم توی ارتش عادت نداره 325 00:24:12,868 --> 00:24:16,414 .‏از اون‌جور افراد ببینه ‏شلوارک و دمپایی و تی‌شرت 326 00:24:17,748 --> 00:24:19,041 ‏ولی به‌محض اینکه شروع ،‏کردم صحبت‌کردن باهاشون 327 00:24:19,124 --> 00:24:21,836 ‏فهمیدم خیلی خیلی بامهارت هستن 328 00:24:22,252 --> 00:24:26,006 ‏خودم برا چندتا غواصی مختصر ،‏مجبور شدم برم تالار سوم 329 00:24:26,173 --> 00:24:29,134 :‏ولی داشتم با خودم فکر می‌کردم «.‏«مرد، عجب وحشتناکه 330 00:24:29,385 --> 00:24:33,598 ،‏یادمه بعدش جان بهم خندید ‏چون می‌دونست سؤال بعدیم اینه که 331 00:24:33,723 --> 00:24:35,516 ‏«چرا باید کسی برای «‏خوش‌گذرانی این‌کارو بکنه؟ 332 00:24:38,060 --> 00:24:40,438 ‏غواصی در غار برای ‏من ریلکس‌کننده ست 333 00:24:41,230 --> 00:24:42,857 ...‏هیچ‌کی بهت دستور نمیده 334 00:24:43,608 --> 00:24:46,611 .‏وقتت برای خودته ‏خیلی رهاکننده ست 335 00:24:46,694 --> 00:24:49,989 ‏ولی با وجود این، بیشتر اوقات ‏کارت پریدن تو یه سوراخ گِلیه 336 00:24:50,072 --> 00:24:51,240 ‏دقیقا درست می‌گم 337 00:25:01,834 --> 00:25:05,212 ‏واضحه که غارنوردی ‏بیشتر جنبه‌ی اکتشاف داره 338 00:25:07,548 --> 00:25:09,967 ،‏بعضی‌ از غواصی‌هایی که ما می‌کنیم اینطوریه که ،‏ممکنه ساعت‌ها اون‌تو باشیم 339 00:25:10,175 --> 00:25:14,388 ‏زندگی‌مون کاملاً بسته باشه به ‏یه نور مصنوعی، یه گرم‌کن مصنوعی 340 00:25:15,556 --> 00:25:17,141 ‏انگار توی فضا هستی 341 00:25:18,058 --> 00:25:20,478 ‏احتمالاً خالص‌ترین ماجراجوییه که ‏آدم می‌تونه داشته باشه 342 00:25:24,899 --> 00:25:28,653 ‏آدم برای اینکه یه سیاح غواصی در غار ‏باشه باید آدم عجیب‌غریبی باشه 343 00:25:34,742 --> 00:25:37,369 ‏چی باعث می‌شه یه نفر بخواد سیاح بشه؟ 344 00:25:38,370 --> 00:25:42,500 ،‏فکر کنم دو بخشش به‌خاطر غرورشه ،‏یه بخشش به‌خاطر کنجکاویشه 345 00:25:43,250 --> 00:25:45,210 ...‏یه بخشش هم 346 00:25:46,546 --> 00:25:52,593 ،‏کمبود اعتماد به خودشه ‏و بخواد خودش رو اثبات کنه 347 00:25:55,513 --> 00:25:57,682 ‏می‌دونین، شاید من توی ،‏کریکت و فوتبال بازیم خوب نبود 348 00:25:57,765 --> 00:26:00,726 ‏ولی حداقل می‌تونم ‏خیلی خوب توی غار غواصی کنم 349 00:26:01,811 --> 00:26:04,980 ‏فکر کنم ناعادلانه نباشه اگه بگم ‏هیچ‌کدوممون اهل تیم نیستیم 350 00:26:05,064 --> 00:26:07,983 ‏هیچ‌کدوممون با توپ مهارت خوبی نداریم 351 00:26:08,400 --> 00:26:09,694 ‏من یه بازنده بودم 352 00:26:10,110 --> 00:26:12,071 ‏من تو بازی‌های تیمی افتضاحم 353 00:26:12,530 --> 00:26:16,075 ‏فکر کنم عبارتی که دنبالشید اینه که «.‏«با بقیه خوب بازی نمی‌کنه 354 00:26:17,451 --> 00:26:20,162 ‏خیلی ساکت و خجالتی بودم، و اصلا ‏جر و بحث کردن دوست نداشته باشم 355 00:26:20,663 --> 00:26:22,081 ‏زیاد خوش‌مشرب نبودم 356 00:26:22,206 --> 00:26:25,417 ،‏آره، توی نوجوونیم یه‌کم بهم زورگویی می‌شد ‏چون یه‌کم متفاوت بودم 357 00:26:25,585 --> 00:26:27,587 ‏من چشم چپم تنبلی داره 358 00:26:27,878 --> 00:26:30,506 ‏که راستش بچه‌تر ‏که بودم چشمم چپ بود 359 00:26:31,006 --> 00:26:33,050 ‏که نگاه کردن به گذشته خیلی خنده‌داره 360 00:26:33,133 --> 00:26:36,762 ‏چون بخش خیلی بزرگی از زندگیم بود 361 00:26:36,846 --> 00:26:38,556 ...‏خیلی 362 00:26:40,015 --> 00:26:43,519 ،‏خیلی خجول بودم به‌خاطرش ‏می‌دونین؟ بچه‌ها مسخره می‌کردن 363 00:26:46,146 --> 00:26:48,941 ‏شکی نیست که در سنین جوانیم 364 00:26:49,441 --> 00:26:52,361 ‏از لحاظ احساسی با چالش روبرو بودم 365 00:26:52,945 --> 00:26:56,198 .‏آره، زیاد تو مدرسه اجتماعی نبودم ‏یه‌کم تو مدرسه بهم زورگویی می‌شد 366 00:26:56,281 --> 00:26:58,784 ‏ولی بدترین‌هاشون رو ‏از ذهنم پاک کردم 367 00:27:00,119 --> 00:27:03,455 ،‏ولی به‌محض اینکه میرم زیر زمین ‏همه‌ش ناپدید می‌شه 368 00:27:06,083 --> 00:27:09,545 ،‏هیچی نمی‌تونم ببینم ‏فقط حباب‌های خودم 369 00:27:10,420 --> 00:27:11,506 ‏تنها 370 00:27:11,797 --> 00:27:14,466 ‏اینجا جاییه که یه‌جورایی راحتم 371 00:27:14,550 --> 00:27:16,135 ...‏و حس می‌کنم 372 00:27:17,637 --> 00:27:19,639 ‏حس امنیت می‌کنم 373 00:27:20,389 --> 00:27:21,974 ‏ساکت و آرامش‌بخش 374 00:27:23,308 --> 00:27:26,521 ‏از همه‌چیزِ جامعه‌ی معمولی ‏فرار می‌کنیم 375 00:27:26,687 --> 00:27:29,064 ‏برمی‌گردیم به دوران انسان‌های غارنشین 376 00:27:37,197 --> 00:27:39,074 ‏برمی‌گرده به اون تواناییت که 377 00:27:39,241 --> 00:27:41,160 ‏بتونی حاشیه‌ی امن ‏خودت رو گسترش بدی 378 00:27:42,620 --> 00:27:45,122 ‏ولی احتمالاً برای ‏بعضی‌ها بدترین کابوس‌شونه 379 00:27:52,087 --> 00:27:55,215 ‏مربوط می‌شه به ‏کنترل احساسات و ترس‌ها 380 00:27:56,717 --> 00:27:59,637 ‏چون توی غار وحشت‌زدگی مساویه با مرگ 381 00:28:09,647 --> 00:28:14,443 .‏هنوز برای خوش‌بینی یک دلیل هست ‏متخصصان پزشکی می‌گن امکان داره 382 00:28:14,569 --> 00:28:17,655 ‏بدون غذا بشه تو این مدت زنده موند 383 00:28:18,155 --> 00:28:22,618 ‏ولی در چنین عملیاتی، تک‌تکِ ...‏ساعات حائز اهمیته. تک‌تک ساعات 384 00:28:22,910 --> 00:28:25,955 ‏امدادگران می‌گن حتی ‏وقتی بارون هم نمیاد 385 00:28:26,038 --> 00:28:27,456 ‏آب همچنان به غار رسوخ می‌کنه 386 00:28:27,665 --> 00:28:30,835 ‏امدادگران هم‌اکنون بالای کوه در تلاش ‏برای منحرف‌کردن آب هستن 387 00:28:32,127 --> 00:28:36,090 ‏راستش باید پیاده‌روی کنیم و بگردیم دنبالِ 388 00:28:36,506 --> 00:28:38,467 ‏جاهایی که آب ناپدید می‌شه 389 00:28:39,802 --> 00:28:43,138 ،‏اگه درز پیدا کنیم ‏کیسه‌ی پلاستیکی پهن می‌کنیم 390 00:28:43,305 --> 00:28:46,433 ‏و آب رو با استفاده از کیسه‌ی ‏شن و لوله منحرف می‌کنیم 391 00:28:50,062 --> 00:28:52,272 ،‏می‌دونین، درست پشت‌سر ما ‏ماشین‌های سنگینی 392 00:28:52,356 --> 00:28:55,818 ‏به اینجا اومدن تا آب رو ‏از غار به بیرون پمپ کنن 393 00:28:55,901 --> 00:28:57,569 ‏و هاوارد، دیروز درباره‌ی 394 00:28:57,820 --> 00:29:00,114 ‏غواص‌های بریتانیایی که ‏اونجا رفتن صحبت کردیم 395 00:29:00,322 --> 00:29:04,201 ‏ازشون خبر جدید خواستم، ولی با چهره‌های ‏عبوسی خیلی سریع از کنارم رد شدن 396 00:29:04,409 --> 00:29:05,995 ‏اونا خیلی جلوی ‏دوربین رسانه‌ها خجول هستن 397 00:29:06,078 --> 00:29:07,955 ‏راستش، سرشون رو پایین انداختن 398 00:29:08,038 --> 00:29:09,581 ‏و کارشون رو انجام میدن 399 00:29:13,002 --> 00:29:16,380 ‏صبح روز بعد تصمیم گرفتیم ببینیم ‏می‌تونیم پیش‌روی کنیم یا نه 400 00:29:17,715 --> 00:29:21,510 ،‏حالا یک مرد دیگه هم وارد ماجرا شده بود "‏یه مرد بلژیکی به اسم "بن ریمنتز 401 00:29:25,848 --> 00:29:28,934 ‏وقتی بن داشت از غواصیش بیرون ‏می‌اومد باهاش آشنا شدیم 402 00:29:29,810 --> 00:29:32,688 ‏هر سه تامون تو این آبگیر ‏کوچیک تا سینه زیر آب بودیم 403 00:29:32,855 --> 00:29:35,357 ‏و اون گفت پیش‌روی کردن غیرممکنه 404 00:29:35,816 --> 00:29:36,859 ‏جریان آب بسیار شدید بود 405 00:29:36,942 --> 00:29:40,195 ‏طوری که اگر سرم رو برمی‌گردوندم ‏ماسکم کَنده می‌شد 406 00:29:40,612 --> 00:29:42,281 ‏ساعتم در برخورد با صخره‌ها شکسته بود 407 00:29:42,489 --> 00:29:45,617 .‏لباس غواصیم داشت چکه می‌کرد ‏درست نمی‌تونستم نفس بکشم 408 00:29:45,910 --> 00:29:47,202 «‏«این‌کار خودکشیه. دارم چیکار می‌کنم؟ 409 00:29:55,585 --> 00:29:57,922 ‏نهایتاً توافق کردیم که شرایط غار 410 00:29:58,005 --> 00:30:00,090 ‏کار رو غیرممکن می‌کرد 411 00:30:01,633 --> 00:30:03,093 ‏باران موسمی زود هنگام اومده بود 412 00:30:03,468 --> 00:30:06,555 ‏و تا ماه‌ها بعد از شدتش کاسته نمی‌شد 413 00:30:16,315 --> 00:30:21,361 ‏حس خیلی قوی‌ای بود که ‏بچه‌ها امکان نداره هنوز زنده باشن 414 00:30:21,904 --> 00:30:24,406 ‏واقعاً محتمل به‌نظر نمی‌رسید 415 00:30:25,324 --> 00:30:26,658 ‏امیدمون رو از دست دادیم 416 00:30:27,612 --> 00:30:32,059 ‏پسرم، منتظرتم که ببرمت خونه 417 00:30:31,831 --> 00:30:36,961 ‏ 418 00:30:32,153 --> 00:30:35,264 .‏خواهش می‌کنم بیا بیرون ‏بیا باهم بریم خونه 419 00:30:36,027 --> 00:30:37,028 !‏پسرم 420 00:30:37,044 --> 00:30:38,295 ‏ 421 00:30:37,111 --> 00:30:38,295 !‏بیا خونه 422 00:30:43,968 --> 00:30:47,554 ‏گروه اعزامی آمریکایی هم ‏حس کردن بی‌فایده ست 423 00:30:48,973 --> 00:30:53,185 ‏ما راستش فقط نشسته بودیم ‏و منتظر بودیم بدن‌مون جون بگیره 424 00:30:53,728 --> 00:30:55,445 ‏دیروز تک‌تک دقایق ارزشمند بود 425 00:30:55,544 --> 00:30:59,575 ‏امروز تک‌تک ثانیه‌ها ارزشمنده 426 00:31:02,694 --> 00:31:05,197 ‏...بلژیک با تنها تیم آسیایی 427 00:31:05,280 --> 00:31:08,700 ...‏باقی‌مونده توی مسابقه روبرو شد 428 00:31:09,243 --> 00:31:12,162 ‏مردم با گوشی‌هاشون ‏جام جهانی رو نگاه می‌کردن 429 00:31:13,663 --> 00:31:16,625 .‏ما فقط نشسته بودیم با فکر اون بچه‌ها 430 00:31:16,708 --> 00:31:19,294 ‏توی سرمون ‏خیلی غمگین بودیم 431 00:31:21,588 --> 00:31:24,174 :‏کم‌کم برامون سؤال پیش اومد «‏«واقعا حضورمون اینجا نیازه؟ 432 00:31:24,759 --> 00:31:29,554 :‏با کنسول‌گری بریتانیا تماس گرفتیم و پرسیدیم «‏«می‌تونه برامون هواپیما بگیره بریم؟ 433 00:31:29,889 --> 00:31:31,515 ‏و خیلی خوب پیش نرفت 434 00:31:34,693 --> 00:31:37,687 ،‏بچه‌ها ورزشکار هستن ‏قوی هستن 435 00:31:38,213 --> 00:31:40,742 ‏نباید تسلیم بشین 436 00:31:46,446 --> 00:31:48,344 ‏سطح آب مدام بالا می‌اومد 437 00:31:50,617 --> 00:31:53,662 ‏ولی ما به نصب‌کردن ‏طناب غواصی ادامه دادیم 438 00:31:58,013 --> 00:31:59,583 ‏داریم بهترین تلاش‌مون رو می‌کنیم 439 00:32:00,193 --> 00:32:02,767 ‏تا بچه‌ها رو پیدا نکنیم ‏دست نمی‌کشیم 440 00:32:02,862 --> 00:32:03,863 ‏ممنون 441 00:32:10,821 --> 00:32:15,309 ‏طی جریان جست‌وجو ‏تعدادی اتفاق افتاد 442 00:32:15,963 --> 00:32:19,579 ‏محلی‌ها باور داشتن ‏اتفاقات ماوراءالطبیعه بود 443 00:32:19,603 --> 00:32:25,291 ‏خیلی از والدین ازم خواستن ‏تا با "کروبا بونچوم" تماس بگیرم 444 00:32:29,512 --> 00:32:33,535 ‏"کروبا بونچوم" یه راهب اهل میانماره 445 00:32:36,246 --> 00:32:40,732 ‏مردم شمال تایلند ‏شدیداً بهش احترام قائلن 446 00:32:45,339 --> 00:32:48,982 "‏بعضی‌ها معتقدن "کروبا ‏جسم تناسخ‌یافته‌ی پدر شاهدخته 447 00:32:50,745 --> 00:32:53,699 ‏شاهدخت و پادشاه هنوز ‏باید همدیگه رو ببخشن 448 00:32:54,045 --> 00:32:56,366 ‏منتظرن تا صلح برقرار بشه 449 00:32:58,256 --> 00:32:59,832 ‏بهمون گفت نگران نباشین 450 00:32:59,856 --> 00:33:01,583 ‏بچه‌ها هنوز زنده‌ان 451 00:33:02,338 --> 00:33:04,289 ‏تا چند روز دیگه میان بیرون 452 00:33:04,754 --> 00:33:05,920 ‏ولی بهمون هشدار داد 453 00:33:06,469 --> 00:33:09,677 ‏زندگی دو نفر ممکنه قربانی بشه 454 00:33:12,929 --> 00:33:15,043 ‏هر روز در غار باران می‌بارید 455 00:33:16,392 --> 00:33:17,691 ،‏روزی که اون رسید 456 00:33:17,858 --> 00:33:19,648 ‏بارون یهویی متوقف شد 457 00:33:33,845 --> 00:33:35,639 ‏هر کاری در توان‌شونه انجام میدن 458 00:33:35,722 --> 00:33:38,600 ‏تا جریان آب به غار رو بند بیارن 459 00:33:38,838 --> 00:33:41,705 ‏کل رودخانه رو به دور از ‏درزهای غار منحرف کردیم 460 00:33:42,229 --> 00:33:46,441 ‏اگه ۴ روز پیش اینجا ایستاده ‏بودم تا زانو توی آب بودم 461 00:33:46,942 --> 00:33:48,818 ‏واقعا مهندس‌ها کار بزرگی کردن 462 00:33:51,405 --> 00:33:54,722 ‏وقتی تونستیم آب رو ،‏از طرف غار منحرف کنیم 463 00:33:55,304 --> 00:33:57,895 ‏به غواص‌ها کمک کرد 464 00:33:58,355 --> 00:34:01,391 ‏تا مأموریت رو ادامه بدن 465 00:34:06,003 --> 00:34:07,922 ‏من و ریک رفتیم سراغ ،‏آمریکایی‌ها و گفتیم: «ببینین 466 00:34:08,172 --> 00:34:10,132 .