1
00:00:00,300 --> 00:00:04,087
✪مترجم: Alireza-SHZ✪
2
00:01:14,657 --> 00:01:16,034
[استودیو مارول]
[مونتاژ شده]
3
00:01:22,582 --> 00:01:23,012
[ساختِ سریال لوکی]
4
00:00:04,087 --> 00:00:05,463
تایم
[آویشن]
5
00:00:05,547 --> 00:00:06,965
نه. اون یکی تایم
[زمان]
6
00:00:07,716 --> 00:00:09,592
ممنون
خیلی بهتر شد
7
00:00:11,219 --> 00:00:12,220
...زمان
8
00:00:12,887 --> 00:00:15,515
زمان برای بعضی ها ، چرخه ست
9
00:00:15,598 --> 00:00:19,644
تکراری بی پایان از چیزی که
رخ داده و رخ خواهد داد
10
00:00:19,728 --> 00:00:22,105
حلقه ای بی پایان که دائماً تکرار میشه
11
00:00:23,189 --> 00:00:25,775
زمان برای بقیه ، تیرِ کمانـه
12
00:00:26,818 --> 00:00:28,236
کاملاً سریع پیش رفتنـه
13
00:00:31,072 --> 00:00:34,451
...سریال لوکی رو در 10 فوریه سال2020
14
00:00:35,326 --> 00:00:37,078
و ساعت 8 صبح ، استارت زدیم
15
00:00:37,162 --> 00:00:40,874
و مراحل تولید ، 299 روز بعد تموم شد
16
00:00:41,458 --> 00:00:45,170
...حدودِ 7176 ساعت
17
00:00:45,253 --> 00:00:48,673
یا 560-430 دقیقه
18
00:00:48,757 --> 00:00:51,634
بازی می کردیم ، مکث می کردیم
و تو عمقِ سریال می رفتیم
19
00:00:53,053 --> 00:00:55,930
اون شماره رو بردارین و
با یه سِری ویرایش های حرفه ای ، کمِش کنین
20
00:00:56,014 --> 00:00:58,266
و 6 قسمت دارین
21
00:00:58,349 --> 00:01:02,937
در مجموع ، 280 دقیقه و
17ثانیه ، آماده سازی سریال
22
00:01:03,855 --> 00:01:06,524
حالا هم ، سرگذشت [سریال] رو قلم بگیرین
23
00:01:06,608 --> 00:01:08,610
و این...یه ساعت رو دارین
24
00:01:09,277 --> 00:01:10,904
بگی نگی ، مستند ـه
25
00:01:11,988 --> 00:01:14,657
یه خلاصه ی زمان نسبتاً کوتاه
26
00:01:16,034 --> 00:01:18,036
یادآوری چیزهای گذشته
27
00:01:18,703 --> 00:01:22,582
،با توجه به محدودیت ها
نباید یه ثانیه رو هم از دست داد
28
00:01:23,500 --> 00:01:26,127
بریم از اول شروع کنیم
29
00:01:26,127 --> 00:01:28,463
[فیلم برداری سریال لوکی: روز اول]
30
00:01:28,463 --> 00:01:33,468
،در آخرِ[وقت]روز اول
باورم نمیشه ، دارم این کارو می کنم
31
00:01:33,551 --> 00:01:35,512
بی شوخی ، باورم نمیشه که
داره اتفاق می اُفته
32
00:01:35,595 --> 00:01:39,057
اولین بار، این لباس رو
10سال پیش ، تنم کردم
33
00:01:39,641 --> 00:01:41,768
باورم نمیشه که بازم تنم می کنم
34
00:01:41,851 --> 00:01:44,896
و به خاطرِ این سریال ، خیلی هیجان دارم
35
00:01:44,979 --> 00:01:48,942
از همه تون ، بابتِ کارهایی که
می خواین تویِ این سریال انجام بدین ، خیلی ممنونم
36
00:01:49,025 --> 00:01:53,363
خب ، ممنونم بابتِ اولین روز از 849 روز
37
00:01:53,446 --> 00:01:56,324
و پیش به سویِ قدم برداشتن
38
00:01:56,533 --> 00:02:00,328
،یادمه که سال 2008
واسه دیدنِ مرد آهنی(1) رفته بودم
39
00:02:00,411 --> 00:02:03,957
راستش ، تویِ [شهرِ] سوئد بودم و
اونجا با کِنِث برانا ، رویِ پروژه ای کار می کردیم
40
00:02:04,040 --> 00:02:05,667
و آخرِ هفته آینده ، رفت تا فیلم رو ببینه
41
00:02:05,750 --> 00:02:08,128
و جفت مون خیال می کردیم
"خدا ، مرد آهنی ، خارق العاده ست "
42
00:02:08,211 --> 00:02:11,214
و بعدش ، کارگردانِ ثور شد
43
00:02:11,297 --> 00:02:14,676
یه جورایی ، دست شون انداختم
...راستش
44
00:02:14,759 --> 00:02:16,219
...یادمه که روی صحنه بودیم
45
00:02:16,302 --> 00:02:20,723
و با یه چکش آبی (تقلبی) ، وارد صحنه شدم و
تظاهر کردم که چکش ثورـه
46
00:02:20,807 --> 00:02:23,143
منو به تست بازیگری دعوت کرد
47
00:02:23,226 --> 00:02:27,856
چون می دونست ، این فرصتِ بزرگی
واسه عده کثیری خواهد بود
48
00:02:29,274 --> 00:02:31,526
،از وقتی که لبخند رویِ لب تون دیدم
خیلی وقتـه می گذره
49
00:02:31,609 --> 00:02:37,073
دقیق و کامل ، اولین تست هام رو یادمه
50
00:02:37,157 --> 00:02:40,160
صحنه ها رو تا حدودی یادمه
...یه صحنه ، بین دو برادر بود
51
00:02:40,243 --> 00:02:42,245
و نمی تونستن اسم شخصیت ها رو فاش کنن
52
00:02:42,328 --> 00:02:44,622
اسم یکی شون ، مایکل و
اون یکی ، لوکاس بود
53
00:02:44,706 --> 00:02:46,749
فکر کنم دیالوگ ها رو حفظ باشم
54
00:02:46,749 --> 00:02:47,667
[ملکِ استودیو مارول]
55
00:02:47,667 --> 00:02:48,751
...پس ، داری میگی
56
00:02:51,337 --> 00:02:53,590
که متحدهای ما در دفاع از
سرزمین مون ، کنارم هستن
57
00:02:53,673 --> 00:02:54,883
ولی برادر خودم نیست؟
58
00:02:56,384 --> 00:03:00,180
،تا اینکه یه ماه بعد و تویِ همون روز
به کریس هِمسوُرث و من ، زنگ زدن
59
00:03:00,263 --> 00:03:03,349
من و کریس ، همدیگه رو ملاقات کردیم و
...یادمه لحظه ای که دیدمش
60
00:03:03,433 --> 00:03:06,102
شروع فوق العاده ترین سفر بود
61
00:03:07,353 --> 00:03:11,608
و نمی دونم این [ارتباط] قراره تا کجا پیش بره
ولی من ، اونو خیلی دوست دارم
62
00:03:12,275 --> 00:03:14,068
این می تونست یه چیز به ظاهر مهمی باشه
63
00:03:14,152 --> 00:03:18,531
از اون موقع ، واقعاً خودم رو
باهاش عجین کردم
64
00:03:18,615 --> 00:03:20,200
کُلِ وجودم رو واسش گذاشتم
65
00:03:23,536 --> 00:03:26,831
طرفدارها ، عاشقِ تام هستن
مردم ، عاشقِ کاری ان که با شخصیتِ لوکی کرده
66
00:03:28,208 --> 00:03:31,211
،شخصیتیـه که همیشه به طور کلی
راهی واسه برگشتن ، پیدا کرده
67
00:03:31,294 --> 00:03:33,838
به روشهای جدید و جالب و هیجان انگیز
68
00:03:33,922 --> 00:03:37,592
!ناجی تون اینجاست
69
00:03:37,675 --> 00:03:41,012
همونطور که یه جورایی ، دنبالِ داستان هایی بودیم
...که در دیزنی بعلاوه تعریف کنیم
70
00:03:41,095 --> 00:03:42,722
تقریباً به نظر می اومد که
واسه تام ، آبِ خوردنـه
71
00:03:42,805 --> 00:03:46,684
به دلیلِ پر مایه بودنِ شخصیت(لوکی) و
اشتیاقِ طرفداران
72
00:03:46,768 --> 00:03:50,188
قضیه ای که بعد از
...فیلم انتقام جویان1 اُفتاد
73
00:03:50,271 --> 00:03:53,107
همون موقع فهمیدم که
...زندگی لوکی ، به عنوانِ یه شخصیت
74
00:03:53,191 --> 00:03:57,153
در ذهن مخاطب ، شکل گرفته
75
00:03:57,237 --> 00:04:00,615
،به طوری که اون موقع
واردِ کامیک کانِ 2013 شدم
76
00:04:00,698 --> 00:04:04,744
هدفِ کِوین فایگی ، این بود که
با [لباسِ]شخصیت ، روی صحنه برم
77
00:04:04,827 --> 00:04:08,957
و من بهش گفتم
"این [فکر] دیوونه کننده و محشره"
78
00:04:09,040 --> 00:04:10,875
"پایه ام"
"بریم تو کارِش"
79
00:04:10,959 --> 00:04:14,170
لحظه ای در تاریخ بود که
تکرار نمیشه
80
00:04:14,254 --> 00:04:17,674
فکر نمی کنم زمانی دوباره
همچین لحظه ای رو تجربه کنم
81
00:04:17,757 --> 00:04:19,592
...مثل قدم گذاشتن
82
00:04:19,676 --> 00:04:24,514
،به نوعی ، بیرون از محیط
به درون جهان [مارول] ، به عنوان یه شخصیتـه
83
00:04:24,597 --> 00:04:28,226
و شنیدن و حس کردنِ
...انرژی ای که تویِ اون سالن بود
84
00:04:28,309 --> 00:04:30,186
چیزی بود که هیچوقت یادم نمیره
85
00:04:30,812 --> 00:04:31,813
!اسمَم رو بگین
86
00:04:31,896 --> 00:04:34,065
- !لوکی
- !اسمم رو بگین
87
00:04:34,148 --> 00:04:37,402
- !لوکی
- !اسمم رو بگین
88
00:04:37,485 --> 00:04:39,404
!لوکی
89
00:04:39,487 --> 00:04:41,698
،و یادمه بعد از اون
...خیلی سخاوتمندانه بود
90
00:04:41,781 --> 00:04:46,744
که تویِ مارول ، کوین فایگی و لوئیس دی اسپوزیتو و
...ویکتوریا آلونسو فکر کردن
91
00:04:46,828 --> 00:04:49,455
خب ، لوکی مجبور شد که
یه کم ، بیشتر [در دنیای مارول] چرخ بزنه
92
00:04:51,916 --> 00:04:56,296
،من...لوکی
...پادشاه آزگارد
93
00:04:57,547 --> 00:05:01,009
،پسرِ اودین
...پادشاه برحقِ یوتنهایم
94
00:05:02,468 --> 00:05:04,095
...خدایِ شرارت
95
00:05:04,178 --> 00:05:07,140
ملاقات با جو و آنتونی روسو رو یادمه
96
00:05:07,223 --> 00:05:09,726
و گفتن
...جنگِ ابدیت"
97
00:05:09,809 --> 00:05:13,563
این ، یه کارِ پُر پیچ و خَمـه
و همه ، درِش نقش دارن
98
00:05:13,646 --> 00:05:16,691
،و در تلاشِ سر و سامون دادنِ
اتفاق هایی هستیم که درِش رخ میده
99
00:05:18,651 --> 00:05:21,070
چیزهایی هستن که هنوز از
...بابتِ شون ، مطمئن نیستیم. با این حال
100
00:05:21,863 --> 00:05:24,782
...مطمئنیم که در شروعِ این فیلم
101
00:05:24,866 --> 00:05:29,162
لوکی ، معکبِ فضا رو به ثانوس میده
102
00:05:29,245 --> 00:05:31,998
تو واقعاً بدترین برادر دنیایی
103
00:05:33,166 --> 00:05:36,085
"که بعدش کُشته میشه
104
00:05:39,756 --> 00:05:41,799
و به کوین ، نگاه کردم و
...گفتم
105
00:05:43,509 --> 00:05:44,927
"خب ، همین؟"
106
00:05:45,011 --> 00:05:46,804
و اون ، این شکلی گفت
"آره"
107
00:05:46,888 --> 00:05:49,432
این دفعه ، خبری از دوباره زنده شدن نیست
108
00:05:49,515 --> 00:05:51,476
لحظه فوق العاده ای شد
...چون
109
00:05:51,559 --> 00:05:54,937
،بلافاصله ، شما به قدرتِ ثانوس
ایمان میارین
110
00:05:58,524 --> 00:06:00,109
اون فداکاری ، یه معنی داشت
111
00:06:00,193 --> 00:06:06,282
و نمی خوایم این فداکاری رو تباه کنیم یا
بگیم که در واقع هیچوقت [این] اتفاق نیفتاده
112
00:06:06,366 --> 00:06:09,202
یا یه سری روش های دیگه که
...حس می شد
113
00:06:09,285 --> 00:06:12,121
از بارِ احساسی حقیقی
اون لحظه ی فیلم کاسته بشه
114
00:06:12,205 --> 00:06:14,248
می دونستیم که می خوایم
داستان های بیشتری با تام تعریف کنیم
115
00:06:14,332 --> 00:06:16,250
،واسه هماهنگی ، بررسی و نجات
میرم پایین
116
00:06:16,334 --> 00:06:18,419
،واسه هماهنگی ، بررسی و نجات
میرم پایین
117
00:06:18,503 --> 00:06:21,005
،آخه ، خدایی
چطور حالت به هم نمی خوره؟
118
00:06:21,089 --> 00:06:22,298
!دهنتو ببند
119
00:06:22,382 --> 00:06:25,051
،وقتی که [فیلم] پایان بازی
...آماده می شد. هدف ، این بود که
120
00:06:25,134 --> 00:06:29,180
،در طیِ بدبیاری هایِ سفر زمانی انتقام جویان
مشکلی پیش بیاد
121
00:06:29,263 --> 00:06:30,932
!گورِبابایِ پله
122
00:06:32,809 --> 00:06:35,186
تام ، مکعب رو بر می داره و
غیب میشه
123
00:06:35,269 --> 00:06:39,148
این ، یه مشکل در اون فیلم [انتقام جویان4] که
حقیقتاً قهرمانها مون رو وادار به پا پس کشیدن می کنه
124
00:06:39,232 --> 00:06:41,150
چیزی که جالبه ، اینه که
حل و فصل نمیشه
125
00:06:41,234 --> 00:06:42,944
نمی دونیم کجا میره
126
00:06:43,027 --> 00:06:45,988
یکی از چیزهایی که کوین فایگی و من
...درموردِش بحث می کردیم ، این بود
127
00:06:46,072 --> 00:06:51,077
این ، می تونه یه نقطه پرتابی واسه"
"ارائه روشی جدید برای بیانِ داستان لوکی باشه
128
00:06:51,160 --> 00:06:52,328
مغایر ، شناسایی شد
129
00:06:53,287 --> 00:06:54,497
ببخشید؟
130
00:07:00,211 --> 00:07:02,964
تلویزیون ، همیشه رسانه
ضد قهرمان بوده
131
00:07:03,047 --> 00:07:06,509
،شما به ضد قهرمان های بزرگی
مثل دان دِرِیپِر یا تونی سوپرانو فکر می کنین
132
00:07:06,592 --> 00:07:10,096
نسبتاً وقتِ کافی برای درکِ اینکه
...بعضی ها بهشون
133
00:07:10,179 --> 00:07:13,349
در یه فیلم دیگه "آدم بد"میگن ، هست
یا یه نوع داستانِ [فیلم] دیگه
134
00:07:13,433 --> 00:07:15,893
خب ، واقعاً دوست داشتیم تا
اونجا که ممکنه فراری [مغایر] داشته باشیم
135
00:07:15,977 --> 00:07:18,521
تا یه جورایی ، خاص بودنِ لوکی رو کشف کنیم
136
00:07:19,856 --> 00:07:21,607
...ما ، حساب و کتاب کردیم و
137
00:07:21,691 --> 00:07:25,403
،سریال لوکی ، کمتر از دو ساعت
آماده فیلم برداری شد
138
00:07:25,486 --> 00:07:28,573
در طولِ ده سال
و این تأثیر بزرگ ، به خاطر اونـه
139
00:07:28,656 --> 00:07:32,326
،و یه مرتبه الان
6ساعت [وقت] داریم تا این داستان رو بگیم
140
00:07:35,163 --> 00:07:37,123
این ، بهتره
141
00:07:37,206 --> 00:07:40,376
این ، یه سریالِ مهم و مهیجـه
142
00:07:40,460 --> 00:07:44,088
یه سریالِ میخکوب کننده و خیلی عجیبیـه
143
00:07:46,215 --> 00:07:51,012
و راستی ، این تیم معرکه ی نویسندگان
به سرپرستی مایکل والدرون بود
144
00:07:51,095 --> 00:07:53,639
...واقعاً تلاش می کرد
145
00:07:53,723 --> 00:07:59,312
جهان و منطق و
نحوه عملکرد این سریال رو در هم بشکونه
146
00:07:59,395 --> 00:08:03,232
"ن.م.ز ، زمان رو کنترل می کنه"
این ، یعنی چی؟
147
00:08:03,357 --> 00:08:06,068
راستش ، فکر می کنم چیزی که
...مردم انتظار داشتن ، این بود
148
00:08:06,152 --> 00:08:07,403
"این ، جهش کوانتومی خواهد بود"
149
00:08:07,487 --> 00:08:09,530
،این [صحنه] قراره لوکی
همراهِ پاول ریویر (نقره کارِ آمریکایی) باشه
[منظور: مطلع کردن مردم از یه حادثه ست]
150
00:08:09,614 --> 00:08:12,241
تأثیرگذار بر وقایع تاریخی باشه
151
00:08:12,325 --> 00:08:15,786
و نحوه ی حرف زدنِ من با اون رفقا که
...واسه اولین بار دیدم شون ، این طوری بود
