1 00:00:42,090 --> 00:00:47,090 قوی‌تر از همیشه باشید ‫به امید ایرانی آزاد 2 00:00:52,233 --> 00:00:55,817 ‫[چهار دختر] 3 00:00:55,841 --> 00:01:03,841 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 4 00:01:09,858 --> 00:01:11,692 ‫در این فیلم... 5 00:01:11,733 --> 00:01:14,733 ‫سعی می‌کنم داستان دختران اولفا را بیان کنم. 6 00:01:17,317 --> 00:01:19,275 ‫اولفا چهار دختر دارد. 7 00:01:21,567 --> 00:01:25,942 ‫دو دختر جوان‌ترش، ایا و تیسیر ‫همچنان با وی زندگی می‌کنند. 8 00:01:38,650 --> 00:01:40,108 ‫دو دختر بزرگ‌تر... 9 00:01:42,358 --> 00:01:43,858 ‫رحمه و غفران... 10 00:01:46,733 --> 00:01:48,358 ‫توسط گرگ بلعیده شدند. 11 00:01:48,382 --> 00:01:55,382 مترجم: «تارخ علی‌خانی» 12 00:02:03,525 --> 00:02:04,942 ‫اولفا کجاست؟ 13 00:02:05,442 --> 00:02:06,483 ‫اینجاست؟ 14 00:02:07,025 --> 00:02:08,233 ‫توی راهه. 15 00:02:12,192 --> 00:02:13,025 ‫خیلی استرس دارم! 16 00:02:17,483 --> 00:02:20,733 ‫مثل ضبط اولین فیلممه. ‫نمی‌تونم توصیفش کنم. 17 00:02:23,817 --> 00:02:26,858 ‫اون هم برای ملاقات با من استرس داره؟ 18 00:02:27,358 --> 00:02:28,733 ‫چیزی به تو نگفته؟ 19 00:02:29,900 --> 00:02:34,067 ‫می‌خواد دو نفری که نقش دختر بزرگ‌هاش ‫ رو بازی می‌کنن ببینه. 20 00:02:35,733 --> 00:02:37,025 ‫بیشتر از من مشتاق دیدن اون‌هاست؟ 21 00:02:38,650 --> 00:02:39,858 ‫عجیبه. 22 00:02:42,525 --> 00:02:43,692 ‫خیلی‌خب. 23 00:02:44,567 --> 00:02:46,733 ‫پس من بیشتر از اون نگرانم. 24 00:02:57,108 --> 00:02:58,192 ‫طبق جوری که درک می‌کنم... 25 00:02:58,233 --> 00:03:01,817 ‫من یه جورهایی مثل شخصیت رز توی تایتانیکم. 26 00:03:01,858 --> 00:03:03,858 ‫اون داستان رو بیان می‌کنه... 27 00:03:03,900 --> 00:03:08,733 ‫و بعد بازیگر‌ها بیانش می‌کنن. 28 00:03:09,150 --> 00:03:09,983 ‫پس من رز هستم! 29 00:03:10,692 --> 00:03:12,317 ‫ولی در «چهار دختر». 30 00:03:13,942 --> 00:03:16,775 ‫دقیقا درست نیست. 31 00:03:16,817 --> 00:03:19,817 ‫تو و ایا و تیسیر توی فیلم بازی می‌کنین. 32 00:03:20,233 --> 00:03:22,317 ‫ولی همچنین بازیگری هست که... 33 00:03:22,358 --> 00:03:25,900 ‫صحنه‌های ناراحت‌کننده رو بازی کنه. 34 00:03:50,192 --> 00:03:55,233 ‫باید تمام چیزی که من حس کردم رو حس کنید... 35 00:03:55,275 --> 00:03:57,650 ‫چیزهایی که در مورد ‫دو دختر بزرگم تجربه کردم. 36 00:03:57,692 --> 00:04:01,900 ‫رنجی که کشیدم. درد جدایی. 37 00:04:02,358 --> 00:04:07,775 ‫عذاب بیدار شدن با خاطره‌ی ناپدید شدنشون. 38 00:04:07,817 --> 00:04:12,275 ‫و این ممکنه شما رو روانی کنه. 39 00:04:12,316 --> 00:04:17,025 ‫می‌دونی، ما به عنوان بازیگر، ‫یاد می‌گیرم که فاصله خاصی رو حفظ کنیم. 40 00:04:17,483 --> 00:04:22,400 ‫این که کاملا قاطی یه داستان بشی... 41 00:04:22,442 --> 00:04:25,525 ‫و خودت رو غرق واقعیتی ناشناخته کنی... 42 00:04:27,567 --> 00:04:30,983 ‫ممکنه ناراحت‌کننده باشه. 43 00:04:31,025 --> 00:04:33,275 ‫و درسته که ممکنه بهت آسیب بزنه... 44 00:04:33,317 --> 00:04:35,483 ‫پس من یاد گرفتم که از خودم محافظت کنم. 45 00:04:35,525 --> 00:04:37,525 ‫و اگه نتونی چی؟ 46 00:04:38,567 --> 00:04:41,317 ‫اگه نتونی اون شخص رو از ذهنت بیرون کنی؟ 47 00:04:41,358 --> 00:04:44,483 ‫اگه بیش‌ از حد واقعی بودنشون ‫ عصبانیت کنه چی؟ 48 00:04:44,525 --> 00:04:47,525 ‫قرار نیست کوثر چیزی به داستان اضافه کنه... 49 00:04:47,567 --> 00:04:49,442 ‫همه‌اش واقعیه. 50 00:04:49,483 --> 00:04:51,233 ‫و این ممکنه اذیت کننده باشه. 51 00:04:51,275 --> 00:04:52,817 ‫آره، باید از خودم محافظت کنم. 52 00:04:54,233 --> 00:04:55,900 ‫ایا تیسیر... 53 00:04:55,942 --> 00:04:59,775 ‫شما نقش خودتون رو بازی می‌کنید. 54 00:05:01,233 --> 00:05:03,400 ‫شما رو به بازیگرهایی که... 55 00:05:03,442 --> 00:05:06,733 ‫نقش دو خواهر بزرگ‌ترتون ‫رو بازی می‌کنن معرفی می‌کنم... 56 00:05:06,775 --> 00:05:08,108 ‫رحمه و غفران. 57 00:05:53,108 --> 00:05:55,317 ‫- سلام. ‫- سلام. 58 00:05:55,358 --> 00:05:55,983 ‫سلام. 59 00:06:00,733 --> 00:06:02,775 ‫غفران رو شناختم. 60 00:06:04,108 --> 00:06:06,692 ‫اون غفران‌ست. اون هم رحمه. 61 00:06:08,025 --> 00:06:09,108 ‫درسته؟ 62 00:06:09,150 --> 00:06:10,775 ‫چطور حدس زدی؟ 63 00:06:10,817 --> 00:06:12,942 ‫غفران... می‌گم. 64 00:06:13,567 --> 00:06:16,983 ‫غفران موی فر داشت، و لاغر بود. 65 00:06:17,025 --> 00:06:19,692 ‫و مثل تو ازش زنانگی ترشح می‌شد. 66 00:06:19,733 --> 00:06:22,900 ‫و تو شبیه رحمه هستی. ‫و من. 67 00:06:29,775 --> 00:06:31,233 ‫برای من به عنوان مادرشون... 68 00:06:31,275 --> 00:06:33,983 ‫هیچ‌کس جای رحمه و غفران رو پر نمی‌کنه. 69 00:06:34,025 --> 00:06:36,692 ‫- خیال کردی قراره جاشون رو پر کنیم؟ ‫- عمرا. 70 00:06:36,733 --> 00:06:40,317 ‫- اون شبیه غفران‌ست. ‫- هست. یه جورهایی. 71 00:06:40,692 --> 00:06:42,192 ‫لبخندش شبیه هست. 72 00:06:42,233 --> 00:06:45,733 ‫شباهتش مثل آخرین عکسشه. 73 00:06:45,775 --> 00:06:48,150 ‫گمونم کوثر این عکس رو داشته. 74 00:06:48,692 --> 00:06:50,317 ‫تو رو خوب انتخاب کرده. 75 00:06:53,150 --> 00:06:54,858 ‫هر چی باشه بحث شخصیته. 76 00:06:54,900 --> 00:06:56,858 ‫خیلی زنانه. 77 00:06:57,317 --> 00:06:59,442 ‫غفران آروم‌تره، درسته؟ 78 00:06:59,483 --> 00:07:00,858 ‫رحمه کنار من نشسته. 79 00:07:00,900 --> 00:07:03,733 ‫غفران من رو بغل می‌کنه. ‫رحمه نمی‌کنه. 80 00:07:04,442 --> 00:07:06,817 ‫غفران پیش من می‌شینه، ‫رحمه نمی‌شینه. 81 00:07:06,858 --> 00:07:09,150 ‫بیا پیش مادرت بشین! 82 00:07:13,983 --> 00:07:15,108 ‫وای! 83 00:07:30,233 --> 00:07:32,692 ‫همینه که این فیلم رو دردناک می‌کنه. 84 00:07:35,858 --> 00:07:38,275 ‫قراره دوباره زندگیش کنیم. 85 00:07:38,900 --> 00:07:40,900 ‫قراره زخم‌ها دوباره گشوده بشن. 86 00:07:54,067 --> 00:07:55,650 ‫نه که... 87 00:07:56,817 --> 00:07:59,067 ‫من بخاطر ناپدید شدنشون گریه نکردم. 88 00:08:00,733 --> 00:08:03,067 ‫حتی دیگه اسمشون رو نیاوردم. 89 00:08:04,692 --> 00:08:07,733 ‫توانش رو نداشتم که بگم. 90 00:08:08,442 --> 00:08:10,400 ‫همین اسم «رحمه» و «غفران»... 91 00:08:10,442 --> 00:08:14,108 ‫برام یادآور تراژدی و بدبختی و درد شدیده. 92 00:08:16,150 --> 00:08:18,067 ‫- خوبه؟ ‫- سلام. 93 00:08:19,150 --> 00:08:23,650 ‫کوثر بهم گفت که واسه اولفا سخت بوده که... 94 00:08:24,442 --> 00:08:26,775 ‫دخترهاش رو ببینه. 95 00:08:26,817 --> 00:08:29,607 ‫فروپاشی کرد. حتی نتونست حرف بزنه. 96 00:08:29,650 --> 00:08:30,275 ‫هم... 97 00:08:30,775 --> 00:08:33,482 ‫پس من جاش رو می‌گیرم. 98 00:08:34,482 --> 00:08:35,525 ‫بیا، آره. 99 00:08:35,900 --> 00:08:38,025 ‫- من مامان می‌شم. ‫- خوشوقتم. 100 00:08:39,775 --> 00:08:42,525 ‫با کی شروع کنیم؟ رحمه یا غفران؟ 101 00:08:43,275 --> 00:08:45,317 ‫- این؟ ‫- نه. 102 00:08:48,858 --> 00:08:51,817 ‫- اون رحمه‌ست. اینجا چند سالش بود؟ ‫- پونزده. 103 00:08:52,108 --> 00:08:54,400 ‫بیشتر بازش کن. 104 00:08:54,442 --> 00:08:56,525 ‫چیزی نیست. محکمه. 105 00:08:57,233 --> 00:08:58,608 ‫- به هم کمک کنید. ‫- یه لحظه. 106 00:08:58,650 --> 00:09:01,692 ‫- معمولا به خواهرهات کمک می‌کردی؟ ‫- قبلا من هم از این‌ها سرم می‌کردم. 107 00:09:02,525 --> 00:09:04,275 ‫- حجاب سرت می‌کردی؟ ‫- آره. 108 00:09:04,317 --> 00:09:06,233 ‫از چه سنی سرت کردی؟ 109 00:09:06,275 --> 00:09:08,942 ‫فکر کنم از وقتی هشت یا نه ساله بودم. 110 00:09:11,358 --> 00:09:13,317 ‫اوه. 111 00:09:17,358 --> 00:09:19,858 ‫واسه غفران واقعا عالیه. 112 00:09:20,483 --> 00:09:21,692 ‫و واسه رحمه نیست؟ 113 00:09:21,733 --> 00:09:23,400 ‫با تو، شخصیتته. 114 00:09:23,442 --> 00:09:26,025 ‫شخصیتته که آشناست. 115 00:09:29,233 --> 00:09:31,567 ‫واقعا من رو یاد اون‌ها می‌اندازی. 116 00:09:33,900 --> 00:09:37,692 ‫حجاب رو امتحان کردن ‫و خوششون اومد و نگهش داشتن. 117 00:09:58,400 --> 00:09:59,900 ‫همون‌طور که گفتم... 118 00:09:59,942 --> 00:10:03,483 ‫مادرم تنها بود... 119 00:10:03,525 --> 00:10:05,650 ‫که چندین دختر رو بزرگ می‌کرد. 120 00:10:05,692 --> 00:10:07,525 ‫ما قربانی‌های خوبی بودیم. 121 00:10:08,317 --> 00:10:10,858 ‫توی دنیایی که مروت نداره. 122 00:10:11,233 --> 00:10:14,817 ‫مادرم فقط دختر داشت. ‫پدرم ما رو ترک کرده بود. 123 00:10:14,858 --> 00:10:19,192 ‫معمولا مردهایی سعی ‫که به زور وارد خونه بشن. 124 00:10:19,233 --> 00:10:22,525 ‫سعی می‌کردن در رو بشکنن! 125 00:10:22,567 --> 00:10:26,192 ‫فقط من بودم که می‌تونست از ما دفاع کنه. 126 00:10:26,233 --> 00:10:28,858 ‫فقط من بودم که می‌تونست از ما دفاع کنه. 127 00:10:28,900 --> 00:10:31,858 ‫فقط من بودم که می‌تونست از ما دفاع کنه. 128 00:10:32,442 --> 00:10:34,608 ‫اون زمان بچه بودم. 129 00:10:34,650 --> 00:10:37,025 ‫شاید سیزده یا چهارده ساله بودم. 130 00:10:38,650 --> 00:10:40,233 ‫ولی شجاع بودم. 131 00:10:40,275 --> 00:10:44,525 ‫قانع شده بودم که باید از خودمون ‫دفاع کنیم دیگه، می‌دونی؟ 132 00:10:44,567 --> 00:10:45,692 ‫می‌دونی؟ 133 00:10:46,150 --> 00:10:47,775 ‫ولی من شجاع بودم. 134 00:10:47,817 --> 00:10:51,108 ‫قانع شده بودم که باید از خودمون دفاع کنیم. 135 00:10:51,150 --> 00:10:54,108 ‫شروع کردم به وزنه بلند کردن. 136 00:10:55,025 --> 00:10:59,650 ‫وزنه بلند می‌کردم و موهام ‫رو مثل پسرها کوتاه کردم... 137 00:10:59,692 --> 00:11:01,733 ‫مثل مردها لباس می‌پوشیدم... 138 00:11:02,358 --> 00:11:06,650 ‫یه مرد شدم تا از مادرم محافظت کنم. 139 00:11:07,275 --> 00:11:11,900 ‫هر کسی که بهمون حمله می‌کرد رو می‌زدم. ‫همه رو. 140 00:11:12,358 --> 00:11:14,108 ‫همه‌شون رو کتک زدم. 141 00:11:14,150 --> 00:11:16,108 ‫هر کسی که بهمون حمله می‌کرد رو می‌زدم. 142 00:11:16,150 --> 00:11:19,442 ‫همه‌شون رو کتک زدم. 143 00:11:39,942 --> 00:11:42,192 ‫رفتارم مردانه بود. 144 00:11:42,233 --> 00:11:43,775 ‫تبدیل به یه مرد شده بودم. 145 00:11:44,317 --> 00:11:48,608 ‫بعد مردی وارد زندگیم شد و من رو شکست. 146 00:11:55,025 --> 00:11:57,525 ‫شب عروسیم... 147 00:11:57,817 --> 00:12:02,483 ‫آدم‌ها رو که می‌شناسی. ‫می‌دونی چه انتظاراتی دارن. 148 00:12:19,108 --> 00:12:21,775 ‫آروم باش عبدالرحمان. ‫قرار نیست فرار کنم. 149 00:12:21,817 --> 00:12:24,733 ‫لطفا آروم باش. 150 00:12:25,108 --> 00:12:26,525 ‫بهت آروم رو نشون می‌دم! 151 00:12:26,567 --> 00:12:29,192 ‫نه، من التماس نکردم. 152 00:12:29,233 --> 00:12:31,692 ‫قوی بودم. دستور دادم. 153 00:12:32,442 --> 00:12:35,525 ‫الان یادم اومد، خواهرم اومد داخل. 154 00:12:35,567 --> 00:12:36,817 ‫خدا لعنتش کنه! 155 00:12:36,858 --> 00:12:39,192 ‫گفت که: زحمت تخت رو نکش... 156 00:12:39,233 --> 00:12:43,442 ‫بندازش روی زمین و گوشه دیوار زندانیش کن. 157 00:12:43,858 --> 00:12:47,192 ‫بعدش هم از اتاق رفت بیرون. 158 00:12:47,233 --> 00:12:49,692 ‫نشونم بده. نقش خواهرت رو بازی کن. 159 00:12:49,733 --> 00:12:50,608 ‫باشه. 160 00:12:50,650 --> 00:12:52,983 ‫چطور پیش می‌ره عبدالرحمان؟ ‫تموم شد؟ 161 00:12:53,025 --> 00:12:55,483 ‫این جنده خودش رو تقدیمم نمی‌کنه. 162 00:12:56,233 --> 00:12:59,650 ‫چه‌ات شده اولفا؟ ‫مشکلت چیه؟ 163 00:12:59,692 --> 00:13:00,817 ‫خودت رو بهش تقدیم کن دیگه. 164 00:13:00,858 --> 00:13:03,733 ‫اگه مشکلی هم داری بگو. 165 00:13:03,775 --> 00:13:04,858 ‫مردم منتظرن. 166 00:13:04,900 --> 00:13:06,233 ‫می‌خوای جنجال به پا کنی؟ 167 00:13:07,358 --> 00:13:09,525 ‫- خواهرت واقعا چنین حرفی زد؟ ‫- آره. 168 00:13:09,567 --> 00:13:13,067 ‫- و بعدش؟ ‫- من رو هل داد روی تخت. 169 00:13:15,358 --> 00:13:16,483 ‫حرکت! 170 00:13:17,317 --> 00:13:18,733 ‫ولم کن! 171 00:13:18,775 --> 00:13:19,775 ‫دهنت رو ببند! 172 00:13:19,817 --> 00:13:21,233 ‫ - بس کن. ‫- ساکت. 173 00:13:21,275 --> 00:13:25,483 ‫قرار نیست بهم دست بزنی. 174 00:13:25,525 --> 00:13:27,858 ‫ولم کن! 175 00:13:27,900 --> 00:13:30,442 ‫آروغ زد! 176 00:13:30,483 --> 00:13:34,108 ‫مردمی که بیرونن چی؟ ‫می‌خوای آبرومون رو ببری؟ 177 00:13:35,567 --> 00:13:36,692 ‫شنیدی چطور آروغ زد؟ 178 00:13:36,733 --> 00:13:39,983 ‫که چی؟ اینطور نیست که نشناسیش که. 179 00:13:40,025 --> 00:13:41,650 ‫اذیت نکن. زود باش! 180 00:13:41,692 --> 00:13:42,983 ‫حتی بهم نگاه نکرده. 181 00:13:43,025 --> 00:13:46,192 ‫تو، گوش کن، ‫خواهرم خیلی سرسخته. 182 00:13:46,233 --> 00:13:47,608 ‫اون گوشه رو دیدی؟ 183 00:13:47,650 --> 00:13:49,817 ‫اونجا زندانیش کن و کارت رو بکن. 184 00:13:50,650 --> 00:13:52,317 ‫خجالت سرت نمی‌شه. 185 00:13:52,358 --> 00:13:55,108 ‫ملت منتظرن. زودباش. 186 00:13:55,150 --> 00:13:57,233 ‫- امشب جنجال به پا نکن. ‫- برو بیرون. 187 00:13:57,275 --> 00:13:59,233 ‫- مگه باکره نیستی؟ ‫- چرا هستم! 188 00:13:59,275 --> 00:14:01,608 ‫- اگه نیستی بگو. ‫- هستم. نگران نباش. 189 00:14:01,650 --> 00:14:04,442 ‫نیومدی اینجا خوش‌گذرونی که. 190 00:14:04,483 --> 00:14:06,233 ‫آفرین. 191 00:14:06,275 --> 00:14:07,275 ‫برو، تنهامون بذار. 192 00:14:07,317 --> 00:14:09,233 ‫و تو، بهش نشون بده که مرد هستی. 193 00:14:09,275 --> 00:14:10,900 ‫خیلی‌خب. برو بیرون. 194 00:14:10,942 --> 00:14:13,025 ‫- تو هم پاشو. ‫- دارم پا می‌شم. 195 00:14:13,067 --> 00:14:15,400 ‫- برو اون گوشه. ‫- باشه، می‌رم 196 00:14:15,442 --> 00:14:17,650 ‫می‌رم گوشه. 197 00:14:17,692 --> 00:14:21,358 ‫اگه می‌خوای بریم اون گوشه می‌رم. 198 00:14:21,650 --> 00:14:23,108 ‫برو، گوشه. 199 00:14:23,150 --> 00:14:24,525 ‫دستت رو بکش! 200 00:14:24,567 --> 00:14:27,275 ‫- بزدل! ‫- جنده کثیف! 201 00:14:27,317 --> 00:14:30,067 ‫- جنده‌‌ی... ‫- بهت نشون می‌دم! 202 00:14:30,108 --> 00:14:32,317 ‫می‌خوای مرد باشی؟ 203 00:14:32,358 --> 00:14:34,858 ‫- بهت یاد می‌دم. ‫- ولم کن جنده! 204 00:14:34,900 --> 00:14:36,817 ‫بهت مرد بودن رو یاد می‌دم. 205 00:14:40,108 --> 00:14:41,733 ‫بیا، راضی شدی؟ 