‏«می‌خوایم برگردیم به بازی «‏می‌تونی کمک‌مون کنی؟ 467 00:34:11,216 --> 00:34:14,219 ‏نهایتاً تایلندی‌ها اجازه دادن برگردیم به غار 468 00:34:15,595 --> 00:34:16,846 ‏اون صبح یکشنبه 469 00:34:16,931 --> 00:34:20,392 ‏بن پی‌روی نیروی دریایی ‏زحمات زیادی کشید 470 00:34:20,892 --> 00:34:24,313 ‏بن و نیروی دریایی رو ‏به‌خاطر پشتکارشون تحسین می‌کنم 471 00:34:24,396 --> 00:34:26,773 ‏وقتی حس می‌کردیم کاملاً غیرممکنه 472 00:34:28,984 --> 00:34:32,487 ...‏خیلی از خودم ناامید هستم که 473 00:34:33,280 --> 00:34:37,993 .‏اون‌موقع یه جورایی تسلیم شدیم ‏اون اتفاق نباید می‌افتاد 474 00:34:42,081 --> 00:34:43,873 ‏یکشنبه یک طناب پهن کردیم 475 00:34:45,250 --> 00:34:49,546 ‏روز بعد، من و جان دو کیسه ‏طناب دیگه برداشتیم تا ادامه بدیم 476 00:34:51,715 --> 00:34:56,178 ‏یکی از قوانین طلایی غواصی در غار ‏داشتن یک طناب متوالی 477 00:34:56,261 --> 00:34:58,097 ‏بین غواص و مکان امنه 478 00:35:09,774 --> 00:35:12,777 ‏بعد از دو تا سه ساعت رسیدیم به انشعاب 479 00:35:14,321 --> 00:35:17,366 ‏که حدود ۸۰۰ متر بعد از تالار سومه 480 00:35:19,034 --> 00:35:22,621 ‏غار "تام لانگ" یکی ‏از طویل‌ترین غارها در تایلنده 481 00:35:25,665 --> 00:35:29,794 ‏غار زیر محدوده‌ی ‏کوهستان "دوی ننگ نان" قرار گرفته 482 00:35:35,759 --> 00:35:39,221 ‏از ورودی، ۸۰۰ متر تا تالار سوم فاصله ست 483 00:35:40,722 --> 00:35:46,020 ‏تالار سوم اون‌قدری خشکی داشت ‏که نیروی دریایی بتونه اونجا سکونت کنه 484 00:35:47,771 --> 00:35:51,816 ‏و بعد از اون عمدتاً کل مسیر زیر آبه 485 00:35:52,651 --> 00:35:54,861 ‏محل بعدی انشعاب تی شکله 486 00:35:55,154 --> 00:35:58,448 ‏دو رودخانه‌ی زیرزمینی در ‏انشعاب تی شکل بهم وصل می‌شن 487 00:35:58,532 --> 00:36:00,200 ‏و بعد تا ورودی شریان پیدا می‌کنه 488 00:36:01,576 --> 00:36:06,290 ‏ما فکر کردیم مکان‌های احتمالی که ‏بچه‌ها ممکنه اونجا پناه برده باشن 489 00:36:06,498 --> 00:36:08,542 ‏مکانی به‌نام "پتایا بیچ" باشه 490 00:36:10,460 --> 00:36:12,379 ‏"پتایا بیچ" راحت‌ترین ناحیه بود 491 00:36:12,587 --> 00:36:14,423 ‏همینطور مرتفع‌ترین ناحیه هم بود 492 00:36:18,135 --> 00:36:20,762 ‏روی حساب حس و ناوبری برآوردی ‏پیش‌روی می‌کردیم 493 00:36:20,970 --> 00:36:23,432 ‏روح‌مون خبر نداشت قراره چی پیدا کنیم 494 00:36:24,349 --> 00:36:27,436 ‏پس فقط داشتم توی ‏ظلمات اطراف رو لمس می‌کردم 495 00:36:30,064 --> 00:36:33,650 ‏روح‌مون هم خبر نداشت که ‏قراره به جنازه بربخوریم یا نه 496 00:36:34,109 --> 00:36:36,778 ‏خودمون رو از چنین ‏پایانی بر حذر می‌داشتیم 497 00:36:37,446 --> 00:36:39,906 ‏می‌دونستم داشتم آماده می‌شدم به چی بربخورم 498 00:36:39,989 --> 00:36:42,367 ‏چون که خیلی خیلی ‏محتاطانه تجسمش می‌کردم 499 00:36:43,743 --> 00:36:47,914 ‏من خیلی به تجسم‌کردن اعتقاد دارم. ‏تلاشم رو کردم و احساساتم رو ریختم تو یه جعبه 500 00:36:48,707 --> 00:36:50,292 ،‏می‌تونم یه قفسه تجسم کنم 501 00:36:50,542 --> 00:36:53,628 ‏و جعبه رو بذارم بالای ‏قفسه و اونجا ولش کنم 502 00:36:53,878 --> 00:36:55,214 ‏و کاری که لازمه رو بکنم 503 00:37:03,472 --> 00:37:07,392 ،‏به هر فضای بازی که می‌رسیدیم ‏ماسکم رو درمی‌آوردم و بو می‌کشیدم 504 00:37:08,435 --> 00:37:10,354 ‏غارها بوی خیلی خنثایی دارن 505 00:37:10,437 --> 00:37:14,108 ‏به‌راحتی می‌شه بوی آدم‌هایی ،‏که ۱۰ روزه اونجان رو حس کرد 506 00:37:14,608 --> 00:37:16,568 ‏بوی مدفوع، بوی کهنگی 507 00:37:19,779 --> 00:37:20,947 ‏من و ریک از قبل صحبت کرده بودیم 508 00:37:21,030 --> 00:37:23,700 ‏که طناب‌ ضخیم‌مون رو ‏تا جایی که ممکنه پهن کنیم 509 00:37:23,783 --> 00:37:26,703 ‏و من یه قرقره‌ی ۲۰۰متری نازک‌تر هم داشتم 510 00:37:26,911 --> 00:37:30,790 ‏ازش استفاده می‌کردیم تا حداکثر ‏دسترسی ممکن به غار رو بهمون بده 511 00:37:36,963 --> 00:37:40,049 ‏همه امید داشتن که بچه‌ها تو مکانی 512 00:37:40,134 --> 00:37:41,635 ‏به اسم "پتایا بیچ" باشن 513 00:37:42,719 --> 00:37:45,639 ‏از برآوردمون فهمیدیم که ‏اونجا تنها جایی از غاره که 514 00:37:45,805 --> 00:37:47,266 ‏به‌سمت شرق می‌شه رفت 515 00:37:50,685 --> 00:37:53,647 ‏پس وقتی قطبنماهامون ...‏شروع کردن به نشون دادن شرق 516 00:37:56,858 --> 00:37:59,319 ‏ما در "پتایا بیچ" افسانه‌ای بودیم 517 00:38:00,945 --> 00:38:02,322 ‏همه‌چیز زیر آب بود 518 00:38:04,658 --> 00:38:07,452 ‏راستش چندبار دیگه ‏مسیرمون رو چک کنم 519 00:38:08,120 --> 00:38:11,873 ‏ولی مطلقاً امکان نداشت یک گروه ‏از آدم بتونن جون سالم به‌در ببرن 520 00:38:15,335 --> 00:38:17,337 ‏واقعاً تحریک شده بودم که برگردم 521 00:38:17,421 --> 00:38:20,840 ‏چون که مخزن کپسول اکسیژنم ‏خیلی کم مونده بود 522 00:38:21,966 --> 00:38:25,137 ،‏قانون شماره یک ،‏یک سوم اکسیژنت رو موقع وارد شدن 523 00:38:25,220 --> 00:38:27,806 ،‏و یک سوم هم موقع خارج شدن ‏و یک سوم هم یدکی نگه دار 524 00:38:29,391 --> 00:38:32,644 ...‏ولی یه حس قوی‌ای داشتم که 525 00:38:34,771 --> 00:38:38,608 .‏وقتشه ریسک کنم ‏زمان درستیه که ریسک کنم 526 00:38:46,991 --> 00:38:49,328 ‏پس مسیر مخالف جریان آب رو ادامه دادیم 527 00:38:51,120 --> 00:38:52,497 ‏سعی کردیم که جریان آب رو دنبال کنیم 528 00:39:27,699 --> 00:39:29,659 ‏یه بوی زننده 529 00:39:29,993 --> 00:39:32,204 ‏آنی بود 530 00:39:32,829 --> 00:39:34,122 ‏سکوت 531 00:39:35,164 --> 00:39:38,543 ‏جفت‌مون گمان کردیم این بوی ‏جسد درحال تجزیه‌ ست که داریم استنشاق می‌کنیم 532 00:39:39,878 --> 00:39:41,713 ‏یه چیز ناخوش‌آیندی اینجا بود 533 00:39:45,300 --> 00:39:48,512 ‏و یهو یه تلألو چراغ دیدم 534 00:39:56,853 --> 00:39:58,772 ‏جان فوراً دوربین رو درآورد 535 00:40:03,277 --> 00:40:05,487 ‏جان، روشنش کن. آره، بهترین کاره 536 00:40:07,822 --> 00:40:09,658 ‏چند نفرین؟ 537 00:40:09,949 --> 00:40:11,368 ‏- ۱۳نفر ‏- ۱۳نفر؟ 538 00:40:11,493 --> 00:40:12,994 ‏- آره، ۱۳نفر ‏- عالیه 539 00:40:13,119 --> 00:40:14,162 ‏آره، آره 540 00:40:15,872 --> 00:40:18,833 ‏باور کن. باور کن 541 00:40:20,084 --> 00:40:23,129 «‏توی صدا ضبط شده که دارم می‌گم: «باور کن 542 00:40:23,880 --> 00:40:26,258 ‏اونجا خودم داشتم به .‏خودم می‌گفتم که «این واقعیه 543 00:40:26,800 --> 00:40:28,343 «.‏«واقعا پیداشون کردیم 544 00:40:30,720 --> 00:40:32,389 ‏نه. امروز نه 545 00:40:30,720 --> 00:40:32,389 ‏می‌شه بریم بیرون؟ 546 00:40:32,597 --> 00:40:34,266 ‏- خواهش می‌کنیم؟ ‏- امروز نه 547 00:40:34,516 --> 00:40:35,725 ‏باید غواصی کنیم 548 00:40:36,059 --> 00:40:37,852 ‏داریم میایم. چیزی نیست 549 00:40:37,936 --> 00:40:39,771 ‏- چیزی نیست ‏- خیلی‌ها دارن میان 550 00:40:39,938 --> 00:40:43,400 .‏خیلی خیلی آدم ‏ما اولین‌هائیم. خیلی‌ها میان 551 00:40:46,235 --> 00:40:48,488 ‏فردا. نه، نه، نه. الان چه روزیه؟ 552 00:40:49,989 --> 00:40:52,241 گفت کِی می‌تونیم بریم؟ 553 00:40:52,367 --> 00:40:54,494 ...‏- نمی‌دونم ‏- دوشنبه، دوشنبه 554 00:40:54,619 --> 00:40:59,833 .‏باشه ولی یک هفته و دوشنبه ‏شما ۱۰ روزه اینجائین 555 00:41:00,875 --> 00:41:03,462 ‏ده روز. شما خیلی قوی هستین 556 00:41:05,046 --> 00:41:06,255 ‏خیلی قوی هستین 557 00:41:07,341 --> 00:41:12,240 کسی انگلیسی متوجه می‌شه؟ !یه مترجم می‌خوام 558 00:41:11,511 --> 00:41:14,848 .‏نمی‌دونم ‏خیلی‌خب، برگرد. میایم. میایم 559 00:41:14,994 --> 00:41:17,123 ما گرسنه‌ایم 560 00:41:16,516 --> 00:41:18,310 ‏می‌دونم. می‌دونم. می‌فهمم 561 00:41:18,977 --> 00:41:21,646 ‏میایم. خیلی‌خب. میایم 562 00:41:23,565 --> 00:41:25,254 ‏بهشون بگو گرسنه‌ایم 563 00:41:25,348 --> 00:41:26,675 ‏دوبار بهشون گفتم 564 00:41:26,759 --> 00:41:28,256 ‏گفتن خودشون می‌دونن 565 00:41:31,573 --> 00:41:32,949 ‏تجهیزات‌مون رو اون‌طرفِ 566 00:41:33,032 --> 00:41:36,119 ‏گذرگاه گذاشتیم زمین و رفتیم کنار اونا 567 00:41:39,288 --> 00:41:43,084 .‏جان یه پسر داره ‏و من بچه ندارم 568 00:41:43,377 --> 00:41:46,463 ‏زندگیم رو طوری بنا کردم تا جای ‏ممکن از بچه‌‌ها دوری کنم 569 00:41:47,213 --> 00:41:48,882 ‏ولی جان متخصص بچه‌هاست 570 00:41:49,007 --> 00:41:50,884 ‏عادت داره با گروه بچه‌ها سروکله بزنه 571 00:41:50,967 --> 00:41:52,802 «!‏شست‌ها بالا. بگین: «ایول 572 00:41:52,886 --> 00:41:54,012 !‏- ایول !‏- ایول 573 00:41:54,095 --> 00:41:56,640 ‏مجبورشون کرد یه تمرین انگیزشی بکنن 574 00:41:56,723 --> 00:41:57,974 «!‏همگی بگین: «ایول 575 00:41:58,057 --> 00:41:59,142 !‏- ایول !‏- ایول 576 00:41:59,267 --> 00:42:02,354 «.‏عالیه. بگین: «سلام، آمریکایی‌ها 577 00:42:02,646 --> 00:42:04,105 ‏- سلام، آمریکایی‌ها ‏- سلام، آمریکایی‌ها 578 00:42:04,188 --> 00:42:05,732 ‏سلام، نیروی دریایی تایلند 579 00:42:05,940 --> 00:42:07,692 ‏- سلام، نیروی دریایی تایلند ‏- سلام، نیروی دریایی تایلند 580 00:42:08,067 --> 00:42:09,903 «.‏بگین: «سلام، استرالیایی‌ها 581 00:42:10,028 --> 00:42:11,821 ‏- سلام، استرالیایی‌ها ‏- سلام، استرالیایی‌ها 582 00:42:12,071 --> 00:42:13,448 ‏سلام، چینی‌ها 583 00:42:13,532 --> 00:42:14,741 ‏- ‏سلام، چینی‌ها ‏- ‏سلام، چینی‌ها 584 00:42:14,824 --> 00:42:16,410 ‏و ممنون از بقیه 585 00:42:16,493 --> 00:42:18,495 ‏- و ممنون از همگی ‏- و ممنون از همگی 586 00:42:18,578 --> 00:42:20,329 ‏خیلی‌خب. به‌زودی می‌بینمـتون 587 00:42:21,247 --> 00:42:24,668 ‏وقتی داشتیم می‌رفتیم، تقریبا ‏همگی تک‌تک اومدن بغل‌مون کردن 588 00:42:26,545 --> 00:42:28,797 ‏بهشون قول دادم که برمی‌گردم 589 00:42:30,214 --> 00:42:32,133 ‏خیلی خوشحالم که اینجائین 590 00:42:32,216 --> 00:42:33,927 ‏ما هم خوشحالیم 591 00:42:34,177 --> 00:42:36,680 ‏- بله. خیلی ممنون ‏- خیلی ممنون 592 00:42:36,805 --> 00:42:38,807 ‏- خیلی‌خب ‏- خب، شما اهل کجائین؟ 593 00:42:39,766 --> 00:42:41,976 ‏- انگلستان، بریتانیایی ‏- اوه 594 00:42:44,020 --> 00:42:46,272 ‏به‌محض اینکه رفتیم گوشه و ،‏تجهیزات‌مون رو بر تن کردیم 595 00:42:46,606 --> 00:42:49,401 ،‏بین من و جان سکوت مطلق بود ...‏فقط 596 00:42:49,484 --> 00:42:51,778 ‏...به صورت‌های همدیگه ،‏نگاه می‌کردیم و فکر می‌کردیم 597 00:42:51,986 --> 00:42:54,531 ‏«ما ممکنه تنها کسایی «.‏باشیم که اونا رو دیده 598 00:42:56,408 --> 00:42:58,577 ‏اینم یه احتمال بود 599 00:43:04,624 --> 00:43:07,752 ‏توی مسیر برگشت‌مون، ‏تنها چیزی که :بهش فکر می‌کردم این بود که 600 00:43:07,961 --> 00:43:10,213 «‏«حالا قراره چیکار کنیم؟ 601 00:43:19,347 --> 00:43:23,727 ‏من در تالار سوم، جایی که نیروی دریایی تایلند ‏پایگاه تشکیل داده بودن زودتر روی سطح آب اومدم 602 00:43:23,977 --> 00:43:25,895 ‏سیزده نفر زنده‌ان 603 00:43:26,020 --> 00:43:27,313 ‏حالشون خوبه. آره 604 00:43:31,067 --> 00:43:32,360 ‏نزدیک شدین 605 00:43:32,527 --> 00:43:33,528 !‏کارتون خوب بود 606 00:43:33,653 --> 00:43:35,113 ...‏یه پیغام داریم. این 607 00:43:35,196 --> 00:43:36,448 !ببینین! یه یادداشت برامون نوشتن 608 00:43:36,656 --> 00:43:37,699 ‏کارت خوب بود، مرد 609 00:43:37,949 --> 00:43:40,702 ‏درحال حاضر واقعا به غذا احتیاج داریم 610 00:43:40,809 --> 00:43:45,354 ‏هیچی نداشتیم ‏بخوریم بجز آب از غار 611 00:43:46,148 --> 00:43:47,380 ‏اینم دوربین 612 00:43:48,752 --> 00:43:51,129 ‏نیروی دریایی فی‌الفور ‏خبر رو 613 00:43:51,212 --> 00:43:52,464 ‏به دنیای بیرون داد 614 00:43:53,381 --> 00:43:55,008 ،‏مدت کمی بعد از اینکه خارج شدیم 615 00:43:55,216 --> 00:43:58,094 ‏فیلم در سراسر جهان پخش شده بود 616 00:43:58,762 --> 00:44:00,722 ‏تصاویر زنده از تایلند بیرون اومدن 617 00:44:02,474 --> 00:44:03,933 ‏خبر فوری دراماتیک 618 00:44:04,100 --> 00:44:05,435 ‏خیلی قوی هستین 619 00:44:06,645 --> 00:44:08,062 ‏یک معجزه‌ی حقیقی 620 00:44:08,229 --> 00:44:10,023 ‏لحظه‌اش 621 00:44:10,565 --> 00:44:12,901 هر ۱۳ نفرشون صحیح و سالم پیدا شدن 622 00:44:21,660 --> 00:44:23,244 ‏دعای تایلندی‌ها مستجاب شد 623 00:44:31,377 --> 00:44:33,004 ‏- ممنون ‏- خیلی ممنون 624 00:44:33,087 --> 00:44:35,173 ‏نیروهاتون کارشون عالیه 625 00:44:35,256 --> 00:44:36,591 ‏شما هم همین‌طور 626 00:44:37,133 --> 00:44:38,802 ‏عجب چرخش روزگار به‌یادماندنی‌ای 627 00:44:39,385 --> 00:44:41,367 ،‏شبی که "نایت" گیر کرد 628 00:44:41,461 --> 00:44:43,242 ‏مامان و بابا یه کیک خریدن 629 00:44:43,266 --> 00:44:44,455 ‏به‌عنوان سورپرایز 630 00:44:45,918 --> 00:44:48,714 ،‏باید برگرده ‏غافلگیرش می‌کنیم 631 00:44:55,026 --> 00:44:58,863 ‏می‌خواستم از همگی تشکر کنم 632 00:45:03,910 --> 00:45:05,328 ‏- ما تیم هستیم ‏- خانواده 633 00:45:05,411 --> 00:45:06,913 ‏بله، تیم، بله 634 00:45:07,330 --> 00:45:11,626 ‏اون شب توی اردوگاه آمریکا با نیروی ‏دریایی تایلند یه جلسه‌ی جنگی بود 635 00:45:12,335 --> 00:45:15,880 ‏این یه جلسه‌ی رسمی ‏با دریاسالار اپکورن بود 636 00:45:16,548 --> 00:45:20,969 ‏ریک و جان به تایلندی‌ها گفتن ،‏پیدا کردن بچه‌ها بخش آسونش بود 637 00:45:21,052 --> 00:45:24,973 ‏و هیچ راه‌کاری نداشتن که ‏چطور بچه‌ها رو بیرون بیارن 638 00:45:26,516 --> 00:45:30,645 ‏دریاسالار اپکورن بابت اینکه مسیر رو ‏شناسایی کردیم ازمون تشکر کرد 639 00:45:31,312 --> 00:45:35,316 ‏و بعد گفت: «نیروی دریایی تایلندی ‏سلسله‌مراتب رو به‌دست می‌گیره 640 00:45:35,399 --> 00:45:38,194 ‏«و شما دیگه فقط «.‏نقش مشاوره رو ایفا کنین 641 00:45:40,446 --> 00:45:43,088 ‏ریک خیالش راحت شده بود 642 00:45:43,112 --> 00:45:48,312 ‏حالا فشار روی نیروی دریایی بود 643 00:45:48,747 --> 00:45:51,583 ‏یهویی، انگار نیروی دریایی ‏داشت به جنگ می‌رفت 644 00:46:03,637 --> 00:46:07,390 مشکل اصلی عمق آبه 645 00:46:08,040 --> 00:46:09,912 ‏می‌تونه خیلی خطرناک باشه 646 00:46:10,750 --> 00:46:12,125 ،‏از اینجا 647 00:46:12,417 --> 00:46:16,252 ‏باید حدود ۲۰ متر غواصی ‏کنیم تا بریم اون طرف 648 00:46:17,651 --> 00:46:22,196 ‏سم بهم گفت جریان آب قوی و سرده 649 00:46:23,826 --> 00:46:28,343 ،‏نگران بود ‏ولی تمرکزش روی بچه‌ها بود 650 00:46:30,997 --> 00:46:34,375 ‏نیروی دریایی تایلند حجم زیادی ،از تجهیزات رو با خودشون آوردن 651 00:46:34,458 --> 00:46:36,544 ‏یه عالمه کپسول‌های غواصی 652 00:46:36,711 --> 00:46:39,463 ‏مأموریت بسیار عظیم و سخت بود 653 00:46:55,146 --> 00:46:58,524 ‏یه عالمه تجیهزات و آدم اونجا داشتن 654 00:46:58,900 --> 00:47:01,945 ‏ولی کم‌کم به گوشمون خورد ‏اولین دسته‌ی غواص‌هاشون 655 00:47:02,028 --> 00:47:03,697 ‏به مشکل برخوردن 656 00:47:07,575 --> 00:47:12,038 ‏قدم بعدی مراقبت از بچه‌ها بود 657 00:47:12,484 --> 00:47:16,022 ‏پس چند نفر از نیروی دریایی ‏فرستادیم تا باهاشون باشن 658 00:47:16,654 --> 00:47:18,525 ‏تا روحیه‌شون بالا بره 659 00:47:25,593 --> 00:47:30,613 ‏سروان "آنن" ۴ غواص ‏نیروی دریایی فرستاد 660 00:47:31,627 --> 00:47:38,043 ‏نقشه‌اش این بود که ۲ نفر ‏پیش بچه‌ها بمونن 661 00:47:40,420 --> 00:47:42,340 ‏ده ساعت گذشت. هنوز برنگشتن 662 00:47:44,021 --> 00:47:47,550 ‏پس یه تیم دیگه فرستادیم 663 00:47:54,153 --> 00:47:56,687 ‏دکتر بک اینجاست 664 00:47:59,753 --> 00:48:04,528 ،‏اولین تیم مکمل غذایی ‏شکلات انرژی‌زا و پتوهای آلمینیومی آوردن 665 00:48:05,199 --> 00:48:06,235 ‏خوشمزه ست؟ 666 00:48:06,325 --> 00:48:07,371 ‏آره، خوشمزه ست 667 00:48:07,551 --> 00:48:09,053 ‏خوردی؟ 668 00:48:09,819 --> 00:48:12,075 ‏شما دوتا اون پشت غذا گرفتین؟ 669 00:48:12,164 --> 00:48:14,205 ‏نه، من نگرفتم 670 00:48:14,229 --> 00:48:15,999 ‏هنوز نگرفتی؟ باشه 671 00:48:16,310 --> 00:48:19,022 ‏هفت نیروی دریایی بودن 672 00:48:19,551 --> 00:48:26,555 ‏برنامه این بود من و یه بهیار ‏نیروی دریایی پیش بچه‌ها بمونن 673 00:48:27,011 --> 00:48:29,932 ‏ولی شرایط غواصی افتضاح بود 674 00:48:30,394 --> 00:48:33,385 ‏و من تاحالا غواصی در غار نکرده بودم 675 00:48:33,479 --> 00:48:36,645 ‏بیشتر هوای مخزن‌هامون رو مصرف کردیم 676 00:48:38,853 --> 00:48:42,196 ‏فقط اون‌قدری هوا داشتیم که ‏سه نفرمون غواصی کنن و برن 677 00:48:43,296 --> 00:48:44,588 ‏چهارنفرشون که رفته بودن 678 00:48:44,714 --> 00:48:46,925 ‏رسماً با بچه‌ها گیر افتاده بودن 679 00:48:47,926 --> 00:48:52,221 ،‏اگه مشکلی پیش می‌اومد 680 00:48:52,245 --> 00:48:56,577 ما تا پایان تلخش پیش بچه‌ها می‌موندیم 681 00:49:07,111 --> 00:49:08,279 ،‏در همین حین 682 00:49:09,853 --> 00:49:14,350 ‏تیم‌های زیادی سعی داشتن ‏راهی پیدا کنن تا نجات‌شون بدن 683 00:49:14,493 --> 00:49:17,621 ،‏مقامات دارن تمام گزینه‌ها رو بررسی می‌کنن 684 00:49:17,705 --> 00:49:18,664 ‏هیچ‌کدام آنها آسان نیست 685 00:49:18,748 --> 00:49:22,335 ‏درحال حاضر، گزینه‌ی قابل اجرا ‏اینه که اونا رو همونجا نگه دارن 686 00:49:22,418 --> 00:49:25,004 ‏ممکنه ماه‌ها طول بکشه تا اون ‏بچه‌ها رو صحیح و سالم بیرون بیارن 687 00:49:25,254 --> 00:49:27,298 ‏فرستادن آذوغه براشون و منتظر موندن 688 00:49:27,423 --> 00:49:30,844 ،‏برای پایان فصل باران‌های موسمی و سیل ‏که می‌گن ممکنه تا اکتبر طول بکشه 689 00:49:31,052 --> 00:49:33,346 ‏جست‌وجو همین‌طور در تپه‌ها و ‏جنگل‌های 690 00:49:33,429 --> 00:49:36,307 .‏ بالای سر غار هم ادامه داره ‏کارگرها دنبال راهی‌ان 691 00:49:36,390 --> 00:49:38,852 ‏تا بشه بعد از قسمت‌های ‏سیل گرفته‌شده وارد غار بشن 692 00:49:39,602 --> 00:49:41,479 ‏یک گزینه‌ی دیگه که دارن بررسی می‌کنن 693 00:49:41,604 --> 00:49:45,316 ‏اینه که ورودی‌های جدید حفر کنن ‏تا بتونن بکشن‌شون بیرون 694 00:49:45,733 --> 00:49:47,318 ‏ساختن یک استوانه به اون‌ بزرگی 695 00:49:47,610 --> 00:49:50,989 ‏می‌تونه به‌شدت پیچیده باشه ‏و می‌تونه مدت‌ها طول بکشه 696 00:49:51,072 --> 00:49:54,784 ‏یه گزینه‌ی واقعی اینه که ‏آب رو پمپ کنن بیرون 697 00:49:55,034 --> 00:49:59,163 ‏دارن چیزی در حدود ۱.۶ میلیون لیتر آب رو به بیرون پمپ می‌کنن 698 00:49:59,247 --> 00:50:00,999 ‏و فقط ۱ سانتی‌متر از سطح آب کم شده 699 00:50:02,416 --> 00:50:04,002 ‏ما تضمین می‌کنیم 700 00:50:04,234 --> 00:50:07,940 ‏راهی که بچه‌ها ازش ‏میان بیرون ۱۰۰٪ ایمن باشه 701 00:50:09,340 --> 00:50:12,260 ‏قطعا یک شانس یک در میلیارد هست که 702 00:50:12,510 --> 00:50:14,762 ‏هرکدوم از این کارا جواب بدن 703 00:50:16,305 --> 00:50:18,474 ‏و برای همین آمریکایی‌ها ‏داشتن نگران می‌شدن 704 00:50:18,641 --> 00:50:21,895 :‏و ازمون پرسیدن «‏«کاری هست بتونیم انجام بدیم؟ 705 00:50:22,228 --> 00:50:26,024 ‏ما گفتیم ما فکر کردیم امکان نداره که ‏بتونیم بچه‌ها رو با غواصی خارج کنیم 706 00:50:26,107 --> 00:50:28,567 ‏تجربه‌ی بیرون آوردن کارگرهای پمپ‌کار 707 00:50:28,776 --> 00:50:31,445 ،‏به همین امر دلالت داشت ‏اونا حتی نتونستن ۳۰ ثانیه دووم بیارن 708 00:50:31,529 --> 00:50:34,740 ‏چه برسه به ‏دو ساعت و نیم ساعت غواصی 709 00:50:35,449 --> 00:50:36,993 ‏گفتیم شدنی نیست 710 00:50:38,702 --> 00:50:40,746 :‏من با خودم گفتم «‏«خب، اگه شدنی بود چی؟ 711 00:50:41,915 --> 00:50:44,042 ‏مگه می‌شه غیرممکن باشه؟ 712 00:50:49,005 --> 00:50:51,090 ،‏وقتی اون شب به اقامتگاه‌مون برگشتیم 713 00:50:51,382 --> 00:50:53,176 ‏به فکرکردن درباره‌اش ادامه دادیم 714 00:51:01,267 --> 00:51:04,770 ،‏به یکی از دوستان قدیمیم پیام دادم ‏دکتر ریچارد هریس از استرالیا 715 00:51:09,358 --> 00:51:11,527 ‏پنجم جولای روز پنج‌شنبه بود 716 00:51:11,610 --> 00:51:14,780 ‏وقتی شروع به تبادل‌نظر با ریک کردم 717 00:51:16,740 --> 00:51:19,911 ‏پرسیدم: «آیا ممکنه که «‏بچه‌ها رو بیهوش کنیم؟ 718 00:51:21,329 --> 00:51:25,499 ‏پاسخ آنی‌ام به ریک «‏این بود که: «به هیچ‌وجه نه. امکان نداره 719 00:51:26,792 --> 00:51:29,253 ،‏یه روز صبح گوشی هری 720 00:51:29,378 --> 00:51:32,631 ،‏تمام شب داشت زنگ می‌خورد، و مجبور شدم نگاه کنم ،‏و یه پیام از ریک دیدم که نوشته 721 00:51:32,715 --> 00:51:37,261 ‏«نظرت چیه به بچه‌ها مُسکن بدیم «‏و با غواصی بکشیم‌شون بیرون؟ 722 00:51:37,345 --> 00:51:43,267 .‏و راستش من خنده‌ام افتاد ‏خندیدم. خنده‌دار به‌نظر می‌اومد 723 00:51:43,851 --> 00:51:47,271 ‏۱۰۰راه به‌نظرم می‌رسه که ‏یه بچه‌ می‌تونه فوری بمیره 724 00:51:48,064 --> 00:51:52,568 ‏برای مثال، برای تداوم هوارسی ‏باید چونه‌ات رو بالا بگیری 725 00:51:52,693 --> 00:51:55,488 ‏هر زمانی حین غواصی ‏ممکن بود راه هوارسی بچه مسدود بشه 726 00:51:55,905 --> 00:51:58,867 ‏خفه می‌شدن. ‏سینوس‌هاشون مممکن بود پر خون بشه 727 00:51:58,950 --> 00:52:00,743 ‏ممکن بود از بزاق‌شون خفه بشن 728 00:52:00,910 --> 00:52:03,204 ‏جدی می‌تونم یه ساعت راه‌هایی که 729 00:52:03,287 --> 00:52:05,123 ‏این بچه‌ها می‌تونن بمیرن رو بگم 730 00:52:08,042 --> 00:52:11,754 ،‏پس صبح روز بعد ،‏یه مکالمه‌ی صوتی مناسب داشتیم 731 00:52:11,880 --> 00:52:15,841 ‏و گفت راجع‌بهش فکر می‌کنه 732 00:52:22,556 --> 00:52:26,519 ‏در همون حین متوجه شدیم ‏دو روز شده که پیداشون کردیم 733 00:52:26,602 --> 00:52:28,396 ‏و هیچ غذای مناسبی بهشون نرسیده 734 00:52:31,024 --> 00:52:35,694 ‏برعهده‌ی خودمون می‌دونستیم که براشون ‏چندتا بسته‌های جیره‌ی غذایی آمریکایی ببریم 735 00:52:38,072 --> 00:52:41,492 ،‏حین اینکه ریک و جان داشتن آماده می‌شدن ‏یه نفر اومد پرسید 736 00:52:41,516 --> 00:52:48,066 ‏می‌شه به اون بچه‌ها دست‌بندهایی که توسط ‏"کروبا بونچوم" متبرک شده بدن 737 00:52:49,073 --> 00:52:50,476 :‏ریک گفت 738 00:52:50,668 --> 00:52:52,066 «.‏«عجب کسشعری 739 00:52:52,234 --> 00:52:55,193 ،‏گفتم: «اینا که سنگین نیستن «!‏خواهش می‌کنم ببرشون 740 00:52:55,278 --> 00:52:58,153 ‏ولی انداخت‌شون زمین 741 00:52:58,177 --> 00:53:00,001 ‏براش مهم نبود 742 00:53:00,080 --> 00:53:02,322 !‏من شوکه شده بودم 743 00:53:04,473 --> 00:53:06,684 ‏به‌نظرم مقداری خنده‌دار می‌اومد 744 00:53:07,101 --> 00:53:08,894 ‏که دلمون به دست‌بند خوش باشه 745 00:53:09,645 --> 00:53:14,275 ‏من گفتم: «ریک، اون بچه‌ها ‏واقعا به ارواح اعتقاد دارن 746 00:53:14,567 --> 00:53:18,779 .‏«روحیه‌شون رو بالا می‌بره «.‏واقعا مهمه 747 00:53:18,988 --> 00:53:20,614 :‏بعد آروم شد. گفت 748 00:53:20,781 --> 00:53:24,368 ‏«باشه بابا... بذارشون «.‏اونجا. می‌برمشون 749 00:53:32,585 --> 00:53:34,337 ‏واقعا جون کّندیم تا 750 00:53:34,670 --> 00:53:38,049 ‏این دوتا کیسه‌ی بزرگ غذا رو ‏خلاف جریان آب حمل کنیم 751 00:53:40,926 --> 00:53:42,803 ‏سخت‌ترین غواصیم تابه‌حال 752 00:53:48,726 --> 00:53:51,937 ‏وقتی به بچه‌ها رسیدیم از ‏دیدن‌مون خیلی ذوق کردن 753 00:53:52,105 --> 00:53:53,397 ‏روحیه‌شون خوب بود 754 00:53:54,315 --> 00:53:57,318 ‏دست‌بند‌ها رو یکی‌یکی ‏بین پسرا پخش کردیم 755 00:53:57,568 --> 00:54:00,613 ،‏و اونا که می‌دونستن اونا چیه ‏دست‌شونو دراز می‌کردن تا بگیرنش 756 00:54:01,572 --> 00:54:04,742 ‏دکتر بک دو پسرها رو ‏مسئول کرد تا غذاها رو 757 00:54:04,825 --> 00:54:07,411 ،‏مرتب و منظم نگه دارن ‏بسته‌ها رو پاره‌پوره نکردن 758 00:54:09,791 --> 00:54:12,978 ‏تماشای غذا خوردن بچه‌ها ‏مایه‌ی تسلی‌خاطر بود 759 00:54:13,003 --> 00:54:16,617 ‏خیلی با اشتهاء می‌خوردن 760 00:54:16,776 --> 00:54:22,783 .‏ما شوکه شده بودیم ‏پک‌های جیره غذایی زیاد خوشمزه نیستن 761 00:54:24,012 --> 00:54:25,804 ،‏مادامی که درحال خوردن بودن 762 00:54:25,888 --> 00:54:29,517 ‏من و جان جفت‌مون حس کردیم ‏هوا کم‌کم داره بوی نا می‌گیره 763 00:54:30,393 --> 00:54:31,727 ‏فکر کنم داره ضبط می‌شه 764 00:54:31,894 --> 00:54:36,107 ‏تلاشی که برای سربالایی رفتن کردم ‏نفس‌نفس‌هایی که زدم 765 00:54:38,067 --> 00:54:39,735 ‏بذار یه شمارش معکوس بگیریم. وایسا 766 00:54:43,072 --> 00:54:47,326 ‏پس مانتور اکسیژن رو روشن کردم ...‏و فوراً زنگ هشدار زد 767 00:54:48,702 --> 00:54:50,788 ‏و نوشت ۱۵ درصد مانده 768 00:54:51,664 --> 00:54:54,708 ‏برای اکسیژن، زیر ۱۸ درصد 769 00:54:54,792 --> 00:54:57,045 ‏برای طولانی مدت قابل‌تحمل نیست 770 00:54:59,172 --> 00:55:01,715 ‏نمی‌تونستم به چشم‌های بچه‌ها نگاه کنم 771 00:55:08,847 --> 00:55:11,100 ‏هم‌اکنون خبر فوری از تایلند 772 00:55:11,184 --> 00:55:14,270 ‏هم‌اکنون خبردار شدیم یکی از افراد ‏نیروی دریایی تایلند که برای 773 00:55:14,353 --> 00:55:18,357 ‏نجات جون پسرها توی اون ‏غار عمیق و تاریک کار می‌کرد فوت شده 774 00:55:19,817 --> 00:55:22,986 ،‏مردی که فوت کرد، جوان بود، تندرست بود ‏یه نیروی اسبق دریایی بود 775 00:55:23,071 --> 00:55:26,782 ‏مقامات می‌گویند: «سامان گونن، ۳۸ ساله که صرفاً برای کمک در جست‌وجو 776 00:55:27,032 --> 00:55:30,328 ‏ دوباره ‏به خدمت برگشته بود «.‏‏به‌علت کمبود اکسیژن فوت کرد 777 00:55:33,122 --> 00:55:37,460 ‏سم و دوستش ‏لباس غواصی برده بودن 778 00:55:37,611 --> 00:55:41,940 ‏تا نیروی دریایی بتونه به ‏پسرها یاد بده چطور غواصی کنن 779 00:55:45,468 --> 00:55:47,178 ‏بافت لباس غواصی جنس نئوپرینی 780 00:55:47,261 --> 00:55:48,512 ‏واقعا سبک بود 781 00:55:48,679 --> 00:55:51,099 ‏و پوشیدنش ‏اضافه وزن خیلی زیادی بود 782 00:55:52,225 --> 00:55:56,520 ‏در راه برگشتش که خیلی به تالار سوم ‏نزدیک بود اکسیژنش تموم شد 783 00:55:58,856 --> 00:56:00,671 ‏سامان جواب نمی‌داد 784 00:56:01,425 --> 00:56:03,834 همکار غواصی‌اش اونو تا تالار سوم کِشید 785 00:56:04,679 --> 00:56:07,509 ،‏جایی که سعی کردیم احیاش کنیم 786 00:56:08,011 --> 00:56:09,012 ‏ولی فوت شده بود 787 00:56:15,789 --> 00:56:18,876 ‏سخاوت آغاز همه‌چیزه 788 00:56:25,873 --> 00:56:29,111 ‏بدون سخاوت آدم نمیره داوطلب بشه 789 00:56:31,468 --> 00:56:33,778 ‏افتخار می‌کنم که 790 00:56:34,757 --> 00:56:37,041 ‏همسر یه قهرمان هستم 791 00:56:53,452 --> 00:56:54,953 ‏ما افتخار می‌کنیم 792 00:56:55,938 --> 00:56:57,940 ‏ما به برادرمون افتخار می‌کنیم 793 00:56:58,233 --> 00:57:02,156 ‏برادرمون خودش رو ‏برای مأموریت فدا کرد 794 00:57:03,403 --> 00:57:06,654 !‏مأموریت باید به انجام برسه 795 00:57:07,497 --> 00:57:11,371 ‏نذارید از دست رفتن ‏جون برادرمون بیهوده بشه 796 00:57:19,270 --> 00:57:20,771 ‏متأسفانه، این‌دفعه سامان بود 797 00:57:20,854 --> 00:57:22,815 ‏می‌تونست قبل از اون هم ‏کس دیگه‌ای باشه 798 00:57:23,774 --> 00:57:25,443 ‏سامان توی نیروی دریایی بود 799 00:57:25,609 --> 00:57:28,696 ‏داشتن در محیطی عملیات ‏اجرا می‌کردن که عادت نداشتن 800 00:57:30,281 --> 00:57:32,032 ‏هیچ‌کدومشون توی غار غواصی نکرده بودن 801 00:57:32,115 --> 00:57:34,577 ‏و تجیهزات که داشتن کاملا نامناسب بود 802 00:57:36,119 --> 00:57:38,331 ‏به‌طرز باورنکردنی‌ای شجاع بودن 803 00:57:48,549 --> 00:57:52,553 ،‏لحظه‌ای که سامان گونن فوت کرد :‏دریاسالار گفت 804 00:57:52,678 --> 00:57:54,763 ‏«دیگه به‌طرف بچه‌ها «.‏غواصی نمی‌کنیم 805 00:57:54,972 --> 00:57:58,226 ‏و از اون زمان به‌بعد نیروی دریایی تایلند دیگه 806 00:57:58,309 --> 00:58:00,519 ‏ به فراتر از تالار سوم غواصی نکرد 807 00:58:01,687 --> 00:58:06,149 ‏نیروی دریایی تایلند هرآنچه ‏در توان داشتن گذاشتن 808 00:58:06,442 --> 00:58:09,111 ،‏جون‌شون رو به خطر انداختن ‏من که میگم حتی بیشتر از بریتانیایی‌ها 809 00:58:09,612 --> 00:58:14,533 ،‏ولی مهارت‌های لازم رو نداشتن ‏و نمی‌تونستن بفهمن که چرا 810 00:58:14,742 --> 00:58:18,329 ‏این پیرمردها خیلی بهتر ‏از اونا این‌کارو انجام میدن 811 00:58:19,538 --> 00:58:23,834 ‏ولی هیچ نیروی ویژه‌ای تو جهان ‏این مهارت‌ها رو نداره 812 00:58:24,042 --> 00:58:27,838 ‏فقط یه گروه کوچیک هستن که به‌عنوان ‏تفریح آخرهفته انجامش میدن 813 00:58:30,758 --> 00:58:35,554 ،‏لحظه‌ای که پسرها رو پیدا کردم ‏امپ گفت کلاً تغییر کردم 814 00:58:35,888 --> 00:58:39,850 ‏علی‌رغم اینکه از لحاظ قانونی ‏هیچ مسئولیتی بر دوشم نبود 815 00:58:39,975 --> 00:58:41,935 ‏از لحاظ اخلاقی بر دوشم بود 816 00:58:43,687 --> 00:58:45,147 ‏کار کارِ خودمون بود 817 00:58:51,987 --> 00:58:55,741 ،‏صبح، با هری یه گپی زدم ‏راستش رو بهش گفتم 818 00:58:55,824 --> 00:58:58,494 ‏گفتم آرام‌بخش‌دادن بهشون تنها راهه 819 00:58:59,328 --> 00:59:03,123 ،‏گفت میاد کمک‌مون می‌کنه ‏ولی نه برای آرام‌بخش‌دادن 820 00:59:04,207 --> 00:59:07,420 ‏شاید از نگاه ریک اینطور ‏به‌نظر رسیدم که 821 00:59:07,503 --> 00:59:11,131 .‏فکر می‌کنم این تفریح جالبیه ...‏چون پای تلفن بهم گفت 822 00:59:11,507 --> 00:59:14,302 ،‏«اگه بیای اینجا ،‏و با بچه‌ها غواصی کنی 823 00:59:14,510 --> 00:59:16,094 ،‏و آماده نباشی که بهشون آرام‌بخش بدی 824 00:59:16,178 --> 00:59:18,514 ‏«بچه‌ها رو می‌بینی «.‏و بعد می‌میرن 825 00:59:24,102 --> 00:59:28,941 .‏این نقشه هنوز نامعقول به‌نظر می‌رسید ‏مطمئناً جواب نمی‌ده 826 00:59:29,483 --> 00:59:32,235 ‏و فکرِ اینکه فقط جسد ‏بچه‌ها رو از اونجا بیرون بیاریم 827 00:59:32,320 --> 00:59:34,029 ‏برام خیلی سنگین بود 828 00:59:35,781 --> 00:59:39,242 ...‏تاحالا چندبار جسد جابجا کردی 829 00:59:39,785 --> 00:59:41,412 ‏که توی غارها مونده باشه؟ 830 00:59:44,415 --> 00:59:48,336 ،‏تعدادش زیاد دو رقمی نیست ‏ولی فکر کنم حدود ۹ بار 831 00:59:50,671 --> 00:59:53,757 ‏سال ۱۹۹۴ رفتم مکزیک 832 00:59:54,132 --> 00:59:56,719 ،‏توی یه غار خیلی عمیق ‏غار به عمق ۱.۰۰۰ متری 833 00:59:57,135 --> 01:00:00,138 ‏دوست صمیمیم به‌عنوان یه غواص ‏توی اون پروژه عملیات داشت 834 01:00:00,389 --> 01:00:02,766 ‏و یه تصادفی پیش اومد و فوت کرد 835 01:00:05,686 --> 01:00:10,816 ‏ضربه‌ی سنگینی بود، چون دوست ‏خیلی نزدیکم بود، و خیلی تجربه‌ی مستقیمی بود 836 01:00:10,899 --> 01:00:13,819 ،‏روی برانکارد نبود ‏و کفن‌پوش هم نبود 837 01:00:17,573 --> 01:00:22,953 ‏علی‌رغم تردیدهای هری، من بیشتر و ‏بیشتر متقاعد می‌شدم که این تنها راهه 838 01:00:24,079 --> 01:00:26,832 ‏پس روز بعد، طرحم رو ‏به درک توضیح دادم 839 01:00:27,916 --> 01:00:30,503 .‏من گفتم ایده‌ی افتضاحیه :‏و ریک گفت 840 01:00:30,586 --> 01:00:32,087 «‏«اگه تنها راه همین باشه چی؟ 841 01:00:33,171 --> 01:00:34,632 ‏من خیلی تردید داشتم 842 01:00:35,090 --> 01:00:37,843 ‏ولی به استعدادها و ‏توانایی‌هاشون باور داشتم 843 01:00:41,764 --> 01:00:43,580 ‏ریک گفت 844 01:00:43,751 --> 01:00:46,208 ‏یه تیم از غواص‌های حرفه‌ای ‏از سراسر دنیا می‌خواد 845 01:00:47,227 --> 01:00:48,228 ،‏پرسیدم 846 01:00:48,311 --> 01:00:49,980 ‏«اگر بتونی بهترین تیم ‏در جهان رو تشکیل بدی 847 01:00:50,063 --> 01:00:53,651 ،‏که بتونی این‌کارو کنی «‏کیا رو انتخاب می‌کنی؟ 848 01:00:56,069 --> 01:00:57,405 :‏از جان یه پیام گرفتم که نوشته بود 849 01:00:57,571 --> 01:01:00,658 ‏«فکر می‌کنیم زمان برای تخلیه بتونه حیاتی باشه 850 01:01:00,741 --> 01:01:02,451 «.‏«یعنی به تو و جیسون نیاز داریم 851 01:01:03,452 --> 01:01:06,288 ‏داشتم از سازه‌های داخلی ،‏یه ساختمان بالا می‌رفتم که 852 01:01:06,455 --> 01:01:08,916 :‏گوشیم رو چک کردم و دیدم کریس نوشته «.‏«امشب پرواز داریم 853 01:01:12,335 --> 01:01:15,005 ،‏تا پایان تعطیلاتم یکی دو روز مونده بود 854 01:01:15,088 --> 01:01:16,924 ‏تا بالا رفتن از یه کوه توی ایتالیا رو شروع کنم 855 01:01:17,340 --> 01:01:19,968 :‏یه پیام گرفتم که نوشته بود «چقدر فوری می‌تونی حاضر شی؟» 856 01:01:20,135 --> 01:01:22,638 ‏داشتم به رئیسم زنگ ‏می‌زدم تا مرخصی بگیرم 857 01:01:26,099 --> 01:01:29,186 ‏راستش می‌خواستم شنبه‌اش ‏برم مهمونی دوستم 858 01:01:32,440 --> 01:01:36,151 ،‏وقتی متوجه شدم قراره برم تایلند 859 01:01:36,402 --> 01:01:38,821 ‏رفتم ملاقات پدرم تو خانه‌ سالمندان 860 01:01:40,698 --> 01:01:45,243 ‏باباش، غواصی در غار ‏رو درک نمی‌کرد 861 01:01:45,994 --> 01:01:49,665 ،‏قطعاً کمتر از من ‏و اونا یه جوک بین خودشون داشتن 862 01:01:49,832 --> 01:01:52,793 ‏مدام ازم می‌پرسید ،‏کِی بی‌خیال غواصی در غار می‌شم 863 01:01:52,876 --> 01:01:56,379 ‏چون که مشخصه که نگرانش می‌کرد. و منم همیشه :‏باهاش شوخی می‌کردم می‌گفتم 864 01:01:56,464 --> 01:01:59,800 ،‏«اوه، راستش این آخرین غواصیم بود «.‏دیگه تموم کردم 865 01:01:59,925 --> 01:02:01,635 :‏و می‌گفت «.‏«چقدر عالی، خیالم راحت شد 866 01:02:01,719 --> 01:02:03,596 ‏و بعد به من نگاه می‌کرد و وقتی می‌فهمید 867 01:02:03,679 --> 01:02:05,556 ‏دارم سرکارش می‌ذارم ‏خنده سر می‌داد 868 01:02:05,639 --> 01:02:08,809 ،‏پس یه گپی باهم زدیم ‏و روز بعد رفتم 869 01:02:23,281 --> 01:02:25,283 ،‏وقتی به غار رسیدیم 870 01:02:25,367 --> 01:02:29,788 ‏از ون که پیاده شدیم جلوی دریایی از ‏دوربین‌ها که به ما خیره بودن سبز شدیم 871 01:02:31,164 --> 01:02:33,542 ‏یه مقدار برام ترسناک بود راستش 872 01:02:34,793 --> 01:02:39,214 ،‏جان و ریک رو پیدا کردیم ‏و اونا یه‌کم ژولیده بودن 873 01:02:40,883 --> 01:02:42,593 :‏اولین چیزی که گفتم این بود 874 01:02:42,676 --> 01:02:46,096 ‏«ببینین، اول باید توی غار غواصی ،‏کنم و تا تهش برم، خودم بچه‌ها رو ببینم 875 01:02:46,263 --> 01:02:48,807 ‏«خودم رو متقاعد کنم که هیچ راه دیگه‌ای «.‏برای بیرون کشیدن‌شون نیست 876 01:02:50,559 --> 01:02:53,896 ‏من و همکارم کریگ ‏به‌سمت بچه‌ها شنا کردیم 877 01:02:55,272 --> 01:02:57,232 ‏راستش فقط یه سوراخ گِل‌آلود بود 878 01:03:02,780 --> 01:03:05,824 ،‏به‌محض اینکه روی سطح آب اومدم ‏کثافت‌ها روی آب شناور بودن 879 01:03:06,033 --> 01:03:08,619 ‏یعنی در آخرین تالار بودیم ‏جایی که بچه‌ها بودن 880 01:03:10,370 --> 01:03:12,873 ‏وقتی متوجه شدم که قراره واقعا ،‏این بچه‌ها رو ملاقات کنم 881 01:03:12,956 --> 01:03:15,751 ‏البته که به بچه‌های خودم فکر کردم 882 01:03:17,210 --> 01:03:19,922 ،‏از اینکه چقدر لاغر بودن ‏یه‌کم ترسیدم 883 01:03:20,506 --> 01:03:23,926 ،‏و شنیدم چندتاشون سرفه می‌کردن ‏سرفه‌های خیلی خیس 884 01:03:25,302 --> 01:03:28,514 ،‏به‌نظرم ضعیف می‌اومدن ‏ولی برام باورنکردنی بود که هنوز 885 01:03:28,597 --> 01:03:33,811 ،‏هیچ‌کدومشون اثری از ترس ‏گریه و نگرانی توشون دیده نمی‌شد 886 01:03:36,316 --> 01:03:39,986 ‏مربی ایک به بچه‌ها می‌گفت مراقبه کنن 887 01:03:40,010 --> 01:03:44,548 ‏گفت: «بیاین تنفس‌مون رو زیرنظر بگیریم «.‏و ذهن‌مون رو آروم کنیم 888 01:03:45,016 --> 01:03:47,345 ‏پس می‌تونستن انرژی‌شون رو ذخیره کنن 889 01:03:56,917 --> 01:03:58,919 ‏تمام مدت که شنا ‏می‌کردم 890 01:03:59,002 --> 01:04:02,089 ‏فکر می‌کردم قراره چیکار کنیم 891 01:04:02,464 --> 01:04:05,175 ،‏و گمونم همون‌موقع بود که تصمیم گرفتم 892 01:04:05,300 --> 01:04:08,846 ‏«آره، مجبورم با همین «.‏نقشه موافقت کنم 893 01:04:15,603 --> 01:04:18,606 ،‏در اون مقطع، نیرو لازم داشتیم ‏کسایی که بتونن 894 01:04:18,689 --> 01:04:21,567 ‏یه مقدار از کار رو از ‏دوش جان و ریک کم کنن 895 01:04:23,235 --> 01:04:26,739 ‏ما یه جورایی تیمی بودیم که از ‏قبل توی تایلند زندگی می‌کردیم 896 01:04:27,239 --> 01:04:32,452 .‏یه جورایی مربی‌ غواصی بودیم ‏بیشترمون از اروپا بودیم 897 01:04:33,161 --> 01:04:35,372 ‏فوراً توی تیم‌مون آوردیمشون 898 01:04:36,456 --> 01:04:39,835 ،‏تیم آماده بود ‏ولی مقامات تایلندی 899 01:04:40,043 --> 01:04:45,966 ‏هنوز تمایلی نداشتن این ‏تصمیم رو بگیرن و اجازه رو صادر کنن 900 01:04:47,326 --> 01:04:52,389 ،اگه کامل آماده نباشیم، یا ریسکی توی کار باشه اونا رو جابجا نمی‌کنیم 901 01:04:54,266 --> 01:04:57,394 ،‏وضعیت درحال بدتر شدنه ‏ذخایر هوا داره تموم می‌شه 902 01:04:57,477 --> 01:05:01,649 ‏و مشکل دیگه‌ای که داره به‌وجود ‏میاد پیش‌بینی باران‌های موسمیه 903 01:05:03,150 --> 01:05:06,737 ،‏حالا دوتا ثانیه‌شمار داشتیم ‏یکی اکسیژن یکی آب‌وهوا 904 01:05:06,820 --> 01:05:08,906 ‏...بعد از ظهر باران همراه با ،‏رعدوبرق داره شکل می‌گیره 905 01:05:08,989 --> 01:05:11,659 ‏این نشانه‌ شروع باران‌های موسمیه 906 01:05:18,874 --> 01:05:23,045 ‏نیروهای دریایی تایلند می‌خوان ریسک‌شون ‏صفر باشه. چنین چیزی شدنی نیست 907 01:05:24,630 --> 01:05:28,175 ‏ولی ظاهراً چیزی که ورق رو برگردوند ‏آقایی به‌نام "جاش موریس" بود 908 01:05:29,551 --> 01:05:32,638 :‏وقتی من رسیدم، گفتم ،‏«من یه آموزشگاه صخره‌نوردی و غارنوردی دارم 909 01:05:32,721 --> 01:05:35,808 «.‏«و زبان تایلندی هم بلدم ‏من و تنیت با همدیگه کار می‌کردیم 910 01:05:35,891 --> 01:05:41,354 ‏بعدش به ورن برخوردم، که بهم خبر داد ‏اوضاع آنچنان هم «هلو برو تو گلو» نیستن 911 01:05:42,272 --> 01:05:45,483 ...‏من به [بوق] دسترسی دارم... پس 912 01:05:45,734 --> 01:05:48,528 ‏- پس الان به حرف‌مون گوش می‌دن ‏- همین امروز صبح بهش برخوردم 913 01:05:48,611 --> 01:05:51,782 .‏و خوشحال می‌شم به‌خاطر شما صحبت کنم ‏باید یادداشت‌برداری کنم؟ 914 01:05:51,990 --> 01:05:56,494 .‏جان به‌طرز آشکاری مضطرب بود ،‏و گفت: «اگه بارون بباره 915 01:05:56,704 --> 01:05:59,164 ،‏«و آب بالا بیاد ‏هیچ‌کی نباید بره تو اون غار 916 01:05:59,289 --> 01:06:01,458 .‏«وضعیت اونجا افتضاحه 917 01:06:01,541 --> 01:06:03,251 ‏«بهشون پتو دادیم ،‏و همه‌شون خوشحال به‌نظر میان 918 01:06:03,335 --> 01:06:05,503 ،‏ولی محوطه بوی گند میده 919 01:06:06,004 --> 01:06:09,216 ،‏غذا ندارن، بدن‌شون زخمه «.‏به‌زودی مریض می‌شن 920 01:06:09,466 --> 01:06:12,469 ‏گفتم: «چی داری میگی؟ .‏هیچ‌کدوم اینا رو نشنیده بودم 921 01:06:12,635 --> 01:06:14,512 «‏«چقدر غذا دارن؟ :‏و گفت 922 01:06:14,722 --> 01:06:16,056 «.‏«حدود ۱۰۰ وعده دارن 923 01:06:17,140 --> 01:06:20,185 ‏- اکسیژن در چه سطیه؟ خبر داریم؟ ‏- اندازه گرفتیم ۱۵ درصده 924 01:06:20,268 --> 01:06:23,438 ‏ولی... می‌تونه ‍۱۶ درصد هم باشه 925 01:06:24,356 --> 01:06:26,149 ‏می‌دونی که ما با ایمنی کار می‌کنیم 926 01:06:26,524 --> 01:06:29,903 ‏غواصی چطور؟ ‏حس‌تون درباره‌ی اون چیه؟ 927 01:06:30,112 --> 01:06:34,032 .‏بی‌نهایت، بی‌نهایت ریسک داره ‏ولی هیچ شانس دیگه‌ای نداریم 928 01:06:34,157 --> 01:06:35,325 ‏فکر می‌کنی هیچ شانسی نیست؟ 929 01:06:35,408 --> 01:06:36,994 ...‏- اگه غواصی نکنن ‏- داری ضبط می‌کنی؟ 930 01:06:46,211 --> 01:06:49,089 ‏نهایتاً، اون شب حضاری که ‏می‌خواستیم رو گیر آوردیم 931 01:06:49,715 --> 01:06:52,384 ،‏وزیر کشور اومد ‏و باهمدیگه اومدن 932 01:06:52,467 --> 01:06:55,262 ،‏توی اتاق ‏و من در ترجمه کمک کردم 933 01:06:56,138 --> 01:06:57,973 ‏ما نقشه رو قدم‌به‌قدم ‏براشون توضیح دادیم 934 01:06:59,016 --> 01:07:01,143 ‏فکر کنم بزرگ‌ترین سؤالی ‏که هنوز مردم داشتن 935 01:07:01,226 --> 01:07:06,023 ‏این بود که چقدر ریسک داره؟ و «.‏منم گفتم: «بی‌نهایت ریسک داره 936 01:07:06,106 --> 01:07:08,566 ‏ولی اگه بتونیم یه بچه رو زنده ،‏برگردونیم پیش پدرمادرش 937 01:07:08,691 --> 01:07:10,360 «.‏«این برای من موفقیت محسوب می‌شه 938 01:07:12,738 --> 01:07:14,406 ‏یه عالمه سؤال پرسیدن 939 01:07:14,614 --> 01:07:17,367 ‏«چرا این دارو رو انتخاب کردم؟ «‏چرا این دوز رو انتخاب کردم؟ 940 01:07:17,450 --> 01:07:21,246 ‏و همه‌ش مجبور بودم براشون تأکید کنم که ،‏«ببینید، این بهترین حدس منه 941 01:07:21,371 --> 01:07:26,084 ،‏«هیچ‌کس قبلاً تاحالا این‌کارو نکرده «.‏کاملاً پذیرای پیشنهادات بهتر هستم 942 01:07:26,584 --> 01:07:29,254 ‏حس یه دلال ‏ماشین دست دوم بهم دست داده بود 943 01:07:29,379 --> 01:07:33,341 ‏که سعی داره یه بمب قدیمی رو ....‏به چندتا آدم از همه‌جا بی‌خبر بفروشه 944 01:07:33,633 --> 01:07:37,179 ‏و فقط... فقط حس کردم یه دروغگوئم 945 01:07:37,888 --> 01:07:40,182 :‏همه‌ش می‌پرسیدن «‏«نمی‌شه همون‌جا ولشون کنیم؟ 946 01:07:40,265 --> 01:07:42,142 ‏هی این گزینه می‌اومد روی میز 947 01:07:42,267 --> 01:07:44,144 ‏و گفتم: «خب، اونجا «.‏اکسیژن داره تموم می‌شه 948 01:07:44,227 --> 01:07:47,439 ‏و محاسبه کردم ‏باید ۲.۰۰۰ وعده غذا اونجا ببریم 949 01:07:47,605 --> 01:07:51,026 ‏و به‌محض اینکه بارون دوباره شروع بشه ‏نمی‌شه از اون جریان‌های آب شنا کرد 950 01:07:53,111 --> 01:07:56,239 ‏و بعد من و تنیت برگشتیم سر یه جلسه‌ی دیگه 951 01:07:56,406 --> 01:07:58,491 ،‏و یه جا به وزیر کشور گفتم 952 01:07:58,700 --> 01:08:01,244 ‏تنها ضمانتی که می‌تونم بهتون بدم ‏اینه که اگه غواصی نکنن 953 01:08:01,328 --> 01:08:02,454 ،‏«همه می‌میرن 954 01:08:03,371 --> 01:08:07,084 .‏«بهتون حق میدم، قربان ،‏جفت گزینه‌ها افتضاح هستن ‏ 955 01:08:07,334 --> 01:08:09,086 «.‏«ولی یکیش بدتر از اون یکیه 956 01:08:18,720 --> 01:08:21,598 ‏صبح روز بعدش، هنوز ،‏بهمون اجازه نداده بودن 957 01:08:21,681 --> 01:08:24,810 ‏ولی یه نقشه‌ی واقعی و ،‏راهبردی چیده بودیم 958 01:08:24,893 --> 01:08:28,313 ‏همراه ریز به ریز جزئیات ‏که چطوری کار می‌کنه 959 01:08:30,565 --> 01:08:34,945 ،‏از اینکه چطور حمل‌شون می‌کنیم ‏تا اینکه بسته‌بندی‌شون می‌کنیم 960 01:08:35,904 --> 01:08:38,656 ‏کپسول هوا قرار بود بیاد ‏جلوی بچه‌، نه پشتش 961 01:08:39,782 --> 01:08:43,203 ،‏پس وقتی با صورت رو به پایین شناور هستن ‏اون مخزن براشون حکم قایق رو داره 962 01:08:44,496 --> 01:08:47,582 ‏فهمیدیم که ماسک‌های ...‏فشار مثبت لازم هست 963 01:08:48,291 --> 01:08:51,336 ،‏این‌طوری اگه نشت می‌کرد ‏به‌طرف بیرون می‌رفت نه داخل 964 01:08:51,962 --> 01:08:54,589 ‏و برحسب اتفاق آمریکایی‌ها ‏ چهارتا از این ماسک‌ها داشتن 965 01:08:55,757 --> 01:09:00,678 .‏پس این یعنی حالا باید چندین‌بار می‌رفتیم ‏باید ظرف سه روز هر روز می‌رفتیم اون‌تو 966 01:09:01,429 --> 01:09:03,181 ‏یه مانوری صورت گرفته بود 967 01:09:03,556 --> 01:09:05,683 ‏آمریکایی‌ها بهش می‌گفتن مانور سنگ 968 01:09:05,767 --> 01:09:08,603 ‏برای تمرین یه ایده ‏یه مانور بزرگ لازمه 969 01:09:09,437 --> 01:09:12,649 ‏یه‌جورایی تخلیه رو به بهترین شکلی که ‏می‌تونستیم شبیه‌سازی کردیم 970 01:09:12,941 --> 01:09:16,904 ‏ 971 01:09:17,320 --> 01:09:18,696 ‏ 972 01:09:18,906 --> 01:09:20,115 ...‏اگه آب بالا اومد 973 01:09:20,240 --> 01:09:23,535 ‏مفید بود، ولی بیشتر ‏برای مقامات مفید بود 974 01:09:23,618 --> 01:09:26,579 ،‏یهویی متوجه شدن ‏ایده‌مون اون‌قدر هم هردمبیل نیست 975 01:09:27,164 --> 01:09:29,332 ‏و شاید می‌تونستیم اجرایی‌اش کنیم 976 01:09:31,709 --> 01:09:35,047 ‏یکی از مسئولین روابط خارجه :‏از استرالیا اومد پیشم و گفت 977 01:09:35,130 --> 01:09:38,800 ،‏«ببین، برای شفاف‌سازی کامل 978 01:09:38,884 --> 01:09:41,219 ‏«باید بهت بگم اگه مشکلی پیش بیاد 979 01:09:41,428 --> 01:09:43,931 ‏در طی عملیات نجات، بعید نیست که 980 01:09:44,014 --> 01:09:46,808 ‏عاقبتت به سیستم قضایی «.‏تایلند سپرده بشه 981 01:09:46,892 --> 01:09:48,393 «‏و گفتم: «چی؟ یعنی زندانیم می‌کنن؟ 982 01:09:48,476 --> 01:09:50,520 ‏و گفت: «آره، این یه جورایی ،‏بدترین سناریوئه 983 01:09:50,645 --> 01:09:51,980 «.‏«و قوانین اینجا زیادی خشن هستن 984 01:09:53,899 --> 01:09:55,442 ،‏اگه مشکلی پیش می‌اومد 985 01:09:55,650 --> 01:09:59,529 ‏نظرات عموم خیلی سریع ‏بر ضدّشون می‌شدن 986 01:10:01,156 --> 01:10:03,491 ‏یه نقشه‌ی تخلیه چیده شده بود 987 01:10:04,659 --> 01:10:07,579 ،‏ما رو سوار ون کنن ‏ما رو از راه‌های فرعی ببرن 988 01:10:07,662 --> 01:10:11,083 .‏به ساختمان سفارت ‏خیلی جیمز باندطور 989 01:10:12,375 --> 01:10:14,336 ‏یک پرده‌ی سبز برای 990 01:10:14,419 --> 01:10:17,130 ،‏حفظ حریم خصوصی کشیدن ورودی غار رو سد می‌کنه 991 01:10:17,214 --> 01:10:21,885 ‏این شاید یه نشانه‌ی دیگه باشه که نشون میده این ‏عملیات نجات می‌تونه به‌طرز باورنکردنی‌ای خطیر باشه 992 01:10:26,098 --> 01:10:29,142 :‏حوالی ۲ صبح بود که وزیر کشور گفت 993 01:10:29,226 --> 01:10:32,020 ‏«خیلی‌خب، فرض رو بر این بگیرین که ،‏فردا نقشه عملی می‌شه 994 01:10:32,437 --> 01:10:34,689 «.‏«و صبح بهتون چراغ سبز می‌دیم 995 01:10:36,566 --> 01:10:38,776 ،‏هرشب باهم صحبت می‌کردیم 996 01:10:38,860 --> 01:10:42,655 ،‏و شب قبل از اولین روز نجات 997 01:10:43,240 --> 01:10:47,160 ...‏که تصادفاً ۲۸اُمین سالگرد ازدواج‌مون بود 998 01:10:47,702 --> 01:10:51,123 ،‏ولی اون شب باهاش صحبت کردم ‏و گفت که می‌خوان چیکار بکنن 999 01:10:51,289 --> 01:10:53,166 ،‏گفت‌و‌گوی افتضاحی بود ،‏چون که گفت: «ببین 1000 01:10:53,375 --> 01:10:55,127 ...‏«فکر نمی‌کنم 1001 01:10:55,835 --> 01:10:58,755 ‏جواب بده، فکر می‌کنم احتمالا «.‏تحت‌تأثیر داروی بیهوشی غرق بشن 1002 01:11:00,757 --> 01:11:04,802 .‏اون شب خیلی بد خوابیدم ،‏دراز کشیده بودم و فکر می‌کردم 1003 01:11:04,928 --> 01:11:08,848 ‏«من کی باشم که ریسک کنم و «‏بچه‌ها رو به این شکل بکِشونم بیرون؟ 1004 01:11:10,558 --> 01:11:15,522 ‏ولی اینکه برم پی کارم و اونا رو ول کنم ‏غیرممکن بود، نمی‌تونستم انجام بدم 1005 01:11:16,564 --> 01:11:19,651 ‏یه چیز دیگه هم که بهم ‏جرأت داد این‌کارو بکنم 1006 01:11:19,817 --> 01:11:21,319 ‏پدرم بود 1007 01:11:21,903 --> 01:11:24,447 ،‏پدرم دکتر بود ‏متخصص عروق بود 1008 01:11:24,948 --> 01:11:27,325 ‏چیزی که بیشتر از هرچی از پدرم یاد گرفتم 1009 01:11:27,409 --> 01:11:29,202 ‏طرز رفتار کردن با بقیه بود 1010 01:11:29,786 --> 01:11:32,039 ‏می‌دونین، مرد خیلی دست‌ودل‌بازیه 1011 01:11:33,248 --> 01:11:38,128 ‏برای من درس خوبی بود که سعی کنم ‏همون شکلی که اون با دیگران رفتار می‌کرد رفتار کنم 1012 01:11:45,869 --> 01:11:48,077 ‏لطفا نزدیک محوطه نشوید 1013 01:11:49,287 --> 01:11:50,828 ‏پخش زنده نکنید 1014 01:11:51,332 --> 01:11:52,854 ‏لطفا همه‌چی رو جابجا کنید 1015 01:11:53,060 --> 01:11:55,228 ‏خبرنگاران اذعان دارند به آنها ‏دستور داده شده عقب بیایستند 1016 01:11:55,312 --> 01:11:57,272 ‏شایعاتی در اردوگاه دهان‌به‌دهان می‌شن 1017 01:11:57,355 --> 01:12:00,733 ‏مبنی براینکه عملیات نجات قراره امروز اجرا بشه 1018 01:12:00,858 --> 01:12:03,611 ‏بستگان بچه‌ها فقط می‌تونن نگاه ‏کنن و با اضطراب صبر کنن 1019 01:12:03,695 --> 01:12:05,780 ،‏برای عملیات نجات نهایی ‏تیم‌های پزشکی تایلند 1020 01:12:05,863 --> 01:12:07,115 ...