152
00:08:15,870 --> 00:08:19,290
بیاین بزرگ تر از چیزی که"
"مردم فکر می کنن ، انجامش بدیم
153
00:08:19,373 --> 00:08:20,374
چطوری انجامش بدیم؟
154
00:08:21,250 --> 00:08:23,586
،وقتی برای این سریال
...دنبالِ کارگردان بودیم
155
00:08:23,669 --> 00:08:26,464
کارگردان های مشتاق زیادی و
گفت و گو های عالی زیادی داشتیم
156
00:08:26,547 --> 00:08:30,176
،حقیقتاً ، کیت به خاطرِ استفاده از [اون] موضوعات
بهتر از همه ، ظاهر شد
157
00:08:30,259 --> 00:08:33,137
،یادمه که در اصل
...مدیر برنامه ام بهم گفت
158
00:08:33,221 --> 00:08:35,681
این فقط...مثل...یه جور ملاقاتِ دوستانه ست"
159
00:08:35,765 --> 00:08:37,099
"دلت رو خوش نکن
160
00:08:37,183 --> 00:08:40,853
اون حرف رو نادیده گرفتم و
مثل یه مشتاقِ تمام عیار رفتار کردم
161
00:08:40,937 --> 00:08:44,899
اون با یه شیرجه حیرت انگیز و
شوکه کننده وارد شد
162
00:08:44,982 --> 00:08:49,028
این ، معرکه ترین شیرجه ای بود که
به عمرم دیدم
163
00:08:49,111 --> 00:08:52,740
...که واقعاً
عجب سریالی شده
164
00:08:52,823 --> 00:08:55,576
و اون ملاقاتِ به جا مونده رو یادمه
165
00:08:55,660 --> 00:08:59,163
حس می کردم این آدم [کِیت] ، کَسیـه که
...روح
166
00:08:59,247 --> 00:09:02,083
چیزی که عاشقشیم بدست بیاریم رو
درک می کنه
167
00:09:02,166 --> 00:09:05,461
،و ذره ای نمی خواست که اون اهداف
عملی نشده بمونه
168
00:09:05,545 --> 00:09:07,713
به هر حال ، با این کار می خواست که
خیلی بیشتر بهشون فشار بیاره
169
00:09:07,797 --> 00:09:10,800
همزمان ، سلاح هاتون رو بردارین و
به سمتِ اینها بگیرین
170
00:09:10,883 --> 00:09:12,051
جوری که آماده نبرد هستین
171
00:09:12,134 --> 00:09:15,763
ازش پرسیدم: "کیت ، فکر می کنی که
"موضوع سریال چیه؟
172
00:09:15,846 --> 00:09:19,392
و گفت: "فکر می کنم
"موضوعش ، خودپذیریـه
173
00:09:19,475 --> 00:09:22,812
تو ، شخصیتی داری که"
نمی دونی چطور عوض میشه و پرورش پیدا می کنه
174
00:09:22,895 --> 00:09:25,731
و ما این داستان معرکه رو داریم که
...در واقع راجع به
175
00:09:25,815 --> 00:09:28,067
"پذیرشِ چیزی که هستیـه
176
00:09:28,150 --> 00:09:31,654
از همون لحظه فهمیدم که
این زن ، کار بلده. اون ، پایه ست
177
00:09:31,737 --> 00:09:36,200
:خیلی ساده بخوام بگم
همچین آدمی ، چنین نگرشی داشت
178
00:09:36,284 --> 00:09:39,078
راستش ، یه کم بی سلیقه ام
179
00:09:39,161 --> 00:09:42,665
،به طوری که ، فقط...دوست دارم
این [سریال] در مورد دوست داشتن خودت باشه
180
00:09:42,748 --> 00:09:44,709
و پلیدی ها رو پشت سر بذاری
181
00:09:44,792 --> 00:09:48,212
و فکر می کنم کارهایی که همیشه
...سعی می کنم انجام شون بدم ، به خاطرِ
182
00:09:48,296 --> 00:09:51,340
کشفِ احساسات و حقیقت اونـه
183
00:09:51,424 --> 00:09:53,843
راستش ، یه جورایی می ذاریم که
شخصیت ، بسیار بد باشه
184
00:09:53,926 --> 00:09:55,678
،واسه من ، [بد بودن شخصیت] ذره ای
واضح تر حس میشه
185
00:09:55,761 --> 00:09:58,931
بازم ، فکر می کنم این فقط...یه جورایی
قرار نیست [موقع راه رفتن] ، پا رو پایِ هم بذارین
186
00:09:59,015 --> 00:10:01,225
- باشه باشه. خوبه. آره. صحیح. آره
- ...چون یه جورایی
187
00:10:01,309 --> 00:10:02,977
- تا وقتی همه چی اوکیه که هماهنگ باشیم
- !شروع! تصویر ، آماده
188
00:10:03,102 --> 00:10:08,941
اون [کیت] ، تجربه های زیادی از
زندگیش در سریال به کار می بره
189
00:10:09,025 --> 00:10:14,280
در اداره های زیادی کار کرده که
شباهت زیادی به ن.م.ز داره
190
00:10:14,363 --> 00:10:18,618
به طوری که نقطه ضعف هایِ
رو مُخِ لوکی رفتن رو بلده
191
00:10:19,535 --> 00:10:20,536
!هیش
192
00:10:23,372 --> 00:10:26,083
گذرِ زمان ، شاید ثابت باشه
193
00:10:26,167 --> 00:10:29,462
ولی احساس زمان ، [ثابت] نیست
194
00:10:29,545 --> 00:10:31,547
...یه ساعت ، تویِ ساحل
195
00:10:31,631 --> 00:10:35,426
خیلی ، غرق و مجذوبِ
آزادی مطلق میشین
196
00:10:35,509 --> 00:10:39,180
،طرف حس می کنه با یه ساعت نشستن
رویِ صندلی دندون پزشکی ، خیلی فرق داره
197
00:10:39,263 --> 00:10:43,517
و با این حال ؛ یه دقیقه ، همون یه دقیقه ست
[فرقی نمی کنه کجا باشی]
198
00:10:43,601 --> 00:10:48,356
هر لحظه ، یه دقیقه از عمرمون می گذره
...هر لحظه از زمان
199
00:10:48,439 --> 00:10:49,440
!بسه
200
00:10:49,523 --> 00:10:51,108
چه بخوایم و چه نخوایم
201
00:10:51,192 --> 00:10:52,193
...این کارو
202
00:10:52,276 --> 00:10:53,569
- ...و به همین خاطر
- !تموم کن این کارو
203
00:10:53,653 --> 00:10:58,491
می تونیم قدردانِ دوستایِ پُر تلاشِ مون در
نهاد مغایرت زمانی باشیم
204
00:10:58,616 --> 00:11:02,244
یه نهادی هست که
ریشه در کمیک های مارول داره
205
00:11:02,328 --> 00:11:04,664
[به اسمِ [نهاد مغایرت زمانی
همون ن.م.ز
206
00:11:04,789 --> 00:11:07,375
این نهادی [ن.م.ز] ست که
مدتها بهش علاقه داشتم
207
00:11:07,458 --> 00:11:09,794
درست ، زمانی که کمیک های مارول رو
...در سالهایی
208
00:11:09,877 --> 00:11:11,337
،که اونجا [تویِ مارول] بودم
ورق می زدم
209
00:11:11,420 --> 00:11:15,383
،و همیشه می دونستم که می تونن
یه داستانِ خیلی باحال ، واسه گفتن داشته باشن
210
00:11:15,466 --> 00:11:17,343
...هدفِ این تشکیلات اداری
211
00:11:17,426 --> 00:11:20,137
اساساً ، کنترل زمان و هستیـه
212
00:11:22,264 --> 00:11:23,265
- !بجنب
- !بیا بریم
213
00:11:23,349 --> 00:11:25,059
داری اشتباه خیلی بدی می کنی
214
00:11:25,434 --> 00:11:28,437
اون [لوکی] حیله گر و پادشاه آزگارد ـه
215
00:11:28,521 --> 00:11:32,817
این خدایِ شرارت که
یه جورایی نقشِ خبیثانه هم داره
216
00:11:32,900 --> 00:11:35,361
و حقیقتش ، واقعاً نقشه ی برداشتنِ
اون [از خط زمانی] رو دوست داشتیم
217
00:11:35,444 --> 00:11:37,238
حقیقتش ، واقعاً
...از [خط] زمانی خودش ، خارج شد
218
00:11:37,321 --> 00:11:40,199
و انداختیمِش تویِ جایی که
قوانینش رو نمی دونه
219
00:11:40,282 --> 00:11:43,953
اول ، اونو با لباس [لوکی] انتقام جویان1
می بینین
220
00:11:44,036 --> 00:11:46,080
و خب...همین
...راستش
221
00:11:46,163 --> 00:11:50,209
یه جور لباسِ نبردِ خیلی خفنـه
مگه نه؟
222
00:11:50,292 --> 00:11:51,794
نه. به هیچ وجه
223
00:11:51,877 --> 00:11:54,213
این ، چرم خالص آزگاردیـه
224
00:11:54,296 --> 00:11:57,216
خب ، راستش می خواستیم که یه
تضادِ چشمگیر واقعی رو نشون بدیم
225
00:11:57,299 --> 00:11:59,885
...یه خُرده بیشتر ، مثل
یه دفعه دست به کار شدن
226
00:12:01,846 --> 00:12:03,472
!حالا دیگه یه لحظه وایسا
227
00:12:03,556 --> 00:12:05,474
...1...2
!حرکت
228
00:12:07,768 --> 00:12:11,731
لباسِ یکسره متعارف ن.م.ز رو تنش کردیم
229
00:12:11,814 --> 00:12:13,816
...و در اصل ، تویِ اون صحنه
230
00:12:13,899 --> 00:12:16,777
به خاطرِ احساساتی شدن ، شروع به گریه کرد
231
00:12:16,902 --> 00:12:18,195
!لطفاً به سمتِ در برید
232
00:12:18,279 --> 00:12:21,365
،صحیح. پس ؛ به محض اینکه بخوام در برم
از کفِ زمین ، منو پرت می کنین
233
00:12:21,449 --> 00:12:23,492
تلاش خوبی بود
این دفعه آماده ام
234
00:12:23,576 --> 00:12:26,370
- این محفظه ، این طوری نیست
- !دروغگو
235
00:12:26,454 --> 00:12:30,374
یه جورایی می خواستین که
یه کم شخصیت رو درک کنین
236
00:12:30,458 --> 00:12:35,129
این ، تنها با به رُخ کشیدنِ لباس هایِ
ابرقهرمان ها ممکن نیست. درسته؟
237
00:12:35,212 --> 00:12:36,672
...می خواستین یه جوری حس کنین
238
00:12:36,756 --> 00:12:40,217
دارین یه سِری لایه های شخصیت رو درک می کنین
239
00:12:40,301 --> 00:12:43,053
!نمی دونین چه کارهایی از دستم بر میاد
240
00:12:43,137 --> 00:12:44,805
من...من فکر کنم بدونم
241
00:12:46,849 --> 00:12:49,059
می دونم چه کارهایی از دستش بر میاد
242
00:12:49,769 --> 00:12:53,022
...،]یادمه کنارِ کِوین رایت [تهیه کننده
243
00:12:53,105 --> 00:12:54,732
و چندتا از نویسنده ها نشسته بودم
244
00:12:54,815 --> 00:12:57,943
و داستانِ سریال رو واسم گفتن و
...این جوری گفتن که
245
00:12:58,027 --> 00:13:01,405
به علاوه ، شخصیت خیلی باحالی"
...به اسمِ (موبیِس) هست
246
00:13:01,489 --> 00:13:04,658
...به نوعی ، تحلیل گر (روانکاو) ن.م.ز هست
247
00:13:04,742 --> 00:13:07,661
خیلی باهوش و [تویِ کارِش] تخصص داره
248
00:13:07,745 --> 00:13:09,955
و بگی نگی ، لوکی رو درک می کنه
249
00:13:10,664 --> 00:13:13,042
و می تونه بخش هایی از
وجودِ [لوکی] رو آشکار کنه
250
00:13:13,125 --> 00:13:15,753
"چیزهایی که [در موردِ خودش] نمی دونستـه
251
00:13:15,836 --> 00:13:19,131
و همیشه فکر می کردم"خدایا ، نمی دونم کی قراره
"اون نقش [موبیس] رو بازی کنه
252
00:13:19,507 --> 00:13:21,300
- !و ایناهاش
- !ایناهاش
253
00:13:21,383 --> 00:13:22,843
!خودِ خودشـه
[همونی که من می خواستم]
254
00:13:22,968 --> 00:13:24,470
...بذار یه چیزی ازت بپرسم. چطوری
255
00:13:24,553 --> 00:13:26,931
...تو ، پیش خودت این جوری فکر می کردی
256
00:13:27,431 --> 00:13:29,350
...و فقط یه شخص به ذهنم میاد"
257
00:13:29,433 --> 00:13:31,185
- ...فقط
- " که می تونه این نقش [موبیس] رو بازی کنه
258
00:13:31,268 --> 00:13:32,478
فقط یکی بود
259
00:13:32,561 --> 00:13:35,231
- در عوض ؛ واقعیت ، این بود "کی قراره باشه"؟
- ...همیشه فقط
260
00:13:35,314 --> 00:13:36,357
"!ایناهاش"
261
00:13:38,901 --> 00:13:42,154
،خب ، وقتی واسه اولین بار
...راجع به [نقش] مرد آهنی باهام حرف زده شد
262
00:13:42,238 --> 00:13:45,366
یه جورایی می خواستم بذارم که
مارول ، یه خُرده [در بین مردم] جا بیفته
263
00:13:45,449 --> 00:13:48,828
و همینطور ؛ وقتی در موردِ [نقش] ثور و
...در موردِ
264
00:13:48,911 --> 00:13:51,956
،کاپیتان آمریکا و حتی هالک
...باهام حرف زدن
265
00:13:52,039 --> 00:13:54,458
اینجوری بودم که "خب ، راستش
"...چی بگم
266
00:13:54,542 --> 00:13:57,127
خب...شوخی می کنم
267
00:13:57,503 --> 00:14:01,465
می دونی چی جالبه. اینکه
...اسم "موبیس" هم ، یه جورایی
268
00:14:01,549 --> 00:14:02,842
عاشق این اسمَـم
269
00:14:02,925 --> 00:14:05,052
- ...خیلی باحاله
- آره. اسم محشریـه
270
00:14:05,135 --> 00:14:07,221
خب ، وقتی آدمها میگن
..."داری چیکار می کنی؟"
271
00:14:07,304 --> 00:14:11,684
و ، درست تَرِش اینکه
"تویِ دنیایِ مارول چیکار می کنی؟"
272
00:14:11,767 --> 00:14:15,521
میگم"نه. شنل نمی پوشم
...من...هیچ قدرت فوق بشری ندارم
273
00:14:15,604 --> 00:14:20,150
به جز اسم (موبیس) که
"قدرتِ خاصی به [شخصیت] میده
274
00:14:20,234 --> 00:14:22,361
...در داستانِ ضد قهرمان ها
275
00:14:22,736 --> 00:14:26,448
،نکته جالب در مورد موبیس
...بازی در نقش مردی بود
276
00:14:26,532 --> 00:14:31,620
،که راستش ، واقعاً یه جورایی
یه قهرمان متوسط و با تجربه بود
277
00:14:31,704 --> 00:14:33,330
...زمان ، همیشه در حالِ گُذرـه
278
00:14:35,833 --> 00:14:38,460
که بهتره قدرش رو بدونی
279
00:14:38,544 --> 00:14:40,963
اون ، شَمِ کارآگاهی داره
280
00:14:41,046 --> 00:14:44,508
و به خوبی ، تام رو درمونده می کنه
281
00:14:44,592 --> 00:14:46,093
کارآموزی ، چطور پیش میره؟
282
00:14:46,176 --> 00:14:48,053
- حسابی پیشرفت کردم
- واقعاً؟
283
00:14:48,554 --> 00:14:50,681
داری [مجله] جت اسکیـم رو می خونی؟
284
00:14:50,764 --> 00:14:54,977
اولین دفعیـه که به اینجا [آتلانتا] اومدم و
بازیگری کردم. [تجربه] خیلی خوبی [واسم] بود
285
00:14:55,060 --> 00:14:58,981
چون تام...ما به سخنرانی هایِ [تام] می گفتیم
"سخنرانی های لوکی"
286
00:14:59,064 --> 00:15:05,279
که تام ، واسمون توضیح می داد و
شخصاً باهام کار می کرد
287
00:15:05,362 --> 00:15:10,284
راستش ، فوت و فن ها و چیزهایی که
حس می کرد ، مهم هستن رو بررسی می کردیم
288
00:15:10,367 --> 00:15:13,120
بخش های کوتاه فیلم ها و وقایع رو
نشونم می داد
289
00:15:13,203 --> 00:15:18,208
،به دلیل اینکه ، برای درک کردنِ سریال
خیلی واسم حیاتی بود
290
00:15:18,292 --> 00:15:20,794
،و گذشته از اینها ، در نهایت
تا حدی ، نُت برداشتم
291
00:15:20,878 --> 00:15:23,339
یه سِری چیزهایی که
راجع به [شخصیت] لوکی گفت
292
00:15:23,422 --> 00:15:28,594
،و راستش فکر می کنم که بعضی وقت ها
به نحوی واسه دیالوگ هایی که می گفتم ، به کار می اومد
293
00:15:29,470 --> 00:15:30,930
هدف باشکوه
294
00:15:31,513 --> 00:15:36,226
یادمه اووِن ازم پرسید که
"عاشقِ چه چیزِ [شخصیت] لوکی ام؟"
295
00:15:36,310 --> 00:15:38,520
انگار ، اون بیخیالِ سوالش نمی شد
296
00:15:38,604 --> 00:15:40,189
چیزی که بقیه [تویِ سریال] می دیدن
[اشاره به رو مُخ بودنِ موبیس]
297