206 00:14:42,567 --> 00:14:45,942 ‫همینه. 207 00:14:47,733 --> 00:14:49,442 ‫برو خودت رو تمیز کن! 208 00:14:49,483 --> 00:14:50,608 ‫می‌تونی بیای داخل. 209 00:14:50,650 --> 00:14:51,692 ‫کار من بود. 210 00:14:52,900 --> 00:14:53,733 ‫ببین. 211 00:14:57,358 --> 00:14:58,733 ‫بعد ملافه رو برد بیرون. 212 00:14:59,567 --> 00:15:03,442 ‫- ملافه با خون اون؟ ‫- آره، خون اون بود. 213 00:15:05,067 --> 00:15:09,733 ‫بیرون جشن شروع شد، مراسم و شلیک تفنگ... 214 00:15:09,775 --> 00:15:12,858 ‫درحالی شادی می‌کردن که ‫اصلا بهم دست نزده بود. 215 00:15:22,358 --> 00:15:23,692 ‫بعد ازدواجمون... 216 00:15:23,733 --> 00:15:26,275 ‫همکارهام از شوهرشون حرف می‌زدن. 217 00:15:26,900 --> 00:15:29,817 ‫می‌گفتن که با هم چیکار می‌کردن 218 00:15:29,858 --> 00:15:32,900 ‫من چیزی نداشتم که بگم. ‫یکم حسادت می‌کردم. 219 00:15:39,358 --> 00:15:41,483 ‫مثلا باید تمرکز کنیم که... 220 00:15:43,525 --> 00:15:48,900 ‫وقتی فیلم می‌دیدم و ‫صحنه رمانتیکی شروع می‌شد... 221 00:15:49,317 --> 00:15:51,692 ‫بهش می‌گفتم که: ببین، قشنگه. 222 00:15:51,733 --> 00:15:55,442 ‫و اون هم به بازیگر زن فحش می‌داد. 223 00:15:55,817 --> 00:15:57,692 ‫بازیگرش جنده‌ست. 224 00:15:59,858 --> 00:16:01,650 ‫هند صبری؟ جندست؟ 225 00:16:01,692 --> 00:16:03,358 ‫- خیلی جندست. ‫- جدا؟ 226 00:16:03,942 --> 00:16:06,233 ‫خیلی دوستت دارم. ‫می‌خوام گازت بگیرم. 227 00:16:06,525 --> 00:16:08,650 ‫من هم می‌خوام جنده بشم. 228 00:16:08,692 --> 00:16:09,692 ‫باشه. 229 00:16:10,483 --> 00:16:11,692 ‫برو بشو. 230 00:16:11,733 --> 00:16:13,067 ‫تنهایی که نمی‌شه. 231 00:16:14,817 --> 00:16:16,733 ‫باید با هم انجامش بدیم. 232 00:16:19,567 --> 00:16:21,608 ‫چیزی بهت گفت؟ 233 00:16:23,025 --> 00:16:24,233 ‫ببخشید. 234 00:16:30,108 --> 00:16:31,275 ‫با عقل جور در میاد! 235 00:16:31,317 --> 00:16:33,233 ‫- تنهایی جنده بشم؟ ‫- می‌دونم... 236 00:16:33,275 --> 00:16:36,233 ‫همیشه همینه. هیچ‌وقت به مردها توهین نمی‌شه. 237 00:16:36,275 --> 00:16:39,025 ‫سیبیلت رو درست کن. 238 00:16:40,858 --> 00:16:44,900 ‫وقتی تو این سکانس رو بازی می‌کنی... 239 00:16:44,942 --> 00:16:46,275 ‫کسی به تو توهین نمی‌کنه. 240 00:16:46,317 --> 00:16:48,858 ‫من، البته، من جنده‌ام. 241 00:16:48,900 --> 00:16:49,983 ‫واقعیت داره. 242 00:16:50,025 --> 00:16:52,608 ‫مثل توی فیلم‌ها. 243 00:16:52,650 --> 00:16:53,775 ‫دقیقا. 244 00:16:53,817 --> 00:16:56,400 ‫- لعنتی. ‫- باشه. 245 00:16:58,525 --> 00:17:00,650 ‫نظرت چیه؟ 246 00:17:04,275 --> 00:17:05,233 ‫گاهی‌اوقات بهش گفتم: 247 00:17:05,275 --> 00:17:08,275 ‫بیا یه چیزی بهت یاد بدم. ‫بگو که دوستم داری. 248 00:17:08,316 --> 00:17:09,900 ‫بگو دوستم داری. 249 00:17:10,650 --> 00:17:13,650 ‫دوست دارم بشنوم که می‌گیش. ‫قشنگه. 250 00:17:15,691 --> 00:17:18,316 ‫عشق‌بازی هم توش مهمه. 251 00:17:18,358 --> 00:17:19,983 ‫کارهایی که می‌کنی و می‌گی. 252 00:17:20,025 --> 00:17:21,191 ‫بیا! 253 00:17:21,233 --> 00:17:25,358 ‫ولی آخرش یادش می‌رفت. ‫من هم نذاشتم که بهم نزدیک بشه. 254 00:17:26,692 --> 00:17:30,650 ‫صرفا سالی یه بار با هم ‫خوابیدین که بچه دار بشین؟ 255 00:17:30,692 --> 00:17:32,025 ‫آره، تقریبا. 256 00:17:32,442 --> 00:17:33,567 ‫زندگی سختی داشتم. 257 00:17:34,567 --> 00:17:38,275 ‫بذار بگم کی با هم می‌خوابیدیم. 258 00:17:39,233 --> 00:17:41,733 ‫وقتی که من پولی نداشتم. 259 00:17:42,233 --> 00:17:47,608 ‫اگه می‌دیدم که کمی پول به دست آورده... 260 00:17:47,650 --> 00:17:51,233 ‫تسلیمش می‌شدم. 261 00:17:51,817 --> 00:17:55,858 ‫خودم رو قانع می‌کردم که لایق اون پول هستم. 262 00:17:56,150 --> 00:18:01,733 ‫شاید تنها دلیل با هم خوابیدنمون این بود. 263 00:18:11,423 --> 00:18:15,456 ‫[غفران، سال 1998] 264 00:18:15,456 --> 00:18:23,923 ‫[رحمه، سال 1999] 265 00:18:23,923 --> 00:18:31,790 ‫[ایا، سال 2003] 266 00:18:31,790 --> 00:18:37,014 ‫[تیسیر، سال 2005] 267 00:18:39,650 --> 00:18:40,733 ‫غفران! 268 00:18:43,025 --> 00:18:44,442 ‫مامان، بابا اومده. 269 00:18:44,483 --> 00:18:46,192 ‫برو بخواب. تکون نخور. 270 00:18:46,233 --> 00:18:47,067 ‫هیس. 271 00:18:49,733 --> 00:18:50,567 ‫غفران. 272 00:18:52,900 --> 00:18:54,108 ‫غفران؟ 273 00:18:55,567 --> 00:18:56,650 ‫خوابیدی غفران؟ 274 00:18:57,733 --> 00:18:59,733 ‫مثل مادرت من رو نادیده می‌گیری؟ 275 00:19:01,900 --> 00:19:03,317 ‫تنها خوابیدی؟ 276 00:19:04,858 --> 00:19:06,442 ‫کسی رو راه نداد داخل؟ 277 00:19:06,483 --> 00:19:08,692 ‫بس کن بابا. خجالت نمی‌کشی؟ 278 00:19:08,733 --> 00:19:11,192 ‫چطور تلفظش کرد؟ 279 00:19:11,233 --> 00:19:12,400 ‫لهجه‌اش؟ 280 00:19:12,442 --> 00:19:15,650 ‫بهش گفت که «مادرت خیلی مرتب می‌خوابه.» 281 00:19:15,692 --> 00:19:17,608 ‫- «می‌خوابه»؟ به چه لهجه‌ای؟ ‫- «می‌خوابه.» 282 00:19:17,650 --> 00:19:20,108 ‫- نشونش بدم تیسیر؟ ‫- آره، بده. 283 00:19:20,650 --> 00:19:21,983 ‫بهش می‌گفت که: 284 00:19:22,025 --> 00:19:24,025 ‫«پس تو بهم توضیح بده... 285 00:19:24,067 --> 00:19:28,650 ‫این زن اینجوری می‌خوابه، نیمه برهنه... 286 00:19:28,692 --> 00:19:32,358 ‫کل بدنش رو به نمایش گذاشته. ‫واسه کی؟ 287 00:19:32,692 --> 00:19:35,775 ‫واسه من که نیست.» 288 00:19:35,817 --> 00:19:37,608 ‫به نظر من پدر... 289 00:19:37,650 --> 00:19:39,317 ‫کسیه که... 290 00:19:40,025 --> 00:19:44,692 ‫به وسیله رابطه جنسی باعث تولدمون می‌شه. 291 00:19:45,233 --> 00:19:47,483 ‫عالیه، خیلی ممنون. 292 00:19:47,525 --> 00:19:51,817 ‫بهتر بود جای قانع کردن من... 293 00:19:51,858 --> 00:19:53,817 ‫یه کار بهتر پیدا کنه. 294 00:19:53,858 --> 00:19:56,900 ‫به مامان توهین می‌کرد، ‫ما رو بیدار می‌کرد. 295 00:19:56,942 --> 00:19:59,692 ‫غفران رو بیدار می‌کرد که بزنش. 296 00:19:59,733 --> 00:20:03,650 ‫- چرا اون رو بزنه؟ ‫- چون از ما بزرگ‌تر بود. 297 00:20:03,692 --> 00:20:05,108 ‫از ما محافظت می‌کرد. 298 00:20:05,150 --> 00:20:07,858 ‫همچنین به مامان خیلی نزدیک بود. 299 00:20:07,900 --> 00:20:10,608 ‫- که به من آسیب بزنه؟ ‫- دقیقا. 300 00:20:11,067 --> 00:20:12,650 ‫اون شب مسخره... 301 00:20:12,692 --> 00:20:14,025 ‫اون شب کوفتی. 302 00:20:14,525 --> 00:20:17,108 ‫مامان حرف‌های زشتی می‌زد. 303 00:20:17,150 --> 00:20:20,858 ‫نه بسه! به اندازه کافی فحش دادی! 304 00:20:20,900 --> 00:20:23,775 ‫من بازیگرم، می‌تونم بدون فحش دادن... 305 00:20:23,817 --> 00:20:24,817 ‫همون احساسات رو ایجاد کنم. 306 00:20:24,858 --> 00:20:26,817 ‫- نه. ‫- یعنی چی که نه؟ 307 00:20:26,858 --> 00:20:29,983 ‫توی تونس ما حین بحث فحش می‌دیم. 308 00:20:30,025 --> 00:20:33,275 ‫مخصوصا توی خونه. ‫این زبانمونه دیگه. 309 00:20:33,317 --> 00:20:35,650 ‫دارم در مورد فیلم حرف می‌زنم. 310 00:20:35,692 --> 00:20:37,817 ‫ولی باید واقعی باشه. 311 00:20:37,858 --> 00:20:41,900 ‫به عنوان یه بیننده برای ‫من عجیب می‌شه اگه... 312 00:20:41,942 --> 00:20:43,775 ‫توی کل داستان یه کلمه فحش نباشه. 313 00:20:44,025 --> 00:20:48,067 ‫تنها چیزی که بلد بود بگه و ‫روی بچگیم تاثیر گذاشت... 314 00:20:48,108 --> 00:20:49,775 ‫فحش بود. 315 00:20:50,525 --> 00:20:53,900 ‫«همه‌تون مثل مادرتونید. یه مشت چیز...» 316 00:20:53,942 --> 00:20:57,567 ‫«اگه بگیرمتون... ‫همه‌تون خراب می‌شید.» 317 00:20:58,150 --> 00:20:59,942 ‫پدرشون همین‌ها رو می‌گفت. 318 00:21:03,692 --> 00:21:06,900 ‫متوجه می‌شی؟ ‫و من می‌گفتم... 319 00:21:06,942 --> 00:21:09,317 ‫می‌بینید پدرتون چی می‌گه؟ 320 00:21:09,358 --> 00:21:14,317 ‫اون شک نداره که شما فاحشه می‌شید. 321 00:21:14,358 --> 00:21:16,025 ‫پس ثابت نکنید که راست می‌گه! 322 00:21:16,067 --> 00:21:19,608 ‫بهش ثابت کنید که دخترهای اولفا هستید. 323 00:21:19,650 --> 00:21:24,567 ‫و دخترهای اولفا شایان بزرگی هستن. 324 00:21:25,483 --> 00:21:27,275 ‫خیلی‌خب. 325 00:21:30,942 --> 00:21:32,525 ‫ببین. 326 00:21:32,858 --> 00:21:33,900 ‫خودشه! 327 00:21:36,942 --> 00:21:38,817 ‫واقعا عکس گمراه کننده‌ایه. 328 00:21:38,858 --> 00:21:41,858 ‫- پس موافقی! ‫- ببینش! 329 00:21:41,900 --> 00:21:44,900 ‫- آره، گیج می‌کنه. ‫- ممنون که قبول داری. 330 00:21:44,942 --> 00:21:46,275 ‫عالیه! 331 00:21:48,067 --> 00:21:49,650 ‫شبیه چاک کونه. 332 00:21:49,692 --> 00:21:51,858 ‫من پام رو جراحی کرده بودم. 333 00:21:51,900 --> 00:21:56,067 ‫یه عکس گرفتم که واسه ‫نشون دادن عکس‌برداری بود. 334 00:21:56,108 --> 00:21:58,983 ‫جوان بودم. صرفا یه عکس بود. 335 00:21:59,025 --> 00:22:02,483 ‫بعدا مامانم توی گوشیم پیداش کرد... 336 00:22:02,817 --> 00:22:06,442 ‫و خیال کرد یه چیز دیگه‌ست. 337 00:22:06,483 --> 00:22:08,650 ‫- فکر کرد چاک کونه! ‫- دقیقا. 338 00:22:08,692 --> 00:22:10,817 ‫ازم پرسید که کی این عکس رو گرفته؟ 339 00:22:10,858 --> 00:22:15,108 ‫رحمه و غرفانه گفتن که من و ایا بودیم... 340 00:22:15,150 --> 00:22:16,900 ‫که این عکس رو گرفتیم. 341 00:22:18,025 --> 00:22:22,233 ‫من گفتم که عکسی نگرفتم. 342 00:22:22,275 --> 00:22:27,067 ‫ولی ایا بلد نبود از خودش دفاع کنه... 343 00:22:27,108 --> 00:22:29,317 ‫برای همین ساکت موند. 344 00:22:29,358 --> 00:22:31,525 ‫همه خیال می‌کردن که عکس اونه. 345 00:22:31,858 --> 00:22:34,650 ‫همه دخترهام به جز ایا بلد بودن ‫که از خودشون دفاع کنن. 346 00:22:34,692 --> 00:22:37,317 ‫بهش تهمت زدن و اون هم از خودش دفاع نکرد. 347 00:22:37,358 --> 00:22:39,817 ‫انگار همین دیروز بود. 348 00:22:39,858 --> 00:22:43,817 ‫دو دینار بهش دادم، ‫یه کیف واسش جمع کردم... 349 00:22:44,275 --> 00:22:46,025 ‫و بیرون توی بارون ولش کردم. 350 00:22:46,067 --> 00:22:49,442 ‫- چند سالت بود؟ ‫- بچه بودم. هشت سالم بود. 351 00:22:49,483 --> 00:22:51,692 ‫دقیقا همین اتفاق افتاد. 352 00:22:51,733 --> 00:22:55,192 ‫گریه می‌کردم و قسم می‌خوردم که من نیستم. 353 00:22:55,233 --> 00:22:57,775 ‫لباسم رو گرفت و کشید، هلم داد... 354 00:22:57,817 --> 00:23:01,442 ‫بعد هم یه کیف قرمز پرت کرد سمتم... 355 00:23:01,483 --> 00:23:05,108 ‫پرتش کرد سمتم و درست خورد توی سرم. 356 00:23:05,150 --> 00:23:08,108 ‫بعد هم دو دینار پرت کرد سمتم. 357 00:23:08,150 --> 00:23:10,983 ‫من داشتم قسم می‌خوردم که من نیستم. 358 00:23:11,025 --> 00:23:12,817 ‫باید می‌گفتی: 359 00:23:12,858 --> 00:23:16,025 ‫«چیزی نیست مامان، پاست.» 360 00:23:16,858 --> 00:23:19,775 ‫- یادم رفته بود. ‫- و کِی عکس رو بهت نشون داد؟ 361 00:23:19,817 --> 00:23:25,733 ‫وقتی عکس رو دیدم خودم ‫هم فکر کردم واقعا همونه. 362 00:23:25,775 --> 00:23:27,983 ‫- تو هم یادت رفته بود؟ ‫- نرفته بود. 363 00:23:28,025 --> 00:23:29,650 ‫نه، من یادم بود. 364 00:23:29,692 --> 00:23:34,692 ‫ولی می‌ترسیدم بخاطر عکس ‫گرفتن از پام کتک بخورم. 365 00:23:35,275 --> 00:23:37,317 ‫حتی از گفتن حقیقت می‌ترسیدم. 366 00:23:37,358 --> 00:23:41,192 ‫من باید کسی باشم که این ‫سکانس رو بازی می‌کنه. 367 00:23:41,233 --> 00:23:45,192 ‫- باید هر دوشون رو بزنم. ‫- مخصوصا من. 368 00:23:45,233 --> 00:23:50,192 ‫و به عنوان یه بازیگر کارم اینه ‫که انگیزه‌ام رو درک کنم. 369 00:23:50,233 --> 00:23:55,858 ‫برای درک واقعی دلیل عصبانیتت. 370 00:23:56,442 --> 00:24:00,275 ‫برای شما، هرچیزی که مربوط به... 371 00:24:00,317 --> 00:24:03,650 ‫بدن زن باشه شرم‌آور و زشته. 372 00:24:04,108 --> 00:24:08,233 ‫باید بدنمون رو مخفی کنیم و بپوشونیمش. 373 00:24:09,442 --> 00:24:13,025 ‫از دید من، دخترم... 374 00:24:13,067 --> 00:24:14,900 ‫وارد راه خطرناکی شده بود. 375 00:24:14,942 --> 00:24:18,233 ‫چه ناحیه‌ای رو می‌گی؟ ‫بدنش بود دیگه! 376 00:24:18,275 --> 00:24:19,275 ‫بذار تموم کنم. 377 00:24:19,317 --> 00:24:23,692 ‫این عکس برای من زنگ خطر بود. 378 00:24:24,275 --> 00:24:27,608 ‫ذهنشون به گناه کشیده شده بود. 379 00:24:27,650 --> 00:24:31,275 ‫امروز عکس می‌گیرن، ‫فردا می‌رن لخت می‌شن... 380 00:24:31,317 --> 00:24:33,817 ‫بعدش رابطه جنسی برقرار می‌کنن. 381 00:24:33,858 --> 00:24:36,608 ‫ما هشت سالمون بود و تو به این فکر می‌کردی. 382 00:24:36,650 --> 00:24:38,525 ‫آره، از همین می‌ترسیدم. 383 00:24:38,567 --> 00:24:40,483 ‫- هشت سالشون بود؟ ‫- آره. 384 00:24:40,525 --> 00:24:43,900 ‫وقتی بهمون تهمت زد من هشت سالم بود ‫و اون شیش سالش بود. 385 00:24:44,567 --> 00:24:46,525 ‫می‌ترسید که سکس کنیم. 386 00:24:46,567 --> 00:24:49,108 ‫«رابطه جنسی!» ‫فکرش رو بکن. 387 00:24:49,150 --> 00:24:53,817 ‫در مورد هر چهار دخترم این ‫سوال رو از خودم پرسیدم. 388 00:24:53,858 --> 00:24:57,108 ‫خیلی درگیر گناه شده بودی... 389 00:24:57,150 --> 00:25:01,108 ‫و خدا بهت چهار دختر داد، ‫خیلی ترسناکه! 390 00:25:01,150 --> 00:25:02,650 ‫می‌تونی جهنم رو تصور کنی؟ 391 00:25:02,692 --> 00:25:07,858 ‫خیلی بده. از دختر متنفر بودم. ‫نمی‌خواستم دختر داشته باشم. 392 00:25:07,900 --> 00:25:12,608 ‫چیزی که من فهمیدم اینه که، ‫از دید تو بدنشون خطرناکه. 393 00:25:12,650 --> 00:25:14,775 ‫توش شکی نیست. 394 00:25:14,817 --> 00:25:17,650 ‫بدنشون واقعا خط قرمزه. 395 00:25:17,692 --> 00:25:20,483 ‫بدن هرکس دارایی شخصی یه نفره. 396 00:25:20,525 --> 00:25:21,775 ‫- شوهر. ‫- آره. 397 00:25:21,817 --> 00:25:25,025 ‫ولی چرا فکر کردی بدنشون دارایی کسیه که... 398 00:25:25,067 --> 00:25:29,192 ‫هنوز حتی باهاش آشنا نشدن؟ 399 00:25:29,233 --> 00:25:32,442 ‫حتی شوهر من صاحب بدن من نیست. 400 00:25:32,483 --> 00:25:35,775 ‫این رفتارت از کجا میاد؟ 401 00:25:35,817 --> 00:25:41,317 ‫- که راجع به بدنشون اینطوری حرف بزنی؟ ‫- بدن من فقط مال خودمه. 402 00:25:42,608 --> 00:25:43,608 ‫اوه! 403 00:25:45,775 --> 00:25:47,900 ‫دارن گرم می‌کنن. ‫می‌خوان فوتبال بازی کنن. 404 00:25:57,650 --> 00:25:59,317 ‫خیلی عجیبن! 405 00:25:59,358 --> 00:26:01,817 ‫- بیا. تکرار کن. ‫- عمرا! 406 00:26:09,442 --> 00:26:11,317 ‫یا خود خدا. 407 00:26:19,400 --> 00:26:20,525 ‫عالیه! 