1 00:01:07,679 --> 00:01:17,679 ‫ارائه‌شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 2 00:01:38,292 --> 00:01:40,083 ‫نه استرس ندارم. 3 00:01:40,250 --> 00:01:43,542 ‫باید عجله می‌کردم، قراره... 4 00:01:46,542 --> 00:01:49,625 ‫خوبی؟ می‌خوام که خوب باشی. 5 00:01:54,250 --> 00:01:56,208 ‫الو؟ آرماند؟ 6 00:01:57,792 --> 00:01:59,833 ‫صدات میاد. 7 00:02:01,292 --> 00:02:03,333 ‫دوستت دارم. 8 00:02:06,208 --> 00:02:08,250 ‫دوستم داری؟ 9 00:02:11,667 --> 00:02:13,708 ‫آرماند؟ 10 00:02:25,458 --> 00:02:37,458 ‫مترجم: «تارخ علی‌خانی» ‫ تلگرام: aManOfWar@ 11 00:04:47,786 --> 00:04:52,708 ‫[آرماند] 12 00:04:58,542 --> 00:05:00,583 ‫- سلام. ‫- سلام. 13 00:05:08,958 --> 00:05:11,000 ‫- شروع کنیم؟ ‫- الان؟ 14 00:05:11,167 --> 00:05:15,000 ‫- طاقت سر و صدای اینجا رو ندارم. ‫- خیلی‌خب، اجازه بده... 15 00:05:25,167 --> 00:05:28,625 ‫مدرسه ابتدایی که هشدار زنگ خطرش شکسته. 16 00:05:28,792 --> 00:05:31,917 ‫- باید همه رو بفرستم خونه. ‫- خوب نمی‌شه که. 17 00:05:37,250 --> 00:05:39,542 ‫خب دوباره قضیه‌ی آرمانده. 18 00:05:40,708 --> 00:05:45,375 ‫- به الیزابت زنگ زدی؟ ‫- وقت حرف زدن نداشت. 19 00:05:45,542 --> 00:05:51,708 ‫نمی‌خواستم با پیام بهش بگم. ‫ولی زمانش رو تعیین کردم و لبخندک فرستادم. 20 00:05:53,208 --> 00:05:55,125 ‫- لبخندک؟ ‫- آره. 21 00:05:55,292 --> 00:06:00,542 ‫نمی‌خواستم نگرانش کنم. ‫فقط جواب داد «باشه.» 22 00:06:02,500 --> 00:06:05,542 ‫- یعنی این... ‫- سارا و آندرس؟ 23 00:06:05,708 --> 00:06:11,542 ‫دیروز باهاشون حرف زدم. ‫ولی به نظرم اثبات حرفی که بهمون زدن سخته. 24 00:06:11,708 --> 00:06:16,375 ‫بچه‌ها... خیلی حرف نمی‌زنن. 25 00:06:19,042 --> 00:06:23,292 ‫خب به نظرم بهتره ببینیم چطور پیش می‌ره. 26 00:06:23,458 --> 00:06:28,125 ‫- خب؟ ‫- اگه لازم باشه ما هم بهت کمک می‌کنیم. 27 00:06:28,292 --> 00:06:33,542 ‫- آهان. پس خودم تنهام دیگه؟ ‫- لازم نیست بزرگش کنی. 28 00:06:33,708 --> 00:06:38,292 ‫الیزابت شخصیت معروفیه. ‫سختی زیاد کشیده. 29 00:06:38,458 --> 00:06:42,792 ‫- پس به نظرم باید با احتیاط پیش بریم. ‫- بخاطر بچه‌ها هم هست. 30 00:06:42,958 --> 00:06:45,458 ‫آره البته. 31 00:06:45,625 --> 00:06:49,500 ‫- سعی می‌کنم هوشیار باشم و واقعیت رو بگم. ‫- هوشیار خوبه. 32 00:06:49,667 --> 00:06:51,625 ‫گمونم از پسش بربیایم. 33 00:06:52,667 --> 00:06:58,333 ‫فقط یه سوال دیگه دارم. ‫پروسه این‌جور شرایط چطوریه؟ 34 00:06:58,500 --> 00:07:00,625 ‫یعنی اگه رخ داده باشه. 35 00:07:01,750 --> 00:07:04,750 ‫خب باید بگم که... 36 00:07:05,792 --> 00:07:09,667 ‫یه سری پروسه‌هایی هست دیگه. ‫مگه نه آجسا؟ 37 00:07:09,833 --> 00:07:14,500 ‫باید سر اتفاقی که رخ داده به توافق برسیم. ‫قدم اول همینه. 38 00:07:14,667 --> 00:07:20,667 ‫ممکنه... ممکنه جدی باشه. ‫از طرفی هم ممکنه واقعا چیزی رخ نداده باشه. 39 00:07:20,833 --> 00:07:24,750 ‫ولی... وای. ای وای. 40 00:07:24,917 --> 00:07:26,958 ‫در مجموع... 41 00:07:27,125 --> 00:07:32,333 ‫در مجموع مهمه که هر دو طرف هم رو درک کنن. 42 00:07:32,500 --> 00:07:36,375 ‫آره متوجه‌ام. ولی پروسه خاصی نداره؟ 43 00:07:36,542 --> 00:07:39,375 ‫چرا. ای وای. همه‌جا کثیف شد. 44 00:07:39,542 --> 00:07:44,333 ‫- خب برو پاکش بکن دیگه. ‫- گمونم بهتره برم. ببخشید. 45 00:07:50,250 --> 00:07:52,208 ‫درسته، اون... 46 00:07:52,375 --> 00:07:56,542 ‫- اخیرا خیلی خونریزی می‌کنه. ‫- آهان. 47 00:07:56,708 --> 00:08:00,125 ‫گمونم خودم باید پروسه‌ رو تنهایی انجام بدم. 48 00:08:01,583 --> 00:08:03,125 ‫آره. 49 00:08:06,417 --> 00:08:08,417 ‫راستی سونا... 50 00:08:08,583 --> 00:08:11,667 ‫در مورد کلماتی که انتخاب می‌کنی احتیاط بکن. 51 00:08:11,833 --> 00:08:16,083 ‫- رسمی و هوشیار رفتار کن. همون‌طور که گفتی. ‫- حتما. 52 00:08:16,250 --> 00:08:18,333 ‫و سونا... 53 00:08:18,500 --> 00:08:23,000 ‫تو از طرف مدرسه حرف می‌زنی. ‫نظراتت رو بذار واسه بعد. 54 00:08:23,167 --> 00:08:25,792 ‫- بله حتما. ‫- و یه چی دیگه. 55 00:08:26,917 --> 00:08:29,655 ‫این قضیه بین ما و کسایی ‫که بهشون مربوطه باقی می‌مونه. 56 00:08:29,679 --> 00:08:30,583 ‫حتما. 57 00:08:30,750 --> 00:08:33,125 ‫و یه چیز دیگه. 58 00:08:34,250 --> 00:08:37,208 ‫اگه این قضیه پخش بشه همه‌چیز تمومه. 59 00:08:37,958 --> 00:08:40,667 ‫آره. 60 00:08:40,833 --> 00:08:43,208 ‫همه‌چیز درست می‌شه. 61 00:08:44,333 --> 00:08:47,250 ‫حضور تو خیلی مثبته. 62 00:08:47,417 --> 00:08:49,458 ‫ممنون. 63 00:08:51,667 --> 00:08:55,375 ‫خیلی‌خب، از این زندان بریم بیرون دیگه. 64 00:10:26,208 --> 00:10:28,250 ‫سلام. 65 00:10:41,542 --> 00:10:46,500 ‫سلام. ممنون که انقدر زود اومدید. 66 00:10:46,667 --> 00:10:49,208 ‫- چی شده؟ ‫- بهتون می‌گم. 67 00:10:49,375 --> 00:10:53,167 ‫ولی بیایید صبر کنیم که والدین یون بیان. 68 00:10:53,333 --> 00:10:57,125 ‫- والدین یون؟ چرا؟ ‫- همون‌طور که پشت تلفن گفتم... 69 00:10:57,292 --> 00:11:02,208 ‫پشت تلفن هیچی نگفتی. ‫انقدر مهمه که سارا و آندرس... 70 00:11:02,375 --> 00:11:07,417 ‫متوجه هستم، ولی باید منتظرشون بمونیم. ‫در همین حین بشینید استراحت کنید. 71 00:11:07,583 --> 00:11:09,708 ‫کتتون رو در بیارید. 72 00:11:46,250 --> 00:11:50,208 ‫سونا، جلسه گذاشتی و نمی‌گی که در مورد چیه. 73 00:11:50,375 --> 00:11:56,542 ‫به زودی همه‌چیز رو می‌گم. ‫ولی الان باید صبر کنیم والدین یون بیان. 74 00:11:56,708 --> 00:12:00,583 ‫متاسفم. متوجه هستم که حتما ‫کلی سوال واستون پیش اومده. 75 00:12:00,750 --> 00:12:05,250 ‫خواهشا بشینید تا بیان. ‫کتتون رو در بیارید. 76 00:12:05,417 --> 00:12:07,958 ‫قضیه جدی نیست. 77 00:12:10,250 --> 00:12:12,167 ‫باشه. 78 00:12:12,333 --> 00:12:15,000 ‫- جدی نیست؟ ‫- نه. 79 00:12:15,167 --> 00:12:17,208 ‫نه. 80 00:12:18,250 --> 00:12:20,292 ‫بسیارخب. 81 00:12:35,292 --> 00:12:39,458 ‫- می‌خوای کتت رو در بیاری؟ ‫- آره. 82 00:12:46,542 --> 00:12:49,250 ‫عجب هواییه امروز. 83 00:12:49,417 --> 00:12:51,458 ‫هان؟ آره. 84 00:12:59,958 --> 00:13:03,333 ‫خیلی‌خب، احتمالا اومدن. 85 00:14:01,458 --> 00:14:03,708 ‫تو اینجا تنهایی؟ 86 00:14:03,875 --> 00:14:08,792 ‫آره، گفتیم بهتره اولش تنها باشم. 87 00:14:08,958 --> 00:14:11,000 ‫خیلی‌خب. 88 00:14:11,958 --> 00:14:14,750 ‫سلام. مطمئنم مشکلی پیش نمیاد سارا. 89 00:14:21,542 --> 00:14:24,708 ‫- ببخشید. سلام الیزابت. ‫- سلام سارا. 90 00:14:26,500 --> 00:14:30,542 ‫- چه خبره؟ ‫- وای. ببخشید. 91 00:14:30,708 --> 00:14:32,625 ‫سارا؟ 92 00:14:32,792 --> 00:14:35,667 ‫ببینیم سونا چی می‌خواد بگه. 93 00:14:38,458 --> 00:14:43,375 ‫خیلی‌خب. اول ازتون تشکر می‌کنم... 94 00:14:43,542 --> 00:14:46,167 ‫که انقدر زود خودتون رو رسوندید. 95 00:14:46,333 --> 00:14:51,417 ‫با توجه به تعطیلات تابستانی ‫ تنها روزی که ممکن بود امروز بود. 96 00:14:52,542 --> 00:14:56,958 ‫به نظرم بهتره شروعمون این باشه که ‫اهدافمون رو مشخص کنیم. 97 00:14:58,917 --> 00:15:00,708 ‫درسته. 98 00:15:00,875 --> 00:15:06,125 ‫گمونم باید بگم که امروز زنگ خطرمون ‫ هم به مشکل خورده بود. 99 00:15:06,292 --> 00:15:09,542 ‫توی برخی اتاق‌ها یهویی روشن می‌شه. 100 00:15:09,708 --> 00:15:12,708 ‫ولی به زودی تعمیرش می‌کنن. 101 00:15:12,875 --> 00:15:17,167 ‫- نباید بریم بیرون؟ ‫- نه، خطا می‌زنه. 102 00:15:17,333 --> 00:15:19,792 ‫فردا درست می‌شه. 103 00:15:21,125 --> 00:15:23,917 ‫خیلی‌خب، بسیارخب. 104 00:15:28,542 --> 00:15:32,542 ‫امیدوارم که در هر صورت بتونیم به نوعی... 105 00:15:35,792 --> 00:15:39,750 ‫توافق در آینده برسیم و با ذهنی روشن... 106 00:15:39,917 --> 00:15:42,500 ‫این اتاق رو ترک کنیم. 107 00:15:44,625 --> 00:15:49,958 ‫خب... شروع قضیه از جایی بود که ‫نظافت‌چیمون... 108 00:15:50,125 --> 00:15:54,042 ‫یون رو گریان توی دستشویی پیدا کرد. ‫داشت گریه می‌کرد... 109 00:15:54,208 --> 00:15:57,792 ‫و خراش کوچکی روی صورتش داشت. 110 00:15:59,083 --> 00:16:03,292 ‫اولش نمی‌گفت که چی شده، ‫صرفا گفت... 111 00:16:03,458 --> 00:16:06,833 ‫آرماند یه کاری باهاش کرده. 112 00:16:08,125 --> 00:16:12,042 ‫یون با شما دو تا حرف زده. ‫با سارا و آندرس. 113 00:16:12,208 --> 00:16:18,708 ‫اون‌ها اومدن پیش ما و خواستن ‫ که این موضوع رو... 114 00:16:18,875 --> 00:16:22,750 ‫با جدیت مثل انحراف احتمالی بررسی کنیم. ‫یعنی... 115 00:16:23,958 --> 00:16:28,375 ‫به نظر اون‌ها، که از دید ما هم جدی هست... 116 00:16:28,542 --> 00:16:31,708 ‫موضوع انحراف جنسی هستش. 117 00:16:34,208 --> 00:16:37,083 ‫چنین چیزی بین کودکان پیش میاد. 118 00:16:37,250 --> 00:16:42,833 ‫ولی به نظر ما کار درست اینه که جمع بشیم ‫ و در موردش با هم حرف بزنیم. 119 00:16:47,542 --> 00:16:53,500 ‫متوجه‌ام که حرفمون بی‌رحمانه‌ست و نمی‌شه ‫همین‌طوریش روش برچسب خاصی زد. 120 00:16:53,667 --> 00:16:59,000 ‫ولی مدرسه این رفتار رو ناشایست می‌دونه. 121 00:16:59,167 --> 00:17:02,750 ‫واسه همین جمع شدیم که در موردش حرف بزنیم. 122 00:17:02,917 --> 00:17:05,292 ‫بدون این‌که وارد جزئیات بشیم... 123 00:17:05,458 --> 00:17:07,750 ‫دقیقا چه اتفاقی رخ داده؟ 124 00:17:11,708 --> 00:17:13,750 ‫بهش بگو. 125 00:17:15,333 --> 00:17:17,375 ‫خیلی‌خب. 126 00:17:29,833 --> 00:17:33,667 ‫آرماند و یون داشتن توی حیاط ‫ مدرسه بازی می‌کردن. 127 00:17:33,833 --> 00:17:38,083 ‫یون می‌خواست با پیتر بازی کنه. ‫همین آرماند رو ناراحت کرد. 128 00:17:38,250 --> 00:17:42,958 ‫به یون گفت که یه چیزی داره که می‌خواد ‫ توی دستشویی پسرانه به یون نشون بده... 129 00:17:43,125 --> 00:17:46,417 ‫ولی آرماند چیزی نداشت که به یون نشون بده. 130 00:17:46,583 --> 00:17:52,167 ‫یون گفت که ترجیح می‌ده با پیتر بازی کنه. ‫توافق کرده بودن که با هم بازی کنن. 131 00:17:52,333 --> 00:17:58,167 ‫یون سعی کرد که بره ولی آرماند که قوی‌تره ‫جلوش رو گرفت و ولش نکرد. 132 00:17:58,333 --> 00:18:02,750 ‫یون فریاد زد و کمک خواست. آرماند چسبوندش ‫به زمین و بهش چنگ زد و کتکش زد. 133 00:18:02,917 --> 00:18:07,583 ‫بهش گفت که اگه یون ساکت نباشه... 134 00:18:07,750 --> 00:18:10,500 ‫از باسن بهش دخول می‌کنه. 135 00:18:10,667 --> 00:18:15,042 ‫گویا آرماند، یون رو مجبور کرده که به ‫سوراخ‌های بدنش نگاه کنه. 136 00:18:15,208 --> 00:18:20,417 ‫بعد آرماند رفته و کارکنی از مدرسه یون رو ‫گریه‌کنان در دستشویی پیدا کرده... 137 00:18:20,583 --> 00:18:25,792 ‫که صورتش زخمی بوده و شلوار پاش نبوده. 138 00:18:25,958 --> 00:18:29,250 ‫این‌طور بود که ما... 139 00:18:30,958 --> 00:18:33,000 ‫از این حادثه باخبر شدیم. 140 00:19:04,250 --> 00:19:10,042 ‫اول بذارید بگم که شنیدن ‫ چنین چیزی راحت نیست. 141 00:19:12,417 --> 00:19:16,583 ‫و مشخصا درک می‌کنم که شنیدنش... 142 00:19:16,750 --> 00:19:21,125 ‫از خود یون هم راحت نیست. 143 00:19:25,125 --> 00:19:27,583 ‫ولی... مجبورم هم که بگم... 144 00:19:27,750 --> 00:19:31,917 ‫به نظرم مدرسه باید قبل این‌که ‫ هم رو ببینیم به من اطلاع می‌داد. 145 00:19:32,083 --> 00:19:36,208 ‫که بتونم صحبتی با آرماند داشته باشم... 146 00:19:36,375 --> 00:19:38,833 ‫و داستان رو از سمت اون بشنوم... 147 00:19:39,000 --> 00:19:44,042 ‫که بتونیم تمامی حقایق رو داشته باشیم. 148 00:19:47,167 --> 00:19:51,917 ‫حتی در بدبینانه‌ترین افکارم هم... 149 00:19:52,083 --> 00:19:55,750 ‫تصور نمی‌کنم که چنین کاری کرده باشه. 150 00:19:58,208 --> 00:20:01,583 ‫اصلا از کجا ممکنه چنین چیزی ‫ به ذهنش رسیده باشه؟ 151 00:20:03,292 --> 00:20:06,083 ‫خب متوجه حرفتون هستم... 152 00:20:06,250 --> 00:20:11,083 ‫و در دفاع از خودم، ‫یا بهتره بگم از طرف مدرسه... 153 00:20:11,250 --> 00:20:15,542 ‫باید بگم که گفتیم بهتره که این ‫مسئله رو رو در رو بیان کنیم... 154 00:20:15,708 --> 00:20:19,167 ‫و همه هم حاضر باشن. ‫چون خیلی جدیه... 155 00:20:19,333 --> 00:20:24,292 ‫یا بهتره که بگم خیلی اتفاق دردسرسازیه. 156 00:20:24,458 --> 00:20:28,417 ‫از نظر من کاملا جدیه. 157 00:20:28,583 --> 00:20:30,833 ‫آره ولی... 158 00:20:31,000 --> 00:20:33,792 ‫اثبات کردنش هم سخته. 159 00:20:33,958 --> 00:20:39,458 ‫واسه همین خواسته‌ی ما اینه که جای اتهام ‫زدن به دیگری، درموردش حرف بزنیم. 160 00:20:39,625 --> 00:20:45,917 ‫پیشنهاد ما بود که هم رو ببینیم و حرف بزنیم. 161 00:20:46,083 --> 00:20:50,083 ‫- گفتیم منصفانه‌اش همینه. ‫- درسته. 162 00:20:50,250 --> 00:20:52,292 ‫ولی... 163 00:20:53,917 --> 00:20:56,875 ‫ولی در مورد این قضیه... 164 00:20:57,042 --> 00:21:00,500 ‫چیزی به نظر شما عجیب نیست؟ 165 00:21:02,500 --> 00:21:08,417 ‫یعنی واقعا الان پذیرفتیم که ‫یه شش ساله به همکلاسیش تجاوز کرده؟ 166 00:21:11,375 --> 00:21:13,417 ‫یعنی چطور... 167 00:21:13,583 --> 00:21:16,375 ‫چطور شد که یون چنین چیزی ‫ رو واسه شما تعریف کرد؟ 168 00:21:17,792 --> 00:21:21,292 ‫با چه کلماتی بیانش کرد؟ ‫طوری که شما می‌گید... 169 00:21:21,458 --> 00:21:27,083 ‫یه شش ساله با کلمات «از کون»، ‫ «از دهن» و «گاییدن» که آشنا نیست. 170 00:21:27,250 --> 00:21:31,167 ‫حتی فرق بین دختر و پسر رو نمی‌دونه. 171 00:21:31,333 --> 00:21:34,542 ‫خیلی از شش‌ ساله‌ها فعل «گاییدن» رو بلدن. 172 00:21:34,708 --> 00:21:37,833 ‫گوش کن، یون اومد خونه. 173 00:21:38,000 --> 00:21:41,792 ‫ترسیده بود. حالت تهوع داشت. 174 00:21:41,958 --> 00:21:45,667 ‫- همه‌جای بدنش کبودی داشت... ‫- کبودی هم داشت؟ 175 00:21:45,833 --> 00:21:48,292 ‫این رو من نشنیده بودم. 176 00:21:50,292 --> 00:21:53,208 ‫- تو هم دیدیشون آندرس؟ ‫- آره. 177 00:21:53,375 --> 00:21:56,167 ‫گمونم داشت. درسته. 178 00:21:58,208 --> 00:22:00,583 ‫خیلی‌خب، زنگ می‌زنم به آرماند. 179 00:22:13,958 --> 00:22:19,208 ‫خب گمونم بهتره یکم بهش وقت بدیم. 180 00:22:37,083 --> 00:22:39,708 ‫بیا. 181 00:22:39,875 --> 00:22:42,292 ‫آرماند نبوده. 182 00:22:43,417 --> 00:22:45,375 ‫- شوخی می‌کنی؟ ‫- نه. 183 00:22:45,542 --> 00:22:48,542 ‫آرماند می‌گه نکرده. یون دروغ می‌گه. 184 00:22:48,708 --> 00:22:52,042 ‫به نظرم کار درستی نیست که ‫ به یون تهمت دروغ‌گویی بزنیم. 185 00:22:52,208 --> 00:22:56,792 ‫چرا؟ آرماند می‌گه یون دروغ می‌گه. ‫شما که با آرماند حرف نزدین. 186 00:22:56,958 --> 00:22:59,167 ‫حرف زدن الیزابت. 187 00:22:59,333 --> 00:23:02,208 ‫ببین، من واقعا یون رو دوست دارم. 188 00:23:03,208 --> 00:23:07,833 ‫و خیلی مهربون... 189 00:23:08,000 --> 00:23:10,167 ‫کنجکاو... 190 00:23:10,333 --> 00:23:13,708 ‫و خلاقه. 191 00:23:14,958 --> 00:23:17,500 ‫و بله... 192 00:23:17,667 --> 00:23:19,958 ‫ممکنه یکم گیج شده باشه. 193 00:23:24,125 --> 00:23:27,917 ‫و کاملا مطمئنید که کار آرماند بوده؟ 194 00:23:28,083 --> 00:23:31,083 ‫بله، واقعا سونا. 195 00:23:31,250 --> 00:23:34,083 ‫آره. مطمئنیم. صد درصد مطمئنیم. 196 00:23:34,250 --> 00:23:38,375 ‫می‌دونی چرا؟ چون یون بهمون گفت. ‫شما و همکارتون گفتید. 197 00:23:38,542 --> 00:23:42,500 ‫- و چون حرفش رو باور کردید. ‫- اون هیچ‌وقت در این موارد دروغ نگفته. 198 00:23:42,667 --> 00:23:47,500 ‫به نظرم شرم‌آوره که مدرسه ‫این موضوع رو جدی نمی‌گیره. 199 00:23:47,667 --> 00:23:49,958 ‫آرماند بچه‌ی آرومی نیست. 200 00:23:51,083 --> 00:23:54,917 ‫و یه چیز دیگه... ‫یون می‌گه وقتی میاد خونه‌ی شما... 201 00:23:55,083 --> 00:23:58,917 ‫توی خونه لخت راه می‌ری و دائما بغلش می‌کنی. 202 00:23:59,083 --> 00:24:04,375 ‫- چی؟ این دیگه چه حرفیه؟ ‫- بیایید با حقایق پیش بریم. 203 00:24:04,542 --> 00:24:09,208 ‫پسر ما ممکنه تحت آسیب روحی ‫و جسمی قرار گرفته باشه... 204 00:24:09,375 --> 00:24:13,958 ‫ولی از چیزی مطمئن نیستیم. ‫شما دارید حرف یه بچه رو بهانه می‌کنید... 205 00:24:14,125 --> 00:24:18,000 ‫که اتهامات غیرقابل قبولی بزنید. ‫ما از چیزی مطمئن نیستیم! 206 00:24:18,167 --> 00:24:23,042 ‫شهادت یه کودک واسه بیست سال ‫ زندانی کردن یه آدم بزرگ کافیه. 207 00:24:23,208 --> 00:24:28,583 ‫ثابت کردنش سخته. شما دائما ‫اتهامات جدید دارید. 208 00:24:28,750 --> 00:24:33,667 ‫ما چطور درکش کنیم؟ منطقی نیست. ‫شما از برهنگی حرف می‌زنین. 209 00:24:33,833 --> 00:24:38,167 ‫- این پیشرفتی حاصل نمی‌کنه. ‫- کاملا غیرمنطقیه. 210 00:24:38,333 --> 00:24:42,292 ‫- یعنی من لخت دور می‌زنم؟ ‫- گمونم ما... الیزابت؟ 211 00:24:42,458 --> 00:24:47,000 ‫گمونم بهتره یه استراحت کوتاهی ‫ داشته باشیم که آروم بشیم. من باید... 212 00:24:47,167 --> 00:24:51,042 ‫باید بهتون یادآوری کنم که باید... 213 00:24:51,208 --> 00:24:54,917 ‫بخاطر آرماند و یون این مشکل رو حل کنیم. ‫بخاطر هر دوشون. 214 00:25:00,000 --> 00:25:02,375 ‫الیزابت؟ 215 00:25:02,542 --> 00:25:04,583 ‫نمی‌دونم. 216 00:25:20,375 --> 00:25:24,792 ‫بقیه کجان؟ مدیر، پرستار و بازرس مدرسه. 217 00:25:24,958 --> 00:25:28,750 ‫اشکالی نداره. بیایید خارج ‫ از تناسب حرف نزنیم. 218 00:25:33,542 --> 00:25:35,583 ‫خیلی‌خب... 219 00:25:36,875 --> 00:25:38,917 ‫پنج دقیقه استراحت کنیم. 220 00:25:47,500 --> 00:25:51,333 ‫سونا؟ سونا می‌شه که... 221 00:25:51,500 --> 00:25:53,875 ‫یه لحظه صبر کنی. 222 00:25:57,292 --> 00:26:00,667 ‫باید از مدرسه بخوام که مسئله رو جدی ‫ پیگیری کنن. 223 00:26:00,833 --> 00:26:04,375 ‫جدی پیگیری می‌کنیم سارا. ‫ واقعا قول می‌دم. 224 00:26:04,542 --> 00:26:08,292 ‫ظاهرا الیزابت نمی‌تونه این موضوع رو بپذیره. 225 00:26:08,458 --> 00:26:13,875 ‫به نظرم با توجه به شرایط فعلی ‫ باید نسبت بهش درک داشته باشیم. 226 00:26:14,042 --> 00:26:20,958 ‫ولی به نظرم درست نیست که بشینیم و ‫بذاریم که اتفاقاتی که رخ دادن رو انکار کنه. 227 00:26:21,125 --> 00:26:26,292 ‫شاید می‌شد یه جور دیگه پیش رفت. ‫یا یه نفر دیگه حضور داشت... 228 00:26:26,458 --> 00:26:31,250 ‫که تاکید می‌کرد که درک این موضوع چقدر مهمه. 229 00:26:31,417 --> 00:26:34,625 ‫- آره، هم... ‫- درسته. 230 00:26:34,792 --> 00:26:36,917 ‫آره. 231 00:26:37,083 --> 00:26:42,167 ‫- چطور پیش می‌ره؟ ‫- خب چیزه... 232 00:26:42,333 --> 00:26:46,042 ‫خیلی خوب پیش نمی‌ره. 233 00:26:46,208 --> 00:26:48,000 ‫نه؟ 234 00:26:48,167 --> 00:26:52,917 ‫خب سخته. ولی گمونم داریم ‫پیشرفت می‌کنیم. 235 00:26:53,083 --> 00:26:55,125 ‫آره. 236 00:26:56,500 --> 00:27:01,250 ‫- می‌شه یه لحظه تنها با سونا حرف بزنم؟ ‫- کاملا. 237 00:27:01,417 --> 00:27:06,292 ‫ولی باید چیزی که بهش گفتم رو تکرار کنم. ‫امیدوارم که مدرسه این موضوع رو جدی بگیره. 238 00:27:06,458 --> 00:27:08,958 ‫بله، طبیعتا. 239 00:27:22,000 --> 00:27:25,125 ‫هی، چیزی نمی‌شه. مخالفت دارن. 240 00:27:25,292 --> 00:27:30,542 ‫الیزابت نمی‌تونه اتفاقی که رخ داده رو ‫بپذیره. ولی قابل درکه. 241 00:27:30,708 --> 00:27:35,083 ‫حساسه. سارا و آندرس کمتر حرفی ‫واسه گفتن دارن... 242 00:27:35,250 --> 00:27:39,500 ‫- هیس! ‫- باید حرف بزنن و به حرف هم گوش کنن. 243 00:27:39,667 --> 00:27:43,375 ‫به اونجا هم می‌رسیم. ‫ مطمئنم از پسش برمیاییم. 244 00:27:43,542 --> 00:27:50,250 ‫اگه الان بیای شرایط تشدید می‌شه. ‫البته تنش هم وجود داره. 245 00:27:50,417 --> 00:27:52,875 ‫ولی من از پسش برمیام. 246 00:27:54,958 --> 00:27:57,542 ‫به نظرم بهتره بهت ملحق بشیم. 247 00:27:59,167 --> 00:28:01,208 ‫باشه. 248 00:29:59,125 --> 00:30:01,042 ‫سلام. 249 00:30:01,208 --> 00:30:03,333 ‫بیشتر شدین پس؟ 250 00:30:07,042 --> 00:30:11,792 ‫- صندلی‌ها جا‌به‌جا شدن. چرا؟ ‫- که نزدیک‌تر به هم بشینیم. 251 00:30:11,958 --> 00:30:15,333 ‫- فکر خوبیه. ‫- لطفا بشین الیزابت. 252 00:30:15,500 --> 00:30:18,083 ‫باشه، الان می‌شینم. 253 00:30:18,250 --> 00:30:20,167 ‫بیا. 254 00:30:20,333 --> 00:30:23,917 ‫حالا حاضریم. همه‌ی ما. 255 00:30:24,083 --> 00:30:28,500 ‫اول باید از جانب مدرسه عذرخواهی کنم ‫ که از اولش... 256 00:30:28,667 --> 00:30:31,417 ‫من و آجسا حضور نداشتیم. 257 00:30:31,583 --> 00:30:36,875 ‫سونا یکی از بهترین آموزگارهای جوان ماست ‫و بهش اطمینان کامل داریم. 258 00:30:37,042 --> 00:30:39,208 ‫و ما... 259 00:30:39,375 --> 00:30:44,083 ‫ولی الان همه اینجاییم و همه می‌تونیم ‫همکاری کنیم. 260 00:30:44,250 --> 00:30:47,417 ‫بله؟ موافقید؟ 261 00:30:48,708 --> 00:30:50,500 ‫بذارید ببینیم... 262 00:30:51,750 --> 00:30:54,000 ‫خیلی‌خب، بریم سر اصل مطلب. 263 00:30:54,167 --> 00:31:00,500 ‫مدرسه قبلا هم بخاطر چندین بار بخاطر ‫سهل‌انگاری رفتاری با بچه‌ها... 264 00:31:00,667 --> 00:31:05,333 ‫با آرماند صحبت داشته. 265 00:31:05,500 --> 00:31:10,167 ‫ولی موضوع جدی‌ای نبوده که بخواد بررسی بشه. 266 00:31:10,333 --> 00:31:14,167 ‫شاید بهتر بود که انتظار چنین ‫ چیزی رو می‌داشتیم. 267 00:31:14,333 --> 00:31:18,833 ‫ولی اتفاقات گذشته انقدر جدی نبودن. 268 00:31:19,000 --> 00:31:22,500 ‫ولی... متوجه نمی‌شم. 269 00:31:22,667 --> 00:31:26,167 ‫این اتهامات براساس حوادث گذشته زده شدن؟ 270 00:31:26,333 --> 00:31:32,500 ‫نه، این اتهامات و حوادث براساس چیزی ساخته ‫شدن که امیدوارم سونا در موردش حرف زده باشه. 271 00:31:32,667 --> 00:31:38,208 ‫- بله. هر چی می‌دونم رو بهشون گفتم. ‫- گفتم بهتره که بهتون بگیم. 272 00:31:38,375 --> 00:31:42,500 ‫در مورد این که آرماند بوده یا نه ‫عدم قطعیتی وجود داره. 273 00:31:42,667 --> 00:31:45,292 ‫به نظرم حقایق به همین اشاره می‌کنن. 274 00:31:45,458 --> 00:31:50,417 ‫چون آرماند با بقیه دانش‌آموزها ‫ بدرفتاری داشته؟ متوجه نمی‌شم. 275 00:31:50,583 --> 00:31:54,958 ‫البته این ربطی به حادثه نداشته. 276 00:31:55,125 --> 00:32:01,375 ‫نه، این انتقاد به خودی از جانب ما بود. ‫باید زودتر با آرماند صحبت می‌کردیم. 277 00:32:01,542 --> 00:32:03,750 ‫خیلی‌خب پس... 278 00:32:05,083 --> 00:32:08,667 ‫کلی کار کرده که به من نگفتید؟ 279 00:32:08,833 --> 00:32:12,833 ‫خیلی نه ولی یه سری کار کرده. ‫واسه همین از خودمون انتقاد کردیم. 280 00:32:16,167 --> 00:32:20,875 ‫یعنی همه می‌دونن که ‫ به عنوان مثال یون... 281 00:32:21,042 --> 00:32:23,833 ‫گاهی‌اوقات کنار آرماند ‫ احساس کرده راحت نیست. 282 00:32:24,542 --> 00:32:27,333 ‫- این واسه من جدیده. ‫- نیست. 283 00:32:30,167 --> 00:32:32,125 ‫خیلی‌خب، خیلی‌خب. 284 00:32:32,292 --> 00:32:36,583 ‫پس هر باری که یون اومده خونه‌ی ما، ‫هر باری... 285 00:32:36,750 --> 00:32:42,875 ‫تا دیروقت کار کردین و گذاشتم ‫یون بیاد خونه‌ی ما... 286 00:32:43,042 --> 00:32:46,792 ‫واسش شام درست کردم و ‫توی تکالیفش بهش کمک کردم... 287 00:32:46,958 --> 00:32:51,125 ‫اومده بوده جایی که واسش غیرقابل تحمل بوده؟ ‫یعنی... 288 00:32:51,292 --> 00:32:56,625 ‫در مورد مادر بودن من حرف زیاد می‌شه زد، ‫ولی اون‌ها بچه‌شون رو فرستادن توی دل ترسش. 289 00:32:56,792 --> 00:33:01,875 ‫- لزومی نداره انقدر شدید بگی. ‫- پسر فعال و اجتماعی‌ایه. 290 00:33:02,042 --> 00:33:06,125 ‫و بله. مثل هر پسر دیگه‌ای ‫توی اون سن هیجان داره. 291 00:33:06,292 --> 00:33:09,083 ‫مگه دکتر بازی کردن چه مشکلی داره؟ 292 00:33:09,250 --> 00:33:15,125 ‫خب به نظر ما دکتر بازی کردن مال مهدکودکه. 293 00:33:15,292 --> 00:33:19,500 ‫- خیلی‌خب شاید. ‫- و یون و آرماند اکثرا با هم... 294 00:33:19,667 --> 00:33:23,167 ‫بدون مشکلی بازی می‌کنن. ‫و این چیز خوبیه. 295 00:33:23,333 --> 00:33:27,667 ‫- ممنون سونا. ‫- با اون شرایطی هم پیش اومده. 296 00:33:27,833 --> 00:33:31,333 ‫شرایط؟ شما دائما داستان رو عوض می‌کنید. 297 00:33:31,500 --> 00:33:34,917 ‫واقعا خجالت‌آوره که قبلا بهم خبر ندادید. 298 00:33:35,083 --> 00:33:38,000 ‫چرا فقط به حرف اون‌ها گوش می‌کنیم؟ 299 00:33:38,167 --> 00:33:42,833 ‫در شش ماه گذشته یون حدودا ‫ چهل باری اومده‌ خونه‌ی ما. 300 00:33:43,000 --> 00:33:46,208 ‫یه چیزی اینجا مشکل داره. ‫انگار که... 301 00:33:46,375 --> 00:33:50,667 ‫شما پیشاپیش من و آرماند رو قضاوت کردید. 302 00:33:52,250 --> 00:33:56,708 ‫و من... راستش اصلا نمی‌فهمم ‫ داریم اینجا چیکار می‌کنیم. 303 00:33:59,500 --> 00:34:01,583 ‫این چه وضعیه؟ 304 00:34:02,708 --> 00:34:06,625 ‫اون هم با بچه‌های کوچیک؟ ‫اون صرفا یه بچه‌ست! 305 00:34:06,792 --> 00:34:08,917 ‫این... 306 00:34:11,625 --> 00:34:13,667 ‫وای. 307 00:34:15,500 --> 00:34:18,500 ‫- وای. حالت خوبه؟ ‫- آره. 308 00:34:18,500 --> 00:34:23,292 ‫الان تمام می‌شه. توی جیبم دستمال دارم. 309 00:34:25,375 --> 00:34:28,750 ‫متوجه حرفت هستیم الیزابت. 310 00:34:32,792 --> 00:34:34,917 ‫بذار ببینم... 311 00:34:42,792 --> 00:34:45,750 ‫- یعنی ادامه بدید. ‫- ولی... 312 00:34:45,917 --> 00:34:49,208 ‫وای. ای‌وای. ببخشید. 313 00:34:49,375 --> 00:34:51,833 ‫ادامه بدید. زودی تموم می‌شه. 314 00:34:52,000 --> 00:34:54,583 ‫لطفا ادامه بدید. 315 00:35:01,292 --> 00:35:05,333 ‫- بیا. تمومه. ‫- خیلی‌خب. 316 00:35:05,500 --> 00:35:11,917 ‫واسه همین قصد داریم برنامه عملی‌ای بریزیم ‫ که واسه همه رضایت‌بخش باشه. 317 00:35:12,083 --> 00:35:14,458 ‫آجسا، می‌شه که... 318 00:35:20,375 --> 00:35:25,708 ‫چون موضوع دو بچه‌ست که همسن هستن... 319 00:35:25,875 --> 00:35:30,708 ‫همچنین موضوع جلوگیری هم هست که دیگه رخ نده. 320 00:35:30,875 --> 00:35:37,542 ‫هدف این جلسه صحبته که ما هم ‫الان داریم همین‌کار رو می‌کنیم. 321 00:35:37,708 --> 00:35:42,292 ‫ولی همچنین باید به خاطر داشته باشیم ‫که موضوع جدیه. 322 00:35:42,458 --> 00:35:46,042 ‫اگه این اطلاعات درست باشن... 323 00:35:46,208 --> 00:35:52,292 ‫باید ترتیبات خاصی انجام بدیم. 324 00:35:52,458 --> 00:35:57,500 ‫ولی وقتی بچه‌ها کم‌سن باشن ‫ مشکلات بیشتری به وجود میاد... 325 00:35:57,667 --> 00:36:02,417 ‫و اثبات وقایع هم سخت‌تر می‌شن. 326 00:36:03,542 --> 00:36:05,917 ‫ببخشید. 327 00:36:06,083 --> 00:36:09,833 ‫گمونم... متاسفانه باید برم دستشویی. 328 00:36:10,000 --> 00:36:13,042 ‫- کمک می‌خوای؟ ‫- نه لطفا ادامه بدید. 329 00:36:13,208 --> 00:36:16,500 ‫- گمونم بهتره اینجا باشی. ‫- می‌دونم ولی... 330 00:36:16,667 --> 00:36:19,375 ‫می‌بینی که وضعیتم چطوریه. 331 00:37:12,708 --> 00:37:15,667 ‫یعنی الیزابت بازیگره. 332 00:37:18,542 --> 00:37:22,750 ‫کمابیش شغلش همینه که خودش رو جالب جلوه بده. 333 00:37:23,917 --> 00:37:26,417 ‫زندگیش رو داستان جلوه بده. 334 00:37:26,583 --> 00:37:29,208 ‫دور و بر خودش داستان درست کنه. 335 00:37:30,333 --> 00:37:33,125 ‫هر کاری کنه که توجه جلب کنه. 336 00:37:37,083 --> 00:37:39,042 ‫صرفا باید بگم... 337 00:37:39,208 --> 00:37:41,917 ‫یارله متوجه حرفت هست. 338 00:37:45,500 --> 00:37:47,667 ‫درسته؟ 339 00:37:48,625 --> 00:37:51,875 ‫در موردش اخباری وجود داشته. 340 00:37:52,042 --> 00:37:55,500 ‫صرفا حرفم اینه که نباید ساده‌لوح بود. 341 00:37:55,667 --> 00:37:58,375 ‫و باید گذشته‌اش رو یادمون باشه. 342 00:37:58,542 --> 00:38:05,083 ‫مطمئنم که درک می‌کنید که من صرفا ‫می‌تونم در مورد شرایط فعلی حرف بزنم. 343 00:38:05,250 --> 00:38:10,417 ‫آرماند مرتبا آلتش رو توی مهدکودک ‫ به بقیه دانش‌آموزها نشون می‌داد. 344 00:38:10,583 --> 00:38:13,958 ‫ببخشید. من باید برم دستشویی. 345 00:38:14,125 --> 00:38:17,667 ‫امیدوارم وقتی برگشتم بتونیم ادامه بدیم. 346 00:38:28,708 --> 00:38:30,750 ‫آره. 347 00:38:36,042 --> 00:38:40,833 ‫باید بخاطر آجسا عذرخواهی بکنم. ‫متاسفانه از کنترل من خارجه. 348 00:38:42,917 --> 00:38:45,333 ‫آره. 349 00:38:45,500 --> 00:38:48,458 ‫- سخته. ‫- آره، سخته. 350 00:38:48,625 --> 00:38:50,708 ‫مشخصا. 351 00:38:50,875 --> 00:38:56,667 ‫سارا و الیزابت حیف شدن. ‫قبلا خیلی دوست‌های خوبی بودن. 352 00:38:56,833 --> 00:39:01,417 ‫آره ولی به نظر من الان هم خوب کنار میان. 353 00:39:02,542 --> 00:39:05,083 ‫بعد اتفاقی که واسه توماس افتاد؟ 354 00:39:08,250 --> 00:39:13,583 ‫- حادثه‌ی... تراژدیکی بود. ‫- در هر صورت... 355 00:39:13,750 --> 00:39:15,875 ‫همه‌چیز نابود شد. 356 00:39:16,792 --> 00:39:21,958 ‫سارا نیتش پاکه. می‌خواد که که الیزابت ‫کمک کنه. همین‌طور هم به آرماند. 357 00:39:22,125 --> 00:39:26,208 ‫هر چی باشه برادرزادشه. ‫برادرزاده‌ی من هم هست. 358 00:39:28,333 --> 00:39:32,333 ‫ولی آرماند احتمالا نامتعارف بزرگ شده. 359 00:39:32,500 --> 00:39:36,667 ‫یا هم تظاهر می‌کنه. ‫مطمئن نیتسم. 360 00:39:36,833 --> 00:39:41,708 ‫- حدس زدنش وظیفه من نیست. ‫- نه، حدس و گمان نیست، فقط... 361 00:39:41,875 --> 00:39:45,542 ‫- ما همه متفاوتیم، مگه نه؟ ‫- واقعا؟ 362 00:39:45,708 --> 00:39:48,917 ‫بعد اون اتفاق به الیزابت خیلی سخت گذشت. 363 00:39:49,083 --> 00:39:52,000 ‫که تنها باشه و... می‌دونی دیگه. 364 00:39:52,167 --> 00:39:55,000 ‫طوری که حرفه کاریش یهویی نابود شد. 365 00:39:58,167 --> 00:40:05,125 ‫فکر نکنم که این تزلزل و بی‌اطمینانی ‫حین آسیب‌پذیری واسه آدم خوب باشه. 366 00:40:05,292 --> 00:40:09,542 ‫- همون‌طور که گفتم تصمیمش با من نیست. ‫- نه، ولی منطقیه. 367 00:40:09,708 --> 00:40:16,417 ‫با صرف نظر از این، نگرانی اصلی ‫من اینه که این اتفاق دیگه رخ نده. 368 00:40:16,583 --> 00:40:21,125 ‫که یه پسر قوی پیدا نشه که ‫ خودش رو به دیگران تحمیل کنه. 369 00:40:23,833 --> 00:40:25,875 ‫فهمیدم. 370 00:40:32,292 --> 00:40:34,958 ‫خیلی‌خب. 371 00:40:35,125 --> 00:40:37,167 ‫خوبه. 372 00:40:47,792 --> 00:40:50,167 ‫مرتیکه‌ی کسکش. 373 00:41:36,667 --> 00:41:41,542 ‫- نمی‌خواستم مزاحمت بشم. ‫- نه، اومدم یکم آروم بشم. 374 00:41:50,750 --> 00:41:53,125 ‫انرژی می‌ده به آدم. 375 00:44:15,375 --> 00:44:18,625 ‫- هی، بهتره برگردیم. ‫- آره. 376 00:44:26,292 --> 00:44:28,333 ‫وای چقدر گرمه. 377 00:44:31,625 --> 00:44:35,208 ‫یادمه چند سال پیش یه کتاب توی مدرسه خوندم. 378 00:44:35,375 --> 00:44:39,083 ‫یکی از شخصیت‌هاش بخاطر ‫ سرطان‌خون خون‌دماغ می‌شد. 379 00:44:39,250 --> 00:44:42,708 ‫- سرطان‌خون؟ ‫- وای، حالا منظورم نیست که تو هم داری. 380 00:44:42,875 --> 00:44:46,042 ‫کتاب مسخره‌ای بود. 381 00:44:47,750 --> 00:44:51,500 ‫ولی شاید بهتر باشه بری دکتر که مطمئن بشی. 382 00:44:51,667 --> 00:44:54,583 ‫- حتما. ‫- به نظرت چی شده؟ 383 00:44:54,750 --> 00:44:59,417 ‫من از کجا بدونم؟ ‫گاهی اوقات خون‌دماغ شدن طبیعیه دیگه. 384 00:44:59,583 --> 00:45:05,083 ‫- نه یعنی به نظرت آرماند این کار رو کرده؟ ‫- اون قضیه؟ نمی‌دونم راستش. 385 00:45:05,250 --> 00:45:10,042 ‫طرز برخورد الیزابت با این موضوع ‫واقعا آدم رو تحت‌تاثیر قرار می‌ده. 386 00:45:10,875 --> 00:45:14,500 ‫زمان‌بندیش از دست ما خارج بوده. 387 00:45:14,667 --> 00:45:20,167 ‫باعث می‌شه که جشن پایان ‫سال بچه‌ها نادیده گرفته بشه. 388 00:45:20,333 --> 00:45:26,208 ‫ولی با این وجود معتقدیم که باید ‫با این مسئله برخورد جدی داشته باشیم. 389 00:45:26,375 --> 00:45:31,500 ‫ما توی این مدرسه هدفمون ارتقای ‫ سلامتی و لذت و آموزش... 390 00:45:31,667 --> 00:45:35,292 ‫و خلق محیطی امن واسه همه کودکانه. 391 00:45:35,458 --> 00:45:41,292 ‫همون‌طور که گفتیم قصد داریم ترتیبی بدیم ‫ که چنین اتفاقی دیگه رخ نده. 392 00:45:41,458 --> 00:45:44,750 ‫خوشبختانه واسه این برنامه داریم. 393 00:45:44,917 --> 00:45:47,292 ‫- آجسا؟ ‫- بله. 394 00:45:49,875 --> 00:45:53,958 ‫ما قصد نداریم که آرماند رو مقصد بدونیم. 395 00:45:55,083 --> 00:46:00,208 ‫وقتی چنین اتفاقاتی رخ می‌ده ‫معمولا در اثر چیز دیگه‌ایه. 396 00:46:00,375 --> 00:46:05,292 ‫ممکنه بخاطر استرس یا اضطراب و خشم باشه. 397 00:46:05,458 --> 00:46:10,000 ‫پس کاری که می‌خوایم بکنیم ‫ شامل هر دو پسر می‌شه. 398 00:46:10,167 --> 00:46:15,958 ‫بعدتر می‌خوایم با هر دوی شما حرف بزنیم ‫و پیشنهادات فردی شما رو بشنویم. 399 00:46:17,500 --> 00:46:21,208 ‫در مجموع می‌خوام بگم که ممکنه ‫عقلانی باشه... 400 00:46:21,375 --> 00:46:25,083 ‫که آدم روتینی که در خونه ‫ داره رو مرور کنه... 401 00:46:25,250 --> 00:46:31,208 ‫و این که چقدر بهتره که آدم کودکان ‫ رو درگیر مشکل بزرگسالان نکنه. 402 00:46:36,458 --> 00:46:40,125 ‫- بله. درسته. ‫- ولی الان و از آینده... 403 00:46:40,292 --> 00:46:43,917 ‫به نظر ما عقلانیه که... 404 00:46:44,083 --> 00:46:47,958 ‫یون و آرماند رو از هم جدا کنیم. 405 00:46:48,125 --> 00:46:52,458 ‫همین الانش هم یه دستیار توی کلاس ‫ واسه این داریم، شخصی که... 406 00:46:52,625 --> 00:46:57,208 ‫حواسش بهشون هست، دنبالشون تا ‫دستشویی و رختکن می‌ره. 407 00:46:59,917 --> 00:47:01,958 ‫ببخشید. ببخشید. 408 00:47:02,125 --> 00:47:04,667 ‫ببخشید. 409 00:47:04,833 --> 00:47:10,125 ‫درسته، دلایل زیادی ممکنه منجر ‫به این رفتار در کودکان بشه. 410 00:47:10,292 --> 00:47:12,667 ‫ما اصلا و ابدا... 411 00:47:15,542 --> 00:47:21,500 ‫اگه می‌شه جلوی خودتون رو بگیرید که کارمون ‫ تموم بشه که همه بتونن برن خونه. 412 00:47:22,625 --> 00:47:24,833 ‫- حتما. ‫- خوبه. 413 00:47:25,958 --> 00:47:30,667 ‫ولی ممکنه فکر خوبی باشه ‫ که از کلاس بپرسیم... 414 00:47:30,833 --> 00:47:33,292 ‫که به جای دعوا کردن چیکار کنیم. 415 00:47:46,958 --> 00:47:50,333 ‫راستش این اصلا خنده‌دار نیست. 416 00:47:59,792 --> 00:48:04,292 ‫- به نظر خوب میاد. ‫- سوال اینه که کافیه یا نه. 417 00:48:04,458 --> 00:48:07,750 ‫و چه بازه زمانی مدنظرتون هستش؟ 418 00:48:19,292 --> 00:48:21,333 ‫ببخشید. 419 00:48:37,417 --> 00:48:40,375 ‫- دوباره داره تکرارش می‌کنه. ‫- بس کن. 420 00:48:53,125 --> 00:48:56,917 ‫- خوبی الیزابت؟ ‫- آره خوبم. 421 00:48:57,083 --> 00:48:59,167 ‫خوبم. خوبم. 422 00:49:08,917 --> 00:49:11,208 ‫خواهشا بس کن الیزابت. 423 00:49:12,250 --> 00:49:14,292 ‫بس کن. 424 00:49:15,875 --> 00:49:17,917 ‫کافیه. 425 00:49:22,875 --> 00:49:27,208 ‫خیلی‌خب سارا. اول در مورد یون حرف بزنیم؟ ‫قبل این‌که بریم سراغ... 426 00:49:27,375 --> 00:49:30,333 ‫ولی این‌ها... این‌ها... 427 00:49:34,417 --> 00:49:36,917 ‫ولی این‌ها... این‌ها... 428 00:49:38,208 --> 00:49:40,250 ‫این‌ها... 429 00:49:47,417 --> 00:49:49,458 ‫این‌ها صرفا... 430 00:49:54,542 --> 00:49:57,750 ‫این‌ها... 431 00:49:57,917 --> 00:50:00,583 ‫اقدامات عمومیه. 432 00:50:00,750 --> 00:50:05,292 ‫دوست دارم بدونم اقدامات شخصی چطوره. 433 00:50:05,458 --> 00:50:08,250 ‫خیلی‌خب الیزابت... 434 00:50:19,792 --> 00:50:23,542 ‫بس کن الیزابت. بس کن! 435 00:50:36,250 --> 00:50:38,292 ‫بسه. 436 00:50:46,042 --> 00:50:48,083 ‫باشه. 437 00:50:55,333 --> 00:50:58,708 ‫خنده دار نیست الیزابت. 438 00:51:01,542 --> 00:51:05,792 ‫بهم نگاه نکن. بهم نگاه نکن! 439 00:51:26,208 --> 00:51:29,000 ‫- واقعا خنده دار نیست. ‫- نه ولی... 440 00:51:29,167 --> 00:51:33,708 ‫ولی بعدش ما... ‫بعدش ما مجبوریم... 441 00:51:33,875 --> 00:51:36,792 ‫بعدش مجبوریم لیست رو مرور کنیم. 442 00:51:36,958 --> 00:51:41,708 ‫باید لیست اقدامات رو مرور کنیم. 443 00:51:41,875 --> 00:51:44,792 ‫- چند اقدام شخصی... ‫- حتما. 444 00:51:44,958 --> 00:51:49,500 ‫چند اقدام شخصی هستش؟ ‫من باید چیکار کنم؟ 445 00:51:49,667 --> 00:51:52,458 ‫می‌تونم فهرستی بهتون بدم. 446 00:53:32,458 --> 00:53:34,500 ‫- هی... ‫- نکن! 447 00:54:19,458 --> 00:54:22,083 ‫درسته. 448 00:54:22,250 --> 00:54:26,042 ‫شاید بهتر باشه فعلا بی‌خیال بشیم. 449 00:54:28,375 --> 00:54:30,417 ‫دوباره. 450 00:54:31,958 --> 00:54:34,625 ‫دوباره. 451 00:54:34,792 --> 00:54:37,417 ‫دوباره؟ 452 00:54:38,125 --> 00:54:41,708 ‫- دوباره داره تکرارش می‌کنه. ‫- چی؟ 453 00:54:41,875 --> 00:54:44,125 ‫همون کار رو. 454 00:54:46,875 --> 00:54:49,167 ‫عمدی نیست. 455 00:54:51,250 --> 00:54:53,292 ‫چرا هست. 456 00:55:52,208 --> 00:55:54,125 ‫سونا؟ 457 00:55:54,292 --> 00:55:56,625 ‫سلام. 458 00:56:04,708 --> 00:56:06,833 ‫خوبی؟ 459 00:56:08,042 --> 00:56:11,792 ‫آره. فقط یه جلسه داریم. 460 00:56:11,958 --> 00:56:14,125 ‫- الان؟ ‫- آره یا... 461 00:56:14,292 --> 00:56:19,958 ‫الان مدتی هست که شروع شده. ‫یارله و آجسا هم هستن. 462 00:56:21,125 --> 00:56:23,167 ‫خوبی؟ 463 00:56:25,500 --> 00:56:27,458 ‫چه خبر؟ 464 00:56:30,042 --> 00:56:33,500 ‫خب هیچی. فقط روز سختی بوده دیگه. 465 00:56:34,833 --> 00:56:36,875 ‫خیلی‌خب. 466 00:56:42,458 --> 00:56:46,125 ‫بابت کل این قضیه جشن پایان ترم پشیمونم. 467 00:56:46,292 --> 00:56:50,375 ‫قرار بود ساده و راحت باشه، ‫ولی یه سری والدین بهشون برخورده... 468 00:56:50,542 --> 00:56:54,833 ‫چون توی کلاس‌ها انیمیشن فروزن گذاشته ‫بودم که سرپرستی والدین حینش پیشنهاد می‌شه. 469 00:56:59,625 --> 00:57:02,250 ‫دوباره آرمانده. 470 00:57:02,417 --> 00:57:05,917 ‫جلسه الان و... 471 00:57:06,083 --> 00:57:08,208 ‫الیزابت... 472 00:57:10,042 --> 00:57:12,250 ‫کنترلش رو از دست داده. 473 00:57:17,375 --> 00:57:19,417 ‫الو؟ 474 00:57:36,125 --> 00:57:38,500 ‫فقط یکم ناراحتم. 475 00:57:39,542 --> 00:57:41,583 ‫موضوع بزرگی نیست. 476 00:57:49,958 --> 00:57:53,542 ‫فقط می‌خواستم صدات رو بشنوم. 477 00:57:57,667 --> 00:57:59,708 ‫خیلی‌خب. 478 00:58:20,083 --> 00:58:22,125 ‫خوبی؟ 479 00:58:24,667 --> 00:58:26,292 ‫آره. 480 00:58:26,458 --> 00:58:28,667 ‫صرفا خوبم. 481 00:58:31,708 --> 00:58:34,667 ‫- تو خوبی؟ ‫- آره. 482 00:58:34,833 --> 00:58:36,792 ‫خوبه. 483 00:59:04,458 --> 00:59:06,417 ‫- سلام! ‫- اومدی؟ 484 00:59:06,583 --> 00:59:08,625 ‫آره، سلام. 485 00:59:13,167 --> 00:59:16,042 ‫- آرماند چطوره؟ ‫- خوبه. 486 00:59:20,583 --> 00:59:22,583 ‫سلام! 487 00:59:31,667 --> 00:59:34,958 ‫- چهارشنبه‌ها. بعدی تویی. ‫- باشه. 488 00:59:35,125 --> 00:59:38,417 ‫حقیقت داره؟ چه محشر؟ 489 01:00:00,250 --> 01:00:02,292 ‫می‌شه یه سوالی ازت بپرسم؟ 490 01:00:05,250 --> 01:00:07,292 ‫ولی به کسی نگو. 491 01:00:07,458 --> 01:00:09,833 ‫حتما. چیه؟ 492 01:00:11,625 --> 01:00:15,042 ‫- قول می‌دی؟ ‫- آره. 493 01:00:15,208 --> 01:00:18,000 ‫می‌ترسم. 494 01:00:21,958 --> 01:00:25,542 ‫می‌ترسم که آرماند چیزی دیده باشه. 495 01:00:26,667 --> 01:00:28,708 ‫چی دیده باشه؟ 496 01:00:30,458 --> 01:00:32,500 ‫یه بار... 497 01:00:34,625 --> 01:00:37,167 ‫که توماس... 498 01:00:37,333 --> 01:00:39,917 ‫می‌دونی؟ 499 01:00:40,083 --> 01:00:42,500 ‫خیلی عصبانی بود. 500 01:00:48,875 --> 01:00:50,625 ‫گمونم آرماند بیدار بود. 501 01:00:55,292 --> 01:00:57,583 ‫جلوی در دیدمش. 502 01:01:00,792 --> 01:01:02,750 ‫توماس همین‌طور من رو کتک می‌زد. 503 01:01:38,208 --> 01:01:40,375 ‫این‌‌طوری بوده؟ 504 01:01:40,542 --> 01:01:42,667 ‫نه. 505 01:01:42,833 --> 01:01:46,292 ‫یا هم آره. یه چنین چیزی بود. 506 01:01:46,458 --> 01:01:50,167 ‫این کار رو کرد؟ آلتش رو توی باسن ‫ یون فرو کرد؟ 507 01:01:50,333 --> 01:01:53,792 ‫نه، فکر نمی‌کنم. ولی... 508 01:01:53,958 --> 01:01:57,000 ‫شلوار یون پاش نبود، من از کجا بدونم؟ 509 01:02:02,333 --> 01:02:04,625 ‫فیضل، هی. این... 510 01:02:04,792 --> 01:02:07,708 ‫این، چیز. اشتباه بیان شده. 511 01:02:07,875 --> 01:02:11,708 ‫نمی‌دونیم قضیه چقدر جدیه، خب؟ 512 01:02:11,875 --> 01:02:16,125 ‫یه سری می‌گن جدیه و یه سری می‌گن نیست. 513 01:02:16,292 --> 01:02:21,167 ‫و بعد بحث کلمات استفاده‌شده میاد. ‫به عنوان مثال «از کون». 514 01:02:21,333 --> 01:02:26,958 ‫بچه که از چنین کلماتی ‫استفاده نمی‌کنه، مگه نه؟ 515 01:02:27,125 --> 01:02:30,125 ‫پس قطعا این‌طوری رخ نداده. 516 01:02:30,292 --> 01:02:32,667 ‫یا تقریبا مطمئنیم. 517 01:02:35,083 --> 01:02:37,458 ‫بقیه والدین هم دارن میان. 518 01:02:37,625 --> 01:02:42,458 ‫فقط اومدم این برگه‌ها رو ببرم. ‫یه لحظه زمان لازمه که آماده بشم. 519 01:02:42,625 --> 01:02:46,792 ‫فیضل چیزی نگو. ‫این باید بین خودمون بمونه. 520 01:02:46,958 --> 01:02:52,250 ‫صرفا یه نفر رو می‌خواستم که باهاش حرف بزنم. ‫خسته شده بودم و اغراق هم کردم. 521 01:02:53,375 --> 01:02:59,000 ‫شاید بهتر باشه آرماند رو ببرن جایی که ‫می‌تونن به این مسائل رسیدگی کنن. 522 01:02:59,167 --> 01:03:01,833 ‫آخه خیلی زشت به نظر میاد. 523 01:03:02,000 --> 01:03:04,042 ‫چیزی نگو. 524 01:03:16,208 --> 01:03:19,583 ‫وای... وای! 525 01:03:31,542 --> 01:03:33,250 ‫ای وای! 526 01:03:50,833 --> 01:03:52,875 ‫خب، خب. 527 01:03:55,125 --> 01:03:58,125 ‫حداقل زنگ خطر رو درست کردن. 528 01:04:05,500 --> 01:04:07,917 ‫خب روز سختی بوده. 529 01:04:11,458 --> 01:04:14,125 ‫بهتر نیست تمومش کنیم؟ 530 01:04:23,500 --> 01:04:27,583 ‫فقط یه دختر بچه بودی. 531 01:04:29,875 --> 01:04:32,750 ‫فکر کنم تازه اومده بودین اینجا. 532 01:04:41,667 --> 01:04:44,208 ‫این هم توماسه. 533 01:04:46,250 --> 01:04:48,625 ‫و اون هم منم. 534 01:04:53,167 --> 01:04:55,625 ‫توماس پسر خوبی بود. 535 01:05:00,333 --> 01:05:03,167 ‫رابطه خیلی وحشتناکی داشتن. 536 01:05:05,375 --> 01:05:08,375 ‫- کی؟ ‫- توماس و الیزابت. 537 01:05:10,917 --> 01:05:13,875 ‫خب زندگی کنار هم می‌تونه سخت باشه. 538 01:05:14,042 --> 01:05:17,208 ‫می‌بینی که حالش خوش نیست. 539 01:05:17,375 --> 01:05:20,292 ‫هیچی تقصیر اون نیست. 540 01:05:21,417 --> 01:05:23,875 ‫گمونم مشکلات خودش رو داشته باشه. 541 01:05:25,167 --> 01:05:27,208 ‫مشکلات؟ 542 01:05:29,333 --> 01:05:31,708 ‫اسمش رو می‌ذاری مشکلات؟ 543 01:05:34,250 --> 01:05:36,625 ‫اصلا خبر ندارم. 544 01:05:36,792 --> 01:05:40,000 ‫الان باید در مورد همه‌چیز صبر داشته باشیم. 545 01:05:40,167 --> 01:05:43,833 ‫آره، نمی‌تونیم چیزی بگیم و کاری کنیم. نه؟ 546 01:05:46,000 --> 01:05:50,708 ‫صبر کردن با بی‌مسئولیتی فرق داره. 547 01:05:53,792 --> 01:05:58,167 ‫- موافقی؟ ‫- آره، حتما. حتما. ولی... 548 01:05:58,333 --> 01:06:03,250 ‫الیزابت دائما اصلا نبود. ‫مشغول سفر و خوش‌گذرونی بود. 549 01:06:03,417 --> 01:06:06,833 ‫کلی آدم ناجور می‌دید. می‌بردشون خونه. 550 01:06:07,000 --> 01:06:10,417 ‫پولش رو هدر می‌داد. ‫تو بودی تحمل می‌کردی؟ 551 01:06:10,583 --> 01:06:13,792 ‫کسی چه می‌دونه قبلا چه اتفاقی رخ داده؟ 552 01:06:15,667 --> 01:06:21,333 ‫توماس اونجا بود، در کنار خانواده. ‫در کنار آرماند. البته ما هم بودیم. 553 01:06:23,042 --> 01:06:28,750 ‫بعد دیگه توماس به خودش فکر نکرد، ‫به نیازهای خودش فکر نکرد. 554 01:06:28,917 --> 01:06:31,542 ‫و بعد... 555 01:06:31,708 --> 01:06:35,208 ‫حاصلش دیگه اجتناب‌ناپذیر شده بود. 556 01:06:36,250 --> 01:06:38,750 ‫دیگه رمقی براش نمونده بود. 557 01:06:41,708 --> 01:06:44,792 ‫حادثه؟ حتما. 558 01:06:47,667 --> 01:06:53,250 ‫- چی داری می‌گی؟ ‫- الیزابت دائما دروغ می‌گه. دست خودش نیست. 559 01:06:53,417 --> 01:06:57,750 ‫ولی نمی‌تونیم اجازه بدیم که ‫ سرنوشت آرماند مثل برادرم بشه. 560 01:06:59,208 --> 01:07:05,042 ‫اگه همه اتفاقاتی که دور و بر آرماند ‫رخ می‌ده رو نادیده بگیرن چه بلایی سرش میاد؟ 561 01:07:05,208 --> 01:07:08,750 ‫اگه این خبر پخش بشه واسه همه بد می‌شه. 562 01:07:08,917 --> 01:07:13,625 ‫و حرفم این نیست که می‌خوام که ‫عواقب غیرمنصفانه‌ای... 563 01:07:15,292 --> 01:07:17,875 ‫واسه الیزابت داشته باشه. ‫من درکش می‌کنم. 564 01:07:19,000 --> 01:07:24,583 ‫خودم بودم یا بهتره بگم ما بودیم که خواستیم ‫ بهش یه شانس دوباره بدیم. 565 01:07:24,750 --> 01:07:27,500 ‫خواستیم حرف بزنیم. ولی رفتارش... 566 01:07:27,667 --> 01:07:30,958 ‫دیگه چی می‌خواید ببینید؟ 567 01:07:55,667 --> 01:07:58,750 ‫آجسا... سونا... 568 01:07:58,917 --> 01:08:01,000 ‫آجسا... 569 01:08:03,708 --> 01:08:06,708 ‫کجا... 570 01:08:06,875 --> 01:08:08,917 ‫هستید؟ 571 01:11:11,042 --> 01:11:15,208 ‫سارا و بقیه در مورد چی حرف می‌زنن؟ 572 01:11:15,375 --> 01:11:19,708 ‫سارا و الیزابت و... ‫در مورد چی حرف می‌زنن؟ 573 01:11:19,875 --> 01:11:21,667 ‫هم... 574 01:11:21,833 --> 01:11:25,542 ‫خب الان یه جلسه دارن. 575 01:11:28,542 --> 01:11:33,042 ‫چون بین پسرها اتفاقاتی رخ داده. ‫بین یون و آرماند. 576 01:11:33,208 --> 01:11:35,042 ‫اوه. 577 01:11:35,208 --> 01:11:37,792 ‫واسه همین... 578 01:11:37,958 --> 01:11:41,125 ‫چی شده؟ 579 01:11:41,292 --> 01:11:45,167 ‫- چی شده؟ ‫- آره. قضیه جدیه؟ 580 01:11:48,333 --> 01:11:50,208 ‫هم... 581 01:12:27,292 --> 01:12:31,042 ‫- تصادفی نبوده. ‫- چی نبوده؟ 582 01:12:31,625 --> 01:12:35,042 ‫توماس. تصادفی نبوده. 583 01:12:36,167 --> 01:12:38,583 ‫خودکشی بوده. 584 01:12:38,750 --> 01:12:42,708 ‫باید می‌فهمیدم. چرا نفهمیدم؟ ‫هیچی رو نفهمیدم. 585 01:12:42,875 --> 01:12:45,375 ‫آرماند بیچاره. 586 01:12:45,542 --> 01:12:49,208 ‫ولی این چه ربطی به مسئله داره؟ 587 01:12:49,375 --> 01:12:51,875 ‫باید منطقی باشیم سونا. 588 01:12:52,875 --> 01:12:57,125 ‫پس باید اماره اتفاقی رو درنظر بگیریم. 589 01:12:57,292 --> 01:13:00,125 ‫شاید این کار آرماند یه درخواست کمک بوده؟ 590 01:13:01,208 --> 01:13:04,250 ‫باید قبل تشدید شدن ماجرا جلوش رو بگیریم. 591 01:13:09,458 --> 01:13:12,042 ‫- آهان تویی. ‫- خوبی؟ 592 01:13:12,208 --> 01:13:14,250 ‫آره. 593 01:13:30,500 --> 01:13:33,875 ‫ببخشید که گریه کردم. چقدر زشت شد. 594 01:14:02,375 --> 01:14:05,833 ‫این‌ها حدس و گمانه. ‫وظیفه ما این نیست که حدس و گمان بزنیم. 595 01:14:06,000 --> 01:14:08,708 ‫ساده‌لوح نباش سونا. 596 01:14:08,875 --> 01:14:13,708 ‫می‌دونم که از الیزابت خوشت میاد، ‫ولی موضوع سلامت کودکانه. 597 01:14:13,875 --> 01:14:16,417 ‫از الیزابت خوشم نمیاد. 598 01:14:16,583 --> 01:14:21,250 ‫و در مورد سلامت کودکان هم بگم ‫ که ما از حقایق مطلع نیستیم. 599 01:14:21,417 --> 01:14:25,542 ‫حق با آجساست. ‫شاید مجبور باشیم به پلیس خبر بدیم. 600 01:14:26,667 --> 01:14:29,500 ‫نمی‌تونیم همین‌طوری اقدامات ‫ رو به تاخیر بندازیم. 601 01:14:41,167 --> 01:14:43,958 ‫چرا این‌طوری نگاهم می‌کنی؟ 602 01:14:50,625 --> 01:14:52,667 ‫سونا؟ 603 01:14:54,333 --> 01:14:56,292 ‫هم... 604 01:14:56,458 --> 01:14:59,417 ‫نظرت در مورد این چیه؟ 605 01:14:59,583 --> 01:15:02,625 ‫یه حسی بهم می‌گه... 606 01:15:02,792 --> 01:15:04,833 ‫من... 607 01:15:07,000 --> 01:15:09,750 ‫یهویی بگو. یعنی... 608 01:15:09,917 --> 01:15:12,708 ‫در هر صورت مشکلی نداره. 609 01:15:12,875 --> 01:15:14,917 ‫من... 610 01:15:17,583 --> 01:15:20,208 ‫حرفت رو باور می‌کنم. 611 01:15:38,958 --> 01:15:41,208 ‫ببخشید. 612 01:15:42,333 --> 01:15:44,375 ‫واسه چی عذرخواهی می‌کنی؟ 613 01:15:46,750 --> 01:15:49,542 ‫باید برگردیم. 614 01:15:54,750 --> 01:15:59,000 ‫اونجا می‌بینمت الیزابت. 615 01:16:17,083 --> 01:16:19,125 ‫صبر کن. نرو اونجا. 616 01:16:20,250 --> 01:16:24,625 ‫- باید وسایلمون رو بیارم. ‫- ما... الان نمی‌ریم خونه. 617 01:16:24,792 --> 01:16:29,458 ‫- باید با الیزابت حرف بزنن. ‫- با الیزابت؟ چرا؟ 618 01:16:29,625 --> 01:16:32,875 ‫پیششون تنهاست؟ 619 01:16:33,042 --> 01:16:36,417 ‫- زیاده‌روی نکردیم سارا؟ ‫- اینجا نه. 620 01:17:25,792 --> 01:17:28,667 ‫منظورت از زیاده‌روی چیه؟ 621 01:17:30,292 --> 01:17:33,125 ‫موضوع مهمیه. 622 01:17:33,292 --> 01:17:35,583 ‫به یون فکر کن. 623 01:17:44,208 --> 01:17:46,667 ‫توی وضعیت ناجوریه. 624 01:17:49,250 --> 01:17:51,708 ‫پس به فکر اونی؟ 625 01:17:54,500 --> 01:17:57,667 ‫- نه. ‫- باهاش حرف زدی؟ 626 01:18:00,417 --> 01:18:04,208 ‫صرفا نمی‌فهمم چرا باید قضیه رو کشش بدیم؟ 627 01:18:06,833 --> 01:18:09,292 ‫چی رو کشش بدیم؟ 628 01:18:11,875 --> 01:18:16,375 ‫هدف من کمک به یونه. 629 01:18:16,542 --> 01:18:19,333 ‫همین‌طور هم سعی می‌کنم به آرماند کمک کنم. 630 01:18:20,750 --> 01:18:22,792 ‫آره. 631 01:18:24,792 --> 01:18:28,542 ‫حالا قراره در موردش با حرف حرف بزنن. 632 01:18:28,708 --> 01:18:32,042 ‫الیزابت کمکی که لازم داره رو دریافت می‌کنه. 633 01:18:32,208 --> 01:18:37,042 ‫به آرماند و یون هم کمک می‌شه. ‫خوبه دیگه. همون‌طور که باید هم باشه. 634 01:18:50,625 --> 01:18:53,667 ‫نمی‌دونم چرا به اون فکر می‌کنی. 635 01:18:57,458 --> 01:19:01,583 ‫- شاید بهتر باشه بی‌خیالش بشیم؟ ‫- موضوع یونه. 636 01:19:01,750 --> 01:19:04,375 ‫ولی تو داری به اون فکر می‌کنی. 637 01:19:11,292 --> 01:19:13,333 ‫هی؟ 638 01:19:17,208 --> 01:19:19,250 ‫چیه؟ 639 01:19:23,708 --> 01:19:26,208 ‫این... 640 01:19:26,375 --> 01:19:28,417 ‫چیه؟ 641 01:19:30,542 --> 01:19:32,583 ‫بگو چی شده. 642 01:19:48,000 --> 01:19:50,542 ‫چیکار می‌کنی؟ 643 01:19:50,708 --> 01:19:52,833 ‫منظورت چیه؟ 644 01:19:54,833 --> 01:19:58,417 ‫وقتی از یون پرسیدم چی شده این کار رو کرد. 645 01:20:00,667 --> 01:20:02,708 ‫خب؟ 646 01:20:03,958 --> 01:20:06,458 ‫- و همین. ‫- هان؟ 647 01:20:06,625 --> 01:20:09,292 ‫فقط همین کار رو کرد. 648 01:20:09,458 --> 01:20:12,208 ‫چی داری می‌گی؟ 649 01:20:12,375 --> 01:20:15,125 ‫حقیقت نداره. 650 01:20:15,292 --> 01:20:20,333 ‫آخه اصلا چیزی نیست که بهم گفتی، ‫اصلا چیزی نیست که یون بهم گفت. 651 01:20:20,500 --> 01:20:23,500 ‫تو توضیح دادی که چه اتفاقی رخ داد! 652 01:20:23,667 --> 01:20:27,917 ‫- هر چیزی که یون گفت رو تکرار کردی! ‫- می‌دونم چی گفتم. 653 01:20:28,083 --> 01:20:31,000 ‫- وحشت کردم. ‫- هی؟ 654 01:20:39,542 --> 01:20:42,000 ‫یون با من خیلی کم حرف زد. 655 01:20:46,333 --> 01:20:49,625 ‫ولی وقتی با من حرف زد، واضح حرف زد 656 01:20:53,208 --> 01:20:55,250 ‫آرماند یون رو زده. 657 01:20:56,708 --> 01:21:00,583 ‫ولی این یه معنی دیگه داره. 658 01:21:09,167 --> 01:21:15,333 ‫ولی تو چطور از یون پرسیدی؟ ‫در مورد چیزی که بهت گفتم ازش پرسیدی؟ 659 01:21:15,500 --> 01:21:18,667 ‫یا خودش به نحو خودش بیانش کرد؟ 660 01:21:25,250 --> 01:21:27,292 ‫اونش مهم نیست. 661 01:21:29,375 --> 01:21:33,417 ‫باید کاملا باهات صادق باشم الیزابت. 662 01:21:37,375 --> 01:21:40,833 ‫باید تجربه‌ی یون رو جدی بگیریم. 663 01:21:42,667 --> 01:21:46,292 ‫چیزی که واقعا رخ داده اهمیتش کم‌تره. 664 01:21:46,458 --> 01:21:49,208 ‫چیزی که رخ داده اهمیت نداره؟ 665 01:21:49,375 --> 01:21:51,750 ‫مشکل اصلی اون نیست. 666 01:21:51,917 --> 01:21:55,917 ‫حرف یارله اینه که هر کاری که ‫ یه کودک می‌کنه... 667 01:21:56,083 --> 01:21:58,750 ‫بیانی از چیزیه. 668 01:21:58,917 --> 01:22:03,000 ‫حتی وقتی دروغ می‌گن سعی می‌کنن ‫ که چیزی رو بهمون بگن. 669 01:22:03,167 --> 01:22:08,208 ‫از لحاظ تئوری بعد از رخ داد این حادثه... 670 01:22:08,375 --> 01:22:13,333 ‫لازم بود که ما سازمان سلامت کودکان ‫ و پلیس رو باخبر کنیم. 671 01:22:15,792 --> 01:22:18,292 ‫ما میل نداریم که پای... 672 01:22:18,458 --> 01:22:22,958 ‫قطعا میل نداریم که پای پلیس ‫رو وسط بکشیم ولی... 673 01:22:23,125 --> 01:22:27,708 ‫الان وظیفه قانونی داریم ‫که این کار رو بکنیم. 674 01:22:35,000 --> 01:22:38,292 ‫الیزابت عزیز، چطور کمکت کنیم؟ 675 01:22:41,792 --> 01:22:43,875 ‫خب هوم... 676 01:22:44,042 --> 01:22:48,208 ‫واقعا مطمئن نیستم چیه. 677 01:23:01,625 --> 01:23:04,042 ‫نمی‌دونستم که... 678 01:23:05,167 --> 01:23:08,292 ‫که انقدر فوریه، ‫که... 679 01:23:11,792 --> 01:23:16,125 ‫اصلا خبر نداشتم. پلیس، ‫سازمان سلامت کودکان... 680 01:23:21,083 --> 01:23:24,542 ‫یعنی صرفا بازی‌ایه که از کنترل خارج شده. 681 01:23:31,583 --> 01:23:36,042 ‫حتما، ولی اگه در منزل مشکلاتی باشه... 682 01:23:36,625 --> 01:23:38,708 ‫یعنی آرماند... 683 01:23:38,875 --> 01:23:43,417 ‫حتما واسش سخت بوده که پدرش رو از دست بده، ‫تو و آرماند... 684 01:23:43,583 --> 01:23:50,083 ‫اصلا حتی نمی‌تونم تصور کنم. ‫دلیلی نداره که در این مورد مشکوک بشیم. 685 01:23:51,208 --> 01:23:53,917 ‫وظیفه ما تحقیق نیست. 686 01:23:55,583 --> 01:24:00,125 ‫و هدف ما اینه که این مسئله رو ‫ با هم حل کنیم. 687 01:24:00,292 --> 01:24:04,250 ‫و شاید هم اقداماتمون اشتباه بوده. ‫شاید هم نه. 688 01:24:06,000 --> 01:24:10,500 ‫ولی می‌خوام که بزرگی ماجرا رو درک کنید. 689 01:24:12,708 --> 01:24:14,750 ‫می‌خواید که من چی بگم؟ 690 01:24:21,583 --> 01:24:27,792 ‫من تمام تلاشم رو کردم که شرایط ‫رو به خوبی ممکن... 691 01:24:27,958 --> 01:24:31,667 ‫واسه خودم و آرماند پیش ببرم. 692 01:24:31,833 --> 01:24:36,667 ‫درک می‌کنیم. نباید خودتون رو مقصر بدونین. 693 01:24:36,833 --> 01:24:40,583 ‫ولی پذیرفتن کمک دیگران که عیبی نداره. 694 01:24:41,458 --> 01:24:44,542 ‫ولی متوجه نمی‌شم. 695 01:24:44,708 --> 01:24:47,333 ‫متوجه نمی‌شم. 696 01:24:47,500 --> 01:24:51,500 ‫چرا باید پای سازمان سلامت کودکان بیاد وسط. 697 01:24:56,583 --> 01:24:59,958 ‫چون ما مشکلی نداریم. ‫من و آرماند مشکلی نداریم. 698 01:25:03,167 --> 01:25:09,500 ‫آره، ولی تعجبی نداره که اوضاعتون سخت بوده. ‫همه درکتون می‌کنن. 699 01:25:09,667 --> 01:25:13,958 ‫آره، شما دائما تکرار می‌کنین که ‫ به آرماند سخت گذشته. 700 01:25:15,083 --> 01:25:18,792 ‫در مورد توماس حرف می‌زنین. ‫متوجه منظورتون نمی‌شم. 701 01:25:20,375 --> 01:25:22,792 ‫ما که مشکلی نداریم. 702 01:25:22,958 --> 01:25:26,667 ‫آرماند مشکلی نداره. پس منظورتون چیه؟ 703 01:25:28,167 --> 01:25:30,208 ‫منظوری نداره. 