00:15:40,272 --> 00:15:42,441
می گفت"تام ، عاشقِ چه چیزِ
"شخصیتِـت هستی؟
298
00:15:42,524 --> 00:15:44,276
"عاشقِ چه چیزِ [شخصیت] لوکی هستی؟"
299
00:15:44,360 --> 00:15:46,236
...و [صدایِ] وجدانم رو شنیدم که می گفت
300
00:15:46,320 --> 00:15:49,239
همه ی کلیدهای پیانو رو می نَوازه"
301
00:15:50,157 --> 00:15:54,036
بدین صورت ، کلیدهای سفید و
...ماژور رو می نوازه و همه
302
00:15:54,119 --> 00:15:56,121
همه ی نُت های سفید و براق رو
در اینجا می نوازه
303
00:15:56,205 --> 00:15:59,416
از طرف دیگه ، کلیدهای وزنی رو
هم با دستِ چپ می نوازه
304
00:15:59,500 --> 00:16:03,462
...اون نُت های پُر از مفهوم و تأثیرگذار
305
00:16:03,545 --> 00:16:08,258
که پُر از غم و اندوه و خشم هستن
306
00:16:08,634 --> 00:16:12,888
...و می تونه به نحوی
307
00:16:12,972 --> 00:16:18,227
ذاتاً ، موسیقی لوکی رو که
"دارایِ وسعتِ گام هست رو بنوازه
308
00:16:18,686 --> 00:16:22,982
و اووِن گفت
"با عقل ، جور در میاد"
309
00:16:23,065 --> 00:16:24,274
!کافیه
310
00:16:27,027 --> 00:16:28,445
برگرد تو قفسِـت
311
00:16:29,363 --> 00:16:31,198
می بینی ، منم می تونم بدجنس باشم
312
00:16:31,949 --> 00:16:36,036
روزی با تام ، صحبت عالی ای داشتیم
313
00:16:36,120 --> 00:16:39,707
و جمله ای رو نقل و قول کرد و گفتم
"این [جمله] از شکسپیرـه؟"
314
00:16:39,790 --> 00:16:41,375
و گفت
"آره. از [نمایشنامه] هَملِتـه"
315
00:16:41,458 --> 00:16:44,628
و فقط اینکه ذوق کردم
جمله شکسپیر رو شنیدم
316
00:16:44,712 --> 00:16:47,548
و بعد گفتم
"تویِ [نمایشنامه] هملت بازی کردی؟"
317
00:16:47,631 --> 00:16:52,011
و گفت
"...آره بازی کردم. که در واقع ، کنث برانا"
318
00:16:52,094 --> 00:16:55,889
نقشِ [تام] رو در یه سِری
اجراهای [نمایش] کارگردانی کرده
319
00:16:56,181 --> 00:17:00,144
و گفت که چه جوری بوده و
چه قدر ارزشمند بوده
320
00:17:00,227 --> 00:17:02,187
و فقط گوش می دادم
321
00:17:02,271 --> 00:17:07,151
و وقتی [حرفش] تموم شد هم
...یه خُرده مکث کرد که فکر کنم
322
00:17:07,276 --> 00:17:09,611
از فرهنگِ انگلیسی بود
323
00:17:09,695 --> 00:17:12,656
و بعدش گفت
"تویِ [نمایشنامه] هملت بازی کردی؟"
324
00:17:12,740 --> 00:17:17,578
...و واسه اولین بار بود که
325
00:17:17,661 --> 00:17:19,246
...کسی که باهاش بازی کردم
326
00:17:19,329 --> 00:17:23,167
در حقیقت ، در فکرِ پرسیدنِ
این [مهم] ازم که احتمالش هست ، بود
327
00:17:23,250 --> 00:17:27,463
چون آخه واسم جایِ سوالـه که
...بن اِستیلِر از خودش سوال می کرده
328
00:17:27,546 --> 00:17:29,757
خدایا ، [یعنی] اوون تویِ [نمایشنامه] هملت"
"بازی کرده؟
329
00:17:29,840 --> 00:17:31,925
اگه مجبور بودی [تویِ] یه نمایشنامه از
...شکسپیر بازی کنی
330
00:17:32,801 --> 00:17:34,344
کدومش رو انتخاب می کردی؟
331
00:17:35,429 --> 00:17:37,973
فکر کنم دو نجیب زاده ی [شهر] وِرونا رو
انتخاب می کردم
332
00:17:43,312 --> 00:17:44,605
...داستانش رو کامل
333
00:17:44,688 --> 00:17:47,107
یه جورایی ، تام تونست
...قیافه جدی به خودش بگیره
334
00:17:47,191 --> 00:17:48,984
- از حفظی؟
- ...دقیق تر بخوام بگم ، یه لحظه حس کردم
335
00:17:49,068 --> 00:17:52,696
وقتی این سوال رو ازم می پرسید
"تویِ [نمایشنامه] هملت بازی کردی؟"
336
00:17:52,780 --> 00:17:55,199
...این یه جورایی
...اون [تام] انگار
337
00:17:55,282 --> 00:17:57,159
،انصافاً نسبت به این قضیه
خیلی مودبانه برخورد کرد
338
00:17:57,242 --> 00:17:58,410
- ...به هر حال
- تو که اصلاً نمی دونی
339
00:17:58,494 --> 00:18:00,329
- شاید توی مدرسه [ن.شکسپیر] بازی کرده باشی؟
- درسته
340
00:18:00,412 --> 00:18:01,747
...تویِ تئاتر مدرسه
341
00:18:01,830 --> 00:18:03,957
- ...آره. تنها چیزی که
- اکثر [نمایشنامه ها] رو حفظی
342
00:18:04,041 --> 00:18:06,085
اکثر [نمایشنامه] هملت رو بلده
ملّت ، اینو نمی دونن
343
00:18:06,168 --> 00:18:07,503
- از حفظی
- نه
344
00:18:07,586 --> 00:18:09,338
- واقعیت نداره
- بخشی از [نمایشنامه] رو حفظی
345
00:18:09,421 --> 00:18:11,673
- هر جور راحتی
- منجر به راضی کردنِ پروتئوسِ عاشق میشه"
346
00:18:11,757 --> 00:18:14,176
واسه جوون ها خوب نیست که
"در جوونی سیاحت نکنن
347
00:18:14,259 --> 00:18:17,971
فکر کنم این خط اولِ نمایشنامه ی
دو نجیب زاده ورونایی باشه
348
00:18:18,055 --> 00:18:20,099
که [کُل] نمایشنامه رو یادم نیست
349
00:18:20,182 --> 00:18:24,144
،ولی تویِ دانشگاه
یه کلاس [نمایشنامه] شکسپیر رفتم
350
00:18:24,394 --> 00:18:28,107
درسته. حالتِ پیش دیده
اینجا «ن.م.ز» ، گذرِ زمان یه خُرده فرق داره
351
00:18:28,190 --> 00:18:31,151
یادمه چیزی که من و اوون در
...همون اوایل راجعبش حرف زدیم ، این بود که
352
00:18:31,235 --> 00:18:33,487
انگار واقعاً می خواست
از [دست] خودش خلاص بشه
353
00:18:33,570 --> 00:18:36,949
،و یادمه در همین راستا
کلاه گیس ، یه موردِ مهم بود
354
00:18:37,032 --> 00:18:39,409
مسلّمه که قصد داشتیم
سبیلِ موبیس رو از قلم نندازیم
355
00:18:39,493 --> 00:18:42,037
دلیل اصلیـش ، در واقع...به شخصیتـش تویِ
کمیک ها بر می گرده
356
00:18:42,121 --> 00:18:44,039
و به خاطرِ نقشی (بازیگری) که
رویِ اون می شینه
357
00:18:44,123 --> 00:18:46,625
می خوای بزنیش یا که
قراره نگهش داری؟
358
00:18:46,708 --> 00:18:49,503
خب ، خیلیا از سبیلم تعریف کردن
359
00:18:49,586 --> 00:18:52,381
- قبول دارم که خفنـه
- ...خفن ، همون کلمه ست که
360
00:18:52,464 --> 00:18:54,758
خیلیا گفتن
...خب شاید
361
00:18:54,842 --> 00:18:56,301
- ...نَزنـ
- بابا ، خوشتیپ
362
00:18:56,385 --> 00:18:57,928
فکر نکنم [بشه گفت] خوشتیپ
363
00:18:58,011 --> 00:19:00,139
- سبیل رو نمی زنم
- باهوش. آره؟
364
00:19:00,222 --> 00:19:01,807
- ...شاید از
- بابا ، باکلاس
365
00:19:01,890 --> 00:19:05,519
از حالا به بعد ، یه میانسالِ
معرکه و کلاسیکِ اصیل ببینین
366
00:19:05,602 --> 00:19:08,313
...شاید
با سبیل ، اونو [اووِن] ببینین
367
00:19:08,647 --> 00:19:10,899
عاشقِ سر و وضعم هستم
368
00:19:10,983 --> 00:19:14,111
و شاید یه خُرده بشه گفت که
یه جورایی راستش ، حس می کنی جوون تر شدی
369
00:19:14,194 --> 00:19:15,654
وقتی به نوعی ، تظاهر می کنی
370
00:19:15,737 --> 00:19:17,906
!پاشو! حاضر شو
حمله شده
371
00:19:19,741 --> 00:19:23,287
خب ، واسه همینه که این کلاه رو دوست دارم
...چون انگار بهم یه خُرده حسِ
372
00:19:23,370 --> 00:19:25,873
بگی نگی ، یه کارآگاه دهه 40 [میلادی] میده
373
00:19:25,956 --> 00:19:29,376
،حس می کنم یه جورایی ن.م.ز
یه خُرده به همین زمان ها بر می گرده
374
00:19:29,459 --> 00:19:33,881
فقط می خواستم که
کاملاً [تیپِـش] مثلِ تیپِ کارآگاهی باشه
375
00:19:33,964 --> 00:19:38,010
،در واقع ، انگار که اون...راستش
...لباسِ مناسب خودش رو
376
00:19:38,093 --> 00:19:40,012
از تویِ قسمت اشیای گمشده ن.م.ز ، گیر آورد
377
00:19:40,095 --> 00:19:43,557
خود رأی ، کله شق و غیر قابل پیش بینیـه
378
00:19:44,224 --> 00:19:46,018
به نظرم مثلِ یه کَس دیگه ست که می شناسم
379
00:19:46,101 --> 00:19:48,312
،الان داشتم فکر می کردم
مثل کَسیـه که می شناسمش
380
00:19:48,395 --> 00:19:54,026
یه جورایی همیشه ، نگهبانان زمان رو
...به عنوانِ [بخشی] از این خطرِ بزرگ و قدرتمند
381
00:19:54,109 --> 00:19:57,112
و نیرویِ ضِد در ن.م.ز داشتیم
382
00:19:57,571 --> 00:19:59,948
...ولی وقتی داشتیم [داستان] سریال رو می نوشتیم
383
00:20:00,032 --> 00:20:04,953
،متوجه شدیم که قریب به یقین
بیشتر به خطر زمینی [انسان] نیاز داریم
384
00:20:05,037 --> 00:20:07,956
،و راستش اینکه
قاضی رِن اِسلِیر رویِ کار اومد
385
00:20:08,040 --> 00:20:11,793
،شما مأمورانِ اداریِ اَبله
تَه [قصه] زندگیمو تعیین نمی کنین
386
00:20:11,877 --> 00:20:15,172
این قصه شما نیست ، جنابِ لَوفیسان
هیچوقت نبوده
387
00:20:15,255 --> 00:20:20,510
قاضی رن اسلیر ، با اون همه ثبات و
...اختیار و قدرت
388
00:20:20,594 --> 00:20:22,930
،که توسطِ گوگو اِمبِتا-را
...بازی می شد
389
00:20:23,013 --> 00:20:27,100
قاضی ارشد ن.م.ز هست
390
00:20:27,184 --> 00:20:28,435
!آهای
391
00:20:29,770 --> 00:20:32,356
عاشقِ جنبه هایِ [نقش] رن اسلیر بودم
392
00:20:32,439 --> 00:20:34,900
،یه جورایی می دونستم کسایی که با کمیک ها
آشنایی دارن ، می دونن کیـه
393
00:20:34,983 --> 00:20:37,653
،ولی در واقع
تا الان حرفی ازش نزده شده بود
394
00:20:37,736 --> 00:20:41,573
،بنابراین ؛ منطقیـه که به جِد
شروع به نشون دادنِ اون [رن اسلیر] کنن
395
00:20:41,657 --> 00:20:45,160
و خیلی عاشقِ ماهیت و لایه هایِ [شخصیت] ام
396
00:20:45,244 --> 00:20:47,037
و فکر می کنم که اون قویـه
397
00:20:47,120 --> 00:20:49,248
واسش احترام قائلن
تلاش کرده که خودش رو بالا بکشونـه
398
00:20:49,331 --> 00:20:50,332
مغایرمون اینجاست
399
00:20:50,415 --> 00:20:53,335
فکر نمی کنم که تا حالا همچین
شخصیت مقتدری رو بازی کرده باشم
400
00:20:53,418 --> 00:20:56,171
،می دونی اگه خط زمانی رو محو نکنیم
چی میشه؟
401
00:20:56,255 --> 00:20:58,340
- چی میشه؟
- هرج و مرج. مرگ
402
00:20:58,423 --> 00:20:59,925
آزادی عمل؟
403
00:21:00,008 --> 00:21:01,510
آزای عمل؟
404
00:21:01,593 --> 00:21:04,054
فقط یه نفر آزادی عمل داره
405
00:21:04,137 --> 00:21:05,264
اون بالا سریـه
406
00:21:10,143 --> 00:21:12,688
اینجا ، تویِ دفترم هستیم
407
00:21:12,771 --> 00:21:16,275
راوونا رن اسلیر
دفتر قاضی رن اسلیر
408
00:21:16,358 --> 00:21:19,069
...و این
این ، یه صحنه فوق العاده ست
409
00:21:19,152 --> 00:21:21,655
و مسلّمه که نمی تونیم
کاملاً درست پشتِ سرِمون رو ببینیم
410
00:21:21,738 --> 00:21:25,367
...ولی همین جا و بینِ نگهبانان زمان
411
00:21:25,450 --> 00:21:30,414
یه نمایِ عالی از تمامِ ن.م.ز هست
412
00:21:30,497 --> 00:21:34,626
...و در واقع
در واقع ، یه جایِ مقتدرـه
413
00:21:34,710 --> 00:21:37,671
...عاشقشم. و اینکه [تویِ] این محیط
حس قرون وسطایی [بودن] بهم دست میده
414
00:21:37,754 --> 00:21:40,424
واقعاً حس می کنم که
یه جورایی متعلق به اینجام
415
00:21:42,801 --> 00:21:47,222
قطعاً همه مون می دونستیم که
می خوایم صحنه هایی بسازیم
416
00:21:47,306 --> 00:21:54,271
،ن.م.ز دقیقاً حسی قابل لمس
واقعی و صمیمانه ای داشت
417
00:21:54,563 --> 00:21:57,983
می خواستین که [اون] دایره های قهوه ای رو
...روی کاغذها و میزها ببینین
418
00:21:58,066 --> 00:22:00,986
...و یه جورایی به همین خاطر ، شما فقط
باید دنیای [لوکی] رو بسازین
419
00:22:02,404 --> 00:22:05,574
محض اطلاعت ، واقعاً اینجا حس می کنم که
مثلِ یه جور اتاقِ حال گیریـه
420
00:22:05,657 --> 00:22:08,535
،به نوعی می خواین یه قدرت
...به همراهِ ن.م.ز
421
00:22:08,618 --> 00:22:11,163
،بر وضعیت نظارت کنن. چرا که
نگهبانان زمان همیشه در حالِ نظارتَن
422
00:22:11,246 --> 00:22:13,957
و این مجسمه هایِ بزرگ و زیبایِ
اینجا ، متعلق به نگهبانان زمانـه
423
00:22:14,041 --> 00:22:15,834
چون در اصل ، خدا هستن
424
00:22:15,917 --> 00:22:19,046
به هر حال ، عاشقِ پیاده کردنِ طرحِ
هنری [زیبای] مَدمِن هستم
425
00:22:19,129 --> 00:22:22,090
چون راستش ، معتقدیم که
آدم هایِ خوبی داره و جایِ شیکیـه
426
00:22:22,174 --> 00:22:23,675
هیچ جا ، خونه ی آدم نمیشه
427
00:22:26,470 --> 00:22:28,138
فکر کردم اینجا جادو قَدغَنـه
428
00:22:28,221 --> 00:22:29,473
جادو نیست
429
00:22:29,973 --> 00:22:32,976
در موردِ تأسیساتِ اداریِ
جالبِ علمی-تخیلیِ زیادی حرف زدیم
430
00:22:33,060 --> 00:22:36,438
،چیزهایی مثل [فیلم] دفاع از زندگیـت
فیلمِ ستاره شبان شانه
431
00:22:36,521 --> 00:22:38,440
یا [فیلم] برزیلِ تِری گیلیام
432
00:22:38,523 --> 00:22:42,486
همه ی اونها ، محکِ خیلی خوبی واسه ی
این سازمانِ خیلی بزرگ بودن
433
00:22:42,569 --> 00:22:46,573
به طوری که حسِ گیر افتادن تویِ گذشته میده
از این لحاظ ، خیلی شباهت داره
434
00:22:46,656 --> 00:22:49,409
یه عالمه کاغذبازی
یه عالمه دَم و دستگاهِ قدیمی
435
00:22:49,493 --> 00:22:53,246
با این حال ؛ به طورِ کُلی ، کارِ معرکه و خیلی بزرگِ
کنترلِ زمان رو انجام میدن
436
00:22:53,330 --> 00:22:55,665
این بزرگترین قدرتِ جهانـه؟
437
00:22:55,749 --> 00:22:58,543
،کارِ آتمن ، مدیر تصویربردای مون
معرکه ست
438
00:22:58,627 --> 00:23:01,505
نور رو طراحی می کنه و کاملاً
...باعثِ سینمایی شدن
439
00:23:01,588 --> 00:23:02,923
خیلی شگفت انگیز و
محشر شدن شون میشه
440
00:23:04,549 --> 00:23:06,385
موذیـه بدجنس
441
00:23:14,476 --> 00:23:16,895
...دنیایی که طراحانِ تولید
442
00:23:17,020 --> 00:23:20,649
،و یه جورایی نظراتِ کیت ، ایجاد کردن
واسه [سریال] لوکی ، خیلی بی نظیره
443
00:23:20,732 --> 00:23:22,401
و ویژگی هایِ زیادی داره
444
00:23:22,484 --> 00:23:26,154
،و دوست دارم که یه جوری
...اون ویژگی ها رو به همراهِ
445
00:23:26,238 --> 00:23:28,156
نورپردازی و لنز ِخوب به
فضایِ [سریال] اضافه کنم
446
00:23:28,240 --> 00:23:31,785
،و راستش می خوام
خیلی نورانی و ابتدایی نباشه
447
00:23:31,868 --> 00:23:35,622
خب ، راستش یه جورایی حس میشه که
بهتره لنز 35 [میلی متری] استفاده بشه
448
00:23:35,705 --> 00:23:37,082
و این واسم خیلی مهمـه
449
00:23:37,165 --> 00:23:39,584
،و یادمه که یه جورایی
همه ، موافق بودن
450
00:23:40,210 --> 00:23:41,753
!بیشتر تلاش کنین
451
00:23:41,837 --> 00:23:43,672
...ن.م.ز ، کاملاً متفاوت تر
452
00:23:43,755 --> 00:23:46,174
از چیزیه که تا به حال در د.س.م دیدیم
[د.س.م: دنیای سینمایی مارول]
453
00:23:46,258 --> 00:23:50,345
به نوعی کاملاً ، تحت تأثیر نوین گرایی و
سبک بروتالیستِ قرون وسطی ست
454
00:23:50,429 --> 00:23:56,226
...که با مقدار زیادی از طنزِ کافکایی
455
00:23:56,309 --> 00:23:59,020
و آشوبِ سازمانی ادغام شده
456
00:23:59,104 --> 00:24:02,441
- کاش می شد بگم غافلگیر شدم
- آره. کاش مزاحمِ کارِمون نمی شدی
457
00:24:02,524 --> 00:24:05,360
- من؟ بدهکارم شدم؟
- ببین ، خیلی نمی تونه دور شده باشه
458
00:24:05,444 --> 00:24:06,528
!تقسیم بشین
459
00:24:06,611 --> 00:24:08,905
یه سِری از معماری ها و
طراحی ها ، مُدَور هستن
460
00:24:08,989 --> 00:24:11,408
فکر می کنم این تصوریـه که
از نحوه ی عملکرد زمان داریم
461
00:24:11,491 --> 00:24:13,285
زمان ، تویِ چرخه هایی ست
462
00:24:13,368 --> 00:24:15,328
ساعت های دیواری و مُچی ، مُدَورن
463
00:24:15,412 --> 00:24:17,581
بحث مون ، سالها و فصلها هستن
464
00:24:17,664 --> 00:24:21,126
بحث مون ، چرخه های فصلی ان و
..به نوعی به زمان ، به عنوانِ
465
00:24:21,793 --> 00:24:23,670
،چیزی که به چرخش ادامه میده
فکر می کنیم
466
00:24:23,753 --> 00:24:24,963
!نوبت بگیر
467
00:24:25,046 --> 00:24:28,049
از جهاتی ، اینجا [دادگاه] یکی از
ساده ترین صحنه هامونـه
468
00:24:28,133 --> 00:24:32,387
و با این حال ، محبوبِ خیلیاست و
یه جورایی ، [در نوعِ خودش] خیلی جالبـه
469
00:24:32,471 --> 00:24:35,098
حقیقت اینه که مثلِ
...یه اتاقکِ خیلی آزار دهنده
470
00:24:35,182 --> 00:24:37,225
فشرده و کوچکـه
تازه ، جایِ اصلاً خوبی نیست
471
00:24:37,309 --> 00:24:38,643
...الان ، تویِ این اتاق وایسادم
472
00:24:38,727 --> 00:24:41,688
سقف ، خیلی کوتاه ست و
یه عالمه چراغـه
473
00:24:41,771 --> 00:24:45,233
خیلی حسِ ترس از فضای بسته میده و
واقعاً دلت می خواد که [از اینجا] بزنی بیرون
474
00:24:45,317 --> 00:24:47,235
ارتفاع سقف ها ، 1متر و 82 سانت تا
2متر و 13 سانتـه
475
00:24:47,319 --> 00:24:51,740
،حتی تویِ یه آپارتمانِ ساده
معمولاً [ارتفاع] سقف ، 2متر و 43 سانتـه
476
00:24:51,823 --> 00:24:53,867
بنابراین ؛ سرِتون با سقف ، کمتر از
15سانت فاصله داره
477
00:24:53,950 --> 00:24:56,161
،خب طبعاً حس می کنین
تقریباً [الان] ، سقف میاد رو سرِتون
478
00:24:56,244 --> 00:24:59,164
،و خب همونطور که می دونین ؛ مشخصه
...سقف ، دارایِ
479
00:24:59,247 --> 00:25:03,502
دریایی از حلقه هایِ نورانیِ سفیدِ
مایل به زرد و نورِ غیر مستقیمـه
480
00:25:03,585 --> 00:25:05,295
...و تویِ هر حلقه
481
00:25:05,378 --> 00:25:09,591
،یه لامپـه که در انتهایِ اون
نوکِ زرد رنگـه و نورانی جلوه می کنه
482
00:25:09,674 --> 00:25:13,512
،و به همین خاطر ؛ اگه بهشون نگاه کنین
در اصل ، مثلِ دریایی از مردمکِ چشم هستن
483
00:25:13,595 --> 00:25:18,642
و راستش ، یه عالمه نگهبان داره که
یه جور اسلحه الکتریکی دارن
484
00:25:18,725 --> 00:25:21,186
که [نگهبان ها] [متغیرها] رو
مثل گاوها ، یکجا جمع می کنن
485
00:25:21,269 --> 00:25:24,523
،دست از پا خطا کنن
بلافاصله محوشون می کنن
486
00:25:24,606 --> 00:25:26,733
ممنون که به ن.م.ز قدم رنجه فرمودین
487
00:25:26,816 --> 00:25:29,027
سعی نکنین که از کارِمون سر در بیارین
488
00:25:29,611 --> 00:25:33,240
،نکته اینجاست که طیِ کُلِ داستان
سلسه مراتبِ زیادی داریم
489
00:25:33,323 --> 00:25:38,828
،برایِ نمونه ، مثلاً در طرحِ ن.م.ز
محافظانِ زمان ، روانکاوها و قاضی ها رو دارین
490
00:25:38,912 --> 00:25:40,830
به هر حال ، چیزیـه که
در طرح ن.م.ز نشون داده شده
491
00:25:40,914 --> 00:25:43,500
،به نوعی ؛ این راهروهای شیک
مُشرف و چشم گیر رو داریم
492
00:25:43,583 --> 00:25:45,043
که هر چی میری ، به تهش نمی رسی
493
00:25:45,126 --> 00:25:48,421
بگذریم ؛ راستش حراستِ کامل و
دفتر مدیریتِ یه دستی داریم
494
00:25:48,505 --> 00:25:50,298
و بعد ، می رسیم به جایی که
قاضی رن اسلیر هست
495
00:25:50,382 --> 00:25:53,051
و به نظرم ، اینجا [ن.م.ز] جایِ خیلی مهمی بود
496
00:25:53,134 --> 00:25:56,972
،واضح بود که ن.م.ز
...حتی در معماری و طراحی
497
00:25:57,055 --> 00:25:58,765
اینجور حالتِ سلسله مراتبی داشت
498
00:25:58,848 --> 00:26:04,396
واسه ی این سریال ، خیلی زحمت کشیدیم
تا سلسه (ترتیبِ) دسته بندی رو متحول کنیم
499
00:26:04,479 --> 00:26:06,565
،خب راستش
این همه [شخصیت] برجسته ی متفاوت ایجاد کردیم
500
00:26:06,648 --> 00:26:10,569
،خب در اصل ؛ شکارچی ها
لباسِ فُرمِ یه دست مشکی دارن
501
00:26:10,652 --> 00:26:13,863
،همه ی محافظانِ زمان
...همه ی داوطلبانِ خدمت
502
00:26:13,947 --> 00:26:15,615
چیزی که بهش"لوده ی رنگارنگ پوش"میگم
رو می پوشن
503
00:26:15,699 --> 00:26:19,619
،که همه شون ، یه نمایشگر [واسه] مغایرها
این ور و اون ورشون دارن
504
00:26:19,703 --> 00:26:21,788
،و واسه ی هر [مغایری] کسی
استفاده میشه
505
00:26:21,871 --> 00:26:25,709
،]خب بعضی وقت ها [گذاشتنِ
یه نمایشگر [در] سمتِ راست ، راحت تره
506
00:26:25,792 --> 00:26:27,836
یکی دیگه ، نمایشگر رو
سمتِ چپـش می ذاره
507
00:26:27,919 --> 00:26:29,546
یکی دیگه [هم] ، نمایشگر رو
جلوش می ذاره
508
00:26:29,629 --> 00:26:32,424
به نحوی نمایشگر ، مفهومِ
زمان و مکان رو به بازی می گرفت
509
00:26:32,507 --> 00:26:35,760
،اگه یه"لوکی"دیدین
محوش کنین
510
00:26:37,178 --> 00:26:39,180
ترجیحاً لوکی بَده
511
00:26:39,264 --> 00:26:43,852
یه جورایی ، قرار بر این بود که بگیم
...این نهاد
512
00:26:43,935 --> 00:26:46,771
به نوعی ، هویتِ تون رو از بین می بره
513
00:26:46,855 --> 00:26:50,567
و تنها کارهایی که کردم این بود که
خراش ها رو [رویِ یونیفُرم ها] مشخص کردم
514
00:26:50,650 --> 00:26:56,740
مثلاً "بی15" به تعداد کسایی که
از پا در آورده ، خراش رویِ کلاه خودِش داره
515
00:26:57,907 --> 00:27:01,286
اون خفنـه
عملاً [تویِ کارِش] ماهره
516
00:27:01,369 --> 00:27:05,457
قویـه
وفادار و وظیفه شناسـه
517
00:27:05,540 --> 00:27:07,334
لوکیـت از دستم در رفت
518
00:27:07,417 --> 00:27:09,294
بهت گفتم که قابلِ اعتماد نیست
519
00:27:09,377 --> 00:27:12,505
،وقتی داشتیم نقش ها رو تعیین می کردیم
...وونمی اومد و دقیقاً اینجوری بودم
520
00:27:12,589 --> 00:27:14,507
!وای خدایِ من ، خودشه"
"!واسه همین شخصیت ، ساخته شده
521
00:27:14,591 --> 00:27:17,052
زیاد راجع به باور و ایمان حرف زدیم
522
00:27:17,135 --> 00:27:19,638
و وقتی که آدم ها ، دچار بحرانِ ایمان میشن
...یا اینکه
523
00:27:19,721 --> 00:27:24,643
یه جور جرقه تویِ سرِشون می زنه. یا
سرِشون به سنگ می خوره. خب ؛ همه چی عوض میشه
524
00:27:25,352 --> 00:27:26,394
به نظر ، خوشحال می اومدم
525
00:27:29,522 --> 00:27:30,523
حالا چیکار کنیم؟
526
00:27:30,607 --> 00:27:35,153
اون باعثِ صمیمیت و مهربونی شخصیت میشه
گرچه ، سُتونِ مونـه
527
00:27:35,236 --> 00:27:37,405
راستشو بخواین ، مثل یه قهرمانِ اَکشنـه
مگه نه؟
528
00:27:37,489 --> 00:27:39,366
عجب لحظه ی مهیجی بود
...مثل این بود که
529
00:27:39,449 --> 00:27:42,202
این زنِ خیلی خفن رو"
"واردِ د.س.م کنین
530
00:27:45,205 --> 00:27:50,251
واقعاً مشتاقِ انجامِ کارهایِ نمایشی و
اون جور چیزها بودم
531
00:27:50,335 --> 00:27:52,587
چون قبلاً همچین کارهایی نکرده بودم
532
00:27:52,671 --> 00:27:54,798
،]راستش قسمتِ پشم ریزونِ [اون کارها
...راحت بودن
533
00:27:54,881 --> 00:27:56,758
با اسلحه ای مثلِ تَرکـِه ی زمانی بود
534
00:27:56,841 --> 00:28:00,428
که روشنـش می کنی و راحت بازش می کنی و
می چرخونیش و چراغِش روشن میشه
535
00:28:00,512 --> 00:28:03,181
،وقتی می خوای چیزی رو محو کنی
نارنجی میشه
536
00:28:03,264 --> 00:28:04,307
!نزدیک بود بزنی بهم
537
00:28:04,391 --> 00:28:06,476
...و بعد ، [این] نمایشگرها رو داریم که
538
00:28:06,559 --> 00:28:08,770
شبیه موبایلـه
یه موبایلِ طلایی
539
00:28:08,853 --> 00:28:10,772
و می تونی یه درگاهِ زمانی رو ظاهر کنی
540
00:28:10,855 --> 00:28:12,107
،واسه همین
...ازش استفاده می کنیم
541
00:28:12,190 --> 00:28:15,568
تا به شاخه ی جدید بریم و
برگردیم به ن.م.ز
542
00:28:15,652 --> 00:28:19,823
،لازمه [بگم] فناوری که استفاده می کنن
...شبیه چیزی
543
00:28:19,906 --> 00:28:22,534
نه مربوط به آینده و نه عهدِ دَقیانوسـه
544
00:28:22,617 --> 00:28:28,623
،فکر کنم که به نوعی
مربوط به جایی خیالی از زمانـه
545
00:28:28,707 --> 00:28:30,959
چون جوری که
...نویسنگان در فیلمنامه
546
00:28:31,042 --> 00:28:35,839
نوشتن و توضیح دادن ، این بود که
این یه درگاهِ زمانیِ شفافـه
547
00:28:35,922 --> 00:28:38,883
به نوعی فوراً و یکسره ، موفق میشی که
واردِ اونجا بشی
548
00:28:39,259 --> 00:28:40,260
...قربان
549
00:28:40,385 --> 00:28:42,971
و یکی از چیزهایی که
...خیلی ازش الهام گرفتیم
550
00:28:43,054 --> 00:28:46,015
درگاه هایِ زمانی [فیلم] تَلِ ماسه از
دیوید لینچ بودن
551
00:28:46,099 --> 00:28:48,393
...وقتی دارن نبرد می کنن
552
00:28:48,476 --> 00:28:50,645
و اینجور پوشش های محافظ رو به تن دارن
553
00:28:50,729 --> 00:28:54,232
و یه فیلمبرداری [360درجه] آزمایشی انجام دادیم
و از یه صحنه مناسب ، تصویربرداری کردیم
554
00:28:54,315 --> 00:28:58,820
و در اصل ، فوراً شروع به
بررسی این صحنه کردم
555
00:28:58,903 --> 00:29:03,992
و قریب به یقین ، 150 طرحِ مختلفِ
مطلوب رو بررسی کردیم
556
00:29:04,075 --> 00:29:07,829
،قبل از اینکه بحث مون بشه
همه [سرِ طرحِ آخری] توافق کردیم
557
00:29:16,379 --> 00:29:17,881
فناوریِ تخیلی
558
00:29:19,090 --> 00:29:20,925
روش هایِ بازجوییِ تهدید کننده
559
00:29:22,552 --> 00:29:25,138
ظاهراً جفت مون ، تویِ حلقه هایِ
زمانی مون گیر اُفتادیم
560
00:29:29,017 --> 00:29:31,895
آره ، تماشاخونه ی زمان. جایی که واسش
...در اوایلِ فیلمبرداری مون
561
00:29:31,978 --> 00:29:33,396
خیلی [از خودمون] مایه گذاشتیم
562
00:29:33,480 --> 00:29:37,859
و همچین صحنه ی فوق العاده و
خیلی مهم ، درِش رُخ میده
563
00:29:37,942 --> 00:29:39,736
خوشت میاد به ملّت آسیب بزنی؟
564
00:29:39,819 --> 00:29:41,029
یه سوالِ ساده ست
565
00:29:41,112 --> 00:29:42,489
از کُشتن خوشت میاد؟
566
00:29:42,572 --> 00:29:43,698
می کُشمت
567
00:29:43,782 --> 00:29:45,283
چطوری؟ مثلِ مادرت که کُشتی؟
568
00:29:45,366 --> 00:29:47,076
...اون [لوکی] و موبیس تویِ تماشاخونه ی زمان
569
00:29:47,160 --> 00:29:50,705
...دو نفرَن که یه عالمه راجع به هویت
570
00:29:50,789 --> 00:29:53,333
و فلسفه ی زندگی حرف می زنن
و این ، مهیجـه
571
00:29:54,417 --> 00:29:56,377
تو کَتَم نمیره که
دی بی کوپِر بودی
572
00:29:57,128 --> 00:29:59,130
جَوون [و جاهل] بودم و
سرِ یه شرط بندی به ثور باختم
573
00:29:59,214 --> 00:30:02,091
...قاعدتاً وقتی رویِ یه اثرِ مارول کار می کنی
574
00:30:02,175 --> 00:30:04,969
پُر از [اطلاعاتِ] محرمانه ست. درسته؟
از این رو ؛ همه از فیلمنامه ، خبر ندارن
575
00:30:05,053 --> 00:30:06,846
و یادمه [زمانِ] فیلمبرداری تویِ
...تماشاخونه ی زمان
576
00:30:06,930 --> 00:30:09,808
اووِن و تام ، داشتن یه صحنه رو می دیدن
ولی هیچی که رویِ صحنه نبود
577
00:30:09,891 --> 00:30:13,228
،خب صحنه ی نمایش
رویِ صحنه ی انتقام جویان ، متوقف میشه
578
00:30:14,229 --> 00:30:18,733
و بعد ، لوکی بلند میشه
و دیسکِ زمان رو می ذاره
579
00:30:18,817 --> 00:30:21,069
،یه جورایی من و تدوین گرها
با هم ، قسمتی از [صحنه هایِ] فیلم رو کات می کنیم
...اینجوری که
580
00:30:21,152 --> 00:30:24,656
خیلی خب ؛ به نظرِمون ، این قسمتِ خوبی"
"واسه نشون دادنـه یا به نظرِمون ، این قسمت خوبه
581
00:30:24,739 --> 00:30:27,575
بیاین از اول ، اون قسمتِ فیلم رو بگیریم
باید خیلی حواسِ مون به زمان بندی باشه
582
00:30:27,659 --> 00:30:29,369
خیلی خب ، از دوباره فیلمبرداری می کنیم
583
00:30:29,452 --> 00:30:31,704
جاهایی بود که
...تیم ، اینجوری بود
584
00:30:31,788 --> 00:30:35,917
خیلی خب. انگار این دو تا ، تویِ یه اُتاقَن"
"و به یه دیوار زُل زدن
585
00:30:36,543 --> 00:30:40,046
و ظاهراً تام و کِیت اینجوری ان که"
"عجب گیری کردیما. قضیه چیه؟"
586
00:30:40,129 --> 00:30:42,799
چون می گفتم"الان [وقتِ] [ثور] دنیای تاریکـه
"یا الان [وقتِ] انتقام جویانـه
587
00:30:42,882 --> 00:30:45,802
خب ، برگشتم به
قسمتِ مُردنِ مادرم
588
00:30:47,053 --> 00:30:50,306
،الان اینجاست که عکس العملم
به خودیِ خودِش رُخ میده
589
00:30:50,390 --> 00:30:52,433
،چیزی که راجع به [اون صحنه ی] عالی بود
...این بود که
590
00:30:52,517 --> 00:30:55,103
،قاعدتاً یه سِری از تیم در زمان فیلمبرداری
...شاید اینجوری بودن
591
00:30:55,186 --> 00:30:56,437
"خیلی خب. این ، خیلی عجیبـه"
592
00:30:56,521 --> 00:30:59,482
،ولی با این حال ؛ با تمامِ وجودشون
غرقِ کارِشون شدن
593
00:30:59,566 --> 00:31:03,152
،و فکر می کنم که اون لحظه
واقعاً همه ، یک دل بودن
594
00:31:03,236 --> 00:31:06,489
و گذشته از اینها ؛ بی شک ، دیدنِ
احساس متقابلِ تام و اووِن [هنگامِ] فیلمبرداری بود
595
00:31:06,573 --> 00:31:08,283
فوق العاده بود
596
00:31:08,366 --> 00:31:10,785
،و مثلِ...یه جورایی
سرآغازِ این بازیِ شطرنج بود
597
00:31:10,869 --> 00:31:13,663
،که در واقع ؛ جفت شخصیت ها
طیِ کُل سریال ، بازی کردن
598
00:31:13,746 --> 00:31:16,499
یه مغایرِ فراری ، مدتیـه که افرادمون رو می کُشه
599
00:31:17,375 --> 00:31:20,962
و خدایِ شرارت رو لازم دارین که
کمک کنه جلوش رو بگیرین؟
600
00:31:21,254 --> 00:31:22,463
حق گفتی
601
00:31:23,131 --> 00:31:24,215
چرا من؟
602
00:31:24,757 --> 00:31:26,718
...مغایری که دنبالشیم
603
00:31:27,385 --> 00:31:28,469
تویی
604
00:31:30,513 --> 00:31:31,514
ببخشید؟
605
00:31:33,099 --> 00:31:36,060
دشمنِ دشمنِ من ، دوست منه
606
00:31:36,561 --> 00:31:40,106
بی شک ؛ بدترین دشمنِ لوکی ، خودشـه
607
00:31:40,189 --> 00:31:43,860
تویِ این 11 سالی که [در نقش لوکی] بودم
...و طیِ 6 فیلمی که
608
00:31:43,943 --> 00:31:46,821
به مدتِ 13ساعت و 50دقیقه بازی کردم
609
00:31:46,905 --> 00:31:49,532
...اون [لوکی] ، با پدر و برادرش
610
00:31:49,949 --> 00:31:54,329
غول های یخی و اِلف ها
و انتقام جویان و تایتان ها جنگ کرده
611
00:31:55,121 --> 00:31:57,707
...ولی می تونم با قاطعیتِ تمام بگم
612
00:31:57,790 --> 00:32:02,795
،که بزرگترین جنگِ لوکی
همیشه با [وجدانِ] خودش بوده
613
00:32:03,922 --> 00:32:05,340
تا همین لحظه
614
00:32:07,717 --> 00:32:12,555
اگه این سریال ، درموردِ پی بردن به
...دوست داشتنِ [لوکی] خودش می بود
615
00:32:12,639 --> 00:32:17,268
یه مسیرِ مهم واسه سوق دادنش [لوکی] به قوسِ داستان
...و یادگیری تسلط بر اون چیزها
616
00:32:17,352 --> 00:32:19,145
داشتنِ کَسیـه که
...می خواد واردِ [داستان] بشه
617
00:32:19,228 --> 00:32:21,356
و از همون اول ؛ اون نگرش ها رو
به چالش بِکشه
618
00:32:21,439 --> 00:32:23,191
!قضیه ، تو نیستی
619
00:32:23,274 --> 00:32:24,275
صحیح
620
00:32:24,776 --> 00:32:27,570
سوفیا ، نقشِ شخصیتی در
...کمیک ها ایفا می کنه
621
00:32:27,654 --> 00:32:30,698
که به سیلوی لاشتون معروفـه
اون ، شاگردِ لوکیـه
622
00:32:30,782 --> 00:32:34,327
و یه جورایی ، کسی که
اونو [سیلوی] تبدیل به افسونگری ماهر کرده
623
00:32:34,410 --> 00:32:40,458
،نسخه ای که در سریال داریم
در اصل ، نسخه ای دیگه از خودِ لوکیـه
624
00:32:40,833 --> 00:32:41,960
چیکار می کنی؟
625
00:32:42,043 --> 00:32:43,044
خودت چیکار می کنی؟
626
00:32:44,295 --> 00:32:46,255
- داری سعی می کنی افسونم کنی؟
- نه
627
00:32:46,339 --> 00:32:48,508
- به جایی نمی رسی
- چرا؟ چون جادوگری؟
628
00:32:48,591 --> 00:32:50,468
نه. چون ذهنم خیلی قویـه
629
00:32:50,927 --> 00:32:53,346
،چیزی که باعث شد
...خیلی به این داستان ، علاقه مند بشم. این بود که
630
00:32:53,429 --> 00:32:56,933
این [شخصیت] ، مغایرِ مونثِ لوکی بود
...که خیلی بیشتر
631
00:32:57,016 --> 00:32:59,477
با شخصیتِ افسونگری که
در کمیک هاست ، همخونی داره
632
00:32:59,560 --> 00:33:02,397
،با این حال ؛ از طرفی
یه بازانگاری کامل از [شخصیت] افسونگرـه
633
00:33:02,480 --> 00:33:04,774
،پیشِ خودم فکر کردم
سریال ، چیز جالبی میشه
634
00:33:04,857 --> 00:33:07,193
،مثلاً ؛ به نوعی
...شباهت هایِ این دو لوکی
635
00:33:07,276 --> 00:33:08,569
با این حال که یه خُرده کارهای متفاوت می کنن
636
00:33:08,653 --> 00:33:10,363
- !خودتو جمع کن
- جایِ نگرانی نیست
637
00:33:10,446 --> 00:33:16,911
اون [سیلوی] ، نسخه ای دیگه از
اون [لوکی] در دنیایی مطلقـه
638
00:33:17,620 --> 00:33:21,249
که همه جا هستن و
نسخه هایِ لوکیِ زیادی هست
639
00:33:21,332 --> 00:33:22,959
...خب ، حادثه پیوندیـش
640
00:33:23,042 --> 00:33:27,255
اونو از زندگیِ لوکیـش تویِ آزگارد دور کرد
641
00:33:27,338 --> 00:33:31,342
،و خب ؛ تمامِ این مدت
زندگیِ یکنواختی داشته
642
00:33:31,426 --> 00:33:33,302
و واسه سیلوی ، خیلی خوب نبوده
643
00:33:37,932 --> 00:33:42,103
در عین حال ، اشاره هایی واسه
لوکی بودنِ اون ، لازم داشتیم
644
00:33:42,186 --> 00:33:46,399
به هر حال ؛ از جهاتی ، باید بیشتر حس می کرد که
حرفه ای و آماده هم شده
645
00:33:46,482 --> 00:33:51,696
،جوری که انگار شرایط رو راست و ریس می کرد
تا از لاکِ خودش بیرون بیاد
646
00:33:52,071 --> 00:33:53,948
...انگار سیلوی باید طوری
647
00:33:54,032 --> 00:33:57,368
،حس می کرد که سعی می کنه
از کلِ دنیا ، یه خُرده فاصله بگیره
648
00:33:57,452 --> 00:34:00,371
،در عین حالی که خفن
سرسخت و حرفه ای بود
649
00:34:00,455 --> 00:34:02,206
بند و بَساط لوکی [مونث] رو
بهم قرض دادن
650
00:34:02,290 --> 00:34:05,251
یه جور فُرمِ طلایی دورِ گردنَـم
651
00:34:05,877 --> 00:34:08,421
و شنلِ چرمی
652
00:34:09,088 --> 00:34:11,132
...حلقه هایِ سبز
653
00:34:11,215 --> 00:34:14,177
...رویِ دستهام
قاعدتاً [رنگ] سبز [مخصوصِ] لوکیـه
654
00:34:14,260 --> 00:34:16,554
و یه خُرده هم که افسونگری داره
655
00:34:16,637 --> 00:34:19,348
خیلی دوست داشتیم که
فوق العاده مناسب باشه
656
00:34:19,432 --> 00:34:23,186
چیزی که بشه باهاش جنگید و
کفشی که سیلوی می تونست باهاش فرار کنه
657
00:34:23,269 --> 00:34:25,480
به جایِ کفش پاشنه بلند و
لباس ورزشی
658
00:34:32,236 --> 00:34:33,905
!عجب شخصیتِ ماهری
659
00:34:33,988 --> 00:34:37,992
کافیه شخصیتِ خفنی تمام عیار باشم که
خیلی عصبانیـه
660
00:34:38,076 --> 00:34:40,620
و با همه ی اون آدمها مبارزه می کنه
661
00:34:44,165 --> 00:34:45,583
...چیزی که
662
00:34:45,666 --> 00:34:47,752
هنگامِ تماشایِ سیلوی و
...سبک مبارزه اش
663
00:34:47,835 --> 00:34:49,962
،و تماشایِ اون تفاوت هایِ ریز
...بینِ اون و
664
00:34:50,046 --> 00:34:51,756
،جالب بود ؛ راستش
نسخه مونثِ لوکی بودنـه
665
00:34:51,839 --> 00:34:53,049
چی باعثِ متفاوت بودنِش میشه؟
666
00:34:53,132 --> 00:34:54,801
خب واضحه که این ، تویِ خونـِشـه
667
00:34:54,884 --> 00:34:56,135
!دنگ! به سمتِ پایین فشار بده
668
00:34:56,219 --> 00:34:59,138
لوکی ، تویِ یه قصر بزرگ شده و
مثلِ سوسول ها مبارزه می کنه
669
00:34:59,222 --> 00:35:00,848
خیلی نرم و خوشگل
670
00:35:00,932 --> 00:35:05,311
در حالی که سیلوی ، باید سخت مشغول باشه
و تویِ آخرالزمان ، زندگیـش رو می گذرونـه
671
00:35:05,394 --> 00:35:08,523
به همین خاطر ؛ همیشه یه ذره ، شیوه مبارزه اش رو
مثل یه گربه وحشی تصور می کنم
672
00:35:08,606 --> 00:35:10,525
یه جورایی ازش توقع داری که
یکیـو گاز بگیره
673
00:35:10,608 --> 00:35:12,485
یه جایی می بینین که
...کلاه خودِش رو بر می داره
674
00:35:12,568 --> 00:35:13,945
و به طرفِ صورتِ یکی ، پرت می کنه
675
00:35:14,028 --> 00:35:17,365
،در حالی که [سبکِ] لوکی
خیلی شبیه...حرکتِ دستِ معروفـه
676
00:35:19,158 --> 00:35:22,870
سبکِ مبارزه لوکی ، گاوبازـه
677
00:35:22,954 --> 00:35:27,458
،که یه جورایی قراره همه چی
نرم و نمایشی باشه
678
00:35:27,542 --> 00:35:28,918
!خب ، مبارزه کنین
679
00:35:32,130 --> 00:35:34,715
در واقع ؛ سعی در بهتر کردنِ
تمریناتَـم داریم
680
00:35:34,799 --> 00:35:38,219
با این وجود ، امیدوارم تر و تمیز در بیان
اگه از پسِـشون بر بیام
681
00:35:38,302 --> 00:35:40,763
یه کاراییــه دیگه ی داستانـه
خیلی خفنـه
682
00:35:46,477 --> 00:35:48,354
!هی ! اینم از این
683
00:35:48,855 --> 00:35:51,607
وقتی که همه ی [صحنه هایِ] دیدنی و
...اکشن رو کنار بذارین
684
00:35:51,691 --> 00:35:53,317
داستان مون که هویتـه رو داریم
685
00:35:53,401 --> 00:35:55,403
،و کسی که متوجه نقشِ شون
در دنیا میشه
686
00:35:55,486 --> 00:35:57,446
- آدمِ سرسختی نیستی
- حق با توئه. من ، یه خدام
687
00:35:57,530 --> 00:35:58,573
!بی عرضه ای
688
00:35:58,656 --> 00:36:00,408
،در قسمتِ سوم
...تویِ شورو
[شهری بزرگ در قمر لمنتیس-1]
689
00:36:00,491 --> 00:36:03,244
لحظه ی خیلی مهمی از
سیاحتِ لوکی و سیلویـه
690
00:36:03,327 --> 00:36:05,121
در واقع ؛ گروهی ، کار می کنن
691
00:36:05,204 --> 00:36:07,456
باید سوارِ اون سفینه بشیم و
خیالِ مون راحت بشه که بلند میشه
692
00:36:07,540 --> 00:36:08,666
چطوری؟
693
00:36:09,417 --> 00:36:10,501
دور می زنیم
694
00:36:10,585 --> 00:36:12,753
،لوکی و سیلوی
باید از این شهر برن
695
00:36:12,837 --> 00:36:14,380
و با چالش هایِ زیادی رو در رو میشن
696
00:36:14,463 --> 00:36:19,343
،و [این] سکانس ، باید مقدارِ خیلی زیادی
تکانه و نیرویِ پیشران داشته باشه
697
00:36:19,427 --> 00:36:22,471
و کسری ، یه شهر ساخت
698
00:36:22,889 --> 00:36:25,391
راستش ، شهر رو در محوطه ی بیرونیِ
بزرگِ استودیو ساخت
699
00:36:27,143 --> 00:36:29,896
...شورو ، یه مجموعه و صحنه ی مجزا بود
700
00:36:29,979 --> 00:36:33,441
،که از [همون] روزهایِ اول
...توافق کردیم و گفتیم
701
00:36:33,524 --> 00:36:35,526
"این همون چیزیـه که می خوایم"
702
00:36:35,610 --> 00:36:38,529
و می خوایم که عالی و"
مناسب باشه
703
00:36:38,613 --> 00:36:41,157
باید بتونن که از این شهر برن
704
00:36:41,240 --> 00:36:43,117
"باید این شهر رو بسازیم
705
00:36:43,784 --> 00:36:45,620
.شورو
...جایی که الان هستیم
706
00:36:45,703 --> 00:36:50,499
یه سِری عناصر بصری مربوط به
طرحِ اصلی یه شهر مرزی رو داره
707
00:36:50,583 --> 00:36:54,378
از طرفِ دیگه ، یه سِری عناصرهایِ
...کاملاً متفاوت
708
00:36:54,462 --> 00:36:56,130
از چیزهایی که تویِ [کُره] زمین دیدیم ، داره
709
00:36:56,214 --> 00:36:58,633
و [شورو] ، کاملاً متفاوت از سایرِ
...دنیاهایِ موجوداتِ فضایی
710
00:36:58,716 --> 00:37:01,469
که تا به حال در د.س.م دیدیم ، هست
711
00:37:01,552 --> 00:37:06,140
همه ی سکانس ها ، در شب هستن
و باید [صحنه ها] رو شب ، بازبینی کنی
712
00:37:06,224 --> 00:37:10,019
یه عالمه جذبِ نورِ سیاه داریم
...همینطور الان ، تموم کاری ها رو می بینین
713
00:37:10,102 --> 00:37:12,939
که در واقع ، خیلی متفاوت تر از
وضعیتی که قراره ببینیم ، هستن
714
00:37:13,022 --> 00:37:16,901
،حالتی داریم که خودِ معماری
منابع نوری میشه
715
00:37:16,984 --> 00:37:19,612
چون این طراحی هایِ
با جزئیات و مُنقش رو داریم
716
00:37:19,695 --> 00:37:22,740
که با نورهاشون در تعاملَـن
717
00:37:22,823 --> 00:37:25,993
و از این رو ؛ به نوعی مثلِ
نقش هایِ متحرکِ درخشان هستن
718
00:37:26,077 --> 00:37:27,453
می تونیم به هم اعتماد کنیم؟
719
00:37:27,536 --> 00:37:29,580
من اعتماد دارم و
تو هم می تونی اعتماد کنی
720
00:37:31,332 --> 00:37:32,333
!خوبه
721
00:37:32,458 --> 00:37:36,754
خب ؛ ما...تند ، راه می ریم
این تونل رو طِی می کنیم
722
00:37:36,837 --> 00:37:40,716
و وارد شهر شورو می شیم
!همراهم بیاین
723
00:37:44,804 --> 00:37:47,348
!سورپرایز
724
00:37:47,431 --> 00:37:49,725
...که باید بگم
725
00:37:50,351 --> 00:37:54,188
معرکه ترین... یکی از معرکه ترین
مجموعه هاییـه که تا حالا دیدم
726
00:37:55,189 --> 00:37:58,985
،منظورم اینه که...همه ی این چیزها
درمحوطه ی بیرونیِ بزرگِ استودیو ساخته شدن
727
00:37:59,068 --> 00:38:00,987
اینجا ، تویِ استودیویِ آتلانتا
728
00:38:01,070 --> 00:38:05,157
همه چی ، برق می زنه و مُنقش شده
به خاطرِ همین ، تویِ تاریکی می درخشن
729
00:38:05,241 --> 00:38:07,076
همچین چیزی تا حالا نبوده
730
00:38:07,159 --> 00:38:09,870