408 00:26:39,567 --> 00:26:42,483 ‫- داشتیم تمرکز می‌کردیم. ‫- و لذت می‌بردیم. 409 00:26:42,525 --> 00:26:45,275 ‫حالا قراره خوب بخندیم. 410 00:26:45,317 --> 00:26:49,400 ‫همه چیز رو می‌ریزیم بیرون، ‫که بعدش بهتر تمرکز کنیم. 411 00:27:12,483 --> 00:27:13,858 ‫باشه. 412 00:27:22,733 --> 00:27:25,692 ‫- چی دوست داری بخوری؟ ‫- مرغ تند و خوشمزه. 413 00:27:26,233 --> 00:27:27,775 ‫مرغ تند و خوشمزه؟ 414 00:27:28,067 --> 00:27:30,817 ‫- خیلی‌خب. تو چی؟ ‫- کانلونی. 415 00:27:31,358 --> 00:27:33,692 ‫کانلونی؟ خوبه. 416 00:27:33,733 --> 00:27:35,692 ‫- تو چی؟ ‫- هر چی. 417 00:27:35,733 --> 00:27:38,900 ‫زود باش غفران. بازی کن. 418 00:27:44,442 --> 00:27:46,525 ‫وای، خیلی خوبه. 419 00:27:46,858 --> 00:27:48,650 ‫بوی تندیش رو حس می‌کنی؟ 420 00:27:53,358 --> 00:27:59,275 ‫وقتی غذایی نداشتیم ‫این بازی رو انجام می‌دادن. 421 00:27:59,525 --> 00:28:01,608 ‫غفران از همه سخت‌گیر تر بود. 422 00:28:01,650 --> 00:28:03,483 ‫هیچ چیزی رو قبول نمی‌کرد... 423 00:28:03,525 --> 00:28:05,025 ‫از هیچی خوشش نمی‌اومد. 424 00:28:05,858 --> 00:28:08,358 ‫رحمه همه چیز دوست داشت. ‫واقعا خاکی بود! 425 00:28:09,317 --> 00:28:12,650 ‫با ظرف‌های خالی نقش بازی می‌کرد... 426 00:28:12,692 --> 00:28:15,650 ‫یا با غذاهای اضافی. 427 00:28:15,692 --> 00:28:18,275 ‫تصور می‌کردن غذاهای خوش‌مزه‌ست. 428 00:28:18,317 --> 00:28:22,233 ‫سرگرم می‌شدن و فراموش می‌کردن. 429 00:28:22,275 --> 00:28:25,525 ‫من هم می‌رفتم بازی می‌کردم. ‫خیلی خوش می‌گذشت. 430 00:28:25,567 --> 00:28:29,817 ‫فقط همین بازی رو نمی‌کردن. 431 00:28:29,858 --> 00:28:33,650 ‫درواقع بیشتر خودجوش بود. ‫با خنده تموم می‌شد. 432 00:28:33,692 --> 00:28:36,108 ‫می‌رقصیدیم، آواز می‌خوندیم. 433 00:28:36,150 --> 00:28:39,858 ‫شادترین خاطراتمون این‌ها بود. 434 00:28:40,442 --> 00:28:45,233 ‫شما هم این خاطرات رو دارید دخترها؟ 435 00:28:45,942 --> 00:28:48,900 ‫اون زمان فقط این بازی بود که... 436 00:28:48,942 --> 00:28:52,192 ‫کاری می‌کرد حس کنیم... 437 00:28:52,233 --> 00:28:55,483 ‫به چیزهایی دسترسی داریم که... 438 00:28:55,525 --> 00:28:57,733 ‫ازشون محروم شدیم. 439 00:28:58,108 --> 00:29:03,025 ‫تمام چیزهایی که توی تلویزیون می‌دیدیم. 440 00:29:03,067 --> 00:29:04,733 ‫رحمه همیشه مشغول بود. 441 00:29:04,775 --> 00:29:06,858 ‫همه این کارها رو اون برنامه‌ریزی می‌کرد. 442 00:29:07,358 --> 00:29:08,775 ‫مثل هیجانات. 443 00:29:08,817 --> 00:29:11,817 ‫مهمونی‌هاش همیشه هیجانی بود. 444 00:29:11,858 --> 00:29:14,108 ‫مثل جشن تولد مامان. 445 00:29:14,150 --> 00:29:16,025 ‫- منظورت چیه؟ ‫- کلی خرده کاغذ... 446 00:29:16,067 --> 00:29:18,692 ‫آماده کرده بود که بریزه روش. 447 00:29:18,733 --> 00:29:20,525 ‫- پولک؟ ‫- آره. 448 00:29:20,567 --> 00:29:26,483 ‫ریخته بودشون توی یه جعبه شیرینی بالای در. 449 00:29:27,483 --> 00:29:30,692 ‫به رحمه سخت نگیر! 450 00:29:31,108 --> 00:29:34,733 ‫زد سیاه و کبودش کرد. ‫بیچاره کلی برنامه‌ریزی کرده بود. 451 00:29:34,775 --> 00:29:36,650 ‫رحمه به اسمش نمیاد! ‫بخشش! 452 00:29:36,692 --> 00:29:40,525 ‫جای رحمه من نفرین صداش می‌کردم. 453 00:29:40,567 --> 00:29:42,692 ‫- خیلی زشته! ‫- می‌بینی؟ 454 00:29:43,150 --> 00:29:45,858 ‫- می‌دونی من رو چی صدا می‌کرد؟ ‫- بگو! 455 00:29:46,817 --> 00:29:49,900 ‫یه لیست باید درست کنم. 456 00:29:49,942 --> 00:29:51,275 ‫یکی بود... 457 00:29:51,317 --> 00:29:53,233 ‫«حرامزاده!» 458 00:29:53,275 --> 00:29:56,233 ‫«کاش یه توپ بودی که پسرها شوتت می‌کردن!» 459 00:29:56,275 --> 00:29:58,858 ‫«آرزوم اینه که خونت کف ‫پیاده‌رو پاشیده بشه!» 460 00:29:58,900 --> 00:30:01,692 ‫«دوست دارم توی اخبار بشنوم که مُردی!» 461 00:30:03,067 --> 00:30:05,192 ‫«یه فاحشه که فقط دنبال پسرهاست!» 462 00:30:05,233 --> 00:30:10,275 ‫«می‌ری بیرون پسر بازی می‌کنی؟ ‫خیال کردی خبر ندارم؟» 463 00:30:10,317 --> 00:30:11,733 ‫حالا نوبت فحشه. 464 00:30:11,775 --> 00:30:14,567 ‫«هنوز بچه‌ای و کونت گوهیه، ‫بعد افتادی دنبال پسرها؟» 465 00:30:19,067 --> 00:30:21,692 ‫ناراحت می‌شدم، ولی چیزی نمی‌گفتم. 466 00:30:21,733 --> 00:30:22,942 ‫اینطوری جوابش رو می‌دادم. 467 00:30:23,483 --> 00:30:27,525 ‫ولی از درون عصبانی بودم. 468 00:30:27,567 --> 00:30:31,233 ‫می‌خواستم... ببخشیدها، ‫می‌خواستم خفه‌اش کنم. 469 00:30:31,275 --> 00:30:36,442 ‫به خدا حرف‌هاش خیلی ناراحتم می‌کرد. 470 00:30:36,858 --> 00:30:38,817 ‫این فیلم می‌ذاره من حرفم رو بزنم. 471 00:30:38,858 --> 00:30:40,650 ‫پس می‌خوای من رو خفه کنی؟ 472 00:30:42,108 --> 00:30:45,400 ‫بعد فیلم به روم میاره. 473 00:30:45,442 --> 00:30:47,817 ‫- معلومه! ‫- دوباره بهش اشاره می‌کنه. 474 00:30:47,858 --> 00:30:49,525 ‫هنوز تموم نشده. 475 00:30:49,567 --> 00:30:52,442 ‫می‌خوام خفه‌اش کنم و بگم ‫که من اینجوری نیستم. 476 00:30:52,483 --> 00:30:54,192 ‫خب بیا بکن دیگه. 477 00:30:54,233 --> 00:30:57,442 ‫فقط همین رو شنیدی؟ ‫که می‌خواد خفه‌ات کنه؟ 478 00:30:57,483 --> 00:31:00,692 ‫نفهمیدی چقدر ناراحتش کرده؟ 479 00:31:00,733 --> 00:31:02,525 ‫خیلی خودخواهی اولفا. 480 00:31:02,567 --> 00:31:05,525 ‫ناراحتش کرده؟ خب درک می‌کنم. ‫ولی همینه دیگه. 481 00:31:05,567 --> 00:31:08,817 ‫میراث چندین نسله. ‫ارثیه. 482 00:31:09,733 --> 00:31:11,317 ‫ختم کلام. 483 00:31:31,650 --> 00:31:34,275 ‫چند وقته این کار رو می‌کنن؟ 484 00:31:34,650 --> 00:31:36,358 ‫حدود چهار سال. 485 00:31:36,650 --> 00:31:40,733 ‫یا سه سال. ‫آره، چند سالی هست. 486 00:31:40,775 --> 00:31:42,400 ‫آخرهفته‌ها، تعطیلات... 487 00:31:42,442 --> 00:31:44,067 ‫از چه سنی شروع کردن؟ 488 00:31:45,025 --> 00:31:48,692 ‫توی دبیرستان نبود، ‫ابتدایی بود. 489 00:31:48,733 --> 00:31:51,150 ‫ایا و تیسیر هنوز... 490 00:31:51,692 --> 00:31:55,233 ‫هنوز مدرسه رو شروع نکرده بودن. 491 00:32:01,483 --> 00:32:03,650 ‫بعد سقوطش همه چیز عوض شد. 492 00:32:03,692 --> 00:32:05,775 ‫- خدا بزرگه. ‫- دقیقه. 493 00:32:05,817 --> 00:32:07,358 ‫بن علی عالی بود. 494 00:32:08,358 --> 00:32:12,775 ‫بن علی رو کاری ندارم. ‫داشتم زمان خودش رو می‌گفتم. 495 00:32:12,817 --> 00:32:18,150 ‫درسته که اون زمان سخت بود. ‫البته از جانب خودم می‌گم. 496 00:32:18,650 --> 00:32:21,108 ‫ولی حداقل همه پیش هم بودیم. 497 00:32:21,650 --> 00:32:23,650 ‫انقلاب دخترهات رو ندزدیده. 498 00:32:23,692 --> 00:32:27,317 ‫دخترهای بن علی بودن. ‫دخترهای خوب. 499 00:32:27,358 --> 00:32:28,608 ‫دخترهای بن علی؟ 500 00:32:28,650 --> 00:32:32,692 ‫آره، دخترهای بن علی. ‫دخترهای خوبی بودن. 501 00:32:32,733 --> 00:32:35,275 ‫ببین بعد رفتنش چی شد! 502 00:32:35,317 --> 00:32:37,775 ‫مشکل افرادین که بعد اون اومدن سرکار. 503 00:32:37,817 --> 00:32:41,608 ‫می‌دونم. حرفم همینه. 504 00:32:41,650 --> 00:32:43,400 ‫- سلام. ‫- معلم اومد. 505 00:32:43,442 --> 00:32:44,858 ‫- سلام. ‫- خوشگل شدی. 506 00:32:45,233 --> 00:32:46,358 ‫مرسی. 507 00:32:49,025 --> 00:32:50,900 ‫این هم از رئیس. 508 00:32:50,942 --> 00:32:54,858 ‫داریم فیلم‌های 11 سال پیش رو می‌بینیم. ‫ایا انقدری بود. 509 00:32:54,900 --> 00:32:56,983 ‫آره، یادمه. 510 00:32:57,025 --> 00:32:59,817 ‫هم‌قد لباسم بودم. 511 00:32:59,858 --> 00:33:02,150 ‫انقدری بودن. اون و تیسیر. 512 00:33:03,442 --> 00:33:05,525 ‫«آواز مرد» 513 00:33:06,775 --> 00:33:11,650 ‫♪ به لطف امنیت انسان‌ها رشد می‌کنند. ♪ 514 00:33:12,358 --> 00:33:17,733 ‫♪ به لطف امنیت انسان‌ها رشد می‌کنند. ♪ 515 00:33:18,025 --> 00:33:20,817 ‫♪ امنیت بچه‌ها رو شاد می‌کنه. ♪ 516 00:33:20,858 --> 00:33:23,525 ‫♪ جوان‌ها و سالمندها رو. ♪ 517 00:33:23,567 --> 00:33:26,233 ‫♪ امنیت بچه‌ها رو شاد می‌کنه. ♪ 518 00:33:26,275 --> 00:33:28,858 ‫♪ جوان‌ها و سالمند‌ها رو. ♪ 519 00:33:28,900 --> 00:33:31,442 ‫♪ خوشحالی مادرانمون... ♪ 520 00:33:31,483 --> 00:33:33,233 ‫♪ و میهن عزیزمون. ♪ 521 00:33:33,275 --> 00:33:34,317 ‫♪ و میهن عزیزمون. ♪ 522 00:33:34,692 --> 00:33:38,525 ‫♪ و میهن عزیزمون. ♪ 523 00:33:38,567 --> 00:33:40,275 ‫به نام خدا... 524 00:33:41,275 --> 00:33:43,025 ‫مردم عزیز تونس... 525 00:33:44,108 --> 00:33:45,858 ‫من جلوی شما می‌ایستم... 526 00:33:47,108 --> 00:33:49,108 ‫جلوی همه‌ی شما... 527 00:33:50,067 --> 00:33:51,858 ‫در تونس و خارج... 528 00:33:52,358 --> 00:33:53,442 ‫گمشو! 529 00:33:53,483 --> 00:33:56,608 ‫آزادی! 530 00:34:00,317 --> 00:34:02,692 ‫رهایی! 531 00:34:06,733 --> 00:34:10,525 ‫اون روز مشغول نظافت خانه خانم بودم. 532 00:34:11,317 --> 00:34:16,192 ‫تنها بودم و داشتم حین نظافت فکر می‌کردم. 533 00:34:21,275 --> 00:34:24,650 ‫که یهویی یه تصمیمی گرفتم. ‫با خودم حرف زدم. 534 00:34:26,650 --> 00:34:27,775 ‫«دیگه این رو نمی‌خوام... 535 00:34:28,233 --> 00:34:31,650 ‫مردمی که دارن انقلاب می‌کنن ‫از من قوی‌تر نیستن. 536 00:34:32,067 --> 00:34:34,692 ‫من هم می‌تونم توی زندگیم انقلاب کنم.» 537 00:34:34,733 --> 00:34:37,192 ‫صبر کردم که بچه‌هام بزرگ‌تر بشن. 538 00:34:37,233 --> 00:34:39,067 ‫چرا؟ واسه دخترهام؟ 539 00:34:39,108 --> 00:34:40,900 ‫بدون اون زندگیشون بهتره. 540 00:34:41,567 --> 00:34:43,817 ‫در هر صورت که هیچ‌وقت نمی‌بیننش. 541 00:34:43,858 --> 00:34:46,233 ‫بهشون ابراز علاقه نمی‌کنه و پولی که نمی‌ده. 542 00:34:46,275 --> 00:34:49,733 ‫هیچ‌کاری باهاشون نمی‌کنه. ‫مدرسه نمی‌برشون. 543 00:34:51,858 --> 00:34:54,567 ‫جوانی تو رو دزدید. ‫چرا تحملش می‌کنی؟ 544 00:34:55,150 --> 00:34:57,442 ‫می‌تونی یه زندگی جدید داشته باشی. 545 00:34:57,483 --> 00:34:58,900 ‫پرسید که چی من رو به اینجا رسونده؟ 546 00:35:00,108 --> 00:35:02,650 ‫اینطوری شد که رفتیم پیش خواهرم زندگی کنیم. 547 00:35:03,358 --> 00:35:06,317 ‫غافلگیر شده بود. بهش گفتم که «تموم شد.». 548 00:35:06,650 --> 00:35:10,858 ‫تونس انقلاب کرده، پس من هم می‌کنم. 549 00:35:12,275 --> 00:35:15,483 ‫همون روزی که رسیده بودم... 550 00:35:15,525 --> 00:35:18,317 ‫رابطه‌ام با ویسم شروع شد. 551 00:35:25,692 --> 00:35:27,442 ‫سلام محمد. 552 00:35:27,983 --> 00:35:30,108 ‫اینجا محمد نداریم. 553 00:35:31,858 --> 00:35:32,900 ‫جدا؟ 554 00:35:33,942 --> 00:35:36,442 ‫ببخشید. اشتباه گرفتم. 555 00:35:36,692 --> 00:35:41,358 ‫اون زمان تلفن همراه خیلی باکلاس بود. 556 00:35:41,817 --> 00:35:46,108 ‫با دخترهام واسه تفریح به مردم زنگ می‌زدیم. 557 00:35:52,733 --> 00:35:55,733 ‫زندگی من و زنم رو خراب کردی. ‫تو کی هستی؟ 558 00:35:57,900 --> 00:35:59,108 ‫زنت؟ آهان. این خانم. 559 00:35:59,150 --> 00:36:01,233 ‫گوشی رو بده بهش که عذرخواهی کنم. 560 00:36:03,358 --> 00:36:05,108 ‫اشکالی نداره، زنی نیست. 561 00:36:06,275 --> 00:36:07,775 ‫ولی تو کی هستی؟ 562 00:36:08,275 --> 00:36:09,858 ‫کاملا طلسمم کرده بود. 563 00:36:10,733 --> 00:36:17,067 ‫دختر نوجوان درونم رو آزاد کرده بود. 564 00:36:17,108 --> 00:36:22,192 ‫خراب و طغیانگر و خام شده بودم. 565 00:36:22,233 --> 00:36:23,733 ‫همه کار کردم. 566 00:36:23,775 --> 00:36:26,692 ‫هر کاری دوست داشتم کردم. ‫می‌خواستم این مرد رو دوست داشته باشم. 567 00:36:26,733 --> 00:36:31,733 ‫می‌خواستم تمام چیزهایی که ‫تجربه نکرده بودم رو تجربه کنم. 568 00:36:34,090 --> 00:36:35,090 ‫دوستت دارم. 569 00:36:39,317 --> 00:36:42,775 ‫حین انقلاب از زندان فرار کرده بود. 570 00:36:42,817 --> 00:36:46,192 ‫یه جایی می‌خواست که مخفی بشه. 571 00:36:46,233 --> 00:36:50,025 ‫پلیس‌ها از وجود من خبر نداشتن. 572 00:36:50,067 --> 00:36:52,900 ‫کسی شک نمی‌کرد که به من ‫ به یه فراری پناه دادم. 573 00:36:56,858 --> 00:36:58,817 ‫می‌دونی چرا زندان بود؟ 574 00:36:58,858 --> 00:37:02,858 ‫آره، بخاطر یه جرمی. ‫یه نفر رو کشته بود. 575 00:37:04,692 --> 00:37:08,692 ‫همه چیز رو بهم گفت. ‫چیزی رو مخفی نکرد. 576 00:37:08,733 --> 00:37:10,692 ‫از همه چیز خبر داشتم. 577 00:37:11,025 --> 00:37:12,608 ‫ازش نمی‌ترسیدی؟ 578 00:37:12,650 --> 00:37:15,858 ‫اصلا. واسه من مثل یه فرشته بود. 579 00:37:16,525 --> 00:37:18,900 ‫توش هیچ نقصی نمی‌دیدم. 580 00:37:18,942 --> 00:37:23,483 ‫واسه من خوشتیپ‌ترین و رعناترین... 581 00:37:23,525 --> 00:37:26,525 ‫و بهترین مرد دنیا بود. 582 00:37:27,233 --> 00:37:31,900 ‫اگه جلوی من یه نفر رو می‌کشت، ‫بهش کمک می‌کردم که جنازه‌اش رو مخفی کنه. 583 00:37:32,817 --> 00:37:34,400 ‫واقعا می‌گم. 584 00:37:34,442 --> 00:37:38,483 ‫با هم تجربیات محشری داشتیم... 585 00:37:38,525 --> 00:37:41,650 ‫که قابل گفتن نیستن. ‫ و واسه من طبیعی بود. 586 00:37:41,692 --> 00:37:45,025 ‫وقتی از زندان آزاد شد یه ‫دوست بهش گفت که... 587 00:37:45,067 --> 00:37:47,817 ‫یه خانمی هست که سنش زیاده، ‫ولی عاشقه. 588 00:37:47,858 --> 00:37:53,483 ‫برو پیشش و بهش لذت بده. ‫اون هم بهت پول می‌ده. 589 00:37:53,900 --> 00:37:56,858 ‫اون هم رفت و پنجاه دینار گرفت. 590 00:37:56,900 --> 00:38:01,400 ‫بعدا که خیلی فقیر شده بودیم... 591 00:38:01,442 --> 00:38:02,817 ‫نظرم رو ازم پرسید. 592 00:38:02,858 --> 00:38:05,192 ‫«تنها راهش اون خانمه.» 593 00:38:05,233 --> 00:38:07,858 ‫من هم باهاش رفتم اونجا! 594 00:38:08,650 --> 00:38:11,900 ‫خانمه تازه فوت کرده بود، ‫تابوتش جلوی در بود! 595 00:38:19,025 --> 00:38:20,108 ‫حرکت! 596 00:38:20,567 --> 00:38:23,108 ‫بخاطر مامانم در موردش حرفی نزدم. 597 00:38:25,108 --> 00:38:27,692 ‫می‌تونستم به آسانی ازش انتقام بگیرم. 598 00:38:28,900 --> 00:38:32,692 ‫و اون هم قصاب بود، ‫پس توی خونه چاقو زیاد بود. 599 00:38:43,025 --> 00:38:44,442 ‫چی مصرف می‌کرد؟ 600 00:38:44,483 --> 00:38:45,775 ‫همه چیز. 601 00:38:46,942 --> 00:38:48,442 ‫چی؟ قرص؟ 602 00:38:48,858 --> 00:38:52,733 ‫آره، همه جور قرص. 603 00:38:53,275 --> 00:38:57,025 ‫رفتارش عجیب می‌شد. 604 00:38:57,067 --> 00:39:01,483 ‫ملت مواد می‌زنن که لذت ببرن دیگه؟ 605 00:39:01,525 --> 00:39:02,983 ‫ولی اون اینطوری نبود. 606 00:39:03,025 --> 00:39:06,067 ‫حتی نمی‌تونست بدنش رو کنترل کنه... 607 00:39:06,108 --> 00:39:07,817 ‫نمی‌تونست حرف بزنه؟ 608 00:39:07,858 --> 00:39:11,317 ‫نمی‌تونست حرف بزنه. ‫اینطوری می‌شد... 609 00:39:11,692 --> 00:39:14,858 ‫می‌لرزید و چندش می‌شد. 610 00:39:15,442 --> 00:39:19,067 ‫رفتار و حرف‌هاش چندش می‌شد. 611 00:39:19,692 --> 00:39:25,317 ‫سال اول با ویسم خوب بود. 612 00:39:25,358 --> 00:39:27,192 ‫جوان بودیم. 613 00:39:27,233 --> 00:39:27,858 ‫هم... 614 00:39:28,358 --> 00:39:33,233 ‫عادت نداشتیم که یه نفر ‫باهامون خوب رفتار کنه. 615 00:39:33,733 --> 00:39:36,483 ‫و رفتار اون خوب بود. ‫یعنی به نظر ما بود. 616 00:39:36,525 --> 00:39:41,275 ‫بعد رفتارش با همه ما یکسان نبود. 617 00:39:41,317 --> 00:39:44,317 ‫با یکیمون خوب بود و با بقیه چندش. 618 00:39:44,358 --> 00:39:47,817 ‫و همه‌اش مخفیانه بود. 619 00:39:47,858 --> 00:39:49,442 ‫یعنی چی که «مخفیانه» بود؟ 620 00:39:49,692 --> 00:39:53,483 ‫یعنی با من مهربون و خوب بود. 621 00:39:53,525 --> 00:39:58,025 ‫و برامون غذا می‌آورد. ما چیزی نداشتیم. 622 00:39:58,650 --> 00:40:02,858 ‫ولی می‌شه گفت دوست‌پسر ‫مامانمون و دخترهاش بود. 623 00:40:04,442 --> 00:40:07,442 ‫وقتی از مادر خسته می‌شد ‫می‌رفت سراغ دخترهاش. 624 00:40:07,483 --> 00:40:10,692 ‫شب پیش مادر بود و روزها پیش دخترهاش. 625 00:40:14,692 --> 00:40:16,608 ‫با خودت مشکلی نداری؟ 626 00:40:16,650 --> 00:40:18,358 ‫وجدانت پاکه؟ 627 00:40:20,483 --> 00:40:22,567 ‫من اصلا دوستت نداشتم. 628 00:40:23,067 --> 00:40:27,108 ‫چیزی که دوست داشتم رضایت ‫و خوشبختی مادرم بود. 629 00:40:28,775 --> 00:40:30,108 ‫نه چیز دیگه‌ای. 630 00:40:32,733 --> 00:40:35,942 ‫فکر می‌کردم تو پدری می‌شی که اصلا نداشتم. 631 00:40:37,567 --> 00:40:39,650 ‫ولی کاری کردی از پدر داشتن متنفر بشم. 632 00:40:45,317 --> 00:40:47,483 ‫رحمه و غفران باهات چیکار کردن؟ 633 00:40:52,275 --> 00:40:53,692 ‫تیسیر باهات چیکار کرده؟ 634 00:40:57,483 --> 00:41:01,025 ‫گفتی که «دختر موردعلاقمه.» ‫همین رو گفتی. دروغ‌گو. 635 00:41:02,483 --> 00:41:04,775 ‫هیچ پدری نباید چنین کاری بکنه. 636 00:41:08,858 --> 00:41:10,525 ‫چرا این کار رو کردی؟ 637 00:41:15,525 --> 00:41:16,817 ‫ازت متنفرم. 638 00:41:16,858 --> 00:41:19,233 ‫هیچ‎وقت نمی‌بخشمت. 639 00:41:22,025 --> 00:41:23,692 ‫ازت متنفرم. 640 00:41:42,692 --> 00:41:43,900 ‫می‌شه قطعش کنیم؟ 641 00:42:07,442 --> 00:42:08,608 ‫چیه؟ 642 00:42:08,650 --> 00:42:11,150 ‫یه چیزی اذیتم می‌کنه. 643 00:42:11,817 --> 00:42:12,983 ‫می‌تونی توضیح بدی؟ 644 00:42:13,025 --> 00:42:16,400 ‫نه، به درد مخاطب نمی‌خوره. 645 00:42:16,442 --> 00:42:19,400 ‫بیرون در موردش بحث می‌کنیم. ‫من و تو. 646 00:42:22,733 --> 00:42:24,150 ‫قطع کنیم کوثر؟ 647 00:42:26,442 --> 00:42:27,983 ‫خب، بریم سرکار؟ 648 00:42:28,025 --> 00:42:29,025 ‫بریم! 649 00:42:29,067 --> 00:42:30,733 ‫نه، راضی نیست. 650 00:42:31,650 --> 00:42:34,525 ‫بهش بگو که این سکانس رو لازم داریم. 651 00:42:34,567 --> 00:42:36,858 ‫باید مخاطبین ببیننش. 652 00:42:37,692 --> 00:42:40,442 ‫که بفهمن این مرد واقعا کی بوده. 653 00:42:40,483 --> 00:42:43,858 ‫باید بهم کمک کنه. ‫باید به چشم حمایت ببینش. 654 00:42:46,650 --> 00:42:49,608 ‫این سکانس رو با یه روانکاو انجام دادم. 655 00:42:49,650 --> 00:42:50,692 ‫از پسش بر اومدم. 656 00:42:50,733 --> 00:42:52,942 ‫جدید نیست. دفعه اولم نیست. 657 00:42:53,858 --> 00:42:57,275 ‫این رو توی بیمارستان با روانکاو انجام دادم. 658 00:42:57,317 --> 00:42:58,525 ‫و حتی خیلی بدتر. 659 00:42:58,567 --> 00:43:01,983 ‫- الان دیگه فیلمه. ‫- می‌دونم. متوجه‌ام. 660 00:43:02,025 --> 00:43:05,233 ‫فیلم باشه یا نه، از پسش بر اومدم. 661 00:43:06,567 --> 00:43:07,775 ‫نذار اذیتت کنه. 662 00:43:07,817 --> 00:43:10,483 ‫نباید بترسه. کارم رو بلدم. 663 00:43:11,775 --> 00:43:15,900 ‫صرفا دیالوگه. اون هم بازیگره. ‫خودش می‌دونه. 664 00:43:15,942 --> 00:43:17,817 ‫فقط باید تصور کنه که دارم نقش بازی می‌کنه. 665 00:43:18,317 --> 00:43:21,150 ‫بهش بگو دیالوگ‌هاییه که حفظ کردم. 666 00:43:22,733 --> 00:43:26,692 ‫قبلا گفتمشون. 667 00:43:27,775 --> 00:43:29,025 ‫متوجه هستی کوثر؟ 668 00:43:29,942 --> 00:43:33,983 ‫از من نترس! ‫بهش بگو. 669 00:43:34,025 --> 00:43:35,358 ‫تو چی تیسیر؟ 670 00:43:35,733 --> 00:43:37,192 ‫نه، خوبه. 671 00:43:37,233 --> 00:43:38,108 ‫هوم؟ 672 00:43:38,150 --> 00:43:40,108 ‫خوبه، فقط... 673 00:43:42,483 --> 00:43:44,108 ‫من نتونستم که... 674 00:43:45,275 --> 00:43:47,775 ‫نمی‌تونم ازش متنفر باشم. 675 00:43:48,150 --> 00:43:50,650 ‫با وجود تمام کارهایی که کرده، ‫نمی‌تونم. 676 00:43:50,692 --> 00:43:56,442 ‫آره، عصبانیم. دوست دارم تقاص پس بده. 677 00:43:56,483 --> 00:43:58,775 ‫ولی نمی‌تونم ازش متنفر باشم. ‫عجیبه. 678 00:43:59,317 --> 00:44:03,983 ‫شاید بخاطر اینه که از پدرم هم متنفر نیستم. 679 00:44:04,025 --> 00:44:08,150 ‫و ویسم بیشتر برام پدری کرده. 680 00:44:08,733 --> 00:44:12,442 ‫وقتی دختربچه بودم به چشم پدر می‌دیدمش. 681 00:44:12,817 --> 00:44:17,108 ‫تصور نمی‌کردم که چنین کارهایی بکنه. 682 00:44:17,150 --> 00:44:21,358 ‫و با این وجود نمی‌تونم ازش متنفر باشم. 683 00:44:28,692 --> 00:44:32,275 ‫به مادرم دروغ گفت، ‫داستان سر هم کرد. 684 00:44:32,317 --> 00:44:35,942 ‫ما هم می‌خوایم همین رو بهش اثبات کنیم. 685 00:44:37,358 --> 00:44:42,067 ‫مدت طولانی‌ای مادرم می‌گفت که... 686 00:44:42,650 --> 00:44:44,733 ‫ویسم قربانی ما شد. 687 00:44:44,775 --> 00:44:49,400 ‫تقصیر ما بود که از دستش داد. 688 00:44:49,442 --> 00:44:54,233 ‫ما بخاطر اون از دست رفتیم. 689 00:44:54,275 --> 00:44:56,692 ‫ماییم که از دست رفتیم. 690 00:44:57,192 --> 00:44:58,275 ‫درسته. 691 00:46:07,567 --> 00:46:11,692 ‫♪ عشقم تجدید یافت... ♪ 692 00:46:11,733 --> 00:46:15,692 ‫♪ عشقم تکثیر می‌شه... ♪ 693 00:46:15,733 --> 00:46:20,025 ‫♪ عشقم تجدید یافت... ♪ 694 00:46:20,067 --> 00:46:23,775 ‫♪ عشقم تکثیر می‌شه. ♪ 695 00:46:23,817 --> 00:46:27,608 ‫♪ مدت طولانی‌ایه که دوستت داشتم... ♪ 696 00:46:27,650 --> 00:46:31,567 ‫♪ از وقتی که بچه بودی. ♪ 697 00:46:31,858 --> 00:46:33,983 ‫♪ با تمام وجود دوستت داشتم... ♪ 698 00:46:34,025 --> 00:46:35,900 ‫♪ با تمام توان دوستت داشتم... ♪ 699 00:46:35,942 --> 00:46:38,233 ‫♪ با تمام وجود دوستت داشتم... ♪ 700 00:46:38,275 --> 00:46:40,650 ‫♪ با تمام توان دوستت داشتم... ♪ 701 00:46:40,692 --> 00:46:44,733 ‫♪ تو شعله بودی و من پروانه... ♪ 702 00:46:44,775 --> 00:46:48,817 ‫♪ تو زمین بودی و من کشاورز... ♪ 703 00:46:48,858 --> 00:46:52,900 ‫♪ تو دریا بودی و من ملوان مغروق... ♪ 704 00:46:52,942 --> 00:46:56,442 ‫♪ همیشه به تو بازمی‌گردم... ♪ 705 00:46:56,858 --> 00:46:59,692 ‫بسه، طاقت ندارم. 706 00:46:59,733 --> 00:47:01,733 ‫داری پروانه‌ات رو نشون می‌دی! 707 00:47:03,858 --> 00:47:05,733 ‫بعد شکایت هم داری! 708 00:47:07,233 --> 00:47:10,025 ‫تا وقتی که از پدرشون طلاق نگرفتم... 709 00:47:10,067 --> 00:47:13,858 ‫و نرفتم با سوسه زندگی کنم، ‫متوجه نشدم که بزرگ شدن. 710 00:47:13,900 --> 00:47:17,692 ‫اصلا دخترهای متفاوتی شده بودن. 711 00:47:17,733 --> 00:47:20,567 ‫تغییر کرده بودن. بزرگ شده بودن. 712 00:47:27,942 --> 00:47:31,650 ‫من وقتی بچه بودم و سینه‌هام رشد کردن... 713 00:47:32,858 --> 00:47:33,817 ‫خجالت می‌کشیدم! 714 00:47:33,858 --> 00:47:36,150 ‫مال من هنوز رشد نکردن. 715 00:47:36,608 --> 00:47:40,442 ‫نمی‌خواستم روشون بخوابم. ‫می‌ترسیدم برن داخل. 716 00:47:41,733 --> 00:47:44,483 ‫برن داخل و حفره ایجاد بشه. 717 00:47:45,692 --> 00:47:51,608 ‫رحمه و دخترخالم دو تا لیوان ‫گذاشتن روی سینه‌هام. 718 00:47:51,650 --> 00:47:55,692 ‫نذاشتن دیگه رشد کنن! 719 00:47:56,567 --> 00:47:59,608 ‫یازدم سالم بود. 720 00:47:59,650 --> 00:48:04,317 ‫خواهرهام به جای حمایت من رو مسخره می‌کردن. 721 00:48:04,358 --> 00:48:07,317 ‫- من رو مسخره می‌کردن. ‫- بخاطر پریودت؟ 722 00:48:07,358 --> 00:48:12,858 ‫آره، نوار رو برعکس گذاشته بودم، ‫سمت چسبناکش بالا بود! 723 00:48:13,358 --> 00:48:14,733 ‫و قسمت پنبه‌ای پایین. 724 00:48:15,525 --> 00:48:16,733 ‫وقتی که کندمش... 725 00:48:19,275 --> 00:48:23,358 ‫- نمی‌تونم حتی توصیفش کنم! ‫- حتما خیلی درد داشته. 726 00:48:23,733 --> 00:48:27,942 ‫نمی‌دونستم. کندمش. ‫موهای زائدم یه صدایی داد. 727 00:48:31,525 --> 00:48:33,483 ‫ایا. مرد اینجاست! 728 00:48:35,108 --> 00:48:37,025 ‫خب که چی؟ داره کارش رو انجام می‌ده! 729 00:48:37,692 --> 00:48:40,900 ‫و تازه، داره از تو فیلم می‌گیره. 730 00:48:45,108 --> 00:48:48,067 ‫کوثر، باید از وقتی واست بگم که... 731 00:48:51,692 --> 00:48:54,567 ‫اولفا! نزن! 732 00:48:54,900 --> 00:48:56,358 ‫ولم کن! 733 00:48:56,400 --> 00:48:57,483 ‫چی رو؟ 734 00:49:00,942 --> 00:49:02,775 ‫پروانه بیچاره‌ام. 735 00:49:08,067 --> 00:49:10,692 ‫♪ من سکسی‌ام. بهم می‌گن. ♪ 736 00:49:11,525 --> 00:49:12,650 ‫خب مامان؟ 737 00:49:14,525 --> 00:49:16,358 ‫عجب جنده‌هایی! 738 00:49:23,483 --> 00:49:24,650 ‫ای هرزه! 739 00:49:24,692 --> 00:49:27,817 ‫کاری نکردیم! قسم می‌خورم کاری نکردیم! 740 00:49:28,317 --> 00:49:30,233 ‫ولش کن مامان! 741 00:49:30,275 --> 00:49:32,650 ‫صبر داشته باش. حالا می‌بینی! 742 00:49:32,692 --> 00:49:36,442 ‫یه دفتر خصوصی داشت و ‫همه چیز رو توش نوشته بود. 743 00:49:36,483 --> 00:49:39,900 ‫تیسیر اومد که بهم نشونش بده. ‫خیلی به رحمه نزدیک بود. 744 00:49:40,233 --> 00:49:44,192 ‫خوندمش و فهمیدم از یه پسری حرف زده. ‫اونسی. 745 00:49:44,233 --> 00:49:50,692 ‫«پوستت مثل بچه‌ها نرمه، ‫چشم‌هات مثل آسمان تابستان آبیه... 746 00:49:51,317 --> 00:49:54,108 ‫اولین کسی هستی که بوسیدمش... 747 00:49:54,150 --> 00:49:57,108 ‫بوسیدنت باعث شد یه حسی داشته باشم.» 748 00:49:57,150 --> 00:49:59,317 ‫کلمه «بوسیدن» من رو روانی کرد! 749 00:49:59,358 --> 00:50:03,817 ‫- مشکلی چیه؟ ‫- گفته بود که یه پسر بوسیدش! 750 00:50:03,858 --> 00:50:06,317 ‫خب که چی؟ همه دخترها پسرها رو می‌بوسن. 751 00:50:06,358 --> 00:50:08,650 ‫واسم مهم نیست. قبول نمی‌کنم. 752 00:50:08,692 --> 00:50:09,692 ‫خودت نکردی؟ 753 00:50:09,733 --> 00:50:12,650 ‫نه. حتی بعد ازدواج هم ‫اون لاشی من رو نبوسید. 754 00:50:12,692 --> 00:50:15,692 ‫اگه بوسم می‌کرد که نمی‌رفتم ‫دوباره ازدواج کنم. 755 00:50:18,775 --> 00:50:21,733 ‫از دبیرستان بهم خبر دادن ‫که رحمه غیبت می‌کنه. 756 00:50:21,775 --> 00:50:24,192 ‫گفتن که قبلا نامه فرستادیم. 757 00:50:24,233 --> 00:50:26,067 ‫یعنی چی که غیبت می‌کنه؟ 758 00:50:26,525 --> 00:50:28,650 ‫سرپرست‌هاشون بهم خبر دادن... 759 00:50:28,692 --> 00:50:31,150 ‫که گوت شده. 760 00:50:32,275 --> 00:50:35,858 ‫که آرایش سیاه می‌کنه... 761 00:50:35,900 --> 00:50:39,692 ‫که بقیه دانش‌آموزها رو کتک می‌زنه. 762 00:50:39,733 --> 00:50:42,650 ‫که یه کارهایی انجام می‌ده... 763 00:50:42,692 --> 00:50:45,817 ‫مراسم‌های خاصی که شوکه‌کننده بودن. 764 00:50:45,858 --> 00:50:47,858 ‫حتی نمی‌خوام اسم ببرم که چی بودن. 765 00:50:47,900 --> 00:50:50,900 ‫ولی گفتن که شیطان‌پرست شده. 766 00:50:51,650 --> 00:50:54,400 ‫شیطان‌پرست. کلمه‌اش رو دوست ندارم. 767 00:51:13,483 --> 00:51:14,608 ‫ببخشید مامان. 768 00:51:14,650 --> 00:51:17,775 ‫شیطان رو آوردی توی خونه من! 769 00:51:17,817 --> 00:51:19,025 ‫ابلیس! 770 00:51:19,858 --> 00:51:22,442 ‫- توی خونه من! ‫- از قبل پر شیطان بود. 771 00:51:23,067 --> 00:51:25,692 ‫به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان! 772 00:51:25,733 --> 00:51:27,817 ‫چه‌اش شده مامان؟ 773 00:51:27,858 --> 00:51:29,942 ‫به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان! 774 00:51:30,317 --> 00:51:31,692 ‫خدایا به امید تو. 775 00:51:31,733 --> 00:51:33,358 ‫خدایا به امید تو. 776 00:51:33,400 --> 00:51:35,567 ‫بسم الله. بسم الله. 777 00:51:35,608 --> 00:51:38,817 ‫ستایش، از آن خداوندی است ‫كه پروردگار همه جهان‌ها است. 778 00:51:38,858 --> 00:51:40,692 ‫پروردگاری كه بخشنده و مهربان است. 779 00:51:40,733 --> 00:51:42,983 ‫مالک روز جزا است. 780 00:51:43,025 --> 00:51:47,942 ‫فقط تو را عبادت می‎كنیم، ‫و فقط از تو کمک می‎خواهیم. 781 00:51:49,942 --> 00:51:54,900 ‫غفران از کار کردن مامانم ‫در لیبی سو استفاده کرد. 782 00:51:55,275 --> 00:51:58,025 ‫با یه پسری دوست شد که موتور داشت. 783 00:51:58,650 --> 00:52:03,275 ‫ولی نمی‌تونست با چنین ‫موهای بلندی سوار موتور بشه. 784 00:52:04,192 --> 00:52:06,942 ‫پس رفت پاهاش رو موم انداخت. 785 00:52:07,317 --> 00:52:09,692 ‫بعدش ما رو ترک کرد. 786 00:52:09,733 --> 00:52:13,983 ‫گفت تک‌فرزنده و ‫مادرش در دبی کار می‌کنه... 787 00:52:14,025 --> 00:52:16,775 ‫و یه جایی کاخ داره که... 788 00:52:16,817 --> 00:52:20,150 ‫توش استخر و همه چیز هست. 789 00:52:20,858 --> 00:52:25,317 ‫همسایمون که مراقب ما بود ‫به مامانمون خبر می‌داد. 790 00:52:25,358 --> 00:52:27,275 ‫- سرپرست. ‫- آره، سرپرست. 791 00:52:27,567 --> 00:52:29,608 ‫گفت که خدمتکاره. 792 00:52:29,650 --> 00:52:30,650 ‫عجب رویی داشت! 793 00:52:30,692 --> 00:52:34,442 ‫یه روزی این خانم زنگ زد به مامانمون... 794 00:52:34,483 --> 00:52:38,817 ‫و گفت «برگرد. دخترت غیرقابل کنترل شده.» 795 00:52:39,358 --> 00:52:40,900 ‫مامانم هم با اولین اتوبوس برگشت. 796 00:52:40,942 --> 00:52:43,525 ‫ما فکر نمی‌کردیم کارمون اشتباه باشه. 797 00:52:43,567 --> 00:52:48,025 ‫به نظرمون موهاش قشنگ شده بود. 798 00:52:48,067 --> 00:52:50,650 ‫ما هم می‌خواستیم مثل اون بشیم. 799 00:52:50,692 --> 00:52:51,817 ‫بچه‌ها، مامان اومده. 800 00:52:52,483 --> 00:52:53,692 ‫مامان. 801 00:52:58,692 --> 00:53:00,858 ‫برید بیرون. تو بمون. 802 00:53:02,275 --> 00:53:03,483 ‫تو اینجا بمون. 803 00:53:07,858 --> 00:53:09,150 ‫غفران... 804 00:53:09,900 --> 00:53:11,233 ‫دخترم. 805 00:53:12,233 --> 00:53:13,358 ‫موهات... 806 00:53:17,025 --> 00:53:18,108 ‫جدیده. 807 00:53:19,858 --> 00:53:22,817 ‫صبر کن ببینم... موم انداختی؟ 808 00:53:22,858 --> 00:53:25,608 ‫- موم انداختی غفران؟ ‫- ببخشید مامان. 809 00:53:25,650 --> 00:53:27,650 ‫- موم انداختی؟ ‫- ببخشید مامان. 810 00:53:27,692 --> 00:53:29,608 ‫پاهات رو موم انداختی غفران؟ 811 00:53:29,650 --> 00:53:31,650 ‫دیگه کجات رو موم انداختی؟ 812 00:53:31,692 --> 00:53:32,817 ‫جوابم رو بده. 813 00:53:32,858 --> 00:53:33,900 ‫واسه خودت خانم شدی؟ 814 00:53:33,942 --> 00:53:37,525 ‫من رفتم لیبی کار کنم ‫که تو اینجا جنده بشی؟ 815 00:53:37,567 --> 00:53:42,608 ‫چیه؟ نشونم بده. نشونم بده. 816 00:53:42,650 --> 00:53:45,067 ‫خیال کردی الان دیگه بزرگ شدی؟ 817 00:53:45,108 --> 00:53:46,983 ‫ببخشید مامان. 818 00:53:47,025 --> 00:53:49,275 ‫نشونم بده. نشون بده کجا رو موم انداختی. 819 00:53:56,525 --> 00:53:57,858 ‫خدا من رو ببخشه. 820 00:54:00,150 --> 00:54:03,275 ‫بهش فرصتی ندادم... 821 00:54:03,317 --> 00:54:07,692 ‫فرصت ندادم از خودش دفاع کنه. 822 00:54:08,233 --> 00:54:11,025 ‫موهاش رو مدل باب زده بود. 823 00:54:11,067 --> 00:54:13,525 ‫اینطوری یه دسته از موهاش رو کندم. 824 00:54:13,858 --> 00:54:15,608 ‫توی مشتم. 825 00:54:15,650 --> 00:54:17,942 ‫واقعا داغونش کردم. 826 00:54:18,650 --> 00:54:21,108 ‫وقتی می‌زدت اینطوری نبود ‫که صرفا چند تا سیلی باشه. 827 00:54:21,150 --> 00:54:24,817 ‫ازش لذت می‌برد. ‫شلنگ گاز رو می‌گرفت... 828 00:54:24,858 --> 00:54:26,692 ‫نصفش می‌کرد... 829 00:54:26,733 --> 00:54:28,692 ‫بعد هم فقط و فقط می‌زد. 830 00:54:28,733 --> 00:54:32,275 ‫از سرعت چرخشش صدای سوت می‌شنیدیم. 831 00:54:32,692 --> 00:54:37,067 ‫گریه می‌کرد، التماس می‌کرد، ‫همسایه اومد کمکش کنه. 832 00:54:37,692 --> 00:54:40,275 ‫اون رو هم زدم و بیرونش کردم. 833 00:54:40,317 --> 00:54:42,608 ‫بعد لوله هم دسته جارو رو برداشتم. 834 00:54:42,650 --> 00:54:44,692 ‫تیکه‌تیکه شد! 835 00:54:45,233 --> 00:54:48,650 ‫وقتی دیگه حرکتی نکرد... 836 00:54:50,317 --> 00:54:53,233 ‫فکر کردم که مُرده. ‫دست نگه داشتم. 837 00:55:04,525 --> 00:55:09,025 ‫خواهرانم، می‌دانم که میان شما... 838 00:55:09,067 --> 00:55:11,608 ‫کسانی هستند که حجاب بر سر نمی‌کنند... 839 00:55:11,650 --> 00:55:13,025 ‫و نماز نمی‌خوانند. 840 00:55:13,067 --> 00:55:18,817 ‫برخی می‌خواهند توبه کنند، ‫اما جرئت ندارند که پا پیش بگذارند.. 841 00:55:18,858 --> 00:55:22,525 ‫ما حجاب را به خانه‌های شما میاوریم! 842 00:55:22,567 --> 00:55:26,317 ‫از دید ما شما مادرانی خارق‌العاده هستید... 843 00:55:26,358 --> 00:55:28,483 ‫مادرانی مقدس... 844 00:55:28,525 --> 00:55:29,650 ‫با سینه‌هایی پربرکت... 845 00:55:29,692 --> 00:55:32,858 ‫دریای عظیمی از فداکاری. 846 00:55:32,900 --> 00:55:36,400 ‫همچنین همسر با ارزشی هستید ‫که از آن دفاع می‌کنیم. 847 00:55:38,692 --> 00:55:44,692 ‫یه صبح معمولی بود. ‫شنیدیم که مراسمی برگزار شده. 848 00:55:44,733 --> 00:55:48,275 ‫رفتیم سمت میدون و یه چادر دیدیم ‫که توش خطبه می‌گن. 849 00:55:48,317 --> 00:55:52,775 ‫گفتن که می‌خوان بهمون حجاب بدن. 850 00:55:52,817 --> 00:55:56,442 ‫زن‌های محله می‌خواستن بگیرنشون... 851 00:55:56,483 --> 00:55:59,275 ‫که بفروشن و پولی در بیارن. 852 00:55:59,733 --> 00:56:03,317 ‫یکی از دخترهای محله به اسم نسرین... 853 00:56:03,358 --> 00:56:06,025 ‫به غفران گفت که بره و بگیره. 854 00:56:06,067 --> 00:56:08,275 ‫اون هم رفت که حجاب برداره. 855 00:56:08,317 --> 00:56:14,775 ‫وقتی به میدون رسید ‫یه شیخ حجاب رو سرش کرد... 856 00:56:14,817 --> 00:56:19,067 ‫و فریاد زد که «این دختر ماهه!» ‫چون خواهرم خوشگل بود. 857 00:56:19,108 --> 00:56:22,400 ‫وقتی رفتیم خونه مسخره‌اش کردیم. 858 00:56:22,442 --> 00:56:25,900 ‫بهش گفتیم که قبل این‌که ‫کهنه بشه ببره بفروشش.. 859 00:56:25,942 --> 00:56:28,442 ‫وگرنه مردم نمی‌خرنش. 860 00:56:28,483 --> 00:56:30,692 ‫ولی نمی‌خواست بفروشش. 861 00:56:36,442 --> 00:56:38,775 ‫وقتی غفران به حجاب روی آورد... 862 00:56:39,317 --> 00:56:41,817 ‫خیلی بهش سخت گرفتیم. 863 00:56:41,858 --> 00:56:42,900 ‫یعنی چی؟ 864 00:56:43,775 --> 00:56:47,692 ‫رحمه بهش می‌گفت خفاش. 865 00:56:47,733 --> 00:56:49,733 ‫بتمن! خیلی مسخره شدی. 866 00:56:50,233 --> 00:56:51,108 ‫دقیقا. 867 00:56:51,150 --> 00:56:54,817 ‫نگاهش کن. موهاش رو. خوشگلیش رو. ‫داری حیفش می‌کنی. 868 00:56:54,858 --> 00:56:57,108 ‫حالا پسرهای محله عاشق کی بشن؟ 869 00:56:58,650 --> 00:57:00,900 ‫نگاهش کن. صابون سیاه گنده. 870 00:57:00,942 --> 00:57:04,150 ‫هر روز باید این شکلی باشم؟ 871 00:57:04,483 --> 00:57:06,733 ‫چه مرگش شده؟ ‫تو خوشحالی مامان؟ 872 00:57:06,775 --> 00:57:07,608 ‫تو یه چیزی بگو مامان. 873 00:57:08,525 --> 00:57:09,817 ‫خواهرتون رو اذیت نکنید. 874 00:57:09,858 --> 00:57:12,233 ‫من خجالت کشیدم! ‫تو خوشت اومده؟ 875 00:57:12,275 --> 00:57:14,692 ‫آره خوشم اومده. شما هم باید سر کنید. 876 00:57:14,733 --> 00:57:19,400 ‫مامان، احترام یه رفتاره. ‫شیوه برخورده. 877 00:57:19,442 --> 00:57:23,692 ‫مایی که اینجا زندگی می‌کنیم آدمیم. 878 00:57:28,817 --> 00:57:30,483 ‫ببین! 879 00:57:52,275 --> 00:57:53,108 ‫خوبی؟ 880 00:57:59,858 --> 00:58:01,025 ‫درک می‌کنم. 881 00:58:01,650 --> 00:58:05,025 ‫حتی نمی‌تونم نگاهش کنم. 882 00:58:11,650 --> 00:58:15,858 ‫وقتی غفران نقاب گذاشت چند سالت بود؟ 883 00:58:17,233 --> 00:58:18,733 ‫هشت سالم بود. 884 00:58:20,567 --> 00:58:22,775 ‫و وقتی که رفت یازده سالم بود. 885 00:58:27,358 --> 00:58:30,317 ‫تو وقتی هشت سالت بود چطوری بودی؟ 886 00:58:31,817 --> 00:58:33,775 ‫وحشتناک بودم! 887 00:58:33,817 --> 00:58:35,108 ‫به چه شیوه‌ای؟ 888 00:58:35,525 --> 00:58:36,817 ‫خیلی زشت بودم! 889 00:58:38,275 --> 00:58:39,025 ‫خیلی زشت بودم. 890 00:58:41,275 --> 00:58:42,358 ‫خوبم. 891 00:58:43,650 --> 00:58:47,567 ‫- می‌تونیم ادامه بدیم کوثر. ‫- عالیه، بریم. 892 00:58:50,108 --> 00:58:53,233 ‫خبرش توی در و همسایه پیچید. 893 00:58:53,275 --> 00:58:55,650 ‫زن‌های بیشتری به حجاب روی آوردن. 894 00:58:56,108 --> 00:59:00,525 ‫دو هفته بعدش رحمه رفت خرید... 895 00:59:00,567 --> 00:59:05,775 ‫یه تی‌شرت پوشیده بود که روش عکس دجال داشت. 896 00:59:06,692 --> 00:59:09,608 ‫خیلی اون لباس رو می‌پوشید. 897 00:59:09,650 --> 00:59:13,900 ‫اون روز خیلی ترسیده ‫و اشک‌ریزان اومد خونه... 898 00:59:13,942 --> 00:59:17,192 ‫و از غفران خواست که واسش چادر بخره. 899 00:59:17,233 --> 00:59:20,608 ‫اصرار کردیم که تعریف کنه چی شده. 900 00:59:20,650 --> 00:59:23,733 ‫یه آقایی به اسم مصطفی ‫همراه چند نفر دیگه... 901 00:59:23,775 --> 00:59:29,025 ‫جلوش رو گرفته بودن و از ‫دجال براش حرف زده بودن. 902 00:59:29,067 --> 00:59:33,275 ‫و از عذاب الهی براش گفته بودن. 903 00:59:33,317 --> 00:59:37,400 ‫بیشترین چیزی که ازش ‫ترسیده بود عذاب الهی بود. 904 00:59:37,733 --> 00:59:39,650 ‫پس اون هم شروع کرد به چادر پوشیدن... 905 00:59:39,692 --> 00:59:43,900 ‫ولی اون خیلی از غفران افراطی‌تر بود. 906 00:59:47,108 --> 00:59:49,692 ‫- به نظرت سکسیم؟ ‫- در حد مرگ. 907 00:59:49,733 --> 00:59:50,942 ‫خیلی خیلی سکسی. 908 00:59:51,942 --> 00:59:53,233 ‫چشم‌هاش کجاست؟ 909 00:59:54,650 --> 00:59:55,817 ‫یکم بیارش پایین. 910 00:59:56,817 --> 00:59:58,525 ‫اینجان! 911 01:00:00,442 --> 01:00:02,150 ‫- عالیه. ‫- آره. 912 01:00:04,525 --> 01:00:05,608 ‫آره، درستش کن. 913 01:00:06,358 --> 01:00:07,983 ‫می‌دونی چی من رو شوکه می‌کنه؟ 914 01:00:08,025 --> 01:00:11,025 ‫قبل انقلاب این خبرها نبود. 915 01:00:11,067 --> 01:00:13,275 ‫نه نقابی، نه حجابی، هیچی. 916 01:00:13,317 --> 01:00:16,775 ‫اگه کسی می‌خواست حجاب سر کنه، ‫توی خونه سر می‌کرد. 917 01:00:17,275 --> 01:00:19,108 ‫وگرنه پلیس دستگیرش می‌کرد. 918 01:00:19,650 --> 01:00:22,900 ‫بعد هم با باتوم کتکش می‌زد. 919 01:00:22,942 --> 01:00:26,692 ‫حین دولت بن علی، ‫قبل انقلاب... 920 01:00:26,733 --> 01:00:30,483 ‫حتی اجازه نداشتی شال سرت کنی. 921 01:00:30,525 --> 01:00:34,733 ‫زن‌هایی که سرشون می‌کردن ‫توسط پلیس بازداشت می‌شدن. 922 01:00:35,192 --> 01:00:39,983 ‫می‌خواستن که زن تونسی ‫ایده‌آل بودن رو تحمیل کنن. 923 01:00:40,025 --> 01:00:41,692 ‫که چطور باید رفتار کنه... 924 01:00:41,733 --> 01:00:44,692 ‫اجازه چه کاری رو داره. 925 01:00:44,733 --> 01:00:48,733 ‫انقدر که اون زمان شال سر کردن... 926 01:00:49,108 --> 01:00:52,650 ‫یه جور مقاومت بود... 927 01:00:52,692 --> 01:00:55,900 ‫اعتراض مدنی بود. 928 01:00:55,942 --> 01:01:01,150 ‫چون که حجاب قبل انقلاب ممنوع بود... 929 01:01:01,733 --> 01:01:05,192 ‫یه جورهایی تبدیل به نماد براندازی شده بود. 930 01:01:05,233 --> 01:01:07,983 ‫درواقع ما همیشه طرف ‫چیزهای ممنوعه کشیده می‌شیم. 931 01:01:08,025 --> 01:01:09,733 ‫«یعنی چی که حجاب سر نکنم؟» 932 01:01:09,775 --> 01:01:12,692 ‫«پس طغیان می‌کنم و حجاب سر می‌کنم.» 933 01:01:13,150 --> 01:01:16,400 ‫و حین انقلاب هم، مادر و خانوادم... 934 01:01:16,442 --> 01:01:18,900 ‫و حتی من که یه بچه کوچیک بودم... 935 01:01:18,942 --> 01:01:22,608 ‫گفتیم که بیا به سمت خدا بریم ‫و دوباره حجاب سر کنیم. 936 01:01:22,650 --> 01:01:27,692 ‫اون‌ها به خدا نزدیک‌ترن و ‫می‌تونن مشکلاتمون رو حل کنن. 937 01:01:28,108 --> 01:01:31,067 ‫می‌خوان زن‌ها به خواست اون‌ها رفتار کنن. 938 01:01:31,108 --> 01:01:33,233 ‫برای زندگیمون برنامه بریزن... 939 01:01:33,275 --> 01:01:36,692 ‫و زن‌ها رو به شکلی که دوست دارن در بیارن. 940 01:01:36,733 --> 01:01:38,025 ‫نه بیشتر، نه کمتر. 941 01:01:38,067 --> 01:01:41,650 ‫نذارن که کاری که می‌خوایم رو بکنیم. 942 01:01:41,692 --> 01:01:45,067 ‫مثل عروسک هر کاری که ‫دوست دارن باهامون بکنن. 943 01:01:45,108 --> 01:01:47,317 ‫که هر جوری که دوست دارن لباس بپوشیم. 944 01:01:47,358 --> 01:01:49,400 ‫بدون هیچ حق و حقوقی. 945 01:01:49,442 --> 01:01:53,608 ‫مثلا دختری مثل تو چشم‌های قشنگی داره... 946 01:01:53,650 --> 01:01:55,817 ‫به سمتی می‌پوشانش و جذاب می‌شه 947 01:01:55,858 --> 01:01:57,275 ‫حرام نیست؟ 948 01:01:57,317 --> 01:02:01,317 ‫چرا، ولی موضوع صحبتم کساییه ‫که به دلیل زیبایی می‌پوشنش. 949 01:02:01,358 --> 01:02:02,817 ‫و خب رحمه... 950 01:02:02,858 --> 01:02:03,900 ‫برو، برو. 951 01:02:03,942 --> 01:02:05,858 ‫اون رو هم بکش پایین. 952 01:02:07,442 --> 01:02:08,317 ‫آره، همین‌طوری. 953 01:02:08,358 --> 01:02:11,317 ‫- اینطوری بکشش پایین. ‫- جدی؟ مثل تخته سیاه. 954 01:02:11,358 --> 01:02:14,483 ‫که خط شونه‌هاش معلوم نشه. 955 01:02:14,525 --> 01:02:17,108 ‫یه پوشش کامل. چیزی نره بیرون 956 01:02:17,525 --> 01:02:20,108 ‫نباید ظاهرت از بیرون مشخص باشه؟ 957 01:02:20,150 --> 01:02:23,400 ‫هیچی. نه دستت، نه پات. ‫هیچی. 958 01:02:23,442 --> 01:02:26,692 ‫و وقتی راه می‌ری باید اینطوری رژه بری. 959 01:02:28,108 --> 01:02:29,900 ‫واقعا؟ باید رژه برم؟ 960 01:02:29,942 --> 01:02:33,650 ‫اینطوری، سرت پایین باشه ‫و قدم‌های بلند. 961 01:02:33,692 --> 01:02:35,900 ‫ولی غفران، اینطوری راه می‌ره. 962 01:02:37,567 --> 01:02:39,525 ‫اصلا صدای پاش رو نمی‌شنوی. 963 01:02:39,567 --> 01:02:43,483 ‫و در عین حال غفران، ‫باید با چشم‌هات هم این کار رو بکنی. 964 01:02:44,442 --> 01:02:45,525 ‫- بیا. ‫- چشم‌های قشنگ. 965 01:02:45,567 --> 01:02:47,733 ‫چشم‌های قشنگت رو نشون بده غفران. 966 01:02:47,775 --> 01:02:50,650 ‫خب پس چرا نقاب بذارم؟ 967 01:02:50,692 --> 01:02:54,025 ‫چرا؟ واسه حفظ ظاهر دیگه. ‫پوششه. 968 01:02:54,067 --> 01:02:56,817 ‫اون زمان مد بود. 969 01:02:56,858 --> 01:03:01,442 ‫الان شلوار جین پاره مده، ‫اون زمان نقاب مد بود. 970 01:03:01,483 --> 01:03:02,733 ‫مد! 971 01:03:03,442 --> 01:03:06,942 ‫و وقتی که پیش خواهرهات بودی، ‫می‌تونی نقابت رو برداری. 972 01:03:09,650 --> 01:03:11,817 ‫همین‌طوری به هم نگاه می‌کنیم. 973 01:03:11,858 --> 01:03:12,858 ‫همه چیز مرتبه. 974 01:03:12,900 --> 01:03:14,775 ‫بیا، نقابت رو بردار غفران. 975 01:03:15,233 --> 01:03:16,400 ‫بردار. 976 01:03:16,442 --> 01:03:18,442 ‫ازش می‌خوام که بپوشونش. 977 01:03:18,817 --> 01:03:20,442 ‫خدای من! 978 01:03:20,483 --> 01:03:22,900 ‫واکنششون: «خدای من! چه خوشگل!» 979 01:03:23,442 --> 01:03:26,067 ‫- خیلی خوشگلی خواهر. ‫- خدا رحمت بده! 980 01:03:26,108 --> 01:03:30,692 ‫انقدر خوشگل که آخر نقابش رو پوشوندن. 981 01:03:30,733 --> 01:03:31,983 ‫چرا؟ 982 01:03:32,025 --> 01:03:38,900 ‫خواهرها می‌ترسیدن که شوهرهاشون ببیننش. 983 01:03:39,442 --> 01:03:43,692 ‫- بخوان باهاشون ازدواج کنن؟ ‫- می‌تونستن چهار زن داشته باشن. 984 01:03:43,733 --> 01:03:47,733 ‫یه مراسمی برای زنی که می‌خواد ‫نقاب بذاره برگزار می‌کنن. 985 01:03:47,775 --> 01:03:50,275 ‫- مخصوصا اگه فاسد باشه. ‫- یعنی چی؟ 986 01:03:50,733 --> 01:03:51,900 ‫فاحشه باشه. 987 01:03:51,942 --> 01:03:53,650 ‫نه، تا اونجا پیش نمی‌ریم. 988 01:03:53,692 --> 01:03:56,858 ‫شکلی که شما من رو می‌بینین. 989 01:03:57,567 --> 01:03:58,983 ‫زنی که نماز نمی‌کنه... 990 01:03:59,025 --> 01:04:03,483 ‫از دستورات دینی پیروی نمی‌کنه. 991 01:04:03,525 --> 01:04:05,525 ‫واسش یه مهمونی کوچیک می‌گیریم. 992 01:04:05,567 --> 01:04:07,650 ‫- منظورت چیه؟ ‫- مثل مراسم فارغ التحصیلی. 993 01:04:08,150 --> 01:04:11,692 ‫لباس تنش می‌کنیم و واسش آواز می‌خونیم. 994 01:04:12,442 --> 01:04:14,192 ‫- کدوم آواز. ‫- واست می‌خونمش. 995 01:04:14,233 --> 01:04:15,858 ‫همراه من بخون. 996 01:04:15,900 --> 01:04:17,442 ‫یه جمله عجیبی بود. 997 01:04:17,483 --> 01:04:23,442 ‫♪ خواهرم. نذار شیطان گولت بزنه... ♪ 998 01:04:23,483 --> 01:04:29,442 ‫♪ حجاب دستوری الهیه. ♪ 999 01:04:29,483 --> 01:04:33,650 ‫♪ خواهرم... حرف‌هاشون احمقانه‌ست... ♪ 1000 01:04:35,275 --> 01:04:39,692 ‫♪ می‌گن که مثل شب تیره‌ایم... ♪ 1001 01:04:40,858 --> 01:04:46,692 ‫♪ به حجاب می‌خندن... ♪ 1002 01:04:46,733 --> 01:04:48,525 ‫رحمه رو خیلی دوست داشتم. 1003 01:04:48,567 --> 01:04:53,192 ‫اون الگوم بود. سعی می‌کردم ‫رفتارهاش رو تکرار کنم. 1004 01:04:53,233 --> 01:04:59,650 ‫خیلی بهش نزدیک بودم و تحسینش می‌کردم. 1005 01:05:00,067 --> 01:05:03,525 ‫وقتی حجاب سر کرد من هم کردم. 1006 01:05:03,567 --> 01:05:05,650 ‫اوایلش ایا تمایلی نداشت. 1007 01:05:05,692 --> 01:05:10,192 ‫وقتی من و رحمه غذا ‫می‌خوردیم و ایا می‌اومد... 1008 01:05:10,233 --> 01:05:13,858 ‫هلش می‌دادیم و بهش می‌گفتیم کافر... 1009 01:05:13,900 --> 01:05:15,733 ‫اون هم گریه می‌کرد. 1010 01:05:15,775 --> 01:05:19,692 ‫حین بازی هم همین می‌شد. 1011 01:05:19,733 --> 01:05:25,275 ‫چون حجاب نداشت بازیش نمی‌دادیم... 1012 01:05:25,317 --> 01:05:28,817 ‫هر بار هم گریه می‌کرد. 1013 01:05:28,858 --> 01:05:31,817 ‫آخرش به چیزی که می‌خواستیم رسیدیم. 1014 01:05:31,858 --> 01:05:34,400 ‫شکستش دادیم. حجاب سر کرد... 1015 01:05:34,442 --> 01:05:37,233 ‫که بتونه با ما زندگی کنه. 1016 01:05:37,275 --> 01:05:42,025 ‫واقعا بهش سخت گرفتیم. 1017 01:05:42,067 --> 01:05:47,442 ‫وقتی بالاخره حجاب سرش کرد ‫ما خانواده‌ای کاملا باحجاب شدیم. 1018 01:05:47,483 --> 01:05:49,775 ‫مثل یه گروهی داعشی در خونه. 1019 01:05:50,108 --> 01:05:52,733 ‫♪ درود بر دولت اسلامی. دولت ما. ♪ 1020 01:05:52,775 --> 01:05:55,317 ‫♪ دولت ما پیروز است. ♪ 1021 01:05:55,358 --> 01:05:58,067 ‫♪ دولت ما مقتدر است. ♪ 1022 01:05:58,108 --> 01:06:00,942 ‫♪ شریعت پیروز خواهد شد. ♪ 1023 01:06:01,692 --> 01:06:04,025 ‫- این کدوم آهنگه؟ ‫- شعر شریعت. 1024 01:06:04,858 --> 01:06:07,525 ‫♪ درود بر بغدادی ♪ 1025 01:06:08,858 --> 01:06:10,817 ‫الان پلیس‌ها میان. 1026 01:06:10,858 --> 01:06:13,025 ‫این آهنگ‌ها رو کجا یاد گرفتی اولفا؟ 1027 01:06:13,067 --> 01:06:15,733 ‫- با دخترها. ‫- همراهشون می‌خوندی؟ 1028 01:06:15,775 --> 01:06:17,733 ‫آره دیگه. همه کار باهاشون می‌کردم. 1029 01:06:18,025 --> 01:06:22,400 ‫اوایل خیلی خوشحال بودم که حجاب سر می‌کنن. 1030 01:06:22,442 --> 01:06:24,817 ‫اوایل اصلا اذیتم نمی‌کرد. 1031 01:06:24,858 --> 01:06:27,650 ‫بعد ازم خجالت کشیدن. 1032 01:06:27,692 --> 01:06:29,608 ‫که وقتی اون‌ها پوشیده‌ان من شلوار می‌پوشم. 1033 01:06:29,983 --> 01:06:31,775 ‫خجالت نمی‌کشی؟ 1034 01:06:31,817 --> 01:06:33,692 ‫آخرتی هم در کار هست‌ها. 1035 01:06:33,733 --> 01:06:37,692 ‫همه‌مون آخر یه روزی می‌میریم. ‫می‌خوای جلوی خدا چی بگی؟ 1036 01:06:37,733 --> 01:06:40,233 ‫لخت که نیستم! شال دارم. 1037 01:06:40,275 --> 01:06:45,025 ‫شال کافی نیست. ‫خدا گفته صورت رو بپوشونید. 1038 01:06:45,067 --> 01:06:46,775 ‫بعد اونطوری چطور کار کنم؟ 1039 01:06:46,817 --> 01:06:49,192 ‫واسه زندگیت کار می‌کنی یا واسه آخرت؟ 1040 01:06:49,233 --> 01:06:51,400 ‫می‌خوای توی جهنم بسوزی؟ 1041 01:06:51,442 --> 01:06:52,608 ‫تو اصلا کار نمی‌کنی! 1042 01:06:52,650 --> 01:06:55,233 ‫کل روز رو از مسجدی می‌ری یه مسجد دیگه. 1043 01:06:55,275 --> 01:06:57,733 ‫حداقل من به مردم کمک می‌کنم مامان. 1044 01:06:57,775 --> 01:07:00,650 ‫با خواهرهات و مادرت شروع کن. 1045 01:07:00,692 --> 01:07:03,525 ‫نه، نیت من از تو پاک‌تره. 1046 01:07:03,567 --> 01:07:06,983 ‫- تو از نیت من چی می‌دونی؟ ‫- از چهره‌ات مشخصه. 1047 01:07:07,025 --> 01:07:09,733 ‫- چه زبان تندی داری! ‫- رحمه شروع کرده! 1048 01:07:10,275 --> 01:07:14,400 ‫بهت هشدار می‌دم که در آخرت... 1049 01:07:14,442 --> 01:07:15,817 ‫خداا حواسش بهت هست... 1050 01:07:15,858 --> 01:07:18,817 ‫تا توی آتش جهنم نسوزی. 1051 01:07:18,858 --> 01:07:20,900 ‫من می‌دونم جایگاهم کجاست. 1052 01:07:20,942 --> 01:07:27,650 ‫در باغ بهشت. اون بالا. ‫پیش حوری‌ها. 1053 01:07:27,692 --> 01:07:31,483 ‫خیلی‌خب، اگه این رو بپوشم کی غذات رو بده؟ 1054 01:07:31,525 --> 01:07:33,108 ‫نگران اونش نباش. 1055 01:07:33,150 --> 01:07:36,317 ‫- نمی‌تونیم اونطوری کار کنم. ‫- داری بهانه میاری اولفا. 1056 01:07:36,358 --> 01:07:39,692 ‫مراسم خاکسپاریته. ببینیم خدا واست چی داره؟ 1057 01:07:39,733 --> 01:07:42,483 ‫خودت هر چی دوست داری بپوش. ‫ولی به من گیر نده. 1058 01:07:42,525 --> 01:07:46,650 ‫مردم بهت می‌خندن. 1059 01:07:46,692 --> 01:07:51,775 ‫می‌گن: دخترهاش می‌پوشن، ‫ولی مادرشون رو ببین. 1060 01:07:52,108 --> 01:07:53,983 ‫بهت می‌گن زن ولگرد. 1061 01:07:54,025 --> 01:07:56,233 ‫گوش کن ببین جنده چی می‌گه‌ها! 1062 01:07:57,233 --> 01:07:59,817 ‫فرض کن رفتی بیرون و یه ماشین زیرت بگیره. 1063 01:07:59,858 --> 01:08:01,817 ‫بزنه بهت و بمیری. 1064 01:08:01,858 --> 01:08:04,483 ‫چنین آرزویی نمی‌کنم، ولی خدا چیکار می‌کنه؟ 1065 01:08:04,525 --> 01:08:05,817 ‫داری من رو می‌ترسونی. 1066 01:08:07,483 --> 01:08:08,983 ‫به حرفش گوش نده. 1067 01:08:09,817 --> 01:08:10,858 ‫چی میاری که بپوشه؟ 1068 01:08:10,900 --> 01:08:12,732 ‫می‌ری ته جهنم. 1069 01:08:13,317 --> 01:08:15,192 ‫واقعا دارم می‌ترسم دخترم. 1070 01:08:15,232 --> 01:08:18,107 ‫- می‌پوشمش. ‫- کمک! توی نقشش فرو رفته! 1071 01:08:18,150 --> 01:08:20,400 ‫واقعا اینطوری جوابش رو دادی؟ 1072 01:08:20,442 --> 01:08:22,817 ‫- جدی بود. ‫- آره، کاملا. 1073 01:08:22,857 --> 01:08:25,232 ‫بازیگر خیلی خوبیه. 1074 01:08:26,192 --> 01:08:29,482 ‫من رو ترسوندی. موهام سیخ شده. 1075 01:08:30,107 --> 01:08:34,692 ‫رحمه هم همین‌کار رو کرد. ‫با ترس من رو قانع کرد. 1076 01:08:34,732 --> 01:08:38,150 ‫و مدت زیادی حجاب داشتم. 1077 01:08:38,192 --> 01:08:40,982 ‫تنها راه غلبه بهت رو پیدا کردن. 1078 01:08:41,025 --> 01:08:44,400 ‫با دین، با خدا. 1079 01:08:44,442 --> 01:08:46,650 ‫تعادل قدرت رو برعکس کردن. 1080 01:08:46,692 --> 01:08:50,982 ‫تازه خودت بودی که ممنوعیت‌ها رو شروع کردی. 1081 01:08:51,025 --> 01:08:54,275 ‫- پس اون‌ها... ‫- بذار جوابت رو بدم. 1082 01:08:54,317 --> 01:09:00,067 ‫آره، من بهشون هدف‌گیری یاد دادم، ‫و به خودم شلیک کردن. 1083 01:09:00,107 --> 01:09:05,232 ‫بهشون یاد دادم که قوی باشن، ‫بعد خودم رو شکست دادن. 1084 01:09:05,275 --> 01:09:07,150 ‫تونستن روم تاثیر بذارن. 1085 01:09:08,275 --> 01:09:09,900 ‫این لباس، دوستش ندارم. 1086 01:09:09,942 --> 01:09:12,607 ‫فقط پوشیدمش که این سکانس رو ضبط کنیم. 1087 01:09:12,650 --> 01:09:14,900 ‫حتی نمی‌خوام خودم رو توی آیینه ببینم. 1088 01:09:15,692 --> 01:09:18,857 ‫ولی وقتی دخترم اینطوری ‫ لباس می‌پوشه افتخار می‌کنم. 1089 01:09:18,900 --> 01:09:22,025 ‫از لباس‌های ایا خوشم نمیاد. 1090 01:09:22,067 --> 01:09:25,857 ‫اگه ایا هم بپوشه خوشحال می‌شم. 1091 01:09:26,442 --> 01:09:30,025 ‫حتی نمی‌خوای خودت رو توی آیینه ببینی... 1092 01:09:30,067 --> 01:09:33,442 ‫ولی دوست داری بپوشمش که خوشحال بشی؟ 1093 01:09:33,482 --> 01:09:35,857 ‫واسه همه‌تون می‌ترسم. 1094 01:09:35,900 --> 01:09:40,607 ‫اگه می‌خواستن با پوشش کمتری بیرون برن... 1095 01:09:40,650 --> 01:09:44,025 ‫یا توی گرایش گوت می‌موندن... 1096 01:09:44,067 --> 01:09:48,482 ‫و با پسرها بیرون می‌رفتن. ‫بهشون اجازه می‌دادی؟ 1097 01:09:48,525 --> 01:09:49,482 ‫عمرا! 1098 01:09:49,525 --> 01:09:52,733 ‫پس تنها راه آزادیشون... 1099 01:09:53,233 --> 01:09:56,275 ‫این مسیر بود. 1100 01:10:12,858 --> 01:10:14,275 ‫دوستت دارم. 1101 01:10:14,317 --> 01:10:16,817 ‫من رو دوست داری؟ درسته؟ ‫به چیزی که لیاقتته می‌رسی. 1102 01:10:16,858 --> 01:10:19,733 ‫ما دوستیم. من خواهرتم. 1103 01:10:19,775 --> 01:10:21,317 ‫عشق اینجا جایی نداره. 1104 01:10:21,358 --> 01:10:23,275 ‫دو بار زدی دیگه. 1105 01:10:24,233 --> 01:10:25,983 ‫دو بار. 1106 01:10:26,025 --> 01:10:27,275 ‫پشتت رو نشون بده. 1107 01:10:31,650 --> 01:10:32,942 ‫پشتت رو نشون بده! 1108 01:10:33,858 --> 01:10:35,608 ‫- لعنتی! ‫- با خدا شوخی می‌کنی؟ 1109 01:10:35,650 --> 01:10:38,400 ‫کدوم خدا؟ خدا می‌بخشه، ولی تو نه. 1110 01:10:38,442 --> 01:10:39,692 ‫خفه شو تیسیر. 1111 01:10:39,733 --> 01:10:41,025 ‫خدا بخشنده‌ست، لعنتی. 1112 01:10:41,567 --> 01:10:43,983 ‫- چهار، پنج، شیش... ‫- رحمه. کثافت! 1113 01:10:44,025 --> 01:10:47,358 ‫وقتی یادمون می‌رفت نماز بخونیم.. 1114 01:10:47,817 --> 01:10:50,900 ‫رحمه شلاقمون می‌زد. 1115 01:10:50,942 --> 01:10:52,817 ‫بستگی داشت گناهمون چقدر بزرگ باشه. 1116 01:10:52,858 --> 01:10:57,483 ‫قوانینش رو یادم رفته. ‫ولی تا 50 ضربه بود. 1117 01:10:57,858 --> 01:11:00,442 ‫جدی بود. خیلی محکم می‌زد. 1118 01:11:00,483 --> 01:11:04,483 ‫و وقتی خود رحمه مرتکب گناهی می‌شد... 1119 01:11:04,525 --> 01:11:07,650 ‫خودش رو اینطوری شلاق می‌زد. 1120 01:11:08,442 --> 01:11:13,567 ‫انقدر طرفش سنگ پرت می‌کرد که بمیره. 1121 01:11:13,858 --> 01:11:17,025 ‫یادمه یکی از دوست‌های ‫مامان حامله شده بود... 1122 01:11:17,650 --> 01:11:20,608 ‫ولی خارج از ازدواج بود. 1123 01:11:20,650 --> 01:11:24,650 ‫رحمه تصمیم گرفت که زایمان کنه ‫و بعدش قانون شرعی رو اجرا کنه. 1124 01:11:24,692 --> 01:11:27,733 ‫مجازات؟ سنگسار. 1125 01:11:28,233 --> 01:11:30,483 ‫چطور تصمیم گرفتی چنین کاری بکنی؟ 1126 01:11:30,525 --> 01:11:32,817 ‫اون خانم قطعا مقاوت می‌کرد دیگه. 1127 01:11:32,858 --> 01:11:36,108 ‫انجامش ندادیم. نقشه خیالی رحمه بود. 1128 01:11:36,150 --> 01:11:40,858 ‫توی یه مکان عمومی. می‌خواست ‫به یه میله یا درخت ببندش. 1129 01:11:40,900 --> 01:11:44,817 ‫- پس کل صحنه رو تصور کرده بود. ‫- البته. 1130 01:11:44,858 --> 01:11:48,983 ‫بهش می‌گفت که ‫«وقتی زایمان کنی سنگسار می‌شی.» 1131 01:11:49,025 --> 01:11:52,608 ‫واقعا که نمی‌تونست بکنه. ‫از خودش در می‌آورد. 1132 01:11:52,650 --> 01:11:57,650 ‫توی این کشور قوانینی وجود داره. ‫اینطوری می‌انداختنش زندان. 1133 01:11:57,692 --> 01:12:02,983 ‫بیشتر هدفش این بود ‫که به ما بگه چقدر زشته. 1134 01:12:03,025 --> 01:12:05,983 ‫که اگه توی کشوری بودیم ‫که قانون شرعی داشت... 1135 01:12:06,025 --> 01:12:07,608 ‫اون زن سنگسار می‌شد. 1136 01:12:08,150 --> 01:12:11,317 ‫اگه قوانین وجود نداشت خیلی عجیب بود. 1137 01:12:11,358 --> 01:12:12,775 ‫همه چیز به آخرش می‌رسید. 1138 01:12:12,817 --> 01:12:15,608 ‫رحمه با سیلی دستور می‌داد. 1139 01:12:15,650 --> 01:12:17,733 ‫کار به ضبط فیلم نمی‌رسید. 1140 01:12:19,067 --> 01:12:20,275 ‫خدا رو شکر! 1141 01:12:27,483 --> 01:12:30,775 ‫- ایا مثل نسخه جوان‌تر منه. ‫- شبیه هم هستن. 1142 01:12:32,025 --> 01:12:34,650 ‫توی عکس شبیه توئه. 1143 01:12:34,692 --> 01:12:39,025 ‫آره، ایا من رو یاد جوانیم می‌اندازه. ‫دقیقا شبیه خودمه. 1144 01:12:41,942 --> 01:12:44,108 ‫- بیا. ‫- دهنم! 1145 01:12:45,317 --> 01:12:46,733 ‫رنگیش کردی. 1146 01:12:51,317 --> 01:12:52,858 ‫- مامانت رو دیدم. ‫- چی؟ 1147 01:12:53,317 --> 01:12:54,692 ‫شال رو انداختی. 1148 01:12:57,275 --> 01:13:00,817 ‫- دیدیش؟ شالش بود... ‫- ساکت! 1149 01:13:00,858 --> 01:13:05,817 ‫- دروغ می‌گه. ‫- قسم می‌خورم خودش افتاد. 1150 01:13:05,858 --> 01:13:07,275 ‫عیبی نداره. ولش کن. 1151 01:13:07,317 --> 01:13:09,567 ‫یه عکس بدون شال لطفا. 1152 01:13:09,608 --> 01:13:10,608 ‫ولش کن. 1153 01:13:10,858 --> 01:13:13,358 ‫- بذارش روی شونه‌ات. ‫- باشه. 1154 01:13:13,858 --> 01:13:15,525 ‫همین رو می‌خواستی. 1155 01:13:15,567 --> 01:13:17,025 ‫اینطوری خوشگل شدم! 1156 01:13:17,067 --> 01:13:18,317 ‫گوش کن. 1157 01:13:18,358 --> 01:13:21,692 ‫میکروفون داری. صداش بد می‌شه. 1158 01:13:22,233 --> 01:13:24,067 ‫نمی‌شه بهش دست بزنی. 1159 01:13:24,108 --> 01:13:25,858 ‫شال رو اینطوری بذار. 1160 01:13:26,442 --> 01:13:29,150 ‫مثل شال شنل. 1161 01:13:32,358 --> 01:13:34,358 ‫فرض کنیم من مادر واقعیتم. 1162 01:13:35,650 --> 01:13:37,650 ‫من رو به چشم مادرت می‌بینی؟ 1163 01:13:39,025 --> 01:13:42,483 ‫- یعنی مثل غفران؟ ‫- نه، مادر واقعیت. مادر خودت. 1164 01:13:42,525 --> 01:13:45,692 ‫خوشحال می‌شه. 1165 01:13:45,733 --> 01:13:50,025 ‫حاضری من رو به چشم مادرت بپذیری؟ 1166 01:13:51,650 --> 01:13:53,442 ‫مادرت رو انتخاب کردی؟ 1167 01:13:53,733 --> 01:13:57,775 ‫مگه کسی از ما مادرش رو انتخاب کرده؟ ‫اگه انتخابی بود... 1168 01:13:57,817 --> 01:14:02,775 ‫انتخاب نمی‌کنیم، ولی حاضری ‫پدر و مادرت رو انتخاب کنی؟ 1169 01:14:02,817 --> 01:14:04,192 ‫نه. 1170 01:14:04,233 --> 01:14:05,442 ‫بیا. 1171 01:14:25,650 --> 01:14:26,483 ‫با رحمه... 1172 01:14:27,483 --> 01:14:30,483 ‫معمولا فیلم‌هایی می‌دیدیم. 1173 01:14:30,525 --> 01:14:34,233 ‫یه روزی یه فیلمی توی یوتیوب پیدا کرد. 1174 01:14:34,275 --> 01:14:40,608 ‫مردی بود که می‌خواست ‫یه شب کامل توی قبر بخوابه. 1175 01:14:40,650 --> 01:14:43,192 ‫همراه یه کپسول اکسیژن دفن شد. 1176 01:14:43,233 --> 01:14:46,233 ‫می‌خواست کل شب رو توی قبر بمونه. 1177 01:14:46,275 --> 01:14:49,233 ‫وقتی فرداش درش آوردن گریه می‌کرد. 1178 01:14:49,275 --> 01:14:50,817 ‫از خدا می‌ترسید. 1179 01:14:50,858 --> 01:14:53,067 ‫گریه می‌کرد و رحمه هم بلندتر گریه می‌کرد. 1180 01:14:53,108 --> 01:14:57,150 ‫من اینطوری بودم که: ‫یعنی من هم باید گریه کنم؟ 1181 01:14:57,692 --> 01:15:01,608 ‫می‌خواست امتحانش کنه. ‫بره داخل یه قبر. 1182 01:15:01,650 --> 01:15:04,400 ‫از این فکر خوشش اومده بود. ‫تحقیق می‌کرد. 1183 01:15:04,442 --> 01:15:09,400 ‫خیلی درگیرش شده بود. ‫حتی اگه می‌مرد هم می‌خواست امتحانش کنه. 1184 01:15:09,442 --> 01:15:12,233 ‫بعضی از ملت عاشق اینن که برن مالدیو. 