‏مشغول اجرای مانورهای نجات هستن 1021 01:12:07,699 --> 01:12:10,410 ‏طی شب تونستم به پزشک‌های تایلندی بگم که 1022 01:12:10,493 --> 01:12:13,746 ‏داروها رو در سرنگ‌های ‏از قبل پرشده آماده کنن 1023 01:12:14,164 --> 01:12:16,499 ‏اساساً مجبور شدم به ‏بقیه‌ غواص‌ها یاد بدم 1024 01:12:16,666 --> 01:12:19,419 ‏به بچه‌ها یه بار دیگه تزریق کنن 1025 01:12:20,628 --> 01:12:22,672 ‏قراره در تالار نهایی به ،‏بچه‌ها آرامبخش داده بشه 1026 01:12:22,755 --> 01:12:25,883 ‏ولی بیشتر از ۲ ساعت طول می‌کشه ‏تا با غواصی بیاریمشون بیرون 1027 01:12:26,051 --> 01:12:28,178 ‏بنابراین اون آرامبخش اثرش می‌رفت 1028 01:12:28,553 --> 01:12:32,515 ‏برای ما [غواص‌ها] ضروری بود ‏تا دوباره آرامبخش تزریق کنیم 1029 01:12:33,433 --> 01:12:35,685 ‏پس یه کلاس نکات ابتدایی بیهوشی داشتیم 1030 01:12:35,977 --> 01:12:38,355 :‏اساساً فقط گفتم ،‏«فرو کنین توی پاشون 1031 01:12:38,438 --> 01:12:41,816 ،‏ترجیحاً بیرون ران‌شون ‏یهو فرو کنین به لباس غواصی‌شون 1032 01:12:41,941 --> 01:12:43,693 ‏«و مهم نیست اگه ‏به استخوان بزنین 1033 01:12:44,652 --> 01:12:48,740 «.‏«هیچی مشکلی ممکن نیست پیش بیاد ‏یه بار دیگه، بهشون دروغ گفتم 1034 01:12:49,074 --> 01:12:51,326 ‏واقعا فقط بهشون جرأت ‏دادم که این‌کارو بکنن 1035 01:13:02,583 --> 01:13:04,151 ‏دیروز ما 1036 01:13:04,324 --> 01:13:07,228 ‏نقش همه افراد و پروتکل‌ها رو بررسی کردیم 1037 01:13:07,252 --> 01:13:10,866 ‏امروز راجع‌به رفتن ‏به داخل صحبت می‌کنیم 1038 01:13:11,096 --> 01:13:15,975 ‏تا ۳۰ دقیقه‌ی آینده ‏ده غواص دارم که آماده‌ی رفتنن 1039 01:13:21,356 --> 01:13:24,817 ،‏تیم طناب‌ شامل شش آمریکایی‌ 1040 01:13:24,942 --> 01:13:29,781 ‏پنج استرالیایی، پنج چینی، و شش ‏غیرنظامی متخصص طنابه 1041 01:13:30,948 --> 01:13:32,784 ‏تالار سوم، محل هماهنگی 1042 01:13:32,867 --> 01:13:35,287 ‏بین‌المللی تایلند خواهد بود 1043 01:13:41,084 --> 01:13:44,337 ‏قسمت‌مون توی تالار سوم رو ،‏حصارکشی کردیم 1044 01:13:44,504 --> 01:13:48,133 ‏ما ۱۵ تا کفن آوردیم محض ‏احتیاط اگه اوضاع خراب شد 1045 01:14:02,897 --> 01:14:08,861 ،‏من مستقیم رفتم انتهای غار ‏همراه جیسون و جان و هری 1046 01:14:10,322 --> 01:14:14,826 ‏همه‌مون موقعیت‌مون رو توی غار می‌دونستیم ‏و تقریباً به همون ترتیب رفتیم 1047 01:14:52,197 --> 01:14:55,617 ‏با کمک نیروی دریایی من ‏اولین پسر رو آماده کردم 1048 01:14:57,535 --> 01:15:00,872 ،‏باید کلاه مخصوص رو سرش می‌کردیم ...‏این جلیقه شناوری رو تنش می‌کردیم 1049 01:15:01,873 --> 01:15:05,502 ‏این طناب‌ها رو وصل می‌کردیم و آماده‌ی ‏کپسول اکسیژن می‌شدیم 1050 01:15:13,718 --> 01:15:17,347 ‏یه ترکیب خیلی ساده از ‏داروها رو پیشنهاد داده بودم 1051 01:15:20,392 --> 01:15:25,230 ‏قرص زنکس، که یه تأثیر ‏ضد اضطراب خیلی قوی داره 1052 01:15:26,063 --> 01:15:29,567 ‏دکتر بک اولین قرص رو به اولین بچه داد 1053 01:15:30,818 --> 01:15:36,032 ‏پسرا تصمیم گرفتن کسایی که ‏مکان دورتری زندگی می‌کنن اول برن 1054 01:15:36,056 --> 01:15:38,843 ‏تا بتونن خبر رو 1055 01:15:38,867 --> 01:15:41,678 ‏بین والدین بقیه‌ی بچه‌ها ‏پخش کنن که اونا هم تو راهـن 1056 01:15:43,748 --> 01:15:46,709 ‏پس اول آتروپین رو به ‏یه پاش تزریق کردم 1057 01:15:46,793 --> 01:15:49,837 ،‏که یه عوارض جانبی ضد ایجاد بزاق داره 1058 01:15:49,921 --> 01:15:52,715 ‏چون که به‌طور بالقوه‌ای می‌تونن ‏توسط بزاق‌شون خفه بشن 1059 01:15:53,841 --> 01:15:55,510 ‏و بعد، تقریبا فوراً 1060 01:15:55,593 --> 01:15:58,596 ‏پشت‌بندش ‏به اون یکی ‏پاش کتامین تزریق کردیم 1061 01:15:58,680 --> 01:16:00,973 ‏که داروی بیهوشی اصلی بود 1062 01:16:01,933 --> 01:16:05,978 ،‏سرنگ رو جلوشون نگه داشتم ‏و پاشون رو مالش دادم تا بگم که 1063 01:16:06,062 --> 01:16:07,689 ‏قراره بهشون تزریق کنم 1064 01:16:08,981 --> 01:16:12,360 ‏بچه‌ها حس راحتی کردن 1065 01:16:12,384 --> 01:16:14,386 ‏حس کردن انگار 1066 01:16:14,951 --> 01:16:18,425 مثل خانواده‌شون به دکتر هریس اعتماد دارن 1067 01:16:20,117 --> 01:16:21,661 ‏به‌محض اینکه بیهوش شدن 1068 01:16:21,744 --> 01:16:24,372 ‏مثل این بود که ماسک رو ‏به یه عروسک بزنی 1069 01:16:26,833 --> 01:16:31,963 ‏درباره‌ی ظاهر و باطن کارمون به‌ هیچ‌وجه ‏احساس خوشایندی نداشتم 1070 01:16:32,422 --> 01:16:34,382 ‏منظورم اینه، دو چیز بودن ،‏که خیلی قدرتمند بودن 1071 01:16:34,466 --> 01:16:36,343 ‏و‏ اون هل دادن یکی که بیهوشه 1072 01:16:36,759 --> 01:16:38,135 ‏زیر آبه 1073 01:16:39,346 --> 01:16:41,306 ‏و بعدش بستن ‏دست‌هاشون پشت‌شونه 1074 01:16:41,431 --> 01:16:44,309 ‏جفت این چیزا حس ‏خیلی خیلی بدی می‌دادن 1075 01:16:46,894 --> 01:16:48,646 ‏حس می‌کردم دارم ‏خلاص‌شون می‌کنم 1076 01:16:55,695 --> 01:16:58,030 ،‏تو اولین سفرمون :‏جیسون سرم داد زد و گفت 1077 01:16:58,114 --> 01:17:00,116 «.‏«اوه، هری، زیاد نفس نمی‌کشه 1078 01:17:01,075 --> 01:17:04,496 :‏و من به بچه‌ها گفتم ،‏«این یه راه یه طرفه ست 1079 01:17:04,579 --> 01:17:06,331 ‏«به‌محض اینکه شروع کردی ‏دیگه نمی‌تونی دست نگه داری 1080 01:17:06,414 --> 01:17:09,208 ،‏«نمی‌تونی برگردی سراغ من ‏هیچ‌کاری از دستم برنمیاد 1081 01:17:09,834 --> 01:17:12,128 ‏اگر سرِ آخر یه جنازه ‏رو از غار بیرون آوردی 1082 01:17:12,211 --> 01:17:14,171 «.‏«دیگه نمی‌شه کاریش کرد 1083 01:17:27,184 --> 01:17:31,314 ‏توی تالار هشتم، من حس ‏کردم زمان داره تا ابد طول می‌کشه 1084 01:17:34,066 --> 01:17:35,943 ‏یهویی طناب پیچ خورد 1085 01:17:38,195 --> 01:17:40,282 ...‏و جیسون با یه بچه اومد بالا 1086 01:17:41,908 --> 01:17:43,200 ‏نفس‌هاش رو چک کرد 1087 01:17:45,202 --> 01:17:49,791 ‏فقط می‌تونم بگم ‏تنش خیلی زیادی توی محیط بود 1088 01:17:52,794 --> 01:17:55,463 ،‏اینکه هنوز زنده بود ‏مثل این بود که 1089 01:17:55,547 --> 01:17:58,341 ‏یه وزنه از روی دوشم برداشته شده 1090 01:17:59,008 --> 01:18:00,427 ،‏ولی هنوز ۳۰۰ متر بود 1091 01:18:00,510 --> 01:18:03,262 ‏هنوز باید ۱.۵ کیلومتر دیگه می‌رفتم ‏تا از غار دربیام 1092 01:18:04,889 --> 01:18:08,476 ‏و بعد یهو شروع کرد خم کردن ‏و تکون دادن انگشت‌هاش 1093 01:18:08,726 --> 01:18:12,021 .‏شبیه زامبی شده بود ‏چشم‌مون ترسید 1094 01:18:13,440 --> 01:18:16,651 ‏اونجا بهش یه تزریق دیگه کردیم ‏و منتقلش کردیم 1095 01:18:16,734 --> 01:18:18,986 ‏به تالار خشک تا ببریمش ‏قسمت بعدی زیر سیل 1096 01:18:24,992 --> 01:18:27,203 ‏جان بچه‌ی دوم رو برداشت 1097 01:18:28,996 --> 01:18:32,249 ‏یادمه، جان نگاهم کرد «‏و پرسید: «اسمش چیه؟ 1098 01:18:33,250 --> 01:18:34,586 «.‏«نمی‌دونم، جان 1099 01:18:35,252 --> 01:18:37,672 .‏عصبی بودم ‏اگه بخوام بی‌ادبانه بگم 1100 01:18:37,755 --> 01:18:39,424 ‏میگم داشتم به خودم می‌ریدم 1101 01:18:42,051 --> 01:18:47,807 ،‏درحالی‌که توی آب می‌کشوندمش بیرون ‏فقط یادمه حس مالکیت و تعیین تکلیف دارم 1102 01:18:48,265 --> 01:18:50,977 ‏که خاطرجمع می‌شم که ‏بچه‌ی من زنده بمونه 1103 01:18:54,522 --> 01:18:56,023 ‏کریس بچه‌ی سوم رو برداشت 1104 01:18:58,360 --> 01:19:01,488 ‏نمی‌تونستی دستت ‏جلوی صورتت رو ببینی 1105 01:19:02,071 --> 01:19:05,074 ‏گهگاهی، می‌شد یه چیزی رو ‏توی تاریکی دید زد 1106 01:19:06,283 --> 01:19:09,954 ‏یادمه سعی می‌کردم توی ‏سوراخ‌هایی که رد نمی‌شم رد بشم 1107 01:19:10,204 --> 01:19:13,916 ،‏یه فضای بزرگ‌تر پیدا می‌کردم ‏و دوباره و دوباره همین تکرار می‌شد 1108 01:19:16,461 --> 01:19:20,882 ،‏بعد از اولین قسمت زیر آب ‏من با پسربچه‌ای که داشتم ادامه دادم 1109 01:19:22,800 --> 01:19:26,929 ،‏توی یه کانال عمیق آب روی سطح آب اومدم ‏و هیچ خشکی‌ای نبود 1110 01:19:28,390 --> 01:19:30,349 ‏و پسرک دوباره شروع کرد ‏تکون‌دادن انگشت‌هاش 1111 01:19:35,062 --> 01:19:37,565 ‏پس من ویال‌های ‏کتامین رو بیرون آوردم 1112 01:19:41,611 --> 01:19:44,489 ،‏دست‌هام داشت می‌لرزید ‏چون تاحالا تزریق نکرده بودم 1113 01:19:45,990 --> 01:19:49,118 ،‏تونستم یکی ویال‌ها رو بیرون بیارم ،‏یه سوزن اضافی برداشتم 1114 01:19:49,201 --> 01:19:51,788 ،‏از محفظه‌اش بیرونش آوردم اشتباهاً] ‏زدم توی انگشتم] 1115 01:19:51,913 --> 01:19:54,416 ‏خوش‌شانس بودم ‏به ویال کتامین وصل نبود 1116 01:19:54,499 --> 01:19:57,126 ‏وگرنه دوتا جنازه روی سطح آب می‌بود 1117 01:19:58,753 --> 01:20:00,129 ‏بهش تزریق کردم 1118 01:20:01,506 --> 01:20:03,382 ‏دیگه انگشت‌هاش رو خم نکرد 1119 01:20:15,895 --> 01:20:18,523 ،‏جان به تالار رسید ‏و به‌نظر رسید بچه 1120 01:20:18,606 --> 01:20:19,857 ‏درست تنفس نمی‌کنه 1121 01:20:21,818 --> 01:20:25,572 ‏مجبور شدم کپسول‌های ‏اکسیژن بچه‌ها رو عوض کنم 1122 01:20:25,780 --> 01:20:29,075 ‏و دیگه نمی‌تونست ‏با ماسک نفس بکشه 1123 01:20:29,742 --> 01:20:30,827 ‏ماسک رو بردار 1124 01:20:32,244 --> 01:20:34,371 ،‏ماسک رو برداشتیم ‏و حالش بهتر شد 1125 01:20:34,456 --> 01:20:37,917 ‏و دوباره ماسک رو سرش گذاشتیم ‏و دوباره حالش بد شد 1126 01:20:38,250 --> 01:20:40,670 ‏و این چندبار تکرار شد 1127 01:20:42,547 --> 01:20:44,006 ‏جان واقعا نگران بود 1128 01:20:44,507 --> 01:20:47,844 ‏می‌خواستم سریع به‌سمت خروجی برم ‏و اونطوری کار تموم می‌شد 1129 01:20:47,927 --> 01:20:49,178 ‏ماسک مشکلی نداره 1130 01:20:49,428 --> 01:20:51,681 ‏واقعا حس یه اراده‌ی محض داشت 1131 01:20:51,764 --> 01:20:54,476 ‏چون‌که تک‌تک بافت‌های ‏بدنم می‌خواستن برن بیرون 1132 01:20:55,101 --> 01:20:56,936 ‏ولی می‌دونستم نمی‌تونم این‌کارو بکنم 1133 01:20:57,103 --> 01:21:00,064 ‏چون می‌دونستم اینطوری سرِ آخر ‏بجای بچه با یه جنازه می‌رفتم بیرون 1134 01:21:03,359 --> 01:21:06,738 ،‏تا وقتی جان با بچه رفت ‏به‌نظر می‌اومد درستش کردیم 1135 01:21:18,708 --> 01:21:21,377 ‏وقتی برمی‌گردیم ‏به بخش نهایی زیر سیل 1136 01:21:21,460 --> 01:21:24,213 ‏اونجا همیشه ‏سخت‌ترین چاه برای رد شدن بود 1137 01:21:24,296 --> 01:21:26,758 ‏با بچه از هیچ‌ طرفی جا نمی‌شدیم 1138 01:21:31,220 --> 01:21:34,140 ‏باید اول اونو هل می‌دادیم تو ‏و بعد خودمون بعدش می‌رفتیم 1139 01:21:35,975 --> 01:21:40,146 ،‏و بعد درحالی‌که به تالار سوم نزدیک می‌شدیم ‏صدای وزوز پمپ‌ها رو می‌شنیدیم 1140 01:21:45,192 --> 01:21:46,819 ‏با بچه روی سطح آب اومدم 1141 01:21:47,361 --> 01:21:50,281 ‏دوجین دست آماده بودن تا ‏بچه رو از دستم بگیرن 1142 01:21:50,615 --> 01:21:52,241 ‏مستقیم بذارنش روی برانکارد 1143 01:21:59,916 --> 01:22:02,251 ‏- سی کیلو ‏- سی کیلو 1144 01:22:02,960 --> 01:22:06,631 .‏بچه‌ی شماره یک زنده بود، نفس می‌کشید ...‏فکر کنم این 1145 01:22:07,381 --> 01:22:08,424 ‏مشوق بزرگ روحیه‌مون بود 1146 01:22:09,175 --> 01:22:11,010 ‏یک، دو، سه 1147 01:22:18,069 --> 01:22:19,727 ‏ما مسئول بردنِ 1148 01:22:20,457 --> 01:22:23,052 ‏بچه‌ها از تالار سوم به ورودی غار بودیم 1149 01:22:23,463 --> 01:22:26,288 ‏دویست نفر نیرو می‌خواستیم 1150 01:22:32,615 --> 01:22:35,534 ‏من در تالار سوم با بچه‌ام ‏روی سطح آب اومدم 1151 01:22:36,493 --> 01:22:37,662 ‏خیالم راحت شد 1152 01:22:38,537 --> 01:22:40,331 !‏یک، دو، سه، بکشین 1153 01:22:42,249 --> 01:22:43,334 !‏بکشین 1154 01:22:44,168 --> 01:22:45,252 !‏بکشین 1155 01:22:46,503 --> 01:22:47,504 !‏بکشین 1156 01:22:49,090 --> 01:22:50,382 !‏بکشین 1157 01:23:25,376 --> 01:23:28,921 ‏گزارش‌هایی هست که ‏باید بگم تأییدنشده هستن 1158 01:23:29,171 --> 01:23:32,133 ‏مبنی بر اینکه الان ۲ پسر ‏از غار بیرون آورده شدن 1159 01:23:32,299 --> 01:23:35,136 ‏لحظاتی پیش دیدم که ‏یه آمبولانس دیگه داره میره داخل 1160 01:23:35,302 --> 01:23:37,388 ‏شاید پسر سوم هم ‏داره بیرون میاد 1161 01:23:39,682 --> 01:23:41,017 ...‏منم با پسرم رسیدم 1162 01:23:42,143 --> 01:23:43,560 ‏این محموله‌ی ارزشمند رو تقدیم کردم 1163 01:23:48,524 --> 01:23:50,943 ‏یادمه جان بهم گفت؛ .‏«هر سه‌ تاشون رو بیرون آوردیم 1164 01:23:51,110 --> 01:23:52,779 «.‏«فوق‌العاده ست، سه از سه 1165 01:23:53,154 --> 01:23:54,571 :‏بعد بهم نگاه کرد و گفت 1166 01:23:54,656 --> 01:23:56,824 .‏«بجنب، استنتون، گند نزن توش «.‏باید چهارمی هم بیاریم 1167 01:23:59,035 --> 01:24:02,246 ‏ریک آخرین بچه رو برداشت ‏و رفت بیرون غار 1168 01:24:02,872 --> 01:24:07,293 .‏به دکتر بک گفتم: «خودشه «.‏بیا فردا چهارتا بیرون بیاریم 1169 01:24:09,045 --> 01:24:12,631 ‏نیروهای دریایی پیش ‏من همه‌شون نگران بودن 1170 01:24:13,247 --> 01:24:14,700 ‏امیدوار بودیم اون بچه‌ها 1171 01:24:14,724 --> 01:24:18,365 ‏جان سالم بدر ببرن ‏و برگردن پیش والدین‌شون 1172 01:24:20,530 --> 01:24:22,870 ‏فقط می‌تونستیم دعا کنیم 1173 01:24:28,355 --> 01:24:30,692 ‏درحالی‌که به‌سمت ،‏تالار هشتم شنا می‌کردم 1174 01:24:31,025 --> 01:24:32,735 ‏میدان دیدم صفر بود 1175 01:24:33,360 --> 01:24:34,779 ...‏دست‌هام روی طناب می‌کشیدم 1176 01:24:36,322 --> 01:24:39,992 ‏یهویی دستم به یه چیز خورد ‏که حس کردم یه ماهی مُرده ست 1177 01:24:42,078 --> 01:24:46,665 ،‏کریگ و ریک به‌شدت مضطرب به‌نظر می‌رسیدن «.‏و داشتن می‌گفتن: «زودباش، بیا بیرون 1178 01:24:46,916 --> 01:24:47,959 ‏بجنب، نفس نمی‌کشه 1179 01:24:48,084 --> 01:24:51,128 «.‏«فکر می‌کنیم این بچه نفس نمی‌کشه ‏فوراً تجهیزاتم رو درآوردم 1180 01:24:51,212 --> 01:24:53,840 ،‏فکر کردم: «خب، می‌دونین «.‏خودشه، اولی‌شون مُرد 1181 01:24:55,466 --> 01:24:56,926 ‏خیلی آبی به‌نظر می‌رسید 1182 01:24:57,844 --> 01:24:59,386 ‏خیلی سرد و عاری از زندگی 1183 01:25:00,137 --> 01:25:03,307 ‏و منم نتونستم خودم رو ‏متقاعد کنم که نفس می‌کشیده 1184 01:25:04,976 --> 01:25:06,811 ،‏کم‌کم می‌خواستم دهان‌به‌دهان رو شروع کنم 1185 01:25:06,936 --> 01:25:09,772 ‏ولی درست قبل اینکه شروع کنم ‏آرواره‌اش رو محکم فشار دادم 1186 01:25:09,856 --> 01:25:13,192 ‏تا راه هوا رو باز کنم، و با همین ‏شروع کرد به نفس کشیدن 1187 01:25:14,693 --> 01:25:16,320 ‏ولی من هنوز خیلی نگران بودم 1188 01:25:16,403 --> 01:25:18,990 ‏هنوز نمی‌تونستم خودم رو ‏متقاعد کنم این بچه بتونه زنده بمونه 1189 01:25:22,659 --> 01:25:26,580 ،‏کل مسیر همین همین شکلی بود ‏بین ۲.۵ تا ۳ ساعت 1190 01:25:29,000 --> 01:25:31,418 ،‏فقط برای رفع نگرانی خودم ‏روش رو برگردوندم 1191 01:25:31,502 --> 01:25:32,920 ‏تا بتونم صورتش رو ببینم 1192 01:25:33,838 --> 01:25:34,881 ‏خواب به‌نظر می‌رسید 1193 01:25:36,048 --> 01:25:37,925 ‏منتها بر حسب اتفاق ‏زیر آب خوابیده بود 1194 01:25:42,847 --> 01:25:44,431 ‏به‌محض اینکه روی سطح آب می‌اومدیم 1195 01:25:44,515 --> 01:25:47,601 ‏یه حس پیروزی و شادی ‏فوق‌العاده به آدم دست می‌داد 1196 01:25:52,819 --> 01:25:56,074 ‏عملیات امروز موفقیت باورنکردنی‌ای بود 1197 01:25:57,932 --> 01:25:59,934 ‏و پس از ۱۶ روز انتظار 1198 01:26:00,564 --> 01:26:02,566 ‏حالا می‌تونیم چهره‌ی ‏وایلد بور رو ببینیم 1199 01:26:07,038 --> 01:26:09,874 ‏یه حس بی‌ایمانی بود که ‏این تکنیک جواب بده یا نه 1200 01:26:11,000 --> 01:26:15,296 ‏چهار نفر از بازیکنان فوتبالی که توی اون غار ‏در تایلند گیر افتاده بودن بیرون اومدن 1201 01:26:15,421 --> 01:26:18,925 ‏پس ۸ پسر و مربی‌شون ‏همچنان گیر کرده‌اند 1202 01:26:19,008 --> 01:26:23,220 .‏جان‌شون هنوز در خطره ‏ماجرا تمام نشده 1203 01:26:23,470 --> 01:26:26,515 ‏کاری رو انجام داده بودیم ‏که فکر می‌کردیم باورنکردنی و نشدنیه 1204 01:26:27,433 --> 01:26:29,101 ‏حالا باید ۲ بار دیگه هم ‏انجامش می‌دادیم 1205 01:26:39,862 --> 01:26:41,530 ‏خبر فوری از تایلند 1206 01:26:41,781 --> 01:26:44,283 ‏یه پسر دیده شد که روی ...‏برانکارد منتقل شد 1207 01:26:44,450 --> 01:26:45,910 ...‏پسر پنجم باید نجات پیدا کنه 1208 01:26:45,993 --> 01:26:48,329 ‏امروز صبح یک پسر ...‏از غار بیرون آورده شد 1209 01:26:48,412 --> 01:26:51,958 ‏اونجا آمبولانسی رو می‌بینیم که ‏اعتقاد داریم حامل ۶اُمین پسره 1210 01:26:52,124 --> 01:26:55,294 ‏این عملیات بی‌نهایت ‏بدون مشکل اجرا شد 1211 01:26:55,377 --> 01:26:57,671 ‏و اون به‌نظر میاد حامل ۷امین پسر باشه 1212 01:26:57,754 --> 01:26:59,465 ‏بچه‌ها دارن بیرون میان 1213 01:26:59,673 --> 01:27:02,634 ،‏بچه‌ی هفتمی نیست ‏بلکه بچه‌ی هشتمیه 1214 01:27:02,844 --> 01:27:05,012 ‏هشتمین وایلد بوری بیرون اومد 1215 01:27:05,137 --> 01:27:07,598 .‏از لحاظ آب‌وهوایی یه روز دیگه فرصت هست ،‏چندین روز گذشته 1216 01:27:07,681 --> 01:27:09,141 ‏خوش‌شانسی بزرگی داشتن 1217 01:27:09,308 --> 01:27:11,853 ‏این باران‌های موسمی ‏به‌نظر میاد متوقف شدن 1218 01:27:13,562 --> 01:27:17,108 ‏ولی پیش‌بینی‌ای که مدام می‌شنیدیم ‏این بود که قراره حتما بارون بیاد 1219 01:27:19,068 --> 01:27:20,319 ‏و اومد 1220 01:27:23,447 --> 01:27:24,781 ‏بارون سنگینی بود 1221 01:27:25,699 --> 01:27:26,993 ‏و بند نمی‌اومد 1222 01:27:27,201 --> 01:27:30,454 ‏این بارون خیلی سریع ‏غار رو زیر سیل می‌بره 1223 01:27:33,290 --> 01:27:35,167 ‏ما شب رو با گوش‌دادن ‏به بارون گذروندیم 1224 01:27:35,376 --> 01:27:37,711 ،‏خیلی خیلی شدید بود 1225 01:27:38,254 --> 01:27:40,714 ‏در عجب بودیم توی غار ‏چی قراره بشه 1226 01:27:42,967 --> 01:27:47,554 ‏تنها موقعی بود که ،‏ریک و جان رو مضطرب دیدم 1227 01:27:47,847 --> 01:27:50,474 ‏که کم‌کم داشت من و ‏کریگ هم نگران می‌کرد 1228 01:28:00,609 --> 01:28:01,818 ‏صبح از خواب بیدار شدیم 1229 01:28:01,903 --> 01:28:04,446 ‏و دیدیم کل اونجا لبریز آبه 1230 01:28:06,323 --> 01:28:08,993 ‏نگران بودیم که سدهایی که ‏آب رو منحرف می‌کردن 1231 01:28:09,076 --> 01:28:10,369 ‏کنار رفته باشن 1232 01:28:11,245 --> 01:28:12,746 ‏تا ابد نمی‌تونستن نگهش دارن 1233 01:28:14,040 --> 01:28:16,292 ‏سدهای آب دوومی ندارن 1234 01:28:17,168 --> 01:28:18,627 ‏این همه‌چی رو نابود می‌کنه 1235 01:28:22,256 --> 01:28:25,259 ‏صبح وقتی به‌ جلسه‌ی ،‏قبل غواصی‌مون رفتیم 1236 01:28:25,342 --> 01:28:27,011 ،‏بعضی از بچه‌ها می‌گفتن ،‏می‌دونین 1237 01:28:27,094 --> 01:28:30,681 ‏«با این اوضاع باید بریم تو غار؟ «‏باید جون‌مون رو به‌خطر بندازیم؟ 1238 01:28:30,847 --> 01:28:32,558 :‏و بعضی‌هامون هم می‌گفتن 1239 01:28:32,641 --> 01:28:33,935 ،‏«اگه امروز نریم 1240 01:28:34,143 --> 01:28:37,188 «‏و فردا دیگه هیچ فرصتی نباشه چی؟ 1241 01:28:37,646 --> 01:28:40,149 ‏و من حس کردم باید فوراً ‏عملیات رو تموم کنیم 1242 01:28:40,774 --> 01:28:42,985 ‏پا شدیم و مستقیم ‏رفتیم تو غار 1243 01:28:43,152 --> 01:28:46,863 .‏و بقیه هم دنبال‌مون اومدن ‏پس این تصمیم رو گرفتیم 1244 01:28:49,325 --> 01:28:54,163 ‏پس متوجه شدیم در روز آخر ‏قراره ۵ نفر رو بیرون بیاریم 1245 01:28:58,334 --> 01:29:01,045 ،‏قبل از اینکه بریم تو غار ‏تصمیمی که گرفته شد 1246 01:29:01,128 --> 01:29:06,258 ‏این بود که من اولین ...‏بچه رو بیرون بیارم 1247 01:29:07,426 --> 01:29:10,179 ‏درحالی‌که شنا می‌کردم ‏ذهنم مغشوش بود 1248 01:29:10,972 --> 01:29:12,764 ‏«یا خدا، یعنی به اندازه‌ی ‏کافی مهارت دارم؟ 1249 01:29:13,849 --> 01:29:16,560 ‏«پدر مادرا چی؟ «‏دوستان توی غار چی؟ 1250 01:29:16,978 --> 01:29:18,520 ‏بار سنگینی بود بر دوشم 1251 01:29:19,021 --> 01:29:22,108 .‏«اگه بمیرن، نابود می‌شم «‏قراره دائم‌الخمر بشم؟ 1252 01:29:22,733 --> 01:29:24,276 «‏می‌دونین، «عقلم رو از دست می‌دم؟ 1253 01:29:25,819 --> 01:29:27,196 ‏مربی رو به من سپردن 1254 01:29:27,529 --> 01:29:32,576 ،‏به‌محض اینکه نگهش داشتم ‏رفتم روی حالت انجام دادن کارم 1255 01:29:41,002 --> 01:29:43,045 ‏همه‌چی داشت خوب پیش می‌رفت 1256 01:29:45,089 --> 01:29:46,882 ،‏اون دقایق پایانی رو یادمه 1257 01:29:47,133 --> 01:29:50,970 .‏با خودم فکر می‌کردم: «تقریبا رسیدم «‏قراره چیکار کنم؟ 1258 01:29:51,387 --> 01:29:54,098 ‏چون خیلی اشکم دم مشکم بود 1259 01:29:54,306 --> 01:29:56,600 «‏«وقتی رسوندمش قراره گریه‌ام بگیره؟ 1260 01:30:37,808 --> 01:30:40,561 ،‏جان بعد از من رسید ‏بعدش ریک رسید 1261 01:30:40,644 --> 01:30:43,147 ‏و بعدی نوبت کریس بود که برسه 1262 01:30:43,605 --> 01:30:47,776 ،‏مدام منتظر موندم و منتظر موندم ‏ولی اون نیومد 1263 01:30:50,612 --> 01:30:53,615 ،‏من تمام راه تا بخش نهایی رو رفتم 1264 01:30:54,116 --> 01:30:57,369 .‏سخت‌ترین بخش ،‏بچه رو با خودم تا اینجا آورده بودم 1265 01:30:57,536 --> 01:30:59,121 ‏می‌دونین، محموله‌ی ارزشمندم 1266 01:31:01,915 --> 01:31:04,793 ‏جایی معمولی‌ای نیست که اونجا طناب به اون شکل بالاسرت باشه 1267 01:31:05,336 --> 01:31:07,003 ،‏باید یه دستت اینطوری باشه ‏بچه هم اون یکی دستت 1268 01:31:07,088 --> 01:31:09,798 .‏طناب هم بالا سرت ‏خیلی موقعیت سختیه 1269 01:31:10,466 --> 01:31:13,385 ،‏و بعد یه چیزی تو اون روز آخر تغییر کرد 1270 01:31:13,469 --> 01:31:15,596 ‏و همه‌مون تو اون بخش مشکل داشتیم 1271 01:31:17,056 --> 01:31:19,183 ‏درست لحظه‌ای که داشتم از ،‏یکی از گوشه‌ها رد می‌شدم 1272 01:31:19,350 --> 01:31:22,561 ‏باید طناب رو از این دستم به ‏اون یکی دستم می‌دادم 1273 01:31:23,395 --> 01:31:25,772 ‏ولی از دستم پرید اون‌ور 1274 01:31:31,445 --> 01:31:32,946 ‏این طناب عزیز 1275 01:31:33,029 --> 01:31:36,325 ‏اطمینان می‌داد که صحیح و سالم ،‏از آب بیرون می‌آیم 1276 01:31:36,617 --> 01:31:39,911 ،‏چیزی که آدم نمی‌خواد گمش کنه ،‏چیزی که آدم هیچ‌وقت نمی‌خواد ولش کنه 1277 01:31:40,537 --> 01:31:41,955 ‏من ولش کردم 1278 01:31:44,333 --> 01:31:47,043 ‏و نمی‌دونستم اکسیژن بچه ،‏ممکنه تموم بشه یا نه 1279 01:31:58,639 --> 01:32:01,683 ‏فقط من و دکتر هریس ‏توی تالار نهم بودیم 1280 01:32:01,767 --> 01:32:03,269 ‏همه تاالان باید بیرون رفته باشن 1281 01:32:04,728 --> 01:32:07,273 ،‏فکر می‌کردم کوچک‌ترین بچه از قبل رفته 1282 01:32:07,439 --> 01:32:14,196 ‏ولی آخرین بچه که پایین اومد ‏پسری به اسم مارک بود که ۲۹ کیلو بود 1283 01:32:15,071 --> 01:32:19,160 ‏مارک با اختلاف‌ترین ‏ریز اندام‌ترین بچه از بین‌شون بود 1284 01:32:20,661 --> 01:32:23,079 :‏به همدیگه نگاه کردیم و فکر کردیم .‏«اون ماسک اندازه‌اش نمی‌شه 1285 01:32:24,498 --> 01:32:26,583 ‏«نمی‌تونیم اینجا ولش کنیم و ‏فردا برگردیم 1286 01:32:26,667 --> 01:32:28,294 ‏«چون فکر نمی‌کنم «.‏فردا فرصتی باشه 1287 01:32:31,087 --> 01:32:32,464 ‏ما ماسک رو امتحان کردیم 1288 01:32:33,174 --> 01:32:36,760 ،‏سعی کردیم دور و برش چیزمیز بچپونیم ‏سعی کردیم زیرش کلاه بذاریم 1289 01:32:38,387 --> 01:32:40,306 ‏سعی کردیم تا جایی که ‏می‌شه تنگش کنیم 1290 01:32:40,389 --> 01:32:43,058 ‏پس به معنای واقعی داشتیم ‏دماغ بچه رو له می‌کردیم 1291 01:32:43,642 --> 01:32:45,811 ‏ولی هیچ راهی نبود بشه ‏جلوی ورود آب رو گرفت 1292 01:32:46,895 --> 01:32:50,399 ‏بنا به دلایلی ما ‏یه یدکی آورده بودیم 1293 01:32:50,482 --> 01:32:51,858 ‏همینطور یه ماسک صورت کامل 1294 01:32:52,401 --> 01:32:55,446 ‏درمقایسه با اون‌یکی ماسک‌ها، این‌یکی ‏شبیه یه اسباب‌بازی صورتی کوچیک بود 1295 01:32:56,071 --> 01:32:59,115 ‏و وقتی سعی کردیم تا بندهای ‏این ماسک یدکی رو محکم کنیم 1296 01:32:59,200 --> 01:33:00,367 ‏ضامنش شکست 1297 01:33:01,368 --> 01:33:02,869 ‏و آب وارد شد 1298 01:33:04,163 --> 01:33:07,541 ،‏پس عقب بردیمش، یه بار دیگه امتحان کردیم ‏بعد دوباره شکست 1299 01:33:07,791 --> 01:33:10,961 ‏فقط روی صورتش بود و می‌دونستیم ،‏اگه یه طرفش جایی بخوره 1300 01:33:11,044 --> 01:33:12,421 ‏کار بچه تمومه 1301 01:33:15,716 --> 01:33:18,760 ‏می‌تونستم ببینم که ‏جیسون خیلی ناراضی بود 1302 01:33:22,598 --> 01:33:24,516 ،‏آخرین بچه بود و فکر می‌کردم 1303 01:33:24,683 --> 01:33:27,769 ‏«بیچاره جیسون،» می‌دونین؟ «آخرین بچه «.‏قراره اونی باشه که غرق می‌شه 1304 01:33:27,936 --> 01:33:30,439 ‏«و جیسون مجبوره «.‏باهاش سروکار داشته باشه 1305 01:33:32,524 --> 01:33:34,985 ‏باید خیلی آهسته و آروم می‌رفتم 1306 01:33:43,118 --> 01:33:44,370 ‏منتظر موندیم و منتظر موندیم 1307 01:33:44,453 --> 01:33:47,873 ،‏و کریس نیومد ‏پس خیلی دلواپس شدیم 1308 01:33:51,543 --> 01:33:55,631 ‏علی‌رغم وول خوردن توی آب ،‏سعی می‌کردم طناب رو پیدا کنم 1309 01:33:56,382 --> 01:34:00,344 .‏نمی‌تونستم پیداش کنم ‏مدام کابل برق پیدا می‌کردم 1310 01:34:02,763 --> 01:34:05,432 ‏اون کابل برق احتمالا ‏برمی‌گشت به تالار سوم 1311 01:34:06,558 --> 01:34:08,059 ‏پس شروع کردم دنبال کردنش 1312 01:34:11,480 --> 01:34:15,317 ،‏بعداز فکر کنم ۱۰ دقیقه ‏از یه تالاری سر درآوردم 1313 01:34:16,151 --> 01:34:17,486 ‏گیج شده بودم 1314 01:34:20,656 --> 01:34:22,991 ‏انتظار داشتم سر از ،‏تالار سوم دربیارم 1315 01:34:23,074 --> 01:34:27,162 ‏جایی که امدادگرها بودن. توی تالاری ‏روی سطح آب اومدم که خالی بود 1316 01:34:27,663 --> 01:34:28,705 !‏آهای 1317 01:34:30,457 --> 01:34:31,667 !‏آهای 1318 01:34:32,751 --> 01:34:33,960 !‏آهای 1319 01:34:39,383 --> 01:34:42,553 ‏اگه تونستم یه تالارِ ،‏ناشناخته پیدا کنم 1320 01:34:42,636 --> 01:34:44,179 ،‏کاملاً خارج از مسیر اصلی 1321 01:34:44,763 --> 01:34:46,307 ‏هیچ‌کسی پیدامون نمی‌کنه 1322 01:34:56,400 --> 01:34:59,570 ‏من با بچه توی آخرین تالار هوادار ،‏روی سطح آب اومدم 1323 01:34:59,695 --> 01:35:02,698 ‏و فوراً جلوم هیئت کریس 1324 01:35:02,781 --> 01:35:04,325 ‏و یه بچه روی پاهاش بود 1325 01:35:04,408 --> 01:35:06,618 :‏و فوراً فکر کردم «.‏«یکی‌شون رو از دست دادیم 1326 01:35:06,952 --> 01:35:11,582 ،‏وقتی جیسون رو دیدم ‏متوجه شدم توی غار برعکس رفتم 1327 01:35:11,748 --> 01:35:13,375 ‏فهمیدم برگشتم تالار چهارم 1328 01:35:15,043 --> 01:35:18,922 ،‏جیسون رفت به‌سمت تالار نهایی ‏و بعد هری پیداش شد 1329 01:35:20,966 --> 01:35:23,844 ،‏گفتم: «ببین، رفیق ،‏تو فقط اینجا بمون، ذهنت رو آروم کن 1330 01:35:23,927 --> 01:35:26,722 .‏«من بچه رو آخرسر می‌برم بیرون «.‏تو هروقت آماده بودی بیا 1331 01:35:32,769 --> 01:35:34,688 ‏وقتی صدای وزوز پمپ رو ‏شنیدم، فهمیدم 1332 01:35:34,771 --> 01:35:37,649 .‏نزدیک تالار سوم هستم ،‏درست قبل از اینکه بچه رو تحویل بدم 1333 01:35:37,733 --> 01:35:40,444 ،‏بغض کردم ‏چون می‌دونستم زنده میره بیرون 1334 01:35:42,112 --> 01:35:45,282 ‏خیلی‌خب، سه، دو، یک 1335 01:35:50,245 --> 01:35:52,789 ‏وقتی شنیدیم هری داره ،‏بچه‌ی کریس رو میاره 1336 01:35:52,998 --> 01:35:54,082 ‏برای هری دلگرم شدم 1337 01:35:54,207 --> 01:35:56,918 ‏و خوشحال شدم که ‏اونم تونسته اینو تجربه کنه 1338 01:35:59,671 --> 01:36:01,965 ‏آدم‌های درشت‌اندامی از ،‏نیروی هوایی آمریکا اونجا بودن 1339 01:36:02,299 --> 01:36:03,717 ‏بچه رو ازم گرفتن 1340 01:36:04,593 --> 01:36:07,429 ‏بردنش روی یه برانکارد ‏و از تپه بالا بردنش 1341 01:36:07,638 --> 01:36:09,014 ‏و دیگه رفت 1342 01:36:13,101 --> 01:36:15,896 ‏یهویی حس‌وحال فوق‌العاده شد 1343 01:36:17,898 --> 01:36:19,775 ...‏یه بطری جک دنیلز باز کردیم 1344 01:36:21,067 --> 01:36:22,444 ‏راستش کار مجازی نبود 1345 01:36:23,737 --> 01:36:25,113 ،‏از پسش بر اومدیم ‏باورم نمی‌شه 1346 01:36:27,908 --> 01:36:31,537 ‏می‌دونستم نیروهای دریایی تایلند ‏و دکتر بک هنوز باید بیرون می‌اومدن 1347 01:36:31,620 --> 01:36:35,123 ‏و هنوز براشون نگران بودیم. آخه هنوز ‏ یه غواصی چالش‌برانگیز پیش‌رو داشتن 1348 01:36:36,082 --> 01:36:39,169 ‏و یهویی یه ناله شروع شد که ‏یه مشکلی پیش اومده 1349 01:36:39,420 --> 01:36:42,464 ‏یکی از پمپ‌های اصلی تالار سوم ترکید 1350 01:36:42,589 --> 01:36:44,841 ‏و شروع کرد آب پاشیدن 1351 01:36:47,469 --> 01:36:49,513 ‏اوه، خدای من، سطح آب ‏خیلی سریع داره بالا میاد 1352 01:36:49,596 --> 01:36:52,098 ،‏و رگولاتور اکسیژن نداریم ‏باید از اینجا بزنیم به چاک 1353 01:36:54,059 --> 01:36:55,852 ‏منتظر دوتا نیروی دریایی دیگه بودیم 1354 01:36:55,936 --> 01:36:58,397 ‏و در همین حین که آب شروع کرد پر شدن 1355 01:36:58,480 --> 01:37:01,608 .‏- اون دوتا نیروی دریایی پیداشون شد ‏- بعد کل تالار رفت زیر سیل 1356 01:37:01,817 --> 01:37:04,319 ‏ما با زور با نگه داشتم ‏نفس‌مون بیرون اومدیم 1357 01:37:06,905 --> 01:37:09,575 ‏با خودمون می‌گفتیم حتما این‌کار :‏کارِ بانوی غاره که میگه 1358 01:37:09,658 --> 01:37:13,244 ،‏«به چیزی که می‌خواستین رسیدین «.‏حالا وقت رفتنه 1359 01:37:15,706 --> 01:37:17,248 !‏ممنون 1360 01:37:17,499 --> 01:37:20,502 ‏و بعد نیروهای دریایی ‏آخرین نفر بیرون می‌اومدن 1361 01:37:22,623 --> 01:37:25,523 ،‏به‌محض اینکه اومدم بیرون ‏پسرم رو صدا زدم 1362 01:37:26,048 --> 01:37:29,364 «‏گفت: «بابا، کجا بودی؟ 1363 01:37:31,373 --> 01:37:32,455 «‏«مأموریت غیرممکن 1364 01:37:33,468 --> 01:37:34,549 «‏شد «مأموریت ممکن 1365 01:37:36,296 --> 01:37:39,813 ‏قلب آدم باید از سنگ ‏باشه که احساساتی نشه 1366 01:37:45,611 --> 01:37:47,404 ‏گرچه که تو این عملیات 1367 01:37:47,488 --> 01:37:48,530 ‏ما پیشگام بودیم 1368 01:37:48,739 --> 01:37:51,658 ‏ولی صدها و صدها ‏نفر آدم تو اون غار بود 1369 01:37:53,890 --> 01:37:55,412 ‏مردم اومدن کمک 1370 01:37:56,064 --> 01:38:00,355 ،‏از کشورهای مختلف، زبان‌های مختلف ‏فرهنگ‌های مختلف 1371 01:38:01,166 --> 01:38:02,566 ‏باهم جمع شده بودن 1372 01:38:02,590 --> 01:38:06,782 ‏ممکنه سوءتعبیر باشه ولی 1373 01:38:07,533 --> 01:38:11,660 ‏تنها چیزی که لازمه سخاوته 1374 01:38:11,684 --> 01:38:15,161 ،‏و یک تلاش متحد 1375 01:38:15,188 --> 01:38:16,912 ‏و حتما موفق می‌شید 1376 01:38:20,937 --> 01:38:22,773 ‏به‌نظر می‌اومد خانمی که جلوم اومد 1377 01:38:22,898 --> 01:38:24,107 ...‏مادر تایتان بود 1378 01:38:24,900 --> 01:38:27,861 ‏کم‌سن‌ترین پسری که ‏تو اون روز آخر با خودم آوردم 1379 01:38:30,363 --> 01:38:33,450 :‏مامان تایتان گفت ،‏«از طرف همه‌ی والدین 1380 01:38:33,617 --> 01:38:35,952 ‏می‌خوایم از همه‌ی شما به‌خاطر .‏کاری که کردین تشکر کنیم 1381 01:38:36,036 --> 01:38:39,540 ‏«انگار که بچه‌هامون مُردن و بهشون ...‏یه زندگی دیگه بخشیده شد. و 1382 01:38:41,041 --> 01:38:44,545 ‏«می‌دونین، نمی‌دونیم به «.‏چه زبونی تشکر کنیم 1383 01:38:50,574 --> 01:38:52,533 ‏همه داشتن گریه می‌کردن 1384 01:38:52,557 --> 01:38:55,409 ‏خیلی لذت‌بخش بود 1385 01:38:55,806 --> 01:38:58,433 ‏با خودمون این خاطرات ‏رو خونه آوردیم 1386 01:38:58,809 --> 01:39:00,936 ‏پدر و مادر و خانواده داشتن 1387 01:39:01,877 --> 01:39:06,380 :‏ریک زیاد نموند گفت «.‏«نمی‌خوام گریه کنم 1388 01:39:06,879 --> 01:39:09,084 ‏احتمالاً از احساساتی شدن می‌ترسه 1389 01:39:09,235 --> 01:39:12,823 .‏فراموش نکنین ‏تایلند خونه‌ی دوم شماست 1390 01:39:14,658 --> 01:39:18,411 ‏حس فوق‌العاده‌ی خلاص‌شدن ‏و سرخوشی و شادی 1391 01:39:18,579 --> 01:39:21,164 :‏یه پیام معمولی گرفتم که نوشته بود 1392 01:39:22,332 --> 01:39:24,960 ‏«بیرون اومدم، وقتی برگشتم «.‏هتل بهت زنگ می‌زنم 1393 01:39:28,589 --> 01:39:30,465 ‏پس نهایتاً زنگ زد 1394 01:39:32,258 --> 01:39:34,469 ،‏و فقط داشتم ور ور می‌کردم، می‌دونین 1395 01:39:34,553 --> 01:39:37,973 ‏اون‌موقع بدنم پر آدرنالین بود 1396 01:39:38,056 --> 01:39:40,767 ‏و حتما باید حداقل ،‏ده دقیقه حرف زده باشم 1397 01:39:40,851 --> 01:39:46,982 ‏و آخرسر بألاخره یه نفسی چاق کردم و ‏همسرم یهویی اشکش سرازیر شد 1398 01:39:52,112 --> 01:39:56,324 ،‏و آره، بهم گفت بابام فوت شده ‏همین چند ساعت پیش 1399 01:39:58,994 --> 01:40:04,124 ،‏پس نمی‌دونستم چه حسی داشته باشم. می‌دونین ،‏یه نوسان تمام‌عیار احساسات بود 1400 01:40:04,207 --> 01:40:06,209 ...‏از اینجا بودن یهویی رسیدم به 1401 01:40:06,292 --> 01:40:10,797 ‏چی... «آخه چطوری امروز این اتفاق «‏افتاد، می‌دونین، از بین این‌همه روز؟ 1402 01:40:16,052 --> 01:40:18,471 ‏همه باهام همدردی کردن ‏و همه فرض کردن 1403 01:40:18,555 --> 01:40:21,266 ،‏که مستقیم برمی‌گردم خونه ‏که بهش فکر کردم 1404 01:40:22,559 --> 01:40:25,937 :‏ولی فکر کردم «.‏«راستش این کمکی به حالم نمی‌کنه 1405 01:40:26,021 --> 01:40:27,856 ‏و حتی بعد از پایان ،همون اولین روز 1406 01:40:27,939 --> 01:40:30,316 ‏یه جورایی حس کردم از ،‏همین حالا حالم بهتر شده 1407 01:40:30,483 --> 01:40:35,614 ،‏چون بابام زندگی فوق‌العاده‌ای داشت ‏و می‌دونین، به همین راحتی فوت کرد 1408 01:40:35,739 --> 01:40:41,286 ‏و فکر کردم: «خب، از این بهتر «.‏نمی‌شد از صحنه‌ی روزگار بره 1409 01:40:43,204 --> 01:40:46,041 ‏و یه‌جورایی کم‌کم شروع ‏کردم دیدن نیمه‌ی پر لیوان 1410 01:40:46,166 --> 01:40:49,460 :‏و کم‌کم فکر کردم ‏«خب، این یه دلیل دیگه 1411 01:40:49,544 --> 01:40:50,671 «‏« جشن‌گرفتنه 1412 01:40:51,379 --> 01:40:54,925 ‏می‌دونین، داشتم به‌خاطر این بچه‌‌ها ‏جشن می‌گرفتم و همینطور پدرم 1413 01:41:03,308 --> 01:41:04,392 ‏خیلی ممنون 1414 01:41:10,774 --> 01:41:13,026 ‏معجزه پشت معجزه 1415 01:41:45,809 --> 01:41:47,728 ‏یه وقتی تو آینده، می‌بینمشون 1416 01:41:48,269 --> 01:41:51,564 ‏خب، فکر کنم خیلی افتخار می‌کنم 1417 01:41:52,565 --> 01:41:53,692 ‏به کاری که کردیم 1418 01:41:54,192 --> 01:41:59,698 ‏می‌تونین بگین داره تعهدش به یه ورزش مسخره‌ی اقلیتی که 1419 01:42:00,073 --> 01:42:05,787 ‏هیچ‌وقت هیچکی جدی ‏نمی‌گیره‌اش رو داره توجیح می‌کنه 1420 01:42:05,912 --> 01:42:07,914 ‏بله، قطعا زندگیم رو عوض کرد 1421 01:42:08,164 --> 01:42:11,209 ‏و منو آدم پراعتماد به‌نفس‌تری کرد 1422 01:42:11,459 --> 01:42:15,005 ،‏آخرین نفری بودم که برای تیم کریکت انتخابش کردن ‏اولین نفری بودم که برای عملیات نجات غار انتخابش کردن 1423 01:42:16,047 --> 01:42:19,009 :‏من قدیم‌ها نگران بودم ‏«آیا زیادی بی‌عاطفه‌ام؟ 1424 01:42:19,217 --> 01:42:20,677 «‏«آیا زیادی بی‌احساسم؟ 1425 01:42:21,177 --> 01:42:24,765 ‏برای این سطح از وابستگی یه کارایی و یه هدف پیدا کردم 1426 01:42:25,140 --> 01:42:27,183 ‏می‌تونی برای کارهای ‏خوب ازش استفاده کنی 1427 01:42:28,143 --> 01:42:30,646 "‏"وایلد بور 1428 01:43:04,054 --> 01:43:07,663 ‏ازش پرسیدم: «با شاهزاده ویلیام «‏درباره‌ی چی صحبت کردین؟ 1429 01:43:07,688 --> 01:43:09,042 :‏ریک گفت 1430 01:43:10,143 --> 01:43:14,314 «.‏گفت: «باید با امپ ازدواج کنی 1431 01:43:29,206 --> 01:43:31,688 ‏تقریبا ۵.۰۰۰ نفر تایلندی در عملیات نجات همکاری کردند 1432 01:43:31,700 --> 01:43:34,495 ‏همین‌طور صدها نفر از سراسر جهان شرکت کردند 1433 01:43:37,272 --> 01:43:39,514 ‏چند روز بعد از نجات غار کاملاً زیر آب فرو رفت 1434 01:43:40,262 --> 01:43:42,454 ‏چند هفته بعد شهرهای همسایه زیر سیل رفتن 1435 01:43:43,463 --> 01:43:45,705 ‏هشت ماه طول کشید تا غار دوباره قابل‌دسترسی شود 1436 01:43:48,799 --> 01:43:53,804 ‏‫زیرنویسی از ‫ BlackRez 1437 01:43:53,786 --> 01:43:58,791 ‫ارائه شده توسط وبسایت دیجی موویز ‫.:: DigiMoviez.Com ::. 1438 01:43:58,803 --> 01:44:03,808 ‫جهت اطلاع از جدیدترین آدرس سایت ‫دیجی موویز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید ‫@DigiMoviez