...و حتی تویِ یه پروژه ی مارول
731
00:38:09,954 --> 00:38:12,415
یاد ندارم که تویِ مجموعه ای
به این بزرگی ، بوده باشم
732
00:38:12,498 --> 00:38:15,835
،سکانسی که در اینجا داریم
داره برداشتِ مداوم میشه
733
00:38:15,918 --> 00:38:18,629
و از این رو ، چیزی که
...واسه انجامش لازمه
734
00:38:18,713 --> 00:38:22,883
در اصل ، صحنه ای هست که
قابلیت تصویربرداری 360 درجه رو داشته باشه
735
00:38:22,967 --> 00:38:27,263
به همین خاطِر ؛ هر نَمایی باید طراحی و
ساخته و مُنقش بشه
736
00:38:27,346 --> 00:38:30,933
بخشِ مهم سکانس ، [ترس از] زیاد بودنِ
مجموعه هایِ ساختی بود که لازم داشتیم
737
00:38:31,017 --> 00:38:33,936
،به نوعی در واقع ؛ در مراحل اولیه
خیلی طراحی می کردیم
738
00:38:34,020 --> 00:38:36,314
کیت ، خیلی زیاد با [نرم افزار] پِریوِز و
فیلمنامه هایِ مصور ، ور می رفت
739
00:38:36,397 --> 00:38:38,983
تا درست متوجه بشه که چه قدر لازم داریم
740
00:38:39,066 --> 00:38:43,321
به همین خاطر ، بخشِ خیلی مهمی بود تا
از خوب استفاده شدنِ ابتکارها ، خاطر جمع شیم
741
00:38:43,404 --> 00:38:45,990
،یحتمل من و کیت
نزدیکِ یه سال ، روش کار می کردیم
742
00:38:46,073 --> 00:38:47,700
...دفعه اولی که همو دیدیم
743
00:38:47,783 --> 00:38:50,494
و خودمون رو واسه
دیزنیـه لس آنجلس ، آماده می کردیم
744
00:38:50,578 --> 00:38:52,413
...کات هایی تویِ سکانس مون داریم
745
00:38:52,496 --> 00:38:55,499
به هر حال ؛ می خواستیم که مخاطب ها
حس کنن ، این یه جور تک صحنه ست
746
00:38:55,583 --> 00:38:59,879
به همین خاطر ؛ باعث یکپارچگی هایی شدیم که
ما رو از یه صحنه به صحنه دیگه می برن
747
00:38:59,962 --> 00:39:02,506
به هر حال ؛ طوری فیلمبرداری کردیم که
پنهونِ شون کنیم
748
00:39:02,590 --> 00:39:04,342
،]واسه همین ؛ اون ها [مخاطب ها
یکپارچگی [سریال] رو حس می کنن
749
00:39:04,425 --> 00:39:07,011
بنابراین ، یه جورایی حس می کنین که
از اول تا آخر ، تک صحنه ست
750
00:39:09,096 --> 00:39:13,309
یه جورایی فکر می کنم ، هشت_نه تا
یکپارچگی تویِ یه برداشتِ مداوم قراره باشه
751
00:39:13,392 --> 00:39:15,895
،با این حال ؛ در اصل
با این چیزه کشیده می شیم
752
00:39:15,978 --> 00:39:17,396
...و پشتِ سرم
753
00:39:17,480 --> 00:39:21,734
،تویِ سریال
این خِیلِ بزرگِ ملّت رو می بینین
754
00:39:21,817 --> 00:39:25,863
و تَه تَه این خیابون
...و تویِ تاریکیِ آسمون
755
00:39:26,113 --> 00:39:29,241
جایگاه پهلوگیریـه این سفینـه ست
756
00:39:29,325 --> 00:39:32,119
قطعاً همین سفینه که داره میره
757
00:39:32,703 --> 00:39:35,164
،همچنین ؛ این شهاب سنگ ها
به ساختمون ها می خورن
758
00:39:35,247 --> 00:39:38,000
و ساختمون ها خراب میشن
و هرج و مَرجـه
759
00:39:38,084 --> 00:39:40,127
ملّت ، در میرن و
جیغ می زنن
760
00:39:40,211 --> 00:39:42,338
و سعی می کنن سوارِ سفینه بشن
761
00:39:42,421 --> 00:39:45,674
،و نگهبان هایی که سعی می کنن
جلوشون رو بگیرن
762
00:39:45,758 --> 00:39:47,885
حالا ، جفت مون مجبوریم
لوکی و سیلوی مجبورن
763
00:39:47,968 --> 00:39:49,804
خودم و سوفیا مجبوریم که
از این [ماجرا] نجات پیدا کنیم
764
00:39:49,887 --> 00:39:52,556
تازه ، [سفینه] یه تکانه ی
بیش از حد پُر انرژی راه میندازه
765
00:39:52,640 --> 00:39:57,228
،و در واقع ؛ لحظه ای که لوکی و سیلوی
موفق میشن ، خیلی مهیجـه
766
00:39:57,311 --> 00:40:00,689
،که با این صحنه ی فوق العاده اکشن
قضیه ، ختمِ به خیر میشه
767
00:40:08,781 --> 00:40:11,492
...فکر می کنی خصلتِ بارز یه لوکی
768
00:40:11,951 --> 00:40:14,578
اینه که سرنوشت مون به
شکست خوردن ، گره خورده؟
769
00:40:15,037 --> 00:40:16,247
!نه
770
00:40:16,872 --> 00:40:18,374
...شاید شکست بخوریم
771
00:40:20,292 --> 00:40:21,961
بعضاً دردناک
772
00:40:24,046 --> 00:40:25,506
ولی مُردن تویِ کارِمون نیست
773
00:40:25,965 --> 00:40:29,093
،یکی از نویسنده هایِ تویِ اُتاقِ نویسندگان
...اِلیسا کِرَسیچ
774
00:40:29,176 --> 00:40:31,846
یه نظریه ی خیلی قاطعی رو مطرح کرد
775
00:40:31,929 --> 00:40:34,014
،که باید یه داستان عاشقانه ای طور
در [سریال] نشون داده بشه
776
00:40:34,098 --> 00:40:38,936
،و این چیزی بود که از روز اول
کُل اتاقِ نویسندگان ، پُشتِ گوش انداختن
777
00:40:39,019 --> 00:40:40,104
بد نیست
778
00:40:41,147 --> 00:40:45,401
،راستش ؛ عاشقِ نسخه ای از خودت شدن
خیلی ناجورـه
779
00:40:45,484 --> 00:40:49,113
ضمناً از طرفِ دیگه ، عجب نظرِ بد و
خیلی شرورانه ایـه
780
00:40:49,196 --> 00:40:51,657
...این ، انگار
البته که لوکی ، عاشقِ خودش میشه
781
00:40:51,740 --> 00:40:53,451
...ولی اون ، شخصیتی هم هست که
782
00:40:53,534 --> 00:40:57,705
،فکر می کنم باید...در واقع
بر پلیدی هاش غلبه کنه
783
00:40:57,788 --> 00:41:01,542
و خوبی که در وجودش هست رو کشف کنه
تا بتونه به سیاحتِ رستگاری بخشـِش ادامه بده
784
00:41:01,625 --> 00:41:03,961
،خب ؛ مهم تر از همه
این ، داستانِ عاشقانه ست
785
00:41:04,044 --> 00:41:06,005
،هیچوقت واسه عاشق شدن
وقت شناس نیستین
786
00:41:06,088 --> 00:41:07,381
...و فکر می کنم نکته ظریفِـش ، اینجاست که
787
00:41:07,465 --> 00:41:10,301
در واقع ؛ دریاچه ی کِراتِر ، جاییـه که
این دو شخصیت ، [با هم] جور میشن
788
00:41:10,384 --> 00:41:13,137
و متوجه میشن که
اینجا ، چیزِ مهم تری در حالِ رُخ دادنـه
789
00:41:13,888 --> 00:41:17,099
،راستش ؛ همه مون
تویِ زندگی ، سختی هایی رو پشتِ سر می ذاریم
790
00:41:17,183 --> 00:41:18,851
ولی تنهایی موفق نمی شیم
791
00:41:18,934 --> 00:41:21,187
،و اگه آدمهای موردِ اعتماد
...به پُستِ مون بخورن
792
00:41:21,270 --> 00:41:25,065
کار ، راحت تر میشه و
مایه خوشحالی از صمیمِ قلب میشه
793
00:41:25,149 --> 00:41:29,111
،و فکر می کنم رابطه لوکی و سیلوی
مِن بابِ همین پیوندِ ـه
794
00:41:29,195 --> 00:41:33,199
اینکه جفت شون یاد بگیرن به هم عشق بِوَرزن
795
00:41:34,366 --> 00:41:38,287
عجب خودشیفته ی دردسرسازِ باورنکردنی هستی
796
00:41:38,370 --> 00:41:40,039
عاشقِ خودت شدی
797
00:41:40,122 --> 00:41:41,665
اسمش ، سیلوی بود
798
00:41:41,749 --> 00:41:43,542
آخی. سیلوی
799
00:41:44,084 --> 00:41:48,714
عالیه. چطوری نوشته میشه؟
با «ث» یا با «س» ؟
800
00:41:48,797 --> 00:41:50,090
زنده ست؟
801
00:41:52,343 --> 00:41:53,344
فعلاً
802
00:41:56,597 --> 00:42:00,017
آدمهایِ عاشق ، عمدتاً حرف از
...توقفِ زمان می زنن
803
00:42:00,100 --> 00:42:03,771
،وقتی که تویِ نگاه اول واسه اولین بار
عاشق میشن
804
00:42:04,688 --> 00:42:08,359
...انگار مغزمون
...شاید حتی دنیا ، بهمون میگن
805
00:42:08,692 --> 00:42:11,278
"زندگیـت واسه همیشه متحول شده"
806
00:42:12,321 --> 00:42:14,156
"این لحظه رو به خاطِرِت بسپار"
807
00:42:16,825 --> 00:42:19,703
،هر روز ؛ خیلی چیزها فراموش
و از یاد میرن
808
00:42:19,787 --> 00:42:22,164
،رمز عبور
اسمِ یکی از آشناها
809
00:42:22,873 --> 00:42:26,752
ناتوانی مون در مهارِ چیزی که موندگاره و
...چیزی که از بین میره
810
00:42:26,835 --> 00:42:30,381
تذکرِ همیشگی درموردِ
جایز الخطا بودنِ ذهنِ انسانـه
811
00:42:30,965 --> 00:42:34,843
اغلب ؛ اجسام از آنچه در
آینه می بینین ، کوچکترن
812
00:42:34,927 --> 00:42:37,721
و هر روز ، کوچک تر و کوچک تر میشن
813
00:42:38,931 --> 00:42:40,891
،با این حال ؛ وقتی همواره
...به جلو ، قدم برداریم
814
00:42:40,975 --> 00:42:45,646
قطعاً ؛ به یکی از اون
لحظاتِ تعیین کننده می رسیم
815
00:42:45,729 --> 00:42:49,608
که شفافیت ، سریع و
بدونِ تردیدی ، اتفاق میُفتـه
816
00:42:50,150 --> 00:42:54,530
کاری که تویِ اون لحظه ، انجام می دیم؛
عمدتاً می تونه تعیین کننده ی زندگی مون باشه
817
00:42:54,613 --> 00:42:56,365
به شیوه هایی که خوابِـشم نمی بینیم
818
00:42:56,448 --> 00:42:57,533
چیه؟
819
00:43:02,997 --> 00:43:06,959
بالاخره ؛ سیلوی به نگهبانان زمان می رسه
820
00:43:07,042 --> 00:43:09,795
و بعد ؛ خودش رو در
مبارزه ای با رن اسلیر می بینـه
821
00:43:10,754 --> 00:43:12,172
سکانسِ خیلی باحالی بود
822
00:43:12,715 --> 00:43:17,386
!اینجوریـه که"وای. چه جالب
!این زنـه می تونه مبارزه کنه. وای
823
00:43:17,469 --> 00:43:19,722
!جونم
"شاید اینجا مبارزه ی نفس گیری داشته باشم
824
00:43:19,805 --> 00:43:22,766
این دفعه ، کارو تموم می کنم
825
00:43:26,562 --> 00:43:29,773
در واقع ، اولین دفعه ست که
فرصتِ دیدنِ جفت [شخصیت ها] رو با هم داریم
826
00:43:29,857 --> 00:43:31,650
و به نظرم ، سبک هایِ خیلی متفاوتی دارن
827
00:43:31,734 --> 00:43:35,279
چون رن اسلیر ، به عنوانِ یه شکارچی؛
سابقه ی جنگی داره
828
00:43:35,362 --> 00:43:39,325
و در واقع ؛ سیلوی ، سبکِ مبارزه ی
حیله گَرانـه داره
829
00:43:41,744 --> 00:43:44,705
،به علاوه ؛ تیمِ بدلکاری و تیمِ پیکار
...مِن بابِ خاطر جمعیِ
830
00:43:44,788 --> 00:43:48,459
،منطقی به نظر رسیدنِ مبارزات و داستان
خیلی حساسَـن
831
00:43:48,542 --> 00:43:51,045
...و مواظبـیم که
832
00:43:51,128 --> 00:43:55,591
سکانس ها ، بدونِ هیچ صحنه ی مبارزه ای انجام بشن
833
00:43:55,674 --> 00:43:57,718
[و بعد ؛ یه جورایی [تویِ سکانس
سبکِ مبارزه ، بیشتر میشه
834
00:43:57,801 --> 00:43:59,720
به نظرم ، منطقیـه که برم عقب
835
00:43:59,803 --> 00:44:01,680
- آره
- هر چند که بارِ خشونتِ کمتری داره
836
00:44:01,764 --> 00:44:03,140
- به هر حال ، اون [سیلوی] داره میاد جلو
- آره
837
00:44:03,223 --> 00:44:04,516
- ...به علاوه
- !گامِ هماهنگ رو تکرار کنین
838
00:44:04,600 --> 00:44:06,060
- گامِ هماهنگِ خوبـیه
- باشه
839
00:44:06,143 --> 00:44:08,354
...تویِ [فیلم] موزیکال ، می زنی زیرِ آواز
840
00:44:08,812 --> 00:44:12,066
وقتی که دیگه کلمه ای واسه
بیان احساست نداری
841
00:44:12,149 --> 00:44:14,068
،وقتی میری سر لُبِ مطلب
می زنی زیرِ آواز
842
00:44:14,151 --> 00:44:18,113
،]در صورتی که وقتی [تویِ [سریال] اکشن
...دیگه کلمه ای واسه بیان احساست نداشته باشی
843
00:44:18,197 --> 00:44:19,406
ما مبارزه می کنیم
844
00:44:24,161 --> 00:44:27,790
یه جورایی به طبع ، قوسِ داستانیـه به جا مونده ی
جذابی واسه رن اسلیر ـه
845
00:44:27,873 --> 00:44:32,002
در واقع ، کاملاً نوعی تصورِ دقیق و واضح
از دنیایی که توش هست رو داره
846
00:44:32,086 --> 00:44:34,713
،بگی نگی ؛ همه چی
جلویِ چشمهاش نابود میشه
847
00:44:34,797 --> 00:44:39,885
جداً قاضی رن اسلیر حس می کنه که
ن.م.ز عزیزش بهش نارو زده؟
848
00:44:39,968 --> 00:44:43,681
چرا نمیای بیرون تا
راجعبش حرف بزنیم؟
849
00:44:54,441 --> 00:44:56,777
،وقتی که به خلأ فکر می کردم
...نظرم رویِ این بود که
850
00:44:56,860 --> 00:45:00,322
این خرابه ی بَرَهوت ، جایی باشه که
ن.م.ز ، همه رو می فرسته و آشغال دونیـه
851
00:45:00,406 --> 00:45:02,574
خیلی عجیب بود
چون قاعدتاً ؛ من ، سرِ صحنه بودم
852
00:45:02,658 --> 00:45:05,994
و یحتمل ، تویِ این دِه ایم و
فرسوده و داغونـه
853
00:45:06,078 --> 00:45:08,455
!و اینجوری بودم که"وای خدا
"تویِ بریتانیایِ کبیرَم
854
00:45:08,539 --> 00:45:11,166
،ولی خدایی
منو یادِ اون [زمان] انداخت
855
00:45:11,250 --> 00:45:14,420
خیلی عجیب بود. و خب عاشقِ اینم که می بینم
بیشترِ بازیگرها و [اعضایِ] تیمِ مون ، بریتانیایی ان
856
00:45:14,503 --> 00:45:16,380
و اینجوری بودیم که"آره
"حسِ خونه بهمون دست میده
857
00:45:21,635 --> 00:45:23,846
چیزی که خیلی می خواستم تویِ
...خلأ حس بشه ، این بود که
858
00:45:23,929 --> 00:45:26,640
اینجا ، جایـی مثلِ یه خلوتگاه بزرگـه
859
00:45:26,724 --> 00:45:30,060
این همه ساختمون هایِ رمزآلود رو داریم
مثلِ کشتی ای که رویِ زمین داریم
860
00:45:30,144 --> 00:45:33,105
و یه جورایی ، این همه چیزهایِ رمزآلود رو
می بینین که حذف شدن
861
00:45:33,188 --> 00:45:34,398
واسه اینکه نهایتاً نباید باشن
862
00:45:34,481 --> 00:45:36,066
...[خیلی با نکاتِ مخفیِ [سریال
863
00:45:36,150 --> 00:45:38,152
،و آمیختن با چیزهایی که نباید اونجا باشن
حال کردیم
864
00:45:38,235 --> 00:45:40,028
...قراره اینجور غم
865
00:45:40,112 --> 00:45:42,364
و اینجور کمبودِ عمری در اونجا باشه
866
00:45:42,823 --> 00:45:45,576
با این حال ، کسایی
...تویِ خلأ هستن
867
00:45:45,659 --> 00:45:48,495
که زنده موندن رو بلد شدن
868
00:45:48,579 --> 00:45:51,498
و تونستن زندگی ای تویِ خلأ ، دست و پا کنن
869
00:45:51,582 --> 00:45:54,251
،بگی نگی ؛ کارِ هرکَس نیست
خَرمن کوفتن
870
00:45:54,334 --> 00:45:56,795
،و اگه مایِلین
می تونم شما رو بهشون معرفی کنم
871
00:46:00,507 --> 00:46:03,177
،خب ؛ وقتی واسه [سریال] باهام تماس گرفتن
گفتم"خب ، چه [نقشـیه]؟
872
00:46:03,260 --> 00:46:07,681
بازی کردنِ نسخه ی پیرترِ تامـه؟
"این همون چیزیـه که انتظارش رو داشتم
873
00:46:08,098 --> 00:46:09,767
...و گفتن
...خیلی محترمانه گفتن
874
00:46:09,850 --> 00:46:11,769
.و گفتن که"نه
"شما [نقش] لوکی کلاسیک رو بازی می کنین
875
00:46:14,396 --> 00:46:18,484
بعد گفتم"پس [شخصیت] یه لباسِ تنگِ
"سبزِ [برندِ] لایکرا ، به تن داره و هِیکلیـه
876
00:46:18,567 --> 00:46:20,861
.و گفتن"نه
"قرار نیست هیکلی باشین
877
00:46:20,944 --> 00:46:23,781
،]خب ؛ به خاطِرِ این [موضوع
خیلی ناراحت ام
878
00:46:23,864 --> 00:46:27,201
،همونطوری که شاهدین
از بدو تولد ، همین شکلی بودم
879
00:46:27,284 --> 00:46:28,994
...واسه همین فکر می کردم بالأخره
880
00:46:29,077 --> 00:46:31,246
...بالأخره فرصتِ پوشیدنِ
881
00:46:31,330 --> 00:46:34,124
یه لباسِ سبزِ [برندِ] لایکرا با
عضلاتِ تعبیه شده رو پیدا کردم
882
00:46:34,666 --> 00:46:37,085
ولی نشد که نشد
در عوض ، چیزهایِ دیگه ای دارم
883
00:46:37,169 --> 00:46:40,214
،شاخ ، شنل
و در واقع ؛ پوتین
884
00:46:41,423 --> 00:46:44,009
،وقتی فهمیدم
...همچین شخصیتی وجود داره
885
00:46:44,092 --> 00:46:46,261
- ...میونِ...قاعدتاً همه ی این لوکی ها
- پیر
886
00:46:46,345 --> 00:46:48,847
نه نه. واقعاً پیر نبود
...در اصل ؛ ما
887
00:46:48,931 --> 00:46:52,392
فقط یه شخص رو در نظر داشتیم
و اون ، ریچارد بود
888
00:46:52,476 --> 00:46:56,188
،و اگه ما...اگه جوابِ رَد می دادین
واقعاً نمی دونم چیکار می کردیم
889
00:46:56,271 --> 00:46:58,190
- ...چون
- ...شما به
890
00:46:58,273 --> 00:46:59,942
.نه. نه. نه
...قضیه
891
00:47:00,025 --> 00:47:02,861
راستش ، حتی تویِ طرحِ کانسِپتی که
...طراحی می کردیم
892
00:47:02,945 --> 00:47:05,656
با چهره ی ریچارد کشیده شد
مثلِ رسیدن به مُرادِ دل بود
893
00:47:05,739 --> 00:47:07,282
- خب ؛ اینم از این. داریم خواب می بینیم
- خوبه
894
00:47:07,366 --> 00:47:09,117
من دارم خواب می بینم
شاید واقعی نباشین
895
00:47:09,201 --> 00:47:10,786
- نمی دونم چی داری میگی
- نباید که اینو بگین
896
00:47:10,869 --> 00:47:13,288
- چون دارن اَزَمون فیلم می گیرن
- دارم خواب می بینم
897
00:47:13,372 --> 00:47:15,874
خب ، خدا رو شکر که
لوکی ، شوخ طبعـه
898
00:47:15,958 --> 00:47:18,544
و خدا رو شکر که د.س.م ، جنبه ی شوخی داره
899
00:47:18,627 --> 00:47:23,006
...چون جداً خیلی دلت می خواد که
900
00:47:23,090 --> 00:47:25,259
سراغِ همه ی گوشه کنارها بری و
ازشون الهام بگیری
901
00:47:25,342 --> 00:47:29,972
،از اکثرِ جهات ؛ یه جورایی فکر می کردم
بازیگری که نمی خواد
902
00:47:30,055 --> 00:47:32,140
چون ؛ خودِ لباس ، یه پا بازیگرـه
903
00:47:32,224 --> 00:47:35,352
اینجوری بگم که لباس ، خیلی گنده ست
و من ،2 متر قد دارم
904
00:47:35,435 --> 00:47:37,396
...با حسابِ پوتین هایی که دارم
905
00:47:37,479 --> 00:47:39,523
انگار...5 سانتَـن
...واسه همین ، فکر می کنم
906
00:47:39,606 --> 00:47:41,441
احتمالاً در حال حاضر 2 متر و 5 سانت ام
907
00:47:41,525 --> 00:47:43,068
و شونِـه ها ، اینجان
908
00:47:43,151 --> 00:47:47,239
بهت نارو زدم
و الان...من پادشاهـم
909
00:47:47,781 --> 00:47:50,701
ارتشِ من
تاج و تختِ من
910
00:47:52,661 --> 00:47:55,581
،چیزی که از کمیک های لوکی
...خیلی دوست دارم ، یحتمل اینه که
911
00:47:55,664 --> 00:47:58,584
اون [لوکی] ، این همه هویت هایِ مختلف داشته
912
00:47:58,667 --> 00:48:00,544
در حقیقت ؛ مثلِ اینکه
تویِ اولین کمیک ها ، خیلی شرور بوده
913
00:48:00,627 --> 00:48:03,589
،از طرفی ؛ تویِ آخرین کمیک ها
لوکیِ بچه خیلی متفاوتی رو می بینین
914
00:48:04,172 --> 00:48:06,133
و انگار ، اسبِ تک شاخ بوده
رئیس جمهور بوده
915
00:48:06,216 --> 00:48:08,719
انگار دچارِ بحرانِ هویت شدم
916
00:48:08,802 --> 00:48:11,096
باحال و عجیب بود
917
00:48:11,179 --> 00:48:14,433
موفق شدیم تا این همه
نسخه هایِ لوکیِ راهزن ایجاد کنیم
918
00:48:15,183 --> 00:48:17,311
همه شون ، اَلقابِ مختلفی دارن
919
00:48:17,394 --> 00:48:22,691
القابی مثلِ شبح حریص و فریبنده
...که یه جورایی در اصل ، بر اساسِ
920
00:48:22,774 --> 00:48:26,194
یه نوع رهبر قبیله ای بود
مثلِ دانایِ قبیله
921
00:48:26,278 --> 00:48:27,863
و لوکیِ شلخته رو داشتیم
922
00:48:27,946 --> 00:48:32,284
تازه ؛ یه شخصیت دیگه ای که
تویِ سیاهچالِ لوکی بود ، لوکیِ دوچرخه سوار بود
923
00:48:32,367 --> 00:48:34,161
این ، میله فرمونِ دوچرخه ست
924
00:48:34,244 --> 00:48:36,246
که به نظرم خیلی خلاقانه ست
925
00:48:36,330 --> 00:48:40,334
و اگه بخواین ، یحتمل می تونین سعی کنین
تویِ خونه ، درستش کنین و از دوباره ردیفش کنین
926
00:48:40,417 --> 00:48:42,586
باشکوه بود
927
00:48:45,714 --> 00:48:47,925
یه تمساح ، اینجا چه غلطی می کنه؟
928
00:48:48,008 --> 00:48:51,386
[در اصل ؛ مایکل والدرون ، [ایده ی
لوکیِ تمساح رو داشت
929
00:48:51,470 --> 00:48:53,597
و اولین دفعه ای بود که
مُشتاقانه ، باهامون حرف می زد
930
00:48:53,680 --> 00:48:57,392
در همین راستا ، از من نصیحت ؛ هر ایده ی احمقانه ای
مثل این ، به موفقیت می رسه
931
00:48:57,476 --> 00:49:01,355
صد نفر از اینها احمق تَرَم هست که
خیلی سعی کردن رأیمو بزنن
932
00:49:03,774 --> 00:49:07,277
ضمناً ؛ تمساح ، غرش کرد و
"گفت"لاف میاد
933
00:49:07,361 --> 00:49:10,530
،یادمه یادداشتی از طرفِ تیم مون
واسه تیمِ جلوه های ویژه فرستادم
934
00:49:10,614 --> 00:49:13,200
،که در اصل ، [متنش] اینجوری بود
...می خوایم یه تمساح داشته باشیم"
935
00:49:13,283 --> 00:49:15,118
،که با چشمهایِ تمساح دار
"خیلی خوش چهره باشه
936
00:49:15,202 --> 00:49:16,745
،و من اینجوری بودم
"این چه کاریـه آخه؟"
937
00:49:16,828 --> 00:49:20,666
لوکیِ تمساح ، شخصیتِ خیلی خاصی بود
...به خاطِرِ اینکه
938
00:49:20,749 --> 00:49:25,921
بعضاً ؛ ویژگی هایِ جسمیِ
یه تمساح واقعی ، مَدِ نظر قرار نمی گیره
939
00:49:26,004 --> 00:49:28,423
به عنوانِ مثال ؛ چیزهایی مثلِ بلند کردنـش
940
00:49:28,507 --> 00:49:31,551
،خب ؛ بلند کردنِ یه تمساح
چیزِ کاملاً عجیبیـه
941
00:49:31,635 --> 00:49:36,139
،چون در واقع ؛ ستونِ فقراتِ تمساح ها
تا حدی یه جورِ خاص انحنا پیدا می کنه
942
00:49:36,223 --> 00:49:39,226
،واسه همین ؛ با نور و جادویِ صنعتی
روی این [مورد] کار می کردیم
943
00:49:39,309 --> 00:49:40,769
...و یه نمونه ی منبع پیدا کردن
944
00:49:40,852 --> 00:49:43,355
یکی از بهترین منابعی بود که به عمرم دیدم
945
00:49:43,438 --> 00:49:45,649
و اسمِ این تمساح ، والـیـه
946
00:49:45,732 --> 00:49:47,818
و یه تمساحِ قویـه
947
00:49:47,901 --> 00:49:51,655
یقیناً محشره
...خب ؛ ما از این منبع استفاده کردیم
948
00:49:51,738 --> 00:49:56,326
تا تمساح مون رو بر اساسِ
این والیـه خاص ، خلق کنیم
949
00:49:56,785 --> 00:49:58,286
نمی تونه که فقط یه تمساح باشه
950
00:49:58,370 --> 00:50:01,248
نمی تونه درست مثلِ چیزی شبیه این باشه
"اَه. اینکه فقط یه تمساحـه"
951
00:50:01,331 --> 00:50:05,335
واقعاً می خواستیم که نوع پوزخندهایِ
...گستاخانه ی لوکی
952
00:50:05,419 --> 00:50:07,921
یا ظاهرِ شرور [لوکی] رو بهش بدیم
953
00:50:08,005 --> 00:50:13,885
اساساً واسه همین ؛ تمساح مون رو تا جایی که
ممکن بود از واقعی بودن ، دور کردیم
954
00:50:29,651 --> 00:50:34,781
تویِ خلأ ، یه طوفانِ زنده ست که
ماده رو می بَلعـه
955
00:50:34,865 --> 00:50:37,409
می تونین بزرگترین طوفانی که
به عمرِتون دیدین ، به حساب بیارین
956
00:50:37,492 --> 00:50:40,203
،رعد و برق
ابرهایِ سیاه
957
00:50:40,287 --> 00:50:42,789
به علاوه ی طوفانی به اسمِ اِلایوث
958
00:50:46,001 --> 00:50:47,127
عاشق فیلم های هیولایی ام
959
00:50:47,210 --> 00:50:49,004
و دوست دارم که یه جا با یه هیولا در بیُفتم
960
00:50:49,087 --> 00:50:52,716
یه جورایی ، یه خُرده سرِ کِیفِ تون میاریم و
به نوعی شما رو تحریکِ این موجود می کنیم
961
00:50:52,799 --> 00:50:56,178
،به هر حال ؛ یه جورایی تا فاش نکردنِ حقیقتِ مهم
اونو [هیولا] کامل نشون نمی دیم
962
00:50:56,261 --> 00:50:57,721
...چون عاشقِ [سِری فیلم هایِ] آرواره ام
963
00:50:57,804 --> 00:51:00,474
،و به نظرم ؛ چیزی که تویِ اون [سِری] فیلم
...خیلی به دل نشست ، این بود که
964
00:51:00,557 --> 00:51:03,101
در واقع ؛ یه نیم نگاهی به کوسه ها میندازین
...ولی اونها رو
965
00:51:03,185 --> 00:51:05,312
،تا بخشِ پایانیِ مهم رویِ قایق
به طورِ کامل نمی بینین
966
00:51:05,687 --> 00:51:08,899
،و به نظرم ؛ واسه ی الایوث
خیلی از روح الهام گرفتیم
967
00:51:08,982 --> 00:51:10,442
و روح می تونه ترسناک باشه
968
00:51:12,611 --> 00:51:14,571
...وقتی که داستانِ [سریال] رو می نوشتن
969
00:51:14,654 --> 00:51:18,158
!دقیقاً اینجوری بودم "هی بچه ها
"میشه یحتمل یه لحظه وقت بهم بدین؟
970
00:51:18,575 --> 00:51:19,951
و فوراً سراغِ گوگل رفتم
971
00:51:20,035 --> 00:51:24,414
و مستندی راجع به
...فورانِ آتشفشان
972
00:51:24,498 --> 00:51:28,752
،و گازهایِ آتشفشانی
...و راستی
973
00:51:28,835 --> 00:51:32,047
صاعقه ی حرارتیِ خیلی زیبایِ
تویِ این گازهای آتشفشانی دیدم
974
00:51:34,382 --> 00:51:35,926
خب ، درگیرِش شدم
975
00:51:36,009 --> 00:51:40,847
،و بعد ؛ همین که واردِ صحنه شدم
...اولین چیزی که گفتم ، این بود
976
00:51:40,931 --> 00:51:43,892
"باید شروع به بررسیِ این شخصیت کنیم"
977
00:51:45,102 --> 00:51:48,730
به نوعی ، این [شخصیت] خیلی محشر رو
...به صورتِ یه مجموعه در آوردیم
978
00:51:48,814 --> 00:51:53,110
تا اینکه به یه پویانماییِ
کاملاً خلاصه از الایوث رسیدیم
979
00:51:53,193 --> 00:51:55,070
همون تصوری که ازش داشتم
980
00:51:55,278 --> 00:51:59,491
!بیا منو بگیر
!یالا
981
00:51:59,574 --> 00:52:03,203
،نکته ی مهمی که راجع به الایوث هست
...همونجوری که لوکیِ بچه هم میگه
982
00:52:03,286 --> 00:52:06,248
در اصل ؛ اون ، یه کوسه ست و"
"ما تویِ حوضِـشـیم
983
00:52:06,331 --> 00:52:09,543
و به نظرم ؛ این ، نکته ی مهمی راجع به
الایوثـه. اینکه اون ، یه درنده ست
984
00:52:09,626 --> 00:52:11,211
و اون فقط اینجان تا بِبَلعـه
985
00:52:11,294 --> 00:52:15,006
،و این عالیه. راستش چون ن.م.ز
یه عالمه استیک استخوان دار واسش پرت می کنه
986
00:52:20,929 --> 00:52:24,266
بهترین و بدترین موقعیت بود
987
00:52:24,349 --> 00:52:27,018
اتفاقاً ، آخرِ زَمونَـم بود
988
00:52:27,519 --> 00:52:29,396
...تویِ قسمتِ آخرِ لوکی
989
00:52:29,479 --> 00:52:32,274
،بعدِ فرار از نیویورک
...به سمتِ بیابانِ گُبی
990
00:52:32,357 --> 00:52:37,195
ن.م.ز ، هفته بازارِ رنسانس
...پمپئی ، [فروشگاه] راکس کارت
991
00:52:37,863 --> 00:52:39,030
خودتون در جریانـین
992
00:52:39,114 --> 00:52:42,033
- سیاحتِ طولانیِ عجیب و غیره
- !آخ
993
00:52:42,117 --> 00:52:44,870
...بعد از کُلی اَلَم شنگه های فضا_زمان
994
00:52:44,953 --> 00:52:47,956
پَهلوون هامون به مقصدِشون می رسن
995
00:52:48,039 --> 00:52:49,499
پایانِ سفر جاده ای
996
00:52:49,583 --> 00:52:53,920
جایی که از ماشین ، پیاده میشی؛
یه قدمی می زنی و [به راهِـت] ادامه میدی
997
00:52:54,004 --> 00:52:56,798
یه خُرده مکث می کنی تا
به سیاحتِ پیشِ روت فکر کنی
998
00:52:57,382 --> 00:53:00,677
یه تحولِ خوبـیه واسه تماشایِ
بخشِ پایانیِ داستان
999
00:53:00,760 --> 00:53:04,055
جایی که نه منجر به نبردِ لوکی با
...یه عالمه موجودِ فضایی میشه
1000
00:53:04,139 --> 00:53:06,641
و نه خبری از چاقوکِشیـه عشقـت
[در پسِ [اینجاست
1001
00:53:11,980 --> 00:53:14,649
،معمولاً تویِ مارول
...تحلیل و تجزیه ی داستان
1002
00:53:14,733 --> 00:53:18,069
قاعدتاً ، مثلِ یه مبارزه ی بزرگ و
صحنه ی تماشاییِ خارق العاده و محشره
1003
00:53:18,153 --> 00:53:21,281
،و به نظرم ؛ قسمتِ پنجم مون راجع به الایوث
...یه جورایی
1004
00:53:21,364 --> 00:53:24,367
تقریباً مثلِ یه تحلیل و تجزیه ی
رایجِ طرحِ داستانِ د.س.م ست
1005
00:53:24,784 --> 00:53:28,371
،در واقع از طرفِ دیگه ؛ دوست داشتم تویِ قسمتِ 6
...بیشتر تویِ سریال مون ، اینجوری باشه
1006
00:53:28,455 --> 00:53:31,249
نه ، می خوایم جلسه بگیریم و"
"گفت و گویی داشته باشیم
1007
00:53:31,333 --> 00:53:33,627
راجع به اون همه سوالایی که
...طِیِ 6 ساعتِ گذشته
1008
00:53:33,710 --> 00:53:35,295
واستون به وجود آوردیم
1009
00:53:35,378 --> 00:53:40,258
،بعد از یه سیاحتِ خیلی طولانی
...سیلوی و لوکی می تونن
1010
00:53:40,342 --> 00:53:43,595
خالقِ ن.م.ز رو پیدا کنن
1011
00:53:43,678 --> 00:53:49,351
،در آخر زمان ، اون طرفِ خلأ
اون طرفِ الایوث ، یه دروازه ست
1012
00:53:49,434 --> 00:53:52,145
و تویِ دروازه ، یه قلعه ست
1013
00:53:52,229 --> 00:53:56,566
در واقع ؛ قلعه ، متروکه ست و
کَسی توش زندگی نمی کنه
1014
00:53:56,650 --> 00:53:59,861
با این حال ؛ تنها یه نور از
تویِ روزنـه پیداست
1015
00:53:59,945 --> 00:54:03,698
و اون نور ، کارِ"آنکه باقی می ماند"هست
1016
00:54:09,246 --> 00:54:13,083
خیلی از ایده ی اینجور
عمارت های املاکِ کشاورزی الهام گرفتم
1017
00:54:13,166 --> 00:54:15,126
،مثلِ [فیلم] بلوارِ غروب
یا [فیلم] باغ هایِ خاکستری
1018
00:54:15,210 --> 00:54:18,421
در واقع ؛ این عمارت ها ، بزرگ و
پُر زرق و برقَـن. ولی [حسِ] تنهایی دارن
1019
00:54:18,505 --> 00:54:20,799
،چیزی که کسری
...تویِ اون لحظه گفت ، این بود
1020
00:54:20,882 --> 00:54:23,969
،چیزی که به نظرم ؛ خیلی ازش الهام گرفتم
...در واقع این بود که قلعه
1021
00:54:24,052 --> 00:54:25,428
،با سنگ هایِ اون شهاب سنگ
حکاکی شده بود
1022
00:54:25,512 --> 00:54:27,764
که به نظرم ؛ عجب جلوه ی زیبا و
بی نظیری بهش میده
1023
00:54:27,847 --> 00:54:31,101
،با رگه های طلایی که زخمِ عمیقی
تویِ اینجور سنگ هایِ سیاه ایجاد کردن
1024
00:54:31,184 --> 00:54:33,645
،خیلی دوست داشتم که قلعه
مثلِ طرحی در مقیاس بزرگ ، به نظر بیاد
1025
00:54:33,728 --> 00:54:37,607
چون فقط تنهایی و انزوایِ
آنکه باقی می ماند رو بیشتر می کرد
1026
00:54:33,728 --> 00:54:34,628
[برایِ تمامِ زمان ها]
[همیشه]
1027
00:54:37,691 --> 00:54:40,068
،و در واقع انگار
...چیزی که تمامِ مدت ، در صددِش بوده
1028
00:54:40,151 --> 00:54:42,070
مراقبت از خودش در برابرِ خودش بوده
1029
00:54:42,153 --> 00:54:45,699
،جادوگرِ شهرِ آز
محکِ درست حسابی ای بود
1030
00:54:45,782 --> 00:54:50,161
داستانـش راجع به کَسـیه که
...خیلی درگیرِ وضعیتـه
1031
00:54:50,245 --> 00:54:55,417
و نیروی محرکه ای هست که
رازِ مردِ پُشتِ پرده رو فاش می کنه
1032
00:54:55,917 --> 00:54:57,752
،و امیدوارم ؛ بالأخره وقتی
...از چیزی که
1033
00:54:57,836 --> 00:55:01,423
،پُشتِ پرده کشف می کنین و می بینین
غافلگیر بشین
1034
00:55:01,506 --> 00:55:03,717
محشره
1035
00:55:04,301 --> 00:55:06,052
...وقتی پشتِ پرده رو می بینین
1036
00:55:06,136 --> 00:55:07,470
همه چی ، تغییر می کنه
1037
00:55:07,846 --> 00:55:12,267
،و واسه همین ؛ به نظرم این نقش
این لحظه واسه ی یه بازیگر ، خیلی مهیجـه
1038
00:55:12,350 --> 00:55:14,102
مثلِ جاناتانـی که از راه رسید
1039
00:55:14,185 --> 00:55:16,771
[و با این شخصیت ، [خو گرفت
[و [نقشِـش رو بازی کرد
1040
00:55:16,855 --> 00:55:21,985
،چون یحتمل وقتی که تنها
...30دقیقه ی سریال ، اینجان
1041
00:55:22,068 --> 00:55:27,407
واقعاً انگار ، تویِ هسته ی مرکزیـه
کُلِ پخشِ سریال هستن
1042
00:55:27,490 --> 00:55:29,326
دوست دارم بگم که
چه کارهایی ازم ساخته ست
1043
00:55:29,451 --> 00:55:32,746
ولی میلیون ها سال ، زمان لازمـه تا
شما درک کنین
1044
00:55:33,455 --> 00:55:37,250
،به نظرم ، یه سِری منابع عامه پسندِ فرهنگی
...طبعاً ، جادوگرِ شهرِ آز
1045
00:55:37,334 --> 00:55:42,172
،بلوارِ غروب ، شهروند کِین
ویلی وانکا و کارخونه ی شکلات سازی ، بودن
1046
00:55:42,255 --> 00:55:44,883
جادوگرِ باستانی
...و می دونین وقتی کلافه بشه
1047
00:55:44,966 --> 00:55:47,802
چه بلایی سرِش میاد؟
خب ، یه شیاد میشه
1048
00:55:47,886 --> 00:55:50,930
رُفقا ، اگه می خواستم
...یه صندلی رو بِترکونـم
1049
00:55:51,014 --> 00:55:52,807
خدایی چرا کفِ زمین رو نمی تِرِکونم؟
1050
00:55:52,891 --> 00:55:55,685
و به نظرم ، وقتی که
...با"آنکه باقی می ماند"مواجه می شیم
1051
00:55:55,769 --> 00:55:57,645
رویِ مرزِ اون دو چیزه
[منظور: فضا و زمان]
1052
00:55:57,729 --> 00:55:59,356
در واقع ، نمی دونین اون کجاست
1053
00:55:59,439 --> 00:56:03,276
و به نظرم ؛ این ابهام ، یکی از
خصلت هایِ شرورانه ی اونـه
1054
00:56:03,360 --> 00:56:09,157
فکر می کنین الان اینجا ، پیشِ شُمام؟
1055
00:56:13,036 --> 00:56:15,997
!من...همه جا هستم
1056
00:56:16,790 --> 00:56:18,833
،"در واقع ،"آنکه باقی می ماند
قرن ها زندگی کرده
1057
00:56:18,917 --> 00:56:21,127
...و یکی از چیزهای خیلی خوبی رو که
1058
00:56:21,211 --> 00:56:22,879
،با طراحِ لباسِ مون تجربه کردم
...اینه که
1059
00:56:22,962 --> 00:56:27,258
،]قصد داشتیم هر تکه[لباس
از یه جایِ مختلف باشه
1060
00:56:27,342 --> 00:56:30,136
،شنلی که پوشیده بودم
از عهدِ [ملکه] ویکتوریا بود
1061
00:56:30,220 --> 00:56:34,391
کفش ، از [عهدِ] چنگیزخانـه
شلوار ، [از عهدِ] مغولستانـه. الی آخر
1062
00:56:34,474 --> 00:56:37,227
در واقع ؛ فقط سرِهم بندی شون می کنی
و به شخصیت ، هویت میده
1063
00:56:38,353 --> 00:56:42,732
،بدونِ من
...بدونِ ن.م.ز
1064
00:56:45,610 --> 00:56:46,861
همه چی نابود میشه
1065
00:56:48,029 --> 00:56:49,572
پس از چی انقدر واهمه داری؟
1066
00:56:52,075 --> 00:56:53,326
خودم
1067
00:56:53,910 --> 00:57:00,333
،هفته ی آخرِ [مراحلِ] تولیدِمون
سر و کله ی جاناتان مِیجِرز ، پیدا شد
1068
00:57:00,417 --> 00:57:02,585
...و باعثِ چیزی شد
1069
00:57:02,669 --> 00:57:06,047
،که به نظرم ؛ تا مدت ها
راجعبش حرف زده خواهد شد
1070
00:57:06,172 --> 00:57:07,799
- آره. می رقصیـم
- خیلیـم عالی
1071
00:57:07,882 --> 00:57:09,717
- می رقصیم. فقط می رقصیم
- آره
1072
00:57:09,801 --> 00:57:13,263
خیلی مهیجه
و می تونین انرژیِ سرِ صحنه رو حس کنین
1073
00:57:13,346 --> 00:57:14,973
،چون به نظرم
...انگار تیم می دونست
1074
00:57:15,056 --> 00:57:19,769
شاهدِ شکوفاییِ فازِ بعدیِ
دنیایِ مارول هستیم
1075
00:57:20,395 --> 00:57:23,273
..."مغایرِ"آنکه باقی می ماند
1076
00:57:23,356 --> 00:57:26,776
کسی که ازش حرف می زد
...کسی که خیلی ازش می ترسه
1077
00:57:26,860 --> 00:57:28,027
به زودی می بینمت
1078
00:57:28,445 --> 00:57:30,071
کَنگـِه
1079
00:57:30,947 --> 00:57:32,991
هدفِ کنگ ، نابودیـه
1080
00:57:33,074 --> 00:57:36,953
و خیلی دوست دارم ببینم که
جاناتان ، در آینده چیکار می کنه
1081
00:57:37,412 --> 00:57:40,165
،"به نظرم ، هدفِ "آنکه باقی می ماند
...واسه ی من
1082
00:57:40,248 --> 00:57:42,917
این بود که بزرگترین مجسمه ی ممکن رو
بهم هدیه داد
1083
00:57:43,001 --> 00:57:47,400
،و گذشته از اون
...همونجوری که کنگ ، شروع به
1084
00:57:47,400 --> 00:57:49,573
اختلال درست کردن و
...انجام دادنِ وظیفه هاش می کنه
1085
00:57:50,216 --> 00:57:53,511
،از اکثرِ جهات
...چاره ای جز در جناحِ مخالف بودن
1086
00:57:53,595 --> 00:57:56,014
یا فرق داشتن با
آنکه باقی می ماند" ، نداره"
1087
00:57:57,932 --> 00:58:00,602
این همون چیزی بود که توجه ام رو جلب کرد
و جذبِ این نقش کرد
1088
00:58:00,685 --> 00:58:04,314
،حقیقت اینه که کنگ
تویِ اکثرِ تکرارهایِ [زمانی] زندگی می کنه
1089
00:58:04,397 --> 00:58:07,108
همونجوری که"آنکه باقی می ماند"میگه
"تولدِ دوباره. جونم"
1090
00:58:07,192 --> 00:58:11,112
،در واقع ؛ تا ماجراجوییتون تغییرتون نده
نمیتونین به تهِ قصه برسین
1091
00:58:11,196 --> 00:58:13,781
!این چیزها...باید اتفاق بیُفتن
1092
00:58:15,366 --> 00:58:19,412
،در اصل ؛ قابلیتِ یه جهانِ موازی
بی حد و حصرـه
1093
00:58:20,079 --> 00:58:23,750
،الان می تونیم با حیرت
به جهانِ بی همتامون بنگریم
1094
00:58:23,833 --> 00:58:26,836
یه تصمیم ، باعثِ تصمیم هایِ متوالی ای میشه
1095
00:58:27,545 --> 00:58:29,214
...قصدِمون اینه نشون بدیم
1096
00:58:29,297 --> 00:58:31,382
که احتمالات و فرصت ها ، بی شمارَن
1097
00:58:32,759 --> 00:58:35,720
،ولی تویِ یه خطِ زمانیِ مجزا
مسلّمه که اینطور نیست
1098
00:58:36,221 --> 00:58:39,015
هر دونِه شنی که
...تویِ یه ساعت شنی می اُفته
1099
00:58:39,098 --> 00:58:41,476
نحوه ی افتادنِ هر دونه ی دیگه رو تغییر میده
1100
00:58:41,976 --> 00:58:46,272
هردومون ، سرنوشتِ خودمون رو داریم
و قربانیِ شرایطـیم
1101
00:58:46,856 --> 00:58:49,943
اصلاً نمی تونین تصور کنین که
این وضعیت به کجا ختم میشه
1102
00:58:50,568 --> 00:58:51,986
تا وقتی که اون [چیزها] اتفاق بیُفتن
1103
00:58:52,779 --> 00:58:55,823
،همونجوری که ویلیام شکسپیر
...تویِ [نمایشنامه] دو نجیب زاده ی وِرونایی نوشته
1104
00:58:56,282 --> 00:58:58,660
"کاری تموم نیست تا وقتی [کامل] انجام بشه"
1105
00:58:59,160 --> 00:59:01,371
یا شایدم لِنی کِراویتز گفته
[خواننده ی گروه راک]
1106
00:59:01,454 --> 00:59:06,084
بگذریم؛
آینده ی لوکی [واسه خودش] ، هنوز معلوم نیست
1107
00:59:06,584 --> 00:59:09,087
همونجوری که...واسه ی ماها ، معلوم نیست
1108
00:59:11,673 --> 00:59:17,971
وقتی که [سریال] لوکی ، تویِ دیزنی بعلاوه؛
منتشر بشه ، من...40سالَـم میشه
1109
00:59:18,054 --> 00:59:22,141
،و وقتی واسه [نقشِ] لوکی انتخاب شدم
29سالم بود
1110
00:59:22,225 --> 00:59:24,811
خب ؛ 11_10سال می گذره
1111
00:59:25,186 --> 00:59:27,855
...در واقع ؛ یکی از عالی
1112
00:59:27,939 --> 00:59:32,902
اگه بگم عالی ترین ، دروغ نگفتم
شاید
1113
00:59:33,361 --> 00:59:36,531
...اینجوری بگم که در واقع ، این
سخته خلاصه اش کنم
1114
00:59:37,907 --> 00:59:39,867
یه بازیگرِ جَوون بودم
1115
00:59:39,951 --> 00:59:43,705
و خیلیم خوش شانس بودم که
شانسِ تست دادن واسه [فیلم] ثور رو داشتم
1116
00:59:43,788 --> 00:59:48,751
امروز ، اولین روزی بود که
این لباسِ خاص رو تنم کردم
1117
00:59:50,086 --> 00:59:51,254
!بیا اینجا بهترین دوستِ من
1118
00:59:52,088 --> 00:59:53,506
!سَلّوم
1119
00:59:53,590 --> 00:59:57,176
در کل ، بعدِ این همه مدت اَندازَمه
...راستش ، 5_4ماه پیش
1120
00:59:57,260 --> 00:59:59,387
فکر و ذکرم این بود که
"کِی کلاه خود ام رو می زنم"
1121
00:59:59,470 --> 01:00:02,056
،چون یه جورایی
مثلِ آخرین تکه ی پازِلـه
1122
01:00:02,140 --> 01:00:04,267
به نوعی واسه ی تبدیل شدن به شخصیت
1123
01:00:04,350 --> 01:00:07,312
...و زمانِ پوشیدنِ این لباس
احساسِ قدرتِ خیلی زیادی بهت دست میده
1124
01:00:07,395 --> 01:00:11,107
تویِ [کُره] زمین چه بلایی سَرِت اومده که
انقدر تو رو دل رحم کرده؟
1125
01:00:11,190 --> 01:00:12,859
...واسه ی نقش آفرینی در [نقشِ] لوکی
1126
01:00:12,942 --> 01:00:16,404
و داشتن اون فرصتِ فوق العاده واسه ی
...بازی تویِ اون فیلم
1127
01:00:16,487 --> 01:00:18,406
...حتی به عنوانِ یه تجربه ی جدید
1128
01:00:18,489 --> 01:00:21,576
بیشتر از چیزی بود که
آرزوشو داشتم
1129
01:00:21,659 --> 01:00:23,705
،در [نقشِ] لوکی
باید نقشِ آدم بَدِه قصه بازی می کردم
1130
01:00:23,730 --> 01:00:25,562
و بعد ، باید [نقشِ] ضِد قهرمان بازی می کردم
1131
01:00:25,622 --> 01:00:29,000
و واسه اولین دفعه ست که فرصتـش رو دارم
1132
01:00:29,083 --> 01:00:34,547
در واقع ؛ باید ببینم که
می تونم سنت شکنی کنم و تغییرش بدم
1133
01:00:34,631 --> 01:00:36,341
چرا جفت مون ، قضیه رو یه جور نمی بینیم؟
1134
01:00:37,008 --> 01:00:38,509
چون نمی تونی اعتماد کنی
1135
01:00:40,887 --> 01:00:41,971
و به منم نمیشه اعتماد کرد
1136
01:00:42,055 --> 01:00:44,223
،خیلی دوست دارم طرفدارها
اون انرژی رو حس کنن
1137
01:00:44,307 --> 01:00:47,602
و هیجان زده و برانگیخته ی
قدمِ بعدیِ ما بشن
1138
01:00:47,685 --> 01:00:50,146
عملاً ؛ الان رسیدیم به
[آخرین فیلمبرداریِ [سریال
1139
01:00:50,229 --> 01:00:53,650
امیدوارم چیزی ساخته باشیم که
ملّت حس کنن خیلی خاصه
1140
01:00:53,733 --> 01:00:55,902
دوست دارم یه کارِ دیگه انجام بدم
که گریه ام نگیره
1141
01:00:57,278 --> 01:01:00,490
از اینکه عضوِ پروژه ای ام
...که به نظرم یحتمل
1142
01:01:00,573 --> 01:01:04,327
،مسیرِ د.س.م رو تغییر داده
خیلی خوشحالم
1143
01:01:04,400 --> 01:01:08,833
«...ادامه دارد»
1144
01:01:12,210 --> 01:01:14,754
...چیزی که ملّت نمی دونن ، اینه که
1145
01:01:14,837 --> 01:01:19,967
،اینه که در اصل ؛ اووِن
دنیایِ سینماییِ مارول رو متلاشی کرده
1146
01:01:20,051 --> 01:01:21,928
راستش ؛ این همون چیزیـه که بهش میگن
"د.س.م"
1147
01:01:22,011 --> 01:01:23,096
اینی که گفتی یعنی چی؟
1148
01:01:23,179 --> 01:01:24,889
- دنیایِ سینماییِ مارول
- درسته
1149
01:01:24,972 --> 01:01:27,809
خب ، یه عالمه سلسه فیلم هایِ در هم تنیده
1150
01:01:27,892 --> 01:01:30,937
- همه شون ، به هم گره خوردن
همه شون ، مَرجع همدیگه ان
- درسته
1151
01:01:31,020 --> 01:01:33,815
و موبیِس ، همه رو به فنا داده
1152
01:01:34,190 --> 01:01:35,191
حَقـه
1153
01:01:35,234 --> 01:01:39,954
✪مترجم: Alireza-SHZ✪