1185 01:15:12,275 --> 01:15:16,775 ‫خواهر من عاشق این بود که شب توی قبر باشه. 1186 01:15:34,567 --> 01:15:37,400 ‫تق، تق، تق... ‫حقیقت برملا خواهد شد. 1187 01:15:37,442 --> 01:15:40,442 ‫رفته دیوانه‌خانه و خدا همه‌چیز رو می‌بخشه. 1188 01:15:40,900 --> 01:15:42,650 ‫من شهید هستم. 1189 01:15:43,317 --> 01:15:46,567 ‫من گورکن هستم. چه شانسی. 1190 01:15:46,900 --> 01:15:48,817 ‫من منکرم. 1191 01:15:49,567 --> 01:15:50,733 ‫من هم نکیرم. 1192 01:16:02,858 --> 01:16:03,483 ‫بو! 1193 01:16:11,775 --> 01:16:13,275 ‫هم... بیا دفنش کنیم. 1194 01:16:15,067 --> 01:16:16,775 ‫الان میام. 1195 01:16:45,692 --> 01:16:49,400 ‫- بازی خوش گذشت؟ ‫- عالی بود. 1196 01:16:49,442 --> 01:16:51,692 ‫انگار رفته بودیم دیزنی‌لند. 1197 01:16:52,150 --> 01:16:53,983 ‫چیش رو دوست داشتی؟ 1198 01:16:54,025 --> 01:16:58,067 ‫همه چیزش رو! بامزه بود. ‫ببین. اون مُرده و ما دفنش کردیم! 1199 01:16:58,525 --> 01:17:03,192 ‫رحمه این بازی رو درست کرد ‫که بهمون بگه زندگی بی‌ارزشه. 1200 01:17:03,233 --> 01:17:07,567 ‫که وقتی می‌میریم فقط یه کفن می‌بریم. 1201 01:17:08,650 --> 01:17:10,775 ‫فقط اعمالمون مهمه. 1202 01:17:11,275 --> 01:17:14,567 ‫یکم پنبه‌ توی سوراخ‌های دماغش. 1203 01:17:16,567 --> 01:17:18,025 ‫و توی گوشش. 1204 01:17:19,108 --> 01:17:22,775 ‫- و سوراخ‌های پایین دیگه؟ ‫- آره. 1205 01:17:22,817 --> 01:17:25,692 ‫همه سوراخ‌ها رو می‌بندیم. 1206 01:17:27,775 --> 01:17:29,817 ‫- صبر کن... ‫- سلام. 1207 01:17:29,858 --> 01:17:31,483 ‫بلد نیستی نقش مُرده‌ها رو بازی کنی؟ 1208 01:17:32,317 --> 01:17:34,317 ‫اولین باریه که می‌میرم. 1209 01:17:37,483 --> 01:17:39,692 ‫باشد که خدا تو را مورد بخشش قرار دهد. 1210 01:17:39,733 --> 01:17:42,233 ‫اگر به تو بدی‌ای کردم مرا ببخش. 1211 01:17:42,650 --> 01:17:43,733 ‫در آرامش بخواب. 1212 01:17:47,733 --> 01:17:49,650 ‫می‌تونی خواهرت رو ببوسی. 1213 01:18:03,067 --> 01:18:04,317 ‫الله اکبر! 1214 01:18:17,233 --> 01:18:19,525 ‫خیلی از دخترها حجاب می‌پوشن... 1215 01:18:19,567 --> 01:18:21,900 ‫چون از از شب اول قبر می‌ترسن. 1216 01:18:21,942 --> 01:18:25,608 ‫ترسناک‌ترین و وحشتناک‌ترین چیز ممکنه... 1217 01:18:25,650 --> 01:18:27,900 ‫متقاعدکننده‌ترین استدلال همینه. 1218 01:18:28,858 --> 01:18:30,525 ‫به عنوان مثال یه زن بدکاره... 1219 01:18:30,567 --> 01:18:32,275 ‫واژنش توی قبر آتیش می‌گیره. 1220 01:18:33,442 --> 01:18:34,275 ‫می‌سوزه! 1221 01:18:34,858 --> 01:18:38,067 ‫پخته می‌شه. می‌سوزه. ‫هرچی که فکرش رو بکنی. 1222 01:18:38,775 --> 01:18:41,400 ‫لباسی از جنس آتش بر تنش کنید! 1223 01:18:41,442 --> 01:18:43,900 ‫لباسی بر جنس اتش بر تنش کنید! 1224 01:18:45,733 --> 01:18:48,192 ‫پروردگارا، بر من رحم داشته باش! 1225 01:18:48,233 --> 01:18:50,858 ‫کاش سنگ بودم و انسان نبودم. 1226 01:18:50,900 --> 01:18:55,608 ‫رحم کن خدایا. نمی‌دانستم که ‫ روز محشر نزدیک‌ است. 1227 01:18:55,650 --> 01:18:57,317 ‫مرا ببخش. خبر نداشتم. 1228 01:18:57,692 --> 01:18:58,900 ‫دیگه دیر شده. 1229 01:19:16,650 --> 01:19:20,025 ‫این اتفاق وقتی رخ داد که مامان در لیبی بود. 1230 01:19:20,650 --> 01:19:22,733 ‫خونه خاله‌ام بودیم. 1231 01:19:23,858 --> 01:19:29,858 ‫پسر همسایه قرآن خوند. ‫خیلی صدای قشنگی داشت. 1232 01:19:29,900 --> 01:19:32,067 ‫ماه رمضان به دیدنشون رفته بودیم. 1233 01:19:32,650 --> 01:19:35,275 ‫پسرش شروع کرد به قرآن خوندن. 1234 01:19:35,317 --> 01:19:38,317 ‫غفران رو جلوی در اتاق دیدم. 1235 01:19:38,358 --> 01:19:40,817 ‫روی نوک پاش ایستاده بود... 1236 01:19:40,858 --> 01:19:44,025 ‫انگار که داشت خفه می‌شد و به زور می‌کشیدنش. 1237 01:19:44,067 --> 01:19:46,942 ‫اومد نزدیک من و غش کرد. 1238 01:19:47,525 --> 01:19:49,817 ‫ما را از شر شیطان نجات بده خدایا. 1239 01:19:49,858 --> 01:19:51,733 ‫ولم کن! 1240 01:19:51,775 --> 01:19:53,775 ‫به کمال خداوند پناه می‌برم ‫و از شیطان رجیم فرار می‌کنم. 1241 01:19:53,817 --> 01:19:58,067 ‫رحمه رفت مسجد که جن‌گیری یاد بگیره. 1242 01:19:58,108 --> 01:20:03,317 ‫و برای این‌که حجابش ‫ جلوی جن‌گیر مرد نیفته... 1243 01:20:03,358 --> 01:20:04,775 ‫جنگیر زن پیدا کردیم. 1244 01:20:04,817 --> 01:20:05,858 ‫به نام خداوند بزرگ که بدون اراده وی... 1245 01:20:05,900 --> 01:20:07,067 ‫هیچ چیزی در آسمان‌ها و زمین رخ نمی‌دهد. 1246 01:20:10,608 --> 01:20:13,400 ‫از این بدن خارج شو این ملعون! 1247 01:20:19,733 --> 01:20:22,775 ‫تو کی هستی؟ بیا بیرون! ‫بیا بیرون ای دشمن خدا! 1248 01:20:22,817 --> 01:20:26,775 ‫هیچکس در حضور آسیب نخواهد دید... ‫نام خداوند مراقب تو خواهد بود. 1249 01:20:26,817 --> 01:20:32,442 ‫هیچ قدرت و توانی بالاتر از خدا نیست. 1250 01:20:32,692 --> 01:20:34,275 ‫واقعی بود غفران؟ 1251 01:20:34,858 --> 01:20:38,275 ‫مردها واست کافی نیستن؟ ‫جن هم می‌خوای؟ 1252 01:20:38,733 --> 01:20:39,692 ‫هان؟ 1253 01:20:39,733 --> 01:20:40,692 ‫بگو! 1254 01:20:40,733 --> 01:20:43,025 ‫خشن نباش. ممکنه خشمگین بشه. 1255 01:20:43,067 --> 01:20:44,525 ‫خفه شو. 1256 01:20:44,567 --> 01:20:46,650 ‫به محض این که بری لیبی... ‫وحشتناک می‌شه. 1257 01:20:46,942 --> 01:20:50,942 ‫من رفتم اونجا دارم مثل اسب کار می‌کنم، ‫بعد تو واسه من جن آوردی؟ 1258 01:20:50,983 --> 01:20:53,650 ‫- جن تسخیرش کرده. ‫- تسخیر شده. 1259 01:21:02,650 --> 01:21:04,608 ‫برمی‌گردم لیبی. 1260 01:21:04,650 --> 01:21:06,775 ‫برمی‌گردم اونجا. 1261 01:21:10,025 --> 01:21:15,150 ‫دخترها رو هم با خودم می‌برم. ‫اونجا کار می‌کنیم. 1262 01:21:15,692 --> 01:21:18,650 ‫یکم پول در میاریم و برمی‌گردیم. 1263 01:21:52,775 --> 01:21:57,275 ‫نظافت‌چی بودن خجالت نداره. 1264 01:21:57,317 --> 01:22:00,108 ‫آدم باید از راه درست پول در بیاره. 1265 01:22:00,650 --> 01:22:03,608 ‫آره، دخترهام رو نظافت‌چی کردم. 1266 01:22:03,650 --> 01:22:07,733 ‫بدون تحصیلات تنها کاری ‫که می‌تونن بکنن همینه. 1267 01:22:07,775 --> 01:22:11,108 ‫تنها شغل ممکن توی لیبی همین بود. 1268 01:22:11,150 --> 01:22:14,400 ‫تازه، من کم زندگیم رو صرف این کردم ‫که بهشون کمک کنم... 1269 01:22:14,442 --> 01:22:17,192 ‫جایی که کار می‌کردن، با ایا. 1270 01:22:17,233 --> 01:22:22,150 ‫هرگز نذاشتم کارهای خسته‌کننده بکنن. 1271 01:22:23,483 --> 01:22:27,358 ‫گمون نکنم رفتارم باهاشون ‫غیرمنصفانه بوده باشه. 1272 01:22:41,442 --> 01:22:44,317 ‫یه روز غفران اومد به دیدنم. 1273 01:22:44,358 --> 01:22:47,817 ‫گفت که: فردا لازم نیست واسه کمک بیای... 1274 01:22:47,858 --> 01:22:49,525 ‫کار زیادی ندارم. 1275 01:22:49,567 --> 01:22:53,067 ‫گفتم: باشه. ‫اون روز کلی بوسم کرد. 1276 01:22:53,108 --> 01:22:56,275 ‫پرسیدم: چرا بوسم می‌کنی؟ 1277 01:22:56,317 --> 01:23:00,775 ‫معمولا خیلی ابرازعلاقه می‌کرد، ‫ولی دیگه زیاد بود. 1278 01:23:00,817 --> 01:23:04,650 ‫بهش گفتم بس کن. ‫خیال کردی قراره بمیرم؟ 1279 01:23:04,692 --> 01:23:06,692 ‫گفت که: دوستت دارم مامان. 1280 01:23:07,442 --> 01:23:08,858 ‫و بعد رفت. 1281 01:23:24,650 --> 01:23:26,483 ‫- خواهرت کجاست؟ ‫- نمی‌دونم. 1282 01:23:26,525 --> 01:23:29,233 ‫- خواهرت کجاست؟ ‫- توی جیبم. نمی‌بینیش؟ 1283 01:23:29,275 --> 01:23:32,192 ‫داری بهم می‌خندی؟ ‫بامزه بازی در میارم؟ 1284 01:23:32,233 --> 01:23:34,900 ‫- خواهرت کجا رفت؟ ‫- رفته صبراته. 1285 01:23:35,442 --> 01:23:37,775 ‫- که چیکار کنه؟ ‫- به برادران پیوسته. 1286 01:23:37,817 --> 01:23:39,150 ‫کدوم برادران؟ 1287 01:23:39,567 --> 01:23:41,650 ‫برگردونش. قراره برگردیم خونه تونس. 1288 01:23:41,692 --> 01:23:44,608 ‫برگردونش. می‌خوایم بریم تونس خونه. 1289 01:23:44,650 --> 01:23:46,608 ‫برنمی‌گرده. من هم دارم می‌رم پیشش. 1290 01:23:46,650 --> 01:23:48,983 ‫برگردونش. گفتم قراره بریم خونه. 1291 01:23:49,025 --> 01:23:51,108 ‫- بس کن. ‫- دیگه نمی‌زنمش. 1292 01:23:51,150 --> 01:23:54,067 ‫التماسش کردم، موهام رو کشیدم... 1293 01:23:54,108 --> 01:23:55,692 ‫هر کاری بگی کردم. 1294 01:23:55,733 --> 01:23:59,317 ‫یه تیکه کاغذ واسه ارتباط با خواهرش داشت... 1295 01:23:59,358 --> 01:24:00,692 ‫ولی قورتش داد. 1296 01:24:01,275 --> 01:24:03,525 ‫تنها راه پیدا کردنش بود. 1297 01:24:05,275 --> 01:24:07,650 ‫اگه اون شماره رو بهم داده بود... 1298 01:24:07,692 --> 01:24:10,108 ‫می‌تونستم به غفران زنگ بزنم که منصرفش کنم. 1299 01:24:10,150 --> 01:24:13,317 ‫به سادگی منصرفش می‌کردم. 1300 01:24:14,067 --> 01:24:17,733 ‫اراده خیلی قوی‌ای داشت. ‫باورتون نمی‌شه چقدر قوی. 1301 01:24:17,775 --> 01:24:20,317 ‫انگار خود شیطان بود. 1302 01:24:21,275 --> 01:24:24,525 ‫یه قطره هم اشک نریخت. ‫اصلا خوشحال بود. 1303 01:24:24,817 --> 01:24:27,650 ‫افتخار می‌کرد که خواهرش رفته. 1304 01:24:28,650 --> 01:24:29,692 ‫اینطوری بود که... 1305 01:24:30,567 --> 01:24:32,567 ‫تسلیم نمی‌‌شد. 1306 01:24:35,442 --> 01:24:38,108 ‫توصیفش سخته. 1307 01:24:40,483 --> 01:24:42,442 ‫دختر کوچولوم رو با خودش برده بود. 1308 01:24:47,817 --> 01:24:53,650 ‫بعد رفتن غفران همه‌چیز بد شد. 1309 01:24:59,692 --> 01:25:04,358 ‫اون روز از رحمه متنفر شدم. 1310 01:25:05,650 --> 01:25:08,650 ‫وقتی که اون هم رفت دیگه اصلا اذیت نشدم. 1311 01:25:09,567 --> 01:25:12,900 ‫غفران ندید که من بعد رفتنش ‫ چقدر ناراحت شدم... 1312 01:25:12,942 --> 01:25:14,942 ‫ولی رحمه ناراحتیم رو دید. 1313 01:25:30,025 --> 01:25:31,275 ‫بسه. 1314 01:26:03,650 --> 01:26:06,692 ‫یه لطفی بکن. دستگیرش کن. 1315 01:26:06,733 --> 01:26:08,483 ‫می‌خواد بره پیش خواهرش. 1316 01:26:08,525 --> 01:26:10,442 ‫از همه چیز خبر دارم. 1317 01:26:10,483 --> 01:26:13,817 ‫با قاچاقچی‌ها هماهنگ کرده. 1318 01:26:13,858 --> 01:26:18,817 ‫قراره بهش پول بده که ببرش اونجا. 1319 01:26:20,692 --> 01:26:24,775 ‫می‌خواد خواهرهای ده ساله و هشت‌ ساله‌اش ‫رو هم با خودش ببره. 1320 01:26:29,233 --> 01:26:31,858 ‫- چند سالته؟ ‫- پونزده ساله. 1321 01:26:33,067 --> 01:26:34,858 ‫خیال کردی جهادگرایی؟ 1322 01:26:34,900 --> 01:26:35,858 ‫آره؟ 1323 01:26:35,900 --> 01:26:40,692 ‫هیچ‌وقت نگفتم هستم. ‫من واسه دولت تونس کار می‌کنم. 1324 01:26:40,733 --> 01:26:44,067 ‫- بهش افتخار می‌کنی؟ کدوم دولت؟ ‫- افتخار می‌کنم. 1325 01:26:44,108 --> 01:26:47,733 ‫- دولت خود ماییم. ‫- کدوم دولت رو می‌گی؟ 1326 01:26:47,775 --> 01:26:51,650 ‫با دولت داعش متحد شده. 1327 01:26:51,692 --> 01:26:53,525 ‫دولتی که خودشون گفتن. 1328 01:26:53,567 --> 01:26:55,525 ‫دولت اسلامی. لطفا. 1329 01:26:55,567 --> 01:26:56,942 ‫دولت اسلامی. 1330 01:26:57,317 --> 01:26:59,442 ‫دولت منه. دولت همه ماست. 1331 01:26:59,483 --> 01:27:02,483 ‫باید بری درس بخونی و به آینده‌ات فکر کنی. 1332 01:27:02,525 --> 01:27:05,858 ‫- من به فکر آینده همه هستم. ‫- آینده همه؟ 1333 01:27:06,275 --> 01:27:07,775 ‫می‌خوای دست ملت رو قطع کنیم؟ 1334 01:27:07,817 --> 01:27:10,817 ‫آره، دست، سر، پا. 1335 01:27:10,858 --> 01:27:13,983 ‫مهم نیست. تا وقتی که خواست خدا باشه. 1336 01:27:14,025 --> 01:27:14,900 ‫عجب جاه طلبی! 1337 01:27:14,942 --> 01:27:17,775 ‫تو راهت رو گم کردی. به خودت بیا. 1338 01:27:18,275 --> 01:27:20,608 ‫اگه جات بودم اون یونیفرم رو درمیاوردم. 1339 01:27:20,650 --> 01:27:21,650 ‫یونیفرم نجس. 1340 01:27:23,067 --> 01:27:24,817 ‫پس مثل تو نقاب سرم کنم؟ 1341 01:27:24,858 --> 01:27:26,400 ‫مگه زنی؟ 1342 01:27:26,442 --> 01:27:27,567 ‫زن... 1343 01:27:28,067 --> 01:27:29,067 ‫می‌بینی. 1344 01:27:30,233 --> 01:27:32,608 ‫- لهت می‌کنم. ‫- دستت رو بیار پایین. 1345 01:27:32,650 --> 01:27:33,692 ‫بیارم پایین؟ 1346 01:27:33,733 --> 01:27:35,650 ‫حق نداری بهم دست بزنی. 1347 01:27:35,692 --> 01:27:38,525 ‫- دستت رو بکش. ‫- وسط صحبتم نپر! 1348 01:27:38,567 --> 01:27:41,192 ‫خفه‌شو و سرت رو بنداز. ‫فهمیدی؟ 1349 01:27:41,233 --> 01:27:44,275 ‫- دستت رو بکش! ‫- سرت رو بنداز! خفه! 1350 01:27:44,317 --> 01:27:45,442 ‫الان خوشحالی؟ 1351 01:27:45,483 --> 01:27:47,608 ‫می‌اندازمت توی بازداشتگاه. 1352 01:27:47,650 --> 01:27:49,775 ‫آشغال. بشین! 1353 01:27:49,817 --> 01:27:51,150 ‫بشین. 1354 01:27:51,692 --> 01:27:56,192 ‫بهت نشون می‌دم چقدر مرد هستم. 1355 01:27:57,233 --> 01:28:00,983 ‫- برو بیرون تا با مادرت حرف بزنم. 1356 01:28:01,025 --> 01:28:01,858 ‫برو بیرون گفتم! 1357 01:28:10,733 --> 01:28:13,483 ‫حقیقت رو می‌خوای؟ کاری از دست من برنمیاد. 1358 01:28:14,358 --> 01:28:16,692 ‫- منظورت چیه؟ ‫- کاری از دستم برنیماد. 1359 01:28:18,150 --> 01:28:19,567 ‫شوخیت گرفته؟ 1360 01:28:20,442 --> 01:28:22,317 ‫- چه انتظاری داری؟ ‫- قانون رو اجرا کن. 1361 01:28:22,358 --> 01:28:26,233 ‫دارم قانون رو اجرا می‌کنم. ‫باید از دستورات پیروی کنم. 1362 01:28:26,275 --> 01:28:30,317 ‫به بازرس می‌گم و اگه خواست ‫ بازداشتش می‌کنیم. 1363 01:28:30,858 --> 01:28:34,442 ‫اگه برگشت که این پاسگاه رو ‫منفجر کنه چیکار کنیم؟ 1364 01:28:34,483 --> 01:28:38,233 ‫حتی اگه برگرده هم کاری از دستم برنمیاد. 1365 01:28:38,275 --> 01:28:41,067 ‫به بازرس خبر دادی که چی می‌گه؟ 1366 01:28:41,108 --> 01:28:42,858 ‫معلومه، همه چیز رو می‌دونه. 1367 01:28:42,900 --> 01:28:47,400 ‫همه جا هستن. با پرچم‌هاشون. ‫با بلندگو سخنرانی می‌کنن. 1368 01:28:47,442 --> 01:28:48,817 ‫بازرس خودش می‌بینشون. 1369 01:28:48,858 --> 01:28:51,942 ‫پس بذار کشور رو به آتیش بکشن. ‫دیگه نمی‌شه کاری کرد. 1370 01:29:01,025 --> 01:29:04,108 ‫در دهم دسامبر سال 2015... ‫وزارت امور داخلی... 1371 01:29:04,150 --> 01:29:08,650 ‫تصاویر تروریست‌های تحت تعقیب ‫ را منتشر کرد... 1372 01:29:08,692 --> 01:29:11,358 ‫دو تا از آن‌ها خواهر هستند، ‫رحمه و غفران شیخاوی. 1373 01:29:13,942 --> 01:29:15,650 ‫رحمه با گذرنامه‌ای تقلبی... 1374 01:29:15,692 --> 01:29:17,900 ‫تونس رو ترک کرد... 1375 01:29:17,942 --> 01:29:19,525 ‫و به لیبی رفت. 1376 01:29:19,567 --> 01:29:21,192 ‫وقتی به اونجا رسید... 1377 01:29:21,233 --> 01:29:23,442 ‫در صبراته با امیر داعش ازدواج کرد. 1378 01:29:25,067 --> 01:29:26,692 ‫نورالدین شوشان.. 1379 01:29:26,733 --> 01:29:32,275 ‫مردی که مسئول حملات ترورسیتی ‫ موشکی اخیر به تونس بود. 1380 01:29:41,067 --> 01:29:44,692 ‫اون‌ها بودن که مسئول این حمله بودن. ‫اون رو برنامه‌ریزی کردن. 1381 01:29:44,733 --> 01:29:48,733 ‫از زمان این انقلاب چیزی به ‫جز بدبختی ندیدیم! 1382 01:29:48,775 --> 01:29:52,233 ‫وزیر سابق امور داخلی بود که ‫اجازه چنین اتفاقی رو داد. 1383 01:29:52,275 --> 01:29:56,275 ‫اون به آخوندها اجازه داد که خطبه ‫بگن و دخترهام رو گول بزنن... 1384 01:29:56,317 --> 01:29:59,192 ‫چون توی مکان‌های عمومی اجراء می‌شد! 1385 01:29:59,233 --> 01:30:03,900 ‫این مادر می‌ترسد که دختران دیگرش، ‫ایا و تیسیر... 1386 01:30:03,942 --> 01:30:08,608 ‫به خواهرانش در داعش بپیوندند. 1387 01:30:09,108 --> 01:30:11,983 ‫به ما گفتند که تحصیلات خوب نیست. 1388 01:30:12,025 --> 01:30:17,692 ‫توی فیسبوک بهم نشون داد که ‫چطور بچه‌ها رو تعلیم می‌دن. 1389 01:30:18,442 --> 01:30:20,483 ‫و مجبورمون کرد که... 1390 01:30:21,150 --> 01:30:26,233 ‫آهنگ‌های جهاد رو گوش بدیم. 1391 01:30:31,067 --> 01:30:34,233 ‫اون زمان بعد این که خواهرهام رفتن... 1392 01:30:34,275 --> 01:30:38,692 ‫مادرم رفت توی تلویزیون و کلی توجه جلب کرد. 1393 01:30:38,733 --> 01:30:42,858 ‫مامور مراقبت از کودکان با ‫مادرم تماس گرفت که بگه... 1394 01:30:42,900 --> 01:30:48,692 ‫من و ایا در خطر هستیم. 1395 01:30:48,733 --> 01:30:51,692 ‫احتمالش هست که خواهرانمون ما رو بدزدن... 1396 01:30:51,733 --> 01:30:54,567 ‫و باید تحت مراقبت باشیم. 1397 01:30:54,942 --> 01:31:01,108 ‫اون ما رو به مرکز اصلاح تربیتی برد. 1398 01:31:04,650 --> 01:31:08,942 ‫- چه خبر؟ ‫- خوبه. 1399 01:31:17,233 --> 01:31:19,817 ‫با ماشین به مرکز رسییدیم. 1400 01:31:19,858 --> 01:31:22,733 ‫تاریک بود و چیزی دیده نمی‌شد. 1401 01:31:22,775 --> 01:31:26,233 ‫از یه دروازه بزرگ رد شدیم... 1402 01:31:26,275 --> 01:31:30,192 ‫و یه مرد ریش‌دار با لباس بلند دیدم... 1403 01:31:30,233 --> 01:31:33,442 ‫همراه با یه خانم چادری حجاب‌دار. 1404 01:31:33,483 --> 01:31:37,483 ‫خیال کردم که راننده ما رو دزدیده... 1405 01:31:37,525 --> 01:31:41,275 ‫که ما رو ببره پیش داعشی‌ها و رحمه و غفران. 1406 01:31:41,317 --> 01:31:42,608 ‫تا سر حد مرگ ترسیده بودم. 1407 01:31:42,650 --> 01:31:46,858 ‫دست تیسیر رو گرفتم که به ‫محض باز شدن در فرار کنیم. 1408 01:31:46,900 --> 01:31:50,650 ‫چون خیال کردی دنبالت میام؟ 1409 01:31:50,692 --> 01:31:55,608 ‫اون زمان من فقط می‌خواستم برم ‫پیش رحمه و غفران. 1410 01:31:55,650 --> 01:31:59,817 ‫خوشحال می‌شدم که برم پیششون. 1411 01:31:59,858 --> 01:32:03,858 ‫اون زمان همین رو می‌خواستم. 1412 01:32:04,983 --> 01:32:06,733 ‫شب اول سخت بود. 1413 01:32:06,775 --> 01:32:08,858 ‫آره، خیلی سخت بود. 1414 01:32:08,900 --> 01:32:12,108 ‫اولین باری بود که دور ‫از خونه می‌خوابیدیم... 1415 01:32:12,567 --> 01:32:16,483 ‫پیش غریبه‌ها و جایی ناآشنا. 1416 01:32:16,525 --> 01:32:19,983 ‫و اصلا نمی‌دونستیم چرا اونجاییم. 1417 01:32:20,275 --> 01:32:23,442 ‫اون شب خواب دیدم. 1418 01:32:23,483 --> 01:32:26,858 ‫خواب دیدم مادرم پیر شده ‫و همه دارن کتکش می‌زنن. 1419 01:32:26,900 --> 01:32:30,067 ‫ایا بیدارم کرد چون گریه ‫می‌کردم و جیغ می‌زدم. 1420 01:32:30,108 --> 01:32:34,067 ‫فرداش بعد ناهار هم همچنان گریه می‌کردم. 1421 01:32:34,108 --> 01:32:38,692 ‫من رو بردن پیش روانشناس، ‫و همچنان جیغ می‌زدم و گریه می‌کردم. 1422 01:32:38,733 --> 01:32:44,442 ‫نصف روز رو بی‌وقفه جیغ می‌زدم. 1423 01:32:44,483 --> 01:32:49,275 ‫اون حالت وحشتی که داشتم رو تصور کن. 1424 01:32:49,317 --> 01:32:54,442 ‫اون وقت که خواب مادرم ‫رو توی اون وضع دیدم... 1425 01:32:54,483 --> 01:32:57,900 ‫کمی تغییر کردم. 1426 01:32:58,442 --> 01:33:00,192 ‫چون توی خوابم... 1427 01:33:00,233 --> 01:33:04,483 ‫بخاطر رحمه و غفران پیر و مطرود شده بود. 1428 01:33:04,525 --> 01:33:07,692 ‫فکر کردن بهش باعث وحشتم می‌‌شه. 1429 01:33:07,733 --> 01:33:09,692 ‫دوباره دیدم که همه لگدش می‌کردن. 1430 01:33:09,733 --> 01:33:12,817 ‫اون شب وحشتناک بود. 1431 01:33:12,858 --> 01:33:16,983 ‫و اون شب بود که شروع به تغییر کردم... 1432 01:33:17,025 --> 01:33:18,817 ‫بعد این که مادرم رو اونطور دیدم. 1433 01:33:20,858 --> 01:33:25,692 ‫اولی که اومدیم مرکز یه ‫معلم خیلی خوشگل داشتیم. 1434 01:33:25,733 --> 01:33:27,442 ‫وای، خیلی خوشگل بود! 1435 01:33:27,692 --> 01:33:30,442 ‫به محض این‌که کاری می‌کرد... 1436 01:33:30,483 --> 01:33:34,650 ‫تیسیر بهش می‌گفت که: ‫«خدا خوشش نمیاد اینطوری باشی.» 1437 01:33:34,692 --> 01:33:37,483 ‫آرامشش رو حفظ می‌کرد، ‫بعد فریاد می‌زد که: 1438 01:33:37,525 --> 01:33:40,733 ‫«انقدر خدا خدا نکن، بذار کار کنم!» 1439 01:33:41,692 --> 01:33:45,858 ‫تیسیر کلی براش سخنرانی ‫می‌کرد و از خدا حرف می‌زد. 1440 01:33:45,900 --> 01:33:49,317 ‫خیال می‌کردم خدا من رو برگزیده. 1441 01:33:50,817 --> 01:33:52,817 ‫که جانشین خدا هستم. 1442 01:33:53,817 --> 01:33:56,192 ‫خدا بی‌احترامی رو قبول نمی‌کنه. 1443 01:33:56,233 --> 01:34:01,108 ‫«خدا بی‌احترامی رو...» ‫ببرش بیرون، باز شروع کرده! 1444 01:34:02,192 --> 01:34:05,483 ‫درسته. درواقع اون زمان... 1445 01:34:05,942 --> 01:34:09,733 ‫از خدا استفاده می‌کردم که از خودم دفاع کنم. 1446 01:34:09,775 --> 01:34:13,483 ‫و وقتی که به قول خودشون، ‫خدا رو ترک کردم... 1447 01:34:15,567 --> 01:34:17,483 ‫یه حقه دیگه یاد گرفتم. 1448 01:34:18,067 --> 01:34:22,692 ‫تبدیل به قانون شد. ‫از خدا رفتیم سمت قانون. 1449 01:34:22,733 --> 01:34:25,858 ‫و ایا هم ازم حمایت می‌کرد. 1450 01:34:26,150 --> 01:34:29,275 ‫تلاش کردیم و اونجا رو مال خودمون کردیم. 1451 01:34:30,650 --> 01:34:33,733 ‫مرکز مال ما شده بود. 1452 01:34:35,108 --> 01:34:37,233 ‫با وجود نقص‌هاش درواقع بد نبود. 1453 01:34:37,275 --> 01:34:38,108 ‫برای من... 1454 01:34:38,733 --> 01:34:42,400 ‫مرکز یکی از بهترین تجربیات زندگیم بود. 1455 01:34:42,442 --> 01:34:43,525 ‫چرا؟ 1456 01:34:43,858 --> 01:34:48,108 ‫چون قبل این که برم مرکز، ‫رویه دیگه‌ای رو در زندگی پیش گرفته بودم. 1457 01:34:48,150 --> 01:34:50,483 ‫زندگیم رو عوض کردن. 1458 01:34:50,858 --> 01:34:53,525 ‫فرض کن اگه نمی‌رفتم مرکز... 1459 01:34:53,567 --> 01:34:58,275 ‫این فیلم در مورد ناپدید شدن همه ما بود. 1460 01:35:22,900 --> 01:35:28,233 ‫دو خواهری که در لیبی عضو داعش بودند ‫و می‌خواستند به سوریه بروند. 1461 01:35:28,275 --> 01:35:32,483 ‫حمله نیروهایی آمریکایی به ‫ نقشه‌شان پایان داد. 1462 01:35:33,442 --> 01:35:35,692 ‫رحمه به مادرش پیام داد که... 1463 01:35:35,942 --> 01:35:39,108 ‫او را از وضعیت صبراته باخبر سازد. 1464 01:35:39,150 --> 01:35:42,067 ‫[احتمالا بمیرم. برام دعا کن. رحمه] 1465 01:36:18,108 --> 01:36:21,442 ‫اولین بار دوربین ما بود که ‫رحمه و غفران رو... 1466 01:36:21,483 --> 01:36:23,442 ‫در زندان میتیگا در طرابلس پیدا کرد. 1467 01:36:26,233 --> 01:36:29,608 ‫به واحدی که بعد از حمله به صبراته...... 1468 01:36:29,650 --> 01:36:31,733 ‫رحمه و غفران رو... 1469 01:36:32,317 --> 01:36:34,275 ‫دستگیر کرده بود نزدیک شدیم. 1470 01:36:36,608 --> 01:36:39,817 ‫دخترم پنج ماهشه. هنوز توی صبراته هست. 1471 01:36:40,150 --> 01:36:41,942 ‫نیاوردنش پیشم. 1472 01:36:42,525 --> 01:36:43,858 ‫اسمش فاطمه‌ست. 1473 01:36:43,900 --> 01:36:46,733 ‫- چند سالشه؟ ‫- پنج ماهه. 1474 01:36:47,692 --> 01:36:50,858 ‫دو روز می‌شه که ندیدمش. 1475 01:36:51,150 --> 01:36:52,733 ‫خواهش می‌کنم. 1476 01:36:53,900 --> 01:36:56,650 ‫عکس‌ها رو هم نشون بدید. 1477 01:36:56,692 --> 01:36:58,733 ‫چه شکلیه؟ 1478 01:36:58,775 --> 01:37:01,733 ‫خیلی کوچیکه. 1479 01:37:11,483 --> 01:37:13,692 ‫- دخترت رو می‌شناسی؟ ‫- آره! 1480 01:37:15,025 --> 01:37:16,650 ‫بچه‌ام! 1481 01:37:19,692 --> 01:37:21,817 ‫گریه نکن دخترم. 1482 01:37:57,733 --> 01:37:59,650 ‫واسه بچه‌هاش ترسیده. 1483 01:37:59,692 --> 01:38:02,692 ‫می‌دونی کوثر، من مثل اونم. 1484 01:38:02,733 --> 01:38:05,567 ‫می‌گن که گربه‌ها... ‫نکن، چنگم نزن. 1485 01:38:05,817 --> 01:38:08,233 ‫انقدر ترس بچه‌هاش ‫رو داره که می‌خورشون. 1486 01:38:09,692 --> 01:38:13,942 ‫من هم انقدر می‌ترسیدم که ‫نتونم ازشون مراقبت کنم. 1487 01:38:15,067 --> 01:38:17,608 ‫که نخوردمشون. از دستشون دادم. 1488 01:38:22,108 --> 01:38:24,650 ‫کل داستان رو توی این فیلم گفتم... 1489 01:38:24,692 --> 01:38:29,150 ‫که گذشته رو رها کنم. 1490 01:38:29,692 --> 01:38:31,900 ‫چون گذشته‌ی سختیه. 1491 01:38:32,775 --> 01:38:37,692 ‫گذشته‌ای که زندگی من ‫و دخترهام رو تغییر داده. 1492 01:38:37,733 --> 01:38:39,817 ‫ولی از آینده بیشتر می‌ترسم. 1493 01:38:39,858 --> 01:38:42,858 ‫- چرا؟ ‫- من رو بیشتر از گذشته می‌ترسونه. 1494 01:38:43,567 --> 01:38:45,025 ‫از ترس خسته نشدی؟ 1495 01:38:45,067 --> 01:38:47,317 ‫درواقع، چیزی که من رو می‌ترسونه.. 1496 01:38:47,817 --> 01:38:52,608 ‫اینه که هر کاری که مادرم ‫با من کرد رو تکرار کردم. 1497 01:38:52,650 --> 01:38:54,442 ‫تقریبا مشابه‌اش. 1498 01:38:55,108 --> 01:38:56,442 ‫به نظرت این چیه؟ 1499 01:38:56,483 --> 01:38:57,858 ‫نفرینه. 1500 01:38:59,108 --> 01:39:01,858 ‫به دخترهام هم همین رو گفتم. 1501 01:39:02,317 --> 01:39:05,692 ‫همونطور که گفت، ‫دقیقا کاری رو با ما کرد که... 1502 01:39:05,733 --> 01:39:07,275 ‫خودش تجربه کرد. 1503 01:39:07,317 --> 01:39:12,733 ‫بخاطر این نیست که اون آدم بدیه. ‫زندگی همینه دیگه. 1504 01:39:12,775 --> 01:39:14,817 ‫کاری کرد ما همون‌ها رو تجربه کنیم. 1505 01:39:15,150 --> 01:39:18,733 ‫همیشه تربیت‌ کردن رو از ‫مادرمون یاد می‌گیریم... 1506 01:39:18,775 --> 01:39:21,525 ‫و به دخترمون انتقال می‌دیم. ‫و این ادامه داره. 1507 01:39:21,567 --> 01:39:24,275 ‫تا زمانی که نسلی بیاد که... 1508 01:39:25,150 --> 01:39:27,317 ‫این چرخه رو بشکنه. 1509 01:39:28,483 --> 01:39:32,442 ‫باید متوجه بشی که اون نسل همین‌ها هستن. 1510 01:39:33,317 --> 01:39:36,525 ‫اونی که می‌تونه سربلند بیرون بیاد تیسیره. 1511 01:39:36,567 --> 01:39:37,525 ‫ایا هم هست درواقع. 1512 01:39:37,567 --> 01:39:39,858 ‫ولی برای غفران و رحمه دیر شده. 1513 01:39:39,900 --> 01:39:42,817 ‫دختر غفران هم ازش یاد می‌گیره. 1514 01:39:42,858 --> 01:39:44,858 ‫هیچ‌وقت نمی‌ذاره آروم باشه. 1515 01:39:45,317 --> 01:39:48,817 ‫دخترش دنیای بیرون رو ندیده. ‫نور آفتاب رو ندیده. 1516 01:39:48,858 --> 01:39:51,650 ‫این نفرین ادامه داره. 1517 01:40:02,108 --> 01:40:06,442 ‫[زندان الجدیده، لیبی] 1518 01:40:42,275 --> 01:40:44,650 ‫خیلی چیزها هست که می‌خوام بهشون بگم. 1519 01:40:49,483 --> 01:40:50,858 ‫رحمه... 1520 01:40:51,483 --> 01:40:54,108 ‫نمی‌تونم تصورش رو بکنم که... 1521 01:40:54,150 --> 01:40:57,817 ‫کسی رو بیشتر از رحمه دوست داشته باشم. 1522 01:40:59,275 --> 01:41:04,150 ‫اون فقط خواهرم نبود. ‫تمام دنیام بود. 1523 01:41:05,692 --> 01:41:10,692 ‫شاید بیشتر از والدینم دوستش داشتم. 1524 01:41:10,733 --> 01:41:12,650 ‫واقعا عاشقش بودم. 1525 01:41:13,442 --> 01:41:17,483 ‫درسته که وقتی رفت بچه بودم. 1526 01:41:18,650 --> 01:41:23,525 ‫ولی با وجود چیزهایی که کشیدم... 1527 01:41:23,567 --> 01:41:26,608 ‫قشنگ‌ترین دوران زندگیم... 1528 01:41:26,650 --> 01:41:31,650 ‫زمانی بود که با رحمه سپری کردم. 1529 01:41:32,733 --> 01:41:35,483 ‫می‌خوام بهش بگم که خیلی دوستت دارم... 1530 01:41:35,858 --> 01:41:37,692 ‫و هیچ‌وقت فراموشت نمی‌کنم. 1531 01:41:43,067 --> 01:41:47,317 ‫نمی‌تونم اسمشون رو بلند بگم. ‫خیلی دردناکه. 1532 01:41:47,358 --> 01:41:49,442 ‫ترجیح می‌دم در سکوت گریه کنم... 1533 01:41:49,483 --> 01:41:56,442 ‫جای این که با خودم بگم ‫دلم برای رحمه و غفران تنگ شده. 1534 01:41:58,525 --> 01:42:00,233 ‫گاهی‌اوقات ازشون عصبانی می‌شم. 1535 01:42:00,275 --> 01:42:03,817 ‫یه روز از زندان زنگ زدن ‫و تیسیر گریه‌اش گرفت. 1536 01:42:03,858 --> 01:42:06,317 ‫این ناراحتم کرد. ‫گفتم چرا گریه می‌کنی؟ 1537 01:42:06,358 --> 01:42:09,650 ‫خودشون رفتن. مشکل خودشونه. 1538 01:42:09,692 --> 01:42:13,692 ‫می‌خوای برگردن که زندگی ما رو خراب کنن؟ 1539 01:42:13,733 --> 01:42:16,108 ‫خیلی از زدن اون حرف پشیمونم. 1540 01:42:17,942 --> 01:42:20,692 ‫نمی‌تونم توصیف کنم که اون شب چه حسی داشتم. 1541 01:42:22,317 --> 01:42:26,525 ‫باورتون نمی‌شه چقدر از ‫دست خودم عصبانی بودم. 1542 01:42:26,567 --> 01:42:28,108 ‫انگار که روانی شده بودم. 1543 01:42:28,483 --> 01:42:33,733 ‫کل شب موهام رو می‌کشیدم. 1544 01:42:35,692 --> 01:42:37,400 ‫صبح... 1545 01:42:37,442 --> 01:42:42,733 ‫قایم شدم که موهای کنده شده رو بریزم دور. 1546 01:42:43,483 --> 01:42:47,608 ‫کلی مو بود... 1547 01:42:47,650 --> 01:42:52,858 ‫که یواشکی ریختم دور. 1548 01:42:54,233 --> 01:42:56,400 ‫چون در موردشون بد حرف زده بودم. 1549 01:42:56,442 --> 01:42:59,692 ‫خودخواهانه بود که بگم هیچ‌وقت نباید برگردن. 1550 01:43:03,025 --> 01:43:05,358 ‫می‌‌دونم که غفران یه دختر داره. 1551 01:43:05,692 --> 01:43:07,567 ‫نمی‌دونم که چه شکلیه. 1552 01:43:10,067 --> 01:43:11,817 ‫می‌خوام بهشون بگم که: 1553 01:43:12,650 --> 01:43:16,692 ‫این خانواده‌ای که شما رو نابود کرده، ‫نمی‌ذارم من رو نابود کنه. 1554 01:43:52,025 --> 01:43:56,067 ‫[فاطمه در زندانی در لیبی بزرگ شد. ‫ولی اکنون هشت‌ساله است.] 1555 01:43:57,858 --> 01:44:02,900 ‫[در ژانویه 2023، دولت لیبی رحمه و غفران ‫را به 16 سال حبس محکوم کرد.] 1556 01:44:04,650 --> 01:44:09,775 ‫[اولفا و ایا و تیسیر همچنان امیدوار هستند ‫که دولت تونس آن‌ها را به کشور بازگرداند.] 1557 01:44:09,799 --> 01:44:15,799 مترجم: «تارخ علی‌خانی» 1558 01:44:15,823 --> 01:44:22,823 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming