1 00:00:31,863 --> 00:00:35,863 ‫قوی‌تر از همیشه باشید ‫به امید ایرانی آزاد 2 00:00:36,041 --> 00:00:38,166 ‫- بطری می‌خواید؟ ‫- من دارم. 3 00:00:46,791 --> 00:00:48,791 ‫کس دیگه‌ای... شما می‌خواید؟ 4 00:00:49,833 --> 00:00:51,416 ‫چه ساعتی؟ چهار و ربع؟ 5 00:00:51,666 --> 00:00:53,416 ‫زمان‌سنج‌ها خودشون علامت می‌دن. 6 00:00:53,416 --> 00:00:54,458 ‫خیلی‌خب. 7 00:01:00,291 --> 00:01:02,541 ‫همه بطری‌هاشون رو دارن؟ ‫خیلی‌خب. 8 00:01:02,658 --> 00:01:04,450 ‫- حاضرید بریم داخل؟ ‫- بریم. 9 00:01:10,178 --> 00:01:12,533 ‫[مجموعه‌ی سکلر] 10 00:01:15,084 --> 00:01:18,688 ‫[موزه متروپولیتن هنر ‫دهم مارس ۲۰۱۸، ساعت ۴:۰۷] 11 00:01:18,833 --> 00:01:21,083 ‫یکی از نگهبان‌ها داره این اطراف می‌چرخه. 12 00:01:21,458 --> 00:01:24,083 ‫گمونم می‌خواد جمعیت رو بشماره. 13 00:01:30,416 --> 00:01:32,166 ‫واقعا اضطراب دارم. 14 00:01:33,791 --> 00:01:36,750 ‫- بیاید شروع کنیم. ‫- آره، شروع کنیم. 15 00:01:37,208 --> 00:01:39,166 ‫- همه یک‌صدا. ‫- همه یک‌صدا! 16 00:01:39,416 --> 00:01:41,000 ‫- همه یک‌صدا. ‫- همه یک‌صدا! 17 00:01:41,500 --> 00:01:45,291 ‫- صد هزار نفر مردن. ‫- صد هزار نفر مردن! 18 00:01:45,541 --> 00:01:47,125 ‫صد هزار نفر مردن! 19 00:01:47,375 --> 00:01:49,166 ‫- صد هزار نفر مردن! ‫- کاری نکنید. 20 00:01:49,416 --> 00:01:51,416 ‫اجازه ندارید... 21 00:01:51,666 --> 00:01:54,333 ‫- معبد مرگ. ‫- معبد مرگ! 22 00:01:54,583 --> 00:01:57,541 ‫- معبد ثروت‌اندوزی. ‫- معبد ثروت‌اندوزی! 23 00:01:57,791 --> 00:02:00,541 ‫- معبد طمع. ‫- معبد طمع! 24 00:02:00,791 --> 00:02:03,916 ‫- معبد اکسی. ‫- معبد اکسی! 25 00:02:04,166 --> 00:02:07,500 ‫- سکلر دروغ می‌گه. ‫- سکلر دروغ می‌گه! 26 00:02:07,750 --> 00:02:10,958 ‫- هزاران نفر می‌میرن. ‫- هزاران نفر می‌میرن! 27 00:02:11,333 --> 00:02:14,750 ‫- سکلر می‌دونست... ‫- سکلر می‌دونست... 28 00:02:15,000 --> 00:02:18,375 ‫- داروهاش کشنده‌ست. ‫- داروهاش کشنده‌ست! 29 00:02:18,958 --> 00:02:20,500 ‫این شعبه رو ساختن! 30 00:02:20,750 --> 00:02:23,083 ‫- اینجا آدم کشتن... ‫- این‌ها رو ببرید بیرون. 31 00:02:23,083 --> 00:02:25,000 ‫معذرت می‌خوام، نه. 32 00:02:40,500 --> 00:02:42,708 ‫- سکلر دروغ می‌گه! ‫- ملت می‌میره! 33 00:02:42,958 --> 00:02:45,333 ‫- سکلر دروغ می‌گه! ‫- ملت می‌میره! 34 00:02:45,583 --> 00:02:48,166 ‫- سکلر دروغ می‌گه! ‫- ملت می‌میره! 35 00:02:55,826 --> 00:03:01,909 ‫«تمام زیبایی و خون‌ریزی» 36 00:03:02,435 --> 00:03:09,435 ‫مترجم: «حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 37 00:03:09,459 --> 00:03:19,459 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CineDreaming 38 00:04:02,492 --> 00:04:05,742 ‫تبدیل داستان زندگی آدم ‫به قصه کار آسونیه. 39 00:04:07,208 --> 00:04:12,916 ‫ولی سخته که آدم بخواد... ‫خاطرات واقعی رو حفظ کنه. 40 00:04:16,083 --> 00:04:17,750 ‫منظورت چیه؟ 41 00:04:20,458 --> 00:04:23,500 ‫چون تفاوتی بین قصه‌ها ‫و خاطرات واقعی آدم هست. 42 00:04:26,958 --> 00:04:30,541 ‫تجربه‌ی واقعی عطر و بوی خاصی داره، ‫و به شدت زننده‌ست، 43 00:04:30,791 --> 00:04:34,666 ‫و نمی‌شه با پایان‌بندی ساده‌ای ‫انتهای ماجرا رو نشون داد. 44 00:04:41,250 --> 00:04:46,500 ‫خاطرات واقعی هستن که ‫در حال حاضر روی من تاثیر می‌ذارن. 45 00:04:49,708 --> 00:04:52,958 ‫ممکنه آدم توی خاطراتش ‫چیزهایی ببینه که نخواد ببینه، 46 00:04:53,416 --> 00:04:55,750 ‫اونم در حالتی که احساس امنیت نداره. 47 00:04:57,041 --> 00:05:00,833 ‫و حتی اگه آدم نخواد ‫این خاطرات رو رها کنه، 48 00:05:01,083 --> 00:05:04,958 ‫تاثیرش همچنان وجود داره. ‫توی بدن آدمه. 49 00:05:30,250 --> 00:05:31,625 ‫خیلی‌خب. 50 00:05:35,745 --> 00:05:41,012 ‫[تصنیف وابستگی جنسی، ۱۹۸۳ - ۲۰۲۲ ‫گزیده تصاویر ۳۵ میلی‌متری] 51 00:06:37,958 --> 00:06:43,208 ‫حومه‌ی شهرِ به شدت کوچیکی بود. ‫«نذار همسایه‌ها بفهمن». 52 00:06:43,458 --> 00:06:47,708 ‫مادرم همیشه بهمون این رو می‌گفت. ‫و حتی بهش عمل می‌کرد. 53 00:06:47,958 --> 00:06:50,708 ‫البته سالیان بعد متوجه شدیم، ‫که همسایه‌ها خبر داشتن. 54 00:06:50,833 --> 00:06:53,666 ‫از بس که از توی خونه ‫صدای جیغ و داد می‌رفت بیرون. 55 00:06:55,625 --> 00:06:57,625 ‫کمی از خواهرت بگو. 56 00:06:58,107 --> 00:07:01,088 ‫[بخش یکم: منطق بی‌رحم] 57 00:07:01,166 --> 00:07:08,000 ‫مادرم اصرار داشت باربارا توی یک سالگی ‫با جملات کامل صحبت کنه. 58 00:07:08,916 --> 00:07:14,125 ‫و باربارا حداقل یک سال و نیم، ‫دیگه نخواست صحبت کنه. 59 00:07:15,583 --> 00:07:19,500 ‫آره، اولین اقدام سرکشانه‌ی خواهرم این بود. 60 00:07:25,916 --> 00:07:29,375 ‫می‌اومد موهام رو می‌شست، ‫یا بغلم می‌کرد، 61 00:07:29,625 --> 00:07:33,166 ‫خلاصه از این قبیل کارهایی که ‫باید برای بچه‌ها انجام داد. 62 00:07:34,333 --> 00:07:37,041 ‫از قضا خیلی خوب کارش رو بلد بود، 63 00:07:37,291 --> 00:07:40,083 ‫هرچند که خودش رنگ ‫مادری کردن رو ندیده بود. 64 00:07:43,500 --> 00:07:46,333 ‫از سنین کم چشمم رو به روی... 65 00:07:46,583 --> 00:07:51,375 ‫سختی‌های حومه‌نشینی باز کرد. 66 00:07:58,708 --> 00:08:01,333 ‫روحیات سرکشانه‌ای داشت. 67 00:08:06,500 --> 00:08:09,291 ‫همیشه سرش گرم پیانو زدن بود. 68 00:08:09,791 --> 00:08:14,416 ‫آثار شوپن، راخمانینف، چایکوفسکی... 69 00:08:14,666 --> 00:08:18,875 ‫و از نحوه‌ی نواختنش می‌شد ‫احساساتی که داره رو حس کرد. 70 00:08:22,166 --> 00:08:26,500 ‫در حالی که اجرا می‌کرد، ‫طوطی‌ها روی شونه‌ش می‌نشستن. 71 00:08:28,833 --> 00:08:32,166 ‫من رو محرم تمام اسرارش می‌دونست. 72 00:08:36,166 --> 00:08:40,958 ‫شب‌های شنبه می‌رفت سینما ‫تا با پسرهای دیگه بپره. 73 00:08:43,208 --> 00:08:47,416 ‫توی همون سن بود که قد علم کرد ‫و نظراتش رو فریاد می‌زد. 74 00:08:49,833 --> 00:08:53,791 ‫و پیش من از احساساتش ‫به دخترهای دیگه می‌گفت. 75 00:08:56,708 --> 00:09:02,000 ‫اون دوره سرکوب جنسی بیداد می‌کرد، ‫و انتظار داشتن با طبیعت جنسیتش غریبه باشه. 76 00:09:05,125 --> 00:09:08,333 ‫و می‌خواست طبیعتش رو بپذیره. 77 00:09:13,250 --> 00:09:17,583 ‫همیشه ضرب‌المثلی استفاده می‌کرد: ‫«گربه‌ی لاغر مردنی، گربه‌ی سرکش». 78 00:09:19,583 --> 00:09:21,833 ‫باهاش حس صمیمیت زیادی داشتم، 79 00:09:22,083 --> 00:09:26,541 ‫ولی بیشتر اوقات همیشه یک پاش ‫توی موسسات مختلف بود. 80 00:09:29,791 --> 00:09:34,166 ‫بعد اینکه شروع کردن فرستادنش جای دیگه، ‫مدام می‌فرستادنش جاهای دیگه. 81 00:09:37,833 --> 00:09:41,208 ‫پدر و مادرم براش اعتباری قائل نشدن، 82 00:09:41,958 --> 00:09:45,875 ‫و با جمله‌ی «بیمار روانی» ‫مدام سرکوبش می‌کردن. 83 00:09:52,708 --> 00:09:55,208 ‫پلیس اومد توی خونه‌مون. 84 00:09:55,708 --> 00:10:00,125 ‫پدرم روی چمن جلوی خونه‌مون ‫شروع کرد آه و ناله. خیلی شدید بود. 85 00:10:01,083 --> 00:10:03,750 ‫پلیس‌ها با مادرم صحبت می‌کردن، ‫بهش می‌گفتن... 86 00:10:04,000 --> 00:10:07,750 ‫«دخترتون رو پیدا کردیم، ‫اقدام به خودکشی کرده.» 87 00:10:08,875 --> 00:10:13,958 ‫و شنیدم که مادرم بهشون گفت: ‫«به بچه‌هام بگو تصادف کرده.» 88 00:10:15,250 --> 00:10:20,833 ‫در اون لحظه تنها واکنش من... ‫انکار اتفاقات بود. 89 00:10:21,250 --> 00:10:24,000 ‫مادرم نمی‌خواست واقعیت رو بفهمیم. 90 00:10:25,750 --> 00:10:28,083 ‫اونجا بود که دوهزاریم افتاد. 91 00:10:34,908 --> 00:10:39,707 ‫[لندن، گالری ماریان گودمن] 92 00:10:47,458 --> 00:10:50,833 ‫خیلی‌خب، امتحانی بذاریمش سمت چپ. 93 00:11:01,166 --> 00:11:03,166 ‫- خوبه. ‫- می‌خوای بذاریم وسط؟ 94 00:11:03,416 --> 00:11:07,166 ‫نمی‌دونم. می‌شه ببریدش سمت راست؟ 95 00:11:07,416 --> 00:11:08,791 ‫بیشتر ببر، خوبه. 96 00:11:09,041 --> 00:11:12,875 ‫جلوش وایستادی، نمی‌تونم ببینم. ‫مرسی. 97 00:11:13,125 --> 00:11:13,833 ‫عجب. 98 00:11:15,541 --> 00:11:16,875 ‫خوشت اومد؟ 99 00:11:17,125 --> 00:11:21,041 ‫خب، تغییر کوچیک دیگه‌ای اعمال کنیم. ‫می‌شه جای این دو تا رو عوض کنید؟ 100 00:11:21,875 --> 00:11:26,208 ‫خب، نظر دیگه‌ای هم دارم. ‫البته چند نظر دیگه دارم. 101 00:11:26,916 --> 00:11:29,666 ‫نظراتم تا صبح تمومی نداره. ‫حواستون باشه خلاصه. 102 00:11:30,916 --> 00:11:31,958 ‫خوبه... 103 00:11:37,041 --> 00:11:40,000 ‫دیشب داشتم به این مسئله فکر می‌کردم. 104 00:11:40,250 --> 00:11:43,958 ‫مردم درمورد انواع روابط صحبت می‌کنن. ‫رابطه با شریک زندگی، 105 00:11:44,208 --> 00:11:46,916 ‫با کودکان، با والدین... 106 00:11:47,458 --> 00:11:49,750 ‫ولی گمونم ارزشمندترین روابط برای من، 107 00:11:50,000 --> 00:11:52,375 ‫رابطه‌ام با دوستانم بوده. 108 00:11:53,458 --> 00:11:56,083 ‫اگه دوستانم نبودن، ‫منم راه فراری نداشتم. 109 00:11:56,958 --> 00:11:58,041 ‫درسته. 110 00:12:02,041 --> 00:12:04,458 ‫آره، بهتر شد. عالی شد. 111 00:12:07,238 --> 00:12:09,208 ‫[دردِ سکلر] 112 00:12:09,233 --> 00:12:13,579 ‫[ژانویه‌ی ۲۰۱۸، انجمن هنری] 113 00:12:14,165 --> 00:12:16,391 ‫[از بحران افیونی نجات پیدا کردم.] 114 00:12:16,416 --> 00:12:19,125 ‫«از بحران افیونی نجات پیدا کردم.» 115 00:12:20,375 --> 00:12:22,000 ‫«به سختی ازش گریختم.» 116 00:12:24,333 --> 00:12:29,250 ‫«شروع مصرف اکسی‌کانتین من، ‫به چندین سال قبل در برلین برمی‌گرده.» 117 00:12:30,250 --> 00:12:33,333 ‫«ابتدا برای عمل جراحی‌ام تجویز شده بود.» 118 00:12:34,916 --> 00:12:38,708 ‫«هرچند که برام تجویز شده بود، ‫ولی یک‌شبه معتادش شدم.» 119 00:12:39,875 --> 00:12:43,041 ‫«اون اوایل، چهل میلی‌گرمش خیلی قوی بود.» 120 00:12:43,333 --> 00:12:46,375 ‫«ولی با بیشتر شدن اعتیادم، ‫مدام دوزش بیشتر می‌شد.» 121 00:12:48,208 --> 00:12:52,708 ‫«من از روزانه سه قرص تجویزشده، ‫به هجده قرص رسیدم.» 122 00:12:53,958 --> 00:12:57,041 ‫«اون دوا، مثل باقی دواهای دیگه، ‫تاثیرش رو از دست داد.» 123 00:12:57,333 --> 00:12:59,583 ‫«برای همین بیشتر مصرف کردم.» 124 00:13:01,125 --> 00:13:05,000 ‫«زندگی من دیگه حول محور تهیه ‫و مصرف اکسی می‌چرخید.» 125 00:13:05,250 --> 00:13:10,375 ‫«کار شب و روزم شده بود مصرف دارو. ‫چه خوردن قرص، چه با بینی مصرف کردنش.» 126 00:13:13,791 --> 00:13:17,083 ‫«وقتی دوران نقاهتم تموم شد، ‫متوجه شدم که خانواده‌ی سکلر،» 127 00:13:17,333 --> 00:13:19,791 ‫«که اسمشون رو اطراف موزه‌ها ‫و گالری‌ها دیده بودم،» 128 00:13:20,208 --> 00:13:22,750 ‫«مسبب اصلی همه‌گیری دارو بودن.» 129 00:13:24,375 --> 00:13:27,750 ‫«خانواده‌ی سکلر و شرکت خصوصی‌شون ‫به اسم پردو فارما،» 130 00:13:28,000 --> 00:13:32,708 ‫«با مطلع بودن از خطرات این دارو، ‫به توزیع و پخشش پرداخته بودن.» 131 00:13:34,875 --> 00:13:38,958 ‫«برای مقصر شناختن اون‌ها، ‫گروهی به نام پِین رو تاسیس کردم.» 132 00:13:40,666 --> 00:13:43,833 ‫«برای رسوندن صدای خودمون، ‫تبلیغات بشردوستانه‌شون رو هدف می‌گیریم.» 133 00:13:44,083 --> 00:13:45,958 ‫«از طریق تالارهای موزه و دانشگاه‌ها...» 134 00:13:46,208 --> 00:13:49,916 ‫«...در سراسر دنیا، ‫پول‌شویی جنایاتشون رو می‌کردن.» 135 00:13:56,000 --> 00:13:59,958 ‫اصلا خبر نداشتم قراره ‫چنین کشش و انقباضی داشته باشه. 136 00:14:00,208 --> 00:14:03,958 ‫به جرئت می‌گم یکی از ‫غرورآفرین‌ترین لحظات عمرم، 137 00:14:02,355 --> 00:14:08,628 ‫{\an8}[سردبیر انجمن هنری، دیوید ولاسکو] 138 00:14:04,458 --> 00:14:08,041 ‫در حرفه‌ی سردبیری خودم بوده. 139 00:14:09,208 --> 00:14:11,125 ‫بلد بود قدرتش رو به کار بگیره. 140 00:14:11,375 --> 00:14:13,791 ‫شخصیتش جوریه که تمام موزه‌ها ‫می‌خواستن باهاش کار کنن. 141 00:14:14,041 --> 00:14:18,416 ‫می‌خواستن از آثارش نگه‌داری کنن. ‫اسمش توی جهان هنری خیلی بزرگه. 142 00:14:18,666 --> 00:14:20,583 ‫وقتی نمونه‌ی اولیه رو منتشر کرد، 143 00:14:20,833 --> 00:14:22,833 ‫بیشترین اثرگذاریش از جانب ‫اقدامات خودش بود. 144 00:14:23,083 --> 00:14:27,000 ‫البته منم خبر داشتم با چنین کاری ‫حسابی سر زبون‌ها میفته، 145 00:14:27,291 --> 00:14:31,416 ‫نگران امنیتش بودم. ‫نگران این بودم که... 146 00:14:31,875 --> 00:14:35,750 ‫از جهان هنری طرد می‌شه یا نه. 147 00:14:36,000 --> 00:14:37,666 ‫چون به نظرم... 148 00:14:38,625 --> 00:14:43,083 ‫داشت با خانواده‌ی قدرتمندی می‌جنگید. ‫به جرئت یکی از قدرتمندترین‌ها. 149 00:14:47,416 --> 00:14:51,083 ‫اگه زندان برای مجرمان ساخته شده باشه، ‫این افراد جاشون اونجاست. 150 00:14:51,541 --> 00:14:54,166 ‫مادامی که توی جهان زندان باشه، ‫این‌ها باید زندانی باشن. 151 00:14:54,500 --> 00:15:00,488 ‫{\an8}[جلسه‌ی اعضای پِین] 152 00:14:55,250 --> 00:14:57,958 ‫تا زمانی که قانون زندانی شدن ‫مجرمان از بین بره. 153 00:14:58,208 --> 00:15:00,208 ‫حتی اون‌موقع باید آخرین نفر آزاد بشن. 154 00:15:01,000 --> 00:15:03,625 ‫- برق‌ها رو پشت سرشون خاموش کنن. ‫- آخرین نفر باشن. 155 00:15:04,458 --> 00:15:09,041 ‫بعد اینکه با نان آشنا شدم، ‫و با همدیگه از جهت... 156 00:15:08,958 --> 00:15:13,922 ‫{\an8}[مگان کپلر، عضو پِین] 157 00:15:09,465 --> 00:15:14,173 ‫...تجربه‌ی اعتیاد و مسائل ‫از این قبیل صحبت کردیم، 158 00:15:14,583 --> 00:15:18,041 ‫ازم پرسید «دوست داری بیای ‫یکی از جلسات پِین ما؟» 159 00:15:19,166 --> 00:15:23,250 ‫اکثر اعضای پِین تجربه‌ی مستقیم ‫با اعتیاد داشتن، 160 00:15:23,500 --> 00:15:25,333 ‫یا حتی از دست دادن عزیزی. 161 00:15:25,583 --> 00:15:29,291 ‫اعضایی داریم که بچه‌شون رو از دست دادن، 162 00:15:30,541 --> 00:15:34,416 ‫یا حتی اوردوز کردن، ‫و اعضای خانواده‌شون اعتیاد دارن، 163 00:15:34,666 --> 00:15:36,666 ‫یا حتی خودشون زمانی اعتیاد داشتن. 164 00:15:37,125 --> 00:15:39,916 ‫آره، ولی تهش به مرگ ختم می‌شه. 165 00:15:40,166 --> 00:15:43,458 ‫باید این مسئله رو خاطر نشان کنیم، ‫باید تظاهرات مرگ کنیم. 166 00:15:43,708 --> 00:15:45,333 ‫لازمه افراد زیادی رو جور کنیم؟ 167 00:15:45,458 --> 00:15:48,083 ‫- بعد مسئولیتش پای همه‌مونه که... ‫- افراد معتمد... 168 00:15:48,333 --> 00:15:50,000 ‫در خصوص تمرکز روی خانواده، 169 00:15:50,375 --> 00:15:53,416 ‫از نظر من همه‌مون کمی ترس داشتیم ‫که بخوایم مستقیما... 170 00:15:51,458 --> 00:15:55,550 ‫{\an8}[مارینا بریو، هنرمند و عضو پِین] 171 00:15:53,666 --> 00:15:55,916 ‫علیه‌شون اعلام موضع کنیم، ‫هرچند از نظرمون کار درستی بود. 172 00:15:56,708 --> 00:15:59,208 ‫آره، رویکرد قاطعی می‌شه. 173 00:15:59,625 --> 00:16:03,333 ‫در واقع نان پرسید: ‫به نظرت حرفه‌ی کاریم نابود می‌شه؟ 174 00:16:03,583 --> 00:16:05,208 ‫منم گفتم احتمالا بشه. 175 00:16:04,952 --> 00:16:09,510 ‫{\an8}[نوئمی بوناتزی، ویراستار و عضو پِین] 176 00:16:05,583 --> 00:16:10,000 ‫گفتم آره، این افراد خیلی ترسناک و بانفوذن. 177 00:16:10,375 --> 00:16:13,000 ‫ولی مگه جز این چاره‌ی دیگه‌ای داریم؟ 178 00:16:13,250 --> 00:16:16,708 ‫اونم گفت «به نظرم باید ‫دخل این خانواده رو بیاریم.» 179 00:16:16,958 --> 00:16:19,500 ‫منم گفتم «خب، منم که کنارتم.» 180 00:16:20,291 --> 00:16:24,333 ‫بعد جلسه‌ای برگزار کردیم و ‫توی خونه‌ی نان نشستیم، 181 00:16:24,625 --> 00:16:27,500 ‫و درمورد برنامه‌مون رویابافی کردیم. 182 00:16:32,166 --> 00:16:33,791 ‫خیلی دوست‌داشتنیه. 183 00:16:34,541 --> 00:16:36,666 ‫با الکس دوست‌داشتنیه بابا. 184 00:16:37,583 --> 00:16:38,916 ‫برو دیگه. 185 00:16:47,041 --> 00:16:51,000 ‫بذار ببینیم قضیه از کجا شروع شد. 186 00:16:51,541 --> 00:16:56,333 ‫آخه انقدر اینجا برگه داریم، ‫که خیلی سخته پیداش کنم... 187 00:16:56,791 --> 00:17:02,541 ‫آها، این مال سپتامبر ۲۰۱۹ بود. ‫برام اعلامیه‌ی توفق اومد. 188 00:17:02,958 --> 00:17:04,958 ‫«آقای کیف عزیز، این اعلامیه رو ‫از جانب موکلانم...» 189 00:17:05,208 --> 00:17:06,625 ‫«یعنی اعضای خانواده‌ی ‫ریموند سکلر می‌نویسم.» 190 00:17:06,875 --> 00:17:11,875 ‫«بدین وسیله شما مکلف هستید ‫تمام اسناد، مدارک و ارتباطاتی،» 191 00:17:12,125 --> 00:17:14,958 ‫«که مرتبط با خانواده‌ی سکلر می‌شود،» 192 00:17:15,125 --> 00:17:18,250 ‫«و در اختیار شماست را حفظ، مخفی...» 193 00:17:18,375 --> 00:17:21,458 ‫«و یا تغییر ندهید. اعم از مقالات، ‫پرود فارما، اکسی‌کانتین...» 194 00:17:21,708 --> 00:17:23,291 ‫غیره و غیره. 195 00:17:24,583 --> 00:17:28,458 ‫یکی از نکات جالب درمورد ‫خانواده‌ی سکلر اینه که... 196 00:17:25,412 --> 00:17:30,712 ‫{\an8}[پاتریک رادن کیف، محقق و خبرنگار] 197 00:17:28,708 --> 00:17:30,666 ‫هر چند ما به اسم ‫یک خانواده صداشون می‌زنیم، 198 00:17:30,916 --> 00:17:33,375 ‫ولی در واقع سه خانواده هستن... 199 00:17:33,625 --> 00:17:37,875 ‫که متشکل از سه برادر مختلف هستن: ‫آرتور، مورتیمو و ریموند سکلر. 200 00:17:38,500 --> 00:17:40,000 ‫اسم این شخص آرتور سکلره. 201 00:17:40,250 --> 00:17:44,583 ‫چهل سال برای جهان هنر از انرژی، ‫حسن‌نیت و هوش خودش مایه گذاشته. 202 00:17:45,333 --> 00:17:46,833 ‫مالک هزاران اثر هنریه، 203 00:17:47,083 --> 00:17:49,750 ‫که در حال حاضر نه تنها در ‫موزه‌ی متروپولیتن، 204 00:17:50,000 --> 00:17:52,833 ‫بلکه در کلکسیون دانشگاه‌ها نگهداری می‌شه. 205 00:17:53,047 --> 00:17:57,981 ‫{\an8}[موزه‌ی متروپولیتن، مجموعه‌ی سکلر] 206 00:17:55,042 --> 00:17:59,959 ‫با اطلاع از اینکه صلح‌طلبی ‫در دل‌های شما نهادینه شده، 207 00:18:00,208 --> 00:18:03,750 ‫من و خانم سکلر این بخش رو ‫به معرض دید شما می‌ذاریم... 208 00:18:04,333 --> 00:18:07,250 ‫آرتور قبل معرفی اکسی‌کانتین فوت کرد. 209 00:18:07,500 --> 00:18:13,208 ‫ولی با این حال بخش بزرگی از اتفاقات، ‫جزوی از میراث آرتوره. 210 00:18:14,750 --> 00:18:19,583 ‫افراد هم‌دوره‌اش از آرتور به عنوان یک ‫کلسکیونر و بشردوست بزرگ یاد می‌کنن. 211 00:18:19,875 --> 00:18:21,833 ‫و راز کثیف این داستان اینه که... 212 00:18:22,083 --> 00:18:24,958 ‫به واسطه‌ی تجارت این دارویی ‫که از قضا اعتیادآور بود، 213 00:18:25,208 --> 00:18:28,416 ‫موفق شد به این میزان از ثروت ‫و برجستگی در جامعه برسه. 214 00:18:28,493 --> 00:18:36,107 ‫{\an8}[کاهش تنش فیزیکی] 215 00:18:29,833 --> 00:18:36,666 ‫ایشون ابزار کامل فروش والیوم رو ‫با هدف قرار دادن پزشکان شروع کرد. 216 00:18:37,208 --> 00:18:40,500 ‫طرحی برای جبران خسارت ارائه داد... 217 00:18:40,750 --> 00:18:43,583 ‫بر اساس والیوم‌هایی که به فروش می‌رسید، 218 00:18:43,833 --> 00:18:45,708 ‫پاداش‌های فزاینده دریافت می‌کرد. 219 00:18:44,286 --> 00:18:48,175 ‫{\an8}[آیا استفاده‌ی جامع از والیوم ‫موجب اضطراب می‌شه؟] 220 00:18:45,958 --> 00:18:47,916 ‫که بعد والیوم تبدیل به پرفروش‌ترین دارو... 221 00:18:48,261 --> 00:18:51,083 ‫توی تاریخ صنعت داروسازی شد. 222 00:18:48,350 --> 00:18:50,911 ‫{\an8}[والیوم؛ بیشترین داروی تجویز شده در دنیا] 223 00:18:51,250 --> 00:18:52,583 ‫سکلر از مجموعه‌ی شخصی خودش، 224 00:18:52,833 --> 00:18:56,958 ‫به اسمیتسونیان اجازه داد ‫آثار دل‌خواهش رو انتخاب کنه، 225 00:18:57,208 --> 00:18:59,250 ‫اونم از بهترین مجموعه‌ی عمرش. 226 00:19:01,000 --> 00:19:04,791 ‫کل شرکت سکلر حول محور ‫بازاریابی می‌چرخید، 227 00:19:05,041 --> 00:19:09,000 ‫نه فقط بازار اکسی‌کانتین، ‫بلکه بازار گسترس نام خانوادگی‌شون. 228 00:19:09,708 --> 00:19:13,208 ‫از طرفی خانواده‌ی جهان هنری، ‫جهان موزه و بشردوستی داشتن. 229 00:19:13,458 --> 00:19:19,291 ‫طرف دیگه بخش کثیف و ناخوشایند بود... 230 00:19:20,166 --> 00:19:23,500 ‫که کارش توزیع داروهای ‫اعتیادآور و کشنده بود. 231 00:19:24,000 --> 00:19:26,541 ‫از دارویی که براتون تجویز می‌شه نترسید. 232 00:19:24,792 --> 00:19:27,208 ‫{\an8}_ 233 00:19:26,791 --> 00:19:29,541 ‫اغلب قراره براتون داروهای افیونی تجویز بشه. 234 00:19:27,333 --> 00:19:34,333 ‫{\an8}[پزشک شما ممکن است ‫داروی افیونی تجویز کند.] 235 00:19:30,000 --> 00:19:33,125 ‫برخی بیماران می‌ترسن ‫که داروهای افیونی مصرف کنن، 236 00:19:33,381 --> 00:19:37,172 ‫چون به نظرشون زیادی قویه، ‫یا حتی اعتیادآوره، 237 00:19:37,500 --> 00:19:39,833 ‫ولی چنین مسئله‌ای حقیقت نداره. 238 00:19:39,917 --> 00:19:43,760 ‫{\an8}[شرکت پرودو حامی این برنامه بوده است.] 239 00:19:40,895 --> 00:19:45,770 ‫خانواده‌ی سکلر مالکان پرودو بودن، ‫شرکتی که تعمدا سعی کرد... 240 00:19:46,000 --> 00:19:48,833 ‫تغییراتی در تجویز داروهای ‫افیونی اجیاد کنه، 241 00:19:49,083 --> 00:19:52,375 ‫و جوری قلمداد می‌کرد که ‫این داروها اعتیادآورد نبودن. 242 00:19:53,500 --> 00:19:55,875 ‫یک هفته بعد انتشار مقاله‌ام، 243 00:19:55,042 --> 00:19:58,805 ‫{\an8}[امپراتوری درد] 244 00:19:56,125 --> 00:19:58,958 ‫برام ایمیلی فرستاده شد. ‫ایمیلی مرموز... 245 00:19:59,416 --> 00:20:01,416 ‫از استودیوی نان گلدین. ‫که توش نوشته بود: 246 00:20:01,666 --> 00:20:04,458 ‫«نان گلدین عکاس مایل هستن ‫با شما دیداری داشته باشن.» 247 00:20:04,700 --> 00:20:06,908 ‫منم کمی گیج شده بودم، ‫نمی‌دونستم قضیه چیه. 248 00:20:07,166 --> 00:20:09,000 ‫ولی قراری با همدیگه گذاشتیم. 249 00:20:09,208 --> 00:20:10,916 ‫بهم می‌گفت «آستین بالا بزن،» 250 00:20:11,166 --> 00:20:12,666 ‫«باید اقدامی صورت بدیم، ‫باید سازماندهی کنیم» 251 00:20:12,916 --> 00:20:18,125 ‫«باید حرکتی انجام بدیم». ‫منم لابد اون لحظه... 252 00:20:19,500 --> 00:20:22,958 ‫خجالت می‌کشم چنین حرفی بزنم، ‫ولی با لحن تحقیرآمیزی گفتم: 253 00:20:23,208 --> 00:20:26,750 ‫«آفرین، خیلی پیشنهاد خوبی دادی. ‫حتما من رو در جریان بذار.» 254 00:20:37,083 --> 00:20:39,625 ‫عاشق کار با موادی‌ام که خوب می‌شناسمش. 255 00:20:39,875 --> 00:20:41,916 ‫بطری‌های والیوم آبی. 256 00:20:43,833 --> 00:20:48,083 ‫خصومت من با خانواده‌ی سکلر شخصیه. 257 00:20:48,333 --> 00:20:54,250 ‫بهشون حس انزجار دارم، ‫مسئله اعتیاد خودم نیست. 258 00:20:55,250 --> 00:20:59,208 ‫آدم وقتی به تجارت کسی ‫از درد ملت فکر می‌کنه، 259 00:20:59,541 --> 00:21:02,666 ‫تنها حسی که داره فقط خشمه. 260 00:21:02,875 --> 00:21:04,080 ‫{\an8}[موزه‌ی آرتور م. سکلر] 261 00:21:03,083 --> 00:21:06,750 ‫سکلر دروغ می‌گه، ملت می‌میره! ‫جیب آسیب‌زنندگان باید تخلیه بشه! 262 00:21:04,125 --> 00:21:07,507 ‫{\an8}[دانشگاه هاروارد] 263 00:21:07,000 --> 00:21:10,458 ‫سکلر دروغ می‌گه، ملت می‌میره! ‫جیب آسیب‌زنندگان باید تخلیه بشه! 264 00:21:10,708 --> 00:21:14,583 ‫سکلر دروغ می‌گه، ملت می‌میره! ‫جیب آسیب‌زنندگان باید تخلیه بشه! 265 00:21:14,791 --> 00:21:18,750 ‫سکلر دروغ می‌گه، ملت می‌میره! ‫جیب آسیب‌زنندگان باید تخلیه بشه! 266 00:21:14,917 --> 00:21:18,625 ‫{\an8}[سود براشون مهمه، نه سلامت مردم] 267 00:21:23,916 --> 00:21:29,875 ‫آگاهانه درمورد اقدام کردن و ‫بعد اقداممون صحبت می‌کردیم. 268 00:21:30,125 --> 00:21:35,958 ‫و اینکه می‌خواستیم این اقدامات ‫دقیقا چه تاثیری بذارن. 269 00:21:37,125 --> 00:21:41,500 ‫این ایده‌ی بطری‌ها اولین ‫هدفی بود که برای خودمون ساختیم. 270 00:21:41,916 --> 00:21:48,166 ‫هیچ موزه و موسسه‌ای نباید ‫از این افراد فاسد و کثیف، 271 00:21:48,416 --> 00:21:51,625 ‫کوچکترین پولی دریافت کنه. 272 00:21:58,460 --> 00:22:02,666 ‫[بخش دوم: ارزشمند] 273 00:22:06,291 --> 00:22:10,875 ‫از هر مدرسه و خونه‌ای که توش ‫زندگی می‌کردم بیرون شدم. 274 00:22:12,541 --> 00:22:17,625 ‫از خونه‌ی والدین اصلیم بیرون شدم. ‫از خونه‌ی والدین ناتنی‌ام بیرون شدم. 275 00:22:17,875 --> 00:22:20,875 ‫از خوابگاهی که توش بودم بیرون شدم. 276 00:22:21,125 --> 00:22:22,291 ‫- جدی؟ ‫- آره. 277 00:22:22,541 --> 00:22:25,250 ‫حتی یک مورد نبود که توش بمونم... 278 00:22:27,750 --> 00:22:30,416 ‫آره، حسابی توش وارد شده بودم. 279 00:22:31,333 --> 00:22:35,875 ‫خیلی‌خب، ولی چرا پیش خانواده‌ی ناتنی بودی؟ 280 00:22:36,333 --> 00:22:41,458 ‫روان‌پزشکی به پدرم گفته بود ‫که اگه توی خونه‌مون بمونم، 281 00:22:41,708 --> 00:22:44,750 ‫باربارا هم به عاقبت من دچار می‌شه. 282 00:22:45,333 --> 00:22:48,791 ‫برای همین خانواده‌ام من رو ‫فرستادن آژانس پرورشی. 283 00:22:50,583 --> 00:22:55,083 ‫در واقع آژانس فرزندخواندگی ‫توی بیکون هیل بود. 284 00:22:56,333 --> 00:23:00,000 ‫آره. گمونم چهارده ساله بودم. 285 00:23:01,541 --> 00:23:04,041 ‫خانم اون خونه موهام رو صاف می‌کرد. 286 00:23:04,291 --> 00:23:07,416 ‫عملا می‌خواست عین دخترهای ‫اروپایی رده بالا باشم. 287 00:23:10,250 --> 00:23:16,500 ‫یادمه اولین باری که رفتم اونجا ‫توی کل اتاقم بالا آوردم. 288 00:23:16,958 --> 00:23:19,208 ‫گمونم حسابی ترسیده بودم. 289 00:23:22,000 --> 00:23:25,083 ‫همین الان یاد اون خاطره افتادم. 290 00:23:29,333 --> 00:23:33,541 ‫به مدرسه‌ی هیپی‌هایی رفتم ‫که توش اخراجم نمی‌کردن. 291 00:23:36,416 --> 00:23:39,208 ‫مدرسه‌ی ساتیا زندگیم رو نجات داد. 292 00:23:42,583 --> 00:23:49,125 ‫به شدت دچار اضطراب اجتماعی بودم. ‫اضطراب فلج‌کننده‌ای داشتم. 293 00:23:51,583 --> 00:23:54,791 ‫تقریبا شش ماه تمام با کسی حرف نزده بودم. 294 00:23:55,833 --> 00:23:59,916 ‫گمونم خودکشی خواهرم ‫باعث شده بود نتونم صحبت کنم. 295 00:24:03,041 --> 00:24:05,291 ‫تا اینکه با دیوید آشنا شدم. 296 00:24:07,083 --> 00:24:10,291 ‫می‌گفت کماکان موقع حرف زدن ‫فقط زمزمه می‌کردم. 297 00:24:12,958 --> 00:24:15,500 ‫من پونزده سالم بود، ‫اونم چهارده سالش بود. 298 00:24:16,552 --> 00:24:21,532 ‫[دیوید آرمسترانگ، عکاس] 299 00:24:21,708 --> 00:24:24,208 ‫اون آدم برای من مثل رویایی بود. 300 00:24:36,791 --> 00:24:39,916 ‫در حال دزدیدن استیک بودیم ‫که با همدیگه آشنا شدیم. 301 00:24:42,125 --> 00:24:43,625 ‫از مغازه‌ها دزدی می‌کردیم. 302 00:24:43,875 --> 00:24:47,541 ‫جفتمون توی حیطه‌ی ‫دزدیدن استیک فعالیت می‌کردیم. 303 00:24:47,791 --> 00:24:49,500 ‫- جدی می‌گید؟ ‫- بله. 304 00:24:49,875 --> 00:24:53,916 ‫به جرئت می‌تونم بگم بیشتر عمرم ‫دزد مغازه‌ی زبردستی بودم. 305 00:24:54,333 --> 00:24:59,750 ‫البته نمی‌دونم الان چقدر تیز و بزم، ‫ولی اون‌جوری بود با همدیگه دوست شدیم. 306 00:25:02,416 --> 00:25:08,041 ‫دیوید خیلی آدم باهوشی بود، ‫شوخ‌طبع بود، دقیق بود. 307 00:25:08,916 --> 00:25:12,250 ‫و همینش باعث می‌شد ارزشمند بشه. 308 00:25:12,791 --> 00:25:16,666 ‫بهم یاد داد که چطوری شوخ‌طبعی ‫می‌تونه مکانیسم بقا باشه. 309 00:25:19,000 --> 00:25:22,875 ‫شخصیتش ظرافت خاصی داشت، ‫و اصلا حالت مردانه نداشت. 310 00:25:23,125 --> 00:25:26,208 ‫که منم جذب همین خصوصیاتش شدم. 311 00:25:30,083 --> 00:25:33,500 ‫و یک شب با ماشین مفتکی که گرفته بودیم ‫رفتیم تا خوابگاه برادرم، 312 00:25:33,750 --> 00:25:35,625 ‫چون اون زمان خانه به دوش بود. 313 00:25:35,875 --> 00:25:39,250 ‫بعد روی تخت دراز کشیدم، ‫اونم کنار من دراز کشیده بود. 314 00:25:39,500 --> 00:25:42,791 ‫بعد بلند شد رفت روی زمین دراز کشید. 315 00:25:44,916 --> 00:25:47,166 ‫منم ازش پرسیدم: «همجنس‌گرایی؟» 316 00:25:48,458 --> 00:25:50,375 ‫که با سوالم چیزی درونش شعله‌ور شد. 317 00:25:54,375 --> 00:25:58,458 ‫بهم گفت اولین باریه که کسی ‫خود واقعیش رو شناخته. 318 00:26:02,708 --> 00:26:04,916 ‫بعد اسم «نان» رو روی من گذاشت. 319 00:26:05,250 --> 00:26:07,833 ‫من باعث شدم خودش رو قبول کنه، ‫و اونم بهم اسم «نان» رو داد. 320 00:26:10,541 --> 00:26:12,916 ‫انگار که همدیگه رو از باری آزاد کرده بودیم. 321 00:26:17,458 --> 00:26:20,791 ‫دیوید برام مثل ‫نقطه‌ی آروم طوفان زندگی بود. 322 00:26:23,083 --> 00:26:29,291 ‫یکی از اولین عکس‌هایی که گرفتم ‫از دیوید و تامی توی گودال شنی بود. 323 00:26:37,041 --> 00:26:40,083 ‫همه‌مون از پولاروید دوربین گرفته بودیم. 324 00:26:41,250 --> 00:26:44,875 ‫من بیشتر از هرکسی توی اون مدرسه ‫به دوربینم وابسته شده بودم. 325 00:26:46,875 --> 00:26:50,291 ‫اون زمان تنها زبان ارتباطی‌ام ‫از طریق دوربینم بود. 326 00:26:52,958 --> 00:26:57,958 ‫ناگهان شخصیتی توی خودم ساختم ‫که باعث شد بتونم صحبت کنم. 327 00:27:02,875 --> 00:27:06,458 ‫عکاسی همیشه راهی بوده که ‫بتونم از ترس‌هام عبور کنم. 328 00:27:06,875 --> 00:27:09,875 ‫عکس‌برداری کردن به گونه‌ای ‫احساس امنیت داره. 329 00:27:12,875 --> 00:27:15,666 ‫دلیلی برای ادامه دادنم بود. 330 00:27:39,291 --> 00:27:44,125 ‫دیوید با زیباترین ملکه‌ای که ‫توی کمبریج بود زندگی می‌کرد. 331 00:27:45,416 --> 00:27:48,708 ‫کمی بعد منم رفتم تا باهاشون زندگی کنم. 332 00:27:48,958 --> 00:27:51,083 ‫♪ دلبند عزیزم... ♪ 333 00:27:54,541 --> 00:27:56,000 ‫♪ آخ عزیزکم ♪ 334 00:27:56,291 --> 00:27:59,750 ‫تقریبا هر روز می‌رفتیم گودویل. 335 00:28:00,625 --> 00:28:03,458 ‫تمام خانم‌های ثروتمند لباس‌هاشون رو ‫به گودویل می‌بخشیدن، 336 00:28:03,708 --> 00:28:06,458 ‫و عجب لباس‌های محشری هم بودن. 337 00:28:06,666 --> 00:28:08,333 ‫♪ دوستت دارم ♪ 338 00:28:08,625 --> 00:28:11,083 ‫مثل لباس‌هایی با پارچه‌ی فورتونی. 339 00:28:12,708 --> 00:28:14,458 ‫♪ دلبند عزیزم... ♪ 340 00:28:18,666 --> 00:28:21,416 ‫و هر شب با همدیگه می‌رفتیم به «اون دنیا». 341 00:28:21,666 --> 00:28:24,583 ‫به محض اینکه واردش شدم ‫حس کردم برام مثل خونه‌ست. 342 00:28:27,708 --> 00:28:31,166 ‫یادمه اون زمان خیلی ذوق داشتم ‫که از همه‌چیز عکس‌برداری کنم. 343 00:28:35,000 --> 00:28:41,500 ‫برام مثل جرقه‌ای از سرخوشی بود. ‫می‌دونستم چه تصویری قشنگ و خوبه. 344 00:28:43,708 --> 00:28:45,291 ‫براش صبر نداشتم. 345 00:28:49,208 --> 00:28:54,541 ‫قرار بود فیلمی توی داروخانه بسازم، ‫و هر کدوم از فیلم‌ها... 346 00:28:54,791 --> 00:28:59,625 ‫انبوهی از عکس‌ها رو تشکیل می‌داد. ‫و قرار بود ببینیم کی بیشترین عکس رو داره. 347 00:28:59,875 --> 00:29:03,291 ‫اگه از عکسی خوششون نمی‌اومد، ‫در جا پاره‌اش می‌کردن. 348 00:29:03,541 --> 00:29:06,000 ‫منم با این مسئله مشکلی نداشتم. 349 00:29:07,208 --> 00:29:12,875 ‫همیشه می‌خواستم سوژه‌ی عکس‌هام ‫از اینکه توی عکسم هستن مفتخر باشن. 350 00:29:15,666 --> 00:29:19,125 ‫مردم بهم می‌گفتن: «وای، ‫نمی‌دونستم انقدر خوشگلم.» 351 00:29:19,416 --> 00:29:22,958 ‫و این دقیقا... همون حسی بود ‫که می‌خواستم بهشون بدم. 352 00:29:27,916 --> 00:29:33,041 ‫هم‌اتاقی‌هام از آمریکا فراری بودن، 353 00:29:33,916 --> 00:29:37,333 ‫و موفق شدن همدیگه رو پیدا کنن. 354 00:29:40,250 --> 00:29:45,708 ‫با خودشون نمی‌گفتن «ما نسل پیشگامیم، ‫ما سرکشیم». فقط می‌خواستن باشن. 355 00:29:46,875 --> 00:29:49,791 ‫فقط می‌خواستن علی‌رغم واکنشی ‫که دنیا نشون می‌داد، 356 00:29:50,041 --> 00:29:54,000 ‫طبیعت واقعی خودشون رو ابراز کنن. 357 00:29:55,621 --> 00:29:57,766 ‫[«اون دنیا»، ۱۹۹۲ تا ۲۰۲۱ ‫تصاویر گلچین شده] 358 00:29:57,791 --> 00:30:01,333 ‫♪ همیشه کسانی با عیب‌جویی و متلک انداختن ‫جمع ما رو خراب می‌کردن ♪ 359 00:30:02,041 --> 00:30:05,666 ‫♪ مدام دنبال مقصر بودن ♪ 360 00:30:06,291 --> 00:30:08,625 ‫♪ ما عاشق همدیگه‌ایم، ولی ظاهرا... ♪ 361 00:30:08,916 --> 00:30:12,541 ‫♪ که عشق فقط توی تصورات منه ♪ 362 00:30:12,833 --> 00:30:15,958 ‫♪ عشقی که یک‌طرفه‌ست ♪ 363 00:30:16,666 --> 00:30:19,083 ‫♪ ولی باید اعتراف کنم در این زندگی ♪ 364 00:30:19,375 --> 00:30:22,000 ‫♪ به دنبال عشق و خوشبختی گشتن ♪ 365 00:30:22,500 --> 00:30:26,541 ‫♪ هیچ نتیجه‌ای نداره ♪ 366 00:30:26,833 --> 00:30:29,166 ‫♪ از خودم می‌پرسم به چی رسیدی؟ ♪ 367 00:30:29,458 --> 00:30:32,375 ‫♪ به چی تبدیل شدی و نشدی؟ ♪ 368 00:30:33,125 --> 00:30:37,041 ‫♪ از چه چیزهایی گذشتی؟ ♪ 369 00:30:37,333 --> 00:30:39,916 ‫♪ جوابش از جانب قانون‌گذارانی داده شد، ♪ 370 00:30:40,208 --> 00:30:42,625 ‫♪ که صرفا برای زندگی کردن ♪ 371 00:30:43,583 --> 00:30:47,416 ‫♪ باید قوانینشون رو می‌شکستیم ♪ 372 00:30:47,916 --> 00:30:50,416 ‫♪ می‌دونم زنده بودن من جرم نیست ♪ 373 00:30:50,708 --> 00:30:53,791 ‫♪ من صرفا قربانی زمانه‌ای هستم ‫که توش به دنیا اومدم ♪ 374 00:30:54,083 --> 00:30:57,875 ‫♪ همچنان بی‌دفاعم ♪ 375 00:30:58,541 --> 00:31:00,791 ‫♪ هیچ‌کس حق نداره مشخص کنه، ♪ 376 00:31:01,083 --> 00:31:03,583 ‫♪ که چه چیزی به صلاح منه ♪ 377 00:31:03,875 --> 00:31:05,000 ‫♪ اگه جوابش رو بلدی، ♪ 378 00:31:05,291 --> 00:31:12,041 ‫♪ بگو ببینم مرد بودن یعنی چی؟ ♪ 379 00:31:13,916 --> 00:31:15,291 ‫موقعی که با دخترها می‌موندم، 380 00:31:15,541 --> 00:31:18,958 ‫شروع کردم تحصیل توی حیطه‌ی عکاسی. 381 00:31:20,250 --> 00:31:23,583 ‫می‌خواستم دخترها رو تا روی ‫جلد مجله‌ی ووگ ببرم. 382 00:31:24,375 --> 00:31:27,541 ‫ولی برای اون زمان ‫خیلی هدف دوردستی بود. 383 00:31:34,583 --> 00:31:37,791 ‫اون دوران خیلی براشون ترسناک بود. 384 00:31:39,375 --> 00:31:42,750 ‫آدم ممکن بود موقع پیاده‌روی ‫توی بوستون دستگیر بشه. 385 00:31:43,791 --> 00:31:48,250 ‫هم‌اتاقی‌های من خونه می‌موندن، ‫و شب که می‌شد بیرون می‌رفتن. 386 00:31:49,208 --> 00:31:53,708 ‫و اینکه... زنده موندن مثل هنر شده بود. 387 00:32:01,592 --> 00:32:06,161 ‫{\an8}[ماساچوست، پراوینس‌تاون] 388 00:32:02,388 --> 00:32:06,388 ‫من و دیوید از سال ۱۹۷۵ ‫می‌رفتیم سمت پراوینس‌تاون. 389 00:32:07,291 --> 00:32:10,875 ‫اون شهر مثل مکه‌ی همجنس‌گرایان بود. 390 00:32:12,250 --> 00:32:14,666 ‫من توی غرفه‌ی هات‌داگ پرتغالی کار می‌کردم. 391 00:32:14,916 --> 00:32:20,958 ‫و بعدا شدم متصدی بار «پاید پایپر»، ‫که بار همجنس‌گرایان بود. 392 00:32:23,375 --> 00:32:27,083 ‫بین جامعه‌ی لزبین‌های ‫جدایی‌طلب زندگی می‌کردم. 393 00:32:29,458 --> 00:32:34,208 ‫که جامعه‌شون متشکل از ‫پیرهن‌های فلانل و چای خوردن می‌شد. 394 00:32:34,458 --> 00:32:38,541 ‫منم اهل پوشیدن لباس‌های تافته ‫و متاکوالن بودم. 395 00:32:38,791 --> 00:32:40,833 ‫برای همین بینشون عجیب بودم، 396 00:32:40,958 --> 00:32:44,083 ‫چون لب ساحل که می‌رفتیم ‫گردنبند مروارید داشتم و رژ می‌زدم. 397 00:32:47,375 --> 00:32:52,208 ‫عاشق خانم خوشگلی شده بودم. ‫مدت کمی معشوقه‌ی همدیگه بودیم. 398 00:32:53,166 --> 00:32:55,458 ‫اونم سابقا کلی معشوقه داشت. 399 00:32:58,416 --> 00:33:00,500 ‫بدجوری شیفته‌اش شده بودم. 400 00:33:02,375 --> 00:33:05,208 ‫برای همین مدام ازش عکس می‌گرفتم. 401 00:33:06,750 --> 00:33:09,958 ‫عکاسی اغلب برای من مثل ‫سکس معنوی بود. 402 00:33:10,666 --> 00:33:13,083 ‫حتی معمولا از خود سکس بهتره. 403 00:33:16,791 --> 00:33:18,666 ‫دستگاه پیکسل‌ساز داشتم. 404 00:33:18,916 --> 00:33:21,166 ‫که باهاش عکس‌ها رو روی ‫پیکسل چاپ می‌کردم. 405 00:33:21,416 --> 00:33:23,416 ‫- دستگاه پیکسل داشتی؟ ‫- آره... 406 00:33:23,666 --> 00:33:26,458 ‫خرجم رو با همون در می‌آوردم. 407 00:33:26,958 --> 00:33:31,791 ‫با کفش پاشنه‌بلندم می‌رفتم خیابون کامرشال، ‫و دستگاه پیکسلم رو با خودم می‌بردم. 408 00:33:32,291 --> 00:33:36,291 ‫کوکی و شارون و دیواین و جان واترز، 409 00:33:36,541 --> 00:33:39,250 ‫با پیکسل‌های آماده می‌اومدن اونجا. 410 00:33:40,833 --> 00:33:47,000 ‫کوکی رو از فیلم‌های جان واتر شناخته بودم، ‫و بدجوری شیفته‌اش بودم. 411 00:33:47,964 --> 00:33:51,833 ‫♪ من کلی مشکلات دارم ♪ 412 00:33:49,156 --> 00:33:53,735 ‫{\an8}[خانم دردسرساز] 413 00:33:53,875 --> 00:33:57,500 ‫{\an8}[با هنرنمایی دیواین] 414 00:33:54,291 --> 00:33:56,666 ‫♪ خانم دردسرساز ♪ 415 00:33:57,669 --> 00:34:01,850 ‫{\an8}[به همراه کوکی میولر، سوزان والش، ‫مایکل پاتر، اد پرانیو و...] 416 00:33:59,375 --> 00:34:01,958 ‫♪ شاید منم که گیج شدم ♪ 417 00:34:02,875 --> 00:34:05,291 ‫دلم می‌خواد این خراب‌شده رو آتیش بزنم. 418 00:34:05,541 --> 00:34:08,208 ‫صرفا چون خوشگلیم ‫همه بهمون حسودی می‌کنن. 419 00:34:08,458 --> 00:34:11,958 ‫اینجا با زندان فرقی نداره. ‫حتی کریسمس هم بشه همچنان زندانه. 420 00:34:17,541 --> 00:34:21,166 ‫♪ صبح یک‌شنبه ♪ 421 00:34:22,250 --> 00:34:25,625 ‫♪ خورشید طلوع می‌کنه ♪ 422 00:34:22,838 --> 00:34:26,398 ‫{\an8}[کوکی میولر، بازیگر و نویسنده] 423 00:34:26,583 --> 00:34:29,708 ‫کوکی توی زندگی مدام دنبال ‫جنبه‌های باحال بود. 424 00:34:31,541 --> 00:34:34,333 ‫♪ کنار من... ♪ 425 00:34:34,625 --> 00:34:38,208 ‫کوکی و شارون سال‌های زیادی ‫با همدیگه بودن. 426 00:34:41,500 --> 00:34:46,375 ‫شارون توی پیتزافروشی کار می‌کردن ‫که یک شب کوکی رفت پیشش، 427 00:34:46,625 --> 00:34:49,083 ‫با دوچرخه و پسرش مکس. 428 00:34:49,333 --> 00:34:55,666 ‫مکس موهای بلندی داشت و همیشه ‫توی دهنش آدامس و آب‌نبات بود. 429 00:34:57,625 --> 00:35:00,750 ‫و کوکی صندل‌های پاشنه‌بلندی داشت، 430 00:35:01,000 --> 00:35:04,916 ‫که با سنجاق بسته بودشون. 431 00:35:06,666 --> 00:35:11,416 ‫و شارون با خودش گفت: ‫«می‌خوام این افراد توی زندگیم باشن.» 432 00:35:12,416 --> 00:35:15,791 ‫♪ صبح یک‌شنبه ♪ 433 00:35:16,250 --> 00:35:20,291 ‫بعد کوکی گفت «به نظر من ‫هر اتفاقی توی زمان درستش میفته.» 434 00:35:21,541 --> 00:35:23,833 ‫♪ حس عجیبی دارم ♪ 435 00:35:24,083 --> 00:35:30,250 ‫کوکی از بین مردابی با بیدهای مشکی ‫شارون رو با خودش برد خونه‌اش. 436 00:35:32,125 --> 00:35:35,791 ‫و رابطه‌ی کوکی و شارون ‫اونجا شروع شد. 437 00:35:38,750 --> 00:35:42,541 ‫اون زمان دوره‌ی آزادی و امکانات بود. 438 00:35:43,666 --> 00:35:46,708 ‫اون موقع بود که اولین ‫نمایش عکس‌هام رو درست کردم. 439 00:35:53,000 --> 00:35:57,041 ‫حاضرید؟ همه شعارهاشون رو دارن؟ 440 00:35:54,792 --> 00:35:57,562 ‫{\an8}[درد] 441 00:35:58,333 --> 00:36:02,750 ‫«داروتون مزخرفه، ما رو ول کنید. ‫برای سودتون ما رو معتاد می‌کنید.» 442 00:36:03,125 --> 00:36:05,750 ‫دیروز خیلی خوب شروع کردیم! 443 00:36:09,791 --> 00:36:12,291 ‫آماده بودیم تا تظاهرات دیگه‌ای ‫توی نیویورک انجام بدیم. 444 00:36:12,541 --> 00:36:15,166 ‫و موزه‌های مِت و گوگنهایم برای ما... 445 00:36:15,416 --> 00:36:17,541 ‫مهم‌ترین موزه‌های شهر هستن. 446 00:36:18,041 --> 00:36:22,958 ‫و می‌دونستم که مرکز آموزشی سکلر ‫توی موزه‌ی گوگنهایمه. 447 00:36:23,333 --> 00:36:26,291 ‫یعنی برامون اهداف مهمی بودن. 448 00:36:28,250 --> 00:36:31,000 ‫و بخش مهمی ‫که از موزه انتخاب می‌کنیم... 449 00:36:31,250 --> 00:36:34,250 ‫نان که طبق معمول توی ‫بخش دائمی موزه‌ست. 450 00:36:34,666 --> 00:36:38,875 ‫پیغام اعتراض ما اگه از داخل اونجا باشه، ‫خیلی قدرت و تاثیرش بیشتر می‌شه. 451 00:36:39,291 --> 00:36:41,750 ‫من که نگران نیستم. ‫اگه من رو شناسایی کنن چی؟ 452 00:36:42,000 --> 00:36:45,625 ‫موقعی که می‌خواستیم بریم گوگنهایم، ‫اسممون حسابی پیچیده بود. 453 00:36:45,875 --> 00:36:48,833 ‫به بقیه موزه‌ها هشدار داده بودن ‫که ممکنه اونجا اعتراض کنیم. 454 00:36:49,083 --> 00:36:53,083 ‫می‌خواستم این رو بپوشم ‫که کسی متوجه نشه من کی‌ام. 455 00:36:53,583 --> 00:36:58,708 ‫- اصلا هم جلب توجه نمی‌کنه! ‫- عجب لباس مبدلی ساختی. 456 00:36:58,958 --> 00:37:03,750 ‫واقعا کمی جلب توجه می‌کنه، نه؟ ‫خیلی ناجوره. 457 00:37:04,125 --> 00:37:09,750 ‫اون زمان دادستان کل ماساچوست ‫ایمیل‌هایی منتشر کرده بود، 458 00:37:10,000 --> 00:37:16,625 ‫که شامل اسناد گسترده‌ای از سکلر بود، ‫و جملات نفرت‌انگیزی توش بود. 459 00:37:17,083 --> 00:37:21,625 ‫یکی از جملات از ریچارد سکلر بود ‫که درست بعد از... 460 00:37:18,333 --> 00:37:23,359 ‫{\an8}[هری کولن، عضو پِین] 461 00:37:21,906 --> 00:37:24,423 ‫راه‌اندازی داروی اکسی‌کانتین ‫توی سال ۱۹۹۶، 462 00:37:24,666 --> 00:37:30,291 ‫گفته بود قراره «کولاکی از تجویز» ‫برای اکسی‌کانتین راه بیفته. 463 00:37:30,708 --> 00:37:34,916 ‫منم گفتم نظرتون چیه کلی ‫برگه‌ی تجویز درست کنیم... 464 00:37:35,291 --> 00:37:37,041 ‫که بکوبیم توی صورت خودشون؟ 465 00:37:41,208 --> 00:37:44,041 ‫یعنی می‌خوایم بنرهامون رو... 466 00:37:44,291 --> 00:37:46,125 ‫پایین فواره‌ی مارپیچ بذاریم؟ 467 00:37:46,375 --> 00:37:47,333 ‫- آره. ‫- خیلی‌خب. 468 00:37:47,708 --> 00:37:51,083 ‫- خب، «سکلر بی‌شرف» بود؟ ‫- آره. 469 00:37:51,291 --> 00:37:54,125 ‫هدفمون این بود که اسمشون ‫روی سر در موزه‌ها نباشه. 470 00:37:54,375 --> 00:37:56,250 ‫مادامی که اسمشون قاب شده باشه، 471 00:37:56,500 --> 00:37:59,875 ‫همچنان می‌تونن شهرت و ‫آوازه‌ی خودشون رو نگه دارن. 472 00:38:00,541 --> 00:38:02,500 ‫همچنان آبروی خودشون رو نگه داشتن. 473 00:38:02,750 --> 00:38:04,708 ‫و موزه‌ها همچنان باهاشون همکاری می‌کردن. 474 00:38:10,041 --> 00:38:12,458 ‫وارد که شدیم فهمیدیم ‫جای درستی برای تظاهراته. 475 00:38:12,833 --> 00:38:15,916 ‫قبل اینکه وارد بشیم ‫موزه کاملا پر شده بود. 476 00:38:16,166 --> 00:38:17,583 ‫از اون یک‌شنبه‌های شلوغ بود. 477 00:38:20,208 --> 00:38:23,333 ‫- نان، حاضری؟ ‫- نه، بقیه کجان؟ 478 00:38:25,291 --> 00:38:27,125 ‫علامتی درست کرده بودیم، ‫که این‌جوری بود... 479 00:38:27,375 --> 00:38:31,708 ‫«سر ساعت برید اونجا، به محض اینکه برگه‌های ‫تجویز رو دیدید، یعنی شروع شده.» 480 00:38:31,958 --> 00:38:33,416 ‫- همه حاضرن؟ ‫- آره. 481 00:38:49,208 --> 00:38:53,291 ‫من طبقه‌ی همکف ایستاده بودم ‫و داشتم به بالا نگاه می‌کردم. 482 00:38:53,583 --> 00:38:55,583 ‫چون داشتم به برگه‌های تجویز ‫نگاه می‌کردم و... 483 00:38:55,833 --> 00:39:00,166 ‫محو هیبت بصری اون لحظه شده بودم. 484 00:39:05,541 --> 00:39:09,916 ‫«بلند بگید، فریاد بزنید: ‫ما اسم سکلر رو نمی‌خوایم!» 485 00:39:10,166 --> 00:39:15,125 ‫«بلند بگید، فریاد بزنید: ‫ما اسم سکلر رو نمی‌خوایم!» 486 00:39:15,791 --> 00:39:20,708 ‫«بلند بگید، فریاد بزنید: ‫با اکسی‌کانتین به اینجا رسیدن!» 487 00:39:20,958 --> 00:39:24,000 ‫{\an8}[چهارصد هزار کشته!] 488 00:39:22,208 --> 00:39:24,625 ‫من یکی از بنرها رو گرفته بودم. 489 00:39:24,085 --> 00:39:24,976 ‫{\an8}[سکلر بی‌شرف!] 490 00:39:25,000 --> 00:39:27,208 ‫انگار ما صدها فعال مدنی بودیم. 491 00:39:27,458 --> 00:39:29,708 ‫ولی در واقع تعدادمون صدها نفر نبود. 492 00:39:30,833 --> 00:39:34,791 ‫مردم همراهمون فریاد می‌زدن. ‫با شعارهامون موافق بودن. 493 00:39:39,422 --> 00:39:40,964 ‫- دیگه بسه! ‫- دیگه بسه! 494 00:39:40,621 --> 00:39:45,501 ‫{\an8}[رابرت سوارز، اتحادیه‌ی بازماندگان شهری] 495 00:39:41,172 --> 00:39:45,214 ‫- خانواده‌ی سکلر باید گم بشن! ‫- خانواده‌ی سکلر باید گم بشن! 496 00:39:45,547 --> 00:39:49,381 ‫- خانواده‌ی سکلر باید تقاص بدن! ‫- خانواده‌ی سکلر باید تقاص بدن! 497 00:39:49,666 --> 00:39:52,208 ‫- ملت می‌میره! ‫- سکلر دروغ می‌گه! 498 00:39:52,375 --> 00:39:54,750 ‫- ملت می‌میره! ‫- سکلر دروغ می‌گه! 499 00:40:00,519 --> 00:40:02,819 ‫[سکلر دروغ می‌گه، ملت می‌میره] 500 00:40:02,852 --> 00:40:04,279 ‫[اسمشون رو حذف کنید] 501 00:40:04,310 --> 00:40:09,395 ‫[برگه‌ی تجویز اکسی‌کانتین] 502 00:40:09,666 --> 00:40:14,166 ‫«بلند بگید، فریاد بزنید: ‫ما اسم سکلر رو نمی‌خوایم!» 503 00:40:14,458 --> 00:40:19,333 ‫«بلند بگید، فریاد بزنید: ‫ما اسم سکلر رو نمی‌خوایم!» 504 00:40:20,708 --> 00:40:25,250 ‫ما مسیرمون رو از موزه‌ی گوگنهایم ‫تا موزه‌ی مِت سپری کردیم. 505 00:40:25,500 --> 00:40:29,916 ‫که پیغامی رو برسونیم. ‫پیغامی مبنی بر مرگ و زندگی. 506 00:40:30,958 --> 00:40:36,583 ‫برای عمل زانوی پسر من توی دبیرستان ‫اکسی‌کانتین تجویز کردن. 507 00:40:36,833 --> 00:40:40,958 ‫پزشک‌ها بهش گفته بودن: ‫«هر چهار ساعت یکی باید بخوری.» 508 00:40:39,920 --> 00:40:44,685 ‫{\an8}[الکسیس پلیوس، اتحادیه‌ی حقیقت دارویی] 509 00:40:41,436 --> 00:40:45,103 ‫«قبل اینکه دردت شروع بشه بخور، ‫سر ساعت باید قرصت رو بخوری.» 510 00:40:45,750 --> 00:40:50,208 ‫وقتی پسرم می‌گفت درد داره، ‫ازش می‌پرسیدم «داروت رو خوردی؟» 511 00:40:50,958 --> 00:40:54,416 ‫من توی مرگ پسرم شریک شدم! 512 00:40:55,208 --> 00:40:57,541 ‫- این شرایط درست نیست. ‫- اصلا درست نیست! 513 00:40:57,791 --> 00:41:01,875 ‫پسرم به اکسی‌کانتین معتاد شد. ‫تا اعتیاد به هروئین پیش رفت. 514 00:41:01,875 --> 00:41:05,000 ‫یازده سال طول کشید، ‫ولی بالاخره موجب مرگش شد! 515 00:41:05,250 --> 00:41:09,583 ‫موجب مرگش شد، جونش رو گرفت. ‫توی دستشویی افتاد و مرد. 516 00:41:09,833 --> 00:41:12,541 ‫من انتظار ندارم خانواده‌ی سکلر ‫به زندگی پسرم اهمیت بده. 517 00:41:12,791 --> 00:41:13,625 ‫ما اهمیت می‌دیم! 518 00:41:14,041 --> 00:41:18,958 ‫ولی چهارصد هزار جان دیگه گرفته شده، نه؟ ‫یکی باید به اون افراد اهمیت بده. 519 00:41:19,125 --> 00:41:20,375 ‫همینه! 520 00:41:28,802 --> 00:41:30,385 ‫گوگنهایم به این اعتراضات چه پاسخی داد؟ 521 00:41:30,789 --> 00:41:32,706 ‫هیچی نگفتن. 522 00:41:33,583 --> 00:41:36,083 ‫موزه‌ها سکوت کرده بودن. 523 00:41:36,784 --> 00:41:41,159 ‫سال اول ۲۵ موزه حامی سکلر بودن. 524 00:41:39,805 --> 00:41:41,978 ‫{\an8}[مجموعه‌ی سکلر] 525 00:41:41,422 --> 00:41:43,756 ‫هیچ‌کدومشون حرفی نزدن ‫و حمایتی نکردن. 526 00:41:42,112 --> 00:41:44,613 ‫{\an8}[مجموعه‌ی سکلر] 527 00:41:44,652 --> 00:41:47,152 ‫می‌دونستن که از جنبه‌ی روابط عمومی، 528 00:41:45,407 --> 00:41:48,448 ‫{\an8}[گالری دکتر مورتیمر د. سکلر ‫و ترسا سکلر] 529 00:41:47,422 --> 00:41:49,922 ‫- اسم سکلر براشون مضره. ‫- درسته. 530 00:41:50,166 --> 00:41:54,666 ‫ولی می‌ترسیدن که چه جنایتی ‫از جانب اون خانواده رو بشه. 531 00:41:56,958 --> 00:41:59,916 ‫خانواده‌های ثروتمند وحشت کرده بودن ‫که ما داشتیم پیگیر... 532 00:42:00,166 --> 00:42:02,458 ‫کسب درآمد شرورانه‌شون می‌شدیم. 533 00:42:08,222 --> 00:42:12,252 ‫[بخش سوم: تصنیف] 534 00:42:16,958 --> 00:42:20,666 ‫♪ امیدوارم خودت هم درگیرش بشی ♪ 535 00:42:17,250 --> 00:42:21,000 ‫{\an8}[کلیپی نایاب از فیلم «دلبر دیو می‌شود» ‫به کارگردانی ویویان دیک، سال ۱۹۷۹] 536 00:42:21,083 --> 00:42:23,875 ‫♪ عشق مثل سیلی کوبنده‌ای به صورتم خورد ♪ 537 00:42:25,208 --> 00:42:28,625 ‫♪ با یک بوسه به خودم اومدم، ♪ 538 00:42:29,166 --> 00:42:32,875 ‫♪ و فهمیدم چه بلایی داره سر دنیا میاد ♪ 539 00:42:33,375 --> 00:42:36,583 ‫♪ اوضاع دیگه مثل سابق نیست ♪ 540 00:42:37,625 --> 00:42:40,791 ‫♪ هر لحظه ممکنه شکارچی... ♪ 541 00:42:41,500 --> 00:42:45,916 ‫♪ توسط طعمه‌اش شکار بشه ♪ 542 00:42:48,333 --> 00:42:50,791 ‫سال ۱۹۷۸ بود که رفتم باوِری. 543 00:42:51,583 --> 00:42:55,416 ‫اونجا لیاقت این رو داشت ‫که موزه‌ای برای خودش بشه. 544 00:42:56,875 --> 00:43:00,541 ‫کلی آدم اونجا مستقر بودن، ‫و اون زمان یکی از معروف‌ترین... 545 00:43:00,791 --> 00:43:03,458 ‫نقاط پایین‌شهر نیویورک بود. 546 00:43:05,458 --> 00:43:08,416 ‫عملا می‌شه گفت انباری آشغالدونی بود. ‫چون هیچ نوری نداشت. 547 00:43:08,666 --> 00:43:11,458 ‫تا مدتی حتی دیواری هم نداشت. 548 00:43:11,708 --> 00:43:15,333 ‫می‌شه گفت ناکارآمد بود، ‫ولی کار آدم رو راه می‌نداخت. 549 00:43:17,625 --> 00:43:21,250 ‫عادت داشتیم توی آسانسور سکس کنیم. ‫کلی مواد اونجا بود. 550 00:43:21,583 --> 00:43:25,208 ‫همیشه پر از مواد مخدر بود. ‫از کوکائین بگیر تا شیشه. 551 00:43:25,875 --> 00:43:27,416 ‫باوِری خود تصنیف بود. 552 00:43:27,666 --> 00:43:30,875 ‫باوِری خود مقر گلدین بود. 553 00:43:31,875 --> 00:43:36,541 ‫و سهم من از گوشه و کناری در این جهان، ‫همون جا توی باوِری بود. 554 00:43:41,750 --> 00:43:46,125 ‫وقتی رسیدم نیویورک، آقایی بهم ‫اسم چند گالری رو داد. 555 00:43:46,666 --> 00:43:49,833 ‫اون زمان آدم باید با نمونه کارهاش ‫می‌رفت به گالری‌های مختلف. 556 00:43:50,083 --> 00:43:52,166 ‫منم به چند گالری زنگ زدم، ‫ولی تمایل به همکاری نداشتن. 557 00:43:52,416 --> 00:43:54,875 ‫بعدش رفتم دیدن ماروین. 558 00:43:55,125 --> 00:43:59,750 ‫رفتم پیشش و عکس‌هایی نشونش دادم ‫که تا اون زمان کسی ندیده بود. 559 00:44:00,000 --> 00:44:02,333 ‫چاپشون خیلی بد بود، ‫پاره و پوره شده بودن. 560 00:44:02,791 --> 00:44:05,833 ‫و همون لحظه، در جا همدیگه رو درک کردیم. 561 00:44:07,415 --> 00:44:10,832 ‫یک روز با جعبه‌ای عکس اومد پیشم، 562 00:44:09,623 --> 00:44:14,702 ‫{\an8}[ماروین هیفرمن، سرپرست گالری و نویسنده] 563 00:44:11,083 --> 00:44:14,166 ‫با لباس مهمونی که تنش بود ‫و روش نقطه‌های پولکی بود، 564 00:44:14,416 --> 00:44:18,791 ‫با دامن پفی و آرایش عجیب و غریبش، 565 00:44:19,166 --> 00:44:24,208 ‫اومد توی سالن باکلاس گالری... ‫و جعبه‌ای پر از عکس دستش بود. 566 00:44:24,458 --> 00:44:28,125 ‫منم جعبه‌ای که دستش بود رو باز کردم، ‫تقریبا بیست عکس داخلش بود، 567 00:44:28,375 --> 00:44:30,375 ‫و به عمرم چنین عکس‌هایی ندیده بودم. 568 00:44:30,625 --> 00:44:33,625 ‫پرتره‌ها و عکس‌هایی از ملت بود ‫که کارهای روزمره می‌کردن. 569 00:44:33,875 --> 00:44:37,208 ‫عملا می‌شه گفت با تمام ‫عکاسی‌های دیگه وجه تمایز داشت. 570 00:44:38,416 --> 00:44:43,708 ‫ازم خواست بازم براش عکس ببرم، ‫منم صندوقی رو براش پر کردم. 571 00:44:45,583 --> 00:44:50,458 ‫برای رفتن به اونجا تاکسی گرفتم، ‫و در ازای پولش براش ساک زدم. 572 00:44:50,708 --> 00:44:53,625 ‫خلاصه این‌جوری وارد جهان هنری شدم. 573 00:44:55,500 --> 00:44:58,000 ‫اینی که می‌گم مال سال ۱۹۷۹ بود. 574 00:45:02,542 --> 00:45:08,240 ‫[تکه‌ای از فیلم چمدان‌های خالی ‫به کارگردانی بت گوردون، ۱۹۸۰] 575 00:45:10,583 --> 00:45:13,333 ‫هفته‌ی اولی که اونجا بودیم، ‫کلوپ ماد افتتاح شد. 576 00:45:14,250 --> 00:45:16,458 ‫اونجا بود که با ویویان دیک آشنا شدم. 577 00:45:19,125 --> 00:45:21,375 ‫ویویان سر هر چیزی کنجکاو بود، 578 00:45:21,625 --> 00:45:24,500 ‫هر مراسمی برگزار می‌شد، ‫من رو با خودش می‌برد. 579 00:45:24,791 --> 00:45:25,666 ‫♪ حرف بزن، حرف بزن، حرف بزن ♪ 580 00:45:25,958 --> 00:45:27,666 ‫♪ هرچند دیوارها نازک‌ان ♪ 581 00:45:27,958 --> 00:45:32,333 ‫یعنی دنیاهای متفاوتی توی نیویورک بود ‫که من توش گشت و گذار می‌کردم. 582 00:45:32,833 --> 00:45:35,125 ‫و لزوما هر دنیایی شبیه اون‌یکی نبود. 583 00:45:39,194 --> 00:45:43,777 ‫دنیای ویویان، و خانمی که باهاش ‫زندگی می‌کردم به اسم سوزان... 584 00:45:40,667 --> 00:45:42,667 ‫{\an8}[سوزان فلچر، هنرمند و اجراکننده] 585 00:45:44,666 --> 00:45:47,708 ‫♪ چشم‌هات کم‌عمق و نگاهت سرده ♪ 586 00:45:48,000 --> 00:45:49,458 ‫و گریر... 587 00:45:49,083 --> 00:45:52,280 ‫{\an8}[گریر لنکتون، هنرمند] 588 00:45:51,033 --> 00:45:54,492 ‫اونم همیشه‌ی خدا عروسک درست می‌کرد. ‫مدام مشغول کار بود. 589 00:45:54,791 --> 00:45:57,666 ‫♪ اگه روحیات خرابی نداری، ‫اگه روحیات خرابی نداری، ♪ 590 00:45:58,000 --> 00:46:01,458 ‫♪ اگه روحیات خرابی نداری، ‫امکان نداره بتونی شیک باشی! ♪ 591 00:46:03,750 --> 00:46:05,958 ‫و بروس هم برای خودش دنیایی داشت. 592 00:46:04,184 --> 00:46:06,764 ‫{\an8}[بروس بالبونی، بازیگر] 593 00:46:09,291 --> 00:46:11,166 ‫همین‌طور دیوید. 594 00:46:12,625 --> 00:46:15,666 ‫♪ و هر موقع که بخوای بری جایی، ‫محکم‌تر سر جات می‌بندمت ♪ 595 00:46:15,958 --> 00:46:17,416 ‫همین‌طور کوکی. 596 00:46:20,791 --> 00:46:25,000 ‫می‌شه گفت کوکی قلب ‫زندگی مرکزشهری نیویورک بود. 597 00:46:27,375 --> 00:46:28,333 ‫♪ آتیش ♪ 598 00:46:30,083 --> 00:46:31,583 ‫♪ پیشنهاد می‌کنم بسوزی ♪ 599 00:46:34,625 --> 00:46:35,541 ‫♪ آتیش ♪ 600 00:46:35,833 --> 00:46:38,625 ‫ملت زیاد بهمون می‌گفتن ‫ما جامعه‌ی مطرودان هستیم. 601 00:46:39,625 --> 00:46:41,208 ‫البته برامون مهم نبود. 602 00:46:43,083 --> 00:46:45,375 ‫ما هم افراد طبیعی رو طرد می‌کردیم. 603 00:46:45,666 --> 00:46:47,583 ‫♪ حسابی جنگیدی و مواظبت کردی ♪ 604 00:46:48,416 --> 00:46:50,166 ‫♪ ولی همه‌اش با خاک یکی می‌شه ♪ 605 00:46:49,964 --> 00:46:53,638 ‫{\an8}[متروسواران ‫به کارگردانی آموس پو، ۱۹۸۱] 606 00:46:50,464 --> 00:46:53,464 ‫کوکی فیلم بازی می‌کرد، ‫نمایش تئاتر بازی می‌کرد. 607 00:46:54,375 --> 00:46:57,125 ‫و بعد منتقد هنری شده بود. 608 00:46:57,150 --> 00:46:59,682 ‫[هنر و مشتقات] 609 00:47:00,125 --> 00:47:04,833 ‫کوکی همیشه می‌گفت «نمی‌دونم چرا ‫ملت می‌گن من سرکشم، چون نیستم.» 610 00:47:05,166 --> 00:47:09,041 ‫«صرفا مجبورم توی مسیری که ‫قدم برمی‌دارم باهاش روبه‌رو بشم.» 611 00:47:10,166 --> 00:47:13,541 ‫فقط کافیه صداش رو بشنوید، ‫که دقیقا بفهمید چه آدمیه. 612 00:47:14,833 --> 00:47:18,291 ‫توی صداش کنایه و طنز خاصی هست. 613 00:47:19,291 --> 00:47:21,291 ‫«صبر کن تا چارلی از مغازه برگرده،» 614 00:47:21,541 --> 00:47:22,750 ‫«باید با خودش حرف بزنی.» 615 00:47:23,000 --> 00:47:25,125 ‫«اونجا داره برامون پرتقال می‌خره.» 616 00:47:25,375 --> 00:47:27,833 ‫«بعد به میوه‌فروشی چینی ‫خیابان هایت اشاره کرد.» 617 00:47:28,083 --> 00:47:30,875 ‫«ولی من بسنده کردم و بعد تشکر کردن ‫رفتم پی کار خودم.» 618 00:47:31,125 --> 00:47:34,500 ‫«این دخترهایی که گفتم سوزان اتکینز، ‫اسکویکی فرام و مری برانر بودن.» 619 00:47:34,666 --> 00:47:38,833 ‫«و من فقط پنج دقیقه برای ‫دیدن چارلی منسون دیر کردم.» 620 00:47:40,041 --> 00:47:42,958 ‫کوکی به عنوان رقاص گوگو مشغول بود. 621 00:47:44,083 --> 00:47:46,333 ‫من توی بارهای نیوجرسی می‌رقصیدم، 622 00:47:46,583 --> 00:47:49,958 ‫چون اونجا لازم نبود آدم ‫لباسش رو در بیاره. 623 00:47:50,208 --> 00:47:52,958 ‫نیویورک پر برهنگی بود، ‫نیوجرسی از این خبرها نبود. 624 00:47:55,805 --> 00:48:01,522 ‫{\an8}[باسن آزادی ‫به کارگردانی ویویان دیک، ۱۹۸۰] 625 00:47:56,791 --> 00:47:59,416 ‫خلاصه با اتوبوس تا پترسون می‌رفتیم، 626 00:47:59,679 --> 00:48:03,971 ‫تا بریم توی این بارهای بدنام ‫تا کونمون رو تکون بدیم. 627 00:48:04,208 --> 00:48:07,916 ‫بعد دوباره اتوبوس می‌گرفتیم ‫و برمی‌گشتیم نیویورک. 628 00:48:08,916 --> 00:48:11,750 ‫♪ اگه خیال کردی خیلی باحالی ♪ 629 00:48:11,958 --> 00:48:14,625 ‫با رقصیدنم پول جور می‌کردم ‫تا نوار فیلم بخرم. 630 00:48:17,041 --> 00:48:21,500 ‫♪ پسرجون، خبرهایی برات دارم ♪ 631 00:48:23,125 --> 00:48:26,166 ‫بعد کارم رو توی فاحشه‌خونه شروع کردم. 632 00:48:26,500 --> 00:48:29,083 ‫آره، اوضاعم خیلی ناجور شده بود. 633 00:48:32,208 --> 00:48:34,791 ‫من توی زندگیم رازهای ‫زیادی رو مخفی نگه نداشتم. 634 00:48:36,416 --> 00:48:39,125 ‫ولی پیش نیومده بود بخوام ‫درموردشون صحبت کنم. 635 00:48:44,250 --> 00:48:48,291 ‫ولی حس می‌کنم در این مقطع از زندگیم، ‫باید درموردشون صحبت کنم. 636 00:48:48,583 --> 00:48:51,666 ‫به دلیل خفت بزرگی که برای ‫کارگر جنسی بودن قائل می‌شن. 637 00:48:57,458 --> 00:49:02,375 ‫ویویان خیلی براش جالب بود ‫که کارگر جنسی شده بودم، 638 00:49:02,701 --> 00:49:06,826 ‫و تصمیم گرفت درموردش فیلمی بسازه. 639 00:49:02,750 --> 00:49:06,975 ‫{\an8}[باسن آزادی] 640 00:49:07,542 --> 00:49:09,282 ‫{\an8}[ویویان] 641 00:49:07,833 --> 00:49:09,583 ‫داستان فیلم خیالی بود. 642 00:49:09,301 --> 00:49:10,292 ‫{\an8}[دورین، نان، جانت] 643 00:49:09,833 --> 00:49:14,916 ‫من نقش خانمی که اونجا کار می‌کرد رو ‫بازی می‌کردم... که از قضا هیولایی بود. 644 00:49:10,358 --> 00:49:11,558 ‫{\an8}[مارگارت، جینکسی] 645 00:49:11,598 --> 00:49:12,598 ‫{\an8}[انجل، مایکل، ویکی] 646 00:49:15,083 --> 00:49:18,166 ‫سلام، حالتون چطوره؟ ‫قبلا بهتون سرویس دادیم؟ 647 00:49:16,542 --> 00:49:20,210 ‫{\an8}[باسن آزادی ‫به کارگردانی ویویان دیک، ۱۹۸۰] 648 00:49:18,429 --> 00:49:20,346 ‫بهمون می‌گفت کل روز ‫باید به پشت دراز بکشیم، 649 00:49:20,583 --> 00:49:24,708 ‫بعد از بلومینگدیل برمی‌گشت و لباس‌زیرهایی ‫که خریده بود رو نشونمون می‌داد. 650 00:49:26,916 --> 00:49:30,708 ‫درسته ذات کارگری جنسی منفی نیست، ‫ولی اصلا هم جالب نیست. 651 00:49:30,958 --> 00:49:33,500 ‫یکی از پرمشقت‌ترین راه‌های امرار و معاشه. 652 00:49:42,333 --> 00:49:45,166 ‫این‌جوری بود که تین پن الی رو پیدا کردیم. 653 00:49:45,458 --> 00:49:48,881 ‫[میدان تایمز، تین پن الی] 654 00:49:48,958 --> 00:49:52,416 ‫یکی بهم گفت: ‫«بهتره بری پیش مگی.» 655 00:49:52,134 --> 00:49:56,940 ‫{\an8}[مگی اسمیت، صاحب تین پن الی] 656 00:49:52,671 --> 00:49:56,005 ‫خانم‌هایی رو اونجا استخدام می‌کرد ‫که سابقا کارگر جنسی بودن. 657 00:49:56,283 --> 00:49:59,116 ‫و کمکشون می‌کرد ‫گلیم خودشون رو بیرون بکشن. 658 00:49:59,375 --> 00:50:04,583 ‫شدیدا پرانرژی بود. ‫گروه‌ها رو سازماندهی می‌کرد. 659 00:50:04,833 --> 00:50:09,583 ‫آشپز خیلی خوبی بود. ‫طرفدار اصلاحات اساسی بود. 660 00:50:10,750 --> 00:50:13,000 ‫همچنین رقاص باله بود. 661 00:50:13,250 --> 00:50:17,166 ‫خلاصه خیلی زود استخدامم کرد. ‫به محض اینکه من رو دید. 662 00:50:18,291 --> 00:50:22,208 ‫اون بار مثل محل امنی ‫برای فاحشه‌ها بود که... 663 00:50:19,152 --> 00:50:23,950 ‫{\an8}[صدای مگی اسمیت] 664 00:50:22,464 --> 00:50:26,297 ‫اگه دلشون می‌خواست از خارج بشن، ‫مسیر شغلی براشون فراهم کنه. 665 00:50:26,458 --> 00:50:29,958 ‫و مرکزی برای چپ‌گرایان بود. 666 00:50:30,125 --> 00:50:32,416 ‫برای جنبش کوخ‌نشینان، ‫برای جنبش دولت‌ستیزان، 667 00:50:32,666 --> 00:50:33,791 ‫برای جنبش سیاه‌پوستان، 668 00:50:34,000 --> 00:50:37,625 ‫افرادی که مایل به حمایت از ‫زندانیان سیاسی چپ لاتین بودن. 669 00:50:37,791 --> 00:50:41,250 ‫یعنی جایی بود برای مردمی ‫با زبان‌های مختلف. 670 00:50:41,500 --> 00:50:46,041 ‫اونجا کلاه‌بردار می‌اومد، هنرمند می‌اومد، ‫روزنامه‌نگاران رویترز می‌اومدن. 671 00:50:46,416 --> 00:50:52,291 ‫افرادی که از ان‌بی‌سی اعتصاب کرده بودن ‫اونجا می‌اومدن. و همچنین ماموران مالیاتی. 672 00:50:53,166 --> 00:50:55,708 ‫وقتی بعد از ظهر می‌شد و ‫ماموران مالیاتی اونجا مست می‌کردن، 673 00:50:56,250 --> 00:50:59,291 ‫کنترل کردنشون به سختی ‫کنترل کردن لات‌های موتوری بود. 674 00:50:59,875 --> 00:51:03,166 ‫ولی بار توسط زنان کنترل می‌شد. 675 00:51:04,083 --> 00:51:06,416 ‫خیلی برامون مهم بود که ‫اونجا بادی‌گارد نداشته باشیم، 676 00:51:06,666 --> 00:51:09,791 ‫و برای نگه داشتن آرامش بار ‫از نیروهای مرد استفاده کنیم. 677 00:51:11,500 --> 00:51:13,708 ‫و اگه نان یا افرادی از پشت بار، 678 00:51:14,125 --> 00:51:18,750 ‫تصمیم می‌گرفتن کسی بیرون بشه، ‫اون شخص باید بیرون می‌شد. 679 00:51:20,833 --> 00:51:23,041 ‫- به حساب خودمون. ‫- عه، مرسی نان. 680 00:51:26,865 --> 00:51:30,147 ‫[گوناگون ‫به کارگردانی بت گوردون، ۱۹۸۳] 681 00:51:32,125 --> 00:51:34,625 ‫تین پن فضای متحدی داشت. 682 00:51:35,041 --> 00:51:39,208 ‫بر خلاف «نیو ویو» که اصلا ‫فضای یکپارچه‌ای نداشت. 683 00:51:39,500 --> 00:51:44,500 ‫و همچنین مختص به طبقه‌ی خاصی نبود، ‫که «نیو ویو» دقیقا خلاف این مسئله بود. 684 00:51:40,865 --> 00:51:48,583 ‫{\an8}[دریل پینکنی، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس] 685 00:51:44,868 --> 00:51:48,034 ‫من خیلی توی تین پن وقت می‌گذروندم، ‫ولی نمی‌تونم درمورد... 686 00:51:48,215 --> 00:51:51,583 ‫شب‌های مکرری که اونجا بودم صحبت کنم. 687 00:51:54,125 --> 00:51:58,208 ‫دو سال اولی که اونجا شروع به کار کردم، ‫عاشق اون فضا بودم. 688 00:51:59,125 --> 00:52:03,541 ‫به درد دل مردم گوش می‌دادم. ‫با جون و دل گوش می‌دادم. 689 00:52:05,250 --> 00:52:07,583 ‫البته اون‌ها براشون عادی نبود. 690 00:52:09,166 --> 00:52:12,791 ‫من به نوعی بار رو تحت سلطه داشتم، ‫و همه بهم انعام می‌دادن. 691 00:52:13,041 --> 00:52:17,250 ‫چون دلشون می‌خواد تحت تاثیر ‫قرارم بدن، دلم رو به دست بیارن... 692 00:52:18,416 --> 00:52:23,666 ‫و تا ساعت چهار صبح اونجا کار می‌کردم، ‫بعدش با همدیگه می‌رفتیم خوش‌گذرونی. 693 00:52:30,333 --> 00:52:34,833 ‫در حالی که مردم داشتن برای ‫نمایش میدان تایمز حاضر می‌شدن، 694 00:52:35,083 --> 00:52:38,750 ‫نقش تین پن الی برای ‫وقت گذرونی مردم پررنگ‌تر شد. 695 00:52:36,375 --> 00:52:38,980 ‫{\an8}[نمایش میدان تایمز ‫منهتن، خیابان هفتم] 696 00:52:39,053 --> 00:52:41,646 ‫{\an8}[نمایش میدان تایمز ‫یکم ژوئن سال ۱۹۸۰] 697 00:52:39,834 --> 00:52:44,209 ‫محل چند طبقه‌ای بود. ‫همه توش مشارکت داشتن. 698 00:52:41,766 --> 00:52:44,247 ‫{\an8}[نمایش میدان تایمز] 699 00:52:44,708 --> 00:52:51,708 ‫داخلش از گرافیتی گرفته، تا مجسمه‌سازی، ‫نقاشی و کلی آثار ویدیویی بود. 700 00:52:50,708 --> 00:52:53,120 ‫{\an8}[بدترین نوع ترس‌های آدم، ‫ترس‌های قدیمی‌اش هست.] 701 00:52:52,291 --> 00:52:53,708 ‫همچنین اجراهای موسیقی... 702 00:53:05,500 --> 00:53:09,458 ‫اکثر اجراکنندگان طبقه‌ی اول بودن. 703 00:53:09,750 --> 00:53:12,875 ‫خلاصه نان همه رو دعوت کرد توی بار. 704 00:53:13,125 --> 00:53:15,375 ‫آره، منم خیلی اضطراب داشتم ‫تا نمایشش رو ببینم... 705 00:53:15,833 --> 00:53:21,291 ‫منم نشسته بودم روی زمین، ‫بعد موسیقی و عکس‌هاش پخش شد. 706 00:53:22,500 --> 00:53:26,184 ‫[تصنیف وابستگی جنسی، ۱۹۸۳ - ۲۰۲۲ ‫گزیده تصاویر ۳۵ میلی‌متری] 707 00:53:30,916 --> 00:53:32,833 ‫♪ من تو رو شیفته‌ی خودم کردم ♪ 708 00:53:39,333 --> 00:53:41,625 ‫♪ چون که مال منی ♪ 709 00:53:47,708 --> 00:53:50,083 ‫♪ این کارهات رو تمومش کن ♪ 710 00:53:55,166 --> 00:53:56,166 ‫♪ حواست باشه! ♪ 711 00:53:56,875 --> 00:53:59,375 ‫♪ دروغ تو کارم نیست ♪ 712 00:54:02,708 --> 00:54:05,125 ‫♪ آره! ♪ 713 00:54:05,291 --> 00:54:06,583 ‫♪ تحمل ندارم ♪ 714 00:54:07,000 --> 00:54:07,958 ‫♪ آها! ♪ 715 00:54:08,583 --> 00:54:10,791 ‫♪ طفره رفتن نداریم ♪ 716 00:54:12,583 --> 00:54:14,875 ‫♪ تحمل ندارم ♪ 717 00:54:17,166 --> 00:54:19,750 ‫به شدت کار سیاسی‌ای بود. 718 00:54:20,000 --> 00:54:21,958 ‫حول محور قدرت بود، 719 00:54:22,208 --> 00:54:25,958 ‫به خصوص قدرتی که مردان ‫نسبت به زنان دارن، 720 00:54:26,208 --> 00:54:30,333 ‫و اینکه این قدرت چطور در جامعه تفسیر می‌شه. 721 00:54:31,666 --> 00:54:35,791 ‫اولین باری که نمایش عکاسی نان رو دیدم، ‫به شدت حالت ناهنجاری داشت. 722 00:54:36,041 --> 00:54:38,791 ‫بیشترین چیزی که ازش یادمه ‫سر و صدای اونجا بود، 723 00:54:38,958 --> 00:54:41,916 ‫نه فقط صدای موسیقی و ابزار پخش، 724 00:54:42,166 --> 00:54:47,125 ‫بلکه صدای مردمی که صحبت می‌کردن... ‫درموردش نظر می‌دادن. 725 00:54:48,458 --> 00:54:51,166 ‫اون اوایل تماشاچی‌های نمایش فقط... 726 00:54:51,416 --> 00:54:53,750 ‫منحصرا افرادی بودن که ‫حضور به عمل آورده بودن، 727 00:54:54,000 --> 00:54:56,583 ‫یعنی اگه از چیزی خوششون نمی‌اومد، ‫به سمت من فریاد می‌کشیدن. 728 00:54:56,833 --> 00:54:59,333 ‫و اگه از چیزی خوششون می‌اومد هم ‫به سمتم فریاد می‌کشیدن. 729 00:54:59,583 --> 00:55:03,250 ‫برای همین تا حدودی ‫بر همین اساس ویرایشش کردم. 730 00:55:05,250 --> 00:55:09,166 ‫بعد عکس‌هایی از دوستم داشتم ‫که با دوست‌پسرش سکس می‌کرد، 731 00:55:09,416 --> 00:55:12,333 ‫و ازم خواسته بود در مقطعی نشونش بدم. 732 00:55:12,583 --> 00:55:16,250 ‫اون‌موقع بود که شروع کردم ‫از سکس خودم عکس گرفتم. 733 00:55:16,541 --> 00:55:21,333 ‫با خودم گفتم اگه قراره سکس اون رو نشون بدم، ‫باید تصاویر سکس خودم هم نشون بدم. 734 00:55:25,666 --> 00:55:28,208 ‫♪ عشقت من رو از پا در آورده ♪ 735 00:55:28,500 --> 00:55:30,791 ‫اون زمان توی کلوپ‌های زیرزمینی ‫نمایشم رو نشون می‌دادم. 736 00:55:31,041 --> 00:55:34,291 ‫و دوست‌پسر اون‌موقعم ‫توی مهمونی‌ها دی‌جی بود. 737 00:55:36,416 --> 00:55:38,583 ‫این‌جوری بود که موسیقی رو بهش اضافه کردیم. 738 00:55:38,833 --> 00:55:40,791 ‫من با آهنگ‌هایی که می‌شناختم ‫کار رو شروع کردم، 739 00:55:41,083 --> 00:55:43,916 ‫به بعدش بقیه برام آهنگ فرستادن. 740 00:55:44,166 --> 00:55:46,833 ‫ولی هر سری فهرست ‫پخش آهنگ رو عوض می‌کردم. 741 00:55:47,500 --> 00:55:52,541 ‫خوش می‌گذشت، واقعا خوش می‌گذشت. ‫ملت مدام می‌رقصیدن. 742 00:55:49,148 --> 00:55:54,848 ‫{\an8}[قطعه‌ای از باسن آزادی ‫به کارگردانی ویویان دیک، ۱۹۸۰] 743 00:55:52,875 --> 00:55:55,333 ‫صحنه‌ی محشری بود. 744 00:55:59,041 --> 00:56:01,375 ‫♪ فریاد بزنید، بگید آها! ♪ 745 00:56:02,166 --> 00:56:03,333 ‫♪ اصلا کم نیار ♪ 746 00:56:03,666 --> 00:56:08,208 ‫برای هر کاری دیر می‌کردم. ‫خواب درست و حسابین داشتم. 747 00:56:08,458 --> 00:56:11,000 ‫چون همه‌اش بیدار بودم ‫و مشغول تدوین نمایش. 748 00:56:14,833 --> 00:56:16,750 ‫امکان نداشت کارش تکراری باشه. 749 00:56:17,041 --> 00:56:19,166 ‫همیشه موسیقی رو عوض می‌کرد، ‫تصاویر رو عوض می‌کرد، 750 00:56:19,375 --> 00:56:21,166 ‫ترتیبشون رو عوض می‌کرد. 751 00:56:21,166 --> 00:56:27,000 ‫گاهی اوقات تغییرات احساس خودش، ‫مفهوم اثرش رو عوض می‌کرد، 752 00:56:27,250 --> 00:56:31,250 ‫چون تصاویری که گرفته بود ‫صرفا یک معنای واحد نداشتن. 753 00:56:31,875 --> 00:56:37,125 ‫چون خیلی معانی مختلفی ‫در تصاویر نان گلدین وجود داشت. 754 00:56:41,250 --> 00:56:44,125 ‫و گمونم برای همین به نظر خیلی‌ها ‫تصاویرش سینمایی بودن، 755 00:56:44,375 --> 00:56:46,958 ‫چون برای اکثر مخاطبان، ‫تصاویرش حاوی شخصیت بودن، 756 00:56:47,208 --> 00:56:51,000 ‫و سوژه‌هایی که توی عکس بودن، ‫انگار تمثیلی از خود تماشاچی بودن. 757 00:56:53,083 --> 00:56:55,750 ‫از چشم مخاطبش عکاسی می‌کرد. 758 00:56:58,833 --> 00:57:01,916 ‫بیشترین میزان نزدیکی و صمیمیتم با کوکی ‫مال اواسط دهه‌ی هشتاد بود. 759 00:57:03,750 --> 00:57:10,083 ‫اوضاعش ناجور بود. یکی از دوستانش بهش گفت ‫ماکتی از کره‌ی زمین رو بچرخون، 760 00:57:10,541 --> 00:57:13,875 ‫هر جا که انگشتت اتفاقی ‫بهش بخوره، باید بری اونجا. 761 00:57:14,416 --> 00:57:18,666 ‫این‌جوری بود که رفت ایتالی، ‫و با ویتوریو آشنا شد. 762 00:57:21,666 --> 00:57:24,208 ‫عاشق‌ترین فرد زندگیش رو پیدا کرده بود. 763 00:57:27,166 --> 00:57:31,875 ‫مرام عروسی مفصلی گرفته بودن. ‫تمام ساکنان پایین نیویورک اونجا بودن. 764 00:57:32,291 --> 00:57:37,583 ‫رنه ریکارد، گریر، دیوید آرمسترانگ، 765 00:57:39,041 --> 00:57:42,916 ‫فرانچسکو کلمنته، تری توی... 766 00:57:44,291 --> 00:57:46,250 ‫پیتر هوجار اونجا بود. 767 00:57:46,500 --> 00:57:50,375 ‫ما هم موقع عکس گرفتن ‫کنار همدیگه وایستاده بودیم. 768 00:57:51,666 --> 00:57:54,041 ‫مراسم خیلی قشنگی بود، 769 00:57:56,500 --> 00:57:58,208 ‫مهمونی‌اش حتی خفن‌تر بود. 770 00:57:59,708 --> 00:58:00,833 ‫آره. 771 00:58:08,303 --> 00:58:14,680 ‫{\an8}[تصنیف وابستگی جنسی، ‫گزیده تصاویر] 772 00:58:35,416 --> 00:58:40,125 ‫همین که شروع کردم کارم به اشتراک گذاشتم، ‫کلی کس‌شعر از این و اون شنیدم. 773 00:58:41,833 --> 00:58:47,083 ‫اواسط دهه‌ی هشتاد کسی بهم گفته بود ‫«هیچ هنرمند زن خوبی وجود نداره.» 774 00:58:48,083 --> 00:58:50,833 ‫واقعا دوران پرمشتقی بود... 775 00:58:51,666 --> 00:58:55,708 ‫مخصوصا از جانب آقایون مالک گالری ‫که بهم می‌گفتن: 776 00:58:56,041 --> 00:59:01,458 ‫«این کاری که می‌کنی عکاسی نیست. ‫کسی از زندگی خودش عکس نمی‌گیره.» 777 00:59:01,750 --> 00:59:06,250 ‫اون زمان چنین کاری هنوز... ‫عمل دور از ذهنی بود. 778 00:59:06,625 --> 00:59:11,625 ‫اون زمان همچنان دوره‌ی تصاویر ‫سیاه و سفید و عمودی بود. 779 00:59:13,458 --> 00:59:18,500 ‫پس سخته که چنین سنتی ‫بتونه دست‌خوش تغییرات اساسی بشه. 780 00:59:23,291 --> 00:59:27,958 ‫به نظرم جهان هنری کس‌شعر بود ‫و میدان تایمز اصل زندگی بود. 781 00:59:28,958 --> 00:59:30,916 ‫اونجا بود که با برایان آشنا شدم. 782 00:59:33,666 --> 00:59:40,458 ‫اولین قرارمون کمی اون‌طرف بار، ‫رفتیم اجرای گروه «کلش» رو دیدیم. 783 00:59:40,958 --> 00:59:44,000 ‫بعد رفتیم سمت محله‌ی هارلم. 784 00:59:45,958 --> 00:59:51,625 ‫بعد دیگه از پیشم نرفت. ‫از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ پیشم موند. 785 00:59:56,083 --> 00:59:59,416 ‫اون زمان خیلی مرد جذابی بود، ‫منم عاشقش شده بودم. 786 01:00:01,958 --> 01:00:03,875 ‫روحیات لطیفی داشت. 787 01:00:05,208 --> 01:00:07,583 ‫از چشم‌هاش مشخص بود آدم لطیفیه. 788 01:00:13,458 --> 01:00:18,875 ‫سکسمون حرف نداشت. و همین مسئله ‫باعث می‌شه دو نفر مدت‌ها با همدیگه بمونن. 789 01:00:23,291 --> 01:00:25,916 ‫بعدش دعواهای مکررمون شروع شد. 790 01:00:27,333 --> 01:00:29,583 ‫منم کارم توی دعوا کردن خوب بود. 791 01:00:34,625 --> 01:00:37,541 ‫می‌خواست از همدیگه جدا بشیم، ‫ولی من نمی‌خواستم. 792 01:00:37,791 --> 01:00:41,875 ‫خیلی هم این بحث رو پیش می‌کشید، ‫که از همدیگه جدا بشیم. 793 01:00:43,125 --> 01:00:46,125 ‫بعد که من رفتم برلین، ‫از همدیگه جدا شدیم. 794 01:00:46,375 --> 01:00:51,458 ‫بعد خودش اومد برلین و... ‫داستانی پیش اومد. 795 01:00:55,041 --> 01:01:01,291 ‫توی انباری عکس‌هام رو نمایش دادم، ‫بعد با برایان رفتیم بار. 796 01:01:02,791 --> 01:01:08,458 ‫اونجا متوجه شد من با دختری آشنا شدم، ‫که بابتش حسودی می‌کرد. 797 01:01:09,125 --> 01:01:11,500 ‫و این بود شروع ماجرا. 798 01:01:14,833 --> 01:01:18,125 ‫انقدر با همدیگه خو گرفته بودیم ‫که نمی‌دونستیم چطور جدا بشیم. 799 01:01:19,375 --> 01:01:22,875 ‫خلاصه راه حلش برای جدایی این بود. 800 01:01:25,625 --> 01:01:31,708 ‫مشت‌های پشت سر هم به صورتم زد. ‫یعنی بوم، بوم، بوم. 801 01:01:31,958 --> 01:01:34,500 ‫بعد رفت سراغ چشمم. 802 01:01:35,000 --> 01:01:39,083 ‫داشتم خونریزی می‌کردم. ‫و دختری از پاریس اونجا بود به اسم سیلوی. 803 01:01:39,416 --> 01:01:44,416 ‫سیلوی اومد من رو از اونجا برد. ‫زندگیم رو نجات داد. 804 01:01:47,458 --> 01:01:52,791 ‫برایان کل اتاق رو بهم ریخت، ‫با رژ لب روی دیوار نوشته بود: 805 01:01:53,041 --> 01:01:55,166 ‫«جنده»، «هرزه»... 806 01:01:56,041 --> 01:01:57,833 ‫دفتر خاطراتم رو سوزوند. 807 01:01:59,416 --> 01:02:03,625 ‫خیلی شانس آوردم که نمایش ‫تصاویرم رو اونجا که پخش کردم... 808 01:02:03,875 --> 01:02:07,166 ‫یعنی توی همون انبار ول کردم... 809 01:02:07,333 --> 01:02:10,291 ‫- وگرنه اونم نابود می‌کرد. ‫- وگرنه اونم نابود می‌کرد. 810 01:02:10,541 --> 01:02:11,833 ‫آره. 811 01:02:17,500 --> 01:02:22,500 ‫تمام استخوان‌های اطراف چشمم شکسته بود. 812 01:02:23,708 --> 01:02:25,666 ‫- و... ‫- چشمت رو زده بود. 813 01:02:25,791 --> 01:02:28,291 ‫مگی گفت می‌خواست کورم کنه. 814 01:02:33,000 --> 01:02:38,791 ‫تصاویری که از صورت کتک‌خورده‌ام داشتم، ‫باعث می‌شد به گذشته برنگردم. 815 01:02:43,125 --> 01:02:46,208 ‫زنانی که تجربه‌ی ضرب و شتم داشتن ‫می‌اومدن و بهم می‌گفتن، 816 01:02:46,458 --> 01:02:50,208 ‫که به خاطر عکس‌هایی که من گرفتم ‫می‌تونستن درمورد اون اتفاقات صحبت کنن. 817 01:02:54,333 --> 01:02:58,541 ‫مبارزه بین استقلال و وابستگی... 818 01:02:58,791 --> 01:03:01,791 ‫هسته‌ی اصلی «تصنیف وابستگی جنسی»ئه. 819 01:03:01,823 --> 01:03:04,417 ‫[ماکت اصلی کتاب از سال ۱۹۸۶] 820 01:03:04,443 --> 01:03:07,524 ‫[تصنیف وابستگی جنسی، ‫به قلم نان گلدین] 821 01:03:07,583 --> 01:03:11,958 ‫پدرم سعی داشت کاری کنه ‫تا این کتاب منتشر نشه. 822 01:03:13,833 --> 01:03:19,541 ‫تصاویر داخلش به کنار، ‫بیشتر از بابت متن کتاب نگران بودن، 823 01:03:19,916 --> 01:03:23,791 ‫چون می‌گفت من می‌خوام ثابت کنم ‫که اون‌ها خواهرم رو کشتن. 824 01:03:24,708 --> 01:03:26,583 ‫خودش این‌جوری بیانش کرد. 825 01:03:28,750 --> 01:03:31,375 ‫برایان هم سعی کرد که منتشر نشه. 826 01:03:32,416 --> 01:03:36,875 ‫ولی اینکه کلی مرد خواستن جلوش رو بگیرن، ‫به نظرم باعث شد اثر ریشه‌ای‌تری بشه. 827 01:03:41,416 --> 01:03:45,583 ‫وقتی برگشتم نیویورک، ‫رفتم بار تین پن. 828 01:03:45,958 --> 01:03:48,875 ‫حسابی ترسیده بودم، ‫چون اونجا پر مرد بود. 829 01:03:49,125 --> 01:03:52,000 ‫تحمل جمع پر از آقایون رو نداشتم. 830 01:03:52,500 --> 01:03:57,958 ‫مگی فکر می‌کرد هروئین می‌زنم، ‫ولی تزریق نمی‌کردم، با بینی می‌کشیدم. 831 01:03:59,541 --> 01:04:02,291 ‫و یادم اومد وقتی از تین پن اومدم بیرون ‫با خودم گفتم که... 832 01:04:02,541 --> 01:04:07,625 ‫«الان دیگه حسابی درگیر مواد می‌شم، ‫چون دیگه چیزی جلودارم نیست.» 833 01:04:09,750 --> 01:04:11,041 ‫و همین‌طور هم شد. 834 01:04:18,958 --> 01:04:21,250 ‫اینجاش کمی ترسناک می‌شه. 835 01:04:22,375 --> 01:04:26,458 ‫گزارشگری از نیویورک پست بدون معرفی خودش ‫با لحن سردی پای تلفن باهام حرف زد. 836 01:04:26,020 --> 01:04:29,487 ‫{\an8}[یک سال پس از اولین اقدام] 837 01:04:26,708 --> 01:04:30,333 ‫به تلفن شخصی‌ام زنگ زد. ‫گفت شماره‌ام رو از اینترنت پیدا کرده. 838 01:04:30,583 --> 01:04:32,208 ‫اگه قراره علیه این خانواده بلند بشیم، 839 01:04:32,458 --> 01:04:34,541 ‫باید با مدارک موثق بریم جلو. 840 01:04:34,791 --> 01:04:36,833 ‫می‌تونن ازمون شکایت کنن، نه؟ 841 01:04:38,541 --> 01:04:43,000 ‫بعد چند اقدامی که انجام دادیم، ‫پرودو فارما تبلیغات دائمی توی... 842 01:04:43,250 --> 01:04:48,416 ‫نیویورک تایمز انجام می‌داد و می‌گفت: ‫«معلومه که این بحران برای ما مهمه.» 843 01:04:48,441 --> 01:04:51,191 ‫«بازار داروهای افیونی مال خودمونه.» 844 01:04:48,625 --> 01:04:53,059 ‫{\an8}[بازار داروی افیونی مال ماست، ‫چطور ممکنه با قاچاق این دارو نجنگیم؟] 845 01:04:52,541 --> 01:04:56,166 ‫مردم همچنان اهداییه‌های ‫سکلر رو قبول می‌کردن. 846 01:04:57,708 --> 01:05:00,000 ‫قضیه‌ی گالری پرتره‌ی ملی چیه؟ 847 01:05:00,250 --> 01:05:04,166 ‫نمی‌دونم چه اتفاقی میفته که ‫کارم نمایش داده بشه یا نشه. 848 01:05:04,416 --> 01:05:06,208 ‫مردم چه فکری می‌کنن؟ 849 01:05:06,500 --> 01:05:11,833 ‫اینکه نان گلدین به خاطر حمایت مالی سکلر ‫حاضر نشه اثرش رو اونجا نمایش بده، 850 01:05:12,083 --> 01:05:14,625 ‫- خیلی اقدام جدی‌ای می‌شه. ‫- خب... 851 01:05:14,833 --> 01:05:18,041 ‫قرار بود نان در گالری ‫پرتره‌ی ملی توی بریتانیا، 852 01:05:18,458 --> 01:05:21,416 ‫نمایش گذشته‌نگری داشته باشه، 853 01:05:21,666 --> 01:05:28,583 ‫ولی اون گالری قرار بود ۱.۳ میلیون ‫از پول اهدایی سکلر رو قبول کنه. 854 01:05:29,166 --> 01:05:33,375 ‫برای همین نان بهشون گفت اگه قراره ‫این پول رو قبول کنن، 855 01:05:33,625 --> 01:05:35,125 ‫نمایش گذشته‌نگرش رو اونجا انجام نمی‌ده. 856 01:05:43,250 --> 01:05:44,791 ‫باورم نمی‌شه! 857 01:05:46,000 --> 01:05:49,083 ‫وای. داره جواب می‌ده، نه؟ ‫داره جواب می‌ده. 858 01:05:47,958 --> 01:05:55,321 ‫{\an8}[گالری پرتره‌ی ملی پیشنهاد ‫یک میلیون یورویی سکلر را رد کرد.] 859 01:05:49,333 --> 01:05:51,125 ‫باورم نمی‌شه! 860 01:05:51,395 --> 01:05:54,416 ‫وقتی گالری پرتره‌ی ملی پول اهدایی ‫خانواده‌ی سکلر رو رد کرد، 861 01:05:54,681 --> 01:05:56,083 ‫با خودم گفتم صحنه‌ی سرنوشت‌سازمون همینه. 862 01:05:56,250 --> 01:06:00,041 ‫واقعا پیشرفت بزرگی بود که فهمیدیم... 863 01:05:58,333 --> 01:06:02,292 ‫{\an8}[سردبیر انجمن هنری، دیوید ولاسکو] 864 01:06:00,291 --> 01:06:04,416 ‫مردم واقعا قراره درمورد ‫نحوه‌ی کار ما تجدید نظر کنن. 865 01:06:06,666 --> 01:06:09,291 ‫بریم نگاهی بندازیم که در یک هفته ‫چه دستاوردهایی داشتیم. 866 01:06:09,541 --> 01:06:13,666 ‫که گمون نکنم گروه فعالان معمولا ‫به چنین دستاوردهایی برسن. 867 01:06:13,666 --> 01:06:19,750 ‫روز سه‌شنبه، گالری پرتره‌ی ملی ‫اولین جایی بود که پولشون رو رد کرد. 868 01:06:20,000 --> 01:06:21,375 ‫ایول! 869 01:06:21,875 --> 01:06:24,041 ‫روز پنج‌شنبه، قرارداد تِیت ملغا شد. 870 01:06:24,500 --> 01:06:29,000 ‫و روز جمعه در کمال تعجب ‫نوبت موزه‌ی گوگنهایم شد. 871 01:06:29,250 --> 01:06:32,125 ‫- ایول! ‫- که خیلی جای تعجب داشت. 872 01:06:33,666 --> 01:06:39,375 ‫خب، بعد اون منابع تامین‌کننده‌ی کثیفشون، 873 01:06:39,625 --> 01:06:43,791 ‫دیگه پول سکلر رو قبول نکردن، ‫که در بی‌سابقه بود. 874 01:06:48,750 --> 01:06:50,791 ‫تاثیر دومینویی‌اش خیلی گسترده بود. 875 01:06:51,041 --> 01:06:55,208 ‫اینکه چنین اتفاقی در تمام موزه‌های ‫بزرگ افتاد باورنکردنی بود، 876 01:06:55,458 --> 01:06:58,250 ‫و همچنین نان که توی تک تک ‫این موزه‌ها دستی داشته، 877 01:06:58,541 --> 01:07:03,083 ‫از جمله موزه‌ی تِیت، خیلی مهم بود. ‫و در نهایت موزه‌ی مِت همکاری کرد. 878 01:06:58,590 --> 01:07:01,257 ‫{\an8}[به علت ارتباط سکلر با داروی افیونی، ‫موزه‌ی تیت پول این خانواده را رد کرد.] 879 01:07:01,297 --> 01:07:05,947 ‫{\an8}[در خلال بحران افیونی، موزه‌ی مِت ‫پول خانواده‌ی سکلر را رد کرد.] 880 01:07:03,414 --> 01:07:06,080 ‫ولی ما هنوز راضی نشده بودیم. 881 01:07:06,333 --> 01:07:10,375 ‫البته مطالبه‌مون مشخص بود: ‫اینکه پول سکلر رو قبول نکنید. 882 01:07:10,625 --> 01:07:13,458 ‫بخش بعدیش مسلما این بود ‫که اسمشون رو پایین بکشیم. 883 01:07:13,583 --> 01:07:16,183 ‫[به طرف موزه] 884 01:07:19,833 --> 01:07:24,083 ‫در ادامه گزارش پیغاماتی ‫از واتس‌آپ منتشر شد، 885 01:07:24,333 --> 01:07:27,791 ‫که مرتبط بود با پیغام‌های ‫خانواده‌ی مورتیمر سکلر. 886 01:07:28,041 --> 01:07:31,375 ‫و به وضوح توی پیغام‌هاشون ‫از نان گلدین صحبت کرده بودن، 887 01:07:31,625 --> 01:07:37,125 ‫و در مورد بحران صرفا گفته بودن ‫که این مشکل روابط عمومی رو حل کنیم. 888 01:07:37,375 --> 01:07:42,125 ‫حتی یک نفر نبود که بگه: ‫«صبر کنید ببینم...» 889 01:07:42,375 --> 01:07:44,250 ‫«شاید این انتقادشون دلیلی داره.» 890 01:07:44,500 --> 01:07:49,000 ‫«بهتره خودمون بررسی انجام بدیم. ‫یا اصلا جوری می‌تونیم جبرانش کنیم؟» 891 01:07:49,250 --> 01:07:51,166 ‫«یا نکنه باید سوالاتی بپرسیم؟» 892 01:07:51,333 --> 01:07:57,041 ‫بلکه فقط و فقط گفته شد که ‫چطور این مشکل روابط عمومی رو حل کنیم. 893 01:08:04,000 --> 01:08:06,833 ‫کی متوجه شدید که تعقیب می‌شید؟ 894 01:08:08,458 --> 01:08:14,625 ‫یادمه جمعه‌شبی بود که تنهایی ‫داشتم از خونه‌ی نان برمی‌گشتم. 895 01:08:15,541 --> 01:08:16,750 ‫که بعد... 896 01:08:18,833 --> 01:08:20,500 ‫متوجه ماشینی شدم. 897 01:08:21,750 --> 01:08:27,416 ‫متوجه شدم کسی که داخلش نشسته، ‫صورت خودش رو مخفی کرده. 898 01:08:27,791 --> 01:08:34,250 ‫و دقیقا لحظه‌ای که از جلوش رد شدم، ‫برگشت نگاهم کرد. 899 01:08:37,375 --> 01:08:42,750 ‫هفته‌ی بعد که دارم از ‫خیابون مستقیم رد می‌شم، 900 01:08:43,000 --> 01:08:47,333 ‫تا به علامت توقف برسم، ‫ماشینی کنارم زد کنار. 901 01:08:48,125 --> 01:08:51,583 ‫و منم برگشتم بهش نگاه کردم. 902 01:08:53,250 --> 01:08:55,791 ‫بعدش فقط راهم رو کشیدم. 903 01:08:56,041 --> 01:08:59,541 ‫نزدیک چهار متری ازش دور شدم، ‫و وقتی برگشتم نگاهش کردم، 904 01:08:59,791 --> 01:09:02,333 ‫داشت از داخل ماشین ازم عکس می‌گرفت. 905 01:09:05,416 --> 01:09:10,958 ‫و چنین خاطره‌ای توی ذهنم موند ‫چون گمونم... 906 01:09:11,208 --> 01:09:12,083 ‫گمون نکنم... 907 01:09:12,291 --> 01:09:15,583 ‫تا به اون لحظه تجربه‌ی ترسی ‫به این بزرگی رو داشتم. 908 01:09:15,833 --> 01:09:18,250 ‫چون نمی‌دونستم اون مرتیکه کیه. 909 01:09:19,708 --> 01:09:22,791 ‫ولی مطمئنم همونی بود که ‫هفته‌ی قبلش دنبالم بود. 910 01:09:26,166 --> 01:09:29,166 ‫اگه درست یادم باشه حتی سرش داد زدم، ‫ولی گمون نکنم حتی فهمیده باشه. 911 01:09:29,416 --> 01:09:33,750 ‫راهش رو کشید و رفت. ‫منم وحشت کرده بودم. 912 01:09:34,833 --> 01:09:38,500 ‫تصور کنید چقدر تعجب کردم، 913 01:09:38,750 --> 01:09:42,291 ‫که هفته‌ی بعدش... ‫یعنی دقیقا یک هفته بعدش... 914 01:09:42,541 --> 01:09:45,291 ‫اون یارو رو جلوی خونه‌ی نان دیدم. 915 01:09:52,708 --> 01:09:55,708 ‫الان از خونه‌ی نان خارج شدیم. 916 01:09:55,958 --> 01:09:58,875 ‫همون ماشین سری قبلی ‫دوباره جلوی خونه‌ست. 917 01:10:07,458 --> 01:10:09,791 ‫و طرف... 918 01:10:11,500 --> 01:10:16,083 ‫...اونجاست. ‫که داره می‌بینه ازش فیلم می‌گیرم. 919 01:10:19,000 --> 01:10:21,125 ‫داره حرکت می‌کنه که بره. 920 01:10:26,625 --> 01:10:30,833 ‫با خانم و بچه‌هام رفته بودیم بیرون. ‫با دو تا پسرم. 921 01:10:31,083 --> 01:10:34,375 ‫برای کاری از خونه خارج شده بودیم، ‫و داشتیم سوار ماشین می‌شدم، 922 01:10:34,625 --> 01:10:37,333 ‫که همسایه‌ای اومد و بهمون گفت: 923 01:10:37,583 --> 01:10:41,250 ‫«نمی‌خوام بترسونمتون، ‫ولی ته این خیابون...» 924 01:10:41,500 --> 01:10:43,875 ‫یکی از صبح ماشین شاسی‌بلندش رو...» 925 01:10:44,125 --> 01:10:46,375 ‫«جلوی خونه‌ام پارک کرده،» 926 01:10:46,625 --> 01:10:48,666 ‫«و گمونم داره خونه‌ی شما رو می‌پاد.» 927 01:10:48,875 --> 01:10:50,083 ‫مسلما اولین چیزی که به ذهنم رسید، 928 01:10:50,291 --> 01:10:52,333 ‫این بود که نان چنین تجربه‌ای داشته، 929 01:10:52,541 --> 01:10:54,750 ‫و مگان مسلما چنین تجربه‌ای داشته. 930 01:10:57,250 --> 01:11:02,166 ‫برای همین دقیقا متوجه شدم ‫که اون جریان داره تکرار می‌شه. 931 01:11:04,125 --> 01:11:09,125 ‫وقتی داشتم برای کتابم تحقیق می‌کردم، ‫از پرودو پرسیدم اطلاعی دارن یا نه. 932 01:11:09,458 --> 01:11:13,291 ‫که این افراد دارن نان و ‫مگان و من رو تعقیب می‌کنن. 933 01:11:13,541 --> 01:11:16,291 ‫پرودو هم جواب داد که... 934 01:11:16,541 --> 01:11:18,583 ‫«معلومه که اطلاعی نداریم. ‫چرا باید چنین کاری کنیم؟» 935 01:11:18,833 --> 01:11:22,500 ‫«خیلی سوال زشتی کردید.» ‫به شدت منکرش شدن... 936 01:11:22,750 --> 01:11:26,833 ‫و توی پرس‌جوهایی که داشتم ‫از خود سکلرها پرسیدم و... 937 01:11:27,083 --> 01:11:30,833 ‫مواردی بود که در این خصوص پرسیدم، ‫و همه‌شون رو منکر شدن. 938 01:11:31,083 --> 01:11:33,041 ‫ولی این مسئله فرق می‌کرد. 939 01:11:39,505 --> 01:11:42,738 ‫[نیویورک وکال] 940 01:11:42,833 --> 01:11:45,291 ‫باب یکی از اعضای هیئت‌مدیره‌ی ماست. 941 01:11:47,041 --> 01:11:50,208 ‫- سلام، حالتون چطوره؟ ‫- البته قبول دارم... 942 01:11:50,458 --> 01:11:52,000 ‫اینجا شرایط کمی خرابه. 943 01:11:52,063 --> 01:11:53,423 ‫[نیویورک وکال] 944 01:11:54,375 --> 01:11:59,041 ‫برای شما پیش اومده کیت نارکان داشته باشید، ‫یا دوره‌ی نارکان گذرونده باشید؟ 945 01:11:57,646 --> 01:12:02,923 ‫{\an8}_ 946 01:11:59,291 --> 01:12:01,666 ‫آره، من چند هفته‌ی پیش ‫کیت نارکان گرفتم. 947 01:12:01,916 --> 01:12:04,666 ‫من کیتش رو توی خونه‌ام دارم، ‫ولی دوره‌اش رو نگذروندم. 948 01:12:05,166 --> 01:12:08,083 ‫خب، منم صرفا موارد کلیدی رو مطرح می‌کنم، 949 01:12:08,291 --> 01:12:11,500 ‫در خصوص علائم اوردوز مواد افیونی ‫و اینکه چطور با استفاده از نارکان، 950 01:12:11,750 --> 01:12:13,666 ‫این علائم اوردوز رو معکوس کنیم، خب؟ 951 01:12:14,416 --> 01:12:17,958 ‫پس وقتی کسی رو دیدی که از نظرتون ‫دچار اوردوز مواد افیونی شده، 952 01:12:18,208 --> 01:12:20,500 ‫ازش می‌پرسید «حالت خوبه؟» ‫ولی جواب نمی‌دن. 953 01:12:20,750 --> 01:12:23,208 ‫کمی جناغشون رو مالش می‌دید، ‫ولی همچنان جوابی نمی‌دن. 954 01:12:23,458 --> 01:12:24,416 ‫می‌تونید تکونشون بدید. 955 01:12:24,625 --> 01:12:27,166 ‫و اگه همچنان جواب ندادن، ‫اونجا باید از نارکان استفاده کنید. 956 01:12:27,541 --> 01:12:29,916 ‫بعد استفاده از نارکان باید ‫با اورژانس تماس بگیرید. 957 01:12:30,166 --> 01:12:32,833 ‫به هر ترتیبی خواستید انجام بدید، ‫ولی حتما جفتش رو انجام بدید. 958 01:12:33,250 --> 01:12:36,291 ‫بازش کنید، نگهش دارید. ‫روی بینی‌شون اسپری کنید، خب؟ 959 01:12:36,708 --> 01:12:39,208 ‫اگه اوردوز نکرده باشن تاثیری نداره ‫و ضرری به شخص وارد نمی‌کنه. 960 01:12:39,375 --> 01:12:42,000 ‫ولی اگه اوردوز کرده باشه، ‫نارکان زندگیش رو نجات می‌ده. 961 01:12:42,250 --> 01:12:43,291 ‫متوجه شدید؟ 962 01:12:43,541 --> 01:12:48,166 ‫تمرکز روی کاهش آسیب منجر می‌شه ‫که مردم از این بحران خارج بشن. 963 01:12:48,416 --> 01:12:52,125 ‫هدف درازمدت اینه که فضای امنی براشون ‫درست کنیم، تابوهای غیرضروری رو بشکنیم، 964 01:12:52,375 --> 01:12:54,833 ‫و به مصرف کنندگان کمک کنیم، ‫در همین جهت... 965 01:13:01,909 --> 01:13:04,276 ‫[سالن جلسه] 966 01:13:04,375 --> 01:13:08,000 ‫خب، جلسه رو شروع می‌کنیم. ‫اِم، صبحتون بخیر. 967 01:13:08,166 --> 01:13:10,875 ‫به جلسه‌ی امروز خوش اومدید، 968 01:13:11,000 --> 01:13:15,416 ‫موضوع جلسه‌ی امروز در خصوص ‫تامین مالی اعتیاد جامعه‌ست. 969 01:13:15,666 --> 01:13:17,916 ‫شاهد بعدی ما نان گلدینه. 970 01:13:18,083 --> 01:13:22,250 ‫بنیانگذار مداخله اعتیاد به داروی عصر امروز. ‫(مخفف: پِین) 971 01:13:22,666 --> 01:13:26,208 ‫من به طور کلی از تجربیات ‫شخصی خودم صحبت می‌کنم. 972 01:13:26,458 --> 01:13:29,916 ‫که شاید بهتون کمک کنه در خصوص... 973 01:13:30,166 --> 01:13:32,833 ‫تاثیر لوایحی که می‌خواید تصویب کنید رو... 974 01:13:33,083 --> 01:13:35,458 ‫روی زندگی افراد متوجه بشید. 975 01:13:36,291 --> 01:13:41,041 ‫اگه بوپرنورفین نبود من نمی‌تونستم ‫اکسی‌کانتین رو ترک کنم. 976 01:13:41,500 --> 01:13:45,750 ‫مقدار کمی از بوپردورفین، ‫میل به افیون رو کاهش می‌ده. 977 01:13:46,000 --> 01:13:50,708 ‫در مقادیر بیشتر حتی اگر بخواید ‫دیگه نمی‌تونید تاثیر افیون رو حس کنید. 978 01:13:50,916 --> 01:13:54,916 ‫من از اون دسته افراد خوش‌شانس بودم ‫که تحت درمان فوری پزشکی قرار گرفتم، 979 01:13:55,166 --> 01:13:56,375 ‫و به خوبی پشت سر گذاشتمش. 980 01:13:56,875 --> 01:13:59,666 ‫طبق قانون پزشکان باید ‫برای تجویز بوپرنورفین، 981 01:13:59,916 --> 01:14:01,541 ‫مجوزی در اختیار داشته باشن، 982 01:14:01,791 --> 01:14:05,708 ‫که چنین شرایطی برای تجویز ‫اکسی‌کانتین صدق نمی‌کنه. 983 01:14:06,125 --> 01:14:10,708 ‫و چنین سیاستی در پزشکی موجب می‌شه ‫درمان افرادی که اعتیاد به مواد دارن، 984 01:14:10,958 --> 01:14:13,541 ‫در جامعه تبدیل به یک تابو بشه. 985 01:14:13,791 --> 01:14:15,791 ‫محافظت از هیچ جانی نباید تابو بشه. 986 01:14:16,041 --> 01:14:20,083 ‫مسئله‌ی اعتیاد نه اخلاقیه و نه کیفری. 987 01:14:20,333 --> 01:14:22,458 ‫کاهش آسیبات صرفا به معنی... 988 01:14:22,708 --> 01:14:25,833 ‫بازیابی آسیبات وارده ‫از سوی اعتیاد به دارویی نیست، 989 01:14:26,083 --> 01:14:30,000 ‫بلکه حتی آسیبات هجوم جامعه ‫و اخلاق‌مداری نسبت به افرادی... 990 01:14:30,250 --> 01:14:33,083 ‫که مشکل اعتیاد دارن رو شامل می‌شه. 991 01:14:35,083 --> 01:14:36,375 ‫خیلی لطف کردید. 992 01:14:36,625 --> 01:14:40,416 ‫خیلی مهمه که نظر شخصی شما ‫از تجربه‌ی کمک‌های پزشکی فوری بوده. 993 01:14:40,666 --> 01:14:42,458 ‫- ولی از این موضوع خجالت نمی‌کشم. ‫- درسته. 994 01:14:42,625 --> 01:14:44,958 ‫و برای من راهی برای بهبودی نیست. 995 01:14:45,208 --> 01:14:47,875 ‫- بلکه خود بهبودیه. ‫- خیلی مهمه که چنین نظری رو بیان کنید. 996 01:14:48,125 --> 01:14:52,250 ‫اغلب مردم فکر می‌کنن برای بهبود ‫باید همه‌چیز رو کنار بذارن، 997 01:14:52,500 --> 01:14:54,333 ‫که مسلما دیدگاه درستی نیست. 998 01:14:54,583 --> 01:14:58,625 ‫- آره، به شدت تابوسازی شده. ‫- بسیارخب. خیلی لطف کردید. 999 01:15:16,833 --> 01:15:18,166 ‫دست‌هامون رو قفل کنیم؟ 1000 01:15:18,903 --> 01:15:21,910 ‫[کادر مسکن و تجمع اعتراضی «صدای نیویورک»] 1001 01:15:21,958 --> 01:15:28,912 ‫{\an8}[جناب فرماندار، با دست روی دست گذاشتن، ‫اهالی نیویورک دارن جان می‌دن.] 1002 01:15:22,208 --> 01:15:27,291 ‫عضو کادر مسکن و صدای نیویورک شدیم، 1003 01:15:27,547 --> 01:15:29,714 ‫که می‌خواستن اقدامی صورت بدن... 1004 01:15:29,958 --> 01:15:31,916 ‫- به اینجا اومدیم... ‫- به اینجا اومدیم... 1005 01:15:30,810 --> 01:15:32,083 ‫{\an8}[اوردوزها را خاتمه دهید!] 1006 01:15:32,291 --> 01:15:35,333 ‫- تا توجه شما رو... ‫- تا توجه شما رو... 1007 01:15:35,583 --> 01:15:39,708 ‫- به روز آگاهی از اوردوز جلب کنیم! ‫- به روز آگاهی از اوردوز جلب کنیم! 1008 01:15:40,083 --> 01:15:41,958 ‫- تابو بسه! ‫- خجالت بسه! 1009 01:15:42,166 --> 01:15:43,958 ‫- تابو بسه! ‫- خجالت بسه! 1010 01:15:44,125 --> 01:15:45,916 ‫- تابو بسه! ‫- خجالت بسه! 1011 01:15:46,083 --> 01:15:47,958 ‫- تابو بسه! ‫- خجالت بسه! 1012 01:15:49,333 --> 01:15:51,166 ‫در جهت کاهش آسیبات اعتیاد، 1013 01:15:51,416 --> 01:15:54,875 ‫افراد به فضای امنی دعوت می‌شن ‫و بهشون گفته می‌شه: 1014 01:15:55,125 --> 01:16:01,000 ‫«ببینید، الان اصلا اهمیتی نداره ‫که اعتیاد شما به چه داروییه.» 1015 01:15:55,311 --> 01:16:02,000 ‫{\an8}[آناتینا میشر، روان‌پزشک و عضو پِین] 1016 01:16:01,243 --> 01:16:04,034 ‫«صرفا می‌خوایم به شکل ایمنی ‫پشت سر بذاریدش.» 1017 01:16:04,291 --> 01:16:05,583 ‫«و کسی به خطر نیفته.» 1018 01:16:07,041 --> 01:16:09,791 ‫«این‌شکلی می‌تونید با رعایت بهداشت ‫موادتون رو مصرف کنید.» 1019 01:16:10,458 --> 01:16:13,208 ‫«اگه نمی‌دونید موادتون چیه، ‫ما می‌تونیم براتون آزمایشش کنیم.» 1020 01:16:14,541 --> 01:16:18,250 ‫- فرماندار کومو، جوابت چیه؟ ‫- امروز چند نفر مردن؟ 1021 01:16:26,500 --> 01:16:30,666 ‫مرگ و میر رو تموم کنید! ‫مرگ و میر رو تموم کنید! 1022 01:16:39,832 --> 01:16:45,704 ‫[بخش چهارم: علیه بر باد رفتن ما] 1023 01:16:50,208 --> 01:16:54,875 ‫اولین بار سال ۱۹۸۸ ‫رفتم کمپ بازپروری. 1024 01:16:58,958 --> 01:17:02,291 ‫می‌شه گفت جمع دوستانم رو ‫از خودم طرد می‌کردم. 1025 01:17:04,875 --> 01:17:07,875 ‫خیال می‌کردم قراره برگردم ‫به جامعه‌ای که توش بودم... 1026 01:17:09,125 --> 01:17:12,958 ‫که بعدش متوجه شدم بیشترشون ‫یا مرده بودن یا رو به موت بودن. 1027 01:17:13,541 --> 01:17:15,416 ‫سکوت بس است، قیام کنید! 1028 01:17:15,666 --> 01:17:17,958 ‫سکوت بس است، قیام کنید! 1029 01:17:17,983 --> 01:17:20,990 ‫[قیام اعتراضی] 1030 01:17:25,166 --> 01:17:27,958 ‫قیام کنید! بجنگید! ‫با ایدز مبارزه کنید! 1031 01:17:28,208 --> 01:17:31,166 ‫قیام کنید! بجنگید! ‫با ایدز مبارزه کنید! 1032 01:17:42,000 --> 01:17:44,041 ‫شده بود عین جنگ جهانی دوم. 1033 01:17:45,291 --> 01:17:49,416 ‫جلوی چشممون ملت می‌مردن، ‫ولی نمی‌تونستیم کاری کنیم. 1034 01:17:57,375 --> 01:18:02,125 ‫از گالری «فضای هنرمندان» باهام تماس گرفتن ‫و ازم خواستن نمایشی رو سرپرستی کنم. 1035 01:18:04,958 --> 01:18:08,000 ‫می‌خواستم موضوع نمایش ایدز باشه. 1036 01:18:08,416 --> 01:18:12,291 ‫و شنیده بودم که هیچ نمایشی ‫درمورد ایدز درست نکرده بودن. 1037 01:18:17,041 --> 01:18:21,375 ‫از تمام دوستانم خواستم تا ‫به نوعی مشارکت داشته باشن، 1038 01:18:21,625 --> 01:18:24,125 ‫چون می‌خواستم مثل جامعه باشه. 1039 01:18:24,916 --> 01:18:27,208 ‫اولین نمایشی بود که سرپرستی می‌کنم. 1040 01:18:30,500 --> 01:18:33,208 ‫مرگ و میر دیگه تفکری انتزاعی نیست... 1041 01:18:33,458 --> 01:18:36,458 ‫که بخوایم تا زمان هشتاد ‫یا نود سالگی به عقب بندازیمش... 1042 01:18:36,708 --> 01:18:42,916 ‫دیگه هیچ جنبه‌ی مجللی برای ‫عقب انداختن مرگ و میر نیست. 1043 01:18:46,291 --> 01:18:52,333 ‫دیوید وینارویچ راهنمای معنوی من بود. ‫همچنین راهنمای سیاسی من. 1044 01:18:47,833 --> 01:18:54,328 ‫{\an8}[دیوید وینارویچ، هنرمند] 1045 01:18:58,083 --> 01:18:59,875 ‫فرماندار تگزاس توی رادیو گفت: 1046 01:19:00,125 --> 01:19:01,791 ‫«اگه می‌خواید ایدز تموم بشه، ‫همجنسگرایان رو بکشید.» 1047 01:19:02,083 --> 01:19:05,250 ‫و سرپرست رسانه‌ای ایشون گفت ‫که فرماندار داشتن شوخی می‌کردن، 1048 01:19:05,500 --> 01:19:07,458 ‫و خبر نداشتن که میکروفونشون روشنه. 1049 01:19:07,708 --> 01:19:10,958 ‫و از طرفی فکر نمی‌کردن به نتایج ‫انتخابات لطمه‌ای وارد کنه. 1050 01:19:11,208 --> 01:19:12,541 ‫و هر روز اینجا چشم باز می‌کنم. 1051 01:19:12,750 --> 01:19:15,708 ‫هر روز توی دستگاه قتل و عامی ‫به نام آمریکا چشم باز می‌کنم، 1052 01:19:15,958 --> 01:19:18,250 ‫در حالی که خونم به شدت جوش اومده. 1053 01:19:18,500 --> 01:19:22,250 ‫و خط باریکی بین داخل و خارج وجود داره، 1054 01:19:22,500 --> 01:19:24,833 ‫خط باریکی بین حرف تا عمل، 1055 01:19:25,083 --> 01:19:28,541 ‫خط باریکی که از خون و ‫بازو و استخوان تشکیل شده. 1056 01:19:28,791 --> 01:19:31,125 ‫و تمام عمرم به علامت‌هایی ‫که اطرافمون بوده نگاه کردم، 1057 01:19:31,375 --> 01:19:33,000 ‫که چطور توی رسانه، ‫یا از دهان خود مردم، 1058 01:19:33,250 --> 01:19:35,875 ‫یا مذهبیون چطور ‫خارج از کلیسای سن‌پاتریک، 1059 01:19:36,125 --> 01:19:38,208 ‫به سمت مردان و زنان همجنسگرای ‫در حال رژه فریاد زد: 1060 01:19:38,458 --> 01:19:41,666 ‫«هه هه، سال دیگه همه‌تون می‌میرید! ‫چون همه ایدز می‌گیرید!» 1061 01:19:41,723 --> 01:19:45,520 ‫[گالری به دلیل نصب و راه‌اندازی تعطیل است.] 1062 01:19:48,250 --> 01:19:52,083 ‫نان گلدین نمایشی مد نظر داشت که... 1063 01:19:52,375 --> 01:19:58,083 ‫درمورد انتخاب افراد آشنای خودش بود ‫که مبتلا به ایدز بودن، 1064 01:19:58,333 --> 01:20:00,583 ‫که با ایدز زندگی کردن. 1065 01:20:00,667 --> 01:20:05,028 ‫{\an8}[دیوید آرمسترانگ ‫در خیابان «ب»، ۱۹۸۳] 1066 01:20:02,532 --> 01:20:06,073 ‫می‌خواست این مفهوم ‫قربانی ایدز رو از بین ببره. 1067 01:20:05,106 --> 01:20:10,828 ‫{\an8}[دیوید آرمسترانگ ‫استیون در خانه، ۱۹۸۳] 1068 01:20:07,791 --> 01:20:10,291 ‫اگه می‌تونم مقاومت کنم ‫پس نمی‌تونم قربانی باشم. 1069 01:20:10,547 --> 01:20:14,422 ‫از دیدگاه من مسئله جهل نهادینه‌شده‌ی ‫مرتبط با این همه‌گیریه. 1070 01:20:10,882 --> 01:20:15,165 ‫{\an8}[دیوید وینارویچ ‫خانه‌ای از «مجموعه‌ی سکس»، ۱۹۸۸ تا ۸۹] 1071 01:20:15,358 --> 01:20:19,500 ‫{\an8}[دیوید وینارویچ ‫بخشی از «مجموعه‌ی سکس»، ۱۹۸۸ تا ۸۹] 1072 01:20:17,786 --> 01:20:21,166 ‫نان همچنان می‌خواست ‫در بحبوحه‌ی این همه‌گیری، 1073 01:20:19,625 --> 01:20:24,083 ‫{\an8}[دیوید وینارویچ ‫بخشی از «مجموعه‌ی سکس»، ۱۹۸۸ تا ۸۹] 1074 01:20:21,416 --> 01:20:23,958 ‫به مسائل جنسی اشاره کنه. 1075 01:20:24,127 --> 01:20:29,483 ‫{\an8}[مارک موریسرو ‫جان و جاناتان، ۱۹۸۵] 1076 01:20:26,583 --> 01:20:29,625 ‫که تمایلات جنسی همیشه بوده، ‫رابطه جنسی ایمن همیشه بوده، 1077 01:20:29,677 --> 01:20:35,638 ‫{\an8}[دیوید آرمسترانگ ‫گنارو و کاستاس، ۱۹۸۰] 1078 01:20:30,083 --> 01:20:33,708 ‫و علی‌رغم اینکه دولت و تاسیسات مذهبی ‫هرچقدر بخواد... 1079 01:20:34,006 --> 01:20:38,464 ‫روی این اطلاعات سرپوش بذاره، ‫چنین اتفاقاتی تکرار خواهد شد. 1080 01:20:35,792 --> 01:20:41,290 ‫{\an8}[پیتر هوجار ‫خودنگاره، ۱۹۷۲] 1081 01:20:41,396 --> 01:20:44,083 ‫آثار خیلی مهمی رو توی نمایش لحاظ کردیم. 1082 01:20:41,583 --> 01:20:46,435 ‫{\an8}[دیوید وینارویچ ‫از پیتر هوجار، ۱۹۸۹] 1083 01:20:46,012 --> 01:20:48,928 ‫مثل کارهای دیوید، یا پیتر هوجار. 1084 01:20:46,628 --> 01:20:50,705 ‫{\an8}[دیوید آرمسترانگ ‫کوکی، ۱۹۷۷] 1085 01:20:50,838 --> 01:20:53,628 ‫{\an8}[فیلیپ‌لورکا دی‌کورسیا ‫مکس، ۱۹۸۳] 1086 01:20:51,756 --> 01:20:53,756 ‫کارهای فیلیپ‌لورکا دی‌کورسیا. 1087 01:20:53,815 --> 01:20:57,368 ‫{\an8}[مارک موریسرو ‫خودنگاره‌ای برای برنت، ۱۹۸۰] 1088 01:20:54,944 --> 01:20:56,736 ‫کارهای مارک موریسرو. 1089 01:20:57,494 --> 01:21:00,660 ‫{\an8}[گریر لنکتون ‫رویاهای کثیف، ۱۹۸۹] 1090 01:20:57,750 --> 01:20:59,666 ‫گریر لنکتون. 1091 01:21:00,757 --> 01:21:02,298 ‫دریل الیس. 1092 01:21:00,792 --> 01:21:06,823 ‫{\an8}[دریل الیس ‫خودنگاره‌ای پز از رابرت ماپلتورپ، ۱۹۸۹] 1093 01:21:02,750 --> 01:21:06,875 ‫متشکل از آثار هنرمندان ‫شاخص و ناشناس بود. 1094 01:21:07,042 --> 01:21:12,912 ‫{\an8}[ویتوریو اسکارپاتی ‫ریه‌هایم چه شد؟ ۱۹۸۹] 1095 01:21:09,043 --> 01:21:12,793 ‫کل اون نمایش درمورد ‫از دست دادن جامعه‌ای بود. 1096 01:21:12,985 --> 01:21:21,429 ‫{\an8}[فیلیپ‌لورکا دی‌کورسیا ‫ویتوریو، ۱۹۸۹] 1097 01:21:13,833 --> 01:21:17,458 ‫و تلاشی بود برای ‫زنده نگه داشتن میراث افراد. 1098 01:21:23,333 --> 01:21:26,625 ‫زنگ زدم به دیوید و ازش خواستم ‫که نویسنده‌ی کاتالوگم باشه. 1099 01:21:28,000 --> 01:21:32,541 ‫چند تا از عکس‌هایی که توی ‫نمایش بود رو براش فرستادم، 1100 01:21:32,791 --> 01:21:35,500 ‫و گفتم «هر چیزی که دوست داری ‫می‌تونی بنویسی.» 1101 01:21:35,750 --> 01:21:37,916 ‫«شک نکن از قلمت حمایت می‌کنم.» 1102 01:21:38,333 --> 01:21:41,208 ‫ازم خواست مقاله‌ی کاتالوگی براش بنویسم، 1103 01:21:41,458 --> 01:21:45,458 ‫که در خصوص دست و پنجه نرم کردن ‫با ایدز و جوامع مختلف بود. 1104 01:21:45,833 --> 01:21:50,375 ‫منم شروع کردم به گفتن از ‫تجربیاتی که توی زندگیم داشتم، 1105 01:21:50,625 --> 01:21:54,625 ‫و پرداختن به تصویر و بازنمایی ‫تمام چیزهایی که توی چارچوب... 1106 01:21:54,875 --> 01:21:58,583 ‫مبتلا بودن به یک بیماری تابو دیده می‌شه. 1107 01:21:58,677 --> 01:22:02,044 ‫{\an8}[شاهدان: علیه بر باد رفتن ما] 1108 01:22:00,000 --> 01:22:03,333 ‫این رو دوست داشتم که چنین ‫کاتالوگ ریز و کوچیکی، 1109 01:22:02,083 --> 01:22:06,318 ‫{\an8}[سازماندهی شده توسط نان گلدین ‫از ۱۶ نوامبر ۱۹۸۹ تا ۶ ژوئیه ۱۹۹۰] 1110 01:22:03,589 --> 01:22:07,089 ‫با عکس‌های سیاه و سفید کوچیکش، 1111 01:22:07,416 --> 01:22:11,208 ‫می‌تونست دگرگونی سیاسی بزرگی رو رقم بزنه. 1112 01:22:13,750 --> 01:22:15,666 ‫در گالری «فضای هنرمندان» ترایبکا، 1113 01:22:15,916 --> 01:22:18,583 ‫آماده‌سازی‌های نمایش هفته‌ی آینده ‫همچنان ادامه دارد. 1114 01:22:18,833 --> 01:22:22,166 ‫اما سازمان موقوفه‌ی ملی هنرها ‫کمک مالی خود را لغو کرده است. 1115 01:22:22,416 --> 01:22:24,625 ‫سازمان موقوفه‌ی ملی هنرها ‫حمایت مالی خود را... 1116 01:22:24,875 --> 01:22:26,750 ‫از نمایشی هنری در شهر نیویورک، 1117 01:22:27,000 --> 01:22:29,333 ‫به علت ارتباطش با ایدز و همجنسگرایی، 1118 01:22:29,583 --> 01:22:31,916 ‫و توهین به حساسیت‌های سیاسی، ‫لغو کرده است. 1119 01:22:32,238 --> 01:22:34,613 ‫حرف من اینه که این نمایش توسط ‫هنرمندان سازماندهی شده. 1120 01:22:33,511 --> 01:22:40,124 ‫{\an8}[سوزان وایت، مدیر گالری «فضای هنرمندان»] 1121 01:22:34,791 --> 01:22:37,708 ‫توسط عکاسی به نام ‫نان گلدین سازماندهی شده... 1122 01:22:37,958 --> 01:22:42,208 ‫سوزان وایت که مدیر گالری بود، ‫از بابت قلم دیوید نگران بود، 1123 01:22:42,458 --> 01:22:45,208 ‫برای همین به سازمان م‌م‌ه اطلاع داد. 1124 01:22:45,590 --> 01:22:47,630 ‫{\an8}[شاهدان: علیه بر باد رفتن ما] 1125 01:22:45,755 --> 01:22:49,269 ‫طبق گزارشات این کاتالوگ جسی هلمز، ‫عضو مجلس سنا رو از بابت... 1126 01:22:49,500 --> 01:22:52,000 ‫موضع ایشون نسبت به همجنسگرایی ‫مورد انتقاد قرار داده، 1127 01:22:52,333 --> 01:22:57,250 ‫و کاردینال اوکانر نیویورک را ‫«آدم‌خواری چاق در دامنی مشکی» خطاب کرده. 1128 01:22:59,291 --> 01:23:02,166 ‫- به نظرت بازم باهات تماس می‌گیرن؟ ‫- هر لحظه ممکنه بگیرن. 1129 01:23:02,375 --> 01:23:03,875 ‫در چه مورد؟ به نظرت علتش چیه؟ 1130 01:23:04,083 --> 01:23:06,250 ‫لابد کاردینال اوکانر می‌خواد تماس بگیره، 1131 01:23:06,500 --> 01:23:09,916 ‫و حمایت مستقیمش از اظهاراتم رو ابراز کنه. 1132 01:23:10,291 --> 01:23:16,458 ‫و اذعان کنه که با خوردن نان بدن مسیح، ‫عملا آدم‌خوار محسوب می‌شه. 1133 01:23:16,708 --> 01:23:19,875 ‫و آره، تمایل زیادی به پوشیدن ‫دامن مشکی داره. 1134 01:23:20,083 --> 01:23:24,541 ‫و آدم چاق، دورو... و بی‌اخلاقیه. 1135 01:23:27,396 --> 01:23:29,558 ‫[م‌م‌ه از حمایت مالی ‫نمایش سیاسی کناره‌گیری می‌کند.] 1136 01:23:29,583 --> 01:23:33,833 ‫بعد اینکه اولین اخبارش چاپ شد، ‫دیوید با ناراحتی بهم زنگ زد، 1137 01:23:34,083 --> 01:23:38,125 ‫و بهم گفت که می‌خوان ‫بخشی از متنش رو حذف کنن. 1138 01:23:38,375 --> 01:23:41,208 ‫بخش «آدم‌خوار چاق در دامنی مشکی». 1139 01:23:43,125 --> 01:23:45,291 ‫به نظرم خیلی اقدام خطرناک و ترسناکیه. 1140 01:23:45,541 --> 01:23:49,375 ‫به نظرم اگه چنین اتفاقاتی ‫تداوم پیدا کنه، موجب شیوع شدید... 1141 01:23:49,625 --> 01:23:51,833 ‫مک‌کارتیسم و کنار گذاشتن هنرمندان می‌شه. 1142 01:23:54,750 --> 01:23:59,041 ‫ماجرا از این قراره که وجه هنری ‫این نمایش از بین رفته بود. 1143 01:23:59,319 --> 01:24:03,861 ‫و مشخص شد رنگ و بویی که ‫این نمایش در حال حاضر گرفته، 1144 01:23:59,458 --> 01:24:04,584 ‫{\an8}[جان فرانمایر، رئیس هیئت مدیره‌ی ‫موقوفه‌ی ملی هنرها] 1145 01:24:04,125 --> 01:24:07,125 ‫به هیچ عنوان هنری نیست. 1146 01:24:08,500 --> 01:24:12,166 ‫حتی لئونارد برنستاین آهنگساز ‫درگیر حواشی این نمایش شد. 1147 01:24:12,375 --> 01:24:15,291 ‫درست پس از رد کردن ‫جایزه‌ی نشان ملی هنر، 1148 01:24:15,541 --> 01:24:18,791 ‫به علت کناره‌گیری م‌م‌ه ‫از حمایت مالی از این نمایش. 1149 01:24:19,958 --> 01:24:23,666 ‫بخش خنده‌دارش برای من اینه که ‫اگه در این دوره و زمونه، 1150 01:24:23,916 --> 01:24:28,125 ‫تصاویر و کلماتی از جانب کسانی ‫که قدرت بالایی توی جامعه دارن، 1151 01:24:28,375 --> 01:24:33,000 ‫بتونه انقدر حاشیه درست کنه... ‫پس قبول دارید خیلی جالبه؟ 1152 01:24:33,166 --> 01:24:36,708 ‫چون یعنی کنترل اطلاعات دولتی ‫شکافی توی دیواره‌اش داره. 1153 01:24:41,875 --> 01:24:44,333 ‫الو. بله. 1154 01:24:45,250 --> 01:24:46,416 ‫سلام... 1155 01:24:48,333 --> 01:24:49,666 ‫اوضاع بدجور قمر در عقرب شده. 1156 01:24:49,916 --> 01:24:53,041 ‫آلفونس داماتو در مجلس سنا، ‫کاتالوگ هنری را پاره کرد... 1157 01:24:53,333 --> 01:24:56,333 ‫چطوری می‌خوان وجه سیاسی ‫ایدز رو منکر بشن؟ 1158 01:24:56,541 --> 01:25:00,416 ‫اینکه من ممکنه سال ۱۹۸۹ بر اثر ‫ابتلا به ایدز بمیرم، سیاسی نیست؟ 1159 01:25:00,666 --> 01:25:02,416 ‫اینکه من بیمه‌ی سلامت ندارم، 1160 01:25:02,583 --> 01:25:04,666 ‫و نمی‌تونم به مراکز سلامت ‫دسترسی داشته باشم، 1161 01:25:04,916 --> 01:25:07,083 ‫اون‌وقت این سیاسی نیست؟ 1162 01:25:20,291 --> 01:25:25,666 ‫به ویتوریو گفته بودن سه ماه زنده می‌مونه. ‫اونم شروع کرد به نقاشی کردن. 1163 01:25:33,916 --> 01:25:36,791 ‫تا یک سال و نیم بعدش همچنان زنده موند. 1164 01:25:39,958 --> 01:25:43,291 ‫این عکس مراسم یادبود ویتوریوئه. 1165 01:25:50,208 --> 01:25:52,625 ‫کوکی دیگه نمی‌تونست صحبت کنه. 1166 01:25:53,500 --> 01:25:58,750 ‫مدام باید حرف‌هاش رو می‌نوشت. ‫که بقیه بفهمن چی می‌خواد یا لازم داره. 1167 01:26:00,750 --> 01:26:04,208 ‫بعد شارون برگشت تا از کوکی مواظبت کنه. 1168 01:26:08,458 --> 01:26:11,250 ‫برای من عکس شارون که داره ‫از کوکی مواظبت می‌کنه... 1169 01:26:11,958 --> 01:26:14,458 ‫تصویر عشق واقعیه. 1170 01:26:20,666 --> 01:26:22,208 ‫خونم به جوش اومده بود. 1171 01:26:22,458 --> 01:26:27,125 ‫«فلان پزشک، بیسار پزشک رو بگیر. ‫بالاخره یکی می‌تونه کمکش کنه.» 1172 01:26:27,250 --> 01:26:30,875 ‫«بالاخره که باید بشه درستش کرد. ‫شک ندارم درمانی براش هست.» 1173 01:26:31,375 --> 01:26:33,833 ‫که بعدش متوجه شدیم ‫به هیچ پزشکی نمی‌شه زنگ زد. 1174 01:26:34,083 --> 01:26:36,625 ‫صرفا برام... اصلا منطقی نبود. 1175 01:26:37,685 --> 01:26:40,106 ‫[کوکی میولر، بازیگر و نویسنده، ‫در سن چهل سالگی فوت کرد.] 1176 01:26:40,130 --> 01:26:45,686 ‫[دوروثی میولر (ملقب به کوکی) چهل ساله، ‫در مرکز سلامت کابرینی از دنیا رفت.] 1177 01:26:54,125 --> 01:26:57,166 ‫مراسم یادبود کوکی رو توی ‫کلیسای سن‌مارک گرفتیم. 1178 01:26:57,416 --> 01:27:00,208 ‫و درست روز بعدش، ‫افتتاحیه‌ی کتاب «شاهدان» بود. 1179 01:27:03,333 --> 01:27:05,375 ‫اسم من دیوید وینارویچه. 1180 01:27:05,625 --> 01:27:07,583 ‫این متن رو به یاد پیتر هوجار، 1181 01:27:07,833 --> 01:27:12,708 ‫کیث دیویس، بیبی اسمیت، ‫کوکی میولر و ویتوریو می‌خونم. 1182 01:27:13,666 --> 01:27:16,708 ‫یکی از اولین قدم‌های ‫به اشتراک گذاشتن عزای شخصی، 1183 01:27:15,474 --> 01:27:22,143 ‫{\an8}[روزی که جهان بی‌هنر بود ‫گزیده تصویر «در یادبود»، ۱۹۸۹] 1184 01:27:16,958 --> 01:27:19,000 ‫از طریق آیین یادبود ماست. 1185 01:27:19,243 --> 01:27:22,243 ‫در طی پنج سال اخیر من توی ‫مراسمات یادبود زیادی شرکت کردم، 1186 01:27:22,500 --> 01:27:23,625 ‫و توی آخرین مراسمی که بودم، 1187 01:27:23,875 --> 01:27:27,250 ‫متوجه شدم احساسی مثل خشم درونم بود. 1188 01:27:27,583 --> 01:27:28,875 ‫و علت این خشم... 1189 01:27:29,125 --> 01:27:32,333 ‫علت خشمم این بود که این مراسم ‫خارج از اتاقی که درش اجرا می‌شد، 1190 01:27:32,583 --> 01:27:33,833 ‫به اون شدت طنین‌انداز نبود. 1191 01:27:34,291 --> 01:27:35,666 ‫در عین حال نگران بودم که دوستان، 1192 01:27:35,916 --> 01:27:37,708 ‫تبدیل به تابوت‌بران حرفه‌ای بشن، 1193 01:27:37,958 --> 01:27:40,666 ‫و حین بازنویسی متن یادبودشان، ‫انتظار مرگ عاشقان، 1194 01:27:40,916 --> 01:27:42,791 ‫دوستان، و همسایگان خودشون رو بکشن، 1195 01:27:43,250 --> 01:27:47,208 ‫تا کم و کاستی برای مراسم کسی نذارن، ‫به جای اینکه مراسم ساده‌ای از این زندگی... 1196 01:27:47,458 --> 01:27:49,625 ‫مثل فریاد زدن در خیابان‌ها رو اجرا کنن. 1197 01:27:50,875 --> 01:27:54,958 ‫ما باید بگیم چه هنری ارزشمنده! ‫نه کلیسا، نه دولت! 1198 01:27:52,836 --> 01:27:59,610 ‫{\an8}[شاهدان: علیه بر باد رفتن ما ‫شب افتتاحیه] 1199 01:28:01,041 --> 01:28:02,708 ‫برید توی پیاده‌رو. ‫نمی‌تونید توی خیابون باشید. 1200 01:28:02,958 --> 01:28:05,916 ‫با خودم تصور می‌کنم چی می‌شد اگه ‫وقتی عزیزی یا غریبه‌ای بر اثر ایدز می‌میره، 1201 01:28:06,166 --> 01:28:09,000 ‫مردم به جای یادبود، تظاهرات کنن. 1202 01:28:09,250 --> 01:28:10,666 ‫تصور می‌کنم چی می‌شد اگه... 1203 01:28:10,916 --> 01:28:13,416 ‫وقتی عزیزی یا غریبه‌ای بر اثر ایدز می‌میره، 1204 01:28:13,666 --> 01:28:14,791 ‫یا از این بیماری، 1205 01:28:15,041 --> 01:28:17,416 ‫دوستان و عاشقان و همسایه‌هاشون ‫جنازه‌ی اون‌ها رو توی ماشین بذارن، 1206 01:28:17,583 --> 01:28:21,250 ‫با سرعت صدها کیلومتر در ساعت ‫به واشینگتن دی‌سی ببرن، 1207 01:28:21,500 --> 01:28:23,166 ‫از دروازه‌های کاخ سفید رد بشن، 1208 01:28:23,375 --> 01:28:25,166 ‫و قبل از ورودی اصلی بایستن، 1209 01:28:25,416 --> 01:28:28,833 ‫و جنازه‌ی بی‌جان عزیزشون رو ‫روی پله‌ها رها کنن. 1210 01:28:30,041 --> 01:28:32,666 ‫لب کلام اینکه حتی یک اقدام کوچیک... 1211 01:28:32,916 --> 01:28:35,791 ‫در جهت مقصر دونستن کسی ‫برای این همه‌گیری مرگبار، 1212 01:28:36,000 --> 01:28:39,291 ‫اگه در عموم انجام بشه، ‫برای من یک دنیا ارزش داره. 1213 01:28:39,666 --> 01:28:43,666 ‫لب کلام اینکه باید روش خودمون ‫برای ارتباط و اعتراض رو پیدا کنیم. 1214 01:28:43,916 --> 01:28:46,875 ‫نمی‌شه برای بازتاب نیازها و احساسات ما، 1215 01:28:47,125 --> 01:28:49,958 ‫به رسانه‌ها اعتماد کرد. 1216 01:28:52,416 --> 01:28:56,541 ‫م‌م‌ه، بلیت‌هات رو نفروش! ‫هنر یعنی سکس و سیاست! 1217 01:28:59,375 --> 01:29:03,833 ‫کمی بعد از شب افتتاحیه، ‫مارک موریسرو فوت کرد. 1218 01:29:08,666 --> 01:29:12,250 ‫دیوید وینارویچ سال ۱۹۹۲ فوت کرد. 1219 01:29:16,333 --> 01:29:19,625 ‫راستش مردم زیاد خشم و خستگی... 1220 01:29:19,875 --> 01:29:22,541 ‫اون سال‌ها رو درک نمی‌کنن. 1221 01:29:26,708 --> 01:29:29,833 ‫درک نمی‌کنن چه دورانی رو پشت سر گذاشتیم. 1222 01:29:35,708 --> 01:29:37,458 ‫و همچنان این درد ریشه‌کن نشه. 1223 01:29:39,166 --> 01:29:41,416 ‫هیچ‌وقت دست از سرمون برنمی‌داره. 1224 01:29:45,125 --> 01:29:48,708 ‫دیوید آرمسترانگ سال ۲۰۱۴ از دنیا رفت. 1225 01:29:52,541 --> 01:29:56,125 ‫راستش ما مدت زیادی از ‫عمرمون رو کنار همدیگه گذروندیم. 1226 01:30:00,583 --> 01:30:03,083 ‫ده‌ها سال رفاقت داشتیم. 1227 01:30:42,875 --> 01:30:46,958 ‫خیلی‌ها کمک مالی خانواده‌ی ‫سکلر رو رد کردن، 1228 01:30:47,208 --> 01:30:51,250 ‫از جمله موزه‌ی گوگنهایم، مِت، تِیت، 1229 01:30:51,500 --> 01:30:56,291 ‫و گالری پرتره‌ی ملی، ‫در کنار موسسه‌های پزشکی در سراسر جهان. 1230 01:30:56,583 --> 01:31:00,791 ‫باید درخواست کنیم که موزه‌ی لوور ‫کنار ما باشه و صدامون رو بشنوه، 1231 01:31:01,125 --> 01:31:03,166 ‫و اولین موزه‌ای باشه که ‫اسم این افراد رو حذف می‌کنه. 1232 01:31:03,575 --> 01:31:06,969 ‫[دو هفته بعد، لوور اولین موزه‌ای شد ‫که اسم سکلر رو حذف می‌کنه.] 1233 01:31:06,993 --> 01:31:10,791 ‫[هیچ موزه‌ی دیگه‌ای چنین اقدامی انجام نداد.] 1234 01:31:10,816 --> 01:31:13,903 ‫[موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت] 1235 01:31:14,140 --> 01:31:17,355 ‫[حیاط بخش مجموعه‌ی سکلر] 1236 01:31:21,469 --> 01:31:25,822 ‫[نام سکلر را حذف کنید] 1237 01:31:43,488 --> 01:31:48,579 ‫[بخش پنجم: راه گریز] 1238 01:31:52,208 --> 01:31:56,041 ‫- می‌شه سوالی ازتون بپرسم؟ ‫- بپرس. 1239 01:31:56,333 --> 01:32:00,083 ‫- وقتی اوردوز کردید تنها بودید؟ ‫- آره. 1240 01:32:02,083 --> 01:32:03,583 ‫کاملا تنها. 1241 01:32:07,625 --> 01:32:12,000 ‫فکر می‌کردم هروئینه، برای همین ‫با دماغ کشیدمش. ولی فنتانیل بود. 1242 01:32:13,666 --> 01:32:18,666 ‫خیلی‌ها فنتانیل مصرف می‌کنن. ‫ولی من براش آماده نبودم. 1243 01:32:18,916 --> 01:32:24,333 ‫بعد در جا بی‌هوش شدم. ‫هیچی نمی‌دیدم. 1244 01:32:26,250 --> 01:32:30,416 ‫دوباره هوشیار شدم، ‫و بعد دوباره بی‌هوش شدم. 1245 01:32:31,625 --> 01:32:33,958 ‫کسی کمک نکرد به هوش بیام، ‫خود به خود برگشتم. 1246 01:32:35,458 --> 01:32:39,291 ‫واقعا خیلی شانس آوردم ‫که بدون کمک کسی به هوش اومدم. 1247 01:32:45,416 --> 01:32:50,583 ‫یعنی تمام قضاوت‌های مردم ‫درمورد افرادی که اعتیاد دارن، 1248 01:32:50,833 --> 01:32:52,666 ‫فارغ از درک اینه که... 1249 01:32:52,916 --> 01:32:57,166 ‫بدون اون مواد چه بلایی سر فرد معتاد میاد. 1250 01:33:00,625 --> 01:33:03,208 ‫فارغ از درک اینکه ترک کردن چطوریه. 1251 01:33:04,500 --> 01:33:07,375 ‫گیرنده‌های مغز آدم از مواد ‫افیونی محروم می‌شه، 1252 01:33:07,625 --> 01:33:11,500 ‫جوریه که انگار مغز هیچ محافظتی ‫در مقابل هیچ دردی انجام نمی‌ده. 1253 01:33:13,833 --> 01:33:16,125 ‫فقط جنبه‌ی جسمی‌اش نیست. 1254 01:33:17,291 --> 01:33:20,625 ‫انگار تاریک‌ترین جاییه... 1255 01:33:22,291 --> 01:33:26,083 ‫...که آدم ممکنه بره. ‫مثل تاریکی روح می‌مونه. 1256 01:33:28,708 --> 01:33:30,625 ‫غیر قابل تحمله. 1257 01:33:36,260 --> 01:33:41,408 ‫[حافظه‌ی از دست رفته، ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱] ‫[گزیده تصاویر دیجیتال - آهنگساز: میکا لوی] 1258 01:33:51,500 --> 01:33:53,208 ‫خیلی‌خب. حالا رسیدم. 1259 01:33:53,458 --> 01:33:55,833 ‫هر موقع خواستی می‌تونی بیای اینجا. 1260 01:33:56,291 --> 01:33:57,250 ‫- الو. ‫- سلام. 1261 01:33:57,500 --> 01:34:00,583 ‫- چی گفتی؟ ‫- گفتم توی رستورانم. 1262 01:34:00,833 --> 01:34:02,250 ‫هر موقع خواستی می‌تونی بیای. 1263 01:34:02,500 --> 01:34:05,458 ‫- خوبه. چقدر تونستی گیر بیاری؟ ‫- همون‌قدر که خواستی. 1264 01:34:21,708 --> 01:34:23,041 ‫- بله؟ ‫- سلام. 1265 01:34:23,583 --> 01:34:25,541 ‫- شما؟ ‫- هنوز دراز کشیدی؟ 1266 01:34:25,791 --> 01:34:28,166 ‫نه، من اصلا نرفتم بخوابم. 1267 01:34:28,958 --> 01:34:32,625 ‫می‌دونی چی برام خیلی عجیبه؟ 1268 01:34:32,958 --> 01:34:35,583 ‫کل امروز داشتم بهش فکر می‌کردم. 1269 01:34:36,166 --> 01:34:42,041 ‫آدم بدبخت نیازی به همراه نداره. ‫در این مورد... آدم بدبخت فقط توجه می‌خواد. 1270 01:35:16,572 --> 01:35:19,572 ‫[پِین ۳۵ هزار دلار به اتحادیه‌ی ‫بازماندگان شهری داد،] 1271 01:35:19,597 --> 01:35:23,400 ‫[تا دستگاهی تهیه کنند که کارش ‫تحلیل مواد مصرفی افراد است.] 1272 01:35:25,750 --> 01:35:30,500 ‫بازار به شدت کثیف شده بود. ‫حتی می‌شه گفت کشنده. 1273 01:35:35,291 --> 01:35:37,208 ‫فنتانیل به تمام موادها رسیده بود. 1274 01:35:38,583 --> 01:35:40,250 ‫توی این فنتینال نداره؟ 1275 01:35:40,500 --> 01:35:44,541 ‫فنتینال یک نقطه‌ی اوج داره، ‫کوکائین دو تا داره. 1276 01:35:44,791 --> 01:35:46,375 ‫و اعدادشون کمی با همدیگه فرق داره. 1277 01:35:46,625 --> 01:35:50,708 ‫- خیلی‌خب. ‫- اینجا حتی انحرافی توی خطش داره. 1278 01:35:59,333 --> 01:36:02,083 ‫می‌خوای پول‌های خونی که ‫درست کردی رو نشونشون بدی؟ 1279 01:36:02,916 --> 01:36:06,416 ‫نه، اینکه خون داره خوبه. ‫وگرنه ضایع می‌شه که پول تقلبیه. 1280 01:36:06,614 --> 01:36:09,875 ‫[پرودو فارما برای جلوگیری از تقریبا ‫سه هزار طرح دعوی حقوقی مدنی،] 1281 01:36:09,900 --> 01:36:12,027 ‫[اعلام به ورشکستگی می‌کند.] 1282 01:36:12,125 --> 01:36:14,750 ‫- مطالبه‌مون چیه؟ ‫- مطالبه‌ی ما اینه که... 1283 01:36:15,000 --> 01:36:17,666 ‫«پرودو ورشکست شده، ‫ولی سکلرها ورکشست نشدن.» 1284 01:36:18,000 --> 01:36:21,000 ‫«ثروت شخصی‌شون کاملا ‫با اکسی‌کانتین به دست اومده،» 1285 01:36:21,250 --> 01:36:23,083 ‫«و باید این ثروت ازشون گرفته بشه.» 1286 01:36:23,500 --> 01:36:27,458 ‫گمونم مطالبه‌مون اینه که نذاریم ‫سکلرها از زیر قتل‌هاشون فرار کنن. 1287 01:36:27,833 --> 01:36:30,958 ‫می‌خوایم پولشون گرفته بشه ‫و اینکه می‌خوایم کجا خرج بشه. 1288 01:36:32,791 --> 01:36:36,208 ‫شرکت پرودو در نهایت ‫اعلام به ورشکستگی کرد. 1289 01:36:36,208 --> 01:36:40,250 ‫می‌شه گفت این اقدام پرودو ‫راه گریز خوبی براشون ساخته، 1290 01:36:41,458 --> 01:36:44,500 ‫چون شرکت پرودو عملا برگشته گفته: 1291 01:36:44,750 --> 01:36:46,291 ‫«ببینید، متوجهیم کلی طرح دعوی مطرح شده،» 1292 01:36:46,541 --> 01:36:51,541 ‫«ولی منابع کافی برای دفاع از خودمون ‫علیه این شکایت‌ها نداریم،» 1293 01:36:51,750 --> 01:36:53,625 ‫«برای همین اعلام ورشکستگی می‌کنیم.» 1294 01:36:53,833 --> 01:36:55,875 ‫«چون جیبمون دیگه خالی شده.» 1295 01:36:56,625 --> 01:36:59,416 ‫ولی بعدها متوجه شدیم که ‫علت خالی شدن جیب شرکت، 1296 01:36:59,666 --> 01:37:04,291 ‫که منجر شد به اعلام ورشکستگی پرودو، ‫این بود که از ده سال پیش، 1297 01:37:04,583 --> 01:37:08,291 ‫خانواده‌ی سکلر بی سر و صدا ‫داشتن پول‌هاشون رو از شرکت خارج می‌کردن. 1298 01:37:08,541 --> 01:37:14,916 ‫خلاصه قبل از اعلام ورشکستگی ‫ده میلیارد دلار از شرکت خارج کردن. 1299 01:37:15,166 --> 01:37:17,416 ‫- این پول‌ها مال کیه؟ ‫- پول‌های ماست! 1300 01:37:17,708 --> 01:37:20,458 ‫- خون کی روشه؟ ‫- خون ماست! 1301 01:37:32,375 --> 01:37:37,000 ‫- به نظرت می‌تونن از زیرش فرار کنن؟ ‫- معلومه. می‌تونن. 1302 01:37:37,125 --> 01:37:39,666 ‫من هیچ‌وقت انتظار نداشتم ‫بابت اعمالشون محاکمه بشن. 1303 01:37:39,958 --> 01:37:44,083 ‫گمون نکنم این مقدار پول رو بشه ‫از خانواده‌ی میلیاردری گرفت. 1304 01:37:49,458 --> 01:37:55,750 ‫مسخره اینه که دادگاه حقوقی داره درمورد ‫بحران اجتماعی تصمیم‌گیری می‌کنه. 1305 01:37:57,083 --> 01:37:58,125 ‫مشکل همین‌جاست. 1306 01:37:58,416 --> 01:38:00,458 ‫خلاصه من از اولش حضور داشتم. 1307 01:38:00,583 --> 01:38:02,208 ‫بعد فکری به ذهنم رسید و گفتم: 1308 01:38:02,333 --> 01:38:05,208 ‫«بیاید این کنش‌گری رو وارد ‫فضای دادگاهی کنیم.» 1309 01:38:04,167 --> 01:38:10,333 ‫{\an8}[مایک کوئین، وکیل و عضو پِین ‫کمیته‌ی ویژه‌ی پاسخگویی] 1310 01:38:05,333 --> 01:38:10,041 ‫و از اون‌موقع توی دادگاه ‫با همدیگه درگیر بودیم. 1311 01:38:10,291 --> 01:38:13,458 ‫و دفعه‌ی اول زیاد با روی خوشی ‫ازمون پذیرایی نشد. 1312 01:38:14,583 --> 01:38:20,000 ‫ما مثل قاتل‌های حرفه‌ای هستیم که ‫سریع می‌ریم داخل کار رو تموم می‌کنیم. 1313 01:38:20,916 --> 01:38:25,291 ‫به وکیل پرودو گفته بودم که ‫دارم رایگان فعالیت می‌کنم. 1314 01:38:25,541 --> 01:38:27,541 ‫برگشت گفت «جان؟». 1315 01:38:31,333 --> 01:38:33,375 ‫می‌گفت «جان؟ چی گفتی؟» 1316 01:38:33,958 --> 01:38:36,541 ‫چون خودشون برای این پرونده، 1317 01:38:36,791 --> 01:38:40,250 ‫ماهیانه سی میلیون هزینه‌ی ‫قانونی و حرفه‌ای دارن. 1318 01:38:41,750 --> 01:38:46,583 ‫تقریبا هشتاد وکیل و شنونده ‫توی این تماس حضور داره. 1319 01:38:46,833 --> 01:38:48,375 ‫که خیلی زیاده. 1320 01:38:49,070 --> 01:38:54,653 ‫صبح بخیر، قاضی درین هستم. ‫این جلسه کاملا تلفنی برگزار می‌شه. 1321 01:38:54,875 --> 01:38:59,137 ‫{\an8}[دادگاه ورشکستگی پرودو فارما ‫جلسه‌ی آنلاین] 1322 01:38:55,993 --> 01:39:00,784 ‫این جلسه در خصوص رسیدگی ‫به پرونده‌ی پرودو فارماست. 1323 01:39:01,791 --> 01:39:04,166 ‫جناب قاضی، به نظر ما ‫مشکل بزرگی این وسط وجود داره. 1324 01:39:04,416 --> 01:39:07,708 ‫به نظرمون فرآیند مد نظر ‫وزارت دادگستری اشتباه بوده. 1325 01:39:07,958 --> 01:39:11,875 ‫و نتیجه‌اش که به برای من و موکلانم ‫به شدت گیج‌کننده بوده، 1326 01:39:12,125 --> 01:39:13,833 ‫نتیجه‌ی اشتباهی بوده. 1327 01:39:15,041 --> 01:39:18,250 ‫وزارت دادگستری نه از ‫قربانیان پرودو دعوت کرد، 1328 01:39:18,500 --> 01:39:22,250 ‫نه مردم، و ظاهرا نه از هیچ‌یک ‫اعضای مجلس و سنا دعوت نکرده. 1329 01:39:22,666 --> 01:39:27,916 ‫مذاکره بین دو طرف وزارت دادگستری ‫و شرکت پرودو یا خانواده‌ی سکلر، 1330 01:39:28,166 --> 01:39:31,541 ‫به تنهایی برای اتخاذ ‫چنین تصمیمی کافی نیست. 1331 01:39:32,000 --> 01:39:34,500 ‫عملا موکلان من نقش ‫روح کریسمس گذشته رو دارن، 1332 01:39:34,750 --> 01:39:36,458 ‫و می‌خوان به گوش شما برسونن که در سال ۲۰۰۷، 1333 01:39:36,708 --> 01:39:40,208 ‫متوجه مشکلی شدن، ‫و این مشکل شدتش بیشتر شد، 1334 01:39:40,458 --> 01:39:43,416 ‫و الان لحظه‌ی ماست... ‫یعنی لحظه‌ی اون‌هاست، 1335 01:39:43,666 --> 01:39:47,041 ‫تا به شما بگن که باید از ‫امنیت آینده اطمینان حاصل کرد. 1336 01:39:48,041 --> 01:39:52,125 ‫بسیارخب... ممنون. 1337 01:39:52,708 --> 01:39:56,500 ‫صبح بخیر جناب قاضی، ‫همچنین صبح تمام شنوندگان جلسه بخیر. 1338 01:39:56,536 --> 01:40:00,958 ‫{\an8}[صدای مارشال هوبنر، وکیل پرودو] 1339 01:39:56,666 --> 01:39:59,083 ‫جناب قاضی، آقای کوئین به کرات... 1340 01:39:59,333 --> 01:40:00,916 ‫از عبارت «پرودو یا سکلر» استفاده کرده. 1341 01:40:01,166 --> 01:40:05,291 ‫و این تصور رو القا می‌کنه که ‫پرودو و سکلر با همدیگه همکاری می‌کنن، 1342 01:40:05,541 --> 01:40:07,166 ‫و نه تنها که موثر نیست، 1343 01:40:07,416 --> 01:40:09,458 ‫بلکه اصلا عادلانه نیست. 1344 01:40:13,541 --> 01:40:15,500 ‫واقعا حالمون رو گرفت. 1345 01:40:15,750 --> 01:40:20,083 ‫دستت درد نکنه مایک. دستت درد نکنه ‫که رفتی و برامون جنگیدی. 1346 01:40:20,333 --> 01:40:24,250 ‫از این بابت شدیدا مفتخرم که... ‫دست به کار شدیم. 1347 01:40:24,500 --> 01:40:27,500 ‫این مسئله که گروه ما داره... 1348 01:40:27,750 --> 01:40:30,500 ‫توی دادگاه ورشکستگی با تمام زورش می‌جنگه، 1349 01:40:30,625 --> 01:40:32,958 ‫- خیلی برام جالبه. ‫- آره، خیلی بامزه‌ست. 1350 01:40:32,958 --> 01:40:34,291 ‫واقعا خفنه. 1351 01:40:34,625 --> 01:40:37,041 ‫احتمالش هست که اتهامات کیفری وارد بشه؟ 1352 01:40:37,166 --> 01:40:38,000 ‫نه. 1353 01:40:38,125 --> 01:40:41,750 ‫ساختار این طرح دعوی جوریه ‫که اگه دادگستری بخواد... 1354 01:40:42,000 --> 01:40:44,291 ‫اتهامات کیفری علیه سکلرها مطرح کنه، 1355 01:40:44,541 --> 01:40:46,916 ‫کل قضیه‌ی ورشکستگی رو بدتر می‌کنه. 1356 01:40:47,166 --> 01:40:50,625 ‫یعنی به طرز موثری از مسئولیت کیفری گریختن. 1357 01:40:52,837 --> 01:40:56,956 ‫«خانواده‌ی سکلر برای حل اختلافات ‫مایل به پرداخت شش میلیارد دلار، 1358 01:40:56,980 --> 01:41:01,826 ‫[در ازای مصونیت مدنی خود، وارثان، ‫همکاران و شرکت خصوصی‌شان، شدند.] 1359 01:41:01,897 --> 01:41:08,020 ‫[خسارت بحران اوردوز در آمریکا ‫یک تریلیون دلار است.] 1360 01:41:08,125 --> 01:41:10,750 ‫ما تا دادگاه ورشکستگی پیگیر این افراد شدیم، 1361 01:41:10,792 --> 01:41:14,324 ‫{\an8}_ 1362 01:41:11,001 --> 01:41:15,417 ‫و به وضوح می‌بینیم که چطور ‫از سیستم قضائی سو استفاده می‌کنن. 1363 01:41:15,666 --> 01:41:18,833 ‫عدالت فقط و فقط برای میلیاردها وجود داره. 1364 01:41:19,041 --> 01:41:22,333 ‫برای همین فقط می‌شه امیدوار بود ‫که مبلغ این توافق طرفین، 1365 01:41:22,666 --> 01:41:26,458 ‫که قراره به دست دولت برسه، ‫خرج جاهای درستی بشه. 1366 01:41:26,708 --> 01:41:30,000 ‫که خرج مراکز کاهش آسیبات بشه، ‫نه مراکز پلیسی. 1367 01:41:32,250 --> 01:41:35,458 ‫که خرج گروه‌هایی مثل شما بشه ‫که جان مردم رو نجات می‌دید. 1368 01:41:42,666 --> 01:41:44,916 ‫روند دادگاه فدرالی به این شکله. 1369 01:41:45,166 --> 01:41:47,041 ‫هرچند دادگاه آنلاین برگزار می‌شه، 1370 01:41:47,916 --> 01:41:51,875 ‫اما قوانین دادگاه فدرالی ‫همچنان اعمال می‌شه. 1371 01:41:52,823 --> 01:41:58,285 ‫{\an8}[به دستور دادگاه در دادگاه ورشکستگی، ‫شهادت قربانیان سکلر الزامی است.] 1372 01:41:54,833 --> 01:41:55,916 ‫بله. 1373 01:41:58,333 --> 01:42:03,541 ‫اجازه بدید تایید کنم، ‫دیوید سکلر رو روی صفحه می‌بینیم. 1374 01:42:01,208 --> 01:42:04,210 ‫{\an8}[دیوید سکلر، عضو سابق هیئت مدیره‌ی پرودو] 1375 01:42:03,797 --> 01:42:06,464 ‫و ترسا سکل رو اینجا می‌بینیم. 1376 01:42:04,270 --> 01:42:07,231 ‫{\an8}[ترسا سکلر، عضو سابق هیئت مدیره‌ی پرودو] 1377 01:42:07,500 --> 01:42:10,708 ‫همچنین ریچارد سکلر... 1378 01:42:10,958 --> 01:42:14,166 ‫پشت خط هستن و تا پایان جلسه ‫پشت خط می‌مونن. 1379 01:42:14,666 --> 01:42:17,458 ‫دکتر سکلر، می‌شه تایید کنید؟ 1380 01:42:18,214 --> 01:42:23,339 ‫بله جناب قاضی، بنده پشت خط هستم ‫و صدای شما رو می‌شنوم. 1381 01:42:19,982 --> 01:42:23,915 ‫{\an8}[صدای ریچارد سکلر، رئیس سابق پرودو] 1382 01:42:23,625 --> 01:42:27,708 ‫قبل اینکه شروع کنیم، ‫می‌خواستم مسئله‌ای رو روشن کنم. 1383 01:42:27,958 --> 01:42:31,000 ‫گمونم ریچارد گفت که داره گوش می‌ده. 1384 01:42:31,333 --> 01:42:34,416 ‫گمونم ایشون باید بگه که ‫داره تماشا می‌کنه، 1385 01:42:34,541 --> 01:42:37,208 ‫ایشون قراره ویدیو رو ببینه ولی ندیده. 1386 01:42:37,208 --> 01:42:39,166 ‫می‌شه لطفا تایید کنید؟ 1387 01:42:40,458 --> 01:42:44,875 ‫تایید می‌کنم، من... تا تهش رو دیدم. 1388 01:42:45,208 --> 01:42:49,500 ‫بسیارخب، خیلی مهم بود. ‫مرسی که اشاره کردید آقای پرایس. 1389 01:42:49,750 --> 01:42:53,791 ‫خب، اولین استشهادیه رو ‫تیفانی اسکات ارائه می‌ده. 1390 01:42:56,965 --> 01:43:02,340 ‫ریچارد، دیوید، ترسا. 1391 01:43:02,958 --> 01:43:04,250 ‫ما هیچ‌وقت همدیگه رو ندیدیم، 1392 01:43:04,275 --> 01:43:08,858 ‫ولی حس می‌کنم به واسطه‌ی اکسی‌کانتین ‫سابقا با همدیگه آشنایی پیدا کردیم. 1393 01:43:10,208 --> 01:43:13,333 ‫تا حالا برای یکی از بچه‌هاتون ‫کیت نارکان تهیه کردید؟ 1394 01:43:13,583 --> 01:43:16,291 ‫تا حالا بچه‌تون رو از اوردوز نجات دادید؟ 1395 01:43:16,541 --> 01:43:17,375 ‫من دادم. 1396 01:43:17,583 --> 01:43:20,041 ‫با هیچ کلمه‌ای نمی‌تونم دردم رو بیان کنم. 1397 01:43:20,208 --> 01:43:24,375 ‫ماه مه سال ۲۰۲۰، دخترم رو در حالی که ‫واکنشی نشون نمی‌داد، 1398 01:43:24,625 --> 01:43:28,083 ‫بی‌جان کنار تختم پیدا کردم. ‫کنار تخت مادرش. 1399 01:43:28,500 --> 01:43:32,166 ‫بابت این فریب و وحشتی که ‫مرتکب شدید باید خجالت بکشید. 1400 01:43:32,625 --> 01:43:35,791 ‫روزی که ترنت بهم گفت ‫به اکسی‌کانتین معتاد شده رو یادمه. 1401 01:43:36,041 --> 01:43:38,708 ‫از محوطه‌ی دانشگاه آلاباما باهام تماس گرفت. 1402 01:43:38,958 --> 01:43:41,500 ‫توی صداش ترس شدیدی حس می‌کردم. 1403 01:43:41,750 --> 01:43:45,458 ‫سه ساعت راه رو تا اونجا رفتم، ‫و توی بغل همدیگه گریه کردیم. 1404 01:43:45,750 --> 01:43:49,708 ‫«بابا، نمی‌تونم از اکسی دست بکشم. ‫بابا، گمونم قراره بمیرم.» 1405 01:43:49,958 --> 01:43:51,833 ‫- و در نهایت مرد. ‫- واقعا دلخراشه. 1406 01:43:52,000 --> 01:43:56,833 ‫کمی بعد اینکه اکسی‌کانتین رو منتشر کردید، ‫با مواد افیونی شما سر و کار داشتم. 1407 01:43:57,083 --> 01:44:01,583 ‫و من یکی از بازماندگان ‫طمع شرم‌آور شما هستم. 1408 01:44:02,041 --> 01:44:03,791 ‫امیدوارم تمام چهره‌هایی... 1409 01:44:04,041 --> 01:44:08,750 ‫تمام چهره‌های قربانیانتون ‫هر لحظه جلوی چشمتون باشه... 1410 01:44:09,000 --> 01:44:11,541 ‫- عمرا. ‫- ...و به سراغ رفتگانتون بره. 1411 01:44:11,833 --> 01:44:12,916 ‫ممنون. 1412 01:44:13,208 --> 01:44:16,083 ‫نفر بعدی نان گلدینه. 1413 01:44:16,583 --> 01:44:20,208 ‫خوشحالم که بالاخره رو در رو ‫با خانواده‌ی سکلر حرف می‌زنم. 1414 01:44:20,666 --> 01:44:25,416 ‫اون «مثلا» عذرخواهی خانواده‌ی سکلر، ‫که توسط دادگاه مقرر شده بود، 1415 01:44:25,708 --> 01:44:29,333 ‫به شدت برای ما که از این افراد ‫زخم خوردیم، توهین‌آمیز بود. 1416 01:44:29,750 --> 01:44:35,375 ‫اونم از جانب خانواده‌ای ‫که مسبب اصلی این بحرانه، 1417 01:44:35,666 --> 01:44:39,708 ‫که منجر به مرگ بیش از ‫نیم میلیون آمریکایی شده، 1418 01:44:40,291 --> 01:44:44,166 ‫و صدمات جبران‌ناپذیری به نسل‌های آینده زده. 1419 01:44:44,666 --> 01:44:49,625 ‫با این حال به واسطه‌ی قرار دادگاه، ‫نه فقط برای خودشون، 1420 01:44:49,875 --> 01:44:52,833 ‫بلکه برای سکلرهای نسل آینده ‫مصونیتی شامل حالشون شده. 1421 01:44:53,375 --> 01:44:56,416 ‫پرودو توی دادگاه فدرالی محکوم شد، 1422 01:44:56,666 --> 01:44:59,750 ‫ولی مالکان خصوصی این شرکت ‫تحت پیگرد قرار نگرفتن. 1423 01:45:00,000 --> 01:45:04,208 ‫امیدواریم وزارت دادگستری ‫پیگیر اتهامات کیفری باشه. 1424 01:45:04,458 --> 01:45:05,375 ‫ممنونم. 1425 01:45:07,083 --> 01:45:08,583 ‫بسیارخب، ممنون. 1426 01:45:15,042 --> 01:45:17,891 ‫[تماس ضبط‌شده اورژانس] 1427 01:45:17,916 --> 01:45:20,000 ‫دارن میان سمت شما. ‫بهشون گزارش داده شده. 1428 01:45:20,250 --> 01:45:21,416 ‫چیزی مصرف کرده؟ 1429 01:45:21,666 --> 01:45:24,041 ‫نمی‌دونم. قبلا مصرف می‌کرد. 1430 01:45:27,791 --> 01:45:29,041 ‫وای خدا. 1431 01:45:32,500 --> 01:45:35,000 ‫- گفتید بیست سالشه؟ ‫- بله. 1432 01:45:35,250 --> 01:45:37,083 ‫- اسمش چیه؟ ‫- چی گفتید؟ 1433 01:45:37,333 --> 01:45:39,708 ‫- اسمش چیه؟ ‫- برایان... 1434 01:45:40,375 --> 01:45:43,041 ‫- توی راهیم، خب؟ ‫- ممنون جناب. 1435 01:45:45,125 --> 01:45:47,791 ‫مدت ۴،۸۰۴ روز. 1436 01:45:48,041 --> 01:45:50,083 ‫ریچارد، اگه هنوز داری گوش می‌دی، 1437 01:45:50,333 --> 01:45:54,250 ‫از اون تماس وحشتناک انقدر می‌گذره. 1438 01:45:54,541 --> 01:45:56,500 ‫این مدت رو با دردی گذروندم... 1439 01:45:56,750 --> 01:46:01,958 ‫که ناشی از مرگ بچه‌ی خودم بود. ‫دردی که هیچ‌وقت درکش نمی‌کنی. 1440 01:46:02,208 --> 01:46:06,458 ‫من صرفا می‌تونم بیشتر روی... 1441 01:46:07,458 --> 01:46:11,750 ‫درد و رنج کریستی تاکید کنم. ‫دردی که مسلما همه‌مون حسش می‌کنیم. 1442 01:46:12,833 --> 01:46:17,791 ‫می‌خواستم به خانواده‌ی سکلر بگم ‫بعد اتمام این جلسه‌ی دو ساعته، 1443 01:46:17,958 --> 01:46:22,625 ‫می‌تونید شونزده نفر دیگه ‫به فهرست کشته‌هاتون اضافه کنید. 1444 01:46:28,108 --> 01:46:32,334 ‫[بخش ششم: خواهران] 1445 01:46:37,291 --> 01:46:43,041 ‫از پدرم خواستم سوابق بیمارستانی ‫خواهرم رو بهم بده. 1446 01:46:45,208 --> 01:46:49,125 ‫و بدون اینکه حتی بخونشون ‫سوابق رو بهم داد. 1447 01:46:52,854 --> 01:46:55,100 ‫[سوابق خانم باربارا گلدین] 1448 01:46:55,125 --> 01:46:57,375 ‫خلاصه جعبه‌ای پیدا شد... 1449 01:46:57,625 --> 01:47:01,833 ‫که من بهش می‌گفتم «جعبه‌ی مدارک مهم». 1450 01:47:01,869 --> 01:47:07,391 ‫[بعد کار کردن با این دختر جوان، ‫متوجه شدم که به شدت ترسیده.] 1451 01:47:07,416 --> 01:47:13,750 ‫تاریخچه‌ی بیمارستانی باربارا بود که ‫می‌تونستم بخونم. ولی خیلی ترسیده بودم. 1452 01:47:14,368 --> 01:47:17,284 ‫می‌خواستم ازش باخبر بشم، ‫ولی دلم نمی‌خواست بفهمم. 1453 01:47:17,309 --> 01:47:20,120 ‫[...تست رورشاک...] 1454 01:47:20,199 --> 01:47:26,697 ‫[...آینده رو با تمام زیبایی ‫و خون‌ریزی‌هاش می‌بینه...] 1455 01:47:29,000 --> 01:47:34,458 ‫نمی‌دونستم اولین جایی که ‫فرستاده بودنش یتیم‌خانه بود. 1456 01:47:38,416 --> 01:47:42,083 ‫که بعد پرده‌های اونجا رو ‫آتیش زد و فرار کرد. 1457 01:47:42,435 --> 01:47:45,016 ‫[پرده‌های اتاقش را آتش زد.] 1458 01:47:45,041 --> 01:47:48,500 ‫باربارا رو «نوجوان سرکش» خطاب کرده بودن. 1459 01:47:48,528 --> 01:47:56,757 ‫[رفتارهای خانم گلدین هیجانی، ‫سرکشانه و پر از غیض است.] 1460 01:47:58,666 --> 01:48:03,083 ‫گفته شده در مصاحبه‌ای ‫یک روان‌پزشک گفته بود... 1461 01:48:03,333 --> 01:48:06,875 ‫که همسر آقای گلدین باید بستری بشه، ‫نه دختر ایشون. 1462 01:48:07,125 --> 01:48:10,750 ‫که این توی سوابق بیمارستان هم نوشته شده. 1463 01:48:10,781 --> 01:48:17,133 ‫[مدارک زیادی دال بر این است که بستری نشدن ‫خانم گلدین برای باربارا مضر است.] 1464 01:48:17,166 --> 01:48:22,833 ‫چندین سال یکی از اعضای خانواده‌ی مادرم ‫ازش سو استفاده‌ی جنسی می‌کرد. 1465 01:48:22,888 --> 01:48:25,600 ‫[ایشون می‌خواد با حذف دخترش از زندگی خودش، ‫به مشکلات ریشه‌ای خودش رسیدگی کنه.] 1466 01:48:25,625 --> 01:48:30,541 ‫و بعد اینکه خواهرم به بلوغ رسید، ‫مادرم نتونست باهاش کنار بیاد. 1467 01:48:36,833 --> 01:48:48,033 ‫{\an8}[رفتار بیمار، رفتار یک نوجوان عادی است. ‫والدین به درستی با او برخورد نمی‌کنند.] 1468 01:48:38,291 --> 01:48:42,291 ‫خواهرم نمی‌دونست چطور خودش رو بروز بده. ‫هیچ درکی از بلوغ نداشت. 1469 01:48:42,541 --> 01:48:44,625 ‫بیماری روانی نداشت. 1470 01:48:51,500 --> 01:48:55,250 ‫متوجه شدم چقدر براش سخت بوده ‫که زنده بمونه. 1471 01:48:58,625 --> 01:49:01,083 ‫خیلی دلش می‌خواست خونه‌ای داشته باشه. 1472 01:49:02,833 --> 01:49:07,541 ‫اگه کسایی رو پیدا می‌کرد ‫که بتونن بهش عشق بورزن، 1473 01:49:08,791 --> 01:49:10,916 ‫الان زنده بود. 1474 01:49:13,553 --> 01:49:19,430 ‫[خواهران، قدیسان و سیبل‌ها ‫گزیده تصاویر سه‌قطعه‌ای، ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۱] 1475 01:49:37,875 --> 01:49:40,583 ‫افراد حاضر به پلیس گفتن که کمی قبل حادثه، 1476 01:49:40,833 --> 01:49:42,000 ‫خانم گلدین رو دیده بودن... 1477 01:49:42,208 --> 01:49:45,250 ‫که می‌پرسید قطار بعد ساعت چند می‌رسه. 1478 01:49:45,500 --> 01:49:50,041 ‫کمی قبل از ساعت ۵:۳۰: عصر، ‫خانم گلدین دفترچه جیبی‌اش رو... 1479 01:49:50,291 --> 01:49:54,333 ‫کنار ریل گذاشت، و در حالی که ‫قطار کپیتول لیمیتد نزدیک می‌شد، 1480 01:49:54,583 --> 01:49:57,166 ‫روی ریل دراز کشید. 1481 01:49:57,416 --> 01:50:02,166 ‫مهندس قطار به پلیس گفت که ایشون رو دیدن ‫و بلافاصله ترمزها رو کشیدن، 1482 01:50:02,416 --> 01:50:05,000 ‫ولی موفق نشدن قطار رو متوقف کنن. 1483 01:50:05,250 --> 01:50:09,333 ‫متخصص آسیب‌شناسی مرگ ایشون رو ‫با عنوان خودکشی ثبت کرد. 1484 01:50:09,583 --> 01:50:15,458 ‫سایر شرایطی که در مرگ ایشون نقش داشته: ‫افسردگی روانی شدید. 1485 01:50:28,125 --> 01:50:31,416 ‫آخه مشکل از اینجاست. ‫آدم با این حرف‌ها بزرگ می‌شه که... 1486 01:50:31,666 --> 01:50:34,375 ‫«چنین اتفاقی نیفاد. چنین چیزی ندیدی.» 1487 01:50:34,625 --> 01:50:38,333 ‫«چنین چیزی نشنیدی». ‫اون‌وقت آدم چی کار کنه؟ 1488 01:50:38,583 --> 01:50:41,750 ‫اون‌وقت چطور به خودش باور داشته باشه؟ ‫چطور به خودش اعتماد کنه؟ 1489 01:50:41,958 --> 01:50:44,625 ‫چطور همچنان به خودش اعتماد کنه؟ 1490 01:50:44,750 --> 01:50:47,625 ‫و چطور به دنیا نشون بده... 1491 01:50:47,791 --> 01:50:51,875 ‫که چنن تجربیاتی داشته؟ ‫یا چنین چیزهایی شنیده؟ 1492 01:50:52,125 --> 01:50:55,333 ‫برای همینه که من عکس می‌گیرم. 1493 01:51:04,958 --> 01:51:07,958 ‫- نان، چی کار می... ‫- خوشگل شدی. خیلی ناز شدی. 1494 01:51:08,208 --> 01:51:10,375 ‫- نان، صدا رو هم ضبط می‌کنه؟ ‫- معلومه. 1495 01:51:08,358 --> 01:51:16,255 ‫{\an8}[تصاویری از مستند ناتمام] 1496 01:51:10,625 --> 01:51:11,791 ‫خاک عالم! 1497 01:51:12,333 --> 01:51:13,750 ‫بیا عزیزم. 1498 01:51:18,291 --> 01:51:21,375 ‫مامانم عشق رقصه. 1499 01:51:23,583 --> 01:51:26,666 ‫می‌خواد به شوهر پیرش یاد بده ‫چطوری قر کمرش رو خالی کنه. 1500 01:51:27,541 --> 01:51:29,500 ‫از این رقص خوشم میاد... 1501 01:51:30,583 --> 01:51:33,250 ‫- بیا وسط مامان! ‫- بیا وسط دیگه. 1502 01:51:39,500 --> 01:51:43,208 ‫پدر و مادرم صلاحیت فرزنددار شدن نداشتن. 1503 01:51:45,291 --> 01:51:49,000 ‫بچه‌دار شدن چون ازشون ‫انتظار داشتن که بچه بیارن، 1504 01:51:49,250 --> 01:51:52,791 ‫نه اینکه خودشون انسان دیگه‌ای رو پرورش بدن. 1505 01:51:54,875 --> 01:51:56,458 ‫چه خوب می‌رقصید! 1506 01:52:01,208 --> 01:52:04,500 ‫- آره، ولی بالاتر نگهش دار. ‫- اینجا خوبه؟ 1507 01:52:05,250 --> 01:52:06,833 ‫- آره، قشنگ شد. ‫- می‌بینی؟ 1508 01:52:07,083 --> 01:52:10,875 ‫باربارا نان رو خیلی دوست داشت. ‫خیلی با همدیگه صمیمی بودن. 1509 01:52:14,333 --> 01:52:20,166 ‫وقتی مرد با خودش دفترچه‌ی جیبی داشت. ‫کتار کوچولویی از سرودهای مذهبی. 1510 01:52:21,250 --> 01:52:24,000 ‫و توش کلی نقل قول‌های قشنگ از... 1511 01:52:24,333 --> 01:52:27,458 ‫- کنراد داشت. ‫- کتاب قلب تاریکی داشت. 1512 01:52:27,958 --> 01:52:32,958 ‫از جوزف کنراد. اونم عین نان بود. ‫حسابی اهل کتاب. 1513 01:52:34,166 --> 01:52:40,666 ‫نقل‌قول‌هاش رو طبقه‌ی بالا دارم، ‫ولی توشون... 1514 01:52:48,333 --> 01:52:49,500 ‫- می‌شه نگهش داری؟ ‫- آره. 1515 01:52:49,750 --> 01:52:52,083 ‫- تو برو نقل‌قول‌ها رو بیار. ‫- نگهش دار. 1516 01:52:52,625 --> 01:52:56,791 ‫- نقل‌قولی درمورد حسرت بود. ‫- آره، حسرت بی‌پایان. 1517 01:53:03,458 --> 01:53:05,208 ‫الان روشنه؟ 1518 01:53:05,458 --> 01:53:07,833 ‫نقل قولی از قلب تاریکی... 1519 01:53:08,083 --> 01:53:10,416 ‫و روی تکه کاغذی نوشته شده بود؟ 1520 01:53:11,500 --> 01:53:15,708 ‫«بس مضحک این زندگی ‫که گویی چیدمانی‌ست...» 1521 01:53:15,958 --> 01:53:19,625 ‫«از منطقی بی‌رحمانه به سوی هدفی بیهوده.» 1522 01:53:20,458 --> 01:53:25,000 ‫«بیشترین امید انسان به یافتن ‫دانش خودشناسی است،» 1523 01:53:35,333 --> 01:53:37,416 ‫«...که دیر آن را فرا می‌گیرد.» 1524 01:53:38,750 --> 01:53:41,833 ‫«و پیشمانی‌هایی بی‌پایان را ‫با خود به همراه می‌آورد.» 1525 01:53:50,685 --> 01:53:53,685 ‫[بس مضحک این زندگی ‫که گویی چیدمانی‌ست...] 1526 01:53:53,710 --> 01:53:56,210 ‫[از منطقی بی‌رحمانه به سوی هدفی بیهوده.] 1527 01:53:56,235 --> 01:53:58,735 ‫[بیشترین امید انسان به یافتن ‫دانش خودشناسی است،] 1528 01:53:58,760 --> 01:54:00,260 ‫[...که دیر آن را فرا می‌گیرد.] 1529 01:54:00,285 --> 01:54:03,677 ‫[و پیشمانی‌هایی بی‌پایان را ‫با خود به همراه می‌آورد.] 1530 01:54:04,541 --> 01:54:11,541 ‫گمونم این داستان حائز اهمیت باشه. ‫نه فقط برای من، بلکه برای جامعه... 1531 01:54:15,025 --> 01:54:18,650 ‫داستانی درمورد انطباق و انکار. 1532 01:54:20,666 --> 01:54:22,875 ‫و همچنین درمورد تابو. 1533 01:54:24,666 --> 01:54:29,375 ‫مسائل اشتباهی برای انسان مثل راز می‌شه. ‫و همین موجب نابودی‌شون می‌شه. 1534 01:54:32,666 --> 01:54:37,250 ‫خواهرم یکی از قربانیان این تابو بود، ‫ولی می‌دونست چطور باید باهاش بجنگه. 1535 01:54:40,208 --> 01:54:45,500 ‫سرکشی خواهرم... نقطه‌ی شروع ‫سرکشی من شد. 1536 01:54:47,666 --> 01:54:49,875 ‫راه زندگیم رو نشونم داد. 1537 01:54:54,333 --> 01:54:56,916 ‫- یک دقیقه دوربین رو خاموش کنیم. ‫- باشه. 1538 01:55:26,291 --> 01:55:27,500 ‫عه، عجب. 1539 01:55:35,591 --> 01:55:38,961 ‫[چهار سال پس از اولین اقدامات پِین،] 1540 01:55:38,985 --> 01:55:42,614 ‫[موزه‌ی مِت تابلویی که نام ‫سکلر رویش بود را پایین آورد.] 1541 01:55:44,416 --> 01:55:45,375 ‫وای. 1542 01:55:46,360 --> 01:55:53,360 ‫مترجم: «حامی مغیثی» ‫در تلگرام: Timelordsubs@ 1543 01:55:54,166 --> 01:55:55,958 ‫موفق شدیم جیگر. 1544 01:56:01,083 --> 01:56:04,458 ‫چهار سال زحمت کشیدیم. ‫کنگره که هیچ زحمتی نکشید. 1545 01:56:04,666 --> 01:56:06,958 ‫وزارت دادگستری هنوزم کاری نکرده. 1546 01:56:07,208 --> 01:56:13,375 ‫دادگاه ورشکستگی که... ‫حتی کوچکترین پیگردی انجام نداد. 1547 01:56:13,625 --> 01:56:18,041 ‫دادگاه کاملا ازشون حمایت کرد. 1548 01:56:18,291 --> 01:56:22,125 ‫و فقط اینجا بود که محکومشون کرد، ‫فقط اینجا. 1549 01:56:22,291 --> 01:56:23,208 ‫که یعنی موفق شدیم. 1550 01:56:29,666 --> 01:56:30,666 ‫وای... 1551 01:56:32,958 --> 01:56:35,083 ‫وای خدایا. چه حس خوبی داره. 1552 01:56:36,708 --> 01:56:38,666 ‫- محشره. ‫- حرف نداره. 1553 01:56:40,208 --> 01:56:45,541 ‫- سکلرها الان «منابع خصوصی» هستن. ‫- تکون نخور. 1554 01:56:45,791 --> 01:56:48,666 ‫ولی ننوشته چه «منابع خصوصی»ای. 1555 01:56:51,083 --> 01:56:52,458 ‫خیلی قشنگه! 1556 01:56:52,750 --> 01:56:54,958 ‫- وای پسر. ‫- خیلی باحاله! 1557 01:56:55,427 --> 01:56:57,054 ‫حتی باورش سخته. 1558 01:56:57,609 --> 01:57:02,609 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CineDreaming 1559 01:57:02,634 --> 01:57:06,677 ‫[پس از این اقدام موزه‌ی مِت، ‫اسم سکلر از موزه‌هایی از جمله...] 1560 01:57:06,701 --> 01:57:10,842 ‫[گوگنهایم، بریتانیا، گالری سرپنتین،] 1561 01:57:10,866 --> 01:57:14,578 ‫[و دانشگاه‌ها و موزه‌های مختلفی حذف شد.] 1562 01:57:14,650 --> 01:57:17,260 ‫[سکلرها به فیلمسازان گفتند اطلاعاتی...] 1563 01:57:17,294 --> 01:57:20,167 ‫[از اعضای پِین و مطبوعات ‫جاسوسی کرده‌اند، «نادرست» است.] 1564 01:57:20,192 --> 01:57:25,524 ‫[همچنین گفتند از ۱۰.۴ میلیاردی ‫که پیش از ورشکستگی پرودو،] 1565 01:57:25,548 --> 01:57:27,912 ‫[بین اعضای خانواده تقسیم شده بود، ‫بیش از نیمی از آن...] 1566 01:57:27,937 --> 01:57:31,598 ‫[صرف مالیات و سرمایه‌گذاری ‫در شرکت‌های دیگر شد.] 1567 01:57:31,820 --> 01:57:35,368 ‫[بحران اوردوز در آمریکا بیش از ‫نیم میلیون تلفات به بار آورد.] 1568 01:57:35,393 --> 01:57:39,016 ‫[مارس ۲۰۲۲ بیشترین میزان مرگ سالانه را ‫با بیش از ۱۰۹ هزار مرگ ثبت کرد.] 1569 01:57:39,041 --> 01:57:43,846 ‫[موسسه‌های کنشگران، از جمله پِین، ‫همچنان برای مراکز جلوگیری از اوردوز،] 1570 01:57:43,871 --> 01:57:46,003 ‫[و مراکز کاهش آسیبات، تلاش می‌کنند.] 1571 01:57:46,103 --> 01:57:51,103 ‫«زن، زندگی، آزادی»