704 01:25:32,375 --> 01:25:36,333 ‫- منظورتون چیه؟ ‫- مشخصه دیگه. 705 01:25:36,500 --> 01:25:38,500 ‫جدا؟ مشخصه؟ 706 01:25:39,833 --> 01:25:45,250 ‫منظورم اینه که وقتی کسی رو از دست می‌دی، ‫پدرت رو از دست می‌دی، سخته. 707 01:25:45,417 --> 01:25:47,292 ‫- واسه ما نیست. ‫- الیزابت... 708 01:25:52,083 --> 01:25:55,583 ‫- توماس... من توماس رو می‌شناختم. ‫- نه نمی‌شناختی. 709 01:25:56,708 --> 01:25:59,292 ‫من معلمش بودم و می‌شناختمش. 710 01:25:59,458 --> 01:26:02,792 ‫وقتی اون اتفاق رخ داد خیلی ناراحت شدم. 711 01:26:02,958 --> 01:26:05,458 ‫واقعا نمی‌تونستم باهاش کنار بیام. 712 01:26:05,625 --> 01:26:11,292 ‫کلی به تو و آرماند فکر کردم. ‫به خانوادتون. 713 01:26:11,458 --> 01:26:14,917 ‫به شیوه‌ی مرگش. 714 01:26:15,083 --> 01:26:17,292 ‫به... 715 01:26:17,458 --> 01:26:20,500 ‫به این‌که توماس چقدر درد کشید. 716 01:26:20,667 --> 01:26:24,833 ‫که چقدر واسه هردوتون سخت بود. 717 01:26:25,958 --> 01:26:28,375 ‫نمی‌دونستم. 718 01:26:28,542 --> 01:26:30,792 ‫متاسفم. 719 01:26:42,625 --> 01:26:45,875 ‫ولی در مورد پرونده چیز زیادی نمی‌دونیم. 720 01:26:46,042 --> 01:26:51,042 ‫فیضل چیز زیادی بهمون نگفته. 721 01:26:51,208 --> 01:26:57,917 ‫شاید یون و سارا صرفا خیالاتی شده باشن. ‫از کجا معلوم؟ 722 01:26:58,083 --> 01:27:03,000 ‫حتما. ولی اگه تو بودی حاضر بودی بعدا ‫ بذاری دیوید با آرماند بازی کنه؟ 723 01:27:03,167 --> 01:27:07,542 ‫- موضوع این نیست. ‫- موضوع دقیقا همینه. 724 01:27:07,708 --> 01:27:10,958 ‫موضوع بچه‌هامونه، مدرسشون. 725 01:27:11,125 --> 01:27:16,375 ‫بحث یه بچه شش ساله‌ست و داری قضاوتش می‌کنی. 726 01:27:16,542 --> 01:27:19,125 ‫آره، باید احتیاط کنیم... 727 01:27:19,292 --> 01:27:22,833 ‫اصلا متوجه هستی داری چی می‌گی؟ 728 01:27:23,000 --> 01:27:27,250 ‫همین که می‌گی قضاوتش کردیم ‫ یعنی داری ما رو قضاوت می‌کنی. 729 01:27:27,417 --> 01:27:31,792 ‫داری می‌گی همه‌مون آرماند رو قضاوت کردیم. 730 01:27:31,958 --> 01:27:34,125 ‫دارم احتیاط می‌کنم. 731 01:27:34,292 --> 01:27:39,083 ‫و سوالم رو جواب ندادی. ‫ می‌ذاری دیوید با آرماند بازی کنه؟ 732 01:27:39,250 --> 01:27:41,667 ‫موضوع دیوید نیست. 733 01:27:41,833 --> 01:27:45,833 ‫- این دفعه نیست. ‫- خیلی‌خب. 734 01:27:46,000 --> 01:27:50,125 ‫راستش فکر نمی‌کنم که آرماند راه بیفته و... 735 01:27:50,292 --> 01:27:53,125 ‫آلتش رو توی ملت فرو کنه. 736 01:27:53,292 --> 01:27:56,167 ‫وای. خیلی... 737 01:28:15,083 --> 01:28:19,708 ‫باید یادتون باشه که آرماند کل زندگیش ‫ رفتارش همین بوده. 738 01:28:20,833 --> 01:28:24,042 ‫بالاخره وقتش رسیده که بهش اشاره کنیم. 739 01:28:24,958 --> 01:28:27,333 ‫نمی‌شد جلوش رو گرفت. 740 01:28:29,375 --> 01:28:32,167 ‫تمامی اعمال عواقب خودشون رو دارن. 741 01:28:33,875 --> 01:28:36,500 ‫حتی اگه بهتون سخت گذشته باشه. 742 01:28:38,292 --> 01:28:40,333 ‫به کی نگذشته؟ 743 01:28:43,292 --> 01:28:48,375 ‫حین مستی رانندگی نکرده. اصلا مشروب ‫نمی‌خورده. هزاران بار اونجا رانندگی کرده. 744 01:28:48,542 --> 01:28:52,250 ‫- یهویی از جاده منحرف شده. ‫- مهمه؟ 745 01:28:52,417 --> 01:28:55,458 ‫پس چرا در موردش دروغ می‌گه؟ 746 01:28:55,625 --> 01:28:58,417 ‫نمی‌تونه حقیقت رو بگه؟ 747 01:28:59,792 --> 01:29:04,458 ‫وقتی یه نفر رو انقدر زجر بدی که ‫خودش رو بکشه اسمش چیه؟ 748 01:29:04,625 --> 01:29:05,707 ‫بس کن. 749 01:29:05,731 --> 01:29:09,000 ‫تمام سعیش رو می‌کنه که ‫خودش رو قربانی جلوه بده. 750 01:29:10,125 --> 01:29:12,125 ‫همش مزخرفه. 751 01:29:12,292 --> 01:29:14,333 ‫شیوه زندگیش همینه. 752 01:29:14,500 --> 01:29:17,667 ‫نقش قربانی رو بازی کردن. ‫آسیب‌پذیر بودن. 753 01:29:18,792 --> 01:29:21,583 ‫چرا تنها کسی که متوجه‌اش می‌شه منم؟ 754 01:29:27,292 --> 01:29:29,333 ‫هان؟ 755 01:29:48,500 --> 01:29:51,542 ‫از کی رازهاش رو به تو می‌گفته؟ 756 01:29:52,667 --> 01:29:56,458 ‫- منظورت چیه؟ ‫- بدون یه خراشیدگی روی بدنش. 757 01:29:58,042 --> 01:30:01,708 ‫در مورد توماس کلی دروغ بهت می‌گه. 758 01:30:03,250 --> 01:30:05,875 ‫- که تو رو حشری کنه؟ ‫- آره. 759 01:30:07,625 --> 01:30:10,083 ‫تو عقده‌‌ی اون رو داری. 760 01:30:11,792 --> 01:30:14,833 ‫خیلی‌خب دیگه. بسه. 761 01:30:15,000 --> 01:30:17,458 ‫بس کن. 762 01:30:49,958 --> 01:30:52,000 ‫فقط دارم اذیتت می‌کنم. 763 01:30:54,875 --> 01:30:57,417 ‫می‌دونی دیگه آندرس؟ 764 01:31:07,625 --> 01:31:09,667 ‫حالا بریم؟ 765 01:31:15,042 --> 01:31:18,833 ‫بیا بریم. بقیه بهش رسیدگی می‌کنن. 766 01:31:22,375 --> 01:31:25,583 ‫چی شد که بدن یون کبود شد؟ 767 01:31:29,250 --> 01:31:31,625 ‫خودت می‌دونی. 768 01:31:31,792 --> 01:31:33,917 ‫آره. 769 01:31:34,083 --> 01:31:37,667 ‫- ولی حرف تو این نبود. ‫- منظورت چیه؟ 770 01:31:38,333 --> 01:31:43,292 ‫وقتی با سونا و الیزابت حرف زدی ‫یه چیز دیگه گفتی. 771 01:31:43,458 --> 01:31:48,083 ‫طوری جلوه دادی که انگار ‫ آرماند بدن یون رو کبود کرده. 772 01:31:48,250 --> 01:31:51,583 ‫اون کبودی‌ها قبل برخوردش ‫با آرماند روی بدنش بود. 773 01:31:51,750 --> 01:31:53,792 ‫حتما ولی اون... 774 01:31:54,833 --> 01:31:57,625 ‫یعنی اون بخاطر این بود که... 775 01:32:02,000 --> 01:32:06,417 ‫- یعنی می‌دونی که علتشون چی بود. ‫- نه. 776 01:32:08,792 --> 01:32:12,667 ‫تو می‌دونی. خودت اونجا بودی. ‫من چیزی نمی‌دونم. 777 01:32:17,208 --> 01:32:19,583 ‫منظورت از این حرف‌ها چیه؟ 778 01:32:27,292 --> 01:32:29,750 ‫چرا در موردش دروغ گفتی؟ 779 01:32:35,542 --> 01:32:38,500 ‫صرفا از دهنم در رفت. 780 01:32:38,667 --> 01:32:41,458 ‫گمون نکنم مهم بوده باشه. 781 01:32:44,208 --> 01:32:46,958 ‫خیلی‌خب. 782 01:32:47,125 --> 01:32:52,417 ‫- چی شد که بدن یون کبود شد؟ ‫- قرار نیست جواب بدم. 783 01:32:52,583 --> 01:32:58,250 ‫بگو ببینم، کل خانواده کوفتیتون ‫ همین‌طوری با خشونت رفتار می‌کنن؟ 784 01:32:58,417 --> 01:33:01,583 ‫- آروم باش! ‫- به من نگو آروم باشم. 785 01:33:01,750 --> 01:33:04,125 ‫می‌خوای به چی برسی؟ 786 01:33:06,000 --> 01:33:08,833 ‫چی می‌خوای؟ 787 01:34:12,083 --> 01:34:14,250 ‫داریم چیکار می‌کنیم؟ 788 01:34:17,667 --> 01:34:20,042 ‫چی شده؟ 789 01:34:33,583 --> 01:34:35,167 ‫الیزابت؟ 790 01:34:46,000 --> 01:34:47,667 ‫الیزابت؟ 791 01:35:08,583 --> 01:35:09,625 ‫گوش کنین. 792 01:35:34,542 --> 01:35:36,583 ‫لعنتی. 793 01:50:02,458 --> 01:50:04,750 ‫سلام. 794 01:50:04,917 --> 01:50:06,958 ‫سلام. 795 01:50:13,667 --> 01:50:15,625 ‫ببخشید. 796 01:50:15,792 --> 01:50:21,583 ‫یعنی... من باید از طرف مدرسه عذرخواهی کنم. 797 01:50:27,750 --> 01:50:29,792 ‫خوبه. 798 01:50:34,167 --> 01:50:36,667 ‫می‌دونی... 799 01:50:36,875 --> 01:50:40,083 ‫اگه به ما سطحی نگاه کنی... 800 01:50:41,792 --> 01:50:43,833 ‫هرج و مرج زیاده. 801 01:50:46,208 --> 01:50:48,708 ‫اگه عمیق کاوش کنی... 802 01:50:49,875 --> 01:50:52,833 ‫چیزی که پیدا می‌کنی هم خوب نیست. 803 01:50:54,750 --> 01:50:58,333 ‫ولی اگه درست به مقدار کافی بهمون نگاه کنی. 804 01:51:00,500 --> 01:51:02,542 ‫نه خیلی زیاد. 805 01:51:04,500 --> 01:51:06,542 ‫نه خیلی کم. 806 01:51:09,375 --> 01:51:11,750 ‫می‌بینی که حالمون خوبه. 807 01:51:16,292 --> 01:51:18,042 ‫خداحافظ. 808 01:51:56,833 --> 01:52:07,919 ‫مترجم: «تارخ علی‌خانی» ‫ تلگرام: aManOfWar@ 809 01:52:52,184 --> 01:53:02,184 ‫ارائه‌شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming